مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ خرداد (جوزا) ۱۳۰۲ نشست ۲۸۴

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۶ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۰۸:۲۷ توسط Zamzam (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری چهارم

تصمیم‌های مجلس شورای ملی درباره نفت و گاز
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ خرداد (جوزا) ۱۳۰۲ نشست ۲۸۴

مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ خرداد (جوزا) ۱۳۰۲ نشست ۲۸۴

جلسه ۲۸۴

صورت مشروح مجلس یوم دوشنبه ۲۱ جوزا ۱۳۰۲ مطابق بیست و پنجم شوال ۱۳۴۱

(مجلس یک ساعت قبل از ظهر به ریاست آقای مؤتمن‌الملک تشکیل گردید)

رئیس- صورت جلسه دیشب چون حاضر نشده است با صورت جلسه امروز فردا قرائت می‌شود. بالفعل دستور امروز استیضاحی است که از طرف آقای مدرس تقدیم مجلس شده است. (خطاب به مدرس- بفرمائید)

مدرس- محض استحضار آقایان و تذکار ماسبق عرض می‌کنم وقتی که پروگرام دولت مطرح بود بنده اشاره کردم به امروز. یکی از مواد پروگرام روابط حسنه با دُوَل بود اگر نظر آقایان باشد یک اموری را اگر امروز بنده پیش بینی کردم و بر حسب سوابقی که به حال حضرت آقا داشتم منتها خودمان را ممتنع معرفی کردیم و عرض کردیم منتظر عملیات در آتیه هستیم آنوقت باز یا به حال امتناع باقی خواهیم بود یا انکار یا اثبات مدت ۳ ماه و نیم گذشت دیدیم و وضعیات طوری است که قابل تحمل نیست نه از شخص آقا بواسطه همین وضعیات قصوری که سابقه به حال آقا داشتیم و نه از عملیات جزئیه نسبت به کل واحد از وزراء. من شخصاً همیشه نظرم به امور کلی و اساسی است واِلا امورات جزئی خیلی بود که نمی‌خواهم در آن خصوص مذاکراتی بکنم بالاخره قریب ۳ ماه که از عمر کابینه گذشت دیدیم وضعیات قسمی است که قابل تحمل نیست با آقایان نمایندگان در صدد تشکیل اکثریت برآمدیم البته همه می دانید وضعیت اکثریت و اقلیت این دوره چه قسم است یک نحوه خاصی است که ابداً در دوره‌های سابق سابقه نداشت هی ما اکثریت تشکیل دادیم هی آقایان اقلیت کردند. بتریاق بتریاق به هر چه بالاخره موفق نشدیم تا در این اواخر باز به عقیده خودمان واقعاً اکثریتی تشکیل دادیم و به مقتضای اصلی از اصول قانون اساسی خواستار شدیم که دولت برود آقایان قبول نفرمودند در این مسئله چند روز مذاکره شد چه در خدمت آقای رئیس و چه در حضور سایر آقایان میل ما این بود که دولت به مقتضای آن اصل قانون اساسی استعفا بدهد این را هم آقایان نمایندگان یک شخصی را در نظر داشته باشند که بعد از رفتن آقا مرضی همه باشد آن را هم قبول نفرمودند و باز مسامحه کردند تا بالاخره استیضاح را پیشنهاد کردیم و منحصر کردیم رفتن دولت را به استیضاح. من شخصاً مهماً امکن می نداشتم به استیضاح چرا؟ به جهت اینکه استیضاح‌ها در مجلس شده است و همه آقایان می دانند وضعیات استیضاح به عقیده بنده غالباً به یک امور خیلی کوچکی گذشته است که همه می دانند و به عقیده بنده یک دولتی را به یک امور خیلی کوچکی از قبیل آرد و نخود و عدس و غیره آوردن و بردن چندان خوب نیست و آنچه که بنده نسبت به آقا همیشه منظور نظر داشتم از جهت سیاست خارجی بود و در این زمینه آنچه که می دانسته و می دانم از طرف ایشان قصور شده به تقصیر و استیضاح من هم در رویه‌ای است نسبت به شخص آقا که قصور دارند در حفظ سیاست خارجه و هیچ عقیده‌ام تفاوت نکرده است چه از سابق بر این کابینه والا حق بر این کابینه و از زمان‌های دیری که بنده در تهران بودم و ده نفر رئیس‌الوزراء سر کار آمدند و پنجاه نفر وزیر در این مدت بقدر استعداد خودم اطلاعاتی از احوال آقایان دارم باز عرض می‌کنم آنچه که از آقای مستوفی‌الممالک استیضاح کرده‌ام و می‌کنم قصور است نسبت به سیاست خارجه اگر چه امور داخلی هم خیلی هست ولی عمده مطلب آنچه که منظور نظر من بود سیاست خارجی بود خلاصه پس از آنکه از جهات دیگر مأیوس شدم این استیضاح را تقدیم مقام ریاست کردم حالا هم عرایض خود را عرض می‌کنم. در قرون اخیره وضعیات دنیا در اثر کهنه شدن بعضی دُوَل در دنیای کهنه بو وضعی دُوَل به حال ترقی خود افتادند یا از هوشیاری یا از احتیاج یا از تجدد بالخصوص در اروپا در قرون اخیره از صد صد و پنجاه سال قبل یک دولت هائی وجود پیدا کردند در صدد برآمدند که دُوَل کوچک دنیا را بخورند البته وضعیات دنیا همیشه این اقتضائات را داشته است یک قسمت بزرگش مقارن شده است با عمر و دنیای ما از زمان اجداد و پدران ما تا رسیده است به امروز. البته معلوم است همچو دُوَلی مختلف اند. عقل دارد عاقل دارد اغنی دارد غنی دارد بعضی به رویه عقل در مقام بلع دُوَل کوچک نهنگ وار حمله می‌کنند و هی دُوَل بزرگ را کوچک و کوچک کردند و خوردند و قوی شدند و سایرین ضعیف بعضی که عاقل بودند لقمه‌های درشت درشت را بلعیدند تا کم کم قوی شدند وضعیات دنیا و غفلت سابقین ما و وضعیات جغرافیائی مملکت ما، ما را مبتلا کرده به دو دولت بزرگ همسایه آن وقت بعضی از سلاطین هم شاید ملتفت شدند مثل مرحوم ناصرالدین شاه شاید ملتفت شده بودند که ما دو دولت بزرگ همجوار پیدا کرده‌ایم البته مقتضای وضعیت ما مقتضای دیانت ما با این دُوَل سلم و صلح است دیانت ما در این زمان اقتضای تعرض و حمله ندارد مگر اینکه متعرضمان بشوند و وقتی که متعرّض ما شدند البته هر ضعیفی را اگر کسی متعرّض شد باید به قدر مقدور و مبسور عقلاً و دیانتاً سیاستاً در صدد دفع و رفع بر آید. همیشه دولت‌های ما چه در طرز سابق و چه در حالیه مراقب بودند که با ا ین دو دولت بزرگ غنی و قوی و اعقل و عاقل به نحو مسالمت رفتار نمایند و همین قسم که فرمودند روابط حسنه با آن‌ها داشته باشیم و همینطور هم مشی کرده‌اند و سال‌ها و عمرها گذراندند تا اینکه به زمان ما رسید یعنی انقلاب ایران برپا شد و ملت بیدار شد و حکومت یک نفری به حکومت ملی مبدل شد مسمی به اسم دولت مشروطه البته این‌ها بقدر قوه خودشان در این مسئله هوشیار بودند که هم مراقب بیابان خشک و هم مواظب دریای تر باشند یعنی مراقب دو همسایه خودمان که دو دولت قوی و غنی بودند باشند. البته معلوم است بعد از اینکه دنیا تولید چنین دُوَل بزرگی را کرد بالطبیعه آن دُوَل بزرگ هم به یکدیگر نظر دارند خصوصاً اگر رفته رفته لقمه‌ها کم شود بین آن‌ها رقابت تولید می‌شود این مسئله و این حالت در تمام دنیا و همچنین در ایران بود تا جنگ عمومی شروع شد وقتی این جنگ بین دُوَل بزرگ دنیا برپا شد بعضی از آن‌ها از حالت عظمت تنزل کردند بعضی بر عظمتشان افزوده شد ما ماندیم و یک همسایه یک طرفی و مدت‌ها در رژیم سابق و طرز لاحق میانه این دو دولت به نحوی زندگی می‌کردیم که اگر حائلی میانه ما و بحرین اتفاق می‌افتاد اسمش را عدم وسیله کشتی می‌گذاشتیم و اگر میانه ما و بعضی توابع و بلوکات شمال مانعی اتفاق می‌افتاد حمل بر قصور مأمورین می‌کردیم لکن بعد از آنکه یکی از همسایه‌های ما در نتیجه جنگ عمومی اظهر شد و دیگری ظاهر آن یکی اقوی شد و دیگری قوی ما ماندیم یک همسایه دوست یا دوست نما یا مادر یا دایه بهتر از مادر. گرفتاری داخله و فقر و فلاکت مردم و یک طرفی بودن همسایه ما را کشید به قرارداد یعنی انحصار ایران به یک نفر دولت همسایه البته بعد از آنکه رقیب طرف نداشته باشد مسلماً به مقتضای صلاح خودش رفتار می‌کند و تقصیری هم ندارد چه البته هر کس در مقابل نفع و صلاح خودش است به توفیق خداوند و بیداری ملت ایران از چنگ قرارداد هم خلاصی پیدا شد حتی به وسائل مختلفه هم که متوسل شدند مثل کابینه آقا سید ضیاءالدین (که اسمش را سفید یا سیاه یا همه رنگ می‌گذارید) باز هم موفقیت پیدا نشد و توفیق شامل حال ماها شد و این دوره پارلمان تشکیل شد قبل از اینکه پارلمان تشکیل شود بعضی از نمایندگان اساس سیاست را بر آن گذاردند که این آثاری که از همسایه جنوبی باقی مانده است آن‌ها را هم محو نمایند در تحت این دولت گفته شد که اگر می‌توانی این کارها را بکنی بسم الله واِلا شما را به خیر و ما را به سلامت مشهد جای خوبی ا ست. بالاخره به موافقت و مساعدت نمایندگان که خود آقای مستوفی‌الممالک هم کراراً در هیئت رئیسه وقتی که وکیل بودند تشریف داشتند و می دانند به حمدالله موفق شدیم که آثار و خورده ریزهای قرارداد هم از قبیل پلیس جنوب و مستشارهائی که میل نداشتیم حمدالله تعالی بالمره دفع و رفع شد همه تشریف داشتند و دیدند اگر چه بعضی از رفقا چند روز قبل فرمودند در این دوره چندان کاری پیشرفت نکرده البته صحیح است مقتضی است که برای این مملکت همه روزه امثال این کارها را بکنیم ولی به قدر قوه و قدرت بعد از اینکه سال‌های متمادی فترت ایران طول کشید بعد از آنکه چنگال هائی از طرف یک همسایه به قلب این مملکت فرو رفت یک مدت فقیر و ضعیف بدون اینکه خلاف روابط حسنه رفتار نماید یعنی همان نحوی که رابطه دولت ایران با انگلیس حسن بود به همان نحو باقی بوده است و خواهد بود معذالک صلاح به این بود که اثری از آثار یک همسایه در این جا نباشد موفق هم شدیم بدون اینکه زحمتی بر دولت و ملت و بر پادشاه و بر قوه نظامی مملکت وارد شود و آثار قراردادی که از سیئات زمان فترت و جنگ عمومی دولت انگلیس در ایران گذاشته شده بود بحول الله تعالی رفع شد و ما‌ها به یک فراغت بالی به کمک تمام آقایان مشغول شدیم به گذراندن یک لوایح قانونی از قبیل قانون استخدام و ممیزی و چه و چه از جمله قانون نفت بود. این قانون خوشبختانه یا بدبختانه وقتی از مجلس گذشت که بنده ناخوش بودم همین قدر آقای حاج شیخ اسدالله تشریف آوردند منزل بنده و فرمودند همچو قانونی به مجلس آمد و چند ساعته گذراندیم بنده عرض کردم خوب نبود بگذرانید می‌خواستید ببینید تویش چیزی هست یا نیست بعد که بیدار و هوشیار شدیم من سوء ظن پیدا کردم و احتمال دادم سرانگشت کوچک همان کسی که میل نداشتیم داخل این مملکت بشود حالا می‌خواهد داخل شود لهذا انحصار استاندارد را به کمک تمام آقایان نمایندگان و موافقت دولت تبدیل کردیم به امتیاز عمومی آمریکائی که باز شائبه اینکه یکی از همسایه‌ها در این امتیاز دست دارد نباشد و مسئله را از دنیای کهنه انداختیم به دنیای نو و مستخدمینی که غالباً از دنیای کهنه می‌آوریم بنا گذاردیم که از دنیای نو بیاوریم و به فراغت بال موفقیت خود را از جانب خدا مشاهده کردیم بنده از جانب خودم می‌گویم و یقین دارم همه ملت ایران و نمایندگان هم صاحب این عقیده‌اند زیرا منشاء تمام آن‌ها یکی است منشاء سیاست ما دیانت ما است ما نسبت به دُوَل دنیا دوست هستیم چه همسایه چه غیر همسایه چه جنوب چه شمال چه شرق چه غرب و هر کسی معترض ما بشود معترض آن می‌شویم هر چه باشد هر که باشد بقدری که از مان بر می‌آید و ساخته است. همین مذاکره را با مرحوم صدر اعظم شهید عثمانی کردم گفتم که اگر یک کسی از سر حد ایران بدون اجازه دولت ایران پایش را بگذارد در ایران و ما قدرت داشته باشیم او را با تیر می‌زنیم و هیچ نمی‌بینیم که کلاه پوستی سرش است یا عمامه یا شاپو بعد که گلوله خورد دست می‌کنم ببینم ختنه شده است یا نه اگر ختنه شده است بر او نماز می‌کنم و او را دفن می نمائیم واِلا که هیچ پس هیچ فرق نمی‌کند دیانت ما عین سیاست ما هست سیاست ما عین دیانت ما است ما با همه دوستیم مادامی که با ما دوست باشند و متعرض ما نباشند همان قسم که به ما دستورالعمل داده شده است رفتار می‌کنیم. این وضعیات با این حال خوش گذشت تا اینکه کابینه آقای مستوفی‌الممالک روی کار آمد من با اخلاصی که به ایشان داشتم با رفقای خود که هم سفر و هم سیاحت بودیم نزاع داشتیم ولی نزاع ما در سر صغری است و در کبرویات با هم نزاعی نداریم و موافق هستیم سیاست ما در صغری است ما فیل نداریم پشه هم نداریم تمام ما دارای یک سیاست هستیم. خلاصه با آن سابقه که داشتیم که آقای مستوفی الممالک استعدادشان استعداد منع نیست چون استعدادها مختلف است بعضی استعداد منع دارند بعضی استعداد سکوت. در مهاجرت در زمان جنگ عمومی که همان مهاجرت هم در کابینه آقا فراهم آمد و بنده هم یکی از مهاجرین بودم آن هم صلاح مملکت نبود معذلک مقصر هم آقا نبود تا بحال هم مقصرشان نمی دانم این‌ها قصور است و من عقیده‌ام این است که در این زمان نسبت به سیاست خارجه قصور مضر است نسبت به کابینه آقا که این جا تشریف دارند بنده به هیچکدام از این اشخاص اعتراض ندارم و همه را خوب می دانم یک عملیاتی هم کرده‌اند شاید بعضیش خوب و بعضی هم بد باشد ولی مورد تعرض بنده نیست و هرگز هم معترض نمی‌شوم لکن این جا لابدم معترض بشوم چون در بعضی جراید می‌نویسند که شاید بنده از آقا توقعاتی دارم. من ده رئیس‌الوزراء و چهل پنجاه وزیر را دیدم و رد کردم اگر هر کدام از این‌ها در ا ین مجلس مدعی شد که مدرس یک توقعاتی از من کرده است آن شخص خیلی مرد است یک کاغذ در هیچ کابینه ندارم هیچ تقاضائی از کسی نکرده‌ام این حرف‌ها را باید گذارد به جهت موقع خودش. از مسئله دور نشوم. بعد از آنکه آقا قبول این مقام را کردند در پروگرام ایشان که مذاکره می‌شد عرض کردم روابط حسنه مختلف است رژیم قدیم روسیه رفت و خوب هم شد رفت یک عاقل و متهور بود در مقابل رفیقش که اعقل شجاعی بود دیدند که همیشه در زحمت بودند و آن رژیم تبدیل شد به یک وضعیاتی که من هنوز اسمش را بلد نیستم حالا بعد بزرگ شود و اسمی پیدا کند آنهم یک مسئله‌ای است باید وضعیت سیاست ما به همان قسمی که با آن همسایه حسن است باید مراقب هم باشیم که نفع ما از میان نرود. نسبت به همسایه دیگر هم حسن باشد و مواظب باشیم که ضرر آن‌ها به ما متوجه نشود تا انشاءالله الرحمن منجر به یک استحکامی و اساسی بشود این همسایگی طبیعی است اگر در همسایگی خانه یک شخص یک وضعیات غیر مناسبی داشته باشد تکلیف آن شخص این است که شب و روز مراقب و بیدار باشد که مبادا از ناحیه او زحمتی برسد. بنده نمی‌گویم آقا یا محتشم‌السلطنه یا کسی دیگر خدای نکرده تقصیری کرده‌اند خیر بنده دوست داشتم یک حرفی را بزنم در صورتی که آقای وزیر جنگ تشریف نمی‌داشتند ولی حالا آمده‌اند من وضعیات بعضی نواحی ایران را در این دو ماهه طوری دیدم که اگر این قوه نظامی که حالا بحمدالله هست اگر نبود زحمت ما زیاد می‌شد اما این حرف را می‌خواستم بزنم وقتی که ایشان بنا شد حالا من باب اتفاق راه را گم کرده‌اند و تشریف آورده‌اند علی ای حال بنده در موقع پروگرام این را پیش بینی کردم و آقا را صاحب استعداد منع ندیدم با وجود اینکه یقین دارم حالت روحیه من نسبت به آقا تفاوتی نکرده است ایشان هم اگر ملالتی پیدا کرده باشند نمی دانم ولی حالا روحیه ایشان هم نسبت به من تفاوتی نکرده است. آن روزی که ایشان تشریف داشتند بنده عرض کردم که مناسب است تقاضای رأی اعتماد از مجلس بنمائید تمامش برای امروز بود. البته وضعیاتی در بعضی از نقاط ایران پیش آمده است که ما بدبختانه از او فرار می‌کردیم و هراس داشتیم باز نشستند و گفتند مأمورین روسیه از اینجا بروند. آقا ما خودمان خانه داریم ما خودمان صاحب خانه هستیم صلاح و فساد خودمان را انشاءالله الرحمن می دانیم دولت هم پروتست نکرد آخر به چه مناسبت می‌نشینند و می‌گویند که مأمورین سیاسی روس از افغانستان و ایران و هندوستان را ردیف می‌کنند بروند؟ پی گم می‌کنند لابد این‌ها از قصور دولت است و از این است که قوه منع نیست ولی باز عرض می‌کنم تقصیر نیست قوه منع نیست و یک وضعیات و جزئیاتی پیش می‌آید که منتهی به این جا می‌شود من بقدری که از دوم می‌ترسم از اول نمی‌ترسم بعد از آنکه زحمت‌ها کشیده شد و به دوستی کامل منتهی شد و پلیس جنوب رفت اسب‌ها و قاطرهایشان بعضیش را فروخته و بعضی را کشتند تفنگ و فشنگ هایشان را یا بردند یا بعضی اش را آتش زدند و کمال دوستی رفته آن وقت باز قصور و عدم منع نیست به بعضی از مسائل که شاید بعضی از آن‌ها صورت قطع داشته باشد خوب نیست لیکن من حیث المجموع یک حرفی است و ما نمی‌خواهیم همچو حرفی زده باشیم اگر دولت پروتست نمی‌کند ما پروتست می‌کنیم نسبت به همه که ما را به حال خودمان بهتر تشخیص می‌دهیم اگر یک مأموری برای ما ضرر داشته باشد ما خودمان باید جلوگیری کنیم. گمان می‌کنم از عرایض من آقایان با آنکه هوا مساعد نیست ملالت پیدا کرده‌اند هر وقت زیاد ملالت پیدا کردند بفرمایند تا بنده کوتاه کنم. مناسب نمی‌بینم که این دولت‌های دوست ما خصوص همسایه‌های ما یک نفرشان تعریف ما را بکنند و یک نفرشان مذمت ما را. من اگر خوب هستم و اگر بد برای خودم هستم ولی دوست ندارم که یک دولتی یا یک مأمور دولتی چه در این جا چه در خارجه تعریف مرا بنماید و بگوید که فلانکس خیلی خوب است عرض کردم من اگر خوبم برای خودم خوبم اگر بدم برای خودم خلاصه مدت دو ماه سه ماه چهار ماه پنج ماه شش ماه یک سال است که هی قرارداد تجارتی با روسیه می‌بندند و باز بسته نشده است بعد از آنکه پلیس جنوب و مستشار انگلیس از ایران رفت و جلب مستشار آمریکائی شد در همان حال ما با روس‌ها معاهده بستیم از همه دولت‌ها زودتر. ما روس را شناختیم معاهده بستیم بواسطه اینکه عمل کرده باشیم به وظیفه دیانتی مان با وجود این من دوست ندارم یکی از این دُوَل نسبت به یکی از رجال ما اظهار تمایل نماید یا نسبت به دیگری اظهار تمایل ننماید. رجال ما همه خوبند و هر کدام هم در موقع خود حافظ حقوق و سیاست مملکت ما خواهند بود. مقصود عرض بنده این است که من از هر کسی که بر ضدمان باشد می‌ترسم از هر دولتی که بخواهد ذره‌ای دخالت در امور ما بکند می‌ترسم و باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودی لکن از آن عاقل زیادتر باید احتیاط کرد باید عملیاتی که منشاء بشود از برای آنکه یک دولتی مثل انگلیس یا یک مأمور و یک دولت دیگر از ایران تنقید نماید با کمال هوشیاری و بیداری و دوستی از این عملیات باید جلوگیری کرد بنده عرضم این است که در این مطالب قصور و مسامحه شده است چون اطلاع دارم. و به عقیده من آقا قبل از این می‌بایستی از مجلس تقاضای رأی اعتماد کرده باشند مگر اینکه این عیبی که بنده حس کردم خودشان حس نکرده باشند از اول پروگرام هم مطلبم همین بود آخر هم مطالبم این است و همین است استیضاحی که دارم. بحوالله تعالی

