مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ مرداد ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۱۷

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ مرداد ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۱۷

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۳۰ مرداد ۲۵۳۶ شاهنشاهی نشست ۱۱۷

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی روز یکشنبه ۳۰ مرداد ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

فهرست مطالب:

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

۲- طرح برنامه آقای دکترجمشید آموزگار.

۳- تعیین موقع جلسه آینده- ختم جلسه.

جلسه فوق العاده مجلس ساعت نه صبح به ریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل شد.

- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱-قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

رئیس- اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(بشرح زیر خوانده شد)

آقایان- آستانه‌ای- آشوریان- ابطحی- دکترابواالهدی- دکتر اعتمادی- اعظمی- سیف اله افشار- امیر عشایری- اوحدی- اهری- ایلخانی- بارکزهی- بنکدارپور- بنی احمد- دکتر بهادری- بهارلو- بهبهانی- پزشکپور- جندقی- جوکار- جهانشاهی- دکترچهرزادی- حجتی- حریری- خزیمه- دانشمند- دلخوش فومنی- دکتر رئیسی- رئیسی اردکانی- رهبر- ساری اصلانی- دکتر ستوده- سرهنگ زاده- سعادت قدس نیا- سلیمانی سوادکوهی- سید کلال- شادلو- شریعت- مهدی شیخ الاسلامی- رحیم شیخ الاسلامی- نوذر صادقی- صدر- صدیق زاده- عطائی- عطارد- غلامرضا غضنفری- فرمان- قاسمی- قراچورلو- قریشی- محمد خانلو عشایری- فلاح مقدم- قوامی- لیقوانی- مجتهدی- دکتر محمدی کوشکی- مشیر- معززی- منصوریان- مهرزاد- میرزالو- میرلاشاری- دکتر نصیری- نوربخش- واحدی- وزیری- هاشمی- یاسینی- یگانه.

بانوان: اباصلتی- افشار جعفری- برومند- جهانبانی-داودی- ضرابی-مشائی- وحیدی هاشمی.

- طرح برنامه دولت آقای دکتر جمشید آموزگار

۲- طرح برنامه دولت آقای دکتر جمشید آموزگار.

رئیس- وارد دستور می‌شویم برنامه دولت جناب آقای دکتر جمشید آموزگار مطرح است آقای دکتر صدیق اسفندیاری تشریف بیاورید.

دکتر صدیق اسفندیاری- بنام یزدان پاک و بنام نامی شاهنشاه آریامهر با اجازه مقام ریاست و همکاران عزیز آغاز سخن می‌کنم، در برنامه دولت جناب آقای دکتر جمشید آموزگار دولتی که بنام دولت اتحاد ملی نامیده شده است، دولتی که شاه بیت غزل برنامه اش، کار بیشتر با کارآیی بهتر و در سطح عالیتر توأم با صداقت و صراحت در اجرای منشور انقلاب شاه و ملت است(احسنت) اضافه می‌کنم مشارکت، نقش اساسی را در این رهگذر بعهده دارد که در برنامه دولت به طور صریح عنوان شده است وظیفه دولت اتحاد ملی در این مقطع از حیات سیاسی کشورمان بسیار حساس و ظریف وتوأم با مسئولیت سنگین است ولی من از هم اکنون به نام نماینده رستاخیز ملت ایران به جناب دکتر آموزگار و همکارانش ضمن عرض تبریک از اینکه مشارکت مردم را در اجرای آرمانهای ملی و در اجرای اهداف مقدس شاهنشاه آریامهر نقش آفرین تصور فرمودند به شما اطمینان می‌دهم اگر با مردم خوب وطنمان، اگر با مردم قدرشناس ایران زمین همانطور که در برنامه تان فرمودید با صراحت و با صداقت و با واقع بینی حقایق را آنطور که نظر رهبر مملکت است عریان، عنوان بفرمائید، به خدا تمام آحاد ملت به طرف شما و در کنار شما خواهند بود و به شما مدد خواهند کرد، برای بهتر پیاده کردن فرامین شاهنشاه، من به وزرای کابینه شما پیشنهاد می‌کنم در درجه اول با کارمند خودشان مطالبشان را صمیمانه در میان بگذارند و فضائی به وجود بیاورند که کارمندان در دستگاههای اجرائی و دولتی به کمک مدیران مسئول با یکدیگر دوشادوش هم بتوانند برنامه‌های جناب دکتر آموزگار را به نحو احسن پیاده کنند، گذشت زمانی که یک وزیر یا مسئول اجرائی عاشق افکارش باشد، هیچ معلوم نیست در میان توده‌های مردم از طریق کانونهای حزف فراگیر ملت ایران و از طریق مجامع دموکراتیک افکار و اندیه‌های خوب و مترقیانه‌ای تراوش بکند و نشأت بگیرد ما در زمانی که احتیاج به وحدت ملی و یکپارچگی به معنی واقعی داریم من عرض می‌کنم آن عاملی که باعث پیشرفت ما در تمام زمینه‌ها خواهد بود تنها بودجه و پول نیست عامل مهم، انسانهائی هستند که این بودجه را باید هزینه کنند، پدران ما، گذشتگان ما، بودجه و ارقام به این سنگینی را که ما امروز داریم نداشتند ولی مسلماً ایمانشان قاطعتر بود برای بازسازی و بهسازی ایران، شما اگر بتوانید در درون وزارتخانه تان روح ایمان و عشق به مملکت و عشق به شاه و خدمتگزاری را زنده و تازه بکنید آنوقت نمره قبولیتان را از دست مبارک شاهنشاه و از ملت حق شناس ایران گرفته‌اید و نام شما بعنوان خدمتگزاران صدیق به شاه و مملکت ایران و ایرانیان عزیز در تاریخ کهنسال ایران ثبت و ضبط خواهد شد. جناب نخست وزیر از پیشرفتهای همه جانبه در سالهای شکوفائی ایران فرمودید، مطلبی است نه تنها مورد تأیید همه بلکه گاه چون ما همه در بطن پیشرفتها بوده‌ایم و همه ما در هر سنگری بودیم جزو نقش آفرین‌های این پیشرفتها، در سالهای شکوفائی ایران بودیم آنقدر پیشرفتها در بعضی از زمینه‌ها زیاد است که برای خود ما قابل تصور نیست، جناب آقای آموزگار وقتی وزیر بهداری بودید نظرم هست تنها بیمارستانی که در شهر ساحلی نوشهر بود، یک بیمارستان دورة رضا شاه بدون وسائل فنی،و من با یکی دو تا از هکارانم تنها پزشک و امکانات پزشکی این دو شهر بودیم ولی در سالهای شکوفائی انقلاب خود جنابعالی به نام وزیر بهداری بیمارستان پنجاه تختخوابی و اکنون صد تختخوابی رضا شاه کبیر را افتتاح فرمودید من پارسال عرض کردم شهرستانی که جناب آقای هویدا نخست وزیر سابقمان وقتی در تصادف مازندران پایشان شکست من بعنوان تنها پزشک با یک تخته سه لا و مقداری باند و پنبه پای ایشان را پانسمان کردم ولی در چند سال قبل در آن شهر وقتی دست والاحضرت محبوبمان موقع اسکی لطمه‌ای پیدا می‌کند در بیمارستان چالوس توسط پزشکان و جراحان وطنمان مورد عمل و مورد پانسمان قرار می‌گیرد و دقیقاً آنجا کارهای فنی را بنحو احسن انجام دادند، این یک دیدگاه کوچک از پیشرفتهائی است که نصیب ما شده است. فرمودید کسانی که در کار برق به ما خیانت کردند، کسانی که تاریکی و ظلمت را برای ما خوب می‌بینند جناب آقای آموزگار تاریخ را که ورق می‌زنیم استعمار در تمام ادوار تاریخی برای ما نغمه ساز می‌کرد و برای ما خوابهای طلائی میدید نه امروز باید ما بیدارتر باشیم و دولت شما بیدارتر باشد و وزرای شما اطمینان نکنند به مهندسین یا کارشناسانی که از خارج می‌آیند، چطور وقتی من یک ساختمان سه اطاقی می‌خواهم بسازم هر روز مأمور شهرداری پیدایش می‌شود که یک متر و نیم تخلف نکنم پس چطور کا مهم مملکت را وقتی به دست شرکتهای خارجی می‌دهیم نباید کنترل بکنیم اینها باید تحت کنترل قرار بگیرند تاریخ به ما درس داده است و آزموده را آزمودن خطا است که هیچ کس و هیچ سیاستی و هیچ دولتی و هیچ فردی دلش برای ایران و ایرانی نمی‌سوزد جز اینکه شناسنامه و هویت ایران و ایرانی داشته باشد(احسنت) در مورد مشکلات دولت مسئله ایست که همه ما میدانیم ولی شما اطمینان داشته با شید در دوران رستاخیز ملت ایران که با پرچمداری شاهنشاه، راه پر پیچ و خم رستاخیز را طی می‌کنیم تا رهروان تمدن طلائی در کنار شما و دولت شما قرار می‌گیریم و برای پیشرفت اهداف در کنار شمای دولت قرار می‌گیریم.

هر چقدر در کارتان توفیق پیدا می‌کنید ایران و ایرانی و ملت و کشور ایران توفیق پیدا کرده است. در باب مشارکت که خیلی به آن توجه فرموده‌اید جناب نخست وزیر باید از صورت حرف و شعار خارج شده و وارد عمل شود وقتی افراد در کانونهای حزبی و در مجامع حزبی و انجمنهای ملی صحبت می‌کنند، طرح می‌دهند، انتقاد سازنده می‌کنند، برا بهتر شدن اوضاع و احوال مملکتشان، شهرشان، این را باید سازمانهای اجرایی تقبل کند چه اشکالی دارد مسئولین اجرائی در مجامع حزبی شرکت کنند و چه اشکال دارد که اشکالاتشان را همانطور که شاهنشاه فرمودند با مردم در میان بگذارند شاید مسائلی که مردم عنوان می‌کنند بعلت ندانستن تنگناهای کار شما باشد چه اشکال دارد رئیس فرهنگ، رئیس بهداری، مدیران کل در این مجامع شرکت بکنند و دربارة امکانات مالی اش مردم را در جریان بگذارند آنوقت وقتی این مردم احساس کردند، لمس کردند، مشارکت واقعی را، آنوقت با شما خواهند بود و در مشارکت به معنای واقعی با شما شرکت خواهند کرد، شما ملاحظه میفرمائید جائی که شاه مستقیماً با مردم و ملت خودش مطلبی را عنوان می‌کند می‌بینید که مردم با چه شور و هیجانی حرکت می‌کنند به طرف شاه چرا؟ برای اینکه مردم شاه را مال خودشان میدانند و شاه هم مردم را مال خود میداند بنابراین در فضای سیاست رستاخیزی که توسط شاه به وجود آمده است بگذاریددر این مقطع از تاریخ که نصیب کشور ما شده است همه نیروهای ما بسیج شوند برای ساختن مملکت و حرکت به طرف تمدن بزرگ که شاهنشاه وعده داده‌اند و مردم ما شایستگی اش را دارند، من سه مطلب را جزء بیانات خودم گذاشته‌ام یکی در مورد مسکن و یکی در مورد انقلاب اداری و دیگری در مورد جوانان که مختصری عرض می‌کنم اگر بعنوان توصیه تلقی میفرمائید، پیشنهاد تلقی میفرمائید، در هر حال نتیجه ۲۵ سال خدمتی است که در دستگاههای دولتی داشته‌ام و دو سال که افتخار نمایندگی مردم شمیران را دارم در ساحت مقدس مجلس رستاخیز بعرض میرسانم امیدوارم همانطور که عرض کردم در برنامه ریزی تان به هر نحوی که میدانید پیدا کنید، مسئله مسکن، این درد بی درمان که شاهنشاه فرمان مخصوص در این مورد به دولت ابلاغ فرموده‌اند که امیدواریم با پیاده شدن این فرمان مسئله مسکن که بخصوص در سالهای اخیر یک گرفتاری نه تنها شخصی بلکه گرفتاری ملی و میهنی برای ما به وجود آورده، هم گرفتاری برای دولت و هم گرفتاری برای مردم نمیدانم جناب وزیر مسکن و شهرسازی که افتخارآشنائی با ایشان را ندارم، جناب آقای توفیق، شنیده‌ام که شما متخصص آمار هستید استدعا می‌کنم چند نفر آمارگر بفرستید در اطراف تهران و ملاحظه بفرمائید چندین هزار آپارتمام که تحت عنوان شهرکها و واحدهای مسکونی و از این قبیل عناوین و در طی سالهای اخیر درست کرده‌اند آیا به موازات آن، ما ازدیاد جمعیت و مهاجرت داریم یا نه؟ چون اگر جمعیت ما زیاد شده باشد مشخص است چون بچه‌های کوچک که تا ۲۰ سال، ۲۵ سال احتیاج به مسکن ندارند و در کنار پدر و مادرشان زندگی خواهند کرد و اگر مهاجرتی شده است دسته‌ای مهاجرت کرده‌اند که یا این بساز و بفروشهای از خدای بی خبر و یا مدیران عامل از خدا بی خبرترشان رفتند و در سطح روستاها و کشاورزی ما را خراب کردند و ۵۰ تا، ۵۰ تا و صدتا، صدتا از روستائیان را جمع کرده بعنوان کارگر ساختمانی جذب کردند که اکثراً کشاورز بوده‌اند و در کنار گاو و گوسفند و زراعت خودشان در روستا کار میکرده‌اند و چون حقوق بیشتری به آنها میداده‌اند جذب شهرها شدند فکر نمینید وقتی این چند مییون متر زمین تهران تمام شد اینها نه راه برگشت به ده دارند و نه جای ماندن در اینجا و مجبورند به صورت بلیط فروش و ماشین پا، به صورت کارگرهای غیر تولیدی که در شأن مملکت ما نیست مبادرت کنند نمیدانم جناب وزیر مسکن و شهرسازی برای تهران و تهرانی چقدر به آپارتمام لوکس احتیاج داریم،دیگر بس است، آپارتمان لوکس کافی است وقتی شنیده می‌شود که عده‌ای از برکات انقلاب چنین پولدار شده‌اند و یا عده‌ای از همین بساز و بفروشها زیادتر از رشد عادی و معقول پولدار شده‌اند همانطور که در خارج از ایران آپارتمان و ویلا می‌خرند اینجا هم می‌شنویم که پولدارها به صورت کلکسیون همانطور که بچه‌های ما کلکسیون تمبر یا قوطی کبریت خالی جمع می‌کنند کلکسیون آپارتمان درست می‌کنند و در کنار کلکسیون جواهر و عتیقه شان قرار می‌دهند و شنیده می‌شود به محض اینکه یکی از این شرکتهای ساختمانی که شب و روز مثل قارچ سبز و آگهی بساز و بفروش چاپ می‌کند بعنوان شهرک و آپارتمان می‌بینیم که تا کلنگش زده می‌شود خریده می‌شود، جناب آقای وزیر مسکن و شهرسازی بررسی بفرمائید آپارتمانها را آن طبقه‌ای می‌خرند که شاه مملکت به دولت دستور می‌دهد که مسکن درد بی درمان شده است برای طبقه کم درآمد و متوسط کدام قاضی شریف، کدام افسر شریف که از مرز و بوم این مملکت پاسداری می‌کند کدام طبیب زحمتکش و کدام معلم و کدام کارگر و کدام مدیر کل و کدام وزیر صحیح العمل می‌تواند آپارتمان ۲۰۰ متری را دو میلیون تومان پول بدهد؟ (آفرین) آپارتمان وقتی آگهی می‌شود در تهران پارس و نارمک متری ۶ هزار تومان بود و بعد در جای دیگر متری ۱۲ هزار تومان یک متر مربع ۱۲ هزار تومان در شرایطی که من نماینده برای اجرای برنامه عمران روستاهای شمیران سیمان ندارم، آجر ندارم و شهرداری اعلان کرده است که اگر مصالح ساختمانی را بخواهند ببرند به اطراف تهران جلویش را می‌گیرند من نمیدانم این یکصد و هشتاد روستائی شمیران با چه چیز و چگونه منازلشان و خانه شان را تعمیر کند آن ایرانی شاهدوست آن ایرانی که همیشه گوشش به فرمان شاه است می‌بیند که به او اجازه تعمیر نمی‌دهند ولی در کنار دهش شهرک بنا می‌کنند عمله و بنا صدتا صدتا می‌آورند سیمان هزارتا هزارتا می‌آورند و در آن کوه و کمر آپارتمان لوکس می‌سازند پیش قسطش را حالا می‌گیرند پانصد هزار تومانی برای شش سال دیگر، بس از لوکس سازی چه اصراری دارید که بانکهایمان پول بدهند به افراد یا شرکتهائی و امکانات دولتی در اختیار ا ینها بگذارید که یک پولدار پولدارتر بشود تا شخصی که شکمش بزرگ است بزرگتر شود. برای چه چرا این کار انجام بشود به خدا این خیانت است، خیانت به مملکت است، خیانت به آینده است، خیانت به جوانهای آینده است که ناظر به این نابسامانی هستند من سال گذشته عرض کردم که چه اشکالی دارد الان افرادی در تهرانپارس، نارمک، غرب تهران شمال غربی صاحبان زمین هستند شهرداری گفته است اینجا خارج از محدوده است ولی ۵ سال دیگر اینجا می‌شود جزو تهران.

افرادی هستند که رفته‌اند حاصل چنیدن سال زندگیشان چند صد متر زمین خریده‌اند به امید اینکه ۵ سال دیگر وارد محدوه شده خانه‌ای برای خودشان بسازند خوب این محدوده و خارج از محدوده که برای همیشه تمام شد حالا شنیده می‌شود سازمان زمین رفته است تهرانپارس زمینها را از صاحبان زمین می‌خرد به متری ۶۰،۷۰،۱۰۰ تومان و می‌دهد به بخش خصوصی که آپارتمان بسازند و بفروشند بنده حساب کردم اگر کسی ۵۰۰ متر زمین داشته باشد و از او بخرند متری ۱۰۰ تومان می‌شود ۵۰ هزار تومان و میگویند حق تقدم با تو صاحب زمین است زمینها را می‌سازند و ۵ سال دیگر می‌گوید بیا بخر متری ۶ هزار تومان چقدر زمین فروخته است ۵۰ هزار تومان و ۸ متر آپارتمان به او می‌دهند که خودش و فرزندانش زندگی کنند چرا ما دنبال مشارکت نمی‌رویم شرکت تعاونی درست بشود در غرب تهران یا در شمال غربی تهران صاحبان این زمینها زمینهایشان را بدهند این می‌شود سرمایه اولیه شان مگر آن بخش خصوصی چکار می‌کند بیایند یک شرکت تعاونی مسکن درست بکنند یک هیئت مدیره درست بکنند خود مردم سهم بخرند زمینها ۲۰۰ متر و ۲۰۰ متر جمع می‌شود و می‌شود مثلاً ۲۰۰ هزار متر و مثل شرکتهای دیگر به این شرکت تعاونی هم وام داده بشود و شروع به ساختمان بکنند دولت شما می‌تواند با دست خود مردم با مشارکت مردم و با امکانات مادی و معنوی و راهنمائیهای فنی دولت شما یک عده بی خانمان را که هر روز قباله زمینشان را می‌زنند زیر بغلشان و می‌روند پیش آن مقام حزبی نزد رئیس مجلس شورا پیش رئیس مجلس سنا و رئیس دولت صاحب خانه کند بدون دردسر و آنوقت در درون این خانه‌ها بچه هائی پرورش پیدا می‌کنند بدون عقده بچه هائی پرورش پیدا می‌کنند که با چنگ و دندان خانه شان را و در جمع مملکتشان را حفظ می‌کنند این کاری است که خیلی ساده می‌شود آنرا حل کرد.درمورد انقلاب اداری، انقلاب اداری متأسفانه به جهتی که عرض می‌کنم متأسفانه آنطور که باید و شاید توفیق پیدا نکرده است کسانی که انقلاب اداری را باید اجرا بکنند انسانها هستند، یا به صورت مدیران و کارکنان دستگاههای اجرائی یا به صورت ارباب رجوع و آدمهائی که به این دستگاهها رجوع می‌کنند و میخوهند که کارشان انجام بگیرد تا مادامی که ضوابط صحیح در دستگاههای اداری مجری نشود و ضوابط بر روابط نچربد مادامی که تبعیض به معنی واقعی از میان نرو مادامی که انتخاب مدیران شایسته و مسئولین بر اساس شناخت معقول و ضوابط معقول تشخیص داده نشود و تا زمانی که جناب نخست وزیر امنیت شغلی بری افرادی که پشت میز می‌نشینند و کار می‌کنند به وجود نیاید تا موقعی که رفاه نسبی از نظر درمان از نظر بهداشت و مسکن واز نظر بازنشستگی و کهولت و پیری برایشان تأمین نشود البته نه به صورت کتابچه بیمه جناب آقای نخست وزیر کتابجة بیمه‌ای که بیمارستانها و اطباء قبولش ندارند و موجبات دردسر مریض را فراهم می‌آورد.

