مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۷ امرداد ۱۳۲۶ نشست ۷

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پانزدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۷ امرداد ۱۳۲۶ نشست ۷

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: متن قوانین - تصویب‌نامه‌ها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آیین‌نامه‌ها - بخش‌نامه‌ها - آگهی‌های رسمی

شماره تلفن: اداره ۵۴۴۸ - اطاق رئیس ۹۴۴۱

مدیر سید محمد هاشمی

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره‏۱۵

جلسه: ۷

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز سه‌شنبه بیست و هفتم مرداد ماه ۱۳۲۶

فهرست مطالب:

۱-تصویب صورت مجلس

۲- بقیه مذاکره در گزارش شعبه ۴ و نمایندگی آقای مشایخی و تصویب آن

۳- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه

مجلس ساعت ده و بیست دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.

[۱- تصویب صورت مجلس.]

(صورت مجلس روز یکشنبه بیست و پنجم مرداد ماه را آقای معتمددماوندی (منشی) قرائت نمودند)

چهل و پنج دقیقه قبل از ظهر روز یکشنبه ۲۵ امرداد مجلس به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید و آقای رئیس اظهار نمودند صورت جلسه چهارم مجلس که ۴ مرتبه به عنوان تنفس ختم شد در جلسه پیش عده برای تصویب آن کافی نبود.

اسامی غائبین جلسه گذشته که ضمن صورت مجلس خوانده شده:

غائبین با اجازه: آقایان: علی بهبهانی، قوامی.

غائبین بی‌اجازه: آقایان: گنابادی، پالیزی، ناصری، علی وکیلی، تقی‌زاده، لیقوانی.

دیرآمدگان با اجازه: آقایان: دکتر طبا، دکتر راجی، مهندس رضوی، آقاخان بختیاری، ضیاء ابراهیمی، دکتر عبده، اسلامی، فولادوند، امیر نصرت اسکندری.

دیرآمدگان بی‌اجازه: آقایان: حسن اکبر، نراقی، منصف، ارباب مهدی.

آقای امیرتیمور به عنوان تصحیح مطالب خود درجلسه هشتم امرداد توضیح دادند که پس از الغاء امتیاز رأی سی و ارجاع به مجمع ملل دکتر بنش به نمایندگی از طرف جامعه به طرفین توصیه کرد که قضیه را با مذاکرات مستقیم حل نمایند. از طرف دولت انگلیس سرجان کدمن به تهران آمد و از طرف دولت ایران هیئتی معین شد که آقای تقی‌زاده و مرحوم فروغی نیز بودند و قرارداد بدان صورت در آمد و تصویب شد.

سپس با قرائت ماده ۱۰۸ متأسف بودند که در جواب آقای اسکندری اجازه و مجال نیافتند توضیحات کافی بدهند والا به اعتبارنامه آقای تقی‌زاده به قید و شرط رأی گرفته نمی‌شد گرچه آقای مسعودی دفاعشان کامل بود.

آقای رئیس بیان نمودند که پس از مخالفت آقای اسکندری آقای امیرتیمور روی پرونده و صلاحیت صحبت نمودند به آقای مسعودی نیز اجازه صحبت داده شد و اکنون صورت جلسه چهارم مجلس تصویب و صورت مجلس جلسه پیش قرائت می‌شود.

آقای ملک‌مدنی معتقد بودند که جلسه پیش نیز مانند جلسات گذشته به عنوان تنفس ختم شده است و آقای رئیس تذکر دادند که جلسه گذشته با پیشنهاد ختم جلسه از طرف آقای دکتر معظمی پایان یافته است.

آقای دکتر شفق راجع به اعتبارنامه آقای تقی‌زاده و اشاره آقای امیرتیمور به پیشنهاد ایشان توضیح دادند که اولاً نسبت به صلاحیت و حسن جریان انتخاب آقای تقی‌زاده هیچ گونه قید و شرطی نبود ولی چون آقای اسکندری مطالب حقوقی و سیاسی توأم با زندگی آقای تقی‌زاده را ذکر کرده بودند و مجلس نمی‌تواند هر کس که عملیاتی داشته تصدیق کند در غیر آن پیشنهاد کرده بودیم ثانیاً ماده ۱۰۸ حاکی از آن است که مخبرین کمیسیون‌ها بدون استجازه حق صحبت دارند و مخبر شعبه غیر از مخبر کمیسیون است.

در این موقع صورت جلسه پیش تصویب گردید و دو پیشنهاد مربوط به اخذ رأی مخفی نسبت به تقدم انتخاب هیئت رئیسه قرائت شد.

آقایان معتمددماوندی و حاذقی پیشنهاد نمودند که طبق ماده ۹۲ نظامنامه اخذ رأی شود و ماده هم

قرائت شد و آقای حاذقی توضیحی دادند و ۳ نفر آقایان دکتر شفق و فاضلی و دکتر معظمی به حکم قرعه برای استخراج آراء انتخاب و پیشنهاد آقایان دکتر راجی و صادقی و مهندس هدایت قرائت و اعلام اخذ رأی شد.

عده حضار ۱۱۲ نفر مهره‌های تفتیشیه ۱۱۳ عدد. چون آقای اسدی نیز شرکت کردند و مهره‌های سفید علامت قبول ۷۱ عدد بود آقای رئیس تصویب پیشنهاد را با ۷۱ رأی اعلام نمودند و سپس برای انتخاب رئیس آقایان نصرت الله اسکندری و نصرالله لاهوتی و مهدی مشایخی به حکم قرعه تعیین شدند و اخذ رأی به عمل آمد. از ۱۱۲ نفر عده حاضر آقای رضا حکمت ۷۳ رأی و آقای تقی‌زاده دارای ۳۶ رأی بودند بنابراین آقای رضا حکمت به اکثریت ۷۳ رأی به ریاست مجلس انتخاب شدند.

آقای رئیس با اظهار امتنان از حسن ظن و اعتماد آقایان نمایندگان بیان داشتند در این موقع که مجلس وارد عمل می‌شود از خدا توفیق خدمت می‌طلبند و رجاء واثق دارند که نمایندگان با حفظ نظم مجلس و قبول اجرای نظامنامه و رعایت احترام و افکار و عقاید یکدیگر که اساس پیشرفت امور است به تکالیف وجدانی خود در حفظ استقلال کشور و رفاهت ملت و آبادی مملکت قیام و اقدام نمایند.

آقای بهار پیشنهاد نمودند که چون افکار نمایندگان برای انتخاب بقیه و تکمیل اعضاء هیئت رئیسه آماده نیست موافقت می‌شود که اعتبارنامه‌ها مطرح گردد و بیان داشتند که با امتنان از حضور و موافقت نمایندگان چون مملکت در حال بحرانی است که تمام دنیا بدان مبتلا است باید سعی کرد در مجلس تشنجات اخلاقی و سیاسی پیش نیاید و تذکر دادند که فراکسیون دموکرات موافق است در این جلسه یا جلسات بعد ترتیب اعتبارنامه‌ها داده شود. آقای دکتر شفق مخالف بودند و بیان نمودندکه موضوع ائتلاف و همکاری و وحدت نظر اکثریت مجلس مورد تقدیر و احترام است ولی طرح اعتبارنامه‌ها بین انتخاب رئیس و نواب رئیس گویا خلاف آئین‌نامه می‌باشد زیرا ماده ۷ به انتخاب هیئت رئیسه صراحت دارد و ماده ۸ هیئت رئیسه را تعریف می‌کند و سابقه خوبی نیست که بخواهیم تجزیه کنیم پیشنهاد تنفس می‌شود تا در انتخاب هیئت رئیسه توافق حاصل شود و پس از انتخاب نواب رئیس و منشی‌ها به اعتبارنامه‌ها شروع شود. به پیشنهاد آقای بهار اخذ رأی و تصویب و اعتبارنامه آقای مشایخی مطرح گردید.

آقای حائری‌زاده اظهار نمودند که بعد از ۴۲ سال نخست باید سعی کنیم معنی حکومت دموکراسی و رابطه وکیل و موکل روشن شود و معتقد بودند که حکومت مردم بر مردم به طرزی که تاکنون عمل می‌شده صحیح نبوده است و گفتند چون رأی مجلس ما با امتیاز خاصی که با مجالس دیگر دارد قابل استیناف و تمیز نیست و هیچ مقام صلاحیتداری نیست که در آن تجدیدنظر و از اجرای آن جلوگیری کند باید اهمیت این کرسی و مقام مورد توجه باشد و کرسی نشینان مجلس نباید جز مصالح جامعه منظور دیگری داشته باشند و نیز طبق قانون اساسی وکیل باید معروف به امانت و درستی باشد و جامعه او را به قدس و تقوی بشناسد و نمایندگان تمام شور رأی به صلاحیت او بدهند. کسانی در این مجلس هستند که اگر جریاناتی نبود داوطلب نمی‌شدند و در جامعه آنها را کسی نمی‌شناخت و برای نمایندگی در مجلسی صلاحیت ندارند و چون مجلس خالق دولت است کسانی که نوکر ملت نیستند وافتخار به نوکری اشخاص می‌کنند صالح نیستند که در کارهای اجتماعی همکاری نمایند و سپس با اشاره به سوابق آقای مشایخی در ثبت اسناد و خدمت دارائی و مشاغل آزاد مشارالیه واین که مکرر مفتخر بوده است که مورد مرحمت آقای قوام‌السلطنه بوده تأکید نمودند کسی را که باید مأمور باشد نوکر او را صالح در جریان کار مملکت نمی‌دانند و از ذکر اتهامات دیگری که به آقای مشایخی نسبت می‌دهند چون به محکمه نرفته خودداری می‌کنند مگر آقای مکی بخواهند وارد جزئیات شوند.

در این موقع آقای اقبال پیشنهاد ختم جلسه دادند که دستور جلسه آینده رسیدگی به اعتبارنامه‌ها باشد.

آقای صدرزاده معتقد بودندکه تصمیمات مجلس باید مورد احترام باشد و اخذ تصمیم به خلاف تصمیم اول و انتخاب یک نفر از هیئت رئیسه منظور مجلس را برای آمادگی به کار تأمین نمی‌کند. آقای اقبال نیز در اطراف پیشنهاد خود توضیحاتی دادند.

یک ساعت و ربع بعد از ظهر ختم جلسه تصویب شد و جلسه آینده بروز سه‌شنبه ۲۷ امرداد محول گردید.

رئیس- نسبت به صورت جلسه اعتراضی نیست؟

عباس مسعودی- بنده اعتراض دارم.

رئیس- بفرمایید.

عباس مسعودی- در صورت جلسه اشاره شده بود به این که استثنائاً به بنده اجازه صحبت داده شده بود (نمایندگان- بلندتر) که در موردآقای تقی‌زاده دفاع کنم در حالی که هیچ استثنایی در این مورد نبوده و بنده از حق خودم استفاده کرده بودم در جلسه گذشته و آقایان هم اجازه فرمودند که از روی حق استفاده کنم و اگر اشتباهی در اینجا پیدا شده راجع به این که مذاکرات کافی شده، مذاکرات درباره پیشنهاد آقای امینی کافی شد. ایشان پیشنهادی که دادند مذاکرات را کافی دانستند ولی مذاکرات در مورد اعتبارنامه آقای تقی‌زاده کافی نشد و بعداز عرایض بنده رأی به کفایت مذاکرات گرفته شد و استثنایی نبوده است (صحیح است).

رئیس- مذاکره‌ای که شما کردید و اجازه داده شد بعد از دو پیشنهادی بود که رسیده بود یکی از آقای مکی و یکی از آقای اردلان البته بعد از کفایت از مذاکرات پیشنهاد داده می‌شود (عباس مسعودی- نخیر آقا) ولی پیشنهادها را آنها مسترد کردند بعد از استرداد پیشنهاد چون موردی نداشت شما اجازه‌ها صحبت خواستید بنده هم اجازه دادم. آقای امیرنصرت اسکندری نسبت به صورت جلسه اعتراضی دارید؟

امیرنصرت اسکندری- بنده را غائب بی‌اجازه نوشته‌اند در صورتی که این طور نیست.

رئیس- اصلاح می‌شود. آقای ارباب مهدی نسبت به صورت جلسه اعتراضی دارید؟

مهدی ارباب- در جزء دیرآمدگان بی‌اجازه اسمی از بنده برده شده در صورتی که بنده حاضر شده بودم و از طرفی بنده تقاضا دارم که از این به بعد اسم بنده را مهدی ارباب یزدی خطاب کنند نه ارباب مهدی یزدی.

رئیس- اصلاح می‌شود بعد از این این طور نوشته می‌شود. آقای شریعت‌زاده.

شریعت‌زاده- عرض کنم بنده در درجه اول می‌خواستم از آقایان نمایندگان ملت استدعا کنم در ضمن قرائت صورت جلسات مجلس با آرامی و سکوت و دقت گوش بدهند زیرا که صورت جلسه مجلس شورای ملی همیشه مشتمل بر مسائل مهم و سیاسی است اگر اشتباهی شده باشد رسمیت دارد و تشخیص اشتباه منوط بر این است که دقت بشود در مورد قرائت این استدعای بنده است در درجه اول بعد چون راجع به تصویب اعتبارنامه جناب آقای تقی‌زاده در جلسه گذشته همکار محترم آقای دکتر شفق یک توضیح جامع و منطقی و موجهی دادند از نظر اهمیت سیاسی موضوع لازم بود درست در صورت جلسه قید شود به طوری که بنده شنیدم ایشان گفتند مجلس شورای ملی مطالب مورد بحث را تفکیک کرده است قسمت‌هایی که مربوط به صلاحیت شخصی جناب آقای تقی‌زاده بشود تأیید کرده است و اعتبارنامه‌شان را تصویب کرده است و مقید به هیچ قیدی نبوده است و جمله‌ای که گفته شده است جمله بود که صریح در این معنی است که رأی به صلاحیت جناب آقای تقی‌زاده به هیچ‌وجه شامل مسائل دیگری نیست یعنی چه؟ منظور ایشان این بود که این تصویب اعتبارنامه از هیچ روی مثبت هیچ حقی که در نتیجه هر اشتباهی خواه ایشان، خواه نمایندگان دیگر در امور مملکتی کرده باشند نیست (صحیح است) منظور ایشان این بوده است چیز دیگری نبوده است خواستم این را تذکر بدهم در صورت مجلس قید شود.

رئیس- بسیار خوب اصلاح می‌شود. آقای رضوی نسبت به صورت جلسه اعتراضی دارید؟

ابوالحسن رضوی- بنده تصور می‌کنم اساساً اگر در صورت مجلس عین عبارتی که در جلسه گذشته راجع به آقای مسعودی فرموده بودید درج کرده بودند این طور اسباب زحمت ما را فراهم نمی‌آورد. آقای رئیس درجواب آقای مسعودی فرمودند که چون کار آقای تقی‌زاده صورت خاصی داشت از نظر این که بالکلیه سوء‌تفاهم در مجلس ظاهر نشود، با این که مخالف و موافق صحبت کرده بودند و پیشنهادهایی رسیده بود به آقای مسعودی اجازه داده شد که ایشان هم توضیحات کافی بدهند برای این که بی‌غرضی مجلس و بی‌غرضی مقام ریاست کاملا ظاهر بشود. و اینجا نوشته است که استثنائاً به ایشان اجازه داده شده است بنده تصور می‌کنم اگر به همان کیفیتی که آقای رئیس تذکر دادند تصحیح می‌شد سوء‌تفاهم برای آقای مسعودی فراهم نمی‌شد.

رئیس- یک اشتباهی در صورت مجلسی که قرائت کردند هست. آن این است که نوشته شده مخبرین کمیسیون‌ها می‌توانند بدون استجازه صحبت کنند این طور نیست در نظامنامه مصرح است که بایستی آنها اجازه بخواهند و باید به آنها اجازه داده شود. (صحیح است) هیچ کس در مجلس بدون اجازه نمی‌تواند صحبت بکند حتی وزرا و معاونین وزرا

باید اجازه بخواهند و صحبت کنند آن هم اصلاح می‌شود. دیگر معترضی نیست به صورت جلسه (گفته شد- خیر) صورت جلسه توصیب می‌شود. مذاکرات در دنباله اعتبارنامه آقای مشایخی مطرح است.

دکتر شفق- بنده اعتراض نظامنامه‌ای دارم.

رئیس- بفرمایید.

دکتر شفق- معمولاً آقایان نمایندگان یا اقلاً بعضی از آقایان نمایندگان احساسات آقایان نویسندگان جراید و آقایان تماشاچیان را رعایت می‌کنند یک معنی‌اش این است که این‌ها هم افراد و فرزندان این کشور هستند و این جا مجلس ملی ایران است و بودن هر یکی یکی از آقایان دراینجا شایان هر نوع احترام است. ولی بعضی از آقایان نمایندگان مثل بنده گذشته از این احترام ترس این را دارند که اگر به آقایان تماشاچیان یک حرفی برخورد در انتخابات دیگر به بنده ابراز محبت نمی‌شود این است که گاهی خودداری می‌کنیم از گفتن حقیقت در اینجا یک ماده‌ای هست به موجب این ماده آقایان تماشاچیان و روزنامه‌نویس‌ها باید کاملاً خاموش باشند و بدون صدا باشند بنده الان درموقع خواندن صورت مجلس که آقای شریعت زاده متذکر بودند و جلب نظر کردند بنده متوجه شدم که یک قسمت از صداها از آقایان غیر نماینده بود. استدعا می‌کنم هیئت رئیسه و خود آقایان به این نکته رعایت کنند که انتظامات مجلس را اگر ما خودمان خدای نکرده به هم می‌زنیم اقلاً تماشاچیان کمک نکنند.

رئیس- این دو ماده که راجع به نظم جلسه و تکالیف تماشاچیان و مخبرین جراید است دو مرتبه در مجلس قرائت شد و البته آقایان هم مراعات می‌کنند و مواظب هستند (اسکندری- مراعات کردند) آقای امینی بفرمایید.

[۲- بقیه مذاکره در گزارش شعبه ۴ و نمایندگی آقای مشایخی و تصویب آن.]

ابوالقاسم امینی (مخبر)- نماینده محترم سبزوار در جلسه سابق مجلس با شخصیت سیاسی و سوابق پاکی که درند نظر حضار محترم و وکلای گرامی را به ایرادتی که به انتخابات شهرری داشتند جلب کردند چون پرونده شهرری در شعبه چهارم مطرح بودو اینجانب با سمت مخبری که دارم ناچار باید بایراداتی که شده است جواب بگویم، اول شرحی راجع به کودکی آقای مشایخی اظهار کردند و متذکر شدند که در مدرسه شاگرد خوبی بوده و دارای نمرات عالی بوده است البته این قسمت ایراد بزرگی به آقای مشایخی نیست و حتی در ستایش ایشان بیاناتی فرمودند سپس اشاره فرمودند که مدتی در ثبت اسناد مستخدم بودند و پس از آن یا خارج شدند یا اخراج شدند یا به میل رفتند به هر حال دراینجا هم اظهار نظر مثبتی نفرمودند و آنچه که بنده تحقیق کردم البته مدتی در یک اداره بودند کما این که عده‌ای از آقایان و همین طور مستخدمین دولت در اداره ثابتی نمی‌مانند و تغییر شغل می‌دهند. پس از آن هم اشاره فرمودند که مدتی هم در دارایی دارای مشاغل حساسی بودند و از آنجا هم یا خارج شدند یا اخراج شدند بنابراین در این قسمت هم حمله شدیدی از طرف جناب آقای حائری‌زاده بایشان نشد که مستلزم جوابی باشد و البته بعداً اشاره فرمودند به نکته حساسی و آن این بود که در نتیجه مراسم جناب اشرف مدتی شهردار شدند و امروز در تحت همان مراحم در این کرسی وکالت نشسته‌اند البته از این خلاصه به طور وضوح آقای حائری‌زاده عشق و علاقه مفرط آقای مشایخی را به آقای قوام‌السلطنه مورد نظر قرار داده و این اصل را که وکیل نباید نوکر کسی باشد در مجلس توضیح دادند. به نظر بنده حقیقت مطلب این است که نماینده محترم سبزوار به این مانور سیاسی که واقعاً باید درخت برومند را از اول شاخه‌هایش را زد و سبک کرد و بعد اره به بنش گذاشت متشبث شدند و خواستند که در حقیقت به رئیس محترم دولت یک آتاک سیاسی بفرمایند. البته حمله خیلی حمله مدبرانه‌ای بودو بنده البته از این بابت ... (بعضی از نمایندگان- آقا این طور نبود) ممکن است این طور نباشد استنباط بنده این طور بود علی ایحال این مطلب روشن است که ایشان توجه به این کردند که دوستی با قوام‌السلطنه را درحقیقت برای مشایخی گناهی دانستند بنده از آقای حائری‌زاده سئوال می‌کنم که اگر دوستی با آقای قوام‌السلطنه گناه سیاسی است چرا خود ایشان بیش از ۳۰ سال است در سیاست با قوام‌السلطنه همکاری داشته و در جریان ایجاد حزب دموکرات ایران که خود ایشان البته از افراد مبرز و عضو کمیته مرکزی بودند با آقای قوام‌السلطنه همکاری نزدیک سیاسی داشتند؟ و اگر این گناه کبیره را برای آقای مشایخی ذنب لایغفر می‌دانند خود ایشان هم مدت‌ها با این مرد کهنسال سیاسی همکاری داشته‌اند. البته ایشان هم در ردیف آزادیخواهان بودند و منکر این نمی‌شود شد که هم شخص قوام‌السلطنه و هم آقای حائری‌زاده از دیر زمانی از پیشوایان آزادی بوده‌اند بنابراین اگر این گناه بوده است و احیاناً آقای حائری‌زاده متوجه شدند برای آقای مشایخی که جوانند شاید فرصتی باشد که در آتیه به این گناه متوجه بشوند و شاید در آتیه این راه را پیش بگیرند من شخصاً به وظیفه مخبری خود عمل می‌کنم و البته کراراً هم گفته‌ام ارادت خاصی به آقای مشایخی ندارم ولی معتقدم که با رد یکی دو اعتبارنامه مجلس اصلاح نمی‌شود مجلس وقتی اصلاح می‌شود که اغراض شخصی از بین افراد مجلس برداشته شود (صحیح است) اگر امروز اصل این باشد که چون از قیافه یک فرد وکیلی فرد دیگری خوشش نمی‌آید بایست او را به همکاری سیاسی یا فردی گناه بدانند و او را از مجلس طرد بکنند خود این اصل اصل فرض است که در افراد مجلس هست و بنده به همین اصل حمله می‌کنم. باید واقعاً در مجلس قضاوت روی غرض شخصی و روی حب و بغض نباشد بنده معتقدم که امروز اگر مشایخی با همان سوابقی که آقای حائری‌زاده ذکر کردند و با لیاقت شخصی (چون البته ایشان جوانی نبودند که بیستونی داشته باشند) علی ایحال در حدودی که پیشرفت کرده‌اند بنده معتقدم که باید آن را در نتیجه فعالیت و پشتکار و لیاقت ایشان دانست وایشان را نمی‌شود گفت یک جواب نالایقی است اگر اتهامات دیگری داشته باشد در لیاقت ایشان بنده گمان نمی‌کنم که تردیدی باشد که به مقامی رسیده‌اند و اتفاقاً در شهرداری هم حالا اگر اتهاماتی باشد نمی‌دانم ولی عملیات مثبتی‏ کرده‌اند که می‌شود به حساب تعادل و توزان کار ایشان را در یک کفه موافقی گذاشت (آشتیانیزاده- این طور نیست) بنده معتقدم که اگر کسی بگوید که من خوب هستم و دیگران بد شاید همان خبطی را مرتکب شده که سقراط باریستودموس متذکر شد و آن این بود که اگر کسی خود راخوب بداند قطعاً مفهوم خوبی را به خوبی تشخیص نداده است. سوء‌تفاهمی البته داریم کم و بیش ولی امروز باید مشایخی راز جنبه سیاسی قضاوت کرد که آیا این فردی که امروز به مجلس آمده است از لحاظ سیاست به خود امور مملکت می‌خورد یا خیر بنده باز متذکر می‌شوم که اگر ایشان اتهاماتی دارند و مدارکی بر ضد ایشان هستیان مدارک به عقیده شخص بنده (نمی‌دانم مجلس چه نظری دارد) باید به کمیسیون تحقیق برود و واقعاً در آن دقت شود امروز اگر مخالف مشایخی در پشت تریبون مدارکی اظهار می‌کند ما باید بدانیم که واقعا این مدارک تا چه اندازه صحیح است اگر به این پرونده نرسیم بعدا بنده نمی‌دانم به چه ترتیب باید به ایشان رأی بدهیم شخص بنده عرض کردم روی غرض شخصی نمی‌باشم روی سمپاشی شخصی به آقای مشایخی رأی نمی‌دهم ولی چون معتقدم که غرض را باید کنار گذاشت و اشخاصی معتقد هستند که مدارک بسیار روشنی بر علیه ایشان هست من عقیده شخص خودم را اظهار می‌کنم و آن این است که کمیسیون تحقیق از نمایندگان شعب مجلس و افرادی که در پاکی و حسن نیت آنها تردید نیسیت از هر شعبه یک نفر جمع شوند و به این مدارک رسیدگی بشود اگر مدارک مثبت است و خبط اداری آقای مشایخی مسلم بشود ایشان را باید از همانجا طرد کرد و اگر خلاف این باشد حقیقت باید نسبت به یک فرد فعالی که از اول جوانی می‌خواهد در سیاست وارد شودودر مسائل اجتماعی قدم بگذارد نباید بی انصافی کرد. بنده از تذکار این مطلب هم ناگزیر هستم که بگویم در فراکسیون حزب دمکرات راجع به این موضوع کرارا بحث شده است افراد موافق و مخالفی بوده‌اند و بالاخره نتیجه مصوب فراکسیون این بوده است که افراد را در دادن رأی ازاد بگذارد. البته افراد از لحاظ حرارت حزبی و آن حس همکاری و نزدیکی حزبی که در سیاست باید باشد ممکن است این نظر را قبول نکنند و بگویند باید به تمام افراد حزبی رأی داد ولی در هر حال این را بنده ناچارم متذکر شوم که فراکسیون در رأی خودش افراد را در هر حال آزاد گذارده است که افراد رأی بدهند یا ندهند (صحیح است)

رئیس- آقای حائری‌زاده اجازه خواسته‌اید اگر توضیحی راجع به بیان ایشان دارید بفرمایید.

حائری‌زاده- بلی چون سوء تعبیری شده است در عرایض بنده اجازه بفرمایید.

رئیس- بفرمایید.

حائری‌زاده- ناطق محترم تلویحاً موضوع را جنبه غرض خصوصی بهش دادند. در صورتی که خدا شاهد است بنده با این آقای مشایخی هیچ نظر خاصی ندارم و من یک اصولی را در جلسه سابق به عرض آقایان رساندم وکیل باید دارای صفاتی باشد باید معروف به امانت و درست باشد، کافی نیست بگویند محکوم به امور کیفری نشده است. باید معروفیتش به امانت و

درستی محرز باشد، این کرسی‌ها مهم‌تر از این است که ما داریم فرض می‌کنیم. مقدرات میلیون‌ها افرادی که در این مملکت بعدها زندگانی خواهند کرد و امروز هستند سپرده شده به دست ما که روی این کرسی‌ها نشسته‌ایم (صحیح است) بدبختی و خوشبختی ملت ایران چه آنهایی که امروز زندگانی می‌کنند چه نسل‌های آینده بسته به نظر و تصمیم و عزم و اراده‌ای است که ما اینجا می‌گیریم. اشخاصی که امتحانات نداده‌اند هر چند جوان است برای کارها لیاقت هم دارد بنده یک آدم لایقش می‌شناسم و کارهایی را که لیاقت داشته باشد انجام بدهد بهش رجوع بکنند بسیار هم خوب است ولی کار نمایندگی و دخالت در امور اجتماعی و عمومی کار هر کس نیست فقط جوانی و فعالیت و پرکاری و پرهوشی مؤثر نیست اعتماد و ایمان به قدس و تقوای واقعی لازم دارد و منایشان را به آن درجه از قدس و تقوی که این صندلی‌ها لازم دارد اطلاع ندارم که همچو قدس و تقوایی داشته باشند، همچو امتحانی هم هنوز نداده‌اند، بلکه خلافش شهرت دارد و چون در محکمه موضوع روشن نشده است من نخواستم مدارک واسناد خصوصی را اینجا طرح بکنم برای این که من نظر خصوصی با یک جوانی که تازه وارد زندگی اجتماعی شده است ندارم. می‌خواهد زندگی کند دراین مملکت. و به این فرمایشی که فرمودند که بنده هم با جناب آقای قوام‌السلطنه همکاری داشته‌ام بنده هیچ نظر خاصی با قوام‌السلطنه و غیر قوام‌السلطنه نداشته و همکاری و نوکری هم دو تا است بنده بیش از این در این موضوع عرضی ندارم.

رئیس- آقای مکی.

مکی- اینجا نماینده محترم آقای ابوالقاسم امینی ضمن بیان خودشان خواستند یک نکته اساسی و به اصطلاح خودشان مهارتی در کار به خرج داده باشند که موضوع آقای مشایخی را با آقای قوام السلطنه و دوستی آقای قوام السلطنه اینطور وانمود بکنید که از نظر آقای حائری زاده چون دوست آقام قوام‌السلطنه است و نوکر آقای قوام‌السلطنه است از این لحاظ با ایشان مخالف هستند بنده را همه آقایان مسبوقند از اعضاء مؤسس حزب دمکرات ایران بودم و عضو کمیسیون تشکیلات حزب بودم و حتی منشی آن کمیسیون هم بودم. بنده در حزب دموکرات ایران یک افراد بسیار با پرنسیپ و با وجدان و با ایمان و علاقمند به کشور ایران را می‌شناسم (صحیح است) الان در بین آقایان نمایندگان شاهد زیاد من دارم که پس از این که ما به نمایندگی مجلس انتخاب شدیم یک دسته از افراد وطن پرست و با ایمان و جوان‌های فعال و درستکار حزب دمکرات ایران که هیچ گونه تاکنون در جامعه شهرت سوئی ندارند دور هم جمع شده‌اند آقای دکتر طباء آقای دکتر راجی (صحیح است) آقای دکتر بقایی، آقای برزین، عرض کنم حضورتان خیلی‌ها بودند، آقای صادقی، بنده خیلی از این جوان‌های پاک وحساس را دیدم که آمدند پس از این که انتخاب شدند گفتند آقا باید به فکر تصفیه بیفتیم. آقای دکتر راجی که من واقعاً به ایشان ایمان دارم و می‌دانم که جامعه هم به ایشان یک حسن نیت و حسن ظنی دارند. اینجا فرمودند که این کار را ما دیر به فکرش افتادیم بنده از خود ایشان استدعا می‌کنم که این عده بیست و پنج، بیست و شش نفری که آقای بختیار هم جزء آن عده بودند و خیلی از آقایان که بنده باید بگردم آن‌ها را پیدا کنم آقای فرامرزی که عضو حزب نیستند. همه از روز اولی که جمع شدیم به فکر تصفیه بودیم و حتی آقای فرامرزی هم یک سرمقاله در روزنامه کیهان به این کار اختصاص دادند که یک دسته از وکلای حساس حزب دموکرات به فکر تصفیه مجلس افتاده‌اند و تقدیر کردند این عمل را. پس بنده از آن اشخاصی بودم که از بدو ورود به حزب دموکرات و همچنین از موقعی که بنده وارد مرحله نمایندگی مجلس شدم علاقه داشتم که حزب دموکرات در داخله‌اش و همچنین نمایندگانش باید تصفیه بشود ودر حزب هم که غالباً صحبت می‌شد بنده از طرفداران جدی تصفیه حزب بودم و عقیده‌ام این بود که اگر حزب دموکرات ایران تصفیه بشود یک حزبی است که مفید به حال مملکت ایران خواهد بود و می‌تواند مصدر خدمات مهمی برای کشور بشود (صحیح است) اما متأسفانه در این حزب یک دسته‌ای با انواع و اقسام خودشان را انداختند تو و بعضی از اشخاصی که حتی کمیسیون تفتیش آنکت آنها را مردود تشخیص داد. یک کمیسیون تحقیق یعنی سوکمیسیونی که جزء کمیسیون تشکیلات بود برای این کار معین شده بود و اینها آنکت آقای مهدی مشایخی را مردود تشخیص دادند. آقای مهدی مشایخی که از این جریان اطلاع پیدا کردند پس از ده پانزده روز که از این جریان گذشت رفتند پیش آقای قوام‌السلطنه شکایت کردند که یک دسته‌ای در حزب دمکرات هستند که اینها مانع از ورود اشخاص فداکار و صحیح‌العمل هستند، آنکت مرا رد کردند و همه آقایان مسبوقند که آقای قوام‌السلطنه یک شخص پیر باحجب و حیایی است و زود مأخوذ به حیا می‌شود (صحیح است) و هر کس خودش را به آقای قوام‌السلطنه منسوب کند و صورت ظاهر هم شده است تظاهر به دوستی با ایشان بکند ودر زیر سرپوش طلایی آقای قوام‌السلطنه به بعضی از کارها هم دست بزند چون آقای قوام‌السلطنه یک شخصی است که هم زود مأخوذ به حیا می‌شود و هم محبوب هستند شاید در صدد تحقیق موضوع برنیایند و روی این اصول همه آقایان می‌بینند که وقتی آقای قوام‌السلطنه روی کار آمدند افکار عمومی ایشان را روی کار آورد و توجه تمام طبقات مملکت متوجه ایشان بود. و اول هم که آمدند اگر ملاحظه فرموده باشید حتی یک روزنامه مخالف هم نسبت به ایشان اظهار مخالفت نکرد ولی در خلال مدت زمامداری ایشان متأسفانه یک اشخاصی ناپاک یک اشخاصی که در جامعه افکار عمومی آنها را محکوم کرده خودشان را به آقای قوام‌السلطنه نزدیک کردند نزدیکی این اشخاص با آقای قوام‌السلطنه کم کم در جامعه باعث این شد که این توجه مخصوصی که افکار عمومی نسبت به آقای قوام‌السلطنه داشت منحرف بشود، من تصور می‌کنم که این افرادی که خوشنام نیستند و نوکر آقای قوام‌السلطنه گشته‌اند به خودشان ثابت شد که زیاد در بقای دولت ایشان‏ نه تنها مؤثر نبودند بلکه در تزلزل‌های دولت ایشان در این هفده ماهه مؤثر بوده‌اند چنان که چندین مرتبه کابینه‌شان را ترمیم کردند و به همین دلیل است که یک اشخاصی خودشان را به ایشان نزدیک کرده‌اند که افکار عمومی آنها را نمی‌پسندیده. حالا افکار عمومی بنده تصور می‌کنم که صحیح هم قضاوت کرده (صحیح است) و همیشه افکار عمومی این کشور بر مسند قضا نشسته و منشور حقیقت را هم امضاء کرده (صحیح است) ما نمی‌توانیم برخلاف افکار عمومی ایران تظاهری بکنیم (صحیح است) وقتی که ایشان اعتراض کردند که فلانی در کمیسیون تفتیش با آنکت من مخالفت کرده یک آنکتی هم بردند آنجا سر نهار وعین عبارتی است که آقای موسوی‌زاده به من گفتند، گفتند آنکتش را آقای قوام السلطنه خودشان معرفش بودند. و یکی را هم دادند به آقای موسوی‌زاده گفتند جان من امضاء کن. آقای موسوی‌زاده هم امضاء کردند. هیچ در حزب سابقه این که در کمیسیون تشکیلات این موضوع رسیدگی شده باشد ندارد و بعد هم آن آنکت از دفتر رهبر کل صادر شد و ایشان عضو حزب شناخته شد. پس بنابراین آقای مخبر محترم خواستند از این نطق خودشان در اینجا یک موضوعی را وانمود کنند که مخالفت با آقای مشایخی از لحاظ این است که ایشان ارتباط با آقای نخست وزیر دارند در صورتی که بنده به عکس ایشان فکر می‌کنم و تکذیب می‌کنم و بنده هم از کسانی هستم که معتقدم در حزب دموکرات و همچنین سایر احزابی که در تهران هستند چه بسا افراد وطن‌پرست درست و پاکدامن و با تقوی وجود داشته باشد و بنده نمی‌خواهم انکار اشخاص موجه و صلاحیتداری را بکنم که در احزاب مختلف یا درحزب دمکرات ایران عضویت دارند ولی معتقد هستم که افراد بدو آن افرادی که افکار عمومی آنها را محکوم کرده است حکم یک دندانی را دارند که چرک کرده و کثافت کرده باید آن را با کلبتین کشید و انداخت دور تا آن بدن و آن جامعه اصلاح شود و اگر این کار را ما از روز اول کرده بودیم بنده تصور می‌کنم که وضعیتمان بهتر از امروز بود (دهقان- جلوی ضرر را از هر جا که بگیرید منفعت است) و بنده خیال می‌کنم اگر بتوانیم موفق بشویم خدمت به مملکت بکنیم یکی از طرقش این است که سعی بکنیم افرادی را که جامعه به خوبی آنها گواهی نمی‌دهد و آنها را افکار عمومی طرد کرده است از اطراف دولت آقای قوام‌السلطنه با هر فشاری که شده خارج کنیم تا مملکت بتواند رو به آسایش و اصلاحات برود این قسمتی بود که بنده در جواب فرمایشات آقای امینی می‌خواستم به عرض آقایان نمایندگان برسانم واما موضوع مخالفت بنده با اعتبارنامه آقای مهدی مشایخی بنده از لحاظ کیفیت انتخابات شهرری وارد نمی‌شوم فقط از لحاظ صلاحیت و عدم صلاحیت ایشان وارد می‌شوم و در اینجا که در حضور آقایان ایستاده‌ام اولاً خداوند متعال را شاهد می‌گیرم و به وجدان خودم سوگند یاد می‌کنم که من هیچ گونه مخالفتی با آقای مشایخی نداشتم و ایشان را هم نمی‌شناختم تا قبل از این که به شهرداری بروم و پس از این که در شهرداری بودم آقایان مخبرین جراید اینجا هستند مدیران جراید بودند در روز دوم و سومی که بنده به سمت معاونت شهرداری انتخاب شدم. به موجب امر نخست وزیر یک مصاحبه مطبوعاتی بود در آن مصاحبه مطبوعاتی بنده یک عرایضی کردم که در روزنامه اطلاعات چاپ شده است عرض کردم من داوطلب این مقام نبودم و پس از آنکه به من زیاد اصرار شد قبول کردم حالا هم که در شهرداری مانده‌ام فقط برای این است که بتوانم شهر تهران خدمتی بکنم و مطمئن باشید که

من نماینده افکار عمومی تهرانم، مادامی که بتوانم در شهرداری خدمت بکنم می‌مانم مادامی که نتوانم مصدر خیانت نخواهم شد و روی همین اصل هم که مصدر خیانت نشوم از شهرداری استعفا کردم و پس از آن که استعفا کردم چند نفر از آقایان نمایندگان هم که اینجا حاضرند و بنده اسم می‌برم بنده را احضار کردند و اصرار کردند با فشار تکلیف کردند باید برگردید آقای خسرو قشقایی بودند، آقای الهیار صالح بودند. عرض کنم حضورتان چند نفر از آقایان نمایندگان بودند وقتی اصرار کردند گفتم جایی که خدمت جرم شناخته شود درستی جرم شناخته شود، بنده دیگر خدمت نخواهم کرد و محال است که پست شهرداری را قبول بکنم و پس از این که از شهرداری استعفا کردم چون در وزارت راه پست بنده محفوظ بود یک دینار از حقوق بنده کم نشد و در وزارت راه مشغول شدم بعد هم از وزارت راه به وزارت کار و تبلیغات رفتم و در آنجا مشغول شدم و یک روز هم بنده بیکار نماندم و همیشه کار داشته‌ام اگر تصور بکنید من از شهرداری استعفا کردم بیکار بودم و صدمه‌ای رسیده به بنده خیر، مخالفت بنده با آقای مشایخی در نامه که بنده به آقای نخست وزیر نوشته بودم و در روزنامه‌ها هم چاپ شد صریحاً قید کرده بودم چون ایشان یک کارهایی می‌کنند که خلاف وجدان است و بزیان جامعه است و سوء‌استفاده‌هایی می‌شود و من وجداناً ناراحت هستم بنابراین از خدمت شهرداری استعفا می‌دهم و شاید هم از این عبارت یکقدری تندتر بود که اگر ایشان یک شخص پاک و موجهی بودند بایستی به وسیله دادستان به نام مفتری بنده را تعقیب کرده باشند که این تهمتی را که به بنده زدید بیا ثابت کن ولی چون بنا به مثل معروف «سگ داند و پینه دوز در انبان چیست» می‌دانستند دلایلی دارم روی آن موضوع را پوشاندند و از من آن دلایل را نخواستند بعد از پانزده روز از طرف نخست وزیر یک نامه که باز من دارم خطاب معاون به من کرده بودند که دلایلتان را بیاورید من ببینم تا او را تعقیب کنم و بنده یک عده را معرفی کردم. آقای هیئت آن وقت دادستان دیوان کشور بودند آقای امیرعلایی وزیر کشاورزی بودند آقای رشاد دادستان دیوان کیفر بودند اینها را تقاضا کردم که حاضر بشوند و من دلایل و اسنادم را بدهم تا دلایل و علائم جرم از بین نرود و الّا بنده حاضر نبودم بنویسم و دلایل و آثار جرم از بین برود و بنده اینجا که می‌خواهم دلایلی را به اطلاع آقایان برسانم فقط مستظهرم به وجدان پاک آقایان که نبینند کی دارد این بیانات را می‌کند این اسناد را رسیدگی بکنید و دلایل بنده را ببینید و توجه بفرمایید که فردایی هم هست بنده معتقدم که آخرت هست هم در دنیا ما باید حساب پس بدهیم و هم در آخرت باید حساب بدهیم. زیرا بار این که کی آمده التماس کرده کی از قیافه‌اش خوشش می‌آید کی از قیافه‌اش بدش می‌آید نروند. وجدان خودشان را حکم قرار بدهند واگر بخواهند از وظیفه وجدانی خودشان منحرف بشوند بدانند که فردایی هم هست ودراین دنیا هم انصافی هست پس بنابراین بنده اگر دراین عرایضی که می‌کنم و دلایلی که اقامه می‌کنم فقط مستظهرم به وجدان آقایان نمایندگان محترم برای این است که من اکثریت آقایان را می‌شناسم شاید تمام آقایان این طور باشند ولی اکثریتی که من از نزدیک می‌شناسم و تماس و ارادت دارم همه را مردمان باوجدان و موجهی می‌دانم و امیدوارم که وجدانتان آن طور که باید و شاید قضاوت کند و بین حق و باطل را تشخیص بدهد. بنده از اولین قدمی که در شهرداری وارد شدم البته سوابق آقای مهدی مشایخی را شنیده بودم در ثبت اسناد شنیده بودم در مالیات بر درآمد شنیده بودم و یک مرتبه هم خودم چیزی که دیدم در دوره چهاردهم، بنده عضو انجمن انتخابات تهران بودم در حوزه ۲ یکی مشاور اعظم پزشکیان به وند یکی حسن معاصر که یک وقتی دادستان ارتش بوده، بنده بودم. صادق نراقی از تجار عضو بودند و یکی دو نفر دیگر هم بودند بنده اولین مرتبه‌ای که آقای مهدی مشایخی را دیدم آنجا دیدم برای انتخابات فعالیت می‌کردند ایشان با یک شناسنامه عوضی وارد شدند، بنده خیلی دقت می‌کردم و از آقای وکیل استدعا می‌کنم که اگر راجع به عضویت بنده غیر از این بود در دوره چهاردهم اینجا بگویند بنده خیلی سخت‌گیری می‌کردم و عقیده‌ام این بود که رأی با پول، با زور، با تطمیع نباید وارد صندوق بشود و در آن صندوقی که بنده بودم در صندوق ۲ دولت موجه‌ترین افرادی که ممکن بود از آن صندوق درآمدند آقای دکتر شفق در آن صندوق نفر دوم یا سوم بودند آقای ملک‌الشعراء بودند آقای مهدی باتمانقلیچ که در تمام صندوق‌ها رأی داشتند در آنجا بیشتر از ۳۷ رأی نداشتند ولی در صندوق‌های دیگر آراء شان زیاد بود (یکی از نمایندگان- در اردبیل زیاد رأی داشتند) در هر صورت بنده سعی می‌کردم که شناسنامه تطبیق بکند با آن کسی که می‌آید رأی می‌دهد. شناسنامه‌ای که ایشان ارائه دادند که متعلق به خودشان نبود بنده خیلی پرخاش کردم که این شناسنامه با شما تطبیق نمی‌کند آقای افجه‌ای دادیار وزارت دارایی در آن انجمن بودند قرار شد از ایشان تحقیقات بکنند و برای ایشان پرونده تشکیل بدهند بنده هم آن وقت نمی‌دانستم که ایشان آقای مهدی مشایخی هستند. این طور آمدند و یک همچو شناسنامه‏ای داشتند که مورد تعقیب این اشخاصی که عرض کردم قرار گرفتت آقای مشاور اعظم پزشکیان در انجمن بودند آقای حسن معاصر دادستان ارتش بودند. بنده بودم آقای افجه‌ای بودند، چون من در دو صندوق کار می‌کردم دو تا دادیار بودند پس از این که بنده به ایشان پرخاش کردم که آقا این یک خیانت ملی است چرا مرتکب شدید و قرار شد پرونده برای ایشان تشکیل بدهند چند تا تلفن از چند جا شد که آقا این شخص محترمی بوده است این رئیس مالیات بر درآمد تهران بوده چنان بوده چنین بوده. سجل اشتباهی بوده، بعد از آنی که چند دقیقه آنجا توقیف بودند یا این که نگهشان داشتند آقای دادیار خواستند که مرخصشان بکنند و رضایت خواستند بنده هم رضایت دادم به شرافت خودم سوگند یاد می‌کنم که یک کلام پس و پیش ندارد اشخاصش را هم اسم بردم صندوق ۲ دولت بوده واولین مرتبه بوده که من آقای مشایخی را دیدم تا روزی که در شهرداری بنده با ایشان مواجه شدم و دیدم که‌ای داد این آقا همان کسی است که بنده در صندوق ۲ دولت ایشان را با شناسنامه عوضی دیدم (خنده نمایندگان) بنده از آقایان تماشاچیان استدعا می‌کنم برای این که دلایل من حق است نگذارند حق من از بین برود و اگر نظم را رعایت نکنید اسباب زحمت من خواهد شد. استدعا می‌کنم نظم را رعایت بکنند معذرت می‌خواهم البته بنده یک معاونی بودم، در شهرداری که با حکم ایشان انتخاب نشده بودم بنده بر حسب امر رئیس دولت انتخاب شده بودم و چون در اطراف ایشان زیاد صحبت بود و می‌دانستم از روز اول که ممکن نیست بار ما تا آخر به منزل برسد وقتی که می‌خواستند مرا منتقلم بکنند از وزیر راه خواهش کردم با حفظ سمت مرا بفرستند اگر درآنجا نتوانستم انجام وظیفه بکنم بتوانم به اداره خودم برگردم من که میلیونر نیستم اقلاً از نوکری نیفتم. با این قید بنده به شهرداری آمدم و البته همان طوری که غالب آقایان می‌دانند من در تمام پست‌هایی که در این مملکت داشته‌ام دلم خواسته که مقررات را کاملا اجرا بکنم و هیچ وقت هم زیر بار سفارش و توصیه هیچ مقامی نرفته‌ام و مقررات هر چه بوده اجرا کرده‌ام و حتی وقتی که بنده وارد شهردارری شدم اولاً خیلی به ایشان احترام می‌گذاشتم حقیقت را اگر بخواهید از خودشان هم اگر بپرسید تصدیق خواهند کرد و عقیده‌ام این است که اگر یک چوبی را هم پشت یک میزی گذاشتند مادون باید نسبت به مافوق خودش رعایت مقررات را بکند. بنده خیلی با رعایت نزاکت با ایشان رفتار می‌کردم غالب آقایان هم در آن موقع توی شهرداری می‌آمدند می‌رفتند و می‌دیدند من یک آدم مقرراتی بودم ولی در آنجاهایی که حق امضاء و حق نظر داشتم فرض می‌ایستادم و به هیچ عنوانی زیر بار هیچ کس نمی‌رفتم. شواهد زیادی دارم آقای آشتیانی‌زاده می‌دانند توصیه‌ای از آقای فیروز شد قبول نکردم و زیرش هم نوشتم اینجا دارالمعجزه نیست آقای فیروز هم معاون سیاسی نخست وزیر بودند. به ایشان بگویید یا می‌مانم یا می‌روم و تا وقتی باشم زیر بار توصیه کسی نمی‌روم. آن کاغذی را هم که نوشته بودند به خودشان دادم ببرند پهلوی آقای فیروز بنده آنجا که رفتم عقیده داشتم به این ملت ستمدیده به این مردمی که واقعاً از همه چیز محروم هستند باید خدمت کرد و بهترین جاهایی که می‌شود خدمت کرد پست شهرداری است و بنده از هیچ خدمتی مضایقه نمی‌کردم هفته‌ای یک مرتبه می‌رفتم اداره متوفیات تمام مجراهایی که گرفته بود خود بنده می‌رفتم کار یک رفتگر را هم آنجا می‌کردم. برای این که واقعاً کاری برای این مردم کرده باشم. چند روزی که بنده در شهرداری بودم اعلان مناقصه‌ای داده شد که شهرداری تهران هشت میلیون تومان اسفالت کاری تهران را به مناقصه می‌گذارد. قاعده این طور بین بنده و آقای مشایخی قرار گذاشته شده بود که هر مناقصه مهمی که اتفاق بیفتد یا بنده یا ایشان در مناقصه شرکت کنیم بنده را در مناقصه خبر نکردند (برزین- شرکت کنید؟ یعنی چه یعنی حضور داشته باشید؟) بلی یعنی حضور داشته باشیم در جلسه شرکت کنیم بنده را شرکت ندادند در این جلسه. بعد از چند روز آقای مهندس شمس رئیس اداره ساختمان آمدند توی اطاق بنده و گفتند آقا اسفالتکاری تهران به ۸ میلیون تومان

