مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ آبان (عقرب) ۱۳۰۳ نشست ۸۱

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۳۱ توسط Zamzam (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پنجم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پنجم

قوانین بنیان ایران نوین مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پنجم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ آبان (عقرب) ۱۳۰۳ نشست ۸۱

مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۱ آبان (عقرب) ۱۳۰۳ نشست ۸۱

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره ‏۵

جلسه: ۸۱

صورت مشروح مجلس یوم پنجشنبه بیست و یکم عقرب یک هزار و سیصد و سه مطابق پانزدهم ربیع‌الثانی یک هزار و سیصد و چهل و سه

مجلس یک ساعت و نیم قبل از ظهر به ریاست آقای مؤتمن‌الملک تشکیل گردید

(صورت مشروح یوم سه‌شنبه نوزدهم عقرب را آقای میرزا جواد خان قرائت نمودند)

رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب ـ بنده دو عرض دارم یکی در صورت مجلس است یکی بعد از تصویب صورت مجلس اما آن که راجع به صورت مجلس است. آقای مدبرالملک را غایب بی‌اجازه نوشته‌اند ایشان مریض هستند اطلاع هم داده بودند حالا به کمیسیون نرسیده است نمی‌دانم.

رئیس ـ یادداشت بدهید به کمیسیون فرستاده شود. آقای غلامحسین میرزا (اجازه)

غلامحسین میرزا ـ بنده بعد از صورت مجلس عرض دارم

رئیس ـ گویا در صورت جلسه مخالفی نباشد.

(اظهاری نشد)

رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب ـ بنده خیلی مایل بودم حالا که هیئت دولت هم تشریف می‌آورند متذکر شوم که البته همه ماها مستحضر هستیم اتومبیل تازه در تهران جریان پیدا کرده و سابق بر این نداشته است. و خیلی بموقع است که از طرف بلدیه یا نظمیه برای سیر اتومبیل‌ها در خیابان‌های شهر ترتیبی داده شود و این ترتیب فعلی حقیقتاً وحشت‌آور است. در ممالک متمدنه و شهرهای بزرگ دنیا اتومبیل به ترتیبی حرکت می‌کند که باعث وحشت و اضطراب نیست ولی اینجا برعکس طوری حرکت می‌کند که اسباب زحمت مردم را فراهم می‌آورد مثل قتلی که پریروز واقع شد که خیلی اسباب تأسف و تأثر است. و یکی از جوانان قابلی که خیلی به عالم مطبوعات خدمت کرده بود به همین واسطه مرحوم شد همین طور دیگران لهذا خواستم مقام محترم ریاست مجلس و نمایندگان محترم را تذکر بدهم که به دولت یا به توسط وزارت داخله به نظمیه یا بلدیه تذکر بدهند که از این حرکت متهورانه اتومبیل‌ها جلوگیری بشود که خیلی باعث زحمت مردم را فراهم کرده است

بعضی از نمایندگان ـ صحیح است

رئیس ـ آقای غلامحسین میرزا (اجازه)

غلامحسین میرزا ـ چندی قبل کمیسیونی از طرف مجلس انتخاب شد برای تجدیدنظر در قانون انتخابات ولی هنوز معلوم نیست که اعضای محترم کمیسیون چه اصلاحاتی را در نظر گرفته‌اند لذا خواستم از رئیس کمیسیون تقاضا کنم به عرض نمایندگان برسانند که بالاخره برای این قانون چه اصلاحاتی را در نظر گرفته‌اند

رئیس ـ آقای شیخ‌الاسلام (اجازه)

شیخ‌الاسلام ـ کمیسیون تجدیدنظر در قانون انتخابات کارش را تمام کرده است ولی چون آقای حایری‌زاده مخبر کمیسیون مسافرت کرده‌اند و بعضی راپورت‌ها نزد ایشان ماده است معطل رسیدن آنها هستیم البته پس از رسیدن راپورت‌ها خبر کمیسیون به مجلس تقدیم خواهد شد

رئیس ـ آقای افشار (اجازه)

آقا میرزا رضا خان افشار ـ نظر به اینکه بودجه کل مملکتی امروز در مجلس مطرح خواهد شد قبل از این که وارد در دستور بشویم بنده اشکالی دارم و می‌خواهم از مخبر محترم کمیسیون بودجه سؤال کنم . . .

رئیس ـ حالا موقعش نیست. آقای سالار لشکر (اجازه)

سالار لشگر ـ عرضی ندارم

رئیس ـ خبر کمیسیون بودجه راجع به بودجه مملکتی مطرح است

وزیر فوائد عامه ـ در چندی قبل لایحه راجع به تمدید مدت لوله نفت تقدیم مجلس شورای ملی شده بود نظر به این که اخیراً موفقیت حاصل شد که در شرایط آن بهبودی حاصل شود لهذا لایحه اولی را مسترد نموده و لایحه دیگری تقدیم می‌کنم

رئیس ـ در ضمن مذاکرات در بودجه آقایان کسری کمیسیون‌ها را انتخاب بفرمایید آقای شیروانی و آقا سید یعقوب باید تشریف ببرند بیرون

شیروانی ـ بنده اجازه گرفته بودم برای نطق.

رئیس ـ شخص سوم هستید

شیروانی ـ شخص دوم هستم

رئیس ـ در موقعش اطلاع داده می‌شود انتخاباتی که باید بشود: کمیسیون داخله دو نفر، کمیسیون معارف یک نفر، کمیسیون نظام یک نفر، کمیسیون عدلیه یک نفر این مرتبه سوم است که انتخاب می‌شود کمیسیون نفت سه نفر و دفعه دومش خواهد بود. آقای ضیاءالواعظین (اجازه)