تا زمانی که هر کارمند از چنین امکاناتی بهره گیری نکند، مسلماً شما موفق نخواهید شد که انقلاب اداری را پیاده کنید در کنار این موضوع اکثراً می‌بینیم این یک مرضی شده است به محض اینکه یک وزیری عوض می‌شود بلافاصله یک یک حالت وحشت و یک حالت نگرانی در درون وزارتخانه از سطح معاونین و مدیر کلها تا سطح پیشخدمتها به وجود می‌آید چند روز پیش من در وزارتخانه‌ای بودم به مناسبت اینکه در آنجا آمد و رفت زیاد دارم مستخدم را می‌شناختم احوالش را پرسیدم، گفت حالی ندارم گفتم چرا، گفت آقای وزیر عوض شده است، گفتم برای تو پیشخدمت، چرا تو وقتی که زنگ می‌زنند باید آب و چای ببری و یا کارشان را انجام بدهی ملاحظه بفرمائید آنچنان فضائی در طی سالیان دراز به وجود آمده و حتی یک سنت شده است که تسری پیدا می‌کند در یک مستخدم ساده اداری این فضا را باید از بین ببریم کارمند باید بداند آن چیزی که حاکم بر مصالحش است خدمتش، صداقتش، عملش، و نحوه کارش است نه عوض شدن وزیر وقتی اینها را دانست و دید که ضوابط دیگری در کار نیست احساس امنیت شغلی می‌کند آنوقت اینها می‌توانند نقش آفرین انقلاب اداری باشند و در غیر این صورت موفق نخواهید شد. گاهی شنیده می‌شود البته دستورالعمل جنابعالی دیروز فوق العاده امیدوار کننده بود بخصوص در مورد عدم ایجاد پستهای جدید و تهیه نکردن ماشین جدید و نخریدن وسائل لوکس این مایه امیدواری است البته جناب آقای دکتر جمشید آموزگار در تمام سنگرهایی که خدمتگزار بوده‌اند ثابت کرده‌اند که فردی خدمتگزار به شاه و مملکت هستند، گاهی جناب آقای نخست وزیر دیده می‌شود که وزیر یا معاون وقتی عوض می‌شود به این اکتفا نمی‌کنند که سکرتر یا منشی شان را یا رئیس قسمت را عوض کنند بلکه رنگ موکت رنگ میز واز این قبیل موارد از چشم آنها پنها نمی‌ماند چون چشم پزشکشان تشخیص داده است که این رنگ برای چشمش ضرر دارد و باید رنگ دیگری باشد سال گذشته خودم در داخل وزارتخانه‌ای ناظر بر تعویض موکتها و تغییر رنگ اینجور وسائل و تعویض مبل و صندلیها بودم که کوچکترین اثری روی کار کسی ندارد ارقام بسیار سرسام آوری خرج می‌شد که با این دستورالعمل جنابعالی امیدوارم این تشریفات در وزارتخانه‌ها از بین برود. مدتی قبل شنیده شد که کارمند یک وزارتخانه‌ای را که اسمش را نمی‌برم بعد از ۲۵ سال خدمت صادقانه ابلاغ بازنشستگی اش را شبانه به در خانه اش می‌برند لابد فکر کرده‌اند اگر چند ساعت دیرتر بازنشسته شود ایجاد خطر و انفجار در وزارتخانه می‌شود یا کارمند دیگری را بعنوان بورس به خارج می‌فرستند و کارش را به دیگری می‌دهند بعد که برمیگردد می‌بیند که نه اتاقی دارد نه کاری و نه جائی بگذارید نقش انسانها و ارزش انسانها در درون دستگاههای اداری رعایت بشود. اگر این مطالب رعایت نشود مسلماً انقلاب اداری توفیق پیدا نخواهد کرد.در مورد جوانان من عین مطلبی که در گزارشتان فرمودید اینجا قرائت می‌کنم «همراه با گسترش فرهنگ به ترویج اصول اخلاقی و اهمیت نقش خانواده در تربیت انسانها که ملیت و دوام سنتهای ما بر آن استوار است توجه مخصوص خواهد شد و با حمایت و ترویج حرمت ارزشهای اخلاقی و معنوی از بروز مفاسدی که در پاره‌ای جامعه‌های دیگر دامنگیر نسل جوان است جلوگیری بعمل خواهدآمد» جناب نخست وزیر این توجه درباره ترویج اصول اخلاقی از چه راه و چگونه بعمل می‌آید که مفاسدی دامنگیر نسل جوان نشو من از پشت این تریبون مجلس شورای ملی اعلام خطر می‌کنم نسبت به جوانان مملکت ، جوانانی که آینده سازان مملکت هستند جوانانی که تأیید فرمودید ملیت ما و قومیت ما و آینده ما و رستاخیز ما و تمدن بزرگ ما به دوش این جوانان خواهد بود چه برنامه‌ای برای این جوانان داشته و دارید و خواهید داشت کدام دستگاه مسئول جوانان مملکت ما است من راجع به جوانان مملکت از کی می‌توانم بپرسم؟ ازوزارت آموزش و پرورش که با وزارت آموزش عالی ادغام شده‌اند؟ از نخست وزیری؟ از حزب رستاخیز؟ از کاخ جوانان؟ مسئول جوانان کیست؟ چه برنامه‌ای برای سه ماه تابستان ۸ میلیون دانش آموز این مملکت دارید؟ برای تفریحات سالم آنها، پرورش روح آنها؟ اگر چند استادیوم ورزشی در ایران داریم درش معمولاً بسته است، در مدارس هم امکاناتی ندارند یعنی زمین ورزش ندارند مدرسه‌ای که کلاً مساحتش ۲۰۰-۳۰۰ متر بیشتر نیست آنها نمی‌توانند ورزش بکنند، ما به موازات پیشرفتهای چشم گیری که در دوران شکوفائی انقلاب شاه و ملت نصیبمان شده است برنامه ریزیمان برای جوانان ناقص است و می‌شود گفت تقریباً برنامه‌ای نداریم، این اردوی دو هزار نفری رامسر که در یکی دو هفته تشکیل می‌شود کافی نیست، من خودم رفتم در اردوی عمران ملی دیدم که حوانان نمی‌توانند نقشی داشته باشند، دختر ده، چهارده، پانزده ساله من و پس هجده ساله‌ام که خوب درس خوانده‌اند در اطاق ۷ متری آپارتمان من چقدر می‌توانند توپ بازی کنند و شیشه‌ها را بشکنند، جوانانی که در خاک و گل کوچه‌ها فوتبال یاد گرفته بودند چند روز پیش در ملبورن استرالیا پرچم ایران را به اهتزاز درآورده‌اند این جوانهای مملکت ما هستند به اینها برسید توجه کنید این جوانها برنامه می‌خواهند این همه اوقاف زمین دارد بعضیها این زمینها را گرفته‌اند و ساختمانی کرده‌اند که در آن مشروب می‌خورند و قمار می‌کنند و از این قبیل، ولی من موفق نشدم تکه‌ای از این زمینها را برای بچه‌های شمیران بگیرم چه اشکالی دارد از این همه زمینهای ملی شده قطعاتی را برای ورزش بچه‌ها دیوار کشی بکنند یا توری، سیمی دور آن بکشند ما این کتابچه‌های قطور بودجه را که می‌بینیم مگر در حکم اسکناس نیست که تجویز خرج آن می‌شود، خوب مقداری را هم به این عزیزان مملکت تخصیص بدهید، لابد شما جناب نخست وزیر مسئولی برای امور جوانان تعیین خواهید فرمود خواهش می‌کنم، استدعا می‌کنم فردی که مسئول جوانها خواهد شد یک برنامه ریزی دقیق برای آنها بکند، افرادی که که با آب وهوای این مملکت آشنا هستند و دلسوز وعلاقمند به مسائل این مملکت هستند جمعشان بکنید تا فکری برای جوانهای ما بکنند بخصوص در فصل تابستان که، متأسفانه سر راهشان به وفور هروئین و تریاک و غیره و ذالک عرضه می‌کنند چند روز پیش در یک کانون حزبی مردی آدرسی به من داد که از رئیس کلانتری محل خواهش بکنم بساط آنها را از سر راه جوانها برچینند، اینها چیزهائی است که ما از مردم می‌شنویم و بعنوان زنگ خطر به گوش اولیای امور میرسانیم در شرایطی که طبق فرمان شاه، دولت و مجلس و مردم همه یکپارچه به دنبال یک هدف و در زیر یک پرچم تلاش می‌کنیم که خواست رهبر مملکت است و سعادت ملت را در بردارد، مسئله دیگر درباره جوانهای خارج از مملکت است که به حدود پنجاه هزار و خرده‌ای نفر می‌شوند که بعلت شکوفائی اقتصادی مملکت و پولدار شدن پدران و کمکهای دولت و دادن بورس مشغول تحصیل هستند و در ممالک اروپائی و آمریکائی به تحصیل اشتغال دارند، هدف این است که اینها با کسب معلومات عالیه به مملکت مراجت کنند چون سرمایه ما هستند و اینها فرزندان انقلاب هستند چون از برکات انقلاب توفیق پیدا کرده‌اند که راهی خارج بشوند ولی جناب دکتر آموزگار من از چند نفر تحصیل کرده‌های اروپائی و آمریکا که تازه برگشته‌اند پرسیدم هیچ دستگاهی یافردی در قبال اشکالات آنها مسئولیتی دارد یا نه؟آنها جواب منفی دارند فقط دسته‌ای به نام کنفدراسیون سر راه آنها انواع و اقسام دامها را می‌نهند که این جوانان طعمه‌های بسیار لذیذی برای آنه به شمار می‌آیند و یا این همه خرجی که پدر و مادرها برای انها کرده‌اند آرزوهایشان بر باد می‌رود و اینها به کام مرگبار آنها فرو می‌روند.کی جواب مسائل ۵۰ هزار دانشجو را در خارج می‌دهد، ن خواهش می‌کنم به هر طریقی که امکان دارد فکری برای آنها بکنید، بابا اینها سرمایه‌های ملی ما هستند چون جناب نخست وزیر اگر مسئله برق یک جنبه مالی دارد و ضرر مالی به مملکت وارد می‌کند در مورد جوانان دانشجو در خارج از کشور خدای نکرده این بلای ملی و میهنی به بار می‌آورد که دامنگیر همه ما شده و دیگر مسئله پول مطرح نیست ما با این کمبود نیروی انسانی به همشان نیاز داریم به هر ترتیب باید آنها را به مملکت برگردانیم و به آنها کار بدهیم در خاتمه عرایضم در این روز مقدس در ماه مبارک رمضان که ماه خداست عاجزانه با کمال خضوغ و خشوع از درگاه خدای بزرگ مسئلت دارم که به دولت شما و همه ملت ایران توفیق بدهد تا خدمتگزارانی صدیق و سربازانی فداکار برای مملکت مان و برای شاهمان و برای رژیممان و برای منشور جاویدان رستاخیز مان توفیق خدمت پیدا کنیم چون اعتقاد ما بر این است که همه ما از بین می‌رویم فقط آن چیزی که می‌ماند و باید همیشه باشد شاهنشاهی ایران و ملت ایران است و لاغیر(احسنت)

رئیس- خانم سلیلی تشریف بیاورید.

بانو پرویندخت سلیلی- ریاست محترم مجلس شورای ملی همکاران محترم، برای اینجانب افتخاری بس بزرگ و رخصتی شایان توجه است که می‌توانم در برنامه دولتی سخن برانم که شعارش صداقت و راستگوئی به مردم و آشنا کردن آنان به تمام حقایق زندگی است. ما اگر به مردم راست بگوئیم دل آنها را به دست می‌آوریم و اگر آنچه میگوئیم بی پایه و بی مایه باشد دیری نخواهد پائید که به گزافه گوئی متصف خواهیم شد و همه از دور ما پراکنده خواهند گشت. خداوند در قرآن کریم در سوره‌های بسیاری مردم را به راستگوئی و صداقت و امانت و درستکاری دعوت کرده و برای آنها که سخن دروغ و نادرست گوینده مجازاتی بس سنگین یعنی جهنم سوزان را تعیین کرده است و حالا که شما راه راست و صادق را میپوئید جا دارد که از همین جا و از همین حالا صادقانه و خالصانه از درگاه خداوند بزرگ برای شما و همکارانتان آرزوی موفقیت و پیروزی می‌نمایم. آنچه امروز شما همراه با دولتتان به ارمغان آورده‌اید بیان تمام مشکلات با تمام خصائص و معایبش به مردم است تنها در همین مورد بخصوص است که مردم صادقانه با مجریان امر همکاری و معاضدت می‌کنند. سخن راست همچون ندای حقیقت که از دل طاهرین و پاکان عالم ملکوت درآید در اعماق دل نفوذ می‌کند، قلب را مسخر می‌سازد و در هر جای بدن برای خود جائی می‌یابد.

شما اگر در طول خدمت دولت خود تنها موفق شوید همین شعار ارزنده را به منصه عمل درآورید خواهید دید که تاریخ دربارة شما چه نکو قضاوت خواهد کرد.

جناب آقای آموزگار من به شما به نام نماینده ملت ایران قول می‌دهم که هر بار اگر با مشکلی روبرو شوید و با خلوص نیت و راستی و درستی که خصلت ارزنده و برازنده شما است نزد نمایندگان ملت آئید و از آنان کمک بخواهید این نمایندگان که هدفشان عشق به عظمت مملکت و شاهنشاهی پایدار ایران است با تمام وجود و قلب خویش شما را مدد خواهند کرد و خواهید دید که خیلی درهای بسته راحت به روی شما باز می‌شود.

در مملکتی که رهبری چون شاهنشاه آریامهر دارد که خوب می‌اندیشد، خوب فکر می‌کند خوب نتیجه می‌گیرد و خوب ارشاد می‌کند حیف است ما این فرصتهای مناسب را از کف بدهیم و خود را در برابر تاریخ آینده سرافکنده سازیم.

من در سخن امروز خود سعی خواهم کرد راجع به چند مشکل اجتماعی که سخت هموطنان مرا آزاد می‌دهد با شما سخن گفته باشم باشد که از بیان صادقانة من که از خرمن عشق من به وطن عزیزم حرارت کسب می‌کند راهنمائی کوچکی به عاشقان خدمت به ایران عزیز شده باشد. در این مورد نخست به مشکل مسکن مهمترین مسئله روز اشاره می‌کنم. دبیری شعری سروده بود که دارای معنی فراوانی بود من از این دبیر را می‌شناختم عاشق تربت مقدس وطن بود و شعر او چین بود:

کاش من هم خانه‌ای می‌داشتم
اندر آن عشق وطن می‌کاشتم

می‌بینید که وقتی کسی سرپناهی داشته باشد و بداند در شب هنگام وقتی سر به بالین می‌نهد صاحبخانه بخاطر عقب افتادن دو سه ماه کرایه خانه آرامش او را برهم نمی‌زند، شخصیتش را متزلزل نمی‌سازد، در خانه‌ای که دارد عشق وطن می‌کارد و یقیناً جز عشق به وطن عزیز چیز دیگری درو نمی‌کند آن کس که جا و ماوا و خانه و کاشانه ندارد فکر راحت ندارد و شما از کسی که فکر راحت ندارد کار خوب و اصیل انتظار نداشته باشید یعنی اگر می‌خواهید کارگرتان، کارمندتان، معلمتان، دکان دارتان وظیفه ملی خود را خوب انجام دهند باید برای آنها امنیت سکونت فراهم سازید آنوقت خواهید دید که بازده کار تمام گروههای اجتماعی بالا خواهد رفت و بسیاری از تزلزلهای فکری و فراموشیها و گم شدن پرونده‌ها در ادارات از بین خواهد رفت.

و اما چگونه می‌شود برای حل معمای مسکن اقدام کرد مهمترین عامل تأمین مسکن زمین است که متأسفانه در مملکت ما اگر برای بادمجان و هویج و نخود و لوبیا قیمتی تعیین شده که اگر فروشنده‌ای یک ریال گرانتر بفروشد به دست اتاق اصناف می‌افتد یک فروشندة زمین، (زمین متعلق به فضای ملی تمام مردم را) به هر قیمتی که اراده کند می‌فروشد و مجازاتی هم برای گرانفروشی او در بین نیست ما چگونه می‌توانیم از اجحاف صاحبان زمین جلوگیری کنیم؟

خوشبختانه رهبر بزرگ انقلاب در هر موردی که ملت ایران به مشکلی مواجه شود دستهای گره گشایشان سختترین گره‌ها را باز می‌کنند با صدور فرمان هیجدهمین منشور انقلاب راه را پیشاپیش دولت شما گشوده است.

قیمت زمین در کشورهای خارج در حدود یک چهارم و یک پنجم قیمت کل واحد مسکونی را تشکیل می‌دهد در حالیکه در ایران بهای زمین دو تا سه برابر قیمت یک ساختمان تمام می‌شود. آیا به نظر جنابعالی یک کارمند اداره، یک دبیر، یک مهندس، یک کاسب یک کارگر می‌تواند با قیمت سرسام آور زمین که از متری چهار هزار تومان به بالا است صاحب مسکن بشود؟آیا میلیونها متر زمین بایر و بلااستفاده را در اطراف شهرها باید رها کرد و تنها بر زمینهای گرانبهاتر از زر بنائی ساخت؟

آیا زمینهای ارزان قیمت دولت را برای مردم کدام کشور کنار گذاشته‌اید برای هموطنان ما برای آنها که مسکن ندارند از لحاظ مالی هم وسعتی ندارند؟ یا برای سرمایه گذاران بزرگ که زمینهای ارزان را به ثمن بخس بخرند و آپارتمانهای ساخته شده را متری هفت تا ده هزار تومان بفروشند. چرا نباید آنها که زمین‌های ارزان و مناسب برای ساخت واحد مسکونی دارند برابر نقشه و ضوابط موجود شهرداریها به تهیه خانه بپردازند. میگویند ساخت خانه در زمینهای خارج از شهرها سرویس می‌خواهد. این هم از آن حرفهای بی مایه و پوچ است که پایه علمی ندارد. مگر یک خانواده که در داخل شهر برق مصرف می‌کند اگر به خانه‌ای در خارج از شهر رفت جز همان برق، برق بیشتری مصرف می‌کند؟ آیا آبی که در داخل شهر به وسیله خانوده‌ای مصرف می‌شود وقتی این خانواده به خارج از شهر رفت زیادتر آب مصرف می‌کند؟ میگویند توسعه سرویس دادن خدمات شهری گران تمام می‌شود این حرف کاملاً نادرست است چه دادن خدمات شهری به طور عمودی به مراتب گرانتر از توسعه خدمات به صورت افقی است. یعنی رسانیدن آب، برق، وسیله حمل ساکنین واحد مسکونی به طبقه هفتم یا دهم به مراتب از کشیدن کابل برق و لوله آب و یک جاده گرانتر تمام می‌شود قبول ندارید می‌نشینیم و حساب می‌کنیم. و به همین جهت ملاحظه می‌کنیم که جز ایران در هیچ کشور دیگر جهان مسئله محدوده و خارج از محدوده به این شکل و به این فرم وجود ندارد. آیا آنها عقلشان از ما کمتر است؟ و یا شهرسازی هایشان نسبت به ما عقبتر اصولاً هر چه توسعه شهری در سطح افقی انجام شود از میزان تراکم و غلظت گازهای سمی کاسته می‌شود و به مراتب مردم در شرایط نیکوتری از بهداشت قرار خواهند گرفت.

اعتبار: در ایران برخلاف آنچه که تصور می‌شود برای طبقه کم درآمد تسهیلاتی از لحاظ وامهای مسکن وجود ندارد و به همین جهت شرایط پرداخت وام برای طبقه کم درآمد آنچنان سنگین است که بسیاری از بی خانه‌ها تا پایان عمر در آرزوی خانه دار شدن باقی می‌مانند.

جناب آقای دکتر آموزگار در سرمقاله روزنامه رستاخیز دو ماه قبل وقتی جنابعالی دبیر کل حزب بودید این مطالب نوشته شده بود: بانک رهنی بجای محاسبه میانگین بهرة وام در مدت بازپرداخت بهره را سال به سال حساب می‌کند و وام گیرنده را بدهکار می‌سازد و نیز بجای یک بار کارمزد سال به سال کارمزد به حساب وام گیرنده منظور می‌دارد و این دو عمل باعث می‌شود که یک وام گیرنده در هر قسط ده درصد بیش از آنچه باید به بانک بپردازد می‌پردازد ولی آیا در کشورهای دیگر هم وام مسکن را با این شرایط و به این میزان به مردم می‌دهند بهرة ۲۵۰ هزار تومان وام ۳۷۵ هزار تومان می‌شود یعنی مبلغی خیلی بیش از اصل وام، آیا با همین اعتبار ما می‌خواهیم بی خانه‌ها را خانه دار سازیم؟

مصالح: متأسفانه بعلت خاموشی نابسامان برق صاحبان کارخانه‌های سیمان شکایت دارند که نمی‌توانند به میزان حداکثر ظرفیت سیمان تولید کنند و در زمانی که مملکت بیش از هر زمان به سیمان، آجر،آهک، گچ احتیاج دارد در هر روز هزاران ساعت از وقت این کارخانجات بدون کوچکترین ثمری تلف می‌شود. آیا با همین ترتیب ما می‌خواهیم کمبود مصالح را جبران کنیم؟ به هر حال نظر من این است که اگر مصالح موجود مملکت در حد کافی وجود ندارد باید به واحدهای مسکونی ارزانقیمت در استفاده از این مصالح اولویت داد نه آنکه آنکس که پول بیشتری می‌دهد و بعد تا چهار برابر آن را از خریداران لوکس خود دریافت می‌کنند با هر قیمتی مصالح ساختمانی را از بازار جمع آوری نماید و بالاخره دولت باید از مصالح جدید و تازه استفاده کند هم اکنون با استفاده از سیلیس و سیمان ترکیباتی ساخته می‌شود که وزن مخصوص آن ۴/۵ وزن مخصوص چوپ و مقاومت آن دو برابر مقاومت سیمان است و یک ساختمان دو طبقه را در مدتی کمتر از یک ماه می‌توان بنا نهاد. یعنی باید در ساختمان واحدهای مسکونی تکنولوژی جدید را به کار گرفت و روش سنتی و قدیمی با توجه به عوامل مختلف از جمله کمبود نیروی انسانی نمی‌توانند برای ملت ما هزاران هزار واحد مسکونی در زمان محدود به وجود آورد.

و اما آنچه بیش از حد مردم را میآزاد و به دستگاه بدبین می‌سازد پیچ و خمهای اداری در گرفتن پروانه ساختمان و خیلی چیزهای دیگر چون سهمیه سیمان، آجر، قرضه بانکی و امثال آن است که یک کفش آهنین و زره پولادین و فرصتی به عمر نوح می‌خواهد و تازه معلوم نیست که آخر این ساختمان به عمر سازندة آن وصلت دهد. شما کاری کنید که این تشریفات زائد اداری از بین برود. آنکس که می‌خواهد مسکن بسازد مانند تمام نقاط مهم جهان تقاضای خود را همراه با مدرک زمین متعلق بخود بایستی به شهرداری بفرستد و در مدت معینی که تعیین خواهید فرمود جواز ساختمان را دریافت کند.

بگذارید میلیونها ساعت وقت هموطنان شما در پله‌ها و کریدورهای شهرداریهای مملکت تلف نشود، بگذارید این وقتهای ارزنده که سرمایه ملی هموطنان شما است صرف اقتصاد مملکت گردد. تا این مردم خوشبین و راستین گردند والا اگر پس از انتشار برنامة ارزنده دولت شما باز همان آش و همان کاسه باشد دور نخواهد بود که مردم از شما مأیوس خواهند گشت.

مسئله مهم دیگر برق مملکت است که من راجع به آن از شما که دارای وجدانی پاک و روحی بزرگ و دلی آکنده به مهر شاه و وطن هستید پرسشهائی دارم:

۱- آیا داشتن شبکه برق سراسری برای ایران لازم است یا نه؟

۲- به مناسبت وسعت عظیم مملکت ایران که نهمین کشور دنیا است با وسعتی به مساحت ۱/۶۴۸/۰۰۰ کیلو متر مربع و ۴۳۲ شهر و ۵۹/۱۸۹ روستا داشتن شبکه سراسری دارای معایب فراوان است:

اول: پیدایش نقص در قسمتهای مهم شبکه باعث خاموشی وسیع در سطح کشور می‌شود مثل خاموشی همگانی هفتة پیش.

دوم: تعمیرات در سیستمهای منفرد و به هم ناپیوسته ارزانتر تمام می‌شود.

سوم: با وجود استفاده از ولتاژ قوی تعداد زیادی برق در فاصله شبکه بعلت طولانی بودن از بین می‌رود.

چهارم: چنانچه کشور مورد حمله اجنبی قرار گیرد در سیستم پراکنده هر شهر را می‌توان با خراب کاری از سوی میهن پرستان خاموش کرد ولی در سیستم شبکه به هم پیوسته به این آسانی امکان پذیر نیست(دکتر اسفندیاری- ما امیدواریم جلو برویم)(یک نفر از نمایندگان- میهن پرستان خرابکاری کنند؟) بلی، با تعلیمات نیروی پایداری که ما می‌بینیم در مواقع خطر خرابکاری کردن الزامی و خدمت است.

پنجم: از لحاظ هزینه کشوری مثل ایران که دارای منابع گاز گسترده در سراسر کشور است و انتقال گاز از منبع به محل مصرف ارزانتر از سایر روشهای انتقالی تمام می‌شود آیا به صرفه است که همان گاز را در هر شهر تبدیل به برق کنیم و یا برق را از پای سدها به شهرها برسانیم.

ششم: از لحاظ آفات و حوادث پیش بینی نشده مثل زلزله‌ها، بادهای شدید، بارندگیهای طولانی، بیش از هر چیز به شبکه سراسری صدمه وارد می‌شود(در حالیکه گاز در زیر خاک و دور از صدمه قرار دارد)

هفتم: از لحاظ صرفه جوئی اقتصادی و سیستم نگهداری در کشوری مثل ایران به صرفه است که از روش تولید پراکنده برق در هر شهر یا منطقه استفاده شود.

هشتم: از لحاظ صنعتی صلاح است کارخانه‌های تولیدی مستقلاً دارای برق و ژنراتور باشند نه مثل زمان حالا که در اثر خاموشی برق هزاران کارخانه از جمله کارخانه‌های سیمان که فرآوردة آنها مورد نیاز مملکت است بخوابد و کارگران بیکار بمانند. مضافاً بر اینکه چنانچه خدای نکرده مملکت دچار حمله بیگانه شود با بردن سیستم برق مستقل در هر کارخانه‌ای خرابکاری از سوی میهن پرستان آسانتر است. ضمناً چنانچه کارخانه‌ها به سیستم سراسری شبکه پیوسته مربوط باشند معمولاً یک جا از کار می‌افتند در حالیکه در سیستم تولید برق به طور پراکنده ممکن است یک کارخانه موتورش ار کار بیفتد ولی سایر کارخانه‌ها کار کنند. به همین جهت صلاح بود به فرض پیوستن کارخانه‌ها به شبکه سراسری هر کارخانه‌ای مستقلاً ژنراتور نیز می‌داشت

نهم: در سیستم تولید پراکنده برق تعمیرات و متخصص راحتتر و در دسترس تر است.

سازمان برنامه و بودجه بر اساس ماده ۳۴ قانون برنامه و بودجه سال ۱۳۵۲ مکلف است پیشرفت کارها را هر شش ماه یک بار کنترل و گزارش در همان زمینه تهیه نماید و حتی برای نخست وزیر ارسال دارد.

جناب آقای دکتر آموزگار، همانطوری که در آغاز مقال بیان کردم دولتی که بیان حقایق به مردم شعار ارزنده فعالیتهای آتی او را تشکیل می‌دهد آیا عقیده ندارد که دربارة مشکلاتی که درتولید و توزیع برق در مملکت به وجود آمده حقایق را روشن و عریان به مردم باز گوید؟

شما مسلماً مطالبی را که کمپانی‌های مسئول در این مورد در خارج از ایران منتشر کرده‌اند شنیده‌اید آیا صحیح نیست که همراه با مؤاخذه و بازجوئی و تحقیق در علل کم کاری یا ندانم کاری این کمپانیها و سودجوئی نابخردانه آنها آن دسته از مقامات داخلی را هم که وظیفه قانونی خود را در کنترل و مداقه در اصالت کار مزبور فراموش کرده‌اند تحت مؤاخذه و بازجوئی دقیق و عمیق قرار دهید و کمپانیهای خارجی و مسئولین داخلی رو در روی هم پرده از این نابسامانیها که در این تابستان گرم و سوزان دامنگیر تمام مردم ایران شده است برگیرند؟ اینجاست که دولت هر چه صمیمانه تر مردم را در معرض این تحقیق قرار دهد پشتیبانی و همکاری صمیمانة مردم با دولت بیشتر و به هم پیوسته تر خواهد شد.

و اما وظیفة مهم دیگر دولت آموزش وسیع و عمیق کلیه طبقات و قشرهای مردم بخصوص روستائیان در ارتباط با پیشرفتهای فعلی و آتی مملکت می‌باشد. آیا دولت می‌تواند به تمام خواسته‌های مردم در هر منطقه از مملکت جواب مثبت دهد؟

آیا می‌توان در هر روستائی که تقاضای یک پزشک و درمانگاه دارد درمانگاه و پزشکی مشغول کار کرد؟ آیا برای تمام روستاهای مملکت که به صورت پراکنده است باید دورة راهنمائی و دبیرستان و مؤسسات آموزشی عالی ساخت؟ آیا برای دولت امکان دارد که در سراسر مملکت در آن واحد شبکه راه آهن به وجود آورد؟ ملاحظه می‌کنم که پاسخ بسیاری از این سؤالات منفی است. این است که باید دولت با آموزش از طریق وسائل ارتباط جمعی و ایجاد یک مدیریت قوی و آگاه در سطح هر روستا که روستائیان را از ظرفیت و کارآئی روستای خود و امکانات دولت آگاه می‌سازد مثلاً مدیریتی که در سطح هر روستا شب و روز ناظر فعالیت و کوشش و تلاش مردم باشد به آنان تفهیم کند که صحیح نیست که یک پزشک در یک روستای کم جمعیت منحصراً به خدمت آن روستا و در اختیار آنان قرار گیرد در حالیکه هزاران روستای دیگر در غم بی پزشکی قرار دارند.

