مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۰ مهر ۱۳۳۳ نشست ۵۳

از مشروطه
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هجدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۰ مهر ۱۳۳۳ نشست ۵۳

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیون‌ها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهی‌های رسمی و قانونی

شماره ۲۸۲۱

۱شنبه ۲۵ مهر ماه ۱۳۳۳

سال دهم

شماره مسلسل ۵۳

دوره هجدهم مجلس شورای ملی

مذاکرات مجلس شورای ملی

جلسه ۵۳

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز عصر سه شنبه ۲۰ مهر ۱۳۳۳ نشست ۵۳

مجلس ساعت ۴ و ربع بعد از ظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.

فهرست مطالب:

۱- تصویب صورتمجلس جلسات ۱۸ مهر و صبح ۲۰ مهر ۱۳۳۳. ۲- تقدیم دو فقره سؤال بوسیله آقای شوشتری. ۳- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون خاص راجع بقرارداد فروش نفت. ۴- تعیین موقع و دستور جلسه بعد، ختم جلسه.

- تصویب صورت مجلس جلسات ۱۸ مهر و صبح ۲۰ مهر

(۱- تصویب صورت مجلس جلسات 18 مهر و صبح 20 مهر.)

رئیس- صورت غائبین جلسه امروز صبح قرائت می‌شود. (بشرح زیر قرائت شد.)

غائبین با اجازه، آقایان: حشمتی، دکتر سید امامی، بیات ماکو، شفیعی، خاکباز، اکبر، صرافزاده، احمد صفائی، بهادری، جلیلوند.

رئیس- آقای شوشتری در صورتمجلس نظری دارید؟

شوشتری- در صورتمجلس خیر.

رئیس- در صورت مجلس نظری نیست (گفته شد: خیر) صورت مجلس جلسه 18 مهر و صبح امروز تصویب شد.

- تقدیم دو فقره سؤال بوسیله آقای شوشتری

(۲- تقدیم دو فقره سؤال بوسیله آقای شوشتری.)

رئیس- وارد دستور می‌شویم. آقای شوشتری.

شوشتری- دو فقره سؤال است یکی از وزارتین کشور و جنگ راجع بتبصره‌ای که از مجلسین گذشت نسبت بسارقینی که بیش از سه مرتبه دزدی می‌کنند. یکی هم از وزارت دادگستری راجع به مستخدمین 31 وزارت دادگستری استدعا دارم امر بفرمائید برای جواب حاضر شوند.

رئیس- به دولت ابلاغ می‌شود. سه نفر از آقایان تقاضای نطق قبل از دستور کرده بودند که نوبتشان محفوظ ماند (جمعی از نمایندگان: دستور، دستور) پس وارد دستور می‌شویم.

- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون خاص راجع بقرارداد فروش نفت

(۳- بقیه مذاکره در گزارش کمیسیون خاص راجع بقرارداد فروش نفت.)

رئیس- گزارش کمیسیون خاص نفت مطرح است. آقای درخشش دنباله بیاناتتان را بفرمائید.

درخشش- از جناب آقای نخست وزیر اظهار تشکر می‌کنم که تمام نطق بنده را که در جلسه قبل کردم در رادیو قرائت کردند (یکنفر از نمایندگان: خودشان که قرائت نکردند دستور فرمودند قرائت شود) بقدری غلط بود که سر و ته نطق معلوم نشد. عده‌ای از رفقای من مراجعه کردند به بنده که کوشش بکنم مطالب را کوته می‌کنم و نطق را کوتاه بکنم (صحیح است) (یکنفر از نمایندگان: بسیار خوب است) البته بنده اینکار را کردم و کوشش کردم که صحبتهایم کوتاه باشد ولی تصدیق میفرمائید که یک قراردادی، یعنی یک کتابی که بنام قرارداد داده شده و در حدود 45 الی 50 صفحه‌است بایستی روی مطالبش صحبت بشود غور بشود، بحث بشود (صحیح است) و مخصوصاً وضع این قررداد طوریست که بیست دوره دیگر یعنی چهل سال دیگر حتی تجدید نظر در این قرارداد برای مجلسین باقی نخواهد ماند (یکنفر از نمایندگان: همه قراردادها همینطور است) بنابراین بنده عرض می‌کنم که برای این قیدی که گذاشته شده‌است از آقایان استدعا می‌کنم امشب که تشریف بردند منزل، اگر این قرارداد را قرائت نکرده‌اند، قرائت بفرماید و ببینند که چنین قیدی هست در جراید هم این قید منعکس شده (شمس قنات آبادی: هیچ مجلسی نمی‌تواند عوض مجالس آینده رأی بدهد) البته نمی‌تواند و بهمین دلیل بنده با اینکه مطالبم را فوق العاده کوتاه کردم و مقدار زیادی از مطالب را کنار گذاشتم که تصور نشود خدای نخواسته بعل اینکه نطقم زیاد است می‌خواهم وقت مجلس را تلف کنم و از وقت خودم آنطوریکه باید و شاید استفاده بکنم. اینک بقیه قسمت جلسه قبل را قرائت می‌کنم.

مطابق قرارداد جدید حداکثر برای ایران 85 سنت در نظر گرفته شده ولی در نتیجه کم کردن استهلاک عملا 70 سنت می‌رسد بنابراین سود شرکتها 2/7 برابر ایران می‌گردد در صورتیکه تنزل قیمت را که پیش خواهد آمد در نظر بگیریم سود آنها 5ر3 برابر ایران خواهد شد. این سود سرشار از نفت تصفیه شده در پالایشگاه آبادان از جمله باین مناسبت استکه در تصفیه خانه‌های آمریکا برای 40 ساعت کار در هفته 5ر75 دلار تأدیه می‌شود که در مقایسه با مزد ناچیز کارگران بادان سود حاصل و محروم شدن ایران حتی از 50 و 50 در نفت تصفیه شده، واضح می‌شود. در اینجا بنده ثابت می‌کنم که قیمت خلیج فارس، قیمتی که تعیین کرده‌اند قیمت تصنعی است و قیمت حقیقی نیست. شرکتهای بزرگ نفت که جهانرا از لحاظ منافع نفتی بین خود تقسیم کرده‌اند و رقابت با هم نمی‌کنند ماجرای شنیدنی قیمت تصنعی خلیج فارس را درست کرده‌اند که قیمت واقعی را پائین آورده و سود حاصل از فروش نفت را در خاور میانه پائین آرند تا 50 درصد سود کشورهای صاحب نفت کم شود. فروش نفت به «شرکتهای بازرگانی» مشابه که در قرارداد حاضر اسم برده شده بقیمت نازل و ساختگی خلیج فارس فروخته می‌شود ولی این شرکتها آنرا بقیمت گرانتر می‌فروشند این شرکتهای بازرگانی همان شرکتهای بزرگ نفت هستند که باشکال مختلفه متشکل می‌شوند. در هر حال قیمت نفت در خلیج فارس مساوی قیمت نفت در خلیج مکزیک است منهای مخارج حمل از خلیج فارس تا خلیج مکزیک فرض اینستکه نفت خاور میانه باید برود در خلیج مکزیک و بتواند با نفت آمریکا رقابت کند ولی عملا قسمت اعظم این نفت بامریکا نمی‌رود بلکه در نیمکره شرقی مثلا بکشورهای هندوستان و استرالیا و افریقای جنوبی و ژاپن و بالاخره بممالک اروپائی و غیره فروخته می‌شود خریداران این نفت را بقیمت خلیج مکزیک باضافه مخارج حمل و نقل تا مقصد و محل مصرف خریداری می‌کنند.

ملاحظه می‌شود وقتی صحبت خرید نفت از صاحبان معادن نفت خاور میانه‌است مخارج حمل و نقل از خلیج فارس تا خلیج مکزیک از قیمت کم می‌شود ولی وقتی موضوع فروش همان نفت بکشورهای مصرف کننده در خاور میانه و یا نیمکره شرقی است آنطور فروخته می‌شود مثل اینکه این نفت از خلیج مکزیک رفته باشد و مجدداً به آنجا برگشته باشد. تمام مخارج حمل و نقل فرضی و خیالی از خریداران گرفته می‌شود طبق مدارک موجود شرکت سابق یا دیگران هرگز نفت ایران یا خاور میانه را به قیمت خلیج فارس بمشتریان آزاد و شرکتهای مستقل نمی‌فروخت و همواره متعذر می‌شد که نفت خود را پیش فروش کرده‌است و هرگز تحویل آبادان و غیره نمیفروخته‌است همان کاری را که حالا کنسرسیوم عمل خواهد کرد. نفت ملی شده ایران بقیمت خلیج فارس از ایران خریداری می‌شود ولی بهیچکس واقعاً باین قیمت فروخته نمی‌شود عملا بقیمتی فروخته می‌شود مثل آنکه از خلیج فارس بخلیج مکزیک رفته و دوباره بمحل فروش حمل شده. بعنوان مثال نفت ایران در پاکستان و هندوستان بقیمت گران خلیج مکزیک باضافه مخارج حمل و نقل تا هندوستان فروخته می‌شود.

شرکت سابق مدعی استکه در نتیجه خریدن نفت از خلیج مکزیک 66 میلیون لیزه ضرر کرده‌است و این جریمه را آقای دکتر امینی باو پرداخت. در صورتیکه شرکت سابق هرگز نفت را بقیمت خلیج فارس نمی‌فروخت که در نتیجه خریدن از خلیج مکزیک ضرر کرده باشد حتی بخود ایران بقیمت خلیج مکزیک با ده درصد تخفیف می‌فروخت تا چه رسد بمشتریان دیگر.(همهمه نمایندگان) آقایانیکه حوصله ندارند مطالب بنده را گوش بفرمایند ممکن است تشریف ببرند بیرون استراحت بفرمایند و یک چای میل بفرمایند. ضمن مذاکره آقایان حواس بنده را پرت می‌کنند. (رئیس: آقایان ساکت باشند) وقتی ایراد می‌شود که قیمت نفت ما چرا با لیره تأدیه می‌شود آقای دکتر امینی در مصاحبه‌ها و غیره مدعی می‌شوند که نفت ایران تماماً در نیمکره شرقی مصرف می‌شود و اصلا در نقاط دیگر محل مصرف ندارد و فقط در بلوک (استرلینگ محل مصرف دارد.) اگر واقعا اینطور است پس بچه مناسبت قیمت خلیج فارس را قیمت خلیج مکزیک منهای مخارج حمل و نقل از خلیج فارس تا خلیج مکزیک حساب می‌کنید؟ این محاسبه باین عذر و بهانه استکه گویا نفت ایران باید بتواند با نفت آمریکا در خلیج مکزیک رقابت کند. آیا وقتی نفت ایران در هندوستان فروش می‌رود بنابراین قیمت نفت ایران که به هندوستان صادر می‌شود باید مطابق بازار آزاد تعیین گردد و در اینصورت قیمت خلیج فارس خیلی بالاتر از وضع حاضر می‌گردد در هر حال ملاحظه می‌شود که یک بام و چند هواست. وقتی دریاداری انگلستان احتیاج بنفت دارد البته این داستان دیگری است همچنین متفقین در جنگ گذشته و یا ادارات اصل 4 پس از جنگ که نفت لازم دارند مانند سایر خرداران نیمکره شرقی نمی‌خرند برای آنها قیمت خاصی وجود دارد که از آنها علیحده بحث خواهد شد.

ماجرای جبران نفت ایران

البته شک نیست که نفت ایرانرا شرکت سابق بکمک سایر تراستهائیکه امروز کنسرسیوم را رسماً برای نفت ایران تشکیل داده‌اند موقتاً جبران کرده بود این شرکتهای بزرگ یک کنسرسیوم ثبت نشده برای تمام جهان می‌باشند که قوانین مختلف و بخصوص قوانین امریکا این نوع سوء استفاده از تولید کنندگان را قانوناً منع کرده‌است ولی تراستهای متحد بدوت تظاهر برسمیت و بدون رقابت با هم دنیا را بین خود تقسیم کرده‌اند که اگر کشوری در مقابل یکی از آنها مقاومت کرد همه برای منکوب کردن آنکشور از شرکت مربوطه پشتیبانی کنند اینکه همه آنشرکتها دست بهم داده و نفت ایرانرا موقتاً با فشار آوردن بسایر منابع نفتی جبران کردند، شکی نیست ولی این جبران نه برای این است که دیگر احتیاجی به نفت ایران ندارند. این جبران موقت برای این است که این شرکتها تشنه نفت و مخصوصاً تشنگی بیمانندی نسبت بنفت ایران و بنفت تصفیه شده در آبادان دارند.

وقتی رادیو دولتی و دستگاه تبلیغات کل ایران می‌گوید بازارهای ایران از دست رفته و شرکتها احتیاجی به نفت ایران ندارند از قول ادارات تبلیغات آنشرکتها سخن می‌گوید. این مسئله کاملا صحیح است که شرکتهای نامبرده حتی برای یک یا دو سال هم می‌توانستند از نفت ایران صرفنظر کنند تا بتوانند ایران را خوب بزانو در بیارند. تا بتوانند نفت ایران و کشورهای مشابه را باز هم بیشتر در معرض سودجوئی که باندازه غارت منابع خاور میانه توسعه یافته قرار دهند. ولی دول غربی و مخصوصاً امریکا بمناسبت ملاحظات سیاست عمومی و استراتژیکی تا این حد با سودجوئی آنان موافقت نکردند. و همین سیاست عمومی و استراتژیک دول غرب و موقعیت ایران و وضع سیاسی ایران است که می‌تواند ما را نجات دهد و متأسفانه دولت باین ارزش موقعیت ایران آنطوریکه باید پی نبرده‌است و نتوانسته از آن حداکثر بهره برداری سیاسی را بکند ولی پیش از این بحث دقیق در این مسئله و نشان دادن راه حلی که بنظر اینجانب صحیح است باید توجه داشت که بازار نفت ایران از دست نرفته بلکه باالعکس هم احتیاجات تجارت نفت جهان و هم مقتضیات فنی مربوطه بمشکلات اکتشاف و استخراج تقاضا دارد که نفت ایران دوباره وارد بازارهای جهان گردد.

اداره کل تبلیغات ما باید این نظریات را منتشر کند نه معکوس آنرا بنفع کنسرسیوم و بضرر ایران کارشناسان نفتی جهان معتقدند که افزایش مصرف نفت جهان از ۷۰۰ میلیون تن مصرف جهان در سال ۱۹۵۴ تا بیست سال دیگر به ۴۰۰ر۱ میلیون تن در سال یعنی تا دو برابر افزوده خواهد شد این افزایش ایجاب می‌کند که سالیانه ۵ تا شش درصد به مصرف جهان افزوده شود ولی معذلک ما این را ملاک قرار نمی‌دهیم. بلکه افزایش واقعی ۷ سال اخیر و میزان متوسطه آنرا ملاکی برای افزایش ۲ تا ۳ سال آینده قرار می‌دهیم و چون حد متوسط افزایش ۷ سال اخیر مصرف نفت جهان سالیانه ۴۲ میلیون تن نفت بود، و با توجه به تولید نفت جهان و توزیع آن بین خاور میانه و قسمتهای دیگر باید نیمی از این اضافه مربوط به خاور میانه باشد بنابراین بآسانی در سال اول بیست میلیون تن نفت در ایران تولید و صادر کرد بدون آنکه احتیاج به تقلیل محصول سایر نقاط خاور میانه باشد.

باید در نظر داشت که سعی و کوشش بیمانند برای جبران موقت نفت ایران باعث شده‌است که با شدت بیرویه‌ای که با اصول فنی اکتشاف و استخراج سازگار نیست از سایر منابع خاور میانه بهره برداری شود بنابراین توقف سرعت بهره برداری از آن منابع باین شکل که لااقل یکسال افزایش در آنها پیدا نشود نه تنها ممکن بلکه از لحاظ فنی ضروری می‌باشد که جبران شدت عمل دو تا سه سال اخیر را بکند.

در هر حال با در نظر گرفتن این حقایق معلوم می‌شود که تبلیغات اداره رادیو که تبلیغات و تلقینات آقای دکتر امینی باین منظور که بازار نفت ایران از دست رفته صحیح نیست و فقط بنفع کنسرسیوم استکه اینگونه تبلیغات اشاعه می‌یابد. مجله نیوزویک ۳۳/۵/۲۹ می‌نویسد«اکنون دیگر ترس آن نیستکه حل مسئله نفت وضع همسایگان تولید کننده نفت ایرانرا دچار مخاطره سازد برخلاف انتظار کاهش میزان تولید، در هیچیک از کشورهای خاور میانه عملی نخواهد شد و افزایش سالیانه ۱۵ میلیون تن در مصرف نیمکره شرقی محصول نفت ایرانرا جذب خواهد کرد مجله «پترولیوم تایمز» از قول رئیس هیئت مدیره سوکونی واکی ئوم نوشته: «بازارهای مصرف نفت دنیا می‌توانند محصول نفت ایرانرا جذب کنند (شوشتری: جذب را تعبیر بفرمائید بفهمیم) دلیلی نیست که صاحبان صنایع نفت جهانی از اینجهت بیمی داشته باشند».

این نظر جراید خارجی استکه بر مصرف نفت دنیا افزوده می‌شود و اگر منابع نفت را افزایش هم بدهیم نفت دنیا برای مصرف دنیا جذب خواهد شد (میراشرافی: ممکن است جراید غرض داشته باشند.) از موقعیت ممتاز نفت ایران شرکت سابق چه نتیجه گرفته‌است: گفتم که سرمایه شرکت سابق یک ششم کوچکترین شرکتهای نفت آمریکا و یک سیزدهم بزرگترین آنشرکتهاست ولی درست بنسبت عکس هر یک از سهام پرسودترین شرکتهای آمریکائی ۳/۵ برابر قیمت اسمی آنها بوده در صورتیکه هر سهم شرکت سابق ۴ تا ۷ برابر قیمت اسمی آن در بدترین مواقع یعنی در موقع ملی شدن صنعت نفت بوده، ولی حالا با طرح قرارداد آقای دکتر امینی یک سهم شرکت سابق مساوی با ۱۴ برابر قیمت اسمی آن گردیده بمناسبت موقعیکه ممتازیکه قرارداد آقای دکتر امینی و مساعدتهای گرانبهای سایر اعضای کنسرسیوم بشرکت سابق کرده‌اند امروز قیمت سهام شرکت سابق تا ۴ برابر افزایش بهای سهام پرسودترین و بزرگترین شرکتهای نفت جهان که ستاندارداویل اف نیوجرزی باشد ترقی کرده‌است.

هر چه شرکتهای نفت جهان بمنابع خاور میانه راه یافته‌اند با توجه بآمار و بیلانها معلوم می‌شود سود و ذخیره آنها سرشارتر و آنچه بصاحبان سهام پرداخته‌اند بیشتر گردیده، شرکت سابق در سال ۱۹۵۱ نه دهم استحصال نفتش از ایران بوده ارزش سهام و منافع سهامش در برابر شرکتهای نفت جهان بوده و حالا با دست یافتن مجدد به منافع ایران ترقی نسبی سهامش ۴ برابر شرکتهای نفت جهان است. در اینجا توضیح می‌دهم که نفت ایران از تمام نفتهائی که در دنیا استخراج می‌شود بهتر است و حتی از تمام نفتهائی هم که در خاور میانه استخراج می‌شود بهتر است.

مجله «ارقام و حقایق نفت» می‌نویسد: هر بارل نفت عراق ۴ و کشور سعودی ۶ و کویت ۱۰ سنت از هر بارل نفت ایران کمتر ارزش دارد این با ارزش بودن نفت ایران صرفنظر از جنبه بازرگانی از لحاظ فنی مهمتر است زیرا در نوع و سرعت سیر وسائل حمل و نقل زمینی و دریائی و بخصوص هوائی در نتیجه نهائی جنگهای مدرن تأثیر بسزائی دارد زیرا سرعت سیر و استفاده از عامل زمان در جنگهای برق آسا می‌تواند ارزش نیروهای زمینی و دریائی را چند مقابل بیشتر کرده و تحرک واحدهای نظامی را خیلی بالا ببرد و بهمین مناسبت ارزنده ترین تولیدات نفت و بنزین که سریعترین و مدرن ترین وسائل هواپیمائی را سیراب می‌کند در پالایشگاه آبادان بدست می‌آید.

در نتیجه این موقعیت ممتاز شرکت سابق که مورد پشتیبانی شرکتهای بزرگ آمریکا نیز می‌باشد شرکت سابق توانسته‌است پس از امضاء شدن قرارداد حاضر مایملک خود را بسه هزار میلیون لیره بالا ببرد. در صورتیکه چندی پیش هزار میلیون لیره بیشتر نبود که حقاً بیست درصد آن متعلق بایران است صرفنظر از اینکه تمام آن از دسترنج زحمتکشان ایران بوجود آمده‌است. در اینجا بنده ملی شدن صنعت نفت و منظور از ملی شدن را شرح می‌دهم.

ملی شدن و یا ناسیونالیزاسیون صنعت

ملی شدن بمعنی امروزیش مولود صنعت نوین است. صنایعی که از اوائل قرن نوزده بوجود آمد زندگی و تمدن بشر را تابعی از تغییرات خود ساخت. ملی شدن یا ناسیونالیزاسیون صنعت یا صنایع، موازی با پیدایش تمرکز سرمایه‌ها و تراکم آنها و ظهور انحصارات در صنایع بوجود آمد ملی شدن صنایع که از بعض لحاظ عملی متناقض با تشکیل انحصارها و تراستهاست آقای مهندس تمنی می‌کنم. چون بنده عرض کردم که دارم می‌خوانم و ممکن است حواس بنده پرت بشود بطور موازی با هم پیش رفته‌است. یعنی هرچه انحصارها و تراستها دامنه و وسعت یافته‌اند ضرورت ملی شدن ناسیونالیزاسیون آن رشته صنعت بیشتر حس شده‌است. صنایع در حال رشد و تکامل و توسعه که نتیجه مستقیم اختراعات بزرگ علمی بود. قادر می‌شد که در نتیجه تمرکز، سرنوشت صدها هزار و بیشتر تولید کننده و میلیونها مصرف کننده ار در دست بگیرد و چون این رشته صنایع باین شکل با سرنوشت ملل تماس پیدا می‌کردند دخالت دولت در امور آنها ضروری می‌گردید. محرک واقعی صاحبان این صنایع آنطوری که رسم و عادت و قانون نیز تقاضا دارد و قانون نیز تأیید می‌کند سود خصوصی است آنها برای ازدیاد و نفع خصوصی بضرر صدها هزار تولید کننده و میلیونها مصرف کننده نیروی عظیم مالی و اقتصادی و سازمانی و فنی خود را بکار می‌بردند و موفق می‌شدند که ملتها و پارلمانها و دولتها را تحت نفوذ قرار داده و سود بازرگانی خود را بضرر میلیونها مردم و بنفع یکفرد و یا چند فرد صاحب صنعت زیاد کنند.

باین مناسبت پیشنهاد (ناسیونالیزه کردن) ملی کردن صنایع پیش آمد. نه برای اینکه فقط مالکیت این صنایع بدول که نماینده جامعه و ملت باشند منتقل گردد زیرا در این انتقال مالکیت نفع و ضرری در کار نبود زیرا با غرامتی که دولت بصاحب صنعت نفت تأدیه می‌کند از لحاظ مالکیت نفع و ضرری عاید نمی‌شود چون در صنایع ملی شده دولت بایستی غرامت بپردازد بنابراین از اینکه یک صنعتی از یک شرکت خصوصی بدست دولت بیفتد موضوع بردن نفع نیست بلکه موضوع نتیجه آنست که آن صنعت بنفع یک سازمان اجتماعی بکار بیفتد ممکنست آن صنعت برای دولت ضررهم داشته باشد ولی برای اینکه آن صنعت در خدمت اجتماع بکار بیفتد دولت آن ضرر را هم می‌دهد فرض کنید مثل پست و تلگراف که ممکن است ضرر داشته باشد ولی دولت ضرر آن را تحمل می‌کند بلکه مسئله مهم اساسی در عمل ملی کردن صنعت نفت اینست که اداره کنندگان صنعت مورد بحث اداره آنرا برای ازدیاد سود بازرگانی عملی نسازند تا موجب خسارت و ضرر میلیونها تولیدکننده و مصرف –کننده نگردد. منظور از ملی کردن این بوده‌است که محرک بکار انداختن این صنایع بهره کشی حداکثر از کارگران و گرانفروشی حداکثر بمصرف کنندگان نباشد و بطور خلاصه محرک اداره – کنندگان صنعت سود بازرگانی خصوصی نباشد. محرک صنایع ناسیونالیزه و یا ملی شده عبارت از خدمت اجتماعی است یعنی مؤسسات عظیم ملی شده یک سرویسهای اجتماعی هستند که محرک اداره کنندگان آن این نیست که حداکثر سود را بدست بیارند بلکه اینست که اولا وضع زندگی خصوصی واجتماعی کارگران تولیدکننده را بالا ببرند و ثانیاً این خدمت اجتماعی که برای مصرف- کنندگان لازم و ضروری است بوجه احسن به عمل بیاید حتی بفرض اینکه این صنعت در موقعی و موردی صرفه بازرگانی نداشته باشد ولی از لحاظ اجتماعی ضروری باشد در صورت ناسیونالیزه بودن تعطیل نمی‌شود ولی در غیر این حالت یا تعطیل می‌شود و یا دولت از خزانه عمومی کمک می‌کند تا صاحبان صنعت خصوصی سود ببرند و آن صنعت را حفظ کنند ولی در اغلب موارد این عمل خود منجر بملی شدن آن صنعت گردید.

