مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۷ نشست ۲۴۳

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری ششم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری ششم

قوانین بنیان ایران نوین
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری ششم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۷ نشست ۲۴۳

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره‏۶

جلسه: ۲۴۳

صورت مشروح مجلس سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۰۷ مطابق ۲۴ ذیقعده‌الحرام ۱۳۴۶

فهرست مندرجات:

۱-استرداد لایحه راجع به حقوق منتظرین خدمت از طرف وزارت مالیه

۲- مذاکره نسبت به خبر کمیسیون بودجه راجع به اعزام به اروپا

(مجلس دو ساعت و سه ربع قبل از ظهر برپاست آقای فهیمی نایب رئیس تشکیل گردید)

(صورت مجلس قبل را آقای دولتشاهی قرائت نمودند)

نایب رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب

آقا سید یعقوب ـ آن اظهاری که آقای رئیس فرمودند راجع بلایحه دعلوی مردم بر دولت و دولت بر مردم نظر مقام ریاست این بود که از همان کمیسیون عدلیه که رفتته است کفایت می‌کند برای موقع اجرا و دیگر مجالی نیست

بکمیسیون مالیه برود اصل نقطة نظر این بود و آن کلمه رفتن کمیسیون عدلیه را تقاضا دارم در صورت جلسه نوشه شود که نظر این بوده که مجلس شورای ملی ایرادی ندارد و همین که در کمیسیون عدلیه تصوب شده است همان بموعق اجرا گذاشته شود دیگر این ایراد رفتن بکمیسیون قوانین مالیه وارد نیست ـ این کلمه را انداختخ اند و حالآنکه خیلی مدخلیت دارد

نایب رئیس ـ اصلاح می‌شود. صورت مجلس ایرادی ندارد؟ (گفتند ـ خیر)

نایب رئیس ـ صورت مجلس تصویب شد.

رئیس کل صحیه ـ چون مسائل قرنطینه‌ها اهمیت دراد یک لایحه ایست راجع باعتبار قرنطینه‌ها و جلوگیری از امراض ساریه که تقدیم مجلس شورای ملی می‌شود.

وزیر مالیه ـ لایحه ایست راجع بیک دوازدهم اردی بهشت تقدیم می‌شود

کفیل وزارت امور خارجه ـ بنده می‌خواستم استدعا کنم که عهد نامه افغانستان و همچنین عهد نامه هستان مطرح شود

نایب رئیس ـ در دستور امروز با جلسه آتیه؟

کفیل وزرارت امور خارجه ـ اگر ممکن است در دستور امروز باشد والا در دستور جلسه آتیه

نایب رئیس ـ باید در دستور جلسه آتیه زیرا پیشنهادات و نظریات آقایان راجع بمواد باید قبلا طبع و توزیع شده بعد جزو دستور بشود

چند فقره پیشنهاد راجع بدستور رسیده است قرائت می‌شود. (این قسم قرائت شد)

پیشنهاد آقای بامداد: پیشنهاد می‌کنم که لایحة اعزام محصلین باروپا مقدم بر دستور باشد.

پیشنهاد آقای دولتشاهی و جمعی از آقایان نمایندگان پیشنهاد مینمائیم که خبر کمیسیون بودجه راجع باعزام محصلین بخارجه در جلسة امروز سه شنبه مقدم بر دستور مطرح شود.

پیشنهاد آقای دادگر ـ پیشنهاد میکن مقدم بر سایر مطالب حقوق منتظرین خدمت جزو دستور شود

پیشنهاد آقای فهیمی و جمعی از آقایان: امضا کنندگان پیشنهاد می‌کنیم قانون ممیزی مطرح شود

پیشنهاد آقای عراقی ـ بنده پیشنهاد می‌کنم خبر کمیسیون بودجه راجع بطلب آقای حاج میرزا محمود خان علامیر جزو دستور شود.

پیشنهاد آقای فیروز آبادی ـبنه پیشنهاد می‌کنم که لایحه چاه آرنزین یزد در اول دستور جزو دستاور گذاشته شود.

پیشنهاد آقای دکتر رفیع خان امین ـ پیشنهاد می‌کنم که لایح قرنطینه‌ها مقدم شود

پیشنهاد آقای تقی زاده ـ پیشنهاد می‌کنم لایحه فرستادن محصلین بخارجه اروز مطرح شود و جزو دستور شود

نایب رئیس ـ یکی یکی رأی می‌گیریم آقای رفیع

حاج آقا رضا رفیع ـ تمام این بموقع خودش صحیح است ولی اگر آقایان بخواهند در فرد فرد آنها صحبت کنند و رأی بدهند مدتی وقت مجلس را تلف خواهد کرد بنابراین استدعا می‌کنم بهمان ترتیبی که پیشنهاد شده است رأی بگیرید هرکدام تصویب شد همان جزو دستور شود.

وزیر مالیه ـ در موضوع یکی از این پیشنهادات که راجع بمنتظرین خدمت است لایحة که تقدیم شده است بمجلس شورای ملی بنده مسترد می‌دارم چون یک اصلاحاتی دارد و نمی‌شود مطرح شود.

نایب رئیس ـ آقای دادگر

دادگر ـ عرض کنم که اول من می‌خواهم توجة آقای وزیر مالیه را جلب کنم که محرک بنده در این اصرار چیست. لابد هر کاری باید یک جهت عقلائی داشته باشد حالا بنده جهت عقلائی این را بعرض میرسانم وآن این است که بنده یا این آقایان منتظرین خدمت تماس پیدا کرده‌ام. چون حرف زده‌ام در این مبحث آنها بنده را شناخته‌اند و با بنده حرف می‌زنند. حالا چه جور بنه را شناخته‌اند و چه می‌گویند و از چه مقوله حرف می‌زنند؟ امروز یکی از آنها با بنده مصاحبت کرد تا اینجا و می‌گفت که من حقوق انتظار خدمت را نمی‌خواهم ولی این را بطور مساعده بصراف فروخته‌ام و او هر روز می‌آید درب خانه من و بمن فحش می‌دهد و سخت می‌گیرد و اذیب می‌کند زندگانی من را مختل کرده است. بمن باید رحم کنید. آخر من هم از عائله شما هستم و عادت کرده‌ام بمعیشتی که شما آنرا بمن عادت داده‌اید. بالاخره یکی از آنها یک حرفی بمن زد. می‌گفت شما میگوئید شهریه را نباید داد و باید کار کرد و اجرت گرفت خوب وقتی که یک جماعتی فعلادارند از این راه معیشت می‌کنند آنها را که نمی‌توان توی کوچه انداخت که از گرسنگی بمیرند باید برای آنها هم یک فکر معیشتی کرد و کم کم پائین آمد تا از بین برود و در این مدارجی که پائین میاید بطور ارث زندگانی او را طوری مرتب کنیم واو را طوری تربیت کنیم که زندگانی خودش را تبواند اداره کند و هرچه پائین تر می‌آید هی تنقیص بشود تا کم شود و از بین برود ولی یکمرتبه که نمی‌شود این کار را کرد. امروزه یک جماعت کثیری در این مملکت باین رویه از بدو زندگانیشان عادت کرده‌اند حالا اگر این رویه پیش شما ممدوح نیست نباشد فکری برای آینده آنها بکنید. عجالت ما در مقابل صف حاضر صحبت می‌کنیم آنها عادت کرده‌اند و منحصرمعیشت شان هم این است. قلیلی هم هستند و از افراد این مملکت هستند که بنده نمی‌شناسم شان و شاید هم که نتوانند از یک مجاری و منابعی زندگانی شان را ادره کنند. خصوصاً این طبقه. این طبقه چرا مهیا شده‌اند؟ اگر بآنها اعتراض می‌شود در نتیجه بودجه است و الا آنها جرم و گناهی که نداشته‌اند و در نتیجه خیانت که منفصل نشده‌اند در نتیجه صرفه جوئی در بودجه مملکتی و تقلیل بودجه و بالاخره یک چیزیهائی است که جرم و جنایت محسوب نمی‌شود که اینها استحقاق عقاب داشته باشند اینها همینطور مانده‌اند. اسفند و فروردین واری بهشت و لعل با این اشکالاتی که می‌شود و اینطور پیش می‌رود چندی باز طول بکشد مخصوصاً با اینکه آقای وزیر مالیه امروز لایحه را استرداد کردند و چون ایشان یکی از اعضاء قوه مجریه هستند یک تکالیف دارند یک وظایف مشترکه دارند که آن تکالیف شاید ایشان را دعوت کند باین قضیه ولی بالاخره چه باید کرد؟ بالاخره اگر طرز فکر بحالت منتظره نگاهداشتن آنها است که نبده این طرز فکر را قبول ندارم و باید برای طبقة حاضر حقیقت یک فکری کرد و معیشتی داد و برای آتیه هم یک فکریکرد و اگر این فکر ممدوح نیست باید بطور کلی یک نظر دیگری اتخاذ کرد ولی انها عجاله بطور حالت منتظره ماندهاند. آن ماه هم که از مجلس شورای ملی گشت که تمام منتظرین خدمت حقوق بگیرند ک موجب انتقاد و اعتراض مؤسسه تقاعد شد آن را هم مجلس در اظهاراتی که قبل از دستور ما می‌کردیم عملا و با صدای بلند تصدیق کرد که نظرش این بوده است که منتظرین خدمت برای شان حق موسعی منظور شود بعد آقای وزیر مالیه ما را متوجه کردندو گفتند که من هم این شفقت را مثل شما دارم ولی بالاخره این از نظر بودجه مشکلی شده است. این بود ک باز ما آمدیم واین را سوهان زدیم و بقدری که ممکن بود تنزل دادیم. خود بنده اخیراً بمؤسسه تقاعد رفتم با رئیس آن مذاکره کردم یک وجه حلی پیدا کردم کهاز آن قانون هم خیلی تنگ تر است بالاخره می‌خواهم این را هم توضی بدهم وبعد بنظر آقای وزیر الیه می‌گذارم که هر طور می‌خواهند قضاوت کنند. صدی پنج توسعه پیدا کرد و بنا شد که تمام منتظرین خدمت حقوق بگیرند اینطور نیست؟ هفتصد نفر تا این تاریخ منتظر خدمت دارید ۱۵۰۰ نفر هم بالاخره منتظر خدمت هستند که مطابق قانون اسناد خدمت شان معلوم شود و به تشخیص مؤسسه تقاعد تصدیق شود و حقوق بگیرند این‌ها تمام شان را فرض بفرمائید که مدت انتظار خدمت شان محدود است و بر طبق سنین خدمت شان منخواهند حقوق بگیرند اینها که می‌خواهند در صف داخل بشوند آن ۷۰۰ نفر را با آن ۱۵۰۰ نفری که مجموعشان ۲۲۰۰ نفر می‌شوند حقوق آنها پیش از آن فکری که ما کردهایم حقوق خواهند گرفت اخیراً در مؤسسه تقاعد حساب کردیم و قرار گذاشتیم که اشخاصی می‌توانند حقوق انتظار خدمت بگیرند که منتهای سنین خدمتشان در ۱۳۰۷ باشد و کسانی بهره مند باشند ما با حساب حقیقی و از روی رقم و شیفر حساب کردیم که اگر ما اینکار را بکنیم از ان قانون که تقریبً در معرض اجرا است نصف کمتر است زیرا آن ۱۵۰۰ نفر که در صف می‌آیند و اینقانون جدید شامل آن است آن قانون قدیم شامل آن نبود و برای بودجه مملکتی بیشتر چیز می‌کرد. و با این قانون که ما می‌خواهیم تا یک جائی توافق پیدا می‌شود حالا ایشان بالاخره لایحه را پس می‌گیرند. خوب البته این با حسن نظر است و بنده خودم هم تصدیق دارم چون عجاله ایشان رب البیت هستند. وزیر مالیه این مملکت اند التزام اخلاقی بحفظ زندگانی و معیشت کسانی دارند که بر آنها ریاست می‌کنند. رئیس لاقوم خاد مهم نمی‌شود تنها بر یک قومی رئیس القوام خادمهم نمی‌شود تنها بر یک قومی رئیس بود و بزندگانی آن‌ها علاقه نداشت. بالاخره ایشان حالا لایحه را پس می‌گیرند البته من قطع دارم این با حسن نظر است ولی بالاخره بنده توجه ایشان راجلب می‌کنم و شدیداً جلب می‌کنم که نظری در این خصوص بفرمایند. البته یک قدر متوافقی هست و آن است است که باین‌ها باید یک چیزی بدهیم و سنین خمت شان انتظار خدمت شان را هم اقدامی بفرمایند و امر بدهند بمؤسسة تقاعد که اسناد خدمت آنها را ترتیب بدهد اگر هم عجاله این ممکن نیست و معین نمی‌شود پس اقلا امر بفرمایندکه حقوق سه برج گذشته آنها را بهمان اندازة که خودتان قبول دارید و بریا این حرفهای ما در حال وقوف مانده است بانها بدهند بالاخره یکنفر از آنها امروز برای بنده یک شعری خواند (بنده عقیه ندارم در مجلس شعر خواند چون باید در پشت این منبر حرفهای جدی زد) ولی چون گفته است شعر او را این جا می‌خوانم. می‌گفت: از طلاگشتن پشیمان گشته‌ایم مرحمت فرموده ما را مس کنید. بالاخره همان وضعیت سابق آنها را اعده بفرمائید و معیشت آنها را بدهید تا آن توسعه را بعد درش حرف بزنیم

