مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ بهمن ۱۳۳۳ نشست ۹۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هجدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۸ بهمن ۱۳۳۳ نشست ۹۴

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیون‌ها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهی‌های رسمی و قانونی

شماره

شنبه ماه ۱۳۳۴

سال یازدهم

شماره مسلسل

دوره هجدهم مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی

مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ‏۱۸

جلسه ۹۴

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۳۳

فهرست مطالب:

۱) تصویب صورت مجلس.

۲) جواب آقای وزیر فرهنگ به سؤال آقای کریمی راجع به اقدامات فرهنگی در استان کرمانشاه.

۳) سؤال آقای خلعتبری راجع به آفات مرکبات شمال و جواب آقای وزیر کشاورزی.

۴) جواب آقای وزیر جنگ به سؤال آقای دولت آبادی در مورد خرید خانه‌های ساخته شده و قرار داد ساختمان خانه با شرکت فرانسوی.

۵) طرح و رد شدن نمایندگی آقای مهندس ایرانی از لار.

۶) تقدیم لایحه بودجه ۱۳۳۴ کل کشور به وسیله آقای وزیر دارایی.

۷) تعیین موقع و دستور جلسه بعد ختم جلسه.

مجلس دو ساعت و ربع قبل از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.

۱- تصویب صورت مجلس‏

رئیس- صورت غائبین جلسه پیش قرائت می‌شود.

(به شرح زیر خوانده شد)

غائبین با اجازه- آقایان: سلطانی. دکتر مشیر فاطمی، اورنگ، عبدالرحمن فرامرزی، دکتر وکیل، سالار بهزادی، بزرگ ابراهیمی، اکبر بزرگ نیا.

غائبین بی‌اجازه- آقایان: اریه- کیکاوسی.

دیرآمدگان و زودرفتگان با اجازه- آقایان: حمیدیه، رضایی، صدقی، دکتر سیدامامی، اردلان، مشایخی، میراشراقی، ثقه‌الاسلامی، تجدد، استخر، رضا افشار، دکتر بینا.

دیرآمدگان و زودرفتگان بی‌اجازه- آقایان: کی‌نژاد، تیمورتاش، دکتر شاهکار، عبدالحمید بختیار، دکتر افشار، تفضلی.

رئیس- آقای حائری‌زاده.

حائری‌زاده- تصور می‌کنم در اظهارات جلسه سابق من یک اشتباهی در مطبعه شده که تصحیح می‌کنم و می‌دهم به تندنویسی.

رئیس- لطف بفرمایید آقای عمیدی نوری (عمیدی نوری- بنده عریضه‌ای است از اصناف تهران راجع به سر قفلی که تقدیم می‌کنم) بسیار خوب دیگر نظری به صورت مجلس نیست (اظهاری نشد) صورت مجلس جلسه قبل تصویب شد.

۳- جواب اقای وزیر فرهنگ به سؤال آقای کریمی راجع به اقدامات فرهنگی در استان کرمانشاه‏

رئیس- امروز سؤالات مطرح می‌شود و بعد لایحه اعتبار مطرح خواهد شد. آقای کریمی سؤالی از وزارت فرهنگ دارید.

کریمی- آقای وزیر فرهنگ اول جواب بفرمایید.

رئیس- آقای وزیر فرهنگ بفرمایید.

وزیر فرهنگ (جعفری)- جناب آقای نادعلی کریمی سؤالی از وزارت فرهنگ کرده‌اند. موضوع سؤال این است استدعا دارد مقرر فرمایید وزیر فرهنگ برای اطلاع بنده و موکلین مخلص اقداماتی را که در فرهنگ کرمانشاهان در سال جاری معمول داشته است به عرض مجلس شورای ملی برساند. (شمس قنات‌آبادی- سؤال را کی کرده؟) جناب آقای نادعلی کریمی بنده می‌خواهم بعنوان جواب این سؤال عرض کنم که اقداماتی که در آنجا شده چندین قسمت است و یک یک اقدامات را بنده به عرض ایشان و مجلس شورای ملی می‌رسانم. در سال تحصیلی جاری ۱۶ کلاس دبیرستانی و ۵۴ کلاس دبستانی در حوزه فرهنگی کرمانشاهان دائر شده است. تعداد دبیران و آموزگاران و خدمتگذارانی که امسال اعتبار استخدام آنها به فرهنگ کرمانشاهان داده شده این‌طور است: اعتبار حقوق ۱۰ نفر دبیر، اعتبار حقوق ۵۲ نفر آموزگار، اعتبار حقوق ۱۷ نفر خدمتگذار جزء. از اضافه اعتباری که مجلس شورای ملی به وزارت فرهنگ امسال دادند این اعتبارات به حوزه فرهنگی کرمانشاهان داده شده. در حوزه کرمانشاهان ۲۶۸۰۴۴۰ ریال در قصر شیرین ۵۸۹۰۵۰ ریال در کرند ۱۱۲۳۰۰ ریال در هرسین ۱۰۳۷۵۰ ریال در صحنه ۱۱۲۲۰۰ ریال در سنقر ۱۴۶۳۵۰ ریال در کنگاور ۲۰۴۱۵۰ ریال در ایلام ۲۵۲۰۵۰ ریال در شاه آباد ۱۹۴۳۵۰ ریال و جمع اعتباراتی که داده شده است ۴۳۹۵۰۴۰ ریال این اعتبار به حوزه فرهنگی کرمانشاهان داده شد برای کرمانشاهان شش نفر دبیر اعزام شده است که چهار نفر جدیدالاستخدامند و از تهران فرستاده شده و دو نفر هم یکی از تهران و دیگری از ملایر منتقل شده‌اند و چون ساعات تدریس هم کم داشتند و معلم کم بود مطابق تصویبه نامه‌ای که از هیئت وزیران گذشته و لایحه آن هم تقدیم مجلس شورای ملی شد یک مقداری به عنوان حق‌التدریس در آنجا داده شده و معلمین ساعات کسری دبیرستان را با گرفتن حق‌التدریس تأمین می‌کنند. دو نفر از پنج نفر از فارغ‌التحصیل‌های دانشسرای مقدماتی کرمانشاهان که رتبه اول و دوم شده‌اند هر دو نفر مطابق آئین‌نامه مصوب شورای عالی فرهنگ به کلاس ششم متوسطه معرفی شده‌اند و الان در کلاس ششم متوسطه مشغول تحصیلند و کمک خرج از وزارت فرهنگ می‌گیرند. دو نفر از فارغ‌التحصیلانی که در کرمانشاهان مشغول کار بودند یکی در کرمانشاه و یک نفر از ایلام دعوت شدند و در دانشسرای عالی مشغول تحصیل هستند که بعد از گرفتن لیسانس در کرمانشاهان مشغول خدمت بشوند. اما موضوع تکمیل ساختمان نیمه تمام دانسرای مقدماتی کرمانشاهان چون وزارت فرهنگ اعتباری نداشت برای تکمیل با هیئت عملیات اقتصادی آمریکا در ایران مذاکره شده که اعتباری برای این کار در نظر بگیرند و در نظر است که از اعتبارات ساختمانی دیگر مبلغی کسر بشود و از تهران فرستاده بشود برای این‌که دانشسرای مقدماتی آنجا را تکمیل کنند موضوع چغاکلان (با ضم) یا چغاکلان (با کسر) (کریمی- چغاکلام «با ضم») خواب گاه و ناهار خوری دانشکده کشاورزی چغا کلان در آنجا اختلافی بوده بین مقاطعه‌کار و هیئت اقتصادی آمریکا در ایران و دو نفر مهندس یکی آقای مهندس معینی فرستاده شدند رفتند به آنجا اختلاف را حل کردند و این سالن ناهارخوری و خوابگاه تعمیر شده است و الان مورد استفاده است. از برنامه ساختمانی که امسال در مملکت شروع کردیم ده باب ساختمان قرار است در حوزه فرهنگی کرمانشاهان ساخته بشود به این ترتیب که در شهر کرمانشاه هفت باب، در قصر شیرین یک باب، در ایلام یک باب و در شاه آباد یک باب، این‌ها قرار دادش بسته شده است و مقاطعه‌کاران مشغول کار شده‌اند برای تعمیر عمارت دبستانی که سیل خراب کرده بود با این که اعتبار ماده ۱۴ خود کرمانشاهان کافی نبود که آنجا را تعمیر بکنند سیصد هزار ریال از اعتبارات مرکز تأمین شد و حواله شده است و مشغول تعمیر آنجا هستند. اقدامات ساختمانی دیگری که در حوزه کرمانشاهان به عمل آمده به این ترتیب است که بنده به عرض آقایان می‌رسانم از اعتبارات ساختمان سال ۲۹ مخصوص کرمانشاهان یک میلیون ریال برای ساختمان دبستان سراب جعفرقلی در نظر گرفته شده و حواله آن در جریان صدور است. از اعتبارات سال ۳۳ به موجب تقاضای آقای فرزانه مبلغ سه میلیون ریال یعنی یک میلیون ریال برای تکمیل بنای ساختمان دبستان قورکانه و یک میلیون ریال برای تکمیل ساختان دانشسرای مقدماتی‏ پسران تخصیص داده شده دوره آن در جریان تسحیل ایت. در بودجه ساختمانی کل کشور یعنی چهل میلیون ریالی که اختصاص به وزارت فرهنگ داده شده بود این مبلغ برای حوزه کرمانشاهان در نظر گرفته شده و حواله آن صادر شده است: برای شهرستان کرمانشاهان ۴۳۵۵۳۹ ریال برای ایلام ۱۶۲۴۳۶ ریال برای باوندپور ۴۳۱۰۹۵ ریال برای کنگاور ۳۰۰۰۷۴ ریال و جمع این مبلغ ۱۳۲۲۱۵۴ ریال. مدارس حرفه‌ای و کشاورزی چغاکلان کرمانشاه، دبستان کشاورزی شاپور شاه‌آباد، دبستان کشاورزی پهلوی سنقر دبستان کشاورزی قصر کنگاور دبستان کشاورزی قیطاس‌آباد صحنه دبستان کشاورزی گیلان غرب، دبستان کشاورزی ایلام کرمانشاه، دبستان کشاورزی سرپل‌زهاب و دبستان‌های حرفه‌ای که در آنجا دایر شده یک دبستان فردوسی کرمانشاه است که دائر شده و وسائل هم فرستاده شده و در آنجا مشغول تحصیل هستند مطابق آماری که از کرمانشاه رسیده است در سال جاری در نتیجه ایجاد کلاس‌ها و استخدام معلمین مورد احتیاج فرهنگ دوک هزار و کسری نفر بعده محصلین حوزه فرهنگی کرمانشاهان اضافه شده است. این اقداماتی است که در ظرف سال تحصیلی جاری برای حوزه فرهنگی کرمانشاهان اضافه شده و بنده به عرض عالی رسانیدم.

رئیس- آقای کریمی.

کریمی- البته آقایان محترم اهمیت فرهنگ را برای هر مملکتی در نظر دارند و از آن جهت بود که بنده از جناب آقای وزیر فرهنگ استدعا کردم که تشریف بیاورند اینجا اقداماتی که برای یک استان مهم از استان‌های مملکت انجام داده‌اند به عرض مجلس شورای ملی برسانند. بنده از این‌که ایشان صورتی تهیه کرده‌اند و زحمتی کشیده‌اند و آمده‌اند اینجا قرائت فرمودند تشکر می‌کنم ولی ملاحضه فرمودید یک قسمتی از این مطالبی که فرمومدند همه‌اش عبارت و همه در جریان صدور هست بود و از این جریان صدور بنده خیلی می‌ترسم. یک مدرسه‌ای در زمان مرحوم دکتر زنگنه یا ساختمان بتونی برای کرمانشاه شروع کردند به نام محل دانشسرای مقدماتی. از آن تاریخ تا به حال هفت سال است و سالی چند سانتیمتر از این ساختمان را می‌سازند بعد برف می‌آید آفتاب می‌شود سرما می‌زند سال دیگر خراب می‌شود. بنده از اول دوره ۱۷ از دولت وقت استدعا کردم این ساختمان مهم را که احتیاج هست اقلاً بسازند ولی موفق نشدم. در این دوره از اولی که افتخار نمایندگی پیدا کردم از حضور جناب آقای وزیر استدعا کردم متأسفانه هنوز هم این خاتمه پیدا نکرده رئیس فرهنگ کرمانشاه مجبور شده است رفته از مأمور آمریکایی آنجا از اصل ۴ ترومن خواهش کرده که آقا یک پولی بما بدهید که این را تمام کنیم این برای بنده خیلی اسباب شرمندگی و تأسف است که چرا دستگاه دولت ما یک ساختمانی را شش سالست خاتمه نداده که رئیس فرهنگ از دستگاه دولت و دولت متبوع خودش مأیوس بشود برود به مقامات آمریکایی متوسل بشود بنده فتح این ابوابرا جایز نمی‌دانم که رؤسای ادارات با مقامات خارجی تماس بگیرند نگذارید رسیدگی بفرمایید بودجه امسال دارد مصرف می‌شود این مبالغی که در شرف صدور است چرا حواله نشده بنده استدعا می‌کنم نظارت بفرمایید که این در شرف صدور ایامش منقضی بشود ساختمان نشود اول سال فصل نمی‌دانم اگر از حالا این ساختمان‌های لازم را دست نزنید و از وسط سال باز بخواهید شروع کنید مصادف با زمستان خواهید شد بعد برف و بارندگی تعطیل می‌کند و بعد این تشریفاتی که تتمه پول‌هایی که تا حال خرج نشده است باید برود در یک چاه ویلیکه دیگر از آنجا نمی‌شود در آورد و خرج کرد. یکی هم که می‌خواستم حضورتان عرض کنم راجع به دبیرهاست با این پولی که مجلس شورای ملی توجه کرده است و به آقایان دبیران داده دیگر سزاوار نیست مثل وزارت بهداری به مأمورین حکمی بدهند و این‌ها از رفتن به شهرستان‌ها تعلل کنند ما دبیرهای ریاضی، شیمی و فیزیک کم داریم، چندین مرتبه هم رئیس فرهنگ مربوطه به وزارت فرهنگ نوشته است و نفرستاده‌اند و البته این بساط که فرمودید این حق‌التدریس را که در آنجا معمول کرده‌اند و بنده نمی‌دانم حق‌التدریس دیگر چیست این همه دبیری که استخدام می‌کنیم و این حقوقی که آقایان نمایندگان بدون دریغ و مضایقه برای معلمین تعیین کردند لازمه‌اش این است که شما حکم صادر بکنید و به دست آقایان بدهید و هر کس نرفت بفرمایید او را منتظر خدمت بکنند، با این حقوقی که داده می‌شود نباید از مردم ناز کشید مخصوصاً از طبقه‏ منور فرهنگی تقاضا داریم که بیشتر رعایت الفاظ را بکنند و وقتی که از وزارتخانه حکم صادر شد باید بروند و بین مطالبی که بنده دارم دو نکته‌اش قابل توجه است و از حضور جناب آقای وزیر فرهنگ استدعا دارم روی این دو نکته بیشتر از سایر موارد اقدام بفرمایید یکی این‌که در این مرکز استان یک لابراتوار نیست و این محصلین که در چندین دبیرستان درس می‌خوانند همین‌طور درس هوایی می‌خوانند بدون عملی و مسلم است که یک مرکز استان که چندین هزار نفر شاگرد دارد اقلاً یک لابراتوار لازم دارد این را بنده استدعا می‌کنم یاداشت بفرمایید که یک لابراتوار مجهز مکمل برای این استان در نظر گرفته شود که در این سال جاری انشاء‌الله ما دارای یک لابراتوار بشویم و یک دیگر در چغاکلان یک تشکیلاتی هست به نام دانشسرای کشاورزی با کمک کارمندان سابق کرمانشاه مخصوصاً آقای فرزانه و آقای فرزانه و آقای احمد زنگنه مدیرعامل سازمان برنامه و با کمک سازمان برنامه تشکیل شده است. یک کمک‌هایی هم همین آقایان آمریکایی‌ها آنجا کرده‌اند و این دانشسرا استدعا این که یک دانشکده کشاورزی بشود از لحاظ ملکی که در اختیار او هست و از لحاظ اراضی و از لحاظ ساختمان‌ها و خوابگاه‌هایی که اخیراً ایجاد شده است و همچنین از لحاظ اساس و افزار آلاتیکه لازمست برای دانشکده کشاورزی از تمام لحاظ مجهز ست و استعداد و این‌که یک دانشکده کشاورزی در آنجا تشکیل بشود دارد. البته ما خوشوقت هستیم تمام مراکز استان از لحاظ بهداشت و از لحاظ فرهنگ دارد یک تشکیلات مفصل و آبرومند می‌گیرد، اصفهان دارای یک دانشکده الان هست آذربایجان دانشگاه دارد و اهواز و شیراز همین‌طور ولی این مرکز استان از این مزایا محروم است بنده استدعا دارم از جنابعالی که با این وسیله‌ای که الان برای جنابعالی فراهم است با فراهم بودن اسباب و افزار همه آمادگی دارد و این دانشسرای کشاورزی را تبدیل به یک دانشکده کشاورزی بکنید این ساختمان قورخانه را که فرمودید الان شش سال است که این ساختمان را در صددند بسازند و هنوز خبری نیست و این قولی که در پشت تریبون فرمودند مردم کرمانشاه انتظار دارند که آقای جعفری وزیر فرهنگ به قول خودشان عمل بکنند و این ساختمان‌ها را خاتمه بدهند یکی هم موضوع سنقر است که این ساختمان‌ها و برنامه‌هایی که برای ساختمان تهیه شده برای سنقر چیزی در نظر گرفته نشده است بجز یک مدرسه. سنقر را بنده می‌خواهم حضور جنابعالی سابقه بدهم که خود سنقر که الان در کمیسیون کشور پرونده تقسیمات کشور مطرح است و قرار هست که اینجا با کمک آقایان نمایندگان شهرستان بشود ۱۸ هزار نفر جمعیت خود سنقر است و ۸۰ هزار نفر هم جمعیت دهات تا بعد سنقر است و مجموعاً صد هزار نفر جمعیت دارد و برای یک محل صد هزار نفری یک دبستان پنج کلاسه یا جهار کلاسه ساختن، این را نمی‌شود خیلی اقدام صحیحی دانست بنده استدعا می‌کنم که نسبت به سنقر هم یک توجه مخصوص مبذل بفرمایید.

