مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ بهمن ۱۳۵۴ نشست ۲۵

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ بهمن ۱۳۵۴ نشست ۲۵

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ بهمن ۱۳۵۴ نشست ۲۵

فهرست مطالب:

۱ - قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۲ - ادامه مذاکره درگزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور

۳ - تعیین موقع و دستور جلسه آینده – ختم جلسه

جلسه فوق العاده مجلس در ساعت سه بعدازظهر بریاست آقای دکترحسین خطیبی (نایب رئیس) تشکیل شد

- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱- قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

رئیس – اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(بشرح زیر خوانده شد) آقایان: جوکار – جباری – حجتی – دهقان – رئیس اردکانی – رحیمی لاریجانی – غلامرضا غضنفری – وزیری – تولائی زاده – بانوبرومند – بانوسلیلی – بانو ضرابی و آقای قوامی.

- ادامه مذاکره درگزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور

۲- ادامه مذاکره درگزارش یک شوری کمیسیون بودجه راجع به بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور

نایب رئیس – وارددستور می‌شویم کلیات گزارش یک شوری کمیسیون بودجه سال ۱۳۵۵ کل کشور مطرح است آقای قاضی بفرمایید.

قاضی – قبل از شروع به صحبت از دوستان عزیزو هیئت محترم دولت که حوصله فرمودند از راه بزرگواری بعرایض من توجه فرمودند تشکر می‌کنم لازم میدانم دو نکته را من حیث توضیح حضورتان عرض کنم یادداشتی به بنده رسیده است که حاکی است که همشهری عزیز بنده که در منطقه شهرستان گرگان و سرزمینهای مجاورش زراعت دارند آقای وزیرکشاورزی بشخصه نیستند و پسر ایشان هستند بنده از اینکه ایشان یک همسایه جوان تری برای ما درنظر گرفتند تشکر می‌کنم. مسئله دوم جناس لفظی درباره پل پیروزی و پل فیروزه بود که بنده عرض کردم البته این جناس در زبان فارسی باین صورت که بنده عرض کرده‌ام تجلی دارد و چون کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده این جناس در زبان انگلیسی وجود ندارد و توهمی که بنده داشتم از جهت اینکه تخلیط شود این دو نام با هم بعلت سالبه بانتفای موضوع است زیرا این چنین جناس لفظی که در زبان فارس وجود دارد در زبان انگلیسی وجود ندارد. بحث بنده در مبحث فساد بود مفاهیم و مشتقات و شمول فساد را عرض کردم عتلش این است که در مبحث جغرافیای طبیعی فصلی است بنام لغزش و ریزش، درمورد علت از میان رفتن کوهها میگویند اول قسمتی از کوهی لغزش می‌کند بعد ریزش می‌کند بنابراین یادآوری این لغزش‌ها برای این است که از ریزشها جلوگیری شود جون لغزش‌ها خبر ریزش می‌دهد و اگر جلو هر لغزش گرفته نشود از ریزش طبعاً جلوگیری نخواهد شد. عرض می‌کردم که فسادتنها به رشوه خواری و تجاوز به بیت المال ملت منحصر نیست بنظر من یکی از مظاهر فساد تسلیم شدن به حکومت الفاظ است الفاظی که در جامعه مصداق ملموس ندارد و ما اگر به بازی با کلمات بپردازیم و بکاریکاتور سازی قانع بشویم عملا به گسترش فساد در جامعه خودمان کمک کرده‌ایم و همچنین است تسلیم شدن به تملق و چاپلوسی باید به معیارهای انسانی ارزش گذاشت تا خدمتگذاران جامعه انسانی، فارغ از خطرات چاپولسی و چاپلوستان و تملق و تملق گویان بتوانند ارزشنهای انسانی و کاربردهائی را که در انجام وظیفه‌ای که بعهده دارند ارائه کنند و شجاعت بیان عقدیه داشته باشند و اگر این شجاعت بیان عقیده به نحوی از انحاء بکسانی که مسئولیتی بعهده دارند سپرده شود زنگهای خطر قبل از اینکه درخت فساد ریشه بدواند به صدا درخواهد آمد و از گسترش فساد جلوگیری خواهد شد وقتی ما میگوئیم معنی فساد منحصر نمی‌شود برشوه و تجاوز به بیت المال توجه بفرمائید مثلا ما قاضی پاکدامن در دستگاه دادگستری بسیار دارم (صحیح است) ما قضاتی داریم که وجودشان مایه افتخار جامعه ایرانی است بانهایت عزت نفس زندگی می‌کنند و به احقاق حق می‌پردازند اما اگر همین قاضی بجای احقاق حق استعانت به ظالم کند و مجری ظلم بشود فاسد است الزاماً نباید متجاوز به بیت المال باشد در جامعه ایرانی که درسایه رهبری شاهنشاه عدالت اجتماعی با تمام زوایای آن پرتو افکن است استعانت به ظلم اگر در دستگاه دادگستری ما دیده شود از مفاهیم فساد است کتابی اخیراً بدست بنده افتاد که دولت‌های ایران را از آغاز مشروطیت دراین کتاب ثبت کرده بودند امیدوارم به آقای دکترشادمان برنخورد زیرا من به آقای شادمان اعتقاد دارم و ایشان سید ما هستند به معنی اخص کلمه، دراین کتاب بنده از هزار و دویست و نود و نه تا هزار و سیصد و بیست، یک جا وزیر مشاور ندیدم اما دولت کنونی گویا همت کرده که آن دوران را جبران کند. وزیر مشاور را قبول دارم ولی من نمی‌فهمم معنی معاون وزیر مشاور چی است؟ من از دولت استدعا می‌کنم بمن بفرمایند که معاون وزیر شماور چه صیغه ایست در دستگاه دولت؟ دوستان توجه دارید که فلسفه وجودی تدوین قوانین ضروریات محیط والزامات جامعه است این نیاز جامعه است که قانون بوجود میاورد اگر جامعه بوجود قانون نیازمند نباشد الزاماً آن قانون بوجود نمیاید ملاحظه بفرمائید درعصر شاهنشاه رضاشاه کبیر مثل همین روزگار جامعه ایرانی از امنیتی بی نظیر برخوردار بود امنیتی که درسطح جهانی شایسته نخستین قرار گرفت چه درآن زمان وچه درزمان کنونی و بقول آخوندها و ما بچه آخوندها درزماننا هذا اما بعد از شهریور بعلت اینکه قشون اجنبی درجامعه ما آمده بود بعلت الزامات سیاسی و جنگ یک بی نظمی درجامعه ما بوجود آمد که موقت و زودگذر بود و بحمدالله با تدابیر حکیمانه شاهنشاه بسرع از میان رفت و آثارش هم از میان رفت اما درآن وقت نیاز محیط تدوین قانون مجازات چاقوکشان را ایجاب کرد این الزامات محیط و ضروریات محیط بود که می‌گفت دراین زمان قانونی برای چاقوکشان لازم است بنابراین توجه داشته باشید تا جامعه‌ای نیازمند بقانون نباشد آن قانون بوجود نمی‌آید اگر قانونی بوجود آمد ولی ترجمه بود الگوئی بود از جامعه خارجی که شرایط اقلیمیش با جامعه ما سازگار نبود آن قانو الزاماً بفراموشی سپرده می‌شود و بگوشه فراموشی گذارده می‌شود من بقانون از کجا آورده‌ای بهمین دلیل اعتقاد ندارم من این قانون را جامع و کافی و وافی برای منظوری که ما داریم اعم از مبارزه با فساد و به ثمر رساندن انقلاب اداری نمی‌بینم اما ما برای اینکه فساد را ریشه کن کنیم باید به مبانی زیربنائی جامعه ایرانی توجه کنیم یک از مشخص ترین بمانی زیربنائی جامعه ما مذهب است بهر صورتی که مذهب درجامعه ما ضعیف بشود عملا به رشد فساد کمک شده است یکی از مظاهر مذهب منبراست منبر از زمان دیالمه تا دیرزمانی درخدمت استقلال این ملت و مملکت بوده این منبر در صف اول مبارزه کرده برای به ثمر رساندن انقلاب شاه و ملت و اکنون از این منبر باید برای همگامی با رستاخیز کمال استفاده بشود البته بنده قبول دارم در هر گروه و رده و جامعه‌ای نیک و بداست من کلاشانی را که خودشان را دراین جامعه جامعه منبرجا کرده‌اند عرض نمی‌کنم من منبریهای وطن پرست و شاه دوست و متدین به دین و معتقد به رهبری شاهنشاه را عرض می‌کنم شما تا وقتی که دوستان عزیز فضیلت را در این جامعه تقویت نکنید و همه شا و هرکدام ما مبشرفضیلت و فضائل انسانی نباشیم بریشه کن کردن فساد موفق نمی‌شویم درجامعه‌ای که فضیلت باشد فساد نیست اگر درجامعه ما فسادهست که هست برای اینکه شاهنشاه ما بریشه کن کردن آن فرمان می‌دهند بعلت این است ه فضیلت درجامعه ما ضعیف شده است من عرض نمی‌کنم که هفته نگیرند و تجلیل نکنند از گویندگان و سرایندگان و شعرا و نویسندگان عرض می‌کنم برای گویندگان شعرا، نویسندگانی هفته بگذارید و از هنرشان تجلیل کنید که اندیشه ایشان درخدمت ملت ایران باشد شعر و نوشته هایشان برای اعتلای ملت ایران باشد خدمتگذاران شاه و ملت باشند مبشر فضیلت باشند نه آنکه بیتی دو گفت لقب زخاقان برد.

هنوز گویندگان هستند اندر عراق که قوت ناطقه مدد از ایشان بود

دربرنامه بودجه‌ای که تقدیم ساحت مقدس مجلس شورای ملی شده خیل فنی نوشته شده مثل شعری که خیل پرصنایع است و بنده شنیده‌ام که جناب وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه نه تنها یک اقتصاددان بزرگ درجامعه ما هستندبلکه صنایع لفظی راهم در بودجه نویسی ملحوظ می‌دارند ولی بنده ندیدم که برای کم آبی بخصوص در سرزمین مازندران فکری شده باشد آقایان سرزمین مازندارن از حیث آب غلط مشهور است یکی از کم آب ترین منطقه‌های ایران است امروز شهرهای بزرگ مازندان آب آشامیدنی ندارد گرگان و علی آباد و کمیشان و بهشهر و ساری و شاهین دژ از شهرهای مازندارن آب آشامیدنی ندارد اصولا منطقه کم آبی است با این همه آب زتشنگی رفته به خواب ای برسرگنج از گدائی مرده. شکسته بال تراز من میان مرغان نیست دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است. اما کبوتر حرم برای مسافران تابستانی آنهم در مورد بحر زیبای خزر که آب آشامیدنی و آب زراعی برای مردم این سامان نمی‌شود ما در مملکت خودمان همیشه زراعت دیم داشته‌ایم چشممان هم به آسمان بوده که کی باران رحمت الهی نازل می‌شود البته ما یک زارعین بزرگ داریم که در پناه ثروت همه چیز دارند از بی آبی مصونند از آفات مصونند از کم خری و کم فروشی و بی بازاری مصونند اما زارعینی هم دارم که بی بضاعت و محتاج به توجه دولت هستند که هم از جهت کمکهای بانکهای کشاورزی و تعاونیها و هم از جهت خرید و فروش و بذر احتیاج بتوجه دولت دارند بخصوص که دراین زمینه هزینه تولید کمتر موردتوجه قرار می‌گیرد امروز هزینه تولید محصولات کشاورزی با چهارسال پیش قابل مقاسه نیست و محصول کشاورزی خیل گرانتر از گذشته بدست می‌آید و اغلب به بازار فروش تطابق ندارد که بتواند زحمات کشاورزان را با یک سود منتاسب منصفانه جبران کند بنابراین درچنین موقعیتی دولت باید به تثبت نرخ محصولات کشاورزی توجه داشته باشد تا زارع از نوسانات قیمت وتورم مصوم بماند والا زارع از میان می‌رود. ما گفته‌ایم عده‌ای زا زارعین ما برحسب قانون اصلاحات ارضی و براثر اجرای این قانون صاحب زمین شده‌اند و از عطیه مبارک ملوکانه بهره برداری کرده‌اند و سند دستشان دارند بنده شنیده‌ام عده‌ای روی آن زمینهائی که زارع سند دارد دست گذاشته‌اند که این زمینها ملی شده است من این معنی را نمی‌فهمم از مئسولین امراستدعا دارم دراین زمیه توضیح بفرمایند اگر نمونه و سند و مدرک هم بخواهند امر بکنند تا من دلائل و اسناد را در اختیارشان بگذارم یکی از مشکلات مناطق کوهستانی است مناطق کوهستانی مشکلاتی از لحاط رفت و آمد دارند و نمی‌توانند بسرعت برنامه‌های ساختمانی رااجرا کنند باید برای یان طور مناطق یک مقدار مهلت بیشتر قائل شد یکی از مسائلی که نارسائی دارد و بنده ندیدم که مورد توجه قرار گیرد قانون تقسیمات کشوری است که با شرایط کنونی جامعه ایران حامعه‌ای که دردوران رستاخیز زندگی می‌کند سازگاری ندارد من منتظرم که به موقع دولت در این مورد اقدام کند و ما هم به موقع عرایض خود را عرض خواهیم کرد یکی از چیزهائی که در بودجه مورد توجه قرار گرفته توجه بیشتر به انجمنهای شهر و شهرستان و استان است که جناب آقای نخست وزیر انجمنهای دمکراتیک اطلاق می‌کنند بنده از نام بردن کلمات خارجی بعلت کم سوادی خودداری می‌کنم و صبح هم یک کلمه فرس بکار برده‌ام که مورد اعتراض خبرنگار محتر تلویزیون قرار گرفت بنده عذر می‌خواهم بنده اشتباه کردم ولی بنده شکر نخورده‌ام بهرصورت انتخاب انجمن‌های شهر و شهرستان درگذشته بنحوی نبوده که بتواند جوابگوی الزامات جامعه ایرانی درعصر رستاخیز باشد.

عرض کنم که تاریخ ایران سه تخست وزیر نشان می‌دهد که چه بعنوان صدراعظم و چه بعنوان مجری امر شخص اول مملکت دراین مرزو بوم خدمت کرده‌اند این سه نفر عبارتند از خواجه نظام الملک که بیست سال و شش ماه و اندی در مقام صدراعظم باین مملکت خدمت کرد در زمان دو پادشاه آلب ارسلان و ملکشاه و بعد از او میرزا عباس ایروانی معروف به حاج میرزا آغاسی بود که چهارده سال صدراعظم بود و سومی جناب آقای نخست وزیر هستند من از آقای هویدا بعنوان یک خدمتگزار شاهنشاه یاد می‌کنم و بشخص ایشان اعتقاد دارد شخصی است که دراجرای فرمان شاهنشاه دوازده سال تلاش کرده و امیدوارم همچنان تلاش کند اما فرصت کافی برای مبارزه با مفاسد اداری و به ثمر رساندن انقلاب اداری در اختیار شان بوده و همچنین فرصت کافی برای مبارزه با فصاد در اختیارشان هست امروز در سایه تدابیر شاهانه بمداله همه جیز برای ملت ما آماده است حیثیت جهانی بحداکمل داریم پاسدار و پاسبان صلح هستیم مضیقه مالی نداریم تدابیر شاهانه تمام وسائل تعالی و ترقی را برای این ملت آماده کرده آقایان قبول بفرمائید که اگر همه ما در حد مسئولیتی که داریم تمام وقت خود را صرف کار و کوشش در راه اجرای فرامین مبارک شاهنشاه نکنیم نسبت به وظیف خودمان عمل نکرده‌ایم دوستان عزیز بنده میل ندارم بیشتر از این مزاحم بشوم امابنده شنیده‌ام که امروز با روز تولدجناب آقای هویدا مصادف است یا فردا صبح (یکی از نمایندگان – دیروزبود) مثل اینکه روز تولی جناب هویدا هم از روایات تاریخ اسلام است که بصد گونه روایت شده و می‌شود بهرحال از جناب آقای شادمان تقاضا دارم تبریک من را به حضورتان عرضه بدارند برای ایشان و همکاران شان و تمام کسانی که در اجرای فرامین ملوکانه بنحوی از انحاء تلاش می‌کنند درهر لباس و کسوت و مقامی که هستند از خداوند متعال آرزوی توفیق و کامیابی دارم (احسنت – احسنت).

نایب رئیس – آقای دکترعاملی تشریف بیاورید.

