مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۰ شهریور ۱۳۲۳ نشست ۶۱
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهاردهم | تصمیمهای مجلس | قوانین بودجه مصوب مجلس شورای ملی |
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم |
دوره چهاردهم قانونگذاری
مشروح مذاکرات مجلس ملی دوره ۱۴
جلسه: ۶۱
صورت مشروح مجلس روز دوشنبه ۲۰ شهریور ماه ۱۳۲۳
فهرست مطالب:
۱- تصویب صورت مجلس
۲- مذاکره راجع به دستور
۳- طرح برنامه دولت
۴- موقع و دستور جلسه آتیه
مجلس سه ربع ساعت قبل از ظهر به ریاست آقای سید محمدصادق طباطبایی تشکیل گردید.
صورت مجلس روز قبل را آقای طوسی (منشی) قرائت نمودند
(اسامی غائبین جلسه گذشته که ضمن صورت مجلس خوانده شده:
غائبین بیاجازه- آقایان :تربتی- ذوالقدر- نبوی- کفایی- صمصام- فتوحی- فرود-بوشهری- سلطانی- قبادیان- ظفری- دکتر رادمنش- دشتی- معدل- حشمتی- گلهداری)
]۱- تصویب صورت مجلس[
رئیس- در صورت مجلس نظری نیست؟ (خیر) صورت مجلس تصویب شد. آقای فیروز آبادی
فیروز آبادی- بنده قبل از دستور عرض دارم.
جمعی از نمایندگان- دستور.
]۲- مذاکره راجع به دستور [
رئیس-آقای ساسان.
ساسان - بنده قبل از دستور یک عرایضی دارم که باید به عرض برسانم و فعلاً هم که هیئت دولت حاضر نشدهاند استدعا میکنم موافقت بفرمایید یک مطالبی هست تأثیر در امور کشور دارد باید گفته شود و از طرف مجلس هم تصمیمی اتخاذ شود چون مطلب مربوط به قضات است و بالاخره تشکیلات اجتماعی در دست اینها است طوری شده است که از شمال به جنوب و از شرق به غرب هر روز نقل و انتقال پیدا میکنند فقط روی نفوذ متنفذین در حال حاضر ۶۱ پست بلا متصدی است البته تصدیق میفرمایند آقایان وقتی که تشکیلات قضایی این طور بود در هیچ امری موفقیت حاصل نخواهد شد مخصوصاً در کرمانشاه در هر حال یک مطالب لازمی است که باید به عرض مجلس برسد اگر آقایان موافقت میفرمایند عرض کنم.
رئیس-آقای دکتر شفق.
دکتر شفق- راجع به سازمان قضایی کشور به عقیده بنده به قدری مهم است که جا دارد جزء برنامه دولت یا در ضمن
دستور جزء یک قسمتی بحث شود و به عقیده بنده بهتر است که قبل از دستور مطرح شود راجع به اختلاف صحبت قبل از دستور و بعد از دستور هم یک طرحی تهیه شده است که بنده تقدیم کردم و امیدوارم که در موقع مطرح شود و رفع اشکال بشود.
رئیس - رأی میگیریم برای ورود در دستور موافقین قیام فرمایند.
(اغلب برخاستند)
]۳- طرح برنامه دولت[
رئیس-تصویب شد. دستور برنامه دولت است گرچه آقای نخست وزیر نیامدهاند ولی چون آقایان وزرا هستند ممکن است شروع شود (صحیح است). آقای طباطبایی
طباطبایی- اگر در مملکت اقتدارات یا اختیاراتی هست صرفاً مربوط به ملت و مال مردم است نهایت این است این اقتدارات ملی گاهی از جای صحیح و اساسی خودش از محل وضعی و اساسی خودش بیرون میآید و در نتیجه حوادث به دست اشخاص میافتد معهذا این حقیقت سر جای خودش مسلم است که اگر یک نفر هم در یک زمانهای مخصوص دارای یک اقتداراتی هست باز مال مردم است اگر قدرت ملت و اختیارات مال مردم است از اقتدارات و عظمت کشور استفاده میکند نه از خودش شخص به تنهایی بر فرض که کافی و لایق و شایسته باشد معهذا یک نفر است و اگر در یک فرد یک قدری کفایت باشد و نبوغ باشد این از قدرت مردم و اقتدارات مملکت است و الا خودش صفر است آقایان خوب به خاطر دارند که در این اواخر یعنی ده پانزده بیست سال اخیر همین قدرت ملی همین اختیار مردم افتاد به دست یک نفر او هر طور میخواست آن قوه را اعمال میکرد و البته این طور نباید باشد زیرا که خلاف نص است همه به خاطر داریم حالا بنده باخوب و بدش کاری ندارم به هر حال هر تصمیمی میگرفت غیر قابل مقاومت بود و اجرا میشد و همه مردم و همه مملکت از این طرز حکومت به ستوه آمدند برای این که در یک مملکت که اراده یک نفر حاکم باشد هر کس را بخواهد بگیرد و هر کس را بخواهد ول کند و هر دولتی را که بخواهد بیاورد و هر دولتی را که نخواهد برود و بالاخره اگر به یک سرایداری میگفت برو دولت تشکیل بده کسی نمیتوانست حرفی بزند تا قضایای شهریور پیش آمد و اوضاع دنیا و حوادث روزگار این پرده را درید این اوضاع را به هم زد آن اقتدارات عمومی که عرض کردم مال مردم است رها شد و از دست یک نفر خارج شد اگر چه قبلاً هم خود او و دیگران فکر کرده بودند که این اقتدارات به میراث بماند ولی روزگار نگذاشت وقتی که این طور شد مرکز اصلی این اقتدارات کجا است؟ مردم، آن اقتدار به ملت برگشت مظهر ملت کجا است مجلس، چون این اختیارات که عرض کردم به دست افراد نمیتواند باشد پس طرز عمل این است که بایستی مردم نماینده انتخاب کنند وکیل بگیرند مثل دعاوی این وکلا یکجایی جمع میشوند اسمش را میگذارند مجلس آن اختیارات برمیگردد میآید به مجلس مرجع اینجا است حالا اینجا جه شکل باید حکومت کند به مردم طرز حکومت مجلس چه شکل باید باشد اگر به طرز اساسی خودش رفتار کنیم و وظایف خودمان را انجام بدهیم و مجلس را نگاه بداریم ممکن است یک روزی مملکت نجات پیدا کند اما اگر بخواهیم یک رضاشاه را که رفته است و بردهاند ما هم هر کداممان یا دو تا سه تا ده تامان دور هم جمع شویم و یک رضا شاه درست کنیم (فاطمی- کنفرانس ندهید) اجازه بدهید وسط صحبت من حرف نزنید آن روز به شما جواب ندادم ولی اگر یک دفعه دیگر حرف بزنید جواب سختی به شما میدهم عرض میکنم حضورتان آقا متوجه شدند مطلب را کجا میخواهم ببرم این است که اجازه نمیدهند (فاطمی - بفرمایید استدعا میکنم) عرض کردم اگر پنج تومان ده تومان بخواهیم عمل رضاشاه را انجام دهیم یعنی دولت بسازیم دولت بیندازیم و همان اعمال را انجام دهیم غلط است پیش نمیرود منتها با یک تفاوت و آن این است که حالا اگر چه رضاشاه رفته است ولی اگر ده تا صد تا عمل بد داشت چهار تا پنج تا ده تا هم عمل خوب داشت او را ما نداریم قدرت و سلطه او را هم نداریم عاجزیم نمیتوانیم
هم خودمان را خراب میکنیم و هم به اصول صدمه میزنیم و مشت خودمان را باز میکنیم عرض کردم اختیارات با مجلس است وقتی که اختیار حکومت و مقدرات با مجلس شد باید مجلس را حفظ کرد باید به مجلس احترام کرد باید اصول را مقدس شمرد تا باقی بماند و اما مجلس مجلس عبارت از تیر و تخته نیست عبارت از ابنیه مرحوم سپهسالار و میز و صندلی نیست بلکه مجلس عبارت است از تجمع وکلای ملت و شرکت نمایندگان ملت در امور مربوط به مملکت (مخبر فرهمند- صحیح است یعنی نمایندگان ملت) اگر این حرف شما نسبت به من است و به شخص من میخواهید این حرف را بزنید (مخبر فرهمند- در تأیید حرف شما است) جوابش با ملت است اگر من وکیل این ملت نباشم من نمیدانم چطور شما وکیل این ملت خواهید بود اگر مقصودتان هم توهین به آقایان است این را دیگر چه عرض کنم حالا این وکلا را شما قبول ندارید وکیل ملت نمیدانید شما یک مجلس دیگر درست کنید که وکیل مردم باشند باز هم من طرفدار این اصول هستم عرض کردم مجلس عبارت است از جامعه نمایندگان ملت وقتی که نمایندگان ملت جمع شدند و قوانین موضوعه رعایت شد به آنجا اطلاق مجلس میشود وقتی که ما مجلس را تشکیل دادیم و قوانین موضوعه رعایت شد و نگذاشتیم که قوانین و اصول ملعبه شود (در این مملکت یک مدتی ملعبه کردند کار مملکت به آنجا کشید که همه دیدید) و حالا به نظر من زود است که ما از سر شروع کنیم یعنی بعد از بیست سال دوباره آن هرج و مرج را از سر بگیریم بنده واقعاً همه را متأسف دیدم در خارج از این جریانی که اخیراً در مجلس پیدا شد واقعاً خود آقایان فکر بفرمایید که آیا این جریانات شأن مجلس است عرض کنم بنده یک روزی شنیدم که آقای ساعد نخست وزیر سابق استعفا کردند و دولت افتاد متعاقب آن شنیدم که یک دولتی در شرف تشکیل است یک جلسه خصوصی اینجا تشکیل شد بعد از خاتمه جریان من اینجا از آقای رئیس خواهش کردم که اجازه بدهند آن مطالب در جلسه علنی گفته شود جلسه خصوصی که عنوان قانونی ندارد در نظامنامه جلسه محرمانه پیش-بینی شده است ولی این مطالب محرمانه که نیست به هر حال قبل از این که بنده اطلاع حاصل کنم در روزنامه نوشته شد که فرمان هم صادر شده بناء علیهذا من خواهش کردم که حرفهامان را برویم در جلسه علنی بگوییم موافقت نشد در جلسه خصوصی عرض کردم که مطالب را از اول شروع خواهیم کرد و در جلسه علنی هر وقت فرصت به دستم آمد قضایا را از اول عرض خواهم کرد و حالا عرض میکنم غروب یک روز پنجشنبه بود که بنده مطلع شدم که در خارج گفتند به من که جلسه خصوصی هست و صحبت از رفتن و افتادن هیئت دولت هم بود اتفاقاً بنده و آقای مسعودی با هم آمدیم وقتی که آمدیم مجلس دیدم توی باغ یک عده از آقایان آنجا تشریف آورده بودند آقای ساعد هم آمدهاند اینجا در این سرسرای پآئین مجلس هم چند نفری بودند من خیال کردم که از جریان من یک قدری بیاطلاعم اول با یک عده برخوردم و صحبت کردم دیدم آنها در تالار جلسه خصوصی به من خبر دادند که شما هم بیایید وقتی که رفتم دیدیم آقایان منفردین آنجا جمع هستند یک صورتی آوردند حساب کردیم دیدیم در حدود سی و سه نفر منفرد هستند وقتی که آنجا صحبت شد دیدیم همه آقایان از جریان بیاطلاع بودند حکومت ساعد به نام مجلس افتاده در صورتی که سی و سه نفر بیاطلاع هستند ایشان مأمور شدند حکومت دیگری تشکیل بدهند فرمان صادر شده و این آقایان بیاطلاع هستند در این بین زنگ جلسه زده شد و گویا در خارج گفت و گوی منفردین انعکاس پیدا کرد جلسه رسمی که شروع شد آقایان اطلاع دارند که آقای رئیس فرمودند آقایان مستقلین بیایند صحبت کنند بعد از جلسه ایشان تشریف آوردند و یک مقداری در همین ابواب صحبت شد در آن جلسه خصوصی و بعد در جلسه اخص بنده به آقای رئیس تذکراً عرض کردم که اگر به نام مجلس حرفی زده می-شود اقدامی میشود در سقوط یک دولتی یا تثبیت یک حکومتی باید معنی و حقیقت داشته باشد یعنی واقعاً مربوط
به مجلس باشد و اگر چنانچه آقا خدمت شاه رفتهاند و به نام مجلس صحبتی کرده-اند مربوط به مجلس نیست و مجلس بیاطلاع بوده است بعد صحبتمان با آقای رئیس یک مقداری در همین ابواب طولانی شد بدون این که نتیجه گرفته شود برخاستیم این جلسه آقایان منفردین که ۳۳ نفر عرض کردم هستند فراکسیون توده هم بهش اضافه شد که در حدود هشت نفر هستند. (یعنی ما مطلع شدیم که آنها هم دارای همین عقیده هستند و از جریان به کلی بیاطلاع هستند) بعداً آقای نخست وزیر آقای ساعد خودشان آمدند و با ما ملاقات کردند از آقایان منفردین در اتاق خارج که رئیس مجلس غالباً آنجا مینشیند من به ایشان تذکر دادم و گفتم شما در دولتهای سابق خودتان عضو بودید و ملاحظه کردید اگر یک دولتی می-افتاد و بعد دولتی اگر تشکیل میشد جریان از چه قرار بود یک رئیس دولتی دو جور ممکن است که از کار کنار برود یا شخصاً کناره میکند خسته میشود و دیگر مجلس هم نمیآید و استعفای خودش را مینویسد و میدهد به اعلیحضرت و میرود آقای ساعد از این شق نیستند و مشمول این فرض نمیتوانند باشند برای این که آمدند و میخواهند دوباره تشکیل دولت بدهند و از کار هم که خسته نشدهاند در حکومت مشروطه شق ثانی این است که وقتی که رأی مجلس نسبت به دولتی متزلزل میشود و یک دولتی اکثریت خودش را از دست میدهد ناچار باید برود شق دیگر هم ندارد حالا باید ببینیم که دولت سابق آقای ساعد که عرض کردم نمیتوانیم فرض کنیم که ایشان و حتی وزرایشان خسته شده باشند چطور استعفا دادند توی روزنامهها دیدید منعکس شد که مجلس نسبت به دولت سابق آقای ساعد اعتمادش متزلزل است و مجلس باعث شدکه دولت ایشان سقوط پیدا کند (این را من در جلسه خصوصی عرض کردم اینجا هم تذکراً یادآوری میکنم مرام من و سلیقه من این طور نیست که با دولتها آشنایی داشته باشم ارتباط داشته باشم یعنی نمیتوانم این کار را بکنم چرا برای این که معتقد هستم این سنخ حکومتها اگر میتوانست مملکت را به جایی برساند تا حالا رسانده بود) بناء علیهذا این نوع حکومتها چنانچه عرض کردم مال مردم نیست پس این که عرض میکنم از بابت دلسوزی برای این نیست که ده دوازده نفری وزیر بودند و کنار رفتند به جهنم درک که رفتند من علاقه به آنها نداشتم اما از نظر رعایت اصول و حفظ مشروطیت و از این جهت که ما مشروطیت را به دست خودمان ملعبه نکنیم و خودمان باعث نشویم که بعضی صحبتها بشود و بالاخره آن صحبتها بیاید پشت تریبون (که الان من مشغولم و دارم صحبت میکنم) با آن جریان موافق نیستم. عرض میکنم که آقای ساعد اگر بنا بود حکومت شما به نام مجلس سقوط پیدا بکند شما خودتان در کابینه سابق تشریف داشتید و طریق عمل را می-دانید که اشخاص فکرهایشان را میکردند دو نفری پنج نفری در خارج صحبت می-کنند فراکسیونهای مجلس توی خودشان مینشینند و تصمیم میگیرند باید هم این طور باشد اما مطابق قانون اطلاق مجلس به این طرز تبانیها نمیشود که دو تا در باغ چهار تا در خانهشان چند تا پیش آقای نخست وزیر جمع شوند این را نمیشود عنوان مجلس بهش اطلاق کرد شما وقتی میتوانید تصمیم بگیرید که مطابق اصل هفتم قانون اساسی که ثلث از اعضا مجلس حاضر باشند میخواهد در جلسه خصوصی باشد یا جای دیگر و هنگام تحصیل رأی سه ربع از اعضا باید حاضر باشند شما وقتی که رأی میدهید وقتی که تصمیم میگیرید به نام مجلس میخواهید یک حکومتی را بیندازید این وقتی ممکن است که سه ربع اعضا مجلس حاضر باشند و شرکت کنند اصل ۳۴ مینویسد: رئیس مجلس میتواند بر حسب لزوم شخصاً یا به خواهش ده نفر از اعضای مجلس یا وزیری اجلاس محرمانه بدون حضور روزنامهنویس و تماشاچی یا انجمن محرمانه مرکب از عده منتخبی از اعضا مجلس تشکیل بدهد الی آخر که قائممقام آن همین جلسه خصوصی است که ما داریم (فریور- هیچ قائممقام نیست) مانعی ندارد بنده موافقم بالاخره مجلس علنی جایی باید باشد که تمام حاضر باشند عرض کردم که چهل و یک نفر قدر مسلم شرکت نکردند و بیاطلاع بودند از جریان سقوط کابینه و اما فراکسیونها مثلاً اگر یک فراکسیون دارای بیست و پنج نفر عضو باشد
آیا اینها متحدالکلمه هستند؟ این طور نیست اگر شما همان عدههایی که در هر فراکسیونی پنج و شش تا هست که از موافقین آن جریان نبودند به عده منفردین ضمیمه میگردید نصف بیشتر اعضا مجلس و آقایان نمایندگان میشد و از نصف کمتر نمیشد بنابراین یک عمل قاچاقی به نام مجلس انجام شده (اشاره به ساعد) گفتند که مجلس گفته است که دولت بیفتد دولت افتاد بعد به جنابعالی عرض کردم و ملاحظه کردید که جریان مأموریت یک نفر برای تشکیل دولتی از چه قرار است البته مطابق قانون صدور فرمان نخست وزیری با شخص شاه است اما اگر به یک نفر یا به صد نفر شاه فرمان نخست وزیری داد و مجلس قبول نکرد و رأی اعتماد نداد آن آدم البته رئیسالوزرا نیست و هیچ کاره است (فولادوند- هنوز که رأی ندادهاند) بنده که نگفتم رأی دادهاند گوش کنید خوب یک نفر را که ممکن است شاه دستخط نخست وزیری بدهد و بیاید به مجلس و مجلس رأی ندهد راهش را میکشد و میرود اما این کار خوب نیست و یک خلاف نزاکتی است و اسباب اتلاف وقت است به این جهت آمدهاند طبق سوابق فرمول صحیحی پیدا کردهاند و تمام مجالس هم رویش عمل کردهاند و آن این است که در نتیجه این عمل دیگر مملکت و مجلس و مردم دچار یک همچو منظور نمیشوند سیره و عادت و سوابق این طور جاری شده که قبلاً از طرف شاه استمزاج میشود و مجلس شورای ملی با اکثریت به هر کس که تمایل داد دستخط شاه صادر می-شود و او رئیسالوزرا میشود آن وقت به آن عمل خلاف نزاکتی که عرض کردم مصادف نمیشدیم آن وقت این نخست وزیر تشکیل هیئت دولت را میدهد و پروگرام میآورد و با همین جریانی که ملاحظه میفرمایید اینجا با ورقه یا با قیام وقعود رأی اعتماد میگیرد حالا ببینیم چطور رأی تمایل مجلس را باید به دست آورد؟ وکلا را که دانه دانه نمیشود خانهشان رفت در قانون در عمل سابقه امر این طور است که عرض کردم که مطلب را باید به جلسه خصوصی بیاورند بدون حضور تماشاچی رأی گرفته شود و بگویندحکومتی افتاده است و میخواهیم تمایل مجلس را معلوم کنیم و ببینیم چه کسی نامزد نخست وزیری است ولی اینجا چه کار کردند فقط فراکسیونها کار خودشان را کردند در صورتی که در جلسه خصوصی باید منفردین را هم خبر کنند که آنها هم نظر خودشان را بگویند و بالاخره رئیس مجلس موظف است که جلسه خصوصی خبر کند چرا برای این که در آخرین مرحله رئیس مجلس باید برود و به شاه بگویدکه تمایل مجلس با کی است خود آقا (اشاره به آقای ساعد) در حکومت مرحوم فروغی عضو کابینه بودید که همین عمل که عرض کردم جریان داشت در جلسه خصوصی همه آقایان نمایندگان فراکسیونها شرکت میکنند منفردین هم هستند ومخالف و موافق صحبت خودشان را میکنند آقایان در دورههای سابق تشریف داشتند یادشان هست که چندین مرتبه هم جلسه خصوصی میشد حتی شبها و همه در این صحبت شرکت میکردند بعد از این که این جریان تمام میشد فکر شد که چطور رأی تمایل گرفته شود بهترین طرز که مصون از هر نوع ریا و رو در بایستی و جا کردن اشخاص و تعهدات و تبانیها باشد این ترتیب را مجلس اتخاذ کرد که بیایند در تالار جلسه علنی بدون حضور تماشاچی رأی گرفته شود (یکی از نمایندگان- گویا یک مورد است) چندین مورد بوده است شما نبودهاید و رأی با ورقه هم بود حساب میکردند ببینند کسی چقدر رأی دارد هر کس اکثریت را میبرد معلوم میشد که تمایل مجلس به او است و این رأی تنها یک فرقی دارد با آن ورقه که به عنوان اعتماد میدهند ورقه که خواهید داد با امضا است و رأی اعتمادی است که به شما (خطاب به ساعد) میخواهند بدهند و امضا دارد معلوم است که کیها شرکت کردهاند و رأی دادهاند و آن رودر بایستیهایی که عرض کردم اینجا هست ولی در رأی اول که عرض کردم این طور نیست زیرا فقط مینوشتند حسن تقی نقی و اشخاصی که میخواستند زمام مملکت را در دست بگیرند این یک اسهای بود برای خودش یعنی رئیس دولت قطعاً میدانست که در مجلس چند رأی دارد، رأی حقیقی رأیی که تحت تأثیر بنده و عمرو زید واقع نشده است و بعد
از این که این فرمول و این ترتیب صحیح و این شقی که اصح شقوق بود در مجلس اجرا میشد آن وقت رئیس مجلس از طرف مجلس به شاه اطلاع میداد که زید در مجلس دارای اکثریت است و دستخط صادر میشد و این آدم نخست وزیر میشد و میآمد به مجلس و کابینهاش را تشکیل میداد و میآورد به مجلس و این جریان را که ملاحظه کردید تمام عملی میشد ولی حکومت فعلی شما و این مأموریت جدید شما برای تشکیل کابینه از خودتان من پرسیدم اعتراف کردید که مطابق اصول سوابق نبوده و خودتان گفتید که به من گفتند که باید این هیئت دولت شما استعفا بدهد و بعد خودتان اعتراف کردید که به من گفتند که خودت هم باید استعفا بدهی با این شرط که دوباره شما را میآورند من هم گفتم چشم وقتی که این کار را کردم فرمودید که آمدم از لحاظ اخلاق گفتم که این آنگاژمان شما را من به شما پس میدهم که شما تعهدی ندارید که دوباره من را بیاورید و روز بعد دستخط اعلیحضرت صادر شد به این که شما مأمور تشکیل کابینه هستید و مجلس به شما اظهار تمایل کرد اعتراف کردید که من اطلاع نداشتم و از مطالب آقایان هم بیاطلاع بودم و خیال کردم همین جریانی که هست از مجلس بوده است. من به شما عرض کردم که اگر شما خودتان را پایبند اصول میدانید و اگر شما خودتان معتقد هستید که مجلس باید حکومت کند در مملکت و حالا که شخص شما هم مطلع هستید که جریان از چه قرار است بروید استعفا بدهید اگر مجلس شما را خواست دو مرتبه شما را میآورد الان که لااقل در تردید هستید خاطر جمع که نیستید که (بعضی از نمایندگان- کاملاً مطمئن هستند) لااقل در تردید که هستند حتماً شما خاطر جمع نیستید که اکثریت مجلس به شما تمایل دارد یا نه اگر شما خاطر جمع بودید هواخواهان شما هم خاطر جمع بودند و این همه ما به شما گفتیم و آقایان خواهش کردند و اصرار کردند چه مانعی داشت اگر یک رأی مخفی گرفته میشد این که بهتر بود اگر این کار را کرده بودید دیگر من اینجا جرأت نمیکردم با ایمان و عقیده به شما بگویم که اکثریت ندارید پس این طور نکردید در جلسه خصوصی منفردین با تصمیم ما در اتخاذ رأی تمایل از همه وکلا شما موافقت کردید و چند نفر از آقایان حضور داشتند و اگر بخواهید اسم می-آورم ولی این کار را عملی نکردید (دکتر کشاورز- برای این که از سستی منفردین اطمینان داشتند) عرض کنم آقا شما مأمور تشکیل کابینه شدید و به شما دستخط دادند متأسفانه قبول کردید و آن نصیحت واقعاً مشفقانه یک عدهای که به شما گفتند استعفا کنید در شما مؤثر واقع نشده. از طرف دیگر شما یک عمل بسیار غلطی کردید و آن این بود که به شما دیکته کردند که برو که را بیاور و که را نیاور و خود آقای ساعد اعتراف کردند (نخست وزیر- چنین چیزی نبود) و من ایشان را دارای وجدان میدانم ایشان اعتراف کردند در حضور همه که گفتند این عده را باید بیاوری این را اول هم گفتم که همه مردمی که مرا میشناسند شاهد من هستند که من طرفدار آن ده دوازده نفر نیستم و این را از لحاظ حفظ اصول عرض میکنم چرا نباید آنها باشند تقلب کردند خیانت کردند آن دوازده نفر که باید بفرستید بیاورند تعقیبشان بکنند خوب پس حالا که این طور است چرا این کار را کردهاند، میگفتند که آن شخص دم خروس از جیبش پیدا است این که خود خروس پیدا شده غرض از این بالاتر میشود؟ این اغراض شخصی بوده است، لقمانالملک را همه مردم میشناسند و همه هم نبضشان را توی دستش گذارده-اند و مبلغی پول دادهاند و میدانندکه لقمانالملک اهل کمینزون و ساخت و پاخت با من و اشخاص دیگر نیست. خوب شما رفتهاید و یک وزیری را آوردهاید چند ماه مشغول کار بود و چندین جلسه وقت ما را ضایع کرد تا دو ساعت بعد از ظهر لایحه سازمان آوردید مطرح شد و ناتمام ماند و بعد او را انداختید بیرون این غرض شخصی نیست؟ (همهمه نمایندگان) بر فرض که شما حالا قال قال کردید و نگذاشتید که من حرف بزنم مردم که مطالب را میدانند. پس آن عده را که کنار گذاشتید روی اغراض
شخصی و نظر خصوصی بوده و این عدهای را هم که الان آوردهاید روی نظر شخصی و نظر خصوصی است.
فولادوند- نتیجهاش را بفرمایید چه عیبی دارند؟
طباطبایی- صبر کنید بعد به آن هم میرسیم. عرض کنم انسان نباید آن قدر ضعف نفس به خرج بدهد که مثلاً توسط من و آقای منصف و آقای مؤید و غیره یک صورتی به ایشان داده شود که اینها هستند از برای شما و حتی با بنده هم مشورت کردند که تو هم اگر کسی را داری بگو مردم اطلاع دارند و بنده اینهایی راکه عرض کردم شاهد دارم که خلاف عرض نمیکنم تمام درست است-عرض کنم یک نخست وزیری برای چه میآید رئیسالوزرا میشود اگر برای دو سه هزار تومان حقوق است که این قابل نیست یک شوفر، یک شوفری که در این کامیون-های متفقین است ماهی ۷۰۰ یا ۸۰۰ تومان حقوق میگیرد و ده هزار تومان نفع دارند برای این که هر چه جنس قاچاق است آنها میآورند و کسی از آنها جلوگیری نمیکند و وقتی که حساب بکند میبینید که یک شوفر بیشتر از شما حقوق می-گیرد و استفاده میکند بنابراین اگر حقوق را بگذاریم کنار یک چیز میماند و آن پرستیژ و شخصیت و اداره کردن مملکت است یک رئیسالوزرایی که بیاید این شکلی باشد که من بهش صورت بدهم که زید بهتر است یا این را بیاور آن را نیاور حسن را بگذار تقی را بردار به نظر بنده این نهایت درجه ذلت است و به نظر من یک همچو کسی نه تنها نمیتواند مملکت را اداره بکند به اصول هم ضرر میزند و مشروطیت را شل میکند (جمعی از نمایندگان- این طور نیست) و وقت مملکت تلف میشود وگرنه این خط این نشان این حکومت اگر ده روز بماند ده ماه بماند کوچکترین بار حتی یک سربار هم از دوش مردم نمیتواند بردارد چرا؟ برای این که فاقد شخصیت است و فاقد قدرت است و نمیتواند.
حاذقی- هم شخصیت دارد و هم قدرت.
مخبر فرهمند- آن حکومت مقتدر را معرفی کنید با مملکت نمیشود بازی کرد.
طباطبایی- من واقعاً طرفدار این حرفم که با مملکت نمیشود بازی کرد و دارید بازی میکنید.
فاطمی-شما دارید بازی میکنید به نام منفرد.
رئیس-حرف خودتان را بزنید و زیاد طول ندهید.
طباطبایی- من حق دارم تا ده روز دیگر صحبت کنم شما نمیتوانید جلوی مرا بگیرید دکتر آقایان-اینها چه حرفی است میزنی بنشین.
طباطبایی- … شما هم دکتر ناشی هستید (خنده نمایندگان) در دو مورد در تمام شئون مملکت میشود صحبت کرد غیر این دو فرصت دیگر فرصتی نیست و آن یکی بودجه مملکت است و یکی هم پروگرام دولت و این فرصت را اگر بخواهید با قال وقال از ما بگیرید نمیشود آقای رئیس میگویند که زود باشید این تازه اول صحبت من است (رئیس-گفتم از موضوع خارج نشوید) این خارج نیست من در تمام مراحل حق دارم صحبت کنم حتی راجع به آن پاسبانان وزارت دارایی و وزارت زهر مار که ایستادهاند و به اشخاصی که ماشین دارند سلام میکنند و احترام میگذارند بنده حق دارم صحبت کنم (صحیح است) (هاشمی- ولی متأسفم که از متن خارج میشود) من میگویم من در تمام جزئیات میتوانم داخل بشوم دیگر این متن ندارد پروگرام دولت که دیگر متن ندارد؟ من حق دارم در تمام شئون مملکت صحبت کنم. این تذکری که من به جنابعالی عرض کردم (خطاب به نخست وزیر) از لحاظ حفظ شخصیت و پرسیتژ خودتان و از نظر قدرتی که دولت شما باید داشته باشد و تحت تأثیر واقع نشود بود از این جهت عرض میکنم و اگر عیب شما باز تا همین اندازه بود قابل اغماض بود از لحاظ قانون اساسی (ناسلامتی حال دیگر میگویند مملکت مشروطه است و شما باید اصول را احترام کنید) اصل ۲۷ قانون اساسی قوای مملکت را به شعبه تجزیه نموده: اول قوه مقننه که مخصوص است به وضع و تهذیب قوانین (ساسان خواجه نصیری- و انتخاب وزیر) …. بله و انتخاب وزیر ولی این تو ننوشته است (دکتر کشاورز-
مستتر است)… دوم- قوه قضاییه و حکمیه که عبارت است از تمیز حقوق الی آخر. سوم- قوه اجراییه.
اصل ۲۸- قوای ثلاثه مزبور همیشه از یکدیگر ممتاز و منفصل خواهد بود این که عرض کردم تجزیه است نه تقسیم برای این ماده بود که صراحت دارد یعنی این سه قوه اگر بخواهند داخل هم بشوند و مخلوط بشوند و در وظایف هم مداخله کنند این هرج و مرج است استبداد محض است این بدبختی مملکت است قوه مقننه فقط باید کار خودش را بکند کار ما وضع قانون است شما قوه اجراییه و مسئول اجرای قانون هستید شما را درست است که گفتند رئیسالوزرا ولی فردی از افراد مملکت هستید نباید تسلیم بشوید رضایت بدهید به این که چهار روز رئیس الوزرا بشوید و اشخاصی بیایند به نام مجلس در خشت اول در سنگ اول در کار شما دخالت کنند. به نام مجلس درخشت اول دو جور است یک وقت این است که به آقای سروری گفته میشود که آقای بیایید حاکم جوشقان را عوض کنید و فلان کس را جایش بگذارید این یک نوع دخالت است ولی این باز خیلی مضر نیست جور دیگرش این است که از همان اول میگویند که مثلاً باید آقای سروری بیاید (فرمند- خیر این دخالت نیست دخالت آن است که وکیل را حاکم معین کند (خنده نمایندگان) طباطبایی- قیل و قال نکنید اجازه بفرمایید عرض کنم حضور عالی بر فرض که قیل و قال بکنید و جواب به من بدهید مردم خودشان میدانند عمل از چه قرار است شما آمدهاید به نام مجلس یک شخصی را آوردهاید و با او شرط کردهاید که یک نفر از سابقیها را نیاورد و بعد دیکته کردید که این اشخاص را بیاورد و ضمناً هم یک مهارتی به خرج داده شده که عوض ۱۲ نفر ۲۴ نفر اسم نوشتند و چهار نفر سادهلوح هم باور کردند و خیال کردند رئیس دولت اختیار دارد هر کدام را رئیسالوزرا انگشتش را رویش گذاشت او وزیر است ولی عرض کنم این طور نیست اینها قبلاً پخته شده و تبانی شده و معلوم شده است وضعیت از چه قرار است که کی باید بیاید و کی نباید بیاید پس شما مشارکت کردهاید در یک عملی که مخالف اصل ۲۷ و اصل ۲۸ متمم قانون اساسی است و آمدهاید یک اشخاصی را به نام مجلس و به نام قوه مقننه دخالت دادهاید در وظایف خودتان در انتخاب وزیر: وقتی که من سروری را معین کردم برای وزارت کشور شما میتوانید تعقل کنید که من چه کار میکنم با وزارت کشور خوب عواقب این کار و اختلال و هرج و مرجی که از این عمل ناشی میشود فکر بکند تا کجا است. آخر این خون-هایی که ریختند و مملکت را به خاک و خون کشیدند تا وقتی که مشروطیت مستقر شد و قانون اساسی را نوشتند و این مطالب را اشخاص دقیق و با تجربه به مطالعه کرده و نوشتند دیکته کردند آمد به مجلس و به نام مملکت رأی دادند. بیفلسفه و بیحکمت نیست و بیجهت نیست که یک همچو قانونی را گذاشتند که ما اصلاً دور سر این قانون میگردیم ما اصلاً جمع شدیم برای این که این قانون نوشته شده اگر این قانون اساسی نبود حالا ما اینجا نبودیم و این که گفتند با مملکت نمیشود بازی کرد شوخی کرد آقا اینها شوخی است با مملکت با مشروطیت با اصول آنهایی که این قانون اساسی را نوشتند مثل ما فکر میکردند که چه میشود اگر من وزیر تحمیل کردم به آقای ساعد. عرض کنم که مجلس چهارده باید به یاد مردم بیاورد مشروطیت را شما باید به مردم دوباره سرمشق بدهید یادآوری کنید و از خاطرها اگر محو شده است یادآور بشوید که وقتی می-خواستند ایران را مشروطه بکنند مشکلاتی بود و آن دوره تمام شد. حالا حکومت باید نشان بدهد که با مجلس است ما چطور میتوانیم نشان بدهیم که حکومت با مجلس است وقتی که خودمان به قوانین و رسوم و سوابق احترام نگذاریم (همهمه نمایندگان) شما خیال میکنید که اگر نگذارید من اینجا حرفم را بزنم یک عمل مشعشعی را انجام دادهاید در صورتی که این طور نیست شما هر قدر تفضل کنید متانت به خرج بدهید و هر قدر صبر و حوصله به خرج بدهید به صرفه شما است. من در اقلیت هستم و شما هم که مطمئن هستید که دولت در اکثریت است بنابراین شما باید به من اجازه بدهید که من حرفم را بزنم چون حالا می-خواهم مطلبی را بگویم که این مقدمه کردم که اوقاتتان تلخ نشود شما باید اجازه بدهید که من مطالب را با کمال صراحت و
و با کمال وضوح مطابق قانون اساسی عرض کنم باید بگذارید من بگویم حالا عرض کردم که شما میخواهید سرمشق باشید برای مملکت امروز صبح ملاحظه کردید که برای یک ورقه موافق و مخالف چه چیزهایی پیش آمد. یک ورقه را میآورند که موافق و مخالف اسم بنویسند….
