مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ شهریور ۲۵۳۷ شاهنشاهی نشست ۱۸۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری بیست و چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری بیست و چهارم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ شهریور ۲۵۳۷ شاهنشاهی نشست ۱۸۴

مذاکرات مجلس شورای ملی

صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ شهریور ۲۵۳۷ شاهنشاهی نشست ۱۸۴

فهرست مطالب:

صورت مشروح مذاکرات شورای ملی، دوره ۲۴

جلسه: ۱۸۴

صورت مشروح مذاکرات جلسه قوق‌العاده مجلس شورای ملی عصر پنجشنبه (۲۳) شهریور ماه ۱۳۵۷ شمسی

فهرست مطالب:

۱ ـ قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

۲ ـ ادامه بحث درباره برنامه دولت جناب آقای جعفر شریف امامی.

۳ ـ اعلام دستور و تعیین موقع جلسه آینده پایان جلسه.

جلسه فوق‌العاده ساعت سه بعد از ظهر به ریاست آقای عبدالله ریاضی تشکیل شد.

ـ قرائت اسامی غائبین جلسه قبل

۱ ـ قرائت اسامی غائبین جلسه قبل.

رئیس - اسامی غائبین جلسه قبل قرائت می‌شود.

(به شرح زیر خوانده شد)

غائبین با اجازه

آقایان: آصف - دکتر ابوالهدی ـ دکتر اربابی ـ دکتر اعتمادی - جهان‌شاه افشار - الموتی ـ اهری ـ بارکزهی ـ بسیج خلخالی ـ بنی‌احمد ـ بهره‌مند - بیات ـ پیرزاده ـ جاف ـ جعفری ـ جعفر جوادی - حیدرزاده ـ خزیمه ـ خسروی ـ دادفر ـ دکتر رحمانی - رحیمی لاریجانی ـ دکتر رشید یاسمی ـ رهبر ـ دکتر ستوده ـ سعیدی - سلیمانی ـ شهبازی ـ شهرستانی ـ مهدی شیخ‌الاسلامی ـ صدر ـ دکتر صدیق اسفندیاری ـ دکتر ضیایی ـ دکتر عادلی ـ دکتر فروزین ـ قرایی ـ دکتر کیان ـ لیوانی ـ مجتهدی ـ دکتر محققی ـ میرلاشاری ـ نوری اسفندیاری ـ وشمگیر ـ وکیل گیلانی ـ یاسینی.
بانوان - اباصلتی ـ جهانبانی ـ داودی ـ عدیلی ـ کمال آزاد.

ـ ادامه بحث درباره برنامه دولت جناب آقای جعفر شریف امامی

۲ ـ ادامه بحث درباره برنامه دولت جناب آقای جعفر شریف امامی.

رئیس - وارد دستور می‌شویم برنامه دولت جناب آقای جعفر شریف امامی مطرح است، آقای معینی چاغروند تشریف بیاورید.

یحیی معینی چاغروند ـ بسمه‌تعالی شأنه با اجازه جناب آقای رئیس و همکاران محترم.

در این دو روزی که برنامه دولت جناب آقای شریف امامی در مجلس شورای ملی مطرح گردید و از دیدگاه مخالف و موافق مطالب و مسائل گوناگونی مورد بحث قرار گرفت که لااقل برای شخص بنده عبرت‌انگیز بود من از درگاه خداوند متعال مسئلت می‌کنم که بیانم را در بازگو کردن مسائل چه از گذشته‌های این مملکت و چه در وضع موجود در مسیر حق و حقیقت یاری فرماید (احسنت) و با همین زمینه صحبت است که بنده مطالبم را در دو قسمت یکی در سرگذشت نیم قرن گذشته و دیگر در باره سرنوشتی که به آن پیوسته‌ایم به عرض نمایندگان محترم برسانم.

در خلال قرون و اعصاری که از حیات ملت ایران می‌گذرد فراز و نشیب‌های گوناگونی در دل تاریخ ایران و جهان به ثبت رسیده که با بررسی این دگرگونی‌های حیرت‌آور - راز و رمز و سربقاء موجودیت ملت باستانی ما که دست توانا و سرنوشت‌ساز تقدیر ربانی برای مردم این مرز و بوم رقم زده است به خوبی نمایان می‌گردد. (صحیح است)

زیرا ملت خداشناس ایران بارها و بارها با چنان عظمت و اوج بزرگی‌ها به مشعلداری تمدن جهانی کمر خدمت بسته و تنها یکی از آثار فکری کورش پادشاه بزرگ و نام‌آورش هم اکنون نیز شعار رسمی سازمان جهانی ملل متحد و در پیشانی تاریخ بشریت نورافشانی می‌کند و خوشبختانه در دوران‌های تاریک و نکبت‌بار هم که مکرر در مکرر به مرز فنا و نیستی سوق داده شد همان دست قدرتمند تقدیرساز در بحرانی‌ترین دقایق تاریخ مفتاح نجات و امکان زیستن و ادامه حیات را فرا روی این ملت قرار داده است که اشاره به تمام آن فراز و نشیب‌ها در این فرصت موجب اطاله کلام خواهد شد. ولی شاید بی‌مناسبت نباشد به خاطر روشن شدن اذهان نسل جوان و عزیزانی که به مقتضای سنین جوانی رابطه‌ای با گذشته‌های نزدیک و تاریک این مملکت نداشته‌اند به ذکر مطالبی مبادرت گردد.

و در عین حال اقرار و اعتراف کنیم اگر نسل جوان امروز فارغ از رویدادهای نیم قرن اخیر این مملکت تصورات ذهنی خود را ملاک قضاوت‌هایش قرار می‌دهد و روح حساس و پرهیجان دوران جوانی رنگ زندگی امروز ملت را ما از دریچه مشاهدات عینی خود مقیاس می‌گیرد این عیب مربوط به تربیت خانوادگی و سهم بزرگش متوجه آموزش و پرورش کشور می‌باشد که نتوانسته است اندیشه‌های نسل جوان و گردانندگان چرخ‌های فعالیت فردای این سرزمین را به گذشته‌های عبرت‌انگیز کشورش پیوند داده و برای دنیای آرزوهای‌شان با بهره‌گیری از تجربیات و رویدادهای گذشته چشم‌انداز واقعیت‌ها را روشن نماید. (صحیح است)

با این مقدمه اگر بحث از دوران محنت‌بار و تاریک سلطنت ۱۳۰ ساله سلاطین قاجار آغاز گردد لزوماً باید تذکر داد که سال‌های قبل از دوران سلطنت ۱۳۰ ساله قاجاریه تحولات اساسی و گسترده‌ی دنیای غرب در سه الگوی متفاوت (انقلاب اجتماعی فرانسه انقلاب فلسفی آلمان - انقلاب صنعتی انگلستان) پدید آمده بود و به خصوص با متشکل شدن واحدهای صنعتی در انگلستان دو مسئله مهم مورد توجه قرار گرفت یکی مسئله تأمین مواد اولیه کارخانه‌جات صنعتی و دیگری مسئله بازار مصرف کالاهای تولیدی بود که موجب گردید برای اولین بار موضوع استثمار و استعمار دول دیگر برای شکل دادن به انقلاب صنعتی انگلستان پایه‌گذاری شد و همین مسائل پیامدهای دیگری داشت که در قرن بیست که پیشرفت‌های تکنیکی دنیای غرب گام‌های بلندی برمی‌داشت غفلت و بی‌خبری زمامداران شرق میانه از جمله دوران سلاطین قاجاریه به اجرای سیاست‌های استعماری و استثماری منجر گردید و در چنان شرایطی بود که دخالت‌های خانه‌مان برانداز بیگانگان برای بهره‌برداری‌های همه جانبه از کشور ما به منصه بروز و ظهور رسید که از جمله تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ بین دولتین انگلیس و روسیه تزاری بود که در سال ۱۹۰۷ عامل تجاوزات غاصبانه سیاست‌های شمال و جنوب به ملت ایران واقع گردید و با این‌که آن قرارداد شوم با مخالفت شدید ملت ایران مواجه و هیچ‌گاه به حیطه اجرا در نیامد عوارض جنبی آن سیاست خانه‌مان برانداز سال‌ها و سال‌ها اساس استقلال و موجودیت ایران را حتی پس از استقرار رژیم مشروطیت دچار تزلزل و مخاطره نمود و با این‌که در زمان سلطنت پهلوی اول با لغو کاپیتولاسیون دست درازی به حقوق ملت ایران تا اندازه‌ای محدود گردید ولی به محض پیدا شدن فرصت مناسب چهره کریه این سیاست متجاوز در شهریور ماه ۱۳۲۰ بار دیگر متجلی گردید و با اشغال ایران توسط قشون اجنبی نقش بیگانگان برای محو استقلال و حاکمیت این مملکت شکل تازه‌ای گرفت با این توضیح من تمام نابسامانی‌های موجود و عدم رضایت‌های عمومی و دروغ پردازی‌ها و گزارشات خلاف حقیقت مسئولان اجرایی و بی‌اعتنا بودن به قوانین و حقوق ملت ایران از جانب دولت‌های گذشته را تأیید می‌کنم و به‌هیچ‌وجه در صدد دفاع از روش نامطلوب آن دولت‌ها نیستیم ولی اگر در مورد ایران صحبت می‌کنم باید ببینیم مملکت ما چه بود و دچار چه مخاطرات و موقعیت‌های مصیبت‌باری گردید و سیاست‌های مخرب بیگانگان با ما چه کرده است (احسنت).

باید به خاطر بیاوریم در شهریور ۱۳۲۰ و سال‌های بعد از آن روز شوم در این مملکت چه اتفاقی افتاد و در آن روزگاران سیاه و پریشان احوالی کشتی طوفان‌زده کشور را چه کسی به ساحل نجات راهنمایی کرد و اگر فداکاری و از خود گذشتگی شاه جوان آن روز نبود چگونه پیمان سه جانبه متفقین در تضمین استقلال ایران منعقد می‌گردید و چند سال بعد چه قدرتی می‌توانست آذربایجان فرورفته در حلقوم تجزیه طلبان را دوباره به پیکر ایران بازگرداند.

به خاطر بیاوریم چگونه برای عزیزترین و گرامی‌ترین سرمایه هر ایرانی خون پاک یعنی استقلال و حاکمیت این مرز و بوم باستانی چه نقشه‌هایی طرح گردیده بود. گاه به وسیله تأسیس حزب کومله کردستان نغمه تجزیه قسمتی از خاک وطن عزیز را ساز کردند گاه با فراهم نمودن درگیری عشایر جنوب در فارس به تحریک واغوا علیه استقلال مملکت دست زدند گاه داستان غم‌انگیز خوزستان عربی را در جنوب غربی کشور به میان کشیدند و به هر حال عوامل دست نشانده فاتحین جنگ بین‌الملل دوم که با عبور از ستون فقرات ملت ایران یعنی راه‌آهنی که با بدبختی و مشقت و از محل عوارض قند و شکر با همت رضا شاه کبیر ساخته شده بود به پیروزی رسیده بودند و عنوان پل پیروزی به ایران داده شده بود هر روز برای محو استقلال این مملکت به اجرای نقشه‌های اربابان خود مشغول بودند و سهم بیشتری از ثروت‌های مملکت ما طلب می‌کردند که به هر حال همان دست تقدیر ملت ایران و استقلال آن را درگیر و دارهای حوادث مکرر و خطرات حتمی دوران ۲۱ منتهی به بهمن سال ۴۱ حفظ نمود.

غلام‌رضا غضنفری ـ لرستان و لرستانی‌ها سربازخانه احتیاط و ذخیره شاه هستند.

معینی چاغروند ـ به خاطر بیاوریم در ایران قبل از انقلاب از اقتصاد و تولید که گره‌گشای زندگی در جهان امروز و عامل اساسی بالا بردن درآمد ملی و تضمین کننده آینده مملکت می‌باشد موارد چشم‌گیری به نظر نمی‌رسد. ولی امروز به یمن انقلاب به آن درجه از رشد اقتصادی گام نهاده که از یک دولت وام‌گیرنده و اسیر در چنگال احتیاجات روزمره به یک دولت متکی به اهداف ملی و یاری‌دهنده به اقتصاد جهان سرمایه‌گذاری‌های مشترک در کشورهای دیگر نائل آمده است.

تقوی لاریجانی - این همه آوازه‌ها از شه بود.

معینی چاغروند ـ به خاطر بیاوریم در گذشته‌های نه چندان دور ثروت طبیعی و ذخایر ملی مملکت برای ملت ایران مایه رنج و ملال و دخالت در امور داخلی و از هم گسیختگی رشته نظم و آرامش شناخته شده بود. و اکنون در اثر اجرای سیاست مستقل ملی گذشته از فعالیت‌های گسترده شرکت ملی نفت در سطح جهانی با همه موانع و مسائل متعدد درآمد نفتی ما که در گذشته از سالی دویست هزار تومان شروع و پس از هفتاد سال رقم قابل ملاحظه‌ای نبود با استیفای نسبی حقوق ایران از منابع نفت هم اکنون این درآمد به سالی بیش از ۲۲ میلیارد دلار بالغ گردیده مضافاً این‌که از محل فروش گازهایی که سال‌ها بدون بهره‌برداری باقی مانده بود و به هدر می‌رفت چرخ‌های صنعتی کشور ما در سابقه تولیدات دنیای صنعتی به حرکت درآید و در آینده منبع مهم درآمدها جایگزین درآمدهای نفتی قرار گیرد.

به خاطر بیاوریم سال‌هایی را که به منظور اجرای سیاست‌های خاص روش بستن چاه‌های نفت به عنوان آخرین تصمیم مورد استفاده قرار گرفت و در عین حال بزرگ‌ترین تلاش فروش نفت که فقط یک کشتی یازده هزار تنی ایتالیایی بود به مصادره شرکت نفت انگلیس و ایران گرفتار شد ولی ملاحظه می‌فرمایید امروز کاروان کشتی‌های نفت‌کش متعلق به ایران با ظرفیت قابل ملاحظه‌ای در همه آب‌های بین‌المللی جهان به فعالیت پرداخته و هر روز دامنه وسعت و امکانات حمل مواد نفتی وسیله شرکت‌های ایرانی افزوده می‌شود. به خاطر بیاوریم در پرتو اراده رهبر مملکت گذشته از تحقق آرزوهای دیرینه ملت ایران دائر به اعمال حاکمیت تام و تمام و قاطع بر ثروت‌های ملی خود و اداره کامل تأسیسات شرکت ملی نفت به دست مهندسین و کارگران لایق ایرانی و اتخاذ تصمیم درباره نحوه استفاده از ذخایر زیرزمینی توسعه فعالیت شرکت ملی نفت ایران و تجربه و تبحر متخصصین ایرانی در اداره نمودن پیچیده‌ترین دستگاه‌های صنعت نفت موجب گردیده است که چند پالایشگاه بزرگ مواد نفتی خارج از کشور و با مشارکت در سرمایه‌گذاری و تحت سرپرستی فنی مهندسان ایرانی به فعالیت پرداخته است که در حقیقت این موفقیت یکی از بزرگ‌ترین افتخارات ملی ما محسوب می‌شود.

به خاطر بیاوریم که ملت ما در گذشته‌های نه چندان دور از صنعت و تولیدات صنعتی آن‌چنان موفقیت در راه صنعتی شدن مملکت به تصور و تخیل شباهت داشت که مسئول وقت حکومت با ادای جمله‌ای عامیانه اعلام نمود ایرانی قادر به ساختن لولهنگ هم نیست چگونه می‌تواند تأسیسات عظیم نفت را اداره نماید. و این‌که ملاحظه می‌فرمایید گذشته از اداره تأسیسات نفت به دست مهندسین و کارگران لایق ایرانی تأسیسات عظیم دیگر مملکت ما مانند صنایع معظم پتروشیمی صنایع معظم ذوب‌آهن و فولاد - صنایع اتومبیل سازی - تراکتورسازی - ماشین‌سازی - و هزاران کارخانه تولیدی و صنعتی در دوران انقلاب شکل گرفته و فرآورده‌های آنان که محصول زحمات و تلاش شبانه‌روزی عاشقان صنعت مملکت است به داخل و خارج از کشور عرضه می‌شود و هر روز در راه رسیدن به اهداف ملی و نفوذ مؤثر در بازارهای جهانی به کوشش‌های مداوم خود ادامه می‌دهند.

ناچار به خاطر یادآوری عرض کنم در آن روزگاران سیاه که درآمد و ثروت ملی ما به جیب شرکت سابق ملی نفت ایران و انگلیس می‌رفت اهانت به ملت ایران به جایی رسیده بود که مسئولان شرکت نفت جلوی رستورآنهای خودشان نوشته بودند ورود ایرانی و.... بگویم؟ من خجالت می‌کشم این لفظ بسیار بسیار زشت را تکرار کنم چرا فراموش کردیم دوران اشغال ایران را که همین روحانی که من اسمی از آن آوردم سربازان خارجی من‌جمله سربازان هندی که آن موقع هنوز در اختیار ارتش انگلستان بود در موقع مسافرت واگن‌های درجه اول و دوم راه‌آهن ما را اشغال می‌کردند و هر سربازی در کوپه‌ای پایش را دراز می‌کرد ولی ملت ایران را در واگن‌هایی که بار و حیوانات حمل می‌کردند جای می‌دادند چرا فراموش کردیم در همان روزها در سال‌های ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ عوامل مخرب بیگانه را که همیشه درصدد بودند استقلال و تمامیت ارضی و ثروت‌های این مملکت را از بین ببرند گندم را از زارعین یا به زور یا به هر طریق دیگری می‌خریدند آتش می‌زدند و قحطی مصنوعی به وجود می‌آوردند و آنهایی که سن‌شان اقتضا می‌کند یادشان هست که صبح که سر از خواب برمی‌داشتند کنار خیابان می‌دیدند اجساد کسانی را که از گرسنگی تلف شده بودند. به چشم دیدیم (صحیح است). اختلاف عرایض بنده و دوستان دیگر و نمایندگان دیگری که به عنوان مخالف در برنامه دولت صحبت کردند این است که آنها ضمن این‌که واقعاً مطالب قابل ذکری را در اینجا بیان کردند که شاید یک قسمت عمده‌اش مورد تأیید بنده هم باشد ولی چرا همه پیشرفت‌های مملکت هم در کنار این گفته‌ها ذکر نشود‍؟ آیا کسی منکر نابسامانی و عدم رضایت هست؟ هیچ‌کس منکر نیست. واقعاً مملکت ما همین بوده‍؟ و ما همین‌طور بوده‌ایم؟ از ۵۰ سال پیش هم همین بوده‌ایم؟ از ۳۰ سال پیش هم همین بوده‌ایم؟ چرا همه کارها را کنار بگذاریم و از دید صددرصد منفی مسائل را بنگریم در مورد همین مجلس (یکی از نمایندگان - انتقاد کار ضعفاست) در مورد نمایندگان محترم که بنده واقعاً به فرد فردشان اعتقاد دارم و نمایندگان محترمی که در مخالفت با برنامه دولت صحبت کردند و بنده به صراحت‌شان اعتقاد دارم ولی هر کس بهتر مخالف خوانی کند بهتر جلوه می‌کند (آفرین - همین‌طور است) ولی بنده معتقدم هر آدم با انصافی هم این عقیده را دارد که نمایندگان دوره ۲۴ مجلس همه نمایندگان وطن‌پرستی هستند و به موقع وظایف خودشان را انجام داده‌اند. تمام مسائلی که الان ما به صورت انتقاد شدید مطرح می‌کنیم در ۳ سال گذشته به شهادت صورت جلسات مجلس گفته شده (صحیح است) منتهی به صورت دیگر گفته شده در یک فضای دیگر گفته شده ولی حالا موقعیت اقتضا می‌کند که هر کس صدایش را بلندتر کند. اگر گوش شنوا نبوده این گناه مردم و مجلس و نمایندگان نبود به هر حال مجلس وظیفه‌اش را انجام داده اینجا گفته شد مخالفت با برنامه دولت شهامت می‌خواهد بنده درست برعکس این فرمایش نماینده محترم عقیده دارم مثل این‌که الان مخالفت کردن مد شده است اگر کسی به حقایق توجه کرد و خوبی‌ها و بدی‌ها را کنار هم گذاشت و هر دو را عنوان کرد شهامت به خرج داده است (احسنت) اینجا صحبت از بعضی مسئولان سابق شد بنده معتقدم اگر واقعاً قرار بر این است که از مسئولان گذشته اسم ببریم. چرا اسم از همه نبریم؟ تمام اینها در جریانات به نحوی از انحاء دخالت داشته‌اند مگر ما در بین رویه‌های استانداران کارهای قابل انتقاد نداشته‌ایم. خود بنده شاهد و ناظر بوده‌ام و الان هم با صراحت اینجا عرض می‌کنم و خدا را شاهد می‌گیرم که از عنوان مطلب غیر از گفتن حقایق هیچ نظر دیگری ندارم استانداران سابق و اسبق لرستان باید به کارهای‌شان رسیدگی شود.

خانم سلیلی ـ صحیح است.

معینی چاغروند ـ من عقیده خودم را می‌گویم. دیگران هم از قول خودشان بگویند. نمایندگان محترم می‌توانند از منطقه خودشان بگویند. به شهادت نمایندگان محترم که در اینجا هستند به حضور جناب آقای هویدا رفتیم از مشکلات حوزه انتخابیه خود صحبت کردیم یک ساعت تمام در حضورشان بودیم از نابسامانی‌ها گفتیم از به هدر رفتن اعتبارات گفتیم از حیف و میل گفتیم به ما گفتند بنویسید کتباً نوشتیم ۵۰ ورق یک روز از صبح تا غروب نوشتیم هیئت اجرایی به لرستان رفت رسیدگی کرد در حدود ۱۵ روز آنجا ماند خودمان نرفتیم که زمینه مساعدی فراهم بکنیم بازرس‌ها برگشتند گزارش دادند به نخست‌وزیر وقت. گفتند ۹۵٪ از چیزهایی که گفتند درست بود ولی ۴ یا ۵ درصد آن درست نبود. ما گفتیم آقا اگر ۹۵ درصد درست بود بقیه‌اش هم درست است. به ما قول دادند که ماجرا تعقیب شود ولی من از تعقیب آن اطلاعی ندارم.

غضنفری لرستانی ـ آن استاندار اکنون رئیس یکی از کارخانه‌هاست.

معینی چاغروند ـ و متأستفانه همان کسی که بازرس‌ها به خاطر او رفته بودند بعد وزیر کابینه شد. و در همان حال به ما دروغ گفته بودند. با دروغ تمام جاده‌های استان را اسفالت کرد. و حالا هم شغل دیگری دارد. آن آقای دیگری هم که بعداً آمد و ۴ نفر نماینده دنبالش تا اندیمشک رفتیم خواهش کردیم و گفتیم که آقا مسائل ما این است یک نفر آدم عقده‌ای ناراحت اینجا شهردار شده نماینده حزب شده، و انتخابات مفتضح انجمن شهر را انجام داده، همه شهر را می‌گرداند مردم را ناراحت کرده، عشایر را به جان هم انداخته قرار شد استاندار جدید رسیدگی کند ولی می‌دانید اقدامات ایشان در مورد ما چه بود؟ بعد از بیست روز، یک، ماه با شهردار آشنا شد و دلیل آشناییش را نمی‌دانم بگویم یا نگویم.

شهابی ـ بفرمایید رابطه استاندار با شهردار چه بوده است چند نفر از نمایندگان - نه آقا، نمی‌خواهد بگویید.

معینی چاغروند ـ گفته بودند چهار نفر را که نمی‌شناختم کی بودند آمدند از این شهردار که نمی‌دانم کیست! تنقید کردند.

رفعتی ـ منظورتان آقای شهرستانی است؟

معینی چاغروند ـ نخیر، به هر حال اگر بخواهیم از مناطق مختلف اسم ببریم زیاد است.

مظهری ـ آقا حقایق را صریحاً بگویید، اگر اینجا نگویید پس می‌خواهید در کجا بگویید؟

غضنفری لرستانی ـ به نامه‌ای که در خصوص استاندارها نوشته‌ایم رسیدگی شود.