رئیس- آقای سلیمان میرزا

سلیمان میرزا- آقای مدرس امروز هم مثل سایر ایامی که مذاکره فرموده‌اند بسیار صحیح و خیلی عادی و جامع‌الاطراف بود فقط اگر اجازه بفرمائید بنده مطالبی که فرمودید تقسیم کنم به چندین قسمت تا برسیم به استیضاح. همچنانکه خودشان هم فصل به فصل بیان فرمودند یک قسمت از این مطالب راپُرت مذاکرات و عملیات و اقداماتی که بود که در این چند روزه مابین وکلاء شد.یک قسمت دیگر راجع به نظریات عموم اهالی این مملکت بود نسبت به همسایه‌ها. قسمت سوم هم که شاید می‌توان گفت آن قسمت راجع به استیضاح بود راجع به سیاست دولت بود.اما همانطور که خودشان دیشب فرمودند عدمیاتش بیشتر بود تا وجودیات ...

شیخ‌الاسلام اصفهانی- وجودیاتش را ما که نفهمیدیم ...

سلیمان میرزا- بنابراین بنده آنچه که یادداشت کردم عمده مطالبی است که ایشان فرمودند و برای اینکه تعبیری در این عبارات نشود عیناً آن‌ها را نوشتم. بیشتر فرمایشات ایشان که راجع به داخله مجلس بود طرف صحبتشان ما بودیم. زیرا امروز می‌توان گفت که دو قسمت اصلی در مجلس هست و آن دستجات فرعیه که در سابق بوده‌اند یعنی آن فراکسیون‌های کوچک از بین رفته و فعلاً در آخر مجلس دو دسته پیدا شده است که متأسفانه اساس اشتراک شان نظریات حزبی و سیاسی نیست و از اول اگر یک نظریات سیاسی و حزبی داشتند باید خیلی بهتر می‌بود ...

سلطان‌العلماء- حزب سیاسی بود ...