ضیاءالواعظین ـ راپورت کمیسیون محترم بودجه راجع به بودجه مملکتی مطرح است قبلاً ضرور است که عرض کنم بودجه یعنی چه؟ بودجه عبارت است از جمع و خرج از عایدات و مخارج یک ستون عایدی یک ستون مخارج بودجه یک مملکت عبارت است از جمع کردن عوائد معینه و خرج کردن آن عوائد در مصرف‌هایی که برای صلاح و صرفه و آبادی مملکت لازم است پنج قلم ده قلم صد قلم کمتر یا بیشتر در ستون عایدات جمع می‌شود آن وقت وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی مملکت صرف آبادی و ترقی مملکت می‌کنند بودجه تقدیم مجلس شورای ملی می‌شود برای این که نمایندگان ملت خوب دقت کنند که عایدات از چه محلی تحصیل می‌شود و این عایدات که تحصیل می‌شود از مردم گرفته می‌شود بنده تصور می‌کنم قبل هر چیز لازم است مجلس به نظارت تامه خودش را در ستون عایدات را مراعات کند که از کجا جمع می‌شود و از چه محلی به خزانه دولت تسلیم می‌شود و این عایدات در قسمت اول بودجه نوشته می‌شود تا مردم بخوانند و ببینند که فلان قلم و فلان قلم تسلیم خزانه شده بعد در قسمت دومش مخارج نوشته می‌شود تا از آن هم مستحضر شوند این اولین وظیفه مهم مجلس ایران و سایر پارلمان‌های دنیا است که نظارت تامه در جمع و خرج مملکت داشته باشند که عواید از چه محلی تحصیل شود که اسباب ضعف ملت اسباب ضعف یک طبقه از مردم فراهم نیاید و در محلی خرج شود که درست صرف اصلاحات و آبادی مملکت بشود این وظیفه مهم مجلس شورای ملی است یعنی وقتی که دولت یک صورتی تقدیم مجلس می‌کند که فلان قدر عایدی از فلان محل فلان مبلغ از فلان مهر مجلس باید نگاه کند و ببیند که این محلی را که دولت از آن عایدی تحصیل می‌کند اسباب ضعف مردم اسباب بی‌چیزی مردم اسباب فقر و فلاکت مردم می‌شود یا نه و آیا این مالیات از عموم افراد به طور تساوی اخذ می‌شود یا نمی‌شود و باید مجلس که نمایندگان ملت در آنجا جمع می‌شوند نظر نماید و ببیند هرچه گرفته می‌شود از یک طبقه بخصوص است یا از عموم است نه این که یک طبقه و یک قسمت از مردم این مملکت تمام مالیات را بدهند عایدات مستقیم را یک طبقه بخصوص بدهند همان طبقه عایدات غیر مستقیم بدهند همان طبقه خانواری بدهند همین طور سایر قسمت‌های دیگر را روی دوش یک قسمت و یک دسته از مردم بگذارند این غلط است مجلس باید نگاه کند و ببیند که در این صورت اسباب ضعف مردم اسباب فقر و فلاکت یک دسته از مردم فراهم می‌آید انسان وقتی که یک عضو عمده بدنش ضعیف شده از حرکت باز می‌ماند ملت هم که پر می‌کند خزانه دولت را ملت که مصارف دولت را به عهده می‌گیرد و می‌رساند باید همان طور که امروز مالیات به خزانه دولت می‌دهد عایدی به دولت می‌رساند فردا هم بدهد فردا هم باید زنده بماند باید حال داشته باشد تا بتواند عایدی تحصیل کند و به دولت بدهد نه این که یک طبقه دیروز یک خانه داشته‌اند خانه‌شان در نتیجه فشار زیاد بنا شد از دستشان برود و مالیات بدهند بسیار خوب. خانه را از کف دادند و رفتند به یک خانه کرایه یک مال هم داشتند مالشان را بردند بوته آوردند دم دروازه یکجا مالیات بار بدهند یکجا مالیات الاغ بدهند و اقسام مختلف دیگر مالیات (که برای آقایان نمایندگان محترم شرح می‌دهم) وقتی که آمد به خانه‌اش چیزی ندارد که برای خودش اندوخته کند آن وقت شما متوقع پرداخت مالیات هم هستید دیگر چیزی برایش باقی نمانده موقع پرداخت مالیات هم بایستی مالش را بفروشد و مالیات بدهد فقط برایش می‌ماند یک طناب و یک تبر. این تبر را می‌برد صحرا و چهار من بوته می‌کند که بفروشد و زندگی کند مالیات هم بدهد بسیار خوب امسال هم توانست این بوته را بیاورد به شهر و بفروشد فردا چه کند؟ پس باید مجلس شورای ملی آن قدر مراقبت کند که طناب این آدم، اره این آدم، تیشه این آدم اقلاً محفوظ بماند تا بتواند زندگی کند. همان طور که امروز بودجه‌مان را تأمین کردیم فردا هم باید تأمین بشود همان طور هم باید در نظر بگیریم که سال دیگر دو سال دیگر، صد سال دیگر هزارها سال دیگر خدا بخواهد بایستی باد به علم این مملکت بوزد ملت هم زنده باشد پول بدهد و دولت خرج کند و اسباب آبادی مملکت را فراهم بیاورد. اینجا قلم اول عایدی در ستون عایدات نوشته شده. مالیات مستقیم نقد سه میلیون و هفتصد و بیست و پنج هزار تومان. یک قسمت از این مبلغ را از زارعین و مالکین و قسمت دیگرش را از اصناف می‌گیرند که حالا مطابق لایحه که خود دولت تقدیم مجلس شورای ملی کرده است شرح می‌دهیم و این لایحه را جلوی چشم می‌گذاریم و قلم به قلم عرض می‌کنم مجلس شورای ملی وقتی که ستون مالیات مستقیم را تصویب می‌کند و موقعی که به این فقره رأی گرفته می‌شود و همه برمی‌خیزند و رأی می‌دهند معنایش تصویب این قسم مالیات است. دو سه روز قبل یادم می‌آید یکی از نمایندگان محترم قدری وزارت مالیه را در تحت فشار خودش قرار داده بود می‌گفت: وزارت مالیه یعنی اداره چنگیزی و ببینید این اداره چنگیزی به مردم چه می‌کند. ولی قانون اساسی مجلس شورای ملی به یک نماینده حق می‌دهد که هر وزارتخانه که به مردم اذیت می‌کند آن وزارتخانه را تحت سؤال و استیضاح درآورد وزارتخانه هم جواب می‌دهد آن چیزی را که شما دست من می‌دهید من موافق آن می‌گیرم شما یک قانونی تصویب می‌کنید و به من می‌دهید من هم باید اجرا کنم و اگر از عهده وصول و ایصال مالیات برنیایم که شما درب وزارتخانه را می‌بندید. در ستون اول عایدات تصویب می‌کنید فلان قدر مالیات مستقیم و من هم باید آن را وصول کنم اول به مردم اخطار می‌کنم که فلان وقت بیایید مالیات بدهید اگر ندادند مأمور می‌فرستم باز اگر ندادند به نظامی محل می‌گویم بگیرد و اگر ندادند به فرمایش یکی از نمایندگان کاه‌دود در خانه‌اش برپا می‌شود. پس من باید این را وصول کنم اگر نتوانستم بگیرم آخر سال کسر بودجه پیدا می‌شود و آن وقت یک لایحه بالابلندی می‌آید روی این تریبون برای قرض. خیلی خوب شما تصویب می‌کنید مالیات مستقیم فلان قدر مالیات مستقیم چندین قلم است که مستقیماً از مردمان فقیر و بی‌بضاعت و بی‌چیز گرفته می‌شود حالا من در این قسمت وارد نمی‌شوم که فرمایشات نماینده محترم را که در موضوع لایحه مالیات تصاعدی می‌فرمودند تعقیب کنم و جلوی چشمم بگذارم. خیر وارد در آن قسمت نمی‌شوم که تصدیق کنم یا تکذیب کنم که مالیات را همه می‌دهند یا یک قسمت از مردم بسیار خوب بنده تصدیق می‌کنم که مالیات مستقیم را غنی می‌دهد فقیر هم می‌دهد و همان طور که از فلان قوی مالیات می‌گیرند از فلان ضعیف هم می‌گیرند اگر ضعیف نداد حبسش می‌کنند نظامی درب خانه‌اش سرنیزه می‌گذارد و می‌گیرد اگر قوی هم نداد درب خانه‌اش کاه‌دود می‌کنند و بسیار خوب. این را تصدیق می‌کنم که از همه به طور مساوات گرفته می‌شود ولی وقتی که ما مالیات اصناف را جلو چشممان می‌گذاریم می‌بینیم یک محل معینی که از بین رفته در هر ایالت و ولایت هنوز مالیاتش را می‌گیرند. بنده واقعاً اجازه می‌خواهم عرض کنم وزارت مالیه گناه ندارد. وقتی یک ستون عایدی به دستش می‌دهید می‌گویید از هر راه که می‌دانی این پول را تحویل بگیر او می‌گوید آقایان من اداره چنگیزی نیستم. یاسائی چنگیزی این قانون بودجه‌ای است که شما به دست من می‌دهید قانون یاسای چنگیزی. من هم نوکر و مطیع هستم. می‌روم مطابق این یاسا از مردم می‌گیرم اول مالیات اصناف. قلم اولش صنف بزاز است موضوع صنف بزاز را اگر بخواهم شرح بدهم که از بزازهای قدیم یا بزازهای حالیه حالشان در برابر چشم وزارت مالیه چطور است اطلاع درستی از این قسمت ندارم و عرض نمی‌کنم. قلم دوم مالیات علاقه‌بند است همه می‌دانند که در قدیم یک صنف سرمایه‌دار، یک صنف باآبرو و با سرمایه که در ایران بود علاقه‌بند بود که در کاشان، یزد، کرمان گاهی هم در شیراز کارخانه‌های ابریشم‌سازی داشته و علاقه‌بندها ابریشم تهیه می‌کردند و آن وقت هم مردم چشمشان به این حرف‌ها و ریسمان‌های فرنگی نیفتاده بود. می‌رفتند ابریشم‌ها را می‌گرفتند و لباس می‌دوختند. درست هم یادم می‌آید که لباس دهاتی‌ها که از برایشان تهیه می‌شد خیلی لباس قشنگی بود که چندین راه با ابریشم دوخته شده بود. خلاصه علاقه‌بندی یک صنف بسیار خوبی بود مرحوم کریم خان یک بازاری در شیراز ساخته است که قسمت عمده‌اش بازار علاقه‌بندها است شاید آقایانی که از شیراز آمده باشند بدانند که هنوز هم معروف به بازار علاقه‌بندها است.

