مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۶ اسفند ۱۳۳۳ نشست ۱۰۴
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیونها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهیهای رسمی و قانونی
شماره
شنبه ماه ۱۳۳۴
سال یازدهم
شماره مسلسل
دوره هجدهم مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۸
جلسه: ۱۰۴
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه ۲۶ اسفند ماه ۱۳۳۴
فهرست مطالب:
۱- تصویب صورت مجلس
۲- تقدیم یک فقره سؤال به وسیله آقای ارباب
۳- اخذ رأی و تصویب تقدیم طرح بودجه ۱۳۳۴ کل کشور در دستور
۴- اخذ رأی و تصویب اضافه اعتبار ۱۳۳۳ وزارت دادگستری
۵- طرح گزارش کمیسیون بودجه راجع به بودجه ۱۳۳۴ کل کشور
۶- اعلام مقام ریاست دائر به بلامانع بودن تشکیل کمیسیونهای مشترک مجلسین پس از ابلاغ قانون تمدید از طرف مجلس سنا
۷- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون بودجه راجع به بودجه ۱۳۳۴ کل کشور و خاتمه شور آن
۸- بیانات آقای رئیس به مناسبت پایان اولین سال دوره هیجدهم
۹- تقدیم استیضاح از آقای وزیر فرهنگ به وسیله آقای خلعتبری
۱۰- تعیین موقع جلسه بعد- ختم جلسه
(مجلس دو ساعت و ده دقیقه پیش از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید)
۱- تصویب صورتمجلس
رئیس- صورت غائبین جلسه پیش قرائت میشود.
غائبین با اجازه- آقایان: نصیری. خزیمه علم. دکتر شاهکار. خرازی. مکرم. قناتآبادی. احمد صفایی. عرب شیبانی. سلطانی. امیرتیمور کلالی. عمیدی نوری. نقابت. عبدالرحمن فرامرزی. سلطانمراد بختیار. مصطفی ذوالفقاری. تجدد. موسوی. عبداحمید بختیار. سنندجی. جلیلوند. یارافشار. دولتآبادی. میراشرافی. دکتر سعید حکمت. امیر احتشامی.
غایب بیاجازه: آقای اریه
دیرآمدگان و زودرفتگان با اجازه- آقایان: اردلان. صدرزاده. کریمی. کیکاوسی. ثقهٔالاسلامی. قوامی. قراگزلو. خاکباز. بزرگ نیا. دکتر افشار. صارمی. صادق بوشهری. مسعودی. دکتر پیرنیا. تیمور تاش.
رئیس- نسبت به صورتمجلس نظری نیست؟
برومند- یک اصلاحاتی در کلمات است باید بکنم تقدیم میکنم.
رئیس- بسیار خوب بدهید به تندنویسی در صورتمجلس دیگر نظری نیست؟ (گفته شد- خیر) صورتمجلس جلسه قبل تصویب شد
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- به طوری که آقایان استحضار دارند بودجه ۳۴ در کمیسیون بودجه با توجه شخص جناب آقای رئیس مجلس شورای ملی و بذل توجهی که فرمودند و رئیس کمیسیون بودجه و آقای مخبر و اعضای کمیسیون به تصویب رسیده و گزارشش طبع و توزیع شده بنده خواستم از آقایان تقاضا کنم که این مجلس دوره ۱۸ که حقیقت زحمات فوقالعاده زیادی کشیده و در بیلانش عملیات مثبت فوقالعاده زیاد است قرار داد نفت هست قرارداد قرضه هست پشتوانه اسکناس هست و اگر توجه بفرمایند و بودجه مملکتی سال ۳۴ در موعد قانونی از تصویب مجلس شورای ملی بگذرد بر بیلان کار خود این کار مثبت را اضافه میفرمایند که این مجلس برای یک دفعه در این مملکت اول سال بودجه کل مملکتی کشور را تصویب فرموده البته این بودجه بودجه چهار دیواری است و البته آقایان بحث لازم میفرمایند در هر صورت ارقام جزو در کمیسیون بودجه مجلس مطرح میشود و آنجا جرح و تعدیل میشود و بنده خیال میکنم که نه فقط نظر آقایان نمایندگان هست که بودجه تصویب شود بلکه نظر آقایان مبنی بر این است که حتیالمقدور از خرج کاسته شود و بودجه متعادل شود خواستم تقاضا کنم موافقت بفرمایند که گزارش کمیسیون بودجه در دستور واقع شود و البته بنده نمیخواهم تعیین تکلیف کنم ولی تا آخر شب هم زحمت بکشند که تکلیف بودجه معلوم شود (جمعی از نمایندگان- حاضریم) به نظر بنده خدمتی به بهبود وضع مالی و اقتصادی مملکت کردهاند و در سایر مجالس دنیا هم سابقه دارد که ۴۸ ساعت نشستهاند و یک کار مهم را انجام دادهاند (صحیح است) و بنده خیال میکنم که در وضع حاضر از بودجه مهمتر نیست.
۲- تقدیم یک فقره سؤال به وسیله آقای ارباب.
ارباب- اجازه بفرمایید یک توضیحی میخواستم عرض کنم
رئیس- توضیح ندارد
ارباب- یک سوالی است میخواستم تقدیم کنم
رئیس- سؤال توضیح ندارد سؤال را بگویید در چه موضوع است
ارباب- البته آقایان نمایندگان محترم اطلاع دارند که بندرعباس دچار قهر طبیعت شده به طوری که ۹۵ درصد خانههای مردم ویران شده است سؤالی میخواستم بکنم که دولت چه توجهی مبذول فرمودهاند استدعا میکنم دولت و شیروخودشید سرخ با استحضار به عنایات اعلیحضرت همایونی نسبت به طبقات بدبخت و آلام دیده یک توجه فوری نسبت به وضع پریشان سرگردانی مردم بندرعباس که شبانروز درحال ویلانی و سرگردانی در بیابانها میگذرانند بفرمایند. (صحیح است)
رئیس- بسیار خوب هر چند مربوط به سؤال نبود ولی چون یک صدمهای به شهرستان بندرعباس وارد شده زیاد بیمورد نبود
۳- اخذ رأی و تصویب تقدم طرح بودجه ۱۳۳۴ کل کشور در دستور
رئیس- به طوری که آقای وزیر دارایی تقاضا نمودند اول باید رأی بگیریم که امروز بودجه مطرح شود.
حائریزاده- اجازه بفرمایید بنده یک توضیحی در این موضوع عرض کنم آن وقت رأی بگیرید من با طرح بودجه فعلاً مخالفم.
رئیس- چون تقاضا کردند دیگر بحث ندارد و وقتی در دستور قرار گرفت صحبت میکنید آقایانی که موافقند که بودجه در دستور قرار بگیرد قیام بفرمایند (اغلب برخاستند) تصویب شد
۴- اخذ رأی و تصویب اضافه اعتبار ۱۳۳۳ وزارت دادگستری
رئیس- گزارشی از مجلس سنا راجع به تصویب اعتبار وزارت دادگستری رسیده حالا رأی نهایی با ورقه باید گرفت چون مالی است گزارش قرائت میشود (به شرح زیرقرائت شد)
ریاست محترم شورای ملی عطف به مراسله شماره ۸۴۱۳- ۱۲ ر ۱۲ ر ۳۳ راجع به لایحه شماره ۴۲۷۲۷- ۷ ر ۱۱ ر ۳۳ دولت مربوط به اجازه پرداخت یکصد و شصت و شش میلیون و هفتصد و چهل و هشت هزار و یکصد و هشتاد ریال جهت تشکیل دادگاههای منحل شده و احتیاجات ضروری وزارت دادگستری که برای اظهار نظر مشورتی مجلس سنا ارسال شده بود اشعار میدارد:
لایحه فوقالذکر در جلسه چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ماه ۱۳۳۳ مطرح و با اظهارنظر موافق عیناً به تصویب رسید.
رئیس مجلس سنا- ابراهیم حکیمی
رئیس- رأی میگیریم به اضافه اعتبار وزارت دادگستری با ورقه آقایان موافقین ورقه سفید میدهند.
(اسامی آقایان نمایندگان به ترتیب ذیل به وسیله آقای جلیلی (منشی) اعلام و در محل نطق اخذ رأی به عمل آمد)
آقایان: کریمی. مهندس اردبیلی. دکتر بینا. شادمان. صفاری. عمادتربتی. تجدد. محمود افشار. دکتر مشیرفاطمی. مهندس شاهرخشاهی. احمد فرامرزی. دولتشاهی. شیبانی. سرمد. حشمتی. مهندس جفرودی. مهندس ظفر. غضنفری. عباسی. پورسرتیپ. بزرگ ابراهیمی. موسوی. ایلخانیزاده. پیراسته. دکتر وکیل. اعظم زنگنه. سهرابیان. بوربور. کیکاوسی. شفیعی. بیات. ماکو. افشار صادقی. صارمی. صدرزاده. ارباب. شوشتری. نراقی. اردلان. فرید اراکی. خاکباز. دکتر حمزوی. داراب. توماج. دکترنیرومند. مشایخی. دکتر سید امامیمرتضی حکمت. لاری. کدیور. شادلو. عاملی. تفضلی. صدقی. درخشش. رضایی. بهبهانی. دکتر افشار. گیو. اخوان. کینژاد. خلعتبری. دکتر جزایری. برومند. حائریزاده. عمیدی نوری. هدی. دکتر آهی. اکبر. سالار بهزادی. یدالله امیر ابراهیمی. مرآت اسفندیاری. استخر. دهقان. رضا افشار فرود. معینزاده. سلطانمراد بختیار. محمود ذوالفقاری. افخمی. قرشی. یارافشار. جلیلی. امامی خویی.
(آراء مأخوذ شماره شده نتیجه به قرارذیل بود)
ورقه سفید موافق ۶۴
ورقه کبود مخالف ۵
ورقه سفید بیاسم علامت امتناع ۱۴ ورقه
رئیس- اضافه اعتبار وزارت دادگستری با ۶۴ رأی موافق از ۸۴ نفر عده حاضر تصویب شد.
اسامی موافقین- آقایان: شادمان. دکترسید امامی. داراب. عباسی. حشمتی. شادلو. پیراسته. توماج. بزرگ ابراهیمی. کیکاوسی. سرمد. تجدد. صفاری. دولتشاهی. دکتر مشیر فاطمی. پورسرتیپ. غضنفری. مهندس اردبیلی. بیات ماکو. افشارصادقی. شفیعی. سهرابیان. احمدفرامرزی. بوربور. صدرزاده. دکتر وکیل. ارباب. دکتر نیرومند. دکتر حمزوی. موسوی. کدیور. مشایخی. لاری. کینژاد. مرتضی حکمت. عاملی. سالار بهزادی. گیو. دکتر افشار. دکتر آهی. رضا افشار. اخوان. یداله ابراهیمی. استخر. یارافشار. دهقان. عمادتربتی. عمیدی نوری. دکتر بینا. قرشی. فرود. اکبر. خلعتبری. مهندس جفرودی. محمود افشار. مهندس شاهرخشاهی. هدی. کریمی. نورالدین امامی. صارمی. بوداغیان. معینزاده. افخمی. برومند.
اسامی مخالفین- آقایان: بهبهانی. رضایی. تفضلی. صدقی. درخشش ورقه سفید بی اسم علامت امتناع- ۱۴ برگ
رئیس- آقای وزیردادگستری
وزیر دادگستری- بنده فقط برای عرض تشکر آمدم اینجا و امیدوارم که این طلیعهای باشد چون جزء بودجه کل مملکت هست برای اینکه بودجه کل مملکتی هر چه زودتر تصویب شود واقعاً مقدمات پیشرفت کار مملکت فراهم شود و امیدوارم که این بودجه موجود فعلی وزارت دادگستری و آنچه امروز آقایان رأی دادند تمامش برای بسط عدل و رسیدگی به امور مردم صرف شود و وزارت دادگستری از راهنمایی آقایان همیشه مستفیض شود (انشاءالله)
۵- طرح گزارش کمیسیون بودجه راجع به بودجه ۱۳۳۴ کل کشور
رئیس- گزارش کمیسیون بودجه مربوط به بودجه ۱۳۳۴ کشور مطرح است. چون طبع و توزیع شده و مفصل است از قرائت آن صرف نظر میشود (صحیح است) آقای رضایی
رضایی- بودجه کل کشور معمولا بایستی نمودار فعالیتهای دولت در قسمتهای اقتصادی عمرانی و اجتماعی و شامل کلیه درآمد و هزینه مملکت باشد. متأسفانه آنچه امروز به عنوان بودجه کل کشور مورد بحث قرار گرفته در حقیقت لیست حقوق جمعی از کارمندان دولت است.
دولت با تقدیم این لایحه با زبان ارقام و اعداد اعلام میکند که وظیفه اساسی او در سال ۱۳۳۴ تنها پرداخت حقوق و ادامه وضع اسفبار گذشته خواهد بود. دولت میخواهد کسب اجازه کند و یک میلیارد و پانصد ملیون تومان از حاصل دسترنج مردم زحمتکش این مملکت بگیرد بدون آنکه یک قدم برای تأمین رفاه حال آنها بردارد بودجه تقدیمی علاوه برتمام معایبش متأسفانه کسر فاحشی را نیز نشان میدهد و سرجمع ستون خرج آن فزونی دارد و در ماده واحد و تبصرههای ضمیمه نیز هیچگونه طریقی برای تأمین این کسر فاحش ارائه نگردیده است و با کمال تأسف باید گفت به عوض دریافت ۳۲ میلیون دلار وام و تخصیص تمامیآن برای تأمین کسر بودجه سال ۱۳۳۴ و قبول این نظر از طرف نمایندگان محترم باز هم کسر بودجه جبران نخواهد شد و تکلیف مملکت برای بقیه کسری سال آتی و کسر بودجه سال ۱۳۳۵ معلوم نیست.
دولت حاضر به موجب تبصره ۳ قانون قرضه خارجی ملزم بوده است برنامهای را که برای تعدیل بودجه کشور و ایجاد توازن در دخل و خرج مملکت در نظر میگیرد تا پایان سال ۱۳۳۳ به مجلس شورای ملی تقدیم نماید.
هنگامی که لایحه قرضه مطرح بود از پشت همین تریبون اظهار کردم که این تبصره اجرا نخواهد شد و اعلام کردم که دولت با اطمینان بعدم اجرای آن تعهد اجرا آن را نموده است و تا امروز که بپایان سال ۱۳۳۳ بیش از ۳ روز باقی نمانده و مادر آستانه سال جدید قرار گرفتهایم دولت وظیفهای را که به موجب قانون موظف به اجرای آن بوده است انجام نداده و هیچگونه گزارش یا لایحهای را که متضمن چنین برنامهای باشد به مجلس تقدیم نکرده است اگر تهیه چنین برنامهای مقدور بوده قصور دولت در تهیه وتسلیم آن به مجلس جز سرپیچی از اجرای قانون چیزدیگری نیست.
و هر آینه تهیه آن امکان نداشته است قبول تهیه و تسلیم چنین برنامهای جز اغفال ملت ایران از طرف دولت حاضر چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
و آیا با ادامه این روش جلب اعتماد عمومینسبت به دولت ممکن خواهد بود؟
مقایسه اجمالی بودجهای که فعلاً در مجلس مطرح است با بودجه سال ۱۳۲۰ کشور که در پانزدهم اسفند ماه ۱۳۱۹ به تصویب مجلس شورای ملی رسید تأثر عمیقی در انسان ایجاد میکند در هردو بودجه یک وجه مشترک دیده میشود و آن عدم احتساب درآمد نفت درضمن بودجه کل کشور میباشد.
جمع کل ارقام هزینه بودجه سال ۱۳۲۰ کشور چهار صدوبیست میلیون تومان بوده و دویست میلیون تومان آن به کارهای تولیدی و عمرانی اختصاص داشته است.
ولی متأسفانه در لایحه بودجه تقدیمیدولت سپهبد زاهدی یک میلیارد و پانصد ملیون تومان از طریق مالیاتهای غیرمستقیم از کدیمین و عرق جبین مردم زحمتکش کشور گرفته میشود بدون آنکه دیناری در راه تأمین آسایش آن مردم صرف شود در آن روز از جمع مبلغی که از ملت گرفته میشد پنجاه درصد آن صمیمانه در راه تأمین رفاه مردم خرج میگردید و امروز ۴ برابر آن از حاصل دسترنج همان مردم گرفته میشود. ولی دیناری در راه رفاه ملت محروم ایران به مصرف نمیرسد دلیل بارز آن این است که آن روز دولت صمیمانه نصایح و اندرزهای سودمند شاهنشاه فقید را به کار میبسته است. ممکن است گفته شود که لایحه برنامههای عمرانی بعداً به مجلس تقدیم خواهد شد و توسط یکی از مؤسسات دولتی یعنی سازمان برنامه به مرحله اجرا گذارده خواهد شد دراین باره فاش باید گفت تا آن زمان که مؤسسه مزبور تحت نفوذ روزانه دولت بود همه بودجههای عمرانی و تولیدی صرف خرید کامیونها و اتومبیلهای سواری و صرف انجام معاملاتی گردید که متضمن منافع آنی بود و ملت ایران از این مداخله دولت در سازمان مزبور طرفی نیست و هیچگونه استفادهای نبرد.
امیدواریم همانطور که قوای تأمینیه مملکتی با از خود گذشتگی و در تحت راهنماییهای اعلیحضرت همایونی ساحت مقدس مملکت را از لوث وجود ناپاک بیگانه پرستان پاک کرد و نقشه پلید بیگانگان را نقش برآب ساخت همانطور هم در آینده سازمان برنامه از عنایات شاهنشاه و حمایت مجلس برخوردار گشته و دور از دخالت دولتها مأمور اجرای برنامههای عمرانی و تولیدی باشد گذشته هر دستگاهی همچون آئینهای آینده را منعکس میسازد در حکومت بیست
ماهه تیمسار سپهبد زاهدی با وجود پشتیبانی اعلیحضرت همایونی و مساعدتهای مالی فراوان دول خارجی و همکاری بیدریغ مجلسین و صبر و شکیبایی مردم ستمدیده ایران هیچگامی به نفع مملکت و ملت برداشته نشد.
در طی دوره بیست ماهه گذشته هزینه زندگی به طور سرسامآوری ترقی کرد محصولات داخلی مورد هجوم واردات خارجی واقع و از حمایت حقه دولت محروم گردید فلاکت و ادبار دامنگیر طبقه مولد ثروت گشت.
صرفنظر از ترقی قیمتها در طی مدت نوزده ماه اولیه زمامداری دولت شما در عرض همین سه ماه و نیم که اعلیحضرت همایون در مملکت تشریف نداشتهاند چندین برابر بر قیمت مایحتاج عمومیاضافه شده و بدین ترتیب فشار سنگینی بر بودجه خانوادههای ضعیف تحمیل گردیده است.
جناب نخستوزیر همگام ورود اعلیحضرت همایونی به کشور در طی گزارش خود به عرض رسانیدند که رفاهیت مردم را به حد امکان تأمین کردهاند شاید در قاموس دولت اضافه مخارج و گرانی ارزاق و اجناس تأمین رفاه معنی میدهد.
شهرداری تهران که عهدهدار تأمین رفاه و آسایش مردم پایتخت میباشد تحت نظر شخص تیمسار معظم ریاست محترم دولت اداره میشود به علت اشتغال خاطر متصدیان آن به کارهای خصوصی و بند و بستهای شخصی به قدری مبتذل شده که منباب مثال در تیمارستان به واسطه نبودن غذا و داروهای کافی روزی چندین نفر تلف میشوند ولی متصدیان محترم دور از مردم و فارغ از اندیشه رفاه مردم هرگونه بند و بستهای خصوصی نصب دکه و خرید کارخانه برق میباشند بودجه تقدیمیجز آینده تاریک چیز دیگری نشان نمیدهد ما منتظر بودیم لااقل در مقدمه بودجه نظر دولت را در مورد حذف سازمآنهای زائد و بیهوده استنباط کنیم ما منتظر بودیم که به منظور کم کردن فاصله شدید طبقاتی تناسب معقولی را بین سرجمع مالیاتهای مستقیم با مالیاتهای غیرمستقیم بودجه تقدیمی ببینیم ما منتظر بودیم نظر دولت را در مورد حذف پستها و مشاغلی که منحصراً به خاطر ارضای امیال اعوان و انصار و نزدیکان به دستگاه دولت به وجود آمده از خلال سطور لایحه بودجه اسنتباط کنیم افسوس که بودجه تقدیمیجز دورنمایی تاریک چیز دیگری نبوده و هیچگونه امیدی برای اصلاحات در آینده از آن استنباط نمیشود. دریغ که مغتنمترین فرصتهای تاریخ این مملکت در زمان حکومت حاضر از دست میرود و ما دست روی دست به تماشا ایستادهایم. چه بسیارند مردمیکه در عین داشتن ثروتهای هنگفت شخصی و اشتغال به کارها خصوصی از خزانه فقیر مملکت نیز به عناوین مختلف حقوق دریافت میکنند
شایسته نیست که از قوت لایموت مردمان فقیر کشور وجوهی به عنوان عوارض وحق انحصار دریافت گردد و به جیب کسانی که تنها خاصیتشان و هنرشان نزدیکی به دستگاه حکومت است ریخته شود. شاید دولت مدعی شود که تمام دستگاههای عریض و طویل محصول عملیات دولتهای گذشته بوده است و او تقصیری در به وجود آوردن این دستگاهها نداشته است. به ما بگویید پس چرا و به چه مناسبت دولت فعلی خودش خالق به وجود آورنده مشابه همین دستگاهها بوده و با شیفر صحیح و اعداد غیرقابل انکار صدها نفر با حقوقهای گزاف تنها به خاطر ارضای خاطر خود و اعوان خود بر بودجه ضعیف مملکت تحمیل کرده و برای آنها تهیه وسایل تموده و اتومبیلهای آخرین سیستم خریداری نموده است. و کمیسیون بودجه به زحمت موفق شد برای جلوگیری از ادامه این رویه تبصرههایی به لایحه تقدیمی علاوه نماید و خرید اتومبیل و استخدام جدید را در سال آینده ممنوع سازد. ما معتقدیم دولتی که خود حامی ملت ضعیف و مردم محروم معرفی میکند هرروز با بلندگوهای متعدد و روزنامههای کثیرالانتشار اصلاحات واهی خود را بگوش مردم میرساند باید پا به پای مردم قدم بردارد و عملیات و مخارجی که برای اداره امور مملکت و تنظیم امور ملت مینماید متناسب وضع و احوال مردم باشد. درصورتی که مشاهده میشود که آنچه عمل میکند خلاف تناسب و قدرت بودجه مملکت است در کشوری که مردمش از فقر و گرسنگی بدبختی و بیچارگی علف صحرا میخورند تنها در هرروز خرج سفره دستگاه نخستوزیری به شش هزار تومان بالغ میشود.
چندی قبل به موجب تصویبنامهای ۱۲ میلیون ریال دربست در اختیار شخص نخستوزیر گزارده شد تا به هر کس دلش خواست به متعلقین دستگاه و مدیران روزی نامههای کثیرالاعلان انعام عطا کند. شاه جوانبخت ایران فرمودند که پادشاهی بر ملتی محروم و مفلوک موجب افتخار نیست و به همین علت بیش از حد مقدرت در راه تأمین آسایش همان مردم فداکاری کرده و تمام املاک خود را بین رعایای فقیر و مستمند تقسیم فرمود.
یاللعجب- چگونه میشود که دولت مبعوث همان شاه که از حمایت مجلسین نیز برخوردار بوده حکومت بر مردم ستمدیده، گرسنه و پریشان احوال را برای خود مایه مباهات بداند و در تبذیر بیتالمال مملکت و ادامه حکومت اصرار ورزد.
رئیس- آقای حائریزاده.
حائریزاده- بدواً لازم است عرض کنم که این تقاضای نامشروع جناب وزیر دارایی با ماده ۳۱ آئیننامه ما منافات دارد در ماده ۳۱ میگوید لوایحی قابل طرح است که ۴۸ ساعت قبل طبع و توزیع شده باشد نگفته است دو روز و من روز سه شنبه وقتی که از پلهها پایین میآمدم و مجلس تعطیل شده بود و یک عده از نمایندگان رفته بودند در پلهها آقای وزیردارایی را دیدم و همان وقت این لایحه را آوردند به ما دادند گفتم حالا نیم ساعت بعدازظهر وارد بحث شویم ولی معالتأسف در مملکت ما بعد از ۵۰ سال مشروطیت هنوز الفبایش را عمل نمیکنیم نظامنامه نوشته میشود در دفاتر هست در مجلات هست روزنانهها هست ولی احترام بین فرد فرد ما ندارد اراده اشخاص است که حکومت میکند.
رئیس- در این قسمت رأی گرفته شد و رأی مجلس مقدم است (صحیح است) و رأی داد مجلس که در همین جلسه جزو دستور بشود. (صحیح است)
حائریزاده- در همین جلسه جزو دستور شدنش منافات نداشت مرحمت به فرمایید ماده ۳۱ را دستور بفرمایید بخوانند مانعی نداشت که جزء دستور باشد و بعد ازظهر مطرح شود اینها مسائلی است که کاشف از روح طغیان است و اینها مسائلی است که نشان میدهد ما اعتنایی به اصول نداریم اراده اشخاص حاکم است.
رئیس- بنده از خدا میخواهم که همیشه آقایان آن قدر دقیق باشند که کاری هم که به مصلحت مردم است نیم ساعت دیرتر یا زودتر را اهمیت بدهند بفرمایید.
حائریزاده- این موضوع را حالا درش بحث نمیکنیم. اعلیحضرت از مسافرت تشریف فرماشدند و هر شاه مشروطهای نصایحی باید به دولت خودش به کسانی که خدمتش میرسند راجع به اصلاحات مملکت وظیفهاش است که بگوید اگر اعلیحضرت هم این نصیحت را نمیدادند قانون اساسی به ما الزام کرده بود که دولت باید در موقع خودش لایحه بودجه سال آتیه را بیاورد و قبل از انقضای سال مجلس تکلیف بودجه را معلوم کند که اول سال دولت بودجهاش را در دست داشته باشد و وظیفه خودش را بتواند عمل کند این یک نکتهای بوده است که از مسائل روشن است ولی باید قبلاً دولت لایحه تفریغ بودجه سال گذشتهاش را آورده باشد، باید ببینیم که چرا این ۵۰ سال نشده است این کار. این هم جهتی دارد من گشتم توی کاغذهایم در این فرصت قلیل فقط یک لایحه تفریغ بودجهای پیدا کردم که نمیدانم آن هم از تصویب مجلس گذشته یا نگذشته فقط یکی پیدا کردم زمانی که مرحوم فروغی رئیسالوزراء بوده است (احمد فرامرزی- اول مشروطیت هم یک دفعه گذشته و قانون تفریغ بودجه هم در کتاب خانه مجلس هست) آن وقت من بچه بودم نظرم نیست آن وقتی که من در مجلس بودم و مرحوم فروغی هم رئیسالوزرا بوده است و هم وزیر دارایی لایحهای میآورد به تاریخ حمل ۱۳۰۱ (شوشتری- طلب مغفرت هم بکنید برای آن مرحوم) ولی حالا نمیدانم از مجلس گذشته یا نگذشته آن هم یک موضوعی است که خیال میکنم نگذشته از مجلس. هر بودجهای باید متکی به لایحه تفریح بودجه باشد شما اگر یک مباشری داشته باشید که هر روز میآید یک چکی از شما میگیرد میبرد بانک پول میگیرد ولی صورت مخارجش را نمیآورد این را باید زد توی سرش که چرا صورت مخارج را نیاورده است به عقیده من مجلس شورای ملی هم باید این لایحه بودجه را بردارد بزند توی سر وزیردارایی و بگوید پولهایی که ۵۰ سال گرفته بودی چکار کردی که امروز از ما بودجه میخواهی (وزیر دارایی- باید بزند توی سرهمه اعضای دولت) من شنیدم که خود جناب وزیر دارایی در کمیسیون بودجه وقتی که لایحه را آورده (بنده که عضو کمیسیون بودجه نیستم) گفته بوده که حق آقایان است که این لایحه را بزنند توی سر ما برای اینکه این بودجه نیست (وزیر دارایی- آن مال ۳۳ بوده است) ۳۴ هم برادر ۳۳ است ۳۲ هم برادر ۳۱ ما تا به حال تحت تأثیر یک حرفهایی و ایجاد احساسات موقعی آمدیم یک کارهایی کردیم الفبای مشروطیت ما این است اینکه ما عمل میکنیم اسمش مشروطه نیست مشابهش هم نیست تئاترش هم نیست خیلی مضحکی است که شباهت به اصلش هم ندارد (تفضلی- آرتیستهایش خراب هستند) ما در بودجه یک اصلی داریم بودجه عبارت از یک کتابچهای است که دستورالعمل وزارت دارایی است که تمام عایدات سال را پیشبینی میکند تمام خرج سال را پیشبینی میکند تمام بقایایی که از گذشته دارد و باید وصول بکند پیشبینی میکند تمام قروضی که از گذشته دارد پیشبینی میکند این دستورالعملی است که باید مجلس به دولت بدهد که برود این دستور را اجرا بکند این بودجهای که من نگاه کردم آن بودجه نیست یک فصلی از بودجه یک اصولی دارد این یک فصلی از آن فصول بودجه است من با اینکه باید بودجه را زودتر بگذرانند موافقم قانون اساسی ما امر داده ما باید زندگانیمان در این مملکت روی قانون
اساسی باشد باید پیش ما محترم و مقدس باشد ولی نه ارادههای شخصی بیاید به نام قانون اساسی به ما تحمیل شود بنده این حرف را هیچ قبول ندارم این لایحهای که آوردند من دیدم یک خرجهای بزرگی در این مملکت هست نه اصلش و نه فرعش را ننوشتهاند فقط یک چیزهایی خیلی عادی را نوشتهاند این آقای وزیر دارایی برای اینکه گول بزند مجلس را خوب بلد است ولی برای اینکه وظیفهاش را آشنا نیست چند روز قبل یکی ار ناطقین دیدم میگفت در کمیسیون اقتصاد شما دعوت بکنید از اقتصادیون که بیایند وضع قانون اقتصاد و تکلیف تجارت مملکت را معلوم کنند من باب مثال گفت که معلوم نیست که چقدر زیره سبز از این مملکت صادر میشود آن تاجر خراسانی میداند بروید از او دعوت کنید و با او مشورت کنید نظر مشورتی خواستن از اهل اطلاع به نفع مملکت است ضرر ندارد جناب وزیر دارایی گفتند ۸ میلیون دلار حالا بپرسید این درست بود اگر درست است من این بودجه را ندیده میگویم درست است (وزیر دارایی- این سؤال را از معاون وزارت اقتصاد باید بکنید) این جواب ۸ میلیون دلار را شما دادید ایشان در هرچیزی شوخی میکنند شوخی با حرف جدی دو تاست اینجا یک مقام رسمیاست در مقابل ملت ایران اینجا شوخی و مسخرهبازی و دلقکبازی نمیتوانیم در بیاوریم باید بودجه مملکتی که اساس کار مملکت است باید مرتب و منظم باشد بودجه یک دفترچهای است که تمام دخل و تمام خرج تمام عایدات تمام دیون باید درش مصرح باشد من دیشب که این را مطالعه میکردم دیدم که عایداتی که هست یک ستونی دارد که میگوید مینویسد درآمدهای مخصوص که جمعاً و خرجاً در بودجه کشور منظور میشود درآمد حاصله از عوارض بنزین و فروش اتومبیل مربوط به آسفالت راههای کشور فلان مبلغ که این دخل و خرجش به موجب قانون مخصوصی است و این عایدات برای مصرف مخصوصی است. درآمد حقالسهم صاحبان دفاتر اسناد رسمی مربوط به صاحبان دفتر فلان مبلغ درآمد. من هرچه نگاه کردم ببینم این درآمد نفت ماست آن نفتی که دنیا را به سروصدا درآورده بود توی این بودجه من اسمش را ندیدم رسمش را هم ندیدم هیچ چیزش را ندیدم فقط در مقدمه گزارش دیدم جناب مخبر برداشتهاند یک بشارتی دادهاند و گزارش دادهاند که ما دو جور بودجه داریم بودجه جاری و اداری کشور و بودجه عمرانی. بودجه جاری و اداری کشور این فصلش است و بودجه عمرانی به بعدها داده میشود من نظرم هست در سی و چند سال پیش در همین مجلس اوایلی بود که دولت ایران راهآهن جلفا و شرفخانه را تصرف کرده بود و کشتیرانی دریاچه ارومیه به دولت ایران واگذار شده بود که این کشتیهایش مال فلان شاهزاده است مال فلان شرکت است طبق قرارداد مال ما شد در آن دوره بیپولی ایران و گرفتاری زیاد که حقوق کارمندان را به کارخانه آجرپزی حواله میکردند که مثلاً آجر بگیرید آن وقت ما گرفتار تحویل و تحول راهآهن و کشتیرانی ارومیه بودیم یک قانونی گذشت که دخلا و خرجاً اداره کنند یعنی عایدات خودش را بردارند خرج خودش کنند ولی گفته شد باید دخل و خرج آن را در بودجه مملکتی نشان بدهند که این دستگاه ما سالی چقدر عایدات داشته و چقدر خرج داشته. آن صاحب دفترها خرج و دخلش هست ولی من هیچ ندیدم که عایدات دریاچه ارومیه ما و عایدات راهآهن ما که در آنجا باید مرتب باشد و نشان بدهد که ملت ایران بفهمند آنجا راهآهن و کشتیرانی دارد عایداتی دارد خرجی دارد هیچ چیز نیست (افشار صادقی- کشتیهایش همه شکسته است) یک قانون دیگری ما گذراندیم در دوره پنجم یا ششم مجلس بود راجع به این عوارض قند و شکر و چای مخصوص راهآهن ایران یک قانونی برای راهآهن ایران گذشت که اسامی شهرستانهایی که راهآهن باید از آنجا عبور کند در آن نوشته بود و طبق این قانون عواید قند و شکر و چای صرف راهآهن شود این قانون اوایلش حساب مخصوصی داشت خرجش هم مخصوص راهآهن بود که خرج راهآهن مملکت محل آن این عوارض است بعدش لوطیخور کردند پول افتاد جزو بودجه مملکتی و با میز و صندلی و درصورتی که راهآهن دائماً توسعه پیدا میکند که این راهها را به هم اتصال دهد پول و سرمایه میخواهد عایدات خودش اگر خرج جاری خودش را بگرداند من خیلی ممنونم این پولی که مخصوص اینکار بود من نفهمیدم کجا رفت من از جناب وزیر دارایی پرسیدم از معاونش پرسیدم گفتند که جزء بودجه آمده طبق چه قانونی نداشته باشد این را نمیگویند بودجه حرفی را که انگلیسها راجع به نفت در موقعی که ما با انگلیسها مشغول مذاکره بودیم به ما میگفتند و ما رد کردیم راجع به نفت جنوب این بود در زمان مظفرالدین شاه امتیازی به دارسی داده بودند و یک تفسیری از این امتیازنامه میکردند و قسمتهایی از آنها را هم تغییر داده بودند ما میگفتیم اینها قانونش کجاست کی مجلس رأی داده میگفتند به همین دلیل که عوایدش جزو بودجه آمده تصدیق ضمنی است این حرف مطابق قانون شرع و عرف مورد قبول نیست اگر یک عوایدی وارد صندوق شد یک نفر آدم غصب کرده است خانهای را این دلیل نمیشود که آن پول بابت مالالاجاره است این یک حسابی است او دارد یک طلبی است ما داریم باید رسیدگی بشود من دیدم که از بس اراده شخصی به این مملکت حکومت میکند هر چیزی میخواهند بگیرند آقای وزیر دارایی دستور میدهد، خیلی دقت کرده رفته از هیئت وزرا هم یک تصویبنامه گذراندهاند و این پول را از مردم میگیرند قانون مخصوصی از مجلس گذشت که شما عواید قند و شکر و چای را صرف توسعه تشکیلات راهآهن بکنید این قانون کجا رفت کی لغو شد تاریخی که این قانون لغو شده به من نشان بدهید این چند سال پولش را چکار کردید این بودجه که آمده من نفهمیدم اسمش چیست فقط یک استفادهای که از این بودجه میکنند این است که دولت و مجلس این را لایحه بودجه و گزارش بودجه تشخیص داده است. در موقع طرح لایحه بودجه وکلا یک آزادی نطق دارند که در تمام مسائل مملکتی میتوانند بحث کنند و انتقاد کنند من از این قسمتش موافق هستم موافقت مشروط من مال این است که در این قسمت من موافقم که میتوانم در اینجا بحث کنم وگرنه مجلس سرا پای این بودجه را باید رد کند و دولت برود از سرنو بودجه حسابی بنویسد و بیاورد اول لایحه تفریغ بودجه را بیاورند اینجا بعد هم لایحه بودجه را بیاورند و بگویند پولهایی را که گرفتهاند به چه مصرفی رساندهاند یک تبصرهای را من نمیدانم به چه وسیله آقای وزیر دارایی داخل کرده است من دیشب که مطالعه میکردم وقت اینکه یادداشت هم بکنم نیافتم یک تبصرهای بود اینجا نوشته بود که از خزانه از پولهای جاری محاسبات مالیهها هر صیغهای که جاری شده قبول است همه مالیده خوب با مال بیصاحب را هم اینجور معامله نمیکنند این مملکت صاحب دارد صاحبان این مملکت همین مردمیهستند که جیبهایشان را خالی میکنند و پول میدهند و مالیات میدهند دولت باید بگوید که ما این پولها را به چه مصرفی زدهایم همهاش مالیده یک تبصره هم دیدم که مثل این تبصرهای بود که به وسیله یکی از آقایان نمایندگان داده شد و جناب وزیر دارایی در قانون استقراض گذراندند که همه پولها بیاید توی خزانه چون آنجا هزار جور حساب میشود درست کرد وقتی قانون گذراندند یک درآمدی را تخصیص دادند بیک مخارجی این باید به همان مصرفی که قانون معین کرده برسد یک مالکی اگر آمد گفت عایدات این دکان من را شب نوروز که میشود نخود و کشمش بگیرید بدهید به بچهها این را نمیشود نقل و نبات کنند و شب عروسی مصرف کنند این مال همان شب عید نوروز است و مال همان نخود و کشمش بچهها است قوانینی که عوایدی را برای مصارف به خصوصی اختصاص داده است تا وقتی که آن قانون لغو نشد ه و به قوت خودش باقی است نباید تغییرش بدهند به قدری این دستگاه قانون و اصول مشروطیت ما شل شده که توی همین مجلس من نظرم هست ۷ یا ۸ یا ۱۰ روز پیش بود یک ولیلی سؤال کرد نمیدانم در ضمن مذاکره میگفت که آقایان ما قانونی را تصویب کردیم شما چرا اجرا نمیکنید یک وزیری پاشد گفت اگر قانون بگذرانید که قدمن ۲ متر است ۳ متر بشود نمیشود وزیری که این حرف را بزند مسخرگی میکند با قانون نمیشود مسخرگی کرد وزیری اگر این حرف را بزند باید گفت تو اگر نمیتوانی قانون را اجرا کنی استعفا کن برو یکی دیگر بیاید جای تو اجرا کند این مملکت کارش بشوخی رسیده کم کم کارش به مسخرگی و دلقکبازی کشیده این رویه باید یک روزی عوض بشود هر روز اقدام بکنید دیر است اعلیحضرت تذکر دادندکه لایحه بودجهای را مطرح کنید من خیلی ممنونم بودجه که اعلیحضرت نمیدانسته است به چه صورت ناقص و کثیفی آوردهاند در مجلس آقا طرح این بودجه فرجهای داده که بتوانیم در این موضوعها صحبت کنیم و الّا این بودجه را بایستی رد کنیم بروید یک بودجه حسابی بردارند بیاورند برای مملکت یعنی اول لایحه تفریغ بودجهاش را بیاورند تقدیم کنند بعد یک یک اقلام بودجه را با آن لایحه تفریغ بودجه فلان مقدار طلب داریم فلانمقدار تعهد داریم فلان مقدار عواید برای ما پیشبینی کرده است این دخل ماست و این هم خرج ما اینکه حالا در دست ما هست این را که من اسم بودجه رویش نمیتوانم بگذارم که بیایم در اطراف موادش صحبت بکنم در اطراف تبصرههایش صحبت بکنم یک اشکال دیگری که کار ما دارد موضوع وضع خود مجلس است در همه جای دنیا شاه مملکت رئیس جمهور مملکت تکلیفش معلوم است چرا برای اینکه وکلا متکی به احزابی هستند و با فعالیت آن حزب انتخاب شدهاند آمدهاند توی مجلس (صحیح است) روزی که اعلان میشود انتخابات ایالات مختلف میگویند در این ایالت ۵ کرسی را سوسیالیستها گرفتند روز اولی که این وکیل میآید دستورالعملش را حزبش چاپ کرده است به دستش داده است که تو در این جور موارد باید کمک بکنی در اینجور موارد باید مخالفت کنی تکلیف این وکیل معلوم است موکلش به عنوان مرامنامه حزبی نوشته و دستش داده رئیس دولت میبیند هر کدام از اینها اکثریت دارند در مجلس آن لیدرش را صدا میکند