دکتر عاملی – جناب آقای رئیس، همکاران ارجمند امروز درمورد نخستین بودجه دوران رستاخیز سخن را آغاز می‌کنم به امید اینکه تصویب و اجرای این بودجه سرآغازی باشد برای حرکت درعصر رستاخیز درمورد بحث درباره کلیات بودجه آئین نامه وسنت پارلمانی ایران بحث را نامحدود اعلام داشته است ضرورت این کار آشکار است زیرا که بودجه مهمترین سندی است که به ساحت مقدس مجلس شورای ملی تقدیم می‌شود و این حق مردم و درنتیجه حق نمایندگان مردم است که این سند را دقیقاً مورد بررسی قرار بدهند ولی غالباً فرصت این بررسی دقیق پیش نمیاید و امسال هم اتفاقاً از آن سالها است که بودجه بسیار دیر به مجلس داده شد و درفرصتی بسیار کوتاه در کمیسیون بودجه مورد بررسی قرار گرفت ودرفرصتی بسیار کوتاه تر درجلسه علنی مورد بررسی و شور قرار می‌گیرد و از این جهت البته جای تاسف است که بزرگترین بودجه تاریخ ایران درکوتاهترین زمان می‌بایست مورد شور و بررسی قرار گیرد و بحث کلیات بودجه زمانی است که نه تنها رقمهای بودجه آنسال مورد توجه قرار می‌گیرد بلکه خط مشی بودجه‌های سالهای آینده مورد بحث و بررسی قرارمیگیرد زیرا از زمان برنامه‌ای شدن بودجه که در آن ابعاد زیادی از فن و تکنیک بکار گرفته شده و حاصل آن رقمهای بسیار و دفترهای قطوری است که بما عرضه می‌دارند عملا امکان تصرف و دگرگون کردن رقمها و جابجا کردن ستونها از دست رفته است ولی درعوض این فرصت پیش آمده است که نمایندگان درطی بودجه هر سال بیا درطی بحث دربرنامه هردوره بتوانند تمایلات خودشان و خطوطی را که مورد اعتقادشان است ارائه بدهند تا این تمایلات این خطوط و این خط مشی‌ها درطی برنامه‌های بعد و بودجه‌های سال بعد بتوانند مورد توجه قرار بگیرند بنابریان ما نه تنها بودجه کنونی را مورد بررسی قرار می‌دهیم از لحاظ استراتژی و خط مشی بلکه این بودجه سال آینده است که هم اکنون دراینجا مطرح است و دراینجا است که ما تعیین می‌کنیم که در سالهای آینده بودجه برچه اساسی باید رقم زده بشود چه نکاتی حائز اهمیت است چه فصولی است حائز اولولیت و این نکات دربودجه کنونی مورد توجه قرار نگرفته لازم است که در بودجه‌های آینده مورد توجه قرار نگرفته لازم است که در بودجه‌های آینده مورد توجه قرار بگیرد البته از لحاظ این مسئله کلی اول این پرانتز را باز کنیم که این مسئله نیست و هرگز باین معنی نیست که هم اکنون اگر پیشنهاداتی درمورد متن لایحه، تبصره‌ها، ارقام بودجه بنظر نمایندگان محترم مجلس برسد قابل طرح نیست اگر پیشنهادی باشد هرگز نمی‌خواهم این نتیجه را بگیرم اگر پیشنهادی باشد قابل بحث و رسیدگی نیست اما تجربه است بودجه ایکه بوسیله یک سازمان مجهز فنی درطی یکسال تهیه می‌شود درطی چند روز صرفاً با بررسی‌های شفاهی درطی چند جلسه قابل رسیدگی نیست ولی این خط مشی‌ها اهمیت دارد که بیشتر گفتار من ناظر به تذاکرات است که می‌تواند دربودجه‌های سال آینده در روشهای اجرائی برای پیاده کردن بودجه موردتوجه قرار بگیرداین تذکراتی است که من بعنوان یک نماینده مردم خود را ملزم میدانم بعرض برسانم ولی از جهت تنگ بودن وقت و زمان کاری که می‌توانم با اجازه خانمها و آقایان بکنم این است که به اخصار بپردازم و تا آنجائی که می‌توانم با معذرت از همکاران عزیزی که وظیفه تندنویسی را دارند مطلب را فقط با سرعت بیشتری بعرض برسانم اما این بودجه قالبی است برای طرح یک استراتژی که البته از دوستمان آقای عباس میرزائی از لحاظ این کلمه عذر می‌خواهم و نیز اگر باز بضرورت کلمات خارجی دیگری پیش آمد باز معذرت می‌خواهم این کلماتی است که از برنامه ریزان یاد گرفته‌ایم و ناگزیر بکار می‌بریم و ناچاریم تا فرهنگستان ما دراین مورد جارهای بیاندیشد و واژه مناسبی بیاورد تا همه بکار ببرند از این جهت این نوع موارد را عذر می‌خواهم اما برای تنظیم استراتژی کلی اول باید فضای کلی و افق کلی را درنظر بگیریم به بینیم برای کی برنامه نویسی می‌شود؟ درچه زمانی برنامه نویسی می‌شود،؟ از این گذشته علم برنامه نویسی و شناخت برنامه ریزی اینها درجهان کنونی دچار تحول بزرگی شده است و الان یکی از مواقعی است که ما از گذرگاهی عبور می‌کنیم که یک طرف این گذرگاه بودجه نویسی است که از بابت تکنیک، تکنوکراتها در آن حکومت می‌کند در سوی دیگر یعنی اگر توانستیم از این گذرگاه بگذریم و دامان خودمان را از چنگ تکنوکراتها نجات بدهیم درجای دیگر و از سوی دیگر بکسانی می‌رسیم که باصطلاح اینها ناسیوکراتها هستند حکومت کنندگان براساس شناخت حکومت ملی و آئین ملی هستند ما از یک معبری عبور می‌کنیم که از یکطرف استراتژیست‌های برنامه تکنوکرات هستند که ارباب فن و تکنیک هستند دریک طرف دیگر کسانی هستند اشنا به سیاست مستقل ملی و با دید صاحب خانه که برنامه نویسی و برنامه ریزی می‌کنند باید پرانتزی باز کنیم البته هرگز و هرگز اشاره من دراین مورد این نیست که برنامه نویسان کشور ما تکنوکرات هستند دوست عزیز ما جناب مجیدی شاید از من میهن پرست تر باشد این یک بحث کلی است که من می‌کنم که مسیر برنامه ریزی در جهان کنونی دستخوش یک تحول اساسی هست از محور تکنوکارسی به محور ناسیوکراسی این اصطلاحی است که من اجباراً دراینجا جعل می‌کنم کلمه ناسیوکراسی شاید درهیج فرهنگی نیامده ولی معادلش در فرهنگ انقلاب ایران سیاست مستقل ملی است یعنی آنجنان برنامه نویسی که مبتنی برخصوصیات زمانی و حیاتی و ذاتی ملت ایران باشد اگر اینطور برنامه نویسی کردیم یکنوع برنامه نویسی ملی است اگر فقط ابعاد خرج را گرفتیم و درستونهای کلاسیک برنامه نویسان تکنوکرات آنرا پیاده کردیم یک برنامه نویسی با معیار تکنوکراتی کرده‌ایم که این بیشتر برای مقاطعه کاران و هیئت‌های مشاور بین المللی ارزش دارد و از افکار و تحقیقات آنها منشاء و سرچشمه گرفته و انطباق برخصوصیات سیاست ملی ندارد دراین معبر ما و آن کسانیکه درکاخ سازمان برنامه نشسته‌اند همه دریک قایق نشسته‌ایم این نکته را روشن کنم من نمی‌گویم آنها در قایق تکنوکراتها نشسته‌اند و ما در قایق سیاست مستقل ملی هردو در یک قایق نشسته‌ایم دریک سفینه نشسته‌ایم و از این معبر عبور می‌کنیم این معبر را باید شناخت خصوصیات یک نظارم برنامه‌ای دیکته شده علط تکنوکراتی تاریخ گذشته را باید شناخت خصوصیات یک برنامه ریزی که برسیاست مستقل ملی تکیه دارد و مربوط به عصر رستاخیز است اینرا هم باید شناخت این اولین نکته است درجایگاه شناخت استراتژی برنامه حالا به بینیم ای جایگاه چیست؟ خانمها و آقایان ببیند یک بیماری احتماعی ما دراین جامعه داریم حال می‌خواهید اسمش را یکی از انواع فساد بگذارید حرفی نیست این بیماری عبارت است از سطحی بودن که حاصل و نشانه اش تملق و چاپلوسی است و کارها را سمبل کردن و ازامور مهم بسادگی گذشتن نتیحه اینکه ارزشهای عالی و فضائل عظیم تاریخی و مبانی سترک اینها بجای اینکه از یک دیدگاه ژرف و عمیق شناخته شوند و برهمه شئون ما اثر بگذارد و از حمله بر برنامه نویسان اثر بگذارد فقط بظاهر نکاه می‌کنیم و فقط می‌خواهیم آن کار را بطور سطحی ازش بگذریم یکی از آن نکات رستاخیز است این مسئلهٔ رستاخیز یک ظاهری دارد یک باطن ظاهر یک جریانی است که از یازده اسفند سال گذشته شروع شده عکس العمل ظاهری و چاپلوسانه و متملقانه وئ کئته بینامه این است که یازده سافند سال آینده هم که شد ما کارهارا معطل کنیم و هورا بکشیم و دست بزنیم چند تا آویز پارچه‌ای هم درست بکنیم این می‌شود یک جریان ظاهری و یک نظر ظاهری به رستاخیز اما یک جنبه عمیق و ژرف دارد این است که اگر رستاخیز به آن معنی شناخته شود و به آن معنی بکار گرفته شود آن فضائی را برای مامیسازد که ما می‌توانیم درآن فضا استراتژی برنامه را کشف کنیم و روی کاغذ بیاوریم ستونهای برنامه‌های آینده را براساس استراتژی رستاخیز رقم بزنیم و این دو بینش جداگانه است نسبت به رستاخیز عصر رستاخیز یعنی عبور از آن مرحله سطحی پوچ و متملقانه و چاپلوسانه و قدم گذاشتن به یک مرحله ژرف این رستاخیز چیست؟ یک حرکت تاریخی و پدیده تاریخی است درتاریخ ملتهای دنیا مراحلی است که این ملتها آنچنان که مردگان به اعتقاد ما مسلمین از گور برمیخیزند و قیام می‌کنند و تمام هستی خودشان را از اطراف و اکناف جمع می‌کنند و بهم پیوند می‌دهند و هویت خودشان را باز می‌شناسند برمیخیزند قیام می‌کنند هر چه را که در دنیا دارند بهم مربوط و ملصق می‌کنند بایک چنین هستی تاریخی برمیخیزند و حق خودشان را مطالبه می‌کنند و درجهان، ملتها بافرهنگ خودشان برپای می‌ایستند و براه زندگی خودشان می‌روند این یک کیفیت تاریخی است با یان کیفیت تاریخی خیلی چیزها بوجود میاید و خیلی چیزها از بین می‌رود خیلی چیزها تعالی پیدا می‌کند خیلی نابسامانی‌ها مدفون می‌شود یک تحول و یک انقلاب تاریخی است این برخاستن یک ملت است شناسایی هویت است شناسائی تاریخ است تمام این نکات ازاین کلمه رستاخیز بوجود آمده آنوقت این رستاخیز درچه عصری درچه دنیایی درچه دورانی پیدا شده؟ این خیلی اهمیت دارد که ملت رستاخیز ما ر عصری بوجود آمده که در دنیای قدرت عظیم بسیار است اما با مغزهای فاسد و تهی پول فراوان است صنعت فراوان است تکنولوژی بسیار است اما این تکنولوژی بشر ار بکام خودش گرفته و بنابودی و به مسلخ می‌برد درچنین دنیائی زندگی می‌کنیم دوقطب سیاسی معروف این دنیا هرکدام یک نوع زندان مخوف و تبه کارانه برای جمعیت دنیا پدید آورده‌اند عصر استعمار را بوجود آورده‌اند چه فسادها چه اغتشاش‌ها چه غارت‌ها دراین دنیا بمدد تکنولوژی این دو قدرت عظیم که خودشان را ابرقدرت میدانند بوجود آمده دریک چنین دنیائی که انیسان نابود می‌شود بخاطر پول بخاطر ماشین بخاطر طبیعت و فضای زیست انسان و سود و دود نابود میشودبخاطر قلدری و زورگوئی نابودمیشود آیا جز این درسراسر دنیا می‌بینید جزاین در قاره‌های مختلف می‌بینید جز این درآثار مختلف استعمار در قارده‌های مختلف می‌بینید هنوز کشت و کشتار در قارده‌ای خاموش ندشه این آتش خونین که بمدد فروشندگان ابزار مرگ پدید میاید دریک قاره دیگر آغاز می‌شود درچنین دنیائی ملت ایران برخاسته چند چیز می‌گوید اولا می‌گوید ما یک ملت تاریخی هستیم که می‌خواهیم بمانیم و در آینده هم باشیم دوم اینکه می‌گوید ما یک فرهنگی داریم این فرهنگ انسانی است انسان کش نیست می‌خواهیم بمانیم تا این فرهنگ را در سراسر جهان بشناسانیم و نشان بدهیم که زندگی باین عصر پایان پیدا نمی‌کند و باین دوره پایان نمی‌گیرد فراسوی این دوران دوران دیگری هست که انسان می‌تواند با علم زندگی کند ولی با علم خودش را نکشد و از تکنولوژی استفاده کند ولی زیر دود و کثافت غرق نشود می‌تواند از علم و صنعت استفاده کند ولی اجباراً لازم نیست زورگو و قلدر باشد این ملت با یک چنین فرهنگی بایک چنین تاریخی در چنین دنیای آشفته قیام کرده ایستاده و حق خودش را می‌خواهد این آنجائی است که ما ایستاده‌ایم برای آنکه برنامه ریزی بکنیم براینکه خطوط اساسی برنامه آینده خودمان راتهیه کنیم این چنین برنامه ریزی خیلی فاصله دارد بااینکه ببینیم چقدر درآمد داریم و این درآمدها را درچه ستونی باید پخس کنیم خوب میفرمائید این هم یک مقدار حرف بود میدانم ولی نکته اینجاست تا چقدر می‌توانیم این اندیشه‌های کلی را که دراینجا من به مناسبت کمی وقت فقط اشاره‌ای به آنها کردم مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهید این ایده آل‌های کلی را بشکافیم تجزیه و تحلیل کنیم و برسیم بیک مفاهیمی که آن مفاهیم را در ستونهای بودحه و برنامه مان بکار بگیریم من می‌خواهم این نتیجه را بگیرم که با هر عصر تاریخی و با هر فرهنگ جدید و با هر رستاخیز ملی معانی و مفاهیم دگرگون می‌شود سخن من این است که آیا ما کلماتی را که امروز بکار می‌بریم و یکی از آنهائیکه بکار می‌بریم همین بودجه و برنامه است اینها به اعتبار معانی قدیمی قبل از رستاخیز بکرا می‌بریم تمام سخن دراینجا است که با چه ابزار و کلمات و مفاهیم و با شناخت چگونه تعارض هائی است که ما سازمان فکری خودمان را رقم می‌زنیم و بنیان میگداریم و بودجه نویسی می‌کنیم بحث من بحث درمفاهیم است بحث درنحوه تعارض‌ها و حل تعارض‌ها است دراینجا نکته دیگری را بکه باید برای واردشدن به بحث مفهوم‌ها مورد توجه قرار بدهیم دردرجه اول رابطه نسبت حزب است به حکومت رابطه حزب است بادولت ما از یکطرف بعنوان قوه مقننه بعنوان نیکی از ارکان سه گانه حکومت ملت ایران صحبت می‌کنیم از طرف دیگر بعنوان یک حزب فراگیرنده ملت بعنوان نمایندگان رستاخیز دراینجا صحبت می‌کنیم اولین سوالی که اینجا هست و نکته‌ای که باید درک شود و پاسخ داده شود این رابطه حکومت و حزب است که سطح عمل و پایه عمل حزب تا کجا است و عرصه عمل حکومت در چه مسیری است و تا بکجا؟ پاسخ سوال دوم روشن است عمل حکومت در چه مسیری است و تا کجا؟ پاسخ سوال دوم روشن است عمل حکومت براساس قانون اساسی و قوانین منبعث از قانون اساسی است دراین رابطه حزب چه می‌کند و چه باید بکند؟ اگر بخواهیم این را با توجه به بحثی که هم اکنون کردم خیلی خلاصه عرض کنیم حزب مظهر آینده است جلو گاه امیدها و آروزهای آینده است سیاسیتهائی که باید فردای این ملت را بسازند درشبکه‌های حزب و تارو پود تشکیلاتی حزب که بمدد زنان و مردان فعال حزب پدید میایند ساخته می‌شود اما حکومت آن دستگاهی است که جلوه حال یک ملت است که امروز می‌بایست سیاستهائی را که درگذشته پدید آمده و ساخته شده به مرحله اجرا و عمل در بیاورد پس بحثی که ما دراینجا خواهیم داشت هم به مقتضای یک وظیفه حزبی است که می‌خواهیم راجع به آنیده و روشهای آینده صحبت بکنیم و هم بعنوان یک وظیفه دیگر که بعنوان عضو حزب و عضو قوه مقننه بر عهده ما است و آنهم نظارت است وظیفه حزب بعد از اینکه سیاستها را تنظیم کرد این است که ببیند آیا این سیاستها بدست مجریان اجرا می‌شود یا نه؟ و این وظیفه نمایندگان مجلس هم هست که از قدرت نظارت خوشدان حداکثر استفاده و بهره برداری را بسود ملت و برای ملت بعمل بیاورند پس دراین دیدگاه و جایگاه است که با هم صحبت می‌کنیم درمورد شناخت سیاستهای آینده و مفاهیم و تعارض‌ها، ببینیم این اندیشه‌ها با آنچه که امروز دربرنامه‌های ما بکار گرفته شده تطبیق میند یا نه؟ ما معیار را دراینجا می‌سازیم و پدید میاوریم معیارها و ملاک قضاوت را این بحث را من درهنگام طرح برنامه دولت هم در اینجا عنوان کردم گفتم شما همان هیئت وزرای دیروز بودیم قبل از رستاخیز و بعد از رستاخیز و خوش آمدید اما یک چیز هست ملاک رستاخیز چیست؟ هیچکس الان معلوم نیست که وزیر خوبی است یا بدی است مگر اینکه بدانیم ملاک رستاخیز چیست و باملاک رستاخیز بسنجیم آنوقت خوب معلوم می‌شود و بد هم معلوم می‌شود این ملاک را چه کسی باید بسازد؟ این ملاک را باید ملت ایران بسازد این ملاک را باید حزب بسازد با در برگرفتنم ملت ایران ودراین راه چگونه باید بسازد؟ با همن گفت و شنودها و دراین رده چه جور باید بسازد؟ با همین گفت و شنودی که در انونهای حزب می‌شود اینها را باید بهم مربوط کرد و باید مجاری خاصی بوجود آورد که با هم ترکیب بشود. ملاکها شناخته شود مادراینجا بحث را بار می‌کنیم، مسائل را در سفره بحث می‌گذاریم مسائل را برمنبرهای بحث می‌گذاریم تا ببینیم چه چیزی را رستاخیز ملت ایران حق می‌شناسد و چه چیز را نه، آنوقت یک شخص را بایک ملاک حق و باطل مورد قضاوت قرار می‌دهیم اگر عملش منطبق با روح رستاخیز بود مرد خوبی است خدمتگزار خوبی است اگر انطباق با ملاک‌های رستاخیز نداشت آنوقت است که باید قدرت ناظره قانون تکلیف آنها را روشن کند (صحیح است)