سلیمان میرزا- هر وقت آقای سلطان‌العلماء میل فرمودند جلوی صحبت بنده را بگیرند بنده مذاکره می‌کنم. عجالتاً ساکت می‌شوم تا ایشان مذاکرات خودشان را بفرمایند. البته حزب بود ولی سیاسی نبود و حزب بی سیاست حزب اخلاقی است و حق هم ندارد در کارهای مملکتی مداخله کند و مقصود بنده از حزب این است که سر و دست و پا داشته باشد که به سیاست هم مداخله نماید و داخل در جریان سیاست باشد این آرزوی بنده بود حالا آرزوی ایشان هر چه باشد خود دانند. باری برگردیم به فرمایشات آقای مدرس. قسمت اول از فرمایشات ایشان راجع بود به سوابقی که به حال آقا مستوفی‌الممالک رئیس‌الوزراء داشتند. بنده داخل در آن قسمت نمی‌شوم زیرا شخص آقای مستوفی‌الممالک یک کسی هستند که محتاج به صحبت و توضیح ایشان نیست و تاریخ زندگانی و اخلاق و اعمال و سوابق ایشان را همه می دانند و آقای مدرس هم همانطور که فرمودند اشکالی در این قضیه نداشتند فقط بعضی قصورهائی را درباره آقا قائل شدند آن قصورها را هم برای همه کس در دنیا می‌توان قائل شد غیر از چهارده معصوم علیه‌السلام که آن‌ها نه تقصیر کردند نه قصور. البته همه کس قابل تقصیر و قصور است و در حقیقت این فرمایش یک تمجید فوق العاده بود نسبت به آقا و آن این بود که فرمودند ایشان تقصیر نکرده‌اند و قصور کرده‌اند شاید همه ما‌ها تقصیر کرده باشیم ولی ایشان را یک مرحله بالا بردند و فرمودند که قصور کرده‌اند و بعد داخل در تاریخچه مجلس شدند و فرمودند در موقع مذاکره در پروگرام دولت امتناع کردم و منتظر عملیات در آتیه شدم. البته صحیح است در قسمت مجلس همین طور است که فرمودند ولی ما امروز منتظر بودیم بلکه تمام اهالی منتظر بودند وقتی که استیضاح می‌شود آن عملیاتی که علت این شده امتناع را به مخالفت رسانده چه بوده و کدام یک از مسائل است؟ و خوب بود آن‌ها را تعداد می‌فرمودند زیرا اصول حکومت ملی برای این است که عامه بتوانند در پیش خود یک محاکمه بنمایند همچنین استیضاح یا سایر مطالب برای این است که مطالب بدون پرده اظهار شود و مثل سابق یعنی قبل از مشروطه نباشد که مطالب بین شاه و صدر اعظم بماند بلکه باید مردم از کلیه امورات مطلع شوند که بعد بتوانند محاکمه نمایند متأسفانه آن عملیاتی که سبب شد امتناع ایشان را بذل به مخالفت کرد نشمردند یا اگر در ضمن قصور و عدمیات فرمودند بنده که چیزی ملتفت نشدم و همان طور که خودشان فرمودند فرمایشاتشان یک قسمت از عدمیات بود و به عقیده بنده معدوم را نمی‌شود تعداد نمود اگر داخل در عدمیات بشویم خیلی چیزها است که می‌شود ایراد گرفت و در هر موضوعی گفت که چرا فلان کار را نکرده‌اند مخصوصاً در قسمت منفی زیرا قسمت منفی طرف را بیشتر حق می‌دهد که ایراد کند و بعد از آنکه یک عملی گذشت ا گر در هر جایش نواقص و قصوری داشت ممکن است بگویند که اگر این کار را می‌کردید و این کار را نمی‌کردید رفع اشکال می‌شد.ولی آقای مدرس در عبارتشان طوری اظهار فرمودند که خیلی قابل تمجید بود و آن این بود که نسبت قصور به دولت دادند فقط یک کلمه متناسب با آن فرمایشاتشان نبود و آن این بود که فرمودند وضعیات قسمی است که قابل تحمل نیست. این عبارت خیلی سنگین بود و اگر این عبارت را در سر یک مقاله یا در سر یک روزنامه یا در سر یک کتاب می‌نوشتند یا یک کسی در کنفرانس خودش این جمله را عنوان می‌کرد یا یک شخص سیاسی این حرف را می‌زد چون به قصد انشاء این حرف را زده خیلی باید در این زمینه صحبت کند و شرح و بسط بدهد ولی ایشان فقط بطور مختصر فرمودند و گذشتند و بنده منتظر بودم پشت سر این عبارت لااقل آن چیزی که قابل تحمل نیست و خیلی سخت و شدید است و اسباب زحمت شده و از قصور هم تجاوز کرده است می‌فرمودند یا اقلاً اگر بطور وضوح نمی‌خواستند بگویند ممکن بود کنایتاً تلویحاً بفرمایند تا شخص بتواند در نظر خودش حکمیت نماید و این عبارت خیلی به نظر بنده ناقص بود و متناسب با فرمایشات ایشان نبود شاید خودشان یا سایر آقایانی که بعد از ایشان فرمایش می‌فرمایند این جمله را هم لطفاً توضیح بدهند که مقصود چه چیز بوده است. یک قسمت دیگر هم فرمودند که آن هم به عقیده بنده نسبت به قسمتی از وکلاء قدی بی انصافی بود و محتاج به توضیح بود و آن این است که فرمودند ما هی اکثریت تشکیل دادیم و رفقا اقلیت کردند و بالاخره یک عبارت دیگری فرمودند که بنده یادداشت کرده‌ام. فرمودند اکثریت ما را اقلیت کردند بتریاق به هر چه این عبارت عمیقاً بر می‌گردد به این عده از آقایان وکلاء که این جا هستند منتهی به قسمت اول شامل آقای مدرس و رفقایشان است که اکثریت ساختند زیرا فرمودند اوضاع مجلس چهارم و اکثریت و اقلیت طوری است که همه می دانند. اگر منتهی به همین جمله همه می دانند اکتفاء می‌کردند که بنده عرضی نداشتم چون همه می‌دانستند و لازم به توضیح هم نبود شامل خوب هم بود شامل بد هم بود ولی بعد یک جمله دیگر فرمودند که مسئله را قدری کش دار کرد. فرمودند بتریاق بتریاق به هر چه و باید از خود آقای مدرس بپرسم که خودشان این عبارتی که فرمودند تفسیر بفرمایند زیرا این عبارت مطلب را به سه قسمت کرد. یک قسمت ترتیب اکثریت ساختن آقایان بود که چطور اکثریت ساخته‌اند یا ما چطور اکثریت ساختیم. یک قسمت دیگر مبارزه ما بین این دو دسته بود چون باید همه چیزها را مردم بفهمند و بدانند این است که بنده می‌خواهم همان آهنگی که آقای مدرس (که واقعاً اول شخص هستند که مطالب را با ملایمت و آهنگ مخصوص می‌فرمایند) فرمودند بنده هم به ایشان تأسی کنم و با همان آهنگ ایشان را پیروی نمایم و در این موضوع یک شاگردی از طرف ایشان بشوم خواستم از ایشان استدعا نمایم که اگر میل داشته باشند این قسمت را توضیح بدهند نمی‌توانم به ایشان اعتراض کنم که حتماً فلانطور کنید چون استیضاح نماینده از نماینده ممنوع است. لطفاً استدعا کنم توضیح بدهند از یک طرف ترتیب اکثریت و اقلیت ساختن آقایان را فرمودند و از طرف دیگر مبارزه که فیمابین این دو دسته واقع شده شرح دادند اما راجع به اینکه فرمودند اکثریت ما را اقلیت کردند بنده صاف و ساده می‌گویم اگر بعد هم توضیح لازم داشته باشد عرض کنم گاهی بعضی از این وکلاء با این طرف موافقت کردند گاهی با آن طرف وقتی به اینطرف موافقت کردند و زمانی با آن طرف وقتی با دسته‌ای که آقای مدرس آنطرف تشریف داشتند موافقت می‌کردند آن‌ها اکثریت داشتند و ما در اقلیت می‌ماندیم و وقتی با ما موافقت می‌کردند آن‌ها در اقلیت می‌ماندند و ما در اکثریت. پس این اشکالی نداشت به عقیده من البته هر قدر نظریات سیاسی وکیل ثابت تر باشد بهتر است ولی عبارتی که فرمودند بتریاق بتریاق بهر چه به یک عده از وکلائی که چه در این جا هستند و چه در خارج نمی دانم صدق می‌کند یا نمی‌کند ولی نسبت به بنده و آقای مدرس ابداً صدق نمی‌کند زیرا ما و یک قسمت از اول اگر موافق بودیم- موافق بودیم و اگر مخالف هم بودیم به همان حال باقی بودیم و این عبارت شاید در قسمت دوم اثر نکند و یک عده از وکلاء که اسامی شان را همه در خارج می دانند و خودشان هم این جا هستند باید توضیح بدهند تا آن‌ها هم بفهمند چون راجع به حیثیات وکالتی است و بهتر این بود یا نمی‌گفتند یا ترجمه می‌کردند. یک قسمت دیگر از فرمایشات شان راجع به اصل ۶۷ قانون اساسی بود. در این جا خیلی ملایم و متانت فرمایشاتی فرمودند مثل اینکه ما‌ها می‌خواستیم یک کاری بر خلاف قانون اساسی بکنیم و یک عده از رفقای آقای مدرس هم وقتی این فرمایش را می‌فرمودند تصدیق می‌کردند و صحیح است می‌گفتند چون ما می‌خواستیم در هیچکدام از دو قسمت تولید حرارتی نکنیم نه صحیح است گفتیم نه صحیح نیست. زیرا اگر ما هم می‌خواستیم بگوئیم صحیح نیست شاید تولید حرارتی در مجلس می‌شد آن وقت مسئله ناقص می‌ماند و گفته می‌شد (مثل اینکه سابقاً هم گفته شد) که ما‌ها نمی‌خواهیم استیضاح شود و حاضر برای استیضاح نیستیم تا اینکه این پلتیک سوزنی از طرف آقا و رفقایشان اعمال شد و فرمودند صحیح است. ما‌ها صحیح است نگفتیم. صحیح نیست هم نگفتیم و گوش کردیم تا وقتی موقع صحبت به ما برسد یک نفرمان بگوید صحیح است یا صحیح نیست حرارت هم لازم ندارد. داد و بیداد و هیاهو هم لازم ندارد. داد و بیداد و هیاهو هم لازم ندارد مخصوصاً در همچو روزی تا محتاج به اوامر انتظامی آقای رئیس نشود. در هر حال بنده حالا عرض می‌کنم صحیح نیست و محتاج هم نیست که رفقای بنده عرایضم را تصدیق نمایند و بگویند صحیح است چون همه دارای یک عقیده هستیم ما بهیچوجه نخواستیم بر علیه قانون اساسی عمل کنیم بعکس چنانچه ملاحظه می فرمائید امروز حق داشتم این حرف را بزنم چون به قانون اساسی هم عمل شد جای شبهه هم نیست و همانطور که آقای مدرس فرمودند بارها بنده به رفقای خودم عرض کرده‌ام در قانون اساسی و قوانینی که گذشته است ما با یکدیگر اختلافاتی نداریم اگر در بعضی مسائل اختلافاتی تولید می‌شود در جزئیات امور سیاسی است چون وظیفه وکیل است که در سیاست مداخله کند و نظریات خود را آزادانه صاف و ساده بگوید و ترتیب اداره امور را به نظر خودش بگوید حالا اگر اکثریت پیدا کرد عمل می‌شود واِلا در اقلیت می‌ماند ماها در تمام این مذاکرات نخواستیم حرارت ایجاد نمائیم. چه در کمیسیون هائی که از طرفین شد و چه در حضور آقای رئیس و چه در خود مجلس وقتی که یک نفر از مستقبلین آن روز رسماً با حرارت می‌فرمودند دولت منعزل است منعزل است و رفقایشان هم مثل امروز می‌فرمودند صحیح است و این مسئله صحیح و صریح و قطعی می‌دانستند و بعد در خارج هم در جرائدشان می‌نوشتند که امضاهای دولت رسمیت ندارد حرارت ایجاد نکردیم و در همان روزها در خارج مجلس خدمت آقای رئیس و سایر آقایان گفته‌ایم که ما همیشه در مجلس حاضریم قوانین و مطالبی که در مجلس هست بگذرانیم ولی اگر بخواهیم یک سوابق تازه‌ای در این آخر دوره چهارم به یادگار بگذاریم پسندیده نیست زیرا تازه این اولی اصل از اصول قانون اساسی نیست که مورد تردید طرفین شده باشد. اگر فراموش نفرموده باشند وقتی که قانون انتخابات را خواستند نظری نمایند این جا راجع به دو سال صحبت شد بعضی از آقایان عقیده داشتند که وکلاء می‌توانند دو سال سه سال یا چهار سال قرار بدهند و همین طور هم کمیسیون پیشنهاد کرده بود یک عده دیگر که بنده هم جزو آن‌ها بودم می‌گفتیم اصل ۵۰ قانون اساسی می‌گوید که قابل تغییر نیست و حتماً عمر مجلس می‌باید دو سال باشد طرف مقابل هم که آقای ملک‌الشعراء بودن می‌فرمودند ماده در دوره دوم (رفراندوم) شد مراجعه به افکار عمومی شده و تفسیر شده است و بیش از دو سال هم می‌شود قرار داد.بالاخره پس از گفتگوهای زیاد منتهی به این شد که اسناد و تاریخ چه آن وقت را بخواهیم به وزارت پست و تلگراف مراجعه کردیم که اسناد ارائه بدهند متأسفانه جواب دادند که مطابق یک قانونی که در پستخانه است بعد از ۱۲ سال تمام اوراق را بسوزانند خلاصه اوراقی در بین نبود و این خیلی محل تعجب است که در پستخانه چرا اوراقی که سندیت دارد و برای مملکت رسمیت دارد می‌سوزانند.خلاصه اوراقی در بین نبود و این مسئله همینطور ماند باز ما یادآوری کردیم که در مطالب قانون اساسی باید بیشتر دقت کرد تا در آتیه اسباب زحمت نشود. بنابراین چون موقع مجلس بیش از چند روز باقی نمانده است و لوایح مهم از قبیل نفت و ممیزی و قشون اجباری و سایر قوانین که در مجلس هست باید به فوریت این لوایح مهم را بگذرانیم اگر مقصود از توسل آقایان به این ماده این است که دولت برود ممکن است با یک استیضاحی برود و هر روزی که برای استیضاح معین نمائید دولت مخالفت نمی‌کند و می‌آید جواب می‌دهد. برخلاف آنچه که در خارج شهرت داده بودند.بعضی جرائد ان جملات بی اساس را می‌نوشتند عوض اینکه ما آن جملات را تکذیب نیم. حالا عملاً تکذیب کنیم که نه وکلاء و نه هیئت دولت مخالفت نمی‌کنند و حاضر برای استیضاح هم هستند و در کمال سکوت و آرامی مشغول گوش کردن هستند جواب هم خواهند شنید پس تمام آن فرمایشات خارج و داخل عملاً تکذیب شد و ما هم منتظر همچو روزی بودیم که عامه را متوجه نمائیم و متذکرشان بشویم که این حرف هائی که نوشته می‌شد بی اساس است الحمدالله که امروز را هم دیدیم که موافقین دولت و خود دولت بهیچوجه غیر از آنچه که قانون مقرر فرموده است نظر دیگری ندارند و هر وقت نصف بعلاوه یک از وکلاء نسبت به دولت اظهار اعتماد کردند که باقی هستند و هر وقت نکردند باقی نیستند. ما فقط می‌گفتیم باید مطابق قانون رفتار شود و اگر از اول هم به همین ترتیب استیضاح شده بود هم وقت کمتر صرف می‌شد هم سابقه بدی در مجلس باقی نمی‌ماند و الآن هم تکلیف معین شده بود. بنابراین ما می‌خواستیم یک دفعه دیگر یادآور شویم که بدون اینکه ما بخواهیم به رفقای مخالف خودمان اشکال کنیم می گوئیم آن ماده ۶۷ را شما قطعی و قابل اجرا می دانید عیناً مثل همان دو سالی است که در قانون انتخابات جدید می‌خواستید زیادتر تعیین نمائید و ما می‌گفتیم خیر دو سال ثابت است و هیچ شک و شبهه ندارد. حالا م معامله برعکس شده است آن‌ها طرف مثبت شده‌اند ما منفی در هر صورت قرار شد این ترتیبات انتخابات به یک طوری حل شود این خیال ما بود و هیچ خیال دیگری نداشتیم که یک مخالفتی با قانون اساسی کرده باشیم و همچنین نمی‌خواستیم یک سوابقی در مجلس باقی بماند این جا آقای مدرس بعضی فرمایشات با کمال لطف و مرحمت و با یک جمله خیلی کوچک یک مطالبی را می‌فرمایند و فوراً می‌گذرد بنده هم آن جمله‌های کوچک را مواظب بودم و می‌نوشتم که از قلم نیفتاده باشد حالا با نهایت ادب و احترام عرض می‌کنم یکی راجع به مسئله آرد را موضوع استیضاح خود قرار داده باشیم. مسئله آرد تمام شد و طی شد و رفت یک جمله خیلی عالی نزاکت آمیز به ما فرمودند که شاید یک قسمت از رفقای بنده ملتفت نشدند یا ملتفت شدند و سکوت کردند زیرا مطابق این اصلی که ما در مجلس اتخاذ کردیم خواستیم چیزی نگوئیم تا اینکه نوبت به ما برسد و یادآوری کنیم (آرد و زود رد شدن) عطف می‌شود به مسئله استیضاح که ما از آقای قوام‌السلطنه کردیم که الساعه هم خودشان در این جا تشریف دارند استیضاح ایشان تنها راجع به (آرد) نبود راجع به گفتگوی مولیتور و آن اسناد متصل بود از جمله تحقیقات بلیط‌های مجانی جزو آن صورت هائی که در این جا خوانده شد یک چهارده تومان یا بیست تومان برای ع مل در خروار آرد بود اگر اشتباه نکرده باشم در تقدم و تأخر عبارات گویا خود آقای قوام‌السلطنه در موقعی که دفاع می‌فرمودند فرمودند که مسئله آرد را که مایه روسفیدی است خود آقای وزیر توضیح می‌دهند حالا از این طرف از آن طرف بنده اطلاع ندارم اما می دانم در مسئله آرد ایشان دفاع نفرمودند و زود رد شدند. امروز آقای مدرس می‌فرمایند (آرد) و رد می‌شوند آن استیضاح آن وقت هم تنها مسئله آرد نبود و خیلی چیزها بود که در پستخانه واقع شده بود چنانچه اغلب آقایانی که آن روز در مجلس تشریف داشتند و یا در روزنامه‌ها خوانده باشند اطلاع دارند آقایان تندنویس‌ها ضبط کرده‌اند خواستم یادآوری کنم حالا خوشبختانه آقای وزیر جنگ تشریف ندارند آنچه که ایشان می‌خواستند در حضورشان بگویند بنده در غیاب ایشان بگویم و آن این بود که گفتند (آقای وزیر جنگ راه را گم کرده‌اند) بنده گمان نمی‌کنم وزیر جنگ مملکت ایران که قشون مملکت را اداره کرده‌اند راه مجلس را گم کرده باشند بنده در کمال متانت همیشه در این می‌گفتم که وزراء باهم (مولیه ارثیه) دارند یعنی مسئولیت مشترکه با هم دارند ایشان هم با آن خصایص هائی که دارند با هر دولتی که هستند تا آخرین ساعت در نهایت (مولیه – ارثبه) مسئولیت مشترکه با آن دولت را دارند امروز هم تشریف آورده‌اند و البته خود را هم مسئول در کارها می دانند و البته همه ما‌ها هم کاملاً متشکر هستیم در اقداماتی که ایشان در موضوع مملکت نموده‌اند حالا هم که این جا تشریف ندارند بنده عرض می‌کنم نه تنها ما‌ها بلکه همه اشخاص که تفاوت بین خدمت و خیانت را می‌توانند بدهند تصدیق خواهند کرد که عملیات ایشان قابل تمجید است و زحماتی که در نظام کشیده‌اند و اقداماتی که برای انتظامات کرده‌اند کاملاً با بیاناتی که آقای مدرس فرمودند بنده هم موافقم از قبیل فرستادن شاگرد به اروپا و سایر عملیاتی که هر روز مشغول آن هستند اما در مسئله قصور که فرمودند بنده همان طور در آن جلسه استیضاح بود عرض کردم آنچه راجع به دولت است خود دولت جواب خواهد داد داخل در این قضیه هم نمی‌شوم و اگر چنانچه آقایان قبلاً موضوع استیضاح را معین کرده بودند ما هم قبلاً اسناد و مدارک خودمان را تهیه می‌کردیم که در دست داشته باشیم صحبت کنیم خوب بود ولی چون گفتگو در عدمیات بود که چطور شد که نشد البته هیئت دولت خودشان صحبت می‌کنند.اما بنده در مسئله عدمیات یک چیز کوچکی یادم آمده که آن هم شاید در دوره چهارم موقع استفاده اش بود و گذشته است آن را هم بنده مثل مسئله آرد می‌گویم و رد می‌شوم چنانچه آقای مدرس یک کلمه آردی فرمودند و رد شدند. (خنده بین نمایندگان) بنده هم می‌گذرم و رد می‌شوم و آن مسئله کنفرانس لوزان است که آن جا هم بعضی عدمیات پیش آمد و بنده هم عرض می‌کنم و رد می‌شوم. اما راجع به قسمت اساسی همانطور که ایشان فرمودند بنده کاملاً با ایشان موافقم البته ایرانی‌ها باید عموماً وطن خود را دوست بدارند و اگر غیر از این باشد بکلی اشتباه است زیرا ما‌ها عموماً وطن خود را دوست داریم و هیچ فعلی به ما نمی‌چسبد ایرانی‌ها به فعل دارند نه پشه. سایرین زحمت بیهوده می‌کشند همان طور که فرمودند البته وکلائی که این جا نشسته‌اند آزادانه می‌توانند نظریات اساسی و سیاسی خودشان را بگویند و هر کس که در سیاست وارد می‌شود می‌تواند نظریات خود را بطوری که معتقد است اظهار نماید و کسی نمی‌تواند جلو او را بگیرد پس این سیاست دو قسمت است: سیاست داخلی و سیاست خارجی. در این مملکت که باب تهمت باز است و به همه چیز حتی عقاید مذهبی حمله می‌شود، گرچه تقصیر مملکت هم نیست زیرا از قرون سابقه الی حال کم کم این اخلاق در مردم جبلی شده به هر کس که دیدند جواب‌های منطقی او را نمی‌شود رد کرد فوراً یک عبارت زنده به دست می‌آورند که او را در انظار عموم مقصر قلمداد کنند در تمام تواریخ عالم نوشته شده و همه کس دیده است چنانچه رؤسا و بزرگان قدیم هم همین عقیده را داشتند. وقتی کسی نتواند جواب طرف را منطقی بدهد یک نسبتی به او می‌دهند که اسباب انزجار مردم از او بشود و البته اگر نسبت از راه مذهبی باشد مردم را بیشتر متنفر می‌کند و در مملکتی که ترتیب محاکمه و مجازات نیست و ممکن است نسبت به یک نفر که فوق العاده طرف توجه مردم است و از او سالم تر و زاهدتر در نظر مردم کسی دیگر نباشد هر وقت بخواهند او را منظور نظر عامه کنند فوراً یک فوق العاده منتشر می‌کنند بر فرض فردا هم که او را به محاکمه جلب کردند بقدری محاکمات در عدلیه هست که بالاخره یا طول می‌کشد یا دولت عوض می‌شود. پس محاکمه و مجازاتی در این اتهاماتی که نسبت می‌دهند و حملات بی رویه که می‌کنند نیست تا آن کسی که فوق العاده را می‌نویسد یک اسناد و مدارکی برای خودش تهیه کند چنانچه او را محاکمه کنند اسناد خود را ارائه بدهد و بهترین ترتیبات این است که این قبیل مطالب از مجلس شروع شود و همان طور که آقا فرمودند بنده معتقد هستم که اشخاصی که در این مملکت کار می‌کنند برای خیر مملکت است و برای آن‌ها هم تفاوتی نیست و با همه هم دوست هستند ولیکن دوستی ما هم فرع دوستی خودشان است اول خودشان و منافع مملکتشان دوست هستند بعد با ما و اینکه فرمودند لقمه‌های کوچک و بزرگ درش بود و اقل و اقوی هم بود و بالاخره نتیجه اش هم درست بود که ما همسایه هائی که داریم روابط مان با تمام آن‌ها دوستانه و صمیمانه است مادام که آن‌ها به خیال سوئی نداشته باشند تا آن ساعتی که به صرفه مملکت کار کردند با آن‌ها هستیم و آن ساعتی که به ضرر مملکت کار کردند با آن‌ها نیستیم. مخصوصاً این مسئله در جنگ عمومی خیلی خوب معلوم خواهد شد یا در مهاجرت یا غیر مهاجرت فرق نمی‌کرد ولی در هر دو قسمت ایرانی‌ها بودند بنده که در اسلامبول نبودم ایشان یا قطیب پاشا یا به انورپاشا فرموده باشند و همه ما‌ها باز تکرار می‌کنیم که ما با جمیع دنیا دوست هستیم که آن‌ها هم احترامات ما را واجب شمرده و ما را دوست بدارند هر ساعتی که بر اثر عملیات آن‌ها تجاوزاتی به حقوق ما بشود از هر حیث ما می‌توانیم به آن‌ها اعلان مخاصمه بدهیم چنانچه دادیم و در تاریخ مجلس بوده است چه در موقع اولتیماتوم روس و چه در سایر مواقع یک اشخاصی بوده‌اند و هستند که بحمدالله تعالی امتحانات خود را داده‌اند و حاضر هستند که از هیچ تهدید و تطمیع و قوه‌ای وحشت نکنند در مقابل خیر مملکت بایستند و حرف خود را بزنند و انشاءالله روزبروز عده این اشخاص زیاد شود و اطلاع به حال همدیگر پیدا کنند و البته بواسطه عملیات‌شان همدیگر را می‌شناسند و روز بروز هم جلو می‌روند و این سوء تفاهم هم رفع می‌شود که ما‌ها را نمی‌توانند فریب دهند یا آلت دست خودشان قرار بدهند و مطالب دیگری راجع به قرارداد تجارتی یا سایر مذاکراتی که در کنفرانس‌ها و خارج شده است فرمودند بنده داخل در اصول قضیه نمی‌شوم البته آقای ذکاءالملک وزیر امور خارجه و آقای رئیس‌الوزراء خودشان شرح می‌دهند و مطلب مکشوف می‌شود و در ضمن عبارت فرمودند که رجال ما همه خوب هستند. بنده هم معتقد هستم که در مملکت بد پیدا نمی‌شود همه خوب هستند برای اینکه همه ایرانی هستند و مملکت خود را دوست می‌دارند و بالاخره در کلیات مخالفتی ندارند.در هر موقع که یک خطری برای مملکت پیش آمده است دیده‌ایم آن اشخاص که در مملکت غیر معروف هستند و عامه مردم در نهایت صمیمیت حاضر شده‌اند مدافعه نمایند و فداکاری کنند و حفظ استقلال مملکت خودشان را بکنند همه خوب هستند فقط و فقط عیب این است که از مشروطیت ما بیش از ۷، ۸، ۱۰ سال نگذشته است که معلوم شود حدود اظهار عقیده یک شخص تا چه اندازه است اگر من در یک مسئله با آقای مدرس مخالف هستم این هیچ مانع نخواهد بود که بنده کمال ارادت را به ایشان داشته باشم. مثلاً بنده به عقیده خودم خیال می‌کنم که اگر این کار را امروز بکنم بهتر است طرف خیال می‌کند اگر اصلاً این کار را نکند بماند برای یک ماه دیگر بهتر است ولی البته اکثریت هر چه حکم کرد باید رفتار کرد و غیر از این راه حلّی نخواهد داشت حال این منصفانه است که چهل نفر اطاعت چهل و یک نفر را بکنند یا بعضی اوقات با نیم رأی که یک طرف اضافه دارد طرف دیگر اطاعت او را بکند نیم رأی اضافه که هنوز پیدا نشده و حالا اگر خیلی دقیق شویم که این‌ها منصفانه است یا نه، داخل در قضیه ما نیست ولی اصول حکومت ملی همه جا مبنی بر اکثریت است و چنانچه استیضاح گذشته بدون حرارت و اسباب خوشوقتی بود و با کمال متانت گذشت امیدوارم که این استیضاح دومی هم نمونه اولی باشد و این یک تاریخی بشود برای این دوره مجلس که مردم بدانند ممکن است دو دسته در مجلس کاملاً در عقاید سیاسی مخالف باشند و حرف هم بزنند بدون اینکه نسبت به یک دیگر توهینی بکنند و به همین جهت هم در خارج از این اخلاق بد صرف نظر کند که هر کس با آنها مخالف بود مثلاً گفت از این کوچه بیا یکی دیگر گفت خیر از آن کوچه برویم آن قدر اتهامات به او ببندند که او نتواند یک کلمه حرف بزند البته دولت یک قسمت مخالف و یک قسمت موافق دارد حرفهایشان را می‌زنند و در مجلس هم اکثریت حاکم است بعد از آنکه اکثریت حکم کرد همه مطیع او هستند و در خارج هم افکار عمومی هر چه حکم کرد مطیع است همانطور که قانون اساسی معین کرده از هر وکیلی که خوششان آمده انتخاب می‌کنند خوشبختانه مدت آن هم دو سال است و گذشته می‌گذرد و چنانچه هفت هشت روز دیگر عمر این مجلس تمام می‌شود و وکلای جدیدی می‌آیند و تاریخ این مجلس را نگاه می‌دارند و نظر می‌کنند هر طور قضاوت کنند و هر چه بفرمایند البته جریان تازه و دور ترقی است.