میگوید بروید دولت را شما تشکیل بدهید و آن مرامنامهتان را اجرا کنید ولی بدبختانه در مملکت ما از روز اولی که اسمش را مشروطه گذاشتهاند تا حالا هرچه بوده است به قدری ایجاد تفرقه و تشتت در پنجاه سال اخیر در این مملکت افتاده که ممکن نشده است ترتیبی برای این کار داده شود ناصرالملک خودت اینکار را اصلاح کند نایبالسلطنه بود مجلس دوم تشکیل شد آمد و یک نطق مفصلی است که دو سه برابر کتابچه بودجه آقایان هم خیلی بزرگتر است و راجع به این موضوع صحبت کرد وگفت آقایان بروند مرام و مسلک خودشان را بگویند چکاره هستند این وکیلی که آمده است روی کرسی وکالت نشسته است بگوید مسلک من چیست من در این دوره ۲ سال یا ۱۰ سالی که میخواهم پشت این تریبون حرف بزنم چکار میخواهم بکنم نه اینکه امروز طرفدار یک امری باشم فردا مخالف همین وکیل باید مسلکش معلوم باشد آقایان رفتند جند تا مرامنامه نوشتند یکی مرامنامه دمکرات بود یکی سوسیالیست بود یکی عامیون بود مرحوم ناصرالملک آمد و اکثریت را تشخیص داد که چه افرادی است نوزده نفر بیست نفر هم اقلیت مجلس را تشکیل دادند که دموکراتهای آنروز بودند و باید گفت که مجلس دوم وقتی به قوانینش و به تصمیماتش مراجعه بکنید تاج سر مجالس نوزدهگانه ایران است به خیلی دزدیهایی که دردوره استبداد بود به هرج و مرجهایی که در دوره استبداد بود خاتمه داد قوانین آن را مراجعه بکنید مملکت را انداخت در یک کوران قانون در یک کوران دیسیپلین و بهترین مجالس ما همان مجلس بود که موقع در داخلهاش حزب ساخته شد ناصرالملک گفت آقا شما مگر چه میخواهید شما وکیل ملتید توضیح بدهید که شما به نفع موکل خودتان مرامتان چیست و چکار میخواهید بکنید رفتند مرام خودشان را روی کاغذ آوردند وروی مرامشان هم مبارزه کردند و در خارج هم روزنامهها تیپهای مختلف شدند هر کدام به طرفداری یکی از آن دو حزب مشغول مبارزه شدند و این حزب تا جنگ بینالمللی اول نیامده بود حقیقتاً داشت ریشه پیدا میکرد و در ایران مردم با ایمان مردم با عقیده به اصول مشروطیت دورش حلقه زده بودند اگر عدهشان کم بود ولی ایمان داشتند در همان موقع من بچه بودم در یزد بودم دموکراتها اسمشان را گذاشته بودند انقلابیون دسته دیگر هم که اجتماعیون و عامیون که سوسیالیستها باشند اسمشان را گذاشته بودند اعتدالیون کشمکش شدید بود ماچند سال زحمت کشیدیم در دوره دوم چند سال زحمت کشیدیم یکصدوبیست نفر توانستیم طرفدار فرقه دموکرات درست بکنیم یکصدوده بیست نفر انتخابات دوره سوم را برد با کشمکشی که با دولت داشت انتخابات دوره چهارم را هم بر دو بعد که انتخابات از محور خودش خارج شد حکومت مرکزی برای خودش حق قائل شد که اگر نظر مثبتش مؤثر نیست نظر منفیش مؤثر باشد و افتاد کار مملکت به جایی که به این روز افتادیم که اصلاً غیر از اراده شخص چیزی در این مملکت حکومت ندارد قانون مسخره است و ملعبه ولی ما وظیفهمان این است که تا حبات داریم تا نیرو داریم برای اینکه قانون حکومت بکند تلاش کنیم من شروع میکنم برای مملکت و برای خودمان در مجلس صحبت کردن و از این هم تخطی نمیکنم و استدعای من این است که آقایان دیگر هم مطالعه بکنند مسلک و مرامشان معلوم باشد که ما این بودجه را از چه نظر قبول میکنیم و از چه نظر رأی میدهیم اعتراضمان از روی اصول باشد نه از روی هوس که امروز حسن از من خواهش میکند بیا این رأی را بده منهم محض خاطر حسن و آبروی آقا رأی میدهم این موضوع از بین برود و ما در این مملکت اصولی را خواسته باشیم معلوم باشد چیست و آن را تعقیب کنیم من چند صفحه راجع به این اصول یاداشت کرده بودم و معتقد بودم که اول از مجلس شروع بشود و نمایندگان محترم همین اصول یا اصول دیگری را در نظر بگیرند این فراکسیونها که تشکیل میشود روی یک مرام و اصولی تشکیل بشود روی یک اصلی کار بکنند نه روی شخص کار بکنند سپهبد زاهدی را من مرد خوبی میدانم مردی است که در وقایع هرج و مرج سابق که همه فرار میکردند که وارد صحنه مبارزه نشوند توی مجلس سنا گفت که من حاضر هستم وارد مبارزه شوم در مقابلش هم آمد ریسکی کرد و رئیسالوزراء شد من هم از او توقعی ندارم مردی است نظامی باید به وظیفهاش عمل کند هر کسی باید به وظیفهاش عمل کند خوب اعلیحضرت هم مقامش مقدس است و وظیفهاش غیر از نصیحت دادن به دولت و مردم و نمایندگان وظیفه دیگری ندارد او مسئولیتی ندارد که در این موضوع امری بدهد و نهیی بکند تذکرات ایشان را از لحاظ احترام باید شنید و عمل کرد و ایشان هم به وظیفهشان عمل میکنند و مملکت هم لازم دارد و مملکت ما م هنوز به آنجا نرسیده است که در اطراف این موضوعات بحث کنیم (دکتر بینا- جناب آقای حائریزاده دو سال صحبت کردن از این مسائل اسباب زحمت شد دیگر این صحنهها را تکرار نکنید) این مسائل مسائلی است که خارج از کادر است در اطراف آن بحثی لازم نیست پس ما هستیم و نمایندگان و قوانین و وزرا هر کدام در حدود مسئولیت خودشان چکار باید بکنند؟ چکارها نباید بکنند؟ من اول از خودمان شروع میکنم به عقیده من ما وکلا درصدر مراممان حفظ استقلال و تمامیت ایران منع اجانب از مداخله در امور داخلی مملکت باید باشد (صحیح است) مبارزه با هرگونه سیاست استعماری و تخریبی و استثماری باید شعار ما باشد مراعات اصشل همزیستی مسالمتآمیز و رعایت احترام متقابل در روابط با دول جهان این باید اصل و اساس باشد با این دنیای آشفته که چارهای جز این نداریم همکاری با سازمآنهای ملل متحد در حفظ صلح و تأمین منافع بیشتری برای ایران که ما مخرجی و نفسکشی غیر از این نداریم با این وضعیت دنیای آشفته وضعفی که ما داریم دولتای ما وظیفهشان به عقیده من اصلاح اقتصاد کشور است برای بالا بردن سطح تولید و توزیع عادلانه ثروت این مسئله با بعضی از رویههایی که اتخاذ شده به عقیده من خیلی منافات و مباینت دارد در این قانون مالیاتها را برای تقویت بودجه مملکت باید وضع و اجرای بکنند و ضمناً خرج مملکت هم در سایه آن تأمین بکنند نه اینکه هر جور بشود و از هرجا بشود بچاپند و فشار بیاوریم که خرج مملکت بگذرد این صحیح نیست این برای دورههای استبداد خوب بود که ماشین مملکت فقط چرخش بگردد دوره ناصرالدینشاه میگفتند ۱۵ کرور عایدات مملکت برای خرج دستگاه سلطنت لازم است حالا به هر صیغه و عنوان مأمورین که میرفتند ولایات برای وصول پول هرکار میخواستند میکردند مردم دستگاهشان جدا بودحکومت آمر و ناهی و فرمانده و قانونگذار و قاضی و حاکم مطلق بود خود اینها هم یک باجی میدادند به او که از شر اشرار مصون باشند ولی مشروطه که شد این چیزها از بین رفت خود مردم حاکم بر مقدرات خود هستند ماها افتخارمان این است که مزدور این مردم باشیم (صحیح است) دولتها افتخارشان این است که اعتماد نمایندگان مردم را به طرف خود جلب بکنند که اگر اکثریت نمایندگان ملت به یک وزیری اظهار عدم اعتماد کرد این وزیر دیگر بایست برود دنبال کارش صفحه عوض شد آن دوره گذشت مرحوم محمد علی میرزا آمد از تندرویهایی که داشت یک قانون اساسی تندی علیه او نوشته شد که وضعیت عوض شد پس ماتوی این بودجه که نگاه میکنیم میبینیم دستگاههای تولیدی را به جای اینکه جایزه بدهند کمک بکنند آمدهاند مالیات رویش گذاشتهاند و به اسامی مختلف ازش مالیات میگیرند این مملکت هنوز مملکتی نیست که بگوییم صنایع بزرگی دارد که در سایه صنایعش میتوانند مردمش معاش کنند کار این مملکت یا کار فلاحت است یا کار معادن، کار معادن تازه راه افتاده است جاده نداریم وسیله نداریم دستگاهی که از این معادن درست بهرهبرداری کنیم نداریم کار افتاده بیشتر به همان کار فلاحت دولت به جای اینکه سعی بکند تخم مجانی به رعایا بدهد تا رعایا محصول بیشتری بردارند و از گرسنگی و بدبختی نجات پیدا بکنند به آنها تحمیل میکند در این بودجه شندرغاز مالیات مزروعی است من نگاه کردم دیدم ۱۳ میلیون تومان مالیات املاک مزروعی است ولی برای این ۱۳ میلیون تومان تا ۱۳۰ میلیون تومان رعیتخانه خراب نشود که این ۱۳ میلیون را نمیدهد (صحیح است) باید جایزه بدهند به آن کسی که زراعت را رشد میدهد (صحیح است) کمک بکنند نه اینکه مالیات ازش بگیرند حالا خارجیها آمدند یک اختلافی بین مالک و زارع در ایران درس کردند یک اختلافی بین مالک و مستأجر درست کردند در نتیجه این اختلاف که بین زارع و مالک درست شده زارعین جمع شدند مالک را کشتند مالکین گفتند زارعیت اشرار هستند و باید تعقیبشان کنید البته توی مالکین آدم متعددی پیدا میشود تور زارعین هم ظالم و متعددی هست ولی در این مملکت اصولاً سالها بود که برادروار مردم با هم داشتند زندگی میکردند من در مسافرت کوتاهی که برای معالجه به خارج کردم در اصل عمل زراعتی دیدم این سیستمی که در ایران چند هزار سال است که باقیمانده به اصول عدالت و دموکراسی نزدیکتر است تا اصولی که در آلمان هست (داراب- این فرمایشاتتان که مخالفت است جناب آقای حائریزاده) میخواهم عرض کنم که تحتتأثیر هوهایی که میکنند واقع نشوند حقایق را ببینند من رفتم در هامبورگ نزدیک هامبورگ یک مزرعهای بود که پسر مرحوم بیسمارک مالک آن مزرعه بود برای کارهای فلاحتی من آنجا میخواستم طرز فلاحت و وضعشان را از نظر روابط زارع و مالک و کارگر و کارفرما ببینم چه جور است معلوم شد که زارع آنجا هیچ سهم ندارد مزدور است و اجرتش را میدهند البته مزدور هم بیمه است غیر کارگر ماست که فردا اگر بیکار شد باید شب گرسنه بماند و یا مریض شد کسی نباشد نگاهداریش کند خیر بیمه است من دیدم آنجا دو قسم مزدور است یکی مزدور دائمی و یکی مزدور موقت همه چیز مال مالک است آنجا از خرمنکوب و شخم و شیار و بذر و هرچه هست از عرصه و اعیان تمام متعلق به مالکین آنجاست یعنی متعلق به آقازاده بیسمارک بود کسی حق فضولی ندارد و زارعین در زراعت شریک نیستند از این کارگرها یک عدهای هستند که کارگر دائمی هستند ماه به ماه لیستی دارند که سرماه میآیند صدتومان دویست تومان یا پانصد تومان هرچه حقوقشان هست میگیرند این یکی شوفر است آن یکی مکانیک است آن یکی انژکسیون خوکها را میزند
آن یکی گاو را میچراند یک کارهایی که زارع در عرض سال میکند ولی اینجا زارع شریک است و سهم میبرد آنجا شریک نیست و مزد میگیرد وقتی که کار زیاد بشود مزدورهای موقت میگیرند مثل ما که وقتی تابستان میشود فصل درو میشود دروگر میگیریم اجرت عمله زیادتر میشود آنجا شاگرد مدرسهها و آنها که تابستان تعطیل دارند میروند به مزدوری سرزمینها و جاهای زراعتی آنجا یک تختخوابی بهشان میدهند ناهاری و شامیپول هم بهشان میدهند کمک میکنند به اینها وقت چیدن انگورشان است وقت شراب انداختنشان است در سال یک کارمندهایی هستند سر مزرعه کارمندان دائم که اجرت دائم میگیرند و یک کارمندهایی که موقتند و اجرت موقت میگیرند محصول، اعیانی و عرصه، درخت هرچه هست مال آقازاده بیسمارک است و این زارع بدبخت هیچ ندارد آقایان زیبایی اروپا را تماشا نکنید من رفتم این قسمت را مطالعه کردم در ایران اصول اسلامی و تربیت قدیمی ایرانیها به آنها دستور داده است که باید با هم کمک کنند سهم بدهند به آن زارع از محصول یک سهمش برای اوست یک سهمی مال سرمایه است این سهمها روی یک تقسیمبندی است که در هرجا به نسبت وضع محل فرق میکند این است که کمتر آبادی در ایران میبنیم که سهم بندیش مشابه هم باشد به همین شمیران شما بروید ترتیبی که در حضرت عبدالعظیم با ۲۰ کیلومتر فاصله معذالک خیلی تفاوت دارند در طرز معامله مالک و زارع در چیذر و رستمآباد یا قاسمآباد حضرت عبدالعظیم فرق میکند چرا؟ چون روی رضا و توافق است باید این مالک با آن زارع با هم تراضی کنند توافق کنند و اینکار را انجام دهند البته یک عده مالکینند متعدی طماع. پدرسوخته و یک عده زارعینی هستند غارتگر، آدمکش و طماع و دزد در دنیا همه جا هست ولی در یران روابط بین مالک و زارع روی اصول توافق و رضا و رغبت است و روی دستور اسلام واگر دولت بتواند همین پایه عمل را تنظیم کند وسیله فرهنگ زارع را فراهم بکند که ارباب نتواند گولش بزند بگوید انگشت بگذار پای این کاغذ آخر سال هم تمام هست و نیست و زندگیش را بردارد ببرد این را بفهمد و حفظ حقوق خودش را بکند اصول درست است ولی در مرحله اجرای و عمل به واسطه جهلی که زارع دارد تمام حقوق او تضییع میشود بیچاره میشود موقع نا امنیها در اوایل مشروطیت ما از تهران حرکت میکردیم که برویم کرمان آن وقت ژاندارم نبود یک کسی نبود که امنیت را حفظ کند از کاشان تا پشت دروازه تهران نایب حیین کاشی حکمفرما بود امنیت آنجا دست او بود تا کرمان وضعیت اینجور بود من آن موقع در یزد بودم گاهی یک دسته از سارقین میآمدند در آنجا گوسفندهایی را چپو میکردند میبردند یک عدهای میرفتند پیش دزدها دزدها هم با انصاف بودند به دزدها میگفتند تو این گوسفندها را میبری تا به ۵۰۰ کیلومتری اینجا به فروشی این راه دور برمنفعت تو زحمت و خسارتی که در این راه است منفعت تو این دو هزار تا گوسفندی که بناست ببری دویست تاهم هم سالم نمیرسد مابقیش در راه از گرسنگی وتشنگی تلف میشوند حالا گوسفندی پنجهزاربتو میدهیم آقا حسن برای همه شان یکی پنجهزارت میدهیم گوسفندها را رد کن آن دزد هم گوسفندها را میداد و میرفت طرزکار اینطور بود این غارتگرها از طرف فارس بیشتر میآمدند مال عشایر آن حدود بودند این بیچارهها در نتیجه فشار ایلخانی چارهای نداشتند که اینها را بچاپند و ببرند یکی از ایل عرب بود آمده بود آنجا گفتم آخر شما کسب وکار بکنید که برایتان انفع است تا مال مردم را ببرید میگفت ما از خدا میخواهیم گوسفند خودمان را بچرانیم و روغنش را هم بیاوریم به فروشیم پولش را هم بگیریم ولی وقتی که خآنها حواله میدهند به ما که آن قدر گوسفند بدهید آن قدر روغن بدهید و ما برای معاشمان دیگر چیزی نداریم مجبوریم که این گوسفندها را ببریم چپو و غارت، او به ما اجازه میدهد که ما هم برای معاشمان بیاییم یک چیزی ببریم ما مردم بیرحمی نیستیم. خودمن را در راه اصفهان و یزد در سردره موقع جنگ بینالمللی که میرفتم لخت کردند من خیلی از این دزدها ممنونم به قدری بامن این دزدهای مسلح انصاف به خرج دادند من عبا و عمامه داشتم لباس من را بردند قاطر من را بردند خورجین مرا بردند ولی خوراکی که داشتم به خود من دادند که بگیر من گفتم چون شما توی بیابان هستید و ما به آبادی نزدیک هستیم خوراکی را شما بردارید از دور اگر کسی تماشا میکرد خیال میکرد دو نفر رفیق به هم رسیدهاند مشغول صحبت و احوالپرسی هستند خیلی از آن دزدها ممنونم و خیلی بهتر از مأمورین دولت که پاپوش درست میکنند اخلاق قدیم ایرانیش محفوظ بود ما اگر برویم روی ریشه عادات و اخلاق قدیم ایران که هزار و چند سال هم هست آمیخته شده به تربیت اسلامی کارها درست میشود در تحت هو و جنجالهای سوقاتهای اروپایی نباید رفت ما یا زراعت برای مملکتمان لازم هست پا لازم نیست اگر یک دستهای هستند که غیر از پول از خزانه دولت گرفتن و زدن و خوردن کاری ندارند و نمیفهمند زراعت چیست نباید دخالت بکنند ولی آن طبقهای که باید در این مملکت در تولید شرکت داشته باشند باید به این فکر باشند که این فاصله طبقاتی را از روی ریشه و عمق کار مساوی بکنیم و فاصله را برداریم که آن زارع بداند این ورقه اجاره نامهای که دارد امضا میکند چی تویش نوشته چه شرایطیله اوست و چه شرایط برعلیه اوست بفهمد و امضا بکند چون رابطه بین زارع و مالک در مملکت ما پایهاش روی توافق است بهترین اصولی است که در دنیا انتخاب شده است (صحیح است) و این را باید اصلاح کرد یک مشت متعدی را باید کوبید و از بین برد طبقه زارعی هم که بیسواد و بیفرهنگ هست این را وسایل زندگی را حتی و فرهنگش را فراهم کنید ولی اصولی را باید محترم شمرد اصولی که سه هزار سال در این مملکت تشویق کرد دیروز یک نفر به من گفت آقای قرشی بود به من گفت یا یک کس دیگری از نمایندگان خراسان گفت که سال گذشته وضع محصول چون باران نخورده بود بهره کم داده بود ما زارع را گفتیم که ببرد برای خودش ما سهممالکانه اصلش نمیخواهیم این را درو کن کاهش و گندمش همهاش مال خودت گفت صرف نمیکند نرفت آنجا درو بکند این وضع باید درست بشود دستگاه تولید و عوایدمان را باید تشویق بکنیم نه اینکه تولیدکنندگان را اذیت و آزار کنیم در دو ماه پیش یک مسافری از گرگان آمده بود یک داستانی به من گفت که حقیقتاً مسرور شدم خیلی خرسند شدم گفت شما اگر بروید ترکمن صحرا آن ترکمن صحرای چند سال پیش نیست چرا؟ برای این که ترکمن آنجا زارعین آنجا زراعت پنبه را درست یاد گرفتهاند و با اصول فنی و ماشینی و تراکتور پنبهکاری میکنند در نتیجه اینها همه دارای سرمایهاند دارای اتومبیل کادیلاک هستند زندگی خیلی مرفهی دارند باید سعی کرد همه ایران بشود مثل آنجا و آنجا را هم نقایصش را ما رفع کنیم که این سرمایه را در راه شر صرف نکنند (شوشتری- فرنگیماب شدهاند) هنوز ترکمن بدبخت مدرسه و بهداشتش درست نیست باید مدرسه و بهداشت او را هم درست بکنید که برای نسلهای آتیه این مفید باشد من کسی را اینجا سراغ دارم در نزدیکیهای شهر تهران است که جاده مخصوص را در زمان شاه سابق کشیدند توی اراضی این مرد رد شد این اراضی که متری ۵ تومان خرید و فروش میشد حالا متری صد تومان نرسیده باشد سی چهل پنجاه تومان شده چون اینها معلوماتشان کافی نبود مدرسه نداشتند همین پول زیادی که به دست اینها آمده بدبختشان کرده تا حالا دو سه نفر یکدیگر را کشتهاند توی آبادی برای این که استطاعت و قوهای که سرمایه زیاد را هضم بکنند ندارند تا پول بهش رسیده است آشوب راه انداخته یک حاج علیاکبرخان بود که چند نفر را کشته که چرا مثلاً پارسال به من سلام نکرده و بعدش شنیدم وضعشان به قدری بد است که جاده آمدوشدشان را در دهشان دو جاده قرار دادهاند که دو دستهای که هستند توی یک جاده آمد و رفت نکنند رئیس فرهنگ آنجا در عذاب است و میگوید این بچهها با هم سلام و علیک ندارند با هم کتککاری میکنند اینها برای چیست؟ برای این است که پدرانشان بیسواد بودهاند سرمایهای که به دستشان آمده به جای اینکه در راه خیر صرف شود در راه شرصرف شده این است که ما باید نقایصی را رفع بکنیم من طرفدار به همزدن این اوضاع نیستم (صحیح است) ایران خیلی طول دارد تا صنعتی بشود اگر هم صنایعی لازم دارد یک صنایعی است که تابع فلاحتش است مثلاً قند داشته باشد چغندرکاری باید توسعه پیدا بکند و زارعین از عمل زراعتشان بیشتر بهره ببرند که ما پولی را که به خارج ایران برای خرید قندوشکر میدهیم دیگر ندهیم در داخل ایران عمل بیاوریم اگر دولت ضرر هم دراین کار میدهد این کار را توسعه بدهد که زراعت چغندر و نیشکر توسعه پیدا بکند که قند در داخله مملکت خودمان تهیه بکنیم اگر به افغانستان هم بفرستیم بهتر یا کارخانه روغنگیری داشته باشیم که مواد دهنی زیادتر تهیه کنیم، در نزدیک شام میرفتم به زیارت زینبیه دیدم شاهدانه کاشتهاند که در ایران چرس و بنگ ازش میگیرند من دیدم صحرای زیادی شاهدانه کاشتهاند گفتم اینها را برای چه کاشتهاند؟ گفتند که این برای ما سرمایه بزرگی است ما کارخانه روغنگیری داریم و از دانه این روغنهای خوب نباتی برای مصرف داخلی خودمان تهیه میکنیم این پارچههای ابریشمی که از شام میآورند ابریشم نیست این الیاف شاهدانه است که کسبه و کارگر و تجارمان از آن بهرهور میشوند من دیدم موقعی که فرانسویها بودند چون دخالت نمیکردند نظر تخریبیشان کمتر از انگلیسها بوده نتیجه چه شده؟ اینها اقتصادشان راه افتاده ولی ما بدبختها انگلیسها درکارمان دخالت داشتهاند عمل تخریبی هم داشتهاند و دارند خدا شر عواملشان را از ایران کوتاه بکند دست اینها را کوتاه بکند انگلیس خودش در ایران کاری نمیکند به دست من و شما کار میکنند ما هستیم که عوامل آنها هستیم عوامل آنها این مملکت را خراب میکنند احیای اقتصادیات کشور و کلیه قوای تولیدی اعم از کاروسرمایه و منابع طبیعی و امکان حداکثر استفاده از عوامل مزبور در جهت حفظ منافع عمومی و تأمین احتیاجات ضروری مردم اینهاست که سرمشق و سرلوحه دولتها باید باشد یک چیزی را خیال میکنم که چند روز پبش آقای پورسر تیپ به من گفت یک متخصص فرانسوی بوده نمیدانم کجایی بوده که رفته در بروجرد و یک
دریاچه را سرکوهی کشف کرده (پورسرتیپ- در نزدیکیهای درود) که اگر خرج مختصری بکنند و سوراخی بکنند از فشار آب آن دریاچه یک برق خیلی زیادی تهیه میشود (پورسرتیپ- پانصد هزار کیلووات) که برق درود و اطراف را تأمین میکند خوب ما از کار ساده یک اروپایی فهمیدیم که یک سرمایه استفاده نمیشود ولی فرض کنیم منابع بزرگی دارم آنجا ولی از این سرمایه استفاده نمیشود ولی فرض کینم منابع نفتمان را مساعده یا جنسی میدهیم که لوله نفت تا تهران بکشند و سه سال کارش است تمام عواید سه سال نفت را خرج این لوله میکنند بعد هم حفاظتی لوله و خرج نگاهداری این لوله پدر مملکت ما را درمیآورد ایجاد خرج میکند برای مملکت شما چاه نفت در قم میزنید این پولی که خرج این لوله میکنید این را خرج کنید در قم و دستگاه تصفه راه بیندازید بدهید به مردم ولی برای اینکه آهن و فولاد انگلستان در اینجا مصرف بشود و پول مملکت ما نفله بشود و بدبخت و گدا بشویم این کار را میکنید ما منابع ثروت طبیعیمان را باید برویم دنبالش منحصر به زراعت و رودخانه نیست همان دریاچه که آقای پورسرتیپ میگفت ثروت بسیار بزرگی است ممکن است در همین دماوند خودمان هم باشد اینجور که گفتند یک دریاچهای هم آنجا دارد (شوشتری- دریاچه طار و مومج) آن هم در ناحیه خیلی مرتفعی است و اگر مطالعه بکنند ممکن است بروند آنها را سوراخ کنند و از آن مقداری استفاده کنند (شوشتری- کافی نیست) علما بروند و ترتیب اثر به حرفهای آنها داده شود نه اینکه علمای ما بروند پول بدهند خرج بکنیم کتاب بنویسند کتابها را بگذارم موش بخورد این سازمان برنامه علیهالسلام من نمیدانم چطور شد توی مملکت سبز شد هرچه به حافظهام مراجعه میکنم که کی این را سبزش کرد عقلم نرسید یادم نیامد که چطور شد سبز شد راست است که اوضاع ادارات ما خراب بود و وزرای ما عوض میشوند و یک دستگاه ثابتی باید برای کارهای تولیدی و اساسی داشته باشیم و این یک درد بیدرمانی شده در زمان قوامالسلطنه خیال میکنم جناب امینی هم بیدخالت نبودند در این کار (وزیردارایی- بنده وزیر نبودم) شما دخالت داشتید (وزیر دارایی- شما لیدر بودید ولی بنده وزیر نبودم) ولی تخم این کار را شما و اجداد شما کاشتند بنده هر وقت قدم برداشتم به نفع ملت برداشتم مستخدمینی را آوردند و کتابهایی برای امور آبیاری ایران نوشتند نمیدانم دو میلیون دلار کمتر یا بیشتر به این کارمندانی که آمدهاند مطالعه کردهاند و این کتابها را نوشتهاند دادهاند یکی دوجلد کتابش را مرحوم منصورالسلطنه به من داده که پهلوی من هست در تمام جزئیات اینها مطالعه کردهاند راههای ایران، برق ایران تلگراف ایران در قسمتها مطالعات عمیق شده است و نظریه حسابی دادهاند یکی از اینها همین سدکرج است که حالا مشغول هستند معالتأسف اخیراً سازمان برنامه یک رئیس پیدا کرده است که من شنیدهام که آن کتابها را گذاشته است کنار و یک عدهای را دوباره جمع کرده که بیایند برنامه بنویسند مگر اجرای برنامه ۷ ساله ۷۰ ساله باید باشد چرا عمر این سرنمیآید که مردم از شر این برنامه راحت شوند؟ این برنامه اول برای این بود که نقشهها را مطالعه بکنند نظارت بکنند که وزارتخانههایی که مجری این کارها هستند اگر وزیرش عوض میشود نقشه و برنامهاش عوض نشود حالا یک دسته مقاطعه کار و یک دسته مهندس اینها با هم همدستند این حواله او میدهد او حواله این میدهد یک کار شندرغازی را تمامش نمیکنند ماحصلش من هنوز که ندیدهام خدا کند که ماحصل داشته باشد چون ایادی اجنبی نمیگذارند که ما یک روزی آدم بشویم و روی پای خودمان بند بشویم یک عده فرانسوی چندی سرپرستی دمشق را داشتند برای آنها یک هنر محلی درست کردند زراعت شاهدانه میکنند پارچههای الیاف شاهدانه را به همه جا میفرستند و از دانه آن هم روغنگیری میکنند و مردم نان میخورند دنیا هم از صنایع آنها منتفع میشود در ایران هنوز غیر از خرج و تخریب من چیزی ندیدم این پول نفط را بردهاند و معلوم نیست که چه بلایی به سرش خواهند آورد انشاءالله عاقبتش را خدا به خیر کند وظیفه دولت است که ارشاد و هدایت اقتصادیات کشور به منظور تجهیز کلیه عوامل و قوای تولیدی اعم از کاروسرمایه و منابع طبیعی و امکان حداکثر استفاده از عوامل مزبور در جهت حفظ منافع عمومی و تأمین احتیاجات ضروری مردم و کمک و مساعدت به فعالیتهای تولیدی برای بالا بردن سطح تولیدات کشاورزی و معدنی، خیال میکنم یک روز دیگر هم این جمله را عرض کردم جناب وزیر کشاورزی تشریف دارند حقیقتاً ما کمتر آدمی را داریم که به انداره ایشان در کارهای کشاورزی اطلاع داشته باشد من روزی رفتم برای دیدن سد کرج و گمان میکنم آن روز آقای دکتر صحت هم تشریف داشتند رفتیم برای دیدن سد کرج و تشکیلاتی هم که آن کمپانی آمریکایی برای ساختمان این سد درست کرده و انصافاً همه چیزش خوب بود ولی من دیدم این کار به هوس نزدیکتر است تا استفاده عمومی و به طور کنایه آن روز آنجا گفتم و حالا یک قدری مفصلتر عرض میکنم. این سد کرج را من نمیدانم چهل میلیون، پنجاه میلیون کمتر از سی میلیون دلار مسلماً خرجش نمیشود با این دستگاههایی که سازمان برنامه آنجا چیده من خیال میکنم که از پنجاه و شصت میلیون دلار هم تجاوز میکند ولی خوب در عمل سی چهل میلیون دلار خرج این خواهد شد ما باید حساب کنیم که این سی چهل پنجاه میلیون دلاری که خرج اینجا میکنیم این را اگر در جای دیگری خرج بکنیم بیشتر انتفاع میبریم باید اینجا عمل نکنیم و آنجا بکنیم، این را من غیر از هوس چیزی ندیدم. این مملکت سالهاست چندین هزار قنات دارد و خیال میکنم ابتکار و اختراع قنات مال ایران بوده چون سایر ممالک هم اگر عمل قنات را بعدها تقلید کردند از ایران آدم بردند و اروپا که من قنات ندیدم. این طرز عملی که آب را از زیر زمین به وسیله مجاری به جریان بیندازند مال ایران است و قنوات خیلی قدیمی هست که معلوم نیست چه وقت حفر شده از این قنوات موجوده من نمیدانم آن قنواتی که در نتیجه طغیان چنگیز و مغول از بین رفته که در خراسان، در بلوچستان، در اقصی نقاط است (شوشتری- در نیشابور) تعداد زیادی قنوات مطموسه و مخروبه افتاده، آنها را هیچ کاری ندارم این قنواتی که الان هست، در همین اطراف تهران و اغلب نقاط ایران این قنوات هست اگر هر قناتی را که شما چهل پنجاه هزار تومان خرجش بکنید مسلماً سه چهار پنج سنگ آب به آن اضافه میشود یا مجرایش خرابست و بایستی آن را سیمان و لوله بکنید که آب در مجرا تلف نشود یا اینکه سنگ رویش بیندازند که مجرایش نگیرد، هر کدام از این قنوات را که شما خرجش بکنید یک آبی به آن اضافه میشود و در روز اولی که این پول داده میشود دیگر جرثفیل از آمریکا نمیخواهد و آن شرکتی هم که در سد کرج دارد آنجا وحتی فاضلاب آنجا دارد زحمت میکشد این خرجهای اولیه را هم ندارد و روز اول پول را به عمله و مقنی میدهند و میرود و آنجا توی چاه کلنگ میزند و گلکشی میکند و شما ممکن است که ده هزار قنات در این مملکت در نظر بگیرید و خود قنات را یا یک املاک دیگری را وثیقه بگیرید و پول قرض بدهید بیست ساله یا ده ساله با سود کم و این چهل میلیون دلار شما که به پول امروز ایران ممکن است سیصد میلیون تومان یا بیشتر باشد این در ظرف چند سال تقسیم میشود بین همین عملههایی که کلنگ میزنند و گل کشی میکنند وسیلهاش را هم دولت دارد یک شاهی آن هم نفله نمیشود و هرده هزار تومانی حداقل یک سنگ آب میدهد سیصد میلیون تومان که خرج این کار میکنند سی هزار سنگ آب اضافه میکند ولی نه در تهران که اگر یک بمب بریزند این سد خراب شود، سی هزار قناتی که در ایران در اقصی نقاطش هست دور هر یک سنگ آبی چند نفر زارع برای اینکه گندم به کارد، پنبه به کارد، بزش را آب بدهد میرود زندگی میکند و شما از روزی که این پول را تقسیم میکنید به طبقه کارگر و فلاح داده میشود و بهرهبرداری را طبقه کارگر و فلاح میکند و تولیدکننده وسایل تولیدش زیاد میشود، یک شاهی پول شما هم از بین نمیرود. این املاک آنها هم ودیعه است حالا پول سی هزار سنگ آب را آنجا میریزید این مسلم است که یک زلزله یا یک دانه بمب تمام خدمات چندین ساله ما را ممکن است به هدر بدهد. راست است. یک دریاچهای آنجا ایجاد میشود برای اینکه ماهی هم تربیت شود و ماهی قزلآلا هم آنجا باشد و مردم هم بروند آنجا گردش و شکار بکنند جنبه هوس این بیشتر است از جنبه عمل آن و از نظر اقتصادی که حساب کنیم منافع پول را اگر درآن راه صرف کنیم چندین برابر منافع پولی است که در این راه خرج میکنیم ولی ما دنبال کاری که جنبه هوس داشته باشد میرویم و بهانه را اقتصاد قرار میدهیم نه اینکه منظور اصلی ما بهرهبرداری اقتصادی باشد، بهانه است، نزدیک پای تخت است که دریاچهای باشد که در روزهای تعطیل بتوانم بروم آنجا شکار بکنم و گردش بکنم بسیار کارخوبی است باید دولت کمک و مساعدت به فعالیتهای تولیدی برای بالا بردن سطح تولیدات صنعتی و فلاحتی کشور بنماید حالا آمدهاند مالیات روی دستگاه تولید گذاشتهاند، فشار برای این طبقه ایجاد میکنند. این عکس آن مقصودی است که برای آبادی مملکت منظور نظر هست حمایت از صنایع ملی و تشویق صادرات و محدود کردن واردات به منظور تأمین اقتصادی و تعادل بازرگانی خارجی و موازنه ارزی کشور، من این قسمت آزادی تجارت یا محدودیت تجارت را نفهمیدم چون در یک مدرسهای تحصیل نکردم که این اصطلاحات را بدانم ولی میدانم که اگر در و دروازه مملکت ما باز باشد مثل اینکه قبل از مشروطیت باز بود حتی گمرک را هم دیگران مینشستند تعرفهاش را مینوشتند که اجناسی که میخواستند توی این مملکت وارد بکنند حقوق گمرکی نداشته باشد ولی نظرم هست که من آن وقت در مشهد بودم و تولدم هم در مشهد بوده اشخاصی که از مشهد میخواستند بروند از راه روسیه به مکه مشرف بشوند یا برای تجارت میخواستند بروند اسلامبول قند مصرفی خودشان را از مشهد برمیداشتند میبردند میگفتیم که قند از روسیه میآورند اینجا شما چرا میبرید میگفتند دولت روسیه برای اینکه صادراتش زیاد بشود یک عوارضی در داخله دارد که در