درتعارض اول بنده مفهوم برنامه ریزیهائی که صرفاً باصطلاح باتکنیک کلاسیک برنامه ریزی با بعضی رقمهای دخل و خرج بادرنظر گرفتن اینکه یان ملت چقدر درآمد دارد و این رقمها را چگونه می‌توان پیاده کرد این بحث را آغاز کردم و این چنین رویه‌ای را نصواب دانستم، اگر برنامه ریزی ما تها براین نکته اتکاء داشته باشد که بیائیم درموقعی از سال یک بخشنامه‌ای به دوایر مختلف بفرستیم و از آنها بپرسیم که شما چقدر احتیاج دارید و چقدر برای سال آینده خودتان می‌خواهید؟ و بعد بیائیم پای چانه زندن و با آنها بگوئیم این رقم‌ها برای شما کم است و برای او زیاد اگر براساسی که از طریق سازمانهای موجود به ما دیکته و القاء می‌شود برنامه ریزی خودمان را تدوین و پیاده کنیم راه صحیحی نرفته‌ایم ما در جاهای مختلف نشان خواهیم داد که اولویت‌های لازم درحساب این ملت مورد توجه قرار نگرفته، برای اینکه ما نمی‌توانیم دست‌های خودمان ار از چنگال دستگاههائی که معلوم نیست چگونه بوجود آمده‌اند ولی بودجه می‌خواهند و برای تمام مواد بودجه خوشان رقم‌های بیشتری می‌خواهند و بودجه سری هم می‌خواهند نمی‌توانیم قبای خودمان را از دست اینها بیرون بکشیم (صحیح است) من نمیدانم اداره تنقیح قوانین بودجه سری برای چه می‌خواهد؟ ولی از طرف دیگر میدانم برای اینکه یک بخنامه دارد ودراین بخشنامه مثلا بیست ماده است و طبعا دربرابر این بیست ماده یک رقمی باید بنویسند. سال گذشته نوشتند یک، امسال خودشان را ملزم می‌کنند بنویسند دو، سال گذشته دو بوده است امسلا سه. بعد این بودجه میاید پیش کارشناسان سازمان برنامه که مردم زحمت کش و دل آگاهی هستند اما دلشان مثل دل من و شما خون است برای اینکه اینها باید چانه بزنند چرا دوم؟ یک و نیم، بالاخره یک و هفتاد و پنج بریده می‌شود. بعد این رقمها پیاده می‌شود درستونهای مفصل تری و سپرده می‌شود بدست ماشین. این رقمهایی است که از دوایر مختلف و بطور موزائیک آمده یک بار دیگر شکسته می‌شود و براساس برنامه‌ها تنظیم و تدوین می‌گردد و می‌شود چندین کتاب عظیم بودجه و میاید جلوی نمایندگان محترم، شایدخیلی بنظرتان این نوع برنامه نویسی افسانه‌های بیاید ولی چه کنم که واقعیت است. سالهاست آموزش و پرورش بعنوان یک اولویت مهم در پیشگاه برنامه نویسان مطرح است. سالهاست اگر این بودجه از هدفهای عالی خودش نشات می‌گیرد و از مغز متفکر برنامه ریزی با شناخت اصول سیاستهای ملی تنظیم و تدوین می‌شود چرا هنوز بودجه آموزش و پرورش ایران باولویت شایسته خودش دست نیافته است؟ میدانید این اولویت شایسته یعنی چه؟ اجازه بدهید چون من از رقم دریک مجلس بزرگ یک قدری بکار بردنش را ناصحیح میدانم برای اینکه ما متاسفانه آن بعد رقمی مان هم از دست رفته وقتی ارقام فساد به ۳۵۰ میلیون برسد بعد رقمی یک ملت را متزلزل می‌کند دیگر آدم نمیداند، میلیون؟ خیلی رقم بزرگ است. دربسیاری از موارد اجتناب می‌کنند و فقط یک مقایسه می‌کنیم از کشورهای حول و حوش خودمان نمی‌گویم یک کشوری را مثل کانادا مثال بزنم که دو سوم جمعیت ما جمعیت دارد ولی ۹ برابر ما بودجه آموزش و پرورش دارد. من نمیوانم آنها مدعی رستاخیز هستند یا نه؟ برای ملت خودشان یک رسالت تاریخی احساس می‌کنند یا نه؟ من نمیدانم آنها ضررها وزیانهای استعمار زدگی و غارتهای شرکت سابق نفت را کشیده‌اند یا نه؟ و دربرنامه ریزی خودشان ملزم هستند از عقب ماندگیها بپرند و جهش داشته باشند یا نه؟ ولی معذلک دراین دنیا یک کشوری با ۲۰ میلیون جمعیت ۹ برابر ما اعتباراتش را به آموزش و پرورش تخصیص می‌دهد آیا این از اولویت‌ها سرچشمه گرفته، این عقب ماندگی آموزش و پرورش ما؟ اعتقاد من این است که این بودجه از بالا برنامه ریزی نشده براساس سیاست مستقل ملی ای بودجه‌ای است که تابع جریان روز شده، از بخشنامه روز سرچشمه گرفته تا به حرکت آمده چانه زده شده و تحویل ما داده شده است. دراینجامن به یک نکته‌ای باید اشاره کنم و آن این است که دربرنامه نویسی دراصول برنامه نویسی آن چیزی که باید به ستونهای مختلف تقسیم بشود درآمد یک ملت نیست بلکه امکان سرمایه پذیری یک ملت است. یعنی ما چقدر از امکانات و نیروها را می‌توانیم دراین مملکت بسیج کنیم و بمدد اعتبارات بکار بیندازی. تنها داشتن اعتبار کافی نیست برای هزینه کردن اعتبار سورشارژ هم می‌توان داد. تنها اعتبار کافی نیست بسیج یک ملت مهم است که اعتبارات را بکرا می‌گیرد اعم از میدیریت اعم از نیروهای انسانی که در مراحل و مدارج مختلف آماده شده‌اند اعم از انگیزه‌هایی که این نیروها رابکار می‌گیرد. و بکار می‌اندازد و اعم از تکمیل بودن تولید که ارجع باین نکات صحبت خواهم کرد. تمام این نکات است که باید دست بدست هم بدهند و به پیش بروند. پس دراینجا بعنوان مثال گفتم که برنامه این کشور اگر اولویت اول دفاع باشد که باید چنین باشد. اولویت دوم آموزش وپرورش باید باشد (صحیح است) بعصر تمدن بزرگ بدون تکمیل آموزش وپرورش نمی‌توان گام گذاشت (دادفر – اولویت اول مال آموزش و پرورش است) جناب آقای دادفر این نکته را وقتی فرمودید که جناب آقای نخست وزیر هم حضور دارند منظور من نکته دیگری بود.

درطی سالهای درازی که افتخار آشنائی با آقای هویدا را داشتم از ایشان بسیاری چیزها یاد گرفتم از جمله اینکه درمجالس و محافل بسیار دیدم که ایشان به کمک کارشناسان و مشاوران مخصوصشان، که الان اشاره کردند مشاورین ایشان معاون هم دارند، بهرحال نطقی برای ایشان تهیه می‌شد و ایشان وقتی پشت تریبون تشریف میاوردند، که امروز اینجا چند بارگفته شد منبر، غالباً آن نطقی را که کارشناسان تهیه کرده بودند کنار می‌گذاشتند و مطالب را از خودشان می‌گفتند گویا بکارشناسان چندان اعتمادی نداشتند. من هم دربررسی بودجه امسال یکجا تمام آن دفترهای بودجه را بکناری گذاشتم و این بررسی را از جایی آغاز کردم که حق بود برنامه نویسان و بودجه نویسان هم از آنجا شروع می‌کردند، از اولویت‌هایی که باید از سیاست مستقل ملی ایران سرچشمه بگیرد درآن اولویت است که من عرض کردم برای کی؟ این اولویت دوم است و بهرحال دراین بودجه ردیف می‌کنیم اول مال یک سازمانی است دوم مال یک سازمانی است، و سوم مال یک سازمان دیگر. من منکر این نیستم که این رقمها یکی درشت تراست و یکی کوچکتر، همه شان یک مقدار نیست این رامیدانم. اولویت دوم در آموزش و پرورش ایران با مقایسه باکشورهائی باید صورت بگیرد که حتی با ابزار متریک اندازه گیری نه با ابزار تاریخی و معنوی باید در طراز ما باشد. بهمین دلیل با کانادا مقایسه کردم. اگر دلتان رقم می‌خواهد رقم آن در کیف من است. من می‌گویم که بودجه آموزش وپرورش ایران یک نهم بودجه آموزش وپرورش کانادا است (یکی از نمایندگان – بودجه کانادا چقدراست؟) آن رقم دیگر یادم نیست. بله باین ترتیب اولویتها باید درآغاز تنظیم بشود و سپس برنامه در قالب آن اولویتها به حرکت درآید. خوب حالا می آئیم روی رقمها روی مثالها گفت اگر همدان دوراست کرتش نزدیک است. بیائیم روی این اولویتها آیا آموزش و پرورش ایران او اولویت دوم برخوردار است؟ اما آموزش وپرورش اول احتیاج دارد به امکانات فیزیکی، امکانات ظاهری به ساختمانها به ورزشگاهها به آزمایشگاهها به چنین چیزهایی است که احتیاج دارد. آیا ما تمام امکانات ساختمانی این کشرو را بسیج کرده‌ایم که در درجه اول امکانات رفاهیمان را پدید بیاوریم و در درجه دوم امکانات آموزش و پرورش را؟ اگر چنین کرده‌اید آفرین رشما ولی بفرمائید این کاخهائی که درشمال تهران برای کسانی ساخته می‌شود که می‌توانند برای هرمتر ساختمان طلا هشت هزار تومان بپردازند اینها انکانات ساختمانی این مملکت هست یا نیست؟ اینها را بنا می‌سازد اینها را کارگر ساختمان می‌سازد و میدانید کدام بنا وعمله و کدام مهندس؟ هم آنهائی که می‌بایست برای شما اگر آموزش وپرورش اولویت دوم بود مدرسه می‌ساختند کودکستان می‌ساختند، دانشگاه و آزمایشگاه می‌ساختند. همان عمله وبنا درخدمت سوداگری امروز برای شما آپارتمانهای لوکی می‌سازند که یک نمونه‌ای است برای رواج فساد. یک نمونه‌ای است برای توزیع غیرعادلانه درامدها یک نمونه‌ای است برای گرانفروشی. شما یک سیستم ساختمانی پدید آوردید که این درسیستم ساختمانی سرمایه گذار خصوصی بامید ۸۰۰% سود وارد میدان می‌شود باین امید وارد می‌شود که ساختمان را متری هزار تومان بسازد و ۸ هزار تومان بفروشد. این اولویت دوم آموزش و پرورش شماست؟ این عمله‌ها باید بروند مدرسه بسازند تا کی؟ تا زمانیکه تمام کودکان لازم التعلیم این کشور بتوانند به مدرسه بروند، تمام استعدادهای ما بتوانند جایگاه شایسته شخصی خودشان را پیدا کنند. وقی این چیزها تمام شد منهم از چیز لوکس بدم نیماید. می‌توانیم دریک نظامی که براساس سود عادلانه تنظیم شده استفاده شده باشد بخش خصوصی بیاید از نیروی کار این ملت که دیگر از ساختن مدرسه‌ها فارغ شده استفاده کند و کوشش را ببرد بروی ساختن خانه‌ها. نیروی کار اولویت یعنی چه؟ اولویت تنها تخصیص اعتبار نیست به بخشهای مختلف، اولویت امکان سرمایه پذیری است به بخشهای مختلف. یعنی امکان تقسیم نیروی کار، اگر شما به اولویت معتقد باشید نیروی کارگر ساختمانی هم باید باضابطه اولویتهای شما تخصیص داده شود و تقسیم شود.