دست‌غیب ـ صحیح است

ضیاءالواعظین ـ یک صنف مهمی بودند ولی امروز این صنف به کلی از بین رفته‌اند. حضرت آقای حاجی دست‌غیب تصدیق کردند گویا بازار علاقه‌بندهای شیراز یادشان است ولی امروز آن بازار پر شده است از دکان کوزه‌فروشی، پاره‌دوزی، پنبه‌دوزی، نعلبندی. یک صنف دیگری هم در شیراز هست که اسمش نظرم نیست پوشال درست می‌کنند اینجا نمی‌دانم هست یا نیست. این بازار پر شده است از این دکان‌ها و علاقه‌بندها به کلی از بین رفته و بی‌بضاعت شده‌اند یک مالیاتی از صنف علاقه‌بند گرفته می‌شده و به جزء جمع آمده و می‌گرفته‌اند. حالا هم همان طور گرفته می‌شود. از کی می‌گیرند؟ آنها که از بین رفته‌اند. از یک بیچاره که در چاله میدان روی یک سکویی نشسته و یک توپ سنجاق و یک خورده ریسمان و چهار پنج قلم چیزهای عجیب و غریب به دیوار آویزان کرده است تمام این مالیاتی که در این شهر از علاقه‌بند گرفته می‌شده درست تقسیم شده بین همین سه چهار تا دکان پهلوی چاله میدان و عودلاجان یا در شیراز پهلوی محله قصابخانه که سابقاً ابریشم درست می‌کردند یا جاهای دیگر که چهار تا دکان هست. تمام را از اینها می‌گیرند یا از آن بدبخت بیچاره که یک توپ سوزن و سنجاق دارد و دوره می‌گردد و صدا می‌کند سوزن و سنجاق. امروز تمام این مالیات از اینها گرفته می‌شود. این بیچاره‌ها ضعیف شده و سرمایه‌شان از بین رفته مالیات دولت را هم باید بدهند اگر هم ندارد مالیه می‌فرستد دم خانه‌اش می‌گوید آقا این مالیات را بده. اگر داد خیلی خوب. اگر ندارد دفعه دوم یک مأمور خوش اخلاق پدرداری می‌رود مطالبه می‌کند دفعه سوم می‌برندش به نظمیه که باید این مالیات را بدهی و الّا حبس می‌شود آن وقت زن این بیچاره مادر و فرزند این بیچاره بدبخت می‌آیند درب خانه فلان نماینده بی‌اختیار داد و بیداد و گریه می‌کنند نماینده هم دلش می‌سوزد می‌آید پشت تریبون می‌گوید اداره چنگیزی. (یعنی وزارت مالیه) فلان طور کرده. من می‌گویم خیر وزارت مالیه اداره چنگیزی نیست. یاسای چنگیزی این قانون بودجه‌ای است که شما به دست وزارت مالیه می‌دهید. یک قسمت دیگر سمسار است که در این شهر یک صنف آباد و معمور و سرمایه‌دار و با آبرو بود که حالا از کف رفته و فقیر و بی‌بضاعت شده‌اند. صنف دیگر مسگر است که در ایران یک صنف مهمی بوده چون آن وقت ظروف چینی و بلور نبود و مردم چیزدار ظروف‌شان همه از مس بوده و بازار مسگری کاشان در افسانه‌ها صدایش خیلی راه می‌رفت. مسگر خیلی صنف مهمی بوده است و خیلی هم آباد و باآبرو بوده‌اند و مس را از خاک خودشان بیرون می‌آوردند و ظرف می‌ساختند و می‌فروختند. مالیات هم می‌دادند ولی امروز اگر شما به خانه بنده بیایید هرگاه ظرف مس جلویتان بگذارم رویتان را برمی‌گردانید. در خانه فلان غنی هم که بروید اگر درست نگاه کنید دو تا ظرف مس گیر نمی‌آید مگر دو تا دیگی چیزی و تمامش چینی و بلور است در خانه بنده هم اگر بیایید و ظرف مس جلویتان بگذارم یک نگاه غریب عجیبی به آن می‌کنید. به کلی مس از بین رفته است. آن وقت چه چیز از این صنف باقی مانده باقی مانده چهار تا بیچاره که یک کوله‌بار مس روی دوش‌شان هست و در محلات شهر و دهات و ولایات می‌روند و صدا می‌کنند سفیدگر. آن وقت فلان پیرزن ۳ شاهی، چهار شاهی می‌دهد کاسه‌اش را سفید کنند بعد یک مالیات سنگینی یعنی همان مالیاتی که از صنف مهم می‌گرفتند آن را از این چهار تا سفیدگر بیچاره می‌گیرند. بسیار خوب این سفیدگر امسال توانست یک قدری از ظروفش را بفروشد و مالیات بدهد سال دیگر هم کمیسیون بودجه تصویب کرد. یعنی در ستون عایدات رأی داد وکلا هم تصویب کردند و دادند دست وزیر مالیه او هم رفت از مسگر بگیرد. آن بیچاره که دیگر چیزی ندارد باید کلاهش را بفروشد فردا هم کلاه ندارد باید بنشیند سر کوچه و گدایی اداره بلدیه هم یکی از افتخارات مهمش که حقیقتاً قابل تقدیر هم هست این است که یک دارالمعجزه درست کرده بسیار خوب. این بیچاره می‌رود دارالمعجزه. وکیل هم حق دارد نان برایش درست کند. مردم هم حق دارند برایش نان درست کنند. یا این که این شخص بدبخت مریض شد آن وقت چه بکند؟ نمی‌دانم آقایان از کنار این خیابان نظامیه عبور کرده‌اند که یک بیچاره سر تا پایش زخم شده و روی خاک افتاده است اگر از این بیچاره تحقیق کنید اول سفیدگر بوده است حالا بیچاره مریض شده و همه چیزش از کف رفته دارالمعجزه همه او را نمی‌پذیرند و این بدبخت به این حال فلاکت در خیابان افتاده است. این آدمی که از کف رفت این آدمی که بی‌چیز شد. فکر کنید این یک نفر چه لطمه به نفوس مملکت تا صد سال دیگر می‌زند. یک نفر آدم. یک زن. فکر کنید امروز برای مملکت یکی است. صد سال بعد اگر خوب توجهش کنید. آب بلدیه‌اش را دوست کنید. هوای خانه‌اش را خوب کنید. زندگانیش را مرتب کنید ده میلیون نفوس می‌شود به شرط این که اسباب کارش را درست کنید. اگر بیست و چهار ساعت دوازده ساعت کار نکند. هشت ساعت منظم کار کند یک تکه نان هم داشته باشد پهلوی عیالش به راحت زندگانی نماید بعد از ده سال. صد سال این یک آدم میلیون است. آن وقت ده میلیون برای یک مملکتی اسباب عظمت و آبادی آن مملکت است. امروز که آن یک نفر رفت مثل این است که ۱۰ سال بعد ده میلیون نفوس از بین رفته است. آن وقت این یاسای چنگیزی را می‌گذارند جلوی ما تصویب کنیم. بعد از مسکر می‌گذاریم می‌رسیم به نمد مال یک صنف بزرگی بوده (هیچ ضرری هم ندارد یک روز برای این موضوع صحبت کنیم) این نمد مال سابق چه بوده؟ کلاه. فرش در هر خانه که می‌رفتند فرش نمد هفت لا شش لا. چهار لا. دو لا. فرشش نمد. همه چیزش نمد. عباهای نمد. نازک که واقعاً انسان می‌توانست بپوشد هنوز هم در تبریز و اصطهبانات شیراز درست می‌کنند. عباهای نمد بسیار صحیح درست می‌کردند که واقعاً از عباهای امروز خیلی بهتر بود. به هر صورت یک صنف مهمی بوده و مالیات هم می‌داده است. امروز از بین رفته است. یک صنف مهم نمد مالی هم در دماوند بوده که از کف رفته. امروز منتها چهار پنج تا کلاه مال در تمام شهر پیدا کنند مالیات نمد مال‌ها که از کف رفته‌اند انداخته‌اند روی کلاه مال. مالیات خودش کم بوده است این را هم روی آن انداخته‌اند. مجلس هم باید تصویب کند. تصویب هم نکنیم. بسیار خوب می‌گویند عایدی نداریم. مخارج هم هست. باید قرض کنیم. یک قسمت دیگر آهنگر. امروز دنیا دنیای آهن است. امروز که سعادت هر ملتی روی آهن گذارده شده. هر ملتی که آهن پاره بیشتر داشته باشد. هر ملتی که آهنگر بیشتر داشته باشد سعادت آن ملت زیادتر است. امروز ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم صنف آهنگر بکلی از کف رفته و یک چند تائی باقی مانده آن هم به جای بیل و داس و چکش با آن بازار خرابی که اینجا دارند. بلدیه هم هیچ نگاه ببازار آهنگرها نمی‌کند که یک دودکش می‌خورند. از من از آن طرف رفته‌ام خوب یادم است. دود ذغال سنگ و دودهای دیگر به قدری در آن بازار پیچیده که هر آهنگری را که نگاه کنید می‌بینید مسلول بیچاره. بدبخت. آنجا افتاده. هر سال هم که می‌شود می‌روند می‌گویند بیائید استاد آمده چه خبر است؟ مالیات می‌خواهند اگر ندهید اسباب زحمت است. آنها هم درب دکان را می‌بندند و می‌روند در خانه فلان نماینده بست می‌نشینند. این عاقبتش است. یک صنف دیگر که یک قلم درشتی دارد صنف چلنکر. همینکه قفل درست می‌کند. آقای طهرانی هم یک روزی راجع به قانون علائم صنعتی بود که راجع به قفل‌ساز و چاقو ساز یک شرح مفصلی اظهار کردود. بنده هم با همان شرح و بیان آقای طهرانی عرض می‌کنم. یک صنفی که قفل و چاقو درست می‌کند یک دسته کلید پنج منی روی شانه‌اش گذارده است دو ساعت بعد از ظهر شما از مجلس فراغت حاصل می‌کنید و می‌خواهید بروید خانه توی آفتاب یا سرما و باران صدا می‌کند کلید درست می‌کنیم. آن وقت سر سال مأمور وزارت مالیه بالای سرش ایستاده است که بیا پول بده دسته کلید را باید ببرد به سقاخانه یا امامزاده تمام را ببند و خودش هم بست بنشیند. این هم از کف رفته چکار کنیم؟ وزارت مالیه چکار بکند؟ اینجا صد و پنجاه و شش تومانش کم آمده باید جای این را درست کرد. خوب ببینیم از فامیل قفل چه چیز می‌توانیم پیدا کنیم. از فامیل قفل نعل است. از فامیل قفل آهن پاره است آن وقت یک مالیات نعلبندی که داشتند یک مالیات نعلگری هم در اینجا نوشته شده‌اند یعنی وقتی دیدند صنف قفل‌ساز از بین رفت و لازم شد که برای این صد و هفتاد و پنج تومان محل پیدا کنند. چه کنیم؟ می‌بینیم؟ از فامیل نعل می‌شود چیز دیگر درست کرد یعنی به جای (گر (بر) می‌گذارند و مالیات نعلبری هم درست می‌کنند. این هم شد یک صنف دیگر که مالیاتش را هم باید بپردازد. آن وقت شما نگاه می‌کنید می‌بینید یکجا نوشته نعلبند. یکجا نوشته نعلبر. یکجا نوشته نعلگر این قانون است جلویتان نگاه کنید. بنده هم اگر آقایان خسته شده‌اند معذرت می‌خواهم) بعد از مالیات قفل مالیات نعل‌چیگر است امروز که خیلی سعی می‌کنند نعل محکم روسی باشد. در یک همچو موقعی روی نعل‌چیگر یک مالیات سنگین معین کرده‌اند. بعد کلاهدوز. کلاهدوز آن هم نه آن که در خیابان است و حضرتعالی تشریف ببرید کلاه می‌خرید آن کلاهدوزهای قدیم که حالا نمونه‌اش توی آن بازار پهلوی میدان کاه‌فروش‌ها است که از آن عرقچین‌های قدیمی درست می‌کردند. الان این کربلائی برادر من که در خیابان لاله‌زار تشریف دارند و حضرتعالی تشریف می‌برید پیش او و یک کلاه می‌خرید پانزده قران، دو تومان، یک تومان. نمیدانم مالیات می‌دهید یا نه؟ ولی آن بیچاره که عرقچین درست می‌کرد آن مالیاتی که در بودجه صد سال قبل می‌داد حالا هم باید بدهد، همینطور هم می‌پردازد، ندهد مالیه چنگیزی و ازش می‌گیرد. امروز وزیر مالیه باید واقعاً خیلی ممنون باشد این هم کلاهدوز. بعد زرگر. زرگر هم آنهائیشان که طلا و نقره و جواهرات دارند و امیدواریم داشته باشند مالیات بدهند. دیگر خیاط. باز هم همان خیاط‌های قدیم که قبای قدک می‌دوختند. توی صنف یک رویه و اسلوب و ترتیباتی است که روی آن عمل می‌کنند من حالا هم نمی‌گویم که باید از آن خیاط لاله‌زاری بگیرید. خیر اگر بناست گرفته شود باید از همه به طور مساوی بگیرند و اگر مجلس تصویب کرد باید با همان کسی که عرقچین می‌دوزد علی‌التساوی بدهند. چاقو ساز، سراج، امروز که یک سراج در تمام طهران نیست.