وزیر مالیه ـ همانطوری که نمایندة محترم فرمودند که با منتظین خدمت در تماس هستند بنده هم در تماس هستم و حقیقت هم خیلی متأثرم وقتی که می‌بینم برای یک اشخاصی یک سختی و اشکالی در معیشت هست ولی این دو نکته هست که باید آقایان متوجه باشند یکی این است که هیچ مانعی نبوده است که حالا آقا به بنده پیشنهاد می‌کنند که آن مانع را ما رفع کنیم مطابق قانونی که از مجلس گذشاته است تمام آنهائی که مشمول قانون مصوبه هستند و مطابق سنین خدمتشان تا اندازة که قدر متیقن است حوقشان معین است ولی نرفته‌اند و بگیرند و برای این حرفهائی که در اطراف این مسئله در این جا زده شده است نرفته‌اند و معوق گذاشته‌اند و در این باب یک اشتباهی شده است. بنده مخصوصاً دیروز دستور العمل دادم که همه شان را بخواهند و حقوق همه شان را مطابق آن قانون بدهند و این کار تا دو روز دیگر انجام می‌شود و اما راجع باصلاح این مسئله را مکرر این جا عرض کرده‌ام حالا باز عرض می‌کنم دریک قضایا و اموریکة مخصوصا مربوط بامور مالیه و بودجه مملکتی است وقتی که بودجه در مجلس شورای ملی تعدیل شد و یک اصلاحاتی در ارقام بودجه پیدا شد اگر یک مسائلی بودجه را بخواهد از تعدیل خارج کند باید در این قبیل مسائل خیلی دقیق شد این بعقیدة بنده رجحان دارد بررقتی که ما بحال اشخاص می‌کنیم زیرا آن رقت بحال مملکت است و مقدم است بحال اشخاص و خود این منتظرین خدمت منتظر خدمت این مملکت هستند و از بودجه این مملکت حقوق می خواهن حقوق گرفتن آنها هم لازم ملزومش این است که باید بودجه مملکت موازنه و تعادلش کاملا ملحوظ شود در بودجة که ما تقدیم کردیم در سابق ۱۸۰ هزار تومان برای این منظور معین شده بود بعد مبلغی آقایان افزودند به پیشنهاد دولت والان شما ۱۷۰ هزار تومان بودجه انتظار خدمت دارید ولی اسن اصلاحی که آقایان می‌فرمایند در غیبت بنده کفیل وزارت مالیه لایحه داده است که الان در مجلس است و اکر آن بگذرد بطور قطع چیزی که مسلم است از چهار صد هزار تومان ما بیشتر لازم خواهیم داشت که بر این دویست و چهل هزار تومانن بیفزائیم …..

آقا سید یعقوب ـ به به.

وزیر مالیه ـ بلی من که وزیر مالیه هستم و مسؤل هستم در مقابل مجلس شواری ملی و مملکت بایستی قبل از آنکه موافقت بکنم با این لایحه بسنجم که آیا این سیصد هزار تومان یا چهار صد هزار تومان را از چه محل باید بدهیم والا از دو صورت خارج نیست با قانونی می‌گذرد و اجرا نمی‌شود که خیلی بد است یا اینکه برای احترام اجرای آن قانون باید از یک جای دیگر کسر کرد که آنهم بد است در هر صورت بنده یا نظر نمایندة محترم کاملا موافقم و همانطور که ایشان فرمودند بنده با نیت خوب و برای اصلاح حل این لایحه را مسترد کردم ولی این ر توجه می‌دهم از نقطه نظر خود آنها و آقایانی که توجه دارند در رفاهیت آنها بایستی مایل باشند که قضیه از روی مطالعه کامل و صحیح و بطور دقیق حل شود این یرا هم عرض می‌کنم نه برای این است که طفره از این کار بخئاهم بزنم بنده خیلی زود لایحه اصلا شده آنرا می‌آورم بمجلس شورای ملی یا اگر دیدیم که همان قانون سابق را باید نگاه داشت آن را هم خدمت آقایان عرض می‌کنم که حتی المقدور یک ترتیبی بشود که منافع آنها هم تأمین شود و لطمة هم بملکت وارد نشود و بیک ترتیبی اصلاح شود و همان طور که آقای دادگر فرمودد که در تماسند با آنها و اظهار مظلومیت خودشان را بایشان ارائه می‌دهند من هم کاملا موفقم باایشان و حق می‌دهم بآنها و کاملا هم متأثر هستم و مخصوصاً متوجه می‌کنم ایشان را که نظربه شان در بپرداخت حقوق آنها رعایت شده است

نایب رئیس ـ خوب چون لایحه راآقای وزیر مالیه پس گرفتند دیگر چیزی نیست که درش مذاکره بشود لایحه اعزام محصلین بخارجه مخالفی ندارد؟

حاج آقا رضا رفیع ـ خیر مخالفی نیست.

نایب رئیس ـ خبر کمیسیون قرائت می‌شود. (این قسم قرائت شد)

مادة اول ـ دولت مکلف است اعتبارات ذیل را برای اعزام شاگرد بخارجه جهت تکمیل تحصیلات در علوم و فنونی که از طرف دولت معین خاهد شد در رودجة سنوات ذیل منظور دارد از عدة محصلین اعزامی بایستی همه ساله لااقل صدی سی وپنج برای تحصیل فن تعلیم و تربیت اعزام شوند.

  • سال ۱۳۰۷ یکصد هزار تومان
  • سال ۱۳۰۸ دویست هزار تومان
  • سال ۱۳۰۹ سیصد هزار تومان
  • سال ۱۳۱۰ چهار صد هزار تومان
  • سال ۱۳۱۱ پانصد هزار تومان
  • سال ۱۳۱۲ و سنوات بعد ششصد هزار تومان

تبصره ـ اعتباراتی که بمجوب قوانین مخصوصه اختصاص باعزام محصلین بخارجه دارد و همچنین اعتباراتی که در بودجة ۱۳۰۷ وزارتخانها تخصیص باین خرج داده شده باید در آتیه محفوظ بماند و اعتبارات مذکور در این ماده علاوه بر اعتبارات فوق الذکر خواهد بود

ماده دوم ـ محصلین اعزامی باید واجد شرایط ذیل باشند:

الف ـ تابعیت ایران

Page 6 missing

کار نمی‌کنیم و همیشه ظواهر امور را می‌گرفتیم و یک عمل فوری آتی با نهایت عجله هم می‌کردیم بعد از چندی هم آثارش محو می‌شد مگر ما محصل بخارجه نفرستادیم؟ چه از متمولین چه از طرف دولت چه از طرف اشخاص متمکن؟ شاید از خیلی از ممالکی که جدیداً بطرف تجدد و ترقی رفته‌اند ماها بیشتر اشخاص باروپا فرستاده‌ایم برای تحصیل لکن می‌بینیم که آن نتیجه اساسی که ممالک دیگر از اعزام محصل باروپا برده‌اند ما نبرده‌ایم. اگر ما خوب دقت کنیم به تاریخ این مملکت شاید از اواسط سلطنت ناصر الدین شاه باینطرف راه ایران باروپا باز شده است و محصلین باروپا رفته‌اند و تحصیلاتی هم کرده‌اند و بایران مراجعت کرده‌اند و یک آثاری هم آورده‌اند بعضی‌ها دو سه تا ماشین فلاختی آوردند و اینجا انداخته و یک واگونی هم آوردند آن گوشه انداختند لکن خلاصه آن نتیجه اساسی که ما باید بگیریم نگرفته‌ایم و چنانکه با بعضی از رفقا هم صحبت کردم برای این بوده است ک اموراتمان اساسی و از ریشه نبوده است ما باید اول بفهمیم که چه چیز لازم داریم برای مملکت که همانطور که عرض کردم باساس ترقی و تجدد و تمدن ماخدمت بکند و هر روز اینقدر احتیاج نداشته باشیم بعد رد درجه دوم به بینیم چه لازم داریم بعد درجه سودم و همینطور برویم جلو ما اگر یک عده مثلا طبیب با مهندس با مکانیک یا بالاخره علمای حقوق در اروپا ترتیب کنیم که بعد برگردند بیایند بمملکت مان (این جا متاسفانه فقط چیزی آثاری از خودشان باقی بگذارند این چه قائده دارد. آن کاری که دست شان بوده است آن را خوب از عهده بر آمدند واداره کردند ولی خوب چه اثری برای مملکت دارد؟ بالاخره اگر ما هر چقدر این مملکت عمر دارد تا آخر دنیا سالی صد تا شاگرد بفرستیم باروپا (از اینکه دیگر بالاتر نمی‌شود) و بالاخره سالی صد تا عالم وارد این مملکت یبوشد ما یک استفاده هائی کنیم تا آنها زنده هستند ولی بعد از رفتن آنها دیگر آثارشان هم با خودشان می‌رود. ما طبیت می‌آوریم این جا یک منفعتی هم از وجود او می‌بریم ولی او که رفت اثری ندارد. خود این کا راساساً و ذاتاً کار اساسی است ولی از همین کا اساسی هم باید استفاده کرد و باید دید که تا چه روزی بای مستغنی شد و تمامش کرد و در همین جا شروع کرد یعنی در مملکت خودمان بتوانیم یک علماء و رجال و عناصری برای کار تهیه کنیم بعقیده بنده ما آن روزی می‌توانیم بی نیاز باشیم از اینکه شاگرد باروپا بفرستیم که در اینجا مدرسه داشته نه اینکه آدم بفرستیم جای دیگر تهیه کنند اول وسیلة مدرسه داشتن هم معلم است و ما اول باید معلم تهیه کنیم و درسایه داشتن معلم می‌توانیم مدرسه بسازیم و بعد از آن مدرسه عالم بخواهیم. عقیدة شخصی بنده که یقیناً این یقدر‌ها طرفدار ندارم و شاید خیلی کم و عدة معدودی طرفدار داشته باشیم این است که ما این ۶۰۰ نفر شاگردان را که می‌خواهیم بفرستیم باروپا امام آنها را برای تعلیم و تربیت بفرستیم…….

فرمند ـ چیزهای دیگر هم لازم داریم.

شیروانی – عرض کردم که تمام آنها نقش بر آب است یک عده فرستادیم و دیدیم. ما چهل سال است این کارمان است همه تان رفتید آنجا تحصیل کردید بعد یکی وزیر شدید یکی وکیل شدید. یکی طبیب شدید تا خودتان بودید بود بعد با خودتان تشریف برد و برای این مملکت چیزی باقی نگذاشت. چیزی که باقی ماند یک مبلغ پولی از این مملکت خارج شد و از بین رفت فقط برای تربیت و استفاده یک عده اشخاص معدودی در صورتیکه ما می‌خواهیم مملکت استفاده کند بنابراین بند عقیده‌ام اینست شاگردانی که بفرنگ

فرستاده می‌شوند تمام باید فن تعلیمو تربیت را تحصیل کنند ولی چون این عقیده بنده اینقدرها طرفدار ندارد و در لایحة که از طرف کمیسیون داده شده است این قضیه تعدیل شده است و صدی ۳۵ از این عده را برای علم تربیت و تعلیم مقرر داشته است بنده خواستم لااقل بافکر ثانوی بنده موافقت بفرمایند ما قائل هستیم که در درجه اول معلم لازم داریم پس درجه را نسبت بهمه چیزه باید قائل شد نسبت بزمان نسبت بوقت نسبت بمدت تا وقتی که ان احتیاج مرتفع شود. خوب شما که قائل هستید درسال اول صدی ۳۵ معلم می‌خواهید در سالهای دوم و سوم هم همینطور پس خوبست همه موافقت بفرمایند این صدی ۳۵ را که برای هر سال در نظر گرفته ید اکه بجهت فن تعلیم و تربیت اعزام شوند بارپا همه این‌ها را جمع کنید در شش سال می‌شود ۲۱۰ نفر و این عده را اقلا در سه سال اول بفرستید مثلا در سال اول شصت نفرش را مقرر دارید برای فن معلمی و چهل نفر را برای سایر فنون که در نظر دارید عده هم همان است که کمیسیون بودجه تصویب کرده است ما هم با نظر کمیسیون بودجه موافقت می‌کنیم که از این ۶۰۰ نفر ۲۱۰ نفرش معلوم باشد ولی این عده را در سه سال اول بفرستند چون امروزه احتیاج ما بمعلم از همه بیشتر است و خوبست این عده را در سنوات اول تربیت کنیم و الا ملاحظه بفرمائید اگر در سال اول ۳۵ نفر بفرستیم برای فنه تعلیم و تربیت با این عجله که داریم اینها شش سال دیگر می‌آیند و حال آنکه ما میل داریم در سال ششم تا اندازه از وجود معلم بی نیاز شده باشیم که تا آخر سال سوم لااقل در ظرف سه سال این صدی ۳۵ را بفرستید که زودتر احتیاجات ما را رفع کند و طول نکشد تا آخر سال دوازدهم و برای سایر فنوئن هم همیطور مرتب سالی چهل نفر بفرستند آن را هم نسبت بهر کدام بیشتر احتیاج دارید زیادتر بفرستید وباقی فنون رابرای سنوات بعد بگذارید وعقیده بنده این است برای اینکه ما بتوانیم برای شش سال یا هشت سال دیگر مدسه در این مملکت داشته باشیم آقایان موافقت بفرمایند که از اول ما معلمین را زیاد کنیم این کار لازم تر است مخصوصاً خود آقای معاون هم که در جریان عمل هستند میدانند که ما برای هر کاری مان می‌توانیم متخصص بیاوریم جز برای معلمی برای اینکه آقایان همه اهل علم و فضیلت اند و میدانند اول شرط دادن تعلیم زبان است و باید اولادان ما زبان معلمشان را بفهمند تا معلومات او را خوب بتوانند ادراک کنند. ما الان مدرسه حقوق داریم که پروفسور‌های خیلی خوب هم از اورپائیان دارد ولی آیا شاگرد مدرسه حقوق پاریس که زیر دست همین قبیل پروفسور‌ها تحصیل می‌کنند مساوی هستند؟ مسلماً اینطور نیست. چرا؟ فقط بهمان دلیلی که عرض کردم زبان آنها را درست نمیدانند هر قدر هم یک نفر ایرانی زبان خارجی را خوب بداند با آن نکات اساسی زبان اجنبی را نمی‌تواند ادراک کند خصوصاً اصطالحات علمی را پس ما تا یک عده برای تعلیم و تربیت اول نفرستیم ممکن نیست احتیاجاتمان رفع شود و بنده یک نتیجة صحیحی برای این کا رنمی بینم …

عمادی ـ صدی ۳۵ معلم است

شیروانی عرض کردم کم است و بنده اول عقیدة خودم را عرض کردم که صد صد باید باشد عرض کنم ایراد دیگر بنده در این لایحه که آنهم مختصر است این است که تنها روزنة امیدی که برای این محصلینی که ما به اروپا می‌فرستیم و می‌خواهیم دردرجة اول اتکاء به نفس به آنها یاد بدهند این است که درب ادارات را بروی آنها باز گذاشته‌ایم که وقتی مراجعت کردند بدون رعایت قوانین، بدون رعایت قانون استخدام کشوری و

بدون هیچگونه رعایتی درب اداره را به رویشان باز گذاشته‌اند که فوراً بروند توی یک اداره، الان آقای دادگر مدتی است عمرشان را صرف می‌کنند که برای آنهائی که توی اداره هستند یک فکری بکنند که از گرسنگی نمیرند باز ما می‌خواهیم از این بودجة ضعیف مملکت و از همین راه عمری برای مخارج آنها درست کنیم، صحصح است دولت باید از معلومات آنها برای مملکت استفاده کنید ولی منحصرا ار راه اداره نمی‌شود استفاده کرد. اصلا باید یک روزی این فکر از این مملکت مرتفع شود. کاری را ما می‌آوریم دولتیش می‌کنیم هر کار عمومی هر کار اجتماعی را هر کاری را جنبة دولتی بهش می‌دهیم و مباشرین آن کار را هم مستخدم دولت قرار می‌دهیم. این غلط است، ما تمام مؤسساتمان بای ملی باشد باید تجارتی باشد، و دولت نباید در این مملکت باهر مؤسسة رقابت کند. ادارة حمل و نقل بازمیکنند و باچاروادار‌های این مملکت که ضعیف ترین مدمان این مملکت هستند رقابت می‌کند، همة کارها را دولت خودش می‌خواهد بکند هر چه کارخانه است دولت می‌خواهد بیاورد، راه آهن است دولت می‌خواهد بکشد. طرق شوسه را خودش می‌خواهد بسازد، لوله آب را خود دولت می‌خواهد بکشد، از برق خود دولت می‌خواهد استفاده کند پس برای ملت چه می‌گذارند؟ از یک طرف بعضی از رفقای بنده که خود بنده هم شریک آنها هستم میگوئیم که چرا مردم چشمشان را به ادارات دولتی دوخته‌اند؟ دولت اصلاجائی باقی نگذاشته است که مردم چشمشان را بدوزند؟ دولت باید وسائل فراهم کند که مؤسسات ملی ما زیاد شود و این اشخاص هم که برمیگردند بروند در آن مؤسسات کار کنند بدون اینکه نظی داشته باشند که در ادارات دولتی باشند. پس باید این ماده را طوری اصلاح کرد که نه اینکه دولت نتواند از آنها استفاده کند و نه اینکه یکراهی برای آنها باز کنند که تا بر گردند فوراً بروند توی ادارات و پس فردا ممجبور باشند که متخصص مالیه برود مهندس بشود، متخصص حقوق برود در فوائد عامه کار کند و بالاخره اینها که می‌آیند باید یک کاری کرد که برای همان کاری که دارند کار بکنند، یک شخصی آمده است پیش بنده می‌گوید من ده سال است تحصیل کرده‌ام و دیپلم هم آورده است، دیپلم فلاخت به بنده فشار آورده است که توصیه کنم در عدلیه کاری باو بدهند می‌گویم آقا جان چرا نمی‌روی توی وزارت فلاحت می‌گوید راهم نمی‌دهند، دیپلم فلاحت هم دستش است می‌خواهد برود عدلیه پس باید یک کاری کرد که این فکر خوب و عالی که با یک همچو اساس منظمی و با یک چنین ترتیبی بمجلس آمده است خراب نشود و بنهده در خاتمه عرایشم مخصوصاً تصریح می‌کنم که این فکر از ترشحات دماغ شخص اعلیحضرت و تذیید شده است از طرف شخص وزیر دربار و هیئت دولت واقعاً قابل تقدیر است و این فکر را نباید خرابش بکنیم و باید بگذاریم همانطور که صاحب فکرفکر کرده است این کار عملس شود و از وجود این اشخاص که می‌فرستیم استفاده کنیم.

