مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۲ دی (جدی) ۱۳۰۱ نشست ۲۰۷
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهارم | تصمیمهای مجلس | تصمیمهای مجلس شورای ملی درباره نفت و گاز |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم |
جلسه ۲۰۷
صورت مشروح مجلس یوم شنبه بیست و دوم جدی ۱۳۰۲ مطابق بیست و پنجم جمادیالاول
مجلس دو ساعت و ربع کم قبل از ظهر به ریاست آقای مدرس نایب رئیس تشکیل شد.
(صورت مجلس یوم پنجشنبه بیستم جدی را آقای امیر ناصر قرائت نمودند)
نایب رئیس- آقای نجات (اجازه)
آقا میرزا محمد نجات - اگر در صورت جلسه از کلمات وکلاء چیزی را حذف کنند و ننویسند اهمیت ندارد ولی اگر کلمهای اضافه شود بد است و در نطق بنده یک لفظ (بعضی) اضافه نوشته شده است و چون من این کلمه را نگفتهام بهتر این است حذف شود.
نایب رئیس- آقای آقا سید یعقوب (اجازه)
آقا سید یعقوب- آقای رئیسالوزراء در جواب شاهزاده سلیمان میرزا فرمودند مسائلی که در کمیسیون خارجه مطرح میشود نباید در مجلس علنی گفته شود.
نایب رئیس- من نمی دانم ممکن است مسائلی را که از طرف شخصی در صورت جلسه مینویسند دیگری از آن دفاع کند یا خیر؟ (جمعی گفتند بلی ممکن است)
نایب رئیس- حالا که آقایان میفرمایند ممکن است پس مجدداً بفرمائید.
آقا سید یعقوب- بنده عرض کردم آقای رئیسالوزراء در جلسه گذشته در جواب شاهزاده سلیمان میرزا فرمودند مسائل کمیسیون خارجه بطور کلی نباید در مجلس علنی اظهار شود و این مسئله در صورت مجلس نوشته نشده است.
نایب رئیس- در صورت جلسه دیگر فرمایشی نیست؟ (اظهاری نشد). صورت جلسه با یک فقره اصلاح تصویب شد.
به موجب رأیی که مجلس داده است داخل در دستور میشویم.
ماده چهاردهم قانون امتیاز نفت مطرح است.
سلیمان میرزا- قبل دخول در موضوع نفت باید عرایضم را عرض کنم.
نایب رئیس- اگر راجع به مطالب جلسه گذشته است دو نفر دیگر هم که یکی شاهزاده محمد هاشم میرزا و یکی هم آقای ارباب کیخسرو باشند اجازه خواستهاند ولی در مطلب متفرقه که مختص روز ۵ شنبه است نباید داخل شد.
سلیمان میرزا- چنانچه در جلسه گذشته عرض کردم و آقای رئیسالوزراء تکذیب کردند، بنده باید ثابت کنم که تکذیب کننده کیست یعنی باید ثابت کنم که عرضی که کردهام با اساس بوده است یا نه؟ و این مسئله دفاع شخصی است و باید عرض کنم و تصور نمیکنم آقایان هم مخالف باشند که عرایض بنده گفته شود با ا ین حال باز بسته به رأی آقایان است اگر اجازه میفرمایند عرض کنم.
نایب رئیس- عرض کردم در این موضوع دو پیشنهاد هم شده است بفرمائید.
سلیمان میرزا- در جلسه گذشته مذاکراتی شد و مطالبی پیش آمد که البته فراموش نشده است اولاً قبل از اینکه بنده داخل شوم در مطالبی که میخواهم عرض کنم خیلی متأسفم که آقای قوامالسلطنه که طرف مذاکره هستند تشریف ندارند گرچه آقای منصورالملک تشریف دارند ولی بهتر این بود که رئیسالوزراء هم باشند. مطالبی که پریروز این جا گفته شد و در صورت مجلس هم نوشته شده است مطالبی است که من باید یکی یکی توضیح دهم اولاً اینکه فرمودند من همه روز در مجلس هستم و اگر سئوالی بشود جواب میدهم هر چند که شش ماه شش ماه جواب سئوالات را نمیدهند چنانچه تاریخ سئوالی که بنده کردهام بیست و یکم اسد است و هنوز موقع جواب آن نرسیده است و با اینحال پریروز با یک کلمه دفاع کردند که من همه روز در مجلس حاضرم و قصور از طرف خود شما است که مسائل را تعقیب نمیکنید حقیقتاً اگر اینطور باشد بعد از این من نباید این کلمه را بگویم که سئوال میکنیم و دولت برای جواب حاضر نمیشود. این مسئله در مملکت ما بیش از سایر نقاط معمول است که مسائل زود فراموش میشود شاید بنده هم که از اهل این مملکت هستم فراموش کرده باشم ولی هر چه فکر میکنم میبینم این مسئله را که عرض میکنم در خاطرم هست چند روز قبل در همین مجلس آقای حائریزاده و بنده و آقای سدیدالملک از آقای رئیسالوزراء سئوال کردیم و جواب سئوالات هیچیک از ماها را ندادند در حقیقت ما را قابل ندانستند که جواب بگویند شاید هم طوری جواب داده باشند که من نشنیده باشم و سایر آقایان شنیده باشند ولی من هر چه فکر میکنم جوابی از ایشان نشنیدم صورت مجلس هم حاضر است ممکن است مراجعه شده و صدق عرایض من معلوم شود. علی ای حال آقای رئیسالوزراء فرمودند قصور از طرف خود آقایان وکلاء بوده است در صورتیکه مطابق نظامنامه ما سئوالاتمان را مینویسیم و برای هیئت دولت فرستاده میشود که برای جواب حاضر شوند. در آخر مجلس هم وقتی میخواهیم سئوال کنیم میگویند وقت گذشته است آیا تقصیر ما است؟ این راجع به قسمت سئوالات که فرمودند یک قسمت دیگر که راجع به بنده بود و پریروز مفتخر شدم که اسم شاهزاده محمد هاشم میرزا را بخود گرفتم و بطور مثال فرمودند آقای حاج شیخ اسدالله و شاهزاده محمد هاشم میرزا بعد از آنکه در کمیسیون مذاکرات زیادی میشود و آقایان قانع میشوند و انگشتشان یا دستشان را بلند میکنند و رأی میدهند و پس از آن که موضوع به مجلس آمد مجدداً در مجلس یک ساعت در آن موضوع حرف میزنند. تصور میکنم مقصود از شاهزاده محمد هاشم میرزا که اسم برده شد سلیمان میرزا بود و چون پسر عمویی در بین است عیب ندارد یک روز اسم مان اشتباه شود و بنده چون فکر میکنم در نظر ندارم روزی را که شاهزاده محمد هاشم میرزا یک ساعت در ماده صحبت کرده باشند و از این نقطه نظر تصور میکنم در اسم اشتباه شده است و قصد آقای رئیسالوزراء سلیمان میرزا بوده است نه محمد هاشم میرزا. به هر جهت، بنده یک قسمت عمده را در کمیسیون نفت حاضر بودهام زیرا میبینم هر صحبتی که در اطراف امتیاز نفت شمال میشود برهان قاطعی که از طرف دولت اظهار میشود این است که کمپانی همین را میخواهد و اگر بنا باشد غیر از این بشود باید با کمپانی مذاکره شود و پس از آنکه با کمپانی هم مذاکره کردند، میگویند کمپانی به این ترتیب حاضر نشد و قبول نکرد در صورتیکه ما قانون مینوشتیم و کمپانی در بین نبود زیرا اگر کمپانی در بین بود ممکن بود بفرمایند کمپانی استاندارد و یا سینکلر است و از این قرار معلوم میشود فقط وکلا نامحرمند که بدانند با کدام کمپانی قرارداد بسته میشود واِلا رئیس دولت که میگوید کمپانی قبول میکند البته معلوم است و می داند با کدام کمپانی مذاکره میکند ما هم قانون نمینویسیم دور قانون میگردیم ابتدا یک چیزی مینویسیم بعد با کمپانی مذاکره میکنیم هر طور را که او بهتر دانست به همان ترتیب رفتار میکنیم. به هرحال، بنده عقیدهام این است در کمیسیونی که این رئیس دولت حاضر میشود من حاضر نشوم و همیشه در دفتر احضار نوشتهام چون قوامالسلطنه در کمیسیون است حاضر نمیشوم حالا اگر هر برخلاف وظیفه وکالتی رفتار کرده و حاضر نشده باشم به هر جهت این کار را کردهام. فرضاً هم در کمیسیون حاضر شدهام و پس از یک ساعت مذاکره انگشتم را بلند کردم آیا دیگر نباید در مجلس مذاکره کنم؟ این ترتیبی را که قرار دادهاند که ابتدا لایحه به کمیسیون رفته و در آن جا مطرح شود و بعد راپُرت آن به مجلس بیاید و شور اول آن شده مجدداً به کمیسیون برگردد و باز در آن جا درش مذاکره شده و برای شور دوم به مجلس بیاید و باز در آن مذاکره شود برای چیست؟ علت اینکه یک رأی در شور اول و یک رأی در شور دوم و یک رأی در کلیات میگیرند چیست؟ تمام این ترتیبات برای این است که اگر در ظرف این مدت شخص وکیل تحقیقاتی کرد و پاره مطالب را فهمید و عقیده اش تغییر کرد بتواند عقیده اش را اظهار کند. موقعی که در کمیسیون مذاکره بشود امتیاز نفت چک و اسلاو که شاهزاده نصرتالدوله آن را ترجمه کردهاند هنوز ترجمه نشده بود حالا که من به آن مراجعه کردم عقیدهام با عقیده موقعی که آن امتیاز را ندیده بودم فرق کرد و مدتی هم بود که منتظر کنترات نفت جنوب بودم تا اینکه پریروز پیدا کردم حالا اگر در شور دویم در هر یک از مواد یک ساعت حرف بزنم آنوقت باید به من بگویند تو چرا یک مرتبه در فلان ماده بطور موافق یا مخالف یک ساعت حرف زدی و امروز با حرف میزنی؟ این حرف را به چه چیز تفسیر کنم؟ در صورتیکه اساس مشروطیت و اصول قانونگذاری در روی آزادی عقیده است عقیده عموم آزاد است. مثلاً اگر من در شور اول در کلیات موافق بودم و بعد بواسطه ازدیاد اطلاعم یا بواسطه تغییر کردن مواد در شور دوم مخالف شده و در هر دو صورت مدتی حرف بزنم باید بگویند چرا؟ این مسئله را جز به تهدید عقیده به چه چیز میتوان تعبیر کرد؟ مسئله دیگری را که پریروز آقای رئیسالوزراء فرمودند و تقریباً پنج دقیقه قبل هم آقای آقا سید یعقوب اعتراضی فرمودند که چرا در صورت مجلس ننوشتهاند این بود که مطالب کمیسیون خارجه نباید در مجلس اظهار شود (جمعی گفتند چنین نیست)
سلیمان میرزا- چه عر کنم این مطلبی بود که مخصوصاً ۵ دقیقه قبل هم آقای آقا سید یعقوب اعتراضی فرمودند چرا در صورت جلسه نوشته نشده است و مخصوصاً در صورت جلسه هم نوشته شد و یک سند رسمی است.
آقا سید یعقوب- من باید در این باب توضیح بدهم.
سلیمان میرزا- می فرمائید من ساکت شوم آقای آقا سید یعقوب توضیح بدهند بعد عرایضم را عرض کنم.
نایب رئیس- ابتدا هم عرض کردم کسی که غایب است از طرف او اجتهاد کردن لزومی ندارد.
سلیمان میرزا- به هر جهت یا عین این عبارت را رئیسالوزراء گفت یا در مجلس مذاکره شد به آن کار ندارم قصدم این است یک چنین مسئله آن هم نسبت به عرایض من که رئیس کمیسیون خارجه هستم در مجلس سابقه نشود قانون اساسی به عموم وکلاء حق داده است که هر چه را به خیر و صلاح مملکت می دانند در آن حرف بزنند و در مجلس علنی آنرا بگویند محمد علیشاه و مظفرالدین شاه که مشروطیت را به ما دادند این مسئله را تصدیق و امضاء کردهاند و من هیچوقت نمیتوانم قبول کنم که وکیل حق نداشته باشد عقاید خود را آزادانه بیان کند و اگر اینطور باشد بهتر این است که فاتحه را جمع کنیم. آزادی عقیده اولین حق ما است و هیچکس نمیتواند ما را از آن منع کند. بلی مطالبی که باید در کمیسیون خارجه بماند مطالبی است که راجع به سیاست خارجه است و مجلس استتار آنرا لازم می داند واِلا سایر مطالب باید علنی گفته شود خصوصاً در مملکت ما که هیچ چیز در پرده نمیماند بعلاوه مسئله نفت هم یک مسئله سیاسی شود که لازم به استتار باشد و مسئله را که من عرض کردم به عقیده خودم به نفع مملکت نبود و باز هم تکرار میکنم که هیچ مسئله سیاست خارجی نبود اما آمدیم در بقیه مسائلی که این جا گفت شد که مخالف با اصول پارلمانی و مجلس بود و به عقیده بنده اگر آقای رئیسالوزراء اشتباهی کرده باشند بحثی برایشان وارد نیست زیرا اغلب از وکلاء که شاید بعضیها دو سه دوره هم هست که وکیل هستیم هنوز قانون اساسی و نظامنامه را حاضرالذهن نیستیم. آقای رئیسالوزراء هم بقدری اشتغال دارند که شاید کمتر میتوانند به قانون اساسی مراجعه کنند و از همین جهت است که غالباً لوایحی که از طرف دولت به مجلس میآید یا تاریخ ندارد یا اسم شخصی را در آن ننوشتهاند حتی در موضوع قانون استخدام کاغذی از طرف یکی از وزارتخانهها به مجلس نوشته شده بوده است که معاون اداری از آن کاغذ اطلاع نداشته است عیب ندارد این جا اشتباه است ولی تهدید به آزادی عقیده وکیل یک اشتباهی است که نمیتوان از آن صرفنظر کرد؟! تهدید کردن به عقیده وکیل، بهم زدن اساس مشروطیت است همان کودتائی که ما از آن میترسیم و می گوئیم هر کس برخلاف ملت قیام و اقدام کند از تمام حقوق ملی محروم است همان کودتا با تمام معنی تهدید عقیده است. تهدید به عقیده یک نفر وکیل عملاً دریدن قانون اساسی است تهدید به عقیده وکیل آتش زدن تمام حقوق ملی است. در مملکت مشروطه وقتی که یک نفر وکیل عقیده خودش را چه راجع به نفت چه راجع به سایر مسائل نتواند آزادانه بگوید باید از آن مشروطه صرفنظر کرد زیرا مشروطیت با این وضع در این مملکت معنی خارجی ندارد در مملکت مشروطه اولین حق آزادی عقیده است و وقتی که این حق را از ملت مخصوصاً از یک نفر وکیل گرفتند در آن ساعت نه مشروطیت و نه حقی برای ملت باقی مانده است. آن ساعت است که اصول کیف مایشائی و تسلط جابره و اصول سلطنت غاصبه با تمام قوا عرض اندام کرده است. اگر بنا باشد در مجلس تحدید عقیده یک نفر وکیل بشود دیگر آن مجلس مجلسِ شورای ملی نخواهد بود آن مجلس، مجلسی است که هر کس هر چه بگوید وکلاء بگویند بلی قربان در هر حال چیزی را که بنده روح آزادی و اول حق ملت می دانیم این است که عقیده ملت آزاد باشد در نقاطی هم که از خودشان حکومت مجلسی ندارند مثل بمبئی (چون من فقط آنجا را دیدهام از این جهت آنجا را مثال میزنم) در آنجاها هم عقایدشان آزاد است. در بمبئی مردم به حمایت عالم اسلام و کمیته خلاف نطقها میکردند در صورتی که با اسلامبول مشغول جنگ بودند با این حال با کمال آزادی نطق میکردند محمد علی و شوکت علی علناً حرف میزدند و در وسط بمبئی میتینگ میدادند و این آیه را میخواندند: ياأيها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصارى أولياء بعضهم أولياء بعض ومن يتولهم منكم فإنه منهم
آقا سید فاضل- آیه اینطور نیست
آقا میرزا هاشم- (من) ندارد.