معینی چاغروند ـ اگر می‌خواهند رسیدگی کنند، به این کارها برسند به همین دلیل بنده عرض می‌کنم جناب آقای نخست‌وزیر و جناب تیمسار قره‌باغی در انتخاب استاندارها نهایت دقت را به خرج دهید، افرادی را انتخاب کنید که حب‌جاه و مقام نداشته باشند. افرادی متدین، متقی و خدمتگزار و صادق در پیشگاه شاهنشاه و ملت ایران باشند. افراد کم ظرفیت خدای نخواسته اگر در سمت‌های بزرگ گمارده شوند اثرات معکوس دارد. یک آدم کم ظرفیت وقتی به اختیارات او اضافه شد در مقابل ده تا تعظیم خودش را گم می‌کند وظیفه‌اش را فراموش می‌کند و نمی‌داند که از طرف شخص اول مملکت برای حفظ منافع و مصالح ملت برگزیده شده است در انتخاب این افراد نهایت دقت را بفرمایید. همین جریان‌ها، همین عدم رضایت‌ها ملاحظه بفرمایند همین ندانم کاری‌ها سبب شد استانی که در شهریور ۱۳۲۰ وفاداری خودش را به بهترین وجه نشان داد یعنی وقتی که تمام ارتش ایران متلاشی شد تنها قسمتی که سربازان آن با کمال نظم و آرامش ولو این‌که در عقب نشینی شکست خورده بودند از خوزستان به سربازخانه‌ها برگشتند و با کمال نظم و انضباط به وظیفه‌شان عمل کردند. لرستانی‌ها و آذربایجانی‌ها بودند این سابقه در ارتش هست و این لرستان و این مردم چه در مسافرت سال ۱۳۴۲ که شاهنشاه تشریف فرما شدند در فرودگاه این بیان از زبان شاه جاری شد که مردم را به جایی رسانید که آنجا هم آهنگ‌های ناروا و حرکاتی به صورت اعتراض و عصیان دیده می‌شود. متأستفانه در جریاناتی که پیش‌آمده بود در زمان حکومت آقای آموزگار و من متأسف هستم که بگویم که یک مقدار از مصیبت‌هایی که هست برخلاف عقیده عده‌ای متوجه دولت آموزگار می‌دانم.

غضنفری ـ ولی در مورد آن استاندار خوب عمل کرد او را که وزیر راه شده بود در کابینه‌اش راه نداد و از این بابت امتنان داریم.

معینی چاغروند ـ به خاطر این‌که این دولت آمده بود که نابسامانی‌های گذشته را جبران کند ولی تشدید کرد. این بدبختی که گلاویز شدن ارتش با مردم شد در دوره حکومت آموزگار بود. بنده بعد از مراجعت از لرستان با توجه جریاناتی که در آنجا رخ داده بود می‌خواستم ایشان را استیضاح کنم ولی...

مظهری ـ خدا استیضاحش کرد!

معینی چاغروند ـ ولی با همه توضیحاتی که در خلال موارد ذکر شده و تحولات نیم قرن اخیر به خصوص سال‌های انقلاب شاه و ملت به عرض نمایندگان محترم رسید همان‌طوری که جناب نخست‌وزیر در مقدمه برنامه دولت به واقعیت‌های تلخ و علت نابسامانی‌ها و عدم رضایت‌ها و ضایعات ـ و آشفتگی‌هایی که در جنب پیشرفت‌های گذشته به وجود آمده اشاره نمودند در این موقعیت حساس که کشور عزیز ما در چهار راه حوادث قرار گرفته و جریانات تأسف‌آور اخیر قلب هر ایرانی میهن‌پرست و خیرخواه ملک و ملت را جریحه‌دار نموده است علت‌العلل مشکلات و نارضایی‌های موجود را که در گذشته نیز مکرر عنوان نموده‌ام با وسعت و توضیحات کامل‌تر به عرض نمایندگان محترم و استحضار دولت می‌رسانم به این امید که تکرار و تذکر موارد قابل انتقاد موجباتی فراهم نماید که لااقل از ایجاد زمینه‌های نامساعد دیگری که محققاً نمی‌تواند به صلاح موقعیت مملکت و جامعه ایران باشد جلوگیری گردد به همین جهت به حکم وظیفه و سوگندی که برای انجام وظایف قانونی و حراست از نظام شاهنشاهی مملکت و قانون اساسی به جای آورده‌ام با این‌که در حال حاضر به عنوان موافق دولت صحبت می‌کنم نکات قابل انتقاد و موجبات عدم رضایت‌ها را تا جایی که اطلاع و اعتقاد دارم به عرض ساحت مقدس مجلس شورای ملی و استحضار دولت جناب آقای شریف امامی می‌رسانم و امیدوارم با اقدامات قاطعی که دولت جناب ایشان در مسیر اصلاح امور و رفع گرفتاری‌ها و عدم رضایت‌ها به عمل خواهند آورد کماکان به اعتقاد نماینده موافق دولت باقی بمانم (احسنت).

کشاورزی:

ما باید از دیدگاه یک اقتصاد سالم مملکت مورد توجه باشد. زیرا اگر ما درآمدهای دیگر خودمان را به مصرف واردات فرآورده‌های دائمی کشاورزی برسانیم در هیچ یک از برنامه‌های رشد و توسعه موفق نخواهیم شد.

درست است که ما آرزوی صنعتی شدن مملکت‌مان را داریم ولی یکی از اهم گرفتاری‌ها جذب کارگران روستایی و تخلیه روستاها بیش از حد لزوم است که مآلاً موجب از بین رفتن مزارع و باغات که منبع تولیدات کشاورزی مملکت است خواهد گردید مکرر در مکرر گفته شده کشور ایران از لحاظ کشاورزی وضع مساعدی ندارد. از لحاظ بارندگی و ذخایر آب در مضیقه هستیم جمعیت کشور در سال ۱۳۱۰ در حدود شانزده میلیون بوده و امروز ۳۵ میلیون است وزارت کشاورزی برای تأمین مواد غذایی این جمعیت که تا چند سال دیگر به مرز پنجاه میلیون خواهند رسید وظیفه بسیار سنگینی به عهده دارد باید کشاورزی ما از امکانات خاک و آب حداکثر بهره‌برداری را بنماید. ما نمی‌توانیم کشاورزی سنتی را رها کنیم برای این‌که زمین‌های قابل ملاحظه برای کشاورزی‌های بزرگ نداریم - بنابراین نباید زمین‌های پراکنده و قابل کشتی که فعلاً وجود دارد و عده‌ای را تغذیه می‌کند از دست بدهیم بلکه باید برای این قبیل روستاهای پراکنده نیز امکانات رفاهی در نظر بگیریم که باقی‌مانده سکنه از فشار زندگی به شهرها هجوم نبرند. مسئله مهم این است که در گذشته و قبل از انقلاب که کشاورزی به صورت رعیت و در حال استثمار به سر می‌برد در عین حال با همان زندگی محدود و نان بخور و نمیر عادت کرده بود و ادعایی نداشت ولی امروز گسترش ارتباطات و آمد و رفتی که به شهرها می‌شود روستایی نمی‌تواند خود را به نان خالی قانع کند و لااقل قسمتی از ضروری‌ترین وسیله زندگی را که پیش پا افتاده‌ترین آنها (آب آشامیدنی - تغذیه - بهداشت و درمان - آموزش و پرورش - وسایل ارتباطی و حمل و نقل را) طلب می‌کند و انجام آن را انتظار دارد.

متأستفانه در خلال ۱۶ سال گذشته چندین برابر کارهایی که انجام شده گزارش خلاف حقیقت داده شده (صحیح است). درست است که اجرای قانون اصلاحات ارضی کشاورزان را صاحب آب و زمین و برخوردار از ثمره و دسترنج خودشان نموده است. درست است که روابط خاص بزرگ مالکان به اعتدال معقول خرده مالکان گراییده است. درست است که در زندگی کشاورزان به نسبت‌هایی گشایش پدیدار گردیده ولی این گشایش و تغییر آن چیزی نیست که مورد انتظار رهبر مملکت و ملت ایران بوده باشد (صحیح است).

زیرا به حقیقت دستگاه یا دستگاه‌های مسئولی که وظیفه‌دار تأمین احتیاجات روستایی و عمل کننده در عمران روستاهای مملکت بوده‌اند در انجام وظایف‌شان توفیق مورد قبولی را ارائه نداده‌اند.

و به‌این لحاظ بود که روستایی آزاد شده که غیر از زمین احتیاج به پشتوانه‌های دیگری نیز داشت برای دستیابی به زندگی بهتر و برخورداری از رفاهی که به نظر آنها در زندگی شهری به چشم می‌خورد به دو دسته تقسیم شدند دسته اول نیروی جوان و فعال خانواده روستایی است که به سوی شهرها سرازیر شده و در غوغای کسب درآمد بیشتر اصولاً کارگر شهری شده‌اند و دسته دوم کشاورزان مسن وزن و بچه و عائله آنها بود که به خاطر نگاهداری و حفظ زمین و آبی که نصیب‌شان شده بود در روستاها ماندند با این توضیح که نه قادر به بهره‌گیری از زمین بودند و نه قدرت پرداخت حقوق کارگر کمکی داشتند به‌این جهت باقی‌مانده نفرات خانواده نیز در اولین فرصت و پیدا شدن کار موجبات انتقال به شهر را فراهم کردند و به‌این ترتیب است که در بعضی نقاط از یک روستای یک‌صد خانواری حتی یک خانوار برای نمونه به جای نمانده و روستای مزبور جغدنشین شده است این است اشتباه محاسبه در رویدادهای کشاورزی و تولید، زیرا اگر مهاجرت روستاییان به شهرها طبق ضابطه‌ای صورت می‌گرفت و خلاء ناشی از مهاجرت‌ها به وسایل مختلف پر می‌شد شاید آن پیش‌بینی‌ها درست از کار در می‌آمد ولی مشکل این است که اگر تعادل اختلاط جمعیت شهری و روستایی یا برنامه‌ریزی صحیح و متناسب با پیشرفت در همه زمینه‌ها یعنی هم‌آهنگی پیشرفت و توسعه صنعت و کشاورزی - هم‌آهنگی تولید و مصرف - هم‌آهنگی درآمد کارگر شهری و روستایی - هم‌آهنگی رشد و توسعه بدون ایجاد تورم زیاد انجام می‌گرفت امروز با کمبود تولیدات مواد غذایی و مصرفی و عدم تعادل چشم‌گیر در عرضه و تقاضا و پیامدهای مضر دیگر آن دچار نبودیم - به نحوی که با وجود ازدیاد درآمد سرانه و بالا رفتن میزان دستمزدها و حقوق دیگران بخش‌های دولتی و خصوصی غرولندها و ابراز عدم رضایت‌ها به گونه‌های مختلف شکل‌پذیر باشد متأستفانه دستگاه‌های اجرایی دولت و دیگر سازمان‌های جنبی و وابسته به نسبت اهمیت و تماسی که با طبقات مختلف مردم دارند به عناوین مختلف در تشدید این زمینه‌های نامساعد نقش عمده دارا هستند که برای هر مورد و هر منطقه تجزیه و تحلیل جداگانه‌ای ضرورت دارد. از جمله این عدم رضایت‌ها حیف و میل اعتبارات عمران روستایی و عدم دلسوزی در مصرف آنها و نداشتن وقت در نتیجه‌گیری و بازده اعتبارات که از عوارض عدم توفیق در اجرای انقلاب اداری می‌باشد، مانع اجرای صحیح برنامه‌های عمران روستایی گردیده. به نحوی که مصرف میلیون‌ها تومان اعتبارات خاص ناحیه‌ای و ارزی بازده قابل ملاحظه‌ای که بتواند موجبات رضایت و آسایش نسبی روستاییان را فراهم نموده باشد نبوده است و اغلب این اعتبارات روی عدم دلسوزی توأم با سواستفاده مسئولان و پیمانکاران، به هدر رفتن سرمایه مملکت و ایجاد عقده و عدم رضایت منتهی گردیده است. زیرا اگر قطعه کوچکی راه روستایی ساخته شده از همان اوان فعالیت به علت نقص فنی یا نداشتن آب به صورت مخروبه باقی‌مانده اگر لوله‌کشی آب آشامیدنی انجام شده فقط مقداری لوله و منبع خالی آب در منظر دید مردم خودنمایی می‌کند که خود این مناظر واقعیت‌های گوناگونی از فساد دستگاه‌های اجرایی محسوب می‌شود و از این رهگذر است که معدودی به نوا رسیده ولی اکثریتی را مأیوس و بدبین نموده‌اند که من امیدوارم در این موقعیت که یکی از بصیرترین شخصیت‌های کشاورزی مملکت که به مدیریت و علاقمندی و طرز تفکرشان در مقام استانداری لرستان وقوف کامل دارم توفیق پیدا نماید دستگاه وزارت کشاورزی و تعاون و عمران روستایی را به حرکتی که لازمه این دوران حساس است وارد نماید وزارت کشاورزی باید از کاخ رفیعی که جلوه‌ای عالی دارد به میان مزارع و مواقع مختلف کشور انتقال یابد و با منطقه‌ای کردن کشاورزی و توجه به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی هر گوشه مملکت که شرایط کاملاً متفاوتی با یکدیگر دارند به طرح‌های عمل افزایش تولید و عمران روستاها دست بزند - مهندسان و متخصصان کشاورزی باید به عوض پشت میزنشینی به تشریک مساعی عملی و راهنمایی روستاییان بپردازند تا از تلاش‌های دست‌جمعی، زمینه مورد نظر حاصل آید.

اگر تصور این است که با چند سپاهی ترویج و مروج کشاورزی این حرکت‌های لاک‌پشتی به جایی می‌رسد، زهی اشتباه زیرا کشاورزی هر نقطه از مملکت به برنامه‌ریزی‌های اختصاصی - به نیروی فنی - به ماشین‌آلات - به کار برد صحیح همان ماشین‌آلات - به شناسایی خاک برای تعیین نوع محصول - به اصلاح بذر و مبارزه با آفات - به ایجاد قطب‌های کمک به درآمد کشاورزان در جوار مناطق کشاورزی - به کود و بذر و آب - به آشنایی برای جلوگیری از ضایعات و در کنار همه این امکانات به راه ارتباطی روستایی نیاز دارد و به دلیل عدم وجود این امکانات است که هر کشاورزی امریکایی برای ۶۴ نفر غذا تهیه می‌کند کشاورز سوئدی برای ۳۲ نفر کشاورز آلمانی برای ۲۸ نفر و کشاورز ایرانی فقط برای سه نفر که اگر این آمار که از نشریات معتبر دنیا استخراج شده صحیح باشد ملاحظه می‌فرمایید که فاصله تولید ما با دیگر ممالک موفق در امر کشاورزی بچه نسبتی است در حالی که از همین تولید کم به موجب آمار بانک توسعه کشاورزی تولید پاره‌ای از محصولات اساسی کشاورزی به شرح زیر در خلال سال ۱۲۵۶ کاهش داشته است.

گندم ۵۲۷ هزار تن، جو ۲۷۰ هزار تن، برنج ۱۰۴ هزار تن، چغندرقند یک میلیون و یک‌صد و سی هزار تن دانه‌های روغنی ۲۶ هزار تن، حبوبات ۴۲ هزار تن، پسته ۱۶ هزار تن.

در مورد خرید محصولات کشاورزی به خصوص گندم و جو ضمن این‌که افزایش بهاء گندم در همین حد هم تشکر دارد باید اضافه کنم که به علت عدم وجود راه‌های روستایی هزینه حمل که می‌بایست با زحمت و از کوره راه‌ها انجام پذیرد خیلی سنگین است از طرفی قرار است شرکت‌های تعاونی روستایی محصول کشاورزان را خریداری نمایند و عنواناً این است که دستور داده شده محصول در خانه کشاورز خریداری شود ولی حقیقت غیر از این است زیرا به علت محدودیت‌های زیادی که در گسترش شرکت‌های تعاونی به وجود آورده‌اند و شاید یکی از علل مهم عدم رضایت روستاییان به مزایده گذاردن این شرکت‌ها است تا جایی که حتی سمت مدیر عامل شرکت تعاونی نیز سرقفلی‌های چشم‌گیر پیدا کرده است و شاید مصلحت مادی این‌طور اقتضاء داشته باشد که حتی‌الامکان بازار این شرکت‌ها به علت محدودیت‌ها گسترش تعداد آنها کماکان گرم و شیرین باشد اغلب برای هر بیست روستا آن هم در فاصله‌های متفاوت یک شرکت تعاونی در نظر گرفته شده که بنده نمی‌دانم غیر از مرکز شرکت تکلیف سایر روستاها چه می‌شود و این چه مضیفه‌ای است که می‌بایست در طول سال‌های متمادی به کشاورزان دیگر روستاها تحمیل شود و فقط عده‌ای که بهتر راه و رسم را می‌دانند از این مزایا استفاده کنند. ایراد بنده این است، در حالی که خود روستاییان برای تشکیل این شرکت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند به فرض این‌که دولت هم در سرمایه‌گذاری آنها سهمی داشته باشد و یا به لحاظ راهنمایی‌های لازم سازمان‌هایی در سطح مملکت به کار آنها رسیدگی می‌نمایند چه اشکالی وجود دارد که به عوض هر ۲۰ روستا یک شرکت تعاونی فاصله و امکانات فصلی مراجعان روستاهای دیگر را در نظر بگیرند و برای هر ده روستا لااقل یک شرکت تعاونی تشکیل بدهند که موجبات رفاه نسبی همه روستاییان فراهم شود به خصوص که این محدودیت شدید اختلاف ریشه‌دار و عمیق محلی را نیز به وجود آورده است. و وجود همان اختلافات ریشه‌دار مایه بهره‌برداری و سواستفاده قرار می‌گیرد علی‌الخصوص که کارهای جنبی پر سر و صدا نیز به‌این شرکت‌ها سپرده شده مانند تقسیم سهمیه تریاک و یا رسیدگی به وضع مشمولان وظیفه - حال باید گفت اگر این شرکت‌ها خوب هستند چرا تا این اندازه در گسترش آنها محدودیت نامعقول به خرج داده می‌شود و چگونه است هر کار مردمی پس از چندی به دست اندازه‌های عجیب و غریب می‌افتد و به عوض بهره‌گیری از این زمینه‌های مساعد موجبات گرفتاری و عدم رضایت برای مردم فراهم می‌شود بنده بیش از این مطلب را باز نمی‌کنم خود وزارتخانه به نحوه‌ی مدیریت درجه اول این سازمان پی‌برد و تغییراتی در کادر بالای آن به وجود آمد ولی این تغییرات باید اساس تقویت شرکت‌های تعاونی موجود و گسترش ضروری و حتمی شرکت‌های جدید را فراهم نماید به طوری که گفته شد این کار مردمی و مفید را از انحصار طلبی و مزایده و بهره‌برداری‌های نامشروع نجات دهید (صحیح است).

درباره گرانی روزافزون ضرورت دارد به عرض برسانم طبق آمار بانک مرکزی شاخص بهاء کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران علیرغم کاهش نرخ تورم که ادعا شده است به ۹/۷ درصد رسیده در یک ساله اخیر به شرح زیر افزایش داشته است.

افزایش میوه ۴۰ درصد خوراک ۱۹ درصد نان ۸/۱۱ درصد حبوبات ۱/۵۲ درصد

لبنیات و تخم‌مرغ ۳/۱۵ درصد گوشت مرغ و ماهی ۶/۷ درصد میوه و سبزی‌ها ۷/۴۰ درصد روغن نباتی و حیوانی ۶/۴ درصد.

دخانیات ۱/۸ درصد پوشاک ۱۳ درصد کرایه خانه ۲۲ درصد خدمات ساختمانی ۷/۲۰ درصد.

حمل و نقل ۷/۱۰ درصد درمان و بهداشت ۲۰ درصد تحصیل و مطالعه ۴/۱۰ درصد خدمات متفرقه ۳/۱۷ درصد که باید گفت اینها همه از معجزات اتاق‌های اصناف است که با دخالت‌های بی‌منطق و وصول جرائم آزاردهنده و ایجاد رعب و وحشت بین کسبه سرچشمه بروز نابسامانی‌های عرضه و تقاضا و بالنتیجه افزایش هزینه‌ها بوده است (صحیح است).

در مورد فساد و دستگاه‌های اداری کافی است گفته شود کمتر کاری بدون تشبث به وسایل مادی یا پارتی یا رفیق بازی انجام می‌شود.

سازمان امور اداری و استخدامی کشور با مقررات گیج‌کننده و در هم بدون توجه به مشکلات زندگی کارمندان دولت سال‌ها است هزاران نفر را در تعیین سرنوشت خود معلق نگاه داشته و هنوز هم نتوانسته است مبنای حقوقی عادلانه‌ای به نسبت حداقل زندگی برای کارمندان دولت و شهرداری‌ها فراهم نماید که خود این مطلب مهم بهترین وسیله و مستمسک برای انواع تخلفات از طرق مختلف و محرک انجام سواستفاده و کسب درآمدهای نامشروع است (صحیح است) با این تفاوت که فقط افراد متدین و متقی کف نفس می‌کنند و هزاران مشکل زندگی را برخود هموار می‌نمایند ولی در مقابل آنهایی‌که پایبند تقوی و معنویت زندگی نبوده‌اند به صورت مسابقه جمع مال و منال و تجمل‌پرستی به هر کار نادرست و نامشروع دست می‌زنند تعدی و اجحاف به طبقه کارمندان بازنشسته واقعاً چشم‌گیر است. زیرا در حالی که از کارمندان شاغل به نسبت فوق‌العاده شغل و اغلب مزایا کسور بازنشستگی کسر می‌شود در هنگام بازنشستگی یکباره حقوق و مزایای دریافتی آنان به یک سوم تقلیل پیدا می‌کند و به طور مثال دریافتی یکصد هزار ریالی یک کارمند عالی‌رتبه به سی یا چهل هزار ریال تنزل پیدا می‌کند و معلوم نیست منطق این کار چیست و بقیه هزینه زندگی خانواده‌ای که هزینه زندگی‌اش با یکصد هزار ریال دریافتی گذشته و درآمد دیگری ندارد در بازنشستگی چه خواهد شد.. آیا این رویه عملاً صدور جواز سواستفاده برای همه کارمندان شاغل نیست که لامحاله به فکر آینده زن و بچه و تأمین زندگی در دوران بازنشستگی خود باشد؟

مردم می‌گویند ثروت‌های کلانی که در یک مدت کوتاه نزد افراد خاص چه اداری و چه بخش خصوصی جمع شده چگونه بدون سؤال و جواب می‌ماند - چرا لااقل حقوق قانونی دولت از این قبیل افراد وصول نمی‌شود مگر در ممالک دیگر تا ۸۰ الی ۹۰ درصد مالیات تصاعدی از ثروت‌ها و درآمدهای هنگفت وصول نمی‌گردد.

موضوع حق بیمه‌های سرسام‌آوری که به سی درصد رسیده در قبال خدمات بی‌ارزش درمانی از موارد دیگر نارضایی‌ها است که با ایجاد گرفتاری‌های زیاد برای مردم و با اجرای مقرراتی یک طرفه و بدون دفاع مردم را به ستوه آورده است (صحیح است).

دولت باید توجه داشته باشد چند رقم مالیات و عوارض مستقیم و غیرمستقیم از مردم وصول می‌کند و تحمل طبقات در برابر این قبیل پرداختی‌ها چه اندازه است و چطور ناخودآگاه بالارفتن هزینه زندگی و گرانی سرسام‌آور روزمره را خود پایه‌گذاری می‌نماید.

زیرا در شرایط فعلی و ارتباط اجتماعات شهری و روستایی و توجه به این‌که هرگونه گرفتاری و مسائل مبتلا به مردم اول در خانواده مطرح و مورد انتقاد قرار می‌گیرد و در درجه اول دانش‌آموزان و دانشجویان هر خانواده تحت تأثیرات منفی عدم رضایت‌ها واقع می‌شوند و می‌بینند در جوامع شهری نیز عده‌ای زد و بندچی با هم‌دستانی که در هر محل پیدا می‌کنند در مدت چند سال به ثروت‌های کلان و بادآورده‌ای دست می‌آبند و بار سنگین پرداخت عوارض و مالیات به عهده اکثریت زحمت‌کش و سر به راه جامعه سپرده شده است میدان وسیع و تأثیرپذیر افکار جوانان و نوجوانان و دانش‌آموزان و دانشجویان بهترین موضع حملات تبلیغاتی علیه مصالح ملک و ملت قرار می‌گیرد و در این میان سیاست‌های مخرب مجال تجلی و خودنمایی پیدا می‌کند چون طبقه جوان با گذشته‌های دردناک مملکت مرتبط نبوده است و جریانات عینی را شاهد مثال می‌آورد گفته‌های دشمنان ایران در مغز و روح آنان اثر منفی می‌گذارد و کم‌کم آمادگی ابراز عکس‌العمل را از خود بروز می‌دهد تا اثر وجودی خود را به نمایش بگذارد - با توجه به‌این دلایل است که سیاست‌های استعماری و باج‌بگیران بین‌المللی درصدد پیدا کردن نقاط ضعف دولت‌ها و تحریک آن نقاط ضعف برای بهره‌برداری‌های گوناگون برمی‌آیند در اینجا از جناب نخست‌وزیر تقاضا دارم بررسی فرمایند کمیته‌ای مرکب از افراد بصیر و مطلع به مسائل دینی در نخست‌وزیری تشکیل و این کمیته رابط دائمی با مقامات عالیقدر روحانی مملکت داشته باشد که از نظرات متقابل در راه تنویر افکار و بسط و گسترش مبانی دین و شعائر اسلامی بهره‌گیری مطلوب به عمل آید (احسنت).