گمرک که میآید آنها را نمیگیرد و رد میکند و شما قندی که اینجا پوطی فلان مبلغ میخرید در مشهد اگر خواسته باشید به خرید مبلغی ارزانتر است از عشق آباد که هم مرز مشهد است اگر در عشقآباد به خرید مسلماً صدی پنجاه گرانتر است. این تشویقی بود که روسیه از صادراتش میکرد و برای ایران هم در و دروازهاش باز بود، شما تعرفههای گمرکی آن روز را اگر مراجعه بکنید، خدا رحمت کند مرحوم فهیمالملک را در این قسمتها اطلاعات خوب داشت تحصیلات کرده بود و کتابی را که راجع به گمرک و اقتصادیات نوشته است من دیدهام و مطالعه کردهام. قبل از انقلاب روسیه صدی هفتاد تجارت ایران در تعرفه گمرکی که ملاحظه میکردید با روسیه بود، چرا؟ برای این که در و دروازه ایران باز بود و دولتها هم برای تشویق صادراتشان جنس را ارزان میفرستادند که بازارها را تصرف کنند (شوشتری- دروازه روسیه هم بازبود) ولی پس از انقلاب روسیه که رژیم و وضع روسیه عوض شد و یک طبقه دیگری غیر از تزارها آمدند و تجارت را انحصار دولت کردند تا وقتی انحصار نشده بود و در ایران تجارت آزاد داشتیم یک مضاری از آن تجارت عاید ایران شد میآمدند پارچه میآوردند سری اول تجاری که میآمدند از آنها میخریدند فرض کنید هر متری پارچه را یک قران میگفتند آن تاجر میدید نسبت به سایر اجناس مشابهش که از جاهای دیگر میآید ارزانتراست تا میتوانست میخرید وقتی که بازار را اشباع میکرد و از پارچه متری یک قران میآمد میگفت نهصد دینار این بدبختها هم میدیدند که خوب یک میلیون معامله کرده و صدهزار تومان ضرر است ده یک ضرر است لابد بود برود ملکش را گرو بگذارد و آن نهصد دیناری را بخرد و رویهم بگذارد و آن نهصد دیناری را بخرد و رویهم بگذارد که ضرر کمتر بکند بنا براین تا میتوانست میرفت سرمایه روی هم میگذاشت و پارچه متری نهصد دینار میخرید بازار که پر میشد آن وقت میگفت متری چهار عباسی و با این عملیات تجار کار کن و فعال مملکت ما را ورشکست کردند، نابود کردند؟ چرا برای این که دست از طرف روسها یکی بود ولی از طرف ایران بیست میلیون نفوس بودند که تقاضا میکردند، پایه تجارت روی عرضه است و تقاضا، عرضهکننده یکی تقاضا کنند بیست میلیون نفوس این از نظر واردات آنها به ایران بود فقط آنها این حساب را میکردند نسبت به ممالک دیگر که جنس به ایران نفرستند و معامله را طوری بکنند که آنها نتوانند اجناسشان را این جا بفروشند و الّا برای ایران رعایتی در کار نبود آن وقت آمدیم سر صادرات در ایران یک اداره پنبه بود حالا اسمش را فراموش کردم (یک نفر از نمایندگان- پرس خلوپوک) اینها مساعده میدادند، بذر میدادند پول میدادند فلان میکردند ولی خریدار پنبه یکی بود و فروشنده بیست میلیون نفوس ایران و تجارت در انحصار دولت نبود و آزاد بود زراعت هم که انحصار نبود و آزاد بود کسب هم انحصار نبود آزاد بود دارندگان محصول ایران هر نرخی روس تعیین میکرد در خرید امتعه ایران که باب آنجا بود چارهای جز این که به ضرر هم هست بفروشند نداشتند و هر نرخی هم که از برای وارداتش تعیین میکرد آن وقت که ما به آمریکا و اروپا رابطه نداشتیم و چارهای نداشتیم به جز اینکه از آنها بخریم و ورشکست کردند یک عده از افراد فعال کارکن این مملکت را که من دوسیه اینها را میخواندم در دیوان کشور و میدیدم و در بازرسیها هم که به خراسان رفتیم واقعاً دیدم وضعیت اقتصادی را که چه جور آشفته است و در نتیجه این رویه بود که آمدند قانون انحصار تجارت را درست کردند یک شرکت مرکزی هم درست کردند در اینجا که این شرکت مرکزی واسطه باشد ما بین ایرانیها و روسها اگر روسها یکی هستند ایرانیها هم یکی باشند و تمرکز پیدا کند خرید و فروششان در یک شرکت مرکزی حالا من وارد این نیستم که در آن شرکت دزدی کردند یا نکردند حسن عمل داشتند یا نداشتند در همه دستگاهی خوب و بد هست ولی روی این فشاری که وارد شده بود به ایران در معامله با روسیه کمونیست دولت ایران مجبور شد که یک عمل انحصاری بکند و جلو این وضعیت را بگیرد و حالا من میبینم که روی آزادی تجارت که من اطلاعی ندارم وله و علیهش نمیتوانم رأی بدهم و مجبورم که در موقع رأی امتناع بکنم چون من اطلاعات اقتصادی عمیقی که بتوانم رأی بدهم ندارم ولی کلی میفهمم که الفبای اقتصاد که عبارت از عرضه و تقاضاست وقتی در یک مملکتی آمد یک دست فروشنده شد همان دست هم خریدار و مملکت دیگری بیست میلیون نفوس فروشنده و بیست میلیون خریدار بدیهی است که افسار اقتصاد به دست آن یک نفر است و هر طرف میخواهد میکشد. حالا دولت ایران، ممکن است که من نمیفهمم و اقرار بنادانی خودم میکنم و خیلیها باشند که مثل من باشند ولی خودشان را اغلب علما معرفی میکنند و این قوانین را میگذرانند حالا نتیجهاش چه میشود من نمیدانم، من معتقدم برای این کار ارزش دارد از علمای بزرگ دنیا نه از آنهایی که خودشان ذینفع باشند استفاده بکنیم و به اوضاع اقتصادی و اجتماعی مملکت خودمان روشنشان بکنیم که ما دردهایمان از چه قرار است که اینها بدانند و با مطالعه از ممالکی که علمایی دارند و تجارتی هم با ما ندارند از آنهایی نباشند که بخواهند این آقا را بلند کنند خودشان جایش بنشینند من طرفدار این نیستم که بگویم این آقا ما را نچاپد آن آقا ما را بچاپد باید یک فکری کنیم که کسی ما را نچاپد و بتوانیم حدود و ثغور مملکت خودمان را حفظ بکنیم این را من در این جمله کوتاه که حمایت از صنایع ملی و تشویق صادرات و محدود کردن واردات به منظور تأمین اقتصادی و تعالی بازرگانی خارجی موازنه ارزی کشور این را سر لوحه برنامه اقتصادی قرار دادم (دکتر جزایری- پس حضرتعالی مخالف با آزادی تجارت هستید؟) من با آن هم موافق نیستم با این آزادی هم موافق نیستم من نمیفهمم فقط میدانم آن دردها بود که آمده بود و این فشار آمد اینها را بنده نمیدانم و کسی باید اظهار نظر کند که اطلاعات کافی اقتصادی داشته باشد چون من اطلاعات اقتصادی عمیقی ندارم نمیتوانم اظهار نظر بکنم این است که من جزو ممتنعین هستم و اظهار نظر نمیتوانم بکنم ولی عیبش را میفهمم میدانم که آزادی مطلق به نفع ما نیست انحصار مطلق به دست دولت هم به ضرر مملکت است این دو تایش برایم محرز است ولی علمای فن باید بنشینند نظری بدهند من در این باب اقرار به جهل میکنم من میدانم که این طرفش ضرر دارد آن طرفش هم ضرر دارد من هر دو را تجربه کردهام و دیدم دخالت دولت را در اموراقتصادی، معامله برنج کردند، هر معاملهای دولت کرده غیر از ضرر کار دیگری نکرده، دولت تاجر خوبی نیست، دولت زارع خوبی نیست ولی از آزادی این ضرر را ازش دیدم و باید تمام عیب و حسنها را مورد نظر قرار بدهیم و در این موضوع بنشینند و تصمیم بگیرند. یکی از مسائلی که مملکت ما را به این روز انداخته این واسطه معاملات است که یک تولیدکنندهای اگر نباشد نان در منزل سرسفره ما نیست باید یک زارعی زراعت بکند گندم تولید بکند تا ما بتوانیم مصرف بکنیم و اگر مصرف کنندهای نباشد تولید کننده ورشکست میشود اگر برود دهی زراعت گندم بکند و کسی نخرد این گندم را، این ورشکست میشود پس تولیدکننده و مصرفکننده دو عواملی هستند که ملازمه دارند با یکدیگر که هرچه مصرف بیشتر شود دستگاه تولید باید بیشتر بشود ولی دستگاهی که موجبات نزدیک شدن این تولید و مصرف را به هم فراهم بکند باید این را حتیالامکان کوتاهش کرد مثلاً شمات گندم، اگر آب ما را افغآنها نبرده بودند و اگر دولت یک وسیلهای پیدا میکرد، حالا این موضوع را بگذاریم کنار بحثش را وارد نمیشویم تا وقتی که موضوع در وزارت خارجه مطرح شد، ما اگر گندم در سیستان داشته باشیم و در تهران گرسنه باشیم گاراژدار هم وسیله است که این مصرف و تولید به هم نزدیک بشوند دستگاه تولید که آنجا هست و دستگاه مصرف که در تهران است این واسطه که حمل ونقل بکند و بیاورد این لازم است پس باید در مسائل اقتصادی تولید را مورد توجه قرار داد مصرف را مورد توجه قرارداد واسطه ضروری را هم مورد توجه قرارداد که پخش بکند که از آن ناحیهای که تمرکز پیدا کرده است ببرد به جایی که مصرف هست ولی وسایط زیادی اگر گندم را از آنجا ده واسطه هی از همدیگر بخرند آن یک قران اضافه، آن یک قران اضافه وقتی که از دست تولیدکننده خارج شده تا به دست مصرفکننده میرسد سه برابر قیمت اصلیش این واسطهها خوردهاند این به ضرر هر دوطبقه هم تولیدکننده و هم مصرفکننده است. ورامینی بادمجانش میکارد، این بدبخت وقتی بادمجانش فروش میرود در تهران ممکن است که دخل وخرج هم نکند آن ورامینی در سایه زراعت صیفی که محصولش را آورده است تهران بفروشد یک قوت بخور و نمیری عایدش شده در تهران میفروشد فرضاً کیلویی پنج هزار ولی به سر سفره من و شما که میآید میشود کیلویی سه تومان و این بیست و پنج هزار تفاوت قیمت وسایطی هستند که از میدان تا سرسفره شما میخورند آن زارع یکسال زحمت کشیده تولید کرده یک حقالعملی عاید او شده برای تولید یکساله، شما هم کارهای دیگری کردهاید پولی تهیه کردهاید برای مصرفکردن این جنس و این جنس را مصرف کردهاید و آنها که واسطه هستند از میدان تا این راه برسانند تا منزل شما پنج برابر فایده بردهاند و اگر بشود دست این وسایط را کوتاه کرد و جنس که از دست تولیدکننده بیرون آمد به دست مصرفکننده برسد خیلی در امور اقتصادی ما مؤثر است و این هم عملی نمیشود مگر یک شرکتهای تعاونی درست بشود. در ده حسنآباد یا تقیآباد این زارع محصولش را که میآورد اینجا در میدان بفروشد حداقل قیمت و حداکثر خرج را برایش دارد که بیاورند جنس را و اینجا تبدیل به پول بکنند آن وقت جنس را زارع میفروشد به حداقل قیمت و آن پول را باید بدهد لوله لامیا بخرد قند بخرد چای بخرد چی بخرد به حداکثر قیمت، اگر در آن ده محصول آن رازع را به قیمت عادله ازش بگیرد و جنسی را که مورد احتیاج اوست به قیمت عادله به او بدهد صدی صد و ممکن است صدی دویست تفاوت زندگی بشود برای ما این زارع محصول مزرعهاش را که صد تومان میفروشد
برای این که آورده به تهران به دست مصرفکننده نداده، به دست واسطه داده و واسطه هی اطرافش را ساییده و حداقل قیمت صد تومان را به او دادهاند و بعد این یکی به آن فروخته و آن یکی به آن فروخته دست اول زارع صد تومان فروخته وقتی که دست مصرفکننده رسیده سیصد تومان پول از مصرفکننده میگیرند عکسش هم صحیح است آن پارچه باف پارچهای را که تهیه کرده هی دست به دست گشته تا آن یهودی دوره گرد میبرد در ده و آنجا جنسش را میفروشد با علیالقیم پولش را میگیرد و اگر یک دستگاهی بشود ساخت در دنیا ساختهاند در مملکت ما همهاش خرج میز وصندلی شده که این دستگاه واسطهای باشد که این یک شرکت تعاونی باشد که مصرفکننده و تولیکننده را واسطههایش را کم بکند حداقل ما یقنع وسایطش در اینکار دخالت داشته باشد نه این که انصاف نداشته باشد این بیعدالتیها و گرانیها از بین میرود بعضیها روزی چند هزار تومان در این شهر استفاده میکنند و راست راست راه میروند و هیچ عملی هم توی میدان انجام نمیدهند او نشسته و محصول زارع را که آمده برداشته تا به ایادی مختلف رسیده به بازار اسلامبول و با صمد و محمود تقسیم شده یک نفر آدم چند هزار تومان میرد این وضعیت باید خاتمه داده شود به وسیله تأسیس شرکتهای تعاونی این است که من معتقدم دولت باید تأمین بکند حداقل زندگی و احتیاجات ضروری مردم را از پارچه و سایر اجناس از راه تأسیس فروشگاههای عمومی و شرکتهای تعاونی و به وسیله خدمات عمومی و کنترل ترقی قیمتها و مبارزه شدید با احتکار و گرانفروشی این باید سرلوحه مرام دولتی باشد که میخواهد برای مملکت خدمت بکند نه اینکه میز و صندلی بسازد و هی مدیرکل ایجاد بکند. من در این بودجه یک تبصره دیدم که استخدام را منع کرده اولش و آدم خوشش میآید ولی بعد میگوید که با موافقت وزارت دارایی ممکن است همه این جنایتا بشود تبصرهها یک فبای وزارت دارایی دارد که با تشخیص او هر طرحی مباح میشود. دیگر یکی از کارهای مهمیکه باید وظیفه این موضوع را هم من سال پیش که جادههای آلمان را تماشا میکردم که جادههای عجیبی است که در دنیا بینظیر است اتومبیل با حداکثر سرعت میرود اتومبیل هم از جلوش نمیآید اتومبیل هم از چپ و راستش نمیآید یا اگر بیاید از بالا یا پایینش میرود و میگفتند هیتلر برای به کار واداشتن بیکارها این جاده را ساخته است من پرسیدم که این راه چه جور ساخته شده است گفتند که این یک کار وظیفهای در آنجا بوده است که این کارها را همین جو خودشان نمیروند بکنند ظاهراً گفتند دولت به شما قرض میدهد کار بکنید و این جادههای عظیمیکه ساخته شده در نتیجه کار وظیفه انجام شده ما سربازهایمان، نظامیهای ما از پهلوی پدر و مادرشان که کنار میروند توی سربازخانه فقط یک دو یاد میگیرند یا سلام دادن به جناب مافوق در صورتی که اینها را باید در هر قسمتی که بودند به همان کار به نفع مملکت بدارندشان من نظرم این است، در جنگ بینالمللی اول از کاشان میآمدم به تهران روسها رفته بودند تا اصفهان ما را گرفتند و راه کاشان و قم خیلی راه خراب و بدی بود که ما با کالسکه پستی به زحمت رفتیم من موقعی که پنج شش ماه آنجا سرگردان بودم و برگشتم دیدم یک گردنه که اسمش را فراموش کردم سنگلاخ خیلی بدی بود دیدم سنگهایش را جمع کردهاند و کنار گذاشتهاند و خیلی خوب بود من پرسیدم که کی اینکار را کرده گفتند که روسها که آنجا بودند سربازهایشان را بیکار نمیگذاشتند سربازهای روسی اینکار را کرده بوده آن وقت عده اتوبوس خیلی کم بود و وسایل نقلیه خیلی ضعیف بود در جنگ بینالمللی اول اتومبیل کم داشتند و اغلب باری بود برای همه دستگاههای حمل ونقل خودشان، سربازهایشان را گذاشتند آنجاها را صاف کردهاند. این را من در چنگ بینالمللی اول دیدم و در همین جنگ اخیر هم رفتم به بندر پهلوی و درست موقعی بود که روسها باید رفته باشند از این مملکت طبق قراردادی که داشتند ولی خوب بیخودی آنجا بودند من دیدم که روسها کلنگ به دست گرفته بودند و یک از پلهای جاده رشت که خراب شده بود ایستادهاند دارند میسازند من گفتم مگر اینها خیال رفتن ندارند از خانه ما و یک مهمآنهایی هستند که آمدهاند خانه ما و حالا برای اینکه راهشان مسدود نشود دارند پل میسازند پل را آب برده دارند میسازند بعدش هم رفتند. آنها سربازشان را بیکار نمیگذاشتند در مملکت دشمن هم اگر بود و آبادی هم برای خودش نمیکرد و نفعش به یک مملکت دیگری میرسید بیکار گذاشتن سرباز را برای خود سرباز مضر میدانستند. از سربازها هر کدام در قسمت فلاحت و برای کارهای راهسازی از وجودشان استفاده میکنند آن راههایی که هیتلر در آنجا با کار اجباری انجام داده اگر ما از سرباز خودمان کمکی بخواهیم نقصی ندارد حالا آنها یک عظمتی دارند که ایرانی ندارد. ایرانی سوابق تاریخی خیلی مهمیدارد که وقتی که آنها مثل حشرات زندگی میکردند ما در دنیا آقا بودیم و امپراطوری دنیا دست ما بود حالا هم اگر یک ایرانی را با یک فرد خارجی پهلوی هم بگذارید از جهت هوشش، استعدادش، قناعتش هیچ فرقی با آنها ندارد و از آنها عقب نمیماند ولی مدیری که ماشین او را بچرخاند نیست و احترامیکه آنجا به قانون هست در مملکت ما به تملق و چاپلوسی احترام هست برای خوشامد زید و عمر و ما خیلی رجز میخوانیم ولی برای اینکه یک کار مثبتی بشود، یک کار عملی انجام بشود نیست و یک شخصی در اروپا به من میگفت، میبینم بعضی از وزرای ما هم در این کلاس دیپلم گرفتهاند، کار نکردن هیچ ضرری ندارد و هرچه اشکال است و اعتراض است وهای است و هوی است برای این است که کار مثبتی نکنند میگفت که پدر من همچو به من نصیحت میکرد حالا بعضی از وزرای ما هم این طوری هستند حسابش را داشته باشید. (شوشتری- آقای دکتر امینی هم این ابتلا را دارد) من طرفدار این هستم که باید ایجاد کار برای بیکاران بشود ولی نه اینکه مثل بنگاه تعاونی و اینهایی که دست کردهاند باید مردم کار بکنند و توأم بکنند کارا با وظیفه و یک نقشه آبادی تهیه بکنند بیکارها را هم حقوق بدهند که بروند این کارها را انجام بدهند و یک کار مثبت انجام بدهند این دستگاهی که این همه پول دارد دولت میدهد یا به عنوان خیریه یا شریه به آنها پول میدهند آنها عدهای را جمع کردهاند اینها پایی یک عجزهای هستند که کاری از دستشان ساخته نیست یا اینها یک کسانی هستند میتوانند کار بکنند اگر میتوانند کارکنند آنها را در کارهای مفید بگذارند که کار وظیفه و کار اجباری باشد نگرانی دیگر از بین برود آدم خجالت میکشد که ببیند در مقابل خارجی یک آدمیکه صحیح و سالم و خوش بنیه میآید گدایی میکند اینجا باید کار باشد که کار بکند و معاشش را هم بدهند دولت باید تأمین معاش مردم را بکند هم بگذارد که مردم کار بکنند و هم برایشان کار پیدا بکند اینکه من گفتم این سی چهل میلیون دولاری را شما خرج مهندسین عالیمقام میکنید این را کار برای مردم مملکت تولید کنید که مملکت بیکار درش نباشد که برود دنبال دزدی وگدایی برای مردم کار تهیه کنید وقتی که کار تهیه شد دنبال گدایی نمیروند و همه میروند دنبال اینکه شرافت ملی خودشان را حفظ بکنند مدافع وطن و مملکت خودشان باشند (جفرودی- ما در قرن بیستم زندگی میکنیم) این است که باید تولید کارکرد یک موضوع دیگری هم در این مملکت مورد توجه نیست و این فکر شوم باید گفت که تقسیر غلط از کلمات صحیح بوده و آن آزادی است در این مملکت باید آزادی باشد ولی ما آزادی را ترجمه کردیم خودسری در صورتی که در ممالک قانونی که آزادی هست محدودیت بیش از ممالکی است که اراده اشخاص حکومت میکند (صحیح است) باید آزادی محدود به قانون باشد تا درجهای من آزاد هستم که به حدود و حقوق دیگران تخطی و تجاوز نشود اگر من به حدود و حقوق دیگران تجاوز کردم باید سلب آزادی از من بشود نه اینکه ما آزادی را معنی کنیم به مطلق العنانی هرکس هرچه دستش میرسد بکند این حکومت جنگل است این قانون جنگل است این آزادی است که برای درندگان در جنگلها هست که هرکس ضعیفتر از خودش را از بین ببرد این آزادی امروز دیگر در دنیا طرفدار ندارد آن آزادی امروز طرفدار دارد که محدود باشد به آزادی دیگران من آزادم به شرطی که آزادی دیگرآن را محدود نکنم و حدودی برای آزادی دیگران قائل باشم در سایه آزادی اشخاص ساختمانشان متفاوت است یکی هست که قوه اینکه یک خروار بار را بلند کند سردست دارد یکی قوه اینکه دو من بار بردارد ندارد نمیشود گفت که ما مساوات بین اینها قائل بشویم که هر دو با اینکه خداوند قوای طبیعی اینها را متفاوت قرارداده مثل هم زندگی کنند یکی قوای فکری او شکلی است که میرود الکتریک را اختراع میکند ادیسن است قوای فکری عالی دارد باید در سایه این قوای فکری خودش نان بخورد نمیشود گفت که باید این هم مثل آن کسی که فقط قوای بدنی دارد معامله شود فاصله طبقاتی باید باشد ولی روی استعداد و قابلیت فطری و ذاتی طبقات مرحوم فرمانفرما یک روز به من میگفت که این همه میگویند فرمانفرما مال مردم را خورده اینها بیایند حساب مرا بکنند من وقتی تشخیص دادم که شهر دارد بزرگ میشود این اراضی خارج خندق تهران قابل استفاده ممکن است باشد رفتم پیش میرزا عیسی وزیر، واین اراضی را از او خریدم دید آب رودخانه کن هم توی صحرا ریخته میشود و نفله میشود تشخیص دادم که اگر اینجا هم قناتی بزنم اینجا هم آب پیدا میشود رفتم این قنات کوثریه را درآوردم میرزا عیسی وزیر آمد و مدعی من شد که زمینهای مرا تو بردهای و فلان و اینها، پیش مرحوم نجم آبادی که سند ما را نوشته بود رفتیم گفت خیر حق با تواست من یک دو هزار تومان دیگر هم بهش دادم و صلحنامه گرفتم آن وقت این اراضی را من آب تویش آوردم و از متری بیست تومان و سی تومان میفروشم این فکر من وسیلهای شد که شنزار که استفادهای برای هیچکس ندارد و این آبهایی که هدر میشود به کار افتاد حالا
میتوانم یک چیزی تولید کنم که خودم استفاده کنم مردم هم استفاده کنند حالا باید مرا بگیرند شلاقم بزنند بگویند تو غارتگر هستی؟ این استقلال مرحوم فرمانفرما بود (مهدوی- درس هم میگفت) حالا من فلسفه او را صحبت نمیکنم ما فاصله طبقاتی را نباید به آن بیتناسبی که حالا هست بگذاریم بماند باید این فاصله برداشته شود ولی در عین حال خداوند طبقات آفریده است یکی زور بازویش بیشتر است میتواند یک خروار بار بلند بکند یکی زور بازویش کمتر است بیست من نمیتواند بلند بکند آن اجرت یک خروار بلند کردن را میگیرد یکی قوای فکریش عالی است میتواند یک ماشین را راه بیندازد که میتواند به اندازه ۵۰۰ عمله کار بکند محصول قوای فکری این یک نفر معادل قوای بدنی آن ۵۰۰ نفر است نمیشود این دوتا را در ترازوی اجتماع مثل هم نگاه بکنید یک نفر یک مزایایی دارد و یک وضعیت فکری و عقلی دارد که بر دیگران رجحان دارد باید برای او تفاوت قائل شد این است که من یک اصلی را قائل هستم که دولتها باید اتخاذ تدابیر لازم به منظور اینکه حقوق و مزایا و دستمزد درآمد هرفرد ایرانی متناسب با استعداد و لیاقت و محصول کار او اعم از فکری یا بدنی او باشد این را ما باید شعار قرار بدهیم و دستوری باشد برای دولتها فاصله طبقاتی باید برداشته شود ولی این فاصله خدادادی باید همیشه رعایت شود نمیشود یکی که یک مترونیم قدش هست با آن کس که دو متر قدش هست بگویند مساوی هستی نه این را طبیعت نیم متر بلندتر آفریده است قوای فکری این را قویتر از او آفریده قوای بدنی او را بیشتر آفریده این فاصله طبقاتی خدادادی باید حفظ شود ولی فاصله طبقاتی که با زور و مشت زندگی مردم را غصب بکند یا میرود خیانت به ملت ایران میکند با اجنبی سازش میکند و از این راه زندگی وسیعتر برای خود درست میکند ریشه این طبقه را بایدکند باید فاصله طبقاتی را در نظر گرفت در حد خودش ولی آن طبقاتی که از حسننیت و سادگی عامه به ضرر عامه سوءاستفاده کردهاند باید به حساب اینها هم رسیدگی بشود یک از مسائلی که باید خیلی درش مطالعه بشود برقراری تعادل لازمست بین هزینه زندگی و درآمد طبقات فعاله کشور و سعی در ارتقاء سطح زندگی عمومی این یک موضوعی است که تا به حال هیچ به آن توجه شده امروز صبح توی اطاق نشسته بودم آقای صدرزاده که شریف آوردند صحبت این شد که یک کارگر ایرانی در سال چقدر خرجش است یک کارگر یک زن دارد و دو تا بچه حد متوسطش دارد کسانی که ده تا بچه دارند کاری نداریم ما باید حداقل را در نظر بگیریم و برای آنها فکر بکنیم که در سایه سعی و عمل تأمین بشود دولت باید مراقبت بکند در این قسمت که حداقل دستمزد حداقل معاش ایرانی تأمین بشود و دولت خودش هم باید کار به ایشان تهیه بکند این وزارت راه باید هرچه بیکار پیدا میکند برای اینها کار بهیه بکند بفرستد کار بکنند حقوقشان را بدهد و برای اینها پیدا کند بفرستد که راه شوسه بشود شوسه که شد وسیله ارتباط بیشتر میشود محصول ارزانتر و زودتر و مناسبتر میرسد زندگی مردم سطحش بالا میآید خرجش کم میشود تعادلی در زندگی حاصل میشود حالا این یک دستگاهی است که صحبتش در این مملکت هست خیلی تندش هم هست توی مرامنامهها هم نوشته شده است و دولت هم برای اینکه مردم را اغفال کند یک تشکیلات وسیعی برای کارگر برای وزارت کار و این چیزها دست کردهاند ولی مقصود اساسی که باید طرف توجه باشد بنده که تا حالا اثری ازش ندیدهام و این دستگاهها کمک به چاقوکشها و گردن کلفتها و لشها کردهاند و ضعفا هم پایمال شدهاند و از بین رفتهاند و هر وقتی هم پرسیدم دولتها یک حرفهای مفتی تحویل ما دادهاند و رفتهاند و لیدرشان هم اینجا حاضر است و نشسته است و یکی هم کوتاه کردن دستهای واسطه از دهات است به طوری که محصول کشاورزی مستقیماً از دست تولیدکننده به دست مصرفکننده برسد و مؤسساتی که واسطه عمل میباشند یا جنبه تعاونی داشته باشند یا به وسیله شهرداریها و دولت بدون قصد اتبفاعی اداره شوند این موضوعی بود که جلوتر هم دربارهاش صحبت کردم یکی از علل گرانی ما همین واسطههایی هستند که بین تولیدکننده و مصرفکننده هستند و راهش هم همان شرکتهای تعاونی است و اگر هم پولی داشته باشد شهرداری باید اینکارها را بکند یکی از مسائلی که باید مورد توجه باشد جلوگیری از تراکم سرمایه در دست عده معدودی از افراد سرمایه دار و تقلیل قوه خریدآنان از راه وضع مالیات مخصوص و اتخاذ سایر تدابیر لازم است من در مجلسمان تضادها و تناقضها خیلی دیدم دولتها که عوض شدند تضادها و تناقضهایی بوده است معالتأسف دراین دوره ما گرفتار شدیم به یک تضادهایی که از یک شخص ناشی میشود از یک طرف قانون جلب سرمایه خارجی میآورند که سرمایه خارجی را جلب کنیم و تسهیلات بکنیم و چنین بکنیم و چنان بکنیم از یک طرف مقرراتی وضع میشود برای اینکه سرمایهداران داخلی سرمایه خودشان را در کارهای انتفاعی و تولیدی داخلی نیندازند صد تا سد جلوشان میگذاریم که یا فرار بدهند سرمایهشان را از ایران و ببرند یکی از وزرای مشاور را مرد بسیار خوبی است من هنوز یک دفعه بیشتر زیارتش نکردهام خوب این سرمایهاش در ایران نیست خدا پدرش را بیامرزد که در شیراز لولهکشی کرده آبادیهایی کرده ولی من کارهایی که عامه در سایه سعی و عمل خودشان از آن سرمایهای پیدا میکنند رجحان میدهم بر اینکه مجانی باشد اصل فکرم است من معتقدم که یک کسی را اگر شما ۵ تومان دستی بهش بدهید خوب نیست ولی اگر کاری درست کنید که روزی دو تومان گیرش بیاید بهتر است اگر این آدم را یک کاری برایش پیدا کنید که یک نان بخور و نمیری داشته باشد پیش خدا ثوابش بیشتر از این است که بیست تومان دستی بهش بدهید بگویید آقا برو این را بخور این پول را فردا ندارد فردا گرسنه میماند سرمایهها فایدهاش این است که دستگاه تولید را به حرکت بیاورد بیکارها را مشغول به کار میکند معاش مردم را تأمین میکند اینکار خیلی خوب است یک کسی که خیر کرده است بگوییم چرا کار خوب کرده در یک شهرستانی بسیار کار خوبی کرده خیلی هم تشکر میکنم ازش که برای یک شهرستانی لولکشی کرده است مجانی کمک کرده است این کار بسیار خوبی است باید اجرایش هم کرد ولی من خیر عظیم را چیزی میدانم که تولید کار شود سرمایههای خارجی ما میخواهیم بیاوریم اما ایرانیهایی که میخواهند سرمایهشان را بیاورند اطمینان اینکه توی این مملکت به کار بیندازند ندارند و من میبینم که این دستش یک قانون است که جلو سرمایهدار داخلی را بگیرد و بتواند سرمایهاش را به کار بیندازد توی یک دستش قانون دیگری است که سرمایههای خارجی را جلب بکند معنای این تضاد را من نتوانستم بفهمم که اینکار مملکت را آخرش به کجا میرساند. کوتاه کردن دستهای واسطه در دادوستد به طوری که محصولات کشاورزی و صنعتی مستقیماً از دست تولیدکننده به دست مصرفکننده برسد و مؤسساتی که واسطه عمل میباشند یا جنبه تعاونی داشته باشند و یا به وسیله شهرداریها و دولت بدون قصد انتفاع اداره بشوند اگر سرمایهدارهای داخلی خود ما این عمل را انجام بدهند خیلی خوب است چندی پیش شنیدم که یک مستخدم خارجی آوردهاند که تشکیل این شرکتها را بدهند حالا نمیدانم آوردن این شخص کار اصل چهار آمریکاییها بوده که این شرکتهای تعاونی را درست بکند که تولیدکننده و مصرفکننده اینها نزدیک بشوند و هم وسایل و فاصلهها را بردارند خوب این مسئله بدون سرمایه نمیشود و سرمایه دولت هم به عقیده من نباید در کارهایی که جنبه کسب و صنعت و فلاحت دارد به کارنیفتد و دولت در این کارها خودش را نباید اصلاً وارد بکند برای اینکه گرفتار مقررات و اصولی میشود که اگر نفع و ضررش را بسنجیم بیشتر از منفعتش است برای اینکار باید تسهیلات بشود (صدرزاده- به دست مردم باید داد) که مردم خودشان بکنند و این سرمایه خیلی زیادی هم به عقیده من نمیخواهد این شرکتهای تعاونی، بیشتر من نظرم است یک عدهای بودند اینها سلف میخریدند آن دهاتی که آخر سال آذوقهاش تمام میشد و زندگیش تمام میشد چنانچه محصول او بادام بود مالالتجارهای بود پنبه بود میآمد یک پولی از آن سلفخر میگرفت که حق تقدم فروش را به این آقا بده مردمان حسابی هم بودند از اینکه رعیت را میچاپیدند این جور نبود بعضیها بودند خیلی بیرحم که از فقر رعیت سوءاستفاده میکردند جنس که به دست میآمد کیلویی شش قران را میگفتند دو قران بیا پولش را بگیر و برو بعضیها بودند که تاجرهای حسابی بودند و خداترس بودند و میگفتند که خیر حالا معطل هستی این ۵۰ تومان را بگیر قرارداد میکنیم که ۵۰ من پنبهای که تو داری موقعی که قیمت آن معلوم میشود تومان یک شاهی صد دینار یک عباسی ارزانتر برای اینکه من سه ماه بیشتر به تو پول دادهام به من بده آن را اگر به میزان قیمت تمام محصول مساعده و پول به زارع بدهیم که مجبور نباشد به نازلترین قیمت محصول خودش را بفروشد و سر خرمن هم محصولش را تحویل بگیریم این خودش شرکتتعاونی است منتهی برای نظارت دولت که سرمایهدارها بیرحمی و بیانصافی و ظلم و تعدی نسبت به آن طبقه زارع و تولیدکننده این نکنند باید یک همچو دستگاهی را به راه انداخت که خود دولت نظارت بکند و عمل را سرمایهداران داخلی خودمان انجام بدهند تاجر پسته تاجر خشکبار یا تاجر پشم در هر شهرستانی ده بیست تا بیشتر نیستند مابقی دلالند آن کسی که در تربت حیدریه یا کاشمر زیره سبز میخرد حمل میکند دو سه نفرند بقیه واسطه و دلالند که از او میگیرند و یک قران اضافه میکنند میدهند به دیگری اگر بشود که شرکتهای تعاونی را به وسیله خود اینها که هم واردکننده امتعه هستند و دست اولند در ورود امتعه و دست آخر در فروش امتعه از ایران اینها را به وسیله یک شرکتهایی که امنیت قضایی به آنها بدهید که اراده قانون باشد نه اراده شخصی جمع کنند و این شرکتها را تشکیل بدهید ارادههای شخصی را نابود بکنند و طوری نباشد که اراده شخصی زیربازوی اشخاص را بگیرد و با یک تصویبنامهای یک میلیون تومان بهشان برسانند به عقیده من سرمایههای داخلی میتوانند این شرکتهای تعاونی را راه بیندازند دولت لازم نیست خودش سرمایه راه بیندازد دولت باید حمایت بکند و کمک بکند که این طبقات مصرفکننده و تولیدکننده به هم نزدیک بشوند و وسائط را از بین
ببرند و همچنین برای جلوگیری از تراکم سرمایهها این شرکتها مفید خواهد بود یک بدبختی هست من در تهران شیندهام که هستند اشخاصی عدهای از آنها از عموزادههای ما هستند از بنیاسرائیل هستند اینها نه دفتری دارند نه تجارتخانهای موجودیشان توی بانکها هست حالا ده میلیون است بیست میلیون است ۵۰ میلیون است نمیدانم این سفته از اشخاص میخرد میرود در حجره عموزادهاش مینشیند دلالها میآیند و برایش سفته میآورند این سفتههای معتبری که میداند که این آدم سروقت بدهی خودش را میدهد و دیگر نمیخواهد اجراییه و احضاریه برایش صادر شود این سفتهها را میگیرد و تومانی عباسیش را هم کسر میکنند و تمبری هم میچسباند و یک چک میدهد به بانک که این پنجهزار و هفتصد تومان را بدهید به آقای عماد تربتی گرفتار است سفته میدهد این پول را میگیرد سر شش ماه که میشود آقای عماد تربتی برای اینکه خودش محتاج است سرماه میرود پولش را میدهد اگر هم آقای عماد تربتی نداد یا نرسید که بدهد این را میگذارند به بانک به عنوان رجوع به بانک و تومانی یکشاهی هم حق عمل بانک میگیرد و یک اجراییهای صادر میکند و یک پدر سوختگی به پا میکند در دنبالش و آقای عماد تربتی داراییش را میگیرند این نه دفتر دارد و نه دستک که بگویند آقا مالیات بده نه تمبر دارد نه چیزی فقط چیزی که دارد دستهچک است این است که روزی صد تا حواله سربانک است که این پول را بدهید به حسنوروزی صد تا حواله به اسم او وارد بانک میشود و دفتردار و محاسب همه چیزش این بانکهای موجود است و این آقا هست و یک دستهچک و یک کیفی که این سفتهها را دسته کرده توش گذاشته این سرمایهدارها پدر مملکت را در آوردهاند باید یک فکری بکنید که جلوی این کارها را بگیرید اگر تاجری هست که تجارتخانه و دفتر دارد یا شرکت و دستگاهی است که قابل کمترل است این را نباید فشار مالیاتی بهشان بیاورید فشار مالیاتی که میآورید دفترش را میبندد و میرود پول را توی بانک میگذارد و سفتهها هم توی جیبش است چک هم توی جیبش است و مملکت را میچاپد و هیچ جا هم نیست که بشود ریشش را بگیرند و مالیات ازش بگیرند من نظرم هست میلیسیو که اینجا بود برای شرکتها و اینها یک حداقلی چند برابر در قانون معافیت پیشبینی کرد که شرکتها و بانکها را تا صد چندش را معاف کرده بودند از دادن مالیات آقای تجدد اینجا حاضر نیست او بهتر از ما حالیش میشود او خودش یک دستگاهی راه انداخته آقای صفاری رفیقش هم هست این نمیدانم پانصد تا هزار تا اشخاص هستند که دارند آنجا حقوق میگیرند که این دستگاه صرافی را میچرخانند اگر حقوقشان زیاد باشد مالیاتش رویش کسر میشود و به سرمایه یا وجوهی که وارد میشود در سال دویست سیصد هزار تومان تمبر باطل میشود در بانک بیمه بازرگانان همینطور فعلاً یک دستگاهی هست دوهزار نفر را به کار واداشته و دارد حقوق میدهد در حدود سالی سیصد هزار تومان اینها تمبر باطل میکنند به نفع دولت حالا مالیاتش را چقدر میگیرند نمیدانم بانکی که یک عدهای صد تا پانصد تا هزار نفر را نان میدهد و هیچ نباشد حداقل سالی دویست سیصد هزار تومان هم تمبر دولت را روی سفتهها باطل میکنند این را باید کمکش کرد تشویقش کرد که سرمایه دارها پولشان اینجا تمرکز پیدا بکند نه اینکه بترسند و پولشان را اینجا تمرکز ندهند و آن وقت با یک دستهچک و یک سفته در سال دویست میلیون معامله کنند یکشاهی هم گیر دولت نیاید این است که باید یک طرحی پیدا کرد و از این تمرکز سرمایه در دست این اشخاص جلوگیری کرد ولی اینهایی که تولید میکنند آنهایی که پخش میکنند آنهایی که حمل و نقل میکنند و محصول را، آنهایی که در صناعت زحمت میکشند باید به آنها کمک کرد جایزه داد انعام داد تا جلوی آن سرمایههایی که با قاچاق احتکار میشود مسدود کرد و دست این سرمایه دارها را کوتاه کرد (نراقی- زمین دارها را چه باید کرد؟) همین پولدارها هستند که زمین میخرند و میفروشند یکی از این بدبختها همین است در اینجا حساب شده است که تهران جمعیتش در سی سال پیش فرضاً دویست هزار نفر بوده است حالا شش مقابل شده است ولی وسعتش خیلی از شش مقابل بیشتر شده (یکی از نمایندگان- ده برابر شده) از ده برابر هم بیشتر شده فرض کنیم که جمعیت اینجا سه مقابل این بشود ما میگوییم که تهران را دو تا تهران دیگر هم پهلویش بچسبانید دیگر تا کرج که نمیرود زمینهای شنزار خارج جاده کرج تا بروید طرف حضرت عبدالعظیم یا به طرف شمیران یا سمت لشکرک هر سمتی که بروید ریختهاند آنجا بورس زمین درست کردهاند به جای اینکه سفتهاش را توی جیبش بگذارد سند زمین توی جیبش میگذارد این یک قماری دارد میکند (شوشتری- بدون اینکه بدولت مالیات بدهد) (دکتر جزایری- با این طرح که پیشنهاد شده موافقت بفرمایید حل میشود) شما دعا به ثبت اسنادمان هم بکنید ماشاءالله این ثبت اسنادمان هم خدا طول عمری به جناب وزیر بدهد به اندازهای راه دزدی و رشوهخواری را باز کردهاند که شده است مثل قدیم آن امنیتی که بوده است متزلزل شده است باید امنیت باشد تا مردم اطمینان داشته باشند و بروند کار بکنند (دکتر بینا- الان زمنی را چاقو کشها میگیرند) آقای دکتر مصدق هم البته کم کرد به اینها این کمک مثل هرچیزی از محور خودش خارج شده یک روز بعد از وقایع ۲۸ مرداد بود مرا دعوت کرده بودند در میدان فوزیه رفته بودم توی کوچههای آنجا جمعیتی و بلندگویی بود آمدند گفتند که به شهرداری بگویید چرا آب به ما نداده است شهردار وقت خیل میکنم که آقای نصر بود من به ایشان گفتم که اینها میگویند شما در میدان فوزیه چاهی چیزی نزدهاید و آب بهشان نمیدهید گفت اینها غاصبیناند که رفتهاند اینجا نشستهاند این زمین مال یک اشخاصی است ورقه مالکیتش در جیب فلان تاجری است که قم است نمیدانم کجاست یک عدهای رفتهاند این زمین را تصرف کردهاند و ساختمان کردهاند و فشار آوردهاند و برق گرفتهاند حالا پیش شما آمدهاند و آب میخواهند گفتم به هر جهت اینها مردم این مملکت هستند اگر غاصبند طرفشان باید برود به محکمه حل بکند بعد که آمدند پیش من من گفتم اینطور است؟ تصدیق کردند گفتند راست است ما جا نداشتیم این جاها را تصرف کردیم ولی صاحبانشان بیایند ما اینها را میخریم از اینها برای اینکه کارمان درست باشد اعیانیش را که ما احداث کردیم عرصهاش را میخریم این قضیه ایجاد اعیانی بدون اجازه صاحب عرصه خود این یک بخش است که در املاک مزروعی یک بخش دارد مبنای اسلامی هم دارد که الزرع للزارع ولو کان غاصبا داریم ولی در موضوع املاک مزروعی است در موضوع سایر املاک باید علمای فن فتوایی بدهند که چه باید کرد در این موضوع بین مالک عرصه با ملاک اعیانی تکلیف بشود ولی معالتأسف کامل قانون خوب اجرا میشود یک زمینهایی بود اینجا بالا سر خیابان شاهرضا یا سر تختجمشید یک مشت ارامنه دربدری آمده بودند اینجا و یک لانههایی ساخته بودند بدبختها اینجا زندگی میکردند و البته زمینش مال آنها نبود (دکتر جزایری- سی هزار مترش مال یک نفر بود متری هم صد تومان قیمتش است) این اراضی را چون منزل گرفته بودند دیگر کسی برای خرید و فروش حاضر نبود یک وقتی قانونگذاری و رعایت قانون یک دستگاهی گل کرد با تانک و مسلسل و اینها رفتند خراب کردند که تصرف در اموال مردم است این را یکی از دوستان روزی میگفت که من پیشنهاد کردم که شما اجازه بدهید اینجا را که بانک ساختمانی برود و اراضی شما را بخرد اسم کهبد را برد و گفت که کهبد هم از این زمینها داشته بود و فروخته بود میگفت اگر من هم زمین را داشتم میفروختم (سهرابیان- آن زمینها اصلاً مال دولت است) نمیدانم میگفت آنجا یک اشخاصی ورقه مالکیت درست کردند به نام مالکیت این زمینها را میبرند بانک ساختمانی از این صاحبان اراضی زمین متری پنج تومان میخرد اینهاکه اعیانی احداث کردند دولت درصدد هست که یک خانههای دو اطاقی و چهاراطاقی برای اشخاص درست بکند اینها را اعتبار بدهند بهشان و آنجا را اقساطی به فروشند و این محل که شمال شهر و آب کرج هم بهش نزدیک است یک محلی است که استعداد متری ۴۰۰ و ۵۰۰ تومان ترقی را دارد این عایداتش به نفع دولت و بانک میشود خوب این پیشنهاد شد ولی نفهمیدم چه شد که ترتیب اثری به این حرف داده نشد و رفتند و انتظامات موجوب شد که اینها را خراب کردند حالا این زمینها را کیها بردند نفهمیدم چون در این مملکت اراده اشخاص حکومت میکند قانون حکومت نمیکند اگر قانون حکومت داشت فلان زمینی را که متری ۵ تومات قیمت داشت نمیرفتند شاید ۵۰۰ نفر ویلان و سرگردان بکند که زمین ۵ تومانی را متری بیست تومان به فروشد (دکتر جزایری- متری صد تومان) حالا اینها راههایی دارد و در آنها مطالعات شده یکی از دوستان من که از انگلستان آمده بود.