رئیس- آقای قوام السلطنه شرحی به بنده نوشته‌اند و تقاضا کرده‌اند قرائت شود (آقای امیر ناصر به شرح ذیل قرائت نمودند)

مقام محترم ریاست مجلس شورای ملی

چون شاهزاده سلیمان میرزا در ضمن نطق خودشان اشاره کرده‌اند به کنفرانس لوزان و همچو معلوم شد که مقصودشان اثبات قصوری نسبت به دولت سابق بوده است که بنده در آن دولت ریاست داشتم تقاضا می‌کنم این توضیح بنده را در مجلس قرائت فرمایند که شاهزاده سلیمان میرزا با سمت ریاست کمیسیون خارجه دوسیه کنفرانس لوزان و اقداماتی را که بنده هم در کمیسیون خارجه مطالعه نموده‌ام نتیجه اقدامات بنده را اگر قصوری در ادای وظیفه بوده در مجلس اظهار نمایند.

رئیس- پیشنهادی است از طرف آقای آقا میرزا سید حسن کاشانی قرائت می‌شود (به شرح ذیل قرائت شد)

چون موقع گذشته است تقاضا می‌شود بعد از مذاکرات شاهزاده سلیمان میرزا جلسه ختم شود که بقیه مذاکرات بماند برای فردا (حسن کاشانی)

(همهمه نمایندگان- ما مخالف هستیم)

رئیس- بگذارید اول توضیح بدهند. آقای آقا میرزا سید حسن کاشانی (اجازه)

آقا میرزا سید حسن- الآن یک ساعت از ظهر گذشته است و هوا هم گرم است چون این مسئله به این زودی خاتمه پیدا نخواهد کرد عقیده‌ام این است جلسه را بگذارید برای فردا. آقایان تشریف بیاورند و هر قدر می‌خواهند مذاکره بفرماند.

رئیس- آقای آقا سید فاضل (اجازه)

آقا سید فاضل- آقای نصرت‌الدوله میل دارند جواب بدهند

نصمتن پررنگرت‌الدوله- خاطر محترم آقایان را متذکر می‌کنم که از نقطه نظر مصالح عمومی و مملکتی خوب است این قضیه را امروز خاتمه و انجام بدهیم اولاً استدعا دارم بگذارند عرایض خودم را بکنم حالا اگر دولت بعد از اظهارات فصیح و طولانی همکار محترم من آقای مدرس اظهاری ندارند بکنند ما الآن حاضریم که دیگر اظهاری نداشته باشیم و فوراً به رأی دادن شروع نمائیم و اگر خیر اظهاری دارند آقای ذکاءالملک وزیر امور خارجه و آقای رئیس‌الوزراء می‌توانند اظهارات خودشان را بکنند بعد هم ما حاضریم بلافاصله یا بعد از توضیح مختصری برویم به پای رأی. از آن طرف آقایان را متذکر می‌کنم که نگران نباشند همه ما‌ها ممکن است در مجلس صرف نهار بکنیم و تهیه هم شده است و ممکن است پس از صرف نهار بیائیم این مسئله را خاتمه بدهیم ولی اگر عرض بنده را قبول بفرمائید سر نهار برویم پس از یک ساعت دیگر مجدداً مجلس را تشکیل بدهیم و بیرون برویم.

رئیس- باید رأی گرفت به پیشنهاد آقای آقا سید حسن کاشانی. آقایانی که پیشنهاد ایشان را تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(عده قلیلی قیام نمودند)

رئیس- تصویب نشد. آقای آقا میرزا علی کازرونی پیشنهاد کرده‌اند بقیه مذاکرات بماند برای یک ساعت و نیم قبل از غروب

(همهمه بین نمایندگان)

آقا میرزا علی کازرونی- نمایندگان محترم می‌خواهند حکمیت کنند البته این حکمیت مستلزم این است که یک قدری در مسائل غور کرده باشند و با این حالت افسردگی فوق العاده که حالا دارند بنده گمان نمی‌کنم بتوانند موفق شوند جداً تعیین نظری در قضیه کرده باشند این است که بنده پیشنهاد کردم جلسه ختم شود بروند برای صرف نهار و یک قدری رفع خستگی شود یک ساعت به غروب مانده تشریف بیاورند و مذاکرات را تجدید نموده و این قضیه را خاتمه بدهند.

رئیس- آقای حاج شیخ اسدالله (اجازه)

حاج شیخ اسدالله- در ختم جلسه فعلی تصور می‌کنم آنقدرها اختلاف نظر نباشد زیرا یک مأموری همه آقایان دارند و آن گرسنگی است که همه آقایان دارند. گر چه صلاح نیست بیش از این این امر تأخیر بیفتد و معین نشدن تکلیف را خوب نمی دانم و هر ساعت هم که بگذرد صلاح نیست و بنده عقیده دارم چنانچه سابقاً هم همین طور بوده وقتی که استیضاح شده در تعقیب آن جلسات تشکیل می شده تا زمانی که استیضاح خاتمه یابد فعلاً بنده از آقایان تقاضا می‌کنم برای صرف نهار جلسه را ختم کنند و بعد از صرف ناهار ۴ به غروب مانده تشریف بیاورند و جلسه را تشکیل داده و این قضیه را خاتمه بدهند.

رئیس- رأی می‌گیریم. آقایانی که پیشنهاد آقای میرزا علی را ....