امیر احتشام - خیلی هست.

ضیاء‌الواعظین- زین را از فرنگ می‌آورند. دهنه را از فرنک می‌آورند. کیف روی میز شما را از فرنگ می‌آورند کیف دستی. کیف جیب. کیف توی بغلتان را از فرنگستان می‌آورند هر چه راجع به سراجی است از فرنگستان می‌آورند. خدا عمر به آقای ارباب بدهد که رفته‌اند یک دکان سراجی پیدا کرده‌اند که از این کیف‌های اینجا درست می‌کند خریده‌اند پهلوی اوراق سفید و سیاه گذارده‌اند و الّا بنده و شما وقتی بازار می‌رویم می‌گردیم کیف فرنگی پیدا کنیم. حالا آمدیم روی شیرینی‌سازی، چند قسم مالیات از شیرینی‌ساز می‌گیرند. کلوچه پز، مالیات کماج پز، مالیات حلواپز، مالیات قناد هم بعد همین طور می‌رسد آن هم باید مالیات بدهد حلواپز می‌بینید در فلان محله یکی هست که شیره و حلوا درست می‌کند مرتباً باید مالیاتش را بدهد ولی راجع به مالیات تصاعدی آن یک موضوع دیگری است اسمش را هم نمی‌شود آورد. اما مالیات کفش‌دوز نگاه کنید اینجا نوشته: کفش دوز آنجا نوشته: ساغری‌ساز از او هم یک مالیات می‌گیرند که در قدیم بوده و حالا نیست. در ایالات و ولایات هم شاید دو تا سه تا باشد آن هم برای زن‌های دهاتی بی‌چاره تمام مالیاتی را که ازشان گرفته می‌شد می‌گیرند. چقدر؟ پانصد تومان. در طهران که نیست (شاید در شیراز و یزد و کرمان چند نفری باشند) آن وقت این مالیات را از این چهار تا پنج تا می‌گیرند. اسمش هم مالیات مستقیم است و دستشان است می‌آورند اینجا و کمیسیون بودجه هم تصویب می‌کند. اینجا هم می‌گویند، صحیح است، مالیات صباغ مالیات رزاز. مالیات صنف آش پز یک طرف چرم دوز (همین طور می‌خوانم) کوزه‌فروش. مالیات صنف کوزه‌گر. عصار، آجیل‌فروش، مالیات بلورفروشی. مالیات پالاندوز. مالیات جوراب‌باف مالیات حلوائی و شیره پز بازیکی مالیات حلاج از حلاج هم مالیات می‌گیرند مالیات چیت‌ساز....

یک نفر از نمایندگان- خوانده‌اید

ضیاء‌الواعظین- بلی خوانده‌ام باز هم می‌خوانم نذر کرده‌ام بخوانم‏ مالیات شالباف اما کدام شال؟ بنده تحقیق کرده‌ام شال‌هائی که برای پالان و غیره لازم می‌شود از آن قسم یک مالیات مخصوصی گرفته می‌شود که در سال باید بدهند. مالیات رواف که نفهمیدم چیست. مالیات ریسمان باف. اصلاً ریسمان باف در طهران و ایالات و ولایات نیست. مالیات دوشاب‌ساز. مالیات فخار. آنجا کوزه فروش بود اینجا فخار. مالیات گیوه‌فروش. مالیات مکاری. مثلاً در بهبهان و سیوند یا فلانجا سابقاً یک مکاری بود که دو تا قاطر داشت با آنها بار برمی‌داشت از شیراز باصفهان و بار خراسان را هم می‌بستند و زیارت هم می‌کردند. بسیار خوب. عایدی زیادی داشتند مالیاتی هم از آنها گرفته می‌شد. حالا به کلی از کف رفته‌اند و باید از پنج شش تا این مالیات وصول شود. مالیات موتاب مالیات سنگینی است، چون اینجا کاملاً ثبت می‌شود عرض می‌کنم مالیات نقاش، مالیات آئینه‌ساز (خطاب به آقای سالار لشگر) نمی‌دانم این طور اظهار تعجبی که می‌کنید از چه نظر است؟ مالیات اطوکش، مالیات آرد فروش مالیات باغبانی. مالیات باروت‌کوب، بناء، خشت مال بنکدار، پاره دوز، پنبه دوز، تخمه فروش تره بارچی که سیب یا گلابی یا فلان میوه بار می‌کند. یک جا مالیات باغستان را می‌دهد یک جا مالیات باغبانی. یک جا هم تره‌بارچی. مالیات توتون فروش، زارع، آسیابان، دباغ، چرمساز. مالیات دواتگر، مالیات صابون‌پز، مالیات علاف، مالیات قناد همین طور ۴۸۵ قلم است. قهوه‌چی، کلاه مال، کبابی، قصاب شمشیرگر، گاوکش، نساج، زغال فروش تا اینجا آمده است آخرش نعلبر. قسمت صد و سی و نه مالیات نعلبر، دهنه‌گر، میخ بر، آجرپز، چینی بندزن ساعت ساز، طایفه نیاکی. این هم یک مالیاتی است اگر من نماینده مازندران بودم می‌دانستم مالیات نیاکی چه چیز است. خدا قسمت کند انسان یک سفر کند به مازندران صد هزار قسم مالیات آنجا هست مالیات نیاکی هم راجع به مازندران است. مالیات شکر قرمز با این که باید مساعدت و تشویق بشود و مالیات ازشان نگیرند و این شکر را ترویج بکنند و خریدارش زیاد بشود به آن هم مالیات بسته‌اند و خیلی هم زیاد است و در مازندران هست، مالیات مقنی، این قسمت اولش مالیات مستقیم بود که وزارت مالیه یعنی همان اداره چنگیزی دلش سوخته اینها را دسته کرده آورده تقدیم مجلس کرده می‌گوید: مجلس شورای ملی. شما بیائید یک محلی خوبی معین کنند. تا اینها را با سر نیزه از مردم نگیریم. آن وقت یک قسمت دیگر عایدات از مالیات خالصه‌جات است. آقایانی که ملک دارند (که خدا ملکشان را زیاد کند) و آقایانی که زراعت دارند بهتر می‌دانند که هر قدر بیشتر سرکشی به خالصه‌جات بشود. هر قدر بیشتر پول صرف زمینش، صرف گاوش، صرف زراعتش بشود بهتر می‌توانند از آنجا عایدات بردارند. مالیات خانواری: چند روز قبل از این آقای یاسائی یک لایحه تهیه کرده بودند که این مالیات خانواری از بین برود بنده هم با کمال افتخار امضاء کردم. مالیات خانواری یعنی چه؟ الان آقای وزیر مالیه و معاون محترم مالیه اینجا تشریف دارند سایر آقایان وزراء هم تشریف دارند بفرمائید مالیات خانواری یعنی. یک جا مالیات زراعتش را می‌گیریم. یک جا مالیات باغش را می‌گیریم. مالیات باغبانیش را می‌گیریم. مالیات تره بارچیش را می‌گیریم مالیات میدانش را می‌گیریم مالیات میوه‌اش را می‌گیریم. مالیات خانواری هم باید بدهد. این مالیات سابقاً معمول بوده است که سرباز از دیهی می‌گرفتند حالا هم آن پولی که از آن سرباز می‌گرفته‌اند مالیات شده. چقدر؟ هفتاد هزار تومان.