به مناقصه گذاشته شد و برنده مناقصه هم آقای کی نژاد شدند گفتند متری ۱۱ تومان و سه ریال. پرسیدم زمانی که آقای ابتهاج شهردار تهران بودند چند می‌دادند؟ گفتند ۷ تومان و یک چیزی بالا شاید دو سه قران‏، گفتم خوب پارسال هزینه زندگی بیشتر بود کرایه‌ها زیادتر بود جنگ تمام نشده بود چطور آقای ابتهاجی که تمام جراید هوایش می‌کردند که دزد است این آمده به هفت تومان و چهار قران داده و بنده معاون شهرداری باشم و متری ۱۱ تومان و سه قران بدهند و بعد بگویند صد رحمت به کفن دزد اولی (اقبال- ابتهاج دزد نبود) بنده عرض می‌کنم روی دزدی اشخاص نمی‌خواهم حرف بزنم (فرامرزی- رفقای مشایخی هم می‌گویند دزد نبوده حرفتان را بزنید) (امینی- به این هم اخطار می‌کنید؟) ... بنده به آقای ابتهاج نظری نداشتم بزرگ‌ترین ساختمان همان قسمت .. (یکی از نمایندگان- آقا از موضوع خارج نشوید) گفتم آقای ابتهاج را اینطور می‌گویند و ما هم اگر این طور بکنیم در جامعه هو خواهیم شد. گفت آقا پس شما خبر ندارید آقای مشایخی جریان را به آقای نخست وزیر نوشته که ما یک ساله آسفالت تمام طهران را به مناقصه دادیم از قرار متری یازده تومان و خورده‌ای. برنده مناقصه هم آقای کی‌نژاد شدن. آقای نخست وزیر هم در حاشیه آن گزارش مرقوم فرموده‌اند در صورتی که یک ساله با هشت میلیون تومان تمام تهران آسفالت بشود موافقم. بنابراین شما هیچ گونه راجع به اسفالت‌کاری تهران نمی‌توانید صحبت کنید که گران‌تر است زیرا جناب آقای نخست وزیر اجازه داده‌اند گفتم ولی وجدان ما اجازه نمی‌دهد که چنین کاری بشود من حاضرم که خودم شخصاً بروم و به آقای نخست وزیر عرض بکنم و من یقین دارم که اگر ایشان متوجه این موضوع بشوند فوری دستور می‌دهند مناقصه تجدید بشود. بالاخره پس از فکر زیاد این طور به خاطرمان رسید که بگوییم یک کمیسیونی از شورای فنی شهر و چند نفر از مهندسین برجسته وزارت راه که از اسفالت‌کاری اطلاعاتی دارند دعوت بکنیم ببینیم آیا با ۸ میلیون تومان می‌شود تمام تهران را اسفالت کرد یا نه و آیا تمام دستگاه‌های اسفالت‌پزی تهران مجهز است که یک ساله تهران را اسفالت بکند یا خیر؟ این کمیسیون دعوت شد از طرف وزارت راه. آقای مهندس حامی که الان هم مدیر کل راه شوسه هستند ایشان هم آمدند به کمیسیون و شورای فنی شهر هم شورایی بود که از زمان حکومت اعلی حضرت فقید تأسیس شده بود و پس از این که آقای مشایخی به شهرداری آمدند آن شورا تعطیل شده و نیست. تا آن زمان بوده. تا این که شورای فنی به دعوت من تشکیل شد چند نفر از مهندسین و آقای مهندس حامی و اینها آمدند که رسیدگی بکنند قبل از این که بیایند رسیدگی بکنند این آقای حشمتی که فعلاً مدیر کل امور مالی شهرداری هستند و همه آقایان لابد در اطراف ایشان شنیده‌اند که دست آرسن لوپن را از پشت بسته‌اند ایشان مدی کل امور مالی هستند. (یکی از نمایندگان- کی آقا؟) آقای حشمتی که مدیر کل امور مالی است و سوابق زیادی داشته‌اند و پرونده هم در دیوان کیفر داشتند ایشان به مدیر کلی امور مالی شهرداری منصوب شدند. پس از انتصاب آقای مشایخی یکی از مدیر کل‌هایی که آمده به شهرداری ایشان بودند یک روز آمدند توی اطاق من و گفتند فلانی شنیده‌ام می‌خواهیم مخالفت بکنی با این هشت میلیون تومان اسفالت گفتم بله گفت این کار را نکنید گفتم چرا؟ گفت برای این که به خودت ضرر می‌زنی چون مرسوم است در شهرداری صدی دو که بایستی به مقاطعه کار پرداخت این را به طور پورسانتاژ به شهردار و معاون شهرداری و دستگاه حسابداری شهرداری می‌پردازند و شما به صدی دوی خودتان ضرر می‌زنید گفتم این صدی دو روی چه اصلی است؟ گفت این مرسوم بوده گفتم به عقیده من این دزدی است (برزین-تحقیقاً) و اگر در سابق هم کسی گرفته باید تعقیب بشود و من عقیده‌ام این است در موضوع آسفالت که کلاه سر شهرداری گذاشته شده زیرا تمام مقاطعه کارها با همدیگر تبانی کرده‌اند و یک نفر برنده شده به متری ۱۱ تومان و خورده‌ای، طوری برآورد کردند که یک نفر برنده بشود یکی یازده تومان و ریال بوده یکی یازده تومان و نه ریال بوده و یکی یازده تومان و چهار قران و در نتیجه این شخص برنده شد و من تا جان داشته باشم محال است بگذارم این اسفالت بشود و در عین حال آن شورا خواسته صورت جلسه را بنویسد به آقای مشایخی خبر رسید که شورای همان عده مهندسین این طور در نظر گرفته‌اند اسفالت‌پزی تهران مجهز نیست برای این که یک ساله بتواند تهران را اسفالت بکند ثانیاً با ۸ میلیون تومان ثلث تهران را هم نمی‌شود اسفالتش کرد این طور صورت مجلس را آقایان تنظیم کردند و آقای مشایخی که از این جریان اطلاع حاصل کردند فوراً شرفیاب خدمت آقای نخست وزیر شدند و گفتند قربان طوری که اطلاع رسیده این مقاطعه کارها با هم تبانی کردند و این به ضرر شهرداری بوده اجازه بفرمایید که بنده این هشت میلیون تومان را خوردش بکنم به دفعات مناقصه بدهیم. خوب آقای قوام‌السلطنه هم وقتی که همچنین عبارتی را بشنوند که تبانی شده قبول کردند و گفتند خودتان می‌دانید. مناقصه به هم خورد این اولین دفعه‌ای بود که بنده سوء‌نیت ایشان را در عمل مشاهده کردم. از این جا برای بنده سوء‌ظن ایجاد شد که در این قضیه تبانی در کار بوده و منظور ایشان از این مناقصه و این تشریفات و این گزارشات این بود که ضمناً تصدیق از آقای نخست وزیر هم گرفته باشند که ما به اطلاع آقای نخست وزیر رساندیم. خوشبختانه نمی‌دانم چطور شد که بهم خورد. پس از چندی که بنده از شهرداری بیرون آمدم. بنده دو ماه و دو روز کم بیشتر در شهرداری نبودم اعلان مناقصه‌ای داده شد برای اسفالت تهران به دو میلیون یا بیشتر. مایر عبدالله یهودی با ۶ تومان و خورده‌ای برنده مناقصه شد. مایر عبدالله تا آنجایی که بنده تحقیق کردم هیچ گونه سابقه اسفالت‌کاری در تهران تا آن تاریخ نداشته و از این تاریخ وارد مناقصه اسفالت‌کاری شده گویا سابقاً یک مدتی با آقای مشایخی با هم شغل آزاد داشته‌اند یک شرکتی با همدیگر داشته‌اند و یک چیزهایی را در آنجا وارد می‌کردند و یک چیزهایی م‌فروختند. یک همچو چیزهایی بوده خلاصه تا این تاریخ آقای مایر عبدالله هیچ گونه سابقه اسفالت یا سابقه ساختمان جاده و غیره را نداشته از این تاریخ اولین دفعه‌ای است که آمده وارد این کار شده (برزین- تبعه ایران است؟) خیر تبعه ایران هم نیست و برای اطلاع آقایان عرض می‌کنم که یک جنایتی را این آقای مایر عبدالله کرده که بزیان ملت و مملکت ایران است و آن عبارت است از بردن شش میلیون متر حق‌السهم دولت ایران از پارچه کارخانه‌جات نساجی ژاپن (اقبال- بلندتر بفرمایید.) بعد از جنگ انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها در نظر گرفتند برای تأمین احتیاجات دنیا قسمتی از کارخانه‌جات نساجی ژاپن را بیندازند پس از این که کارخانه‌جات نساجی ژاپن به کار افتاد یک مقداری برای دولت معین کردند من جمله برای ایران ۹ میلیون متر سهمیه معین کردند از طریق سفارت امریکا نامه‌ای به وزارت خارجه دولت شاهنشاهی ایران نوشتند که نه میلیون متر شما حق‌السهم پارچه‌تان است شما تجار ایرانی را معرفی کنید که از این پارچه‌ها حق‌السهم خود را بگیرند. یک ماه و نیم نامه در وزارت خارجه ماند و ترتیب اثر داده نشد. پس از یک ماه و نیم نامه به وزارت پیشه و هنر احاله شد، دو ماهی هم در وزارت پیشنه و هنر ماند آقای مایر عبدالله و آن سلیم عینی و یک دسته یهودی دیگر رفتند به سفارت امریکا و گفتند آقا ایرانی‌ها توانایی خرید چنین پارچه‌ای را ندارند و یا نمی‌خواهند این را اجازه بدهند که ما وارد بکنیم و ما بفروشیم در اینجا با سفارت امریکا قراری گذاشتند و بالاخره ۶ میلیونش را این آقایان یهودی‌ها گرفتند و تا آنجا که بنده اطلاع دارم وزارت پیشه و هنر با تبانی این یهودی‌ها این کار را کرده و آقایان تجاری که اینجا نشسته‌اند بنده تصور می‌کنم که خود آقای نیکپور آقای اخوان. آقای ارباب مهدی اینها همه اطلاع دارند (مهدی ارباب- در موقع به حسابش رسیدگی می‌شود) (رضوی- پس موقعش کی است؟) بهر حال آیا به تجار ایرانی هم که به فلسطین یا شامات می‌خواهند بروند تجارت بکنند این طور به آنها آزاد اجازه داده می‌شده که هر غلطی می‌خواهند بکنند بکنند؟ یکی از جنایات مایر عبدالله این بود بعد هم وارد زمینش می‌شوم که بالای نهر کرج راجع به لوله کشی تهران گرفته. خلاصه یک همچو تجار یهودی در ایران پیدا می‌شوند که می‌آیند و اسفالت‌کاری تهران را شروع می‌کنند و این قضیه اسفالت را بنده می‌خواهم عرض کنم امیدوارم که وزارت خارجه ایران و وزارت پیشه و هنر ایران اقداماتی بکنند که اگر بنا است سهمیه‌ای داده شود به تجار ایرانی داده شود (صحیح است، صحیح است) و دست این یک مشت تجار یهودی فلسطین یا بغدادی را که شیره این ملت را دارند می‌مکند یک طوری با قوانین کوتاه نمایند. بنده خیال نمی‌کنم این مجلس مجلس نامساعدی باشد برای این که بنده به وجدان پاک آقایان کمال اطمینان را دارم و می‌دانم یک همچو قوانینی که به نفع ملت و مملکت ایران به شاد این مجلس تصویب خواهد کرد و این قبیل تجار یهودی را که به هیچ چیز ما ابقاء نمی‌کنند محرومشان بکنند بنده در اطراف این که چرا این معامله را با مایر عبدالله کردند شنیدم که صدی پنج و بعضی‌ها می‌گویند صدی ده پرداخته می‌شود در وجه آقای شهردار (یکی از نمایندگان-شهردارسابق) بله شهردار سابق و حالا بنده

دلایلی دارم برای این کار. دلایل بنده این است که تا ۲۵ یا ۲۰ هر برج حقوق به رفتگر یا حقوقی که روزی ۶ ریال بیک شیرخواری که الان بنده برای آقایان تشریح می‌کنم که مثلاً باید پنجاه هزار تومان بپردازند پرداخته نمی‌شود ولی مایر عبدالله مرتباً چک‌هایش پرداخته می‌شود و در شیرخوارگاه روزی ۸ نفر تلفات داده می‌شود بنده بشرخوارگاه وارد شدم. به وسیله پرورشگاه شهرداری وارد شدم. به مؤسسه پرورشگاه شهرداری وارد شدم. به والله به نام مقدسات قسم اگر آقایان توجه نکنند خون این اطفال به گردن آن نمایندگانی است که تصویب می‌کنند اعتبارنامه آن افرادی را که مؤثر در این کارها می‌دانند و آن اطفالی که رفته‌اند خونشان بالاخره به گردن یک دسته‌ای خواهد افتاد خلاصه آقای مایر عبدالله پس از یک مدتی که یک پیشنهاد کتبی داده بود که حاضر است با تخفیف ۳۶ درصد اسفالت شهر را انجام بدهد آقای مشایخی دستور صدور آگهی مناقصه می‌دهد و در نتیجه سازش با مقاطعه کار این تخفیف به ده درصد رسیده و ۲۶ درصد به زیان شهر تهران انجام شده است وزارت کشور هم به این جریان اعتراضی کرد و ظاهراً هم جلویش را گرفتند این یکی از کارهای آقای مشایخی بود که با این صورت پس از استعفای اینجانب از شهرداری با مایرعبدالله معامله شد. من اطمینان دارم که نمایندگان محترم قضاوت خودشان را خواهند کرد و تحت تأثیر و تشبثات و گریه و زاری نخواهند رفت. اگر این اعمال با سوء‌نیت و دزدی و غارتگری انجام نگرفته است پس دزدی چیست؟ البته ممکن است بیایند ایشان و بگویند تمام اینها دروغ است ولی من اسناد مدارک دارم که اگر ایشان بخواهند تکذیب کنند باید یک چیزی ودیعه بگذارند که اگر دادستان دیوان کیفر رسیدگی کرد که اگر دادستان دیوان کیفر رسیدگی کرد (آشتیانی‌زاده- پول ندارند ایشان ودیعه بگذارند) (صحیح است) اگر بعدا این موضوع صحت داشت دادستان دیوان کیفر توقیف بکنند از اموال ایشان. یک موضوع دیگری که من می‌خواهم عرض کنم موضوع برق تهران است علت استعفای بنده روی اصل استعفای مهندس معتمد بود. آقایان تحصیل کرده‌ها. آقایانی که در اروپا تحصیل کرده‌اند مهندس معتمد را می‌شناسند این شخص که اکول سوپرپورالکتریک پاریس را طی کرده است و این مجرب‌ترین مهندس الکتریکی است که ما در ایران داریم و نظیر این گویا ما در ایران یکی دیگر هم داشته باشیم که یکی مهندس معتمد است و یکی هم دیگری و این شخص را آقای نریمان آورده بود به شهرداری و رئیس برق تهران کرده بود و پیش از این که ایشان بیایند به برق تهران همه آقایان می‌دانند خاموشی مثل حالا بود هفته دو شب و سه شب در نتیجه کوشش و جدیت، این جوان خاموشی برق تهران را مرتفع کرده و گفتند خیلی کوشش کرد و آقای مهندس هدایت هم کمک کردند یک مقداری از برق راه‌آهن در حدود ۴۰۰ کیلووات با کمک آقای مهندس خسرو هدایت که سهم برزگی داشتند و یک مقداری از برق سلطنت آباد احتیاجات برق تهران را مرتفع کردند آگهی در روزنامه کیهان داده شد که از هفته آینده به کلی برنامه تاریکی در تهران برطرف خواهد شد. این آقای فرامرزی اینجا نشسته‌اند این آگهی‌ها هم منتشر شد بعد عرض کنم حضورتان که آقای مشایخی به فکر افتادند که به اشخاص برق بدهند. تصویب‌نامه‌ای ما داریم در انجمن شهر که منع کرده مادامی که بر قوه تولیدی کارخانه اضافه نشده است به هیچ عنوانی و به هیچ کیفیتی برق داده نخواهد شد ولی برای دادن برق مستمسکی می‌خواست که به یک نفر بدهد و این راه را باز کند آقای محمد قوام تقاضایی کردند از شهرداری که به ایشان یک رشته برق بدهند با خود من که آمدند مذاکره کردند گفتم که اگر ما به شما یک نفر برق بدهیم ۱۸ هزار تقاضا است که همه آنها خواهند خواست و اگرما به شما بدهیم خواهند گفت که آقا چطور شد به اخوی‌زاده آقای نخست وزیر دادید و به ما ندادید اگر خیلی اصرار دارید من ممکن هست از خارج یک برقی بخرم و بشما بدهم چون ایشان یک جوان پاک و منزهی است (صحیح است) زیر بار نرفت وگفت که من نمی‌خواهم بنام من هزار جور جنایت بشود شما به من ندهید به دیگران هم ندهید، چندروز از این مقدمه گذشت. یکروز آقای مشایخی یک نامه‌ای دادند بدست من در اطاق خودشان با حضور آقای پورسالار مدیر روزنامه نخشب و هادی قوام رئیس اداره دخانیات نوشته بود اداره کل برق بدهید کاغذ را دادند به دست من و گفتند به معتمد بگویید که برق بدهند گفتم معتمد برق نمی‌دهد شما برش می‌دارید و همین که برش داشتید من هم استعفا می‌کنم برای این که معتمد آمده وضعیت برق تهران را از آن طرز کثافت خارج کند یک برق که بدهیم نمی‌شود به فلان شخص برق نداد گفتم من با آقای نخست وزیر صحبت کردم ایشان هم متقاعد شدند و به من فرمودند که به محمد قوام برق ندهید و به دیگران هم ندهید این اولین نقطه اصطکاکی بود که بین مشایخی و بنده و مهندس معتمد موجود بود (برزین- دومی) چند روز بعد نتیجه‌ای دارند آقای نیک‌پور در خیابان اسلامبول ایشان سه هزار و خورده‌ای تومان مقروض شدند از بابت بهای برقشان (یکی از نمایندگان- آقای نیکپور در خیابان اسلامبول ...)

رئیس- سؤال بین‌الاثنین نفرمایید مجلس هم منظم است گوش بدهید بهتر متوجه می‌شوید.

مکی- سه هزار تومان ایشان بابت حق اشتراک و انشعاب برقشان بدهکار بودند قاعده چنین بود که هر کجا بدهکار بودند قاعده چنین بود که هر کجا بدهکار بود برقشان را قطع می‌کردند، روی این ترتیب برق آقای نیک‌پور را قطع کردند. تلفنی شد از طرف آقای نیکپور، مباشرشان بود، کی بود، که برق ما را قطع کردند به آقای مشایخی هم همین تلفن شد آقای مشایخی به بنده گفتند که برق نیک‌پور را قطع کردند و این یک اهانتی است به من، بگویید برق ایشان را وصل کنند بنده گفتم الان دستور می‌دهم وصلش بکنند و یکی از مدیران جراید تهران هم که سه هزار تومان مقروض بوده برقش را قطع کردیم و سه روز بهش مهلت دادیم و همان مهلتی را که به آن مدیر روزنامه دادیم به آقای نیک‌پور هم خواهیم داد. بنده تلفنی کردم به آقای نیک‌پور را وصل کردند سر سه روز که شد مجدداً برق را قطع کردیم این مرتبه ایشان خیلی عصبانی شد و آن پول هم البته پرداخته شد ولی کینه‌ای هم از مهندس معتمد در دل گرفته در صورتی که در یک مملکت سبوبازه‌ای اگر یک چنین مهندس با پرنسیب و اصولی و با منطق به وجود بیاید یا باشد یک همچو کاری را بکند باید مجسمه او را از طلا ریخت این موجب شد که وهم و خشم مهندس معتمد در دل آقای مشایخی جای گرفت (مهندس رضوی-مهندسین اغلب انجام وظیفه می‌کنند منتهی توجه نمی‌شود) اداره برق تهران در حدود هشتصد هزار تومان به بانک ملی مقروض بود استدلال مهندس معتمد این بود می‌گفت ما در حدود همین هشتصد هزار تومان طلبکاریم مردم به ما نمی‌دهند ولی ما بایستی با نرخ ۲% و ۶% ربح بپردازیم باید از مشترک گرفت به بانک داد و از رنج اداره برق کاست و در نتیجه بتوان خرج و دخل اداره برق را با یکدیگر تطبیق کرد ناگفته بگذارم که اداره برق تهران در سال در حدود هشتصد هزار تومان فعلاً ضرر دارد قبل از این که آقای مهندس معتمد بیاید یک میلیون و دویست هزار تومان کسر داشت او چهارصد هزار تومان کسر را آورد به هشتصد هزار تومان درسال رساند. حالا هم اداره برق هشتصد هزار تومان در سال کسر دارد (دکتر طبا- در ماه یا در سال) در سال. عرض کنم حضور آقایان بعد از آقای مهندس معتمد یک سلسله برق‌هایی داده شده که من لیستش را دارم و حتی بنده شنیدم برقی به کمپانی استود پیکر داده شده چون سه فاز است. پانزده هزار تومان از این بابت پول گرفته شده است و از همه مهم‌تر یک اعلام جرمی کردند خود کارگران کارخانه برق تهران که در اثر برق‌هایی که داده شده بار کارخانه به قدری زیاد شده که چند ترانسفورماتور سوخته و از این بابت خسارت زیادی وارد شده و ما راجع به این چند فقره اعلام جرم می‌کنیم. یک چنین اعلام جرمی هم کارگران کارخانه برق تهران کرده‌اند اسامی برق‌هایی را هم که داده‌اند خود کارگران کارخانه برق در روزنامه ستاره منتشر کردند وحتی در روزنامه کارگران ایران که وابسته به اتحادیه کارگران است. این لیست برق‌هایی است که داده شده بنده به عرض آقایان می‌رسانم، روزنامه کارگران ایران است البته مسبوق هستید وابسته به کارگران اسکی است و دیگر نمی‌توانیم بگوییم این کارگران و این روزنامه هم مثل آن اتحادیه شورای متحده قلابی هستند. دیگر این یک اتحادیه‌ای است که همه‌مان رسمیتش را تصدیق داریم (مهندس رضوی- آنجا هم کارگرانش قلابی نبودند کارگردان‌های بدی بدی داشت کارگر ایرانی همه جا وطن‌پرست است) (صحیح است) بنده اهانتی به کارگران نخواستم بکنم آنهایی که کارگران را آلت کرده بودند (مهندس رضوی-کارگرها نبودند، چند نفر بودند) می‌گویند اشکالاتی که بار کارخانه را هر روز زیادتر می‌کند برق‌هایی است که داده شده شماره پرونده‌ها، انجمن خیریه کلیمی‌ها خیابان شاهرضا، رازی، محمود نکویی، کریم امیرمکری، دیگر پرویز صدیق وغیره بعد هم می‌نویسد

(یکی از نمایندگان- چند تا؟) سی چهل تا می‌گویند در ماه اخیر آن قدر برق داده شده، بنده یادم می‌آید مرحوم دکتر معاون یک روز قبل از فوتش ناهار

مهمان بنده بودند، آقای دکتر اعتبار هم حضور داشتند، بنده اگر مخالفتی با اعتبارنامه آقای مشایخی کرده‌ام یک تعهدی بود که با آن مرحوم کردم در سر نهار به من گفت که در یکی از کارخانه‌جات در یکی از مریضخانه‌ها در دو ماه پیش یک ماه پیش یک جوانی سوار دوچرخه بوده هنگامی که داشته می‌رفته است با مال بند درشکه تصادف می‌کند و بالنتیجه پرده صفاقش پاره می‌شود می‌برند او را مریضخانه که عملش کنند و اگر هم عملش نمی‌کردند فوت می‌کرد، در حین عمل چون شب بوده یک مرتبه برق قطع می‌شود و تا چراغ بیاورند و می‌خواهند عمل را خاتمه بدهند خلاصه طولانی می‌شود و مریض هم تلف می‌شود. خلاصه اینها جنایات برق دادن است وقتی می‌آیید. برق می‌دهید بیک جایی از یکجائی برق باید قطع شود آنوقت برق یک مریضخانه‌ای قطع می‌شود، بله یکی از آقایان نوشته خیلی محرمانه به کمپانی استودبیکر باز برق داده شده و در عوض اتومبیل گرفته شده است (آشتیانی‌زاده- با کمپانی‌ها روابطشان خیلی خوب است) به کمپانی‌ها برق می‌دهند ولی مریض خانه اگر برق بخواهد نمی‌دهند چرا؟ چون سوء‌نیت است بنده اتخاذ سند می‌کنم که اگر باید بدهند چرا به مریضخانه نداده‌اند و تبعیض شده است و اگر سوء‌استفاده نیست پس چیست؟ بنده اینجا به موجب ماده ۱۵۲ قانون مجازات عمومی اعلام جرم می‌کنم به این برق‌هایی که داده شده این یک قسمت از اعلام جرم بنده است (برزین- ماده را هم بخوانید) ماده ۱۵۲ قانون مجازات عمومی چون جزء ۵ و ۹ ماده ۲۶ قانون متمم دیوان جزای عمال دولت هست و ماده ۱۵۲ قانون مجازات عمومی هست (برزین- ۱۵۲ را بخوانید) احتیاجی ندارد بنده از این لحاظ مطابق این ماده اعلام جرم می‌کنم و این هم روزنامه کارگران کمپانی استودبیکر را می‌گویند برق داده است اینجا می‌گویند به کمپانی استودبیکر برق داده شده، استخر رامسر، کارخانه پاچنارحاجی رجبعلی چوب فروش اینها را می‌گویند این برق‌هایی است که در ماه اخیر داده شده. و مربوط به ماه‌های قبلش نیست. بنده یک قسمت از فجایع و جنایاتی را که در شیرخوارگاه هر روز اتفاق می‌افتد به عرض آقایان می‌رسانم و مطمئن هستم که همان طوری که یک روز بنده رفتم و با چشم گریان برگشتم قلباً همه شما متأثر خواهید شد که این همه جنایت چطور ممکن هست اتفاق بیافتد. شیرخوارگاه در حدود چهارصد نفر اطفال معصوم و شیرخوار در او زندگی می‌کنند که هر کدامشان یک چند روزی بیشتر زنده نیستند. آمار شیرخوارگاه را شما بخواهید آقای دکتر راجی متوجه هستند که من چه عرض می‌کنم آمار شیرخوارگاه را بخواهید معلوم می‌شود ببینید که روزی چند نفر می‌آورند و روزی چند تا از آن درب می‌برند. روزی چند تا از درب می‌آورند و چند روزی بیشتر زندگی نکرده و با فجیع‌ترین وضعی به درود حیات می‌گویند برای هر طفل شیرخواری روزی هفت ریال تعیین شده از این هفت ریال مقداری صرف پرسنل و سازمان اداری می‌شود. من تصور می‌کنم که از این هفت ریال بیش از چهار ریال به هر طفلی نرسد. آیا سزاوار است که از این مبلغ اشخاصی را بدون هیچ گونه حق استخدام سربار شیرخوارگاه نموده‌اند؟ یک کسی هست با ایشان منسوب هست به نام دانشوری ایشان طبیب نیست به نام دکتر دانشوری استخدامش کردند که از بودجه نوانخانه ماهی چهارصد تومان به او حقوق می‌دهند که طبیب آنجا باشد نه طبیب است نه دیپلم دارد نه دکتر است و نه آنجا حاضر می‌شود از بودجه آنجا ماهی چهارصد تومان به آن آقا می‌دهند. این یکی هست که آقایان ممکن است بپرسند و بداند، روزانه به تعدادی که نوزادان جدید وارد می‌شود به همان تعداد اطفال معصوم از در دیگر خارج و در سینه خاک مدفون و روح آنها تا ابد به مسبب این همه جنایتکاری دشنام می‌فرستند. آمار تلفات شیرخوارگاه در هر روز از یک الی هشت نفر صغیر می‌باشد بروید ببینید چطور به نام مایر عبدالله یهودی صد هزار تومان دویست هزار تومان چک صادر می‌شود ولی با چه اشکالاتی با این شیرخوارها معامله می‌شود، چیزی که در حساب شهرداری نیست ارزش شیرخوار است. چیزی که برای شهردار جوان سابق ارزش داشت مؤسسه مایر عبدالله است که آقای نخست وزیر را دعوت به آن مؤسسه کردند. ولی این را بروی خودشان نیاوردند که شیرخوارگاهی در این شهر هست و روزی چند نفر اطفال معصوم در آنجا با فجیع‌ترین وضعی بدرود حیات می‌گویند. آقایان نمایندگان محترم من شما را به وجدان پاکتان قسم می‌دهم که‏ قضایا را بی‌طرفانه قضاوت بکنید و خواهش می‌کنم بروید به مقدار مطالبات شیرخوارگاه از طرف شهرداری برسید. شیرخوارگاه با این روزی هفت ریال بیست و پنج هزار تومان از شهرداری طلبکار است. آن وقت مایرعبدالله سزاوار است که روزی صد هزار تومان دویست هزار تومان یا بیشتر چک از شهرداری بگیرد؟ ولی شیرخوارگاه پولش وصول نشود و هر ماه مقداری از پولش عقب بیفتد. آیا وجدان شما اجازه می‌دهد؟ اگر سوء‌نیتی نبوده پس چیست؟ بنده می‌خواهم هفتاد سال تهران اسفالت‌کاری نشود ولی روزی هشت تا طفل صغیر هم تلف نشود. (صحیح است) شهر را شما برای مردمش می‌خواهید یا برای زیبایی اگر زیبایی داشته باشد و جمعیتی نداشته باشد ارزشی ندارد. یکی از آقایان محترم نوشته‌اند برای این که بدانید دستگاه تبلیغاتی آقای مشایخی چقدر خوب کار می‌کند تلگرافی از نیویورک به من کرده‌اند که خواهش می‌کنم نسبت به اعتبارنامه آقای مشایخی مخالفت نکنید (یک نفر از نمایندگان- کی نوشته؟) اگر اجازه بدهد آن شخص بنده می‌گویم (آشتیانی‌زاده- تلگراف کارخانه استودبیکر است) (اقبال- ادامه بدهید حرفتان را بزنید) بعد در خارج جلسه بهتان می‌گویم از خودشان اجازه می‌گیرم و می‌گویم (ظفربختیار: دروغ است) می‌گویم، آقای نورالدین امامی نوشته‌اند، راحت شدید آقای بختیار؟ دروغ بنده عرض نمی‌کنم چون بنده قسم خوردم، بنده به وجدان خودم قسم خوردم با آقایان که چیزی برخلاف حقیقت نگویم وچون اجازه نداشتم ولی دیدم اینجا دارد سوء تفاهمی واقع می‌شود عرض کردم. پرورشگاه ۸۰۰ نفر طفل در آنجا زندگی می‌کنند که روزی دوازده ریال و پنجاه دنیال برای هر طفل با حقوق کارمندان و سایر چیزها تعیین شده از این مبلغ ۲۵ هزار تومان پرورشگاه طلبکار است. تنها دوازده هزار تومان نانوا و شش هزار تومان قصاب طلبکار است و به علاوه از بودجه ۱۲/ ۵ ریال ماهی دو هزار تومان حق‌العلاج کم می‌کند من از آقایان نمایندگان محترم سؤال می‌کنم که آیا یک مشت اطفال معصوم که در آن زندان و از زندان هم بدتر زندگی می‌کنند باید با آنها این طور معامله بشود؟ در چندی قبل آقای شهردار یک عده‌ای را دعوت کردند به پرورشگاه که در آن روز گفتند ۶۸۰ هزار تومان بعدا گفتند ۳۰۰ هزار تومان. بعدا گفتند ۲۵۰ هزار تومان اعانه گرفته که گویا ۱۵ هزار تومان آن را هم آقای نخست وزیر داده بودند. بنده شنیدم که این پول قسمت اعظمش صرف تأسیس روزنامه و دفاع از شهرداری شد و به اطفال چیزی نرسید و پرونده‌ای هم دارم راجع به این جریان که بین آقای شهردار سابق و آن کسی که در آنجا بود نزاعی درگرفت و بالاخره به اعلام جرم منتهی شد و قضیه‌اش هم در دیوان کیفر است. یکی هم تیمارستان. تیمارستان در حدود ۵۰۰ نفر دیوانه دارد که روزی ۸ ریال یک مقداری صرف دوا و دارو باید بشود یک مقداری هم صرف لباس و خوراکشان بنده یک روز به اتفاق مدیرکل امور شهرداری رفتم آنجا به قدری منظره تیمارستان تهران رقت‌آور است که من تصور نمی‌کنم هر کسی که قلب سنگ و آهنین داشته باشد توی این تیمارستان برود و با چشم گریان بیرون نیاید بنده خودم از جمله کسانی بودم که از ساعتی که وارد شدم تا ساعتی که خارج شدم گریه کردم ۷۵ هزار تومان تیمارستان طلبکار است از شهرداری بابت روزی ۸ ریال، از برای هر نفر روزی ۸ ریال می‌دهند ۷۵ هزار تومان، یک چنین چیزی طلبکار است تیمارستان. چک مایرعبدالله مرتبا پرداخته می‌شود ولی این بدبخت‌هایی که دستشان از همه جا کوتاه است باید ۷۵ هزار تومان طلبکار باشند آیا وجدان اجازه می‌دهد که یک همچو معامله‌ای را با اینها بکنند؟ یکی از این مجانین که سال سوم دانشکده طب را دیده بود من را که شناخت معاون شهرداری هستم و اطبای آنها به من احترام می‌گذارند آمد پهلوی من و پیراهنش را زد بالا و جای چند داغی را نشان داد که در پشت او بود و گفت روح مرا که عذاب می‌دهند جسم مرا چرا عذاب می‌دهند. چرا این طور می‌کنند من چه گناهی کردم وقتی بگویم گرسنه هستم چرا باید مرا این طور بکنند گفتم چرا این طور کردید. چرا زده‌اید او را گفتند شیشه شکسته است او را زده‌ایم. به قدری حال رقت به من دست داد که خدا می‌داند من نتوانستم هیچ سؤال و جوابی بکنم و از تیمارستان آمدم بیرون این است وضع تیمارستان و آقایان اطباء بروند و ببینند (یک نفر از نمایندگان- باز هم چیزی نوشته‌اند) راجع به گورستان نوشته‌اند که توجه آقایان را جلب بکنم که ما زنده‌هامان که از دست آقای مشایخی راحتی ندارند مرده‌هامان هم از دست ایشان گرفتارند (خنده نمایندگان) (یک نفر از نمایندگان- حالا که ایشان شهردار نیستند) گورستان را فرمودند عرض کنم آقای ابتهاج ساختند بنده خیال می‌کنم اگر آخرت به حساب و کتاب برسند به او یک اجر خوبی بدهند برای این که از آن وضع

رقت بار درآورده و یک گورستان حسابی ساخت و چاه هم زد آنجا (یک نفر از نمایندگان- ابتهاج خدمت کرد) چاه زد و ساختمان آن را هم تمام کرد. شهرداری تهران که دکوراسیون در شهر کرد به نام چاه آب که حالا می‌رسیم به آن و اعلام جرم می‌کنم چاه‌هایی که در آنجا زده شد رویش تلمبه نگذاشت که مرده‌های ما را که می‌خواهند بشویند از آبی که از سلمانیه می‌آید و لجن می‌شود می‌شویند و همه‌مان آن آب را دیده‌ایم برای این که مرده‌های ما را از آن آب نشویند یک تلمبه نگذاشت روی چاه‌ها و آن آب لجن هنوز در گورستان ادامه دارد در صورتی که ششهزار تومان بیشتر خرج یک تلمبه نمی‌شد و آقای ابتهاج چاه‌ها را زده بود آنجا این هم قضیه گورستان هر قدر بخواهم آمار تلفات شیرخوارگاه و پرورشگاه و تیمارستان این سه مؤسسه‌ای که می‌شود گفت دولت در داخل دولت تشکیل شده یعنی هم جزء شهرداری هست و هم نیست بگویم قطعاً می‌دانم متأثر می‌شوید و به قول آن شاعر که گفته است:

کشته از به سکه فزون است کفن نتوان کرد

فکر خورشید قیامت کن و عریانی چند.

باید فکر خورشید قیامت بکنند

چاه‌های شهرداری که همه آقایان توجه دارند که خیلی موضوع مهمی است و همه آقایان هر روز با این چاه‌ها تصادف می‌کنند. چاه‌های شهرداری که ۱۷ حلقه بیشتر حفر نشده. بنده در سال گذشته موقعی که در شهرداری بودم شروع کردند به این کار، سال گذشته آب تهران خوب بود بارندگی هم شده بود. آب قنوات استیجاری شهرداری هم زیادتر از امسال بود بالنتیجه کسر آب زیادی ما نداشتیم در نظر گرفتند که در تهران در میدان‌هایش چاه حفر کنند و آب برای مردم دربیاورند و مرتبا در رادیو گفتند که چاه‌ها حفر می‌شود و حتی گفتند که آب امیرآباد را ۱۵۰۰ تومان بدهید، آب تصفیه دشه می‌دهیم فردا، پس فردا، بالاخره هیچ کدام به مرحله عمل نرسید بنده مخالف با حفر چاه‌ها نبودم برآورد کردیم برای ۱۷ حلقه چاه هشتصد هزار تومان خرج حفر چاه است. گفتم ۸۰ هزار تومان برای چهار قنات بایر است. یکی قنات حاج محمدعلی بکنند چهل هزار تومان بایستی خرج کنند چهار سنگ آب پیدا می‌کنند نکنید این کار را، این کار را کردند ولی وقتی آمدند این کار را بکنند نیامدند با ترتیب صحیح بکنند و روی اصول مناقصه و یک تشریفات و مقررات قانونی این کار را بکنند چاه‌ها را به چند نفر که منجمله به آقای اسمعیل نیک‌پور منسوب ایشان دو حلقه یا سه حلقه چاه واگذار شد که بند بدون هیچ گونه مناقصه و بنده راجع به این حلقه چاه‌ها که یک میلیون و سیصد هزار تومان تا به حال خرج شده اعلام جرم می‌کنم. برای هر چاهی پنجهزار تومان خرج شده (کشاورز صدر- خرج نشده) و نظیر همین چاه را بانک رهنی برای چهارصد خانه زده با تلمبه‌ای که ۱۲ اینچ است و به ناپ دوم. ذخیره دوم رفته‌اند. ۱۱۷ متر رفته پایین قیمت مناقصه ۳۵ هزار تومان بوده و برای ۴۰۰ خانه یک چاه بیشتر حفر نکرده‌اند وهمان یک چاه هم کفایت کرده است ولی چاه‌های شهرداری را به ذخیره دوم نرفتند یعنی به زه مستراح‌های تهران رسیدند به ۴۰ متری و ۳۵ متری رفتند سال‌هایی که کسر آبی باشد آب ندارد و سال‌هایی که کسر آبی نباشد آبش برای خوردن خوب است از لحاظ صحی مگر این که کاربزه بشود حالا برای گلریزه کردن این آب چه تصمیماتی می‌خواهند اتخاذ بکنند بنده نمی‌دانم (کشاورز صدر- اگر آب نداشت نان دارد) (خنده نمایندگان).

رئیس- ساکت بنشینید آقا.

مکی- چاه‌های شهرداری را بدون هیچ تشریفاتی به مناقصه گذاشتند ... آقایان می‌گویند مجلس دارد خسته می‌شود بنده کوتاهش می‌کنم. چاه‌های شهرداری را بدون هیچ گونه تشریفات مناقصه‌ای به افرادی دادند در چاه هم به آقای اسمعیل نیک‌پور منسوب ایشان دادند اینها در قراردادی که با شهرداری بسته بودند قرار بود که با وسایل موتوری این کار را بکنند آقایان این کار را نکردند حتی دو تا از این چاه‌ها دو نفر را کشت که درروزنامه اطلاعات هم نوشتند معاون شهرداری رفت و دو نفر کشته را از چاه بیرون آورد و برد به مریضخانه و آن وقت بنده به آقای اسمعیل نیک‌پور گفتم که آقا خون این دو نفر به گردن شماست بنده اگر به جای دادستان تهران بودم الان دامن شما را می‌گرفتم که خون این دو نفر گردن شماست، شما با وسایل موتوری قرار گذاشتید که این چاه را حفر بکنید. وسایل تهویه داشته باشید که هوا به داخل چاه بدهید ولی ندارید و عمله هم نفهمیده رفته آن پایین خفه شده و دو نفر را این چاه کشته تشریفات مناقصه هم انجام نشد بالاخره یک چیزهایی است آقایان می‌دانند یک مشت دکور یا می‌شود گفت قبرستان چون شبیه قبر است یا دکور است بنده نمی‌دانم برای این‌ها یک میلیون و سیصد هزار تومان خرج شده اداره ساختمان شهرداری هم این موضوع را تصدیق می‌کند. آقای مشایخی ممکن است بگویند هشتصد هزار تومان ولی بنده می‌گویم یک میلیون و سیصد هزار تومان به فرض این که ایشان بگویند هشتصد هزار تومان. آقای مرآت اسفندیاری هم شاهد هستند که چاهی زده شد با ۱۲ هزار تومان و بانک رهنی هم یک مناقصه‌ای داده برای ۴۰۰ خانه یک چاه زده آن هم با تلمبه ۱۷ اینچی ۱۱۷ متر ناپ دوم نه ناپ اول یک موضوعی که بنده می‌خواهم عرض کنم خیلی معذرت می‌خواهم ازآقایان ارباب جراید چون مربوط به جراید است، حق‌السکوت جراید است البته یک مشت از این جراید همه ماها تصدیق داریم که خدمت به این مملکت کرده‌اند و در مواقع خطر روزنامه آن‌ها برای کشور مؤثر بوده و بنده معتقدم که هر وقت یک موقع بحرانی پیدا شود همه جراید را آزاد بگذارند تا جراید بتوانند افکار عمومی را هدایت بکنند بنده حق‌السکوت جراید که عرض کردم منظورم از آن جرایدی است که گراورهای مشایخی را چاپ می‌کردند. نطق ایشان را درج می‌کردند، این را به روزنامه‌ها نگاه کنید بیاورید و رسیدگی بکنید بنده مخصوصاً می‌خواهم توجه بکنید غالب آقایان می‌بینید در روزنامه‌ها یک مشت اعلاناتی راجع به شهرداری منتشر می‌شد این اعلان‌ها نرخ تره‌بار نبوده. یا منظور فروش زمین نیست بلکه منظور این است که مبلغی از این راه به جراید کمک شده باشد. یک میلیون و سیصد هزار تومان تا جایی که بنده اطلاع دارم. از این راه حق‌السکوت به بعضی از این جراید داده شد و اگر یک شهردار با شخصیتی در رأس این شهرداری بود و هیچ وقت چنین کاری نمی‌کرد و نمی‌ترسید بنده اگر پاک باشم و در رأس یک کاری باشم از روزنم نمی‌ترسم. کما این که بنده هیچ وقت از جراید لطمه‌ای ندیدم و به خیلی از آقایان مدیران جراید هم احترام می‌گذارم تا جراید برگه‌ای در دستشان نباشد به کسی آتاک نمی‌کنند و وقتی برگه‌ای در دستشان می‌افتاد آتاک می‌کردند اعلان بهشان می‌دادند و بعضی‌ها را هم اصلاً نمی‌دادند و این یک میلیون و سیصدهزار تومان که دراین هفده ماهه خرج شده دراثر عدم شخصیت بوده است ایشان برای این که شیشه بارشان بوده است اگر شیشه بارشان نبود هیچ اهمیتی به اینها نمی‌دادند برای این بود که می‌ترسیدند باز آبگینه‌شان بکشند و روی این اصل مجبور بودند حق‌السکوت بدهند. کارمندان اضافی شهرداری- قانونی ما داریم در شهرداری، قانون شهرداری‌هاست که یک دهم الی یک پانزدهم شهرداری حق گرفتن عضو را ندارد (نورالدینامامی- از عایدات) بله از عایدات بنده وقتی آنجا بودم آقای دهقان و آقای مسعودی هم شاهدند که تمام آنهایی را که آقای نریمان به حق یا ناحق بیرون کرده بودند گفتم پول شهرداری را بنده نمی‌توانم به آن‌ها بدهم (مهندس رضوی- به حق بیرون شده بودند آقای نریمان مرد درستی است) (صحیح است) بنده وارد این که به حق یا ناحق بوده نمی‌شوم یک دسته‌ای را آقای نریمان بیرون کرده بودند راه ورود اینها باید این باشد که اینها بروند به دیوان کشور، دیوان کشور رأی بدهد باینها که حق داشته‌اند یا نداشته‌اند، و ممکن هم هست که یک عده‌ای از ایشان حق داشته‌اند بنده به این جهت مخالفت کردم. حتی چند نفر از رفقای من اصرار کردند که کی‏ به ناحق بوده و یا به حق بوده من می‌گفتم چون نریمان بیرون کرده و مردم به صلاحیت نریمان اطمینان دارند مردم به حسن شهرت او اهمیت می‌دهند من نمی‌توانم کسی را که نریمان بیرون کرده وارد خدمتش بکنم و نکردم وقتی یکی دو نفر را که خیلی در فشار بودم گفتم اگر من بفهمم نقض می‌کنم من نفهمم اینجا احکام صادر شود، ۳۸۰ نفر اضافه در شهرداری استخدام شدند که بعضی از اینها ماهی ۳۰۰ یا ۴۰۰ یا ۵۰۰ تومان به نام بازرس، به نام مشاور قضایی، مشاور مطبوعاتی بودند هر کسی را که می‌خواستند با آب حمام دوست بگیرند و بالنتیجه یک میلیون و پانصد هزار تومان از این راه به بودجه شهرداری در نتیجه بودن ایشان در رأس شهرداری تحمیل شده و بالنتیجه از آن شیرخوار گرفته شده به یک اشخاصی که سزاوار و شایسته نبوده‌اند داده شده است. کلاهبرداری شهرداری از بانک ملی- شهرداری تهران موقعی که بنده بودم در حدود ۱۴ میلیون تومان عایداتش بیشتر نبود و مطابق قانون بیش از یک ثلث از عایداتش نمی‌تواند از بانک قرض کند. شهرداری تهران برای این که بتواند کلاه بانک ملی را بردارد آمد عایداتش را ترقی