دکتر اعتبار- این که مربوط به دولت نیست؟
طباطبایی - …. آن مقدمه را چیدم برای این که به من فرصت بدهید که یک پرده هم از روی کار خودمان برداریم که مردم بدانند ما که میخواهیم به مملکت حکومت کنیم دارای چه رویه و خلقی هستیم. یک ورقهای آوردند در خارج چسباندند و از همان روز پنجشنبه یک عدهای کاغذ به آقای رئیس نوشتند که خواهش میکنم اول مرا بنویسند و یک عده دیگر هم خواستند که زودتر آنها را بنویسند و البته آقای رئیس هم قبول نکردند و بالاخره قاعدهاش این است که باید همان روزی که جلسه میشود باید سر ساعت ورقه را بگذارند هر کس که زودتر آمد او اول اسم مینویسد این که اشکال ندارد و بالاخره همین کار را هم کردند و ورقه را به جای خود چسباندند و اول کسی که آمد اسم نوشت من بودم آقای فاطمی بنده زودتر از شما از خواب بیدار میشوم (فاطمی- الان هم دارید صحبت میکنید) و بعد از من هفت هشت نفر دیگر هم آمدند چندین نفر بودند آقای دکتر کشاورز و آقای فداکار و سایرین بودند و اسم خود را نوشتند. بعد آقای دکتر مصدق آمدند خواستند در ستون مخالف اول بنویسند دیدند جا نیست ولی دیدند که ستون موافق جا دارد میشود اول نوشت اول نوشتند موافق و من با ایشان یک شوخی کردم گفتم که (طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد) خوب مخالف که نشد اول بنویسند موافق اول نوشتید (یکی از نمایندگان- این که گنهی نیست) نگفتم که گنهی است این یک شوخی بود که کردم. بنده رفتم اما بعد از ساعت ۸ یک ورقه دیگر آوردند به شهادت آقای نراقی که ایشان به من گفتند این ورقه دومی را قبلاً پنج شش نفر اسم نوشته بودند با یک قلم اما با مرکب مختلف با مرکب سیاه و مرکب آبی، آقای دکتر مصدق آمدند دیدند در ستون مخالف جا هست میشود اول نوشت نوشتند مخالف شهوت در اول بودن است آقا. مملکت سی سال چهل سال پنجاه سال گرفتار همین جور هوسها و شهوتها بوده است که به اینجاها رسیده است مردمی که به سینما میروند آن قدر بلد شدهاند که هر کس جلوتر میرود دیگر نباید به او تنه زد ما وکیل مجلس هستیم عدهمان هم صد نفر بیشتر نیست یک ورقه را که باید امضاء کنیم این طوری میشود و در سرسرای به این بزرگی دو تا ورقه را نمیتوانیم منظم کنیم و مراعات نوبت را بکنیم. وای به این مملکتی که تحت سلطه (سلطه که نیست حیف لغت سلطه است) به دست یک چنین حکومتها افتاده است پس ملاحظه فرمودید با موجباتی که عرض کردم با استدلالهایی که کردم حکومت سابق را مجلس نینداخت و به مجلس مربوط نیست و آن اشخاصی که سابق بودند تا وقتی که گناهی ندارند محرومیت از حقوق اجتماعی ندارند کسی حق ندارد بگوید او را نیاور یا فلان را بیاور باید آن شخص که میخواهد با آنها کار کند خودش مسئول باشد و وزرایش را انتخاب کند اگر من جلویش را گرفتم خیانت کردهام. اما هیئتی را که فعلاً آوردهاید تنزل کردهاید زیرا تحت تأثیر واقع شدهاید و شما دیگر قدرت زمامداری ندارید و تحت تأثیر واقع شدهاید مضافاً به این که قوای سهگانه مشروطیت را مخلوط و نظمش را به هم زدید شما قوه مقننه را دخالت دادهاید و مخلوط کردهاید با قوه اجراییه در صورتی که این سه قوه کاملاً از هم منفصل هستند و هر کدام در روی صندلی خودش می-تواند وظیفه خودش را انجام بدهد و دیگری حق ندارد دخالت کند. بنده یادداشت کرده بودم که راجع به وظایف آینده دولت صحبت کنم ولی صحبت بنده به جایی رسید که حالا بیشتر به من تأثیر کرد من زیادتر متأثر هستم چون زیادتر صحبت کردم این است که میگویم اگر این طور یک دولتی آمد چه وظایفی در آینده دارد؟ راجع به وظیفه
شما میخواهم دو سه کلمه به عرض برسانم که بعد از خاتمه جنگ (جنگ نمی-دانم تمام میشود؟ صلح میشود؟ از این حرفهایی که گاهی به گوش من و شما میخورد) چه باید بکنید؟ یادداشت کرده بودم که به شما توجه بدهم که اقلاً از عهد، امنیت صوری و داخلی مملکت بر بیایید. شما لازم نیست که بروید آنجا در کنفرانس صلح تأثیر کنید در سرنوشت دنیا نظر بدهید همین قدر که ما بتوانیم یک نفر انشاءالله ازمان برود و فرصتی دست بدهد و اگر زبان داشته باشد چهار کلمه بگوید کافی است شاید مؤثر واقع شود ولی مهمتر از آن هم بنده حرف دارم و آن این است که جنگ قریب به اتمام است و اگر تمام شد بر حسب قراردادمان متفقین هم از اینجا خواهند رفت شما باید از حالا یک فکری بکنید نایستید که وقتی که متفقین رفتند امنیت صوری مملکت قبلاً تأمین شده باشد باید از حال شروع بکنید اگر میخواهید امنیت ایجاد کنید موقعش حالا است (صحیح است) امین صوری اقلاً باید ایجاد شود این مملکت هیچ وقت امنیت واقعی که نتوانسته است ایجاد کند امنیت واقعی یعنی عدالت یعنی عدل من زمان انوشیروان را که نمیدانم درست میگویند یا نه من نبود (اقبال- شما کوچک بودید) بله کوچک بودم (خنده نمایندگان) از زمان انوشیروان عادل به این طرف تاریخ هر چه هست نگاه کنید ببینید عدالت آیا در این مملکت بوده است پس از شما که ساخته نیست و انتظار این را کسی ندارد که بیایید عدل و انصاف را در مملکت مستقر کنید شما که نمیتوانید لااقل امنیت صوری را برای مردم تأمین کنید بعد از جنگ چه خواهید کرد من یک روز توی تجریش در میدان سرپل که همان طور خرابه مانده است (خاک بر سر بلدیه که اقلاً نمیآید خاکهایش را بردارد آقای رئیسالوزرا بفرمایید آن خاکها رابردارند) دیدم دو تا پاسبان را هفت هشت تا چاقو کش دوره کردهاند دارند کتکش میزنند عین این منظره را یکی از رفقای مجلسیمان که الان اینجا هست جلوی مهمانخانه ایران دیده بودند شما که منتظر صلح هستید منتظر خاتمه جنگ هستید لااقل امنیت صوری را تأمین کنید ولی نمیتوانید انجام بدهید شما از عهده چهار تا دزد و دغل و چاقوکش بر نمیآیید چطور در کشور پهناوری ایجاد امنیت خواهید کرد اگر واقعاً از عهده بر میآیید اقلاً یک کاری بکند که مردم نگرانی برای بعد از جنگ نداشته باشند در اینجا راجع به تثبیت قیمت ارزاق من یادداشتهایی کردهام ولی نمیدانم چه بگویم شنیدم که یک کارخانه بر اثر صحبت از خاتمه جنگ تعطیل شده است شاید هم مربوط به متفقین بوده در نتیجه تعطیل آنجا ده هزار نفر بیکار شده-اند کارگر و عمله الان روزی هفت هشت تومان میگیرد این خیلی پول است امابا این پول خودش را نمیتواند اداره کند و همیشه گرسنه است و لخت است اگر کار به همین منوال باشد و همین طور پیش برود این مؤسسات بزرگی که هشت و هزاران عمله و کارگر تویش کار میکنند و فعلاً مشغول کار هستند از بین میرود و تمام این کارگران بیکار خواهند شد صلح برای تمام دنیا نعمت است ولی برای ما متأسفانه نکبت و نقمت است این چهار پنج حرفی را که در پروگرام نوشتهاید اینها یک کلیاتی است برای قاب کردن بد نیست که با خط جلی و نستعلیق (که متأسفانه نستعلیق هم با این ماشینیستهایی که آوردهاید از بین رفت) بنویسد و قاب کنید اینها برای تابلو کردن بد نیست و الّا اینها همه یک کلیاتی است بیروح اینجا نوشتهاید حاکمیت قانون قانون که حکومت نمیکندحاکمیت قانون عبارت از این است که شما خودتان که یک فرد از افراد این مملکت هستید و رئیسالوزرا و شاخص هستید مراعات و ملاحظه قانون را بکنیدشما وقتی که دیدید اقلاً چهل نفر در مجلس با شما مخالف هستند این را که دیدید نباید بیایید به مجلس بدون این که بدانید اکثریت در مجلس دارید یا خیر (بعضی از نمایندگان- چرا اکثریت ندارند؟) شما وقتی که میبینید من یک نفر که منفرد هستم عقیده دارم که رأی قطعی شما در مجلس معولم شود شما باید با من هم نفس باشید رأی مجلس وقتی است که اینجا معلوم شود و اکثریت معلوم شود اگر این کار را میکردید به ضرر شما نبودبه نفع شما و به نفع مملکت است، مجلس اینجا
است: در اینجا یا جلسه خصوصی اکثریت نمایندگان مجلس جمع میشوند و به آن ترتیب خاص عمل میکنند و الّا آن کمبینزونها و آن تبانیهایی که در خارج هست برای مملکت کاری نمیتواند بکند باید فکر اساسی کرد. قسمت دیگر شروع به اجرای قانون تعلیمات اجباری است یک مرتبه آن دکتر سیاسی آمد نزدیک انتخابات بود خواست مردم را احمق کند مدتی وقت مجلس را گرفت همان وقت هم ما گفتیم که این قانون قابل اجرا نیست میبینیم مدارس الان باز شده ولی شما معلم ندارید جا ندارید مردم داوطلب هستند بروند مدرسه بچههایشان را به مدرسه بفرستند ولی آنجا کسی نیست که اسم بنویسد و هر کسی میرود رد میکنند (فداکار- در عوض هزار نفر بازرس دارند) بله من خودم رفتم به خراسان دیدیم که در دهات مدرسه ندارند ولی یک عده به اسم بازرس دارند راه میروند بعد رفتم به جوین و دیدیم آنجا یک مدرسهای است ابتدایی چند کلاس دارد؟ دو کلاس یک نفر آنجا هست هم مدیر است هم معلم است هم ناظم است هم فراش است هم فالبین و هم دعانویس ماهی هم صد تومان بهش میدهند یک نفر آمده بود آنجا که مدرسه را تفتیش کند مدرسه دو کلاسه ابتدایی را تفتیش کند الان شاگردی که از کلاس شش ابتدایی بیرون میآید نه خواندن بلد است نه نوشتن، در دفتر روزنامه من یک بچه که کلاس ده را دیده است هنوز نمیتواند یک قبض بنویسد) این بازرس آمده بود این مدرسه دو کلاسه را تفتیش کند خوب کوته قبل این بدبخت بیچاره مبتلا را که ازش پول در بیاید؟ اگر به عقل آقایان رسید؟ گمان نمیکنم بتوانید حدس بزنید گفته بود که اینجا سابقاً یک عکس شاه سابق بوده روی یک تی که مقوا اینجا بود ممکن است بچهها پاره کرده باشند عاقبت این موضوع به پنجاه تومان خاتمه پیدا کرده بود (یک نفر ازنمایندگان- اسم آن بازرس را بفرمایید) بر فرض که گفتم یک بدبخت دیگری هم به بدبختها اضافه میشود خیال میکنید آن کسی را که میفرستند امینالتجار است خیر او هم یک بدبخت مفلوک گرسنهای است که سی تومان بهش خرج سفر میدهند واقعاً ملاحظه بفرمایید به این ترتیب این شوخی نیست که شما راست و رک جلوی چشم ما در برنامه مینویسید شروع به اجرای قانون تعلیمات اجباری؟ را اجرا کنید؟ با چه چیز میخواهید قانون تعلیمات اجباری را اجرا کنید؟ اگر چنانچه شما بخواهید در قرا و قصبات یک مدرسه هم باشد دو تا سه تا معلم بگذارید و همین مسجدهایی هم که الان اسمش مدرسه است همین باشد (باز خدا پدر سابقین را بیامرزد که این مساجد را درست کردند) خیال میکنید این مدارس با این ترتیب چقدر خرجش میشود؟ اگر شما تمام بودجه مملکت را هم بدهید موفق نمیشوید آقا این حرف-ها تعارف است و دروغ برای چه وقت مملکت را با این حرفها ضایع میکنید؟ الان توی همین تهران همه مردم شاهد من هستندکه بچههایشان را میبرند مدرسه بگذارند ولی مدرسهها جا ندارند و قبول نمیکنند و نمیتوانند هم قبول کنند بنده حاضرم دست شما را بگیرم و ببرم امروز عصر نشان بدهم توی هر کلاسی هشتاد نفر محصل است این معلم اگر فاریابی هم باشد هشتاد نفر را در ظرف نیم ساعت که زنگ مدرسه است (چون میدانید هر زنگ نیم ساعت یا سه ربع بیشتر نیست) نمیتواند این هشتاد نفر را تدریس کند با این ترتیب واقعاً خودتان بفرمایید اجرای تعلیمات اجباری معنی دارد؟ اما شروع به ایجاد وسایل تحدید کشت تریاک در کشور که در برنامه شما است: این حرف را هم میزنید این چیزها را میگویند که راه معاش چند تا دهاتی را که کشت تریاک است از بین ببرند و مسدود کنند. آقا حالا وقت این حرفها است؟ آقا این حرفها را مجمع اتفاق ملل گفت و گذاشت و رفت و دیگر کهنه شد شما اگر میخواهید فکری برای این مردم بکنید این را در نظر
بگیریدکه مردی رفته است زحمت کشیده است آبیاری کرده خون جگر خورده یک من تریاک به دست آورده است برای معاش خودش و عائلهاش این یک من تریاک ششصد تومان قیمت دارد مأمورین دزد که میروند میدانید این را ازش چند می-خرند؟ شما آقای ساعد شاید اطلاع ندارید هشتاد تومان ازش نمیخرند (دکترکشاورز- نکارد) بله ولی نمیخواهند که اصلاً نکارند چون استفاده مأمورین دولت از بین میروند اگر میخواستند که کاشته نشود اصلاً دولت نمیخرید یا این که هشتاد تومان قیمت نمیگذاشت که رعیت مجبور به دزدی شود این مزرعه این زمین بیست من تریاک دارد مأمور دولت میآید این بیست من را ده من بر آورد میکند ده من آن را با آن رعیت میدزدد آن وقت آن ده من دیگر را هم کارهایی میکند بالاخره دو سه من صورت داده میشود و از اینجا هم مأمور حق خودش را میگیرد و میرود وقتی که رفت یک عده دیگر میآیند و آن تریاک را که دهاتی با آن مأمور تبانی کرده و سهم دهاتی شده به اسم قاچاق میگیرند و از این راه هم راه دخل یک عده دیگر باز میشود برای یک عده سبزواریهای بدبخت همین طور پیش آمد که آنها را آوردهاند اینجا حبس هستند و آنها را انداختهاند در نظمیه آقای وزیر دارایی خوب گوش کنید ببینید از عهده اینها برمیآیند؟ خیر آقا نمیتوانید این تریاک را هشتاد تومان قیمت میگذارند ولی آن را هم به رعیت نمیدهند وقتی نمیدهند او هم مجبور میشود بدزدد یک قسمت را هم مأمور میدزدد ولی تا آخرین نفس رعیت بیچاره گرفتار است یا مالک ازش میگیرد یا این که مأمورین ازش میگیرند تریاکش را گرفتهاند آخر کار از او جریمه هم میگیرند و پول تریاکش را هم نمیدهند همین بلا برای گندم هم هست برای جو هم هست مگر منحصر به تریاک است؟ اگر این بدبختی فقط روی تریاک است به جهنم که نکارند ولی برای همه چیز هست. خلاصه این مطالبی است که شما در پروگرام خودتان نوشتهاید و این پروگرام را هم بنده شنیدم که یکی از آقایانی که فعلاً اینجا تشریف ندارند نوشتند و دیکته کردند و به شما دادند (فداکار- اسمش را بفرمایید) حالا غایب هستند چون غایب هستند اسم نمیبرم (فاطمی- این را بنده تکذیب می-کنم) تکذیب بکنید اشکالی ندارد. عوض این که شما یا هر کس که زمام امور را در دست میگیرد وارد این مطالب بشود که بداند واقعاً این موضوع تحدید گشت تریاک چیست و برای مملکت و اهل این مملکت مفید است یا خیر یک مطالب کلی را مینویسید (این مطالب یک اطلاعات جزیی است که من دارم) و شما باید چاره این دردها را بدانید شما باید التن حاضرالذهن باشید و بدانید چاره این کار چیست و الّا این حرفهای پوسیده جامعه ملل که تریاک را تحدید بکنید و چه نکنید این صحبتها کهنه شده است، بله این حرفها کهنه شده است (دکتر عبده- کهنه نشده است بنده جواب عرض میکنم) بعد بفرمایید. قسمت دیگر پروگرام تقدیم لایحه اصلاح قانون انتخابات است این را در دولت سابقتان اگر راست میگفتند گفتند که آقای عدل دارند مینویسند عوض این حرفها خوب بود برمیداشتند میآوردید شما از یک مطلبی باید در پروگرام خودتان صحبت کنید که برای دردهای مردم دوا باشد مردم اطمینان پیدا کنند و بفهمند که تکلیف مملکت از چه قرار است و شما چطور مملکت را اداره خواهید کرد تا برسد به انتخابات حالا که عجالتاً تا یک سال و نیم دیگر این مجلس هست و همین آقایان هم هستند و این کار یک مطلب فوتی و فوری نیست و ارزش ندارد که در پروگرام فعلی خودتان بنویسید. قسمت دیگر کوشش برای تثبیت قیمتها است شما اگر راست میگفتید و میخواستید تثبیت قیمت بکنید میخواستید اداره تثبیت قیمتها را منحل کنید (یک نفر از نمایندگان- منحل شد) منحل شد ولی به صورت دیگر در آمد منحل شد؟ یعنی چه؟ یعنی آن اداره که به تعداد یک بازار در آن آدم بود از مرد و زن و دختر و بچه اینها را بیرون کردهاند و آن اعمال دیگر جاری نیست (خنده نمایندگان) و آن اشخاص از حوزه مالیه بیرون رفتند؟ نوشتهاند استقلال قضات چون خیال میکنند که ممکن است بعضیها از این حرف خوششان بیاید این حرفها را لانسه کردهاند و نوشتهاند برای جلب توجه سادهلوحها، آقا
کدام قضات؟ همان قضاتی که عاملین مستقیم شهربانی سابق بودند؟ همان قضاتی که مردم را با وجود آنها خفه کردند مردم را در زندانها بیچاره کردند آیا با این جمله با این یک حرف پوچ (استقلال قضات) کافی است که شما امنیت قضایی مملکت را تأمین کنید؟ با کدام قضات؟ اگر توی این مملکت قاضی بود که یک نفر نمیتوانست همه را خفه کند اگر قاضی بود که کارهای خلاف را رأی نمیداد اگر میخواهید شما یک قضاتی را از آسمان بیاورید و استقلال بدهید و من موافقم ولی با این آقایانی که الان هستند و رتبههای قضایی دارند شما که اداری هستید فقط تا رتبه نه بیشتر نمیتوانید بالا بروید ولی آنها تا رتبه پانزده هم میتوانید بگیرند (دکتر معظمی- تا رتبه ۱۱) خوب تا رتبه یازده تأمین قضایی ممکن نیست: کدام قضات اگر قضاوت صحیح و عدالت بود ما اینجا در مجلس گفتیم که مال مردم را که گرفتهاند پس بدهند قانونش هم گذشت مجموع عمل دولت را بیاورید ببینیم کدام رعیت کدام مالک؟ کدام خانواده سرگرداندهاند متواری را برگردانده از جزیره قشم و ملکش را بهش پس دادهاند؟ یک صورتی از استرداد اموال مردم بیاورید ببینیم با این ترتیب کدام قاضی را شما میخواهید استقلال بدهید خوب این همان قاضی بود که به شما فتوی داد که افشار تبرئه شده و میتوانید کار بهش بدهید اگر این حرف صحیح بود پس چرا بعد آمدند گفتند خیر نمیشود به او کار داد اگر این حرف دوم صحیح است آن چه جور قاضی بود قاضی اصلاً در مقابل مجلس شورای ملی چه حقی دارد فتوا بدهد (فریور- دولت بیربط نه نظر شخصی او اعتنا کرد آن نظر شخصی او بود دولت نباید اعتنا بکند) نظر شخصی را هم باید قاضی روی موازین قانونی بدهد من میگویم اگر همین فتوا هم صحیح بوده که باید اجرا کنند اگر نظر و عمل آنها مناط است عرض کردم آنها همان اشخاصی هستند که پشت میز مینشستند و آن لباس سیاه مضح که را میپوشیدند و فتوا میدادند به قتل مردم و گرفتن اموال مردم این قضاتی را که میخواهید استقلال بدهید همانها هستند (جمعی از نمایندگان- چرا توهین میکنید به قضات این حرفها چیست ؟) البته توی پنجاه نفر قاضی پنج نفر هم آدم صحیح آدم سالم آدم درست هست خدا کند که انشاالله همهشان خوب باشند ولی همه این طور نیستند اکثر همانهایی هستند که من میگویم و شما میخواهید به این قضات استقلال بدهید تازه این حرف هم یک چیز تازه نیست و من خیال نمیکنم شما یک چیز تازهای کشف کرده باشید از اول مشروطیت و از اول دوره دمکراسی این حرف استقلال قضات را گفتهاند این حرف هم صحیح است ولی هر کس بخواهد قضات را استقلال بدهد باید این نکات را در نظر بگیرد و به حساب قضاوتشان رسیدگی کند (حاذقی- این کار مطابق اصل ۸۳ قانون اساسی است) بعد می-گوید جلوگیری قطعی از کلیه عوامل و عناصری که مخل امنیت و نظم باشند (فداکار- یعنی خود مأمورین دولت) شما بیایید از این روح تعدی و تجاوز و دزدی و اختلاس که در ادارات مملکت هست جلوگیری کنید این کارها درست میشود شما حکومتها به قدری ضعیف هستید که ادارات خودتان را نمیتوانید درست کنید. یکی از رفقای مجلسیمان گفت که از پشت اتاق یک مدیر کلی رد میشدم دیدم که آن مدیر کل اتصالاً زنگ میزند و دو سه تا پیشخدمت که آنجا هستند هیچ کدامشان از جایشان بلند نمیشوند و آن مدیر کل هم پشت سر هم زنگ میزند آن شخصی که این را نقل کرد الان توی مجلس است خودش دیده بود که آن پیشخدمتها باهم صحبت میکردند بالاخره یکی از آنها گفت میبیند کسی تو نمیرود و جواب نمیدهیم باز هم دارد زنگ میزند (خنده نمایندگان) درست است که این یک قدری جنبه شوخی دارد ما این حقیقت اوضاع و احوال و وضعیت اداری و وزارتخانههای شما است متأسفانه دموکراسی معنیاش این شده است که هر کس پیش خودش یک رضاشاه باشد حتی پیشخدمت دم اتاق سرکش است. آقا باید یک انتظام و دیسیپلینی در کارها باشد شما اگر هر تصمیمی را بخواهید اجرا کنید اول مرتبه باید انتظام در کار باشد و باید حسن وظیفهشناسی را به مأمورین خودتان بفهمانید تا وقتی که آن مرد بود یک وحشت و هراسی بود اگر یک عده تجاوز و تعدی
میکردند باز صورتاً یک نظم و ترتیبی بود که مثلاً یک پیشخدمت پشت اتاق یک مدیر کل این حرف را نزند مقصود من نظم است و الّا دلم برای آن مدیر کلی هم که در آن اتاق بیکار نشسته است نسوخته است سابق باز یک نظم صوری بود او رفت و اختلال و هرج و مرج به تمام معنی در این مملکت حکمفرما شد و اسم این هرج و مرج را ما گذاشتهایم دموکراسی. خوب شما و هیئت شما واقعاً مردی هستید که میتوانید از عهده انجام این مطالبی که نوشتهاید برآیید؟ (ایرج اسکندری- خود دولت هم مدعی نیست) من از اول صحبتم روی مجلس و خودمان بود ولی آقایان به من کمتر فرصت میدهند و نمیخواهند من صحبت بکنم (امینی- شما که بیشتر از همه صحبت میکنید) من از اول مجلس تا حالا آقای امینی صحبت نکردم (امینی- چرا خیلی صحبت فرمودید) آنها صحبت نیست دو تا کلمه گفتن صحبت نیست. عرض کنم در خارج من دیدیم آقای دکتر مصدق یک طرحی تهیه کردهاند که دوازده نفر این دولت ضمیمه خودش بکند برای مشورت (مهندس فریور- شورای دولتی است) حالا ملاحظه بفرمایید با این فکرهای ناهموار می-خواهند مملکت را اداره کنند حالا میخواهد آقای دکتر مصدق خوششان بیاید یا نیاید….
مهندس فریور- آقا توهین نکنید.
محمد طباطبایی- دوازده نفر شخصیت این طور که نوشتهاند در این مملکت هست یا نه؟
مهندس فریور- البته هست.
طباطبایی- اگر هست چرا آنها را دعوت نمیکنید که همین وزارتخانهها را دست-شان بدهید اداره کنند:
مهندس فریور- مقصود تشکیل شورای دولتی است و هیچ عیبی هم ندارد بسیار طرح خوبی هم هست
طباطبایی- آقاشما مهندس برق هستید شما در این چیزها وارد نیستید و اطلاع ندارید….
مهندس فریور- شما که آن هم نیستید و هیچ نیستید.
طباطبایی- این مطالب قماش شما نیست شما نمیتوانید وارد باشید.
مهندس فریور- آن طرح که حالا مطرح نیست حق هم ندارید شما به کسی توهین کنید.
طباطبایی- من به کسی توهین نمیکنم و در پروگرام دولت هم حق دارم هر صحبتی را که میخواهم بکنم لازم نیست مطرح باشد.
مهندس فریور- شما میگویید افکار ناهموار.
رئیس-آقایان ملاحظه کنید. آقای طباطبایی خارج از موضوع صحبت نکنید.
محمد طباطبایی- شما میخواهید دوازده نفر اشخاص با شخصیت که البته میگویید در این مملکت هست بیاورید از وجودشان از تجربهشان استفاده کنید خوب چرا نمیآیید زمام همین وزارتخانهها را به دستشان بدهید؟ همینها را که شما صورت دادهاید اینها را دعوت کنید برای وزارت…
مهندس فریور- سفسطه میکنی.
محمد طباطبایی- سفسطه نیست عین حقیقت است. من میگویم چرا این دوازده نفر را نمیآورید وزارتخانهها را دستشان بدهید و برای مشورت دعوت می-کنید (این وزیر مشاور بازی هم تازه معمول شده است) من که نزاع شخصی با کسی ندارم (دکتر معظمی- شما حق ندارید در مجلس شورای ملی بگویید که در مملکت شخصیت نیست) من که نگفتم چنین شخصیتهایی نیست ولی اگر دارید همانها را بیاورید وزیر کنید و الّا در قوانین هم که نیست که رئیس دولت برود یک اشخاصی را بیاورد و بگوید این وزیر مشاور است این وزیر فلان است وزیر مشاور هم در این دورههای آخر معمول شد….
مهندس فریور- آقای طباطبایی طوری صحبت کنید که یک نفر موافق برایتان بماند.
محمد طباطبایی- میخواهم موافق برای من نیم نفر هم نماند برای من فرقی نمیکند من کسی هستم که حکومت سابق را خودم تنها استیضاح کردم و میدانستم به آن رأی خواهند داد برای من فرقی نمیکند….
دکتر عبده- مخصوصاً به قضات خیلی بیلطفی کردید.
مهندس فریور- جا دارد که از آقای دکتر مصدق معذرت بخواهید.
محمد طباطبایی- من که حرفی نسبت به ایشان نگفتم ایشان طرحی تهیه کردهاند و رضاشاه هم نیستند که بگویند حتماً باید این طرح تصویب شود و بگذرد بنده مخالف هستم با آن طرح و کار بدی هم نکردهام حق دارم حالا هر چه مطلب دارم بگویم.
واقعاً بدبختی این مملکت در همین است به جای این که هر کسی در کار خودش باشد. اشخاص. افراد. طبقات. در کار هم دخالت میکنند اگر هر کسی برود دنبال حرفه خودش اختلال بر ما مستوفی نمیشود آن وقت مهندس ساختمان هنوز از اروپا نیامده نمیخواهد وکیل بشود و پل تجریش همین طور خراب بماند.
مهندس فریور- پس میخواهید هر چه بیسواد است بیاید مجلس؟
دکتر زنگنه- (خطاب به آقای سید محمدطباطبایی) شما حق ندارید این طور صحبت بکنید.
محمد طباطبایی- گوش کنید آقا شما یک الف. ب هم نمیتوانید بنویسید.
دکتر زنگنه - شما حق ندارید به طبقه تحصیل کرده توهین کنید.
محمد طباطبایی- شما حق ندارید وسط حرف من صحبت بکنید.
دکتر زنگنه- شما تصدیق ششساله ابتدایی دارید؟
مهندس فریور- رئیس جمهور فرانسه لبرن. مهندس است بیسواد.
محمد طباطبایی- تو سواد داری؟ اگر سواد داشتی که میرفتی دنبال کار برق.
رئیس- (خطاب به آقای محمد طباطبایی) آن وقت که من میگفتم خارج از موضوع صحبت نکنید برای همین حرفها بود.
دکتر اعتبار- بنده اخطار نظامنامهای دارم.
رئیس - بفرمایید.
دکتر اعتبار- بنده در موقعی که ایشان صحبت میکردند اجازه خواستم ولی آقای رئیس اجازه ندادند به عقیده بنده آقای رئیس مجلس نباید اجازه بدهند که هر کسی هر چه به دهنش میآید بگوید (صحیح است) این ماده ۱۲۹نظامنامه است که میگوید:
مؤاخده با منع حضور در موارد ذیل است:
اولاً نماینده که پس از مؤاخذه در همان جلسه مجدداً از دایره نظم خارج میشود.
ثانیاً نماینده که در ظرف شش ماه دو مرتبه مؤاخذه شده باشد.
ثالثاً نماینده که مردم را در مجلس علنی به زد و خورد یا جنگ خانگی یا به ضدیت و نقض قوانین اساسی دعوت و ترغیب نماید.
رابعاً نماینده که نسبت به مجلس یا قسمتی از مجلس یا به رئیس هتک شرف نماید.
خامساً نماینده که نسبت به یک یا چند نفر از هیئت دولت فحش داده یا تهدید نماید.
سادساً نماینده که نسبت به دولت توهین نماید.
(خطاب به آقای محمد طباطبایی با عصبانیت) حرف شما از اول تا به آخر فحش و توهین به افراد مجلس بود.
رئیس - برای همین بود که به ایشان گفتم خارج از موضوع و خلاف نزاکت صحبت نکنید گفتند که در برنامه دولت میخواهم صحبت بکنم بعد وارد موضوعهای دیگر شدند.
امینی- (خطاب به آقای رئیس) آقا اداره بکنید مجلس را چه حق دارد این طور صحبت کند.
رئیس- آقایان در ضمن صحبتشان نباید از موضوع برنامه دولت خارج شوند آقای فاطمی چنانچه مایلید همان طور که اجازه خواستهاید به نام موافق صحبت کنید بفرمایید.