آقا میرزا علی- بنده استرداد می‌کنم

رئیس- پس تنفس داده می‌شود

(بعضی از نمایندگان- بسیار خوب)

یک ساعت بعد از ظهر جلسه برای تنفس تعطیل و شش ساعت بعد از ظهر مجدداً تشکیل گردید)

رئیس- آقای حائری‌زاده (اجازه)

حائری‌زاده- بنده منتظر هستم هیئت دولت جواب مطالبی که آقای مدرس فرمودند بدهند بعد بنده مطالبی داشتم عرض می‌کنم.

رئیس- آقای نصرت‌الدوله (اجازه)

وزیر خارجه- چون استیضاح آقای مدرس در موضوع سیاست خارجی بود و البته آقایان متوقّع هستند که وزیر امور خارجه در این باب عنواناتی بکنند این بنده چون خود را پرورده پارلمان می دانم و به ترتیبات پارلمانی هم علاقه مفرطی دارم به حسن جریان ترتیبات پارلمانی بسیار معتقدم از آقایان اجازه می‌خواهم که مقدمتاً راجع به مناقشاتی که این اواخر بین نمایندگان و هیئت دولت در مجلس واقع شده است توضیحی بدهم تا ثبات دولت معلوم بشود و شاید رفع شبهاتی بشود.شبهه‌ای که حاصل شد این است که آقایان تصور می‌کنند هیئت دولت حاضره آنطوری که باید رعایت قوانین اساسی و اصول پارلمانی را نکرده‌اند و حال آنکه دولتی که ریاست او با آقای مستوفی‌‎الممالک است هیچوقت به عقیده خودش تخطی در اصول پارلمانی نمی‌کنند در موضوع اصل ۶۷ قانون اساسی که محل اختلاف شده است به عقیده بنده ما اگر آقایان توجه بفرمایند مطلب خیلی عامضی نیست در اصل فراز می‌گوید در صورتی که مجلس شورای ملی یا مجلس سنا به اکثریت تامّه عدم رضایت خود را از هیئت وزراء یا وزیری اظهار نمایند آن هیئت یا آن وزیر از مقام وزارت منعزل می‌شود. می‌گوید مجلس شورای ملی، نمی‌گوید جماعتی یا یک جمع کثیری از وکلاء. آقایان توجه بفرمایند وقتی گفتند مجلس شورای ملی یعنی چه؟ تحقق این کلمه و این لفظ به چیست؟ تحقق این لفظ به این نسبت که لااقل نصف بعلاوه یک نفر از نمایندگان ملت در تهران حاضر باشند و از آن عده حاضره اعم از این که نصف بعلاوه یک باشد یا بیشتر (ولی نه کمتر) دو ثلث در محلی که برای مجلس شورای ملی مقرر شده است حاضر شوند در تحت ریاست رئیس یا یکی از نایب رئیس‌ها می‌توانند مذاکره کنند آن وقت مجلس شورای ملی متحقّق است و اگر سه ربع این عده حاضر بشوند رأی هم می‌توانند بدهند پس بنابراین اصل و تفسیری که مجلس کرده است وقتی که گفته می‌شود هر گاه مجلس شورای ملی فلان رأی را داده یا عدم رضایت اظهار کرد معنایش این است ولو جمع کثیری از نمایندگان عقیده داشته باشند اگر این شرایط در اظهار عقیده خودشان جمع نباشد نمی‌توان گفت مجلس شورای ملی اظهار رأی خود را نموده است و چون این شرایط جمع نشده بود و اگر گفته می‌شد که هیئت وزراء اکثریت ندارند یا دارند بنابراین اساس نبوده این بود که دولت خود را ذیحقّ می‌دانست در اینکه بر حسب ترتیب سابق خود را دارای اکثریت بداند تا وقتی که به این طریق که عرض کردم که به عقیده ما طریقه قانونی و پارلمانی است مطلب ظاهر شده باشد و اما اینکه هیئت دولت جد کرد در اینکه ایستادگی کند تا وقتی که از طرف مجلس شورای ملی استیضاح شود برای این بود که دولت از خودش مطمئن بود و می‌دانست که در این مدت قلیلی که بر سر کار بوده است یک خیانت یا یک تقصیری یا یک عملیات بدی نداشته است و اگر چنین تصور کسی کند اشتباه است و لازم است که این اشتباه رفع شود این بود که آقای رئیس‌الوزراء با اینکه شاید حس کرده بودند که اکثریت ندارند وی اکثریت زیادی ندارند برای اینکه نخواستند بدون اینکه مطلب در مجلس شورای ملی مبین شود از کار کناره گیرند بحمدالله امروز این استیضاح واقع شد و آقای مدرس خودشان در بیاناتشان با کمال فصاحت و بلاغت و بنده باید تصدیق کنم و امتنان نمایم که با مال نزاکت تصدیق فرمودند که در این هیئت دولت و در شخص رئیس‌الوزراء تقصیر و خیانتی نمی‌توان شمرد منتهی اینکه فرمودند از طرف ایشان شاید تقصیری شده باشد مسئله قصور را اجازه بدهید عرض کنم. این مسئله یک امری است سلیقه‌ای و ممکن است به سلیقه ایشان بنده قاصر باشم ولی به سلیقه خودم یا کسان دیگر قاصر نباشم پس در این باب زیاد نمی‌توانیم مناقشه کنیم. آقای مدرس در کمال صمیمیت با حسن عقیده که نسبت به آقای رئیس‌الوزراء اظهار نمودند این عقیده را دارند که این شخص قصور کرده است و عقیده دیگران غیر از این است. اما در موضوع استیضاح بیاناتی که فرمودند بالاخره چون یک موادی تصریح نفرمودند و توضیح نکردند که در چه مسائلی ایراد دارند به قول و فرمایش خودشان اگر قصوری واقع شده است در چه موضوعی بوده بنده زیاد در این باب نمی‌توانم طول بیان بدهم و مختصراً عرض می‌کنم از طرف ما قصوری واقع نشده. حالا ایشان می‌فرمایند واقع شده یا ممکن است بر ایشان مشتبه شده ب اشد و یا همان طور که عرض کردم سلیقه شان این است که قصور واقع شده مسئله سیاست خارجی هم مسئله‌ای است که دخول در جزئیات آن موافق مصلحت مملکت نیست و بدون اینکه آقای مدرس خودشان توضیحاتی داده باشند و موادی معین کرده باشند بنده در مقام دفاع برایم و بتوانم مسائلی را بگویم و من مصلحت مملکتی را ترجیح می‌دهم بر اینکه بخواهیم زیاد وارد بشویم در این مسئله که تقصیری نشده و شاید قصوری شده باشد فقط چیزی که بد نیست این جا تذکر بدهم این است بطور احتمال فرمودند وضعیتی در بعضی از نقاط مملکت است که قابل تحمل نیست و اگر اهتمام آقای وزیر جنگ نبود (یعنی قوه‌ای که ایشان تهیه کردند نبودند) شاید اوضاع خیلی بدی در آن جاها روی می‌نمود. البته این را نه تنها بنده بلکه همه کس تصدیق می‌کند (قولی است که جملگی برآنند) آقای وزیر جنگ در این مدت دو سالی که آمده‌اند و دامن همت به کمر زده‌اند حقیقتاً یک پیشرفت‌های عمده‌ای کرده‌اند بطوری که توقع نبوده است و من تصور نمی‌کنم که هیچ آدم بی غرض و مملکت دوستی تصدیق نکند که وجود ایشان برای مملکت بسیار مغتنم بوده است. (جمعی از نمایندگان- صحیح است) و هر کس تصدیق نکند بنده بدون تأمل او را مغرض می دانم.

(گفته شد صحیح است)

مقصود بنده از این عنوان این نبود که در این جا تمجید و تعریفی از آقای وزیر جنگ کرده باشم ولی مقصودم از مقوله آن عنوانی بود که اهل علم دارند و می‌گویند انسان گاهی اوقات خبری که می‌دهد مقصودش خبر دادن نیست مقصودش این است که به طرف مقابل بگوید من هم می دانم. و اما اینکه اگر آن قوه نبود اوضاع بد بود چیز واضحی است. کدام رئیس‌الوزراء و وزیر و هیئت دولتی است که اگر اسبابش جمع نباشد بتواند کار خوب بکند البته اگر آن هیئت دولت یک اوضاعی را حفظ کرده است و نگذاشته است بدتر شود اسبابی در دست داشته است و آن اسباب قسمت عمده اش آن چیزهایی است که آقای وزیر جنگ تهیه فرموده‌اند

(گفته شد صحیح است)

مقصودم از این تذکر آنکه بدتر از این که هست نشده بواسطه قوه‌ای است که آقای وزیر جنگ تهیه کرده‌اند این تعریف وزیر جنگ می‌شود آیا تنقید رئیس‌الوزراء نمی‌شود و اما اینکه وضعیت امروز چطور اس تصور می‌کنم یک قدری مطالب زود فراموش می‌شود و بنده تصور می‌کنم وضعیت امروز از بعضی جهاتی که ایشان در نظر دارند بدتر از وضعیت پارسال و پیرارسال نباشد.چه اموری اتفاق افتاده که غیر قابل تحمل است؟ در هر صورت چون توضیح ندادند و تصریح نفرمودند و عرض کردم که این مسائل لزومی ندارد و بیانات آقای مدرس همانطور که در باب پروگرام عرض کردم تعریف و تمجید از آقای رئیس‌الوزراء بود امروز هم نظر به حسن فطرتی که دارند آنچه فرمودند تنقید نبود بلکه تمجید بود از رئیس‌الوزراء و با وجود اینکه بر حسب سلیقه ایشان آقای مستوفی‌الممالک حاضرند معذالک انصاف را از دست ندادند و در عین مخالفت تصدیق نمودند.نکته دیگری که بد نیست بنده تذکر بدهم این است که در ضمن فرمایشات آقای مدرس همچو فهمیدم یک تعریض بود به اینکه عهدنامه تجارتی که مدت‌ها است محل گفت و گو بوده و هست و ما منتظر آن هستیم معذلک تصفیه نشده است بنده همچو فهمیدم که چنین اعتراضی دارند اینک بطور اجمال عرض می‌کنم این عهدنامه تجارتی که این دوره می‌بایست بسته شود عهدنامه تجارتی متعارفی نیست. متعارفاً بین دو دولت که عهده نامه تجارتی ندارند شاید در عرض یک هفته ده روز یا یک ماده می‌توان یک عهدنامه تجارتی بست تجارت معلوم است چه حالی دارد حوائج تجارتی مالک نسبت به یکدیگر در نظر اشخاص که عهدنامه را منعقد می‌کنند معلوم است معطلی ندارد و به سهولت توافق بین طرفین حاصل می‌شود و عهدنامه بسته می‌شود اما این عهدنامه که ما می‌خواهیم ببندیم این طوری نیست یعنی دو قوم هستند در مقابل یک دیگر که چند چیز در آن‌ها پیدا شده است یکی اینکه طرفین محتاجند به اینکه با همدیگر معامله و تجارت داشته باشند. طرفین هم مایل هستند و به همین دلیل است که بنا گذاشته‌اند عهدنامه تجارتی ببندند ولی در عین حال کیفیت دیگری هم هست و آن این است که دو قوم در اوضاع اقتصادی طریقه و رویه خاصی دارند که بکلی با یکدیگر متباین است از یک طرف تبانی که در طریقه اقتصادی دارند و از یک طرف احتیاج به اینکه این‌ها باید با هم تجارت داشته باشند تولید این شکل را کرده که این دو امر را چگونه باید با یکدیگر موافقت داد ما یک رویه مخصوصی در امور اقتصادی داریم که از آن نمی‌خواهیم دست برداریم و نمی‌توانیم هم دست برداریم آنها هم طریقه‌ای دارند که بکلی با طریقه ما منافی است و بلکه دو نقطه متقابل است و همانطور که ما نمی‌خواهیم اس مسلک خودمان دست برداریم آن‌ها هم حتی‌الامکان نمی‌خواهند حالا این جا است که امر مشکل شده است که آیا این دو طریقه متضاد را چطور باید با هم تطبیق کرد نه این است که از طرف ما با ایشان در این امر اهتمام نشده و قصوری شده باشد چیزی که هست که مسئله غامض است و حل کردن آن مشکل است. آقایان معترفند که این مذاکره عهدنامه تجارتی شاید متجاوز از یک سال است که مطرح است و اشخاصی هم در این کار دخالت کرده‌اند که در بصیرت و خیرخواهی آن‌ها نمی‌توان هیچ شبهه کرد در این مدت یکسال بیش از ۴ ماه در سهم ما نبوده است و هشت ما ه یا بیشتر آن قبل از ما واقع شده است بنده نمی‌خواهم عرض کنم که آن هشت ماه قبل از ما کسی قصور یا تقصیر کرده زیرا بنده کسی را مقصر نمی دانم و یقین دارم که قبل از ما هم کسانی که متصدی این امر بوده‌اند خیلی میل داشته‌اند به اینکه این مقصود حال شود منتهی در ظرف هشت ماه نتیجه‌ای نگرفتند از چه جهت؟ علت همان بود یک مقداری در همان مدت هشت ماه این مطلب پیشرفت کرده بود یعنی مشکلاتی که تدریجاً حاصل شده بود متدرجاً رفع شده بود یک مقداری هم از طرف این ۴ ماه پیشرفت کرده است بسیاری از مشکلات مرتفع گردیده. بطوری که بنده می‌توانم خدمت آقایان اطمینان بدهم که امروز اگر یکی دو فقره مشکل دیگر رفع شود ا ین مسئله غامض عهدنامه تجارتی ما هم حل خواهد شد پس در این جا هم نه تقصیری بوده و نه قصوری اگر عهدنامه تجارتی تمام و قطع نشده امیدوارم کسانی که بعد از این دخیل امور می‌شوند دنبال کار را بگیرند و به جزئی اهتمامی موفق بشوند.

رئیس‌الوزراء- بنده با اینکه به کوچکترین خدمات ملی و سلطنت مشروطه همیشه افتخار داشته و دارم نظر به اینکه برای صحبت عمل و اجرای قوانین و پاکدامنی و بی طرفی صرف مخصوصاً از چند سال قبل به این طرف چندان مشتری‌های زیادی نمی‌دیدم همیشه دوری از خدمات کرده‌ام و هیچوقت اصرار در دخول به خدمات نداشته‌ام و هر وقت هم داخل خدمات شده‌ام اگر در ایامی بوده است که مجلس شورای ملی حضور داشته است بر حسب تمایل اکثریت مجلس و امر اعلیحضرت همایونی بوده است و اگر در غیاب مجلس بوده است باز یک اندازه بر حسب اراده ملت و امر اکثر اعلیحضرت همایونی بوده است و هیچگاه به اصرار و اسباب چینی و برانگیختن و دسائس بنده نیامده‌ام مصدر کار بشوم و در هیچ زمان اصرار به دخالت در کار به عللی که عرض کردم نداشته و ندارم. در این دفعه و در سایر مواقع هم آقایانی که در این شهر تشریف داشته‌اند همیشه شاهد و ناظر بوده‌اند که به مجرد حس یک بی ملی یا از طرف مجلس در دوره‌های گذشته و یا از طرف اعلیحضرت (و حال آنکه هیچوقت هم همچو چیزی واقع نشده است) فوراً از کار کناره می‌گرفتم و استقامت و اصرار هم نمی‌کردم. این دفعه اگر بنده استقامت کردم علل استقامت بنده همان بود که آقای ذکاءالملک وزیر امور خارجه همکار محترم بنده کاملاً بیان کردند واِلا بنده عوض نشده‌ام و دارای همان سلیقه و رویه هستم و اشتیاق به کار هم نداشته‌ام به همان عللی که عرض کردم واِلا کمال افتخار را به کوچکترین خدمات ملی و سلطنت مشروطه دارم و باز تکرار می‌کنم که جهات استقامت بنده همان بود که آقای ذکاءالملک بیان فرمودند و شکر می‌کنم که پس از اینکه آقایان استیضاح فرمودند بیاناتشان همان بود که فرمودند و مشاهده گردید و حاضرین هم استماع نمودند که بالاخره خطائی نسبت به دولت وارد نیامده و قصوری هم که آقای مدرس در ضمن فرمایشاتشان فرمودند بنده قبول ندارم و همچو چیزی را تصدیق نمی‌کنم و با کمال جرأت عرض می‌کنم که کابینه بنده قصوری در وظایف خود نکرده و آن چه که ممکن بود انجام داده و آنچه را که توانسته‌اند صورت داده‌اند و یا در شرف انجام بوده است و خود بیانات آقای مدرس تا یک درجه نشان می‌دهد که حقیقتاً یک اعتراضات واردی به دولت نداشتند فقط قدری بی لطفی نموده از روی بی لطفی ایرادی فرمودند ...

