مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ مرداد ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۱۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ مرداد ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۱۸

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ مرداد ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۱۸

فهرست مطالب:

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی روز یکشنبه ۳۰ مرداد ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

فهرست مطالب:

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

۲- ادامه مذاکره در برنامه دولت آقای دکتر جمشید آموزگار

۳- تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه

جلسه فوق العاده مجلس ساعت نه بعد از ظهر به ریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل شد.

- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

رئیس - اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(بشرح زیر خوانده شد)

آقایان: آشوریان- آصف- دکتر ابوالهدی- اسکندری- اعظمی- امیر عشایری- اهری- بارکزهی- بنکدارپور- بنی احمد- بهبهانی- بهره مند- پزشکپور- جندقی- جوکار- دکتر چهرزادی- حجتی- حیدرزاده- خزیمه- ذوالفقاری- دکتر رئیسی- رئیس اردکانی رهبر- سرهنگ زاده- سعادت قدس نیا- سلیمانی- کریم بخش سعیدی-شریعت- شهبازی- مهدی شیخ الاسلامی- رحیم شیخ الاسلامی- نوذر صادقی- صدر- صدیق زاده- عطائی- غلامرضا غضنفری- فرمان- فلاح مقدم- قاسمی- مجتهدی- محمد خانلو- مشیر- معززی- منصوریان- مهرزاد- میرلاشاری- ناظمی- دکتر نصیری- وزیری- یاسینی- هاشمی.

بانوان: اباصلتی- افشار جعفری- برومند- جهانبانی- ضرابی- مشائی- هشامی- وحیدی- داودی.

- ادامه مذاکره در برنامه دولت آقای دکتر جمشید آموزگار

۲- ادامه مذاکره در برنامه دولت آقای دکتر جمشید آموزگار.

رئیس - وارد دستور می‌شویم برنامه دولت جناب آقای دکتر جمشید آموزگار مطرح است، آقای دکتر اربابی اناری تشریف بیاورید.

دکتر پرویز اربابی اناری - جناب آقای رئیس، همکاران محترم، هیئت محترم دولت. در پایان جلسة قبل بنده موضوعی را عنوان کردم مربوط به مشکلات آموزش عالی در کشورمان و اکنون که برنامه مطرح است در حقیقت عنایت و توجه به سیاستهای کلی و تأکید بر اولویتها و همچنین توجه به ضرورتهائی که گذشت حتی یک سال ممکن است آن را مشکلتر کند تشخیص دادم در مورد این مطلب مطالبی عنوان کنم. به طور خلاصه عنوان کردم که مسائل دانشگاهها متشکل از مشکل دانشگاهی و مشکل استاد و نارسائی مدیریت است. درمورد گزینش دانشجو همه خانواده‌ها و ملت ایران اکنون متوجه هستند که به چه ترتیب جوانان ما باید به دانشگاه‌ها دسترسی پیدا کنند. ایرادی که بنده اینجا عنوان کردم مربوط است به سیستم گزینش دانشجو و اشاره نموده که توجهی که وزارت علوم به نمرات دبیرستانی می‌کند منجر شده است که دانش آموزانی که بلحاظ دسترسی به امکانات و رفاه نسبی تعلیم و تربیت همیشه شانس بیشتری دارند که به آموزش عالی دسترسی پیدا کنند، حتی کسانی اگر دانشجویانی که در سه سال اخیر به دانشگاهها وارد شده آنها را در یک دیدگاه علمی بررسی کنیم می‌بینیم از طبقات روستائیان کارگران و خانواده‌های متوسط ایرانی برخلاف پنج سال قبل تعدادشان کاهش پیدا کرده است و این سیستم گزینش خط بزرگی برای ما ایجاد می‌کند که ما می‌رویم تا آموزش عالی را طبقاتی کنیم و این حالتی است که ما در گذشته داشتیم که خانواده‌های مرفه و پولدار فرزندانشان به تحصیلات عالی بیشتر دسترسی داشتند تا خانواده‌های کم درآمد و متوسط اکنون که جامعه ما با برخورداری از اصول انقلاب که مبنای منطقی وعلمی دارد و در فضای رستاخیز دیگر نمی‌توان پذیرفت که یک آموزش طبقاتی در کشور ما بوجود بیاید. در دانشکده پزشکی با پرسشنامه هائی که بین دانشجویان توزیع کرده بودم متوجه شدم تعداد بسیار کمی از شهرستانها و خانواده‌های متوسط به این رشته دسترسی پیدا کردند. چرا؟ برای اینکه تمامشان دارای معدل ۱۹ به بالا بودند. حالا عرض خواهم کرد که آیا واقعاً معدل ۱۹ یک معیار صحیح است برای سنجش استعدادها و آن امری که شاهنشاه مرتباً تأکید می‌فرمایند که در تشخیص استعداد جوانها و دانشجویان باید روشهای علمی و سطح کشور بررسی کنیم می‌بینیم این فراوانی در تهران زیاد است و در سطح بالا است برای اینکه تهرانیها و تهران نشینها به طور نسبی به وسایل آموزشی دسترسی بیشتر دارند تا شهرستانیها. اگر ما معدلهای بالا را، فراوانی معدلهای بالا را در این سه سال اخیر و در ۲۰ سال اخیر بررسی کنیم پی خواهیم برد که یک گرایش کلی برای معدل سازی در مملکت ما ایجاد شدهاست و این را با یک طرح علمی و با یک تستهای آماری می‌توانید این کار را ثابت کنید. چرا، برای اینکه موقعی که پدرش میداند اگر فرزندش معدل ۱۸ بیاورد به دانشگاه راه می‌یابد تمام تلاشش را می‌کند تا معدل ۱۸ بیاورد. در نتیجه معلمینی که گرایش دارند نمره خوب بدهند اینها در یک معرض پذیرش عمومی قرار می‌گیرند و بیشتر ترغیب می‌شوند که نمرات بیشتر بدهند و مؤسساتی که نمرات کمتر می‌دهند کارشان از رونق می‌افتد در نتیجه ما می‌رویم به طرف یک تقلب در نظام آموزشی، ویک گرایشهای نامناسبی و بسیار ناپسندی که اکنون ما در مسائل آموزشی دیدیم که چگونه دانش آموزان با روش گانگستری سؤالات را دزدیدند یا در شهرستانها به چه ترتیب مقامات متنفذ فرزندانشان همیشه دارای معدل بالا هستند و مقامات سنجش آموزش کشور اقرار کردند که در بین قبول شدگان ۹۵ درصدشان کسانی بودند که از طبقات بالا و دارای معدل بالا بودند. پس بنده اعتقاد دارم هر مملکتی یا هر فردی یا هر سازمانی در روشهای کار خود یا باید مبتکر باشد یا مقلد یا ترکیبی از این دو روش، مسئله آموزش و تعلیم و تربیت یک مسئله‌ای است که به اندازة انسانها قدمت دارد خود شاهنشاه فرمودند که هدف از انقلاب آموزشی ابداع یک فلسفه آموزشی که در دنیا وجود دارد، نیست بلکه یک روش دیگری است که ما می‌خواهیم روشهای صحیح آموزشی را در اسرع وقت پیاده کنیم و ایرانیان به یک سطح بالائی از دانش و تخصص دست پیدا کنند. در نتیجه من بعنوان یک دانشگاهی و نماینده مردم و پروردة انقلاب ایران صادقانه عرض می‌کنم. که به طور خودآگاه یا ناخودآگاه این سیستم گزینش دانشجو را کسانی که پیاده کردند در حقیقت به جوانان ما خیانت کرده‌اند. باید دولت جناب آقای آموزگار خیلی جدی جلوی این کار را بگیرد و گزینش دانشجو تابع منطق صحیح علمی بشود چون بنده بارها در مدارس مختلف در مورد این موضوع صحبت کرده‌ام و همیشه از مجریان شنیدم که تعدادی از صندلیهای ما خالی است، تعداد صندلیها محدود است و باید دانشجو را به هر حال پذیرفت، چه کنیم؟ بنده می‌گویم ما باید در زیر چادرها و در زیر درختها و در محوطه باز حتی کلاس درس تشکیل بدهیم. بنده اعتقاد دارم ما از نیروی استادان خودحداکثر استفاده را نمی‌کنیم طبق همین گزارش رسمی کنفرانس آموزشی هر استاد هشت ساعت درس می‌دهد ولی بنده از همکاران خودم استادان زیادی را می‌شناسم که از اول فروردین ماه تا بیست اسفند همان سال حتی یک ساعت تدریس نمی‌کنند ولی بعنوان استاد تمام وقت پول می‌گیرند باید دراین مورد کنترل دقیق بشود ملت ایران باید تابع یک انضباط صحیح و دقیق بشوند. ما اگر انضباط داشته باشیم خوب کار می‌کنیم. در تمام طول تاریخ دیدیم وقتی انضباط و کنترل وجود داشت پیشرفت کردیم ما باید از استادان خود حداکثر استفاده را در امر تدریس و آموزش ببریم یعنی با انضباطی که در همه جا حکمفرما خواهد بود.

کلاسهای خالی دانشگاهها را پر کنیم، وزیر سابق وزارت علوم استدلال می‌کرد که بیست و پنج درصد دیپلمه‌ها در آمریکا به دانشگاه راه می‌یابند در صورتی که در ایران این رقم به سی درصد می‌رسد. بنده با تواضع عرض می‌کنم این استدلال صحیح نیست ما نمی‌توانیم مملکت خودمان را با هیچ مملکت دیگر مقایسه کنیم. ما شصت هزار روستا داریم که احتیاج به مربی دارد ما پزشک کم داریم ما پرستار کم داریم ما قاضی و افسر و متخصص کم داریم باید آدم پرورش بدهیم ما نباید از بی کاری تحصیل کرده‌ها بترسیم ما به طرف میعادگاه بزرگ و تمدنی بزرگ می‌رویم حتی بقال و پاسبانهای ما هم باید دارای تحصیلات لیسانس باشند. ما باید آدم بسازیم لیسانس بودن حتماً این نیست که کارمند دولت باشد در مشاغل دولتی هم افراد خوب کار کنند و خوب زندگی بکنند چه زندگی خوب با یک زندگی با دانش همراه است چه عیب دارد که کشاورزان ما همه تحصیلکرده باشند بنده اعتقاد دارم یکی از مهمترین اولویتهای مملکت ما رسیدگی به آموزش عای و جلوگیری از ضایعات برای جوانان تحصیلکرده است. این دختران و پسران هجده نوزده ساله که دیپلم روی دستشان مانده و نمیدانند چه کنند در ظرف سه سال تعداد دانشجویان خارج را به چهار برابر افزایش داده‌اند بنده قبول ندارم که آمار آموزش عالی را در خارج پنجاه هزار دانشجو بدانیم. ما در خارج دویست هزار سیصد هزار نفر دانشجو داریم در ترکیه دوازده هزار دانشجوی ایرانی وجود دارد و اینها دانشجویانی هستند که در سه سال اخیر بعنوان دانشجو در ترکیه بوده‌اند. حتی یک بار هم امتحان نداده‌اند و به دلیل بعضی مسائل داخلی خود این مملکت اکثر اینها از استانهای آذربایجان هستند بخاطر آشنائی که بازبان آنها دارند. در افغانستان، در پاکستان، در هندوستان و حتی در فیلیپین و کشورهائی هرگز ایرانیان به آنجا نمی‌رفتند الان می‌روند که تحصیل کنند. تمام اینها دارای معدل پائین هستند ولی بنده باید یک مسئله را در اینجا عرض کنم. یکی از همکاران اشاره فرمودند که ما تبعیض قائل می‌شویم بین تحصیل کرده‌های خارج و آنها که در داخل تحصیل کرده‌اند. کاملاً صحیح است، ما بهترینها را انتخاب می‌کنیم و به دانشگاه خودمان می‌فرستیم ولی آنهائی که دارای معدل پائین تر هستند دو راه دارند یا بی پول هستند و دنبال کارهای کوچک می‌روند و یا پول دارند و می‌روند در خارج تحصیل می‌کنند و برمیگردند و نه تنها بهتر نمی‌شوند بلکه بدتر هم می‌شوند ولی ما آنها را خیلی عزیز می‌داریم این چه فلسفه‌ای است چرا باید عقدة خود کم بینی داشته باشیم؟ چرا باید بگوئیم کسی که در دانشگاه ایران درس می‌خواند سوادش کمتر است؟ کسانی که بخارج می‌روند ولی آنها که برمیگردند خوبتر می‌شوند. ما باید روی دانشگاههای خودمان بیشتر تکیه کنیم بنده یک برشی از روزنامه دارم که با خودم آورده‌ام که نوشته است هزاران دانشجو در رشته دلخواه تحصیل نمی‌کنند. در همین روزنامه شنبه بیست و نهم مرداد آمده است که چهل درصد دانشجویان امسال در رشته‌های دلخواه قبول نشده‌اند. از هر صد نفر چهل نفر برشته‌ای رفته‌اند که دوست ندارند برای اینکه گفتار بنده طبیعی باشد، در روزنامه بیست نهم مرداد ماه گلایه یک دانشجو را برای شما می‌خوانم، یک دانشجوی دانشکده حقوق تهران نوشته است من سال گذشته در این رشته قبول شده‌ام ولی در تمام عمرم نه به این رشته علاقمند بوده‌ام و نه اگر قاضی بشوم می‌توانم بخوبی وظیفه‌ام را انجام دهم. من در کلاسهای چهارم و پنجم دبیرستان معدل بالای نوزده داشته‌ام و معدل کتبی ششم من هفده و نود و پنج صدم بوده است و تنها رشته مورد علاقه من پزشکی است که امسال در کنکور شرکت کردم ولی در رشته زیست شناسی قبول شدم که به این ترتیب نمی‌توان انتظار داشت که قاضی خوبی برای مملکت باشم می‌خواهم یک نوشته دیگر را بخوانم، دختر خانمی به اسم مهناز صمدیان نوشته در سال قبل با معدل ۲/۱۸ در رشته بارزگانی دیپلم گرفته‌ام ولی نتوانستم در رشته بازرگانی ادامه تحصیل بدهم به ناچار در رشته دکوراسیون ثبت نام کرده‌ام و یک سال منتظر ماندم تا امسال کنکور دادم و به رشته بازرگانی رفتم. و جالب اینکه در ظرف یک سال یک کلمه هم درس نخواندم ولی بصرف اینکه معدلم خوب بود امسال توانستم تغییر رشته بدهم. اینها واقعیتی است، تمنائی است، انتقادی است، و نقدی است از جوانان. اگر به اینها گوش داده نشود همه مسئول هستیم یک لیسانسیه باید دنبال کاری برود که دوست دارد اگر دنبال کاری که دوست ندارد برود او زندانی دانستنیهای خود خواهد بود و استعدادش شکوفا نخواهد شد. پس ما به نیروی انسانی نیاز داریم دانشگاه من کم است، شصت و نه میلیارد ریال در سال سی و پنج خرج کردیم ولی از سی هزار قبول شدگان چهل درصدشان راه عوضی رفتند. آنها را کامپیوتر به این راه فرستاده است و استعدادشان به هیچ وجه منظور نشدهاست حالا چگونه می‌خواهیم این دانشجویان را به این زمینه عاطفی در کلاس درس بنشانیم تا با علاقه درس بخوانند. در سال گذشته دانشگاههای ایران ۳۷۵۰ نفر دانشجو داشتیم آنها کسانی بودند که دو سال متوالی درس نخواندند چرا نخواندند؟ برای اینکه رشته شان را دوست نداشتند. یک مطلب دیگر عرض کنم سه سال پیش یک نفر شاگرد اول رشته پزشکی شدکه معدلش ۵/۱۱ بود این آدم متفرقه درس خوانده بود چند سال هم از تحصیل دور بود. تحصیل یک مسئله انسانی است یک مسئله ایست که باید با دید انسانی مطرح شود. نمی‌شود انسانها را دست کامپیوتر و قراردادهای تصنعی داد. اگر می‌کردند چرا نکردند؟ من کشوری در دنیا سراغ ندارم که چهارصد هزار نفر را تحت یک آزمایش امتحان کند و بهترینها را برگزیند. من دلایل علمی زیادی دارم که حاضر هستم در پشت هر میزی با متخصصین امر بنشینم یا قانع کنم یا قانع شوم و برای این جوانان من اهل شهرستان مشکین شهر هستم از این شهرستان سال گذشته ۱۲۰نفر دیپلم گرفتند از این عده ۷ نفر به دانشگاه راه یافتند و فقط یک نفر درس می‌خواند، پس اگر قرار است که مشکین شهر ما هم دارای دانش آموخته باشد باید ما روش آموزش را عوض بکنیم نباید آموزش طبقای در مملکت به وجود آید باید علاقمند ترین و با ذوقترین جوانان برومند تحصیل کنند ما باید دانشگاهی را توسعه بدهیم ولی اولویت دارد هر قدر در این امر ما سهل انگاری بکنیم و یواش برویم از آن طف شکست بزرگ داریم ساختمان را می‌شود یکشبه بالا برد اما انسانها را نمی‌شود. یک انسان باید سی سال آموزش ببیند تا به یک حد بهره وری برسد، هر اشتباه درامر آموزش سی سال بعد در مملکت ما تأثیر می‌گذارد من که اینجا هستم نتیجة یک سیستم و تصمیم گیری هستم که سی سال قبل انجام گرفته، حال هم که تصمیم گرفته می‌شود سی سال دیگر مؤثر می‌افتد، مسئله دوم، مسئله استاد، من میدانم که تک تک آقایان وزرا مخصوصاً وزرای قدیمی و اغلب نمایندگان به کرات میدانند ولی ما تأکید می‌کنیم تا نتیجه گیری کنم هر گاه بحث شده است در مورد مسائل دانشگاهی اغلب، کسانی صحبت می‌کنند که در گذشته‌های دور یک مدتی درس می‌دادند و پیش داوریهائی داشتند و خود دانشگاهیان که الان در بعد هستند زحمت می‌کشند و تدریس می‌کنند اینها کمتر در سرنوشت خودمان سهیم هستند و بنده به جناب آقای نخست وزیر تبریک می‌گویم که قبل از اینکه در این سمت انتخاب شوند یک برنامه بسیار اصیل اجرا کردند که خود دانشگاهیان در کار خودشان تصمیم بگیرند و این برنامه باید دنبال شود و تکرار شود آقای نخست وزیر استادان ما تنها دلخوش هستند که احساس می‌کنند همیشه از توجه و عنایات و مراحم شاهنشاه مستظهر هستند، استاد دانشگاه کسی نیست که امشب خوابیده باشد فردا استاد شده باشد، تدریس خوب بسیارجالب و کار با ارزشی ا ست، استاد از این نظر ارزش دارد که نسل را پرورش می‌دهد، شأن و تفکر او را بالاتر بریم استاد باید دارای زندگی شود استادی که بیش از نه دهم حقوق خود را به مسکن می‌دهد نمی‌تواند خوب تدریس کند و این یک واقعیتی است برای یک خلاقیت معنوی آرامش لازم است، این آرامش را با نصیحت نمی‌شود ایجاد کرد باید انسان احساس آرامش کند ولی استاد با آرامش باید تدریس بکند ولی خیلی از استادان ما نگران سرنوشت خود هستند اینها در متن اقتصادی جامعه ما جای خودشان را نمی‌توانند پیدا کنند، بعضی‌ها که به معنویات توجه می‌کنند فکر می‌کنند که مقام هر استاد تمام اینها را جبران می‌کنند ولی بدون حداقل می‌شود که از همان دانشگاه صنعتی آریامهر تعداد بخشهای دیگر بارها شاهنشاه در کنفرانس آموزشی تأکید فرموده‌اند به دولتها که در حل مشکلات استادان اقدام کنند حتی در کنفرانس گذشته اشاره به این امر شد و قرار شد که در اول مهر ماه حقوق استادان ترمیم شود، جناب آقای آموزگار آیا می‌شود قبول کرد استادی که سی سال سابقه و تجربه دارد در یک دانشگاه دولتی با دو هزار تومان کار می‌کند یک استاد یار در دو کیلومتر آن طرفتر با ۱۸ هزار تومان، این توزان را به هم می‌زند تمام مسائل در دانشگاه منعکس می‌شود از این نظر توجه به رفاه استادان واقعاً از اولویت خاصی برخوردار است من خودم به این جامعه تعلق دارم ولی اگر نماینده نبودم شاید شأن کارم ایجاب نمی‌کرد که اینچنین سخن بگویم، باید یک طرح ضربتی برای استادان به وجود بیاورید مطلب سوم در مسائل دانشگاهی مربوط به مدیریت دانشگاههاست.