۲- سؤال آقای خلعتبری راجع به آفت مرکبات شمال و جواب آقای وزیر کشاورزی-

رئیس- آقای خلعتبری.

خلعتبری- سؤال بنده راجع به آفتی است که نصیب مرکبات مازندران شده است (صحیح است) و برای نمونه این پرتقال را امروز خریدیم آوردم (شوشتری- این خوبش است) خوبش را مخصوصاً بنده آوردم که این را ملاحظه بفرمایید این تازه خوبش است (ارباب- لیموهای میناب بدتر شده) رضا شاه فقید

در زمان سلطنتش در مازندران مروج کشت پرتقال بود و محصول کشت پرتقال در زمان آن مرحوم رشد و نمو فوق‌العاده‌ای کرده که من در اینجا واقعاً وظیفه خودم می‌دانم که ذکر خیر و یادآوری بکنم این را (صحیح است) ولی متأسفانه الان دوازده سیزده سالست که آفت نصیب پرتقال و مرکبات شد و مملکت و ناحیه‌ای که استدعا دارد در سال صد میلیون تومان پرتقال صادر بکند خواهید دید که اگر وزارت کشاورزی رویه‌اش را عوض نکند (صحیح است) تا ۵ سال دیگر از فلسطین و بین‌النهرین ناچاریم که پرتقال وارد بکنیم (شوشتری- الان هم مشغولند) بنابراین منظورم هم شخص آقای وزیر کشاورزی نیست آنجا از ۱۳ سال به این‌طرف آفت پرتقال و مرکبات پیدا شد و وزارت کشاورزی یک رویه صحیحی اتخاذ نکرد و هر چه هم پول خرج کرد تلف شد برای این‌که قسمت‌های کوچک را سعی کرد درست بکند و با وسایل ناقص و از دو هزار باغ ۵ یا ۱۰ باغ را سمپاشی کردند و باز از باغ‌های دیگر سرایت کرد حالا هم دو سال قبل یک آفتی پیدا شده که این‌جا ملاحضه می‌فرمایید این نمونه خوبش است. این آفت سال اول در شهسوار قریب یک درصد یا دو درصد محصول را از بین برد ولی در پارسال در یک منطقه عظیم از شهسوار هشتاد در صد محصول را از بین برد یعنی یک باغداری که بیست هزار تومان عایدی داشت امسال دو هزار تومان در آمد دارد و زراعی که هر سال پانصد تومان و هزار تومان در آمد داشت امسال ۵۰ تومان دارد بعضی‌ها هم هیچ ندارند و بنابر این یک منبع از در آمد کشاورزان و باغداران در شرف تضییع است و از این‌طرف این آفت تا سال دیگر ممکن است به بهشر و آمل و بابل و ساری و گرگان و همه مناطق سرایت کند (عمیدی نوری- به آمل رسیده) و این از لحاظ مملکت واقعاً حیف است الان وسایل هست، پول هست فقط همت می‌خواهد و عمل و اقدام (شوشتری- امان از دست مأمورین) بنده وقتی امسال از این آفت مطلع شدم شه دفعه به ملاقات جناب آقای وزیر کشاوزی رفتم سایر آقایان نمایندگان هم همین طور مکرر رفته‌اند یکبار با هم رفتیم با آقای عمیدی نوری و آقای دکتر آهی و تذکراتی دادیم ولی عملی که وزارت کشاورزی می‌کند به نظر بنده ناقص است و این‌جا یک تذکری هم بنده می‌خواهم بدهم که از اداره همکاری اصل ۴ کمک بخواهید که از لحاظ فنی همکاری بکنند این مرض درست تشخیص داده بشود نمونه این را فرستاده‌اند برای مسکو و از آنجا هم یکی دو نفر رفته‌اند این مقدار به عقیده بنده کافی نیست اولاً من از آقای وزیر کشاورزی گله دارم که چرا خودشان تشریف نبردند در صورتی که حق این بود که خودشان تشریف ببرند و چند روز بمانند چون که دیدن از نزدیک فرق می‌کند یا گزارش دادن و اگر از کالیفرنیا یک متخصص با حقوق مکفی می‌خواستید که خرجش صد هزار تومان می‌شود امسال سال آینده با اطمینان این مرض از بین می‌رود جلو خسارت پنجاه میلیون تومان را می‌گیرد اداره همکاری اصل ۴ در این مومضوع آن کمکی را که باید بکند نکرد وزارت کشاورزی دیر جنبیده و الان هم رویه‌ای که انتخاب شده بنده معتقد نیستم که ثمربخش باشد برای این‌که از لحاظ علمی و فنی هنوز تشخیص داده نشده است مرض چیست در صورتی که اگر خودشان تشریف می‌برند و یا از آمریکا و یا جای دیگر ممالک دیگر متخصص این‌کار را می‌خواستند خرجی هم که می‌شد با اطمینان می‌شد بنابراین این مسئله مثل این‌که دفع آفت دیگر را اهمیت می‌دهید این را هم از لحاظ مازندران و گرگان یا اهمیت فوق‌العاده تلقی کنید و تمام کشاورزان و باغدارها به ما مراجعه کردند (شوشتری- والله از بین می‌رود) به طوری که از حالا تا آخر فروردین باید یک مبارزه شدید بشود خود آقای وزیر کشاورزی باید تشریف ببرند آنجا مراقبت بفرمایند کارهای مرکز این‌قدر اهمیت ندارد آنجا مهمتر است مثل وزیر راه که پاشد رفت همین‌طور و راه‌ها را دیده آمد راه‌های مازندران درست شد و خواستیم از آقا تقاضا کنیم برای نجات کشاورزان و باغدارها از تخصیص خودتان استفاده بکنید و همه وکلای گیلان و مازندران با بنده هم‌صدا هستند چون این به جاهای دیگر هم سرایت می‌کند و به مرکبات جاهای دیگر هم می‌رسد این است که تقاضا می‌کنم نسبت به این کار توجه مخصوص فرمایند و حالا بفرمایید که سال آینده اگر این‌کار درست نشده مسئول کیست و رویه‌ای که اتخاذ فرمودید چیست که اطمینان ما بیشتر بشود.

رئیس- آقای وزیر کشاورزی.

وزیر کشاورزی (عدل)- بنده کاملاً متوجه هستم که نگرانی آقای خلعتبری رفتیم و اهالی مازندران و شهسوار کاملاً به جاست مخصوصاً شهسوار آقای شوشتری فرمودند که در گرگان پیدا شده این مرض در گرگان اصلاً وجود ندارد (شوشتری- یعنی درختش نبود و حالا هست) آقای نباتی آفات معمولی کشاورزی و جنگلی چند جور است یک رشته آفاتی هست که در نتیجه حمله حشرات به وجود می‌آید که اینجا تشخیصش تا حدی آسان است و اصول مبارزه را هم بلدیم و عمل می‌کنیم اگر نظرتان باشد تقریباً در پانزده بیست سال پیش یک مرض پیدا شد در تمام مازندران و شهسوار که اول مثل یک کرمی بود یک حشرات سفید رنگی روی برگ‌ها پیدا می‌شد و دنباله‌اش هم در نتیجه ترشحات مواد قندی یک سیاهی روی برگ را می‌گرفت این مبارزه‌اش به وسیله دشمن طبیعی‌اش یعنی کفش دوزک بود که ما از مراکش آوردیم و در بابل و شهسوار انسکتاریوم درست کردیم و این حشره را برانداختیم و حالا دیگر مرکبات شمال آن آفت را ندارد و آن آفت مطلقاً از جان مرکبات ایران برداشته شده است و مطلقاً وجود ندارد و آفتی را که خسارت عمده مرکبات شمال ایران بود با یک عمل بسیار ساده ارزان از بین بردیم. یک رشته آفات دیگری هستند که باید سمپاشی کرد مثل شپشک‌های مختلف است که روی مرکبات لکه‌هاشان پیداست یا شباهتاً به شکل (الف) یا به شکل (واو) و یا قرمز رنگ است و لکه این‌ها روی مرکبات پیدا است ما با این‌ها مبارزه می‌کنیم و هر سال معمولاً در تمام نقاط شمال عمل می‌شود منتهی عمل ما محدودست به توانایی مالی ما و کمک مردم، اگر مردم کمک بکنند کار پیشرفت می‌کند و عمل وزارت کشاورزی که یک عمل نمایشی است وقتی مؤثر است که مردم همکاری بکنند و هیچ فایده‌ای ندارد که ما برویم در یک باغی در رامسر و شهسوار یا خرم آباد شهسوار عمل بکنیم و اطرافیانش عمل نکنند سال بعد دوباره همان آفت در همان باغ که وضعش اصلاح شده پیدا می‌شود فایده‌ای هم ندارد (شوشتری- اصل آفتش چیست؟) حالا عرض می‌کنم. در لایحه‌ای که برای اضافه بودجه تقدیم مجلس کردیم یک ماده اضافه نوشته بودیم که دفع آفات در نقاطی که دولت اعلام می‌کند باید اجباری بشود و با آفت همه مبارزه بکنند با کمک دولت، و این اجباری بشود. در کمیسیون‌ها این یک‌قدری بر خورد به مشکلات و حالا در لایحه دفع آفات نبات که در کمیسیون مشترک مطرح است این ماده باز گنجانیده شده و اگر مردم کمک نکنند محال و ممتنع است که دولت بتواند از لحاظ مالی از عهده جلوگیری از خسارت این‌کار بربیاید مردم باید کمک کنند پولشان را بدهند از ما وسیله رساندن و دستور سریع دادن و اجرا کردن یک دسته آفات دیگری هستند که معلول آباب و هوا هستند یا امراض دیگری که امراض میکروبی است امراض قارچی است و امراض ویروسی است یا امراضی است که در نتیجه کمبود بعضی مواد در زمین یک اختلالی در زندگی نبات تولید می‌کند این مواد که ممکن است به مقدار خیلی قلیلی در خاک باشد اگر وجود نداشته باشد زندگی نبات مختل می‌شود و آن نبات مریض می‌شود مثلاً اهن همین‌طور که برای انسان لازمست برای نبات هم وجود آهن لازم است یا فرض کنیم که در صفحات شمال در مناطق چایکاری الان آزمایش‌هایی می‌کنیم با اختلاط مقداری گوگرد به خاک که وضع قلیایی زمین را عوض بکند که چای به عمل بیاید این است که ما وضع زمین را عوض می‌کنم و به مقدار خیلی کمی به زمین داده می‌شود و تأثیر می‌کند در نمو نبات، این آفت مرکبات هم یکی از آن آفت‌ها است و مرضی است که این‌طور که تشخیص داده شده است در نتیجه مطالعات متخصصین ما و متخصصین آمریکایی‏ و متخصصین شوروی که مأمورین ما که رفتند به کنفرانس مسکو در شوروی همراه خودشان بردند و در آنجا تشخیص دادند این مرض را از شکل مرض و از طرز شاخه‌های درخت مریض که تقریباً نود در صد این مرض معلول کمبود ماده است در خاک ولی برای این که این نظر قطعی بشود باید آزمایش‌هایی بشود در نقاط مختلف تا ببینیم این طرز صحیح است یا نه در کشاورزی هم که مثل انسان نیست سمپاشی که می‌کنند یک سال طول می‌کشد تا نتیجه‌اش را ببینند در صورتی که در انسان دوا که می‌دهند یا خوب می‌شود یا می‌میرد یا در ظرف چند روز نتیجه می‌دهد در فلاحت باید چند سال عمل کنیم و همین الان که بنده حضورتان هستم در خرم آباد شهسوار و یک نقطه دیگر مأمورین اصل ۴ آمریکایی رفته‌اند و با متخصصین خود ما مشغول عملیات هستند و امیدواریم که ما علاج را پیدا کرده باشیم این عملیات آزمایشی در نقاط مختلفه شهسوار و مازندران خواهد شد و ما امیدواریم بهر حال جلویش را بگیریم، شما می‌فرمایید چرا خود بنده نمی‌روم، بنده یک وزیری بودم که شش ماه هفت ماه از سال را در مسافرت بودم ولی حالا صبح کمیسیون داریم عصر کمیسیون داریم سؤال مجلس دارم سؤال سنا دارم اگر بنده می‌توانستم بروم از خدا می‌خواستم که خودم بروم کار بکنم ولی در هر حال آقا اطمینان داشته باشید که ما کمال علاقه را داریم که این مرض تشخیص داده شود و مبارزه بشود امیدوارم که موفق شده باشم (عمیدی نوری- شش ماه است که این مرض تشخیص شده) آقای عمیدی نوری ششماه است که تشخیص داده شده است ولی در تابستان سمپاشی نمی‌کنند هر کاری وقتی دارد، راهی دارد (عمیدی نوری- عمل هم لازم دارد) عمل هم در فصلش، هر کار راهی دارد در موقعش نه با هو

رئیس- آقای خلعتبری.