مدرس- کمال اخلاص است

رئیس‌الوزراء- و بنده کمال تشکر را دارم که در عین بی لطفی بیش از آنچه که فرمودند چیزی نگفتند و حالا هم راجع به سیاست خارجه جواب همان بود که آقای ذکاءالملک بیان فرمودند و بعد از بیانات ایشان بنده نمی‌خواهم چیزی عرض کنم زیرا بیانات ایشان از هر حیث جامعه بوده یک فرمایش دیگری هم آقای مدرس فرمودند راجع به قضایای گذشته و ایام مهاجرت که در آنجا هم قدری بی لطفی فرمودند و نسبت قصوری به بنده دادند. در این مسئله هم بنده پیش وجدان خودم خود را مقصر نمی دانم و قصور هم به عقیده خودم نکرده‌ام و تصور می‌کنم آنچه بنده کرده‌ام عین خیر و صلاح مملکت بوده و حاضر هم هستم (چون بنده قدری کمتر فیض حضور در مجلس را داشتم و قوانین مجلس را هم درست نمی دانم که اجازه می‌دهد این تقاضا را بکنم) یک کمیسیونی در مجلس تشکیل بشود و مطالب راجع به ایام مهاجرت را چون حرف هائی در آن است که صلاح نمی دانم علنی بگویم در آن کمیسیون بگویم تا معلوم شود آنچه که بنده کرده‌ام قصور نبوده است. قدری از مسئله خارج شدیم. اما حالا پس از اینکه استیضاح شده و بحمدالله معلوم شده که دولت خطا و خیانتی نکرده و همان طور که آقای ذکاءالملک فرمودند حفظ اصولی را به عمل آورده بنده اصراری هم به ماندن ندارم و هیچ اشتیاقی هم ندارم تا اینکه تا یک درجه بر همه آقایان معلوم شد که علت مخالفت آقایان مخالفین از روی یک حس خیانتی نسبت به دولت نبود و فقط از روی بی لطفی مخالفت نموده‌اند بنده هم عرضی ندارم و اصراری هم به ماندن ندارم زیرا می‌دانم وضعیات بطوری که دخالت اشخاص مثل بنده در امور اصلاً معنی ندارد و متأسفانه و بدبختانه وضعیات این مملکت یک اشخاص را می‌خواهد که وقتی داخل در کار می‌شوند یک آجیل هائی بگیرند و یک آجیل هائی هم پخش نمایند بنده نه اهل گرفتن هستم و نه اهل دادن نه می‌گیرم و نه می‌توانم بدهم و اصراری هم به ماندن ندارم و این ایام غیبت مجلس را هم که شاید در پیش بعضی یکی از ایام بره کشی فرض شود برای اشخاصی که اشتهار دارند می‌گذرم من که اشتهار ندارم معده من خراب است از این جا مرخص می‌شوم و می‌روم حضور اعلیحضرت همایونی و استعفای خودم را هم نظر به احترام اینکه گفته می‌شود دولت اکثریت ندارد (اگر چه هنوز معلوم نیست این مسئله قطعی است خیر) و اگر بنده این رسم را تا امروز احترام نکردم برای حفظ آن اصولی است که آقای ذکاءالملک بیان کردند ولی امروز برای حفظ اکثریت مجلس با اینکه مسلماً نمی دانم دولت اکثریت دارد یا ندارد از این جا مرخص می‌شوم و می‌روم حضور اعلیحضرت همایونی و استعفای خود را تقدیم می‌کنم. آقایان وزراء هم بفرمایند.

(در این موقع آقای رئیس‌الوزراء از مجلس خارج و تماشاچیان با هیاهو و قیل و قال زیاد- فریاد زنده باد آقای مستوفی الممالک بلند نمودند)

رئیس- آقای ارباب کیخسرو حکم کنید تمام این اشخاص تماشاچی را توقیف کنند این چه بازی است در آورده‌اند؟ البته آقایان مایل هستند که اصول پارلمانی هم قدری مرتب باشد این ترتیب را بنده به هیچ وجه نمی‌پسندم این آقایان تماشاچی این طرف و آن طرف باید توقیف شوند و چند روز در توقیف بمانند. پیشنهادی که بنده می‌کنم این است که به بنده اجازه داده شود این آقایان را توقیف نمایند و با اطلاع نظمیه هر کدام مقصر بودند به مجازات برسانند

(جمعی گفتند- صحیح است)

رئیس- باید رأی بگیریم. آقایانی که این ترتیب را ...

مدرس- اجازه می فرمائید بنده در همین پیشنهادی که فرمودند دو کلمه عرض دارم.

رئیس- بفرمائید.

مدرس- بنده گمان نمی‌کنم تمام آقایانی که این جا تشریف دارند منشاء این حادثه باشند در هر جمعیتی چهار پنج نفر ده نفر بودند و یک حرکتی کردند و آن‌ها هم ظاهراً کسانی بودند که پائین رفتند بنده گمان نمی‌کنم تمام آن‌ها مقصر باشند که آقای رئیس می‌فرمایند مجلس رأی بدهد معذالک اختیار با آقای رئیس است.

رئیس- بنده عرض نکردم تمام آن‌ها را مجازات کنند عرض کردم به بنده اجازه داده شود بالفعل بگویم آن‌ها را توقیف نمایند و رسیدگی شود هر کدام تقصیر کرده‌اند به مجازات برسانند. آقایانی که این ترتیب را تصویب می‌کنند قیام نمایند

(اکثر نمایندگان قیام نمودند)

رئیس- تصویب شد. (در این موقع جلسه تعطیل و پس از یک ساعت مجدداً تشکیل گردید)

رئیس- آقای حائری‌زاده (اجازه)

نصرت‌الدوله- اجازه‌های جدیدی تقاضا شده است که صورت آن را هم تقدیم کردم.

رئیس- اجازه‌هایی هم از سابق بوده است.

حائری‌زاده- بنده هیچ میل نداشتم بعد از اینکه آقای مستوفی الممالک خیال کرده‌اند استعفا بدهند در این موضوعات مذاکره بکنم ولی آقا یک فرمایشاتی فرمودند که بنده مجبورم قبلاً یک حقایق را عرض کنم و حکمیت آن را هم با فکر عمومی واگذار نمایم در آن موقعی که بنده در اقلیت بودم و مخالف کابینه آقای قوام‌السلطنه بودم مذاکراتی با دولت روسیه می‌نماید و نتیجه حاصل نمی‌شد چون آن کابینه طرف اعتماد من نبود لازم می‌دانستم به رئیس‌الوزرائی که طرف اعتماد من باشد بیاید و وسائل خوشبختی اهالی شمال را فراهم کند و قرارداد تجارتی ما منعقد شود اسباب آسایش مردم فراهم آید. حالا نمی‌گویم آقای قوام‌السلطنه تقصیر داشتند به جهت اینکه بنده نمی‌دانستم پشت پرده چه بوده همین قدر اعتماد نداشت و دنبال این می‌گشتم که یک رئیس‌الوزرائی که قادر به این مسئله باشد پیدا کنیم و ایشان این قضایا را حل کنند. دو ماه قبل از اینکه کابینه آقای قوام‌السلطنه سقوط پیدا کند آقای امین‌التجار که حالا تشریف ندارند بنده و مرحوم دولت آبادی و آقایان مساوات و حاج سیدالمحققین و داور و تدین و حاج مخبرالسلطنه را که آن روز وکیل بودند دعوت کردند بعضی‌ها کسالت داشتند و نیامدند بعضی‌ها آمدند.بنده اطلاع نداشتم چه خبر است. دیدم آقای مستوفی‌الممالک تشریف آوردند و در آن موقع اعلیحضرت اروپا تشریف داشتند یک شرحی آقای مستوفی به ما بطور نصیحت اظهار کردند که باید اجرای عملی شوند و گفتار را کنار بگذارند و پی کردار بروند و اگر ما با هم مساعدت نکنیم و مسامحه نمائیم و عملی نشویم آزادی در مخاطره است و دست ارتجاع دارد قوی می‌شود بواسطه این عقیده بود که بنده با فرمایشات ایشان موافقت کردم دیدم عین نظریات بنده را ایشان معتقدند منتهی چیزهائی دیدم حالا نمی‌خواهم عرض کنم اگر لازم شد یک موقع دیگری عرض می‌کنم. آن جلسه گذشت در آن موقع عده ما سی نفر بود بعد از چندی که عده چهل نفر شد و امیدواری پیدا کردیم که اکثریت خواهیم داشت می‌توانیم حکومت قوام‌السلطنه را ساقط کنیم و یک حکومت دیگری را روی کار بیاوریم مجدداً آقای مستوفی‌الممالک از ونک تشریف آوردند منزل آقای سردار جنگ در آن جا بنده و آقای سیدالمحققین و آقای زنجانی از طرف رفقای خود مأمور شدیم برویم با ایشان داخل مذاکره شویم و نظریات ایشان را بدانیم چیست و موافقت با افکار ما می‌کند یا خیر و ما نمی‌توانیم با حکومت ایشان موافقت کنیم خیر. این جمله را هم عرض می‌کنم موقعی که ما با کابینه آقای قوام‌السلطنه مخالف بودیم بین رفقای خودمان مذاکره شد که باید کاندید حکومت بعد معلوم باشد که وقتی قوام‌السلطنه رفت چه آدمی می‌تواند حکومت ملی را اداره کند بین رفقای ما اختلاف بود بنده و شاهزاده سلیمان میرزا و چند نفر دیگر با مستوفی‌الممالک موافقت نکردیم بنده گفتم خدمت آقای مستوفی‌الممالک رسیده‌ایم (این مذاکرات مال قبل از دعوت منزل آقای امین‌التجار بود) و آقای مستوفی را زیارت نکرده‌ام ولی وقتی در یزد بودم و مهاجرت پیش آمد اشخاص مطلع با من صحبت کردند که ممکن بوده است در آن موقع یک معاهدات خوبی برای ایران ببندند و این خرابی هائی که به این مملکت وارد آمده جلوگیری شود و به منافع مملکت تمام شود. در آن موقع هم آقا فرصت نکردند در اطرافش زیاد مطالعه کنند و آن موقع هم از دست ما رفت و بنده از همان نقطه نظر می‌گفتم ممکن است بعدهم همان رویه را داشته باشند و بنده نمی‌توانم با ایشان موافقت کنم یکی دیگر اینکه می‌گفتند بختیاری‌ها در سابق در زمان حکومت ایشان یک دست درازی‌هایی می‌کردند و مردم جنوب از دست آن‌ها شکایت داشتند و در زمان حکومت مستوفی باز ممکن است بختیاری‌ها مصدر کار بشوند و بنده از نقطه نظر وکالت نمی‌توانم تجویز کنم فقط و فقط آقای طباطبائی به ما اطمینان دادند که آقا در این مدت که داخل در عمل نبوده فهمیده که امروز روز کار است و روز گفتار نیست و باید عملی باشد و تمام مردم و متصدی که شما دارید ایشان هم دارند و تجربیات گذشته به ایشان حالی کرد که باید گفتار را کنار گذاشته و کردار را پیش بکشید حتی شاهزاده سلیمان میرزا هم قانع نمی‌شدند ولی بالاخره با اطمینان‌های آقای طباطبائی قانع شدیم این قضایا مال قبل از منزل آقای امین‌التجار است در منزل آقای سردار جنگ موقعی که عده ما چهل نفر بیشتر نبود و هنوز اکثریت نداشتیم بنده و آقای زنجانی و آقای حاج سیدالمحققین آن جا رفتیم آقای امین‌التجار هم وسط مذاکرات تشریف آوردند با ایشان مذاکره کردیم که فرمایشات منزل امین‌التجار که شما فرمودید هنوز از نظر ما فراموش نشده امروز در عمل است و ما هم میل داریم انتخابات دوره پنجم مطابق مرام ملت باشد و دست آنتریک دخالت نداشته باشد حقه بازی در انتخابات نباشد و مردم را در انتخاب نمایندگان آزاد بگذارند و مأمورین که از طرف حکومت سابق به اطراف رفته‌اند این‌ها به عقیده ما برای انتخابات رفته‌اند ممکن است مردم را آزاد نگذارند بین خودمان که مذاکره کردیم دیدیم آقای مشیرالدوله در این قبیل مسائل سختی به خرج نخواهند داد و فرمایشات شما ما را امیدوار کرده و از شما معترفیم که تمام مأمورین از مأمورین نظمیه و حکام و معاونین و فرمان فرماها و رؤسای بلدیه تمام را باید عوض کرد آن تیپ باید بروند و یک تیپ جدیدی بیایند و دخالت در امر انتخابات نکنند تا انتخابات به سرعت جریان پیدا کند زیرا انتخابات حق ملت است و دولت حق دخالت در امر انتخابات ندارد. آقا حتی این مسئله را از ما پرسیدند که ممکن است یک عده اشخاصی باشند که من وقتی بخواهم با آن‌ها مذاکره کنم بخواهند وزیر شوند آیا ممکن است یک وزیر مشاور به مجلس معرفی کنم و آن اشخاص را قانع و راضی کنم که با حکومت موافقت کنند گفته شد از نقطه نظر بودجه ما نمی‌توانیم وزیر مشاور بپذیریم شما آن اشخاص را که طرف اعتمادتان می‌باشند به غیر وزارت ممکن است آن‌ها را قانع کنید ممکن است آن‌ها را به ایالت قانع کنید ممکن است به یک شکل دیگری آن‌ها را قانع نمائید.یک شرحی راجع به این زمینه صحبت شد مخصوصاً نظرم هست که آقای حاج مخبرالسلطنه که آن روز وکیل بودند در منزل آقای امین‌التجار این مثل را زدند و گفتند گوسفندی که کشته می‌شود حکومت‌ها کله و پاچه این گوسفند را قسمت می‌کنند بین طرفداران خودشان و گوشت لخمش را خودشان می‌برند و باید حکومت آقای مستوفی‌الممالک هم آن کله پاچه را قسمت کند ولی گوشتش را برای مملکت نگاه بدارد من هم متقاعد شدم در صورتی که این گوسفند هیچ چیزش برای مملکت نمی‌ماند حالا لااقل کله پاچه اش برود ولی گوشتش برای مملکت باقی بماند و مخصوصاً نظر بنده هست که آقای مستوفی فرمودند کله و پاچه هیچ جگرش هم باشد اشکالی ندارد و باید اجراء عملی شوند این فرمایشات بنده را قانع ساخت و یکی از طرفداران جدی ایشان شدم و پس از آن دیگر بنده ایشان را ملاقات نکردم تا اینکه ما اکثریت شدیم و آقای مستوفی‌الممالک را کاندید خود معرفی کردیم و ایشان تشریف آوردند و طرفداران خود را معرفی کردند و یک جلسه شد و طرفداران دولت حضور پیدا کردند بنده چون اطمینان به فرمایشات آقا داشتم که عملی هستند و ما را نصیحت کردند که عملی باشد وزرائی انتخاب خواهند کرد که حقیقتاً یک فکر نویی داشته و یک اصول نویی را پیری می‌نمایند و یک مرد جدی و عملی انتخاب خواهند کرد که مملکت را از این بدبختی نجات دهند. اگر نظر آقایان باشد بنده عرض کردم ما به شخص حضرت عالی اطمینان داریم و وزرائی انتخاب کنید که به میل خودتان باشند و ما دخالت در تشکیل کابینه شما نخواهیم کرد آن وزراء را به میل خود تان انتخاب کنید و به مجلس معرفی نمائید ما با آن‌ها موافقت خواهیم کرد. این جمله هم ناگفته نماند که در منزل آقای امین‌التجار ایشان فرمودند که یکی از مراکز مهمه که به نظر ایشان مدخلیت دارد مقام مقدس سلطنت است و بواسطه اینکه شما‌ها داخل در یک جمعیتی هستید یک چیزهائی ممکن است به آن جمعیت متوجه بشود و جلب سوء ظن اعلیحضرت را بکند باید وسائل رضایت اعلیحضرت را فراهم کرد اعلیحضرت آدم قانعی است و زود می‌شود او را قانع کرد تا نمونه آن کابینه آمد در مجلس معرفی شده بنده دیدم آن نمونه مطابق فرمایشاتی که می‌فرمودند نبود موافقین دولت آن هائی که حاضر هستند هستند و آن‌ها که حاضر نیستند البته عرایض بنده به سمع شان می‌رسد. در آن جلسه ائتلاف بنده آن شب رفتم و گفتم فرمایشات آقا با نمونه کابینه ایشان موافقت ندارد و بنده معتقد هستم تا آن ساعت آخری که مقام نمایندگی ایران را دارا هستم و مشغول خدمت هستم رأی بنده سعادت و بدبختی مملکت را ممکن است ایجاب نماید و به موافقت و مخالفت من ممکن است اسباب خرابی و ایمنی برای مملکت فراهم بیاید ولی حکومتی را که ما امروز به او رأی می‌دهیم اگر مأمور او در بلوچستان یک تعدی بکند بنده که یک نفر موافق دولت هستم شریک و مسئول آن ظلم هستم و بنده باید کاملاً اول ضرر راه هم ببینم و با دولت موافقت کنم واِلا بنده نمی‌توانم موافقت کنم با یک دولتی که نظریه بنده را وعده بدهد اجرا کند ولی نمی‌کند شاهزاده سلیمان میرزا برای اقناع بنده و سایر رفقا ما را به منزل آقای ناظم‌العلماء دعوت کردند یک عده از رفقا آن جا رفتیم و شرحی در این موضوع صحبت شد که با این دولت چه باید کرد. بنده بنای داد و فریاد را گذاردم گفتم من عداوت شخصی با قوام‌السلطنه نداشتم ایمانی هم به مستوفی الممالک نداشتم و ما یک حکومت را که آوردیم نباید فقط معتقد باشیم که این حکومت ما است بلکه اگر یک خرابی هائی می‌بینیم باید خودمان به دولت تذکر بدهیم جلوگیری از خرابی خودش بکند تا دیگران نتوانند به ما اعتراض کنند و نظرم هست که شاهزاده سلیمان میرزا عصبانی شدند و به بنده گفتند شما همان معامله‌ای را که با قوام‌السلطنه کردید می‌خواهید با ما هم بکنید. بنده گفتم من طرفدار فکر و عقیده هستم نه به شما که سلیمان میرزا هستی ایمان آورده‌ام نه به آقای مستوفی الممالک من طرفدار فکر خودم هستم اگر نظر من اجرا نشد مخالفت می‌کنم ولی رفقا باز بنده را قانع کردند که مجلس منحصر به ۱۵ نفر ما‌ها که دارای یک مسلک نو عقیده مسلم هستیم نیست. این اکثریتی که حمایت از دولت می‌کند اکثریت سریشمی است و اکثریتی است که هر یک از افرادش دارای یک فکری است که ممکن است منافی فکر و نظریه ما باشد و تا پروگرام دولت از مجلس نگذشته ما نباید به دولت اعتراض کنیم و پس از اینه پروگرام دولت گذشت و مطمئن شدیم که دولت می‌تواند یک عملیاتی بکند آن موقع باید توقع عمل داشته باشیم.بنده باز به سکوت گذراندم تا آقا یک روز از فراکسیون‌های مختلفه نماینده خواستند تا پروگرام را بنویسند در آن فراکسیون که بنده بودم دو نفر انتخاب شدند یکی آقای سپهدار اعظم بود و یکی مرحوم دولت آبادی و چند نفر دیگر گویا بودند که جمعاً هشت نفر بود که اسامی آن‌ها حالا درست در نظرم نیست رفقای فراکسیونی گفتند نظرتان را در نوشتن پروگرام اظهار کنید رفقای من شاهدند که من گفتم هیچ نظری ندارم غیر از اینکه انجمن‌های ایالتی و ولایتی (که بنده عقیده بنده یک دهنه است برای اینکه مأمورین دولت نتوانند تخطی کنند) تشکیل شود و این را هم از هیچ حکومتی امیدواری ندارم غیر از کابینه آقای مستوفی الممالک که امیدوارم این کار را بکند.آقای سپهدار هم حاضرند مخبرین کمیسیون‌ها هم حاضرند شبی که کمیسیون تشکیل شد بنده عضو نبودم ولی تا وقتی که چراغ‌ها خاموش شد در فراکسیون ماندم آقای سپهدار فرمودند بدون اینکه ما اظهار بکنیم نظریه و عقیده خود آقا هم همین بود و یکی از مواد پروگرام خودشان را تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی قرار دادند بنده هم رفتم اظهار امتنان کردم پس از آنکه پروگرام از مجلس گذشت بنده دیدم آن نظریاتی که بود تمام برای اغفال بنده بود دیدم نمی‌توانم موافقت کنم و مأیوس شدم و از رفقا جدا شدم آقا بنده را در هیئت وزراء احضار کردند و فرمودند نظریه شما چیست گفتم که آن صحبت‌های قدیم بماند عجالتاً عقیده ما چند نفر رفقائی که دور هم هستیم این است که این مأمورین که فعلاً هستند باید تبدیل نشوند و یک مأمورین صحیحی ...