دانشگاهها به لحاظ مدیریت خاص خودشان به یک مدیریت خاصی احتیاج دارند ما دیدیم افراد گوناگون از بخشهای گوناگون به دانشگاهها بعنوان رئیس فرستاده شده‌اند شاید طبق یک موازین و قراردادهای سابق رؤسای دانشگاهها باید انتخابی باشند، شاید شخصاً اعلیحضرت در انتخاب استادان دانشگاه اراده می‌فرمایند که نظرشان جای شکی نیست ولی می‌خواهم این مسئله را عنوان کنم که اعلیحضرت در همین معرفی دولت که باید به رؤسای دانشگاهها باید مسئولیت بیشتری داد و از آنها مسئولیت بیشتری خواست ما اگر یک فرد را از جائی برمیداریم و در دانشگاهی می‌گذاریم که آنجا را نمی‌شناسد و به تدریس آشنا نیست و دانشجویان او را نمی‌شناسند و او به کسانی رئیس می‌شود که اور را نمی‌شناسند، الان در دانشگاهها پست مدیریت وجود دارد در سطح گروهها، رئیس گروه با رأی مخفی انتخاب می‌شود ولی رئیس دانشکده و معاونین دانشکده هم انتقالی هستند ظاهراً رئیس دانشگاه را وزیر علوم معرفی می‌کند آیا بهتر نیست که ما بیائیم به واقعیتها بیندیشیم یک مدیریت واقعی در دانشگاهها مستفر کنیم که بدین ترتیب که رؤسای دانشگاهها را خود اعضای هیئت علمی انتخاب کند که مسئولیتها مشترکاً بین تمام افراد دانشگاه تقسیم شود، مطلب دیگر در مدیریت دانشگاهها، متأسفانه در تمام شهرستانها رؤسای دانشگاهها از تهران صادرمیشوند، چرا؟ برای من این سؤال بزرگی است که آیا در دانشگاههای شهرستانها استاد نیست، کسی استاد است که در زیر سقف کلاس دانشگاه درس می‌دهد او نمی‌تواند رئیس دانشگاه بشود؟ بعضی‌ها می‌گویند که مقام ریاست دانشگاه یک مقام سیاسی و فرهنگی است، به نظر بنده همه چیز سیاست است، حتی بسته بندی پیاز هم سیاست است سیاست یعنی چه؟ سیاست یعنی اداره امور مردم و مملکت، سیاست چه است، حل همین مسائل مگر رئیس دانشگاه یک پلیس است، یکی از خبرنگاران از شاهنشاه پرسیده بودند که اعلیحضرتا می‌گویند در ایران ۵ الی ۶ هزار نفر مأمور امنیتی دارید این را میفرمائید شاهنشاه فرمودند در ایران ما ۳۵ میلیون نفر مأمور امنیتی داریم (صحیح است) ما که این حرفها را نداریم تمام ملت ایران به هم وابسته است مثل یک حلقه زنجیز به هم متصل شده‌ایم و متحد هستیم همه ما مأمور امنیت هستیم همه ما با دندان و چنگمان وطنمان را نگه می‌داریم ما در این مملکت به دنیا آمده‌ایم و خواهیم مرد، همانطور که آباء و اجداد ما اینچنین کردند این مسائل دیگر در فضای رستاخیز مطرح نیست، همه مقام سیاسی هستند یعنی چه سیاست اینها یک حرفهای خیلی قلمبه سلمبه هستند که افکار مردم را ناراحت می‌کنند، پریشان می‌کند من بعنوان یک دانشگاهی کم تجربه میدانم بپذیرم که رئیس دانشگاه چون یک مقام سیاسی و اجتماعی است باید به این ترتیب انتخاب بشود اگر ما بخواهیم یک مدیریت صحیح در دانشگاه استقرار پیدا کند باید یک مدیریت صحیح داشته باشیم باید مدیریت انتخابی در دانشگاه ایجاد کنیم حتی در مدارس و دبیرستانها هم اگر مدیر دبیرستان یامدرسه انتخابی باشد مدیریت طبیعی استقرار پیدا می‌کند با توجه به این سه موضوع بنده احساس می‌کنم دولت جناب آموزگار در قبال فرمایش شاهنشاه و در مقابل انتظار بسیار هیجان انگیز دانشگاهیان و استادان و جوانان باید به این مسائل اولویت خاصی قائل شوند و من امیدوارم در این مجلس بتوانیم شاهد قراردادها و لوایح و قوانین باشیم که می‌تواند به این نارسائی‌ها جواب بدهد.

رئیس - آقای اربابی وقت جنابعالی تمام شده است.

دکتر اربابی - جناب آقای رئیس خیلی معذرت می‌خواهم یک مطلب دیگر باقی مانده است. خیلی خلاصه عرض می‌کنم، نکتة دیگری که می‌خواهم عرض کنم و بسیار ضروری است مربوط به روستاها است من بخود اجازه می‌دهم به دو مناسبت در این مورد صحبت کنم مناسبت اولش این است که من روستا زاده هستم زندگی روستائی را به طور کامل لمس می‌کنم الان که صحبت می‌کنم خانواده من در روستا نشسته‌اند حتی برق هم نداریم چراغ نفتی روشن کرده‌ایم و تمام مشکلات روستائی را لمس می‌کنیم به لحاظ زندگی که در روستا کرده‌ام. ناسبت دوم اینکه تحصیلات اولیه‌ام مهندسی کشاورزی است از دیدگاع علمی موضوع را بررسی می‌کنم اما اگر بخواهیم تعارف نکرده باشیم و بگوئیم که می‌خواهیم سطح زندگی روستاو شهر را به هم نزدیک کنیم باید به این حقیقت بیندیشیم که روستاهای ما قبل از انقلاب، در مرحله انقلاب، و حالتی که باید برسد، در این سه مرحله دگرگونیهای بسیار مهم به وجود آمده آنچه قبل از انقلاب بوده نظام ارباب رعیتی بوده است نظام ارباب رعیتی یک برنامه در روستا مستقر کرد بود به نفع خودش بعد از انقلاب شاه و ملت این نظام در هم ریخت و روستایی آزاد شد و خدمات دولتی به روستا رفت.

و الان در روستای ما وزارتخانه‌های مختلف خدمات متعددی انجام می‌دهند مثلاً وزارت آموزش و پرورش سپاه دانش بعنوان آموزگار می‌فرستد وزارت بهداری و بهزیستی مأمورینش را بعنوان سپاه بهداشت و دادگستری به صورت خانه انصاف و انجمن ده و امثالهم که در حزب به صورت کانون فعالیت دارند در حقیقت ما در روستا همه چیز داریم روستایی وطن پرست دارای شخصیت و زمین است و آزاد شده است ولی یک چیز نداریم و آن مدریت صحیح است اگر ما معتقدیم که یک سیستم عدم تمرکز در مملکت پیاده شود روستا مانند یک کارخانه است یک کارخانه طبیعی است زمین، گیاه و انسان برای تولید، این کارخانه مدیریت نداریم و بعلت عدم مدیریت صحیح ما از روستاها خوب استفاده نمی‌کنیم کشاورزان روستاها را ول کرده‌اند و به شهرها آمده‌اند زمینها بی کار مانده‌اند آب آواره مانده است و در روستاهای مشکین شهر جناب آقای آموزگار دیدم که روستائی مرغ منجمد از آلمان غربی و مرغ آمریکائی را می‌خورد و برنج آمریکائی مصرف می‌کند اگر از نظر منطقی می‌پذیریم که موجودیت روستاها به همین شکلی که هست موردقبول است ما باید بشتابیم که در روستاها یک مدیریت فنی را اعمال کنیم مدیریت فنی در مسائل آموزش در مسائل تولید و در مسائل اقتصادی، و ما به هیچ وجه نمی‌توانیم در شصت هزار روستا ۶۰ هزار حمام و مدرسه بسازیم ولی اگر روستاها گروه بندی شوند و یک مدیریت محلی در آنجا به وجود آید از این امکانات بخوبی استفاده خواهد شد با این عرایض بنده سخنانم را پایان می‌دهم و صمیمانه امیدوار هستم که دولت جناب آموزگار با عرضه خدمات وسیع و رفع مشکلات و تنگناها این چرخ شتابان پیشرفت مملکتمان را باز هم شتابان به پیشر ببرند و در اینجا لازم میدانم که از همکار سلف ایشان جناب آقای هویدا که در دوران بسیار حساس در این مملکت مصدر خدماتی بودند سپاسگزاری نمایم موفقیت باز هم بزرگتری آرزو کنم از حسن ظنتان متشکرم (احسنت).

رئیس - آقای قاضی تشریف بیاورید.

قاضی - بنام خدا بنام آریامهر شاهنشاه و بنام گرانمایه میهنمان ایران سخنم را آغاز می‌کنم از مقام معظم ریاست معذرت می‌خواهم که بنده را به پشت تریبون احضار فرمودند اما موجباتی فراهم نفرمودند که اجرای امرشان برای بنده میسر باشد و توضیخ بفرمایند«سخن را روی با صاحبدلان است» سپاستمداران هر جامعه‌ای را به مفهوم کلی تر کسانی که نقش بندی سرنوشت هر جامعه‌ای را بعهده دارند چون در سرنوشت مردم مؤثرند مردم حق دارند شیوه اندیشه محیط تربیت، عوامل پرورنده شخصیت آنها را مورد مطالعه قرار دهند و بعد نسبت به اثری که در نقش بندی سرنوشت آن جامعه داشته‌اند و اثری که برجای گذاشته‌اند قضاوت کنند از خادم ستایش و حق شناسی کنند و از خائن با نفرت و انزجار یاد بیاورند من در روستا بزرگ شده‌ام و با ساده دلی که خاص روستانشینان است و با بساطت ذهنی که روستانشینان به آن متصفند بی آنکه روابط شخصی و خصوصی با دو شخصیت عالیقدری که الان از آنها نام می‌برم داشته باشم بنام یک ایرانی و در جهت اجرای یک وظیفه ملی و وجدانی ستایش می‌کنم جناب علم را که خدمتگذاری شایسته برای شاهنشاه و ملت و مملکت من بوده‌اند و همواره در جهت گره گشائی عقده‌های فروبسته با مکرمت و بزرگواری عمل می‌کردند و از این رهگذر در استحکام پیوند شاه و ملت می‌کوشیدند من عرض کردم یک روستا زاده‌ام با جناب علم روابط خصوصی ندارم «من آن بتی نیستم که هر لحظه به شکلی درآیم» من اگر نغمه سر می‌کنم از دل و عشق شاه و وطن سر می‌کنم واگر به من صفت خوش الحان بچشبد من بلبل خوش الحانم نه طوطی خوش الحان که کسی دربارة من بگوید«در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند آنچه استاد ازل گفت بگو، می‌گویم» من آنچه می‌گویم از وجدانم از ملیتم و از قومیتم و از درینی که به جامعه دارم و سرمشقی که ازروستا گرفته‌ام سخن می‌گویم من اگر امیر عباس هویدا را ستایش می‌کنم و اگر می‌گویم که این مرد در طول خدمتش جز خدمت صمیمانه به شاهنشاه و جز خدمت به ملت و جز خدمت به مملکت نقشی را ایفا نکرد برای این است که ایرانی هستم و قدردانی و حق شناسی از خدمت گذاران خصیصه ملی من و هر ایرانی است. دولتی به مجلس معرفی شده است با برنامه‌ای اینچنین که دوستان ملاحظه فرموده‌اند هیچ به یاد دارید که از نخستین روزی که مشروطیت در این مملکت بنیان گرفت و حکومت پارلمانی بر سرنوشت ملت ایران حکومت کرد دولتی آمده باشد و برنامة بدی تقدیم کرده باشد؟ کدام دولت برنامه‌ای به مجلس ارائه کرده است که مشحون از عبارت زیبا و عبارات زیبا و مفاهیم دل انگیز نبوده است؟ اگر نشاندارید سراغ بدهید. دوستان عزیز من، چشمم درست نمی‌بیند و برای خواندن یادداشت محتاج به تعویض عینک هستم استدعا می‌کنم در این لحظه بنده را معذور دارید و برایم یادداشت ارسال نفرمائید، عرض می‌کردم کدام دولتی بودکه برنامه اش مشحون از عبارات زیبا و مفاهیم دل پسند نبوده است؟ الا اینکه برنامه دولت جناب جمشید آموزگار به صفت رسائی و شیوائی و بلاغت و فصاحت نیز متصف است و با باریک بینی و ریزه کاری نگارش یافته است من صادقانه امیدم این است که دولت جناب آموزگار به اجرای این برنامه توفیق حاصل کند و در جهت اجرای منویات ملوکانه آنچنان توفیقی را به دست بیاورد که در خور شایستگی ذاتی ایشان و تجاربی باشد که در طول سنوات خدمت به دست آورده‌اند من امیدم این است که کسانی که به سخن چینی و طعنه زنی خو گرفته‌اند و قرآن کلام آسمانی ما از آنها به:«همزه لمزه» عنوان می‌کند هرگز فرصت نیابند که این برنامه را تخطئه کنند«اگر سؤالی دارید جناب کسرائی از خودم بفرمائید» من صادقانه آرزومندم پس از مدتی که از خدمت ایندولت می‌گذرد باستناد این برنامه کسی جرأت نیابد که بگوید«قالو ما فعلوا و اینهم من معشر فعلوا و ما قولوا» یعنی: گفتند آنچه را که بکار نبستند و فرق بسیار است بین اینان و آنهائی که کردند آنچه را که نگفتند، دولت جناب آموزگار متصف شده است به صفت صداقت و صراحت. از این مسئله بسیار مهم به این سادگی نگذریم دولت آموزگار معذرت می‌خواهم اگر القاب و عناوین را نمی‌گویم من کمال ارادت را به همه خدمتگزاران شاهنشاه و مملکت دارم بخصوص شما که «تو زیبا رو چنان خوبی که زیورها بیارائی» از صفت صراحت و صداقت که دولت آموزگار یافته است نمی‌توان به این سادگی از سر این صفت گذشت این صفت تفسیر گونه‌ای است به مفهوم سیاست در عصر رستاخیز. آموزگار می‌گوید در فضای رستاخیز ما کیاولیزم را راه نیست سیاست در عصر رستاخیز یعنی صداقت و صراحت این تفسیر تفسیری است ستایش انگیز و سرمشق دهنده و من در گرمای همین تفسیر رئیس دولت است که به خودم اجازه داده‌ام با کمال صراحت و صداقت عرایضم را به محضر محترم مجلس و هیئت محترم دولت عرضه بدارم. به خصلت وجودم و به خصلت روستائی بودنم و نه خصلت اینکه از این منطقه کشاورزی برخاسته‌ام و به این ساحت مقدس راه یافته‌ام اجازه می‌خواهم از کشاورزی شروع کنم. من جناب وزیر کشاورزی را به سیما نمی‌شناسم امیدم هست که تشریف داشته باشند. چهره شناسائی زیبا شناستر از من اینجا هستند اگر چه چهره نگارانی زیر دست تراز دکتر آموزگار در اینجا نیست. به جناب وزیر کشاورزی نمی‌خواهم در مورد کشاورزی توصیه هائی بکنم دوستان اهل فن صحبت کرده‌اند من فقط یادآوری چند نکته را لازم میدانم نظری است وگذری می‌گویم و می‌گذرم و امیدم این است که مورد بررسی و تفحص قرار بگیرد، کشاورزی فلسفه وجودیش را یک کلمه خلاصه می‌شود: تولید، مفهوم و فلسفه وجودی کشاورزی یعنی تولید بقیه همه سخنی است که در حاشیه و زاویه این مفهوم گفته می‌شود. جناب وزیر کشاورزی تولید ما، در حال حاضر تأسف انگیز است (صحیح است) فکر کنید اگر روزی تولید کنندگان و عرضه کنندگان به بازارهای جهانی با مابر سر مهر نباشنند و یا مقاصد شوم سیاسی آنها اجازه ندهد که تولیدشان را در اختیار ما بگذارند چه خواهد شد؟ و انشاءالله هرگز چنین چیزی نخواهد شد. جناب وزیر کشاورزی برمیگردیم به یک ضرب المثل ایرانی که می‌گوید:«قبل از ا ینکه چاه را بکنیم مناره را دزدیده‌ایم» و به این سرنوشت گرفتار آمده‌ایم بعد از اصلاحات ارضی که بحثی است وسیع و به آن مبحث نزدیکتر نمی‌شویم گفتند که خلاء‌ها را شرکتهای تعاونی کشاورزی پر خواهند کرد و قبل از اینکه شرکتهای تعاونی کشاورزی به مفهوم واقعی و اقتصادی اش داشته باشیم وضع تولید مملکت را گرفتار مخاطره کرده‌ایم بی آنکه توجه کنیم استعداد ملی و استعداد ملت ما در کارهای گروهی و تیمی هنوز محتاج ارشاد و توجیه و تبلیغ است بی آنکه تعاونی‌هایی داشته باشیم به مفهوم واقعی تعاونی و افرادی را تربیت کنیم برای اداره تعاونیها، تولیدمان را دچار مخاطره کردیم و تعاونیهای ما که مفهوم واقعی نداشت آن خلائی را که به وجود آمده بود پر نکرد و گرفتار این روزگار شدیم و هر چه که جناب آموزگار با صداقت و صراحتی که جنابعالی مبلغش هستید توضیح دادیم و با واژه سازی مواجه شدیم بی آنکه حقایق مبتلا به ملت را مورد توجه قرار بدهند برای ما واژه ساختند و سخن گفتند امامن به شما عرض می‌کنم جناب وزیر کشاورزی شما نه تنها گرفتار اختلال تولید هستید گرفتار اختلال سازمان هم هستید. من تمام مدارکی را که اینجا به همراه آورده‌ام همه مبین اختلال در سازمان وزارت کشاورزی است اما بخاطر مردی که در چشم من گرامی و محترم است ازعرضه و تشریح اینها درمیگذرم و در یک عبارت خلاصه کنیم این سازمان، سازمانی نیست که جنابعالی بتواند نیات شاهنشاه و ارشادات رئیس دولت را با این سا زمان اجرا کنید و این را مطمئن باشید صادقانه و صمیمانه عرض کنم یک چیزی شما دارید بنام بانک توسعه کشاورزی که اسمش را شنیده‌اید یک عنایتی بفرمائید که این بانک توسعه کشاورزی چه نقشی داشته است این شهامت را جنابعالی دارید این صداقت و صراحت را که رئیس دولت شما و ما مبلغش هستیم دارید که صورت کسانی را که از این بانک وام گرفته‌اند در ساحت مقدس مجلس عرضه کنید و ارائه بدهید و بعد نتیجه بگیرید که چه خدمتی این بانک توسعه کشاورزی دربارة کشاورزی مملکت انجام داده است؟ گفتید که جنگلهای مخروبه را ملی می‌کنیم و این جنگلهای ملی شده را در اختیار توسعه کشاورزی می‌گذاریم جناب آقای وزیرکشاورزی این اراضی جنگلی به چه کسی داده شده؟ به من کشاورزی و یا به آنها که داده شده چه مقداری داده شده و در چه متراژی داده شده چه کمکی در زمینه تولیدی از تقسیم و واگذاری این جنگلهای گرفته‌اند؟ اگر شما یک روزی درمورد بانک توسعه کشاورزی صورتی که مورد درخواست تمام نمایندگان است (صحیح است) و زمینها و اراضی تقسیم شده بعنوان جنگلهای ملی شده که مورد تقاضای همه نمایندگان است (صحیح است) ارائه دهید من پای دکتر آموزگار را می‌بوسم که مبلغ صداقت و صراحت است. و اما آموزش و پرورش جناب آموزگار، سرکار در دامان و ادب و فضیلت پرورش پیدا کرده‌اید. مدتی با شما هیچ رابطه دوستانه نداشتم و تأسف هم بین من و شما نبودهاست اگر توافق فکری وا خلاقی داشتیم با هم دوست می‌شویم و گرنه چه بهتر که دوست نباشیم زیرا خواه ناخواه اگر تفاهم نداشتیم چه بهتر که در قید عاطفه همدیگر نباشیم فرض بفرمائید جنابعالی آمر هستید و بنده مأمور، اما اجازه بدهید عرض کنم که آموزش ما پرورش ندارد. و اما پرورش قبول بفرمائید، ما تا دین نداشته باشیم پرورش ما درست نیست زیربنای جامعه جناب آموزگار دین و معنویات و روحانیت است. کسانی که این جامعه را از دین دور کرده‌اند به این جامعه خیانت کرده‌اند ملیت ما ما بدین ما آمیخته است نه ملیت ما از دین ما جدائی پذیر است و نه دین ما از ملیت ما، ارشاد بفرمائید، امر بفرمائید به امر آموزش و پرورش ما که بحمدالله خوشبختانه تحرکی در آن پیدا شده کتمان نمی‌کنم این تحول مشهود است، ستایش انگیز است بدین و مسائل دینی و پرورش جوانان توجه کنند اگر به دین توجه بشود در آینده بسیاری از مشکلات شما حل خواهد شد، و مشکلات جامعه ما از بین خواهد رفت. مسئله دیگر فرهنگ ملی ماست، ما ایرانی هستیم و ایرانی زندگی می‌کنیم و شاه ایران را دوست داریم و جانباز شاهنشاه و وطنمان هستیم، ما می‌خواهیم ایرانی بمیریم چرا مقامات دولتی اجازه نمی‌دهند که ایرانی بمیریم؟ ما می‌خواهیم بچه‌های ما ایرانی پرورش پیدا کنند و ایرانی بمیرند ما چیز دیگری نمی‌خواهیم چرا آموزش و پرورش ما از وطن پرستی دور است؟ اینها از وطن پرستی چه دیده‌اند این ایران زمین چی به آنها نداده؟ جز اینکه امنیت و ثروت و مقام به آنها داده است؟ آخر این ایران چه عیبی دارد کجای دنیا می‌شود اینطور به آسایش و امنیت زندگی کرد چرا از وطن باید روگردان باشیم من سی سال نویسندگی کردم من واقعیت را می‌گویم من دستم از نویسندگی پینه بسته است:

بس خامه طرازی ای عجب گشته است
انگشتان چون ستبر سوهانم

به همین جهت من جز بفضیلت و فضل و دانش و جز به شاهم و جز به خدمتگزاران مملکت تعظیم نمی‌کنم من به جمشید آموزگار تعظیم می‌کنم چون پروردة ادب و فضل و دین است به این جهت جناب آموزگار را آن موقع هم که نخست وزیر نبودید به شما احترام می‌گذاشتیم از شما تمنا دارم و صادقانه استدعا دارم این آموزش و پرورش نیست آموزش و پرورش که علمدار در خارج از وطن درست کند آموزش و پرورش نیست و آموزش و پرورش درست نخواهد شد تا وقتی وضع معلم درست نشود معلم وقتی معلم است که پدر روحانی باشد. پول می‌دهد خانه می‌دهد بدهید خوب است هر گونه وسائل رفاهی بدهید خوب است اما اینها شرط لازم است نه کافی، وقتی معلم، معلم خواهد بود که پدر روحانی باش و مقام معنونی اش را به دست آورد بکوشید در باز دادن این مقام معنوی به معلم شما را به جان پدرتان وقتی در مدرسه بودید آیا از معلمتان بعنوان پدر روحانی اسم نمی‌بردید؟ چرا این مقام پدر روحانی را به معلم باز نمی‌دهید؟ تا معلم پدر روحانی نباشد و به مقام معنوی اش نرسد آن جوان که سینه اش را در مقابل گلوله دشمن سپر کند بدین جامعه عرضه نخواهدکرد. تا معلم حیثیت نداشته باشد شاگرد حیثیت ندارد و تا شاگر حیثیت نداشته باشید جامعه ما حیثیت ندارد حیثیت ما درگرو آموزش و پرورش ماست (صحیح است) مسئله خیلی حساسی است مطلب دیگر که می‌خواهیم عرض کنم دربارة وزارت نیرو است بنده وضع برق را تأسف انگیز نمیدانم به هیچ وجه. در هر جامعه‌ای در هر سیستمی در هر فعالیتی مشکلاتی بوجود می‌آید اما تأسف انگیز این است که از این واقعه عبرت نگیریم آنوقت این مسئله تأسف انگیز است برای جامعه و ملت ما که نتوانیم این واقعه را آنچنان مهار کنیم که نظایر نتواند پیدا کند. آنوقت تأسف انگیز است مشکلات در همه جوامع هست چند وقت پیش برق نیویورک هم قطع شد. من نمی‌گویم مقصر مجازات نشود اما مهمتر از این واقعه و مهمتر از به مجازات رساندن مسببین این واقعه عبرت اندوزی از این واقعه است این برای ما هشدار بزرگی بود من یک سؤال دارم از جناب وزیر نیرو و آن سؤال این است آقای وزیر نیرو الان که اعصاب مردم از بابت برق ناراحت است این منطقی است که باز اعصابشان را ناراحتر کنیم در این موقع حساس و خاص، گران کردن بهای آب بابل و گرگان یعنی چه؟ من خوشحالم که مردم کشورم ثروتمند هستند و آنقدر شاه دوست و وطن پرست هستند که برای هر گونه ایثاری در مقابل دولت شما صادق و صمیمی هستید و همیشه آماده‌اند اما واقعاً شما خودتان را خیلی موقع شناس میدانید که آب بهای بابل وگرگان را زیاد می‌کنید؟ من عین شکایت را که محترمین گرگان برای من فرستاده‌اند به حضورتان تقدیم می‌کنم خودتان ملاحظه بفرمائید عرض دیگرم دربارة وزارت کشور است جناب آقای نصر اصفهانی بنده به جنابعالی ارادت دارم نه از جهت اینکه وزیر کشور هستید از جهت اینکه دانش مرد هستید و وارد و درد ما را میدانید زیرا شما هم مانند بنده چهار تا کتاب خوانده‌اید و درد افراد دود چراغ خورده را درک می‌کنید، بنده یک معمائی دارم این معما را برای من حل کنید چهار سال یک شخصیتی در گرگان فرماندار بود وزارت کشور خواست ایشان را عوض کند. او را گذاشت معاون استانداری ساری. البته استاندار ساری یکی از شریفترین و نجیب ترین مردم ایران است و واقعاً مورد ستایش ماست (یک نفر از نمایندگان استاندار مازندران) آخر مازندران در ساری خلاصه می‌شود این فرماندار گرگان را برده‌اند گذاشته‌اند معاون استانداری یازده ماه است که گرگان فرماندار ندارد، یعنی این آقا هم معاون استاندار ساری است و هم فرماندار گرگان. در اعیاد می‌رود گرگان فرماندار می‌شود و در ایام غیر اعیاد می‌رود ساری معاون استانداری می‌شود از دوستانم پرسیدم کی این وضع درست می‌شود گفتند می‌خواهند ماده واحده بیاورید به مجلس و مشکل فرماندار گرگان را حل کنند.

واقعا برای عوض کردن یک فرماندار باید ماده واحده آورد؟ نه به واقع من از شما گله ندارم یادآوری می‌کنم چون قبلاً که شما وزیر کشور نبودید ولی استدعا می‌کنم این آوردن ماده واحده و شأن و نزولش را و این بی نصیبی گرگان را از وجود فرماندار مطالعه بفرمائید آخر برادر یازده ماه است که گرگان به دست یک بخشدار اداره می‌شود گرگان جائی است که سدار فاخرها حاج عزالممالک و پیشرفته ترین فرهنگها را دارد شهریست که کیلومترها مرز مشترک با همسایگان ما دارد اما یک بدبختی هم دارد شما چون فاضل هستید و در تاریخ و جامعه شناسی مطالعه دارید بدون تردی قبول می‌کنید. شما در تاریخ و جامعه شناسی ما در سالاری و پدرسالاری ودیوان سالاری را خوانده‌اید اما شما را بخدا ساری سالاری شنیده‌اید؟ مردم گرگان گرفتار ساری سالاری شده‌اند این ترجیح بلا مرجح یعنی چه؟ ایلام را استانداری کردید شهرکرد و یزد را استانداری کردید، بسیار خوب اینها را مقایسه کنید با گرگان ببینید که من حیث المجموع استعداد استانداری شدن را گرگان دارد یا خیر؟ بخصوص از جهت تولید حالا که ما گرفتار نقصان تولیدیم باید مراکز تولیدی کشاورزی مملکت را تقویت کنیم یک کشاورز گرگانی برای آبش باید به رشت برود برای برقش باید به ساری برود و برای مدرسه بچه اش باید ۲۹۰ کیلومتر راه طی کند و برای کارهای دادگستری خود هم باید برود به ساری، گرگان شهری که در درجه اول تولید است آیا این منطق دارد که به این وضع گرفتار باشد؟ اگر شما منطقی دارید که مرا قانع می‌کند بگوئید، اما دربارة سازمان برنامه: شاهنشاه ما رهبر ما فرموده‌اند من شخصاً بعنوان یک روستائی شاهنشاه را پیشوا میدانم آنچنان پیوند روحی و قلبی و خونی بین شاهنشاه و ملت هست که اگر به معنی واقعی و مفهوم اصلی پیشوا توجه کنید رابطه‌ای که بین شاه و مردم است رابطة پیشوائی است. اینها تملق نیست ما نزدیک تر و فریاد رس تر از شاهنشاه نداریم ما یک پناهگاه داریم یک مرجح داریم یک دوست و سرور و آقا داریم که اسمش شاهنشاه است.(صحیح است) فرمودند سازمان برنامه ترمز کننده است این بیان شاهنشاه است. خوب جناب نخست وزیر این دستگاه ترمز کننده که برای دولت وزیر ساز است، دست پروردگان این سازمان ترمز کننده هم اکنون در دستگاههای اجرائی هستند اینها می‌خواهند چه بکنند؟ اینها برای این به سازمانهای اجرائی می‌روند که ترمز کننده باشند؟ در سال ۱۳۵۱ در یکی از جلسات شورای عالی اقتصاد شاهنشاه امر فرمودند که از اراک، بندرعباس و قزوین و گرگان ۵۰ درصد عوارض گرفته شود تا مردم این شهرها به خانه سازی اقبال کنند و آبادانی زیاد شود. شاید جناب آقای انصاری که بنده به ایشان اردات می‌ورزم بخاطرشان باشد و پنجاه درصدبقیه را به سازمان برنامه کمک کند به شهرداری این چهار شهر که از این جهت گرفتار نقصان درآمد نشوند. به این حساب شهرداری گرگان سه میلیون و چند صد هزار تومان از سازمان برنامه طلب دارد. چندین بار مراجعه کرده‌ایم گفتند اصلاً چنین سابقه‌ای در سازمان برنامه و بودجه وجود ندارد. خدا عمر دهد جناب وزیر کشور سابق را و وزیر کار فعلی را که دستور فرمودند تمام سوابق و پرونده را فتوکپی کردند و بردیم به سازمان برنامه و بودجه بعد گفتند این را باید مجدداً ببریم به شورای اقتصاد به هر حال حالا رفته به شورای اقتصاد من از بزرگواری شما جناب دکتر آموزگار تمنی می‌کنم که یادداشت بفرمائید و در شورای اقتصاد این موضوع را مطرح بفرمائید این حقی است که شاهنشاه به ما اعطا فرموده‌اند اگر این تقاضای بنده غیر قانونی است یادداشت نفرمائید اگر منطقی است یادداشت بفرمائید. اما جناب آقای نخست وزیر در این برنامة شما چیزی که به چشم بنده نخورد مسئله روحانیت است همانطور که عرض کردم دین زیربنای جامعه ماست و روحانیت ما یکی از فعالترین خدمتگذاران انقلاب شاه و مردم است و در جهت اجرای منویات ملوکانه همیشه در صف اول قرار داشته‌اند شاهنشاه ما سلطان جهان تشیع عنوان دارند این عنوان خیلی مهم است خیلی پر مفهوم است جناب نخست وزیر این تأسف انگیز نیست که کسانی به نام اسلام استفاده اغوا کننده بکنند و گروههائی در جهت تخریب بنیان جامعه، بنیان اسلام به وجود بیاورند ولی ما خودمان از این نیرو استفاده نکنیم؟ من با تذکاری که از این مطلب می‌گذرم. ولی تأکید می‌کنم به این مسئله که بسیار مهم است و آن این است که دولت شما باید یک سیاست دینی محکمی داشته باشد و دولت شما اجازنه نباید بدهد که فلان ایسم اسلامی درست بشود اسلام وایران پیوندشان ناگسستنی است و باید تا زمان باقی است تا اسلام و ایران باقی است این پیوند را ایران و اسلام با هم داشته باشند و حفظ کنند «تلقین درس اهل نظر یک اشارت است، کردم اشارتی و مکرر نمی‌کنم» مسئله دیگر بیانی است که یکی از دوستانم فرمودند دربارة خادمین و خائنین آنچه باید گفته شود گفته شد و من تکرار نمی‌کنم اما یک نکته‌ای عرض می‌کنم و می‌گذرم آیا واقعاً این درست است که کسانی که سابقه خیانت به این مملکت و به این ملت را دارند در مناصب و مشاغل ارشادی بگذاریم آیا واقعاً این درست است؟ کسی که ملتیش برای ما مشکوک است در سراسر مملکت راه بیفتد و دم از ارشاد مردم بزند کسی که به این مملکت و به مقدسات این مملکت وفادار نبوده آیا درست است که معلم جدید ما باشد اگر درست است واینطور تشخیص میفرمائید بنده عرضی ندارم فرمودید استخدام نمی‌کنید خوب این سیاست دولت است ولی آیا برای این جوانان که لیسانسیه هستند و فوق لیسانس و دیپلم دارند فکری کرده‌اید؟ لااقل تدبیری بیندیشید که دلسرد نشوند. مسئله دیگر این است که امر بفرمائیدبررسی کنند که حقوق بازنشستگان کشوری در تمام رده‌ها متناسب با ان گروهها و رده‌ها یکسان باشد و تبعیض را از ببرید بنده خواستم دربارة تبعیضو تضاد صحبت کنم ولی چون بحث آن طولانی بود صرفنظر کردم و آخرین بحثم ایناست: جنابعالی که مقید به تنبیه خائن و تشویق خادم هستید دو عامل اجرائی کارساز در اختیار دارید به این دو عامل نیرو به مقید یعنی دیوان محاسبات ودیوان کیفر. فراموش نفرمائید که درزمینه تشویق وتنبیه بزرگان از این پیش گفته‌اند: داشتی قوم خویش را جمشید، دائم اند میان بیم و امید. بیم از کیفر و وامید از پاداش.

رئیس - آقای معینی چاغروند بفرمائید.

معینی چاغروند - بدون شک اجرای انقلاب مقدس شاه و ملت که تحت رهبریهای داهیانه شاهنشاهی آریامهر در مدت زمانی کوتاه راه گشای طریق سعادت و رفاه روز افزون برای ملت ایران بوده است آنچنان با اصالت و ژرفا و عظمت مخصوص خود مشحون از واقعیتهای درخشان وافتخار ‏‎آفرین است که کامیابی‌های این دورة فرخنده و شکوهمند در دل تاریخ کهنسال ایران برای همیشه حاودانه خواهد درخشید ولی چون به رهنمودهای پیشوای دانا و توانای ایران هدف غائی و نهائی ملت ما رسیدن به جایگاه رفیعی است رهبر عالیقدر مملکت آنرا در صف اول ملل مترقی جهان ترسیم فرموده‌اند برای رسیده به این هدف عالی وظیفه فردی و اجتماعی حکم می‌کند مسائل قابل تأمل و بحثی که بعنوان ناهم آهنگی‌های گوناگون با ایده‌های انقلابی و رستاخیزی در سطوح مختلف به چشم می‌خورد با صراحت مورد تجزیه وتحلیل و امعان نظر واقع گردد تا برای از میان بردن آن موانع تلاش و کوشش لازم بعمل آید.

زیرا گو اینکه اگر همه موارد قابل انتقال را به اصطلاح معروف زائیده دوران پیشرفت سریع و تحول برق آسای مملکت ولامحاله از شمول تنگناهای غیر قابل اجتناب بدانیم معذلک چون اثرات منفی این تنگناها بخصوص اگر با نا هم آهنگی برنامه‌های و بی توجهی مسئولان همراه باشد مسائلی است که به هر تقدیر به موقعیت و ثمرات درخشان انقلاب ایران که دشمنان و حاسدان همیشه به انتظار نکته گیری و تبلیغات سوء ناجوانمردانه علیه کشور ما هستند لطمه هائی وارد می‌نماید قطعاً بازگو کردن حقایق به حل مشکلات و یافت راه حلهای عملی منتهی خواهد گردید و این همان رویه مطلوب و پسندیده ایست که دولت و ملت ایران در زیر چتر نظام گرانقدر شاهنشاهی و دوران رستاخیزی دست در دست یکدیگر به فرمان فرماندهی هوشیار و عالیقدر خود به سوی موفقیتهای درخشانتر با سرعت گام برمیدارد (صحیح است).

و به همین مناسبت است که اجازه می‌خواهم درباره چند مورد از مسائل مورد بحث که قسمتی از آن به یکی از ارگانهای مهم پیشرفت و توسعه یعنی اقتصاد کشاورزی و موقعی روستاها ونقشی که می‌تواند مؤثر در تأمین رفاه و بهبود زندگی قاطبه مردم میهن باشد مطالبی باستحضار حضار محترم برسانم.

از نکات بسیار قابل بررسی و دقتی که در بیانات جناب آقای دکتر آموزگار نخست وزیر کاملاً مورد توجه قرار گرفته و همکاران محترم نیز توانستند از اشاره به این مهم صرفنظر نمایند ذکر ارقام ۱۶ میلیارد دلاری واردات سالیانه در قبال رقم نیم میلیارد دلار صادرات غیرنفتی از اهمیت مخصوصی برخوردار است با این کیفیت که اگر به منظور گسترش صنایع داخلی و بنیادی در راه صنعتی شدن مملکت قسمت اعظم واردات را اجتناب ناپذیر و به منزلة سرمایه گذاریهای آینده تلقی کنیم توجه به ارقام قابل ملاحظه‌ای که واردات محصولات کشاورزی و فرآورده‌های دامی بخود اختصاص داده دارای اهمیت و مفاهیم گسترده و نمودار آن است که می‌بایست به کشاورزی مملکت و به زندگی نیمی از جمعیت ایران که در کسوت کشاورزان و در دل روستاهای کشور در عداد تولید کنندگان بوده‌اند و اکنون به مرور و با مهاجرت به شهرها جنبه مصرف کننده پیدا کرده توجه عاجل و مؤثری مبذول گردد زیرا از نکات مهم و اساسی اصل اول انقلاب یعنی اجرای قانون اصلاحات ارضی که دهقانان آزاده و زحمتکش را از یک زندگی نکبت بار و طاقت فرسا به گسستن قید و بند زنجیرهای گران استثمار نائل نمود گذشته از حصول هدف مقدس آزادی و بهره مند شدن کشاورزان از ثمره دسترنج خوداز یک طرف ایجاد تعلق و همبستگی هر چه بیشتر و بهتر این طبقه عظیم و مولد به آب و خاکی بود که بعلت ضوابط نامعقول قرون وسطائی و تحمل دوران فئودالیزم ارضی رفته رفته رشته‌های علاقه و عاطفی آنان به سرنوشت ملک و ملت از سوی سیاستهای مخرب بیگانه و بیگانه پرستان مورد تهدید قرار گرفته بود و از طرفی می‌بایست به منظور بهره وری کامل از نیروی فعاله مملکت وامکان بالا بردن درآمد کشاورزان ۷۵% جمعیت مقیم روستای سالهای قبل از انقلاب طوری تعدیل شود که پس از جذب عده‌ای از افراد مقیم ده در رده‌های کارگری هم نیروی کار جوامع شهری و کارگاههای تولید تأمین شده باشد و هم با پیاده نمودن اصول کشاورزی که منتقل به شهرها می‌شوند جبران گردد و درنتیجه با توازنی لاز برنامه توسعه صنعتی و کشاورزی مملکت همگام با یکدیگر اساس اقتصاد سالم کشور را تأمین نماید. زیرا اگر در پیشرفت این دو رکن اساسی اقتصادی هم آهنگی وتعادلی وجود نداشته باشد نه تنها گسترش تولیدات صنعتی رافع همه نیازمندیهای گوناگون و کافی به مقصود نمی‌باشد بلکه در عین حال که مملکت از ورود اقلامی از کالاهای مورد احتیاح بی نیاز می‌گردد ناچار است درآمد حاصله از طریق فعالیتهای صنعتی را به مصرف خرید و تأمین مواد غذائی برساند با این اشکال که رشد جمعیت و کمبود مواد غذائی در سطح جهانی سیاستهای جدید و نوظهوری را جایگزین سیاستهای شناخته شده گذشته نموده به نحوی که خودکفا نبودن نسبی نیازمندیهای غذائی هر کشور از اهم معضلات و پی آمدهای مضر و خطرناک دیگری را به دنبال خواهد داشت. و درچنین شرایط حساسی است که بعلت آهنگ سریع فعالیتهای صنعتی از یک طرف و هجوم بی سابقه سرمایه گذاری در بخش ساختمان و پرداخت دستمزدهای بی سابقه از طرف دیگر سیل کارگران کشاورز مقیم روستاها را به طرف مراکز کار سرازیر و مشغول نموده و به ترتیبی که در اغلب موارد حتی برای جمع آوری محصولات به دست آمدة کشاورزی کارگر کافی وجود ندارد و این عدم تعادل درآمدهای کارگری و کشاورزی سرعت تخلیه روستاها را به میزان نگران کننده‌ای بالا برده است و از همه مهمتر اینکه هدف اصلی و اساسی اجرای قانون اصلاحات ارضی را که تعلق خاطر و پیوستگی کشاورز را به آب و خانه و کاشانه خود باقامت در روستا و به منظورکوشش و بهره وری در ازدیاد تولید محصولات کشاورزی تضمین می‌نمود با اشکالاتی مواجه نموده و می‌نماید که مخصوصاً نظر جناب آقای دکتر آموزگار نخست وزیر را به این مسئله مهم و حیاتی که می‌رود هم به اقتصاد کشاورزی و هم به اقتصاد صنعتی ما لطماتی وارد نماید جلب می‌نمایم.