یعنی نیروی ساختمانی درآنجا که شما اولویت یک دارید بیشترین رقمش بکار برود. آنجائیکه اولویت دوم دارید دومین مرحله اش و آنجا که اولویت سوم و چهارم دارید همین طور بقیه اش بکار برود. این اولویت بسوداگری دادن است که کارگر ساختمانی تازه این کارگر ساختمانی کیست؟ این کارگر ساختمانی از کجا آمده؟ از یک زارعی پرسیدم از یک دامداری که چطور شد که گوشت باین وضع درآمد؟ این سوالها را باید از آدمهای ساده کوچه و بازار پرسید و من دراین مورد با رادیو و تلویزیون هم عقیده‌ام که بجای اینکه بروند از کارشناسان بپرسند می‌روند از مردم کوچه و بازار سوال می‌کنند. بله پرسیدم که چطور شد مادچار کمبود گوشت شدیم؟ گفت آقا این صف گوشت را می‌بینی آنها که باید گوسفندها را در کوهها بچرانند درآن صف منتظرند تا گوشت بخرندإ باید ببینیم که چقدر نیروی آزاد در بخش ساختمان می‌توانیم داشته باشیم که به دامداری و کشاورزی ما لطمه نزند و به اقتصاد روستائی ما لطمه نزند ما را از شر این سیاست پیاز و سیب زمینی نجات بدهیدإ نه از طریق پرداخت سورشارژ نه از طریق به حرکت درآوردن نیروی انسانی در روستاها، این نیروها را رویش حساب نمی‌کنید. بدنبال سود، بدنبال مزدهای کلان و دراثر عدم برنامه می‌کشید می‌آورید به شهرها، این مرحله یک خود آنها می‌روند درصف گوشت می‌ایستند برای گوشت درصف نان می‌ایستند برای نان و این نیروئی که باید برود و مدرسه بسازد بلوکس سازی می‌پردازد به چیزی می‌پردازد که با هردیدی که نگاه کنید اولویت این زمان ما نیست بعد به مرحله دیگری می‌رسیم که ساختمان‌های لوکسی که ساخته شده و موقعیکه ساخته بشود آن روستائی و کارگر ساختمانی که در گوشه یکی از همین ساختمانها آلونکی ساخته و نشسته حالا که ساختمام تمام می‌شود از آنجا بیرونش می‌کنند کار ورستائیش را از دست داده و دراین شهر بزرگ هم خانه ندارد ناچار می‌رود دریک گوشه‌ای از این شهر بزرگ هم خانه ندارد ناچار می‌رود دریک گوشه‌ای از این شهر آلونک می‌سازد آنوقت مرحله بعد شروع می‌شود آقای شهردار پیدا می‌شود بطرف او حرکت می‌کند به منظور زیبائی شهر، شهری که خودش ساخته خانه اش را، آلونکش را خراب می‌کند اینها عدم برنامه ریزی است من نمی‌گویم التبه ما برنامه ریزی کردیم دریک کارهائی اما خط برنامه ریزی ما ناقص است یک مرحله را دیدیم به یک مرحله اکتفا کردیم اولویت‌ها را از سطوح عالی سیاست مستقل ملی خودمان درنظر نگرفتیم ما باید امکانات نیروی انسانی و اعتبارات خودمانرا بسیج کنیم برای آموزش و پرورش ولی اینکار رانکرده‌ایم لوکس سازی کرده‌ایم و بعد لایحه میاورید که آلونک‌ها را تبدیل بفضای سبزکنید این یک روال برنامه ریزی صحیح نیست دراین نکته صحبت می‌کردم که برنامه ریزی امروز از یک گذرگاه رستاخیزی عبور می‌کند و از برنامه ریزی مثبتی بریک تکنوکراسی به برنامه ریزی که من اصطلاحاً آنرا ناسیوکراسی یا برنامه ریزی ملی یا برنامه ریزی برمبانی سیاست مستقل ملی می‌گویم چون سیاست مستقل ملی عرصه اش تمام شئون حیات ملت است از فرهنگ، آموزش و پرورش، امورمالی همه اینها باید از سیاست مستقل ملی نشات بگیرد این موضوع را که عرض می‌کنم در زمانی است که از یک طرف نیروهای استعمارگر درصدد آخرین تلاشهای خودشان هستند برای رخنه کردن در اقتصاد و فرهنگ‌های ملتهای دیگر و دربرابر این نیروهای استعمارگر که جلوه‌های گوناگونی دارندگاه جلوه سیاسی بشکل گروههای چپ و چپ زده گروهائیکه گاه قیافه مذهبی می‌گیرند یا بعبارت دیگر از یک تاکتیک استفاده می‌کنند برای منحرف کردن تمایلات مذهبی آنها یکی از انواع این گروهها هستند یک عده دیگر شرکتهای چند ملیتی هستند، که اینگونه شرکتها با ابزار مالی و با مکانیسم فساد بجان ملتهای مختلف افتاده‌اند وسعی می‌کنند ارکان اقتصادی ملتهای مختلف را دچار تردید و تزلزل بکنند دربرابر این نیروهای جهانخوار ملتهائی قیام کرده‌اند و از جمله است ملت ایران با سیاست مستقل ملی خودش با رستاخیز ملی خودش دربرابر اینگونه تمایلات جهانخواری و سوداگرانه قیام کرده تا درپرتوسیاست ملی با رستاخیز ملی خودش بعمل می‌پردازد این است که درهرعصری درجنگ و مبارزه متوجه نفوذهای بیگانه و استعمارگرانه باید باشیم ما بعنوان صاحبخانه باید بدانیم که دقیقاً چه می‌خواهیم بعد از اینکه دقیقاً تعیین کردیم که چه می‌خواهیم آنوقت حق داریم از کارشناسان استفاده کنیم از کارشناس داخلی یا خارجی ولی اول باید نظر صاحبخانه معلوم باشد کارشناس نمی‌تواند مصالح ما را تعیین کند علم و تحقیقاتی دردنیای کنونی وجود دارد که اعتبارات تحقیقاتی آنها را شرکتهای چند ملیتی می‌پردازند درظاهر علم است ولی درباطن سلاح استعماری دراین پیکار تنها ملتهائی پیروز می‌شوند که برخودشان قائم باشند و برسیاست ملی خودشان اتکاء کنند این مفهوم سیاست مستقل ملی ماست که بعنوان صاحبخانه باید تصمیم بگیریم بعد برای اجرای تصمصات خودمان بادید صاحبخانه انتخاب کنیم با پول صاحبخانه بخریم و بکار ببریم موضوع دیگری که باید مورد توجه قراربگیرد و من دراینجا بچند نکته می‌پردازم مسئله رشد و کیفیت است رشد و کیفیت یکی از تعارض هائی است که باید درمنطق حیات ملت ایران مسئله اش حل شود من خیلی خوشوقتم که آقای نخست وزیر باین نکته اشاره کردند در نطفشان که تنها رشد ملاک قضاوت نیست نکته‌ای بسیار دقیق و حساس کیفیت رشد است که اهمیت دارد رشد از چه راه و بچه وسائلی و چگونه بدست میاید ودرچه مسیری دوباره بکار گرفته می‌شود این دقایق است که کیفیت رشد را تعیین می‌کند دراین مورد من فقط دو نکته را اشاره می‌کنم اتفاق افتاد که دریکی از جلسات بودجه بعنوان مستمع حضور داشتم مسئله جهانگردی مطرح شد این مسئله بسیار مهمی است این نکته را بعنوان یک واقعیت باید بشناسیم جهانگردی بعنوان این کیفیت است که کسانی بیش از یک شب از خانه خودشان دور می‌شوند شاید به اعتبار این وقت گیری برای بودجه امسال که باید دوشب از خانه خودمان دور باشیم همان کیفیت است این کیفیت براثر بعضی از عوامل زیاد می‌شود دراثر بعضی عوامل کم می‌شود این جهانگرد اعم از آن کسیکه درداخل کشور از یک نقطه بیک نقطه حرکت می‌کند یا از کشوری بکشور دیگر حرکت می‌کند این پدیده جهانگردی باعوامل و عناصر مختلفی سروکار دارد امروز این نکته را درنظر بگیریم ما به یک بررسی اساسی درشناخت پدیده جهانگردی احتیاج داریم یعنی باید مدل ریاضی اینکار را از حالا که هنوز با مسائلش درگیر نشده‌ایم بشناسیم بدانیم چه عواملی جهانگردی را شتاب می‌دهد زیاد می‌کند چه عواملی کم می‌کند، نه زیادش مهم است و نه کمش، آن موقعی می‌توانیم برنامه ریزی کنیم که این جهانگردی درمسیری به حرکت درآید که نیروهای انسانی ملت ما را نه از جهت اقتصادی منحرف کند نه از جهت معنوی منحرف کند و به توان فرهنگی ما هم بیفزاید باید این برنامه ریزی دقیق باشناسائی دقیق جهانگردی صورت بگیرد یک استنباط غلطی داریم باسم جلب سیاحان که فکر می‌کردیم کارخیلی خوبی است که ما تمام کوشش خودمانرا بکار ببریم که از اطراف و اکناف جهان جهانگرد جلب کنیم این تصور صحیح نیست من البته نمی‌گویم که روی این تصور داریم کار می‌کنیم ولی امروز می‌خواهم این تذکر را بدهم بعنوان یکی از نکاتیکه اجازه بدهید درسطوح مختلف روی آن بحث شود سیاست آن شناخته شود ما بایدامروز جهانگردی را بشناسیم تحولاتی را که در معرضش هستیم بشناسیم و برنامه ریزی کنیم بطوریکه بفرهنگ ما و بخوی و خصال مردم ما لطمه نزند باقتصاد ما بساخت شهرهای ما بخوی مردمان ما لطمه و صدمات جبران ناپذیریکه به بعضی از کشورها زده است نزدند این نکته یکی از مواردی است که بایستی مورد دقت قرار بگیرد. موضوع دوم صنایع مصنوعی است شاید این یک اصطلاح جدید است صنایع مصنوعی چیست؟ عبارتستاز یک طرح ریزی تولیدی که از یک مرحله‌ای آغاز می‌شود یک خط تولید مداومی در برنامه ریزیش دارد اگر این مسیر سرمایه گذاری صنعتی صحیح باشد آن جامعه از صنعت خودش بهره مند می‌شود و سود می‌برد اما اگر سیرصنعتی غلط باشد آن جامعه از صنعت خودش دچار آسیب می‌شود نوع اول که یک صنعت با دقت برنامه ریزی شود تا مرحله آخر حالا ممکن است بفرمائید مرحله آخر در برنامه ریزی صنعتی کجاست؟ این هم حل شده است مرحله آخر سود مصرف کننده است و رفاه آن کسانیکه درصنعت کار می‌کنند اگر صنعتی تا این حد تجزیه و تحلیل شد و مورد توجه قرار گرفت که گردش آن چرخ صنعتی رفاه مصرف کنندگانش را فراهم آورد رفاه کارکنانش را فراهم آورد آن یک سرمایه گذاری سالم در راه صنعت است ولی اگر ما صنایعی داشته باشیم که از اعتبارات عمومی و دولتی تغذیه بکند و بعد اساس کارخودشانرا خریدن و تبدیل زمینها قرار دهد و سودآنها عبارت از ارزش اضافه شده زمینها باشد و برای کارگران خودشان مسکن ایجاد نکرده باشند و فضای سالمی برای زندگی کارگران خودشان بوجود نیاورده باشند و بر بودجه ناچیز شهرها و حومه شهرها تحمیل باشند این سرمایه گذاری صحیح و سودآور در صنایع نیست اینها صنایع مصنوعی است (صحیح است) یک نوع دلال بازی است برای اینکه سرمایه هائی را بسوی خودشان بکشانند و بعد هم از مسیراصلی بدور کنند. تعارض دیگریکه بسیار اهمیت دارد درمورد مفهوم هائی است که باید شایسته عصر رستاخیز باشند تعارض کشاورزی و صنعتی است یک زمانی بود که تقسیم کشورهای را بکشورهای صنعتی و کشورهای کشاوزی می‌کردند علل و موجباتی برای این نوع تقسیم بندی وجود داشت امروز این تعارض دریک قالب کلی تری حل شده است باین معنی که آنچه منظور از رشد و پیشرفت صنعتی است صرفاً ایجاد کارخانه‌ها و دودکش‌ها نیست بلکه منظور افزودن قدرت تولید است بدین معنی که هیچ کشوری درجهان امروز بی نیاز از آن نیست که از تمام امکانات سرمایه گذاری خودش رد زمینه کشاورزی استفاده کند یعنی ما چه قدیمی فکر کنیم و چه جدید و چه معتقد به دو نوع کشورهای صنعتی و کشاورزی باشیم که تولید مالی ناچیز دارند یا قدرت تولید فراوان باید باین اصل بنام یکی از فصول سیاست اقتصادی ملی مان اعتقاد داشته باشیم که ما باید از تمام امکانات کشاورزی کشورمان استفاده کنیم بچند دلیل اولا به محصولات کشاورزی احتیاج داریم خودمان درحال ودرآینده، من با آمارکاری ندارم ولی کلی به محصولات کشاورزی کشورمان احتیاج داریم و اگر زمانی دریکی از بخشها نیاز به محصول داخله کشورمان نداشتیم جون این محصولات دراقتصاد جهان آینده جزو کالاهای محدود خواهد بود بنابراین دنیا به آن احتیاج خواهد داشت و ما از تولید کشاورزی زیان نخواهمی دید دوم اینکه صنایع احتیاج بکالاهائی دارد که باید از طریق کشاورزی تامین شود. بخش عمده از این کالاها از طریق کشاورزی تامین می‌شود سوم اینکه حرکت اقتصادی ردجامعه روستائی قردت خرید عظیمی را پدید میاورد که طرح صنعت و خدمات را در بخشهای دیگر بگردش درمیاورد بنابریان اقلا باین سه دلیل احتیاج داریم که از تمام توانائی کشاورزی بهره برداری کنیم دراینجا تعارضی به نظر میاید با اینکه ضرورت دارد که ما برا کشور خود یک سیاست واد کشاورزی داشته باشیم ولی ظاهرا دارای دوسیاست کشاورزی هستیم یکی سیاست وزارت تعاون و امور روستاها که درجهت دفاع از کشاورزی سنتی و تکشیل تعاونیهای روستائی است و دیگر سیاست وزارت کشاورزی که درجهت سرمایه گذاریهای عظیم و جزیره‌ای دربخش کشاورزی است و خواستار جابجائی خواسته و ناخواسته جمعیت روستائی می‌باشد.

این را من تعارض می‌گویم و باید بعنوان یک واقعیت با آن مواجه بشویم برویم بشناسیم و حلش کنیم و روشن کنیم ما احتیاج به یک نظام کشاورزی داریم که اگر ضرورت دارد روشن کنیم بگذاریم رستاخیز یک وزارت کشاورزی و امور روستاها باشد با یک برنامه ریزی کلی بپردازمی به این مسئله، نکته اساسی این است که در کشاورزی ما با آنکه دراول گفتم باید از تمام امکانات آب و طبیعت استفاده کنیم ولی نکته‌ای که مهم است این است که جامعه کشاورزی ما عبارت است از یک مجموعه انسانی و طبیعت، در این سیاستها انسان‌ها فراموش شد، و سرمایه گذاریهای عظیم برای تولید کشاورزی ما عبارت است از سیاستی که جامعه روستائی مان را تعلیم دهد جامعه روستائی ما ار قائم بروجود خودش که جامعه روستائی را به حرکت درآور بانها قدرت پس انداز قدرت سرمایه گذاری قدرت دگرگون کردن اجتماع خودش را بدهد این جامعه روستائی ماست که باید خودش، خودش را بسازد و عوض کند و دگرگون کند. این جامعه را اینطور فکر نکنید که یک مشت افرادی هستند که فقط نشسته‌اند که ما از اینجا بلندشان کنیم و آنجا بنشانیم این یک تصور بسیار غلط است دربرنامه‌های اقتصادی روستائی که ما گمان می‌کنیم که روستائی فقط کارش این است که کی ما دستور بدهیم اوده خودش را ول بکند و برود ۵۰ فرسخ آن طرف تر که در ده دیگری که ما برایش ساختیم بنشیند این تصور درهر مقیاسی که هست باید از ذهن برنامه ریزهای ما دور شود ما باید اعتبارات عظیم را دربخش کشاورزی بکار بگیریم ولی برای چه؟ برای تقویت خانواده‌های روستائی، برای نیرومند کردن اقتصاد کشاورزی عمومی، این نکته بسیار حساسی است که باید دقیقاً به آن بپردازیم برای این کار اول کاری که باید کرد این است که کالای کشاورزی را در هر سال باید قیمتش را براساس هزینه واقعی زارعان برآورد کرد و از آنها با یک سود عادلانه‌ای به موقع خریداری کرد. این کالا خریدش را باید تضمین کرد و بیمه کرد. چند سال است که صحبت این تضمین و بیمه را می‌کنیم؟ صحبت‌ها را کردیم چهارسال بعد باز آمدیم صحبت خرید کالای کشاورزی بیمه کالای کشاروزی، تضمین خرید از کالای کشاورزی و خرید به موقع کالای کشاورزی را کردیم، یک نظام اقتصادی و کارمزدی و دستمزد باید بوجود بیاید، من واقعاً اعتقاددارم از این گونه سرمایه گذاری‌ها که ازاولویت‌های واقعی سرچشمه نیمگیرد درشهرها جلوگیری کنید.

این لوکس سازی شهرها را پایان بدهید بگذارین روستائی در ده خودش بماند بگذارید دامدار به دامداری خود دلخوش باشد ولی به او امید بدهید. شما دو کار کردین یکی او را تشویق کردید که کارش را ول کند بیاید درشهر، درشهر اگر کار مفیدی بود حرفی نبود او از یک طرف کارش را رها می‌کند و میاید شما بجای اینکه فقط یک کار را بکنید کالایش را به قیمت واقعی محاسبه کنید به موقع از او بخرید با این حرکت روستاها بدست خودشان احیاء می‌شوند چرا می‌روید حمام می‌سازد برای جائی که آب ندارد؟ بگذارید روستائی خودش درآمد داشته باشد آب را هم فراهم می‌کند حمامش را هم می‌سازد این حمام هائی را که ساخته شده گرم است مردم می‌شناسند و می‌روند اگر این‌ها را دولت ساخته است آنهایی را که دولت روی تپه و سرکوه ساخته است آب ندارد آنها را دولت ساخته است شما از روستایی کارش را می‌گیرید سیب روی درخت دارد کارگر برایش صرف نیمکند که برود سیب ار بچیند قیمت گذاری بی بنیاد می‌کنید توی شهرها برای تظاهر آن چنان قیمت گذاری می‌کنید که سیب را میاورند به شهر آن قیمتی می‌دهند که هزینه بارش نیمشود و آنوقت می‌روید برایش حمام می‌سازید گفت، علاجی بکن کز دلم خون نیاید – سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل، شما به او درآمد بدهید حمامش را می‌سازد آب را فراهم می‌سازد درآمد را از او نگیرید چندین سال این سیاست تعاون مورد توجه قرار گرفته امروز باید به آن بپردازیم اول شما بگوئید تعاونی‌های روستایی چکار می‌کنند تعاونی‌های روستائی ما عبارت از یک بانک کوچک است ما سه تا بانک داریم بانک مردم کم درآمد که همان بانک تعاونی ورستائی است بانک متوسط که عبارت است از بانک کشاورزی و صندوق توسعه کشاورزی ما که کمک می‌کنند به از ما بهتران. تعاونیهای ما عبارت است از یک سیستم اختیاری که خودمان را گول می‌زنیم تعاونی با چاپ کردن کتاب درست نمی‌شود تعاونی یک عمل اقتصادی است که یکک عده برای خودشان بایدبکنند آنها هم بدنبال سوداین کار را می‌کنند انگیزه درجامعه روستائی دارد از بین می‌رود وقتی شما شهرها را با موز و پرتقال و سبب خارجی پر می‌کنید دهقان ایرانی برای کی بکارد؟ وقتی از او نمی‌خرند چرا بکارد؟ انگیزه حیات روستائی را به روستاها برگردانید منتهی اینها کمک می‌خواهد از خون دل این مردم از مالیاتهائی که پرداخت شده سدها ساخته شده آبها جمع شده امکاناتی پدید آمده که زمینهائی که بایر بوده به زیر کشت گرفته شده اینکارها باید بشود اما نشده کی؟ کی بشود؟ همان هائی که بخاطرشان انقلاب شده جامعه روستائی که امروز ۶۰ درصد جمعیت ما را تشکیل می‌دهند اگر زمین جدیدی هست این‌ها را باید دراختیار خانواده‌های دهقانی گذاشت که تاکنون چرخ اقتصاد و دفاع این کشور را گردانده است اگر آب جدید بسیج و مهار شده این آب وسیله‌ای برای احیای جامعه‌های روستایی ما باشد ما بایک سیستم طبیعی که ازآسمان بیایدنمی‌توانیم موافق باشیم که این سرمایه گذاری مطلق است یعنی سرمایه گذاری که تنها روی عامل سودی بتواند بیاید درایران دریک اقتصاد روستائی که از اصول انقلاب نشات می‌گیرد سرماهی گذاری کند این سرزمین برای کسانی که بخواهند تنها با سود حکومت کنند نیست. برای اینکه هر سرمایه گذار به موجب اصول انقلاب بعد از اینکه بتدیل بیک سازمان با درآمدی شد باید سهامش بازگشت داده شود بطرف کسانی که در آن کار می‌کنند این چنین سرمایه گذاری را فقط عنصر ایرانی می‌تواند تحمل کند این دیگر امکان ندارد که ما متکی باشیم بروزیه‌های سوداگرانه بین المللی آنها چون تعهداتی دارند که بیایند یک مزرعه نمونه با آخرین وسایل تولد بکرا بیندازند و بعد هم آن را تقسیم کنند به کسانی که آنجا کار می‌کنند و سهامش را در اختیار دارند ما از این مرز سوداگری صنعت گذشتیم امروز صنعت وسیله سوداگر نیست وسیله توزیع عادلانه ثروت است. دراین نظام ما نمی‌توانیم ثروت داشته باشیم برای کسانی که بیایند دراین زمینهای حاضر سرمایه گذاری کنند مگر اینکه به روی ملت ایران این سرمایه گذاری‌ها صورت بگیرد و منافقع آن به جامعه روستائی ما برگردد و جامعه روستائی ما از برکت زمینهای بایر و آب سدها و نیروی برق استفاده کند. یادداشتی بمن دادند راجع به سرمایه گذاری بنام نراقی، اسم نبرم من وارد بحث جزئی و شخصی نمی‌شوم دریک نظام مبتنی بریک نظارم ملی جائی برای اشخاص که فقط به اندیشه سوادگری هستند نیست. این یک اصل کلی است دراین نظام امکان سرمایه گذاری عظیم بمدد نیروهای این ملت پدید آمده و این سرمایه گذاری‌ها سرانجامش به توزیع سهام به کشاورزان و کارگران و دیگر مدرم خواهد انجامید پس دراین نظام سرمایه ملی باید مساله اقتصاد روستائی خودمان را حل کنیم در مورد تعاون بحث خودمان را تمام کنیم تعاون ما آن طور نیست که در کتابها بود که ما یک زمانی خیلی اصرار داشتیم زیاد چاپ کنیم. درآنجا براساس یک رویا عده‌ای دور هم جمع می‌شدند.