نایب رئیس ـ آقای رفیع

رفیع ـ نمایندة محترم بعوان مخالف آن منافعی را که اعزام محصلین داشت بیان فرمودند و موافق هم بودند و خیلی هم مصر بودند که این لایحه بگذرد. فرمودند این محصلین که فرستاده شد بخارجه از آنها استفاده نشد، بنده هم اقرار می‌کنم این مسئله را باید فکر کنید که محصل فرستاد، شد ولی مراقب نفرستادند و این مسئله کاملا محرز شد و امروزه آمده‌اند و این فکر را فهمیده‌اند و مراقب برای محصلین می‌فرستند شش سال است که وزارت جنگ محصل می‌فرستد، مراقب هم می‌فرستد و تام شاگردان هم خوب تحصیل می‌کنند و بر می‌گردند برای اینکه مراقب دارند پس ملاحظه میفرمائید که این عیب در این جا نیست و بالاخره آقا تصدیق می‌کنند که این هیئتی که می‌روند سر پرست هم دارند و نتیجه هم می‌گیریم. آقا فرمودند که تمام این عده خوب است

معلم باشند. عرض می‌کنم این یک مسئله نظری است متأسفانه مملکت ما همه چیز لازم دارد و همةآقایان هم تصدیق می‌فرمایند که معلم در درجه اول لزوم است ولی مهندس و شیمیست و طبیب هم لازم داریم و وقتی که نگاه کنیم در تمام ادارات ما یک اشخاص متخصص لازم است که اگر آن متخصص را ما امروز از این شاکردانی که بخارجه می‌فرستیم تهیه بکنیم مجبوریم که از خارجه استخدام کنیم و البته بهتر است که بفرستیم تحصیل کنند که مال خودمان باشد واز خارج استخدام نکنیم و اگر ما محتاج به باقی دیگر نبودیم البته خیلی خوب بود که تمام این عده معلم باشند ولی چون احتیاجات لازم دیگر هم دارمفرستادن معلم رفع احتیاج از ما نمی‌کند و ما مجبور هستیم و بهمین جهت هم بود که از تمام این عده صد نفری بالاخره کمیسیون موافقت کرد که فقط سی و پنجنفر معلم باشد و باقی آنها که شصت و پنجنفر باشند تقسیم شوند بین سایر ادرات دولتی و همانطوریکه خودشان بیان کردند که این مسئله از فکر شخص اعلیحضرت پهلوی است پس من از ایشان خواهش می‌کنم فکر بکنند که این لایحه همیطوری که تنظیم یافته است و هیئت دولت موافقت کرده است بگذرد و همینطور این لایحه را هیئت دولت از مقامات عالیه اجازه گرفته است و به اینطور تمم شده است و اگر چناچه به چیزهای دیگر احتیاج نداشتیم ممکن بود با شما موافقت شود ولی باید احتیاجات دیگر هم رفع شود، آقای تی زاده در کمیسیون بودجه شاید صد جلسه آنطور که لازم بود توضیح دادند و می‌خواستند مقصودشان را اینطور انجام کنند که یک عده زیادی از این عده معلم باشد ولی بعد از آنکه دولت توضیحات خودش را داد ایشان هم متقاعد شدند و بهمین ترتیب قبول کردند که سی و پنجنفر از این یعده را برای معلمی بفرستند و باقی آنهارا بمیل ولت بگذرند که بهر تربیبی که دولت صلاح میداند و لازم دارد این عده را اعزام دارد. بنده هم موافق هستم که معلم از خارج نیاوریم و مکرر هم امتحان کرده‌ایم و دیده‌ایم که معلمینی را که از خارج آورده‌ایم آنطوریکه باید و ما میل داریم شاگردان را تربیت نمی‌کنند و به تجربه معلوم شده است که معلمین باید زبان بدانند و مخصوصاً باید این عده را که برای معلمی فرستاده مسشود سعی بکنیم که زبان فارسی را خوب بدانند و اطلاعات فارسی و عربیشاش کامل باشد که نتوانند بخوبی تعلیم کنند و همین صدی سی و پنجنفر گمان می‌کنم الان کافی باشد انشاء الله سالهای بعد پول زیاد تر می‌شود وعده بیشتری فرستاده خواهد شد شما تصور می‌کنید که تمام احتیاج ما بمعلم است ولی دولت تصور می‌کند که خیر احتیاجات لازم دیگری هم دارد و بهمین جهت یک عده را بریا سایر احتیاجات ادارات دیگر معین کرده‌اند فرمودند وقتی که اینها بر گردند نباید مستخدم دولت باشند البته آقا تصدیق می‌کنند که این عده از پول ملت می‌روند و تحصیل می‌کنند یعنی دولت خرج می‌کند، دولت از کجا می‌آورد؟ از پول ملت پس باید یک مدتی برای دولت کار کنند که این پول هدر نرود، بالاخره اینها را لازم داریم، وزارت فوائد عامه مثلا شمیست می‌خواهد پس نباید برود یک شمیست از خارج استخدام کند و اگر شخص دیگری را استخدام کند شما هم نباید راضی باشید اینها که بر می‌گردند طرف احتیاج وزارت خانها و طرف احتیاج مردم هستند و باید از آنها استفاده کرد و بالاخره اگربخواهیم یک پولی برای آنها خرج کنیم و بروند تحصیل کنند و بیایند به ایران صلاح مملکت ما نیست که این اشخاص را همیطور ول کنیم بروند توی کوجه‌ها پس فایدة این خرج چیست؟ ما خرج می‌کنیم برای این که بیایند اینجا و از وجود آنها بهره ببریم، درختی را که می‌کارند برای این است که از آن درخت میوه بخورند به قصد قربت کسی کار نمی‌کند. اگر این اشخاص بخواهند خودشان بروند تحصیل کنند آزادند، بخرج

خودشان می‌روند و وقتی هم که بر گشتند آزاد خواهند بود هر کاری را که می‌خواهند میکنند ولی اگر چنانچه بخر دولت بخواهند بروند تحصیل کنند و برگردند به این جا فراموش نکنید که رد مملکت ایران ادارات دیگری هم هست که ممکن است آنها را استخدام کنند و آنوقت مستخدمی را دولت برای کارهای خودش لازم دارد مثلاً یک مهندسی را لازم دارد و می‌خواهد عقب یک کاری بفرستد یکمرتبه می‌بینیم که محل آقای موقر هم وجود این مهندس را لازم دارد و او را با ماهی پانصد تومان استخدام می‌کند و دولت معطل است پس باید معتقد باشیمکه این آدم برگشت یک مدت از عمر خودش را صرف خدمت دولت اگر بکند و بعد از آن آزاد باشد و باید در این لایحه یک راه تشویقی هم برای این شاگردان باز گذاشت که وقتی که بر می‌گردند بروند رد ادارات دولت یو اگر چنانچه ما بخواهیم برای همیشه همین آقایانی که فقلا در ادارات هستند باشند همین نتیجه را خواهی گرفت که تا بحال گرفته‌ایم ولی مقصود این است که این آقایانی که هستند تشریف ببرند و اشخاصی که رفته‌اند و تحصیل کرده‌اند بیایند واین ادارات را اصلاح کنند و مملکت انشاءالله رو بترقی برود و یک فوائدی هم مملکت پیدا کند که یک حقوق و مستمری مکفی به این آقایانی که خانه نشین هستند بدهیم، بنده هم با این اشخاص که فقلا هستند موافقم ولی برای اینکه این آدم خوبی است که نمی‌شود کارها را معطل کرد مثلا ممیزینی کردند غلط بود. خیلی خوب این آدم ممیز خوبی است و لیبه درد کار نمی‌خورد و باید این شخص برود در خانه اش بنشیند و حقوق بگیرد، این بیپاره است چه باید کرد مردم هم بیچاره هستند پس اجاز بدهید این ممیز در منزلش راحت باشد و آن کسی که رفته است در خارج و ممیزی را تحصیل کرده است بیاید و کار این شخص را بکند که دیگر سهو نکند و بدانند که دو دو تا چهار تاست و پانزده تا نمی‌شود و این اشخاص تحصیل کرده که برای دولت کار کنند مثل این است که برای مردم کار کند اصلا دولت کی است؟ دولت یک ماشینی است که از طرف مجلس شورای ملی برای خدمتکذاری بملکت و مردم درست شده است و هر چه این ماشین چرخهایش براق و روشن باشد بهتر است از اینکه زنگ زده باشد. پس خوب است آقا هم بهمین ترتیب موافقت کنند و یک پیشنهادهائئ هم که دارند در موقع خودش بدهند و مخصوصاً خود آقا شیروانی از این سفر که مراجعت کرده بودند می‌فرمودند ک در یکی از پارلمانها که برای تماشا رفته‌اند دیده‌اند که در آنجا هر کس که حرف می‌زند آخرش هم آن پیشنهاد خودش را می‌دهد و حقیقت هم را همین است وقت هم کمتر تلف می‌شود، حالا حضرتعالی هم پیشنهاد‌های خودشتان رابدهید و جواب هم خواهند داد بالاخره مجلس هم حکمیت می‌کند ولی گمان می‌کنم بعد از عرایضی که بنده کردم حضرتعالی هم موافقت بفرمائید که همینطوری که در کمیسیون بودجه گذشته است بگذرد

بعضی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است

تقی زاده ـ بنده مخالفم

آقا سید یعقوب ـ بنده هم مخالفم

نایب رئیس ـ آقای تقی زاده

تقی زاده ـ بنده با کفایت مذاکرات برای این مخالفم…..

نایب رئیس ـ نوبت جنابعالی است مذاکراه بفرمائید.