خلعتبری- عرض کنم که دو ماه قبل از اهالی فریدون‌کنار مازندران آمدند پیش بنده و گفتند که ما یک راهی می‌خواهیم بسازیم که یازده فرسخ تا آمل را در سه فرسخ طی می‌کند و گفتند که سی هزار تومان هم بیشتر از سرمایه شورای شهرستان ببیشتر ندارند من گفتم که شما خودتان بروید تشویق کنید گفتند که اگر بنگاه عمران تصویب کند ما خودمان این‌کار را می‌کنیم و این‌ها رفتند در جلسه اول مالکین صد هزار تومان نقد دادند و رعیا گفتند از ۵۰ تومان تا سیصد تومان هر نفرمان حاضریم هستیم بدهیم و گفتند که تا اردیبهشت هم اگر این کار شروع بشود هر روز حاضریم مجاناً کار کنیم خواستم عرض کنم که مردم ایران اگر به ببینند که کاری می‌شود و مراقب در کار هستی خود را در اختیار دولت می‌گذارند جنابعالی اگر بروید آنجا و به ببینید که یک دستگاه مرتبی است که اگر پول می‌دهند بلا فاصله کار می‌شود و نتیجه می‌گیرند آن‌وقت به شما کمک می‌کنند از جیب خودشان هم پول می‌دهند ولی با رویه‌ای که این ده دوازده سال توی مملکت بوده جرأت نمی‌کنند که پولی بدهند همکاری کنند بنابر این بنده می‌خواستم که به جنابعالی بگویم که با این موضوع اهمیت بدهید یک اکیپ مجهزی درست بکنید خودتان مراقبت و نظارت بکنید بحمدالله از مطالبی که گفتید حکایت می‌کند از این که تخصص دارید و شایستگی هم دارید برای این‌کار. این‌که عرض کردم خودتان بروید و ببینید و بفرستید از کالیفرنیا یا مسکو یا جای دیگر متخصص بیاید برای این است که نمونه خشکیده‌ای که در لابراتوار مسکو یا جای دیگر دیده شود به غیر از این است که متخصص بیاید و در محل ببیند طبیب که نسخه را پای تلفن نمی‌دهد وکیل عدلیه نمی‌تواند با تلفن مشورت بکند باید بیایند بهش بگویند اسناد و مدارک را نشان بدهند یک دوا فروش با تلفون با من مشاوره حقوقی می‌کرد گفتم تو دوا با تلفن می‌دهی گفت نه گفتم پاشو بیا اینجا از نزدیک ببینم چه می‌گویی. ما تقاضا می‌کنیم و اصلاً ما نمایندگان گیلان و مازندران می‌خواهیم که جنابعالی تشریف ببرید مهمانخانه رامسر هم که جای خوبی است اگر کمیسیون دو روز به تعویق بیفتد معون شما می‌آید ولی این‌کار اگر به تعویق بیفتد حداقلش ضرر بیست میلیون تومان است و مسئول آن وزارت کشاورزی خواهد بود (صحیح است)

۴- جواب آقای وزیر جنگ به سؤال آقای دولت آبادی در مورد خرید خانه‌های ساخته شده و قرار داد ساختمان شده خانه با شرکت فرانسوی.

رئیس- آقای دولت آبادی.

دولت آبادی- جواب بفرمایند بنده عرض می‌کنم.

رئیس- آقای وزیر جنگ.

وزیر جنگ (سپهبد هدایت)- سؤالی که از بنده شده است راجع به این است که وزارت چنگ در صدد است که خانه‌های پره‌فابریک بخرد وزارت چنگ چنین نیتی نداشته و ندارد و نخواهد داشت (احسنت)

رئیس- آقای دولت‌آبادی.

دولت‌آبادی- من با اظهار تشکر از تیمسار سپهبد هدایت وزیر محترم جنگ که جواب کوتاه و صریحی به سؤال من دادند (صحیح است) و مایه کمال خوشوقتی و امتناست تمنی می‌کنم در موضوع دومی هم که من سؤال می‌کنم همین‌طور جواب صریحی انشاء‌الله بدهند و بنده را مطمئن بکنند اطمینان هم دارم که توجه بیشتری به مصالح مملکت دارند سؤالی که بنده کردم مربوط به آوردن خانه‌های پره‌فابریکه یعنی خانه‌هایی که قبلاً ساخته شده برای ارتش است به خود ایشان هم گفتم که این را من در روزنامه خوانده‌ام و آن روزنامه را برای من با نامه‌ای فرستادند و من این سؤال را کردم بعد از آن اطلاعاتی حاصل کردم که یک شرکتی در تهران یعنی در تهران یعنی در ایران تشکیل شده است به نام شرکت فیربال این شرکت چنانچه در جراید هم خواندم با یک میلیون تومان سرمایه که ۴۰ درصد آن را صاحبان سهام پرداخته‌اند به ثبت رسیده است پیشنهادی چنانکه گفته‌اند و امیدوارم صحت نداشته باشد به وزارت جنگ شده است که خانه‌هایی بسازند برای افسران و درجه‌داران ارتش که ارزش آن ۲۸ میلیون دولار یعنی ده میلیارد فرانک یا ۲۲۰ میلیون تومان می‌شود شرایطی که مورد مذاکره بوده است این بوده است که ۵۰ درصد هزینه این ساختمان‌ها را مصالح و لوازم فنی از فرانسه بیاورند و ۵۰ میلیون تومان را هم هزینه‌های ریالی او را در ایران بپردازند البته هیچکس نیست که از صمیم قلب آسایش و رفاه افراد ارتش افسران و درجه‌داران نخواهد (صحیح است) زیر اما به خوبی می‌دانیم که مفهوم حیات ما و ضامن استقلال و حیات ما همین ارتش ماست (صحیح است) چنانچه سال هاست پرداخت هزینه‌های قابل توجه بودجه ارتش را ما مقدم بر سایر ارقام بودجه داشته‌ایم باید هم بداریم حقیقت این است بنده نمی‌خواهم در این باره اطاله کلام بدهم دلیلش هم این است که سرباز با جان خودش همیشه برای دفاع مملکت ایستاده است دیگران وضع مبارزه‌شان با سرباز فرق دارد و اما ۲۸ میلیون دولار یعنی ۲۲۰ میلیون تومان اگر در داخل مملکت خرج امور عمرانی بشود به جای این‌که ما خانه‌های مدرن یا لوازم فنی آن را از خارج بخواهیم با سنگ و آجر و مصالح خود این مملکت ساخته بشود اگر به جای ۲۲۰ میلیون ده برابر آن را هم بدهیم اشکالی ندارد کمک به معشیت مردم است اما بعداً شنیدیم که این قرار داد تنظیم شده است و در دایره قضایی وزارت جنگ هم مورد مطالعه قرار گرفته است یعنی موافقت نشده است و برای آن‌اشکالی شاید پیدا شده است دو نفر آمده‌اند که با این شرکت همکاری دارند یا اعضا این شرکتند به نام ویلیو و بارو این دو نفر یکی متخصص امور ساختمانی است یک هم نماینده اشیاء و لوازم فنی بعد از این هم که قرار داد را با صد ۵۰ و صد ۵۰ به شرحی که عرض کردم تنظیم کرده‌اند این قرار داد از طرف کمپانی در فرانسه مورد موافقت قرار نگرفته است و نصاب آن را به صد ۵ ر ۷۲ و صد ۵ و ۲۷ رسانده‌اند هنوز هم همین‌طور معوق مانده است من عرض کردم بازهم تأیید و تأکید می‌کنم که به جای ۲۸ میلیون دلار و ۲۰۰ میلیون تومان اگر ده برابر این هم برای ساختمان منزل افسران و درجه‌داران داده بشود به این شرط که مصالح آن از این مملکت باشد از آجر این مملکت باشد پولش در جریان زندگی مردم بیکار این مملکت منشأ اقر قرار بگیرد مباح نیست بلکه واجب است باید این‌کار را کرد ولی با توجهی که دستگاه دولت و شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به بهبود وضع کارگران در این مملکت دارند و ایجاد کار و با اعتمادی که به شخص تیمسار سپهبد هدایت وزیر جنگ هست بنده می‌خواهم عرض کنم اگر این‌کار حقیقت ندارد تصریح بفرمایند که واقعاً وجدان همه راحت بشود و اگر چیزی هست آن را منطبق با مصالح مملکت بکنند یعنی کار به دست ایرانی با لوازم ایرانی برای مردم ایران (صحیح است).

رئیس- آقای وزیر جنگ.

وزیر جنگ- بنده بسیار متشکر هستم که جناب آقای دولت آبادی در ضمن بیش آوردن مطلب شرکت فیربال‏ توجه خودشان را نسبت به زندگی افسران و درجه‌داران اظهار فرمودند و مطالب همه مورد توجه مجلس شواری ملی واقع شد (صحیح است) همان‌طور که فرمودند وظیفه وزارت جنگ است که نهایت توجه را به زندگی افسران و درجه‌داران و سربازان مبذول دارد و یکی از برنامه‌هایی که بفرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی برای رفاه افسران و درجه‌داران در نظر گرفته شده است ساختمان خانه‌های سازمانی است یعنی مثلاً فرمانده گروهان هنگ ۲ جهرم باید یک خانه داشته باشد هر کس که فرمانده آنجا باشد در آن خانه زندگی بکند و اگر ما در این موضوع موفقیت حاصل بکنیم مموضوع تأمین خانه و کرایه‌خانه را برای افسران و درجه‌داران ارتش حل کرده‌ایم (خلعتبری- جناب آقای وزیر جنگ از بودجه بانک ساختمانی که مجلس اضافه اعتبارش را تصویب خواهد کرد استفاده بفرمایند مجلس موافق است) اطاعت می‌کنم در این موضوع که ما با شرکت فیربال یک قرار دادی منعقد کرده‌ایم این قرار داد به هیچ‌وجه حاوی این نکاتی که به جنابعالی عرض کرده‌اند نیست قرار داد ما با شرکت فیربال این است که شرکت فیربال این شرکت خودش ایرانی است و در ایران ثبت شده و به دست ایرانی با اجرای تمام مقررات و قوانین کشور ساختمان‌های ارتش را عهده‌دار شود و انجام بدهد تنها مزیتی که این قرار داد برای ما دارد این است که هزینه و پولی که برای ما خرج کرد ۵ سال بعد از تحویل خانه یا ساختماناتش به اقساط بگیرد بنا بر این در این قرار داد ابداً قید پنجاه و پنجاه و فلان و فلان نباید بشود تمام اجناس باید در ایران تهیه بشود و باید به دست ایرانی بکار برده بشود یک ماده‌ای در قرارداد هست (تفضلی- اعتبارش را چطور بدهد) اعتبار را او از بانک‌های فرانسه تحصیل کرده است و بانک ملی ایران بایستی در مقابل ما تضمین بکند فقط یک ماده‌ای در قرارداد هست که اگر برای پیشرفت این ساختمان‌ها احتیاج به یک اجناسی باشد که باید از خارج بیاید در صورتی که کمیسیون فنی وزارت جنگ تصویب بکند این اشیاء از خارج خواهد آمد و بنده به آقایان اطمینان می‌دهم که وزارت جنگ و دستگاه مربوطه و اداره مهندسی ارتش امکان ندارد که قدمی بردارد یا اقدامی بکند که بر ضرر مملکت یا مردمی باشد که از این راه زندگی می‌کنند.

رئیس- آقای دولت‌آبادی.

دولت‌آبادی- اجازه بفرمایید همین جا عرض بکنم دو جمله بنده ناقص بود که جا داشت آقای وزیر جنگ توضیح می‌دادند یکی این‌که اعتبار پول کجاست و یکی این‌که آیا مناقصه‌ای برای یک چنین عمل بزرگی انجام شده است یا نه؟

وزیر جنگ- اجازه می‌فرمایید عرض بکنم.

رئیس- بفرمایید.

وزیر جنگ- همان‌طور که به عرضتان رسانیدم اعتبار از بانک‌های فرانسه تأمین شده و بانک ملی ایران اعتبار را در مقابل وزارت جنگ تضمین می‌کند و قسمت دومی که فرمودید این‌کار به مناقصه گذاشته نشده است و به تصویب هیئت دولت از مناقصه این‌کار صرفنظر شده است برای انکه بسیار مطالبی که ما قبلاً نمی‌توانستیم عرض کنیم.

۵- طرح و رد شدن نمایندگانی آقای مهندس ایرانی از لار.

رئیس- وارد دستور می‌شویم گزارش کمیسیون تحقیق مطرح است آقای مهندس ایرانی بفرمایید.