جناب آقای نخست‌وزیر دو اشتباه بزرگ باعث گرفتاری‌های امروز ایران است یکی گزارشات دروغی که برای جلوه دادن موفقیت‌های خدمتی به عرض شاهنشاه رسید و نگذاشتند مواد ۱۹ گانه صحیحاً انجام شود و یکی اشتباهاتی که در مورد روابط با روحانیت به وجود آورده‌اند (صحیح است).

جناب نخست‌وزیر گمان من این است نقشی که شما در این برهه از زمان دارید یک نقش تاریخی است و من هم به‌این امید که شما به تمام تمنیات دل‌تان در زندگی رسیده‌اید و هوی و هوس ندارید به عنوان موافق مشروط به شما رأی می‌دهم چون شما از زندگی چیزی کم ندارید و نزدیک‌ترین فرد به شاهنشاه هم هستید صریح بگویم این فرصت طلایی را از دست ندهید - خیلی فشرده - خیلی قاطع - دقایق را هم به حساب بیاورید این مریض بدحال را با یک جراحی عمیق از خطر نابودی نجات بدهید و صداقت و خدمتگزاری خودتان را به شاهنشاه و ملت ایران ثابت کنید اگر این‌کار را نکنید تاریخ درباره جناب‌عالی قضاوت دیگری خواهد کرد مسئله روحانیت را به هر طریق امکان دارد حل کنید - روحانیت از ارکان قدیم حفظ استقلال مملکت و رژیم سلطنتی است این پایه قدیم و محکم را موریانه‌ی استعمار که به صورت‌های بهایی‌گری - ناراضی تراشی بی‌اعتنایی به مبانی دین و شعائر مذهبی است سست و در حال ویرانی قرار داده - بکوشید به ترمیم آن اقدام کنید جناب‌عالی مانند نخست‌وزیر سابق فرصت‌ها را از دست ندهید - آموزگار آدم با تقوایی بود ولی نخست‌وزیر خوبی نبود (یک نفر از نمایندگان - حالا می‌گویید؟!) این بدبختی‌های دوران حکومت‌های گذشته را جبران کنید (احسنت).

رئیس ـ آقای ظفری بفرمایید.

ظفری ـ همکاران گرامی امروز در لحظه‌ای پشت تریبون قرار می‌گیرم که بسیاری از شما چه به عنوان موافق و چه به عنوان مخالف در برنامه دولت صحبت کردید. از آنجا که خوش ندارم تکرار مطلب کنم سعی می‌کنم به عنوان یکی از سخنرانانی که جزو آخرین سخنرانان این برنامه خواهد بود مطالب را جمع‌بندی کنم و بکوشم تا علت مخالفت خود و دوستان خود را در اینجا در برابر شما، در پیشگاه ملت ایران روشن کرده باشم.

دوستان من و من به خاطر استفاده از تریبون و نمایش خودمان به اینجا نیامده‌ایم. برای این سخن نمی‌گوییم و این نخستین باری نیست که از این تریبون استفاده می‌کنیم و مطالب خودمان را بیان می‌کنیم ولی هم چنان‌که از جایگاه خودمان فریاد کشیدیم و آن چه می‌گفتیم در دخمه به اصطلاح مجلس شورای ملی مدفون می‌شد (یکی از نمایندگان - به اصطلاح چیست؟) و جامعه ایران از آن خبری نداشت (همهمه نمایندگان) برای این‌که آنچه را که می‌بایست در اینجا جنبه شور به خودش بگیرد و نظرات نمایندگان مردم شنیده شود درخواست‌های مردم که از پشت این تریبون عنوان می‌شد مورد توجه قرار بگیرد شده بود ما با این دشواری‌ها روبه‌رو نبودیم (صحیح است).

سلیمانی سواد کوهی ـ گفتیم و نشنیدند.

ظفری ـ فرمودید و شنیدند، فرمودید و نگذاشتند جامعه ایران بشنود و این ارتباط بین مردم ایران و نمایندگان ایران برقرار شود با حداقل این نقطه اتکاء برای جامعه ایرانی باقی بماند.

رفعتی ـ دولت شریف امامی الان مشغول است این کارها را می‌کند، آنچه را که خواستید می‌کند. مهدوی و روحانی را گرفتند به شما مژده می‌دهم.

ظفری ـ گرچه گرفتن دو نفر متهم دردی را دوا نمی‌کند با این وصف من هم خوشحال هستم از این‌که دو غارتگر را در این جامعه گرفتند ولی من در اینجا می‌خواهم موضع خودم و دوستانم را روشن کنم. در این زمینه از کلام خدا یاری می‌جوییم. یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفول ان اکرمکم عندالله اتقیکم. مردم همه از زن و مرد یکسان آفریده شده‌اند، دریابید.

ما نیز در برابر قانون اساسی صاحب حقوق متساوی هستیم این انسآنها گروه گروه در اجتماعاتی گرد هم آمدند و ما آن را در جامعه خودمان ملت ایران می‌نامیم. در گذران روزگار اگر این دو مسئله را برای خودمان روشن کنیم فکر می‌کنم که موضع هر یک از ما دقیقاً روشن شده باشد. نخستین وظیفه هر کس این است که بداند در کجاست و جهانی که در آن زندگی می‌کند چه چیزی دارد و آن وقت می‌تواند وظایف خود را در قبال جامعه خودش در قبال انسانیت و در پیشگاه خداوند اجرا کرده باشد. ما وابسته به یک ملت هستیم روزگاری دراز براین ملت گذشته، حوادث بسیار دیده نشیب‌ها و فرازها را از پشت سرگذرانده و در این لحظه از زمان به‌این جایگاه از تاریخ رسیده به عنوان یک فرد با همه افراد دیگر باید مساوی باشد می‌بایست حقوق دیگران را رعایت کنیم می‌بایست حقوق این ملت هم از طرف دیگران رعایت شود و به هر حال در این زمینه می‌بایست به عنوان عنصری بر ضد بهره‌کشی و استعمار مبارزه کند، شعوباً و قبائل. در دامن ملت خودش هر فردی از انسان‌ها زندگی آزاد و سرافراز خودش را داشته باشد. پس در این مقیاس او با استعمار جهانی درگیر می‌شود. این است که با شناخت موقعیت یک انسان آنچنان که در کلام خداوندی آمده است مبارزه با استعمار در سطح جهانی و مبارزه با استثمار در اجتماع داخلی می‌بایست سرلوحه شناخت و مبارزات هر فردی باشد (احسنت - آفرین) و با این مقدمه و با این شناخت است که ما طی سال‌های دراز که جامعه ایران و تاریخ ایران می‌داند و طی سه سال که از عمر دوره ۲۴ می‌گذرد همه شما زنان و مردان شرافتمندی که در این مجلس گرد آمده‌اید شاهد مبارزات ما بودید و ملاحظه فرمودید که در راه سرافرازی این ملت گام برمی‌داشتیم آیا لحظه‌ای بود که به خود بلرزیم و به خاطر پاسداری از مسند خود از گفتن حقایق زبان فروبندیم؟ آیا جا دارد که امروز بگویند که مخالف خوانی مد شده و جمعی برای جلب نظر به عنوان مخالف پشت تریبون قرار می‌گیرند؟ بسیار خوب، این‌که گذشته را قدری مرور کردیم لازم است ببینیم که آیا برداشت ما از مسائل مبنی بر چنین واقعیت‌هایی که به عرض‌تان رساندم بوده یا نه؟ در این دوره ما به دنبال شناخت آن اصولی که عرض کردم به دلیل شناخت موقعیت ویژه خود در زیر این بلند آسمان هر جا لازم بود سخن گفتیم و هرگز به دل هراس نداشتیم و اصولاً وظیفه هر انسان شرافتمندی جز این نمی‌تواند باشد وقتی ما سخن از انسان می‌گوییم در اینجا می‌بایستی این انسان را به راستی بشناسیم. در همان جایگاهی که توضیح دادم. اگر انسان را در موضع شایسته خودش شناختیم بسیاری از آن حوادث پیش نمی‌آمد. اگر انسان را دقیقاً در موضع خودش شناختیم حقوق متساوی برای او با همه افراد دیگر قائل می‌شویم و دیگر کسی به فکر بهره‌کشی از او نمی‌افتد. ولی شما ببینید امروز ما در چه شرایطی قرار داریم. ما نمی‌توانیم خودمان را در یک کنگره تاریخ قرار دهیم. ما در یک برهه خاص از تاریخ ملت خودمان زندگی می‌کنیم حوادث بسیار تلخ و دردناکی برجامعه ما گذشت و می‌گذرد. ما در چنین شرایطی می‌بایستی مسائل را دریابیم. می‌بایستی ریشه‌های آن را شناسایی کنیم تا بتوانیم با آن بجنگیم. ما نمی‌بایستی یک لحظه آخر را مثل یک عکاس عکسبرداری کنیم و قضاوت‌مان فقط در مورد یک عکس باشد. ما انسانیم و اگر زنده بودیم و شاهد حوادث برابر دیدگان ما باید رژه برود. اما به عنوان یک انسان بیدار و زنده، کسی که شاهد همه این حوادث بود اگر این فیلم را نگاه می‌کردیم و از مدنظر می‌گذراندیم آن وقت قضاوت درست می‌کردیم در حالی که من می‌بینم بسیاری از برداشت‌ها به گونه‌ای است که گویا حوادثی در آن لحظه آخر از هیچ و پوچ اتفاق افتاده و ما برای مبارزه با آن یک لحظه می‌بایستی اقداماتی انجام دهیم در حالی که چنین نیست شما کودکی را که از گرسنگی فریاد بکشد می‌توانید دستمال به دهانش ببندید که فریادش درنیاید، ولی کار درستی نکردید. او گرسنه است و باید سیرش کنید چون سالم است و گرسنه است فریاد می‌زند و الا از کجا می‌فهمید که او گرسنه است؟ جامعه ما زنده است، جامعه ما بیدار است، جامعه ما هوشیار است، تحمل مصائب دردناک بسیاری را هم داشته و تحمل هم کرده است. ما با چنین جامعه‌ای به واقع به عنوان یک انسان زنده، به عنوان یک انسان ناظر و بیدار برخورد می‌کنیم و اینجا گردآمده‌ایم که امروز این مسأله را شناسایی کنیم و راه‌حل این مسائل را پیدا کنیم. راه‌حل این مسائل اگر گرفتن فقط دو غارتگر است، بسیار خوب کارها تمام است و ما هم نگرانی نداریم و دولت هم که خواه ناخواه رأیش را خواهد گرفت، اما اگر چنین نیست من هم به شما گروه موافق و مخالف می‌پیوندم که اینجا چه بسیار موافق، که مخالف‌تر از مخالف صحبت کردند و اینجا یک نعمت بود و آن تلویزیون بود که ملت ایران را به قضاوت نشانده است. و من بسیار خوشحالم و به این کنترل سیستماتیک و طبیعی درود می‌فرستم هر یک از ما باید در اینجا آن چیزی را بیان کنیم که به واقع وظیفه ماست و به واقع تاریخ ما و جامعه ما از ما طلب می‌کند. اینجا جایگاه نمایش نیست. پس با ذکر این مقدمات روشن می‌شود ما جز آن رفتاری که می‌کنیم، وجداناً کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم جز بیان مسائلی که جامعه ما با آن روبه‌رو است، جز شناخت دقیق مسائل و ریشه نارضایتی‌ها و عوامل و عللی که جامعه ما را در آستانه پرتگاه قرار می‌دهد، کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم. می‌بایستی اینها را دقیقاً از هم بشناسیم می‌بایستی بیماری را شناسایی کنیم آن وقت ببینیم مرد میدان این درمان کیست‍؟ من معتقد نیستم که کسانی چیزهایی را نمی‌دانند و باید به آنها یادآور شد. در بودجه دولت گذشته که صحبت کردم در پشت همین تریبون این موضع را کاملاً روشن کردم. من گفتم ایمان برای انجام یک کار لازم است و به همین دلیل توضیحات من در ابتدای سخنم در زمینه این شناخت و این بینش بود. پس کسی می‌تواند به انجام مهمی اقدام کند که به آن کار اعتقاد و ایمان داشته باشد و نه این‌که ما به او بخواهیم درس بدهیم باید از درونش بجوشد، نباید چیزی بر او عارض شود زنگی خودش سیاه است ولی حاجی فیروز رنگ روی خودش را سیاه می‌کند. مرد مؤمن و معتقد و وطن‌پرست را من نباید درس بدهم. این درس را از وجود خودش می‌گیرد و این درد اجتماع ماست که استخوان‌دار نمی‌خواهیم پیدا کنیم در حالی که مؤمن و با اعتقاد می‌خواهیم. با زبان قدرت صحبت می‌کنیم در حالی که مؤمن می‌خواهیم. قدرت برای این ملت است نه برای سرکوبی این ملت (آفرین) و درود به آنها که بدون قدرت و با دست خالی ولی با ایمانی چون کوه استوار مقابل ناروایی‌ها مبارزه کردند و جان خود را از دست دادند. ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون. پس در این زمینه اگر دردی است، اگر شناسایی دردی است باید دردشناسی هم باشد، باید کسی هم باشد که در طول این مدت نگران و ناراحت و دل‌گیر از آن چیزی باشد که در این مملکت پیش‌آمده است.

آیا می‌شود سال‌ها با یک چنین موج فساد همراهی کرد؟ سال‌ها هم‌دوش دیگر فاسدان به غارت‌گری پرداخت و آن وقت منتظر باشید که من در پشت تریبون راه‌حل ارائه بدهم و همان آدم‌ها بیایند مسائل را حل کنند من باور ندارم و تاریخ نشانی از چنین حوادثی به من نداده است خوش‌وقت می‌شوم که گروهی از موافقان یا مخالفان که امید است پس از من از این تریبون استفاده کنند بیایند و مرا روشن کنند که آیا می‌شود از کسانی که اعتقاد و ایمان به مسئله‌ای ندارند توقع داشته باشیم آن را از میان بردارند آیا جامعه ایران این را از ما خواهد پذیرفت آیا به خوش باوری ما نخواهد خندید من آنچه عرض کردم مسائل آرمانی بود بینش مشخصی بود امروز هم وام نگرفته بودم از آن وقتی که خودم را می‌شناسم همیشه در این اندیشه بودم که باید به‌این ملت اندیشید و به مسائل این ملت احترام گذاشت و ما افراد فانی آماده فداکاری باید باشیم و هستند کسانی که سال‌های دراز عمر خدمت‌شان را در راه دفاع از این سرزمین صرف کردند و هستند کسانی که به کام نهنگ‌آسای حوادث رفتند برای این‌که از ملت خودشان و شأن ملت خودشان دفاع کنند در لحظات حساس تاریخ باید از آنها سراغ گرفت در پهنه یک جامعه اقتصاد زده باید به دنبال چنین چهره‌هایی رفت و از آنها کمک طلب کرد که همیشه با تمام وجود خودشان آماده جان نثاری هستند و با همه وجودشان آماده ایثارند و هرگز با این ملت و سرنوشت این ملت قهر نمی‌کنند و هر چه بر سینه‌شان می‌زنند باز نمی‌ایستند و باز مقاومت می‌کنند آنها هستند که مرد این میدان هستند و من از ایشان و احترام به ایشان می‌گویم چیزی که دستگاه اداری ما فراموش کرد و نه تنها انسان مطلق بلکه ایرانی و انسان هم‌وطن و برادر را فراموش کرد و در این اجتماع ملی ما دو جامعه جداگانه به وجود آوردیم با مسائل مخصوص به خودشان یکی کاباره‌هایش به بهترین سبک اروپا تزیین شده بود و یکی آب خوردن که روستایی در خانه خودش نداشت یکی برای مداوای کمترین عارضه کسالتی از بهترین کلینیک‌های اروپا و امریکا استفاده می‌کرد و آن دیگری در سخت‌ترین بیماری‌ها راه و جاده نبود که خود را به حکیم برساند اطرافش گرد می‌آمدند و به نردبان می‌بستند و به دوش می‌کشیدند من از این انسان سخن گفتم و از این ایرانی سخن گفتم و از دستگاهی سخن گفتم که چنین مدارجی را در مقابل مردم ایران قرار داد یکی مدارس ایران به درد کودکش نمی‌خورد که او را یا به خارج می‌فرستد یا به مدارس آنچنانی در اینجا روانه می‌کند و عده‌ای از انبوه مردم حتی کلاس در دسترس فرزندان‌شان ندارند من از انسان سخن می‌گفتم و از انسان سخن می‌گویم که در یک چنین نظام فئودالی که در یک چنین نظام ضد ایرانی به چنین درد و بلایی دچار شد و درود بر آنها که باز آنها بودند که این فرصت را برای من و شما فراهم کردند که شاهد دستگیری چندتن دزد و غارتگر باشیم وگرنه دستگاه اداری ما بی‌خیال این چند نفر نمی‌افتاد و زور مجلس ما هم با این کارها نرسید درود بر مردم ایران که با دست‌های خالی ولی با خون‌های جوشان با فریادهای بلند به خاطر گرفتن حق خودشان قیام کردند بله ما از این انسان سخن می‌گوییم و در جایگاه یک انسان ایرانی احساس شرمندگی می‌کنیم ما در قانون اساسی خودمان فکر می‌کنیم به اصل هشتم در متمم قانون اساسی که متساوی‌الحقوق بودن افراد جامعه ایرانی را ذکر کرده اصلاً ما کجای قانون اساسی را رعایت کردیم که از اصل هشتم متمم آن سخن بگویم ولی مردم احساس دارند درک دارند مردم می‌فهمند من آنچه را که برشمردم از میان این جامعه دو جامعه‌ای شما در برنامه‌ریزی‌های دولت‌های گذشته دنبالش بگردید و به آن برسید خود من سه سال گذشته عضو کمیسیون برنامه مجلس شورای ملی بودم همکاران ارجمند من عضو این کمیسیون و یا آنها که به عنوان ناظر در این کمیسیون شرکت می‌کردند شاهدند که من در این کمیسیون چه گفتم برنامه‌ریز این کشور باید آرمان‌خواه باشد نه متخصص گفتم ذره‌ذره سلول‌های پیکرش باید در ذره‌ذره جایگاه‌های این سرزمین نفوذ کند و احساس وطن کند گفتم او نباید ساکن تهران باشد و از توی اتاق خودش برنامه بریزد باید طوری باشد متعلق به پهنه این سرزمین باید خودش را به جای یک روستایی دیگر بگذارد اگر فرزند وزیر آموزش و پرورش ما به جای این‌که به مدرسه ایران زمین برود به مدرسه نزدیک خانه خودش برود آن وقت به آنجا خواهد رسید (صحیح است) از روستاها نمی‌گویم ولی درد و جامعه زندگی می‌کنند در جامعه خودشان نه در جامعه ایرانی و برای ایرانی (صحیح است) این است درد ما که هر کس در این جامعه مسئله خودش را حل کرده و نپرداخته به حل مسئله جامعه ایران.

سلیمانی سوادکوهی ـ تحصیل در خارج مانع وطن‌پرستی نیست.

ظفری ـ مدارس داخلی را عرض می‌کنم مدرسه فلان و به همان، در هر حال ما به عنوان یک ایرانی با یک بینش ایرانی در زیر این بلند آسمان می‌توانیم برنامه بریزیم و گرنه چه فرق است بین یک برنامه‌ریز ایرانی این چنین و یک متخصص و برنامه‌ریز خارجی، وقتی مسائل مردم را نشناسیم، وقتی که بنا باشد که فقط برنامه بریزیم که پول‌ها را خرج کنیم، همان‌طور که مسئول برنامه‌ریزی کشور در همان کمیسیون برنامه با حضور شما همکاران ارجمند در برابر سؤالات متعدد من گرفتار شد و گفت ما خواستیم ثابت کنیم که می‌توانیم درآمدهای نفت را خرج کنیم، همان‌طور که مسئول برنامه‌ریزی کشور در همان کمیسیون برنامه با حضور شما همکاران ارجمند در برابر سؤالات متعدد من گرفتار شد و گفت ما خواستیم ثابت کنیم که می‌توانیم درآمدهای نفت را خرج کنیم، درآمدهایی که آقای معینی چاغروند به حق گفتند با چه خون و دل به دست مردم ایران رسید. ما به جنگ امپریالیسم نرفتیم و منابع فناناپذیر خودمان را در اختیار دیگران قرار ندادیم که پول‌های خود را این چنین خرج کنیم که موجب آشوب و بلوا بشود و موجب به خطر افتادن استقلال ایران باشد شما می‌دانید که این پول‌های افزوده شده در این شرایط کنونی چقدر می‌توانست مؤثر باشد نه آن‌که درآمد بسیار به ضرر یک ملت را به‌این فاجعه نزدیک می‌کند (آفرین) این است که ما هنوز در آغاز بررسی‌های خودمان هستیم این است که ما هنوز نسیم ملایمی که بتواند عرق را از پیشانی ما خشک کند نمی‌بینیم که به وزد، این است که کسان بسیاری را ما هنوز در مظان اتهام و در برابر جامعه ملی ایران می‌بینیم و می‌شناسیم، فساد میکروب عجیبی است که شدت شیوع پیدا می‌کند بایستی به یک گندزدایی بسیار عمیق و اساسی در دستگاه‌های اداری ایران بپردازیم مرد این میدان کسی باید باشد که خودش در مظان اتهام قرار نگرفته باشد به نظر من هیچ لزومی ندارد سرشناس باشد حداقل به بدی نشناسندش اگر قرار است برنامه‌ای اجرا بشود می‌بایستی ملت ایران آن را باور کند آخر من نمی‌پذیرم که مسئولان گذشته به‌این حقایق، به‌این ناروایی‌ها به‌این فسادها به این غارتگری‌ها آشنا نبودند و ملت ایران هم این را نمی‌پذیرد و فرد فرد افراد این جامعه به نحوی با این رشوه‌ها و دزدی‌ها و فساد و نابکاری‌ها آشنا شده‌اند چطور ممکن است مسئولان، بلندپایگان سازمان‌های گوناگون اداری این کشور، به‌این حقایق تلخ و دردناک آشنا نشده باشند هرگاه مسئله‌ای را در این زمینه عنوان کردم به شخص خودم این را عرض می‌کنم با دهن کجی دستگاه‌های مسئول روبه‌رو بودیم اگر مردم شهر و دیار من یا دیگر نقاط این کشور گهگاه به من رجوع کردند و مشکلات خودشان را با من در میان گذاشتند و تحقیق کردیم و درست بود و به دستگاه‌های مسئول گفتیم دیدیم که به تقویت آن اشخاص پرداختند (صحیح است) ژاندارمری برای این کشور چه باید بکند؟ ما در بیرون از دروازه شهرها کدام کارمند غارتگر وابسته به دستگاه‌های اجرایی را داریم؟ یکی که به آنجا می‌رود چون از بقیه خبری نیست ژاندارم است که باید نماینده و مظهر قانون باشد (احسنت) ولی پیرمردی به من شکایت آورد و گفت چون در اینجا کاری نیست و زراعت از بین رفته پسر من به دنبال کاری به یکی از شهرها رفته و هر شب از دوری او گریه می‌کنم نمی‌دانم او را به سربازی معرفی کنم آرزو می‌کنم که اینجا بود و او را معرفی می‌کردم مسئول ژاندارمری محل خیلی خجالت می‌کشم بگویم ولی او خجالت نکشیده بود از این‌که عملی که من خجالت می‌کشم بگویم انجام بدهد، در حضور مردمی که در آنجا بودند شلوار از پای پیرمرد بیرون کشیده بود و او را وادار کرده بود که روی زمین زانو بزند نه تنها آن شخص و فرزندان او بلکه همه کسانی که این را بشنوند نسبت به یکی از مجریان قانون که بسیار عنصر کثیفی بوده، نمی‌خواهیم بگویم که همه همین‌طور هستند ولی خیلی از مجریان این‌طور هستند باید گفت تا تکرار نشود باید به درد مردم برسید ولی اگر تأییدش کردید آن وقت در خانه مردم تریاک می‌گذارند که گذاشتند و هروئین می‌گذارند که گذاردند و گستاخی را با آنجا می‌کشانند که در پاسگاه‌های خودشان به کشیدن تریاک مبادرت می‌کنند کسی که باید با تریاک و تریاک‌کشی مبارزه کند اینها را برای نمایش نمی‌گوییم اینها را قبلاً هم گفته‌ام چیزی نیست که برای اولین بار عنوان کنیم و کسی نداند. پس به ریشه دردها آشنا شوید ببینید واقعاً مرد این کار هستید یک انسان شرافتمندی بهتر از هر کس می‌تواند تشخیص بدهد که چقدر قدرت و توانایی در مغز و در پیکرش وجود دارد من اینجا قضاوت را به خود این انسان‌های شرافتمندی واگذار می‌کنم ولی من شاهد بودم کسانی بودند که شرافت خودشان را به اذاء مبلغی فروختند و از دست دادند شرافتی که جان انسان تنها برای پاسداری از او ارزش از دست رفتن را دارد شرف انسانی و شرف ملی، شرف یک مرد و شرف یک زن برای پاسداری، از جان باید مایه گذاشت در حالی که حکم ازلی این است که از جان باید در مقابل بلایا پاسداری کرد تا به هنگام فداکاری کرد من گمان می‌دارم کسانی که سوابق روشنی ندارند می‌توانند خودشان را برای این جامعه باز هم توجیه کنند ولی بهایی که می‌پردازند باید بسیار گران باشد، باید به راستی جامعه از آنها بپذیرد که آنها نسبت به مال دیگر توجهی ندارند و چهره دیگری پیدا کرده‌اند و چهره سابق خودشان را مثل یک ماسک کنده‌اند و دور ریخته‌اند و انسان واقعی شده‌اند و ما مسلمان‌ها در قرآن کریم می‌خوانیم و الله تواب العظیم و یک انسان نیز که روح خدا در او دمیده باید بکوشد که صفات خدایی را در وجود خودش بیدار کند ولی یک چنین انسانی انسان فریب‌خور نیست باید برای او ثابت کرد که دیگر آنچه که مرا به سکوت در برابر نابکاری‌ها وامیداشت برای من بی‌ارج شده و من آنها را لگد می‌کنم و به آنها نظری ندارم باید حاضر بشود و تنها به حقوق ناچیز نخست‌وزیری بسازد، مادام‌العمر باید به یک چنین زندگی محقری و حقوق اندک نخست‌وزیری اکتفا کند.