موضوع اساسی دیگری که طرح آن لازم و توجه عمیق به نتایج آینده اش از همین امروز آشکار گردیده و شاید نقش شایانی در گرایش روستانشینان به شهرها داشته باشد موضوع برنامه‌های آموزشی مملکتی است که صرف نظر از جنبه سوادآموزی که هدف بسیار مقدس و پرارج و منزلتی است جوانان و نوجوانان روستائی را برای پشت میز نشینی و زندگی شهری تربیت می‌کند در حالیکه ضرورت امر و آینده نگری ایجاب می‌کند با تجدید نظر در برنامه‌های آموزشی راه و روشی انتخاب گردد که نسل جوان بخصوص جوانان روستائی فقط استخدام در ادارات و مؤسسات را هدف و ا ساس آرمانهای خود قرار ندهند بلکه احراز شخصیت و رسیدن به طریق سعادت و خوشبختی را در فعالیتهای تولیدی کشاورزی یا صنعتی جستجو نمایند برای رسیدن به این منظور اقتضا دارد مسئولان امر با فراهم نمودن امکانات علمی وعملی به تربیت نیروی مطلع و آشان به اصول صحیح کشاورزی همت بگمارند تا به جبران تغییری که در جهت مهاجر جمعیت مقیم روستا حاصل گردیده کشاورزان بصیر و کاردان مجهز به امکانات کشاورزی مکانیزه کمبود نیروی انسانی فعال مقیم روستاها را جبران کند و جاذبه‌های زندگی شهری و عشق دریافت دستمزدهای گزاف روستاهای ما را به گورستان پیرزنان و پیرمردان از کار افتاده تبدیل نکند و کار روستاهای ما به مرحله‌ای منتهی شود که درآن شرایط به استخدام کارگر خارجی برای امور کشاورزی نیز نیاز پیدا نمائیم اکنون این سؤال مطرح است که گفته شود دولت چه هدفی را برای سرمایه گذاری در اقتصاد کشاورزی تعقیب می‌نماید و برای خودکفا نمودن محصولات کشاورزی با توجه به رشد جمعیتی که در سالهای آینده به جمعیت فعلی اضافه می‌شود چه برنامه مؤثری را مد نظر قرار داده است.

آیا تنها به اعتبار پرداخت مبالغی جزئی بعنوان وام که آن هم رقم درست آن به جیب افراد مشخص سرازیر و رقمهای ناچیز آن با اتلاف وقت زیاد و تشریفات خسته کننده همراه است برنامه کمک دولت به کشاورزان خاتمه می‌پذیرد و این مهم که درد اساسی مملکتی است که با پشت میز نشینی‌های مسئولان و دست اندرکاران به هدف مطلوب می‌رسد.

آیا مسئولان محترم توجه دارند موقعیت طبیعی مملکت ما با اقلیمهای متفاوت و مناطق کویری وسیع و خشکی و کم آبی و کوهستانی بودن قسمتهای دیگر آنچنان منابع گسترده و عظیم کشاورزی در اختیار ندارد که مانند ممالکی که از موقعیتهای طبیعی و خدادادی بسیار برای کشاورزی بهره مند هستند بتواند در سطحی وسیع همه کمبودهای نیروی کار را با ماشین آلات متنوع کشاورزی جبران نماید و در حالیکه امکان کاربرد آن ماشین آلات در اکثر نقاط کشور ما فراهم نیست و روستائیان ما نیز هنوز به کارهای گروهی عادت نکرده‌اند تا زمینهای کوچک تحت سرپرستی و مدیریت واحدهای با مکانیزم صحیح مورد بهره برداری قرار گیرد و بازدهی زحمات کشاورزان ما قابل ارزیابی و با مقدار زمین زیر کشت هم آهنگی معقول و مناسب داشته باشد چه خط مشی و برنامه‌ای برای جبران کمبودهای کشاورزی دارد و آیا بهتر نیست بعوض پرداخت صدها میلیون دلار خسارت سورشاررژ به کشتیهای حامل گندم و دیگر کمبودهای محصولات کشاورزی این قبیل پولها به نفع تولیدات بشتر و تأمین رفاه کشاورزان به مصرف مسئله مهم دیگر که در مهاجرت روستائیان نقش مؤثری داشته است سقوط غیر منتظره‌ای پرورش دام و نقصان بدون جبران فرآورده‌های دامی در سطح روستاها است که در حقیقت لطف و صفای خاص زندگی در روستا و بهره وری از منابع مفید و سالم و پروتئینی را بعلل و جهاتی که اهم آن محدودیتهای چرا و نگاهداری دام است تبرای همیشه به خواب و خیال مبدل نموده و واقعیت این است که با مهاجرت روستائیان واقامت در شهرها و رسیدن دستمزد چوپان به ماهیانه ده الی دوازده هزار ریال امکان نگاهداری دام به صورتهای گذشته که هر خانواده روستائی با استفاده ازچرای مجانی پرورش تعدادی گوسفند و گاو را رکنی از ارکان تأمین معاش خود قرار داده بود به کلی از بین رفته و گذشته از اینکه این عامل بازدارنده از مهاجرت وجود خارجی ندارد اصولاً دستیابی به فرآورده‌های دامی در روستاها نیز حکم کیمیا پیدا کرده و سکنه باقیمانده به صف طویل مصرف کنندگان روغن نباتی پیوسته‌اند در حالیکه تجربة قرون متمادی زندگی دامداری روستائیان کشور ما ثابت نموده است که موقعیت و شرایط اقلیمی پرورش و نگاهداری احشام در دشت وکوهستان به مراتع طبیعی نیاز قطعی و حتمی دارد زیرا نوع احشام ایرانی نمیواند برای مدت زیادی استمراراً در زیر سقف نگاهداری شوند که بهترین نمونه بارز و مؤید توضیحاتم دامداریهای مخصوص ارتش شاهنشاهی است که با استفاده از تجربیات دامداران و برخورداری ازشرایط علمی روز به بهترین وجهی اداره می‌شود و به نتایج بسیار مطلوبی نیز نائل آمده است (صحیح است).

جناب آقای نخست وزیر در اینجا ناچارم با کمال تأسف حقایق تلخ دیگری را باستحضار جنابعالی و همکاران محترمتان برسانم و آن موضوع مصرف اعتبارات خاص ناحیه‌ای استانها است که بعلت ضوابطی که در نحوه خرج آن وجود داشته و دارد گذشته از اینکه عوامل غیر وارد و غیر صالحی با زد و بندهای ظاهری خود را در ردیف پیمانکاران جا زده و با استحضار از چنین زمینه‌های نامساعد انجام پروژه‌های عمرانی به دست افراد و شرکتهای غیر معتبر و سودجو بعقد قراردادهائی منجر گردیده و در پایان کار نیز ناظر دلسوز و بیطرفی مانند انجمنهای روستا و شهرستان دخالت مستقیمی در مسئله تحویل و تحول پروژه‌ها نداشته و به تذکرات آنان نیز ترتیب اثری داده نشده نه تنها کارهای انجام نشده با قیمتهای گزاف عاملی در جهت بالا رفتن هزینه‌ها و مؤثر درتورم بوده‌اند، بلکه بازده کار واقعاً باعث نهایت تأسف و تأثر است زیرا در قبال صرف پولی که از خزانه مملکت پرداخت گردیده اغلب این پروژه‌ها در همان اوان با چنان نقائصی تحویل گرفته شده که به هیچ وجه قابل استفاده و بهره گیری نبوده است و کوتاه سخن آنکه اگر به حساب وجوه مصرف شده رسیدگی شود معلوم خواهد شد چرا روستائیان مهاجرت به شهرها را بر زندگی در روستا ترجیح می‌دهند زیرا اکثر روستاها هنوز به حل مشکلات اولیه که تأمین آب آشامیدنی، دبستان، بهداشت و درمان و برق کشاورزی نائل نگردیده‌اند مضافاً اینکه مشکل و مانع بزرگ یعنی عدم وجود راههای روستائی نیز کماکان به قوت خود باقی و این انتظار به حقیقت نپویسته است در این باره نظر نمایندگان محترم را به مطالبی که درجلسة مشترک نمایندگان مجلسین سنا و شورای ملی در حضور جناب آقای هویدا مطرح و تقاضا گردیده با استفاده ا زمحل اعتبارات خاصی ناحیه‌ای و به تعداد انجمنهای شهرستان سطح کشور موجبات خریداری و تشکیل یک واحد راهسازی روستائی فراههم گردد که هر شهرستان بتواند با در اختیار داشتن ماشین آلات راهسازی و برخورداری از کمک و خودیاری مردم که ضابطه آن به وسیله انجمنهای ملی تعیین می‌گردید با توجه به اولویتهای محلی به ساختن راههای روستائی حوزه مربوطه خود اقدام نماید ضمن تشکر از اقدامای که در جهت موافقت کلی بعمل آمده (ملک منصور اسفندیاری- اینکارها انجام نشده، روی کاغذ آمده) و ماشین آلات مورد نظر تحت سرپرستی سازمان گسترش صنایع ایران و به عاملیت شرکت رهگستر که در شهرهای مختلف می‌بایست مقدمات ثبت شرکت خود را فرهم نماید موجودیت خود را اعلام نموده است توجه جناب آقای دکتر آموزگار نخست وزیر را به اینمسئله مهم جلب می‌نماید که اگر شرکت رهگستر بخواهد همان رویه پیمانکاران راهسازی را سرلوحه برنامه کار خود قرار دهد یعنی با عقد قرارداد با ادارات تعاون و روستای محل و دریافت کیلومتری پانصد هزار ریال عهده دار انجام راههای روستائی بشود غیر از اینکه بگوئیم فقط طرف قرارداد ادارات تعاون از شرکتهای خصوصی تغییر پیدا کرده و پیمانکار جدید شرکت وابسته به دولت است هیچ گونه پیشرفت و امتیازی برای حل مشکل حداقل چهار صد هزار کیلومتر راه روستائی مورد احتیاج کشور به دست نیامده زیرا با این ترتیب اولاًتأمین چنین هزینه سنگین باز هم متوجه خزانه دولت و پرداخت آن ا حتیاج به گذشت دهها سال خواهد داشت ثانیاً با تشکیلات و سازمانی که به وسیله این شرکت به وجود آمده و می‌آید قطعاً برای تأمین حقوق و مزایای پرسنل فنی و هیئت مدیره و مدیر عامل به درآمدهائی احتیاج خواهد داشت که همان دریافتی بهای ساختمان راه خواه ناخواه به مصرف هزینه‌های جاری و پرسنلی شرکت خواهد رسید و ماشین آلات دولتی با بازدهی در حدود یکصد کیلومتر راه در سال خود عاملی برای تأمیت و پرداخت حقوق به کار گرفته شده و در حقیقت همان طول رمان صد ساله که با جهت انقلابی مملکت ما کاملاً مغایر است کماکان برای احداث راههای روستائی وجود دارد مگر اینکه دولت دراین راه فقط بعنوان هدایت کننده کار مردم را به دست خود مردم بسپارد وا ین مسئولیت را بعهده انجمنهای ملی واگذار نماید.

در خاتمه عرایضم ضمن آرزوی موفقیتهای هر چه بیشتر جناب آقای دکتر آموزگار نخست وزیر و هیئت محترم دولت و همه خدمتگزارانی که با عشق شدید میهن پرستی در راه اجرای منویات مقدس رهبر عالیقدر ایران شاهنشاه آریامهر تلاش می‌کنند امیدوارم توضیحاتی که در مورد علل مهاجرت روستانشینان به شهرها بعرض حضار محترم رسانیدم کافی به مقصود و حساسیت موضوع را روشن کرده باشد فقط مسئله مهم و قابل تأمل این است که قبول کنیم در فلات گسترده ایران زمین وطی گذشت قرون واعصار همین روستانشینان ایران بوده‌اند که همواره پایگاه حفظ و حراست مملکت ونمونه جانبازی و فداکاری در راه حفظ استقلال وجب به وجب خاک این سرزمین و فداکارترین نگهبانان شاهنشاهی دو هزار و پانصد ساله ایران بوده‌اند و اصولاً با چنین اقلیم متفاوت در مساحت یک میلیون و ششصد و چهل هزار کیلومتر مربع نقش روستاهای ایران که پایه‌های متین و قدیم حاکمیت و ملیت قوم ایرانی را هزاران سال استوار نگاهداشته است نقشی جاودانه است که میباست با عنایت پروردگار جهان قرنها و قرنها و همگام با ابدیت مستقر و پابرجا و آباد و سرافراز باقی بماند.(احسنت)

در خاتمه عرایضم مطلبی به نظرم رسید که با اجاره همکاران محترم توضیحی دربارة آن عرض می‌کنم همکار ارجمند و گرانمایه بنده که به شور و عشق و وطن پرستی و شاه دولتی ایشان اعتقاد راسخی دارم بیانی فرمودن که محققاً آن بیان به لحاظ طینت پاک وعلاقه مفرط ایشان به خدمتگزاری صادقانه مورد توجه شان قرار گرفته است. مطلب این بود که فرمودند هیچ خائنی خادم نمی‌شود ولی ممکن است نادم بشود بنده می‌خواستم ضمن عرض معذرت از این همکار بسیار ارجمند توضیحی اضافه کنم که بعقیده مخلص جنبه عام دادن به موضوع شاید در همه موارد صد در صد درست نباشد زیرا ممکن است فرد یا افرادی بعلت اقتضای سنین حوانی و یا تحت تأثیر القائات فریبنده راه خطائی را بپیمایند و بعد هم متوجه گردند که راه صحیح را انتخاب ننموده از صمیم قلب نادم و پشیمان شوند و به راه خدمتگزاری صادقانه بازگشت نمایند (مظهری- ولی مرشد نمی‌تواند باشد) موقعیت والای اجتماعی و اخلاق و معنویت و خصلت ایرانی بخصوص در فضای رستاخیز حکم می‌کند که هر کس بتواند با اعتقاد به سه اصل مقدس نظام شاهنشاهی- قانون اساسی – انقلاب شاه و ملت در مسابقه خدمتگزاری صداقت و جوهر ذاتی خود را نشا بدهد وای بسا افرادی که قبلاً انحرافاتی داشته و متنبه و متوجه خبط و اشتباه خود شده و آماده باشد به جبران مافات منشاء خدمات مؤثری در راه میهن خود باشد کما اینکه دین مبین اسلام چنین امکاناتی را به نام توبه در دسترس گناهکاران قرار داده است امیدوارم همکار گرامی بنده این اظهار نظر صادقانه مخلص را حمل بر بی ارادتی نفرمایند چون با تمام وجود باین همکار عزیز احترام می‌گزارم.

(مظهری- اینها دین ندارند این حرفها چیه؟)

رئیس - آقای رضوی نژاد بفرمائید.