اگر در انگلستان رشته عظیمی از صنایع ملی شد و اگر در فرانسه و سوئد و غیره رشته هائی از صنعت ملی شدند اگر موج ملی شدن صنایع جهان امروز را فرا گرفته‌است هرگز اصل و اساس مطلب این نیست که پلاک مالکیت این صنایع باسم دولت باشد و یا باسم صاحبان صنایع. آن مشکل بزرگ که ضرورت ملی شدن را محسوس و ملموس کرده‌است اینستکه اداره صنایع عظیم که در نتیجه تکامل علم و صنعت با سرنوشت ملل تماس پیدا کرده‌اند بشکل سرویس اجتماعی اداره شود نه بشکل دکانی برای ازدیاد سود بازرگانی بعضی از صنایع از اصل پیدایش خود باندازه‌ای وسیع بودند و با منافع اکثریت بزرگ جامعه تماس داشتند مثل این که طبیعت آن صنعت یا تأسیس اجتماعی اصلا صنعت خصوصی را قبول نمی‌کند و باید از اول بدست دولت اداره شود مثلا پست و تلگراف و حتی در اغلب موارد راه آهن در اغلب کشورهای اروپائی از همان اول کار دولتی تأسیس شد و همینطور است رادیو ولی در کشور امریکا این صنایع هم در اغلب موارد در دست صاحبان صنایع خصوصی است در زمان ریاست جمهور مستر ترومن بمناسبت ازدیاد مزدی که کارگران صنعت ذوب آهن و فولاد آمریکا تقاضا می‌کردند بمناسبت بروز اعتصاب صنعت عظیم فولاد امرکیا تهدید به تعطیل می‌گردید وقتی نتایج حاصله از تعطیل شدن صنایع عظیم فولاد امریکا را در نظر بگیریم می‌بینیم که نه تنها رشته بزرگی از صنایع امریکا که ارتباط مستقیم با صنایع فولاد دارند یا تعطیل می‌شدند و یا در تحت تأثیر مضر آن قرار می‌گرفتند از اینها گذشته این صنعت عظیم با امنیت امریکا و حتی اروپا و جهان ارتباط مستقیم دارد زیرا این صنعت امریکائی برای صنایع اروپا برای ترمیم وضع دفاعی اروپا نیز اهیمیت دارد و سرنوشت صلح و جنگ جهان با آن بستگی دارد آقای ترومن تسلیم سودجوئی صاحبان صنایع فولاد نگردید و پیشنهاد ملی شدن این صنایع عملا پیش آمد که در صورت سودجوئی صاحبان صنایع فولاد برای جلوگیری از اعتصاب و تعطیل، خود دولت مستقیم اداره صنایع را بدست گیرد و تقاضای حقه کارگران را برآورده سازد در این مورد هم ملاحظه می‌شود که ضرورت ملی کردن صنایع از لحاظ حقوقی ملک طلق که باشد بلکه مسئله اساسی این استکه صنایع عظیم فولاد امریکا با صدها هزار کارگران مستقیم و میلیونها کارگرانی که در رشته‌های فرعی دیگر برای این صنعت کار می‌کنند و با اهمیتی که این صنعت برای ملت امریکا و جهان آزاد دارد و یا تنها سود خصوصی بازرگانی بای محرک آن باشد و با تکامل اوضاع اجتماعی باید آن صنعت را بیک سرویس اجتماعی دولتی تبدیل سازد؟ حالا می‌خواهم بعرض برسانم که این قرارداد که بنام قرارداد فروش نفت بمجلس تقدیم شده‌است قرارداد نیست و امتیاز است و امتیازیست که بدتر از امتیازهای دول مجاور مثل عراق و سایر کشورهای خاور میانه‌است. جناب آقای رئیس هیئت نمایندگی ایران و وزیر دارائی می‌فرمایند: «ما به نمایندگان امریکائی و انگلیسی و فرانسوی و هلندی صریحاً اعلام کرده‌ایم که اگر روزی یکی از آنها بخیال کوجکترین مداخله در امور ملی ما بیفتد باید خود را آماده قبول خشم و غضب احساسات وطنپرستانه مردم با شرافت میهن ما بکند» موضوع اینجاست که این اخطار هیچ ضامن اجرائی غیر از خشم و نفرت مردم با شرافت میهن ما ندارد ولی مداخلات آنان بموجب این قرارداد چهل ساله تسجیل می‌شود. نمیدانم ارزش این اخطار جناب آقای دکتر امینی بیشتر است و ما باطمینان بآن با خیال راحت برای چهل سال دیگر بخواب برویم که ضمناً صنتعت نفت هم در این مدت بمیرد و منتظر باشیم که بدون صرف زحمت و مرارت هر ماه سهم مارا کنسرسیوم پس از آنهمه زحمت که تحمل می‌کند و نفت را استخراج و تصفیه و بهره- برداری می‌کند و راحت و آسوده بما بپردازد آیا باین اخطار ارزش بیشتری قائل شویم یا بآزمایشهای تاریخی قرن اخیر که جهان متمدن و عقب مانده هر دو با این شرکتها داشته‌اند آیا این حوادث تاریخی که بزرگترین درس برای بشریت هستند آیا این حادثه بزرگی که بدست شرکت سابق در ایران بوجود آمده و تمام زنان و بچه‌ها و بی اطلاع ترین افراد این کشور از آن یا خبر گردیده‌اند برای ما ملاک درک حقیقت است یا این اخطار آقای دکتر امینی و اسفندیاری و بیات که کنسرسیوم در امور ما دخالت نکنند شما گوش را دست گربه میسپارید و اخطار می‌کنید که اگر سوء قصد کرد کرد مورد خشم و نفرت واقع خواهد شد آقایان شما خودتان میدایند ولی من بدرس تاریخ، تاریخ دو قرن بشریت مترقی و زحمتکش و بتاریخ نیم قرن بخصوص ایران به آزمایش بزرگی که ملت ایران در تماس با شرکت سابق داشته بیشتر ارزش قائلم تا باطمینانی که بما می‌دهند آزمایش تلخ تاریخی، با همان شرکت سابق که حالا لاحق شده‌است همانشرکت کذائی که آقای دکتر امینی در سخنرانی خود او را مرده می‌نامد ولی در مقدمه متن قرارداد او را زنده می‌کند وبعنوان «شرکت نفت انگلیس و ایران محدود که وجود دارد و بر طبق قوانین ممالک متحده پادشاهی انگلستان تشکیل یافته» برای مدت چهل سال دیگر بسر ملت ستمدیده ما تحمیل می‌شود.

آقایان: درس بزرگ تاریخ نشان می‌دهد که این شرکتها و صنایع بزرگ اگر در اروپا فقط با منافع اقتصادی تولید کنندگان و مصرف کنندگان تماس دارند و بهمین مناسبت حتی دولتی مانند امریکا برای حفظ منافع تولید کننده و مصرف کننده بموجب قانونی ضد تراست اقلا آنها را محدود می‌سازد آری اگر در اروپا و آمریکا فقط با منافع اقتصادی ملل تماس دارند متأسفانه درس بزرگ تاریخ و آزمایشهای تلخ و تاریخی نشان می‌دهد که این شرکتها و صنایع بزرگ اگر در اروپا فقط با منافع اقتصادی تولیدکنندگان و مصرف کنندگان تماس دارند و بهمین مناسبت حتی دولتی مانند امریکا برای حفظ منافع تولید کننده و مصرف کننده بموجب قانونی ضد تراست اقلا آنها را محدود می‌سازد آری اگر در اروپا و آمریکا فقط با منافع اقتصادی ملل تماس دارند متأسفانه درس بزرگ تاریخ و آزمایشهای تلخ و تاریخی نشان می‌دهد که این شرکتها در کشورهای آسیا و آفریقا علاوه بر این مضار اقتصادی با استقلال ملی ملل شرق نیز تماس پیدا می‌کنند.

آقایان: همه شما بخوبی میدانید که در ایران نیز مانند اروپا و بلکه خیلی شدیدتر از آنمنظور از ملی کردن صنعت نفت سراسر ایران، این نبود که فقط یک پلاک مطلق ایران روی آنمؤسسات چسبانده شود بلکه فلسفه اساسی ملی کردن صنعت نفت این بوده‌است که یک شرکت خصوصی تا چه رسد بیک شرکت بیگانه با اوصاف و خصائلی که ملت ایران می‌شناسد و یا معجون افلاطونی از شرکتهای متجاوز و سودجوئی که حتی بملل خود ابقا نکرده‌اند تا چه رسد بملل شرق سودجوئی خود را در صنعت نفت ایران دخالت ندهند. منظور از ملی کردن صنعت نفت این بوده و هست که سود بازرگانی شرکتهای عظیم که محرک اداره صنعت نفت نباشد. منظور این بوده که یک مؤسسه اقتصادی عظیمی مانند کنسرسیوم در پائین نگاهداشتن دستمزد و سطح زندگی ذینفع نباشد منظور این بود که مانند شرکت سابق اینمؤسسه عظیم برای ازدیاد نفع خود و برای ادامه دادن آن تا چهل سال از پیشرفت صنایع و تمدن و فرهنگ در ایران نترسد و ذینفع در جلوگیری از آن نباشد از بالا رفتن ظرفیت صنعتی ایران و از تربیت شدن کارشناس نترسد و با نیروی مادی و معنوی عظیم خود با لطائف الحیل و با وسائلی که حتی در متمدن ترین کشورهای جهان بکار می‌برند سرنوشت ملت ما را مسموم نکنند و تحت تأثیر قرار ندهند. منظور از ملی کردن صنعت نفت سراسر ایران این بود که با قرار گرفتن اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت، ما مطمئن باشیم که صنعت نفت بعنوان یک سرویس اجتماعی کار می‌کند نه برای پر کردن جیب این یا آنکه مضرات آن دهها مقابل وجهی استکه جیب این و آنرا پر می‌کند.

منظور از ملی کردن صنعت نفت این بود که یک مؤسسه اقتصادی عظیمی که بودجه آن اضعاف مضاعف بودجه دولت ایران است در قلمرو حاکمیت ملی ما اختیارات لازم و کافی از ایران و شرکت ملی نفت ایران بدست نیارد که با ایجاد مؤسسات عظیم و راهها و راه آهنها و فرودگاههای هواپیماها و آشیانه و دریاداری و بحر پیمائی و بنادر و اسکله وحتی خریدهای بزرگ و پرداختهای بزرگ بتواند مختصر ارز حاصل از صنعت نفت را دوباره بکشور صاحبان صنایع بازگرداند. بالاتر از همه اینها منظور از ملی کردن این بود که این شرکتها برای ازدیاد سود بازرگانی و برای ابدی کردن آن با حیله و تزویر از قدرتهای چهار دولت بزرگ برای توطئه‌های سیاسی سوء استفاده نکنند و با تجربیات قرون متمادی که دارند نتوانند استقلال ملی ما را مستقیم و یا غیر مستقیم تحت نفوذ قرار دهند.

آقایان، انتقال اختیارات دولت و شرکت ملی نفت بکنسرسیوم و شرکتهای هلندی تمام امکانهائی را که شرکت سابق داشت بآنها می‌دهد و فقط اشخاص با سوء نیت و یا حسن نیت زیاد اظهار خواهند کرد که کنسرسیوم از امکانهائی که مانند شرکت سابق بدست آورده سوءاستفاده نخواهد کرد. انتقال اختیار اکتشاف و استخراج و بهره برداری بکنسرسیوم، اساس و پایه و فلسفه ملی کردن صنایع را زیر پا می‌گذارد و ملی کردن صنعت نفت را بیک قالب بدون محتوی و بیک کلمه پوچ تبدیل می‌سازد. وقتی این موجود غول آسای موسوم به کنسرسیوم و شرکتهای تابعه اش اینهمه اختیارات و تأسیسات عظیم در ید قدرت خود دارند و ذی نفع در ازدیاد سود بازرگانی هستند دیگر آن فلسفه ناسیونالیزاسیون که تبدیل کردن صنعت بیک سرویس اجتماعی دولتی است بکلی از بین می‌رود. آقای دکتر امینی و حتی خود کنسرسیوم مثل آنکه بچه گول می‌زنند میگویند صنعت نفت ملی شده‌است ولی کنسرسیوم و شرکتهای تابعه بعنوان مباشر از طرف ایران این عمل را انجام می‌دهند اتفاقاً در امتیاز دادن نیز اینطور است آنها بعنوان مباشر امتیاز استخراج و اکتشاف و بهره برداری را عمل می‌کنند زیرا در ایران مانند بعض از کشورهای دیگر مخازن و منابع زیرزمینی اصولا ملی یعنی مالکیت اش در دست دولت می‌باشد وقتی دولت امتیازی می‌دهد این امتیاز این معنی را نمی‌دهد که دولت مالکیت خود را از موضوع امتیاز سلب کرده‌است بلکه این معنی را دارد که صاحب امتیاز بعنوان مباشر، خلاصه در ضمن امتیاز دارسی و قرارداد 33 نیز نفت ایران ملی بود رزم آراء نیز با توجه باین حقیقت گفته بود من نمی‌فهمم آنهائیکه می‌خواهند نفت را ملی کنند چه می‌خواهند زیرا نفت ملی است و آنکه دولت امتیاز استخراج و بهره برداری را بدیگران واگذار می‌کند خود دلیل ملی بودن نفت است باو جواب داده شد که منظور ملی کردن صنعت نفت است نه ملی کردن معادن زیرزمینی که در هر حال ملی می‌باشد و منظور از صنعت، اکتشاف و استخراج و بهره برداری است.

آقایان، من از این دولت تقاضا می‌کنم که یک مورد در تمام دنیا پیدا کند که گفته باشند صنعتی را دولت ملی کرده‌است ولی مجدداً آن صنعت ملی شده را شبیه اینوضع حاضر و مشابه قراردادی شبیه این قراداد بسرمایه داران خصوصی واگذار کرده باشند (عبدالصاحب صفائی: در شوروی شده‌است) بشوروی می‌رسم و مال آنجا را هم بحث می‌کنم فقط یک مورد در دنیا بما نشان بدهید که اینطور عمل کرده باشند (وزیر دارائی: عرض می‌کنم.) آقااین منظور از مالکیت یک صنعت حق استفاده از آنست این منافی شأن مجلس شواری ملی و سنا و ملت ایران است که ما را بخواهند با کلمات فریب دهنده و بگویند که اینها ملک طلق دولت ایران است و پلاکی هم باین عنوان بآنها بچسبانند ولی مطابق تعریف صریح و واضع آقای پیشچ در نیویورک بگویند که مالک اصلی این تأسیسات مادامی که این تأسیسات قابل استفاده‌است حق استفاده از آنرا ندارد در صورتیکه قضیه را بعکس بکنند یعنی پلاکهائی بتأسیسات بزنیم که آنها مالک طلق کنسرسیوم است ولی حق استفاده از آنها مادامی که قابل استفاده باشند حق دولت ایران است بی شک از هر لحاظ بنفع ماست اقلا محض دلخوشی و فریب حاضر نشده‌اند برای این تأسیسات اجاره‌ای حتی برای ما قائل باشند عراق پنجاه و پنجاه‌است تأسیسات هم مال شرکت است غرامت هم ندارد ما هم پنجاه پنجاه هستیم در صورتیکه تأسیسات هم مال ماست و غرامت هم می‌پردازیم این سهم 50 و 50 مربوط به مالکیت منافع زیرزمینی نفت است که در تمام امتیازات معمول است که مالک هستیم و غرامت تأسیسات را پرداخته‌ایم با عراق و دیگر کشورهای امتیازدهنده چه فرقی داریم؟ این فرق در آنها بدون پرداخت غرامت و جریمه 50 درصد سهم را می‌گیرند ولی ما مالک هستیم و غرامت نیز پرداخته‌ایم و هیچگونه استفاده از مالکیت تأسیسات نمی‌بریم من نمیدانم جواب مطلب باین سادگی ما را چرا نمی‌دهند شاید بگویند ما در عوض شرکت ملی نفت داریم که مسلوب الاختیار است و از او خلع ید شده‌است فائده این شرکت ملی نفت اینست وظائفی را که می‌بایست شرکت نفت انجام دهد این شرکت ملی از کیسه ملت ایران وقت دیگر نصف و نصف از کیسه ملت و کنسرسیوم باید تأدیه کند یعنی وظائف و سرویسهائی را که سابقاً همه اش از لحاظ خرج بعهده شرکت سابق بود و بعد می‌بایست بعهده کنسرسیوم باشد حالا از بودجه شرکت ملی نفت پرداخت می‌شود و نصف آن تحمیل ملت ایران می‌گردد و سهم واقعی ما را خیلی بیشتر پائین می‌آورد قراردادهائی که در زمان مظفرالدینشاه بسته می‌شد از آنها نه مردم خبر داشتند و نه خود درباریان آنطوریکه باید درک می‌کردند ولی ر حال حاضر پس از آنهمه سر و صدا در باره ملی کردن و خلع یدی که نخست وزیر و وزیر دارائی فعلی نیز عضو آندولت بوده‌اند و افتخار بآن کرده‌اند و می‌کنند حالا بیایند و این قرارداد را بما پیشنهاد کند والله من هر چه فکر می‌کنم هیچگونه نمی‌توانم توجه نمایم که بستن این قرارداد افتخاری داشته باشد من با نهایت انصاف که فکر می‌کنم میبینم که نسلهای آینده هم از این قرارداد شرمسار خواهند بود. بنظر من بزرگترین عیب این قرارداد مربوط بجزئیات موادی نیست که آنرا نوعی تدوین کرده‌اند که کسی نفهمد بلکه بزرگترین عیب که تمام معایب و مضرات دیگر تابعی از آنست همانست که همه می‌فهمند و در ماده 4 با آن طول و تفصیل تسجیل گردیده و در حقیقت عمل ملی شدن را لغو کرده‌است. آیا برای دولت و ملت و مجلسین عیب نیست که بقول خود آقای دکتر امینی با تاجری بیگانه قراردادی ببندد ولی قرارداد بزبان ملتی که دولت عاقد قرارداد است رسمی نباشد. یعنی در موقع بروز اختلاف رسمی نباشد ولی قرارداد بزبان ملی آن تاجر رسمی باشد آنوقت ما را مانند بچه گول می‌زنند که هر دو رسمی است ولی موقع بروز اختلاف متن انگلیس معتبر است من نمیدانم آقایان که انگلیسی نمیدانید مثل بنده که انگلیسی نمیدانم (شوشتری: فارسیش را میدانیم) و یا با جزئیات آن آشنائی ندارید چگونه می‌توانید در مجلسین قراردادی را امضائ‌کنید که متن فارسی آنرا در موقع بروز اختلاف معتبر نمی‌شناسید والله بدون اغراق من حتی از فرزندان نمیدانم آقای دکتر امینی بچه دارند (وزیر دارائی: یکی بیشتر ندارم) آقای دکتر امینی خجالت می‌کشم (وزیر دارائی: شما چرا خجالت می‌کشید؟) که اینگونه قرارداد را امضاء کنم نمیدانم خود ایشان چطور خودمان عرضه و لیاقت نداریم بنده خودم را عرض می‌کنم جواب نسل آتیه را چطور می‌دهیم؟ دولت و آقای دکتر امینی پیوسته افتخار می‌کنند که گویا مشکل نفت را حل کرده‌اند من درک نکردم که چگونه حل شده زیرا در این قرارداد تمام خواسته‌های آنان برآورده شده این همانست که قرارداد الحاقی می‌خواست پیشنهادات بعدی هم مساعدتر بود کدام مشکل را حل کرده‌است آقای دکتر امینی فقط یک چیز را حل کردند البته باید انصاف داشت آنهم مسئله عدم النفع است که تبدیل به وجود النفع شد دو سال هم بیشتر شد و عدم النفع منتفی گردید.

اگر دولت ایران هیئت نمایندگی نداشت و شش ماه زحمت نمی‌کشید و وکالت تام الاختیار به کنسرسیوم می‌داد آیا تصور می‌کنید که قرارداد نامساعدتر از این بما پیشنهاد می‌شد؟ بنده می‌خواهم از جناب آقای دکتر امینی تقاضا کنم که آن پیشنهاد که اول کنسرسیوم آورد آنرا بیاورد بمجلس تا با این قراردادی که امضاء کرده‌اند مقایسه کنیم ببینیم آنها چه می‌خواستند ما چه می‌دهیم (وزیر دارائی: حالا مال هر یمن را می‌دهم خدمتتان آقا.) قرارداد هم با مفهوم ملی شدن و هم قوانین ملی شدن متناقض است: در بحث گذشته نشان دادم که اگر بفرض محال ادعای بیمورد آقای دکتر امینی در باره خارج نشدن از چهار دیواری قوانین ملی شدن صحیح می‌بود معذلک رویه قانون ملی کردن صنعت نفت با این قرارداد بکلی معدوم شده‌است. سودی که یک شرکت ملی شده می‌برد باز هم از راههای دیگر در راه منافع مردم مصرف می‌شود چون سود حاصل از یک صنعت ملی شده به جیب اداره کنندگان نمی‌رود و چون نقطه نظر اداره کننده صنعت ملی یک هدف ملی واجتماعی است در اینگونه صنایع سعی و کوشش برای بهره – برداری از انسانها نمی‌شود و سایر مضار امتیازات استعماری عملی نمی‌گردد. حالا توجه باین موضوع می‌کنیم که این قرارداد نه تنها با قوانین مختلف ملی شدن متناقض است بلکه با قوانین دیگری نیز که سابقاً در موارد مختلف و از جمله در مورد کان لم یکن انگاشتن مقاوله نامه قوام. سادچیکف تصویب شده متناقض می‌باشد، اگر دولت و آقای دکتر امینی واقعاً قوانین ملی شدن صنعت نفت را محترم شمرده‌اند اگر از چهاردیواری آن قوانین خارج نشده‌اند اگر آقای نخست وزیر باین ادعای خودشان که (امتیازی بکسی داده نشده و عهدنامه‌ای تنظیم نگردیده‌است) واقعاً معتقدند چرا در ماده واحده سعی شده‌است که قوانین ملی شدن را که متناقض با این قرارداد است ملغی سازند؟ چرا در ماده واحده بطور مثبت بقوانین ملی شدن اشاره نشده اگر این آقایان صادق در گفتار خود هستند در همین ماده واحده و نحوه تقدیم این قرارداد بمجلس که منافی اصول است اقلا تطبیق نمودن این قراداد را با قوانین ملی شدن و دو قانون منع دادن امتیاز بشرکتهای بیگانه که یکی مصوب 11 آذر 1323 و دیگری قانون مصوب 29 مهر ماه 1326 است تصریح کنند اگر در این ماده واحده گدائی تصریح نشود که قوانین ملی شدن صنعت نفت و قانون نه ماده‌ای معروف و همچنین دو قانون مذکور باعتبار خود باقی است در اینصورت خلاف مصلحت کشور انجام شده‌است من از تصریح بیشتر در این موضوع صرفنظر می‌کنم و دقت نظر آقایان را بمصالح کشور جلب می‌نمایم. من در موقع خود پیشنهاد خواهم کرد در جائی که لغو شدن قوانین متناقض با این قرارداد را پیشنهاد می‌نماید.

قوانین ملی شدن صنعت نفت و دو قانون مذکور ضد امتیاز مستثنی شود. یعنی این مجلس و مجلس سنا تصریح کنند که قوانین ملی شدن بقوت خود باقی است و همچنین آن دو قانون که «دادن امتیاز و استخراج نفت کشور و مشتقات آن بخارجیها و ایجاد هر نوع شرکت برای این منظور که خارجیها از آن بوجهی از وجوه سهیم باشند مطلقاً ممنوع است بقوت خود باقی هستند. (دکتر بینا: اینها باقی است) من عقیده دارم که باید تصریح کرد. بنده همینجا پیشنهاد خواهم کرد که مجلس رأی بدهد که این قوانین منتفی نشود. من امید واثق دارم که آقایان این پیشنهاد را تصویب خواهید فرمود تا قوانین مربوطه بمنع امتیاز به بیگانگان که اعم از شمالی و جنوبی و شرقی و غربی ممنوع شده‌است بقوت خود باقی بماند. برای توجه آقایان من بند ج ماده واحده مصوب 29 مهر ماه 1326 را که معروف بقانون کان لم یکن گردیده می‌خوانم: «واگذاری هر گونه امتیاز استخراج نفت کشور و مشتقات آن بخارجیها و ایجاد هر نوع شرکت برای این منظور که خارجیها از آن (وزیر دارائی: در آن) بوجهی از وجوه سهیم باشند مطلقاً ممنوع است.» اگر دولت و یا بعضی از آقایان بفرمایند که این قرارداد امتیاز نیست و یا «امتیاز استخراج نفت کشور و مشتقات آن بخارجیها» نمی‌باشد و باز هم مدعی شوند که این قرارداد با مفهوم جمله «و ایجاد هر نوع شرکت برای این منظور که خارجیها از آن بوجهی از وجوه سهیم باشند مطلقاً ممنوع است» تباین ندارد در اینصورت بنده هم تقاضا می‌کنم که ملغی نشدن آن قانون و قوانین مذکور در ماده مذکور صریحاً ذکر شود. اگر معتقد هستید که مصالح کشور این قوانین را بوجود آورده و اگر معتقد هستید که قوانین ملی شدن نفت قوانینی است که باید بقوت خود باقی باشد نبایستی عملی بشود که این قوانین لغو بشود و اگر احیاناً میگوئید که آن قوانین بمصلحت کشور نیست تشریف بیاورید اینجا بگوئید که مصلحت نیست ولی شما که میگوئید قوانین ملی شدن نفت بقوت خود باقی است نباید قراردادی که با آن منافی است بمجلس بدهید.

من در اینجا آقایان را متوجه یک مسئولیت بزرگ تاریخی می‌کنم و جلب توجه و دقت به موضوعهای زیر می‌نمایم.

