مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۹ بهمن ۱۳۵۴ نشست ۲۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۹ بهمن ۱۳۵۴ نشست ۲۸

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۹ بهمن ۱۳۵۴ نشست ۲۸

فهرست مطالب:

۱ - قرائت اسامی غائبین جلسه قبل
۲ - ادامه مذاکره در گزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور
۳ - تعیین دستور و موقع جلسه آینده – ختم جلسه

مجلس ساعت ۳ بعدازظهر به ریاست آقای دکترجوادسعید (نایب رئیس)تشکیل گردید.

-قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

نایب رئیس – اسامی غائبین جلسه قبل قرائت میشود .

(بشرح زیر خوانده شد )

آقایان : جباری – رامبد - رئیسی اردکانی – رحیمی لاریجانی – غلامرضا غضنفری – دکترنصیری – قوامی – اربابی - بانوضرابی – بانوبرومند – بانوسلیلی .

- ادامه مذاکره درگزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور

۲- ادامه مذاکره درگزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور

نایب رئیس – وارد دستور می‌شویم کلیات لایحه بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور مطرح است آقای ملکشاهی بفرمائید .

حسن ملکشاهی – باکسب اجازه از مقام محترم ریاست و همکاران ارجمند دنباله صحبت خود را درمورد آموزش و پرورش ادامه می‌دهم و درآغاز سخن چند نکته ضروری را دربارده کمبود دبیر و کتابهای درسی بعرض میرسانک توصیه من اول به وزارت آموزش و پرورش است جناب آقای وزیر آموش و پرورش به خاطر دارید که ما درآغاز سال تحصیلی ۵۴ با کمبود دبیرمواجه بودیم و این دربعضی شهرستانها هم حتی کادر دبستانها را نیز نتوانسته بودند تکمیل کنند وشاید بعد از گذشت دوماه از سال تحصیلی نیز دبیرستانهای ما ما کمبود دبیر روبرو بودند و مرتب از طرف مردم در سراسر مملکت شکایت می‌رسید و نمایندگان مردم نیز موضوع را با شخص جناب وزیر درمیان می‌گذارند که بلکه برای این نقیصه چاره‌ای بیندیشند که متاسفانه بعد از گذشت چند ماه از سال تحصیلی آنهم با تلاش در شهرستانها توانستند تا حدودی دراین مودر رفع کمبود نمایند و همین طور کتابهای درسی درآغاز سال تحصیلی مشکلی برای دانش آموزان بوجود آورده بود محصلی که به موقع نتواند کتاب درسی تهیه نماید طبیعی است که آن پیشرفت درسی ار بدست نخواهد آورد و درمقابل در آینده با کمبود معلومات روبرو شده و پس از اخذ مدرک، آن مدرکی که مورد توجه رهبر عالیقدر است یعنی مدرک سواد، مدرک معلومات را نمی‌تواند کسب نماید لذا به خاطر اینکه این وضع که با سرنوشت تحصیلی نوباورگان این مرزوبوم در آینده بستگی دارد تکرار نشود پیشنهاد من این است شخص جناب وزیر با تنظیم برنامه‌ای هیئتی را از اول سال ۱۳۵۵ مامور کنند که با تماس مداوم با آموزش و پرورش در سراسر مملکت نیازهای دبیرستانها را از لحاظ دبیر و دبستانها از جهت آموزگار باتوجه به درصد قبولی سال تحصیلی مشخص نموده و به قبل از آغاز سال تحصیلی کادر دبیرستانها و دبستانها را تکمیل نمایند(صحیح است).

دیگر درمورد کتابهای درسی، همه میدانند که سال تحصیلی گذشته دانش آموزان سراسر مملکت با چه مشکلات از لحاظ تهیه کتاب درسی روبرو بودند و مدتی بعلت دیررسیدن کتاب در بلاتکلیفی بودند که باز هم پس از گذشت زمانی از آغاز سال تحصیلی کتاب درسی دانش آموزان به شهرستانها ارسال داشته به خاطر تکرار نشدن این وضع به نظر من وزارت آموزش و پرورش از همین حالا باید برنامه‌ای داشته باشد با پی گیری مرتب درمورد چاپ کتابهای درسی به نحوی عمل شود که حداقل یک ماه قبل از آغاز سال تحصیلی کتب درسی مورد نیاز به مراکز استانها و شهرستانها ارسال بدارند تا به موقع در دسترس دانش آموزان قرار گیرد.(صحیح است).

بحث بعدی من درمورد تامین رفاهیت هرچه بیشتر معلمان کشور، این طبقه شریف این طبقه شاهدوست و وطن پرست که شبانه روز دوران شادابی عمر خود را جهت تربیت و آماده نمودن نسل آینده برای بگردش درآوردن چرخهای مملکت صرف نموده، همه باید از تامین زندگی، تامین مسکن برخوردار باشند وزارت آموزش باید توجه خود را به این طبقه رحمت کش معطوف و برای تامین هرچه بهتر هزینه زندگی و مسکن آنان اقدام نماید(صحیح است).

جناب آقای نخست وزیر کارمندان شریف دولت که عمر خود را دراقصی نقاط مملکت در راه خدمت به مردم ملت ایران از هیچ کوشش و تلاش شبانه روزی دریغ نداشته جا دارد به این طبقه از زحمت کشان مملکت بیشتر توجه شود بخصوص آن عده که خدمت خود را درمناطقی مثل ایلها و در سخت ترین شرایط زندگی انجام وظیفه می‌کنند و از لحاظ نداشتن مسکن نهایت درمضیقه و مشقت بسر می‌برند توجه جنابعالی را به وضع انان جلب می‌نمایم تا برای رفاهیت و آسایش هرچه بیشتر این عده توجهی مبذول گردد(احسنت) جناب آقای شیخ الالسلام زاده وزیر محترم رفاه و تندرستی حال که بنابه اوامر شاهنشاه آریامهر مسئولیت این تشکیلات باعظمت به خاطر تامین درمان و بهداشت مردم این مملکت به شخص جنابعالی محول گردیده برای اینکه بتوان به روستاهای این کشور پهناور خدمات درمانی آنطور که مورد توجه ذات اقدس شهریاری است داد، پیشنهاد می‌شود، که درمرکز هر دهستان یک واحد کوچک درمانی مجهز به دارو، دکتر و پرستار و آمبولانس بوجود بیاورید تا روستاهای تابع آن دهستان بتوانند در اسرع وقت درمان خود را در موقع لزوم از نزدیکترین واحد تامین نمایند و همین طور با آوردن تمام طبقات زیر پوشش بیمه، مردم وطن ما رااز نعمت تامین خدمات درمانی بهره مند نمائید.

جناب آقای وزیر محترم تعاون و امور روستاها با توجه به اینکه ۵۳% جمعیت مملکت ما درسطح روستاها ساکن می‌باشند و باتوجه به اوامری که رهبر عالیقدر ملت ایران برای رفاهیت عموم طبقات مملکت خاصه روستائیان صادر می‌فرمایند و باتوجه به مذاکرات همکاران ارجمند نمایندگان پارلمان رستاخیز درمورد احداث راههای روستائی به خاطر اینکه روستائیان کشور ما از زندگی بهتر برخوردارشوند توجه جنابعالی را نسبت به احداث راههای روستائی مملکت جلب نموده به نحوی که درهر روستائی که درحدود دویست نفر جمیعت داشته باشد از داشتن جاده روستائی و سایر خدمات بهره مند گردد (صحیح است).

روستائی که راه نداشته باشد نمی‌تواند محصول خود را به موقع به بازار عرض کند و از حاصل دست رنج خود بهره گیرد لذا با احداث راههای روستائی و تقویت کادر سازمان تعاونی در سطح روستا برای خرید فرآورده‌های آنان اقدام عاجلی مبذول و این طبقه از اجتماعی مملکت ما را به آینده زندگی خود امیدوار سازید.

باه خاطر داریم روز ششم بهمن ماه دراجتماع نمایندگان کارگران درمجموعه ورزشی آریامهر و شرفیابی نمایندگان کارگران به پیشگاه ملوکانه اوامری درجهت امر مبارزه با فساد به دولت صادر فرمودند که دراجتماع با هر نوع فساد مبارزه شود مردم سراسر مملکت بار دیگر آمادگی خود را برای اجرای اوامر رهبر عالیقدر خویش اعلام و آماده همکاری دراین امر ملی با دولت می‌باشند و مطمئناً این برنامه جهاد به مانند سایر برنامه‌ها انشاء الله موفق خواهد بود.

جناب آقای وزیر محترم نیرو به خاطر کمک و توسعه کشاورزی درمنطقه ایلام احتیاج به نیروی برق دراستان ایلام امری ضروری به نظر می‌رسد و این امر مقدور نمی‌شود مگر اینکه از قدرت نیروی سراسرس استفاده گردد حال که خط نیروی سراسری به حدود ۵۰ کیلومتری مرکز استان ایلام رسیده مقرر فرمائید برای کمک به اقتصاد مردم استان ایلام خط مذکور را به ایلام برسانند تا با استفاده از این نیروی عظیم بتوان کشاورزی صنعتی درمنطقه بوجود بیاید (انشاء الله ) جناب آقای وزیر محترم کشاورزی در دوران رستاخیز درعصری که انرژی اتمی جایگزین نیروی برق خواهد شد استان مرزی ایلام که ممر درآمد مردمش از حاصل کشاورزی و دام داری تامین می‌شود این برنامه هنوز روی سنت قدیم عمل می‌گردد دراین موقع که کشاورزی مملکت ما ماشینی می‌شود و کشاورز از حاصل دسترنج خود بهره بیشتری بدست میاور به جا است به منطقه ایلام که دارای خاکی حاصلخیز و با استداد است توجهی داشته باشید مناطق بخش‌های شیروان چرداول و ایوان و دهستان میش خاص از توابع فرمانداری ایالم یک وقت از بهترین کشاورزان این مملکت از لحاظ کشت توتئن بودند کشت توتون در میش خاص و ایوان و کارزان محصولی که می‌داد شاید درنوع خود کم نظیر بود برای کشت چغندر استعداد خاک این مناطق خیلی بهتر اطلاع دارم که در منطقه شیروان چرداول بوته چغندری به ۱۰ کیلو می‌رسد و انواع محصولات کشاورزی دراین مناطق که کشت می‌شود باتوجه به استعداد زمین و آب و هوای آن بازدهی بس عالی دارد حال که ما مناطقی با یان استعداد با این حاصلخیزی و مردمی با این علاقمندی به کشاورزی داریم بهتراین است که وزارت محترم کشاورزی برنامه‌ای برای تقویت کشاورزی این منطقه تهیه و این عده تیپ کشاورزان که هم برای مملکت و هم جامعه خود وجودشان مفید و موثر است حمایت نمایند و با تخصیص اعتبارات استثنائی برای ایلام کشاورزان این منطقه را بیشتر به حاصل دسترنج خود امیدوار سازید البته درمودر دام داری مبلغی معادل چهار میلیارد ضمن بودجه برای دام داران متحرک آمده که مسلم شامل دام داران آن منطقه هم خواهد شد زیرا دام داری ما فعلا به حال متحرک عمل می‌شود ولی وزرات کشاورزی نیز باید بفکر باشد که روزی دام داری در ایلام هم باید روی اصول صحیح و منظم انجام گیرد و آن موقع خواهد بود دام دار ایلامی از دسترنج که درخور زمان رستاخیز باشد برخوردار خواهد شد توجه جناب آقای وزیر محترم کشاورزی را با دیگر به کشاورزی و دامداری در ایلام جلب نموده و با تثبیت قیمت محصولات کشاورزی براساس هزینه‌های تولید و تضمین خرید آن کشاورزی منطقه ایلام را مورد توجه قرار دهید و با تاسیس کارخانه قند دراین منطقه کشاورزان را به کشت چغندر کاری بیشتر راغب فرمائید.

احتیاجات حوزه انتخابیه‌ام ایلام را به استحضار میرساند و تقاضای بذل توجه عاجل دارم.

۱- ایجاد باند بزرگ فرودگاه که بتواند هواپیماهای بزرگ را درخود جای دهد.

۲- باتوجه به سیاستی که دولت در دست اقدام دارد بدین منظور که به خاطر جلوگیری از ترافیک شهرهای بزرگ و توجه به مناطق عقب افتاده دانشگاهها را به استانهای عقب افتاده ببرید پیشنهاد می‌شود که در این برنامه ایلام را دراولویت قرار دهند.

۳- ایجاد بیمارستان مجهزی از طرف سازمان بیمه برای بیمه شدگان منطقه.

۴- ایجاد خانه جوانان برای تجمع جوانان در زمان فراغت از درس.

۵- ایجاد راههای اصلی و فرعی و روستائی دربخش‌های تابع ایلام امتداد راه فرعی محمد صادق به مسیر چرداول، طاق گاورین وصل به جاده اسفالت پل صمیره.

ایجاد یک رشته راه اصلی ایلام قوچعلی به مسیر حمیل وصل به جاده آسفالته خوزستان.

ایجاد یک رشته راه فرعی از امتداد راه ورگچ به ظهیری و عرب رودبار.

ایجاد راه فرعی از چوار به بان امرود به حاج بختیار ایجاد یک راه فرعی از چوار به بان خشک به چمن بولی از طریق گنجوان به چکبرو هم چنین تامین آب آشامیدنی برای روستاهای این مناطق.

۶- ایجاد بانک خون در ایلام و تقویت کادر پزشک متخصص.

۷- تامین برق ایلام و بخش‌های ایوان شیروان چرداول و حومه از برق سرتاسری بوسیله خط /۶۳۰۰۰ ولت .

۸- ایجاد کارخانجات صنعتی درایلان برای جذب نیروی انسانی و هم چنین کمک به اقتصاد مردم.

جناب آقای وزیر راه و ترابری ایلام منطقه‌ای است کوهستانی متاسفانه جنابعالی که تشریف نیاورده‌اید از نزدیک این استان زیبا از لحاظ طبیعت ولی متاسفانه از لحاظ راه درسخت ترین شرائط ملاحظه بفرمائید جا دارد که به این استان برنامه مسافرتی ترتیب دهید و از نزدیک به درد دل مردم این استان از لحاظ وضعیت راه برسید درمرکز استان ایلام اداره کل راه و ترابری دارید ولی متاسفانه از وسائل و امکانات راهسازی فقط یک بلدوزر و شاید دو سه دستگاه ماشین کمپرسی و یک گریدر که آنهم فرسوده و شاید قابل استفاده درموقع ضروری نیستند آیا اداره‌ای اب این امکانات به چه نحو باید انتظار داشت جواب گوی احتیاجات مردم آن منطقه از نقطه نظر راه ور اه سازی باشد به این موضوع توجه فرمائید که باید حداقل اداره راه سازی درمرکز استان را با امکانات کار مجهز نمود حال که ماشین آلاتی جهت تقویت کار تشکیلات راه سازی خریداری شده و گویا در اختیار ادارات راه بعضی از استانها هم قرار داده‌اید دستور فرمائید که اداره کل راهسازی ایلام را از سهمیه محروم نکنند و باتوجه به احتیاج مبرم منطقه ، ماشین آلات مورد لزوم را دراختیار اداره راه سازی ایلام قرار دهند و نظر جنابعالی را به احداث راههای اصلی و فرعی درسطح استان ایلام که صورت آنها تقدیم شده جلب می‌نمایم.

درخاتمه از پشت تریبون و دراین ساحت مقدس مجلس شورای ملی مراتب سپاس و آمادگی جانبازی مردم شریف شاهدوست و وطن پرست حزه انتخابیه‌ام ایلام را به پیشگاه مبارک رهبر عالیقدر تقدیم می‌دارم و دوام عمر و بقاء سلطنت میمنت اثرش را از درگاه خداوند متعال خواستارم (احسنت).

نایب رئیس – آقای دکتر صدیق اسفندیاری بفرمائید.

صدیق اسفندیاری – بنام خداوند بزرگ خداوندی که هستی بخش جهان و آفریدگار تمام موجودات است ، خداوندی که همه چیز در ید قدرت او است و بنام شاهنشاه آریامهر، شاهنشاه ایران زمین ابرمرد تاریخ ابر افتخار شاهنشاهی ایران عزیز، شاهنشاهی که دراثر درایت و کاردانی و فداکاری و گذشت و بزرگواری خود ایران را از مرزهای ترقی و پیشرفت گذرانده و می‌رویم تا به آن چیزی که طبق گواه تاریخ شایستگی اش را داریم بسوی تمدن بزرگ شاهنشاهی که در سیزده سال قبل با یک انقلاب عظیم اجتماعی انقلابی بنام شاه و مردم تمام آثار شوم استعمار را از سیمای مرز و بوم زدوده و خط بطلان به تمام ایسم هائی که ویرانگر بنیادهای اساسی ملی و میهنی ما بود کشیده و بجای آن استقلال و حاکمیت تام و تمام و وحدت و یک پارچگی را برای ملت ارمغان آورد شاهنشاهی که کشور ما را در دنیای پرآشوب و پرتلاطم کنونی بصورت یک جزیره ارام در آورد تا درسایه آرامش و امنیت و استقلال اقتصادی شکوفا و سازنده و سالم فقط بسوی سازندگی و کار و فعالیت پیش برویم و درساله چنین رهبری ارزشمند و قدرتمندی بود که ایران سالهای قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را با هیچ مقیاسی نمی‌توان مقایسه کرد و ترقی و پیشرفت همه جانبه ما گاه برای خود ما که بازیگران و نقش آفرینان اجتماع خود بودیم قابل تصور نیست چه نیروئی جز خواست خدای ایران و تصمیم شاه ایران و هم بستگی و وحدت غیرقابل تصور بین شاه و ملت می‌توانست این چنین کشور عزیز ما را در دنیای تکنولوژی امروز سربلند و سرافراز درآورد این هم بستگی غرور آفرین ملی با فرمان رستاخیز ملت ایرانتکمیل شد و آحاد ملت ایران یک صدا و با یک جهش عظیم بدنبال پرچمدار رستاخیز و بسوی هدف مشخص یعنی رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ به حرکت افتاده است می‌رویم تا ایران در زمره چند کشور بزرگ جهان درآید.

جناب اقای رئیس : خانم‌ها آقایان همکاران عزیزم: بسیار خوشوقتم که بنام نماینده دوران رستاخیز ملت ایران در این مکان مقدس و این پارلمان رستاخیز در کلیات بودجه سال ۵۵ دولت جناب آقای هویدا، دولت خدمتگزار شاه و ملت صحبت می‌کنم. بودجه تقدیمی قوه مقننه دراین سال از ویژگی خاصی برخوردار است زیرا با ایجاد حزب رستاخیز ملت ایران که بنیان آن برسه اصل نظام شاهنشاهی قانون اساسی – انقلاب شاه و مردم استوار میباشدبرنامه ریزان و مجریان سعی کردند با درک موقعیت زمانی بودجه‌ای منطقی و علمی و اصولی تنظیم نمایند این بودجه که متجاوز از ۸۸ ساعت درکمیسیون بودجه مورد برسی و مداقه قرار گرفت شاهد بودم که همکاران با چه حرارت و علاقمندی درکنار وزراء و مسئولان اجرائی و برنامه‌ای مملکت درکوچکترین مسائل بودجه بررسی و دقت و امعان نظر داشتند حتی همکارانی که عضو کمیسیون بودجه هم نبودند ساعتها درجلسان حضور می‌یافتند و با اجازه ریاست کمیسیون اظهار نظر هم می‌کردند فضای کمیسیون بودجه فضائی بود کاملا دوستانه و توام با آزادی بحث و بررسی و آن چیزی که مطرح نبود تعصب بود همه می‌خواستند نظرات بهتر و راههای سهلتر را پیدا کنند این هم از خصایص زمان رستاخیز و در شان رستاخیز است تاریخ ایران دیگر و گروکشی نماینده مجلس و تعصب و خود خواهی‌های وزیر را که در سالهای قبل از انقلاب گاه دیده می‌شد نخواهد دید. شاه ایران و ملت ایران امروز به هیچ فردی در هر مقام و منصبی که باشد اجازه نمی‌دهد تاوقت مملکت را هدر دهد. امروز آن چیزی که مطرح است فضیلت اخلاقی – احساس مسئولیت وجدان کار – شرف شغلی – غرورملی – وطن پرستی – ایران پرستی – شاهدوستی – پاکی = صداقت – امانت می‌باشد ولاغیر اگر درفکر شخصی در شرایط کنونی مملکت غیر از این مسائل طرز فکر دیگری خطور کند از نظر ملت ایران مردود است و غیر قابل گذشت ، اصول سه گانه رستاخیز را از جان و دل می ستائیم وب رای پاسداری از این اصول بفرمان رهبر مملکت برای همه کاری آماده‌ایم برنامه‌ها و منشورهای انقلابی از طرف طراح مملکت جلوی دیدگان ما است. از نظر ثبات سیاسی امنیت کلی – عالی بودن وضع اقتصادی – احترام بوضع خاص بین المللی – آنچنان دروضع بسیار مستحکمی قرار داریم که بخدا قسم اگر هرکسی درچنین شرایطی برای ساختن ایرانی آبادتراز روز پیش قدم برندارد و حتی قدم‌های تند برندارد در مقابل تاریخ ایران مسول است . درکدام زمان از تاریخ چنین موقعیتی را داشتیم، پدران ما – گذشتگان – آنهائی که با نداشتن امکانات ولی با داشت ایمان و اعتقاد بلی ایمان این مملکت را بدست ما سپردند ظلم است که ما با داشتن این همه موهبت هائی که درسایه رهبری‌های شخص پادشاه مملکت نصیب ملت شده است دقیقه‌ای غفلت و سستی و خدای نکرده کجروی و انحراف به معنای کلی لغوی و کلمه‌ای را انتخاب کنیم:

با شرح مقدمه‌ای که لازم بود بعرض ساحت مقدس مجلس شورای ملی و نمایندگان ملت برسانم مطالب مورد بحث خود را به استحضار میرسانم.