رضوی نژاد – با اجازه جناب رئیس، جناب آقای نخست وزیر محبوب ایران و همکاران گرامی، بنده با اعتقاد به اینکه وقت مناسب نیست ودوستان زیای هم باید در برنامه دولت صحبت کنند خیلی مختصر در یک موضوع از برنامه دولت که دادگستری و مبارزه با فساد باشد شمه‌ای باستحضار حضار محترم خواهم رساند اساساً برای این مملکت پیشرفته وجود دادگستری مستقل و سالم لازم است اگر دادگستری قوی نباشد و قضات خوب نداشته باشد امر مبارزه با فساد نتیجه‌ای نخواهد داشت، خوشبختانه جناب نخست وزیر محبوب ما از خانواده قضائی هستند و پدرشان سالها در دیوان کشور به امر قضا اشتغال داشته‌اند، دستگاه قضائی ما باید هر چه بیشتر از نظر معنوی تقویت شود، دستگاه قضائی مانند ساختمان و ابزار دیگر نیست مبتنی بر عامل انسانی است باب اجتهاد افراد مؤمن و معتقد و مسلمان کم داشته باشد وظیفه اش را نمی‌تواند انجام دهد قاضی بی دین و دانش پاسدار داد نیست (احسنت) متأسفانه در چند سال اخیر بعلت گرانی سرسام آور، زندگی بر افرادی که فقط روی حقوق قانونی و مشروع خود زندگی می‌کنند سخت گرفت و عده‌ای از قضات بعلت نارسائیهای مادی دادگستری را ترک کردند و به بخش خصوصی رفتند، این اعلام خطری است برای دادگستری قوی. امکان دارد که، تکنولوی را از غرب بیاوریم ولی قاضی را نمی‌توانیم از خارج بیاوریم این مستشار خارجی نیست متخصص خارجی نیست این یک فرد مصلح ملی است باید در محیط خودش پرورش یافته باشد و به زیور تقوی و فضل وعلم آراسته باشد. دادگستری وضعیت کارش به محاذی پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ما باید پیشرفت کند. یک رکن از ارکان دادگستری مأمورین اداریش هستند که متأسفانه حقوق آنها هم با هزینه زندگی تطبیق نمی‌کند اگر قاضی هم درست رأی داده باشد باید به دست مأمورین ابلاغ عمل شود اگر آنها حقوق کافی نداشته باشند و نتوانند زن و بچه شان را سیر کنند کار را از صمیم قلب انجام نخواهند داد و نارضایتی ایجاد می‌شود. ما باید از نظر مادی، هم قضات و هم کارکنان اداری را غنی کنیم. اشکالی که الان در کادر اداری دادگستری وجود دارد این است که ارتقاء مقام آنها محدود است یک کارمنداداری آخرین سمت اداریش مدیر دفتر دادگستری استان می‌تواند باشد باید پیش بینی کرد و کارمندان را تشویق کرد هم از نظر معنوی و ارتقاء مقام هم از نظر برخورداری از مقام قضائی به آنها کمک کرد تا دوش به دوش قضات سالم و پاکدامن بتوانند وظیفه خطیر خودشان را انجام بدهند نکته‌ای که حائز اهمیت است هر مؤسسه دولتی به طریقی کمیسیونی درست کرد، یک قاضی در آنجا شرکت می‌کند و کار قضایی می‌کند به نظر من باید اینها یک کاسه بشود عدلیه باشدکمیسیونهایی که خارج از دادگستری تشکیل می‌شود در شهرداری دروزارت کار، در وزارت منابع طبیعی و سایر جاها و چون به قاضی از طرف همان مؤسسه فوق العاده داده می‌شود این در جامعه اثر خوبی ندارد می‌گویند قاضی چون از شهرداری فوق العاده می‌گیرد حقوق ما را در نظر نمی‌گیرد بنده معتقدم که یا فوق العاده پاداش اینها را وزارت دادگستری بدهد یا دستگاهی که به اینها احتیاج داد این پول را به دستگاه دادگستری احاله بدهد تا وزیر دادگستری یا دستگاه اداری دادگستری در تقسیم پاداش دخالت کند و قاضی صرفاً با مؤسسه‌ای که در آنجا خدمت می‌کند تماس مادی نداشته باشد. بنده در خلال هفته گذشته مسافرتی به شمال داشتم در اجرای قانون شورای داوری و خانه انصاف که الحق این دو پدیده اغلب می‌تواند فصل خصومت کند ولی نکته این است که آموزش لازم را ندیده‌اند من پیش رئیس دادگستری نشسته بودم رئیس خانه انصافی آمده بود درمورد حصر وراثت حکم داده و گواهی داده بود در گواهی هم به پدرو مادر و هم به خواهر و برادر ارث داده بود و رئیس دادگستری گفت وقتی وارث طبقه اول باشند به طبقات دیگر ارث نمی‌رسد او تقصیری هم نداشت ما خودمان در اصلاحات اخیر خیلی اختیارات به شوراهای داوری و خانه‌های انصاف داده‌ایم اینها به آموزش زیادی احتیاج دارند دادگاه شهرستان خوشبختانه کمترکار داشت ولی شورای داوری بعلت صلاحیت وسیعی کهدر کلیه کارها داشت و اعضای شورای داوری هم چون طبق قانون سابق انتخاب شده بودند به نظر من صلاحیت رسیدگی را به این اختیارات وسیع که طبق قانون جدید به آنها داده‌اند ندارند خوشبختانه جناب وزیر دادگستری با تشکیل سمینار و دادن آموزشهای لازم این نقیصه را زدوده‌اند ولی راجع به خانه‌های انصاف به نظر من باید هر چند واحد زیرنظر یک قاضی اداره شود تا موجبات اجرای عدل پهلوی در دهات و روستاهای ما به سادگی فراهم شود چون اعضای خانه انصاف واقفند و از نزدیک میدانند که ریشه اختلافات چیست و پرونده را در همان سطح تمام می‌کنند و نمی‌گذارند به مراتب بالا برود نکته‌ای که لازم است یادآوری بشود نظارت ملی است دادگستری به تنهایی شاید نتواند مبارزه با فساد کند ما مردم ایران، حزب رستاخیز، مجلس شورای ملی باید از حالت بی تفاوتی خارج بشویم (چند نفر از نمایندگان- نمایندگان مجلس بی تفاوت نیستند) امروز می‌بینیم که افرادی بهره گیری غلط از زندگی کرده‌اند و درآمدهای نامرئی به دست آورده‌اند و زندگی را بر مردمی که درآمد منظمی دارند تنگ کرده‌اند نکته‌ای که در اینجا دوست عزیزم بیان کرد راجع به زمین. ما طبق ماده ۵۶ زمینها را ملی کردیم (مهندس صائبی- زمین ملی نشده اراضی جنگلی ملی شده) ولی در واگذاری این اراضی جنگلی در اجرای طرحها خیلی تبعیض شده در شمال عده‌ای این زمینها را گرفتند که حق گرفتن آنها را نداشتند. در شمال این امر کاملاً بچشم می‌خورد اجرای طرحهای کشاورزی به دست این عده‌ای که این زمینها را گرفته‌اند عملی نیست (صحیح است) و مردم قرب جوار آن حدود که عدلیه را باعث گرفتن این زمین میدانند من غیر مستقیم با دادگستری مخالف شده‌اند در حالیکه بنده معتقدم اگرمطالعه میشدو این زمینها را به ا فراد واجد شرایط می‌دادند هم کمبود مواد غذائی برطرف می‌شد و هم این تبعیض به چشم نمی‌خورد. در سایر موارد هم عرض کنم مثلاً‌شما امروز یک مناقصه دولتی می‌گذارید نفر اول مناقصه را می‌برد بعد می‌دهد بهدومی بدون اینکه هیچ کاری انجام داده باشد، دومی به سومی و نیز سومی به چهارمی می‌دهد و در این رهگذر یک مقدار سوءاستفاده می‌شود ما باید قوانینی وضع کنیم که مناقصه را همان دست اول یا دستی که برنده شده است خودش اجرا کند ما باید از این بی تفاوتی بیرون بیائیم به بخش خصوصی نگاه کنید و ببینید خوراک مردم به چه ابعادی بالا رفته است سرمایه بخش خصوصی چندین برابر شده ولی آنهائی که بحقوق مردم تجاوز کرده‌اند مجازات نشده‌اند ما برای اینکه بتوانیم آنهائی را که بناحق بحقوق مردم تجاوز می‌کنند و درآمد سرشاری به دست می‌آورند مجازات کنیم و برای اینکه درآمد با کار تناسبی داشته باشد و هیچ کس بر حسب اتفاق نتواند درآمد نابهنگامی به دست آورد باید یک ضوابطی برقرار بکنیم باید از طریق مالیات گرفت از آنهائیکه ثروتهای بی جهت کسب کرده‌اند یک تعاونی برقرار نمائیم دو فرمان اخیر شاهنشاه بیدار دل ما شامل حال ملت ایران شد شما ببینید این زمین چه بلائی سر ملت ایران آورد پایه‌های فضیلت ما را از بین برده کافی است کسی یک قطعه زمین داشته باشد باید مثل یک کالای معمومی و در حد متعارف بتواند ترقی قیمت داشته باشد که خوشبختانه در فرمان اخیر این نکته پیش بینی شده شما لایحه از کجا آورده‌ای را اجرا نکردید اگر لایحه از کجا آورده‌ای را اجرا کرده بودید فرمان اخیر اعلیحضرت بهتر اجرا می‌شد. شما می‌بینید در این مملکت در بخش خصوصی یک سرایه محدود آنچنان در حول و حوشش ثروت پیدا می‌شود که انسان می‌گوید این همه پول را از کجا آورده‌اند این همه مسافرتهای خارج و خریدهای از خارج را از کجا می‌آورند، اینها از مواردی است که ما اجازه داده‌ایم که این درآمد ناحق را داشته باشند به هر صورت دادگستری در عصر رستاخیز رسالت دارد که اجرای عدالت بکند حزب رستاخیز رسالت دارد که اجرای عدالت بکند بنده دریکی از جلسات باتفاق هیئت اجرائی جناح پیشرو به خدمت جناب آموزگار شرفیاب شدم در آنجا عرض کردم که جنابعالی وزیر کشور بودید، رئیس هیئت اجرائی بودید نمایندگانی را که در این دوره انتخاب شده‌اند شما می‌شناسید اینها می‌توانند سپاه صلح و ارشاد و نظارت باشند اگر از باب نظارت است از نمایندگان بهتر می‌توانید استفاده کنید ولی آن نقش لازم را ما نداریم نمایندگان اجرائی نسبت به ما حساسیت دارند ما را نماینده یک صد هزار نفر مردم نمیدانند من بارها شده است که خودم را نماینده مردم معرفی نکردم و بعنوان قاضی کارم انجام شده است ولی همین که گفته‌ام نماینده مجلس هستم کارها به اشکال برخورد کرده است از جناب آموزگار که واقعاً سرشت وخصوصیات ایشان در حد کمال در جهت معنویات می‌باشد می‌خواهیم حال که رئیس دولت هستند ما نمایندگان را یاری کنند تا بتوانیم در محیطی که وکیل شده‌ایم برای بار دوم جرأت عرض وجود داشته باشیم ما بعلت نارسائی کارما و بعلت عدم شنوائی مقامات اجرائی شاید یک مقدار حیثیت و آبروی خودمان را به خطر انداخته‌ایم ماجزء شما هستیم برگزیده حزب شما هستیم (چند نفر از نمایندگان- ما برگزیده ملت هستیم) البته برگزیده مردم هستیم در زمان پست وزیرکشوری ایشان بود، مسلماً ما برگزیده مردمیم در زمان وزارت کشور آقای آموزگار ایشان این امکان را فراهم آوردند که مردم نخبه ترین افراد را انتخاب کنند حال باید ما را یاری کنید و به ما امکان بدهید تا ما خواسته‌های حوزة خودمان را با مقامات اجرائی در میان بگذاریم و بتوانیم در پیشرفت برنامه‌های دولت مؤثر باشیم یکی از همکاران امروز صبح فرمودند ما مدافع شما هستیم ما وقتی به شهرستانها می‌رویم و در اجتماعات شرکت می‌کنیم مدافع شما هستیم یعنی باید این کار را بکنیم ولی خودمقامات اجرائی در بعضی از مواقع آنطور که شاید و باید توجهی ندارند من تقاضا دارم به معاونین پارلمانی که افرادی شریف هستند و از فرد فردشان گله‌ای ندارم یک مقدار قدرت بیشتری داده شود، چون اگر خدای نکرده معاون پارلمانی، معاون اداری و مالی نباشد کاری از او ساخته نیست و ما انتظار داریم که بتوانیم با کمک معاونین پارلمانی اشکالات حوزه انتخابی خودمان را برطرف کنیم بالنتیجه اگر ما موفق باشیم برنامه شما پیشرف کرده است، نکته‌ای که در آخر کلام باید باستحضار برسانم این ضابطه رفع تبعیض است اگر ما بخواهیم درمقررات استخدامی، در استخدام قضات رعایت ضوابط را بکنیم و یک ضابطه خاصی بگذاریم می‌توانیم افراد خوبی را بر مسند بنشانیم خوشبختانه طرز استخدام در بعضی از دستگاهها و مخصوصاً در ارتش خوب است چون در یک کمیسیونی شرایط انتخاب بررسی می‌شود ما هم باید این شرایط را تسری بدهیم و تمام افراد خود در مسند کار باشند و مدیریت صحیح را اعمال کنیم تا برنامه جنابعالی که خوشبختانه همه از افراد خوب و متخصص و خداشناس تشکیل شده موفق و مؤید باشد من بیشتر وقت مجلس را نمی‌گیرم توفیق جنابعالی و همکاران شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم (احسنت).

رئیس - آقای سالارجاف بفرمائید.

سالار جاف - بنام خداوند متعال- بنام شاهنشاه معظم آریامهر با کسب اجازه از جناب آقای رئیس - همکاران گرامی.

جناب آقای آموزگار نخست وزیر محبوب، هیئت محترم دولت.

ضمن تجدید تبریکات صمیمانه بحضور یکایک سروران معظم و ارجمند، پیش از هر چیز درود فراوان ملت حق شناس ایران به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر رهبر خرمند ایران حتی یک لحظه از حفظ منافع ملی و رفاه مردم این مرز و بوم غافل نیست و از سایه رهبریهای خرمندانه معظم له روز به روز رو به ترقی و تعالی می‌باشیم.

جناب آقای آموزگار درحین تقدیم برنامه دولت مقدمه بسیار بسیار زیبا به جملات امیدوار کننده ایراد فرمودید که چنانچه چندین برابر هم می‌بود حوصله شنیدن و تجزیه و تحلیل آن را داشتیم و برای من محرز بود که از ته قلب جملات امیدوار کننده را ایراد فرمودید، باید هم یک نخست وزیر همچه صراحت لهجه داشته باشد.

جناب آقای نخست وزیر به طوری که استحضار دارید ما نمایندگان ملت برگزیدگان از ته قلب آن روستائی و آن گارگر و آن اصناف و طبقات اجتماعی در عصر پرشکوه حزب رستاخیز ملت ایران به ساحت مقدس مجلس شورای ملی راه یافتیم، بنا به آنچه گذشت مسئولیت خطیر و وجدانی و اخلاقی و بالاتر از همه ملی داریم و پشت این تربیون بهصدای رسا به قرآن مجید سوگند یادکرده‌ایم از شاه وملت خیانت نکنیم، بنابراین با توجه به مطلب فوق روابط هر چند قوی و محکم باشد نباید مانع اجرای ضوابط گردد. منظور از این مقدمه به صراحت لهجه می‌گویم یک نماینده مجلس وقتی دین خویش را ادا نموده است، محاسن دولت و معایب را بی نظرانه به نفع ملت بگوید، حالا ملاحظه میفرمائید چه مسئولیتی از این سنگین تر می‌تواند باشد ولی من هم با شما موافقم باید گفته‌های یک نماینده در چهارچوب، اولاً آئین نامه داخلی مجلس باشد و از حدود سه اصل حزب رستاخیز ملت ا یران تجاوز نکند. علاوه بر آنچه گذشت به دولت باید دستور فرمایند برای پیگیری کار مردم و دریافت پاسخها در اسرع وقت به نمایندگان برسد. و به سکرترها اخطار شود بعلت جلسات هر روزی وزیر، نمایندگان را از کار نیندازند، صراحتاً بگویند جناب وزیر شما را خواهد پذیرفت یا نه، اصولاً نمی‌خواهند شما را ملاقات کند این مسئله برای من خیلی مهم است که ما هم بتوانیم ملت را قانع نگهداریم و عین الطاف آنجناب وزیر را ابلاغ کنیم.

جناب آقای آموزگار، توصیه هائی در برنامه تقدیمی دولت به طور رئوس اقلام دارم.

با کسب اجازه از مقام ریاست عظمی مجلس به دولت جنابعالی تذکر می‌دهم که شاید خداوند کمکی کند بتوانید مشکلات را حل و فصل فرمائید.

۱- معنی و مفهوم اولویتها برای بعضی از مقامات مرکز و استانها هنوز قابل درک نیست، استدعا دارم به وزیر محترم اطلاعات و جهانگردی دستورفرمائید جزوه‌ای راجع به الویتها و مفهوم واقعی آن تهیه فرمایند و به کلیه جنابان استانداران و فرمانداران و مدیران کل استانها ابلاغ شود تا مطالعات در مورد اولویتها تکمیل گردد وگرنه فقط یک کلمه بیش نیست.
۲- در مورد شبکه راهها بسیار ناچیز وعقب افتاده هستیم و تا راه فرعی روستائی اصلی اتوبان نداشته باشیم نمی‌توانیم فرهنگ سالم و بهداشت خوب رفاه کامل به مناطق ببریم، مسئله راههای کشور یک مسئله حیاتی توصیه می‌شود.
۳- سیاست اقتصادی و رشد بی سابقه آن برای هر ایرانی باعث غرور و مباهات می‌باشد، ادامه این سیاست به نفع دولت و ملت خواهد شد و مسئله تورم در کشور ما مصنوعی است، احتیاج است دولت آن عالیجناب مبارزه جدی به مسببین این تورم مصنوعی بعمل آورد.
۴- از نظر آموزش و پرورش از کودکستان تا دانشگاه مورد تأیید است، ناگفته نماند دولت سابق بسیار زحمت کشیده و در آن مورد بحد مناسبی رشد داریم ولی توصیه من به دولت این است که سعی گردد مدارس حرفه‌ای و دانشسراهای مقدماتی و کشاورزی را چندین برابر کند. بازده بسیار مطلوبی خواهد داشت.
۵- در مورد نیروی دفاعی کشور که نیرومند بودن آن کارت بیمه سلامت اجتماعی و امنیتی هر ایرانی است، اگر لازم باشد باید فرد فرد ما به آنها همکاری کامل داشته باشیم و از پوشاک و خوراک مان صرفه جوئی به نفع تقویت نیروهای مسلح شاهنشاهی بعمل آوریم.
۶- در مورد شبکه مخابراتی جلو هستیم و کار این گروه از دولت بسیار جالب وسریع انجام می‌شود چه از نظر تلفن و تلگراف و پست ولی متأسفانه حقوق و مزایای کارکنان پست اینقدر ناچیز است که از یک رفتگر شهر پاوه کارکنان پست کمتر حقوق دارند، به دولت این تذکر لازم را می‌دهم و تقاضای توجه مخصوصی نسبت به کارکنان پست دارم.
۷- خوشبختانه سیاست خارجی ما بسیار خوب است و بر مبنای احترام متقابل و دیپلماسی بسیار ممتاز است، تنها توصیه من این است حقوق حقه ایران در خلیج فارس همیشه از نظر دولت دور نباشد چون خلیج فارس برای ملت ایران شاهرگ حیاتی است.
۸- وضع کشاورزی که می‌بایست مصدر تولید مواد غذائی برای خارج از کشور باشد. متأسفانه برای مصرف یک ماه از داخل کشور نیز کفاف نخواهد کرد. توجه دولت را به این امر مهم معطوف می‌دارد و از مسئولین امرخواستار تحسین مسائل کشاورزی هستم. از وزیر کشاورزی بخواهید که در سطح بالا مخصوصاً منابع طبیعی و در سازمانهای شیر وگوشت و کشت و صنعت پاکسازی فرمایند تا دست دلالها ازوزارت کشاورزی دور شود.
۹- در مورد خاتمه دادن به نقشه‌های جامع شهرها و تعیین تکلیف تقسیمات کشوری و دقت در انتخاب فرمانداران وبخشداران و تقصیل لیاقت کاردانی و صداقت و دلسوزی و ترجیح آن بر سر سابقه خدمت که یک بخشدار ده سال سابقه خدمت دارد و هیچ کار هم نکرده است. ولی یک بخشدار فعلاً چهار سال سابقه دارد لیاقت فرمانداری را پیدا کرده است.
۱۰- خوشبختانه وزارت کار وامور اجتماعی در مورد رفاه کارگران و ایجاد تفاهم بین کارگر و کارفرما الحق کوشش زیادی شده، به دولت حضرتعالی توصیه می‌شود کارگران را مورد حمایت قرار داده و از احترام فعلی همیشه برخوردار باشند، چون این گروه شریف با زور بازوی خود چرخهای صنعتی مملکت را به گردش در می‌آورند و توقع ملت و دولت از برادران کارگر هم این است کار بیشتر صداقت و شرافت خویش را مانند همیشه حفظ و نگهداری فرمایند وظایف محوله را به نحو احسن انجام دهند.

جناب آقای نخست وزیر.

۱۱- در سرلوحه برنامه دولت مسک را مطرح فرمودید توصیه این است که برای کارمندان که حقوق ضعیف دارند خانه‌های ارزان قیمت که بتوانند بدون پرداخت پیش قسط با ماهیانه ۳۰% حقوق و مزایای خویش مالک یک منزل بشوند. و برای طبقات ضعیفتر از نظر درآمد بالا دولت گذشتی داشته باشد که حداقل سی الی ۴۰ درصد وام بلاعوض و بقیه که مجموع آن ۱/۲۰۰/۰۰۰ ریال تجاوز نکند برای احداث خانه‌های سه اتاقه در زمینهای دولتی رایگان احداث گردد و به آنها تحویل شود مطمئن باشید گروه کثیری صاحب خانه می‌شوند و خانه لوکس و سوپر لوکس روی دست بساز بفروشها می‌ماند و بالطبع اجاره بها و قیمت زمینها پائین خواهد آمد.

جناب آقای نخست وزیر

۱۲- مسئله برق و آب یک مسئله حیاتی است. چه برای مصارف شخصی و چه برای کشاورزی و صنعت و راجع به خاموشیهای اخیر باید اول ناظران ایرانی محاکمه و تعقیب شوند، آنوقت خارجی غلط می‌کند حق ایرانی را پایمال کند. ولی برنامه ریزان باید محاکمه شوند و مسببین هم معلوم گردند و تسلیم عدالت شوند.

دولت حضرتعالی امیدوارم قول بدهد بعنوان ابتکار این مسئله را حل کند.

۱۳-سیاست بازرگانی ما زیاد تأسف آور بود ولی با آمدن آقای دکتر تسلیمی در این دو سال اخیر مقداری تحسین پیدا کرد، از وزیر جدید هم انتظار داریم که وضع صادرات را بسیار بیشتر و واردات کمتر فرمایند. به اعتقاد بنده تسلط بر بازارهای خاورمیانه به ویژه سواحل خلیج فارس و ‎آفریقا و هندوچین و ارسال اجناس ایرانی اگر چه در اوایل ضرر هم داشته باشد بسیار مقرون به صرفه، چون خواه ناخواه در انتهای دهه دوم انقلاب شاه و ملت احتیاج مبرم به بازار داریم.
۱۴- در مورد آزادی قلم وبیان اشاره فرمودید بعقیده بنده باید به مطبوعات خلی کمک معنوی و مادی بشود تا بتوانند کادربسیار قوی برای خودتهیه و مجبور نشوند از ۲۰ صفحه روزنامه ۱۷ صفحه آگهی داشته باشند و آزادی قلم وقتی به درد می‌خورد مانند یک سنگر برای دفاع از مصالح مملکت و تشویق ملت به همکاری به دولت تفهیم مسائل مملکتی به جوانهای عصر حاضر و تجزیه تحلیل مشکلات و تنگناها جداً باید کارآئی نشان دهند.