فاطمی- عرض کنم قبل از این که بپردازم به جوابها و تهمتهایی که آقای طباطبایی نسبت به یک عده از رفقای بنده و خود بنده زدند در قسمت اخیر اظهار ایشان که چون در مجلس راجع به قضات صحبت شد میخواهم عرض کنم که
عقیده مجلس با عقیده شخصی ایشان مخالف است (صحیح است) قضات پاکدامن بسیار داریم و یک عده از آنها در خود مجلس عضویت دارند و سه نفر از قضات پاکدامن شما الان وزیر هستند آقای طباطبایی شما حق ندارید نسبت به قضات توهین کنید یکی از قضات همین آقایی است که نزد شما نشسته (اشاره به آقای زرینکفش) و تحت تأثیر شهربانی وقت نرفت و محمدباقر گلپایگانی معروف را همین قاضی تبرئه کرد حالا شما به قضات توهین میکنید؟ اما یک سلسله اظهاراتی ایشان کردند راجع به جریانات مجلس ایشان گفتند خوب نیست که در مجلس این حرفها گفته شود ولی بنده خیلی میل دارم گفته شود حرفهای مشروطه در خود مجلس باید گفته شود با جلسه خصوصی همیشه مخالف هستم برای این که باید مطالب با نهایت صراحت و حقایق گفته شود تا آنهایی که ما را فرستادهاند این موضوعات را قضاوت کنند و آنهایی که موکل دارند موکلینشان قضاوت کنند عرض کنم دیگر این مطالبی که آقا گفتند تطبیق با آن ماده قانون اساسی بعد از قوانین آسمانی فوق سایر قوانین است البته باید هر کاری که می-کنیم مطابق قانون اساسی باشد و رعایت قانون اساسی را بکنیم ماده صریح قانون اساسی این است که عزل و نصب وزرا با پادشاه است.
ایرج اسکندری- به فرمان شاه است.
فاطمی- از زمان نیابت سلطنت مرحوم ناصرالملک یک فرمولی درست شد چون از طرفی مجلس شورای ملی حق دارد که اگر یک هیئت دولتی را خوب ندید رأی عدم اعتماد بدهد حالا برای این که به هیئت دولت برنخورد قبلاً تمایل مجلس را به وسیله وزیر دربار وقت توسط رئیس مجلس میخواستند حال میخواهم ببینم در این دفعه چه خلاف نظامنامهای یا خلاف قانون اساسی واقع شده است؟ تقریباً در یک ماه قبل بین سه فراکسیون مجلس مذاکره بود برای رفع همین عیوبی که آقای آقا سید محمد طباطبایی در آخر بیاناتشان فرمودند و البته هم من و هم رفقای من و هم دولت و هم مردم موافق هستند که یک دولتی بیاید در مجلس که یک اکثریت قوی داشته باشد همان انوشیروان عادلی که ایشان گفتند اگر بیاید رئیسالوزرا شود و مجلس ما به همین حال باشد از عهده هیچ کاری نمیتواند برآید (صحیح است) باید در هر حال یک دولتی بیاید سر کار و یک اکثریت ثابت و قوی پشتیبانش باشد.
دکتر کشاورز- و صالح.
فاطمی- و صالح که به او بگوید حواست جمع باشد و برو سراغ کار خودت و مشغول کارت باش و هر قانونی که داری بیاور ما بگذرانیم و هر پشتیبانی که می-خواهی ما ازت میکنیم ولی نه آن طور که تا حال عمل میشد درست است که با مملکت نمیشود شوخی کرد این نظر شما درست است اما ما برای چه این کار را کردیم؟ برای این این کار را کردیم که در این موقعیت دنیا احتیاج داریم به یک دولت ثابتی که هم بتواند کارهای داخلی را اداره کند و هم حواسش جمع باشد که حقوق ایران را در دنیا حفظ کند حالا این اتفاق علی رغم یک عدهای واقع شده است و برخلاف میل یک عدهای واقع شده است تکذیب نمیکنم. که وقتی هیئت مؤتلفه درست شد از دولت گذشته ساعد ناراضی بود این هم هیچ عیب نداشت اصل ۶۷ قانون اساسی است که میگوید:
در صورتی که مجلس شورای ملی یا مجلس سنا به اکثریت تامه عدم رضایت خود را از هیئت وزرا یا وزیری اظهار نمایند آن هیئت یا آن وزیر از مقام وزارت معزول می-شود در این که تردید ندارید که این سه فراکسیون اکثریت مجلس بود و چون اکثریت بود اکثریت عدم رضایت خودش را اظهار کرد و بنده نمیگویم آنها خلاف کردند خیر بسیار مردمان خوبی هم هستند بنده میگویم ممکن است بعداً هم از آنها استفاده کنند اما مجلس این طور کرد.
یکی از نمایندگان - پس چرا حالا نکرد؟
فاطمی- بنده هم که دارم دفاع میکنم از این هیئت
دولت اگر وقت دیگر دیدم که این هیئت دولت خوب کار نکرد من از شما مخالفتر میشوم بنده میگویم باید اسباب و وسایل کار را به دست دولت داد و گفت برو با خاطر جمع کار کن اگر دولتی را که شما آن وسایل را به دستش دادید رفت و نتوانست کار کند یا یک موانعی دارد باید بیاید پشت تربیون بگوید آقایان شما که این کار را به من دادهاید این موانع هست به این جهت من نمیتوانم کار کنم اگر نیامد این حرف را بزند آن دولت مقصر است بنده الان در اینجا از این دولت مدافعه میکنم و ورقه سفید هم میدهم و تا بتوانم تقویت خواهم کرد اما گر دولت رفت و کار نکرد بنده خودم مخالفت خواهم کرد خودم از آن دولت استیضاح میکنم پس بنابراین مطلب این طور است و دولت آقای ساعد استعفا داد بعد همان طور که گفتند آقای ساعد تشریف آوردند در هیئت مؤتلفه یعنی نمایندگان سه فراکسیون که اکثریت داشتند و اظهار تمایل کردهاند آمدند آنجا با آنها ملاقات کردند.
محمد طباطبایی- پس میخواستید بیایند با شما ملاقات کنند؟ (همهمه نمایندگان) (زنگ رئیس)
فاطمی- صبر کنید آقای یا شما مجتهدید یا مقلد اگر خودتان از خودتان یک چیزی در میآورید که چه عرض کنم و البته مقررات همان است که داشتیم آقای رئیس هم همان روزی که مجلس تشکیل میشد و هیئت مؤتلفه تشکیل شد فرستادند پشت سر آقایان منفردین در صورتی که اگر من بودم نمیفرستادم.
دکتر عبده- متشکریم.
فاطمی- آقای دکتر عبده بنده رو دربایستی ندارم مطالب را خیلی صریح عرض میکنم حالا دلیلش را هم عرض میکنم فراکسیون توده البته یک فراکسیونی است که اقلیت است و اقلیت هم همه جا محترم است اکثریت هم باید رعایت اقلیت را بکند در پارلمان انگلستان هم این طور است که فقط با اقلیت و اکثریت صحبت میشود در هیچ کجای دنیا رسم نیست که از منفردین دعوتی شود اگر میگویید این طور نیست تلگراف کنید بنده حاضرم پول تلگراف را بدهم و از آنجا سؤال کنید لازم نیست پارلمان دور برویم ممکن است از کشور همسایه ما مصر سؤال کنید در انگلستان حتی حقوق لیدر اقلیت از نخست وزیر بیشتر است اگر بخواهند که یک دولتی تشکیل دهند از منفردین سؤال نمیکنند از دانه دانه منفردین هم سؤال نمیکنند از لیدر اکثریت مجلس تمایل مجلس را میخواهند و میپرسند.
یک نفر از نمایندگان- این طور نیست آقا.
فاطمی - نه آقا نفرمایید این که عرض میکنم توی چشم مجلس عرض میکنم اگر این طور نبود بنده را ملامت کنید اگر بنده هم رئیس بودم همان طور که گفتم از منفردین دعوتی نمیکردم.
یمین اسفندیاری- انشاءالله که اجازه خواهید داد.
فاطمی- بله؟ چه فرمودید؟
یمین اسفندیاری- عرض کردم هر وقت شما رئیس شدید دعوت نکنید.
محمد طباطبایی- اگر کار مجلس به جایی رسید که رئیسش هم شما بشوید دیگر هیچ.
فاطمی-(با حال عصبانی و صدای بلند خطاب به آقای سید محمد طباطبایی) بنده داوطلب ریاست نبودم و نیستم پهلوی اگر برای همه بد بود برای امثال تو که خوب بود بیانصاف بیمروت آن روزی که من در زندان بودم تو به زور پهلوی یا دسیسه از ساوه وکیل شدی چرا خلط مبحث میکنی؟
محمد طباطبایی– قضیه حبس شما راباید از دیوان جزا پرسید.
فاطمی- از هر جا میخواهید بپرسید تمام مردم مرا میشناسند اگر قضات در آن دوره مردم را بیخود محکوم میکردند برای این بود که وکیلشان تو بودی شماها نمیخواهید و نمیگذارید مملکت بهتر شود اگر میخواستید این طور نمیشد ما هم علیرغم شما میایستیم فریاد میزنیم کار میکنیم هر قدر هم حوصله می-کنیم نمیگذارند بیا ببینیم من وکیل تحمیلی نائین هستم تو وکیل سبزوار درست هستی؟
به هر حال این مواد قانونی اساسی که نوشته شده است اینها همهاش مربوط به توی مجلس شورای ملی است نه مربوط به بیرون مجلس دلیلش این بوده است که همیشه رئیس مجلس تمایل اکثریت را میخواسته است و به عرض ملوکانه میرسانیده است و این دفعه هم همین طور شده است معهذا بنده قطع دارم دو مرتبه جلسه خصوصی تشکیل دادند آقای رئیس آقایان منفردین را دعوت کردند منتها آقایان نخواستند و اظهار تمایل نکردند و نگفتند که ما چه کسی را در نظر داریم و نیامدند کمک کنند که فلان شخص رئیسالوزرا شود.
دکتر زنگنه- خجالت میکشیدند.
کامبخش-از ما بعد از خاتمه قضایا دعوت کردند.
فاطمی- بایستی همین طور هم باشد وقتی که نظر سه فراکسیون که اکثریت داشته باشد حائز شد بعداً باید از شماها هم دعوت کرد چون خودتان را رسماً به اقلیت معرفی کردید من خودم را رسماً مدافع حقوق اقلیت معرفی میکنم برای این که ممکن است یک روزی خودم جزء اقلیت باشم آقای آقا سید محمد طباطبایی یک تهمتهایی به یک عده از رفقا زدند خواستم عرض کنم که خلاف واقع و خلاف قانون در هیچ قسمتی مرتکب نشدیم ایشان یک چیزهایی گفتند که شما رفتید و یک عدهای را به عنوان وزیر تحمیل کردید بنده این قسمت را جداً تکذیب میکنم و چنین چیزی نبوده است اگر آقای نخستوزیر مشورتی کرده باشند با یک عدهای و یک عدهای را در نظر گرفته باشند این مانعی ندارد که یک اسامی ذکر شده باشد و این موضوع به هیچ وجه نباید موجب این بشود که بگویند یک عمل خطایی کرده باشند خیر همیشه مجلس میتواند با دولت در این قبیل موارد تشریک مساعی کند و بهترین دلیل هم فراکسیون اتحاد ملی است در صورت مجلسش موجود است که اصلاً رأی گرفته شد که در این باب وارد صحبت نشوید یعنی کسی را تحمیل نکنند میخواهم ببینم چه عیبی دارد که اگر آقای نخست-وزیر مشورت کرده باشد مگر یک صورت عدهای را اکثریت مجلس برداشت و رفت داد به آقای نخست وزیر که حتماً باید این عده را انتخاب نمایید؟ همچو چیزی بود؟ چه عرض کنم؟ خیلی خلاف واقع به شما گفتهاند ولی اگر شخص آقای نخست-وزیر میل بکند که با نماینده ملت و اکثریت مجلس مشورت کند چه مانعی دارد ایشان هیچ وقت نمیروند با اشخاصی که مخالفشان است مشورت کنند مثلاً یکی از اظهاراتی که ایشان کردند این بود که چرا نیامد توی مجلس بنیشینید و ورقه بیاسم بدهید اینها برخلاف اصول است دولت باید طرفدارانش را بشناسد طرفدار دولت باید معلوم باشد اینها یک چیزهایی است که اگر دولت خوب کار نکند ما هم که طرفدار دولت هسیتم مخالفت خواهیم کرد ماها بین خدا و خلق و موکلین خودمان مسئولیت داریم پس همیشه باید دولت طرفدارانش را بشناسد کجا همچو چیزی است که بیایند با ورقههای بیاسم دولت را معین بکنند؟ در آن مجالسی که بنده بودم و ایشان نبودند این چیزها معمول ما نبود معمول ما رعایت مقررات و نظامات و وظایف بوده است و تا به حال که این عمل را ما کردیم هیچ کدام برخلاف اصول نبوده اما یک اظهاراتی در آخر بیاناتشان کردند چون میدانم مجلس خسته است و خود بنده هم در حال طبیعی نیستم چون اظهارات ایشان راجع به یک قسمت بنده را عصبانی کرده است میترسم خارج از نزاکت بشوم عجالتاً عرایضم را خاتمه میدهم تا بعد اگر نوبت به بنده رسید بقیه صحبتهای خودم را خواهم نمود.(صحیح است)
رئیس- الان یک ساعت و خرده از ظهر میگذرد آقایان چه نظری دارند؟ ادامه بدهیم یا جلسه راختم کنیم؟
نمایندگان-بله ادامه دهید.
رئیس-آقای مهندس فریور بر طبق ماده ۱۰۹ میتوانند دفاع از خود بنمایند.
مهندس فریور- عرض کنم آقای طباطبایی در ضمن مذاکرات بی سر و تهشان اول شروع کردند به توهین تمام قضات
به هر حال این مواد قانونی اساسی که نوشته شده است اینها همهاش مربوط به توی مجلس شورای ملی است نه مربوط به بیرون مجلس دلیلش این بوده است که همیشه رئیس مجلس تمایل اکثریت را میخواسته است و به عرض ملوکانه میرسانیده است و این دفعه هم همین طور شده است معهذا بنده قطع دارم دو مرتبه جلسه خصوصی تشکیل دادند آقای رئیس آقایان منفردین را دعوت کردند منتها آقایان نخواستند و اظهار تمایل نکردند و نگفتند که ما چه کسی را در نظر داریم و نیامدند کمک کنند که فلان شخص رئیسالوزرا شود.
دکتر زنگنه- خجالت میکشیدند.
کامبخش-از ما بعد از خاتمه قضایا دعوت کردند.
فاطمی- بایستی همین طور هم باشد وقتی که نظر سه فراکسیون که اکثریت داشته باشد حائز شد بعداً باید از شماها هم دعوت کرد چون خودتان را رسماً به اقلیت معرفی کردید من خودم را رسماً مدافع حقوق اقلیت معرفی میکنم برای این که ممکن است یک روزی خودم جزء اقلیت باشم آقای آقا سید محمد طباطبایی یک تهمتهایی به یک عده از رفقا زدند خواستم عرض کنم که خلاف واقع و خلاف قانون در هیچ قسمتی مرتکب نشدیم ایشان یک چیزهایی گفتند که شما رفتید و یک عدهای را به عنوان وزیر تحمیل کردید بنده این قسمت را جداً تکذیب میکنم و چنین چیزی نبوده است اگر آقای نخستوزیر مشورتی کرده باشند با یک عدهای و یک عدهای را در نظر گرفته باشند این مانعی ندارد که یک اسامی ذکر شده باشد و این موضوع به هیچ وجه نباید موجب این بشود که بگویند یک عمل خطایی کرده باشند خیر همیشه مجلس میتواند با دولت در این قبیل موارد تشریک مساعی کند و بهترین دلیل هم فراکسیون اتحاد ملی است در صورت مجلسش موجود است که اصلاً رأی گرفته شد که در این باب وارد صحبت نشوید یعنی کسی را تحمیل نکنند میخواهم ببینم چه عیبی دارد که اگر آقای نخست-وزیر مشورت کرده باشد مگر یک صورت عدهای را اکثریت مجلس برداشت و رفت داد به آقای نخست وزیر که حتماً باید این عده را انتخاب نمایید؟ همچو چیزی بود؟ چه عرض کنم؟ خیلی خلاف واقع به شما گفتهاند ولی اگر شخص آقای نخست-وزیر میل بکند که با نماینده ملت و اکثریت مجلس مشورت کند چه مانعی دارد ایشان هیچ وقت نمیروند با اشخاصی که مخالفشان است مشورت کنند مثلاً یکی از اظهاراتی که ایشان کردند این بود که چرا نیامد توی مجلس بنیشینید و ورقه بیاسم بدهید اینها برخلاف اصول است دولت باید طرفدارانش را بشناسد طرفدار دولت باید معلوم باشد اینها یک چیزهایی است که اگر دولت خوب کار نکند ما هم که طرفدار دولت هسیتم مخالفت خواهیم کرد ماها بین خدا و خلق و موکلین خودمان مسئولیت داریم پس همیشه باید دولت طرفدارانش را بشناسد کجا همچو چیزی است که بیایند با ورقههای بیاسم دولت را معین بکنند؟ در آن مجالسی که بنده بودم و ایشان نبودند این چیزها معمول ما نبود معمول ما رعایت مقررات و نظامات و وظایف بوده است و تا به حال که این عمل را ما کردیم هیچ کدام برخلاف اصول نبوده اما یک اظهاراتی در آخر بیاناتشان کردند چون میدانم مجلس خسته است و خود بنده هم در حال طبیعی نیستم چون اظهارات ایشان راجع به یک قسمت بنده را عصبانی کرده است میترسم خارج از نزاکت بشوم عجالتاً عرایضم را خاتمه میدهم تا بعد اگر نوبت به بنده رسید بقیه صحبتهای خودم را خواهم نمود.(صحیح است)
رئیس- الان یک ساعت و خرده از ظهر میگذرد آقایان چه نظری دارند؟ ادامه بدهیم یا جلسه راختم کنیم؟
نمایندگان-بله ادامه دهید.
رئیس-آقای مهندس فریور بر طبق ماده ۱۰۹ میتوانند دفاع از خود بنمایند.
مهندس فریور- عرض کنم آقای طباطبایی در ضمن مذاکرات بی سر و تهشان اول شروع کردند به توهین تمام قضات
فتاده که بنده را در این موقع خواستهاند پای تلفن به بنده گفتند که آقایان نمایندگان فراکسیونها راجع به اکثریت و کار دولت صحبت میکنند آقای نخستوزیر استعفا کردهاند و اعضا سه فراکسیون مجدداً به آقای نخست وزیر اظهار تمایل کردهاند و از دربار خواستهاند که آقای وزیر دربار برای اعلام استعفا ایشان و کسب تمایل مجلس بیایند ولی از طرف اعلیحضرت برای استحضار از جریان امر بنده را خواسته-اند و بنده چون در منزل نبودم سه چهار مرتبه از مجلس و از دربار به منزل تلفن کردهاند و بالاخره با نشانی که از منزل داده بودند بنده را پای تلفن خواستند و من هم برای این که از طرف اعلیحضرت احضار شده بودم شرفیاب شده و آنچه را که از مجلس پای تلفن به بنده گفته بودند عرض کردم همچنین سابقه تشکیل اکثریت را هم عرض کردم و صبح هم آمدم به مجلس و به نمایندگان فراکسیونها و بعضیها اطلاع دادم و به آقایان عرض کردم بایستی به آقایان منفردین و فراکسیون توده هم اطلاع داده شود آقایان هم گفتند که بایستی آقای وزیر دربار بیایند اینجا و استعفای کابینه را اعلام کنند و تمایل مجلس را بخواهند. بنده خودم شخصاً از نظر و فتوای شخص خودم اساساً به این ترتیب موافق نبودم یعنی عقیده بنده این بود که بایستی رئیس مجلس احضار شود و استفعا کابینه به وسیله رئیس مجلس اطلاع داده شود و تمایل آقایان نمایندگان هم همین طور به وسیله رئیس مجلس به عرض برسد چنان که رئیس مجلسهای سابق هم همین طور بوده است و این نظر خود را به آقایان اظهار کردم ولی آقایان نمانیدگان فراکسیونها اظهار کردند سابقه سنه گذشته این طریق بوده است بنده در قدیم (چون بنده تابع نظر اکثریت هستم)… (رفیع- شما بر همه ما رئیس هستید آقا) بسیار خوب. این بود که بنده به دربار اطلاع دادم که آقایان منتظرند که آقای وزیر دربار بیایند استفعای دولت را اعلام کنند و نتیجه تمایل اکثریت را هم به عرض برسانند بعد هم اطلاع دادم به آقایان منفردین که آمدند در اتاق تنفس و قضایا را به ایشان اطلاع دادم و همچنین به توسط آقای کام بخش به فراکسیون توده اطلاع دادم زیرا معمول نبوده است که به افراد فراکسیونها اطلاع داده شود بلکه به وسیله یک نفر اطلاع داده میشد بعد هم آنها نظرشان را اظهار میداشتند. این که گفته میشود قبلاً به آقایان منفردین اطلاع داده نشده (طباطبایی- خود آقا هم قبلاً اطلاع نداشتید) بلی بنده سابقه نداشتم زیرا همان شب این ترتیب پیش آمده بود ولی چون به نظرم این بود که آقایان منفردین بپرسم این بود به آقایان اطلاع دادم و در اتاق تنفس آمدند بعد دیدم تمایل دارند با یکدیگر صحبت کنند بنده گفتم برای این که تنها باشید و بهتر بتوانید آزادانه صحبت کنید بنده مرخص میشوم و بعد از آن که آقایان مذاکراتشان را کردند نتیجه را اطلاع دهند حتی یکی از آقایان که گویا آقای امیر تیمور بودند راجع به این عمل بنده اظهار تشکر کردند بعد هم آقای وزیر دربار آمدند اینجا و جریان را به ایشان گفتم و آقای امیر تیمور هم بعداً از طرف آقایان منفردین جریان مذاکرات آقایان را در حضور آقای وزیر دربار بیان کردند و بنا شد به عرض برسد از طرف فراکسیون توده هم دیگر اطلاع به بنده نرسید. مقصود بنده از این عرایض این است که بنده وظیفه که داشتم به قدر مقدور انجام دادم و به هیچ وجه خلاف ترتیبی واقع نشده و اگر قبلاً بنده آقایان را نخواستم یا ندیدم و نگفتم از این جهت بوده است که قبلاً اطلاع نرسیده بود و پس از وصول اطلاع صبح همان روز که عرض شد به آقایان اطلاع دادم این است که به عقیده بنده در این موضوع جای اعتراض و ایرادی نیست و البته اینجا موافق هست. مخالف هست، اکثریت هست، اقلیت هست، اینها مربوط به بنده نیست و بنده باید تابع افکار اکثریت مجلس باشم و آنچه را اکثریت مجلس میگوید آن را تعقیب کنم نظر دیگر بنده این بود که راجع به مذاکرات جلسه گذشته مجلس و داخل در موضوع یا خارج از موضوع بودن اعتراضاتی نسبت به بنده میشود خواستم این را حضور آقایان عرض کنم که خود آقایان از اطراف اظهار کردند گذارید حرفها تماماً زده شود و هر کس هرچه دارد بگوید و بنده هم بر حسب این نظر آقایان دخالتی در نطقها نکردم و حالا اگر آقایان میخواهند نظامنامه اجرا شود بنده باید مواد نظامنامه را رعایت کنم و از مذاکرات خارج از موضوع جلوگیری بکنم که دیگر آقایان بر خلاف نظامنامه صحبت نکنند حالا بسته است به نظر آقایان
جمعی از نمایندگان- دستور دستور.
رئیس- مذاکره در برنامه دولت است آقای اردلان بفرمایید.
اردلان- بنده اسم خودم را به نام مخالف برنامه دولت در لایحهای که آنجا آویخته شده است ثبت کردم و بنابراین اگر عرایضی میکنم امروز راجع به مخالفت با برنامه است و الّا با شخص آقای ساعد و آقایان وزرایی که انتخاب فرمودند اعتماد و اطمینان کاملی دارم و از جناب آقای رئیس خیلی تشکر میکنم که در نظر داشتند از منفردین راجع به تشکیل کابینه نظر بخواهند ولی آقای فاطمی در جلسه گذشته فرمودند که این نظر را نداشتهاند و اگر تلگراف هم به ممالک مشروطه اروپا می-کردند و از آنها استعلام میکردند آنها هم هیچ وقت از منفردین راجع به هیئت دولت سؤال نمیکردند و این فرمایش آقای فاطمی هم در تمام جراید نوشته شده اگر در حال حاضر بنده که یک نفر منفرد هستم در این قسمت سکوت بکنم مثل این است که راضی بودهام در این قسمت ولی از حیث ممالک خارجی کاملاً صحیح است و اما ممالک خارج نمایندگانشان را احزاب کاندید میکنند شما در بلژیک تشریف ببرید در هلند تشریف ببرید در سوئیس تشریف ببرید در تمام ممالک احزابی هست که کاندیدها را معلوم میکند آن اعضا که میآیند به مجلس در فراکسیون پارلمانی آن حزب عضویت پیدا میکنند بنابراین منفرد صورت صحیحی ندارد که ازش سؤال بکنند ولی در ایران این طور نیست و بعد ممکن است این طور بشود ولی امروز که احزاب در ایران نیست ۸۰ درصد از آقایان نمایندگان که در اینجا انتخاب شدهاند اینها البته روی حزب انتخاب نشدهاند و بنده از آن اشخاصی هستم که نظر به سوابق خانوادگی و مساعدتهای ذیقیمتی که آقای آصف به بنده فرمودند از کردستان انتخاب شدم ولی حزبی در کردستان نبود که از کردستان بنده را انتخاب بکنند که حالا بنده بیایم در فراکسیون پارلمانی آن حزب عضویت داشته باشم ولی با این حال چطور ممکن است که بنده را از حق مشروع خودم برای این که در امر تشکیل هیئت دولت شرکت بکنم محروم بکنند به عقیده بنده این طور نیست بنابراین آقای فاطمی خواهش میکنم که اگر در جراید سهواً نوشتهاند یا بنده سهواً شنیدهام و یا این فرمایشی که فرمودند نظر خودشان بوده توضیح بدهند و البته نظر اکثریت مؤتلفه فراکسیونها هم این طور نبوده و الّا چطور ممکن است که ۳۱ نفر اگر ۵ نفرشان فرض کنیم دسته یا فراکسیونی تشکیل بدهند حق اظهارنظر در تشکیل دولت دارند. اما ۲۶ نفرشان اگر منفرد باشند این حق را ندارند؟ این ترتیب گمان نمیکنم درست باشد و اما در عین حال بنده خیلی خجلم از طرز صحبت آقای طباطبایی بنده حقیقتاً خجل و شرمنده شدم برای این که ممکن بود مخالفت را با یک طرز بهتری کرد بنده هم به عنوان مخالف صحبت میکنم ولی امیدوارم که هیچ وقت از نزاکت خارج نشوم (صحیح است) عرض کنم که اما مخالفت بنده با برنامه، عرض کردم که بنده نسبت به آقای ساعد و وزرایی که انتخاب کردند مخالفتی ندارم و نسبت به شخص آقای ساعد برای این که ایشان یک رکن مهمی بودند که موفق شدند پیمانی با متفقین ببندند که مفید باشد (و انشاءالله امیدوارم ما روزی بتوانیم نتیجه خوبی از این پیمانی که با متفقین بستهایم برآوریم و گمان میکنم که این آرزو در دل بنده تنها نباشد و در دل تمام افراد نمایندگان و حتی تمام افراد ملت باشد و انشاءالله امیدواریم هر چه زودتر جنگ جهانی با موفقیت کامل متفقین ما خاتمه پیدا کند) همه میدانند ما هر چه در ایران در اختیار داشتیم به متفقین خودمان
دادیم و امیدواریم که آنها هم در موقع صلح فداکاریهای ما را فراموش نکنند و بعداً از آقای ساعد بنده مخصوصاً تشکر میکنم که یک عناصر جوانی را در کابینه خودشان شرکت دادند ولی باید به این عناصر جوان بنده عرض بکنم که هر نظریاتی و هر عقایدی و هر افکاری که قبل از رسیدن به مقام وزرات داشتند حالا هم که به مقام وزارت رسیدهاند باید همان افکار و عقاید را دنبال و انجام بدهند و الّا اشخاصی که پشیتبان آنها بودند پشتیبان افکار آنها بودند از رفتار آنها روی می-گردانند حالا استدعا میکنم از آقای نخستوزیر که نسبت به پیشنهادات و نسبت به تقاضاهای این عناصر جوان کاملاً حمایت و تقویت بکنند که آنها بتوانند به موفقیت نائل بشوند اما مخالفت بنده با برنامه: آنچه خودم توجه کردم و توصیف میکنم مخالفت بنده یک مخالفت منفی نیست بلکه یک مخالفت مثبت است به این عبارت که یک مطالبی را بنده برای اصلاحات مملکت ضروری میدانم که در برنامه میبایستی نوشته بشود و میبایستی دولت به آن عمل کند و این مطالب در برنامه دولت نیست به این لحاظ بنده با این برنامه مخالفت میکنم با عرض این مراتب بنده راجع به این مطالب به عرض آقای نخستوزیر و وزرا میرسانم البته مطالب بنده را گوش میدهند اگر دیدند یک مطالب شدنی و قابل انجام است خود آقای نخست وزیر و وزراشان به بنده خواهند فرمود که این کار را خواهیم کرد آن وقت البته مخالفتی از طرف بنده باقی نخواهد ماند و هم امیدوارم باقی نماند و بنده هم بتوانم از موافقین دولت باشم البته اصلاحات در مملکت باید خیلی زیاد باشد و اگر بنده هم بخواهم زیاد صحبت بکنم این انصاف نیست و هر کسی باید به اندازه سهم خودش صحبت کند برای این که سایر آقایان هم اجازه خواستهاند نوبت به آنها هم برسد فعلاً عرایضی که من دارم یکی راجع به وزارت فرهنگ است و دیگری راجع به وزارت دارایی است راجع به این دو موضوع بنده نظریاتی که دارم در برنامه دولت به هیچ وجه ذکری از آنها نشده حالا بنده عرض میکنم و امیدوارم که هیئت دولت هم به عرایض بنده توجه خودشان را معطوف بفرمایند و اما راجع به وزارت فرهنگ گمان میکنم یک حقیقت مسلمی برای ما نمایندگان ملت و افراد مملکت باشد که سطح معلومات در این چند سال اخیر عوض این که بالا برود پآئین آمده است و اگر وزارت فرهنگ و دولت ما توجه نکنند به این که سطح معلومات بالا برود و همین طور پآئین بیاید چه زیانهایی برای فرهنگ عمومی کشور خواهد داشت بنده توجه آقای نخست وزیر را جلب میکنم که دولت و وزرات فرهنگ بایستی توجه بکنند به این که سطح معلومات حتماً بالا برود در این مملکت و تا مملکت به یک دانش حقیقی نرسد به هیچ جا نخواهد رسید وقتی که یک تکه کاغذ به آدم بدهند و بگویند که آقا شما تصدیق فلان دارید دانش البته این نیست دانش آن است که شخصی بتواند یک زحمتی که کشیده باشد به مورد عمل بگذارد و حالا یک عواملی هست در وزارت فرهنگ که باعث شده است این سطح معلومات در مملکت ما عوض این که صعود بکند نزول کرده است، بنده یکی یکی آنچه که به خاطر رسانیدهام به عرض میرسانم امیدوارم که توجهی به آن بفرمایند اولش وزارت فرهنگ ما اگر بخواهد یک اساسی داشته باشد در این مملکت بایسیت پایه برنامهاش را روی یک جای ثابت و محکمی بگذارد پایه وزارت فرهنگ است متأسفانه این شورای عالی فرهنگ تحت نفوذ و تحت تأثیر و نظر وزیر فرهنگ وقت همیشه در نوسان است یک روز میبینیم آقای دکتر صدیق میآیند یک برنامه درست میکنند و روز دیگر آقای دکتر سیاسی میآیند یک نظریه دیگری اتخاذ می-کنند و آن را به هم میزنند یک وزیر دیگر ی میآید برنامه دیگری درست میکند و تمام این نظریاتی که اتخاذ میکنند با هم اصطکاک پیدا میکند و یک مضاری برای این مملکت درست میکند. بنده خیلی خوشوقت میشوم که اگر وزارت فرهنگ ما نسبت به این کار مهم توجه بکند. این خیلی کار آسانی است نباید مخالفت بکنند چون تمام نواقصی که عرض خواهم کرد یکی یکی راهحلش را هم عرض میکنم که منفی بافی نباشد آقای وزیر فرهنگ یک لایحه به مجلس
شورای ملی تقدیم کنند که سی نفر از اشخاص دانشمند و فاضل این مملکت را به مجلس پیشنهاد میکند که از مجلس شورای ملی برای مدت ده سال ۱۰ نفر یا ۱۲ نفر از آنها را به عضویت شورای عالی فرهنگ انتخاب کند و وقتی که مجلس شورای ملی خواست و توانست این کار را بکند یک شورای عالی برای وزارت فرهنگ درست میکند که وزیر نمیتواند دیگر در آن اعمال نفوذ بکند این شورای عالی فرهنگ است که اگر تأسیس بشود- کاملاً میتواند وظایفش را انجام بدهد و یک مرکز ثابت باشد و وظیفه قانونی او تهیه برنامه و بالا بردن سطح معلومات و سطح فرهنگ کشور باشد و اما عامل دیگری که بنده پیدا کردم و مطالعه کردم موضوع استادان دانشکده و دانشگاه خوشبختانه در مملکت ما به اندازه کافی استادان فاضل دانشمند وجود دارد و اما اگر وارد زندگی آنها بشویم و تماس با آنها پیدا کنیم میبینیم که شغل اصلیشان استادی نیست آقا، شغل اصلیشان یا وزیرند یا وکیلاند و یا رئیساند و یا مدیر یا بنگاهی هستند یا در بانک ملی هستند و جای معلم تدریس میکنند البته این درست در نمیآید من با خیلی از آنها آشنایی دارم با اغلبشان دوست هستم و وقتی آدم با یکیشان ملاقات میکند پس از مدتی میگویند آقا بنده در دانشکده کجا درس دارم و پا میشود میرود آنجا باور بفرمایید اگر یک استادی تمام وقتش را صرف بکند و برای این یک ساعت خودش راحاضر بکند ممکن نیست شاگرد بتواند از او استفاده بکند و او هیچ کار دیگری نباید بکند باید وزارت فرهنگ این طور استادان ذیقیمت را اجیر بکند و به اندازه کافی مایحتاج زندگی آنها را به آنها بدهد تا آنها هم تدریس کنند و الّا با آنها هم نمیشود ایراد گرفت برای این که میگویند ما چطور با ۳۰۰ و ۴۰۰ تومان زندگی بکنیم و کار خارجی هم نداشته باشیم؟ بنابراین وزارت فرهنگ باید توجه به این قسمت بکند که استادان تمام وقت و هم خودشان را صرف تدریس و تعلیم و تربیت بکنند و از آن طرف زندگی آنها کاملاً تأمین بشود اما در ولایات این طور نیست، در ولایات یک عامل دیگری مخل آسایش مردم شده است و آن اوقاف است و من خواهش می-کنم از آقای وزیر فرهنگ که از رئیس دفترشان بخواهند و رئیس دفترشان نشان بدهند که از رؤسای فرهنگ ولایات که امور اوقاف ولایات را اداره میکنند نشان بدهند نامههای که رسیده است، صدی هشتاد از آنها راجع به اوقاف است و صدی بیست آن مربوط به فرهنگ میباشد بنده خودم در ولایتی بودم و با رئیس فرهنگ آنجا خواستم چند روز متوالی مطالعه کنم وضعیت آنجا را، دیدم آقا تمام اوقاتشان را صرف میکنند که فلان باغ را اجاره و فلان ملک را مزایده بگذارند و هزار چیز دیگر، البته با این ترتیب دیگر توجهی به فرهنگ ندارند و این نقیصه را ما باید رفع کنیم بنده شخصاً معتقدم که اداره فرهنگ در کار اوقاف اصلاً دخالت نکند و اوقاف را واگذار کنیم به مردم هر محل که اهالی محل خودشان اداره بکنند و بنده یک پروژه-ای برای این کار دست کردهام و تقدیم کردم به مجلس در روزنامهها هم نوشته شده و خلاصهاش این است که اهالی هر شهرستانی به موجب انتخاباتی خیلی سریع مثل این که اولاً قراء را درش شرکت بدهیم ثانیاً اشخاص بیسواد را درش شرکت ندهیم یک اشخاصی را انتخاب کنند مطابق قانون انتخابات برای مدت سه سال و وزارت فرهنگ به کلی مداخلاتش را از آنجا بکشد کنار و مردم در آنجا مداخله کنند و اداره کنند بگذارید اهالی شهرستانها خودشان اوقافشان را اداره بکنند و اولش این است که بهتر اداره میشود و دوم این که فرهنگ ما فلج نمی-شود و اماعامل سومش این است که از همه اینها مهمتر است و در امر فرهنگ کشور چه دانشجو چه غیر دانشجو و در تمام شئون اجتماعی دخالت دارد موضوع مطبوعات است و در برنامه دولت متأسفانه یک کلمه راجع به مطبوعات نوشته نشده و در دوره ۱۳ یک قانونی برای مطبوعات گذشته است که بنده از اول تا آخر آن مخالف هستم ممکن است این عقیده بنده در مجلس شورای ملی یا در جای دیگر مخالف داشته باشد و موافق نداشته باشد ولی حسن این است که میتواند نظریات خودش را توضیح بدهد و به طور صریح
عقیدهاش را بگوید بنده عقیدهام این است که هر کس در مملکت ما بخواهد کتابی چاپ بکند و یا مجلهای چاپ بکند و یا روزنامهای چاپ بکند به هر نامی و به هر عنوانی باید آزادی مطلق داشته باشد بنده مخالف هر قانونی هستم که مطبوعات را محدود کند یا تحت تهدید و شکنجه یا ریستریکسیون در آورد و البته بنده در این استدلال خودم یک توضیحی عرض میکنم (دکتر کشاورز- در حدود قانون اساسی) ببخشید بنده چون یادداشت ندارم اگر نطق بنده را قطع بکنید رشته سخن از دستم میرود (خنده نمایندگان) بنده معتقدم هر کسی که میخواهد مجله و یا روزنامهای چاپ بکند باید آزادی مطلق داشته باشد حال چرا این عقیده را بنده پیدا کردم توضیح عرض میکنم شاید آقایانی که با این نظر مخالف هستند موافق بشوند مطبوعات ما از دو حال خارج نیست یا چیزهایی مینویسند که ممکن است به حال مملکت مفید باشد یا از نام مقدس مطبوعات سوءاستفاده میکنند و بنای فحاشی و اخاذی میگذارند اما بنده از مطبوعاتی که خوشبختانه در مملکت ما وجود دارد البته بنده نمیخواهم اسم ببرم در همین تهران در ضمن این مطبوعات روزنامههایی هست که در هیچ جای دنیا نظیر آنها نیست و از بهترین روزنامههای دنیا است به هیچ نظر هیچ نوع کاری نمیکنند و خیلی منظم و مرتب است در این صورت حرف بنده متوجه این نوع مطبوعات نیست اگر این نوع مطبوعات یکی باشد البته ده تا اگر باشد بهتر است ولی صحبت راجع به مطبوعاتی است که از این نام مقدس سوءاستفاده میکنند و به جان مردم می-افتند اینها را بنده شبیه میکنم به مارگزنده که مثل مارگزنده به جان مردم میافتند همین مار گزنده را که بنده تشبیه میکنم توجه بفرمایید چندین هزار نفر را در آسیا و آمریکا میکشت و علاج کار را آخر در سم خود مار پیدا کردند و سم مار را میگرفتند و علاج درد میکردند و به خودش تزریق میکردند و درک کردند که این راه علاجش است و اصلاح شد مطبوعات هم همین طور است شما یک روزنامهای را آزاد میگذارید میروید به یک تشریفاتی که در قانون مطبوعات معین کردهاید امتیاز میدهید یک روزنامه مثلاً روزنامه سمن شروع میکند به فحاشی فرض کنید به بنده که میخواهد حیثیت من را ببرد بنده هم میخواهم دفاع کنم ولی او دفاع مرا نمینویسد ولی این حق اگر به بنده داده شود و روزنامه آزاد باشد من هم یاسمن در میآورم و جواب سمن را به فحاشی میدهم بالاخره سمنی یاسمنی را خنثی میکند و این عمل مثل مریضی میماند که چشمش درد میکند و وقتی که شما آن را میبرید پهلوی طبیب فوراً یک دوایی میریزد به چشم او که به آن طرف اتاق نمیتواند برود هر کس فکر کند که خوب عجب حکیم دیوانه بود از در اتاق تا اینجا را آمدم یک دوایی در چشم من ریخت که به کلی چشم مرا ناتوان کرد که حالا من نمیتوانم دو قدم هم راه بروم ولی این طور نیست آن طبیب حاذق درست تشخیص داده حالا هم آن دوای مؤثر این کار آن آزادی مطلق مطبوعات است ولی البته بدون توجه و دقت این عرض بنده را تصدیق نفرمایید، تمنا میکنم این نظر را تحت مطالعه و دقت قرار دهید بعد عمل کنید و به این وسیله مطبوعات را اصلاح کنید (سیفپور- آزادی مطبوعات در قانون اساسی است) بلی هست ولی عمل نمیکنند و ثانیاً تمنا میکنم که این موضوع را مطالعه بکنید که اگر توجه کنید به این وسیله ما میتوانیم فرهنگ و مطبوعات خودمان را اصلاح بکنیم آن وقت شما یک قانونی را میدهید به مجلس و آزادی مطلق مطبوعات را در او اجازه بدهید البته دو نکته هست که باید در آن نهایت دقت بشود بحث این که هر کس که میخواهد روزنامه دایر بکند باید دفتر تجارتی داشته باشد حساب دخل و خرجش را که روزانه میکند در او نوشته شود و مرتب باشد که قابل کنترل باشد که اگر هرکسی بخواهد درست کنترل کند و قابل قبول دادگاه باشد، دوم این که آقا ما باید یک دادگاه ویژه مطبوعات در مملکت ایجاد کنیم و همین آقای وزیر دادگستری هم این کار را بکند و البته لازم است و اگر روزنامه به من فحش داد من بروم محکمه صحبت کنم ما برای یک ارز که چیز مهمی نیست یک دادگاه برای
