مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۳ اسفند ۱۳۳۴ نشست ۲۲۰
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیونها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهیهای رسمی و قانونی
شماره
شنبه ماه ۱۳۳۴
سال یازدهم
شماره مسلسل
دوره هجدهم مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره۱۸
جلسه: ۲۲۰
صورت مشروح مذاکرات مجلس صورت روز ۴ شنبه بیست و سوم اسفندماه ۱۳۳۴
فهرست مطالب:
۱- بقیه مذاکره در لایحه بودجه کل کشور
۲- تعیین موقع و دستور جلسهٔ بعد - ختم جلسه
مجلس دو ساعت و پنج دقیقه قبل از ظهر به ریاست آقای امانالله اردلان (نایب رئیس) تشکیل گردید.
نایب رئیس- صورت غائبین جلسه قبل قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
غائبین بااجازه- آقایان: دکتر جزایری، تفضلی، میراشرافی، صادق بوشهری، فرود، رضائی، عبدالرحمن فرامرزی، نصیری، ثقةالاسلامی، قرشی، پناهی، قناتآبادی، یدالله ابراهیمی، صدقی، موسوی، عباسی، سلطانی، سرمد، شادلو، دکتر پیرنیا، کیکاوسی، بهادری، بزرگ ابراهیمی، عاملی، اورنگ اردلان، دکتر بینا، پیراسته، یارافشار، عرب شیبانی.
غائبین بیاجازه- آقایان: خزیمه علم، قوامی، مهندس شاهرخشاهی، درخشش، امید سالار، اعظم زنگنه، پورسرتیپ.
دیرآمدگان و زودرفتگان بیاجازه- آقایان: امیرتیمور کلالی، سنندجی.
۱- بقیه مذاکره در لایحه بودجه کل کشور.
نایب رئیس- در صورت مجلس نظری هست؟ (اظهاری نشد) بقیه دستور جلسه قبل شروع میشود آقای حائریزاده.
حائریزاده - پیشتر معمول این بود من نمیدانم معمولها هم کمکم دارد از بین میرود، که موقع طرح بودجه مملکتی هیئت دولت باید اینجا حضور داشته باشد اما حالا یواش یواش نخست وزیر هم نیست و ممکن است به حضور معاون نخست وزیر قناعت شود. یکی از مطالبی که من دیروز صبح عرض کردم و خیال میکنم در خارج سوءتفاهمی ایجاد شده است موضوع قشون بود مطالبی که من راجع به قشون عرض کردم، اگر حمایت از قشون نبود علیه قوشن هم نبود این جوانهایی که باید ببرندشان خدمت نظام ما اگر بهداریمان را درست نکنیم سرباز علیل و رنجور به چه درد مملکت میخورد؟ من گفتم شما بودجه بهداری را از ۱۳۳۳ تا به حال یک ششم و بودجه قشون را در مقابل بیشتر بالا بردید. این تناسب ندارد باید بهداشت را درست کرد، شکم مردم را سیر کرد، تا برای دفاع مملکت همه حاضر بشوند، این کمک بوده است و مخالفت نبوده است یکی هم راجع به این قسمت هواپیماهای شکسته یکی از دوستان من میگفت که یک درهای در آمریکا هست به اسم دره مرگ هواپما که هواپیما را روزی که از کارخانه بیرون میآید معلوم میکنند که چند ساعت حق پرواز دارد وقتی که این ساعت پروازش تمام شد دیگر خطر مرگ دارد واین را در آن دوره مرگ هواپیما ولش میکنند حالا گویا مملکت ما دره مرگ هواپیما شده است که هواپیماهای اسقاط را میآورند و جوانهای ما را هی به کشتن میدهند باید دولت در این قسمتها دقت کند مراقبت بکند مردم قیمت دارند هواپیما یک شاهی نمیارزد ولی مردم قیمت دارند، کوه و سنگ اگر بشری رویش نباشد که از آنها استفاده کند یکشاهی ارزش ندارد، بشر است که قیمت دارد و در مملکت ما من شنیدهام صحبت حالا نیست، اسب مجار قیمتش از صد تا سرباز بیشتر بوده است که اگر ناخوش میشد بیطار داشت دوا داشت واگر معالجه نمیشد مؤاخذه میشدند که چرا مریض شده است ولی صد تا سرباز میمردند و گزارش میدادند که اینها مردهاند و کسی هم نمیگفت که چه شده است میرفتند صد نفر دیگر میگرفتند، آوردند این غلط است بشر قیمت دارد بشر ایرانی قیمت دارد در حوادث دنیا ملل جنگجوی جهان همیشه از دیگران مایه میگذارند انگلیسها این طور که ما در عمر خودمان تماشا کردیم سربازان خودشان را خیلی کم به میدان میآوردند، بیچاره هندیها در فرونتها کشته میشدند حالا هندیها الحمدالله از زیر بار و یوغ آنها صورتاً بیرون آمدهاند و حالا پیمان درست شده است که جمعی دیگر را میاندازند به آتش و من یک مصاحبه مطبوعاتی که اینجا هست وزیر خارجه انگلیس آمده بود اینجا درست دقت نکردم، شنیدم که خیلی چیزهای زنندهای تویش بوده است اگر وقت کردم انشاءالله یک روزی در مجلس وقت میخواهم که صحبت کنم. این موضوع ابهام یا سوءتفاهمی که بود خواستم توضیح بدهم که دراین طیارات قشونی ما باید دقت بشود نه این که خواسته باشند کمیسیونی بگیرند و یک مشت طیارهٔ اسقاط بیاورند و این جوانهای تحصیل کرده و از کار درآمده ما را نفله کنند. این باید مراقبت بشود شرکتهای هواپیمایی برای این که مشتریها بیشتر جلب اعتمادشان بشود سعی میکنند که هواپیماهای خوب تهیه کنند اگر نکنند مردم سوار نمیشوند ولی طیارههای قشونی است که جوانها را و سربازها را مجبور میکنند سوار بشوند و پرت بشوند در دره مرگ، مملکت ما دره مرگ شده است یکی از مسائلی که من دیروز گفتم یک تبصرهای بود اینجا، تبصرهٔ ۱۶ که در لایحه دولت تبصره ۱۳ بود اینجا شده است تبصرهٔ ۱۶ آنجا اسم داشت و من نمیشناختم و یا به بدی میشناختم، در این تبصرهٔ ۱۶ بیاسم کرده بودند من با جناب وزیر پست وتلگراف که بیرون رفتیم راجع به آن یک نفر خودشان صحبت میفرمودند من خیال میکنم محتاج نبوده است که این تبصره باشد، ایشان میفرمودند که یک شخصی است تحصیل کرده و از وزارت جنگ انتقال پیدا کرده است به وزارت پست و تلگراف در سال ۱۳۲۰ به موجب ماده ۱۲ قانون متمم بودجه به وزارت پست و تلگراف اجازه داده شده و کسانی را که در سال ۱۳۰۵ از وزارت جنگ به وزارت پست وتلگراف و تلفن منتقل شدهاند مطابق قانون استخدام کشوری به خدمت رسمی پذیرفته شدهاند و پایهٔ اداری آنها به میزان آخرین حقوق ثابتشان بوده و چون این شخص در آن موقع به خرج وزارت پست وتلگراف در اروپا برای تکمیل تحصیلات رفته بوده است آن موقع این وظیفه را وزارت پست و تلگراف انجام نداده است این قانون را امروز آوردهاند و میخواهند انجام دهند. این به عقیدهٔ من محتاج به یک قانون خاصی نیست یک اجازهای است که داده شده است و برای وزارت پست و تلگراف آن قانون به قوت خودش باقی است آنهایی را که جنبهٔ دخل و خرج دارد و برای یک سال است، سال مالی که گذشت محتاج به اجازه جدید است ولی بعضی قوانین است که جنبهٔ قانونی دارد مثل همین لایحه، یک مادهٔ قانونی بود که کمیسیون قوانین دارایی هم نظر موافق نسبت به همین تبصره داد اینها را ما در حکم قانون بودجه که برای یک سال بوده است نمیشناسیم، اجازه بدهید که از فلان وزارتخانه آقای امامی انتقال پیدا کند و مشمول مقررات آنجا باشد این محتاج به این حرفها و تبصره در قانون نبوده است (صحیح است) من جنبههای خصوصی را اصلاً معتقد نیستم باید یک طرحی اگر لازم میدانید برای کسانی که کنتراتی هستند حکمی هستند، بگذرانید و یک ماده واحده بیاورید که کسانی که یک سال دو سال پنج سال خدمت داشتهاند به هرصیغه و اسم وعنوانی اینها تحت مقرراتی با آن حقوقی که دارند مشمول قانون استخدام شوند و کسور تقاعد هم بپردازند این اگر منفعت برای صندوق نقاعد نداشته باشد ضرری برای دستگاه دولت و مملکت نخواهد داشت و اسباب اعتماد و اطمینانی که برای این کارمندانی که چندین سال مشغول خدمت بودهاند میشود یکی از ارقامی که از بابت مالیات نوشته شده مالیات نفت و بنزین است قیمت نفت و بنزین هر چه وسیله نقلیه کرایهاش ارزانتر باشد زندگانی مردم ارزانتر میشود شما در ستون عایدات نفت و بنزین که نگاه میکنید و مالیات نفت و بنزین را که شما میگیرید با ستونی که شما ۴۵ میلیون دارید کسر عمل خبازخانه را میدهد این جنسی که از خراسان باید بیاید به تهران یا از زنجان و یا آذربایجان باید بیاید با اتومبیل میآید که نفت و بنزین صرف میکند و وقتی که نفت و بنزین صرف میکند و وقتی که نفت و بنزین گران باشد، کرایه گران است و جنس گرانتر میشود و در تمام زندگی مردم مؤثر است از یک طرف شما میآیید به عنوان مالیات از وسائط نقلیه به اسم مالیات نفت و بنزین میگیرید از یک طرف کسر خرج خبازخانه را باید سالی فلان مبلغ ضرر بدهید آن موضوع شعر شاعر است نه بگیرید نه بدهید نه این فشار را بیاورید روی گران شدن کرایه زندگی ونه این کمکها را بکنید این یک موضوعی است که باید رویش بیشتر مطالعه بشود، به عقیده من اگر ما باید از نفتمان بیشتر عایدات ببریم به قول آن شخصی که در گیلان بود و پیش آمد کرد گفت که خارجی ندهد داخلی بدهد این نفت و بنزین ما عیناً همینجور شده است و آن ضرر ندارد برای این که صادرات نفت زیاد شود به همان شکلی که با کنسرسیوم قرارداد کردند باشد مصرف داخلی نفت ما را اگر خیال کردهاند که دخل وخرج نمیکند مثل این که مذاکره است که کرمانشاه دخل وخرج نمیکند یا با این کرایههایی که هست گران وارد میشود لوله میخواهند بکشند که ارزانتر وارد بشود یا لوله کشی کنند گاز بیاورند که مصرف نفت و بنزین کمتر باشد این را به عنوان مالیات گرفتن غیر از گران شدن زندگانی فایده دیگری ندارد و یک چیزهایی است که دولت دستی بدهد و ضرر هم بکند برای این که مملکت به جریان بیفتد مفید است، فرضاً پست و تلگراف را از نظر کسب نباید دولت نگاه کند باید وسیله ارتباط را به وسیله پست و تلگراف و تلفن دولت فراهم کند هر سال هم یک مبلغی اگر ضرر بودجهای دارد باید از جیبش بدهد این فقط نباید نگاه کند که اینجا دخل ندارد تلگرافخانه اینجا را میبندم تلفونخانهاش را میبندم پستش را تعطیل میکنم برای این که دخل ندارد، ارتباط باید در مملکت برقرار باشد، باید از خزانه عمومی کشور بودجهاش را بدهند ما دستگاه نقلیهمان یکیاش راهآهن است راهآهن را ما نباید حساب کنیم که دخل میدهد یا نمیدهد این دستگاه انتفاعی نیست راهآهن هزار فایده دارد، راهآهن وقتی که بود شما میوه تمام فصول را در نقاطی که سر راهآهن هست میتوانید تحصیل کنید آن زارعی که میوهاش فاسد میشد یا میپوسید این دیگر میوهاش ضایع و فاسد نمیشود از آن منطقهای که هست به نقطهای که نیست میرساند و تولید کار میشود نابود، بود میشود، زندگی به جریان میافتد، حالا کسر بودجهٔ راهآهن را از خزانه عمومی بدهید اشکالی ندارد که این کمک را برای عموم کرده باشید یک چیزهایی است که فقط جنبهٔ انتفاعی دارد، قسمتهای راهآهن تلفن پست تلگراف فرهنگ بهداشت و نظایرش در اینها نباید نظر انتقاعی باشد باید دید که اینها انتفاعش معالواسطه به یک ملت و مملکتی میرسد مستقیم اگر پولی وارد خزانه نمیشود و کسر خرجش را شما باید از خزانه عمومی بدهید مملکت رشد فکری و رشد علمی و تحصیلیاش که زیاد شد قهراً جلو میرود ما نباید همهاش نظر انتفاعی داشته باشیم برای این که مالیاتی که حمل و نقل را گران میکند من این مالیات را برای زندگانی مفید نمیدانم وقتی که مملکت ۴۰۰ میلیون تومان یعنی ۴ میلیارد ریال کسر بودجه دارد این شندرقاز هم بالایش باید زندگی مردم را اداره کرد یکی از ضررهایی که بنده میخواستم عرض کنم موضوع عایدات تریاک است ۹۷۶۰۰۰۰۰ ریال عایدات تریاک در بودجه ما نوشته است که در حدود ۱۹ کرور و کسری است مساوی با عایدات زمان ناصرالدینشاه این را عایدات تریاک نوشتهاند اگر این حرف حسابی است که ما یک پولی در سازمان برنامه پیشبینی کردیم که بروند به آنهایی که زراعت تریاک داشتهاند بدهند و هر چه زراعت تریاک است از ریشه بیرون بیاورند تریاکیها را هم کلکشان را بکنند و انشاءالله یک طوری بکنند که خروار و خروار از افغانستان وارد نشود، تریاک مملکت را اگر قرار شد این طور بکنند حالا این عایدات چیست که نوشتهاند این مال سال بعد است این مال ۱۳۳۵ است ما چند ماه پیش این تصمیمها را گرفتیم هر روز هم در روزنامهها راست و دروغ شنیدهایم که ریشهٔ خشخاش را از زمین بیرون آوردهاند اگر این حرفها درست است این عایدات تریاک در بودجه کل مملکتی چیست؟ و اگر این حرفها بازی و دروغ است آن یک حرف دیگری است این یک موضوعی است که من میل دارم آقای مخبر ما وارد بشوند و تکلیفش را روشن کنند که من بفهمم چون من نفهمیدم یکی دیگر از موضوعات موضوع عایدات قند و شکر است ما قند و شکر دو جور داریم، یک قند و شکری داریم مال داخله که امیدوار هستیم تا چند سال دیگر این پولهایی که این چند سال از آمریکاییها گرفتهاند اگر کارخانه قند آورده بودند امروز دیگر محتاج نبودیم قند و شکر از خارج وارد کنیم ولی معالتأسف اینها را وزیر هزارپیشه به جیب زد یا نفله کرد و از بین برد عجالتاً باز باید قند و شکر وارد کنیم این عایدات قند و شکری که در اینجا نوشته شده اگر مقصود قند و شکر داخلی است به عقیده من باید این کارخانجات را عوایدش را صرف توسعهاش کرد تا وقتی که رفع حاجتمان از خارج مملکت بشود مملکتی که زراعتی است و زراعت باید درش توسعه پیدا کند، فلاح و زراع چغندر را بکارند و در کارخانههای خودش هم قند و شکرش تهیه بشود، قند و شکری که ما حالا میخواهیم از خارج بیاوریم من عقیده ندارم دولت خودش مباشر عمل باشد چرا من تابستان مریض بودم رفته بودم در کوههای ییلاق قزوین نزدیک الموت، گاهی به تهران میآمدم و میرفتم قطار اتومبیل و کامیونها را میدیدم متحدالشکل که معلوم شد در همان وزارت وزیر هزارپیشه رفتهاند برای حمل قند و شکر خریدهاند و خالی میآمدند یا کرایهکشی میکردند به طوری که سر و صدای گاراژدارها درآمده بود، میگفتند آقا ما داریم کسب میکنیم کار میکنیم معاش میکنیم اینها میروند ذغال میآورند و برنج میآورند دولت برای این نیست که اسباب زحمت کاسب کار بشود دولت برای این است که امنیت در مملکت برقرار کند این اداره قند و شکر من هر چه فکر میکنم برای چیست نمیفهمم این انحصار قند و شکر یک روزی قانونی آوردند برای انحصار قند و شکر و چای و از مجلس گذشت و عوارضی وضع کردند برای ساختمان راهآهن ایران ویک نقشه ساختمانی هم تصویب شد و مخارج راهآهن محلش همین عایدات بود تا شاه سابق هم بود حساب و کتابش محفوظ بود حساب خاصی داشت عواید قند و شکر و چای و برای راهآهن هم داشتند خرج میکردند، از شهریور بیست به این طرف که خر تو خر شد این مملکت و یک مشت قشون سرزده ریختند و چاپیدند و غارت کردند از آن موقع همه حسابها هم درهم و برهم شد این پولها را هم لوطیخور کردند حالا شده جزء عواید مملکتی من حرفی ندارم خوب روی این عواید مملکتی یک خرجی هم پیشبینی شده ولی طرز عمل غلط است دولت خودش تاجر و کاسب شده است و اگر دولت مقصودش این است که قند و شکر گران نشود این مقدار قند و شکری که در داخله به وسیله کارخانجات خودش تهیه میشود در انبارهای خودش انبار کند و این را همیشه در دست دارد و ذخیره است و این عوارض و هر چه را میخواهد بگیرد مردم تجار وارد کنند این اصول جیرهبندی و این حقهبازیها را هم از بین ببرد این کامیون بازی که بروند آنجا و یک مشت کمیسیون بگیرند هی بنزین بسوزانند بروند گیلان یا بندرعباس و برگردند اگر دست تاجر باشد فلان تاجر دلش برای سرمایه خودش میسوزد و خرج نفله کاری نمیکند این غیر از من است که اگر هیچ اطلاعات مالی نداشته باشم هوچیگری میکنم و وزیر دارایی میشوم دوستان من میخواهند که یک معامله ارزی بشود و کمیسیون بگیرند البته به نام قند و شکر میروند کمیسیون میگیرند به نام غلّه میروند ماشین میخرند (شوشتری- آنوقت احتکار را چکار بکنند؟) احتکار را وقتی خود دولت همیشه جنس در انبارش موجود دارد میتواند جلوگیری کند، اما حالا خود دولت فروشنده جنس است باید آزاد بگذارند که تجار وارد کنند تجار رقابت با هم میکنند دولت چه موجبی دارد که مزاحمت فراهم کند برای خودش، اگر واقعاً احتکار کردند و خواستند گران کنند انبار خودش هست در اینجاهایی که کارخانه قند و شکر است انبار دولت هم هست برای جلوگیری از احتکار محتکرین اگر آقایان یک قدری به تاریخ برگردند پیشتر هم توی این مملکت یک مردمانی حکومت میکردند و مردم هم آذوقه میخواستند بخورند، در همین تهران معمول بوده است که جنس خالصه دولت و جنس حومه تهران را اول سال نمیفروختند میگذاشتند برای آخر سال، خبازها میرفتند از کرمانشاه از زنجان از آذربایجان با شتر و قاطر جنس میآوردند آذوقه تهران را میآوردند.
چرا نمیفروختند برای جلوگیری از محتکرین، اگر یک عده از تجار رفتند گندم آوردند و احتکار کردند و خواستند قحطی مصنوعی درست کنند و جنس را گران بفروشند، اگر دولت در انبارهای خالصه جنس داشته باشد نمیتوانند وقت فروش جنس خالصه دولتی بعد از عید بوده، وقتی میدیدند که هوا مساعد است و بارندگی شده است و سال آینده خطری نیست آن وقت میفروختند، دولت برای جلوگیری از محتکرین به واسطه احتکار خودش جلوگیری میکرد، یعنی جنس موجود خودش را در انبارها نگاه میداشت برای این که دیگر کسی نتواند ایجاد قحطی مصنوعی کند وقتی دولت شکر در انبارهای خود داشته باشد در خراسان کارخانه هست، در فارس هست، در تهران هست، در نقاط دیگر هست چندین کارخانه قند و شکر فعلاً داریم ما یک مقداری قند و شکر که حاجت ایران است در انبارها همیشه موجود داریم وقتی که تجار آمدند به مقیاس قند و شکری که وارد میشود در سال آتیه آن را معلوم میکنید که ما کسر محلی که داریم، مثلاً صد تن است هزار تن است، دو هزار تن است، هر تاجری که آمد اعتبار باز کند دولت این عوارض را میگیرد و او هم میآید در بازار میفروشد و اگر خواست به وسیله احتکار یک قحطی مصنوعی درست کند و نرخ شکر را بالا ببرد همان انبارهایی که قند و شکر دولتی درش موجود است رقابت میکند و جلوگیری میکند یک کاری است خیلی ساده و سهل کار باید دست افراد باشد ولی دولت مانع زندگی افراد میشود مردم باید به کار و زندگیشان برسند یکی از مسائلی که اینجا هست و جزء ستون درآمده است، درآمد حاصله از اجاره رودخانههاست که باعث گرانی ماهی همین موضوع شده است یک عدهای هستند مقاطعهکار و بنه و بستچی میآیند با آن پیشکار دارایی سازش میکنند (صحیح است) اعلان میکنند که رودخانهٔ فلان صیدش سال پیش ۱۰ هزار تومان بوده است امسال هر کس بیشتر داد به او میدهیم میروند بند و بست میکنند هر چه نرخ بالا میرود قیمت ماهی گران میشود این شندرقازی که از آن راه وارد خزانه دولت میشود ده مقابلش از جیب مردم بیرون میرود و من این را به کلی مضر میدانم اینها عوایدی است که ضررش بیشتر از منفعتش است باید اینها لغو بشود. حالا یک اعمالی است مال صید که باید یک دستگاههایی برای صید باشد ما در خلیج فارس یا بحر عمان از مطالعاتی که شده است اگر دستگاه مجهز صیدی داشته باشیم ممکن است یک عوایدی که اگر بیش از عواید نفت ما نشود کمتر نباشد حاصل کنیم. در عمل صید دریای آزاد خلیج فارس بحر عمان و مطالعاتی که شده است صیدهایی است تحتالبحری که کف دریا نیستند و در دنیا بینظیر است و خیلی قمیتی است یک دسته ماهیهایی هستند که سیارند، ییلاق و قشلاق دارند برای خودشان، هر کدام و دستهای در یکی از این بنادر هستند و ماهیهای خیلی قیمتی و خوب اینجا اگر خود دولت دستگاهی مجهز داشته باشد که اداره بکند خیلی خوب است ولی من دستگاه دولت را آنچه اطلاع دارم فوقالعاده مأمورین صیدی که در بندرعباس کارخانهاش است داده میشود و مأمورین در خیابان لالهزار واسلامبول گردش میکنند فوقالعاده را به نام آنجا میگیرند ولی عملی انجام نمیدهند اگر دولت خودش قادر بود اداره بکند حرفی نبود ولی اگر یک شرکتهایی درست بشود که اکثریت سهامش مال ایرانیان باشد اشخاص فنی با سرمایه خارجی در آنجا شرکت بکنند من مخالف نیستم که ما آن دستگاهها را اجاره کنیم اما رودخانهها کاملاً به ضرر مردم است فلان بدبختی که در گیلان یا مازندران میرود ماهی صید میکند اینها اسباب زحمتش میشود و گران میشود و زندگانی مردم را ناراحت میکند. یک داستانی را من اینجا لازم است شخصش را معرفی کنم و عرض کنم یک شاهزاده غلامحسین میرزایمعزی است که در دوره چهارم با ما همکار بود اشتباه کردم مسعود، اینجا بین تهران و قزوین یک معادن ذغالی در اختیارش است که من ۳۵ سال پیش که تهران آمدم برای منزل میخواستم به من کمک کرد و چند خروار ذغال از او خریدم چندی پیش گفت مشغول همان کار ذغال هستم یک صادراتی پیدا کردیم و کک درست کردیم میبریم به سواحل خلیج آنجا مشتری داریم میفروشیم من وارد این بحث نمیشوم که ذغال ما که روز به روز عملهها را ما حقوق میدهیم ولی میزان استخراج را نمیتوانیم ببریم بالا چون از نظر صادراتی حساب میکردند که صرف نمیکند پاکستان مشتری بود ولی از حیث کرایه صرف نمیکرد یک عده تجار خراسانی هم اینجا صحبت میکردند که دولت اجازه بدهد که ما ذغال خراسان را ببریم پاکستان در مقابل سیمان بیاوریم که این اتومبیلهایی که میرود خالی برنگردد، آن را دولت اجازه بدهد که جبران خسارت صادرات ما را بکند، آن را هم موافقت نکردند و من خیال میکردم که صادرات ذغال نمیشود ولی شاهزاده گفت خیر من خودم اقدام کردم و خوب میخرند ولی گرفتار مأمورین مرزی و گمرک و سرحد و این بازیها هستیم و اشکالتراشی میکنند و نمیگذارند که این ذغال را ببریم بفروشیم و صادرات داشته باشیم آن وقت یک داستانهایی گفت که من تعجب کردم گفت همه چیز ما در کویت مشتری دارد سبزی و هر چه ببرند صرف میکند حتی ماهی میخرند گفتم خودشان کنار دریا هستند. گفت چون این ماهیها سیار هستند و ییلاق و قشلاق میکنند، یک قسم ماهی هست ممکن است سالی یک ماه چهل روز آن حدود باشند و صید بکنند ولی در سواحل ایران از کواتر گرفته تا شطالعرب و بحر عمان و خلیج فارس هستند و ما میتوانیم دستگاه صید و وسیله داشته باشیم که صید کنیم و کشتی کشتی ماهی ببریم و پول طلا وارد مملکت بکنیم ولی مأمورین نمیگذارند. گفتم یعنی چه مأمورین نمیگذارند؟ گفت الساعه تحقیق بکنید در بندر بوشهر و این بنادری که هست یک بدبخت ساحلی میرود ۵ ماهی از دریا شکار میکند میآورد مأمورین امنیه میگیرندش که ماهی دولت را رفتهای شکار کردهای ازش میگیرند، من تعجب کردم بعد یک کسی که آنجا مأمور بوده است تصدیق کرد که این هست اگر ما نمیگرفتیم ما خودمان هم نداشتیم بخوریم اینها میرفتند شکار میکردند مأمورین امنیه میگرفتند ما هم کمکشان میکردیم که یک ماهی داشته باشیم خوب این طرز کار ادارات ماست ما باید مالیات را برای رفاه و آسایش مردم وضع بکنیم ما میخواهیم آنجاهایی که خراب است به وسیله آنجایی که آباد است کمک بشود آنها هم آباد بشود نه این که آنجاهایی که آباد است خراب بکنیم. این رودخانهها که پیشکار دارایی میرود و مزایده میگذارد این پولش چیزی نیست که کسر بودجه بزرگی را که ما داریم با این پول درست بشود ولی گرانی ماهی خیلی به ضرر مملکت است در تهران شما ماهی را حالا میخرید با ماهی که ده سال پیش میخریدید این ارز چنین و چنان شده، در بندر پهلوی ماهی مثلاً دانهای ده شاهی بود حالا دانهای یک تومان است، این آقایان همان عوارضی است که یکمشت مفتخور ریختهاند به نام دولت مزایده میگذارند و مانع آن صیادها میشوند که صید بکنند و هر کس صید کرد از او میگیرند و میآیند و مانع آن صیادها میشوند که صید بکنند و هر کس صید کرد از او میگیرند و میآیند در بازار به هر قیمتی که خواستند میفروشند. اینها بازی کردن با معاش عمومی است و این غلط است این قسمتها را من هیچ مناسب و صحیح نمیدانم. در وزارت دادگستری یک دستگاه ثبت اسنادی داریم و دفتریاری دارد و سردفتری دارد این سردفترها و دفتریارها وابستههای وزارت دادگستری محسوب میشوند برای این که مستقیماً حقوقی از دستگاه دولت نمیگیرند ولی آن اشل و مقرراتی که برای آنها وضع شده به یک تناسبی اینها بهرهبرداری میکنند همین طوری که اشل مستخدمین تغییر میکند به عقیده من باید باشل اینها یک توجهی بشود یک روزی که اشل مستخدمین ۳۲ تومان بوده است گفتهاند دفتریار در ماه فلان مبلغ از عواید فروش تمبر حق دارد دریافت کند و بیشتر حق ندارد و اگر تناسب بود و میگفت ده یک، ده نیم، ده پنج، متناسب بود و اشکالی نداشت هر چه زندگی گران میشد معاملات بالا میرفت و سهم دفتریار و سردفتر هم به همین تناسب بالا میرفت ولی وقتی که شما برای اینها یک حد نصابی قرار دادهاید تا فلان مبلغ که تو که دفتریار هستی بیشتر حق نداری ببری اگر معامله در ماه هزار تومان عایدی داشته باشد همین مبلغ را میبری اگر یک میلیون تومان هم عایدی داشته باشد همین مبلغ را میبری این باید یک تجدید نظری درش بشود این جزء وابستهها هست، در اینجا یک ارقامی هست که جمعاً و خرجاً به حساب آمده که وزارت دارایی در این قسمتها دخالت کمتر میتواند داشته باشد میگویند عوایدی وضع کنید و مخارج را هم انجام بدهید، جمعاً و خرجاً به حساب آمده است، ولی باید در مقررات تجدید نظری بشود که اگر تمام اینها متناسب است اشکالی ندارد ولی آنچه که من شنیدهام متناسب نیست یک حد نصاب و اشلی برای اینها تعیین شده که پایه نصاب است ولی به آنجا که رسید مقطوع است و دیگر حق ندارد تجاوز بکند. اگر ممکن است این را روی تناسب قرار بدهند اشکال ندارد و اگر نشد اشل را به همان ترتیب که ۳۲ تومان بالا رفته است بالا ببرید تا یک تعادلی در زندگی آنها حاصل بشود، چون یک شکایتهایی هم به من میرسد، این قسمت ۲۸ بهای آگهی در رادیو است این جناب رادیو علیهالسلام این رادیو مال مردم نیست حالا رفیق محترم من هم که عهده دار اداره کردنش هست (یک نفر از نمایندگان- خوب شده است) خوب شده برای آن دستگاهی که میخواهد مملکت را بگوید نه برای عموم، شما مراجعه بکنید اگر نطق نمایندگان را هیچ نمیگفتند در رادیو خیلی خوب بود اگر هم میگفتند تمامش را میگفتند این هم عیب نداشت ولی نطقی که مخالف مصلحتشان هست دست و پایش را میشکنند پخش میکنند و خرابش میکنند این بدترین ضربت است (کریمی- مصلحت است) پس این مصلحت مال مردم نیست، مال چند نفری است این رادیو در جاهای دیگر یک مؤسسه تجارتی واقتصادی است در بعضی جاهای دنیا شنیدم در آمریکا و بعضی جاها هست که مردم اعلان میدهند یکی از ساز و آواز خوشش میآید میدهد ساز وآواز برایش میزنند این دستگاه ما یک سیاست تخریبی را تعقیب میکند من نظرم هست که یکی از حربههای خیلی قوی جناب دکترمصدق این رادیو بود (صادق بوشهری- جناب را حذف بفرمایید چون محکوم شده) محکوم شده است به فرمایش شما قبول دارم حالا که حکمش قطعی شده دیگر جنابش از بین رفته
(فرامرزی- لقب رسمی غیر از احترامات لفظی است تعارفات لفظی را همه کس و همه جا میکند) این رادیو برای مسموم کردن افکار حالا چه مصدق باشد چه علاء باشد چه من باشم فرق نمیکند از این به ضرر اجتماع برای تبلیغ سوءاستفاده میکنند حتی در اعلان موضوعی را میخواهم عرض کنم اخیراً یکی آمده بود پیش من و گفت یک دروغی به ما نسبت دادهاند در روزنامه رفتم به رادیو گفتم ما پول میدهیم که این را تکذیب کنید قبول نکردند این خیلی بد است که به حیثیت و شرافت مردم دستگاه حکومت حمله میکند و وقتی طرف میخواهد دفاع بکند زبانش همین رادیو است نمیگذارند دفاع بکند محاکمه هم غیابی و محرمانه میکنند اسناد را هم هر جور میخواهند میسازند. این درست نیست باید اصلاح شود اینها را روی هم که میگذارید یک ساز ناموزونی از تویش درمیآید جدا جدا یک چیزی است، رادیو برای خودش یک دستگاهی است اعلانش میدهند، آزاد است، یک دستگاه قشونی هست که برای خودش دوسیهسازی میکند و کارهای دیگر میکند روی هم که میگذاریم یک ملت تحت فشار واقع میشود فریادش بلند میشود و بالاخره یک روزی منفجر میشود باید یک راه نفسکشی برای مردم گذاشت من این دوره که در انتخابات شرکت نکردم نرفتم رأی بدهم و شرکت بکنم، در دورههای پیش که شرکت میکردم میگفتم در مجامع، که آقایان من وعده هیچ اصلاحاتی نمیتوانم به شما بدهم، من فقط یک سوت خطری خواهم بود برای شما من وقتی که یک خطری احساس کردم سر و صدا راه میاندازم فریاد بزنم که آقا این وضعیت مملکت را به خطر میاندازد بدبختی است، ولی من نمیتوانم اصلاح بکنم، اصلاح قوه و نیرو میخواهد، یکی از اشکالهایی که به مصدق وارد بود در مبارزهای که راجع به نفت با انگلیسها در مجلس پانزدهم که ایشان نبودند و شروع شد و ایشان بعد آمدند ادامه دادند و بسیار خوب کار کردند تا وقتی که تشخیص دادند که ایشان نمیتوانند کار را ببندند، تا آن موقعش خوب بود آن موقع که دیگر کنار نرفتند تشخیص دادند که نمیتوانند این زنگ را به گردن گربه ببندند کنار نرفتند و مملکت رسید به روز ۲۸ مرداد این تکهاش بد بود. باید مقراض کنند این تکه اولش را از آن تکهاش، به نفع مملکت قدمهایی برداشته شد ولی آن موقعی که از مسافرت خارج برگشتند و تشخیص دادند که دیگر کاری ساخته نیست من همیشه در زندگی فکر میکنم کاری که از من ساخته نیست نکنم جناب آقای ناصر ذوالفقاری آن روز وکیل بودند در مجلس وقتی که برای ملی شدن نفت اقدام میکردیم در کمیسیون بنده بودم، در خارج هم سر و صداهایی بود برای این که آن قراردادهای شوم ۱۹۰۱ و ۱۹۰۳ را میشکستیم برای این که آن موقع انگلستان بسیار ضعیف بود و مثل حالا قوی نشده بود و اگر ایران روی نقشه عاقلانهای قدم برداشته بود منافع بسیار زیادی هم عایدش میشد. این عمل را کردیم وقتی این قانون گذشت و به رسمیت شناخته شد یک کمیسیونی خواستند تشکیل بدهند و قانون و اساسنامه را تشکیل بدهند همین آقای ناصر و داداششان به من گفتند که تو برو توی کمیسیون گفتم از من ساخته نیست چون من آن قسمت را منفیش را میفهمیدم رفتم و گفتم کسانی که داوطلب هستند بروند دنبالش آقایان اصرار کردند گفتند ما به تو راغبتر هستیم رأی بدهیم که در کمیسیون تنظیم اساسنامه نفت شرکت بکنی من گفتم وارد نمیشوم جناب ببخشید چون محکوم شده جنابش را حذف میکنم دکتر مصدق چون از رفتارشان راضی نبودم مدتی بود خدمتشان نمیرسیدم یک روزی به من تلفن کردند که مدتی است تو را ندیدهام بیا من خدمتشان رفتم، گفتند ما میخواهیم برویم به محکمه اروپا راجع به کار نفت تو هم بیا برویم، ایشان خیال کرده بودند پیش خودشان فکر کرده بودند که مسافرت آمریکا که کرده بودند من توقع داشتهام و مرا نبردهاند نمیدانم چه فکر کرده بودند، گفتم کاری از من ساخته نیست برای اینکه من نه به زبان آنها آشنا هستم و نه به آداب و رسوم آنها پرسیدم همسفرها را و نپسندیدم دیدم نمایندگانی هستند که خوب نیستند و اطمینانی به آنها نیست گفتم من مریض هستم و برای معالجه هم باید بروم به خارج ولی این مسافرت فایدهای برای مملکت نخواهد داشت چه فایدهای که من بیایم و چه کاری من میتوانم انجام بدهم ایشان گفتند که آنجا ممکن است یک مذاکرات اصلاحی برای نفت بشود شما هم آنجا باشید گفتم این چه حرفی است میزنید هر کاری که میخواهید بکنید شما هر جور که اصلاح بکنید من موافقم من هم اطلاعات فنی ندارم که نظر فنی من برای شما مفید باشد گفتند پس من خواهش میکنم این را بروزش نده برای اینکه خیلیها میخواستند همراه من بیایند ولی من نخواستهام ببرمشان این را به هیچ کس مگو کسی که کار فنی ازش ساخته نیست نباید داوطلبش بشود دکتر مصدق آن وقتی که از اروپا و آمریکا برگشت دید که نمیتواند این ماشین را پیچ و مهرهاش را روی هم سوار کند صلاح بود که برود کنار (شوشتری- این صلاح حال عقلاست) منتهایش او کنار نرفت و مملکت به خسارتهای بزرگی رسید که ما هنوز عکسالعمل آن قضیه را گرفتار این قزاقبازیها هستیم این عکسالعمل آن رویه است این آقای ناصر رفیق محترم ما و آقای ذوالفقاری، ایشان که کار رادیو را عهدهدار هستند به عقیده من اگر مطالعه کنند این را از دستگاه دولتی خارجش کنند بشود یک دستگاه کسبی، مثل روزنامهها، روزنامهها که مال مردم هست یک چیزی که حس کنند مخالف مصلحت دولت است خودشان هم نمینویسند اگر هم بنویسند آن محرمعلیخان هست محرمعلیخان است کی است، آن میرود بهم میزند این را هم بگذارند دست مردم خودشان اداره کنند یک جاهایی که مخالفت مصلحتشان هست جلوگیری کنند بهتر از وضع حالاست، بگذارید یک نفسکشی مردم داشته باشند شما سعی کنید برای مردم جای نفسکشی بگذارید که خسته نشوند و الا یک انفجاری پیدا میشود که به ضرر همه ماها تمام میشود راجع به این درآمد شهربانی و گذرنامهها و متفرقه یک داستان مضحکی عرض میکند بعداً وارد مطلب میشوم آن وقتهایی که من وکیل یزدیها بودم یک موقعی که فرصتی میشد سفری میرفتم به یزد و با مؤکلین خودم تجدید دیداری میکردم، آنجا یک جناب دکتری بود که هنوز هم حیات دارد پیرمرد است، آمد پیش من که یک حکمی به من دادهاند که تو دکتر شهربانی باش حقوق تو هم از عواید متفرقه داده میشود و حالا چند ماه است که به من حقوق ندادهاند شما بپرسید چرا حقوق مرا نمیدهند نظرم نیست که مرحوم سعیدالملک فرماندار یزد بود کی بود به او گفتم این آقا میگوید من دکتر شهربانی هستم و شهربانی و پلیسها به من مراجعه نمیکنند که طبابتشان بکنم و حقوقی هم به من نمیدهند او گفت که راست میگوید برای این که اطبای دیگر هستند به آنان مراجعه میکنند برای این که به آنان اعتماد دارند و به ایشان اعتماد ندارند و مراجعه نمیکنند حقوق او هم از عواید متفرقه است و عوایدی در کار نیست که ما بدهیم این آقا که آمد به او گفتم گفت من از عواید متفرقه پیشنهاد میکنم دو محل را پیشنهاد کرد حالا محلها خیلی بود من درست اطلاع ندارم یک قمارخانه بود و یک فاحشهخانه بود، میگفت فلان مبلغ را من حاضرم بدهم عواید متفرقه این است اینجا متفرقه دیدم یاد آنها افتادم، شیرکشخانهها هست قمارخانهها هست، نظمیه عواید متفرقهاش چیست توضیح بدهید