تقی زاده ـ چون در مجلس ترتیب این است که یکمخالف صحبت می‌کند و یک موافق، بنه نمیدانم که مخالفم یا موافق، بنده خیلی موافقم ولی بعضی ملاحظات دارم که باید بگویم یک کسانی هستند که یک لایحه را کما هو علیه از اول تا آخر قبول دارند ولی در یک جایش مخالفتی دارند جزء مخالف حساب می‌شوند و چون موقع اظهار اینملاحظات در کلیات است می‌خواهم عرایضی که دارم عرض کنم. نه تنها در این مطلب بلکه در

تمام مطالبی که در مجلس مطرح می‌شود بنده درست که فکر می‌کنم می بینم هیچوقت نه مخالف مطلق هستم و نه موافق و اگر در یک چیزی یک ایرادی، یک خدشة بنظرم بیاید مطابق تکلیفی که دارم و دراین جا که مجلس شورای ملی است باید اظهار کنم، اظهار می‌کنم بعضی اوقات آن عقیده مطلوب واقع نمی‌شود و اسمش می‌شود مخالف و یکوقت هم هست که نظرم کنم، اظهار می‌کنم بعضی اوقات آن عقیده مطلوب واقع نمی‌شود و اسمش می‌شود مخالف و یکوقت هم هست که نظرم پیشرفت می‌کند و ششدانگ دلم استقبال می‌کند آن وقت اسمش می‌شود موافق ولی بر عکس این ترتیب که عرض کردم نه مخالف هستم و نه موافق در اینمطلب بقدری موافق هستم که تکلیف و جدانی خوام میدانم تمام چیزیهائی را که بنظرم بیاید عرض کنم. و مخالفت من اینطور نیست که در بعضی مواقع بعضی چیزها در مجلس مورد شور می‌شود و یکنفر از آقایان غیر از آن چه که دولت پیشنهاد کرده است یک ترتیبی بنظرشان می‌آید و اظهار می‌کند وبعد گفته می‌شود بانطور نیست و همان لایحه دولت صحیح است و اسمش مخالف می‌شود، ولی تکلیف وجدانی خودم میدانم که در این موضوع واقعاً اهل این ترتیبات نیستم که بیایم این جا و تشکر کنم چون کارهائی که خوب است همة مردم میداهنند و می‌فهمند که این کار خوب است و همة نمایندگان ملت به اهمیت مسئله کما هو حقه ملتفت هستند ولی میخواه تمام مردم این مملکت بهمان درجة که این کا راهمیت دارد ملفت بشوند. هیچ کاری از اول مشروطیت تاکنون به اندازة این لایحه مهم نبوده است و بنده هم به هیچ لایحه از اول مشروطیت تا بحال بعد زا قانون اساسی به این اندازه موافق نبوده‌ام لهذا اشخاصی که در این کار واقعاً حق دارند حق هست که ازشان تشکر شود، چه از دولت و چه از مقامات عالیه که در این خص. ص زحمت کشیده‌اند باید تشکر کرد و باید حق را گم نکنیم و گمان من این است که امروز یک روز مبارکی است که اهمیتش به اندازة رفع کاپیتولاسیون هست زیرا وقتی ما آنرا لغو کردیم باید از خودمان هم آدم داشته باشیم که مملکت را خوب اداره کند. ای مطلب را بنده بطور کلی عرض کردم و بعضی ملاحظات در خود لایحه دارم که اجزه می‌خواهم عرض کنم. در این لایحه چنانچه آقا اشاره فرمودند بعضی ملاحظات داشتم که در کمیسیون بودجه عرض کردم و خیلی مذاکرات شد بعضیها پیشرفت کرد و بعضی دیگر پیش نرفت و چون پیش نرفت برای اینکه سکته باصل قانون وارد نوشد بنده اصرار فوق العاده نکردم ولی معهذا نمی‌شود تفسیر کرد که بنده راضی و متقاعد شدم. همانطور که آقای شیروانی اظهار داشتند بنده خیلی میل و رغبت داشتم و علاقة کاملی داشتم که قسمت معلم بیش از اینباشد و این از روی احساسات نبود یک دلائی قطعی دارم که خیال می‌کردم اگر د رمجلس شورای ملی هم عرض کنم شاید برای آقایان نمایندگان اظهار آن نکات عیبی نداشته باشد و ممکن است موافقت کنند و گمان می‌کنم که اگر دولت در این امر موافق بود نمایندگان هم موافقت می‌کردند و اینکه در کمیسیون اینطور گذشت در واقع یک مصالحة دش و گفتند که دولت بیش از این حالا نمی‌تواند موافقت کند و ر یک قسمت‌های دیگر هم چون لازم دارد که شاگرد بفرستد باید در آن قسمت‌ها هم بفرستد ولی بنده البته آرزویم این است که هر قدر ممکن شود قسمت معلم بیشتر شود لذا این قسمت را بعنوان وافقت هم می‌توانم عرض کنم در مقابل آن آقایانی که عقیده دارند از این عده کم کنند یا شاید لازم ندانند این که ما اصرار داشتیم که پیش از همه معلم فرستاده شود دلایل زیادی دارد که بنده نمی‌خواهم این جا همه را مصدع شوم ولی دلیل اساسی برای این کار این است که تنها چیزی که برای ملت مفید است و می‌تواند ملت را تکان اساسی بدهد بسط تعلیم است در اطراف و نقاط دور دست مملکت و در تمام قراء و قصبات تذسیس مدرسه بشود و مردم تربیت بشوند و با سواد بشوند و روشنم بشودند آنوقت مقاصد دولت بیشتر رعایت می‌شود و طوری می‌شود که اگر در آینده یک اشتباهی دولت بکند ملتش آنقدر هوشیار است که می‌گویند این کار خوب نیست این را به خلیفة دوم اسناد می‌دهند که بالای منبر گفت که هر کسی بر من یک کجی دید ایراد کند، یک عربی بلند شد و گفت که ما اگر در شما یک کجی دیدیم با شمشیر اصلاح می‌کنیم خلیف خیلی خوشحال شد و گفت حمد می‌کنم خدا را که کسانی هستند که خلیفه خیلی خوشحال شد و گفت حمد می‌کنم خدا را که کسانی هستند که خلیفه را از راه کج بر میگردانند. پس اگر معارف بسط پیدا کند برای هر دو خوب است و داشتن افراد عالم در مملکت کار مفید و خوب است و داشتن افراد عالم در مملکت کار مفید و خوب و خیلی لازم است. بنده در هر حرفی باید همیشه این را تکرار کنم که چون ممکن است یک کسی دیگر بگوید مگر مهندس لازم نیست، من می‌گویم خیلی هم لازم است ولی یک چیزهای دیگر لازم است که کمال لزوم را دارد و باید دید که چه چیز‌ها را بیشتر لازم داریم و کدام را کمتر چند دلیل عمده است که مملکت معلم را بیشتر از همه چیز لازم دارد اولا برای کارهای دیگر می‌شود خارجی‌ها را در موقع ضرورت استخدام کرد تا از خودمان اشخاص کافی تهیه شود ولی معلم را نمی‌شود. حتی مهندس را از خارج می‌شود استخدام کرد. بنده دیدم دولت توجه مخصوصی دارد که عده زیادی برای امور صحیه بفرستد اگر چه اهمیت صحیه خیلی زیاد است ولی اهمیت عظیم صحیه تأثیر زیادی در این ندارد که عدة که ما می‌فرستیم متناسب با خود صحیه باشد چرا؟ چون صحیه از آن چیزهائی است که اگر امروز ما محتاج باشیم باطلاق‌های خودمان را مثلا بخشکانیم با فلان کار صحی بکنیم یا از اطراف مملکت دفع آقات و امراض یکنیم د رمقام ضرورت می‌توانیم اشخاصی از خارج استخدام کنیم یا یک میسیون صحی بیاوریم که از تمام استخدامها برای مملکت ضررش کمتر است برای اینکه استخدام طبیب برای امور صحی نه ضرر سیاسی دارد و نه اقتصادی و بتدریج هم می‌شود آن استخدام را کم کرد تا خودمان طبیب تهیه کنیم و همچنین چیز‌های دیگر ولی معلم چیزی است که همانطور که آقا اشاره فرمودند بهیچوجه من الوجوه نمی‌توان از خارج آورد زیرا معلم شرعیات هم باید بداند، اشعار هم باید بداند ادبیات هم باید بداند و روح ایرانی باید داشته باشد ولی اشتباه نشود که اینکه ما میگوئیم معلم نباید از خارج بیاوریم مقصود معلم مدارس عالیه هم هست زیرا معلمین مدارس عالیه را باید تا یک مدتی از خارجه بیاوریم و عیبی هم ندارد ولی معلمینی که برای این مملکت لازم است و باید از خود اهل مملکت باشند معلمین مدارس متوسطه و ابتدائی است و از همه لازم تر معلم دارالمعلمین است باید ما معلم برای دارالمعلمین از خودمان تهیه کنیم و لازم است که یک عده زیادی را بفرستیم که فن معلمی یاد بگیرند و بقول نظامیها یک گارد، یک اردوی معلم و یک ارکان حرب جنگ برضد جهل تشکیل بدهیم و اینها را در تمام اطراف مملکت تقسیم کنیم که تعلیم و تربیت را بسط بدهند. و اینها را از خارجه اولاً نمی‌شود آورد و ثانیاً نمی‌شود گفت که دیگران و اشخاص خارج اولاد خودشان را می‌فرستند چرا؟ برای اینکه ما می‌بینیم که مردم اولاد خودشان را برای تعلیم مهندسی و طب و حقوق می‌فرستند ولی برای معلمی نمی‌فرستند برای ایکه وقتی که مراجعت کردن اگر معلمی نمی‌فرستند برای اینکه وقتی که مراجعت کردند اگر معلمی باشد کار خوبی نمی‌تواند بکند ولی وقتی که حقوق خوانده با این قانون استخدامی که الان اجرا می‌شود درست وقتی که حساب کنید یک نفری که سه هزارتومان چهار هزار تومان خرج کرد است و اولادش را فرستاد است ک تحصیل حقوق بکند منفعت می‌کند و حتی اگر استطاعت هم نداشته باشد حتی بفروش خانه اش هم که باشد فایده می‌برد برای اینک تا چهل، پنجاه سال به اندازه یک ده ششدانگی حاصل می‌دهد و تا رتبة نه می‌رود ماهی سیصد تومان، سالی سه هزار و ششصد تومان حقوق می‌گیرد و پیر هم که می‌شود منتظر خدمت و متقاعد می‌شود، مستمری هم می‌گیرد و وقتی هم که مرد اولادش هم حقوق می‌گیرند و و می‌گردند و علت اینکه برای معلمی نمی‌فرستند دلیلش این است که معلمی نه رتبة شش و هفت و هشت و نه دراد و نه نسبت به آنها تشویعی می‌شود و این یک چیزی است که خود دولت باید یک فکری درش بکند و این کار را دولت باید برای مملکت بکند مطلب دیگر این است که وزارت خانهای دیگر شاگرد برای کارهای خودشان بخارجه میفرستند همه اش منحصر به این لایحه وزارت معارف نیست، وزارت جنگ برای امور نظامی در سال چهل، پنجاه نفر شاگرد می‌فرستد در خارجه تحصیل کنند، ده نفر برای بحریه در ایتالیا داریم که تحصیل می‌کنند، بیست و پنج نفر شاگرد از طرق و شوارع فرستاده می‌شود ده نفر مهندس که از طرف اداره راه آهن در هر سال فرستاده می‌شود، دو نفر از مجلس برای کاغذسازی فرستاده می‌شود، شش هفت نفر از اداره پست و تلگرافی می‌فرستند و هر کدام از وزارتخانهای دیگر هم برای خودشان شاگرد می‌فرستند و این اشخاص را برای خودشان لازم دارند ولی وزارت معارف اهمیتش برای مملکت است و باید آدم برای مملکت تربیت کند این است که این کار اهمیتش بمراتب بیشتر است و وقتی که دولت حاضر نشد که تمام قسمت‌ها را در قانون ذکر کند ک برای هر قسمتی چه عده می‌فرستند فقط قسمت معلم را معین کردند و قسمت‌های دیگر به اختیار خود دولت گذارده شد. یک چند تا ملاحظات کوچک هم دارد و بطور اختصار عرض می‌کنم ولی یک ملاحظه داشتن که باید یک قدری در آن تفصیل بدهم و آن در درجه دوم مهمترین مراد بنده است و خواهشمندم آقایان مخصوصاً وکلای ولایات در این مسئله دقت کنند و آن این است که در این جا هر چند ننوشته است که این محصلین اعزامی اهل طهران باشند و هر چند بنده خودم وکیل طهرانم ولی عرض بکنم که از این قسمت حصه هم باید بولایات بدهند و منحصر کردن آن به طهران یک بی اعتدالی است ولی آقایان خواهند فرمود که ما این کار را نکرده‌ایم و در کمیسیون هم چند مطلب فرمودند یکی اینکه فرمودند که اهل طهران همه اهل طهران نیستند اهل کاشان هستند اهل تبریز هستند و آنها هم فایده می‌برند ولی مقصود ما این است که یک کسی که از تبریز آمده است به طهران و بیست سال است در طهران اقامت دارد او خودش اهل طهران است مقصود ما این است که در ولایات هم دولت اعلان مسابقه بده و اگر این کار را نکند واقعاً یک بی اعتدالی شده است و اگر می‌گویند که مدارس متوسطة طهران کامل تر است و در طهران اشخاص فهیم بیشتر است و بهتر ممکن است از طهران برای این کار انتخاب کرد ولی ضررش شکستن قلوب یک عده از اهالی این مملکت و یک بی اعتدالی فوق العادة است زیادت راز این منفعت است. آقای وزیر معارف فرمودن که حتی مانع نیست که مآ مخارج مسافرت بعضی از محصلین ولایات را بدهیم که بیایند این جا و در مسابقه شرکت کنند ولی بنده عرض می‌کنم که این کا ردر هیچ جای دنیا دیه نشده و مرسوم نیست که بگویند بچة از کرمان کتابش را بردارد و کفشش را زیر بغلش بگذارد و بیاید این جا در مسابقه شرکت کند، دولت فرانسه در بیروت ژزوئیت‌ها مدرسه دارند. لازاریست‌ها مدرسه دارند و دولت فرانسه از پاریس هر سال هیئت ممتحنه به بیروت می‌فرستند در صورتیکه از بیروت تا مارسیل کشتی یک سره می‌رود و اگر شاگرد سوار کشتی بشود برود به مارسیل پنج ساعت دیگر در پاریس است ولی با وجود این دولت فرانسه نمی‌گوید که شاگردان در پاریس امتحان بدهند و در این جا و امتجان بدهد؟ ممکن است گفته شود که مدارس متوسطة طهران مهمتر از مدارس متوسطة ولایات است بنده هم قبلو دارم ولی عرض می‌کنم که در پاریس هم ایرانیان در مدرسه متوسطه هستند یا نه؟ ممکن است پنج شش نفر هم شاگرد در مدارس متوسطة پاریس باسند و مدارس متوسطة پاریس هم بهتر از مدارس متوسطة طهران است پس قرار بگذارید که شاگرد‌های مدارس متوسطه طهران هم بروند در پاریس و قاتی بشوند با آن شاگراانی که در مدرسه پاریس تحصیل می‌کنند و باهم امتحان بدهند و نتیجه اش در پاریس معلوم شود برای اینکه مدارس متوسطة پاریس بالاتر از مدارس متوسطة طهران است و اگر شما شاگردان مدارس متوسطة طهران است و اگر شما شاگردان مدارس متوسطة طهران را با آنها قاتی کنید آها پیش می‌برند و اگر شما شیرازیها یا تبریزیها را بیاورید این جا وقتی که با شاگردان طهران مخلوط شدند بین همه آنها از طهرانی‌ها انتخاب می‌شوند چرا؟ برای اینکه علم علم و فضلشان زیادتر از محصلین ولایات است و بنده عرض می‌کنم که باید امتحانات را در خود مراکز ولایات قرارداد و امتحان علمی را هم قدری آسان تر بکنیم که یک اشخاصی هم که در شیراز هستند یا در تبریز هستند قبول شوند و از آنها هم بفرستیم تو بگذاریم آنها هم یک اشخاصی هم که در شیراز هستند یا در تبریز هستند قبول شوند و از آنها هم بفرستیم و بگذاریم آنها هم ی قدری معلوماتشان را تکمیل کنند.