رئیس- آقای حائری‌زاده عده‌ای اجازه می‌خواهند. خوب مختصرتر بفرمائید.

حائری‌زاده- بسیار خوب بقیه مطالب را اگر وقت شد موقع دیگر عرض می‌کنم. آقا در پشت تریبون فرمودند که بنده آنتریک نمی‌کردم و یک عده از آقایان خواهش هائی داشتند که نتوانستم انجام بدهم گویا همچو مضامینی بود درست گوشم نشنید بنده نمی دانم آنتریک می شده است یا نمی شده است این یک تاریخچه بود که عرض کردم و بقیه اش را برای یک موقع دیگر عرض می‌کنم ولی از حیث توقعات بنده در این مجلس رسمی عرض می‌کنم در کابینه آقای مستوفی‌الممالک که هیچ در کابینه آقای مشیرالدوله و کابینه قوام‌السلطنه در این مدتی که بنده در این مجلس بودم اگر یک مراسله که در آن متوقع خصوصی از این کابینه‌ها کرده‌ام دارند بنده مهدورالدم هستم توقع عمومی هم چون از همه ایشان مأیوس بودم البته موفق نشدم و با آقای مستوفی در دو سه جلسه مذاکره کردم که شما آن چه به ما وعده دادید عملی نشد و فقط به گفتار قناعت شد. بنابراین بنده ذیحق بودم که با ایشان مخالفت کنم زیرا ایشان بنا به رأی اعتماد من تشریف آوردند و بنده کسی را مافوق قانون نمی دانم من قانون را بالاتر از همه می دانم و با آن اشخاصی که مافوق قانون می‌دانند چه امیر بهادر باشد چه مشیرالسلطنه چه مستوفی‌الممالک مخالفم زیرا قانون مقدس ترین چیزها است و به هو و هرج و مرج هم معتقد نیستم حکومت باید با کمال جدیت و با کمال قدرت مجری قانون باشد در هر حال هر جا نقصی مشاهده کرد و قانون را قابل عمل ندید بایستی به توسط مجری خودش اصلاح آن را بخواهد که بنده با توسط و رجاله بازی و هو مخالف هستم ما نمی‌توانیم مملکت ایران را در دنیا با اینکه داریم نفت به دنیای نو می‌دهیم یک مملکت هرج و مرج معرفی کنیم و بایستی مملکت صحیحی معرفی کنیم. از شبی که آن رجال‌ها و هوچی‌ها در مجلس آمدند و بعضی از مستخدمین سفارت اجنبی هم به تحریک بعضی از اطرافیان کابینه با آن‌ها بودند بنده مخالف جدی کابینه شدم و برای من فرقی نمی‌کند تمایل به طرف رفتن انگلیس هر طرف باشد دولت باید دولت خود ما باشد و بایستی پس از آنکه در مقابل مجلس شورای ملی قبول مسئولیت کرد باید غر از قوانین مجلس شورای ملی چیز دیگری نشناسد نظر بنده این بود و چون موضوع استیضاح رفت و آقایان مخالفین دولت ورقه کبود خودشان را حاضر کرده بودند که بعد از نطق آقای رئیس‌الوزراء تقدیم نمایند و آقای مستوفی‌الممالک خودشان فرمودند که بنده استعفا می‌دهم دیگر موضوعی ندارد که بنده داخل در این مطالب شوم.

رئیس- آقای تدین (اجازه)

تدین- بنده خیلی متأسّف هستم وقایعی که در ایران اتفاق می‌افتد یا افراط است یا تفریط حد وسط ندارد. به این جهت است که مسائل سیاسی هم وقتی در ایران مطرح می‌شود شباهت به جاهای دیگر ندارد. استیضاح می‌کنیم ولی بقدری نزاکت مآب می‌شویم که از نظر تفریط هم آن طرف می‌افتیم. بقدری نزاکت مآب می‌شویم که یک نفر رئیس‌الوزرای ایران در قرن بیستم فحش می‌دهد و نسبت‌های ناشایست می‌دهد و ما این جا ساکت می‌نشینیم چرا که نزاکت مآب شده‌ایم. متأسفانه وضعیت امروز وضعیتی بود که تصور نمی‌کنم در هیچ جای دنیا مخصوصاً در ایران سابقه داشته باشد.صورت استیضاح داده می‌شود و آقای مدرس هم دقت می‌فرمایند که کلماتی بفرمایند فوق العاده نزاکت مآب باشد من نمی‌گویم از نزاکت باید خارج شد ولی نباید اینطور نزاکت به خرج داده و کلمات را بطور نزاکت ادا بفرمایند که دیگران استفاده کنند. بنده این عقیده را نداشتم و بلکه عقیده داشتم که ایشان واضح ترین مسائل را می‌گفتند تا در موقعی که رئیس دولت جواب می‌دهد حرف‌هایش را می‌زند دیگر تأمل نمی‌کند که جواب حرف‌هایش را بشنود از این در راه می‌افتد و می‌رود. آیا این هیچ حرکت منطقی است که در یک مجلس یک نفر حرفهایش را بزند و بعد راه درب اطاق را پیش بگیرد و برود و معطل نشود که جواب حرفهایش را بشنود؟ بنده تصور نمی‌کنم در هیچ جای دنیا یک همچو چیزی سابقه داشته باشد. اولاً ایشان چرا تأمل نکردند آن اوراق کبودی که برایشان تهیه شده بود با کمال نزاکت در روی این تریبون خوانده شود. در این بین حاضر شدن برای استعفا خود دلیلی است برای اینکه فرار کرده‌اند.

محمد ولی میرزا- صحیح است.