مسلم است چون یکی از سالمترین افراد مملکت به وزیر اطلاعات و جهانگردی انتصاب یافته و برای اربابان مطبوعات شناخته شده است، وزارت اطلاعات و چامعه مطبوعات باید مانند یک خانواده مشکلات را به هم حلاجی نموده و از ایده همدیگر بهره مند شوند و مشکلی پیش نخواهد آمد.

۱۵- آخرین توصیه بنده موردخاصی که علاقه وافری از طرف نمایندگان مجلس وجود دارد که به خدمتگزاران جزء ماهیانه پاداشی داده شود که بتوانند بحداقل زندگی نایل آیند. چون این گروه از مشکلات دردناکی از نظر مادی رنج می‌برند، پس عطف و احساس دولت آن عالیجناب را نسبت به اینگروه زحمت کش جلب می‌کنم.

جناب آقای آموزگار نخست وزیر محبوب، درپایان سخنانم می‌خواهم از خدمات چهارده ساله جناب آقای امیر عباس هویدا و اکثر همکاران محترمش تجلیل بعمل آورم و موفقیت معظم له را در سنگر وزیر دربار شاهنشاهی جهت خدمات صادقانه به شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت آرزو دارم.(احسنت)

مشکلات بسیار زیاد است ولی وقت کم است مطمئن هستم با بودن دانشمندانی که با حضرتعالی همکاری می‌نمایند ترقی و تعالی در کار پیدا خواهید فرمود.

با عرض سپاس از جناب آقای رئیس وهمکاران گرامی …

در پایان مانند همیشه می‌گویم خوشوقت و خوشبختم اولین نفری باشم در سنگر مبارزات ایران پرستانه تا آخرین قطره خون خویش بریزم و آخرین حرفم این باشد.

جاوید شاهنشاه پاینده ایران (احسنت-احسنت).

رئیس - آقای یزدی تشریف بیاورید.

یزدی - جناب آقای رئیس، همکاران محترم، من به جهاتی برنامه دولت را آنچه که ارائه شده بود قرائت نکردم به دلیل اینکه همانند همه مردم قبل از اینکه جناب آقای آموزگار برنام خودشان را اعلام کنندمیدانستم که سرآغاز و سرفصل برنامه دولت آموزگار همان جمله رسائی است که در کنگره حزب رستاخیز ملت ایران به آن اشاره کردند و آن فضیلت اخلاقی است (احسنت) من با تکیه بر این جمله و با آگاهی به روحیه چنین فردی لازم میدانم که برنامه دولت را صرفاً از همین دیدگاه بررسی کنم به جهت اینکه امروز فرصت بسیار مناسبی می‌یابم تا در چنین ساحتی و در چنین پایگاهی بعرض چنان مطالبی بپردازم که سالیان دراز در قلبم خانه کرده بود. جناب نخست وزیر اصراری ندارم که مشکلات و نارسائی و تنگناهائی را که از سحرگاه امروز تابحال شنیده‌اید تکرار کنم ولی قابل توجه است که بدانیم اصولاً در یک جامعه رو به ترقی و تکامل نظیر ایران که موانع و عواملی برای عدم پیشرفت وجود ندارد چرا در یک تنگنای خاصی و یا در یک شرایط خاص زمانی ما با یک مشکلاتی روبرو می‌شویم که طرح آنها و بررسی آنها در شأن ملت ما نیست بعقیده من و باعتقاد قلبی من آنچیزی که در طول سالها اخیر از برنامه‌های دولت حذف شده یا به آن توجه نشده عدم توجه به مبانی مذهبی و ملی بوده است (صحیح است) صمیمانه معتقدم برای جامعه هر قدر درصد ساختن سدها و کاخها و بناها برآئیم و هرقدر به رفاه عمومی بپردازیم اگر از توجه مبانی ملی و مذهبی غفلت کنیم حکم آن را خواهد داشت که کاخی را رنگ و روغن زده‌ایم بدون اینکه به پایه‌ها و پای بست آن توجه داشته باشیم (صحیح است) فضای رستاخیزی حکم می‌کند که من در جریان هر هویت ملت ایران اشاره کنم که هر کس در هر پایگاهی که هست اعم از اینکه بعنوان یک نماینده مجلس پشت این تریبون صحبت بکند یا در صف هیئت دولت باشد، یا بعنوان کشاورز در صحراهای مملکت شخم بزند هر ایرانی در هر پایگاهی هر موضع ملی خودش را نشناسد و اگر به اصالت فرهنگ ملی آشنا نباشد راهی به سوی پیروزی برای این ملت نخواهیم داشت تعجب آور نیست اگر از سحرگاه تا حالا در زمینه نارسائی‌های مربوط به آب و برق و تخلیه روستاها و بنادر و نظایری از این قبیل مطالبی بشنویم این تعجب آور نیست بجز اینکه ما درونمان را از جهت برنامه ریزیها در جهت رفاه عمومی خالی خواهیم کرد تلاش ما دویدن در تاریکیها بود به جهت اینکه نپرداختیم به آنچه که فرهنگ ما و بنیاد ملی ما یا بعقیده من بازشناسی فرهنگ ملی ما است مصلحت این است که این نکات را رعایت کنیم اول بعد از توجه به مبانی دینی و مذهبی اشاره به نظام شاهنشاهی جزو فرهنگ و اصالت ملی ما است (آ‏فرین) ما نظام شاهنشاهی را بعنوان یک مکتب قبول کردیم و بعنوان یک پایگاهی که بین ملت و ستاد رهبری ملت پیوند ایجاد شود پذیرفته‌ایم، ما نظام شاهنشاهی را از آن جهت شناختیم و به آن معتقدیم که مظهر استقلال ملی ما بوده است (احسنت) بنابراین در یک چنین پایگاه و نظام فکری لازم است که توده مردم را با چنین پایگاه و نظام فکری لازم است که توده مردم را با چنین نظامی آشنا کنیم نه بعنوان یک شعار بلکه بعنوان یک مکتب و یک اعتقاد قلبی، در جریان هویت ملی اصالت خانواده با کمال تأسف به مقدار زیادی نادیده گرفته شده است. ما وقتی مطالعه می‌کنیم فرهنگ غنی ایران را می‌بینیم به خانواده ایمانی قوی و پایدار قائل شده است وجوداین احترام و حرمت خانواده سبب شده بود که ما به آن بنیاد اساسی بنام نظام شاهنشاهی اعتقاد پیدا کنیم، حرمت به خانواده سبب شده بود که اتحاد بین افراددر بین ملت و جامعه زندگی ساز باشند و نقش سازندگی را در جامع ما ایفا کند ولی غفلت از این مبانی و دورماندن از مسائل خانواده و حرمت خانواده مسبب شد که ما امروز مسائلی از قبیل مهاجمین کن را داشته باشیم عدم توجه به این مسائلی که یادآور شدیم سبب شد که ما در یک فضای خالی گام برداریم اگر ما بتوانیم یک چنین سرمایه گذاری بر روی اندیشه‌ها بعمل بیاوریم اگر بتوانیم مغزها را بارور کنیم دیگر مشکلاتی نظیر آنچنان که تابحال داشتیم نخواهیم داشت درست است که در سطح دانشگاههای مملکت ما مهندس و تکنسین و دبیر و گروه سازنده تحویل جامعه خواهیم داد ولی اینها زمانی مثمر ثمر خواهد بود و زمانی می‌توانند در راه رفاه عمومی گامهای مثبت بردارند که اندیشمندانی باشند با اندیشه و مغزهای بارور که معتقد باشند به فرهنگ ملی و اصالت ملی ما و مسئولیت را با همه وجود احساس کنند جناب آموزگار روزگاری در مملکت کسانی از خانواده هائی بودند که معتقد بودند که اگر لقمه حرامی تناول کنند فرزند حلال زاده به جامعه تحویل نخواهند داد توجه به لقمه حلال در آن حد در خانواده‌ها ریشه داشت که افراد خانواده را از هر فسادی برکنار نگهمیداشت ما با هیچ مکتبی و با هیچ ایده لوژی جز ایده ئولوژی اسلام نخواهیم توانست به جنگ فساد و رشوه خواری برویم (صحیح است-آفرین) این سؤال من از دستگاههای مسئول است که با چه مکتبی قادر هستید به جنگ خرابکار و کمونیست و سوسیالیست و عناصر بیگانه‌ای که به جنگ با ملت ما برخاسته‌اند بروید. جز با فضیلت اخلاقی و جز با اصلات ملی و جز با مکتب اسلامی به هیچ وجه قادر نخواهیم بود جز با این سلاح به مبارزه علیه آنها بپردازیم. در جامعه ما آنجا که سخن از هویت ملی مطرح است و با کمال تأسف باید بگویم وزارت آموزش و پرورش تابحال نهایت کوتاهی را در این ر اه روا داشته است و نسل جوان ما با فرهنگ گذشته ما بیگانه مانده در یک چنین لحظاتی وقتی صحبت ازهویت ملی مطرح است این هراس را نخواهیم داشت از اینکه مکتب ناسیونالیسم ملت ایران را مطرح کنیم و این همان ایسمی است که ما نه تنها از اعلامش هراس نداریم بلکه با اعتقاد از آن یاد یکنیم ما از هیچ ایسمی در این مملکت هراسی نداریم و اجازه تجلی به آنها نخواهیم داد چون آنها در تاریخ حیات ملی ما ننگین ترین صحنه‌ها را به وجود آورده‌اند و ما شاهد تجاوز بحقوق دیگران در پناه این ایسمها بوده‌ایم ولی ایسم ناسیونالیسم ملت ایران و شناخت ملت ایران و شناخت فرهنگ ملی ایران آنچنان شناختی است که باید در کلاسهای ما آموخته شود جناب آموزگار شگفتی آور است اگر بشنویم وقتی رادیو ایران را باز می‌کنیم از فرزندان این آب و خاک سوال می‌کنند که فردوسی کیست و او نمی‌تواند جواب بدهد و با مقداری راهنمائی بالاخره بگوید او شاعر نوپردازی بوده است این یک زنگ خطر است زنگ خطر از آن جهت است در جوامعی که به سوی مادی گرائی می‌روند و پشت کردن به گذشتگان و مفاخر ملی سنت خواهد شد در این جامعه کما اینکه ما امروز چنین صحنه هائی داریم و باز اشاره می‌کنم در هفته گذشته به حکم مأموریت حزبی که داشتم در استان کردستان و بندرعباس برایم بسیار جالب بود که از اکثر جوانان یک سخن می‌شنیدم بخصوص جوانانی که در در کردستان به آنها برخورد می‌کردم آنها می‌گفتند از دولت سؤال کنید علت عدم توجه دولت به مبانی و مذهبی چیست؟ سرپرست اردوی عمران ملی بلند شد با نهایت افسردگی اعلام کرد که چرا در مراسم صبحگاهی ما هنگام برافراشتن پرچم این چنین بی تفاوتی در بین گروههای جوانان ما هست اینها نشانه هائی از حیات ملی است اکر این چراغهای کوچک را هر چند سوسوی کوچکی داشته باشند خاموش کنیم چراغ بزرگ حیات ملی را خاموش کرده‌ایم (احسنت) در هنگام اجرای مراسم صبحگاهی که قرآن قرائت می‌شود و با کمال تأسف در بسیار از جاها قرائت نمی‌شود این کلام خداست که باید به فارسی ترجمه شود و تأسف آور است که ببینیم جوانان ما و دانش آموزان ما جناب وزیر یکی خوابیده یکی ایستاده و پچ و پچ می‌کند این بی توجهی به کلام خدا و بی توجهی به برافراشتن پرچم سه رنگ ایران که جزو مظاهر ملی است و این بی توجهی به تبار ایرانی و به فرهنگ ایرانی و به استقلال این سرزمین است، من سخن از خاموشی برق ندارم چون این خرابی‌ها را با قدرت دولت و همت ملت دوباره می‌توان ساخت ولی ساختن اندیشه‌های مردم، بازسازی فرهنگ ملی، آن چیزی است ک من امروز از پشت ا ین تریبون به عنوان زنگ خطر اعلام می‌کنم و ما مظاهر آن را بسیار و بسیار در این جامعه با کمال تأسف می‌بینیم این گرایش به سوی خارجی است، همه چیز خارجی و فرزندانمان را می‌فرستیم خارج برای تحصیلات خارجی، یک روز در حضور جناب آقای هویدا به جناب آقای گنجی عرض کردم که من به فکر ناقص خودم مصلحت نمیدانم جوانهای این مملکت را قبل از دیپلم به اروپا بفرستید اگر این جوان در آنجا شستشوی مغزی کنید واگر اوراق ضد ملی به دستش بدهند و اگر به دست او اسلحه بدهند، اگر او را با افکار ملی روانه این مملکت نکنند اگر در اردوگاههای ضدملی به او سلاحهای جدید را نیاموزند وقتیکه برمگیردد به مملکت یک مهندس مسئول نیست به جهت اینکه او را دور کرده‌ایم از کانون گرم خانواده، او را از ندا و کلام ایران دور کرده‌ایم و از تاریخ ایران دور کرده‌ایم و از مفاخر ایران دور کرده‌ایم و به دامان اجنبی سپرده‌ایم که بزرگ کند و به آغوش وطن برگردد آن جوانهائی که دراین مملکت هر روز و هر شب سخن از سردارهای ملی و مفاخر ملی ما نادرها و شاه اسماعیلها می‌شنوند، به حکم عدم رسالتی که به آنها نیاموخته‌اند چه می‌کنند وای بحال آن جوانهائی که بروند آنهم از خردسالی و در سنین بالا برگردند، این اعتقاد شخص من است و به رویش تکیه کرده‌ام و اگر ضروری دانستم مواردی را اعلام می‌کنم. بعنوان کسی که سالهای سال با گروههای نسل جوان آشنائی داشته مطالبی را عرض می‌کنم باید به حضور جناب آقای نخست وزیر عرض کنم مسئله دیگر، باز هم بعنوان هویت و شناخت ملی مسئله کتابهای تاریخ مملکت است جناب آقای آموزگار نمیدانم چه اصراری است که در کتابهای کلاسیک ما هنوز تاریخ مغول را بخوانیم و هنوز شرح تجاوزات یک گروه اجنبی و غیر متمدن که به حریم مملکت ما تجاوز کردند و سالیان دراز هم حکومت کردند شرح حال آنها را بخوانیم آنها که حکومت و سلطنت ایرانی نداشته‌اند (چندنفر از نمایندگان- این جزء تاریخ است) تاریخ را در زمانی اعتقاد دارم که بعنوان تاریخ ریشه‌های این نوع تهاجمات را بررسی کنیم که علت تهاجم و علت اینکه مغولها به ایران حمله کردند و علت سقوط حکومتهای ایرانی چه بود و بخواهیم بسازیم یک ملتی را بر بنای چنین افکاری و اندیشه هائی و بیاموزیم چنین پندهائی را از گذشتگان باید آموخت نه پشت کردن به چنین پندهائی با کمال تأسف در این کتابها هیچ جا چنین اشاره‌ای ندیده‌ایم. در جریان هویت ملی یکی از پایگاههائی که در اختیار دولت است سازمان رادیو و تلویزیون مملکت است این سازمان، سازمانی است که امروز بهرکوره دهی که راه پیدا کنیم هر روستائی در کنار کشتزار خودش یک رادیو دارد در بسیاری از بخشها وشهرهای این مملکت تلویزیون را برده‌ایم و در اختیار دارند اما جناب آقای آموزگار اعتراف کنیم که با کمال تأسف آن رسالتی که بعهده مسئولین تلویزیون بوده آنچنان که ما می‌خواهیم که در شأن انقلاب و در شأن فضای رستاخیز باشد این رسالت را انجام نداده‌ایم، رقصهای غیر ملی و ترانه‌های غیر ملی و سرودهای غیر ملی و اقتباس از غرب و شرق حکم آن ذره‌های زهری را دارد که به کام این مملکت و فرهنگ ملی این مملکت می‌ریزد گاهی اوقات با کمال تأسف وقتی صفحه تلویزیون را باز می‌کنیم شرمنده از این هستیم که چگونه این برنامه‌ها را به فرزندان خودمان ارائه دهیم من این را درجریان کمیسیون بودجه به مقامات مسئول یادآوری کردم ولی کو گوش شنوا، به آقایان گفتم شما که سال زن می‌گیرید و شما که این همه دم از حقوق زن می‌زنید و شما که معتقدید که از زن باید به حکم یک وجود سازنده و مادر استفاده کرد، این مادر آینده را لخت وعریان جلو صفحه تلویزیون نیاورید که کالاهای تجارتی شما را تبلیغ کنند این شکستن حرمت بانوان است، این شکستن حریم خانواده است و این اهانت به مقام والای مادر است، من با توجه به وقت کمی که هست و با اعتقادی که به افکار این دولت دارم از بازگوئی نارسائی‌ها می‌گذرم چون معتقدم که هیچ کس در شرایط خاص مسلط تر بر نارسائیها باندازة دولت جناب آموزگار نیست و این صلاحیت را از آنجا احراز کردند که فرمان را دریافت کردند وجود ایشان در این مجلس نشانه چنین صلاحیتی استو من امیدوار هستم که جناب آقای آموزگار با آن فضیلتی که دارند و با آن تقوای سیاسی که داشته و دارند موفق به رفع این نارسائیها بشوند ولی باز هم اشاره می‌کنم به اینکه همه این برنامه‌های عمرانی و سیاسی شما زمانی سازنده خواهد بود که اعتقادتان را به مسائل مذهبی و ملی از دست ندهید (احسنت).

رئیس - آقای دکتر عاملی بفرمائید.