که ما بفهمیم که گرفتار حرف آن دکتر نشویم (فرامرزی- اگر آن عواید متفرقه جزو بودجه بیاید خوب است) به اسم بودجه نمیگیرند ولی چرا در بودجه نباید از آقای وزیر دارایی شما بپرسید که در سال به عنوان عوارض متفرقه چند ریال رسیده خیال نمیکنم که رقمی نشان بدهند ولی از زالمحمدها بپرسید خیلی دادهاند (عبدالرحمن فرامرزی- زال محمد کیست؟) مال چهل پنجاه سال پیش است مال حالا نیست یکیش مال گذرنامه است یک دکان کسبی بوده از قدیم آن دکان بسته نشده من نظرم است که در زمان شاه سابق اشخاص میآمدند از ولایات گذرنامه میخواستند قدغن بود نمیدادند ولی یک دلالهایی بودند که این دلالها پول میگرفتند و به وسیله آنها حل میشد (شوشتری- زمان آیرم) حالا زمان کی بود نمیدانم این دلالها بودند دارای زندگی آبرومندی هم شدند حالا هم جزء محترمین مملکت هستند این دستگاه آکتورهایش عوض شدند والا دستگاه بهم نخورده است ممکن است دلالها عوض شده باشند ولی دستگاه بهم نخورده است همین امروز صبح که داشتم لباسم را درمیآوردم یکی از کارمندان مجلس با دیگری داستان تذکرهاش را میگفت حالا باید از خودش توضیح بخواهید من اطلاع صحیحی ندارم من اطلاعی که دارم راجع به تذکره خودم دارم یک تذکرهای گرفته بودم که بروم به هندوستان وزارت خارجه هم نوشته بود سفارت هندوستان و پاکستان هم نوشته بودند که من بروم یک موضوعی پیش آمد و من نرفتم فکر کردم ایام عید را بروم به عتبات مشرف بشوم و یک سلامی به اجداد خودم کرده باشم منتهایش هنوز ندادهاند، حالا چطور دو دستگاه هست نمیدانم، نظمیه و وزارت خارجه، اینها پیش نظمیه میرود من قدیم نظرم است در سی سال پیش با وزارت خارجه بود کارگزاران در ولایات میدادند من در مشهد میخواستم از خط روسیه بیایم به تهران آنجا رفتم کارگزاری وزارت خارجه و تذکره گرفتم و اینکار بیشتر رابطه با وزارت خارجه دارد تا شهربانی این دکانی است که بسته نشده منتهی عواملش تغییر پیدا کردهاند یکی نجیبتر است یکی نانجیبتر است یکی دست و پایش بیشتر است یکی دلال کمتر دارد یکی بیشتر دارد واین دکان بسته نشده است اگرچه وزارت خارجه ما هم یک وزارت زنگ زدهای است که اگر یک تذکره بخواهند بنویسند و بدهند این طول و تفصیل و به عرض مقام وزارت برسد خواهد داشت من میترسم باز همین احتیاجات پیدا بشود ولی بیشتر چون آنجا بوده و در آن موقع اطلاع نداشتم یا این طور نبود که مردم اینجور در زحمت باشند برای تذکره و ویزا و این حرفها، از وقتی که به دست شهربانی آمده مردم گرفتاریشان بیشتر شده است حالا نمیدانم با عوض شدن رئیس شهربانی هم کار درست نمیشود با عوض شدن اسم کلانتری و کمیسری واین حرفها کار اصلاح نمیشود خوب وضعیت یک وضعیتی است که چنین است و من معتقد بودم که اگر یک نظر اصلاحی دراین قسمت میشد هم عواید دولت بیشتر محفوظ بود و هم مردم کمتر تحت فشار بودند اینجا یک فصلی دارد در عواید وزارت صنایع و معادن اینجا درآمدی برای معادن نوشته است
من نمیدانم معدنی که خود دولت مستقیماً عمل میکند مقصودش یا آن عواید را وزارت دارایی جمع میکند؟ وزارت معادن جمع میکند و تحویل میدهد؟ یا این عوایدی که آنجا نوشته است این جوازهایی است که برای استخراج معدن داده میشود که یک کسی کشف معدن کرده است جواز کشف به او میدهند یا جواز استخراج به او میدهند -جفرودی- عوارض میگیرند) مگر عوارض را وزارت دارایی نباید بگیرد و جزو مالیات ذکر بشود، وزارت دارایی مأمور وصول است وزارت معادن باید در پروژه کار و نقشه کار که معادن را خراب نکنند و در اصلاحات کار مطالعه بکند این عوایدی که اینجا میبینم نوشته شده است ۱۸ میلیون ریال عواید نوشته شده است اگر صورت مالیاتی است که از این معادن میگیرند این را باید مالیه بگیرد و مأمور هم مالیه همه جا دارد و وزارت معادن در همه جا مأمور ندارد و تشکیلات ندارد که بتواند کار را رسیدگی بکند دستگاهی است که مهندس در اختیارش دارد که هر کسی مراجعه بکند برود مطالعه بکند که این معدن مزاحمتی نداشته باشد یا این که طرز استخراجش چه جور باشد که معدن را خراب نکند برای این قسمتهاست ولی اگر برای عوارض وصولی مالیه است باید مأمورین مالیه خودشان بگیرند عوایدی که نوشته درآمد معادن ۱۸ میلیون ریال باید وزارت صنایع و معادن حواله کند بدهد من این را نفهمیدم این را من از جناب مخبر خواهش میکنم توضیح بدهند که من روشن بشوم در وزارت کشاورزی نوشته است درآمد مزارع نمونه و فروش ادوات کشاورزی یک عمل فروش بانک کشاورزی عهدهدار است چیزهایی میخرد میآورد به اقساط میفروشد برای کارهای کشاورزی دستگاه کشاورزی، دیدید مدرسهاش را به دانشگاه منتقل کرده است و جزو دستگاه دانشگاه است یک مدرسه فلاحتی داریم یک مزارع نمونه است که ممکن است او داشته باشد برای این کار ولی خود وزارت کشاورزی یک دستگاه جداگانهای است این دو دستگاه چرا یکی نمیشود یکی باشد که بهتر میشود کنترل بکنند بهتر میشود حوائج را در نظر بگیرند و در رفع حوائج مردم کوشش و اقدام بکنند این را هم میخواستم یک قدری روشن بشوم یکی درآمد اداره کل هواپیمایی کشوری است، دستگاه هواپیماییمان چون روشن نیستم میخواستم که روشن بشوم که آیا از این هواپیماها دولت چیزی میگیرد باید کمک بکند که تشکیلات هواپیمایی توسعه پیدا بکند من در یکی از روزنامهها خواندم که در حبشه آنجا دستگاه هواپیماییشان را دولت کمک خرج میدهد که اغلب نقاطی که در آنجا هست مسافرتشان به وسیله هواپیما هست فکر کردم دیدم که خیلی مضحک است برای این که در ممالک آفریقا و آسیا زمینهای بایر و لم یزرع هست مثل اروپا نیست که در ایران نقطهای که بتوانیم پیدا بکنیم مثل اروپا از نظر طبیعت، سواحل بحر خزر است که گیلان و مازندران باشد آبادیهایش متصل به هم است و همه جا استعداد آبادی را دارد ولی جاهای دیگر ایران شنزارهایی دارد باتلاقهایی دارد اینها را مثل اروپا نمیشود جمع و جورش کرد این است که باید برای حمل و نقل این جاها مخصوصاً وسیله طیاره باشد همه جا فرودگاههای خیلی کوچکی برای حمل و نقل از شهرستانها به یکدیگر و دولت کمک خرج هم بدهد که حمل و نقل در داخله کشور به وسیله یک طیارههایی بشود این عایداتی که نوشته شده است عایدات مخصوصی است ۱۹۰ هزار تومان است این چه پولی است اگر از اینها پولی میگیرند این که غلط است باید کمک بکنند برای توسعه حمل و نقل نه این که مالیات رویش بگذارند و در ستون خرج عمل کنند اگر یک خرجی نوشتهاند برای هواپیمایی موافق هستم که فرودگاهها را تعمیر بکنند و وسیله کنترل هواپیماها باشد که هواپیماها آن ساعاتی که در کارخانه معلوم شده است اینها زیادی کار نکرده باشند که باعث تلفات باشد به همین شکل که این نظامیهایی که تلف میشوند به واسطه بیمبالاتی است مردم دیگر هم در زحمت نیفتند دستگاه اگر این جور باشد خوب است ولی عوائد گرفتن از هواپیماهایی هیچ به صرفه و صلاح مملکت نیست اینجا یک ستونی هست درآمدهای مخصوصی که جمعاً و خرجاً منظور میشود اینها خیلی از این وارد نکردهایم دیشب با جناب وزیر راه صحبت میکردم چون من نظرم بود که در دوره چهارم و پنجم قانونی گذشت که عواید راهآهن ارومیه و راهآهن آذربایجان اینها جمعاً و خرجاً عواید خودش را برای تعمیر و نگاهداری خودش مصرف بشود و دولت کمک اضافهای نکند من پرسیدم که این رویه تابه حال برقرار است و ممکن است این راهآهن آذربایجان که از مراغه رد شده بتوانند این مشکلات را مرتفع بکنند که هم ضمیمه راهآهن مراغه بشود ولی هیچ مانعی نداشت که در این ستون که به موجب تصویبهنامه تعیین شده معلوم کنند که عواید دریاچه ارومیه یا راهآهن آذربایجان در سال چه مبلغ است و خرجش چه مبلغ است این را در این ستون ننوشته که جمعاً وخرجاً معلوم باشد که در بودجه مملکت آنچه که راست است بنویسند حالا یک مشت دروغهایی که در قدیم نوشتهاند هنوز هم در پرونده بودجه ما باقی است این را امیدوار هستم که به تدریج حذفش بکنند ولی بودجه مملکتی که دخل وخرجش هست این جمعاً به یاد نوشته شود بهر مملکتی روی اعتباراتی که دارد نگاه میکنند بودجه ما ۱۹ میلیارد باشد یا ۵۰ میلیارد باشد در خارج یک نگاه دیگری به اعتبارات ملت ایران میکنند ما عوائد و خرجهایی داریم که باید در بودجه وارد بشود و نشده و ۱۹ میلیاردی کسر هست نوشتهایم بقیه کسر نیست دخل وخرج میکند این را اگر مینوشتیم ممکن بود که به پنجاه میلیارد برسد من جمله عواید نفت است راست است که قانون برای سازمان برنامه گذشته راست است که یک تکلیفی برای سازمان برنامه معلوم شده است که باید در ظرف هفت سال این کارها را انجام میدهد باید دخلاً و خرجاً در بودجه باشد که ملت ایران همه ساله متوجه باشد که چقدر پول وارد خزانه شده است چقدر خرج شده است یکدفعه است که این پول را در یک آب انباری میخواهند بریزند و یک شیری باز میکنیم به هر کی یک طشت میدهیم یک وقت هست که یک مخزن خاصی برایش قرار دادهایم و هر دو باید حساب داشته باشد ولی اشکال اساسی که در ستون بودجه میبینم این است که آن عوائد و خرجهایی که به موجب قانون خاصی پیشبینی شده است بعضی اینجا هست ولی بعضی نیست، درآمد صاحبان دفاتر اسناد رسمی جمعاً و خرجاً هم عایدات را پیشبینی کردهاند و هم خرجش را این جزو بودجه مملکت ماست به موجب قانون مخصوصی این عواید برای مصرف مخصوصی است چرا نباید در بودجه باشد باید هر سال ملت ایران بفهمد چه مقدار وارد صندوق شده است، مطالب محرمانهای از نظر ملت ایران نباید باشد از حیث بودجه امور مملکتی منتهی چون قانون خاصی بوده جمعاً و خرجاً به حساب بیاید، یکیاش همان قسمت دریاچه ارومیه است یکی همان قسمت سازمان برنامه و عوایدش هست ممکن است چیزهای دیگری هم باشد که من تحقیق میکنم و به عرض آقایان میرسانم که اینجا پیشبینی نشده است، مثلاً این جا یک درآمد خاصهای از عواید بنزین و فروش اتومبیل جمعاً و خرجاً آمده است، مثلاً یک چیزهای مهمی هست که به نام خیریه بود که چندی قبل من در یک هیئت خیریه بودم که مال شیرخوارگاه بود شهرداری درست کرده بود من یک سالی آنجا بودم و از بودجه آنجا که شدیم دیدم از این قبیل عوارض هست که بعضیها درش بحث میکنند که بالاخره یک هیئت عمومی درست کردند و آقای علاء هم رئیس آن هیئت شدند آقا این خیریهها را یک کاسه کنید حمایت مادران و مسلولین و شاهنشاهی و ثریا و فلان اینها یک پولهای زیادی است که مملکت دارد میدهد یا به عنوان فروش بلیط یا به عنوان مالیات گمرک است یا به عنوان بنزین است اینها هیچ جایی اسمش نیست اینها را برای قسمتهای مختلفی هم میدهند مگر اینها پول نیست که مردم میدهند پس اینها را جمعاً و خرجاً توی این بودجه نمینویسند که مردم بدانند چه پولهایی برای چه مصارفی خرج میشود وزارت بهداری یک بودجهای دارد کوچولو برای خودش، دل خودش را خوش میکند و من هم بعضی از مؤسسات را دیدم بد نبود که آقای دکتر آشتیانی رئیس آن قسمت هست مال سازمان شاهنشاهی که دکتر استخدام میکند و به درد میخورد اینها باید جمعاً وخرجاً در بودجه مملکتی وارد بشود این چیزی نیست که مردم ندانند و محرمانه باشد.