مهندس ایرانی- قبل از بیان مدافعات خودم از آقایان نمایندگان محترم استدعا دارم با توجه به وضع خاصی که در مورد اعتبارنامه بنده و انتخاب لارستان پیش آمده است و نسبت به مطالبی که به عرض مجلس شورای ملی می‌رسانم توجه بیشتری مبذول فرمایند و به نام حفظ حیثیت و حقوقی اجتماعی یک جوان ایرانی (احمد فرامرزی- یک جوان ایرانی که آنجا نمی‌شناسندش) بله آقای فرامرزی! (احمد فرامرزی- بله همین‌طور است) یک جوان ایرانی یک همنوع حالا اگر آقای فرامرزی بنده را به همنوع هم قبول ندارند در هر حال یک موجود زنده به عرایض بنده توجه بفرمایند و نسبت به محتویات پرونده انتخابی لارستان توجه بیشتری مبذول بفرمایید و به نام حفظ حیثیت جوانی که در یکی از سخت‌ترین لحظات حیات اجتماعی خود قرار دارد به عرایض بنده و مفاد پرونده انتخابی و اوضاع و احوالی که روی این جریان در داخل و خارج مجلس شورای ملی بوجود آمده است دقت و توجه مخصوص مبذول و سرنوشت نهایی مرا تعیین بفرمایید و من در یک از مهمترین لحظات زندگی خودم یعنی بین مرگ و حیات قرار دارم. آقایان نمایندگان محترم مسلماً توجه دارند که اکنون در مقابل یک از سنگین‌ترین و مهم‌ترین وظایف اجتماعی خود یعنی وظیفه خطیر قضاوت نسبت به سرنوشت یک نفر همنوع خود قرار گرفته‌اند و من ایمان راسخ و اطمینان کامل دارم وجدان بیدار آقایان نماندگان محترم بعد از تأییدات و توجهات خداوند تعال بهترین نقطه اتکاء و ملجاء و پناه من در این جریان خواهد بود و کوشش خواهم کرد که به نهایت اختصار دفاعیات خودم را به عرض ساحت مقدس مجلس شورای ملی برسانیم. با وجود آنکه احساسات بشری و وضعی که متأسفانه پیش آمده است ایجاب می‌کند که متهم مقابله کنم و مطالبی درباره کسانی که به من بی‌لطفی می‌فرمایند بیان نمایم ولی خداوند متعال را گواه می‌گیرم و برای من روشن است که چون بی‌لطفی بعضی از آقایان بر اثر القاء شبهه و سوء‌تفاهماتی است که برای ایشان به وجود آورده‌اند کوچک‌ترین رنجیدگی و کینه نسبت به آنها ندارم و دفاعیات خود را صرفاً روی واقعیات و حقایق امر بدون کوچکترین آلایشی به عرض می‌رسانم. باید عرض کنم که امروز همه از پشتیبانی من دست برداشته‌اند همه از من دست برداشته‌اند من فقط بعد از تأییدات خداوند متعال به ایمان پاک شما اتکاء دارم مطالبی را که می‌خواهم به عرضتان برسانم قبل از این‌که شروع کنم این مطلب را باید عرض کنم که در کمیسیون نسبت ببنده بی‌لطفی ندارم و با روحی کاملاً بی‌آلایش از آنها حتی تشکر هم می‌کنم ممکن است در تحت القاء شباهت یا سوء‌تفاهماتی قرار گرفته باشند که این جریان پیش آمده قبل از ورود به ماهیت امر مختصری از شرح حال و زندگی سیاسی و اجتماعی خودم به عرض آقایان نمایندگان محترم برسانم آقایان محترم بنده ۳۴ سال دارم برای رسیدگی به زندگی من لازم نیست شما تاریخ یک قرن یا نیم قرن را ورق بزنید و نقاط روشن یا تاریکی در زندگی من اگر بوده است جستجو بکنید من یک مدتی تحصیل کرده‌ام و بعد هم زندگی من در زمان شما و حتی در زمان وکالت شما بوده است و اگر در این مدت جنایت یا خیانتی کرده باشم مطلع شده‌اید بنده در سال ۱۳۱۸ دوره مدرسه متوسطه را تمام کردم و مثل هزارها جوان ایرانی دیگر وارد خدمت در وزارت فرهنگ شدم چون بنده در یک خانواده فرهنگی پرورش پیدا کرده‌ام این تیمسار سپهبد هدایت به خوبی خانواده بنده را می‌شناسند و با خانواده ما آشنایی دارند بنده را می‌شناسند و با خانواده ما آشنایی دارند جناب آقای نراقی نماینده محترم همدان با خانواده ما به خوبی آشنا هستند و پدر بزرگ من مرحوم وکیل‌الرعایای ایرانی در دوره اول مدت‌ها در همین مجلس به نفع این ملت مبارزه کرده است در عین حال وقتی که وارد خدمت دولت شدم تحصیلات عالیه خودم را در دانشسرای عالی تعقیب نمودم و بعدها به قراری که عرض خواهم کرد مدتی به فرانسه عزیمت کردم رشته مهندسی برق و مکانیک را در آنجا تمام کردم و مثل سایر ایرانی‌ها برگشتم به مملکت برای خدمت به مملکت به هر حال در آن موقع یعنی در دوره قبل از شهریور یک نهضت ورزشی عظیمی که آقایان محترم اطلاع دارند در سراسر مملکت در تحت توجهات اعلیحضرت همایونی که آن وقت ولیعهد والاتبار ایران بودند جریان داشت و بنده به پیروی از منویات مبارک‌شان با کمک‌های مادی و معنوی شاهانه باشگاه‌ها و تأسیسات ورزی تأسیس کردم که بعدها به عرض می‌رسانم که چه اقداماتی در این زمینه انجام شده جناب آقای فرامرزی که همیشه در کارهای خیر پیشقدم هستند اگر به خاطر داشته باشند در آن موقع در هیئت مدیره افتخاری ما شرکت می‌کردند نمایندگان محترم من نمی‌خواهم تاریخچه این مدت را به تفصیل بیان بکنم و وقت آقایان محترم را بگیرم ولی به من اجازه بفرمایید خدماتی را که انجام داده‌ام و در حقیقت انجام وظیفه ملی و میهنی خودم را کرده‌ام تعقیب کنم و به عرض برسانم فعالیت‌های من تا سال ۱۳۲۳ در همین رشته‌ها انجام می‌شد تا این‌که به خدمت مقدس زیر پرچم احضار شدم و در دانشکده افسری خدمتم را با کمال میل و افتخار مثل هر ایرانی با شرف و وطن‌پرست دیگری انجام دادم و بین ۱۲۰۰ نفر دانشجوی احتیاط شاگرد اول شدم و به دریافت جایزه و نشان هم از طرف اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی مفتخر شدم بعد از پایان خدمتم که در ستاد ارتش انجام می‌شد برگشتم به وزارت فرهنگ در آن موقع جریان آذربایجان در پیش بود و تبلیغات خانمانسوزی از طرف عوامل بیگانه و بلندگوهای خارجی جریان داشت از این لحاظ در آن موقع روزنامه نیرو را منتشر کردم و با وجود اشکالات فراوانی که در آن مومقع موجود بود به کمک عده‌ای از نویسندگان و مردان وطن‌پرست این روزنامه را با هزینه شخصی خودم اداره کردم و مبارزه را ادامه دادم و در تمام جراید ان روز نسبت به من هتاکی و فحاشی شده البته جراید مزدور توده‌ای از قبیل ظفر و رهبر که همه اینها الان موجود است آقایان اگر در آن مجلس و آن روزگار که توده‌ای‌ها فراکسیونی در مجلس داشتند با من این عمل انجام می‌شد من این انتظار را می‌توانستم داشته باشم ولی از این مجلس بله که با من هر چه کرد این آشنا کرد حقیقتاً جای تأسف برای من و هر جوان ایرانی است که آرزو دارد برای مملکتش خدمت بکند به هر حال وقایع آذربایجان پیش آمد در سال ۲۵ به موجب اراده توانای اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی ارتش برای سرکوبی متجاسرین به آذربایجان حرکت کرد سازمان‌های جوانان پروری که با من همکاری می‌کردند از پیشگاه اعلیحضرت همایونی استدعا کرد که به ما هم اجازه داده شود که دوش بدوش سربازان وطن به آذربایجان برویم و از مملکت دفاع بکنیم (احسنت) و حتی عده‌ای را هم در آن موقع به زنجان اعزام کردم که جناب آقای ذوالفقاری هم تصور می‌کنم فراموش نکرده باشند و یک دستگاه بلندگو و میکروفون هم بنده هدیه کردم و ممکن است سوء‌تفاهمی ایجاد شده باشد در این جریان (ذوالفقاری- از بنده سؤال نکنید خواهش می‌کنم) اطاعت می‌کنم و ضمناً تقدیرنامه‌ای که در آن موقع از طرف ستاد ارتش وقت برای بنده صادر شده است عرض می‌کنم «آقای ایرانی- منوچهر در این موقع که قوای تأمینه ارتش وارد آذربایجان می‌شود و به هرج و مرج و ناامنی آن سامان خاتمه داده است ستاد ارتش از این‌که شما حاضر شده‌اید یک دستگاه بلندگو جهت حاضر شده‌اید یک دستگاه بلندگو جهت استفاده عوم به زنجان بفرستید اظهار امتنان می‌نماید و امیدوار است که همواره به همین قسم آماده کمک به هم‌میهنان خود باشید امضا سرلشکر رزم‌آرا» این عین تقدیرنامه است به هر حال ارتش نیرومند به طرف تبریز حرکت می‌کرد و در روز بیست آذر که یک روز جمعه‌ای بود از طرف ذات مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به وسیله ستاد ارتش به بنده امر شد که قبل از ورود نیرو به آذربایجان بروم و رادیوی تبریز را از سابوتاژ و خرابکاری نجات بدهم و با همکاری بکنم باور بکنید در آن روز که روز تعطیل بود و دسترسی به جایی نداشتم و چند تومان پول هم بیشتر در جیبم نبود خانواده کوچک خودم را در تهران رها کردم و برای انجام خدمت به میهن خودم به طرف آذربایجان حرکت کردم تیمسار سرلشگر انصاری رئیس محترم بنگاه راه‌آهن در آن موقع رئیس ستاد ارتش بودند و ایشان هم مأمور شده بودند برای ترتیب ارتباط آذربایجان با هم شبانه به زنجان رفتیم و از زنجان روز بعد بنده به وسیله یک هواپیما نظامی به طرف تبریز حرکت کردم آقایان محترم هواپیمای ما در میان خون و آتش آقا اینجا دیگر شوخی نبود جای‏ صحبت‌ها و تظاهرات و این عرایضی که بنده حالا اینجا می‌کنم با گردن افراسته نبود آنجا خون بود وآتش بود و گلوله این هواپیما بسوی تبریز حرکت کرد با این‌که ارتش هنوز فرسنگ‌ها از تبریز دور بود هواپیمای ما به طرف تبریز حرکت کرد و در نزدیکی تبریز فرود آمد و بنده از هواپیما پیاده شدم سرهنگ، فرهنگ که حالا گویا در اصفهان هستند حقاً مرد شجاعی است در موضوع فرود آمدن هواپیما اشک در چشم داشت به من گفت که تو به طرف مرگ می‌روی وحشتی داری؟ خدا را گواه می‌گیرم آقایان به او گفتم که اگر کشته شوم به شرف عرض اعلیحضرت همایونی برسانید که یک سرباز وطن وظیفه خودش را انجام داد (جهانگیر تفضلی- سرباز وطن باید راستش را هم بگویید من خودم دفاع می‌کنم) تشکر می‌کنم راستش را هم عرض می‌کنم اسلحه‌ای

که بنده در آن موقع داشتم یک تفنگ خودکار بود و ۲۰ تیر فشنگ من مانند هزاران سرباز دیگر با قلب پاک و اراده آهنین که همین بهترین نیروی من بور مثل سایر سربازان رشیدی که آن وقت برای نجات آذربایجان می‌رفتند رفتم به هر صورت در آن روزهای تاریخی مردم آذربایجان این را برای جناب آقای دکتر بینا عرض می‌کنم که نماینده محترم آذربایجان هستند بنده در آن موقع وارد تبریز شدم زن و مرد اسلحه در دست داشتند و برای دفاع مملکت قیام کرده بودند شخصی آنجا بود به نام عسکرخان که حالا بنده نام خانوادگیش را فراموش کرده‌ام نمایندگان محترم آذربایجان مسلماً نام خانوادگی ایشان را می‌دانند بنده خودم را با ایشان معرفی کردم چون از مرکز دستور داشتم که با ایشان ارتباط بگیرم همان کسی است که صاحب محل رادیو تبریز است بنده خودم را به ایشان معرفی کردم و به کمک عده‌ای از مهندسین که در آنجا واقعاً زحمت کشیدند رادیوی تبریز را بکار انداختیم و این افتخار نصیب من شد که برای اولین بار نجات آذربایجان و برگشت شهر تبریز را به دامان میهن به ملت ایران اعلام کردم (قنات‌آبادی- احسنت) کاری بکنید آقا که از دلم خون نباید آقای محترم سرشک از زخم پاک کردن چه حاصل (شمس‌آبادی- من به این کار شما جداً احسنت می‌گویم شوخی نکردم) (تفضلی- اگر راستش را بگویید رأی می‌دهیم آنها که به راستی علاقه دارند رأی می‌دهند) یک سال و اندی بنده به سمت رئیس کار و تبلیغات آذربایجان مشغول کار بودم و خدمتی را هم که در آنجا انجام دادم نمایندگان محترم آذربایجان که در همین مجلس تشریف دارند می‌دانند و امیدوارم که خدمتگذاران باشند و پاداش لازم به من بدهند پاداش خدمتگذاری مرا مطالبی است که روزنامه تبریز راجع به همین مطلب یعنی رفتن من به آذربایحان در آن تاریخ نوشته است که در تاریخ ۲۶ فروردین ماه همان‌سال نوشته شده ولی بنده برای این‌که وقت آقایان را زیاد نگیرم قرائت نمی‌کنم روزنامه تبریز که از روزنامه‌های کثیرالانتشار آن روز بوده است که اتفاقاً همان موقع انتخابات هم در جریان بوده است و نام بعضی از آقایان محترم جزوش هست این تقدیرنامه هم در همان پست به من داده شد «آقای منوچهر ایرانی- رئیس اداره کار و تبلیغات و رادیوی تبریز چون در نظم و ترتیب دستگاه رادیوی تبریز جدیت فوق‌العاده و ابراز لیاقت نموده‌اید بدین وسیله از زحمات شما تقدیر می‌شود وزیر کار و تبلیغات آرامش» پس از این وقایع به تهران آمدم و چون بسیار خسته بودم بیشتر بکارهای فرهنگی پرداختم ضمناً برای ادامه تحصیلاتم رفتم به فرانسه در آنجا در اکول سانترال که آقایانی که در فرانسه تحصیل کرده‌اند مثلاً آقای دکتر شاهکار که به عرایضم توجه ندارند میدانند که اکول سانترای یکس از مدارس مهم فرانسه است بنه دیپلم مهندسم را از آنجا گرفتم و سرتیفیکای مکانیک از آرامی‌تر دریافت کردم به علاوه بنده مدتی که در فرانسه بودم خدمات خودم را نسبت به وطن فراموش نکردم در آنجا هم در رادیوی پاریس کار می‌کردم و در قسمت اشانژانتر ناسیونو دستگاهی است که برای کشورهای مختلف کار می‌کند در قسمت ایران آنجا کار می‌کردم و کنفرانس‌هایی درباره وضع ایران و افتخارات باستانی ایران در رادیو پاریس دادم و همین‌طور کنفرانس‌هایی که به زبان فارسی تهیه می‌کردم ورودی نوار ضبط می‌شد و برای رادیو تهران ارسال می‌کردم و پخش می‌شد بنده بعد از ختم تحصیلاتم با آنکه در کارخانه رادیو لوژی شونای که دستگاهای طبی می‌ساخت کار می‌کردم‏ و حقوق مکفی دریافت می‌کردم چون بنده در زندگیم زیاد به مال و منال دنیا اهمیتی نمی‌دهم و می‌توانستم با همان حقوقی مختصر زندگی خودم را اداره کنم ولی خدا را گواه می‌گیرم فقط و فقط برای خدمت به مملکتم برای این‌که بیایم در این مملکت خدمت بکنم نتیجه تحصیلاتم و نتیجه خدمتم را تقدیم مردم این مملکت بکنم و برگشتم آمدم به ایران و حالا گرفتار این داستان شدم در آن موقع جریان ملی شدن صنعت نفت پیش آمد البته هر ایرانی وطن‌پرستی به خصوص مهندسینی که در این جریان بودند وظیفه داشتند که آبروی مملکتشان را حفظ بکنند بعد از این‌که مهندسین خارجی رفتند از ایران بنده از طرف هیئت مدیره شرکت ملی نفت دعوت شدم برای خدمت در شرکت ملی نفت به جای کارشناسان خارجی این عین نامه‌ای است که برای بنده نوشته شده است آن‌وقت مشاور فنی دخانیات بودم «نظر به احتیاجاتی که این شرکت برای کارهای فنی خود به مهندسین با اطلاع و سابقه دارد (شاید هم اشتباه می‌کردند) خواهشمند است اجازه و دستور فرمایید آقای مهندس ایرانی که فعلاً در پست مشاور فنی در انحصار دخانیات مشغول خدمت می‌باشد به خرمشهر عزیمت نموده به صورت مأمور اداری در اختیار شرکت باشد، البته این مفصل است که شرایط و این‌ها را پیشنهاد کردند بنده رفتم به شرکت نفت و مدت یک سال در سر مهندسی مکانیک مناطق نفت‌خیز کار می‌کردم و مهندسین مناطق ایمنی نواحی نفت‌خیز را به عهده داشتم که بزرگ‌ترین پست‌هاست آقای بوربور وارد امور شرکت نفت هستند می‌دانند که این پست‌ها از پست‌های مهم شرکت است (بوربور- کارهای حکومت سابق زیاد مبنی نداشت) عرض می‌کنم بنده ۹ اسفند بیشتر در شرکت نفت نبودم البته فرمایش جنابعالی صحیح است ولی من چون به کمک یک عده از کارگران و کارمندان رشید شرکت نفت در قیامی که بر علیه دستگاه سابق شرکت شده بود کردم از شرکت نفت بنده را نفی‌صلب کردند آمدم از شرکت نفت در قیامی که بر علیه دستگاه سابق شرکت شده بود کردم از شرکت نفت بنده را منفصل کردند آمدم تهران و مورد خشم دستگاه سابق قرار گرفتم یک دینار حقوق نگرفتم و گرسته و سرگردان در این شهر بودم آقای بوربور بنده این مطالبی که عرض می‌کنم راجع به جریان پیش آمد قبل از ۹ اسفند است این جریانات ادامه داشت و بنده هم دوش به دوش مردم وطن‌پرستی که شالوده و اساس قیام ۲۸ مرداد بودند فداکاری که کردم و در قیام ۲۸ مرداد که هنوز یک‌سال و چند ماه از آن گذشته است برحسب وظیفه میهنی مانند میلیون‌ها مردم شریف این مملکت شرکت کردم و آقایان محترمی که آن روز در دستگاه فرستنده رادیو تهران حضور داشتند ملاحضه فرمودند که دستگاه رادیو که از ساعت دو بعد از ظهر به وسیله مردم رشید تهران گرفته شد به وسیله چند نفر از عناضر بی‌وطن از کار افتاده بوده همه در آنجا ایستاده بودند آقای میراشرافی در آن روز حضور داشتند وقتی به ایستگاه رسیدم مرا بوسیدند و گفتند که آقا زودتر دستگاه را بکار بیندازید و یک سرهنگ ارتش که گویا آقای سرهنگ ذوالفقاری بودندشاید از خانواده محترم ذوالفقاری‌ها که همه با رشادت از وطن دفاع کرده‌اند بود (یک نفر از نمایندگان- سرهنگ ندارند) (یک نفر از نمایندگان- مخالف شما هستند) باشند مخالف باشدن بنده حقایق را عرض می‌کنم حالا می‌خواهند به بنده رأی موافق بدهند می‌خواهند رأی مخالف در هر حال آقای سرهنگ ذوالفقاری در قسمت موتور برق و به کار انداختن دستگاه‌های بیسیم کمک کردند و دستگاه‌ها را یکی بعد از دیگری بکار انداختیم مخصوصاً آقایان خواهش می‌کنم توجه بفرمایید این نه تنها دفاع من است بلکه یکی از کسانی که خودش یکی از عوامل قیام ۲۸ مرداد بوده یعنی مهمترین کار را در آن روز انجام داده اعتراف می‌کند که فقط و فقط وجدان و میهن‌پرستی باعث این خدمتش شده است و اگر بیگانه گاهی ما را محکوم می‌کند که ما روی نظر خاص این کار را کرده‌ایم دروغ می‌گوید بنده عضو این ملت ایران هستم و دوش به دوش این ملت فداکاری کردم در هر صورت این مطالبی که عرض می‌کنم برای تاریخ ایران مهم است درست است که از دهان بنده بیرون می‌آید و ممکن است آقایان بنده را زیاد قبول نداشته باشند ولی به هر حال از پشت تریبون مجلس‏ شورای ملی است (قنات‌آبادی- ما شما را هم قبول داریم) قربان شما این مطالبی که عرض کردم نه خودستایی است نه از کسی طلبکار هستم که این کارها را انجام دادم و نه تقاضای پاداش دارم من وظیفه میهنی و ملی خودم را انجام داده‌ام اگر غیر از این می‌کردم خیانت کرده بودم چون احساس می‌کنم یک کمی خسته شده باشند بد نیست که این داستان را هم که در روز ۲۸ مرداد برای بنده اتفاق افتاده عرض بکنم آن روز هوا خیلی گرم بود و جمعیت هم زیاد بودند بنده کیف جیبی‌ام را آنجا مفقود کردم گم شده بود و مثل همیشه هم چیزی نداشتم (قنات‌آبادی- چقدر پول تویش بود؟) سی چهل تومان خیلی مختصر مثل همیشه چون پول توی جیب من نمی‌ماند آن کسی که کیف را پیدا کرده بود رفته بود جلوی منزل مصدق شاید می‌خواست است بیاورد به من بدهد جلوی منزل مصدق و آنجا با گلوله زده بودند و مغز آن شخص از بین رفته بود متلاشی شده بود بعد دست کرده بودند جیبش که ببینند کیست دیده بودند تصدیق رانندگی بنده و مدارکی به اسم بنده در آن کیف است روز ۲۹ مرداد تمام جراید اسم بنده را جز شهدای ۲۸ مرداد نوشته بودند. (بعضی از نمایندگان- پس خیلی بد شد) حالا هم دیر نشده است آقایان مشغولید به هر حال در آن جریان بنده مدت‌ها زحمت کشیدم تا ثابت کردم که زنده‌ام و حالا هم باید باز زحمت بکشم تا ثابت کنم وکیل لازم درست عین خودش است به هر حال روزنامه کیهان این مطالب را مفصل درج کرده است که برای این که وقت آقایان گرفته نشود نمی‌خوانم در آن روز قیام ۲۸ مرداد که بنده اشخاصی را از رادیو معرفی می‌کردم ضمناً این افتخار هم نصیب من شد که فرمان مبارک ملوکانه را مبنی بر نخست وزیری تیمسار سپهبد زاهدی از روی نسخه اصلی خود بنده در پشت میکروفن رادیو تهران قرائت کردم و گفتم ایشان می‌خواهند صحبت کنند و صحبت فرمودند و این تقدیرنامه هم از طرف آقای نخست وزیر ۱۶ روز بعد از ۲۸ مرداد یعنی ۱۴ شهریور ماه برای بنده صادر شده است «آقای مهندس منوچهر ایرانی از لیاقت و فداکاری‌هایی که برای بکار انداختن دستگاه فرستنده رادیو تهران در قیام روز ۲۸ مرداد ابراز نموده‌اید بدین وسیله قدردانی می‌شود نخست وزیر سپهبد فضل‌الله زاهدی» (احسنت) آنچه تا اینجا از زندگی پر ماجرای خودم به عرض نمایندگان محترم رساندم فقط برای این بود که آقایان نمایندگان محترم اطلاعات مختصری راجع به گذشته جوانی که می‌خواهند راجع به او قضاوت کنند داشته باشند آقایان محترم حالا که من می‌خواهم وارد اساس دفاع خودم بشوم مسلماً به این امر واقفند که برای شناسایی روحیه و اخلاقی و عادات مردم یک ناحیه‌ای بد نیست که از اوضاع جغرافیایی و سیاسی و اجتماعی آن محل آقایان اطلاع داشته باشند این یک اصل علم‌الاجتماع و سوسیولوژی است (سلطان‌مراد بختیار- جغرافیا می‌خواهید درس بدهید) بنده کوچکتر از آن هستم که به شما درس بدهم قربان این است که مطالبی که در این مورد به عرض مبارک آقایان می‌رسانم چون من می‌دانم که نتیجه کار من چیست و می‌دانم که چه به سرم می‌آید. لارستان منطقه‌ای بسیار وسیعی