اولا قانون 11 آذر 1323 که حتی مذاکره در باره امتیاز نفت بشرکتهای خارجی را منع کرده و متخلف را از 3 تا 8 سال بزندان و انفصال ابد از خدمات دولتی محکوم می‌کند و ثانیاً قانون 29 مهر ماه که بند ج آن را خواندم و بند هـ آن می‌گوید: «دولت مکلف است در کلیه مواردیکه حقوق ملت ایران نسبت بمنابع ثرت کشور اعم از منابع زیرزمینی و غیر آن مورد تضییع واقع شده‌است بخصوص راجع بنفت جنوب بمنظور استیفای حقوق ملی مذاکرات واقدامات لازمه را بعمل آورد و مجلس شورایملی را از نتیجه آن مطلع سازد»

ثانیاً یادآوری می‌کنم که «استیفای حقوق ملی» از نفت جنوب در جریان نهضت ملی و قوانین باین شکل تعبیر و تفسیر شد که یک شرکت نیرومند خارجی متصدی ااکتشاف و استخراج و بهره برداری نگردد بلکه خود دولت مستقیماً آنرا اداره کند منظور من از جلب توجه آقایان باین قوانین جریانها اینست که مصلحت کشور و مصالح اجتماعی موجب تصویب این قوانین شده‌است و موجبات بوجود آمدن آن قوانین نه تنها از بین نرفته بلکه تشدید نیز شده‌است و در حالیکه مصلحت کشور این قوانین را بوجود آورده باید این قرارداد با آن قوانین منافی نباشد و عدم لغو شدن این قوانین و صادق بودن آنها صریحاً در ماده واحده ذکر شود. بنظر اینجانب مفهوم و مدلول این قرارداد در شکل حاضر فرقی با امتیاز ندارد عرض کردم که بنده ثابت می‌کنم که این امتیاز است و تمام عواقب مترتب بر امتیازهای معمول خاور میانه بر این قرارداد هم مترتب می‌باشد د رهر امتیاز یک حوزه عملیات وجود دارد ثانیاً امتیاز گیرنده مستقیماً بهره برداری می‌کند، ثالثاً مدتی هم وجود دارد که تا آن مدت در حوزه عملیات بهره- برداری مانع لاغیر باشد، رابعاً دو طرف دارد که یکطرف آن دولت صاحب منابع و طرف دیگر یک شرکت بزرگ یا دولتی می‌باشد. در این قرارداد تمام این شرایط که همان شرایط امتیاز سابق نفت انگلیس است وجود دارد و کاملا منطبق با شرایطی استکه در کشورهای دیگر خاور میانه وجود دارد حوزه عملیات هم که وسیعتر از سابق شده‌است ماده 4 کلیه اختیارات دولت ایران و شرکت ملی نفت را با وضع عجیبی بشرکت واگذار کرده‌است که خواندن آن ماده انسانرا متزلزل می‌کند که آیا این یک دولت نیرومند مجهز با تمام تجهیزات است و با یک شرکت تجارتی.

اینک قسمتی از متن جزء الف ماده 5:: ((ایران و شرکت ملی نفت ایران تعهد می‌نماید که هیچیک از آنها و هیچ شخص دیگری بیر از شرکتهای عامل در هیچ موقعی در تمام طول مدت این قرارداد باجرای هیچیک از وظائف مصرحه در بندهای یک و دو جزء الف ماده چهارم این قرارداد در ناحیه عملیات مبادرت نخواهند کرد)) شرح ماده چهار را قبلا برای آقایان خواندم که بعقیده بعضیها دولتی در داخل دولت ایران ولی آنطور که تجربه نشان داده دولتی مافوق دولت ایران بود که در قلمرو و حاکمیت خود بعملیات مذکور مبادرت نکنند چون امتیاز این عملیات بدیگران واگذار شده‌است در ماده 7 نیز نوشته شده: ((شرکتهای عامل در ناحیه عملیات خود حق استفاده مانع لاغیر را از اراضی مشروحه زیر خواهد داشت)) مانع لاغیر که خود دولت ایران و شرکت ملی هم از همان غیرها هستند یعنی انحصار و امتیاز غیر از اینها چیست؟ از طرف دیگر بقول خود آقای دکتر امینی برای آنکه موضوع عدم النفع منتفی شود مدت را چهل سال قرار داده‌اند که دو سال هم زیادتر از مدت امتیاز 33 باشد آن دو سال هم لابد برای جبران مدت تعطیل صنعت نفت است که از طرفی غرامت آنرا 66 میلیون لیره پرداخته‌اند و از طرف دیگر دو سال تمدید فرموده‌اند. آقای دکتر امینی در ضمن سخنرانی فرمودند ((اگر رقم مورد توافق خودمان را با شرکت نفت از بابت غرامت آنچه در حکومت آقای دکتر مصدق مطالبه می‌کردند مقایسه کنیم آنوقت معلوم می‌شود که چه پیشرفتی در موضوع پرداخت غرامت نصیب ما شده‌است و نسبت بارقامی که موجب وحشت آقای دکتر مصدق شده بود چه گذشتهائی صورت گرفته‌است)) آقای دکتر امینی توجه نمی‌فرمایند که غرامتی را که شرکت سابق در زمان دولت گذشته مطالبه می‌کرد دو قسمت بود یک قسمت غرامت تأسیسات موجود نفت که راجع بآن اعدادی که موجب وحشت بود وجود نداشت اعدادی که موجب وحشت همه ملت ایران می‌گردید مربوط بعدم النفع بود یعنی با ملی شدن صنعت نفت که دولت خود شخصاً مباشر اکتشاف و استخراج و تصفیه می‌گردید شرکت سابق از نفع مالی مانده دوره امتیاز محروم می‌شد نفع او معدوم می‌شد عدلم النفع می‌خواست ولی وقتی شما امکان دادید که کنسرسیوم شرکت سابق لاحق شود و آن نفع معدوم شده دوباره موجود شد یعنی عدم النعف وجودالفنع گردید دیگر آن ارقام موحش بآن شکل ظاهر نشد ولی آن ارقام موحش امروز بشکل دیگری ظاهر می‌شود بدینمعنی که جناب آقای نخست وزیر فرموده‌اند که تأخیر تصویب این قرارداد روزی 4 میلیون تومان ضرر بملت ایران دارد لابد اقلا همین اندازه هم برای کنسرسیوم ضرر دارد و بهمین مناسبت است که آنها گویا بنفت ایران احتیاج نداشتند و آنرا جبران کرده بودند حالا با کمال عجله بخلاف تمام اصول حتی پیش از طرح شدن لایحه در مجلس کارشناسانشان را فرستاده‌اند و مشغول کار شده‌اند که از روزی 4 میلیون تومان عقب نمانند حالا شما فرض کنید که بفرض محال تا آخر قرارداد میزان استخراج همینقدر باقی بماند و کنسرسیوم روزانه 4 میلیون تومان فقط نفع ببرد اگر این رقم را در 360 ضرب کنید که عایدی سالیانه آنها معلوم بشود و آنرا در 40 ضرب کنید که عایدات 40 ساله علوم شود معلوم خواهد شد آن اعداد موحش کدام اند و چگونه عایدات نسل امروزی و نسلهای آینده حاتم بخشی شده‌است واگر در نظر بگیرید که مطابق نرخ تصنعی خلیج فارس و خریدهای کذائی که برای ما می‌کنند و پرداختهائی که در خارج از ایران بحساب شرکتهای عامل می‌کنند و بجیب خودشان می‌رود رویهمرفته نفع آنها باندازه ما نیست بلکه اقلا 4 مقابل ماست آنوقت این عدد نجومی را که بدست آمده ضرب در 4 بکنید تا معلوم شود اعداد موحشی که بموجب این قرارداد از ذخیره ملت ایران بجیب خارجی می‌رود چقدر است آقایان یکی از اقوی دلائلی که نشان می‌دهد این قرارداد تجدید همان امتیاز است همین است که دیگر از ما عدم النفع نخواستند و بقول خود آقای دکتر امینی چهل سال را قبول کردیم که عدم النفع منتفعی شود ولی ممکن است بگویند که شرکت سابق 60 درصد نفع خود را از دست داد و معدوم شد راست است که بیک معنی 60 درصد و بمعنی دیگر کمتر از نصف منافع خود را از حوزه عملیات در ایران از دست داده ولی آنچه شرکت سابق از دست داده بجیب ملت ایران نمی‌رود بلکه نصیب سایر شرکتها می‌گردد ولی آن شرکتها مطابق یک جنتلمنت آگریمنت که بین خود دارند یا توی کفش همدیگر نمی‌کنند و بهمین مناسبت اولا ششصد میلیون دلار عدم النفع از بابت شصت درصد بشرکت سابق می‌پردازند و آقای دکتر امینی حق دارند که در ضمن مصاحبه فرمودند آن عدم النفع مربوط بما نیست بین خودشان کنار می‌آیند اگر اصلا نفت ایران در کار نبود آیا شرکتهای آمریکائی بشرکتهای انگلیسی پول می‌دادند زیرا حقی که از لحاظ امتیاز بهره برداری شرکت سابق برای خود قائل است 60 درصد به آنها واگذار کرده و حق خود را گرفته و بما مربوط نیست و ثانیاً عملا نصف بیشتر سهام را تحت اختیار او گذاشتند و ثالثاً تشکیل شرکت سوم در لندن مزایای فراوانی خواهد داشت که باضافه پرداختن سهم ایران بلیره مزایائی است که قیمت سهام شرکت سابق را بحد اعلی ترقی داده و عدم النفع بالاخره پایگیر ملت ایران گردیده‌است که روزانه از چهار میلوین تومان برای مدت 40 سال بگفته خود جناب آقای زاهدی محروم شده‌است حقیقت مسئله اینطور است که حتی اگر آن جریمه کذائی ملی شدن را هم بفرض محال قابل قبول بدانیم باز تأدیه غرامت برای تأسیساتی که مادام العمر یعنی تا مدتی که قابل استفاده‌اند در خدمت غیر است اصلا غیر قابل فهم است ما غرامت در صورتی می‌پردازم که ملک ما بشود و از ایندستگاه بدست ما بهره برداری بشود و برای خودمان ولی اگر غرامت بپردازیم و دیگران بهره برداری کنند چه فایده دارد؟ آقایان این تأسیسات اصولاً جزء هزینه نفت تهیه می‌شود و تا مدت دهسال استهلاک می‌شود و بالاخره موقعی که امتیاز تمام شد تماماً از آن کشور امتیاز دهنده‌است قبل از ملی شدن صنعت نفت در ایران وهمچنین در کشورهای دیگر خاور میانه غرامت نمی‌پردازند و تماماً از طرف امتیازدهنده‌است ملاحظه میفرمائید که ما در مقابل این تأدیه غرامت کوچکترین امتیازی نسبت بکشورهائی که رسماً اصول امتیاز را پذیرفته‌اند بدست نمآریم و از لحاظ پرداخت غرامت از آنها عقب هستیم. آقای دکتر امینی در مصاحبه‌ها و مخصوصاً در تبلیغات وسیع رادیوئی برای توجیه اینکه اختیار اکتشاف واستخراج و تصفیه و بطور کلی بهره برداری را بشرکتهای بیگانه منتقل کرده‌اند مدعی شده‌اند که آنچه موسوم به قانون بنام سعادت ملت ایران است و مربوط به تفسیر ملی شدن صنعت نفت است قانون نمی‌باشد وفقط همان عبارت ساده ملی شدن صنعت نفت سراسر ایران قانونی می‌باشد اولا باید توجه داشت تفسیر ملی شدن صنعت نفت باین عنوان که اکتشاف و استخراج و تصفیه نفت باید در دست دولت باشد بیشتر از یکبار در ضمن قوانین متعدد که توشیح شده از طرف مجلسین تأیید گردیده‌است

ثانیاً بفرض اینکه این تفسیر باین شکل از طرف قانونگذاران تأیید نشده بود همان اصطلاح ملی شدن (صنعت نفت) همان معنی را می‌دهد. زیرا صنعت بآن وسائل و آلات و ابزار و دستگاه اداری اطلاق می‌شود که نفت را از زیرزمین بیرون می‌آورد و مهیا و آماده برای فروش در بازار می‌سازد بنابراین وقتی صنعت نفت ملی شده یعنی باید مستقیم در دست دولت باشد این صنعت غیر از اکتشاف و استخراج و تصفیه که بهره برداری است نمی‌باشد بنابراین ادعای آقای دکتر امینی که ملی شدن اکتشاف و استخراج و تصفیه از لحاظ قانونی تصویب نشده پوچ است و همه اینها معنی همان صنعت است که در دست دولت قرار گرفتن آن مورد تصدیق خود آقای دکتر امینی است. وقتی صنعت نفت ملی شده یعنی باید مستقیم در دست دولت باشد این صنعت غیر از اکتشاف و استخراج و تصفیه که بهره برداری است نمی‌باشد بنابراین ادعای آقای دکتر امینی که ملی شدن اکتشاف و استخراج و تصفیه از لحاظ قانونی تصویب نشده پوچ ست و همه اینها معنی همان صنعت است که در دست دولت قرار گرفتن آن مورد تصدیق خود آقای دکتر امینی است. وقتی به آقای دکتر امینی در ضمن یک مصاحبه که شرح آن در روزنامه اتحاد ملی بتاریخ 19 مرداد ایراد شده‌است که صنعت جامع و بمعنی اکتشاف و استخراج و بهره برداری است ایشان اعتراف کرده‌اند که توجهی به آن نکرده‌اند در همان شماره اتحاد ملی اینطور نوشته شده: «دکتر امینی فکری کرد و گفت راستش را بخواهید تا بحال باین امر توجهی نکرده و دقت کاملی روی کلمه صنعت ننموده بودیم0000» ولی اگر ایشان دقتی نفرموده- ند ملی کنندگان صنعت نفت دقت کامل کرده بودند اگر آقای دکتر امینی این قسمت از سخنرانی خود را که می‌فرمایند «ما در جریان مذاکرات از ملت رشید و قهرمان ایران و نتایج مبارزات سه سالی که در شرائط دشوار برای تحصیل استقلال اقتصادی و پاره کردن زنجیرهای اسارت گرفته شده‌است الهام گرفته‌ایم و بعظمت روح آزاده مردانی که لیاقت چنین مبارزه‌ای داشته‌اند تعظیم کرده‌ایم» واقعاً عجب جملات عالیست، ایکاش معنی داشت. افسوس آری اگر واقعاً ایشان از روی ایمان و عقیده این عبارات را بیان می‌فرمودند و از آن آزادمردان الهام می‌گرفتند، بمعنی صنعت نفت توجه می‌فرمودند و تصدیق می‌کردند که واگذار کردن حق اکتشاف و استخراج و بهره برداری نه تنها متناقض با قوانین ملی شدن است در عین حال مدلول و مفهوم آنرا بکلی مفهوم ضدش تبدیل می‌کند. (عبدالصاحب صفائی: ممکنست بفرمائید چقدر مانده؟) هر چه خدا بخواهد.

ثالثاً اگر این تفسیر از صنعت نفت که عبارت از اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری است و باید مستقیم در دست دولت ایران باشد بنظر ایشان قانونی نباشد و قوانین هم آنرا تأیید نکرده باشند ولی این تفسیر ساده‌ای باشد که مدعی ما خود این تفسیر را رسماً و کتباً قبول کرده باشد چه لزومی دارد که وزیر دارائی ایران و رئیس هیئت نمایندگی ایران آنرا قبول نکند.

در زمان دولت سابق کتابی بنام استاد نفت یا گراورهائی از جلسات هیئت وزیران و غیره منتشر شده و همین گزارشهائیکه راجع بجریان امر نفت و ملی شدن این صنعت از طرف نخست وزیر وقت بمجلس شورای ملی داده شده در رسالاتی طبع و نشر شده که اسناد مهم در آن نشریه‌ها گراور شده‌است اینک برای جلب توجه آقایان قسمت مربوط بجلسه هیئت وزیران که فرمولی موسوم بفرمول هریمن تهیه گردیده بعرض آقایان می‌رسد. من امضای جناب آقای سپهبد زاهدی را نمی‌شناسم اگر آنوقت ایشان هنوز وزیر کشور بوده‌اند حتماً امضای ایشان نیز در ذیل این صورتجلسه واهد بود بنده امضای آقای سپهبد زاهدی را نمی‌شناسم (وزیر دارائی: مال بنده را هم ندیدید آنجا؟) از اینصورتجلسه و از گزارشی که نخست وزیر وقت راجع به مذاکرات و تلگرافها و مراسلات که بین دولت وقت و هریمن و وزیر امور خارجه انگلستان و آقای مدلتن و آقای استوکس رد و بدل شده بمجلس داده‌است معلوم می‌شود که دولت انگلستان و شرکت سابق نفت و آقای کاردار سفارت انگلستان در تهران و آقای استوکس مهردارد سلطنتی همه اینها تفسیری از ملی شدن صنعت نفت را که مورد تکذیب آقای دکتر امینی است رسماً پذیرفته‌اند.

اینک مختصری از شرح آنداستان: این یکی از اسنادی است که در آنکتاب چاپ شده:

نشست دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۳۰

  • نخست وزیر- روز دوشنبه ۳۱ تیرماه ۱۳۳۰ جلسه مشترک هیئت وزیران و هیئت مختلط در منزل جناب آقای دکتر مصدق نخست وزیر انعقاد یافت و بعد از مذاکرات مفصل تصمیمات ذیل اتخاذ گردیده که در مذاکرات امروز عصر با آقای هریمن نماینده مخصوص حضرت جمهوری امریکا بر طبق آن عمل شود.
۱- فورمولی که باید بآقای هریمن تسلیم شود از قرار ذیل خواهد بود: در صورتیکه دولت انگلیس و ایران اصل ملی شدن صنعت نفت در ایران را به رسمیت بشناسد دولت ایران حاضر است با نمایندگان دولت انگلیس بوکالت از طرف شرکت سابق وارد مذاکره شود.
۲- دولت انگلستان قبل از اعزام نمایندگان بتهران موافقت خود را از طرف شرکت سابق با اصل ملی شدن صنعت نفت رسماً اعلام نماید.
۳- مقصود از اصل ملی شدن صنعت نفت پیشنهادی است که در کمیسیون مخصوص نفت مجلس شورای ملی تصویب شده و در قانون مورخه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ تأیید گردیده‌است و متن آن ذیلا درج می‌شود. :
بنام سعادت ملت ایران و بمنظور کمک بتأمین صلح جهان امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد مینمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشافی استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.
۴- در موقع مذاکره با آقای هریمن عین تعریف اصل ملی شدن مندرج در ماده فوق بالطاع ایشان برسد تا بعداً سوء تفاهمی در مذاکرات حاصل نشود و نیز یادداشتی را که نمایندگان شرکت سابق نفت راجع بدولت ایران داده‌اند و مورد قبول واقع نشده باطلاع ایشان برسانند. محل امضاء هیئت وزیران و هیئت مختلط نفت × ×

نشست فوق‌العاده دولت ۳۱ تیر ۱۳۳۰

نخست وزیر- جلسه فوق العاده دولت در ساعت ده بعد از ظهر روز دوشنبه ۳۱ تیرماه ۱۳۳۰ در منزل آقای دکتر مصدق تشکیل گردیده ابتدا آقای صالح گزارش ملاقات نمایندگان هیئت مختلط و آقای وزیر دارائی را با مستر هریمن نماینده رئیس جمهور آمریکا توضیح داده و گفتند که متن صورتجلسه صبح که به ایشان داده شد قبول کردند که مفاد آنرا باطلاع دولت انگلستان برسانند.

دوم اینکه دولت انگلستان قبل از اعزام نمایندگان خود قبولی اصل ملی شدن صنعت نفت در ایران را رسماً اعلام نماید.

سوم آقای هریمن اضافه کردند که «من بدولت انگلیس صورتجلسه هیئت دولت را اطلاع می‌دهم و بآنها می‌گویم که دولت ایران حاضر است راجع بطریقه اجرای قانون تا آنجا که مربوط بمنافع انگلیس است وارد مذاکره شود»

جمله اخیر پیشنهادی آقای هریمن مورد موافقت دولت قرار گرفت و آقای وزیر راه بوسیله تلفن این موافقت را به ایشان اعلام نمودند.

محل امضاء هیئت وزیران هیئت مختلط نفت


چنانکه از این دو سند پیدا است دولت ایران فقط در صورتی آماده بقبول نمایندگان شرکت برای مذاکره در باره خرید و فروش نفت و تصفیه حساب گردیده که نمایندگان انگلستان بنمایندگی از طرف شرکت سابق با تفسیری از ملی شدن که توسط آقای هریمن بآنها ابلاغ شده بود راضی باشند و این تفسیر را کمیسیون تصویب و مجلس تأیید کرده و بعدها قوانین مکرر توشیح شده، نیز آن تفسیر را تأیید کرده‌اند ولی بفرض محال که این قانون بنا بفرمایش آقای دکتر امینی قانون نباشد ولی تفسیری باشدکه دولت انگلستان ونمایندگان شرکت سابق آن تفسیر را بعنوان توضیح اصطلاح "صنعت نفت" قبول کرده باشند آیا در اینصورت باز آقای دکتر امینی آنرا قبول نخواهند داشت؟

نشست ۷ امرداد ۱۳۳۰

این گزارشی است که آقای نخست وزیر وقت بمجلس داده‌اند و یک قسمت از آن گزارش را می‌خوانم

  • صفحه ۴ متن گزارش اینطور ادامه دارد: «بدین جهت شب دوشنبه ۷ مرداد ماه در جلسه هیئت دولت و هیئت مختلط نفت نامه‌ای بدین مضمون ارسال گردیده

دولت شاهنشاهی ایران خوشوقت است که بر طبق فورمول مورخه دوشنبه ۳۱ تیر ماه ۱۳۳۰ که بجناب آقای هریمن داده بود دولت پادشاهی انگلستان از طرف شرکت سابق نفت اصل ملی شدن صنعت نفت را در ایران برسمیت می‌شناسد و انتظار دارد که این شناسائی رسمی بصورت علنی در معرض اطلاع عمومی گذارده شود

و ۳ روز بعد از آن بعنی روز جمعه ۱۱ مرداد آقای میدلتن کاردار خارجه حضور یافته و نامه‌ای بمضمون ذیل به آقای وزیر امور خارجه تسلیم نمودند:

نامه میدلتن کاردار سفارت کبرای انگلیس به کاظمی ۱۱ امرداد ۱۳۳۰

«سفارت کبرای انگلیس –

تهران ۱۱ مرداد ۳۰ شماره ۱۰۰ –

جناب آقای کاظمی وزیر – بر حسب دستور دولت متبوع خود محترماً باستحضار خاطر آن جناب میرساند که آن دولت فورمول دولت شاهنشاهی را برای مذاکره فیمابین دولت شاهنشاهی و دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان بوکالت از طرف شرکت نفت انگلیس و ایران و مذاکره در باره موضوعهای مربوط بمنافع متقابل دولتین توسط مسترهریمن دریافت نموده‌است.

۲- دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان مایل است فورمول مزبور را مورد استفاده قرار داده و حاضر است طبق آن فورمول مذاکره نماید
۳- دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان از طرف خود و از طرف شرکت اصل ملی شدن صنعت نفت را در ایران قبول می‌نماید. موقع را مغتنم شمرده

احترامات فائقه خود را تجدید می‌نماید. جی. اچ. میدلتن.

در صفحه هشت سند مذکور نخست وزیر وقت گزارش خود را بمجلس شورایملی اینطور خاتمه می‌دهد: این بود جریان اقداماتی که از بدو ورود مسترهریمن تا بامروز در باره رفع اختلافات مربوط بملی شدن صنعت نفت در ایران صورت گرفته. اینجانب وظیفه خود میدانم در اینموقع و در این مجلس از زحمات و مساعی مجدانه ایشان در این باره صمیمانه اظهار تشکر کنم زیرا حداقل نتیجه‌ای که تاکنون از کوششهای ایشان گرفته شده اینست که بر اثر مذاکرات دولتین دعوای ۴۲ سال امتیاز معادن نفت جنوب که ده سال آن مربوط به آخر مدت قرارداد دارسی تا سال ۱۹۶۱ و ۳۲ سال دیگر در نتیجه تمدید قرارداد مزبور تا ۱۹۹۳ است بکلی خاتمه یافته امیدوارم مساعی ایشان بنتیجه برسد و با حسن نیت طرفین کلیه اشکالات موجود بر اساس حق مشورع ایران حل شود.»

نخست وزیر وقت در جلسه ۲۰ مرداد ۱۳۳۰ در ضمن گزارش خود جریان مذاکرات با هیئت نمایندگی انگلستان را به ریاست آقای ستوکس مهردار سلطنتی اینطور بیان کرده‌است: :مهردار سلطنتی بدواً از دولت ایران نسبت به حسن استقبال و پذیرائی صمیمانه‌ای که در موقع ورود هیئت نمایندگی به تهران از ایشان و سایر اعضاء هیئت شده بود تشکر نموده مستر استوکس وارد جهات و دلایل آمدن هیئت نمایندگی انگلستان بایران گردید و چنین گفت: غرض ما از آمدن بایران افتتاح باب مذاکرات بوکالت از طرف شرکت نفت طبق فورمولی که بوسیله آقای هریمن به وکالت از طرف دولت شاهنشاهی ایران تسلیم دولت پادشاهی انگلستان گردیده می‌باشد بطوریکه دولت پادشاهی انگلستان از این فورمول استنباط کرده‌است اصل ملی شدن صنعت نفت را طبق قانون مورخ بیستم مارس ۱۹۵۱ برسمیت می‌شناسد که مفاد آن بشرح ذیل است.

کلیه عملیات اکتشافی و استخراج و بهره برداری از منابع نفت ایران بایستی تحت اختیار دولت شاهنشاهی ایران بوده باشد

اسناد و مدارک مربوط باینکه نمایندگان رسمی دولت انگلستان اعم از مأمورین سفارت و هیئت اعزامی و غیره اصل ملی شدن را مطابق فورمول هریمن و تصریح باینکه تفسیر راجع باکتشاف و استخراج و تصفیه در دست دولت باشد رسمی می‌شناسند. در صفحات ۳۷۳ تا ۳۷۶ کتاب ((اسناد نفت)) منتشره از طرف اداره کل تبلیغات وانتشارات گردیده و اسناد رسمی نیز گراور گردیده‌است. حالا ۵ دقیقه تنفس مرحمت بفرمائید.

رئیس- نخیر، هنوز چیزی نگذشته، اقلا ۳ ساعت بگذرد و بعد از ۳ ساعت تنفس می‌دهم (عبدالصاحب صفائی: اصل نطق باید یکساعت باشد) آقای صفائی ساکت باشید. آقای درخشش بفرمائید یک وقت یک مطالب مهمی برای کشور پیش می‌آید که لازم است اگر بیست و چهار ساعت هم شد طول بکشد. ابراز خستگی کردن بیمورد است، بفرمائید (صحیح است).

شوشتری- ما می‌نشینیم.