رئیس- آقای حائریزاده اجازه بفرمایید چون جلسات مجلس وقتی بودجه مطرح میشود باید پنج ساعت باشد حالا نیم ساعت بعد از ظهر است بنده تنفس میدهم چهارونیم بعد از ظهر آقایان باید تشریف بیاورند برای دنباله مذاکرات
۶- اعلام مقام ریاست دایر به بلامانع بودن تشکیل کمیسیونهای مشترک مجلسین پس از ابلاغ قانون تمدید از طرف مجلس سنا
رئیس- طرحی که از مجلس شورای ملی به مجلس سنا رفت برای تمدید مدت اختیارات کمیسیونهای مشترک آنجا ماده واحده با یک تبصرهاش به تصویب رسیده و به دولت ابلاغ شده دو تبصرهاش هم مانده است که در موقع خود مطرح میشود بنابر این فعلاً تشکیل کمیسیون مشترک مانعی ندارد (جلسه سی وپنج دقیقه بعد از ظهر به عنوان تنفس تعطیل و مجدداً در ساعت ۵/ ۵ بعد از ظهر به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید)
رئیس- جلسه صبح با تنفس ختم شد حالا آقای حائریزاده دنباله بیاناتشان را میفرمایند
حائزیزاده- اینجا در ضمن عرایض من یک فرمایشی جناب آقای دکتر امینی راجع به دوره قوامالسلطنه فرمود که ایشان مشغول نبودند و وزیر نبودند و من اینجا مشغول بودم، من لازم است توضیح بدهم و بعداً هم اگر اظهاری فرمودند از همان ماده صد و چند آئیننامه استفاده میکنم، چون در فرمایشات ایشان باید توضیح بدهم
و آن بیان ایشان را هم توضیح میدهم که حقایق روشن شود، خوشبختانه آقای قوامالسلطنه حی و حاضر است و در تهران است آقای دکتر آشتیانی هم حی و حاضر است (عدهای از نمایندگان- در اینجا حاضر نیست) در اروپا است، در دنیا که هست حاضر است، میشود از او پرسید، هیچکدام از شهود قضیه از دنیا نرفتهاند که اشکالی داشته باشد در تحقیقش، من معتقد به حزب بوده و هستم و خواهم بود و بدبختی که این مملکت دارد مال نداشتن حزب است، افکار متشتت و خراب ما را به آن روز انداخته است (مهندس جفرودی- چه نوع حزبی؟) در آن موقع یک روزی آقای دکتر آشتیانی تشریف آوردند منزل ما گفتند چناب قوامالسلطنه در صدد هستند حزبی تشکیل دهند و من خیال نمیکنم مصلحت باشد چون به تو اعتمادی دارند بیا با ایشان صحبت کن و قانعشان کن و من به ایشان گفتم برای تأسیس حزب من موافقم، ولی حزبی که دولت درست کند من مخالفم، مصلحت دولت نیست که حزب درست کند، مردم باید خودشان حزب درست کنند، چشم من حاضر هستم ولی تشریفات حضور ایشان تفصیلات زیاد دارد که من هم حوصله ندارم ایشان گفتند صبح زود اتومبیل میآورم تو را میبرم پلرومیکه ایشان آنجا تشریف دارند صحبت کن بدبختانه صبح که قرار بود بروی شبش جناب قوامالسلطنه پشت رادیو صحبت کرد و تشکیل حزب را هم اعلام کرد، ما صبح که رفتیم آنجا در مقابل یک امر انجام شدهای بودیم چون ایشان رفته بود پشت رادیو یک صحبتهایی راجع به حزبش کرده بود، در آنجا هر چه خواستم استدلال کنم حزبی که دولت بسازد به مصلحت مملکت نیست و به نفع مملکت تمام نمیشود و فایدهای ندارد یک مشت بوقلمونصفت دور این حزب را میگیرند و اساسش را فاسد میکنند ایشان چون حرفی زده بودند نخواستند برگردند گفتند شما بیایید رفقایی که دارید بیایند من دخالت نمیکنم، من واگذار میکنم به شما، یک حزبی درست بشود بعد معلوم شد نه مرامنامهای نوشتهاند، نه چیزی، نه آئیننامهای نوشتهاند، فقط اعلام یک حزبی شده بود، ما قبل از آن با جناب عمیدی نوری و آقای لسانی روی تنظیم یک موادی صحبت میکردیم که مملکت حزبی لازم دارد و باید یک حزبی ایجاد کرد و برای مرامنامه حزبی من وقتی رفتم آنجا و نظر ایشان این بود، دعوتی کردند جمعی رفتیم و در ظرف چند روز یک مرامنانهای به عجله نوشته شد و یک آئیننامهای و یک حزبی ساختیم و این حزب به این مملکت یک خدمات بزرگی هم کرد و غائله آذربایجان را باید تصدیق کرد که یک قسمتی را همین حزب توانست کمک بکند و مبارزهاش را بکند و آن را خاتمه بدهد (صحیح است) جزو پادوهای این حزب بودم تصدیق دارم ولی پس از اینکه کمیته مرکزی تشکیل شد جناب مظفر فیروز مصلحت ندانستند که من آنجا باشم، جون من یک آدمینیستم که تحت نفوذ افراد واقع شوم، آنچه عقیدهام باشد میگویم، میخواهد طرف برنجد میخواهد خوشش بیاید او هم تشخیص داده بود که ممکن است حرفهایی که من به جناب قوامالسلطنه میزنم مؤثر واقع شود و با وضعی که او دارد اداره میکند خوب نباشد به من گفت حزب در خراسان و فارس هم باید تشکیل شود گفتم از وضع فارس اطلاعی ندارم و لفی خراسان خانه من بوده، خانه قدیم من بوده موقعیت مهم سیاسی و موقعیت مذهبی دارد، رفتم آنجا و گرفتار خراسان شدم و تا آن اواخر هم که اختلاف سلیقهای با قوامالسلطنه پیدا نشده بود من نان خودم را خوردم و در خراسان خوابیدم آقایانی که در خراسان بودند شهادت میدهند آنجا یک مبارزه شدیدی با عناصری که منافی مصالح مملکت بود مردم خراسان کردند، من هم قاطی آنها بودم، تا انتخابات پیش آمد من آن روز هم عقیده داشتم حالا هم دارم ورد موقعش راجع به انتخابات عقیده خودم را مشروحاً خواهم گفت، مردم باید خودشان وکیل انتخاب بکنند، مردم قیم لازم ندارند، مردم هرکسی را خودشان معتقدند انتخاب کنند بفرستند مجلس اگر چه آن شخص او یارقلی ورامینی باشد من معتقدم باید وکیل بفرستند نه کاندیدایی که از مرکز معلوم شود برای نقاط مختلف وقتی من کاندیدها را در خراسان شنیدم، آمدم در تهران گفتم این نظر صحیح نیست و البته اشخاصی هم ذینفع بودند که آن را اجرا کنند و این کشمکش فکری منتج به این شد که جناب قوامالسلطنه نسبت به من بیمهر شد و مرا از حزب اخراج کردند و من تا به حال گلهای نکردهام حالا هم گلهای از ایشان ندارم، بنده در هر اجتماعی و در هر صنفی تا آن موقعی که به نفع مملکت بوده قدم برداشتهام هرجا از محور اصلی خودش به عقیده من انحراف حاصل کرده من عقیده خودم را گفتهام، حالا من منحرف بودهام ایشان بودهاند این را نمیدانم مردم باید قضاوت کنند، آثار باقیه باید قضاوت کند دوسیهاش علیحده است این توضیحش لازم بود (عبدالصاحب صفایی- آقایان هر دو مؤثر بودید هر کدام به طرزی) موضوعی را که صبح صحبت میکردیم صحبت خودمان بود، هنوز وارد وظیفه دولت نشدهام این بود که وکیل باید عقیده سیاسیش معلوم باشد و روی عقیده و مرام سیاسی خودش ثابت باشد و آنها که جمع شدند اکثریتی بسازند و تکیهگاه دولت این اکثریت حزبی باشد، این عقیده من بود و برای اینکه در موضوع عقاید و اصول مملکتی میدانی که در پارلمان در همه چیز میشود بحث شود فقط موقعی است که لایحه بودجه مملکتی مطرح باشد اگر لایحهاش دروغ باشد من از این دروغ هم استفاده میکنم و مطالب خودم را به عرض آقایان میرسانم ولی من معتقدم که این لایحه بودجه نیست یک اجازه ۳ دوازدهم است منتهی در اجازه سه دوازدهم حق اینکه ه تا ۲۰ تا تبصره به آن چسباندند که همه کارها متمرکز شود در مالیه حالا اعلیحضرت را اغفال کردهاند رئیس دولت را اغفال کردهاند رئیس دولت را اغفال کردهاند مجلس را اغفال کردهاند هرچه کردهاند من کلاه سرم نمیرود و هرچه میفهمم میگویم پشت تریبون یکی از مواردی که عقیده من باید رویش عمل شود توسعه مؤسسات انتفاعی و پایین آوردن بهره پول و تهیه پول برای کارهای بزرگ عمرانی و تولیدی از راه ایجاد بانکهای جدید تعاونی، صنعتی معدنی و افزایش سرمایه بانکهای موجود و انتشار اسناد خزانه و اوراق قرضه داخلی و تطبیق میزان وسایل پرداخت و پول در گردش با احتیاجات اقتصادی به نحوی که تولیدکنندگان بتوانند با شرایط مناسب و نرخ ارزانی اعتبارات لازمه را تحصیل نمایند مردم ایران یک مردم با هوش و زحمتکشی هستند اگر وسیله در اختیارشان باشد خودشان فعالیت میکنند و وسایل آبادی را فراهم میکنند لازم نیست آقا بالا سر داشته باشند که اینها را به اجبار به راه راست ببرد من از زردشتی و مسلمان افرادی را سراغ دارم که با قرض و نسیه برای استخراج معدن کوشش کرده هزار اشکالتراشی برایش پیدا شده من اشخاصی را سراغ دارم که الساعه با وزارت دارایی و سازمان برنامه در مذاکره هستند که اجازه به آنها بدهند که این ماهیهایی که لازم نداریم اجازه بدهند صید کنند و ماهیش را بفروشند به اینها اجازه نمیدهند و اشکالتراشی میکنند من معتقدم که باید مؤسساتی برای آبادی و تولید باشد و بانکهایی هم باشد که سرمایه به اینها بدهد طویلالمدت با سود کم که تشویق شوند و مملکت به راه بیفتد. یک قوانین نفهمیده اینجا میگذارنند نمایندگانی که به نام ملت اینجا گرد هم جمع میشوند اینها تقصیری ندارند اینها اعتماد به شخصی کردهاند گفتهاند این آدمیاست عالم، وزیری است یک لایحهای میآورد روی اعتمادی که به او دارند به لایحهاش رأی میدهند شما بروید بنادر خلیج عمان را یکی بعد از دیگری وضعیتش را مطالعه کنید حالا با چهل سال پیش بوشهر باشد لنگه باشد عباسی باشد تمام این بنادر بروید وضعش را مطالعه کنید از حیث جمعیت نیم عشرش نمانده رفتهاند کوچ کردهاند از حیث اقتصادی ستر عورت ندارد بدبختانه در صورتی که پیشتر داشتند پیشتر که دولتها در اشان دخالت نمیکردند اینها سرمایهدار بودند من در یزد بودم در نظرم هست اشخاصی که میخواستند سرمایهدار بشونداز طرف تجار یزد نمایندگی میگرفتند میرفتند بندرعباس در ظرف هفت هشت سالی که آنجا میماندند با یک سرمایه حسابی برمیگشتند منزل خودشان ولی امروز ساکنین آنجا گرسنه هستند مأمورین آنجا صید ماهی را هم منع میکنند یک اشخاصی دارند دست و پا میکنندکه اجازه بدهند در این دریای خدا از ماهیها استفاده بکنند ولی نمیگذارند هر وقت دولت خودش مجهز شد که صید کند برود بکند دریا خیلی وسیع است اینها بروند پنج کیلومتر آن طرفتر صید کنند این قوانینی فاسد و مأمورین ناصالح ما را به این روز سیاه انداخته است یکی از قوانین که ظاهرش هم خیلی فریبنده و خیلی قشنگ است در ۲۵، ۲۶ سال پیش گذشته راجع به این است که ورود هر چیزی را که در ایران هست از خارج منع میکند این حرف خیلی حسابی است و حالا هم طرفدارانی دارد اما نتیجه آن چه شد، در سواحل ما یک هنری داشتند که لتکه میساختند میرفتند کشتیهای باری در میان ساحل حمالی میکردند از این ساحل به آن ساحل از این بندربان بندر جنس میبردند کشتیسازی وطنی چوب اینها را از هندوستان میآوردهاند این چوبی که مال کشتی بود یا پردهای که مال شراع لتکه بود اینها را از هندوستان میآوردند بعد گفتند چرا از هندوستان بیاورند ما که چوب داریم ما که پنبه داریم این مطالعه نشد که آیا چوبی که ما داریم این چوب به درد این کار میخورد یا نه؟ یا این کرایهای که از مازندران در خشکی باید بدهیم چوب را ببریم آنجا چند وارد میشود چوبی که از بمبیی آنجا وارد کنند یا از کراچی وارد میشود چند تمام میشود هرچه بود در سایه این قانونی که نمایندگان با حسننیت رأی دادند و آن وزرای وقت که خودشان را نفهمیده اعلمالعلما معرفی میکردند و در تمام فنون دکتر بودند اینها ایران را به این روز انداختند که سواحل خالی از سکنه شد آن هنر کشتیسازی از بین رفت و همه عملجات دربدر شدهاند کوچ کردند رفتند آن طرف خلیج آن طرف دریا من معتقدم باید بانکهایی باشد کمک کند مردم را برای تولید برای سرمایه برای معادن برای زیادتر کردن ثروت با سود کم و مدت زیاد یکی از مسائلی که من معتقدم مبارزه با قرضه خارجی است برای تأمین هزینههای جاری و همان موقعی که این لایحه آمد من گفتم من هم موافقم و هم مخالفم موافقم برای اینکه سرمایههای خارجی به هر صورتی که وارد ایران میشود بشود به شرطی که برای آبادی و عمران مصرف شود ولی من مخالفم که پول را لوطیخور کنند و به اسامی مختلف پول را از بین ببرند حالا هم همان عقیده را
دارم و همان رویه را معتقدم که باید تعقیب شود من به فکر و مسلک و رویه خودم در مجلس اگر چیزی را مفید بدانم عمل میکنم کمک میکنم اگر باید موافقت کرد موافقت میکنم هرجایی که بد است و مخالف باشم مخالفت میکنم من معتقدم باید در مجلس صفوفی تشکیل شود که این صفوف اشتراک فکری اشتراک عقیدهای داشته باشند تا شاه، رئیس دولت تکلیفش معلوم باشد که مرام چه دستهای فکر چه طبقهای را که حامی او هستند او باید اجرا کند امروز وزرای آستین سر خود هستند امشب سر خود فکر میکنند تصمیم میگیرند چیزی که در حساب نیست اراده ملت ایران است حالا که اینجا گرد هم نشستهایم و ناسلامتی نماینده ملت ایران خودمان را معرفی میکنیم دستهای که هیچ طرف توجه نیست که با آنها مشورت شود همین نمایندگان هستند من پشت همین تریبون دیدم اظهار میشود که بابا با کمسیون اقتصاد و کمیسیون مالیه مجلس مشورت کنید نظر مشورتی بخواهید (صحیح است) دولت این اندازه هم زیر بار نرفت دولت که عرض میکنم این دولت تجزیه شده است هر تکهاش دست یک کسی است این دولت تمرکزی ندارد (تجدد- صحیح است) (دکتر جزایری- ولی مسئولیت مشترک دارند.) خوب در مسائل کلی ولی هر کدام در مسائل خودشان مسئول هستند بودجه مسئولیتش با وزیردارایی است.
وزیر دارایی- و خیلی چیزهای دیگر.
حائریزاده- و در هر کار دیگر دخالت میکند، یکی از مسائلی که باید طرف توجه باشد امورکشاورزی مملکت است که دستگاه تولید پایه اصلیش به شانه فلاح و کشاورز این مملکت گذاشته شده، باید دولت ترتیب تأمین آب برای زراعت به وسیله ایجاد سدهای کوچک و بزرگ و حفر قنوات، احداث چاهها، استفاده کامل از رودخانهها طبق اصول علمی برای مردم وسایلش را فراهم کند، یکی دیگر از مسائل مکانیزه کردن کشاورزی طبق برنامههای طویلالمدة است که ماشینآلات فلاحتی را بدهند به زارعین ایرانی که آشنا شوند که چه جور از آن استفاده باید دستگاههایی باشد که برای مردم شخم کند شیار کند بذرپاشی کند درو بکند جمعآوری کند که یواش یواش زارعین ایران به آنها آشنا بشوند، مخصوصاً طبقه فلاحش طبقهای است که خوب عمل میکند، با هوش هم هست، اگر مزارع نمونهای باشد اگر شرکتهایی باشد که وسایل کار را برای اینها فراهم کند خیلی خوب و زود پیشرفت میکند یکی از مسائل مهمی که باید مورد توجه باشد موضوع خرده مالکی است که مردم خودشان را صاحبخانه بدانند و خانهبدوش نباشند این فاصله طبقاتی از بین برود تقسیم املاک بزرگ و فروش آنها به کشاورزان در هفت سال با رعایت اصل ملاکیت به نحوی که برای هر کشاورز به اندازه کافی زمین و آب و سایر لوازم زراعتی چند قسم است در این مملکت یک قسمت است که اگر تقسیم کنند از انتفاع میافتد یک قنوات و یک رودخانهای هست که همیشه باید مواظبت کنند که اگر اراضی در چند فرسخی این قنات واقع شده اگر دویست نفر دخالت در قناتش داشته باشند کار این قنات لنگ میماند این قنات بعد از چند سال از استفاده خارج میشوند باید دقت کرد در آن قسمتهایی که تقسیمش تولید خرابی نمیکند موجبات تقسیمش را فراهم آورد، یک دفعه تقسیم راجع به اصل است یک دفعه تقسیم است راجع به اعیان، این رویهای که اعلیحضرت اتخاذ فرمودند تقسیمی است راجع به اصل املاک که دارند عمل میکنند این هم ممکن است در بعضی از قسمتها خوب است ولی در حقیقت این قسمت با سرپرستی ایشان خوب است ولی اگر سرپرستی از بین بود خراب میشود. اما اگر تقسیم این شکل شود که رعایا در اعیان ذیسهم و شریک بشوند میگویند که خیلی جاها املاکی هست اعیانیش مال رعایاست و قیمت اعیانی از عرصه بیشتر شده است در یزد ما آبی داریم از قدیم که روی جرعه تقسیم شده که هر شبانه روزی ۱۳۰ جرعه است این جرعه با آب و خاک فرضاً دو هزار تومان قیمت دارد ولی اعیان آن زارع سه هزار تومان خرید دارد اعیانی زارعین خرید و فروش میشود و این بهترین طریقه است که برای آب یک عده قلیلی شریک هستند که بودند کوشش کنند برای آوردن آب ولی برای آبادی تمام زارعین شریک هستند یعنی برای آبادی هر زارعی یک قطعه یک مقدار هکتار زمین را دارد که در آن کارمیکند وخودش را ملاک میداند و کسی نمیتواند او را از آن ده خارج کند سهمش را بخرند، این شکل خورده مالکی به نفع ایران است و منافاتی هم با اصل مالکیتی که مطابق شرع اسلام هست و آئین قدیمی ایرانی هم هست ندارد باری اینکه شما آن زارع را وقتی شریکش کردهاید مالک اشجار و عمارت شد، مالک بذر شد، مالک شخم شد، مالک قسمت اعیانی شد این علاقهمند به آب و خاک است ول نمیکند دنبال یک سیاستهای مخربی برود و زنده باد و مرده باد بکشد او برای حفظ خانه خودش کوشش میکند من طرفدار این سیستم تقسیم املاک هستم. تأسیس شرکتهای تعاونی از دهات با شرکت خورده مالکین و کشاورزان و راهنمایی دولت و مؤسسات عمومی، این را پیش از ظهر هم عرض کردم که در این موضوع باید شرکتهای فلاحتی یعنی شرکتهای تعاونی درست شود این شرکتهای تعاونی واسطههاس بین مصرفکننده و تولیدکننده را درز میگیرند و این را باید دولت پروژه و نقشهاش را بده کمکهایی برای این شرکتها درنظر گرفته شود که اینها را از خیلی عوارض معاف بدارند، یک کمکهای بیشتری بکنند که برای آبادی موفقیت حاصل کند تا اشنا شوند مردم به این اصول برای مثال مشهود خودم را عرض کنم، اینجا در خیابآنهای تهران یک دسته کسبهای هستند که بیچارهها خیلی بدبختند و اسباب زحمت خودشان و عابرین هستند. یک میزی دارد در کنار خیابان گذاشته و روی آن یک قسمت اشیایی گذاشته و میفروشد، باران میآید در عذاب است، برف میآید در عذاب است مردم رد میشوند در عذاب است وقتی آن آقایی که ملاک این میز است هر روز عصر میآید یک تومان و دو تومان از او میخواهد در عذاب است، این بلایی شده برای مردم، یک عده زیادی هم هستند که کسب میکنند، در ممالک دیگر هستند که عین همین ولی به قدری آبرومند به قدری مفید، به قدری خوب، هیچ اشکالی هم ندارد همین را در ایران شهرداریهای ما اگر توجه کنند درست میشود، من میخواستم در هامبورگ لباس بخرم به مغازهای مرا هدایت کردند، هوا یخبندان بود خیلی سرد بود، به آنجا که وارد شدیم یک هوای خوش و مطبوعی بود که باید پالتو را در میآوردیم، در آنجا همه با پیراهن ایستاده بودند کار میکردند ولی توی این مغازه صد تا میز بود که ردیف گذاشته بودند مثل همین میزهایی که توی کوچه مهران گذاشتهاند مثل همین میزهایی که در سبزه میدان گذاشتهاند یکی روسری میفروشد یکی حوله میفروشد همه را جمع کردهاند یکجا یک هوای مطبوعی یک وضعیت خیلی مساعدی هر ده تا میزی یک صندوقی بود که شما بروید جنس به خرید شخصی که آنجاست فاکتوری به شما میدهد و پولش را میگیرد و بسته شما را میدهد یک ورقهای هم به شما میدهد که موقعی که بیرون میرود معلوم شود جنس را قاچاق نکردهاید و اشکال نشود یک ورقه هم ضمیمه کرده که صورتحساب است، شب که میشود حسابها را رسیدگی میکنند یکی صد تومان فروش کرده یکی دویست تومان فروش کرده پول هر کس را میدهند یک مبلغی هم بابت کرایه محل و برودت گرما و حفاظت محل و همه چیز، نصف این پولی که اینجا میگیرند یا لفت و لیس میکنند از این میزدارهای بیچاره، کمتر از آن آنجا آن مؤسسات از آنها میگیرند، صاحبش هم منتفع میشود وسیله گرم کردن و وسایل دیگر آسایش او را هم فراهم کرده است، دولت هم صندوقی دارد و مالیاتش را جمع میکند روز به روز که اینها فروش میکنند، عصر عایداتش را میبیند مالیاتش را میگیرد دیگر اسباب مردم را حراج نمیکند، این مردک زیر باران و برف عذاب نمیکشد، گرفتار صاحب میز و پلیس و چاقوکش نیست، همه اینها را آمدهاند جمع کردهاند یک شرکتی آمده یک چنین عماراتی ساخته وسایل آسایش اینها را فراهم کرده انتفاع هم خودش برده، اینها چیزهایی است که خرج زیادی ندارد دولت هم نباید بکند باید به دست مردم باشد خودشان بکنند ولی باید بانکهایی باشد که مردم بتوانند از این بانکها استفاده کنند قرض کنند برای یک مدت طولانی با سود کم تا مردم بتوانند قرض خود را بپردازند. اینها چیزهایی است که در مملکت ما اشکالهای زیادی تولید میکند ولی یک چیزهای پیش پا افتادهای است که در دنیا حل شده تأسیس آموزشگاهها و شعب بهداری برای مردم دهنشین و مبارزه با آفات نباتی و حیوانی. یکی در منزل من بود میگفت برای مبارزه با آفات حیوانی من مأمور شدم رفتم یک رقم بهتآوری گفت که در سال چند میلیون گاو و گوسفند از تشنگی و سرما تلف میشوند یا از آفات دیگر که اگر چنانچه نیم عشر قیمت آنها خرج بهداشت بشود ایران چندین مقابل مالیاتی که از مردم میگیرد درآمدش افزوده میشود و دیگر احتیاج به مالیات ندارد ولی افسوس که دست بگیر هست ولی دست کمک اصلاً نیست رقم و عدد خیلی میبینیم ولی در عمل هیچ نیست. یک مسئلهای که خیلی مهم است جلوگیری از مهاجرت روستاییان است به شهرها (پورسرتیپ- شهرهایی نیست فقط تهران است) از راه بالا آوردن سطح زندگی وقتی که یک نفر دهاتی بیچاره حساب میکند خرج خودش را در سال با برداشتی که میکند این در سال دو ماه زحمت کشیده ۳ ماه زحمت کشیده به تناوب که حساب کنیم میبینیم ۶۰ روز ۷۰ روز برای گندمش زحمت کشیده از روزی که بذر زیر خاک کرده تا وقتی که درو کرده، این باید محصولش ۱۲ ماه کفاف او را بکند و این نمیشود و اگر از حاصل دسترنج دو ماه هم معاش ۱۲ ماه تأمینش مشکل است خیلی بعید به نظر میآید که بشود دو ماه یک کسی زحمت بکشد یک شخص بیسوادی فقط به وسیله بازوی خودش و در سایه بازوی خودش وسایل معاش زندگی یک سال خانوادهاش را تأمین
بکند این مشکل است. برای اینکه هر ۵ روز یک دفعه ۱۰ روز یک دفعه بیشتر آبیاری ندارد این زارعی که میرود چند جریب زمین را شخم میزند ده روز یکبار بذری که پاشیده آبیار میکند در سال که حساب کنیم میبینیم چند ماه این محصول از وقتی که تخمش میرود زیر خاک تا وقتی که گندمش از خرمن جدا شده این هر ماهی ۳ روز وقت صرف کرده برای آبیاری برای بذر و تخمش هم چند روز وقت صرف کرده برای کوبیدنش هم چند روز وقت صرف کرده روی هم که حساب کنیم میبینیم در سال دو ماه میشود دو ماه متناوب بیشتر نیست و کمتر هست، این بدبخت زحمت کشیده برای اینکه این محصول را عمل بیاورد در فاصله این بیکار است و صنایع فلاحتی که اینها بتوانند کمبود معاششان را تأمین کنند وسایل زندگانی را فراهم کنند ندارند معالتأسف این دهاتی پا میشود میآید شهر اینجا به جای شصت روزی که کار میکرده اینجا هر چقدر بیکار بماند باز سالی دویست سیصد روز کار میکند باقیش هم کم کم فاسد میشود چون کسی او را نمیشناسد شروع میکند به گدایی و ولگردی و دزدی و فاسد میشود باید زندگانی این زارع را به شکلی تأمین کرد در آشیانه خودش در خانه خودش، هوس اینکه زندگی خودش را تغییر بدهد و بیاید شهر نکند و بدبخت نشود یکی از رفقا میگفت فلان زارع که میآید شهر ۵۰ تومان سرمایه دارد این میرود به میدانی که سبزی دارد یک چرخ میگیرد یا الاغ میگیرد ۵۰ تومان را سبزی میخرد بار الاغ میکنند بادمجان را دانهای یک قران خریده پنج قران میفروشد دانهای دهشاهی خریده یک قران میفروشد این خرش به گل ننشسته که بود دنبال زراعت این است که باید وسایل و موجبات کار زارع و فلاح را فراهم کرد که در دهات برای ادامه زندگانی خودش علاقهمند باشد نه اینکه سرگردان و بیچاره باشد ول کند بیاید شهر و آبادی و سربار جامعه بشود این است که به عقیده من یکی از اصولی که باید خیلی طرف توجه باشد جلوگیری از مهاجرت روستاییان است به شهرها و مراکز صنعتی از راه بالا بردن سطح زندگی و درآمد آنان ما باید سعی کنیم که یک درآمدی برای آنها فراهم کنیم و برنامهای برای اینها درست کنیم که درآمدشان برود بالا و خرجشان سبکتر شود که سعی کنند در خانه خودشان بمانند و مجبور نشوند که به شهرها حمله کنند. یکی دیگر از مسائل اجتماعی تکمیل و اجرای قانون کار است. چون در این مملکت از روزی که این کارخانهجات آمده یک صف کارگری هم پیدا شده این صف کارگر باید وسیله آسایشش فراهم شود فرد فرد کارگر قدرد اینکه بتواند پیشبینی ایام بدبختی خودش را بکند ندارد مرض است شکستگی است، بدبختی است، این استکه باید یک بیمه اجتماعی باشد که اینها را نگاهداری کند وزارت کار باید وسایل کار را فراهم کند برای این مؤسسات خود کارگر و کارفرما باید با هم شرکت کنند یک سهمی کارگر از مزد خودش بدهد یک قسمتی هم کارفرما از حاصل انتفاعی که میبرد بدهد تا اینکه یک وسایلی و یک دستگاهی برای نگاهداری یک بدبخت و شکستهای فراهم شود و اگر بیمه اجتماعی برای کارگرانی که در شهرها و مراکز جمعیت کار میکنند فراهم شد باید این فکر را توسعه داد و بعد راجع به مراکز فلاحتی هم این رویه اتخاذ گردد برای اینکه این کارگرها بیشتر در معرض خطر و تلف هستند فلاح در بیابان از آن هوای آزاد استفاده میکند در ایران آفتاب کشنده میکربها یک کمک بزرگی است به طبقه فلاح که کارگری که در شهر کار میکند از آن نعمت محروم است این است که در درجه اول باید طبقه کارگر را به وسیله وزارت کار و تأسیس بیمههای اجتماعی زندگانیش را تأمین کرد وبعد هم دنباله این کار را ادامه داد که شامل طبقه فلاح و زارع بشود. یک موضوعی را که من چند جا نقل کردم از قواید بیمه به چشم خودم در آلمان دیدهام از آنجایی که پیاده شدم به منزل بروم به اندازه اینجا تا اول خیابان شاهآباد فاصله بود شب بود یک اتومبیلی از پهلوی من رد شد، چمم دید اتومبیل را که اصطکاک پیدا کرد و شنیدم که جسمی شکست، من صدای شکستن جسم و اصطکاک جسمی را با جسم دیگر شنیدم، شب بود مه گرفته بود درست تشخیص جزئیات را نمیدانم منتظر بودم مثل ایران خودمان شوفری، آدمی، دادی بیدادی، فریادی، یا حسین و یا علی و خدایی بشنوم، هیچ صدای انسان من نشنیدم، فقط صدای اصطکاک آن جسم جامد به گوش من خورد، انسانی استغاثهای نکرد و فریادی نزد، من نزدیکتر که رسیدم ماشین رفته بود، سرما بود و نشد که من بیشتر دقت کنم چیست بیرون آمدم دیدم از آن چرخهایی که قالب یخ یخها تویش بود نمیدانم برای چه مصرفی یک حمالی یخ گذاشته بود تویش میبرد، هوا سرد بود اتومبیل زده بود به این چرخ یخها شکسته بود بیشتر باعث تعجب من شد که این سرمایهداری که بایک ماشین لوکس میرود زده به این چرخ عمله بدبختی که یخ میبرده است، هیچ فریادی هم نشد صبح روی این تحقیق کردم گفتند که هر دو آسایششان در نتیجه بیمه تأمین شده، این توقفی که هست برای این است که هر دو نمره بیمهشان را به همدیگر بدهند چون وسایل نقلیه بیمه هستند به علاوه در مقابل شخص ثالث هم بیمه هستند، این یخ کش البته اگر اتومبیلی که تصادف به او کرده فرار میکرد داد و فریاد میکرد ولی اتومبیل ایستاد نمرهای به او داده گلته برو بیمه خسارتت را بگیر این هم فرض که زخمیشده، ضررش را میگیرد، پس هیچ کدام ضرری نکردهاند که با هم گلاویز شوند و داد و قال بکنند پس این فواید بیمه و بیمه اجتماعی یکی و دوتا و صد تا نیست، در اخلاق و سلامتی اجتماع در پیشرفت اجتماع و همه چیز اجتماع مؤثر است، باید وسایلش را فراهم آورد همهاش هم ما دولت نیست دولت اشکالتراشی نباید بکند باید در سایه قوانین حمایت بکند تا وقتی که اجتماع موفق بشود وسایل آسایش خود را فراهم کند. یکی از مسائلی که من معتقدم باید توجه شود موضوع تریاک است در این مملکت که محدودیت کشت تریاک و مبارزه با استعمال