خواسته مردم باید منطقی، اصولی، و منطبق با موازین و شرایط زندگی آنان و مملکت باشد اگر سرمایه‌های ملی را در نقاطی از مملکت جایگزین نمائیم که نتوانیم از آن سرمایه‌ها حداکثر بهره گیری را نمائیم ممکن است جماعتی را برای مدت معینی خوشحال ساخته باشیم ولی به اقتصاد وطن خود خیانت کرده‌ایم. دولت هر چه در این راه به مردم آموزش بیشتر بدهد ثمره نیکوتر و بهتری دریافت خواهد کرد باید خواسته مردم در حد معقول و متناسب باشد این چیزیست که در برنامه دولت از آن اثری نبوده و جا دارد که مقامات مهم دولتی به این نکته عنایتی خاص مبذول دارند.

جناب آقای دکتر آموزگار مردم را می‌توان با حرف و وعده و وعید برای مدتی آرام کرد امکان دارد که برای مدت کوتاهی در روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون خبرهای امیدوار کننده بیشتر ساخت ولی آیا می‌توان تاریخ را نیز به قضاوت ناصحیح وادار کرد؟ شما در یک راه تاریخی بزرگ و سترک قرار دارید در این راه هر چه موفقتر و پیروزتر باشید تاریخ از شما بهتر و نیکوتر یاد خواهد کرد، خبرهای امروز روزنامه و فردای رادیو به زودی از یاد مردم می‌رود. ولی آنچه برای شما و برای دولت فعال شما باقی می‌ماند قضاوت تاریخ است که از قضاوت مردم نشأت می‌گیرد. کاری کند که تاریخ شما را نخست وزیر با تدبیر و خدمتتان را برای ملت ایران مفید و ثمربخش بداند به امید آن روز برای شما از خداوند موفیقت آرزو می‌نمایم(احسنت)

رئیس- آقای رفعتی بفرمائید.

رستم رفعتی- بسم الله الرحمن الرحیم، با اجازه ریاست عظمی و همکاران، خانمها و آقایان، جناب آقای دکتر آموزگار نخست وزیر عزیز ایران من به جنابعالی و همکاران خوشنام و کاردانتان تبریک می‌گویم که توانسته‌اید جلب اعتماد شاهنشاه بزرگ و فرمانده با عظمت ایران زمین را بکنید که مجری اصول نوزده گانه انقلاب شاه و ملت باشید من ازدرگاه یزدان پاک و ارواح خوبان درگاهش برای جنابعالی و همکارانتان توفیق در اجرای منویات مقدس شاهنشاه که جز رفاه و سعادت ملتهای جهان خاصه ملت ایران چیز دیگری نیست خواستارم که ملت ایران همانطور که خواست رهبر عالیقدرمان هست با مشارکت همه جانبه در کارها و یاری افراد ملت در پیشبرد اهداف خدمتی دولت شما را فراهم کند.

جناب آقای دکتر آموزگار جنابعالی برای ملت ایران شخصیتی شناخته شده می‌باشید با صداقت در خدمتگزاری خود جائی را در حزو خدمتگزاران واقعی شاهنشاه آریامهر و همینطور در قلب افراد ملت به خوبی باز نموده‌اید بیانات مبسوط آنجناب در هنگام ارائه برنامه دولت به ساحت مقدس مجلس شورای ملی بیانگر صداقت و صراحت بود که خصلت ذاتی جنابعالی می‌باشد آنجناب در مأموریتهائی که تابحال از جانب شاهنشاه آریامهر و ملت ایران بعهده داشته‌اید با سرفرازی از عهده آنها وانجام صحیح آن برآمده‌اید همه ما از خداوند می‌خواهیم این وظیفه مهم نخست وزیری را با رضایت کامل شاهنشاه که رضایت ملت ایران است با حفظ شئونی که دارید به انجام برسانید.

ملت ایران امروز در سایه رهبریهای صحیح فرمانده توانای خود و برکات انقلاب سفید به اوجی از سعادت رسیده و آن مصائب قبل از دودمان پهلوی و آن دشواریهای سالهای جنگ دوم جهانی را تا ابد نخواهد دید تا جائی که مورد حسادت دیگران واقع شده‌ایم در بیانات خودتان فرمودید حسودان از اینکه برق ما کمی خاموشی پیداکرده خوشحال شده‌اند طبعاً با پیشرفت صنایع فولاد ما که صنایع مادر است مبارزه خواهند نمود با پیشرفت صنایع نظامی ما مخالف هستند با ترقی صنعت و کشاورزی ما در پیکارند اما ایرانی شاهنشاه دارد رهبر دارد هوش و ذکاوت خدادادی دارد بر تمام مشکلات فائق شده و هیچ کس مانع پیشرفت و ترقی او نخواهد شدو آنها مطمئ باشند ملت ایران هیچ وقت اسیر خداوندان مواد غذائی و صنعت نخواهد شد برنامه‌های دولتهای بعد از انقلاب شاه و ملت مبتنی بر اصول انقلاب و رهنمودهای شاهنشاه بوده و ملت با جان و دل استقبال نموده‌اند منتها در بعضی موارد مجریان اشتباهاتی داشته‌اند که در برنامه کاردولت اشاره فرموده‌اید.

۱- عدم تعادل بین شهر و روستا و گرایش زودرس به سوی اقتصاد مصرفی برای یک جامعه در حال پیشرفت مطلوب نیست.

۲- منظور داشتن اولویت بخش کشاورزی و ایجاد موجبات رشد مناسب این بخش در کلیه سطوح و واحدهای بهره برداری از طریق تشویق و حمایت تولید کنندگان.

جناب آقای نخست وزیر من سخنم را درباره کشاورزی مملکت آغاز می‌کنم با اینکه کشاورزی ما بعد از انقلاب پیشرفت داشته اما همگام با پیشرفت صنعت و هم آهنگ با پیشرفتهای دیگرمان نمی‌باشد وعلت اصلی تخلیه روستاها و گرایش ساکنین روستا به شهرگرائی عدم توجه به کشاورزی کشاورزان است که نقش عمل در توجه و ارشاد و کمک واقعی فدای ظاهر سازی شده است.

کشاورزی ما در حال حاضر آموزش مؤثری ندارد. سیاست کاشت در سطح کشور نیست تعهد خرید ندارد اگر هم در بعضی از فرآورده‌ها هست درست عمل نمی‌شود، تثبیت در قیمتها به چشم نمی‌خورد، کمکهای بلاعوض به کشاورزان روستانشین نمی‌رسند در روستاها اکثر تابلوهای سبزرنگ ترویج کنار جاده‌ها هست ولی مروج کمتر دیده می‌شود به طور خلاصه به استحضار میرسانم:چ

۱- آموزش کشاورزی.

آنچه که مؤسسات آموزشی کشاورزی فارغ التحصیل شده‌اند به کار غیر کشاورزی جز عده قلیلی اشتغال داشته و پشت میز نشین شده و در سطح کشتزارها و مؤسسات خصوصی کشاورزی که جای فارغ التحصیلان است دیده نمی‌شود جز عده قلیلی که عرض شد وزارت کشاورزی وظیفه دارد از اوان تحصیل تا خاتمه دروس عملی آموزش دهد یعنی از دوره دبیرستان تا خاتمه دانشگاه عملیات کشاورزی را یاد گرفته باشند نه به طور تئوری و آنهائی باشند که در سطح روستا و مزرعه کار کشاورزی را انجام دهند سرو کار آنها بایستی با تراکتور، آبیاری، تسطیح زمین، تشخیص زمین برای نوع کاشت مبارزه با آفات باشد نه با کتابت و در صدر میز ادارات نشستن.

۲- سیاست کاشت.

کشاورزان در حال حاضر هر کس در هر نوع زمین به هر مقدار هر چه را دلش می‌خواهد می‌کارد یک سال ملاحظ حتی بدون خریدار مقداری می‌ماند و به جای کود از آن ا ستفاده می‌کنند سال دیگرش به حداقل کاشت می‌رسد که تا کیلوئی یکصدریال می‌رسد و به قول یکی از طنزنویسان جزء جواهرات می‌شود آنوقت مجبور می‌شویم از کشورهای دیگر خریداری و وارد نمائیم وزارت کشاورزی بایستی در هر استانی که زمینها مناسب برای کشت هر نوع فرآورده‌های کشاورزی شناسائی داشته باشد و کشاورزان را به کاشت انواع آن هدایت نماید که ما دچار کمبود یا زیاده از حد کاشت نشویم و کشاورزان با دلگرمی همه سال دنبال کاشت صحیح بروند که به حد خودکفائی برسیم.

۳- عدم تثبیت قیمت و خرید از تولید کننده

در حال حاضر سوداگران و میدان داران مانند قبل از انقلاب نبض بازار در دست آنها است و برای فرآورده‌های کشاورزی مخصوصاً تره بار فاصله خیلی زیادی بین تولید کننده هست مثلاً قیمت خیار در سالجاری از کیلوئی ۲۰ ریال از دست تولید کننده به مبلغ ۸۰ ریال به مصرف کننده می‌رسید آن زمان گذشت که از تولید کننده سه ریال خریده می‌شد سی ریال به مصرف کننده می‌رسید یا گوجه فرنگی ۱۵ ریال را تا ۱۰۰ ریال می‌فروختند و همینطورسایر فرآورده‌های کشاورزی فاصله این دو قیمت را کی قیمت گذاری کرده؟ اطاق اصناف، شهرداری، وزارت بازرگانی شرکتهای تعاونی روستائی، هیچ کدام از بدو خرید از تولید کننده تا به دست مصرف کننده رسد. اطلاع ندارند و تا جائی که بعضی از تولید کنندگان میوه از چیدن آن صرفنظر می‌کند زیرا به صرفه نیست وظیفه وزارت کشاورزی و عمران روستائی است در اینجا به یاری تولید کننده و حتی مصرف کننده برسد و به وسیله شرکتهای تعاونی این فاصله قیمت را به نفع تولیدکننده و مصرف کننده کم کند.

۴- کمکهای بلاعوض

درحال حاضر در سطح روستا از کمکهای بلاعوض به روستائیان و کشاورزان یا مؤسسات کوچک خبری نیست من نمیدانم به چه مؤسسات دیگری داده می‌شود وزارت کشاورزی و عمران روستائی باید در این موقعیت به کشاورزان یاری دهد و به کشاورز زحمت کش در ده راهنمائی و کمک بلاعوض بدهد نه آنانی که سرمایه کلان دارند اگر هم به آنان کمک می‌شود کشاورز خرده پا را فراموش بکند، و تا زمانی که تمام روستائیان ما به کشاورزی مدرن و مکانیزه آشنا نشدهاند کشاورزی سنتی را از بین می‌بریم بخصوصا کشاورزان دوردست از شهرها

۵- دامداری و مابه التفاوت گوشت

کشور ما که در تمام سطوح در حال سرعت و پیشرفت است و مردم مرفه کشورمان احتیاج به گوشت و لبنیات دارند امر دامداری آن طوری که باید و شاید توجه نمی‌شود و عدة زیادی از دامداران مملکت این حرفه پر درآمد را ترک نموده‌اند بیشتر این دامداران در کوهپایه‌ها و صحراهای مملکت و در چراگاهها بودند و در واقع قبل از ملی شدن جنگلها و مراتع به وسیله یک عده که خود را صاحب مراتع می‌دانستند سرکیسه شده و حق المرتع از آنان وصول می‌شد بعد از ملی شدن که دست آن باج بگیران کوتاه شد اغلب از چراگاههای قرق شدند که می‌توان با کاشت بوته‌ها، علوفه و تکثیر مرتع دامداران استفاده بیشتر بنمایند این امیدواری دیگری برای رفاه دامداران بود اکنون آن مراتع قرق شده به عدة معینی واگذار می‌شود و آنکه صدها سال خود و پدرانش در آن مکانها زندگی نموده‌اند حق چرا ندارند و این یک عامل بزرگ برای فرار از دامداری شده است.

لااقل برای من این مسئله حل نشده من به هر قصابی در تهران مراجعه نموده‌ام جز گوشت یخ زده گوشت تازه ندارند پس این همه گوسفند که در قصابخانه تهرانسر می‌برند کی می‌برد و چه کسی می‌فروشد و مابه التفاوت که از خزانه دولت پرداخت می‌شود کجا میرودو هر کس گوشت غیر یخ زده می‌خرد از کیلوئی ۲۶۰ ریال کمتر نیست. وزارت کشاورزی و عمران روستائی برای کمک به دامداران احیاء مجدد این شغل پردرآمد و برگشت دامدارن از شهرها به روستا.

دستور فرمائید مراتع ملی در محل الویت به ساکنان و دامداران بومی آن محل داده شود دامپزشک، علوفه و خرید در محل از دامداران فراهم شود جناب آقای نخست وزیر کشاورزان این مملکت از دولت جنابعالی مخصوصاً جناب وزیر کشاورزی و تعاون روستائی انتظار دارند با تنظیم یک برنامه منظم کاشت تعهد خرید، تثبیت قیمت، فاصه از بین بردن قیمت بین تولید کننده و مصرف کننده کشاورزی مملکت را رونق دیگر بخشن آن وقت است که کشاورزی فراری از روستا به کاشانه خود برمیگردد و حرفه مقدس خود را دنبال می‌کند.

جناب آقای وزیر کشاورزی وعمران روستائی مقام ابدی نیست اما خدمت صادقانه به شاهنشاه و ملت ایران آثار بی شک و همیشگی است و تاریخ کهنسال ایران او را فراموش نخواهد کرد آنچه می‌ماند شاهنشاه ایران و ملت ایران و تاریخ ایران است .

بار دیگر توفیق دولت جناب دکتر آموزگار در راه خدمات صادقانه به شاهنشاه آریامهر و ملت ایران از باریتعالی مسئلت می‌نمایم و اطمینان دارم نمایندگان محترم و ملت ایران برای توفیق خدمت جنابعالی صادقانه مشارکت و همکاری خواهند نمود جاوید شاهنشاه- پاینده ایران(احسنت)

رئیس- آقای دکتر واحدی بفرمائید.

دکتر واحدی- با اجازه مقام ریاست، همکاران خانمها، آقایان برنامه دولت جدید که روز پنجشنبه مرداد ماه به مجلس شورای ملی ضمن معرفی هیئت دولت عرضه گردید متضمن مژده‌های بسیار برای ملت ایران است و در بخشهای مختلف آن به اصلاحات در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و سایر شئون اشاره شده است با توجه به شناختی که از جناب آموزگار نخست وزیر در مشاغل قبلی داریم و بخصوص قاطعیتی که در بزرگواری نخستین انتخابات مجلسین در دورة رستاخیز نشان دادند تردیدی نیست که دولت آموزگار دولت شائق خدمت هست و من صمیمانه آرزو می‌کنم که این دولت، قادر به خدمت هم باشد. اینکه اشاره کردم که انشاءالله این دولت قادر به خدمت باشد توضیحی لازم است که عرض می‌کنم، جناب آقای آموزگار ما در گذشته نویدهای فراوان در زمینه اصلاحات شنیده‌ایم و اما متأسفانه برنامه‌ها هرگز از مرحله حرف و گفتار خارج نشد و نتیجة آن هم قولها و وعده‌های عمل نشده همین است که من می‌گویم دولت شما به سابقة شناختی که از نحوه خدمت شما در مشاغل پیشین داریم یک دولت شائق خدمت هست و بعد آرزو می‌کنم همان عدم انجام وعده‌های فراوان است و اینکه همان وعده‌ها را و همان مژده‌ها را ما بعنوان نمایندگان مردم براساس گفته‌های دولت به مردم دادیم و چون انجام نشد ما هم بی گناه و تقصیر نزد مردم شرمنده شدیم. جناب آقای آموزگار، صادقانه بگویم به مردم راست بگوئید اگر چه منفی باشد و دروغ نگوئید اگر چه مثبت باشد(یک نفر از نمایندگان- دروغ مثبت کدام است؟)ممکن است به مردم گفته بشود فلان کار انجام می‌شود که این مثبت است ولی اینکار هیچ وقت انجام نشود زیرا آنچه دروغ است هرگز به واقعیت نخواهد پیوست، وقتی مردم از روی حرف و گفتار صاحب هزاران خانه می‌شوند، دهها هزار کیلومتر راه ساخته می‌شود و صدها هزار شغل جدید ایجاد می‌گردد ولی آنچه حقیقت دارد این است که نه خانه‌ای ساخته می‌شود و نه یک وجب راه درست می‌شود و نه شغلی برای منتظران کار ایجاد می‌گردد فکر می‌کنید چه نتیجه‌ای عاید جامعه می‌شود؟ آیا جز این است که دروغها موجب سست شدن اعتقاد مردم به دولت شده و در نتیجه هر سخن درست و حرف راستی هم که زده بشود مردم با ناباوری و حداقل با تردید تلقی کنند؟ و بالمآل موجب می‌شود که مردم به ا نزوای سیاسی و اجتماعی کشانده شوند؟ و جناب نخست وزیر تصدیق می‌فرمایند که چنین آفتی برای جامعه پویا و پر تحرکی که امروز به فرمان شاهنشاه مان سخت بدان نیازمند هستیم سم مهلک و نابود کننده است؟ انتظار ملت ایران از شما این است که با همان فضیل و تقوا و توجه و تأکید بر روی ارزشهای معنوی که در نطقهای پرشورتان در مشاغل حساس قبلی اشاره می‌فرمودی در سمت بسیار حساس فعلی نیز در خدمت شاه و ملت ایران باشید. مهمترین جلوة ارزشهای معنوی که شما پیوسته به آن تکیه می‌کردید راستی و صداقت است وبر این اساس استوار است که می‌توان از یأس و انزوای مردم به شدت جلوگیری کرد و همه را امیدوار و پرتحرک و پویا، متحد و هماهنگ سازید و نشان بدهید که دولت اتحاد ملی هستید.

باید این فکر در همه کارکنان و بخصوص بلندپایگان کشوری زنده شود که هدف از ارتقاء باید دستیابی به موضع خدمت باشد و نه موضع قدرت با این مقدمه کلی به تذکراتی در زمینه مسائل مختلف بشرح زیر می‌پردازم:

۱- در مورد انقلاب اداری- بزرگترین مشکل فعلی جامعه ما، عدم تحقق هدفهای انقلاب اداری است زیرا اگر این سازندگی و دگرگونی وضع در سازمانهای مملکتی به وجود می‌آمد و یکی از ضرورتهای آن یعنی گزینش مأموران شایسته در مشاغل حساس عملی می‌شد سایر مسائل و مشکلاتی که امروز در زمینه کشاورزی و برق و غیره و غیره شما وارث آن هستید را نمی‌داشتیم. سازمان عریض و طویل امور اداری و استخدامی کشور که هر ساختمان آن میتواد کادر مرکزی یک وزارتخانه را در خود جای دهد با آنهمه مغزها که در بطن این تشکیلات احتکار شده و به نظر من ضایع شده‌اند طی این همه سال چه کرده است نتیجه صرف اینهمه هزینه برپائی این تشکیلات عظیم برای ملت ایران چه بوده است؟ چیزی به مراتب کمتر از هیچ زیرا هیچ لااقل متضمن منفعتی نیست ولی این سازمان برای ملت ایران هزینه‌های فراوان داشته که زیان مردم است و برای کارمندان دولت نیز جز خلق مخلوق ناقص الخلقه‌ای به نام قانون استخدام و صدها آئین نامه و دستورالعامل و نشانه‌های عجیب و غریب، نتیجه‌ای نداشته است.الحق جناب آموزگار قانون استخدام کشوری که هر ماده اش در گرو تدوین یک آئین نامه است و اجرای هر آئین نامه اش به دلیل ابهام فراوان نیازمند صدور دهها بخشنامه و دستورالعمل‌های ارشادی گمراه کننده است، بدون شک سازمان امور اداری مانند یک هزارپای بی خاصیت است که با رشدی کاذب هر روز فقط به دست و پای خودش می‌افزاید و به توسعه قلمرو نشست محترمانه اش می‌پردازد. ما دیدیم و سوابقش هست جناب آقای آموزگار که کارهای غیر منطقی و ناصحیح این سازمان غیر مفید از نظر خدمتی مضر و از نظر بلع بودجه مملکت بشرح زیر بوده است:

۱-۱- فلسفه تشکیل سازمان امور اداری و استخدامی کشور تدوین مقررات اداری و استخدامی بوده است به نحوی که کلیه مسائل مربوط به وضع خدمتی کارکنان دولت از حقوق و مزایا گرفته تا ارتقاء و ترفیع در سراسر کشور هماهنگ و یکسان شده و بدین وسیله هر نوع تبعیضی از بین برود و در نتیجه همه کارکنان دولت تحت مقررات واحد و در شرایط مساوی از امتیازات استخدامی برخوردار گردند و اما آنچه پس از این همه سال که از تأسیس سازمان مذکور می‌گذرد اکنون وجود دارد وضع آشفته استخدامی کارکنان دولت است که نه از نظر شمول مقررات استخدامی یکسان است و نه از جهت برخورداری از حقوق و مزایا موقعیت واحد و همسانی دارند زیرا بر اساس قانون استخدام که محصول این همه سال برپائی سازمان اموراداری است تعداد بسیاری از سازمانهای دولتی از شمول قانون استخدام کشوری خارج هستند و مهمتر از همه تولد مؤسسات پرخرج بدون کنترلی تحت نام شرکتهای دولتی را باید اشاره کرد که حقوقهای کلان به مدیران عامل آنه و هیئت مدیره مربوط به خاطر کارهای نامربوطشان داده می‌شود وجود اینهمه سازمانهای غیر مشمول قانون استخدام خودش بهترین دلیل بیهودگی و بی مایگی قانون استخدام نیست؟ آیا پرداخت حقوقهای ۳۰ و ۴۰ هزار تومانی به مدیران شرکتهای دولتی برای سایر مدیران اداری کشور بغض آور و دلسرد کننده نیست؟ آن هم شرکتهائی که وقتی به حسابشان رسیدگی کنید همه شان ضرر نشان می‌دهند. این چه قانون استخدام است که به جای یکنواختی در پرداخت حقوقها و برقراری نظم ترفیع و ارتقاء موجب رواج بی نظمی و آشوب در سازمانهای اداری کشور شده است؟ آیا عدم وجود چنین سازمانهائی بروجودشان مرجح نیست؟

واقعاً باید گفت یادش به خیر آن روزهائی که نه سازمان عریض و طویل امور اداری و استخدامی داشتیم و نه این همه قوانین و مقررات اداری مشتت و دست و پاگیر در گذشته‌های دور که تنها تعدادی مواد قانونی حاکم بر تنظیم روابط کارکنان و دولت بوده مبنای حقوق کارکنان دولت را پهلوی طلا قرار داده بودند و این مبنی بطور طبیعی همان خاصیتی را داشت که علماء علم اداره امروز به آن عنوان پایه متحرک حقوق می‌دهند که متأسفانه با افزایش ضریب ریالی حقوق در هر چند سال یک بار و به مقیاس ده تا ۱۵ درصد به هیچ وجه متناسب با افزایش سرسام آور هزینه‌های زیست نبوده است و باز یاد همان دوره‌ها بخیر که ترفیعات هم بر اساس یک ضابطه گرچه ناکافی ولی بسیار مفیدتر از این همه دستورالعملهی مبهم و تفسیر بردار بود و آن اینکه رتبه هر کارمند شأن اداری او را مشخص می‌کرد، یک نسل قبل از من که تحت حکومت همین مقررات ساده ولی عملی زندگی اداری خود را به پایان رسانده‌اند همیشه از آن راضی و خشنود بوده‌اند، آنها با اعتقاد میگویند این مقررات طوری بود که هرگز کارمند رتبه ۶ زیردست کارمند رتبه ۵ قرار نگرفت این همان ضابطه‌ها که ما بعنوان قوانین و مقررات جدید مقررات جدید استخدامی آنها را کنار گذارده‌ایم و در نتیجه بعلت تفسیربردار بودن و ابهام مقررات جدید استخدامی رابطه‌ها جای آن ضابطه‌ها را گرفتند. امروز وضع بدین گونه است که ضوابط احراز مشاغل درست نسبت معکوس دارد با اهمیت و حساسیت مشاغل و مناصب دولتی! شاید تعجب کنید که یک نفر کارمند دولت برای اینکه مثلاً مسئول قسمت یا معاون یک اداره بشود شرایط و ضوابطی بیشتر لازم دارد تا شخصی که بخواهد در یک اداره رئیس یا مدیر کل بشود؟ چرا که برای آن رئیس یا مدیر کل راه حلهای خاص پیش بینی شده که می‌تواند با معافیت از آن شرایط به مقام مدیر کلی برسد ولی آن مسئول یا معاون اداره که یک پست سازمانی کم اهمی یا نیمه حساس است باید واجد کلیه شرایط باشد و در چنین فضای اداری جناب آقای نخست وزیر چگونه باید توقع داشت که کارمندان واجد شرایط استخدامی و امتیازات اداری کمتری از آنها دارند پذیرا باشند و کارآئی در سازمانهای اداری کشور بدانسان که در برنامه شما آمده است افزایش یابد؟ آیا همان ضابطه‌های ساده و عملی مبنای حقوق کارکنان بر اساس پهلوی طلا و همان رتبه‌های استخدامی که نشانة شغلی بوده و به مراتب بهتر از این همه مقررات و بخشنامه‌ها و دستورالعملهای مبهم و تفسیربردار که اجازه اعمال نظرها و اعمال نفوذها را می‌دهد؟ نبوده است؟به نظر من باید با اجرای مو به مو وکلمه به کلمه فرمان شاهنشاه در مورد انقلاب اداری با وضع و تدوین مقررات استخدامی نظیر آنچه در قدیم داشته‌ایم یعنی ساده و صریح و قاطع و بدون داشتن خاصیت تفسیرهای موردی بپردازیم به نحوی که هم ارزش تحصیل و تخصص محفوظ بماند و هم به تجربه شغلی افراد احترام گذارده شود و هم اینکه حقوقها پایه متحرکی داشته و صددرصد با افزایش هزینه زندگی تطبیق نماید، در این صورت است که مبارزه با فساد به طریقه علمی و بنیادی که شما در برنامه دولت به آن اشاره کرده‌اید تحقیق خواهد یافت؟ یعنی باید نخست موجبات و علل فساد اداری که در رأس‌آن رشوه خواری است زائل شود تا فساد هم به تبع آن از بین برود. شاید بی تناسب نیست عنوانی که رشوه گیران برای رشوه قائل شده‌اند و میگویند حق حساب! من می‌گویم به کارمندان تأمین شغلی و مادی بدهید آنوقت در مورد تقصیر و حتی قصور او بی ترحم و قاطع عمل کنید. البته جناب آقای آموزگار توجه می‌فرمایند که بین رشوه گیران به اصطلاح خودشان حق حساب بگیر و رشوه خواران بزرگ فرق فاحش هست، اینان برای گذرندن معیشت خود و برای تأمین مابه التفاوت حقوق دریافتی و هزینه‌های اجتناب ناپذیر زندگانی شان به اخذ رشوه می‌پردازند و رشوه خواران بزرگ برای تبدیل خانه هایشان به قصرها و اتومبیلهایشان به ماشینهای آخرین سیستم متعدد وتهیه همین وسایل در خارج برای تفریح و استراحت تابستان و غیره و غیره به سوءاستفاده‌های بزرگ دست می‌زنند به هر تقدیر حاصل سخن در این بند از تذکرات من آنکه قوانین استخدامی ما که سالیان دراز است تحت نام قانون جدید استخدام حاکم بر سرنوشت کارکنان دولت است به هیچ وجه جوابگوی نیازها نبوده و نتوانسته است فلسفه وجودی خود را محقق سازد یعنی ایجاد نظم و هماهنگی در سازمانهای دولتی از طریق اجرای قوانین استخدامی یکسان برای همه کارکنان دولت و تساوی در دریافت حقوق و مزایا به تناسب تحصیل و سنوات خدمت و تجربیات شغلی و شرافت اخلاقی و در عوض این همه بی نظمی و تفاوت در دریافت حقوقها و مستثنیات از شمول قوانین استخدامی در همه سازمانهای کشوری داریم که نتیجه آنها هم دلسردی و عدم رضایت کارکنان و بالمآل پائین بودن سطح کارآئی در سازمانهای اداری است.