بنده اطلاع دارم که بعضی محصلین از تبریز به این جا آمده بودند برای شرکت در مسابقه امتحان محصلین راه آهن و وقتیکه امتحان دادند گفتند که شیمی و فیزیک خوب میدانند ولی فرانسه اش ضعیف است، مگر ما شرط کرده بودیم که هر کسی که در شیاز باشد یا در تبریز باشد یا در رشت باشد باید فرانسه اش خوب باشد؟ خوب یک کسی که فرانسه نمیداند برود به یک مملکتی که فرانسه لازم ندارد ما که شرط نکرده بودیم همة محصلین را به فرانسه و بلژیک بفرستیم. خیر هیچ همچو شرطی نیست، اینکار مثل این است که زیان فرانسه یک خرید اساسی معلوما ما شده است و مثل این است که بگویند زبان فارسیش لنگ است یا اشعار نمیداند یا عبی نمیداند، خیر ما عهد نکرده‌ایم همه را بآن مملکت بفرستیم ما باید طریقه مان برای فرستادن شاگرد بخارجه این باش که بدون هیچ ملاحظة زبان و غیره (ابداً زبان رانباید ملاحظه کرد) بآن مملکتی بفرستیم که آن فن درآنجا درجة عالی دارد. و یکی هم تعلیم و تربیت عملی از تربیت علمی بالاتر است. چونکه مملکت ما بیشتر محتاج به تربیت عملی است. حالا اگر ما اینکاررا نکنیم این اشخاصیکه در تهران هستند. در ایران هستند. زبان فرانسه چون میدانند باید بروند بفرانسه وقتی هم که او آمد بایران چوه شاگردش فرانسه وقتی هم که او آمد بایران چون شاگردش فرانسه را خوب میداند باید برود بفرانسه اثین که آخر ندارد. بنده برأی العین و تجربة شخصی خودم میدانم اشخاصیکه بممالک خارجه رفته‌اند اگر مایة علمیشان خوب اس هر زبانی را انگلیسی یا آلمانی با روسی فوراً یاد می‌گیرند و در زمان کمی آماده می‌شوند بنده ملاحظات دیگری هم دارم ولی در آنها خیلی اصرار ندارم که مجلس آن مذاکرات را قبول کند یا نه. اما مخصوصاً تمنا دارم آقایان توجه بفرمایند که سیاست ادرای و سیاست ملی ما مقتضی عدالت درباره ولایات است. این عرض بنه در بابب آن قسمت بود. یک چیز دیگری هم عرض می‌کنم که در کمیسیون هم مطرح شد ولی اکثریت نبود و آن این بود که در صورت تساوی شرایط در مسابقه اضخاص بی بضاعت را مقدم بدارند وقتی که این حرف گفته می‌شود خواهش می‌کنم آقایان توجه بکنند که آن شخصی که جواب می‌دهد جوابش مستقیماً مطابق سؤال باشد. می‌گویند آن شخصی که جواب می‌دهد جوابش مستقیماً مطابق سؤال باشد. می‌گویند آن کسی که درس خوب خوانده باشد و غنی باشد و آن دیگری که خوب درس نخواده باشد و فقیر باشد چرا آن فقیر را بیبریم من کی همچو چیزی را عرض کردم. من گفتم در صورت تساوی شرایط یعنی اگر هر دو خوب درس خوانده باشند و تحصیلات آنها بیک اندازه باشد ر آن صورت بی بضاعت را بفرستند تحصیل کند که ما دو نفر داشته باشیم. در بارة سر پرست هم یک ملاحظتی داشتم که به آقای وزیر معارف هم عرض کردم ایشان هم فرمودند البته در موقعش تا اندازة در نظر گرفته می‌شود. اینجا ن را نمی‌خواهم تکرار کنم ولی یک چیز که آقایان ایراد کردند که باید صورت موافق عرض کنم راجع به رتبه و داخل شدن در رتبه سه است چون می‌بینم توجه بیشتر آقایان معطوف است که ما مستخدم دولت بعمل نیاوریم.