شیر و خورشید سرخ یک مؤسسه عمومی است ولی در ایران شبیه مؤسسات عمومی دنیا نیست یک چیز خاصی است هر چیزی که دراروپا به مشرق آمده یکقدری رنگش تغییر کرده ومشروطه ما هم الان این طور شده (دکتر عدل- این مالیات نیست) قبول دارم هر چیزی که وارد صندوق عمومی میشود هر چیزی اسمش را میگذارید عوارض اسمش را میگذارید مالیات اسمش را میگذارید اعتبار اسمش را میگذارید مردم باید بدانند که چه پولی وارد صندوق شده است و به چه خرجی رسیده است جمعاً و خرجاً توی بودجه بیاید بودجه ۱۹ میلیارد که ۷ میلیاردش به دروغ کسری دارد و من معتقدم که چند میلیارد دیگر هم دروغ است و کسری دارد و جناب وزیردارایی وقتی که ماندند و تحقیق کردند تصدیق خواهند کرد عرایض بنده را، آن قسمتهایی را که ممکن است چندین میلیارد بشود، درست است جمعاً و خرجاً پول را مردم میدهند در مملکت به مصارفی میرسد ولی چرا در بودجه نباشد که مردم بدانند و این کار بدی نیست که پیش مردم بخواهید مخفی و محرمانه باشد، کار خوبی است همه مردم بدانند جهت این که در اینجا وارد نیست چیست، من این امر را نفهمیدم، هر چه فکر کردم نفهمیدم، این قسمت مال عایدات بود که به طور اجمال و مختصر از آن عبور کردیم حالا وارد ستون هزینه میشویم قلم اول هزینه، هزینه دستگاه سلطنتی، وزارت دربار و شکارگاهها است به مبلغ پنجاه میلیون و پانصد و شصت و پنج هزار تومان، در اطراف این یک وقتی من صحبت کردم پشیمانم که چرا صحبت کردم، تازه آمده بودم به مجلس دوره چهارم بود بودجهای آوردند و من بودجه جزئش را خواستم که این پول را که شما میدهید به دربار به چه مصرف میرسد مال زمان مرحوم احمدشاه بود احمدشاه هر چه بود مرد خوبی بود او با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و سلطنش را هم روی این کار گذاشت و خدمتی به مملکت خودش خواست
بکند موفق نشد، در آن موقع من یک توضیحی خواستم رفتند یک صورت جزئی هم آوردند و بعد پشیمان شدم. خوب یک مقاماتی است که باید محترم باشد در اطرافش کمتر باید صحبت شود این است که در این موضوع من صحبت نمیکنم (احسنت) یکی هم مال بیوتات و باغات سلطنتی است دیدم که یک تبصرهای در بودجه بود که یک زمینهایی را در اطراف نیاوران میخواهند تقسیم کنند بین درباریها (نادعلی کریمی- همه ادارات استفاده کردند غیر از اینها) من موافق هستم این موضوع را که هر کس خانه ندارد باید دولت به او کمک کند زمین به آنان بدهد، ساختمان هم بکند، برایشان مسکن درست بکند اما زمین تجارتی بهشان ندهد حالا روی این زمینها قیمتی میگذارند، من نمیدانم که قیمت آنها را قیمت یوسف آباد میگذارند، یا قیمت لالهزار رویش میگذارند نمیدانم، در هر صورت یک پولی از اینها یا نقد یا نسیه وارد صندوق دولت میشود این عمارتهای سلطنتی، من صاحبقرانیه هنوز نتوانستم بروم چند دفعه دعوت داشتم راه دور بود وسیله هم نداشتم نتوانستم، بروم ولی عمارتهای شهری را دیدم از اوایل قاجاریه که اینها را ساختهاند اینها همه محتاج تعمیر و مرمت است اینها اسباب آبروی مملکت است اینها را باید تعمیر کرد این مبلغی که به نام اداره بیوتات نوشتهاند مال حقوق پرسنلی است یا مال تعمیرات و اصلاحات است؟ این مبلغ نه میلیون و ششصد و سی هزار ریال برای اداره بیوتات و باغات سلطنتی این اگر برای تعمیرات است کم است برای این که تعمیر بیشتر میخواهد، این عمارات بعضی در حال انهدام است این عمارتهای کهنه کمکم دارد صورت آثار قدیسه را پیدا میکند اگر چه من پریروز که رفتم در طالار موزه یادم آمد آن موقعی که برای اعلیحضرت فعلی فرمان ولایتعهدی را آنجا میخواندند دعوت کرده بودند چهارصد پانصد نفری که آنجا بودند از طبقات مختلف، بنده هم آنجا بودم یک وکیلی داشتیم وکیل کلیمیها که اسمش مسیوهایم بود که او را کشتند اینهایم هم آنجا بود در آن قفسه جنوب غربی آنجا که تخت طاوس هست این طرف جنوبیاش آن قفسه آخری در آنجا یک آفتابه لگن مرصح بود من که عتیقه و اینها حالیم نمیشود، او اظهار عقیده کرد گفت اگر این آفتابه لگن را بدهند به من من حاضرم تمام این حاضرین را مادامالعمر در آمریکا خوش وخرم ازشان پذیرایی کنم این آفتابه لگن آن روز نبود من آن روزی که رفتم توی آن قفسه نبود حالا بعد میآورند من آن روز که رفتم آنجا ندیدم خیلی هم گشتم پیدا کنم ندیدم (محمدعلی مسعودی- در بانک ملی است) اگر در بانک ملی است که هیچ خواستم بگویم این عمارتها مخزن اشیاء نفیسه ماست، پشتش عمارتهایی بود که خراب کردهاند عمارت خوابگاه که عمارت وزارت دارایی ساختهاند یک وقتی یک محاکمه بزرگی بود نمیدانم منصورالملک را محاکمه میکردیم، کی را محاکمه میکردیم ظهر همانجا ماندیم، دیوان کشور محاکمه میکرد آنجا ماندیم چون میبایست رأی بدهیم توی همان اطاقها یک نقاشیهای زیبایی من دیدم یک آثاری بود این را به کلی خراب کردند آثارش را محو کردند، اینها باید تعمیر و نگهداری بشود مال مملکت است (عبدالرحمن فرامرزی- آن نقاشیها حالا در کاخ رئیس جمهور هند است در سالن آنجا این نوع نقاشی دیده میشود) (عمیدی نوری- در موزه ایران باستان هست همانهایی که در محکمه جنایی ملاحظه فرمودید حالا در موزه ایران باستان است) خوب الحمدالله من عقیده دارم این عمارتها که دارای استیل قدیم است و اشیاء عتیق درآن هست باید نگاهداری بشود، مرمت بشود از خطر رطوبت باران و خطرهای دیگر مصون بماند، و اینها یک قدری پول میخواهد اگر این پولی که اینجا نوشتهاند برای این مصرف است و مصرف شده کم است باید پول بیشتری برای این کار منظور کنید که درست تعمیر و نگاهداری شود و محلش را هم من خیال میکنم که زمینهایی را که میفروشید اطراف نیاوران و محلهای دیگر باید صرف تعمیر اینها کنید و یک آدم باسلیقهای هم برای این که اینها را طوری قفسه بندی کند تابلوها و دیگر چیزها را که یک خارجی که میآید مثل انبار روی هم نریخته باشند برای این کار انتخاب کنید، یکی از اطاقهای قصر سلطنتی یک وقتی که مأمور بازرسی بودیم اطاقی نداشتیم میرفتیم در همان اطاقهایی که تابلوهای خیلی نفیس از زمان ناصرالدین شاه باقی مانده، اشیاء بسیار نفیسی بود آنجا، اخیراً که من دیدم کمیسیون شیر و خورشید سرخ درآنجا تشکیل بود اینها را مثل انبار روی هم ریختهاند اینها باید قفسهبندی شود چون مال مملکت است نباید بگویید چون مال دوره قاجاریه بوده عکس ناصرالدین شاه را باید بریزید دور خیر اینها مال ناصرالدین شاه نیست مال مملکت است باید نگهداری شود این فکری که تمام آثار پدرانمان را از بین ببریم و خودمان لایق این که یک آثاری خوب و حسابی جای اینها بگذاریم نیستیم این فکر غلط است ما باید آثار گذشتگان را حفظ کنیم خودمان هم لیاقت پیدا کنیم که آثار خوب بگذاریم دوره قدیم فرانسه آن قصوری که مال ورسای هست همین جور حفظ میشود و مستحفظ دارد و راهنما در آنجا هست، میگوید اینجا زایشگاه است، اینجا ناهارخوری است آدم تاریخ گذشته را به یاد میآورد یک اطاقی من آنجا دیدم که یک تاریخ گویایی بود که بیست تابلو داشت که از این اطاق بزرگتر بود قفسههایی بود بیست تابلو داشت هر کدام عملیات یک قرن صد ساله را نشان میداد که جنگی که دو هزار سال پیش در فرانسه بوده چه جوری بوده، غالب و مغلوب چه رفتاری با هم میکردند، این یک تاریخ گویایی بود میرسد به دوره ناپلئون سوار نظامش چه جور بود اینها آثار قدیمهشان را حفظ کردهاند هر چه که نبوده است و افسانه بوده است نقاشی کردهاند و گذاشتهاند که دیگران ببینند که اینها بیشتر آدم بودهاند ماها که خیلی بیشتر از اینها آدم بودهایم تمام آثارمان را داریم خراب میکنیم حالا اینجور بیهمه چیز شدهایم این مال بیلیاقتی ما است این جمله معترضه بود که عرض کردم، بودجه مجلسین است که خوب تصویب شده است و من خیلی متأسفم که آقایان سناتورها نسبت به ما و خودشان و مملکت همیشه بیلطفی کردهاند و از اینجا رفتند ممکن بود که در همین جا یک تالار دیگری بسازند که حالا برای ساختن ساختمان پیشبینی شده است باشد و این دو برادر مولود مشروطیت همیشه همدیگر را از نزدیک هم میدیدند (عبدالرحمن فرامرزی- میترسیدند که یک روزی در را ببندند و راهشان ندهند) اگر قدرتی پیدا شد این در را ببندد دیگر من و شما و اینجا و آنجا علیالسوی است و اگر قدرتی پیدا نشد و مردم حامی ما باشند هیچ قدرتی نمیتواند ببندد (شوشتری- فقط دکتر مصدق این کار را کرد) یک دستگاهی اینجا من میبینم بعد از نخست وزیری اینجا نوشته است هزینه شورای عالی اقتصاد، من در روزنامهها که مطالعه کردم دیدم که یک مرضی شده است در این مملکت که همه باید همه کاره بشوند یک وزیر هزارپیشهای داشتیم حالا همه میخواهند هزار پیشه بشوند این همه شاگرد که ما در ظرف این چند سال فرستادیم به اروپا باید ببیند که کیها تحصیلات اقتصادی داشتهاند وقتی که میخواهیم شورای اقتصاد تشکیل بدهیم از اینها برویم دعوت کنیم خواهش کنیم که بیایند گرد هم به نشینند ولی وقتی که حالا بنا شد شورای اقتصاد تشکیل شود باز میبینیم چند تا از وزراء هستند، وزراء کار خودشان را نمیتوانند انجام بدهند در شورای اقتصاد هم وارد میشوند، شورای آمار هم باشد باز آقایان هستند هر شورایی که تشکیل میشود باز آقایان هستند اگر مقصود منصب و مقام است مثل این که در زمان قدیم هم منصب و مقام به اشخاصی میدادند من حرفی ندارم ولی اگر مقصود یک قدم مثبت و عملی است باید هر کس را برای هر کاری که ساخته است و تحصیلاتش برای آن کار تناسب دارد او را برای آن کار دعوتش بکنند والا یک اشخاصی که صد کار دارند صد و یکی کار بهشان بدهید این درست نیست در مجلس خودمان گرفتار این درد بیدرمان هستیم، موقع انتخاب کمیسیونها داوطلب خیلی فراوان است برای کمیسیونها ولی موقعی که تشکیل میشود اغلب مسافر و مریض هستند و اکثریت به دست نمیآید که کاری انجام بدهیم (صحیح است) اگر چنانچه هر کس متناسب هر کاری بود انتخاب میشد که علاقمند به آن کار هم بود آن کار بهتر پیشرفت میکرد ولی من میخواهم در هر کاری باشم یدک بکشم در کاری که هستم پنج کار دیگر را هم یدک بکشم در موقع عمل در هیچ کدامش نیستم ولی موقع خرابکاری در همه جا هستم این عمل صحیح نیست، این شورای عالی اقتصادی که تشکیل میشود وزارت فرهنگ ما لابد یک دستگاهی دارد که دکترهایی که وارد مملکت میشوند در چه علمی و میزان معلوماتشان را در آنجا ثبت میکنند که دکتر در علم جراحی چند تا داریم، در این مملکت جایی ثبت هست علمای اقتصادی ما در این مملکت چند تا هستند اینها هر کدام درجه معلوماتشان معلوم است و کسی که در تمام فنون متخصص باشد من باور نمیکنم، مرحوم بوعلی را میگفتند که متخصص بود در فنون مختلف من تکذیب نمیکنم ولی خیلی مشکل است که کسی در تمام فنون متخصص باشد که هر جا چیزی هست دعوتش بکنند این شورای اقتصاد به چه صورتی هست و چطور تشکیل میشود باید یک قدری رویش مطالعه بکنند حالا کی مطالعه بکند من درماندهام که از کی خواهش کنم که مطالعه کند کار را باید کسی بکند و کس دیگری در حقش قضاوت کند، اداره کل انتشارات و رادیو که گویا اینجا اعلاناتش را نوشته بودند دو میلیون و چهارصد و دوازده هزار ریال حالا خرجش را که نوشتهاند ۲۷ میلیون است در صورتی که ما میبینیم که روزنامههای ما آنهایی که متین و موقر و با دوام شدند میتوان گفت که خرج عمدهشان را همین اعلانها میدهد از آبونمان کمتر استفاده دارند و خرج جاری آنها را همین اعلانات میدهد و اگر اینجا یک مؤسسه و بنگاه عمومی شد و خصوصی دولت نشد که ملعبه سیاست باشد، آزاد باشد، برای مردم عواید اعلاناتش ماشین خودش را میچرخاند و دولت چون این یک مؤسسه جوانی است نظارت بکند که یک رویه بیترتیبی خلاف مصلحت خودش رفتار نکند ولی به عقیده من اداره کردن دولت نتیجهاش این شده است که دخل و خرج نمیکند و یک ضرر زیادی هم میدهد ضرر اخلاقی که جای خودش، ضرر سیاسی جای خودش ضرر مالی هم دارد و اگر این را یک مؤسسه مستقلی بکنند یک کمک خرجی هم دولت بدهد همان اعلاناتی