آن ترتیبی برایش داده شود ما اگر خواسته باشیم منع کنیم به کلی زراعت تریاک را نمیشود تریاک از زراعتهایی است که زراعت آن مدت کم وقت کم و زمین کم میخواهد و عایدات خوب برای زارع ایجاد میکند و وضعیت جغرافیایی ایران طوری است که در لرستان و خوزستان در بالای کوهها و همه جا زراعت هست و کنترلش مشکل است ولی استعمالش را باید جلوگیری کرد حداکثر قدرت عمل برای جلوگیری استعمالش باشد که یک قومی خودش را مسموم نکند تریاک از چیزهایی است که در دنیا از اغلب ادویهای که باید تخدیر کند بیشتر طرف حاجت است ولی آن چیزی که خیلی مفید است زیاد که استعمال کردند خودش سم میشود و میکشد، شما اغلب در روزنامهها میبینید اشخاصی که سانحهای برایشان پیش میآید میروند با تریاک خودشان را مسموم میکنند یک عده احمق و بلهوس برای استعمال تریاک سرمایه اجتماع و مملکت را تلف میکنند زندگی خودشان را باد میدهند یک قانونی در اوایل مشروطیت گذشت و مدتش هم چند سال بود برای تریاک که سال به سال اینهایی که معتاد هستند تخفیف پیدا کنند یا میمیرند یا مقدارش را کم کنند تا معالجه شوند در حدود چهل و چند سال است که این قانون بوده و این حالا برای دولت منبع عایداتی شده من سفری که به خراسان رفتم دیدم که دولت کمک میکند به معتاد که در مردم که تریاکش فروش برود، در سال ۱۳۰۸ بود رفتم آنجا یکی از مسائلی که مورد ابتلای ما بود و وسایل کشمکش ما بود همین مسئله بود اداره انحصار تریاک خراسان میگفت که خروار خروار تریاک از افغانستان میآید خراسان و قاچاق به قدری است که ما تریاکمان فروش نمیرود. راهی که به نظر یکی از مأمورین مهم و عالیرتبه دولتی رسیده این بوده که قهوه خانههایی که تریاک مصرف میکنند مجبور باشند روزی چندسیر تریاک باندرل شده دولت را بخرند اگر میخریدند به آنها اجازه میدادند که تریاک قاچاق مصرف کنند و اگر نمیخریدند اول هر دفعه بود این مسئله کم کم کارش به جایی رسید که از تریاکهای باندرولهای که تحمیل میکردند به قهوهخانهها اینها بار میشد در مشهد که تریاک قاچاق زیاد بود کسی نمیخرید و میآوردند تهران از این تریاکهای باندرول شده و تحمیل شده دولت میدادند به مردم حتی مرحوم حاجی قائممقام یک روزی بمن میگفت یک کاری بکنید که این تحمیل دهات را بردارند گفتم چیست گفت در دهات هر جفت گاوبندی مقداری تریاک باید بخرد از تریاک باندرول شده این موقوف شود دولت به جای اینکه مانع شود و جلوگیری کند از استعمال تریاک دستگاهش نمیدانم چه جور است که کمک به استعمال و مصرف میکند به جای اینکه جلو زراعتش را بگیرند مجازاتهای شدید معلوم کنند کار به آنها را واگذار نکنند کسانی که استعمال تریاک میکنند یک مریضخانههایی باشد که آنهارا بخوابانند و معالجه کننند یک عدهای مرتب میآیند به من مراجعه میکنند که آنها را به یک مریضخانهای معرفی کنم اینها تریاکی هستند شاید معالجه شوند و من یک جایی گیرم نمیآید یک مریضخانهای یک جایی پیدا کنم که لااقل این کسی که میخواهد تریاکش را ترک کند ده روز یک ماه جایش بدهند که از شر این تریاک نجات یابد (صفاری- سازمان شاهنشاهی دارد یک چنین مؤسسهای را) حرف خیلی است در مملکت جناب سرتپ عمل را فکر کنید و الّا حرف و شعار زیاد است (صفاری- عملاً هست) خدا کند زیاد بشود و جلوگیری از استعمال تریاک بکند اما جلوگیری از بیکاری و به کار انداختن مستمند از من چند روز پیش به جناب وزیر راه گفتم کارگر لازم دارید توی بنگاه تعاون که یک مالیاتی زمان مرحوم رزم آراء وضع شد و این دستگاه راه افتاد آنجا یک اشخاص گردن کلفتی که گدایی میکردهاند بردهاند که آدم تعجب میکند که این آدم گردنکلفت گدایی میکرد و خجالت نمیکشید وقتی هم حرفی میزنند میگویند که کار نیست حالا آنها هم که مفت میخورند و مفت میخوابند باید ایجاد کار اجباری کرد دولت آنها را به کار وادارد که لذت و شهد کار کردن و مزد گرفتن را بچشند که از این سنگ گدایی نجات پیدا کنند باید مبارزه شدید بشود من اشخاصی را میبینم قوی، سالم، خوب و احتمالاً نمیدادم که این گدا باشد این میرفت گدایی این شرافت ملی مارا لکهدار میکند، این رویه که هست باید مبارزه شدید با این رویه بشود یکی از گرفتاریهایی که در شهرها پیدا شده کمی مسکن است و انی فشاری که طبقه مالک به مستأجر وارد میآورد یک رویهای در زمان شاه سابق اتخاذ شد وقتی هم آمریکاییها آمدند همان را دنبال کردند و حالا هم هست ولی رویه خوبی نبوده به عقیده من و آن تعدیل اجازهبها بود پایهاش از روی عرضه و تقاضا خارج شده اشخاصی را من دیدهام که رفتهاند خانه اجازهنامه نوشتهاند شخصی را به ماهی
۳۰۰ تومان ۵۰۰ تومان هزار تومان قبول کردهاند رفتهاند محضر اجارهنامه نوشتهاند روز بعد رفتهاند اداره تعدیل مالالاجارهها و تقاضای تعدیل کردهاند میخواهد بیرون کند نمیتواند دستگاه تعدیل هم خوب دستگاه خودمان است و فعالیت آنها بسته به اوضاع و احوال اصحاب دعوی است و وکلای آنها، این است که آن نتیجه مطلوبی که برای آن قسمت بوده حاصل بشده در مقابل این باید خانه بسازند وقتی که عمارت زیاد ساخته شد قهراً کرایهخانه پایین میآید، وقتی که کم باشد بالا میرود من شنیدم که این آقایان آمریکاییها این عمارتها را به قیمتهای سرسامآوری اجازه کردهاند که سایر مردم از اجاره کردن عاجزند مثلاً همین آقایان نمایندگان که در تهران خانه ندارند و باید خانه کرایهای بنشینند صدی چند حقوقشان را باید بابت کرایه بدهند؟ و این از تعادل خارج میشود و این را نمیشود که اجاره کنند و نمیشود اجاره را پایین آورد، این عمل در زمان شاه سابق شد، این باید با طبیعت بیاورند پایین، وقتی خانه زیاد شد، مردم بالاخره ول میکنند، لابد میشود قیمت را بیاورد پایین، به عقیده من همین بانکها میتوانند کمک بزرگی در این قسمت بکنند، این بانک ساختمانی که مشغول کار شده نمیدانم ۵۰۰ تا هزار تا خانه ساخته است این قهراً از تقاضای هزار نفر کم میکند، عده تقاضا کننده که کم شد این خودش یک درجهای میشکند و میآورد پایین، اگر اینطور بکنند بدون اینکه یک شاهی بر بودجه مملکت بیفزایند بدون اینکه تحمیلی به کسی بشود در یک قسمت از اراضی شهر ممکن است در تهران با یک نقشه حسابی چند هزار خانه ساخته بشود و از این فشار خانه مردم نجات پیدا کنند. من نظرم هست موقعی که آقای عمادالسلطنه فاطمی پدر جناب دکتر مشیر فاطمی شهردار تهران بودند من یک پیشنهادی خدمتشان کردم، گفتم یکی از کارهای شهردار این است که برای بیکارها فکر کاری بکند جلو تکدی را بگیرد، برای اینکه فکر کاری بکنید شما اراضی شهری که طرف حاجت نیست خیلاً زیاد دارید یک مشت تأسیسات هم دارید که این تأسیسات بیشتر خارج شهر بوده ولی چون شهر وسیع شده حالا وسط شهر است دارالمجانین لازم نیست وسط شهر باشد وقتی ببرندش ۱۰ کیلومتر آن طرفتر طوری نمیشود حالا دارالمجانین بزرگ ممکن است زیاد باشد که اسمش را چیز دیگری بگذارند که حالا در مملکت ما زیاد است ولی آن دارالمجانین که در مملکت ما ساختهاند و اسمش را گذاشتهاند تیمارگاه تیمارستان همچو چیزی، این وسط آبادی واقع شده پیشتر سمت غرب خندق تهران یک باغی بود که مجانین را میفرستادند آنجا، حالا در وسط شهر است، شهر کشیده شده جلو و اطراف آن ساخته شده است گفتم این اراضی متری ۱۰۰ و ۱۵۰ و ۲۰۰ و ۳۰۰ تومان قیمت دارد، شما لازم نیست که مجانیتان را روی زمین متری ۱۵۰ تومان نگاهداری کنید و وسط شهر باشد این محل را که سه هزار متر است سیصد هزار تومان یا ۱۵۰ تومان متری است بیشتر بفروشید پولش را بدارید یک محلی در ۱۰ کیلومتری بگیرید آنجا ۱۰ هزا متر است سی هزار متر است هر چقدر میخواهد باشد بگیرید بقیه پولش را هم ساختمان بکنید، یک شاهی عوارض وضع نکیند یکشاهی برخرج مملکت افزوده نشده تبدیل کردهاید این زمنی گران قیمت خود را به یک زمین با یک ساختمان وسیعتری، وقتی که شما در تهران صد هزار متر از این قبیل اراضی داشته باشید صد میلیون پول این اراضی است مثل اینکه خالصهجات را در سی سال پیش فروختند به اقساط پنجگانه، مزایده گذاشتند هرکس برداشت یک خمس را نقد گرفتند ۴ خمس را هم در ظرف ۴ سال پرداخت، این اراضی را هم دولت میتواند به همین ترتیب بفروشد ۱۰ بیست سی میلیون پول این اراضی وارد صندوق شهرداری میشود، شرط کند که یک قسط را اول بگیرد و پس از یکسال تخلیه کند و تحویل بدهد این پول قسط اول را بگیرد و یک تأسیس بزرگی، خیلی بزرگتر و طویلتر و تمیزتر از این تأسیسی که دارد در بیست، سی کیلومتری تهران درحضرت عبدالعظیم هر جا که دولت زمین مناسبتری پیدا کند تمام تأسیساتش را آنجا تمرکز بدهد فقط خود شهرداری و برزنها که مورد مراجعات مردم است در شهر باشد و الّا دستگاههای شهرداری برای یتیمهایش، برای شیرخوارگاه برای مجانیش دستگاه صنعتی اینها همه را ببرد در خارج اگر اینکار را بکنید شما ده بیست سی میلیون پول در سایه این زمینها پیدا میکنید و در ظرف چند سال مشغول ساختمان میشوید، اشخاصی هم که این زمینها را میخرند البته طبقه سرمایهدار هستند مشغول ساختمان میشوند در سال سی چهل میلیون خرج بنایی شد از نجار و فخار و طبقات مختلف مشغول کار شدند و کارگر زیاد میشود و بیکار کمتر خانه زیاد ساخته میشود، دستگاه شهر وسعت پیدا میکند و کرایهها قطعاً پایین میآید، شما مبارزه با گرانی مالالاجاره به وسیله قانون و فشار نکنید این قبیل اعمال بایستی مبارزه کرد، ایشان این نظر را پسندیدند ولی عمر سرپرستی ایشان دوام نکرد با شهردارهای بعد هرکدام که من تماس پیدا کردم و احتمال دادم که دوامی پیدا خواهد کرد شهرداریشان با آنها صحبت کردم ولی همنیجور به حرف گذشت، این است که باید وسیله زیاد کردن مسکن را در شهر فراهم کنند که آن مساکن کهنه و قدیمی تبدیل شود به یک مساکنی مطابق بهداشت که زندگی و وضعیت مردم عوض شود. یک موضوع دیگر موضوع مبارزه دامنهداری است با فساد و رشاء و ارتشاء که در این موضوع از بس صحبت شده است صحبت کردن من معنی ندارد، برای اینکه هی میگوییم و هیچ نتیجه نمیگیریم (دکتر بینا- با وجود این تذکرش بد نیست.) در این مملکت باید دستگاه رشاء و ارتشائش را ببندید و قانون را حکومت بدهید راشی هرکس باشد، مرتشی هر کس باشد و رشوه هرچه باشد چه چه برای حمایت وزیر باشد، چه قالیچه باشد چه متاع دیگری باشد (وزیر دارایی- چه تحمیل به وزیر باشد) باید این دستگاه رشاء و ارتشاء را به وسیله مجازاتهای شدیدی جلوش را گرفت وزیر هم اگر مطابق قانون عمل کند کسی به او تحمیل نمیکند تحمیل به کسی میشود که تحمل تحمیل را میکند. اشخاصی بهشان تحمیل میشود که به دیگران تحمیل میکنند و بار بر روی دوش دیگران میگذارند اگر وزیری مجری قانون باشد هیچکس خیال اینک به او تحمیل بکند نمیکند.
یکی دیگر از موضوعات مهم ما موضوع تجدیدنظر در مالیاتهای ما است ما این مالیاتهایی که داریم یک مشتش مال عهد دقیانوس است، سال دوره هخامنشی است، نمیدانم مال چه دورهای است، یک قسمت هم یک نمونههایی است از یک گوشه فرنگستان. یکی از ایرانیهای ما که رفته دیده فلانجور عمل میکردهاند آمده است آن را اینجا برای آزمایش گذاشتهاند و کم کم شده قانون. در همین مجلس در دوره ششم که آن موقع تجدیدنظری در لایحه گمرکی ایران شد من متوجه این مالیاتهای کثیف شدم شاه هم تازه به مسند سلطنتش جلوس کرده بود شاه سابق، چندان دخالتی در کارهای مجلس نداشت، به آزادی وکلا معتقد بود میلیسیو هم مدیر مالیه ایران بود. شما مجموعه دوره ششم را بردارید نگاه کنید، ما آمدیم یک طرحی تهیه کردیم برای الغای مالیاتهای صنعتی و نمایندگان امضا کردند اسامیو چیزهای عجیب و غریب ما توی آن مالیاتهایی که ملغی شد پیدا کردیم پول دود، یکی پول دود اسمش بود. مثلاً جایی برای اینکه دودی از آنجا بلند میشده یک مالیات گذاشته بودند اوایل مشروطیت یک مجلس اعانهای تشکیل شد در یزد یک حاجی بود پول از اوخواستم گفت هرچه میخواهید میدهم ولی اسم من را اینجا ننویسید گفتیم چرا؟ گفت مگر داستان نمک آب انبار را نشنیدهاید گفتم چیست آن داستان؟ گفت یزد آب جاری دائمی ندارد یک آب انبارهای عمیقی دارد که زمستان میروند از ییلاقات آنجا که آب قیمتی ندارد این آب انبارها را پر میکنند البته مأمورین دولت میروند آبهای بیقیمت را به وسیله کدخداها سرازیر میکنند میآید توی این آب انبارها و اگر نمک به این آب نزنند آبها فاسد میشود کرمک میگذارد، گندیده میشود باید هرآب انباری را یک مقداری نمک تویش بریزند برای اینکه حفظ وضعش شده باشد اینجا شده صحبت بود یک حاج آقایی گفته بود چند خروار نمک میخواهد؟ گفته بودند که فلان مقدار نمک. نمک هم خرواری دو قران وچهار قران بوده است.
مثل امروز زندگانی سخت نبوده است این میگوید اهمیتی ندارد، حواله میدهد چند خروار نمک بدهند بریزند در آب انبارها. حکومت عوض میشود نمک میخواهند بریزند در آب انبارها میگویند پارسال چه کارکردهاید؟ میگویند فلان حاج آقا نمک داد فوری میروند دنبال حاج آقا که حکومت تو را احضار کرده است از آن تاریخ مأمورین سرخپوش مرحوم مظفرالدین شاه و محمد علی شاه و بعد هم همین طور همه ساله باید مبلغی برای نمک آب انبارها بدهد و یک مالیاتی از او میگیردند میگویند بله فلان مقدار نمکی که توی این آب انبار ریختهای امسال هم باید بریزی این بدبخت باید مالیات یک کار خیری که یک دفعه کرده هر سال بدهد این حاج آقا گفت که اسم من را توی این صورت ننویسید هر مبلغی میخواهید میدهم و حاضرم به این امر خیر کمک کنم ولی اسم مرا ننویسید طرز مالیاتها هم بیشتر از این قرار بود و آن فهرست را اگر مراجعه بفرمایید در حدود دویست. سیصد قلم مالیاتهایی است به همین کثافت باید یک تجدیدنظری در کلیه اصول مالیاتی این مملکت بشود این طرز قدیم را تعقیب کردن البته برای یک دستهای خیلی مفید است ولی برای مملکت هیچ فایدهای ندارد. سازمآنهای کشوری و تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی یکی از موضوعاتی است که باید طرف توجه باد. در هر دورهای یک حکمیدارد، دوره اینکه سلطنت مطلقه در ایران بود چه فرمان یزدان چه فرمان شاه کسی حق چون و چرایی نداشت از حسننیت مرحوم مظفرالدین شاه ملت ایران استفاده کرد و به مردم اجازه داده شد که در مقدرات خودش، خودش دخالت کند. البته یک فداکاریهایی هم شده منتهی عفو و بخششهایی هم خیلی شده است در این قسمت آنهایی که مانع و مزاحم مشروطیت و آزادی بودند بعد از چند سال لباسشان را عوض کردند و شدند مشروطه خواه مدیر، وزیر مشاور مملکت. انتقادی هم نبود که بگویند تو آن روز توی خانهات فلان وکیل
آذربایجان کشته شد هیچ از این حرفها نبود آن گذشت و به خاطر عاطفهای که مردم ایران داشتند همان افراد بازیگر قدیمی را دو مرتبه سرکارگذاشتند من معتقدم که باید از پایه کارهای مملکت ما درست بشود پایهاش اول انتخابات است باید حزب در مملکت باشد تا تمرکز افکار در روی یک مواد و مرامی بشود و مردم وکیل انتخاب بکنند مقدمهاش این است که مردم بفهمند وکیل به چه دردشان میخورد امروز این رویهای که ما در انتخابات داریم شکلی است که یک مراکز قدرتی اگر نظر مخالفی با حائریزاده گرفتند حائریزاده باید خودش برود بیرون هرچه طرفدار داشته باشد یکشاهی نمیارزد مثل اینکه حائریزاده در دوره چهارم و پنجم و ششم انتخاب شد بعد مراکز قدرت مصلحت ندانستند رفت که رفت ولی باید شکلی بشود که مراکز به قدرت نتوانند این کار را بکنند. من یک طرحی تهیه کردم در دوره پانزدهم به مجلس دادم در دوره شانزدهم هم بازدادم قابل توجه هم شد، کمیسیون کشور هم مطرح شد ولی مثل سایر طرحها مسکوت ماند دوره هفدهم که جناب دکتر مصدق وارد آنی صحنه شده بودند من طرح را ندادم دیدم نتیجه ندارد یک وقتی از وزارت کشور به من نوشتند که جناب دکتر گفته است فلان کس نظرش را بدهد گفتم من دردورههای قبل نظرم را دادهام چاپ هم کردهاند نظرم هم هیچ فرقی نکرده است باز هم همان نظریات خودم را که چاپ شده بود فرستادم به وزارت کشور یک هم برای جناب دکتر مصدق ولی باز هم دفن شد من معتقدم در این مملکت وکلایی که انتخاب میکنند نمیشود شرایطی مثل دیپلم، ابتدایی، سیکل اول سیکل دوم، لیسانس و دکتری برایش قائل شد و بگوییم آن کسانی را که برای انجمن شهر انتهاب میکنیم باید مثلاً لیسانسیه باشند برای مجلس که انتخاب میکنیم باید دکتر باشد در هیچ جای دنیا این رویه نیست مگر برای مجالس اعیانی مثلاً مجلس شیوخ و مجلس سنا که ممکن ایت یک شرایط علمیو چیزهای دیگری قائل شد وکیلی که برای ملت در یک جایی انتخاب میشود، اعزام میشود همچو شرایطی در هیچ جای دنیا برایش نمیگذارند چه انجمن شهر باشد، چه انجمن ایالتی باشد چه مجلس شورای ملی باشد من فکر کردم اگر دایره عمل را ما کوچک بگیریم حالا نظر این است که هر صد هزار نفر یک نفر وکیل انتخاب بکنند البته بعضی جاها هست که عدهشان خیلی کنتر از صدهزار نفراست و یک وکیل دارند مثلاً نائین حوزهای است که عدهاش خیلی کمتر است از صدهزار نفر ولی از صدر مشروطیت این حق را به آنها دادهاند بعضی جاها هست که چهار صد، پانصد هزار نفر جمعیت دارد و یک وکیل دارند آن روزی که آن طرح را نوشتهاند یا اطلاع از جمعیت نداشتهاند یا جمعیت تحول پیدا کرده است مثلاً در خوزستان، خرمشهر و آبادان. آبادان خودش سیصد هزار نفر جمعیت دارد خرمشهر هم همینطور یا اهواز در این قانون انتخابات ما اهواز یکی از شهرهای درجه دوم خوزستان است که انجمن فرعی در اهواز که مرکز استان است تشکیل میشود. جمعیتهایی که امروز آنجا تمرکز پیدا کرده آن روز نبوده ما بیاییم پایه را بگذاریم روی هرده هزار نفر بگوییم هر ده هزار نفر جمعیت یک وکیل انتخاب بکنند ولی این وکلا اعم هستند برای اینکه درکارهای انجمن شهر باشند یا انجمن استان باشند یا مجلس شورای ملی باشند فرض کنیم که نیشابور دارای صد هزار جمعیت است باید یک وکیل بفرستند تهران ده نفر انتخاب میکنند، هر ده هزار نفر یک نفر انتخاب میکنند ده نفر که انتخاب شدند مرکزشان میشود در شهر نیشابور بین خودشان یک نفری که برای کارهای مملکتی اصلح و انسب باشد انتخاب میکنند میفرستند اینجا برای مجلس شورای ملی یک نفر هم برای اینکه کارهای استان را اداره کند در نظر میگیرند میفرستند مشهد و هشت نفر دیگر هم برای خود انجمن محلی نیشابور که کارهای خود نیشابور را اداره کنند اگر این رویه را ما اتخاد کنیم فرض کنید مملکت ایران بیست میلیون جمعیتش است دو هزار نفر انتخاب میکنند شبکه تشکیلات وزارت کشور را به دو هزار بخش ده هزار نفری تقسیم میکنند هر بخش ده هزار نفری یک نفر را از بین خودشان انتخاب میکنند ده نفر در یک مرکزی جمع میشوند یک نفر را میفرستند تهران پس این دویست نفری که تهران میآیند هر کدامشان مسلم ۹ نفر دیگر موکل دارند که اینها عالمند فهمیدهاند و رأی دادهاند فرستادهاند اینجا و هریک از آنها لابد پارتی داشتهاند که انتخاب شدهاند. طرز انتخاب هم باید شکلی باشد که حکومت مرکزی نتواند اعمال قدرت کند به این ترتیب ۶ ماه پیش از اینکه انتخابات شروع بشود یک مأمور آمار مأمور وزارت کشور با کدخدای محل میروند آنجا کسانی که واجد حق انتخاب هستند مثل اینکه کوپن میدادن برای قند و شکر مثل اینکه اعلان میکنند بار نظاموظیفه میروند در آن بخش ده هزار نفری واجدین شرط را معین میکنند چه اشخاصی هستند این اشخاص دارای چه مشخصاتی هستند با سوادند بیسوادند دکترند لیسانسیهاند، دیپلمهاند عطارند بقالند مشخصاتشان را معلوم میکنند یک کارتی بدستشان میدهند که شما حق شرکت در انتخابات دوره بیستم را دارید شش ماه قبل از این انتخاب این کارت انتخابات را پخش میکنند در تمام ایران البته در ظرف یکی دو ماه این کار انجام میشود خیلی مهم نیست جنگ و نزاعی هم نیست که تو حق شرکت در انتخابات را داری یا نداری کتککاری هم در بین نیست پس از اینکه این کارتها را آقایان گرفتند موقع انتخابات دوهزار دفترچهای داریم که توی هر دفترچهای اسامی انتخابکننده آن حوزه تویش نوشته شده این دفترچه را برمیداریم میبریم آنجا بیست نفر از آنهایی که سنشان بیشتر است و سواد دارند، و در این دفترچه مشخص است. اینها را دفترچه را تحویلشان میدهند میگویند آقایان بین خودتان پنج نفر را برای انتخاب معلوم کنید البته نماینده دولت هم در آنجا نگاه میکند نظارت میکند در ظرف فاصله اینکه اوراق انتخابی پخش میشود تا آن موقعیکه اخذ رأی میشود کاندیدها توی سرهم میزنند هرچه التماس به هم باید بکنند هرچه به همدیگر باید تملق بگویند میگویند بالاخره کاندید مشخص میشود آن روز انتخاب در تمام ایران که یک روز باشد دو هزار نفر هستند که وکیل دارند این وکلا هر ده تایشان که در یک ناحیهای دور هم جمع شدهاند یکی را میفرستند به مجلس شورای ملی. ما باید تشکیلات اجتماعی مملکتمان را روی این اصل بگذاریم و این مرکزیتی که امروز برای خودمان قائل شدهایم این را به ولایات حق بدهیم. دولت مرکزی کارهایش محدود باشد به سیاست خارجی و کارهای عمومی یک کارهای کلی مملکت را باید مرکز بکند ولی فراش پست بندرعباس را که میخواهند متقاعدش کنند این را دیگر اداره تقاعد مرکز درش دخالتی نکند که بعد از اینکه نوه او هم مرده تازه بروند با مرکز مکاتبه کنند که تکلیفش معلوم شود باید به ولایات حق بدهیم که خودشان، خودشان را اداره کنند به مقدارکه دوهزار نفر از ولایات انتخاب میشوند دویست نفرشان را به تهران میفرستند دویست نفر برای معلم راهنما از تهران بروند آنجا با مشورت آن انجمنهای محلی خودشان را همینطوری که دولت در مقابل مجلس شورای ملی است آنهایی که از تهران برای راهنمایی به ولایات میروند در مقابل انجمنهای محلی مسئولند. هروقت سلب اعتماد از آنها کردند مرخصشان میکنند. باید کار را به دست مردم بسپاریم و طوری نباشد که اداره خودمان را به مردم تحمیل کنیم این طرز حکومت مشروطیت و دمگراسی را اگر خواسته باشیم عمل کنیم به عقیده من پایهاش را در انتخابات باید به این طرز شروع کنیم تا زودتر به مقصود برسیم و این وضع بلبشویی که فعلاً داریم از بین برود. (یادداشتی آقای ارباب فرستاد) جناب ارباب من تقصیری ندارم، تقصیر مال جناب وزیر دارایی است یک لایحهای را که فقط مال سه دوازدهم بوده و میخواستهاند یک تبصرهای بهش بچسبانند دیدهاند لایحه سه داوزدهم را نمیشود بهش تبصره بچسبانند اسمش را گذاشتهاند قانون بودجه و اعلیحضرت و رئیس دولت را هم اغفال کردهاند ولی این بودجه مملکتی نیست کلاه سر من نمیرود اگر دیگران غافل شدهاند من غافل نمیشوم من ازاین حقی که آئیننامه به من داده است که در بودجه کل در تمام مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میشود صحبت کرد من تا بنیه دارم تا قوه دارم این دردهارا برای مردم باید بگویم. من تقصیری ندارم اگر این را عوضش بکنند بگویند لایحه سه دوازدهم است من الساعه از این پشت میآیم پایین و به لایحه سه دوازدهم رأی موافق میدهم من دروغ تحویل نمیگیرم شوخی هم ندارم
مهندس ظفر- قدری هم راجع به بودجه صحبت بفرمایید.
رئیس- شما به عنوان موافق مشروط آمدهاید اینجا حالا این بیانات را میفرمایید فرمودید آئیننامه رعایت بشود آقا به عنوان موافق مشروط دارید پنج، شش ساعت صحبت میکنید.
حائریزاده- من میگویم این لایحه سه دوازدهم است.
رئیس- بنده همیشه میگذارم اشخاصی که به عنوان مخالف اسم نوشتهاند صحبت کنند و اشکالی نمیکنم
حائریزاده- من موافق مشروط هستم ولی این سه دوازدهم است این سه داوزدهم را دولت برود بودجهاش را بنویسد و بیاورند ولی کلاه سرما نگذارید من میگویم به دنیا اعلام میکنم که این کلاه است.
رئیس- به هر حال این یک بودجه چهار دیواری است که قبل از سال به مجلس داده شده است نواقصی هم دارد هیچ تردیدی ندارد ولی بهتر از عدم صرف است (صحیح است) یک مرتبه لا اقل این بودجه باید در موقع قانونی به مجلس آمده باشد به هر حال ولو غلط ولو ناقص باید تصویب بشود که این ترتیب یک دوازدهم از مملکت برداشته شود (صحیح است) به بیاناتتان ادامه بدهید
حائریزاده- اگر آقایان موافق نیستند من حرف بزنم را هم بکشم بروم بیرون من حرفهایم را میگویم. آمدن من به این مجلس در سایه روزنامه آقای دکتر بقایی رفیق من بود خدا شاهد است من شهوت حرف زدن ندارم، اصلاً حوصلهاش را ندارم من در آن موقعی که انتخابات تهران شروع شد من شرکت در انتخابات هم نکردم تردید داشتم که با این حال کسالت میتوانم بیایم به مجلس یا نمیتوانم بیایم
کار کنم رفیق محترم من آقای دکتر بقایی دیدم در سرلوحه روزنامه شاهد یک شرحی نوشته است مشعر باین معنی است که من به نفع سیزدهمی یک پولی گرفتهام و میخواهم بروم کنار دیدم که دشمنهای من هیچوقت یک همچو اتهامی به من نزده بودند که پسر دوست من مرحوم میرزا شهاب چنین تهمتی را به من زد من حاضر نشدم چنین تهمتی به من بزند و من اگر نخواسته باشم بیایم خواهند گفت که فلانی آمد و کرسی را به پول فروخت من با تمام نقاهتی که داشتم آمدم خدا شاهد است یک ساعت هم راضی نیستم ولی وظیفهام این است من معتقدم باید انجام وظیفه بشود تمام باید انجام وظیفه کنیم کلاه هم سر هم نگذاریم دروغ نگوییم ما به نام ملت اینجا حرف میزنیم ما خودمان چه کاره هستیم هیچ، ما به نام مردم این صحبت میکنیم در دنیا بودجه هم اصلی دارد یک اصولی دارد عایدات مملکت تمامش را باید در بودجه بنویسند دیون مملکت را بنویسند مطالبات را بنویسند فرض را بنویسند این میشود بودجه کل این بودجهای که میآورند وقتی است که تفریغ بودجه سال پیش را داده باشند نه اینکه بعد از چهل سال، پنجاه سال یک لایحه تفریغ بودجه مرحوم فروغی آورده و نمیدانیم که چه شده است. از روزی که سپهبد زاهدی آمده از ۲۸ مرداد سال پیش به این طرف این جناب وزیر دارایی این پولهایی که از خارجه گرفته کمکهای بلاعوض که گرفته یا مالیاتهایی که گرفته صورت آنها را نمیدانیم چکار کرده است؟ ما هیچ خبری نداریم من کسی که یک قدم اساسی بردارد چند دفعه تعظیمش میکنم زاهدی هیچ کمکی به من نکرده من دیدم چون این آدم در موقع قحطالرجال مملکت آمد من برایش احترام قائل هستم (احسنت) من از او توقع ندارم که مالیه چی خوب باشد قاضی خوبی باشد یک سربازیست ریسکی کرده خدمتی کرده من به او احترام میگذارم من حاضر نیستم دروغ را تحمل بکنم مجلس را مسخره بکنند که هر چه دلشان خواست بگویند مجلس هم صحیح است بگوید بنده اینکاره نیستم من زیر بار این حرفها نخواهم رفت اینجا با وکلا شوخی میکنند با مسخرهگی رفتار میکنند بنده این کاره نیستم (اردلان- توهین نکنید)
رئیس- کی با وکلا شوخی میکند؟ کسی جرأت اینکار را ندارد که مسخره بکند (عبدالصاحب صفایی- ما هم انکاره نیستیم) بفرمایید به بیاناتتان ادامه بدهید
حائریزاده- من عرضی نمیکنم من میروم (بعضی از نمایندگان- بفرمایید، بفرمایید) پس از بیانات ایشان برای جواب حرفهای ایشان من حق خودم را محفوظ میدارم.