درخشش- تناقض این قراردادها تنها با قوانین مذکور نیست صرفنظر از اینکه با قانون ۹ ماده در جائیکه ملی شدن صنعت نفت ایران را تصریح می‌کند منافات دارد و صنعت همان اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری است این قرارداد با اساسنامه شرکت ملی نفت که بشکل قانون توشیح شده‌ای درآمده و لااقل در زمان مذاکره هیئت نمایندگی و امضای قرارداد قانون بوده‌است و هنوز هم لغو نگردیده متناقض می‌باشد باید توجه داشت آقای بیات بموجب همین اساسنامه مدیر عامل شرکت ملی نفت بوده‌اند و بهمین عنوان و با تکیه بهمین اساسنامه قانونی در هیئت نمایندگی ایران شرکت فرموده‌اند ولی متأسفانه یا امضاء موافقت با این قرارداد اساسنامه شرکت ملی نفت را قبل از لغو شدن زیر پا گذارده‌اند

ماده اول اساسنامه شرکت ملی نفت اینطور است.

  • ماده ۱- نظر به قانون مصوب ۹ اردیبهشت ۱۳۳۰ شرکتی بنام شرکت ملی نفت ایران برای اکتشاف و استخراج و بهره برداری از قبیل تصفیه و حمل و نقل و صدور و پخش نفت و مشتقات آن تأسیس می‌گردد و دارای شخصیت حقوقی است و مدت عملیات شرکت نامحدود است. *ماده ۲- کلیه عملیات شرکت باید با رعایت اصل اصل ملی شدن صنعت نفت و بهیچوجه مخالف با این اصل نباشد

چنانچه ملاحظه میفرمائید این قانون یکی از قوانین ملی شدن صنعت نفت است که دولت روی آن عمل میکرده و آقای بیات با تکیه بآن مدیر عامل شناخته شده ماده اول آن ملی شدن صنعت نفت را همان اکتشاف و استخراج و بهره برداری از قبیل تصفیه و یره معرفی می‌کند

  • ماده دوم آن هر عمل منافی با اصل ملی شدن را منع می‌کند ولی مدیر عامل همین شرکت علیرغم این منع قانونی اختیاراتی را که حق تفویض منع قانونی اختیاراتی را که حق تفویض بدیگری ندارد بعنوان مدیر عامل شرکت بیک شرکت بیگانه و به شرکتی که از او خلع ید شده دوباره تفویض می‌کند.

مواد ۳ و ۴ قانون ماده دولت را مکلف می‌کند که با نظارت هیئت مختلط بمطالبات و دعاوی حقه شرکت و دعاوی حقه دولت رسیدگی کند در صورتی که حتی بایان تکلیف هم دولت در عقد قرارداد عمل نکرده‌است.

غرامت و ۶۶ میلیون لیره عدم نفع سه ساله و مسئولیت تعطیل شدن صنعت نفت ایران:

راجع بمقدار غرامتیکه در مقابل تأسیسات موجود نفت تأدیه بشود من بعکس بعضی از آقایان ایرادی اصولا ندارم و عقیده دارم که این غرامت با در نظر گرفتن دعاوی حقه ایران باید پرداخت شود راجع باین که قیمتهای استهلاک شده قسمتی از تأسیسات دوباره پرداخت می‌شود ممکن است صحیح باشد ولی مهمترین مسئله برای ما زیاد و یا کم بودن غرامت تأسیسات نیست که در هر حال باید پرداخته شود ولی مهمترین مسئله این است که با پرداخت این غرامت ما مالک تأسیسات هستیم و آنطور که حضور آقایان عرض کردم از مالکیت خودمان با مقایسه نسبت بشرکتهائیکه رسماً در خاور میانه صاحب امتیازاند هیچ نوع استفاده نمی‌کنیم و بنا به گفته صریح آقای پیچ بمنزله صاحب اتومبیلی می‌مانیم که قیمت آنرا ما می‌پردازیم ولی حق استفاده از آن مادام العمر و مادامی که قابل استفاده‌است بکنسرسیوم منتقل می‌شود سهم ۵۰ و ۵۰ حق مالکیت صنعت نفت و یا تأسیسات نفت نیست حق مالکیت منابع نفت است که در موارد دادن امتیاز نیز از آن بهره مند می‌شدیم و دیگران نیز همان اندازه بهره مند می‌شوند بدون آنکه غرامت تأسیسات نفت را بپردازند.

مسئله مهم دیگر عدم النفعی استکه برای مدت سه سال قائل شده‌اند آقای دکتر امینی بارها گفته‌اند که از جمله در تاریخ ۱۶-۵-۳۳ در اطلاعات درج شده‌است:

  • «شرکت سابق نفت مجبور شد که از خارج نفت بخرد و در لندن تصفیه کند و ببرد در بازارهای استرالیا و سایر کشورها توزیع کند بدین ترتیب مبالغ زیادی خسارت دیدند» آقای دکتر امینی در جواب اینکه چرا آنها حاضر نشدند رسید بدهند و نفت از آبادان ببرند اینطور جواب داده‌اند: «علتش این بود که آنها حاضر شدند دادن رسید را قبول کنند منتهی با شرط محفوظ بودن حقوق طرفین که آقای دکتر مصدق این شرط را قبول نکرد بنابراین شکی نیست که از ملی شدن نفت خساراتی بآنها وارد آمد» وزیر دارائی ایران و رئیس هیئت نمایندگی ایران می‌فرمایند شکی نیست که از ملی شدن صنعت نفت خساراتی بایشان وارد آرد و باید آنرا جبران کنیم جمله ایست که آقای وزیر دارائی فرمودند (وزیر دارائی: مرد منصفی هستم آقا)

آقایان البته از ملی شدن صنعت نفت بنا بود خسارتی بشرکت سابق وارد آید. یعنی خسارتی که تا امروز بملت ایران وارد می‌آمد بنا بود جبران شود و خسارتی را که ایرن در نتیجه عملیات شرکت می‌برد نبرد. ولی اگر شرکت سابق نتوانسته در مقابل تعهدات خود نفت بدهد این تقصیر ایران نبوده نتیجه تعهد خود آنها برای تعطیل کردن صنعت نفت ایران بوده زیرا آنها نمی‌خواستند ملی شدن نفت را برسمیت بشناسند آنها برای خود از نفت ملی شده حقی قائل بودند در صورتیکه دولت ایران نفت را ملی می‌دانست و برای آنها فقط حق غرامت قائل بوده که تکلیف آنرا هم قانون نه ماده‌ای تعیین کرده بود. در هر حال اگر ایران در نفتی که پس از ملی شدن از ایران می‌بایست صادر شود برای شرکت سابق حقی قائل نبود حق داشت زیرا تمام محاکم سیاسی و قضائی و بین المللی هم حق را بایران دادند و در نفت ملی شده ایران حقی برای شرکت سابق قائل نشدند در صورتیکهک دیوان دادگستری لاهه و دیوانهای دادگستری پاپون و ایتالیا و غیره برای شرکت سابق حقی در نفت ایران قائل نشدند آیا تعجب ندارد که وزیر دارائی ایران و رئیس هیئت نمایندگی ایران که بنا باعلام رسمی خودشان وکیل مدافع شرکت نفت نیز نمی‌باشند برای آنها حقی قائل شوند وقتی که نفت ایران ملی شد ومتعلق بدولت ایران شد ممکنست فرانسه هم بگوید من از ملی شدن نفت شما خسارت دیدم وقتی نفت متعلق بماست و مربوط بماست بما چه که انگلیس خسارت می‌برد یا نمی‌برد (وزیر دارائی: قراردادش را از بین بردید، عجب استدلالی) و بمناسبت استنکاف دولت ایران از نوشتن این حق در رسید نفتی که صادر می‌شد ۶۶ میلیون بپردازند؟ حتی خود انگلیسیها هم در دولت گذشته باین حق بالاخره عملا تسلیم شدند و تقاضاهی مکرر ایشان برای ارجاع بحکمیت و همچنین در مورد برسمیت شناختن اصل ملی شدن صنعت نفت و تفسیری که آقای استوکس از آن کرد و بخصوص تقاضای ارجاع بحکمیت در پیشنهاد ترومن چرچیل با حفظ وضع حقوقی قبل از ملی شدن صنعت نفت مؤید این نظریه‌است که پس از ملی شدن حتی خود انگلیسیها هم بالاخره حقی برای خود در نفت صادر شده از ایران قائل نبودند.

آقایان این شرکت سابق با ما نوعی حرف می‌زند و معامله می‌کند بنا بمثل معروف مثل اینکه در محله کوران هستیم این آقایان میگویند ما نفت را از عراق بردیم در لندن تصفیه کردیم باسترالیا بردیم و ضرر کردیم و دولت ایران باید این ضرر را جبران کند از طرف دیگر میگویند ما نفت ایرانرا جبران کرده‌ایم دیگر احتیاجی بآن نداریم و محض رضای خدا و دنیای آزاد و برای نجات دادن ایران از شر کمونیسم مجدداً در جنوب ایران مستقر می‌شویم خوب حالا شما اگر نفت ایران نبود نمی‌بایست نفت را ببرید در لندن و یا در امریکا تصفیه کرده و به استرالیا بفروشید آیا شما از فروش نفت باسترالیا صرفنظر کرده‌اید وانگهی خوب توجه فرمائید از این آقایان باید سؤال کرد شما نفت را در استرلیا بقیمت خلیج فارس باضافه مخارج حمل و نقل می‌فروشید؟ و یا بقیمت خلیج مکزیک باضافه مخارج حمل و نقل بنابراین شما درفروش نفت باسترالیا هرگز ضرر نمی‌کردید ولی از نفع آن نرخ تصنعی خلیج فارس محروم شده- اید و محرومیت شما از نرخ تصنعی خلیج فارس هم تقصیر خود شما بود که نفت ایرانرا نفت دزدیده شده اعلام کردید و علیرغم اصرار دولت ایران حاضر نشدید که کارشناسان خارجی را بعنوان کامندان شرکت ملی ابقا کنید و حاضر نشدید رسید داده و نفت ببرید ایران را محاصره اقتصادی کردید اعتبارات ایران را راکد ساختید اموال و اجناس خریداری شده و پرداخت شده دولت ایران و بازرگانان ایرانی را ضبط کردید و خسارات هنگفت بدولت ایران وارد کردید که مجموع آن خسارات را آقای دکتر امینی فقط بسی میلیون لیره تخمین زده‌اند باضافه تعطیل شدن صنعت نفت ایران! اینک شمه‌ای از اسناد ومدارک مربوط باینکه تعطیل شدن صنعت نفت نتیجه کارشکنی دولت انگلستان و شرکت سابق بوده‌است:

نامه وزیر خارجه انگلستان به محمد مصدق نخست‌وزیر ۸ تیر ۱۳۳۰

در ۸ تیر ماه ۱۳۳۰ وزیر امور خارجه انگلستان پیامی بنخست وزیر وقت ایران آقای دکتر مصدق فرستاده‌است که در صفحه ۲۵۱ کتاب اسناد نفت درج است جمله ذیل از پیام وزیر خارجه انگلستان نشان می‌دهد که چرا صنعت ملی نفت تعطیل شد و معلوم می‌دارد که مسئول آنکه شرکت سابق نتواند بتعهدات خود آنطوریکه عمل کند که بود وزیر خارجه انگلستان در پیام خود از جمله می‌نویسد: «بنابراین شرکت نمی‌تواند قبول کند که ناخدایان کشتیهای نفتکش که بوسیله آنها نفت مزبور حمل می‌شود مجبور بامضای رسیدی گردند که مفاد آن تصدیق مالکیت نفت بغیر این ترتیب باشد۰۰۰۰) آقای دکتر امینی توجه فرمایند که بنا بگفته وزیر خارجه بریتانیا قائل شدن حقی در بارنامه نفت برای انگلستان انکار مالکیت آن نفت از طرف شرکت ملی نفت بود و باعث نفی ملی شدن صنعت نفت می‌گردید همان حق مالکیت که بالاخره مورد تصدیق مجامع قضائی و سیاسی بین المللی بنفع ایران گردید.

دولت و ملت ایران نهای سعی و کوشش خود را کردند که در عین ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت سابق جریان صنعت نفت ادامه داشته باشد. هم ملت ایران از فوائد آن بهره مند شود و هم صنایع کشورهای غربی از نفت محروم نگردند این لجاجت و تحریکات شرکت سابق بود که از باقیماندن کارشناسان جلوگیری کرد و از تحویل گرفتن نفت خودداری نمود اینک شمه‌ای از اسناد مربوطه که از کتاب اسناد نفت منتشره از طرف اداره کل تبلیغات نقل می‌شود

نخستین اعلامیه هیات مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران ۲۰ خرداد ۱۳۳۰

در تاریخ 20-3-30 در نخستین اعلامیه هیئت مدیره موقت شرکت ملی نفت اینطور نوشته شد: «هیئت مدیره موقت...لازم میداند ماده4 تصویبنامه دولت را ... باطلاع برساند. کارشناسان و کارمندان و کارگران ایرانی و خارجی شرکت سابق نفت کماکان بخدمت خود باقی و مستخدم شرکت ملی نفت می‌باشند.».

در صفحه 142 کتاب اسناد نفت اعلامیه دیگر هیئت مدیره موقت درج است که جملات زیر از آن استخراج می‌شود:

بموجب امر دولت بکلیه کارمندان ایرانی و خارجی شرکت سابق ابلاغ می‌شود که مستخدم شرکت ملی نفت شناخته می‌شوند کلیه حقوق و مزایا و حقوق بازنشستگی آنها عیناً مانند سابق از طرف شرکت ملی نفت پرداخته می‌شود.

  • 2- با اینکه از طرف هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران هیچگونه ممانعتی برای صدور مواد نفتی نمی‌شود و فقط اخذ رسید از کشتیهائیکه نفت تحویل می‌گیرند مطالبه شده‌است کشتیها از دادن رسید امتناع می‌کنند.

جناب آقای دکتر امینی توجه بفرمائید.

«...دیروز کشتیها می‌خواستند ذیل قبض این عبارت مضحک را قید کنند که «قبض رسید بهیچوجه دلالت بر ملی شدن نفت ایران و برسمیت شناختن شرکت ملی نفت ایران نمی‌کند. (وزیر دارائی: بمن چه آقا) جنابعالی فرمودید (وزیر دارائی: بنده از قول دکتر مصق و همکارانشان گفتم امضاء نکنند) و تحویل شده ندارد» در عین حال اکیداً دستور داده شده استکه از جریان نفت و تحویل دادن بهیچوجه جلوگیری نشود...»

هیئت مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران رسید بارگیری از طرف شرکت ملی نفت باین مضمون تهیه شده بود.

رسید بارگیری، شرکت ملی نفت ایران، تاریخ، شماره ... رسید بارگیری فرآورده‌های نفتی، اینجانب ناخدای کشتی .... دارای شناسنامه شماره .... بموجب بارنامه شماره .... تن تحویل مقصد .... بندر ... بارگیری کردم امضاء....» این نمونه بارنامه‌ای بود که شرکت ملی نفت ایران چاپ کرده بود برای اینکه اگر بخواهند نفت ایرن را ببرند این بارنامه را پر کنند و زیرش را امضاءکنند.

ولی شرکت سابق تحریکات می‌کرد و شایعات دروغ برای مشوب ساختن اذهان کارمندان خارجی و داخلی پخش می‌کرد و برای خاتمه دادن باین تبلیغات گمراه کننده نخست وزیر وقت پیامی بکارگران و کارمندان خارجی مناطق نفت خیز فرستاد که اینک چند سطر از آن پیام:

آقایان محترم از تاریخی که .... دولت و ملت ایران با تمام علاقه مایل بوده‌اند از کلیه کارشناسان و کارمندان و کارگران خارجی که ... بخدمت مشغولند کما فی السابق استفاده کامل بعمل آید و استخدام آنان با همان حقوق و مزایا و حقوق تقاعد ادامه یابد و وسائل هر گونه تشویق آنان فراهم گردد تا آنان بتوانند با رفاه و اطمینان عمل بهره بردرای نفت را که برای دول غربی و خود ایران اهمیت حیاتی دارد حتی بهتر از سابق ادامه دهند با کمال تأسف شنیده می‌شود که صحبت استعفای دسته جمعی پیش آمده در صورتی که هیچگونه مجوزی برای اینکار نیست و چنین اقداماتی ... برای دول مصرف کننده نفت ایران هم متضمن ضرر هنگفت خواهد آقایان بدانند که برخلاف شایعات تحریک آمیز هیچگونه نگرانی نسبت بمال و جن و رفاه و آسایش شماها قابل تصور نیست.

بنابراین مسئول دولت انگلیس است نه ملت ایران، مسئول آنها هستند و بنابراین دولت ایران نه تنها دیناری نباید بدهد بلکه خساراتش را هم باید پس بگیرد (احسنت) (دکتر بینا: این قسمت کارشناسان را بنده استفاده کرده بودم ایشان گفتند) (شمس قنات آبادی: جناب رئیس پنج شش دقیقه تنفس بدهید.)

رئیس- در ساعت معین خودم نیمساعت تنفس می‌دهم، بفرمائید (عبدالصاحب صلائی: در ساعت 9 تنفس مرحمت کنید.)

درخشش – وقتی صحبت از خسارات وارده از بابت تعطیل شدن صنعت نفت ایران می‌شود و مادامی که این تبلیغات متوجه گذشته‌است آقای دکتر امینی و رادیو دولتی از مبالغ هنگفت و هزار و پانصد میلیون دلار بحث می‌کنند آقااین در آنکه دولت گذشته فرصت مناسبی را از دست داد و در نتیجه عدم توجه به حقایق اوضاع باعث شد که ما امروز دچار این قرارداد گردیم جناب آقای شوشتری ترجمه‌ها را گوش کنید (شوشتری: تکلیف برای بنده معین نفرمائید شما فارسیهایتان را صحیح بخوانید) صحبت کردم ولی نباید مصالح کشور را فدای تبلیغات کنیم. دولت گذشته تا حدی که مربوط به نفت است از لحاظ آنکه واقع بینانه به یکی از راه حلهائی که در اواخر پیشنهاد شده بود توجه نکرد قابل انتقاد است ولی این دولت ایران نبود که باعث تعطیل شدن صنعت نفت ایران گردید اگر ما ملی شدن صنعت را افتخاری میدانیم باید بپذیریم که خلع ید لازم بود ولی این شرکت سابق بود که با لجاجت نخواست اصل ملی شدن را قبول کند و برای اینکه ایران را بزانو درآرد با بهانه گیری صنعت نفت را تعطیل کرد و خسارات هنگفتی به دولت ایران وارد آورد که آقای دکتر امینی با کمال تأسف تمام آنرا بسی میلیون لیره تخمین زده‌اند صحیح است که تراستهای نفت خیلی نیرومند هستند ولی بالاخره امکان پیدا کردن مشتری برای نفت وجود داشت این شکرت سابق نفت بود که بکمک شرکتهای امریکائی و غیره که هم اکنون عضو کنسرسیوم می‌باشند با تحریم نفت ایران و محاصره دریائی خسارات هنگفت بما زد برای آنکه آقایان توجه فرمایند که اگر کارشکنیهای تراستهای نفت نبود و دولت سابق هم با سرسختی کار را عقب نمی‌انداخت امکان فروش نفت حتی بشرکتهای آزاد بقدر کافی وجود داشت (محمد علی مسعودی: همین شرکتهای آزاد بودند که این بلا را بسر ایران آوردند) استناد بگفته آقای ماکی کی معاون سابق وزارت خارجه امریکا می‌کنم که در زمان طرح دعوای ایران در شورای امنیت که در حضور آقایان نمازی، متین دفتری، بیات صالح، آقای دکتر محمد مصدق و دیگر اعضای مسبوق ایران اظهار داشته‌است. اینک عین اظهار ایشان، «دولت ایران خواهد توانست 950 هزار بارل در روز یعنی دوازده میلیون تن در سال بشرکتهای آزاد بفروشد ولی بیشتر از آن مشکلاتی را در بر خواهد داشت.» (داراب: شرایط آنروز با امروز فرق داشت) هیچ چیزی نیست که از بین رفته باشد. در نتیجه تشریک مساعی شرکت سابق و شرکتهای بزرگ نفت امریکا که حالا عضو کنسرسیوم رسمی هستند و در آنروزها کنسرسیوم ثبت نشده در تمام جهان بودند نه تنها ایران متضرر شد بلکه آنها بمصرف کنندگان اروپا و امریکا نیز خساراتی وارد آوردند که در زمان مستر ترومن بنا بود باین عنوان تعقیب و مجازات شوند ولی در نتیجه تغییر حکومت در امریکا شرکتهائی که بکمک شرکت سابق توطئه برای تعطیل شدن صنعت نفت ایران و جبران آن از نقاط دیگر دنیا شده و علاوه بر این خساراتی بمصرف کنندگان امریکائی وارد کرده وبودند مجازات نشدند بلکه بالعکس آنها برخلاف قانون ضد تراست امریکا مجاز به تشکیل کنسرسیوم در باره نفت ایران گردیدند.

آقایان یک توجه سطحی باین مسئله که چرا در امریکا قانون ضد تراست وجود دارد و معنی آزاد گذاردن آنها برای تشکیل کنسرسیوم فقط در باره نفت ایران چیست ما رابحقیقت قرارداد حاضر آشنا می‌سازد سوء استفاده تراستهای نفت از مصرف-کننده و از تولید کنندگان جزء باندازه‌ای جرم مشهود بود که دولت سرمایه داری امریکا نیز نتوانست آنرا تحمل کند و این اضرار مصرف کننده و تولید کنندگان جزء را خلاف قانون اعلام کردند ولی دولت امریکا اجزاه داد این «شرکت بی نظیر» برای اضرار تولید کنندگان نفت ایران بوجود آید. تشکیل شدن رسمی کنسرسیوم برای استخراج واکتشاف و بهره برداری از نفت ایران بعنوان مجاز گذاردن رسمی استثمار بی رویه در تاریخ باقی خواهد ماند. این قرارداد بطور خلاصه تمام دعاوی حقه ایرانرا تا امروز بطور چکی مصالحه می‌کند واز بین می‌برد من بطور اختصار اصول دعاوی ایران را که رئیس هیئت نمایندگی چکی معامله فرموده‌اند برای یادآوری میشمارم:

  • 1- سهم منافع ایران بابت تفاوت قیمت نفتی که بقیمت تمام شده بطور محرمانه بدریاداری انگلستان فروخته شده که مقدار آنرا آقای مکی در سخنرانی خود در مجلس برای مدت امتیاز جدید با ذکر اسناد و ارقام یکصد و بیست میلیون تعیین کرده‌است.
  • 2- سهم ایران در شرکتهای تابعه و مؤسسات خارج از ایران و حساب استهلاکها و ذخیره‌ها که قیمت 37 مؤسسه بزرگ آن در بدترین زمان یک میلیارد لیره تقویم شده‌است که در شرائط حاضر بی شک خیلی بالا رفته‌است و 20 درصد آن حقاً سهم ملت ایران است.
  • 3- بهای نفتی که از تاریخ ملی شدن صنعت نفت 29 اسفند 1329 تا خلع ید 29 خرداد 30 توسط شرکت سابق از ایران صادر شده باضافه نفتی که کشتیها بدون دادن رسید قاچاق کردند.
  • 4- 49 میلیون لیره که در ترازنامه 1950 شرکت سابق بابت طلب ایران موجود بود علاوه بر اینها امروز در مخزنهای آبادان 1500000 تن نفت تصفیه شده موجود است که توسط ایرانیها و بخرج شرکت ملی نفت تصفیه گردیده.
  • 5- مطالبات دولت بابت حقوق گمرکی و مالیات که از شرکت سابق طلب دارد.
  • 6- طلب ایران بابت تفاوت قیمت واقعی طلا در بازار لندن و نرخ رسمی توضیح آنکه شرکت سابق برخلاف نص صریح بند 5 از ماده دهم قرارداد تحمیلی 1933 بجای آنکه حقوق متعلق بدولت ایران را در صورت تنزل بهای لیره بر اساسا قیمت طلا در بازار لندن بپردازد نرخ مصنوعی و رسمی را اساس محاسبه قرارداده و از این لحاظ هم حق ایران را ضایع نموده.
  • 7- خسارت سه ساله محاصره اقتصادی و ممانعت از فروش و صدور نفت ایران و لغو یکجانبه قرارداد بانکی و ضبط اموال خریداری شده از طرف دولت و امثال آنها در حاکمیت ملی با اشاره بقانون نفت ترکیه که در 1954 گذشته‌است بحث می‌کنم.

این قانون نفت ترکیه را آن قسمتش را که لازم بوده در اینجا نوشته‌ام و در 1954 قراردادی بستند و قانونی را که گذراندند و قراردادهائی با شرکتهائی که با ما معامله کردند. ملاحظه بفرمائید بچه طرز. استدعا می‌کنم توجه بفرمائید. ترکیه یکی از کشورهائی است که با وجود کوششهای زیاد تا بحال منابع نفتی مهمی در آن کشور پیدا نشده و با آنکه در حال حاضر مقادیر کمی نفت در حدود 28000 تن در سال استخراج می‌کند ولی این مقدار کفاف مصرف روزافزون داخلی آنرا نمی‌دهد تا چه رسد بصادرات و ترکیه مجبور است هر ساله مبالغ زیادی ارز برای خرید و واردات نفت از خارجه مصرف نماید بمنظور تشویق سرمایه داران خارجی جهت توسعه منابع نفتی ترکیه در تاریخ 7 مارس 1954 قانونی از مجلس آن کشور گذشت که در واقع تقلید از قانون نفت کشور اسرائیل بود. طرح این قانون بکمک دو نفر مشاور امریکائی تهیه شد و همه محافل نفتی جهان قانون مزبور را با نظر بسیار مساعد تلقی کردند.

شرح تمام جزئیات قانون ترکیه در اینجا مورد ندارد و قسمتهائی از آن که از لحاظ آقایان محترم خواهد گذشت جالب توجه می‌باشد.

کشور ترکیه به 9 مطقه نفتی تقسیم شده و در داخل یکی از این مناطق پروانه اکتشاف برای حداکثر مدت شش سال و منتها در هشت ناحیه که مساحت هر یک نباید از پنجاه هزار هکتار تجاوز نماید اعطا می‌شود. پس از کشف منابع نفتی اجازه بهره بردرای برای حداکثر 25000 هکتار داده می‌شود.