مطالبی که سخنرانان فرمودند تقریباً تمام مطالب مورد بحث درکلیات بودجه بود، ما آنقدر مساله در مملکت داریم و باوقتی که مقاوم ریاست دراختیار همکاران گذاشته‌اند این اجازه را دوستان بما بدهند که این بحث‌ها را بکنیم بخصوص دربعضی مسائل که زیربنائی است باید بیشتر بحث کنیم.

نایب رئیس – آقای دکتر صدیق اسفندیاری ، وقت بحث درباره بودجه نامحدود است هیچکس وقت را محدود نکرده است.

دکترصدیق اسفندیاری – من از لحاظ بعضی احسنت هائیکه همکاران محترم میگویند این مطلب را عرض کردم درمورد این بحث‌ها عرض می‌کردم مخصوصاً در مورد آموزش و پرورش دیدی که من راجع به آموزش و پرورش دارم بادید یک همکار دیگرمان مسلماً فرق دارد و با بحث چند نفر درباره آموزش و پرورش وبهداشت ممکن است وزرای مسئول بهره گیریهائی که می‌کنند ثمر بخش باشد و اظهار نظر دوستان بتواند مفید واقع شود بنده ضمن ابراز تشکر از دولت هویدا از نقطه نظر اولویت‌ها که دربودجه منظور گردیده است دربرنامه دفاعی مملکت دوستان دیگر هم گفتند چون مساله حائز اهمیت است اجازه بفرمائید من هم بعنوان نماینده رستاخیز ملت ایران که از شرایط خوب مملکت بهره گیری کردیم عرض کنم تا مرز و بوم ما تا استقلال ما تا حاکمیت ملی ما توسط قوه دفاعی مملکت ما مصون و محفوظ نماند ما نه می‌توانیم پارلمان خوبی داشته باشیم نه دانشگاه داشته باشیم نه زندگی خوبی داشته باشیم (صحیح است) بنابراین حق هم همین بود که دولت هویدا و برنامه ریزان این دولت اولویت خاصی به دفاع از این مرزوبوم قائل بشوند و باید از چنین برنامه ریزانی تشکر کنم (احسنت) الویت دوم که دربودجه هست آموزش و پرورش است واقعاً باید چنین باشد زیربنای یک مملکت روی آموزش و پرورش است و بچه‌های ما و عزیزان مادردامان پر مهر و محبت معلم باید تربیت شوند یعنی آموزش ببینند تعلیم بیاموزند. طبیب بشوند، قاضی بشوند، کارگر و کشاورز و مهندس بشوند، سواد بیاموزند و وارد جامعه بشوند و خدمت کنند نابریان زیربنا را آموزش و پرورش تشکیل می‌دهد البته این عقیده من است تا آموزش و پرورش واقعی و خوب نداشته باشیم چیز دیگری نمی‌توانیم داشته باشیم بهمین دلیل اجازه می‌خواهم با اینکه تمام دوستان در موردآموزش و پرورش صحبت کردند و مسلماً بازهم صحبت خواهند کرد و آنهم شانس وزیر و معاون پارلمانی آموزش و پرورش می‌باشد که این موضوع را که اینقدراز حساسیت خاصی برخوردار است مورد بحث و مداقه خود قرار می‌دهند و از طرف همه نمایندگان دوران رستاخیز به آن اشاره می‌شود آموزش و پرورش بخصوص در دوران سلطنت افتخار امیز دودمان پهلوی به رایگان شدن تعلیمات اجباری در دوران رضا شاه کبیر و تکمیل آن در دوران سلطنت افتخار آمیز شاهنشاه آریامهر و بخصوص سالهای انقلاب و بخصوص در مورد تغذیه رایگان که در اعماق روستاها و شهرها رسوخ پیدا کرده و همه افراد علاقمند شدند که بچه هایشان را به تحصیل و دانش واداشته و به مدرسه بفرستند یکباره متوجه می‌شویم و اولیای امور آموزش و پرورش متئجه می‌شوند که در مقابل برنامه عظیمی که فراگیرنده میلیونها شاگرد باشد قرار گرفته‌اند و برنامه ریز دچار تنگنا می‌شود از لحاظ نیروی انسانی و محل و وسائل کار حق هم همین است درجهش اقتصادی و اجتماعی همه ما میدانیم دجار و مواجه با اشکال را پیدا کردیم باید مشکلات را حل کنیم مسائلی که در آموزش و پرورش باید طرح شود عبارت از سه و چهار عامل می‌باشد. معلم عامل اصلی یعنی زیربنای زیربناهاست و خود فرهنگ زیربنای اجتماع است و معلم زیربنای فرهنگ است شما باید تمام احتیاجات معلمان را در سراسر کشور برطرف کنید (صحیح است) زمانی ما می‌بینیم کسانی که در کسوت معلمی نیستند و مدارج معلمی را ندیده‌اند ولی درخدمت فرهنگ درآمده‌اند معلم فردیست که من اعتقاد دارم اگر به او برسید اگر مقام معلم و ارزش معنوی او را بالا ببرید اگر مسائل و مشکلات حقیقی معلمان را رسیدگی کنید و بخصوص به مقام اجتماعی او رسیدگی کنید معلم کاری می‌کند درحد معجزه (احسنت) این اعتقاد من است مادر گذشته قانونی داشتیم وقتی تدوین می‌کردیم در برابر رتبه دبیری رتبه اداری و رتبه آموزگاری بود و بخاطر امتیازی که رتبه آموزگاری و دبیری نسبت به رتبه‌های اداری داشت افراد اظهار علاقه می‌کردند که وارد رشته معلمی بشوند ولی الان فکر نمی‌کنم که چنین باشد باید دراین مورد برنامه ریزی تجدید نظر بشود و معلمان را علاقمند و تشویق کرد بکار معلمی درجال حاضر افراد جامعه ما دیگر باین نوع مشاغل علاقمندی نشان نمی‌دهند و معلمی در درجه اول جزء این مشاغل است اگر بوضع اقتصادی و شرایط رفاهی حال معلمین و بخصوص مسکن آنها توجهی نشود جاذبه‌های غیر دولتی افراد را می‌برند و باشرایط خوب و پول گزاف آنها را استخدام می‌کنند و از این جهت است که ما با کمبودمعلم و دبیر در کادر آموزش و پرورش مواجه گردیده‌ایم (صحیح است) .

باید برای رفاه حال معلمان امتیازاتی قائل شد پیشنهاد می‌کنم وزارت آموزش و پرورش جهت جلب افراد برای معلم شدن، باید آنها را برای اشتغال به شغل شریف معلمی تشویق نماید و باید برای این طبقه دبیر، استاد دانشگاه و معلمان امکانات رفاهی بیشتری از جهت رفاه آنان درنظر گرفته شود و تحدید نظر در وضع استخدامی آنها بشود، این خودش یکی از موارد و مواد انقلابی می‌باشد زیرا هر وقت لازم باشد و احساس بکنیم که در هر کدام از مواد انقلابی باید تجدید نظر بشود اشکالی ندارد قانون استخدامی که توسط چند نفر تدوین و تنظیم شده و اکنون بلای جان عده‌ای از کارمندان شده این آیه نیست بلکه قانون است و می‌توان در آن تجدید نظر بکنیم و حتما از نظر طبقه معلم باید تجدید نظر بشود، طبقه طبیب هم همینطور بعداً پیشنهاد خواهم کرد که این فکر پیش نیاید که تعصب صنفی درکار است، بنابراین درمورد حقوق معلم باید تجدید نظر بشود و از نظر مسکن صددرصد باید فکری باین طبقه مملکت بکنید بنده بعد از دو شب که دراین مجلس بیتوته کرده بودم تا بتوانم امروز در حضورتان چند کلمه‌ای صحبت بکنم، وقتی ساعت ۱۲ شب به منزل رفتم جزو کاغذها، کاغذی بود از فرهنگیان شمیران که در منزل ماند، مفهوم نوشته اش این بود که من معلم هستم و ما از نظر زبان فارسی حرف و کلمه و جمله زیادداریم ولی آقای دکتر اسفندیاری شما که نماینده مجلس هستید می‌ترسم این دفعه هم مسئله مسکن معلمین باز هم حرف باشد حرف باشد حرف، آقایان این را یک نفر معلم نوشته بود، جناب آقای وزیر مسکن و جناب آقای وزیر آموزش و پرورش دوستان فرمودند ۲۵ درصد، ولی حداقل ۵۰ درصد ۶۰ درصد ۸۰ درصد از درآمد کارمندان از حقوق آنان صرف کرایه مسکن می‌شود، یک معلم مگر چند ساعت درس می‌دهد چقدر برایش پول می‌دهید خودتان تقسیم بندی بکنید چقدر از حقوق دریافتی او صرف هزینه مسکن می‌شود و با بقیه چطور زندگی می‌کند و بخصوص این مساله را عرض می‌کنم از نظر شهرستانها و مراکز بخشها. چون خوشبختانه در روستاها زمین مثل تهران گران نیست و مردم در شرایط سهل تری زمین می‌توانند در اختیار داشته باشند بطوریکه در اطراف شمیران برای ساختمان مدرسه زمینهای زیادی از اوقاف برایگان در اختیارمان گذاشتند چه اشکالی دارد وزارت آموزش و پرورش در مقابل این همه اقداماتی که برای جوانان انجام می‌دهد برای معلمان هم انجام بدهد، برای معلمانی که باید این عزیزان را تربیت کنند یک وسائل رفاهی تهیه کنید درکنار مدرسه‌ها منازل سازمانی درست بکنید درکنار مدرسه‌ها مثل منازل سازمانی که شرکت نفت و یا ارتش درست می‌کنند برای معلم نیز درست کنید و اگر چنین باشد معلم باخیال جمع و بدون هیچگونه نگرانی از هزینه مسکن که ۱۵۰۰ تومان اگر بگیرد باید ۸۰۰ ،۹۰۰ تومان را جهت کرایه مسکن بپردازد دیگر این مشکل را نخواهد داشت و از نظر پوشش بیمه‌ای مسلما وزارت رفاه تندرستی این وظیفه را دارد که تا سال ۱۳۵۸ نود درصد مردم مملکت را زیر پوشش درمانی قرار بدهد که امیدوارم قرار خواهد داد.

مساله دوم در آموزش و پرورش کتاب است که متاسفانه چند روز پیش هم بعرض وزیر مربوط رسانیدم کتابهائیکه تهیه شده بخصوص در دوره راهنمائی آن قسمتهائی که مربوط به فن و حرفه من است یعنی طبیعی و فیزیک و شیمی کتابهای ریاضی اش را که من اصلاً نمی‌فهمم ، سایر معلمین و بچه‌ها هم درک نمی‌کنند ، معلوم شده این کتابها را افرادی نوشته‌اند که تحصیلاتشان خیلی هم خوب بوده ولی برای اینکه معلومات خودشان را برخ بچه‌ها بکشند اینها را نوشته‌اند، آیا این ریاضیات و این شیمی و فیزیک برای بچه ۱۳ و ۱۴ ساله چه اثری دارد، کتابها را ترجمه کرده‌اند و پیاده کرده‌اند در سطح خیلی بالاتری که برای هیچکس مفهوم نیست، بنده در ششم طبیعی که بودم فیزیک و شیمی را این جور و با این شدت درس نمی‌دادند، بهرحال استدعا دارم در تربیت و تهیه این کتابها توجه بیشتری داشته باشید البته همانطور که یکی از همکارانم بیان داشتند دیگر آزمایش روی بچه‌های این مملکت بس است(صحیح است) بعد از اینکه دوره جامع تمام شد ، راهنمائی آورید و یک جدولی هم گذاشتید که نمیدانم چی بود بهرحال این را لااقل ثابت نگهدارید و بچه‌ها را عنوان آزمایشگاه قرار ندهید و درمورد کتاب امر بفرمائید کسانی که صاحبنظر هستند بنشینند با درک فلسفه زمان رستاخیز وبا درک محیط جغرافیائی و زمانی بچه‌های این مملکت احتیاجاتی که بچه‌های این مملکت دارند در نظر بگیرند و رفع بکنند کتابهائی تهیه کنند که لااقل قبل از شروع سال تحصیلی بدست بچه‌ها برسانند نه اینکه مثل امسال جهت خرید کتاب بهر مغازه‌ای که می‌رفتیم یا می‌گفتند نیست و یا می‌گفتند کتاب مورد نظر شما تمام شده ونیست و نرسیده، بهرحال ما با هزار مصیبت توانستیم کتاب تهیه بکنیم.

مساله سوم محل تحصیل است ، مساله محل تحصیل جناب وزیر یک مساله بسیار اساسی است مسلماً مدارس جنوب تهران و اطراف تهران را مدیران کلتان و در سطح استانها و شهرستانها بروند و ملاحظه بفرمایند و آنهائیکه خدمت گزاران صدیق و مومن وزارت آموزش و پرورش مملکت هستند و کسانی هستند که موی سفید کرده‌اند تشریف ببرند و ببینند جاهای تحصیل آموزش وپرورش این عزیزان شاه مملکت را که باید در اینجا تربیت بشوند اینها درواقع اسمش مدرسه است،آیا می‌شود اسمش را مدرسه گذاشت اگر با برنامه ریزی صحیح چند سال قبل این امکانات را دراختیار شوراهای آموزش و پرورش می‌گذاشتید الان گرفتار مساله کمبود محل نبودید وزارت آموزش و پرورش یکی از مستاجرین پر پرداخت مملکت است و مستاجری است که زیاد پول می‌دهد آنهم باری محل هائی که مناسب نیست.

مساله چهارم مساله ابزار کار است با برنامه جدیدی که دارید، برنامه‌های راهنمائی و نظری که خودتان تاکید فرمودید که آنهاتوام است با کارهای عملی اینها ابزارهای خارجی می‌خواهد بسیار خوب ابزار خریدیم، وسایل لابراتوار خریدیم، ولی همینطور دست نخورده در اطاق آزمایشگاه یا اطاق ناظم و مدیر بصورت موزه باقی مانده است و کسی نیست که چیزی به بچه‌ها یاد بدهد، من پیشنهاد می‌کنم اگر معلم بحد کافی برای این کار ندارید مثل دانشکده پزشکی که یادم هست همه شاگردها یکجا جمع می‌شدیم و سالن تشریح دست می‌کردیم حالا هم شما چرا می‌گذارید این ابزار بپوسد این ابزار کار را که خریدید از پول مملکت خریدید چرا می‌گذارید از بین برود، اینها را بصورت گروه گروه درست کنید و اگر معلم دارید ترتیبی بدهید که توسط آدم متخصصی یا بگیرند. من خودم عضوی از آموزش و پرورش هستم یعنی هم معلم زاده هستم و هم خوشبختانه در خانواده معلم بزرگ شده‌ام و هم عضو کمیسیون تغذیه شورای آموزش و پرورش هستم ، فرمانی شاهنشاه صادر می‌فرمایند که بی نظیر است یعنی درکنار تحصیل رایگان ، تغذیه رایگان، شاهنشاه فرمان داده است که بچه‌های مملکت با کسب ویتامین و پروتئین که احیاناً دربعضی خانواده‌ها میزان مصرف آن کم است درکلاس درس شاگرد از این پروتئین و بی ویتامینی چرت نزند و درسش را بفهمد، این فرمان شاه واقعاً بی نظیراست ولی من سوال می‌کنم آیا شاهنشاه فرموده‌اند که صبح به صبح ۶ و ۷ میلیون تومان عبث خرج کنیم ، این وظیفه مجریان است که این فرمان را مثل سایر فرامین شاهنشاه به نحو احسن اجرا کنند ما نمی‌خواهیم که باری بدوش وزارت آموزش و پرورش گذاشته شود من مخالف با این امرهستم ، دبیر و آموزگار و ناظم و مدیر وقتشان بیش از این ارزش دارد که ساندویچ درست کنند و یا تخم مرغ پوست بکنند و بین اطفال تقسیم کنند ، این یک سیستم درستی نیست. دربعضی از مدارس شمال شهر پرتقال و سیبی که از جافا می‌خرید بچه‌ها بجای توپ فوتبال با آن بازی می‌کنند، من نمیدانم این چه خاصیتی دارد از جناب آقای وزیر خواستم استدعا کنم که در مورد تغذیه رایگان تجدید نظری از نظر کیفیت بشود(مظهری – آقای دکتر فرمان شاهنشاه این بوده است که شیر به بچه‌ها بدهید) دوستان یادداشتهائی داده‌اند که من سعی کردم درضمن مطالبم به مقداری از آن اشاره بکنم و استدعا می‌کنم بقیه آنها را سایر دوستان فرهنگی که پشت تریبون میایند و وقت هم دارند خودشان بفرمایند، و اما برنامه‌ای بمن رسیده مربوط به فرهنگیانی است که در سال ۵۲ بازنشسته شده‌اند و این ۲۰ درصد اضافه حقوق که در این سال دولت به کارمندان و حتی بازنشستگان داد به آنها تعلق نمی‌گیرد و بهمان دلیلی که عرض کردم باین طبقه زحمت کش و مفید و با سواد کشور باید توجه بشودخواهش می‌کنم بوضع این عده که تعدادشان هم زیادنیست توجه بفرمائید و رقم خوبی هم که در بودجه دارید، فکری بحال آنها بکنید تا آنهاعمری شاد و دعاگوی شاهنشاه باشند، این از همان موارد و تشویقی است که عرض کردم و باعث جذب افراد به شغل مقدس معلمی می‌شود، مساله دومی که در دنباله آموزش و پرورش عرض می‌کنم و اهمیت تام دارد مساله آموزش عالی است بنده ضمن تجلیل از خدمات چند ساله وزارت علوم و آموزش عالی به منظور بالابردن میزان دانشکده‌ها و دانشگاهها و موسسات عالی آموزش بطوریکه الان ۱۳۵ هزار و شاید درمرز ۱۴۰ هزار دانشجو در داخل و ۵۰ هزار نفر دانشجو در خارج از کشور مشغول تحصیلند و به نسبت سال ۴۶ سه برابر و نسبت به سال ۴۱ شش برابر شده‌اند و این میزان قابل تقدیس است عرض می‌کنم اضافه کردن مدارس عالی کافی نیست و به مسائل دیگری هم در آموزش عالی باید توجه شود چون به قول یکی از دوستان وقتی که در دانشگاه بودیم سخنرانی می‌کرد می گفت دانشگاه یعنی مغز ملت ، این صحیح است چون از دانشگاه افرادی بیرون می‌آیند که چرخ‌های عظیم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و پزشکی و تمام امور دیگر مملکت را می گردانندبنابراین نقش حساس و اساسی در انقلاب رستاخیزی و در آفرینش اجتماع رستاخیزی بعهده آنهاست (صحیح است) مسئولین دانشگاهی از حساسیت خاصی برخوردارند دانشجویان عزیز ما بایستی با استادان خودشان رابطه دوستانه برقرار کنند فاصله بین استاد و دانشجو باید کم شود، دانشجو باید استاد را پدر روحانی خود بداند، دانشجو باید در مسائل اجتماعی و سیاسی احساس مسئولیت سیاسی خویش را انجام بدهد ملاحظه فرمودید در مبارزه ایکه برای گرانفروشی شروع شد حزب رستاخیز ملت ایران دانشجویان را بکمک فراخواند و در کارها شرکت داد نتیجه چقدر رضایتبخش بود، به دانشجو باید در حد خودش مسئولیت و اختیار داد، دانشجو وقتی احساس مسئولیت کرد سعی می‌کند با علاقمندی وازجان و دل مسائل اجتماعی و سیاسی خود را انجام دهد اگر درسایر شئون اجتماعی به دانشجویان امکان مشارکت دهید نتیجه همین است که در اجرای اصل مبارزه با گرانفروشی آنها از دل و جان همکاری کردند به دانشجو حق شرکت در سازندگی کشورش را بدهید زمانیکه ما تحصیل می‌کردیم از دانشجویان در کلاسهای مدارس برای تدریس بیشتر استفاده میکردنددر مورد دانشجویان خارج از کشور عزیزانی که با عشق به تحصیل به خارج رفته‌اند و روزشماری می‌کنند که تحصیلاتشان تمام شود و به کشور برگردند و خدمت بکنند اینها دور از پدر و مادرشان بقصد خدمت باین مرز و بوم با علاقمندی تحصیل می‌کنند ، من از مقامات وزارت آموزش عالی استدعا می‌کنم توجه بیشتری بوضع آنها بکنند قبلا ما یک اداره سرپرستی داشتیم حالا گویا وظایقش را به وزارت خارجه محول کرده‌اند و بعضی از امور آنها بوسله وزارت علوم و سفارتخانه‌ها انجام می‌گیرد اجازه بدهید اینجا در پشت تریبون عرض کنم که یک عده انگشت شمار سراغ این عزیزان ما می‌روند که دراثر عدم مراقبت کافی، ممکن است خدای نکرده تحت تاثیر قرار بگیرند ولی اینها قلباً می‌خواهند خدمتگزار شاهنشاه و ملت باشند تنهایشان نگذارید، ولشان نکنید مراقب شان باشید مسلماً یک برنامه رفاهی کامل و مراقبت کامل برای این ۵۴ هزار نیروی عظیم مملکت ما درخارج از مرزهای ایران در دست دارید ولی طرح جامعی برای مراقبت از این نیروی انسانی جوان و فعال و حساس لازم است مسئله‌ای که بایداینجا عرض کنم ، جناب وزیر علوم تشریف ندارند معاونشان هستند بنده شاهد بودم در سال گذشته یک دانشجو برای اعزام به خارج مراجعه می‌کرد وزارت علوم گفته بود پاسپورت را ما خودمان تهیه می‌کنیم خدا شاهد است در گرمای تابستان با این ترافیک تهران در یک زیرزمین در خیابان کریمخان پنجاه ، شصت نفر هر روز مراجعه می‌کردند میگفتند پاسپورت ما چه شد جواب می‌دادند صبر کنید افسر رابط باید بیاورد، دو روز دیگر برگردید و مرتب اینکار تکرار می‌شد بالاخره که فکر می‌کردند با گرفتن پاسپورت و تهیه آن لیست لوازم مورد لزوم، تشریفات کراشان تمام است ولی ۲۴ ساعت قبل از پرواز به آنها گفتند حتماً باید بیمه بشوید آقا شما که اینقدر زحمت می‌کشید ارز می‌دهید امکانات به آنها می‌دهید گردشهای علمی می‌گذارید بازدید از اردوهای عمرانی برایشان ترتیب میدهیدچرا بخاطر این مسائل جزئی روحیه آنها را در آخرین لحظات حرکت از مملکت خراب می‌کنید به آنها گفتم چرا این مطلب را زودتر نگفتید، گفتند می‌خواستیم فرمی تهیه کنیم کاغذش را تامین نکرده‌اند آیا پنج صفحه کاغذ تایپ شده باید ناراحتی برای عزیزان وطن ما ایجاد کند وقتی این همه امکانات هست آنها را خوشحال و راضی بسوی تحصیل بفرستید ، ۵۴ هزار دانشجوی ما در دانشگاههائی مانند هاروارد مشغول تحصیل اند ذهن آنها را نسبت به مسائل جزئی بدبین نکنید اگر پاسپورت ده روز دیگر آماده می‌شود باو بگوئید ده روز دیگر بیا کاغذی را اگر باید تایپ کنید به موقع این کار را انجام بدهید به مسئولین امور تذکر بدهید رفتارشان با آنها مناسب باشد اینها عزیزان شاه ما هستند یک جوان بیخودی بزرگ نمی‌شود و بدانشگاه نمی‌رود اینها سرمایه مملکت هستند بی اعتنا نباشید که دیگران آنها را جذب بکنند اینها علاقمند به مملکت شان دارند به پدر و مارشان علاقه دارند و دلشان برای وطن لک زده می‌خواهند هرچه زودتر به این مملکت برگردند و خدمت بکنند اینها باید ما را برسانند بدروازه تمدن طلائی بزرگ مسلماً هرچه شاه بگوید عمل می‌کنند محصلی که می‌خواهد بیاید ایران و برگردد یک تکه کاغذ دستش بدهید مهری بزنید و اینقدر درکارش اشکال بوجود نیاورید از روز اول که چنین قصدی می‌کند مسئله تهیه بلیط هواپیما، گرفتاری سرپرستی سفارتخانه و سایر مسائل را خودتان حل بکنید بگذارید اینها هرسال از مملکت و اقدامات جدید آن دیدن کنند و بخاطر دردسرهای رفت و برگشت آمدن و بازدید هرساله از مملکت را بپایان تحصیلاتشان موکول نکنند (صحیح است) آن دانشجوی آذربایجانی یا مازندرانی یا کرمانی باید پیشرفتهای روز به روز مملکت را لمس کنند و احساس غربت نکنند و به محیط و شاهش دلبسته باقی بماند(صحیح است) بی توجهی نکنید دانشجوئی نوشته است روز شماری می‌کنم که در فرودگاه مادرم را بغل کنم این احساس را کور نکنید ما اینجا دو شب خوابیدیم لحاف و تشک دادند وپذیرائی کردند برای اینکه اینجا چند دقیقه‌ای درد دل بگوئیم من از وزارت علوم استدعا می‌کنم شما که خیلی از برنامه‌هاتان را انجام داده‌اید به این مطالبی که اینجا از دل و جان میگوئیم توجه کنید من بچه معلمی هست که با ششصد تومان حقوق، از هشت بچه . دو طبیب و دو مهندس تربیت کرده است من از سال اول طب در زندان شهربانی کشیک شبانه دادم و برای پنجاه تومان زیر چراغ آنجا درس خواندم و در دهات آذربایجان با ماهی هشتاد تومان خدمت کردم و بیست و پنج سال است خدمت می‌کنم و چیزی هم ندارم ولی همیشه مدیون این مملکت هستم چون میدانم که بیشتر از این بمن نمی رشد آنهائیکه بیشتر دارند شاید از راه نامشروع است پس این حرفی که می‌زنم از ته دل است بخدا وقتی می‌بینم یک نفر دانشجو درخارج با شنیدن اسم شاه قلبش می‌تپد گناه کبیره است اگر ما احساس مسئولت نکنیم و برنامه‌های خود را با وجدان کامل انجام ندهیم هر مذهب و سنتی که داریم برخلاف آن سات بعقیده من هرچه کتابهائی بنام کتابهرای اخلاق و علم الاجتماع نوشته شود و بخورد بچه‌ها داده شود نمی‌تواند جایگزین مذهب و اعتقاد آنها بشود من خودم آخوند زاده و معلم زاده هستم تجریبه کرده‌ام هرجا می‌خواستم منحرف بشوم یک پلیس درونی بمن فشار میاورد و جلوگیری می‌کرد چون در دامان پدر و مادری مسلمان تربیت شده‌ام و در خانه ما از این پارتیها نبود و مادرم با مردی نرقصید و پدرم هم بلد نبود و از جلسات روزانه و شبانه نداشتیم به انجمنهائی می‌رفتیم که قرآن تفسیر می‌کردند (آفرین – احسنت) و آلان سایر دوستان من غیر از من همه در راس کارهای مملکتی هستند و کارهای خوب دارند (نمایندگان – کارشما از همه بهتراست) انجمنی داشتیم بنام انجمن تبلیغات اسلامی بجای پیش پرده و پس پرده جناب راشد و صدر بلاغی و مرحوم ابن الدین سخنرانی می‌کردند و ما کلمات قصار حضرت علی را می‌خواندیم سال ۶ طبیعی بودم و این روحیه من بود این وظیفه آموزش و پرورش و وظیفه دانشگاه است که مذهب را باز تقویت کند اعلیحضرت همایون در پایان اولین دهه انقلاب شاه و ملت فرمودند که غرب به کره ماه رفت از نظر تکنیک خیلی جلو رفت آدم به کره ماه پیاده کردند از نظر ماشینی عالی استولی همینقدر احساس خلاء و کمبود می‌کند آن خلاء را بنام مذهب ما می‌توانیم پرکنیم خواهشمنداست بهرنحوی که میسر است برنامه هائی دراین طریق تنظیم کنید مذهب ما مذهب روز است مذهب همیشگی است مواد ۱۷ گانه شاه و ملت هم مبتنی برموازین دینی است (صحیح است) اینقدر درکتابهای درسی می‌نویسید بیائید درکنار این مطالب لااقل از سنین کودکی برای بچه‌ها مذهب را اشاعه دهید تا وقتی وارد دانشگاه شد بزیور دین و مذهب آراسته باشید آنوقت بعوامل استعمار و استثمار سرخ و سیاه و رنگهای دیگر بی اعتنا می‌ماند (احسنت) و هیچکس بغلط درآن نفوذ نمی‌کند و این آدم وقتی درمقام اجرائی مملکت قرار گرفت دیگر قابل خرید و فروش نیست نه با پول خرید و فروش می‌شود نه با مقام برای اینکه مومن است و اعتقاد دارد و به مبانی ملی و اجتماعی کشورش ایمان دارد.