سلیمان میرزا- اگر کم و زیاد خواندم آقای آقا سید فاضل اصلاح کنند بنده فوراً استغفار میکنم. به هر جهت این عرضی که کردم راجع به آزادی عقیده بود و یک عده زیادی هم از انگلیس نژادها در اطراف آن جمعیت بودند و بهیچوجه هم تعرض نمیکردند و میگفتند عقیده آزاد است و باید عقاید سیاسی را علناً بگویند در صورتی که هنوز از خودشان مجلس ندارند و در طرف دیگر هم یک عده ایستاده بودند و مردم را تشجیع میکردند که بروید سرباز شوید و شاید یک عده از آنها هم میرفتند و در عراق عرب جنگ میکردند به هر صورت در مملکتی که اسمی هم از مشروطیت نبود بهیچوجه از آزادی عقیده جلوگیری نمیکردند در صورتی که در آن جا هفده سال هم مشروطه بود خونریزی هم نشده بود با این حال مرا میبردند که تماشا کنم و من وقتی که آن آزادی عقیده را میدیدم میگفتم ای کاش من که یک نفر وکیل هستم در مجلس این اندازه آزادی عقیده داشتم حالا هم آن ای کاش را میگویم و در بمبئی از آزادی عقیده هیچکس ممانعت نمیکردند و آزادانه مینوشتند ولی وقتی که میخواستند داخل در عملیات شوند آنها را میگرفتند حبس میکردند محاکمه میکردند حتی وکیل مدافع هم داشتند چنانکه بیچاره محمدعلی و شوکت علی قریب پنجسال است که حبس هستند ولی برای عمل نه برای اظهار عقیده و در همان حالی که محمدعلی و شوکت علی و ابوالکلام را حسب میکردند هیچ کسی به خانه آنها تعرض نمیکرد جان و مال و عیال آنها از تعرض مصون بود. اقوام آنها را محض خاطر آنها از ادارات خارج نمیکردند ولی در این مملکت خود آقایان تصدیق بکنند آیا بوئی از آزادی عقیده میآید؟ اگر یک بدبختی در خارج بگوید من این سیاست دولت را نمیپسندم باید فوراً حبس شود اگر یک روز نامه چنین چیزی را بنویسد باید بروند از مطابع التزام بگیرند که دیگر روزنامه هائی که چنین مطالبی را میخواهند بنویسند طبع نکنند. آقایان تأمل بفرمائید که پس از هفده سال مشروطیت که چه خونها ریخته شد و چه زد و خوردها شده تاز آزادی عقیده این است که به عقیده یک نفر وکیل تهدید شود همه ما وکلا قسم خوردهایم که حقوق ملت را حفظ کنیم و این عرایض را که من امروز عرض میکنم از نقطه نظر حفظ حقوق جامعه و قسمی است که در پشت این کرسی خطابه خوردهام آزادی عقیده در این مملکت بهیچوجه صورت خارجی ندارد. روزنامه نویسی ولو که بر خلاف حکومت مقالات خود را بنویسد باید او را محاکمه کنند واِلا قانون هیئت منصفه را ما به آن عجله گذراندیم برای چه بود اگر من نتوان عقیده خود را اظهار کنم یا طرفداران من در خارج نتوانند اظهار کنند این چه آزادی است؟ در بمبئی که حکومت مشروطه وجود ندارد آزادی عقیده خیلی بیشتر از این است در مملکت ما در صورتیکه شخص شخیص اعلیحضرت همایونی که شخص اول مملکت هستند ذرهای بر خلاف قانون اساسی حرکت نمیکنند و همیشه در هر موقع چه در ایام فترت و چه در غیر فترت یادآوری فرمودند که منم حافظ قانون اساسی هستم و آن معاهده هم که در کابینه وثوق الدوله بر خلاف قانون اساسی میخواستند ببندند ایشان امضاء نکرده بودند و مخصوصاً در اروپا هم این مسئله را فرمودهاند که من باید حافظ قانون اساسی باشم با این حال ایشان که اول شخص مملکت هستند اینطور حافظ قانون هستند. پس مملکت ما چرا به این روز است؟ ما وکلاء که قسم خوردهایم عموماً حافظ حقوق و آزادی ملت باشیم. پس این آزادی کجا است که دست ما به آن نمیرسد. مطبوعات را بدون محاکمه توقیف میکنند. از آزادی عقیده جلوگیری میکنند و هر روز صد کار بر خلاف قانون میشود و در حقیقت خلاف قانون یکی از کارهای عادی این مملکت شده است. در جلسه گذشته حرف من و رفقای من این بود که نفت جزو دستور نشود و بودجه جمع و خرج مملکت جزء دستور شود زیرا که این مالیه فقیر و این اعضاء بدبخت ادارات ما باید بدانند در سر شلغشان هستند یا نیستند. در صورتیکه در اصل قضیه هم مخالف نبودیم بر فرض هم که در اصل قضیه مخالف بودیم باز وکیل آزاد است مجبور نیست و نبایستی به او تعرض نمود و اینکه در جلسه گذشته از طرف رئیس دولت اظهار شد که چون این امتیاز را موافق خیر و صلاح مملکت میدانستند پیشنهاد کردهاند. البته بنده هم این را تصدیق میکنم که اگر خیر و صلاح مملکت را در نظر نداشتند این پیشنهاد را نمیکردند. ما هم همه موافق هستیم و می دانیم برای خیر و صلاح مملکت است ولی فصول و موادش باید اصلاح شود. چنانچه عرض کردم همچنانکه من میخواهم عقیدهام آزاد باشد البته عقیده دولت هم آزاد و مقدس است ولو اینکه من مخالف باشد. و همینطور عقیده بنده و عقیده مدیر فلان روزنامه و عقیده فلان رعیت و کارگر هم محترم و آزاد است و تنها حضرت اشرف رئیس دولت عقیده اش آزاد نیست هما طور که عقیده او محترم است عقیده تمام اهالی مملکت محترم است چه برسد به وکلاء. وقتی که اعتبارنامه یک نفر وکیل گذشت نماینده تمام مملکت است. مثلاً من که یک نفر از وکلای تهران هستم و خود را نماینده صد هزار اهالی تهران می دانم و باید خود را وکیل تمام ایران بدانم چطور شد عقیده بنده آزاد نیست. اینجا بعضی کلمات فرمودند که اگر بعضی از رفقا جلوی مرا نگرفته بودند میخواستم در همین جا با گوینده با مشت طرف شوم و آن هم با مشت بزند به سر منم تا دیگر در مجلس چنین چیزها گفته نشود که من قانون نفت را برای خیر و صلاح مملکت پیشنهاد کردم و آن هائی که عقب میاندازند چنین نظری را ندارند و بعضی از روزنامهها این قسمت اخیر را نوشتهاند و این به عقیده بنده تهدید به آزادی عقیده یک نفر وکیل است و باید عقیده وکیل آزاد باشد. اگر آنها بر صلاح مملکت گفتهاند آمنا و صدقتاً البته در آتیه تاریخ و افکار عمومی قضاوت خواهد کرد و این کلماتی که ابراز شد یک تهدیدی بود به عقیده وکیل و حق بود شخص عصبانی بشود و بنده خیلی میل دارم که آقایان و رفقای مجلس بگویند یک چنین چیزی گفته نشد. آنوقت بنده حاضرم شنیدن خود را تکذیب کنم برای اینکه راضی نیستم بعد از هفده سال صدمه و تعدی و رنجها و خونها که در این راه ریخته شده و یک مجلسی تشکیل داده شده در این مجلس به آزادی عقیده وکیل تهدید شود و از مرکزی که باید آزادی عقیده به سایر جاها برود یک چنین حرفی به وکلاء گفته بشود یا اینکه به بنده بگویند این