رئیس- آقای وزیر دارایی (عمیدی نوری- بنده پیشنهاد دادهام) بله میدانم ولی بعد از جواب آقای وزیر دارایی مطرح میشود
وزیر دارایی- عرض کنم جناب آقای حائریزاده که تشریف آوردند پشت تریبون اولاً فرمودند اصول در مملکت رعایت نمیشود و روی عدم رعایت اصول طبق نتیجهای که خودشان استنتاج کردند مطالبی فرمودند آقای حائریزاده موافق دولت هستند و به عنوان موافق مشروط اسمنویسی کردهاند که بنده سراپا گوش بودم که آنی بودجهای که تقدیم شده (حائریزاده- سه دوازدهم) آقای موافق دولت چه ایراد و اعتراضی دارند که به بنده وزیردارایی مملکت و دولت بفرمایند که اصلاح بشود قاعدتاً بنده باید جواب آقای رضایی را بدهم ولی خیال میکنم بهتر است از جواب آقای حائریزاده شروع کنم ایشان در بیاناتشان یک فحش و توهین بشخص بنده، وزیر دارایی دادند و بنده آنها را عجالتاً به رعایت احترام سن ایشان و احترام مجلس جواب نمیدهم (احسنت) ایشان هم این انتظار و توقع را نداشته باشند که یک کسی که میآید صبح و شب جان میکند و در حدود فهم و توانایی خودش کار میکند و در نتیجه این فداکاری آقای حائری زاده در مملکت آرام و مرفه زندگی میکنند اینها همه را ندیده بگیرند ایشان مرد اصولی هستند و معتقدند که بالاخره دولت یک سلیداریته و مسئولیت مشترک دارد وزیر دارایی و وزیر بهداری و وزیر فرهنگ هیچ فرقی نمیکند (صحیح است) به خصوص در امر بودجه تماس مستقیم با تمام کارهای مملکت دارد نمیشود گفت که وزیر دارایی مسئول است و دیگران مسئول نیستند (صحیح است) فقط بنده با اجازه خودشان خواستم توجه ایشان را جلب کنم که بنده در حدود فهم خودم نفهمیدم که ایشان که اظهار علاقه به جناب آقای نخستوزیر میکنند این علاقه مبتنی بر چیست؟ افتخارات ایشان، این دولت و به عقیده بنده این مجلس چند کار مهم است که انجام داده یکی ایجاد رعایت روابط با دولت انگلستان و روشن کردن روابط سیاسی ایران که آقای حائری زاده مطلقاً با وجود انگلستان مخالفند چه برسد به رابطه بیشتر، دیگر حل قضیه نفت که یکی از مسائل بسیار پیچیده و غامض این مملکت بود و بنده خیال میکنم که در حل این قضیه بنده لااقل یک سهم ناچیزی دارم (صحیح است) زحمت کشیدهام خودم را سپر بالا کردهام و ازآقای حائریزاده فحش شنیدهام و نوکر انگلیس شدهام ایشان با آن هم که مخالفند یک کار دیگر این دولت لایحه تحصیل اعتبار بوده است که آقای حائریزاده با آن هم موافق نبودهاند اقدام دیگری پشتوانه اسکناس بوده ایشان با این هم مخالفت کردهاند آخرین اقدامیکه شده به عقیده بنده از نظر ایجاد احترام و اعتبار در خارج برای مملکت ایران است بودجه است که هیچ وقت بودجهاش به موقع نگذشته و یک دولتی که هیچوقت بودجه مرتب ندارد یعنی مالیه مرتب ندارد اعتباری ندارد این هم مخالفند بنده میخواهم ببینم که علاقه ایشان به جناب آقای نخستوزیر و دولت ایشان روی چیست علاقه شخصی است؟ و الّا من حیث نخستوزیر و رئیس دولت بنده نمیدانم اگر خدای نخواسته یک روزی ایشان مخالف سرسخت بشوند چه میکنند (مشایخی- امنیت را هم بفرمایید) بنده عجالتاً این قسمت را میگذارم برای آخر. برای آنکه نمیخواهم تشنج ایجاد کنم بنده خیال میکنم که نماینده اقلیت ولو اینکه مخالف باشد نمیگوید که وزیر دارایی مملکت که بودجه را آورده در هیئت دولت با همکاران خودش مبارزه کرده، ایجاد دلخوری کرده این بودجه را تصویب کرده امضا کرده بگوید وزیردارایی شخص اول مملکت اعلیحضرت را اغفال کرده، رئیسالوزرا را اغفال کرده تمام افراد این مملکت را اغفال کرده است فقط در این وسط یک نفر متوجه شده و نخواسته اغفال بشود که آن هم آقای حائریزاده است حالا بنده نمیدانم اگر سنت پارلمانی و رویه پارلمانی این است؟ من حرفی ندارم ولی علیایحال بنده آن روزی که مسئولیت وزارت دارای را قبول کردم پیه تمام اینها را به تنم مالیدم (پورسرتیپ- همانطوری که فرمودید بنا شد از این حرفها صرفنظر کنید) بنده خیال میکنم که کار مثبت کردن همیشه در این مملکت توأم بوده است با قحش خوردن و ناسزا شنیدن در صورتی که تمام بدبختیهای این مملکت ناشی از منفی بافی و سابوتاژ عمدی یا غیرعمدی بوده است و بنده باید یک مرتبه دیگر بگویم در این مجلس لااقل ما برخوردار بودهایم از لطف و توجه آقایان که توانستهایم چند تا کار مثبت انجام بدهیم و بنده امیدوارم این یک طلیعهای باشد برای اینکه بتوانیم در سایه عملیات مثبت یک کارهای مفیدی برای مملکت انجام بدهیم. بنده هر قدر میخواهم این مطلب را نگویم نمیتوانم کتمان کنم که لااقل بنده متعلق به نسل فعلی هستم حالا نمیخواهم ادعای جوانی بکنم آیا انصاف است که اشخاصی که سالیان دراز به عناوین مختلف در این مملکت یا وکیل بودهاند یا قاضی علی رتبه بودهاند یا بالاخره مشاور دولت بودهاند مدعی بشوند که تمام این بدبختیها را بنده وزیر دارایی ایجاد کردهام آقای حائریزاده عمری در سیاست بودهاند و بنده خودم وقتی شاگرد مدرسه بودم در همین لژ تماشاچیان ناظر بودم عملیات ایشان را که در اقلیت بودند که با سردار سپه که در آن موقع وزیر جنگ بودند مخالفت شدید میکردند و بنده اینطور استنتاج کردم الان که اصولاً مخالفت با ایشان هم روی اصول نبود برای اینکه مرحوم اعلیحضرت یک مردی بودند مثبت و کاربر و بالاخره استقامت کردند و کارهای مثبتی برای مملکت انجام دادند (صحیح است- احسنت) به نظر بنده اگر واقعاً اشخاصی هستند که عاشق آزادی و دمکراسی هستند باید عملیاتی بکنند که خود به خود ایجاد آزادی بشود. هرج و مرج برای این است که آزادی را از بین ببرد هرج و مرج در امور مالی و تحول مملکت است که بالاخره مملکت را از بین میبرد (دکتر بینا- معنی آزادی را هنوز نفهمیدهاند) بنده که آزادیخواه نبودهام از بدو مشروطیت به عقیده ایشان بنده جزو مستبدین بودهام ولی جد بنده مظفرالدین شاه مشروطیت را به این مملکت دارد ایشان وقتی به من حمله میکنند میگویند همشیرهزاده محمد علی شاه خوب آقا بگو نوه مظفرالدین شاه است (خنده نمایندگان) (احسنت) عرض کنم برگردیم سربودجه ایشان ایراد کردند به بودجه که هر چه کنکاش کردند درآمد نفت را ندیدند به عقیده بنده سؤال میکردند به ایشان عرض میکردم درآمد نفت را مطابق تصمیم مجلس شورای ملی و قانونی که هست گداشتهایم برای کارهای عمرانی و تولیدی و به نظر بنده اگر واقعاً در قضاوت انصاف باشد و راه غرض پیموده نشود قضایا خیلی سهل حل میشود در موقع دفاع از نفت ایشان میگویند من چه گفتم؟ شما گفتید من نوکر انگلیس هستم بنده برای دفاع از خودم جوابی دادم تمام شد و رفت پیکارش ولی بنده حالا عذر میخواهم از سایر رفقای یزدی یزدیها کسانی هستند کینهتوز و لجوج و یک طرفه واگر خودشان به سی حمله کردند این حمله به جاست ولی اگر طرف دفاع و یا حمله کرد بیجاست. (ارباب- اینطورها هم نیست) این بودجه ۱۳۳۴ فرق زیادی با بودجه سابق ندارد آقای حائریزاده فرمودند برای اینکه بودجه حسابی داده بشود باید تفریغ بودجه سال گذشته را بیاورید تا معلوم شود بنده چه کردهام بنده در هیچ کتابی همچو چیزی را ندیدهام شاید در آن موقعی که بنده تحصیل میکردم در مدرسه حقوق دری حقهبازی و دروغگویی بوده به هر حال بنده در کتاب بودجه چنین چیزی ندیدهام که اگر یک دولتی تفریغ بودجه را نیاورد حق ندارد بودجه بیاورد پس بنابر این آن مخارج جاری آن قدر باید بماند تا تفریغ بودجه بیاورند بنده سؤال میکنم در دوره پانزدهم و شانزدهم و هفدهم که آقای حائریزاده وکیل بودند تفریغ بودجه آوردهاند؟ سالیان دراز است این مملکت نه حساب دارد نه بودجه دارد تفریغ
بودجه هم ندارد فقط چون بنده وزیر دارایی هستم اگر لایحه تفریغ بودجه نیاورم باید دودستی توی سربنده بزنند بنده خودم این مطلب را گفتم که آقا باید بودجه را رسیدگی کرد و اگرخوب نبود باید زد به سر وزیر دارایی ایشان از این حرف استفاده کردند تازه میخواهند حساب صاف کنند که نتنجه بگیرند بنده حرفی ندارم باید به بودجه رسیدگی کرد اگر این بودجه مجعول است، خراب است خوب به عقیده بنده باید رد کرد علیایحال به عقیده بنده شرط دادن لایحه تفریغ بودجه را قبلاً بدهند دیوان محاسبات را فلج کردهاند الان هم حساب و کتابی وزارت دارایی متأسفانه نسبت به حسابهای گذشته ندارد (اعاده اختیارات دیوان محاسبات را باید کرد، دیوان محاسبات را مجهز کرد و این حسابها را روشن کرد بنابراین از این جهت فرقی بین عمل فعلی این دولت و عملیات دولتهای گذشته نیست فرقی که در این بودجه هست و آقای مخبر هم در مقدمه بودجه ذکر کردهاند خود دولت هم ذکر کرده گفتیم آقایان درآمد عمرانی را از این بودجه خارج کردهایم و در قسمت کارها عمرانی، سازمان برنامه و دولت متعهد هستند که بودجههای عمرانی و تولیدی و بنگاههای دولتی را به عنوان بودجه ضمیمه بیاورند ایشان اگر قدری توجه میفرمودند یا تحقیق میکردند برایشان رفع اشکال میشد، همه جای دنیا یک بودجه اصلی است و یک بودجههای الحاقی و فرعی یا همه را باید گذاشت در یک بودجه و بودجه عمومی باشد یا این که بودجه را به شکل چهاردیواری آورد که بعد روی آن بود که فرعی ترتیب داده شود یکی از آقایان نمایندگان فرمودند مدتی معین کنند که دولت موظف باشد بودجه تفصیلی را بیاورد (صارمی- بنده بودم) این هم بد نیست و نظر ایشان است معمولاً وقتی بودجه مطرح میشود البته آقایان نمایندگان راجع به درآمد و هزینه صحبت میفرمایند در قسمت درآمدش همه جای دنیا طرفدار طبقات ضعیف هستند و میگویند از مالیاتهایی که شما پیشبینی کردهاید از غیر مستفیم بکاهید. برمستقیم بیفزایید که بالاخره طبقه محروم مملکت کمتر بهش تحمیل بشود ایشان در ضمن مرامنامه خودشان به قدری توضیحات دادندکه بنده نتیجه گرفتن آن مرامنامه را به جای این بودجه بنده قبول کنم و بردارم بیاورم و بنده خواستم راجع به این مرامنامه عرض بکنم که آتش به جان بنده بیفتد که این را به دست ایشان دادم یک وقتی که بنده درگوشه انزوا بودم فکر کردم که اگر یک دولتی یک روزی به وجود بیاید که بنده هم شرکت داشته باشم یا از رفقای بنده تشکیل بدهند بد نیست که سر فرصت مطالعهای بشود و یک برنامهای برای کار آن دولت تنظیم بشود بنده این برنامه را تنظیم کردم برای عدهای از رفقا هم فرستادم ایشان تشریف آوردهاند الهیه آنجا نشسته بودیم از اوضاع و احوال صحبت میکردیم گفتند شنیدهام که شما برنامهای تنظیم کردهاید عرض کردم بله یک همچو چیزی هست یک نسخه هم خدمت آقای حائریزاده تقدیم کردم ایشان آن برنامه را جرح و تعدیل کردند بعد هم گفتند به نام خودشان بالاخره یک روزی به ایشان عرض کردم که ما این مطالعاتی که میکنیم بیایید یک حزبی تشکیل بدهید همهاش نباید گفت آنها نالایق بودند شما بفرمایید یک دولتی تشکیل بدهید وای نظریات اصلاحی را اجرا کنید گفتند من اهل نخستوزیر شدن نیستم به علاوه روح من سازگار با اکثریت نیست باید من رل اقلیت را بازی کنم خوب من انصاف میخواهم وقتی که یک کسی روحش حاضر نیست برای اینکه در یک تیپی کار کند چطور ممکن است کار مثبت بکند بنده در ضمن میخواهم جسارت کنم تمام گذشته سیاسی ایشان را کسانی که مسنتر از بنده هستند میدانند که ایشان اساساً با کسی نمیسازند دلیل و مدرک هم لازم نیست برای اینکه مدعی هستند آزادیخواه میباشند به عقیده بنده دیکتاتور به تمام معنی هستند دیکتاتور این نیست که بیاید در مملکت دیکتاتوری کند یک فردی هم ممکن است در تمام اعمال و رفتار خصوصی خودش هم دیکتاتور باشد به نظر من این فرد دیکتاتور است خوب آقا این وزیر را بزنید بیرون کنید یعنی چه اینجا جای منطق و استدلال است شما با استدلال بنده را محکوم کنید بنده با زور نیامدهام اینجا بنشینم برای بنده این افتخار بس است که یک عدهای معتقدند بنده در این کارهایی که شده است یک سهم ناچیزی دارم بنده نیامدهام به این صندلی بچسبم و بنشینم تمام این توهینها را قبول کنم و مسؤل هستم گذشتگان هم باشم از زمان فتحعلیشاه قاجار بنده مسئول هستم تا حالا که جد و آباد بنده فلان کار را کرده خوب جد و آباد ایشان هم ممکن است در یزد یک عدهای را استثمار کرده باشند اینکه راه و روال کار نیست به علاوه این مقامات به عقیده بنده باید یک شأن و منزلتی دارد؟ که انسان به جای انتقاد متین و مستدل هی فحش بشنود که چرا اینکار را کردی و اینکار را نکردی عجیبتر اینکه ایشان مشاور دولت هستند اینطورکه خودشان میگویند با بنده که مشورت نکردهاند وای به حال دولتی که مشاورش مثل آقای حائریزاده باشد ایشان موافقتشان این است که دولت این بودجه را پس بگیرد و برود یک بودجه دیگری بیاورد (عمیدی نوری- دولت که خودتان هستید اگر مشاور باشند مشاور هستند) فرمودند که این پولهایی که از آمریکا گرفتیم چه کردهایم بنده چندین بار لیست این خرجها را اینجا خواندم خدمت آقایان عرض کردم که این لیست محرمانه نیست در خزانه هم هست بالاخره بنده یک روزی چاپ و منتشر میکنم. این همه این موضوع را به رخ ما کشیدن یعنی چه؟ مگر این پول را بنده بردهام خوردم یا خزانه مملکت را بنده غارت کردهام این حسابهای بنده روشن است بفرمایید برسید ببنید مگر خزانهداری بدون تعهد خرج بدون بودجه مصوب میتواند یکشاهی بپردازد؟ بنده هم یک چنین اسنادی را میتوانم امضا کنم؟ تمام این مخارج در هیئت دولت تصویب میشود و تصویبنامه دارد و بنده هم امضا کردهام در یک موردی بنده مجرم هستم که تصویبنامه مأموریت ایشان را به خارج امضا کردم که بعد تشریف آوردهاند و این ارمغان را برای بنده آوردهاند که در هامبورگ اینطور در دمشق اینطور امیدوارم که یک مسافرت دیگری بفرمایند و یک ارمغانهای مفیدتری بیاورند ایشان طالب اطلاع و تحصیل هستند در هر سنی هم میشود اطلاعات را تحصیل کرد ایشان بیایند و گزارششان را بدهند عرض کنم راجع به مالیات املاک مزروعی بنده با ایشان صد درصد موافق هستم چون اگر نسبت به بنده کم مرحمتی فرمودند ولی یک مطالب بسیار صحیحی هم در مطالعات برنامه ایشان بود چون برنامه ایشان یک قسمتش با برنامه بنده مشترک است بنده مخالفتی ندارم تولید مملکت را باید تشویق کرد باید سعی کرد املاک آباد شود و تحمیل مالیات به کارهای تولیدی حتیالمقدور کمتر بشود تا تولید مملکت بالا برود و خود ایشان مسبوق هستند که بنده در این قسمت شاید یک قدری تندروی هم کردهام و همیشه مدافع طبقات مالیات بده بودهام چون معتقدم باید عدالت باشد در مالیات صحبت در این نیست که ما برویم هرکس هرچی دارد بگیریم و خرج کنیم و هرکار میخواهیم بکنیم بنابراین لایحه املاک مزروعی را بعد از یک دو ماه زحمت و مطالعه و مشورت با آقایان تنظیم کردم و تقدیم کمیسیون مشترک شده است راجع به مالیات بردرآمد و سایر مالیاتها هم اقداماتی شده است که هم اصولش ساده بشود و هم تحمیل بر اشخاصی که مولد ثروت هستند و فعال هستند کمتر بشود گویا ایشان لایحهای را که از کمیسیون گذشت و ابلاغ شد مطالعه نفرمودهاند در آنجا عدهای از این دستگاههای تولید و شرکتها از مالیات بردرآمد و سایرعوارض معاف شدهاند و بنده خیال میکنم که یک دولتی با این بودجه فقیر خودش بیش از این نمیتوانست مساعدت بکند (صحیح است) عرض کنم ایشان فرمودند این بودجه سه دوازدهم است که به اینصورت درآوردهاند و یک تبصرهای هم دارد که میخواهند حسابها را شلوغ و پلوغ کنند بنده نفهمیدم که بنده وزیر دارایی یا یک وزیر دارایی دیگر چه علاقهای دارد و چه نفعی دارد که بیاید از شخص اول مملکت گرفته تا همه را اغفال بکند که این بودجه بگذرد اگر میخواهیم بودجه بگذرد برای این است که اگر این بودجه گذشت چرخ مملکت بهتر راه بیافتد حساب و کتاب روشنتر میشود و این به نفع مملکت است و بنده شخصاً معتقد هستم و به کرات هم عرض کردهام که یک دولت باید مرکب از افرادی باشد که همه برای مملکت کار کنند ما همهمان برای مردم و مملکت زحمت میکشیم بنده میخواهم بگویم تا وقتی بنده وزیردارایی هستم کار خوب میکنم و باید هم کار خوب بکنم وظیفهام هست و بعد هم باید شالوده را طوری بریزیم که هر وزیردارایی که بعد آمد روی این رویه کارکند و پیش برود بنده هم یک فرد از افراد مملکت هستم والا مگر هر کاری که بکنم نفع بیشتری دارم؟ خیر غیر از همین حقوق چندرغاز که میگیرم چیز دیگری نیست بنابراین تبصرهای اینجا گذاشتهام راجع به اینکه این حسابها از تنخواه گردان گرفته شده و خرج شده به حساب قطعی برود یک قسمت زیادی از محاسبات مرکز و شهرستانها به همین علل معوق است (صارمی- با نظر کمیسیون بودجه) البته با نظرکمیسیون بودجه به علاوه این نسبت به گذشته است بنده که تمام عمرم وزیر دارایی نبودهام ایشان فرمودند که در زمان قوامالسلطنه بنده چنین و چنان بودم خوب یک عدهای شاهد هستند بنده واقعاً دلم نمیخواهد یک عدهای که از حیث سن و سابقه رهبر و راهنمای ما باید باشند اینطور در بین طبقه جوان مملکت ایجاد توهم بکنند که اینها از اول عمرشان مغرض بودند بنده میخواستم به ایشان عرض کنم که در زمان قوامالسلطنه در این دوره اخیر بنده رفیق بدبختی ایشان بودم ایشان وقتی دارای کبکبه بودند و زندگی نخستوزیری داشتند قوم و خویش خود بنده آقای مظفر فیروز بنده را راه نمیداد علاقهای نداشتم بروم و آقایان بودند لیدر بودند رئیس حزب بودند هرچه بودند ایشان فرمودند که به زور مرا به حزب بردند چه داعی داشت که به زور به حزب بردند گفتند بنده خودم با قوامالسلطنه مخالفت کردم که حزب دولتی نباید ساخت جناب آقای سردار
فاخر شاهد هستند که ما چند نفری بودیم میخواستیم قبلاً تشکیل حزبی بدهیم خانهای هم در خیابان صفیعلیشاه اجاره کردیم (بزرگ ابراهیمی- خانه نصرالملک اعتمادی) رفتیم یک عده از رفقای جوان جمع کردیم آئیننامه هم نوشتیم که حزبی تشکیل بدهیم بعد آقای قوامالسلطنه دیدند که آوردن و از چاله میدان، جمعیتی جمع کردن این مقیدتر است برای اینکه افراد زیادتر است و بیشتر به چشم میخورد و تا ما خبردار شدیم دیدیم رفتهاند حزب را تشکیل دادهاند اشخاصی را هم معین کردند و ما را کنار گذاشتهاند و بنده هم کنار رفتم و یک عدهای از آن آقایان هم در انتخابات محروم شدند یکی آقای تیمورتاش است بالاخره هم توفیق حاصل نکردند که در دوره پانزدهم ایشان انتخاب بشوند علیایحال بنده این افتخار را دارم که همیشه رفیق بدبختی رجال بودهام و سعی کردهام که هیچوقت آنها را ول نکنم تا آقایانی که در دوره پانزدهم اینجا بودن و بنده هم افتخارهمکاری داشتم میدانند وقتی قوامالسلطنه از پشت این تریبون رفت بنده بودم که تاپای درب با ایشان رفتم قطع نظر از بستگی چون یک علاقه سیاسی بود بنده با ایشان رفتم حالا نمیخواهم جسارت کنم آقای حائریزاده با کی تا آخر رفتند؟ عرض کنم راجع به درآمد قند و شکر فرمودند که این عوارض حیاتی بود برای کشور و صرف راه آهن میشد بعد معلوم نشد که چه شد ایشان اگر دقت میفرمودند در قسمت مربوط به گمرک و انحصارها درآمد گمرک محسوب میشد از تاریخی که ساختمان راهآهن قطع شد این درآمد رفت به حساب درآمد عمومیکشور حالا اگر فرض بفرمایید به عنوان مملکتی نوشته نشده است دلیل بر این نیست که دستگاههایی این را به جیب میریزند و توی حساب علیحدهای میریزند راجع به دریاچه ارومیه و رضاییه فرمودند این درآمدش میرود جزء درآمد راهآهن آذربایجان که الان کمک خرج هم میدهیم به کشتیرانی رضاییه چون درآمد سرشاری ندارد و مهم هم نیست آنچه درآمد کشور است چیزی نیست که در بودجه درآمد مملکت منظور نشود ولی درآمد راهآهن اساساً بودجه علیحده دارد جمع و خرجش علیحده است و همانطوری که عرض کردم بنده با نظر ایشان موافق هستم که بودجه مملکت بایستی مبین کلیه درآمد و خرج مملکت باشد به همین جهت بنده خودم اصرار کردم والان هم گلاویز هستم با دستگاه دولت که این بودجه را بگیریم و بیاوریم تقدیم مجلس کنیم به دو جهت یکی اینکه وقتی بودجه مملکت را خارجیها میبینند خیال نکنند که بودجه مملکت همین است و درآمد و هزینه مملکت همین است در صورتی که ده برابر این مقدار خارج از بودجه است بنابراین یک مملکت مترقی نمیتواند درآمد و خرجش همین باشد پس بنابراین از نقطهنظر اشخاص داخل و خارج باید تمام اینها در یک بودجه جامعی منعکس بشود این یک اثر خاصی دارد از نظر وضع اعتبار خارجی مملکت (صارمی- از نظر نظارت مجلس) از نظر نظارت مجلس هم همینطور (تجدد- بفرمایید تا کی تهیه میشود) بنده سعی میکنم که هرچه زودتر همان نظری که آقایان دارند که یکی دو ماه به ما ضربالاجل بدهند بنده از این ضربالاجل استفاده میکنم و اینکار را میکنم عرض کنم در اصلاح امور مالی که ایشان ایراد کردند که ما اصلاح نکردیم و شاید امور مالیه ملکت را بدتر کردیم بنده نمیخواهم عرض کنم که ما یک کارهای فوقالعادهای کردهایم چون اصلاح امور مالیه مملکت اقتصاد مملکت حضور اعلیحضرت هم عرض کردهام زمان میخواهد، وقت و فرصت میخواهد و یک استمرار در سیاست میخواهد والا هر اصلاحی که میکنند اگر سلیقه مختلف درش اعمال بشود و متوقف بشود به جایی نخواهد رسید اینکه در این مدت ملاحظه میفرمایید مملکت به جای اینکه جلو برود عقب رفت دلیلش این بود که وضع ثابتی نبود و حالا که وضع ثابتی به وجود آمده امیدوارم ادامه پیدا بکند و حقیقتاً رویه ثابتی در سیاست باشد اینکارها شدنی است چون بنده شخصاً معتقدم که ایرانی نبوغ کافی دارد و اشخاص وطنپرست و مثبت در این مملکت به اندازهای هستند که بتواند این مملکت را به آن جایی که آرزوی همه است برسانند منتهی این فداکاری میخواهد و حقیقتاً حلم و حوصله میخواهد بنده باز خواستم عرض کنم که از بیانات ایشان اگر متأثر هستم عصبانی نیستم چون بنده معتقد به رژیم پارلمانی هستم معتقد به این هستم که بایستی بحث بشود و در همه جای دنیا سابقهدار که شاید اشخاص مخالف خیلی تندتر رفتهاند و خیلی حملاتشان شدیدتر بوده است و شاید در مخالفت در سایر جاهای دنیا تهمت و افترا هم هست ولی اشخاصی که میخواهند در این مملکت زحمت بکشند و کار مثبت بکنند ابداً نباید یأس پیدا کنند حالا ممکن است واقعاً در اثر گفت و شنود و زد وخود و این ترتیبات فرسوده بشویم کما اینکه در این دولت در کابینه به تصدق جناب آقای دکتر صالح همه دارند یواش یواش مریض میشوند و بنده را اگر چشم نزنند با اینکه صبح تا شب گرفتار هستم معهذا روی اعصاب خودم را سرپا نگهداشتهام و بنده خیال میکنم اگر صحت و سلامتی را هم از دست بدهم برای خدمت به این مملکت اهمیتی ندارد (احسنت) تمام اشخاصی که خدمت کردهاند لااقل در زنده بودن خودشان انتظار پاداش نداشتهاند در همه جای دنیا همینطور هستند بنابراین به نظر بنده تألم و تأثر به هیچوجه لزومی ندارد بنده خواستم تشکر کنم از آقایان که اینجا تشریف دارند در سرسرا یک عده از آقایان صحبت میکردند که در سایر ممالک از شب تا صبح نشستهاند و قوانین مهم را تصویب فرمودهاند اگر اعلیحضرت همایونی هم تأکید فرمودند برای تصویب بودجه این موضوع نباید دلیل بشود که آقای حائریزاده بفرمایند که ما زیر اراده شخص برویم (دکتر بینا- اشتباه کردند) و بنده خیال میکنم که اعلیحضرت همایونی که وظیفه مملکت داریشان راهنمایی است این نظر خوبی است که ایشان از این مسافرتی که برگشتند و تبلیغاتی برله مملکت کردهاند و به نفع مملکت کردهاند و فهماندهاند که ملت ایران و مجلس ایران آماده برای کار و فعالیت است البته انتظار و توقع دارند که این نمونه فعالیت را دیگران به بینند آخر ما خودمان که تنها نیستیم درخارج از سرحدات مملکت هم اشخاصی ناظر عملیات ما هستند اگر جلب سرمایههای خارجی با این عجله و شتاب میخواهیم بگذرانیم یکی از موجبات جلب سرمایههای خارجی نظم در امورمالی است مملکتی که مالیهاش مرتب نیست و نظمی ندارد چطور میتواند سرمایه خارجی را به این مملکت بیاورد بنابراین موضوع تأکید اعلیحضرت همایونی را باید این طور تلقی کرد که ایشان انتظار دارند، توقع دارند که افراد این مملکت که دولت و مجلس هستند بنشینند کارکنند و در اثر فعلیت و برنامه و کارخودشان بتوانند برنامههای عملی را اجرا کنند و متأسفانه ما خیلی عقب هستیم و باید جبران کنیم و راه جبرانش به عقیده بنده کار کردن است در خاتمه خواستم از آقایان تشکر کنم که صبر و حوصله تأمل فرمودند و اگرچند ساعت دیگری تأمل بفرمایند که این موضوع خاتمه پیدا کند خیال میکنم در مجلس سابقه ندارد چنین کاری شده باشد و یک افتخاری برافتخارات این مجلس افزوده شده است. (احسنت)
رئیس- پیشنهاد کفایت مذاکرات رسیده است قرائت میشود.
(به شرح ذیل قرائت شد)
پیشنهاد میکنم که پس از استماع نظر یک موافق و مخالف مذاکرات کافی باشد عمیدی نوری
رئیس- آقای عمیدی نوری
عمیدی نوری- بنده آنچه که در گزارش کمیسیون بودجه مطالعه کردم به نظرم آمد با توجه و مطالعهای که آقایان محترم در متن لایحه، مقدمه و همچنین در ماده واحده و تبصرهها فرمودهاند مطلب خیلی روشن شده و مثل اینکه حاجتی به بحث طولانی ندارد و قسمتهایی که به عنوان مخالف و موافق در مجلس بخث شد از صبح تا به حال به نحوی که آقایان ملاحظه فرمودهاند بحث در امورات مملکت بود (دکتر جزایری- اصلاً راجع به بودجه صحبت نشد) مثل اینکه آقایان موافقین و مخالفین که بحث فرمودند قانع هستند و معتقد هستند که باید طبق قانون اساسی بودجه مملکتی قبل از حلول سال جدید گذشته و به تصویب رسیده باشد و به همین نظر یک مذاکرات کلی از نظر اصلاحات عمومی مملکتی فرمودند و البته جای سپاسگذاری و امتنان هم هست و توضیحاتی هم که جناب آقای وزیر دارایی فرمودند قسمتی از آن نکات را روشن کردند در این بودجه بنده میبینم همانطور که بحث شد یک اجازه اخذ مالیاها و عواید هست برای سال آینده که قطعاً آقایان نمایندگان محترم مایل هستند که قوانین مالیاتی و قوانین درآمدها اجرا بشود و یک مادهای هست در قسمت خرج که آن مربوط به حقوق ادارات و هزینههای مستمر جاری است که آنچه تا به حال
رئیس- آقا شما در اصل موضوع میفرمایید؟
عمیدی نوری- بنده از نظر اینکه مذاکرات کافی است لزومش را دارم عرض میکنم و عرض میکنم که این همان مطلبی است که آقایان به صورت یک دوازدهم و دو دوازدهم و سه دوازدهم آقایان نمایندگان مجلس شورای ملی تصویب میفرمایند بنابراین چیز جدیدی نیست جز همان دخل و خرج که تابه حال از نظر مخارج مستمر ادارات بوده و از نظر اخذ عوارض به میزانی که تا به حال بوده است و این امری است که مجلس ملی قبلاً تصویب کرده است و به علاوه آنچه که بنده استنباط میکنم نکته باریک و مهمی نمانده که جای بحث داشته باشد اما این تفاوتی که بین دخل و خرج حاصل شده که در حدود ۲ میلیارد ریال است این هم محلش تأمین شده یعنی آقایان محترم خودتان قبلاً تصویب فرمودهاید ازآن ۳۲ میلیون دلار تأمین شود بابت مخارج کلی هم یک مبالغی اگر اضافی باشد البته تصویب آن هم با مجلس شورای ملی است بعد هم اقلامیکه ما این جا میبینیم اقلام مهمی برای عظمت کشور در قسمت خرج آن اضافه شده است مثلاً مهمترین خرجی که از نظر مملکت لازم است امنیت کشوراست.
رئیس- آقا جنابعالی که آمدهاید که درباره کفایت مذاکرات بفرمایید در اصل بودجه صحبت مکنید به این ترتیب نمیگذارید کار بشود بگذارید کسی که مخالف است صحبت کند.
عمیدی نوری- دلیلش را میخواهم عرض کنم، در قسمت فرهنگ بنده میبینم ۳ میلیارد اعتبار منظور شده که بنده با این کیفیت میبینم یک بودجه شافی و کافی است که حاجتی به بحث زیاد ندارد تقاضا
میکنم آقایان موافقت بفرمایید در کلیات به صورتی که بنده پیشنهاد کردم و تقاضا نمودم کفایت مذاکرات تصویب شود.
رئیس- کلیات ندارد یک ماده واحده بیش نیست. آقای شوشتری مخالفید بفرمایید.
شوشتری- بسمالله الرحمنالرحیم- در موقع طرح بودجه در همه چیز میشود صحبت کرد و نمایندگان محترم مجازند در اصل بودجه صحبت کنند بودجه مصدر است که در آن ۹ وجه بلکه ۲۷، ۲۸ وجه دیگر از آن مشتق میشود یعنی در موقع طرح بودجه در تمام موارد مختلف میتوان صحبت کرد در اعتبارات صورت دخل و خرج مملکت و وجوه دیگر که به طور کلی در همه چیز وقتی بودجه میآمد به مجلس نمایندگان محترم میتوانند روی آن صحبت کنند و در نظامنامه یا آئیننامه مجلس صراحت دارد که موافق و مخالف باید صحبت کنند من از آقایان محترم انصاف میخواهم که آیا موافق صحبت کرده است؟ آن آقا به عنوان موافق مشروط و آقای رضایی هم که مخالف بودند و روی کلیات آن فرمایشات را فرمودند و آقای حائریزاده هم همان بیانات را فرمودند باید از نظر موافق در پارلمان جواب داده شود، اینکه بگوییم مذاکرات کافی است و از صبح تا به حال آمدهایم عکسالعمل خارجیش را با بیاناتی که اعلیحضرت همایونی فرمودهاند چه میکنیم؟ بگذارید یک موافق هم صحبت کند، یک مخالف دیگر هم صحبت کند تا نگویند در شب عید بودجه را تند وتند آوردند و گذشت نه، باید به حال عادی بودجه مطرح شود و یک موافق و یک مخالف دیگر صحبت کنند یعنی یک موافق بیاید و جواب بدهد ولی آن وقت اگر بنا بشود در یک امر کلی وکلا نظرشان را نگویند، بگویید مذاکرات کافی است این کار به نظر من صحیح نیست بگذارید یک موافق هم حرف بزند و یک مخالف دیگر هم حرف بزند آن وقت رأی بگیریم بپیشنهاد کفایت مذاکرات
رئیس- رأی گرفته میشود بپیشنهاد کفایت مذاکرات آقایان موافقین قیام کنند (اکثر برخاستند) تصویب شد. پیشنهادات واصله قرائت میشود.
(به شرح ذیل قرائت شد)
مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی تبصره ذیل را در ماده واحده بودجه سال ۱۳۳۴ پیشنهاد مینماید:
تبصره- پیشنهاد اعتبار اضافی برای حقوق کارگزینی و مخارج اداری کلیه وزارتخانهها علاوه از مبالغ مصرحه در قانون بودجه ۱۳۳۴ در تمام مدت مذکور به کلی ممنوع است اردلان.
رئیس- آقای اردلان بفرمایید.
اردلان- اجازه بفرمایید آقایان بنده پیشنهاد را دو مرتبه بخوانم، تبصرهای که بنده علاوه کردم اضافه بشود این است: پیشنهاد اعتبار اضافی برای حقوق کارگزینی و مخارج اداری کلیه وزارتخانهها علاوه از مبالغ مصرحه در قانونه بودجه ۱۳۳۴ یعنی همین بودجهای را که حالا مجلس شورای ملی انشاءالله رأی خواهد داد در تمام مدت سال مذکور به کلی ممنوع است (صحیح است) اجازه بدهید توضیح عرض کنم. بودجه تعریفش این است که چند حقیقت باید داشته باشد، حقیقت اولش این است که خود جناب آقای وزیر دارایی هم فرمودند جامعیت است بهش میگویند اونیورسالیته یعنی باید تمام عایدات مملکت و مخارج مملکت و مخارج مملکت در یک لایحه گفته شده باشد که با جمع و خرج دو قلم از حیث درآمد و از حیث مخارج نمایندگان ملت بفهمند که ما کسر بودجه داریم یا علاوه داریم به علاوه فهمیده بشود که در این مملکت مردم چقدر مالیات میدهند حالا، این بودجههایی که تا به حال گذشته هیچوقت نه ملت ایران و نه وکلای مجلس توانستهاند یک جا بفهمند که عایدات ما چیست، مخارج ما چیست بنابراین آن تعریف صحیح بودجه که عبارت از جامعیت باشد در این لایحه نیست و بایستی گفت که این لایحه ناقص است، اما وجود ناقص مطابق گفته عقلا بهتر از عدم صرف است بنده خودم اگر به صورت مجلس مراجعه بفرمایید در ۶ یا ۷ ماه پیش عرض کردم که آقا کمیسیون بودجه و مجلس شورای ملی نمیتواند برای ۳۳ بودجه تفصیلی را تصویب کند بنابراین چهاردیواری را تصویب کنید و آخرش هم کمیسیون بودجه مساعدت کرد و به طور مناسبی بودجه ۳۳ را گذراندیم و باز عرض کردم که اگر اینطور باشد در فروردین ۳۴ باز محتاج یک دوازدهم خواهید بود حالا هم عرض میکنم اگر ما امشب فردا هر وقت البته بسته به نظر آقایان است بنشینیم و بودجه را تصویب کنیم خدمتی به این مملکت کرده این بنده با وجود اینکه این بودجه را ناقص میدانم ولی رأی به بودجه خواهم داد چون معتقد هستم همانطوری که دنیا عمل کرده است از ابتدا ما میگوییم این عایدات را داریم وآن را به وزارتخانهها میدهیم انشاءالله کمیسیون بودجه هم میتواند بودجه تفصیلی را بگذراند و یک کارهای خوبی هم بکند خیلی متشکر میشویم از آقایان که ما بفهمیم عایدات ما این است و خرجمان نسبت به وزارتخانهها این است و حالا اجازه میخواهم نسبت پیشنهاد خودم توضیحات سریعتر عرض کنم که آقایان نمایندگان بتوانند به این پیشنهاد بنده رأی بدهند یعنی همینطور که وکلا حق پیشنهاد مخارج ندارند دولت، هم برای این بودجه که پیشنهاد کرده به مجلس شورای ملی البته غیر از دو قلم یکی برای کارهای عمرانی و یا خدای نکرده یک اتفاقات غیر مترقبه که بنده منع نکردهام میتواند اعتباراتی بگیرد ولی برای وزارتخانهها که قائل شدید اینطور حقوق بگیرند و مخارج جاری آنها این است دیگر این آقای وزیردارایی یا هر وزیر دارایی دیگری که باشد در مقابل تقاضای اشخاص بتواند بگوید که مجلس شورای ملی قانون گذرانده و اعتبار زیادتری ما نمیتوانیم بدهیم اگر اینطور شد باور بفرمایید ما راحت میشویم والا تقاضاها فشارها التماسها هست که اگر دولت را وادار کنند یک لایحه اضافه آورد بنده میترسم که هیچیک از آقایان نتواند آن را رد کند و اگر در اقلیت میماند اما حالا میتوانیم این جرأت را داشته باشیم این حق را ندهیم و بگوییم این بودجه برای یکسال است و حق شما طبق این بودجهای است که حالا تصویب میکنیم.
رئیس- آقای شوشتری بفرمایید.
شوشتری- جناب آقای اردلان به عقیده من پیشنهادی که جنابعالی با حسننیت دادید در خود بودجه تأمین است زیرا بودجه اگر در مجلس شورای ملی به این کیفیت گذشت هیچ وزیر و مقامیحق ندارد یک دینار اضافی خرج کند (اردلان- لایحه تازه میآورند) زیرا اگرخرج کرد جرم کرده (اردلان- اینطور نیست) باید توضیح ازش خواست او را استیضاح کرد ولی جناب آقای اردلان. من با جنابعالی هم عقیده هستم با این اضافاتی که هی پرداخت میکنند و نمایندگان را در فشار میگذارند وزارتخانهها را در فشار میگذارند اصل فلسفه تدوین قانون استخدام بدون تردید از بین میرود و برای این منظور قانون استخدام را داریم اصلاح میکنیم اگر بنا بشود قانون استخدام مواجه بشود با عمل انجام شدهای هی اضافی اگر تمام عواید نفت و ده برابر آن را بتوانیم پیدا کنیم یک قدم عمرانی نمیتوانیم برداریم من با شما موافقم اگر بفرمایید که در تدوین قانون جدید استخدام به همین صورت فشار بیاورند همانطور که پریروز جلوی من را در توی این مجلس گرفتند که ما این قانون را قبول ندارم بیجا میکنند قبول ندارند موضوع ندارد قانون چیزی است که نمایندگان تصویب میکنند فلان نماینده کارمندان البته حق ندارد بگویدکه قانون استخدام را قبول نداریم آن وقت برخلاف قانون استخدام هی پایه را ببرند بالا دو هزار و هشتصد تومان سه هزارتومان
رئیس- پس شما دارید موافقت میکنید. ؟
شوشتری- خیر قربان این عبارت تأمین منظور نمیکند عبارت پیشنهاد ایشان در خود تبصره هست اگر بخواهید یک شاهی اضافی بدهید وزیر دارایی بعد از گذشتن این بودجه یک دینار اگر اضافه بدهم جرم است یا این پیشنهاد را پس بگیرید یا مشروط به آن بکنند که اگر اضافه را جرم است
رئیس- آقای وزیر دارایی بفرمایید
وزیردارایی- بنده با این که پیشنهاد جناب آقای اردلان را مفید میدانم ولی به نظرم میآید که برخلاف اصل است البته محظوراتی هست که وی تقاضا و فشار برویم ولی محدود کردن دولت که نباید یک پیشنهادی بدهد برای خرج اداری و پرسنلی به عقیده بنده این عمل در هیچ جا نیست چرا؟ برای اینکه تصویب کنند. این طرح مجلس شورای ملی است بنابراین باید مجلس این کار را نکند کمیسیون بودجه هم اجازه ندهد این درست است ولی یک همچو مادهای گذاردن در قانون معنایش این خواهد بود که خلاصه دستگاه دولت یا وزرا را به طور رسمیتأیید میکند که اینها هوسران هستند و این صحیح نیست به عقیده بنده این کار خوبی نیست همین قدر که بودجههای تفصیلی در کمیسیون بودجه تصویب شد اولاً بدون تصویب کمیسیون بودجه و مجلس اضافه خرجی محال است به کسی بدهند (صحیح است) و اگر احیاناً آوردند به عقیده بنده اولاً بایستی وزارت دارایی یا وزیر دارایی مطلقاً زیر این بار نرود و بعد هم مجلس تصویب نکنند (اردلان- مال یک سال است) درست است که مال یک سال است اگر اینطور در نظم بگیرید که اگر وزیری پیشنهادی بیاورد آقایان آن را رد کنید این اصولیتر است یک سال برای آزمایش گذاشتید عرض میکنم برای وزیر دارایی بسیار مفید است ولی از نظر اصل خوب نیست.
رئیس- توجه بفرمایید یک مرتبه دیگر قرائت میشود.
(به شرح سابق مجدداً قرائت شد)
رئیس- آقایانی که با این پیشنهاد موافقند بفرمایند (اکثر برخاستند)
تصویب شد پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح ذیل قرائت شد)
تبصره ذیل را در ماده واحده بودجه ۱۳۳۴ پیشنهاد مینماید
تبصره- دولت مکلف است بودجه کل انتفاعی و تولیدی و عمرانی ۱۳۳۴ را جمعاً و خرجاً از تاریخ تصویب این قانون در متد یک ماه (بعضی از نمایندگان- دو ماه) در مدت دو ماه به مجلس شورای ملی پیشنهاد نماید، اردلان
رئیس- آقای اردلان بفرمایید
دکتر بینا- توضیح ندارد
وزیر دارایی- سه ماه باشد.
دکتر بینا- وزیر دارایی قبول دارد.
اردلان- اولاً تمنی دارم آقایان سخاوتشان زیاد نشود که یک ماه یک ماه اضافه نفرمایند که آن وقت نتیجه نخواهد داد بنده در این باره قبلاً با جناب آقای وزیردارایی صحبت کردهام امیدوارم دیگر نکول نکنند در موافقت خودشان دلیلش هم باز همان بود که اول عرض کردم وقتی بودجه کل از مجلس میگذرد این اعتبار ما در دنیا است در این بودجه ما ۱۲ میلیارد درآمد داریم در صورتی که شاید درآمد ما ۴۰۰۳۰ میلیارد هم باشد اینها چیزی است که ملت ایران برای بنگاهها و سازمانهای دولتی میدهد و وقتی که ما خواسته باشیم بفهمانیم که ما دارای بودجه بزرگتری هستیم اعتبارات ما هم در دنیا بیشتر میشود این است که آقایان موافقت بفرمایند در ظرف دو ماه دولت مکلف باشد بودجههای عمرانی و تولیدی راه مجلس شورای ملی ییپیشنهاد نماید
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- بنده مخالفتی اصولاً ندارم ولی چون یک مقداری تعطیلات در پیش داریم آقای اردلان موافقت بفرمایند که دو ماه و نیم باشد که خدای نکرده اشکالی پیش نیاید و بنده بتوانم قبول کنم.