مطلب دیگر پیشنهاد من راجع به جوانها است البته اینها در کانونهای حزبی که می‌رویم از جناب مجیدی و وزیر آموزش و پرورش انتقاد می‌کنند و میگویند هی بما میگویند ورزش کنید و قهوه نخورید و فال نگیرید و نروید دنبال موزیک تند، آقای وکیل ما میدان ورزشی در شمیران یا جای دیگر نداریم بما میدان ورزشی بدهید منظورم تنها شمیران نیست مسئله مملکتی مطرح است البته ما نیخواهیم که تمام استادیوم‌های ورزشی ما یکصد هزار نفری باشد. آن در سطح مملکتی است که بروند خارج و پرچم ایران را درمیادین خارج به اهتزاز بیاورند آخر بچه‌ها کوچک چقدر در کوچه و بازار فوتبال بازی کنند وقتی مدارس تعطیل می‌شود بردارید ببرید در رامسر زمین خیلی داریم این همه زمین ملی شده داریم اینکاری ندارد یک چهار دیواری کشیدن ، نرده کشیدن ، یک زمین فوتبال درست کردن، یک چمن درست کردن و ۲ تا تور گذاشتن که کاری ندارد استدعایم این است همانطور که ما ازجوانها انتظارداریم جوانها هم از ما انتظار دارندتقاضا می‌کنم برای جوانان باشگاههای سالم تحت ضوابط خاص بخصوص برای ایام تعطیل که این بچه‌ها ویلان و سرگردان نشوند فکری بشود و یک برنامه ریزی بشود. درمورد وزارت بهداری سابق که خوشبختانه جزو مسایلی بود که بنده قبلاً از ادغام وزارت بهداری و رفاه و تشکیل وزارت رفاه و تندرستی که هم از خواسته‌های همه پزشکان و هم تمام ملت ایران بوده است باید عرض کنم که اقدام بسیار مفیدی بود برای اینکه در جلسه مشترکی که درخدمت نخست وزیر بودیم بنده حساب کردم که در حدود ۹۰ و خرده‌ای جور درمانگاه دراین مملکت داشتیم و داریم هر وزارتخانه در داخل خودش یک درمانگاه دارد و اگر یک وزارتخانه پولداری بود یک مریضخانه درست می‌کرد. آموزش و پرورش یک بهداری جدا، بانک ، شرکت ملی نفت، سازمان برنامه ، وزارت نیرو، وزارت آب وبرق هرکدام برای خودش یک درمانگاه و یک تشکیلات جدا دارد چند نفر پزشک هم از دانشکده بیرون می‌آیند یکی می‌رود شیروخورشید با یک حقوق و یکی سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی که از دستگاههای بسیار ارزشمند است (صحیح است) سازمان شاهنشاهی و شیروخورشید هردو از سازمانهای خدمتگزار به مردم این مملکت هستند. یکی می‌رود به شرکت نفت یکی به وزارت بهداری و یکی به آموزش و پرورش هرکدام با یک نوع استخدام خاص و یکنوع حقوق مخصوص و یک عدم رضایتی بین پزشکان و کارکنان که باید درکنار هم کار بکنند بوجود می‌آید از طرف طبقه بهیار و نرس همیشه این اعتراض باقی بود که خدمات درمانی در سطح مملکت باید یکنواخت بشود حقوق پزشکان و کسانی که به افراد پزشک خدمت می‌کنند باید یکنواخت باشد، معین بشود که یک پزشک دراین اطاق روزی اینقدر ساعت کار کند اینقدر حقوق بگیرد و یکنفر دیگر یک حقوق دیگر هر دو یک کار را می‌کنند ، هردو در یک دانشکده درس خوانده‌اند و هر دو یک معلومات دارند. با تشکیل و ادغام این دو وزارتخانه که مسلم لایحه اش خواهد آمد و در موقع تصویب دربارده اش صحبت خواهیم کرد پیشنهادی داشتم نماینده وزارت رفاه هم بودند این باید تعمیم داده شود.

تنها وزارت رفاه و بهداری نباید ادغام شود باید هرکس که خدمات درمانی می‌دهد باید ترتیبی داده شود که دیگر درهیچ وزارتخانه و موسسه خصوص و شرکت خصوصی طبیب استخدام نکند. برای یکنواخت شدن سطح خدمات درمانی و بهداشتی درسطح مملکت قانون هم داریم سابقاً می‌گفتند وزارت بهداری طبق قانون صحیه مملکتی مسئول درمان بهداشت است حالا وزارت رفاه و تندرستی مسئول است مردم باید بدانند کی مسئول است مسئول درمان و بهداشت آنها کیست؟ یک مسئول داشته باشند جوابگوهم یک مسئول باشد درمقابل مقامات مملکتی هم یک مقام باشد، حالا این وزارت رفاه و تندرستی هست یا هرمقام دیگر. بنابراین از جناب وزیر رفاه فعلی و وزیر مشاورخواهش می‌کنم که به مسئله ادغام سایر موسسه‌های درمانی درداخل وزارتخانه رفاه اقدام کنند .مسئله پزشک چون این جا مطرح است بنده خواستم، نه از نظر تعصب پزشکی چون دکتر هستم از نظر اینکه صنف پزشکی همانطور که برای همه قشرها قابل احترام هستند همانطور که شاهنشاه فرمودند آن که فضیلت اخلاقی دارد آن که احساس مسئولیت می‌کند ارزش دارد حالا این می‌خواهد یک کشاورز باشد یا یک دکتر عالی مقام (صحیح است) با علم به این مسئله باید عرض کنم که سرمایه گذاری برای پزشک از گران ترین سرمایه گذاری‌های مملکت است هیچ سرمایه گذاری به اندازه پزشک برای مملکت گران تمام نمی‌شود و شما ملاحظه میفرمائید ممالکی استعمارگر پزشکانی نظیر ممالک ما را استثمار می‌کنند، برمیدارند می‌برند خارج و بظاهر میگویند فلان مقدار دلار پول می‌دهیم بیا آنجا ، ولی آنها چه می‌برند؟ حاصل سی سال زحمتی که مملکت کشیده و پولی که برایش خرج کرده‌اند و آن مملکت که طبیب ما را از اینجا می‌برد سرمایه گذاریش را در جای دیگر و درامر دیگری می‌کند بچه اش را می‌گذارد مهندس و خلبان می‌شود و استفاده فوری می‌کند برای اینکه درمدت کوتاهی از او بهره گیری می‌کند و من نوعی باید پسرم را بفرستم وقتی ۳۰ ساله شد تخصص گرفت و وقت ثمردادنش شد حالا که باید برای مملکت خودش خدمت کند اینها می‌قاپند میگیرند و می برندش، عللی دارد اولا طبق فرمایش پیشوای مذهبی ماالعلم العلمان علم الابدان وعلم الادیان پیغمبر اسلام صل الله علیه وآل و سلم فرمودند علم الابدان و بعد ادیان ، علم الابدان یعنی علم پزشکی ، این مقام علم پزشکی که در اذهان مبارک پیشوای مذهبی بوجود آمد این هم از نظر مذهب و هم از نظر اقتصادی که عرض کردم سرمایه گذاری مشود و برای مملکت حیف است که یکی را پزشک بکند و بعد نتواند از او استفاده کند درمورد پزشکان ، اگر پزشک هم یک آدمی است از آدمهای اجتماع پدر من ۸ تا بچه دارد دو نفر از آنها دکتر هستند از ۶ نفر دیگر دو نفرشان مهندس است یکی نقشه می‌کشد و ده هزار تومان می‌گیرد و من نوعی که پزشکم و هزار خطر ار استقبال می‌کنم یک عمل جراحی می‌کنم و ۲۰۰۰ تومان یا ۱۰۰۰ تومان می‌گیرم بعضی‌ها این الم شنگه‌ها را راه می‌اندازند من نمی‌گویم که هیچ خطا نمی‌کنم، می‌کنم خطا از ناحیه همه می‌شود مثل هرخطائی درهر رشته‌ای ولی اینها بچه‌های این مملکت هستند من هر جزو هشت تا بچه ی بابام هستم، حالا من پزشک هستم خطا کردم ولی من خطایم با توجه به ظرافت شغلی و حساسیت شغلی یک پزشک ممکن است صورت بگیرد اجازه ندهید حرمت پزشکی لکه دار شود، چرا؟ برای اینکه اگر حرمت پزشکی لکه دارشود رابطه معنوی که باید بین پزشک و بین بیمار باشد از بین می‌رود مریضتان هیچوقت خوب نمی‌شود اگر شما به من ایمان نداشته باشید نصف اثرش از بین می‌رود نصف اثر نسخه من ایمانی است که بمن دارید.

عباس میرزائی – شما بمن نسخه بدهید من ایمان دارم.

دکتر صدیق اسفندیاری - ما که درمجلس خوابیده بودیم دوشب پیش نسخه نوشتم و به شما دادم. بخاطر حساسیتی که علم پزشکی دارد رابطه‌ای بین پزشک و بین بیمار است من خواهش می‌کنم از نویسندگان محترم مطبوعات از دستگاه ارتباط جمعی یا رسانه‌های گروهی ، استدعا می‌کنم اگر یک مسئله کوچکی بنام خطا ملاحظه می‌شود اولا ما در پزشکی نظام داریم همه میدانید بنام نظام پزشکی که در راس این نظام مردی شاهدوست، پزشکی شایسته و والا مقام بنام دکتر منوچهر اقبال که مورد اعتماد همه پزشکان است و همه به او احترام می‌گذارند قرار دارد(صحیح است) با بودن چنین فرد شایسته‌ای درراس نظام پزشکی ، اگر من خطای پزشکی مرتکب می‌شود این نظان باید به آن امر برسد وقتی رسید و جرم من معلوم شد آنوقت درکنار این جرم میگویند که چقدر جرم دارد و چند سال محرومیت دارم از پزشکی و غیره. این مسایل است نگذارید این ورقه پزشکی ما بدست افراد پزشکنمائی که چند نفر بیشتر نیستند و ما هم قبولشان نداریم آنها بنام کسوت پزشکی جامع مقدس پزشکی را بپوشند و جامعه پزشکی را لکه دار کنند. نگذارید جامعه پزشکان باوجود این چند نفر که هم همه ما دل پرخونی از انها داریم و هم شهرستانها دل پرخونی از آنها دارند حرمت پزشکی را لکه دار کنند.

جناب آقای هویدا تشریف نداشتند بنده بعرضشان برسانم در تصادفی که درسال ۴۱ در زمان نخست وزیری مرحوم منصور ایشان درشمال کردند بنده بنام خدمتگزار و بنام مسئول بهداری نوشهر و چالوس بودم تنها بیمارستانی که در نوشهر داشتیم بیمارستان ۲۰ تختخوابی بود که از یادگارهای دوران رضاه شاه کبیر بوده چند تخت و ابزار بسیار در سطح اولیه ، وکیلش هم می‌گوید صحیح است چون خودش هم اهل آنجاست آن سال جناب مرحوم منصور نخست وزیر وقت تشریف می‌آورند با جناب هویدا بودند جناب هویدا تصادف کرده بودند من نمی شناختمشان ، خودم را معرفی کردم ایشان فرمودند که تمام امکانات خود را دراختیار ما بگذار من گفتم امکاناتی نداریم من جز ۲۰ تخت دوران رضا شاه و چند تا پتو و مقداری وسایل اولیه چیزی ندارم که در اختیار نخست وزیر مملکت بگذارم ولی بلافاصله برقی درخشید و واقعا الهام شد که از این موقعیت بهره برداری کنم برای افتتاح بیمارستانی که از دوران رضا شاه کبیر نیمه کاره مانده بود در سال ۴۱ با وسائل کوچکی که داشتیم پای آقای هویدا را پانسمان کردیم وبا تخته سه لائی بستیم و بانداژ کردیم یک آمبولانس قراضه هم داشتیم آوردیم تا فرودگاه خوشبختانه هواپیما آماده بود و بنده هم در خدمتشان بودم تا آوردیم به بیمارستان پارس. در سال ۴۱ تنها امکانات بهداشتی درمانی آن شهر ساحلی من بودم و یک پزشک و یک پرستار و آن بیمارستان . ولی دراثر انقلاب ، درسالهای شکوفان انقلاب ، درزمان نخست وزیری جناب آقای هویدا و وزارت جناب دکتر آموزگار، وقتی مرحوم منصور فرمودند تو با حداقل امکانات خیلی خدمت کردی من چکار می‌توانم بکنم عرض کردم بیمارستان چالوس را اگر کاری برایش بکنید بنده خیلی ممنون می‌شوم البته خیلی چیزهای دیگری می‌توانستم بخواهم ولی من آنها رانخواستم بلافاصله فرمودند که از پول نخست وزیری طرحی دست کنند مجری طرح هم فلانی بشود بیمارستان را درست کردیم و خود جناب آموزگار افتتاح فرمودند و درتابستان آنسال شهبانو آمدند و دوساعت بازدید فرمودند درسال ۴۷ درجائی که پای وزیر دارائی مملکت را با تخته سه لائی بستیم دست ولیعهد محبوب مملکت ما وقتی اسکی روی آب می‌کردند مچ دستشان شکسته بود در بیمارستان چالوس مورد جراحی قرار گرفت و آن پزشکان توسط شاهنشاه تقدیر شدند.