زعیم- این نقدش است.

ضیاء‌الواعظین- بلی، هفتاد هزار تومان نقد، جنس هم علی حده است. یکی دیهی که یک وقتی سرباز می‌داده است برای این سربازها آذوقه لازم بوده است. یک چیزی از آن دیه گرفته می‌شده. حالا مالیات خانواری شده. بعد می‌آید مالیات غیرمستقیم: مالیات غیرمستقیم هم همان شرحی است که وزارت مالیه تقدیم مجلس کرده است که مجلس جایش را معین کند و این مالیات لغو شود. این هم یک مالیات سنگینی است مالیات غیرمستقیم، مالیات حراج، نمایش قپان. شماکی دلالی، تریاک، دلالی مال‌التجاره، سوق‌الاداب، کلکرانی، سوختی و تره بار، تره‌بار هم در مالیات مستقیم است و هم در غیرمستقیم. مالیات زغال، زغال در مستقیم یک جا علاف یک جا، زغال فروش یک جا آن وقت در غیرمستقیم هم یک جا. مالیات زغال هست. مالیات میوه و تره‌بار یک جا در غیرمستقیم، مالیات باغ میوه و بستان هم علی حده یک مالیات دیگر باج فیلی است: در سابق یک طایفه بوده‌اند می‌رفتند فارس یا کرمان ده تا صد تا گوسفند بخرند برای طهران که بیاورند اینجا بفروشند در شهری که عبور می‌کردند ده پانزده شاهی یک قران از هر گوسفند می‌گرفتند بسیار خوب حالا این آمده یک مالیات معنی شد برای آن طایفه. شما آن وقت صد سال پیش یک سرمایه داشتید می‌رفتید گوسفند می‌آوردید تهران یک جا یزد مالیات می‌دادید یک جا کرمان می‌دادید یک جا هم تهران می‌دادید. حالا این مالیات را به اسم باج فیلی می‌گیرند و مالیات شده است. مالیات حمل و نقل روغن یعنی گمرک در داخله!! مثلاً روغن از کاشان می‌خواهید بیاورید به قم باید یک مالیات بدهید. مالیات سرب و باروت: در مستقیم یک جا هم در غیرمستقیم هم یک جا. مالیات داغ کفش این را شاید آقایان ندانند یعنی چه، من زحمت کشیدم تا فهمیدم مالیات داغ کفش این است که مثلاً یک پیره زن دهاتی می‌آید کفشی می‌خرد سه قران و می‌آورد در میدان چهار تا میخ بزند که بپایش بند شود پول این میخ سه یا چهار شاهی نیست ولی سی شاهی باید مالیات داغ کفش بده: سه قران پول کفش، پنج شاهی میخ، آن وقت سی شاهی پول داغ!. تدین این عمل در کجا می‌شود؟

ضیاء‌الواعظین- این عمل در مازندران و یزد و جنوب معمول است.

تدین- از بین رفته است.

ضیاء‌الواعظین- خبر از بین رفته است و اگر از بین رفته بود وزارت مالیه این صورت را تقدیم مجلس نمی‌کرد. پس معلوم می‌شود وزارت مالیه شوخی کرده است! دیگر مالیات فواکه در ضمن مالیات مستقیم مالیات میوه و تره‌بار و باغ و باغستان و تاکستان ذکر شده است ولی باز هم در ضمن مالیات غیرمستقیم آمدند اسمش را برگرداندند و گفتند می‌آئیم اسم میوه را می‌گذارم فواکه و عربیش می‌کنیم مثلاً فلان صنف که از بین رفته است مالیات آن را آورده‌اند و به اسم فواکه معین کرده‌اند. مالیات ماشین پنبه، مثلاً در هر شهری چهار تا ماشین پنبه بوده است مالیات می‌داده حالا ماشین پنبه چه صورتی پیدا کرده است نمی‌دانم ولی حالا مأمور مالیه می‌رود در آنجاها می‌گوید چون مجلس گفته است، این مالیات را باید بدهی و سر نیزه را می‌گذارد جای آن چرج و می‌گوید پول بده. مالیات مردارکش، مالیات لش‌کش، مالیات کشمش، باج نمک، مالیات مازو مالیات خانات: من خواستم تحقیق کنم از اعضاء وزارت مالیه که مالیات خانات یعنی چه. اگر بگوئیم لفظ عربی است آن وقت خان یعنی کاروانسرا و خانات یعنی کاروانسراها، این چه مالیاتی است؟.

غلامحسین میرزا- مبلغش چقدر است؟

رئیس- (خطاب به غلامحسین میرزا) بگذارید حرفشان را بزنند.

ضیاء‌الواعظین- مالیات عشور نی‌ریز، اسمش هم عشور است و گمرک نیست. برای اینکه نگویند در داخله نباید گمرک گرفته شود ولی به اسم عشور بر پنبه و تریاک و مغز بادام یک مالیاتی بسته‌اند و این مالیات همین طور گرفته می‌شود، مالیات اجازه تجارت: خیلی مهم است فلان آدم می‌خواهد تجارت کند، رسم است در ولایات و دهات و قصبه‌جات یک کسی که صد تومان دارد و می‌خواهد پیله‌وری کند باید از کدخدا اجازه بگیرد یک مالیاتی به کدخدا بدهد برای این که می‌خواهد کسب کند. این خیلی خوب است ولی در صورتی که با ترتیب عادلانه باشد مجلس شورای ملی هم تصویب کند آن هم نه در دهات فقط بگیرند بلکه در شهرها هم بگیرند. یک مالیات عیدی است. اول سال و اول حمل است حاکم به تخت نشسته است در عهد دقیانوس رسم بوده است. یک مالیاتی می‌گرفته‌اند به اسم مالیات عیدی. حالا هم باید مالیات عیدی را بدهند. ببینید این بیچاره‌ها چقدر مالیات می‌دهند: مالیات تره‌بار داده، عربی شده داده. ترکی شده داده، مالیات عیدی هم در اول سال از آن بدبخت می‌خواهند بگیرند. گمرکات، ضرابخانه: در قسمت ضرابخانه هم این یک موضوعی است که من معتقدم هر قدر یک وزارتخانه یا مجلس بیشتر به آن اهمیت بدهد و نقود رایحه آن مملکت را در آن مملکت خودش بیشتر بتواند سکه بزند و دست مردم بدهد. این بیشتر اسباب آبادی آن مملکت و آن دو قرانی شکسته که دست مردمست و می‌برند در بازار برمی‌گردانند، می‌برند در واگن برمی‌گردانند، در بانک می‌برند برمی‌گردانند یک طرفش شیر و خورشید است و یک طرفش نوشته است السلطان احمد شاه قاجار بسیار خوب ولی می‌برند در بازار در بانک، در واگن، برمی‌گردانند، به تحصیلدار مالیه می‌دهند قبول نمی‌کند. چرا؟ برای این که این دو قرانی شکسته است، برای این که ضرابخانه نتوانسته است آنها را جمع کند دوباره سکه بزند و بده به دست شما. چرا نتوانسته است؟ برای این که با مالیه مسامحه کرده است یا کمیسیون بودجه توجه نکرده است.

(خنده حضار)

بعضی از نمایندگان- به کمیسیون بودجه چه مربوط است.