اردلان- خیلی خود باشد
رئیس- آقای اردلان با دو ماه و نیم موافقید؟
اردلان- بلی بلی
رئیس- چون آقای وزیر دارایی با دو ماه و نیم موافقت کردند بنابراین رأی میگیریم آقایانی که با این پیشنهاد موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح ذیل قرائت شد)
پیشنهاد میکنم جمله زیر به آخر تبصره ۱۵ اضافه شود: مأخذ حقوق بازنشستگی تا ۴۵ سال خدمت یک سیام حقوق دریافتی ضرب در سنوات خدمت خواهد بود دکتر بینا
رئیس- آقای دکتر بینا بفرمایید
دکتر بینا- بنده حتیالامکان پیشنهاد کم میدهم ولی در این قسمت که پیشنهاد دادهام روی یک موضوعی است هیچوقت ما فکرجوآنها و پیرها را نمیکنیم یا برای جوآنها حقوق کم میدهیم وقتی هم که پیر میشوند یک وسیله زندگی برای آنها درست نمیکنیم آقایان کارمندی که کار میکند ۳۰ سال ۴۰ سال ۵۰ سال خدمت میکند به دولت وقتی بازنشسته میشود مأخذ حقوق بازتشستگی که دریافت میدارد یک سیام حقوق اوست ضرب درسی در صورتی که ممکن است ۴۰ سال ۵۰ سال حقوق بازنشستگی داده باشد حالا یا آقای وزیر دارایی قبول کند که بعد از سی سال خدمت دیگر از کارمندان حقوق بازنشستگی نگیرند یا وقتی میگیرند یک سیام حقوقش ضرب در سنوات خدمتش بکنند معمولاً از هفتاد سال به آن طرف هم ما زندگی نمیکنیم با دو سال ۳ سال و ۵ سال هم به خزانه دولت ضرری نمیزند یک مشت کارمند علیل و پیری که میروند بازنشسته میشوند و خرج زیادی دارند اولاد زیاد دارند زندگیشان هم خوب نیست اقلاً از بازنشستگیشان میتوانند استفاده کنند و گمان نمیکنم در مجلس شورای ملی و رد موضوعی که واقعاً باعث سعادت و رفاه حال مردم است آقایان مخالفت کنند این منظور از این پیشنهاد بنده است و حالا بسته به نظر آقایان است.
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیردارایی- نظر آقای دکتر بینا صحیح است ولی بنده یک نگرانی دارم که اگر ما اینکار را بدون حساب کنیم ممکن است وضع صندوق بازنشستگی به هم بخورد چون یک تصمیمی راجع به بانک کارگشایی گرفته شد که برای جبران آن یک لایحه بنده آوردم اگر موافقت کنید چون بنده اصولاً موافقم از جهت اینکه یک کشمکشی ایجاد نشود لطمهای به صندوق بازنشستگی وارد نکند بنده قول میدهم یک مطالعهای بکنیم شاید یک قانون بهتری بیاوریم خدمت آقایان چون با این ترتیب میترسم خدای نکرده دچار اشتباه بشویم و بدتر بشود.
رئیس- پس میگیرید؟
دکتر بینا- اگرهم آقایان رأی ندهند بنده پس نمیگیرم.
رئیس- رأی گرفته میشود بپیشنهاد آقای دکتر بینا آقایانی که موافقند قیام بفرمایند (عده کمتری برخاستند) تصویب نشد. پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
تبصره- چنانچه اموال منقول و غیرمنقول هر یک از کارمندان دولت بیش از ۴ میلیون ریال باشد از خدمت دولت معاف خواهد شد. درخشش
رئیس- این وارد نیست
درخشش- اجازه بفرمایید بنده توضیحم را بدهم بعد پس میگیرم
رئیس- فقط قرائت میشود
درخشش- بنده این پیشنهاد را دادم که توضیح بدهم.
(به شرح ذیل قرائت شد)
تبصره- چنانچه اموال منقول و غیرمنقول هر یک از کارمندان دولت بیش از ۴ میلیون ریال باشد از خدمت دولت معاف خواهد شد در صورت احتیاج مفرط به کارمندانی که بیش از ۴ میلیون ریال دارایی داشته باشند وزارتخانه مربوطه میتواند با تصویب کمیسیون بودجه کارمند مزبور را در پست خود ابقاء نماید درخشش
رئیس- این وارد نیست
درخشش- اجازه بفرمایید توضیح بدهم. پس میگیرم.
رئیس- بنده عرض کردم وارد نیست که پس بگیرید چطور میشود رسیدگی کرد که چه کسی آن قدر دارد یا ندارد، پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح ذیل قرائت شد)
پیشنهاد میکنم جمله زیر به آخر تبصره ۲۰ اضافه شود: سن بازنشستگی در مورد استادان و دبیران و آموزگاران ۷۰ سال خواهد بود. دکتر بینا
رئیس- آقای دکتربنیا بفرمایید
دکتر بینا- در قسمت تعلیماتی در تمام دنیای متمدن معلمین بعد از ۵۰ سال یا ۶۰ سال مطالعات و دقت و تحقیق مستمر آنها به ثمر حقیقی میرسد و شاگردان معمولاً در مدرسه و یا در دانشکده از مطالعات استادان پیر و سالخورده خود استفاده مینمایند و برای اینکه از مطالعات و دقت و تحقیقات استادان استفاده بیشتری بکنند بنده ازآقای وزیر دارایی استدعا میکنم این قسمت را قبول بفرمایند برای اینکه معلمین قبل از سن ۵۰ و ۶۰ سالگی آن دقت و مطالعه را ندارند برای قسمت تعلیماتی و همین که دارای آن تحقیقات شدند موقع بازنشستگی را به ۷۰ سال گذاشتهام اگر مخالفی نیست موافقت بفرمایید که استادان و دانشیاران و دبیران و آموزگارانی که مطالعهشان بیشتر میشود بتوانند استفاده کنند.
رئیس- آقای شوشتری
شوشتری- بنده با معذرت از جناب آقای دکتربینا به نظرم بازداریم از آن روال اصلی و دور اساسی خارج میشویم، و این پیشنهاد جایش اینجا نیست در قانون استخدام که میآید و قانون بازنشستگی که میآید نمایندگان محترم چه راجع به استاد و چه راجع به دبیر یا آموزگار چه راجع به پزشک و دکتر آنجا اظهارنظر بفرمایید اگر اینطور دور و تسلسل پیدا کند از این قبیل چیزها یاد میشود با ارادتی که به آقای دکتر بینا دارم استدعا میکنم که این پیشنهاد خودشان را پس بگیرند
دکتربینا- آقای وزیر دارایی اگر این پیشنهاد را قبول نفرمایید دانشکدهها عالم نخواهد داشت تمام معلمین از ۶۵ سال به بالا هستند.
رئیس- رأی گرفته میشود به پیشنهاد آقای دکتر بینا آقایان موافقین قیام بفرمایند (عده کمتری برخاستند) تصویب نشد پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح ذیل قرائت شد)
پیشنهاد مینمایم درتبصره ۲ بعد از جمله از مادهای به ماده دیگر اینطور اصلاح شود: «بدون پیشنهاد وزارت دارایی و تصویب کمیسیون بودجه مجاز نبوده الی آخر»
رئیس- آقای جلیلی بفرمایید
جلیلی- در تبصره ۲ این قانون نوشته شده: «نقل و انتقالات اعتباراتی که در فصول و مواد هر یک از بودجههای جزو سال ۳۴ وزارتخانهها واردات کل و بنگاههایی که به تصویب رسیده از مادهای به ماده دیگر بدون موافقت وزارت دارایی مجاز نبوده»
بنده میخواهم عرض کنم نقل و انتقال این اعتباراتی را که در فصول تصویبی بودجههای وزارتخانهها انجام میشود کمیسیون بودجه مجلس شورای ملی هم تصویب کند حلاجی کند تا معلوم گردد که به چه مصرفی میرسد چون در بودجههای سابق هم همینطور بود و در کمیسیون بودجه تصویب میشد حالا هم اگر میخواستیم یک اعتباری را از یک محلی به محل دیگری انتقال بدهیم با پیشنهاد و موافقت وزارت دارایی باشد و با تصویب کمیسیون بودجه و اطلاع کمیسیونها در این کار باشد بنده استدعا میکنم که آقای وزیر دارایی موافقت بفرمایند اینکار به نفع مملکت است (نراقی- تبصره ۲ پیشبینی کرده) در تبصره فقط موافقت وزارت دارایی است بنده پیشنهاد کردهام بعد از موافقت وزارت دارایی به تصویب کمیسیون بودجه هم برسد
رئیس- آقای مخبر بفرمایید
مشایخی (مخبرکیمیسیون)- بنده در نظر داشتم که راجع به بودجه و عمل
کمیسیون بودجه عرایض بکنم البته چون فعلاً تبصرهها مطرح است از نظر کلی عرضی نمیکنم و در پایان اجازه میخواهم که مقام ریاست هم اجازه مقام ریاست هم اجازه بفرمایند که بعداً درباره روش کمیسیون بودجه عرض بکنم اما راجع به این تبصره این تبصره به دو قسمت تقسیم میشود یکی نقل و انتقالات اعتبارات کارگزینی است و در ذیل این تبصره به طور کلی ذکر شده که نقل و انتقالات به طورکلی ممنوع است یعنی برای استفاده حقوق کارمند نمیشود از مادهای آورد به این ماده اضافه کرد و یا یک کسی را استخدام جدید کرد یا بالاخره روشی اتخاذ کرد که کارد مستخدمین بالا برود پس بنابراین نظر جناب آقای جلیلی از نظر کلی که وزارتخانهها نتوانند افراط بکنند و خرج در این قسمت تأمین شده است اما در قسمت اول هم گفته شده است که نقل و انتقال از مادهای به ماده دیگر باید با موافقت وزارت دارایی باشد، آقایانی در قانون محاسبات عمومی یک اصلی هست برای تصویب بودجه عمومی یک اصلی هم هست برای اجرای بودجه در تمام دنیا با وزارت دارایی است این یک اصلی است که در تمام دنیا مورد قبول ومورد احترام است ووزارت دارایی مسئول دخل وخرج مملکت است و اگر بنا بشود هر قسمت جزئی را به کمیسیون بودجه بیاورند ممکن است کارها متوقف شود مثلاً یکی از مواد بودجه اعتباراتی برای سوخت و روشنایی است ممکن است در نتیجه یک حوادثی قیمت و هزینه روشنایی ترقی بکند وزارت دارایی احتیاج دارد به اینکه یک کمکی بکند از محل دیگری به این اعتبار این را باید بتوانند از آن ماده استفاده کنند برای تأمین کسر خرجی که در یکی از مواد مالی مملکت ایجاد بشود بنابراین این نظارت به معنای واقعی حق وزیر است و وزیر دارایی عمل خواهد کرد و آمدن موضوعات کوچک به کمیسیون بودجه به نظر من نقض غرض است و با قانون محاسبات عمومی هم منافات دارد مضافاً به اینکه نقل و انتقالات کارگزینی را در خود بودجه منع کردهاند و با این توضیحات که نظرشان تأمین شده بنده تقاضا میکنم پیشنهادشان را پس بگیرند
جلیلی- بنده پس نمیگیرم ممکن است اعتبار ساختمان را به مصرف دیگری برسانند.
چند نفر از نمایندگان- پیشنهاد خوب است
رئیس- تبصره ۲ با اصلاحی که طبق پیشنهاد آقای جلیلی میشود قرائت میشود
(به شرح ذیل قرائت شد)
تبصره ۲- نقل و انتقال اعتباراتی که در فصول و مواد هر یک از بودجههای جزء سال ۱۳۳۴ وزارتخانهها و ادارات کل و بنگاهها که به تصویب کمیسیون بودجه رسیده از مادهای به ماده دیگر بدون پیشنهاد وزارت دارایی و تصویب کمیسیون بودجه مجاز نبوده و به هر حال نقل و انتقالات اعتبارات کارگزینی به مواد هزینههای اداری و سایر مخارج و برعکس در بودجههای تفصیلی ممنوع است.
رئیس- آقای وزیری دارایی بفرمایید
وزیر دارایی- عرض کنم نقل و انتقال را از نظر کارگزینی ممنوع کردهایم و دلیلش هم این بود که قسمت عمده اعتبارات مواد یک و دو که قسمت کارگزینی است اما یک موادی برای سوخت و روشنایی و آب و یخ که اغلب اوقات نمیشود برآورد قطعی کرد گفت ۵۰ تومان صد تومان که در این ماده گذاشته صددرصد کافی است و در سابق هم مرسوم بوده است که برای نقل و انتقال این جور موارد در وزازتخانهها اصلاح بودجه صادر میکنند اگر بنا بشود تمام اصلاح بودجه را گاهی ممکن است ۲۰۰، ۳۰۰ تا بشود به کمیسیون بودجه بیاورند نمیشود میخواستم آقایان توجه بفرمایند در این تبصرههایی که گذاشته شده است حد اعلای مضیقه را برای وزارتخانهها در نظر گرفتهایم اما باید معتقد بیک اصلی باشیم که عرض کردم اسباب فلج شدن کار نشود اگر سوخت تمام شده باشد اعتبار یخ نباشد از آن اعتبار آب مشروب هم بشود مبالغی استفاده کرد جون برای دویست و یا سیصد تومان اضافه یا کسر نمیشود بودجه را محدودش کرد خواستم جناب آقای جلیلی هم توجه بفرمایند، اما در قسمتهای کارگزینی قسمت ۱ و ۲ در این قسمتها نظر آقای جلیلی تأمین شده است بوجه بفرمایید که مضیقه ایجاد نشود
رئیس- رأی گرفته میشود به پیشنهاد آقای جلیلی (صدرزاده- بفرمایید قرائت شود) دو مرتبه قرائت میشود
جلیلی- آقای وزیر دارایی همهاش اعتبار یخ و اینها نیست
(به شرح سابق قرائت شد)
رئیس- آقایان موافقین با این پیشنهاد قیام بفرمایند (عده کمتری برخاستند) تصویب نشد پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح ذیل قرائت شد)
پیشنهاد مینمایم تبصره ۱۹ به این ترتیب اصلاح شود: «از مجموع اعتبارات عمرانی و تولید کشور ۵۰ درصد آن برای کارهای عمرانی و تولید کشور لااقل پنجاه درصد آن برای کارهای عمرانی و تولیدی شهرستانها و بخشها تخصیص و به نسبت لزوم و احتیاجات بین آنها تقسیم الی آخر. صدرزاده، صارمی (یک نفر از نمایندگان- بودجه عمرانی که هنوز نیامده)
رئیس- آقای صدرزاده بفرمایید.
صدرزاده- استدعا میکنم آقایان راجع به این پیشنهاد یک توجهی بفرمایید، اولاً تقسیم به تناسب جمعیت نیست که این اعتبارات میان افراد تقسیم بشود که مثلاً جایی که جمعیت آن ۵۰ نفر است پنجاه تومان بدهند جایی که ۲۰۰ نفر است ۲۰۰ تومان بدهند چنین بنایی نیست و صحیح هم نیست و معقول نیست اگر یک وقتی عواید و پولی را به تناسب جمعیت تقسیم کنید آن وقتی است که بخواهید به هر فردی یک حصه مساوی برسد در صورتی که منظور این نیست و مقصود عمران مملکت است جناب آقای رضایی توجه بفرمایید چون در آن قسمت هم مخالف بودید منظور اساسی ما این است که از این پولی که اختصاص داده شده است به عمران همهاش در مرکز خرج نشود شاید در حدود ۱۷۰ سال است که اینجا پایتخت کشور است و هرگونه عمران و آبادی که برای دولتها میسر بوده است در اینجا کردهاند و به مناسبت همین عمل و آبادی تهران جمعیت به این طرف هجوم آورده است و بنادر جنوب و نقاط شمال از جمعیت خالی شده و آن نقاط بیشتر احتیاج به عمران و آبادی دارد چرا؟ برای اینکه مدت مدیدی عمران و آبادی نشده است به اضافه کسانی که به اوضاع طبیعی کشور اطلاع دارند میدانند که منابع ثروت اغلب در شهرستانها و نقاط جنوب کشور وجود دارد الان اگر بخواهید فلاحت بکنید، کشف معدن بکنید تمام این عملیات را باید در شهرستانها انجام بدهید و چه بسا نقاطی است که به واسطه عدم توجه دولت از جمعیت خالی شده است در صورتی که اگر عمران و آبادی در آنجا بشود جمعیت به آن نقاط خواهد رفت به اضافه عمران و آبادی در هر یک از نقاط مملکت بشود تقریباً همه مملکت از آن بهرهمند خواهد شد، اگر سد سفیدرود ساخته بشود و زراعت و کشاورزی در آنجا تقویت بشود سایر نقاط مملکت هم از آن بهرهمند خواهد شد، بوشهر و بنادر جنوب اگر آباد شوند سایر نقاط مملکت از آن استفاده میکنند منطقه فارس اگر آباد شوند سایر نقاط مملکت استفاده میکنند بنابراین پیشنهاد بنده شامل دو قسمت است یکی این است که لااقل جمله لااقل هم دارد لااقل ۵۰ درصد اعتبارعمرانی برای کارهای عمرانی و تولیدی شهرستانها و بخشها اختصاص داده شود و دیگر اینکه به نسبت احتیاجات تقسیم کنند (صحیح است).
عدهای از نمایندگان- به نسبت جمعیت
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- اولاً این پیشنهاد به نسبت جمعیت ابتکار آقای رضایی است و در کمیسیون بودجه اکثریت قریب به اتفاق اعضای بودجه با آن موافق بودند دلیل اینکه بنده موافقت نکردم این بود که شهرستانهای مملکت دو قسمت احتیاج دارند یک قسمت از نظر احتیاجات عمومیاست از نظر اقتصاد عمومیاست یک قسمت احتیاجات محلی است اگر یک سدی در یک جایی ببندیم یا یک کارخانهای باید در یک جا تأسیس کنیم، رودخانهای است که قابل سد بستن است اگر کارخانه سیمانی در یک جایی بخواهیم بگذاریم یک اوضاع و احوال خاصی لازم دارد ولی در هر شهرستانی یک احتیاجات محل هست از قبیل آب و برق و مریضخانه و این قبیل چیزها این را حق دارند شهرستانها که بگیرند در برنامه عمرانی کشور شما باید دو قسمت قائل بشوید یک قست آن کارهای اقتصاد کلی و عمومی یک قسمت اقتصاد محلی روی این اصل بود که بنده موافقت کردم و آقای مدیر سازمان برنامه هم در این قسمت خیلی ناراحت هستند بنده آنجا توضیح دادم که با ۳۰ درصد این هر مبلغی که میخواهد باشد شما بالاخره در کمیسیون سازمان برنامه تصویب کردید یا تصویب خواهید کرد یک مبلغی بگذارید برای برق و لولهکشی شهرستانها حالا ۳۰ درصدی یا ۵۰ درصد بنده نمیدانم قدر مسلم باید یک ترتیبی باشد که در این بودجههای عمرانی فکری برای شهرستانها بشود این مطلبی که گفته میشود توجه بفرمایید اگر توجه نشود و این شهرستانها تخلیه بشوند از مردم، این تهران بلای جان مردم خواهد شد اینجا دو مطلب در نظر گرفته شد یکی اینکه ۳۰ درصد باشد یکی اینکه به نسبت جمعیت باشد بنده خیال میکنم که با موافقت کمیسیون بودجه این قید جمعیت خیلی صحیح نیست برای اینکه یک قستهایی هست که بیسکنه شده است که اگر این اعتبار به نسبت جمعیت تقسیم شود آن طوری که منظور آقایان است عملی نمیشود بنابراین توجه بفرمایید که قید جمعیت برداشته شود (سنندجی- قید جمعیت باید باشد) اجازه بفرمایید بلوچستانی که استعداد همه چیز دارد ولی جمعیت ندارد خراب میماند تقاضای بنده این است که اولاً آقای صدرزاده ۵۰ درصد را به همان ۳۰ درصد تنزل بدهند چون اگر ۵۰ درصد باشد این برنامهها اصلاً به هم خواهد خورد برای اینکه حقیقتاً ما میخواهیم یک کاری بکنیم که کار منطقی و عملی باشد راجع به جمعیت هم بنده نظر شخص خودم را عرض میکنم که این قید جمعیت درست نیست.
رئیس- آقای رضایی
رضایی- پیشنهاد اصلاحی جناب آقای صدرزاده دو قسمت دارد، تبصرهای که بنده پیشنهاد کردم و نظر قریب ۶۰، ۷۰ نفر از نمایندگان محترم بود (دکتر جزایری- همچو چیزی نیست باید نقاط کم جمعیت هم توجه شود.) اجازه بفرمایید من صحبتم را بکنم بعد آقایان بفرمایید پشت تریبون صبت کنید ۶۰ نفر این طرح را امضا کردند و روی این طرح در کمیسیون بودجه قرار شد با کمیسیون سازمان برنامه جلسه مشترکی تشکیل بدهند منتهی در آنجا به غیر از قید جمعیت یک دستگاه نظارت محلی هم برای مصرفهای محلی ایجاد کردهاند یک عده از آقایان معتقد بودند که دستگاه مصرف کننده این پول محلی نباشد بگذارند سازمان برنامه این کار را بکند یا سایر دستگاههای دولتی که الان مأمور خرجش هست ما قبول کردیم و در این تبصره آمدیم گفتیم که این پول را سازمآنهای دولتی که مأمور خرج هستند تحت نظارت سازمان برنامه صرف کنند بسیار خوب اما ما صددرصد اعتبارات عمرانی داریم برای مملکت این صددرصد از آقایانی که معتقدند که دولت را مقید کنند بیانکه به قید جمعیت چیزی ندهد این بلوچستانی که میفرمایید آقای دکتر امینی خراب شده است آیا اقلاً ۵۰ هزار نفر سکنه دارد؟ در عرض هفت سال گذشته که توی این مملکت ما سازمان برنامه داریم و کار عمرانی و تولیدی میکنیم کدام یک شاهی را دادهاند به این بلوچستانی اگر حالا مقیدش کردیم به موجب نسبت جمعیت بدهند لااقل یک مقداری بیشتر از هیچ بلوچستان میرسد شما میگویید کم است از آن ۷۰ درصد دیگر که آزاد است بدهید از آن هفتاد درصد جناب آقای صدرزاده شما معتقدید که بندربوشهر فارس مستحقتر است بنده موافقم (ارباب- بندرعباس مستحقتر است)
رئیس- بگذارید ایشان صحبتشان را بکنند
رضایی- اما شهر سبزوار، نیشابور شاهرود (تیمورتاش- استعداد شرط است) کاشمر اینها برای خودشان برق میخواهد لولهکشی میخواهند لولهکشی آب هرقدر جمعیتش بیشتر باشد مخارج لولهکشی آن بیشتر است (شوشتری- باید بهش بدهند) مخارج لولهکشی، مخارج فاضلاب مخارج تأمین برق هر چه جمعیت بیشتر باشد زیادتر خواهد شد توجه فرمودید یک مطالب دیگری هست و آن اثر روحی است امروز تمام مردم مملکت منتظرند اعم از گرگانی بندر گزی یا شاهرودی اینها منتظرند که دولت در شهرستان آنها یک کارها و اصلاحاتی انجام بدهد اگر سبزواری دید در شاهرود دارند اصلاحاتی میکنند و پولها را میبرند در شاهرود هم دولت در سبزوار صلاح دید و تشخیص داد که فعلاً در درجه دوم باشد و هیچ کاری درآن جا نشد این عمل یک اثر روحی دارد در مردم سبزوار والا هم احتیاج را بنده معتقدم ولی ۷۰ درصد را نگهداشتهایم برای تأمین نظر شما ۷۰ درصد را ببرند آنجا که مستحقتر است برای سدسازی بر این کارخانه سیمان و برای جاده آسفالتیتان ۳۰ درصد را بگذارند و تخصیص بدهند به شهرستانها به تناسب جمعیت و الّا ما یکشاهی نمیتوانیم فردا از دولت بگیریم.
رئیس- اولاً آقایان نمایندگان تمام ملت هستند و یک محل به خصوصی نیست که روی آن بحث و مجادله بشود البته الا هم فالا هم باید درنظر گرفته بشود یک جایی که خراب هست و باید آباد کرد وبنده ۵۰ درصد را کم میدانم وقتی که گفتید شهرستان از تهران که قدم بیرون گذاشتید شهرستان است تمام باید در شهرستانها خرج بشود سد سفیدرود، سدکارون جزء شهرستانهاست چه عیبی دارد، آقای مشایخی بفرمایید
مخبر کمیسیون بودجه (مشایخی)- عرض کنم کلیه درآمدهای حاصله از نفت که ۱۵۰ میلیون لیره است به مصرف کارهای عمرانی باید برسد با آنی تبصرهای که اینجا گذاشته شده است اعتبار را دولت باید به دو قسمت تقسیم کند، یک عمران محلی است یک عمران عمومی اگر فرض بفرمایید در بندرعباس یک اسکلهای ساخته میشود این را نمیشود گفت که عمرانی محلی است (صحیح است) اسکله بندرعباس را میسازند برای اینکه کشتی بیاید در آن جا پهلو بگیرد مالالتجاره خالی کند مسافر پیاده کند مسافر بگیرد بار ببرد این اسکله برای تمام کشور است نه بندرعباس (احسنت) اما اگر آمدند در بندرعباس برق شهر را تأمین کردند این عمران محلی است به علاوه باید توجه داشته باشید که نقاط عقب افتاده نقاطی که در سنوات اخیر مورد توجه واقع نشده بیشتر باید مورد توجه هیئت دولت و مجلس شورای ملی واقع بشود و به این جهت است که آقایان آمدند گفتند که برای شهرستانها اختصاص بدهند نه درتهران زیرا آقایان معتقدند و صحیح هم هست که در سالهای گذشته بیشتر اعتبارات در تهران خرج شده و ما هم قبول داریم بنده معتقدم که کارهای ضروری در نقاطی که تاکنون انجام نشده است در درجه اول اهمیت باشد ولو اینکه جمعیت هم نداشته باشد بشود زیرا اگر ما در آنجا آبادی کردیم جمعیت دو مرتبه به آن جا برمیگردد، میناب یکی از نقاطی است که از نقاط معمور و آباد کشور بوده ولی به علت عدم توجه مردم آنجا رفتهاند و کوچ کردهاند ما باید کاری بکنیم که اهالی به بنادر جنوب رغبت پیدا بکنند و برگردند به شهرهای خودشان بنابراین اگر شما میخواهید جمعیت را مأخذ قرار بدهید نقض غرض است من پیشنهاد جناب آقای صدرزاده را کاملاً صحیح میدانم ولو این که در کمیسیون بودجه به نسبت جمعیت تصویب شده معتقدم که به نسبت احتیاجات صحیحتر است اما میخواهم تقاضا کنم در برنامهای که در سازمان برنامه تنظیم شده است مطالعاتی شده است که ممکن است پایان سی درصد هم در مملکت کار ایجاد کند و اصلاحاتی بکنند به نحوی که آقای وزیر دارایی نظر دارند موافقت کنند که سی درصد برای عمران محلی به نسبت احتیاجات باشد
رئیس- آقای دکتر جزایری
رئیس- کمیسیون برنامه میخواهید توضیح بدهید بفرمایید.
دکتر جزایری- بنده با اجازه آقایان میخواهم ذهن آقایان را روشن کنم آقایانی که در کمیسیون برنامه هستند از روز اول تشکیل به تمام معنی همفکر با آقایان بودند یعنی معتقد بودند که این تمرکز و مرکزیتی که تهران ایجاد شده به تمام باید مرتفع بشود خود آقایان ملاحظه فرمودهاند که بنده در مصاحبههایی که کردهام و گزارشاتی که دادهام صورتجلسههای کمیسیون سازمان برنامه شاهد است که ما از جناب آقایان ابتهاج تعهد گرفتیم که این کارها حداکثر در یکسال در شهرستانها انجام شود اساساً صحبت سی درصد چهل درصد و پنجاه درصد نیست (سنندجی- این فقط وعده است میگویند ولی عمل نمیکنند) بنده عرضی ندارم بنده میخواهم اینجا در حضور آقایان عرض بکنم اصلاً پنجاه درصد و هفتاد درصد تهران نباید خرج شود اینکه آقایان میفرمایند درتهران مصارف سازمان برنامه خرج شده است ممکن است صرف کارهای اداری شده باشد غیر از کارخانه چیتسازی (سنندجی- همه در تهران خرج شده) راجع به بودجه که اجازه نفرمودید عرض بکنم راجع به سازمان برنامه هم اگر اجازه نمیدهید مرخص بشوم اساساً این مطلب محقق است که اقدامات سازمان برنامه در حداکثر ممکن همهاش باید در شهرستانها باشد این صورت جلسات ما است خودتان هم تصدیق میفرمایید که این سه، چهارساله نمیگویم این دو ساله که مربوط به کابینه آقای سپهبد زاهدی باشد نیست اگر سازمان برنامه خراب شده است روی مداخلات دولت بوده بعد هم در تهران غیر از کارخانه چیتسازی که آن هم تمام کارگرهای ناراحت شهرستانها را آوردهاند در تهران چه کاری کردهاند؟ (چند نفر از نمایندگان- سدکرج) اما سدکرج که مال شهرستان کرج است به تهران چه مربوط است (یک نفر از نمایندگان- کرج بخش است) (همهمه نمایندگان)
رئیس- آقایان بگذارید صحبت بکند، بالاخره خود مجلس باید رأی بدهد بگذارید برأی مجلس با دادوفریاد که درست نمیشود
دکتر جزایری- یک موضوعات اساسی هست در مملکت همانطوری که فرمودید مثلاً راهسازی .. (صدرزاده ۵۰ میلیون برای راهسازی محل هست)
رئیس- آقای صدرزاده بینالاثنین صحبت نکنید چند دفعه بگویم؟
دکتر جزایری- من میخواهم آقایان را روشن کنم هرچه تصمیم بگیرید برای بنده که فرقی ندارد مخصوصاً آقایان توجه بفرمایند نسبت به وضع جدید سازمان برنامه و مدیر عامل سازمان که مورد توجه دولت و مجلس و اعلیحضرت همایونی و مردم ایران است و خودش هم آدم درستی است و دلش هم میخواهد به این مملکت خدمتی بکند سعی کردیم با نظر ایشان برنامهای برای تمام مملکت درست کردیم برنامه راهسازی را ملاحظه فرمودید برای تمام مملکت بود ضمناً این را هم عرض کنم که این برنامه جدید سازمان تا یکی دو ماه دیگر شاید بعد از عید میآید به مجلس تمام این فرمایشاتتان را در این برنامه چدید بفرمایید بنده میخواهم عرض کنم که اگر یک شهرستان کوچکی نمیگویم یک استان استعداد سد نداشته باشد چکار بکنیم بنا براین سی درصد بسیار صحیح است ما هم موافقیم به شرطی که جمله به نسبت جمعیت را بردارید
رئیس- مجدداً قرائت میشود رأی میگیریم
(به شرح سابق خوانده شد)
آقایانی که با این پیشنهاد موافقند قیام فرمایند (عده کمیبرخاستند)
تصویب نشد پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد میکنم عبارت ذیل به تبصره ۲ اضافه شود- هرگونه نقل و انتقالی که به تصویب وزیر دارایی صورت گرفت گزارش آن فوراً باید به کمیسیون بودجه مجلس شورای ملی ارسال گردد. فرود
رئیس- وارد نیست یک پیشنهاد دیگری را بخوانید
فرود- نقل وانتقالات راجع به اصول بودجه است
رئیس- نقل و انتقال یعنی چه؟ این مربوط نیست تشخیص با من است این وارد نیست مگر اینکه بیایید اینجا پیشنهادتان را درست کنید
فرود- منظور نقل و انتقال از فصلی به فصل دیگر است
رئیس- از فصلی به فصل دیگر ندارد پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
هیچیک از شرکتهای دولتی حق ندارند بیش از دو اتومبیل در سرویس داشته باشند درخشش
رئیس- آقای درخشش
درخشش- تمام کارمندان دولت با هم مساوی هستند و هیچ دستهای شریفتر از دسته دیگرین است تمام کارمندان درجای خودشان کار حساس دارند بنده نظر دولت را مخصوصاً نظر آقای وزیر دارایی را به وضع ژاندارمها و پاس به آنها جلب میکنم و چون این لایحه حقوق است نظر وزارت دارایی را به وضع پاسبانان و ژاندارمها جلب میکنم ژاندارمها در بیابانها ماهی ۱۲۰ تومان حقوق میگیرند و درجایی زندگی میکنند که آب خوراکیشان را از چند کیلومتری میآورند پاس به آنها ماهی ۱۴۰ تومان حقوق میگیرند شب و روز هم باید بیداری بکشند زحمت بکشند باید آقا عدالت اجتماعی بین کارمندان دولت برقرار باشد این صحیح نیست که یک ژاندارم در بیابان شب و روز زحمت بکشد و ۱۲۰ تومان حقوق بگیرد (سلطانمراد بختیار- چیزهای دیگری هم میگیرند) ولی عده زیادی به نام بازرس ویژه و بازرس وزارتی در دستگاههای دولتی کار نکنند و ماهی هزار و ۲۰۰ تومان و ۱۵۰۰ تومان حقوق بگیرند بنابراین چون این بودجه بودجه حقوق است دولت باید کوشش بکند فکری بکند مخصوصاً برای این طبقه، به خدای احد و واحد من سرهنگ سراغ دارم که سرهنگ تمام است و با پنج، شش نفر در دو اطاق اجارهای زندگی میکند (نراقی- معکوسش هم زیاد هست) بنابراین از لحاظ عدالت اجتماعی بین کارمندان دولت هیچ عدالت رعایت نشده چون کارمندان دولت همه با هم برابر هستند باید کوشش کرد حقوق افرادی که زحمتکش هستند و کار میکنند زیاد بشود برای اینکه عده خیلی زیادی حتی از یک عمله کمتر میگیرند یک عمله هفت تومان ۸ تومان در روز اجرت میگیرد و یک ژاندارم و پاسبان را بالا ببرید و توقع بیشتر هم ازش داشته باشید بنده که پیشنهاد کردم مؤسسات دولتی بیش از دو اتومبیل در سرویس نداشته باشند نظرم این بود توضیح بدهم که کارمندان دولت همه برابر هستند نمیشود به یک فردی ماشین شخصی داد و وسایل زندگیش را فراهم کرد در شهرخانه و مسکن داد که زندگی بکند ولی یک نفر دیگر در وسط بیابان از همه چیز محروم باشد بنده علت پیشنهادم برای جلب نظر دولت نسبت به دو طبقه پاسبان و ژاندارم بود و حالا پیشنهادم را پس میگیردم و معذرت میخواهم (احسنت)
رئیس- پیشنهاد آقای فرود اصلاح شده است قرائت میشود
(به شرح زیرخوانده شد)
پیشنهاد میکنم عبارت ذیل به تبصره ۲ اضافه شود هرگونه نقل و انتقالی که از فصلی به فصل دیگر به تصویب وزیردارایی صورت گرفت گزارش آن فوراً باید به کمیسیون بودجه مجلس شورای ملی ارسال گردد فرود
رئیس- آقای فرود توضیحی دارید بدهید
فرود- به نظر بنده پیشنهادی که آقای جلیلی تقدیم کردند بسیار پیشنهاد خوبی بود اما از نقطهنظر صمیمیتی که آقایان به جناب آقای وزیردارایی دارند و بنده خودم هم یکی از ارادتمندان ایشان هستم تصویب نکردند و رد فرمودند ولی بنده یک تقاضایی دارم که به این عرض بنده هم آقایان توجه بفرمایند ما این بودجه را که تصویب میکنیم به نام یک بودجه چهار دیواری تصویب میکنیم اگر بنا باشد از هر فصلی به فصل دیگر با اجازه وزارت دارایی منتقل بشود در واقع آن را نمیشود گفت که ما بودجهای را تصویب کردهایم بودجهای را که شما تصویب کردهاید باید مطلقاً و ابداً از فصلی به فصل دیگر نرود اما آن توضیحی هم که جناب آقای وزیر دارایی فرمودند اینجا ما یک رقمی برای مخارج غیرمترقبه قائل شدهایم مخارج غیرمترقبه برای این است که اگر مثلاً در فصل زمستان آن طوری که فرمودند مدتش طولانیتر شد و اعتبار سوخت تمام شد از این مخارج غیرمترقبه استفاده کنند حالا بنده چون مجلس آن پیشنهاد را تصویب نکرد دیگر تکرار نکردم فقط تقاضا کردم که آن نقل و انتقال را که تصویب میفرمایند گزارشش را به کمیسیون بودجه بدهند تا اگر از فصلی به فصل دیگر انتقالی صورت گرفته باشد کمیسیون بودجه مطلع و متذکر این انتقال باشد این نه جلوی کار آقای وزیر دارایی را میگیرد نه ضرری دارد مضافاً به اینکه کنترل مجلس و پرستیژ مجلس هم حفظ شده است
وزیر دارایی- بنده موافقم اشکالی ندارد
رئیس- آقای فرود آقای وزیر دارایی قبول کردند. حالا باز رأی به گیریم؟
فرود- بسته به میل مبارک است
رئیس- رأی نمیخواهد ایشان قبول کردند که این گزارش را بدهند پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
ریاست محترم مجلس شورای ملی
پیشنهاد مینماید در سطر ۶ ماده واحد جمله ذیل درسه ماهه اول سال ۱۳۳۴ به میزان سه دوازدهم درآمد پیشبینی شده و در حدود اعتبارات مصوب سال ۱۳۳۲ و با رعایت کامل مقررات پرداخت نماید) حذف و به جای آن این جمله نوشته شود در حدود درآمد وصولی و با رعایت کامل مقررات پرداخت نماید) دکتر مشیر فاطمی
وزیر دارایی- بنده قبول دارم
دکتر مشیر فاطمی- این یک اصلاح عبارتی است بنده توضیحی ندارم
رئیس- باید توضیح بدهید تا بالاخره آقایان متوجه بشوند و رأی بدهند که فرمایید
دکتر مشیر فاطمی- پیشنهادی که بنده عرض کردم اصلاح عبارتی است چون اگر اصلاح نشود با تبصره ۱۵ تناقض پیدا میکند و اینجا ما نوشتیم در سه ماهه ۱۳۳۴ به میزان سه دوازدهم درآمد پیشبینی شده این درست نیست که به میزان درآمد پیشبینی شده چون فعلاً به عنوان درآمد ۳۳ میخواهیم بدهیم این است که این یک اصلاح عبارتی است که جناب آقای وزیر دارایی هم موافتت دارند
وزیردارایی- بنده موافقم
مشایخی- (مخبر کمیسیون بودجه) بنده هم موافقم
رئیس- رأی گرفته میشود به این پیشنهاد آقایانی که موافقند قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد مینمایم جمله اول تبصره ۱۵ به شرح زیر اصلاح شود (وزارت دارایی مکلف است در ظرف سه ماه الی آخر صارمی)
رئیس- آقای صارمی بفرمایید توضیح بدهید
صارمی- جناب آقای وزیر دارایی استدعا میکنم توجه بفرمایید موضوع مربوط به حقوق بازنشستگی مستخدمین است که قبلاً بازنشسته شدهاند افرادی که باز نشسته شدهاند (پورسرتیپ- در چه تاریخی؟) قبل ازسالی که اشل تغییر پیدا بکند در سالهای قبل الان یک مستخدم پایه ۹ ماهی صد تومان و اندی حقوق بازنشستگی میگیرد و حقیقتاً با یک بیچارگی و عسرتی زندگی میکند تفاوت دارد با آن شخصی که امروز بازنشسته شود پانصد تومان هفتصد تومان میگیرد و آن بیچارهای که چند سال قبل بازنشسته شده باید صد تومان الی دویست تومان حقوق بگیرد وسایل زندگی هم تغییر کرده گران شده و حالا آن حقوق بازنشستگی کافی نیست در اینجا نوشته شده است که وزارت دارایی مجاز است نسبت به دریافتی بازنشستگان الی آخر با نظر کمیسیون بودجه تعدیلی بکند در اینکار، بنده کلمه مجاز را اصلاح کردم به مکلف است که این تکلیف را وزارت دارایی داشته باشد مضافاً به این موضوع که برای انجام این امر هم یک مدتی معین شده باشد نه اینکه آخر سال برسد آن وقت وزارت دارایی اقدام بکند این بود که جمله (وزارت دارایی مجاز است) اینطور شده که (وزارت دارایی مکلف است) و مدت هم معین شده که در ظرف سه ماه نسبت به دریافتی بازنشستگان مطالعه کند و با نظر کمیسیون بودجه تعدیل کند مضافاً به اینکه مدت هم سه ماه است (صحیح است)
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- نظر وزارت دارایی و دولت این است که حقیقتاً به وضع اینها کمک بشود بنابراین با این پیشنهاد که کلمه مجاز به مکلف تبدیل بشود و در مدت سه ماه بنده موافقم
رئیس- آقایانی که در تبصره ۱۵ با اصلاح جمله مجاز است به جمله مکلف است در ظرف سه ماه موافقند قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد دیگر قرائت میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد مینماید در تبصره ۲۲ بعد از جمله (مهندس، پزشک، معلم و قاضی) کمک مهندس و دامپزشک اضافه شود موسوی
رئیس- آقای وزیر دارایی موافقید؟
وزیر دارایی- بنده با دامپزشک موافقم.