این پیشرفت سالهای شکوفان انقلاب است اینها مسائلی نیست که ما ندیده بگیریم خودم عاملش بودم ، خودم بازیگرش بودم آن بیمارستان الان صد تخت دارد و یک مرکز علمی شده است اخیراً شیروخورشید تحویل گرفته است سه جراح متخصص داخلی کودکان ، رادیولوژی ، آزمایشگاه و تمام چیزهائی که یک بیمارستان خوب دارد آنجا هم دارد (یکنفر از نمایندگان – ولی کافی نیست) برای اینکه شاهنشاه ما را بد عادت کرده‌اند خواست ما بیشتر شده است انشاء الله دویست تختخواب هم می‌شود. ما در حال حاضر دوازده هزار پزشک در مملکت داریم از این قسمت عمده پنجهزار نفر مقیم تهران هستند ما درهر سال درحدود هفتصد تا هشتصد پزشک تربیت می‌کنیم و از دانشگاهها فارغ التحصیل می‌شوند ولی یک مسئله هست از سال ۴۸ تا حالا تعداد پزشکان ما نوسان ندارد بدلیل اینکه مقدار زیادی مهاجرت کردند اگر سعی شود با طرح برنامه هائی جلو مهاجرت پزشکان را بگیرند و از یکطرف با طرح برنامه هائی جلب کنیم پزشکانی را که الان درخارج هستند بیاوریمشان و تسهیلات برایشان فراهم کنیم نه تسهیلات کاغذی که فقط قول بهشان بدهیم. بنشینیم وضعشان را درشرایط فعلی که درآنجا دارند بررسی کنیم این پیشنهاد من است اگر می‌توانید حیف است یک پزشکی که ایرانی است و در آلمان زندگی می‌کند با پول ما ماهی در حدود شصت هزار تومان درآمد دارد. ولی یک وقتی دریک دوره دوستانه چند تا دکتر با هم صحبت می‌کردیم در آن جلسه خانوادگی یکی از آنها گفت بخدا من غبطه می‌خورم باین بزم شما، گفتم برگرد گفت الان وضعم آنجا اینطور است حالا نمیدانم اگر بیایم اینجا چه می‌شود این پزشکانی که داریم برای هوای این مملکت و برای استنشاق هوای ایران نه گازوئیل تهران بلکه برای استنشاق هوای واقعی برای دیدن فامیل هایشان بی طاقتند و این احساسات ما هست بخاطر صفا و محبتهایی که درما هست نه آن صفائی که در آنجا هست در آنجا پول حکومت می‌کند و صفا و صمیمیت با پول ارزشیابی می‌شود اینها را بردارید بیاورید برنامه بریزید شما می‌خواهید سوبسید بدهید مملکت را طبق فرمان شاهنشاه تا آخر سال ۵۸ هشتاد درصد پزشک و درکنارش نرس می‌خواهید درکنارش بیمارستان می‌خواهید درمورد بیمارستان مادرحال حاضر حدود ۴۲ هزار تخت درایم این را در مقام مقایسه با سایر کشورها دست کم ما حداقل بصد هزار تخت احتیاج داریم مسلماً دربرنامه ریزی وزارت تندرستی و رفاه دراین طریق اقدام خواهد کرد و چون وزارتخانه و رفاه دراین طریق اقدام خواهد کرد و چون وزارتخانه جدیدی است و هنوز برنامه‌ای ندارد جزء پیشنهاد است شما وقتی می‌توانید کوشش را باین حد برسانید که پزشکش را داشته باشید بیمارستانش را داشته باشید شما الان مرکزی درست کردهاید من تبریک می‌گویم به وزیر مشاور و سرپرست وزارت رفاه که بنام اورژانش تهران در شهریور چهل و شش افتتاح شد بسیار مرکز خوبی است روز عاشورا بود و من باتقاق دوست عزیزم جناب دکتر فروزین می‌رفتیم به لواسانات که در مراسم سوگواری موکلینمان شرکت کنیم در خیابان جردن دیدم ماشین آقای شیخ الاسلام زاده و دو تا ماشین با هم تصادف کرده‌اند و ایشان وسط خیابانند ما توقف کردیم که سوارشان کنیم ولی تا سلام کردیم دیدیم درظرف چند دقیقه آمبولانسی آمد و راننده‌ای را که برایش ناراحتی پیش آمده بود بلافاصله بردند داخل آمبولانس و همانجا آمپولی به او تزریق کردند و گفتند چیزی نیست و اگر هم احتیاج داشت اورا به بیمارستان می‌برند ولی یک مسئله هست شما مرکز اورژانس درست کردید واین مطلبی است که خود وزیر هم تایید کرده است یعنی تا مرحله رسیدن به مریض خیلی عالی است ولی برای بردنش به یک بیمارستانی باید مرتب بلندگوی داخل آمبولانس با بیمارستان صحبت کند که تو تخت داری؟ و به آن دیگری بگوید تو تخت داری؟ این است که مسئله کمبود تختخواب در بیمارستانها یک مسئله اساسی است و باید به آن توجه خیلی بیشتری شود آقای معاون وزارت بهداری تشریف دارند تقاضای من تعیین ضوابط درست و منطقی برای کلینیک‌ها وبخصوص بیمارستانهای خصوصی پایتخت است خود این بیمارستانهای خصوصی عاملی هستند که افراد را برعلیه جامعه پزشکی میشورانند عرض کردم که پزشک انسانی است که تحصیل می‌کند و امکانات رفاهی باید درحد یک پزشک داشته باشد ولی این را قبول نداریم که یک پزشک به محض اینکه تخصص گرفت بعد از یکی دوسال در نیس و لوکزامبورک و ایتالیا و یا جای دیگری آپارتمان داشته باشد من حرفی ندارم لااقل دهسال صبرکند مگر بنده نوعی که بیست و پنجسال مویمان را سفید کردیم اینجا و آنجا ویلا داریم؟ البته هرکسی هرپزشکی باید بحق مشروعش برسدنه اینکه من مطبی بازکنم و بگویم روزی پانصر تومان باید درآمد داشته باشم که اگر احیاناً یک روز فقط مریض آمد پانصد تومان رااز او بگیرم استدعا می‌کنم یک ضوابط معینی نه بضرر جامعه پزشکی برای بیمارستانهای خصوصی تعیین بفرمائید و این احتیاج به قانون و مجلس هم ندارد خودتان می‌توانید طبق قانون بر تمام امور درمانی و بهداشت کشور نظارت داشته باشید (صحیح است)

درمورد بهداشت که مقدمه درمان است باید عرض کنم که به بهداشت باید پیش از درمان توجه شود چون اگر یک بیماری را با تلقیح دو سه بار واکسن جلوش را بگیرید که مثلا تیفوئید و کزار و سیاه زخم نگیرند این به مراتب ارزانتر تمام می‌شود تا بگذارید مثلا یکی دیفتری بگیرد که همه هم علائم آنرا نمی‌شناسند طبیب هم به اندازه کافی نداریم که توی ده و روستا بنشیند و این نوع مریض‌ها را ببیند آنوقت این بچه مریض را می‌برند دست حکیم باشی‌های محلی می‌دهند یکی می‌گوید گلویش راباید فشار داد یکی می‌گوید گرمیش کرده یکی می‌گوید سردیش کرده خلاصه به آنجا می‌رسد که بایستی حنجره اش را برید و آیا زنده بماند یا نماند؟ یا ایکه تبدیل به خناق بشود حالا اسم فرنگیش را نمی‌گویم. یا تیفوئید و یا کزار کره ۹۹% مرگ و میر بدنبال دارد، بنابراین برنامه بهداشت خیلی مجدانه باید دنبال بشود. پارسال وزارت بهداری اعلام کرد و در روزنامه‌ها خواندیم که مامورین در زنچان واکسن هائی را که میفرستاندند به مردم بزنند آتش می‌زدند بعد راننده آمد و اطلاع داد و رفتند دیدند درست است و مامورین را هم تعقیب کردند حالا باید دید چرا مامورین واکنسی را که فراوان هست راننده هم هست و ماشین هم هست که برای آنها ببرد به مردم نمی‌زدند و دور می‌ریختند حتما مسائلی دارد بیائید به این مسائل برسید ، بررسی کنید اگر درست است درحل آن کوشش کنید چون این آدم مال این مملکت است ، خودش هم بچه دارد و بچه اش را هم دوست دارد و میداند نباید واکسنی را که مایه حیات بچه‌های بیمار است آتش زد، بهرحال به مسئله واکسیناسیون باید توجه شود سال گذشته یک شناسنامه‌های بهداشتی درست شد که مامورین که می‌روند واکسن بزنند آنها را می‌دهند که مردم پرکنند دراین شناسنامه بهداشتی سوالاتی داشت که من طبیب یا زن من که زن طبیب است درجواب ۵۰% این سوالات می‌ماندیم. که مثلا عمومی من زن گرفته یا نه؟ زن عمومی من سقط کرده یا نه شکم اول را عمه ات کجا زائیده و از این سوالات عجیب و غریب که نه بدرد این دنیا می‌خورد نه بدرد آخرت. جناب وزیر بهداری خواهش می‌کنم تجدید نظری در این شناسنامه بکنید. اینها را کی می‌خواهد پر کند؟ ۳۳ میلیون جمعیت که هفتاد درصد آنها در سطح روستاها هستند اینها را کشاورزان و بچه‌های آنها باید پرکنند. در زمینه واکسیناسیون اصل را درنظر بگیرید نه کتابچه را، اصل این است که بودجه کافی دارید مامور و وسیله کافی دارید در بعضی از این درمانگاهها روپوش سفیدهائی هستند که در روز فقط کارشان دیدن چند نفر مریض یا کشیدن چند دندان است اینها را می‌توانید تقسیم عادلانه کنید در سطح همه شهرستانها، اصل این است که واکسن به بچه‌های ایرانی زده شود حالا چه کتابچه داشته باشد چه نداشته باشد. درمورد بهداشت تنظیم خانواده میدانیم که انفجار جمعیت مسئله‌ای دنیائی است و از حدود نه سال قبل تا بحال مراکز بهداشت تنظیم خانواده طبق فرمان شاهنشاه برای جلوگیری از ازدیاد بی رویه جمعیت نه جلوگیری از بچه دارشدن بلکه برای کنترل ابعاد خانواده‌ها بوجود آمد، دراین مراکز بهداشت و تنظیم خانواده‌ها بوجود آمد، دراین مراکز بهداشت و تنظیم خانواده‌ها که از سلا ۴۶ تا حالا درسطح روستاها و شهرها کار کرده‌اند بسیار خوب عمل کرده‌اند، البته نقش اساسی را دراین مورد سپاهیان عزیز انقلاب ما ایفا کرده‌اند، ولی این برنامه اخیراً جنبه نمایشی اش بیشتر می‌چربد به جنبه واقعیش شهرنشین تحصیل کرده است و رادیو و تلویزیون و جراید هم دراختیارش هست و این برنامه را بخوبی میداند درمراکز استانها هم همینطور پس این برنامه‌ها را در سطح روستاها و بخش‌ها تعمیم بدهید، چرا یک زن روستائی باید هفت هشت بچه داشته باشد، آنها راکه دارند ول کنید و بروید دنبال آنها که تازه ازدواج می‌کنند این برنامه را ببرید برای دخترخانم هائی که تازه ازدواج کرده‌اند و از این مسائل اطلاعی ندارند و مسلم بدانید وقتی بدانند این برنامه‌ها را اجرا می‌کنند و نتیجه مطلوب گرفته می‌شود، ساختمانهای بسیار قشنگی که در آریامهر اجاره کرده‌اید دارید معاونش را هم دارید مدیر کل هم دارید همه اینها هم ماشین نویس و راننده دارند ولی به روستا نه معاون می‌رود نه مدیر کل می‌رود برای بهداشت تنظیم خانواده ، این برنامه را اگر ما درشمیران درانجامش توفیق حاصل کردیم توسط سپاهیان بهداشت بود یادداشتی یکی از دوستان نوشتند راجع به بیمارستانهای لوکس، قربان بیمارستان لوکس و تخت لوکس در همه جا هست یکنفر پول دارد به بیمارستان لوکس می‌رود و ما وقتی از بیمه صحبت می‌کنیم یااز مسکن ارزان صحبت می‌کنیم برای اکثریت مردم است حالا اگر در تهران افرادی هستند که دراثر پیشرفتهای اقتصادی بهره مند شدند و می‌توانند بچه هایشان را بخارجه بفرستند یا اینجا اتاق لوکس یکنفره با تلویزیون بگیرند یا حتی نرس خصوصی استخدام بکنند این برای ما مهم نیست آنچه ما درنظر داریم این است که تختخواب برای همه باندازه کافی باشد من می‌خواهم آپاندیسم را که الان ورم کرده در بیاورم چه توی اتاق یک تختی دربیاورم چه توی اتاق بیست تختی دربیاورم مهم این است که من کشته نشوم حالا اگر پول داشتم اتاق پانصد تومانی می‌گیرم و اگر نداشتم شصت تومانی جناب آقای دکتر کیانپور تشریف دارندو من می‌خواهم راجع به وسائل ارتباط جمعی یعنی رادیو و تلویزیون صحبت کنم قبلا باید از مسئولین رادیو و تولویزیون واقعا تشکر کنم به مناسبت پیشرفتهای اخیر بخصوص از نظر توسعه شبکه رادیو و تلویزیون . اینکه اینها چند کیلو واتی است نمیدانم و حرفه من نیست ولی باید بگویم که از مسئولین تلویزیون ملی ایران و رادیو باید تشکر کنم که هنگام انتخابات برنامه‌ای تحت عنوان در راه، تهیه کردند که برنامه بسیار خوبی بود البته نه برای اینکه من وکیل شدم این را می‌گویم چون همان موقع که کاندید وکالت بودم گفتم که این برنامه خوبست چون ما مستقیما با مردم صحبت کردیم و وقتی سوال کردند چرا می‌خواهید وکیل شوید و وقتی وکیل شدی چه می‌خواهی بکنی مستقیماً جوابش را می‌گفتیم و دراین چهارسال هم اگر شب میائیم درمجلس می‌خوابیم برای نطق قبل از دستور یا بحث دربودجه برای این است که مابا امکاناتی که دراختیار مان گذاشتید به مردم قول بیجا ندادیم ولی گفتیم وقتی نماینده شما بشویم بنام نماینده رستاخیز ملت ایران در دوران شکوفائی رستاخیز فرمان شاهنشاه را اجرا می‌کنیم و گفتیم ، مثلاً ما دو تا وکیل شمیران اینکارهائی را که مورد نظر ماست میگوئیم ولی قدرت اجرائی نداریم از ما خواهش کردن و گفتن و با این فضای قشنگ سیاسی و آتمسفرخوبی که بین دولت و پارلمان هست و هر دو تحت پوشش حزب و تحت رهبری شاهنشاه قرار گرفته‌ایم و همه یک هدف داریم بنابراین مسلماً وزیر حرف مرا خوب گوش می‌کند وامکاناتی را هم که دارد بمن می‌دهد مثلا وزیر که نمی‌تواند بیاید توی دهات چون وقتش را ندارد اما ما می‌رویم و با آنها می‌نشینیم توی کانونهای حزبی، حرفهایمان را می‌زنیم جناب وزیر، همین دیروز ما در هفت ، هشت کانون دعوت داشتیم ما نمایندگان ملت بنام نماینده ملت گرفتاریهای شما و فعالیتهای شما و اقدامات شما رابرای آنها میگوئیم و حرف آنها را هم برای شما بازگو می‌کنیم ما حامل پیام آنها به شما هستیم و حامل کارهای شما که انجام داده‌اید اما یک مسئله‌ای را که می‌خواستم از شما خواهش کنم این است که بما وعده نامساعد ندهید اصولا وعده ندهید درکار اجرائی وعده بدترین چیز است اگر برنامه‌ای را پیاده می‌کنید بگوئید من این برنامه را دراین واحد زمانی پیاده می‌کنم آقای وزیر مسکن تشریف ندارند وقتی ما به قرآن و بسر شاهنشاه قسم خوردیم که هدف یکی است دیگر جایز نیست که از همدیگر گله کنیم و بگوئیم چرااین حرف را می‌زنیم من به وزیر مسکن چه گفتم؟ نگفتم برای من خانه بساز عرض کردم که من آنروزنامه هائی را که شما درآنها هزاران خانه ساخته‌اید پاره کردم کو آن خانه هائیکه ساخته‌اید چرا مردم را ناراحت می‌کنید اگر آن تعداد خانه هائی را که در روزنامه نوشته‌اید ساخته‌اید تا بحال به ایرانی یک خانه می‌رسید هرشب هر دشت در روزنامه‌ها این مطلب را می‌نویسیم و موکلین ما هم می‌آیند و میگویند آن خانه هائیکه وزارت مسکن و شهرسازی ساخته شما وکلایی بیعرضه نتوانستید برای ما بگیرید و وکلای دیگر گرفتند بخدا قسم وکیل تبریز هم همین را می‌گوید وکیل دامغان هم همین را می‌گوید وکیل تهران هم همین رامیگوید بما واقعیت را بگوئید ما هم به مردم همین را میگوئیم بگوئید که امسال اینقدر خانه با این شرایط می‌سازیم دراین جاها ساخته می‌شود شش سال دیگر نوبت شما است وبیخودی هم حالا جوش نزن باور کنید هیچکس اعتراض نمی‌کند و شش سال صبرمیکند ولی اگر بعد از شش سال خانه را باو ندادید ناراضی می‌شود حق هم دارد استدعای من این است که جناب کیانپور ضمن تشکر از آن برنامه ایکه برای ما تشکیل دادید باید بگویم که برنامه‌های تلویزیون و رایو هم خوب شده یکروز بامسئول برنامه عصر خودتان، که برنامه خوبی هم هست و سه ساعت است برنامه چشم انداز و بیشتر برای جوانان است و من با اینکه جوان نیستم هر وقت فرصت پیدا کنم بعنوان جوان سابق باین برنامه گوش می‌دهم دراین برنامه سئوال شده بود که شما مثلا چقدر می‌خواهید برنامه مذهبی داشته باشید و چقدر برنامه کارگری داشته باشید هرکس باندازه دید خود جواب می‌داد آنوقت مسئول برنامه گفت که آقای کارگر عزیز اگر ما بخواهیم ۶ ساعت یا ۸ ساعت برنامه کارگری داشته باشیم نمی‌توانیم به برنامه‌های دیگر برسیم این درست، ولی اصراری هم نداریم که یک برنامه‌های تلویزیونی بدآموز چند ساعته داشته باشیم چه اصراری داریم که ۵ سال مثلا هفته‌ها برنامه محله پیتون را به بینیم یا برنامه روزهای زندگی را من نمیدانم ما چه می‌خواهیم بعد از شش سال از این فیلم نتیجه بگیریم که یک برنامه رادیو تلویزیونی بدآموزش داشته باشیم چه اصراری باید داشته باشیم که بنده چهل سال آزگار این برنامه‌های پیتون را نگاه کنم نمیدانم درمورد فیلم روزهای زندگی چه بگویم؟ اینها بدآموزش به جوانان ما است که یاد می‌دهند بعد از ۶ سال ۷ سال این دکتر فلک زده توی کوک زن برادرش رفت تا با او ازدواح کند یا اینکه زن آن یکی از آن یکی حامله شود از این قبیل فیلم‌ها مثل روزهای زندگی جز جنبه بدآموزی چه مفهومی از آن می‌توان استنباط کرد.