۲-۱- تشکیلات مؤسسات دولتی براساس موقع شخصی مسئولان آن داده می‌شد. جالب است که بدانید سازمان امور اداری به اعتبار اینکه چه شخصی در رأس کدام سازمان قرار گیرد با وسعت یا محدودیت تشکیلات آن سازمان موافقت می‌کرد. حتی دیده شده است که وقتی وزیری در وزارت نیرو بود موضوعی را در صلاحیت وزارت نیرو می‌دانست و با رفتن آن وزیر به وزارت کشاورزی این وظیفه از سازمان وزارت نیرو متنزع می‌شد و به سازمان وزارت کشاورزی ضمیمه می‌گردید. باز هم به این نتیجه می‌رسیم که اگر هدف تنظیم وظایف سازمانی بر اساس فلسفه وجودی سازمانهای اداری است و تجانس منطق وظایف، دیگر چرا با رفتن یک رئیس سازمان باید شرح وظایفش هم با او به سازمان جدید برود؟ من اینها را به این دلیل می‌گویم که دولت جدید برنامه اش را در قالب اصلی و تم اصلی صداقت و صراحت در گفتار و بازگو کردن معایب و نواقص قرار داده است و حیفم آمد آنچه را که میدانم و به شدت رنج بردم در اینجا در آغاز کار این دولت که کارش را با احترام به مردم شناخت نظر مردم برای بازگو کردن مشکلات و ارائه راه حلها قرار داده بازگو نکنم.

۲-۲- تغییرات تشکیلاتی بی مطالعه و سازمانهای خلق الساعه که پس از چندی به انحلال انجامید نشانه دیگری از ضعف و ناتوانی سازمان امور اداری و استخدامی کشور است. ما شاهدخلق چه وزارتخانه‌ها و سازمانهائی بودیم که پس از تولد و بعد از مدت کوتاهی بعلت اینکه بیهوده ایجاد شده بودند از بین رفتند. ولی کادر و سازمان و تشکیلات و محل و ساختمانهای آنها همچنان بردوش دولت و بر بودجه مملکت سنگینی می‌کند. جناب آقای نخست وزیر چون در برنامه تان به جلوگیری از گسترش غیر لازم دستگاههای دولتی اشاره فرمودید، باید بگویم که هم اکنون نیز سازمانهای گسترش یافته بیهوده‌ای داریم که اولاً کاری انجام نمی‌دهند و ثانیاً می‌توانند در بطن تشکیلات موجود دیگری ادغام شوند بعنوان نمونه می‌توان از سازمان محیط زیست نام برد که تنها کاری که نکرده همان پاک سازی محیط زیست است و تنها اثر وجودی آن تابلوهائی بر سردر ادارات آن است و مقداری تابلو در مسیر راهها که مردم را به پاکیزگی محیط زیست ارشاد کرده است و در همان جاده‌ها و در نزدیکی شهرها همه ما به هنگام مسافرت لاشه‌های متعفن حیوانات را می‌بینیم که بوی تعفن آن از کیلومترها قبل و بعد شامه ما را آزار داده است و محیط زیست ساکنان اطراف را نیز به شدت آلوده کرده است.آلودگی دریای خزر هم مدتها است که صحبت از آن است و سازمان محیط زیست هم کماکان به اشاعه نصب تابلوهای پندآمیزش مشغول است و اما وقتی ما وزارتخانه‌ای با نام بهداری و بهزیستی داریم مگر نمی‌تواند برای بهزیستی مردم به پاکسازی محیط زیست هم بپردازد؟و مگر پاکیزگی محیط زیست مردم از بهزیستی جداست؟ و به هر صورت ادغام این قبیل سازمانها و فعال کردن آن از مسائل بسیار مهم و حساس است که هم از نظر صرفه جوئی و جلوگیری از گسترش بی رویه سازمانهای اداری کشور حائز اهمیت است و هم از نظر منطق تشکیلاتی می‌باید یک کاسه و یکجا در بطن سازمان یک وزارتخانه انجام وظیفه نمایند.

۴-۲- وجود مقررات و قوانین دست و پا گیر اداری که در برنامه دولت شما اشاره شده است با قید کم کردن مقررات و تشریفات دست و پا گیر من می‌گویم بجای کم کردن باید واژه حذف را به کار برد زیرا وقتی معلوم شد که مقرراتی دست و پاگیر هست چرا فقط کم بشود بهتر نیست که این مقررات حذف بشود؟

۲-۳- گرانی و افزایش بی رویه قیمتها یکی دیگر از مشکلات موجود است که چون برنامه ریزی صحیح برای ایجاد تعادل منطقی بین عرضه و تقاضا نبوده و تنها به معلول چوب زده شد نتیجه این شد که دیدیم زمانی آنقدر به تولید کننده و فرد صنفی فشار آمد که دست از کار کشیدند و کمبودها را بعنوان نتیجه به بار آوردند که نتیجه قهری آن گرانی قیمت کالاها شد و بعلت آن فشار بی حساب ناچار آنقدر به مشکل برخوردند که دیدیم در مدتی به نرخ آزاد پناه بردند و در آن مدت هر فرد صنفی که عرضه کالا و یا خدمتی را بعهده داشت به افزایش سرسام آور قیمت آنها پرداخت و در نتیجه موجبات عدم رضایت مصرف کنندگان را فراهم کردند. من معتقدم بجای آنکه مانند مورد اول که بعلت فقدان مدیریت و برنامه ریزی مأموران اتاق اصناف مانند لشکر سلم و تور به جان افراد صنفی بتازند و موجبات ناراحتی آنها را فراهم کنند و یا بجای مورد دوم که جواز چپاول به آنها داده و افراد مصرف کنننده را سخت ناراضی کنند چه خوب است که برای حفظ منافع مشروع هر دو گروه به بررسی علمی موضوع بپردازند و با ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضا و نظم در بازار به خلق قیمتهای طبیعی اقدام و بدینوسیله از تورم و افزایش نامعقول کالاها و خدمت جلوگیری نمایند.

چه وقتی که قیمت کالاها و خدمات بر اساس رهنمودهای شاهنشاه تعیین شود که فرمودند تعیین قیمت واقعی کالاها و تثبیت آن بعلت اینکه مصالح و منافع مشروع مصرف کننده و تولید کننده وفرد صنفی رعایت شده دیگر تخطی از آن موردی پیدا نخواهد کرد و یا لااقل اینکه نادر خواهد بود و همان موارد نادر را می‌توان برابر مقررات و قوانین کشور سرکوب نمود، پس این منطقی نیست که قیمتها واقعی تعیین نشود و بعد بعلت تعذر عملی و عدم امکان اجرای نرخهای بی اساس اصناف مجبور به تخلف شده و بعلت فقد مدیریت به خشونت و بدرفتاری با آنان توسل جویند. بعلت اینکه از بدو تشکیل اتاق اصناف پایتخت از بنیانگذاران این سازمان بوده‌ام و با افراد صنفی بیش از ۴ سال در تماس مستمر بودم بخوبی میدانم که اصناف مردمی حقشناس و فدائی شاه هستند و هیچ گاه در مسیر تجاوز به حقوق مردم، یعنی مصرف کنندگان نبوده‌اند زیرا شاهنشاه پیوسته برجلوگیری از افزایش بی رویه قیمتها ا شاره و تأکید فرموده و اصل چهاردهم انقلاب شاه و ملت بر این امر اختصاص یافته است، لذا اصناف بعنوان شیفتگان شاهنشاه همیشه سعی در اجرای دقیق منویات شاهنشاه داشته و دارند منتها باید توجه داشت که گرانی قیمتها که معلول وضع آشفته بازار و کمی مواد مصرفی یا کالای مورد فروش بوده موجب اصلی نوسان قیمتها بوده و اصناف که با نتیجه و معلول این بی نظمی سر و کار پیدا می‌کردند به ناچار به دست آنان گرانی و افزایش قیمت به چشم می‌خورد بدون اینکه آنها عامل این گرانی بی رویه و بی منطق باشند.من به جناب وزیر بازرگانی که بعلت احساس بی واسطه‌ای نبض بازار و فعالیتهائی که بعنوان یک چهره اقتصادی خوشنام کشور در اموراقتصادی داشته توصیه می‌کنم ترتیبی اتخاذ فرمایند که در اتاقهای اصناف به جای خشونت و بگیر و ببند، سیاست اقتصادی سالم، قانون عرضه و تقاضا، مدیریت کارساز مبتنی بر روابط انسانی حکمفرما شود. فرد صنفی که به شهادت تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران شاهنشاهی پهلوی همیشه در رویدادهای سیاسی کشور در حد یک سرباز فداکار جانباز شاهنشاه بوده است هرگز تا آن حد تنزل نیافته است که متجاوز به حقوق مردم ایران باشد که مورد حمایت و عنایت شاهنشاه هستند بنابراین می‌توان از این گروه انسانهای پاک و شریف در راه تحقق و اجرای دقیق امر مؤکد شاهنشاه مبنی بر مبارزه با گران فروشی و اجحاف و شکستن قیمتهای مصنوعی و تورمی ضمن توجیه و آموزش و ارشاد آنان کمک گرفت دولت آنها را هم از خود بداند و همگام و همفکر خود و تا زمانی که جبهه گیری باشد و توسل به بستن مغازه‌ها یکی پس از دیگری به نتیجة مثبت نخواهیم رسید باید آنها را هم در جبهه خود و در صف خود بدانیم، صف و جبهه واحدی که به امر شاهنشاه در مملکت شکل گرفته است صف و جبهه خدمتگزاران و خادمین شاه و ملت و در این صورت است که با مشارکت اصناف و همکاری آنان مشکل بزرگ گرانی بی رویه قیمتها حل شده و غول عظیم گرانی به زانو درخواهد آمد.

۳- مسئله کشاورزی در مورد کشاورزی من قصد تصدیع نداشتم چون متخصصان فن که همکاران دانشمند من در مجلس هستند و مطلع و متخصص در امر کشاورزی مسلماً به تفصیل صحبت خواهند کرد ولی چون من نماینده بابل هستم و بابل یک منطقه کشاورزی است یک تذکر مختصر می‌دهم و بعرایضم خاتمه می‌دهم. جناب آقای آموزگار در برنامه دولت شما به حمایت از کشاورزی اشاره و تأکید شده است ولی من هفته گذشته که در روستاهای بابل بودم و دیدم که محصول برنج کشاورزان بسیار خوب و عالی و آماده برداشت است بسیار خوشحال شدم اما چند روز بعد خبری در روزنامه اطلاعات خواندم(چهارشنبه ۲۶ مرداد ماه ۲۵۳۶) مبنی بر اینکه دیروز یعنی روز ۲۵ مرداد یک کشتی دیگر حامل ۱۲ هزار تن برنج خارجی در بندر شاهپور لنگر انداخت و حتی اشاره شد که در یک ماهه اخیر مقدار عرضه برنج خارجی در کشور بیش از تقاضا است. طبیعی است این خبر نه تنها آن شور و شوق مرا زائل کرد بلکه موجب تأثر شدید من شد. چرا که این امرموجب سقوط طبیعی قیمت برنج شده و برنج داخلی که محصول کار سازنده خواهران و برادران کشاورز ما است یا خریدار نخواهد داشت و یا به قیمتهای نازل باید به فروش رود و بخصوص موجب خواهد شد که عده‌ای سودجو به خرید ارزان و احتکار آن بپردازند و در فرصتهای مناسب که عرضه برنج کم باد به فروش آن به قیمتهای خوب بپردازند، رنج و زحمت را کشاورزان ایرانی کشده و سودش را عده‌ای دلال و واسطه خواهند برد و این با آن سیاست حمایت از کشاورزی، جناب آقای آموزگار تطبیق نمی‌کند امیدوارم در این مورد چاره اندیشی اساسی بشود و دولت با خرید این برنجها به قیمت مناسب و عرضه آن به موقع برای فروش مانع از ضرر کشاورزان و دلسردی آنان بشود تا سال دیگر و سالهای دیگر کشاورزان، با کوشش بیشتر به تولید پرداخته و مطمئن باشند که دولت حامی آنان خواهد بود من در موقع صحبت در برنامه دولت د راسفند سال گذشته متذکر شدم که چون به امر شاهنشاه مالیات مستقل ملی داریم برای حفظ این آرمان شاه که آرمان ملت آزاده ایران است باید از هر نوع وابستگی اقتصادی برحذر باشیم زیرا هر وابستگی سیاسی، نخست از وابستگی اقتصادی مایه می‌گیرد بنابراین همانطور که در مورد برق دیدیم که تقصیر یا قصور خارجیان موجب بروز خسارات فراوان به ایران گردیده است و همه جا صحبت از این است که ایران باید یک تکنولوژی ملی داشته باشد و از وابستگی با کشورهای خارج برحذر باشد آیا کافی نیست به این نتیجه برسیم که وابستگی با خارج داشتن آبستن چه مصائبی برای ما و برای اعمال سیاست مستقل ملی ما خواهد بود؟ آوردن میلیونها تن میوه در طول سال از خارج درست است که نیازهای مصرفی روز را تأمین می‌کند ولی تصدیق میفرمائید که با کشتن و نابود کردن باغات، و اضمحلال کشاورزی ما، در دراز مدت آثار سوء و کریه وابستگی اقتصادی را به بار خواهند آورد و این برنامه جامعه‌ای که به امر شاهنشاه باید از یک رشد متوازن در کلیه شئون زندگی اقتصادی و سیاسی برخوردار باشد خطرناک خواهد بود. امیدوار هستم همانطور که در آغاز گفتم دولت شما جناب آقای آموزگار با ارائه خدمت صادقانه و امیدوار کننده با تدارک رفاه ملت ایران و تحقق منویات شاهنشاه موجبات صمیمت بیشتر و یک دلی و همبستگی هر چه بیشتر همه گروههای جامعه ایرانی شده و آن وحدت مورد نظر شاهنشاه را تحقق بخشد و نشان بدهید که شایسته داشتن عنوان پرافتخار دولت وحدت ملی بر اساس حزب رستاخیز ملت ایران باشید که شاهنشاه در آغاز کار این دولت به شما مرحمت فرمودند(احسنت)

رئیس- آقای مظهری بفرمائید.

مظهری- رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدت من لسانی یفقهوا قولی، استمداد می‌جویم از درگاه خدا که زبان مرا در راه حق و حقیقت گویا بدارد (نمایندگان- انشاءالله) و در آغاز سخنم از اینکه فرصت خدمت بشتر به جناب جمشید آموزگار و همکارانشان با تشکیل دولت جدید داده شده تبریک و تهنیت می‌گویم و امیدوار هستم به گونه‌ای که در برنامه خودشان عنوان کردند در طریق خدمتگزاری به شاهنشاه و مردم ایران توفیق داشته باشند. از آنجا که حق شناسی وظیفه هرفرد مسلمان و ایرانی است جا دارد از خدمات نخست وزیر سابق جناب امیر عباس هویدا هم قدردانی کنم و اگر ایشان در مقام وزارت دربار نبودند بیش از این در این زمینه سخن می‌گفتم ولی چون حمل بر مداهنه خواهد شد و من از آن پرهیز دارم، کوتاه می‌کنم. مسلماً همة کسانی که در عصر انقلاب در سنگرهای وطن ما برای پیشرفت ایران تلاش و کوشش کرده‌اند در تاریخ وطن ما و در دل همه ایرانیان مقامی برجسته دارند، در اینجا ضرورت دارد اشاره کنم که تحولات عصر انقلاب به قدری درخشان است که دشمنان را به حسادت واداشته و دوستان به تحسین نشسته‌اند و طبیعی است که هر قدر پیشرفت بیشتر باشد، هر قدرتحول سریعتر انجام شود، توقع و تقاضای مردم هم افزونتر خواهد شد و مسائل و مشکلاتی پیش می‌آید که اگر به آن توجه لازم و به موقع نشود در کار پیشرفت‌های مملکت نقصان ایجاد خواهد شد، دیشب دوستی به من تلفن کرد که از سخن گفتن در برنامه دولت چه هدفی داری؟ باز هم در اندیشه درگیری تازه‌ای هستی؟ از شنیدن این مطلب متأثر شدم و پاسخی به او گفتم که در اینجا هم عنوان می‌کنم من هرگز با هیچ کس درگیر نشده‌ام و درگیر نخواهم شد و خدا را به شهادت می‌طلبم که در مقام نمایندگی مجلس آنچه وظیفه دارم تا سرحد امکان انجام می‌دهم، برکنار از اینکه کسی را خوش آید یا خوش نیاید، من در پیشگاه شاهنشاه وملت ایران، در پشت این تریبون و در ساحت مقدس مجلس شورای ملی سوگند یاد کرده‌ام که خدمتگزار مردم ایران زمین باشم(احسنت) و حداقل خدمت یک نماینده آن است که ضمن توجه به تحولات هر جا که نقصانی می‌بیند با صراحت بگوید، هر جا کمبودی را مشاهده می‌کند با شجاعت عنوان نماید آن هم برکنار از غرض ورزی و خصومت و خصوصیت و امیدوارم تا در این مقام هستم و تا زنده هستم خداوند مرا در این راه توفیق عنایت فرماید که برکنار از غرض و خصومت خصوصیت، واقع بینی و واقع گویا باشم، و اما برنامه دولت جدید، گرچه دوستان خسته شده‌اند و عده‌ای به بیرون از پارلمان تشریف برده‌اند و گروهی از وزرا هم تأسی کرده و صندلیها را ترک کرده‌اند، ولی امیدوارم چون تعداد زیادی از همکاران قصد صحبت دارند، حوصله این گفت و شنود را داشته باشند. جناب آموزگار در اولین صفحه برنامه‌ای که به پارلمان عرضه کرده‌اید چند جمله بسیار مهم و بسیار اساسی است که ساعتها فکر مرا به خود واداشت «کار و کوشش بیشتر، کارآئی بالاتر توأم با صداقت و صراحت. در اجرای اصول انقلاب شاه و ملت» اگر دستگاه اجرائی مملکت ما در این طریق گام بردارد من به شما اطمینان می‌دهم که هیچ مشکل و تنگنائی نخواهیم داشت. ولی خدمتتان عرض می‌کنم که دستگاه اجرائی، تنها جنابعالی و تنی چند از وزیران و همکاران نزدیک شما نیست. آن مأموری که در دورترین نقطه مملکت خدمت می‌کند مأمور اجرای دستورالعملهای شماست اگر او این روحیه را نداشته باشد هرگز شما در این کار توفیق پیدا نمی‌کنید. باید در همه مجریان این روحیه را ایجاد کنید و این روحیه تنها وقتی ایجاد می‌شود که آنها در مقابل مردم خودشان را مسئول بدانند و وقتی آنها خودشان را مسئول خواهند دانست که اگر به بخشدار سولقان ایراد گرفته شد توهین به دولت تلقی نشود(صحیح است) باید تحمل شنیدن مطالب را داشته باشیم و لازمة این کار آن است که این روحیه را به همه طبقات و به همه کسانی که مأمور اجرائی در مقابل مردم از بین برود(آفرین) من با صراحت خدمتتان عرض می‌کنم که متأسفانه مأموران اجرائی و به تبعیت از آنها و به خاصیت این فضای خاص که به وجود می‌آید، مردم در برابر بسیاری از مسائل بی تفاوت شده‌اند. مأمور احساس مسئولیت نمی‌کند، مردم هم فراموش کرده‌اند که باید از حقوق خودشان دفاع کنند و آنجائی هم که مسئله‌ای عنوان می‌شود متأسفانه بیشتر اوقات گوش شنوا نیست. شما با عنوان کردن این مطلب تعهدی بسیار بزرگ در پیشگاه ملت ایران و شاهنشاه ایران بعهده گرفته‌اید. باید همه نیروهای خودتان را بسیج کنید تا این تعهد تحقق پیدا کند و اگر تحقق پیدا کرد و با صراحت و صداقت منشور انقلاب ایران دقیقاً اجرا شد من اولین کسی هستم که بعنوان یک فرد ایرانی دست شما را بعنوان خدمتگزار واقعی که با صداقت و صراحت منشور انقلاب ایران را اجرا کرد خواهم بوسید ولی متأسفانه باید عرض کنم که انجام اینکار نیاز به عوامل بسیاری دارد، نیاز به بسیج همه نیروها دارد، بله جناب آقای عباسمیرزائی من دست هر خدمتگزاری را می‌بوسم ولی چاپلوس نیستم ودست هیچ کسی را به مناسبت مقام و موقعیتش نمی‌بوسم(آفرین) جناب نخست وزیر تجمل یکی ا ز بلاهای دوران کنونی است.

آنچه که دیده می‌شود زرق و برق است. مسابقه برای خرید وسایل و میز و مبلمان و پرده و سایر وسایل تجملی که رواج پیدا کرده و این تجملات سدی است بین دستگاه اجرائی و مردم کوچه و بازار. سدی است بین دستگاه اجرائی و روستاها. من اهل مداهنه نیستم ولی چندی پیش به دفتر مدیر عامل سابق مس رفتم باتفاق یک جوان تحصیل کرده که با من بود. وقتی بیرون آمدیم آن جوان تحصیل کرده باور نمی‌کرد او مدیر عامل مس بوده چون نه میز و تشکیلاتی عریض و طویل داشت و نه در و دربانی که طبق معمول همه ادارات است. چه اشکالی دارد همه جا هیمنطور باشد؟ امیدوارم مهندس توکلی در مقام وزارت نیرو هم این روحیه را داشته باشد. چه اشکالی دارد این روحیه را تسری بدهیم به همة مأموران اجرائی تا آنطور که باید خدمتگزار مردم باشند؟ خدمتگزار کسی است که درش به روی مردم باز باشد. وگرنه خدمتگزار چه کسی است؟ کسی که باید خدمت به مردم بکند سربالا به مردم جواب نمی‌دهد؟ کسی که مأمور خدمت به مردم است در به روی مردم نمی‌بندد؟ جناب آموزگار ما اکنون در مرحله‌ای هستیم که مسئولیت شما بسیار خطیر و تعهدی که کرده‌اید بسیار بزرگ است، مطلب دیگری که در برنامه شما عنوان شده اعطای فرصت برابر به همه استعدادها و تجهیز کلیه منابع انسانی است که باید به همه استعدادها و تجهیز کلیه منابع انسانی به شما تبریک می‌گویم که شما و همکارانتان بسیار خوب مطالعه کرده و در تدوین و نوشتن این برنامه دقت به خرج داده‌اید و امیدوارم در انجام این برنامه هم توفیق داشته باشید، در اینجا من یک نکته را عرض میکن وبرمیگردم به مطلبی دیگر، اگر منظور آن است که به همه فرصت داده بشود قبل از این کار باید یک گروهی را کنار گذاشت، من یک بار دیگر هم عرض کردم باز هم تکرار می‌کنم خائن، خادم نمی‌شود ولی نادم ممکناست باشد، به خیانتکاران این فرصت را ندهید آنها این فرصت را داشته‌اند چه قدر باید تجربه کرد؟ و به خائنان و دزدان و وطن فروشان فرصت داد تا باز هم خیانت کنند؟ خائن را باید تعقیب کرد و انداختش بیرون، این فرصت برای همه گروههای خیانت کار نباید وجودداشته باشد(یک نفر از نمایندگان- مجازاتشان باید کرد بیرون انداختن فایده‌ای ندارد) جناب نخست وزیر آنها که وطن فروشند اگر نادم هم بشوند خادم نمی‌شوند، دزدان چپاولگر هم با اظهار ندامت متقی نخواهند شد حساب این گروهها را باید از حساب ملت ایران جدا کنید کمونیست بی وطن خائن خادم نمی‌شود، اگر نادم هم بشود، قصدش خدمت نیست و دروغ می‌گوید(احسنت) اینها را از صفوف مردم برانید چون وجود آنها به خدا قسم خاری است در چشم جوانان وطن پرست مملکت .