است که سوابق بسیار طولانی و درخشانی دارد آثار باستانی که هنوز در آن حدود دیده می‌شود و با افتخارات و گذشته بزرگ این قسمت کاملاً شاهد است سواحل لارستان که سواحلی بسیار خوبی است از نظر عمق ساحلی از سابق دارای اهمیت بسیار زیادی بوده و در آنجا رفت کشتی‌ها وجود داشته است و هنوز هم آثار بنادر مهم در لارستان وجود دارد که از جمله بندر لنگله است در قرن اخیر هم لارستان هنوز اهمیت خودش را از دست نداده بود و حتی تا چهل سال قبل بندرلنگه یکی از بنادر مهم خلیج‌فارس و حتی به عروس خلیج معروف بوده است و در آنجا ۷ نمایندگی‌های بزرگ کمپانی‌های خارجی وجود داشته ولی متأسفانه در اثر سیاست‌های خارجی خاصی آنجا روز به روز و به عقب رفت و خراب شد و حالا بیش از شاید پنج شش هزار جمعیت با نهایت عسرت و ناراحتی و نگرانی در آنجا زندگی می‌کنند شهر بزرگ لار که امروز به وضع خاصی در آمده روزی بزرگترین مرکز تجاری جنوب ایران بوده است و بازار بزرگ‏ این شهر هنوز هم باقی است و میدان بزرگی که در مقابل آن هست علامت آبادی و تمدن چندین صد سال قبل است حجره‌هایی که در بازار لار و این میدان ساخته شده نشان می‌دهد که این شهر از مراکز بزرگ بازرگانی بوده است سر زمین لار از بازرگانی بوده است سرزمین لار از نظر زراعت مستعد و از لحاظ انواع معادن و حتی ذخایر زیرزمینی نفت شاید قسمت عمده‌اش نفت باشد بسیار مستعد است ولی متأسفانه در آنجا آب آشامیدنی پیدا نیم شود تا چه برسد آب برای زراعت و مردم در شرایط بسیار دشواری بسر می‌برند در تمام لارستان که آقایان برای آن دلسوزی می‌فرمایند یک نفر جراح وجود ندارد ۹۰ فرسخ در ۹۰ فرسخ که لارستان طول و عرض دارد یک نفر جراح وجود ندارد اگر یک نفر آنجا احتیاج بع عمل جراحی پیدا کرد یک نفر جراح نیست که او را از مرگ نجات بدهد و سرنوشتش تنها مرگ است (یک نفر از نمایندگان- مثل خود شما) آقایان محترم به بنده لطف دارید این‌ها مقدمه است (امید سالار- وقتتان تمام شد) و در آنجا وضع فرنگ و آموزش هم در همین ردیف است و واقعاً مردم در نهایت عسرت و بدبختی به سر می‌برند و اگر وطن‌پرستی مردم رشید لارستان نبود شاید همه تا حالا رفته بودند از این مملکت کما این‌که عده‌ای که سخت در تحت فشار این‌ها مهاجرت کرده‌اند به سواحل و بنادر جنوبی خلیج‌فارس به کویت و عمان رفته‌اند و مهاجرت کرده‌اند معهذا این بیچاره‌ها پول آنجا در می‌آورند و می‌آورند به مملکت و در بنادر و در سرحد جلویشان را می‌گیرند ازشان هم باج می‌خواهند که رفتند پول برداشته‌اند آورده‌اند در مملکت خودشان خرج بکنند (سلطان‌مراد بختیار- کی باج می‌خواهد) آنها که باج می‌خواهند در موضوع روابط اجتماعی مردم لارستان این یک موضوع حساس است برخلاف آنچه که شایع است و می‌گویند مردم لارستان اعم از اهل تسنن و اهل تشیع دشمنی و عداوتی با هم ندارند و در مسائل مادی و ظاهری این‌ها با هم مبارزه‌ای نکرده‌اند و نمی‌کنند ولی گاهی سیاست‌های خاص آنها وادار می‌کند که اوضاع و احوال منطقه را به هم بزنند و خونریزی‌هایی در آن ناحیه برپا کنند و علتش هم این است که مردم لارستان اگر هیچ چیز ندارند این مردم شریف و وطن‌پرست لااقل به امور اجتماعی خودشان بی‌نهایت علاقه‌مند هستند در این راه کشته می‌دهند و بارزترین نمونه این امر اجتماعی این است که این آقایان در امر انتخابات در ادوار گذشته همیشه این جریانات را داشته‌اند و ضمناً این را هم فراموش نکنید که مردم لارستان حتی در صدر مشروطه فداکاری‌های خیلی زیادی کرده‌اند و صفحات زیادی از تاریخ مشروطه به نام مردم لارستان مزین است در ۱۸ دوره قانونگذاری لارستان فقط ۸ دوره وکیل داشته ببخشید در ۱۷ دوره این دوره هم که هنوز نیم‌بند است معلوم نیست داشته باشد یا نداشته باشد ولی در ۱۷ دوره گذشته ۸ دوره وکیل داشته و ۹ دوره دیگر روی اختلافات محلی‌های لارستان وکیل نداشته بنده در لیستی که از بایگانی مجلس شورای ملی گرفته‌ام هم در دوره اول و دوم اصلاً انتخابات در لارستان انجام نشده است در دوره سوم انتخابات را شروع می‌کنند و به جهت اختلافاتی که پیدا می‌شود راکد می‌ماند در دوره ۴ آقای سید محمدحسن سعادت که نمی‌دانم اگر مرحوم شده است خدا رحمتشان کند اگر زنده هستند خدا عمرشان را طولانی کند.

رئیس- کی؟

مهندس ایرانی- سیدمحمد حسن سعادت.

رئیس- آقای شیخ محمد حسن سعادت پدر دکتر سعادت فعلی.

مهندس ایرانی- به هر حال در دوره پنجم و ششم مرحوم داور که نه لاری بودند اهل فارس و آذربایجانی بود و اصلاً با لار نسبت نداشتند نماینده لار بوده است.

رئیس- مرحوم داور شیرازی بود.