اگر وزارت علوم و آموزش عالی و رادیو تلویزیون دست بدست هم بدهند و دانشگاهی درست کنند برای تربیت بدآموزش آنها نمی‌توانند بدآموزش را بهتر از این فیلم اشاعه می‌دهد که چطور یک پسر خانواده می‌تواند به زن برادرش خیانت کند آموزش می‌دهد اینها را من استدعا می‌کنم شما مسلماً شورایی دارید جهاندیده و مومن به اصول و مبانی مملکت و سنتی ما هستند ما همانطور که از برنامه‌های آموزنده تشکر می‌کنیم حق داریم بنام مردم ، چه اگر خودم درخانه باشم پیچ رادیو را می‌بندم ولی چه اصراری دارید شاید من بفهمم بعد از سه سال، چهارسال، این محله پیتون را که این همه دختر و پسر دیده حاصلش چیست؟ آخر وقتی آدم می‌رود بدیدن یک فیلمی و یا درجائی یک چیزی را می‌خواند و وقتی برمیگردد می‌خواهد یک چیزی داشته باشد و بگوید رفتم چی یادگرفتم و چی آموختم. یکی در مورد اخباری است که گاهی درجراید منتشر می‌شود دختری چگونه تریاک خورد و خود را کشت و بعد مصاحبه می‌کنند با او تصادفی شده عکس ۲۵ جنازه و مسائلی از این قبیل که گاهی ما پدرها این صفحات حوادث را برمیداریم و پاره اش می‌کنیم که بچه‌ها نخوانند، جداً چندش آور است اینها چه فایده‌ای به مردم می‌دهد حال بنده اگر بدانم درجاده فلان جا اگر تصادف شده و چند نفر مرده‌اند من اگر این را بدانم انتفاد می‌کنم میگویم چشم پلیس راه روشن چرا چاده اسفالت نبوده؟ چرا جاده دید ندارد؟ و هزار چرای دیگر، خوب ، نوشتن اینها که فایده‌ای ندارد مردم همه اینها را میگویند شما می‌نویسید تا مردم بخوانند اینکه نفعی ندارد این مسائل باید بررسی شود. مساله دیگر، مدتی قبل بود که میامدم به مجلس برای اینکه وقت بگیرم برای نطق قبل از دستور که نوبت به من نرسید یک سینمائی است نزدیک امجدیه عرض کنم فیلمی بوده اسمش را یادم رفته یک تابلوی بلندی آنجا بود و باور بفرمائید برای مه که ۱۸ سال است زن گرفته‌ام و سه تا بچه دارم چندش آور بود این صحنه را من در سینمای کرج هم دیدم درآن سینمای کرج، نماینده کرج کجاست؟ درآن شهر متعصب هم دیدم آخر چه نتیجه‌ای دارد،شما فقط اسم فیلم را بنویسید هرکس خواست می‌رود می بیند قرار دادن چنین تابلو هائی در ملاء عام چندش آور و مشمئزکننده است دریک کشور اسلامی و پایتخت کشور اسلامی که شاهش افتخار می‌کند که مسلمان است و مبانی انقلابیش را برمبانی اسلام می‌گذارد چه نتیجه‌ای این تابلوها دارد؟ این جوانان ۱۷ و ۱۸ ساله درپای تابلوچه می‌خواهد گروه گروه می‌برید پای تابلو که چه بشود این فیلم‌های بدآموز که جز بدآموزش و ناراحتی برای طبقه جوان، دختران و پسران ما چیزی ندارند بجای اینکه برای آنها خدمت کنیم و امکاناتی برایشان فراهم کنیم تا حدی که امکان دارد و مسلماً میدانیم که امکان دارد اگر من دسترسی داشتم آقای وزیر را میاوردم و مسلما ایشان هم بنام یک فرد ایرانی و مسلمان و بنام یک وزیر دستگاه اجرائی مملکت اسلامی قبول ندارند. خیل مسائل رادرمملکت داریم مثلا درمورد مسکن بنده هیچ صحبتی نمی‌کنم برای اینکهدراین مورد صحبت شده است که می‌ترسم اگر صحبتش را کنم جناب آقای جابری انصاری مجدداً ناراحت بشوند قبول دارند که چنین مسائلی درمملکت وجود دارد (احسنت ) (یکنفرازنمایندگان – راجع به فیلم تلخ و شیرین هم بفرمائید) تلخ و شرین دیشب گفتند تمام شد بهرحال برنامه مسکن که دربودجه هست انشاء الله آنرا بنحو احسن پیاده خواهید کرد درمورد انقلاب اداری که از اصول هفده گانه شاه و ملت است باکمال تاسف جناب نخست وزیر هم خودشان تایید فرمودند بدلایل و جهاتی نتوانست مثل منشورهای انقلابی دیگر موفقیت پیدا کند چون درمورد انقلاب اداری مساله آدم‌ها مطرح است انقلاب اداری یک طرف قضیه مربوط به آنور میز نشین است و آنطرف دیگر قضیه این طرف میز، آنچه باعث می‌شود انقلاب اداری توفیق پیدا نکند باید آن عوامل از بین برود و گرنه انقلاب اداری چیزی نیست که با در اختیار گذاشتن بودجه توفیق پیدا کند انسانها هستند که باید انقلاب اداری را پیاده کنند کارمند دولت به معنی اعم کلمه یعنی از مستخدم تا وکیل و معاون کسانی که مراجعه می‌کنند یک مقدار زیادری ما مقررات و قوانین دست وپاگیر داریم که منطبق با این رستاخیز نیستند کارها بایستی خیلی صحیحتر و خیلی راحت تر از مجاری اداری بگذرد اینها منطبق با زمان رستاخیز ما نیستند اینها را باید دور ریخت کارها باید خیلی سهل تر از مجاری بگذرد و در مقاطع زمانی خیلی کمتر حل شود یک دوست من حساب کرد برای انجام یک کار خیلی کوچک دریک دستگاهی مثلا برای خریدن یک لیوانی که در آن آب بریزید و جریان آن باید ۱۷ میز را طی کند نمیدانم کمتر یا بیشتر تایک لیوان یا یک لوله امشی بخرند (صحیح است) قیمت یک لیوان یک تومان و یا ۱۲ ریال است ولی می‌بینید از این کانالهائی که رد می‌شود. این آدم هائی که پشت میز نشسته‌اند این کاغذهای عطف به بنامه شماره فلان بعرض رسید، لیوان داشتیم بعرض رسید فرمودند تهیه کنیم، بودجه نداریم، آخر یک لیوان یک تومانی چقدر وقت تلف می‌شود و چقدر ماشین نویس وقتش را صرف می‌کند که لیوان بخرید. اختیار بدهید به مسئول دستگاه اجرائی عدم تمرکز، کجایش عدم تمرکز آقا یک پرستار می‌خواهد در کلاردشت عوض بشود یا یک نفر از چالوس می‌خواهد برود نوشهر این باید برود استان و مرکز از معاونت اداری، شورای اداری به عرض مقام محترم وزارت رسانده شود تازه مقام وزارت تایید بفرماید که این کمک پرستار یا پیش خدمت عوض بشود یا نشود راه ساده این است این کجایش عدم تمرکز است مسئولیت بدهید و مسئولیت بخواهدی انقلاب اداری یعنی این، یک رئیس یا وزیر نیمتواند همه کارها را خودش بکند وقتی تقسیم کار شد احساس مسئولیت بوجود می‌آید. وجدان کاری فرد بیشتر می‌شود وقتی شما او را داخل انسان حسابش بکنید به او هم دریک بعد کوچکتری مسئولیت بدهید احساس مسئولیت برایش بوجود می‌آید یک بررسی بفرمائید افرادی که در دستگاه دولتی کار می‌کنند و موجبات دخالت ارباب رجوع را بوجود می‌آورند آیا ۲۰ سال پیش هم اینطور بوده‌اند تمام آدم هائی بودند با عواطف انسانی، حساس، فعال، علاقمند وب رای دستگاه با صمیمیت کار می‌کردند همین پیچ و خم‌های اداری و همین مسائل و ناروائی‌ها و بی عدالتی‌ها و تبعیض‌ها در دستگاه اداری باعث می‌شوند که این فرد از صورت یکفرد سازنده مثبت بصورت یک فرد منفی و ندانم کار و سهل انگار ویک فرد، باری بهر جهت بار بیاید این فرد را سیستم اداری ما این طور کرده است اینطور که یک آدم پرجنب و جوش بود دستگاه شما اینطور بارس میاورد کار به او ندادید آدم را استخدام می‌کنیم ولی نتیجه کار او چیست پارسال در سازمان امور اداری و استخدامی یک کاغذهائی پخش می‌کردند من در راس یک اداره‌ای بودم من خودم دیدم آن مسئولی که گفت این‌ها را پرکن گفتم پرنمی کنم گفت چرا؟ گفتم برای اینکه من نمی‌توانم به این سئوالات جواب بدهم وکارمند هم نمی‌تواند جواب بدهد تو برای چه استخدام شده‌ای؟ روزی چند ساعت کارمیکنی؟ محیط کارت چطوراست؟ مطبوع است،ارزش کارت چیست؟ ارزش یابی چیست؟ این هزار واسطه درست کرده که استخدام بشود استخدامش کردید میدانید برای چی؟ بعد ابلاغ را می‌دهید دستش ، می‌فرستی اینجا می‌گوید چکار کنم می گوئید یک جا بگذارش ،خوب این دیپلمه است؟ لیسانس است؟ شش کلاس درس خوانده است، چکار باید کرد جارو دستش بدهید که وظیفه ات جارو کردن است وظیفه است این است، حتی وظیفه ات این است که مریض بشود که آمپول بزنی؟ اگر حدود مسئولیت‌ها روشن بشود مسلما وجدان افراد بیدار می‌شود و احساس مسئولیت بوجود می‌آید و انقلاب اداری به این صورت توفیق پیدا می‌کند یک مسئله دیگر دراین سالهای اخیر باعث شده یک وزیری عوض می‌شود خوب اشکال ندارد وزیر پست سیاسی است ممکن است عوض بشود خوب وقتی که می‌روند یک تیم معاون می‌آورند بنام معاونین و معاونین می‌آیند یک تیم دیگر می‌آورند بنام مدیرکل باید از درون همین دستگاه باشد فرض بفرمائید بنده در دستگاه وزارت بهداری ۲۴ سال آنجا جدیت کردم یک عده‌ای را می‌شناسم یک وزیر عوض می‌شود یک معاون می‌آورد و یک معاون از اداره آموزش وپرورش ویک معاون از دانشگاه و یکی از علوم و آموزش عالی و یک معاون هم که تازه از آمریکا آمده می‌آورند البته امکان دارد خوب تحصیل کرده باشد ولی نمی‌تواند معاون باشد بنده نوعی کارمندم ۱۰ سال تقلا کرده‌ام که خودم نوع کارم را تازه می‌توانم چند درصدی به این دستگاه بشناسانم این تیم می‌آید، من می‌شوم غریبه در دستگاه حکومتی این وزارت خانه من می‌شوم یک غریبه آقایان وزراء و مدیران کل شما چند درصد از کارمندان خود را می‌شناسید و بدرددلشان و زندگی شان و درونشان آشنائی دارید شما تا به درون کارمندتان یا همکارتان آشنائی نداشته باشید چطور می‌توانید انقلاب اداری را پیاده کنید درمورد تبعیض مسئله‌ای است که شاه مملکت هم به کرات به دولت دستور صادر فرموده‌اند جناب نخست وزیر بودند این مسئله و گرفتاری از هزاران کرم خاردار یا بال دار نمیدانم، و از هزاران بیماری و یا خطرناک تر است تبعیض بزرگترین عامل فساد دراین مملکت است به چه دلیل تحت چه ضوابطی شماکه از راه آمده‌اید شما منی را که تازه از راه رسیده‌ام یک دفعه مدیرکل و معاون مدیرکل می‌کنید(یکی از نمایندگان – قربان ، ضوابطی هم هست) ما آن چیزی را می‌خواهیم که شاهنشاه مملکت گفته است .

می‌خواهیم ضوابط صحیح، ضوابط برپایه اصولی بین کارمندان ما حکمفرما باشد. یک معلم چندی پیش با من حرف قشنگی می‌زد، می‌گفت دستگاه پیگیری وزارت آموزش و پرورش دریک شهری کی معلمی را، یک مدیر دبستانی را که مدیریتش آنقدر ضعیف بود که نمی‌توانست مدرسه اش را اداره کند، او را کنار گذاشتند. گفتم به به ، خوب شد، حالا لابد مدیر جدید می‌آورند همین دستگاه که وزیرش عوض نشده و معاونش هم عوض نشده ودرنتیجه رئیس دستگاه پی گیرش هم عوض نشده یکمرتبه دیدیم همان آقا پس از چند ماه مدیر کل دریکی از شهرهای دیگر شده است، اگر این آقای را بعلت انحرافاتی از کار کنار گذاشتید و اگر بعلت عدم مدیریت بوده است، دراین مدت ۲ ماه کجا او کلاس مدیریت دیده است؟ گفت : من دستم به دامن وزیرمان نمی‌رسد. من گفتم ما در بودجه دستمان بایشان می‌رسد از ایشان خواهش می‌کنیم که قربان اگر نمی‌خواهید براساس ضوابط صحیح دست کارمندانتان را بگیرید و بیاورید بالا، لااقل مصونیت شغلی ایجادکنید. این مهم است، این فکر را دنبال کنید. چون من کارمند می دانم که مصونم و میدانم که با آمد و رفت وزیر و معاون وزیر لغزش ندارم من می دانم با آمد و رفت مدیرکل و معاون او خللی درکار من بوجود نمی‌آورد. آن چیزی که درمن خلل ایجاد می‌کند بی امانتی من است، کاربلد نبودن من است خیانت و سستی من است. اگر من کارمند صدیقی باشم هیچ مقامی نباید مرا حرکت بدهد و اگر درست کار می‌کنم باید من را بالا ببرد اگر طبق ضوابط ارزشیابی کنند لازم نیست که به محض اینکه وزیر جدید آمد رده کارش را عوض کند. حالا وقتی یک وزیر عوش می‌شود، معاون و مدیرکلش که عوض می‌شوند بجای خود، سکرتر و میزو صندلی و پرده اطاقش را هم عوض می‌کند، میزوصندلی و پرده موکت چه گناهی کرده است؟ اینها مسائلی است که وابسته است به پیاده نشدن اصول انقلاب اداری، انقلاب اداری این طور درست نمی‌شود و انقلاب اداری تنها این نیست که حقوق کارمند مقداری اضافه شود پول جامعه ایرانی را عوض نمی‌کند. بخصوص جامعه ایرانی که با پول زیاد اخت نشده ما یک سنت‌ها و عقایدی داریم که مخصوص خودمان است و به آن افتخار می‌کنیم و با هیچ چیز هم آن را نمی‌فروشیم (صحیح است) این سنت‌ها مال جامعه ما و مملکت ما است و هیچ حای دیگر هم ندارند و این روابط صحیح انسانی است که بین ما وجود دارد و حکمفرماست. شما مطمئین باشید حقوق کارمند را اضافه نکنید ولی وقتی این کارمند بداند که دراین سازمان و اداره از یک مصونیت شغلی برخوردار است دراین سازمان تبعیض به معنی واقعی از بین رفته است. دراین سازمان روابط خانوادگی و دوستیهامحفوظ نیست و شب نشینی‌ها و روابط نامشروع از بین رفته وقتی برای کارمند اینها از بین رفت بخدا از جان و دل کار می‌کنند ولی شما بجای اینها هزار تومان حقوق را می‌کنید ده هزار تومان . بعنوان مثال شما کرامندانی دارید که در دوسال قبل به وزیر بهداری عرض کردم شما اگر بعنوان پاداش مستمر حقوق اطباء را از ۳ هزار تومان به ۶ هزار تومان اضافه کیند، پول کیفیت کار را عوض نمی‌کند، قبل از پول یک عوامل و چیزهای دیگر هم هست که کارمند را زجر می‌دهد. آقای وزیر اگر آن عوامل را برداشتید توفیق پیدا کرده‌اید و انقلاب اداری را پیاده کرده‌اید، آنوقت ارباب رجوع ناراحت نمی‌شود، ارباب رجوع برای گرفتن یک کاغذ ده روز نمی‌آید و برود و مرتب به او نمی گویند جناب وزیر تشریف ندارند، معاون نیست، ماشین نویش نیست فردا بیا، پس فردا بیا اینها مسائلی است که باید درمورد انقلاب اداری مورد نظر باشد. می‌خواستم پیشنهاد آن معلم را به جناب وزیر آموزش وپرورش بگویم می‌گفت پیشنهاد می‌کنم که اگر ضوابط صحیحی برای ارتقاء نداریم لااقل هر وزیر برای خودش در وزارتخانه اش یک تابلو نصب کند و اعلام کند که دراین وزارتخانه شرط ارتقاء به مقام بالاتر داشتن این صفات است:

۱- دانستن زبان انگلیسی
۲- ندانستن زبان مادری
۳- رفتن به خارج از ایران
۴- خوب پیپ کشیدن
۵- رنگ کراوات چگونه با رنگ کت و پیراهن تطبیق کند.
  • و یا مثلا موی سرش چه جورباشد – اینها ضوابط است ، خوب ایرادی هم ندارد الان هم در روزنامه اعلام می‌کنند که مثلا ما منشی می‌خواهیم که اینطور بتواند حرف بزند ، قدش اینقدرباشد و ماشین نویسی هم بلد باشد؟ چه اشکالی دارد؟ وقتی دخترمن این شرایط را ندارد نمی‌رود، یک ضوابطی را که مویش اینجوری باشد زبانش اینطوری باشد از این ساعت تا آن ساعت به فلان جا تلفن کند خوب ، دخترمن این شرایط را نداد نمی‌رود کسی می‌رود که این شرایط را دارد بایداول سال این معلم، این کارمند تکلیفش روشن باشد می گیونداز نظر این وزیر شرط ارتقاء این‌ها است اگر این شرایط را داشته باشد می‌رود و اگر ارتقاء پیدا کرد آن دیگری ناراحت نمی‌شود چیزی که او را ناراحت می‌کند این است می‌بیند شما یک آدمی را بیرون کردید یا حتی برایش پرونده درست کردید وقتی پرونده هم می‌سازید در جرائد هم می‌نویسید که فلان کارمند اخراج شد ولی ششماه بعد یکمرتبه هشت پله می‌رود بالا. آفرین إ این موضوع راجناب وزیر باید روشن کند که در دستگاه من وزیر بهداری، من وزیر راه شرط ارتقاء اینها هست و آن کارمند باید اینها را دانسته باشد همانطور که ساعت ۸ باید بیاید دفتر حضور و غیاب را امضاء کند و ساعت ۲ برود و ۳ بیاید ناراحت نمی‌شود شرایط ارتقائش هم باید روشن باشد ولی ندانسته در برابر یک چیزی قرار می‌گیرد و ناراحت می‌شود و اظهار نارضایتی می‌کند دستش هم به وزیر نمی‌رسد بازتابش را روی ارباب رجوع منعکس می‌کند یا اگر معلم است روی شاگرد اثر می‌گذارد این معلمی که می‌تواند معجزه گر باشد همانقدر هم می‌تواند یک آدم منفی یک آدم بلا استفاده باشد شما یک آدم مثبت سازنده فعال رابرای یک ندانم کاری تبدیلش کرده‌اید به یک کارمند منفی سال گذشته سازمان امور اداری یک کاغذهائی چاپ کرده ضمن اینکه جناب نخست وزیر دستورمیدهند که درمصرف کاغذ صرفه جوئی شود باز هم مرتب از این نوع بخشنامه‌ها و کاغذها فراوان دیده می‌شود کاغذی فرستاده برای ارزشیابی کارمندان و واردکردن درگروه قطعی مسائلی در این کاغذ مطرح بود یک پزشکی که ۲۲ سال در شهرستان بود آمده بود اینجا در نظام پزشکی در هیئت مدیره نظارم پزشکی بعنوان شکایت یا حکایت که آقا اینجا نوشته‌اند که شرط اینکه تو بروی در گروه ۱۱ یا ۱۲ یکی این است که تو چند تا نشان و یا مدال داری؟ دوم تو چند تا بورس گرفتی تو چند تا تقدیر نامه از وزیر مربوطه داری نشریات تو چیست؟ این طبیب می‌گفت من یک مدت ۲۳ سال در روستا و یک مدتی در بخش و یک مدت در شهرستان بودم پنج شش وزیر عوض شدند اصلا وزیر را نمی‌شناسم چون کاری نداشتم و جناب وزیر هم تشریف نیاوردند اینجا حالا من از این وزیری که نمی شناسمش چطور مدال بگیرم من در گوشه روستا طبیب منحصر بفرد هستم من درآنجا نشریه علمی چگونه چاپ کنم من باید چیزی بیاموزم و کلاس توجیهی یا بازآموزش باید برای من ترتیب بدهند من بعد از اینکه از دانشکده طب درآمدم دراینجا درجا می‌زنم و حتی اسم دواهای جدید را بلد نیستم همان چیزهائی است که ۲۰ سال پیش یاد گرفته‌ام که از نظر پزشکی دیگر مردود است کدام نشریات؟من فقط طبابت می‌کردم میرفتم توی دهات و مردم را معالجه می‌کردم بعد هم اگر جشن چهارم آبان یا ششم بهمن یا جشن نوروز می‌شود باید از طریق مدیر کل یا جاهای مختلف دیگر از مقام وزارت باید به شرف عرض برسانند تا بمن یک مدال بدهند و آنقدر مدیر کل و مقامهای دیگر هستند که بمن نمی‌رسد که مدال بدهند و درگروه یازده قرار بگیرم من که نمی‌توانم مدال بیافرینم اینها مسائلی است انقلاب اداری تنها یک انگیزه که نبود انقلاب اداری یعنی این که وتقی من در گوشه شهرستان هستم ببینم که دید وزیر من دستگاه ارزشیابی وزیر من کار من را زیر میکروسکوپ می‌گذارد همچنین وقتی هم کارمند مصونیت شغلی داشته باشد آنوقت خیالش راحت است و همیشه مورد دید است به مناسبت همان مصونیت شغلی خاطرش جمع است و این شناخت وزیر به معنی این نیست که وزیر باید بیست هزار کارمند خودش را بشناسد شناخت به معنی ارزشیابی روی کار کارمند باید باشد آنطور که الان در ارتش شاهنشاهی هست و افسری که در مرز است میداند بعد از یک سال دوسال خدمت در مرز مثلا به تهران منتقل می‌شود و اگر الان سرگرد است کی و با چه شرایطی سرهنگ خواهد شد و وقتی سرهنگ شد چه پستی و درچه حدی به او خواهند داد و حتی برخورداری از مزایائی مثل نشان و مدال هم شرایطش معلوم است و به این جهت برای مملکت جانبازی می‌کند، جانبازی می‌کند چون میداند درحال حیات درحال مبارزه با دشمن تحت حمایت شاهنشاه است و خدای نکرده وقتی هم کشته شد زن وبچه و خانواده اش تحت حمایت شاهنشاه است زندگیشان تامین است وضع تحصیل فرزندانش تامین است و شما یک چنین وضعی ار باید در دستگاههای وزارتی بوجود بیاورید.