دکتر عاملی تهرانی - جناب آقای رئیس همکاران ارجمند، هنگام مناسبی برای سخن نیست، درست نیمه شب است و فقط عنایت و لطف شما خواهد بود که به من جرأت می‌دهد در این هنگام آغاز به سخن کنم، درباره برنامه دولت، دولتی که اگر بر اساس تقسیم بندی‌های سابق بود در حالی که تردید می‌کردم که آیا بعنوان موافق یا مخالف صحبت کنم ولی بیشتر رغبت داشتم که در توضیح بسیاری از جملات و کلماتی که به این برنامه اختصاص یافته است بعنوان موافق صحبت کنم من در اینجا بیانات خودم را به دو قسمت تقسیم می‌کنم در یک قسمت به بررسی این نکته می‌پردازم که اصولاً برنامه و موجودیت این دولت در چه شرایط و در چه فضائی شکل گرفته است، اساساً چرا این دولت تشکیل شده و چرا این چنین برنامه‌ای را ارائه داد و سپس در صورتی که وقت اجازه دهد به توضیح بعضی از نکاتی که در این برنامه آمده است می‌پردازم، آیا باید ساده تلقی کنیم آمدن دولت جدید را؟ و باید بگوئیم جریانی است ادامه جریان دولتی که رفته است به دلیل اینکه ۱۳ سال و اندی بر سرکار بوده است و دولت جدیدی آمده است همین وبس، یا اینکه لازم است شرایطی که این دولت در آن آمد و حوادث و رویدادهای بسیار مهمی را که همزمان باتشکیل دولت و همزمان با ارائه برنامه دولت وقوع پیدا کرد مورد مطالعه قرار بدهیم به آنها هم توجه کنیم به فلسفه آنها هم توجه کنیم به ریشه‌های آن حوداث هم توجه کنیم و ببینیم آن فضائی کهاین دولت را مستقر کرده است چی است؟ در هنگامی که دولت حاضر به پیشگاه شاهنشاه معرفی می‌شد شاهنشاه بیاناتی فرمودند که چون شما به دقت آن را شنیده‌اید وخواندید بازگو نمیکن ولی در همان بیانات شاهنشاه مژده دادند که دو اصل از اصول انقلاب ایران را در فاصله چند روز بیان خواند فرمود هنگامی که سخن از برنامه دولت بود ما در کریدورهای مجلس تجزیه و تحلیل و پیش بینی هائی می‌کردیم پیش بینی ما این بود که یا دولت فردا قبل ازاینکه دو اصل اعلام شود برنامه خود را ارائه خواهد داد و در این برنامه به طور کلی نوشته خواهد شد برنامه دولت ناظر است به اجرای انقلاب شاه و ملت که اتفاقاً این عبارت در صفحات اول برنامه هست و یا اینکه دولت بلافاصله بعد از اینکه دو اصل اعلام شد و با منظور کردن سهم و بهره‌ای از دو اصل این برنامه را اعلام می‌کند این تذکر را از این جهت می‌دهم که عنایت شما را جلب کنم به ارتباط دقیقی که بین فضای دو اصل که اعلام می‌شود و برنامه شما مشخص و معین شود. خوب دو اصل اعلام شد همراه با دو اصل شاید بر حسب اتفاق و شاید درآمیخته‌ای از تأثیراتی که آن دو اصل اعلامش را ضروری می‌ساخت فرمان دیگری هم صادر شد و آن فرمان آزادی متجاوز از پانصد نفر از زندانیان سیاسی بود یعنی عفو پانصد نفر و در نتیجه متجاوز ار ۳۰۰ نفر از آن عده آزاد شدند خواه این وقایع را به هم مربوط بدانیم و خواه با یک ریشه جزئی عمیق بخواهیم به هم مربوط کنیم هرگاه به طور دقیق از کنار این مسئله‌ای که ما غالباً خیلی به سادگی عبور کردیم و غالباً شنیدیم که یک عده خرابکار پیدا شدند بعد گفتید پیدا کردیم و مجازات کردیم بعد دیده‌ایم یک عده‌ای دیگر پیدا شدند حال بیائیم یک بار از کنار این مطلب به سادگی نگذریم اینهائی که عنوان خرابکار پیدامیکنند اینهائی که عنوان فریب خورده پیدا می‌کنند اینها که بحق مستحق مجازات می‌شوند زیرا، وقتی دندانی کردم خورد و به آخرین مرحله رسید ایجاد تعفن در بدن کرد باید کشید در اینکه در این مرحله باید کشیده شود حرفی نیست حتی اگر چشم باشد اگر به این مرحله رسید و ایجاد تعفن کرد هر چند خاطیانی را مجازات کرد سخنی نیست اما یک جای دیگر حای سخن هست و آن این است که چرا تکرار می‌شود چه عللی است که سبب تکرار این حوادث می‌شود ۵۰۰ نفر شوخی نیست چه عللی موجب تکرار این حوادق می‌شود بایدمورد بررسی قرار گیرد و من می‌خواهم اینجا از کنار این موضوع نگذرم چون ارتباط دارد به آن فضائی که دو اصل در آن فضا اعلام شده به آن فضائی که دولت در آن فضا مسئولیتهای خاص و عظیم پیدا کرده است اول کیفیتی که از آن صحبت می‌کنیم این است که بیائیم یک بار تا حدی که وقتمان اجازه می‌دهد به علل این مسئله بپردازیم این کیفیت به اعتقاد من به دو دسته علل ارتباط دارد یکی علل خارجی و دوم علل که در داخلی مملکت ایجاد می‌شود عللی که در داخل مملکت ما سبب می‌شود که گروههائی در معرض فریب فریبکاران قرار بگیرند، عللی هم در خارج وجود دارد که سبب می‌شود گروهی همیشه در معرض فریب باشند و داس مرگ روی سر عده‌ای از جوانان ما باشد تا کدام بار بتواند سری را با با داس خودش ببرد علل خارجی چیست در دنیای امروز محافل سیاسی خاصی هستند در کشورهای مختلف در تمام کشورهائی که طمعهای استعمارگرانه دارند. محافلی هستند که یکی از ابزار کار این محافل تجهیز و تحریک گروههای مختلف اجتماعی است در کشورهای مختلف شما اگر امروز به خبرهای رادیو از قاره افریقا تا آسیا گوش بدهید حتی در کشورهای اروپائی از هر نوع که باشند می‌بینید که محافل خاص سیاسی از گروههای مختلف با رنگهای استعماری مختلف از سرخ و سفید یا رنگ سیاه در کار نفوذ در اجتماعات دیگر هستند در کار برانگیختن اجتماعات دیگر نفوذ در نقاط ضعف و استفاده کردن از تفرقه در تمام کشورهای جهان هستند و در داخل کشور خودشان محافلی دارند که آن محافل به تجهیز یک نیروهای زیر زمینی می‌پردازند این نیروهای زیرزمینی وظیفه شان این است که از تمام نقاط ضعف استفاده کنند و در انواع و اقسام اجتماعات نفوذ کنند و برای مطامع آن محافلی که آنها را اداره می‌کنند طعمه فراهم کنند. این اجتماعات هستند و نوع فعالیتشان گوناگون است و این اجتماعات در زیرزمینها با هم همکاری دارند یعنی این اجتماعات نه این است که سرخ سرخ باشند نه این است که یا غربی و یا شرقی باشند با هم تبانی‌های پشت پرده دارند این عوامل متعددند ولی در هز زمانی یک یا چند گروه از اینها نقش فعال پیدا می‌کنند. به تناسب موقعیت خاص سیاسی که به وجود می‌آیند و یک رشته نفوذی هم ندارند انواع و اقسام گروههای زیر زمینی را هدایت می‌کنند. فعالیتهای سیاسی و مسلکی است که در این زمینه یک ابزار امتحان شده و مؤثر آنها برای جنگ سرد حربه مارکسیسم و کمونیسم است هروئین و انواع دیگر فساد است کوشش این گروههای زیرزمینی که به وسیله محافل خاصی اداره می‌شوند جرثومه‌های خارجی این فساد است که هدفشان فریب دادن گروههائی است از جوانان. این عوامل خارجی ارتباط به دیپلماسی و روابط دیپلماسی ندارد ممکن است در عین حال محافلی در همان کشور باشد که علیه شما فیلم تلویزیونی تهیه کند، کتاب تهیه کند، گروههای مختلف را هدایت کند، افراد مختلف را موردحمایت قرار بدهد در عین حال در عالم دیپلماسی با ما خیلی متبسم باشند خیال نکنیم که اگر گروهی در کشوری باشد آن کشور باید به ما اعلان جنگ بکند. نه د رعالم دیپلماسی خیلی هم قیافه متبسم دارند ولی درعالم واقعیت در داخل آن کشور محافلی هستند که این اقدامات را علیه هر کشوری که بتوانند انجام می‌دهند این عامل خارجی است و از قدرت ما هم خارج، مثل یک میکروب است شما تمام باسیلها را نمی‌توانید معدوم کنید از یدتان خارج است ولی در این دنیای پر میکروب سلامت خودتان را می‌توانید حفظ کنید. این عوامل خارجی را اجازه بدهید کمی روشنتر عرض کنم باعتقاد من این محافل خارجی است که ترکیب و پیوندی هستند از چپ و راست از سرخ و ناسرخ این محافل که وجود دارند اعلامیه هایشان را علیه ملت ایران صادر کرده‌اند نه این است که مقاصد خودشان را پنهان کرده باشند نه این است نگفته باشند با ما چه می‌خواهند بکننداینها اعلامیههای خودشان را علیه ملت ایران صادر کرده‌اند اگر یک روز ما در تله اینها بیفتیم هیچکدام نمی‌توانیم بگوئیم ما نمی‌دانستیم و خبرنداشتیم. نه، ما خبر داریم چطور این اعلامیه‌ها را داده‌اند به شما عرض می‌کنم شما تمام مطبوعاتی که امروزه در آمریکا و اروپا اول به فارسی و بعد به لهجه‌های ایرانی و بعد هم به زبانهای خارجی منتشر می‌شود بیاورید و اگر مطبوعات ملی خودمان را یعنی تمام آنچه را که با بودجه دولت چاپ می‌کنند و آن نشریاتی که جناب مظهری اشاره کردند یعنی نشریات بی ثمر و دورریختنی و روزنامه‌های کیهان و اطلاعات و رستاخیز را هم روی هم بگذارید در برابر آن کپه از نظر تنوع هیچ است و این خود دلیل است که این مخارج مطبوعاتی از جیب دانشجو پرداخت نمی‌شود بودحه این نشریات بودجه‌ای نیست که بشود با پول دانشجو اداره اش کرد چون توجه داریم ما با تمام بودجه مملکتمان نسبت ناچیزی از آن تشریفات منتشر می‌کنیم. همان محافلی که به آن اشاره کردم از چپ و راست مخارج چنین تبلیغاتی را اداره می‌کنند اما حجم آنها ترسناک نیست دعاوی که اینها دارند و هدف گیری‌ها و سمت گیریهای نیروی بیگانه را علیه ملت ما نشان می‌دهند، باعتقاد من اگر یک بار این نشریات را ملاحظه کنید علیه اشخاص نیست علیه من و شما نیست، علیه آقای آموزگار و هیئت دولتشان نیست، علیه آن چیزهائی است که بتواند کل موجودیت ما را برافکند علیه نظام شاهنشاهی و علیه وحدمت ما است علیه آن چیزی که وحدت ما به آن بستگی دارد (یک نفر از نمایندگان- موفق نمی‌شوند) بنده هم میدانم که موفق نمی‌شوند ولی باید جبهه خود را بشناسیم و علیه آن بسیج کنیم اگر بگویم خطری نیست و دشمنان ما موفق نمی‌شوند پس در حزب را ببندیم، اما نه خودمان را فریب ندهیم اینها محافلی است که وجود دارند شما ببینید در کشورهائی که این محافل وجود داشتند و برایشان نقشه داشتند سالها منتظر نشستند تا موقعیت مناسب به دستشان افتاد ببینید در آنجاها چه کردند داستان اتیوپی داستان ساده‌ای نیست.

اتیوپی امروز داستان کهنه‌ای نیست هنوز پرونده اش روی میز است آنجا هم اگر ده، بیست سال پیش می‌گفتند برای اتیوپی یک چنین برنامه تجزیه طلبی طرح کرده‌اند عده‌ای می‌گفتند اینها به ثمر نمی‌رسد اما چه خوش بینی است ملتی بیدار است که خطر را لمس کند و بعد از اینکه خطر را شناخت و لمس کرد خود را مجهز و آماده نگه بدارد اینها دعاوی خودشان را علیه ما مطرح کرده‌اند آنها از تجریه نقاط مختلف ایران سخن می‌گویند نه تنها سخن می‌گویند طراحی می‌کنند آدم تربیت می‌کنند برای تجزیه و شاید هیئت‌هایی تعیین می‌کنند تمام این دعاوی را، این لطمات و این خطراتشان را به چشم ببینید پس این موجودیت میکروب خارجی است که وطن ما را مورد خطر قرار می‌دهد هدف گیری این میکروبها هر گروهی است که ضعیف باشد هر گروهی که غافل و امکان فریب خوردنش باشد، اما از لحاظ داخلی یک سلسله عللی هست که آنها تقویت می‌کند و جامعه را آسیب پذیر می‌کند این خطر را شاید بتوانیم دو دسته بکنیم به دو دسته مثبت و منفی اولاً هیچ جامعه‌ای اگر هیئت رهبری کننده اش نتواند سریعتر از خواستها و امکانات آن جامعه حرکت کند همیشه در آن جامعه یک حالت عدم رضایت نسبت به آن حکومت وجود دارد برای ملت ایران فقط شاهنشاه است که جلوتر از جریان حرکت می‌کند به واقع شاهنشاهی است که جریان را زودتر از وقت احساس می‌کند، تدبیرها و راه حلهای خودشان را ارائه می‌فرمایند اما چرا این نیت خیر در تمام تار و پود این اجتماع نفوذ نمی‌کند و در همه جا روح فعال و مثبت را به وجود نمی‌آورد این یک نکته‌ای است که باید از کنار آن هم نگذریم من عقیده خودم را در این مورد عرض می‌کنم جامعه، هر نوع جامعه‌ای که باشد بر اساس یک نوع سلسله مراتب و مرجعیت می‌گردد درست است که شاهنشاه سمبل انقلاب و رستاخیز و آرزوهای ما هستند اما برای اینکه شما یک کلاس سی نفر شاگرد را معتقد کنید به آئین انقلاب و آئین رستاخیز و آئین حیات ملت ایران فقط یک راه دارید و آن این که معلمی که در آن کلاس است خود سمبل باشد هر معلمی که در سطح کلاس سی نفریش بایدنقشی را داشته باشد که شاهنشاه ما در سطح کلاس سی میلیونی ملت دارند اگر آن نقش را داشت و اعتماد را برانگیخت آن حالت و نمونه بودن را داشت آن کلاس به سبب آن مرجعی که از آن تقلید می‌کند می‌پیوندد به رستاخیز ایران والا اگر این کلاس معلمی داشت که آن معلم به هیچ یک از این حرفها معتقد نبود و بخاطر اینکه حقوقش را از عمله سر خیابان کمتر است اما آمد سرکلاس و ایستاد و کنفرانس داد و گفت من ناراضی هستم برای اینکه اینجا آنچنان مملکتی است که عمله می‌گیرد روزی ۶۰ تومان و من می‌گیریم روزی ۲۰۰ تومان این شاگرد آنوقت نمی‌تواند از آن معلم تقلید کند این معلم را نمی‌تواند رهبر بداند و پیوند این کلاس با فرمانده با انقلاب و رستاخیز گسیخته می‌شود و اگر می‌خواهیم آن روحی را که شاهنشاه الغاء می‌کنند به تمام سطوح نفوذ کند می‌بایست یک سلسله مراتبی از ایمان و اعتباد نمونه بودن به وجود بیاوریم که این از سطوح بالا آغاز می‌شود و کشیده بشود به هر کلاس و روستا و به هر کارخانه وبه هر مزرعه برود و در هر محیطی یک کسی را ببینند که مظهر این انقلاب و اعتقاد و رستاخیز است و یک نمونه و شاگرد کوچکی است از شاگردان شاهنشاه، اگر این را دیدید اعتقاد پیدا می‌کنید اگر چنین نمونه هائی را ندیدید میگوئید بله ما قبول داریم که شاهنشاه ما می‌خواهد این مملکت پیش برود و برای این کار هم برنامه هائی عالی ارائه می‌دهند ولی وای از کسانی که برابر ما هستند و ما نمی‌توانیم به آنها اعتقاد داشته باشیم ما آنها را می‌بینیم آنها نمونه خوبی نیستند این جوری است که دانشگاههای را شما می‌بینید که طبیعتش عوض می‌شود آن بچه‌ای که با یک دنیا شور ایران دوستی و میهن پرستی به دانشگاه می‌رود چون در این مرحله است در این جالیدر می‌خواهد دانشجو کسی را می‌خواهد که بتواند از او تقلید کند معتقد به این نظام شاهنشاهی باشد که اگر پیدا کرد و دو آتشه می‌شود و اگر پیدا نکرد دچار تزلزل و تردید می‌شود نقطه ضعف وقتی آسیب پذیر شد می‌افتد توی دست آن دستگاهها و آن تبلیغات و آن دستگاهی که دیگر در ید ما نیست که کم و زیادش کنیم این جور است که آسیب پذیری درست می‌شود در ارتباط با این جنبه مثبت در هر محیطی در صورتی که محیط می‌تواند با صف رستاخیز به صف انقلاب و به مقام شاهنشاهی بپیوندد که یک نمونه خوب یک سمبل خوب در جلوی این صف ببینید در ارتباط با آن مسئله ماجراهای دیگری هم پیش می‌آید، این ماجراها یکی فساد است فساد نه تنها آن حالت نمونه و سمبل را به هم می‌زند بلکه در هر محیطی که پیدا شود اصلاً یک سمبلهائی برای رواج فساد پیدا می‌شود یعنی نه تنها به نمونه‌های مثبت اجازه فعالیت نمی‌دهد بلکه نمونه مخرب را جایگزین نمونه‌های دیگر می‌کند چرا تکلیف خود را انجام نمی‌دهید فکر می‌کنید فلانی که تکلیف خود را انجام نداد فاسد هم بود و فلان مبلغ هم بلند کرد و حالا هم صاحل آلاف و والوف است ولی من صاحب هیچ چیز نیستم شما اگر یک گروهی داشته باشید که از نوع همان نمونه‌ها باشد و به طور جدی مبارزه کنند و فعالیت کنند و اندیشه‌ها را دگرگون کنند و مردم را به اندیشه‌های ملی معتقد کنند و آنوقت شما می‌توانید این محیط را دگرگون کنید ولی هنوز که نکردید هنوز حزب صفوف خودش را به دانشگاهها نبرده هنوز اگر وزارت آموزش و پرورش مدعی است و یک توع تبلیغات ملی و میهنی می‌کنند که من هم معتقدم که می‌کند اما کافی نیست این تبلیغات هنوز همه را مورد تأثیر قرار نداده پس ملت یک محیط بکری را که در آن عنصر فشار ضربه می‌زند عنصر مالهای بی رنج بادآورده هم ضربه دیگری می‌زند که در رأس این نوع مسائل و موارد باید مسئله زمین را ذکر کرد، زمین خواری و پولدار شدن از راه خرید و فروش زمین یک نوع فئودالیسم است بیچار فئودال که اصلاً من نمیدان در ایران داشتیم یا نه ولی یک عده بی رنج صاحب گنج میشده ا ند اینها فئودال بودند حالا اینها که از راه زمین و راه آپارتمان سازی اعاشه می‌کنند و مال می‌اندوزند اینها هم بدتر از آنها هستند برای اینکه گروه عظیمی را در اختیارشا گذاشته‌ایم که استثمارشان کنند حالا یک نمونه اش زمین است فعالیتهای دیگری هم هست آن یکی که اصلاً در مقاطعه سهمی ندارد ولی سهم می‌برد و آن کسی که در قرارداد هیچ نقشی ندارد ولی سهم می‌برد آنها هم گنجهای باد آورده پیدا می‌کنند. اگر به اثرات اجتماعی توجه کنید ملاحظه می‌کنید بسیاری از بی انضباطی‌ها که در محیط دانشگاهی و کارخانه‌ها هست،. همه در ارتباط با مسئله زمین است یعنی یک نوع اعتقاد واقعی اجتماعی پیدا شده حالا نمیدانم خوب است یا نه ولی همه اعتقاد دارند بجای این درسها که می‌خوانند و تحقیقاتی که می‌کنند و رنجهائی که می‌برند اگر ۲۰۰ متر زمین در جای مرغوب می‌خریدند متری یک تومان و حالا متری ۱۰۰۰ تومان می‌فروختند از همه آن کارهائی که می‌کردند بهتر بود این شده است یک واقعیت اجتماعی و یک مسئله زمین خواری شئون دیگری را مورد حمله و هجوم قرار داده و در نتیجه آن محیط بی اعتقادی و بی مرجعی را برای نسل جوان به وجود آورده این گونه مسائل را در روزنامه نمی‌نویسیم و خیال می‌کنیم مردم نمیدانند این یک اشتباه بزرگ است شما خیال می‌کنید با تشکیل حزب رستاخیز گفت و شنود در این مملکت پیدا شد، گفت و شنود همیشه وجود داشته هر کس ده دقیقه مسیری را در تاکسی طی کند تمام اخبار دست اول را به دست خواهد آورد. اگر خبر به وسیله مرجع خبری ا نتشار پیدا نکرد معنیش این نیست که وجود ندارد و انتشار هم پیدا نمی‌کند خبری که هست انتشار پیدا می‌کند منتها همانطوری که جناب مظهری فرمودند وقتی که خبر به وسیله مراجع غیر مسئول، انتشار یافت اغراق آمیز می‌شود. چون خبر نگار یک عضو مسئول است اگر خبر را بفرستد اگر صد را بنویسد دویست همه از او توضیح می‌خواهند سردبیر، وزارت اطلاعات همه شان توضیح می‌خواهند که صد را بایستی بنویسی صد چون در قلمرو وظیفه خودش نسبت به حرفه خودش مسئول است ولی وقتی که شما می‌گذارید روی شبکه غیر مسئول پخش شود صد را می‌کنند پنج میلیون و هیچ کار نمی‌توانید بکنید این پنج میلیون می‌رود در ضمن مذاکرات خانواده‌ها روی ذهن جوانان اثر می‌گذارد جوان این بار را با خودش عمل می‌کند می‌رسد به محیط دانشگاه و برابر عده‌ای دیگر قرار می‌گیرد که مسئولیت ندارند وقت هم دارند شور جوانی هم مناسب است این مسائل را آنجا مطرح می‌کنند آن محافلی که باید از این محیط بذر پاشیده شده و آماده استفاده کننده با دستهای پنهانی در این محیط ظاهر می‌شوند آنوقت شما می‌بینید که رده به رده عناصر خرابکار وارد اجتماعی می‌شوند یک دسته را کنار می‌گذارند دسته دیگر ظاهر می‌شوند پس در ارتباط با این مسئله است که شاهنشاه این دو فرمان را صادر فرمودند، مسئله مسکن در ارتباط با قیمت زمین یک مأموریت بزرگی است که به دولت داده شده باید به این بازی واقعاً پایان داد من فکر نمی‌کنم دیگر از این بیشتر جامعه تحمل داشته باشد اگر کسانی از راه گنجهای بادآورده که یک نمونه آن زمین است فعالیت و کار کنند و شئون دیگر جامعة ما سالم بماند، من فکر می‌کنم اینکار بحدش رسیده در مورد فساد، در آن موردی که باید چشمها باز باشد در آنجا هم شاید مسئله به حد رسیده به هر حال ما با هر تدبیر و وسیله‌ای که شده باید بتوانیم جلوی فساد را بگیریم در کشوری که به مرحلة پیشرفت رسیده دیگر به یک مرحله‌ای رسیده است که اگر یک مسئولیش، یک مجریش نتواند توضیح بدهد که در فلان بانک نمیدانک ۱۲ هزار دلار یا ۱۳ هزار دلار که از آنجا آورده بود و در بانک آمریکا گذاشته و رفت و باید ما هم به آن مرحله برسیم که هر کاری در این کشور حساب کتاب داشته باشد و برای مردم روشن بشود و به این مرحله هم رسیده‌ایم باید هر یک ریال از درآمد منافع ملی حسابش معلوم باشد و مسیرش باید تعقیب شود تا مسیر آن نامعلوم باشد من این را عرض می‌کنم نسبت به اشخاص صحبت نمی‌کنم اینجا اعمال است که مورد بحث است هر عمل غلط محکوم است حالا هر کس آن عمل را کرد محکوم است همه افراد قابل احترام هستند بخصوص عده‌ای از آنها که مسئول امور اجرائی هستند دوستان عزیز ما هستند شاید از روی نیمکتهای مدرسه با هم زندگی تحصیلی و سیاسی را شروع کردیم ولی این سخنی است جدا ما اینجا راجع به شخص صحبت نمی‌کنیم هیچ شخصی برای ما مارک دار نیست و هیچ شخصی هم برای ما بال فرشته ندارد ما از اعمال خوب و بد صحبت می‌کنیم اگر نتوانید بر خزانه ملت نظارت کنید اگر نتوانید مسیر ارزهای گرامی نفت را دقیقاً زیر نظر بگیرید کار بدی است اگر نتوانید این مسیر را با دقت پی جوئی بکنید و ببینید که هر یک ریالی که میاید به خزانه دولت به کجا می‌رود چه مسیری را طی می‌کنید چه راهی را میپیمائید این کار را هر که بکند خوب است و هر چه در زمان او سبب شود که صحبت از داستانهای دویست میلیونی مطرح شود آن علل محکوم و ناپسند است هر کس هم دستش در چنین اعمالی آلوده باشد باز محکوم ا ست بنابراین قضیه را روشن کنیم که در این جو و فضا و در این اوضاع و احوال که به اعتقاد من انیچنین است اگر غلط می‌گویم اصلاح بفرمائید. ما اینجا گفت و شنود می‌کنیم در اینجا دو اصل اعلام شده والا شما میدانید اصل نوزدهم تازگی ندارد، قانون از کجا آورده‌ای داشتیم ولی تبدیل شد به یک پرسشنامه بی ثمر و بعد جناب کاتوزیان تشریف آوردند اینجا و مشکل بایگانی خودشان را در مورد مسئله از کجا آورده‌ای حل کردند یعنی اجازه گرفتند که بایگانی نکنند و پرسشنامه جمع نکنند تا هر وقت که لازم است این کار را بکنند و معذلک من این عرایض را عرض کنم که در دستگاههای نظامی به دلیل مراقبت مستقیمی که شاهنشاه می‌فرمایند مسئله مبارزه با دقت عمل شد و ملاحظه کردیم در سطوح خیلی بالا هم کسانی که در معرض اتمام قرار گرفتند و متهم شدند، مجازات شدند، باز هم اگر ما پرسشنامه جمع نکنی ولی چشم باز داشته باشیم و مسیر دارائی ملت را دنبال بکنیم پسندیده است اما چرا اصل نوزدهم دو مرتبه مطرح شد چرا با یک تأکید خاص مطرح شد برای اینک این یک نوع مرحلة خاصی است که باید مسئله سوءاستفاده از اموال عمومی در این کشور ریشه کن شود این یک رسالت است برای حکومت شما. ما این مسئله را می‌شناسیم و شما هم حتماً همینطور می‌شناسید در متن برنامه شماهم آمده و بر اساس این توافق ما در آینده هم گفت و شنود خواهیم کرد که ما انتظار داریم این دو اصل یعنی پایان دادن به گنجهای بادآورده، حال از راه زمین است از راه مقاطعه کاریهای نامشروع است یا از راه هر نوع فعالیت مظنون و نامشروع که شاید به ظاهر یک چهره قانونی دارد، کسی قرار باشد رنج نبرده صاحب مال بشود به موحب اصل ۱۸ انقلاب محکوم است و هر کسی بخواهد نظر آلوده به صندوق دولت و ملت داشته باشد از نظر اصل نوزده ایران قابل تعقیب است عمل او، عملی است ناپسندید و به این نحو من فکر می‌کنم در تجزیه و تحلیل این مسئله که جوانان ما را تهدید می‌کند در این مسئله در هر سال تحصیلی اقلاً نصف سال تحصیلی را نابود می‌کند در کشورهای آمریکا و اروپا یک مشغله درجة یک دانشجویان ما شده است حال عده‌ای روی سابقة خانوادگی خودشان را برکنار می‌گیرند و یا خانواده‌ها آنها را ارشاد می‌کنند ولی عده‌ای در دام اینمسائل هستند. ایا این مسائل برای شما روشن هست آخر شما میدانید این مسائل را چگونه باید حل کنیم؟ برای شما روشن هست چند مورد را می‌شود برد پشت رادیو و تلویزیون و مصاحبه کرد و بدین وضع درمان کرد اینها مسئله و مشکلی برای این ملت در آینده خواهد بود. اساساص این جوانان باید یک گروههای هدایت کننده برای این ملت باشند اینها هستند که باید رسالتهای آینده را بر دوش بکشند اینها هستندعده‌ای که باید آینده را بسازند و ما را به تمدن بزرگ برسانند چرا ما بگذاریم اینها از دست بروند آینده آنها ضایع بشود ابعاد این مسئله ساده نست و این اولین بار است که فرمان آزادی ۵۰۰ نفر را ارتباط می‌دهیم با اصل ۱۸ و ۱۹ این اولین باریست که ما این مسئله را به طور ریشه‌ای مداوا می‌کنیم یعنی اینکه بجای اینکه برویم به سراغ معلول و بزه کار میآئیم به سراغ علت اگر توانستیم علت را معلوم کنیم و از بین ببریم آنوقت دیگر معلول هم نخواهیم داشت. به این نحو است که باید عدالت اجتماعی واقتصادی را با توجه به مفاد و روح اصل ۱۸ اعمال کنیم. مبارزه را در راه عدالت سیاسی و قضائی را هم با توجه به مدلول اصل ۱۹ اعمال کنیم و درا ین صورت ما به معالجة علت برخاسته‌ایم به درمان علت برخاسته‌ایم و می‌توانیم امیدوار باشیم که معلول را هم درمان کرده باشیم این قسمت اول عرایض من بود (احسنت) در قسمت دوم عرایضم می‌خواستم این افتخار را داشته باشم که از بسیار شعارها و نکات و رهنمودهای برنام دولت دفاع کنم ولی شاید از بد حادثه حالا که بنده می‌خواهم در صف مدافع قرار بگیرم اساس موافق و مخالف در هم ریخته و دراین فضای جدید بگذارید یک باب نوئی در باب مذاکره با دولت باز کنیم. برنامه دولت عبارت از فصل بندی ساخته شده از کلمات است و همانطور که فرمودند همیشه جملات وکلمات خوب است ولی به اعتقاد من جملات و کلمات از لحاظ دولت یک معنی دارد از لحاظ ما نمایندگان یک معنی دیگر از لحاظ دولت معنی اش به هیچ وجه در این کاغذها نیست بلکه در عمل او است که بعد معلوم می‌شود.