با کار مددکارانه و مجانی چرخی را بگردش در می‌آورند امروز مفهوم تعاونی عوض شده است تعاون عبارت از یک مکانیزم غیرانتفاعی است که درآن رویه غیرانتفاعی منظور است کهی ک تعاونی ایجاد بوشد درشبکه توزیع در سطح کشور ما سالهاست دراین مورد سخن میگوئیم ولی هیچ قدمی به این منظرو نزدیک نشده‌ایم ما اگر هدف خودمانار درتشکیل تعاونی‌ها تنها یان قرار بدهیم که ۲۰% از توزیع کالاهای مصرفی ار شبکه تعاونی انجام دهد و ۸۰% را شبکه سنتی انجام دهد به منظور رسیده‌ایم و توانسته‌ایم آن تعاون لازم را در قیمت‌های خرید از تولید کننده و عرضه به مصرف کننده ایجاد کنیم ولی متاسفانه دراین راه هنوز گام موثر برنداشته‌ایم متاسفانه غالب تعاونیهای ما وقتی می‌خواهند خرید کنند می‌روند از بازار خرید می‌کنند که شش دست کالا بگردد تا برسید به شهر و سرچشمه، تازه تعاونی از سرچشمه می‌خرد میگذارد در فروشگاه خودش این را می‌گوید شرکت تعاونی ما باید برویم از خود روستائی خرید بکنیم به موقع بیست درصد از این خرید را درتمام مناطق جغرافیائی تعاونی‌ها انجام بدهند قیمت‌ها معادل خواهد بوددیگر شبکه سنتی توزیع نمی‌تواند سوء استفاده بکند. درمورد مبارزه با گرانفروشی همین جا اشاره کنم که تنها کنترل نرخها کافی نیست ما باید بمدد شبکه تولید رقابت کنیم با عوامل توزیع و این کاری است که تاکنون صورت نگرفته شبکه توزیع با تمام تاروپودش فاسد نیست منتهی احتیاج دارد بیک عامل رقابت کننده که هنوز این عامل ایجاد نشده درمورد قطبهای کشاورزی قطب کشاورزی مفهوم بسیار ساده‌ای است برحذر باشیم از تجربه‌های غلط و کارهای خارق العاده ایکه آزمایش درهیچ جا نشده، برای ایجاد قطب کشاورزی لازم نیست که میدان و مغازه بسازیم قطب کشاورزی و قطب توسعه اقتصادی دردنبال هر پدیده اقتصادی ممکن ایت بوجود بیاید یعنی اگر شما یک مجموعه انبارها را به یک منطقه روستائی ببرید و مستقربکنید این می‌شود یک قطب کشاورزی دیگر، یک بیمارستان را بهی یک منطقه روستایی ببرید می‌شود یک قطب کشاورزی، اگر یک کارخانه را به یک منطقه روستایی ببرید می‌شود یک قطب کشاورزی منظور از قزب کشاورزی هرگر این بنوده که ما بیائیم و برای مردم روستایی برنامه ریزی کنیم که امسال کجا زندگی کنند و سال دیگر کجا بگذرانند؟ روستائی هرکجا عادت دارد بگذارید زندگی کند او جای آینده خودش را براساس امکان جدید پیدامیکند و درآن جا مستقر می‌شود حرکت در جامعه روستائی باید بوسیله روستائی صورت بگیرد به هیچ ترتیب اداری و مقرراتی این نکته اصلی است شما برای اینکه قطب مستعد درجامعه روستائی ایجاد کنید برگردید و از آن امکاناتی که بی جهت در کنار شهرها و درون شهرها پدید میاورید جلوگیری کنید و آنها را گسیل بدارید به روستاها، چند درصد بیمارستان‌های ما رفته به روستاها چند درصد صنایع تولید ما رفته به روستاها ما همه جمع می‌شویم درتهران و اطراف تهران و شهرهای بزرگ. بدین ترتیب قطب روستائی بوجود نخواهد آمد. درمورد دو وزارت خانه من عرض کردم به یک سیاست احتیاج داریم خدا کند که هریک از سیاست‌های اساسی و اصیل بدست یک سازمان متمرکز و اداره بشود و این ترمیم اخیر کابینه را به فاک نیک گرفتمی حق این بود که بهداری و رفاه درهم ادغام شود این یک وظیفه است انشاء الله نتیجه اش را خواهیم دید که نتایج خوب و درخشانی است که کشاورزی هم یک سیاست باید داشته باشد من خاطرم است روزی که لایحه وزارت اصلاحات ارضی آن زمان و تعاون روستائی و بعد هم وزارت تعاون و امور روستاها این بحث را به میان آورد که چون جامعه اقتصادی ما و کشاورزی ما کارشان در یک جهت است و درفلسفه این کار گفته شد چون جامعه اقتصادی ما و اقتصاد کشاورزی ما نیازمند یک دگرگونی اساسی و انقلابی است باید یک وزارتخانه‌ای بوجود بیادی که تمام اموری که باید ردسطح روستا انجام بگیرد دریک مدیریت خلاصه شود امروز ما شاهد دررویه خاصی در سیاست کشاورزی هستیم میگویند وزارت کشاورزی بیشتر به تحقیقات می‌پردازد البته تحقیقات واجد ارزش بسیار است ولی تحقیقات هم سیاستی است که باید تمرکزی داشته باشد و باز من بخاطرم هست وقتی لایحه وزارت علوم و آموزش عالی مطرح بود عمده دفاعی که از این لایحه صورت می‌گرفت همه درآن زمان بی جواب بود این بود که می‌خواهیم این تحقیقات را انجام دهیم و به آن یک سمت اصلی بدهیم پس بگذارید بطرف یک سازمان دهی حرکت کنیم که تحقیقات دریک پوشش واحد و متمرکز بعمل آید و تمام اعتبارات را در حوزه برنامه ریزی خودش داشته باشد و اقتصاد روستائی ما هم کار خودش را بکند و جامعه روستائی ما تحول کند و بطرف آینده حرکت کند دراینجا بیک تعارض دیگر اشاره کنم گاهی گفته می‌شود که باید جمعیت روستاهای ما نسبتش به ۲۵ درصد کل جمعیت برسد اجازه بدهید این سخن را بشکافیم ودرست به مفهومش توجه کنیم معنی این سخن هرگز این نیست که باید جمعیت شهرهای ما هفتاد و پنج درصد و جمعیت روستاهای ما بیست درصد بشود معنی صیحیح این است که بخش کشاورزی ما باید نسبتی برابر بیست و پنج و شاید درسالهای بعد کمتر از بیست و پنج درصد را بخود اختصاص دهد و سایر رقم‌ها و نسبت‌های جمعیت بخدمات دیگر و خدمات صنعتی اختصاص پیداکند. حرف این دو تعبیر این است که اولی تجویز می‌کند که جمعیت از روستاها کنده شود و به شهرها دنبال کار و دنبال بلیط فروشی و ماشین پائی و کارهای بی ثمر دیگر بیایند و معنی تعبیر دوم این است که باید صنعت و خدمت به جامعه روستائی برود یعنی جمعیت روستائی درعین حال که در حوزه روستائی ساکن است یک تعدادشان کمتر از ۲۵ درصد بکار کشاورزی اشتغال پیدا می‌کنند بقیه شان خانه و محل زندگی شان همانجاست ولی بخدمات دیگر مثل پزشکی و آموزشی و شهری و صنعتی اشتغال دارند معنی جابجائی جغرافیائی جمعیت نیست معنی این سخن تقسیم و توزیع جمعیت است درهمین بستر جغرافیائی، منتها درشقوق مختلف خدمت. این نکته بسیار حساسی ایت که باید با کمال دقت به آن توجه کرد دریکی از توضیحات یکی از وزرای سیاست کشاوری یک نتکه دقیقی است که من خیلی آن را شایان توجه میدانم چون گفته‌اند که سیاست مان این خواهد بود که کالاهای کشاورزی را ارزیابی کنیم و قیمتش را تعیین می‌کنیم و با ۲۵ درصد صود باین قیمت می‌خریم بسیار کارخوبی است نظر وسیاست خوبی است منتها یک سوال برای ما مطرح است ۲۵% سود وقتی رقم خوب و انگیزه جالبی است برای تولید کشاورزی که درکنار آن فئودالیزیم شهری وجود نداشته باشد و گرانفروشی شهری وجود نداشته باشد (احسنت) وقتی در شهر بعلت توزیع غلط بعلت عدم مداخله صحیح تعاونیها درشبکه تولید امکان آن باشد که سودهای بیش از ۲۵% بدست بیاید وقتی امکان آن باشد که زمین بخرند ساختمان کنند و جدیدترش آن است که آپارتمان سازی بکنند و در این راه سودهای بیشتر از ۲۵% داشته باشند آنوقت دیگر ۲۵% سود انگیزه جالبی برای روستائی نخواهد بود اگر شما می‌خواهید ۲۵% سود یک انگیزه جالب باشد باید نظام اقتصادی شما و هرجا که عامل سودوجود داشته باشد با این رقم ۲۵ درصد تعادل داشته باشد این تعادل در شهر و روستا باید برقرار باشد تا جمعیت بخاطر ۲۵% سود در روستابماند و بکار کشاورزی تاآن زمانیکه شما مازادش را در شقوق و ریشه‌های دیگر درهمان جامعهٔ روستائی جذب کنید بماند والا بخاطر ۲۵% سود وقتی که سودهای صددرصد و دویست درصد وسیصد درصد دربخشهای دیگر وجود داشته باشد وقتی که نظام مالیات روی تمام شقوق اقتصاد چرخ می‌زند وقتی فساد اجازه بدهد که گوشه هائی از شقوق نظارت برحذر باشد در ان صورت ۲۵% سود هیج دهقانی را در جامعه دهقانی پای بند نمی‌کند پس نه تنها باید نظام اقتصادی بنحو صحیح درجامعه روتائی استقرار پیدا کند بلکه این نظام تقسیم سود و بدست آوردن سود درتمام بخش‌ها باید وجود داشته باشد و در تمام قسمت‌ها باید زیر نظارت یک چشم مالیاتی بی طرف و دقیق باشد ودر هیچ کجا امکان تخطی در آن سودی که شما می‌خواهید آن سود را انگیزه استقرار جامعه روستائی قرار بدهید نباشد، نظام استخدامی ضابطه محکمی است که به ما اجازه می‌دهد جامعه شهری کار و فعالیت خودش را داشته باشد جامعه روستائی همینطور، این نظام باید از یک حداقل دستمزد برخوردار باشد، همانطور که شاهنشاه ما درکنفرانس ۱۱ اسفند سال گذشته مورد اشاره قرار دادند حداقل دستمزد باید در حدود ۱۰۰۰و۱۲۰۰ تومان باشد نکته‌ای که دراین مورد هست و باید مورد توجه قرار بگیرد این است که رقم، ضابطه صحیح برای حداقل دستمزد و حقوق نیست وگرنه باید هر روز این رقمها را بالا وبالاتر برد تا بتواند پاسخگوی نیازها باشد ان حدی که ضابطه است درحداقل دستمزد عبارت است از قدرت خریدو در این قدرت خرید هرکی از جوامع دنیا چند کالا را بعنوان ضابطه در قدرت خرید مورد تناسب قرار داده‌اند و ما در جامعه خودمان باید یک ضابطه را چه برای حقوق کارگر و چه برای درآمد کشاورزی و چه برای حقوق کارمندان بکار بگیریم و آن ضابطه برای اجتماع ما قدرت خرید پول در برابر عامل مسکن حداقل حقوق هر رقمی هست باید مثلا یکپنجم آن پاسخگوی کرایه مسکن کارگر باشد، برای هرگروه اجتماع، اگر ۱/۵ درآمدش پاسخگوی مسکن او باشد ما بیک حداقل صحیح دست یافته‌ایم بنابراین روی رقم ما بحث نمی‌کنیم که ۱۰۰۰ یا ۱۲۰۰ تومان باشد، این درزمان خودش رقمی صحیح بوده ولی این را باید موکول کرد به قدرت خریدش حقوق رفاهی عبارت از آن است که یک بخش از آن حقوق پاسخگوی چند کالای مورد نیاز یک خانواده باشد که ما دراینجا بعنوان مثال این صرفاً یک مثال است بررسی نیست شما که الحمدالله دستگاههای بررسی کننده و کامپیوتر دارید این را بسپارید بکارشناسان خودتان ضابطه هزینه مسکن چقدر از حقوق باید برای هزینه مسکن داده شود الان میدانید چقدر است؟ صددرصد (یک نفر از نمایندگان – دقیقاً هشتاد درصد) بله هشتاد درصد آنوقت میفرمائید فساد، فساد چیست؟ فساد همین عدم توازن است (احسنت)

این منشاء فساد کوچک است ۸۰ درصد از حقوق و دریافتی می‌رود پای هزینه مسکن ۲۰% دیگر را هیچ محاسبی نمی‌تواند حساب کند که چگونه تقسیم کند به حوائج دیگر این است که باید برود بسراغ عایدا پنهانی پس در مورد نظام استخدامی تعریفش را کار ندارم یک کسی یماید خدمتش را ارائه می‌کند و یک کسی هم باو پول بدهد باید این را حل کنیم این را در بودجه‌های آینده تان یک مجموعه تدبیراتی برایش در نظر بگیرید تا این موضوع حل بشود اگر ما راه حجلی پیش بینی کنیم میگوئید خیال بافند ولی این حساب است باید یک بخش معینی و ثابتی از درآمد هر دستمزد بگیر و هر حقوق بگیر تکافوی مسکن او را بکند تا این بشود نظارم رفاهی و عادلانه اگ رجز این باشد آن نظام رفاهی نیست از درونش فساد جوانه می‌زند و فساد رویش می‌کند دومین اصل در نظام استخدامی این است که حداکثر دریافت‌ها باید بهم نزدیک باشد در تمام بخشها و شهرها و روستاها حداکثر باید بهم نزدیک باشد این کار را با مالیات می‌کنید بکنید بسم الله، من فکر می‌کنم قوانین آن را داریم ولی آن حساب ناشی از عامل اول اجازه نمی‌دهد که قانون در مسیر صحیح به حرکت در بیاید ولی حداکثر دریافت در سطح بالا باید بهم نزدیک باشد این دومین اصل نظام استخدامی عادلانه است نمی‌شود دریک کشوری یک کسی دویست هزار تومان حقوق بکیرد و یکی دو هزار تومان این دو تا را باید بهم نزدیک کنیم مکانیزم‌ها را باید پیدا کنیم مالیات است؟ روشهای گوناگون دیگر است؟ ولی بهر حال عدالت باید استقرار پیدا کند این درآمدها باید بنحوی محاسبه شود که آنچه برای کشاورزی می‌ماند و در دستش باقی است با انچه که برای شهری باقی می‌ماند چه در حداقل و چه در حداکثر توازن و تعادل داشته باشد.

نظام استخدامی باید آنچنان نظامی باشد که برای هریک از ضروریات کشور که احتیاج به پیروی انسانی هست پیدا شود داوطلب داشته باشد آقایان امروز اگر برای قاضی شما آگهی استخدامی بدهید کسی داوطلب نیست معلم داوطلب کمی دارد پزشک را به سطح روستاها نمی‌توانید ببرید تا آنجا که ناگزیدی پزشکهائی را بیاورید که زبان مردم را نمی‌فهمند برای اینکه نظاماستخدامی استقرار ندارد یک نظامی که حد اقلش ۱/۵ آن هزینه مسکن، هزینه مسکن چه در شهر و روستا تامین کند این چنین نظامی نیست نظامی که سطح عالی برداشت‌ها و دریافت‌هایش به هم نزدیک باشد اگر چنین نظامی در پرتو قوانین و مالیاتها مستقر بشود آنوقت فقط عوامل معدودی درکشور باقی می‌مانند که می‌تواند کارهای خارق العاده بکند بقیه در سطحی هستند که همه از رفاهی برخوردارند همه قدرت کوشش دارند همه قدرت سرمایه گذاریهای کوچک در شبکه عظیم صنعت کشور را دارند منتها هیچکس قدرت اجرای کارهای خارق العاده را ندارد هیچکس نمی‌تواند کلکسیونر الماس و مروارید بشود البته یک استعدادهای استثنائی همه جا هست یکی خوب می‌خواند و درآمدش زیاد است خوب پول گیرش میاید مالیاتش را می‌پردازد باز هم باقمیانده اش زیاد است از موارد استثنائی است یکی خوب مینوسد در تمام دنیا آنرا می‌خرند بهشن حق تالیف می‌دهند بسیار خوب او را همه جامعه باید بگذارد روی سرش که توانسته چنین افتخاری کسب کند او هم صاحب ثروتی بشود عیتی ندارد ولی اکثریت یک اجتماعی مرفه که براساس عدالت اجتماعی زندگی می‌کنند باید حداقل درآمدشان به هم نزدیک باشد حداکثر دریافت هایشان به هم شبیه باشد آن وقت باید رفت سراع آنهائی که امکانات استثنائی دارند باید میکروفن تلویزیون و رادیو را برد جلوی آنها که توضیح بدهند این ثروت بی کران را ازکجا آورده‌اند؟ اسرار پیشرفتهای اقتصادی خود را برای مردم فاش کنند. یکی می‌گوید من می‌خوانم و این ثروت را بدست آورده‌ام ولی تو نمی‌توانی بخوانی إ دیگری می‌گوید اختراع من در دفتر اختراعات به ثبت رسیده و این حقوق ثبت آن است که از کشورهای دنیا برای من می‌فرستند و این کارها را می‌توانم بکنم ولی تو نمی‌توانی، آن یکی می‌گوید من اینقدر حق تالیف می‌گیرم، بگذارید مردم راه پول در آوردن را یاد بگیرند کسی مخالف نیست به شرط اینکه آنجه درمیاورند قانونی و شرعی باشد این چنین درآمدی را ما تجویز می‌کنیم و دارندگان چنین درآمدی از قانون از کجا آورده‌ای نمی‌ترسند بگذاریم ترس و وحشت آنهائی را که درآمد نامشروع دارند مرتعش کند (احسنت – احسنت) ما نمی‌خواهیم کسی را تعفتیش کنیم اما درین مملکت قانونی داریم بنام از کجا آورده‌ای، و ما هم ناظر براجرای قوانین هستیم بگذارید دراین مملکت یک فضای مسئولیت بوجود بیاید که هرکس هرکارمیکند در پیشگاه وجدان خودش اول مسئول و پاسخگو باشد و ثانیا بداند که در مملکت قانون هست، قدرتهای عامل قانون هستند و اگر لازم باشد از او می‌پرسند و بگذارید که احساس کنند که این پرسیدن وجود دارد تا نلغزند و فریب نخورند و آن زمان طشتشان از بام نیفتد که رسوای عالم شده باشند اگر آنهائی که امروز مشمول فساد شدند و باید در پیشگاه عدالت اجتماع محاکمه شوند و بسزای خودشان برسند ودر یک فضائی از مسئولیت قرار گرفته بودند که از اول می‌ترسیدند امروز نه آنها رباینده بودند و نه مبالغ کثیر در دارائی این ملت حیف و میل شده بود، من درست دراین مورد به رهنمودهای شاهنشاه در روز ۶ بهمن اشاره می‌کنم آنچه برای ما ضابطه و ملاک مسئولیت هست، این رهنمود و این راهنمائی در ستون روزنامه رستاخیز ملت ایران در روز ۸ اسفند مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته یعنی تفسیر شد سخنان شاهنشاه برای اینکه اعضای حزب که در هر کجا که هستند توجه پیدا کنند که چه وظیفه‌ای دارند یک قسمت از این تفسیر را برای شما می‌خوانم: ‹‹ درچند ماه اخیر متاسفانه مواردی از دزدی و ارتشاء و فساد اجتماعی برملاء شد که حقیقتاً جای تاسف بود شاید اگر از آغاز سیستم بازرسی کار بر وسالمی وجود می‌داشت، این تخلفات اصولا مجال بروز پیدا نمی‌کرد، یا قبل از اینکه دامنه پیدا کند عاملین آن شناخته و دستگیر می‌شدند›› ما همین را میخواهمی این رهنمود شاهنشاه ماست،. این رهنمود حزب ماست که آن چنان سازمان دقیقی ناظر باشد براعمال کارمندان اعم از بخش خصوصی یا سازمانهای دولتی که عنصری که دستش می‌لرزد زود کشف شود، دراین مملکت قانون وجود داشته و دارد مراجع رسیدگی وجود داشته و دارد پس منظور از فرمان شاهنشاه چه بود؟ دوچیز، یکی اینکه مامرحله تحقیق و کشف و بازرسی مقدماتی مان ضعیف بوده می‌فرمایند ضعیف نبوده؟ اینها از کجا پیدا شده؟ یکی دو مورد است؟ یک بیماری خطرناک به تعدادش شناخته نمی‌شود، بلکه به جنس خطرناکش شناخته می‌شود اکر امروز یک مورد وبائی در این شهر پیدا شود باید وزیر بهداری را مورد مواخذه قرار داد، چرا یک مورد پیدا می‌شود؟ شما خواب بودید؟ شما نگاه نمی‌کردید؟ شما نمی دیدید؟ فساد از وبا خطناکتر است.