حرف زده نشده. خود بنده ولو اینکه در روزنامه هم نوشته شده باشد ممکن است عوض همه تکذیب کنم و گمان نمیکنم صدمه هم از این مسئله وارد بیاید زیرا شخص خودم را تکذیب میکنم و اما آمدیم به مسئلهای که بنده یادآوری کرده و در صورت مجلس هم نوشته شده که بنده گفتهام حق اهالی و کمیسیون نفت است باز هم میگویم و بهیچوجه این مسئله را سیاست خارجی نمی دانم و مسئله را داخلی می دانم و بنده علی الاصول به خیال خودم سعی کردهام (و البته همه آقایان هم سعی کردهاند) که وقتی یک سئوالی میشود سندش را داشته باشم. یک وقت آقای فهیمالملک فرمودند فلان مالیات نیست من فوری قبض رسید را از جیب خود بیرون آوردم و برایشان خواندم اما این سند را بنده نمیتوانستم در جیب داشته باشم و به آقایان یادآوری میکنم که آقای قوامالسلطنه یک کتابچه داشتند که در کتابچه تمام تلگرافات وزارت خارجه که راجع به نفت آمده است و با اینکه خودشان مخابره کردهاند و با یک خط قشنگی که یا خود خودشان یا خط یکی از منشیان ایشان است نوشته شده و در کمیسیون خارجه قرائت نمودند و یادم میآید که برای تفسیر و تغییر مواد که به کمپانی باید فلان حق را داد یا نه یک عده از وکلاء را انتخاب کردند که بروند در حوضخانه بنشینند تلگرافات را ببینند بعد آقایان وکلاء رفته و نشسته و آقای شکوهالملک را خواستند وقتی که ایشان تشریف آوردند فرمودند که یک عده از تلگرافات را تا رئیس دولت معین نشود به کسی نمیدهم همانجا بعضیها را خواندم و چون دوسیه کامل را ندیدهام و سوادی هم متأسفانه از تلگرافات نگذاشتند بردارم این است که درست نمی دانم مفهومش چه بوده در هر صورت نمیتوانم قصد انشاء یا تصدیق داشته باشم این است که در این خصوص عرضی نمیکنم. عرض من راجع به مأموریت شاهزاده نادر میرزا بود که چطور شد دولت برخلاف قانون اداری ایشان را دومرتبه از رتبه خود ترقی داده و مخارج مأموریت هم به ایشان دادهاند و مخصوصاً بنده داخل نمیشوم در تلگرافات اخیری که ایشان به بانک شاهنشاهی کردهاند زیرا اسنادش در دست بنده نیست یا در دفتر بانک شاهنشاهی است یا اینکه در دفتر وزارت امور خارجه است که به بنده نخواهد داد و بواسطه سابقهای که در زمان فترت مخصوصاً آقای وثوقالدوله که ما محتاج به یک تلگرافی شدیم گفتند پیش خودشان است از ایشان خواستیم گفتند در کجا است و کلیدش کجا است و آخر هم ندادند در صورتی که سند مملکتی بود و همچنین سابقاً در وزارت پست و تلگراف بود در موقعی که خواستند تفسیر چند ماده را که ما بهالاختلاف بود بنمایند از وزارت تلگراف اسناد و تلگرافاتی که در ا ین موضوع شده بود خواستند جواب دادند ما در ظرف دوازده سال تمام این اسناد را می سوزانیم در صورتی که مرسوم نبود که اسناد یا تلگرافات را بسوزانند اگر آن کتابچه هم به این سوابق که عرض کردم سوخته باشد من چه میتوانم بگویم و چنانچه سایر تلگرافات مثل تلگراف نادرمیرزا و غیره را کان لمیکن فرض کردهام این را هم کم لم یکن فرض میکنم برای اینکه اسنادش در دست من نیست ولی تلگراف در کمیسیون قرائت شد و آقایانی که در کمیسیون تشریف داشتند از این قرارند: آقای مستوفیالملک رئیس کمیسیون که بر حسب معمول تشریف نمیآوردهاند، آقای حکیمالملک نایب رئیس، آقای مشیرالدوله، آقای نصرتالدوله، آقای سردار معظم خراسانی و بنده و آقای مؤتمنالسلطنه که حالا در عراق عرب هستند و مضمون تلگراف این بود که آقای علائی تلگراف کرده بودند که شوستر را استخدام میکنم که در مسئله نفت و سایر کارهای مالیه با کمپانی مذاکره و اقدام نماید و در مقابل تقاضا نموده بودند پانزده هزار دلار به او داده شود و این پول بدون تصویب مجلس به او داده شده البته همه ماها موافقیم با استخدام مستر شوستر ولی کسی نمیتواند این پول را بدون تصویب مجلس بدهد یا تصویب کند و بعد از آن دولت یک تلگراف دیگر در جواب علائی کرده بود که مفاد آن در نظرم نیست و علائی در تعقیب آن تلگراف کرده بودند که چون بعد از گذشتن امتیاز نفت لااقل از ده الی ۱۵ میلیون استقراض خواهد شد و در صورتیکه این استقراض صورت بگیرد و معمولاً یک کمیسیونی برای این کار به بنده و هیئت دولت خواهند داد من حاضرم از سهم خودم ۱۵ هزار دلار به شوستر بدهم و بعد مابقی را به هر ترتیب که می فرمائید تقدیم کنم! حالا صد یک یا صد سه بود کاری ندارم ولی در آن جا وقتی حساب کردیم این کمیسیون تقریباً سیصد هزار تومان شد. آقای حکیمالملک پیشنهاد کردند که چون این مبلغ حق دلالی است و یک پول فوقالعاده است باید در بانک گذاشته شود که به مصارف معارف مدارس ابتدائی برسد چنانچه در عثمانی به جاوید بیگ گویا یک میلیون لیره حق داده بودند و او آن مبلغ را به صندوق کمیته ژان ترک داد و گفت چون من از دولت مواجب میگیرم این حق من نیست و باید به مصارف خیریه مملکت برسد. ولی آقای رئیسالوزراء قانع نشده و جوابی دادند که حالا درست در نظرم نیست بالاخره آن شب گذشت و شب بعد گفتیم که رسماً پیشنهاد کنند فرمودند بعد در این باب قرار میگذاریم بنده از آن احتیاطی که داشتم در عوض سیصد هزار تومان گفتم صد و پنجاه هزار تومان حالا اگر همه اینها اصل نداشته باشد اقرار پریروز ایشان را چه کنم که فرمودند علائی تلگرافی کرده بود که صد یک باید به شوستر داد. ولی چون شوستر بود من صد نیم گفتم بدهند ...
(عدهای از نمایندگان- این طور نیست)
سلیمان میرزا- شاید من اشتباه کرده باشم ایشان فرمودند صد یک یا صد نیم از یک میلیون دلار حالا اگر آقایان حساب فرمایند معلوم میشود چقدر است تصور میکنم صد یک یک میلیون دلار ده هزار دلار میشود که ایشان اظهار و اقرار فرمودند.
آقا سید یعقوب- این اتهام است.
سلیمان میرزا- آقای رئیسالوزراء یک کلمه میفرمایند تکذیب میکنم شما هم با یک کلمه بگوئید تهمت زدی. دیروز روز سیاه مجلس بود امروز هم روز سبز باشد هر چه میخواهید بگوئید بنده به عقیده خودم یک راپُرتی را عرض میکنم بعد آقایان بفرمایند تهمت زدی اشتباه کردی با کمال امتنان قبول میکنم حالا اگر آقایان اجازه میدهند بنده مذاکرات خودم را بکنم و در کمیسیون هم مذاکره شد که در متمم لایحه امتیاز نفت در تحت یک ماده واحده لایحه قرض به مجلس خواهد آمد.