کارهای ارزی داریم چه اشکال دارد که اگر یک دادگاه ویژه مطبوعات هم داشته باشیم اگر مطبوعات بر خلاف حیثیت و شرافت یک نفر چیزی گفت بروند به آن دادگاه شکایت کنند و مراجعه بکنند تا دادرسی شود بنده دیگر راجع به فرهنگ عرضی ندارم و عرض دیگرم راجع به وزارت دارایی است که عرایض خودم را می-کنم وزارت دارایی وزارتخانهای است که بنده دو مطلب را در آن عرض میکنم که مستقیماً مربوط به وزارت دارایی نیست و مربوط به تمام وزارتخانهها است ولی وزارت دارایی چون قضیه مالی و پول دستش هست این است که بنده اول قانون استخدام کشوری را عرض میکنم در برنامه دولت یک کلمه راجع به اصلاح قانون استخدام کشوری نوشته نشده و چون نوشته نشده بنده به این لحاظ مخالفم و حالا عرض میکنم این قانون استخدام کشوری به طوری که آقایان مسبوقند در سال ۱۳۰۱ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و اگر در آن میبایستی تجربیاتی هم بشود در ظرف این بیست و دو سه سال شده است و حال موقعی است که میبایستی تجدید نظری در قانون استخدام بکنیم، قانون استخدام از این لحاظ در نظر بنده اهمیت دارد که حرکات و اعمال و روش مأمورین دولت را تحت نظم در میآورد و اگر ما موفق شدیم که یک قانون استخدام خوبی برای مأمورین دولتمان معین کنیم میتوانیم آن را عمومیت بدهیم و هر تجارتخانه یا بنگاهی هم که بخواهد عضو استخدام بکند رجوع بکند به همین قانون و از روی آن اداره بکند. یک مادهای دارد در قانون استخدام که مینویسد: در اول هر سال پایه حقوق و حداقل پایه مستخدمین را در بودجه منظور دارند متأسفانه چندین سال است که این عمل نشده است بنده چندین مرتبه در این مجلس شورای ملی به عرض آقایان رسانیدم که وضعیت زندگی از شهریور ۱۳۲۰ به این طرف درست ۲۰ برابر شده و حقوقی که به مستخدمین اضافه شده است فقط در حدود سه برابر بوده است، ما ده روز به این مستخدم حقوق میدهیم و ۲۰ روز دیگر او را گرسنه نگاه میداریم بایستی توجهی نسبت به این موضوع بشود و دولت بایستی نسبت به این موضوع توجه کامل بکند شما یک نوکری داشتید که یک بشقاب چلو جلواش میگذاشتید آن وقت برنج را میخریدید یک من ۵ قران و حالا میخرید ۵ تومان حالا نمیتوانید بشقاب او را مبدل به نعلبکی بکنید برای این که تعهد کردهاید او را سیر کنید و از او خدمت هم بخواهید آقا باید شما تعقیب بکنید مأمورین متخلف را و باید حتماً اینها را قید کرد و توجه کرد در قانون استخدام کشوری و اما ماده دیگری که حتماً باید درش توجه بشود ماده ۲۸ قانون استخدام است که به وزرا حق داده است که بنا به مقتضیات اداری اشخاص را تغییر و تبدیل بدهند بنده بسیار با این ماده مخالف هستم حالا شاید موقع مناسب باشد که اصل ۸۱ و ۸۲ قانون اساسی را هم آقای وزیر دادگستری رعایت بکنند که ما این قدر در روزنامهها نخوانیم که انتصابات وزارت دادگستری که از کجا یک نفر را فرستادهاند به کجا این کارها این قدر لزوم ندارد همین طور سایر وزارتخانهها بنده خودم به طور مثل عرض میکنم یک حاکمی داشت کردستان در ۲۰ سال پیش دو سه سال آنجا ماند بعد رفت یزد بعد از سه چهار سال او را فرستادند به کرمانشاه بعد شیراز بعد دو مرتبه او را برگرداندند به همان جا خوب آقا اگر این مدت در همانجا او را نگه میداشتید حداقل یک کاری برای این مملکت ما کرده بود اگر میخواهید مستخدم را نگه دارید و از او استفاده بکنید چرا این قدر او را انتقال میدهید اینها برای ملت ایران گران تمام میشود.
یک موضوع مهم دیگری که در قانون استخدام کشوری بایستی رعایت بشود موضوع تشویق ازدواج و زناشویی است (فیروزآبادی- قانون ازدواج در شرع هست اینجا لازم نیست) در قانون استخدام به هیچ وجه به این موضوع توجهی نشده است اگر شما دو تا کارمند داشته باشید یکیاش متأهل باشد و یکیش متأهل نباشد حتماً به آن کسی که متأهل است باید توجه بیشتری بشود باید در قانون این رعایت بشود شما دو تا مستخدم دارید که متأهل هستند یکی اولاد دارد یکی اولاد ندارد حتماً باید به آن که اولاد دارد توجه بیشتری بشود شما در عوض این که هی در وزارتخانهها را باز بکنید و
مستخدم خارجی بیاورید باید این کار را عملی بکنید این است که بنده از آقای وزیر دارایی تمنا میکنم در تجدید نظر قانون استخدام این چند اصل مسلم را رعایت بکنند و قانون استخدام هر چه زودتر به مجلس شورای ملی بیاورند اما موضوع دومی که مربوط به وزارت دارایی است و بنده لازم میدانم که عرض کنم این است که مقدمه عرض میکنم به بنده یک کاغذ رسیده بود در این هفته که یکی از اقوام بنده از یکی از دهات کردستان که اسمش میهم است و از بلوک اسفندآباد است نوشته بود که بنده استدعا میکنم از چند نفر از آقایان نمایندگان مجلس شورای ملی که بیایند در این قریه و در منزل من بنشینند ببینند از صبح تا شب چند نفر مأمور در منزل من میآیند و چقدر مزاحم حال مردم اینجا میشوند یکی هم موضوع قند است قند منی ۵۰ تومان از کجا بیاورم چایی میخواهد اسبش جو میخواهد خودش تریاک میخواهد آقا ۴۰ سال است که از عمر مشروطیت می-گذرد و مردم قراء و قصبات ما همیشه این ناله را داشتند والله به خدا اشکالی ندارد اصلاح این کار و میشود اصلاح کرد هیچ کاری ندارد فقط یک قدری توجه بکنید اصلاح میشود بنده خیلی در این موضوع مطالعه کردم از شدت علاقهمندی که به این امر داشتم و یک طرحی در این خصوص تهیه کردم به مجلس شورای ملی تقدیم کردم حالا هم به آقای نخستوزیر تقدیم میکنم استدعا میکنم که توجه بکنید شما دو اصل را باید در این موضوع رعایت بکنید در شهرستانها اولاً مملکت ما یک کشور وسیعی است پست و تلگرافش خیلی بطئی است به علاوه راه-آهنش یک قسمت بیشتر نیست وسایل نقلیه نیست اگر به یک کسی در کرمان یا رفسنجان یا در دیواندره کردستان یا مریوان یک تعدی بشود این برایش مقدور نیست که بیاید به مرکز و شکایت بکند امریکا از حیث خوبی جریان یکی از بهترین ممالک دنیا است در کار ولی باز ما میبینیم که ۶۴ استان دارد و قسمت اعظم شکایاتش را همانها مستقلاً رسیدگی میکنند بنابراین اول این است که وزارت دارایی، فرض بفرمایید که در یکی ازشهرها مثلاً بنده در کردستان عرض میکنم، در شهر کردستان یک نفر رئیس گمرک یک نفر رئیس دخانیات یک نفر رئیس باربری و یک نفررئیس دارایی دارد اینها تمام نه این که یک اداره مستقلی هستند بلکه یک دولت مستقلی هستند رئیس گمرک آنجا رئیس دارایی آنجا رئیس دخانیات آنجا بنده به چشم خودم دیدم که در اداره دخانیات آنجا یک نفر را به نام قاچاق توقیف کردند آن وقت این مرکز شکایتش تهران است و حال آن که این درست نیست آقا بنابراین بنده تقاضا کردم که این موضوع را تحت نظر بگیرند و آقای ساعد توجه بکنند در تمام شهرستانها در هر شهرستانی هر وزارتخانه یک نماینده داشته باشد چون اگر وزارت دارایی در حوزه کردستان یک نماینده داشته باشد وقتی که رئیس باربری آنجا یک رئیس دخانیات آنجا پدر مردم را در میآورد بتواند لااقل یک شکایتی به یک مرجع بکند بنده در موقع صحبت در لایحه ارزاق عمومی با آقای فروهر صحبت کردم همین موضوع را بحث کردم در مجلس و تذکر دادم که آقا تماس مأمورین را با مردم کم کنید گفتند که اصلاً آنها تماس با مردم ندارند آقا چطور تماس ندارند این است که همان طوری که در ادرات دولتی دیگر هست در وزارت کشور ما اداره ژاندارمری داریم اداره نظمیه داریم اداره آمار و ثبت احوال داریم کسی که میخواهد از ژاندارمری کردستان شکایت کند میگویند باید به هنگ کجا مراجعه کنی باید به تیپ کجا مراجعه کنی آن وقت تیپ کجا رجوع به مرکز بکند این طرز کار نیست اصلاح این کارها کار آسانی است و باید قوا را در محلها تمرکز داد و رفت و آمد مأمورین دولت را در قراء و قصبات تحت کنترل قرار بدهید بنده در پروژه که تهیه کردم کتابچه تنظیم کردم که هر کدخدای محلی باید این کتابچه را داشته باشد و هر مأموری که رفت اسمش را مینویسد بعد گزارش آن را بدهد به بخشدار که اینها کنترل شوند و معلوم شود که اینها برای چه میآیند به این دهات از آقایان نمایندگان تقاضا میکنم خودتان تشریف ببرید در یک دهی
در همین شهریار بنشینید و ببینید چند نفرمأمور میآیند والله به خدا این کارها اصلاح میشود این نه مربوط به سیاست خارجی است نه به چیز دیگر الان ۴۰ سال است که این مملکت مشروطه است و ما نمیتوانیم قوانین را اجرا کنیم و مسأله دیگری که مستقیماً مربوط به وزارت دارایی است آن مسأله وضعیت پول مردم است وضعیت ارز است بنده در دو سال قبل یادم است که یک لوایح کنترل به مجلس شورای ملی میآوردند در دوره ۱۲ و ۱۳ و۵۰۰ میلیون ریال اسکناس را اجازه خروج میدادند همان ساعت میدیدید که در بازار اجناس میرفت بالا و ما یک مجمعی داریم که اسم آن مجمع کانون ایران است و تشکیل شده است از یک عده از دکترهای حقوق و اشخاص تحصیل کرده و خود آقای دکتر نخعی هم در آن مجمع تشریف داشتند و ما این موضوع را در آنجا مورد بحث قرار دادیم و خیلی صبحت کردیم راجع به این که به چه وسیله اسکناس را تمرکز بدهیم و نتیجه مطالعاتمان را چاپ کردیم برای وزارت دارایی فرستادیم برای دولت فرستادیم به ما هم جواب دادندکه بله مثل همان فرمولهای معمولی تحت مطالعه قرار خواهد گرفت ولی یک قدم هم برنداشتند ما امروز الحمدلله بودجهمان موازنه دارد شاه سابق که رفته چندی میلیون تومان به ثروت دولت افزوده شده است از این املاک واگذاری و دلیلی در دست نیست که بودجه ما کم باشد و وضعیت ما برای این بد است که سیاست مالی ما خوب نیست و ممکن است ما را به ورشکستگی بکشاند و باید توجهی به این سیاست مالی ما بشود امروز ممالک دیگر که جنگ میکنند و روزی چندین میلیون خرج میکنند سیاست مالیشان منظمتر است وضعیت مالیشان بهتر است چرا باید چیزهایی که در داخله کشور هست و در داخله تهیه میشود قیمتش ۱۰ برابر شده باشد این قیمت نیست که بالا رفته است این ارزش پول ما است که گمان میکنم کم شده باشد و ما خودمان باید این موضوع را اصلاح بکنیم و از مسائل مهمی که بایستی دولت حاضر و ما توجه بکنیم و به هیچ وجه در برنامه دولت ذکر نشده است موضوع ارز است و بنده برای این که این مطلب مهم را خوب روشن کنم یک تشبیهی میکنم خود بنده تشبیه کردم ارز برای یک دولتی مثل آب آشامیدنی است شما با یک لیوان آب آشامیدنی ممکن است یک نفر را از مرگ نجات بدهید ولی ممکن است همین آب وقتی که زیاد شد و به قدر یک استخر شد او را خفه بکند و بکشد بنابراین در کیفیت آب هیچ فرق نکرده در کمیتش فرق کرده بنده اینجا باید عرض بکنم که در سیاست مالی دولت به هیچ وجه اظهاری نشده است که آیا دولت ما قصد دارد عقربک سیاستش را متوجه به اقتصاد وصنعتی کردن ایران بکند یا به کشاورزی کردن ایران بکند آنچه بنده خودم شخصاً عقیده دارم صنعتی کردن ایران یک کار بسیار عبث بیحاصلی است هرگز ما نمیتوانیم با مؤسسات صنعتی خارجی مقاومت بکنیم ما باید تمام هم خودمان رامتوجه به این بکنیم که در مملکت خودمان کشاورزی را توسعه بدهیم (دکتر اعتبار-صحیح نیست آقا) و در برنامه دولت هیچ ذکری در این خصوص نشده است و در این ۲۰ ساله یک سیاست معکوسی اتخاذ شده بود و یک قوانین و نظاماتی وضع شد برای این که ارز را در این مملکت وارد بکنیم و مجبور بودیم ارز را داشته باشیم آمدیم در اسفند ۱۳۱۴ موضوع ارز را درست کردیم تصدیق صدور درست کردیم بعد موضوع کالای درجه سه را درست کردیم بعد گواهینامه درست کردیم آخرش آمدند این کمیسیون ارز را درست کردند و بنده قصد ندارم که در اینجا بگویم حساب دال و گواهینامه هر چه بوده است و اینها تدابیری بوده است که دولت وقت درست کرده است که ارز در مملکت زیاد بشود ولی حالا به مناسبت معاهداتی که ما بستهایم ارز ما همان طوری است که مثل زدم باید دولت حاضر کوشش بکند که از موجودی ارزیش کاسته بشود اسکناس از دست مردم بیاید به بانک ملی ایران و برگردد تا وضعیت مردم بهتر بشود و هزینه زندگی بیاید پآئین و به هیچ وجه توجهی در این قسمت نشده بنده تمنا میکنم در
پروژه که راجع به جمعآوری اسکناس تهیه شده با اشخاص بصیر و مطلع مشورت بکنید و البته به یک جایی میرسیم بنده بیش از این نمیخواهم عرض بکنم و مطلبم تمام خواهدشد فقط یک مطلبی را در آخر خواستم به عرض آقایان برسانم و آن این است که امروز نقل تمام مجالس و محافل شده که جنگ انشاءالله تمام خواهدشد و وضعیت ما خوب خواهد شد و بنده گمان میکنم هر کسی این فکر را در کلهاش بگذارد که اگر جنگ تمام بشود وضعیت ما خوب خواهد شد این یک اشتباه کامل محرز بینی خواهد بود ما باید اعتماد به نفس داشته باشیم ما باید تکیهمان به بازوی خودمان باشد ما باید خودمان کار بکنیم (صحیح است) وقتی که جنگ تمام شد شما ببینید یک اروپای ۴۰۰ میلیونی خرابی هست که همه گرسنه و برهنه هستند ما هم البته در این پیروزی سهیم هستیم ولی نباید فکر کنیم که توجه متفقین عزیز ما همهاش به ما باشد این طور ممالک هم هستند ما باید تکیه واعتماد به خودمان داریم کارهای خود را انجام بدهیم این مطالبی بود که بنده به طور کلی عرض کردم البته مطالب گفتنی خیلی هست ولی بنده نمیخواهم از این مقام سوءاستفاده بکنم و حق دیگران را بگیرم عرایض بنده را آقای نخست وزیر استماع فرمودند اگر ملاحظه فرمودید که یک مطالب شدنی است که در اینجا خواهید فرمود که مورد توجه قرار گرفت و اگر شدنی نیست که دلیلی برای مخالفت خودشان بیاورند در این صورت بنده از موافقین جدی ایشان خواهم بود.
رئیس- آقای دکتر زنگنه.
دکتر زنگنه- بنده میخواستم قبلاً مطالبی را برای جواب ایراداتی که راجع به تشکیل کابینه شده است به عرض برسانم قبل از تشکیل این کابینه آقای ساعد استعفا دادند طرز و علت استعفاشان هم این بود که (کامبخش- آقا ایشان را مستعفی کردید) به ایشان گفته شد که اکثریت مجلس موافق با آن کابینه نیست بعد از این که ایشان استفعا دادند فراکسیونهای مجلس یعنی سه فراکسیون با هم متحد شدند و بنده بعد دلایل آن را به عرض میرسانم (یمین اسفندیاری-بعد از استعفا متحد شدند؟) پیش از استعفا متحد شدند و گفتند ما با این کابینه اعتماد نداریم و آن کابینه باید استعفا بدهد این حق اکثریت بوده است و اجرا کرده است آقای ساعد وقتی که استعفا دادند مطابق اصول مشروطیت استعفاشان را به حضور اعلیحضرت همایونی میدهند و اعلیحضرت همایونی تمایل اکثریت را استفسار میکنند بنده تکیه میکنم روی کلمه تمایل، تمایل اکثریت مجلس راگفتند نه رأی اکثریت را و این اختراع ما نیست و یک چیزی است که در تمام دنیا معمول است وقتی که رئیس دولت استعفا بدهد باید تمایل اکثریت مجلس را (دکتر کشاورز- تمایل مجلس را) خیر تمایل اکثریت را برای این که حاکم در اکثریت مجلس است هر قانونی را که اکثریت رأی داد دیگر نمیگویند که اقلیت هم همین طور رأیش بود اکثریت مجلس را میخواهند و اکثریت مجلس با تشخیص رئیس مجلس شورای ملی است و رئیس مجلس شورای ملی هر طور که استنباط کرد به عرض اعلیحضرت میرساند بعد از این که به عرض اعلیحضرت رساندند (یکی از نمایندگان- وقتی که شما جزء اقلیت بودید این طور صحبت نمیکردید) فرمان صادر میکند و به هر کسی که بخواهد ریاست دولت را میدهد و رئیس دولت هم وزاری خودش را انتخاب میکند بعد میآورد به مجلس و رأی مجلس گرفته میشود برای چه؟ وقتی که این حق مسلم مقام سلطنت است چرا تمایل مجلس خواسته میشود این برای این است که مبادا دولتی معرفی بشود و بعد رأی عدم اعتماد داده شود پس بنابراین به طور خلاصه عرض میکنم مطابق هیچ قانون و هیچ اصول حقوقی خلافی نشده است اما بنده میخواهم یک قدری دقیقتر وارد بشوم امروز که آقایان فرمودند ما صراحت میخواهیم بنده خواستم به صراحت بگویم حقیقت مطلب چیست؟ حقیقت مطلب این است که وقتی یک رئیسالوزرایی میخواهد وزرایش را انتخاب بکند در انتخاب وزرا کاملاً آزاد است یعنی توجه به اکثریت مجلس و تمایل دستههای مجلس نمیکند نه این که
در اینجا این طور نیست هیچ جا این طور نیست و هر جا رژیم دموکراسی باشد این طور نخواهد بود ولی سابق این طور نبود در سابق این طور بود که رئیسالوزرا وقتی شروع به انتخاب وزرا میکرد مدتها در اتاق کار خودش مینشست و دسته دسته و کلاً محرمانه، با تلفن، به طور خصوصی با وسایل مخلتف به او تلقین می-کردند که فلان کس و فلان کس حتماً بایستی وزیر شود ولی البته در مجلس همه میگفتند که نخست وزیر آزاد است هر کاری میخواهد بکند، این حقیقت مطلب است در این دفعه کاری که کرده شد این بود که این کاری که میخواستند محرمانه و یا با تلفن بکنند و در منزل بکنند توی مجلس کرده شود و اسم اشخاصی را بیاورند و مخالف و موافق گفته شود تا یک توافقی بشود بنابراین هیچ کار خلافی نشده است و فقط از کارهای خلاف جلوگیری شده است حالا هم مجلس وزرا را انتخاب نکرده است فقط با دولت مشورت کرده است یعنی یک صورت مفصلی نوشته گفته این اشخاص را ما خوب میدانیم اگر رئیس دولت هم اینها را خوب میداند از بین آنها انتخاب بکند و ایشان هم انتخاب کردهاند از بین آنها یا از اشخاص دیگری، موضوع دیگری که بنده میخواستم عرض کنم وقتی که ما این طرز عمل و procedure پروسدور را کنار بگذاریم حقیقت علت ائتلاف و موفقیتی که در اکثریت پیدا شده است علت این است که ائتلاف قطعی انشاءالله بهتر و بیشتر پیدا خواهد شد سه تا فراکسیون جمع شدند و نسبت به دولت ائتلاف پیدا کردند حال چرا این سه فراکسیون جمع شدند و راجع به دولت توافقی کردند و این موافقت حاصل شد برای این که ما دیدیم که در مجلس شورای ملی از اول مجلس تا حالا اکثریتی نبوده است و غالباً انتخاباتی که شده است با تفاوت یکی دو رأی شده است و لوایحی که تصویب شده است با تفاوت دو سه رأی شده است این صورت مجلس نیست ما معتقدیم که امروز هم مملکت ما در یک حال عادی نیست باید فراموش نفرمایید که مملکت ما امروز از هرحیث در حال غیر عادی است ما امروز رسماً در حال جنگ هستیم و از طرف دیگر سه ارتش خارجی که خوشبختانه دوست و متحد ما هستند در مملکت ما هستند بالاخره هزار کار هست مسائلی هست که باید به تمام آنها توجه بشود مسائلی هست که در امور بینالمللی باید مورد دقت قرار بگیرد اینها مطالبی است که سیاست خارجی ما را امروز در درجه اول اهمیت قرار داده آقایان که به عنوان مخالف یا موافق صحبت میکنند تمام شکایتهایی که هست و میگویند تمام هم صحیح است مردم گرسنه هستند نان ندارند، آب ندارند تمام اینها هست ولی اگر همهاش ما فقط توی سر هم بزنیم و نطق قبل از دستور و بعد از دستور بکنیم چکار میتوانیم پیش ببریم باید (ایرج اسکندری- دولت حسابی سر کار بیاورید) این دولت حسابی است و بالاخره هر دولتی که سر کار بیاید ممکن است یک نفر چند نفر یک عده مخالف داشته باشد دولتی که سر کار میآید باید حسابی سر کار بیایدحال به هر صورت باشد البته چند نفر هم ممکن است مخالف باشند امروز امنیت داخلی کشور مایک مقدار اصلاحاتی لازم دارد یعنی امنیت بعضی جاها متزلزل شده است هم امنیت مادی و هم امنیت قضایی و برقراری امنیت هم لازمهاش قدرت است دولتی که قدرت نداشته باشد به نظر بنده اگر از ملائکهها هم تشکیل بشود هیچ کاری نخواهد کرد ممکن است دولت خیلی صالحی از اشخاص خیلی خوب تشکیل بشود ولی هیچ کار نکند یعنی قدرت نداشته باشد کاری بکند و آن وقت هم بر این دولت هیچ نمیشود ایراد گرفت (یکی از نمایندگان-قدرت قانون هست) از نظر امنیت اخلاقی نیز امروز ارتجاع میبینیم به صورتهای مختلف ما را تهدید میکند ما نباید ساکت بنشینیم و بگذاریم که این ترتیب ادامه پیدا کند و پیش برود از یک طرف فکر ایلبازی و دستهبندی میبینیم که پیدا شده است از یک طرف دیگر می-بینیم مطبوعات ما که باید هادی مردم باشند یک عده عوامل مضر فحاشی وارد شدهاند در آنها که واقعاً اسباب رسوایی خود مطبوعات و رسوایی کشور میباشد این را آقا ما نباید فراموش کنیم که از طرف روزنامه نباید توهین به مملکت بشود بنده اگر
فرض بفرمایید یک کسی از قوم و خویشانم ولو خیلی هم بد باشد هیچ وقت فحشی علنی به او نمیدهم. یک روزنامهنویس اگر خیلی هم با کسی بد باشد نباید به مملکت و اشخاص مملکت فحش علنی بدهد این شایسته نیست نباید به هر شخصی حتی اشخاص عادی فحش بدهند و این لازمهاش کسر مطبوعات نیست؟ و بایستی برای این کار فکری کرد آیا به فکر این هستند که این را جلوگیری بکنند در این موقع یک اتحاد ملی باید در مملکت برقرار بشود و خیلی متأسفیم که نتوانستیم تمام متحد شویم باید یک طوری باشد که در مجلس شورای ملی اقلیت در این موقع نباشد در مواقع دیگر اقلیت ضامن اصلاحات است ولی در امروز همان طور که در تمام ممالک دنیا میبینید اتفاق کلمه است اقلیت تمام حرفهای خودش را نگه میدارد برای یک روزی که مقتضی باشد (فرهودی- با اقلیت لااقل مشاوره که باید کرد) بنده عقیدهام این بود که شاید اساساً اقلیتی که در تمام کارها راضی باشد وجود نداشته باشد و امروز باید اقلیت وجود نداشته باشد که با آن مشاوره بکنیم اقلیت باید صبر کند تا بعد از جنگ بعد از این که اشکالات بگذرد و همان طور که یکی از آقایان گفتند ما باید یا مجتهد باشیم و یا مقلد متأسفانه مجتهد نیستیم ولی مقلد که هستیم در این قسمت مشروطیت باید یاد بگیریم ببینیم جاهای دیگر چه میکنند امروز کجای دنیا هست که اقلیت و اکثریت توی سر همدیگر میزنند در این موقع جنگ با این دلایل که عرض کردم اکثریت یعنی اعضا سه فراکسیون مؤتلفه ملتفت شدند که اگر یک دولتی انتخاب کنند و سر کار بیاورند البته قبلاً هم با خودشان همه این شروط را در نظر گرفتند که هر جور اختلاف حزبی و هر نوع اختلاف دیگری را کنار بگذارند و الحق هم بعضی از رفقای ما در این اکثریت وارد حزب بودند و شاید فداکاری کردند از نظر حزبیشان برای خاطر این که منظور اکثریت پیش برود و یک دولتی متکی به اکثریت سرکار بیاید (صحیح است) ما میخواهیم که دولتی پیدا شود متکی به اکثریت و البته منظور ما این است و آرزوی ما فقط تشکیل دولت نبوده است دولتی میخواستیم که مقتدر باشد و موقعی که رأی اعتماد گرفت فوراً از اینجا که بلند میشوند تصمیمی بگیرند بر علیه چاقوکشها بر علیه هر کسی که مخل آسایش مملکت است اقدام بکند این را به نظر بنده وقتی که دولت قوی باشد با کمال آسانی میتواند جلوگیری کند فرض بفرمایید امنیتی که از نظر پاسبانی و شهربانی و این قبیل چیزها در این مملکت هست و از بین رفته است این را در ظرف ۴ روز با یک دست قوی میشود جلوگیری کرد با اجرای دادگستری بنده نمیگویم که یک کسی را حق یا ناحق بیاورند دار بزنند و مجازات کنند ولی اگر کسی که چاقوکشی کرده است و آدم هم کشته است در قانون نوشته شده است که بایستی چاقوکش را مجازات کرد ولی اگر کسی که چاقو کشیده است و در نتیجهاش هم آدم کشته شده است این را نباید بگذارند طولانی شود و جریان دو ساله استیناف و تمیز پیدا کند باید به سرعت بیاورند دو روز بعد در میدان توپخانه مجازاتش بکنند آن وقت دومی و سومی پیدا نخواهد شد (صحیح است) راجع به تأمین خواربار یعنی قسمت سومی که واقعاً طرف توجه اکثریت بوده است تأمین خواربار و وضعیت اقتصادی مردم است در این زمینه هرچه که آقایان گفتهاند صحیح است و هزار چیز دیگر هم بهش میشود اضافه کرد بنده واقعاً عرض می-کنم وقتی که ما در اروپا بودیم و دور هم جمع میشدیم مکرر گفتیم که برای مملکت ما نقشههای اقتصادی خیلی طولانی لازم نیست کاری بکنیم که برای مملکت ایران دو چیز تهیه کنیم و آن آب است و نان و اگر دولت فعلی هم همین دو کلمه را در برنامهاش مینوشت بنده راضی میشدم آب و نان فقط آب و نان امروز کشور ما یک مملکتی است که آب نداریم از کرمانشاه روزنامه که آمده بود نوشته بود که شهر کرمانشاه امسال آب نداشته است بالاخره دل ارتش انگلیس سوخته است و چند کامیون مخصوص کرده بود که بروند طاقبستان و از آنجا آب بیاورند برای مردم و میایستادند در وسط میدان توپخانه شهر و بین مردم آب تقسیم می-کردند این
واقعاً ننگآور است برای یک مملکتی که در قرن بیستم ما هنوز سر آب و نان گیر کردهایم یا در همان شهر کرمانشاه که غلهخیز است و هزاران خروار گندم آن شهر به تهران میاید جار و جنجال برای نان است نان به دست مردم نمیرسد و یا نانی که هست بد است به این جهت است که عرض کردم و ما واقعاً در برنامه مفصل صحبت کرده و جزئیات مطلب را صحبت نکردیم امروز در جاهای دیگر دنیا وقتی که نقشه میکشند راجع به برق کشیدن تمام دهات است یا برای تعمیم رادیو و شاید تلویزیون است و ما امروز آمدیم اینجا داد میزنیم آب نداریم نان نداریم در برنامه دولت بنده راجع به همین موضوع که عرض کردم هیچ صحبت نمیکنم بنده معتقد هستم و یک وقت هم در دورههای سابق خیلی خوشوقت شدم در کابینه-های سابق نمیدانم کابینه آقای فروغی بود یا کسی دیگر که در این مجلس گفته شد برنامه ما یک کلمه است و آن کار است واقعاً اگر یک دولتی باشد که برنامه-اش فقط کار باشد قطعاً یک اصلاحاتی از زیر دستش به عمل خواهد آمد ولی اگر وسایل نداشته باشید اگر با طلا هم از اینجا برنامه بنویسند هیج فایده ندارد و بی-خود و بیجهت وارد مواد برنامه شدن کار عبثی است فقط اینجا یک کلمه را خواستم عرض کنم که آقای طباطبایی تجدد ایراد کردند به برنامه دولت که چرا محدود کردن کشت تریاک را در برنامه گذاشتند بنده عرض میکنم این باید آرزوی همگی ما باشد باید منظوری باشد که تمام افراد مملکت برای برآوردن آن بکوشند فرض کنیم که میلیونها تومان عایدات تریاک باشد بنده انصافاً از آقایان میپرسم کدام یک از شماها راضی میشوید که بهتان بگویند صد هزار تومان به شما می-دهیم که یکی از فرزندانتان را جلوی شما بکشیم؟ البته هیچ کدام راضی نخواهیم شد ولی چطور شما خودتان وکیل هستید پیشوای مملکت هستید در مقدرات مملکت شرکت دارید میگویید که چندین میلیون تومان به خزانه مملکت وارد بشود ولی در عوض چند میلیون نفر از بین بروند؟ این منطق صحیح نیست. نسل ایرانی دارد از بین میرود پس باید برای از بین بردن تریاک اقدام کرد امروز برای یک مقصود عالی در تمام ممالک دنیا میلیونها از افراد دارند کشته میشوند شهرها خراب میشوند ولی اعتنا نمیکنند معذالک میگویند ما این مقصود عالی را داریم و بایستی مقصود و منظور عالی ما انجام شود ولی ما چند سال است بیست سال است سی سال است داریم توی سر خودمان میزنیم داد میزنیم میگوییم آقا چند میلیون تومان که عایدات تریاک است ما این را نمیخواهیم ما نمیخواهیم این چند میلیون که ملازمه با از بین رفتن نفوس و افراد کشور ما داشته باشد در بودجه ما باشد و به خزانه ما برسد ملاحظه بفرمایید این چند میلیون تومان را شما چه خرجی برایش درست میکنید؟ میگویید برای ارتش خرج میکنیم برای فرهنگ خرج میکنیم برای ژاندارمری خرج میکنیم آخر آن سرباز یا ژاندارم یا معلم تریاکی به چه درد ما میخورد؟ یا آن پاسبانی که شب باید حراست و پاسبانی شما را بکند یا آن ژاندارمری که تریاک میکشد چه کار میتواند بکند برای امنیت شما یا معلمی که تریاک میکشد چطور بچه شما را تربیت میکند؟ (صحیح است) مطلب دیگری که میخواستم توضیح بدهم راجع به کار آقایان استادان بود ایشان فرمودند که استادان وظایفی دارند که باید صرفاً به کار استادیشان برسند و متأسفانه الان دارند به کارهای مختلف میپردازند و به کارشان نمیرسند این را تا اندازه بنده تصدیق میکنم که ممکن است آن طوری که باید استاد به کارش نمی-رسد ولی البته استاد دوره عالی با درجه دیگر معلم البته تا اندازه تفاوت دارد زیرا در دوره عالی هر قسمتی را نگاه کنید در طب در حقوق در فنی در تمام اینها با عمل مصادف میشود و دیگر از کتاب خارج میشود و فارغ است یک استاد دانشکده حقوق باید در عمل باشد اگر یک استاد دانشکده حقوق وکیل عدلیه هم باشد نمیتوان گفت که این به هیچ وجه به درد نمیخورد البته او هم زندگی دارد باید به حقوق استادی و کار خارج خودش را اداره کند به علاوه این استاد که وکیل عدلیه هم
هست آن تجربیاتی را که در خارج به دست آورده است به شاگردانش میگوید و معایب کار را در عمل به شاگرد دانشجو میآموزد که مفید برای او باشد یا استاد دانشکده طب امروز ملاحظه بفرمایید دانشکده طب ما که خوب شده است برای این است که شاگردها را مجبور کردهاند که بروند به مریضخانه به لابوراتوار و تحت نظر استادان و پزشکان عالیمقام کار کنند دنیا قسمت تعلیمات عالیه همین طور است وزیر وکیل و صاحبان مقامات دیگری اشخاص بزرگ اطبا مهندسین که در کار بودهاند و تجربیات و معلوماتی دارند دولت از وجود آنها استفاده میکند و در دانشگاه هم در شعب مختلفه تدریس میکنند و به مراتب استفاده دانشگاه از معلومات آنها بیشتر است حال اگر صرفاً معلم رسمی باشد و بگوییم استاد فقط باید بنشیند و کارش را بکند و کنفرانس بدهد و هیچ کار دیگر نکند آن وقت باید حقوق کافی به استاد، فرق نمیکند آموزگار و دبیر هم همین طور است باید حقوق کافی بدهید که تأمین معاش او را بکند و الّا فرض بکنید معلمی که نان نداشته باشد بخورد نه میتواند درس بدهد و نه قدرت کار کردن دارد و باید از مدرسه که آمد بیرون برود یک کاری بکند که معاشش تأمین بشود (صحیح است) ملاحظه بفرمایید الان دانشگاه تهران در شمال غربی تهران است و اگر یک استاد از خیابان سیروس بخواهد برود به دانشگاه باید روزی ده تومان پول درشکه بدهد حقوق استاد اگر ماهی سیصد تومان هم باشد یعنی رتبه شش و هفت استادی هم داشته باشد تازه تمام حقوقش صرف پول درشکه خواهد شد خوب این چه کار بکند این نان نمیخواهد؟ لباس نمیخواهد؟ زندگی نمیخواهد؟ پس به عقیده بنده باید در هر موضوعی مطالب را تمام اطرافش را نگاه کرد و پس از مطالعه کلیات مطلب آن وقت صحبت کرد و اظهارنظر کرد (صحیح است) در خاتمه عرایضم بنده میخواهم همان مطلبی را که در صدر عرایضم عرض کردم باز تکرار کنم و بگویم ما برای تشکیل دولت نظرمان این بود که یک دولت قوی باشد و کار کند و در مجلس هم پشیتبان داشته باشد و البته منظور همه ما این است که دولتی باشد که با کمال قدرت با اتکا به مجلس شورای ملی کار کند و اگر کار نکند البته به درد هیچ کس نخواهد خورد ولی ما امیدواریم که این دولت موفق بشود برای این که ما میبینیم افرادی هستند هیچ عمل سویی در خارج نسبت به آنها دیده نشده است و فعالیت هم نشان دادهاند ولی البته ما ضمانت نمیکنیم که بعداً هم خلافی نکنند ولی امیدوارم و یقین دارم که این کار را نخواهند کرد و اگر کردند البته ما هم مخالف خواهیم شد ولی امروز خواهش میکنم که آقایان رفقای منفردین ما و حزب توده هم روی آن نظری که عرض کردم که حال حاضر و وضع امروز مملکت و وضع ناامنی مملکت و وضع عمومی دنیا را در نظر بگیرند و موافقت بفرمایند و اگر فرض کنیم این دولت نباشد اگر دولت دیگری هم باشد نخواهد توانست میل تمام افراد را تأمین کند پس خوب است موافقت کنند و این دولت پشتیبانی کنند که این بحران جهانی و بحران کشور خودمان را بگذرانیم.