آنوقت می‌توانید بگوئید انقلاب اداری را پیاده کرده‌اید (احسنت – احسنت) حالا با اجازه تان دو مطلب کوچک را عرض می‌کنم و مرخص می‌شوم اینقدر احسنت احسنت نگوئید ما یک قانونی داریم بنام قانون تقسیمات کشوری و شهر وشهرستان و بخش همه را معین کرده است و یک شهرستان شمیران داریم و یک شهرستان ری که هر دو این شهرستانها یک وقتی یک نماینده مجلس داشت و حالا دو نماینده دارد و کلیه سازمانهای اداری یک شهرستان را هم دارا می‌باشند بهداری دارند انجمن شهرستان دارند فرماندار دارند و چه و چه ولی متاسفانه چون فاصله جاده بین تهران شهر ری و جاده پهلوی یا کورش کبیر تا شمیران خانه سازی شده و به شمیران وصل شده و همینطور به شهر ری این دو شهرستان از نظر شهرداری درشکم تهران است و اینکه عرض می‌کنم خواست مردم شهر ری خواست مردم شمیران است و از آقای معاون وزارت کشور تقاضا می‌کنم این را باطلاع جناب آقای وزیر کشور برسانند بنده قبلا در نطق قبل از دستور هم صحبت کردم خدمت جناب آقای دکترشادمان هم عرض کردم مردم این دوشهرستان چه گناهی دارند که با ساخته شدن خانه‌ها درفاصله این دوشهر که به تهران وصل شده است شاید اگر یک روزی حاده کرج هم ساخته شود کرج را هم در شکم تهران به حساب بیاورند من از حالا به نمایندگان محترم شهرستان کرج این خطر را اعلام می‌کنم که کرج هم در شکم تهران بزرگ خواهد بود نمیدانم نظر آقای نیک پی چه خواهد بود خوب آقا شهرهای چالوس و نوشهر و شهسوار هم بهم وصل است ولی هرکدام یک شهرستان جداگانه است این شمیران و شهر ری شهرستان است ولی از هیچ مزایای شهرستان بودن بهره‌ای ندارد آقا اگر شهر ری و شمیران شهرستان نبود که وکیل نداشت آخر محلات تهران که وکیل ندارد امیریه و عباس آباد که وکیل در مجلس ندارد تا بگوئیم مثلا ناحیه ده وکیل داشته است (دکترالموتی – جنابعالی وکیل شمیرانید یا ناحیه ده؟) ناحیه ده سابق را نگفتم جنابعالی اشتباه نکنید خواهش می‌کنم با این خواسته مردم توجه کنید اما راجع به مسئله مبارزه بافساد: یک جهادملی – جهاد مذهبی و دینی است. همیشه باید با فساد مبارزه کرد با فرمان رهبر دوراندیش و دلسوز مملکت در ششم بهمن امسال تمام نیروها و تمام افراد و آحاد ملت ایران بسیج شده‌اند به حساب فاسدین درهرمقام درهر موضع احتماع قرار دارنددقیقاً رسیدگی شود از دولت سپاسگزاریم که دراین مدت کم توانسته است فرمان همایونی را بنحو احسن پیاده کند. در مبارزه با فساد نباید مسئله هتک حرمت از افراد و خدای نکرده صورت تصفیه حساب‌های خصوص به میان آید. از مجریان صدیق شاهنشاه می‌خواهم که به عناصر فرصت طلب اجازه آبروریزی از افراد داده نشود خطارکاران و متحاوزین به بیت المال ملت باید به حکم قانون و محکمه مجازات شوند و تمام اموالی که به ناحق اخذ کردند به نفع دولت و ملت مصادره شود،در دستگاه دولت به اشخاصی نیاز داریم کهی ک تومان پول ملت را یک تومان خرح کند و لاغیر بله اگر قرار باشد حیف و میل‌های ارقام نجومی که بنده نوشتن را بلد نیستم انجام گیرد جناب نخست وزیر مطمین باشید که این بودجه عظیم هم کفایت نمی‌کند. درجلسات مشترک در جلسات استانی از مقامات اجرائی برای یک راه روستائی و حمام و مدرسه درمانگاه چانه می‌زنیم آنوقت ارقامی بنام سوء استفاده در جراید نوشته می‌شود که با هرکدام آن می‌توانیم استان خود را آباد کنیم و میلیونها افراد و روستائیان را راضی و دعاگوی اعلیحضرت . شما را به خدا قسم می‌دهم بیائید پیروی از قوانین مترقی و انقلابی دین مبین اسلام و مواد انقلابی شاه و ملت که همه منطبق بر موازین مذهبی و علمی است این مسائل را خیلی جدی گرفته و همه ما دراین جهاد ملی شرکت کنیم بادرک زمان و با درک اینکه درچه وضعی از تاریخ قرار گرفتیم افراد خاطی را برای همیشه کنار گذاشته از مردان و زنان پاکدل و میهن پرست و پاک نهاد و عاشقین خدمت استفاده کنیم. مسئله کن بود بودجه زیاد بودن بودجه آنقدر مهم نیست مردم باید مطمئن باشند این ارقام درجای خود درست و بدست افرادی مومن و انقلابی هزینه می‌شود آنوقت جناب نخست وزیر بخدا با کم و زیادی که به آنها می‌رسد شاکرخواهند بود ولی شنیدن و خواندن اخبارتکان دهنده سوء استفاده در ثروت ملی و بیت المال ملت روستائی و شهری و دانشجو و کارمند کارگر و تمام قشرهای اجتماع را میلرزاند تکان می‌دهد. ملت مسلمان و باشرف ایران این بارهم به ندای رهبر مملکت خود که قلبش برای مردم و سعادت ملتش می طپد صمیمانه پاسخ داده و همه در این مبارزه ملی همگام با دولت برای قلع و قمع کردن ریشه فساد بی امان درحرمت و جنب و جوش افتادند امیدوارم دراین جهادی که پرچمدارش شخص شاه است توفیق حتمی پیدا کرده و محیطی پاک و منزه تر برای خدمتگزاران و خادمین به ملک و ملت بوجود آید که درآن فقط انسانهای بافضیلت و اخلاق انسانهای میهن پرست و مردم دوست که با تمام وجودشان برای اعتلای ایران عزیز کارمیکنند پیش بروند زیراتنها دراین صورت است که فرامین انقلاب شاهنشاه بنحو عالی و درجهت رفاه مردم پیاده خواهد شد بامید آنروز (احسنت – احسنت)

نایب رئیس – آقای اخلاق پور بفرمائید.

اخلاق پور – بنام خدای بزرگ و بنام نامی شاهنشاه آریامهر

جناب آقای رئیس – خانمها و آقایان بودجه ۳۷۰۵ میلیار ریالی سال ۱۳۵۵ که توسط جناب آقای امیر عباس هویدا نخست وزیر محترم جهت بررسی و تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم گردیده بدون تردید از حیث ارقام درآمد و هزینه و مقایسه آن با بودجه سال‌های گذشته بسیار مهم و درتاریخ بودجه نویسی ایران نظیر نداشته و در واقع نمایان گر یک جهش همه جانبه درسطوح مختلف مملکت می‌باشد و بنظر می‌رسد که هر آینه چنین بودجه‌ای با این وسعت و عظمت ارقام و موضوعات متنوعه بویله نیروی انسانی مجهز و دلسوز و کارآمد به موقع اجرا گذارده شود بطور قطع بیش از پیش به تمدن بزرگ که مورد آرزوی شاهنشاه آریامهر و مردم این مرزو بوم است نزدک تر می‌شوم و امیدواریم که خداوند متعال ما را درحصول این نتیجه و رسیدن بمقصود غائی و نهائی که برخورداری از یک زندگی مرفه اجتماعی است موفق گرداند (احسنت) بدون تردید انجام هرکار و یا اجراء هر برنامه‌ای ممکن است با اشکالات و موانعی برخورد نماید و انجام دهنده کار و یا مجریان برنامه‌ها بلحاظ اینکه در کوران کار و درجریان اجراء برنامه قرار گرفته‌اند به این اشکالات و موانع پی نبرند و بالنتیجه کار انجام یافته و یا اجرای برنامه مربوطه بی عیب و خالی از نقص نباشد فلذا باتمسک باین اصل اساسی یعنی و شاورهم فی الامر ما باید رد مواقع انجام کارها و یا اظهار نظر از این شعار دینی استفاده نمائیم کما اینکه خوشبختانه این شعار با خطی درشت و زیبا درمحل هیئت رئیسه مجلس شورای ملی قرار گرفته و نصب العین تمامی نمایندگان شریف مجلس می‌باشد و بطور یقیت تصمیمات متخذه هرچه با مشاوره توام و متضمن نظرات افراد و صاحب نظران بیشتری باشد نتیجه و بازده آن مفیدتر و ثمربخش ترخواهد بود. جناب آقای نخست وزیر محترم به هنگام گزارش بودجه اشاره فرمودند که نمایندگان محترم مجلس بودجه پیشنهادی را با دقت مطالعه و بررسی و امعان نظر نمایند که بودجه‌ای کامل و مصون از هر گونه عیب و نقصی تصویب و به موقع اجراء گذارده شود ما نمایندگان مجلس و بطور کلی هرفردی از افراد این مملکت چون درقبال وجود امنیت کامل درمحیطی آزاد و دموکراسی زندگی می‌کنیم و برای پیشرفت امور و بهبود اوضاع و احوال این مملکت که بدان عشق می‌ورزیم و آنرا ازجان و دل دوست می‌داریم همواره کوشش وفعالیت مینمائیم از جناب آقای هویدا نخست وزیر محترم که به پیشنهادات و نظرات نمایندگان توجه می‌فرمایند ممنون بوده امیدواریم که پیوسته دراجرای منویات شاهنشاه بزرگ و خردمند ما و انجام خواسته‌های قانونی و موجه ملت نجیب ایران موفق گردند اینک باصل موضوع می‌پردازم (احسنت).

کشاورزی

۱- درگزارش جناب آقای نخست وزیر درباره وضع اقتصادی کشور در سالهای ۱۳۵۵- ۱۳۵۳ پیوست شماره ۱ لایحه بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور مصرح است: درسال ۱۳۵۳ رشد ارزش افزوده بخش کشاورزی به قیمت ثابت علیرغم اوضاع نامساعد جوی به حدود ۶ % رسید و درسال ۱۳۵۴ با اقدامات دامنه داری که درجهت توسع همه جانبه فعالیت‌های کشاورزی بعمل آمده است و همچنین اوضاع مساعد جوی تخمین زده می‌شود که رشد بخش مذکور از رشد سالانه در برنامه تجدید نظر شده پنجم عمرانی کشور تجاوز نماید. باوجود این افزایش قابل توجه ، تولیدات کشاورزی افزایش بسیار سریع درآمدهای مردم و بالا رفتن سطح زندگی آنها موجب گردید که تقاضا برای محصولات کشاورزی سریع تر افزایش یافته و درنتیجه برای تامین احتیاجات مقادیر قابل توجهی از محصولات کشاورزی از خارج وارد گردد. همه میدانیم که قبل از انقلاب ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ دراین مملکت رژیم ارباب و رعیتی حکم فرما بود و رعیت آن زمان با اینکه محصولات کشاورزی حاصل دسترنج وی بود از آن بهره کافی نمی‌گرفت و درفقر و فاقه بسر می‌برد ولی با الغاء این رژیم منحوس و غیرانسانی از قید اسارت ارباب رهائی یافته و صاحب آب و زمین گردید دراین حال عقل سلیم و منطق حکم می‌کند اکنون که کشاورز خود صاحب آب و زمین شده و آزادانه از آن به نفع خود بهره برداری می‌کند بایستی محصول و بازده کارش به مراتب بیش از زمان قبل از انقلاب ششم بهمن باشد و حق هم همین است و باید هم چنین باشد، زیرا انتظار شاهنشاه دلسوز ما از این کشاورزان از بند رسته که بهمت و اراده معظم له صاحب آب و زمین شده‌اند این است که فعالیت خود رادر ایجاد محصول بیشتری که نیازمندیهای کشور را مرتفع سازد متوجه و متمرکز سازد متاسفانه باید قبول کرد که امر کشاورزی با آنچنان پیشرفتی که مورد نظر است نائل نگردیده است . زمانی بود که ما صادر کننده انواع و اقسام محصولات کشاورزی بخارج بودیم و از این طریق به منابع درآمد ملی و پیشرفت امر اقتصادی کمک می‌کردیم ودرحال حاضر قطع نظر از اینکه صادرات محصولات کشاورزی و مواد اولیه بسایر کشورها از افزایش قابل توجهی برخوردار نیست اصولا کار به جائی کشیده است که ما برای تامین نیازمندیهای محصولات کشاورزی ناگزیر شده‌ایم از محصولات کشاورزی ممالک دیگر استفاده کنیم. البته استفاده از این طریق به منظور رفع نیازمندیها فعلا باوضع و شرایط فعلی امری است قهری و اجتناب ناپذیر و مادام که امر کشاورزی پیشرفت لازم را ننماید و محصولات آن به مقدار قابل توجه افزایش نیابد ناگزیر هستیم که قسمتی از بودجه مملکتی را که می‌بایست درامور صنعتی و تولیدی مصرف شود برای وارد کردن نیازمندیهای خود به کشورهای دیگر پرداخته و سپس محصولات وارده را به بهای خیلی کمتر از پولی که جهت خریداری آن به ممالکت دیگر پرداخته‌ایم به مردم عرضه نماییم حال آنکه می‌شود با اتخاذ روشهای اصولی و معقول و منطقی امر کشاورزی را دراین مملکت به آنچنان پیشرفتی نایل گردانید که هم ما را تا حد زیادی مستغنی از وارد کردن محصولات کشاورزی از سایر کشورها نماید و هم بنیان مالی کشاورزان را جهت پیشرفت و ازدیاد محصول تقویت گرداند و واضح است وقتی که کشاورز می‌بیند او را درگسترش امر کشاورزی تشویق و محصولات وی را مطابق بهاء محصولات وارده از خارج از او خریداری می‌کنند دیگر دراین مورد بلاتکلیف نیست، با دلگرمی بیشتری بکار خود ادامه خواهد داد ثانیاً پولی را که باید در داخل کشور جریان یابد دیگر ناگزیر و مجبور نخواهیم بود بصورت ارز آنرا از کشور خارج سازیم و بعلاوه توجه به امر کشاورزی و پیشرفت آن به محاذات امور صنعتی این نتیجه را دربرخواهد داشت که کشاورز با برخورداری از درآمد بیشتر دیگر مایل نیست خانه و کاشانه خود را بهم زده و برای بدست آوردن درآمد زیادتر رهسپار تهران و سایر مراکز صنعتی گردد.

جناب‌آقای نخست وزیر درهمین گزارش بشرح مندرج در صفحه ۴ فرموده‌اند: رشد سریع اقتصادی کشور موجب افزایش میزان مهاجرت از مناطق روستائی به شهرها گردیده است بطوریکه پیش بینی می‌شود جمعیت مناطق شهری از ۱۴/۶ میلیون نفر درسال ۱۳۵۳ بحدود ۱۵/۴ میلیون نفر در سال ۱۳۵۴ و ۱۶/۲ میلیون نفر درسال ۱۳۵۵ بالغ گردد و درنتیجه میزان شهرنشینی از حدود ۴۴ % در سال ۱۳۵۳ به ۴۶ % درسال ۱۳۵۴ برسد.

بنظر اینجانب رشد سریع اقتصادی کشور نباید موجب افزایش مهاجرت از مناطق روستائی به شهرها گردد زیرا اولا جناب آقای نخست وزیر بارها فرموده‌اند که ما صنعت را نیر به روستاها خواهیم برد اگر این برنامه عملی شود یعنی امر صنعت نیز در روستاها بمانند شهرها پیشرت نماید دیگر موضوع مهاجرت روستائیان از روستاها به شهرستانها منتفی خواهد بود. ثانیاً امکان دارد که گفته شود در جوامع پیشرفته از نظر سیر تکامل قهری است که یک جامعه کشاورزی به یک جامعه صنعتی تبدیل خواهد گشت این بدان معنی نیست که ما به امر کشاورزی خود بی اعتنا باشیم زیرا بطور مسلم و محقق تمام کشورهای موجود در سطح زمین هریک بنوبه خود درمسیر این کیفیت بارز و اجنتاب ناپذیر و سیرتکاملی قرار خواهند گرفت و اگر نظر براین باشد که جامعه کشاورزی به جامعه صنعتی تبدیل گردد بالاخره روزی فراخواهد رسید که تمامی کشورها صنعتی شده و دیگر از جامعه کشاورزی خبرو اثری نباشد این فلسفه و نظر کاملا مباین و مخالف با آرمان‌های ملی و مخصوصاً احتیاجات جامعه است. برای مثال، ما ممالک متحده آمریکا را ملاک عمل قرار می‌دهیم همه میدانیم که ممالک متحده آمریکا از نظر صنعت در عداد یکی از مهمترین ممالک صنعتی دنیا می‌باشد که همه ساله مقادیر زیادی از کالاهای صنعتی خود را به ممالکت دیگر عرضه می‌دارد و اگر آمریکا به امر کشاورزی خود توجه ننماید دیگر قادر نیست که از حیث محصولات کشاورزی نیازمندیهای خود را مرتفع نماید حال آنکه می‌بینیم ممالک متحده آمریکا علاوه بررفع احتیاج داخلی مقادیر زیادی از محصولات کشاورزی خود را به سایر کشورهای نیازمند عرضه می‌نماید آیا این دلیل آن نیست که ممالک متحده آمریکا و ممالک نظیر آن به امر صنعت و امر کشاورزی بطور یکسان توجه و کشاورزی را فدای صنعت نکرده‌اند؟ مملکت ایران که از حیث وسعت خاک و زمین‌های قابل کشت و زرع بسیارواجد اهمیت می‌باشد و کشاورزان آن می‌توانند تحت شرایط و عوامل مساعد و با برخورداری از کمک‌های مالی لازم محصولات کشاورزی خود را بچند برابر محصولات فعلی افزایش داده و علاوه بر رفع نیازمندیهای کشور مقادیر قابل توجهی را نیز از نظر تحکیم موقعیت اقتصادی کشور بسایر ممالکت عرض بدارد (صحیح است) من فکر می‌کنم که دولت باید کوشش و فعالیت نماید که محصولات کشاورزی به آنچنان پیشرفتی نائل گردد که ما را از واردکردن محصولات کشاورزی که مشابه آن در داخل کشور هست بی نیاز گرداند و این روش اصولی موجب خواهد گردید که از مهاجرت روستائیان بهشرها جلوگیری شود و دولت باید سعی نماید که نیروی انسانی لازم را که درامر صنعت و پیشرفت آن ضروری است از نیروی انسانی شهرنشینان تامین نماید و ناگزیر بتذکر این نکته است که اگر از مهاجرت روستائیان به شهرها جلوگیری نگردد دهات آباد از وجود کشاورز محروم و رو به خرابی و ویرانی خواهند رفت ثانیاً مهاجرت این کشاورزان و جذب آنه بقطب صنعت موجب می‌شود که تهیه مسکن و اجاره نمودن آن بیش از پیش مردم را مشکلات طاقت فرسا و لاینحل مواجه سازد.

صنعت

کشوری را پیشرفته و متمدن میگویند که از حیث صنعت و عوامل سازنده آن به موفقیت‌های قابل توجهی نائل گردیده باشد تا قبل از انقلاب ششم بهمن ۱۳۴۱ صنایع دراین کشور پیشرفت مورد نظر را ننموده بود ولی از آن تاریخ به بعد برانثر اراده توانا و رهبریهای خردمندانه شاهنشاه آریامهر به صنایع و کارخانجات تولید توجه مخصوص معطوف و روزبروز شاهد تاسیس کارخانجات مهم تولیدی بوده و هستیم و امروزه بازده این کارخانجات درامر تولیدی و پیشرفت‌های سریعی که حاصل شده موجب اعجاب جهانیان گردیده و خوشبختانه اغلب از مصنوعات داخلی بلحاظ مرغوبیت و استحکام آن به خارج از کشور عرضه می‌شود و استمرار این وضع باعث خواهد شد که بالاخره روزی فرا رسد که مملکت ما از لحاظ تهیه و عرضه فرآورده‌های صنعتی در عداد مهمترین ممالک صنعتی جهان قرار گیرد همانطور که شاهنشاه آریامهر بارها فرموده‌اند منابع نفتی و ذخائر زیرزمینی ما براثر استخراج و استفاده مداوم بالاخره روزی به پایان خواهد رسید و برای رهائی از این مشکلات بایستی درآمدنفت و گاز و همچنین درآمد حاصله از منابع زیرزمینی در راه ایجاد و گسترش کارخانجات تولیدی و امور صنعتی مصرف شود نه در امور غیرصنعتی زیرا ما بجای درآمد نفت بایستی بفکر درآمدهای دیگری که جایگزین آن باید بشود بیفتیم از طرف دیگر نباید فراموش کرد که بلحاظ مهارت و استادی صنعت کاران سنتی اغلب از کشورها این صنایع مستظرفه را بعلت ظرافت و ریزه کاری که بازده زحمات قابل تقدیر صنعت کاران مملکت ما است به بهای گزافی خریداری می‌کنند و باین قبیل صنایع ذیقیمت و تکثر آن نیز باید توجه مخصوص مبذول و حتی المقدور دقت و مراقبت شود که اصالت این قبیل صنایع قدیمی و سنتی محفوظ گردد (احسنت).