که دولت دارد برای کارهای خودش به او بدهد و کمک خرجی به او بدهد البته وضعش بهتر از حالا خواهد بود و این دستگاه موقعی که من در آلمان بودم هیچ وقت موفق نشدم که صدای این دستگاه را بشنوم از مشهد هم خیلی به زحمت میشنیدم اقداماتی هم که برای اصلاح شده شنیدم که یک ماشینی بوده که من اسمش را درست نمیدانم که آن هم حالا چه شده و چه بلایی به سرش آمده آن هم باید روشن بشود که این دستگاه رادیو با خرابی و خسارت و نفلهکاری که دارد قوائدی ندارد و اگر سیستمش را عوض کنند که به درد مردم، به درد مملکت بخورد البته مؤسسه آبرومند خوبی است راجع به وزارت جنگ و مرزبانی چون دیشب در این موضوع در مقدمه صحبت کردم که در ظرف دو سال بودجهاش را دوبرابر کردهاند و آن اصلاحاتی که باید بشود ما ندیدیم اصلاحاتش باید شکلی باشد که سربازها راحت شوند داوطلب بیایند خودشان خدمت کنند نه این که توسل و تشبث کنند که معافشان بکنند این سرباز داوطلب در یک مملکت، مملکتی که میخواهد آزاد باشد باید داشته باشد و پیشتر هم بوده معالتأسف رفتار و رویهای در اصول نظام اتخاذ شده که مردک میخواهد صد تومان بدهد و معاف بشود و برود این بودجه را هی شما میبرید بالا بودجه را در ظرف دو سال مقایسه کنید بودجه ۳۳ را با بودجه ۳۵ از دو مقابل بیشتر شده این بودجهای که در اینجا در این لایحه و این گزارش نوشته شده آن معافیتهایی که طبق قانون هست آن را باید بعد حساب بکنند گمرک میتواند حساب میکند که اشیایی که قشون لازم دارد آن را بدون پرداخت حقوق گمرکی برای حوائج شخصی میتوانند وارد کنند اگر یک افسری خواست ساختمانی بکند آهنش و سایر وسایل زندگیش را برای شخص خودش طبق آن قانون میتوانند وارد کنند و به او بدهند خانهای که شما با خرید ده هزار تومان اشیاء خارجی میخواهید بسازید با سه هزار تومان اشیاء خارجی او میتواند بسازد برای این که عوارض و گمرک نمیدهد و باقی آن عوارض و گمرک است و شما به او اجازه دادهاید معافیت دادهاید اگر این معافیتها حساب شود با این بودجهای که اینجا نوشته شده است میتوان گفت سه مقابل شده است ولی اثر مفیدش برای مملکت صفر است، هیچ است ما جزء جامعه بشری هستیم ولی هر کسی یک سهمی دارد در جامعه بشری سهم ما چوب و پول و پیاز سه تایی است یک کشمکش امروز بین دو تیپ در دنیا هست یک تیپی هستند که دیکتاتوری کارگری دارند به نام اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی یک تیپ دیگر هستند دُوَل سرمایه داری که دُوَل دمکراسی است این دو تیپ در دنیا کشمکشهایی دارند این دو موج عظیم که در این اقیانوس خطری دنیا طوفانی است و بهم اصطکاک دارد یک مللی هستند بدبختها در مرز واقع شدهاند این طوفانها واین موجها اینها را میگوبد اینها را خورد میکند اینها مقدراتشان یا مقدرات دنیا روی هم است نمیشود همه چیزش را خودش تحمل بکند و مرزدار دنیا باشد این نمیشود مرز خرج دارد، مرزداری مخارج دارد، مخارج را کی باید بدهد؟ آن دستگاهی که میخواهد مرز را محکم نگاه دارد که سیلابی و طوفانی و خطری از اینجا متوجهش نشود بایدخرجش را بدهد و به این حرفهای بیهوده هم نباید گول بخورد پیمان بستهاند، از یک طرف از وزیر خارجه انگلیس میپرسند که راجع به بحرین چه میگویی میگوید دولت جلوتر گفته است من روی آن مطالعه نکردهام که بتوانم بحث کنم که ببینم دولت جلوتر چه گفته است این قدر میدانم که به قدری احساسات ضد این شیخ و ضد انگلیسها در بحرین غلیان داشته است که این جناب وزیری که اینجا تشریف آوردند و با سلام و صلوات از ایشان پذیرایی کردند و تشکرنامهشان را هم به عنوان جناب وزیر خارجه خواندیم این بزرگوار وقتی که در بحرین میخواسته برود و طیاره آنجا سوار شود چند ساعت با فحش و سنگ پراندن از او پذیرایی کردند که نتوانسته است خودش را برساند و با گاز اشکآور و این حرفها یواش یواش مردم را متفرق کردهاند تا توانسته سوار طیاره شود از جزیره بحرین که مال ایران است (صحیح است) و غصباً اینها درش دخالت میکنند برود، این وضعیت بار ما را به منزل نمیرساند، کسی که دزد خانه من هست این هم عهد من باشد بار من را به منزل نمیرساند، میآید یک چیز را از منزل من بلند میکند این بار به منزل نمیرسد، باید یک فکر اساسی بکنیم دنیا یک دنیای بزرگی است و در این اقیانوس خطرناک عظیمی که هست ما نباید سر خودمان را زیر برف بکنیم و هیچ جا را نبینیم و نوکر مآبی را شعار خودمان قرار بدهیم، خیر ایرانی آقا است اگر بخواهند منافع ومصالح دنیا را ما اینجا تأمین کنیم در صورتی است که دنیا هم با ما مساعد و موافق باشد والا به طور نوکری بار به منزل نمیرسد یک ملت گرسنه برایش چه فرق میکند کمونیست باشد و یا دمکراسی باشد حالا میزنندش آن موقع هم میزنند، حالا گرسنه است، آن موقع هم گرسنه است، حالا اطمینان ندارد شب توی خانهاش بخوابد آن موقع هم ندارد، برای او فرق نمیکند، باید برای مردم فکر نان وآب و کار کرد، باید تراکتور زیاد کرد، در مملکت کار تولید کرد مردم معاش داشته باشند. زندگی داشته باشند. ایرانی به واسطه مذهب اسلام و سابقه شرفات سلطنتی که سالها داشته وافتخار سلطنتش همیشه، در ذهنش هست، در قهوه خانهها که بروید وقتی قضیه رستم و اسفندیار برایشان میخوانند کِیف میکنند که رستم فاتح شده، ایرانی هیچ وقت نمیتواند فکر کند یک تئوری ضد دیانت و شرافت خودش را قبول کند (صحیح است) فشار، ظلم، بدبختی، تعدی موجب میشود که تماشا کند، بگوید خانه من که نیست مال یک مشت غارتگر است خانه خودشان است بروند دفاع کنند، باید این خانه را خانه خودش بداند، باید زارع یک جفت گاو داشته باشد، باید زارع چهار جریب زمین داشته باشد که یک مقدار بکارد و بهرهبرداری کند، عنوان نوکری را باید دور انداخت ما اگر رالی داشته باشیم که نوکر خارجیها باشند و ایرانی را بخواهند عمله خودشان کنند این صحیح نیست و مملکت آقایی و آزادی نخواهد داشت باید آن زارع آزاد باشد تا دفاع از مرز و بوم خودش بکند، باید از آن راه وارد شویم والا سرنیزه را یک قدری زرق و برقش بدهیم این فایده ندارد با زور هیچ کاری پیش نمیرود با فکر است که دنیا عوض میشود در ۱۳۰۰ سال پیش یک بچه یتیمی که سواد نداشت در جزیرةالعرب که مردمش وحشی بودند، دخترانشان را زیر گِل میکردند برای عصبیتی که داشتند و لجاجتی که داشتند، یک بچه یتیم فکر مقدسی آورد دنیا را عوض کرد، دنیا را با فکر باید عوض کرد با سر نیزه نمیشود عوض کرد، صاحب آن فکر که آمد دو امپراطوری بزرگ در دنیا بود یکی ایران و یکی روم، هر دو را به زانو درآورد فکر آورد و سعادت بشر را با فکر تأمین کرد، باید آزادی و عدالت داد به مردم وقتی مردم عدالت و آزادی نداشته باشند سر نیزه یکشاهی نمیارزد، ما باید خرج دستگاه مرزی خودمان را ما که یک مملکت مرزداری هستیم من هر وقت فکر میکنم اعصابم ضعیف است و عصبانی میشوم و از حال طبیعی خارج میشوم، سواحل جنوبی ما کنار دریای آزاد دنیا گذاشته شده بحر عمان خلیج فارس، بروید نگاه کنید این نعمتی است که خدا همه داده مردمش لخت و عور و گرسنهاند در نتیجه سیاست نجس انگیسها، در این سواحل شمالی ما انگیسها نتوانستهاند بر اعمال نفوذ کنند اصطکاک داشتهاند با روسها در سایه اصطکاکها خدای ایران کمک کرده است تزارها که رفتند و کمونیستها که آمدند مجبور شدند تعهدات و کاپیتولاسیون و بازیهایی که سر ایران آوردند ازبین ببرند یک تنفسی شد برای مردم ما باید مرزدار که هستیم خرج مرزداری ما را آنهایی که این مرز را برای دفاع از مصالح خودشان لازم میدانند بپردازند نه کسر بودجه دولت را یک حرفی را دیشب از جناب آقای وزیر راه من شنیدم که دیوانه شدم گفت که پیش از آن که این قشون اجنبی مثل دزدها شب بریزند توی مملکت ما راهآهن ما چهار هزارو پانصد نفر کارگر بیشتر نداشت کارگر و کارمند و حقوق بگیری که در راهآهن ایران بود چهارهزار و پانصد نفر بودند که راهآهن را اداره میکردند اینها که آمدند ریختند وقتی که رفتند سی و پنج هزار نفر آدم تحیمل شد به بودجه ما و اینها میخواستند هر ساعتی چند تا لکوموتیو بیاید و اسلحه برسانند به روسها که فتح بکند چون با روسها ساخته بودند میخواستند اسلحه و آذوقه و زندگی برسانند به روسها که جنگ بکنند، راهآهن ما را فرسوده کردند و نابود کردند واز بین بردند که هیچ، ارثی برای ما گذاشتند، ما با چهار هزار و پانصد نفر دستگاه خودمان را اداره میکردیم و میتوانستیم آن چهارهزار و پانصد نفر را سیر نگاه داریم که دستگاهها را اداره کنند و انجام وظیفه کنند چهارهزار و پانصد نفر تبدیل شد به ۳۵ هزار نفر و ۳۵ هزار نفر را با نداشتن عواید چه جور میتوانیم سیر نگاهداریم؟ کارهایمان فلج و خراب است فقط جناب وزیر راه یک بشارت به من داد که این راهآهنی که به آذربایجان و خراسان میبریم کارمند جدید هیچ محتاج نیستیم همینها را داریم، از این جنگ غیر از خسارت و بدبختی و چپاول وغارت چیزی به ما نرسید (صحیح است) من تعجب کردم آن وقت در مجلس نبودم در دادگستری بودم دیدم اینجا یک مشت آهن پارههایی که در موقع جنگ ته مانده بساطشان بود یک عده تجار منفعت طلب ما رفته بودند یک قسمتهایش را خریده بودند در صورتی که این آهنپارهها را که بدون اجازه آورده بودند در مملکت ما حالا که میخواهند بروند بایداین کثافتهایشان را ببرند پاک کنند.