دکتر مشیر - چطور نخست‌وزیر حقوق ناچیزی می‌گیرد؟!

ظفری ـ عرض من در برابر درآمدهای هنگفتی است که دیگران بناحق به چنگ می‌آورند و آن وقت جامعه ایران به پذیردش که تو سال‌های دراز با نابسامانی‌ها مبارزه کنی و جامعه ما را دوباره می‌توانی به سمت بزرگی و سرفرازی و شرافت رهبری کنی، عرض من در مقابل بسیاری از مسائلی که بسیاری از مردم در جاهای دیگر کشور مطرح می‌کنند می‌باشد و در مقابل درآمدهای بی‌رویه است شاید یک سال یا دو سال قبل اینجا توضیح دادم و گفتم اینجا سؤال کردم که آقا، معاون یک وزارتخانه چقدر حقوق می‌گیرد و به من پاسخ دادند در آن لحظه و در آن زمان ده هزار تومان و من گفتم که معاون یک وزارتخانه یعنی یک فرد فعال دانشگاه‌های جهان فارغ‌التحصیل شده باشد ولی ده هزار تومان حقوق می‌گیرد، اما شما امروز از پشت تریبون سخن از میلیون‌ها و میلیاردها می‌زنید، و ارقام زیادی شنیده‌ایم که هرگز هیچ مقام اندیشه‌ای در جامعه ما و هیچ مقامی خدمتی در مقابل مردم نداشته‌اند به هر حال من عقیده دارم که تمام اهرم‌ها و سیستم‌ها و دستگاه‌هایی که مورد استفاده حکومت ۱۵ ساله گذشته بوده و می‌بایستی در شناختن و به کار بردنش تجدیدنظر بشود، به جای این‌که قدرت را در اختیار غارتگرها بگیرید و برعلیه جامعه ایران استفاده کنید این قدرت را مبتنی بر ایمان و آرمان و مبتنی بر بینش ملی و در خدمت ملت ایران قرار دهید. به جای این‌که ۳۴ میلیون نفر را بپایید که چی می‌خوانند و چه می‌گویند و پچ‌پچ می‌کنند که چیزی جز سخن فساد و غارتگری دستگاه‌های حاکم نبود دستگاه‌های مسئول را به پایید و در اولین قدمی که کج برمی‌دارند راست‌شان کنید (آفرین) قدرت برای این لازم است و این قدرت مقدس است، ولی هیهات ما درست در مسیر خلاف آن گام برمی‌داریم، نیروی جامعه ایران درآمدهای ملی ایران، در اختیار خود کامگان و سودجویان و پول‌پرستان قرار گرفت شخصی در بالاترین پایگاه دفاع از موجودیت ملت ایران و در پایگاه دفاع از آب‌های گرم خلیج به جرم دزدی به دادگاه کشانده شد.

ملک‌شاهی ـ بفرمایید خلیج‌فارس.

ظفری ـ خلیج‌فارس و خلیج همیشه ایرانی فارس متشکرم که یادآوری کردید، در آن زمان که دستگاه‌های مسئول ما در خارج از کشور گوش‌های‌شان را می‌بستند و نشریاتی که کلمه جعلی را به کار می‌بردند و به آن عکس‌العمل نشان نمی‌دادند من با آنها مبارزه کردم، نامه نوشتم و اعتراض کردم و به عنوان یک دانشجوی ساده ایرانی عکس‌العمل نشان دادم.

ناظمی ـ آقای مظفری شما مرد وطن‌پرستی هستید.

ظفری ـ متشکرم، این است که ارزش پول و مال دنیا و دوری از بینش‌های ملی‌مان به آن پایه رسید که چنان شخصی که جانش را در کف دست‌هایش می‌گذاشت و هدیه آب‌های گرم خلیج‌فارس می‌نمود و پاسداری از آب‌های گرم خلیج‌فارس می‌کرد، پایگاه خودش را سنگر دزدی قرار داد، من در نطق دیگری که پشت همین تریبون ادا کردم یادآور شدم که ایران زمین گردنه دزدها و غارتگران نیست و همه شنیدید ولی دزدها و غارتگران از این سرزمین به عنوان گردنه استفاده کردند و چون در گردنه نمی‌شود زندگی کرد مال‌شان را به کوله‌شان گذاشتند و رفتند و امروز در گوشه‌ای از دنیا که به ایشان خوش بگذرد زندگی می‌کنند، اینها دردهاست اینها نگرانی‌هاست و این سخن امروز من نیست، این دقیقاً جمله‌ای است که من در یکی از نطق‌های قبلی‌ام پشت این تریبون ادا کردم و شنیدید، پس داوری ما، داوری لحظه‌ها نیست داوری دوران‌هاست، داوری سال‌هاست و بپذیریم که برای حل معضلات جامعه ایران به تمام مردان باشرف و با فضیلت نیاز داریم، اینها نباید فقط خودشان را در برابر مجلس شورای ملی تبرئه کنند و رأی بگیرند جامعه ملی ایران باید آنها را بپذیرد که جامعه ملی ایران موجب چنین تغییرات و تحولاتی شده است، این بود سخن آخر من و از شما سپاسگزارم، متشکرم (احسنت).

رئیس ـ آقای پروفسور یغمایی بفرمایید.

پروفسور مسعود یغمایی ـ جناب آقای رئیس.

همکاران محترم. با قلبی سرشار از اندوه به مناسبت از دست دادن جمعی از خواهران و برادران ایرانی خود در جریان رویدادهای تلخ و اسفناک اخیر در نقاط مختلف مملکت به همه هم‌وطنان به خصوص به بازماندگان آنها تسلیت می‌گویم و از خداوند بزرگ می‌خواهم که مسببین اصلی وقایع اخیر را که جز بیگانه و مشتی بیگانه‌پرست نمی‌تواند باشد به سزای اعمال پلیدشان برساند.

بحث پیرامون برنامه دولتی است که در رأس اهداف خود سیاست آشتی ملی را عنوان نموده که در این برهه از زمان حائز اهمیت خاص می‌باشد. سخن از برنامه دولتی است که در رأس آن مردی قرار گرفته که از هر جهت برای دم زدن از آشتی ملی شایستگی و صلاحیت دارد. دیدیم در حالی که بیش از چند روز از عمر این دولت نگذشته بود اولین قدم‌ها را در ایجاد حسن رابطه بین حکومت و روحانیت که نام آن را تفاهم ملی باید گذاشت برداشت روحانیون و مبلغین مذهبی اسلام که به عنوان مربیان بشریت مورد کمال احترام قاطبه ملت ایران به ویژه مسلمانان بوده و می‌باشند. شکی نیست که این آشتی ملی یا تفاهم ملی برای آن‌که به طور کامل تحقق پذیرد نیاز به زمان دارد و موضوع زمان که به نظر من از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است صلاح است ملحوظ نظر باشد. این یک موضوع، و موضوع مهم‌تر آن‌که تا برقراری کامل تفاهم ملی باید ملت بیدار و آگاه ایران به دشمنان ایران و اسلام فرصت ندهد که بین طبقه حاکمه و فاضله مملکت که حکومت و روحانیت باشد جدایی انداخته شکر آب سازند. ملت هوشیار این مرزوبوم که احساس نموده وطن در خطر است به فرصت‌طلبان و خواهان تجزیه ایران که هر روز در لباسی و شکلی دیگر ظاهر می‌شوند اجازه ندهد که این مزدوران از خدا بی‌خبر به اصطلاح از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و خدای ناکرده در انجام مقاصد شوم ضدمیهنی که دارند توفیق حاصل نمایند.

بحث از زمان لازم برای ایجاد تفاهم ملی بود امیدوارم این مدت هرچه ممکن است کوتاه‌تر باشد و دولت جناب آقای مهندس شریف امامی در اسرع وقت به آن دست یابد تا بتواند در سایه آرامش کامل به برنامه‌های بنیادی و اساسی خود در جهت رفاه مردم و پیشرفت مملکت بپردازد چه بدخواهان و بداندیشان که خواهان تجزیه این مرز و بوم هستند ظاهراً گذشت زمان را مساعد برای قدم به قدم مرحله به مرحله نقشه‌های پلید خود نمی‌بینند آنها نگرانند مبادا آشتی ملی سربگیرد و رهبران مذهبی عالی‌قدر ما که در نهایت امر موافق با شوریدگی اوضاع و برادرکشی و هرج و مرج اقتصادی و اجتماعی هستند بیش از پیش بر شعار آرامش و سکون تأکید ورزند در آن صورت چگونه می‌توان از احساسات و هیجانات مردم برای کشانیدن آنها به چنگ پلیس و ارتش بهره گرفت چگونه می‌توان اعتصاب را به انقلاب و تظاهرات مسالمت‌آمیز را به کشت و کشتار خیابانی تبدیل کرد چگونه می‌توان با پخش اعلامیه‌های جعلی و تلفن‌ها و پیام‌های تهدیدآمیز مردم را به وحشت انداخت و هراس از حوادث دهشتناک و به راه انداختن حمام خون را به اوج رساند. این صدا صدای مردم ایران است این تلاش شقاوت‌آمیز با مبارزات مردم اصیل و شریف ایران فرق اساسی دارد. مردم کاملاً هوشیارند مملکت هم از رهبری قوی و خوبی برخوردار است که از حمایت کامل ملت پشتیبانی می‌شود و این بار هم همانند دفعات گذشته که مملکت دستخوش آشفتگی و اضطراب که ناشی از بحران‌های بین‌المللی و تحریکات خارجی است موفق و سربلند بیرون خواهد آمد و به حسودان و بداندیشان که تحمل دیدن و شنیدن پیشرفت‌های همه جانبه مملکت را در سال آتی اخیر به یمن درآمدهای سرشار نفتی ما نداشته و ندارند درسی بزرگ خواهند داد.

جناب آقای مهندس شریف امامی شرف صدور فرمان همایونی خطاب به شما مبنی بر تشکیل کابینه را که برای دومین بار در طول زندگی سیاسی‌تان درخشیده است آن هم در این مرحله حساس زمانی که با کوهی از مشکلات روبه‌رو هستید. از غرور انگیزترین حوادث زندگی‌تان دانسته مبین حسن ظن رهبر عالی‌قدرمان برلیاقت و شایستگی شما می‌دانم و آرزو می‌کنم با ترکیب خوبی که انشاءالله در دولت مصمم خودتان به وجود آورده‌اید خداوند توفیق عنایت فرماید مجری خوبی بر اجرای نیات بلند و مترقی و تابناک رهبر اندیشمندمان و خدمتگزاری فعال برای ملت ایران باشید (انشاءالله).

نامی از کوهی از مشکلات آوردم که بی‌گمان وجود دارد و شما کشوری را به من نشان دهید که فاقد آن باشد و این به نظر من در یک مملکت با رشد سریع یک پدیده کاملاً طبیعی است ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید مشکلی نیست که آسان نشود. مسلماً این ضرب‌المثل وقتی تحقق می‌پذیرد که همان‌طور که در اعلامیه‌ای که از طرف دولت جدید خطاب به ملت ایران آمده بود: به سامان درآوردن اداره امور کشور جز با همکاری همه نیروهای ملی و همه علاقمندان به استقلال وطن و تمامیت ارضی ایران امکان‌پذیر نخواهد بود و بدون تردید تا وقتی که تمام نیروهای ملی به خاطر نجات وطن بسیج نشود نمی‌توان به آینده‌ای روشن که جامعه ما را به سوی خیر و صلاح، آرامش و آسایش رهنمون گردد امید بست. البته باید توجه داشت که ملت ایران هیچگاه حاضر نخواهد شد برای از بین بردن کوه مشکلات هر چند رفیع و برای عبور از تنگناها هر چند صعب‌العبور و رسیدن به مرزهای تفاهم ملی کامل تن به سازش با طرفداران هرج و مرج و خدای ناکرده تجزیه ایران بدهد. ملت ایران کاملاً آگاه و بیدار است از یک طرف می‌بیند که از جانب یک برادر مسلمان به برادر مسلمان ارتشی‌اش گل تقدیم می‌شود از سوی دیگر شاهد نثار بمب به برادر مسلمان پاسبان خود می‌باشند در یک جامعه می‌بینید که برادران و خواهران مسلمان به سر و روی هم گلاب می‌پاشند، از محلی دیگر اسیدپاشی جای گلاب‌پاشی را می‌گیرد. تقدیم گلاب و پاشیدن گلاب را تحسین می‌کند. نثار بمب و اسیدپاشی را مطرود می‌داند و به فکر فرو می‌رود که عده‌ای از آزادی یا سواستفاده می‌کنند یا برداشت غلط دارند یا اصولاً اندیشه ایرانی و ایران دوستی ندارند به خصوص که به خوبی اطلاع دارد رهبران ایرانی که مورد احترام همه می‌باشند در کلیه موارد مردم را به نظم و آرامش دعوت می‌کنند و از انجام هر نوع خشونت ظلم و ستم برحذر می‌دارند. میداند که دولت تعظیم بر شعائر مذهبی و احترام قاطع به جامعه روحانیت و احکام اسلامی را که قانون اساسی ملهم از آن است و پاسدار آن است پیوسته و در همه امور نصب‌العین خود قرار داده و قید کرده بی‌گمان وصول به این هدف ممکن نخواهد بود مگر این‌که مبارزه‌ای پی‌گیر، مستمر و همه جانبه با فساد و فاسد صورت گیرد و همه کسانی که نحوی به بیت‌المال دست‌اندازی کرده یا از قدرت‌های مملکتی در جهت سیراب ساختن مطامع شخصی سود برده و به حقوق دیگران تجاوز کرده‌اند به قانون و مجازات سپرده شوند (صحیح است). بنده معتقدم برای جلب رضایت بیشتر مردم لازم است دولت در این مورد به خصوص دیگر صحبت نکند حرف نزند بلکه عمل کند آن هم قاطع و به مردم نشان دهد مسئولان بی‌تفاوت. نادرست. نالایق در هر سمت و موضعی که باشند از مجازات معاف نخواهند بود و بر طبق موازین قانونی با آنان عمل خواهد شد (آفرین) نشان دهد که مردم می‌توانند و می‌باید از امنیت قضایی برخوردار باشند به‌این معنی که دستگاهی وجود دارد که با کمال قدرت و در نهایت بی‌نظری به دعاوی آنان رسیدگی می‌کند و مانع از پایمال شدن حقوق حقه آنها می‌شود کاری کند که مأموران دولتی خود را خادم مردم و در خدمت مردم بدانند و در قبال آنها احساس مسئولیت و وظیفه‌شناسی نمایند نه آن‌که فرعون‌وار به مردم بنگرند و از این‌که انجام وظیفه می‌کنند تفاخر بفروشند و طلبکار باشند با پرهیز از به کار گرفتن خائنان در لباس خادم عملاً حسن‌نیت خود را به مردم نشان دهد کاری کند که بالاخره یک روزی ضوابط جای روابط را بگیرد و از بسیاری از عقده‌ها بکاهد تا جایی که ممکن است از سلسله مراتب اداری بکاهد و تمهیدی بیندیشد تا از تماس مکرر مردم با مأموران دیوانی جلوگیری به عمل آید و انجام خواست‌ها و نیازهای آنها سرعت بیشتری پیدا نماید. در انتخاب مدیران وسواس بیشتری به خرج دهد و ثابت کند که بدنام‌های سرشناس هرگز به تصدی امور گمارده نخواهند شد به کسانی که در تصدی‌های قبلی خود نزد مردم کم اعتبار یا بی‌اعتبار شده‌اند دیگر بار تصدی سمت‌های مختلف سیاسی - اجتماعی داده نشود و اصولاً این قبیل اشخاص را برای همیشه کنار بگذارد و به خصوص اولویت برکناری را در مورد نادرستان برجسته و مشخص در نظر داشته باشد و آنها را به دستگاه عدالت بسپارد (صحیح است) با تدوین قانون‌های مشخص و معین برای آزادی اجتماعات و تظاهرات و آزادی بیان و قلم به مردم امکان استفاده با نظم از حقوق و آزادی‌های مربوط به آنها را بدهد.

در مردم این باور را به وجود آورد که با کلیه مقدورات در برطرف کردن کمبودها و نارسایی‌های شهری برای شهروندان و تأمین حداقل امکانات رفاهی برای روستا نشینان آماده است. به کابوس وحشتناک نقشه جامع شهرها پایان دهد و مردم بسیار را از بلاتکلیفی نجات بخشد (احسنت).

با ذکر مطالبی که گذشت و مطالب دیگری که از آنها صحبت خواهد شد دولت قادر خواهد بود که در مردم ایجاد اعتقاد بکند. اعتقاد به رهبری جامعه ملی که در نظام شاهنشاهی ما متجلی است. نظامی که ضامن حفظ و موجودیت میهن عزیز ماست و این نظام تا باقی است که همیشه به لطف خداوند پایدار خواهد ماند به کوری چشم دشمنان و حسودان ایران هرگز ایرانستان نخواهد شد. هرگز (صحیح است).

برنامه دولت را با دقت مطالعه کردم و فکر می‌کنم چنانچه انشاءالله کلیه نکاتی که در آن آمده به مرحله اجرا درآید مملکت گلستان خواهد شد. موضوع مهمی که به نظر اینجانب در برنامه دولت باید از اولویت خاصی برخوردار باشد توجه دقیق به امور جوانان، اصلاح امور دانشگاه‌ها و آموزش و پرورش است اهمیت این موضوع هنگامی بیشتر می‌شود که در نظر داشته باشیم که ما مملکتی هستیم مواجه با پدیده مهم جوانی جمعیت نیمی از جمعیت ما را زیر ۱۵ سال تشکیل می‌دهد. و هر مملکتی که با این پدیده مواجه باشند ناگزیر است به آموزش و پرورش و کلیه اموری که مربوط به جوانان می‌شود بیشتر توجه داشته باشد آموزش و پرورش نه فقط از نقطه‌نظر اجتماعی مهمترین رکن دوام و بقای هر جامعه و حفظ خصوصیات قومی و ملی آن شمرده می‌شود بلکه از نقطه‌نظر اقتصادی نیز اساسی‌ترین عامل زیربنایی است. تعداد دانش‌آموزان ما در حال حاضر رقمی حدود ۱۰ میلیون نفر و تعداد دانشجویان عالی به رقم ۱۸۰ هزار نفر بالغ شده است این ارقام نمایانگر این واقعیت است که مسئولان امر در اجرای اصول پانزدهم و شانزدهم انقلاب شاه و ملت توفیق کامل داشته‌اند و من وظیفه خود می‌دانم برای چندمین بار از همه دست‌اندرکاران چه آنها که بر سر کارند و چه آنها که بر سر کار نیستند تشکر و سپاسگزاری نمایم و از دولت جدید انتظار دارم به آموزش و پرورش مملکت از دیدگاه رشد کیفی آن توجه خاص مبذول دارد و به خصوص در مورد افزایش تعداد معلمان تربیت شده برای سطوح مختلف تحصیلی که مهمترین رکن آموزش و پرورش به شمار می‌رود همت گمارد البته بنده اطلاع دارم وزیر فعال و علاقمند این وزارتخانه اقدامات مهم و م‍‍ؤثری در این زمینه انجام داده‌اند در حالی که از قول ایشان خواندم که ما در گذشته اگر ۱۵ هزار نفر معلم نیاز داشتیم شاید ۱۰ هزار نفر شرکت نمی‌کردند ولی امروز برای ۲۰ هزار نفر معلم در حدود ۱۵۰ هزار نفر داوطلب شغل معلمی هستند و برای این حرفه سر و دست می‌شکنند این نشان می‌دهد که وزارت آموزش و پرورش در بالا بردن حرمت معلم و جاذبه شغل معلمی موفق بوده است صمیمانه به ایشان و همکاران‌شان تبریک می‌گویم و امیدوارم بیش از پیش موفق و مؤید باشند.