رئیس- اگر موافق باشند میشود رأی گرفت و اگر نباشند چون پیشنهاد خرج است نمیشود رأی گرفت مجدداً قرائت میشود (به شرح سابق خوانده شد)
وزیر دارایی- بنده با دامپزشک مواققم ولی چون کمک مهندس یک وضع معلومی ندارد و بنده میترسم قبول کمک مهندس سوءاستفاده بشود (صحیح است)
موسوی- با اصلاحی که جنار آقای وزیردارایی فرمودند موافقم
رئیس- رأی گرفته میشود به اضافه کلمه دامپزشک آقایانی که موافقند قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد دیگری قرایی میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد میکنم به تبصره ۱۹ جمله زیر اضافه شود از هفتاد درصد بقیه اعتبارات عمرانی در مرحله اول به نسبت احتیاج کارهای عمرانی و تولیدی شهرستانهای خالی شده از جمعیت و بنادر عقب مانده تخصیص داده شود. مهدی ارباب
چند نفر ازنمایندگان- این پیشنهاد رد شد
رئیس- آقای ارباب
ارباب- بنده استدعا میکنم دو دقیقه توجه به عرایض بنده بفرمایید (یک نفر از نمایندگان- همه را بدهید به بندرعباس) اینجا نیامدهایم که برای شهرستانهای خاصی کمک بکنیم و برای آن جاهایی که ویران شدهاند و جمعیتش متواری شده به بدبختیش بیفزاییم امروز چهل هزار، پنجاه هزار نفر ایرانی در دوبی هستند چند هزار نفر از این بنادر هجرت کردهاند و رفتهاند به خارج از این مملکت بندرلنگه که سابق بعد از بمبیی یکی ار بازارهای بینالمللی بوده است امروز ویرانه و خراب شده است اگر ما همه برای مملکت باشیم بیایید به بینیم
رئیس- آقای ارباب توضیحاتتان را مختصر بدهید پیشنهاد زیاد است
ارباب- باید ببینیم کجای این زمانهای که همه در آن زندگی میکنیم خراب است اول آنجا اصلاح کنیم و الّا جاهایی که معمول است و آباد است و جمعیت زیاد دارد کمک اضافه کردن نقض غرض است خلاف استقلال خواهی است آقایان در جنوب ده نفر منحرف در قضایای گذشته پیدا نکردید اینها را توجه بکنید آن مردم زحمتکش را کمک بکنید بنده پیشنهاد کردم از هفتاد درصد از کلیه اعتبارات عمرانی خالی شده از جمعیت بنادر جنوب مقدم باشد یعنی در مرحله اول امور عمرانی آنجا را تأمین کند بقیه را ببرند برای شهرهای آباد و ویران نشده استدعا میکنم برای سیاست کشور و برای عمران مملکت توجه بفرمایید و کمک کنید جاهایی که خراب است اینجاها سه تا وکیل بیشتر ندارد برای جاهای معمور همه آقایان هستند و اکثریت هم با آقایان است استدعا؟ میکنم که توجه بفرمایید.
رئیس- آقای بزرگ ابراهیمی
ابراهیمی- آقایان باید اول فهمید که این پولی که ما میخواهیم خرج کنیم به چه منظور باید خرج شود چیز غریبی است قرار شد این را برای تولیداتی که به ثروت مملکت اضافه شود مصرف کنیم حالا هی آمدیم میگوییم فلان دهک برق فلان جاهک آب اینکه تولید نیست اگر میخواهید با این وضع هی برق درست کنیم هی آب درست کنیم و زمین نداشته باشیم تکلیف چیست (مشایخی- برای عمران است نه تولید) آبی که لولهکشی کنند که عمرانی است باید در برنامهمان آب بگذاریم برای تولید بنده عرض میکنم باید دست دولت دست سازمان برنامه را باز بگذاریم (احسنت) برای تولیدات برای سدبندی برای آبیاری برای معادن این یکی میگوید من فلان میخواهم آن یک میگوید من لولهکشی میخواهم این را باید شهرداریها بکنند به سازمان برنامه مربوط نیست اصلاً باید به عقیده من این پولها به مصرف کارهای تولیدی که پول در بیاورد برسد حالا خودتان میدانید
رئیس- رأی گرفته میشود به پیشنهاد آقای ارباب آقایانی که موافقند قیام فرمایند (عده کمیبرخاستند) تصویب نشد پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد میکنم تأسیسات صنعتی در بنادر جنوب و توابع از روز شروع بهرهبرداری تا ده سال از هرگونه مالیات معاف است.
مهدی ارباب
نمایندگان- وارد نیست
ارباب- در ۳۲۸ قانون گذشته
رئیس- آنجا چرا حول میزنید بفرمایید پشت تریبون توضیح بدهید
ارباب- این موضوع در بودجه ۳۲۸ هم سابقه دارد نسبت به بلوچستان پیشنهاد شده و تصویب شده است به همین مناسبت و برای همین قانون یک قسمت سرمایهها به طرف بلوچستان رفت بنده پیشنهاد کردم که تأسیسات صنعتی در بنادر جنوب و توابع از شروع بهرهبرداری تا دهسال از مالیاتها معلف باشند برای چه؟ برای اینکه اشخاص رغبت کنند و تطمیع بشوند که در آن هوای سوزان که هیچ وسیله بهداشت و مزایای حیاتی نیست بروند آنجا و سرمایهشان را به کار بیندازند آن جمعیتی که هجرت کردهاند برگردند و مردم تشویق بشوند آنجا سکونت پیدا کنند بدبختانه من و یکی دو سه نفر مثل آقای فرامرزی در مجلس در اقلیت هستیم شما آقایان همهتان وکیل ایران هستید مردم با انصافی هستید توجه کنید والله این بنادر بنادر ایران است.
رئیس- آقای ارباب اینجا مجلس است جای گریه نیست
ارباب- بگذارید گریه بکنم شاید قلبشان نازک باشد و یک توجهی بکنند.
دکتر جزایری- کلمه توابع را از پیشنهادتان بردارید.
رئیس- آقای صارمی شما مخالفید حرفی دارید؟
صارمی- عرض ندارم
رئیس- آقای دکتر افشار
دکتر افشار- بنده اصولاً با فکر اینکه به صنعت مملکت کمک باشد موافقم ولی با این پیشنهاد که دهسال در یک قسمت از مملکت تمام تأسیسات صنعتی از مالیات معاف بشود بنده اینکار را به مصلحت نمیدانم به خصوص با آن کلمهای که به عنوان توابع گذاشتهاید (ارباب- آن کلمه توابع را حذف میکنم) به فرض حذف کلمه توابع هم بنده به مصلحت نمیبینم که قانونی در مملکت بگذرد و نقاط مملکت را از لحاظ مشمولیت قانون تفاوت درش ایجاد بکند به علاوه تأسیسات صنعتی مالیات ندهند ولی افراد کوچکی که در همان محلها زندگی میکنند از عایدات بسیار ناچیزشان مجبور باشند که مالیات بدهند بنده این را مصلحت نمیدانم
رئیس- آقای مشایخی
مشایخی (مخبر کمیسیون بودجه)- اصولاً در قوانین مالیاتی مخصوصاً در قانون مالیات بر درآمد در تمام دنیا صنایع داخلی و مؤسساتی که ایجاد ثروت میکنند یک بخشودگیهایی دارند و در قانون مالیات بر درآمد ایران هم این موضوع قابل توجه است و تصور میکنم که در کمیسیون قوانین دارایی هم توجه کردهاند که برای اینکه مؤسسات صنعتی در کشور تکمیل بشود برای یک مدتی معافیت از مالیات داشته تاشند جناب آقای وزیر دارایی الان فرمودند که در قانون خاصی این موضوع تأمین شده است (صارمی- در قانون تشویق صادرات است) (صحیح است) برای مدت پنجسال چون دهسال زیاد است (ارباب- ۸ سال بفرمایید) برای مدت پنج سال موافقت شده است که کلیه تأسیسات صنعتی در کشور نه تنها در آن منطقه بلکه در تمام کشور که تأسیس میشود از نقطهنظر حمایت صنایع داخلی کشور از مالیات معاف باشند در قانون تشویق صادرات هم این موضوع پیشبینی شده قانونش هم ابلاغ شده است و نظر شما تأمین است
ارباب- چون قبلاً تصویب شده است بنده پیشنهادم را پس میگیرم.
(به شرح زیر خوانده شد)
مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی پیشنهاد میکنم تبصره زیر به ماده واحده لایحه بودجه اضافه شود
تبصره- وزارت دارایی مکلف است از تاریخ تصویب این تبصره چهل درصد از عایدات حاصله از فروش انواع توتون دخانیات را در ظرف مدت ده روز تا تاریخ واریز بهای فروش به حساب خزانهداری کل در اختیار مؤسسه دخانیات بگذارد که از محل آن مؤسسه مزبور طبق بودجه مصوب خود رأساً به مصرف خرید توتون به طور نقد نماید و به کشاورزان و تولیدکنندگان به منظور بالا بردن سطح کشت و تولید در امر کشت مساعده بدهد و برنامههای ساختمانی خود را اجرا نماید و سایر هزینههای مربوط به خود را بپردازد مهندس جفرودی- اکبر- محمودی
رئیس- آقای وزیر دارایی فرمایشی دارید؟
وزیر دارایی- میخواستم تقاضا کنم که این پیشنهادشان را پس بگیرند چون ما این را تأمین میکنیم و بنگاه دخانیات را میخواهیم بنگاه تجارتی بکنیم پیشنهاد را پس بگیرید
مهندس جفرودی- ما هم نظرمان همین است پس گرفتیم (احسنت)
رئیس- پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد مینماید در تبصره ۲۲ بعد از کلمه دامپزشک ماما و پرستار و بهدار هم اضافه شود. مهندس اردبیلی-
موسوی وزیر بهداری- بنده موافقم یک عرضی هم داشتم.
رئیس- تأمل کنید آقیای وزیر دارایی شما موافقید.
وزیر دارایی- بلی موافقم
رئیس- پس ابتدا باید پیشنهاد دهنده توضیحش را بدهدآقای مهندس اردبیلی.
مهندس اردبیلی- البته آقایان محترم اطلاع دارند که در دهات ما اغلب نه بهدار داریم نه پرستار داریم و نه ماما حتی مریضخانهها هم که تأسیس شده است به کلی فاقد هستند اگر بنا اشد که اینها نباشند و دهاتیها سلامت نباشند مملکت خالی از سکنه میشود بنده تصور میکنم که یک پیشنهاد خوبی است برای مملکت و ماما و پرستار و بهدار واجبتر از هرچیز دیگر است از آقایان خواهش میکنم موافقت بفرمایند که تصویب بشود
رئیس- آقایوزیر بهداری
وزیر بهداری (دکتر صالح)- بنده تقصیر دارم که در کمیسیون بودجه نبودم وقتی که این موضوع مطرح میشد وقتی که کلمه پزشک نوشته میشود الان خدمت آقای مهندس اردبیلی عرض کردم پزشک همیشه شعبی دارد صرف پزشک تنها نیست ما که به ولایات فقط پزشک نمیفرستیم بهدار داریم ماما داریم پرستار داریم یک کسی که مریض شد بهدار باید داشته باشد پرستار هم باید داشته شما در ولایات حتماً داروساز لازم دارید و شما داروساز ندارید الان یک مقدار زیادی بقالها دارو را پخش میکنند (صحیح است) برای دندان پزشکی قانونی گذراندیم که بایستی اشخاصی که اجازه دندان پزشکی در شهرستانها ندارند استخدام بشوند بروند در ولایات اصلاً بنده خواهش میکنم در پیشنهادتان مرقوم بفرمایید پزشک و شعب آن پرانتز باز کنید بنویسید (ماما. بهدار. پرستار. دامپزشک. دندان پزشک. داروساز) صحیح است- احسنت)
رئیس- آقایانی که با این پیشنهاد با اصلاح آقای وزیر بهداری مواققند قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد
دیگری قرائت میشود
(به شرح زیرخوانده شد)
مقام ریاست مجلس شورای ملی پیشنهاد مینمایم (جلسه با تصویب کمیسیون بودجه مجلس شورای ملی) در تبصره ۱۷ تبدیل به جمله (با تصویب مجلس شورای ملی تبدیل گردد- صارمی
مسعودی- (منشی)- نظیر همین پیشنهاد را آقای سالار بهزادی و عمیدی نوری هم دادهاند
رئیس- آقای صارمی
صارمی- بنده خیال میکنم یکی از اقدام اصلی آقایان نمایندگان نظارت در مخارج کشور است (صحیح است) بدین مناسبت این حق نظارت را نمیتوان به عنوان وکالت توکیلی به دیگری واگذار کرد (یک نفر از نمایندگان- در کمیسیونها شرکت کردند) اجازه بفرمایید در این تبصره قید شده اگر چنانچه درآمد عمومی زائد را میزانی باشد که در اینجا پیشبینی شده است در حساب مخصوصی نگاهداری شود و با تصویب کمیسیون بودجه خرج شود بنده عرض میکنم چرا با تصویب مجلس شورای ملی نباشد اضافه درآمد را در حساب مخصوصی نگاهداری کنیم و اگرخواستیم از او استفاده کنیم لایحهای بیاورند و به مجلس شورای ملی تقدیم کنند البته به کمیسیون بودجه هم میرود و آنجا آقایان اظهار نظر میکنند که به تصویب نهایی مجلس شورای ملی هم برسد تا اینکه حقیقتاً نظارت در مخارج که وظیفه اصلی نماندگان است انجام بگیرد
وزیر دارایی- بنده موافقم اشکالی ندارد حرف صحیحی است
رئیس- آقای دکتر مشی فاطمی
دکتر مشیر فاطمی- بنده مخالفم
رئیس- یعنی مخالفید که با رأی مجلس باشد آقای وزیر دارایی هم قبول کردند
دکتر مشیر فاطمی- نه خیر با رأی مجلس مخالفتی ندارم
رئیس- آقایان که با این پیشنهاد موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد دیگری قرائت میشود
(به شرح زیرخوانده شد)
مقام ریاست مجلس شورای ملی پیشنهاد مینماید که تبصره ۳ بودجه ۱۳۳۴ به شرح زیر اصلاح شود به وزارت دارایی اجازه داده میشود در صورتی که رأی خرید قند و شکر و غله و تریاک و مواد دخانیه علاوه بر اعتبار منظور در بودجه اعتبار بیشتر مورد احتیاج باشد تا آنجا که وصولی درآمد کشور اجازه دهد از محل درآمد کشور استفاده نماید و علاوه مبلغ یک هزار میلیون ریال نیز از بانک ملی ایران وام دریافت نماید
رئیس- این پیشنهاد وارد نیست پیشنهاد وام نمیتوانید بکنید این خرج است.
مرآت اسفندیاری- در خود تبصره هست در همین گزارش هست بنده فقط اصلاحی کردهام.
رئیس- بسیار خوب بقیه پیشنهاد قرائت میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
و علاوه مبلغ یک هزار میلیون ریال نیز از بانک ملی ایران وام دریافت نمایند از مبلغ فوق اعتبار موردنیاز خریدی را تأمین و در صورت عدم احتیاج دولت ملکف است عین مبلغ را برای تکمیل کارخانههای قند داخلی و توسعه و ترویج کاشت چغندر قند و تسطیح جادههای مورد احتیاج و حمل چغندر مصرف نماید و وام مزبور را از وجوه حاصل فروش قند و شکر وارد شده یا تهیه شده کارخانههای داخلی تصفیه نماید- مرآت اسفندیاری
رئیس- این قسمت اضافی وارد نیست اینکه یک هزار میلیون ریال میتواند قرض کند این قسمت صحیح است حالا توضیحی دارید بفرمایید
مرآت اسفندیاری- پیشنهادی که بنده دادم با خود تبصره زیاد تفاوت ندارد (صفایی- مورد اختلاف را بفرمایید) مورد اختلاف اینجا در تبصره ۳ اجازه وام یک هزار میلیون ریال شده که در صورتی که احتیاج داشته باشند از بانک ملی بگیرند و مصرف کنند بنده استدعا کردم که در صورت تصویب آقایان این هزار میلیون ریال قرض بشود در صورت احتیاج خرید قند و شکر تأمین بشود و در صورت عدم احتیاج (صفایی- به بنده بدهند) به حضرتعالی ممکن است در صورت عدم احتیاج برای تکمیل کارخانههای قند داخلی و تسطیح جادهها و تولید و ترویج بذر چغندرقند مصرف کنند بنده عرضم در این مورد این است که ممالک دیگر نظیر دولت عراق امروز برنامههایی دارند که به تدریج واردات قند و شکرشان را تقلیل میدهند و برای تأمین این منظور کارخانهجاتی وارد میکنند که از شیره خرما شکر مصرفی داخلی مملکت را تأمین میکنند این یک مرحله است مرحله دوم کارخانههای داخلی بیشتر از دو ماه کار نمیکنند در صورتی که با تهیه وسایل جدید ممکن است عوض حمل چغندرقند کارخانههایی را بفرستند به قراء و قصبات و شهرستانها که شیره چغندر را در همان محل بگیرند و شیره را بیاورند در محل ذخیره کنند و به همین ترتیب ممکن است یک کارخانه قندی در سال به عوض دو ماه شش ماه کارکند و محصول کارخانه هم زیاد خواهد شد از فروش این قند و شکرممکن است وامی را که دولت از بانک گرفته تأمین کند متأسفانه در مملکت ما اصولاً مقدار زیادی کارخانه قند خریداری شده ولی به هیچوجه پیشبینی نشده که برای به راه افتادن این کارخانه جاده لازم است ترویج محصول و کمک به مالک لازم است که بتواند چغندر فراهم کنند و به کارخانجات بیاورند الان در سیرجان کارخانه قند دولتی در حال ساختمان است که متجاوز از ۱۲ میلیون خرجش شده و شاید متجاوز از بیست، سی میلیون تومان کارخانهای وارد میشود و پنجاه شصت میلیون تومان پول میخواهد و در سال هم دو ماه بیشتر کار نمیکند چرا؟ برای اینکه نه جاده ساخته میشود و نه ترویج و کمک میشود.
رئیس- این پیشنهاد وارد نیست
مرآت استفندیاری- بنده پس گرفتم.
رئیس- پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
اینجانب پیشنهاد مینمایم که دو درصد از کل بودجه فرهنگ اختصاص به فرهنگ عشایر داده شود- حمید بختیار (صحیح است)
رئیس- آقای بختیار بفرمایید ولی مختصر
حمید بختیار- معذرت میخواهم و از طول کلام خودداری میکنم خواستم عرض کنم عشایر ایران پنج میلیون نفر از اهالی این مملکتند که متأسفانه جزو هیچ دستگاهی حساب نمیشوند نه جزو استآنها هستند و نه جزو شهرستانها و اغلبشان همانطور که در زمان نادرشاه زندگی میکردند و حالا هم به همان شکل هستند خیلی معذرت میخواهم در پانصد سال قبل زنان بختیاری در کوهستان وضع حمل میکردند در ظرف یک ساعت دو تا بچه هم روی کولش بود و حمل و نقل میکرد و کار میکرد امروز در شهرستانها مریضخانهها درست کردهاند که اگر زنی وضع حمل کرد ریسندگی میکنند ولی عشایر هنوز به همان سبک زندگی میکنند این است که بنده این پیشنهاد را کردم که در درجه اول فکری برای بالا بردن سطح فرهنگ عشایر بشود و از جناب آقای وزیر دارایی و رئیس سارمان برنامه هم تقاضا میکنم که نسبت به این دستهای که در ایرانیتشان هیچ تردیدی نیست یک عطف توجه بیشتری بفرمایند مخصوصاً آقای وزیر دارایی نسبت به عشایر کمک بیشتری بفرمایند و از آقایان تقاضا میکنم نسبت به این دو درصد بودجه فرهنگ رأی بدهند که این دو درصد را اختصاص بدهند به عشایر ایران
پورسرتیپ- در دوره هفدهم یک قانونی گذشت همان را اجرا کنند
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- نظر آقای بختیار صحیح است ولی این پورسانتاژ دو درصد از کل بودجه وزارت فرهنگ چون آقای وزیر فرهنگ اینجا نیست اگر تصویب شود شاید اختلاف و اشکالی در کار بودجه فرهنگ به وجود بیاید (چند نفر از نمایندگان- رأی نمیدهیم) به هر حال بنده از نظر اینکه باید به عشایر مملکت کمک بشود هیچ مخالفتی ندارم و هیچگونه وجه امتیازی بین عشایر و سایرین نیست بنده نظر آقای بختیار را به وزارت فرهنگ ابلاغ میکنم امیدوارم که وزارت فرهنگ یک مبلغ مناسبی در نظر گرفته باشد حالا ۲ درصد یا یک درصد نمیتوانم این را حالا قبول کنم
حمید بختیار- بنده پس گرفتم
رئیس- پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد مینمایم جمله ذیل به تبصره ۸ اضافه شود هرگاه هر یک از اتومبیلها دولتی در غیر سرویس دولتی در تفریحگاهها و گردشگاهها دیده شود راننده هر کس باشد به سه الی شش ماه حبس تأدیبی محکوم شود. مهندس اردبیلی
رئیس- این وارد نیست پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
پیشنهاد مینمایم در تبصره ۱۱ جمله به تصویب کمیسیون بودجه تبدیل به (تصویب مجلس شورای ملی) شود. عمیدی نوری
رئیس- آقای عمیدی نوری بفرمایید
عمیدی نوری- عرض کنم در تبصره ۱۱ یک عبارتی است ملاحظه بفرمایید آقای وزیردارایی اینجا گفته شده است بین حقوق ادارات دولتی و سازمآنها و بنگاهها و شرکتها اختلاف است و وزارت دارایی و دولت مکلف است که در این خصوص مطالعاتی بکند و برای اجاد تناسب بین حقوقها با تصویب کمیسیون بودجه مجلس شورای ملی این کار را بکند بنده معتقد هستم این کاری است خارج ار اختیار کمیسیون بودجه تعیین و اشل حقوق از وظایف مجلس شورای ملی است بایستی در مجلس این مطرح بشود حتی به شکل لایحه باشد ما چطور میتوانیم یک کاری که محتاج به لایحه است و محتاج به اجازه مجلس است و یک کار اصولی را بیاوریم به تصویب کمیسیون بودجه بگذاریم بنده معتقدم که به جای کمیسیون بودجه بنویسیم به تصویب مجلس شورای ملی به همین جهت پیشنهاد دادم که این جمله اصلاح بشود و در این تبصره جمله (کمیسیون بودجه) تبدیل شود به (مجلس شورای ملی) و چون آقای وزیر دارایی در تبصره ۱۷ این را قبول فرمودند که به جای کمیسیون بودجه، مجلس باشد این است که اینجا هم موافقت بفرمایند که در یک لایحه این همه خلاف اصل نشده باشد که در یک جایی کمیسیون بودجه تبدیل به
مجلس شده و در اینجا را به کمیسیون بودجه بدهیم (صحیح است)
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- اولاً اشتباه نشود موضوت تغییر اشل در کار نیست (صحیح است) موضوع ایجاد تناسبی است چون مطالعه دقیقی لازم دارد فکر کردیم این ایجاد تناسب را اگر دولت بخواهد بکند تجربه کردیم در دولت آقای دکتر مصدق و عملی نشد این بود خواستم در یک مرحله بالاتری باشد که کمیسیون بودجه باشد ولی در مجلس شورای ملی وقتی ما مطرح میکنیم که قضیه اشل باشد به معنای واقعی اشل خواستم توجه آقای عمیدی نوری را جلب کنم که اینکار به آن صورت نخواهد گذشت چون به قدری در آن اظهار نظر خواهد شد که درست نمیشود و این هماهنگی هم از بین میرود اجازه بفرمایید این را به طور آزمایش امسال بیاوریم در کمیسیون بودجه به تصویب برسانیم نتیجهاش را به بینیم بعد اگر واقعاً اشل را روی آن معین کردیم آن وقت به مجلس بیاوریم چون حالا در آن مرحله تعیین اشل نیست
رئیس- آقای عمیدی نوری پیشنهادتان را پس میگیرید
عمیدی نوری- بنده معتقدم این خلاف اصل است حالا آ قایان نمیخواهند رأی ندهند حقایق را عرض میکنم من میخواهم یک کاری خلاف اصل نشود
رئیس- آقایانی که با این پیشنهاد اصلاحی موافقند قیام فرمایند (عده کنتری برخاستند) تصویب نشد پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
پیشنهاد مینمایم قسمت اخیر ماده ۱۴ به این صورت اصلاح شود: مطابق مقررات زمان خود واریز شود. دولت آبادی
رئیس- آقای دولت آبادی
دولتآبادی- توجه مجلس به انجام وظیفه مهمیکه در پیش دارد و امشب هم انشاءالله انجام میشود قابل تقدیر است ولی بنده جملهای که به نظرم میرسد اینجا قرائت میکنم که امیدوارم مورد توجه آقایان قرار بگیرد در تبصره ۱۴ نوشته است «کمیسیون ارز مجاز است حساب تعهدات ارزی مربوط به صادرات تا پایان سال ۱۳۳۰ را که تاکنون واریز نشده است با دریافت تفاوت نرخ خرید و فروش واریز نماید» بنده پیشنهاد کردم که به جای دریافت تفاوت خرید و فروش نوشته شود طبق مقررات زمان خود علتش هم این است که اشخاصی آمدهاند طبق مقررات زمان یک تعهد ارزی داشتهاند چرا واریز نکردهاند، این معنی ندارد که افرادی دینشان را ندهند و تعهداتشان را انجام ندهند بعد ما بیاییم به موجب یک قانون موخری برای آنها تسهیلات قائل شویم، (تیمورتاش- تسهیلات است یا عکس آن؟) نمیدانم باید توضیح بدهند معلوم شود هرچه باشد به نظر بنده ترتیبی که در این تبصره درنظر گرفتهاند صحیح نیست باید طبق مقررات زمان خودش واریز بشود و امروز باید بهش فشار بیاوریم و حسابش را تصفیه کنیم.
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- از نظر اصل فرمایش آقا صشحیح است متأسفانه نه تنها در این مورد مصداق پیدا میکند در خیلی از موارد دیگر هم مصداق پیدا میکند ولی چرا ما یک چنین پیشنهادی کردیم؟ برای اینکه عدهای که تعهد ارز دادهاند خود صادرکنندگان نبودهاند این دلالی بوده است که تعهد داده به کمیسیون ارز بدون کنترل و الان قابل اصول نیست کمیسیون ارز چندین سال است که این اشخاص را تعقیب میکند متواری شدهاند به این طرف و به آن طرف رفتهاند و از بودن و ماندن این پروندهها نتیجه گرفته نمیشود چیزی که ما تجربه داریم سوءاستفاده میشود خود آقایان دیدید اغلب این پروندههای مالیاتی غیرقابل تصفیه را هر سال باز میکند مؤدی را احضار میکنند و چیزی ازش میگیرند و دو مرتبه بسته میشود و چیزی وصول نمیشود حالا ما خواستیم این قسمتهای گذشته را به نحوی از انحاء تمام کنیم و بپردازیم به کارهای تازه در سالهای قبل آمدند با تفاوت فرض کنید در خرید و فروش یک دلار ۴ ریال یا ۳ ریال مبلغی گرفتند یک درآمدی برای دولت به دست آمد این پرونده گذشت و رفت حال بنده این را قبول دارم که بتوانیم تفاوت نرخ خرید و فروش زمان تعهد را بنویسیم (عبدالصاحب صفایی- چون تخلف کرده اعلی القیم را بگیرید آن وقت دهشاهی بود الان دو ریال است چون تخلف کرده حالا بهش تخفیف میدهید؟) ما هم مقصودمان همین است ولی فرمایش جناب آقای دولتآبادی از نظر اصل درست است ممکن است آن موقع ارزانتر بوده حالا گرانتر شده است علیایحال کمک میشود که یک مقدار پروندههای غیرقابل تصفیه از بین برود و مایه مزاحمت مردم مرا فراهم نکنیم و این مردمی که حالا مورد تعقیب ما هستند واقعاً صادر کننده نبودهاند حالا بسته به نظر آقایان است بنده اصراری در اینکار ندارم.
رئیس- آقای تیمورتاش
تیمورتاش- بنده در مورد دیگری عرض کردم باز هم تکرار میکنم شما را به خدا از یک اصل مورد زیانی که موجب تسهیل کار میشود وکسی که عدول کند از مقرراتی عاقبت یک راه چارهای پیدا خواهد کرد از این اصل صرفنظر بفرمایید اگر آن چیزی که جناب آقای دولت آبادی فرمودند به این مفهوم است که در واقع جریمه قائل بشویم بنده صد درصد موافقم (دولتآبادی- ارزش را باید داده باشد) صحیح است و اگر مبنی بر این باشد چون من تمرد کردهام سرپیچی کردهام چون من دفعالوقت کردهام امروز فردا برای من راه چارهای پیدا میشود برای فرار از پرداخت تعهدات خود این والله به خدا تشویق مردم است به اینکه تخلف بکنند آقایان کوشش بفرمایید از این عمل جلوگیری بفرمایید این نظر بنده است. (احسنت)
رئیس- رأی گرفته میشود به اصلاحی که پیشنهاد شده است آقایانی که موافقند قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
پیشنهاد مینمایم در تبصره ۲۲ اینطور اصلاح شود
به جای (با اجازه کمیسیون مجلس شورای ملی) در حدود بودجه مصوب با تصویب نامه هیئت وزیران. عمیدی نوری
رئیس- کمیسیون بودجه را بنده اختیارش را نمیدهم به تصویبنامه هیئت وزیران این پیشنهاد وارد نیست و بنده رأی نمیگیرم.
عمیدی نوری- اجازه بفرمایید بنده عقیدهام را بگویم اینجا مجلس شورای ملی حق توضیح هم ندارم؟
رئیس- ولی چون تشخیص با من است من میگویم که وارد نیست.
عمیدی نوری- این کار اجرایی است اجازه بفرمایید توضیح بدهم.
رئیس- شما میخواهید حق کمیسیون را سلب کنید
عمیدی نوری- این کار اجرایی است انتخاب معلم با وزیر است نه با کمیسیون بودجه میگویم اگر میخواهید معلم انتخاب بکنید با اجازه وزیر است نه با اجازه کمیسیون بودجه.
رئیس- خودشان گذاشتهاند.
عمیدی نوری- اشتباه فرمودهاند این کار اجرایی است برخلاف قانون اساسی است قوه مقننه از قوه مجریه مجزا است انتخاب معلم و دبیر و وقاضی با اجازه کمیسیون بودجه نباید باشد.
دکتر جزایری- این برخلاف اصل است باید از بودجه تجاوز کرد درست است.
رئیس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- عرض کنم برای آقای عمیدی نوری سوءتفاهمی پیش آمده این استخدام نیست اجازه استخدام است چون در گزارش کمیسیون بودجه نوشته است که استخدام جدید مطلقاً ممنوع است و اگر بین کارمندان اضافی دولت مستخدم مورد لزوم نبود و احتیاج بود این تشخیص احتیاج را کمیسیون بودجه بدهد و این قید به نظر بنده لازم است چون چندین سال است هی گفتهاند استخدام جدید ممنوع است و استخدام کردهاند بنابراین این را منحصر بکنید به تصویب کمیسیون بودجه و آقا هم کاسه از آش گرمتر نباشد.
رئیس- دیگر پیشنهادی نیست آقای وزیر دارایی بفرمایید.
وزیر دارایی- دو رقم اصلاحی هست در رقم مخارج یکی راجع به مؤسسه یونیسف که یک مؤسسه حمایت از اطفال است و مؤسسه بسیار مفیدی است و تا حالا چندین میلیون دلار به دولت ایران کمک کردهاند اخیراً که نمایندگان آن مؤسسه به ایران آمده بودن با نظر وزارت کل بهداری و دولت قرار شد که دولت در حدود ۱۲۰ هزار دلار کمک بکند در ماده ۵۶، ۵۷ اعتبار صدوبیست هزار دلار اضافه میشود برای این کمک دولت ایران و در مقابل این کمک ناچیز ما تا به حال مبالغ خیلی زیادی استفاده کردیم برای کارخانه شیر پاستوریزه و د. د. ت ولی متأسفانه مراسلهای که نوشته بودند به کمیسیون بودجه دیر شده بود این بود که بنده خواستم تقاضا کنم در ردیف ۵۶ بودجه اعتبار ۱۲۰ هزار دلار اضافه بشود در واقع تعهدات دولت ایران است در سازمآنهای بینالمللی یک قسمت دیگر هم راجع به باشگاه هواپیمایی و اداره هواپیمایی است که در ردیف ۲۹ است که باید ده میلیون ریال به بودجه آن ردیف اضافه شود خواستم این تصحیح را موافقت بفرمایید که این دو مبلغ به آن دو ردیف اضافه شود (نمایندگان- موافقیم)
مخبر کمیسیون بودجه- بنده قبول میکنم
رئیس- این را حالا نمیتوانیم رأی بگیریم ممکن است در موقع رأی نهایی با این توضیح رأی بگیریم که یکی در ردیف ۲۹ که مربوط به باشگاه هوایی است ده میلیون ریال و یکی هم در ردیف ۵۶ که مال یونیسف است که هفت میلیون و پانصد هزار ریال باید اضافه شود آقای مخبر
مشایخی- بنده قبول میکنم چون به کمیسیون بودجه هم نوشته شده
رئیس- بسیار خوب در موقع رأی نهایی در نظر گرفته میشود یک پیشنهادی هم آقای ارباب دادهاند که باز وارد نیست (ارباب- پس میگیرم) مذاکره در بودجه تمام شد و برای نظر مشورتی به مجلس سنا فرستاده میشود
۸- بیانات آقای رئیس بمناسب پایان اولین سال دوره هیجدهم قانونگذاری
رئیس- امروز که آخرین جلسه سال ۱۳۳۳ میباشد و نزدیک به یک سال از عمر دوره هیجدهم مجلس شورای ملی میگذرد به درگاه خداوند متعال شکرگذاری میکنیم که ما را موفق فرمود تا وظایف قانونی و تکالیف وجدانی خود را انجام
داده و با یک روح وحدت و حسننیت در پیرو تعلیمات و نیات مقدسه اعلیحضرت همایون شاهنشاه برای ترقی و اعتلا کشور و سعادت و آسایش مردم قدمهای مؤثری برداشتیم (صحیح است) در این سال مجلس شورای ملی به حل خسلی از مشکلات کشور و رفع اختلافات توفیق یافت (صحیح است) و در این جلسه آخر نیز موفق شد بودجه کشور را قبل از ورود به سال جدید تصویب نماید از خداوند لایزال سعادت همکاران محترم را صمیمانه خواستارم و امیدوارم همواره ما را در انجام وظایف و حفظ قانون اساسی تأیید و توفیق عنایت فرمایند تا بتوانیم درسال آینده همینطور با یک روح توافق کارهای کشور را به جریان بیندازیم و این دوره را آبرومندانه به پایان برسانیم (نمایندگان- انشاءالله) در خاتمه از مجلس محترم سنا که با حسن تفاهم در پیشرفت امور کشور با ما تشریک مساعی فرمودهاند و همچنین از مساعی هیئت دولت در همکاری با مجلس شورای ملی اظهارنظر امتتان و قدردانی میکنم.
۹- تقدیم استیضاح از آقای وزیر فرهنگ به وسیله آقای خلعتبری
رئیس- آقای خلعتبری
خلعتبری- بنده وزیر فرهنگ را استیضاح میکنم
رئیس- بسیار خوب استیضاح را در جلسه بعد قرائت میکنم
۱۰- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
رئیس- تا روز پانزدهم فروردین مطابق آئیننامه تعطیل داریم روز ۱۷ پنجشنبه میشود آن وقت یک روز جمعه داریم و روز بعد هم تولد حضرت حجت و یکشنبه بیستم است حالا بسته به نظر آقایان است اگر مطابق آئیننامه بخواهید عمل شود هفدهم باید جلسه تشکیل بشود و یا اگر میخواهید که جلسه روز بیستم باشد آقایان باید یک رأیی بدهند که بفرمایند آئیننامه نیمساعت زودتر یا دیرتر شده است (جمعی از نمایندگان- بیستم باشد) (اردلان- من یکشنبه بیستم را پیشنهاد میکنم) پس رأی گرفته میشود به اینکه جلسه روز بیستم باشد آقایانی که موافقند قیام فرمایند (عده بیشتری برخاستند) تصویب شد بنابراین جلسه را ختم میکنیم جلسه آینده روز یکشنبه بیستم فروردین ساعت ۹ و نیم صبح خواهد بود
(مجلس نه ساعت و یک ربع بعد از ظهر ختم شد)
رئیس مجلس شورای ملی- رضا حکمت