یک پولی به آنها دادند واین آهن پارهها را گرفتند راهآهن ما را که خراب کرده بودند چهار پنج تا لکوموتیو آوردند آن خوبهایش را بردند چون قابل مصرف بود آن آشغالهایی که اینجا مانده بود گفتند که ما اقساطی میدهیم به شما درصورتی که من شنیدم در ممالک دیگر مجانی هم داده بودند اینجا گفتند اقساطی میدهیم به شما حالا کابینه وقت چه مصلحتی میدانستند آمدند گفتند نه ما یک ملت شرافتمندی هستیم حاضر نیستیم که معامله نسیه بکنیم و نقد میدهیم یک عکسی در روزنامهها دیدم که وزیر راه وقت با نماینده آنها عکس آن چکی که دلارها را حواله داده بود برای آن آهنپارهها که بهشان بدهند این را چاپ کرده بودند برای این که دنیا باور
نمیکرد که یک چنین معاملهای با یک ملتی که اسم مملکتش را پل پیروزی گذارده بودند چنین معامله نانجیبانهای با او کرده باشند رجال ما هم مردمان نوکرمآبی بودند میل داشتند ارباب خوشحال باشد من میگویم که ریشه ارباب خوشحال باشد را باید قطع کرد من میگویم که باید مصلاح ایران را که توأم است با مصالح دنیا در نظر بگیریم خط مشی خودمان را معلوم کنیم دنیا خواهی نخواهی به ما کمک خواهد کرد اگر راست بگوییم ۳ بودجه آمده اینجا هیچ کدامش راست نبوده بودجه ۳۳ و بودجه ۳۴ و بودجه ۳۵. در بودجه ۳۵ من درست کشف کردم که این وزیر دارایی که تازه آمده است و اطلاعات داشته ملتفت شده و توانسته است اصلاحاتی بکند که عایدات یک قدری پایین آمده است، این عایدات را چرا بالا برده بودند برای این که خرج را میخواستند بالا ببرند برای دروغ گفتن و برای گول زدن مردم بود خرج که روی شانه مملکت مانده است عایدات را هم دروغی بالا برده که حالا باز دست گدایی دراز کنیم پیش خارجیها که شما کمک بکنید من با این طرز مخالفم و تناسب را در زندگی لازم میدانم یک فکری در دوره پانزدهم بود خیال میکنم برای ما پیش آمد که بیاییم یک قانونی بگذرانیم برای دستور بودجهنویسی که دولت مکلف باشد بودجه را این سیستم تهیه بکند ما عایداتمان را صد فرض میکنیم میگوییم این صد چَندش باید خرج دستگاه عدالت بشود، صدی چنَد خرج دستگاه بهداشت بشود، صدی چنَد خرج دستگاه فرهنگ بشود، صدی چنَد خرج دستگاه قشون بشود (صدرزاده- در کابینه حکیمالملک و وزارت دارایی نجمالملک بوده) این فکر برای ما پیش آمد یک چیزی هم تهیه کردیم! هژیر آدم زرنگی بود رفت تهیه کرد و آورد گرچه مطابق میل ما نیاورد ولی تقسیم به نسبت را او هم موافق بود ما موافق نشدیم که آن را از مجلس بگذرانیم من از طرفداران آن شکل بودجه هستم که یک پایهای داشته باشد که ما بدانیم که این قوای مادی که به اسم مالیات و پول وارد صندوق دولت میشود این شیرهایی که باید تقسیم بشود، بین این دستگاهها هر کدام چند سانتیمتر کوچکتر و یا بزرگتر باشد نه این که یک شیر باز بکنند که همهاش برود و یکی دیگر بیاید یک شیر باز بکند که هیچ آب توی خمره نباشد این رویه صحیح نیست بودجه بهداری را وقتی مقایسه بکنیم سال ۳۳ و ۳۵ بین دو بودجهای که آمده است یکسال فاصله است میبینیم که به بودجه بهداری یک خمس اضافه شده است واین یکی وزارت جنگ از دُوبل هم زده است بالا. این تناسب ندارد باید این هم برود بالا همه با تناسب بروند بالا من موافقم که عایدات پیدا کنیم و به تناسب برود بالا نه این که یکی از سیری بترکد و یکی از گرسنگی بمیرد این طرز بودجهنویسی هیچ مورد پسند من نیست، صحیح نیست و صلاح نیست، اما جناب وزیر کشور که بودجهشان چند ستون دارد یکی وزارت کشور است و یکی هم ژاندارمری کل کشور است یکی هم شهربانی کل کشور است اداره آمار و ثبت احوال و آمار عمومی است و یکی دیگر هزینه سرشماری است این وزارت کشور از وزارتخانههای خیلی قدیمی ماست که صدر اعظم کارش همان کار وزارت کشور بود حکام و فرمانفرما را معلوم میکرد ولی معالتأسف در دوره مشروطیت یک اداره کابینه شده بود که یادداشتی به او میدادند که فرمان حسن و حسین راصادر کند میگفت چشم بسیار خوب یک کادر منظمی خودش نداشت یک عده مأمورینش که در ولایات بودند همین جور سرگردان تمام به نام بازرسهای ویژه میآمدند در تهران حقوقشان را میگرفتند و راه میرفتند حالا چرا احضارشان میکردند چون حائریزاده میخواست پسرخالهاش فرمانفرمای آذربایجان بشود فوری یک حکم صادر میشد یا الله راهش بیندازد برود این دستگاه وزارت کشور فقط یک کار اساسی داشت که بیشتر این کار انتخابات بود که ماشاءالله آن را هم خوب از عهده برآمده است چیزی که هیچ احترام ندارد قانون است در قانون انتخابات تصریح شده بود که پنج ماه به آخر دوره این جناب وزیر کشور مکلف است که وسایل کار را فراهم بکند به شکلی که انجمنهای نظارت هم تشکیل شده باشد و تا سه ماه به آخر دوره مانده این انجمنها اعلان انتخاباتشان را منتشر کرده باشند از این صریحتر دیگر قانون نمیشود بنویسند آن وقت این وزارت کشور علیهالسلام یکی دو تا از مأمورین را که خیال کردهاند که قانون در مملکت قیمتی دارد و نمیدانستند که قانون را کسی به یکشاهی هم نمیخرد، یکی شنیدهام که در خوزستان بوده و یکی هم در آذربایجان بوده است که رفتهاند وانجمنشان را دعوت کردهاند اینها را منتظر خدمت کردهاند که چرا فضولی میکنید ما باید یکی یکی گلچین گلچین هر جایی که زمینه و محیط مطابق فکر خودمان هست و دیدیم که نتیجه مطلوب در این شطرنج انتخابات حتماً شاه طرف را مات میکنیم برویم آنجا اقدام بکنیم این عمل جناب آقای وزیر کشور علیهالسلام است آن وقت اداره ژاندارمری کل کشور را خیال میکنم مگر خود وزیر شخصیتی داشته باشد که برایش تره خُرد کنند والا این برای خودش یک دستگاه مستقلی است کاری به این کارها ندارد با نخست وزیر خودش مستقیماً ارتباط دارد و سیاست مملکت را دراین کمیسیونها با حضور او حل میکنند که کی را باید بگیرید و ببندید و کمیسیون امنیت باید چه جور اجرا بشود باید اصلاحات چه جور باشد آن همآهنگی که باید در دستگاهها باشد نیست البته وزارت کشور یک ادارهای مال اینها هست که اگر کسی به وزارت کشور شکایتی راجع به ژاندارمری بکند یک ادارهای در آنجا هست که ثبت و ضبط میکند مثل این که در کمیسیون عرایض مجلس شورای ملی است میگیرند و به وزارتخانه مربوط میفرستند و جواب را به طرف ابلاغ میکنند، آنجا هم یک همچو چیزی هست و همینطور شهربانی کل کشور خودش یک دستگاه مستقلی است خوب اگر رئیسش آدم خوبی باشد مردم کمتر رنج وعذاب میبینند و اگر یک مرد پاپوشدوزی باشد اسباب زحمت و دردسر هم فراهم میکند (زنگنه- فعلاً که آدم خوبی است) من در باره اشخاص صحبت نمیکنم (زنگنه- تأیید فرمایش شما را عرض میکنم) ممکن است با من خویش هم باشد معالواسطه با هیچ واسط ولی من وارد بحث اشخاص نیستم که کی خوب است یا کی بد است ممکن است من میگویم که یک وزارت کشوری که دارای ادارات مختلفی است هر کدام برای خودش یک دستگاه مستقلی است این یک وزارتخانهای که اینها را بچرخاند نیست اینها یک دستگاههایی هستند که خودشان برای خودشان میچرخند اداره کل آمار و ثبت احوال وآمار عمومی اگر بود که گرفتار این بدبختی نمیشدیم اگر یک آماری در این مملکت داشتیم که امسال چقدر گندم داشتیم و سال آتیه زراعت ما آنجا سیل زده کم شده یا تراکتور اضافه شده و عایدات گندم ما اضافه شده است یک اداره آمار که بگوید ما چند تا گوسفند داریم چند تا گاو داریم در این مملکت نداریم حساب آدمهایش معلوم نیست برای این که آدمهایش دست و پا دارند و فرار میکنند و میروند سواحل جنوبی ما همهاش خالی شده وقتی میرویم به سواحل عربی میبینیم که هشتاد درصد سواحل عربی ایرانیها هستند که از بدبختی و فشار فرار کردهاند و رفتهاند آنجا صبح با یکی از رفقائی که اطلاعاتش در این چیزها زیاد است صحبت میکردم میگفت که یک محلی است که من اسمش را فراموش کردهام نزدیک لنگه چند فرسخ با یکدیگر فاصله دارند و آباد است یک کدخدایی که خودشان برای خودشان معلوم کردهاند اینها کارشان کشتی ساختن و کشتیرانی است و به آفریقا هم با کشتیهایشان میروند و کار میکنند اینها میگویند یک وقتی دیدند لنگه خراب شده و گفتند که ادارات را تمرکز بدهند آنجا و محل فرمانداری را عوض کنند اینها داد و فریادشان بلند شد که اگر ادارات اینجا تشکیل شد ما میرویم آن طرف ساحل، به ساحل عربی ما یک کدخدایی داریم نه توقع خدمت داریم و نه توقع داشتن ادارات دولتی داریم خودمان اگر دعوایی داریم با کدخدامنشی حل و فصل میکنیم بگذارید راحت زندگی کنیم؛ جای ماست یا جای ادارات دولتی وقتی که کار مملکت به اینجا رسیده است که اداره آمارش یک دستگاهی که بتواند تشخیص بدهد که مملکت چه چیز لازم دارد ندارد چند جریب زراعت چای داریم تخمینی است چند خروار برنج صدری داریم تخمینی است معلوم نیست، روغن چقدر داریم؟ و چقدر است که از آمریکا ۱۲ میلیون دلار گندم و روغن خواستهایم آمار دارید؟ مرزهای ما همهاش باز است قاچاق میبرند و میآورند و هیچ اصول نیست چیزی که از آمار نمیخواهیم چرا فقط در بودجه پولی برای خرج اداره آمار هست و یک اشکالاتی هم هست که اگر یک بدبختی فراموش کرده و در آنجا سجلاحوال نبوده است سجل نگرفته او را به محکمه میبرند و مجازاتش میکنند که چرا سجل نگرفتهای و این ماده قانون را چرا اجرا نکردهای؟ ولی فایدهای که ما از اداره آمار انتظار داریم ندیدهایم مگر موقعی که قند و شکر میخواهند پخش کنند آمار تهران یک خمس اضافه میشود برای این که ۵ نفر اگر توی منزل هستند محل قاچاق و قلابی پیدا میکنند و میشویم ۱۰ نفر و میرویم ۵ تا کوپن میگیریم موقع انتخابات که صندوق صندوق سجل مینویسد و یک نفر دارای چهل سجل میشود (کریمی- موقع رفراندم چه؟) آن پدر اینها بود محتاج این حرفها نبودو بالاتر از این حرفها بود این است که ما فائدهای که از این آمار انتظار داریم ندیدیم ولی ضررش را دیدهایم. اینها یک چیزهایی است که بایستی درش یک تقلیدی نباشد که فقط خواسته باشیم بگوییم که چون در ممالک دیگر یک چنین اداراتی هست ما هم باید داشته باشیم، آن انتظاری که ما داریم باید آن معنی را داشته باشیم نه صورتش را، ما مجلس شورای ملی را به معنای مجلس شورای ملی باید داشته باشیم نه این که یک صورتی و یک هیئتی بنشینیم و حقوق بگیریم ما مجلس را به معنای مجلس باید داشته باشیم که نظارت در دخل و خرج مملکت بکنیم آمار ما هم همین جور است و معلوم نیست که پایهاش روی چه گذاشته شده است این وزارت دادگستری که من یک وقت افتخار خدمتگزاری در آن را داشتم و حالا هم در صف متقاعدین آنجا هستم واز رفقای قدیم خودم هم تشکر میکنم باید تصدیق کرد که خیلی زحمت برای این دستگاه کشیده شده، ولی یک اشخاص ضعیفی که برای شعر گفتن گل و بلبل خوب هستند اینها مصلحت نیست که سر یک کارهایی باشند که با حیات جامعه ما تماس دارد باید دقت شود و تناسب مشاغل رادر نظر بگیرند خوب ممکن است در هر وزارتخانهای در این اشخاص (کریمی- ممکن است یک قاضی خوب