حق الامتیاز ۱۲،۵ درصد است و ظاهراً نظر تدوین کنندگان لایحه این بوده که این حق الامتیاز باضافه مالیاتهای دولت ترکیه جمعاً از پنجاه درصد منافع تجاوز نکند ولی یک ماده از طرح که این شرط در آن تصریح شده بود بعلت اینکه با حق حاکمیت و آزادی دولت در وضع مالیات که از حقوق مسلم در کشور مستقلی می‌باشد منافات داشت مورد مخالفت شدید پارلمان ترکیه قرار گرفت و از لایحه حذف گردید. در نتیجه دولت ترکیه حق دارد در آینده هر مقدار مالیات و یا هر نوع مالیاتی را که صلاح بداند بر کمپانیهای نفت تحمیل کند و سهم خود را تا هر قدر بخواهد بالا ببرد.

در طرح اولیه لایحه پیش بینی شده بود که حقوق اعطا شده بموجب این قانون در حکم یک قرارداد بین دولت ترکیه و شرکت خارجی است و در واقع باین ترتیب خواسته بودند از تفسیر و تغییر نیکجانبه آن از طرف دولت ممانعت بعمل آورند این ماده لایحه نیز بعلت آنکه ناقض حق حاکمیت ترکیه بود از طرف پارلمان رد شد.

در قانون نفت ترکیه هیچگونه اشاره‌ای بموضوع ارجاع بحکمیت مراجع بین المللی در صورت بروز اختلاف بین دولت و شرکتهای نفتی خارجی نشده‌است زیرا در دعاوی بین دولت و یک شرکت خارجی مرجع قانونی مقامات رسمی کشور است برای نظارت در اجرای قاون نفت یک اداره نفت مرکب از اشخاص فنی و حقوقی تشکیل شده‌است. از وظایف این اداره اعطای پروانه اکتشاف، اجازه برای بهره برداری گواهی نامه برای کشیدن لوله نفت و ایجاد تأسیسات مربوطه‌است. اداره مزبور در حدود قانون نفت اختیارات کامل دارد ولی شرکتهای نفت در صورتیکه از تصمیمات این ادراه و یا از تغییر مقررات نفتی در آتیه شکایتی داشته باشند می‌توانند به وزیر صنایع یا شورای دولتی (که در حکم دیوان تمیز است) استیناف بدهند. بموجب قانون جدید کلیه شرکتهای نفت که دولتهای خارجی در آن سهیم یا بنحوی از انحا ذینفع باشند (از جمله شکرت نفت انگلیس و ایران، شرکت نفت فرانسه، شرکت نفت ایتالیا و شوری) از دریافت پروانه و اجازه بهره برداری در ترکیه محروم می‌شوند با وجود آنکه طبق تحقیقاتیکه تا بحال بعمل آمده کشور ترکیه استعداد زیدی برای نفت ندارد و با آنکه ریسک و خطر سرمایه زیاد است در یک کشوری که نفت ندارد و سرمایه خیلی زیادی باید بکار بیندازند و صنعت نفت باید از هیچ بوجود آید معهذا بموجب قانون نفت دولت ترکیه آزادی عمل کامل خود را در مورد مالیات، رسیدگی بدعاوی شرکتهای نفت و سایر مور حفظ کرده‌است و با این حال قانون مزبور مورد توجه و علاقه زیاد محافل نفتی واقع شده و در این مدت کوتاه چندین شرکت خارجی از جمله رویال دوچ شل سوکونی واکیوم و غیره برای اخذ پروانه هجوم آورده‌اند با این قانون که در 1954 تصویب شده با اینکه در آنجا نفت نایاب است با اینحال این شرکتها هجوم آوردند و قرارداد بستند (وزیر دارائی: عاشق ترکیه‌اند) عاشق ترکیه نیستند خیلی معذرت می‌خواهم سیاست مدارانشان تسلیم نمی‌شوند.

در ماده 28 این قرارداد که خیلی مبهم نیز می‌باشد ولی بطور وضوح تعهداتی برای دولت ایران از لحاظ عدم وضع قوانین مالیاتی قائل شده‌اند که با شأن یک کشور مستقل که برای حاکمیت خود ارزش قائل است منافات دارد شنیده می‌شود که بعضی از آقایان میگویند که ما بنواقص عظیم این قرارداد آشنا هستیم ولی برای حفظ استقلال خود ناچاریم آنرا تصویب کنیم اولا از این آقایان سؤال می‌کنم که خوب تصویب هم می‌کنید لااقل برای مدت عمر خودتان تصویب کنید نه برای نسلهای آینده،

ثانیاً این چه استقلالی است که خود این قرارداد استقلال ملی ما را از بین می‌برد ترکیه با احتیاج مبرم که بجلب سرمایه‌های خارجی برای اکتشاف نفت دارد این تعهد را قبول نکرد در این ماده 28 علاوه بر تعهد برای عدم وضع قوانین مالیاتی تعهدات عجیبی برای معافیتهائی از نوع دیگر قائل شده‌اند که با شأن ملت مستقل و متساوی الحقوق با دیگران منافات دارد و پس از تجربیات تلخ با شرکت سابق تعجب است که دولت بازهم اینگونه تعهدات را می‌پذیرد. در ماده 24 هم معافیتها برای ماشین- آلات و کلیه لوازم این شرکت غول آسا پیش بینی شده‌است که خیلی مورد تأمل و باعث تعجب است بدتر از همه قبول نوعی از کاپیتولاسیون در مواد 42 و 43 را قبول کاپیتولاسیون در ماده 44 است که مراجعه بداوری بمؤسسات خارجی (شوشتری: معنی کاپیتولاسیون این است؟) بعداً از جنابعالی یاد می‌گیرم (شوشتری: البته باید یاد بگیرید) که در ترکیه نیز از آن سرباز زده‌اند من امیدوارم آقایان این مواد را بار دیگر با دقت مطالعه فرمایند و با وسعت نظر تاریخی تأمل کنند که نسلهای آینده در باره ما چه فکر خواهند کرد. آقایان اگر ما صاحب نفت هستیم و اصل ملی شدن ملحوظ شده‌است پس چطور است که ما خریدار نفت از کنسرسیوم هستیم و باقیمانده 5ر12 درصد نفت تا 50 درصد سود هم بعنوان مالیات حساب شود و ما حق وضع مالیات در کشور خود نداشته باشیم بنده قبل از اینکه صحبت بکنم یکی از آقایان که نمیدانم کدامیک از آقایان بود گفتند که چطور می‌خواهند اختیار مجالس آینده را سلب بکنند بموجب این ماده 41 قرارداد می‌خواهند اینکار را بکنند.

در ماده 41 قرارداد می‌خواهد حق قانونگذاری را از مجالس مقننه آینده سل کند هر چند تصویب شدن این ماده و مواد مشابه عملا این حق قانونی را که جزو حاکمیت ملی است از ملت ایران سلب نمی‌کند ولی منافی شأن این مجلس است که اینگونه قراردادها را تصویب کند مثلا قسمتی از جزو بند ب ماده 41 را می‌خوانم:

«جزء ب هیچگونه اقدام قانونگذاری یا اداری اعم از مستقیم یا غیر مستقیم و یا عمل دیگری از هر قبیل از طرف ایران یا مقامات دولتی در ایران (اعم از مرکزی یا محلی) این قرارداد را الغا نخواهد نمود و در مقررات آن اصلاح یا تغییری بعمل نخواهد آورد و مانع و مخل حسن اجرای مقررات آن نخواهد بود».

آقایانیکه در این مجلس نشستند و تصمیم گرفتند تصمیمشان هم بجا بود که مجلس بیک شخص یا اشخاص نباید اختیاراتی بدهد و اختیاراتش را از خود سلب کند و اختیاراتی را که بآقای نخست وزیر سابق داده بودند مجلس گفت برخلاف قانون اساسی است با اینحال چطور اجازه می‌دهید که بیایند اختیارات مجالس آینده را تا چهل سال از آنها سلب کنند.

رئیس- چه میگوئید آقا اختیار مجلس را کی سلب می‌کند؟ (شوشتری: چرا این حرفها را می‌زنید؟) ساکت باش آقا بشما چه بگذارید حرفشانرا بزنند (نراقی: در هر قراردادی این هست).

وزیر دارائی- توضیح دارد آقا.

درخشش- آقایان نمیدانم چه مصلحتی ما را مجبور می‌کند که اینگونه تعهدات را برای خود سهل است برای فرزندان خود نیز بعهده بگیریم ولی تاریخ نشان داده‌است و دیروز با چشم خود دیدیم شاید در مدت عمر من و شما بار دیگر خواهیم دید که اینگونه تعهداتی که با شرائط زمان وفق ندارد دیری نمیپاید و غیر از خشم و نفرت نسبت به عاقدین آن ثمری بار نمیارد. تاریخ تکرار می‌شود ماده 20 قرارداد تحمیلی 1933 نیز حق حاکمیت ملی و قانونگزاری قوه مقننه را محدود کرده بود که دچار آن سرنوشت شد آقایان چگونه ممکن است بدون استقرار کاپیتولاسیون از نو اینگونه مواد را تصویب کرد. من عقیده‌ام اینست که شما نمایندگان نمی‌بایستی اجازه دهید حتی اینگونه مواد بمجلس شورای ملی پیشنهاد شود یر قابل تصور است که در نیمه دوم قرن بیستم در کشوری با موقعیت جغرافیائی ایران حقوق برون مرزی برای شرکتهای خارجی تصویب شود و در دنیائی که آنرا دنیای آزاد می‌نامیم و در دوره سازمان ملل متحد بقول آقای دکتر امینی تاجر بیاید و دولت و مجلس را وادار سازد (مهدوی: آقا وادار سازد چیست؟ خوب نیست این مهملات اینجا گفته شود اینجا مجلس شورای ملی است) که حق قانونگزاری را تا چهل سال از ملتی و دولت و مجالس مقننه اش سلب کند.

آقایان چرا دولت انگلستان مثلا از این شرکت نفت در شرائط معین می‌تواند نود درصد مالیات ار ثروتی بگیرد که بدست کارگران و روشنفکران و زحمتکش ایران بوجود آمده بنابراین یک دولتی می‌تواند در مملکت خودش از یک شرکتی که می‌آید منابع یک دولت مستقلی را استخراج می‌کند تا این حد مالیات بگیرد ولی ما از یک شرکتی که می‌آید منافع نفتی ما را استخراج می‌کند حق نداریم بگوئیم ولی دولت ایران در کشور خود از شرکتهائی که در قلمرو حاکمیت ملی او بدست صدهزار زحمتکش ایرانی ثروت از اعماق زمین بیرون میارند حق گرفتن مالیات نداشته باشد و حتی تا 40 سال هم این حق را از نسلهای آینده و از مجالس مقننه سلب کند چرا در ترکیه این اجبار وجود ندارد ولی در ایران ما مجبوریم این وضع را قبول کنیم آقایان این تاجرهای معصوم آقای دکتر امینی از طرفی حق السهم ایران را مالیات حساب می‌کنند و از طرف دیگر سلب حقوق حاکمیت ملی ما را تضمن برای حقه بازیهای خود قرار می‌دهند که کم و بیش در کشورهای خودشان نیز تعدیلی در پرداخت مالیات بدست آرند برای توجه آقایان حق‌السهم ایران و مالیاتی را که شرکت سابق در سالهای 1936 تا 1948 میپرداخته بعرضتان میرسانم حالا وضع ما با کنسرسیوم همان آش و همان کاسه‌است:

سود شرکت سابق مالیات بردرآمد بریطانیا حق الامتیاز ایران

1936 436ر624ر9 لیره 559ر910 لیره 874ر637 لیره. 38 985ر583ر10 “ 092ر157ر1 “ 250ر671 “ 44 999ر321ر16“ 457ر636ر10 “ 250ر671 “ 45 211ر477ر16“ 241ر279ر10 “ 250ر671 “ 46 434ر912ر19“ 241ر279ر10 “ 000ر074ر1 “ 47 879ر831ر33“ 665ر366ر15 “ 000ر074ر1 “ 48 241ر782ر52“ 352ر316ر28 “ 000ر074ر1 “

حالا هم همان وضع است دولت ایران از خود سلب حق قانونگزاری کرده ولی دولت انگلستان 90 درصد مالیات بردرآمد وضع می‌کند واخذ می‌کند ولی ما ملعبه می‌شویم که شرکت سابق بتواند از حق مالیات پرداختن در آنجا هم کم و بیش معاف باشد تا با همان پولها بتواند بیشتر ما را تحت تأثیر خود قرار بدهد.

در آخر اینجا بیک نکته اشاره می‌کنم که در این مجلس آقایان بحق اظهار نگرانی گردید که در آینده اختیاراتی که حق مجلس قانونگذاری است به شخصی هر چند به بزرگترین سیاستمدار ایران باشد که مجلس نباید اختیار قانونگذاری را بیک شخص تفویض کند همچنین برای منافع بازرگانی یک تاجر هم نباید اختیار قانونگذاری را از خود و از مجالس آینده سلب کند (یک نفر از نمایندگان: چند ساعت دیگر وقت می‌خواهید؟) بنده تا هفت هشت ساعت دیگر اینجا هستم خسته هم نمی‌شوم (شوشتری: ما هم می‌نشینیم).

رئیس- نخیر بنده الان تنفس می‌دهم و بعد هم مجلس را تشکیل می‌دهم شما بفرمائید پنجدقیقه دیگر صحبت کنید.

درخشش- بنده قبلا هم در آن مقدمه ایکه بعرض مجلس شورای ملی رسانیدم عرض کردم که در شرایط فعلی با وضع فعلی که ما داریم می‌توانیم قراردادی بهتر از این قرارداد ببندیم و علتش را الان عرض می‌کنم. در شرائط موجود حل مسئله نفت با شرائط مساعدتری امکان پذیر است: نظری باوضاع کنونی جهان نشان می‌دهد که اعمال نفوذ دو قطب نیرومند جهان در ملل ضعیف و یا دوران جنگ سرد بوسیله شرکتهائی استکه در کلیه آنها اصل تنصیف منافع قبول شده‌است ولی اداره صنعت و امتیازاتی مشابه در دست شرکتهای بزرگ است دولت نیرومند شوروی که اینهمه داد سخن در باره مبارزات ضد استعماری می‌دهد خود بوسیله همین نوع شرکتها که اصل تنصیف منافع را قبول کرده‌اند در کشورهای دست نشانده بالکان نفوذ خود را اعمال می‌کند. حتی جنگها هم مقدمه‌ای برای همین تقسیم جهان بین قدرتهای بزرگ از لحاظ سوء استفاده اقتصادی است ارتش سرخ ببهانه اینکه صلح هنوز در اطریش و آلمان مستقر نشده‌است و خود شوروی باعث این عدم استقرار صلح است ارتش سرخ را در کشورهای بالکان نگاهداشته‌است ولی چه استفاده از استقرار ارتش سرخ در کشورهای بالکان می‌کند.

رئیس- آقای درخشش تأمل کنید ماده هفتاد آئیننامه قرائت می‌شود بعد بیست دقیقه تنفس می‌دهم و دومرتبه بموجب همین ماده جلسه تشکیل خواهد شد (ماده 70 بشرح زیر قرائت شد.) ماده 70- حداقل مدت هر جلسه سه ساعت است مگر اینکه هیچ مطلبی چه برای مذاکره و چه برای رأی موجود نباشد در صورتیکه پس از انقضاء وقت رئیس جلسه خصوصی اعلام کند در اینصورت غیبت از جلسه خصوصی هم مشمول ماده فوق خواهد بود و اگر جلسه علنی در وسط کار بعنوان تنفس تعطیل شود مدت تنفس نباید از نیمساعت تجاوز کند و رئیس مکلف است جلسه را ثانیاً تشکیل دهد و غائبین مشمول جرائم مقرره خواهند بود.

رئیس- حالا بیست دقیقه تنفس می‌دهم و بعد از 20 دقیقه جلسه تشکیل می‌شود

(مجلس ساعت 18 و پنجاه دقیقه بعنوان تنفس تعطیل و ساعت 19 و ده دقیقه مجدداً بریاست آقای رضا حکمت تشکیل شد.)

رئیس- آقای درخشش بفرمائید صحبتتان را ادامه بدهید.

درخشش- تنها نتیجه اصلی واساسی عبارت از اینست که شوروی روابط اساسی خود را با کشورهای بالکان روی تأسیس یک سلسله شرکتهای مختلفی قرارداده‌است که صنایع کلیه این کشورها را در دست بگیرد در این شرکتهای مختلط هم اصل 50 و 50 ملحوظ است ولی مدیر عامل شرکت و اکثریت هیئت مدیره از طرف شوروی تعیین می‌شود و کاملا مشابه ماده 4 قرارداد حاضر، اختیاراتی بشرکتهای مختلف داده می‌شود که در قلمرو حاکمیت ملی دول بالکان راهسازی و هواپیمائی و کشتیرانی و غیره بوسیله شرکتهائی عملی می‌شود که نیرو و قدرت خود را از کشور دیگری می‌گیرند و یا مطابق فورمول معمول در قرارداد حاضر، آن شرکتها بر حسب قوانین هلند و انگلستان تأسیس می‌شوند. اگر بتاریخ روابط شوروی و یوگسلاوی و طغیان اخیر تیتو بر علیه مسکو رجوع کنیم متوجه خواهیم شد که اختلافات آنطوریکه شوریها اعلام داشتند اصلا و ابداً مربوط باختلافات و یا انحرافات ایدئولوژیک نبود خود دولت شوروی از آن ایدئولوژی که مدعی داشتن آنست مدتهاست عدول کرده و بسیاست توسعه – طلبی و تقسیم جهان بنی قدرتهای بزرگ دنیا گردیده‌است و بهمین مناسبت راست میگوین که معتقد بهمزیستی با امپریالیسم غربی برای خوردن جهان هستند و اگر آنها از اصولی که مدعی پیروی از آنند منحرف نشده بودند هرگز به همزیستی با رژیمی که آنها رسالت خود را از بین بردن آن میدانند معتقد نمی‌گردیدند.

در هر حال اختلاف یوگسلاوی و شوروی مربوط بهمین دعاوی بود که شوروی خواست شرکتهای مختلط در یوگسلاوی بوجود آرد و آنهائی را که بوجود آورده بود توسعه دهد کتاب سفیدی حاوی اسناد قابل مربوط بهمین موضوع از طرف وزارت خارجه یوگسلاوی منتشر شده که قسمتهائی از آن مربوط بطرح اختلافات بین دولتین است در مجامع بین المللی مطرح شده و یا در داخله در کشور مطرح بوده از این کتاب سفید نسخی نیز در ایران منتشر شده و ترجمه قسمتهائی از آن در مجلات ایران نشر گردیده‌است دولت یوگسلاوی پواز هواپیماهای این شرکتها را و همینطور ورود و خروج کشتیهای این شرکتها را در آبهای یوگسلاوی مخالف حاکمیت و استقلال ملی خود اعلام کرد و بالاخره انحلال بعضی از این شرکتها را رسماً بشوروی اعلام کرد و اینها باعث اختلاف این دو کشور و کناره گیری شجاعانه یوگسلاوی از بلوک شرق واعلام استقلال از هر دو بلوک گردید. در آنروزها شوروی می‌خواست یک شرکت نفت درست مشابه شرکت مختلطی که در ایران طرح آنرا ریخته بودند در یوگسلاوی نیز تأسیس کند و حتی دولت یوگسلاوی در بحث و مذاکره بشرائط مختلفه فرضی ایران و شووری نیز اشاره کرده بود که بالاخره با کناره گیری یوگسلاوی از کمینفرم تشکیل آن شرکت نیز منتفی گردید. آقایان باید توجه داشت که تغییر دادن اسم ماهیت را تغییر نمی‌دهد این عبارت پردازیها و بلند – پروازیهای کمنیفرم که کلمات و اصطلاحات مترقی را بوسیله‌ای برای استثمار زحمتکشان کشورهای بالکان ووسیله استعمار کشورها قرار داده‌اند ماهیت قضیه را تغییر نداده‌است شرکت مختلط نفت ایران و شوروی هم نتوانست ماهیت این امتیاز استعماری را که شوروی می‌خواست در ایران بدست آرد بپوشاند و بهمین مناسبت مجلس شورای ملی ایران این ماسک را برداشت و واقعیت امتیاز و ممنوع بودن قانونی آنرا اعلام داشت اگر اسم این قرارداد را نیز لایحه فروش نفت گذارده‌اند این ماسک محال است ماهیت واقعی آنرا بپوشاند خیلی شرافتمندانه بود که آقایان حقیقت امر را بمجلس بیان می‌کردند و این امتیاز عیان را که حاجتی به بیان ندارد سعی بیهوده نمی‌کردند در زیر ماسک فروش نفت بپوشانند بعضی از آقایان می‌فرمایند این قرارداد را از لحاظ اجبار برای حفظ استقلال کشور قبول می‌کنیم وبهمین مناسبت از مبارزه با کمونیسم بحث بمیان میآرند من با دقت علوم ریاضی و بهدایت دو دو تا چهارتا نشان می‌دهم که این قرارداد منشاء مبارزه با کمونیسم نخواهد شد بلکه منشاء و موجب تشویق و ترویج کمونیسم مسکوئی خواهد شد میگویند ما با داشتن عایداتی از نفت وضع اقتصادی را بهبودی می‌بخشیم و طبیعتاً کمونیسم ریشه- کن می‌شود و خیلی مد شده‌است وهمه میگویند که منشاء کمونیسم فقر و بدبختی است در این جمله هسته‌ای از حقیقت دارد ولی نه تمام حقیقت در اول کار فقر و بدبختی بود که کمونیسم را بوجود آورد ولی حالا کمونیسم مسکوئی آن عاملی که واقعاً فقر و بدبختی را از بین ببرد نیست ما می‌بینیم در نقاطی از جهان که فقر و بدبختی کم است و یا لااقل با گرفتن عایدات نفت ما هرگز نخواهیم توانست وضع اقتصادی خود را بهتر از این کنیم باز هم کمونیسم نفوذ را بهتر از این کنیم باز هم کمونیسم نفوذ دارد آمریکا و انگلستان ار مثال زده و مقایسه می‌کنیم. وضع اقتصادی آمریکا از همه نقاط جهان تقریباً بهتر است معذلک داد و بیداد امریکائیها از کمونیسم بیشتر بلند است تا مال انگلستان در انگلستان کمونیسم ممنوع نیست آزاد است معذلک بمناسبت وجود حزب کارگر هرگز رشد و نموی نکرده و خطری را تشکیل نداده‌است و با وجود فقر و محرومیت نسبی در انگلستان میدانی برای رشد کمونیسم وجود ندارد.

در هر حال بهبود وضع اقتصادی ایران بیشک عاملی در جلوگیری از کمونیسم است و لازم است ولی ابداً کافی نیست بلکه یک سلسله اقدامات دیگری نیز لازم است که متأسفانه بمخیله اولیاء امور ما خطور نمی‌کند و من در موقع خود نظریات خود را مشروحاً بغرض مجلس خواهم رساند ولی بمناسبت مسئله ما نحن فیه عرض می‌کنم که توجه براه حلی که اینجانب عرض خواهم کرد و اجتناب از این راه حلی که دولت پیشنهاد می‌کند بهترین وسیله تشویق توده ایها و دادن زمینه برای رشد و تکامل آنها است تصویب قرارداد باین شکل و پشت پا زدن باصول واقعی ملی شدن مطلوب طبع توده ایها و اربابان آنها است آقایان توده ایها مطابق سیاست کلی جهانی مرکز اصلی خودشان در درجه اول ترجیح می‌دادند و می‌دهند که مسئله نفت ایران همواره بشکل مسئله لاینحل بماند و متأسفانه در گذشته عده‌ای دیگر نیز بدون توجه و اراده از این سیاست منفی توده ایها پیروی کرده‌اند و وضع حاضر بوجود آمده ثانیاً در صورتیکه توده ایها مخیر باشند بین قبول دو راه حل که یکی راه حلی که قرارداد حاضر تعیین می‌کند و دیگری راه حلی که با ملی شدن واقعی تطبیق کند توده ایها این راه حل را که قرارداد حاضر حاکی از آنست قبول دارند زیرا این راه حل دو فایده اساسی برای آنها دارد اولا اینکه لااقل امید بیهوده‌ای برای اربابان آنها می‌دهد که بکمک انگلستان بتوانند حقوق مشابهی بدست آرند و ثانیاً بطور مطمئن اصول این قرارداد برای آنها بازارگرمی برای تبلیغات و زمینه بی‌اندازه مساعدی برای جلب مأیوسیها و نومیدها تهیه می‌کند.

برای جلب توجه آقایان و برای بقاء در تاریخ این مطالب را عرض می‌کنم هر چند تلگرافات تبریکی از خارج در باره عقد این قرارداد رسیده‌است هر چند حزب حاکم در آمریکا و انگلستان این قرارداد را موفقیت احزاب خود تلقی کرده و تبلیغات انتخابات در باره آن برای حزب خود می‌کنند ولی در داخل ایران بین مردم عادی یک وضع یأس و نومیدی پیدا شده‌است و آنها دارند کم کم باین عقیده خطرناک معتقد می‌شوند که گویا غیر از این قشر فاسد و منحط جامعه از طرفی و توده ایها از طرف دیگر راه حلی وجود ندارد (دکتر بینا: این همان حرف توده ایها است) و این عقیده خطرناک محصول تصویب قرارداد باین شکل حاضر خواهد بود هر چند که در موقع سیر نزولی نهضتها اینگونه ضعفا دیده می‌شود ولی خوشبختانه قشرهای مصمم و جدی بین روشنفکران و نسل جوان ما وجود دارد که با این افکار نومید کننده مبارزه می‌کنند ولی شکی نیست که قبول قرارداد بشکل حاضر زمینه خیلی مساعد برای تبلیغات منفی بافانه بوجود خواهد آورد و درست بهمین مناسبت است که حزب توده منفی بافی و حل نشن مسئله نفت را در ابتدای امر هدف خو قرارداد سران خائن این حزب با سوءاستفاده از دستگاه تبلیغاتی وسیعی که با منابع مادی بیگانه و دزدی از دستگاه دولتی مثل بانک ملی دماوند اداره می‌شد بزرگترین هدف خود را مبارزه با نهضت ملی قرار دادند که از ملی شدن واقعی صنعت نفت جلوگیری کنند آنها مدتی بدون ماسک نهضت ملت ایران را مورد طعن و کارشکنی قرار دادند و بگفته خود هر روز حادثه‌ای تراشیدند و خواستند نهضت ملی را در بن- بست قرار دهند و پس از آنکه با این روش موفقیت پیدا نکردند روش خود را برای رسیدن بهمان هدف اولی که شکست نهضت و ملی نشدن صنعت نفت است در لباس دوستی و در لباس تشکیل جبهه واحد ضد استعمار تعقیب کردند متأسفانه بمناسبت عدم آشنائی سران نهضت ملی ما بروشهای محیلانه کمینفرم که مورد سوء استفاده شرکت سابق نفت نیز قرار گرفته بود بالاخره توانستند نقشه شرکت سابق را عملی ساخته و روشهائی را تحمیل کنند که همانها باعث شکست نهضت گردیده نارضایتی و نومیدی از این وضع مختص مردم عادی روشنفکران مقیم ایران نیست ایرانیان مقیم خارجه بی اندازه از این وضع ناراضی وعصبانی هستند اینک بعنوان نمونه اشاره بیک مورد می‌شود.