داد مثلاً مجموع پولی را که به صندوق کارخانه برق داده می‌شد دو میلیون و هفتصد هزار تومان است این را جزء عایدات شهرداری گرفت، نمی‌گفت که سالی هشتصد هزار تومان هم کسر دارد که شهرداری از خارج باید بدهد. همچنین سایر جاهایی که شهرداری عایداتی داشت بدون این که هزینه‌اش را کم بکند جزء عایداتش حساب کرده و ۲۰ میلیون تومان عایداتش را قلمداد کرد و بیلانی درست کرد و در نتیجه ۶ میلیون تومان کلاه بانک ملی را برداشت بعداً دو مرتبه برای حقوق مستخدمین کسر آمد، مایر عبدالله پول می‌خواست دو مرتبه قرض گرفته شد الان شهرداری تهران ده میلیون تومان مقروض است. آقایان شهر تهران ده میلیون تومان مقروض است این را با کمال دقت عرض می‌کنم که اگر از ده میلیون زیادتر نباشد مطمئنا کمتر نیست و نمی‌دانم این ده میلیون را از کجا از مردم می‌خواهند بگیرند واین را هم بنده مطابق ماده ۱۵۲ قانون مجازات عمومی (برزین- ماده ۲۳۸) ماده ۲۳۸ اعلام جرم می‌کنم که کلاه‌برداری است راجع به زمین‌هایی که برای لوله‌کشی تهران که یکی از خدمات برجسته و ذی‌قیمت آقای شهردار سابق است باید خریده شود. به عرض آقایان می‌رسانم البته واقعاً خیلی اسباب تأسف بود که مردم تهران که پایتخت ایران است و یکی از شهرهای زیبای ایران است در توی یک لجن‌زاری زندگی می‌کنند و آبش از کثافات باشد مورد علاقه همه اهالی مملکت ایران است که شهرهایش لوله کشی بشود و مورد علاقه همه اهالی شهر تهران است که تهران لوله کشی بشود هیچ کس با لوله‌کشی مخالفتی ندارد ولی ضمن لوله‌کشی یک سوء‌استفاده‌هایی در این کار شده که به عقیده بنده این سوء‌استفاده‌ها به زیان شهرداری تهران است و به زیان هفتصد هزار جمعیتی است که در این لوله کشی ذی‌سهم هستند برای این که سهام را از تمام اشخاص می‌گیرند. روز ۲۸ اردیبهشت ماه کمپانی آلکساندر گیپ نقشه لوله‌کشی تهران را که از لندن آورده بود محرمانه به هیئت دولت به شخص آقای نخست وزیر تقدیم می‌کند البته این نقشه محرمانه بوده و نبایستی افشاء بشود تا زمین‌های اطراف او را در خرید و فروشش اقدام بشود آقای نخست وزیر هم نقشه را می‌دهند به آقای مشایخی و بالنتیجه مایر عبدالله یهودی که من نمی‌فهمم مایر عبدالله چرا پایش می‌آید در بین یکصد و سی هزار متر از این زمین‌ها را می‌رود می‌خرد همانجایی که شهرداری بایستی برای رزرووآر و مخازنش خریداری کند زمینی را که شهرداری باید متری چهار تومان بخرد حالا باید متری ۸۵ تومان بخرد این صد و سی هزار متر. نود هزار متر هم میثاقی نامی می‌خرد در روز دوم یا اول خرداد، روز ۲۸ اردیبهشت این نقشه تسلیم شد و این معاملات تمام بعد از این تاریخ است. رسیدگی بکنید شش هزار مترش به نام شوهر خواهر آقای مشایخی یک چنین منسوبی خلاصه هیچ کدامش به اسم ایشان نیست او می‌خرد و خلاصه خرید و فروش می‌شود که همین شخص که کشیده به گوش ایشان زده می‌گفت من چون محرم ایشان هستم من تمام آن چمدان‌های پولی را که از گاراژ حاجی سلطان مرندی با آن میثاقی جدیدالاسلام حمل و نقل می‌شد وارد بودم و آن شخص هم حاضر است و می‌گوید من واردم و همه را می‌دانم (یکی از نمایندگان- خشنود) حالا چطور شده نمی‌دانم این هم موضوع زمین‌های شهرداری. بنده بیشتر از این سر آقایان را درد نمی‌آورم بنده خیلی مدارک و اسناد آورده‌ام. روزنامه آتش ۱۲۴ فقره اعلام جرم کرده و تعهد کرده که من اگر نتوانستم ثابت کنم حاضرم صد هزار تومان دادنی باشم توی روزنامه‌اش نوشته، از توی زندان فرستاده ولی گفته به شرط این که آقای مشایخی وکیل نباشند که از مصونیتشان استفاده کنند من می‌خواهم دلایل خودم را اقامه کنم. این روزنامه‌ها واعلام جرم‌ها اینجا هست و به آقای رئیس تقدیم می‌کنم که به دیوان کیفر بفرستند که بنده دو سه فقره‌اش را اعلام جرم کردم یک موضوعی را که بنده می‌خواستم به عرض آقایان برسانم دیدم خدماتی را که برای ایشان قلمداد کرده‌اند غرس اشجار هم هست بنده هر چه فکر کردم دیدم که دراین کشور درختی غرس نشده یک خیابانی که از زمان اعلیحضرت فقید برقرار بوده حالا من کاری ندارم به اراده بوده یا با زور بوده است اصلاً وارد به اینش من نمی‌شوم این خیابانی است که از شمیران به تهران می‌آید همه آقایان می‌دانند که تابستان آقای شهردار سابق عهده‌دار شهرداری تهران بوده‌اند و قبل ازاین مدت هم آقایان این خیابان را دیده‌اند حالا هم تشریف می‌برند هر روز می‌بینید دود از این خیابان‌ها بلند می‌شود (صحیح است) این آبروی شهر تهران است آبروی شهر تهران را ببینید به چه صورتی ایشان درآورده‌اند آن وقت دم از غرس اشجار می‌زنند ایشان قطع اشجار نکنند غرس اشجار پیش کششان، و اما یک موضوعی را که می‌خواهم بنده عرض کنم ایشان نه تنها آبروی ما را در داخله بردند پهلوی خارجی‌ها هم بردند. عرض کنم که آمریکایی‌ها یک مقداری گوشت یخ‌زده آوردند به ایران نزدیک ژانو به عید خودشان مقدار چهل تنش را به شهرداری دادند در شهرداری یک کمیسیونی کردند که آقای ابوالحسن دیمبلی رئیس آتش نشانی آمد این گوشت‌ها را تحویل بگیرد چهل تن گوشت به شهرداری تهران دادند که به مؤسسات خیریه تقسیم بکنند. از این چهل تن هفت تن گوشت پرنده بود که از قبیل قرقاول و مرغابی وغاز و بوقلمون اینها بوده است. بلافاصله دیدند نزدیک عید است و گوشت پرنده هم در بازار کم است هفت تنش را آوردند درخیابان اسلامبول فروختند. سفارت آمریکا با تلفن اعتراض می‌کند (یکی از نمایندگان- فاسد می‌شده آقا) بله فاسد می‌شده، عرض کنم سفارت آمریکا اعتراض می‌کند که گوشت‌هایی را که ما دادیم به مؤسسات خیریه بدهید از گلوی آن شیرخوارها و اطفال پرورشگاه‌ها پایین نرفته و در بازار به فروش می‌رسد بلافاصله نامه‌ای از طرف شهرداری بدون این که به وسیله وزارت امور خارجه فرستاده شود به سفارت آمریکا نوشته می‌شود، ما تحقیق کردیم معلوم شد که این گوشت‌ها را قبل از تحویل و تحول سربازی دزدیده و فروخته این هم موضوع گوشت و اما موضوع دیگری که می‌خواستم اعلام جرم کنم موضوع خرید ۶ دستگاه کامیون کامر که این را یک نفر از کارمندان شهرداری داده و اطلاع هم داده و به خط خودش هم نوشته. آقای مشایخی ۶ عدد شاسی از رفیق خود آقای لاری بدون تشریفات مالی خریداری و به اداره آتش نشانی تحویل می‌دهد چون اسناد هزینه را هیئت نظارت قبول نمی‌نماید به عذر این که چرا آگهی مناقصه داده نشده بعد از ۴ ماه که پول پرداخت و کامیون‌ها اطاق زده مشغول کار بوده‌اند برای انتخابات ایشان در شهرری، آگهی مناقصه صادر می‌نمایند که شش عدد کامیون دو تن و نیم کامر حاضر است خریداری کنید آگهی مناقصه می‌دهند و چون بالنتیجه هیچ کس دیگر هم نداشته است شخصی که چهار ماه پیش پولش را گرفته بود برنده مناقصه شناخته می‌شود این را هم بنده اعلام جرم می‌کنم و این را هم که راجع به گوشت است بنده خدمت آقای رئیس تقدیم می‌کنم که هر دوایش را دو تا مدیر کل شهرداری امضاء کرده‌اند. حالا بنده یک سؤال دیگر از آقای مشایخی می‌کم ایشان نوشته بودنددر جوابی که به روزنامه‌ها داده بودند که ایشان خانه‌ای به مبلغ چهارصد و هشتاد هزار تومان خریدند می‌نویسند که من توانایی خرید این خانه را داشتم من از ایشان سؤال می‌کنم که ایشان چرا این توانایی را قبل از خدمت به شهرداری نداشته ایشان بعد از این که این خانه را خریدند یک باغچه‌ای نزدیک خانه خودشان به اسم دکتر مشایخی برادر ایشان خریداری شده نود هزار متر و بین آنها را هم راه باز کرده (یکی از نمایندگان- نود هزار متر؟) نه هزار متر راجع به معامله زمین‌های راجع به لوله‌کشی تهران با حسابی که آقای مهندس حامی داده ۴۰ میلیون تومان به ضرر شهر تهران است مهندس حامی کسی بود که در کمیسیون کایه دو شارژ عضو بوده و رئیس راه شوسه طهران است و یکی از مهندسینی بود که بعداً دیگر دعوتش نکردند بعد از آن هم که نقشه‌ها را کمپانی تحویل داده است با تحقیقی که راجع به این‏ زمین‌ها شده صد و سی هزار متر مایرعبدالله خریده و دویست هزار متر کسان دیگر خریده‌اند. بعداً در نقشه تغییراتی داده شده شش میلیون لیره برآورد مخارج شده در صورتیکه کمپانی ابتداء به سه میلیون لیره برآورد کرده بوده این هم راجع به این زمین‌ها چون هیچکس اطلاع نداشته روز ۲۸ اردیبهشت کمپانی نقشه را داده و روز دوم خرداد معامله شده است واینجا هم بنده اعلام جرم می‌کنم این جرمی است که چند میلیون تومان به فرد فرد اهالی تهران ضرر زده شده است و باید رسیدگی شود و از آقایان هم استدعا می‌کنم موافقت بفرمایند در طرحی که بنده می‌خواستم تهیه کنم وتقدیم کنم قیمت این زمین‌ها را به پیش از فروردین باید قرار بدهند (صحیح است) و هر فعل و انفعالاتی که شده از درجه اعتبار ساقط است این طور این مجلس رأی باید بدهد و این طور فعل و انفعالات هم هر کسی کرده فضولی کرده و باید تعقیب جزایی هم بشود و به آن قیمت هم حساب بشود. بله ایشان می‌گفتند من صحیح‌العمل هستم و حاضرم رسیدگی بکنید بنده سؤال می‌کنم که محمودی بازپرس دیوان کیفر در شهرداری حاضر بود و حتی قرار جلب برای ایشان صادر کرد. اگر دستگاه قضایی ما واقعاً رسیدگی می‌کرد معلوم می‌شد اگر محمودی بازپرس دیوان کیفر یک عضوی بوده است که برخلاف قانون عمل کرده باید آن قاضی را به محکمه انتظامی کشید محاکمه‌اش کرد

و اگر این قاضی شریف و شرافتمند بوده چرا معلقش کرده‌اند (محمدعلی مسعودی- موسوی‌زاده کرد) هر کس کرده، آیا این دستگاه قضایی است بنده راجع به دو موضوع می‌دانم ایشان قرار جلب صادر کرده یکی راجع به پولی که از قصاب‌ها گرفته شده محمودی آمده بود اظهار می‌کرد که راجع به گوشت یک حیف و میل‌هایی شده و اسنادی هم به دست بنده رسیده. و یکی هم راجع به معامله تیر بود که از زمان قبل یک نفر با شهرداری کرده، راجع به هر دو قرار جلب صادر شده و بلافاصله این قاضی را معلقش کردند. این قاضی به درستی معروف بوده و تا آنجا که من اطلاع دارم شخص شریفی است در چندی قبل یک کمیسیونی ما داشتیم در وزارت کشور آقای امیر فاطمی بودند راجع به ایلات و عشایر کمیسیونی داشتیم و بنده هم نماینده وزارت کار و تبلیغات بودم صحبت از هزینه زندگی شد گفتند آقا یخچالی‌ها آمده‌اند و گفتند ما هشتاد هزار تومان پول دادیم برای یخ امسال تهران، یک ملت فقیر و بیچاره‌ای که هشتاد درصدش برای یک پوست هندوانه در جنوب شهر این طور جان می‌دهند آن وقت یک آب یخ هم که می‌خواهند بخورند بایستی هشتاد هزار تومان از یخچالی حق‌السهم گرفته شود. این را آقایان آنجا می‌گفتند (امیر نصرت اسکندری- آب یخ نخورند) عرض می‌کنم یک موضوع دیگری که بنده اعلام جرم می‌کنم موضوع اتومبیل‌های شهرداری است که مصرف بنزینش یک مقدار معینی است در هر ماه، موقع انتخابات که ایشان رفتند در شهرری تمام آن شیر و دروازه را حک کردند از آنها و در آن ماهی که ایشان انتخابات داشتند مصرف بنزین و روغن آنها ۳ برابر شد من هم حک کردنش را اعلام جرم می‌کنم هم مصرف بنزین و روغن را، عرض کنم الان یک یادداشت به من رسید که دکتر جاوید نامی که الان در آمریکا است و قبلاً هم رفته یک حکمی برای ایشان فرستاده شده که در امور شهرداری تهران مطالعه کنید. این را هم در مجلس بگویید. این بود دلایل بنده راجع به شهرداری و بیش از این چون بنده می‌بینم که مذاکرات همه آقایان را خسته کرده است عرض می‌کنم بنده استدعایی که دارم این است که یک توجهی آقایان به بعثت پیغمبران کنند ملاحظه بفرمایید تمام این پیغمبران و سفری الهی که آمده‌اند برای تصفیه اخلاق اجتماعی آمده‌اند شما اگر به کتب آسمانی هر یک از پیغمبران نگاه بکنید می‌بینید قسمت اعظم این کتب همه‌اش توصیه شده که در تهذیب اخلاق بکوشید و اخلاق را در زندگی برگزینید. پیغمبر اکرم اسلام صلی الله علیه وآله می‌فرمایند بعثت لاتمم مکارم الاخلاق نتیجه بعثت من تتمیم مکارم اخلاق بشری است. وقتی که نتیجه بزرگ‌ترین بعثت‌ها تتمیم مکارم اخلاق باشد بنده توجه آقایان را جلب می‌کنم که اگر آقایان این نکته را توجه نکنند یعنی حسن اخلاق و سوء اخلاق. حسن شهرت و سوء شهرت را ملاک عمل قرار ندهند جامعه رو به نابودی و زوال می‌رود و همان طوری که بنده استدعا کردم از آقایان نه بینید کی این حرف‌ها را زد و کی دفاع می‌کند قضاوت عادلانه بکنید و همان طور که عرض کردم بالاخره یک قیامتی هست و تضرع‏ و زاری اشخاص را نباید ملاک عمل قرار داد. چنان که سعدی می‌فرماید ترحم بر پلنگ تیز دندان- ستمکاری بود بر گوسفندان. شما اگر بخواهید سندی بدهید قضیه گربه را آقایان می‌دانید می‌خواهند برای آقایان مثل بزنم. اگر اعتبارنامه ایشان را مجلس شورای ملی تصویب بکند با دلایل و اسنادی که ارائه دادم بنده تصور می‌کنم که افکار عمومی این موضوع را خوب قضاوت نکند. افکار عمومی ایران ایشان را محکوم کرده است دلیلش هم این است که در آن روز تا اسم ایشان آمد شلیک خنده از تماشاچی‌ها بلند شد این دلیل است که افکار عمومی ایشان را محکوم کرده است. راجع به انتخابات ایشان یک چیزهایی به بنده داده‌اند و اعلام جرم کرده‌اند که چون بنده وارد طرز انتخاب ایشان نمی‌شوم تقدیم آقای رئیس می‌کنم که در آرشیو مجلس باشد. دیگر بسته است به قضاوت آقایان و امیدوارم آقایان در قضاوت خودشان تحت تأثیر هیچ چیز قرار نگیرند جز وجدان و جز خدا و جز قیامت، ما خواهیم رفت ولی قیامت و حق و عدالت خواهد بود و حکم هم خواهد کرد.

آزاد- اعلام رأی بفرمایید.

اقبال- بنده پیشنهاد ختم جلسه کرده‌ام.

رئیس- یک پیشنهادی آقای اقبال کرده‌اند قرائت می‌شود.

ملک‌مدنی- بنده مخالفم.

پیشنهاد می‌کنم پس از صحبت آقای مکی جلسه ختم شود.

رحیمیان- بنده مخالفم.

اقبال- عرض کنم که به نظر بنده اولین دفعه ایست که واقعاً در باب یک پرونده انتخاباتی این قدر خوب صحبت می‌شود و دلایل و اماراتی شرح داده می‌شود البته ما باید به آقای مشایخی هم فرصت بدهیم که ایشان هم دفاع خودشان را تهیه کنند. این که بنده پیشنهاد کردم واقعش این است که خودم هم عقیده به این پیشنهاد نداشتم ولی خواستم ببینم که آقایان حاضر هستند که بنشینند این موضوع را تمام بکنیم (نمایندگان- بله، بله) و اگر آقایان حاضر هستند بنده پیشنهادم را پس می‌گیرم.

رئیس- آقای مشایخی.

مشایخی- بنده از مخالتفی که آقایان حائری‌زاده و مکی با اعتبارنامه من کردند بینهایت خوشوقت هستم زیرا طرح این مخالفت به بنده فرصتی می‌دهد که در پشت این تریبون یک حقایقی را به استحضار ملت ایران و به استحضار نمایندگان محترم مجلس شورای ملی برسانم. بنده لازم می‌دانم قبل از توضیحاتی که باید داده شود نکته‌ای را روشن کنم و آن این است که من شخصا در هیچ مورد و مخصوصاً در پیشگاه مقدس مجلس شورای ملی مایل نیستم در این توضیحات که به عرض می‌رسانم از حدود ادب و نزاکت سیاسی که لازمه یکنفر نماینده است خارج شوم. با این حال تصدیق می‌فرمایید که اگر شدت تأثر از نحوه اعتراضاتی که از طرف معترض ثانی بالاخص نسبت به بنده شده است مرا دفاعاً وادار می‌کند که در پیشگاه نمایندگان محترم حقایق مسلمی را عرض کنم تصور نفرمایند هیچ گونه نظر اسائه ادب یا نظر اخافه و توهینی حتی نسبت به معترض داشته باشم بلکه یگانه منظورم بیان حقایقی است که به طور قطع مؤثر در دفاع من است. حالا اگر بیان این حقایق در کام معترضین تلخ می‌آید نباید تصور کنند که منظورم جز دفاع از حقیقت و سرنوشت آینده خودم چیز دیگری است و در عین حال از نمایندگان محترم استدعا می‌کنم تقاضای عاجزانه می‌کنم با کمال رأفت و مهربانی و صبر و بردباری عرایض من را توجه بکنند. زیرا قضاوت عادلانه، اتخاذ تصمیم عادلانه از طرف یک محکمه، از طرف یک دادگاه، از طرف مجلس شورای ملی ایران، ملازمه با استماع توضیحات معترض و معترض علیه خواهد داشت. (صحیح است) من هم مانند آقای مکی مخصوصاً خطاب به آقایان روزنامه نگاران تذکرا می‌خواهم بگویم ...

رئیس- این وظیفه من است هر وقت لازم باشد می‌گویم.

مشایخی- می‌خواهم از آقایان نمایندگان تقاضا کنم من اولین دوره‌ای است که در پارلمان هستم یک عده‌ای هم تصمیم گرفته‌اند که حیات سیاسی پارلمانی من را امروز قطع کنند به آن هم اهمیت نمی‌دهم ولی تا آن حدی که توجه کرده‌ام متوجه شده‌ام که «صحیح است و احسنت گفتن» تصدیق یک موضوعاتی، از نقطه نظر تشویق باطنی، از نقطه نظر اظهار یک مطلب و بیان عقیده‌ای از یک نماینده‌ای جایز نیست و صحیح است گفتن با استهزاء قبل از اطلاع از پاسخ مدافع قبل از اطلاع از پاسخ معترض علیه قضاوت عادلانه نیست و این حاکی از بغض خواهد بود و من تمنی می‌کنم حتی به اظهارات من موافقین من صحیح است نگویند. استماع بکنند توضیحات بنده را و بعد قضاوت منصفانه بکنند (صحیح است) خاطرم هست روی سخن بنده به رفقای حزبی است. چند شب قبل آقای دکتر بقایی در فراکسیون حزب دمکرات ضمن موضوعی که راجع به اعتبارنامه‌ها مطرح شده بود و اشخاصی که با آن‌ها مخالفت شده مثالی زدند، اظهار کردند در زمان قدیم در دوره‌ای که بشر در حالت به دویت زندگانی می‌کرد در اعصاری که علوم توسعه فوق‌العاده پیدا نکرده بود هر وقت یک حوادث فوق‌العاده‌ای در جریان اوضاع جوی و طبیعی دنیا ایجاد می‌شد مردم آن زمان معتقد بودند که رب النوع مخصوص دچار خشم و غضب شده و برای تسکین آن خشم و غضب یک یا چند نفر از اهالی آن سامانی که آن واقعه جوی واقع شده است بایستی فدایی بشوند. قربانی بشوند. بعد اظهار کردند پس از این که بشر قدری به جلو رفت این رویه به نحو دیگری اجرا شد که حب و بغض و نظر شخصی اعمال نشود رفتند روی رویه قرعه و هر وقت که یک واقعه اتفاق می‌افتاد، سیل می‌آمد، دریا طغیان می‌کرد، آتشفشان می‌شد و یا یک وقایع دیگری اتفاق می‌افتاد می‌رفتند دنبال این که کاری بکنند که رب النوع خشمش تسکین پیدا بکند. آن وقت می‌آمدند و قرعه می‌کشیدند و یک بدبختی مثل بنده قرعه به نامش می‌افتاد می‌بردند آنجا لب دریا کارش را می‌ساختند. البته سیل یک مدت موقتی دارد. آتشفشانی هم زود تمام می‌شود آن وقت آنها می‌نشستند می‌گفتند به به به محض این که قربانی شد ببینید چطور وضع به حال عادی درآمد و طبیعی شد

و احساسات رب النوع مخصوص تسکین یافت. ایشان با این استدلال معتقد بودند که مجلس شورای ملی دوره پانزدهم هم فعلا خشمگین است. غضبناک است و بایستی قربانی بدهد. (دکتر بقایی-تحریف کردید آقای مشایخی من این طور نگفتم) عرض کنم بیاناتی که جنابعالی فرمودید اینجا در حدود ۷۳ نفر نمایندگان فراکسیون هستند مقصودم این است که از بیان این مثال که بنده از خود ایشان درس گرفتم (البته ایشان دکتر فلسفه هستند) من هم خواستم از قدرت بیان ایشان استفاده کنم. متأسفانه در مقابل منطق و قدرت بیان دکترهای فلسفه بنده دفاعی نمی‌توانم بکنم من خواستم از روی استدلال و قدرت بیان و منویات ایشان استفاده بکنم در این دفاع خودم. و این را مورد مثال قرار دادم باری ایشان معتقد بودند که ملت در خشم و غضب است و باید قربانی داده شود ولو پاک‌ترین و شرفترین عناصر هم باشد از نقطه‌نظر تسکین احساسات ۱۵ میلیون جمعیت مملکت ایران بایستی مجلس پانزدهم چند قربانی بدهد تا این که مردم بفهمند مجلس مصفی شده صرفنظر از این موضوع از روز ۲۵ تیر ماه تا حال که یک ماه می‌گذرد چه در مجلس چه در جلسات خصوصی و بالاخص جناب آقای ملک معتقد به تصفیه و مصفا کردن مجلس بودند و صحبت از مصفا شدن و تصفیه کردن و پاک کردن و ازاله کثافت از مجلس شورای ملی روی شش، هفت نفر که اعتبارنامه‌شان مورد اعتراض واقع شده می‌باشد. (اقبال- مجلس به اعتبارنامه اشخاصی که مورد اعتراض واقع شده باید رسیدگی کند) من از آقای دکتر راجی البته غیر از این هم متوقع نبودم برای این که یک دکتر تحصیل کرده، یک جوان بی‌آلایش که برای اولین مرتبه‌ای که وارد مراحل سیاسی شده است بی‌غرضی خودش را می‌خواهد به تمام ایران، عالم و به دنیا ثابت بکند حقش همین بود که آمد پشت این تریبون و گفت اگر صحبت از تصفیه است اگر مملکت را باید اصلاح کرد و اگر اصلاح مملکت ملازمه با مصفا کردن مجلس شورای ملی دارد آقایان دیر متوجه شدند اگر شما می‌خواستید تصفیه بکنید در دومین اعتبارنامه من هم می‌توانستم تلنگور بزنم. (دهقان- ضرر را از هر جا جلویش را بگیرند نفع است.) اگر مقصود تصفیه کردن مجلس شواری ملی است ۱۱۳ نفر نماینده‏ در مجلس شورای ملی هستند. ۱۱۳ نفر نمایندگانی که در اینجا هستند اکثر عناصر پاک مردمان صالح هستند و نمایندگی آنها هم مورد قبول جامعه است ولی باید گفت بین این صد نفر نماینده‌ای که خود من هم یکی از آن‌ها بودم که هی بلند شدم و قیام و قعود کردم و رأی دادم بین آن صد نفر سی، چهل نفر دیگر بودند که می‌بایستی نسبت به آنها هم اعتراض می‌شد برای نمونه مثلاً می‌گویم که این کتاب ما برای انتخابات اراک در موضوع طرز انتخاب آقای حسین مکی نوشته شده و تأسف آور است که من امروز مجبورم نسبت به یک اعتبارنامه مصوب نسبت به یک کس که بیان حکایت از طرف من منشاء اثر در او واقع نمی‌شود فقط تذکری مختصری بدهم و این تذکر را اگر بگویید خارج از موضوع است مؤثر در ماهیت دفاع بنده خواهد بود. آقای حسین مکی اهل یزد از اراک انتخاب شدند با اکثریت آراء فوق‌العاده. تا آنجا که من به خاطر دارم و شنیده‌ام در اراک چند خانواده هسند یکی خانواده آقای عزت‌اله بیات است که با من مخالف است مهره سیاه هم به من می‌دهد ولی من اعتراف می‌کنم که آقای عزت‌اله بیات یکی از شخصیت‌های محترم این مجلس است خانواده بیات یکی از خانواده‌های بزرگ این کشور بوده و در اراک انتخابات در خانواده ایشان می‌خواهم بگویم و راثه قابل انتقال بوده و تا وقتی که قانون انتخابات ما بر این جریان باشد مسلماً قابل انتقال است. خانواده دیگری هم در آنجا هست خانواده حاج آقا محسن عراقی است (صحیح است) حاج آقا محسن عراقی از این خانواده همیشه نماینده‌ای انتخاب شده و به مجلس شورای ملی آمده، خانواده حاج آقا محسن عراقی یک نفرش مرا نمی‌شناسد ولی من مطابق اطلاعاتی که تحصیل کرده‌ام این خانواده سی هزار رعیت دارند و سالی صد هزار خروار زراعت از آنجا جمع‌آوری می‌کنند (آشتیانی‌زاده- این دلیل انتخابات نمی‌شود آقا) در افراد این فامیل اگر بخواهیم بشماریم بیشتر از ۱۰۰ نفر دکتر بیشتر از پنجاه نفر لیسانسیه و شخصیت‌های بزرگ در این خانواده نشو و نما کرده است. چه شد که انتخابات اراک این مرتبه به موافقت آقای حسین مکی یزدی مورخ شهیر رسید که می‌توانند فقط یک تاریخ بنویسد و تاریخش هم عبارتش این است نطق مدرس، تألیف مکی، این چطور شده من نمی‌دانم. این را آقایان باید درش بحث کنند (آشتیانی‌زاده- مثل انتخابات شهرری می‌ماند) من راجع به معلومات، تقوی، فضیلت، اطلاعات، صلاحیتت وسایر موضوعات آقای حسین مکی نماینده محترم هیچ چیز نمی‌گویم ولی چند نکته را می‌گویم برای این که همکاران سیاسی‌شان ایشان را بشناسند و چند نکته را هم می‌گویم که جامعه مورخ نامی را سطح معلوماتش را به دست بیاورد قسمت اول گفتم نکاتی را می‌گویم که همکاران سیاسی ایشان تعهدات و اقوال ایشان را مورد توجه قرار بدهند و ببینند که در سایر موارد تصمیماتی که جمع اتخاذ می‌کنند به دست ایشان اجرا خواهد شد یا خیر؟ آقای مکی بعد از این که شهرداری تهران را ترک کرد به گواهی و تصدیق خودش در حضور اکثر آقایان نمایندگان از هر گونه سمپاشی برای من خودداری نکرد روز ۲۵ تیر ماه مجلس باز شد. روز ۲۰ تیر ماه بنده را دعوت کردند در منزل مرتضی همایونی رئیس اداره کل مالیات بر درآمد پسر خانه ابوینی و منسوب بلافصل ایشان و رفیق بنده در شمیران بنده رفتم آنجا آقای مکی در آن جلسه که من در ساعت ۱۱ از شهرداری رفته بودم و نشسته بودم آنجا اظهار داشتند که مشایخی من در طول مدت ۱۶ ماه برای تو سمپاشی کردم حالا بیک نکته توجه پیدا کردم وآن این است که اقدامات و فعالیت‌هایی که من برای تو کرده‌ام منشاء اثر واقع نشد و حالا موقعی است که تو می‌توانی از من انتقام بگیری من از سلطان آباد وکیل شدم حرف اول حوزه انتخابی من س است و حرف اول حوزه انتخاباتی شمایش است و اظهار کردند بیا قول بده که به اعتبارنامه من اعتراض نکنی من هم پارول دونور می‌دهم که نه تنها به اعتبارنامه تو اعتراض نکنم بلکه در آینده کوچک‌ترین بدنامی هم برای تو ایجاد نکنم (مکی-تکذیب می‌کنم آقای همایونی را حاضر کنید بگویند) و همایونی که رفیق من و پسرخاله ایشان است دست مرا گرفت و داد در دست ایشان و من گفتم آقای مکی مطمئن باشید که از طرف من به شما اعتراض نخواهد شد و ایشان هم گفتند قول شرف می‌دهم که نسبت به اعتبارنامه تو نسبت به شخص تو هیچ گونه‏ دخالتی نکنم. مرتضی همایونی حاضر است و ممکن است مجلس این موضوع را بپرسد در هر حال در فراکسیون حزب دمکرات موضوع اعتبارنامه‌ها مطرح شد و این طور تصمیم نهایی اتخاذ شد که هیچ یک از نمایدگان به اعتبارنامه افراد حزبی و غیر حزبی و آذربایجانی‌ها و سایرین اعتراض نکنند و تمام قیام کردیم یکی از اشخاصی هم که قیام کرد خود آقای مکی بود. اعتبارنامه ایشان در فصل س مطرح شد بعد هم اعتبارنامه من مطرح شد من پهلوی آقای شهاب خسروانی نشسته بودم قیام کردم به تمام قد و رأی دادم ولی وقتی اعتبارنامه من مطرح شد ایشان مخالفت کردند به هر حال مقصودم از این عرض این بود که اقوال اشخاص منوط و از نقطه‌نظر سوابق اشخاص ملاک عمل خواهد بود. یک نکته دیگر هم می‌گویم که اگر آقای مکی در شهرداری با من همکاری نکرد یا من نخواستم با ایشان همکاری بکنم دلایل خیلی زیادی دارد که در فصل به خصوص خودش در این موضوع و در این قسمت وارد می‌شوم ولی یک نمونه‌اش این است که ایشان اصولاً یک مورخ شهیری هستند که حتی سواد و املای خط فارسی را هم ندارند و نمونه‌اش هم این است در گزارشی که می‌دهند به عنوان آقای شهردار می‌نویسند چنانچه قابل توجه باشد وابسته به نظر عالی است وابسته رابا (ط) می‌نویسند (امیرنصرت اسکندری- این چه مربوط به این وضع است) این را تقدیم مقام ریاست می‌کنم (صدای زنگ رئیس) اما راجع به حال من درهر صورت آن ضرب‌المثل معروفی که ذکر شد نسبت به آن معتقد نیستم و معتقدم که این تشبیه به هیچ‌وجه وجه شبهی ندارد و آقایان نمایندگان محترم هم ساکریفیس نمی‌خواهند بدهند اگر هم صحبت از قربانی باشد رویه اخیر روی قرعه بود قرعه هم کشیده نشد که بنده بخواهم قربانی بشوم منهم زنده هستم حق دفاع دارم و دلیل دارم، مدرک دارم و از حق خودم دفاع می‌کنم و می‌دانم اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی هم مردمان با پرنسیپ مردمان باشرف و با وجدان و با انصاف و غیرمغرض هستند با ایمان و اعتقاد به این نظر دفاع می‌کنم استرحام هم نمی‌کنم. تقاضا می‌کنم دلایل مرا یکایک مورد توجه قرار بدهید اگر دلایل من مؤثر بود مهره سفید و اگر دلایل غیر مؤثری بود مهره سیاه و برای همیشه مرا از زندگانی در این کشور، از شرکت در حیات سیاسی محروم و برای دائم مرا از زندگی سیاسی طرد بکنید (صحیح است) قبل از این که وارد جزئیات دفاع بشوم مجبورم از نظر کلی یک حقایقی را به عرض آقایان نمایندگان محترم برسانم و آن این است که شهرداری طهران علاوه بر وظایف اداری که مطابق قانون شهرداری برای او تهیه شده یک وظیفه دیگری هم دارد وظیفه دیگرش این است که وظایف اداری را با اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور و با مصالح عالیه کشور ملحوظ

کند خصوصاً در سال گذشته این موضوع تطبیق وضع کار شهرداری با سیاست عمومی کشور و وضع عمومی شهر تهران حقیقت در درجه اول اهمیت بود و اگر یک شهرداری بدون تغییر و بدون توجه به وضع عمومی مملکت می‌خواست انجام وظیفه بکند ممکن بود خود دستگاه شهرداری یکی از عوامل مؤثر در اختلال اوضاع باشد در اول فروردین سال ۱۳۲۵ بنده به سمت کفالت شهرداری طهران منصوب شدم. وضع طهران آشفته بود توده‌ای‌ها و کارگردان‌های شورای متحده کارگران اقتدار زیادی داشتند از قدرت کارگران ساده که آلت دست آنها بودندو از احساسات ناراضی بیکارها و گرسنه‌های تهران به حد اعلا استفاده می‌شد. در آن موقع تحریکات زیادی بین طبقه کارگر و طبقه بی‌چیز به منظور مختل کردن اوضاع اجتماع به عمل می‌آمد و افکار این طبقه مردم را به انواع وسایل مسموم می‌کردند یکی از دستگاه‌هایی که مقید برای پذیرفتن این قبیل تحریکات بود دستگاه شهرداری بود چرا؟ زیرا شهرداری ۱۵۰۰ نفر رفتگر داشت. اداره برق در حدود ۴۰۰ نفر کارگر فنی داشت. کارگران آتش نشانی بودند دستگاه کشتارگاه از سلاخ و چوبدار و غیره بودند. عمله‌جات روزمزد شهرداری که در حدود ۵۰۰۰ نفر هستند اینها هم بودند این طبقات مورد نظر و اشتباه شورای متحده کارگران و توده‌ای‌ها بودند، توده‌ای‌ها به انحاء ممکنه نفوذ خودشان رادر آنجا حفظ و تقویت می‌کردند توده‌ای‌ها در این اشخاص نفوذ داشتند و نمی‌گذاشتند وظایف اداری‌شان را این اشخاص انجام بدهند علاوه بر این توده‌ای‌ها مایل بودند در دستگاه اداری و ستاد شهرداری نفوذ بکنند یک روزی روز سوم فروردین رؤسای توده که اسمشان را نمی‌برم آمدند توی اطاق من این عین جریان است گفتند مشایخی، قوام‌السلطنه ترا آورد اما تو مثل لرزانک‏ هستی تو می‌لرزی، اگر بخواهی شغل خودت را حفظ بکنی یک نیروی ملی و یک نیروی وطنی دیگری لازم است که تو را حفظ بکند و ما آمدیم به تو اعلام بکنیم که حاضر برای حفظ و تقویت تو هستیم در صورتی که منظور و میل ما را در شهرداری تأمین کنی. گفتم منظور شما چیست؟ گفتند منظور ما این است که معاون شهرداری از ما بشود. رئیس اسفالت شهرداری از ما بشود. رئیس آب شهرداری از ما بشود. الی آخر تمام مقامات حساس شهرداری از ما باشد من به اینها این پاسخ را دادم اینها تمام جریاناتی است که جناب اشرف و قسمتی از آقایان نمایندگان این را می‌دانند گفتم قوام‌السلطنه که من را به سمت شهرداری تهران منصوب کرد مرا چغندر تشخیص نداد قوام‌السلطنه در من یک نیرو و قدرتی تشخیص داد که برخلاف عرف و عادت که همیشه حضرت اشرف‌ها و جنت مکان‌ها شهردار می‌شدند یک مرتبه آمد مهدی مشایخی را از وزارت دارایی دستش را گرفت و گذاشت توی شهرداری شما هم با این حرف‌ها نمی‌توانید مرا مرعوب بکنید و من هم تحت تأثیر این حرف‌ها واقع نمی‌شوم ولی یک حرف شما را قبول دارم و آن این است که مرام حزب توده برنامه حزبی توده به نفع زحمتکشان و توده‌های واقعی و افراد واقعی این مملکت است من کاری به کسانی که این افراد را دیریژه می‌کنند ندارم. طرفدار مرام شما هستم حاضر هستم اعتبارات شهرداری را در سال ۱۳۲۵ در منطقه‌هایی به مصرف برسانم که آن منطقه‌ها توده‌های واقعی و حقیقی افراد حزب شما هستند یعنی در گودال‌های شهر و غیر از این نه تنها از شما کسی را قبول نمی‌کنم از سایر احزاب و دسته‌جات دیگر هم کسی را قبول نمی‌کنم با همین سازمان شهداری با این دستگاه شهرداری کار خودم را می‌کنم و این هم که شما می‌گویید لرزانک هستم این طور نیست خودم شخصاً مردی قوی هستم و متکی به قوای زیادی هستم و آن فرمانی است که دولت به بنده داده یعنی فرمان شاه و جناب اشرف قوام‌السلطنه، و بنابراین شما هیچ گونه مداخله در کار من نمی‌توانید بکنید و این عملی است که جناب آقای قوام‌السلطنه هم سابقه دارند. بله اینها گفتند که معاون شهرداری از ما باشد در سایر مقامات شهرداری هم خواستند عمال خودشان را بگذارند. ولی مقاومت و تصمیم تزلزل‌ناپذیر بنده نقشه‌های آن‌ها را خنثی کرد و نگذاشت موفق بشوند. من کوشش زیادی کردم که تبلیغات توده‌ای‌ها را در بین رفتگران و عمله جایت و کارگران شهرداری خنثی کنم و آنها را از راه کجی که می‌روند منحرف سازم و من جدیت کردم آنها را به حفظ مصالح اصول مشورطیت پابند کنم و از این نظر بود که شهرداری چندین مرتبه مورد حمله قرار گرفت، به شهرداری هجوم کردند شیشه‌ها را شکستند، سنگباران کردند توی اطاق من یکصد تا زن پشت سرش هم سه هزار مرد روانه کردند سنگباران کردند شهرداری را شب بین راه شمیران سنگ برای من پرتاب کردند شیشه اتومبیلم را شکستند چندین مرتبه مرا مورد ضرب قرار دادند چرا؟ برای این که بنده حاضر نبودم سیاست حزبی آنها را اعمال کنم و معتقد بودم که اگر برای حفظ خودم فرضاً بیایم با این طبقه همکاری بکنم خیانت به مملکت و خیانت به ملت کرده‌ام و نبایست خیانت به ملت و مملکت کرد اصل این است که استقلال مملکت محفوظ باشد و ما نبایست بگذاریم که این دسته مداخله بکنند همین طور در اجتماعات مملکت کمتر اتفاق می‌افتد که یک جلسه بحرانی و یک جلسه جمعیتی در یکی از برزن‌های تهران واقع نشود. من ناطق نیستم، اوراتور نیستم ولی مقصود خودم را می‌توانم ادا کنم. من یکی از وظایف حقیقت مهمی که برای خودم فرض می‌کردم این بود که در اجتماعات تهران این کار را بکنم و نگذارم که این سمپاشی‌ها در این اجتماعات بشود که توده‌ای‌ها حداعلای اقتدار را داشتند و امروز در پشت این تریبون می‌گویم که افتخار دارم که در سال گذشته بزرگ‌ترین خدمت را از این نقطه‌نظر به ملت کرده‌ام و خلاصه وظایف اداری من درسال گذشته به این مقاومت‌ها و این وضع مواجه شده بود وخیلی خوشوقتم که با تمام این مشکلات به شرحی که بعدا به استحضار آقایان می‌رسانم توانستم وظایف خودم را انجام بدهم. بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشانی که نظر مبارکشان کاملاً متوجه بهبود وضع مردم و رفاه و آسایش ملت است مکرر در موقع شرفیابی به چاکر خودشان امر فرمودند که در انجام وظیفه و خدمت مردم کوشا باشم و من اوامر شاهانه‏ را با کمال علاقه و اطاعت تا آخرین حد امکان اجرا کردم. بندگان اعلیحضرت همایون پادشاهی به تمام معنی وطن پرست، ملت دوست، دموکرات و اصلاح طلب می‌باشند (صحیح است) و من در اجرای منویات و کوشش در منظور ایشان که بهبود و اصلاح وضع جامعه است قدرت و از خودگذشتگی خود را به ثبوت رساندم و مقامات مافوق رسمی من هم همیشه به من سفارش کرده‌اند که اجرای منویات اعلیحضرت همایونی را بر همه چیز مقدم بدارم (مهندس رضوی- غیر از قانون) مخالفین من شهرت‌هایی به رایم داده‌اند اینجا نکاتی که بنده عرض می‌کنم تمامش به یک چیزهایی ارتباط پیدا می‌کند. استدعا می‌کنم توجه بفرمایید از این مقدمه بنده می‌خواهم یک نتیجه‌هایی بگیرم بیخود نمی‌خواهم از یک راهی وارد شوم مخالفین بنده یک شهرت‌هایی دادند که از طرف شهرداری تهران به حزب دموکرات صریح بگویم به جناب اشرف قوام‌السلطنه کمک‌هایی شده است شهرت‌هایی داده و در روزنامه‌ها نوشتند که من به حزب دمکرات ایران و بعضی از مقامات از طرف شهرداری کمک مالی کردم. این شهرت به تمام معنی کودکانه و شخصی است من این مطلب را به تمام معنی و قویا تکذیب می‌کنم هیچ نوع کمک مالی از طرف شهرداری به هیچ کس و به حزب نشده و شخصاً عضو حزب دمکرات بودم و حالا هم هستم و چون مرام حزب دموکرات ایران اصلاحات اجتماعی و تأمین آسایش عمومی را در بردارد و من از روی عقیده و مرام و منظور حزب را که خدمت به مردم و خدمت به جامعه و کوشش در راه تأمین آسایش و رفاه جامعه است انجام دادم و این تنها کمکی است و این یگانه کمک معنوی است که به پیشرفت مقصود حزب کردم و دیگر دیناری از دستگاه شهرداری و دستگاه‌های وابسته به شهرداری به حزب یا سایر اشخاص کمک نشده زیرامن از کسی چیزی نگرفته‌ام که به کسی چیزی بدهم و کسی هم چیزی از من نخواست. آقایان روز ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۴ جناب آقای قوام‌السلطنه من را خواست در منزلش خدایا تو شاهدی عین جریان را در محضر آقایان نمایندگان محترم دارم عرض می‌کنم گفت مشایخی جوان لایقی هستی، جوان آکتیوی هستی جوان فعالی هستی، این برفی که در شهر تهران آمده بود که ۱۸۰ هزار تومان هزینه برف‌روبی آن

شد و اسفالت‌هایی که خراب شده بودبه من نشان داد که شهرداری آکتیو، یک مرد جوان باید در رأس او قرار گیرد و من برخلاف عرف و عادت، برخلاف سیره معمولی که بایستی یک جنابی را رئیس بگذارم تصمیم گرفتم شما را به کفالت شهرداری انتخاب بکنم وگفت اگر در کفالت خودت اثبات لیقات کردی شهردار قطعی هستی و اگر نتوانستی کار بکنی دیگر این رجزخوانی‌هایی که دو سه سال است برای من می‌کنی نکن (مهندس رضوی- ولی این بعد از این بود که آقای نریمان شما را به سمت معاونت قبول نکردند) چرا به شهردار سلف توهین می‌کنید. در موضوع برف که نریمان تقصیری نداشت آقا) منظورم توهین نیست عرض کنم اولاً بنده قبل از این که بروم به شهرداری مستشار وزارت دارایی بودم بعد از رفتن مستشاران امریکایی همچو یک آدمی نبودم که دستم را بگیرند و بیاورند یک عضو رتبه ۹ هستم. من از ۱۲ تومان شروع کردم و به این رتبه رسیدم زیرا من دو سه سال قبل در همین شهرداری بنا به دستور آقای علی سهیلی بنده را از وزارت دارایی بردند به سمت معاونت شهرداری یک ماه توی شهرداری بودم ولی دیدم که طرز تفکر من، سطح فکر من، نظر من خیلی بیشتر از این است که معاون شهرداری بشوم و هستند توی این مجلس اشخاصی که می‌دانند که من گفتم از خدمت دولت بیرون می‌روم و برنمی‌گردم مگر این که یا وزیر برگردم یا وکیل یا شهردار به همین دلیل خدمت را ترک کردم (خنده نمایندگان) بنده داعیه معاونت شهرداری را هیچ وقت نداشتم عرض کنم که به هر حال مقصودم این بود که آقای قوام‌السلطنه روز ۲۹ اسفند مرا احضار کرد. فرمودند از این لحاظ نظرتر به شهردار می‌کنم جناب آقای دکتر شفق آقای قوام‌السلطنه یک جمله‌ای فرمودند من از نظر وجدان خودم خود را موظف می‌دانم امروز در محضر نمایندگان محترم این جمله را بیان می‌کنم و او این بود که گفتندمن از توسه چیز می‌خواهیم صحبت عمل، صداقت، فعالیت به منظور تأمین رفاهت و آسایش اهالی شهر تهران. غیر از این سه چیز من از تو چیزی نمی‌خواهم امروز پیش وجدان خودم شرمنده نیستم و پیش نمایندگان محترم هم شرمنده نیستم و از پشت این تربیون هم به جناب آقای قوام‌السلطنه می‌گویم آقای قوام‌السلطنه تشخیص توصائب بود من واجد تمام این شرایط بودم زیرا آن همه خدمات را به ملت ایران و شهر تهران انجام دادم و خیانتی هم نکردم مقصودم این بود که این شایعاتی که در به اره حزب دموکرات ایران و قوام‌السلطنه و مقامات حزب دموکرات ایران انتشار می‌دهند من این شایعه را قویاً تکذیب می‌کنم. یک نکته دیگر که باید تذکر داده شود موقعی که من به شهرداری منصوب شدم علاوه بر این که وضع اجتماعی بد بود اصلاً روحیه کارمندان شهرداری هم خراب بود روح کار و فعالیت در وجود آن‌ها خراب شده بود در شهرداری هیچ کار مثبتی انجام نمی‌گرفت همه می‌ترسیدند، همه کارمندان مرعوب شده بودند حقیقت این بود که پس از تغییر آقای ابتهاج شهردار اسبق اتهاماتی به رایشان و همکاران او وارد شده بود. مأمورین دیوان کیفر در شهرداری مشغول بازجویی بودند اعضای شهرداری از ترس دست به همکاری نمی‌زدند و کار شهرداری به جایی رسیده بود که هیچ قدرت فعاله‌ای در آن موقع وجود نداشت و هیچ کار اصلاحی در آن موقع در شهرداری انجام نمی‌شد بنده شهرداری را با چنین وضعیتی تحویل گرفتم و راجع به قرض شهرداری هم که آقای مکی تذکر دادند می‌گویم در آنموقع شهرداری تهران ۴ میلیون تومان مقروض بود ترازنامه‌ای که در اسفند به بنده دادند حاکی از این بود که در حدود ۴ میلیون تومان مقروض بود شهرداری حقوق کارمندان خودش را نمی‌توانست بپردازد و من در یک چنین وضعی شهرداری را تحویل گرفتم علیرغم تمام این مشکلات مشغول خدمت و اصلاحات اجتماعی شدم در مرحله اول نظافت شهر را وجهه همت خودم ساختم زیرا هزاران کامیون زباله قبل از تصدی بنده در شهرداری در تهران بلوکه شده بود، متمرکز شده بود آنها را از شهر خارج کردم دستگاه‌های بهداری شهرداری را بلافاصله تقویت کردم. در هر محله‌ای یک درمانگاه تأسیس شد که این درمانگاه فقرا و بینوایان را مجاناً معالجه می‌کرد موقعی که بنده وارد شهرداری شدم شهرداری برای اسفالت برنامه‌ای نداشت چون اسفالت در نظافت شهر تأثیر کامل داشت تصمیم گرفتم تا حدی که مقدور است برای این منظور کوشش کنم و خیابان‌ها و کوچه‌ها را اسفالت کنم قسمتی از خیابان‌های جنوب شهر و همچنین کوچه‌ها و خیابان‌های جنوب و شرق و شمال و غرب تهران مورد توجه قرار گرفت و اسفالت‌کاری به وسیله مقاطعه کاران انجام شد طرز کار مقاطعه کاران را هم بنده توضیح می‌دهم. قیمت اسفالت هم همان طور که آقای مکی تذکر دادند که در زمان آقای ابتهاج هفت تومان و نیم و در زمان من شش تومان و نیم پیمان بسته شده است به مراتب نازل‌تر از قیمتی است که قبل از بنده اسفالت می‌کردند. یک دستگاه نظارت دقیق برای مقدار کاری که در نظر داشتم برای اسفالت تهران مجهز کردم یعنی مهندسین خوب تهیه شد که در تمام خیابان‌ها درحین اجرای کار اسفالت نظارت دقیق در عمل کار مقاطعه کاران بکند با این ترتیب طبق این صورتی که بنده الان تقدیم می‌کنم ۲۰۰ خیابان و کوچه در شهر تهران اسفالت شد. آقایان من وقتی که اینجا می‌گویم ۲۰۰ خیابان در تهران اسفالت شد ممکن است این دویست خیابان چندان به نظر نیاید ولی هیچ فراموش نمی‌کنم که در همین شهرداری در اواخر سال ۱۳۲۴ رئیس اداره ساختمان را ما خواستیم که صحبت از اسفالت تهران بکنیم گفت یک خیابان را در نظر بگیرید برای سال ۱۳۲۵ برای اینکه اگر بیشتر بخواهیم اسفالت بکنیم ممکن است حیف و میل بیشتر شدده و نتوانیم نظارت بکنیم مطابق کابه دوشارژ هم شده باشد یک خیابان را بیشتر اسفالت نمی‌کنیم بنده ۲۰۰ خیابان را طبق این صورتی که تقدیم مقام ریاست می‌کنم ۲۰۰ خیابان و کوچه در شهر تهران همان طور که برنامه شهر تهران به منظور کمک فقرا و مستمندان بود در قسمت جنوب و شرق و غرب تهران بیش از همه رفتم فعالیت کردم و بیش از دویست خیابان را اسفالت کردم. اگر مطابق کابه دوشارژ باشد با حسن مراقبت و کمال جدیتی که شده من می‌توانم اینجا در مقابل آقایان تعهد کنم که اسفالت‌هایی که قبلاً شده ضخامتش کمتر از ۹ سانتیمتر است و بهترین اسفالتی است که شده این صورت را تقدیم می‌کنم که مورد توجه واقع شود و در صورت جلسه مجلس منعکس شود مقصود این است که یک خیانتکاری بنده را جلوه دادند. البته حق است که من خدماتی که کرده‌ام بگویم بعد هم موضوع‌هایی را که به من نسبت دادند تا می‌توانم جواب بدهم یا نمی‌توانم جواب بدهم با یک رویی خجل و با عرق خجلت با حال تأسف از این که نمی‌توانم کاری بکنم خودم از اینجا می‌روم پس از آقایان استدعا

می‌کنم که آقایان توجه بفرمایید و قبول بکنید و حاضر بشوید نکاتی را که عرض می‌کنم بشنوید. عرض کنم یکی از خدمات دیگری که در زمان تصدی بنده شروع شد من در روز فروردین ۱۳۲۵ رفتم به گودال‌های جنوبی شهر تهران این که می‌گویم گودال‌های جنوب شهر تهران برای این که شما بدانید که گودال از چه احداث شده است در جنوب شهر تهران کارخانه‌جات و دستگاه‌های آجرپزی و فخاری دایر است که از قدیم دایر شده و حالا هم هست برای تهیه آجر جهت ساختمان‌های تهران و همین سالن که ما امروز در آن صحبت می‌کنیم آجرش از آنجا تهیه شده. گل می‌کنند و خشت درست می‌کنند می‌پزند می‌آورند اینجا قصر درست می‌کنند به مرور زمان و مرور دهر این قصرها که اینجا برپا شد آنجاها گودال شد. آنجا معروف است به محله گودال‌ها در این محله گودال‌ها یک جمعیت ۷، ۸ هزار نفری ساکن هستند. بنده ضمن این که خواستم به شهر تهران سرکشی بکنم تصمیم گرفتم تمام محلات شهر تهران را هم ببینم، یک روز رفتم به محله گودال‌ها دیدم برق نیست، آب نیست، هوا نیست، هوای طبیعی هم نیست، نظافت هم مطلقاً وجود خارجی ندارد بنده معتقد شدم که این گودال‌ها را باید خراب کرد، ساکنین این گودال‌ها را باید کوچ داد، این جا محل سکونت انسان نیست اینها بایستی بیایند در یک منطقه‌ای که از نقطه‌نظر وضعیت ارضی، از نظر بهداشت قابل سکونت تشخیص بشود و بایستی برای این‌ها خانه تهیه کرد این عقیده را پیدا کردم و آمدم شفاها به آقای نخست وزیر نیز گزارش دادم و عرض کردم یکی از خدماتی که باید از نقطه‌نظر رفاه و آسایش اجتماعی به طبقه رنجبر و زحمتکش این مملکت اعمال شود آن این است که خانه ساخته شود اشخاصی که خانه ندارند مستخدمین دولت بیخانمان، اشخاصی که توانایی ندارند

بالاخره خانه‌ای، مسکنی برای خودشان تهیه بکنند بهتر است که خانه ساخته شود و واگذار شود به آنها و به اقساط ۲۰ ساله پول آنها را بدهند. من خوب به خاطر دارم که این موضوع جزء برنامه دولت‌های قبل از دولت آقای قوام‌السلطنه هم همیشه بود و باز در نظر دارم که در دوره چهاردم مجلس شورای ملی یک طرحی آقای دکتر معظمی در این موضوع تهیه کرد داد به کمیسیون و تقاضا کرد که قانونی در مجلس تصویب بشود که خانه‌هایی برای کارمندان ساخته شود متأسفانه در کمیسیون هم رسیدگی شد ولی راپورتش به مجلس نیامد این طور نیست آقای دکتر معظمی؟

دکتر معظمی- راپورتش به مجلس آمد ولی مجلس تشکیل نشد.