مسئله مهم دیگری که همیشه بر آن تأکید داشته‌ام امر پرورش است که متأستفانه همیشه تحت‌الشعاع آموزش بوده آن طور که باید و شاید به آن توجهی نشده است من قبول دارم که خانواده در این میان نقش بسیار مؤثر و حساسی دارد ولی قبول کنیم که نمی‌توان نقش سازنده و اصولی مدرسه را منکر شد. باید ترتیبی اتخاذ شود تا ما شاهد گرایش بیش از حد جوانان به مسائلی از قبیل اعتیاد - قمار شیوع وحشتناک بیماری‌های آمیزشی ابتلاء به بیماری‌های شوم تبهکاران جاده‌ها و از همه بدتر انحرافات سیاسی و تظاهرات ضد ملی و میهنی در سال‌های اول ورود به دانشگاه‌ها نباشیم تظاهراتی که همه ما می‌دانیم اکثراً ریشه و منشاء خارجی دارد با امواج سهمگین خود جوانان خوب پرورش نیافته ما را آسیب‌پذیر می‌سازد و اینها یا به‌طور آگاه یا در اکثر موارد ناخودآگاه دست به اعمال کودکانه‌ای می‌زنند که هر ایرانی وطن‌پرستی را شرمسار و خجل می‌کند. به نظر من پزشک، در این مورد هم پیشگیری مهم‌تر از درمان است. این پیشگیری چیزی نیست جز توجه به امر پرورش نوجوانان و جوانان قبل از ورود به دانشگاه مسئله مهم در این مورد مسئله گذراندن اوقات فراغت گروه سنی فوق می‌باشد که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و صلاح است دولت توجه خاص به آن مبذول دارد. البته برای این منظور مؤسسات متعددی در مملکت وجود دارد که متأستفانه در سازمان واحدی متمرکز نیست و این تعدد رهبری سبب اتلاف انرژی‌ها و اختلاف در هدف‌ها و وسائل وصول به آنها می‌گردد. به همین جهت توصیه و تأکید می‌نماید که فعالیت رفاهی مربوط به جوانان در سازمان واحدی متمرکز شود بنده ایرادی نمی‌بینم که چنین سازمان واحدی وزارت جوانان باشد در حالی که می‌دانیم نتیجه نهایی این کار برای ساختن پایه‌های محکم و استوار ایران فرداست. به هر صورت چنانچه انجام این امر به عللی که بر من پوشیده است مقدور نباشد لااقل به همین منظور در سطح مملکت شورای هماهنگی فعالی به وجود آید و مجدانه به هماهنگ ساختن برنامه‌های رفاهی مربوط که در سازمان‌های اداری مختلف طرح می‌شود بپردازد و به صورتی از این پراکندگی وظایف و مسئولیت‌های مربوط به گروه‌های مورد نظر که غالباً به سبب لوث مسئولیت و مشخص نبودن مسئول می‌گردد جلوگیری به عمل آورد در نظر داشته باشیم که اگر سرمایه‌گذاری و هزینه‌های دفاعی، حیات امروز مملکت و وجود مملکت حفظ و نگاهداری و صیانت حدود و ثغور و سرحدات و امنیت داخلی مملکت محسوب می‌شود سرمایه‌گذاری هرچه بیشتر در امور جوانان برای تربیت نیروی انسانی نیز در حقیقت بیمه آینده مملکت و در واقع موجبات تأمین آینده بهتر مملکت محسوب می‌شود در مورد آموزش عالی و دانشگاه‌ها تا کنون سخن زیاد گفته شده و نکته ناگفتنی باقی نمانده است افتخار بزرگم در زندگی این است که خود دانشگاهی هستم و حدود ۲۵ سال از عمرم در راه تربیت و آموزش جوانان این مملکت در دانشگاه سپری شده است و در هر فرصتی که نصیبم شده نظرات خود را در مورد نحوه بهتر اداره کردن این‌گونه مؤسسات و تغییرات بنیادی که لازم است در آنها داده شود ابراز داشته‌ام و خواهم داشت اکنون که می‌بینم دولت جدید به‌این مهم توجه نموده و وزیر محترم علوم و آموزش عالی که خود عمری در مدیریت دانشگاهی سپری نموده با کول‌باری از تجارب و دانسته‌های خود تاکنون قدم‌های مثبت و مؤثری در این راه برداشته بسیار خوش‌وقتم و امیدوارم به‌این منظور و به خصوص در مورد استقلال کامل دانشگاه‌ها توفیق کامل داشته باشند چند سالی است که در آموزش و پرورش کشورمان در تمام سطوح با مسئله‌ای بنام دانشجویان و دانش‌آموزان مقیم خارج از کشور روبه‌رو هستیم. آنچه مسلم است تعداد داوطلبان تحصیل خارج از کشور به‌طور تصاعدی رو به افزایش است. از توجه و موقعیت آنها که برای تحصیل به خارج از کشور رفته یا می‌روند نمی‌توان به سادگی و اجمال سخن گفت چرا که تعداد این افراد در حال حاضر تا بدان جا رسیده که بی‌توجهی به آنان بی‌توجهی به سرمایه‌های عظیمی است که در قالب ارز و نیروی انسانی از این سرزمین خارج می‌شود. اصل مسلم آن است که جامعه متحول ایران شدیداً به افرادی نیاز دارد که به خارج از کشور بروند و در مراکز علمی جهان صنعتی و پیشرفته آموزش ببینند و با کول‌باری از دانش‌ها و تخصص‌های نو و با ارزش به کشور بازگردند و در سازندگی جامعه بکوشند از سویی محدود کردن و جلوگیری از ادامه تحصیل ایرانیان در خارج از کشور ضربه‌ای شدید به اقتصاد کشور می‌زند چرا که ناچار خواهیم بود نیروی انسانی متخصص و مورد نیاز را با قیمتی بسیار گزاف از خارج وارد کنیم به علاوه ایجاد صنایع سنگین و تأسیس نیروگاه‌های اتمی استفاده از ماهواره‌های مخابراتی و غیره و غیره در صورتی مثمرثمر خواهند بود که نیروی انسانی مورد لزوم برای اداره آنها را خودمان از نیرو ی اصیل ایرانی در اختیار داشته باشیم و از سویی دیگر بپذیریم که محصلین ایرانی خارج از کشور با توجه به بودجه‌ای که صرف تربیت و آموزش اولیه آنان شده و نیز بودجه‌ای که برای زندگی و تحصیل آنان به صورت ارز از کشور خارج می‌شود یکی از صنایع زیربنایی و اساسی کشور است توجه به نیازها و وضع و موقعیت آنان در خارج از کشور در واقع حمایت و تضمین این صنعت است و در این راه نیاز به سازمانی است که بتواند به‌طور کامل پاسخگوی نیازهای محصلین خارج از کشور باشد. چنین سازمانی باید امور زندگی، انتخاب رشته‌های تحصیلی، امکانات مالی، موقعیت تحصیلی و خیلی مسائل دیگر کلیه داوطلبان تحصیل در خارج از کشور را زیر نظر داشته باشد به نظر می‌رسد مسئول مستقیم و تنها دستگاهی که باید به‌این سؤال‌ها پاسخ گوید و به چاره‌اندیشی بپردازد سازمان امور دانشجویان کشور است اما این سازمان که وظیفه سنگین و دشواری در آموزش عالی ایران به عهده دارد تنها آمار و اطلاعاتی که از دانشجویان ایرانی خارج از کشور دارد مربوط به کسانی است که از طریق آن سازمان و با استفاده از گذرنامه تحصیلی به خارج رفته‌اند نباید از نظر دور داشت که بیش از نیمی از محصلین ایرانی خارج از کشور به طریق عادی و بدون گذرنامه تحصیلی به خارج از کشور رفته‌اند اینان نه مقصودشان معلوم است نه رشته‌هایی که احیاناً در آن تحصیل می‌کنند نه تعداد آنها که بازمی‌گردند و نه هیچ اطلاعی دیگر از آنان که متأستفانه اکثرشان بازنمی‌گردند. طبق آمار رسمی تعداد دانش‌آموختگان بازگشته به کشور در مقایسه با تعداد دانشجویان اعزامی به‌طور متوسط هر سال ۱۵ درصد کاهش داشته است طی ۹ سال گذشته ۳۲۵۷۳۱ نفر ایرانی از طریق سازمان امور دانشجویان برای تحصیل به خارج از کشور اعزام شده‌اند در همین مدت ۲۲۶۸۱ دانش‌آموخته ایرانی به کشور مراجعت کرده‌اند که این خود یک فاجعه است. عیب کار این است که متأستفانه هنوز سیاست جمعیتی صحیحی پیاده نکرده‌ایم و به درستی نمی‌دانیم نیاز جامعه ما به رده‌های مختلف نیروی انسانی کدام است؟ من این مسئله را بارها و بارها تذکر داده‌ام باز هم خطاب به دولت جدید تأکید می‌کنم اگر سازمانی داشتیم که این چنین می‌کرد و برنامه‌ها را هماهنگ می‌نمود ما امروز گرفتاری با حدود ۱۰ میلیون دانش‌آموزی که نمی‌دانیم در آینده با آنها چه کنیم نداشتیم و این گرفتاری در پایان ششم که مسلماً تعداد این دانش‌آموزان چندین برابر خواهد شد دو صد چندان خواهد شد اگر نسل کنونی اندک مسئولیتی نسبت به مسائل نسل آینده احساس کند لاجرم باید از حالا به این موضوع بیندیشید و در صدد چاره‌جویی برآیید. به نظر اینجانب در مورد محصلین ایرانی مقیم خارج کشور صلاح است اولاً از پراکندگی آنها در کشورهای مختلف جهان جلوگیری به عمل آید ثانیاً به آنها اجازه داده شود فقط در دانشگاه‌های معتبر و مورد قبول آن هم در کشورهای لااقل هم‌طراز از کشور خودمان و در رشته‌های مورد نیاز جامعه خودمان در خارج به تحصیلات خود ادامه دهد و از همه نظر تحت کنترل و سرپرستی دقیق باشند تا بتوانند بهترین بازده را برای مملکت ما به ارمغان آورند. با توجه به صنعتی شدن کشور اقدام به تأسیس مدارس فنی و حرفه‌ای از ضروریات به شمار می‌رود (صحیح است) من اعتقاد دارم که بسیاری از مسائل جوانان پشت کنکور را می‌توان با ایجاد این قبیل مدارس حل کرد در نظر داشته باشیم که در برنامه عمرانی ششم حدود ۳ میلیون آدم وارد به حرف و کارهای فنی لازم داریم باید از حالا به فکر تهیه این رقم باشیم خوشبختانه اطلاع دارم وزیر محترم آموزش و پرورش به این مطلب توجه دارند امید است در راه تأسیس تعداد هرچه بیشتر این قبیل مدارس در سال‌های آینده توفیق داشته باشند.

توجه به کشاورزی و تولیدات ملی تا حد خودکفایی که در سرلوحه برنامه دولت قرار گرفته از هر لحاظ شایان تقدیر و تحسین است.

می‌دانم که در سال‌های اخیر علیرغم همه تلاش‌ها و کوشش‌ها متأستفانه فاصله شهر و روستا روزبه‌روز بیشتر شده به علت برنامه‌های غلط کشاورزی. نبودن فرصت‌های اشتغال در روستاها منطبق نبودن طرح‌های روستایی و کشاورزی با ویژگی‌های منطقه. موجب مهاجرت روستاییان با شتاب زیاد به شهرها شده است و مهمتر آن‌که این مهاجرت بدون توقف ادامه دارد روستاییان با شتاب‌زدگی خاصی زمین‌های زراعتی را رها می‌سازند و در پی کار بهتر و درآمد بیشتر به شهرهای بزرگ روی می‌آورند و بر مشکلات شهرها می‌افزایند. علت این امر روشن است.

کشاورزی از صنعت عقب افتاده و رشد صنعتی به مراتب فراتر از کشاورزی رفته است در نتیجه درآمد کارگران در شهرها بیشتر از درآمد کشاورزان در روستاها شده است و همین عامل سبب شده که حتی کشاورز صاحب زمین شده به اقامت در روستا تشویق نشود و شهر او را وسوسه کند. این امر از یک طرف به روستاها و تولیدات کشاورزی لطمه می‌زند و از سوی دیگر فشار بر شهرها را بیش از حد تحمل افزایش می‌دهد. باید توجه داشت اکثریت افرادی که در روستاها باقی مانده‌اند دو طبقه‌اند یکی جوانان زیر ۱۵ سال دیگر افراد مسن. طبقه فعال آنها همانند سیل به طرف شهرها سرازیر هستند و به علت نداشتن تخصص جذب کارهای غیرتولیدی می‌شوند اگر برنامه‌ریزی کشاورزی به طریق صحیح عمل نشود که انشاءالله این‌طور نخواهد شد. در سال‌های آینده سیل مهاجرت جوانان روستایی ادامه خواهد یافت و روستاهای ما با داشتن تعدادی افراد سالخورده به امان خدا رها خواهند شد کما این‌که تعدادی از آنها هم‌اکنون این چنین شده است و با این ترتیب هیچ روزنه‌ای برای خودکفایی در بخش کشاورزی وجود نخواهد داشت و همچنان به عنوان واردکننده محصولات کشاورزی به ویژه محصولات غذایی باقی خواهیم ماند که زیان‌ها و خطراتش ناگفته آشکار است (صحیح است).

در برنامه دولت آمده بود که قیمت خرید گندم از کشاورزان تنی دو هزار ریال افزایش یافت و از سال آینده این مبلغ به یک هزار ریال افزایش می‌یابد و به تنی ۱۵ هزار ریال می‌رسد که این خود اقدام بسیار خوب و قابل تحسینی است و جای تشکر فراوان دارد. لازم می‌دانم در این رهگذر توجه دولت را به کشت چغندرقند که در استان خراسان به خصوص رایج است جلب نمایم. به علت پایین بودن نرخ خرید. بالا رفتن دستمزد کارگر، افزایش قیمت لوازم یدکی، نبودن تعمیرگاه‌های مجاز ماشین‌آلات کشاورزی در استان و از همه مهمتر تبدیل بعضی از مزارع زیر کشت چغندر به سایر فرآورده‌های کشاورزی خصوصاً محصولات جالیزی پیش‌بینی می‌شود که کشت چغندرقند در سال ۱۳۵۷ نسبت به سال ۱۳۵۶ حدود ۵۰ درصد کاهش داشته باشد و این خطر بزرگی است که بحران تعطیل حدود ۱۰ درصد کارخانه قند با ظرفیت روزانه مجموعاً ۱۹۸۰۰ تن چغندرقند در سطح استان را تهدید می‌کند (صحیح است) امید است وزیر محترم کشاورزی در مورد تجدیدنظر نرخ خرید چغندرقند و جلب رضایت کشاورزان و تشویق آنان و جلوگیری از تعطیل احتمالی کارخانه‌جات قند اقدامات مثبت و مؤثری به عمل آورند در امر بهداشت و درمان متأستفانه در این مورد غالباً صحبت از توسعه امور درمانی است و همیشه درباره کمبودهای درمانی گفتگو می‌شود ولی هیچگاه حرف از پیشگیری به میان نمی‌آید حال آن‌که پیشگیری مهمتر از درمان است بروز و درمان هر بیماری کار خواه و پرهزینه است در حالی که پیش‌بینی و پیشگیری با کار اندک موجب صرفه‌جویی در مصرف نیروی انسانی خواهد گردید. پیشگیری از بروز بیماری تا حدی که در توانایی پزشکی امروز است کار بسیار باارزش پزشکی نوین محسوب می‌شود که به تندرستی هرچه بیشتر مردم کشور ما سودمند خواهد افتاد و به نسبت تأثیر خود از بروز بیماری‌ها خواه کاست پوشش درمانی گسترده‌ای که برای همه مردم کشور ما در نظر گرفته شده آرزوی دیرین این مردم و در واقع آرزوی همه ملت‌هایی است که هنوز بدان دست نیافته‌اند این امیدی است که همه مردم ما از دیرباز داشته‌اند تا دیگر محدودیت‌های مالی، درمان یک بیمار را به فردا نیفکند و یا آنجا که نیاز به درمان‌های تخصصی یا بیمارستانی باشد از بیم هزینه آن خانواده سرنوشت خود را به قضا و قدر نسپارد (صحیح است - احسنت). دسترسی به چنان بیمه گسترده‌ای که اندیشیده شده تا چند سال پیش خیالی بسیار دور می‌نمود ولی اکنون از پرتو پیروزی‌های پی‌درپی کشور ما در زمینه‌های گوناگون چنین وعده‌ای بسیار نزدیک دست یافتنی شده است در این زمینه اقدامات همه جانبه‌ای تاکنون صورت گرفته ولی متأستفانه اکثر این اقدامات در جهت بیمه امراض محدود بوده و تلاشی عمده برای سلامت به عمل نیامده است من معتقدم که مردم باید از بیمه سلامت برخوردار باشند زیرا بیمه امراض که به طریق طب آزاد، و حق‌العلاج عنوان شده است فقط افراد را در موقع بیماری مورد حمایت قرار می‌دهد و هیچ کوششی برای نگاهداری سلامت نمی‌کند سیستم بیمه امراض بیمار بودن و مصرف دارو را تشویق می‌کند به عبارت دیگر سلامت افراد را پس از زایل شدن به بدن نمی‌نماید به خصوص که اگر در نظر داشته باشیم رشد سریع و پیشرفته کشور در همه شاخه‌ها فشاری به پشتوانه نیروی انسانی ما آورده است گسترش بیمه درمانی هم نیاز ما را به نیروهای پزشکی و پیرا پزشکی بیشتر نموده دسترسی به خدمات پزشکی پس از گسترش بیمه‌ها از حالت یک خدمت به صورت یک حق برای مردم درآمده پزشکی کشور باید آمادگی کافی برای ارائه این خدمات داشته باشد (صحیح است) درباره کمبود خدمات پزشکی از قبیل پزشک، دندان پزشک، دکتر داروساز، پرستار بهیار و تعداد تخت‌های بیمارستانی و غیره تاکنون صحبت زیاد شده خود من به دفعات با ارائه آماری مربوط در این مورد تذکراتی داده‌ام علاوه بر افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان در دانشکده‌های پزشکی، تربیت نیروی انسانی در رده پایین‌تر از پزشک در کوتاه مدت اعتلای حرفه پزشکی حفظ حرمت پزشک در اجتماع. برقراری ارتباط معنوی و سالم بین بیمار و پزشک براساس تفاهم متقابل و خیلی مسائل دیگر باید در بازگشت و جذب حدود ۵۰۰۰۰ پزشک ایرانی مقیم در کشورهای خارج به هر ترتیب که ممکن است اقدام کنیم و خود را از پزشکان وارداتی از کشورهای هندوستان، پاکستان بنگلادش، فیلیپین و غیره بی‌نیاز کنیم. البته گفتنی در این مورد زیاد است ولی به علت کمی وقت از ذکر جزییات خودداری می‌کنیم. امیدوارم دولت جدید با داشتن فرصت کافی در رفع نارسایی و نابسامانی‌های بهداشتی و درمانی مملکت توفیق حاصل نماید. و به اقدامات مثبت و مفیدی که در مدتی بسیار قلیل به نفع مردم برداشته ادامه دهد.

به اجرای عدم تمرکز در برنامه دولت توجه شده و از آن نام برده شده است. به‌طور کلی سیاست عدم تمرکز را باید به عنوان کلید گشاینده بسیاری از معضلات نه تنها پایتخت بلکه تمام مملکت به‌طور جدی مورد توجه قرار داد دو این‌که بعضی‌ها معتقدند به سبب کمبود نیروی انسانی کارآمد و مسئولان آگاه در همه سطوح نمی‌توان سیاست عدم تمرکز را به معنای واقعی به اجرا درآورد ولی به هر حال یک روزی باید این سیاست اجرا بشود چه روزی بهتر از امروز، هرچه زودتر بهتر. زیرا که عواقب متمرکز بودن کارها در درجه اول در تهران و در درجه دوم در مراکز استان اوضاع را چنان خواهد کرد که با هجوم مداوم ساکنان دیگر استان‌ها به تهران و سایر شهرها به مراکز استان و از همه بدتر هجوم روستاییان به شهرها روزی می‌رسد که تهران و شهرهای بزرگ آنچنان در تار و پود مشکلات ناشی از هجوم جمعیت که هم‌اکنون نیز با آن روبه‌رو است گرفتار آید که رهایی از آن امکان‌پذیر نباشد باید از اهمیت اداری تهران به‌طور مرتب کاسته شود و بر اختیارات استان‌ها و شهرستان‌ها افزوده گردد تا دیگر به خصوص تهران سهمی بیش از آنچه به حق باید از بودجه عمومی مملکت ببرد به خود اختصاص ندهد و قطب فریبنده‌ای برای مهاجرت مردم محسوب نشود و در عین‌حال کسانی که تمایل به ترک تهران دارند بدانند در استان‌ها و شهرستان‌ها امتیازی کمتر از تهران نخواهند داشت و برای انجام امورشان ناگزیر نیستند به تهران روی آورند. در ۵ سال اخیر بودجه مملکت حدود ۳۰ برابر افزایش یافته است باید نظامی برقرار شود که بتوان این بودجه به نحو مطلوبی خرج گردد و چنین نظامی نمی‌تواند متمرکز باشد زمانی می‌توان چنین ادعایی را داشت که برنامه‌ریزی و برآورد اعتبارات از پایین شروع شود و در آن سطح هم به اجرا درآید. باید مسئولان محلی صاحب اندیشه باشند و خود برنامه‌ریزی کنند و به اجرا برسانند نه این‌که منتظر صدور اجازه از مرکز بنشینند. اگر دستور رسید که طرح را انجام دهید آنها اجرا کنند و اگر گفته شد که طرح را متوقف کنید آنها بدون هیچ پرسشی کار را متوقف کنند. به هر صورت یکی از اساسی‌ترین و مهمترین ره‌آوردهای طرح عدم تمرکز افزودن امکان خلاقیت و ابتکار در تصمیم‌گیری است. مسئولان منطقه از آزادی‌های بیشتری برخوردار می‌شوند و بی‌گمان حس مسئولیت و قدرت ابتکار آنها نیز افزایش می‌یابد و هرگز دچار انجماد ذهنی نخواهند شد این طرح همچنین بر میزان وسیعی از کاغذ بازی و روابط اداری زائد جلوگیری خواهد کرد و اشکال مضر بوروکراسی را از جامعه دور می‌کند و ما از شر پدیده نامطلوبی که دیوان سالاری نام دارد نجات می‌دهد (صحیح است) حالا نه تنها در تمرکز کارها در تهران موجب تنگناها و گرفتاری‌های فوق‌العاده برای مردم شهرستان‌ها است بلکه خود مردم تهران نیز برای کوچک‌ترین کار بروند در راهروهای عریض و طویل ادارات پرکار و پرحجم سرگردانند وقتی روزها سری به وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی از قبیل دادگستری. ثبت - شهرداری و دوائر مالیاتی بزنید می‌بینید صدها و هزاران مردمی که هر یک نیازی دارند در کریدورها در راهروها پرسه می‌زنند و به‌این اطاق و آن اطاق می‌روند و سرانجام دست خالی باز می‌گردند برای آن‌که امروز در این گونه ادارات گرفتن یک وقت دادرسی یا اخذ یک سند مالکیت یا استعلام و نقشه و ورقه تفکیکی یا ثبتی یا پروانه ساختمانی یا مفاصاً حساب مالیاتی و حتی پرداخت مالیات و عوارض به آسانی میسر نیست و به اصطلاح معروف از هفت خوان رستم گذشتن است چرا که انجام هر یک از این کارها با اشکال تراشی‌ها و معطلی‌ها و سرگردانی‌ها و بال‌مال با نارضایی‌ها توأم است. اینجاست که وظیفه خطیر دولت در پیاده کردن هدیه بزرگی که رهبر عالی‌قدر مملکت به عنوان انقلاب اداری ارزانی داشته‌اند آشکار می‌شود واقعاً حیف است در این مرحله از زمان و در موقعیت فعلی کشور که راه برای پیشرفت دموکراسی هموار است دیوان سالاری مانع پیشرفت بیشتر و مشارکت عملی مردم در امور اجتماعی باشد.

هر پیشرفت و پس‌رفتی بی‌دلیل نیست. تا مسئولان و مدیران دستگاهی در تصمیم‌گیری و قبول مسئولیت و وظیفه‌شناسی نمونه نباشند از زیر دستان چه انتظاری می‌توان داشت. حقیقت این است که برخی از مسئولان و مدیران ما از مدیریت و قبول مسئولیت و کار دسته جمعی فقط بلدند ادای آن را در بیاورند. من بر دانش و تخصص بسیاری از مدیران و رؤسای دوایر مختلف ممکلتی تردید ندارم. هستند تعداد زیادی از آنها که دوره‌های تخصصی دیده‌اند و با آخرین روش‌های مدیریت آشنایی کامل دارند یا کسانی که طی سال‌ها کار و تجربه مدیران خوبی هستند اما چه کنند که درگیر نظام دیوان سالاری خشک و انعطاف ناپذیر ما گرفتار آمده‌اند نظامی که در آن رئیس به معنی واقعی کلمه رئیس است. ریاستی انتقاد ناپذیر که هیچ منطقی راحتی اگر روشن‌تر از خورشید هم باشد قبول نمی‌کنند. آن‌قدر در پاکی و نظم دستگاه اداری تابع خودشان اصرار می‌ورزند که اگر حتی در حضورشان هم به مردم اجحاف شود آن را کمال عدل می‌دانند. در بسیاری از ادارات و سازمان‌های ما اگر رئیس یا مدیری بخواهد کاری را انجام دهد به قول معروف شمر هم جلودارش نیست. اول دستور اجرایش را می‌دهد بعد مراتب را جهت اطلاع به قسمت‌های مربوط و آدم‌های مسئول آن ابلاغ می‌کند ولی وای به وقتی که نخواهد یا نتواند کاری را انجام بدهد و جرأت قبول مسئولیتش را نداشته باشد آن وقت کار به کمیسیون‌سازی و کمیته‌بازی می‌کشد و آنقدر مسئله در جلسات بی‌ثمر صرف چای نوشیدن سیگار دود کردن، تسبیح گرداندن و جوک گفتن بنام کمیسیون کش می‌آید تا مرور زمان شاملش شود و اصل مطلب به بوته اجمال سپرده شود (صحیح است) البته در اصطلاح اداری این نوع کارها فوت و فن اداری یا ریاست نام دارد و بسیاری از مسئولان معتقدند هر مسئولی که بهتر چم و خم این فوت و فن‌ها را بداند موفق‌تر خواهد بود. راستی چرا باید وضع این چنین باشد؟ آن دستجاتی که این روزها مثل قارچ از زمین می‌رویند خود را دایه مهربان‌تر از مادر می‌دانند. دم از دین و مذهب و قانون اساسی. مشروطیت و غیره و غیره می‌زنند. مدعی دیانت، انسانیت، آزادی‌خواهی، تقوی، فضیلت، وطن‌پرستی، شایستگی می‌باشند به جای خود قابل تحسین است و انتظار دارند یک شبه آزادی، امنیت، عدالت و رفاه آن هم به‌طور مساوی بین همه قسمت شود سخت در اشتباهند. البته همه اینها ممکن است انجام‌پذیر باشد ولی به این سرعت و زودی. محتاج وقت و زمان است باید این فرصت و مجال به دولت جدید داده شود چنانچه با گذشت زمان نتیجه دلخواه و مطلوب عاید نشد آن موقع است که باید مورد بازخواست قرار گیرد والا با هرج و مرج، آشوب و برادرکشی و راه انداختن حمام خون که مسلماً به دست دشمنان موجودیت ایران صورت می‌گیرد به جایی نخواهیم رسید.