رئیس- آقای فرهودی موافقید؟
دکتر کشاورز- بنده مخالف دستور هستم.
رئیس- آقای دکتر کشاورز بفرمایید.
دکتر کشاورز- در کابینه اولی که آقای ساعد به مجلس شورای ملی معرفی کردند بنده و رفقایم جزء مخالفین دولت آقای ساعد بودیم آن روز ما از روی پیش-بینی برای این که آقای ساعد هنوز رئیسالوزرا نشده بودند میدانستیم که ایشان و دولتی که ایشان معرفی کردهاند به مجلس شورای ملی توانایی انجام کارهای مهمی را که در مملکت وجود دارند ندارند آن روز یک حس پیشبینی همان طور که عرض کردم ما را او اداره کرد که بدانیم که این رئیسالوزرا و این وزرا در این موقع برای ممکلت ما کاری نمیتوانند انجام بکنند اما امروز روی پنج¬ ماه سوابق گذشته، روی پنج ماه عمر ملت ایران که به دست کابینه که آقای ساعد رئیس-الوزراشان بودند تلف شد ما قضاوت
میکنیم. امروز به عقیده من آقای ساعد در پیشگاه مجلس شورای ملی باید جواب دهنده پنج ¬ماه عملیاتشان باشند یعنی باید در پروگرام خودشان میگفتند که در این پنج ماهی که من مسئولیت اداره امور مملکت را به عهده گرفتم فلان کار و فلان کار را برای مملکت ایران انجام دادم. آقای ساعد فرمودند اما آن فلان کار و فلان کار فقط دو تلگراف بود. وقتی که رئیسالوزرایی بعد از پنج¬ ماه اداره امور مملکت استعفا میدهد و دوباره مأمور تشکیل کابینه میشود باید در پشت تریبون مجلس شورای ملی به نمایندگان ملت و به ملت ایران بگوید در این پنج¬ ماه من چه کار کردهام این کارها از روی برنامهای که آقای ساعد به مجلس شورای ملی تقدیم کردند عبارت بود از تلگراف به دولت فرانسه به مناسبت فتح پاریس و یک تلگراف به دولت آزاد بلژیک به مناسبت فتح بروکسل. در این برنامهای که ایشان جواب دهنده عملیات پنج ¬ماه کابینه بودند جزء این دو مطلب مثبت چز دیگری وجود نداشت و مطابق معمول آقای ساعد مثل تمام کابینههایی که سر کار آمدند برنامه بسیار مشعشع با کلمات بزرگ به مجلس شورای ملی تقدیم کردند اما امروز من همان گفته پنج ماه قبلی را تکرار میکنم: وقتی در مملکتی رژیم تغییر کرد، وقتی که اصول دیکتاتوری را یک مملکتی خواست کنار بگذارد و اصول دمکراسی را برقرار کند باید بازی کنان دوره دیکتاتوری از کار بر کنار بشوند (صحیح است) و شما در تمام مدت پنج ماهی که حکومت ایران را در دست داشتید یک نفر از آن بازی کنان را کنار نگذاشتید (مظفرزاده- دعوت کردند) من در مخالفت قبلیم تذکر دادم که شما در پروگرامتان از آزادی اسم نبردید و مراعات کردم و گفتم امیدوارم فراموش کرده باشید با این که میدانستم فراموش نکردهاید برای حفظ نزاکت گفتم که شاید فراموش کرده باشید ولی اعمال شما در این پنج ماه آقای ساعد نشان داد که شما از مخالفین جدی دمکراسی و آزادی هستید (بعضی از نمایندگان- این طور نیست) الان اعمالشان را شرح میدهم که ملاحظه بفرمایید خیلی دور نرویم بنده این نکته را در مجلس گفتم ولی چون یک چیزی اضافه شده دو مرتبه عرض میکنم بنده به نام یک نفر نماینده مجلس شورای ملی که دو سال مصونیت دارد و به نام یک حزب سیاسی رفتم در پشت رادیو صحبت بکنم عنوان صحبتم هم مشروطیت ایران بود و به تصدیق تمام آقایان نمایندگان بنده در دفعات مکرری که اینجا صحبت کردهام هیچ وقت پا روی حق نگذاشتهام و هیچ وقت کلماتی که خارج از نزاکت و اصول و ادب باشد ادا نکردهام. اداره تبلیغات نطق مرا گرفت که اجازه بدهید تا ببینیم من هم نطق را برایشان فرستادم بعد از آن برای من پس فرستادند با حذف چند جمله از آن که سانسور کردهاند من آن جملهها را یک روز در مجلس عرض کردم امروز چون مقتضی و مناسب است تکرار میکنم یکی از آن جملهها این بود که: حق گرفتنی است نه دادنی و جمله دیگرش این بود که به مناسبت این که قبول ظلم کردن دال بر سستی و بیاعتنایی به امور اجتماعی است و گناه مظلوم هزار بار از گناه ظالم بیشتر است. این دو جمله را اداره تبلیغاتی که در تحت نظر دولت شما اداره میشود حذف و سانسور کردند زیرا ملت ایران نبایستی مفهوم این دو جمله را بفهمد به عقیده دولت شما و دولت امروز شما بدتر از این کار را هم کردند و اداره تبلیغات را هم تحت فشار گذاشتهاند که شما موقعی که دکتر کشاورز این عبارت را میگفت یعنی متن نطقی که به شما داده بود و سانسور شده بود از آن زیادی گفت چرا پیچ رادیو را نبستند که این صدا به ملت ایران نرسد و الان اعضای اداره بیسیم و پخش رادیو را در تحت فشار سخت و تعقیب قرار دادهاند برای همین صحبت و برای همین دو جمله، آقای ساعد !!!! دولتی که حفظ آزادی را در برنامه خودش مینویسد دولتی که احترام به قانون را در برنامه خودش مینویسد دیگر این عمل برای این دولت دم خروس یا بلکه به قول یکی از رفقا خود خروس است (خنده نمایندگان) بلی آقای ساعد !!! این قبیل اعمال و اعمال دیگر شما نشان داد که شما یا نمیتوانید یا نمیخواهید به آزادی ملت ایران احترام بگذارید و همان طور که
عرض کردم امروز اعمال گذشته شما در مجلس شورای ملی باید قضاوت بشود و نمایندگان ملت، نمایندگان مجلس شورای ملی در مقابل ملت ایران مسئولیت دارند که اگر حس کردندکه شما در ظرف پنج ماه برای ملت ایران کاری انجام ندادهاید به شما رأی اعتماد ندهند و الّا در پیشگاه ملت ایران مسئول هستند، در مقابل تاریخ آینده ایران مسئول هستند. کار مهمی که شما در کابینهتان انجام نشد لوایحی بود که به مجلس شورای ملی آوردید و ضمن آن لوایح دو تا لایحه بسیار جالب توجه بود یکی نظامی کردن ادارات و دوایر دولتی و کارخانهجات که شما میخواستید این مختصر آزادی را هم که سالها است ملت ایران با دست و پا زدن و این در آن در زدن زیر این رژیم به دست آورده بود و هنوز حفظ کرده است آن را ازش بگیرید یکی دیگر هم لایحه شلاق زدن به زندانیان بود. دولتی که نتواند زندانیانی را که محبوس داشته اداره بکند و برای اداره کردن محبوسین احتیاج داشته باشد که آنها را شلاق بزند تا اداره بکند این دولت به نظر من قابل دوام و قابل رأی اعتماد نیست این لایحه را برای چه آوردید یا آن وزیرتان برای چه آورد؟ این شلاق را در زمان دیکتاتوری سابق هم میزدند اما به کی؟ به آنهایی که فریادمیزدند اصول مشروطیت را باید حفظ کرد، به آنهایی میزدند که فریاد میزدند زنده باد قانون اساسی (کامبخش- خودمان هم خوردیم… (خنده نمایندگان)) یعنی به رفقای ما که در محبس رضاخان بودند این شلاق را میزدند این شلاق را میزدند و می-شمردند و میگفتند این قانون اساسی این هم مشروطیت … شما هم میل داشتید مثل رضاخان این کار را در زندان اجرا بکنید و الّا به چهار تا آفتابه دزد شلاق زدند که افتخاری ندارد (فیروز آبادی- شلاق زدن بلکه کشتن هم جایز است) عرض کردم آفتابه دزد. آقای ساعد… در این پنج ماه کدام دزد بزرگ را شما گرفتید و حبس کردید؟ کدام محتکری را به محبس بردید؟ که به شما اجازه داده بشود به او شلاق بزنید، کدام کسی را که با احتکار مواد خواربار و یا بالا بردن سطح زندگی مردم این مملکت را به این لختی و گرسنگی انداخته که نمایندگانشان مجبور می-شوند اینجا برخیزند و پشت این تریبون بگویند برای ستر عورتشان مردم پارچه ندارند و به این روز سیاه انداخته گرفتید و محاکمه کردید و به محبس انداختید؟
شهاب فردوسی- رشیدیان را …. (خنده نمایندگان)
دکتر کشاورز- با انجام هم میرسد. اجازه بدهید کدام یک از این اشخاصی را که مردم و مملکت را به این روز سیاه انداختند به زندان بردید؟… به هر حال کار مثبتی که شما در این پنج ماه انجام دادهاید همین بود که به آفتابه دزد شلاق بزنید این که افتخار ندارد شما برای آتیه این کارگرهای بیچاره که الان ده هزار نفر ده هزار نفر از اندیمشک و سایر جاها بیکار میشوند و بیرون میریزند در کارخانهها چه فکر کردهاید؟ آیا فکر نمیکنید که این عمله که امروز روزی چهار تومان پنج تومان مزد میگیرد فردا با این بیکاری خودش و زن و بچهاش چطور زندگی باید بکنند شما چکار کردید؟ کاری کردید که او جرأت نفس کشیدن هم نداشته باشد بلی دولت شما نشان داد که نباید جرأت نفس کشیدن هم نداشته باشد بلی دولت شما نشان داد که نباید جرأت نفس کشیدن هم داشته حضور من رسماً بگوید رئیس اتحادیه کارگران شهرداری خود من هستم غلط میکنند که اتحادیه درست میکنند این شهردار شما میخواهد که حقوق و منافع کارگران شهرداری راحفظ کند؟
فداکار- سی هزار تومان پول یخ میگیرد.
دکتر کشاورز- شهردار شما آقای ساعد… خدای واحد را شاهد میگیرم که این عرضی که الان میکنم عین واقع و حقیقت است که اینجا عرض میکنم در حضور من آقای فرود رئیس انجمن شهرداری به کارگری که آنجا کنار دیوار ایستاده بود و ما از آنجا عبور میکردیم گفت تو اینجا چه کار میکنی؟ گفت قربان آمدهام اینجا به شما عرض کنم… گفتم سوگند میخورم که عین عبارت را که
اینجا تکرار میکنم او گفت: قربان آمدهام اینجا به شما عرض کنم که کارگران جزء شهرداری لختاند گرسنهاند، بهشان ترحم کنید، حال شما میدانید که چه جواب بهش داد؟ بهش گفت که برو گم شو پدر سوخته برو گم شو، این حرفی است که از دهان شهردار شما خارج شد، اگر یک وزیر یک وکیل یک رئیس اداره به یک نفر مستخدم جزیی که به این ترتیب در مقابلش حرف بزند بهش بگوید پدر سوخته پدر سوخته خود او است و حق ندارد به کسی که این طور بیادب بهش صحبت می-کند از مقامش سوء استفاده کند و وقتی که باادب به او صحبت میکنند به آن کارگر این طور صحبت بکند…
فرود- آن کارگر نبود آقا. او محرک اصلی بود آقای دکتر…
دکتر کشاورز-آقای فرود او محرک نبود او کارگری بیش نبود تازه کارگر هم نبود در موقعی که یک فردی با او با ادب و احترام صحبت میکند او حق ندارد به او بگوید پدر سوخته، این عبارت را در مقابل شما گفت. من از شما خواهش میکنم کتمان نکنید. من شما را تا به حال آدم با انصافی میدانستم (خنده نمایندگان) تا الان و خواهش میکنم تصدیق بفرمایید با آن حرفی که آن کارگر زد در آن موقع به خصوص چرا این حرف را بهش زد و آیا شایسته بود؟
اما کارهایی که در زمان حکومت شما انجام شده کارهای مفید بنده هر چه گشتم نتوانستم کاری که برای مملکت ایران مفید باشد و انجام شده باشد پیدا کنم خدا شاهد است گشتم و نتوانستم اما در دولت شما کارهای دیگری شد در مدارس را بستند مدارس را بستند و دولت شما لیاقت و عرضه این که مدرسه دامغان را از دست ده بیست نفر که آنجارا اشغال کرده بودند پس بگیرد دلیلش هم این است این کاغذی است که به من نوشته شده است از طرف وزارت فرهنگ و برای آقایان میخوانم:
به من مینویسند، آقای دکتر کشاورز نماینده محترم مجلس شورای ملی:
راجع به تخلیه محل دبستان منوچهری دامغان مکرر از وزارت کشور و جناب آقای نخست وزیر تقاضا شده که دستور فرمایند به وسیله شهربانی و بخشداری محل رفع مزاحمت بشود و اقداماتی در جریان است ولی نتیجه حاصل نشده اخیراً نیز طی نامه شماره ۱۳۳۸۶ مراتب تأکید شده که اقدام فرمایندکه تا اول سال تحصیلی محل دبستان برای استفاده دانش آموزان بلامانع باشد. شما، دولت شما بیست نفر را که به مدرسه ریختهاند و بچههای بیگناه را بیرون کردهاند نتوانستید تکان بدهید و از آنجا بیرون کنید و هنوز این قضیه به قول این برنامه (در جریان است) هنوز نتوانستهاید محل مدرسه را در اختیار فرهنگ بگذارید. این اقتدار را ندارید. شما برای اداره امور کشور در یک همچو موقع باریکی اقتدار ندارید و بدون داشتن اقتدار هم کافی نیست علتش را هم عرض میکنم برای چه اقتدار ندارید،؟ اقتدار فرع بر این است که ملت ایران بفهمد که این دولتی که روی کار است برای امور آن دلسوزی میکند برایش کار میکند، شما به عقیده من آقای ساعد کوچکتر از آن هستید که دیکتاتور بشوید اگر شما در نظر داشته باشیدکه بدون اعتنای به ملت ایران که نود و نه درصدشان گرسنه و برهنه هستند و کارگرند و کار میکنند بدون توجه و اعتنا به مقدرات آنها حکومت بکنید نتیجهاش همین میشود که میبینید برای خاطر این که ملاحظه بکنید دنیا و تاریخ دنیا ثابت کرده است که هیچ فردی یا با یک دسته کوچک اقلیت به یک ملتی نمیشود حکومت کرد. در زمان حکومت شما در اراک اغتشاش شد یک عده مغرضی تحریک کردند آن دفعه هم گفتم می-خواستند برادرکشی را به راه بیندازند و راه انداختند به نام مسلکبازی به جان یکدیگر افتادند یا به نام اختلاف با مسلکهای مختلف یا به نام مذهبهای مختلف یا به عناوین دیگر به جان یکدیگر انداختند و برادر کشی را … (عزتالله بیات-این طور نبود آقا در اراک این طور نبود) بنده هم نگفتم به طور قطع در اراک، من باب مثال اراک را گفتم توجه بفرمایید و دوباره از بنده سؤال نکند در خیلی از جاها
مردم را به جان یکدیگر انداختند به برادر کشی وادارکردند در شاهرود این کار را کردند برای چه این کار راکردند؟ برای چه مردم را به جان یکدیگر انداختند؟ برای خاطر این که ملت ایران را در مقابل دنیا ملت نالایقی نشان بدهند، برای این که دولتش که نالایق بود و محتاج به نشان دادن نبود میل داشتند که ملتش را هم نالایق نشان بدهند، در دماوند، بین مسلمان و کلیمی دعوا راه انداختند و دولت شما کوچکترین جلوگیری از این اعمال نتوانست بکند، و حتی در واقع نیز مستقیماً مسئول است برای آن خونهایی که در تبریز ریخته شده است حتی ممکن بود که در تبریز با توقیف یک نفر یک فرد که کارگران را تحریک میکرد یک نفری که توقیفش باعث آرامش تبریز میشد و با توقیف یک نفر تمام عائله را که میخواستند آنجا بار بیاورند آرام کرد و ساکت کرد عمداً مأمورین شما او را توقیف نکردند او را پروبال دادند که کار به جایی رسید که کارگران بیگناه را به مسلسل ببندند. و شماخودتان گفتید و اعتراف کردید که من از وقایع آنجا اطلاعی ندارم و آن وقایع شوم و شرمآوری که آنجا اتفاق افتاد که من خجالت میکشم روبه روی نمایندگان ملت بگویم…
امینی- خواهش میکنم آن یک نفر را اسم ببرید آقا…
دکتر کشاورز- چشم آن یک نفر خلیل انقلاب بود. آن وقت در تبریز چند کارگر کشته شده عده زخمی شدند…
کامبخش- یک عده را با سر نیزه چشمشان را سوراخ کردند و در آوردند.
دکتر کشاورز- یک عده که هنوز جان در بدن داشتند بردند و دفن کردند.
عدل- در تبریز همچو چیزی نشده است.
دکتر کشاورز- آقای نخست وزیر خودشان میدانند و اطلاع دارند خواهش میکنم از ایشان دفاع نفرمایید آقا در اردبیل مأمورین دولت شما اشخاصی را که گناهشان این بوده است که به ملت ایران میخواستند بفهمانند که ملت ایران آزاد است و حق دارد در حدود قانون اساسی یعنی چیزی که ما همیشه فریاد کردهایم و گفته-ایم حق دارد درحدود قانون اساسی از حق خودش دفاع بکند میگیرند و توقیفش میکند در ملایر معلم مدرسه را با دست بند و پابند از آنجا تبعید میکنند.
ملک مدنی- معلم نبود چاقو کش بود.
دکتر کشاورز- آقای ملک مدنی من یک دفعه با شما مواجه شدم در موقع صحبت نتیجهاش معلوم شد (خنده نمایندگان) همه فهمیدند بنده راجع به ملایر صحبت میکنم راجع به ملایر ملایر که ارث پدر بنده و شما نیست من نمیگویم آقا کردید چرا وادارم میکنید مفصلتر صحبت کنم.
فداکار- ملایر مستعمره آقای ملکمدنی است.