مشایخی- بنابراین اطلاعاتی که از وضع ساکنین گودال پیدا کرده بودم مصمم شدم که نظر دولت و نظر بانک ملی را جلب کنم که بایستی این خانه‌ها تمام شود البته شهرداری تهران همانطور که آقای مکی گفتند ده میلیون تومان بیشتر بودجه نداشت، با ده میلیون تومان نمی‌توانست همان کار معمولی خودش را بکند چطور می‌توانست خانه بسازد پولی بدست بیاورد. برای اینکار لازم است یک سوکمیسیونی در نظر گرفته شود تا راهی پیدا شود اگر بگویم از بودجه دولت گرفته شود شهرداری باید پولش را خودش تهیه بکند. خلاصه بنده با بانک ملی وارد مذاکره شدم وامروز از آن آقایانی که آن روز بودند شهادت می‌خواهم. آقای دکتر امینی شما خودتان شاهدید. آقای مکی شما در معاونت شهرداری ناظر این جریان بودید و جنابعالی آقای دکتر معظمی دراین کمیسیون دعوت شدید و به من گفتید که مشایخی این فعالیت‌ها و این پشتکارها و این جدیت‌هایی که برای تهیه وسایل این خانه‌ها دارید فراهم می‌کنید قابل تقدیس است. دو ماه تمام پشت در اطاق آقای ابتهاج رئیس بانک ملی رفتم التماس کردم. تضرع کردم به دکتر امینی متوسل شدم همین آقایانی که اشاره کردم حاضر هستند. با حسن نظر آقای ابتهاج این کار شد و برای ساختمان خانه‌ها یک روز چکی به مبلغ ۵ میلیون تومان گرفته شد. فکر کردم کار مهم است، کار عظیم است، کار بزرگ است هم از نقطه‌نظر ساختمان هم از نقطه‌نظر تقسیم بین مستحق علیهم خوبست که این کار را یک کمیسیون عالی‌تری انجام بدهد جنابعالی هم در این کمیسیون شرکت کردید و کمک مؤثری کردید آقای عامری نهایت تشکر را دارم. در نتیجه مذاکرات با بانک ملی و دولت مقرر شد که این خانه‌ها زیر نظر کمیسیونی مرکب از نماینده بانک ملی، نماینده بانک رهنی، نماینده شهرداری تهران شروع به ساختمان بشود مقدمات کار فراهم شد پول را دادند جشن افتتاحیه گرفته شد. اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تشریف آورند اجازه شروع به ساختمان را به ما مرحمت فرمودند. اولین کلنگ زده شده یک نطق افتتاحیه‌ای من در آنجا کردم که آن را هم من باز دلیل وطن‌پرستی خودم می‌دانم دلیل بر این میدانم که من یک ایرانی علاقمند به کشور هستم با ماجراجویان همکاری نکردم و نمی‌کنم در آن موقعی که کسی جرأت نمی‌کرد از استقلال واقعی، صحبت از اصل مالکیت بکند آن روز مخصوصاً ایشان حضور داشتند من یک نطقی آنجا کردم و گفتم ساختن خانه برای یک عده بی‌خانمان در این مملکت گذشته از این که دارای خانه می‌شوند. یک علاقه میهن‌پرستی در آنها به وجود می‌آورد زیرا کسی که خانه داشت علاقه‌مند به ملک بود علاقه‌مند به مملکت خواهد بود و با این نظر ما موفق شدیم که شروع به ساختمان این خانه‌ها بکنیم وامروز که درست این توضیحات را خدمت آقایان عرض می‌کنم اظهار می‌کنم که ۴۰۰ باب خانه در تحت توجهات آقای قوام‌السلطنه و علاقه‌مندی ابتهاج و سایر اعضای کمیسیون چهارصد باب خانه مدرن با بهترین مصالح با بهترین وسیله لوله‌کشی شده با همان چاه آب که آقای مکی گفت من تحویل شهر تهران می‌دهم. وسایل کار را فراهم کردم دادم در دست یک دستگاهی در آن دستگاه دیگر شهرداری مداخله‌ای نکرده مگر مصالح ساختمانی که آن هم نماینده شهرداری آقای نبیل سمیعی است که چندین دوره افتخار نمایندگی مجلس را داشتند. همه او را می‌شناسید و الان هم مدیر کل شرکت تلفن است ایشان نماینده شهرداری هستند نماینده بانک رهنی هم آقای نشاط است نماینده بانک ملی هم یکی از آقایان دیگر است که در بانک است زیر نظر این کمیسیون و تحت نظر بهترین متخصصین عالی‌مقام بهترین خانه‌ها با بهترین طرح‌ها، بهترین نقشه‌ها ساخته شد و امروز چهارصد باب خانه از ده هزار تومان تا بیست هزار تومان داریم یک آئین‌نامه‌ای تنظیم کردیم که این‌ها را با اقساط ۲۰ ساله به اشخاص بی‌خانمان و مستخدمین بیخانمانی که ماهی ۵۰- ۶۰ تومان دارند اجاره می‌دهند، واگذار کنیم و آنها را دارای خانه بکنیم.

رئیس- دو سه پیشنهاد برای تنفس رسیده.

مسعود ثابتی- آقای مشایخی خیلی مانده است؟

مشایخی- هشت ساعت حرف می‌زنم اگر دفاع حق است. اگر یک فردی حق دارد از حق مسلم مشروع خودش دفاع کند. مخالفین من می‌خواهند با حیثیت اجتماعی و زندگانی سیاسی من بازی کند من ۳۸ سال از سنم می‌گذرد مطابق قانون طبیعت سی سال دیگر من باید زندگی کنم. هشت ساعت دفاع از حیثیت اجتماعی خانواده سیصد ساله‌ای در وضعیت زندگانی سیاسی شخصی من، در وضعیت زندگانی سی سال آینده من مؤثر است. استدعا می‌کنم استرحام می‌کنم از آقایان نمایندگان محترم گوش کنید.

محمدعلی مسعودی (منشی)- پیشنهادات متعددی رسیده برای تنفس یک پیشنهادی هم رسیده که جلسه فردا بشود.

آصف- بنده مخالفم.

رئیس- باید اول خوانده شود (به شرح ذیل قرائت شد.)

چون دفاع آقای مشایخی به نظر طولانی می‌آید پیشنهاد می‌نماید که در وسط بیانات ایشان تنفس داده شود و جلسه به ساعت چهار بعد از ظهر موکول شود. دکتر راجی.

دکتر مجتهدی- بنده هم مخالفم.

رئیس- آقای دکتر راجی.

دکتر راجی- بنده احساس کردم که آقایان مستمعین و نمایندگان شاید خسته شده باشند و به همین جهت پیشنهاد تنفسی دادم و نظر بنده این بوده است که یا بعد از ظهر یا فردا باشد (بعضی از نمایندگان- پس فردا)

رئیس- آقای آصف مخالفید بفرمایید.

آصف- عرض کنم در جلسه پنجشنبه یک شرحی به عرض رساندم راجع به این که ملت ایران یک انتظارات فوق‌العاده‌ای از مجلس شورای ملی دارد. حالا تکرار آن زائد است و موقع هم اجازه نمی‌دهد ولی از این طرف آقای مشایخی یا نوعشان هم یا قبول بشوند یا رد بشوند البته حق دفاع دارند و همه آقایان هم موافقید ولی بنده عرض می‌کنم برای حفظ عظمت کشور و اهمیت مجلس شورای ملی و راه افتادن چهارچرخه‌ای کشور و تعیین تکلیف دولت ما بایستی شب و روز وقت خودمان را صرف این کار بکنیم که مجلس زودتر رسمیت پیدا بکند زیرا آن اشخاص که الان زیر آفتاب سوزان زحمت می‌کشند منتظر نتیجه نمایندگی هستند بایستی ما هم یک سنجاق به خودمان یک جوالدوز به طرف مقابل بزنیم. آقایان خسته نشوید عصر هم بیایید صبح هم بیایید تا مجلس بکار بیفتد. حالا با این عرض بنده مخالفید عصر بیاییم بنده حاضرم بفرمایید فردا بیاییم باز هم بنده حاضرم ولی کاری کنیم که زودتر این کار بشود.

رئیس- پیشنهادی هم رسیده که جلسه فردا صبح باشد. بنابراین تنفس داده می‌شود و جلسه فردا صبح ساعت هشت و سی دقیقه تشکیل می‌گردد.

(جلسه یک ساعت و نیم بعد از ظهر به عنوان تنفس تعطیل شد)

اخبار مجلس

روز شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۲۶ دو ساعت قبل از ظهر شعبه ششم به ریاست آقای امین‌التجار تشکیل شد و پرونده انتخابات رضائیه برای پانزدهمین دوره تقنینه و نمایندگی جناب آقای ساعد مراغه مطرح گردید چون به هیچ وجه شکایتی نسبت به انتخابات مزبور به انجمن و شعبه نرسیده بود شعبه ششم به اتفاق آراء نمایندگی ایشان را تصویب و قرار شد گزارش آن برای تصویب تقدیم مجلس شورای ملی شود همچنین در تاریخ فوق ساعت نه و نیم شعبه پنجم به ریاست آقای ملک‌مدنی تشکیل شد و پرونده انتخابات یزد مطرح گردید شکایات واصله قرائت شد و مذاکرات مفصلی به عمل آمد و بالاخره نتیجه به جلسه آتیه روز چهارشنبه سه و نیم قبل از ظهر موکول گردید. رئیس اداره شعب و کمیسیون‌ها

آقای سید محمدحسین رئیس‌الساداتی سردفتر اسناد رسمی درجه سوم قریه حسین آباد حومه مشهد:

چون طبق گزارش واصله محل رسمیت دفتر خود را به شهر مشهد منتقل نموده‌اید و شهرستان مزبور هم احتیاجی به افزوده شدن دفتر دیگری ندارد لذا به علت مزبور و همچنین به علت آن که محل کار خود را ترک کرده‌اید به موجب این ابلاغ رسمیت دفتر معاملات شما ملغی می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای سید محمد حسین مدرس زاده اصفهانی سردفتر ازدواج و طلاق تهران‏

به موجب این ابلاغ به علت کثرت ثبت وقایع طلاق که حاکی از عدم دقت و بی‌مبالاتی شما در انجام این امر است رسمیت دفتر طلاق شما ملغی می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای علی شیروانی اردبیلی سردفتر ازدواج و طلاق تهران‏

به موجب این ابلاغ به علت کثرت ثبت وقایع طلاق که حاکی از عدم دقت و بی‌مبالاتی شما در انجام این امر است رسمیت دفتر طلاق شما ملغی می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای اسمعیل انوری سردفتر ازدواج و طلاق تهران‏

به موجب این ابلاغ به علت کثرت ثبت وقایع طلاق که حاکی از عدم دقت و بی‌مبالاتی شما در انجام این امر است رسمیت دفتر طلاق شما ملغی می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای اسداله حجت سردفتر سابق ازدواج و طلاق همدان‏

ابلاغ شماره ۷۸۸ ر ۱۳۰۸- ۵/ ۵/ ۲۶ موضوع قبول استعفای شما از تصدی دفاتر ازدواج و طلاق ملغی‌الاثر می‌شود کمافی‌السابق مشغول انجام وظیفه شوید. وزیر دادگستری‏

آقای جلال زرین‏

به موجب این حکم به سمت سردفتری، اسناد رسمی درجه سوم قراء جابان و سربندان و سرخده و ابرسوق دماوند منصوب می‌شوید طبق مقررات مشغول انجام وظیفه شوید. وزیر دادگستری‏

آقای محمدعلی ذاکری سردفتر ازدواج ۱۶۳ تهران‏

به موجب این ابلاغ دفتر شما را در تهران برای ثبت طلاق هم رسمیت می‌دهد. وزیر دادگستری‏

آقای محمدنوری سلیمانی سردفتر ازدواج و طلاق تهران‏

به موجب این ابلاغ به علت کثرت ثبت وقایع طلاق که حاکی از عدم دقت و بی‌مبالاتی شما در انجام این امر است رسمیت دفتر طلاق شما ملغی می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای سید جواد صفوی‏

به موجب این ابلاغ دفتر شما در قریه درمیان قائنات برای ثبت ازدواج رسمیت می‌دهد.

وزیر دادگستری‏

آقای جلال‌الدین حائری سردفتر اسناد رسمی و ازدواج میمه کاشان‏

به موجب این ابلاغ دفتر شما را در میمه برای ثبت طلاق هم رسمیت می‌دهد. وزیر دادگستری‏

آقای حاجی کاظمی سردفتر ازدواج و طلاق تهران.

به موجب این ابلاغ به علت کثرت ثبت وقایع طلاق که حاکی از عدم دقت و بی‌مبالاتی شما در انجام این امر است رسمیت دفتر طلاق شما ملغی می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای سلیمان دیانی‏

به موجب این ابلاغ دفاتر شما را در شهر سنندج برای ثبت ازدواج و طلاق طایفه کلیمیان رسمیت می‌دهد.

وزیر دادگستری‏

آقای ابوالفضل یثربی سردفتر اسناد رسمی شماره ۶ مراغه.

نظر به این که بر اثر گزارش واصله تحت تعقیب دادسرای شهرستان دادگاه انتظامی سردفتران واقع شده‌اید طبق ماده ۳۹ قانون دفتر اسناد رسمی تا خاتمه رسیدگی به تخلف شما در دادگاه نامبرده از تصدی دفتر اسناد رسمی معلق می‌شود. وزیر دادگستری‏

آقای غلامحسین ضیاء بدری سردفتر ازدواج و طلاق قریه خانرود مغان دهستان اردمه مشهد.

به موجب این ابلاغ به علت ترک محل کار از تصدی دفاتر ازدواج و طلاق معاف می‌شوید.

وزیر دادگستری.

بقیه مذاکرات دوره هفتم

فهرست مطالب:

۱-بقیه صورت مشروح مذاکرات هفتمین جلسه دوره پانزدهم

مجلس دو ساعت پیش از ظهر روز چهارشنبه ۲۸ امرداد ماه به ریاست آقای رضا حکمت به عنوان بعد از تنفس تشکیل گردید.

رئیس- جلسه پیش چون با تنفس ختم شده صورت جلسه نیست آقای مشایخی بقیه دفاع خودشان را می‌کنند.

صادقی- یک مختصر توضیحی بنده دارم.

رئیس- در چه خصوص؟

صادقی- یک تذکر مختصری در خصوص بیانات دیروز آقای مشایخی دارم.

رئیس- بعد از این که بیان ایشان تمام شد آن وقت به سرکار اجازه می‌دهم که صحبت کنید.

مشایخی- در جلسه گذشته آقایان نمایندگان محترم با توجه و دقت کاملی عرایض من را استماع فرمودند و با این ترتیب نشان دادند علاقمند به کشف حقیقت و تشخیص حق از باطل هستند. این که با این گرمای هوا برخلاف سیره و معمول مجلس که جلسات مجلس یک روز در میان تشکیل جلسه می‌داد و آقایان قبول فرموده‌اند و امروز هم درجلسه تشریف‌فرما شده‌اند بزرگ‌ترین دلیلی است که می‌خواهند با نظر حق یک موضوعی را که از موضوعات اجتماعی و حائز اهمیت است صریحاً و دقیقا مورد اتخاذ تصمیم قرار دهند. موضوع اعتبارنامه من در تمام محافل تهران امروز مورد بحث است همه انتظار دارند که از تذکرات، اعتراضات، پاسخ‌ها ونتیجه تصمیم مجلس اطلاع پیدا کنند وحضور آقایان در اینجلسه مجلس بزرگ‌ترین دلیل این است که می‌خواهند احترام به افکار عمومی بگذارند و هر چه زودتر تصمیمی نفیاً یا اثباتاً در این موضوع اتخاذ فرمایند. در هر حال از این که امروز جلسه را تشکیل داده‌اید منهم به نوبه خود سپاسگزارم. صحبت بنده در جلسه گذشته روی ساختمان چهارصد باب خانه بود که خوشبختانه در حال حاضر ساختمان این خانه‌ها در شرف اختتام است و طبق آئین‌نامه‌ای که در دست تنظیم است و به تصویب هیئت وزیران خواهد رسید این خانه‌ها بین مستخدمین بی‌بضاعت، مستضعفین مستأجر، مستخدمینی که توانایی خرید خانه ندارند و اشخاصی که در آن گودال‌هایی که اشاره کردم زندگی می‌کنند باید تقسیم شود من می‌خواهم از آقایان استدعا کنم و می‌خواهم بگویم یکی از علل این که زندگانی در شهر تهران بالاخص فوق‌العاده گران و طاقت فرساست یکی از عوامل این گرانی کرایه خانه است و می‌خواهم از آقایان تمنا کنم در برنامه‌ای که دولت به مجلس شورای ملی خواهد داد موضوع ساختمان خانه‌های ارزان بهاء برای مستخدمین دولتی که دارای خانه نیستند مورد توجه مجلس قرار بگیرد و به نحوی از دولت تقاضا بشود که دولت در ظرف چندین سال موفق بشود پنج هزار خانه در طهران ساخته شود و با ساختن پنجهزار خانه در شهر تهران این مضیقه و بحرانی که از نقطه‌نظر محل سکونت امروز در این شهر فراهم شده به طور قطع رفع خواهد شد و همچنین البته در شهرستان‌ها هم باید این موضوع مورد توجه واقع شود که از طرف دولت خانه‌های مدرن و خانه‌هایی که مورد احتیاج کارمندان شهرستان‌ها باشد ساخته بشود (یکی از نمایندگان- جزء برنامه دولت است) و همچنین صاحبان کارخانه‌جات و اشخاصی که دستگاه‌های کارگری دارند دراجرای قانون کار قانون کاری که اخیراً به مجلس خواهد آمد باید آنها را هم ملزم کرد که برای آنها هم پیشنهاد شود خانه ساخته شود. تذکراتی که بنده به عرض آقایان می‌رسانم البته ممکن است باعث تصدیع هم باشد ولی مورد دفاع بنده است، به این جهت است که در روی مسائل مربوط بکار شهرداری می‌خواهم استدعا کنم که توجه بیشتری مبذول بفرمایید و یکی از آنهم کارخانه برق تهران است. کارخانه برق تهران ما دارای قدرتی است به نیروی شش هزار کیلووات این نیروی برق تصدیق می‌فرمایید برای تهران فوق‌العاده ناچیز است تهران احتیاج به پنجاه هزار کیلووات برق دارد فعلا از کارخانه‌ای سلطنت آباد، سیمان، سیلو، از کارخانه بانک ملی از مؤسسات دیگری مشابه آن‌ها شهرداری تهران استفاده می‌کند و از این نیروی

کمکی و نیروهای دیگری که دردست دارد استفاده می‌کند و با این وضع خاموشی تهران مورد عدم رضایت اهالی تهران است البته علت خاموشی‌های مکرر یکی به علت فرسودگی کارخانه است و یکی هم به مناسبت این است که این مقدار نیرو تکافوی احتیاجات تهران را نمی‌کند در سال گذشته شهرداری تهران موفق شد با نداشتن پول، با نداشتن سرمایه با جلب توجه بانک ملی و بانک کشاورزی یک کارخانه به نیروی هشت هزار کیلو وات از شرکت وستینگهاوس یعنی متعلق به ارتش امریکا خریداری کرد این کارخانه وارد شده و دو نفر هم مهندس آمریکایی وارد شده است و ساختمان آن در دست نصب و اقدام است. راجع به آب تهران هم تذکر مختصری عرض می‌کنم. آب تهران که منبع مهمش رودخانه کرج است در حدود یکصد و بیست سنگ آب ما از آنجا استفاده می‌کنیم و نیز از قنات‌های استیجاری تهران هم شصت سنگ شهرداری تهران استفاده می‌کند که جمعاً یکصد و هشتاد سنگ می‌شود در سال گذشته بنده متوجه شدم که این یکصد و هشتاد سنگ تکافوی اهای تهران را نمی‌کند تهران توسعه پیدا کرده است و تهران هشتصد هزار نفر جمعیت پیدا کرده است و تهران دارای چهل کیلومتر مربع مسافت است و بایستی تمام این چهل کیلومتر مربع مشروب شود ناچار باید سیرآب گردد این بود که به فکر حفر چاه‌های مورد بحث که اشاره شد افتادیم باری در سال گذشته به منظور تأمین آب تهران و تأمین کمبود آب تهران با متخصصین با اشخاصی که می‌توانند در این موضوع صاحب نظر باشند مذاکره کردیم که در این موضوع چه باید بکنیم البته پروژه‌هایی در این موضوع در دست اقدام بود من هم طرفدار تعقیب آن‌ها هستم مثل پروژه سد لار مثل پروژه سد کرج ولی این به درد امروز ما نمی‌خورد به درد سال گذشته ما نمی‌خورد این بود که متخصصین اظهار عقیده کردند که حفر چاه در نقاط جنوبی شهر مفید فایده واقع خواهد شد قراردادهایی با شرکت‌های صلاحیتدار که در مناقصه آنها بالاخره برنده کار شده‌اند بسته شد و هفده حلقه چاه در شهر قرار شد حفر شود که بیشتر این چاه‌ها در امتداد خیابان مولوی از غرب به شرق از میدان گمرک الی خیابان ری منتهی می‌شود و بیشتر آنها در عرض این راه‌ها باید حفر شود این چاه‌ها در سال گذشته کمک مؤثر و شایانی به آب تهران کرد و در نظافت و لطفات هوا خیلی مؤثر بود (فرامرزی- این طور نیست) راجع به اینکه گفته شد که آب به طهران داده نشده راجع به این موضوع هم توضیحات لازم در فصل پاسخ به اعتراضات عرض خواهم کرد آبی هست در امیرآباد قناتی هست که وقتی آرتش آمریکایی‌ها در تهران بودند یک دستگاه تصفیه در آن قنات کار گذاشتند و این آب را تصفیه می‌کردند در اینجا هم به کمک آقای دکتر معظمی ما موفق شدیم و با دانشگاه تهران یک قراردادی منعقد کردیم. یعنی بنا شد که شهرداری تهران بهره برداری بکند یعنی لوله‌کشی بکند وبیاورد به شهر تهران یعنی لوله‌هایی از بقایای کالاهای امریکایی‌ها خریداری کردیم وارد شد و نصب شد و تا یک هفته دیگر هم به طور قطع و یقین این آب لوله‌کشی شده که در حدود یک سنگ است در شهر تهران مورد استفاده واقع خواهد شد و در اینجا فقط به طور اختصار عرض می‌کنم لوله‌کشی یکی از مسائل حیاتی و دارای اهمیت هر شهری است. لوله‌کشی یکی از موضوعاتی است که در درجه اول است از نقطه‌نظر زندگانی از نقطه‌نظر بهداشت متأسفانه در گذشته این کار عملی نشد در سال قبل بنابر اوامری که از مقامات مربوطه به اداره شهرداری داده شده بود ما موفق شدیم پروژه‌ها و طرح‌های این کار را تهیه بکنیم شرکت الکساندر گیپ معروفیت جهانی دارد و یکی از کمپانی‌هایی است که در کارهای مباه در هندوستان و در بعضی از ممالک اروپا کارهای مهمی کرده است برنده مناقصه شد و پس از این که برنده مناقصه شد آن وقت این شرکت پروژه شهر تهران را تهیه کرد. تسلیم شهرداری کرد اعلان مناقصه موارد مورد احتیاج را تهیه کرد. اعلان مناقصه کارهای ساختمانی را تهیه کرد به نحوی که آقایان ملاحظه کردند در سال گذشته اعلان لوله‌کشی آب تهران داده شد و در چندی قبل شروع به تشریفات کار لوله‌کشی از طرف شهرداری تهران گردید و از اعلیحضرت همایونی استدعا شد تشریف فرما شدند و الساعه که آقایان اینجا تشریف دارند لوله‌کشی شهر تهران در معرض اجرا است موضوعی را که حالا می‌خواهم عرض کنم یک موضوعی است که مطلقاً مورد توجه تمام آقایان است واز جمله نکات اعتراض بوده موضوع خواربار تهران است. یکی از اعتراضاتی که به شهرداری تهران می‌شود عدم تنزل هزینه زندگانی در گذشته و در حال حاضر است بعضی از روزنامه‌ها اخیراً به مناسبت گرانی هزینه زندگانی حملاتی به شهرداری می‌کردند و از وارد کردن و نسبت دادن تهمت و افتراء نسبت به شهرداری خودداری نمی‌کردند بنده می‌خواهم با دلایلی که عرض می‌کنم ثابت کنم که اتهامات روزنامه‌ها در این مورد از شهرداری منطقی نیست و اعتراضاتی که می‌نمایند مورد ندارد زیرا که نظر به این که شهرداری تهران فقط و فقط موظف به تعیین نرخ خواربار است و حتی این کار برای دولت هم غیر مقدور است، تنزل دادن هزینه زندگی ملازمه با عملیات واقداماتی دارد که انجام آن برای شهرداری تهران مقدور نیست آقایان میدانند که مقدار رایج اسکناس موجود تأثیر بسزایی دارد و مطابق قانون بانکی و اقتصادی به محض این که به مقدار رایج اسکناس اضافه شد به اصطلاح معروف وقتی که مقدار رایج اسکناس از حد تعادل خارج گردید و انفلاسیون ایجاد شد وقتی که مقدار رایج اسکناس به مرور ترقی کرد و قابل مقایسه با زمان قبل از جنگ نشد قهراً قیمت‌ها ترقی می‌کند. ما در امور خودمان انفلاسیون نداریم نخواستم بگویم که انفلاسیون پیدا شده ارز و پشتوانه بانک ملی برای موجودی اسکناس رایج کافی است (صحیح است) انفلاسیون‏ نیست در وضع پولی ما (دهقان- آقا در این بحث وارد نشوید خواهش می‌کنم) می‌خواستم به این موضوع وارد شوم که مقدار رایج اسکناس فعلی قابل مقایسه به زمان قبل از جنگ نیست و مادامی که مقدار این اسکناس به زمان قبل از جنگ برنگشته نمی‌توانیم معتقد باشیم که قیمت‌ها به قیمت قبل از جنگ برگردد (یکی از نمایندگان- صحیح نیست، این طور نیست) حقوق مستخدمین دولت به نوبت خود عامل مؤثری برای ترقی قیمت‌ها است در زمان جنگ وقتی که قیمت‌ها ترقی می‌کرد وقتی که ارتش خارجی در مملکت ما بود وقتی که لهستانی‌ها می‌آمدند یک مرتبه تخم مرغ از ده شاهی به دو قران ترقی می‌کرد راه حلی که آن وقت به نظر دولت می‌رسید این بود که گفتند کمک هزینه کارمندان دولت را زیاد کنید بنده رتبه ۵ فرض کنیم بودم حقوق من ۱۵۰ تومان بود دویست تومان کمک هزینه به من دادند. این سیاست مالی و سیاست پولی که در موقع بحران و در موقع ترقی قیمت‌ها حقوق مستخدمین را اضافه می‌کنند به همان نسبت ارزش‌ها در شهر و مملکت ترقی خواهد کرد. موضوع ارزش ارز خارجی نیز به نوبه خود از نقطه‌نظر قیمت‌ها قابل توجه است آقایان دلار امروز شش تومان است در صورتی که بورس رسمی بانک ۳۲ قران همین طور پوند در بازار قریب ۲۴ تومان است و نرخ رسمی بانک سیزده تومان است این پارچه‌ای که می‌خواهیم بپوشیم با دولار خریداری می‌شود اگر مملکت ما از حیث ارز غنی بود و می‌توانست ارز خارجی دردسترس بازرگانان بگذارد این پارچه امروز به نصف قیمت در بازار تهران عرضه می‌شد. (دهقان: انگور و بادنجان را چه می‌گویید؟) اجازه بدهید توضیح بدهم. مادامی که ارزش ارز در بازار آزاد با ارزش ارز آزاد در خارجه در مملکت ما قابل مقایسه با ارز بانکی نداشته باشد نبایستی متوقع باشیم که ارزش قیمت‌ها به اندازه ارز و یا مطابق ارزش ارز در بازار آزاد باشد. بنده خیال می‌کنم همین چند دلیلی که عرض کردم کافی است برای این که بگویم ترقی قیمت‌ها معلول به این علل است و تا وقتی که این موجبات را تسهیلاتی برایش فراهم نکنند قیمت‌ها تنزل پیدا نمی‌کند بودجه مملکت ما هشتصد و پنجاه میلیون تومان است هشتصد و پنجاه میلیون تومان هزینه کشور است این هشتصد و پنجاه میلیون تومان از چه محلی تأمین می‌شود. دولت‌ها بایستی در سیستم مالیات، مالیات مستقیم، مالیات غیرمستقیم، انواع مالیات‌های متناسب هر کشور را رویه‌ای برای خودشان ایجاد بکنند که هزینه مملکت را از آن راه تأمین بکنند ولی در مملکت ما قسمت مهم هزینه کشور از راه فعالیت‌های اقتصادی اداره می‌شود وقتی که دولت شکر را می‌خرد، قند را می‌خرد، و می‌آورد به وسیله کوپن چهار تومان یا پنج تومان می‌فروشد و از این راه یک سود سرشاری می‌برد وقتی که کالاهای قماش ۱۷۵ درصد حقوق انحصاری بهش تعلق می‌گیرد و به این ترتیب هشتصد و پنجاه میلیون تومان بودجه خودش را تأمین می‌کند و یا سایر اجناس را نسبت به بودجه خودش به این ترتیب می‌فروشد با این ترتیب آقایان متوقع هستند که این منافع را نبرد و ۸۵۰ میلیون تومان خرج بکند مقدار اسکناس هم ۸۵۰ میلیون تومان باشد ارز خارجی هم در بازار آزاد ترقی یا تنزل نکند. هیچ عملی نیست، هیچ منطقی نیست. مردم توقع دارند که بادنجان، گوجه، سبزی، سیب زمینی این‌ها ارزان شود؟ (یکی از نمایندگان- یخ) و این چیزها که گفتم ارزان نشود این توقع به عقیده من توقع نامشروعی است. چرا؟ برای این که آن مولد آن زارع بدبخت لخت و گرسنه اجناسش را به آن قیمت‌هایی که می‌فروشد دو ذرع چیت برای خودش نمی‌تواند بخرد که ستر عورت کند (صحیح است) قند و شکر و قماش دولت که با کوپن‌هایش تهیه می‌کند نمی‌تواند استفاده بکند

اینجا از موکلین من در بلوک غار و قشافویه هستند سال گذشته شدیدا به من اعتراض کردند و امسال هم اعتراض کردند که این سیاست که شهرداری امسال اتخاذ کرده که من صریحاً می‌گویم این سیاست را از نقطه‌نظر تبعیت یک دسته‌ای اجرا کرده‌ام و من خودم هم در عین حال معتقد نبودم و معتقد نیستم که تا وقتی که این موانع مرتفع شود بتوان قیمت‌ها را تنزل دادو با این رویه زارع ازبین می‌رود رعیت لخت و گرسنه و حتی مالک از بین خواهد رفت ما بایستی کالاهای مورد احتیاج مردم را تولید بکنیم بیاوریم و در این بازار بفروشیم پول وسیله مبادله است می‌رویم آن پول را بدست بیاوریم با آن پول چه بخریم، قماش بخریم، بادنجان بخریم، یک قران را هفت قرا بخریم در صورتیکه قبل از جنگ آن قیمت بوده حالا ما برویم به این قیمت برخریم‏ با وجود این توقع این که قیمت بادنجان یک مرتبه از فلان قیمت که قبل از جنگ بوده است حالا هم دنبال او برویم به نظر بنده محال و ممتنع است این یک کلیاتی بود بنده عرض کردم و در عین حال معتقد هستم که اجحاف در موضوع خواربار شهر تهران زیاد است بایستی از اجحاف جلوگیری کرد. بایستی رویه و سیاست خوارباری تهران و دستگاه مربوطه طوری بشود که از اجحاف فروشنده جلوگیری بشود یعنی طوری بشود که به فروشندگان اجازه داده نشود بیشتر از صدی ده، صدی پانزده ماکزیموم صدی بیست سود ببرد تصدیق می‌کنم که خیلی از فروشندگان متجاوز هستند خیلی معذرت می‌خواهم من یک سند رسمی دیدم بین دو تا سبزی فروش تنظیم شده ۶۰ تومان سرمایه گذاشته‌اند هر کدام سی تومان در آنجا قرار گذاشته‌اند که سبزی فر وشی بکنیم و بعد منافع را بین خودمان در آخر ماه تقسیم کنیم مضافاً به این که روزی ده تومان هم برداشت کنیم یک فروشنده‌ای که می‌تواند با ۴۰ تومان در ماه ۳۰۰ تومان برداشت کند و در آخر ماه مازاد منافع را بالاخره بین خودشان تقسیم کنند تصدیق می‌فرمایید که این اساس اجحاف در موارد خوردنی است از این نقطه‌نظر برای مثال عرض کردم و در عین حال معتقد هستم که به این طبقه هم نبایستی زیاد فشار آورد برای این که این هم خرج دارد. این هم روزی ده تومان خرج دارد که بایستی ده تومان خرجش تأمین شود به هر حال چکار می‌تواند شهرداری بکند؟ شهرداری یک قانون دارد به عنوان قانون کیفر گرانفروشان متخلف تهران این قانون باید حتماً اجرا بشود شهرداری که خودش نمی‌تواند برخلاف قوانین جاریه، به میل خودش، به اراده خودش یک کسی را بیاورد توی میدان شلاقش بزند باید بفرستد به دادگاه. دادگاه کیفر گرانفروشان متخلف را تعقیب بکند ما هم این کار را کردیم آقایان در طهران، کسبه خواربارفروش بیشتر از هفت هشت هزار نفر هستند آمار متخلفین خرداد ماه در سال جاری ۱۰۴۲ نفر بوده یعنی ۱۰۴۲ نفر حبس شده‌اند، شلاق خورده‌اند جریمه شده‌اند به نفع صندوق دستگاه وزارت دادگستری از نظر تخلف از قیمت‌های شهرداری. با این ترتیب انصاف اجازه می‌دهد که از هشت هزار نفر کسبه خواربارفروش تهران بیشتر از این مجازات شود؟ به طور قطع نه. اینجا یک نکته دیگر هم می‌خواستم عرض کنم و آن این است که یک انتشارات دیگری هم در اطراف شهرداری تهران که اشاره کردم این است که می‌گفتند شهرداری تهران از میدان‌ها از طرف بارفروش‌های میدان، از بارفروش‌های تهران وجوهی مستمراً سوء استفاده می‌کند یا به نفع خودش یا به نفع دستگاه‌های دیگری بنده می‌خواهم به استحضار آقایان برسانم که سوء استفاده کردن لازمه‌اش این است که یک کسی به آن شخصی که می‌خواهد از او متمتع بشود به نحوی از انحاء کمک بکند نه این که در مورد او اعمال قدرت و شدت عمل بکند خواه مطابق قانون خواه برخلاف قانون. اگر من توقع مساعدت داشته باشم فرض بفرمایید از آقای عباس مسعودی حق این است که منهم به نوبه خودم در مقابل خواهش او سکوت محض اختیار کنم. تسلیم شوم. و یک راضی داشه باشم. اگر بنا شود که شهرداری تهران بخواهد از دستگاه میوه‌فروش‌ها به نفع حزب، به نفع خودش، با به نفع اشخاص دیگر چنان که آن اشخاصی که می‌خواهند سم‌پاشی بکنند می‌گویند استفاده بکند لازمه‌اش این است که نسبت به آنها حد اعلای رأفت و مهربانی را کرده باشم بنده از جمله اشخاصی هستم که معتقدم یکی از علل گرانی میوه و یا خواربار این است که میادین تهران متعلق به شهرداری تهران در دست شهرداری نیست و قبل از بنده شهرداران اسبق آنها را اجاره داده‌اند به یک عده اشخاص. من معتقدم که امر قپان، تصدی امر قپان، در طهران باید منحصر به شهرداری باشد شهرداری هم خودش به نوبه خودش باید یک کالاهایی را بخرد و به نظر خودش عرضه کند و در آن میدان‌ها هم بار صاحبان کالاها بفروشد و کمیسیون بپردازد. (یکی از نمایندگان- باید آزاد باشد) و تا وقتی که میدان در تصرف شهرداری نیست کنترول شهرداری مقدور نیست این سیاست فکری را بنده داشتم و از روز اول ورود به شهرداری برای اجرای این منظور رفتم دیدم میدان به موجب سند رسمی در اجاره چند نفر است چه باید بکنم. یا به خلع ید یا فرس ماژور که نمی‌توانم این کار را بکنم اگر به نام این که من شهردار هستم این کار را بکنم تصدیق می‌فرمایید مورد اعتراض مردم و مقامات قضایی واقع می‌شوم و همچنین مجلس شورای ملی هم نمی‌پذیرفت این عرایض بنده را (صحیح است) که از نقطه‌نظر نظام اجتماعی بایستی در مواقع غیرعادی یک اقدامات‏ غیرعادی کرد ولی وضع نرمال و وضع عادی به من اجازه داد که غیر از توسل به دادگاه، غیر از توسل به محکمه، غیر از توسل به دادگاه تعدیل مال‌الاجاره به وسیله دیگری اقدام کنم رفتم به تعدیل مال‌الاجاره این نامه‌ای است که از اداره حقوقی شهرداری کیهانی نوشته است در صورتیی که این شخص یک جوان لیسانسیه و رتبه ۹ است در پاسخ سؤالی که بنده کرده‌ام به بنده می‌نویسد، شهرداری یک اداره حقوقی دارد و آن شخص رئیسش هست یکی از وکلای مشاور شهرداری آقای هاشم وکیل است، یکی از وکلای مشاور شهرداری آقای دکتر کاظمی است آنها نشستند مشورت کردند گفتند که منحصراً برای رفع ید میدان باید اقامه دعوی کرد و این اقامه دعوی و حکم در موضوع حسن بختیار مستأجر میدان امین‌السلطان را که امر و مقرر فرمودند دعاوی گزارشاً عرض شود تصدیع می‌دهد دعوای شهرداری بر حسن بختیار برای تخلیه میدان برابر نامه‌ای به شماره ۱۲۶۵ از شعبه سوم اداره تعدیل مال‌الاجاره تهران به وکالت عمید وکیل مدافع شهرداری تهران صادر شد ولی به علت این که آقای حسن بختیار از دادنامه صادره تجدیدنظر خواسته به شماره‌های فلان و فلان به جناب آقای مدیر کل ثبت اسناد و املاک نوشته شد و تقاضای ابرام حکم صادره از دادگاه تجدیدنظر شده است ولی هنوز نتیجه و جوابی از اداره کل ثبت اسناد نرسیده. آقایان برای یک شهرداری که می‌خواهد قیمت‌ها را تنزل بدهد، می‌خواهد خواربار مطابق منوی و تقاضای روزنامه‌نویس‌ها تنزل بدهد و می‌دانید که یکی از علل گرانی قیمت‌ها تعدی قپان‌دارها در میدان‌ها است. من باید چه بکنم؟ باید مراجعه به دادگاه بکنم. رفتم دادگاه حکم صادر کردم مورد اعتراض واقع شد رفت دادگاه تجدیدنظر و پنجاه هزار تومان شد. در قسمت دوم می‌نویسد، چهل و چهار هزار و چهارصد و هشتاد و دو تومان و سه قران از بابت مال‌الاجاره معوقه میدان همین مستأجرین قبل از تصدی بنده به شهرداری تهران مدیون بودند آن را هم مستند قرار دادم رفتم به ثبت اسناد که به اتکاء عدم پرداخت مال‌الاجاره هم مال‌الاجاره را بگیرم و هم بگویم که ازشرط پرداخت مال‌الاجاره تخلف شده است رفتم به آنجا طبق این یادداشتی که اینجا می‌نویسد، او رفت در آنجا با توسل به مقامات مربوطه در حدود قانون جلو اجرائیه را گرفت. حالا من از شما سؤال می‌کنم برای تنزل قیمت بادنجان شهرداری چه کار بکند؟ شما می‌گویید روزی هشتاد هزار تومان شهرداری طهران از این حسن بختیار به نفع خود و به نفع دیگران روزانه پول می‌گیرد، این کجاش درست است آقا؟ کی از حسن بختیار روزانه پول می‌گیرد؟ اگر من روزی هشتاد هزار تومان پول بگیرم. چرا می‌روم اداره تعدیل مال‌الاجاره (بعضی از نمایندگان- کی این حرف را گفته است آقا؟)

رئیس- آقایان ساکت باشند بگذارند که حرفشان را بزنند.

مشایخی- ... مقصود عرض بنده این است که این جنجال‌ها و اتهامات بایستی مورد توجه و مورد دقت آقایان واقع شود و من افتخار می‌کنم به این که می‌توانم ذهن آقایان را متوجه یک حقایقی بکنم و وجدانم را گرو می‌دهم که یک کلمه خلاف حقیقت صحبت نکنم و برای تمام موضوعاتی که گفته شد مدارکی مستند به دلیل به عرض آقایان می‌رسانم و از تمام آقایان استدعا می‌کنم توجه مخصوص داشته باشند. بنده می‌خواهم از ذکر این چند موضوعی که مربوط به کار شهرداری بود به این نتیجه برسم که یک کارهایی در سال گذشته در شهرداری طهران شد انجام این کارها در شهرداری به زبان آسان می‌آید بودجه شهرداری ده میلیون تومان است، درآمد شهرداری در سال ۱۳۲۵، ده میلیون تومان است از این ده میلیون تومان، شش میلیون تومان آن حقوق بوده است و این حقوق را بنده ایجاد نکرده‌ام ماهی ۵۰۰ هزار تومان از این بودجه شهرداری حقوق کارمندان شهرداری تهرن است. ماهی

۱۵۰ تومان حقوق رفتگر شهرداری تهران است در حدود دو هزار نفر کارگر متفرقه و پنجهزار عمله روزانه باید حقوق بگیرند شش میلیون تومان از ده میلیون تومان را باید حقوق داد، ممکن است اعتراض بشود که چرا شش میلیون تومان بایستی حقوق داد؟ و به قول آقای مکی که می‌گویند چرا عضو استخدام کرده‌اید؟ راجع به اضافه شدن عضو بعداً شرح می‌دهم و اما این که شش میلیون تومان حقوق داده می‌شود برای این است که شهرداری تهران چهل سال است تأسیس شده است، تشکیل شده است و در حال حاضر در حدود هزار نفر کارمند دارد و از این هزار نفر کارمند به استثنای دویست نفرش که رتبه یک و دو و سه و چهار هستند هشتصد نفرش رتبه ۶ و هفت وهشت و نه می‌باشند که به مرور در اجرای قانون استخدام اینها ایجاد شده‌اند یک عده‌ای هستند که اینجا زندگانی کرده‌اند، عمرشان را گذرانده‌اند، وسیله‌ای هم برای ارتزاق ندارند مع‌الوصف با این که بنده می‌دانستم اگر اقدامی از طرف شهرداری طهران، از طرف بنده کوچک برای تنزل حقوق به عمل آمد یک عائله پانصد نفری برای من متعرض پیدا می‌شود، دشمن پیدا می‌شود. و امروز پانصد نفر معترض در مجلس شورای ملی موجبات زحمت و مخالفت بنده را فراهم می‌کنند معذلک در طی یک نامه به دولت نوشتم که شهرداری طهران از شهر طهران ده میلیون تومان پول می‌گیرد، انصاف نیست که شش میلیون تومان حقوق بدهد، این مستخدمین را مقرر بفرمایید در وزارتخانه‌ای دیگر منتقل و استخدام بکنند و یا این که اجازه بفرمایید تقلیل بودجه بدهم و پنجاه درصد از اعضاء را کم بکنم. من نمی‌گویم این اعضایی که در شهرداری طهران هستند، حجم کار شهرداری کمتر از این عده است اگر ما بخواهیم یک شهرداری داشته باشیم که تمام احتیاجات اهالی طهران را آن طوری که قانون معین کرده و آن طوری که بالاخص روزنامه‌ها می‌خواهند مرتفع بکنیم، شهرداری طهران پنجهزار نفر لازم دارد ولی با بودجه فعلی یا وسایل فعلی بایستی این بودجه را تنزل بدهیم و از دولت هم تقاضا کردم. دولت هم حق داشت. زیرا از نقطه‌نظر بعضی‌ها چیزها نمی‌توانست این کار را بکند. یعنی از نظر بحران سال گذشته مقتضی ندانست کسی را گرسنه بگذارد، سازمان اقتصادی وزارت دارایی که بنده سال گذشته آنجا بودم سه سال است دویست نفر را بیرون کرده، اداره قند و شکر و انحصار قماش را ملغی کردند گفتند قسمت اقتصادی را ملغی می‌کنیم. سه ماه حقوق می‌دهیم بعد می‌گوییم بروید پی کارتان. دو سال است به اینها حقوق می‌دهند، چرا؟ برای این که اینها هم حق دارند، مردمان بیکاره، مردمان بیچاره، کار هم که زیاد نیست بیشتر از این هم که نمی‌شود بر تعداد گرسنه‌ها و بیچارگان اضافه کرد مخصوصاً با وضعی که در سال گذشته پیش آمد با بحران فوق‌العاده‌ای که درسال گذشته بود، وضعیت به نحوی بود که اجازه نمی‌داد بیش از این بر تعداد گرسنه‌های طهران اضافه بکنیم. مقصود از عرایضم این بود که از این ده میلیون تومان بودجه شهرداری شش میلیون تومان حقوق می‌دهیم و دو میلیون تومان به همان بنگاه‌های خیریه که عرض شد ما دو میلیون تومان دیگر پول داریم که بنده بایستی با آن دو میلیون تومان در شهرداری طهران کار بکنم. گفتم چطور می‌شود که با دو میلیون تومان در شهرداری کار کرد؟ مقدماتی فراهم شد بنده چه کارهایی کردم ملاحظه بفرمایید آیا می‌شود با دومیلیون تومان پول این کارها را انجام داد؟ بنده می‌خواهم عرض بکنم که پنج میلیون تومان برای خانه‌ها پول گرفتن، چهارصد و پنجاه میلیون ریال از بانک قرض گرفتن برای لوله‌کشی و چرخاندن دستگاه شهرداری، یک میلیون متر مربع در سال گذشته در شهرداری طهران، اسفالت شده است. نود هزار متر نهرسازی شده. در سال ۱۳۲۲ از عطیه ملوکانه تصمیم گرفتند صد هزار متر نهر بسازند. شاه نهر بسازند که آب طهران فرو نرود و حیف و میل نشود. چون آب طهران کم است. در تمام سال موفق شدند ۶۰۰۰ متر بسازند، بنده در سال گذشته نود هزار متر در تهران نهرسازی کردم و نهرهای تهران با بتونه کردم که از نفوذ آب جلوگیری بشود. اینها خدماتی است که در طهران انجام شده است. هشت میلیون تومان پول از بانک گرفتم که کارخانه برق در شهر ایجاد شود. آیا این کارها، کارهای آسانی بود؟ همین کارها است که برای من دشمن درست کرده است، همین عملیات است که برای من دشمن ایجاد کرده است. چطور شد که ما این پول‌ها را توانستیم قرض کنیم. آقای مکی گفتند که شهرداری‌ها نمی‌توانند بیش از سی درصد درآمد خودش را قرض کنند. صحیح است. آیا چه شد که این پول‌ها را قرض کردیم؟ وقتی که بانک متوجه شد که مثلاً لوله‌کشی طهران عملی است، طرح‌ها و نقشه‌ها تمام حاضر است مهندسین و مشاورین و کمپانی الکساندرگیبپ حاضرند و این کمپانی یک کمپانی با صلاحیتی است آن وقت قرض گرفته شد. طبق تصویب‌نامه صادره از هیئت وزیران هم مقرر شده بود که از هر صاحب خانه مبلغی به عنوان لوله‌کشی گرفته شود در آن تصویب‌نامه مقرر می‌نمود که از راه دریافت حق انشعاب در ظرف ۳ سال می‌شود بیست میلیون تومان پول از اهالی طهران گرفت. پس وقتی که بانک متوجه شد وسایل کار فراهم است حاضر شد که ۴۵۰ میلیون ریال پول به شهرداری قرض بدهد آقایان تهیه این طرح‌ها این پروژه‌ها و مذاکره با ادارات مربوطه و جلب موافقت آن ادارات وهیئت وزیران به وسیله بنده و شهرداری طهران کار آسانی نبود زحمت کشیدم فعالیت به خرج دادم موفق شدم که بتوانم یک خدمتی برای شهر طهران انجام بدهم و من امروز در پیشگاه خداوند شکرگزارم و سپاسگزار هستم که به من توفیق داد که بتوانم این خدمت ناچیز را به اهالی تهران کرده باشم بنده می‌خواهم عرض کنم که در نتیجه این جریان یک عده زیادی از بنده یک توقعاتی داشتند میل داشتند که مقاطعه‌کار بشوندو با این که جزء مقاطعه کارها دعوت بشوند و من از آنها دعوت بکنم و در ساختمان خانه‌ها جزء مقاطعه‌کاران آنها را دعوت بکنم مایل بودند بدون داشتن هستی و سرمایه با مقاطعه کاران که امروز کار در دست آنها است آن‌ها را شریک بکنم من نمی‌توانستم این کارها را بکنم من نمی‌توانستم این توقعات رانجام بدهم انجام این توقعات خیانت به دولت و خیانت به این آب و خاک بود و من آن را برخلاف مصالح شهر تهران می‌دانستم تصور نمی‌فرمایید این اشخاص از حیث این توقعاتی که از من دارند دشمن بنده شده باشند؟ بنده صریحاً عرض می‌کنم که یک عده دشمنان زیادی از این نقطه‌نظر دارم در همین مجلس شورای ملی (برزین- اسم ببرید این اشخاصی را که در مجلس شورای ملی هستند آقا) (بعضی از نمایندگان- اسم ببرید آقا) نه، می‌گویم، خواهم گفت، کسانی بودند از طبقات مختلف، از متنفذین توقعاتی داشتند ... (بعضی از نمایندگان- اسم ببرید آقا) انجام ندادم با من عداوت و دشمنی می‌کنند. این مخالفت‌های که با بنده می‌شود، سر مخالفت‌ها و سوء انتشاراتی که از طرف اشخاص به من می‌شود همین است و بس متأسفانه در این مملکت هر کس کار کند هر کس فعالیت و کوشش کند بدنام می‌شود. کارهای مفید بدنامی دارد. کار نکردن مهمل بودن، دست روی دست گذاشتن خوشنامی دارد (بعضی از نمایندگان- بارک الله) (زنگ رئیس).