این صحیح است و مردم باید پی اقتصادیات و تجارت بروند. ولی امروز حال این مملک اینست خواه بخواهید و خواه نخواهید. یک تاجر در تمام مملکت هست آن هم دولت است. یک کارگرهست آن هم دولت است. یک سرمایه دار هست آن هم دولت است. و مردم همه چشمشان به دولت است. ما برای تشویق با وجود بی میلی باید بانها کارهای دولتی بدهیم. و اگر این را ننویسم که وقتی که وارد شدند و دولت محتاج به مستخدم است باید آنها رامقدم بدارد هیچ جور نمی‌شود آنها را تشویق کرد. بعضی اشتباهات هم در این مسئله شد چون بنده دیدم مجبور باشد کارباین اشخاص بدهد. اینجا اینطور نوشته شده که اگر دولت محتاج شد و خواست باو کار بدهد باید از رتبة سه به بالا بدهد. بنده برای اییکه بایستی در مواد هم حرف بزنم عوضش اینجا حرف می‌زنم. بنده عرض می‌کنم اینجا از وقتیکه در قانون استخدام گذاشته شده است که هر کس دورة اول متوسطه را تمام کرد می‌تواند داخل خدمت بشود دو نفر جوان که هر دو با شوق هستند یکی شوقش بعلم زیاد تر است بعد از دورة اول متوسطه باز در مدرسه می‌ماند و برای اینکه وجودش برای مملکت بیشتر مفید باشد سه سال دیگر در متوسطه تحصیل می‌کند بعد می‌رود در خارجه پنجسال هم میاماند. این دش هشت سال. وقتی که بر می‌گردد می بیند که آن رفیقش که خوشبخت تر بوده است یااستاژ بدهی. همة آقایان متوجه هستند که این چقدر باعث می‌شود که دیگر کسی نمی‌رود پی درجات عالیة علم و کسی نمی‌رود درس بخوانم برای اینکه می‌گوید من بروم هست سال درس بخوانم وقتی که بر گشتم بروم زیر دست فلان رفیق خودم که درس نخوانده ثابت بشوم اینست که این تشویق البته باید بشود. یک عرض دیگر می‌کنم و آن هم این است که باید یک راهی پیدا شود که کامل کردن مدرسه متوسط برای هر فنی شرط نباشد. راهش را بنده نمیدانم ولی راهش را باید پیدا کنندو مطلب دارم که باید متوجه بشوم یکی این است که اصلا برای تمام رشته‌ها این پروگرام مدرسه متوسطه از اول تا آخر لزوم شدید ندارد یک کسی را می‌خواهند بفرستند فلاحت نخواند بگیند که اگر در فرانسه دیکته اش خوب نیست یا اگر در علم ریاضیب و علم نجوم دست نداشت یا اگر ندانست که دب اکبر در کجا کجاست از امتحان ساقط می‌شود. فلاحت چه ربطی به دب اکبر یابنات النعش دراد این باید بقدری بداند که برای او لزوم دارد. بنده هم تصدیق دارم که اگر اشخاص دراای تصدیق با کالوآ یعنی تصدیق متوسطة کامل در مملکت ما زیاد بشود یعنی تصدیق متوسطة کامل در مملکت مازیاد بشود یعنی اینقدر باشد که ده هزار نفر بیایند داو طلب بشوند و همه هم مسابقه بدهند باید با علم ترین آنها را حتی برای فلاحت فرستاد. یکی دیگر این است که بمدرسة متوسطة ما خیلی محتاج هستیم. اشخاص ت تک ممکن است. (وقوع هم دارد) که پیدا شوند در شیراز، یزد، تبریز و سایر جاها که به استعداد و سعی شخصی خود یک مقام عالی را در علم احراز کرده و استعداد فوق العاده دارد ولی تصدیق شش سالی متوسطه ندارد. بنده عرض نمی‌کنم که یک دری برای این باز نکنید. همینجور هم که آقای وزیردر کمیسیون می‌فرمودند آنوقت میزان از دست می‌رود و همه کس می‌گوید که من استعداد دارم ولی خوبست قرار بشود اقلا سالی دو نفر سه ازین قبل‌ها که استعاد شخصی دارند و تصدیقنامة متوسطه ندارند آنهغا محروم نباشند. حالا راه اینکه تمام مقدمات مدرسة متوسطه را شرط نکنیم یا برای بعضی اشخاص یک مخرج دیگری بگذاریم چیست خیلی خوشوقت می‌شدم اگر خود آقای وزیر معارف و خود دولت راهی برای این نشان می‌دادند. این ملاحظات بند بود و حتم می‌کنم باینکه دو چیز مهمتر از همه است: یکی زیاد کردن عده آنهائی که فن تعلیم می‌خواهند تحصیل کنند و یکی هم مسئله ولایات است که ما باید سعی کنیم که حقیقت از این مسئله برای ولایات سهمی باشد

بعضی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است

آقا سید یعقوب ـ بنده با کفایت مذاکرات مخالفم

نایب رئیس ـ بفرمائید

آقا سید یعقوب ـ توجه بفرمائید آقای شیروانی و آقای تقی زاده بیاناتی کردند این یک لایحة اسالسی است که یک انقلاب علمی و عملی می‌خواهیم در مملکت ایجاد کنیم. ما که در کمیسیون نبوده‌ایم و نظریات ما هنوز اتخاذ نشده است. ما که اصولا با این لایحه موافق هستیم بگذارید نظریات خودمان را در کلیات، در طرز عمل بیان کنیم تا اینکه آقای وزیر معارف و آقای معاو که حاضر هستند بدانند ما که در اصول مخالف نیستیم نظریاتمان چیست که در نوشتن نظامنامه آن نظریات را ملاحظه کنند. پس شما بگذارید اشخاصیکه نظریاتی دارند بگویند نظریاتشان را. اصولا کسی مخالف نیست نظریات در طرز عمل است. و اینکه بنته می‌گویم در کفایت مذاکرات مخالفم برای اینست که نظریات آقایان گفته شود تا اینکه دولت هم طرز عمل در دستش باشد و از روی نظریه نماینده‌های ملت یک نظامنامة بنویسد والا در اصل مخالف نیستم

نایب رئیس ـ آقای روحی

روحی ـ من تصور نمی‌کنم چیزی فرو گذار شده باشد در اطراف این موضوع…

آقا سید یعقوب ـ اوه بقدری مطالب در اطراف این دارم!

روحی ـ خوب البته ممکن است ولی مطالب باید قابل اصغا و قابل قبول باشد که پذیرفته شود و الا ممکن هم حرف بزنم لکن حرف که قابل قبول نباشد لطفی ندارد بنده عقیده‌ام این است ما باید هر سال شاگرد بفرستیم. این صد نفر را بگذارید باین ترتیب بفرستیم تجربه کنیم اگر بد شد در آتی اصلاح می‌کنیم این همه مذاکرات در کلیات چه فایده دارد؟ اگر هم نظر اصلاحی دارید در شور مواد بفرمائید بنده هم با آقا موافقم.

نایب رئیس ـ رأی می‌گیریم بکفایت مذاکرات در کلیات آقایانیکه موافقند قیام فرمایند

(عدة کثیری قیام نمودند)

نایب رئیس ـ اکثریت است. رأی می‌گیریم بدخول در شور مواد آقایانیکه موافقند قیام فرمایند

(اکثر نمایندگان قیام نمودند)

نایب رئیس ـ تصویب شد. ماده اول

(بشرح سایق خوانده شد)

نایب رئیس ـ آقای دشتی

دشتی ـ بنده اجازه در کلیات گرفته بودم نوبت به نده نرسید از این جهت در ماده اول مجاز هستم نظریاتی که در کلیات دارم بعرض برسانم البته با بیاناتی که آقای شیروانی و آقای تقی زاده کردند بنده خیلی مختصر خواهم کرد عرض می‌کنم که یک میئله خیلی مهم مسئله تعلیم است آقایان می‌گویند که ما احتیاج زیاد به معلم داریم اصلا ملتفت نشده‌اند که معلم یعنی چه. خیال می‌کنند وقتی گفته شد معلم یعنی آن کسی که خط تعلمی و تربیت را باید عهده دار باشد در صورتیکه این اشتباه است ما برای احتیاجات تکنیکی مان محتاج به معلم هستیم مثلا شما مهندس می‌خواهید ده نفر بفرستید علوم نهائی هندسه را بخواهند که بیایند اینجا برای شما مهندس درست کنند فرضاً شما می‌خواهید برای طب بفرستید در عوض اینکه هر سالی چهل نفر سی نفر بفرستید شما یک عده برای معلمی اینکاردر هر سال بفرستید بروند طب نهائی را تحصیل کنند و متخصص طب بشوند بیایند اینجا معلم باشند و درس بدهند. اگر ما طرفدار این هستیم که صد در صد برای معلمی بفرستیم فقط برای این است که در مسائل فنی و در شعب علو و فنون معلم بشوند بیایند اینجا درس بدهند. و الا اگر فرض بفرمائید که شما یک نفر را وقتی فرستادید که در امراض داخلی مثلا معلم بشود این شخص بعد از آنکه بر گشت نمی‌تواند به مملکت استفاده بدهد یعنی در عین حال هم طبابت بکند وقتی که بر می‌گردد میخواهید ازش استفاده بکنید. خوب اولا معلم بفرستید که وقتی بر گشت بنحو اکمل از او استفاده بکنید. یک مسئله دیگر که بنده معتقد این است که برای مدارس ابتدائی هم ما معلم لازم داریم شما هنوز نتوانسته‌اید اهمیت معلم را در حیات و زندگانی جامعه تعیین کنید. این بچه‌ها در زیر دست این معلمین بد اخلاقی که هنوز طرز تعلیم و تربیت را نمیدانند بار می‌آیند. نتیجه اینهمه تا رضایتی‌ها و شکایتب که امروز در جامعه از دیپلمه‌های مدارس هست چیست آقا؟ برای همین است که آنها را نتوانسته‌اند درست تربیت کنند. تقصیر محصلین نیست. شما معلم نداشته‌اید. وقتی هم شاگرداز مدرسه بیرون آمده است هیچ کاری بلد نیست جز اینکه پشت میز بنشیند ماهی شصت تومان حقوق بگیرد. شما اگر یک مدارس خوبی داشتید بایستی شاگرد را برای شما تربیت کند که وقتی بیرون می‌آید عضو نافع جامعه بار بیاید نه عضو سربار یار بیاید. پس یکی از مسائل خیلی مهم که لازمست گفته شود بیشتر نقص در این مملکت نقص اخلاقی است نه علمی یعنی اگر ما فرض یک ملتی در منتهی درجة جهل باشد ولی اخلاقاً خوب باشد آن ملت قابل ترقی است و بزودی رشد و ترقی کرده‌اند تمام اینها ملل خوش اخلاق و با وظایفی بوده‌اند و تمام مللی که در تاریخ مرده‌اند علم داشته‌اند ولی اخلاق نداشته‌اند پس ما احتیاج به تربیت خلاقی هستیم و این ترتیب نمی‌شود مگر با همان اخلاق که ملل قویه را در دنیا بزرگ وعظیم کرده است در همانجا معلم بفرستیم که آن اخلاق را یاد بگیرند و اطفال ما یاد بدهند. پس ما محتاج به معلم مدرسه ابتدائی هم هستیم. پس اگر ما صد در صد احتیاج داریم باینکه معلم بفرستیم هم برای احتیاجات اخلاقی است هم برای احتیاجات علمی است این یک نکتة است که ما می‌خواهیم اینجا عرض کنیم و البته این ملاحظات ما بیشتر برای این است (همانطوری که آقای آقا سید یعقوب گفتند که دولت در موقع تدوین نظامنامه نظر مجلس را کاملا در نظر داشته باشد و طوری تهیة نظامنامه بکند که نظر محلس تامین شده باشد زیرا تمام جزئیات را ما نمی‌خواهیم در لایحه بگنجانیم. یک نکتة هم که لازم بود اینجا عرض کنم این است که یک عده محصل ما الان در اروپا داریم که رفته‌اند آنجا تحصیل بکنند و فقیر و بی بضاعت هستند. اگر بخواهید شرط مسابقه را این طور قرار بدهید که بیایند به طهران فقیرهاشان نمی‌تواند بیایند. من جمله بنده خودم در پاریس بودم یکی از دیپلمه‌های مدرسه را دیدم که آمده بود بانجا بعنوان اینکه برود امریکا در پاریس پولش تمام شده بود از ساعت دوازده شب تا دوازده روز در یکی از ادارات روزنامه در توزیع یک اداره روزنامه کار می‌کرد یعنی نصفه روز را کار می‌کرد و نصفه دیگر را می‌رفت تحصیل می‌کرد یک کاغذی هم بوزارت فوائد عامه را هم دادم. اشکالی که آقای وزیر معارف فرمودند گفتند ما شرط را مسابقه قرار دادیم و این نمی‌تواند بیاید طهران مسابقه بدهد خوب گناه اینهانیست آقا ما سابقاً اصول شاگرد فرستادنمان بد بوده است. فرض کنید اول نده پسر خودم را می‌فرستادم بعد آدم متنفذی بودم می‌رفتم از فلان وزارتخانه برای او پول می‌گرفتم. ما ای قبیل از محصلین در خارجه دیدیم که مشغول تحصیل هستند و در عین حال یک عده فقرائی هستند که مشغول تحصیل هستد و در عین حال یک عده فقرائی هستد که مشغول تحصیل هستند و اگر ماهی بیست تومان یا سی تومان باینها کمک بشود یک عضو نافعجامعه بیرون می‌آیند از همین لحاظ مسئله فقرا را هم باید اینجا ملاحظه کرد این را نمی‌شود در لایحه قید کرد ولی باید خود وزارت معارف همیشه این را در نظر داشته باشد که مخصوصاً اطفال بی بضاعت را بفرستد زیرا اطفال با بضاعت را خود اولیاشان می‌توانند بفرستند. علاوه بر این غالباً تجربه کرده‌ایم که اشراف زاده‌ها و متمول زاده‌ها بواسطه اتکائیکه به ثروت پدرشان دارند و اتکائی که باستغناء خودشان دارند اغلب انجا کار نمی‌کنند و اگر هم کار کردند می‌آیند اینجا می‌خواهند وزیر بشوند عضو نافع جامع نمی‌شوند. در اینجا ما خیلی حقوق خوانده داریم که هیچ بدرد جامعه نمی‌خورند یک نکتة دیگری را که می‌خواستم عرض کنم این بود که غاباً از اشخاصی هم که درس خوانده‌اند استفاده نمی‌کنیم این نکته را آقای شیروانی هم گفتند بنده باز تذکر می‌دهم که بالاخره اگر با این اصولی که ما پیش رفته‌ایم پیش برویم اگر عوض پانصد نفر ده هزار نفر هم بروند دو تا پول سیاه نمی‌ارزد الان شما مدرسة حقوق دارید چه مانعی دارد که مدرسه حقوق شما نباید مساوی با مدرسه حقوق پاریس باشد؟ مدرسة طب شما چه مانعی دارد که مساوی مدرسه طب پاریس نباید باشد در علم را بروی شما بسته‌اند؟ خیر شما می‌توانید با اینقدر پول که خرج می‌کنید چند نفر دکتر لایق بیاورید چند تا لابراتوار بیاورید تمام لوازم را بیاورید که حقیقت یک مدرسه طب صحصحی داشته باشید، بالاخره دکترهای حقوق شما الان شک می‌زنند توی خیابان‌ها و بیکارند و شما می‌روی یک معلم حقوق از خارجه می‌آورید که اصلا معلوم نیست معلوماتش چینست غالباً خود آن دولت هائی که شما آنها را از آنجاها استخدام کرده‌اید تخصص آنها را تصدیق نکرده‌اند. یک مسئله دیگر مهمی که بنه اینجا بایدتذکر بدهم و سابقاً هم با آقای وزیر معارف صبت کردم راجع به محلس است که شاگردان را می‌خواهند بفرستند، آقای وزیر معارف باید این مسئله را دقت بکنند که چه ترتیبی امروز برای مملکت ما لازمست برای اینکه تمام ملل دنیا یک سنخ تربیت ندارند ما باید بیینی نواقص فعلی خودمان چه چیز است و یک ترتیبی کنیم بلکه بتوانیم این نواقص خوامان را رفع کنیم بنته پرسیدم بطوریکه آقای تقی زاده اظهار کردند معلوم می‌شود میخواهند همه شاگردها را بفرستد بفرانسه در صورتیکه طرز تربیت فرانسوی محل انتقاد خود فرانسوی‌ها است و ما امروز محتاج هستیم بیک مللی که عملی هستند و بالاخره در دنیا سادت می‌کنند و باید ما اصول تربیت آنها را اتخاذ کنیم. و یکی از مسائل خیلی غلط این است که ما شاگردانمان را متفرق کنیم چند نفر آلمان و چند نفر بانگلیس و چند نفر بفرانسه بفرستیم و بالاخره اینها وعتی بر می‌گردند بایران همه با تریت‌های مختلف و همه مانتالیته‌ها شان مختلف است و همه سربار ما خواهند شد در صورتیکه ما محتاجیم به انیکه رفته رفته بوحدت تربیت قائل بشویم.