دکتر کشاورز- اما از همه مهمتر موضوع اصفهان است. شما در موقعی که میدانستید وضعیت اصفهان مغشوش است در وقتی که میدانستند یک دست-های مرموزی که در تمام مملکت میخواهند اغتشاش تولید کنند در اصفهان مشغول تحریک هستند و میخواهند اغتشاش تولید بکنند در یک همچو موقعی برداشتید آقای افشار را به حکومت آنجا معین کردید به شهادت وزیر کشور کابینه سابقتان هزار بار بهش گفتم که آدم درست و پاکدامنی به آنجا بفرستید و آقای هژیر اگر با انصاف باشد مثل آقای فرود تصدیق خواهند کرد که هیچ دفعه برای هیچ کاری از دهان نمایندگان توده کسی برای انتخاب بیرون نیامده و تحمیل نشده همیشه ما داد زدیم که یک آدمی را به اصفهان بفرستید که در مقابل پول که در آنجا فراوان است یعنی صاحبان کارخانه فراوان دارند و خرج میکنند تطمیع نشود اما شما افشار را فرستادید که سوابقش معلوم بود بنده تصور کردم که شما یک شخص لجوجی هستید و این صفت را بنده در شما پسندیده است به هر حال جریان واقعه شما را محکوم کرد افشار از اصفهان برداشتید اما قبل از برداشتن پشت این تریبون آمدید و در جواب سؤال ما گفتید که افشار را من فرستادهام و از او تقویت
خواهم کرد و بیش از این هم توضیحی نخواهم داد و من هم عرض کردم که خیلی دیکتاتورمآب هستید ولی همین طوری که عرض کردم دیکتاتوری به شما نمیآید (خنده نمایندگان) اما این لجاجت را شما در یک جای دیگر نشان ندادید شما مثل موم نرم شدید آقای ساعد هنوز بر من معلوم نشده که چرا این طور شدید. و آن راجع به مستخدمین امریکایی بود، شما که این قدر از افکارتان دفاع میکنید شما که این قدر مدافع اعمال خودتان هستید وقتی که به قول خودتان حس کردید مجلس شورای ملی مخالف اختیارات نامحدود دکتر میلسپو است چرا آن لایحه را آوردید اولاً چرا نیاوردید صاف در مجلس مطرح کنید و آوردید در جلسه خصوصی روز اول سفت ایستادید آقایان هم یک عده موافقت کردند فرداش مثل یخ که در آفتاب آب بشود آب شدید و اصلاً موضوع از بین رفت حاجی حاجی مکه (یک نفر از نمایندگان- سیاست این طور بود) اجازه بفرمایید آقا بنده عرایضم را عرض میکنم بعد شما هم فرمایشی دارید بفرمایید بنده با دو تا گوشم میشنوم-شما نرم شدید به خدای متعال قسم اگر رئیسالوزرایی یک ذره علاقه به حیثیت خودش داشت استعفا میداد. شما تسلیم شدید معذرت میخواهم به زانو در آمدید در قضیه مستخدمین امریکایی و به کلی آن لجاجتی را که من خیال میکردم در آقای ساعد وجود دارد اصلاً وجود نداشت معلوم شد در کار بد وجود داشت (خنده نمایندگان) اما راجع به امور مملکت چه خوب بود شما میفرمودید که قیمت اجناس در مدتی که جنابعالی دولت ایران را اداره میکردید چند بود و به کجا رسید، چقدر به جا بود اگر شما میگفتید که به مردم ایران چه جور نانی داده شد در این پنج ماه. چقدر صحیح بود اگر میگفتید که به مردم ایران چقدر شکر داده شد چقدر قماش داده شد بنده خجالت میکشم در یکی از جلسات مجلس عرض کردم که چون ماه مبارک رمضان است و در این ماه بخصوص به مناسبت این که مردم روزه هستند احتیاج دارندکه یک خرده قند و شکر بیشتر داشته باشند شما یک کاری بکنید که به آنها قند و شکر در این ماه مبارک اقلاً بیشتر داده شود شما هم کردید آقای وزیر داراییتان کرد اینجا هم با خیلی طمطراق ببخشید گفتند و دو ماه به مردم تهران، به مردم ایران شکر و چای داده شد شما فکر نکردید که چهارده میلیون دیگر مردم ایران که در ولایات هستند و اغلبشان یعنی هشتاد درصدشان در قرا و قصبات زندگی میکنند آنها هم جزء مردم ایران هستند؟ (مهندس فریور- مردم تهران هم نگرفتهاند) به همان امید هم شما به دولت رأی اعتماد میدهید چون قرار شده است کارها اصلاح شود. در موضوع مواد انحصاری که دولت شما و دولت-های سابق (فرق نمیکند بنده به شمارسیدم و اگر آن وقت بودم به آنها هم می-گفتم و مطابق وظایفی که ملت ایران به گردن بنده گذاشته است باید بگویم) راجع به مواد انحصاری در تمام مدت حکومت شما بازار سیاه و آزاد در کنار بازار انحصاری وجود داشت. در کدام نقطه دنیا مرسوم است که یک ماده را که ملت به آن احتیاج مبرم دارد مثل چای مثل قماش مثل شکر اجازه بدهید به پنج برابر انحصاری در بیرون فروخته شود این واضح است یک همچو عملی واقع میشود که دزدی رواج شود (تهرانی- کی میفروشد آن را هم بفرمایید) خود مأمورین دولت (تهرانی-غیر از مأمورین دولت هم میفروشند) … خوب بفرمایید (تهرانی- بنده نمیدانم زیرا جرأت نمیکنم) …ولی اگر بنده میدانستم جرأت میکردم که بگویم به هر حال شما به استادان دانشگاهتان به مهندسینتان که طبقه تحصیل کرده و روشن-فکر این مملکت هستند بین دویست تا سیصد تومان حقوق میدهید. هیچ فکر این را کردهاید که با این حقوقی که به آنها میدهید چطور میتوانند زندگی کنند. به خدا قسم استاد دانشگاهی را میشناسم که تمام تخت کفشش پاره شده است و سوراخ شده و این مرد پول ندارد و نمیتواند کفش خود را درست کند. استاد دانشگاه است در فرهنگ هم مورداحترام بوده است و معلمین او به او احترام میکردند و مورد نظر همه معلمین بوده است برای این که خوب تحصیل میکرد ولی این شخص کفش ندارد، این آقا برای دولت شما خجلتآور است و شما هیچ کار نکردید نه برای اینها نه
برای مهندسین نه برای اعضا جزء ادارات هیچ چیز نکردید که در این پنج ماه بیایید پشت تریبون و بگویید که من فلان کار را برای ملت ایران کردم، که ما خودمان را راضی بکنیم که مخالف نباشیم و ممتنع باشیم ولی شما نمیتوانید بگوییدکاری برای ملت ایران کردید حتی چند روز پیش مراسله به من رسید یک عده از مهندسین راه آهن را توقیف کردند درست است ما درحالی که با متفقینمان دوست هستیم در حالی که بر علیه آلمان فاشیست اعلان جنگ میدهیم هرکس که بر علیه منافع متفقین ما کوچکترین تعدی بکند باید باشد مجازات برسد این به جای خودش محفوظ است اما یک عده را نگه داشتند و بعدخود متفقین ما حس کردند که اینها مقصر نیستند آزادشان کردند و حالا هم این بدبختها گرسنه هستند و شما حقوقشان را بهشان نمیدهید در صورتی که باید مطابق قانون حقوقشان را بدهیدبرای این که اینها بیتقصیر بودهاند اینها محکوم نشدهاند و از کارشان اجباراً بیرون شدهاند، من پنج ماه قبل از اینها را نمیدانستم و نشناخته بودم ولی حالا معتقد شدهام که در این خراب کاریهایی که در مملکت میشود تعمد وجود دارد، بنده یک مثال میزنم در موقعی که قند و شکر قیمت عادی داشته در حدود ۵۰۰۰ تن چای در سال مصرف کشور بوده و شما در انبارها دوازده ده هزار تن چایی موجود دارید توجه بفرمایید به مناسبت این که قند و شکر پیدا نمیشود و خیلی گران است مصرف چایی از پنج هزار تن پآئین آمده در صورتی که شما مصرف سه سال ایران را دارید و در انبارها نگاه میدارید و حال آن که بنده تجاری را میشناسم که امین و درستکار هستند و نمیخواهند از ملت ایران بدزدند و می-گویند که اگر این چاییها را آزاد بگذارید قیمت چایی به کلی پآئین میآید. (مظفرزاده- الان چهل هزار جعبه چای از هندوستان آوردهاند) … قطعاً تعمدی در کار است برای این که میخواهند ملت ایران را سرگرم کنند به قند و قماش و چایی که نفهمند چه کسانی به ما دارند حکومت میکنند این سیاستی است که سالها در ایران انجام شده است و حالا سیاست شکر و قند و قماش به جای نان در میان آمده است اینها تازگی ندارد این حربه همیشگی ارتجاع در ایران است برای این که ملت ایران را مشغول بکنند و سرگرم بکنند و نرسد که آزادی خودش را حفظ کند، یکی دیگر از خرابکاریهای دولت شما در این پنج ماهه موضوع سیگار و توتون است من نمیدانم آقایان نمایندگان اطلاع دارند یا نه اخیراً متداول شده در توی بستههای ده تایی سیگار اشنو دو تا سه تا سیگار امریکایی می-گذارند و میفروشند مملکتی که توتون خودش را تأمین میکرد و صادر هم میکرد کارش به جایی رسیده است که سیگار آمریکایی را میخرد و به جای سیگار اشنو میفروشد اگر بخواهید بنده میخرم و میآورم و به شما تقدیم میکنم هفت تا سیگار اشنو میگذارند سه تا هم سیگار امریکایی لایش میگذارند برای این که قیمت سیگار آمریکایی که در خیابان اسلامبول میفروشند یک نوعش از سیگار اشنو ارزانتر است، مملکتی که مصرف سیگارش را به طور خوبی و به قیمت ارزانی تهیه و تأمین میکرد چطور شد که الان ما احتیاج داریم که سیگارهای فرنگی به قیمت سیگار خودمان بلکه نازلترین بخریم به خدا در این امور تعمد در کار است برای این که کشت توتون را از بین ببرند، در این مملکت سیگار را از ترکیه خریدهاند. (مظفرزاده- توتون را از ترکیه خریدهاند کیلویی شش تومان) … بله توتون کارهای گیلان فریادشان بلند است که یک قیمت عادلانهای برای کالاشان گذاشته شود. آقای ساعد شما که پشت میز ریاست نشستهاید نمیدانید که توتون کاری چه زحمتی دارد چه اشکالاتی دارد، بندکشی این توتون، جور کردن آن و عدل بستن و غیره چه اشکالاتی برای سلامتی شخص تولید میکند، آن وقت دولت شما به قیمت بسیار نازلی از آنها میخرد و قیمت گران حتی به خود آنها نمیفروشد در چندی قبل یک عده از توتونکاران گیلان نامه نوشته بودند که حتی توتونی که از ما میگیرند و سیگار درست میکنند سیگارش را هم برای ما نمی-فرستند و الان در آنجاها سیگار وجود ندارد و در دهات گیلان سیگار نمیفرستند و انحصار به اندازه کافی سیگار نمیدهد (خلعتبری- همه جا همان طور است) … بنده نمیدانم که این را اسمش را چه بگذارم و اگر ارفاق بکنم به دولت گذشته شما به عقیده خودم باید بگویم که تعمد به خرابکاری شده است. در موضوع نوغان هم بحمدالله همین کار را کردید، کار نوغان را به جایی رساندید…. بنده در حضور آقایان نمایندگان ملت عرض میکنم که امسال نوغان به اندازه کافی نخواهید داشت و با این خرابکاریهایی که در اداره نوغان شد جیب یک عدهای پر شد (اگر به آقای ملکمدنی دوباره بر نخورد) ولی مردمی که از آن زندگی میکردند از بین میروند و به خاک سیاه مینشینند (مظفرزاده- ابریشم ایران از بین میرود) اما در عوض اگر شما میخواستید کار بکنید شما که میبیند در مملکت ما مایحتاح به اندازه کافی به مردم نمیرسد قند و شکر و قماش به اندازه کافی نمیرسد چرا اجازه میدهید که در هر خیابان و بازاری بیش از هر دواخانه، هر مطب و هر دکان دیگر عرقفروشی باشد حتی دولت شما پیالهفروشی را آزاد کرده است و اگر عرق را با بطری بفروشند شاید یک عده مخفیانه بخرند و ببرند منزلشان زهر مار کنند اما با پیاله به قیمت ارزان به شاگرد مدرسه میفروشند به هر کس که رد میشود میدهند یک نفری که معتاد است دیگران را هم معتاد میکند این عمل برای این است که ملت ایران باید از بین برود چرا در شیرهخانهها را نمیبندید آقا بفرمایید با بنده برویم به عباسآباد با من تشریف بیاورید که ملاحظه کنید که در شیرکخانهها مردم ایران را به چه روز نشاندهاند شما و رئیسالوزراهای سابقتان دمکراسی را بدنام کردید مردم دارند از دمکراسی متنفر میشوند و منظور هم همین است، منظور این است که به مردم ایران کاری بکنید که آنها از لفظ دموکراسی بیزار شوند و آن وقت پناه ببرند به یک بیوجدان بیوطن که آن بی-وجدان دیکتاتور بشود در ایران، و ملت ایران را اسیر بکند و هر کار و هر بلایی که میخواهد بیاورد به سرشان ولی بنده اطمینان میدهم که جوانانی که در مجلس شورای ملی هستند یعنی در اینجا نشستهاند و قلبشان از آتش عشق به ایران میسوزد و این پیرمردهایی که برف پیری بر سرشان باریده ولی قلبشان در خدمت به ایران جوان است نگذارند که نه شما و نه جنایتکارانی که میخواهند استقلال ایران را از بین ببرند فرصت این کار را پیدا نمایید شما در موقع حکومتتان آقای ساعد در همان موقعی که ملت ایران همان طور که گفتم نیم متر پارچه نداشت نهصد هزار متر پارچه به رشیدیان دادید (فداکار-یک میلیون و دویست هزار متر) تعمد در این کار بود برای این که منفعتی را که از فروش آن در بازار آزاد به دست میآید برای آن مقاصد سوء که همه میدانند صرف کنند ولی ملت ایران میفهمند و فرصت این کار را به شما و آنها نخواهد داد، اینها را ملت ایران خوب میداند و شما را نمیبخشد، پول پارچههای رشیدیان به دست یک بیوجدان خرج میشود و برای این که زنجیر به گردن ملت بیندازند و برای این که حلقه بندگی و اسارت به گردن ملت ایران بیندازند (خنده نمایندگان) و استقلال سیاسی و اقتصادی او را از بین ببرند شما این کار را کردید و ملت ایران اینها را فراموش نخواهد کرد، بالاخره کار به جایی رسیده که حتی مسلولین هم از دولت شما شکایت میکنند مسلولین بیچارهای که دم مرگ هستند آنها هم از دولت شما شکایت میکنند که با زور سر نیزه آنها را از شاه آباد بیرون میریزند دسته دسته برای این که گفتهاند چرا طبیب به ما نرساندهاید و میبرند در حضرت عبدالعظیم (فیروز آبادی- نخیر آقا جا نداشتند) در دوره دولت شما تا کنون که شش ماه است مجلس شورای ملی افتتاح شده هنوز انتخابات بعضی نقاط باقی مانده است (یکی از نمایندگان- مثل درگز) منتظر چه هستید شما، برای خاطر این است که میخواهند وکیل تحمیل بکنند شما باید شهامت داشته باشید و بیایید پشت تریبون اینجا بگویید که فلان کس و فلان کس به من فرصت نمیدهند که انتخابات فلان قسمت را تمام کنم برای این که میخواهند فلان وکیل را انتخاب بکنند (یکی از نمایندگان- شما بگویید). بگویید بگذارید ملت ایران بشناسد اگر ما نمایندگان بدی هستیم دفعه دیگر ما را انتخاب نکنند و مجازات کنند شما در برنامه-تان احترام اصول دموکراسی و قانون را گذاشتهاید و خیال میکنم که حضرتعالی بدانید که دمکراسی دور کن معظمش سواد و تعلمیات و احزاب سیاسی است شما در پنج ماه گذشته برای با سواد کردن ملت ایران هیچ کار نکردید اما راجع به احزاب دولت شما جزء فشار جزء مضیقه برای اشخاصی که عضو حزب بودند هیچ عملی را انجام نداده یک شمه را گفتم بفرمایید تشریف ببرید در کارخانه بیکربنات دو سود یک عده از کارگران را به مناسبت این که عضو حزب هستند بیرون میکنند (کامبخش یک جا) معلمین را به مناسبت این که عضو حزب هستند از ارتقاشان جلوگیری میکنند و ترفیعشان را نمیدهند، از کار بیکار میکنند، از محلی به محل دیگر منتقل میکنند، اینها افتخاراتی است که در قسمت دموکراسی نصیب دولت آقای ساعد شده است شما آقای ساعد با تذکرات عدیده راجع به مستخدمین آمریکایی هیچ نظری نگرفتید و من معتقدم و نظر مجلس شورای ملی هم همین بوده که یک فرد هر قدر هم خوب باشد نباید اختیارات معتنابهی به او داد و نباید به یک فرد حق قانونگذاری داد شما این حرف حسابی را آوردید تا مجلس و بعد نمی-دانم تحت تأثیر چه عوامل مرموزی این حرف را پس گرفتید و اصلاً شتر دیدی ندیدی آقای ساعد که این اندازه سنگ به سینه میزند که این اختیارات دکتر میلسپو منافی مصالح مملکت ما است یک مرتبه تسلیم شد و حتی تصمیم دکتر میلسپو این شد که سه ماه و نیم او بشود رئیسالوزرا و هرچه امر بدهد آقای ساعد اجرا بکند چون با آن اختیاراتی که دکتر میلسپو دارا است او رئیسالوزرا است و شما تابع آن هستید. مطلب مهمتر دیگری که وجود دارد موضوع کارگرانی است که در نتیجه تعطیل کارخانههای متفقین ما منفصل و بیکار خواهند شد در اندیمشک ده هزار کارگر یک دفعه بیکار شدند و این یک رقم کوچکش است در تمام طول خط راه آهن در تهران و در اراک و در جنوب عده زیادی کارگر مشغول کار بودند برای متفقین و بیکار شدهاند یک مسأله مهمی هم که اگر دولت متوجه باشد برای او پیش آمد نموده این مسأله کارگران روز مزد است (من دور سالاریه) شما در پروگرامتان برای این صد هزار نفر کارگر که چند روز دیگر در نتیجه تعطیل کار متفقین بیکار خواهند شد چه فکری میکنید؟ شما بایستی الان نقشه اقتصادی بعد از جنگ را تهیه کنید و یک خورده گوشه آن را نشان بدهید که ملت ایران بدانند چکار میخواهید بکنید من میگویم که شما چنین نقشهای را ندارد و این صد هزار نفر کارگر که کار میکنند و بیکار میشوند برای آنها هیچ کار نخواهید کرد اینها در نتیجه یک اپیدمی کوچک تیفوس تمامشان از بین خواهند رفت و آن وقت این افراد را که بازوشان برای این مملکت ارزش طلا را دارد و باید در این مملکت تولید ثروت بکنند این طور به رایگان از دست میدهید. شما راجع به بیمه اجتماعی هیچ کار نتوانستید بکنید بیمه اجتماعی را مجلس شورای ملی تصویب کرد شما چرا تاکنون اجرا نکردید؟ چرا یک کار کردید در این مدت و آن این است که با همه تعارف کردید با همه مجامله کردید هر کسی هر کار داشت و هر کاری خواست از شما فرمودید چشم تقاضای خصوصی بود فرمودید چشم تقاضای عمومی بود فرمودید چشم، تقاضای خصوصی انجام شد تقاضای عمومی که به نفع ملت ایران بود همه فراموش شد. به هر حال آقای ساعد اگر مرد وطنپرستی هستید باید بدانید که همان طور که گفته شد امروز برای ایران موقعیت بخصوص و باریکی وجود دارد از یک طرف به حمدالله جنگ تمام میشود و امیداورم برای آخرین دفعه در دنیا به اصول قلدری و زورگویی و دیکتاتوری خاتمه داده شود از طرف دیگر در داخله ایران ما گرفتار این قحطی و این ناراحتی و سختی مردم هستیم و شاید بعد از رفتن متفقین به مناسبت بیکار شدن عدهای از کارگران این وضع سختتر شود بنابراین یک بحران داخلی برای ما تولید بشود و از طرف دیگر در نتیجه بیلیاقتی که دولت-های دوره دموکراسی نشان دادهاند در نتیجه تعمدی که در زمان دمکراسی شد برای این که ملت ایران را از دمکراسی بیزار بکنند خطر دیکتاتوری در ایران پیش آمد کرده اگر شما مرد میدان هستید مسئولیت را به عهده بگیرید اما اگر نیستید این ننگ را قبول نکنید که در تاریخ ایران کابینه شما یک کابینه محللی بشود یک کابینه بشود که خرابکاریها را در ایران تمام بکند و کار به جایی برساند که ملت ایران به یک اژدهای خائن پناه ببرد…
صفوی- این طور نیست آقا سوءتعبیر نفرمایید.
دکتر کشاورز- بنده افتخار این را دارم که هر وقت صحبت میکنم آقای صفوی توی حرف بنده بدوند. آقای صفوی حسن نیت بنده از شما بیشتر است ….
صفوی- این طور نیست آقا…
دکتر کشاورز -… سوابق من و شما را در مقابل ملت ایران میگذاریم آن وقت ثابت میکنم که من حسن نیتم از شما زیادتر است (رئیس- آقا مذاکره بین خودتان نکنید صحبت را بفرمایید).
دکتر کشاورز- آقا جنابعالی مرا وادار میکنید وقتی که من حرفی را میزنم پا روی دمم نگذارید من خیلی صریح حرف میزنم… (رئیس- آقا شما که ول نمی-کنید صحبتتان را بکنید.)
دکتر کشاورز- به هر حال بحران داخلی پیش میآید و خطر دیکتاتوری وجود اسلحهای که دولتهای دیگر قبلی و دولت شما به دست مردم دادهاند به اسم این که از خودشان دفاع بکنند و در آذربایجان است و بر علیه رعایا استعمال میکنند اینها کارهایی است که باعث بحران داخلی ایران میشود و کار را واقعاً مشکل میکند از یک طرف دیگر زمزمه نفت در تمام دنیا پیچیده شما که در مجلس شورای ملی ازتان سؤال شد راجع به نفت و جواب سربسته دادید در پروگرامتان چرا این قضیه را روشن نکردید چرا نخواستید به ملت ایران بگویید که نظر کابینه شما راجع به نفت چیست؟ زیرا برای ملت ایران یکی از منابع بزرگ نفتش است و این نفت همان اندازه که ممکن است باعث خوشبختی ملت ایران بشود ممکن است باعث بدبختی ملت ایران هم بشود و ما را گرفتار یک رقیب اقتصادی و بندگی اقتصادی بکند که در نتیجه از بین رفتن استقلال اقتصادی ما استقلال سیاسی ما هم عملاً از بین برود چرا در برنامه خودتان راجع به این قضیه صحبت نکردید الان که مذاکره نفت حتی در بین تمام دولتهای بزرگ دنیا متوقف شده است و این را گذاشتهاند برای بعد از صلح چرا شما در برنامهتان نگفتید که دولت من تعجیل درباره نفت ندارد و میل دارد صبر بکند با مطالعه این کار انجام شود اما نه مطالعهای که به دست چهار پنج نفری که شما به اسم کمیسیون نفت معین کردهاید و معلوم نیست چه نوع اشخاصی هستند، با مطالعه کامل، با حفظ استقلال سیاسی و اقتصادی ایران با فرصت از این موضوع استفاده کند چه ضرر داشت ما به ملت ایران این اطمینان را بدهید که نگویند کابینه آقای ساعد بوی نفت میدهد و زیاد هم بوی نفت میدهد من خیال میکنم آقای ساعد دو مطلب دیگر که بگویم صحبتم تمام میشود یکی این که شما در پروگرامتان یک صحبتی کردید که بسیار خوشمزه بود فرمودید اگر من کاری نکردم برای این بود که یک ماه رأی اعتماد به من دیر دادید یک ماه مهندس فریور اسیتضاح کرد و مرا معطل کرد یک ماه هم موضوع مستخدمین خارجی مرا معطل کرد یک ماه هم موضوع استیضاح آقای فرهودی و تشکیل کابینه بنده به یاد یک مثلی افتادم خیلی معذرت از شخص جنابعالی میخواهم و آن این است که یک خانمی شوهر کرد رفت به منزل شوهرش و بعد از سه ماه فارغ شد….
اردلان- به خانمها توهین نکنید.
دکتر کشاورز- این عمل که ممکن است اتفاق بیفتد (من طبیب هستم میدانم که ممکن است اتفاق بیفتد) مطربها مشغول نواختن بودند به آن مرد رساندند که زنی که سه ماه در منزل تو است چطور ممکن است از تو اولاد داشته باشد، عصبانی شد گفت بچهها نزنید مطرب را ساکت کرد رفت پیش زنش پرسید که تو سه ماه بیشتر نیست که منزل من آمدهای حالا چطور شد که فارغ شدی گفت الان حسابش را دستت میدهم سه ماه تو من را دوست میداشتی سه ماه من تو را دوست میداشتم سه ماه هم هست که در خانهات هستم این میشود نه ماه برگشت رفت پیش مطربها گفت بچهها بزنید که کار درست شد و حال عرض میکنم این که حساب شده غلط است شما در پنج ماه تمام وقت ملت ایران را تلف کردید آن وقت سه موضوع را که اصلاً در موقعی که شما در مجلس شورای ملی
نیستید نباید وقتتان را بگیرد این را بهانه کردید که وقتتان را گرفته و کاری نکردید، شما با این فرمایشاتتان یک اعتراف ضمنی هم کردید به این که کاری نکردهاید اما جنابعالی کاری که میتوانید بکنید و میتوانستید بکنید این بود که این قدر صراحت و شهامت داشته باشدی که بیایید پشت این تریبون اسم آن اشخاصی را که نگذاشتند شما کار بکنید به مجلس شورای ملی و به ملت ایران معرفی بکنید باید پشت این تریبون صریحاً بگویید فلان و فلان وقت من را برای فلان کار تلف کردند. فلان وکیل و فلان شخص میخواهند فلان کار را بکنم شما حقتان این بود که تسلیم کار بد نشوید و اگر چاره نداشتید ممکن بودکه اینجا بگویید و صراحت داشته باشید مثل مرحوم مستوفیالممالک که گفت من آجیل نمیگیرم و آجیل هم نمی-دهم و اهل بره کشی هم نیستم شما هم پشت این تریبون بایستی میگفتید که فلان میگوید که فلان کس باید وزیر بشود فلان کس باید معاون وزارتخانه بشود و فلان کس رئیس فلان اداره بشود و من سخنم با این جور نمیآید میروم منزلم مینشینم آن وقت باور کنید ملت ایران آن احترامی را که به امثال مستوفیالممالک و مشیرالدوله و مؤتمنالملک میکند به شما میکرد من اطمینان دارم که در قلبتان گفتههای من را تصدیق میکند اگر آدم منصفی باشید آقای ساعد بنده اطمینان دارم که گفتههای مرا تصدیق میکنید ولی ممکن بود که شما از من بپرسید که تو همش منفی میگویی و من در یک چنین موقع باریکی و با مجلس فعلی چکار بکنم من معتقدم که در یک چنین موقع باریکی رئیسالوزرای یک مملکت باید یک کسی باشد که مورد اعتماد اکثریت کامل ملت ایران و مجلس شورای ملی باشد و آن شما نمیتوانید باشید باید یک کابینهای تشکیل بشود که آن کابینه کابینه ائتلاف ملی باشد همان طور که در تمام ممالک دنیا در کی چنین موقعی یک چنین کابینه تشکیل شد در آن اشخاصی که واقعاً میتوانند به مملکتشان خدمت بکنند و اشخاصی که میخواهند به مملکتشان خدمت بکنندشرکت میکنند و امثال ایشان را داریم من نظریه شخص خودم را میگویم امثال مصدقالسلطنهها ما داریم که آنها مورد اعتماد تمام ملت ایران هستند قشقایی، بختیاری، کرد، ترک زبان همه اینها یک همچو شخصی را میشناسند میدانند این شخص درستکار و معروفی است و میخواهد برای ملتش خدمت بکند و حاضر است برای مملکت و ملتش فداکاری بکند ملت ایران در یک همچو موقعی احتیاج به این اشخاصی که هم بخواهند و هم توانایی کار را داشته باشند دارد و الّا با این نوع کابینههایی که شما در رأسش قرار گرفتهاید ملت نتیجهای نخواهد گرفت به خدا قسم و آن وقت شعر آن شاعر درست میشود که گفت:
صد سال این طریق اگر زندگی کنیم
مانند گوسفندی به صحرا چریدهایم
جمعی از نمایندگان- ختم جلسه
فرمند- اجازه میفرمایید این مطالبی که اینجا گفته شده است حق است که خود رئیسالوزرا با یکی از وزرا جواب بدهند چون یک قسمت مطالبی بود که آقای رئیسالوزرا کاری کردهاند یا نکردهاند این را وکلا نمیتوانند جواب بدهند باید خود آقای نخست وزیر جواب بدهند (صحیح است)
رئیس- جلسه برای فردا ساعت نه و عجالتاً به عنوان تنفس تعطیل میشود آقایان ساعت نه تشریف بیاورند.
]مجلس یک ساعت و ده دقیقه بعداز ظهر به عنوان تنفس تعطیل[
(و یک ساعت پیش از ظهر پنجشنبه ۲۳ شهریور مجدداً به ریاست آقای طباطبایی تشکیل گردید)
رئیس- چون جلسه به عنوان تنفس تعطیل شد صورت مجلس نداریم. یک مطلبی را میخواستم عرض کنم در اواخر جلسه گذشته چند نفر از آقایان نمایندگان در مجلس و بعداً در خارج اعتراض میکردند که از طرف آقایان تماشاچیان با خنده کردن و حرف زدن انتظامات مجلس یک قدری مختل میشود حالا خواستم خاطر آقایان را مستحضر کنم که به موجب ماده ۱۴۲ و ۱۴۳ نظامنامه مجلس شورای ملی آقایان تماشاچیان به هیچ وجه نمیتوانند تظاهراتی بنمایند و باید کاملاً رعایت انتظام مجلس از طرف آقایان بشود و قوانین مجلس را رعایت کنند. این را خواست بر حسب اظهاری که از طرف
آقایان نمایندگان شده بود اخطار کنم (صحیح است) آقای فرهودی نوبهشان است و در ستون موافق اسم نوشته بودید حالا بفرمایید مخالف هستید یا موافق (فرهودی-بعد عرض میکنم) چون مطابق قانون و نظامنامه باید معلوم شود اگر موافق هستید حالا میتوانید مذاکره بفرمایید ولی چون نوبت مخالف نیست اگر مخالف باشید جلوگیری میشود.
فرهودی- این سؤالی را که الان آقای رئیس محترم مجلس فرمودند دیروز هم همین سؤال را از بنده فرمودند بنده یک توضیحی به نظرم رسید. مخالفت و موافقت با برنامه را قبلاً به طور قطع نمیشود اظهار کرد برای این که مطلبی گفته میشود و در نتیجه آن اظهارات یک عقیده برای وکیل پیدا میشود یعنی از مجموع اظهارات در ذهن خودش یک عقیده و رأیی برای خود ترتیب میدهد و در موقع رأی دادن مخالفت و موافقت خودش را با رأیی که میدهد اظهار میدارد در هر حال زمینه عرایض بنده مخالفتآمیز نیست فقط تذکراتی را لازم میدانم عرض کنم چون آقای نخست وزیر در موقع معرفی کابینه اسمی از استیضاح بنده بردند ناچارم مقدمتاً توضیحی عرض کنم آقایان نمایندگان میدانند که بنده ابتدا قصد استیضاح نداشتم فقط میخواستم در باب سوء جریانات اداره راهآهن یک حقایقی را به عرض برسانم این بود که در اوایل اردیبهشت ماه سؤالی در این موضوع کردم پس از یک ماه آن سؤال را در جلسه رسمی تذکر دادم وزیر مسئول برای جواب نیامد پنجاه روز از آن تذکر گذشت باز هم وزیر مسئول جواب نداد قضیه تخلف از اصل ۶۰ متمم قانون اساسی به میان آمد و به بنده نظر به وظیفه قانونی ناچار شدم استیضاح کنم و الّا مایل به استیضاح نبودم به فرمایش حضرت امیر علیهالسلام در هفته سوگواری او هستم اتسع الخرق علی الراقع بعد آقای نخست وزیر در جلسه استیضاح مداخله کردند و استیضاح را به هیئت دولت خودشان بسط دادن و الّا قضیه بنده مربوط به یک نفر وزیر بود بنابراین آن استیضاحی که منجر شد به سقوط کابینه سابق بنده مسبب آن نبودم بلکه رویه کابینه سابق آن استیضاح را هم تولید کرد و هم بسط داد از این گذشته آقای نخست وزیر که میخواهند با مجلس کار بکنند نباید از استیضاح دلگیر شوند آقای نخست وزیر خوب میدانند که یکی از وظایف نمایندگان نظارت و اجرای قوانین و حسن جریان امور است و برای انجام این وظیفه است که قانون اساسی به نمایندگان حق سؤال و استیضاح را داده است بنابراین سؤال و استیضاح یک امر عادی جاری حکومت پارلمانی است و آن طور که آقای نخست وزیر در بیلان خودشان بیان فرمودند موجب بطالت و تعطیل کارها نباید بشود و همین طور که آقای نخست وزیر معمولاً مراسلات را امضا میکنند می-بایستی تشریف بیاورند و جواب سؤال و استیضاح را بدهند و نباید تصور شود که سؤال و استیضاح موجب تعطیل کارهای دولتی میشود اصولاً استیضاح سه عنصر داشت یک عنصر وزیر مسئول یکی هم سوءجریان بنگاه راه آهن یکی هم بنده که در خدمت آقایان هستم یک عنصرش رفته که او وزیر راه است اما دو عنصرش باقی است سوء جریان برقرار است بنده هم خدمت آقای نخست وزیر هستم چون قصد بنده از این استیضاح اصلاحات اساسی بود در امور بنگاه راه آهن و آقای نریمان وزیر راه که فعلاً این مسئولیت را دارند به طوری که میشنوم مرد جدی و درستکاری هستند و امیدوار هستیم بدون این که بنده محتاج به استیضاح و سؤال ثانوی بشوم ایشان موفق بشوند که یک اصلاحات اساسی در کار راه آهن بکنند و برای این منظور هم البته همان طور که بنده آن دفعه سه ماه صبر کردم حالا هم ممکن است یک ماه صبر کنم ولی اگر سوءجریان برقرار بماند عنصر ثالث هم تشکیل می-شود و آن وزیر مسئول است و استیضاح به جریان خودش برقرار خواهد بود بنده در باب این کابینه که تشکیل شده است نظریاتی پیدا کردم در اصول تشکیلش آن نظریات را یک مرتبه در جلسه خصوصی عرض کردم یک مرتبه هم در ضمن یک پیامی که نوشته بودم و در روزنامه کیهان چاپ شده به آقای ساعد تقدیم کردم آن مطالب کم و بیش اینجا گفته شد این است که تذکر آن مطالب دیگر در اینجا ضرورتی ندارد و میرویم سر برنامه
البته برنامه که نوشته شده است چون مکمل برنامه سابق است برنامه سابق هم اصول و موادی داشت روی هم رفته بنده اعتراض به مواد برنامه ندارم اما خیال میکنم که این برنامه یک نقصی دارد برنامه هر دولتی گمان میکنم که باید متناسب آن زمانی نوشته شود که در آن زمان تشکیل شده است بنده خیال می-کنم البته بنده که نخستوزیر نیستم و به عقل و درایت آقایان وزرا هم نیستم ولی خیال میکنم که در آن موقع که پروگرام را مینوشتند حق این بود که یکی از مواد برنامه ایجاد کارهای عامالمنفعه و مولد ثروت باشد برای این که مدتی است آقایان ملاحظه میفرمایند وقت مملکت و مقالات مطبوعات و نطقهای نمایندگان مربوط به عدم رضایتها از زندگانی طبقاتی است که در این مملکت زندگی میکنند و این عدم رضایت با انواع و اقسام اظهار میشود بنده تصور میکنم سرچشمه این بدبختیهایی که گفته میشود و ما میبینیم که با این همه گفتنها چاره هم برای آنها نمیشود یعنی راه حلی برای آنها نشان داده نمیشود باید راه حل هم گفته شود به عقیده بنده دو چیز است یکی فقر عمومی است یکی سوء اداره- و فقر عمومی مهمتر است بنده تصور میکنم که صرف منفیبافی و اظهار تأثر کردن از یک وضعیت نامطبوعی کافی برای اصلاح آن وضع نیست هر کس یک قضیه و پروبلم اجتماعی را عرضه میکند مکلف است که یک راه حلی هم نشان بدهد و هر کس هم که یک راه حلی را که گفتهاند نمیپسندد باید یک راه حل بهتری را نشان بدهد و الّا با نفی مطلق مملکت به جایی نمیرسد باید روحیه مثبت داشت و سعی کرد با قوه کار تمام این بدبختیها و نگرانیها و ناراحتیها را اصلاح کرد فعلاً ما یکی از لحاظ چاره فقر عمومی و یکی هم از لحاظ این وضع خاصی که مملکت دارد یعنی یک عده کارگر در یک کارهایی مشغول هستند و به تدریج آن کارها تعطیل میشود و ممکن است که آن کارگرها بیکار بمانند ناچار هستیم یک رشته اقدامات عالمالمنفعه که تأثیر فوری در تولید ثروت داشته باشد در نظر بگیریم و بنده دو اقدام را من باب نمونه عرض میکنم یکی سدسازی کرخه است در خوزستان رودخانه کرخه یکی از رودخانههای معتبر خوزستان است که این قدرها اهالی ازش استفاده نمیکنند از دشت میشان میگذرد بعد هم میرود به اصطلاح اهل محل به آن هورالعظیم میریزد در سال ۱۳۱۸ یک مطالعاتی شد که یک سدی برای رودخانه کرخه بسازند و نقشههای تفصیلی آن سد هم تهیه و حاضر شد و الان هم هست و مخارج آن هم در آن سال بر آورد شد به دو میلیون تومان البته حالا به واسطه گرانی قیمتها ممکن است دو میلیون تومان ده میلیون بشود اگر این سد ساخته شود ممکن است در هر ثانیه از ۲۶ تا ۴۳ متر مکعب آب در جلگه خوزستان سرازیر شود و بیش از ۲۶ هزار هکتار زمین را مشروب میکند فعلاً که در خوزستان یک بیکاری شروع شده و بحمدالله دولت هم عایداتی دارد بنده خیال میکنم که هیچ مانعی نداشته باشد شروع به این اقدام اساسی بشود چون در آنجا پرونده سدسازی کرخه که حاضر است فوراً به معرض اقدام گذارده شود این باعث خواهدشد که یک سلسله از حرفها و عدم رضایتها به خودی خود از بین میرود یک نمونه دیگر مسأله قندسازی است البته آقایان میدانند که کشور ما دارای چند کارخانه قند است و مقداری هم محصول میدهد و این محصول کافی نیست و سالی نود هزار تن قند و شکر از خارجه باید بیاوریم (سید ضیاء- شصت هزار تن) خوب شصت هزار تن ولی مصرف قبل از جیرهبندی یک صد و بیست هزار تن بوده و حالا آوردهاند به نود هزار تن و مصرف عادی قند و شکری که دولت از دولت شوروی میخرید و میآورد صد و بیست هزارتن بود و همان طور که عرض کردم ما در حدود سالی نود هزار تن یا به قول آقا شصت هزار تن کسر قند و شکر داخلی داریم یک نفر از متخصصین علاقهمند به زراعت نیشکر در خوزستان مطالعاتی کرده و در نتیجه آن مطالعات با حساب دقیقی که کرده این نتیجه به دست آمده که در ظرف سه سال میتوان زراعت نیشکر را در خوزستان
به قدری توسعه داد که میتوان این نود هزار تن کسری محصول قند را در خود کشور تهیه کرد حتی ما دقت کردیم و خواستن یک کارخانه جدید هم از خارجه لازم نیست و یکی از همین کارخانهجاتی که در کنار راه آهن داریم و سالی یک ماه بیشتر کار نمیکند آن را به آسانی میشود به خوزستان برد و مرکز قندسازی کرد ملاحظه میفرمایید که اگر این اقدام بشود ما یک مملکتی میشویم که وارد شده¬-ایم در خط صحیحی که آن خط تولید ثروت است به جای تولید حرف به جای تولید منفیبافی به جای تولید کشمکش رسیدهایم به مرحله تولید ثروت یک ملاحظه هم باید الان داشته باشیم و آن این است که بنده این طور حس میکنم که عده هستند که در امور تولیدی مملکت هم اختلال میکنند و اگر جامعه وطنپرستی یک اکثریت ثابتی یک دولت فعالی حقیقتاً علاقهمند باشد که مملکت را از این بحران بیرون بیاورد باید هم دستگاه تولید ثروت را توسعه بدهد و هم با عوامل مخل تولید ثروت مبازه کند این ترتیبی که بنده عرض میکنم و این فکری که بنده دارم به جزء تولید ثرویت یک ثمر دیگری هم دارد و آن این است که ما یک ارزشی در این جنگ که در جریان است پیدا کردیم و انصافاً هم باید ممنون باشیم این ارزش بین-المللی خودمان را به سیاستمداران گذشته خود مثل مرحوم فروغی و همکاران او و حسن تشخیص مجلس سیزدهم و چهاردهم اما ارزش بینالمللی زمان صلحمان را هم به نظر بنده میتوانیم حفظ کنیم در زمان صلح ارزش بینالمللی هر جامعه این است که عضو مفید جامعه ملل باشد و آن عضوی در جامعه ملل مفید است که تولید کننده خوب باشد و فروشنده خوب باشد تا بتواند خریدار خوب باشد پس اگر تولید ثروت را ما توسعه بدهیم تکمیل بکنیم عواملی را که مانع کار و کارگر هستند جلویشان را بگیرم در این صورت امیدوار خواهیم بود که محصولات صنعتی و فلاحتی داشته باشیم و بتوانیم احتیاجات خودمان را رفع کنیم و هم با این قوه صادرات بتوانیم واردات خوب داشته باشیم برای این که این اصلی را هم که در اقتصادیان مخصوصاً چند سال قبل میگفتند که بایستی احتیاجات را کم بکنیم و چیزهای خوب نخوریم و نپوشیم برای این که صادرات و واردات تعادل بکند بنده معتقد نیستم بلکه یک جامعه قرن بیستم باید متناسب با وضع و احتیاجات قرن بیستم زندگی بکند و الّا رفتن یک گوشه نشستن و به نان خشک قناعت کردن تحریم قند و شکر و پارچه کردن و مثل جوکیها زندگی کردن این زندگی قرن بیستم نیست مطلب دیگری که در امر دولت به نظر بنده اهمیت دارد و غیر از تشکیل کابینه که شرکتی است از افراد وزیران و غیر از برنامه که نوشتهاند و داده-اند یک مطلب ثالثی هم هست بنده که در مجلس چهاردهم و دولت دوم آقای ساعد که معرفی شده است نمیبینیم که در این باب مذاکره شده باشد و آن موضوع رویه و طرز کار دولت است بنده نمیدانم که رویه دولت چیست و طرز کار دولت چیست و آقای ساعد آن روز که کابینه تشکیل دادند و وزراشان را معرفی کردند و برنامهشان را دادند رویه خودشان را برای ما روشن نکردند شما سه رویه میتوانید داشته باشید یکی رویه حفظ وضعیت یعنی (استاتوکوئو) یعنی خرابیها و مفاسد سر جای خودش همین طور باقی بماند و مردم هم در این کثافت و ناراحتی جان بدهند گمان میکنم این رویه را هیچ یک از آقایان نپذیرند یک رویه دیگری است و آن رویه را بخواهند داشته باشند قرنها بایست تا خون شیر شد و یک رویه سوم هم هست و آن این است که اقدام سریع و اساسی و منظم بشود راجع به انجام اصلاحات اساسی در شعب مختلفه زندگی به قول فرنگیها رفرم شود ما فعلاً در اوضاع و احوالی هستیم که احتیاج به یک سلسله رفرم داریم و الّا با آن دو رویه اولیه به مقصود نمیرسیم حالا بنده نمیدانم از این سه رویه که عرض کردم کدام یک مورد قبول دولت جدید است و در هر حال آنچه که مسلم است رویه استاتوکوئو و رویه اصلاحات تدریجی به درد این ملت و این مملکت نمی-خورد.