حالا آقایان یادداشت کنند اگر عمری باقی ماند معلوم میشود که بعد از گذشتن امتیاز نفت لایحه قرض میآید یا خیر؟
در هر صورت اگر امروز بنده را تکذیب بکنند فردا صحت عرایضم معلوم میشود اهمیتی ندارد. در هر صورت این صد یکی را که برای حق دلالی معین کردهاند نرخ امروز که دلار پانزده قران است گویا یک صد و پنجاه هزار تومان میشود و اگر بگویند نرخ پانزده قران نیست ۱۲ قران است صد و بیست هزار تومان میشود و فرضاً هم که بگویند تو اشتباه کردی و کمتر از این میزان بوده لااقل یک صد هزار تومان در میدان خواهد بود و بهترین دلیل برای این مسئله همان کلمه بود که آقای رئیسالوزراء گفتند که صد یک نبود صد نیم بود. بنده هم به قول آقای تدین برای اینکه با نزاکت باشد عرض میکنم قربانت میروم اکثریت حالا به قول خودشان صد و نیم باشد در آنکه حرفی نیست و برای یک میلیون دلار اگر صد نیم هم گرفته شده باشد پنج هزار دلار و اگر به تومان خودمان حساب کنیم تقریباً هشت هزار یا ده هزار تومان میشود. آیا سزاوار است از مالیه این مملکت که در نهایت فقر و فلاکت است به قول خودشان پنج هزار دلار خارج شود اینکه میفرمایند در کابینه ایشان قرض نشده صحیح است ولی حواله اش که در جیب ایشان بوده چه شده است؟ آیا همانطور که جیب من سوراخ میشود و دو هزار افتاده گم میشود از جیب آقای رئیسالوزراء هم آن حواله افتاده و گم شده؟
(وکلاء- خیر همچو چیزی نگفتهاند)
سلیمان میرزا- اگر هم نفرموده باشند گم شده است البته فرمودهاند که به حساب نیامده در صورتیکه در این ورقه چاپی راضی به خرج چهل هزار تومان اعتبار هیجده هزار تومان حقوق شوستر قید شده ولی این پنج هزار دلار که تغییرش را به هر قسمتی بفرمایند هشت هزار تومان میشود معلوم نیست چه شده. حال میفرمایند فراموش شده بنده هم حرفی ندارم به شرط آنکه این پنجهزار دلار هر جا هست گرفته شود و به خزانه مملکت بیاید شما هر چه بگوئید فحش بدهید و امروز یا روز گذشته مجلس را سیاه و سفید اسم بگذارید برای من فرقی نمیکند وقتی ببینیم به سرمایه مملکت که مردمش از شدت فقر دارند میمیرند صرفه جوئی میشود و با این حرفها پنج هزار دلار پیدا میشود من این حرفها را میزنم که مابقی صد هزار دلار کم نشود و از قلم نیفتد و اگر گم شد و از قلم افتاد از جیب مردم بیرون برود و به صرفه و خیر مملکت صرف شود و گمان میکنم وظیفه هم این است که چون قسم خوردهام به خیر این مملکت حرف بزنم باید آن وظیفه را انجام دهم و اگر انجام دادم آنوقت هر چه به من بگویند قبول میکنم بعد از همه مذاکرات اگر همه عرایض من از روی غرض و دروغ بود در جلسه گذشته تصدیق شد که این پنج هزار دلار گرفته شده در هر صورت بنده این را پیدا کردهام باید معلوم شود که این مبلغ نزد کدام وزیر است چون در مملکت ما آزادی عقیده نیست هیچکس نمیتواند حرفی بزند. اگر هم بگوید فوراً میگویند بر خلاف مصلحت و مصالح مملکت صحبت نمود پس یک چنین مملکتی عملاً مشروطه نیست یا اینکه اگر روزنامه نویسی بخواهد اظهار عقیده کند فوراً میروند از مطابع التزام میگیرند که آنرا طبع نکنند پس خوب است لفظ مشروطه را عوض کرده اسم دیگری برایش بگذارند. وقتی که قانون اساسی گرفته شد ماند یک شخصی که پس از مردن هم عوائدش به ورثه میرسد و هم قرضش یک نوع تعهداتی بر ما وارد شد. مثلاً ما هیچکدام امتیاز نفت جنوب را تصدیق نکردهایم ولی چون دولت قبل از ما امتیاز داده باید ا و را محترم بشماریم و قبول کنیم پس وقتی هم که حکومت به حضرت اشرف میرسد باید در اعمال گذشته قبل از خود نظری کند اگر خلاف بوده است و اگر خلاف نبوده است تصدیق کند و یک رئیسالوزرائی نمیتواند بگوید من دوسیههای کابینه مشیرالدوله و قوامالسلطنه را بستم و دیگر به او رجوع نخواهم کرد. خیر اینطور نیست تمام مسئولیتهای دولت سابق به دولت لاحق میرسد باید صورت تمام مسائل را بخواهند و معلوم کنند تا واضح شود پنج هزار دلاری در کار بوده است. ولی گوش بنده نمیتواند بشنود که این پنج هزار دلار مفقود شده است زیرا بنده در مقابل قسمی که خوردهام خود را مسئول می دانم و مادامی که من فهمم این پول چه شده وظیفه دارم در مجلس مسئله را عنوان کنم زیر این مال موکلین من است به من ماهی دویست تومان میدهند که در مالیه آنها نظارت کنم و این جا بگویم آن پنج هزار دلار چه شده است. مثلاً یک قانونی گذشته و آن روز هم با شاهزاده نصرتالدوله و آقای سهامالسلطان مذاکره کردیم که به موجب آن قانون حق ندارند در وجه اعتبار حقوق شخصی به کسی بدهند با این ترتیب این صورت حسابی که چاپ شده و پیش وکلاء است ملاحظه بفرمائید که چه پولهایی به عناوین مختلفه به اسم سوار و غیره که برخلاف صریح قانون است از وجه اعتبار داده شده مثلاً به سوار بختیاری سوار حکومت گیلان و محبوسین کرمان.
آقا سید فاضل- می گوئید محبوسین از گرسنگی بمیرند؟
سلیمان میرزا- عرض کردم این مخارج جزء بودجه است نه جزء اعتبار. مثلاً فلان قدر پول به شاهزاده نادرمیرزا داده شده که او از گرسنگی نمیرد؟! یا اینکه او از کسان من است ولی چون من وکیل مردم هستم و قسم خوردهام باید به خیر و صلاح مردم و موکلین خودم حرف بزنم حالا اگر بستگان من از من میرنجند برنجند یا خود او گله گذاری میکند بکند من به وظیفه خود عمل میکنم. غرض این است حقوقات باید در بودجه منظور شود نه از وجه اعتبار داده شود و بر طبق قانون هم رأی دادهایم که وجه اعتبار نباید مصرف حقوق اشخاص شود با این وصف مخصوصاً این جا قید شده حقوق انتظار خدمت نادرمیرزا هزار تومان با حقوق سوار بختیاری و غیره و همینطور حقوق ورثه قراپاپاق. خلاصه این چهل هزار تومان که برای مصرف ضروری موکلین است صرف حقوقات شخصی شده حالا اگر اینها که عرض کردم خلاف است بگویند خلاف است اگر خیانت است بگویند خیانت است معلوم میشود صندوق مالیه یک سوراخ هائی دارد که یک مرتبه پنج هزار دلار گم میشود و یک پول هائی از آن صرف مخارج اشخاص میشود و حسابش معلوم نیست نه تنها صندوق وزارت مالیه سوراخ دارد بلکه صندوق سایر وزارتخانهها هم همین سوراخها را دارد مثلاً وزارت فواید عامه از محل عایدات رهنی اضافه مواجب به اشخاص میدهد و هر چه هم گفته میشود که این عایدات رهنی است میگویند هنوز بودجه آن در مجلس نگذشته است. آخر این قرض را مردم بدبخت باید بدهند و آن رعیتی که از صبح تا غروب عرق ریخته و از گرسنگی در زیر شکنجه و شلاق همین مأمورینی که آقای تدین شرح دادند میمیرد باید بدهد (وقتی هم که راجع به این مأمورین سئوال میشود جواب میدهند گمان نمیکنم نظمیه تهران اینطور باشد گرچه اوضاع سایر ایالات هم همینطور است و یا اینکه من وکیل تهران هستم در عین حال وکیل ایالات و ولایات هم هستم و حق دارم راجع به منافع آن جا هم حرف بزنم ولی عجالتاً بنده راجع به تهران عرض میکنم). (بعضی از نمایندگان- راجع به ولایات هم بفرمائید ولی مشروط بر اینکه عملی باشد)
سلیمان میرزا- شاید بنده عملی نیستم ولی عقیدهام این است و هنوز این از روی عقیده از من سلب نشده است غرض این است همانطور که میخواهم نظمیه تهران مرتب باشد باد سعی کرد که نظمیه تبریز، عراق و کاشان و غیره هم منظم باشد.
آقا سید محمد تقی طباطبائی- در خصوص نظمیه تبریز توضیحات باید داد شود.
نایب رئیس- آقایان از وظیفه خودشان خارج میشوند در وسط نطق کسی نباید حرف زد.
سلیمان میرزا- البته آقای آقا سید محمد تقی آقا در خصوص نظمیه تبریز اطلاعاتشان از من زیادتر است در هر حال اگر فرمایشاتی میخواهند بفرمایند مانعی ندارد همانطور که من وقت آقایان را اشغال میکنم ایشان هم به نوبه خود اوقات آقایان را اشغال فرماین و بعد از من هر چه میخواهند بگویند مختارند. در هر حال بنده باز عرایض خود را تکرار میکنم و آقایان اگر مطالبی دارند بعد از من مطالب خودشان را بفرمایند ولی مشروط بر اینکه اتکاء به این کلمه نکنند که تو گفتی ۱۵۰ هزار دلار در صورتیکه نصف آن مبلغ است در هر حال بیشتر یا کمتر هر چه هست دیروز ۵۰ هزار دلار آن تصدیق شد وقتی دلالی یک میلیون دلار پنج هزار دلار باشد حق دلالی ده میلیون دلار ۵۰ هزار دلار میشود در صورتیکه نصف آن مبلغ است و این ۵۰ هزار دلا را اگر با نرخ امروز حساب فرمائید ۸۰ هزار تومان میشود اگر من اشتباه کردهام آقایان متذکرم خواهند ساخت و اگر هم صحیح است آقایان وکلاء خواه از هیئت مؤتلفه خواه از هیئت متحده باید بدانند که عموماً همه شریک هستیم که در عایدات مملکت صرفه جوئی کنیم و باتفاق باید ببینیم این ۵ هزار دلار به کجا رفته است و این اعتبارات چرا به مصرف بودجه اشخاص رسیده است. و با اینکه آقای رئیسالوزراء خودشان صریحاً میفرمایند من کسی هستم که بیشتر از همه سر تعظیم و تکریم در مقابل قانون و مجلس فرود میآورم معلوم میشود این تقصیر از طرف خود ما بوده و ایشان که همه قسم حاضرند پس ما هم باید متفقاً ببینیم که این پول چه شده و کجا رفته است. البته وقتی معلومی شد پیش هر کس هست باید گرفته شود این بود خلاصه عرایض بنده حالا اگر آن تلگراف آمد و معلوم شد که صد یک نبوده و صد نیم بوده بنده معذرت میخواهم در هر حال در اصل قضیه تردیدی نیست و آن تلگراف در کمیسیون خارجه است.