عمل آنها بعد نشان می‌دهد این عبارات را چگونه می‌شناختند و چگونه درک می‌کردند و چگونه درصدد بودند که به این عبارات محتوی و مفهوم ببخشند اما از لحاظ ما نمایندگان مفهوم این عبارات آن چیزی است که بیان می‌کنیم چون ما شأنمان در اینجا بیان کننده است. ما یک بیانی داریم که میگوئیم و نکته بسیار جالب برداشت دولت است و من به راستی و از صمیم قلب آرزو می‌کنم که دولت دراین امر توفیق داشته باشد و این اتکاء بر آن درآمد ارزی است که به آن اشاره شده اینجا گفته شده که ما ۱۶ میلیارد واردات داریم نیم میلیارد صادرات غیر نفتی داریم بارها گفته شده است که این نفت در یک مدت زمانی به پایان می‌رسد پس دریک مدت زمانی اگر ما بخواهیم صادرات و واردات را حفظ کنیم باید تولید داخلی که بتواند ایجاد صادرات کند اعم از صادرات کالاها و خدمات به ۳۲ برابر برسد این واقعاً خدمت بزرگی است ولی خدمتی است که می‌توانیم به آن برسیم و من آرزو دارم که ببینم دولت در آن موفق شده و زیر بناهای استوار این کار را فراهم آورده و مسیر تولیدی دگرگون شده است وما می‌توانیم در طی مدتی که درآمد نفتی ما نقصان می‌گیرد و شاید زمانی به صفر می‌رسد ۲۵ تا ۳۰ سال دیگر در این مدتی سی سال ما باید تولیدات واقعی خودمان را اقلاً سی ودو برابر کنیم این یک نکته بسیار دقیقی است به اعتقاد من یکی در مورد آن مسئله اول و یکی در مورد این مسئله است که احتیاج داریم به حزب واحد معینی حزب واحد در این مملکت بعنوان سمبل وحدت ملی، سمبل اتحاد ملی باید وجود داشته باشد برای اینکه ما می‌خواهیم یک چنین دگرگونی عظیمی در شئون حیات اقتصادی و احتماعی به وجود بیاوریم که در عرض سی سال بدون اتکاء به درآمد نفت بتوانیم صادرات خودمان را سی ودو برابر کنیم.

این یک نکته بسیار مهمی است. در این مورد باید گفت که ملی شدن نفت در این مملکت گام مهمی بود که برداشته شد ولی از سال سی و دو به بعد ما وارد مبارزه واقعی در راه استیفای واقعی حقوق ملت ایران شدیم و دراین راه گامهای بلندی برداشتیم و امروز از طریق عواید نفت در برابر عواید ناچیز گذشته هر سال صاحب بیش از بیست میلیارد دلار هستیم. امادر این راه گام دیگر باید برداریم که به این گام بلند در این برنامه اشاره شده است. ما نفت را ملی کردیم یعنی در اختیار خودمان گرفتیم و در راه مصالح و منافع این ملت و بر اساس سیاست مستقل ملی استفاده می‌کنیم حالا باید یک گام بلندتری برداریم و آن این است که عواید نفت را در راه سیاست مستقل ملی ایران قرار دهیم، ما نباید هرچه می‌فروشیم بخریم باید هر چه می‌خواهیم بخریم. این عواید نفت برای وارد کردن پودر و ماتیک و اتومبیلهای گران قیمت و برای خرید آپارتمان در خارج، برای خرید هتل در خارج، و برای خریدن جزیره تفریحی در خارج نیست، این عواید نفت ما باید منحصراً در راه صنعتی شدن این کشور و در راه ایجاد تکنولوی ملی، در راه آموزش نیروی انسانی این ملت به کار برود و بس. البته در اینجا مصالح دفاعی ما مصلحتی است که با چشم باز و دید ژرف شاهنشاه آریامهر تعیین می‌شود. در اینراه آنچه که لازم باشد به همت شاهنشاه بصیر ما صورت می‌گیرد. و جز این مورد نباید دیناری از عواید نفت در مسیر غیر تولیدی به کار رود و برای تسخیر تکنولوژی و وارد کردن کارخانه در راه تحصیل اشخاص باید نظارت وجود داشته باشد. یک تحصیلی که ضایعات نداشته باشد. ما بسیاری از جوانهای خودمان را رها می‌کنیم در اروپا و آمریکا و آسیا و اینها می‌روند و مدتی سرگردانی می‌کشند و این ضایعات است.

ما باید برای مدتی از محیطهای تحصیلی خارج استفاده کنیم، این حق ما است و این ضرورتی است که وجود دار اما اعمال این ضرورت باید مهار شده باشد نظارت داشته باشد. باید درست بدانیم که در چه رشته هائی می‌خواهیم استفاده بکنیم. چه شاگردی را بفرستیم آنجا که با کمترین ضایعه آن درس را بخواند و برگردد ما بر روی تحصیلات خارجی کنترلی نداریم، تحصیلات داخی ما ضعیف است، از لحاظ کمی برای اینکه نمی‌توانند تمام داوطلبان را جذب کنند، من نمی‌گویم تمام داوطلبان را در دانشگاه جذب کنند بلکه در رشته‌های مختوم به شغل جذب کنند. این رشته مختوم به شغل ممکن است ۹ سال، ۱۰سال، ۱۲ سال، و یا حتی ۲۰ سال دوره اش باشد ولی این رشته‌های مختوم به شغل باید آنچنان باشد که مناسب توزیع شده باشد، که شاگرد بیاید درس بخواند، تعلیم ببیند و آماده جذب شود و وارد بازار کارشود. ما چون سیستم آموزش داخلی کشورمان کشش ندارد سال به سال نیازمان به آموزش داخلی بیشتر می‌شود. شما به آمار کسانی که می‌خواهند در امتحان اعزام شرکت کنند اگر توجه بفرمائید متوجه می‌شوید که خانواده تقصیر ندارد شاگرد هم تقصیر ندارد اما ظرفیت دانشگاهها و مدارس ما نمی‌کشد و جذب نمی‌کند. یک عده پس مانده این سیستم ناچارند، این عده به هر حال راهی خارج می‌شوند و سالها در خارج سرگردانی می‌کشند تارشته خودشان را انتخاب کنند این طرز صحیحی برای بهره گرفتن از مدرسه‌های خارج نیست. ما به این مدرسه‌های خارج، حق داریم شاگردبفرستیم و با پول نفت هم بروند تحصیل کنند ولی از ضایعاتش باید جلوگیری شود.

این کار باید زیر مهار باشد موقعی که لایحه تشکیل وزارت علوم تدوین می‌شد به این مسئله توجه کردند و جزو وظایف وزارت علوم گذاشتند ولی از آن سال تا بحال روز به روز نیاز ما به مدارس خارجی بیشتر شد و کنترل و نظارتمان در مورددانشجویان کمتر شد پس ما حق داریم از عواید نفتی مان در مورد آموزش استفاده کنیم ولی در مسیر دقیق تنظیم شده و لاغیر.

حال یک وقتی این بحث در کمیسیون بودجه به میان آمد و مدافعین این بحث توضیح دادند که اولاً آنچه که اشخاص در خارج هم داشته باشند دارائی ملی ماست من این تعبیر را صحیح میدانم هر چه افراد ایرانی در خارج داشته باشند دیگر جزو دارائی ملی نیست اگر بحساب بیاوریم در خیلی از چیزها را گشوده‌ایم ثانیاً یک نوع اعتقاد که ما باید به مصرف داشته باشیم قبول دارم برای اینکه زیاد مهاجه نکنیم قبول دارم که مصرف انگیزه تولید است برای اینکه جامعه باید مصرف کننده باشد تا دنبال تولید برود کار کند کوشش کند برای اینکه مصرف او را وادار به تولید کند و ترغیب به کار کند برای همین است که خریدهای از خارج، خرید کراوات و عطر، کت و شلوار و امثال اینها هم یک نوع انگیزه ا ست. خیلی خوب این انگیزه را حفظ کنید ولی به چه حق؟ به این گونه خواسته‌های خودمان با پولهای نفت دست پیدا کنیم؟ این صحیح نیست، آنچه که مربوط به نفت است باید در راه مصالح رفاهی این نسل و نسلهای آینده صرف شود. پول نفت را ما حق نداریم صرف اینگونه تجمل بازیها بکنیم. اگر حتماً لازم است که این تجملها باشد یک بار دیگر برگردیم به سیاست تعلیق. ما سی سال پیش سیاست بسیار خوبی داشتیم که بسیاری از واردات این کشور معلق به صادرات بعضی از انواع کالاهائی شد یعنی با هر پولی هر چیزی را نمی‌شد آورد اگر کسی اتومبیل لوکس می‌خواست می‌توانست بیاورد ولی می‌باید از تاجری که زیره صادر کرده گواهی ارزش را بخرد بعد برود از بانک ارزبخرد با این پول که در مقابل صدور زیره است برود اتومبیل بیاورد. اگر واقعاً یک چنین سیاستی و انگیزه‌ای وجوددارد برگردیم به سیاست تعلیق و بیائیم انواع واردات را موکول به انواع خاصی از صادرات کنیم. ارز نفت را بگذاریم منحصراً برای اموری که جنبه سرمایه گذاری نسبت به آینده دارد و سایر مواد مورد نیاز خودمان را از ارزهای دیگری که از طریق صادرات کالاهای دیگر به دست میآیدتأمین کنیم. از این راه شما می‌توانید بهترین مشوق باشید برای صادر کنندگان. من چون اهل تخصصی نیستم نمی‌توانم قاطع نظر بدهم ولی آنچه معلوم است نباید ارز نفت برای تجمل صرف شود. اگر ارزنفت با این بی بند و باری که هر روز و هر شب بانکهائی اعلام می‌کنند که هر اندازه ارز می‌خواهید در اختیارتان می‌گذاریم خرج شود صحیح نیست این پولها از کجا آمده است؟ این پول نفت است این پولی ا ست که باید شاهراها در این مملکت به وجود آورد. صنعت مدرن را به وجود آورد و کشاورزی مدرن را به وجود آورد. این پول بادآورده نیست که هر کس برود در خارج هر چه خواست خرج کند و هر چه خواست بخرد این راه صحیح برای استفاده از ارز نیست و مسلماً اگر این راه را ادامه دهیم آنوقت نمی‌توانیم یک بسیج منابع و نیروی انسانی داشته باشیم و برویم به طرف مسیری که در عرض سی سال موفق شدیم تولیدات داخلی خودمان را به ۳۲ برابر برسانیم. این رقمها گفتنش ساده است ولی آنهائی که اهل حساب و کتاب هستند میدانند رقمهای بزرگی است و با این گشاده دستی‌ها و گشاده بازیها پایه‌های استواری برای رسیدن به این امر پیدا نمی‌شود.

من به عرایض خودم گرچه نکات بسیار دیگری دارد که باید عرض کنم، پایان می‌دهم و واقعاً یک بار دیگر می‌گویم از صمیم قلب برای جناب آقای آموزگار و همکارانشان توفیق آرزو می‌کنم که حقیقتاً در این راه با آن بصیرتی که شایسته است گام بردارند و باشد که هر چه زودتر به مقصود نائل آیند. متشکرم (احسنت-احسنت).

- تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه

۳- تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه.

رئیس - با اجازه خانمها و آقایان این جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده ساعت ۹صبح روز یکشنبه خواهد بود.

(جلسه ساعت یک بامداد پایان یافت)

رئیس مجلس شورای ملی-عبدالله ریاضی.