رئیس- آقایان توجه بفرمایند ساکت باشند و آقایان تماشاچیان نیز نظم مجلس را مراعات کنند و الّا من مجبورم ماده ۱۴۲ را رعایت و اجرا کنم خنده و این کارها را کنار بگذارید.

مشایخی- ... بنده نمی‌خواهم بگویم که چه افکار زشت و چه تخیلات جاهالانه و اشخاصی که سنگ مردم را به سینه می‌زدند بودند، به نظر من هر کس که مملکت را دوست دارد باید در راه اصلاحات هر قدر می‌تواند خدمت کند به مملکت فعالیت کند. مملکت احتیاج به سعی و عمل دارد مملکت محتاج به کار است باید کار کرد واز هو و جنجال و تهمت نترسید و بنده هم هیچ نمی‌ترسم و باکی ندارم. حالا می‌آییم سر مخالتفهایی که مورد بحث است. مجلس دوره پانزدهم از روز ۲۵ تیر ماه باز شد طرح مخالفت با بنده از طرف آقای مکی از روز اول فروردین ۱۳۲۵ تخمش کاشته شده بود مخالفتی که آقای مکی نسبت به من ابراز می‌کنند صریحاً عرض می‌کنم از روی غرض و عداوت شخصی است و به حکم عقل و منطق و مطابق قانون اظهارات اشخاص مغرض در صورتی که متکی به مدارک مثبته نباشد مردود است و من قبل از ورود به دفاع دلیل غرض‌ورزی آقای مکی را نسبت به خودم عرض می‌کنم. آقای مکی از فروردین ۱۳۲۵ به دستور آقای مظفر فیروز به معاونت شهرداری تهران منصوب شدند ایشان سوابق و اطلاعات اداری به نظر من به حد کافی نداشتند وقتی که معاون شهرداری طهران شدند مثل این که من هم زود آمدم به شهرداری به عقیده یک عده‌ای...

(آشتیانی‌زاده- شما را هم آقای مظفر فیروز به شهرداری آورند) بنده را جناب اشرف آقای قوام‌السلطنه آوردند به شهرداری تهران (زنگ رئیس)

رئیس- آقایان بگذارید صحبتشان را ادامه بدهند.

مشایخی- ... فکری برایشان ایجاد شد و آن این بود که کف زیر پای مشایخی را باید جارو کرد، باید مشایخی را کنار گذاشت باید شهردار شد آقای مکی عضو حزب ایران بود، حزب ایران مردمان شریفی دارد عناصر پاکی دارد مردمان خوبی

دارد بنده به افراد آن حزب اعتراض نمی‌کنم یکی از آن اشخاصی که مورد احترام بنده هستند آقای دکتر معظمی است، آقای مکی هم در آن موقع عضو حزب ایران بودند به دلایلی که عرض می‌کنم.

مکی- بنده عضو حزب ایران نبودم آن وقت (زنگ رئیس)

رئیس- آقای مکی اگر شما بخواهید دفاع کنید من به شما اجازه می‌دهم اگر بیاناتی دارید مطابق ماده ۱۰۹ می‌توانید حرف بزنید ولی حالا نظم را رعایت بفرمایید.

مشایخی- ... آقای مکی عضو حزب ایران بود. همان حزب ایرانی که بعداً رفت و با توده‌ای‌ها ائتلاف کردو با توده‌ای‌ها همکاری کرد روزنامه حزب ایران، روزنامه جبهه بود. روزنامه‌ای دیگر هم بود ارگان این حزب و روزنامه‌های دست چپ را آقای مکی بر علیه بنده می‌انگیختند و شروع به تحریکاتی کرد و به این هم اکتفا نکرد توی شهرداری هم یک دسته از رؤسای ادارات شهرداری عضو حزب ایران بودند. رفقای هم مسلک خودش هم که عضو شهرداری بودند و اسم می‌برم کارهای حساس داشتند ودار کرد به خرابکاری به عملیات منفی مهندس معتمد که گفت مهندس برق خوبی است ولی عضو حزب ایران بود به کمک ایشان برخاستند مرا خراب کنند .. (یکی از نمایندگان- حزب ایران مقدس است) .. شروع کردند به یک عده تحریکات بر علیه بنده و این عملیات را ادامه دادند خوشبختانه یا از نظر ایشان بدبخانه می‌خواهم بگویم که با حسن مراقبت بنده در کار متوجه شدم اقدامات ایشان را خنثی کردم باید تذکر بدهم که چه شد آقای مکی هم به معاونت شهرداری منصوب شد چهار نفر کاندید بودند وقتی که با من مذاکره شد من فکر کردم که آقای مکی مقدم هستند و ایشان یک نفر نویسنده است گفتم می‌آید در شهرداری با من کمک می‌کند و همکاری می‌کند از نقطه‌نظر نویسندگی و تهیه طرح‌ها و گزارشاتشان در شهرداری طهران لااقل وجود ایشان برای بنده مفید می‌شود و مورد استفاده قرار می‌گیرد متأسفانه شروع کردند به سم‌پاشی و تحریک راجع به گزارشان هم بنده دیگر توضیحی عرض نمی‌کنم آقای مکی کم کم متوجه شدند که من مشغول کار خودم هستم و دیگر با ایشان کاری ندارم. ماند بیکار، چکار بکند روزنامه‌نویس‌ها هم از آن طرفداری می‌کنند. منشاء اثر هم در شهرداری نمی‌تواند واقع بشود یاباید برود استعفا بدهد یا این که بیرونش می‌کنند، آقای مکی رفت استعفا داد ولی اگر هم نمی‌رفت نمی‌توانست با بنده کار بکند، بعد از رفتن از شهرداری روی همین جریان در تعقیب اقدامات و عملیات خودش در مدت ۱۵ ماه به انواع وسایل اذهان عمومی را نسبت به من مشوب کرد این قدر صراحت داشت نسبت به مخالفت با بنده که در دو جلسه قبل که بنده مریض بودم و نیامده بودم آخر وقت که مجلس تمام می‌شد بنده رسیدم آقای مکی در مجلس وقتی که می‌خواستند تکلیف جلسه بعد را معین کنند عوض این که بگویند دستور جلسه آینده چیست فریاد می‌زد زودتر تکلیف اعتبارنامه مشایخی را تعیین کنید. این توی شهرداری نشسته و این چهار پنج روز تعطیلی هم چهار، پنجهزار تومان می‌دزدد این قدر با صراحت ایشان در مخالفت با من مصر بودند و هستند و من شواهد و قرائن زیادی دارم به این که آقای مکی با من مخالفت می‌کرد و مخالفت هم می‌کند نظر شخصی و بغضی دارد و بنده به طور نمونه عرض می‌کنم آقای حائری‌زاده فرمودند که من سوء شهرت دارم آقای مکی هم در همین اساس کلیات حرفشان دور می‌زد، شوء شهرتی که به من نسبت می‌دهند بر اساس غرض‌ورزی آقای مکی است او متکی به انتشارات برخی از روزنامه‌ها است انتشاراتی که در روزنامه‌های حزب ایران به تحریک او و رفقایش شده است انتشاراتی که در بعضی روزنامه‌های متوقع شده است روزنامه‌های متوقعی که توقعات نامشروع آن‌ها از شهرداری طهران انجام نشده است. البته یک عده از روزنامه‌های طهران هست که مشی و قلم آن‌ها برای تنویر افکار عامه است مردمانی هستند متین و قلمی که در دست گرفته‌اند برای تنویر افکار عامه است (نورالدین امامی- آقا به جراید توهین نکنید) ... اجازه بفرمایید آقا گفته شد تشریف می‌آورید اینجا صحبت می‌کنید توهین نیست حقیقت را دارم می‌گویم هشتاد روزنامه در طهران منتشر می‌شود به غیر از ده دوازده تای آن‌ها که روی اغراض چیزی نمی‌نویسند بقیه کدامشان چیز حسابی می‌نویسند؟ من از آن اشخاص هستم که طرفدار اختناق این قبیل مطبوعات هستم. (نورالدین امامی- شما طرفدار خیلی چیزها هستید) آقایان وقتی که قلم را در دست گرفتند بایستی ملاحظه حیثیت و شرافت خانواده‌ای این مملکت افراد این مملکت را بنمایند و محترم بشمارند. نویسندگان بایستی فقط و فقط به منظور تنویر افکار اجتماعی قلم در دست بگیرند نه این که هر کس را بخواهند لجن مال بکنند و هر کس را بخواهند گل سرسبد کنند. متأسفانه آقا جراید ما مانند پاره جراید ممالک مترقی که با مدارک و استدلال سر و کار دارند انجام وظیفه نمی‌کنند. ولی یک نکته هم هست که بنده بایستی عرض کنم و بنده می‌خواهم سؤال بکنم همان طور که چند روزنامه نسبت‏ به من بدگویی می‌کردند یک روزنامه‌های زیادی هم نسبت به کارهای شهرداری تعریف و تمجید کردند چه شد که انتشارات مخالف دلیل سوء شهرت است ولی انتشارات موافق دلیل حسن شهرت نیست. اگر انتشارات مخالف رادر این مملکت دلیل سوء شهرت حساب بکنید رئیس‌الوزراهای سابق، وزرای گذشته رجال برجسته و کابینه‌هایی که در این مملکت روی کار آمدند و خدماتی کرند نسبت به همه آن‌ها توهین کردند به مرحوم فروغی توهین کردند مرحوم فروغی که یکی از شخصیت‌های مهم این مملکت و باعث افتخار این مملکت بود (نمایندگان- صحیح است) به ایشان توهین کردند نسبت خیانت به مملکت دادند مگر بشخصیتهای برجسته این مملکت نسبت‌های ناروا ندادند؟ این‌ها همه مگر درست بود؟ آقایان چند روزنامه وقتی تصمیم بگیرند هو بکنند، جنجال بکنند یک بهانه درست می‌کنند مطمئن باشید که شریف‌ترین عناصر را خراب می‌کنند مجلس شورای ملی باید متوجه این اعمال باشد روزنامه‌ها بایستی در سایه آزادی قلم حیثیت و شرافت افراد را حفظ کنند تا به این ترتیب حیثیت و شرافت اشخاص تأمین شده باشد بنده مدعی هستم حسن شهرت دارم نه سوء شهرت، اگر انتشاراتی که مستقیم و غیرمستقیم آقای مکی و رفقای ایشان برعلیه بنده داده‌اند از آنها بگذریم طبقات مختلف مردم شهر تهران از ۱۵ سال قبل تاکنون با بنده تماس داشته‌اند، با بنده آشنا هستند و همه بنده را می‌شناسند بنده حاضر برای رفراندام این موضوع می‌باشم زیرا بنده درتمام ادوار خدمت اداری همیشه مشاغل حساس داشته‌ام با توده و طبقات مختلف مردم اصناف، کسبه، بازرگانان، تماس داشته‌ام و این طبقه از مردم از سرعت عمل از خیراندیشی، از بی‌نظری، ازصحت عمل من راضی بوده‌اند و اینها را یکان یکان برای آقایان دلیل می‌آورم. آقای مکی به بنده نسبت عدم صلاحیت دادند. صلاحیت یک امری نیست که بشود با نظر شخصی خاصه با نظر اشخاص مغرض از کسی سلب کرد. با نظر اشخاص مغرضی به استناد انتشارات چند روزنامه‌ای که خودشان محرک انتشار آنها بوده‌اند صلاحیت را نمی‌توان از اشخاص سلب کرد اگر صلاحیت یک امر قضائی است، سلب صلاحیت از کسی کردن دلیل می‌خواهد، برهان می‌خواهد، مدرک می‌خواهد، قانون انتخابات شرایط انتخاب کنندگان و شرایط انتخاب‌شوندگان را تعیین کرده است. سلب صلاحیت مطابق مواد قانون انتخابات معین شده است و به استناد آن مواد بایستی از شخص سلب صلاحیت بشود نه به این حرف‌ها که برق شهر خاموش شد آقای نیک‌پور سه هزار تومان پول برقش را نداد و یا این که کارخانه ریسمان‌ریسی سمنان در فلان جا فلان کار را مثلاً کرد، خیلی واقعاً متأسفم یا خوشوقتم نمی‌دانم چطور بیان کنم آقای مکی اگر یک چیزی در خراسان واقع شده باشد کشش می‌دهد و می‌چسباند به شهرداری طهران، اینها آقا موضوعات شخصی است، موضوعات اداری است، مملکت دستگاه رسیدگی دارد، دستگاه بازرسی دارد بازرس نخست وزیری دارد، این مقامات بایستی رسیدگی کنند اینها چه ارتباطی با اعتبارنامه بنده دارد مگر با این حرف‌ها می‌شود سلب صلاحیت از بنده نمود. مگر آقایان نمایندگان محترم با این حرف‌ها از کسی سلب صلاحیت می‌کنند من یقین دارم آقایان، مردمان به اشرافت با حیثیت و با وجدانی هستند که در حدود قانون قضاوت می‌کنند این حرف‌ها چه ارتباطی با سلب صلاحیت از بنده دارد؟ آقای مکی نسبت سوء استفاده و غارتگری به بنده دادند و با این که بنده غرض ورزی ایشان را به عرض آقایان نمایندگان رساندم توضیحاً عرض می‌کنم که شهردار در شهرداری چه تأثیری دارد و اگر بخواهد سوء استفاده بکند چطور می‌تواند و از کجاها می‌تواند بکند کار شهرداری در دست شهردار نیست و بالنتیجه در اختیار بنده هم نبوده، حل و فصل این نوع کارها با دیگران است، شهرداری یک بودجه‌ای دارد این بودجه مطابق قانون باید به تصویب انجمن شهر برسد در غیبت انجمن شهر مطابق تصویب‌نامه‌ای که از هیئت وزیران صادر شده قائم مقام انجمن شهر وزارت کشور است و این بودجه شهرداری بایستی به تصویب وزارت کشور برسد، در سال ۱۳۲۵ بودجه شهرداری تهران به تفصیل به تصویب وزارت کشور به قائم مقامی انجمن شهر و اصالتاً از طرف خودوزارت کشور که بودجه‌اش را باید تصویب کند رسید، توی این بودجه چه نوشته است؟ توی این بودجه نوشته است فصل اول، حقوق پنج میلیون تومان، فصل دوم ساختمان پنج میلیون تومان، پنج میلیون تومان ویک قران اگر کسی از مواد بودجه تجاوز کند از ارقام بودجه تجاوز کند جرم است و بایستی او را مورد تعقیب قرار بدهند پس بودجه شهرداری طهران با تصویب وزارت کشور

است بودجه شهرداری طهران ابلاغ شد و فعلاً عرض می‌کنم که بودجه‏ ساختمانی شهرداری طهران پنج میلیون تومان اسفالت بود، این ۵ میلیون تومان اسفالت چه جوری می‌شود همین جوری نیست که شهرداری طهران یک کسی را صدا بکند و بگوید که می‌خواهم پنج میلیون تومان قرارداد به بنده و ده درصد کمیسیون و یا ۵ درصد کمیسیون بگیرم من ده درصد و پنج درصد کمیسیون از اشخاص گرفته‌ام؟ اینها چه حرف‌هایی است آیا این در اختیار من است، خیر این طور نیست که شهرداری کسی را توی اطاق صدا بکند و با او قرارداد ببندد اول اداره ساختمان شهرداری به وسیله مهندسین و متخصصین که دارد مطالبه می‌کند، که اسفالت طهران از نظر زیرسازی باید دارای چه ماتریل باشد سنگ ما کدام باشد، آهک باشد، بدون زیرسازی باشد، با زیرسازی باشد، بعد راجع به روسازیش اظهار نظر می‌کند که فلان جایش هفت سانتمیتر باشد. هشت سانتیمتر باشد بعد روی این کار و این اصل خودش اعلان منتشر می‌کند که می‌خواهیم پنج میلیون تومان کار اسفالت بدهیم، شهردار امضاء می‌کند، اعلان منتشر می‌شود. برندگان مناقصه همگی مراجعه می‌کنند، نمی‌روند توی اطاق شهردار، نمی‌آیند به دفتر شهرداری، نمی‌روند به اداره ساختمان، به هیئت نظارت شهرداری مراجعه می‌کنند، این یک هیئتی است که قانون آن را به رسمیت شناخته است این هیئت مرکب است از نماینده وزارت دارایی، نماینده وزارت کشور، نماینده وزارت دادگستری، نماینده انجمن شهر، نماینده شهرداری طهران پیشنهادات توی یک صندوقی ریخته می‌شود در روز مقرر این پیشنهادات را بدون حضور شهردار این پاکت‌ها را باز می‌کنند می‌بینند طبق اعلاناتی که اداره شهرداری منتشر کرده شرایط را کی واجد است، ودیعه را کی گذاشته است، برنده را تشخیص می‌دهد و یک راپورتی به شهرداری طهران می‌دهد که هیئت نظارت شهرداری آقای مایرعبدالله مورد بحث را مقاطعه کار شناخت چرا ایشان را مقاطعه کار شناخت برای این که اساس واحد بهایی که تعیین کرده بودیم و اعلان مناقصه منتشر کرده بودیم این آقا از همه بیشتر تخفیف داده یکی آمده بیست درصد ۲۰% تخفیف داده، یکی آمده ۱۵ درصد ۱۵% تخفیف داده، اما بر اساس این شرایط مایرعبدالله آمده سی و پنج درصد ۳۵% تخفیف داده. این برنده مناقصه است وقتی این گزارش را دادند می‌فرستند به اداره حقوقی شهرداری، مشاورین قضائی شهرداری می‌بینند که تمام نکات قانونی رعایت شده یا نشده اگر رعایت قانون شده بود آن‌ها یک گزارش می‌دهند به شهردار که عمل اداره ساختمان دایر به انتشار اعلان و تشخیص هیئت نظارت هزینه طبق مقررات بوده واین شخص برنده مناقصه است شهردار می‌نویسد بر اساس جریانی که پیش آمده است موافقت می‌کنم. با آقای مایرعبدالله پیمان منعقد بشود. از شما می‌پرسم شهردار چه مداخله‌ای داشت، آمدیم راجع به جریان کار، این کار، کی شروع شده است، همین طوری که شهردار خودش نمی‌تواند یک عملی را انجام بدهد، شهرداری طهران یک اداره ساختمان دارد همان مهندس شمس رئیس اداره ساختمان که دیروز مستند ایشان واقع شد رئیس اداره ساختمان شهرداری بود. این جوان متین اصیل درست لایق و درست کار خودش هم وارد است تصدیق می‌کنم که عضو حزب ایران هم هست. باشد این شخص مهندس را اعزام می‌کنند به سر کارگاه‌ها و کارها را بازدید می‌کنند. گزاشر می‌دهد تصدیق می‌کند که طبق شرایط مقرر کار شده سیتواسیون تهیه می‌کند می‌فرستد نزد شهردار و می‌گوید آقا این مقاطعه کار صد هزار تومان کار کرده است صد هزار تومان به این شخص بدهید شهردار حواله پرداخت می‌دهد اینطور عمل در شهرداری اجرا می‌شود ارگ بنا بشود که کارها خراب باشد و سوء استفاده بشود از آن پائین باید شروع بشود، بشود، بشود تا این که بیاید بالا به شهردار برسد و آن کمیسیون ۵ درصد تا ده درصد احتمالی که ایشان می‌گفتند مسموعاتشان بوده است به این کیفیت بین آن اشخاص که سازش کرده‌اند توزیع بشود شهردار مستقیماً نمی‌تواند دخالت بکند. من چرا مهندس شمس را سر کار نگه داشتم برای همین موضوع که امروز برایم جواب بدهد هر چه صاحب‌منصبان شهرداری که عضو حزب ایران بودند از سر کار برداشتم ولی ایشان یعنی مهندس شمس را نگه داشتم. برای چه؟ برای اینکه ۵ میلیون تومان ۶ میلیون تومان باید در آنجا خرج شود یک مخالف مسلکی سیاسی خودم را گذاشتم یک نظری داشتم می‌خواستم او نظارت بکند. دقت بکند او کنترل بکند تا این که مطمئن باشید اگر یک چیزهایی ازش پیدا کرده بودند از فلان اشخاص، از فلان دستگاه آن وقت معلوم می‌شد. عرض می‌شود که اشاره‌ای کردند که آقای محمودی مستنطق دیوان کیفر در زمان تصدی بنده در شهرداری نسبت بدو موضوع اعلام جرم کرده و آقای موسوی‌زاده ایشان را از پست‏ خود برکنار کرد خوب یکی از موضوعاتی که باید پاسخ بدهم این است که عرض می‌کنم بنده یک روزی در اطاقم نشسته بودم دیدم آقای محمودی مستنطق دیوان کیفر یک اظهاریه برای من فرستاده‌اند و مرا احضار کرده‌اند یک حکم هم ضمیمه‌اش کرده بودند که آن هم حکم جلب حشمتی مدیر کل مالی شهرداری بود این کاغذها را که دیدم تعجب کردم که چه خبر است چطور شده است که آقای حشمتی را که مدیر کل شهرداری است ورقه توقیفی را صادر کرده‌اند و مرا هم احضار کرده‌اند رفتم ببینم که چه شده است که این عمل با این صورت پیش آمده است ایشان گفت آقای ابتهاج موقعی که شهردار بود به دستور آقای صدرالاشراف نخست وزیر وقت از پول شهرداری تهران دویست هزار ریال قیر از ارتش متفقین خریده بود، چون با پول شهرداری به دستور رئیس‌الوزرا خریده این عمل جرم است و تصرف غیرقانونی است گفتم که این عمل چه ارتباطی به من دارد گفت تو هم از موقعی که شهردار شدی مامور فرستادی به خانقین که از خانقین تا طهران که این قیرها سر راه ریخته بود دستور جمع‌آوری این قیرها را دادی و گفتی حمل بکنند واین کار تصرف غیرقانونی است مضافاً به این که سی هزار تومان را هم تو داده‌ای این عمل جرم است. استدلال فوق‌العاده متینی بود واقعاً قابل توجه بود، بنده فکر کردم که عجب دویست هزار ریال پول شهرداری دو سال توی این بیابان ریخته باید جمعش کرد. دوسیه دارد ه رروز هم فرماندار قصر شیرین به تهران تلگراف می‌کند که قیرهایتان بشکه‌هایش سوراخ شده است. بیایید این قیرها را جمع آوری کنید بنده چه کاری میتواسنتم بکنم من انصاف نمی‌دیدم که قیرها در روی زمین به این وضع باقی بماند من بایستی دستور حمل آنها را بدهم یا خیر؟ دستور حمل آنها رادادم، حالا کاری ندارم چطور شد که تعقیب خود را ادامه داد. اما ماموریت داشت چه مأموریتی داشت، زمانی بود که جناب اشرف در تهران نبودند در لاهیجان بودند. یک باندی که شما خودتان بهتر می‌دانید کی‌ها هستند دیگر اسمش را نمی‌برم متشکل شد و گفتند تا زمانی که آقای قوام السلطنه در لاهیجان است مشایخی را توقیف خواهیم کرد تصمیم گرفته بودند که مرا توقیف کنند من هم رفتم پیش آقای موسوی زاده و گفتم که یا مجرمم یا این که نیستم اگر مجرمم دستگاه فعلی شما که دیوان کیفر است مرا تعقیب کند و اگر مجرم نیستم باید یک کمیسیونی تشکیل شود واین شخص را منتظر خدمت کنید کمیسیونی تشکیل دادند بایشان گفتند که آقا این قرار را برای چه صادر کردی قراری که مستنطق صادر می‌کند باید با موافقت مدعی‌العموم باشد مدعی‌العموم اصلاً موافقت با این قرار نکرده که به محکمه برود (صحیح است) مگر چه جرمی کرده است، چه تصرف غیرقانونی است، پولی است که به دستور رئیس‌الوزرا داده شده است و رفته‌اند قیر خریده‌اند، چه دستور برخلافی صادر شده است. آقایان ۱۷ ماه من شهردار طهران بودم از روز ورود به خدمتم تا حالا دارند برای من پرونده درست می‌کنند دوسیه‌سازی می‌کنند یک دسته‌ای که مدعی من هستند یک دسته‌ای که مخالف من هستند. یک دسته‌ای که مخالف کارهای مثبت دراین مملکت هستند، اعتنایی نکردم و با این وصف خیلی خوشوقتم موفق شدم که یک قسمت از کارهای مورد نظر خودم را انجام بدهم به اتمام این سم‌پاشی‌ها و مخالفت‌ها کار مردم را کرده ولی باز به این موضوع اکتفا نکردم، آقایان روزنامه آتش از یک ماه قبل، از دو ماه قبل شروع کرد به نوشتن یک سلسله مقالاتی بر علیه شهردرای اعلام جرم‌هایی بر علیه شهرداری کرد که منشاء و مبنای اعتراضات آقای مکی همان اعلام جرم‌هایی است که روزنامه آتش بر علیه بنده کرده بود در موقعی که به بنده اعلام جرم شد بنده اولاً شرفیاب شدم حضور اعلیحضرت همایونی و استدعا کردم که قدغن بفرمایید، مقرر بفرمایید که یک هیئتی برای بازرسی اعمال زمان تصدی بنده در شهرداری اعزام شود امر فرمودند به دولت مراجعه و هیئتی تشکیل شود نامه‌ای نوشتم به جناب آقای نخست وزیر و به روزنامه‌ها هم رونوشت دادم به وزراء هم نوشتم که بنده ۱۷ ماه است شهردارم بر علیه من اعلام جرم شده یک کمیسیونی مأمور کنید بیایند به عملیات من رسیدگی کنند تا تشخیص بشود که من خیانت کرده‌ام یا خدمت. از آقای نخست وزیر تقاضا کردم که کمیسیونی را که مأمور برای این کار می‌فرمایید از نمایندگان مجلس شورای ملی باشد

از مستشاران تمیز باشد از صاحب‌منصبان قضایی دولت باشد آقای نخست وزیر از جناب آقای دکتر شفق خواهش کردند یک کمیسیونی را تعیین کردند زیر نظر ایشان تشریف بیاورند رسیدگی کنند خودم شخصاً چندین مرتبه در حضور ایشان تمنی کردم که تشریف بیاورید رسیدگی کنید کمیسیون را دعوت فرمایید بیایند. نشد یا گرفتاری داشتند یا بعداً تشریف خواهند آورد بنده که به این استدعای خودم باقی هستم ول که نکردند روزنامه آتش هی اعلام جرم می‌کند. پاسخ هم بهش دادم که بایستی مطابق قانون مطبوعات درج کند آن کار را هم نکرد به روزنامه دیگر هم دادم آنها هم از درج خودداری کردند چکار کردم روز رژه حزبی در شهرداری آنجا بود به آقای بشیر فرهمند گفتم این روزنامه این دار و دسته که اعلام جرم برای من کردند آبروی من را بردند لجن مالم کردند جواب هم که می‌دهم توی روزنامه درج نمی‌کنند تقاضای رسیدگی می‌کنم رسیدگی نمی‌کنید آخر تو مقام صلاحیت دار هستی صحیح است که اعلام جرم باید مستند به مدرک ودلیل باشد ولی از شما خواهش می‌کنم که رسیدگی کنید اصرار کردم که به این موضوع خاتمه بدهید آقای مسعودی مستنطق دیوان کیفر آقای مدعی‌العموم دیوان کیفر آقای مجلسی مستنطق را بنا به درخواست بنده و استدعای بنده مصرانه از دولت فرستاد به شهرداری که ایشان بیاید و به اعلام جرم‌هایی که شده است رسیدگی کند آقای مدیر روزنامه آتش که نمی‌دانم چطور شد فرمانداری نظامی توقیفش کرد نوشت که من توقیفم و من حاضرم در صورتی که نتوانستم ثابت کنم صد هزار تومان به بنگاه‌های خیریه بدهم و ثابت می‌کنم که تمام اعلام جرمهایی که بر علیه مشایخی شده است صحیح است حاشیه‌اش جناب آقای نخست وزیر نوشتند جناب آقای وزیر دادگستری این شخص را از بازداشتگاه بخواهید مدعی العموم دیوان کیفر به اظهارات او رسیدگی کند دلایل و مدارک را مورد توجه قرار بدهید. با تمام توجه به قوانین و مقررات مملکت باید هر کس خیانتی کرده باشد به مجازات برسد. آقای مدیر روزنامه آتش اظهار کردند که چون آزادی عمل لازم است دستور بفرمایید آزاد باشم ایشان اتومبیل خودشان را سوار شدند و آمدند توی شهرداری به تمام اطاق‌های شهرداری رفتند گفتند، کنکاش کردند، توی یک دستگاه شهرداری دو هزار نفر عضو هم تصدیق می‌فرمایید که ناراضی زیاد است رفتند گفتند دلیل بده، مدرک بده، دلیل اگر بدست نیاید می‌زنم خورد می‌کنم از بین می‌برم یکهفته گذشت کوچک‌ترین سندی نتوانست ابراز کند و تا این ساعتی که در حضور آقایان ایستاده‌ام .. آقایان مطابق قانون مدعی‌العموم دیوان کیفر وقتی وقتی یک کسی را متهم شناخت و مجرم تشخیص داد سؤال اولش این است که می‌گوید آقا اسم خودتان را بیان کن اعلام می‌کند که آقا اسم خودتان را بیان کنید ولی دراین حال بنده از اول عمرم تا به حال به دیوان کیفر احضار نشده‌ام در این موضوع به خصوص با تمام مواد قانون مجازات که آن روز گفتند ۲۴۰ ماده است ۲۴۰۰ ماده فرض کنید، مدعی‌العموم دیوان کیفر کوچک‌ترین قرینه‌ای برای احضار من به دست نیاورده بنده در این موضوعات بیشتر توضیح نمی‌دهم حالا وارد بیان خودم می‌شوم و از اول دفع خودم را در جواب آقای حائری‌زاده شروع می‌کنم. آقای حائری‌زاده گرچه لیاقت و شایستگی بنده را تقدیر کردند و بنده در این قسمت از ایشان تشکر می‌کنم و با این که فرمودند ایشان عضو لایقی است عضو مفیدی است با این حال بنده را صالح برای نمایندگی ندانستند. خیلی معذرت می‌خواهم همان طوری که در مقدمه عرایضم عرض کردم من عادتی باسائه ادب ندارم و با کمال تأدب و نزاکت با همه کس رفتار می‌کنم خصوصاً با آقای حائری‌زاده که ایشان را یکی از شخصیت‌های خوب می‌دانم ارادت شخصی هم بهشان داشتم از سابق هم آشنایی دارم ولی اگر ناچار بشوم که یک حقایقی را بگویم امیدوار هستم که به سمع رفقای ایشان و طرفداران ایشان تصور نشود که منظور از جملات من اسائه ادب است و بالاخره فقط و فقط منظور دفاع من است. آقای حائری‌زاده گفتند که من آدم گمنامی بودم و کسی مرا نمی‌شناخت و حتی فرمودند من موقعی که به شهرداری تهران مأمور شدم پرسیدند که این مهدی مشایخی کیست بنده فقط می‌خواهم یک یادآوری بهشان بکنم فراموش فرمودند که در دوره ۱۴ انتخابات مجلس شورای ملی جنابعالی و چند نفر از آقایان نمایندگان که در همین مجلس شورای ملی هستند جناب آقای ملک‌الشعراء بهار آقای دکتر آشتیانی‌زاده و بنده در منزل جناب اشرف آقای قوام‌السلطنه یک جلساتی داشتیم‏ برای کار انتخابات دوره ۱۴ که همه‌مان موفق نشدیم. شما چطور مرا نمی‌شناسید؟ در آن جلسات برای تحصیل رأی، تهیه زمینه انواع فعالیت‌های انتخاباتی بیشتر از ده جلسه، ۱۲ جلسه از ساعت ۴ تا ساعت ۸ بعد از ظهر با همدیگر صحبت می‌کردیم همین دکتر آشتیانی دعوتی کرد رفتیم آنجا، منزل خود آقا آمدیم با این حال شما وقتی که من آمدم به شهرداری و شهردار تهران شدم گفتید این مهدی مشایخی کیست؟ مرا نمی‌شناختید؟ (خنده حضار) (زنگ رئیس) آقای مرآت اسفندیاری مرقوم فرموده‌اند که اسامی وکلایی که تقاضا داشتند بفرمایید، خواهم گفت، عرض می‌شود که به هر حال بنده آقا در انتخابات دوره چهاردهم با همکاری آقای حائری‌زاده ۱۸۰۰ رای داشتم چطور من آدم گمنامی بودم که وقتی آمدم شهردار شدم مرا نمی‌شناختید از امضای بنده هزار شاید دو هزار امضاء در مسائل مختلفه در دست مردم است درهمین بلوک غار و فشافویه حضرت عبدالعظیم رئیس ثبت اسناد بودم دویست قریه قشافویه است هشتاد قریه خوار دارد، سه هزار تا خانه شاه عبدالعظیم دارد. این قدر اعلان به امضای مهدی مشایخی بدر ودیوار از ۱۵ سال قبل منتشر شده است، در انتخابات انجمن شهر دوره قبل شهر تهران. این دفعه که انجمن نداشتیم، در انتخابات انجمن شهر تهران جناب آقای حائری‌زاده من و شما و دکتر آشتیانی و دکتر واثقی رفیقتان ده نفر دوازده نفر که با یکدیگر می‌خواستیم عضو انجمن شهر تهران بشویم من در آنجا با نداشتن رعیت، با نداشتن کارگر، با نداشتن رأی من نفر دهم شدم و شما نفر شصتم. شما مرا نمی‌شناختید؟ با من همکاری سیاسی داشتید، ساعتی که شهردار تهران شدم جنابعالی بنده را نمی‌شناختید؟ بسامعه‌تان خیلی سنگین آمد؟ این قدر آدم گمنامی بودم؟ به علاوه بنده آقا شهرت اجتماعی داشتم منتهی بعضی‌ها معتقدند که من سوء شهرت داشتم. من تصدیق می‌کنم که مخالف دارم، مدعی دارم، مدعی هم دارد سم‌پاشی می‌کند، آدم که مؤثر واقع می‌شود برای او سم‌پاشی می‌کنند. بر علیه او حرف می‌زنند آدم غیرمفید را برایش حرف نمی‌زنند برایش سمپاشی نمی‌کنند البته شهرت مرا تصدیق می‌کنند ولی ببخشید که تشبیهی که من می‌خواهم بگویم وجه شبهی ندارد خودم کوچکم قابل مقایسه نیستم ولی به شما می‌گویم اغلب شخصیت‌های بزرگ دنیا مردمان گمنامی بودند اغلب مخترعین بزرگ دنیا مردمانی بودند که در ابتدا شخصیتی نداشتند. ادیسن مخترع برق یک نفر روزنامه‌فروش بود این قدر روزنامه خواند تا این که رفت مخترع شد مگر گمنام بودن یا از فامیل کوچک شروع کردن جرم است خیلی از آقایانی هم که در مجلس شورای ملی بوده‌اند از خانواده‌های بزرگ نبودند و آمدند در اینجا نشستند همان طوری که فرمودند زهی افتخار من که بالاخره به قول آقا گمنام باشم بنده همان طور که دیروز خدمت آقا گفتم خانواده‌ام اهل علم و فضل بودند پدر من تاجر درجه اول بود مع‌الوصف من نمی‌گویم که پدر من کی بود. گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر ترا چه حاصل، پدر من هیچکس نبود، من یک جوانی بودم در سن ۱۴ سالگی شروع به تحصیل کردم با همین آقای مهندس رضوی مدرسه آلیانس را طی کردم بعد آمدم دوره متوسطه را طی کردم بعد کلاس ثبت اسناد را دیدم بعد کلاس قضایی را دیدم بعد کلاس عالی مالی را دیدم. کلاس عالی مالی معادل لیسانس شناخته شده تمام اینها به موجب قانون به رسمیت شناخته شد، پس بی سواد نبودم، ولگرد نبودم. در تمام مدت خدمتم جان کندم، در تمام مدت تحصیلم هم کار کردم هم کسب کردم. هم تحصیل کردم. (نورالدین امامی- ادیسن ایران شدید) (خنده حضار) عرض می‌شود که مملکت ما آقا (بله دیگ بله چغندر).

رئیس- مجلس شورای ملی جای تفریح نیست آقا نظم مجلس را حفظ کنید.

حاذقی- بگذارید دفاع خودشان را بکنند. اگر چه محکوم به اعدام هم باشد باید دفاع خود را بکنند.

رئیس- حفظ حیثیت مجلس را رعایت بکنند نظم مجلس به عهده بنده است.

مشایخی- بله مقصودم این بود که آقایان شخصیت‌های بزرگ دنیا اشخاصی که یک نبوغی داشتند اشخاصی که یک کارهای موثری انجام دادند کارهای موثری برای یک مملکت، قاره یا نقطه کردند اغلب اینها از خانواده‌های کوچک بودند، نادرشاه پسر یک پوستین دوز بود آبراهم لینکلن رئیس جمهوری آمرکا کی بود؟ چرا می‌گویید گمنام بودن جرم است؟ گمنام بودن که جرم نیست، خوشنام بودم معروفیت داشتم زحمت کشیدم و آمدم اینجا.

رئیس- وارد بحث دیگر نشوید؟

مشایخی- چشم عرض می‌شود که بنده می‌خواستم از این موضوع گمنام بودن یا عدم گمنام بودن یک نتیجه‌ای بگیرم که خیلی در موضوع طرز انتخابات بنده در غار و فشافویه موثر واقع شده است

چطور شد هیچ کس از آقایان به نحو انتخابات بنده اعتراض نکردند و به صلاحیت من اعتراض نکردند. بنده در غار و فشافویه همان طور که عرض کردم ۱۵ سال قبل رئیس ثبت اسناد بودم ۶ ماه قبل از جریان انتخابات کمیته مرکزی حزب دمکرات ایران که آقای حائری‌زاده عضو آن کمیته بودند صلاحیت من را تصدیق کردند کاندیدا بودن من را تصدیق کردند و به امضای ایشان و به امضای سایر رفقای ایشان من را برای غار و فشافویه کاندیدا کردند و با نظر رؤسای حزب دموکرات ایران کاندید شدم که برو به غار و فشافویه چطور شد در ۶ ماه پیش صالح بودم و حالا غیرصالح، به امضای خودیشان بنده رفتم به غار و فشافویه و انتخاب شدم. نحوه عملم چه بوده؟ یک روزی با همین آقای اسدی می‌خواستیم برویم به زیارت حضرت عبدالعظیم در وسط راه به اسدی گفتم این مردمی که دارندمیآیند به من رأی می‌دهند. گفت مسخره بازی را بگذارد کنار یک جهات دیگری برای انتخاب شدن لازم است گفتم صدا کن سؤال کن اینها را ببین ما را می‌شناسند یا نمی‌شناسند. اتومبیل را نگه داشت یک چهارپادار را صدا کرد و گفت به کی رأی می‌دهی سرش را کرد توی اتومبیل گفت به این مشایخی گفت چرا. گفت برای این که به ما خدمت می‌کند ۱۵ سال قبل که رئیس ثبت بودم در موقع دادن سند مالکیت منشاء انتخابی خودم را در ۱۵ سال قبل کردم بعد آمدم کاندید غار و فشافویه شدم هر روز به دهات غار و فشافویه رفتم. اگر آقایان می‌دانند فعالیتی که من کردم هیچ کس نکرد. آقای دکتر امینی شما آنجا ملک دارید بفرمایید این طور است یا خیر؟ شش ماه در حوزه غار و فشافویه فعالیت کردم از یک بچه ده سال تا یک پیرمرد شصت ساله را دیدم شخصاً با آن‌ها مذاکره کردم تبلیغ کردم پروپاکاند کردم صریحا می‌گویم از تهران حتی یک نفر هم برای پشتیبانی من نیامد با آزادی عمل آمدند دوازه هزار رای در صندوق برای بنده ریختند، چرا برای این که از همان روزی که کاندید شدم بهشان خدمت کردم بودجه شهرداری شهر در سال هفتاد هزار تومان بود ولی الان که در حضور آقایان ایستاده‌ام یک میلیون تومان درآمد شهرداری شهرری است چطور شد این طور شد ۴۰ سال مشروطیت و دمکراسی است چطور شد که این محل هفتاد هزار تومان درآمد داشت و یک مرتبه بیک میلیون تومان بالغ گردید؟ همان طور که عرض کردم چون من به سوابق کار و فراهم کردن یک عوایدی آشنا بودم ونحوه ازدیاد درآمد یک شهرستانی را می‌دانستم چه بکنم باید عوارض درست کرد عوارضی که قابل عمل هم باشد آمدم یک عوارضی پیشنهاد کردم که مورد اعتراض جناب آقای امینی هم وارد شدم گفتم از محصول کارخانه قند کهریزک که به طور بازرگانی فروخته می‌شود از هر کیلو قند دو ریال به نفع شهرداری شهرری گرفته شود دلیلش چه بود که چون چغندرش مال غار و فشافویه است قندش را حالا بندرعباس می‌خورد بخورد و چون مرکز شهرداری اینجا است باید مالیات بدهند همچنین از سیمان که در تمام کشور مصرف می‌شود ... حالا آقای دکتر معظمی می‌فرمایند گلپایگانی چه گناهی دارد که شما می‌خواهید سد بسازید من مالیاتش را بدهم آمدم گفتم از محصول کارخانه سیمان که در تمام کشور مصرف می‌شود از هر کیسه‌ای دو ریال بگیرند. درآمد شهرداری مطابق قانونی که در دست اقدام است این است که هر مؤدی مالیاتی علاوه بر این که بایستی مالیاتش را بدهد ده درصد هم به عنوان سود شهرداری بدهد این را به شهرداری نمی‌دادند و چند منبع دیگر هم بهشان اضافه کردم رفتم کارخانه برق آنجا را درست کردم رفتم خیابان‌های آنجا را اسفالت کردم چاهی که نیمه تمام بود و آب نداشت به وسیله تلمبه از آن آب خارج کردم و الان در خود شهرری آب جاری است بیشتر از مردم و رعایای آنجا به من علاقه دارند و لذا نحوه انتخابات این طور بوده و خودم را تحمیل به دیگران نکردم، پروپاکاند و نحوه عمل این طور بوده است مقصودم این بود که با این گمنامی‌ها بالاخره بنده در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی وکیل شدم حالا وارد این موضوع نمی‌شوم که اشخاص دیگر معروفیتی در حوزه انتخابات خودشان داشته‌اند یا خیر؟ اول کاندید کجا بودند و بعداً کاندید کجا شدند. چند جا رفتندو مردم قبولشان نکردند، این موضوع را در موقع‏ خودش. در موقع انتخابات هر کس در فصل خودش خواهم گفت هفت هشتایش را تحقیقات کردم نگفتم اما بقیه را در موقع اعتراض صحبت خواهم کرد مطالب خودم را خواهم گفت، بله آقای حائری‌زاده گفتند من در کلاس ثبت اسناد بودم، چیزی نداشتم راجع به این که گفتند من چیزی نداشتم اولاً آدم آقا باید خیلی بلندنظر باشد علو همت داشته باشد، به طور کلی من در مملکتمان متمول نمی‌بینم، با مذاکراتی که در اطراف وضع تمول ملل خارجی می‌شود ممکنست مملکت تا پنجاه شصت نفر سرمایه‌دار مختصری داشته باشد آنها را هم متمول به معنای واقعی نمی‌شود گفت. اما این مملکت آن قدر وسیله تحصیل درآمد درش سهل وآسان است که اشخاصی که مختصر استعدادی داشته باشند خیلی زود می‌توانند سرمایه دار شوند. (صحیح است) منابع تحصیل درآمد در این مملکت لاتعد و لاتحصی است ابتکار می‌خواهد نسیون می‌خواهد. جرأت می‌خواهد پشتکار می‌خواهد سی و هشت سال از عمرم می‌گذرد از ۱۴ سالگی پدرم مرحوم شد از چهارده سالگی تا سی وهشت سالگی ۲۴ سال جز موارد ناخوشی کار کردم، کار شورع کردم صورت حسابش را تقدیم مقام ریاست خواهم کرد، به یک خانه پیدا کردن، به یک زندگانی مختصر پیدا کردن که این قدر نبایستی توجه کرد که آقا فلان شخص چرا یک خانه دارد دویست هزار تومان قیمت دارد فلان کس چرا این زندگانی را دارد، بنده از خدا می‌خواهم که تمام افراد این مملکت مستغنی باشند هر فردی از افراد مملکت آن قدر غنی وتمول داشته باشند که بالاخره برای تحصیل درآمدش دیگر فعالیت لازم نداشته باشد که به گدا یک مرتبه بیست تومان بدهد این یعنی چه؟ این شخص یک خانه دارد؟ بنده آقایان حاضرم که صورت حساب زندگی خود را از روز تولد تا حالا بدهم. اما دیگران هم باید بدهند. حساب زندگی دادن آسان است بنده یک فردی نیستم که بالاخره در خدمات دولتی در نوکری سوء استفاده کرده باشم چرا؟ راه پول پیدا کردن را از روز شروع بکار بلدم، کسی از خدمات دولتی سوء استفاده می‌کند که از طریق عادی می‌تواند پول تهیه کند. حالا که من از پشت این میز بروم پایین یکنفر تاجرم، شهردار نیستم، سمت دولتی ندارم، تجارت می‌کنم، من از دیرگاه تجارت می‌کردم می‌دانند آقایان در زمان جنگ بین‌المللی کنتنژان توی این مملکت بود و کسی نمی‌توانست یک متر پارچه توی این مملکت بیاورد ثلث سهم سهمیه قماش ایران در سال ۱۳۲۳ از کمپانی‌های آمریکایی به وسیله من وارد شد، صورت دارد در وزارت مالیه است آمار دارد، دوسیه دارد. پول خوب می‌توانم پیدا کنم. یک فقره‌اش دارو است که وارد کردم به تهران و صد هزار تومان ضررکردم و با ضرر به بنگاه دارویی فروختم. تجارت است یک روز سود است یک روز ضرر است. بنده آقا شأن خودم را خیلی اجل از این می‌دانم که در شهرداری طهران بیایم پنجاه هزار، صد هزار تومان استفاده بکنم. من اگر در تجارتخانه خودم کار کنم خیلی بیش از اینها استفاده می‌برم. دلال هم نیستم که توی شهر تهران بخواهم مال این را به آن بفروشم از این کاروانسرا به آن کاروانسرا هم نمی‌روم. تجارت با آمریکا می‌کنم. سرمایه می‌خواهد شهرت می‌خواهد ارتباط می‌خواهد. وسایل می‌خواهد آقای برزین یک روزی تشریف بیاورید برویم با یکدیگر در بانک ملی چون جنابعالی یک مردی هستید که اهل تحقیق هستید برویم با هم تا یک جریانی بهتان نشان بدهم. آن وقت تصدیق خواهید کرد که من درهر جریانی آدم مؤثری هستم. پول خوب می‌توانم پیدا کنم. بلی، صحبت در این بود که اعتراضاتی را که آقای حائری‌زاده فرمودند یکی این بود که بنده در موقعی که در کلاس ثبت بودم چیزی نداشتم و از تصدق سر شاگردهای کلاس آن نان خورده‌هایی که آنجا ریخته بود می‌خوردم و حالا چرا در مجلس هستم این موضوع جوابش داده شد. دیگر این که آقای حائری‌زاده یک جرمی برای من قائل شدند گفتند که من نوکر قوام‌السلطنه هستم، ایشان گفند که چون مجلس خالق دولت است نوکر نمی‌تواند در مجلس با ایشان شأن همکاری داشته باشد، نمی‌دانم آقایان آماده هستند که من در این موضوع صحبت کنم؟ تقاضا می‌کنم توجه بفرمایید. بیشتر از این اشخاص که الان در مجلس هستند به آقای قوام‌السلطنه ارادت دارند. آقایان من هم یکی از ارادت کیشان باوفا. صمیمی، پایدار ایشان هستم. قوام‌السلطنه یک شخصیت بزرگ یک شخصیت سیاسی، یکی از مفاخر این مملکت است (صحیح است) که اکثریت ملت ایران و اکثریت مجلس شورای ملی به او احترام می‌گذارند. (معتمد دماوندی- صحیح است) قوام‌السلطنه به این مملکت خدمت کرده، قوام‌السلطنه خدماتی‏ کرد که اشخاص عادی دراین موقع غیرعادی قادر به انجام آن نبودند. قوام‌السلطنه مملکت را از تجریه و تفکیک نجات داد، قوام‌السلطنه در آن موقعی که هرج و مرج طلبان درآن موقعی که ماجراجویان و خائنین در تمام مملکت فعالیت می‌کردند و در همین طهران فعال مایشاء بودند در همین طهران مردم را می‌بردند توی اتحادیه‌های احزاب حبس می‌کردند، حکم مجازات می‌دادند زندانی می‌کردند در همین شهر طهران باج و خراج می‌گرفتند، در یک چنین وضعی زمام مملکت را در دست گرفت. در یک چنین موقعی قوام‌السلطنه زمام مملکت را دردست گرفت و به این لجام گسیختگی و آنارشیگری و ملوک‌الطوایفی خاتمه دادد. در آن موقعی که

قوام السلطنه مملکت رادر دست گرفت کسی جرأت نداشت از خانه‌اش بیرون بیاید. مردم نفسشان در سینه‌هایشان حبس شده بود وهمه مأیوس بودند. محروم بودند. سرمایه‌دارها سرمایه‌های خود را انتقال می‌دادند. توی همین مجلس مکرر می‌گفتند چطور خواهد شد. فرار می‌کردند یک ناامیدی به تمام معنی در سراسر مملکت مستولی شده بود. در یک چنین موقعی آمد زمام امور مملکت را در دست گرفت. من اگر به قوام‌السلطنه ارادت دارم از این نقطه نظر است و تصور می‌کنم تمام ارادتمندان ایشان از این نظر و از لحاظ این که خدمت گرانبهایی این مرد در آن موقع بحرانی در آن موقع فوق‌العاده به این کشور انجام داده است همیشه ارادت دارند. ارادتمندی جرم نیست اطلاق نوکری، نسبت نوکری به کسی دادن به نظر من برخلاف نزاکت و ادب سیاسی است. کجا نوکری کردم، من ارادتمند با وفایی هستم مثل بعضی از اشخاصی که خرشان از پل بگذرد کسی را نشناسند نیستم من با وفا هستم بی‌وفا نیستم میل دارید که من نوکر کی باشم؟ این مرد دست مرا گرفت آورد شهردار طهران کرد. نوکر آن کسی باید باشم ارادتمند آن کسی باید باشم که به میهنم به کشورم به مملکتم خدمتگزار است من معتقد به آن شخص هستم ۱۷۰ ماه با تمام سم پاشیها با تمام مخالفت‌ها مقاومت کرد. مبارزه کرد چون تشخیص داد که به او خیانت نمی‌کنم. مرا حفظ کرد می‌خواستید ارادتمند نباشم؟ اگر نباشم مجرم هستم ولی آقایان بنده یک شخصیت سیاسی این مملکت هستم. آزادی فکر دارم، آزادی عقیده دارم، آزادی قلم دارم، تحت تاثیر هیچ نفوذ و قدرتی هم واقع نمی‌شوم. مصالح کشور را هم از نظر دور ندارم. به قوام‌السلطنه هم ارادت دارم برای این که او هم نسبت به مملکت یک مرد میهن‌پرست، علاقمند به این وطن است، علاقمند به عمران و آبادی کشور است اینکه جرم نشد چون مشایخی به قوام‌السلطنه ارادت دارد طردش می‌کنیم. آقای حائری‌زاده پرده از روی حقایق برداشت همین جایی که الان جلوس فرموده‌اند موقعی که اعتبارنامه من مطرح شد یکی از آقایان گفت که حائری‌زاده با اعتبارنامه تو مخالفت خواهد کرد گفتم چرا؟ گفت به آقای یمین مراجعه کنید و به ایشان بگویید با او صحبت کند. از آقای یمین اسفندیاری خواهش کردم که آقا صحبت کنید با ایشان تا علت مخالفتشان با اعتبارنامه خود را بدانم. آقای یمین رفتند بیرون ایشان به بنده گفتند (در این موقع ناطق با لهجه یزدی صحبت کرد) تو جوان فعالی هستی ولی چون من به تو ارادت دارم .. (خنده حضار)

رئیس- آقا با لهجه خودتان صحبت کنید.