یعنی یک ملت واحد با یک طرز تربیت و یک سنخ فکری داشته باشیم نه اینکه وقتی شاگرد مدرسة آلمانی آمد اینجا با شاگرد مدرسة فرانسه توی سر هم برنند و با هم رقابت داشته باشند یکی از مسائلی که باز آقای تقی زاده تذکر دادند مسئله محصلین ولایات است اینرا هم بنده با آقای وزیر معارف و آقای معاون صحبت کردم می‌گفتند نه می‌شود آنها را به طهران احضار کرد و نه می‌شود هیئت ممتحنه فرستاد ولی بنده عقیده‌ام اینست که نسبت بشاگردان مدارس ولایات یک قدری باید اغماض کرد و این اغماض به نفع سیاست مملکت تمام می‌شود برای این که شاگردان مدرسه متوسطه شیراز نمی‌توانند یا شوند بیایند اینجا امتحام بدهند بنده خودم در شیراز سراغ دارم حوان هائی که بمارتب از دیپامه‌های مدارس متوسطه طهران عالم تر و چیزفهم تر و خوش قریحه ترند ولی آن وسیلة که بتوانند بیایند طهران امتحان بدهند ندارند. و الان هم در ادارات دولتی هستند کسانیکه حاضرند از اداره خارج بشوند بروند تحصیل بکنند. یکی از آنها در وقتی که بنده در بوشهر و بودم بکمپانی نفت جنوب نوشتهبود که او هم یکی از شاگردان باشد ولی چون کمپانی نفت جنوب امتحان و شرط مسابقه را در اینحا قرار داده بود او نمی‌توانست بیاید اینجا اینست که عرض می‌کنم خوبیست و او اینکه یکقدری اغماض بکنند بالاخره یک عده از این شاگرد‌ها از ولایات انتخاب کنند. یک نکته دیگر که در اینجا هست نوشته است که در مراجعت بایران اگر تا شش ماه دولت از وجود آنها خواست استفاده کند که می‌کند اگر نخواست بعد از شش ماه آن شخص حق دارد برد کارهای شخصی برای خودش تهیه کند ولی یک شرطی هم دارد که تا چهار سال هر وقت دولت خواست او را بیاورد او مجبور باشد بیاید مستخدم دولت بشود این حقیقت ظلم است و سبب نداد. فرض بفرمائید بنده برگشتم از اروپا و شش ماه هم صبر کردم که دولت از وجود من استفاده کند و دولت نخواست استفاده بکند بنده رفتم در یک کمپانی خارجی مستخدم شدم.

کنترات شدم بعد دولت بیاید بگوید تو باید کارت را ول کنی کنترات را فسخ کن ؟! بنده چطور می‌توانم فسخ کنم؟ اینکه معنی ندارد. دولت اگر می‌خواهد استفاده کند بکند. دیگر این چه چیز است دولت حق ندارد آنها را مجبور کند که دست از کار و کسب خودشان بردارند و دو مرتبه بیابند مستخدم دولت شوند. دیگر اینکه در ماده چهارم نوشته شده است سرپرست‌ها. من نمی دانم چرا «سرپرست‌ها» گفته‌اند؟ در صورتیکه شما چند نفر شاگرد که بخواهید بفرستید چند نفر سرپرست نمی‌خواهد یک نفر سرپرست عاقل برای آنها کافی است ده تا سرپرست نمی‌شود. از این مبلغ کم یک بودجة اداری درست کنیم و چند نفر سرپرست نمی‌خواهد یک نفر سرپرست عاقل برای آنها کافی است ده تا سرپرست نمی‌شود. از این مبلغ کم یک بودجة ادرای درست کنیم و چند نفر سرپرست بفرستیم بنده هوس رفتن فرنگستان می‌کنم میگویم آقا بنده هم سرپرست آقا هم هوس رفتن بکنند یکی دیگر هم همینطور و بالاخره تا بیست و چهار هزار تومان هم حقوق می‌خواهند! یکنفر آدم عاقل کافی است شما میرزا محمد خان قزوینی را بگوئید برای سرپرستی محصلین باشد همان یکنفر کافی است برای تمام محصلین مخصوصا وقتی که شما در نظر داشته باشید تمام محصلین را بیک محل بفرستید،

نایب رئیس – آقای بامداد

بامداد ـ بنده مخالفم بعد از یکنفر موافق

جمعی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است

آقا سید یعقوب ـ بنده با کفایت مذاکرات مخالفم

نایب رئیس – بفرمائید

آقا سید یعقوب ـ آقای روحی با غرور موافقت یک بیانی فرمودند که گمان می‌کنم ایشان بدون اینکه مطالعه کنند به بنده حمله فرمودند که حرف بنده قابل استماع نیست آقا شما حرف بنده را شنیده بودید که قابل استماع نبود این یک مسئلة بود که آقا با آن محبتی که دارند نخواستند یک نیشی به بنده بزنند. یکی از آقایان موافقنی آقای قائم مقام که برادر بزرگ من هستند می‌فرمایند خسته. تشدم. مجلس برای کار کردن و خستخ شدن است نه برای چیز دیگر. بنده عرض می‌کنم آقا چرا اسم بنده را نمی‌نویسند بنده مخالفم نظریاتی دارم باید بگویم نظریاتم هم خطا نیست والله خطا نیست، چه کار کنم ؟! پیشنهاد هم می‌کنم که شما اکثریت مثل اینکه بر شما واجب دشه است که یک نفر بدون غرض هم که میخواها حرف بزند گوش ندهید. آقا آخر گوش بدهید بیبنید اگر بنده یک عرایضی دارم که از روی حقیعت اقناع می‌شوید بگذارید عرض کنم. بنده در ورود شور واد هم رأی دادم باز هم میگوئید کفایت مذاکرات ولی بنده عرض می‌کنم ما در ولایات هستیم نظریاتی داریم تعقیب می‌کنیم اجازه بدهید در ماده اول صحبت کنیم در کلیات اجازه بدهید در ماده اول صحبت کنیم در کلیات اجازه ندادید در ماده اول اجازه بدهید نظریاتمان را عرض کنیم

نایب رئیس ـ آقای رفیع

رفیع ـ اولا آقای آقا سید یعقوب بدانند که آقا روحی بایشان حمله کردند مخصوصاً تذکر دادند که فرمایشات آقا مفید است ولی در مواد خوب است صحبت کنید. البته اینکه می‌گویند مذاکرات کافی است