به هر صورت دولتی جدید به امر شاهنشاه در موقعیتی حساس با برنامه‌ای کنونی پربار بر سر کار آمده مصمم است که اوضاع آشفته کنونی را آرام سازد می‌گوید می‌خواهم به مردم آزادی و اختیار بدهم چنان‌که داده است معتقد است مملکت باید براساس قانون اساسی اداره شود مدعی است که سیاست من و هدف من در درجه اول آشتی در سطح ملی است که شروع کرده است. اظهار داشته تعظیم به شعائر مذهبی و احترام قاطع به جامعه روحانیت و احکام اسلامی و محترم شمردن قانون اساسی نصب‌العین من است که نشان داده همین‌طور است قول داده مبارزه پیگیر مستمر همه جانبه را با فساد و فاسد و همه کسانی که از مقام خود سواستفاده کرده به بیت‌المال دست‌درازی کرده به حقوق دیگران تجاوز کرده‌اند ادامه دهد که عملاً این کار را کرده است و خیلی مسائل دیگر منصف باشیم و عاقلانه فکر کنیم منطقی باشیم.

آیا ممکن است این دولت و یا هر دولت دیگری قادر باشد یک شبه آن هم در محیطی ناآرام به همه اهداف خود که با خواست مردم یکی است برسد؟! برنامه سنگین و جالب خود را که به حق برنامه کامل و جامعی است برق‌آسا پیاده نماید؟ در خاتمه توفیق روزافزون دولت جناب آقای مهندس شریف امامی را خدمت بیشتر به همین عزیز و برآوردن نیات والای شاهنشاه آریامهر از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم (احسنت).

رئیس ـ آقای دکتر واحدی تشریف بیاورید.

دکتر قدرت‌الله واحدی ـ بحث در برنامه دولت را با نام خدا آغاز می‌کنم، چرا که آخرین مرجع پس‌دادن حساب‌ها. محکمه خداست و همه مردم جهان در هر طریقت و شریعت و در هر سیستم حکومتی، به‌این مبدأ عالم وجود اعتقاد دارند آغاز بحث با نام بزرگ خداوند عالم، تأکیدی است بر صداقت من در گفتارم و این‌که آنچه می‌گویم براساس اعتقادات من و ایمان بی‌تردید من است کما این‌که به هنگام بحث در برنامه دولت‌های قبل نیز با همین روحیه و با همین درک و احساس مسئولیت در موضع نمایندگی مردم به شهادت صورت مذاکرات جلسات مجلس همیشه حرف‌هایم را زدم و در مقام انجام وظایف خطیر نمایندگی مردم تذکرات لازم را به دولت‌های وقت دادم که ضمن بحث در برنامه دولت آبادی شریف امامی هر مورد که لازم باشد به سوابق امر نیز اشاره خواهم کرد. برنامه دولت جناب آقای شریف امامی را به دقت خواندم و در آنچه که به علت حساسیت امر و به خصوص مواردی که مربوط به بحث‌ها و تذکرات قبلی من به دولت‌های وقت بوده، با اغتنام فرصت به بحث و بررسی و استنتاج می‌پردازم. (احسنت)

۱ ـ موضوع کشاورزی

در برنامه دولت به کشاورزی به عنوان مهمترین برنامه اشاره شده است و با تأکید فراوان من به اقتضای حوزه انتخابیه‌ام که شهرستان بابل از استان مازندارن می‌باشد و منطقه‌ای است کشاورزی لذا هم در موقع بحث در بودجه دولت آقای هویدا و هم در هنگام بحث در برنامه دولت آقای آموزگار توجه دادم که کشاورزان شمال به علت عدم حمایت از سوی دولت در کمال دلسردی به مرور دست از کشت و زرع می‌کشند و جذب بازار کار در شهرها می‌شوند، در همین مجلس طی طرح سؤالی از دولت پرسیده‌ام که به چه دلیل با وجود این‌که از ۹۵۰ هزار تن برنج تولید داخلی حدود ۹۰۰ هزار تن آن را استان‌های گیلان و مازندران تولید می‌کنند معهذا در این دو استان سیل برنج خارجی روانه کرده‌اند و بازار شمال را از برنج‌های وارداتی اشباع نموده‌اند؟ که نتیجه آن توضیح نماینده دولت و قانع نشدن من بود، به کمیسیون رسیدگی به سؤالات رفتیم و بالاخره دولت تعهد کرد که پیشنهادات مرا مبنی بر جلوگیری از توزیع برنج خارجی در منطقه شمال - تضمین خرید برنج شمال و جلوگیری از یورش شرخرها و واسطه‌ها به دهات به مرحله عمل و اجرا درآورد که باید این تعهد امسال عملی شود و از دولت مصراً درخواست می‌کنم که با فعال کردن شرکت‌های تعاونی نسبت به خرید به موقع محصول کشاورزی اقدام و نگذارید مثل سال‌های قبل دلال‌ها و شرخرها دسترنج کشاورزان را به علت عدم حمایت دولت و نیاز کشاورزان به پول، به قیمت بخس و ناچیز بخرند.

قاسم‌زاده ـ امسال یک میلیون و دویست هزار تن برنج داریم.

دکتر واحدی ـ انشاءالله مبارک است، جناب آقای نخست‌وزیر متأستفانه موردی از نابودی محصول کشاورزان منطقه‌ای از حوزه انتخابیه‌ام پیش‌آمد که نیازمند کمک و مساعدت دولت بودند و با وجود مکاتبات متعدد هنوز به نتیجه نرسیده است. موضوع چنین است که اهالی یکی از روستاهای فرید و نکنار را مورد رسیدگی قرار داده و برطبق مقررات کمک‌های اعتباری لازم را معمول و همچنین از لحاظ کمک‌های بلاعوض براساس مقررات صندوق امداد روستاییان مبلغ قابل پرداخت را در جلسه هیئت امداد روستاییان شهرستان مطرح و پس از تصویب، مدارک لازم را به مرکز ارسال دارند تا اقدامات بعدی به موقع صورت گیرد. ملاحظه می‌شود که اولاً تقاضا مربوط به روستاییان یک محل بوده نه یک نفر زارع که در برنامه جوابیه وزارت کشاورزی چنین آمده است ثانیاً پس از ۲ ماه تازه جواب داده‌اند که به سازمان تعاون روستایی بابل اعلام شود که به موضوع رسیدگی کنند ۲ ماه طول کشیده آن وقت بدیهی است طی آن همه مراحل که فوقاً اشاره شد بیش از یک سال به طول خواهد انجامید و به قول معروف تا تریاق از عراق آید مارگزیده مرده باشد و من واقعاً متأستفم که آقای منصور معاون وزارت کشاورزی چطور این برنامه را که در واقع مصداق آشکار قرطاس‌بازی و از سر خود بازکردن است امضاء نموده‌اند، حمایت واقعی از کشاورزی که جزء اصلی و اساسی آن حمایت از کشاورز است ایجاب و الزام می‌کرد که بلافاصله تلگرافی به مدیر کل کشاورزی مازندران دستور می‌دادند ظرف حداکثر یک هفته به مورد رسیدگی و کشاورزان از هستی ساقط شده را که خوشبختانه حدود ۳۵ خانوار بیشتر نبودند تحت حمایت قرار می‌دادند تا با دلگرمی و امید بیشتر به کشت بهتر برای آینده همت گمارند نه این‌که شاهد بی‌احساس مسئولیت، نابودی و اضمحلال زندگی آنان باشیم حمایت از کشاورزی نباید روی کاغذ باشد چرا که در برنامه دولت‌های قبل هم بود و شاید با انشاء بهتر و جاذب‌تر ولی در عمل نمونه‌اش این است که اشاره کردم و آن بی‌توجهی مطلق از وزیر گرفته تا معاون و مدیرکل کشاورزی استان و رده‌های پایین‌تر، چرا که از خرداد تا الان که نزدیک سه ماه است نتوانستند و یا نخواستند به ۳۵ خانوار کشاورز از هستی ساقط شده، برای ادامه حیات و در همین حد، مساعدت کند تا بتوانند خود را برای کشت بعدی آماده نمایند.

در همین مجلس به دولت وقت در ۲ سال قبل گفتم و در صورت مذاکرات مجلس نیز مضبوط است که وام کشاورزی را متأستفانه به کسانی می‌دهند که نه کشاورز هستند و نه زمین کشاورزی دارند و وام دامداری را به هر کسی می‌دهند که نه دامدار است و نه دام دارد و امروز می‌بینیم که در اثر بی‌توجهی به آن تذکرات مصداق آشکار آن تذکر پیدا شد که مفت‌خوری میلیاردر شد و کشاورزی مملکت در مرحله‌ی پرمخاطره‌ای قرار گرفت که از سیب و پرتقال گرفته تا حبوبات و برنج و گندم را باید از خارج بیاورند و دامداری ما هم وضعی چنین دارد. واقعاً مصیبت نیست که ما در ۱۲ سال قبل تنها ۹ هزار تن کمبود برنج داشتیم و امروز ۵۰۰ هزار تن!

قاسم‌زاده ـ آقا درست نیست تولید خیلی بیشتر است.

دکترواحدی ـ با این توضیح که مصرف سالانه برنج در آن زمان ۶۴۹ هزار تن بوده و امروز به علت ازدیاد جمعیت طی ۱۲ سال پیشرفت‌های اقتصادی سال‌های اخیر این مصرف به یک میلیون و پانصد هزار تن رسیده است اما آیا با این همه امکانات و این همه بوق و کرنای حمایت از کشاورزی، نمی‌باید لااقل معادل میزان مصرف تولید می‌داشتیم؟ یعنی در وضع ۱۲ سال قبل می‌بودیم؟ بنابراین جناب آقای شریف امامی دولت شما که رسالت آشتی ملی دارد باید صداقت در گفتار را با صداقت در کردار توأم به ملت ایران عرضه دارد تا باور و اعتماد سلب شده مردم از دولت اعاده گردد. وقتی پای ارقام به میان آید، رکود و گاه عقب‌گرد، در زمینه‌ی تولیدات کشاورزی و مواد غذایی به نحو روشن‌تری تجلی پیدا می‌کند و خشم هر ایرانی وطن‌پرستی را علیه مسئولان بی‌ایمان و وظیفه‌شناس و سود اگر وزارت کشاورزی بیش از پیش برمی‌انگیزاند. میزان تولید گندم در سال ۱۳۵۶ -۰۰۰/۵۱۷/۵ تن بوده و نسبت به تولید سال قبل یعنی سال ۱۳۵۵ - ۵/۸ درصد کاهش یافت. میزان تولید جو در سال ۱۳۵۶ - ۰۰۰/۲۳۰/۱ تن بوده که نسبت به سال ۱۳۵۵ - ۱۸٪ کاهش داشته است.

تولید حبوبات در سال ۱۳۵۶ - ۰۰۰/۱۸۸ تن بوده که نسبت به سال ۱۳۵۵ - ۲/۱۸٪ کاهش داشته است.

تولید پسته در سال ۱۳۵۶ - ۲۷۰۰۰ تن بوده که نسبت به سال ۱۳۵۵ - ۲/۳۷٪ کاهش داشته است.

ذکر این ارقام از برای اثبات نه تنها توقف در امر کشاورزی ایران، بلکه عقب‌گرد در این زمینه کافی است و اشاره به موردی دیگر که مربوط به تولید مرکبات است از جهتی دیگر بحث‌انگیز و بغض‌آور است تنها تولید افزوده‌ای که در سال ۱۳۵۶ نسبت به سال ۱۳۵۵ داشتیم در زمینه مرکبات بود که از رشد فوق‌العاده چشمگیر ۶/۶۱ درصد نسبت به تولید ۰۰۰/۲۳۷ تن در سال ۱۳۵۵، برخوردار بوده است اما آیا این تولید افزوده موجبات بهبود زندگی تولیدکننده این محصول و رفاه خریدار ایرانی شده است پاسخ در هر دو زمینه منفی است. زیرا سوء مدیریت و سوء استفاده فراوان دست‌اندکاران موجب شد که هم از تولیدکننده برطبق معمول ارزان بخرند، یعنی به واسطه عدم خرید به موقع این محصول از سوی دولت و تعاونی‌ها، به ناچار از ترس پوسیدن و فساد این محصول، باغداران شمال دسترنج خود را حتی به قیمت کیلویی ۱۰ ریال فروخته و حدود ۱۰ میلیارد ریال ضرر متوجه آنان گردید (صحیح است) اما از طرفی این ارزانی بی‌اندازه به‌هیچ‌وجه عاید مصرف‌کننده نشد و کمبود مرکبات که به نحو مصنوعی ایجاد شده بود موجب گرانی سرسام‌آور پرتقال شد تا آنجا که پرتقال در بازار فروش به قیمت کیلویی ۱۴ تومان در شب عید عرضه شد و من در خصوص این سوء مدیریت و سواستفاده در جلسه ۲۸ اسفند ۱۳۵۶ در همین مجلس به دولت تذکر دادم و لزوم قطع دست واسطه‌ها را در بازار اقتصاد ایران و به خصوص در زمینه محصولات کشاورزی یادآور شدم. (صحیح است) اکنون امیدوارم آنچه به دولت شما تذکر می‌دهم، جناب آقای شریف امامی، به سرنوشت گفته‌ها و تذکرات قبلی من دچار نشود. به سرنوشت گفته‌ها و تذکرات قبلی من دچار نشود. اگر دولت شما به کشاورزی ایران اولویت داده است و اولویت ممتاز، در عمل از این اولویت سواستفاده نشود آنچنان که در گذشته شد، این اولویت بدان معنی تعبیر نشود که با اعطای وام‌های کلان به مشتی افراد سودجوی بی‌انصاف و حتی بی‌وجدان موجب شود که زمین از ید کشاورزی ایرانی خارج شده و به عبارت روشن‌تر از حیطه کشت و زرع خارج شده و وام‌های کشاورزی با بهره کم موجب پر شدن جیب آن سودجویان فرصت‌طلب زد و بندچی متشبث گردد. جناب آقای شریف امامی بنام نماینده مردم از شما مصراً می‌خواهم که در اعطای وام‌های کشاورزی و دامداری آنچنان صحیح و با دقت و به خصوص با کنترل عمل شود که دیگر در جامعه‌ی ایرانی شاهد تولد آلکاپون کشاورزی و دامداری دیگری که از خون اقتصاد ایران تغذیه کرده بود نباشیم، ما نه آلکاپون کشاورزی و دامداری می‌خواهیم و نه آلکاپون صنعتی (احسنت) و من در بخش دیگری از سخنانم که مربوط به فساد اداری است تأکید خواهم کرد که با مجازات شدید و سریع و بلا اغماض این چند آلکاپون صنعت و کشاورزی ایران و حامیان‌شان که موجب بغض مردم شده‌اند و از علل بی‌تردید قهر مردم هستند، و مصادره اموال‌شان به نفع ملت، برای همیشه شر آنها را از سر ملت ایران کوتاه کنید و باب آشتی ملی را از دریچه زندان این آلکاپون‌های وطن به سوی مردم باز کنید، مطمئن باشید که در آن سو، این دست‌های ملت ایران است که به نشانه دوستی و تجدید عهد به سوی شما دراز خواهد شد.

۲ - آموزش پیش از دبستان که متأستفانه در برنامه دولت به‌هیچ‌وجه اشاره‌ای به آن نشده است نیاز اساسی کودکان ایرانی به آموزش و به خصوص پرورش بیش از هر زمان امروز باید مورد توجه باشد و در این زمینه در سال ۱۳۵۴ یعنی در ماه‌های اول انجام وظیفه در مقام نمایندگی مردم در مجلس شورای ملی به دولت وقت توجه دادم که کودک از زمانی که حرف می‌زند یعنی نشان می‌دهد که آماده یادگیری است آموزش و پرورش او حقی است مسلم برای او و تکلیف قطعی و مختوم است برای دولت چرا که کودک قبل از این‌که به محیط خانواده‌اش وابسته باشد متعلق به جامعه بزرگ کشور است با توجه به این‌که پدران و مادران در فعالیت‌های اداری یا آموزش در خارج از خانه اشتغال دارند لزوماً ایجاب می‌کند که دولت وظایف آنها را در خصوص آموزش و پرورش کودک در مراکز اجتماعی به عهده گیرد.(صحیح است)

۳ ـ صرفه‌جویی و جلوگیری از اسراف.

تجمل‌گرایی و صرف هزینه‌های بی‌مورد در سازمان‌های اداری کشور که در سال‌های اخیر به اوج رسیده مورد حساس دیگری از ناراضی تراشی بوده و مردم را به ستوه آورده است (احسنت) اما باید توجه داشت که صرفه‌جویی و جلوگیری از اسراف تنها در این محدوده که میز و مبل و چهل‌چراغ برای دفتر کار بلند پایگان نخرند خلاصه نمی‌شود، بلکه باید از این واژه یک مفهوم عام و گسترده را به خاطر داشت که به عبارت دیگر می‌توان از آن به استفاده معقول و متعادل منابع کشور یاد کرد و در این مفهوم وسیع و گسترده است که صرفه‌جویی شامل خرید وسایل و لوازم لوکس و تجملی تا بهره‌گیری از امکانات و خدمات رفاهی در مملکت می‌شود (صحیح است) به عبارت ساده‌تر در توزیع منابع دیگر کشور نیز باید عدالت اجتماعی رعایت گردد، اگر مملکت در نهایت درجه امکانات هست باید این امکانات به نحو عادلانه بین همه افراد ملت توزیع شود نه این‌که در یک سازمان اداری یا در یک منطقه نهایت امکانات داده شود و در سازمان دیگر یا محیط‌زیست دیگر مردم از اولی‌ترین وسیله زندگی محروم باشند، همین امر موجب اصلی ایجاد بغض و عدم رضایت مردم می‌شود. و اگر مملکت امکانات محدود دارد باز هم اگر همین امکانات محدود بودن تبعیض و ترجیح بلامرجع بین کارکنان دولت و سایر افراد ملت به نحو عادلانه توزیع گردد باز هم هیچ مشکل اجتماعی که به عدم رضایت منجر شود نخواهیم داشت و در این زمینه دولت باید به عنوان یک قدرت داخلی مافوق هر قدرتی به وظایف قانونی خویش بی‌اغماض عمل کند (صحیح است) در این راه بدیهی است که نمایندگان مردم در مجلسین باید وظیفه حساس و خطیر خود را مبنی بر اعلام موارد اسراف و تبذیر و توزیع غیرعادلانه امکانات مملکتی به موقع به دولت تذکر دهند و در انجام این وظیفه، در تاریخ ۱/۳/۵۷ طی نامه مفصلی ضمن تأکید بر توزیع عادلانه امکانات مملکتی و جلوگیری از اسراف در موردی و فشار و تحمیل محرومیت در موارد دیگر به مردم، به آقای دکتر آموزگار اعلام داشتم که در سفری که به اهواز و آبادان نمودم متوجه شدم که با این‌که به علت صرفه‌جویی در مصرف برق وقت عادی را تغییر داده‌اند و گاه در تابستان به علت مصرف بیش از حد معمول، یکی دو ساعت برق منازل قطع می‌شود، متأستفانه در مناطق مسکونی کارکنان صنعت نفت نه تنها هیچگاه خاموشی ندارند و در این صرفه‌جویی ملی شرکت نمی‌کنند بلکه با اسراف و تبذیر به این محرومیت مردم دهن کجی نیز می‌نمایند چرا که حتی در روز چراغ‌های حیاط و اطراف ساختمان‌های مسکونی آنان از کارمند عالی رتبه گرفته تا کارگران شرکت، روشن بوده و به‌طوری که تحقیق کردم کارکنان مذکور لامپ‌های محل مسکونی خود را هیچگاه خاموش نگه نمی‌دارند و از کلیه برق استفاده نمی‌نمایند، آنها وقتی لامپ سوخت و از کار افتاد، کلید برق را برای خاموشی در فاصله گرفتن لامپ سوخته و نصب لامپ جدید مورد استفاده قرار می‌دهند! در آن نامه من تذکر دادم که این نوع توزیع امکانات رفاهی با عدالت اجتماعی تطبیق نمی‌کند و موجب بغض و نارضایی مردم به خصوص در این منطقه حساس مرزی می‌شود و خواستار اقدام سریع دولت در این زمینه شدم. آن روز من در کمال مصلحت‌اندیشی و با قصد کمک به دولت در صمیمانه‌ترین شکل ممکنه به طرح این موضوع مهم پرداختم و چون نتیجه‌ای نگرفتم لذا در این جلسه بنا به وظیفه‌ای که من حیث نمایندگی مردم دارم به طرح مجدد آن می‌پردازیم.

دانشی ـ یک سال من دنبال این کار دویدم.

دکتر واحدی ـ بله، موردی است از عناد و لجاجی که دولت‌ها داشتند، پاسخ واصله از وزارت نیرو که از طریق نخست‌وزیری برای من فرستاده شده چنین است: «شرکت ملی نفت ایران برق را به صورت یک‌جا از سازمان مذکور خریداری می‌نماید و تاکنون مذاکرات زیادی با اولیاء مسئول شرکت در منطقه در زمینه صرفه‌جویی انجام پذیرفته و مجدداً طی همین شماره از شرکت ملی نفت ایران درخواست گردید که ترتیبی بدهند تا به هنگام روز چراغ‌های محل مسکونی کارکنان صنعت نفت در آبادان و اهواز روشن نگردد و همکاری و مساعدت لازم را در انجام امر صرفه‌جویی معمول نمایند» ملاحظه می‌شود که ظاهراً چون شرکت نفت برق را یک‌جا می‌خرد بنابراین می‌تواند تا حد اسراف آن را مصرف نماید و وزارت نیرو یعنی دولت فقط می‌تواند توصیه کند که این چنین تا حد اسراف برق را مصرف ننمایند. من نمی‌دانم شرکت نفت برق را از کدام پول و کدام منبع مالی می‌خرد که حق دارد هر طور دلش خواست و تا حد اسراف مصرف کند؟ مگر نه این است که بودجه شرکت نفت هم از خزانه دولت تأمین می‌شود و مگر نه این است که کارکنان صنعت نفت هم مثل سایر کارکنان دولت، عضو جامعه ایرانی هستند و باید در استفاده از امکانات دولت مانند آنان براساس عدالت برخوردار شوند و خلاصه بحث آن‌که چون دولت شما جناب آقای شریف امامی به عنوان دولت آشتی ملی رسالت مهمی در رفع نارضایی‌های به عهده دارد خواستم بار دیگر با ذکر این مورد آشکار توجه دهم که اگر شما صحبت از صرفه‌جویی و جلوگیری از اسراف می‌کنید به سرنوشت صرفه‌جویی‌های به شرح فوق دچار نشود که در واقع به جای این‌که موجب رفع تبعیض و عدم رضایت‌ها شود، با تحمیل صرفه‌جویی به گروهی از مردم و اسراف و تبذیر گروه دیگر بیانجامد.