وقتی یک خائن را که ادعا می‌کند نادم شده می‌آورید و بر یک گروه از جوانان تحصیل کرده این مملکت سرپرست می‌کنید خار به چشم آنها فرو می‌کنید و چطور از آن جوانان وطن پرست انتظار دارید که خائن فاسد و بی تفاوت نشوند؟

اگر به این آدم کمونیست بی وطن که ادعای ندامت می‌کند ضرورت دارد پول و کار بدهید، بدهید، اشکال ندارد، ما هم تأیید می‌کنیم ولی آنها را برگرده جوانان وطن پرست ننشانید و تاج سر همه نکنید. این چه رویه‌ای است در این مملکت که هر کس خدمت کرد کنارش می‌گذاریم و میگوئیم او که با ما هست پس برویم دنبال کسی که عربده می‌کشد بیاریمش (آ‏فرین) اینکه درست نیست، اگر کسی که عربده می‌کشد بی وطن است بزنید توی دهنش مملکت ما دیگر در مقام و موقعیتی نیست که ما بترسیم، ما دیگر ایران سی سال پیش نیستیم که گرسنه و پا برهنه و تو سری خور باشیم، ما دیگر مملکتی نیستیم که خارجی برایمان تصمیم بگیرد.

از چه می‌ترسیم بگذارید همه عربده کشان عربده شان را بکشند، بیگانه ، بیگانه است چه شرقی و چه غربی تحت تأثیر هر بیگانه که باشد بی وطن است ما از این حرفها وحشت نداریم، تحت تأثیر چه مسئله‌ای است که یک مشت خائن را تحت عنوان اینکه نادم شده‌اند بیاوریم خادم تلقی کنیم و بر فرق یک سر مشت خدمتگزار و وطن پرست بنشانیم(آستانه‌ای- نیک خواه می‌خواهد به ما درس وطن پرستی بدهد) من استدعا می‌کنم این مسئله مهمی است به آن توجه کنید، آنها که در سنگرهای این مملکت خیانت کردند کنارشان بگذارید، آنها که در صفوف این ملت با بی وطنی خیانت کردند کنارشان بگذراید.

پاداش خیانت این نیست که ما به سر و رویشان دست بکشیم، این باعث می‌شود که خدای ناکرده عده‌ای نادان به این راه کشانده بشوند، آنکه دزد است، آنکه وطن فروش است، آنکه خیانتکار است همه اینها را کنار بگذارید من تکرار می‌کنم خائن خادم نمی‌شود ولی ممکن است نادم بشود ولی پاداش ندامت بر کرسی خدمت نشانیدن نیست حساب اینها را از حساب خدمتگزاران مملکت جدا کنید و برای یک بار هم که شده گروهی از خیانتکاران را که به هر صورت به این مملکت خیانت کردند و پول ووقت و فرصتهائی طلائی این مملکت را تلف نمودند و یا با دزدی و چپاول از خزانه این مملکت سوءاستفاده کردند و به هر حال به این مملکت خیانت کردند برای یک بار دور از هیاهوی تو خالی محاکمه و تنبیه کنید تا مردم مبارزه با فساد را لمس کنند، آنوقت خواهید دید چه هیجانی در جامعه ایجاد می‌شود، جناب نخست وزیر اینها مسائلی است که مردم میگویند ولی با پچ پچ چقدر پچ پچ؟ چقدر مردم در اطاقهای دربسته بنشینند و حرف بزنند؟ بگذارید این حرها عریان گفته شود، ما در میان جامعه خودمان هر حرفی را می‌زنیم و وحشت هم نداریم چون آقا بالاسر نداریم و کسی برای ما تصمیم نمی‌گیرد ما یک فرمانده داریم که با همه نیرو و توانائیش با قدرت این مملکت را اداره می‌کند وملتی داریم که به فرمانده خود اعتقاد دارد پس چرا نمی‌گذارید مردم حرفهایشان را بزنند؟ چرا نمی‌گذارید منعکس شود؟ اگر کسی خادم نیست و یا خدای ناکرده خائن است دستش رو می‌شود؟ اوضاع عجیبی است، تا شروع می‌کنی مطلبی را گفتن به یک گروهی برمیخورد؟ چرا؟ به اعتقاد من بخاطر آنکه خادم نیست چون کسی که خائن نباشد از گفته شدن مطالب وحشت نمی‌کند و نمی‌رنجد. نکته دیگری که عنوان شده است گسترش فعالیتهای بخش عمومی در مواقعی است که خود مردم قادر به ایفای همان خدمت هستند، بسیار مطالب خوبی است، جای دیگری هم اشاره شده است به حمایت از صنایع داخلی، آن هم لازم است، ولی باید حساب و کتاب وجود داشته باشد، جناب آقای آموزگار درست نیست که گاه از این راه برویم و گاه از آن راه و همیشه دچار تنگنا باشیم یک روز به خاطر تندروی و روز دیگر بخاطر کند روی باید معتدل بود در همه امور، چندی پیش من سؤالی از دولت کردم که هنوز جوابش را نداده‌اند، چون به هر حال وزار مسئولیت مشترک دارند و شما و عده‌ای از دوستانتان در آن دولت بوده‌اید اجازه بدهید اینجا مطلب را عرض کنم که سیمان از اول فروردین کیسه‌ای حدود ۴۰ ریال گران شده است در حالیکه یک شرکت همان روز ۲۹ اسفند ماه گذشته اعلام کرده است که ما امسال ۳۵% سود خالص به سهامداران می‌دهیم،۳۵% سودخالص داشته،۴۰% به قیمتش اضافه شده کرده‌اید حتماً جواب خواهند داد که کارخانه این روزها گران تمام می‌شود. چقدر از او مالیات می‌گیرید؟ درآمد خالص یک کیسه سیمان ۷ تومان یعنی ۵۰% قیمت فروش آخر کجای دنیا اینطور است؟ این درآمد نیست، چپاول است، کجای دنیا چنین فرصت‌های غلطی وجود دارد؟ اگر از این ۷ تومان ۶ تومانش را مالیات می‌گیرید بفرمائید ما هم تأیید می‌کنیم ولی روی چه اصل عده‌ای از فرصت‌ها استفاده نمایند و مردم و مملکت را چپاول کنند، مدیر عامل شرکت در ۲۹ اسفند ماه در روزنامه اعلام کرده است و این مطلب مستند است باید در این مسائل مراقبت داشت، باید در همه اموری که به مردم واگذار می‌کنیم و بعقیده من کارخوبی است نظارت هم بکنیم بشرط اینکه تعادل هم وجود داشته باشد و اجازه چپاول ندهیم، اجازه تجاوز به حقوق مردم ندهیم و این کاری است که اگر بشود جالب است و مؤثر بنده دیروز در شهر کرمان بودم، جناب آقای آموزگار، برای بنزین گیری اتومبیل باید مدتها در صف انتظار بود، چرا اجازه نمی‌دهید مردم پمپ بنزیل درست کنند؟ چرا دولت می‌خواهد همه کارها را خودش بکند؟ مردم که می‌توانند این کارها را بکنند؟ همین کار را چرا دولت می‌خواهد خودش انجام دهد و اگر خودش می‌خواهد بکند چرا نمی‌کند؟ آخر این همه ماشین توی یک شهر است با دو تا پمپ بنزین که نمی‌شود جوابگو بود صد تا، دویست تا ماشین که هر روز اضافه می‌شود احتیاج به بنزین دارد با دو پمپ که نمی‌شود جواب یک شهر ۱۶۰ هزار نفری را از این لحاظ داد، این دو تا تا ۱۵ سال پیش کافی بوده است، مگر شما نمیگوئیدکه کار مردم را به دست درم باید داد؟ اینه که با هم نمی‌خواهند؟ مسئله دیگر که در برنامه دولت عنوان شده است این است که استدعا می‌کنم از آقایان وزیران سؤال بفرمائید ما چند شرکت دولتی داریم؟ من فکر نمی‌کنم جناب یگانه هم بدانند. (یک نفر از نمایندگان- ۵۷ تا) هیچکدام نمیدانند، چون تعداد زیاد است و فرصت شمارش و بخاطر آوردن اسامی هم نیست، این شرکتها برای مملکت ضرر و زیان و برای کارمندان دولت بغض ایجاد کرده چون همه کارمندان دولت تلاش می‌کنند بروند توی شرکت، برای اینکه معتقدند در شرکتها پول بیشتر می‌دهند و ضابطه حکومت نمی‌کند کارپردازان هم علاقمندند کارپرداز شرکت باشند؟ آقای نخست وزیر تکلیف کارمندان دولت را برای یک بار روشن کنید، باید در مقابل قوانین مملکت همه دستگاهها یکنواخت باشند اگر این قوانین درست نیست اصلاح کنید بیائید قانون محاسبات را عوض کنید ولی به صرف اشکالات موجود در قانون محاسبات شرکت ایجاد نکنید این نکات برای کارمندان دولت ایجاد بغض کرده، آن کارمندی که ۲۷ سال در وزارت پست و تلگراف خدمت کرده او هم می‌خواهد برود شرکت، حالا قرعه کشی کرده‌اند یک عده‌ای را برده‌اند یا از روی ضوابط یا روابط بوده نمیدانم ولی به هر حال اینها با هم آمده‌اند استخدام شده‌اند با یک شرایط و یک تحصیلات، یک شرکتی شده و حقوق و مزایای بیشتری می‌گیرد و یک شرکتی نشده، حقوق کمتر دریافت می‌کند این مسائل را حل کنید، این فرصت مساوی که نوشته‌اید و بسیار هم قشنگ نوشته‌اید این نیست و من صادقانه بگویم با این وضع اجرا نمی‌شود مگر آنکه در گروه کارمندان روحیه ایجاد کند، تبعیض را از بین ببرید و دستور العمل‌ها را یکنواخت کنید، الان دوست من اشاره کرد که قانون استخدام چه دردسری ایجاد کرده است، اصلاص این قانون چه بلائی است که به جان کارمندان و مملکت و دستگاهها افتاده، آنقدر مسائل و مقررا پیچیده است که سازمان امور اداری و استخدامی برای هر ماده مفسر می‌فرستد به وزارتخانه‌ها، این مطلب را خود آقایان وزرا اذعان دارند، ابلاغ بازنشستگی را مأمور سازمان امور اداری و استخدامی باید برود امضا و گواهی کند، مگر مأموری که در وزارتخانه نشسته خدای ناکرده دزد است یا بی اطلاع، که دیگری باید بیاید و با مهر و امضا، کار او را تأیید کند؟ چرا اینقدر روی عدم اطمینان و گشادبازی تشکیلات غلط و مسئله درست می‌کنید؟

اگر می‌خواهید انقلاب اداری به دست این کارمندان اجرا بشود باید تبعیض را از بین ببرید و مقررات استخدامی در همه دستگاههای اداری یکسان اجرا شود(صحیح است) همه دستگاههای مملکت باید در مقابل یک قانون و یک مقررات یکسان باشند واگر اشکالی در قانون است قانون را اصلاح کنید که جوابگوی نیاز همه سازمانهای دولتی باشد مگر کارمندی که در شرکت است با آنکه در دستگاه دیگری است چه تفاوتی دارد هر دو از خزوانه دولت حقوق می‌گیرند، بیائید و تفاوت را از بین ببرید تا راه برای انقلاب اداری باز شود، اشاره به اتکاء زیاد به درآمدهای ارزی ناشی از صدور نفت سرفصل دیگری از برنامه دولت است و بعد هم جامعه مصرف کننده مطرح شده، چه کسی این جامعه را به این صورت ، مصرف کننده کرده است؟ کی برای مردم این مملکت آناناس و موز آورد؟ حالا در شهر ابرقو هم اگر موز نباشد روزنامه می‌نویسند، در ابرقو مسئله کمبود موز وجود دارد و حالا بی موزی مسئله‌ای شده است فردا و پس فردا کمبود آناناس مطرح است. چرا به دست خودتان، مسئله ایجاد می‌کنید؟ و بعد مشکلاتشان را می‌خواهید حل کنید؟ مردم را معتاد می‌کنید بعد میگوئید جامعه مصرف کننده داریم چرا؟ این جامعه مصرف کننده را دولت درست کرده، (صحیح است) چرا باید یک وقت آنقدر تند برویم که ترمز ببرد و یک وقت آنقدر آهسته حرکت کنیم که بایستیم باید تعادل را حفظ کرد مطلبی که می‌گویم راجع به تغذیه رایگان است از آقای دکتر نصر اصفهانی وزیر کشور این مطلب را که می‌گویم سؤال کنید تا بدانید رفته‌اند از آن طرف دنیا پرتقال باندازه گردو آورده‌اند، داده‌اند در شهر بم به دست بچه‌ای که پرتقال درشتتر وبهتر بالای سرش است، آیا این تغذیه است؟ این کار را چه کسی کرده است؟ این کار را چرا کرده و چه شده؟ هیچ در فصل مسکن مسئله جالبی به نام مردم عنوان شده، دادن وام با بهره کم و پرداخت مابه التفاوت بهره از سوی دولت، بسیار خوب است اما امیدوارم این وام به کسانی که اینجا گفته شد کلکسیون آپارتمان دارند داده نشود، من به شما توصیه می‌کنم یک لیست بگیرید از بانک توسعه کشاورزی و سایر دستگاههای کشاورزی، که وامهای کشاورزی، به چه کسانی داده شده است؟ لیستی بگیرید که کمکهای بلاعوض روستائیان به چند روستائی واقعی داده شده؟ و به هر حال فکریکنید که این وام هم به آن سرنوشت دچار نشود، پس اول دستگاهها را اصلاح کنید و بعد شروع کنید وگرنه تا دستگاهها را اصلاح نکنید این برنامه‌ها، نه تنها مفید نیست بلکه خطر هم دارد چون برای مردم ایجاد عقده می‌کند، من نوعی بی خانه وقتی می‌بینم به من وام نمی‌دهند و به او که کلکسیون آپارتمان دارد وام می‌دهند بخدا دیوانه می‌شوم چرا توقع دارید همه بنشینند و تماشا کنند، اول دستگاه را اصلاح کنید بعد می‌توانید این برنامه‌ها را عمل کنید وگرنه مشکلی بر مشکلات مملکت اضافه می‌شود و عده زیادتری را دچار عقده و نسبت به مسائل مملکت بی تفاوت می‌کنید، این برنامه‌های شما را درشهرستانهای مختلف چه کسی می‌خواهد اجرا کند؟ چه کسی می‌خواهد وام با بهره کم به کسی که خانه ندارد بدهد؟ زمینها را به چه کسی داده‌اند؟ بزرگترین محتکر زمین چه کسی است؟ دولت شاهد عرض بنده آقای نصر اصفهانی است که اینجا نشسته است بزرگترین محتکر زمین در کرمان خود دولت است، زمینهای اوقاف را هم عده‌ای خوردند حالا فشار آورده‌اند و پولش را می‌گیرند آن هم از مردمی که سالها قبل ۳۰۰ متر را از زمین داران خریده‌اند و پول آنها را داده‌اند و ده سال است خانه ساخته‌اند، یک دانگ ونیم اوقاف در یک ملک مالک بوده صاحبان آن ملک آمده همه زمینها را فروخته حتی مال اوقاف را، حالا آمده‌اند امروز از کسانی که خانه سیصد متری دارند پولش را می‌گیرند، خوب چطور می‌خواهید با این تشکیلات وام با بهره کم بدهید؟ اگر برای انشا است خیلی قشنگ نوشته‌اید ولی اگر برای اجرا است با این دستگاههای اجرائی عملی نیست و مشکل مملکت را بیشتر می‌کند، اول حساب خائن و خادم را از هم جدا کنید، اول دستگاههای اجرائی را اصلاح کنید و بعد به فکر این کارها باشید (یک نفر از نمایندگان- صبرداشته باشید) بنده هم دعا می‌کنم، نکته دیگر راجع به مشارکت است که در برنامه دولت عنوان شده بنده خیلی فکر کردم که این مطلب را اینجا عنوان کنم یا نه؟ ولی چون قسم خورده‌ام که با صراحت و صداقت مسائلم را بگویم می‌گویم جناب آموزگار من مفهوم این مشارکت را به آن صورتی که عنوان می‌شود نفهمیدم بیائید این مسئله را برای یکبار حل کنید اینها که اینجا نشسته‌اند نمایندگان مردمند، به اعتقاد من بالاترین مرجع برای گفت و شنود مجلس است در شهرها انجمن شهر است، انجمن شهرستان است، انجمن استان است، انجمن ده است چرا من نباید وکیل مدافع برنامه‌های شما توی شهر خودم باشم؟ چرا نباید این گفت و شنود به صورتی انجام بگیرد که مردم به من خورده نگیرند که چرا مسائل شهرمان را نگفتی؟ چرا باید من هم در صف آنها قرار بگیرم و در شهرستان خودم به دولت بتازم؟ این گفت و شنود نیست، گفت وشنود را باید به راه اصولی آورد این مسئله را حل کنید، این کار عوارض زیادی به بار می‌آورد، مشارکت باید مفهومش و ابعادش مشخص باشد، کسانی که در این مجلس نشسته‌اند نمایندگان مردم هستند و آنهائی هم که توی انجمن شهر نشسته‌اند نمایندگان مردم هستند همانطور که آنهائی هم که توی انجمن ده نشسته‌اند چه گفت شنودی سالمتر از اینکه دستگاههای اجرائی در بین عده‌ای که مسئولیت دارند بنشینند و گفت و شنود کنند چرا گفت و شنود را بدون هدف و برنامه به گوچه بازار می‌برید؟ آیا می‌خواهید جنجال سیاسی راه بیندازید؟ آیا می‌خواهید یک مسائلی را دامن بزنیم؟ نکته دیگر اینکه من نمیدنم اگر اینها نمایندگان برگزیده مردم در عصر رستاخیز هستند و در انجمنهای شهر نشته‌اند چرا نمی‌گذارید کارشان را انجام دهند، انجمن‌ها یک آقا بالا سر تازه هم علاوه بر دستگاههای اجرائی پیدا کرده‌اند (چند نفر از نمایندگان- این آقای بالاسر کیست؟) عرض کنم جلسة انجمن می‌خواهد تشکیل شود میگویند بیائید توی حزب بنشینید، تا بگوئیم چه کار باید یکنید بعد هم مطالب را دیکته می‌کنند که بروند در انجمن صورت مجلس کنند( یک نفر از نمایندگان- باید نماینده حزب در انجمن باشد)

اینها نکاتی است و در شهرستانها مسئله ایجاد می‌کند و باید جلویش را گرفت، اینها مشکلاتی برای شما درست می‌کند، تکلیف دستگاهها را در قبال هم روشن کنید، اگر اینها حل نشود، گرفتاری شما در آینده خیلی زیاد تر خواهد بود، شما در یک فضای تازه دارید سخن میگوئید، صحبت از آزادی بیان می‌کنید آزادی بیان همیشه بوده ولی اتکاء شما روی این مطلب خودش مسئله‌ای است، اینها باید با هم هماهنگ باشد اگر این محاسبات نشود و این مرزها مشخص نشود برای دولت شما گرفتاری درست می‌کند، خدا میداند من صادقانه این مطالب را می‌گویم بروید توی سطوح شهرها ببینید از یک نکته کوچک چه مسائل و گرفتاریهای بزرگی را برای مردم ایجاد می‌شود، اما بیت سخنم مسئله عدم تمرکز و دادن اختیارات است بند صادقانه بگویم که شما وزیر کشوری بودید که عملاً یک مقداری اختیارات به استانها دادید، چند تن از وزراء هم این اختیارات را دادند که اعتراض کردم و گفتم امضای وزیر را به استاندار دادن درست نیست و مشکلی را حل نمی‌کند چون وزیر مطلب را می‌فهمد ولی ممکن است استاندار زبان مدیر کل را نفهمد و مشکل بیشتر شود ولی بحث من بر سر این است که اگر می‌خواهید بار دولت را سبک کنید؟ اگر می‌خواهید استانها را حرکت بدهید؟ به آنها اختیار بدهید تا از اول برنامه ریزی کنند، چه اشکالی دارد که مأمورینی که در سازمان برنامه هستند با فکر تازه‌ای که هست بروند در چهارگوشه مملکت ودر کنار برنامه ریزان محلی در استانها بنشینند و هر استان برای خودش برنامه ریزی کند، در فصل مسکن، در فصل بهداشت و در فصل آموزش و در زمینه‌های مختلف دیگر برنامه ریزی کنند، به آنها اختیار بدهید و از آنها مسئولیت بخواهید وگرنه اینکه میگویند بودجه هفده وزارتخانه استانی شده است کافی نیست بنده چند بودجه استانی را مطالعه کرده‌ام نمیدانم شما مطالعه کرده‌اید یا نه؟ همه اش مسخره و همه اش صوری است ۹۴% اعتبارات یک وزارتخانه همه اش در تهران است ۹۴% برای تهران جای تعجب و تأسف است و اگر این طور نیست و بعد هم که به تدریج از این ۹۴% به استانها اعتباری داده می‌شود چرا از اول نمی‌فرستید؟ چرا، برای هر کاری سمینار و همایش و نمایش و کنفرانس مد شده؟ شما را بخدا جلوی اینها را هم بگیرید، به هر اداره‌ای سربزنید مسئولین دیده نمی‌شوند همه مشغول کنفرانس همایش و نمایش هستند، اصلاً دستور بدهید این همایش و نمایشها بعدازظهر باشد، استانداران را خوب انتخاب کنید و به آنان اختیار بدهید، اجازه بدهید اینجا نکته‌ای را که من سالها در دلم عقده شده است عرض کنم من نمیدانم چرا تا استانداری خوب بود و خوب کار کرد او را جابجا می‌کنید. بعضی استانها مثل استان کرمان شده است آموزشگاه استانداری اگر استانداری مثل دکتر نصرخوب بود میبریدش شیراز، و اگر تیراندازیش بد بود و همه چیز را به جیب زد بعد از دو سال برش می‌دارید،این درست نیست، شما از وزیر کشورمان بپرسید که، چه مسائلی داشته و داریم نکته‌ای که در اینجا لازم است عرض کنم مربوط به نحوه اجرای برنامه‌های عمرانی از محل اعتبارات خاص ناحیه‌ای است بنده این پیشنهاد را سال قبل مطرح کردم و نخست وزیر سابق هم موافقت کردند ولی با دلایلی انجام نشد ولی اینجا باز هم اصرار می‌کنم و توصیه می‌کنم که اجرای طرحهای عمرانی را بدهید به انجمنهای ده، که گفته است انجمن ده صلاحیت ندارد؟ ولی فلان شخص که فلانجا نشسته است صلاحیت دارد؟ چه کسی گفته است انجمن ده ممکن است سوءاستفاده بکند و دیگران چنین کاری نمی‌کنند؟ تازه اگر خدای ناکرده سوءاستفاده هم بکند گونه‌ای توزیع عادلانه است خدا میداند اعضای انجمن ده خیلی شرف دارند، خیلی شاهدوست و وطن پرست هستند نباید کاری کرد که برنامه‌های عمرانی روستائی به این صورت در بیاید که پروژه عمرانی را تصویب کنند، به مقاطعه بدهند و تحویل بگیرند ولی وجود نداشته باشد اینها مسائل مملکت است من چطور با یک روستائی که شاهد چنین مطالبی است راجع به مسائل ملی و میهنی صحبت کنم؟ این اختیار را بدهید به انجمن ده و کمکشان کنید، تکنسین بفرستید و برکارشان نظارت بکنید و اگر خواستید تخلف کنند جلوشان را بگیرید و تعقیبشان کنید چون بالاخره باید روزی این کار بشود، چرا برای یک کار کوچک باید مدیر کل استان تصمیم بگیرد؟ چرا رئیس اداره یا یک هیئت از مقامات بروند برای تحویل زمین و صورتمجلس بنویسد و زمین را به مقاطعه کار تحویل بدهند بعد هم برای سیتواسیون نوشتن و تحویل وقت و تحویل قطعی زمین که من وارد نیستم، چه اصراری وجود دارد که برای یک مدرسه ۵۰ هزار تومانی سیصد هزار تومان هزینه کنیم فوق العاده مأموریت بدهیم، آخرش هم حمام ساخته شده آب ندارد، در لوله کشی تمام شده است آب نیست زیرا چاه به آب نرسیده اینها مواردی است که اگر لازم شد نشان می‌دهم بنده یک بار دیگر هم اینجا عرض کردم و جناب آقای رئیس هم اصلاح فرمودند و با اصلاحی که ایشان فرمودند بنده عرض میکم به نظر من فساد در یک جامعه در حال سازندگی خواه و ناخواه پیش می‌آید به نظر من انجام هر کاری احیاناً یک مقداری فساد به بار می‌آورد ولی آنچه بد است، سرپوش گذاشتن روی فساد است شما را به خدا سرپوشها را بردارید چه واهمه‌ای دارید؟ اگر مقامی درزدی کرد چه اشکالی دارد که ا ین را به مردم بگویند؟ تعقیبش کنند؟