نامه یکفرد مطلع ایرانی از آمریکا

آقایان نمایندگان محترم با تماسی که با مردم ایران دارند میدانند که میان مردم متوسط این کشور جز عده‌ای انگشت شمار فردی وجود ندارد که این قرارداد را موافق با مصالح سیاسی واقتصادی ملت ایران و منطبق با اصول عدالت و انصاف تلقی نمایند. برای اینکه آقایان محترم از طرز تفکر ایرانیان مقیم خارج از کشور هم اطلاع حاصل نمایند. لازم میدانم نظریه یکفرد مطلع ایرانی مقیم آمریکا را که پس از مطالعه متن اعلامیه-‌های منتشره تحت تأثیر احساسات میهن پرستانه قرار گرفته و نظریات خالی از بغض و غرض خود را بیکی از دوستان ایرانی خود نگاشه‌است بعرض برسانم و ضمناً عرض کنم که نویسنده این نامه دارای عالیترین تحصیلات و اطلاعات در امور اقتصادی بوده و اکنون در صف محققین امور اقتصادی در خارج از کشور قرار دارد که متأسفانه مطالعات و معلومات ایشان مورد استفاده ملل دیگر قرار می‌گیرد. اشتباه نشود این محصل از محصلینی نیست که با ارز دولت ایران رفته‌اند و در خارج علیه دولت و ملت ایران تبلیغات بکنند و با جاسوسها همکاری بکنند خدا نکند که این محصل جزء آنها باشد (دکتر بینا: بمحصلین توهین نکنید) توهین نکردم بشما چه.

رئیس- ساکت باشید بشخص این جانب است شما حرفتان را بزنید.

درخشش- برای ضبط نظریه این ایرانی میهن پرست در تاریخ ایران لازم میدانم که متن نامه را در اینجا بخوانم (شوشتری: اسم این شخص چیست؟) بعد عرض می‌کنم. تا نسلهای آینده بدانند نه تنها افراد مقیم این کشور بلکه آنهائیکه هزارات فرسنگ دور از میهن خود بسر می‌برند بسرنوشت خود و آینده میهن عزیز خویش علاقمند بوده و با وجود فشارهائیکه امروز بر ملت ایران وارد می‌شود دست از انتقاد و اعتراض برنمیدارند.

اینک قسمتی از نامه ( باری راجع باوضاع ایران هنوز که جزئیات بدست ما نرسیده‌است این نامه مال وقتی است که هنوز قرارداد منتشر نشده فقط اعلامیه منتشر شده بود ولی راجع بکلیات هم ایراداتی وارد است بعقیده من اگر ایران قدری بیشتر پافشاری می‌کرد می‌توانست شرایط بهتری را بدست بیاورد مثلا راجع باصل تقسیم بالمناصفه منافع معلوم نیست که چرا آنرا شامل تصفیه نمی‌کنند و یا اختلاف پایه قیمتهای نفت تصفیه شده و خام خاورمیانه تقریباً تنی بین 4 الی 5 دلار سهم منافع ما را نمی‌دهند و بعلاوه 5ر12 درصد نفت سهم ایران هم خام خوهد بود وایران نمی‌تواند آنرا (با استفاده از ظرفیت اضافی آبادان) تصفیه کرده و بفروشد در ونزوئلا اولا سهم دولت 66ر16 درصد است و در ثانی از منافع تصفیه دولت مالیات بردرآمد می‌گیرد در مطقه بیطرف عربستان سعودی هم اگر (پاسیفیک وسترن) پالایشگاه ایجاد کند بیست درصد از منفع آنرا بعربستان خواهد داد و از قضا مجبور هم هست که پالایشگاه دایر کند مسئله دیگر مربوط به قیمت است که اصلا (قیمت اعلان شده) در خاور میانه معنی ندارد بایستی ما ببینیم که آرامکو و شرکت نفت کویت و شرکت نفت عراق و شرکت نفت قطر که قیمتهای خود را در مجلات نفت اعلام می‌کنند نفت خود را بکی می‌فروشند؟ اگر بصاحبان سهام بفورشند (و در حقیقت هم همه اش را بآنها و یا بشرکتهای تابعه آنها می‌فروشند) دیگر این یک مسئله محاسباتی برای آنهاست در حالیکه حقوق ما را تضییع می‌کنند در کتاب (کارتل بین المللی نفت) در قسمت کویت در یکی از حاشیه‌ها دیدم موقعیکه شل و شرکت (گلف) با هم قرارداد خرید و فروش نفت می‌بندند توافق می‌کنند که چون یک قیمت حقیقی و عملی در خاور میانه وجود ندارد از اینرو شل مقداری از نفتهای (گلف) را می‌فروشد و هر چه عاید شد مخارج را کسر می‌کنند و منافع را با هم تقسیم می‌کنند بعلاوه مجلات نفت، نفت درجه 36 را تحویل رأس التنوره 97ر1 دولار اعلام می‌کنند ولی صحبت از نفت ایران که می‌شود مثل اینکه پائینتر از آن می‌خواهند حساب کنند خلاصه ایران بایستی خیلی مواظب باشد اصلا سرخود موضوع تقسیم بالمناصفه و طرز اجرای آن حرف هست وانگهی خیلی جالب خواهد بود که شرایط ایران را با ونزوئلا و همچنین قانون اسرائیل مقایسه کنیم باز چند روز پیش یک گزارش از لیوی راجع بنفت ونزوئلا می‌خواندم دیدم که کمپانیهای نفت در حدود صدی بیست از سرمایه شان نفع می‌برند ولی در ایران در سال سوم منفعت از تولید نفت خام برای کمپانیها. 24 درصد خواهد بود (سهم آنها 67 میلیون لیره می‌شود و سرمایه- گذاری نفت خام 28 میلیون لیره. پالایشگاه را هم جدا کرده‌اند و می‌توان منفعت آنرا هم علیحده حساب کرد که اگر با تمام ظر فیت کار کند، جمعاً در حدود 200 درصد می‌شود.) و بعلاوه وقتیکه در ونزوئلا کمپانیها عایدی را بدست آورند از مملکت بیرون نمی‌برند بلکه مقدار زیادی را هم آنجا بکار می‌اندازند که سهم منافع دولت ونزوئلا و کمپانیها بنفت 72 و28 برای سالهای 1943 تا 1948 شده‌است یکمطلب جالب که چند روز پیش متوجه شدم این است که کمپانی ریچفیلد) که دو کمپانی سینکلر و ستیز سرویس دارنده سهام آن هستند در یک مزایده امتیاز اراضی نفت در امریکا شرکت کرده و پیشنهاد کرده که 80 درصد از تولید خود را حاضر است بعنوان (حق الامتیاز) بدولت بدهد زمین مال دولت بوده این خبر در (پلاتزایل گرام) بتاریخ «اوت و یا 6 اوت چاپ شده و من اگر بتوانم یک کپی از آن می‌گیرم و بخدمت می‌فرستم جهت توجه آقایان باید عرض کنم که این جوانان ایرانی علاقمند بسرنوشت کشور خود بمنظور تأیید اظهار خویش یکروز پس از ارسال این نامه یعنی روز 26 ماه اوت رونوشت خبر مذکور در مجله پلاتزاویل گرام را با پست هوائی ارسال داشته بعرض آقایان رساندم که بلوک غرب و شرق هر دو نفوذ خود را نسبت به مللی که از لحاظ صنعتی عقب مانه‌اند توسط شرکت هائی اعمال می‌کنند که اصل تنصیف منافع از طرف همه آنها قبول شده ولی علاوه بر تنصیف منافع بکمک در دست گرفتن اختیارات خاص اعمال نفوذ سیاسی و اجتاعی را نیز عملی می‌سازند ولی یک فرق اساسی بین بلوک شرق و غرب در اینست که در بلوک شرق تمرکز بیشتر وجود دارد و غیر از اراده دولت شوروی هیچ دولت و یا ملت که در آ“ بلوک است حق اظهار نظر ندارد ولی در بلوک غربی الاستیسیته بیشتر وجوددارد و حتی دول نسبتاً مساوی الحقوق در این بلوک هستند معذلک نفود اقتصادی مقتدرترین این دول که امریکاست غیر قابل انکار است که کم و بیش نفوذ سیاسی را نیز به دنبال دارد رفتار بلوک غربی با دولی که وارد بلوک آنها نیستند و یا هستند بستگی بدرجه استقامت و مربوط بدرجه شخصیت سیاستمداران مربوط است مثلا ملاحظه فرمائید مندس فرانس در عمل خود را یکی از برجسته ترین شخصیتهای پس از جنگ فرانسه نشان داد که انتظار می‌رود بعکس گذشته یک دولت ثابت و نیرومند را بوجود آورد سیاستمداران دیگر فرانسه که تسلیم شرایط قبلی می‌شدند آنها هم میهن پرست بودند ولی توجه نداشتند که با مقاومت بیشتر بهتر می‌توانند آرزوها و آمال ملی فرانسه را محفوظ نگاهدارند من با اصل موضوع مورد اختلاف در فرانسه کار ندارم بلکه روش نخست وزیر فرانسه را از لحاظ سرسختی و مقاومت در مقابل امریکا و انگلیس مورد مطالعه قرار می‌دهم پس از جنگ اخیر کمونیستهای فرانسه تمام دولتها و شخصیتهای فرانسه را که با بلوک غربی همکری می‌کردند نوکران امریکا قلمداد می‌کردند و مدعی بودند که کمکهای مالی و نظامی امریکا خواهی نخواهی آنها را بعمال امریکا تبدیل کرده‌است چون کمونیستها بنظر مندس فرانس در مسئله هندوچین آشنا بودند اعلام کرده بودند که نسبت باو رأی موافق خواهند داد ولی مندس فرانس اعلام کرد که او اکثریتی را که فقط بکمک کمونیستها بدست آید قبول نخواهد کرد پس از حل شدن قضیه هند و چین و رد پیمان ارتش اروپائی عده‌ای سیاست او را بنفع کمونیستها معرفی کردند و رد پیمان ارتش اروپائی را موفقیت کمونیستها اعلام کردند ولی جریانهای بعدی نشان داد که رد شدن پیمان ارتش اروپائی و تشکیل کنفرانس لندن و محقق شدن آمال ملی فرانسه و اینکه فرانسه روش مستقل از آمریکا و انگلستان پیش گرفت منجر بیک اتحاد پابرجاتر گردید و سیاست کمونیستها در فرانسه بیشتر مردود گردید.

صحیح است که کشور ما باندازه فرانسه نیرومند نیست ولی موقعیت ایران شبیه کشورهائی است که دول غربی و سازمان ملل متحد برای حفظ آنکشورها بیشتر از دهها میلیارد دلار و دهها هزار نفوس امریکائی و اروپائی را فدا کرده‌اند ما باید از طرفی بخطرات و مشکلات موقعیت خود و از طرف دیگر بامکانهائی که این موقعیت جغرافیائی برای ما پیش آورده توجه کنیم شکی نیست که مقاومت و سرسختی سیاست مداران ما در مقابل شرکتهای نفت و دول پشتیبان آنها حدی دارد ما نمی‌توانستیم هر چه می‌خواهیم و حتی آنچه واقعاً حق ماست در دنیای حاضر بدست آریم ولی می‌توانیم با ابراز شخصیت و یا پی بردن به ارزش و اهمیت موقعیت خودمان به آمال و آرزوهای ملی خود اقلا نزدیکتر شویم. من معتقدم که قرارداد حاضر نه تنها بنا بگفته آقایان سپهبد زاهدی و دکتر امینی ایده آل نیست بلکه حداکثر منافع ممکن الحصول در شرائط حاضر را نیز تأمین نمی‌کند دلیل تجربی من اینستکه حد مقاومت و سرسختی ما و تسلیم شدن دول بزرگ غربی بشناختن حق ما در موضوع نفت عملا در دوره دولت گذشته واقعا و سرسختی ما و تسلیم شدن دول بزرگ غربی بشناختن حق ما در موضوع نفت عملا در دوره دولت گذشته واضح شده‌است امروز تصدیق می‌شود که پیشنهادات زمان دولت گذشته مساعدتر از قرارداد کنونی است (شوشتری: پس همانها را بیاورند؟) خدا کند همانها را بیاورند شما نفع بیشتر نخواهید.

رئیس- آقای شوشتری بنده مجبورم بشما تذکر بدهم سؤال ندارد و بعلاوه مطابق ماده آئین نامه سؤال نماینده از نماینده ممنوع است.

درخشش- و این غیر قابل انکار است زیرا پیشنهادات بانک بین المللی با وجود اینکه آنطوریکه باید با قوانین ملی شدن تطبیق نداشت معذالک از هر حیث باین قرارداد مرجح بود زیرا مدت آن دو سال و یک عمل موقتی بود که بدولت وقت فرصت می‌داد که از لحاظ اقتصادی وضع را بهبودی بخشد و بتواند در این فرصت مسئله را بطور نهائی حل کند. دو پیشنهاد بعدی ترومن، چرچیل و مخصوصاً پیشنهاد هندرسن برای خرید 200 میلیون تن نفت خام در مدت ده سال هم با اصول ملی شدن وفق می‌داد و هم مقادیر قابل ملاحظه و کافی عایدات برای ما بوجود میاورد که حتی بدون احتیاج بکارشناسان خارجی می‌توانستیم صنعت نفت را زنده نگاهداشته و بجریان اندازیم. آزمایشهای تاریخی آن زمان و وقایع بعدی نشان داد که حد استقامت و پافشاری ما و تسلیم شدن امریکا در مقابل حقوق حقه ما در آن پیشنهادات تجسم یافته بود یعنی در نظر گرفتن امکانات داخلی و خارجی عملا در آنموقع به نتیجه بهتر از آنکه در پیشنهاد اخیر هندرسن موجود بود نمی‌توانستم برسیم نتیجه عمل نشان دادکه حق با آنهائی بود که در دولت گذشته می‌گفتند باید واقع- بینانه کنار آمد نه آنهائیکه به منفی بافی و حق طلبی مطلق عقیده داشتند که نتیجه آن اینست که مشاهده می‌کنیم.

ولی مسئله مهم اینجاست که اگر سرسختی دولت سابق برای خودش و رژیم او مضر بود و باعث سقوط او گردید برای دولت حاضر می‌توانست مفید باشد. اگر دولت حاضر اعلام می‌کرد که در مورد نفت هیچ پیشنهادی را که نامساعدتر از پیشنهادات قبل باشد قبول نخواهد کرد و واقعاً هم پافشاری می‌کرد می‌توانست نسبت به پیشنهادات زمان دولت گذشته امتیازات نوینی بدست آرد. دولت می‌توانست بگویدکه شمامیگوئید دکتر مصدق بلشویک بود و یا میگوئید به توده- ایها میدان داده بود خیلی خوب دولت حاضر نه بلشویک است و نه بآنها میدان داده‌است ولی می‌خواهد استیفای حقوق ملی باندازه کافی و لازم بشود بدون شک اگر این دولت این سرسختی و پافشاری را بکار می‌برد موفقیت پیدا می‌کرد.

ممکن بوده و هست که کنسرسیوم تسلیم نمی‌شد ولی دول مربوط بالاخره چاره نداشتند که باحقاق حق ما اقلا تا حدی تسلیم شوند بفرض اینکه تسلیم نمی‌شدند فرضاً این دولت کنار می‌رفت دولت دیگر جانشین او می‌شد در صورتیکه تمام سیاستمداران ما در مسئله خارجی و علاقه باستقلال ملی پافشاری می‌کردند یقین بدانید که اگر نمایندگان کنسرسیوم قهر می‌کردند و می‌رفتند امریکا قهر نمی‌کرد که برود بالاخره دنیا بنفت احتیاج داشت ما هم لیاقت استخراج نفت خام را هر قدر بخواهند و نفت تصفیه شده را تاحدی داشتیم و بمناسبت اصول سیاست عمومی و استراتژیک دولت امریکا تسلیم سودجوئی تراستها نمی‌شد و لااقل شبیه پیشنهاد اخیر هندرسن سالی 20 میلیون تن نفت خام و بیشتر از ما خریداری می‌کردند.

در هر حال چه لزومی داشت دولت یکسال صبر کند و وضع مالی ایران را دانسته یا ندانسته به بدترین وضع برساند آقایان بنده عرض کردم باز تکرار می‌کنم که اقتصاد بدون نفت برای همیشه غلط و منحط است و همچنین اقتصاد بدون نفت برای مدت دراز نیز برنامه منحط وعقب مانده‌است ولی سیاست اقتصادی سالم بدون درآمد نفت برای مدت کوتاهی که دولت با واقع بینی به نتیجه مطلوب برسد لازم بوده‌است که متأسفانه در مدت یکسال و خرده ایکه این دولت سرکار است توجهی بآن نشده‌است و بطور معکوس در جهتی که ما را در دامن کنسرسیوم می‌انداخت عمل شده‌است من گفتار آقای دکتر پیرنیا را که نه بلشویک است و نه توده‌ای در اینجا شاهد میارم خود آقااین سخنرانی مفصل ایشان را در نظر دارید محض یادآوری چندسطر آنرا عیناً نقل می‌کنم. آقای دکتر پیرنیا در ضمن سخنرانی مفصل خود راجع بسیاست اقتصادی دولت و آقای دکتر امینی از جمله فرمودند:

((بودجه مخارج سال 1332 و سالهای 30 و 31 در حدود ده میلیارد ریال بوده پیشنهاد 17 میلیارد ریال برای سال 33 چه موجبی دارد؟ آیا تنظیم چنین بودجه‌ای تعبیر باینکه دولت ایران برای تأمین بودجه احتیاج بدریافت کمک از خارج دارد نخواهد شد؟ آیا تنظیم چنین بودجه‌ای لطمه بمذاکرات دولت با شرکتهای نفت نزده؟ و شدت احتیاج دولت بپول موقعیت او را در مقابل این شرکتها تضعیف نخواهد کرد؟ دولت را در سیاست خارجی ضعیف جلوه نخواهد داد؟ بودجه‌ای که خدمت آقایان پیشنهاد شده‌است درآمدش 800 میلیون تومان و مخارجش 2000 میلیون تومان است کسر بودجه آن هزار و دویست میلیون تومان است برخلاف ششصد میلیون تومان که جناب آقای وزیر دارائی فرمودند هیچوقت ملت ایران نخواهد توانست از زیر بار این بودجه قد علم کند و در طریق نیل بهدفها و آمال ملی خودش قدم بردارد. برعکس این بودجه سنگین از هر نوع حرکتی و از هر نوع جنبشی از هر نوع نهضتی از طرف ملت ایران جلوگیری خواهد کرد و وضع مملکت و آزادیهای سیاسی و اقتصادی مملکت را دستخوش هوی و هوس دستگاههای خارجی اعم از عادی و یا دولتی خواهد کرد که بخواهند با قطره چکان در دستگاههای شما قطراتی بریزند و آنها را نگاهدارند 0000 دولت هم باید از این افکار استفاده کند و بیاورد بگذارد روی دوش مردم برای اینکه زیر این بار سنگین اینها از هر جنبشی از هر حرکتی و از هر اظهار وجودی محروم بشوند. این بود قسمتی از نطق آقای دکتر پیرنیا راجع ببودجه که استفاده کردم. متأسفانه سیاستی که از طرف دولت حاضر از بدو کار در پیش گرفته شد سیاست مقاومت و ابراز شخصیت در مقابل خارجی نبود (پورسرتیپ: اینطور نیست) والا سیاست اقتصادی مقاومت همانستکه آقای دکتر پیرنیا بآن جلب توجه کردند اگر ارتباط این سیاست اقتصادی را با سیاستی که دولت در مقابل مسئله نفت پیش گرفت و یا می‌بایستی پیش بگیرد در نظر بگیریم باهمیت نکاتی که آقای دکتر پیرنیا در آن سخنرنی اشاره کرده‌اند بهتر پی خواهیم برد. در نتیجه این سیاست اقتصادی غلط امروز دائماً تکرار می‌کنند که مجبوریم. آقایان دولت گذشته اشتباهی یا اشتباهاتی داشته نمی‌توان تمام اشتباهات حاضر و یا خطهای بدتر از اشتباه را با توسل باشتباهات آندولت توجیه کرد. برای قابل تحمل کردن این قرارداد بملت و مجلسین میگویند دنیای غرب احتیاج به نفت ما ندارد و در نتیجه اشتباهات دولت گذشته بازارهای نفت از بین رفته‌است باین شکل محرومیتها و فداکاریهای چند ساله ملت ایران را می‌خواهند از بین ببرند آقایان دولت عوض اینکه بوسیله اداره تبلیغات و رادیو این مطالب بیهوده و ساخت کارخانه کنسرسیوم ار بمردم بگوید می‌بایست از مردم نیرو بگیرد و یک سیاست مقاومت وابراز شخصیت در مقابل خارجیها پیش بگیرد و در آخر هر ماه چشم بدست دولت آمریکا و با کنسرسیوم ندوزد. (یارافشار: اسکناس چاپ کنند؟) اگر آنطوریکه ادعا می‌کنند دنیا به نفت ما احتیاج نداشت و غرب بحل مسئله نفت علاقه نداشت بمجرد اینکه ما می‌خواستیم که با قبول شرائط سنگین حاکمیت ملی ما را از بین نبرند قهر می‌کردند و می‌رفتند پس چرا حل شدن نفت ایرانرا دنیای غرب یک موفقیت بزرگ تلقی کرد پس چرا آنرا جبران شکست در هندوچین تلقی کردند ما که تجربه داریم تنها آقای پیچ نبودند که فرمودد همین استکه هست و باید بی چون و چرا تصویب شود والا ما تا ابد وقت مذاکره نداریم در قرارداد گس گلشائیان هم فرموده بودند همین استکه هست یک پنس هم زیاد نخواهیم کرد ولی بعدها اصل 50 و50 را قبول کردند اضافه بر اصول ملی شدن و غیره. آقایان دولتیها می‌فرمایند، مخصوصاً از لحاظ سیاسی دول غرب بحل مسئله نفت ایران ارزش زیاد قائلند آقای آیزنهاور حل شدن مسئله نفت ایرانرا پیروزی بزرگی در جریانهای جهان حاضر توصیف کرده‌اند آقای هوور بپاس خدماتی که در مورد حل این مسئله مهم کرده بمقام معاونت وزارت خارجه رسیدند و تمام سیاستمداران آمریکا و انگلیس از لحاظ حزبی این موفقیت را وسیله بدست آوردن افکار عمومی درمبارزه انتخاباتی قرار داده‌اند مجله ((تایم اندتاید)) می‌نویسد: ((از نقطه نظر سیاسی قرارداد آخرین حلقه زنجیری بشمار می‌آید که کشورهای خاور میانه را با سرنوشت اتحاد باختری متصل می‌کند)) مجله سیکتاتور انگلیسی زیر عنوان ((واقعه سرورانگیز)) می‌نویسد: ((قراردادی که با دولت ایران بسته شد برای مدت چهل سال ظاهراً منافع همه را تأمین می‌کند)) البته منظور آنها از همه، هه شرکتهاست منافع همه غیر از منافع ملت ایران، مجله مذکور ادامه می‌دهد. قراردادی که با ایران بسته شد یک نتیجه بزرگ هم دارد و آن اینکه صنعت نفت را از نظر کلی و بین المللی نجات می‌بخشد، وضعی که در پایان بوجود آمد از بسیاری لحاظ بهتر از وضعی است که در ابتدای شروع آن وجود داشت اینها اظهار نظر جراید خارجی است آیا اینها بهترین دلیل این نیست که پافشاری و استقامت بیشتر ایران نتیجه بهتری می‌داد؟ مجله مذکور برای اثبات گفته خوداضافه می‌کند: «بسیاری از مطلعین اقتصادی معتقدند که از این پس یعنی پس از امضای این قرارداد ارزش حقیقی سهام شرکت نفت ایران و انگلیس در حدود بیست لیره می‌باشد باید در نظر داشت که بهای سهام شرکت سابق هرگز از 11 لیره و نیم تجاوز نکرده و یکسال پیش در بورس لندن بهای سهم یک لیره 5 لیره بوده و برای هر یک سهم در نتیجه این قرارداد 15 لیره اضافه شده و رویهم آنطوری که قبلا بیان شد سه هزار میلیون لیره قیمت پیدا کرده و این ارزش تماماً از نیروی بازوی زحمتکشان ملت ایران در گذشته و باعتبار نیروی بازوی نسلهای آینده استکه برای این شرکتهای بزرگ کار خواهند کرد. تایمز مالی قرارداد را برای انگلستان از هر حیث رضایت بخش تلقی کرده‌است که در شماره 330 پست تهران ترجمه شده ولی نیویورک تایمز آنرا برای ایران «باندازه کافی رضایت بخش» میداند. ژورنال اوف کومرس قرارداد را «یک پیروزی بزرگ در جنگ سرد» میداند. هر چند جرائد اروپا آزادانه در باره مسئله نفت ایران اظهار نظر می‌کنند ولی آقایان مطلع اند که محیط کنونی ایران چطور است و موضوع عدم آزادی مطبوعات و محیط اختناق در این مجلس طرح شده و متأسفانه تا حالا فرصت رسیدگی پیش نیامده چندی پیش بعرض آقایان رساندم که من بعنوان یک نماینده مجلس شورایملی نتوانسته‌ام تا حالا اجازه انتشار روزنامه مهرگان را که سوابق ملی آن و مبارزه آن با بیگانه پرستان معروف خدمت آقایان است بدست آرم ولی خوشوقتم که آقایان اجازه فرمودند عرایض خود را در اینجا تا حدود امکانهای موجود و مصلحت کشور بعرض برسانم و امیدوارم تا خاتمه نیز با حوصله بعرایض اینجانب در باره این مسئله مهم توجه فرمایند. و در عین حال باین نکته که شهربانی علیه من بجامعه سازی و حزب بازی دست زده‌است توجه فرمایند. پیشنهاد من:وقتی ما بدولت این ایرادات را می‌کنیم آقای دکتر امینی می‌فرمایند تقصیر از دولت سابق است اگر او آن پیشنهادات را می‌پذیرفت بهتر بود ولی حالا کار از کار گذشته‌است و بهتر از این غیر ممکن است می‌گوید ما باید جریمه اشتباه دولت سابق را بپردازیم (وزیر دارائی: بنده چنین جیزی نگفتم عرایض مرا تحریف نکنید) جواب اینستکه نه خیر جریمه عدم واقع بینی را خود دولت سابق پراخت آنجا دولت لاحق خواهد پرداخت نتیجه اینستکه دولت پافشاری بحد کافی برای استیفای حقوق ملی در حدود امکان نمی‌کند از زمان آخرین پیشنهاد هندرسن بدولت سابق چند ماهی نگذشته بود که این دولت سر کار آمد در اینمدت دو ماه تغییری در وضع دنیا پیدا نشده بود که بگوئیم آنوقت آن پیشنهاد امکان پذیر بود وبعدها وضع عوض شده بود که در زمان دولت حاضر نمی‌شد آن پیشنهادات را عمل کرد مگر آنکه یکسال عمداً کار را عقب انداخته باشند و بگویند در مدت این یکسال وضع عوض شده ولی همانطور که با تکیه بارقام و اطلاعات دقیق عرض شد ایران ده درصد ذخیره مطمئن دنیا را دارا می‌باشد و 20 درصد احتمالی ذخیره جهان را دارد و از هر حیث احتیاج و تشنگی مبرم بنفت ایران هست ولی همانطور که یادآوری شد کنسرسیوم علیرغم این تشنگی بیمانند برای بدست آوردن ذخیره نفت ایران با تکیه بقدرت بیمانند خود می‌تواند برای چند سال هم از نفت ایران صرفنظر کند تا با شرائط مساعدتر بدست آرد ولی دول بزرگ ذینفع بمناسبت موقعیت ایران وسیاست عمومی و استراتژیک راضی نخواهند بود که برای چند سال ایران از عوائذ نفت محروم بماند بنابراین حالا که دولت بارزش و اهمیت این موقعیت بین المللی ما توجه نکرده‌است خوب است مجلس این را جبران کند و بدون اینکه وقفه زیادی وغیر قابل تحملی پیش آید راه حلی را پیش بگیریم که هم قدرت و نفوذ کنسرسیوم ملحوظ شده باشد و هم آمال ملی ما بقدر کافی و در حدود امکانهای موجود در نظر گرفته شده باشد پیشنهاد بنده این استکه تمام منافعی که برای کنسرسیوم ما د رنظر گرفتیم بتمام این منافع تسلیم نشویم همان پنجاه در پنجاه را رعایت بکنیم غرامت را بپردازیم تمام این اعمال را بکنیم ولی اکتشاف واستخراج در دست ما باشد مدیر عامل هم از خارجیها باشد ولی زیر نظر دولت ایران باشند تمام متخصصین هم از خارج باشند منتهی فقط و فقط نظر این استکه استخراج و تصفیه بدست خود ما صورت بگیرد و تمام پیشنهادات دیگر مربوط بامور مالی را قبول می‌کنیم. اگر دولت بمناسبت مشکلات سیاسی که متأسفانه خودش پیش آورده نمی‌تواند لایحه را پس بگیرد مجلس آنرا بدولت توصیه کند که با پس گرفتن لایحه سعی و کوشش در استیفای بیشتر حقوق ملی بعمل بیارد ولی اصول آن نوعی تعیین شود که باز هم در آینده اختلاف نظر پیش نیاید بنظر اینجانب و با توجه بتاریخ چند سال اخیر و تجربیات نیم قرن خودمان و آزمایشهای تاریخی دو قرن اخیر تارخی بشر که کم و بیش در اینجا از آنها بحث شده ملاک و معیاری که باید بدولت داده شود که لایحه تنظیمی نفت مورد موافقت کامل اکثریت واقلیت قرار گیرد و غیر از بیگانه پرستان تمام قشرهای جامعه از آن بتوانند پشتیبانی کنند اینست که لایحه واقعاً تبدیل بلایحه فروش نفت بکنسرسیوم شود نه لایحه انتقال اختیار اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری آقایان این شرکتها بکشور عراق میگویند بشما بیشتر از 50 درصد نمی‌دهیم بدلیل اینکه بایران نیز نخواهیم داد بما هم میگویند اگر بشما دادیم بآنها هم باید بدهیم این مانند اینست که من بمناسبت قدرت انحصاری ومنحصر بفردی که دارم بیک دکاندار بگویم که باید این کالای خودت را بنصف قیمت بمن بفروشی بدلیل اینکه از همسایه ات هم بهمین قیمت می‌خرم و بهمسایه هم همین حرف را می‌زنم بما می‌گفتند شما محکوم باین هستید که تنصیف منافع کنید بدلیل اینکه عربستان سعودی هم این کار را می‌کند والا شکست می‌خورید حالا که ما را باین وضع دچارکرده‌اند به عربستان سعودی خواهند پرداخت که چرا جرأت کرده و با یک مؤسسه آزاد که جزء شرکتهای بزرگ نیست قرارداد حمل و نقل منعقد کرده‌است واقعاً این آزادی در دنیای آزاد تراستها فرقی با آن آزادی خواهی دنیای کمینفرم ندارد در هر حال خوب حالا بفرض که ما تسلیم این تنصیف منافع شدیم آنوقت میگویند ما باید بیائیم و شخصاً فرماندهی صنعت شما را در دست بگیرم و برتق و فتق امور بپردازیم. بعقیده من یک کمیسیون نفت مرکب از اقلیت اکثریت مجلسین بوجود آید که دولت با نظارت و مشورت این کمیسیون یک پیشنهاد متقابله به کنسرسیوم بدهد و از راه سیاسی نیز اقداماتی برای موفقیت آن بعمل آرد آقایان حالا که زور ما نمی‌رسد و بدلیل اینکه نصف منافع دیگران را را می‌برند ما هم مجبوریم بپردازم خیلی خوب ما نفت را بدست شرکت ملی استخراج می‌کنیم و یک تخفیف قابل ملاحظه که کنسرسیوم را از لحاظ سود راضی کند قائل می‌شویم غرامت تأسیسات را با در نظر گرفتن حقوق حقه طرفین نیز می‌پردازیم و یک قرارداد فروش برای مدت ده تا پانزده سال می‌بندیم و قیمت قسمتی از آنرا برای براه انداختن صنعت نفت نقد می‌گیریم ولی فرماندهی صنعت نفت که کلید صنایع دیگر ایران است در دست شرکت ملی باقی می‌ماند حتی مانعی ندارد که عده از کارشناسان درجه اول نفت بهیئت مدیره شرکت ملی از طرف دولت ایران دعوت شوند و حتی مدیرعامل شرکت ملی نفت در صورت لزوم یک کارشناس امور اقتصادی و نفت از کشور بی طرف و یا با طرفی باشد ولی خود دولت ایران آنرا دعوت بکند باین شکل آنها از لحاظ فنی مطمئن خواهند شد که جریان نفت بطور منظم ادامه خواهد داشت (وزیر دارائی: بچه مقدار؟) بهر مقدری که متخصصین استخراج بکنند بهر مقداری که قرارداد تعیین می‌کند عرض کردم که بدست خارجیها باشد هم مدیر عامل از خارجیها باشد تمام متخصصین از خارجیها باشد ولی زیر نظر دولت ایران کار کنند این پیشنهاد تازگی ندارد در زمان دولت سابق پیشنهاداتی چندی که اصول آنها با این پیشنهاد مطابقت داشت داده شده‌است وهیچ دلیل و یا عامل تازه‌ای بوجود نیامده‌است که روش دولت بزرگ نسبت بوضع کنونی نامساعدتر از وضع آنها نسبت بدوت گذشته باشد. شاید بعضیها تصور کنند که توجه مجلس برای استرداد این لایحه و دادن پیشنهاد متقابله بر این اساس که لایحه واقعاً یک لایحه فروش نفت بکنسرسیوم باشد شکستی برای دول غربی باشد در صورتیکه عکس آن کاملا صحیح است همانطور که بعرض آقایان رسید رد پیمان ارتش اروپائی در ابتدا تصور می‌شد شکستی برای دول غربی و موفقیتی برای کمونیستها است ولی آزمایش بعدی عکس آنرا نشان داد تبدیل این قرارداد بیک لایحه فروش نفت واقعی آنطوریکه بعرض رسید بزرگترین عامل برای شکست توده ایها و بهترین روش برای مبارزه با فساد خواهد بود آقایان اعلیحضرت همایونی دائماً توصیه برای مبارزه با فساد فرموده‌اند و دیگر سیاستمداران مسئولیتدار کشور دائماً دم از مبارزه با فساد زده‌اند و می‌توان گفت بشکل معجزه آسا عوض اینکه عملا مبارزه با فساد شود رفته رفته فساد و ا نحطاط بیشتر شده‌است زیرا عاملی در اینکشور وجود داشته و بازنده شدن شرکتهای نفت دوباره زنده و تقویت خواهد شد که نگذارد سطح صنعت و تمدن فرهنگ از این بالاتر باشد برای اینکه ما بتوانیم یک موقعی در یک مدت معینی کوشش کنیم کار اساسی تهیه بکنیم در دانشگاههایمان بتوانیم متخصصینی تهیه بکنیم و بتوانیم از مردمی که نفت را اداره می‌کردند و الان هم می‌خواهند ادراه بکنند بی نیاز باشیم لازم است که فرهنگ ما پیشرفت بکند این کاملا واضح و روشن است از طرفی برای آنکه شرکتهای نفتی نفع بیشتر ببرند و بعد از چهل سال دیگر اگر نفتی داشتیم باز هم نفت ببرند از لحاظ تجارتی بنده از لحاظ سیاسی صحبت نمی‌کنم از لحاظ اینکه سود بیشتری ببرند از لحاظ تجارتی کوشش می‌کنند که ما از لحاظ فرهنگ در جا بزنیم یعنی نتوانیم جوانانی تحصیل کرده تحویل اجتماع بدهیم همانطوری که الان می‌بینید در دانشگاه ما عده زیادی از جوانان تحصیل می‌کنند و می‌آیند در اجتماع بیکار می‌گردند و بدرد مملکت بهیچ وجه نمی‌خورند مادام که فرهنگ ما با روش فعلی پیش برود ما نخواهیم توانست متخصص کافی برای نفت و سایر صنایع تهیه بکنیم و خومان را از خارجیها بینیاز سازیم نفع یک شرکت خارجی بسیاسیش کاری ندارم یک شرکت خارجی برای اینکه بیشتر بتواند از یک مملکتی نفع ببرد از این پیشرفت جلوگیری می‌کند در موقعیکه قرارداد دارسی امضاء شد در آنموقع آمدند بما گفتند که ما حاضریم نفت را بشما بدهیم همانطوری که حالا هم میگویند که ما حاضریم نفت را بشما بدهیم ولی شما ظرفیت صنعتی ندارید درست هم می‌گفتند الان هم همین حرف را می‌زنند میگویند شما نمی‌توانید باندازه کافی نفت استخراج کنید و ظرفیت صنعتی ندارید ولی یک نکته هم هست آیا شرکت سابق گذاشت که ما از خودمان بجای آنها مهندس بگذاریم؟ آیا ما توانستیم افرادی در این مملکت تربیت بکنیم و ظرفیت صنعتی خودمان را قویتر کنیم؟ شرکت سابق نگذاشت و چهل سال دیگر هم موقعی که این قرارداد مدتش تمام شد فرزند فرزند بنده و فرزند فرزند آقایان در آنموقع که خواستند از زیر بار این قرارداد بیرون بیایند بآن نوه‌های ما بآن اولادهای ما خواهند گفت که شما ظرفیت صنعتی ندارید شما نمی‌توانید نفت استخراج کنید و باز باید اکتشاف و استخراج در دست ما باشد و ما مباشر خواهیم بود از طرف شما و ملک طلق شماست این معادن و مادامی که این معادن استفاده می‌دهد متعلق بشماست ولی نفعش را ما خواهیم برد. مادامیکه ما در قید اینگونه قراردادها قرار داریم نه ظرفیت صنعتی ما و نه درجه معلومات نسل جوان ما و نه ارزش کارشناسان ما از سطح معینی از لحاظ کمیت و کیفیت بالا نخواهد رفت یعنی یک قدرت غول آسا با وسائل مختلف از آن جلوگیری خواهد کرد یعنی یک دور و تسلسل لازم میاید مادام که آنها هستند نخواهند گذاشت ظرفیت فنی ما بالا رود و مادامی که این ظرفیت فنی بالا نیست بهانه خواهند گرفت که ما نمی‌توانیم باطمینان شما نفت بمشتریان بفروشیم باید این حلقه جائی شکسته شود یعنی ملت ایران حلقه‌های این زنجیر را شکست ولی قرارداد حاضر می‌خواهد دوباره این قید را برای مدت چهل سال بر دست و پای ملت ایران بگذارد. از طرفی بما اطمینان می‌دهند چون کنسرسیوم حاضر یک شیئی بینظیر است و چون چند شرکتند با هم رقابت دارند نخواهند توانست مانند سابق اعمال نفوذ کنند ولی در عین حال ماده‌ای در قرارداد میگنجانند که همه سهام دیگران یکی می‌تواند بخرد یعنی شرکت سابق و یا شرکت نیرومندتر دیگر عملا می‌تواند تمام سهام را بدست آرد. واقعاً این کنسرسیوم باضافه این قرارداد یک شیئی بیمانند و بینظیر است ولی این بیمانندی بینظیری بنفع ماست؟ نه خیر ما را در قید و بند بیمانند و بینظیری دارند مقید می‌سازند آقایان اگر این شرکتها با هم رقابت داشتند که تمام وسائل حمل و نقل و تولید دنیا را نمی‌توانستند بخود اختصاص دهند و هر شرکت و یا تاجری را که بخواهد در کار آنها دخالت و یا در مقابل آنان مقاومت کند ورشکست کنند و هر صاحب نفتی را که بواهد دست از پا خطا کند به سرنوشت ما دچار کند، دوره رقابت تراستها گذشت این قدرتهای بینظیر و بیمانند در نتیجه عدم رقابت جهان را بین خود تقسیم کرده‌اند از اواخر قرن نوزده رقابت آزاد در حقیقت آزادی رقابت را از بین برده‌است و امروز ما در دورات تراستهای متحده زندگی می‌کنیم که در مقابل نیرو و قدرت نامرئی ولی ملموس و محسوس آنها سرحدات ملی مانعی نمی‌باشند. در مقابل لوله‌های نفت تراستها و سایر وسایل حمل و نقل آنها و قدرت آنان هیچ مانعی تاب مقاومت ندارند وقتی انسان تاریخ نشو و تکامل این قدرتهای عجیب و بیمانند و غول آسا را در صدها کتاب که در این قرن منتشر شده می‌خواند و اخطار آقای دکتر امینی را بیاد میآرد بغیر از یک لبخند جواب دیگری را شایسته آن نمیداند. دکتر امینی- متوجه نشدم دوباره بفرمائید. درخشش- در مقابل لوله‌های نفت تراستها و سایر وسایل حمل و نقل آنها و قدرت آنان هیچ مانعی تاب مقاومت ندارد وقتی انسان تاریخ نشو وتکامل این قدرتهای عجیب و بیمانند و غول آسا را در صدها کتاب که در این قرن منتشر شده می‌خواند و اخطار آقای دکتر امینی را بیاد می‌آورد بغیر از یک لبخند جواب دیگری را شایسته آن نمیداند (دکتر امینی: آن زبونیتان هم یادتون باشد چون بنده عرض خواهم کرد) بنده سخنرانیهای آقایان را در اینجا بیان می‌کنم و جواب می‌دهم. سخنرانیهای جنابان آقایان سپهبد زاهدی و دکتر امینی: آقای سپهبد زاهدی در سخنرانی خود در موقع تقدیم لایحه مدعی می‌شوند که ((امتیازی بکسی داده نشده و عهدنامه‌ای تنظیم نگردیده‌است)) ایشان از ((حل مشکل نفت)) بحث فرمودند و ایرانرا ((مالک بی منازعه تأسیسات عظیم و پرقیمت نفت)) معرفی کردند واقعاً اگر منظور بازی با کلمات نیست و بواقیعات بیشتر اهمیت می‌دهیم تا بحقایق تحریف شده اگر محتوی مهم تر از شکل و قالب است و اگر واقعیت دنیای خارج ملاک عمل است و نه تکان ادن زیان من می‌پرسم آیا امتیاز و قراردادی که امتیاز اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری برای یک شرکت نیرومند خارجی می‌دهد شاخ و دم دارد اگر بگوئید که بلی امتیاز شاخ و دم دارد اطمینان می‌دهم که این قراردد هم هر گونه شاخ و دمی را می‌تواند پیدا کند کشور عراق معترف است که امتیازی داده او فقط منابع نفت زیرزمینی خود را بعنوان سرمایه بصاحب امتیاز داده این امتیاز حوزه عملیات دارد که وسیعتر از سابق شده شرائط دارد که در قراردادی مندرج است و حق السهم معروف پنجاه و پنجاه دارد تمام اصول این امتیاز در قرارداد حاضر نیز گنجانده شده و حتی اگر تجربیات تلخ در سایر جاهای خاور میانه کردند وبرای آنها و ما مجال نفس و مفری بود در اینجا آنرا هم گرفته‌اند بعنوان نمونه تهران مصور که از روزنامه‌های ضد توده‌ای است در 9 مهر ماه 1333 زیر عنوان (قرارداد جدید نفت و او تأسیس) می‌نویسد: (روزنامه فایناشنال تایمز مالی) که از جراید مؤثر لندن بشمار می‌رود در آخرین شماره خود چنین می‌نویسد: ((در ماده 35 قرارداد نفت ایران مطالب بسیار مفیدی گنجانده ((خوب توجه فرمائید این فقط یک نمونه‌است که من و شما توجه نداشته‌ایم والا بگفته تایمز مالی مطالب بسیار مفیدی گنجانده شده)) که برای شرکتهای عضو کنسرسیوم اثر خوبی خواهد داشت در این ماده اشعار شده که کنسرسیوم می‌تواند نفت محصول ایران را بهر جا و بهر وسیله که میل داشته باشد حمل کند و بهر قیمت که می‌خواهد بفروشد مفهوم این ماده آنستکه ایران نمی‌تواند مثل دولت عربی سعودی قراردادهائی با کسانی نظیر اوناسیس منعقد کند و حمل و نقل محصول ایران بآنها واگذار کند.)) آقایان اوناسیس نام یک سرمایه دار ثروتمند یونانی است که دچار این اشتباه شده‌است و تصور کرده‌است که در دنیای آزاد بازرگانی نیز آزاد است تراستهای متحد فعلا نقشه‌ای را که جناب آقای ایزنهاور در باره ایران داشتند در باره اوناسیس و عربستان سعودی دارند که پس از فراغت از کار نفت به آن دولت عربی فضول یک گوشمالی بدهند. جناب آقای سپهبد که می‌فرمایند امتیازی و قراداد امتیازی در کار نیست د ر جلسه کمیسیون نفت فرمایشاتی فرمودند که در جراید منعکس شده و فرموده‌اند اگر من 3 درصد احتمال موفقیت و فرار از خطری که ما را تهدید می‌کند میدادم باین قرارداد تن در نمی‌دادم جناب آقای زاهدی که همواره خود را سرباز میدانند و هر سربازی پیوسته با سر خود بازی می‌کند باید توجه فرمایند که از ترس یک خطر آینده تسلیم یک خطر حتمی و فعلی می‌شوند که تا چهل سال سرنوشت فرزندان و فرزندان فرزندان ایرانرا مسجل می‌سازد. (مشایخی: اینطور نگفتند آقای درخشش مطلب را باین صراحت نگفتند) پس اگر اینطور نگفتند چون در تمام جراید اینطور منعکس شده بود خوب بود تکذیب می‌کردند چون عین این جمله را بنده از جراید درآوردم.

رئیس- ایشان دارند خارج از مطلب صحبت می‌کند ولی من می‌خواهم در مجلس شورای ملی بحد کامل آزادی بیان را حفظ بکنم (احسنت) وگرنه مطابق ماده 42 خارج از موضوع نباید صحبت کنند جراید در دنیا بسیار است ایشان ترجمه کرده می‌خوانند (شوشتری: ایشان می‌خواهند توهین کند تمام توهین است) من بشما چیزی نگفتم شما نامه یکی از پاریس و مندس فرانس و آمریکا و سیاست فرانسه را خوندید من بشما هیچ نگفتم شما باید در خصوص نفت ما صحبت کنید نه وضع سیاست فرانسه انگلیس و آمریکا و شوروی من هیچوقت حق ناطق مخالف را نمی‌گیرم بنشینید تا ایشان صحبتهایشان را بفرمایند. بفرمائید.

درخشش- من بطور مشروح فعلا وارد این بحث نمی‌شوم که خطر حادی فعلا ما را تهدید نمی‌کند که سربازی مانند آقای سپهبد زاهدی که خود در حبس متفقین بوده‌اند و از طرف انگلیسها در معرض آنهمه رنجها قرار گرفته‌اند بقول خودشان (زیر بار این قرارداد) بروند ژنرال چیانکایچک از خطر می‌ترسید (بعضی از نمایندگان: بما چه) (شوشتری: توهین است آقا).

رئیس- آخر چیانکایچک در فرمز بماچه میدانم شما هم باید بخوانید بفرمائید بفرمائید.

درخشش- پس بنده همش بگویم نفت نفت نفت ژنرال چیانکایچک ازخطری می‌ترسید ومعامله‌ای با آمریکائیها کرد که آن روش نه تنها خطر را از بین نبرد بلکه آنخطر را حادتر کرد وبالاخره شد آنچه نمی‌بایست بشود ولی در هندوستان از حول حلیم در دیگ نیافتادند گاندی و نهرو و براساد رئیس جمهور کنونی و امثال آنها از ترس خطر کمونیسم در دامن انگلیسها و سایر متفقین او نیفتادند و حتی بخطر فاشیسم آلمان نیز در جنگ گذشته اعتنا نکردند و زمانی که کمونیستهای هندوستان از زندانها بیرون آمده و با دولت دست نشانده انگلستان همکاری می‌کردند گاندی و پیروان او بزندانها نقل مکان کردند ولی پس از جنگ همین ملیون مستقل از دو بلوک آن ملیونی که از ترس آن دردامن این و از ترس این در دامن آن نمی‌افتادند توانستند هندوستانرا نه تنها از قید استعمار بریتانیا بلکه در عین حال از قید کمونیسم نیز نجات دهند در هندوستان با وجود آنکه قوانین غلاظ و شداد و حتی قانون ساده برای منع کمونیسم نیست و در مجلس هم راه دارند معذلک در هندوستان کمونیسم خطری را تشکیل نمی‌دهد ولی در چین زمام امور را در دست گرتفند تنها فرق هندوستان و چین در این است که در چین رهبران از ترس کمونیسم در دامن خطر دیگری افتادند و همین خطر مردم را بطرف کمونیسم راند در صورتی که در هندوستان یک نهضت اصیل ملی که تسلیم هیچ بیگانه نمیشده وجودداشت و مانند جناب آقای سپهبد زاهدی بفرموده خودشان از ترس خطری زیر بار این قرارداد چهل ساله نمی‌رفت و از هر دو خطر رهائی یافت.

آقای سپهبد زاهدی، شما که سرباز هستید و در میدان جنگ شجاعت دارید اگر در میدان سیاست هم شجاعت دارید بیائید و این لایحه را مسترد کنید و مانند مندس فرانس نخست وزیر شجاع و با شخصیت فرانسه بدولی که خود را دولت ما می‌نامند اعلام کنید که ما حاضریم یک قرارداد واقعی فروش نفت با شما ببندیم و فرماندهی صنعت نفت را مانند فرماندهی ارتشمان در دست خود نگاه می‌داریم و از شما کارشناس دعوت می‌کنیم و تمام امور فنی را دولت زیر نظر کارشناسان فنی خارجی می‌گذارد همانطور که در وزارت جنگ از کارشناسان استفاده می‌کنیم در صنعت نفت هم استفاده می‌کنیم و تقسیم بالمناصفه سود را (که در حدود سی درصد تخفیف می‌شود زیرا هزینه تولید بعهده خود ما است) و غرامت را در حدود حفظ حقوق حقه طرفین قبول داریم. اگر آقای سپهبد زاهدی این اقدام سیاسی را بعمل آرند بیشک در عین حال بزرگترین ضربه را بحزب توده می‌زنند و فردای روزی که این اقدام را کردند بدون حکومت نظامی و بدون فلک لااقلاک و خارک می‌توانند با تکیه باکثریت بزرگ ملت ایران حکومت را ادامه دهند آقایان جریانهای نهضت ملی و وقایع متعاقب آن ضربه بزرگی بحزب توده در داخل خود زده‌است فقط نقاط ضعف وضع حاضر و نارضایتی مردم است که دوباره به آنها استحکام می‌بخشد و جبران مافات می‌کند اگر با پیروی از اصول پیشنهادی که بعرض رسید نهضت ملی ایرانرا دوباره در جاده صحیح و واقع بینانه زنده کنید حزب توده لطمه‌ای می‌خورد که دیگر نتواند هرگز قد علم کند من شک ندارم که بعضیها در قلب خود باین عرایض من و باین پیشنهاد من میخندند و آنرا مسخره می‌کنند ولی یک ضرب المثل آلمانی می‌گوید هر کس آخر بخندد بهتر میخندد شما بروید وقتی آقای تقی زاده از مسافرت مصلحیت خود برگشت از ایشان سؤال کنید که آیا عرایض من خنده آور است ویا گریه آور زیرا ایشان یکبار شخصاً این آزمایشی را که ما امروز دچار آن هستیم آزموده‌اند و میدانند آزمودن آنچه آزموده شده‌است جز ندامت سودی ندارد.