۴ ـ مبارزه با فساد و فاسد

اساس نارضایی عمومی بدون تردید در فساد ریشه‌دار و عمیقی است که سازمان‌های اداری ما را در کام خود بلعیده است. هر دولتی که آمد موضوع مبارزه با فساد را در سرلوحه برنامه خود قرار داد و چون هیچکدام در این زمینه توفیق نیافتند در نتیجه اکنون مردم ایران با ناباوری به اجرا و تحقق این برنامه کارساز می‌نگرند. آنچه مردم می‌گویند بهترین محک ارزشیابی کارهای انجام شده دولت‌ها در زمینه مبارزه با فساد است آنها به عنوان جوک و لطیفه می‌گویند وقتی به ادارات می‌روید به مسئول امر بگویید که خرج مبارزه با فسادش را هم می‌دهم! و بدین‌گونه است که یک برنامه اصولی و حساس به علت عدم اجرا و تحقق به صورت مسخ شده‌ای دهن به دهن می‌گردد و باور مردم به اصلاحات را به ناباوری و از سر درد، مردم را به جوک ساختن و لطیفه پرداختن وامی‌دارد (صحیح است).

در این شرایط نارضایی و سرخوردگی مردم از دروغ‌ها و این‌که مردم امیدوار شده پس از اعلام برنامه عظیم مبارزه با فساد در سال‌های قبل، شاهد اشاعه بیش از پیش فساد در سازمان‌های اداری کشور بودند و در ناباوری مطلق در زمینه‌ی تحقق این برنامه کارساز و اصولی به سر می‌برند، در این شرایط حساس، شما جناب آقای شریف امامی تنها با عمل آن هم قاطع، سریع و بلااغماض می‌توانید اعتماد سلب شده مردم را به باور و یقین به اصلاحات مبدل کنید، در این شرایط بحرانی تنها آغاز کار مبارزه با فساد از طریق مبارزه با فاسد است که می‌تواند آب‌های رفته را به جوی بازگرداند و موجب اعاده اعتماد سلب شده مردم گردد اکنون حسابرس دارایی مقامات حساس به عنوان یک ضرورت محترم مورد نیاز عاطفی مردم است تا آنها که از بی‌نامی به نام رسیده‌اند و پشت میزهای خدمت به مملکت خیانت کردند به سزای اعمال‌شان برسند من در این جلسه‌ی حساس به دو مورد سواستفاده مستند در دو سازمان اشاره می‌کنم از دولت می‌خواهم که در این روزها که ملت ایران تشنه مجازات متجاوزان به حقوق عمومی است نسبت به این موارد با اقدامی همراه با خصایص سرعت - قاطعیت و بلااغماض بودن حسن‌نیت و قدرت خدمت‌گذاری خود را به منصه ظهور و ثبوت رساند (صحیح است).

سوء استفاده رئیس سابق اتاق اصناف پایتخت

رسول رحیمی رئیس سابق اتاق اصناف پایتخت که در عین حال مدیرعامل سازمان چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران بوده به موجب حسابرسی که مؤسسه حسابرسی امین انجام داده است در تاریخ ۸/۳/۵۶ زمینی به مساحت پنج هزار مترمربع در کیلومتر ۱۵ کرج به منظور واگذاری به سازمان چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران به مبلغ ۱۵۰ میلیون ریال خریداری نموده است و سند انتقال زمین نیز تا پایان سال ۱۳۵۶ صادر نشده است. این مطلب تقریباً عین مندرجات صفحه چهارم گزارش حسابرسی امین است که در تیرماه سال جاری تهیه شده است ملاحظه بفرمایید بابت ۵۰۰۰ مترمربع زمین در کیلومتر ۱۵ جاده کرج ۱۵۰ میلیون ریال پرداخت شده است یعنی متری ۳۰۰۰۰ ریال در صورتی که حسب تحقیقی که نموده‌ام در کیلومتر ۱۰ کرج زمین از قرار متری ۱۵۰ الی ۲۰۰ تومان به فروش می‌رسد. مسائلی که در این قضیه تاراج وحشتناک و بی‌بیم و ترس اموال عمومی مطرح است از این قرار است:

۱ ـ چطور در شرایطی که قانون تثبیت بهای زمین از مجلس گذشته و به موجب آن حتی در قلب پایتخت شاید زمین متری ۰۰۰/۳۰ ریال را نمی‌توان قانوناً معامله نمود چگونه در یک معامله دولتی (چون تمام پول زمین از بودجه دولت و از محل یک میلیارد وام بدون بهره‌ای که وزارت آموزش و پرورش در اختیار شرکت مذکور گذارده پرداخت شده است) زمین را متری ۳۰۰۰۰ ریال خریده‌اند و در اسناد تنظیمی بهای زمین را چه مبلغ نوشته‌اند.

۲ ـ آیا پس از پایان سال گذشته سند انتقال اصولاً تنظیم شده است چون طبق گزارش مؤسسه حسابرسی امین تا پایان سال ۱۳۵۶ سند انتقال صادر نشده است.

۳ ـ اصولاً رئیس اتاق اصناف پایتخت به چه دلیل رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل سازمان چاپ و نشر کتاب‌های درسی شده بود؟ مگر در مملکت قحط‌الرجال تا این حد شده است که یک آدم باسواد دیپلم متوسطه و موقعیت اداری قبل از انتصاب به ریاست اتاق اصناف در مقام سرپرست میدان میوه و تره‌بار در سمت رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل یک شرکت نیز قرار گیرد که ۱۰۰ میلیون تومان وام بدون بهره دولت را در اختیار داشته و از این محل زمینی در کیلومتر ۱۵ کرج را به متری ۳۰۰۰ تومان خریده است و هرگاه این مسأله از دیدگاه تیزبین وزیردادگستری بررسی شود که به درایت و کفایتش سخت معتقد هستم هزاران هزار نکته باریک‌تر از مو پیدا خواهد شد.

جناب دکتر باهری، دادگستری ما که در مورد یک اتهام مجعول توهین یک رئیس انجمن شهرستان به یک عضو انجمن در مدت کوتاهی با سرعت و شتاب حکم تعلیق صادر می‌کند و ظرف ۲ روز از تهران از کاخ دادگستری به وزارت کشور و از وزارت کشور به استانداری و از استانداری به فرمانداری و بالاخره به متهم ابلاغ می‌شود، چطور در برابر این همه بیداد و ستم و چپاول اموال عمومی سکوت و آن هم سکوت وقوف‌دار می‌کند؟

مورد فوق یک مورد سواستفاده بدون تردید و یک دزدی متهورانه و بی‌باکانه است و یک تجاوز آشکار به خزانه دولت و من ضمن این‌که نسخه‌ای از گزارش مؤسسه حسابرسی امین را در همین جلسه به آقای دکتر باهری وزیردادگستری می‌دهم که به عنوان مدرک این اعلام جرم در اختیار دادگاه قرار دهند خود را ناگزیر می‌دانم که گذشته از این یک مورد به عنوان مشتی از خروار سواستفاده مال به یک مورد دیگر از اقدامات ناراضی تراشی و دشمن‌ساز برای مملکت از سوی این آقای رحیمی را در زمان تصدی اتاق اصناف پایتخت نقل نمایم آن مطلب هم مستند است و مدرک مزبور را نیز عیناً در اختیار جناب دکتر باهری قرار می‌دهم. به موجب نامه شماره ۱۰۵۲۶ ۱۱/۱۱/۳۶ از اجراییات اتاق اصناف پایتخت به معاونت مالی و اداری اتاق اصناف می‌نویسند که «همان‌طور که استحضار دارند جهت جلب متصدیان واحدهای صنفی و تحویل آنان به ندامتگاه غالباً دستبند فلزی مورد نیاز است که با احتساب تعداد مأمورین در شعب دادگاه‌ها حداقل تأمین ۳۰ زوج ضرورت دارد علی‌هذا متمنی است دستور فرمایند در این مورد اقدامات لازم معمول و نتیجه را اعلام دارند.» من هم وقتی این برنامه را خواندم مثل شما که این مطلب را می‌شنوید غرق در حیرت شدم، اتاق اصناف پایتخت، سازمانی دارد که افراد صنفی را دستبند می‌زند؟ آیا گران‌فروش (بر فرض صحت این امر) در حد آدم‌کش است؟ آیا خواروبار فروشی که مثلاً برچسب قیمت را به روی جنس نصب نکرده در حد یک جانی خطرناک است که باید برای جلوگیری از فرار او، وی را دستبند بزنند؟ آیا اصولاً این رفتار موهن با کاسب که از قدیم‌الایام به حبیب‌الله معروف بوده و کسب و پیشه نزد ایرانیان همیشه از یک تقدس و احترام خاص برخوردار بوده موافق با افکار و عقاید مردم ایران است؟ آیا این عمل یعنی تضییع حرمت و شرف یک فرد صنفی که او را دستبند بزنند مثل یک قاتل، مثل یک آدم‌کش، او را به صف مقدم ناراضیان نمی‌کشاند؟

بله جناب آقای نخست‌وزیر اینها و امثال این مقامات بودند که خیل عظیم ناراضی‌ها را برای مملکت به وجود آورده‌اند و اکنون که دولت شما با رسالت آشتی ملی آمده است باید دستبند که سهل است قلاده به گردن این خائنین بیندازد و آنان را به سزای اعمال‌شان برساند، آشتی با مردم تنها در این صورت مقدور است.

و اما مورد دیگر - سوء استفاده در سازمان مسکن

سازمان مسکن طرحی بنام طرح قنات کوثر تهیه کرده بود که با هزینه سازمان مذکور یک میلیون متر زمین که در منطقه تهرانپارس واقع است را خریداری و پروژه خانه‌سازی در آنجا پیاده نمایند. به‌این منظور اراضی را که با پول کارمندان بازنشسته شرکت نفت خریداری شده بود و در اختیار شرکت تعاونی آنان بود از طریق دولت به عنوان اراضی مورد نیاز برای اجرای طرح‌های ساختمانی، تملک نموده تا زمانی که زمین در اختیار شرکت تعاونی کارکنان نفت بود به علت این‌که در خارج از محدوده واقع بود با وجود این‌که حدود ۱۰ میلیون تومان هزینه تسطیح و قطعه‌بندی آن شده بود شهرداری اجازه خانه‌سازی نمی‌داد. پس از تملک زمین‌های فوق به وسیله سازمان مسکن اجازه خانه‌سازی برای این اراضی صادر شد و نکته مربوط به سواستفاده کلان آن‌که این زمین‌ها در اختیار یک شرکت خارجی قرار گرفت و شرکت مذکور شروع کرد به پیش‌فروش کردن خانه‌هایی که باید بعداً بسازد. مدیرعامل وقت سازمان مسکن که قرارداد واگذاری اراضی را با آن شرکت خارجی امضاء کرد پس از امضاء قرارداد به استخدام آن شرکت خارجی با سمت مدیرعامل درآمد و از سازمان مسکن رفت و الان در همان شرکت با همان سمت مدیرعامل مشغول کار است، آیا این آقای مدیرعامل (اردشیر آذرپی) در موقع تنظیم قرارداد، منافع ایران را در سمت مدیریت عامل سازمان مسکن ملحوظ نظر داشته بود یا منافع آن شرکت خارجی را که بعد از عقد قرارداد مدیرعامل آن شرکت شد؟ کدام را، منطقاً منافع شرکت خارجی را و این چنین است که هزاران خانواده، زمین خود را از دست می‌دهند ولی یک شرکت خارجی به میلیاردها سود بادآورده با دست دلال‌ها و واسطه‌ها می‌رسند. شرکت مذکور هم نه این‌که در مسیر خدمت به مردم بی‌مسکن باشد، چرا که ساختمان را با تأسیسات حدود متری ۵۰۰۰ تومان می‌فروشد، این کجایش به مسکن برای مسکین می‌انجامد؟ تصورش را بکنید، زمین را که هزاران خانواده ایرانی از محل پس‌اندازهای خود خریده بودند به عنوان اراضی مورد نیاز دولت به قیمت ناچیزی که هرگز معادل قیمت واقعی آن نبوده، از دست‌شان خارج کردند و بعد دو دستی تقدیم یک شرکت خارجی نمودند، آیا گذشته از جنبه سواستفاده‌ای که به دلائل یادشده فوق در واگذاری این اراضی به شرکت خارجی شده است و بهترین دلیل آن این‌که مدیرعامل سازمان مسکن بلافاصله به مدیریت عامل شرکت خارجی طرف قرارداد منصوب شد، این خارج کردن اراضی از دست مشتی کارمندان بازنشسته، موجب عدم رضایت آنان و اعضای خانواده آنها نخواهد شد. من در اینجا ضمن این‌که از دولت تقاضای تعقیب و مجازات عامل یا عاملین این قرارداد صددرصد به ضرر ملت ایران را دارم، از جناب آقای شریف امامی مصراً درخواست می‌کنم که برای جلب رضایت این گروه عظیم دستور استرداد از زمین‌های‌شان را صادر فرمایند و به‌این وسیله در دوستی و مهربانی را به سوی این گروه عظیم بازنمایند. دولت شما اگر در گفتارش صادق است باید به آنچه نمایندگان مجلس به عنوان برگزیدگان مردم از نارسایی‌ها و به خصوص سوء رفتار و سواستفاده مأمورین دولت می‌گویند، توجه خاص نماید و بداند که نماینده مجلس در مقابل مردم احساس مسئولیت دارد، اگر یک مدیرکل یا معاون وزیر خود را در مقابل یک وزیر مسئول می‌داند چرا که عزل و نصب او با وزیر است هر نماینده، مجلس خود را در برابر ۱۰۰ هزار نفر مردم حوزه انتخابیه‌اش مسئول می‌داند و باید به آنها حساب خدمت و یا خدای نکرده کم کاریش را پس بدهد.

صادقانه بگویم آنچه نمایندگان مجلس در این زمینه‌ها به دولت‌ها می‌گفتند همیشه با گارد گرفتن دولت‌ها مواجه می‌شدند دولت در اجرای این سیاست که مردم را نباید به حساب آورد، به گفته‌ها و اعلامات نمایندگان مردم نیز توجهی نمی‌کردند، آنها یعنی دولت‌ها در هر سطحی چون مجری این سیاست بودند با عناد و لجاج در برابر تذکرات قانونی نمایندگان مردم ایستادگی می‌کردند. در خط‌مشی قرون وسطایی دولت‌های پیشین دولت سالاری مطلق رویه‌ی متحولی بود که مملکت را با آسیب‌پذیری وحشتناکی همراه ساخت که تجلیات آن را ظرف مدت اخیر در رخدادهای تهران و شهرهای دیگر دیدیم. صد رحمت به آنها که در ۴۰ سال قبل با نام والی و حاکم و نایب‌الحکومه بر استان‌ها وشهرستان‌ه و بخش‌های کشور حکومت می‌کردند، آنها لااقل یک عامل ترمزکننده و تعدیل‌کننده بنام معتقدات مذهبی داشتند که اینان نداشتند چرا که در این لحظه که من در این مکان مقدس صحبت می‌کنم همه آن عوامل ناراضی تراش و خودکامه بر سر کار هستند.

ملک‌تاج برومند ـ کاملاً صحیح است.

دکتر واحدی ـ نمونه‌ای از ایذاء مردم به وسیله مقامات دولتی که در این خصوص من و نمایندگان گرگان همدرد هستیم، آن‌که حق انشعاب آب را در دو شهر بابل و گرگان در سال ۱۳۵۶ ناگهان از ۴ برابر تا ۱۴ برابر گران کردند. در همین مجلس فریاد کشیدم و از دولت سؤال کردم که آخر در کدام نظم اقتصادی دنیا افزایش قیمت کالاها ۴۰۰ تا ۱۴۰۰ درصد را تجویز کرده‌اند که در ایران آن هم با اعلام اصل تثبیت و تعدیل قیمت کالاها و مبارزه با گران‌فروشی با مردم دو شهر ایران چنین می‌کنند؟

طغیانی ـ اصفهان هم به همین درد مبتلا است.

دکتر واحدی ـ در این زمینه وزراء وقت نیرو می‌گفتند اگر گران است چرا مردم تقاضا می‌دهند گفتم درست است که اگر قیمت‌ها را هر چقدر گران کنید بالاخره مردم خریدارند ولی باید بدانید که مردم مجبور هستند و به حکم ضرورت اجتناب‌ناپذیر می‌خرند ولی ناراضی و عصبانی و عاصی هستند شما اگر نان را هم کیلویی ۲۰ تومان کنید باز مردم مانند مورد قبل که آب را خریدند نان را هم به این قیمت وحشتناک می‌خرند ولی آیا راضی هم هستند؟ به آقای وزیر نیرو گفتم و اینجا هم تکرار می‌کنم اگر افتخار دولت این بود و این می‌خواهد باشد که با گرانی بی‌رویه قیمت کالاها و خدماتی که به مردم عرضه می‌کند خزانه دولت را پر می‌کند این اشتباه محض است چرا که حتی از نظر اقتصادی نیز به زیان مسلم دولت است، به اضافه زیان‌های سیاسی ناشی از عدم رضایت مردم، زیرا دولت‌هایی که این چنین پندارند باید در مقابل هر ۱ ریالی که به زور از مردم می‌گیرند ۲ ریال خرج هزینه‌هایی کنند که باید برای مصون ماندن از موج‌های کولاک شده خشم مردم تخصیص یابد (صحیح است). پس اینها حتی از نظر اقتصادی هم قادر به درک و حفظ منافع دولت نیستند (احسنت). جناب آقای شریف امامی همانگونه که می‌شود نان را بر فرض کیلویی ۲۰ تومان به مردم فروخت و آب را که اکنون هم در شهرهای بابل و گرگان به ۴ تا ۱۴ برابر می‌فروشند و مردم هم به قول مقامات مسئول دارند می‌خرند، دلیل مقبولیت این برنامه‌های بی‌منطق نمی‌تواند باشد همانگونه که اکنون در سراسر ایران مردم، تحت حکومت، افرادی هستند که هم در پشت میزهای حکومت‌گری سواستفاده فراوان کرده‌اند و هم به مردم بی‌حرمتی نمودند ولی چون بر سر کار هستند این را هم مانند همان موارد گرانی آب و نان مردم بدانید که به آنها تحمیل کرده‌اند ولی آیا مردم راضی‌اند؟ به خدا ۴۰۰۰ نفر مردم طی طوماری با نام و مشخصات کامل و آدرس و امضاء نوشتند که ما مأموری را نمی‌خواهیم او به ما خیانت کرده است ولی می‌دانید آقای نخست‌وزیر چه کردند؟ هیچ تا این تاریخ که ۳ سال می‌گذرد علیرغم نظر مردم او را در همان سمت حفظ کرده‌اند تا به قول خود آن مأمور به حساب مردم برسد، مردمی که خواستار برکناری او بودند! بله جناب آقای نخست‌وزیر دولت‌ها با مردم قهر بودند و برای شما چه نام خوبی برگزیده شده است و این نشانه آن است که گفته‌ی من بر حق است، جناب نخست‌وزیر نه تنها با دولت‌ها قهر بودند بلکه دیدیم که در مورد فوق که موجب آزار مردم شهرهای بابل و گرگان و نظایر آن شده است و برکناری عناصر حاکم مآب زد و بندچی متشبث که وقتی منصوب شدند حتی یک گاری نداشتند و پس از ۳ سال خدمت که چه عرض کنم خیانت به مردم علاوه بر اتومبیل سرویس دولتی خود سوار اتومبیل بنز شدند و خانم ماشین جداگانه و ویلای‌های متعدد بنام خود و دیگر بستگان نزدیک می‌خرند شما اگر می‌خواهید با فساد مبارزه کنید جناب آقای شریف امامی تأکید می‌کنم که باید نخست با فاسد مبارزه کنید و اگر چنین خواستید من همان‌طور که موارد مستندی را امروز در این جلسه تاریخی اعلام جرم کردم، در سایر موارد که اشاره کردم حاضرم برای شما شواهد مستند فراوان بیاورم تا شر متجاوزان به حقوق مادی و معنوی مردم را از سرشان کوتاه کنید (صحیح است)، آنچه ضرورت محتوم و اجتناب‌ناپذیر جامعه امروز ایران است براندازی دولت سالاری و ساختن نظام مردم سالاری است چرا که پایه و مایه همه چیز مردمند و باید از این مردم آزرده دلجویی کرد. تیمسار ارتشبد قره‌باغی شما که از سربازی به این مقام والا رسیده‌اید بهتر از هر کسی باید بدانید که استانداران و فرمانداران برج عاج‌نشین قادر به اجرای برنامه عظیم آشتی ملی نیستند. چون آشتی ملی احتیاج به داشتن رابطه با مردم دارد و آنها که جز ایذاء مردم کاری نکردند و جز بی‌حرمتی آنان قدمی برنداشتند، جایی در بین ملت ندارند تا پل آشتی بین دولت و مردم باشند امروز وقت آن رسیده است که در گزینش استانداران به خصوص، چرا که وقتی استاندار خوب انتخاب شد، فرمانداران خوب انتخاب خواهد کرد، دقت و توجه خاصی معطوف شود، استاندار امروز ایران نه تنها ناراحت نمی‌شود بلکه باید افتخار بکند که به یک کارگر که دستش روغنی و کثیف است دست بدهد، سلطنه‌ها و دوله‌ها و آقازاده‌های آنها که قادر به چنین کار انسانی نیستند! جناب آقای شریف امامی من این مطالب را داشتم و می‌خواستم با استفاده از این فرصت طلایی به عنوان نماینده مردم تکلیفم را با احساس مسئولیت کامل انجام دهم و این مسائل نیز بدیهی است جز در وضعیت مخالف، قابل طرح نبود و اما من که با سیمای نماینده مخالف این واقعیات تلخ و این جرائم مستند را اعلام کرده‌ام، گرچه مخالف صحبت کردم از آنجا که مملکت را در خلاء نمی‌توان نگه داشت و دولت مسئولی برای اداره کشور لازم است تا در مقابل مردم و مجلس مسئول باشد و قابل تعقیب لذا به دولت شما، رأی خواهم داد چرا که به حکم منطق باید براساس عمل و رفتار قضاوت کنم، شما تازه به عنوان رئیس دولت منصوب شده‌اید و برنامه‌ای ارائه داده‌اید که من هم در قسمت‌هایی از برنامه شما به ذکر نارسایی‌ها و ناراضی تراشی‌هایی که حتی سواستفاده‌ها را نیز در بردارد اشاره کرده‌ام. بنابراین ما می‌رویم تا به کار شما و عمل شما بنگریم و آن را به نمایندگی مردم ایران هر زمانه ارزشیابی کنیم، من امروز با این منطق که باید به کار و عمل شما توجه داشت و با دادن فرصت مناسب البته با سرعتی که ضرورت اجتناب‌ناپذیر جامعه امروز ایران است، در مورد شما قضاوت صحیح و منطقی داشت شما را تأیید می‌کنم در واقع به شما فرصت می‌دهم و برای دولت شما آرزوی موفقیت در این برهه‌ی تاریخی و حساس می‌نمایم و البته هرگاه به آنچه گفته‌اند و به عنوان دولت ارائه داده‌اید عمل نکنید بدیهی است در آن روز من به وظیفه قانونی خویش عمل خواهم کرد (احسنت)، چرا که آنچه برای من و هر میهن‌پرست ایرانی حساس و حیاتی است، جاودانگی ایران است با حفظ ارزش‌های اجتماعی و نظام سیاسی که حتی تاریخ متلاطم جهان نتوانسته است در اصالت آن خدشه‌ای وارد کند و طبیعی است وقتی هدف بقای ایران قوی و شکوهمند با حفظ ارزش‌های سیاسی و اجتماعی اصیل آن است در این رهگذر با هر عامل بازدارنده و هر موجب و علت نارضایی ملی که لزوماً مغایر وحدت ملی و بقای ایران قدرتمند است، در جدال و مبارزه بی‌امان خواهم بود. (احسنت - احسنت)

پزشکپور ـ آقای دکتر واحدی برخلاف آیین‌نامه عمل کردند و به عنوان مخالف اسم نوشتند و جای مخالف واقعی را گرفتند این کار صحیحی نبود.

رئیس ـ آقای نواب صفا تشریف بیاورید.

نواب صفا ـ همان‌طور که مقام ریاست استحضار دارند بنده برای معالجه به خارج رفته بودم وقایع دردناکی در اصفهان رخ داد مردم اصفهان شهید داده‌اند و از من خواسته‌اند در این زمینه صحبت کنم.