مالیات بردرآمد

درصفحه ۱۰ گزارش جناب آقای نخست وزیر راجع به وضع اقتصادی کشور در سال‌های ۱۳۵۵-۱۳۵۳ چنین قید گردیده است: دربودجه عمومی پیشنهادی سال ۱۳۵۵ دولت پیش بینی کرده است که درآمدهای دولت به ۱/۸۳۲ میلیارد ریال برسد.از این رقم ۱/۴۰۹ میلیارد ریال از محل درآمدهای نفت و گاز و ۳۱۳ میلیارد ریال از محل درآمدهای مالیاتی و مابقی مربوط به سایر درآمدها خواهد بود. بطوریکه ملاحظه می‌شود درآمدهای پیش بینی شده درسال ۱۳۵۵ بالغ بر ۱/۸۳۲ میلیارد ریال می‌باشد که از این رقم ۱/۴۰۹ میلیارد ریال آن مربوط است به درآمده‌های نفتی و گاز و مبلغ ۳۱۳ میلیارد ریال از محل درآمدهای مالیاتی و مبلغ ۱۱۰ میلیارد ریال از محل سایر درآمدها و درواقع درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای دیگر بالغ بر ۴۲۳ میلیارد ریال می‌گردد که کمتر از ثلث درآمد نفت و گاز می‌باشد که درمقام مقایسه با ثروت ملی و افزایش سریع درآمدهای مردم و بالا رفتن سطح زندگی آنها که درگزارش جناب آقای نخست وزیر بدان‌ها اشاره گردیده کم است و علت آنهم این است که متاسفانه اغلب از مالیات دهندگان هنوز عادت به پرداخت مالیات نکرده‌اند و اگر هم مالیاتی می‌پردازند از روی میل و رغبت نیست و بالاخره پاره‌ای از مالیات دهندگان هنوز درک نکرده‌اند که پرداخت مالیات یک وظیفه و تکلیف ملی بوده که در پیشرفت امور عمرانی کاملا موثر می‌باشد و از طرفی مامورین وصول مالیات هم در وصول مالیات‌ها آنطوریکه باید و شاید دلسوزی بخرج نمی‌دهند و نتیجه آن خواهد بود که قسمتی از مالیاتها لاوصول مانده وبعداً به سختی وصول می‌گردد که مربوط است بسنوات گذشته وهنوز بحیطه وصول در تبلیغات مفید و آموزنده اولا فوائد پرداخت مالیات را به مردم تفهیم کنند ثانیاً مردم رابه پرداخت مالیات عادت دهند بنحویکه جزء عادت ثانوی آنها شود و به موقع آنرا پرداخت نمایند ثالثاً برای وصول و ایصال مالیات‌ها از وجود مامورین فعال و دلسوز استفاده نمایند نه مامورینی که بدبختانه راه گریزاز پرداخت مالیات را به مودیان مالیاتی می‌آموزند جهت وصول و ایصال مالیات‌ها باید باصل عدالت مالیاتی متکی بود و از قائل شدن تبعیض دراین امر مهم و اساسی اجتناب ورزید بارها مشاهده شده که از دومودی مالیاتی که میزان سرمایه و درآمد آنها یکسان بوده دو مبلغ کاملا متفاوت وصول شده که این عمل با عدالت مالیاتی به هیچ وجه منطبق نیست بنابراین مسئولین امور مالیاتی بایستی با بینش لازم و اتخاذ تدابیر موجه واصولی سعی نمایند که مالیات‌ها براساس ضابطه معینی و دوراز هرگونه تبعیضی وصول گردد آنوقت است که ملاحظه خواهید فرمود وصول مالیات بردرآمد براساس میزان ثروت ملی چقدر افزایش خواهد یافت.

آمـــوزش و پـــــرورش

براثر اوامر موکد و فرامین ملوکانه امروز درحدود هفت میلیون دانش آموز در زیر پوشش آموزش وپرورش قرار گرفته‌اند و مسلماً این عده از نظر تعلیم و تربیت به آموزگاران و دبیران کارآمد و مجرب نیازمند هستند متاسفانه وزارت آموزش و پرورش با کمبود نیروی انسانی مجهز روبرو است و با اینکه معلمان شریف و زحمتکش بیش از حد توانائی خود در پیشرفت امر تحصیلی زحمت می‌کشند و بیشتر نیروی فکری خود را در به ثمر رسانیدن آن مصروف می‌نمایند بلحاظ کثرت دانش آموز این فعالیت زائد از حد تحمل پاسخگوی نیازمندیها نیست و وزارت آموزش و پرورش اظهار می‌دارند که سعی خواهد شد بوسیله تربیت معلم و استخدام اشخاص واجد الشرایط این نیازمندیها مرتفع گردد و البته انجام این منظور احتیاج به زمان دارد این سئوال پیش میاید که آیا بااین کمبود معلم و نداشتن کادر متخصص بقدر لزوم چگونه می‌توان تمامی هفت میلیون دانش آموز را بلا استثناء از سواد و علم و دانش بهره مند گردانید یقیناً پاسخ قانع کننده نخواهد بود بعبارت دیگر محقق است کلاس‌های درسی که فاقد معلمین لازم باشند و یا با کمبود معلم مواجه گردند محصلین این کلاسهای فاقد معلم یا بی سواد بار خواهند آمد و یا امر تحصیلی آنها با نقص توام خواهد بود از نظر گسترش امر تعلیم و تربیت و اینکه بازده آن مفید و ثمربخش باشد عقل سلیم و منطق حکم می‌کند که در درجه اول باید آموزگار تعیین و سپس کلاس دائی گردد دائر کردن کلاس بی معلم چه فایده‌ای برآن مترتب است . وزارت آموزش و پرورش برای بوجود آوردن نیروی انسانی مجهز فعالیت‌ها و اقداماتی می‌نماید ولی نتیجه اغلب این اقدامات منفی است. نظر نمایندگان محترم ار به قسمتی از مندرجات نامه شماره ۱۵۰۵۸ – ۵۴/۱۰/۱۰ وزارت آموزش و پرورش جلی می‌نماید و مفاد نامه چنین است: به منظور تامین نیروی انسانی متخصص مورد نیاز مدارس راهنمائی تحصیلی از آغاز سال تحصیلی ۴۹-۴۸ دربازده شهرستان تعداد یازده باب دانشسرای راهنمائی تحصیلی با ۲۷۰۰ دانشجو آغاز بکار کرد نظر به اینکه این عده نیازمندیهای مدارس راهنمائی تحصیلی را تامین نمی‌نمود لذا طرحی تهیه شد که به موجب آن برنامه‌های ضربتی به اجرا گذارده شد و طبق طرح مذکور باتوجه به برچیده شدن کلاس‌های ششم ابتدائی دوره از میان رفت آموزگاران دیپلمه تحت رعایت ضوابط خاص عده‌ای انتخاب و درکلاسهای تابستانی و شبانه‌ای که درمحل دانشسرای یازده گانه فوق الذکر دائر گردیده بود بفراگیری اشتغال یافتند باتوسعه دانشسرای راهنمائی تحصیلی روزانه که هم اکنون تعداد آنها به ۲۴ باب و تعدا دانشجویان به ۱۵۰۳۰ نفر رسیده است ادامه اجرای برنامه موقتی که فاقد کیفیت مطلوب نیز بود نمی‌توانست موردی داشته باشد. این سوال پیش میاید حال که تشکیل کلاس‌های تابستانی و شبانه به منظور تامین نیروی انسانی متخصصین مورد نیاز مدارس راهنمائی تحصیلی فاقد کیفیت مطلوب و بازده آن نیز منفی بوده است پس چرا مسئولین امور بعواقب چنین کاری نیندیشیده و با تضییع وقت و صرف مبالغی از بودجه مملکتی که بایستی به موقع و به مصارف کارهای مفید و مثبت برسد نسنجیده دست به چنین عمل منفی نزده‌اند؟

و بالاخره مسئولیت این قبیل کارهای فاقد کیفیت مطلوب به عهده چه کسانی است امیدوارم که وزارت آموزش و پرورش جهت رفاه حال معلمان زحمتکش خود همچنین برطرف ساختن کمبود نیروی انسانی، متخصصین اقدامات مفیدی را بعمل آورد که این مشکل عظیم بزودی مرتفع گردد(صحیح است).

دادگستری

طبق اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی، قوای مملکت به سه شعبه تجزیه می‌شود. قوه مقننه که مخصوص است بوضع و تهذیب قوانین و این قوانین ناشی می‌شود از اعلبحضرت شاهنشاهی و مجلس شورای ملی و مجلس سنا دوم قوه قضائیه و حکمیه که عبارت است از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است به محاکم شرعیه در شرعیات و به محاکم عدلیه در عرفیات، سوم قوه اجرائیه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام توسط وزراء و ماموین دولت بنام نامی اعلیحضرت همایون اجراء می‌شود به ترتیبی که قانون معین می‌کند. و برابر با اصل بیست و هشتم متمم قانون اساسی قوه ثلاثه مزبور همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل خواهد بود بطوریکه نمایندگان محترم مستحضرند طبق اصل بیست و هشتم که فوقاً بدان اشاره شد قوای ثلاثه همیشه از یکدیگر باید ممتاز و منفصل باشد. این اصل درباره قوای مقننه و مجریه مصداق دارد یعنی نه دولت در قوه مقننه دخالت می‌کند و نه قوه مقننه در قوه مجریه (صحیح است) بالعکس قوه قضائیه مملکت تحت تاثیر و نفوذ قوه مجریه قرار گرفته و این عمل برخلاف قانون اساسی و اصل تفکیک قوا می‌باشد و تاآنجا که مورد اعتراض دیوان عالی کشور بوده و نظر نمایندگان گرامی را باین اعتراض دیوان عالی کشور که در صفحات ۱ و ۱۱ روزنامه شماره ۵۹۵۱ مورخ پنجشنبه دوم مرداد ما ۱۳۴۲ کیهان درج گردید جلب می‌نماید. و دیوان عالی کشور بیان داشته است بنظر دیوان کشور اگر نابسامانیهائی در دستگاه دادگستری موجود است و قوه قضائی دارای اقتداری است که امنیت و عدالت اجتماعی را بحد کمال تامین و انتظارات مردم را چنانکه باید و شاید برآورد نیست این امرناشی از تاثیر و دخالت دو قوه دیگر در امور قضائیه بوده و از این پس نه تنها نباید قوانینی که موجب توسعه دخالت‌های مزبور است به تصویب برسد بلکه لازم است در تغییر قوانینی هم که تا کنون دراوضاع و احوال خاص بای نحوکان دراین زمینه به تصویب رسیده است به طرق قانونی اقدام بشود. بعلاوه درکنفرانس عالی قضائی متشکله درتهران نیز باین مسئله مهم و اساسی اشاره و تقاضا شده است که با توجه باصل هفتاد و یکم متمم قانون اساسی آنچه را که تاکنون از صلاحیت محاکم عمومی منتزع و بسایر مراجع تفویض گردیده مجدداً پس گرفته و به مراجع محاکم عمومی واگذار گردد. بطوریکه نمایندگان محترم در تاریخ مشروطه خوانده و یا از اشخاص مسن که بهنگام استقرار حکومت مشروطه ناظر بوده شنیده‌اند درآن عصر و زمان مردم که از حکومت غیر قانونی و استبداد به تنگ آمده بودند فریاد می‌زدند که ما عدالت خانه می‌خواهیم و اولین هدف مشروطه خواهان استقرارعدالت و تعمیم آن بمفهوم واقعی و قطع ایادی مستبدین بوده و شاید هم دراوائل حکومت مشروطه عدالت عظمی جا وعظمت خود را بنحویکه درقانون اساسی پیش بینی شده حفظ کرده و تدریجا مورد تجاوز عده‌ای مستبد و متجاوزین بحقوق عمومی قرار گرفته و تا توانسته‌اند این دستگاه را ضعیف و بصورتی درآورده‌اند که اکنون می‌بینیم قسمتی از صلاحیت آنرا برخلاف قانون اساسی منتزع و به مراجع فاقد صلاحیت قضائی تفویض نموده‌اند تاسف اینجانب بیشتر از این جهت است که بیشتر این انتزاعات که بارکان اساسی عدالت عظمی و موقعیت حساس و شان مقامی آن لطمه زده ناشی از اعمال بعضی از وزراء پیشین بوده که به تبعیت از قوه مجریه این دستگاه عظیم را تا این حد از نظر صلاحیت نزول داده‌اند تا آنجا که مورد اعتراض شدید قضات عالی مقام دیوان عالی کشور واقع و متعاقب آن درکنفرانس عالی قضایی به این مسئله مهم و اساسی اشاره و تقاضا گردیده بود آنچه را که از صلاحیت دادگستری منتزع و به سایر مراجع غیر قضائی واگذار شده پس گرفته و به مقام صلاحیتدار عدالت عظمی و محاکم دادگستری تفویض گردد، خانمها و آقایان ، مشروطه خواهان برای بر انداختن حکومت استبداد و استقرار حکومت مشروطه که در راس آن عدالت عظمی بوده قربانی‌ها داده و دراین داه خونها ریخته شده و ارواح این شهدا وهمچنین مردم این مملکت که درظل حکومت مشروطه از آزادی کامل برخوردارند راضی نخواهند بود که خللی برارکان حکومت مشروطه وارد شود و بدون تردید شاهنشاه آریامهر که حافظ حکومت مشروطه و قانون اساسی هستند در مواقعی که ملاحظه فرموده‌اند بوسیله ایدی بیگانه و یا بیگانه پرستان بارکان حکومت مشروطه تجاوز شده با اراده‌ای توانا و خلل ناپذیر متجاوزین به حکومت مشروطه و قانون اساسی را مغلوب و این انگل‌های فاسد اجتماعی را نابود گردانیده‌اند، ما به قرآن مجید و سایر کتب آسمانی قسم یاد کرده‌ایم که درحفظ قانون اساسی بکوشیم و این اتیان سوگند بما حکم میکنددرجائی که برخلاف قانون اساسی رفتار شده و می‌شود مخالفت خود رااعلام و درحفظ این میراث گرانبهای نیاکان کوشا باشیم. ودر مرامنامه به منظور تشحیذ ذهن نمایندگان شریف به آن اشاره می‌نماید: حزب رستاخیز ملی ایران معتقد است قانون اساسی ایران یکی از استوارترین مبانی دموکراسی و برابری و آزادگی جامعه ایرانی و تحکیم بخش قدرت لایزال ملت و شعار دینی ساکنان این مرز وبوم است. بدین لحاظ حزب رستاخیز ملت ایران حراست و پشتیبانی از قانون اساسی را فرضیه بزرگ کلیه افراد ملت می‌شناسد. حال که حزب رستاخیزی ملت ایران حراست و پشتیبانی از قانون اساسی را فریضه بزرگ ملی اعالم نموده باید طبق اصل بیست و هشتم متمم قانون اساسی تصمیمی اتخاذ نماید که قوه قضائی مملکت نیز کاملا مستقل و از دو قوای دیگر ممتاز و منقصل باشد تا دستگاه قضائی حرمت از دست رفته را بدست آورد.

بعرض نمایندگان محترم میرساند که قضات دادگستری افرادی دانشمند و با قضیلت و متقی و صبور و بردبار بوده و همواره سعی می‌نمایند که وظائف خود را که احقاق حق است به نحو مطلبو انجام دهند و غالباً هم بقدری مورد احترام جامعه هستند که افراد متظلم و دیگر کسان که با این دستگاه سروکار دارند درموقع برخوردبه قاضی میگویند دستی را که تو ببری خون ندارد این گفتار ساده و درعین حال بی الایش دلابت بروجود رابطه معنوی بین مردم و قضات می‌نماید قاضی با سرنوشت و حیثیت مردم سروکار دارد و او است که با تصیمی قانونی خود نسبت به حقوق متظلمان و مجازات مرتکبین جرائم اظهار نظر می‌نماید و مردم از قاضی انتظار دارند که جز حفظ حقوق و رفع ظلم از مظلوم به چیز دیگری نیندیشد و قاضی که برمسند قضا می نیشیند باید خدا را درکارهای خود حاضر و ناظر بداند و کاری نکند که حق کسی تضییع گردد وظیفه قاضی بسیار سنگین و حساس بوده و جزئی اشتباه او امکان دارد که زندگی فرد و یا افرادی را تباه سازد پس قاضی بانهایت دقت سعی می‌کند که درمقام قضا حقی از کسی زائل نشود و چون دارا بودن صفات تقوی و فضیلت و مردم داری و انجام وظیفه درجهت رسانیدن حق بافراد ذیحق برای یک قاضی از جمله واجبات است پس نمی‌شود هرفردی را که فاقد این صفات می‌باشد برای احراز مقام قضا دعوت نمود ملاحظه میفرمائید یک قاضی باید دارای چه صفات و خصائلی باشد و تربیت قاضی چقدر مشکل است و از این گذشته قاضی باید سالها کارکند تا بتواند در باره سرنوشت مردم رای صادر و یا اظهار نظر نماید و بعالوه قاضی محدودیت هائی دارد که سایر کارمندان دولت ندارند از جمله طبق اصل هشتاد و پنجم متمم قانون اساسی روسای محاکم عدلیه نمی‌توانند قبول خدمات موظفه دولتی را بنمایند مگر اینکه آن خدمت را مجاناً برعهده گیرند و مخالف قانون هم نباشد و طبق آئین نامه انتظامی قضات و رویه معموله اصولا انجام کارهای غیر قضائی برخلاف اعمال شئون قضائی تلقی گردیده و قاضی نمی‌تواند بکارهای غیرقضائی بپردازد و ممکن است از کندی کار در دادگستری انتقاد و باین روش ایراد گردد باید بعرض نمایندگان شریف برساند که طبع کار قضائی از نظر کشف حقیقت اقتضا می‌کند باصبر و حوصله و بدون تعجیل قضایا را دنبال نماید هرشخص منصف و طرفدار حق معتقد است که اگر یک موضوع با دقت و صبر مورد رسیدگی و حقیقت واقع کشف شود بهتر از این است که چندین موضوع مورد رسیدگی و بررسی قرار گیرد بدون اینکه حقیقت امر کشف شده باشد زیرا دراین صورت از قاضی سلب اعتبار می‌شود بهرحال باتوجه به موقعیت مهم و حساس این دستگاه و وسعت روزافزون آن باید درآماده نمودن نیروی انسانی مجهز برای دستگاه عدالت اقدامات لازم را معمول بنحوی که این کمبود بطرق مقتضی مرتقع گردد بدون تردید درحال حاضر حقوق قضات کافی نیست و این طبقه روحانی و زحمتکش برای اینکه باخیالی آسوده وظائف خود را انجام و درسرنوشت مردم بتوانند بدون اشتباه اظهار نظر کنند بایستی لااقل از یک زندگی مرفه برخوردار باشند (صحیح است) ا

غلب این قضات با تجربه که سالها درکسوت قضائی به مردم خدمت کرده‌اند بلحاظ قلت حقوق علی رغم میل باطنی خود صرفا از نظر تامین معاش به استخدام بخش‌های خصوصی درخواهند آمد بیائید دستگاه عدالت رابراساس قانون اساسی تقویت سازید زیرا عدالت اقتصادی بدون عدالت قضائی پیشرفتی نخواهد داشت و دستگاه عدالت بمفهوم واقعی بایستی آن چنان باشد که در قانون اساسی پیش بینی شده متاسفانه باید قبول کرد که دربعضی موارد از جمله درمواردیکه اعلام می‌شود قانون اساسی رعایت نگردیده ۱- بنابه صراحت اصل هشتاد و هشتم قانون متمم اساسی حکمیت منازعه در حدود ادارات و مشاغل دولتی به موجب مقررات قانون به محکمه تمیز راجع است. بطوریکه ملاحظه می‌فرمایند طبق این اصل رسیدگی بشکایات استخدامی کارمندان دولت منحصراً درصلاحیت دیوان عالی کشور است و مرجع دیگری حق ندارد که بشکایات استخدامی کارمندان دولت رسیدگی نماید و به مستفاد از ماده واحده مصوب سال ۱۳۳۷ که به موجب آن ماده ۶۳ قانون استخدام ملغی شده است: احکام شعبه دیوان عالی کشور درمورد شکایت استخدامی از تاریخ ابلاغ ظرف ده روز قابل تجدید نظر در هیئت هائی مرکب از پنج نفر بعمل خواهد آمد باین ترتیب که دو نفر از اعضاء دادگاه بدوی که بقیه قرعه از بین خود انتخاب می‌نمایند و سه نفر از مستشاران دیوان عالی کشور که رئیس دیوان مزبور برای مدت یک سال انتخاب می‌نماید و باستحضار همکاران ارجمند میرساند به ترتیب رسیدگی بشکایات بدوی و تجدید نظر هر دو در شعب دیوان عالی کشور رسیدگی میشده ولی طبق قانون اساسی کشوری بشکایت تجدید نظر در دیوان عالی کشور رسیدگی می‌شود که رسیدگی بشکایت بدوی کارمندان در شورای امور استخدامی برخلاف اصل هشتاد و هشتم متمم قانون اساسی است. امیدواریم که مقامات مسئول از نظر پشتیبانی و حراست از قانون اساسی و از جهت اجراء مدلول آن اعمالی را که تاکنون برخلاف قانون اساسی بوده از ادامه آن خودداری و قوانینی به تصویب مجالس مقننه برسانند که مطابق قانون اساسی و متمم آن باشد. ۲۰ طبق صراحت اصل هشتادم متمم قانون اساسی بایستی بلااستثناء برای تمام روساء و اعضاء محاکم اعم از بخش و شهرستان و استان فرمان همایونی شرف صدور یابد متاسفانه درعمل فقط برای روساء و اعضاء محاکم استیناف فرمان همایونی صادر می‌گردد قائل شدن این امتیاز استثنائی و تبعیض به هیچ وجه درشان دستگاه عدالت نیست و این حق افتخار آمیز را نباید از عده‌ای از روساء و محاکم سلب کرد امیدواریم که در آینده این اصل اساسی رعایت و درباره تمام روساء و اعضاء محاکم اعم از بخش و شهرستان و استان یکسان اجراء و جهت آنان فرمانی همایونی صادر گردد زیرا انتصاب قضات محاکم بدون صدور فرمان قانونی نیست.

مسکـــن و شهـــرســازی

درمورد کمبود مسکن و روابط مالک ومستاجر قبلادرجلسه علنی ۱۳۵۴/۱۰/۳۰ مجلس شورای ملی به تفصیل بحث نموده‌اند بطور کلی تهیه مسکن و همچنین مسئله روابط مالک و مستاجر بقدری مهم وشایان توجه است که باید گفت یکی از اساسی ترین مسائل روز می‌باشد که با سرنوشت میلیون‌ها نفر ساکنین این مملکت بستگی دارد و بارها روی این مسئله حساس تبادل نظر و بحص و فحص گردیده ولی تا بحال این مشکل اساسی حل نشده و روزبروز هم بردامنه مشکلات آن افزوده می‌شود و بنظر اینجانب برای رهائی از این مشکل عظیم باید از سه طریق اقدام کرد:

۱- دولت خود یا توسط بخش‌های خصوصی و یا از محل اعتبارات بانکی باید خانه‌های اضافی را از مالکین آن به بهاء عادله خریداری و باشخاص فاقد مسکن بطرق مقتضی بفروشد.