ضیاء‌الواعظین- یک قسمت دیگر عایدات متفرقه است: این عایدات متفرقه در بودجه دربست بودجه چهار دیواری و بزبان عربی بودجه انما یعنی دیگر حرفش را نزنید و این است و جز این نیست، یک بودجه چهار دیواری آورده‌اند و در آن نوشته است عایدات متفرقه چهل هزار تومان این را دیگر من نمی‌دانم یعنی چه برای این که نگاه به آسمان می‌کنیم می‌بینیم از درختش مالیات می‌کیرند نگاه به زمین می‌کنیم می‌بینیم از خاک و از داغ کفش مالیات گرفته‌اند باز هم در اینجا نوشته است عایدات متفرقه چهل هزار تومان؟ یکی دیگر نیم عشر اوقاف بعد می‌آئیم در قسمت دوم وزارت مالیه چقدر جنس دارد؟ دو میلیون و پانصد و نود و پنج هزار و نهصد و هشتاد و پنج تومان: وقتی به املاک خالصه نگاه می‌کنیم می‌بینیم املاک آباد و مرغوب است. چرا مرغوب و آباد است؟ برای این است که ملکی که خالصه شده است از آبادترین املاک ایران بوده است در مازندران هر ملک آبادی خالصه است، در اطراف فارس هر ده آبادی و هر دهی که چشمه آبش خوب است آنجا خالصه است. املاک آباد و مرغوب، زمین قابل زراعت رودخانه‌ها و قنات‌های جمشیدی در شیراز هنوز هست و معروف است به جمشیدی که املاک آنجا خالصه است. همین طور املاک خالصه در مازندران و گیلان و در سایر نقاط فقط شنیده‌ام همدان خالصه‌جات کم دارد آن وقت وزارت مالیه عایدات املاک خالصه را برآورد کرده است به دو میلیون و پانصد و نود و پنج هزار و نهصد و هشتاد و پنج تومان

بعضی از نمایندگان این طور نیست.

ضیاء‌الواعظین- یک چیزی است که اینجا نوشته‌اند عایدی خالصه‌جات ایران دو میلیون و این قدر تومان...

یک نفر از نمایندگان این قسمت مالیات جنسی است، عایدات خالصه در قسمت اول است.

ضیاء‌الواعظین- ببخشید اشتباه شد.

رئیس (خطاب به ضیاء‌الواعظین) با آقایان مباحثه نکنید، اظهارات خودتان را بفرمائید.

ضیاء‌الواعظین- بسیار خوب. آن وقت وزارت مالیه یک عایداتی دارد، نظمیه یک عایداتی دارد. وزارت عدلیه یک عایداتی دارد وقتی که عایدات نظمیه و عدلیه را ما به صورت جزئش نگاه کنیم می‌بینیم از یک جاهائی تحصیل شده است که قسمت عمده‌اش در نتیجه همین کشمکش‌ها و اختلافات است. عوائد وزارت پست و تلگراف: در اینجا وزارت مالیه هیچ نظر نکرده است که اگر در راه‌های ایران یک خرده دقتی بکنند عایدی پستی آن به مراتب بیشتر بلکه دو برابر می‌شود. اینجا در بودجه دربست چهار دیواری ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم نوشته است عوائدی است این قدر. آیا هیچ پیش‌بینی شده است. برای این که عایدات پست زیاد بشود چه کار بکنند که عایدات تلگراف زیاد شود. بودجه تفصیلی هم که دست ما نیست. عوائد مدارس وزارت معارف و عوائد تومانی دویست دینار و خرواری یک قران. بنده می‌خواستم عرض کنم که اینجا وزارت معارف را از یک عائدی منظم و ثابت محروم کرده‌اند محل و ممر این مخارج هم هیچ معلوم نیست از کجا باید تأدیه شود و از کجا باید تحصیل شود و به معارف داده شود. امسال در ستون خرج نوشته‌اند برای وزارت معارف این قدر سال دیگر اگر مخارج دیگری برایشان پیدا شد آن وقت از محل وزارت معارف آن مخارج را می‌دهند و معلوم نیست وزارت معلوم چه صورتی دارد. برای وزارت معارف در مجلس چهارم یک خدمت اساسی مهم کرده بودند و یک مبلغ عایدی لایتغیری برای وزارت معارف درست کرده بودند. من در این بودجه می‌بینم آن مبلغ از وزارت معارف گرفته شده است. عایدی وزارت فواید عامه و اکسید دوفر و مؤسسات رهنی و راه شوسه و راه آهن و معادن و سیاه جنگل‌ها. برای تمام این قسمت‌ها و همان راه‌آهنی که نمی‌دانم به چه صورت افتاده و همان کشتی‌های بخاری دریاچه ارومیه که دولت با آن ترتیب خرید و مجلس هم عالماً عامداً با دقت کامل صلاح دانست این کار بشود. همین قدر که حالا به دست وزارت فوائد عامه رسید تا صد سال دیگر هم نه در بندرش نه در کشتی‌های آن تعمیراتی نخواهد شد و همانطور که آقای کازرونی فرمودند در دریای فارس کشتی‌های ایران به همان حال که طلسم شده به همان حال است و هیچ نظریه در حفظ و تعمیر آنها در جزء بودجه ندیدیم و هیچ ندیدیم که بگویند ما چکار کنیم که یک وجب راه آهن بیشتر بشود در دنیائی که سعادت هر ملت بسته به وجب‌های راه آهنش است و هر کسی یک وجب بیشتر راه‌آهن دارد سعادتمندتر است. در همچو دنیائی وزارت فوائد عامه ما هیچ فکر نکرده است که یک کاری بکند که یک و جب راه آهن زیاد کند یا این را که هست حفظ کنیم. در محمود آباد مازندران آقای شیخ‌العراقین زاده می‌دانند یک راه‌آهن‌های خرابی افتاده است و تمام زیر خاک پوسیده است آنها را باید جمع کرد و شاید صد تومان خرج داشته باشد. اینجا در بودجه وزارت فوائد عامه هیچ همچو خرجی منظور نشده است. بودجه تفصیلی هم دست ما نیست که ببینیم منظور شده است یا نه عایدات تلفن عایدات متفرقه. باز هم در مقابل عایدات متفرقه نوشته است سی و شش‌هزار و سیصد و بیست و چهار تومان. این مبلغ عایدات متفرقه وزارت فوائد عامه است. در مجلس هم یک عوائدی از مطبعه و باغ برای دولت درست شده است و امیدوارم وسعت آن زیادتر شود. فعلاً عایدات باغ و مطبعه چهل و ششهزار و هفتصد و پنجاه تومان است. انشاء‌الله در بودجه سال آتیه چهار صد هزار تومان بشود. یک قسمت دیگر هم عایدات شرکت‌های ایران است. حالا اینجا قضاوت مجلس و عواطف و احساسات مجلس لازم است که آیا مجلس اجازه می‌دهد این پول‌ها را به ترتیبی که ذکر شد وصول کنیم و این خرج‌ها را بکنیم.

شیخ‌العراقین‌زاده- وصول کرده‌اند.

امیر احتشام- خرج هم شده است

ضیاء‌الواعظین- خیلی خوب وصول کرده‌اند و به قول آقا خرج هم شده است. حالا وزارت مالیه این عوائد را به طور محکم و منظم سند خرجش را می‌خواهد در دست داشته باشد که از تصویب مجلس گذشته است. در قسمت مخارج در اول مخارج دربار و کابینه سلطنتی و والاحضرت اقدس ولیعهد و اعلیحضرت محمدعلی میرزا و مجلس شورای ملی و مقرری ریاست وزراء و کابینه ریاست وزراء. اینجا هم سه چهار سطر در ملاحظات نوشته‌اند که آقای رئیس‌الوزراء حقوق ریاست وزرائی نگرفته‌اند. خیلی ممنون هستیم. بعد از آن مخارج وزارت جنگ و مالیه و مخارج انتفاعی فلان قدر. مخارج وزارت عدلیه فلان قدر. آقای وزیر عدلیه اعتبار وزارتخانه شما عبارت از ششصد و بیست هزار تومان است. امروز شما یک آدم خوب و با عاطفه هستید ولی اگر بعد از شما یک آدم بی عاطفه آمد جای شما نشست معنایش این است که این اعتبار را هر کاری می‌خواهد بکند.

یک نفر از نمایندگان- این طور نیست.