رئیس- آقای فداکار موقع خودشان را به آقای نراقی
دادند. آقای نراقی
فداکار- تعویض کردم.
نراقی- با این که بنده عضو فراکسیون آزادی هستم و این فراکسیون یکی از فراکسیونهای ثلاثهای است که از دولت پشتیبانی کرده است و بنده صددرصد موافق با جریاناتی که پیش آمده نیستم و نظریاتی دارم که باید به عرض برسانم و مخصوصاً یک نگرانی بزرگی دارم که اگر آقای نخستوزیر یک قول شرفی و اطمینان شرفی و جدی وجدانی بدهند که چنین نیست من موافقت میتوانم بکنم و الّا همان طور که تاکنون به حال امتناع بوده است حالا هم از دادن رأی امتناع خواهم کرد در برنامه دولت بحث زیادشده است و مطالبی که لازم بوده است آقایان چه مخالف و چه موافق صحبت کردند و بنده تکرار نمیکنم و وقت آقایان را تلف نمیکنم (ساسان- آقای نراقی شما که عضو فراکسیون آزادی هستید چطور مخالفت میکنید) و میپردازم به مطالبی که در مجلس صحبت نشده است و نکات لازمی که در برنامه اشاره بهش نشده و در مجلس هم روی آنها بحث نشده آنها را عرض میکنم در برنامه برای تسکین خاطر عمومی و مخصوصاً فرهنگیها یک جمله نوشته شده است که شروع به اجرای قانون تعلیمات عمومی این موضوع سابقهاش این است که در قانون تعلیمات عمومی که سال گذشته به تصویب مجلس رسید دولت مکلف کرده است که در سال ۱۳۲۲ شروع به اجرای این قانون بکند در برنامه اولیه که دولت آقای ساعد به مجلس آوردند اشاره به این موضوع نشده است بنده یادآوری کردم و تذکر دادم که یک همچو تکلیفی امسال دولت دارد و چرا در برنامه ذکر نکردهاند آقای وزیر مالیه توضیح دادند که ما آنچه را که مکلف هستیم لازم نیست در برنامه بنویسیم و توضیح بدهیم اما موقعی که بودجه را آوردند و تقدیم مجلس کردند مخصوصاً این نکته را تذکر دادند که ما نتوانستیم وظیفه خودمان را درباره قانون تعلیمات عمومی اجباری به موقع اجرا بگذاریم بنده که ایراد کردم گفتند که اعتبار کافی برای این کار نداشتیم بنده که خودم تحقیق کردم معلوم شد که اینها زحمت به دست آوردن میزان اعتبار و خرجش را هم به خودشان راه نداده بودن و تصور کرده بودند که یک قلم خیلی بزرگی برای این کار لازم است و بهتر این دیدهاند که شانه از زیر بار این کار خالی کنند به خیال این که پانزده میلیون یا بیست میلیون خرج دارد در صورتی که ما حساب کردیم دو میلیون و چهارصد هزار تومان برای اجرای این کار لازم است با در نظر گرفتن ماده ۱۲ آن قانون که بالا بردن حقوق کلیه معلمین است مطابق اشل جدیدی که در قانون تعلیمات عمومی است و قریب یک میلیون تومان هم برای سایر کارها وزارت فرهنگ لازم دارد روی هم رفته سه میلیون و کسری برای انجام این کار بیشتر لازم نبود بودجه کشور چهار صد و پنجاه وشش میلیون مخارج عادیش است و ششصد و کسری هم قسمت اقتصادی آن است که جمعاً می-شود ۱۰۳۰ میلیون تومان بنده تعجب کردم که در یک بودجه ۱۰۳۰ میلیونی چطور دولت نتوانسته است سه میلیون پیشبینی بکند برای بهترین و لازمترین و مفیدترین تکالیف خودش این را بنده ایراد کردم حالا در برنامه دولت شروع به اجرا را نوشتهاند شروع به اجرا خیلی کشدار ممکن است افتتاح چند دبستان تهران را شروع به اجرا تلقی کنند یا دادن چند جا اضافه حقوق را شروع به اجرا بگویند باید صریحاً و مردانه نوشت انجام تکلیف دولت راجع به تعلیمات عمومی از سهیمه امسال این را باید نوشت و عمل کرد و شروع به اجرا نوشتن این قانع نمیکند ما را و بنده میخواستم به هیئت دولت تذکر بدهم که آقایان اطمینان داشته باشند که دستگاه فرهنگی امسال با این وعدهها به راه نمیافتد تا دولت تکلیف خودش رادر این مورد اجرا نکند و با وعده و وعید نمیشود معلمین را بیش از این معطل نگاه داشت معلمین حالا یک طبقه هستند که تظلم و استرحام نمیکنند مردمانی هستند تحصیل کرده تربیت شده با عزت نفس و آماده برای مفیدترین خدمات کشور و سالم و صحیح معلم یک آدمی است لیسانسیه همقطارش در یک شهری بخشدار است یا دادستان است یا رئیس محکمه است یک لیسانسیه در اینجا عنوان دبیر و معلم را دارد جامعه از نقطهنظر جهالت
اینها را به یک چشم نگاه نمیکنند به دادستان و بخشدار و رئیس دفتر بخشدار بیشتر اهمیت میدهد با این که این یکی مسئولیتش بیشتر، وظیفهاش سنگینتر است به این کمتر اهمیت میدهند دستگاه دولتی ما هم بیشتر به اینها توهین میکنند کمتر حقوق میدهند و کمتر توجه میکنند دیگر این وضع برای معلمین قابل تحمل نیست و طاقتفرسا است این است که در قانون تعلیمات عمومی که پارسال از مجلس گذشت اشل حقوق کلیه طبقات پنچگانه معلمین را بالا برد یعنی متناسب با حقوق سایر مستخدمین دولت کرد و این اشل باید حالا انجام شود و اجرا شود با ما است مالی و فریب دیگر نمیشود معلمین را معطل کرد هنوز در کشور معلمینی هستندکه حقوقشان چهل، پنجاه تومان است در صورتی که مطابق قانون اضافات که از مجلس گذشت حقوق مستخدمین جزء هم از صد تومان نباید کمتر باشد مستخدمه یک دبستان دخترانه حقوقش صد تومان است اما معلم آن دبستان حقوقش چهل و پنج تومان، پنجاه تومان است تازه عنوان کنتراتی هم دارد. وزارت معارف در حدود بیست و پنچ هزار نفر معلم دارد بیش از بیست هزار نفر آنها هنوز قراردادی هستند از ۱۲۹۹ موقعی که آن قانون استخدام بیپیر گذشت تا به حال چقدر بر عده مدارس اضافه شده چقدر معلم اضافه شده همه به صورت کنتراتی وارد شدهاند باید به این ترتیب خاتمه داد یک کسی آمده عمرش را، جوانیش را صرف کرده چهل پنجاه تومان حقوق گرفته حالا پیر میشود و از کار میافتد فوراً به او میگویند آقا به مناسبت این که دیگر کاری از شما ساخته نیست به خدمت تو خاتمه میدهیم و بعد از این خدمت شما ادامه داده نمیشود چون ماده آخر هر کنتراتی این است که در هر موقع وزارت فرهنگ حق الغای قرارداد را دارد و حق دارد کنترات را تجدید نکند و معلمی که در یک دبستان بیست و پنج سال کار کرده است روز آخر این حرف را میتوانند به او بگویند و روانهاش کنند. آقا این بیترتیبیها را باید موقوف کرد عرض کردم معلمین یک طبقه نیستند که مثل سابق تظلم بکنند جلب عواطف و عنایت بکنند همه جوانان تحصیل کرده با اراده رشیدی هستند که در سایر قسمتها باید کار بکنند و میتوانند کار بکنند ولی روی احساسات و عواطف یا روی وطنپرستی آمدهاند یک رشته مفیدتری را اختیار کردهاند و داخل این خدمت شدهاند اقلاً دولت باید استرضای خاطر آنها را فراهم کند. یک قسمت دیگر از عرایض بنده این است که در برنامه دولت از الغای انحصارات ذکری نشده است در صورتی که در این مجلس مکرر از مضار بعضی از انحصارات گفته شده که مورد قبول خود آقایان وزرا هم شده است و مکرر گفته شده است که بعضی از این انحصارات موجب شده است که قوه تولیدی کشور دارد از بین میرود (صحیح است) انحصار پنبه، انحصار توتون و انحصار نوغان و امثال اینها، این مواد مفیدترین موادی است که در مملکت ما تولید میشده است از قدیم مملکت ما مرکز تولید ابریشم بوده است امروز که خودش یک کارخانه کوچک پیدا کرده است و چند دستگاه ابریشمبافی ساده دستی عنقریب باید ابریشم از خارج برای اینها وارد کند همین طور که امسال سه هزار تن توتون با قیمت گزاف از ترکیه برای ایران خواستند در صورتی که بنده در شهر خودم کاشان میدیدم یک عده زیادی، یک طبقه بزرگی از تجار آنجا کارشان فقط تهیه توتون و تنباکو برای صدور بود و مقادیر زیادی تنباکو و توتون از کاشان صادر میکردند امسال که تحقیق کردم بیش از چهار پنج کیسه بیشتر تهیه نکردهاند زیرا تنباکو و توتون را از قیمت هندوانه کال هم کمتر میخواهند بخرند هندوانه کال را در شهر کاشان یک من پنج قران شش قران کمتر نمیدهند ولی میخواهند تنباکو را که با آن همه زحمت تهیه میشود که با دست زمین را شخم میزنند و باسطل آب میدهند میخواهند هر کیلویی دو قرآن بخرند و در حقیقت از هندوانه کال هم ارزانتر بخرند پس دیگر کسی نمیکارد و در برنامه دولت ذکری از الغای این انحصارات نشده است و به عقیده بنده این نقص است برای برنامه دولت و باید یک مرتبه تصمیم جدی گرفت و این قبیل انحصارات را یک مرتبه باطل کرد (صحیح است) اگر این کار به اختیار خود آقایان وزرا باشد شاید اصلاح
شود ولی نمیگذارند و حقیقتش این است که در هر وزارتخانه که با این انحصارات ارتباط دارند یک عدهای هستند که عایدی دارند و فایده میبرند و متمتع میشوند از این انحصارات و آنها ذهن آقایان وزرا را مشوب میکنند تا در وزارتخانهاش می-گویند که نظر دولت این است که مثلاً انحصار پنبه ملغی شود رئیس انحصار و اعضا ادارهاش یک مشت دروغ و یک مشت اعداد بیمعنی میگذارند جلوی وزیر و می-گویند مطابق این ارقام و مطابق این دلایل و جهات بودن این انحصار لازم است و وزیر هم بدون این که فکر بکند تحت تأثیر این حرفها واقع میشود و آن عناصری که سوء استفاده میکنند از این انحصارات ملغی شود و یک وزیر رشید و فهیمی لازم است که تحت تأثیر این حرفهای شیادان وزارتخانه خودش واقع نشود و واقعاً درست اطراف کار را نگاه کند و تصمیم بگیرد. عرض دیگر بنده راجع است به نظام وظیفه یکی از مسائل مهم و بزرگ و مورد ابتلای تمام افراد این کشور نظام وظیفه است. قانون نظام وظیفه در ۱۳۰۴ از مجلس گذشت آن وقت چون هم ذهن اولیای دولت خصوصاً وزارت جنگ و مجلس صاف و منظم و پاک بود یک قانون نظام وظیفه از قانون نظام وظیفه فرانسه ترجمه کردند و تصویب شد و به موقع اجرا گذاشتند و بالنسبه قانون خوبی بود و کمتر روی او میشد تعدی کرد به حقوق مردم از جمله مواد مفیدش این بود که دولت هر ساله باید پیشبینی کند که چند نفر احتیاج دارد و بعد آن عده را بین مشمولین آن سال با قرعه انتخاب بکند و بقیه را آزاد بگذارد یعنی معاف کند از خدمت و این عمل تا ۱۳۱۰ معمول بود و راه معافیت هم برای اشخاص از نقطهنظر تکفل و موقعیت تحصیل خیلی زیاد بود در ۱۳۱۰ اولیای وزرات جنگ برای این که اختیاراتشان بیشتر بشود و بهتر بتوانند استفاده کنند آن قانون را لغو کردند و یک قانون دیگری آورند که عمل قرعهکشی را به کلی به موجب آن قانون ملغی کردند گفتند همه مشمولین باید بیایند به خدمت باز هم یک راههای مختصری برای معافیت باقی بود بعد در ۱۳۱۷ یک قانون دیگری آوردند به مجلس که به کلی راه معافیت را در آن قانون مسدود کردند و نوشتند که کور و شل همه باید خدمت بکنند نه تصور بکنید که حقیقتاً مملکت ما مورد هجوم بود که باید تجهیز بشود خیر فقط برای این بود که حدود استفاده و اشخاصی که میشود آنها را چاپید زیادتر بشود (صحیح است) حتی یکی از موارد این قانون ۱۳۱۷ آن بود که تمام آن اشخاصی که تا به حال از خدمت معاف شدهاند معافیشان باطل و باید از نو بیایند خدمت کنند. بنده شخصاً با این ماده چقدر مخالفت کردم و معایب این کار را گفتم ولی وزیر گفت که من جرأت ندارم به عرض برسانم چون این قانون این طور به عرض رسیده بنده خودم شخصاً به عرض رساندم و گفتند همچو چیزی نیست و دروغ میگویند که من چنین امری کردهام که باید معافشدگان سابق از نو بیایند خدمت کنند خیر کلیه معافیتهای سابق معتبر است و باید معتبر شناخته شود اتفاقاً یک قانون عجیب و غریبی که چند تا افسر بیسواد نوشته بودند آوردند به مجلس تحمیل کردند و پس از آن از بس ما به هیئت دولت فشار آوردیم دو سال قبل هیئت دولت قانون نظام وظیفه اصلاح شده را آوردند به مجلس ولی باز هم نگذاشتند که اصلاحات لازم در این قانون بشود زیرا کسانی که مستفید از این جریانات هستند راضی نیستند که این جریان سویی که در این قانون هست و مورد استفاده آن اشخاص است از بین برود. بنده یک حسابی برای آقایان میکنم و عرض میکنم که ببینید چقدر میدان استفاده برای متصدیان این کار باز است الان مطابق دفاتر آمار سالی صد و بیست و پنج هزار نفر در مملکت به سن سربازی میرسند یعنی الان که سال ۱۳۲۳ است و متولدین ۱۳۰۳ در احضار کردهاند ۱۳۰۳ که حقیقت دارد چون در ۱۳۰۳ در تمام مملکت دفاتر آمار وجود داشته است و در آن سال ۱۲۵ هزار نفر متولد شدهاند و توی این ۱۲۵ هزار نفر سی هزار نفرشان چهل هزار نفرشان به واسطه تحصیل یا تکفل یا سایر موانع معاف میشوند باز شصت، هفتاد هزار نفر برای
خدمت آمادهاند دولت چقدر احتیاج دارد؟ الان قشون ما در حدود شصت هزار نفر است (اگر این عده صحیح باشد و ایدهآل نباشد) چون خدمت دو سال است سالی سی هزار نفر که بگیرند شصت هزار نفر تأمین میشود پس چرا عده زیادی را معطل میکنند؟ فقط برای استفاده است اگر دولت هر سال احتیاجات خودش را پیشبینی کند و بگوید که امسال مثلاً سی هزار نفر احتیاج داریم توی این ۱۲۵ هزار نفر سی هزار نفرشان را با قرعه انتخاب بکنند و بقیه را بگویند مرخص هستید بروید عقب کار خودتان چه میشود؟ مردم راحتتر میشوند اما این کار را نمیکنند هر سال یک عده زیادی را احضار میکنند و آنها را معطل می-گذارند خیال میکنید این عقبماندهها عدهشان چقدر شده است؟ هشتصد هزار نفر در مملکت هشت صد هزار نفر کسانی هستند که خدمت سربازیشان مانده است و نوبت به آنها نرسیده است که بیایند خدمت کنند و حال هم سالی صد و بیست و پنج هزار نفر بر این عده اضافه میشود واقعاً ببینید هیچ کدام از قوم و خویشهای شما مشمول واقع شده است که بدون استفاده و رشوه او را ول کنند؟ پس برای چه این هشتصد هزار نفر را در حال معطلی و بلا تکلیفی می-گذارند؟ اگر سربازخانه دارید محل پذیرایی دارید بیاورید خدمتشان را بکنند روانه-شان کنید بروند اگر ندارید چرا آنها را معطل میکنید؟ (طوسی- ترشی انداخته-اند) این معطلی فقط برای استفاده است از نفری ده تومان بگیرند تا نفری هزار تومان در سال از فرد فرد آنها استفاده میکنند الان موقع احضار است در قانون نوشته است دیپلمهها و لیسانسیهها باید در دانشکده افسری درس بخوانند و افسر بشوند بنده خودم معلم دانشکده افسری هستم میبینیم که اینها بیش از صد و پنجاه نفر حداکثر لازم ندارند یعنی جا ندارند اما صدی صد آنها را احضار کرده-اند الان مشمولین دیپلمه و لیسانسیه هشت سال را احضار کردهاند آن وقت یکی یکی آنها را رسیدگی میکنند آن که اصرار دارد وارد خدمت بشود یک مبلغ هنگفتی ازش میگیرند و قبولش میکنند آن که اصرار دارد واردخدمت نشود یک مبلغی ازش میگیرند و موقتاً مرخص میکنند. مثلاً الان یک عده معلمین که در کرمان و فارس هستند موقع افتتاح مدارس هم هست احضار کردهاند در صورتی که فعلاً وسیله برای او در این مملکت نیست که بیاید تهران با چه وسیله یک معلم لیسانسیه خودش را برساند اینجا و بعداز مدتی که در تهران سرگردان باشد به او بگویند در دانشکده افسری جا نیست این معایب را کی میشود اصلاح کرد؟ آقایان تصدیق میفرمایند که این نظام وظیفه در اصل اگر عمل نامطلوبی در کشور در آمده است (صحیح است) یک دهقان صحیح سالم نجیب پابند به حقوق و اصول خانوادگی را از نطنز میآورند به تهران پس از دو سال مبتلا به سفلیس و سوزاک میشود با یک اخلاق بد، دزد بیشرف بیعلاقه به همه چیز او را رها میکنند برای این که از بالا دستهایش هم غیر از اینها چیز دیگری ندیده و در جامعه تهران و سربازخانه که بوده است غیر از اینها چیز دیگری ندیده و نشینده این هم دیگر بر نمیگردد به نطنز که یک فرد مولد ثروت و مفیدی باشد در همین تهران میماند مشغول دلهدزدی میشود اگر کار هم بخواهد بکند یک سبد آلو بر میدارد و داد میکشد و تا شام پنج تومان، شش تومان فایده میبرد (فرمند-این کار خوب است) پس یک آدم مفیدی را از آن صورت به این صورت در آوردهاید این نتیجه مستقیم نظام وظیفه هست برای عموم آن هم فشاری که به طبقه تحصیل کرده این مملکت وارد است اینها هیچ کدام قابل انکار نیست (صحیح است) همه آقایان خودشان مبتلا به این جریان شدهاند حالا بیایید مردانه یک مرتبه یک قلم بکشید روی یک عده که از سابق ماندهاند و بعد هم به اداره نظام وظیفه بگویید اول سال پیشبینی کن هر عده را که لازم دارید بین مشمولین امسال قرعه بکشید و قبول کنید و بقیه را معاف کنید بروند پیکارشان باید این قانون را اصلاح کرد و به این جور عمل کرد. اینها نواقص برنامه بود که عرض کردم. اما موضوع نگرانی بنده آقایان میدانند که هفت هشت ماه
است در مملکت یک جریانات نامطلوبی هست و دستهایی است که آسایش و رفاهیت مردم را متزلزل کرده است ایجاد فتنه و فساد بین طبقات مردم در تهران و ولایات میشود آقای دکتر کشاورز مسئول کلیه این جریانات دولت را میدانند البته بنده این قدر تندرو نیستم که شدیداً چنین حکمی بکنم که دولت حتماً مسئول این جریانات نامطلوب است ممکن است دولت شریک و سهیم باشد و ممکن هم هست که دولت ناظر این جریانات و قضایا بوده است و در نتیجه مسامحه دخالتی نکرده است و مواظب این گونه عملیات بوده است (دکتر کشاورز- در این صورت باز هم دولت مسئول است) انواع و اقسام اختلافات مذهبی و نژادی دارد پیدا میشود انواع مختلف فتنه و فساد در مملکت دارد بروز میکند و مملکت رو به ارتجاع خیلی خشن نامطلوبی دارد سیر میکند بنده خودم شخصاً اگر ناظر جریانات شهر خودمان کاشان نبودم و نباشم در آنجا مفاسدی خیلی شدیدتر از شاهرود و جاهای دیگر ممکن است بروز کند بنده تمام اینها را ناشی از یک مراکزی میبینم که با دولت فعلی بیارتباط نیستند و آثار و قرائنی میبینم که آن مراکز در دولت فعلی ذینفوذ هستند این است که بنده را نگران کرده اگر شخصی آقای نخستوزیر اینجا مردانه با قول شرف قول بدهند از تحت تأثیر این عوامل و این مراکز شقاق و نفاق بیرون خواهند آمد و مملکت را نجات خواهد داد من تابع رأی فراکسیون خواهم بود و رأی مثبت میدهم و الّا بنده شخصاً امتناع میکنم.
رئیس- آقای فرمند.
فرمند- بنده لازم میدانم جریاناتی که در عرض بیست روز اخیر در مجلس شورای ملی مخصوصاً در دهلیزها جریان داشت درست به عرض آقایان برسانم مخصوصاً برای این که ملت متوجه شود و بداند چه جریانی بوده است و بنده کوشش می-کنم که به هیچ وجه احساسات شخصی و فراکسیونی خودمان را داخل این موضوع نکنم…
رفیع- درست بگویید.
یمین اسفندیاری- به فرمایش آقای رفیع توجه بفرمایید.
فرمند- چه فرمودید آقای قائم مقام؟
فاطمی- فرمودند راستش را بگویید
فرمند- عرض کنم ما شنیدیم که یک اسیتضاحی در جریان است در مجلس از طرف آقای فرهودی و بعد دقت کردیم و دیدیم که استیضاح یک مطلب مهمی است و این استیضاح موضوع مهمی نیست که لغت استیضاح و آن حربه که مجلس شورای ملی نسبت به دولت دارد درباره آن استعمال شود چون بنده عقیده دارم که بزرگترین حربه که ما نمایندگان بر علیه دولت میتوانیم استعمال کنیم استیضاح است مبتذل میشود این بود که با رفقای فراکسیونی و غیره صحبت کردیم که این استیضاح به نظر ما مورد ندارد و باید در این موقع از دولت پشتیبانی کرد که این قبیل استیضاح تکرار نشود حتی در ورقه مخالف و موافق هم که روز استیضاح نصب کرده بودند بنده اسم خودم را بر مخالفت استیضاح نوشتم درصورتی که یک وکیلی نباید با استیضاح مخالفت کند چون استیضاح حربه وکلا است مثل تفنگ یک سرباز ولی در عین حال عقیده داشتم که این حربه نباید زیاد استعمال شود برای این که وقتی زیاد استعمال بشود و بیمورد استعمال بشود دیگر آن حربه نخواهد بود و مبتذل میشود و مثل خیلی از قضایای قانونی ما و خیلی مطالب معنوی مشروطه ما که مبتذل شده است استیضاح هم مبتذل خواهد شد یک روزی در فراکسیون آزادی صحبت در این شد که ما باید به آقای نخست وزیر رأی اعتماد بدهیم به شرط این که کابینهشان را ترمیم بفرمایند بعد از این که این مذاکره را خاتمه دادیم از آقای نخست وزیر استدعا کردیم و تشریف آوردند آنجا و مباحثاتی در تمام جریان امور شد و ایشان هم مذاکراتی کردند و توضیحاتی دادند بعد ما به ایشان عرض کردیم که ما این عقیده را داریم که به دولت آقا رأی مثبت بدهیم به شرط این که کابینه ترمیم شود حالا چرا فراکسیون آزادی عقیده داشت که کابینه ترمیم شود؟ برای این که از اول و بدو تشکیل یعنی در ۲۴ فروردین که
فراکسیون دموکرات بود خاطر آقایان هست که ما اصرار داشتیم (آن وقت بنده جزء آن فراکسیون نبودم بعد وارد شدم) آقایان اصرار داشتند که وزرایی که سر کار میآیند از وزرای سابق نباید باشند و دلیلش هم این است که این وزرا که سه سال است که هی میآیند و میروند و هیچ کاری نمیکنند لااقل مورد نتیجه اخلاقی واقع شوند و روز ۲۵ فروردین که بنده در پروگرام آقای ساعد بحث کردم این را عرض کردم امروز هم عرض میکنم که مقصود ما این نیست که آقایان وزرایی که میروند اشخاص بدی هستند ولی چون مملکت نتوانست از وجودشان استفاده کند دیگر انتخاب نشوند که وزرایی که میآیند بدانند که یک مجلس به وجود آمده است که اگر وزرا بد کار کنند یا کار نکنند ما میگوییم بروند پی کارشان و میگوییم نمیشود مملکت را برای وجود شما معطل کرد و ما این کار را فعلاً درباره این وزرا کردیم حتی آقای لقمانالملک هم که از اشخاص صالح و فعال بودند به آتش آنها سوختند بعد آمدیم و در مورد استیضاح، آقایان اعضا فراکسیون اتحاد ملی و میهن عقیدهمند شدند بر این که استیضاح باید عقب بیفتد و ما آن روز موافق نبودیم استیضاح عقب بیفتد و موافق بودیم که استیضاح همان روز بشود و رأی اعتماد به دولت داده شود و خود آقای نخستوزیر بروندکابینهشان را ترمیم بکنند ولی آقایانی که استیضاح را عقب انداختند اصلح دانستند که ترمیم قبل از استیضاح به عمل بیاید و استیضاح از بین برود این بود که ما باز استفاده کردیم و فراکسیون آزادی داخل مذاکره شد با دو فراکسیون دیگر که بیایید یک اکثریتی تشکیل بدهیم و هیئت دولت جدیدی بیاوریم و ما باز روی آن عقیده که وزرای سابق نباید باشند باقی بودیم و همه آقایان رفقا هم با ما همراه شدند و امیداوریم این تنبیه اخلاقی که درباره وزرا گذشته شده است آقایان وزرا فعلی را چنان متأثر نماید که یک فعالیت فوقالعاده نشان بدهند. بعد هیئت مؤتلفه که مشغول این مذاکره شدند صلاح بر این دانستند که چون نمیخواهند این وزرا روی کار باشند بهتر است اول دولت استعفا بدهد بعد دوباره کابینه تشکیل شود. این خلاصه مذاکرات مقدماتی بود بعد روزی که بنا بود نسبت به تجدید کابینه تمایل مجلس خواسته شود آقایان منفردین جمع شدند در اتاق جلسه خصوصی و آقای رئیس هم تشریف بردند و از آقایان منفردین استفسار رأی کردند و چنین تصور میکنم آقایان منفردین چنین خیال کرده بودند که ما یعنی اکثریت خیال نداشتیم با آقایان مشاوره کنیم و این اسباب دلتنگی آقایان شده بود و در جلسه خصوصی که در این موضوع بحث کردیم ما هم متوجه شدیم که با آقایان منفردین هم که از رفقای ما هستند باید مشاوره کنیم و بعد هم در جلسه خصوصی از رفقای منفردین خودمان عذر خواهی کردیم که غفلت شده و ما با همه آقایان آشنا هستیم و خصوصیت داریم و اگر غفلتی شد از مشاوره با آنها برای این بود که ما تصور میکردیم اغلب این آقایان منفردین موافقین شخص آقای نخستوزیر هسنتد (دکتر کشاورز- از حزب توده هم معذرت بخواهید)
رئیس- قطع کلام مخالف نظامنامه است.
فرمند- این دستور اخلاقی را حفظ میکنم و با حسن نظر صحبت میکنم و بعد قضیهای که در بیرون مجلس خیلی تأثیرات کرد و در روزنامهها هم نوشته شد و بنده باید توضیح بدهم این بود که ما وکلای اکثریت یک وزرایی را تحمیل کردیم به آقای نخستوزیر و این لغت تحمیل بزرگتر شد و گفتند که مجلس میخواهد دیکتاتور بشود ولی این را بنده شرح میدهم که در تمام ممالک دنیا همیشه رئیسالوزرا مطلقاً اختیار دارد که هر کس را بخواهد انتخاب کند اختیار او روشن است در قانون اساسی و باید اشخاصی را انتخاب کند که با آن اشخاص هم فکر باشد هم سلیقه باشد هم عقیده باشد این است که شخص نخست وزیر در هر مملکتی از ممالک دموکراسی میرود با رؤسای فراکسیونها یا در آنجاها با رؤسای احزاب مشاوره میکند و اشخاصی که با خودش هم فکر هستند این اشخاص را از توی
آن اشخاص حزبی یا فراکسیونهای حزبی که نمایندگان احزاب هستند انتخاب میکند و البته اینها مطابق سلیقه خودش هستند. ولی در مملکت ما احزاب نیست و تشکیلات ما رفته است روی فراکسیونهای مجلس این است که آقای نخستوزیر عوض این که به فراکسیونهای حزبی مراجعه کند به فراکسیونهای مجلس که اینجا اسمش را میگذاریم دستهجات مجلس مراجعه میکند ببیند که اکثریت مجلس چه اشخاصی را میل دارند به ایشان معرفی میکنند که با ایشان هم فکر و هم عقیده باشند. این کاری که آقای نخستوزیر کردند یعنی حق خودشان را با اکثریت مجلس به میان گذاشتند این حقی است که مال ایشان است وکلا هم با ایشان مشورت کردند مشاوره کردند این کار از نقطهنظر وحدت قوه مجریه و قوه مقننه بسیار کار خوبی است و آقای نخستوزیر خواستند یک نخستوزیر پارلمانی باشند (دکتر کشاورز-وحدت بین قوه مقننه و قوه مجریه نباید باشد) چرا وحدت فکری و روحی و سلیقهها بین قوه مقننه و قوه مجریه باید به وجود بیاید.