من از آقای سپهبد زاهدی این سؤال ساده را می‌کنم که اگر شما حق امتیاز سی و هشت ساله شرکت سابق را که بموجب قوانین ملی شدن سلب شده بود دوباره باو بازنگردانده‌اید اگر شرکت سابق درست مانند امتیاز گذشته تا مدت چهل سال حق استفاده از آنچه امتیاز نفت باو داده بود، ندارد پس این 600 میلیون دولار که شرکتهای نفت در ازاء بدست آوردن شصت درصد آن حقوق از شرکت سابق می‌گیرند چیست؟ در چهار مهر ماه در یهان مقاله‌ای با تکیه باظهارات «یک منبع مطلع وابسته بکنسرسیوم» نوشته شده و معلوم می‌شود که کنسرسیوم 15 درصد این ششصد میلیون دولار را نقد و بقیه را تا چهل سال در مقابل هر بارل ده سنت می‌پردازد. اگر شرکت سابق واگذار کننده شصت درصد امتیاز خودش بکنسرسیوم نبود در ازاء هر بارل نفتی که به دست ایرانیان از قلمرو حاکمیت ملی ایران استخراج می‌شد بچه مناسبت این بیگانه از بیگانه دیگر باج می‌گرفت؟ اگر آقای سپهبد زاهدی جواب سؤال را نمی‌توانند بدهند اگر آقای دکتر امینی از همان حرفهای کنسرسیوم مآبانه و از سرقفلی کسب و کار و غیره بحث کنند و از دادن جواب سرباز زنند تاریخ ایران، تاریخی که خیلی دیر نخواهند پائید و اطمینان می‌دهم که به چهل سال نخواهد رسید همانطور که قرارداد 33 نیز نرسید جواب این سؤال را خواهد داد آقایان باید وسعت نظر تاریخی داشت باید کاری کرد که در پیشگاه ملت ایران آری بقول آقای دکتر امینی در پیشگاه ملت بزرگ ایران در آنروز روسیاه نباشیم. سخنرانی آقای دکتر امینی (لاری: آقا یکقدری بلندتر بنده محرومم).

سخنرانی آقای دکتر امینی پر از تناقضات بود ایشان در ضمن بحقایق زیادی اشاره فرمودند ولی تمام آنحقایق برای پوشاندن قبح یک اقدام قبیحی است که در قرارداد تسلیمی و ماده واحده منعکس است. بزرگترین تناقض مربوط بآقای دکتر امینی تناقض در حرف و در عمل است حقائقی که ایشان در سخنرانی خود گفتند جزء هواشد ولی قراردادی که برای تصویب تقدیم مجلس کردند و ماده واحده‌ای که باید ناسخ قوانین ملی شدن و قوانین ضد دادن امتیاز گردد باقی مانده از تناقضهای دیگر عمل آقای دکتر امینی مرده اعلام کردن شرکت سابق در حرف و زنده کردن او در عمل است در قرارداد اصطلاح انگلیسسی شرکت نفت انگلیس و ایرانرا بکار برده‌اند و جرأت نکرده‌اند فارسی آنرا بکار ببرند. آقای دکتر امینی از عظمت روح آزاد مرد و یا آزادمردانی بحث کرد و در مقابل عظمت روح آن آزادمردان در حرف سر تعظیم فرود آورد که بتوانند در عمل و در ضمن قرارداد تمام مساعی آزادمردان و تمام محرومیتهای چند ساله ملت ایرانرا نابود کنند و غل و زنجیری را که نیم قرن بدست و پای ملت ما بسته شده بود برای چهل سال دیگر تجدید کنند و آقای دکتر امینی ((خلع ید از کمپانی سابق)) را که ایشان لاحقش کرده‌اند یک ((جهشی)) نامید که ((ملت ایرانرا بطرف کمال و ارتقاء)) سوق می‌دهد ولی با تقدیم قرارداد با خلع ید شرکت سابق شرکاء آن جهش ملت ایران را می‌خواهند خنثی کرده و بدست کنسرسیوم نیرومندتر از شرکت سابق ایران را بطرف انحطاط و پستی سوق می‌دهند. ایشان در حرف مدعی شدند که با فروختن 5ر12 درصد نفت سهم خودمان تجربه تجارت نفت بدست میآریم ولی عملا نه تنها با این قرارداد امکان فروش آن دوازده و نیم درصد را نخواهیم داشت بلکه تا چهل سال حق استفاده از این تجربیات را اقلا در باره تقریباً نود درصد محصول نفت ایران از ما بموجب قرارداد سلب می‌کند و پس از چهل سال عمر صنعت نفت باحتمال قوی تمام می‌شود ایشان در حرف از هم کاری ((کارشناسان و جوانهای ورزیده و تحصیل کرده ایرانی بر خود می‌بالند)) ولی عملا تنها ارزش آن کارشناسان جوان و تحصیل کرده امروزی را در ضمن قرارداد عملا نفی می‌کند بلکه امکان استفاده از ارزش آنها را برای اداره صنعت برای نسلهای آینده تا چهل سال دیگر بموجب قرارداد نفی و سلب می‌کنند ایشان در سخنرانی خود که پادرهواست و جزء هوا می‌شود مدعی شده‌اند که ((خواستیم شرکت ملی نفت این مؤسسه ملی را بهر تدبیر است حفظ کنیم)) ولی عملا در ضمن قرارداد خواسته‌اند تا چهل سال شرکت ملی نفت را از دخالت در امر نفت منع کرده و آنرا تبدیل بیک مؤسسه خدمتگذار کنسرسیوم را بایران تحمیل کنند و هر گونه وسیله زمین و مؤسسه‌ای را لازم دارند بدست این مؤسسه موسوم بشرکت ملی نفت، نفت ارزان و مناسب و سریع بدست آرند و این خدمتگذاری شرکت ملی نفت را برای کنسرسیوم در مواد متعددی و بطور مشروح و چهار میخه تسجیل کرده‌اند، ایشان در سخنرانی خود مدعی می‌شوند ((که زیر بار عدم النفع نرفتیم)) ولی در عمل و در ضمن قرارداد عدم نفع را بوجود النفع تبدیل می‌سازند ایشان در حرف مدعی می‌شوند که حقوق ایرانرا حفظ کردیم ولی در عمل و در ضمن تصفیه حساب با شرکت سابق جریمه عملی را که شرکت سابق مرتکب شده و صنعت نفت را تعطیل کرده از جیب ملت ایران بملغ 66 میلیون لیره می‌پردازند و دعاوی حقه ایران را بکلی از یاد برده اصلا اسمی از آنها نمیآرند ایشان مدعی می‌شوند که ((قراردادیکه برای فروش نفت تنظیم شده‌است چیزی انعکاس مطالبی که عرض کردم نمی‌باشد)) ولی عمداً فراموش می‌کنند که از مفهوم ماده 4 و مواد مشابهی که امتیاز مانع اللغیرا اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری را برای مدت چهل سال بشرکت سابق و شرکاء تسلیم کرده در سخنرانی خودشان سخن بمیان نیاورده و بدون سر و صدا آنرا با ماده واحده و قرارداد تقدیم مجلس کرده‌اند.

مشایخی- آقای رئیس این صفحه تکرار دارد می‌شود.

رئیس- خود تندنویسها بمن تذکر داده‌اند که از سر شروع نکردند بفرمائید (تیمورتاش: چند صفحه‌است کلا آقا) چه سؤالی است که می‌کنید هزار صفحه‌است بخوانید آقا (درخشش: این صفحه 61 است که می‌خوانم) بشما چه که می‌پرسید بخوانید آقا بفرمائید.

درخشش- ایشان در حرف و در ضمن بحث از کارشناسان ایرانی در سخنرانی که جزء هواشده‌است میگویند (کارشناسان ایرانی که همسنگ بهترین کارشناسان خارجی می‌باشند در اداره امور استخراج و تصفیه نفت وجودشان موجب مفاخرت ایران و مظهر رشد علمی و فرهنگی ما خواهد بود) و اظهار امیدواری می‌کند که فعالیت مجدد دستگاه باعث پرورش آنها و استفاده از وجود آنها برای ایران گردد ولی در عمل و در ضمن قرارداد امکان استفاده از این کارشناسان ایرانی همسنگ با بهترین کارشناسان ایرانی همسنگ با بهترین کارشناسان خارجی را غیر ممکن می‌سازند زیرا فؤاد روحانیها و دکتر فلاح‌ها که در حدود چهل تا چهل و پنج سال داشته باشند پس از چهل سال مگر در قبر از تجربیات نوین آنها برای ایران بتوان استفاده‌ای کرد وانگهی من باور نمی‌کنم همه این کارشناسان حتی آنهائی که از لحاظ اداری و برای دادن توضیحات فنی در کمیسیون حاضر شده‌اند از همکاری با آقای دکتر امینی مفتخر باشند، ایشان مدعی می‌شوند که این قرارداد از تمام قراردادهای امتیاز نفت خاور میانه با صرفه تر است ولی عملاً فراموش می‌کنند که بموجب قراردادی که بمجلس می‌دهند با وجود اینکه هم منابع زیرزمینی سرمایه ما می‌باشد و هم ما مالک مؤسسات عظیم نفت در استخراج وتصفیه هستیم سهم ما مانند عراق فقط پنجاه درصد ست در صورتیکه عراق و سایر کشورهای خاور میانه فقط با سرمایه منابع زیرزمینی همین سهم را می‌برند ولی مطابق قرارداد ما علاوه بر منابع زیرزمینی آلات و ابزار صنعت عظیمی را که مالک هستیم مفت و مجانی در خدمت کنسرسیوم می‌گذاریم بدون اینکه از مالکیت خودمان کوچکترین فایده‌ای ببریم که کشورهای دیگر خاور میانه بدون داشتن مالکیت آن تأسیسات می‌برند. ایشان در سخنرانی خود مدعی می‌شوند که گویا در نتیجه تعطیل کردن صنعت نفت دنیا دیگر احتیاجی بنفت ایران ندارد ولی واقعیات دنیا خارج غیر از این می‌گوید در هزار و نهصد و چهل وهفت آقای شارل دنر کارشناس نفت وزارت خارجه آمریکا یک مه موراندوم تسلیم وزارت خارجه آریکا می‌کند و پیش- بینی می‌کند که در سال هزار و نهصد و شصت و پنج مصرف نفت آمریکا روزانه 850000 تن خواهد بود در صورتیکه تولید در خود آمریکا در صورتیکه تولید در خود آمریکا در آن تاریخ فقط 500000 تن روزانه خواهد بود یعنی در سال 1965 آمریکا مجبور است سالیانه از 125 تا 150 میلیون تن واردات نفت داشته باشد و با در نظر گرفتن مصارف نظامی آمریکا در آنسال باید دویست میلیون تن سالیانه نفت وارد کند. بهمین مناسبت است که دولت آمریکا و وزارت خارجه آن دولت بمسئله نفت و ذخیره کردن آن برای آینده بیشتر اهمیت قائل است تا شرکتهای نفت که بمناسبت داشتن قرارداد مخفی با شرکت سابق پا توی کفش آنها نمی‌کند. ایشان در اعلامیه و در سخنرانی از استقلال اقتصادی ایران بحث می‌کند ولی در قراردادی که می‌بندد و سهم ایرانرا با لیره دریافت می‌کنند تا چهل سال دیگر ما را دچار سرنوشتی می‌کنند که در گذشته با قرار گرفتن در گروه سترلینگ مزه آنرا چشیده‌ایم ولی اینبار ما را با یک ((جنتل منت اگریمنت)) خوشحال می‌سازند یعنی منابع ما یک تعهد اخلاقی تأمین می‌کند ولی منافع بریتانیا را یک تعهد رسمی در قرارداد آقای تیجنر مستشار بازرگانی سفارت انگلیس می‌گوید (کیهان 11 شهریور): ((مادام که کالاهای مورد نیاز ایران در گروه سترلینک موجود است ایران برای خرید از این کشورها احتیاج بدلار نخواهد داشت بهر حال ایران در مورد خرید کالا از گروه دلار همان مزایائی را خواهد داشت که خود انگلستان فعلا داراست و ایران نسبت بانگلستان ارجحیت نخواهد داشت.) (دکتر مشیر فاطمی: ما نمی‌شنویم). درخشش- بفرمائید رفقایتان صحبت نکنند تا بشوید (بعضی از نمایندگان: بلندتر آقا ما نمی‌شنویم) فکر بنده را هم بفرمائید که بایستی 6 ساعت صحبت بکنم. عبدالصاحب صفائی- بفرمائید که چقدر می‌خواهید صحبت بکنید اندازه قائل شوید که چقدر می‌خواهید صحبت کنید. درخشش- بنده عرض کردم که اینقدر ساعت می‌خواهم یکساعتش را امشب صحبت کنم باقی را هم فردا حالا که میفرمائید بنده امشب صحبت کنم تا صبح در اختیار آقایان هستم (بعضی از نمایندگان: تا صبح همه د راینجا هستیم).

رئیس- اینجا سابقه دارد منشیها می‌خواندند اگر خسته شدید اگر خسته باشید مال آقای دکتر مصدق مال دیگری مال دیگری را خوانده‌اند حالا اگر خسته شدید بدهید بخوانند.

درخشش- چند صفحه دیگر می‌خوانم اگر خسته شدم می‌دهم بخوانند (شوشتری: این روش شما توهین بپارلمان است بدانید)بنده توهین نمی‌کنم (شوشتری: بله یواش یواش می‌خوانی مسخره می‌کنی) یعنی چه؟ هر کس یک لحن سخن دارد.

رئیس- آقای شوشتری اگر خسته شدید تشریف ببرید منزل آقایان بی مزگی نکنید بگذارید بخواند بفرمائید اینجا شب مانده‌اید برای کار مهمی چرا این صحبتها را میفرمائید؟(صحیح است).

درخشش- در حرف و سخنرانی و مراسله بما میگویند پس از سه سال تولید کم نخواهد شد ولی برای روز مبادا این جمله مبهم را در قرارداد رسمی وارد می‌کنند که (از سال سوم ببعد خط مشی اعضاء کنسرسیوم با توجه ببعد خط مشی اعضاء کنسرسیوم با توجه بمساعد بودن اوضاع اداری واقتصادی ایران بر این اساس خواهد بود که میزان تولید خود را در ایران با مقادیری که از لحاظ وضع عرضه و تقاضای نفت خام در خاور میانه منصفانه میسر باشد وفق دهند) اگر در نظر بگیریم که متن انگلیسی قرار دارد در موقع بروز اختلافات معتبر است و بمتن انگلیسی که این جملات مبهم از آن ترجمه شده. (زیرا میدانم که خود آقای دکتر امینی در یک مصاحبه فرمودند تا حالا ما خودمانهم متن قرارداد را ندیده‌ایم و بنابراین قرارداد کنسرسیوم تهیه کرده‌است و دیکته کرده و هیئت نمایندگی ایران آنرا نوشته و بفارسی ترجمه کرده و برای تصویب آورده‌اند)باین شکل معلوم خواهد شد که در صورت لزوم از این عبارت مبهم برای فشار آوردن بما چه سوء استفاده‌ها خواهد شد بخصوص در صورتیکه سیاست اقتصادی فعلی ادامه پیدا کند و در آخر هر ماه چشم ما برای پرداخت حقوق کارمندان دولت بدست کنسرسیوم باشد. شاهکار تناقض- گوئی جناب آقای دکتر امینی در سخنرانی خودشان آنجاست که از طرفی ما را زبون می‌نامند که از آن تاجرهای معصوم و بیضرر می‌ترسیم که در کارها مانند شرکت سابق دخالت کنند ولی در جای دیگر عیناً اینطور می‌فرمایند

((روزی ما می‌توانیم نفت خودمانرا)) مورد استفاده قرار دهیم که بگفته خود آقای دکتر امینی «که بازارهای فروش در انحصار شرکتهای بزرگی که از طرف قدرتهای بزرگ بین المللی پشتیبانی می‌شود در دنیا وجود نداشته باشد» بنابراین بگفته آقای دکتر امینی معلوم می‌شود که ایشان هم از آن تاجرها که عبارت از «شرکتهای بزرگی هستند که از طرف قدرتهای بزرگ بین المللی پشتیبانی می‌شوند» نگرانی دارند فقط ما زبونها نیستیم که از این مداخلات نگرانیم و در اینجا آقای دکتر امینی چاره درد را ذکر می‌فرمایند که خیلی قابل دقت است ایشان عیناً اینطور ادامه داده‌اند، «و بشردوستی آنها بآن درجه برسد که فقط بخاطر حقیقت و کمک ببازکردن راه کسب و کار یک ملت بدون در نظر داشتن منافع مادی و مجرد از مبارزات اقتصادی و تحصیل سود بازرگانی بکمک یکدیگر بشتابند ولی متأسفانه در شرایط موجود مبانی اخلاقی و بشردوستی تا این درجه ترقی نکرده‌است و امور جهان در دست فرشتگان عالم بالا نیست بلکه کسانی مانند من و شما با تمام اغراض و منافع نظریات خاصی که دارند جهان را اداره می‌کنند» آقای دکتر امینی در این قسمت از سخنرانی خودشان «حصول راه حل ایده آل» و همچنین موعد «استفاده از نفت خودمانرا» بزودی موکول می‌فرمایند که «بشردوستی آنها بدرجه‌ای برسد که فقط بخاطر حق و حقیقت000» و برای «خاطر مبانی اخلاقی و بشردوستی» بیایند و برای «کمک بباز کردن اره و کسب و کار یک ملت» بما کمک کنند که نفت استخراج و تصفیه کرده و ببریم بآنها بقیمت گزاف بفروشیم.

پس از آن اخطار آقای دکتر امینی که اعضاء کنسرسیوم در کار ما دخالت نکنند این پند و اندرز حکیمانه ایشان دومین شاهکار است که انشاءالله آنها را بمبانی اخلاقی و بشردوستی اشنا خواهند ساخت که از خود بازرگانی و مبارزه برای اقتصادیات دست بکشند و جناب آقای دکتر امینی می‌توانند برای تحقق بخشیدن باین آمال و آرزو برای مؤثر کردن این پند و اندرزهای حکیمانه از جمعیت تسلیحات اخلاقی نیز کمک بگیرند و سایه این پند و اندرزهای حکیمانه و ثمن بخش که بما خواهند پرداخت ایران بهشت برین کرده و در ایرانیکه شاید شبیه آن شب هزار و یکشبی باشد که برای اعضای کنسرسیوم درست کرده بودند پس از صرف قلیانهای کذائی از این خیالبافیها استفاده فرموده و پند واندرزها را در آنشت بخورد رؤسای کنسرسیوم و خانمها و خانواده‌های ایشان بدهند. ولی تاریخ چندهزار ساله بشر و تکامل تاریخی آن بخصوص در قرن اخیر نشان داده‌اند که صاحبان صنایع عظیم با پند و اندرز و تعلیمات اخلاقی و مبانی بشردوستی از سود بازرگانی صرفنظر نمی‌کنند راه حل خاتمه دادن باین جنایات را مخصوصا قرن اخیر در ملی کردن صنایع بزرگ تلقی کرده‌است و بارزترین خصیصه صنعت ملی شده هم این که سرمایه دار و صاحب صنعت خصوصی در ازدیاد سود ذینفع نباشد همانطور که قبلا بعرض رسید صنعت ملی شده را تاریخ این دو قرن بوجود آورده و آنرا اینطور تعریف کرده‌است که اداره کنندگان صنعت یعنی اکتشاف و استخراج کننده و بهره بردار صنعت را برای سود بازرگانی وازدیاد آن اداره نکند بلکه بعنوان یک سرویس اجتماعی بدست دولت اداره شود. همان مفهوم که قوانین ملی شدن صنعت نفت بمعنی اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره- برداری دست دولت ایران باشد آنرا تثبیت کرده بود و قرارداد حاضر آنرا لغو و منتفی می‌سازد آقای دکتر امینی در این سخنرانی پر از تناقض خود در عین حال بحقیقتی نیز اشاره کرده‌اند که از آن نتیجه نمیگرند و یا نتیجه معکوس می‌گیرند ایشان می‌فرمایند:

((عزت و ذلت اقوام بدست راهبران و راهنمایان جامعه‌ها و ملتهاست)) این نکته کاملا صحیح است آقای چرچیل در باره درجه تأثیر راهبران و راهنمایان جامعه در جریان حوادث عبارت پر معنائی گفته‌است قرن نوزده قرن مردان بزرگی بود که با مسائل کوچک روبرو بودند و قرن حاضر قرن مسائل بزرگی است که با مردان کوچک روبرو هستند)) برای درک مسائل مهمی که قرن ما قرن آنمسائل است بایدبا وضوح روشنی کامل مسائل اجتماعی را درک کرد نه اینکه با افکار و عقاید متناقض مغز خود را پر کرد و یا برای هدفهای کوچک مسائل را فدا و قربانی ساخت آقای دکتر امینی که از طرفی با پند و اندرز می‌خواهند تاجرهای بی ضرر را بمبانی اخلاقی و بشردوستی آشنا سازند تا دنیای بهتری بسازند در عین حال در جای دیگر می‌فرمایند ((برای غلبه بر این عوامل موجود دنیا و رسیدن بایده آل ملی نه فریاد و ناله مؤثر است و نه التماس و استغاثه بکار می‌آید فقط و فقط چاره آن تحصیل زور و قدرت مادی و معنوی است که تنها رسیدن بمقصود همین است و بس)) حالا باید توجه کرد که آقای دکتر امینی که در این قسمت نطق پر از تناقض خود چاره غلبه بر مشکلات دنیای موجود را برای رسیدن بایده آل ملی فقط و فقط ((تحصیل زور و قدرت مادی و معنوی)) میداند با عملیکه می‌کند و این لایحه را با ماده واحده تقدیم مجلس می‌کند واقعاً در صدد ((تحصیل زور و قدرت مادی و معنوی)) هستند و یا با این عمل زور و قدرت مادی و معنوی ایرن را برای مدت چهل سال دیگر بلامنازعه تسلیم دیگران می‌کنند. توجه سطحی باوضاع سیاسی و اجتماعی قرن اخیر نشان می‌دهد که این قرارداد سند مالکیت ((زور و قدرت مادی و معنوی)) است که دست خلقت منبع آنروز و قدرت را در زیر خاک پر برکت ایران بودیعت گذارده‌است و دولت حاضر از ما انتظار دارد که آنسند مالکیت را دو دوستی تسلیم آنهائی کنیم که با تحصیل اینگونه اسناد مالکیت از دیگران یک افسانه‌ای برای خود بوجود آورده‌اند. امیل راشه یک نویسنده آلمانی که بمسائل سیاسی واجتماعی جهان حاضر آشنائی کامل دارد کتابی در باره مردان و قدرتهای بزرگ دنیا که در اطراف نفت دور می‌زند نوشته‌است این نویسنده در موقع بحث از عظمت تراستهای نفت با تقلید از ناپلئون که نویسندگان را که فکار عمومی دنیا را می‌سازند ((پنجمین قدرت بزرگ جهان)) نامیده این نویسنده نفت را یک قدرت بزرگ اتونوم چهان و بالاخره ((ششمین قدرت جهان)) می‌نامد او کتاب خود را نیز که مربوط بنفت خاور میانه‌است ششمین قدرت بزرگ جهان نامیده من با استفاده از تشابه لفظی در مقابل پنج قدرت بزرگ جهان امروز نفت خاور میانه را ششمین قدرت بزرگ جهان می‌نامم اگر صاحبان واقعی این منابع زیرزمینی که نیروی محرکه قسمت اعظمی از صنعت زمان صلح و جنگ را تشکیل می‌دهند معتقد بودند. حرکت نیروهای موتوریزه زمینی و هوائی و دریائی قسمت بزرگی از جهان را در بدو قدرت خود داشته‌اند و بدون شک در جنب پنج قدرت بزرگ جهان حاضر ششمین قدرت جهانرا تشکیل می‌دادند. امیل راشه در کتاب ششمین قدرت بزرگ جهان می‌نویسد مورخین صنعت نفت در مطالعه تاریخ قون معاصر با حقایقی برمیخورند که ثابت می‌کند تراستها و قدرتهی ناشی از صاحبان نفت تاریخ جهان حاضر را بیشتر تحت تأثیر قرار داده- اند تا سیاستمدارانیکه خیال می‌کنند در پشت سکان نشسته‌اند در صورتی که آن سیاستمداران فی- نفس الامر بمنزله ابزار کوچکی در موتوری هستند که چرخ تاریخ را بحرکت درمیآورند اجازه میفرمائید یک موضوعی را بنده بگویم. راجع بخارج از موضوع نفت است؟

رئیس- بفرمائید.

درخشش- چند نفراز رفقا و همکاران نامه هائی نوشته‌اند که بنده چند ساعت وقت لازم دارم که برای فردا بقیه وقتم را استفاده کنم (بعضی از نمایندگان: فردا نیست امشب است) عرض شود اگر این ساعت با اجازه جناب آقای رئیس و آقایان نمایندگان محتم جلسه ختم شود بنده قول می‌دهم که در جلسه آینده بیش از 3 ساعت صحبت نکنم (بعضی از نمایندگان: ما تا صحب می‌نشینیم).

تعیین موقع و دستور جلسه بعد، ختم جلسه

(۴- تعیین موقع و دستور جلسه بعد، ختم جلسه.)

رئیس – من عقیده‌ام این است موافقت بکنید که دو ساعت صحبتشان را بعد بکنند ایشان قول دادند آقایان هم موافقت کندند بهمین ترتیب این جلسه را بنده ختم می‌کنم فردا جلسه خواهد بود چون برای سؤالات جلسه داشتیم فردا جلسه خواهد بود ساعت ۹ صبح.

(ساعت ۵ر۹ بعدازظهر جلسه ختم شد.)

رئیس مجلس شورای ملی – رضا حکمت.