حضار گرامی در ایران مرسوم است وقتی مهمان عزیزی به خانه‌ای وارد می‌شود به پای او گوسفند قربانی می‌کنند ولی در پای شما آقای شریف امامی و دولت شما ملت ایران فرزندان شریفش را قربانی داد و این قربانی بسیار سنگین و پرقیمیتی است که مسلماً شما و دولت شما با عرض و ابراز تأسف نمی‌توانید بهای آن را بپردازید.

من روزی که این حوادث خونین و مرگبار و تأسف‌آور در ایران روی داد برای معالجه به خارج رفته بودم واقعه اصفهان، فاجعه آبادان و مصیبت‌هایی را که در تهران روی داد از رادیوها و تلویزیون‌های خارج شنیدم و در روزنامه‌ها خواندم حیف که در ایران نبودم تا روزی که لایحه برقراری حکومت نظامی را در اصفهان به مجلس آوردند دولت را استیضاح کنم زیرا یک روز قبل از این‌که به مسافرت بروم به وزیر کشور دولت قبلی تلفن کردم و گفتم آقای دکتر نصر، اصفهان آماده انفجار است مأموران شما نالایق و ناراضی تراش هستند و نمی‌خواهند خود را با هیچ مسئله و مشکلی روبه‌رو کنند نه آنها با مردم کاری دارند و نه مردم با آنها، نمایندگان استان اصفهان از پنج سال پیش این موضوعات را به کرات به دولت‌ها تذکر می‌دادند در همین موقع بود که خانم محیی (برومند) از اصفهان به تهران می‌آمد چون وضع اصفهان را متشنج می‌دید به آقای رامبد گفت اصفهان نه مسئولین قابل دارد و نه اوضاع آرامی و از نخست‌وزیر خواست که وقتی برایش تعیین کنند تا اوضاع را تشریح کنند ولی وقتی برای ایشان تعیین کردند که نخست‌وزیر از سمت خود استعفا کرده بود اضافه کردم از قول من به جانب آقای نخست‌وزیر بگویند اگر این وضع در اصفهان ادامه یابد منتظر وقایعی نظیر تبریز باشید. بدبختی ما این است که دولت‌ها نسبت به حقایق و مسائلی که نمایندگان مردم می‌گویند حساسیت نشان می‌دهند و چون در مسیر اندیشه‌ها و درخواست‌های مردم نیستند نماینده هر قدر هم که بی‌غرض و مرض باشد سعی می‌کنند که برعکس گفته او رفتار کنند در صورتی که آنچه را ما می‌گوییم از زبان مردم می‌گوییم و تمام دستگاه‌های سیاسی و انتظامی خودشان هم تأیید می‌کنند ولی دقت فکر می‌کند که اگر به گفته یک نماینده مجلس عمل کند به حیثیتش لطمه وارد می‌آید در صورتی که این‌طور نیست (صحیح است) و چه عیب دارد وقتی یک نماینده را می‌شناسید و به بی‌غرضی‌اش ایمان دارید و می‌دانید که مأموران دولتی شما هم نالایق هستند و هم بی‌اعتنا به حقوق و مصالح مردم با مردم لجاجت نکنید به هر حال این کارها نشد و اصفهان دچار چنان مصیبتی شد حالا هم به جای چاره اساسی حکومت نظامی را به عنوان ایجاد امنیت بر مردم مسلط کرده‌اند. جواب خون‌هایی را که در اصفهان ریخته شده چه کسی می‌دهد؟ حکومت نظامی چه مشکلی را حل می‌کند؟ مردم وقتی اعتراض می‌کنند و به خاطر کشته‌شدگان‌شان عزادارند مگر می‌شود با تو سری به سر کار فرستاد مردم را می‌کشند جامعه مسئول است جامعه متعرض است. و این اعتراض را با نرفتن سر کار و بر ضررزدن به خودش نشان می‌دهد (صحیح است - احسنت) آن وقت می‌خواهند به زور او را وادار به کار کردن بکنند بفرموده حضرت آیت‌اله‌العظمی شریعتمداری فرزندان ما جوانان ما پدران و مادران ما خواهران و برادران ما را می‌کشند و می‌گویند و انتظار دارند که یک آخ هم نگوییم؟! مردم اصفهان شهید داده‌اند، کشته داده‌اند آن وقت می‌خواهید اعتراض آرام هم نکنند؟ و به کاسب‌ها می‌گویند اگر بر سر کار نروید پروانه کسب شما لغو می‌شود!؟ آیا این کار صحیح است؟

آقا من خودم در تلویزیون‌های اروپا شاهد فیلمی بودم که توپ‌ها چگونه خانه‌های مردم را زیر آتش گرفته بود و چه شعله‌هایی از خانه‌های مردم به آسمان می‌رفت و خدا شاهد است که گریستم و تا صبح به خواب نرفتم. آقای نخست‌وزیر مسئول این خونریزی‌ها و این فجایع کیست؟ مردم بی‌سلاح و مردم بی‌پناه خانه‌های مردم را که چنین به آتش نمی‌کشند (صحیح است) درد این است که ما جامعه مذهبی و جامعه شیعی ایران را نمی‌شناسیم. در تشیع اگر یک بی‌گناه هم کشته شود همه اجتماع مسئول هستند آن وقت دولت چگونه ممکن است که این مسئولیت‌ها را نپذیرد مسئول همه این خونریزی‌ها مسئول همه این کشتارها دولت‌ها و مدیرانی هستند که در این ۱۴ سال گذشته با چپاول بیت‌المال مردم با بی‌اعتنایی به حقوق مردم با ایجاد خفقان و ترسانیدن مردم، با ایجاد امنیت سیاه و امنیت ترس با تضعیف قوه قضاییه، با بی‌توجهی به قوه مقننه با زندانی کردن جوانان بی‌گناه با مسخره کردن اعتقادات مذهبی با مسلط کردن حکومت زور و زر به جان و مال مردم و با دروغ گفتن به مردم کار نارضایتی‌ها را به اینجا رسانده‌اند (صحیح است - احسنت) همه اینها را باید در یک محکمه انقلابی محاکمه کنید اگر آقای شریف امامی مرد این میدان هستید بمانید وگرنه وقت خودمان و وقت مملکت را تلف نکنید اگر در بین هزاران نفری که در تهران کشته شدند و در بین تماشاگران بی‌گناهی که در سینمای آبادان سوختند و در بین مردمی که در قم و تبریز و اصفهان به شهادت رسیدند حتی یک نفر بی‌گناه هم وجود داشته باشد همه ما مسئولیم (صحیح است).

ما در این سه سال گذشته هرچه در مجلس گفتیم هیچکس گوش نکرد یا سخنان ما را به گوش ملت ایران نرسانیدند یا تهدیدمان کردند و یا به گفته‌های‌مان جواب‌های مسخره‌آمیز دادند. من به جرأت می‌گویم که در این مجلس با هر لایحه‌ای که برخلاف مصالح مردم آوردند مخالفت کردیم ولی گوش شنوا نبود روزی که لایحه فروش تأسیسات کشاورزی را آوردند من و عده‌ای دیگر مخالفت کردیم و رأی ندادیم ولی کسی قبول نکرد روزی که لایحه ثبت اموال مقامات را آوردند همه حرف‌ها را زدیم و درباره مبارزه با فساد تأکیدها کردیم ولی توجهی نشد روزی که همکاران گرامی ما نظیر پزشکپور، مظهری، همین آقای دکتر عاملی که بسیار به او معتقدم (وزیر اطلاعات و جهانگردی) وزیر شده است درباره قانون از کجا آورده‌ای و مبارزه با فساد حرف زدند تنها جواب رئیس دولت این بود که به ما چه از کجا آورده‌اند مملکتی داریم مرفه و هر کس چیزهایی دارد چه عیبی دارد و مگر ما گشاپو هستیم و در دوره گذشته لایحه‌ای را به تصویب مجلس رسانده بودند که دولت هر وقت صلاح دانست قانون از کجا آورده‌ای را اجرا کند و متأستفانه شاهد بودیم که دولت‌ها هرگز آن را صلاح ندانستند گویی بر کشور مردگان حکومت می‌کنند و نمی‌دانستند که ملت ایران ملت مبارزی است سکوت او به تدریج مبدل به فریاد می‌شود تاریخ قهرمانی‌های ملت ایران را از یاد برده بودند و حالا کجا هستند آن آقایان که این فریادها را بشنوند خدا شاهد است که هرگاه مملکت دچار مخاطره شود یک نفر از آنها حاضر به فداکاری نیست همین پابرهنه همین ستمدیگان و همین میهن‌پرستان هستند که باز هم شهید خواهند داد (صحیح است) و حالا آقای نخست‌وزیر آیا باز هم موقع آن فرا نرسیده است که قانون از کجا آورده‌ای را اجرا کنید؟ باید همه مقامات ملت ایران جواب بدهند که از کجا آورده‌اند چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، در برنامه دولت آموزگار به تفصیل گفتم که بی‌عدالتی در جامعه به تدریج ریشه‌های فضلیت و تقوا را خشک می‌کند و مردم صمیم و خدمتگزار را مأیوس و دلسرد می‌سازد و جامعه را به عصیان وامیدارد (احسنت) و حالا می‌بینیم که جامعه عصیان کرده است این بی‌عدالتی نیست که عده‌ای همه چیز داشته باشند و عده‌ای هیچ؟ کسانی در این مملکت وزیر و استاندار شدند که هرگز تصور آن را هم نمی‌کردند اما به پاس این فرصت چه کردند؟ جز غارت بیت‌المال و تجاوز به حقوق مردم کسی که جنگل‌های ملی شده را بین وزیران و امیران و صاحبان مقامات تقسیم کرد چرا مورد تعقیب قرار نگرفته است؟ کسانی که اراضی ملی شده را تصاحب کرده‌اند و به ریش مردم و گریه‌های مردم می‌خندند و کسانی که این اراضی را در اختیار آنها قرار دارند و به فریادهای صاحبانش توجه نکردند باید محاکمه شوند و کلیه این اراضی در اختیار هر کس که هست باید به صاحبانش مسترد شود اراضی مردم را در اصفهان به قیمت نازلی خریده‌اند و ملک شهر ساخته‌اند در حالی که صاحبان بدبخت آن فریادشان به گوش کسی نمی‌رود در سال گذشته دوست من آقای مظهری در مورد سردخانه‌ها سؤالی از دولت کرده بی‌جواب ماند زیرا سردخانه را مقامات خیلی بالا نگرفته بودند و گفتند که نمی‌توانیم به تو جواب بدهیم. استانداری که وزیر شد و به شاهنشاه هم به دروغ گفت که خانه ندارم نامش در این صورت هست یعنی بنام نامبارک ایشان ۴ سردخانه هست حالا به اسم خودش یا همسرش یا پسرش نمی‌دانم و خیلی‌های دیگر چرا نمی‌شود به یک نماینده ملت جواب داد که سردخانه‌ها را چه کسانی گرفته‌اند و چه کسانی داده‌اند و این کسانی که در وزارت بازرگانی سرمایه‌ها اندوخته‌اند و حالا هم لابد پول‌های‌شان را یا به خارج فرستاده‌اند یا در صدد فرستادن سرمایه‌ها هستند باز هم کسی نمی‌پرسند (صحیح است) آقای شریف امامی آیا باز هم مصلحت نیست که بگویید صاحبان سردخانه‌ها چه کسانی هستند؟ آیا عدلیه باید باز تحت تأثیر باشد و قضات شریف را آواره و دربه‌در کرد؟ آیا کسانی که به شاهنشاه دروغ می‌گویند شاه دوست هستند یا کسانی که راست می‌گویند؟ آیا کسانی که زنده باد نمی‌گویند و خدمت می‌کنند به مملکت علاقه دارند یا کسانی که زنده باد می‌گویند و مملکت را غارت می‌کنند؟ (احسنت) زندانیان سیاسی را آزاد کنید تا هزاران هزار جوانی که ایران را دوست دارند و از ترس به ایران نمی‌آیند به کشور برگردند و صادقانه خدمت کنند خدا شاهد است جوانان ما در خارج با عشق از ایران یاد می‌کنند و با ترس از ایران می‌گریزند و قلب‌شان با یاد ایران می‌طپد ملت ایران امروز همه نیرنگ‌های استعمار نوین یا امپریالیزم را چه راست و چه چپ می‌شناسند ولی استعمار فرهنگی از همه خطرناک‌تر است گفتم جوانان ما با فرهنگ ملی خویش ناآشنا هستند و تحت‌تأثیر فرهنگ غرب قرار می‌گیرند گفتم جامعه ایران یک جامعه مذهبی است و گفتم که نه وزارت فرهنگ و هنر نه وزارت اطلاعات و نه سازمان رادیو تلویزیون به وظایف خود عمل نمی‌کند صدها میلیون بودجه را معلوم نیست سازمان رادیو تلویزیون طی سالیان متمادی چگونه خرج کرده است آقای شریف امامی من از دولت شما و وزیر اطلاعات می‌خواهیم که به حساب‌های این سازمان رسیدگی کنید و ببینید پول‌ها بچه صورتی خرج شده است و چه بازدهی داشته است این همه پول‌های گزاف که خرج جشن‌های بیهوده شده است این بودجه که صرف اجاره محل‌های متعدد و نمایندگی‌های خارج از کشور گردیده است بچه کیفیتی بوده و حساب و کتابش با کیست (احسنت) ما به قول سعدی سنگ را می‌بستیم و سگ را با می‌کردیم در حسینیه ارشاد را می‌بستیم و مبلغ بزرگ و اسلام شناس مجاهد و یگانه مغز متفکری که در طول قرن‌ها نظیر او به وجود نمی‌آید یعنی دکتر علی شریعتی را از نوشتن و گفتن بازمی‌داشتیم و به روشنفکران عوضی در سازمان رادیو و تلویزیون اجازه می‌دادیم که با فرهنگ ملی ما و با مذهب ما هر چه می‌خواهند بکنند (صحیح است - احسنت) دکتر شریعتی اگر در هر کشور اسلامی دیگری بود او را بزرگ می‌کردند تقویت می‌کردند تا در سایه افکار و اندیشه‌های او با مارکسیسم مبارزه بی‌امان صورت گیرد ولی ما چنین نکردیم و کاری کردیم که چراغ عمر ثمربخش او دور از وطن و نابهنگام یعنی در موقعی که زمان باروری اندیشه‌های او بود خاموش شود این کارها است که جوانان ما را مأیوس می‌کند (صحیح است).

چند سال پیش آقا دکتر کیانپور وزیر اطلاعات شد و ارمغان او به ملت ایران خفقان سیاه بود خفقان مطبوعات ده‌ها نشریه را بدون مجوز تعطیل کرد. قلم‌ها را شکست و زبان‌ها را بست (صحیح است) بنام اصلاحات، صدها نویسنده که تنها ممر معاش و عایدات‌شان روزنامه بود بیکار و سرگردان ماندند نویسندگانی که قلم با جان‌شان بستگی دارد به قلم عشق می‌ورزند نه بیمه دارند نه بازنشستگی و نه تأمین مالی ای‌کاش در انجام این کار یک ضابطه صحیح و اصولی وجود داشت. در اصفهان قریب ۵ روزنامه را تعطیل کرد روزنامه‌هایی را نظیر روزنامه اصفهان به مدیریت امیرقلی امینی که از مفاخر شهر ما بود، فاضل بود، نویسنده بود، مترجم بود خود ساخته و مبارز بود با نصف تنه علیل و در روی تخت هفتاد سال قلم‌زده بود پرورشگاه ساخته بود، رئیس انجمن شهر و شیر و خورشید سرخ شده بود خدمت‌ها کرده بود، کتاب‌ها نوشته بود نشان علمی و جایزه ترجمه بهترین کتاب گرفته بود (احسنت)، محترم بود، انسان بود و سال‌ها قلم‌زده بود و چیز نوشته بود از نویسندگی محروم کرد (صحیح است) و روزنامه‌اش را به فردی داد که سال‌ها به شاهنشاه و نظام شاهنشاهی اهانت کرده بود، همکار حزب توده بود و از همه مهم‌تر از گروه ضاله بود و هر قدر این مرد و دوستانش اعتراض کردند به جایی نرسیده و می‌گفت قبلاً همه چیز به عرض رسیده است و مردم وقتی می‌دیدند که فضلیت جایش را به رذیلت داده وطن‌پرست جایش را به وطن‌فروش داده می‌خواهد که نسبت به حکومت خوشبین باشند همین روزنامه در سال گذشته قریب یک میلیون تومان عایدی داشت عایدی به پاس خیانت‌هایی که کرده بود این یک نمونه کوچک است از اصلاحات عادلانه وزیر اطلاعات که سپس به خاطر داشتن مغزی متفکر و داشتن عدالت وزیر دادگستری شد و کارهای او در دادگستری نیز اظهر و من‌الشمس است و نیازی به گفتن ندارد و کسی که می‌گفت با کفش پاره تحصیل کرده‌ام معلوم نیست کاخش را از کجا آورده و شما آقای دکتر باهری امروز وارث کارهای او هستید. خوب با این ترتیب می‌خواهید باورهای جامعه سست و سست‌تر بشود؟ می‌خواهد حرف‌های حکومت را قبول داشته باشند؟ حمید رهنما که فرزند قلم بود و دانش، زیربار چنین عمل ننگین نرفته بود و حالا آقای شریف امامی امیرقلی امینی دق مرگ شد ولی مسئول چنین اعمالی چه کسی است و آیا نباید از این شخص پرسید که چرا چنین کردی؟ هر کس هر کاری کرد گذاشته است و رفته است یا باید حساب این کارها روشن شود تا در آینده این ستم‌ها و این حق‌کشی‌ها تکرار نگردد (صحیح است).

نمونه‌های دیگر از خود کامگی و ستم و بی‌اعتنایی به افکار عمومی مسئله دانشگاه اصفهان و کارهای دکتر معتمدی بود که در مدت ده سال ریاست دانشگاه اصفهان با هر چه دانش و شعور و فضیلت است دشمنی کرد در این مدت هر چه کرد کارهای نمایشی بود و توخالی کارهای فیزیکی یعنی ساختمان پشت ساختمان تا رهبر مملکت را فریب بدهد اما در دل این ساختمان‌ها از نور دانش و القاء علم و پرورش دانشجویان کارآمد و حمایت از اساتید آگاه و ورزیده و فاضل خبری نبود یک دیکتاتوری مطلق بر استادی که در ماشین را برای او باز می‌کرد و به او سجده می‌کرد هر قدر بی‌سواد از همه امتیازات برخوردار می‌شد فردی را برای یک دوره آموزش به فرانسه فرستاد که زبان فرانسه نمی‌دانست از رابطه استاد و دانشجو خبری نبود، به استادی درس وطن‌پرستی می‌داد که شخصیت داشت و فضل داشت و پربار و پرکار بود کلاهش پس معرکه. استادیار را به ریاست گروه می‌گماشت و استاد مسلم را به هیچ نمی‌گرفت در عرض یک سال متجاوز از پنجاه طبیب متخصص از اروپا و امریکا برگشته به علت نبودن فضای علمی و خدمتی لازم دانشگاه اصفهان را ترک کردند این اعتراض‌ها همه منعکس شد اما دیکتاتور یعنی معتمدی که پشتش به جای دیگر و جاهای دیگر گرم بود صدای آنها را خفه کرد و تا آنجا که توانست تاخت و تاز کرد (صحیح است) استادان بی‌سواد و بی‌اعتقاد نورچشمی بودند و سوگلی و از همه مزایا برخوردار. به یک استادیار به جرم این‌که به مسائل ملی و میهنی علاقه داشت هنوز که هنوز است به عناوین مختلف رتبه دانشیاری‌اش را نداده‌اند و یک فرد بی‌سواد را رئیس دانشکده کرد و به کتاب او که به‌این مقدس اسلام تاخته بود آقای رئیس دانشگاه مقدمه نوشت (صحیح است). دانشجو ناراضی و استاد ناراضی فقط آقای دکتر معتمدی راضی و به خاطر این همه خدمت در آخر کار وزیر علوم شد کسی که در کنکور استادیاری همان دانشگاه اصفهان قبول نشده بود سال‌ها رئیس همان دانشگاه شد و وزیر علوم و در آخر رئیس دانشگاه مادر یعنی دانشگاه تهران و دیدیم که بر سر دانشگاه تهران چه آورد خوب آقای شریف امامی دانشجو وقتی حرف منطقی‌اش به جایی نمی‌رسد و خریداری ندارد مسلم است که ناراضی می‌شود و عصیان می‌کند و آن وقت جوابش را با گلوله می‌دهند و جان عزیزترین فرزندان این آب و خاک را می‌گیرند. به کارهای دکتر معتمدی و دکتر معتمدی‌ها چه وقت و چه کسی باید رسیدگی کند؟

استاندار اصفهان را که پول‌های حاجی‌ها را به حساب شخصی‌اش ریخته بود وزیر می‌کنند چطور می‌خواهید جامعه حکومت را قبول کند انصاف داشته باشید. مردم ایران چقدر می‌توانند دروغ تحویل بگیرند و تبعیض ببینند (احسنت) الان اطلاع رسید که جناب نخست‌وزیر دستور فرموده‌اند پروانه کسب کسانی را که در اصفهان لغو کرده‌اند به آنها پس بدهند از این لحاظ بسیار متشکرم (احسنت).

با وزیری که برق مملکت را به رسوایی کشید و کشاورزی مملکت را فلج کرد چه کردند جز این که جا و مقامی دیگر دادند با حقوق بیشتر؟ این هژبر یزدانی‌ها مثل علف هرز از کجا سبز می‌شوند یک چوب‌دار بی‌سواد یک مشت چاقوکش را اجیر کرد و مردی بی‌نوا بنام اخوان را آن قدر زده‌اند که فلج شده است زیر حمایت چه کسانی چنین گستاخ شده است این پرونده‌ای که برای زندانیان ساختند و به تحریک او چه بود آقای وزیر دادگستری چطور یک مشت مردم بی‌گناه را گرفتند و مدت‌ها در زندان نگاه داشتند این ستم‌ها را دستگاه قضایی چرا مرتکب می‌شود حیثیت و آبروی عده‌ای رفت بدون این‌که در این ماجرا دخالتی داشته باشند هر چه وام بود صندوق توسعه کشاورزی با مثال هژبر یزدانی داد (صحیح است) در سراسر ایران با پول ملت با پول بانک‌ها هر کجا می‌روید کشت و صنعت این عالی جناب است کارخانه‌ها خرید، خانه‌ها خرید ولی با پول ملت و روزی هم که اینها را از او بگیرند چیزی را از دست نداده است زیرا همه متعلق به بانک‌هاست. این تجاوزات به حقوق ملی نتیجه‌اش این قیام‌ها و اقدام‌هاست. جامعه ایران یک جامعه بیدار و هوشیار است نه قبرستان بنابراین رفتار دولت باید جواب‌گوی این بیداری‌ها و هوشیاری‌ها باشد که من اعتقادی به توفیق این دولت آن هم در سایه سر نیزه ندارم (احسنت).

رئیس ـ آقای دکتر رئیسی تشریف بیاورید.

دکتر رئیسی ـ جناب رئیس، همکاران محترم، همکار بسیار عزیز و دانشمند جناب نواب صفا روزی که من صحبت می‌کردم اینجا تشریف نداشتند، من هیچ وقت با کشتار موافق نبودم و گفتم عزا دارم، چنانکه همه‌مان عزا داریم و آقای نواب صفا هم عزا دارند اگر عضو قانقاریایی را مثال زدم منظورم کسانی بود که در صفوف بی‌آرایش و ساده مردم رخنه می‌کنند و تظاهرات پاک آنها را از مسیر خود می‌خواهند منحرف سازند.

ـ اعلام دستور و تعیین موقع جلسه آینده - پایان جلسه

۳ ـ اعلام دستور و تعیین موقع جلسه آینده - پایان جلسه.

رئیس ـ از طرف عده‌ای از نمایندگان پیشنهاد کفایت مذاکرات درباره برنامه دولت رسیده است، نظری نیست؟ (اظهاری نشد) به‌این پیشنهاد رأی می‌گیریم خانم‌ها و آقایانی که موافقند خواهش می‌کنم قیام فرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد، چون ۴ ساعت وقت این جلسه تمام شده است اگر اجازه بفرمایید بقیه برنامه به جلسه آینده که ساعت ۹ صبح روز شنبه پس‌فردا است موکول می‌کنیم.

(جلسه ساعت نوزده پایان یافت)

رئیس مجلس شورای ملی ـ عبدالله ریاضی.