مهندس ایرانی- بسیار خوب اگر داور شیرازی است من عرضی ندارم به هر صورت آقایان خودشان بهتر از بنده می‌دانند در آن دوره مرحوم داور انتخابات شدند در دوره هفتم و هشتم داور مشغول وزارت بود و باز انتخابات لارستان انجام ندش در دوره نهم آقای دکتر شیخ پدر آقای احیاء‌الدوله شیخ که مرحوم شدند وکیل لارستان بودند البته اهل لار نبودند حالا اگر می‌فرمایند کا ایشان هم اهل لار بودند بنده عرضی ندارم در دوره دهم باز انتخابات صورت نگرفت در دوره ۱۱ مرحوم جواد آزادی که البته از مردم بسیار بزرگ فارس بودند البته اهل لار نبودند (بعضی از نمایندگان- خدا بیامرزدش) خدا بیامرزدشان خدا غرق رحمت‌شان کند شاید روح آن مرحوم به بنده کمک کند (خنده نمایندگان) در دوره پانزدهم جناب آقای عبدالرحمن فرامرزی برای اولین بار یک لارستانی وکیل لار می‌شد باز در دوره ۱۶ و ۱۷ لارستان بی‌وکیل می‌ماند تا دوره ۱۸ که نام بنده فقیر حقیر وسط می‌آید (بعضی از نمایندگان- در دوره ۱۶ انتخابات کردند) نگذاشتند مردم کردند ولی نگذاشتند این تجربیات چهل و چند ساله به خوبی نشان می‌دهد که در تمام ادوار انتخابات مبارزه انتخاباتی در لارستان به قدری شدید بوده است یا این‌که طرفین روی شخص ثالثی توافق می‌کرده‌اند و انتخابات شروع می‌شده است و این مطلب را بنده باید عرض کنم که در لارستان برخلاف بعضی از حوزه‌های دیگر انتخابات مثل آمریکا و اروپا انتخابات حزبی است (خنده نمایندگان) خنده ندارد آقا اجازه بفرمایید وقتی احزاب با هم توافق کردند پایش می‌ایستند و اگر هم توافق کردن که انتخابات ساکت و آرام انجام می‌شود حالا این سردسته‌ها و رؤسای احزاب اگر اشتباهی بکنند این دیگر تقصیر آنها است نه مردم بدبخت بنده مورد توافق تمام دستجات و زعمای مردم لارستان بودم مدارکی هم دارم (احمد فرامرزی- بله سوابق خیلی زیادی هم دارید) نخیر سوابق زیاد ندارم بنده ۳۴ سالم است نصف سال شما را دارم چطور می‌توانم سوابق داشته باشم آقایان خدا را بنده گواه می‌گیرم اگر کسی مورد توافق دستجات مختلف در لارستان امیدوارم آقای فرامرزی روی وجدان و شرافت خودشان لا اقل این را تصدیق کنند حتی جرأت نمی‌کنند وارد لارستان بشود با توپ و تفنگ یا تانک نمی‌تواند برود آنجا مردمی هستند بسیار غیور مردمی هستند بسیار رشید و در امور اجتماعی کاملاً ایستاد گی می‌کنند آن وقت چه طور ممکن است بنده بروم به لارستان و از آنجا هم وکیل بشوم کسی هم بالاتر از گل به من نگوید؟ (صارمی- قرار بود که ما هم حقایق را بگوییم) خود بنده حقایق را عرض می‌کنم شما چرا زحمت می‌کشید، بنده همان مطالبی که شما می‌خواهید بفرمایید و بر علیه من است خودم عرض می‌کنم دیگر بالاتر از این هم می‌خواهید؟ بنده اصولاً آشناییم با اهالی لار این‌طور شروع شد بنده رفته بودم به بندرعباس از آن جا برای بازدید موتور برق شهر لار که خراب شده بود بنده رفتم برای بازدید و دیدم شبکه سیم‌کشی آنجا غلط است مطابق اصول فنی نبود بنده رفتم آنجا به وضع برق رسیدگی کردم در اوایل همین امسال یعنی تقریباً ۱۱ ماه پیش بلکه ۱۲ ماه پیش رفتم آنجا برای موضوع برق و کارش را انجام دادم وقتی که رفتم آنجا بنده عرض کردم که آنجا آب ندارند و برای تهیه آب با موتور پمپ کار می‌کنند موتور پمپ به‌کار می‌برند و با آب چاه زراعت می‌کنند چون نه قنوات وجود دارد نه آب دیگری فقط دولت یک خدمت به اهالی لارستان کرده است و یک سدی بسته‌اند که واقعاً از شاه کارهای دستگاه‌های این مملکت است آمده‌اند یک میلیون و دویست و سیصد هزار تومان پول را برده‌اند در لارستان و یک سدی بسته‌اند برای آب باران که آنجا به عنوان ذخیره می‌ماند اما نیامده‌اند که زمین محل سد را معینه کنند و قبلاً سونداژ کنند و سد را یک جایی انتخاب کرده‌اند و کشیده‌اند و رفته است بالا اتفاقاً سه چهار سال هم بارندگی در لارستان نشد و آبی بیاید بالا و دولت ببیند که این سد درست است یا خیر آن شرکت ودیعه‌اش را هم آمد پس گرفت و رفت حالا چه جور بود چه جور نبود به بنده مربوط نیست مال گذشته است تصور نکنند آقایان که مربوط به بنده‏ است آب از یک طرف می‌آید به این سد و از آن طرف خارج می‌شود اصلاً مردم لارستان که بنده را انتخاب کردند (احمد فرامرزی- به شما چه مربوط است آقا از خودتان صحبت کنید) بگذارید آقا مردم لارستان که بنده را اتخاب کرده‌اند لااقل دردشان را اینجا بگویم اقلاً این چند دقیقه‌ای که وقت دارم وضع آنها را بگویم همان‌طور که عرض کردم اینها غالباً موتور پمپ می‌خرند برای آوردن آب از چاه هر مزرعه‌ای یا زراعتی یا باغی هم که دارند که آن را هم که ملخ می‌خورد و یا این‌که اصلاً باران نمی‌آید حالا کاری نداریم بنده وسیله‌ای بودم برای خرید موتور پمپ برای اینها در تهران می‌آمدند پمپ می‌خریدند و بنده اطلاعات فنی می‌دادم و به آنها و این باعث دوستی بیشتر ما شد و بنده مسافرت‌های زیادی به لارستان رفتم ولی در آن موقع شاید صلاح نبود که بعضی‌ها بدانند که من می‌روم یا نمی‌روم چون من واقعاً کاری نداشتم با آقایان در یک از سفرهایی که من رفتم به لارستان آقایان با من صحبت کردند. با سوابق اجتماعی که من داشتم، گفتند آقا اگر تو حاضر هستی ممکن است که ما توافق کنیم و تو نماینده ما بشوی با این پاکی و سوابق که داری حالا که ممکن است اشتباه کرده باشند بنده هم قبول کردم با کمال میل و به هر یک از آقایان هم اگر یک کسی پیشنهاد کند بیا وکیل ما بشو قبول می‌کند با کمال میل همه می‌توانند جز خانم‌ها البته همه

می‌توانند وکیل شوند و انتخابات بشوند به هر جهت بنده آمدم و کاندید لارستان شدم در آنجا همان‌طور که عرض کردم دو دسته بیشتر وجود ندارند یک دسته اهل‌تسنن هستند که بسیار مردم شریفی هستند (فرامرزی- صحیح است) و درستکار و بسیار مردم یا پشتکاری هستند (صحیح است) باور کنید در این بیابان‌های خشک و بی‌آب و علف این مردم با قدرت و با شهامت عجیبی که خدا شاهد است که یک هزارش را در ما جوان‌های شهری نیست نان خودشان را از سنگلاخ بیرون می‌آورند اینها در یک جایی در سنگلاخ عجیبی است در یک چنین جایی و با این وضع جناب آقای فرامرزی می‌دانند جای کوچکی است تازه بخش شده چهارصد تومان آمده‌اند پول داده‌اند از جیب خودشان و کارخانه برق خریده‌اند برای آنجا مردم آنجا اصلاً از دولت مأیوسند اصلاً دنبالش هم نیستند اگر کاری خودشان بکنند می‌کنند این دسته از تسنن همه به من اظهار لطف کردند و آقای آیت‌الله آقا سیدعلی اصغر لاری که پیشوای شیعیان لارستان هستند (فرامرزی- سیدعلی اصغر لاری آیت‌الله ندارد آدم جانی آدم‌کش است) (عمیدی نوری- مرد شریفی است آقای فرامرزی) (قنات‌آبادی- جناب آقای فرامرزی و فی کلی شی‌یی له آیة) به هر جهت نسبت به بنده اظهارعلاقه کردند و برداشتند تلگرافی مخابره کردند به تهران و از اعلیحضرت همایونی استدعا کردند گفتند که ما آمدیم و حالا توافق کردیم روی یک نفر دولت هم کمک کن اعلیحضرت همایونی هم موافقت بفرمایند که ما هم دارای یک نماینده بشویم (ثقةالاسلامی- اعلیحضرت که در انتخابات مداخله ندارند) بنده عرض نکردم مداخله عرض کردم ایشان از نفوذ معنوی خودشان استفاده بفرمایند شما چرا می‌خواهید مرا بیندازید در یک راهی که بروم توی در باید به بنده کمک بفرمایید من کسی دیگر ندارم نه دولت پشتیبان بنده است نه نمایندگان (امیدسالار- نه ملت) (خنده نمایندگان) خلاصه اهالی لار ۱۳ هزار رأی به بنده داده آقایان بدانند که ده مرتبه دیگر هم انتخابات را تجدید کنند بدانند که من دوباره می‌آیم پشت همین تریبون ده دفعه دیگر هم انتخابات لارستان را تجدید کنند باز بنده می‌آیم اینجا برای این‌که مردم لارستان کسانی نیستند که وقتی پشت کسی رفتند رهایش کنند (خنده شدید نمایندگان) (احسنت) حالا بنده در اصل دفاعیات خودم راجع به پرونده انتخاباتی صحبت می‌کنم بنده عرایض خودم را برای کمیسیون تحقیق عرض کردم کمیسیون تحقیق آمده است و مطالبی را عنوان کرده و برای عدم معروفیت در محل مرا مردود می‌دانید برای هر کاری آقایان یک مقیاسی یک معیاری وجود دارد در تمام علوم در تمام اصولی که در دنیا وجود دارد یک معیار و مقیاسی است شما اگر زمین دارید می‌گویند آقا آنقدر متر مربع زمین دارند من می‌خواهم‏ بدانم که این کمیسیون محترم تحقیق با چه مقیاس و میعادی آمده است گفته است بنده معروفیت محلی ندارم بنده می‌گویم نه تنها معروفیت محلی دارم بلکه کاندیدای اهالی لارستان بودم و منتخب ۱۳ هزار و هفتاد و چند رأی لارستانی هستم و دلیلم هم پرونده انتخاباتی بنده است که نه تنها شکایتی از جریان انتخابات در مدت قانونی نشده بعد از آن هم نشده و تا این مدتی هم که بنده خدمت شما رسیده‌ام پرونده انتخاباتی لارستان موجود است حتی یک شکایت نشده است یک تلگراف علیه من نرسیده است علتش را هم عرض می‌کنم (صارمی- در یک منطقه ۱۵۰ فرسخی ۹ روز انتخابات بوده است) علتش را عرض می‌کنم جناب آقای صارمی خیلی متشکرم که مرا راهنمایی می‌فرمایید در دفاع (تفضلی- بنده هم که راهنمایی کردم نپذیرفتید) به هر حال محتویات پرونده انتخاباتی دروه ۱۸ لارستان کاملاً حاکی از این است که دو ماه قبل از این‌که (صارمی- کاملاً صحیح است) (حشمتی- بگذارید حرفش را بزند مجلس را تخطئه نکنید به رأی بدهید مجلس شأنش بالاتر از این است) اوراق اولیه انتخاباتی که در ۹ ماه قبل نسبت به جریان انتخابات و استدعای انجام انتخابات در لارستان را مردم می‌کنند مخابره شده و بنده را هم با نام و مشخصاتم کاملاً لارستانی‌ها معرفی کرده‌اند (امیدسالار- در چه تاریخ؟) در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۳۳ یعنی ۹ ما قبل تقریباً تلگراف شماره ۹۸۲ در صفحات ۳۴ و ۳۵ پرونده انتخابات لارستان در همین مجلس شواری ملی حفظ است این تلگراف پیشگاه اعلیحضرت همایونی مخابره شاهنشاهی- اهالی شاه- دوست و میهن‌پرست لارستان مدت‌هاست از داشتن نماینده دلسوز حقیقی محروم بوده و با این‌که در این دوره نیز انتخابات در سراسر کشور انجام گردیده هنوز انتخابات لار آغاز نشده از پیشگاه مبارک همایونی استدعا داریم اجازه فرمایند انتخابات این نقطه از طرف دولت محبوب تیمسار سپهبد زاهدی آغاز گردد ضمناً به شرف عرض می‌رساند که کاندیدای واقعی و حقیقی کلیه طبقات و قاطبه اهالی لارستان آقای مهندس منوچهر ایرانی خدمتگذار واقعی شاهنشاه است» البته امضاهای بسیار مفصلی دارد اگر بخواهید مکن است بنده بخوانم رضا محمودزاده، تقی شفقت، عباس یزدان پناه، ابوالطالب شهیدی، الی آخر این تلگراف در پرونده است نه بنده جعل کردم و نه ساخته‌ام و از خودم در آورده ولی بنده این را از خدمت مقام محترم ریاست بی‌نهایت متشکر هستم که اجازه خواستم که بروم برای دفاع از خودم این‌ها را ببینم و ایشان هم حقاً به من اجازه فرمودند و رفتم رونوشت برداشتم یک تلگراف دیگر در همان تاریخ یعنی در ۹ ماه قبل به تاریخ ۵ خرداد به شماره ۲۵۵۳ آقای امیدسالار این را یاداشت بفرمایید استدعا می‌کنم چون خیلی دقت می‌کنید که بنده تقلب نکنم به عنوان مقام معظم ریاست مجلس شورای ملی مخابره شده است که به این عنوان است «جناب آقای سردار فاخر حکمت ریاست محترم مجلس شورای ملی رونوشت آقا منوچهر ایرانی خیابان سوم اسفند کاش ۳۳۳- تهران خاطر عالی مستحضر است اهالی لارستان چند دوره است که از انتخابات نماینده محروم و مشروطیت عملاً در این نقطه تعطیل شده است اکنون که انتخابات دوره ۱۸ در سراسر کشور انجام گردید خبری از انتخابات لارستان نیست از پیشگاه عالی که رئیس قوه مقننه و حافظ قانون اساسی می‌باشید استدعا داریم اقدام بفرمایید که هر چه زودتر اهالی این منطقه نیز از حقوق قانونی خود بهره‌مند و انتخابات لار آغاز گردد و ضمناً به عرض می‌رسانیم که کاندیدای حقیقی و واقعی کلیه اهالی لارستان مهندس منوچهر ایرانی می‌باشد» و قریب ۵۰ امضا دارد یک تلگراف دیگر هم به جناب آقای نخست وزیر به همین مظمون مخابره شده که بنده چون نمی‌خواهم وقت آقایان را بگیرم یا این که بنده یاداشت برداشتم بخوانم نمی‌خوانم این تلگراف ادامه پیدا می‌کند و سوابق آن در پرونده انتخابات لارستان موجود است و آقایان می‌توانند برای اثبات صحت عرایض بنده به پرونده مراجعه کنند و ملاحظه بفرمایند که بنده کوچک‌ترین خلافی به عرض نرساندم بنده یک قسمت‌هایی را هم حذف می‌کنم برای این‌که واقعاً می‌بینم وقت آقایان گرفته می‌شود به خصوص حالا که لایحه قرضا در دستور جناب آقای دکتر امینی را هم می‌بینم اظهار ناراحتی می‌کنند به هر حال این جریانات اتفاق افتاده و بعد هم جناب آقای عبدالرحمن فرامرزی که از مفاخر لارستانی‌ها ایشان هم با انتخابات بنده موافق بودند و دوستان ایشان و خویشاوندان ایشان به من رأی دادند.

اگر تشریف داشته باشند مسلماً شهادت می‌دهند که انتخابات من از انتخابات صحیح و درست بوده است (ثقةالسلامی- اخویشان تشریف دارند شهادت می‌دهند که این‌طور نبوده) آقا بین دو برادر ممکن است اختلاف عقیده وجود داشته باشد همان طوری که اختلاف عینک هست بنده به جناب آقای احمد فرامرزی نهایت ارادت را دارم دستشان را هم می‌بوسم مخالف بنده هم هستن رأی مخالفت هم بدهند با جان دل هم قبول می‌کنم ولی بنده نمی‌توانم حقایق را نگویم در تاریخ ۲۲/ ۸/ ۳۳ دستور انتخابات لارستان داده شد و از طرف استاندار محترم فارس سرلشگر همت که از مردان بسیار شریف این مملکت است (جمعی از نمایندگان- صحیح است) و ایشان را کسی نمی‌تواند بگوید در زمان استانداری ایشان انتخاباتی خلاف واقع انجام شده برای آنکه انتخابات تمام فارس زیر نظر ایشان انجام شده است و واقعاً درستکار و وطن‌پرستی است و بنده از پشت این تریبون به ایشان تعظیم می‌کنم و آقای سلیمان خسروی را که آقایان می‌شناسند و از مأمورین بسیار درستکار دولت است در آن موقع معاون استاندار فارس و فرماندار شیراز بود همان فرمانداری که انتخابات شهر شیراز را انجام داده بازرس انتخابات بنده بود مأمور شده آمده در لارستان و انتخابات را انجام داده‌اند البته همان‌طور که عرض کردم بین اهل تسنن و تشیع در روی کار بنده توافق بود انجمن را دعوت کرده‌اند زعمای اهل تسنن و زعمای اهل تشیع نشستند باهم کنار هم پشت یک میز پسر مرحوم فریدی که آقای احمد فرامرزی شما خوب او را می‌شناسید سنبل اهل تسنن است پسر مرحوم فریدی که جان خودش را برای برادر شما از دست داد مرحوم فریدی جان خودش را گذاشت روی خانواده شما و پسر همان مرحوم فریدی شرکت داشت و اعتبارنامه را امضا کرد اگر شما آقای احمد فرامرزی می‌گویید پسر فریدی خائن است دروغ گفته است بنده حرفی ندارم (احمد فرامرزی- نه بنده چکار دارم که شما دارم شما راجع به خودتان صحبت کنید) من چه گناهی کرده‌ام که هر چه خواستید بیان کردید حالا هم نمی‌گذارید من عرضم را بکنم (عبدالرحمن فرامرزی- به خدا این شخص از هیچکس بدتر انتخاب نشده حیا کنید چرا نمی‌گذارید حرفش را بزند) (ذوالفقاری- آقای فرامرزی قیاس به نفس می‌کنید چرا این فرمایش را می‌فرمایید) شما از انتخاب بنده اطلاع دارید انتخابات بنده در زمان همان دولتی بوده است که انتخابات شما هم بوده است (ثقةالسلامی- ما پول ندادیم) فقط پول در انتخابات من دخالت نداشته است.