شعر خوب هم بگوید) برای کارهای حساس که با حیات اجتماعی ما تماس دارد باید دقت شود و تناسب مشاغل رادر نظر بگیرند من یقین دارم که جناب آقای وزیردادگستری که از خانواده علم و ادب و فرهنگ بوده و هستند و سالها ریاست دیوان کشور را داشتهاند و خودشان هم وارد هستند و متوجه هستند ولی از بس که معتقد هستند وزارتخانه و دستگاه قضایی باید دخالت نکند حتی در کار قضات ایستاده هم صلاحیت دارند ایشان دخالت نمیکنند و به یک کمیسیونهایی مراجعه میکنند قضات نشسته بد یا خوب باید محکمه تکلیفشان را معلوم کند ولی در قضات ایستاده اگر تشخیص شد که قاضی آن تقاضاهایی که قانونگذار از او داشته است و اجتماع از او انتظار دارد او مرد این کار نیست به عقیده من نباید بگذارید به این که به یک کمیسیونهایی احاطه بشود که سنبل بشود البته تشبث میشود هر کسی کار مؤثری داشته باشد و اثری هم نداشته باشد از بیاثریش مردم متضرر میشوند تشکیلات را باید یک قدری مرتبش کنید که نتیجه مطلوب بیشتر بدهد راست است مملکت ایران خیلی فقیر است از حیث دستگاه قضایی واین فقرش موجب شده است که یک اشخاصی که متناسب یک مقاماتی نیستند اینها راگذاشتهاند آنجا برای این که این مهره جایش خالی نباشد این باید دقت بشود که مهرهها حتیالامکان متناسب با هر جا که هست گذاشته شود این از دستگاه وزارت دادگستری، ولی اداره ثبت اسناد به عقیده من محتاج یک تجدید نظری در قوانین ثبت اسناد هم هست من در گذشته راجع به مالیاتها که صحبت بود نمیدانستم جناب وزیر دادگستری تشریف داشتند یا نه من عرض کردم مالیاتی که دستگاه تولید را صدمه میزند باید نباشد یا مستقیم یا غیرمستقیم املاک مزروعی باید مالیاتش را لغو کنید این شندرقازی که میگیرید نگیرید برای این که املاک هم آباد بشود برای این که اشخاصی املاک را آباد بکنند باید یک مالیات جریبانهای وضع کنید
(شوشتری- اصلاح در ثبت اسناد باید یک تجدید نظر کلی بشود) دراین مالیات جریبانه وقتی که از زمین بائر و دائر یک جور مالیات گرفتیم آن کسی که این بائر را دائر نمیتواند بکند، اگر دائر نکرد و بهرهبرداری نکرد و احتکار کرد برای این که گران بشود و هر سال بروند یک جریبانهای از او بگیرند عرض کردم اراضی پنج شش قسم است یک قسم است باغات سبزیکاری که خراسانیها حیطه میگویند و آنجا کاهو میکارند، سبزی میکارند، این یک جریب زمین در سال زارع چند هزار تومان از این یک جریب زمین بهره برداری میکند. این یک جریب را وقتی یک تومان بدهد هیچ مانعی ندارد این بیشتر سبب عمران آن زمین میشود این اشکالی ندارد چون آن کسی که باغ میوه دارد برایش اشکال ندارد یا آن کسی که باغ جایی گرفته است اشکال ندارد برمیدارد از روی جریبی که ۲ هزار تومان محصول دارد و مالیات میدهد ولی اگر من یا دیگری دارای ۵ یا ده پارچه آبادی شدیم آبادیهای من هم دارای سی چهل و صد خروار زمین هست اینجا را که من آباد کن هستم میروم آباد میکنم و هر جریبی هزار تومان هم که بردارم یک تومان میدهم خیلی هم خوب است ولی اگر یک مرد مهملی هستم و اینجا را احتکار میکنم و نمیگذارم که مردم آباد کنند وقتی که صد هزار هکتار داشته باشم این سالی صد هزار تومان جریبی یک تومان از من میگیرند من هزار تومان عایدی ندارم و عاطل و باطل اینجا را نگه داشتهام و مجبورم صرفنظر کنم یا بروم و پول قرض بکنم و آباد کنم و بهرهبرداری بکنم واین یک تومان را بدهم یا ولش کنم وقتی ولش میکنم این میشود خالصه دولت، میشود جزء اموال عمومی هر کس داوطلب است آباد کند دولت به او میدهد که برو آباد کن به جای این چند شاهی که به عنوان مالیات املاک مزروعی گرفته میشود چند شاهی به عنوان مالیات جریبانه گرفته شود که صندوق دولت عایدی اضافه پیدا بکند و آنهایی که املاک زیادی احتکار کردهاند از شر این مالیات املاکشان را محدود میکنند آنهایی که استطاعت دارند میروند و آباد بکنند و نگاه بدارند آنها که نمیروند ما میخواهیم و به آنان میگوییم که دولت به اشخاص دیگری که داوطلب و حاضرند آباد کنند واگذار میکند که بروند آباد کنند. ما در سایه این قانون وسیله عمران را فراهم میکنیم و دست احتکار را هم قطع میکنیم، این پیشنهادی بود که من دیشب عرض کردم حالا اداره ثبت اسناد یک اشخاصی آمدهاند یک اراضی را که روزی اراضی بائره هم بوده است از اینجا تا تجریش من نظرم است که اوایلی که اداره ثبت اسناد پیدا شد که هنوز خیابان شاهرضا پیدا نشده بود خندقهای شهر بود یک مقدار اراضی بود که به نام بهجتآباد و یوسفآباد که صاحب داشت بین آشتیانی و بعضیها و مرحوم مستوفیالممالک دعوا نزاع بود، بقیه تپهها هیچ صاحبی نداشت، یک جمعی کمپانی شدند من آن وقت میشناختمشان حالا نمیدانم دست اینهاست یا به دیگری فروختهاند، اینها کمپانی شدند وآمدند این اراضی را که چندین کیلومتر بودند نه آب داشت ونه آبادی اینها را به ثبت دادند، همان اراضی است که بعدها مردم خریدند و چاه زدند و عمارت ساختند حالا این جاده سوم آمده میخواهد پول بدهد و این عمارات را بخرد درختها را بکند و جاده درست بکند اگر در قانون ثبت یک تجدید نظری شود ماده قانونی بگذرانید یعنی دو سه ماده قانون میخواهد یکی این اراضی بائر است که اگر یک کسی مملکتی را ثبت داده است ودر ظرف ۵ سال یا ۱۰ سال عمل عمرانی در آنجا شروع نکرد ودیگری حاضر شد برای عمران این اراضی بائره، ثبت او ملغی میشود و این یک تازیانهای باشد که محتکرین به زورآباد کنند. (داراب- سلب مالکیت نیست؟) اجبار به عمران است نه سلب مالکیت (شوشتری- جریمه برایش قایل بشوید) همان مالیات جریبانهای که من عرض کردم این خودش حل میکند اگر برای اداره ثبت قانون بگذرانید که از اراضی جریبانه بگیرند و اگر چنانچه کسی چند سال آباد نکرد جریمه را بدهد تا چند سال دیگر در مملکت زمین بلاصاحب باقی نمیماند. راجع به اعیان، یک اشخاصی هستند به اسم اعیان آمدهاند و این قسمت سرقفلیها، اینها باید یک تکلیفی برایش معلوم بشود یک کسی پول دارد و یک مکانی را خریده متری پنجاه تومان اعیانش را این اعیانی آجر دارد، ندارد سقف دارد، ندارد این حق تقدم دارد باید این حق خودش معلوم بشود از طرفی هم نمیشود به مالک اختیار داد که مستأجر را که مدت اجارهاش سرآمده بیرون بکند برای این که این آدم دکتر است اینجا شهرت و معروفیت پیدا کرده است و مریضا به او مراجعه میکنند آشیانه این را نمیشود کند این آدم بقال است نسیه به مردم داده است باید در قوانین ثبتی یک تجدید نظری بشود و این قسمتها پیشبینی بشود والا به حرف اینکه عدالت اجتماعی است که به این حرفها بار مملکت هیچ وقت به منزل نمیرسد اینها دروغ گفتن به یکدیگر است با دروغ مملکت آباد نمیشود وزارت خارجه ما من خجالت میکشم بگویم ما اگر اصلاً وزارت خارجه نداشته باشیم راحتتر است زیرا وزارت خارجه آن قدمی که مفید برای مملکت بوده برداشته است من هر چه فکر کردم نفهمیدم من اگر مریض شدم خواستم بروم معالجه کنم به عنوان تفتیش رفتم و معالجه کردم خرج سفر دادند رفتم و آمدهام برای من خوب بوده، برای آقایی که میخواهد زن و بچهاش را ببرد آرژانتین و حقوق هم بگیرد خیلی خوب است ولی برای مملکت چطور؟ من در این مسافرتی که رقتم یک گزارشهایی دادم که یقیناً این جناب وزیر نخوانده است یک عقایدی در آنجا اظهار کردم که خوب است این رویه اصلاح شود دنیای امروز با دنیای چند سال پیش خیلی فرق دارد دنیا به هم نزدیکتر شده من خدا کند که اشتباه کرده باشم من اینجور تشخیص دادهام که این دُوَل کوچکی که در دنیا هستند این بدبختها خرج وزارت خارجهشان را میدهند ولی آن مأمورین وزارت خارجه برای دُوَل دیگر خدمت میکنند برای آن دُوَل دیگر خدمت میکنند نه برای مملکت خودشان چون میخواهد کرسی خودش محفوظ باشد نگاه میکند که چه سیاست و نفوذ خارجی هست خودش را به آن نزدیک میکند در اینجا یکنفر یک داستانی را میگفت که نمیخواهم اسمش را ببرم این صحبت میکرد. از مأمورین وزارت خارجه بود مأموری بود که حالا فوت شده خدا رحمت کند مرد خیلی خوب و عالم و فاضلی بود صحبت شم سیاسی بود با من صحبت میکرد و میگفت همانجور که فقط با تصدیق مدرسه حقوق کافی نیست که قاضی داشته باشیم باید یک لیاقت و شم قضایی خوب داشته باشیم که بتواند حقوق مردم را تشخیص بدهد در سیاست هم باید مأمور یک شم سیاسی داشته باشد. مَثل زد و میگفت که اوایل جنگ بینالمللی بود هیتلر وارد جنگ بود ولی ایتالیا وارد جنگ نشده بود یک اسبدوانی قرار بود در رم بشود سفیر انگلیس یک اسبهایی داشت در کانادا دستور داده بود برای شرکت در اسبدوانی آن اسبها را بیاورند که شرکت کند من به آن جناب سفیر انگلیس گفتم که شما اطمینان دارید تا موقع اسب دوانی روابط شما قطع نشده است و شما میتوانید شرکت بکنید گفت که من فردا رفتم وزارت خارجه ایتالیا به آن شعبه ممالک شرقی که با رئیسش هم خیلی چای خورده بودیم به منزل ما آمده بود و رفته بود و گفتم خانواده ما آمدهاند در پاریس و ممکن است که من یک مسافرت کوچکی به پاریس بکنم و برگردم شما مطمئن هستید که در این فاصلهای که من میروم و میآیم مرز بسته نشده و من به زحمت نمیافتم گفت من نمیتوانم چنین چیزی بگویم برای این که مملکت ایتالیا تمام تصمیمات کلیاش با موسولینی است یک وقت امشب دستور میدهد قطع رابطه بکنید یکوقت هم میبینید که جنگ تمام میشود و قطع رابطه میشود من هیچ نظری نمیتوانم بدهم نفیاً و اثباتاً گفت من بیرون آمدم دیدم یک کامیونی وارد وزارت خارجه شد و یک صندوقهایی دارند از این کامیون میگذارند به زمین رد شدم دیدم که اینها مارک پاریس را دارد پیش خودم اینجور حساب کردم که اینها آرشیو سفارت ایتالیا در پاریس است که دستور حمل برم دادهاند و معلوم میشود که خیال دارند قطع رابطه بکنند که دارند دست و پای خودشان را جمع میکنند این شَم سیاسی من حکم کرد که به همین نزدیکی قطع رابطه میشود پیش سفیر انگلیس رفتم و گفتم که من یک همچو چیزی دیدم و همچو استنباطی میکنم و همین طور هم شد این مرد حسابی این حرف مال هوش واستعدادی بود که ایرانی باید داشته باشد ما هم این انتظار را از او
داشتیم ولی این تشخیص برای من پیدا شده که ممالک کوچک که نماینده ایشان در ممالک بزرگ هستند اینها یک مراوداتی ید خودشان برای خودشان داشته باشند خارجیانی که الساعه در ایران هستند در این کلوپهای مختلف نمایندگانشان با هم یک ملاقاتها یک مراودات و یک معاشرتهایی دارند یک همآهنگیهایی هم ممکن است با هم داشته باشند آن کوچکها میروند و امتحان میکنند اسمش را جاسوسی نمیگذارم، میروند کسب خبر میکنند، میروند اطلاعاتی کسب میکنند و به بزرگها میگویند و آن هم استفاده میکند چون خودشان وسیله ندارند که استفاده بکنند حالا سفارت فلان مملکت فرضاً اگر تابع یک سیاست بزرگتری است در مملکت ما سفارتخانههایی هستند که تابع سفارت بزرگتری هستند اینها هم دعوت میکنند اینها هم انجمنهای فرهنگی دارند روابط و معاشرت هست ولی میبینیم که همه اینها بالاخره نتیجهاش عاید مسکو و واشنگتن و لندن شده است. خرج را این دُوَل کوچک میدهند ولی استفاده سیاسی را دُوَل بزرگ بردهاند، وزارت خارجه ما مثل سایر ممالک است و چیز دیگری نیست یک بدبختی دارد و اسباب تأثر است که من هر جا رفتم غیر از شرمندگی چیزی برای من نشد میدیدم که یک مأموری از تهران فرستادهاند اگر یک زندگی شخصی داشته است میتواند یکقدری آبرومند زندگی کند که خانهٔ بابا و ننهاش را بفروشد و خرج کند که پیش مأمورین همقطار خودش مفتضح نباشد یک چیزی ولی آن بدبختهایی که باید با بودجه تهران زندگی بکنند اسباب آبروریزی است نروند بهتر است این به جای این که آبرو برای مملکت تحصیل کند ضرر دارد این دستگاهی که هست این دستگاه وزارت خارجه به جای این که برای اشخاصی که مریضند یا با بچههایشان میخواهند بروند بگردند یک کاری است برای یک عده معدودی بد نیست. این وزارت خارجه خوب است برای چند خانواده و برای چند دسته عیبی ندارد. ولی برای مملکت یک شاهی نمیارزد و هر کدام بیارادهتر بیتصمیمتر، بوقلمونتر، و به هر رنگی زودتر وارد شدند اینها دوامشان در این وزارتخانه و ترقی و ترفیع و مقامشان بیشتر است.
۲- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه.
نایب رئیس- آقای حائریزاده جلسه را ختم میکنم چون مطابق آئین نامه باید ۵ ساعت جلسه داشته باشیم این جلسه دو ساعت و نیم طول کشید دو ساعت ونیم هم بعد از ظهر است ساعت پنج بعد از ظهر جلسه خواهیم داشت.
(مجلس یک ربع بعد از ظهر ختم گردید.)
نایب رئیس مجلس شورای ملی- اردلان