بخدا اگر این کار را با صداقت بکنید مردم این مملکت با شور و شوق شما را تأیید می‌کنند(احسنت) چرا روی اینها را بپوشانیم؟ چرا سمبل کنیم؟ وازشان بگذریم؟ عرض کردم پچ و پچ بس است درها را باز کنید مردم توی محافل و مجالس خصوصی می‌نشینند و این حرفها را می‌زنند و اگر خیال می‌کنید مردم نمیدانند به خدای محمد همه میدانند ولی چون پچ و پچ است یک کلاغ چهل کلاغ می‌شود ولی اگر با صراحت عنوان شود دیگر کسی نمی‌تواند شایعه بسازد، تا روزی که وزیر نیرو نگفته بود خود ما هم در امر بوق مسئول هستیم هزار و یک قضیه میان مردم مطرح بود یکی از همکاران چند روز پیش می‌گفت آقای وزیر نیرو رفته است خوزستان و گفه است فلان نیروگاه را به شبکه وصل کنید و روی دستورش پافشاری کرده و وقتی این کار شده نیروگاه خراب شده، ملی من از شنیدن این مطلب خوشحال شدم زیرا وزیر شهامت انجام کار را داشته چون مشکل اساسی ما این روزها آن است که مقامات اجرائی شهامت ندارند و همه امروز را به فردا موکول می‌کنند تا بقول خودشان ببینیم چه می‌شود، آقای آموزگار مسئولین اجرائی سرفصل کارشان در استانها این است که به مأمورین عملاً توصیه می‌کنند کاری کنید که سر و صدا بلند نشود(صحیح است) چرا؟ مگر نه این است که هر عملی عکس العملی دارد؟ هر مأمور اجرائی خوب دشمن دارد، بنده خودم کار اجرائی کرده‌ام، مگر ممکن است با فساد مبارزه کرد مگر ممکن است قدم مثبتی برداشت و چهار نفر دشمن آدم نشوند؟ اگر قرار باشد همه بترسند که صدا در نیاید وضع به همین صورت می‌ماند مگر یک مرجعی نیست که برود و برسد به قضیه وواقع بینانه قضیه را روشن کند، عرض کردم مطلع برنامه تان خیلی مهم است تعهدی خیلی بزرگ در پیشگه شاهنشاه و در پیشگاه ملت ایران کرده‌اید(اجاق- انشاءالله موفق باشید) آخرین مطلبی که می‌خواستم عرض کنم در مورد مطبوعات است خوشبختانه وزیر اطلاعات و جهانگردی خودش مطبوعاتی است و مسئولیت بزرگی بعهده اش گذاشته‌اید و از آنچه که سالها خودش فریاد و فغان داشت حالا در مقامی نشسته که باید جوابگوی آنها باشد، شما را بخدا جلوی این نشریات دولتی را بگیرید من تلاش کردم ولی توفیق پیدانکردم مقداری از آنها را برای نمونه برایتان بیاورم ولی به هنگام طرح بودجه تقدیم می‌کنم، صدها کتاب و نشریه هر روز از طرف دستگاههای دولتی چاپ می‌شود، قسم بدهید وزراء را ببینید یکی از آنها را می‌خوانند؟ چرا این کار را می‌کنید؟ برای چه این همه کتاب چاپ می‌کنید؟ که هر دانه پشت جلدش ۵ تومان در می‌آید؟ چرا اینها را چاپ می‌کنید؟ چه کسی میخواندوقتی من و شما نخوانیم فلان روستائی می‌خواند؟ اینها را جلوش را بگیرید سه سال پیش هم تبصره‌ای تهیه کردیم و همه مراحل را هم طی کرد بعد متوقف ماند جلوی این کار را بگیرید چیزی را اجازه بدهید چاپ شود که مردم بخرند و بخوانند من استدعا می‌کنم به این امر توجه بکنید این نکته‌ای بسیار مهم است البته چون در برنامه دولت جنابعالی دیدم اشاره شده است خواستم عرض بکنم دربست نگوئید هیچ کس چاپ نکند همانطور که گفتید هیچ کس را استخدام نکنند مآلا یکی فردا می‌آید از خود جنابعالی دستوراستخدام می‌گیرد دستور چاپ می‌گیرد خود جنابعالی هم موافقت بفرمائید استخدام غیر ضروری ممنوع بشود انتشار غیر ضروری ممنوع بشود چهار تا آدم شجاع و وطن پرست هم بگذارید کنترل کنند که کارمند زیادی و نشریه غیر ضروری و زیادی چاپ نشود(صحیح است) گفتنی بسیار دارم ولی فرصت هم زیاد داریم صمیمانه آرزو می‌کنم در این ماه مبارک و در این ساحت مقدس مجلس که همه خدمتگزاران شاهنشاه در راه خدمت صادقانه و شجاعانه توفیق خدمتگزاری به شاهنشاه که انجامش تحقق خدمتگزاری به ملت ایران است حاصل نمایند(احسنت-احسنت).

رئیس- آقای دکتر ستاری بفرمائید.

دکتر محمد ستاری- بنام پروردگار، سپاسی بزرگ به رهبری بزرگتر جناب آقای رئیس، همکاران ارجمند، هیئت محترم دولت، دوستان مطبوعاتی، با رهنمودهائی که شاهنشاه آریامهر به دولت اتحاد ملی جناب آقای دکتر جمشید آموزگار فرموده‌اند و اینکه دولت منعکس کننده رستاخیز است و می‌باید از بهترین نتیجه‌ها بهره گیری نماید و همچنین با شناسائی به دیدگاهها و برنامه دولت که در ۲۷ مرداد ۲۵۳۶ تقدیم مجلس گردید و مرور نکات و تکیه گاههائی که جناب آقای نخست وزیر در هنگام تقدیم برنامه دولت اعلام داشته و یا قبلاً در موارد مختلف و در مسئولیتهای گوناگون دربارة آنها سخن گفته‌اند، در صورتی که در عملیات اجرائی همچون طرح برنامه‌ها توفیق و دقت لازم بعمل آید می‌تواند با خوشبینی زیاد واطمینان به پیشرفت و تعالی بیشتر مملکت در روالی صحیح و منطقی امیدوار بود. از جمله برنامه‌ها واندیشه هائی که در همه وقت و حال بدان اشاره شده و در ابتدا و پایان برنامه دولت نیز از آن به درستی نام برده شده است به حساب آوردن مردم در اظهار نظر و ارزشهای اجتماعی و ارج گذاردن به کوشش و خلاقیت آنان در راه پیشرفت و اعتلای وطن و بالاخره احترام به حقوق فردی و انسانی است، زیرا همانطوری که شاهنشاه مفخم، بارها تأکید فرموده‌اند، با ارزشترین سرمایه ملی افراد هستند و در برنامه دولت نیز آمده است که عامل اصلی رشد و توسعه در مرتبه اول خود افراد جامعه ایرانی بوده و هستند.

توجه به مردم و خواستهای منطقی آنان چه از طریق رودرو و یا مذاکره با نمایندگانشان و انعکاس بدون پیرایش آنها و امکان بحث و گفتگوی آزاد برای بازشناسی مشکلات کشور از زبان ملت بنحوی که حزب سرافراز و یگانه رستاخیز تأکید کرده است و جستن راه حلهائی مناسب با استفاده از افکار همگان و صداقت در گفتار و کردار و در میان گذاردن مشکلات وتنگناها به همان صورتی که وجود دارد سبب می‌شود تا امر مشارکت که حزب ما به درستی به آن توجه و تکیه و احساس عمیق دارد به معنای وسیع کلمه در بین همه مردم که دولت نیز در زمره آنها است به وجود آید و از این طریق در پذیرش و هم چنین مبارزه با مشکلات و نارسائیهای با صمیمت لازم ملت سهیم گردند و راه بی تفاوتی و شانه خالی کردن از بار مسئولیت از هر جهت بسته و نابود شود. زیرا همانطوری که در برنامه دولت تصریح گردیده و امید است به مرحله اجرا نیز درآید، زندگی سالم اجتماعی ایجاب می‌کند که از همه نیروهای بالقوه جامعه استفاده شود و قدرت تفکر صحیح برای پیشبرد هدفهای ملی بسیج شوند.

در اجتماع امروز تعصب در اجرای پاره‌ای از برنامه‌های تولیدی اعم از کشاورزی،صنعتی، عمرانی، برنامه‌ای، رفاهی و غیره از اقدام و یا ادامه آنها به دلایل اجتماعی ، اقتصادی و حتی ملی قابل دوام نیست و توجه داشتن به راه حلهای منصفانه که همه آنها مبتنی بر منافع عمومی و ملی و پیشرفت و اعتلای میهن عزیز است موجب خواهد شد تا مردم در مقابل حرفها و حتی داده‌های دولت نیز بی تفاوت باشند و خود را از انجام هر کار اضافی و یا ارائه اندیشه‌ای سازنده کنار بکشند و مسلماً این جدائی نه به سود دولت و نه مردم و نه اجتماع است. از نظر اقتصادی و حفظ ثروت ملی برنام دولت راهی راستین را پیشنهاد کرده است که مهمترین آن جلوگیری از گرایش زودرس به سوی اقتصاد مصرفی ا ست که مسلماً برای جامعه در حال پیشرفت زیان آور و موجب بروز بسیاری از مشکلات مالی، اقتصادی و به ویژه تورمی خواهد شد.

از جمله چنین نکتة اساسی و بنیادی در زمینه سیاست اقتصادی، همانطوری که در گفتار دیگری چندی قبل از سوی جناب دکترآموزگار نیز آمده است چنین مستفاد می‌شود که کسانی که تصور می‌کنند ثروت کشور، ثروت بادآورده ایست که به هر ترتیب و با اسراف و تبذیر می‌توان آن را خرج کرد سخت در اشتباهند. با پولدار شدن در سایه کار و کوشش مخالفتی نیست اما اعتقاد برآن است که پول به خودی خود شخصیت نمی‌آورد. باید با بهره گیری از فرهنگ ایران جامعه‌ای ساخته شود که ارزشها و معنویات در آن محفوظ باشد. اسراف بی وریه در مصرف ثروتها موجب بیکاری، بی قیدی در اجتماع می‌گردد و اگر این روحیه به وجود آید از زندگی جز نامی باقی نخواهد ماند.

اینکه اعلام می‌شود، در حال حاضر ارزش واردات کشور از ۱۶ میلیارد دلار در سال تجاوز می‌کند و حال آنکه ارزش صادرات غیر نفتی فقط نیم میلیارد دلار است و یا بعبارتی ارزش واردات ۳۲ برابر صادرات است حاکی بر این است که اتکاء بر درآمدهای ارزش ناشی از صادراتنفت به طور نامعقولی افزایش یافته و چنانچه دولت در متوقف ساختن چنین اشتهای فراوانی که قسمتی از آنرا هم اقلام غیر ضروری تشکیل می‌دهد مجدانه راهی اساسی و منطقی نیابد خطرات تورم و مشکلات حاصله از آن روزبروز چشمگیرتر خواهد شد تا حدی که موجبات رکود و بازماندگی از رشد اقتصادی پدیدار می‌گردد.

هم اکنون بنا به آمارهی مستند بانک مرکزی ایران با توجه به شاخص بهای عمده فروشی کالاها و خدمات مصرفی در شهرهای ایران و مقایسه سه ماهه پایان سال ۲۵۳۴ نسبت به سه ماهه پایان سال ۲۵۳۵ شاخص کل مربوط از ۱۰/۵/۳ به ۱۹۵/۵ افزایش یافته و در مورد شاخص سه ماهه بهای مواد خوراکی رقمی حدود سی درصد(۱۰۵/۸ به ۱۳۵/۳) و در زمینه منسوجات و پوشاک رقمی نزدیک به ۲۹ درصد(۱۰۵/۸ به ۱۳۴/۹) و در مورد مسکن حدود ۶۰ درصد(۱۲۲/۲ به ۱۸۲/۱) رفت و آمد شهری و مسافرت متجاوز از ۲۰ درصد (۱۰۹/۴ به ۱۳۳/۶) و همچنین در بسیاری از موارد مربوط دیگر افزایش فراوانی را می‌توان ملاحظه نمود.

ارزش صادرات کالاهای سنتی کشاورزی بعلت کاهش صادرات فرش،پنبه، میوه‌های تازه و خش حدود ۶ درصد کاهش یافت و متعاقب آن در همین سال متجاوز از یک میلیارد دلار یعنی بیش از ۷ میلیارد تومان و بعبارتی قریب ۵/۱ برابر مجموع صادرات کالای غیر نفتی مملکت ‏فرآورده‌های کشاورزی به ایران سرازیر شده است و بدین ترتیب رشد اقتصادی کشور در سال ۲۵۳۵ با افزایش سریع قیمتها همراه بود و به گفته بانک مرکزی ایران فشارهای تورمی که ناشی از تسریع نسبی نقدینگی از یک سو و کاهش نسبی رشد عرضه کل از سوی دیگر بود از اواخر سال ۲۵۳۴ در اقتصاد مشهود گردید.

جلوگیری از اسراف بی رویه ثروتها و متعاقب آن اعلام پیشگیری از گسترش غیر لازم و بی رویه دستگاههای دولتی و مخارج زاید دیگر، تدوین و اجرای برنامه‌های خاص جهت مبارزه با فساد به صورتهای گوناگون و رفع علل و موجبات آن و بسیاری از تدابیردیگر که در برنامه دولت آمده همه مؤید مبارزه با اسراف و تبذیر و جلوگیری از هزینه‌های بی مورد و مبارزه با استفاده‌های نابجا از درآمدهای ملی است و تکیه صریح بر این موارد یک بار دیگر اهمیت و اعتبار صرفه جوئی را در هر مسئله و مبارزه با روحیه خاص خرجی و تجمل گرائی و افراط وتفریط را که نوعی دهن کجی به رفتار ملی و روحیه انقلابی است روشن می‌سازد واین حقیقت تلخی است که مضار آن به کرات تذکرداده شده و لازم است که از تکرار آن با قاطعیت تمام جلوگیری شود.(صحیح است) از نظر کلی و با توجه به اصول وعقاید مذهبی، اخلاقی و اجتماعی که نزد ما ایرانیان از زمانهای بسیار دور وجود داشته و نسبت به آن عقیدتی خالصانه و عمیق ابراز میشده و تا حدودی هم می‌شود، حرمت گذاشتن به نفس و حقیقت صرفه جوئی از قواعد مهم زندگی ما بود و اگر این خصلت برگزیده و ناب که ریشه‌های سنتی و فرهنگی دارد امروزه در بین ما ایرانیها تا حدی به زوال گرائیده بخاطر طرز عمل و رفتاری است که ناخودآگاه صورت پذیرفته و در حقیقت چنین عادتی برخلاف میل باطن مردم آموزش و حتی تزریقو تبلیغ گردیده است.

آنچه که در این زمینه قابل تفسیر و توجیه است اینکه بین صرفه جوئی و قناعت از یک سو و محرومیت کشیدن از سوی دیگر تفاوتهائی فاحش وجود دارد، زیرا پایه‌های قناعت کردن بر اراده و تمایل شخصی بناگردیده است، یعنی انسان و در نتیجه اجتماع با وجود داشتن و توانستن و برخورداری از مظاهر مادی از زیاده روی به میل خود چشم پوشی می‌کند تا در چنین شرایطی کاری در خیر و صلاح جامعه و مردم انجام شود. در صورتی که اساس محرومیت کشیدن بر فقر و نابرابری استوار است، به طوری که در چنین شرایطی همیشه آنکه بیشتر دارد قوی تر و چاقتر می‌گردد و آنهائی که در محرومیت باقی مانده‌اند همچنان خوارتر می‌گردند. بدین ترتیب باید توجه داشت که زندگی بهتر و مرفه را می‌توان در پناه صرفه جوئی به انجام رسانید و با قناعت کردن و پرهیز از تجمل و زیاده روی نیز خوشبختر زیست و اجتماعی مرفه و پیشرفته و از همه مهمتر قابل اعتماد و اطمینان به وجود آورد.

در زمینه توزیع عادلانه درآمدها، ایجاد تعادل بین توسعه شهرها و روستاها و از بین بردن شکاف عمیق که در درآمدهای حاصله بین شهر و روستا پدید آمده و روز به روز هم عمیقتر می‌شود، همآهنگی در پرداخت دستمزدها و حقوقها در برابر کار مساوی، ایجاد ارتباط مستقیم بین دستمزد و کارائی کارگران و مبارزه با تبعیض تاکنون بحث و برنامه‌های زیادی عنوان گردیده ولی مسلماً آنکه در اجرای چنین هدفهائی تلاش و کوشش کارساز آغاز نماید و به انجام برساند موجبات جلب اعتماد و اعتقاد ملت را برخواد انگیخت و باید توجه داشت که هر یک از این عوامل نیز همانند حلقه‌های زنجیر به دیگری مرتبط اند و تنها زمانی موفقیت حاصل خواهد آمد که پیشرفت نسبی در تمام موارد نمایان گردد.

در برنامه دولت آمده است که صنایع کشور حمایت معقول خواهد شد و درهمین حصوص بارها نیز تأکید شده است افرادی که با نیروی خلاقه فکری مبتکر ایجاد صنایع می‌شوند باید از همه مواهب منطقی بهره گیرند، منتهی همانطوری که شاهنشاه می‌فرمایند، کشور صنعتی بله اما فئودالیسم صنعتی خیر، و مسلماً آنچه که به معنای «حمایت معقول» نیز آمده است اجرا کننده همین نظریه شاهانه می‌باشد.

در مورد اخیر که مستقیماً با نظام و توسعه اقتصادی مملکت آزاد محدودیتهائی برای سرمایه گذاریهای دولتی و دخالتهای بیش از حد دولت در کلیه کارهای بخش خصوصی پیش بینی شده به طوری که در چنین مواردی همیشه می‌باید سرمایه گذاریهای دولتی تکمیل کننده و حامی بخش خصوصی باشد نه اینکه به صورت رقیبی سرسخت برای سرمایه گذاران خصوص عرض اندام نماید.

نقش دولت در چنین شرایطی از دو جهت قابل تأمل است: اول ایجاد تسهیلات برای سرمایه گذاریهای بخش خصوصی، پرداخت وامهای کم بهره، تأمین وام با شرایط آسان و ایجاد زیربناهای ضروری که در برنامه دولت به آن توجهی ویژه مبذول گردیده است. زیرا هر سرمایه گذار خصوصی موقعی به انجام فعالیت تشویق می‌شود که از کار کرد خود نتیجه‌ای مطلوب به دست آورد. البته باید بلافاصله اضافه شود که این بهره گیری هم هرگز بدان معنانیست که سرمایه گذاران در هر بخشی طی سالهای اول فعالیت از چنان سود سرشاری برخوردار شوند که عملاً چند برابر سرمایه اولیه شان نصیبشان گردد. زیرا در یک اقتصاد سالم هر سرمایه گذار بعد از برداشت حد متناسب سود سالیانه که معمولاً حدود آن از سی درصد تجاوز نمی‌نماید، بقیه عواید را بجای سرازیر کردن به ممالک خارج باید صرف افزایش سرمایه گذاری همان فعالیت و یا نظایر دیگر کند، تا بدین طریق روز به روز بر عظمت و گسترش کارهای تولیدی خود و در نتیجه ثروت ملی بیفزاید. بعلاوه تکنولوژی ملی حکم می‌کند بجای ازدیاد روزافزون کارخانجات در رشته‌های مختلف تولیدی لااقل سعی شود کارخانجاتی نیز دایر شود که لااقل لوازم اولیه کارخانجات موجود را نیز در داخل تهیه نماید. زیرا ادامه کار به طریقی که فقدان مثلاً یک پیچ کوچک کارخانه موجب رکود فعالیت شده و منتظر ورود آن از خارج بشویم چندان معقول و قابل دوام نیست.

نوع دیگر کمک دولت به بخش خصوصی این است که از سرمایه گذاری در پاره‌ای از فعالیتهای تولیدی که بخش خصوصی قادر به انجام آن است و یا در همان موارد به فعالیت پرداخته دست بردارد و در مقابل آنها رقیبی سرسخت در امر تولید و سرمایه جلوه گر نشود و بعلاوه در انجام فعالیتهائی که بدین ترتیب به صورت دوباره کاری درخواهد آمد، بر کمبود نیروی انسانی نیز دامن نزند.

در جهت دوم نقش دولت به معنای نظارت و رسیدگی به کیفیت و کمیت فعالیتهای تولیدی از جانب بخش خصوصی و برقراری نظم در میزان تولید و قیمت وبرطرف کردن کمبودهاست، به طوری که اگر تشخیص دهد تولید برخی از مواد که برای جامعه ضروری است ولی بخش خصوصی قادر به انجام آن نیست خود رأساً اقدام و یا از انحصاری شدن شدید صنایع جلوگیری کرده و به ویژه برای تقویت بنیه اقتصادی تولیدکنندگان بخش خصوصی نیز قیمت اعظم مایحتاج دستگاههای دولتی را از فرآورده‌های داخلی تأمین نماید. بدیهی است اداره پاره‌ای از تولیدات و صنایع که جنبه ملی دارد همیشه بعهدة دولتها بوده و روی سخن با آنه در میان نیست.

متأسفانه باید اذعان داشت که تاکنون در پاره‌ای موارد بسیاری از این بیدیهیات چه در زمینه صنعت و یا طرحهای کشاورزی نادیده گرفته شده تا حدی که اولاً میزان سرمایه گذاری دولتی نسبت به بخش خصوصیدر زمینه‌های تولید صنعتی حتی از سه برابر هم تجاوز کرده بعلاوه دولت سعی داشته است حتی در مواردی که بخش خصوصی قادر به تأمین بعضی از مواد اولیه و مصرفی سازمانهای دولتی بوده است خود رأساً در همان موارد کارخانه باز کند و در امر تولید دوباره کاری نماید و به این ترتیب موجبات دلسردی سرمایه گذاران را فراهم سازد و از همه تأسف آورتر اینکه بدون توجه به تولید داخلی قسمت اعظم مایحتاج سازمانهای اداری خود را از خارج وارد کند که توجه به این مسائل و همچنین بسیاری از ویژگیهای دیگر دربرنامه ریزی اقتصادی و تولیدی باید به دقت مورد بررسی و تجدید نظر قرار گیرد تا همانطوری که رهبر اندیشمند ایران زمین فرموده‌اند«رشد قابل هضم عاید شود و به همراه آن تورم نیز مهار گردد.» در این زمینه به طور کالی همین اشاره کافیست که بودجه سال ۲۵۳۴ که به مبلغ ۴۴/۴ میلیارد دلار تعیین گردیده بود در برابر تولید ناخالص ملی رقمی حدود ۸۳ درصد را نشان می‌دهد و با همه تذکراتی که در آن زمان داده شده در سال ۲۵۳۵ این نسبت تنها به ۷۳ درصد رسید،در حالیکه هنوز برای رسیدن تعادل بین سرمایه گذاریهای دولتی و بخش خصوصی و تشویق این گروه در تأمین قسمت اعظم تولید ناخالص ملی راه درازی در پیش است و لااقل نسبت موجود باید به حدود ۳۰ الی ۴۰ درجه برسد. درباره کشاورزی و تولیدات محصولات خوراکی این مطلب بارها و بکرات عنوان شده که رشد کشاورزی بایدبا رشد صنعتی در جامعه همگام پیش برود بعلاوه ما باید تولیدات کشاورزی خود را افزایش دهیم و هرگز نباید کشور را به جائی برسانیم که برای غذای روزانه محتاج این و آن باشیم و باصطلاح گرفتار استعمار غذائی که امروزه اجرای آن درجهان از سوی ابرقدرتهای متداول گردیده و شکل تازه آن نیزتشکیل کارتل غلات می‌باشد بشویم.(صحیح است)

سیاست کشاورزی در جهان امروز اکثراً بر دو محور می‌چرخد: یکی برمبنای تولید فراوان به منظور تأمین نیاز داخلی و صادرات و دیگری رسیدن به حد خودکفائی است. کشور ما در حال حاضر اضطراراً راهی جز انتخاب روش دوم را ندارد زیرا کمبود آب و فقر زمینهای مستعد کشاورزی در مملکت سبب گردیده که به ندرت بتوانیم تولید را بجائی برسانیم که در زمره ممالک صادر کننده مواد غذائی درآئیم(البته در یکی دو قلم از محصولات این امکان وجود دارد) زیرا با مخارجی که می‌باید در این راه هزینه گردد اضافه بر اینکه تولید محصول برای صادرات غیر اقتصادی خواهد بود اصولاً چنین فکری نیز در شرایط فعلی چندان عملی به نظر نمی‌آید. اما اندیشه در زمینه رسیدن به حد خودبسندگی به ویژه در زمینه مواد غذائی که جنبه اصلی و به قولی استراتژیک دارند می‌باید در صدر برنامه‌ها و سیاست کشاورزی ایران قرار گیرد و به هر ترتیبی که باشد به مرحله اجرا درآید. برای رسیدن به این مرحله لازم است تا حد امکان از شیوه کشت عمقی و استفاده حداکثر از حداقل آب و زمین زیر کشت، افزایش تولید محصول در واحد تولید و بالاخره تنظیم و متعادل کردن قیمت محصول با هزینه تولید و سرمایه گذاری بیشتر و حساب شده در این زمینه وعلاقمند ساختن توده کشاورز به فعالیتهای تولیدی و حمایت از گروههای کوچک کشاورزی و دامپروری بهره گیری شود. در زمینه قیمت عادلانه خرید محصولات کشاورزی ودامپروری این اطمینان حاصل است که ضمن محاسبات و پژوهشهای انجام شده ثابت گردیده که بهای پرداختی به کشاورزان و دامپروران مملکت در ازای تولید محصول که متوازن با هزینه تولید باشد هیچگاه افزونتر از بهای خرید محصول از کشورهای خارج به اضافه مخارج کرایه و ترخیص آنها نخواهد بود و بدیهی است که با یک محاسبه ساده در هر موردی می‌توان صدق این حقیقت را دریافت.