مشایخی- ... من به تو ارادت دارم ولی چون تو نورچشمی جناب اشرف هستی به اتو مخالفت می‌کنم (آشتیانی‌زاده- آقا توهین نکنید به آقای حائری‌زاده) عرض می‌کنم چون آقای حائری‌زاده پرده را برداشت من نباید اینجا این حرف‌ها را بزنم. از این قبیل است مخالفت‌هایی که با بنده می‌شود و اینها یک مخالفت‌های شخصی نیست جنبه سیاسی دارد در وضع کشور این مخالفت مورد بحث و توجه است (بعضی از نمایندگان- کجایش جنبه سیاسی است؟) من کوچک‌تر از آن هستم که شما در اطراف من این قدر بحث کنید دو جلسه ونیم است دارم صحبت می‌کنم در هر حال اگر ارادتمند بودن بیک مرد وطن پرست جرم است؟ من مفتخرم که به این جرم مرا از مجلس بیرون کنید. ایشان گفتند یکی از موضوعاتی را که تذکر دادند این است که نمی‌دانند من از ثبت اسناد و مالیه خودم رفتم یا این که بیرونم کردند. بنده همان طور که عض کردم وقتی که در زمان مرحوم داور وارد کار رسمی شدم رتبه‌ام دو بود در یک ادواری هم که جناب آقای دکتر متین‌دفتری در وزارت دادگستری بودند یک مدتی وزارت دادگستری بودم در رتبه ۲ و ۳ و ۴ همیشه من یک مشاغلی داشتم که حکم رتبه نه را داشته است حق‌الکفاله و حق مقام هم می‌گرفتم (امامی- حالا هم همین طور است) هیچ وقت هم جرمی نداشتم، تقصیری نداشتم، توبیخ‌نامه نداشتم، نه تنها جرمی، تقصیری نداشتم بلکه همیشه مورد تقدیر زمامداران وقت بودم. در طول تمام مدت خدمتم سه تقدیرنامه صادر شده است، یک تقدیرنامه دارم به امضای آقای صالح وزیر دادگستری، یک تقدیرنامه‌ای دارم به امضای آقای فروهر، یک تقدیرنامه دارم به امضای آقای بدر اگر اجازه بفرمایید هر سه را برایتان بخوانم (اقبال- خواندنش لزومی ندارد) در این صورت ببینید چطور دشمن برای شخص پیدا می‌شود، یکی در سال ۱۶ و دیگری در سال ۱۷ سومی هم در سال ۱۳۱۸. در هر سه می‌گویند چون خدمات تو در وضع مالی کشور در حدود مأموریتی که داشته‌اید مؤثر واقع شده است و درآمد سرشاری به بودجه دولت اضافه نموده‌اید علیهذا به پاس خدماتی که دراین راه انجام داده‌اید خدمات شما قابل تقدیر است آخرش هم می‌نویسد رونوشت این نامه به اداره کارگزینی ارسال تا در پرونده مربوطه بایگانی شود و یک چک به مقدار فلان مبلغ به عنوان پاداش خدمات شما داده می‌شود. ملاحظه بفرمایید آقای رئیس (در این موقع تقدیرنامه‌های خود را تقدیم مقام ریاست نمودند) اینها را نشان دادم تا معلوم بشود که مرا از خدمات دولتی هیچ وقت بیرون نکرده‌اند. دوسیه هست، پرونده هست، مستندات هست و گواه بر این است که مرا هیچ وقت از ادارات دولتی بیرون نکرده‌اند آقای حائری‌زاده یک نکته قانونی قابل توجهی پیدا کردند و تذکر دادند که تا یک حدی افکار عمومی را متوجه خودشان کردند و آن این است که ایشان گفتند وکیل باید معروف بامانت ودرستی باشد و تلویحاً گفتند که من دارای امانت و درستی نیستم. من سؤال می‌کنم که آیا انتشارات مغرضانه چند روزنامه که از تحریک بعضی از اشخاص مغرض که غرض آنها نسبت به بنده محرز است آیا دلیل عدم امانت و نادرستی می‌شود؟ برای این که معلوم شود که کسی معروف به امانت است یا خیر بایستی به افکار و نظر کسانی مراجعه شود که با آن اشخاص تماس مالی داشته باید از طبقات کشور و بازرگانان و عموم اشخاصی که تماس با هم در زندگانی پیدا می‌کنند نظر خواست که در ظرف مدت هیجده سال خدمات اداری من که با بنده مواجه شده‌اند چه طور بوده است؟ باید از محاکم صالحه یا از مسئول ادارات وزارتخانه‌ها استعلام کرد که آیا خدمت کرده‌ام یا خیانت. اگر کسی برق خواست ندادم اگر کسی زمین خواست ندادم اگر توقعات نامشروع داشت انجام ندادم و به این مناسبت انتشاراتی به ناحق بر علیه من دادند. این که دلیل عدم معروفیت و عدم امانت من نمی‌شود. بنده از ده سال قبل در شرکت‌های سهامی طهران تاثیر داشتم قانون تجارت می‌گوید، شرکت‌های سهامی به وسیله هیئت مدیره اداره می‌شوند که آن هیئت مدیره منتخب صاحبان سهام باشند، شرکت‌های سهامی مقدرات امور مالی خودشان را به دست کسی خواهند سپرد که امین باشد به دست یک آدم ناامین به دست یک آدم خائن کسی مال خودش را نمی‌سپارد. مدیر شرکت حق هر گونه تصرفات در اموال و دارایی شرکت دارد. آدم غیرامین را آرد بهش نمی‌دهند که ببرد آسیاب.

رئیس- آقای مشایخی شما باز هم دفاع زیادی دارید؟ (مشایخی- خیر) چون ده دقیقه تنفس خواسته شده است.

بعضی از نمایندگان- تنفس نمی‌خواهد.

مشایخی- فصل آقای حائری‌زاده را تمام کنم بعد.

حاذقی- خسته نیستیم.

رئیس- بسیار خوب بفرمایید.

مشایخی- عرض کنم گفتند که من معروف بعدم امانت هستم ولی من با این مدقمه می‌خواهم بگویم و ثابت کنم که امین هستم. آقای نصرت‌الملک ملکی خاطرشان هست در دوازده سال قبل یک شرکت کل خشکباری بود که آقای بوداغیان پدر آقای بوداغیان حاضر مدیر آن شرکت بود با یک سرمایه عظیم که متعلق به تمام سرمایه‌دارهای طهران بود و یک عده زیادی سهام داشت. من در ۱۵ سال قبل که رتبه دو ثبت اسناد داشتم بازرس هیئت مدیره بودم و ماهیانه ۴۰۰ تومان هم حقوق می‌گرفتم چطور شد که در ۱۵ سال قبل بازرسی هیئت مدیره شرکتی را به من سپردند. جناب آقای ممقانی شما بازرس شرکت تلفون هستید من ۵ دوره است که عضو هیئت مدیره هستم. آقای هاشم وکیل شما هم هستید شرکت تلفون هزار نفر صاحب سهام دارد سرمایه‌اش سه میلیون تومان است با این ماشین آلاتی که خریده‌اند و وارد می‌شود سرمایه‌اش بیست میلیون تومان است عضویت هیئت مدیره آن با من است. باز من آدم امینی نیستم؟ به من معتقد هستند. شش ۷ شرکت دیگر هم هست سهمیه هم ندارم سهم هم ندارم چطور شده است که بنده را انتخاب کرده‌اند یکدسته از اشخاص هستند که به من معتقدند بآنها خدمتگزاری کردم یک خدماتی که به من رجوع کرند ثبات قدم نشان دادم وفاداری نشان دادم از عهده انجام آن برآمدم یک حقوقی به من دادند، بنده ناامین هستم؟ هیئت مدیره شرکت تلفون به عضویت ۸ نفر است جناب آقای ممقانی وزیر دادگستری سابق یکی از اشخاص برجسته مملکت و وکیل محترم هستند یکی از اشخاصی که مملکت به موجودیت او افتخار می‌کند به سمت بازرسی شرکت تلفون انتخابش کردند. هزار نفر صاحب سهم بایشان رای داده‌اند همان هزار نفر هم به من رأی دادند باز هم من نا امینم؟ باز هم من صلاحیت ندارم؟ نمی‌گویم مثل شرکت‌های دیگر مثل شرکت چوب طهران خواستم دو سه نمونه از شرکت‌های مهمی که در تهران تشکیل شده است تذکر بدهم و اجمالاً بگویم اعتراضاتی که

آقای حائری‌زاده به من کرد چند قسمت بود که هر کدام را یکی بعد از دیگری پاسخ دادم و این نحوه اعتراضات برای رسیدگی به صلاحیت انتخابی یک نفر جوان طرحش در مجلس به نظر من مخالف با حیثیت و شئون مجلس شورای ملی خواهد بود. اعتراض به صلاحیت یک نماینده باید مستند به مدارک و دلایل قویه طبق قانون انتخابات مجلس شورای ملی باشد نه این که بگوید چرا کلاس ثبت اسناد رفته خوانده، من اعتراضاتم را در اینجا خاتمه می‌دهم و اگر آقایان میل داشته باشند بعد از تنفس بقیه عرایضم را در جواب آقای مکی به عرض برسانم.

جمعی از نمایندگان- تنفس بدهید.

جمعی دیگر از نمایندگان- تنفس لزومی ندارد.

رئیس- پیشنهاد رسیده است قرائت می‌شود پیشنهاد آقای دکتر شفق.

با موافقت مقام ریاست و آقای مشایخی پیشنهاد ده دقیقه تنفس داده می‌شود.

آشتیانی‌زاده- بنده مخالفم.

رئیس- آقای دکتر شفق توضیحی ندارید؟

اردلان- بنده مخالفم.

رئیس- اول آقای مکی اجازه خواسته‌اند.

مکی- بنده مخالفم. پیشنهاددهنده توضیحی نمی‌دهد؟

رئیس- خیر توضیحی ندارد، بفرمایید.

مکی- مخالفت من از این لحاظ است که این اولین مرتبه‌ای نیست که به یک اعتبارنامه اعتراض شده باشد و به جلسات متعدد کشیده باشد و این که ایشان گفتند که من از لحاظ موضوع سیاسی به اعتبارنامه ایشان مخالفت کردم.

(جمعی از نمایندگان- گذشته دیگر) در اعتبارنامه بنده بایستی جواب بدهم.

رئیس- اگر آقایان اجازه بفرمایند بیست دقیقه دیگر برمیگردیم. اگر مخالفی هست رای بگیریم.

مشایخی- مدافعات بنده راجع به دفاع اعتراض آقای مکی تصور می‌کنم یک ساعت وقت لازم داشته باشد.

اگر آقایان مایل هستند، خسته نیستند توضیح بدهم اگر خسته هستند پیشنهاد می‌کنم ساعت ۴ بعد از ظهر جلسه باشد.

رئیس- آقای دکتر شفق توضیحی حالا دیگر دارید؟ رأی بگیریم (اکثریت نیست)

جمعی از نمایندگان- ده دقیقه تنفس.

رئیس- بنابراین ده دقیقه تنفس داده می‌شود.

(نیم ساعت پیش از ظهر مجلس به عنوان تنفس تعطیل و پس از بیست و پنج دقیقه مجدداً تشکل گردید).

رئیس- آقای مشایخی بفرمایید.

مشایخی- عرض می‌کنم بنده امروز که آمدم به مجلس کسالت داشتم. تب داشتم و الان هم اگر آقایان میل داشته باشند که محرز بشود که من تب دارم پزشک قانونی مجلس مرا معاینه بکند. ممکن است که در بین صحبت کردن آدمی که تب دارد یک قدری هم هذیان بگوید. بنده در بین مطالبم اگر یک جملاتی ادا کردم که به سمع آقایان خوب نیامد و شئونات و حیثیات مجلس شورای ملی را آن طوری که باید نتوانستم حفظ کنم البته این از نقطه‌نظر ضعف قدرت کلام است و اگر به فردی از افراد نمایندگان سوء عبارتی گفتم که تأثیری در ماهیت دفاع من نداشته و از منظور و مقصود دور بوده معذرت می‌خواهم و از جناب آقای حائری‌زاده معذرت می‌خواهم و استدعا می‌کنم عفو بفرمایید. عرض کنم که بنده مذاکراتم راجع به موادی بود که جناب آقای حائری‌زاده راجع به دلیل عدم صلاحیت من فرمودند و پاسخ آن را هم دادم و حالا اجازه می‌خواهم یکایک مواد اعتراضیه واعلام جرم‌هایی که از طرف آقای مکی شده است گرچه چیزهایی که ایشان گفته‌اند و آنهایی که من می‌خواهم بگویم مربوط به اعتبارنامه و صلاحیت نمایندگی نیست ولی آنچه که ایشان گفتند حتماً باید پاسخ عرض شود، اول ایشان گفتند که در کمیسیون سازمان حزب دموکرات ورقه عضویت حزبی من را رد کردند، من توقعی غیر از این نداشتم، ایشان اگر در یک محلی باشند راجع به شخص بنده راجع به وضعیت اجتماعی بنده در هر موقعی باشد رأی نمی‌دهند عملاً هم ثابت کردند که مخالف هستند و مخالف هم روی احساسات شخصی خودش رأی منفی خواهد داد بنابراین اگر فرضاً ورقه را هم رد کرده باشند این موضوع دلیل بر عدم صلاحیت من برای ورود به حزب دموکرات ایران نیست ایشان با من مخالف بودند و مخالفت ایشان از روز اول فروردین ۱۳۲۵ یعنی از موقعی که من به شهرداری رفتم شروع شد اما می‌خواهم بگویم که ایشان دروغ می‌گویند چطور دروغ می‌گویند؟ می‌خواهم عرض کنم که کمیسیون تشکیلات مأمور تشکیل سازمان‌های حزبی است، سازمان فارس را تعیین می‌کند، سازمان تهران را تعیین می‌کند، سازمان کاشان را تعیین می‌کند، کمیسیون سازمان صلاحیت رسیدگی به آنکت‌ها، صلاحیت رسیدگی به اوراق ورودیه افراد حزبی در حزب را ندارد، آقایان شما در حزب هستید در کمیسیون سازمان آیا ورقه اعتبارنامه یک فرد حزبی مطرح شده؟ صحیح است رسیدگی به آنکت‌ها را صلاحیت رسیدگی به افراد را ندارد، آن روز مملکت محتاج به اتفاق و اتحاد تمام افراد ملت ایران بود به هیچ‌وجه من‌الوجوه تصمیمی به رد یا قبول یک فردی نگرفتیم به استثنای یک موارد به خصوصی که لازم بود. یک اشخاصی را رد کردند و آن اشخاصی را که رد کردند در تابلو حزبی نوشته بود پس به این دلیل که عرض کردم بنده در عضویت حزب دموکرات ایران از نقطه‌نظر این که حزب دموکرات ایران طرفدار وحدت ملی طرفدار حیثیت افراد و آزادی ملت است هستم ولی من هنوز عکسم را نداده‌ام آن کارت را هنوز نگرفته‌ام و توی جیبم نگذاشته‌ام بنابراین عضو حزب دموکرات ایران هستم پس این قسمت از فرمایش ایشان قویاً رد می‌شود. دوم آقای مکی گفتند که من در موقع انتخابات دوره ۱۴ با شناسنامه مجعول رفتم رأی بدهم آنجا توقیفم کردند، تلفنی شد بایشان، چند تا تلفن، تا این که بالاخره ارفاق به من کردند ترحم کردند، نخواستند آبرویم بریزد. اولاً در آنجایی که در انتخابات دوره ۱۴ نظار نشسته بودند رأی می‌گرفتند تلفنی نبود ثانیاً اگر فرض بکنیم تلفنی بود یا نبود و یا اشخاصی در خارج علاقمند بودند به این که بنده توقیف نشوم مگر تمام رفقای تهران من می‌دانستند که من آن موقع رفته‌ام رای بدهم که بفرستند به ایشان بگویند ولش کن و اگر ایشان از پرونده‌های قطور دوره چهاردهم یک موضوع مثل این یا یک موضوعاتی غیر از این بر علیه من پیدا کردند نه تنها تصدیق بر این موضوع می‌کنم، بلکه تمام چیزهایی را که ایشان می‌گویند من مرتکب شده‌ام تصدیق می‌کنم. ثالثاً یک نفر که می‌خواهد برود رأی بدهد و خودش هم کاندید است و دو هزار رأی دارد و سرشناس است و می‌شناسندش، این که خودش نمی‌آید برود رأی مکرر به یک شناسنامه مجعول بدهد اگر هم می‌خواهد این کار را بکند می‌رود یک نفر دهاتی پیدا می‌کند که برود رأی بدهد شما گفتید مشایخی یک مرتبه رأی داد، یک مرتبه هم با شناسنامه مجعول رأی داد و آقایان هم قبول کردند اگر شما توانستید یک چنین مدرکی به دست بیاورید تمام فرمایشاتتان صحیح است آقای مکی گفتند که راجع به برق مطابق انتشارات روزنامه کارگران شهرداری تهران در ظرف یک ماه ۴۰ عداد برق داده‏، این صورت برق‌هایی است که داده شده همان صورتی که در روزنامه نوشته شده، من تصدیق می‌کنم که ۴۰ تا برق داده شده است، ولی چه شد که چهل تا برق دادیم؟ اولاً در ظرف یک ماه ندادیم. ۴۰ برق در ظرف ۱۷ ماه داده شده اگر غیر از این صورت در زمان تصدی بنده و به دستور بنده و به دستور مقامات دیگر و اداره برق در اداره برق، برق داده شده باشد بنده مقصر هستم. ۴۰ برق در ۱۷ ماه به کی دادم؟ ۲۵ هزار نفر متقاضی برق در طهران در ظرف این ۱۷ ماهه بود، نمی‌گویم ۲۵ هزار نفر به من مراجعه کردند، روزی سی و جهل نفر به من مراجعه کردند و برق خواستند چقدر آدم قرص باید باشد که هی بگوید نمی‌توانم بدهم، توی ۲۵ هزار نفر ۴۰ تا برق در ظرف ۱۷ ماه دادم جرم است؟ به علاوه چرا دادم؟ به کی دادم؟ جایش چکارکردم؟ صحیح است که تصویب‌نامه‌ای از انجمن شهر صادر شده بود که مادامی که نیروی کارخانه برق تقویت نشده شهرداری تهران نباید برق بدهد. من نیروی برقی را تقویت کردم آقای دکتر امینی از کارخانه سیمان ۱۶۰۰ کیلو وات به ما برق می‌دادند. یک شبی تلفن کردم که برق نمی‌دهند صبح آمدند رفتیم کارخانه سیمان زحمت کشیدند. مساعدت کردند ۱۶۰۰ کیلووات را ۱۹۰۰ کیلووات کردند ۳۰۰ کیلووات برق اضافه کردیم در صورت که مجموع این ۴۰ برق که داده شده است ۸ کیلو وات بیشتر نمی‌شود پس عملی برخلاف آئین‌نامه و تصویب‌نامه نبوده است، مضافاً به این که وظایف انجمن شهر در غیبت انجمن شهر طبق تصویب‌نامه‌ای که از هیئت وزیران صادر شده و به دلایلی هم مقتضی نبود که پارسال تهران انجمن شهر داشته باشد که خود آقایان می‌دانید طبق تصویب وزارت کشور به نیابت و قائم مقامی انجمن شهر برق داده شده است نه این که خودم داده باشم آنها تصویب کردند که من دادم به کی دادم؟ چهل تا برق است که شهرداری داده است اداره برق یک مؤسسه بهره‌برداری است باید برق بفروشد پول بگیرند و روز ما برق زیاد

داریم مصرف کم داریم برای این که مملکت ما ممکلت صنعتی نیست. شهر تهران شهر صنعتی نیست ۶۰۰۰ کلووات برق در روز مصرف نمی‌شود حالا هم آقایان اگر برق در روز بخواهند می‌دهیم دادن برق روز که اشکالی نداشته، پارسال متوجه شدیم که حمام‌های تهرن زیاد آب می‌گیرند بهشان اعلام کردیم که هر کس حمام جدید می‌خواهد بسازد و همچنین بعضی از حمام‌ها در صورتی که بخواهند حمام دایر بکنند و کسانی که می‌خواهند حمام جدید بسازند ملزم هستند که چاه بزنند و برق مجانی هم بهشان می‌دهیم برای این که آب تهران را تقویت بکنیم. برای این که حمام زیادی هم درتهران داشته باشیم بهر کسی که تقاضای برق روز بکند برق مجانی می‌دهیم حالا هم می‌دهیم. کمپانی استودبیکر را گفتند ۱۵ هزار تومان یک ماشین برق روز گرفته ولی چه ماشینی یک ماشین استودبیکر، دو نفر مهندس امریکایی کارخانه وستینگهاوس وارد شدند به تهران برای نصب این کارخانه ۸۰۰۰ کیلوواتی. و طبق قراردادی که ما با کمپانی وستینگهاوس داشتیم مقرر بود که هر چند روز بشود هزینه مدت توقف آنها را در ایران در تهران پرداخت کنیم از هر قسمت و هر نوع. یکش هم وسیله نقلیه بود. ماشین خواستیم. ماشین در بازار آزاد قیمتش زیادتر بود رئیس برق رفت پیش کمپانی استودبیکر یک ماشین استوبیکر ۱۵ هزار تومانی را خرید به ۱۴ هزار تومان یک برق روز هم به او داد نمره چکش معلوم است ماشین همالان زیر پای آنها است این مال آن برقی است که گفتند به کمپانی استودبیکر برق دادند. گفته شد که آقای نیک‌پور سه هزار تومان پول برق مقروض بود و وقتی که برقش را قطع کردند من اعتراض کردم و به آقای مکی گفتم بگو چرا قطع کردند؟ جریان امر این است، پرونده هم دارد، اختلافی بود بین آقای نیک‌پور و اداره برق در عرض سه سال موضوع اختلاف این بود که ایشان یک تیمچه‌ای دارند که یک کنتوری داشت مستأجرین آنجا هم کنتور فرعی داشتند. اختلافاتی پیدا شده بود در مصرف برق با تطبیق کنتور اصلی و کنتور فرعی، این اختلاف مدت سه سال در اداره برق مورد بحث بود وقتی برق ایشان را قطع کردند من بایشان گفتم آقای نیک‌پور از نقطه‌نظر شخص من این موضوع را بگذار کنار سه هزار تومان را بده، سه هزار تومان من غیر حق از او گرفتم و دادم به شهرداری این موضوع نظایر زیاد دیگری هم دارد به علاوه این موضوع پول از آقای نیک‌پور گرفتن تذکرش برای چه بود من نفهمیدم. گفتند برق داده به کی‌ها داده یک عده را گفتم که برق روز بود یک عده هم برق شب بود، برق شب را هم در حاشیه اینجا نوشته طبق تصویبنامه شماره فلان وزارت کشور به نیابت انجمن شهر و در مقابل هر کدامشان توضیح داده شده یک عده از دکترهای طب، یک عده از شخصیت‌های برجسته مملکت که حقیقت باید برق و تلفون به آنها داد اینها مراجعه کردند، برق می‌خواستند یکیش را به آقایان می‌گوید آقای میرزا محمدخان قزوینی، این آدم یکی از افتخاران ایران است (صحیح است) این نویسنده این مرد وطن پرست برق نمی‌خواهد توی این مملکت؟ (صحیح است) این برق با پول فروخته شده؟ به میرزا محمد خان قزوینی یک برق دادیم. یک عده چشم پزشک که اینها کارشان با برق است و حتماً باید برق داشته باشند به اینها برق ندهیم برای این که بالاخره مانع قانونی دارد؟ یکی دو نفر از رفقای نماینده مجلس شورای ملی که احتیاج داشتند برق دادیم فرض کنید آقای دکتر اعتبار، دکتر اعتبار خواهرش پزشک است برق می‌خواست به او برق دادیم. (حاذقی- چیزی هم نگرفتید؟) نمی‌دانم خودش بگوید. مقصود این است که بالاخره برق دادن، در ظرف ۱۷ ماه ۴۰ تا برق دادن این کستیون یک کستیون قابل توجهی است که به من اعلام جرم بشود؟ بفرستید به کمیسیون‌های مربوطه مدت‌ها وقت مجلس شورای ملی تلف بشود بعد برود به دیوان کیفر که ۴۰ تا برق داده‌اند؟ به دستور مقامات مربوطه دادم، این صورتش است، در ۱۷ ماه ۴۰ تابرق اینطوری داده شده اگر میل دارید صورتش را هم می‌خوانم. ارسلان خلعت بری برق می‌خواهد این یک نویسنده‌ای است، یک مرد وطن پرستی است (صحیح است) برق می‌خواهد بهش برق ندهم؟ روزنامه ایران برق نداشت در موقع روزنامه نگاری، بالاخره برق می‌خواست بهش برق دادیم یک عده دیگری هم هستند و بالاخره تصدیق می‌کنید یک مشاغلی یک محظوراتی هم دارد، ندارد؟ توی این مملکت یک جریانی هست یک محظوراتی هست یک مشکلاتی هست یک توقعاتی هست آقایان، من از ۲۵ هزار متقاضی ۴۰ تا برق دادم آن هم چندتاش برق روز است. یک قسمت به دکترها یک قسمت به شخصیت‌های بزرگ ولی به وابستگان خودم یک دانه برق ندادم مضافاً به این که گفتم نیروی برق را زیاد کردم ۵۰ کیلو وات از آنجا گرفتم بقیه‌اش را هم آقای دکتر امینی داد بالاخره نیروی برق را هم این جور تقویت کردیم یک کارخانه هم گرفتیم. به اصطلاح معروف پشتمان به کوه بود این کارخانه هم ۸۰۰ کیلووات برق است سه ماه دیگر هم نصب می‌شود عرض کنم اگر دولت یک وسایلی ایجاد کرده و یک ترقیاتی داده که سه ماه دیگر ما این همه برق داریم چه مانعی دارد که ۴۰ تا برق بدهیم اینها که بالاخره یک مسائلی نیست که موثر در کشور و در وضع سیاسی یک نماینده واقع بشوند و اینجا اعلام جرم بشود. راجع به تعداد کارمندان شهرداری گفتند ۳۷۰ نفر کارمند اضافه کرده. مهندس شمس که مورد اعتماد شماست این یادداشت را خودش به من داده. عده‌ای از مهندسین اداره کل ساختمان با دستور آقای مکی در ظرف یک ماهی که در شهرداری بوده‌اند استخدام شده‌اند البته حق هم داشت که استخدام کند کار بدی که نکرده کار بسیار خوبی کرده چرا؟ بنده تصمیم گرفتم که یک دفعه تهران را اسفالت کنم این تهران اسفالت کردن مهندس می‌خواهد نقشه‌کش می‌خواهد باید برود پروژه تهیه کند. طرح تهیه کند. وسایل کار را فراهم کند بعد هم باید برود در موقع کار نظارت کند که مقاطعه کاران طبق نقشه‌ای که تهیه شده و قراردادی که دارند کارشان را بکنند. این کار مهندسی می‌خواست اداره ساختمان شهرداری تقویت بشود تقویتش کردیم و امروزه هم می‌گویم اگر نمی‌کردیم چه کنیم؟ اگر می‌خواستید شهرسازی خوب در این مملکت باشد در اداره ساختمان شهرداری بایستی عالی‌ترین مهندسین کار بکنند صد نفر دیگر هم مهندس می‌خواهد یک روزی بنده نشسته بودم یک عده از محصلین دانشکده فنی در حدود سی نفر فارغ‌التحصیل‌های سال ۱۳۲۴ آمدند توی اطاق من از من کار خواستند گفتند آقا ما سی نفر فارغ‌التحصیل‌های دانشکده فنی هستیم هر دری می‌زنیم کاری به ما نمی‌دهند شما کار به ما بدهید تحصیلات ما مورد استفاده واقع خواهد شد شما باید ما را صدا کنید و استخدام کنید منهم صداشان کردم آمدند آنجا یک عده‌شان را ایشان می‌شناختند استخدام کردند یک عده‌شان را هم بنده استخدام کردم مشغول کار شدند یکعده دیپلمه دائما به شهرداری مراجعه می‌کردند، دیپلمه‌ای که ۱۲ سال تحصیل کرده است گرسنه است به طور دون اشل استخدام کردم، جای تأثر و تأسف است که بعد از ۱۲ سال از نظر فقر و استیصال و گرسنگی و پریشانی و درماندگی یک کسی مجبور بشود دون اشل با ماهی ۶۰ تومان استخدام بشود. من چرا استخدامش نکنم؟ شهر تهران گفتم ۴۰ میلیون متر مربع است ۸ برزن بیشتر نداشت به نظر بنده یکی از اصلاحاتی که در شهرداری تهران باید بشود و قانونش باید به مجلس بیاید آنستکه شهر تهران را بایستی با چندین، به بیست کارتیه لااقل تقسیم بکنیم و ۲۰ تا شهرداری داشته باشیم و یک مرد و تهران هم داشته باشیم و آن رئیس شهرداری باشد بنده آمدم این فکر را کردم که اگر این ۸ برزن ۱۶ برزن بشود هم وظایف را بهتر انجام می‌دهند، و هم می‌توانند احتیاجات مردم را بهتر تأمین بکنند ۸ تا برزن را ۱۶ تا کردیم و در عین حال یک عده دیپلمه هم آمدند تقاضای کار کردند یک سی چهل نفری هم استخدام کردیم. یکی از محل‌هایی که برای تأمین پول اسفالت هست نسبت به کوچه‌ها مردم باید پولش را بدهند از مردم تهران پول گرفتن تحصیل دار می‌خواهد، از مردم پول آب گرفتن تحصیلدار می‌خواهد، یک عده‌ای را هم این طوری استخدام کردیم نه از روی حقوق گفتیم از روی پورسانتاژ هر چقدر وصول کردید حقوق می‌دهیم. جمیع عده‌ای که به این کیفیت در شهرداری تهران استخدام شده‌اند بیشتر از صد و سی چهل منتهی ۱۵۰ نفر نیست. لازم هم بود احتیاج هم بود اختیارات بنده هم بود استخدام کردم این عمل جرم نیست که چه می‌گویند ایشان، در این ارقامی که اعلام جرم کردند؟ ایشان شیفر یک میلیون و سیصد هزار تومان را پیدا کرده‌اند گفته‌اند از این راه یک میلیون وسیصد هزار تومان ضرر خورده، در جای دیگر هم گفتند یک میلیون وسیصد هزار تومان دیگر ضرر زدند به هر صورت بنده به یک دسته عضو احتیاج داشتم، برای سازمان شهرداری، برای پیشرفت کار شهرداری احتیاج داشتم کارمند بگیرم، برای این که رئیس شهرداری طهران بودم، کارمند هم استخدام کردم، گفتند که من از بانک ملی کلاهبرداری کردم و به این عنوان هم اعلام جرم کردند گویا قانون جزا را توجه ندارند کلاهبرداری در موردی مصداق پیدا می‌کند که یک فدری با وسایل تقلبی و تزویر، حق کسی را بالاخره ازش برباید، گوشش را ببرد این عنوان کلاهبرداری بیشتر مصداق پیدا می‌کند. من نمی‌دانم اگر شهرداری تهران

از بانک ملی قرضه گرفته این به کجای قانون جزا ربطی دارد. تطبیق می‌کند. که بهش بگوییم کلاهبرداری شده این کجا نوشته شده؟ این قرضه شده، چرا قرضه گرفتیم برای این که بودجه شهرداری ده میلیون تومان است. اولاً چون در تهران ساکن هستم علاقمند به عمران و آبادی طهران هستم حضورتان عرض می‌کنم اگر شما بخواهید شهر طهران آباد شود، اگر بخواهید شهرداری طهران وظایف خودش را انجام دهد اقلاً در سال یک متر زمین یک تومان خرج دارد اینجا چهل میلیون تومان باید بودجه شهرداری باشد تا وقتی که شما چهل میلیون تومان بودجه شهرداری نداشته باشید توقعی هم از شهردار بیچاره نباید داشته باشید، صاف و ساده حسابش معلوم است. یک متر زمین از نقطه‌نظر رفتگر، از نقطه‌نظر نظافت، از نقطه‌نظر آبیاری، از نقطه نظر درخت کاری، از نقطه‌نظر هزاران کار دیگر باید در هر ذرع یک تومان بدهید. برای این که کاملاً بتوانیم احتیاجات شهر طهران را مرتفع کنیم دویست میلیون تومان لازم است اما در حال حاضر حداقل احتیاجات طهران چهل میلیون تومان است و با ده میلیون تومان احتیاجات شهرداری طهران رفع نمی‌شود. متأسفانه بی‌مطالعه کار می‌شود. امیدوار هستم که در آینده مجلس شورای ملی با توجه کاملی که دارد این موانع و مشکلات را رفع کند، چطور بی‌مطالعه کار می‌شود؟ یک درآمدی داشت شهرداری، به نام عوارض قپان در سال ۱۳۲۰ چهار میلیون و دویست هزار تومان از این راه درآمد شهرداری بود. آقای دکتر میلسیو آمد خواست در این مملکت رفورم مالیاتی بکند. گفت سیستم مالیات قپان عوارض قپان و مالیات صدی ۳ حیف ومیلش زیاد است ملغی شود. خوب این یک نظری بود این سیستم مالیاتی را متناسب با این مملکت نمی‌دانست گفت در عوض چه باید بشود مالیات بردرآمد باید درست کرد. نرخ مالیات بر درآمد هم از چهار و هشت و دوازده درصد ترقی کرد به هشتاد درصد در آنجا یک درآمدی پیش بینی شد گفت ده درصد مالیات پرداختی را که هر مؤدی مالیاتی باید پرداخت کند به سود شهرداری اضافه شود یعنی هر کس که صد تومان مالیاتش است صدو ده تومان بدهد یعنی ده تومان آن مال شهرداری است همان طوری که حساب کرده بود که از راه وصول مالیات بر درآمد سیصد میلیون تومان درآمد کشور خواهد شد روی این حساب گفت درآمد شهرداری تهران‏ هم با این حساب می‌شود ده میلیون تومان و چون آن سیصد میلیون تومان را نتوانست وصول کند و مالیات قبلی هم وصول نشد بالنتیجه سهمیه مالیات بر درآمد شهرداری طهران وصول نشد و این یکی از منابع مهم شهرداری طهران بود که از دستش رفت آمدند و گفتند چکار کنیم؟ گفتند که بر کالاهای انحصاری یک عوارض وضع می‌کنیم. از راه وصول این عوارض به قند و شکر و قماش کسر درآمد شهرداری طهران تأمین شود این کار هم بیک علل اجرا نشد، فقط نسبت به قند و شکر در حال حاضر ماهی سی هزار تومان به شهرداری طهران می‌دهند. آنجا آمدند یک خبطی کردند یک مالیاتی را لغو کردند و مالیات سابق هم که وصول می‌شد دیگر وصول نشد. خبط دیگر این بود که وقتی دکتر میلسیو خواست قانون مالیات بر درآمد را نرخش را تنزل بدهد اصلاً سهم مالیات بردرآمد شهرداری را حذف کردند. پس این مبلغ درآمد کلی حذف شد بنده وقتی که وارد شهرداری شدم دیدم چهار میلیون تومان منبع درآمد شهرداری از دستش رفته. خوب چکار باید کرد چهار میلیون تومان خرج را کم کردم، خرج که بود؟ حقوق که بود، اصلاحات شهرداری که بود بنگاه‌های خیریه که بود هزینه‌های مستمر و غیرمستمر هم بود، چهار میلیون درآمد هم که رفت خوب چکار کنیم باید فکر درآمد باشیم به وزارت دارایی نوشتم که چرا چهار میلیون تومان رفته در ماه یازدهم سال موفق شدم که دو مرتبه تصویب‌نامه از هیئت وزیران صارد شد که سهم ده درصد مالیاتی شهرداری تهران داده شود، مجموع وصولی ما یک میلیون شد علت قرضه یکیش این بود یک جهت دیگر هم داشت. عرض شودکه ده میلیون تومان از محل املاک اختصاصی شاهانه اعلیحضرت فقید طبق یک قانونی که از مجلس شورای ملی گذشته بود اختصاص داده بودند به شهرداری به عنوان هزینه‌هایی که کرده بود و همچنین برای پرداخت قروضی که شهرداری در نتیجه ساختمنهای اختصاصی داشت در سال ۱۳۲۴ دو میلیون تومان، دو میلیون و کسری از این ممر شهرداری تهران درآمد داشت و همچنین در سال ۲۵ یک میلیون و کسری. این هم که درآمد مستمری نبود بنابراین ۵ میلیون تومان کسر درآمد داشتیم زیرا که در گذشته با داشتن آن درآمدها موقعی که بنده شهرداری تهران را از آقای نریمان تحویل گرفتم سه میلیون و نیم تومان با یک قدری بیشتر همین شهرداری به بانک ملی مقروض بود. بنده دستگاه شهرداری را با این کیفیت با نداشتن پول یا نداشتن وسیله تحویل گرفتم و وارد کار اجرایی شدم و ۵ میلیون تومان هم از درآمد من کسر شد. این است که در اساسنامه پیش‌بینی شده است که شهرداری‌ها در موقع ضرورت به میزان سی درصد قرض داده بشود برای این هم این قانون را وضع کرده‌اند که به شهرداری‌ها در این طور مواقع کمک بشود من از این حق قانونی استفاده کردم تقاضای قرضه کردم از بانک ملی با این حال که مجموع وجوهی که برای شهردرای تهران از بانک ملی گرفته شده به اضافه سه میلیون و پانصد هزار تومان که قبلاً مقروض بود درحال حاضر ما هفت میلیون و نیم مقروضیم نه ده میلیون تومان وحتی من بالا بردمش نمی‌گویم هفت میلیون و نیم تومان قرض داریم الان چهل و پنج میلیون تومان برای لوله کشی، پنج میلیون تومان برای خانه و یک هفت میلیون و نیم تومان و برای خودش به اضافه یک ارقام دیگری تقریبا شصت میلیون تومان ما قرض داریم خیلی بایستی اهالی تهران خوشوقت باشند که یک روزی شهرداری تهران موفق بشود برای عمران و آبادی خود میلیاردها مقروض بشود تا این که شهر تهران آباد شود. یک شهر دنیاپسند بشود. یکی از شهرهای مترقی دنیا محسوب بشود. تمام شهرداری‌های دنیا مقروض هستند. شهرداری فرانسه بودجه‌اش چقدر است؟ معادل بودجه تمام کشور ما شاید باشد. چرا این قدر کوچک فکر می‌کنید شهر طهران را با ده میلیون درآمد اداره کنم شش میلیون تومان را حقوق بدهیم دو میلیون تومان هم باقی می‌ماند. آن وقت برق می‌خواهند، نظافت می‌خواهند، همچو می‌خواهند همچو می‌خواهند این که نمی‌شود پس بنابراین برای آقایان محرز شده و بیشتر از این هیچ نمی‌توانم کاری بکنم. عرض می‌شود یکی از موضوعاتی که اعلام جرم کردند این بود که گفتند یک گوشتی ارتش امریکا به شهرداری تهران داد که بین بنگاه‌های خیریه تقسیم شود و این گوشت را توی خیابان اسلامبول فروختم پولش را هم خوردم و در همین موضوع هم اعلام جرم کردند. عرض می‌شود ارتش متفقین وقتی در ایران بود یک کالاهایی برای زمان جنگ آورده بود انواع کالاها یک قسمت مهمش در خرمشهر بود و در آنجا یک بنگاه. یک شرکت بازرگانی درست شد و کالاهای متفقین خریداری شد شب در خیابان اسلامبول می‌روید هی می‌گویند سیگار، کانفت، شکلات واز این قبیل که در بازار طهران فروخته می‌شود، چرا اینها را می‌فروختند، من اولاً از ارتش امریکا سپاسگزارم که به شهرداری طهران این گوشت‌ها را مرحمت کرد (صحیح است) به سهم خودم از ملت امریکا که همیشه با ملت ایران حسن مناسبات داشته و در حال حاضر هم این مناسبات حسنه بین ملت ایران و ملل همجوار ما محفوظ است سپاسگزاری می‌کنم و اظهار خوشوقتی می‌کنم و طرفدار سیاستی هستیم که در حال حاضر داریم اجرا می‌کنیم و دنبال او داریم می‌رویم و از نظر این گوشت هم از دولت امریکا تشکر می‌کنم. اما این گوشت چه شد؟ این گوشت فروخته نشد من یک راپورتی خواستم از مأمور گوشت. از مأموری که این گوشت را تحویل گرفته است چرا این مأمور را فرستادم، رئیس آتش‌نشانی را مأمور کردم که برود گوشت را تحویل بگیرد چون مأموریت توزیع یخ امیرآباد با ایشان بود و ما یخ امیرآباد را هر روز می‌آوردیم به شهر و به وزارت خانه‌ها و اشخاصی که مشترک بودند می‌فروختیم. به رئیس آتش نشانی گفتم این کامیونی که صبح می‌رود یخ می‌آورد گوشت را هم بیاورد یک هفته گذشت از دانشگاه تهران یک نامه‌ای به من نوشتند که این سردخانه‌هایی که در اختیار متفقین بود اجاره دادیم اگر شما هم می‌خواهید باید به همین نهج ادامه بدهید باید مال‌الاجاره اش را بدهید. گمرک هم گفت کالایی که از خارج وارد شد به ایران وقتی بخواهند به کسی واگذار کنند بایستی گمرک آن را بدهند. بنده دیدم که ما یک مقدار گوشتی داریم که مطابق ذائقه مردم این کشور نیست ما متشکریم از ارتش امریکا ولی مطابق ذائقه اهالی این کشور نیست و به علاوه یک مقداری هم باید گمرک بدهیم و آخرش هم می‌ماند. به دانشگاه نوشتم همان طور که تا به حال کمک کردید یک هفته دیگر هم کمک کنید سه مرتبه اعلان مزایده دادم طبق گزارش‌هایی که موجود است گوشت‌های امریکایی در شهر تهران به مزایده فروخته می‌شود خریداران مراجعه کنند. همه رفتند دیدند گفتند چون قسمت مهمش گوشت خوک است قابل استفاده نیست فاسد شده است نمی‌شود خورد. بقیه دارد.