نایب رئیس- در جلسه قبل آقایان محمد هاشم میرزا و ارباب کیخسرو دو پیشنهاد داده بودند که در حقیقت مضمون آن قریب بهم است و چون موقع نبود عرض شد در جلسه دیگر. حالا اگر آقایان موقع را مناسب می دانند بفرمایند تا قرائت شود. (پیشنهاد شاهزاده محمد هاشم میرزا به مضمون ذیل قرائت شد)
بنده پیشنهاد میکنم چون در جلسه بیستم جدی شاهزاده سلیمان میرزا اظهار داشتند که تلگرافی در کمیسیون خارجه بوده که صد و پنجاه هزار دلار برای امتیاز نفت حق معین شده و آقای رئیسالوزراء جداً تکذیب کردند برای اینکه در خارج سوء تفاهمی نشود عین تلگراف هر جا است به مجلس بیاورند قرائت شود و اگر هم نیست از طرف ریاست محترم تکذیب شود.
نایب رئیس- پیشنهاد آقای ارباب هم قریب به همین مضمون بود. ارباب کیخسرو - من پیشنهادی نداده بودم اجازه خواسته بودم.
نایب رئیس- آقای محمد هاشم میرزا (اجازه)
محمد هاشم میرزا- بنده خیلی میل داشتم که در پیشنهاد خود مفصلاً صحبت کنم ولی یکی نظامنامه از من جلوگیری میکند و دیگر اینکه مطلبی که در خارج آقای آقا سید حسن خان اظهار داشتند که خوب است جلسات مجلس را به عده نمایندگان تقسیم کنیم که هر روز یک نفر از آقایان وکلاء صحبت کنند که بعد از سه ماه یک مرتبه اقلاً نوبت حرف زدن به من برسد بنظرم رسید و چون این مطلب را فرمودهاند ناچارم عرایض خود را بطور اجمال عرض کنم. در قضایایی که فرمودند و فرضیاتی که کردند ممکن است چندین میلیون به معارف مملکت صرفه برسد چون فرضیات و تصورات حقیقتی ندارد من هم در عالم خیال فرض میکنم دو هزار میلیارد قرض کرده و فلان قدرش را خرج معارف مملکت کردهام و همینطور که ایشان از فرض خودشان خوشوقتند من هم در تصور خودم مسرورم اما آن قسمتی را که راجع به دولت فرمودند من چون حق دفاع ندارم چیزی عرض نمیکنم ولی در بین اعتراضات خودشان شاهزاده سلیمان میرزا فرمودند آزادی عبده نیست من خیلی از این کلمه نگرانم و بر ما گران است چنین حرفی را بشنویم البته هر کس در اظهار عقیده سیاسی خودش آزاد است و این آزادی انحصار به وکیل و وزیر ندارد و آن اظهاری که آقای رئیسالوزراء فرمودند از همین راه بود لیکن به حدود یک دیگر تجاوز نباید کرد و اگر بنا باشد معنی آزادی عقیده این باشد که هر کس هر چه میل دارد اجرا شود البته در هندوستان هم که باشد انسان را حبس و تنبیه میکنند چنانچه بطوریکه فرمودند شوکت علی و محمد علی را حبس کردند آزادی عقیده تا جائی است که به حدود دیگران تجاوز ننموده و ضرری نرساند شاید در آتیه آنطوری که حضرت والا فرمودند بشود ولی عجالتاً مقتضیات مملکت ما اجازه نمیدهد. اما راجع به کمیسیون خارجه با اینکه میل ندارم این عبارت را تکرار کنم، ولی چون چهارده سال گذشته عرض میکنم در موقعی که آقای تقیزاده در تهران تشریف داشتند راجع به یک مطلبی که در کمیسیون خارجه بود یک سئوالی از ایشان کردم فرمودند اطلاع شما لازم نیست بنده عرض کردم وکالت به قول منطقین نسبت به افراد متساوی است نه اینکه مشکک باشد که یکی احق باشد و بالاتر و دیگری پائین تر و تمام وکلا حق ندارند از مطالب مطلع باشند و آنوقت آقای مؤتمنالملک هم در مجلس عضویت داشتند. در هر صورت ایشان هم عذر خواستند و مطلب گذشت ولی چون این مطلبی که گفته شد راجع به چند ماه قبل است باید زودتر اقدام کرد و نتیجه گرفت. فرمودند که آقای رئیسالوزراء فرمودند که من مطلع نیستم در هر حال من منکرم این قضایا اینطور بماند زیرا وقتی مطالب تمام شد چاره تحقیق آن قدری مشکل است در مسئله نفت هم چون بنده در کمیسیون عضو بودم در این دو ماه اخیر که این مسائل مطرح شد از طرف شخص خودم حق دارم مذاکراتی بکنم زیرا این روزنامه که در خارج طرفدار عقاید مختلفه هستند و اشخاصی هستند که شاید نظریاتشان صحیح نباشد ممکن است در خارج یک تهمتهایی بزنند. کمیسیون نفت که یکی از اعضاء آن بنده بودم با اینکه در کلیات موافق بودم ولی قریب بیست و چهار ایراد نسبت به مواد اظهار داشتم که شانزده هفده تای آن اطلاع شد و بقیه آن هنوز مانده است که چون در کمیسیون در اقلیت ماندم ناچارم در مجلس عرض کنم. شاهزاده سلیمان میرزا در آن اوقات ناخوش بودند و وقتی هم که تشریف آوردند نظر ندارم فرمایشاتی فرموده باشند یا همانطور که فرمودند بعد از آن که امتیاز چک اسلاو چاپ شد و به نظر ایشان رسید نظریه شان تغییر کرد. و چون مطلب باید حل شود عرض میکنم که از یک تلگرافی که راجع به صد و پنجاه هزار دلار اسم برده شد باید آن تلگراف به مجلس بیاید و خوانده شود تا این مطلب قطع و مکشوف شود و تلگراف کننده و آن کسی که تصدیق میکند گرفته باید معلوم شود واِلا اگر بنا باشد یک مسئله به این بزرگی اینطور باشد خوب نیست و بعد از مدتها که خواستهایم یک امتیازی بدهیم اگر بنا شود همه روزه این صحبتها را بکنیم و یا از یکدیگر مدافعه کنیم برای آتیه ما خوب نیست. حالا به آتیه کار ندارم و به هیئت دولت کار ندارم بقدر حق نمایندگی و عضویت خودم در کمیسیون نفت که مفتخر بودم به این خدمت و عضویت منتخب شوم و دو ماه تمام تا ساعت شش و هفت مشغول کار بودهایم و همچنین از نظر حیثیات مجلس و کمیسیون و دولت حق دارم تقاضا کنم که آن تلگراف در مجلس خوانده شود اگر هم چیزی نیست خوب است تکذیب شود اگر هم هست تکلیفش معین شود. چون آنروز که شاهزاده سلیمان میرزا فرمودند آن تلگراف در کمیسیون خارجه است من منتظر بودم تشریف میبرند و از کمیسیون میآورند ولی بعد که فرمودند در آن جا نیست لهذا بنده این پیشنهاد را کردم که در هر جا هست آورده شود. اما اینکه فرمودند اسناد و اوراق در تلگرافخانه از بین میرود، قانونی که راجع به تلگرافخانه در چند سال قبل از مجلس گذشته حاکی است که اداره مزبور بیش از دوازده سال ضامن اسناد مردم نیست و بعد از مدت معینی اسناد مردم را می سوزانند ولی البته آن اسنادی که راجع به دولت و اسرار اداره است باید مصون و محفوظ بماند ولی این مسئله متعلق به سال گذشته است و البته تگرافی که به اسم کمپانی مخابره شده است فرضاً هم که نباشد ممکن است استخراج کرد و معطلی ندارد ولی حرف زدن در اطراف این قضیه چندان فایده ندارد زیرا که یک دسته عقاید ایشان را تصدیق میکنند و دسته دیگر بالعکس و با این ترتیب نتیجه مطلوبه حاصل نخواهد شد. این است که استدعا دارم این تلگراف مرا بپذیرید که تلگراف خوانده شود. ما میخواهیم در امتیازات خودمان را به روی دنیا باز کنیم و امتیازاتی که مضرات سیاسی نداشته باشد بدهیم و اگر بنا باشد این اولین امتیازی را که ما میخواهیم بدهیم پس از یک سال و نیم صرف وقت اینگونه مذاکرات در اطرافش بشود و همینطور لاینحل بماند دیگر تکلیف سایر کارها معلوم است به این لحاظ بود که بنده این پیشنهاد را تقدیم کردم.