بر مینای این محاسبات و مطالعات به سادگی می‌توان با ارائه حقایق و اعلام سیاست روشن کشاورزی به مردم که تاکنون چندان فراهم نبوده و بیهوده حل این مسئله را غامض و پیچیده جلوه گر ساخته‌اند راه و روشهای منطقی را انتخاب کرد و در همان طریق گام برداشت، زیرا چنانچه کارها به روال صداقت و امانت و با برخورداری از هوش و منطقی فنی دنبال شود و کشاورزان حقیقی نیز ایمان و اطمینان کافی به فعالیتهای خود داشته باشند، هیچگاه احتیاج نخواهد بود مثلاً امروز در مراسم افتتاح یکی از مجتمعهای تولید گوشت عجولانه آن هم با بیانی ادیبانه اعلام شود که در آینده نزدیک میزان تولید گوش در کشور به حدی خواهد رسید که علاوه بر تأمین کلیه احتیاجات داخل مملکت مازاد آن بخارج صادر خواهد شد ولی بلافاصله بعد از گذشت مدتی کوتاه مجدداً اعلام گردد که ایران نه تنها از نظر تولید گوشت هرگز به حد خودکفائی نخواهد رسید بلکه همیشه احتیاج به واردات لااقل حدود ۲۰ درصد گوشت مصرفی را از خارج خواهد داشت!و بسیاری از مطالب متناقض دیگر که مسلماً ایراد چنین نظریاتی نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد بلکه به سرگردانی مردم افزوده و عدم اطمینان و اعتقاد آنان را به دستگاه مربوط افزایش می‌دهد و بالاخره موجبات دلسردی و روگردانی از خدمات تولیدی را موجب می‌شود.

باید اعتراف کرد که هنوز در روشهای اجرائی فعالیتهای کشاورزی و دامپروری در ایران مشکلات و تنگناهای فراوان وجود دارد که البته با کاربرد مدیریتی صحیح و استفاده از پژوهشهای علمی و تکنولوژی نوین و با مشارکت جامعه روستائی و سپردن حداکثر فعالیتها به دست بخش خصوصی می‌توان به آسانی بر آنها غلبه کرد.

برای این منظور گو اینکه گفتنی و راه حلها و برنامه‌ها زیاد است که باید در فرصتهای دیگر عنوان شود ودر برنامه دولت نیز عده‌ای دیگر از همکاران محترم در زمینه سیاستهای کشاورزی بحث خواهند داشت ولی منحصراً در مورد هماهنگ کردن سیاستهای دامپروری و تولید فرآورده‌های دامی پیشنهاد می‌شود که سازمانهای متعدد موظف به انجام خدمات، تولید نظارت بر تولید فرآورده‌های دامی دریک شاخه تحت عنوان امور دام و تولیدات دامی ادغام و همچنین کلیه مسائل مربوط به کشت و تولیدات زراعی در شاخه دیگری متمرکز گردند و هردوی این شاخه‌ها از سوی مدیریتی آگاه در حد وزارت هدایت و ارشاد گردند،تا بدین وسیله از دوبراه کاری جلوگیری بعمل آید و لوث مسئولیت نشود و از همه مهمتر دستورات متناقض در اجرای خدمات که موجب رکد تلاشها خواهد شد صادر نگردد. بدیهی است هر اندازه وظایف شاخه‌ها در سطح مملکت روشنتر و تلفیق آنها منطقی تر صورت گیرد و رعایت عدم تمرکز در این مسائل مورد توجه قرار گرفته و به مسئولین شاخه‌ها در استانها نیز اختیارات کافی داده شود و مسئولیت نیز شدیداً از مجریان خواسته شود هم آهنگی در انجام خدمات نیز بیشتر و مؤثرتر خواهد بود. بعنوان مثال در شرایط فعلی چندین سازمان مستقل و وابسته به وزارت کشاورزی و عمران روستائی هر یک به نحوی از انحاء در مورد نظام دامپروری و تولید ‏فرآورده‌های دامی چه در مرکز و یا استانها تصمیم می‌گیرند و به میل و سلیقه خود به مرحله اجرا درمیآورند. در حالیکه به درستی یکی از کار دیگر خبری نیست و چه بسا که اغلب اقدامات وتصمیمات در اثر تناقضات موجود موجبات خنثی کردن یکدیگر را فراهم می‌سازند(صحیح است)

سازمان دامپزشکی، سازمان دامپروری، سازمان گوشت، صندوق عمران مراتع، دفتر امور مجتمع‌های شیر و گوشت، کارخانجات شیر پاستوریزه ، سازمانهای کشت و صنعت و دو سه سازمان دیگر هر یک بنا به قوانین و شرایط ویژه خود در امر تهیه و تولید شیر و گوشت و یا تشویق تولید کنندگان وظایفی بعهده دارند که چون همآهنگی و آگاهی کامل از مسائل در میان نیست لذا اکثر فعالیتها بدون نتیجه باقی مانده و چه بسا که دستورات نیز متناقض و در نتیجه خنثی کننده یکدیگر می‌باشند. در این زمینه شواهد و دلایل متعددی وجود دارد که بحث تفصیلی در آنها را به وقت دیگری موکول می‌نمایم.

توجه به واحدهای کوچک دامپروری و کشاورزی نیز از جمله اقداماتی است که می‌باید مورد توجه قرار گیرد، گو اینکه این مسئله به صراحت در برنامه دولت نیامده ولی اندیشه به آن مسلماً در نظر خواهد بود، زیرا چنانچه فکر تقویت و حمایت از واحدهای کوچک تولیدی را بپذیریم و خدمات مشترک را در اختیارشان بگذاریم نه تنها مشکلی که امروز در واحدهای بزرگ از نظر سرمایه گذاری و بهدر رفتن آن،عدم مدیریت مطلوب، کمبود نیروی انسانی و بسیاری از مشکلات دیگر مشاهده نخواهد شد. بلکه با تولید محصول در چنین مراکزی در سطح کشور لااقل احتیاجات مواد غذائی و پروتئینی اکثریت روستائیان کشور تأمین شده و بدین ترتیب از فشار بر تولیدات سایر نقاط کاسته می‌شود.

بگذریم از اینکه بسیاری از واحدهای کشت و صنعت دولتی و مشترک ایران و خارج که در شروع کار ادعا می‌شد همه مشکلات کشاورزی مملکت از این طریق برطرف خواهد شد و امروزه همه ورشکسته و حتی نامی هم از آنها باقی نمانده و یا هزینه‌های بیهوده‌ای که در این زمینه‌ها و نظایر دیگر صورت گرفته است متأسفانه اکنون نیز همچنان نمونه هائی از این طرز کار و یا اقدامات مشابه دیگر وجود دارد که شرح همه آنها به درازا می‌کشد ولی ذکر یکی دو مورد آن جالب خواهد بود. یکی از آنها در ورامین کشتارگاه بسیار مدرن با هزینه‌ای متجاوز از ۳۰۰ میلیون ریال ساخته شده که یک سال است بعد از افتتاح همچنان تعطیل باقیمانده و چنین کشتارگاهی که ظرفیت کشتار ۲ هزار رأس دام را در روز دارد در جوار دامداری دولتی قرار گرفته و که جمع موجودی گوسفنداش از ۴۰۰ رأس بیشتر نیست و عجب این است که هنوز قسمت مهمی از کشتار گوسفند مصرفی ورامین نیز از تهران تأمین می‌شود.(صحیح است)

در یکی دیگر از مجتمع‌ها که نزدیک به میلیارد ریال بودجه در اختیار دارد تنها ۳۵۰ رأس گوسفند خریداری شده از دهات اطراف نگهداری می‌شود و تأسف آورتر اینکه بیشترین مواد غذائی دامها نیز از خارج وارد مملکت می‌شود و کار بجائی رسیده که بعلت کمبود علوقه و مواد خوراکی در داخل کشور بسیاری از دامداریها مجبور به فروش دامهای پرارزش خود به کشتارگاهها شده‌اند و آنچه نیز باقی مانده اغلب در کمبود غذائی تولید قرار دارند. سازمان گوشت که تعهده کرده است کمبود گوشت تهران را از شهرستانها تأمین نماید هم اکنون روزانه هزار رأس گوسفند در قم کشتار می‌کند که بعلت ضعف در برنامه ریزی و مدیریت، تنها لاشه‌ها را به تهران حمل کرده و بقیه محصولات نظیر پوست، روده و سایر اجزاء قابل مصرف را به دورمیریزد و متأسفانه همین برنامه را مدتی است که در کاشان نیز آغاز کرده است و معلوم نیست پاسخ چنین ضایعاتی را چه مقامی خواهد داد.

شنیدم چندی قبل واحد کشت و صنعت مغان گوسفندانی در حضور نمایندگان مسئول از بازار کشتارگاه تهران خریداری کرد که حد متوسط وزن هر گوسفند ۴۵ کیلوگرم بود. برنامه این بوده است که با پروار بندی دامها در واحد مغان و افزایش وزن قسمتی از کمبود گوشت تهران برطرفگردد، مضحک است اگر اعلام شود بعد از یکصد روز پرواربندیدر این واحد دولتی گوسفندان مزبور با وزنی معادل ۲۶ کیلو یعنی ۹ کیلو کمتر به تهران دعوت داده شدند. با همه این حقایق وبسیار از نظایر دیگر که شرح آنها در این جلسه به درازا می‌کشد باید دید آیا بخش خصوصی چه در واحدهای بزرگ و یا کوچک نیز به همین نحو رفتار خواهد کرد؟ و تازه بعد از همه این ناکامیها می‌بینیم که جهت انتقال همین واحدها به بخش خصوصی تصمیماتی اخذ شده و مسلماً چون سرمایه دارانی از بخش خصوصی قادر به خریداری چنین تأسیسات پرخرج و تجملی نیستند. مجدداً باید با استفاده از وامهای سنگین بانک توسعه کشاورزی که یک بار برای ایجاد چنین واحدهای دولتی به مصرف رسیده بار دیگر برای خریداری آنها پرداخت گردد! بدیهی است آنچه عنوان می‌گردد نه به خاطر نفی واحدهای بزرگ کشت و یا مجتمع‌های دامپروی است بلکه برعکس ضمن تأیید این نوع سیاست به ویژه از جانب بخش خصوصی که می‌تواند قسمت مهمی از مشکلات کشاورزی ما را مرتفع سازد، این توجه داده می‌شود که در این میان نباید از حمایت واحدهای کوچکتر نیز غافل ماند. باتوجه به این نارسائیها که در پاره‌ای از وظایف برنامه‌ای و اجرائی وجود دارد و در گفتارهای قلی نیز مفصلاً به قسمتهائی از آنها اشاره شده این حقیقت نمایان می‌گردد که در برنامه‌های آتی حتماً باید مسائل با تشخیص واقعی و اساسی دردها و مشکلات موجود طرح و به مرحله اجرا درآید زیرا این حقیقت را باید در مد نظر داشت که یکی از بزرگترین گرفتاریهای تنظیم برنامه اقتصاد ملی در شرایط فعلی این است که طراحان و صاحب نظران باید متکی به دانسته‌ها و داده‌های مربوط به گذشته اعم از آمار، نتایج اعلام شده، میزان کارکرد و سایر مفروضات، برنامه‌ای برای آینده بنویسند آنهم در شرایطی که برنامه‌های نیمه کاره و اجرا شده فراوان وجود دارد، فاصله بین قولها وعملها عمیقتر شده واقدامات بی حساب با پی آمدهای نامطلوب نشانه هائی از عمقی شدن تنگناها را ظاهر می‌سازد که مسلماً می‌باید برای علاج واقعی و قطعی مشکلات اقدامات مؤثری صورت گیرد تا ریشه‌ای در اعماق گسترده نشود. آگاهی همگان از برنامه‌های اقتصاد ملی و همچنین اطلاع یافتن کافی و بدون آرایش توده مردم از جریان اجرای برنامه‌ها و موفیقتها و ناکامی‌ها جز در مواردی خاص که چنین آگاهی ممکن است تأثیر روانی نامطلوب در شنونده بگذارد و وقوف بی چون و چرای جامعه از اصلاح برنامه و مسیر آن برای نتیجه گیری بهتر از برنامه بسیار لازم و در شرایط کنونی از هر جهت سازنده و امید آفرین خواهدبود، زیرا این موقعیت مساعد را فراهم می‌آورد که کوششهای اقتصاد خصوصی و فعالیتهای اجتماعی با برنامه‌های اقتصاد ملی همگام و هم آهنگ گردد و از ایجاد فاصله‌ها که در همه حال منجر به خودنمائی مشکلات و در نهایت امر بروز بحرانها می‌شود جلوگیری گردد.

در اینجا نکته‌ای دیگر به نظر می‌رسد و آن مسئله این است که در برنامه دولت آمده و اعلام گردیده ا ست که به زودی برنامه و طرحهای اجرائی در چهارچوب سیاست کلی دولت ضمن تقدیم لوایحی از جمله لایحه بودجه کل کشور با آگاهی نمایندگان خواهد رسید. مسلماً با اعلام چنین تذکری این امید وجود دارد که بسیاری از مسائل طرح شده و راه حلهای مربوط به آن مورد توجه قرار خواهد گرفت و به ویه در بودجه سال آینده نقطه نظرهای مربوط از هر جهت کارساز و امیدآ‏فرین مطرح خواهد شد. ضمناً این توصیه نیز لازم است که در امر بودجه نویسی حتی الامکان رعایت اختصار بعمل آید و از تکرار مکررات پرهیز شود و جداول چندگانه که نتیجه همه آنها یکی است به یک جدول منتقل گردد و بجای چاپ و نشر کتابچه‌های قطور چند هزار صفحه‌ای که می‌توان همه آنها را حداکثر در یک یا دو مجلد خلاصه نمود امر صرفه جوئی را حتی در فعالیتهای بودجه نویسی نیز آغاز کرد. نمی‌توانم سخن را به پایان برسانم بدون آنکه پیشنهادی در مورد جوانان طرح ننمایم. اگر ما به اصل مشارکت اعتقاد داریم باید به سازمانهائی توجه کنیم که با دست و همت آنان اداره می‌شود، چه جوانان مخصوصاً دانشجویان ما افرادی با فکر و اندیشه هستند و در صورتی که مورد مشورت و اعتماد قرار گیرند نه تنها قادرند مسائل خویش را حل کنند بلکه می‌توانند راهنمای خوبی برای حل مشکلات اجتماعی دیگر نیز باشند باید برای رسیدن به مقصود سازمانهائی را به وجود آورد که با فکر و اندیشه خود جوانان به وجود آمده و اداره می‌شود، ما نمونه‌های نادر و موفقی هم در این زمینه داریم که باشگاه دانشجویان یکی از آنهاست که تشکیلاتی است صنفی و دانشجوئی و هدفش برنامه ریزی روی اوقات فراغت دانشجویان و حل مشکلات اجتماعی آنان می‌باشد و در مدت کوتاهی با استقبال بی سابقه دانشجویان مواجه شده است.

بیائیم این چنین سازمانهائی را تقویت و حمایت کنیم و از آنها کانونهای آموزش ملی و میهنی بسازیم و حتی چنین سازمانهائی را بخارج از کشور نیز تعمیم بدهیم تا راهنمای جوانان ما در خارج از کشور باشد.

به این ترتیب دولت جناب آقای دکتر آموزگار برای اجرای برنامه‌های خود راهی طولانی و کوششی منظم و مداوم و مقرون به هوشمندی و آگاهی در پیش دارد که در سایه چنین همتی وصول به هدفهای مربوط از هر جهت میسر و امکان پذیر خواهد بود.

در اینجا لازم است به این نکته اساسی نیز اشاره شود که طرح مسائل و مشکلات در هر شرایط و موقعیتی مستلزم آن است که راه حلهائی نیز برای آن پیدا شود و هر چند که آشنا بودن به گرفتاریها و مسائل شرط لازم برای راه گشائی است اما در عین حال کافی نیست. زیرا تنها کسانی می‌توانند راههای اصلاحی را در حد تخصص خود ارائه دهند که از امکانات موجود نیز مطلع باشند و این حسنی است که دولت جدید و ترکیب کابینه، با سابقه کار ممتد اداری و حزبی از آن برخوردار بوده و از هر جهت بر حقایق وامکانات موجود وقوف کامل دارد.

امیدواریم که در سایه چنین امتیازاتی دولت قادر باشد، راههائی را در جهت نیل به هدف و پیشرفت و تعالی بیشتر کشور اجرای برنامه‌ها انتخاب نماید که موجبات رضامندی افزونتر خاطر خطیر ملوکانه و ملت را از هر جهت فراهم نماید. زیرا بنا به مثل معروف که می‌گوید«سیاست همان هنر انتخار کردن است» همه مردم ایران مشتاقانه و با یکپارچگی کامل تحت لوای فرامین حیات بخش رهبر کبیر ایران زمین و مبانی عقیدتی حزب رستاخیز ملت ایران امید بسته‌اند دولت جدید در پناه پرودگار که از حمایت و تفقد شاهنشاه مفخم و اندیشمند نیز برخوردار گردیده است، در انتخاب راه و به قولی سیاست از هر جهت موفق و مؤید گردد.(احسنت)

رئیس- آقای بهار بفرمائید.

بهار- همکاران ارجمند، جناب آقای نخست وزیر ، هیئت محترم وزیران، بدواً به جناب دکتر آموزگار به مناسبت اینکه مبعوث شاهنشاهی هستید که همه ما به اصالت فکر و صائب بودن نظر ایشان معتقد و مؤمن هستیم، تبریک عرض می‌کنم، جنابعالی که منتخب رهبری مآل اندیش و شاهی داهی هستید که درک موقعیت زمان از صفات بارز وممتاز معظم له است و علت اینکه شما در شرایط فعلی برای تشکیل کابینه مأمور شده‌اید به این علت است که بنابه تصمیم واراده رهبر اندیشمند مملکت مناسبتر تشخیص داده شده‌اید دولت جناب هویدا در طول ۱۳ سال سعی وتبلیغ زیاد برای بالا بردن انتظارت و توقعات مردم معمول داشت، طبیعی است که با مأموریت جنابعالی برای تشکیل کابینه جدید این توقعات و انتظارات به میزان زیاد تری بالا خواهد رفت و باز خیلی طبیعی است که انجام این مأموریت خطیر و استثنائی ملازمه با داشتن همکارانی عالم بصیر و پرتوان و خبیر دارد که در رفع تنگناها و مشکلات مملکتی در مواقع لزوم یار و یاور شما باشند و مسلماً برای اینکه ابزار کار خودتان را به صورتی انتخاب فرموده باشید که جوابگوی خواسته‌های مردم بتواند باشد سعی و اهتمام کافی بعمل آورده‌اید و این هم خودش بجای خود تبریک و تهنیت دارد و امیدوارم که در انجام خواسته‌های مردم موفق و مؤید باشید برنمه‌ای که دولت جنابعالی تهیه و تنظیم کرده است بسیار دقیق است تا آنجائی که بنده مطالعه کرده‌ام و همچنین سایر همکارانم که تابحال صحبت کرده‌اند، دیده‌ام چیزی از نظر تیزبین جنابعالی و همکاران عزیزتان مکتوم نمانده است و هیچ چیزی فروگذار نشده است ولی بد نیست، مطلبی را که دیروز اتفاق افتاد بعرضتان برسانم این برنامه بسیار برنامة خوبی است مسلماً باید از حرف بعمل واز قوه بفعل درآید دیروز یکی از معمرین خراسان که به تهران آمده بود برنامه را در منزل من دید ومطالعه کرد بعد از مطالعه این برنامه از ایشان نظرشان را پرسیدم گفت برنامة خوبی است امیدوارم که دولت در انجامش موفق شود و من هم به نوبه خودآرزوی موفقیت دولت را در انجام این برنامه می‌نمایم ولی ایشان گفتند و من خوب به خاطرم آمد موقعی که در درگز زلزله شده بود و مرا مأمور کردند که بیایم تهران و از تهران کمکها و مساعدتهایی برای مردم زلزله زده درگز بگیرم ولی آمدم اینجا و با جناب نخست وزیر وقت ملاقات کردم آن آقای نخست وزیر که ایشان اسمشان را می‌بردند مرحوم شده‌اند و حالا در حال حیات نیستند ، می‌گفتند وقتی تقاضای کمک کردم ایشان گفتند که من از شیر و خورشید سرخ سؤال کردم صد تا پتو و ۲۰۰ تاچادر داریم که می‌خواهیم به این مردم زلزله زده درگز کمک بکنیم وقتی من در جواب گفتم که این کمک چیزی نیست در مقابل آن خسارت و شما چطوری به این اندازه کمک می‌خواهید اکتفا کنید و چطور این رقم را در رادیو اعلام می‌کنید و به اطلاع مردم میرسانید آقای نخست وزیر گفتند که فلانی اگر کمک رادیویی می‌خواهی ممکن است الان به رادیو بگویم هزاران پتو و چندین هزار چادر برای مردم زلزله زده دره گز از طرف شیرو خورشید در اختیار مردم قرار گرفته است ولی اگر چادری می‌خواهی که مردم در زیر آن زندگی کنند و پتو می‌خواهی که با آن گرم شوند جز این چیزی ندارم و ایشان نتیجه می‌گرفت و می‌گفت که امیدوارم این برنامه حتماً از قوه به فعل درآید و مفاد برنامه حتماً اجرا شود و از کاغذ و حرف تجاوز کند یا بقول ایشان و آن نخست وزیر فقید کمک یا برنامة کاغذی و رادیویی نباشد به هر حال بنده شخصاً با تیز هوشی و فتانت و سخت کوشی و متانتی که در جناب آموزگار و همکارانشان سراغ دارم این امید را دارم که این برنامه اجرا خواهد شد و جناب آموزگار هم توفیق پیدا خواهند کرد اکنون اجازه می‌خواهم در حاشیه این برنامه که برنامه که خیلی مشکل بود بتوانیم نکته‌ای پیدا کنیم که در آن محفوظ نشده باشد درباره چند مورد مطالبی بعرض برسانم رقمی در بخش اصول سیاستهای دولت در زمینه‌های اقتصادی ذکر شده بود راجع به واردات البته این مسلم است که قسمت اعظم این رقمی که برای واردات ذکر شده است برای صنایع یا ماشین آلات یا لوازمی است که قرار است مآلاً جاری درآمد نفت را بگیرد یعنی برای سرمایه کارهای تولیدی ولی با این وصف تصدیق میفرمائید که همان مقدارش هم که باقی بماند و برای خرید لوازم و مواد مصرفی مملکت تخصیص داده شده باشد باز بالنسبه زیاد است و در خور اهمیت و باید توجه کنیم که مرتباً بر میزان صادرات غیر نفتی افزوده شود و آن کفه سنگینتر شده وکفه دیگر سبکتر.

مطلب دیگر در مورد وصول مالیات است تاجائی که من اطلاع دارم مالیات وصولی مملکت سه درصد تولید ناخاصل ملی است در صورتی که این رقم در سایر کشورها تا ۱۳ درصد است و با توجه بر اینکه ما بایستی مآلاً درآمدی داشته باشیم که جایگزین درآمد نفت بشود بنده تصور می‌کنم که این رقم یک رقم پائین است در وصول و میزان این مالیاتها باید توجه بیشتری کرد که لازم دانستم بعرض هیئت محترم دولت برسانم مطلب دیگری را که قصد دارم دربارة آن صحبت کنم مسئله کشاورزی است همکار محترم جناب دکتر ستاری در اینجا مطالبی را عنوان کردند بنده سعی می‌کنم آنچه را که ایشان در اینجا فرمودند تکرار نکنم کشاورزی و صنعت یک تفاوت کلی با هم دارند و آن این است که در کشاورزی عامل زمان رل بسیار مهی دارد ولی در صنعت آن اندازه اهمیت را ندارد بنابراین باتوجه به اینکه به تدریج مکثی در وضع کشاورزی مملکت حاصل شده است به تدریج هم باید اصلاح شود چون در کار کشاورزی امری را که موقع انجامش امروز است و بهره برداریش سال آینده است اگر امروز انجام ندهیم سال دیگر برای سال بعدش باید انجام بدهیم بنابراین مسئله زمان در کار کشاورزی خیلی مهم است و اهمیت دارد و توجه خاصی را لازم دارد الان راجع به ضایعات مسئله آب آقای دکتر ستاری صحبت کردند ولی من ناچارم راجع به همین ضایعات و خود آب که مهمترین عامل کشاورزی است یک نکته‌ای را عرض کنم در اغلب نقاط مملکت توسط حفر چاه عمیق اقدام به کشت و برداشت محصولات کشاورزی میود این آب به قیمت گازوئیل و روغن تحصیل می‌شود ولی همین مقدار آبی که از چاه بیرون می‌آید تا موقعی که به سر زمین برسد ۲۵ درصدش از بین می‌رود و آبی که به این ترتیب تحصیل می‌شود باید جلو ضایعاتش را از همان لحظه‌ای که از چاه بیرون می‌آید گرفت این ضایعه مهمتر از سایر ضایعات دیگر است چون در حقیقت آب است که موجب تولید مواد کشاورزی می‌شود بنابراین بایستی ترتیبی داده شود که از این آب حداکثر ا ستفاده را بتوانیم بکنیم، مطلب دیگری که بنده یک دفعه دیگر متذکر شده‌ام جلسات خصوصی هم به آقای وزیر کشاورزی سابق گفته‌ام و خیلی از نظر من اهمیت دارد روشن کردن تکلیف اراضی مملکت است الان مردم به تصور اینکه وزارت کشاورزی و عمران روستائی بایستی بیاید اراضی آنها را ببیند و به منابع ملیش را جدا کند و مستثنیاتش را در اختیارشان بگذارد، تمام مراتع را با تراکتور شیار کرده‌اند برای اینکه اینها را ازشان دولت نگیرد و جزء منابع ملی بحساب نیاورد.