رئیس- آقای ثقةالسلامی مجلس را شلوغ نکنید بگذارید ناطق حرفش را بزند و دفاع بکند.

مصطفی ذوالفقاری- می‌خواستی از همدان وکیل بشوی شما همدانی هستید.

ایرانی- به هر جهت آقا بنده کاری به این جریانات ندارم و فقط راجع به انتخابات خودم مطالبی را عرض می‌کنم و شرف و وجدان و حیثیت آقایان را قاضی قرار می‌دهم ممکن است انسان به همه کس دروغ بگوید ولی خودش نمی‌تواند دروغ بگوید این را در نظر بگیرید آقایان خدا را گواه می‌گیرم در تمام مدت انتخابات من از لارستان نه یک نفر شاکی وجود داشت نه کوچکترین اختلافی حاصل شد مردم با کمال نظم آمدند مغازه‌هاشان را در روز رأی تعطیل کردند رأی ریختند و بعد هم

هفت روز مدت قانونی بود که می‌توانستند از انتخابات شکایت بکنند یک شکایت راجع به انتخابات من نرسید و انتخابات در نهایت صحت انجام شد دلیل صحت انتخابات پرونده انتخابات است. این تاریخ و این مقررات که تعیین شده است برای همین است این که گفته شده است، این که گفته شده بعد از رسیدن پرونده به مجلس در مدت هفت روز شکایت به مجلس بدهند برای همین است برای چیز دیگری نیست یکی ار آقایان برای بنده مرقوم فرمودند که توهین نکنید بنده خدا را گواه می‌گیرم که قصد توهین ندارم و خودم را کوچکتر از آن می دانم که نه تنها رأی مجلس را اگر چه ممکن است یعنی قطعی است که به ضرر من خواهد بود به جان و دل می‌پذیرم و خدا را گواه می‌گیرم که به تمام مقدساتی که من معتقد هستم کوچک‌ترین کینه و نگرانی نسبت به کسانی که به من بی‌لطفی می‌کنند ندارم برای این‌که سیاست است ایجاب می‌کند که بنده وکیل نباشم یا لارستان وکیل نداشته باشد این یک مسئله دیگری است و من قلبم را گرو آقایان می‌گذارم که هیچ کینه‌ای نسبت به آقایان نداشته باشم و دست آقایان مخالفین را می‌بوسم پایشان را هم می‌بوسم (امیدسالار- به سلامت) خیلی متشکرم آقای امید سالار شما خیلی تسریع فرمودید در مسافرتتان واقعاً من متأثر می‌شوم آقایان حالا زور دارید قدرت دارید همه چیز دارید در دستتان و من هیچ چیز ندارم من هستم و یک دست کت و شلوارم توی این مملکت هیچ چیز برای من نمانده است برای من بیش از یک کت و شلوار باقی نمانده است هرچه می‌خواهید بکنید هر عملی می‌خواهید بکنید ولی بدانید این سیلی که امروز به صورت من می‌زنید اگر یک روزی دست منتقم حقیقی به چهره شما نزند لااقل دست خودتان از تعدی که به من می‌کنید متأثر می‌شود و خدا را گواه می‌گیرم که من از تأثیر کوچکی که به دست شما با این سیلی که به من می‌زنید و این ندای وجدان شماست ناراحتم ناراحتم که چرا یک عده‌ای برای خاطر وجدانشان ناراحت باشد، دیروز به جناب آقای رئیس عرض کردم که من حاضرم استعفا بدهم برای این‌که یک عده از دوستان من یک عده اشخاص باشرفی که می‌خواهند برله من رأی بدهند ناراحت نشوند که رأی علیه من می‌دهند فرمودند که این جریان قابل توقیف نیست برطبق آئین‌نامه بایستی ادامه پیدا کند وگرنه من تا این اندازه حاضر بودم که بروم کنار شاید هم که برای بنده قبلاً می‌گفتند نان و آبی هم داشت اگر استعفا می‌دادم ولی من نمی‌خواستم برای خاطر مردمی که به من ۱۳ هزار رأی دادند تلگراف‌ها کردند و لااقل اینقدر به من شخصیت داده‌اند رأی آنها را بفروشم به پست و مقام مثل سایرین من این کار را نکردم و نمی‌کنم بگذارید من خرد بشوم له بشوم و پا در این مملکت از بین بروم و جوانان این مملکت غیر از رأی مردم چیزهای دیگری هم برای انتخاب شدن لازم است بدانند که کسی را که پرونده‌اش مثل من پاک است کسی که جان خودش را فدای این مملکت کرد کسی که رفته در مقابل گلوله مثل من به این صورت در می‌آید خدا را گواه می‌گیرم من برای جوان‌های این مملکت متأثر ادعاهای غبنی هم ندارم دوران ماست نوبه ماست خواه من باشم یا نباشم یک جوان دیگر می‌آید و روی این صندلی می‌نشیند یک جوان دیگر خواهد آمد. این ناموس طبیعت است نوبت ماست من را بیرون کنید یکی دیگر هم می‌آید بیرونش می‌کنید ما که هیچ چیز نداریم ما که از اجتماعات برخاسته‌ایم مردم این مملکت هستیم اگر این‏ دوره نیامدیم دوره دیگر بالاخره خواهیم آمد پشت این تریبون بگزارید امشب با خیال راحت بخوابیم آقای نورالدین امامی پرریروز به بنده فرمودند که در یک دوره‌ای در کمیسیون تحقیق با یک اعتبار نامه‌ای خالف بودند وقتی که کوشش‌هایشان به جایی رسید که آن اعتبارنامه در کمیسیون تحقیق رشد در خودتان احساس ناراحتی کردند و اشک ریختند و می‌دانم که با احساساتی که این وجود بزرگوار دارد و می‌دانم که راست می‌گویند ناراحت شدند می‌فرمودند و همین‌طور هم بود که به دست و پای اعضای کمیسیون تحقیق افتادم گفتم درستش کنید برای این‌که نمی‌خواهم به دست من شرافت اجتماعی این شخص لکه‌دار شوید حالا بنده بقیه عرایضم را که چیز زیادی نمانده است عرض می‌کنم.

رئیس- آقای ایرانی یک ساعت وقت شما تمام شمد بایستی برای ادامه صحبت شما مجلس رأی بدهد.

ایرانی- بنده چهار، پنج صفحه بیشتر ندارم در حدود یک ربع وقت لطف کنید (درخشش- نیم ساعت وقت بگیرید (وقت می‌دهیم)

رئیس- آقایانی که با نیم ساعت وقت اضافه آقای ایرانی موافقند قیام بفرمایند (قریب به اتفاق برخاستند) تصویب شد بفرمایید.

ایرانی- خیلی متشکرم حضور مبارک آقایان عرض می‌شود. بعد از تمام این صحبت‌ها مطالبی که راجع به انتخابات لارستان می‌خواستم عرض کنم از نظر این بود که اگر خدای نخواسته نظریه این بود که در انتخابات لارستان تقلبی شود بایستی تمام صندوق‌های انتخاباتی را می‌آوردند در انجمن مرکزی قرائت می‌کردند آقایان در مبارزه انتخاباتی شرکت داشته‌اند اگر می‌خواستند تقلب کنند صندوق را می‌آوردند و در انجمن مرکزی قرائت می‌کردند بعد هم عوض می‌گردند حسن را حسین می‌کردند بنده را مسلماً به جای کس دیگر که آنجا انتخاب شده بود در می‌آوردند در حالی که تمام صندوق‌های انتخابات ولو آن‌که در ۶ نسخه و ۳ فرسخی هم بود این‌ها خودشان رأی را خواندند خودشان قضاوت کردند صورت جلسه کردند و فرستادند به مرکز حوزه انتخابیه در بندرلنگه در بستک در آنجاها تمام انجمن‌های فرعی را خودشان تشکیل دادند آخر چه طور ممکن است بنده از آقایان می‌پرسم که من خودم در شهر لار هستم دارد در بندرلنگه واقعی نقاط صندوق عوض کنند حقه بزنند آن‌هم به مردم شریف لار که روی عقاید شخصی خودشان جان می‌دهند و جان می‌گیرند کشته می‌دهند و کشته می‌گیرند این قابل قبول است؟ این قابل قضاوت است آقایان شما را به خدا شما را به شرفتان و وجدانتان بیدار باشد و به این عرایض من گوش بکنید خدا شاهد است در تاریخ مشروطه ایران این عرایض می‌ماند بگذارید قضاوت شما صریح و صحیح باشد من حاضرم اگر آقایان بخواهند به من رأی مخالف بدهند برای این‌که وجدانتان ناراحت نباشد استعفا بدهم آخر چه دلیل دارد که من را تحت فشار و سلابه گذاشته‌اید؟ (تفضلی- رأی می‌دهند منتهی مخالف) خدا عمرشان بدهد در جریان بعر از پایان انتخابات تلگراف و نامه‌های متعددی باز از طرف قاطبه اهالی لار به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به نخست وزیر و کمیسیون تحقیق به مجلس شورای ملی به تمام مقامات عالیه مملکتی مخابره شد و گفتند که ما فلانی را می‌خواهیم و فلانکس کاندید حقیقی ماست حتی اهالی دهات بلند شدند آمدند شهر و تلگراف کردند حالا بنده یک تلگرافی را که راجع به صحت این انتخابات است و در موقع انتخابات مخابره شده به عرضتان می‌رسانم: «جناب آقای تیمسار سپهبد زاهدی نخست وزیر در این موقع که برحسب تقاضای اهالی لارستان و بر اثر توجهات خیرخواهانه آن جانب و مراقبت کامل جناب استاندار تیمسار سرلشگر همت انتخابات دوره ۱۸ لارستان شروع و مردم این سامان پس از چندین سال محرومیت با کمال آرامش و اتفاق نظر به حقوق حقه خویش نائل می‌گردند تشکرات بی‌نهایت از طرف خودم و عموم اهالی تقدیم امیدوارم همیشه موفق و مؤید و در حفظ حقوق و حدود و اصلاحات کشور منصور باشید سیدعلی اصغر لاری» این تلگراف به امضای سیدعلی اصغر لاری و عده زیادی است همین‌طور تلگرافات تبریک و تلگراف است که برای بنده رسیده است اگر می‌فرمایید بنده همه را می‌خوانم به جان شما آقای بزرگ ابراهیمی راست می‌گویم این یک تلگراف دیگری است به شماره ۱۳۴ «ساحت مقدس مجلس شورای ملی رونوشت هئیت محترم دولت و رونوشت به خود بنده در این موقع که دولت به پیروی از منویات عالیه شاهنشاهی با پشتیبانی مجلس دست به کار اصلاحات کشور زده مردم دور افتاده لارستان از دولت بیدار تیمسار زاهدی و نمایندگان مجلس عموماً و بالاخص از مهندس منوچهر ایرانی که منتخب حقیقی مردم لارستان است استدعا می‌نمایند که نسبت به منطقه وسیع لارستان که تشنه اصلاحات است توجه عاجل بفرمایند که این تلگراف از او یعنی شهر آقای فرامرزی آمده است و امضاءکنندگانش عبارت هستند از آقای یزدانی جناب فرامرزی شما را به خدا یزدانی آدمی است که خلاف بگوید یا آقای سوداگر یا آقای ریاحی یا آقای کمالی یا آقای امین‌زاده این‌ها به من تلگراف کردند و تشکر کرده‌اند از انتخابات همین‌طور از شیراز تلگرافی رسیده است می‌خواهم به ساحت مقدس مجلس شورای ملی است که مضمونش همین است و پشتیبانی از بنده است به خصوص از منتخب حقیقی خودشان و امضاهایش هم باز آقای فرزین که از مردمان بسیار نیک لارستان است آقای کمالی آقای هوشیار آقای حسین‌نیا، بهروزیان، سلیمان‌پور که همه این‌ها از مردمان درستکار و شریف لارستان هستند همه از من پشتیبانی کرده‌اند حالا من چه گناهی کرده‌ام خدا می‌داند. بعد هم یک تلگراف شهری از لاری‌های مقیم تهران به بنده رسیده که باز آن‌هم این است و بنده از قرائتش خود داری می‌کنم چون می‌بینم که آقایان خسته‌اند و بیشتر از همه جناب آقای دکتر امینی که می‌بینم کاملاً خسته شده‌اند خلاصه در مدت یک هفته هم شکایتی به دفتر انجمن واصل نشد تا این‌که در این اواخر که چند نامه شهری علیه من رسیده است و یک تلگراف شهری است که من از اسم او خودداری می‌کنم و آقایان اگر بگویم خوب می‌شناسندش به کمیسیون تحقیق مخابره کرده که آقای ارباب مهدی یزدی استاد محترم بنده او را خوب می‌شناسند آن مدیر جوشن‌کبیر شاکی شده است و خودش را نماینده فارسی‌های مقیم تهران می‌داند من اطمینان دارم که جناب آقای صارمی حاضر نیستند که ایشان را به نمایندگی مردم فارس در تهران قبول داشته باشند (صارمی- روزنامه‌ها خیلی زیاد است) من با این روزنامه‌ها کاری ندارم رفیق محترم بنده هرچه دلش خواسته نوشته البته آزاد هم هست بنده قضاوت همه این‌ها را می‌گذارم برای جامعه به بنده چه ارتباطی دارد مردم هم عرایض بنده را می‌خوانند در هر حال رسیدگی به پرونده بنده در کمیسیون تحقیق با نهایت سرعت سرعتی که در مشروطه سابقه نداشت است پیش می‌آید بنده هم کمال تشکر را دارم که لطف و مرحمت داشته‌اند که با این عجله می‌خواسته تکلیف بنده را روشن کنند که یا حقوق