ملاحظه کنید همین چند رقمی که در روزنامه‌ها گفته شده از مجموع مخارج مبارزه با وبا بیشتر است پس فساد از وبا خطرناکتر است پس زودتر باید شناخته شود زودتر کشف شود چطور ممکن است زودتر کشف شود؟ من قبول دارم وجدانها و فضیلت‌ها باید تقویت شود بجای خود اما یک چیز دیگر باید تقویت شود و آن ایمان مردم باینکه دراین مملکت فساد قابل تحمل نیست (صحیح است) باید فاسد بداند که دنبالش می‌گردند هیچ تردید ندارد، میداند که خرابکاری دراین مملکت قابل تحمل نیست میداند که دنبالش می‌گردند، رفیقش و خانواده اش هم میدانند و همه اجتماع میداند و بهمین دلیل جامعه مصون است برای اینکه میدانند خرابکاری قابل تحمل نیست فساد هم باید قابل تحمل نباشد بهمین دلیل ایمان و اعتقاد درآدم فاسد پیدا بشود که حامعه دنبال او می‌گردد و از او نمی‌گذرد و پیدایش می‌کنم و بدست عدالت می‌سپرد اگر این چنین باشد مردم هم مدد می‌کنند و یاری می‌کنند و فرصت بعنصر خاطی نمی‌دهند، همان روز اول که می‌خواهد از راه صحیح دور شود از آن مستخدم دم اداره اش احساس وحشت می‌کند و وجدانش آزده می‌شود برای اینکه میداند جامعه فساد را تحمل نمی‌کند، مداند وقتی از آن پله‌ها پائین آمد و دیگری خبردار شد او تحمل نخواهد کرد، اجازه می‌خواهم در مورد مبارزه با فساد بگویم صحیح است که فساد انواع و اقسام دارد اما فساد دارای ام الفساد است ملاحظه بفرمائید ما بودجه عظیمی را بتصویب میرسانیم امروز هم در جلسه بحث و رسیدگی به بودجه است ما یک دینار دراین بودجه برای فساد نگذاشتیم، یک دینار، بنابراین اگر در طی سال آینده و تمام سالهائی که ناشی است از اثر خرح این اعتبارات یک دینار از این اعتبارات درمسیری ناروا و منطبق با فساد به هزینه برود ما برآن عمل نظارت خاص خود را اعمال خواهیم کرد و این وظیفه ماست در برابر فرمان شاهنشاه ما بیک مرزی رسیدیم که بودجه حجیم داریم، برای اعمال و برنامه‌های عظیم حجم بودجه بسیار است، ارزوهایمان از عملکرد این بودجه بسیار است و بهمین دلیل است که ناروائی و فساد دیگر قابل تحمل نیست، درمورد سیاست رفاهی و بخصوص سیاست درمانی نکات بسیار لازم به تذکر است که البته فرصت این بحث شاید در آینده هم باشد، چند نکته است که من باختصار دراینجا بآن می‌پردازم، اولاً باوجود اصل ۱۷ دراصول انقلاب ملت ایران یعنی انقلاب شاه و ملت و ضرورت بیمه‌های همگانی آنچه اصل اول است این است هر ایرانی به موجب شناسنامه ایش بیمه شده تلقی خواهد شد و باید هرچه زودتر از خدمات بیمه و بخصوص خدمات بیمه درمانی بهره مند شود این اصل اول، در نتیجه این اصل ما باید یک سیستم اداری یا اقتصادی را انتخاب بکنیم که هرچه زودتر بتواند یک پوشش وسیع و گسترده‌ای به تمام کشور بدهد تا هر چه زودتر بتواند عده‌ای هر چه بیشتر از مزایای بیمه درمانی برخوردار شوند معمائی که دراینجا هست همین است حل کردن و بوجود آوردن آن نظام استخدامی یا آن نظام اقتصادی که می‌تواند یک پوشش کلی در کشور ایجاد کند تاکنون ما تحوه‌های گوناگون از بیمه درکشور بوجود آوردیم یک بیمه شده‌ای هست خودش پولش را می‌دهد و بعداً می‌رود با جار و جنجال و معطلی یک قسمتی از پولش را که داده پس می‌گیرد یک بیمه شده‌ای هست که بیکی از موسسات می‌رود که پولی نمی‌پردازد، یک بیمه شده‌ای هست که یک مقدار از پولش را درموقع مراجعه میبردازد کمتر از حق الزحمه‌ای که باید بپردازد و بعد آن پزشکها و آن بیمارستانها باید ماهها بدوند و شکایت نامه تنظیم بکنند و به مراجع مختلف متوسل بشوند تا آن سازمان بیمه کنند هزینه درمانیشان را بدهد اینها پدیده‌های جدید آغاز کار درمانی ما است از همین اول بفکر این مواد گوناگون باشید چند اصل مورد توجه است اولا تصمیمات را بنفع اکثریت پزشکان بگیریدنه اقلیتی از پزشکان تدبیری بکنید که پوشش درمانی شما گسترده شود این چنین تدبیری بکنید که پوشش درمانی شما گسترده شود این چنین تدبیری نمی‌تواند از یک نظام استخدامی سالم بدور باشد نکات بسیاری در این مورد است ما متاسفانه دراین سالهای اخیر شاهد پدید آمدن یک رشته رقابت در هزینه‌های درمانی هستیم یعنی یک نوع بیمارستانی میاید استفاده می‌کند از یک مقدار مکانیزم‌های خاص هزینه خودش را بالا می‌برد و بیمارستان دیگری میاید با یک سلسله تمهیدات سعی می‌کند بیمارستان لوکس تری بوجود بیاورد و هزینه را بالا ببرد من این جا نمی‌خواهم که اسم ببرم چون فرصت این را داریم که به لایحه این وزارتخانه جدید در کمیسیونها رسیدگی کنیم ولی اگر شما بخواهید باین کشور خدمات درمانی بدهید باید بدانید که در هیچ جای جهان نمی‌شود با هزینه گران بهمه مردم رفاه داد با لوکس سازی به مردم نمی‌توان رفاه داد استاندارد صحیح باید بوجود بیاوریم درساختمانها و خدمات و سپس سازمانهائی با آن استانداردها ایجاد بکنیم در درون این سازمانها باید طبیب و همکاران طبیب حقوق رفاهی بگیرند یعنی حقوقی که با ۱/۵ آن بتوانند کرایه مسکن خود را بدهند و اگر به بخشها و روستاها می‌روند بیمارستان و خانه با هم ودرکنار هم ساخته شود و این اصلی است که باید باری طبیب برای معلم و قاضی و تکنیسین و سرباز و ژاندارم رعایت شود این نظام اقتصادی صحیح است که برضوابط رفاهی استوار شده باد یعنی ما در صورتی می‌توانیم حوزه عمل خدمات درمانی خود را گسترش بدهیم که بتوانیم اینکار را با حداقل هزینه بگردانیم اما آن حداقل هزینه متضمن رفاه پزشکان و کارکنان می‌شود دراین سازمانها متاسفانه پدیده‌های عجیب و عریب هست مثل استثمار طبیب چون انقدر متنوع است نوع سازمانهائیکه درمان می‌دهند درتاروپود این سازمانها استثمار سرمایه گذاری‌ها ی بیمارستانی از طبیب هم دیده می‌شود همانطور که متاسفانه در بخش مهندسین مشاور پدیده استثمار سازمانهای مهندسین مشاور از عناصر جوان و تحصیلکرده باسم مهندس دیده می‌شود اینها است که باید بدقت نگریسته شود چون اگر با این احوال بجلو برویم عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه درآمد بوجود نخواهد آمد بسیار امیدوارم که در سازمان جدید این وزارتخانه تندرستی و رفاه بحق واقعی مادر و کودک توجه بشود بویژه که رعایت بهداشت و حق مادر و کودک اکنون یکی از اصول انقلاب است از هم اکنون بایستی شاخه قوی و ستون تنومندی که باید در سازمان شما باشد و درتمام کشور وچود داشته باشد توجه کنید اصلی ترین ستون شما باید آن ستونی باشد که عملا بهداشت مادر و کودک تامین بشود. ما در مبارزه فساد سخن گفتیم و دراینجا ضرورت دارد که یک نکته مهم که یک زمانی باید در نظام اجتماعی ما به آن توجه شود و امروز ضرورت بسیار دارد و آن نظام مطبوعاتی کشور ما است مطبوعات درکشور امروز یک رسالت عظیم برعهده دارد، امروز ما در یک حزب فراگیر، همه زنان و مردان ملت ایران در راه یک مبارزه خلاق و سازنده گام برمیداریم، اینها در تاروپود حزب سیاستها را تنظیم می‌کنند و سپس در اجرای سیاستها نظارت می‌کنند، مجریان امور این سیاستها را از حزب تعلیم می‌گیرد و در تار و پود دستگاههای کشور آنرا بکار می‌برند و به عبارت دیگر سیاستها را از قوه به فعل می گرداند، در چنین نظامی احتیاج به آن داریم که یک سیستم مطبوعاتی دقیق دوشادوش حزب و پارلمان و حکومت و سازمانهای اجرائی بعنوان یک آئینه تمام نما حرکت کند والا چه بسا ممکن است ما در درون حزب به وظایف خودمان آنچنان مشغول باشیم که از پرداختن به خودمان و دیدن سیما و هیکل خودمان دور بمانیم این است که باید مطبوعات بعنوان حقیقتا رکن چهارم مشروطیت ایران وارد عمل بشود با احساس رسالت و مسئولیت در پرتو یک نظارم قانونی همانطور که پزشکان، نظامی دارند و همانطور که مهندسان یک نظامی دارند و بایدداشته باشند، نویسندگان مطبوعات و آنهائی که از قلمشان زندگی می‌کنند و با قلمشان خدمت می‌کند باید در یک سیستم دمکراتیک که با آراء خود آنها بوجود آمده و در پرتو قانون قوام گرفته و به آن حیثیت قانونی داده شده باشد یک نظام مطبوعاتی بوجود بیاورند و با احساس مسئولیت، مسئولیتی که موازیت آنها را خودشان تعیین می‌کنند درجامعه ما بعمل می‌پردازند باید حزب و حکومت بوسیله مطبوعات برحزب و حکومت عرض شود همانطوریکه هر روز موظفیم که خودمان را در آیینه ببینیم که عیبی بظاهر دروجود ما نباشد همانطور که موظفیم در آئینه وجدان اعمال خود را کنترل و ببینیم که عیبی در آن نباشد جامعه باید بوسیله یک نظام مطبوعاتی مسئول و دمکراتیک و قانونی مورد شناسائی قرار گیرد. مطوبعات وجدان اجتماع است باید نیکی‌های ما را و بدیهای ما را عیان کند و بمانشان دهد که این وظیفه باوظیفه قوه قضائیه فرق دارد، مطبوعات باید هشدار بدهد سیستم قضائی باید کشف کند و مجازات کند و باید تحت یک نظام و یک قانون و براساس مسئولیت‌ها و رسالت‌ها را تعیین کندو به کارگیرد و به آن نظارت کند. چه خبر است که چند روز است تا مبارزه فساد عنوان شده فورا هم یک موجی پیدا شده که دیگر عنوان نشود؟ چرا مطبوعات نباید هشدار بدهند؟ مطبوعات باید نیروهای نظارت کننده را هدایت و با آنها همکاری کنند ولی این کار باید با ضوابط و با اصول دقیق انجام گیرد که این اصول دقیق را برحسب قانون خود مطبوعات تعیین کند ما به چنین نظام مطبوعات دراین مرحله از حیات سیاسی و اجتماعی ملت ایران که حزب و حکومت درامتداد هم قرار گرفته‌اند احتیاج به یک آینه تمام نمایی دارد که آنها را دقیقا مورد شناسائی قرار بدهد این یک وظیفه خطیر مطبوعاتی است من در اینجا دوستان جوان مطبوعاتیمان را که اینجا حضور دارند مورد خطاب قرار می‌دهم وعرض می‌کنم این تعهد این زمان است و رسالتی است که باید مطبوعاتمان درعصر رستاخیز بپذیرند و به آن شکل اساسی و یک نظام قانونی بدهند و با این نظارم قانونی برسراپای کارهای مملکت به عنوان یک چشم بیدار و مراقب نظارت کنند من دراین مورد هیچ سخن دیگری اضافه نمی‌کنم این تنها یک برگ بحث است که برروی منبر بحث گذاشته می‌شود تا موافق و مخالف سخن بگویند و گفتگو کنند ولی به اعتقاد من از چهار نظام شناخته شده کلاسیک که در مطبوعات وجود دارد از نظامهای توتالیته از نظامهای پلید فاشیستی که در گذشته و حال وجود داشته از نظامهای مطبوعاتی که بدست ارباب جراید اداره می‌شدند نه بدست نویسندگان جراید، نظام مسئولتی مطبوعاتی که یک نظام شناخته و علمی است که جامعه مطبوعات و نویسندگان مطبوعات همانطور که پزشکان برجامعه خودشان نظارت انضباطی می‌کنند همانطور هم جامعه مطبوعات با ایجاد نظام خود در پرتو قوانین مملکت یک نظام مسئولیتی ایجاد کند اما درهمین جا با این که خدمات جامعه مطبوعاتی ایران از آغاز مشروطیت ایران تاکنون بسیار گرامی و ارزنده است و هم اکنون هم خدمات جامعه مطبوعات بویژه نویسندگان و گویندگان جوان آن موردتاید است اما یک چیز را من نمی‌توانم چشم بپوشم و از قسمت تجارتی روزنامه‌های کنونی عیب نگیرم، خانمها، آقایان ما یک رژیم اقتصادی مختلط مرکب از بخش دولتی و خصوصی داریم صحیح هم همین است و باید هم باشد دریک نظام اقتصادی خصوصی تبلیغات جا و مکانی دارد تبلیغات باید وجود داشته باشد ولی به اندازه و مناسب. آجر در کارخانه ساخته می‌شود در تبلیغاتش باید بگویند که این آجر این مشخصات و این مقاومت را دارد و بسیار مناسب است اگر تبلیغات از حد نگذرد اما اگر این تبلیغات از حد بگذرد این چوبی است که مصرف کننده می‌خورد، پس تبلیغات مناسب باید وجود داشته باشد و مورد تایید ما هم هست قسمتی از درآمد این تبلیغات تجارتی باید گسیل داده شود به روزنامه‌ها و آنها هم از درآمد تبلیغاتی بهره مند شوند اما یکنوع تبلیغات دیگر هم وجود دارد که ما آنرا تایید نمی‌کنیم آن تبلیغات تجارتی سیاسی است، عوامل تجارتی حق ندارند برای تامین نظر خود از مسائل سیاسی استفاده کنند آنهم از مقدسات ملی ما استفاده یا سوء استفاده کنند به آجر فشاری چه مربوط که شش بهمن بوجود آمد، کارگرش می‌خواهد تبریک بگوید سرمایه دارش می‌خواهد تبریک بگوید، سرمایه دارش می‌خواهد تبریک بگوید، بعنوان یک انسان و یک فرد برخوردار از مزایای انقلاب، اما آجر چرا تبریک می‌گوید؟ چراغ گاز، چراغ دو فتیله چرا تبریک می‌گوید؟ یخچال سه فوت و شش فوت چرا تبریک می‌گوید؟ اینها سوء استفاده است این سیاست را اگر واقعا جامعه مطبوعات یک جامعه مطبوعاتی مسئول بود جلو این تبلیغات سیاسی تجاری را می‌گرفت آیا مقدسات ملی ما بازیچه آجر فشاری و آسیاب بادی و یخچال سه فوت است؟ این چه افتضاحی است؟ چند روز دیگر یازده اسفند و روز رستاخیز احساس شرم خواهم کرد اگر قرار باشد آجر فشاری و بخچال شش فوت، رستاخیز ملت ایران را تبریک بگویند چرا به این وسیله به مصرف کننده تحمیل می‌کنید؟ اگر آن عنصر تجارتی که در اطاق روزنامه نشسته و آنرا اداره کیند مبتکر این فکر است و می‌رود به سراغ تولید کنندگان و به زور از آنها آگهی می‌گیرد محکومش کنید شما بعنوان انسانهائی که از قلمتان نان می‌خورید چنین رویه‌های پلیدی را محکوم کنید شما که صبح تا شب کوشش می‌کنید از این اطاق به آن اطاق و از این سازمان به آن سازمان برای کسب خبر تلاش می‌کنید نگذارید که یک عده بنشینند دراطاقها و از قول تولید کنندگان آگهی درج کنند و بعد بروند آنها را تیغ بزنند و آنها هم ناگزیر باشند که این هزینه‌ها را ناخواسته برمصرف کننده تحمیل کنند.