ضیاء‌الواعظین- چطور نیست و به چه دلیل اینطور نیست شما یک قانون بودجه به دست او می‌دهید که بودجه تفضیلیش نیست آن وقت دیگر بسته به انصاف خود او است. مخارج وزارت جنگ. مخارج وزارت مالیه سه میلیون و هفتاد هزار تومان. مخارج انتفاعی پانصد و چهل هزار تومان. این بودجه یک بودجه در بست است یعنی چیزهائی است که حرفش به درزش نمی‌رود و باید تصویب کنیم. بسیار خوب از وزارت جنگ شروع می‌کنیم می‌گویند حرف نزنید بودجه تفضیلیش نیست. بودجه تفصیلی وزارت مالیه را می‌خواهیم می‌گویند صلاح در این بوده است که در نتیجه چند ماه آمد و شد بودجه وزارتخانه‌ها را امروز ندهیم به مجلس. مخارج انتفاعی را نگاه می‌کنیم می‌بینیم صورت جزء آن نیست. مخارج انتفاعی یعنی چه؟ یعنی پول صرف قنات فلان ده خالصه که خراب شده است بنمایند که آباد شود و هر چه بیشتر پول خرج نمائید در نتیجه در ستون عایدات عایدایتان زیادتر می‌شود مثلاً تهیه انبار برای جنس دولت همان عایدات جنسی که دو میلیون و آن قدر است اگر انبار داشته باشید این مبلغ است ولی اگر انبار نداشته باشد آن وقت جنس در زیر باران می‌ماند و خراب می‌شود آن وقت حتماً آقای عمادالسطنه مخبر کمیسیون بودجه با کمال تأسف باید قلم بردارند و دو میلیون و فلان قدر از عایدات بکاهند چون برای جنس انبار تهیه نشده است و جنس زیر باران مانده است. مخارج انتفاعی برای این است که این کشتی‌هائی را که ما داریم حفظ کنند و تعمیر نمایند برای این است که راه‌آهن را آقای وزیر فوائد عامه حفظ کنند. تعمیر نمایند. برای این است که یک مخارجی را امروز بکنیم و فردا ده تومان برداریم برای این است که راجع به گاومیری که در این مجلس از طرف آقایان اخگر و رئیس‌التجار و دولت آبادی و داور و سایر آقایان محترم طرح قانونی داده شده است یک فکری کنیم و آنچه من یادم می‌آید تاکنون بیست تا طرح قانونی راجع به مسئله گاومیری به مجلس پیشنهاد کرده‌اند و دولت هم یک قسمت املاک خاصه دارد که گاوهایش مرده است. اینجا ما نمی‌دانیم چقدر از أین مخارج انتفاعی باید صرف تعمیر قنوات بشود و چقدرش باید صرف خریداری گاو شود و گاو تهیه نمایند برای این است که اگر خالصه‌جات گاو نداشته باشد سال دیگر شما جنس ندارید. این دو ملیون را هم ما عایدات نداریم یا قسمت عایدات خالصه‌جات مسلماً از آن کاسته می‌شود. پس باید صورت جزء بودجه تفصیلی وزارتخانه‌ها هم داده شود یعنی مخارج جزء را معلوم کنند و صورت جزء مخارج انتفاعی را هم باید دانست و الّا چطور به این پانصد و چهل هزار تومان رأی بدهیم و ایمان داشته باشیم به این است که در موقعی که قلم روی کاغذ گذاشته شده پانصد و چهل هزار تومان برای مخارج انتفاعی نوشته شده صرف خالصه‌جات و فلان قنات خراب شیراز و فلان پل و راه خراب بایر می‌شود؟ مثلاً وزارت مالیه در عراق جنسی دارد می‌خرد یک من پانزده شاهی اگر آن جنس بیاید طهران ازش می‌خرند یک من دو قران. برای دولت به هر قسمی که هست اگر روی شانه‌هایشان هم بگذارند صرفه در این است که بیاورند طهران و بفروشند. خوب من از کجا بفهمم که کرایه این موضوع را در صورت جزء منظور کرده‌اند یا این که برای اطراف طهران که أین گاومیری و این آفات و صدماتی که به رعایا وارد آمده آست چیزی منظور شده آست یا نه؟ مثلاً آنجاهایی که گاومیری نبوده و در موقع زراعت کرده‌اند که دچار صدمات نشده‌اند اگر از آنجاها دولت گندم را حمل کند به طهران تومانی پنج تومان صرفه می‌کنند. بنده از کجا بفهمم که تمام این مصارف منظور شده است؟ خوب...

رئیس- آقا قدری مختصر

ضیاء‌الواعظین- اینها همین طور قلم به قلم است و یک قلم‌هائی است که جلوی چشم نمایندگان هست و راجع به هر یک از آنها هم بایستی کاملاً دقت کنند. بنده حق دارم در اینجا صحبت کنم چون یک ساعت دیگر باید کارت سفید یا سیاه بدهم. کارت سفید یعنی مالیه این پول را بگیر خرج کن کارت کبود چطور بگذارم؟ همچو چیزی نمی‌شود. پس هر نماینده حق دارد که هر چه به نظرش می‌رسد صحبت کند. بابت استهلاک دیون دولتی. دولت جهت مخارج غیر مترقبه دویست و پنجاه هزار تومان. من مخارج غیر مترقبه را نمی‌فهمم یعنی چه. هر چه شما بگوئید من می‌گویم برای مخارج غیر مترقبه کم است هر اسمی هم پیدا کنید. به عربی. فارسی. ترکی. اروپایی من می‌گویم این مبلغی را که شما این جا پیش‌بینی کرده‌اید کم آست. از کجا که زیاد هم نباشد. پس فردا اگر دولت ایران. اگر وزارت فوائد عامه. وزارت معارف. وزارت مالیه برخوردند بیک مخارجی که مخارج حیاتی آست برای مملکت. یعنی همین طوری که من می‌خواهم زنده باشم باید نان داشته باشم دولت هم برخورد به این که امشب نان می‌خواهد آن نانش هم دویست هزار تومان در اینجا شما تصویب کرده‌اید و هر کس دید تصویب کرد که خیر چهار هزار تومان است این اضافه را از کجا می‌دهید

یکنفر از نمایندگان- پیشنهاد کند.

ضیاء‌الواعظین- پیشنهاد هم که بکند از چه محل می‌دهد؟ جایش را بگوئید؟ باز اسم فواکه می‌گذارند میوه؟ اسم تره‌بار را می‌گذارند باغستان اسم نعلبند را می‌گذارند نعل‌گیر؟ این طور است؟ آن وقت پیشنهاد می‌کنند به مجلس و مجلس هم تصویب خواهد کرد. بسیار خوب. با این که می‌گویند بیست آیروپلان لازم است پیشنهاد آن را هم می‌آورند به مجلس تقاضای فوریت هم شد و به قول آقای آقا سید یعقوب با سلام و صلوات هم تصویب شد. آن وقت چکار کنیم؟.

یک نفر از نمایندگان- نداریم.

ضیاء‌الواعظین- شما اگر شب نان نداشته باشید صبح نمی‌توانید اینجا بیائید این یک قدم حیاتی است برای ایران. دیروز در جامعه ملل زنده بود، فردا هم باید زنده باشد. حالا دولت برخورد باین مخارج حیاتی. من چطور تصویب کنم این اعتبار مخارج غیرمترقبه را که دویست و پنجاه و دو هزار تومان کافی است؟ همان طوری که نمی‌توانم باور کنم که مخارج انتفاعی برای یک مملکت عریض و طویل و جسیمی مثل ایران که آدم از این جا می‌خواهد برود بوشهر باید سه ماه سفر کند یا با اتومبیل برود باید هشت روز راه برود مخارج انتفاعیش پانصد و چهل هزار تومان است.

یک نفر از نمایندگان زیاد کنید.

ضیاء‌الواعظین- از کجا زیاد کنیم من ایراد دارم باین بودجه از این که شاهد زیاد باشد. مثلاً اعتبار جهت هیئت اعزامی امریکائی در حدود کنترات آنها همین طور اگر بخواهم در اینجا دو مرتبه شروع کنم. از باء بسم الله خبر کمیسیون وقت آقایان ضایع می‌شود.

یک نفر از نمایندگان- ضایع هم کردید.

ضیاء‌الواعظین- مقام ریاست هم می‌فرمایند باید مختصرتر کرد بسیار خوب من امروز عرضم را تمام می‌کنم یا اینکه صلاح و مقتضی می‌دانم این خبر برود به کمیسیون بودجه و در آنجا تبادل نظر بشود. و با هیئت دولت مذاکرات بشود وقتی که مذاکرات و تبادل نظر شد دوباره تصحیح شود و به مجلس شورای ملی بیاید و الّا با همین راپورت من نمی‌دانم عاطفه نمایندگان و پاکی نیت نمایندگان چطور اقتضا می‌کند تصویب این بودجه را؟ و اگر بنا شد در این بودجه صحبت شود باز هم من اجازه می‌خواهم و عرایض خود را عرض خواهم کرد.

مخبر- فرمایشات آقای ضیاء‌الواعظین خیلی مفصل بود ولی خوشبختانه جوابی را که بنده می‌دهم خیلی مختصر است و امیدوارم خودشان هم قانع شوند و اگر هم در خارج از بنده یا یکی از اعضاء کمیسیون یا یکی از اشخاصی که مطلع بودند سؤال می‌فرمودند هیچ لازم نبود در اینجا قریب یک ساعت خطابه سرائی برای اصنافی بشود که وجود خارجی ندارد و دولت هم از آنها مطالبه مالیات نمی‌کند. فرمودند که در ابتدای مجلس دولت پیشنهادی کرد که مالیات این اصناف ملغی شود در عوض لوایح جدیدی پیش نهاد کردند. اینها دلیل بر این نیست که این اصناف فعلاً وجود دارند و مالیات می‌دهند. غالب این اصناف اصلاً وجود خارجی ندارند و اصلاً مالیات نمی‌دهند.

ضیاء‌الواعظین- بنده مدلل می‌دارم که مالیات می‌دهند موافق صورتی که دولت داده است.