بگیریم از مجلس یا برویم دنبال کاسبیم و الّا نظر دیگری نمی‌شود در کار باشد والا نمی‌شود با این عجله دواسبه بنده را اینطور بمالانند کمیسیون تحقیق یک جلسه تشکیل داد پرونده‌ای که این همه رویش صحبت است، دعواست، مرافعه است، یک جلسه نشستند دو ساعت پرونده بنده را مطالعه کردند بعد هم به کفایت مذاکرات رأی گرفتند و تلگرافی که به کمیسیون تحقیق رسیده بود قرائت نشد لااقل باید در کمیسیون تحقیق یکی قرائت بشود و من حقیقتاً باز تشکر می‌کنم آقایان شما توجه به یک مطلب ندارید و تعجب می‌کنید که چرا من که در این شرایط قرار گرفته‌ام تشکر می‌کنم می‌دانید تشکرم برای چیست تشکرم برای این است که در شرایطی که من قرار دارم خیلی بیشتر می‌شود که مرا خرد کنند این شرافت و وجدان شما نسبت به من است کا تا این حد حیثیت و آبروی مرا محفوظ داشتید و خدا را گواه می‌گیرم از پشت این تریبون از این‌ها تشکر می‌کنم که با قدرت و نیرویی که داشتند می‌توانستند واقعاً مرا نابود کنند برای همیشه لااقل تاهمین جا خاتمه دادند و تشکر بنده از همین است در خارج از جلسه هم به آقایان گفته‌ام و هیچ کینه‌ای هم ندارم تلگرافتی هم به اعلیحضرت همایونی مخابره شده است به وسیله آقای هیراد رئیس دفتر مخصوص که چون لحنش قدری خوب نیست من این تلگراف را به عرض مجلس شورای ملی نمی‌رسانم و سکوت می‌کنم در این مورد این تلگرافات مفصل است چند تاست بنده این‌ها را نمی‌خوانم و نگه می‌دارم با این‌که بعضی از دوستان‌اشاره می‌کنند که بخوان ولی نمی‌خوانم راضی هستم به آنچه خداوند برای من مقدور کرده شاید سرنوشت من این باشد بله این‌ها همه تلگرافاتی است که بنده نمی‌خوانم در هر صورت بنده تصور می‌کنم که اگر ۵۰ تلگراف دیگر هم بخوانم و وقت ساحت مقدس شورای ملی را بگیرم در سرنوشت من شاید تأثیر زیادی نداشته باشد برای این‌که با این مطالبی که به عرض آقایان نمایندگان رسانیدم کم و بیش آقایان به جریان وارد شدند و متوجه شدن که اوضاع و احوال و شرایطی که در آن قرار گرفتم چیست بنده از آقایان یک استدعا دارم و آن این است که توجه بفرمایید که در ماوراء تمام این صحبت‌ها در ماوراء تمام این قدرت‌های ظاهری و زودگذر در ما و اعتماد این تجلیات قدرت یک قدرت مطلق وجود دارد و یک دستی است که برفراز دست تمام مقتدرین عالم است و آن قدرت خداوند متعال است فراموش نکنید که اگر رأی مخفی باشد رأی‌هایی که تا حالا کمیسیون‌ها به شخص من دادند اگر هیچکس نداند خدای بزرگ از رأی شما آگاه است و اگر هم علتی باشد خدا و بندگان خدا و درباره رأی شما قضاوت می‏‌کنند آقایان به خدای یگانه به شرفم قسم والله برای فرد فرد شما ناراحتم من ناراحتم که شاید روی مقتضیاتی بخواهید به من رأی ندهید یا بخواهید رأی بدهید من با یک وجدان پاک با یک وجدان آرام تریبون مجلس را ترک می‌کنم و آقایان را به خدا می‌سپارم شاید رأی آقایان طوری باشد که من دیگر نتوانم از این تریبون استفاده کنم ولی قبل از دادن رأی شما را به خدا شما را به همان وجدانتان به همان قرآنی که قسم خورده‌اید قسم می‌دهم جز روی وجدان و جز روی شرافت و روی منطق خودتان قضاوت نکنید آقایان در خارج از این تالار مردم این عرایض را به وسیله رادیو می‌شنوند و در روزنامه‌ها مردم می‌خوانند مطالب شما را هم می‌خوانند رأی شما را هم می‌بینند و قضاوت می‌کنند من همانطوری که عرض کردم خدا شاهد است با وجدانی آرام و آسوده این تریبون را ترک می‌کنم دیگر من راحت شدم و اگر بدانم آقای رئس اعلام رأی می‌فرمایند از جلسه هم خارج می‌شوم شاید دو نفر رفیقی هم که از زمان درس خواندن و تحصیل داشته باشم آنها مأخوذ به حیا نشوند از رأی دادن به بنده می‌روم و اگر مخالفی هم باشد من می‌مانم تا جواب آقایان مخالفین را بدهم من شما را به وجدان پاک خودتان واگذار می‌کنم آقایان فراموش نفرمایید که شما سرنوشت مرا تنها تعیین نمی‌کنید شما سرنوشت فرزندان من و خانواده من را تعیین می‌کنید کاری نکنید که فردا با سرنوشت فرزندان شما اگر زورشان به خود شما نمی‌رسد این را با فرزندان شما بکنند این جهان کوه است و فعل مانده ابر می‌گردد آقایان به خود شما به فرزندان شما آقایان من خدا را گواه می‌گیرم و شما را به وجدان خودتان وا می‌گذارم خیلی معزرت می‌خواهم که آقای میراشرافی نبودند ذکر خیرشان به میان آمد.

رئیس- آقای صدرزاده فرمایشی دارید بفرمایید.

صدرزاده- عرض کنم که سوابق این آقای منوچهر ایرانی بر تمام مجلس روشن و واضح است سه میلیون مردم فارس منتظر هستند، ببینند این مجلس شورای ملی که سرنوشت و مقدرات در دست اوست درباره این مرد چه رأی می‌دهد. عرض دیگری ندارم.

رئیس- ماده ۸ آئین‌نامه قرائت می‌شود.

(به شرح زیر قرائت شد)

ماده ۸- گزارش شعبه در مجلس قرائت می‌شود چنانچه مبنی بر قبول باشد و مخالفی هم نباشد تصویب شده محسوب می‌گردد و رئیس تصویب آن را اعلام می‌نماید هر گاه گزارش شعبه مبنی بر رد اعتبارنامه باشد و یا در مجلس کسی مخالفت کند به کمیسیون تحقیق ارجاع می‌گردد این کمیسیون به دلایل و توضیحات نماینده مخالف و مدافعات طرف در ظرف ده روز رسیدگی می‌کند و رأی می‌دهد رأی کمیسیون باید مدلل و موجه باشد و آن رأی نیز در مجلس قرائت خواهد شد. کسانی که در موقع طرح اعتبارنامه مخالفت کرده‌اند می‌توانند در مجلس به ترتیب صحبت کنند و هر دفعه یک مخالف کرد برای نمانده مورد اعتراض حق دفاع خواهد بود و می‌تواند نمانده دیگری به درخواست او دفاع کند و همچنین نماینده مورد اعتراض یا مدافع او می‌تواند به تمام اعتراضات در جلسه بعد جواب بدهد و دفاع نماید پس از خاتمه مذاکرات رأی نهایی راجع به رد یا قبول نمایندگی او با مجلس است. اگر کمیسیون تحقیق در ظرف ۱۰ روزنظر خود را به مجلس نداد نمانده‌ای که اعتبارنامه او مورد اعتراض واقع شده می‌تواند درخواست کن که اعتبارنامه او در مجلس مطرح شود و این درخواست باید مورد قبول واقع گردد.

رئیس- ماده ۲۱۰ را هم قرائت کنید.

(به شرح زیر قرائت شد)

ماده ۲۱۰- هر نماینده‌ای که نسبت به انتخاب او رسیدگی به عمل آمده و صحت آن معلوم شده باشد می‌تواند از مقام نایندگی استعفا دهد و هر گاه این استعفا قبل از جریان رسیدگی در مجلس و آثار قانونی آن نخواهد بود.

رئیس- شروع می‌کنیم به اخذ رأی (یک نفر از نمایندگان- رأی مخفی است قربان؟) طبق آئین‌نامه با ورقه باید رأی گرفته شود بنده یک توضیحی می‌دهم رأی به نمایندگی مطابق ماه ۸ آئین‌نامه گرفته می‌شود آقایانی که با نمایندگی ایشان موافقند رأی سفید با امضاء خواهند داد وآقایانی که مخالفند یا کارت کبود یا ورقه با ذکر کلمه مخالفم و امضاء می‌دهند به هر حال موافقین ایشان باید رأی سفید با ورقه و امضا بدهند ممتنع هم که سفید بی‌امضا آقایان دقت بفرمایند به گزارش کمیسیون رأی گرفته نمی‌شود مطابق آئین‌نامه به نمایندگی رأی گرفته می‌شود. آقایانی که با نمایندگی ایشان موافقند ورقه سفید با اسم می‌دهند. (اسامی آقایان به ترتیب ذیل به وسیله آقای محمدعلی مسعودی (منشی) اعلام و در محل نطق اخذ رأی به عمل آمد) آقایان: امیرتیمور کلالی، کاشانی، دکتر بینا، دکتر عدل، عماد تربتی، تجدد، نورالدین امامی، صفاری، قنات‌آبادی، پورسرتیپ، مهندس اردبیلی، میراشرافی، موسوی، احمد فرامرزی، باقر بوشهری، امید سالار، شادمان، تفضلی، مکرم، حشمتی، عبدالصاحب صفایی، محمودی، مهندس قباد ظفر عباسی، ایلخانی‌زاده، دکتر وکیل، سنندجی، حمیدیه، شفیعی، بوداغیان، افشار صادقی، صارمی، دکتر حمزوی، سعیدی، مهندس شاهرخشاهی، صدرزاده، بزرگ نیا، غضنفری، عبدالرحمن فرامرزی، بهادری، ارباب، قراگزلو، بوربور، نراقی، امیراحتشامی، اردلان، دولتشاهی، خاکباز، سهرابیان، صادقی بوشهری، سرمد، احمد صفایی، صدقی، توماج، داراب، دکتر نیرومند، عاملی، مشایخی، دکتر مشیر فاطمی، دکتر سیدامامی، مقرشی، سید مهدوی، کاشانیان، کدیور، شادلو، خرازی، بهبهانی، درخشش، خلعتبری، رضایی، دکتر جزایی، برومند حائری‌زاده، اسکندری، هدی، عمیدی نوری نقابت، نصیری، سلطانمراد بختیار، عرب شیبانی، دکتر پیرنیا، دکتر افشار، سالاربهزادی، معین‌زاده، مصطفی ذوالفقاری، استخر، دهقان، دولت‌آبادی، قوامی، گیو، کی نژاد، فرود، اخوان، افخمی. محمود ذالفقاری، مهندس جفرودی، مرآت استفندیاری، مرتضی حکمت، رضا افشار، جلیلوند، ثقةالاسلام، مسعودی، جلیلی، (آراء مأخوذه شماده شده و ۴ ورقه سفید موافق و ۵۲ ورقه مخالف و ۴۱ ورقه سفید بی‌اسم (ممتنع) شماره شد)

رئیس- نماندگی آقای مهندس ایرانی از لارستان رد شد امروز مجلس شواری ملی با رأی خود ثابت کرد که همیشه حافظ حقوق مردم (احسنت- احسنت) و حامی قانون اساسی و شعائر حکومت ملی و مشروطیت است (صحیح است صحیح است- احسنت) از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم که تمام ما را بر طریق سوگندی که یاد کردیم توفیق عنایت فرماید که از روی وجدان و شرافت به وظیفه خود عمل نماییم و در راه استقلال و مصالح کشور و سعادت و رفاه ملت کمال فداکاری را بجا بیاوریم. (انشاء‌الله) اسامی موافقین آقایان صادق نراقی، عبدالرحمن فرامرزی، سهرابیان، گیو. اسامی مخالفین. آقایان: مرآت‌اسفندیاری. استخر. دکتربینا. دهقان. دکتر جزایری. دکتر وکیل. محمد و افشار. مهندس ظفر. دکتر پیرنیا. دولتشاهی. پورسرتیپ. عزیزالعظم زنگنه. مهدوی. سعیدی. شادلو. تجدد. باقر بوشهری. میراشرافی قرشی. معین‌زاده. صادق بوشهری. قوامی. رضایی. عماد تربتی. نصیری. دکتر عدل. کاشانی. سالار بهزادی. عرب شیبانی. مرتضی حکمت. افخمی. مطظفی ذوالفقاری. اسکندری. دکتر سیدامامی. صارمی. ایلخانی‌زاده. صدرزاده. سلطانمراد بختیار. امید سالار. اردلان. احمد فرامرزی. صفاری. موسوی کدپور. حمیدیه. رضا افشار

جلیلوند. جلیلی. مسعودی. ثقةالاسلامی. مهندس جفرودی.

ورقه سفید بی‌اسم علامت امتناع ۴۱ ورقه.

۶- تقدیم لایحه بودجه سال ۱۳۳۴ کل کشور به وسیله وزیر دارایی.

رئیس- آقای وزیر دارایی بودجه را می‌خواستند تقدیم کنند گویا تشریف برده‌اند بیرون (آقای وزیر دارایی داخل تالار جلسه شدند)

وزیر دارایی- خیلی عزر می‌خواهم با این‌که خسته هستند ولی تصور می‌کنم که وقتی که بنده بودجه را تقدیم می‌کنم یک قدری رفع خستگی بشود (صحیح است) عرض کنم که یکی از اقدامات اساسی که در وضع مالی مملکت ما تأثیر دارد موضوع تنظیم بودجه و تقدیمش قبل از آخر سال است بنده شخصاً خیلی مایل بودم که بودجه زودتر تقدیم می‌شد برای آن‌که وقت کافی برای کمیسیون بودجه و مجلس شورای ملی بوده باشد ولی متأسفانه چون در قسمت موارد خارجی لازم بود این است که امروز بودجه کل کشور را تقدیم می‌کنم و با این‌که کوشش خیلی زیادی کردیم که شاید بودجه متوازن و متعادل باشد ولی متأسفانه نشد برای این‌که خرج البته زیاد هست مخصوصاً خواستم توجه آقایان را جلب بکنم که چند فقره خرج در این بودجه هست البته خرج لازمی است که در حدود شصت میلیون تومان است (صدرزاده- چقدر کسر دارد؟) این بودجه در حدود دویست و کسری میلیون تومان کسر دارد و می‌خواستم عرض کنم که بعضی اقلام خرج است که متأسفانه غیر قابل اجتناب بود (یکی از نمایندگان- جمع کلش را بخوانید) جمع کلش در حدود ۱۴ میلیارد و کسری ریال مخارج است و ۱۲ میلیارد ریال درآمد است ولی خواستم عرض کنم که یک مقدار راجع به اضافات و ترفیعات سال ۳۳ است که در بودجه ۳۴ منظور شده و هنچنین ۸ میلیون دلار که دولت سابق صندوق بین‌المللی پول گرفته بودند که ۳ میلیون و کسری آن را باید بپردازیم که از هم از ریالی آن ۱۴ میلیون تومان است و تفافت ارز محصلین است در حدود ده میلیون تومان که در بودجه ۳۴ منظور شده برای این‌که انشاء‌الله از اول سال بتوانیم بپردازیم این اقلام مهمی است که غیر از اضافاتی که برای بعضی از وزارتخانه‌ها لازم بود در بودجه منظور شده خواستم خاطر آقایان را مستحضر کنم که با نظارت در خرج و نظات بسیار و کوشش در افزایش درآمد و کمک‌هایی که خواهد شد بنده امیدوارم که این کسر البته جبران بشود ضمناً مخصوصاً می‌خواستم از اعضای کمیسیون بودجه تقاضا بکنم که با این‌که وقت تنگ است همان‌طور که در سال گذشته اقدام کردند و جلسات متعدد و متوالی تشکیل دادند حالا هم یک دقتی بفرمایند که تا ۱۵ اسفند گزارش تهیه بشود و به مجلس تقدیم بشود بنده امیدوارم که اگر این توفیق حاصل بشود یکی از بزرگترین موفقیت‌ها برای مجلس شورای ملی و موفقیت بزرگی برای دولت خواهد بود (مشایخی- کوشش می‌کنیم سعی می‌کنیم کمیسیون بودجه کار خودش را انجام بدهد)

۷- تعیین موقع دستور جلسه بعد- ختم جلسه.

رئیس- لایحه بودجه‌ای که تقدیم کرده‌اند یک کمیسیون بودجه فرستاده می‌شود جلسه را ختم می‌کنیم جلسه آینده روز یکشنبه و لایحه قرضه مطرح است.

(مجلس پنج دقیقه بعد از ظهر ختم شد)

رئیس شورای ملی رضا حکمت‏