(بقیه جلسه هفتم)

فهرست مطالب:

۱-بقیه صورت مشروح مذاکرات هفتمین جلسه دوره پانزدهم

۲-اخبار مجلس

۳- تصویب‌نامه‌ها

۴- انتصابات

لذا اگر ادامه می‌دادیم که گوشت‌ها در آن جا باشد ناچار بودیم کرایه هم بدهیم بالاخره به رئیس آتش‌نشانی گفتم که به مرور این گوشت‌ها با ماشین‌های آتش نشانی بین بنگاه‌های خیریه تقسیم کنید ایشان هم آمدند و گوشت‌ها را کم کم به بنگاه‌های خیریه تقسیم کردند پس در این صورت گوشت خورده نشده فروخته نشده، اگر شما توانستید ثابت کنید که به یک نفر گوشت امریکایی به وسیله دستگاه شهرداری، به وسیله سپور، فروخته شده باشد من مسئول تمام حرف‌هایی که می‌زنید هستم. (برزین- سفارت امریکا به شمانیز نامه نوشت؟) بلی از سفارت امریکا یک گزارشی به من رسید که این گوشت‌ها را وقتی متفقین می‌خواستند تحویل بدهند یک سرباز امریکایی آمده آنجا یک تصرفاتی کرده این نامه را دنیلی رئیس آتش‌نشانی نوشته، من نوشتم طبق اطلاعات واصله یک همچو عملی شده دستور بفرمایید قدغن بفرمایید که از این گونه اعمال جلوگیری شود. یک مکاتباتی شد. صحیح است تمام اینها درست است ولی موضوع فروش گوشت صحیح نیست نمی‌خریدند سه مرتبه اعلان مزایده منتشر کردم خواربار فروش‌های خیابان اسلامبول را جمع کردم. گفتند مورد استفاده واقع نمی‌شود. نمی‌خواهم بگویم چرا بالاخره آوردیم بین بنگاه‌های خیریه تقسیم کردیم پرورشگاه ۹۰۰ نفر داشت در آن موقع، شیرخوارگاه هم البته شیر مصرف داشت به این جهت بین کارگران و مستخدمین آنجا و همین طور نوانخانه و بنگاه‌های خیریه دیگر در ظرف مدت یک ماه ده پانزده روز مصرف شد و در هر حال این گزارشی است که رئیس شعبه مربوط می‌نویسد و من تقدیم ریاست می‌کنم. گفتند که کامیون کامر خریده شده و در خرید این کامیون کامر رعایت تشریفات قانونی نشده و از این نقطه‌نظر هم اعلام جرم کردند. عرض کنم که از روز اولی که من در شهرداری طهران مشغول کار شدم در مضیقه مالی بودم شهرداری تهران برای جمع آوری زباله‌اش ۱۶ دستگاه کامیون دراختیار دارد و عمل می‌کنند اگر شما بخواهید نظافت شهر طهران به تمام معنی تأمین بشود، بایستی صد دستگاه کامیون در اختیار شهرداری بگذارید، ۱۶ دستگاه کامیون داشتم هر روز از برزن‌ها می‌نوشتند که این کامیون‌ها نمی‌رسند زباله می‌ماند کامیون اجاره می‌کردیم، یک وقت از اجاره دادن خسته می‌شدیم، گفتم باید کامیون بخریم چطور کامیون بخریم، تصویب‌نامه صادر شده بود که ماشین‌هایی که وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی باید بخرند، باید طبق نرخ اطاق بازرگانی بخرند و اگر چنانچه نتوانستند بر اساس مناقصه بخرند بنده نوشتم به اطاق بازرگانی که قیمت کامیون کامر چیست؟ بعد یک نامه نوشتم لاری را خواستم گفتم شش عدد کامیون بده پول هم نداریم سفته می‌دهم شش عدد کامیون از لاری گرفتم سفته دادم هشت هزار تومان سفته نوشتم موضوع مال ۹ ماه قبل است ولی ۱۵ روز پیش پرداخته شده است و بعد رفت به هیئت نظارت، از نقطه نظر تشریفات و به قیمت اطاق بازرگانی اکتاف نکردم اعلان مناقصه هم منتشر کردم پس از قطعیت اعلان مناقصه که خودش آمد در مناقصه شرکت کرد پول ماشین‌ها را به تدریج دادم با سفته، این کجا مثل جرم است گفتند از یخ طهران، شهرداری هر روز هشتاد هزار تومان سوء استفاده می‌کند و در یک کمیسیون این حرف را زدند این یک مسئله است آقا گوش کنید توجه کنید موضوعی را که یکی از افتخارات شهرداری است عرض می‌کنم صورت نرخ‌های یخ شهرداری تهران این طور بوده است نرخ یخ تا سال ۱۳۲۴ در شهر طهران کمتر از ری چهار قران در یخچال نبود نرخی که شهرداری تعیین کرده است. بنده ۱۳۲۵ که رفتم در شهرداری تهران گفتم زمستان سخت بود، هوا سرود بود هزینه یخ گیری نداشتند یخ ری دو قران است فصل دومش هم سه قران ولی امسال هوا سرد نبود نتوانستند یخ بگیرند. هزینه یخ گرفتن در موقعی که هوا سرد نباشد زیادتر است چون یخ را باید لای هم بکنند بنابراین کارگر زیادتر می‌خواهد بنده پافشاری کردم و گفتم که نرخ یخ در شهرداری تهران معین شود. فصل اول ری سه قران در فصل دوم ۴ قران نرخ یخ تا آخر سال تجاوز نباید بکند آنجا نرخ را معین کردم قبلاً به عرضتان می‌رسانم که نرخ را شهردار معین نمی‌کند، یک کمیسیونی است در شهرداری به اسم کمیسیون تعین نرخ از

نمایندگان وزارت کشور، وزارت دارایی، وزارت دادگستری، بانک ملی، شهرداری تهران اینها با معتمدین محل و نماینده انجمن شهر مطالعه می‌کنند روی یخ، روی سبزی، روی بادمجان، روی خیار، روی انواع مواردی که نرخ تعیین می‌کنند مطالعه می‌کنند نرخ معین می‌کنند گزارشش را می‌دهند به شهردار تصویب می‌کند. من به این کمیسیون گفتم که من موافق نیستم از دو قران و ده شاهی نرخ اول تجار بکند و از سه قران و ده شاهی نرخ دوم. چون در مظان اتهام هستم با این که می‌دانم یخچالی ناراضی است یخچالی‌ها یک ماه تمام آمدند توی شهرداری با ما مبارزه کردند به آقای هاشم وکیل مراجعه کردند از من شکایت کردند و یک نامه شکوائیه به ریاست وزراء نوشتند به وزارت کشور مراجعه کرند به تمام مراجع مربوط نامه شکوائیه نوشتند یک روزی به عنوان اینکه جناب آقای ملک‌الشعراء بهار وکیل تهران است به ایشان متوسل شدند. یک روزی ۴ بعد از ظهر تا ساعت ۱۲ شب با ملک‌الشعراء پیرمرد نشستیم و گفتیم که یک شاهی اضافه نمی‌کنیم و آقای ملک‌الشعراء هم موافق نبودند تلفون کردم به آقای منصورالسلطنه عدل وزیر دادگستری که تهران از حیث یخ در مضیقه است یخچال‌ها را باز نمی‌کنند این نرخ یا درست یا غلط. قانونی است باید اجرا بشود. نحوه اجرایش این است. یک نماینده از دادسرای طهران تعیین کنید یک مأمور انتظامی بگذارید از امروز یخ‌ها را بفروشند پولش را تا غروب تحویل بگیرند بگذارند در دادسرا تا تکلیفش معلوم شود. آقایان من ده روز به این طریق یخ در طهران فروختم، آن وقت بنده از این یخ و یخچالی‌ها پول گرفته‌ام! آن هم از پنج تا یخچالی، یک نفر یخچالی را بنده محکوم به دو ماه و ۶ روز حبس غیرقابل ابتیاع کردم باز هم از یخچالی پول گرفته‌ام؟ این نحوه عمل بنده بوده است اما تصدیق می‌کنم که یخ به مشتریان گران فروخته می‌شود ولی یخچالی نمی‌تواند گران بفروشد با این شدت عملی که شده است تاکنون که بنده اینجا هستم و شهردار طهران نیستم آقایان تشریف ببرید ببینید که یک مأمور رتبه ۹ می‌رود درب یخچال؟ و آن جا می‌ایستد که یخ مطابق نرخ شهرداری فروخته بشود این مأمور رتبه ۹ از صبح تا شب توی یخچال است که این یخ به مقدار گران توی حلقوم مردم نرود ولی این خرک‌چی‌های دورگرد یخ را در شهر گران می‌فروشند یخ را می‌خرند ری سه ریال و می‌فروشند یک من یک تومان به من چه با چه وسیله می‌شود جلوی اینها را گرفت به علاوه چه کسی شکایت کرده من رسیدگی نکرده‌ام مقصود عرض بنده این بود که به آقایان عرض بکنم که این اتهامات و این که گفته می‌شود هشتاد هزار تومان از یخچالی پول گرفته شده است انصاف بدهید که با این شهرت عمل متناسب است؟ یا من دروغ می‌گویم یا راست می‌گویم. اگر دروغ می‌گویم در مقابل یکصد و هفت نفر نمایندگان محترم مجرمم به عنوان دروغگویی و الّا چطور می‌توانم پول بگیرم اینقدر شکایت به رئیس‌الوزرا کردند، این قدر شکایت به وزارت کشور کردند و این طرف و آن طرف دویدند حالا هم مرا ول نمی‌کنند باز هم می‌گویند از یخچالی پول گرفته است. اما این که گفتند از ماشین‌های آتش‌نشانی از کامرهایی که ما خریدیم برای انتخابات استفاده شده است و مارک آن‌ها پاک شده است ماشین‌هایی که خریده شده در اسفند ماه از آن بهره‌برداری شده رویش هم مارک شهرداری هست پاک هم نشده ومورد استفاده هم قرار نگرفته است ودر تمام انتخابات بنده در شهرری هم یک ماشین شهرداری مورد استفاده واقع نشده است و قویاً این موضوع را تکذیب می‌کنم نه نمره تعویض شده و نه آرم شهرداری از بین رفته است. انتخابات کاملاً طبیعی در حوزه انتخاباتی بنده جریان داشته. دیگر مسئله اسفالت و اعلام جرمی که ایشان کردند قابل توجه است عرض می‌شود که دیشب مهندس شمس رئیس اداره ساختمان که ایشان مستندش حرف او است بنده از ایشان تقاضا کردم تشریف آوردند بنده منزل به ایشان گفتم من شهردار تهران نیستم اگر صبح بخواهی از روی پرونده گزارش بنویسی من صبح ساعت هشت بایستی دفاع بکنم خواهش می‌کنم گزارش اسفالت را خودتان حالا بنویسید این نامه‌ای است به امضای همان مهندس شمس که شما به آن استناد می‌کردید اینجا می‌نویسد، در اواخر دوره تصدی جناب آقای ابتهاج شهردار اسبق آگهی مناقصه به میزان دوازده میلیون تومان اسفالت شهر طهران منتشر گردید که از طرف مقاطعه‌کاران کار انجام بشود و بهای آن به اقساط پنج ساله از طرف شهرداری تهران پرداخته شود. طبق مناقصه کی‌نژاد برنده شناخته شد جناب آقای نریمان شهردار بعد از آقای ابتهاج مقرر فرمودند که عقد پیمان موکول به موقعی بشود که شهرداری تهران در مضیقه مالی نباشد به این جهت صرف‌نظر شد بعد در ابتدای سال ۱۳۲۵ چون یک سال از تاریخ انتشار آگهی سال قبل گذشته بود و از طرفی دوازده میلیون تومان زیاد به نظر می‌رسید آگهی از طرف آقای مشایخی شهردار وقت به مبلغ ۸ میلیون تومان و به دین ترتیب که کار در مدت یکسال و پرداخت به اقساط سه گانه باشد، منتشر کردیم و باز هم آقای کی‌نژاد با تخفیف کمی نسبت به واحد بهای پیشنهادی شهرداری برنده مناقصه شناخته شد چون قیمت مقاطعه کار زیاد به نظر می‌رسید گزارش با تذکر به این که قیمت زیاد است به عرض جناب اشرف رسید و کسب تکلیف گردید مقرر فرمودند موضوع در کمیسیونی مرکب از نمایندگان صلاحیت‌دار وزارت راه، کشور، دارایی و شهرداری طهران مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه به عرض برسد. کمیسیون مزبور مرکب از آقایان مهندس حامی و انصاری و مهندس حسین شقاقی و عده از متخصصین و مهندسین شهرداری تشکیل و پس از مطالعه دقیق چنین اظهار نظر نمودند که چون انجام ۸ میلیون تومان کار اسفالت در یک سال چه از لحاظ تهیه کارکرد و چه از لحاظ تأمین مصالح دارای اشکالات و موانع فوق‌العاده زیادی است و شهرداری طهران باید در حدود بودجه سنواتی خود این کار را بکند که در حدود سه میلیون تومان است. آگهی مناقصه مجددی منتشر که بالنتیجه قیمت کار تعدیل بیابد. در نتیجه این پیشنهاد و تصویب جناب اشرف آقای نخست وزیر دو آگهی مناقصه هر یک برای یک میلیون و چهارصد هزار تومان یکی برای شمال و یکی برای جنوب شهر جدا جدا منتشر گردید. نسبت به یکی مایرعبدالله با تخفیف ۳۴ درصد و نسبت به دیگری گرجی شهربانی با ۳۷ درصد برنده مناقصه شناخته شدند و پیمان‌های لازم منعقد گردید که در ظرف یک سال کارهای لازمه را انجام بدهند. پیشنهادهای مقاطعه کاران بالا از قیمت اسفالت سال قبل شهرداری در حدود ده درصد نازل‌تر بوده است اگرچه مقاطعه کاران نامبرده به دلیل اینکه ماشین‌آلاتشان در نتیجه طغیان رودخانه کارون در خرمشهر مدتی در زیر آب بوده معذلک در نتیجه جدیت در مدت یک ماه حمل گردید و دستگاه‌های ماشین‌آلات آسیاب‌کاری و ماشین‌های قیرپاش و غلطک و کامیون مهیا گردید که می‌توان گفت در طهران بی‌سابقه است و کلیه تعهدات خود که مقاطعه کار به نحو قابل ملاحظه‌ای انجام داد و پس از ممیزی مأمور اسفالت خیابان‌ها در نتیجه معلوم شد که در اغلب خیابان‌ها ضخامت قشر اسفالت که بایستی مطابق تشخیص شهرداری هفت سانتیمتر باشد هشت سانتیمتر و بلکه نه سانتیمتر بوده است بدون این که مقاطعه کار از این بابت وجه اضافی بخواهد نکته دیگری که لازم است در این جا متذکر شود این است که شهرداری تهران در مقابل انجام کار کمتر از نصف کار را وجه نقد پرداخته است و بقیه وجه آن سفته داده است و یک قسمت مهم از کار هنوز تحویل گرفته نشده است. آقای مکی گفتند که من با این مقاطعه کار سابقه آشنایی داشتم. سابقه تجارت داشتم و پیمان را هم به نفع این چرخاندم و هشت میلیون اعلان مناقصه اسفالت دادم و می‌خواستم به کی‌نژاد بدهم و آقا هم آمدند جلوگیری کردند. راجع به کی‌نژاد هم سابقه‌اش این بود که آقای ابتهاج ۱۲ میلیون تومان داده بود و چون گران بود صلاح نبود رئیس‌الوزرا نوشت که اگر گران است یک کمیسیونی تهیه و تشکیل بدهید و نتیجه آن را هم گزارش بدهید. به علاوه چون یک مقداری زیادی عمله می‌خواست و ماشین‌آلات طهران مجهز نیست، دستگاه‌های کارگری ما مقدارش زیاد نیست. وچون وضع کارگری ما یک طوری بود که بایستی این دست گاه ۵۰۰۰ عمله داشته باشد برای این مقدار کاری که ما کردیم اگر می‌خواستیم هشت میلیون تومان کار بکنیم به جای پنجهزار نفر عمله ده هزار نفر عمله می‌خواست. این مایرعبدالله که می‌گویند با من شریک است شخصیتش این است. مایر عبدالله بغدادی است و در ارتش امریکا، در جنوب در آبادان کارهای امریکایی‌ها را کرده است و در آنجا مورد وثوق آن‌ها بوده، در آنجا متمول شده، در آنجا میلیونر شده، به بنده چه به آقا چه، بعد می‌آید در خرمشهر به اتفاق چند نفر از بازرگانان طهران کالاهای موجودی ارتش امریکا را در خرم شهر به مبلغ چندین میلیون تومان می‌خرد جزء این کالاها ماشین بوده است در موقعی که می‌خواهند کالاها را تقسیم کنند این ماشین‌ها را جزء سهم خودش برمیدارد و می‌آید طهران بعد می‌بیند اعلان مناقصه‌ای منتشر شده در مناقصه شرکت می‌کند و برنده مناقصه می‌شود با تخفیف ۳۴ درصد. تخفیف ۳۴ درصد یعنی چه؟ یعنی شهردرای طهران می‌آید مقایسه می‌کند. می‌بیند که یک متر اسفالت خرجش چقدر است تعیین می‌کند این مقدار خرج را بعد اعلان می‌کند و می‌گوید که هر کس از این مبلغ کمتر می‌گیرد بیاید این هم یک بحثی است که آیا این نحو کار صحیح است یا صحیح نیست به عقیده‏ من صحیح نیست. زیرا اگر ما معتقد هستیم که یک متر کار اسفالت خرجش ده تومان است چرا باید اعلان بکنیم که هر کس کمتر می‌گیرد بیاید انجام بدهد اگر واقعا ما معتقد هستیم

که این ده تومان واحد بهاست باید به این ده تومان مناقصه بدهیم. این کار در مملکت ما سابقه دارد قانون دارد قانون محاسبات عمومی کشور اینطور گفته است. پس ما اعلان منتشر کردیم که هر کس از این واحد بها کمتر می‌گیرد به آن می‌دهیم این بود که آمد و ۳۶ درصد از واحد بها تخفیف داد این یک تومان را سه هزار و دو عباسی ازش کم کرد گفت این یک میلیون کاری که می‌خواهند من انجام بدهم هر یک تومان را شش هزار و سه عباسی از اینها پول می‌گیرم و هر یک تومان را چهار ریال و دو عباسی تخفیف می‌دهم. پس به این ترتیب برنده مناقصه شد با همان تشریفات که عرض کردم. اعلان مناقصه را اداره ساختمان تهیه کرد فرستاد به اداره نظارت هزینه شهرداری اعلان مناقصه منتشر شد پیشنهادها رفت توی صندوق ممهور در هیئت نظارت هزینه شهرداری که این هیئت قانونی است پیشنهادات را خواندند به من گزارش دادند که برنده مناقصه مایرعبدالله است من از اشخاصی هستم که طرفدار این اصل می‌باشم که در این مملکت کار بایستی به دست ایرانی‌ها باشد ایرانی حق تقدم که دارد هیچ اصولاً ما بایستی رشد ملی خودمان را به جایی برسانیم که به هیچ‌وجه من‌الوجوه نیازمند به کالاهای خارجی نباشیم چه رسد به این که خارجی‌ها را سرکار بیاوریم و بگوییم افراد خارجی در مملکت ما کار بکنند ولی با این عقیده می‌گویم که این مقاطعه کار مایرعبدالله وجودش برای مقاطعه کاری شهرداری طهران مغتنم است و من به نام شهر طهران امروز از این خارجی تشکر می‌کنم. برای این که یک میلیون متر مربع در ظرف سال ۱۳۲۶ در تهران نهرسازی و اسفالت و زیرسازی شده و حال این که مجموع اسفالت تهران در ظرف چهل سال مشروطیت یک میلیون و سیصد هزار متر است و در ظرف یک سال یک میلیون متر بوده. اما اگر مقاطعه‌کاران ایرانی بودند هر روز می‌آمدند پشت درب اطاق می‌نشستند و اسباب زحمت می‌شدند این یک مرد میلیونری بود آمد اینجا. من هم با ایشان خوش‌رفتاری کردم و یک طوری شد تحت تأثیرش گرفتم آنگاژه شد هی گفتم امروز، فردا، آن روزها می‌دیدم که پول نداریم و ایشان می‌خواهد در برود زیرا پول ندارد ما هم پول نداریم پولی که از بانک گرفتیم خرج شد وتمام شد گفتم چکار بکنیم به نظرم این طور رسید که جناب اشرف را بیاورم آنجا تا این دستگاه را تماشا کنند اهمیت این دستگاه را ببینند دستگاهی که من از آقایان تقاضا می‌کنم بالای نهر کرج تا جایی که می‌گویند مایرعبدالله زمین خریده آقایان تشریف ببرید آنجا را نگاه کنید دستگاه اسفالت آنجا است یک دستگاه اسفالتی آنجا تهیه کرده است که با برق کار می‌کند روزی چهار هزار متر اسفالت می‌کند دستگاه‌های اسفالت شهر تهران در سابق دارای نیروی روزی دویست متر بود این دستگاه در طهران روزی چهار هزار متر کاپاسیته اسفالت داشت یکی از امریکایی‌ها که نمی‌خواهم اسمش را ببرم به من گفت این دستگاهی که شما برای اسفالت طهران دارید یکی از بهترین دستگاه‌ها است، به هر حال بنده فکر کردم که این شخص می‌خواهد کار بکند چه کار باید کرد رفتم حضور جناب اشرف پول خواستم ایشان هم نتوانستند پول بدهند فکر کردم که جناب اشرف را ببرم آنجا بایشان وعده بدهند فکرم به اینجا رسید که جناب اشرف دستگاه اسفالت طهران را ببینند و وقتی که آمدند اینجا به مایرعبدالله گفتم بگو من طلبکارم من جناب اشرف را بردم آنجا برای اینکه این شخص مقاطعه کار را من می‌دیدم کار می‌کند، مایرعبدالله دو میلیون و هشتصد هزار تومان تا حالا کار کرده است، یک میلیون تومان برای کوچه‌ها کار کرده مجموع پولی که بالاخره به این آدم داده شد بیش از یک میلیون تومان نیست و تاحالا که من اینجا هستم هفت سفته ۲۵ هزار تومانی در دستش است که تا روزی که من در شهرداری بودم هر روز می‌آمد پول می‌خواست. من معتقد هستم که شهرداری طهران باید همیشه مقروض باشد (محمود ثابتی- چرا؟) برای این که باید پایتخت آباد بشود برای این که سیاحان خارجی می‌آیند مملکت ما گردش می‌کنند برای این که در عداد ممالک راقیه محسوب بشویم برای اینکه بگوییم یک مملکت مترقی هستیم تمام شهرداری‌های دنیا مقروض هستند آقا برای هفتصد هزار تومان شهرداری یکجا به ایشان مقروض است از مجموع کارکردی که این شخص کرده در حدود یک میلیون تومان‏ تا حالا طلبکار است و ما تاکنون پولش را نداده‌ایم طلبش را بهش ندادند باز هم می‌گویند شنیدم ۵ درصد صد درصد کمیسیون این کار بین حشمتی و دستگاه اداره ساختمان تسیم شده بابا اداره ساختمان با مهندس شمس است که خودتان به ایشان اعتماد دارید ایمان دارید این کارها را او دارد می‌کند اسفالت هم نه سانتیمتر ضخامت دارد چرا شما بایستی به احساسات و اظهارات متعرضین و معاندین و دشمنان و بالاخره اشخاصی که مخالف کار و فعالیت هستند گوش بدهید مگر کسی که در این مملکت کار می‌کند فعالیت می‌کند روح کار و فعالیت را توی این مملکت باید کشت؟ این هم وضع کار آقایان در اداره اسفالت است، اما این که گفتند چرا به مقاطعه کار پول دادم و به دستگاه خیریه پول نداده‌ام بودجه بنگاه خیریه در سال دو میلیون است راجع به آنهم شرح دادم و می‌خواهم بگویم که تجاوز از ماده به ماده و از فصل به فصل دیگر مجوز قانونی ندارد و خرج کردن از یک اعتبار به اعتبار دیگر هم دارای مجوز قانونی نیست قانونی هم ندارد ما یک تصویب‌نامه هیئت وزیران داریم که به موجب آن تصویب‌نامه از کلیه کالاهای ورودی به شهر تهران به منظور اسفالت جنوب تهران از هر تنی سه قران می‌گیرم ضمن آن تصویب‌نامه تصریح شده است که این درآمد منحصراً برای اسفالت جنوب شهر تهران است من این پولی را که برای اسفالت تهران گرفته‌ام و اختصاص به این کار داشته به بنگاه خیریه بدهم؟ مگر من می‌خواهم به دیوان جزا بروم؟ همان طور که یک درآمدهای دیگری است که اختصاص به بنگاه خیریه دارد و من حق ندارم که از درآمد بنگاه‌های خیریه بردارم و ببرم در جای دیگر خرج کنم. عرض می‌شود که راجع به چاه‌های آب اولاً آقایان گفتند چاه‌ها آب ندارد ۱۷ حلقه چاه بر طبق تشخیص متخصصین ما در شهر تهران حفر کردیم کمیسیون فنی و شورای فنی اینها را تشخیص دادند که این چاه‌ها حفر شود گفتند که واگذاری این چاه‌ها برخلاف مقررات است چاه‌ها را به مناقصه گذاشتیم به این شرط که هر کس چاه حفر می‌کند در مقابل هر چاهی که حفر می‌شود و ده متر توی زمین فرو می‌رود چقدر بگیرد، گفتم چاهی می‌خوهیم که دبی هر چاه که آب بدهی هر چاه باشد حداقل ۸ لیتر آب در ثانیه باشد و مقاطعه‌کارانی که این چاه‌ها را حفر و تحویل می‌دهند باید آب تحویل بدهند و در مقابل آب پول بگیرند نه در مقابل خاک درآوردن این را ما تشخیص دادیم و به مناقصه گذاشتیم. برنده مناقصه هم معلوم است چهار نفر برنده شدند این گزارش مهندس شمس است و همان شخصی است که مورد وثوق ایشان است گزارش داده است که برایتان می‌خوانم به چهار شرکت واگذار شده است یک اطاق با وسایل مرغوب برای مکانیسین و مهندس برق ساخته شده یک آب انبار بزرگ به ظرفیت ۱۵۰ متر کوب، یک انبار کوچک که تنها یک قسمت از آن مرئی است و در بالای آن یک تلمبه برقی بزرگ ساخت کارخانه ارج که بده آن در ثانیه ۲۲ لیتر آب است یک تلمبه برقی کوچک که درهر ثانیه دو لیتر آب می‌دهد به علاوه ترتیبات خارجی چاه از قبیل حوض و فواره و غیره با تمام سیم‌کشی و لوله‌کشی از منبع به تمام این نقاط. این ساختمان چاه‌ها است. این چاه نیست این یک بنای مجللی است، این حوض بزرگ که در میدان سپه است نمونه آن را در میدان گمرک می‌بینید مثل این فواره‌هایی که در میدان سپه دارد آن هم فواره دارد این گزارش مأمور مربوطه است. عین گزارش مهندس نوشیروان متصدی چاه‌های آب شهر نوشته بنابراین از نه عدد چاه‌های آب بهره‌برداری شده گزارش آن را تقدیم می‌کند و هفت یا هشت عدد از این چاه‌ها هنوز به آن دبی نرسیده است و تحویل نگرفته‌ایم باز هم می‌گویید آب ندارد دلیل دارم آقا خواهش می‌کنم بفرمایید ببینید این عکس چاه‌های آب با آب دادنش با آب خوردنش باز هم بگویید آب ندارد بروید ببینید آب دارد یا ندارد این عکس‌هایی است که در هفته گذشته برداشته شده یک سال و نیم است که این حرف‌ها را می‌زنید خواهش می‌کنم از آقایان که یک کمیسیون تعیین بفرماید کمیسیونی مأمور کنید بیایند ببینند که این مردم طهران از این چاه‌ها چطور استفاده بکنند (در این وقع عکس چاه‌های آب را برای نشان دادن به آقایان نمایندگان تسلیم نمودند) (حاذقی- آقای مشایخی خلاصه بفرمایید آقا) ... چشم به رأی هم می‌رسیم عرض می‌شود که به هر حال این چاه‌ها کمک مؤثری به آب طهران کرد، من به تمام آب‌دارها و مالک‌های طهران می‌گویم گذشته از این که طهران نه آب دارد و نه نهر درستی دارد اخیراً این کمپانی الکساندکیپ آمده است و معتقد شده است که ما الان یک متر کوپ ۳/۱ مترکوپ از نهر کرج آب داریم باید ۶/ ۲ مترکوپ باشد یعنی نصفش را داریم او معتقد است که ۳/ ۱ مترکوپ را می‌تواند از چاه‌های پهلوی رودخانه باغ فیض آقای حائری‌زاده آب بردارد و بیاورد (آشتیانی‌زاده- از خانه خودتان هم می‌توانید آب بیاورید) ... چاه‌ها آب دارد طهران هم آب دارد ناپ آب هم در تهران زیاد است و می‌تواند بیش از این از آب استفاده کند این

عرض بنده است که بیش از اینها می‌توان از آب استفاده کرد ... راجع به بنگاه‌های خیریه شهرداری، ایشان یک شاهکاری به خرج دادند احساسات آقایان را تحریک و متشنج کرده و برعله بنده از نقطه‌نظر شیرخوارگاه برانگیختند. گفتم این اطفال معصوم، این اطفال بیگناه، این اطفال سرراهی، اینهایی که طبیعت توی سر آنها زده و توسط شهرداری باید تقویت بشود و روزی هفت ریال دارند و ۲۵ هزار تومان طلبکار است و در مقابل آن به مایرعبدالله داده می‌شود. عرض کنم که بنگاه شهرداری دارای چهار پرورشگاه است، یک بنگاه زایشگاه، یک بنگاه شیرخوارگاه، نوانخانه، دارالمجانین، اولاً این بنگاه‌های خیریه شهرداری اصولاً اجرای کارش در دست شهرداری نیست چرا دست شهرداری نیست؟ طبق تصویب‌نامه‌ای که از انجمن شهر طهران صادر شده مقرر شد بنگاه‌های خیریه به وسله یک هیئت مدیره مرکب از نمایندگان انجمن شهر و معتمدین طهران اداره شود فقط و فقط شهرداری طهران به این بنگاه یک مبلغی می‌دهد و هزینه بنگاه‌ها زیر نظر هیئت مدیره است الان شهرداری طهران هم به بنگاه حمایت مادران و هم به بنگاه تربیت بدنی ماهی یک مبلغی می‌دهد به بنگاه‌های دیگر هم که مربوط به دستگاه شهرداری است بایستی یک مبلغی بدهد. یعنی از مصوبات انجمن شهر یک مبلغی می‌دهد. آیا پول دادن به آنها دلیل بر این است که این بنگاه زیر نظر شهرداری تهران است؟ یا انجمن شهرداری است؟ خیر با یک هیئت دیگری است و مربوط به شهرداری نیست، از جمله بنگاه‌هایی است که اعلیحضرت همایونی دارندو آنجا را اداره می‌کنند، فرض کنید بنگاه انجمن تربیت بدنی است واین یک مؤسسه‌ای است که الان فرضاً به وسیله یک اشخاصی که اعلیحضرت همایونی معین فرموده‌اند اداره می‌شود و شهرداری طهران به اینها یک سوبسید می‌دهد آیا سوبسید دلیل این است که شهرداری طهران این را اداره می‌کند؟ خیر، اینها یک هیئت مدیره‌ای دارند طبق تصویب‌نامه انجمن شهر باید با هیئت اداره بشود بنگاه شیرخوارگاه دارای هیئت مدیره است مرکب از آقایان نبیل سمیعی، کاشف، آبتین، حسن چایچیان، آقای سزاوار، شهرداری طهران که با هم کار می‌کنند آخر هر ماه ماهی هزار تومان به این بنگاه سوبسید یا حقوق یا خرج می‌دهد حالا چه جور خرج می‌کنند یا چه جور نمی‌کنند یا هیئت مدیره‌ای هست دستوراتش را می‌دهد و این را اداره می‌کند و من کمال تشکر را دارم برای این که آنجا را که به بهترین وجهی اداره کرده‌اند همین الان که می‌گویند شیر ندارند، آذوقه سه ماهشان موجود است، شیر دارند، دارو دارند، دکتر اقبال مساعدت کرد پنی‌سلین مستمری و ماهیان بنا به درخواست هیئت مدیره به آنجا داده شود، می‌گویند شیر ندارد آقایان بروید ببینید یکی از بنگاه‌های آبرومند تهران شیرخوارگاه است می‌گویند تلفات دارد. بلی صحیح است تلفات دارد چرا تلفات دارد، اطفال چرا می‌میرند، جهتش این است، این طفلی را که می‌آورند به بنگاه شیرخوارگاه، طفل سرراهی است طفل سیفلیتیک است، طفلی است که مادرش در مدت حمل مواد غذایی نخورده است طفلی است که مادرش از روی استیصال یا به عللی نخواسته است که او را نگاهدارد تا این که در جامعه معروف نشود این اطفال را می‌گذارند سر راه که من بروم این‌ها را جمع کنم. چه جور اینها را جمع می‌کنند؟ کلانتری باید گزارش بدهد بسرکلانتری، سرکلانتری باید گزارش بدهد به شهرداری، شهرداری باید بفرستد به شیرخوارگاه وسط راه می‌میرد به من چه مربوط است. به علاوه این مواد غذایی نداشتن این نوع تلفات وارد آمدن این نواقص اصول کشور ماست، بایستی تمام مؤسسات و دستگاه‌ها درست کار خودشان را انجام بدهند، به شهرداری چه مربوط است؟ اگر بردند به شهرداری و بعد از ۳ ماه تلفات داشت من مسئولش هستم اما وقتی رفت توی قرنطینه، آقایان یک روز تشریف بیاورند و تماشا کنند، خیال می‌کنم دیدنی باشد اینجا راما از پارسال تا به حال یک استخر بزرگ، یک آشپزخانه یک چمن با تمام وسایل تفریح و تختخواب با تمام لوازم برایشان تهیه کردیم. اینها خوب هستند و سالمند و خوب هم زندگی می‌کنند ولی‏ وقتی که می‌گویند تلفات دارد آقایان پزشکان می‌دانند دراین قبیل زندگانی‌ها در این قبیل تولدات به پزشک چه مربوط است. وقتی که رفت آن تو آن وقت بایستی پزشکش معالجه کند به شهردار چه؟ خدا نکند که اینها بمیرند ولی اگر فرض کنیم روزی ۵۰۰ تا مرد خدا نکند اینها هم افراد این مملکت هستند اینها هم ممکن است وجودشان در مملکت مفید واقع شود ولی اگر مرد به من چه! بنگاهی است زیر نظر هیئت مدیره اداره می‌شود به من چه مربوط است. فرمودند دویست هزار تومان اعانه گرفت واین دویست هزار تومان مصرف تبلیغات شد اولاً عده نفرات پرورشگاه شهرداری مطابق دفتر دویست نفر است. هی شهربانی می‌نوشت که اطفال سر راهی پشت دیوار سفارتخانه‌ها شب می‌خوابند عده ولگرد خیلی زیاد است بایستی شهرداری طهران مطابق قانون وسایل جمع‌آوری این‌ها را فراهم کند. بنده نشستم حساب کردم، دیدم پول نداریم ماهی سی هزار تومان بودجه شهرداری است برای بنگاه پرورشگاه دیدم پول نداریم گفتیم چکار کنیم، متوسل به اعانه شدیم از آقای نیک‌پور خواهش کردم که آقایان بازرگانان را دعوت کنند و یک پولی به پرورشگاه شهرداری بدهند، نمی‌خواهم رجزخوانی بکنم نمی‌دانم چه شد احساسات آن عده‌ای که بنده آن روز دعوت کردم تحریک کردم در حضور جناب اشرف آقای قوام‌السلطنه ۳۸۰ هزار تومان آنجا جمع‌آوری شد و ۱۸۰ تا دویست هزار تومانش تا حالا پرداخته شده، ما از دویست نفر رساندیم به این که الان آنجا نهصد نفر بچه است با لباس‌های متحدالشکل، با کلاس‌های ابتدایی از یک تا شش با معلم‌های ورزش، با کادرهای فنی، مالی، ما پول را گرفتیم خرج این‌ها کردیم، شهرداری پول را گرفت خرج آنها را داد شهرداری که پول نداشت! می‌گویند چرا اعانه گرفتیم؟ گرفتیم خرج آن‌ها کردیم، اینها مال اینجایش دیگر راجع به کجایش اعتراض دارید. به علاوه بنگاه پرورشگاه شهرداری طهران مربوط به بنده نیست آن هم یک هیئت مدیره دارد، هیئت مدیره‌ای که یکی از آقایان دکترهایش دکتر رضانور است و توی خیابان نادری مریضخانه دارد. آقای دکتر رفیع امین، آقای علی اویسی، آقای حاج محمدحسین بلورفروشان، آقای خسروشاهی اینها هیئت مدیره این بنگاه هستند این بنگاه زیر نظر ایشان اداره می‌شود بنده ماهی سی هزار تومان بآنها دادم دویست هزار تومان هم گرفتم زیر نظر آنها گذاشتم دریافت، پرداخت حساب به بانک به نام آن‌ها است به نام شهرداری نیست، چک بنده نمی‌کشم به نام آن‌هاست من چه مداخله‌ای دارم دریافت و پرداخت به عهده آنهاست حالا یک قضاوت عالیه یک قضاوت کلی از آقایان می‌خواهم. در آن وقتی که شهربانی می‌نوشت به وسیله مأمورین مجبورم آن‌ها را کوچ بدهم ما در پرورشگاه نگاهداری نکنیم؟ مگر به این حرف‌ها می‌شود مرا لجن‌مالی کرد! من خدمت کرده‌ام که این همه جوش می‌خورم و شما را اذیت می‌کنم زحمت کشیدم، با نداشتن پول با نداشتن وسایل توانستم تمام این خدمات را کردم و الّا به شرافتم تمام این خدماتی که کرده‌ام یکیش را دروغ نگفتم به تصویب آقای قوام‌السلطنه این کار را انجام دادم تا این اندازه زورم رسید بیشتر از این زورم نمی‌رسید، این چه جرمی است؟ اما موضوع خرید خانه و لوله‌کشی مانده است که باید عرض بکنم یک روزی از خواب بلند شدم روزنامه قیام ایران می‌نویسد آقای مهدی مشایخی با عرق جبین و کد یمین (رئیس- آقای مشایخی پیشنهاد ختم جلسه شده است) بله تمام شده دو سطر بیشتر نمانده نوشته بود که یک خانه‌ای من خریده‌ام به چهارصد هزار تومان بلافاصله بنده یک توضیحی دادم، اینجانب خانه ملکی خود را واقع در کوچه آذر خیابان پهلوی و نیز باغ ملکی شمیران را که سال‌های متمادی مالک بودم بفروش رسانیدم و از وجوه حاصله یک باب عمارت خریداری کرده‌ام که قیمت آن از نصف قیمتی که تعیین شده کمتر است ضمناً توضیح می‌دهم اینجانب قبل از ورود به خدمت توانایی خرید این خانه را داشته‌ام و با این که می‌دانستم پس از مبادرت به خرید خانه مورد مؤاخذه واقع خواهم شد معهذا از نظر احتیاج مبادرت بخرید این خانه نمودم و قیام ایران خودش اظهار نظر می‌کند. قیام ایران اطلاعاتی که روز گذشته از دفترخانه آقای بهبهانی محل وقوع معامله مورد بحث به دست آمده صحت مندرجات نامه آقای مشایخی شهردار تهران را تأکید می‌کند. عرض می‌شود که بنده یک خانه‌ای داشتم در خیابان پهلوی که اگر این جا آقایان نمایندگان را ازشان استدعا کنم در خانه بنده شرفیاب شوند (خنده نمایندگان) پهلوی منزل آقای صادقی یک خانه سه طبقه در کوچه آذر به مساحت ۷۰۰ متر در سال ۱۳۱۷ خریدم ۲۱ هزار تومان بعد از ۵ سال ۵ سال و نیم این خانه‏ را فروختم به ۱۲۵ هزار تومان اتخاذ سند اداره مالیات بر درآمد نکند زیرا این سود مشمول مالیات بر درآمد نیست فاصله بین خرید و فروش بیش از ۵ سال بوده و مشمول مالیات نیست یک باغ داشتم در شمیران این رونوشت فروش خانه‌ام هست که در محضر مشتاق که شریک بودم با آقای قبادیان وکیل عدلیه این هم رونوشتش که فروختم (قبادیان- بنده نیستم) نخیر قربان قبادیان وکیل عدلیه است که شریک بنده بود. برادرم یک خانه‌ای دارد در کوچه مشتاق ۴ دانگش مال او بود دو دانگش مال من بود این را هم فروختم به او یک باغ هم در شمیران داشتم آن را هم فروختم این هم رونوشت فروشش مجموع پول

آنها را گذاشتم روی هم و از سید حسن سعادت این خانه را خریدم به ۲۲۵ هزار تومان، تمامی مورد ثبت به مبلغ ۲۲۵ هزار تومان در مقابل مبلغ یک میلیون و دویست و بیست و پنجهزار تومان. این هم مندرجات سند. به علاوه مگر خانه نفروختم؟ مگر خانه نداشتم؟ مگر زمین نداشتم؟ این هم صورت حساب بانکی من در روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۴ بنده اول سال فروردین ۱۳۲۵ شهردار شدم صورت حساب موجودی ۲۹ اسفند ۲۴ را بهتان بدهم باز هم حرف دیگری دارید. موجودی من در روز ۲۹ اسفند سال ۲۴ یعنی مجموع دوران حساب از اول فروردین ۱۳۲۴ تا روز ۲۹ اسفند ۲۴ را از بانک گرفته‌ام تقدیم آقای رئیس می‌کنم. این صورت حساب بانک (برزین- شیفر موجودی چیست؟ موجودی ۱۰۹ هزار تومان) ۱۲۵ هزار تومان هم به کباب خانه فروختم حسابش را خودم می‌کنم در حساب تندم اما صد و نه هزار تومانی است که دوران خیلی داشته برگشته سیرکولاسیون داشته بنابراین قبل از این هم من می‌توانستم خانه بخرم، چرا اینقدر این موضوع را آکراندیسمان می‌کنید؟ پریروز گفتید می‌گویند یک خانه خریدی ۸۰۰ هزار تومان یک خانه خریدی ۶۰۰ هزار تومان یک خانه خریدی ۴۰۰ هزار تومان. گفتند به نام دکتر باقر مشایخی برادر من یک زمین دیگر خریده‌ام با خانه خریده‌ام، دکتر باقر مشایخی برادر من نیست پسرخاله من است یکی از بهترین دکترها است وزارت بهداری تجلیلش می‌کند (صحیح است) اگر شما به نام دکتر مشایخی پسرخاله من یک خانه پیدا کردید من به رایگان به شما می‌دهم این هم راجع به لوله‌کشی تهران. (رئیس- اگر خیلی مانده تنفس داده شود) چیزی نمانده یک فصل مانده الان رأی بگیرید الان مخالفین بنده قربان رأی خودشان را خواهند داد. عرض می‌شود که راجع به لوله‌کشی تهران کمپانی الکساندر گیپ مأمور تهیه طرح‌ها و نقشه‌ها شد وقتی که مامور تهیه طرح‌ها و نقشه‌ها شد قرار شد که نقشه‌ها را در مدت ۵ ماه تهیه کند به رایگان و مجانی بدهد به شهرداری طهران بعد هم در ساختمانش نظارت بکند و از مجموع هزینه‌ای که شهرداری تهران خواهد کرد ۷ میلیون تومان مجموع هزینه‌ای که برای شهرداری می‌شود ۷ درصد کمیسیون ببرد و در صورتی که مجموع کار از ۳۸ میلیون تومان تجاوز بکند نسبت به مازاد ۳۸ میلیون تومان هم کمیسیون نگیرد مطابق مجموع این کمیسیونهایی که بعد از ۳ سال کمپانی الکساندر گیپ از شهرداری تهران خواهد گرفت ۲۴ هزار تومان است اعم از این که لوله‌کشی تهران صد میلیون تومان خرجش باشد یا ۵۰ میلیون تومان باشد از مجموع هزینه‌اش سهمی که کمپانی الکساندرگیپ خواهد گرفت بیشتر از این نخواهد بود. نقشه‌هایی که تا حالا تهیه کرده مجانی و رایگان داده چه شده- داستان مفصلی است، وقت نهار است وقت گذشته. روز ۲۸ اردیبهشت گفتند نقشه‌ها وارد شد روز ۲۹ اطلاع پیدا کردم که متخصص الکساندر گیپ از لندن حرکت کرد با طیاره نقشه‌های قطعی لوله‌کشی را آورد اولاً به اطاق من وقتی که آمد و نقشه‌ها را آورد گفتم که این نقشه‌ها را باز نکنید برویم گفت کجا برویم گفتم این نقشه‌ها متضمن یک ایرادی است. یک مسائلی است که چون وارد مرحله اجراییش نشدیم من نمی‌خواهم در شهرداری تهران بماند آقای مکی گفتند نقشه‌ها را بردند دادند به رئیس‌الوزراء بعد رئیس‌الوزرا نقشه‌ها را به من داد قضیه معکوس است نقشه‌ها را ما دادیم به رئیس‌الوزرا و تا حالا هم توی کشو میز ایشان موجود است این هم تصدیقش. جناب آقای مهدی مشایخی شهردارری تهران موضوع لوله‌کشی آب طهران، بنا به دستور آن جناب بدین وسیله تأیید می‌نماید که در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه این شرکت که نسخه گزارش مفصلی به ضمیمه دوسری نقشه به آن جناب تسلیم نمود و سپش به اتفاق جناب اشرف آقای نخست وزیر را ملاقات نموده گزارش نامبرده را به انضمام اسناد مربوطه تقدیم معظم له نموده است امضاء الکساندرگیپ وشرکاء. نقشه را آقای مکی به من ندادند که من بدهم رئیس‌الوزرا روز ۲۹ اردیبهشت که آمد توی اطاق من والله باز نکردیم همانموقع به اتفاق دو نفر مهندس والویه رئیس کمپانی الکساندر رفتم درب وزارت امور خارجه بهشان عرض کردم قربان اینها متضمن یک اسراری است و حالیه وارد اجراء نشده است اینجا حضورتان باشد تا اینکه وارد مرحله اجرایی بشود. سه روز قبل از این این که جشن افتتاح لوله کشی تهران بشود و گزارش وضع لوله کشی تهران و زمین‌های مجاورش را که بایستی خریداری بکنیم از کمپانی الکساندرگیپ. کمپانی تنظیم کرد و داد به شهرداری که من به عنوان راپورت در حضور اعلی حضرت همایونی آنجا قرائت کردم پس نقشه‌ها پیش من نبود، نقشه‌ها پیش جناب اشرف بود و هنوز هم نقشه در کشو میز جناب اشرف قفل است کلیدش هم جیبشان است. این اراضی که می‌گویند خریده شده است ما درشمال شهر تهران از نقطه نظر فنی و رزروار ۲۲۰ هزار متر زمین لازم داریم بنده خیال کردم که با انتشار این نقشه اراضی شمال شهر تهران ترقی می‌کند و این ۲۲۰ هزار متر زمین که ما باید بخریم باید متری ۱۰ تومان بخریم چه بکنیم. چه نکنیم یکروزی به جناب آقای رئیس‌الوزرا عرض کردم که یک کمیسیونی تعیین بکنند بیایند مطالعه بکنند که برای این که ما زمین ارزان بخریم چه باید کرد؟ آقای حائری‌زاده هم درآن موقع تشریف داشتند. از نقطه‌نظر فضیلت و اخلاق و مقتضیات کار سری که دارند غیر از آقای حائری‌زاده آقای هاشم وکیل و آقای دکتر عبده هم تشریف داشتند. شما هم آقای حائری زاده مطالعه کردید روز قبل هم خودم از ایشان تقاضا کردم که مطالعه کنند قرار شد یک کمیسیونی تشکیل بشود در شهرداری تهران که ما چکار بکنیم زمین را ارزان بخریم؟ آقایان آمدند توی اطاق بنده هیچ کس نبود من بودم، آقای هاشم وکیل بود آقای حائری زاده بود بالاخره نشستند و گفتند جز این که با توسل به قانون تعدیل مال‌الاجاره زمین بخریم چاره دیگری نداریم ببخشید طبق قانون توسعه معابر: می‌گوید برای توسعه معابر و زیبایی شهر شهرداری می‌تواند اراضی مورد لزوم را طبق مندرجات قانون خریداری کند. راهش این است اول باید ارزیابی شود، به تصویب انجمن شهر برسد، به تصویب وزارت کشور برسد ابلاغ بکند ارزیابی بکنند و تصرف کنیم اگر صاحبان اراضی اعتراضی کردند به کارشناس مراجعه کنند بنده یک وقتی رئیس ثبت اسناد بودم به قانون ثبت اسناد آشنا هستم توی یک روزنامه‌ای در همان اوان خواندم من: که آقای مشایخی شما از آن اراضی موات که حیازت کردی یک مقداری هم به ما بده این چیست؟ البته حالا توضیح نمی‌دهم که اراضی موات چیست؟ اراضی موات به آن معنی امروز در کویر لوت هم پیدا نمی‌شود که کسی برود و حیازت بکند، وقتی بنده دیدم در روزنامه‌ها نوشته شده که زمین‌ها را بردند و خوردند و فروختند متری ۳ ریال خریده ومتری ۳۰ تومان فروختند. به فکر افتادم که نقشه آن را تهیه کنم این نقشه اراضی شمال شهر کرج است این اسامی مالکینش است تمام اراضی شمال نهر کرج از بدو اجرای قانون ثبت اسناد به ثبت رسیده است و مالک دارد. سند مالکیت دارد اگر شما توانستید در تمام اراضی شمال نهر کرج یک میلیمتر بنام من زمین پیدا بکنید واگر به غیر از این خانه‌ای که من دارم در اراضی ایران، در تمام ایران، در دنیا زمین خریده‌ام آنها مال شما است. گفتند که من به عنوان شوهر خواهرم خریدم. من دو شوهر خواهر دارم یکی حسن هوشمند معاون ثبت کل است صبح آمد پیش من گفت می‌خواهم شکایت بکنم. اعتراض بکنم یک کاغذی نوشته، آنهم برداشته نوشته که تمام اراضی که در طهران بعد از تصدی زمان مشایخی در شهرداری بنام من خریداری شده بلاعوض به کتابخانه مجلس شورای ملی هدیه می‌دهم (خنده حضار- زنگ رئیس) آخر می‌گویند که من به نام شوهر خواهرم خریده‌ام مقصودم این بود آقایان، این که می‌گویند اراضی شمال نهرکرج رامن خریده‌ام مستقیم و غیرمستقیم اراضی شمال نهر کرج در اداره ثبت املاک ثبت شده اگر به نام من، به نام بستگان من، بنام نزدیکان من شما آن مالک را توانستید تعیین بکنید من به شما مجانی می‌دهم. گفتند مایرعبدالله خریده اگر مایرعبدالله خریده به من چه، اولاً مایرعبدالله نمی‌تواند بخرد برای این که افراد واتباع خارجی فقط حق تملک به قدر یک خانه، به قدر یک انبار، به قدر یک مغازه برای محل سکونت دارند چطور مایرعبدالله می‌تواند دویست هزار متر زمین بخرد؟ نمی‌تواند، این حرف‌ها چیست. هیاهو است. یک روزی توی یک روزنامه خواندم که آقای نیک‌پی و جناب آقای نخست وزیر اراضی شمالی نهر کرج را خریده‌اند، یک روز دیگر دیدم نوشته بودند که نیک‌پی و نیک‌پور و مشایخی شریک شدند. آقا چقدر هو چقدر جنجال؟ به هر حال اگر من خریده بودم لازم بود تدابیری اتخاذ کنم که قیمتش بالا برود این طور نیست. قیمت آنها بالا برود و اراضی متعلق به من هم ترقی پیدا کند این صورتی است از املاک قبل از سال ۱۵ قبل از سال ۲۴ که اشخاص خریده‌اند قیمت آن زمین‌ها کمتر از متری ۶ تومان و نیم بوده است برای این که این اتهام را از خودم مبری کنم نامه‌ای به وزارت کشور نوشتم و پیشنهاد کردم این اراضی که می‌گویند دویست هزار متر است و خریده‌اند

که بعد به شهرداری گران‌تر بفروشند و بعد به شهرداری قالب بکنند پیشنهاد کردم متری ۲۵ قران مصادره بکنند برای رفع از اتهام خودم نوشتم متری ۲۵ قران (بعضی از نمایندگان- برای چه این کار را

هم کردید) آقا من یک عقیده‌ای دارم راجع به زمین اولاً به شما می‌گویم که یک هیئت نظارت برای لوله‌کشی تهران معین شده مرکب از نماینده شهرداری نماینده بانک ملی، نماینده وزارت دارایی، نماینده شهرداری آقای امیرعلایی وزیر سابق کشاورزی است نماینده وزارت دارایی آقای رخشانی، نماینده بانک ملی آقای ابوالقاسم فروهر، این سه نفر نماینده هستند، هفته گذشته رفتیم آنجا نشستیم گفتیم اگر طبق این قانون توانستیم این زمین را می‌خریم اگر نتوانستیم طبق نظریه کارشناس این زمین‌ها را بخریم که این نظر، نظر آقای حائری‌زاده وآقای وکیل و آقای دکتر عبده بود آن وقت چکار بکنیم من آن روز پیشنهاد کردم که به محض افتتاح مجلس شورای ملی قانونی به مجلس شورای ملی از طرف شهرداری‌ها پیشنهاد شود که اراضی مورد نیاز شهرداری تهران که در حدود ۷۰۰ هزار متر خواهد بود ۲۰۰ هزار متر اینجا ۲۰۰ هزار متر جاهای دیگر به قیمت زمان قبل از سال ۲۴ خریداری شود فکر بکری نیست که تازه باشد این فکری بوده است که از سابق در نظر دولت بوده و طرح آن به مجلس خواهد آمد (دکتر معظمی- آمدند ملک خریدند و مردم را خفه کردند) احسنت برای عمران و آبادی شهر تهران اگر شما حقوق سه چهار نفر را هم مصادره بکنید برای مساعدت به اجتماع چیزی نخواهد شد حالا من از شما انصاف می‌خواهم با این ترتیب من این زمین‌ها را چکار کردم؟ این نقشه‌های زمین، این هم گزارش، آن هم وضعیت این نامه حسن هوشمند شوهر خواهر من می‌نویسد، اراضی که قبل از تصدی آقای مشایخی شهردار خریده‌ام وداشته باشم مجاناً متعلق به کتابخانه مجلس شورای ملی است وتقدیم آقای رئیس می‌کنم. عرض کنم که من عرایضم راجع به مدافعات تمام شد حالا می‌خواهم یک مختصری تذکر بدهم، آقایان نمایندگان محترم من در حدود ۶ ماه زحمت کشیدم، صرف وقت کردم، فعالیت کردم تا توانستم به طور طبیعی از یک حوزه وسیعی مانند غار و فشافویه انتخاب بشوم کسانی که به من حسد می‌ورزیدند و دلایل غرض‌رانی آن‌ها را به شما شرح دادم به شما القاء شبهه کردند و ذهن شما را مشوب نمودند به قدری بر علیه من تبلیغات منفی نمودند که شما تقاضا کردید به اعتبارنامه من با رأی مخفی رأی گرفته شود. می‌دانید تقاضای رأی مخفی در این قبیل موارد یعنی چه؟ همان قدر که تقاضای حکم اعدام برای یک نفر متهم بیگناه دشوار و سنگین است تقاضای رأی مخفی هم برای رأی به اعتبارنامه یک نفر مظلوم یک نفری که باید فدای غرض‌ورزی چندنفر مغرض شود تأثرآور است شما نماینده ۱۵ میلیون جمعیت ایران هستید شما امروز بر بزرگ‌ترین مستند قضاوت نشسته‌اید، مسئولیت اجتماعی و وجدانی را در نظر داشته باشید مجلس شورای ملی مظهر عدالت و ملجاء و پناهگاه کلیه افراد مملکت است و تمام افراد ملت به عدالتخواهی و بی‌غرضی شما امیدوارند شما با دادن یک مهره سیاه روزگار یک جوانی را که برای مملکت مفید بوده و ممکن است در آینده مفیدتر باشد سیاه خواهید کرد و برعکس با دادن یک مهره سفید حس وطن‌دوستی و میهن‌پرستی و خدمتگزاری به آب و خاک را در من تقویت خواهید نمود. مدافعات من تمام شد و حالا قضاوت با شماست من به عدالت خواهی و بی‌غرضی شما اطمینان دارم و یقین دارم با دقت و توجه به عرایض و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال از روی کمال بی‌طرفی و انصاف رأی خواهید داد. قضاوت در این موقع بسیار دقیق و خطیر است که قابل تجدیدنظر نیست. اشتباه در آن جبران‌ناپذیر نیست شما که به حکومت وجدان و انصاف پابند هستید سعی کنید که رأیتان مصاب و عادلانه باشد دقت بفرمایید که یک حق مهم سیاسی و اجتماعی را به ناحق از کسی سلب نکنید به مسموعات و شبهات و سوابق ذهنی که در اثر الغاآت مغرضانه ایجاد شده نباید ترتیب اثر داد و تنها خدا وحقیقت و عدالت و وجدان را باید در نظر گرفت این است عرایض‏ من اتخاذ تصمیم عادلانه را از شما خواستارم.