به این ترتیب مراتعی که برای تعلیف گوسفندان داشته‌ایم از بین رفته است می‌بایستی به این امر توجه خاص بشود و هر چه زودتر تکلیف این اراضی برای مملکت روشن بشود برای اینکه خیلی از این اراضی هست که استعداد حفر چاه و بهره برداری خیلی بیشتر از آنچه که فعلاً از آن می‌شود دارد، ولی چون مالکین مطمئن نیستد که بخودشان واگذار بشود جرأت سرمایه گذاری در روی ا ین زمینها را نمی‌کنند گو اینکه در حال حاضر درامر کشاورزی کمتر کسی برای کشاورزی در مقام سرمایه گذاری بر می‌آید برای اینکه به هیچ وجه منتفع نمی‌شوند. (ملک منصور اسفندیاری- سیاست دولت باید عوض شود) و اما در مورد سایر محصولات کشاورزی ارقامی را که تلفناً از سازمان غله و سایر سازمانهائی که دست اندر کار خرید گندم و جود و سایر نباتات علوفه‌ای که از خارج برای مصرف داخلی تهیه می‌کنند گرفته‌ام و دقیقاً حساب کرده‌ام معدل خرید گندم از سال ۲۵۳۳ تابحال به مراتب بیشتر از قیمتی است که امسال بعد از تلاش زیاد دولت گندم را از کشتکاران خریداری می‌کنند، من از کسانی هستم که اعتقاد دارم ولو گرانتر تمام بشود بایستی خرید و نگذاشت که کشت گندم موقوف بشود یا تقلیل پیدا بکند ممکن است بعضی از آقایان استدلال کنند که ما می‌توانیم برای مصرف داخلی گندم به قیمت ارزانتر از خارج تهیه کنیم صحیح است ولی تصدیق میفرمائید که اگر کشت گندم از بین رفت و یا تقلیل پیدا کرد و محتاج شدیم آن قیمتی که امروز به ما می‌فروشند نخواهد بود، امروز مواد غذائی موجب شده که بعضی از کشورهای محتاج امتیازاتی به کشورهای فروشنده می‌دهند ما بایستی آن روز را در نظر داشته باشیم و نگذاریم وضع کشت گندم در مملکت به جائی برسد که ما محتاج کشورهای تولید کننده گندم باشیم و در مقابل گرفتن امتیاز به ما گندم بفروشند، بنابراین باتوجه به هزینه تولید گندم و با توجه به قیمتهای بین المللی هم که بخواهیم ملاک قضاوت برای خرید گندم و جو قرار بدهیم قیمتی تعیین بکنیم که یک عامل تشویق کننده‌ای برای کشت گدم و افزایش کشت آن باشد.

بعلاوه باید مشکلات کشاورزان رفع و سنگ را از سر راه مردم بردارید، بنده در مسافرتی که اخیراً به حوزه انتخابیه‌ام مشهد کرده بودم دیدم که از کشاورزان برای دادن بذر اصلاح شده ضمانت نامه بانکی می‌خواهند به آن آقای مدیر کل کشاورزی گفتم که آقا این ضمانت نامه که از کشاورز می‌خواهی فکر نمی‌کند تحصیلش چقدر برایش مشکل است اصلاً برای عده‌ای از آنها امکان ندارد یک عده افرادی که متمکن هستند و با کار کشاورزی نیز سر و کار دارند باز از این کمک و امتیاز دولت می‌روند استفاده می‌کنند و بذر را می‌گیرند و نمی‌کارند این مطلبدیگر به هیچ وجه قابل عفو و بخشودن نیست عده‌ای بذر را می‌گیرند و پول را هم می‌گیرند ولی جائی ندارند که بکارند بنابراین به نظر من این بزرگترین جنایت است که بذر را بگیرند ونکارند و سال دیگر ما را از برداشت محصول بیشتر محروم کنند، همینطور کمکها و وامهائی که از طریق بانک توسعه کشاورزی به مردم داده می‌شود باور بفرمائید طرحی متعلق به یکی از کشاورزان خراسان بود به اعتبار اینکه من نماینده شهر مشهد هستم از من خواست که کارش را تعقیب کنم خدا شاهد است من ۵/۱ سال دنبال این طرح بودم و خودم به دفعات از پله‌ها بالا و پائین رفتم تا توفیق پیدا کرد این وام را بگیرد در حالیکه آن روزی که تقاضای وام کرده بود اجرت عمله یک سوم روز پرداخت وام بود و اجرت سایر کارگران مورد نیازش به مراتب از روزی که وامش را تصویب کردند کمتر بود و همچنین سایر ماشین آلاتی که قرار بود بخرد مسلماً این آدم به تعهداتی که در مقابل بانک توسعه کشاورزی کرده قادر نخواهد بود که تعهدات خودش را عمل کند و فردا است آنچه را که به وثیقه بانک توسعه کشاورزی داده چون حراجش را بزنند و این بی توفیقی به حساب وام گیرنده گذاشته می‌شود که واقعاً تقصیری نداشته در مورد سایر محصولات کشاورزی مثل چغندر قند و جو و ذرت و سایر اقلامی که در مملکت تولید می‌شود مطلب ریاد است در مورد چغندر سال گذشته من مطالبی بعرض نمایندگان محترم رساندم نمایندگان دولت هم جوابی در این زمینه دادند آن روز عرض کردم که میزان تولید چغندر در سال آینده در سطح مملکت لااقل ۲۰ درصد نقصان خواهد یافت حالا امسال ملاحظه خواهید فرمود در مجمود از ۲۰% هم بیشتر این محصول کاهش یافته و در خراسان بخصوص که کارخانه‌های معظم مملکت در آنجا گذاشته شده و سی درصد کمتر از سال گذشته محصول خواهیم داشت در حالیکه ما داشتیم از نظر تولید قند و شکر به سرحد خودکفائی می‌رسیدیم، یک مطلب دیگری که مخصوصاً دیدم در برنامه جناب دکترآموزگار و بهش اشاره فرموده بودند و مخصوصاً موقعی که در اینجا با بیان شیوای خودشان توضیحاتی درباره اش می‌دادند در این قسمت بخصوص تأمل کردند مسئله جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها است عنوان شده بود ولی برای پیدا کردن علتش شاید آن دقت و پیگیری که لازم بوده بخرج داده نشده است بنده بعد از توسل به خیلی از مقامات اقتصادی مملکت توانستم این رقم را درآورم واز خود آقایان بگیرم.ده درصا از کل درآمد مملکت در روستها که ۵۳ درصد از جمعیت کل مملکت کشور را دارند توزیع می‌شود این رقم بایدمتعادل بشود و یک تعادل توزیع درآمد بین شهر و روستا باید به وجود بیاید واقعاً وحشتناک است چطور انتظار داریم که ده درصد از کل درآمد مملکت در روستاها توزیع شود و روستائیان رو به شهرها نیاورند خیلی طبیعی است که سیل مردم روستائی مثل مواد مذاب خارج شده از دهانه آتش فشانها روبه شهرها آورده و مشکلاتی برای مملکت به وجود نیاورند. در مورد کشاوری عرض کردم که مسائل خیلی زیاد است به همین اندازه اکتفا می‌کنم، مطلبی در مورد اداری می‌گویم که به نظر خود بنده خیلی اهیمت دارد و آن مسئله تبعیض است، البته در برنامه جناب آقای آموزگار هست ولی شاید این موردی که عرض می‌کنم یک کمی حائزاهمیت باشد. جناب آقای دکتر آموزگار چند سالی است که واگذاری مشاغل مهم به تحصیل کرده‌های خارج به صورت یک امتیاز بیمورد درآمده، البته این صحیح است که برخی از تحصیل کرده‌های خارج تحصیلات عالیه دارند وعالم هستند و دانش امروزی هم اندوخته‌اند وحق هم همین است که برای اینگونه افراد رجحان و برتری و تفوقی قائل شویم ولی معنی آن این نیست که تحصیلکرده‌های داخل مملکت را فراموش و آنها را دلسرد بکنیم اینموضوع دو عیب دارد یک عیبش این است که هم دولت فعلی و هم دولتهای قبلی این عقیده را داشته و دارند که از فارغ التحصیلان دانشگاههای داخل مملکت نمی‌توان برای مشاغل حساس مملکتی استفاده کرد اگر عقیده بر این باشد که خود مسئله‌ای است و اگر عقیده این نباشدتفاوت گذاشتن بین این دو دسته (تحصیلکرده‌های داخل و خارج) موجب دلسردی یک عده‌ای خواهد شد که نتایجش مسلماً خوب نیست من خیلیها را می‌شناسم که تا تفوق رئیسشان را برخودشان قبول نداشته باشند با او همکاری نمی‌کنند و این یکی از اصول مدیریت است که بایستی مرئوس تفوق رئیس را برخود بپذیرد تا با او همکاری لازم را بکند والا ممکن نیست که آن دستگاه کارش را بتواند درست انجام بدهد بخصوص ما که نمونه هائی داریم مثلاً در خود کابینه افرادی هستد که تحصیلات خود را در داخل مملکت کرده‌اند و به آنها امکان داده شده و در ظرف مدت کوتاهی فعالیت چشمگیری کرده‌اند و موجب شده است که به مقامات بالاتری ارتقاء پیدا کنند چون دیدم آقای مظهری مرتباً از آقای نصر اصفهانی که بنده هیچ آشنائی با ایشان ندام میگویند و بنده هم همین آقای نصر اصفهانی و جواد شهرسنتانی و داریوش همایون یا دکتر ولیان را که در داخل مملکت تحصیل کرده‌اند و کارشان را خوب انجام می‌دهند بعنوان مثال عرض می‌کنم و بعلاوه این اعتقاد شخصی من نیست مردم میگویند که این تفاوت ممکن است موجب این شود که افراد ایران را ول کنند و مهاجرت کنند و بروند یک روزی در سی سال قبل بنده یادم هست از پشت این تریبون مرحوم رزم آراء اظهار کردند که ما آمد نداریم ملاحظه فرمودید که برای آن منظوری که ایشان گفتند تحت رهبریهای شاه کار شرکت نفت و بهره برداری از منابع نفت به دست مهندسین ایرانی انجام شد و آب هم از آب تکان نخورد و به توفیقات زیادتری هم نائل شدیم ولی امروز دیگر نمی‌توانیم بگوئیم که آدم نداریم اگر آن حرفی که زدند به فرض اینکه در زمان خودش صحیح بود که نبود اطفالی که آن روز به کودکستان می‌رفتند امروز حائز درجاتی از تحصیل هستند که ما را بی نیاز از این می‌کنند که بگوئیم دیگر آدم نداریم(صحیح است) یک مورد دیگر که به نظر بند تنها موردی بود که توی برنامه من نتوانستم راجع به آن چیزی پیدا کنم گرچه این برنامه آنقدر هوشمندانه تهیه شده که اگر چیزی در آن به طور صریح ذکر نشده باشد تلویحاً می‌توان فکر کرد که منظورشان این هم بوده است به هر حال آن مورد این است که چه فکری برای جلب و جذب ایرانیانی که در خارج از کشور تحصیلاتشان را تمام کرده‌اند و برنمیگردند کرده‌اید و در این زمینه چه برنامه‌ای دارید؟ ما الان می‌بینیم نه تنها از روستاها به شهرها و از شهرها به شهرهای بزرگتر دارند مهاجرت می‌کنند بعضیها به کلی دارند از کشور می‌روند به هر حال یکی از دانشمندان می‌گوید قدرت یکی کشور نه به سنگرهای آن کشور است و نه به کشتی‌های آن فقط به مردمان آن است من نمی‌گویم همه خوب یا بدند عده‌ای از اینها سرشیرهای اجتماع ما هستند باید به هر ترتیبی شده است اینها را جذب کرد و در برگرداندن آنها اقدام کرد، چند روز قبل با جناب دکتر موسوی همکار عزیزمان که حالا به مجلس سنا تشریف برده‌اند صحبت می‌کردیم ایشان مطلب جالبی گفتند که یکی از اساتید ایرانی دانشگاههای آمریکا بعنوان مشاور دولت آمریکا برای تحقیق در پیداکردن علت سرگردانی جوانان انتخاب شده است چرا از یک چنین افرادی ما نباید در مملکتمان استفاده کنیم چرا ما خودمان نتوانیم با داشتن چنین افرادی این مشکل را در مملکت خودمان حل کنیم (دکتر ملک منصور اسفندیاری- ایشان خودش سرگردان است) به هرحال علت این موضوع را باید جویا شد بنده نمی‌گویم همه آنها افرادی هستند موجه و بدرد کشور می‌خورند ولی به هر حال بایستی علتش را جویا شد و دیدکه عیب کجا است و پس از پیدا کردن علت وریشه آن را رفع کرد زیرا اگر به اینترتیب باشد که ما اهمیت ندهیم و همینطور بگذاریم سیل بنگلادشی وهندی و پاکستانی و کره‌ای و فلیپینی و افغانی به کشور ما سرازیر شوند ممکن است روزی وضعی پیش بیاید که در واحد جغرافیائی ایران گروهی نامتنجانس و بدون احساسات ملی به زندگی بپردازند بنده دیگر عرضی ندارم باز هم توفیق دولت جناب دکتر آموزگار و همکارانشان را آرزو می‌کنم و از خداوند می‌خواهم که این خدمتگزاران و هر خدمتگزار دیگری را که در گوشه و کنار مملکت زندگی می‌کنند درکنار خود موفق و مؤید بدارد.(احسنت)

رئیس- آقای دکتر اربابی بفرمائید.

دکتر اربابی- جناب آقای رئیس، حضار محترم، خانمها و آقایان چون بیش از ده دقیقه به ساعت یک بعد از ظهر باقی نمانده فکر می‌کنم بقیه عرایضم را در جلسه بعد ادامه دهم موقعی که دولت جدید به پیشگاه رهبر دانشمند ما شرفیاب شد شاهنشاه فرمودند این دولت،دولت ملت ایران است این توصیف واقعاًتوصیفی است بسیار پر معنی یعنی دولتمردان که بلحاظ سوابق خدمتی و کارآئی خودشان به این سمتها انتخاب شده‌اند برای خدمت به مردم وظیفه خودشان را آغاز کرده‌اند و اکنون در عصر رستاخیز ملت ایران به یک سطح بسیار بالا از همبستگی و غرور ملی رسیده است اما تک تک مردم ایران بدون اینکه احساس کنند کی هستند و کجا هستند برای ایران می‌اندیشند و این غرور ملی بزرگترین سرمایه مملکت ماست سن بنده زیاد نیست ده سال پیش در فرانسه بودم جوانان همسن و سال خود را در کشورهای بیگانه دیدم که از ایرانی بودن خودشان احساس خفت و خواری می‌کردند(نمایندگان- آنها ایرانی نبوده‌اند) ولی حالا ایرانی بودن یک افتخار است (چند نفر از نمایندگان- همیشه همینطور بوده است) درچند سال اخیر بنده نامه‌ها و نوشته‌های زیاید از جوانان و محصلات اهل اروپا که در رشته خود متخصص شده‌اند دریافت کرده‌ام که پیشنهاد کرده‌اند شما که در پارلمان هستید ما را راهنمائی بکنید بیائیم در ایران خدماتی را بگیریم و کار بکنیم این حوانان اروپائی موقعی که می‌بینند ایران به این موقع سیاسی و اقتصادی رسیده است می‌خواهند بیایند و متاع دانش خود را در مملکت ما بفروشند و از ما مزد بگیرند زمانی بود در تاریخ گذشته ما اگر در کشورهای بزرگ اتفاقی می‌افتاد مملکت ما متأثر مییشد و از این اتفاقات شیوه زندگی ما عوش می‌شد ولی اکنون قدرت ملت ما رهبری شاهنشاه بجائی رسیده است که تصمیم گیری‌های ملی و بین المللی مملکت ما به طور مستقیم در زندگی تمام ملل تأثیر دارد و این غرور ملی است و ما باید سرافراز باشیم و افتخار کنیم آنچه که رسانه‌های گروهی به اطلاع مردم رساندند فرد فرد هیئت دولت از بالاترین سطح دانش برخوردارند بنده شخصاً احساس می‌کنم مملکت ما حالا در مرحله‌ای است که به فن و دانش بیش از هر چیز دیگر نیازمند است و من آرزو می‌کنم که جناب آموزگار که بارها رادیو وتلویزیون اعلام کرده است همزمان رشته حقوق و فنی را با هم تمام کرده‌اند و در مسائل مهندسی بهداشت تخصص دارند در رأس این دولت دانشمند و اهل فن مسائل مملکت ما را با حمایت و پشتیبانی مردم و با الهام از نظریات اصیل شاهنشاه انشاءالله حل خواهند کرد همینطور که میدانیم کشور ما ترقی تعجب آوری کرده است این ترقی به حدی واقعی و حقیقی است که می‌بینیم دشمنان ایران چقدر ناراحتند ولی جامعه جوشان و خروشان و توانا و غیرتمند ایرانی همیشه توانسته است و می‌تواند و خواهد توانست مشکلات خود را حل کند ملت ایران از مشکلات نمی‌ترسد و اکنون از برکت سازمان سیاسی واحد در مملکت همه آحاد ملت ایران امکان و توانائی پیدا کرده‌اند که اظهار نظر بکنند، و پیشنهاد بدهند و این یک مرحله‌ای از جنبش اجتماعی ما هست که نباید از تنگناها و مشکلات بترسیم باید آنها را با صراحت بگوئیم و یک یک ما در این راه بکوشیم.برای اینکه صحبت بدرازا نکشد فقط چند نکته‌ای را اینجا می‌خواهم بشکافم که در برنامه جناب آموزگار به آنها اشاره شده است یکی از مسائلی که به لحاظ شغلی و تجربه عملی به آن آشنا هستم مربوط به آموزش عالی است اگر ما آمار و ارقام در مورد آموزش عالی بررسی بکینم یک جهش کمی قابل توجه در این امر ایجاد شده است از گذشته‌های دور ما موقعی که متون رسمی را می‌خوانیم می‌بینیم که مسئولان همیشه از کمبود نیروی متخصص و متبحر اظهار ناراحتی کرده‌اند و گفته‌اند که مملکت ما کمبود کارشناس و متخصص دارد تازه در آن زمان ما کمبود داشتیم اکنون که با این جهش اقتصادی و اجتماعی پیش می‌رویم و همه ملت ایران می‌خواهند و علاقمندند با کیفیت خوب زندگی کنند نیاز ما به انسانهای تحصیلکرده متخصص و متبحر باز هم بیشتر شده است می‌خواهم بگویم که تحول کمی دانشگاههای ما به هیچ وجه جوابگوی تحولات جامعه ما نبوه و نیست و از آنجائی که شاهنشاه دوراندیش ما تمام امور مملکت را رهبری می‌فرمایند دلیلش این است که که تاکنون ۹ بار کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی تشکیل شده است و هیچ کدام از مسائل مملکت اینطور از نزدیک با رهبری شاهنشاه بررسی نشده است و این نشان می‌دهد که این مسئله از اولویت بسیار بالائی برخوردار است این مسئله که دوست عزیز ما فرمودند ما به انسان احتیاج داریم دست است شما افراد متفکر و دانشمند و کارساز داشته باشید در قلب کویر گلستان به وجود می‌آورید ولی اگر افراد کم سواد و جامعه کم دانش در جنگلهای سرسبز باشد نمی‌توان امیدوار بود که این سرسبزی دوام داشته باشد در مورد دانشگاهها بنده می‌خواهم خلی خلاصه صحبت بکنم مسائل دانشگاههای ما از سه جزء متشکل است جزء اول مربوط به دانشجو است به مدیریت دانشگاهها در مورد دانشجو اگر ما کلیه مقررات را بررسی کنیم می‌بینیم که از گذشته‌های دور تاکنون ما هنوز یک شیوة دقیق علمی برای انتخاب دانشجو در کشورمان پیدا نکرده‌ایم و هر چه انجام شده روی تجربه بوده است و متأسفانه بعضی از این تجارب با نتایج منفی و تلخ همراه بوده است این نتایج منفی و تلخ مخصوصاً در سه چهار سال اخیر به خوبی مشهود است اگر همکاران من، جناب آقای نخست وزیر ، از مشکلات دانشجویان سخن میگویند اگر خانوادههای زیادی بعد از ۱۸ سال خون دل خوردن بچه‌های خود را دیپلمه کرده‌اند و الان نمیدانند چکار کنند واگر جوانان پر شور و شوق ایرانی در اشتیاق تحصیل حالا معطل هستند البته این از یک وجه امیدوار کننده است آن خصلت اصیل ایارنی برای ابراز علاقه به دانش است ولی وجه دیگرش بسیار ناراحت کننده است ما درکشور خودمان از ضایعات جلوگیری می‌کنیم مهمترین ثروت مملکت ما انسان است چگونه ممکن است ما قبول کنیم یک جوان دیپلمه راه خود را در این مملکت نتواند پیدا کند چرا؟ آیا این ضایعات نیست که یک جوان سالهاآوراه باشد در اشتیاق تحصیل باشد و نتواند راه خود را پیدا کند. از این افراد اکنون زیاد هستند. همه حضار محترم با خبر هستید که در این سه سال اخیر مجریان یک روش گزینش دانشجو را اجرا کرده‌اند، طبق دستور العمل کنفرانسهای ارزشیابی انقلاب آموزشی، ولی بنده اینجا ادعا می‌کنم که این کنفرانسها به هیچ وجه چنین روشی را تجویز نکردند بلکه سلیقه‌های شخصی به صورت مقررات آئین نامه‌ای درآمد. جناب آقای دکتر آموزگار جنابعالی خوب میدانید که دانش یک انسان یک پدیده متحرک است **

اگر یک فردی مطالعه نکند دانشش تقلیل پیدا می‌کند یک فردی که ده سال پیش دیپلم گرفته است و دارای معدل ۱۸ است با معدل ۱۳ امسال تفاوت دارد و با این روش گزینش دانشجو که از روی معدل دانشجو می‌پذیرند آن معدل ۱۸ را می‌پذیرند بنده به جرات می‌گویم اگر از روی قد و وزن و سلامت جسمی این دانشجویان را انتخاب بکنند به مراتب بهتر است (صحیح است) چرا دانشجویان به خارج می‌روند؟ بنده دیروز خانم مسنی را در اداره پست دیدم که دستش می‌لرزید و از من خواست آدرسش را بنویسم برای امریکا بود گفت برای بچه‌ام می‌خواهم پول بفرستم این زن به عنوان مادر بزرگ، یا مادر، پول‌های یک تومانی و ۵ ریالی روی میز ریخت تا آن چند صد تومانی را که می‌خواست برای او بفرستد بشمارد وضعش نشان می‌داد شیفته این است که فرزندش دانشمند بشود ولی آیا صحیح است که این پولهای ما به خارج برود ما نباید در موقعیت کنونی اجازه بدهیم که جوانان ما با مقرراتی که نارسا هستند از مملکت خارج بشوند و بروند در فرهنگ غیرایرانی تربیت بشوند کلیه دیپلمه‌هایی که معدلشان از ۱۴ کمتر است در هیچ موسسه آموزش عالی ایرانی پذیرفته نمی‌شوند و اینها اگر پولدار هستند به خارج می‌روند و اگر نیستند آرزوی تحصیل عالی در قلبشان می‌ماند.

رئیس - آقای اربابی بقیه مطالبتان را در جلسه بعد بفرمایید.

دکتر اربابی - بنده یک جمله دیگر عرض می‌کنم، با آیین نامه و لایحه و ماده واحده نمی‌توان آرزوی یک ملتی را کنترل کرد (صحیح است) بقیه مطالبم را در جلسه آینده عنوان خواهم کرد.

- تعیین موقع جلسه آینده - ختم جلسه

۳- تعیین موقع جلسه آینده - ختم جلسه

رئیس - با اجازه خانم‌ها و آقایان این جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده ساعت ۹ بعد از ظهر امروز خواهد بود

(جلسه ساعت یک بعد از ظهر پایان یافت)

رئیس مجلس شورای ملی - عبدالله ریاضی