امروز حزب رستاخیز ملت ایران وجود دارد از یک زارع کشتزار تا یک کارگر کارخانه تا یک دانشجوی داشنگاه همه و همه هرکس می‌خواهد فعالیت سیاسی کند بیاید به صفوف حزب آنجا فعایت کند آنجا آموزش بدهد و آنجا آموزش ببیند، آنجا درسرنوشت خود شرکت کند، این نشد که ما در روزهائی که برای ملت ما مقدس است ببینیم خرواری روزنامه برایمان بیاورند آنها را ورق بزنیم ببینیم که آدم تبریک نگفته کالا تبریک گفته، این پدیده شگرفت و خجلت آوری است اینها را باید کنار گذاشت، آگهی می‌خواهید بکنید؟ بسم اله. آگهی کنید بنویسید کاشی فلان اینطور است آجر آنطور است کسی نگفته نکنید، آگهی تجارتی بله ولی آگهی سیاسی تجاری نه، این فساد انگیز است مفسده انگیز است یک چنین نیتی هرکسی را متاثر می‌کند شما این رستاخیز را چه میدانید؟ این رستاخیز یک حرکت تاریخی است که همه زنان و مردان آگاه و بیدار دل این ملت باهم و باتمام سرمایه سیاسی خود به این حزب پیشوستند این چه ماجرائی است که کسی بخواهد آگهی بدهد و یک کسی بخواهد آگهی بگیرد، آگهی دهنده غرولند بکند و بعد هزنه اش را برمصرف کننده تحمیل کند من امیدوارم نظام مطبوعاتی هرچه زودتر استقرار پیدا کند و براساس یک رسالت ملی، خود جامعه مطبوعات یک چنین نارواء را از دامن خود پاک کند. درمورد آموزش و پرورش درمورد اولویتش صحبت کردیم و دیگر چیزی نمی‌گویم مبارزه با بیسوادی باید از ریشه باشد متاسفانه بعد ازچند سال با روشنهای متداول که اجراشد آخرش اعلام شد که درصد بیسوادی بالا رفته این از روز اول معلوم بود تذکر هم داده شد گوش نکردید حالا هم بدانید که در ریاضیات ما یک مسئله ملی و همیشگی داریم و آن این است حوضی است دارای چند شیرو چند فواره و چند زیرآب معلوم کنید که اگر شیر را باز کنیم و فواره‌ها را باز کنیم وزیر آب را بازکنیم حوض درچند ساعت پر یاخالی می‌شود؟ اگر این مسئله را حلش را بدانیم مسئله بیسوادی را هم حل می‌کنیم بیسوادی مثل یک خزانه‌ای است که دائماً آبی به آن سرایز است که عبارتند از کودکان لازم التعلیم که به مدرسه می‌روند اینها امروز در حدود چهل درصد از شاگردان را در سطح کشور تشکیل می‌دهند و شاید در بعضی بخشها بیشتر تا این آب که به خزانه بیسوادی می‌ریزد کم نشود و خشک نشود این خزانه خشک نخواهد شد شما آنچه را که کردید این است که آن زیر آب را باز کرده‌اید و از آن زیرآب یک انگشتانه آب می‌رود اما یک بشکه آب باین خزانه می‌ریزد پس آب این خزانه به این نحو تمام نخواهد شد برای مبارزه با بیسوادی باید قانون تعلیمات اجباری برای کودکان هفت ساله لازم التعلیم در سراسر کشور به موقع اجرا گذاشته شود اگر این قانون را با بیسوادیشان مبارزه بکنید یا نکنید وقتی بیسوادی به بیسوادان سابق افزوده نشد خزانه بیسوادان خشک خواهد شد اما اگر شما بچه‌ای را که باید برود مدرسه، مدرسه قبولش تنکند یا مدرسه‌ای نیست که قبولش کند ولی بعد پدربزرگش را سر کلاس مبارزه با بیسوادی ببرید فایده‌ای ندارد پدربزرگ عمرش را به مبارزین با بیسوادی می‌دهد و می‌رود و این بچه و بچه‌های دیگر اضافه می‌شود به تعداد بیسوادان، تنها راه مبارزه با بیسوادی با سواد کردن مستمر بچه‌های شش ساله است. اگر این راه را برویم با بیسوادی از ریشه مبارزه کرده‌ایم برای این کا هم باید یک بسیج کرد هر فرد با سواد می‌تواند با شش ماه آموزش خواندن و نوشبتن یاد دادن را فراگیرد معلم سازی را درسطح باسوادان باید عمومیت داد بوسیله کانونهای محلی بوسیله نزدیکترین مسولان آموزش و پرورش باید معلم سازی در سطح وسیع ایجاد کرد و از هر آدم باسواد باید معل ساخت اگر ده سال پیش این کار را کرده بودیم که به هر دانش آموز ۱۶ ساله دریک سال تحصیلی طرز صحیح تعلیم الفبا را یاد داده بودیم امروز هر چه باسواد داشتیم معلم الفبا بود و امروز با آن سپاه معلم هرچه کودک ۷ ساله لازم التعلیم هست می‌توانستیم درکلاس مبارزه با بیسوادی بپذیریم و با سواد کنیم و بگوئیم که دیگر مسئله‌ای نیست، مسئله دیگری که در آموزش و پرورش باید بعرضتان برسانم مسئله تعلیمات مجانی است خانمها، آقایان تعلیمات مجانی درمعرض خطر است بعنوان یک سرباز انقلاب باشید یکی از اصول انقلاب ایران آموزش مجانی است آموزش مجانی درمعرض خطر است. یک عده شال و کلاه کرده‌اند که به ما اجازه بدهید یک مقدار از هزینه مدرسه‌ها را خودمان بدهیم و یک مقدارش را هم دولت بعنوان آموزش مجانی بدهد، نتیجه اش این است که ما دوجور مدرسه پیدا می‌کنیم یکنوع مدرسه برای اکثریت مردم، برای اکثریتی که پدرومادرشان نمی‌توانند به هزینه مدرسه کمک کنند اینگونه مدرسه‌ها روزبروز بی آبروتر می‌شنوند و یک جور هم مدرسه پیدا می‌کنیم که علاوه بر آن که دولت را تیغ می‌زنند و پولی از آن می‌گیرند از خانواده‌ها هم پول می‌گیرند این مدرسه‌ها روزبروز مدرسه شان را گرانتر و ظاهرش را فریبنده تر می‌کنند پس ما دوجور مدرسه پیدا می‌کنیم یکنوع برای اقلیت جمعیت که روزبروز به ظاهر بهتر می‌شود و یکنوع مدرسه پیدا می‌کنیم برای اکثریت جامعه که روز به روز مفتضح تر و بی آبروتر می‌شود یکروز کلاسش می‌شود ۹۰ نفر، یکروز کلاسش معلم ندارد، دو وقته و سه وقته می‌شود این سرنوشت مدرسه‌های اکثریت می‌شود مدرسه‌های پولی یک روز می گویند اینجا انگلیسی درس می‌دهند یکروز میگویند هم انگلیسی هم فرانسه درس می‌دهند پیانو هم یاد می‌دهند درنتیجه آن مدرسه‌ها شیکتر و گرانتر و این یکی مفلوکتر و بی ابروتر و بی اعتبارتر بنابراین این خطر را نپذیریم مدرسه‌ها می‌توانند اگر اولویت برنامه ریزی برای آموزش و پرورش اولویت دوم باشد مدرسه‌ها هم می‌توانند که مدرسه‌های خوب و قوی و مورد اعتماد باشند این نظام آموزشی هیج عیب ندارد، معلمها و شاگردها هیچ عیبی ندارند اگر ما خوبیم آنها هم خوبند اگر ما بدیم آنها هم بدند، میدانید چه عاملی آن نظام آموزشی را بی آبرو کرد مدرسه‌های پولی، خوب بعنوان تبلیغات رواج دادند که هر مدرسه‌ای پول می‌گیرد خوب است هر مدرسه‌ای پول نمی‌گیرد توانائی آموزش ندارد. یادداشتهائی درتایید این مطلب بدست من رسیده و آن این است که از روحانیونی که در سراسر کشور هستند و بویژه در روستاها هستند بعنوان معلم برای سوادآموزش استفاده کنند صحیح است، سالها پیش اگر اینکار را کرده بودند امروز هزاران هزار معلم برای سوادآموزی داشتیم بهرحال درد دل دراین زمینه بسیار داریم ولی نظام آموزشی احتیاج به انقلاب دارد با اینکه چند سال یعنی یک کنگره اصلی و هشت کنگره ارزشیابی از زمان انقلاب آموزشی می‌گذرد متاسفانه ما هنوز به یک سیاسیت آ، وزش واحد و نیرومند رستاخیزی نرسیده‌ایم و فقط در این مورد یک دلیل است شما در هر گوشه‌ای اگر ۲۰ نفر از فرهنگیان و دانشگاهیان این کشور را جمع بکنید بدور هم و بنشینید و صحبت کنید خیلی از آنها مطالب علمی و ارزنده‌ای بیان می‌کنند و اطلاعات بسیار جالب و دقیقی می‌دهند اما حاصل جمع و نشستن ۲۰ نفرشان تفرقه است یعنی ۲۰ عقیده مختلف می‌بینید این نشانه چیست؟ از لحاظ جامعه شناسی این نشانه نبودن یک سیاست روشن آموزشی است من فرض را براین میدانم که این جناب آقای وزیر آموزش و پرورش و نفر دوم جناب آقای وزیر علوم و آموزش عالی بطور دقیق میدانند که نظام آموزشی این کشور برچه اصلی مبتنی است (یکی از نمانیدگان – فرض محال محال نیست؟) (خنده نمایندگان)

فعلا فرض می‌کنیم که میدانند زیرا اینها باید بدانند این دونفر فرماندهان سپاه انقلاب آموزش و پرورش مملکت هستند بسیار خوب این فرماندهان باید افسر داشته باشند آن افسرها، گروهبان و گروهبان باید سرباز داشته باشد تا بتوانند این نظام را اداره بکنند اگر فرمانده میداند افسرش هم باید بداند من خواهش می‌کنم هروقت روز و شب سال و ماه بروید ۲۰ نفر از افسرهایتان را توی کی اطاق جمع کنید و از آنها بپرسید آن سیاست آموزشی که فمانده شما میداند چیست؟ بگو، درمورد نظام حرفه‌ای بگو، درمورد نظام دبیرستان بگو، درمورد تعلیمات بگو درمورد پرورش و تربیت بدنی بگو، آن نظری که تو مجریش هستی بگو، ببینید اینها ۲۰ و ۳۰ و ۱۰۰ جور نظر علمی می‌دهند ولی نظرها با هم منطبق نیستند و دو تایش یکی نیست این جور نظام را میگویند بی نظامی و این بی نظامی را میگویند آشفتگی هنوز یک نظام آموزش و پرورش دراین مملکت استقرار پیدا نکرده چطور می‌خواهند درانقلاب نظام آموزشی را استتقرار دهند میفرمائید منشور انقلابی رامسر هستن قبول دارم می‌باشد از افسران آموزشی سوال کنید و بپرسید این منشور چیست؟ چه فایده دارد که یک منشور آ، وزشی باشد اما فرمانده و افسران و افراد از آن بی خبر باشند؟ منشور انقلاب آموزشی برای این است یک نظامی بوجود بیاورد هیاتی را هماهنگ گند و بیک مملتک سمت بدهد کجاست این نظام آموزشی شما دربخش تربیت بدنی نشان دهید در طی این دهسال چی شد؟ بچه‌ها مثل چوب توی حیاط مدرسه‌ها فقط اجازه دارند که راست بایستند ورزش با راست ایستادن امکان دارد؟ چگونه انسانی می‌خواهید ترتبت کنید ورزش را کتبی دراطهقها می‌شود درس داد؟ کجا ورزش کنند این یک نمونه است من اینها را هیچ گونه عیب نمیدانم، ورزش نداریم بوجود میاوریم نظام آموزشی نداریم بوجود می‌آوریم، نظام آموزشی ما عقب است به جلو می‌بریم. اما یک شرط دارد که یک هماهنگی باید در کارگزاران این نظام بوجود بیاید درمجموع اینها باید یک بینشی نسبت به آن کاری که می‌خواهند انجام دهند بوجود بیاید. اگر زمانی این حرفها را می‌زدید که ما دو دوره ابتدائی و متوسطه دو دوره ۶ ساله داشتیم نظر من این بود توصیه من این بود که هرگز این دودروه ۶ ساله را عوض نکنید هرکاری می‌خواهید بکنید درتاروپود نظام دو دوره ۶ ساله بوجود آورید. امروز که ما یک دوره سه وقته ۵ ساله و ۳ ساله و ۴ ساله داریم بازتوصیه من این است که این نظام را عوض نکنید. آموزش و پرورش با سرنوشت خانواده‌ها با دانش خانواده‌های ما ارتباط دارد. اینها باید مجموعاً بفهمند چه کار می‌خواهند بکنند. نظام را عوض نکنید. یک مورد دیگر است که من تابحال خیال می‌کردم رشته جامع دارید امروز به من میگوئید رشته جامع نداریم. چندسال زحمت کشیدیم رژیم جدید آموزش را فهمیدیم حسابش را کردیم که بچه‌های خود را دراین مسیرها چه جور اداره و هدایت کنیم. حالا میگویند عوض شده (یکی از نمایندگان – وزیر عوض شده) بنابراین آنچه اهمیت دارد یک سیاست درآموزش و پرورش است که فرمانده این سپه انقلاب مجهز به آن استراتژی باشید. همه کارگزاران و دستگاههای اجرائی آن سیاست را بشناسند و به آن ایمان داشته باشند. شما را بخدا بیائید باین حیات سندیکائی مدارس پایان بدهید. یعنی اطاق مدیرمدرسه درزنگ تفریح بجای اینکه محل بحث مسائل علمی و آموزشی باشد جای گفتگو درباره مسائل رفاهی است. چقدر اضافه حقوق بگیریم؟ کرایه خانه چه می‌شود؟ بیائید یک بار برای همیشه به معلم حقوق رفاهی بدهید حقوقی بدهید که همانطور که گفتم با ۱/۵ آن کرایه مسکنش تامین شود که زبان شما هم دراز باشد. او هم بفهمد وظیفه اش تعلیم و تربیت است نه دفاع از حقوق رفاهی خودش.

وقتی رفاه درجامعه معلمین استقرار پیدا نکند مدرسه‌ها بیک نیمچه سندیکا تبدیل می‌شود که درآنجا معلم فقط راجع به مسائل رفاهی خودش صحبت می‌کند. حقش هم هست. درباره مدارس عالی اجازه بفرمائید صحبتی نکنم ما متاسفانه در بسیاری موارد که یک سیاست لازم است چند دستگاه اجرائی داریم و این اول مصیبت و مشقت است آموزش یک سیستم است تاوقتی یک ملت است آموزش هم یک سیستم است این سیستم مدارج مختلف دارد وزارت علوم اگر لازم است برای توسعه و ترویج علوم بگذارید کار آموزشی دریک سازمانی تمرکز پیدا کند و بایک معیار اداره شود. ما متاسفانه تنوع سازمانها داریم برای یک کار واحد نمونه اش دانشگاه است در تمام مواردش تنوع دارد. درامور اداری اش تابع چندین مرجع است. دانشگاههای ما استقلال مالی ندارند بخاطر بدست آوردن استقلال مالی رفتند قانون هیئت امناء را ایجاد کردند اما دردی از درد آنها دوا نکرد. دانشگاههای ما استقلال عملی و مالی ندارند. درپرتویک نظام یگانه قانونی آموزشی نیستند و به همین دلیل است که دچار نابسامانیها هستند، که باید برای آن چاره اندیشد. درمورد سیاست فرهنگی من نمیدانم تا زمانی که ما به موجب سازمانهای اداریمان علوم وفرهنگ را از هم تفکیک کردیم درمورد فرهنگ چه میگوئیم علوم و دانشها بهر تقدیر بخشی است از فرهنگ معارف انسانی بخشی است از فرهنگ درمورد سیاست فرهنگی. من فقط باین نکته اشاره می‌کنم که ما بسوی تمدن بزرگ می‌رویم میگویند تمدن جلوه فرهنگ است فرهنگ سازنده تمدن است ما از تمدن بزرگ صحبت می‌کنیم ناگزیر از یک فرهنگ بزرگ هم صحبت می‌کنیم. تا فرهنگ بزرگی نباشد تمدن بزرگ بوجود نخواهد آمد. و این فرهنگ جز آمیخته‌ای از مجموع اندیشه‌ها و بینش‌ها و حکمت‌ها و دانشها نیست. ما لااقل در آغاز کار بیاد باین نکته بیاندیشیم که آموزش باید یک دستگاه جامع برای تمام شقوق آموزشی باشد. و فرهنگ باید یک دستگاه جامع برای تمام شقوقی باشد که علم دانش فلسفه هنرها وماثر و معارف ملت را دربر بگیرد و به آنها بپردازد و سازمانهایی را بوجود بیاورد تا مردان فرهنگ بتوانند درتاروپود آن به کار و کوشش بپردازند. من گمان می‌کنم دراین راه دور هستیم ولی از آنجا که بسوی تمدن بزرگ می‌رویم ناگزیر باید در تدارک جلوه یک فرهنگ سازنده و عظیم باشیم. فرهنگی که جز فرهنگ ملت ما نمی‌تواند باشد. این فرهنگ قدرت و توانائی ذخیره و ارزش آنرا دارد که نسلی پرتوان و پر کوشش بوجود بیاورد و تجهیز کند که پاسداران و گردانندگان یک فرهنگ بزرگ و سازنده باشند. فرهنگ بزرگی که باید به تمدن بزرگ بیندیشد. عرض دیگری ندارم (احسنت – احسنت).

نایب رئیس – آقای دانش بفرمائید.