نایب رئیس- آقای ارباب هم در این باب حرفی دارند؟
ارباب کیخسرو- بلی.
نایب رئیس- بفرمائید.
ارباب کیخسرو- در آن جلسه که شاهزاده سلیمان میرزا مسئله یک صد و پنجاه هزار دلار را فرمودند بنده خواستم تقاضا کنم که آن تلگراف به مجلس بیاید ولی با توضیحاتی که امروز حضرت والا دارند مطلب قدری کشف شد معلوم شد موضوع موضوع استقراض بوده و ربطی به مسئله امتیاز نفت نداشته است چنانچه خود حضرت والا هم تصدیق کردند کمیسیون نفت دو تا بوده یک عده را معین کردند که به این کار رسیدگی کنند و در آن کمیسیونها خود بنده عضویت داشتتم و در موضوع ده میلیون هم بنده طرف شدم و صریحاً گفتم امتیازی که در تحت تهدید بخواهد بگذرد بنده برای عضویت آن کمیسیون حاضر نخواهم بود و به همین دلیل بنده دیگر حاضر نشدم. در کمیسیون ثانوی که معین شد موضوع پنج میلیون در کار نبوده فقط دو مسئله بود که مورد اشکال بود یکی اینکه دکتر میلیسپو چون ورود به تهران کرده بود چنانچه در دفعات قبل هم عرض شد جلب نظریه او را هم لازم شمردیم یکی دیگر مسئله صد شانزده خالص بود. خلاصه مقصود عرض بنده این است که این جا اشتباه نشود که یک تلگرافی بوده و چیزی در آن بوده که همه وکلاء مطلع بودند و فقط بر حضرت والا پوشیده بوده است که بنده عرض میکنم ما هم همان دیروز مستحضر شدیم واِلا سابقاً بهیچوجه مطلع نبودیم. (بعضی از نمایندگان- ما هم خبر نداشتیم)
ارباب کیخسرو- ثانیاً موضوع موضوع استقراض بوده و راجع به امتیاز نبوده است. در قسمت ثالث که شکل تلگراف چه بوده و آیا واقعاً پولی در کار بوده و یا وعده داده شده که باید بین اشخاص تقسیم شود در آن باب عجالتاً هر چه عرض کنم به منزله تعبیر خواب ندیده است. این است همانطور که حضرت والا شاهزاده محمد هاشم میرزا پیشنهاد کردهاند خوب است آن تلگراف در مجلس آمده و قرائت شود تا رفع بعضی سوء تفاهمات بشود.
نایب رئیس- اختیار با آقایان است ولی عرض میکنم بعد از این بیانات که اگر فرض شود یک صد نیمی گرفته میشود و آن صد و نیم چه میشود و دیگر آن تلگراف به مجلس بیاید و در آن رأی گرفته شود بنده نمی دانم چه صورتی خواهد داشت و با وجود اینکه شاهزاده سلیمان میرزا گفتند مسئله راجع به قرض است دیگر هیچ مناسبتی ندارد که در ا ین پیشنهاد رأی گرفته شود.
نایب رئیس- آقای ملکالشعراء (اجازه)
ملکالشعراء- مطلبی که بنده میخواستم عرض کنم راجع به فرمایشات شاهزاده سلیمان میرزا است ولی چون در آن موقع وقت به من نرسید این است که حالا عرض میکنم و بنده مخالفم با عبارت این پیشنهاد اگر عبارت را تغییر بدهند اعتراض آقای مدرس وارد نیست و ممکن است در آن رأی گرفت زیرا مسئله را که فرمودند راجع به نفت نبوده و صد و پنجاه هزار دلاری هم در بین نبوده حکایت آن شخصی است که گفت امامزادهای را سرکوهی روباهی پاره کرد بعد معلوم شد امامزاده نبوده و پیغمبرزاده بوده و سر کوه نبوده و ته چاه بوده آنهم روباه نبوده و گرگ بوده و بالاخره اصل قضیه هم دروغ بوده است. خود مرد محترم در پشت تریبون قضایا را که باز شما پیشنهاد میکنید که به این امر رسیدگی شود در صورتیکه دومرتبه شاهزاده سلیمان میرزا شرح داد و گفت راجع به پنج هزار دلار کمیسیون استقراض بوده که در بحران بین دو کابینه گرفته شده است البته استقراضاتی که در تمام دنیا میشود یک کمیسیونی داده میشود و در هر جای دنیا حقالزحمه میدهند چنانچه خودشان هم فرمودند به وزیر عثمانی هم صد هزار لیره دادهاند ولو هم به کمیته ژان ترک داد و این حق دلالی یک حق مشروعی است و در همه جا معمول است و میدهند حالا در مملکت ما هم در بین دو کابینه در موقعی که الوار و اکراد هجوم کرده بودند و برای نجات وطن مان پول میخواستیم مجلس تصویب کرد که پول قرض کنند و یک میلیون دلار قرض شد و برای استخلاص یک قسمت مملکت صرف شد بعلاوه، اگر کمیسیونی هم داده شده در کابینه قوامالسلطنه نبوده است در موقع بحران بوده است تحقیق کنید ببینید دلائلش چه شده و آن تلگرافی هم که مربوط به اصل این کمیسیون و حقالزحمه بوده است باید بیائید در مجلس نامعلوم شود و یک دولت و یک جمعی که حامی آن دولت هستند تبرئه شوند البته اگر خوانده شود بهتر است واِلا این ترتیب که در این پیشنهاد نوشته شده است راجع به صد و پنجاه هزار دلار است و چون این مسئله اقرار شد و توضیح شد که مربوط به مسئله استقراض بوده دیگر محتاج به مذاکره نیست.
نایب رئیس- آقای محمد هاشم میرزا (اجازه)
محمد هاشم میرزا- دیروز در مجلس رسمی این مطلب گفته شد و بعد آقای رئیسالوزراء تکذیب کردند و امروز هم آقای سلیمان میرزا طور دیگر اظهار داشتند مقصود بنده از این پیشنهاد از نقطه نظر علاقه مندی به دولت نبود از نقطه نظر این بود که در کمیسیون نفت عضویت داشتم و چنین تلگرافی را ندیدهام که بتوانم مطالب را تصدیق یا رد کنم این است که علاقه مند هستم تلگراف به مجلس بیاید و قرائت شود تا تصدیق یا تکذیب شود و مجلس حکومت کند واِلا بنده یک چیزی بگویم و دیگری تکذیب کند این فایده ندارد مجلس باید حکمیت کند و بفهمد کدام راست بوده و کدام صحت نداشته است بنابراین بنده پیشنهاد کردم که تلگراف بیاید و خوانده شود تا مطلب معلوم شود و یا شاهزاده سلیمان میرزا بفرمایند اشتباه کردم و یا قوامالسلطنه تکذیب خود را پس بگیرند واِلا در مجلس یک صحبتی بشود و وقت مهمی مصرف شود و بعد مسکوت بماند حقایق معلوم نمیشود. پس باید این تلگراف اگر خوب است بد است سعادت است شقاوت است هر چه هست باید بیاید به مجلس خوانده شود و بنده با صدای بلند عرض میکنم که براش کشف حقیقت باید در این پیشنهاد ردی گرفته شود.
نایب رئیس- مقصود این است که تطبیق با نظامنامه شود شما اگر پیشنهادتان این است که اصل تلگراف خوانده شود بطوری که گوینده توضیح دادند زمینه تغییر کرده و مورد اشکال میشود.
سلیمان میرزا- بنده باید توضیح بدهم
نایب رئیس- بفرمائید اما توضیح باشد.