۲- دولت و بخش‌های خصوص بساختن مسکن مبادرت و ساختمان‌های آماده شده را به بهاء عادله به مردم یعنی کسانی که فاقد مسکن هستند بفروشد.

۳- با اتخاذ تدابیر لازم و گسترش کشاورزی و صنعت در روستاها از مهاجرت روستانشینان به تهران و سایر شهرستانها جلوگیری نماید موقعی که بودجه سازمان مسکن و شهرسازی درکمیسیون بودجه مجلس مطرح بود و اینجانب هم حضور داشتم یکی از همکارانم فرمودند آپارتمان هائی که وزارت مسکن می‌سازد متاسفانه آنها را به اشخاص فاقد مسکن نمی‌فروشند بلکه به کسانی فروخته می‌شود که به هیچ وجه دراین مورد نیازی نداشته و بعد از خریداری آنرا به قیمت گرانی بدیگران فروخته یا می‌فروشند فرمایش ایشان صحیح بوده و این عمل درشان وزارت مذکور نمی‌باشد بهرحال دولت و یا سازمان مسکن و شهرسازی باید با رعایت عدالت مسکن‌های ساخته شده را باشخاص ذیحق واگذار نماید و روابط مالک و مستاجر فقط منحصر شود بین مالکین مستغلات و کارمندان و یا کسانیکه بطور موقت و برای مدت معینی درتهران یا سایر شهرستانها بوده و سپس به محل خود عزیمت می‌نمایند و دولت تصمیمی اتخاذ نماید که برای تمامی خانواده هائیکه مسکن ندارند باتوجه به شعار تهیه مسکن برای همه با ساختن خانه همه اشخاص فاقد مسکن را مالکخانه گرداند.

راه و تــرابـــــری

تمام نقاط کشور بویله خطوط و راههای اصلی و فرعی بیکدیگر وصل و مرتبط می‌گردد و درواقع راههای اصلی کشور به منزله شرائین حیاتی محسوب هستند و اگر برای ارتباط نقاط کشور بیکدیگر، ساختن راههائی ضروری باشد باید فوراً درایجاد راههای مورد لزوم اقدام نمایند زیرا بوسیله راههای شوسه و اسفالته است که مردم می‌توانند از نقطه‌ای به نقطه یا نقاط دیگر کشور مسافرت نمایند و یا کالاها و محصولات کشاورزی را به نقاط دیگر حمل کنند زیرا وجود راههای اصلی و فرعی با پیشرفت اقتصادیات کشور رابطه مستقیم دارد واگر جاده‌ای خراب شود و رفت و آمد درآن مشکل باشد بمانند این است که شریان حیاتی لطمه دیده و وزارت راه و ترابری بایستی در ایجاد طرق و شوارع مورد لزوم کوشش و اهتمام ورزد و از طرفی حفاظت و مراقبت از جاده‌ها را نیز از نظر دور ندارد موقعی که اینجانب درکمیسون بودجه مجلس بودم عده‌ای از آقایان نمایندگان شریف به مشکلات اساسی راهها و نداشتن راههای اصلی و فرعی بحث و حتی گله و شکوه داشتند متاسفانه از مسئولین امور این پاسخ را می شیندند که حق با شما است ولی بودجه نداریم آیا این پاسخ که اعتبار جهت ساختن راهها موجود نیست درشان یک مت پیشرفته می‌باشد آیا ملت نجیب ایران درعصر رستاخیز از این پاسخ‌ها قانع می‌شوند؟ آیا می‌شود گفت با نبودن راهها و عدم ایجاد آن می‌توان به پیشرفت اقتصادیات مطمئن بود؟ اگر وزارت راه اعتبار ندارد و قادر نیست از نظر رفع این تنگنای بودجه‌ای وظایف قانونی و ملی خود را انجام دهد تقصیر ملت ایران چیست؟ هنگامی که اینجانب افتخار داشتم بمعیت جناب آقای رئیس محترم مجلس و عده‌ای از نمایندگان شریف به اهواز و آبادان و جزیره خارک عزیمت نمایم بعد از توقف در اهواز تصمیم گرفته شد که از اهواز تا آبادان با اتوبوس حرکت نمائیم چند کلیومتر از اهواز دور نشده بودیم که دربین راه ناچار شدیم توقف کنیم معلوم گردید که یک تریلی حامل کالای تجارتی با یک ماشین سواری تصادف نموده و آنرا کاملا شکسته و از حیز انتفاع انداخته بود همین پیش آمد باعث گردیده بود که راه مسدود شود مدتی در راه معطل ماندیم تا بالاخره اجازه داده شد که بطرف آبادان حرکت نمائیم این پیش آمد ناگوار و دلخراش موجب گردیده که باتوجه بدرخواست مکرر اهالی محترم آبادان اینجانب نامه‌ای جهت تعریض جاده تجارتی مذکور و بصورت اتوبان درآوردن آن به وزارت راه و ترابیر بنویسم نامه‌ای ذیل شماره ۱۷۰-۱۳۵۴/۱۰/۱۹ توشتم میدانید چه پاسخی داده شده است برای اطلاع شما همکاران ارجمند قمستی از آنرا قرائت می‌کنم: عطف به نامه شماره ۱۷۰-۵۴/۱۰/۱۹ درمورد راههای اهواز آبادان باطلاع میرساند درمورد احداث ساختمان و اتوبان درمحور اهواز – آبادان بعلت نبودن اعتبار فعلا اقدامی میسر نخواهد بود بدیهی است چنانچه اعتباری دراین مورد از طرف سازمان برنامه و بودجه تخصیص و به وزارت راه و ترابری ابلاغ گردد این محور در اولویت قرار خواهد گرفت خانمها و آقایان اگر اعتباری دراختیار راه برای ساختن راه نگذارند تقصیر مردم چیست. باید بعلت نبودن اعتبار و تعریض نشدن این جاده تجارتی مرتب جان مردم درخطر و بقتل برسند و مسئولیت این وقایع و سوانح منجر به قتل متوجه کیست؟ جرا بخواسته‌های مردم توجه نمی‌شود چرا اینقدر بسرنوشت مردم علاقه نشان داده نمی‌شود مگر این افرادی که قربانی سهل انگاری پاره‌ای از مسئولین امور می‌شوند از برادران و خواهران دینی و ایرانی ما نمی‌باشند؟ مگر ما نباید دراین راه احساس مسئولیت کنیم. از این گذشته سالها است که راجع به مرمت راه اروند کنار از توابع بخش آبادان و آسفالت آن مکاتبه و تنظیم می‌شود چرا تعمیر و آسفالت این جاده مهم که به منزله قلب روستاهای اطراف آن است قصور می‌شود؟

بـــرق روستائـــــی

درست است که شبکه برق در سالهای قبل در بخش اروند کنار دائر گردیده و صحیح است که از برق استفاده می‌شود ولی با درنظر گرفتن وجدان همانطور که دریکی از جلسات علنی مجلس بعرض شما نمیاندگان دوره رستاخیز رسانیدم از نظر دادن برق به روستاها تبعیض شده یعنی به یک روستائی برق داده‌اند و با اینکه روستائی دیگر درمسیر کابل برق قرار گرفته و دارای همان شرایط است از دادن برق به آن روستا خودداری شده من نمیدانم این عمل را که مخالف با پیشرفت هائی است که نصیب ملت ایران شده چه نام نهم اینجانب هنگام طرح بودجه وزارت نیرو باین مسئله اشاره کردم میدانید جناب آقای وزیر نیرو چه فرمودند ایشان اظهار داشتند به آنها برق داده شده در واقع اظهار کسی را که بیش از ده سال جهت تشکیل خانه‌های انصاف درآن روستاها رفت و آمد میکرده خلاف واقع پنداشتند حال صرف نظر از اینکه نامه‌ای دراین باره رسیده اصولا تقاضا می‌شود که جهت صحت و سقم عرایضم تحقیق شود. نظر نمایندگان گرامی را به مفاد نامه شماره ۵۴۹۸۸-۵۴/۱۰/۲۱ جناب آقای دکتر شادمان وزیر مشاور و معاون محترم پارلمانی بعنوان جناب آقای رئیس مجلس شورای ملی که فتوکپی آن به اینجانب داده شده جلب می‌نماید: عطف به بیانات قبل از دستور آقای غلامرضا اخلاق پور نماینده مجلس شورای ملی درجلسه علنی روز یکشنبه ۵۴/۹/۲ درمورد تامین برق روستاها و آب آشامیدنی شهر آبادان بطوریکه از استانداری خوزستان طی نامه شماره ۱۹۶۹۶-۵۴/۱۰/۱۱ اطلاع می‌دهند دستور لازم جهت بررسی و اقدام به فرمانداری آبادان داده شده و نتیجه متعاقباً اعلام خواهدشد. اولا پاسخ این نامه تاکنون نرسیده ثانیاً بقول آقای وزیر نیرو که فرموده‌اند برق به روستاهای بخش اروند کنار داده شده صحت می‌داشت دیگر چه لزومی داشت که استانداری خوزستان بفرمانداری آبادان درمورد تامین برق روستاهای بخش مذکور نامه بنویسد می‌بایست به نخست وزیری می‌نوشت که برق به تمامی روستاها داده شده و بعلاوه درجلسه مورخ ۵۴/۹/۲ علنی مجلس علاوه بر خواستن برق برای روستاهای مورد بحث درمورد شوربودن آب شط بهمنشیر آبادان مطالبی عنوان شد و تقاضا گردید که دررفع شوری آب که باعث خشک شدن نخیلات و زراعت می‌شود تسریع گردد میدانید که وزارت نیرو چه پاسخی داده است برای اطلاع باستحضار نمایندگان محترم میرساند وزرات نیرو طی شماره ۲۳۴۸۷/۱۰۶۹۷/۲۱۰ مورخ ۱۳۵۴/۸/۲۹ اعلام نموده: مطالعات مربوط به جلوگیری از ازدیاد شوری رودخانه‌های واقع در جزیره آبادان من جمله بهمنشیر از سال ۱۳۴۱ شروع شده و گزارش دراین زمینه تهیه و راه حلهائی ارائه گردیده است و از سال ۱۳۵۲ برای پیدا کردن راه حل قطعی سازمان آب و برق خوزستان برای تکمیل بررسی‌های انجام شده قرار دادی با مهندسین مشاور مبادله کرده و مطالعات برای رسیدن به نتیجه نهائی ادامه خواهد داشت، و خوب است باین نامه که راجع به آب شور شط بهمنشیر است توجه فرمائید وزارت کشاورزی و منابع طبیعی نیز طی شماره ۴۶۵- ۵۵۸۵۴/۷۱۹۹

۱۳۵۴/۱۱/۱۵ چنین پاسخ داده است:

۱- شورشدن تدریجی آب رودخانه بهمنشیر و پایاب رودخانه کارون یک پدیده قابل پیش بینی از دخل و تصرف در سراب رودخانه‌های دزو کارون می‌باشد بالا بر و بی چاره پذیر نیست.
۲- وزارت نیرو دراین باب مطالعات جامعی دارد و راه حلهائی پیشنهاد کرده است که ملازمه با سرمایه گذاری قابل ملاحطه دارد.

شما را بخدا این است مفهوم خدمت و جلب رضایت مردم از طرفی می‌روند در سراب رودخانه‌های دز و کارون دخل و تصرف می‌نمایند ک موجب شوری آب و خشک شدن نخیلات و زراعت روستاهای بخش اروند کنار می‌شود و از طرفی سالهای متمادی یعنی از ۱۳۴۲ الی کنون پول‌ها خرج و طرح‌ها تهیه و عاقبت هم نظر می‌دهند اجرای این طرح‌ها ملازمه با سرمایه گذاری قابل ملاحظه‌ای دارد یعنی نتیجه اش هیچ و بروبامید خدا بیائید قدری هم نزد خود فکر کنیم و وجدان خویش را حکم قرار دهیم تا چه وقت باید باین مردم حرف تحویل داده شود و تاچه وقت بایستی مردم را بکارهای ناانجام شدنی امیدوار گردانید کاری که نمی‌شود و یا از انجامش عاجز هستید بطور قطع اعلام دارید که این کاری را که براثر تصرفات تدریجی ما انجامش مشکل است بلحاظ نداشتن اعتبار هنگفت رفع آن امکان پذیر نیست من آنچه شرط بلاغ است باتو می‌گویم. توخواه از سخنم پندگیر و خواه ملال، میگویئم عصرکار و کوشش و فعالیت است قبول دارم ولی کدام کار باید بدانید آن کاری که مثبت و نتیجه بازده آن برای این مردم مفید و مثمرثمر باشد.

بهداری یا تندرستی و رفاه: درمورد بیماران بخض اروند کنار آبادان که دارای جمعیت زیادی است نامه‌ای طی شماره ۵۸-۵۴/۸/۲۲ به وزارت محترم بهداری نوشتم وزارت مذکور طی شماره ۱/۳۸۹۴-۵۴/۹/۹ پاسخ داد مرکز بهداشتی و درمانی اروند کنار از توابع شهرستان آبادان درحال حاضر دارای پزشک و پرسنل و تجهیزات کامل می‌باشد. چون این پاسخ با واقعیت قضیه وفق نمی‌داد مجدداً طی شماره ۸۲-۵۴/۹/۱۲ ماوقع را تشریح و تاسیس درمانگاه و اعزام پزشانی برای محل نمودم وزارت بهداری که قبلا مدعی شده بود بخش اروند کنار دارای پزشک و پرسنل کامل می‌باشد متعاقباً طی شماره ۲/۱۷۱۷۹-۵۴/۹/۲۶ پاسخ داده است: درمورد نیازمندیهای درمانی و بهداشتی بخش اروند کنار مراتب زیر را باستحضار میرساند: درمرکز درمانی و بهداشتی مذکور درحال حاضر یک پزشک هندی مشغول انجام وظیفه می‌باشد که درمحل درمانگاه سکونت داشته و از تنها محل سکونت موجود استفاده می‌نماید و به مناسبت نبودن محل زیست مناسب درحال، اعزام پزشک دیگری به محل میسر نمی‌باشد. خانمها و آقایان باین پاسخ و طرز استدلال چه می‌توان گفت آیا نبودن محل زیست مناسب برای اعزام پزشک به محل قانع کننده است؟ آیا می‌شود باین علت از اعزام پزشک خودداری و بیماران را بلاتکلیف نموده و بکام مرگ فرستاد، آیا تهیه محل مناسب بعهده مردم است یا دولت؟ حال که پزشک هندی همت می‌نماید و قبول خدمت در نقاط دور دست ایران می‌کند آیا قابل قبول است که پزشکان ما برای رهائی بیماران از امراض گوناگون و جلوگیری از مرگ آنها بعلت نبودن محل زیست مناسب از رفتن به این محل‌ها خودداری نمایند، خانمی بنام توران کرمی با فرزند افلیج خود در مجلس شورای ملی حاضر و به اینجانب که نماینده آبادان می‌باشم مراجعه و دراین مورد برای معالجه فرزندش نامه‌ای نوشت و اینجانب هم طی نامه شماره ۱۳۰-۵۴/۱۰/۶ نامه‌ای به بیمارستان توان بخشی شفایحیائیان نوشتم میدانید چه پاسخی داده‌اند اینک عین نامه را که ذیل شماره ۴۹۵۰-۵۴/۱۰/۷ صادر شده قرائت می‌کنم:

عطف بنامه شماره ۱۳۰-۵۴/۱۰/۶ بیمار فریده غریب پور درمورخ ۵۴/۶/۲۶ درکلینیک توان بخشی این بیمارستان مورد معاینه قرار گرفت چون احتیاج به عمل جراحی داشته در لیست نوبت این بیمارستان قرار داده شده است و با رعایت نوبت از طریق بیمارستان دعوت نامه ارسال خواهد شد. باین ترتیب زنی که برای رهائی فرزند دلبند خود بایکدنیا امید از آبادان به تهران آمده بود مایون و با فرزند افلیج خود مجدداً به آبادان برمیگردد و اینهم وضع بیمارستان‌های تهران است که با بیماران مراجعه کننده چنین عمل می‌نماید باکمال صراحت و باصدای رسا اعلام می‌دارد که هیچیک از ما نمایندگان این مجلس غرض شخصی نداشته و به این فکر هم نیستیم که مامورین دولت را از انجام وظیفه مایوس سازیم البته این مطالب از آن جهت گفته می‌شود کهدراجرای خواسته‌های مردم که مورد توجه ذات ملوکانه است با درنظر گرفتن وجدان و وظیفه ملی کوشا و ساعی باشند زیرا هیچ عبادتی بهتر از خدمت به هم نوع نیست و سعدی علیه الرحمه شاعر نامی ایران نیز می‌فرماید.

عبادت بجز خدمت خلق نیست (صحیح است)

به تسبیح و سجاده و دلق نیست

و از طرف دیگر باز می‌فرماید:

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی بدردآورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

ولی جان کلام دراین بیت اخیر است که می‌فرماید:

توکز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی (صحیح است)

امیدوارم که کارمندان دولت درانجام خواسته‌های مدرم که هم موب خوشنودی شاهنشاه و هم باعث خرسندی مردم است همواره موفق و گره گشای معضلات و مشکلات مراجعین باشند.

مبــــارزه با فســـــاد

خیلی خوشحال هستیم که می‌بینیم مبارزه با فساد گسترش وسیعی یافته و همه روزه عده‌ای از متجاوزین بحقوق عمومی تحت تعقیب درمیایند امیدواریم که دراجرای منویات شاهنشاه آریامهر رهبر دلسوز و عالیقدر ایران بالاخره روزی فرا رسد که ریشه فساد به معنای وسیع کلمه کنده شود. واقعا انسان از خواندن مطالبی که راجع به فساد است در روزنامه وحشت می‌نماید واین شاخاص بدون توجه به حقوق مردم فقط از نظر تامین منافع شخصی دست بغارت و چپاول اموال عمومی و افراد ملت می‌زنند. بیاد این شعر افتادم که دریکی از مجلات خواندنی درج شده بود و آن این است که

سپر کرد نام شهنشاه را.
فزوده زروزیور و جاه را ،

آیا سزاوار است که افرادی ناآگاه و بی اعتنا بحقوق مردم از طریقتوسل و تشبث به مقامات حساسی برسند و آنوقت مرتکب اعمال خلاف اخلاق بشوند افراد خائن و متجاوز در پیشگاه عدل الهی و درپیشگاه شاهنشاه آریامهر و همچنین درپیشکاه ملت نجیب ایران بخشودنی نیستند ولی این نکته را نباید فراموش کرد که طبق اصل نهم متمم قانون اساسی افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن وشرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و معترض احدی نمی‌توان شد مگر بحکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین می‌نماید: طبق این اصل و طبق این حکم. اصالت البرائه که فعلا هم از اصول مسلمه حقوقی است نمی‌توان مادام که کسی در مظان اتهام است و هنوز محکومیت قطعی نیافته و درجراید و یا سایر وسائل ارتباط جمعی معرفی و باعث هتک حرمت و حیثیت اجتماعی و شرف او گردیده و معرفی اشخاص مظنون یا متهم قبل از احراز جرم و محکومیت قطعی برخلاف قانون اساسی و به مثابه تجاوز به حریم قانون اساسی خواهد بود امیدواریم که مسئولین امور در مبارزه با فساد باین اصل اساسی نیز توجه داشته باشند چون سخن بدرازا کشید ضمن معذرت، از خداوند متعال خواستاریم که همگی ما را درخدمت به شاهنشاه آریامهر و ملت نجیب ایران موفق گرداند(احسنت).

درپایان عرایضم دو نامه‌ای است که همکاران محترم نوشته‌اند و از من خواسته‌اند در پشت تریبون قرائت کنم می‌خوانم و بعرایضم خاتمه می‌دهم.

آقای کریم آصف چنین نوشته‌اند: بعد از عنوان ، پل رامشیر که مدتی است شکسته و راه بین چند شهر خوزستان را قطع نموده توصیه فرمائید نسبت به تعمیر اساسی آن اقدام شود و نامه دیگر این است:

جناب آقای اخلاق پور نماینده محترم آبادان

مواردزیر را خواهشمند است بنام اینجانب بیان فرمائید:

۱- وقتی خوب بررسی و توجه شود وظائف وزارت کشاورزی و وزارت تعاون و امور روستاها شبیه هم و بهتر است دو وزارتخانه بالا ادغام شوند.

۲- از لحاظ آنکه وظایف سازمان حفاظت محیط زیست و جنگلها و مراتع یکی است بنابریان بنفع خزانه دولت است که سازمان جنگلها و مراتع از وزارت کشاورزی منتزع و به سازمان حفاظت محیط زیست ادغام شود.

ریگی – نماینده زاهدان

- تعیین دستور و موقع جلسه آینده – ختم جلسه

۳- تعیین دستور و موقع جلسه آینده – ختم جلسه

نایب رئیس – چون وقت جلسه تمام شده است با اجازه همکاران محترم این جلسه را ختم میکنیم جلسه آینده ساعت هشت امشب خواهدبود .

(جلسه درساعت هفت بعدازظهر ختم گردید)

نایب رئیس مجلس شورای ملی – دکترجواد سعید