تدین- اگر ایشان می‌خواستند استعفا بدهند پیش از استیضاح بهتر بود واِلا در وسط استیضاح برخیزند و بروند غلط و فرار است و شایسته یک نفر که می‌خواهد زمامدار امور بشود نیست بعلاوه، مسئله یک بام و دو هوا است. آن روزی که شصت و دو نفر رأی دادند خوب مردمانی بودند ولی امروز که چهل و چهار پنج نفر مخالف شدند بد مردمانی هستند. این هم موضوع خیلی مضحکی است. آن وقت از یک رئیس دولتی که می‌خواهد حل قضایای سیاسی امروزه ایران را با دنیا بکند بهیچوجه سزاوار نیست که در یک مجلس رسمی همچو کلماتی از دهان او بیرون بیاید که ادنی ترین مردم در مجلس که ده نفر آدم معمولی باشد نمی‌زند.رئیس‌الوزراء می‌گوید من آجیل نداشتم که بدهم زیرا آجیل نگرفتم که آجیل بدهم. البته ایشان از خودشان آجیل نداشتند (چون دارائی خود را با کمال بی علاقه‌ای که داشتند از دست دادند) اما از کیسه دیگران آجیل داشتند. بنده حاضرم در عین اینکه خیال نداشتم حرف بزنم مجلس محاکمه تشکیل شود و با اسناد ثابت کنم که این حکومت برای موافقت تهدید شد تطمیع شد ابلاغ حکومت فلان جا داده شد ابلاغ مدیری کلی وزارتخانه داده شد ابلاغ کمیسری بانک داده شد و هکذا این‌ها برای چه بود؟ وی معذلک دولت قبول نکردند. آیا این‌ها آجیل نیست؟ بلی از کیسه خودشان ندادند ولی از کیسه دیگران دادند. مبنوت‌ها به اشخاص ارائه داده شد که نمی‌خواستم اسم ببرم که این مبنوت عزل فلان است و اگر در ۲۴ ساعت با من موافقت نکنید فلان کس که وابسته شما است عزی می‌کنم این است زمامداری زمامدار وجیه المله. آقا آجیل نداشتند که بدهند این‌ها پس چه چیز است؟ بنده که از موافقین بودم اگر توقع آجیل می‌کردم بهتر این است که بگوید شجاعانه بگویند و حاضر هستم محاکمه کنم. بنده در پیشگاه ملت علنی عرض می‌کنم اول کسی هستم که حاضرم در محکمه محاکمه بدهم و هر حکمی را که محکمه درباره من اجرا کرد با کمال میل و رغبت قبول کنم نه اینکه اشخاص را وادار کنند که تهمت‌ها و افتراها به من بزنند و آنوقت به توسط این اوراق پاره چیزهائی انتشار بدهند و امضاء نکنند و از پای آن ورقه اسم مطبعه را هم قیچی کنند. همین خودش دلیل بر کذب است. بنده آن روزی افتخار می‌کنم که با اسناد و مدارک هر کسی ادعائی دارد بگوید و من حاضرم و هیچ استنکاف نمی‌کنم حاضرم عرضحال در محکمه بدهم و من مطیع آن قانون هستم. علت موافقت من با مستوفی‌الممالک برای مسائل عمومی بود ولی متأسفانه آن تعبیر قصوری را که آقای مدرس کردند بنده نمی‌کنم بلکه می‌گویم بواسطه اهمال کاری مستوفی الممالک دیگر استفاده کردند.من این مسائل را کاملاً به خود ایشان گفتم که از بی حالی شما (که نگاه می‌کنید و می‌بینید که به امانت ما خیانت می‌شود و به روی خودتان نمی‌آورید) ممکن است لطماتی به مملکت وارد شود به ایشان عرض کردم مطابق فلان دلیل فلان مدرک (این هم ادله‌ای که دارم) اقداماتی می‌شود تبلیغات و تحریکاتی می‌شود که کاملاً بر خلاف استقلال تام و تمام مملکت ایران است. اسناد را هر وقتی بخواهند حاضرم ارائه بدهم تبلیغاتی می‌شود که بر خلاف اصول مملکت اسلام است. بنده نمی‌خواهم اسلام را حربه کنم ولی من مسلمانم و کاملاً معتقد به خدای محمد صلی الله علیه و آله و آنچه که انبیاء آورده‌اند هستم و معتقد به قرآن و چهارده معصوم و تمام اصول اسلامی هستم. بند از بندم جدا کنند راضی نمی‌شوم که به یک اصول از اصول اسلامی سکته وارد شود در مملکت اسلامی تبلیغات بر ضد اسلام نباید بشود و آن اشخاصی که مطلع باشند و بدانند که این تبلیغات مضر به عالم اسلام و استقلال این مملکت است بر آن‌ها واجب است که بگویند اما اگر گوش شنوا نباشد چه باید کرد؟ من باکی ندارم و وحشت ندارم که مرا تهدید کنند. اولاً این اشخاص نمی‌توانند پشه را بکشند. تا چه رسد به من که لااقل از پشه قوی تر هستم و بعلاوه چه علاقه به این زندگانی دارم. من آن روزی افتخار می‌کنم و خون خود را پاکترین خون‌ها می دانم که در راه وطن و حفظ اسلام و در راه حریت ریخته شود هیچ باک ندارم بگذارید بکشند. مگر من علاقه به این زندگانی دارم این را بالصراحه عرض می‌کنم و جامعه معلمین ایران هم با من هم عقیده هستند تا جان دارم نمی‌گذارم اصول محکمه اسلامی که یکی از آن‌ها مالکیت خصوصی است لغو شود بنابراین اگر از مهملی مستوفی اشخاص بخواهند استفاده کنند آیا باید ساکت ماند؟ بنابراین بیش از این لازم نمی دانم که در این باب صحبت کنم و همین قدر اکتفا می‌کنم. ایشان امروز توهینی به اصول مشروطیت کردند که حقّشان نبود همچو فرمایشاتی را بکنند و اگر گفتند لازم بود که این جا جواب بشنوند نه اینکه از این جا قاچاق شوند.این جا مجلس شورای ملی است خواه مستوفی قبول داشته باشد خواه نداشته باشد خواه اتباع او قبول داشته باشند خواه نداشته باشند. آنچه قوانین از این مجلس گذشته و در این مدت هم که یازده روز است می‌گذرد مطاع و متبع است می‌خواهد یک عده راضی باشند یا نباشند این است قضایا و البته اگر آقایان دقت بفرمایند تصدیق می‌کنند که مسائل فوق این قضایاست. علت مخالفت من با ایشان این بوده و حاضر هستم در هر جا که ایشان حاضر شوند محاکمه شویم و اسناد خود را ارائه بدهیم تا مطلب معلوم شود نه اینکه یک عده بیچاره فقط در تحت احساسات خشک که نمی دانند به کجا می‌روند حکمت کنند.جمعی از تجار در دو شب گذشته ساعت سه و نیم منزل من آمدند و گفتند خواهش می‌کنیم شما بیایید با ایشان موافقت کنید. بنده شرحی به ایشان عرض کردم که آیا شما می دانید به کجا می‌روید؟ به دست خودتان خود را به پرتگاه عدم و نیستی می‌کشانید. من این قضایا را می دانم و حاجب و حایلی در جلو چشم من نیست. این دوازده روز که هستم و مسئولیت عمومی را ناچارم که بگویم این است خلاصه عرایض بنده و ایشان خواه استعفا بدهند خواهند ندهند خواه بگویند مرده باد خواه زنده باد ایشان منعزلند و بعلاوه یک نفر متمرّد.

(جمعی گفتند صحیح است)

رئیس- عده زیادی از آقایان اجازه خواسته‌اند ولی بنده گمان می‌کنم تعقیب این مذاکرات صلاح نباشد.

قوام‌السلطنه- بنده اجازه می‌خواهم

رئیس- بفرمائید.

قوام‌السلطنه- متأسفانه امشب در مجلس مذاکراتی شد که حقیقتاً از طرف یک حکومتی که خودش را حکومت ملی می‌داند در مجلس شایسته نبود یک همچو تظاهراتی از طرف خودش بکند. مذاکرات امروز مجلس یقین دارم آقایان را عموماً متأسّف نموده ولی بنده را فوق العاده عصبانی کرده است و به این جهت بنده عصبانی شدم که متأسفانه ما هر قدر به طرف حکومت ملی و شوروی پیش می‌رویم در وظایف خود نسبت به حکومت شوروی قصور می‌کنیم. حالا بهتر این است وارد جزئیات نشوم چون آقای رئیس هم میل دارند که مجلس زودتر خاتمه یابد ولی اجمالاً بایستی گفته شود که در حکومت شوروی حکومت با مجلس شورای ملی است و دولتی که از طرف مجلس شورای ملی مأمور می‌شود مأموریت دارد منویات و قوانین مجلس را به موقع اجراء بگذارد.بنابراین هیچ دولتی نمی‌تواند به مجلس شورای ملی بی اعتنائی نماید و نمی‌تواند تظاهراتی در مجلس بنماید که شایسته آن مقام مقدس نباشد.بنده تصور می‌کنم هر حکومتی به همان دلیل که در موقع معرفی و تقدیم پروگرام خود نظر به اینکه طرف اعتماد مجلس است می‌تواند کار کند همین که اعتماد مجلس از او سلب شد و حس کرد که در مجلس اکثریت ندارد باید مستعفی شود و نباید اصرار کند که باید حتماً من زمامدار باشم و برخلاف رأی اکثریت مجلس امور مملکت به من محول شود.نسبت به کابینه گذشته همین طور بود و اکثریت مجلس عدم اعتماد خودش را صراحتاً اظهار کرد و یک حکومت مشروطه خواه مقتضی بود زمامداری را ترک کند ولی متأسفانه نکرد و بعلاوه به مجلس آمدند و اظهاراتی کردند که هم مخالف شأن و مقام خودشان بود هم مخالف شئونات زمامداران سابق و لاحق. آقای مستوفی الممالک البته حق داشتند از خودشان دفاع کنند ولی حق نداشتند از دیگران تنقید کنند. البته حق داشتند از خود دفاع کنند و عملیات خود را چه در امور داخلی و چه در امور خارجی مشروحاً بیان نمایند و اذهان آقایان را به اظهارات خود متوجه نمایند ولی یک عبارت گفتند که هم به زمامداران سابق بر می‌خورد و هم به زمامداران لاحق. بنده چون یکی از زمامدارانی هستم که در دوره چهارم مجلس به عقیده خودم و شاید به عقیده طرف داران خودم با مال عفت و پاکدامنی حکومت نموده‌ام نمی‌توانم در مقابل این اظهارات ساکت باشم ولی تصدیق می‌کنم که هر شخص و هر حکومتی سلیقه در طرز اداره کردن امور مملکت دارد. یک حکومت می‌تواند تصدیق کند که اشخاص هر چه می‌خواهند بکنند و قوانینی که برای جلوگیری این اشخاص وضع شده اجرا نشود و بالاخره مملکت دچار هرج و مرج گردد ولی حکومت دیگر می‌گوید ما مأمور شده‌ایم برای اجرای قوانین. همانطور که در موقع استیضاحی که از خود بنده کردند بنده گفتم ما از طرف مجلس شورای ملی مأمور شده‌ایم و باید اراده مجلس را بر مردم تحمیل کنیم و قوانینی که مجلس وضع کرده به موقع اجرا بگذاریم و نگذاریم اشخاص در مجامع و میدان‌های عمومی بیایند نطق‌های مهیج بنمایند و هتک احترام و اعراض عمومی را بنمایند. بدگویی کنند و هیچ مانعی نباشد.ما نمی‌توانیم تحمل کنیم اشخاص بر خلاف قوانینی که مجلس وضع کرده است چیزهائی در جراید بنویسند و یک افتراهایی به مردم وارد بیاورند در صورتی که در مملکت همه قسم قوانینی برای جلوگیری هست به این جهت بود که بنده عرض کردم سلیقه حکومت‌ها در طرز اداره مملکت مختلف است یک حکومت هست که مقتضی می‌دارد تماشاچی واقع شود و یک حکومتی است که می‌گوید از امورات خلاف نظم جلوگیری کرد. عقیده شخصی بنده این است حکومتی که نتواند قوانین مملکت را اجرا ننماید لایق حکومت کردن نیست. ملاحظه بفرمائید در مجلس شورای ملی اگر امشب این شخص محترم وطن پرست نبود (اشاره به رئیس) چه نمایشاتی در مجلس داده می‌شد؟ اگر احکام رئیس مجلس بر طبق رأی مجلس نبود چه وقایع ناگواری اتفاق می‌افتاد.آقای مستوفی الممالک در ضمن نطق خودشان فرمودند چون موقع فترت و بره کشی است یک اشخاص به خیال اینکه آجیل‌هایی بگیرند و یک آجیل‌هایی هم بدهند طالب حکومت هستند. این عبارت به خیلی اشخاص بر می‌خورد. اولاً راجع به زمامداری که در دوره چهارم مصدر کار بودند بنده باید یک توضیحی عرض کنم.یکی از آن زمامداران بنده بودم و یکی هم آقای مشیرالدوله. بنده عرض می‌کنم اگر نه تنها من بلکه اشخاصی که با من کار کرده‌اند استفاده‌هایی کرده‌اند من حاضرم از تمام دارائی خود صرفنظر نمایم و همینطور اگر آقای مشیرالدوله یا نزدیکان ایشان یک استفاده هائی کرده باشد باز بنده حاضرم از تمام دارائی خود صرفنظر نمایم پس چرا باید ایشان یک چنین فرمایشی بکنند در صورتیکه می دانند اشخاصی که مورد توجه هستند کی‌ها هستند. شاید عقیده بعضی این بود که بعد از آقای مستوفی‌الممالک بنده زمامدار شوم و عقیده بعضی این بود که آقای مشیرالدوله باشند. بنده چندین مرتبه در فراکسیون‌ها آمدم و گفتم که اگر نظر شما به من است من بطور قطع می‌گویم اگر به اتفاق هم به من رأی بدهید حاضر برای زمامداری نیستم آیا این را بنده نگفتم؟ حتی اینکه گفتم تصور می‌کنم آقای مشیرالدوله هم حاضر نباشند. آیا باز بنده نگفتم اگر آقای مشیرالدوله حاضر نباشند من چون حاضر نیستم راضی هستم آقای مستوفی الممالک در کار خود باقی بمانند؟ آیا رواست آقای مستوفی‌الممالک یک همچو عباراتی بگویند که در موقع فترت که موقع بره کشی است یک اشخاصی می‌خواهند زمامدار باشند؟ بنده که جزء آن اشخاص نیستم و کاش از آقای مستوفی‌الممالک توضیح می‌خواستند که مقصود از آن اشخاص کی‌ها هستند. اما در موضوع مخالفت مخالفین و موافقت موافقین چون آقای تدین توضیحاتی دادند دیگر لازم نیست بنده عرض بکنم همین قدر عرض می‌کنم چون بنده اظهار اعتماد با آقای مستوفی‌الممالک کرده بودم به اعتماد خودم باقی بودم ولی وقتی دیدم که مجلس شورای ملی را پر از هوچی کردند و در پشت گوش وکلاء که مقامشان محترم است صدای مرده باد شنیدم جا داشت مخالفت بکنم ولی رفقای من می دانند اظهار کردم در موقع استیضاح ورقه کبود خواهم داد و در موضوع آقای مستوفی‌الممالک از دادن رأی امتناع می‌کنم ولی بعد از اظهاراتی که امشب کردند دیگر موقع ندارد که بنده امتناع بکنمن و ورقه کبود خود را تقدیم آقای رئیس خواهم کرد.

رئیس- آقایان مذاکرات را کافی می دانند؟ بنده گمان می‌کنم مقتضی این است که جلسه ختم شود و فردا سه ساعت قبل از ظهر تشکیل شود.

نصرت‌الدوله- اجازه می فرمائید؟

رئیس- بفرمائید؟

نصرت‌الدوله- بنده چیزی عرض نمی‌کنم زیرا آنچه باید گفته شده و شاید بنده قوه خودداری بقدر آقای تدین و آقای قوام‌السلطنه ندارم و بعلاوه، آقای رئیس هم میل ندارند این قبیل مذاکرات تعقیب شود آن اشخاص هم که میل دارم عرایض بنده را بشنوند حاضر نیستند ولی می‌خواستم تکلیف برای نتیجه استیضاح معلوم شود زیرا آقای مستوفی در موقعی که بعد از آن حرف‌ها بطور فراری از مجلس بیرون رفت گفت من در اکثریت تردید دارم در صورتی که بیست روز است در مجلس اکثریت نداشت و بر خلاف اکثریت مجلس متمرّداً کار می‌کرد به همین ملاحظه تقاضا می‌کنم تکلیف استیضاح را معین بفرمایند.

رئیس- بنده اینطور شنیدم که ایشان گفتند پیش از استیضاح تردیدی داشتم ولی بعد از استیضاح ترددی برای ایشان باقی نمانده و به این نظر بود که استعفا کردند در هر صورت جلسه فردا سه ساعت قبل از ظهر تشکیل می‌شود.

مجلس دو ساعت از شب گذشته ختم شد.

رئیس مجلس- مؤتمن‌الملک