حاذقی- مذاکرات کافی است.

رئیس- آقای مکی بیایند حرف بزنند.

(جمعی از نمایندگان- رأی رأی.)

رئیس- مطابق ماده ۱۰۹ بیایید حق دارید حرف بزنید راجع به آنچه مربوط به شخص شما گفته شده است و به شما اهانت شده است.

مکی- یک جا به من گفته‌اند که بی‌سواد است بایستی من دفاع کنم بایستی بیسوادی بنده را اثبات کنند. یک جای دیگر گفتند مغرض باید اثبات کنند.

حاذقی- دفاعش را کرده باید رأی بدهید.

مکی- تشخیص رئیس مجلس است اینجا نشسته است آقا.

قبادیان- بنده هم عقیده‌ام این است که اینجا استنطاق تمام بشود آقا مملکت وقت ندارد به اصلاحات محتاج است چرا معطل می‌کنید آقا (صحیح است) (زنگ رئیس)

رئیس- بعد از ایشان پیشنهاد قرائت می‌شود.

مکی- بنده قبل این که وارد قسمت اتهاماتی که ایشان نسبت به من دادند بشوم (مرآت اسفندیاری- عرض دارم آقا پیشنهاد ختم جلسه را کردم)

رئیس- شما بفرمایید اطلاع ندارید آقا بنشینید ماده ۱۰۹ را برای شما می‌خوانم.

(ماده ۱۰۹ نظامنامه داخلی مجلس شورای ملی به شرح زیر قرائت گردید).

اگر در ضمن مباحثات و نطق افترا و تهمتی به یکی از نمایندگان زده شود یا عقیده و اظهار او برخلاف واقع جلوه داده شود و نماینده مذکور برای تبرئه و رفع اشتباه اجازه نطق بخواهد بدون رعایت نوبت اجازه داده خواهد شد.

رئیس- آقای مکی بفرمایید من مراقب نظامنامه هستم خودم می‌فهمم آقای مکی توضیحتان را بدهید.

مکی- تمام اظهاراتی که ایشان کردند برخلاف نزاکت است. تمام اظهاراتی که ایشان گفتند برخلاف حقیقت است در اینجا یک قسمتی از عرایض بنده را تایید کردند منتهی چیزیکه هست در اطراف آن توضیحی ندادند، یک قسمتی نسبت دروغ به من دادند و یک قسمت هم نسبت بی‌سوادی به بنده دادند و بعد اظهارات بنده را با سفسطه باطل نشان دادند جناب آقای دکتر شفق خودشان استاد فلسفه هستند می‌دانند که در نطق و کلایم یک بابی هست، باب سفسطه که مغالطه بهش می‌گویند یعنی از یک مقدمه غلطی بخواهند یک معنای صحیحی را به طرف به قبولانند اجازه بدهید بنده عرایضم را بکنم یک مثال می‌زنم آقایان هم خسته شده‌اند این مثال هم بنده خیال می‌کنم رفع خستگی آقایان را بکند می‌گویند شیخ بهائی یک روز وارد یک دهی شد دید اهالی این ده ماتم زده هستند پرسید چه خبر است گفتند آخوند ده مجاور همه ساله می‌آید در اینجا با آخوند ده ما مباحثه می‌کند هر کدام از این دو آخوند مغلوب شدند آخوند غالب حکم می‌کند ده مغلوب را بچاپند و چندسال است بدین ترتیب ده ما چاپیده می‌شود شیخ بهایی گفت من امسال می‌مانم و آخوند ده را خواهم مالید فردا صبح اهالی و مرده دو طرف جمع شدند و آمدند مجلس مباحثه تشکیل شد. شیخ بهایی به جای آن آخوند مغلوب نشست درآن محضر و شروع به مباحثه کردند در بدو مذاکرات شیخ بهایی به آخوند غالب گفت. یک مار بنویس برای من شیخ هم با یک خط قشنگی که داشت یک ماری نوشت، شیخ بهایی عکس شکل یک ماری را کشیده بود مردم ده چون هر دو طرف سواد نداشتند نمی‌توانستند تشخیص بدهند که این یک خط خیلی جلی نوشته و شیخ بهایی صورت یک ماری را ترسیم کرده است.

رئیس- آقا از موضوع خارج نشوید. آقای مکی یک ماده‌ای هست راجع به شما به رأیتان می‌خوانم.

مکی- چون سفسطه شده است عرض می‌کنم بسیار خوب همین جا تمامش می‌کنم. گفت این مار است یا آن مار است همه گفتند که آن که شکل مار است خوب بروید و آن ده را بچاپید حالا هم بنده اینجا در اظهاراتی که به عرض مجلس رساندم و همانطوری که روز اول عرض کردم به وجدان خودم و به شرافت خودم و به کلام‌الله مجید قسم یاد کردم و قسم خوردم که چیزی برخلاف آنچه را که دیدم عرض نکنم. ایشان اولین نسبتی که به من دادند گفتند با من در منزل آقای مرتضی همایونی عهد و پیمانی بستند که من برعلیه ایشان اعتراضی نکنم این اولین نسبتی بود که به بنده دادند. من اول یک سؤالی از

مکی- بلی راجع به بنده گفتند، اینها همه‌اش نسبت‌هایی است که به بنده دادند.

رئیس- بانک ملی را به شما نسبت دادند؟ پس یک دفعه دیگر این دو ماده را می‌خوانم.

مکی- آقا لزومی ندارد بنده از موضوع خارج نمی‌شوم، به بنده گفتند که من به کار مانده بودم و اگر بیرون نمی‌رفتم بیرونم می‌کردند من شهادت اشخاصی که در آن جلسات بودند، آقای عباس میرزای اسکندری بودند و در آن وقت هنوز استاندار تهران نشده بودند (یکی از نمایندگان- آقای دکتر امینی بودند) ایشان نبودند. آقای قشقایی هم بودند و چند نفر دیگر از آقایان بودند که به من اصرار کردند و دو ماه و نیم معاون انتخاب نکردند که من برگردم برنگشتم و این که ایشان می‌گویند اگر بیرون نمی‌رفتند بیرونشان می‌کردم خود آقای عباس میرزا شاهد هستند و بعد از آن هم که ۱۵ روز گذشته بود سرتیپ صفاری که مرد شریفی است و رئیس شهربانی این مملکت است یک ساعت و نیم در اطاق خودشان با من مذاکره کردند که آقای نخست وزیر فرموده‌اند شما برگردید گفتم برنمی‌گردم این آقای سرتیپ صفاری حاضر است معاون ایشان هم هستند که ایشان چقدر اصرار کردند برای مراجعت من به شهرداری و این حرفی که اگر هم نمی‌رفتم من را خارج می‌کردند تأثیری نداشت. یک نسبتی به بنده دادند که بنده در حزب ایران بودم بنده در آن موقعی که در شهرداری بودم به شهادت یک عده یکی آقای دکتر معظمی یکی آقای صادقی یکی آقای دکتر عبدالحمید زنگنه که پارسال وکیل بودند اینجا، بنده و آقای دکتر معظمی و آقای دکتر زنگنه در کابینه اول آقای حکیم‌الملک از حزب ایران کناره گرفتیم هر سه آمدیم بیرون البته حزب ایران در اینجا که بنده عرض می‌کنم از لحاظ این نیست که خدای نکرده حزب ایران یک حزبی است که افراد ناشایسته در این حزب است بلکه بهترین جوانانی که باعث افتخار ایرانند در این حزب هستند (صحیح است) بهترین مهندسین ایران، بهترین دکترهای حقوق، بهترین جوان‌های پاک و منزه در همین حزب ایران هستند (صحیح است) کما این که هنوز هم هستند ولی بنده آن وقتی که ایشان می‌فرمایند در آن حزب بودم با آقای دکتر معظمی و آقای دکتر زنگنه سر این که حزب ایران چرا به کابینه اول آقای حکیم‌الملک رأی نداد آمدیم بیرون و بعد هم دنیا تشخیص داد و سیاسیون این مملکت تشخیص دادند که اگر به کابینه اول آقای حکیم‌الملک رأی می‌دادند کشور متشنج نمی‌شد پس این اسنادهایی که به بنده دادند می‌خواستم عرض کنم که تمام چیزهایی که به بنده گفتند وارونه جلوه دادند و با یک احساسات و با یک ژست‌های مخصوصی می‌خواهند روحیه آقایان را متزلزل بکنند. و اول نسبت مغرض به من دادند و بعد نسبت بی‌سوادی به بنده دادند به علاوه من عضو هیچ حزبی نبودم کما این که آقای دکتر معظمی می‌دانند که من عضو هیچ حزبی نبودم وگفتند که نسبت به عضویت من مخالفت نشان دادند و رد تقاضای عضویت ایشان را در کمیسیون سازمان حزب دروغ می‌گویم آقای مهندس خسرو هدایت را همه آقایان می‌دانند که یک جوانی است که همیشه با پرنسیپ بوده (صحیح است) و همه‌تان هم بگفته‌های او اعتماد دارید. بنده و ایشان هر دو عضو کمیسیون تشکیلات بودیم یک سوکمیسیونی تشکیل دادیم که اعضای آن یکی آقای سازگار معاون بنگاه فعلی از مردمان شریف و یکی آقای مهندس انصاری است که مهندس اداره برق و وزارت کشور است و یکی آقای کیهانی بود یکی دو نفر دیگر هم بود که این آقایان در سوکمیسیون بودند و مشغول تحقیق بودند و در آنجا انجام وظیفه می‌کردند این آقایان رد کردند آقای مهندس هدایت هم که تشریف دارند اگر وجداناً بپرسید تکذیب نمی‌کنند پس خلاف به عرض آقایان رساندند بنده هیچ اعمال نظر در آنجا نداشتم درست است که سوکمیسیون تحقیق حزو کمیسیون تشکیلات نیست و نه بنده نه آقای مهندس خسرو هدایت هیچ کدام نمی‌توانستیم به اینها دستور بدهیم که این کار را بکنند یا نکنند برای این که آنها استقلال رأی داشتند اسقلال فکر داشتند، خودشان دیدند و رد کردند و این که به بنده نسبت دروغ و جعل می‌دهند خلاف حقیقت است اما راجع به انجمن نظار که گفتند بنده دروغ عرض کردم من چند نفر از مردمان شریف این مملکت را اسم بردم (مشایخی- دوسیه‌اش را بیاورید) اجازه بدهید تا بنده عرض بکنم بنده در ضمن فرمایشات جنابعالی هیچ اسائه ادبی نکردم (زنگ رئیس).

رئیس- آقا بگذارید صحبتشان را بکنند (نمایندگان- بفرمایید، بفرمایید) آقای مشاور اعظم پزشکیان رئیس انجمن بود حسن معاصر کرمانی بود که آقایان کرمانی‌ها می‌دانند (برزین- می‌شناسیم آقا) (یمین‌اسفندیاری- آدم درستی است، صحیح است) دادستان ارتش هم بود. آقای صادق نراقی بود که آدم شریفی است من اسم اینها را بردم، یک اشخاصی را نگفتم که گمنام باشند و مجهول‌الهویه باشند دو سه نفر دیگر هم ممکن است بوده‌اند که من یادم نیست ولی اینها سران آن اشخاصی بودند که در آن انجمن بودند آقای افجه‌ای را من گفتم دادیار وزارت دادگستری بودند به نام دادیاری آمده بودند توی انجمن، من یک چنین دروغی به این بزرگی نمی‌توانم جعل کنم آن هم به نام حسن معاصر به نام دادیار دادسرای تهران و دو نفر دیگر. این آقا آمد آنجا با شناسنامه جعلی من از او پرسیدم که اسم اولادت چیست چون دیدم که ایشان چند دفعه آمدند و رأی دادند. گفتند آقا تو این گرفتاری کی اسم اولادش یادش است از همین جا بنده تعرض بایشان را آغاز کردم وپرخاش کردم چندنفر را هم ایشان با خودشان آورده بودند و گفتم اینها تحت تطمیع شما آمده‌اند تلفنی اگر کردند یا نکردند اینها که با شناسنامه جعلی با شما آمده بودند اینها رفتند وخبر بردند که بنده نمی‌دانم و از یک جاهای دیگر که بنده نمی‌توانم بگویم تلفن کردند به آقای مشاور اعظم و چون تلفن نبود ایشان را توی یک دواخانه که گویا دواخانه آلمانی بود توی خیابان اسلامبول خواستند و در توی دواخانه هم تلفن کردند و این را که بنده عرض می‌کنم چند نفر شهوددارم و مطمئن باشید که بنده دروغ عرض نمی‌کنم. اطمینان داشته باشید که همه‌اش را صحیح عرض کردم ایشان گفتند که ...

رئیس- آقا جواب ایشان را شما نمی‌توانید بدهید اگر اهانتی به شما شده می‌توانید تذکر بدهید.

مکی- جناب آقای رئیس، اجازه بفرمایید جنابعالی شخص شریفی هستید و سوابق خوبی دارید.

رئیس- اگر اهانتی شده است بگویید.

مکی- نسبت دروغ به من داده‌اند در همه آن‌ها نسبت دروغ به من داده‌اند.

رئیس- به شما که اجازه دادم آقای شریف‌زاده می‌نویسند که شما مخالف مقررات اجازه می‌دهید.

مکی- به تمام مقدسات می‌خواهند فرسه بکنند برای این که نگذارند من صحبتم را بکنم.

فرامرزی- آقایان چرا نمی‌گذارید حرفشان را بزنند.

رئیس- بفرمایید ولی رعایت ماده ۱۰۹ را هم بکند ۰۰۰

مکی- آقای فرامرزی ملاحظه می‌فرمایید اگر واقعاً می‌خواهند ترور افکار بکند قضاوت این کار با ملت ایران است حالا برفرض آقای مشایخی به حق یا به ناحق، از تمام اینهایی که گفت صرفنظر می‌کنم ایشان پاک و منزه هستند مثل همان موقعی که از مادر متولد شده‌اند ولی جامعه ایران ایشان را به فساد اخلاق می‌شناسد و طبق ماده ۶ قانون انتخابات ایشان مردود هستند افکار عمومی ایشان را مردود کرده حالا می‌خواهید بگذارید بنده دفاعم را بکنم می‌خواهید نگذارید.

رئیس- آنچه به شما نسبت داده‌اند می‌توانید جواب بدهید.

مکی- مثلاً راجع به زمین به بنده می‌گویند که من دروغ گفتم مایرعبدالله کی آمد که این نقشه‌ها را نگاه بکند؟ آقای رئیس پهلوی جنابعالی بنده عرض کردم که در روز ۲۸ این معامله شده است و در تمام شهر رایج است که آقای مشایخی تشریف برده‌اند منزل آقای محمدعلی مسعودی (اشاره به آقای محمدعلی مسعودی کردند) و گفته‌اند که ده هزار متر زمین می‌دهم از من صرف‌نظر کنید (حاذقی- درست است

آقای مسعودی؟) حالا زمین را بنده تصدیق می‌کنم که یک سانتیمترش به نام آقای مشایخی نبوده بنام آن آقای هوشمند هم که می‌گوند منهم معترفم که مرد شریفی است معاون ثبت هم هست ولی این معاملات که بنده عرض کردم بنام مصداقی، یا مشایخی که تازه هم مسلمان شده و یهودی بوده است و عرض کردم که این یهودی جدیدالاسلام است بوده (یکی از نمایندگان- عیسی میثاقیان) چه می‌دانم آقا تحریف کردند در بیانات بنده، بنده گفتم راجع به چمدان پول که در گاراژ حاجی سلطان بود و این شخص هم در آنجا بود. اما راجع به کلاهبرداری باز هم تحریف کردند در بیان بنده. ایشان خودشان معترف بودند که کلاهبرداری شده است زیرا گفتند که ۱۰ میلیون تومان شهرداری تهران بودجه داشته و ایشان هفت و نیم میلیون تومان از بانک گرفتند.

رئیس- این نسبتی بود که شما به او دادید و او دفاع کرد شما طبق این ماده باید از خودتان دفاع کنید.

مکی- بنده عرض کردم این چاه‌ها آب ندارد.

برزین- ماده ۱۰۹ را هم ملاحظه بفرمایید در مورد انحراف.

رئیس- ماده ۱۰۹ و ۱۱۰ قرائت می‌شود. آقایان توجه بفرمایید.

ماده صد و نهم- اگر در ضمن مباحثات و نطق افترا و تهمتی به یکی از نمایندگان زده شود یا عقیده و اظهار او برخلاف واقع جلوه داده شود و نماینده مذکور برای تبرئه و رفع اشتباه اجازه نطقی بخواهد بدون رعایت نوبت اجازه داده خواهد شد.

ماده صد و دهم- ناطق باید از موضوع مباحثه خارج نشود چنانچه خارج شود رئیس او را متذکر می‌سازد واگر ناطق مزبور بخواهد توضیحاتی بدهد که او از موضوع خارج شده است با آن که خارج از موضوع شدن دلایل دارد در این باب اجازه داده نخواهد شد. من به شما ارفاق می‌کنم هی شما مذاکره می‌کنید آنچه را به شما نسبت داده‌اند دفاع بکنید.

مکی- بنده می‌خواهم از خودم دفاع بکنم.

رئیس- چاه آب ندارد به شما مربوط است؟ (خنده نمایندگان) چرا نمی‌خواهید رعایت نظر مجلس را بکنید.

فولادوند- قضایا روشن است.

حاذقی- جناب آقای رئیس اعلام رأی بفرمایید که مجلس بدون اخذ نتیجه ختم نشود.

محمدعلی مسعودی- پیشنهاداتی رسیده است برای ختم جلسه.

حاذقی- مذاکرات کافی است مخالفیم برای چه؟

محمدعلی مسعودی- مخالفید بگویید آقا مخالفم بگذارید پیشنهاد خوانده بشود مطابق مقررات مجلس.

رئیس- اول رأی می‌گیرم به کفایت مذاکرات (یکی از نمایندگان- مذاکرات کافی است) چندین پیشنهاد رسیده است برای ختم جلسه (حاذقی- مخالفم) اگر رد شد آن وقت رأی می‌گیریم به کفایت مذاکرات آقای مسعودی پیشنهادات را قرائت کنید.

مسعودی- دو سه تا پیشنهاد رسیده همه‌شان مشابه هم هستند پیشنهادآقای دکتر بقائی قرائت می‌شود، پیشنهاد می‌کنم جلسه ختم و به فردا صبح موکول شود.

رئیس- آقای دکتر بقائی بفرمایید.

دکتر بقائی- چون در حرف‌هایی که من زده بودم و ایشان یعنی آقای مشایخی نقل قول کردند انحراف حاصل شده و من می‌خواستم توضیح بدهم حضور آقایان محترم و حالا می‌بینم آقایان همه خسته هستند این بود که پیشنهاد کردم و در صورتی که مخالف هستید با ختم جلسه اجازه بفرمایید که همین الان توضیحاتم را عرض کنم.

رئیس- آقای اردلان مخالفید با ختم جلسه؟

اردلان- بلی، بنده مخالفم.

رئیس- بفرمایید.

اردلان- بنده خواستم به آقایان عرض کنم که سه جلسه است ما اینجا وقت صرف می‌کنیم و با کمال دقت اظهارات نماینده محترم آقای مکی و همچنین آقای مشایخی را بنده شخصاً استماع کردم، بنده خیال می‌کنم عده زیادی از آقایان هم استماع فرمودند و برای ما محرز است که می‌توانیم نظر خودمان را قطعا راجع به اعتبارنامه آقای مشایخی اظهار بداریم. اینست که بنده تقاضا می‌کنم آقایان جلسه را ختم نکنید مذاکرات را کافی بدانیم و رأی بگیریم که تکلیف این کار معلوم بشود (صحیح است)

رئیس- رأی می‌گیریم به پیشنهاد ختم جلسه آقایانی که موافق با ختم جلسه هستند قیام کنند (عده کمی برخاستند) تصویب نشد پیشنهاد کفایت مذاکرات رسیده است.

دکتر بقائی- بنده طبق ماده ۱۰۹ توضیح داشتم.

رئیس- آقای دکتر بقائی دو ماده را در نظر بگیرید و راجع به همان صحبت کنید.

دکتر بقائی- کاملاً در نظر دارم، آقای مشایخی در جلسه گذشته استناد کردند به عرایضی که من در فراکسیون حزب دمکرات به مناسبت تصفیه مجلس گفته بودم راجع به قربانی، قسمت اول آنچه که ایشان گفتند همان است که من در فراکسیون در حضور رفقای حزبی عرض کردم ولی آن نتیجه‌ای که من می‌خواستم بگیرم و قسمت دوم عرایض من را ایشان کاملاً تحریف کردند به این جهت از آقایان اجازه می‌خواهم که آن عرایضی را که در آنجا کردم عیناً اینجا تکرار بکنم و ایشان خودشان قضاوت بکنند (نمایندگان- بفرمایید) در آن جلسه بنده تاریخچه قربانی را درآنجا ذکر کردم، من گفتم که ملل اولیه در موقع خشم طبیعت یا اتفاقاتی که برای آنها هولناک و یا مضر بود یک اشخاصی را قربانی می‌کردند در اینجا البته بدون رعایت هیچ چیزی، بعداً که یک قدری فکر منطقی در بشر تولید شد و بعضی‌ها به فکرشان رسید که این کار ظالمانه‌ای است که همین طور چندنفر را بگیرند قربانی بکنند آمدند و قرعه را درست کردند و اینجور هم پهلوی خودشان استدلال کردند که وقتی ما به قرعه واگذار کردیم البته آن ارباب انواع، آن خداها که در هر چیز دخل و تصرف دارند در قرعه هم می‌توانند اعمال قدرت بکنند و آن اشخاصی که موجب فلاکت هستند به حکم قرعه بیرون بیاورند این هم یک مرحله از زندگانی بشری بود اما بعد از آن که فکر یک قدری بازتر شد و منطق قوی‌تر شد و یک عده‌ای پی بردند به این که قرعه هم چیز ظالمانه‌ای است آمدند و متوجه این شدند که اشخاصی که گناهی کرده‌اند آنها را قربانی بکنند برای خوابانیدن خشم خدایان و ارباب انواع. خیلی معذرت می‌خواهم از آقایان و خواهش می‌کنم دقت بفرمایید می‌دانم خسته شده‌اید، این موضوع قربانی برای خوابانیدن خشم خدایان عینا از مذاهب بت‌پرستی منتقل شده به مذاهب توحید در مذهب اسلام، در مذهب یهود، در مذهب مسیح می‌بینیم نظایر این قربانی‌ها البته امروزه دیگر به اسم قربانی نیست به اسم حدود هست ولی وقتی از لحاظ سوسیولوژی مطالعه کنیم می‌بینم این حدود که بعضی‌هایش برای بعضی از گناه‌ها به نظر بشر امروزه خیلی زیاد می‌آید یادگاری از آن قربانی‌های آن روزه است و یک چیز هم که همیشه مردم می‌گویند و معتقد هستند در همه دنیا وقتی که سال سختی می‌شود یا این که قحطی می‌آید یا باران نمی‌آید یا این که وبا می‌آید می‌گویند علتش این است که گناه زیاد شده است این فکر باقی مانده است از آن فکر قدیمی که برای جلوگیری از خشم و غضب خدا یا خدایان به عقیده مشرکین باید قربانی کرد و به این وسیله می‌توانند یک مقداری از خشم و غضب خدا را کم کنند و وسیله‌اش هم این است که گناه را باید کم کرد وسیله کم کردنش هم این است که یکعده از گناهکاران را قربانی بکنند این مقدمه آن چیزی بود که بنده عرض کردم بعدا آن آقایانی که در آن جلسه فراکسیون بودند به عرضشان رساندم که بدون رودربایستی ما باید اذعان بکنیم ملت ایران یعنی آن قسمت از ملت ایران که سواد دارد و علاقمند به امور سیاسی هست و فهم این امور را دارد آن قسمت از ملت ایران بدون تعارف به این مجلس پانزدهم خوشبین نیست (صحیح است) (در این موقع از طرف تماشاچیان اظهار احساسات شد) خواهش می‌کنم آقایان تماشاچیان اظهار عقیده نکنند (زنگ رئیس).

رئیس- آقای دکتر بقائی تأمل بفرمایید تماشاچی‌های دست چپ را از مجلس خارج بکنند استدعا می‌کنم مجلس همین طور بماند تا من نظم مجلس را حفظ بکنم. بفرمایید آقای دکتر بقائی.

دکتر بقائی- ... بعد به آقایان همکاران حزبی عرض کردم که ما برای این که جلب اعتماد ملت را بکنیم و نشان بدهیم که این مجلس می‌تواند یک خدماتی انجام بدهد باید یک اشخاصی را که آراء عمومی محکوم کرده از این مجلس به دور بریزیم برای این که مردم نسبت به ما اعتماد پیدا کنند و این موضوع قربانی را به طور مثال عرض کردم برای این که بزرگ‌ترین رب‌النوعی که از اول خلقت بشر و بعد از آن وجود داشته و خواهد داشت ملت است ملت این سه حرفم و ل و ت وقتی که پهلوی هم گذاشتند این سه حرف یک رب‌النوعی است که دارای اختیارات زیادی است دارای هوس‌های زیادی است دارای امیال زیادی هست و من به آقایان گفتم که اگرهم در مجلس ما هیچ آدم بدی وجود نداشت و همه سلمان و ابوذر بودند و معذلک ملت ایران یک چنین نظری که الان به این مجلس دارد داشت ما بایستی چند تا معصوم را فدا بکنیم برای این که جلب اعتماد مردم را بکنیم ...

یمین‌اسفندیاری- به مجلس نباید توهین کرد.

سیدهاشم وکیل- به مجلس دارند توهین می‌کنند.

دکتر معظمی- چرا نمی‌گذارید یک نماینده حرف خودش را بزند شما دارید در خلال این حرف‌ها منظورتان را عملی می‌کنید، کی توهین کرده است؟ ایشان به ملت ومجلس توهین نکردند توهین به خریداران زمین کردند. بفرمایید آقای دکتر.

دکتر بقائی- ... آقا تکرار می‌کنم اگر به فرض محال اعضای مجلس که نگفتم تمامشان بدند اگر همه سلمان و ابوذر بودند باز می‌بایستی یک چند نفر را با این احساسات عمومی رد کرد ولی خوشبختانه یک اشخاص (برزین- کثیفی) چه عرض کنم در این مجلس هست ...

رئیس- آقای برزین شما چرا بی‌اجازه صحبت می‌کنید بدون اجازه که نمی‌شود حرف زد.

دکتر بقائی- ... به این جهت ما مجبور نیستیم که یک اشخاص معصومی را قربانی بکنیم (صحیح است) اگر اشخاص همه معصوم بودند با این افکار ما مجبور بودیم که یک عده معصوم را قربانی کنیم ولی خوشبختانه همه معصوم نیستند یک عده هستند که به جرم آن گناه‌هایی که کرده‌اند و در نتیجه آن گناه‌ها افکار عمومی آنها را رد کرده است محکوم کرده است ما هم آنها را باید طرد کنیم. آقایان ما که اینجا نشسته‌ایم بایستی به افکار عمومی احترام بکنیم وقتی که یک ملتی یک نفری یک شخصی را محکوم کرد ولو این که این شخص معصوم باشد بنده معتقدم که باید افکار عمومی را رعایت کرد و احترام گذاشت به افکار عمومی ...

رئیس- رعایت بکنید.

دکتر بقایی- ... مقصود این بود که باید رعایت افکار عمومی را کرد و تحت تأثیر سخنرانی واقع نشد و حتی به نظر بنده این حملات و دفاع‌ها تمام خارج از موضوع بود، بود برای این که وقتی ما می‌بینیم در یک شهری از این می‌پرسیم که دکتر بقائی چطور آدمی است می‌گویند بد آدمی است از آن یکی می‌پرسند می‌گوید بد آدمی است از آن پیرزن هم می‌پرسید می‌گوید بد آدمی است این دیگر احتیاجی به دفاع بنده نیست ولو این که بنده هم آدم معصومی باشم (احسنت)

رئیس- اجازه بفرمایید پیشنهادی رسیده است قرائت می‌شود. ریاست محترم مجلس شورای ملی، امضاء کنندگان زیر تقاضا می‌نماییم نسبت به اعتبارنامه آقای مهدی مشایخی رأی مخفی با مهره گرفته شود. قبادیان، فرامرزی، کشاورزصدر، کفایی، شادلو، حائری‌زاده، آشتیانی‌زاده، دکتر اعتبار، اقبال، مکی، دکتر بقائی.

برزین- آقا اجازه بدهید پیشنهاد مرا چرا نخواندید؟ پیشنهادی داده بودم قبل از این پیشنهاد.

محمدعلی مسعودی- پیشنهادی از شما نرسیده.

رئیس- چه پیشنهادی داده بودید؟

برزین- تقاضا کرده بودم که آقای دکتر اعتبار اطلاعاتی دارند به عرض مجلس برسانند.

رئیس- حالا که تمام شده است، الان اعتبارنامه مطرح است.

برزین- این اطلاعات راجع به لوله‌کشی است.

رئیس- شما نمی‌توانید چنین پیشنهادی بکنید.

اقبال- اجازه بدهید دو مرتبه اسامی امضاء کنندگان را بخوانند.

(اسامی امضاء کنندگان پیشنهاد رأی مخفی با مهره توسط آقای محمدعلی مسعودی به شرح زیر قرائت شد:)

قبادیان، فرامرزی، کشاورز صدر، کفایی، شادلو، حائری‌زاده، آشتیانی‌زاده، دکتر اعتبار، اقبال، مکی، دکتر بقائی، عبدالقدیر آزاد، نورالدین امامی، نراقی، عزت بیات، محمدعلی مسعودی، سلیمان ضیاء ابراهیمی، بهادری، سلطان‌العلما، لیقوانی، گنجه‌ای، غضنفری، زنگنه، ملک‌مدنی، سلطانی، تولیت، برزین، کامل، ماکویی.

رحیمیان- چند نفر هستند؟

اردلان- ۲۸ نفر.

دکتر بقائی- بنده پیشنهاد می‌کنم طبق ماده ۹۲ رأی گرفته شود.

اردلان- آقای رئیس سه نفر نظار را تعیین کنید.

رئیس- ۳ نفر برای استخراج آراء به قید قرعه انتخاب می‌شوند.

(اقتراع توسط آقای محمدعلی مسعودی به عمل آمده آقایان محمد ذوالفقاری، دکتر معظمی، صفا امامی تعیین شدند).

رئیس- رأی گرفته می‌شود با مهره سیاه وسفید، عده حضار ۱۱۰ نفر آقایانی که موافقند ...

اقبال- صدو ده نفر نیستند. آقای مشایخی را به حساب نیاورید ایشان خودشان نمی‌توانند رأی بدهند.

اردلان- عده ۱۰۹ نفر است آقا.

رئیس- آقای دکتر معظمی مطابق ماده ۹۲ اقدام بفرمایید.

دکتر معظمی- راجع به خود آقای مشایخی می‌خواستم عرض کنم ایشان مطابق نظامنامه حق ندارند رأی بدهند ولی برای اینکه عدالت در باره ایشان رعایت شود خودشان از عده حاضر کسر می‌شوند.

رئیس- چون خود ایشان نمی‌توانند رأی بدهند عده حاضر ۱۰۹ نفر است. به آقایان تماشاچیان هم تذکر می‌دهم که فقط تماشاچی باشند و نظم جلسه را مختل نکنند. همین طور لژهای بالا.

اقبال- آقای رئیس طرز رای گرفتن را هم اعلام بفرمایید.

رئیس- شروع به اخذ رای می‌شود آقایان را به ترتیب اسامی صدا می‌کنیم.

اقبال- طرز رای دادن را عرض کردم.

رئیس- آقایان که موافقند مهره سفید می‌دهند و آقایانی که مخالفند مهره سیاه می‌دهند. از سمت چپ شروع می‌شود اسامی آقایان را صدا می‌کنند آقایان می‌آیند رأی خودشان را می‌دهند و بقیه مهره‌ها را در آن کیسه می‌اندازند و مهره تفتیشیه را هم در ظرف دیگری می‌اندازند و دو مرتبه به جای خودشان می‌نشینند.

دکتر معظمی- آقایان توجه بفرمایید یک مرتبه دیگر توضیح داده می‌شود آقایان تشریف می‌آورند به ترتیب اینجا و یکی از آن دو مهره‌ای که دستشان هست اگر موافق گزارش شعبه باشند یعنی مبنی بر قبول آقای مشایخی مهره سفید و اگر مخالف قبولی آقای مشایخی باشند مهره سیاه می‌دهند (صحیح است) بعد یک مهره تفتیشیه اینجا می‌گیرند و آن یک مهره‌ای که در دستشان باقی مانده آن را در کیسه می‌اندازند و مهره تفتیشیه را هم آنجا تحویل می‌دهند حالا شروع می‌کنیم به رأی گرفتن و اسامی آقایان را به ترتیب صدا می‌کنیم. آقای ابوالقاسم امینی، آقای ضیاء ابراهیمی، آقای شهاب خسروانی، آقای سزاوار، آقای سلطانی، آقای دکتر عبده، آقای مهندس رضوی، آقای ثابتی، آقای مکی، آقای فولادوند، آقای بهادری، آقای برزین، آقای ممقانی، آقای حائری‌زاده، آقای عباس مسعودی، آقای تولیت، آقای رحیمیان، آقای نراقی، آقای منصف، آقای

اسدی، آقای صاحب‌جمع، آقای عباس اسکندری، آقای حسن اکبر، آقای افخمی، آقای امیرتیمور، آقای کهبد، آقای ارباب، آقای عامری، آقای دکتر بقائی، آقای آشتیانی‌زاده، آقای دکتر اشتیانی، آقای حاذقی، آقای اردلان، آقای شریف‌زاده، آقای دکتر فلسفی، آقای گلبادی، آقای عباس اسلامی، آقای دکتر راجی، آقای بیات، آقای مرآت اسفندیاری، آقای کشاورز صدر، آقای ملک‌مدنی، آقای قبادیان، آقای دهقان، آقای اقبال، آقای دکتر اعتبار، آقای سلطان‌العلما، آقای دکتر امینی، آقای وثوق، آقای نبوی، آقای بهار، آقای یمین‌اسفندیاری، آقای سید هاشم وکیل، آقای ارسنجانی، آقای محمود، آقای حسین وکیل، آقای نیک‌پی، آقای لاهوتی، آقای مهندس خسرو هدایت، آقای دکتر طبا، آقای ابوالحسن صادق، آقا خان بختیار، آقای جرجانی، آقای معین‌زاده، آقای ابوالقاسم بهبهانی، آقای موسوی، آقای ظفر بختیار، آقای شادلو، آقای مکرم، آقای شریعت‌زاده، آقای دکتر مصباح زاده، آقای دکتر مجتهدی، آقای ساعد، آقای دکتر ملکی، آقای بوداغیان، آقای دکتر متین‌دفتری، آقای گنجه‌ای، آقای افشار، آقای امامی اهری، آقای ماکویی، آقای قهرمان، آقای کفایی، آقای عزیز زنگنه، آقای غضنفری، آقای نواب، آقای ظفری، آقای گیو، آقای فرامرزی، آقای خسرو قشقایی، آقای صدرزاده، آقای ملک‌پور، آقای دکتر شفق، آقای احمد اخوان، آقای نصرت الله اسکندری، آقای نیک‌پور، آقای بهبهانی، آقای اورنگ، آقای باتمانقلیچ، آقای فاضلی، آقای عبدالقدیر آزاد، آقای هراتی، آقای محمد حسین قشقایی، آقای ناصر ذوالفقاری، آقای محمدعلی مسعودی، آقای معتمد دماوندی، آقای دکتر معظمی.

دکتر معظمی- طبق صورتی که ما داریم ۱۰۹ نفر رأی دادند بنابراین عده حضار می‌شود ۱۱۰ نفر آقای رئیس رأی ندادند (یکی از نمایندگان- ۱۱۰ نفر بودند) اجازه بدهید ۱۱۱ نفر بودند آقای مشایخی بیرون رفت ۱۱۰ نفر باقی ماند.

حائری‌زاده- آقا یک مهره لفاف داشت در کاغذ پیچیده شده بود چون نشان و علامت داشته باید خارج شود. (استخراج و شمارش مهره‌ها به عمل آمده ۱۰۹ مهره تفتیشیه و ۶۴ مهره سفید و ۴۵ مهره سیاه شماره شد).

رئیس- اعتبارنامه آقای مشایخی به اکثریت ۶۴ رأی تصویب شد.

[۳- موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه‏]

رئیس- جلسه فردا صبح ساعت هشت ونیم دستور هم بقیه اعتبارنامه‌ها. چون امروز فوق‌العاده بود فردا هم جلسه می‌شود.

(دو ساعت و نیم بعد از ظهر جلسه ختم شد.)

رئیس مجلس شورای ملی- رضا حکمت

اخبار مجلس

روز سه‌شنبه ۳ شهریور ماه ۱۳۲۶ دو ساعت قبل از ظهر شعب شش‌گانه مجلس برای انتخاب اعضاء کمیسیون‌های بودجه - عرایض - مبتکرات - محاسبات مجلس تشکیل و آقایان زیر انتخاب شدند:

از شعبه اول برای عضویت کمیسیون بودجه آقایان امیر تیمور - دکتر امینی - دکتر بقائی

برای عضویت کمیسیون عرایض آقای برزین

برای عضویت کمیسیون مبتکرات آقایان معین‌زاده نراقی

برای عضویت کمیسیون محاسبات مجلس آقای ابوالقاسم بهبهانی

از شعبه دوم برای عضویت کمیسیون بودجه آقایان آصف - مهندس رضوی - صاحب جمع

برای عضویت کمیسیون عرایض آقای امام خوئی

برای عضویت کمیسیون مبتکرات آقایان، فولادوند - ابوالحسن رضوی

برای عضویت کمیسیون محاسبات آقای دکتر فلسفی

از شعبه سوم برای عضویت کمیسیون بودجه آقایان می‌رسد علی بهبهانی دکتر مصباح‌زاده اورنگ

برای عضویت کمیسیون عرایض آقای سید هاشم وکیل

برای عضویت کمیسیون مبتکرات آقایان خسرو قشقائی - ارسنجانی

برای عضویت کمیسیون محاسبات آقای سزاوار

از شعبه چهارم برای عضویت کمیسیون بودجه آقایان دکتر شفق - صادقی - ضیاء ابراهیمی

برای عضویت کمیسیون عرایض آقای حسن اکبر

برای عضویت کمیسیون مبتکرات آقایان شریعت‌زاده - شریف‌زاده

برای عضویت کمیسیون محاسبات آقای اردلان

از شعبه پنجم برای عضویت کمیسیون بودجه آقایان: دکتر عبده - افخمی - نیک‌پور

برای عضویت کمیسیون عرایض آقای مهدی ارباب

برای عضویت کمیسیون مبتکرات آقایان صدرزاده - ناصرالدین ناصری

برای عضویت کمیسیون محاسبات آقای افشار

از شعبه ششم برای عضویت کمیسیون بودجه آقایان: عبدالله وثوق - دکتر راجی - شهاب خسروانی

برای عضویت کمیسیون عرایض آقای حاذقی

برای عضویت کمیسیون مبتکرات آقایان حاج امین‌التجار - مشایخی

برای عضویت کمیسیون محاسبات آقای لاهوتی

همچنین برای عضویت در کمیسیون تعیین کاندیدای اعضاء سایر کمیسیون‌های پارلمانی از هر شعبه دو نفر به شرح زیر انتخاب گردیدند

تصویب‌نامه‌ها

شماره ۱۰۶۱۰- ۳۱/ ۵/ ۲۶

وزارت جنگ‏

هیئت وزیران در جلسه ۲۸/ ۵/ ۲۶ بر طبق تصمیم کمیسیون بازنشستگی و مستمری منعقده در ژاندارمری کل کشور تصویب نمودند وظیفه قانونی ژاندارم اسرافیل فرزند مراد شهرت مرادیان که در تاریخ ۵/ ۱/۱۳۲۴ در راه انجام وظیفه مقتول گردیده از تاریخ ۶/ ۹/ ۱۳۲۴ به شرح زیر:

۱- رضیه اشرفی نیکو عیال مقتول ۲۳ ساله ۲۰۰ ریال.

۲- عزیز مرادیان پسر مقتول ۵ ساله ۲۰۰ ریال.

۳- فیروزمرادیان پسر مقتول ۲ ساله ۲۰۰ ریال.

از صندوق بازنشستگی ارتش پرداخت و مراتب در فرمان عمومی ارتشی درج شود.

تصویبنامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۳۰- از طرف نخست وزیر.

شماره ۱۱۰۷۸- ۳۱/ ۵/ ۲۶

وزارت کشور:

هیئت وزیران در جلسه ۲۸/ ۵/ ۱۳۲۶بنا به پیشنهاد شماره ۳۹۵۴ ر ۴۰۰۹۷ مورخ ۵/ ۵/ ۱۳۲۶ وزارت کشور تصویب نمودند که شهرستان زابل و بخش‌های تابعه آن از استان نهم منتزع و جزو حوزه بلوچستان گردد. تصویبنامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۳۳- از طرف نخست وزیر.

شماره ۱۱۳۵۶- ۲/ ۶/۶ ۲

وزارت دارایی‏

هیئت وزیران در جلسه ۳۱ مرداد ماه ۱۳۲۶ بنا به پیشنهاد شماره ۱۱۳۷۱- ۵۰۸۷ به تاریخ ۳۱/ ۴/ ۱۳۲۶ وزارت راه و موافقت وزارت دارایی مراتب زیر را تصویب نمودند:

۱- وزارت راه مجاز است نرخ‌های معین در تعرفه راه‌آهن را با رعایت مندرجات ماده ۶۹ تعرفه مزبور و پس از جلب موافقت هیئت نظارت راه‌آهن تا صدی پنجاه (۵۰%) تقلیل دهد.

۲- وزارت راه مجاز است در طبقه‌بندی کالاها نیز تغییراتی بدهد مشروط بر این که در هر مورد موافقت هیئت نظارت راه‌آهن جلب شود.

تصویب‌نامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۵۲- از طرف نخست وزیر. ژ

شماره ۱۱۳۶۲- ۲/ ۶/۶ ۲

وزارت کشور

هیئت وزیران در جلسه ۳۱ مرداد ماه ۱۳۲۶ طبق پیشنهاد شماره ۴۷۳۵۳- ۲۴۵۱۲ وزارت کشور ۹ تن آقایان کارمندان دوره هشتم انجمن شهرداری رشت را به ترتیب زیر:

محمدعلی تقی‌زاده میلانی، حاج زین‌العابدین داداش زاده، حاج اسمعیل چهاردهی، حسین کرائیان، عبدالحسین رحمت سمیعی، اسفندیار سرتیپ پور، یوسف محلوجی، میرکریم نصرتیان، محمود محمودی تعیین و تصویب نمودند.

تصویب‌نامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۵۰- از طرف نخست وزیر

شماره ۱۰۱۰۶- ۳۱/ ۵/ ۲۶

وزارت جنگ‏

هیئت وزیران در جلسه ۲۸/ ۵/ ۱۳۲۶- بر حسب پیشنهاد شماره ۳۷۹۹- ۴۰۰۰ ر ۸۹ وزارت جنگ بر طبق تصمیم کمیسیون بازنشستگی و مستمری منعقده در ژاندارمری کل کشور تصویب نمودند که مستمری وراث قانونی ژاندارم حبیب فرزند تقی شهرت صبرداران که درتاریخ ۲۶/ ۵/ ۱۸ در راه انجام وظیفه مقتول گردیده از تاریخ ۱۹/ ۵/ ۲۴ به شرح زیر:

۱- گوهر کوه‌شکن ۲۱ ساله منقول ۲۰۰ ریال.

۲- ملوک صبرداران ۹ ساله دختر مقتول ۲۰۰ ریال.

۳- ناصر صبرداران ۴ ساله پسر مقتول ۲۰۰ ریال.

از صندوق بازنشستگی ارتش پرداخت و مراتب در فرمان عمومی ارتش درج شود.

تصویب‌نامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۳۱- از طرف نخست وزیر.

شماره ۱۰۱۲۲- ۳۱/ ۵/ ۲۶

وزارت پست و تلگراف و تلفن.

هیئت وزیران در جلسه ۲۸ مرداد ماه ۱۳۲۶ بنا به پیشنهاد شماره ۷۴ ر ۷۵۸۸- ۵۹۷۳ تاریخ ۱۱/ ۵/ ۱۳۲۶ وزارت پست و تلگراف و تلفن و موافقت‌نامه شماره ۴۷۹۱۲ ر ۳۱۶۷۱ ر ۷۴۷۴ مورخ ۱۳۲۶/ ۵/ ۱ وزارت جنگ تصویب نموده که اعلامیه ورود پاکت‌های بیمه متعلق به افسران وافراد ارتش به نمایندگی که از طرف فرماندگان نیروها و مناطق ارتش به دفاتر پست محل معرفی می‌شوند تسلیم گردد نمایندگان مزبور بایستی اعلامیه ورود مراسلات بیمه سیده را که از طرف دفاتر پست محل در دفتر نامه‌رسانی ثبت می‌شوند پس از دادن رسید دریافت نموده و تسلیم‌گیرندگان حقیقی نمایند و گیرندگان اصلی باید اعلامیه ورود دریافتی از نمایندگان را با تصدیق و امضای قسمت‌های مربوطه شخصاً به باجه‌های پست محل برده و بیمه خود را دریافت نمایند این تصویبنامه مکمل تصویبنامه شماره ۸۱۱۵ مورخ ۲۷/ ۲/ ۱۳۱۷ می‌باشد.

تصویبنامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۳۲- از طرف نخست وزیر.

وزارت کشور:

هیئت وزیران در جلسه ۳۱ مرداد ماه ۱۳۲۶ به موجب پیشنهاد شماره ۴۷۳۴۸- ۲۴۳۰۷ وزارت کشور ۶ تن کارمندان انجمن شهرداری بندر پهلوی را به ترتیب زیر: علی‌اصغر طالب پور، یوسف غفوری، محمدمهدی داداش، مصطفی مریخ تهرانی، نصرت معتمد، غلامحسین پورزرگر.

تعیین و تصویب نمودند.

تصویب‌نامه در دفتر نخست وزیر است.

م- ۲۷۵۱- از طرف نخست وزیر.

انتصابات و احکام در وزارت دارایی‏

آقای فضل‌الله محتشمی رئیس اداره دارایی گلپایگان به سمت بازرس وزارتی.

آقای غلامحسین جاجبی به سمت ریاست اداره بازرسی اداره کل منع گشت و مصرف تریاک.

آقای احمد عبدی انصاری به سمت ریاست حساب‌داری اداره کل کارپردازی.

آقای مرتضی صوراسرافیل به سمت ریاست اداره حسابداری کل مالیات مستغلات.

در وزارت کشور

آقای محمدعلی شاکری رئیس دفتر فرمانداری اراک از تاریخ اول شهریور ۱۳۲۶ به سمت بخشدار بیارجمند منتقل شدند.

آقای رحیم مجد فراهانی کارمند منتظر خدمت از تاریخ ۷/ ۴/ ۲۶ به سمت بخشدار اشنویه منصوب شدند.