دانشی – بسم الله الرحمن الرحیم معمولا گویندگان وقتیکه بعد از یک گوینده پرقدرت صحبت می‌کنند سعی می‌کنند که از مطالب آن گوینده برای بیان مطلب خودشان استفاده کنند. آقای دکتر عاملی شروع کردند به سخن و از اینجا آغاز کردند و باین نکته اشاره کرده‌اند که ما مسلمانان معتقدیم که پس از این جهان خلایق هستی خود را باز می‌یابند و دوران دیگری را از حیات که متوقف نخواهد بود آغاز می‌کنند این اعتقاد ما مسلمانان است و قرآن نیز به این مطلب صراحت دارد و می‌فرماید آیه قرآن که هنگامیکه آسمان و زمین همه در هم می‌ریزند و دگرگونی درحیات بوجود میاید آن موقع رستاخیز انجام می‌شود و آغاز رستاخیز جداشدن از همه تعلقات مادی و تعلقاتی است که بشر دریک محیط خارج داشته محیطی خارج از معنویت و صفا و صمیمیت داشته است همه تعلقات را کنار می‌گذارد و دنیا و روزگار دیگری را آغاز می‌کند که این دنیا و روزگار یک روزگار حیات بخشی به معنای واقعی است رستاخیز ایران هم تعلقات را کنار گذاشت همه دماگوژیها را کنار گذاشت همه عناوین را کنارگذاشت دیگر عناوین دراین صفوف هیچ مدخلیتی ندارد و بزرگی‌ها و منزلت‌ها و سروریها دررستاخیز نیست به هیچ جهت رستاخیز ایران معلول دوران تملق متملقها نیست این اشتباه است مردم ایران مردم باصفا و غیور و با حمیت هستند که شیفته یک حیات واقعی و معنوی است برهبری شاهنشاه عظیم الشان از یک دوان متملقانه بدوران رستاخیز نرسیده است ملت ایران از دریچه انقلاب شاه و ملت برستاخیز رسیده است ملت یاران پایه حیات واقعی و پیشرفت و ترقی نهائی خودش را برمبنای انقلاب شاه و ملت رستاخیز رسیده است ملت ایران پایه حیات واقعی و پیشرفت و ترقی نهائی خودش را بر مبنای انقلاب شاه قرار داد و از ین سکو پرواز کرد بطرف رستاخیز انقلابی که برای ملت ایران ارمغانها آورد و آزادیها آورد ما برمیگردیم بدوران پیش از انقلاب بدوران پیش از انقلاب شاه و ملت که الان ناطقین و ناطق قبل از من که خواستار بیشتری و فزونی این پیشرفتها هستند سه ساعت و نیم ناطق قبل از من سخن گفت که مجموع بیاناتش با الفاظ مختلف و با نحوه بیان متفاوت با مجموعه الفاظ شیرین و زیربنائی که اهل فهم و سخن می‌فهمند که زیبا و قشنگ و رساست و دلفریب و شیواست. همین حرفها را مادرمتن انقلاب شاه و ملت دریافتیم و در دوره رستاخیز داریم آنرا تکمیل می‌کنیم و بسوی پیشرفت داریم گام سریع برمیداریم به رهبری شاهنشاهمان به رهبری خردمندانه رهبر عظیم الشانمان انقلاب شاه و ملت به ملت ایران همه چیز داد الان میگوئیم باید آموزش وسیع در مملکت باشد میگوئیم باید رفاه باشد میگوئیم باید همه بیمه باشند میگوئیم باید مطبوعات ما در یک سطح بسیار عالی قرار بگیرد و همه این مسائلی که بحث شد که تکرار و مکررات موجب آزار خاطر است روستائی چه داشت پیش از انقلاب شاه و ملت؟ شهری چه داشت؟ آموزش و پرورش ما درجه حدی بود؟ دریک حد بسیار نازل و پائین با این همه ثروت الان رسیده‌ایم وداریم در مجلس رستاخیز در پرتو انقلاب شاه و ملت و دربرتو همگامی و اتحاد و تعاون ملت داریم بودجه‌ای را بررسی می‌کنیم که ۱/۹ بودجه مترقی ترین کشورهای دنیای ماست اینها را از کجا بدست آورده‌ایم؟ از انقلاب بدست آورده‌ایم این درست نیست باین دوران بگوئیم دوران متملقانه، ملت ایران تملق نمی‌گوید ملت ایران ملت قدرشناسی است. ملتی است که وقتی به موهبتی دست یافته است و به موهبتی رسیدیم و به نعمتی رسیدیم این ملت چون فکرش، روحش با سنت‌ها و آداب ملی پرورش یافته با دین پرورش یافته و در قرآن باوگفته‌اند یئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید اگر سپاس بیشتر بگوئی ما روزی بیشتر و نعمت بیشتر بشما می‌دهیم تملق برای چه بگوید؟ سپاس می‌گوید درود می‌فرستد به رهبری که اورا از نازلترین منزلت‌ها به عالیترین منزلها رسانده و سوق می‌دهد (صحیح است) الصا ناشکری به تمام معنی است که ما بگوئیم ملت ایران یک دوران متملقانه‌ای را پشت سرگذاشت و یک بودجه عالی دراین حد که همه جوانب رفاهی و پیشرفت و ترقی و تعالی درآن ملحوظ شده است این بودجه عظیم و بودجه بزرگ درپرتو سلامت اجتماع و امنیت اجتماع و امنیت محیط این بودجه شکل گرفته و اکنون بساحت مقدس مجلس شورای ملی ایران برای اظهار نظر وتصویب تقدیم شده این بودجه از مواهب طبیعی مملکت برخوردار است از کوششها و تلاشها و فعالیتهای دولت درازدیاد ثروت و دارائی برخوردار است از صنعت برخوردار است و از کان هائی که دراین مملکت هست برخوردار است شنیدم یکی گفته است که دولت چه ازدیاد دارائی و ثروتی را بوجود آورد؟ این بودجه مرهون نفت است و نفت میراث نیاکان ما است که الان بما رسیده و ما داریم از آن بهره برداری می‌کنیم نفت قبلا هم بوده، من باید بگویم نفت ان زمان چه بود؟ من آبادانی ام نماینده آبادان هم هستم ناظر جنایتها و ناظر غصب حقوق و ناظر استثمار و استعمار بوده‌ام از نفت بما چه می‌رسد؟ ما چه سهیم از نفت داشتیم؟ جز بدبختی درآن زمان نفت چیز دیگری برای ما نداشت استعمار داشت حکومت در حکومت بود قدرتی بود در برابر حکومت مرکزی ایران یک دولتی آمده بود منابع زیرزمینی ما را تا آن اندازه که دلش می‌خواست استخراج و بهره برداری می‌کرد و برمیداشت و می‌برد و بعد می‌گفت که خوب باری اینکه به تو هم چیزی برسد یک مقدار پول هم بحساب تو می‌ریزیم توهم باش در بدبختی و فلاکت دربی فرهنگی در ذلت و خواری تا درپرتو ثروت خدا دادی تو ما حکومت بکنیم. انقلاب ایران آمد نفت را استخراج واقعی کرد حقوق ملت و ایران را استیفا کرد (احسنت – آفرین) پول و مال ملت ایران را از گلوی استعمارگر و استثمارگر بیرون آورد (احسنت) درپرتو این ثروت و این پول جامعه ایران به طرف رفاه و آسایش رفت دست خارجی را از ثروت ایران کوتاه کرد حالا که ما نشستیم درمجلس دوران رستاخیز من بشما بگویم درآن زمان پیشخدمت خارجی بود، کارگر خارجی بود، کارمند خارجی بود، مهندس خارجی بود، تکنسین خارجی بود، آلان آخرین آماری که شرکت ملی نفت ایران منتشر کرده کل تعداد کارکنان صنعت نفت ۵۳۶۵ نفر است که در میان اینها ۱۱ نفر خارجی وجود دارد واین یازده نفر خارجی هم تقلیل پیدا می‌کنند ثروت ایرانی بدست ایرانی و دراختیار ایرانی و برای ایرانی و برای نوسازی ایران و برای پیشرفت و ترقی ایران و برای بهره وری از آن در دوران رستاخیز است این موفقیت فقط از رهبریهای شاهنشاه بوده است.

پزشکپور – جناب دانشی تمام این کارها دراثر رهبری‌های خردمندانه شاهنشاه آریامهر بوده است.

دانشی – یک نصیحتی لقمان به فرزندش کرد بفرزندش گفت: یابنی تعلم حسن الاستماع کماتتعلم حسن الحدیث فرزندم خوب گوش کردن را بیاموز و همانطور که خوب حرف زدن را میاموزی – شما ناطق خوبی هستید خوب چه می‌شود کردخسته شده‌اید. بلی انقلاب ایران مبنای رستاخیز ایران است و دوران رستاخیز ایران دوره تربقی و تعالی واین وحدت که بوجود آمده است همچنانکه عرض کردم برای از بین بردن همه تعلقات است و ملت ایران بک پارچه متحد و مطلع بسوی ترقی پیش می‌رود و این بودجه که الان در ساحت مقدس مجلس شورای ملی مطرح است بودجه رستاخیز است در زمانی این بودجه مطرح می‌شود که دنیا مواجه با آتش و درجنگ و خون و خونریزی است اما باز در سایه رهبری رهبرمان و درامنیت و آسایش هستیم که در پرتور این امنیت و این نعمت و این موهبت دوران شکوفائی خود را به پیش می‌بریم و پشت سرمیگذاریم و داریم بسوی ترقی و بسوی تعالی گام برمیداریم من از شمانمایندگان ملت برگزیدگان دوران رستاخیز شمائیکه درپرتو رستاخیز انقلاب شاه و ملت و بحق نماینده ملت هستید و دراینجا براین کرسیها تکیه زدید و مدافع حقوق ملت ایران هستید از شما در ساحت مقدس مجلس شورای ملی این سئوال را می‌کنم (یکی از نمایندگان سوال حرام است) آن سوال به معنای دریوزگی است ولی این سوال به معنی پرسش است سوال معانی مختلف دارد این سوال ار دارم می‌کنم یا این پرسش که ۱۲ سال دوت فعلی بودجه باین مجلس داده و افرادی هنوز هم از آنها درهمین مجلس وجوددارند این بودجه‌ها را بررسی کردند تفاوت این بودجه با اولین بودجه‌ای که همین دولت به مجلس تقدیم کرده۱۸ برابر است یعنی ۱۸ برابر شده بودجه مملکت دراولین دوره رستاخیز ۱۸ برابر شده این ۱۸ برابر از کجا بدست آمده در سایه کوشش درسایه تلاش، در سایه سازندگی، در سایه فعالیت و درسایه اتحاد و هم فکری و کارشبانه روزی و مبارزه با فساد که ادامه هم خواهد داشت و مبارزه با فساد در روح ایرانی و فکر ایرانی است به رهبری خردمندانه شاهنشاه (صحیح است) این دولت خدمتگزار من کاری ندارم بقول یکی از دوستان درکمیسیون بودجه وقتی که بودجه وزارت اطلاعات مطرح بود گفت آقا حرفم را می‌زنم هیچ انتظار و توقعی هم ندارم و اصلا وجود من با یان حرفها آشنائی ندارد ضمنا من یک آدم واقع بینی هستم من دارم اعلام می‌کنم که اولین روحانی بودم که وقتی که انقلاب شاه و ملت بوجود آمد آشنا کردن مردم و توجه مردم را باصول انقلاب بعهده گرفتم (دکتر آزمون – نه فقط شما بلکه همه روحانیون چنین هستند) و توانستم آن وظیفه واقعی که بعهده دارم انجام دهم و گرنه من هم می‌توانم خیلی قشنگ بنشینم و انتقاد کنم بنده هم که سفسطه و جدل خوانده‌ام در منطق قضایا را خوانده‌ام و میدانم فلسفه و جدل هم بلدم دگرگون کردن مطالب معنی ندارد ما وظیفه داریم واقعیات را بگوئیم ما نماینده ملت هستیم نماینده ملتی که عاشق و شیدا و شیفته رهبرش هست و آن رهبر هم دولتی را معین کرده که این دولت هم شب و روز دارد کارمیکند و زحمت می‌کشد خوب بنده هم می‌توانم انتقاد کنم از خودم هم می‌توانم انتقاد کنم از عمامه و پیراهن و لباس خودم، اما در واقع یک پوشش کاملی دارم و سعی می‌کنم ای پوشش را مرتب تر و بهتر و تمیزتر بکنم اگر انسان می‌خواهد مطلبی را بگوید و یا حقیقتی را بیان کند باید خالی از همه اغراض باشد و همه ما هم هستیم بعلت اینکه ما واقعا نماینده ملت هستیم نماینده مردم هستیم و بای واقعیات را بگوئیم باید حقایق را آنطور که هست بگوئیم این دولت دراول خدمتگزاریش بامر شاهنشاه یک بودجه‌ای سال اول داده و در عرض دوازده سال توانسته این بودجه را ۱۸ برابر کند واین همه سازندگی و رفاه و عمران و آبادانی را در مملکت بوجود بیاورد و گسترش بدهد و این دولت دولتی است که درفکر کارهای اساسی و زیر بنائی است بهمن جهت به آموزش و پرورش در بودجه اش اولویت داده و می‌گوید یک ملت یک جامعه یک مردم می‌توانند رسالت خود را بانجام برسانند و سنت‌های پیش خود را حفظ و حراست کنند که آن ملت ملت روشن و دانا و بینا و با سواد و آگاه باشد لذا بودجه خودش را اورده و می‌گوید که آقا من اولویت دادم به آموزش و پرورش بریا نونهالان این مرز و بوم من می‌خواهم همه قدرت و توانائی خود ار مصرف کنم و بی سوادی را دراین مملکت از بین ببرم و ملت بسازم که این ملت بحق و به حقیقت مقام خودش را درک کند و موقعیتهای خودش را بازیابد (احسنت – احسنت) اولویت دادن به آموزش و پرورش جای انتقاد دارد ما بیائیم بگوئیم که آموزش و پرورش نمی‌خواهیم بیائیم بگوئیم که شما جرا به آموزش و پرروش اولویت داده‌اید؟ برای اینکه مردمی هستیم که به آموزش و پرورش اهمست می‌دهیم آقا برای اینکه ما طالب علم هستیم لوکان العمل باالثزیالناله رجال من الفرس این حدیث است آقای عباس میرزائی شما که از لغات خارجی ایران می‌گیرید.

عباس میرزائی – از لغات خارجی متنفریم و از لغات اسلامی خوشحالیم.

دانشی – لوکان العمل با اثریالنا له رجال من الفرس اگر علم در آسمانها باشد و در ستاره پروین از پارس از ایران بدنبال آن می‌روند (حسنت) و این ایرانی‌ها بودند که مکاتب علمی جهان را سامان دادند و این ایرانیها بودند که درطول تاریخ دراثر درایت و کیاست و فکر و اندیشه باز حتی دستور زبان برای زبانهای دیگر نوشتند این ایرانیها بودن که بفرهنگ اسلام خدمت کردن بفرهنگ جهان خدمت کردند و فرضیه‌های علمی و فکرها و اندیشه‌ها به جهان عرض داشتند و دنیا را محو کمالات و علم و قضائل اسلام را ساخت اسلام بما داده شد بهترین دین بهترین آئین و بهترین عقیده و ایرانی این فکر و عقیده را پذیرفت و درتوسعه وانتشار آن کوشش و تلاش کرد و دانشمندان ایرانی در تاریخ اسلام و جهان صدرنشین هستند در سرلوحه دانشمندان هستند پس باید به آموزش و پرورش اولویت بدهیم ما باید درتوسعه فرهنگ و سواد آموزیمان بکوشیم باید کوشش کنیم و همه توان و قدرتمان را دراین راه مصروف کنیم و حق ما هم هست که از اولیای امورآموزش و پرورش بخواهیم که فرزندان ایران را برای یک آینده خوب و ساختن یک آینده عالی خوب تربیت بکنند هم آ، وزش بدهند و هم پوررش بدهند پرورش روحی پرورش اخلاقی پرورش انسانی پرروی اخلاق و صفات و فضایل، اگر این پرورش باشد دیگر فساد از بین می‌رود اگر عقیده و ایمان و پرورش و آموزش سحسح باشد دیگر در جامعه فساد بودجد نیماید ردست ایت یان فکر و اندیشه رهبرماست که هرموقعی که احساس می‌کنند جامعه ایرانی احتیاج دارد بیک جهش، فکری و اندیشه‌ای به ملت ارائه می‌فرمایند و ملت هم با جان و دل و با همه وجود فکر و اندیشه رهبر خود را می پذیردو در راه انجام آن جانفشانی می‌کند مبارزه با فساد هیمن طور که فرمودند یک وظیفه همه جانبه برای همه آحاد و افراد ملت است باید همه مردم را آگاه کرد که علاوه بر وظیفه انسانی یک وظیفه اقتصادی هم هست یک ضرری هم از فساد از لحاظ اقتصادی داریم باید مردم را روشن کرد زیرا اگر چنانچه پول بی حساب در دست عده‌ای قرار بگیرد و کار در مقابل مزد معین و زحمت معین و زحمت در برابر پول و عوض معین نباشد بیکارگی بوجود میاید آن موقع است که یک عدهای پول بی حساب در دستشان قرار مییرد نتیجتا درتنگنا هم قرار می‌گیرد و ضرر باو می‌رسد زیرا ارزش پول از بین می‌رود وقتی ارزش پول از بین رفت آنوقت کالاهای گرانتر بدست او می‌رسد اگر حقوقش ۲۰۰۰ تومان است و ۲۰% از پولهائی که دراجتماع هست بی حساب باشد بدون زحمت بدست آمده باشد ۲۰% به حقوق او ضرر وارد می‌شود و نتیحتا ۴۰۰ تومان از حقوق او کسر می‌شود حقوقی که می‌تواند از پیش بهره ببرد ۱۶۰۰ تومان است و اینجا ضرر شخصی باو میخودر این وظیفه دستکاههای ارشادی هست که علاوه برارشادهای فکری و ارشادهای هدایتی …

- تعیین موقع و دستور جلسه آینده – ختم جلسه

۳- تعیین موقع و دستور جلسه آینده – ختم جلسه

نایب رئیس – وقت جلسه تمام شده است جناب آقای دانشی نوبت شما محفوظ است با اجازه همکاران محترم این جلسه را ختم می‌کنیم جلسه اینده ساعت ۸ امشب خواهد بود.

(جلسه ساعت ۷ بعدازظهر ختم گردید.

نائب رئیس مجلس شورای ملی – حسین خطیبی