مخبر- بسیار خوب حالا بنده عرایضم را که کردم باز نوبت به جنابعالی می‌رسد. ممکن است تشریف بیاورید اینجا و فرمایشاتتان را بکنید. اگر جنابعالی تشریف می‌آورید اینجا و برای خوش آمد یک عده اصناف می‌فرمائید مالیات نباید بدهند. بنده هم عقیده‌ام این است ولی اصنافی که هستند و کسب می‌کنند. همان کلاه‌دوزی که فرمودید کلاه دانه پانزده قران یا یک تومان می‌فروشند مالیات هم باید بدهد زیرا اینها هم در مخارج مملکت سهیم و شریکند ولی صنف نعل‌چیگر که از بین رفته است هیچ وقت نباید مالیات بدهد و ازش هم مطالبه نمی‌کنند. به علاوه اگر حضرتعالی می‌فرمائید که باید مالیات از اصناف گرفته نشود. بنده هم موافق یک پیشنهادی تهیه کنید که اولاً پانزده نفر امضاء کنند بعد بفرستند به کمیسیون مبتکرات قابل توجه می‌شود آن وقت می‌آید در مجلس اگر رأی دادند بعد از أین کمیسیون‌های بودجه هم مالیات اصناف را حذف می‌کنند و دیگر در ستون عایدات مالیات صنف را نخواهند نوشت و الّا تا یک اصنافی کسب می‌کنند و از صنف خودشان منافع ببرند یک منافع مختصر هم باید به دولت بدهند. حضرتعالی یک اسامی خواندید اما مبالغش را نخواندید تا بفهمید که اصلاً صنف آهنگر چه قدر مالیات می‌دهد و این مبلغ که تقسیم شود به تمام ایالات و ولایات ایران به هر نفری چقدر برسد. اینجا قریب یک ساعت اظهار ملامت برای اصناف فرمودید بنده هم با شما شریک هستم ولی باید فهمید کدام اصناف هستند و آنهائی که هستند و می‌دهند چه می‌دهند یک قسمت فرمودید مالیات مستقیم گرفته می‌شود. خیر آقا از زارع به هیچ وجه من‌الوجوه نمی‌شود و تمام را مالکین می‌دهند از بلوچستان بگیرید تا انزلی که برویم از یک نفر از زارع مالیات گرفته نمی‌شود و امیدوارم که هیچ وقت هم مجلس شورای ملی تصویب نکند که زارع مالیات بدهد. آقا فرمودید که یک عده اصنافی در خیابان‌ها هستند که اینها از مالیات معاف هستند و یک عده دیگر در گوشه زوایای شهر هستند آنها یک مالیاتی می‌دهند. هیچ هم چیزی نیست مالیات صنعتی را اگر اطلاع ندارید این طور است که در سال اصناف جمع می‌شوند اگر یک نفر از پا در رفته است و نمی‌تواند مالیات بدهد او را دادن مالیات معاف می‌کنند و یک نفر جدیدی که به جای او آمده از او می‌گیرند این قرارداد مخصوصی است بین صنف یعنی اصناف ترتیب کسبشان طوری است که حتی نمی‌توانند در ده ذرع فاصله دوکان داشته باشند بلکه باید یک دکان باشد اینها یک ترتیبات صنفی است آیا ممکن آست صنف کلاه‌دوز زیر بار برود که آن کسی که در بازار کلاه‌دوز است مالیات بدهد اما آن کسی که در خیابان است از دادن مالیات معاف باشند؟! این که معقول نیست... خوب است تحقیق بفرمائید اصناف همه در مالیات دادن شریکند و همان طور که عرض کردم هر سال هم رئیس صنف اصناف را جمع می‌کند و رسیدگی می‌کند اگر فرضاً یک نفر پریشان شده و دیگری به جای او آمده از او مالیات نمی‌گیرند و از آن کسی که به جای او آمده مالیات می‌گیرند. راجع به مالیات غیرمستقیم هم فرمودند مالیات میوه و ذغال و تره بار مستقیم و غیرمستقیم در هر دولت هست این صورتی که به آقا داده‌اند این صورت قدیم است بلی در وقتی که این عوائد جدید یعنی مالیات‌های مشروطه برقرار نبود جزو مالیات‌های سابق بود و به عنوان مقاطعه همه ساله از محلی مبلغی دریافت می‌شد ولی بعد از این که مالیات غیرمستقیم مشروطه وضع شد. یکجا شد و حالا دیگر و جا نمی‌گیرند که در مالیات مستقیم یکجا از زغال مالیات بگیرند و در غیرمستقیم هم یک مالیات بگیرند همچو چیزی نیست. اما این که فرمودید حمل و نقل روغن و عشور گوسفندی هم نیست فقط عشوری که فرمودند هست آن هم در بعضی نقاط ایران شاید یکی دو جا از آن جمله نی‌ریزی است که فرمودید از کتیرا و مغز بادام و بعضی چیزهای دیگر مالیات می‌گیرند دیگر فرمودید مالیات اجازه تجارت این را بنده که تا حالا نشنیده بودم با این که متصدی امور مالیاتی بودم و در چند نقطه هم که مأموریت داشته‌ام و عمل کرده‌ام ندیده‌ام و نه شنیده‌ام و تصور نمی‌کنم چنین مالیاتی اصلاً در ایران وجود داشته باشد اما راجع به فوائد عدلیه که فرمودید این یک عوائد تازه نیست همان عشریه است. این عشریه را که عدلیه دریافت می‌کند به عنوان عوائد در یک جا جمع شده و به مصرف خودش می‌رسد. دیگر فرمودید مخارج غیرمترقبه را نمی‌فهمم. بنده هم عرض می‌کنم. نمی‌فهمم دولت و مجلس هم نمی‌توانند بفهمند. کمیسیون هم نمی‌فهمد اگر می‌فهمیدیم یک قلم ثابت می‌نوشتیم که این قدر برای فلان مصرف. مخارج غیرمترقبه اسمش روی خودش است. باید مخارج غیرمترقبه پیش بیاید تا مقدارش معلوم شود و آن وقت بنده و جنابعالی هم بفهمیم و اگر این لایحه را ملاحظه می‌فرمودید یک ماده مخصوص دارد که مخصوصاً قید شده است (هر گونه پرداختی از اعتبار مخارج غیرمترقبه دولت منوط به اجازه کتبی هیئت وزرا خواهد بود و از این اعتبار به هیچ وجه من‌الوجوه حقوق و مستمریات و اصنافات حقوق تأدیه نخواهد شد) آقای وزیر مالیه صورتی می‌آورند که مخارج غیرمترقبه برج گذشته‌مان این اندازه بوده است. اینجا هم طبع و توضیح می‌شود بین آقایان نمایندگان مثل این که سابقاً همین طور بوده است. آن وقت اگر آقایان اعتراضی دارند از هیئت دولت سؤال می‌کنند که این قلم را که اینجا نوشته‌اند به فلان مصرف رسیده است چیست؟ البته بشما توضیح می‌دهند و قانع می‌شدید حالا آقای ضیاء‌الواعظین می‌فرمایند که چرا مبلغ دویست و فلان قدر نوشته‌اند شاید زیادتر بنده عرض می‌کنم اگر زیادتر شد پیشنهاد جدیدی تهیه می‌کنند و به مجلس تقدیم می‌کنند ما هم پس از مطالعه تصویب می‌کنیم...

ضیاء‌الواعظین- پولش را از کجا می‌آورید؟

مخبر- وقتی که آن لایحه را آوردند بنده محلش را به شما عرض می‌کنم. یکی هم راجع به مخارج انتفائی فرمودید که این مخارج انتفاعی مربوط به وزارتخانه‌های دیگر است هیچ همچو چیزی نیست مربوط به خود وزارت مالیه است مخارج انتفاعی وزارت مالیه چیست مثلاً زراعت یک جائی را سن زده است یا عیب دیگری پیدا کرده است این را می‌خواهند عوض نمایند صد خروار می‌دهند و صد تا دو تومان هم می‌دهند آن وقت صد خروار جنس خوب می‌گیرند مثلاً در دهات خالصه یا این که قنوات خالصه‌جات دولتی مخروبه شده است آنها را تعمیر می‌نمایند و از این قبیل مخارج ضرابخانه و سایر چیزهای دیگری که دولت مجبور است این پول‌ها را بدهد بعد هم آن پول خود را برمی‌دارد شاید هم یک اندازه زیادتر عایدی بردارد و شاید هم متساوی بشود شاید هم کمتر شود و مالیات جنسی هم کمتر شود و مالیات جنسی هم که فرمودید این مالیات جنسی مربوط به املاک خالصه نیست این مالیات جنسی است که از املاک اربابی و املاک انتقالی که منتقل به مردم می‌شود وصول می‌شود و مربوط به چیز دیگری نیست. دیگر بنده به چیزی نظرم نیست که جواب عرض کنم‏

رئیس- چون نزدیک ظهر است اجازه می‌فرمائید جلسه ختم شود؟

جمعی از نمایندگان- صحیح است‏

رئیس- جلسه آتیه یکشنبه دستور هم بودجه مملکتی‏

(مجلس موقع ظهر ختم شد)

رئیس- مجلس شورای ملی مؤتمن‌الملک‏

منشی علی اقبال‌الممالک‏

منشی معظم‌السلطان‏