سلیمان میرزا- انشاءالله توضیح است. مطلبی که دیروز این جا گفته شد باز هم میگویم، راجع به نفت مجلس دولت قریب صد و پنجاه هزار دلار استفاده کرده است و تلگرافی هم در این موضوع خوانده شده است و موضوعی را که بنده گفتم نه گرگ داشت و نه روباه و نه امامزاده و نه من تکذیب کردم. در آن وقت هم نگفتم که آقای قوامالسلطنه پولها را شمردند ریختند به جیبشان عرض کردم اگر این مسئله نفت بگذرد این مبلغ از بابت دلالی استفاده خواهد شد برای اینکه بعد از گذشتن امتیاز نفت متعاقب آن قرض است استفاده دولت هم از این قرض است و تلگراف هم راجع به حق دلالی آن است پس نفت و قرض لازم و ملزوم یکدیگر است و بنده با عبارت پیشنهاد شاهزاده محمد هاشم میرزا هم مخالفم زیرا این پیشنهاد وقتی تصویب شد و بنا شد آن تلگراف بیاید از هیئت وزراء جواب میدهند که چنین تلگرافی نیست آنوقت همین طور که از حالا برای بعضی از آقایان سوء تفاهم شده و میگویند آن شخص محترم تکذیب کرد باز هم اشتباه میشود خیر، آن شخص محترم تکذیب نکرد باز هم میگوید آن تلگراف هست و از برای استقراضی است که متعاقب نفت است.
نایب رئیس- آقای حاج شیخ اسدالله (اجازه)
حاج شیخ اسدالله- بنده چنانچه بکرات عرض کردهام یک آدمی نیستم که بخواهم خارج از نزاکت چیزی عرض کنم ولی عقیده خودم را عرض میکنم که خیلی متأسفم از وضعیات مجلس چرا؟ زیرا دو روز است وضعیات مجلس این است که میبینیم مذاکره در موضوعی است که اگر امتیاز نفت تصویب شود و در ضمن امتیاز استقراض شود یک حق دلالی در آن جا است پس ما در موضوع یک امر موهومی که معلوم نیست در آن موقع ملت دولت کی است و آیا به چه مصرف برسد حالا مرافعه میکنیم انصاف بدهید آیا این مذاکرات ما در تمام دنیا ننگ آور و شرم آور نیست؟ اگر این پنج هزار دلار یا پنجهزار تومان که در زمان کابینه آقای مشیرالدوله گرفته شده یا نشده بخواهند تعقیب کنند لازم نیست دو روز وقت مجلس را تلف کنند. رسیدگی کنند ببینند آیا در این جا حق دلالی بوده یا نبوده و آیا به مصرفی رسیده است یا اینکه حیف و میل شده است. وقتی تحقیق شود معلوم میشود که همه خیال و موهوم بوده است و تمام این اختلافات دور میزند برای رفتن این کابینه در صورتی که این راهش نیست. کابینه را اکثریت مجلس میتواند روی کار بیاورد و همینطور ببرد. اقلیت هم یا قبول میکند یا تنقید میکند پس اینطور مذاکرات جز اینکه در خارج ما را استهزا کنند نتیجهای نخواهد داشت لهذا بنده نسبت به آزادی عقیدهای که دارم عرض و تقاضا میکنم این مذاکرات راجع به دلالی و دلار ختم شود. اگر آقایان نسبت به کابینه مخالفند مطابق نظامنامه و ترتیب اصول مشروطه دنیا ورقه آبی خود را بدهند تا کابینه برود و یک کابینه دیگری بیاورند و در این آخر دوره وقت مجلس را برای این مذاکرات معطل نکنند و کارهای مهمی که هست تعقیب کنند این نظریات و عقیدهای است که از طرف خودم عرض میکنم و هیچ نظر جمعیتی هم ندارم و ما نباید بگذاریم در آخر هر دوره گرفتار یک بلایائی بشویم و به دست خودمان مجلس بسته شود و سزاوار نیست که در این آخر جلسه وضعیات مجلس اینطور باشد مدتی است که هیچ قانونی از مجلس نمیگذرد و یک مذاکرات موافق و مخالفی دوام پیدا نکرده است این است که تقاضا میکنم آقایان داخل شوند در اصل قضیه و اصل قضیه هم این نیست خود شاهزاده سلیمان میرزا می دانند قوامالسلطنه پول نگرفته است. پس مطلب راجع به اساس کابینه است حالا اگر اکثریت دارند بگویند کابینه برود و یک کابینه دیگری بیاورند و اگر اکثریت ندارند بنشینند و توافق نظر حاصل کنند و کابینه را ببرند و کابینه دیگری بیاید واِلا اگر مجلس به این ترتیب بماند بنده که سهل است تصور میکنم یک جمع دیگری هم از مجلس کناره گیری کنند.
نایب رئیس- با وجود اظهارات حاج شیخ اسدالله گمان دارم پیشنهاد شاهزاده محمد هاشم میرزا موهوم اندر موهوم است پس اگر آقایان موافقند جلسه را ختم کنیم.
معاون وزارت داخله- گویا در جلسه گذشته که آقای تدین یک مذاکراتی راجع به قضیهای که در نظمیه واقع شده بود فرمودهاند قبل از اینکه این مسئله را در مجلس صحبت بفرمایند در چندی قبل در اطاق تنفس با بنده مذاکره کردند و چون اطلاع نداشتم گفتم تحقیق کرده جواب میدهم بعد بنده معاون نظمیه را خواستم و مخصوصاً تأکید کردم که تحقیق کند و راپُرت بدهند راپُرتی را که به من دادند به آقای تدین دادم ملاحظه فرمودند این مطلب راجع به قضیه یک سرقتی بوده که راپُرت داده بودند این زنها هم در آن قضیه دخیل بودهاند و مأمورین تأمینات تعقیب کرده و اموال مسروقه را کشف کردهاند ولی من در این قسمت وارد نمیشوم و اما راجع به اینکه مأمورین تأمینات در ضمن استنطاق یکی از اینها را که اقرار نمی کردهاند مورد تضییق قرار داده و کتک زدهاند بطوریکه حمل او سقط شده چون راپُرت خود نظمیه در این باب کافی نبوده و احتمال میرفت که مأمورین تأمینات که خودشان مرتکب هستند در این قضیه اعتراف نکنند بنده دستور دادهام اقداماتی شود و از طرف خود ضعیفه هم اقداماتی شده بود و دستورالعمل دادم دوسیه که حاضر شد چون قضیه جنائی است به مدعیالعمومی احاله شود که آن جا رسیدگی شود و از قراری که امروز اطلاع حاصل کردهام دوسیه مدعیالعموم رفته و البته باید تأکید شود که قضیه را در آن جا تمام کنند و حکم بدهند چون مسلم است که مأمورین تأمینات در قضایای سرقت با آن وسایل قانونی که هست وظیفه دارند امر را تعقیب کنند و مطلب را کشف نمایند و حق دارند تا میزان معینی حبس کنند ولی حق اینطور شکنجه و مضیقهها را ندارند و البته اگر قضیه اینطور باشد و ثابت شود اشخاصی که مرتکب این تقصیر شدهاند هر کس باشد باید مطابق قانون مجازات شود.
نایب رئیس- رأی میگیریم به کفایت مذاکرات راجع به پیشنهاد شاهزاده محمد هاشم میرزا. آقایانی که مذاکرات را کافی می دانند قیام فرمایند. (عدهای قیام نمودند)
نایب رئیس- معلوم میشود کافی نیست. آقای آقا سید فاضل (اجازه)
آقا سید فاضل- بنده میخواستم یک اصل مسلمی را عرض کنم و آن این است که قصد معصیت عقاب آور نیست این مطالبی را که شاهزاده سلیمان میرزا فرمودند گمان میکنم یک مطالب خیالی است و مصداقی ندارد و با خیال نمیشود گفت که اگر در آتیه قضیه واقع شود من حالا تو را عقاب میکنم زیرا قضیههای فرضی نتیجه اش هم فرضی است و من وقت مجلس را مهم تر از این می دانم که صرف یک قضایای تصوری و فرضی بشود اگر انسان بخواهد وارد خیال بشود و به خیال خوشوقت شود بنده خیالات بالاتر میکنم. ایشان صد هزار دلار فرمودند بنده صد میلیارد میگویم ولی وجود فرضی اثر فرضی دارد و نمیشود بر وجود فرضیات آثار قطعی داد و بنده با این پیشنهاد مخالفم و گمان میکنم که حقیقتاً اگر جریان محل به این منوال بگذرد خدشه بزرگی به ما وارد خواهد آمد لهذا نسبت به خودم با این وضعیات جاریه نهایت تأسف و تألم را دارم و میبینیم که به دست خودمان یا مستقیم یا غیر مستقیم میخواهیم کاری بکنیم که خدای نخواسته نظیر چیزی که در دوره سوم به مجلس وارد شده بود ولی امیدوارم که آقایان اهتمام کرده من هم شرکت کنم که این رویه را تغییر بدهم.
نایب رئیس- چون عده برای مذاکره کافی نیست بقیه مذاکرات بماند برای جلسه آتیه.
(مجلس سه ربع بعد از ظهر ختم شد)
رئیس مجلس- مؤتمنالملک