طوسی-در عین تفکیک قوا
فرمند- تفکیک قوا را هم شرح خواهم داد. بنده تصور میکنم که آقای نخستوزیر هیچ خبطی در این کار نکردهاند و ما وکلا هم عمل دیکتاتوری انجام ندادهایم چنانچه در آن صورتهایی که ما داریم و مذاکراتی که ما کردیم آقای زرینکفش اسمشان نبود ولی چون آقای نخستوزیر شخصاً ایشان را دوست داشتند یا با ایشان توافق سلیقه فکر داشتند ایشان را انتخاب کردند و ما هم نگفتیم که چرا ایشان را انتخاب کردید و اگر یک شخص دیگری را هم که ایشان مطابق میلشان بود و انتخاب می-کردند ما هیچ حرفی نمیزدیم همیشه مجلسیان و لیدرهای مجلس به نخست-وزیرها تحمیل وزرا میکردند و میرفتند بیخ گوششان محرمانه بعضی اوقات می-گفتند فلان دسته را ما برای شما درست میکنیم اگر فلان کس را وزیر بکنید. مجلس چهارده این سیاست استتار را از بین برد و این یک محسنات اخلاقی دارد برای چه؟ برای این که امروز ملت میتواند بفهمد فراکسیون آزادی نظرش به کدام وزرا بوده است فلان فراکسیون چه اشخاصی را در نظر دارد و ملت میتواند به خوبی بفهمد که دستهجات و کلاچه جور فکری دارند. این طور بهتر بود یا این که محرمانه بنده میرفتم از طرف فراکسیون یک اشخاصی را تحمیل میکردم که روح فراکسیون هم اطلاع نداشت چنانچه مرحوم مشیرالدوله که یک دوره نخستوزیر شد ایشان یک رفقای مخصوصی داشتند از قبیل آقای حکیمالملک و مرحوم ممتازالملک و مستشارالدوله و یک وقت اتفاق افتاد که ایشان دو نفر وزیر انتخاب کردند که مردم تعجب کردند چون با ایشان متناسب نبود مردم پرسیدند که چرا اینها را انتخاب کردید؟ اینها که متناسب با شما نیستند؟ گفت که اینها به واسطه تمایل مجلس و اکثریت مجلس بوده است که انتخاب کردم (یکی از نمایندگان- حق هم همین است) مقصود این است که در همه ادوار مجلس وکلا سری عمل میکردند حالا میخواهم ببینیم که سری خوب است یا علنی (دکترکشاورز- هر دو بد است) اجازه بفرمایید.(فرهودی- هر دو خلاف قانونی اساسی است) در هشت نه ماه پیش بنده در جلسه خصوصی با آقایان عرض کردم که بنده عقیده-مندم که در این مملکت نباید اسرار داشته باشیم و برای این مملکت موضوع سزٌی هیچ خوب نیست وزارت امور خارجه هم نباید رمز داشته باشد و استتار داشته باشد باید ما سیاست باز داشته باشیم و وزارت جنگ ما نباید رمز داشته باشد، هیئت وزرا وقتی که تشکیل میشود باید تماشاچی داشته باشد برای این که یک مقدار از فساد اخلاق و خلافکاری ما برای همین محرمانه بازیها است حالا بنده عقیدهمندم که آقای نخستوزیربسیار کار خوبی کردند که مشاوره کردند و وکلا هم کار خوبی کردند عوض این که محرمانه یک اشخاصی را معرفی کنند یک اشخاصی را علناً معرفی کردند و البته این برای نخست وزیرهایی که در آینده می-آیند نباید سابقه بشود و این یک حق قانونی نخست وزیر است که میتواند با وکلا به میان بگذارد یا نگذارد.
فرهودی- قانون اساسی قابل تبعیض نیست.
فرمند- قانون اساسی هیچ چنین چیزی نگفته است آقا بنده غیر از قانون اساسی چندین جلد کتاب خواندهام در خصوص پارلمانالیزم (فرهودی- مخالف آن عمل کردید) رئیس- آقای فرهودی بینالاثنین صحبت نکنید.
فرمند- حالا بنده وارد میشود در این که آقایان روزنامهنویسها و رجال ملی ما میگویند که مجلس نباید دخالت در قوه ¬مجریه بکند و این حرف بسیار صحیح است بدترین دیکتاتوریها دیکتاتوری مجلس است بخوانید در تاریخ فرانسه که وقتی مجلس یواش یواش عادت به دخالت در قوه مجریه میکند چه مفاسدی دارد و چه قدر سوءتفاهم در فهم مشروطیت فراهم میسازد. اینجا بنده عرض میکنم که بسیار موافقم که مجلس شورای ملی وکلایش نباید دخالت در قوه¬ مجریه بکنند به این معنی که نباید به هیچ وزیری تحمیل کنند یک نفر ثبات یا یک نفر رتبه ۲ را وزرا خودشان باید اعضا ادارات را انتخاب کنند و ما که ناظر هستیم باید ببینیم اگر یک شخص بدی انتخاب شده است باید بگوییم که آقا چرا آن شخص بدی انتخاب شده است باید بگوییم که آقا چرا آن شخص خوب را از آن اداره بیرون میکنید که آقا و چرا فلان کار را میکنید این را ما باید بگوییم چون ما ناظر هستیم نه حاکم و برای این کار از اول که بنده به مجلس آمدم با آقای مخبر فرهمند هم صحبت کردم و ایشان شاید هستند که گفتم بزرگترین نقیصه مشروطیت امروز ما دخالت افراد ما وکلا است در قوه مجریه و این نقیصه را باید رفع کنیم و با آقای دکتر طاهری هم این موضوع را مطرح کردم و در فراکسیون خودمان هم این مطلب را مطرح کردیم همه جا این صحبت را کردم حالا از مجلس استدعا میکنم که یک هیئتی معین بکنند از فراکسیون یا شعبات در همین مجلس و روزی یک نفر از وزرا را بفرستند یا یک نفر از معاونین مطالبی را که وکلا دارند مطالبی است که به حقٌه ما باید به کمیسیون عرایض بفرستیم و در آنجا رسیدگی شود ولی کمیسیون عرایض مبتذل شده برای این که هر مطلبی که به کمیسیون میرود صورت میدهند که مطابق مقررات اقدامی شد و کمیسیون عرایض غیر از (مطابق مقررات اقدام شد) کاری نمیکند و آن شاکیهایی که به مجلس شورای ملی شکایت میکنند به حق خودشان نمیرسند. بنده معتقدم که اگر یک هیئتی از طرف وزرا و مجلس تعیین بشود و به شکایات مردم رسیدگی بکنند این بسیار کار خوبی است زیرا مردم ایران خیال میکنند که ما وکیل مرافعه آنها هستیم که باید مرافعات آنها را حل و تصفیه کنیم و این حرف را نمیشود از مغز آنها در آورد که ما وکیل مرافعه نیستیم وکیل سیاسی هستیم. پس باید یک راهی پیدا کرد که دولت با مجلس با همدیگر تشریک مساعی و به عرض و داد مردم برسند و این راه حل تمام این اشکالات است.
سیفپور- این نظر را کمیسیون عرایض گرفته است و اقدام هم کرده است.
فرمند-…اما راجع به قوه مجریه همان طور که قوه مقننه نباید کار قوه مجریه دخالت کند همان طور هم قوه مجریه باید خودش یک نیرومندی داشته باشد که این قوه را در تحت بوالهوسی این و آن نگذارد. باید قوه مجریه وزرایش معنای حقیقی مشروطیت را بدانند و موازنه قوا را تشخیص بدهند و بفهمند اگر اشخاصی در قوه مجریه دخالت کنند قوه مجریه را فلج خواهند کرد و خودشان هم که مسئول مجلس شورای ملی هستند خودشان را مفتضح خواهند کرد این را باید وزرا از نقطهنظر مشروطیت بفهمند و وزرای ما باید فکر بکنند که مشروطیت برایشان مفید است برای این که بعضی از آقایان میدانند چه تعظیمها کردند و چه تکانها خوردند چه شبهای بدی را گذراندند پس قدر مشروطه را شما وزرا هم باید بدانید اگر نفهمید به ملت خودتان ظلم کردهاید. اینجا اجازه میخواهم یک حاشیه بروم آقایان به من اعتراض نکنند. یک روزی به عرض آقایان وکلا رساندم که ملت باید وحدت پیدا کند و تمام احزاب بشود یک حزب این حرف یک قدری ثقیل به نظر آمد و روزنامهها هم نوشتند که در مملکت مشروطه چطور میشود یک حزب باشد باید دو تا باشد یکی ا قلیت و یکی اکثریت این را هم باید بگویم که هنوز ما خلق آسیایی داریم و هنوز ما به رشد اجتماعی کاملی نرسیدهایم در آسیا وقتی که دو حزب تشکیل شد فوری میزنند توی سرهم مانند
حیدری و نعمتی ما خلق آسیاییمان این است دو هزار و پانصد سال است که این جور عادت داشتهایم حالا ما سی چهل سال است که مشروطه شدهایم و باید این مشروطه را کم کم پیش ببریم چنان که در اکثر ممالک هم تنها یک حزب درست شده است در ایران هم بنده عقیدهمندم که باید یک حزب واحد درست بشود و این خانه را همان طور که عرض کردم اول باید سقفش را درست کنیم که زیرش بتوانیم بنشینیم بعد رنگ سفید و قرمز و آبی این سقف را درست بکنیم اگر در غیر این صورت باشد این غلط است در این قست قوه مجریه یعنی دولت هم میتواند حامی افکار باشد و احزاب و دستهجات را تقویت کند و بعضی را تضعیف بکند،.(دکتر کشاورز- خلاف اصول دمکراسی است که احزاب را تضعیف یا تقویت کنند پشت تریبون این حرفها را نزنید) در غیر این صورت ممکن است یک هرج و مرجی به وجود بیاید که به ضرر مملکت ما تمام بشود. پس قوه مجریه و مقننه و تمام ارکان ۴ گانه ما باید دور هم جمع شوند و یک فکرهایی بکنند که به مصلحت مملکت ما باشد. حالا از حزب رد میشویم به مطبوعات میپردازیم مطبوعات ما هم یکی از ارکان چهارگانه مشروطیت هستند آنها هم باید جمع بشوند و وحدت پیدا کنند و اتحادیه درست بکنند و یک آدم مزخرف اگر پیدا شد که فحش بدهد او را طوری بهش حمله بکنند که از بین برود مثل محمد مسعود که مطبوعات ما را مفتضح کرده است باید تمام جریدهنگاران ما به او حمله کنند اگر یک چنین روزنامه پیدا شد خود جراید باید از عمل او جلوگیری کنند و دولت هم باید هیئت تفتیشیه درست کنند برای این که اگر مطبوعات بناشد مبتذل شود تمام ارکان ما از بین خواهد رفت و به مشروطیت صدمه وارد میشود باید تمام ارکان چهارگانه ما با ما وحدت بکنند. بنده میبینم این چهار قوه نسبت به همدیگر همیشه انتقاد و بدبین و یأس نشان میدهند در صورتی که عقیدهمندم که این اسباب اضمحلال ما خواهد شد یعنی اضمحلال مشروطه سوم مشروطه سوم در خطر است ارکان چهارگانه-اش باید بدانند این را و این چهار رکن باید کوشش بکنند که این مشروطه ناقص را حفظ بکند مخصوصاً این مشروطه ناقص باید حفظ شود و روزنامهها هم باید افکار مردم را هادی باشند. این است که بنده اعلام میکنم به تمام چهار رکن که بدانند که این مشروطیت سوم ما در خطر است و چنانچه گوش ندهید یک روزی افسوسش را خواهند خورد چنانچه ما خودمان هم یک روزی افسوس دوره هرج و مرج راخوردیم. به آقای نخستوزیر و آقایان وزرا هم یک تذکراتی دارم بدهم در بیست و چهار فروردین گذشته مطالبی را به عرض آقای نخستوزیر و هیئت دولت آن زمان رسانیدم و بدبختانه به هیچ قسمتش توجه نفرمودند و به این جهت گله من از آقای نخست وزیر است که اگر خاطر ایشان باشد بنده راجع به وزیر گیج کن-ها صحبت کرده بودم (بلندتر بفرمایید) عرض کردم در جلسه ۲۴ فروردین گذشته بنده راجع به وزیر گیج کنها صحبت کردم و به آقای نخست وزیر تذکر دادم ولی ایشان اعتنا نکردند و اولین وزیر گیچ کنها و اول کسی که ایشان را گیج کردند آقای وجدانی مدعیالعموم تمیزی بودند که ایشان را گیج کردند و میخواهم الان گله کنم.
فداکار- بعضی نمایندگان مجلس هم هستند.
فرمند- نمایندگان مجلس هم در گیج کردن دست دارند؟
دکتر کشاورز- اخیراً بله.
طوسی- باید گفت نمایندگان مجلس کیها بودهاند چرا کلی میفرمایید.
فرمند- ما میخواهیم اصولی صحبت بکنیم داخل افراد نمیشود. باز بنده خواستم یک تذکر دیگری بدهم به آقای نخستوزیرکه از این اشخاص وزیر گیجکن-ها اجتنا بکنند و به افکار متفرقه گوش ندهند و فرمایشات خود را بفرمایند. و حالا هم با آقایان وزرا عرض میکنم که از این وزیر گیج کنها احتراز کنند اینها شما را از وظایف خودتان باز میدارند و بسیار مفاسد در وجود آنها برقرار است و آقای نخستوزیر مزهاش را چشیدهاند خودشان یکی از وزراتان هم وزیر گیجکن بود آقای عدل
(منصورالسلطنه) که ایشان هم یکی از آنها بودند بعد یک بحثی هم بنده در شرکت بیمهدزدان کردم که این شرکت بیمهدزدان در این مملکت چه اعمالی کردند. آقای ممقانی فرمودند در حدود ۶۰ میلیون تومان دزدی در تحت محاکمه است آقای وزیر این ۶۰ میلیون را از این دزدها بگیرید بدهید به این کارخانهجات. آقا متجاوز از دویست میلیون دزدی شده است آقای صالح هستند و ایشان باید شهامت به خرج بدهند که این دویست میلیون دزدی را بگیرند (چون دویست میلیون بوده است به قول آقای ممقانی ۶۰ میلیون است) و این راه آهن را که ناقص مانده است درست بکنند. الان ۶۰ میلیون دزدی در تحت محاکمه است به قول آقای ممقانی و این شرکت بیمهدزدان را باید تعقیب کرد این شرکت بیمه دزدان کارش این است که به مجرد این که یک دزدی شد فوراً ازشان یک ضمانت بگیرند و آنها را آزاد میکنند. خود آقای ممقانی فرمودند که نه هزار دوسیه در عدلیه خوابیده است. آقای وزیر دادگستری شما باید این اعتبارش را بیاورید به مجلس و فوقالعاده بدهید که قضات این نه هزار دوسیه را تمام کنند و رسیدگی کنند (مهندس فریور- با این محاکم عادی نمیشود) بالاخره این شرکت بیمهدزدان را باید آقایان کشف بکنند باید ترتیبی بدهند که این دزدان کشف بشوند و تعقیب بشوند و الّا اگر موفق نشوید همان طور که عرض کردم یک نفر از این وزیر گیج کنها هم نخواهد گذاشت که شما به کارتان برسید باید این دو. قوم را جداً تعقیب کنید و الّا نخواهند گذاشت که قوه مجریه ما به جریان طبیعی خودش باشد و برای این کار باید رشادت فوقالعادهای آقایان وزرا نشان بدهند. بنده در آن پروگرام که مورد بحث بود یک دو پیشنهاد به هیئت دولت دادم (بلندتر) در بحث پروگرام گذشته در ۲۴ فروردین بنده دو پیشنهاد به هیئت دولت کردم یکی این که هر وزراتخانهای به قدر کفایت مأمورین صالح دارد این مأمورین صالح را شما از ولایات احضار بکنید و بگذارید در مرکز وقتی که این مأمورین صالح جمع شدند در مرکز یعنی در وزراتخانههای مرکز آن وقت مأمورین ناباب که شما میفرستید به ولایات دیگر جرأت نمیکنند بعضی کارها بکنند. این کار یک کار سادهای است و خیلی آسان است و هیچ خرجی ندارد و فقط اراده و تصمیم میخواهد از بنده و عمر و زید وحشت نداشته باشید اینها را بفرستید به ولایات و آن مأمورین صالح را بیاورید به تهران این یک عملی است که اگر این کار را انجام بدهید خدمتی به مملکت کرده-اید. دوم این بود که یک وزارت تفتیش و رسیدگی درست بکنید و آن هم بودجهای لازم ندارد هر یک وزارتخانهها دویست نفر بازرس دارند از قبیل بازرس و بازرس ویژه و غیره تمام اینها را اگر جمع کنید یک جمعیت گزافی میشود آن وقت اینها را در وزارتخانهشان نگه دارید که اگر در ولایات یک پیشآمدی بکند بروند آنجا یک کاری انجام بدهند چون این بازرسها جز این کاری ندارند که بیکار بنشینند در وزراتخانه البته جز یک عدهای که صالح هستند. اما اینجا اگر تمرکز پیدا کنند به عنوان یک اداره کل و یک وزارتخانه که در رأس آنها واقع میشود و یک اشخاص صحیحی که مثل آقای لطفی یا آقای هادی اشتری باشند و آنها میتوانند کار بکنند آنها مأمور کلیه بازرسها باشد آن وقت میتوانند خوب و بد این مفتشین را تشخیص بدهند و بدها را بردارند بریزند بیرون و با اشخاص خوب هم البته باید یک حقوقهای کافی بدهند چون با این حقوقها البته امروز مأمورین دولت درست نمیتوانند زندگی کنند. این دو مطلب را بنده گوشزد کردم به آقایان وزرا و آقای نخستوزیر که اصلاً عادت کرده بودند که وزارت را برای آن لباسهای زردوزی شدهاش میخواستند که بپوشند به مهمانی بروند و هیچ گوش به این حرفها نمیدادند ولی این آقای نخستوزیر تازه و آقایان وزرا جرأت کنند و یک تصمیمات بگیرند. حالا که دو مرتبه نخستوزیر شدهاید یک تصمیمات جدی بگیرید. بنده یک پیشنهادی هم به نظرم آمده است و استدعا میکنم از آقایان رفقا و آقای اسعد که اجازه بفرمایند که در این خصوص چند کلمهای عرض کنم بنده یک پیشنهاد اصلاحی پیدا کردهام که الان آن را خدمت آقایان وزرا عرض میکنم و اگر توجه بفرمایند قطع دارم
که خیلی از کارهای ما رو به اصلاح خواهد گذاشت و تنها یک اراده قوی میخواهد و آن این است که ما پشت این تریبون اینجا که میآییم اینجا که چند ذرع در چند ذرع مربع است ما باید تصمیم بگیریم که پشت این تریبون که میآییم اینجا را مقدس بدانیم اینجا سفسطه نکنیم اینجا دماگوژی نکنیم و وقتی که میآییم اینجا با یک وجدان پاک بیاییم اینجا را مقدس بدانیم و هیچ وقت سفسطه نکنیم و با نیت پاک و صاف اینجا حرف بزنیم و احساسات فردی را کنار بگذاریم و احساسات اجتماعی را در اینجا مدخلیت بدهیم.
یمین اسفندیاری- یعنی میفرمایید در مجلس را ببندند؟
مهندس فریور- قیاس به نفس است.
فرمند- ولی تا حالا هم وکلا و هم وزرا بسیار کافر ماجرایی کردهاند و سخنان عجیب و غریب گفتهاند و سفسطه بازی کردهاند هم وکلا و هم وزرا ولی امیدوارم که دیگر از این حرفها نباشد چون در این پنج ماه تمام نطقها حاضر است و تمام سفسطه بوده است و صلاح مملکت گفته نمیشود در هر صورت با قید این اصول اگر شما آقایان وزرا عمل کنیدما وکلا هم عمل خواهیم کرد این تصمیم را آقایان بگیرند در پروگرام دولت ابداً از اقتصادیات مملکت اسمی برده نشده اجازه بفرمایید بنده چند جمله به عرض آقایان وزرا برسانم صادرات ایران در این زمان جنگ بسیار ضعیف شده و مخصوصاً در این اواخر روی به ضعف نهاده است و اگر جنگ تمام بشود (بلندتر بفرمایید) عرض کردم صادرات ما در این اواخر در اثر جنگ خیلی نقصان یافته و اگر چنانچه جنگ انشاءالله به زودی تمام شد این صادرات ما به واسطه نقصانش یک ضرر فوقالعاده خواهدداشت زیرا ما صادرات نداریم و نمی-توانیم چیزی به خارج صادر کنیم و به واردات هم بسیار احتیاج داریم و وقتی که جنگ تمام شود یک سیل واردات به مملکت ایران خواهد آمد و وقتی که صادرات نداشته باشیم از آن پولهایی که جمع شده است باید در مقابل آن واردات بدهیم. پس دولت باید از حالا به فکر وضعیت اقتصادی ایران برای بعد از جنگ باشد و در خصوصیات کار داخل نمیشوم فقط باید این اصل را بگیریم پیش برویم که صادرات ما بعد از جنگ چه خواهد شد این موضوع از نقطهنظر بعد از جنگ برای ما تأثیر فوقالعادهای دارد یک اهمیت اساسی دارد یک سال بعد از جنگ این ارزهایی که در این مملکت پیدا شده چه در بانک ملی چه در پیش مردم باید برای واردات مبادله کنیم و این شش ماه که گذشت ما باید یا طلا بدهیم ببرند یا این که یک قرضه-هایی بکنیم این کارهایی است که به مصلح مملکت نیست این است که آقایان باید از حالا به فکر صادرات ایران بعد از جنگ باشند و بهترین راه به نظر من اول فلاحت است آقایان میدانند که فلاحت عملش خیلی بطی است و امسال اگر چنان که ما فکر بکنیم دو سال طول خواهد کشید بنده تصور میکنم هم باید فلاحت را در نظر گرفته هم باید معادن را استخراج کرد برای صادرات بعد از جنگ بلکه معادن بتواند یک کمک اساسی بکنند یکی هم در قسمت کارخانهجات است این کارخانهجات اسلحهسازی که ما داریم بنده تصور میکنم که بعد از جنگ ما احتیاجی نداریم که اسلحه بسازیم بنده عرض میکنم که این کارخانهجات باید مبدل شود به کارخانهجات اسبابهای فلاحتی و صنعتی از قبیل دوک پارچهبافی و غیره بنده عقیدهام این است که این نقشهاش باید از طرف آقای دکتر نخعی تهیه شود که کارخانهجات اسلحهسازی ما بعد از جنگ که انشاءالله به زودی تمام می-شود یک دفعه مبدل شود به کارخانهجات ادوات فلاحتی و وسایل دستی درست کنند و از حالا باید به فکر این کار باشیم که وقتی که جنگ تمام شد دیگر نمی-شود این کار را کرد باید ازحالا به فکر بود که تا جنگ تمام شد فوری مبدل شود به اسبابهای فلاحتی یکی هم در خصوص انحصارات دولتی است این انحصارات دولتی را هم باید آقایان وزرا فکر این را بکنند این انحصاراتی ک مقداریش اسباب زحمت امروزه مردم شده است یک قسمت آن لازم است یک قسمتهایی هم لازم نیست و باید اینها را در نظر بگیرند که چه قسمتهایی را باید نگاهدارند و چه قسمتهایی را باید لغو کنند این است که بنده معتقدم که این قسمت از
اقتصادیاتمان را باید تحت نظر بیاوریم (صحیح است) البته آقایان هم موافقت خواهند کرد شنیدهام یک شورای اقتصادی میخواهند راه بیندازند و بعد نقشه-هایی داشته باشند که ما بعد از جنگ دچار تشنجات اقتصادی و بیکاری نشویم مخصوصاً راه آهن ما که ۲۵ هزار نفر مستخدم دارد این ۲۵ هزار نفر بعد از جنگ به ۷ هزار نفر تبدیل خواهد شد شما محتاج به هفت هزار نفر آنها خواهید شد فکر آن ۱۸ هزار نفر دیگر را باید از حالا داشته باشید که فردا چه میشود و کجا میروند این است که این موضوع باید به فوریت تحت مطالعه قرار گیرد مطلبی که لازم است بنده تذکر بدهم این است که هر کسی باید عقیده خودش را در خصوص نقشه صلح بگوید یک افکاری است در ایران که خیلی در التهاب است برای این که این التهاب رفع شود آقای رئیس دولت تصمیم بگیرد آقای تقیزاده آقای علاء آقای آهی را منتقل بکنند و اینها حاضر شوند و مشغول مطالعه شوند تا راجع به مجمع صلح فکر مردم راحت باشد و به نظر بنده این سه نفر بهترین اشخاصی هستند که از طرف ملت ایران در مجمع صلح میتوانند حاضر شوند در این قسمت هم بنده یک نکتهای را میخواهم متوجه آقایان بکنم و آن این است که در این برنامه نوشته شده تثبیت قیمتها و ارزانی هزینه زندگی این که به نظر من خیلی زیاد نوشته شده الان به واسطه صلح در بازار ۲۵ درصد اجناس خارجی ارزان شده است ولی خرده فروشها ارزان نکردهاند دولت باید به توسط بلدیه اقدام جدی بکند که بلکه بتواند از احجاف خرده فروشها جلوگیری کند و این را بنده عقیدهمندم که این کوپن-ها که راجع به قند و شکر است اینها به هیچ وجه عملی نشده است اینها را باید زودتر تکلیفش را معین کنند که این کوپنها با آن نیتی که دولت دارد که به مستحقین برسد این هیچ عملی نشده بنده عقیدهمندم که چون جنگ نزدیک است خاتمه برسد دولت روزی یک مقداری اجناس در بازار عرضه بدارد و روزی یک مقداری ارزانتر بفروشد تا این که برسد به قیمتی که دولت میفروشد و تفاوت آن قیمت را که در بازار قند ۲۷ تومان است و دولت ارزانتر میفروشد در نتیجه قند صدی پنجاه صدی شصت ارزانتر میشود و بعد برای این که به مستمندان و فقرا کمک بشود ممکن است آن توفیر پول را بین فقرا قسمت بکنند و این بهترین کار است و این پول از جیب دولت بیرون میآید و به دست آن دلالها و حقهبازها می-رسد و به دست آن مستمندان و فقرایی که باید قند ارزان برسد پارچه ارزان برسد نمیرسد وقتی که نمیرسد چرا ما خودمان را مفتضح میکنیم؟ چرا خودمان را گول میزنیم؟ چرا به قیمت بازار نمیفروشند؟ چرا کاری نمیکنند که به این وسیله از احتکار جلوگیری شود (اظهار شد عده کافی نیست)
حاذقی- (خطاب به یک نفر از نمایندگان که قصد بیرون رفتن را داشته است) آقا بیرون تشریف نبرید الان فرمایشاتشان تمام میشود.
فرمند- عرض کنم این کار را امروز دولت میتواند بکند برای این که امروز جنگ محقق است که تمام میشود و متفقین هم که اجناس را نمیخرند و نمیبرند احتکار کنند پس محققاً در اثر جنگ حالا که صدی بیست و پنج اجناس ارزان شده است آنها صدی پنجاه ارزانتر خواهند گردد و مطلب دیگر هم به عرض آقای نخستوزیر میرسانم یکی این که آقای نخست¬¬وزیر که هم نخستوزیر هستند و هم وزیر خارجه باید کوشش بفرمایند که در تمام جریانات یک موازنه صحیحی را حفظ کنند و بعد نسبت به تمام جریانات هیئت دولت و پارلمانتاریسم باید حفظ موازنه بشود مقصود این است که در تمام زندگی سیاسی و اجتماعی و مشروطه سوم ما عدم توازنی پیدا شده است یعنی مشروطه را آن طور که معنی دارد و آن طور که باید باشد چه دولت ما چه مجلس ما چه جراید ما و چه ملت ما همه باید معنی حقیقتش را بفهمیم و هر کسی در وظیفه خودش عمل کند و از وظیفه خودش خارج نشود و حدود و وظایف خودش را نگاه دارد وزاری ما باید مشروطه-طلب باشند و باید دولت هم سعی داشته باشد که این مشروطه حفظ شود (صحیح است).
یمین اسفندیاری- انشاءالله که حفظ خواهد شد.
رئیس- آقای یمین اسفندیاری.
یمین اسفندیاری- بنده خیلی متأسفم که آقای سید محمد طباطبایی که در جلسه گذشته بیاناتی کردند و صحبتهای ایشان در کریدورهای مجلس مورد بحث واقع گردید تشریف ندارند….
امینی- بلندتر،
یمین اسفندیاری- یعنی میفرمایید گلویم پاره شود؟ (خنده نمایندگان) تأثیری که بیانات آقای سید محمد طباطبایی بخشید.
امینی- فرمودید صحبتهای کی؟
یمین اسفندیاری- آقای سید محمد طباطبایی بنده که دو مرتبه گفتم آقای سید محمد طباطبایی جان من اگر حواست توی مجلس هست گوش بده اگر حواست توی مجلس نیست چرا مزاحم میشوی؟ (خنده نمایندگان) عرض کنم آنهایی که خوشوقت بودند عقیدهشان بر این بود که بر آراء دولت افزوده شده و آنهایی که متأسف بودند فرضشان این بود که از عدهای که داشتند کاسته شده اما بنده نه خوشوقتی داشتم و نه تأسفی دارم عقیده که دارم مربوط به بیان آقای آقا سید محمد طباطبایی نیست زیرا که ایشان یک وکیل مبرزی هستند و هر حرفی دارند میتوانند بگویند و آزاد هستند که هر چه بخواهند بگویند اظهار نمایند ولی طرز فکر ایشان مربوط به خودشان است.
حاذقی- در حدود قوانین البته.
یمین اسفندیاری- این دیگر قضاوتش با مجلس و آقای رئیس است. اما یک تأثر خاطری که برای من پیدا شد این بود در موقعی که وضع دنیا به صورت فعلی است و ما واقعاً باید برای اجرای یک برنامه مشترکی که آزادی و استقلال ایران را در برداشته باشد بکوشیم و همه متفق باشیم چرا؟ چرا باید این طرز فکرها پیدا شود. چرا؟ باید این بیانات و این طرز فکرها پیش آمد بکنند از این لحاظ بیاندازه متأثرم چون آقای محمد طباطبایی جزء منفردین هستند ولی منفردین لیدری نداشتند و در بین مذاکراتی که بین خودشان پیش آمد کرد کسی را تعیین نکردند که از طرف آنها در مجلس صحبتی بکند این است که هر چه اظهار کردهاند مربوط به خودشان بود. و مربوط به منفردین نبوده اما دو موضوع را که ایشان صحبت کردند و درخارج یک سوء تفاهمی پیش آمد کرده است بنده از لحاظ این که رفع این سوءتفاهم را کرده باشم عرض میکنم که نظر منفردین آن طوری که ایشان بیان کردند نبوده است آن دو موضوع یکی راجع به قضات است گر چه آقای فاطمی فرمودند که فکر و نظر مجلس این طور نیست بنده قطع دارم که ایشان نظر همه را بیان کردهاند نه فقط نظرشان به اکثریت بوده است (صحیح است) ایشان همان طور که اظهار کردند صحیح است و بنده که یک نفر منفرد هستم این فکر را نداشتم در دوره سیزدهم و چهاردهم همیشه با این فکر همراه هستم که اگر واقعاً بین افراد مأمورین دولت از طبقه شاید به واسطه بیچارگی یا بدبختی بعضیها پولی بگیرند مجلس نباید نسبت به همه همیشه اظهار کند دزد. دزد ولی در صدد این نیستیم که برای این بدبختیها یک فکری بکنیم که عائلهشان را بتوانند اداره کنند و سطح زندگی را طوری پآئین بیاوریم که اگر آن دزدها منصف هستند دست از دزدی خودشان بردارند و اگر منصف نیستند دولت میتواند حقاً آنها را مجازات بکند ما در این فکر نیستیم و باز هم اظهار میکنیم. دزد دزد و حالا به جایی این که طبقهبندی کرده باشیم و قضات مملکت را که یک عنوان مهم و یک رتبه عالیمقامی دارند اینها را هم در ردیف دیگران نگذاریم و بگوییم ما که به شما اطمینان داریم و کارها و امورات حقوقی و جزایی مردم را به شما سپردیم در جایی که هیچ مورد ندارد یعنی در مجلس اظهار کنیم که قضات ما دزد هستند این حرفی که پشت تریبون زده می-شود هیچ میدانید که برای مملکت چقدر مضر است؟ (صحیح است) اگر ما یک اداره نظارت قضایی که در وزارت دادگستری وجود دارد و وظیفه دارد که نسبت به آن قاضی که خدای نخواسته دزد باشد وظیفهاش را انجام ندهد اگر دادستانی داریم اگر محاکمی داریم که صلاحیت این موضوع را دارند و باید آن
اشخاص را تعقیب کنند آنها را باید تقویت کرد بنابراین از همکاران خودم استدعا دارم که بیش از این بر تجری یک عدهای نیفزاییم و از طرف دیگر هم یک عده خدمتگزار صدیق را مأیوس نکرده باشیم عرض دیگر بنده راجع به موضوع دیگری بود که آقای سید محمد طباطبایی بیان کردند و آن نسبت به طرحی بود که نسبت آن را به آقای دکتر مصدق دادند این طرح مربوط به آقای دکتر مصدق نبود این طرح مربوط به چند نفر بود که آقای دکتر مصدق هم یکی از آن چند نفر بود و قبل از این که این طرح را به مجلس آورده باشیم میخواستیم به نظر آقایانی که اکثریت دارند رسانده باشیم در این طرح نظر این نبود که از طرف یک عدهای مخالفت بشود بلکه نظر این بود که امروز با وضعیت دنیا و با این وضعیت جنگ و این بدبختیهایی که به مملکت وارد شده دولت بتواند از وجود اشخاص مطلع و مجرب و بصیری استفاده کند این اشخاص ممکن است حاضر نشوند نخستوزیر بشوندحاضر نباشند که بیایند در مجلس کار کنند حاضر نباشند که وزیر باشند ولی حاضر هستند که مملکت را از خطر نجات بدهند و با دولت تشریک مساعی بکنند و دولت را با اصول مهم متوجه سازند اینها یک اشخاصی هستند که سالهای متمادی در خدمت کشوری همه جور امتحاناتی از خودشان دادهاند امروز اگر بتوانیم از وجود اشخاصی مانند آقای مؤتمنالملک استفاده بکنیم که مورد تصدیق همه هستند و همه ایشان را قبول دارند و حاضر هم نمیشوند که به واسطه کسالت مزاج وارد کار شوند اگر بنا شد تشریک مساعی بکنند با دولت دولت فعلی هم از وجود ایشان استفاده میکند چه مانعی دارد.
فرهودی- این که احتیاج به طرح قانونی نداشت.
یمین اسفندیاری- این احتیاج به قانون نداشت عرض کردم این طرح به مجلس میآید وقتی که میآید عقیده خودتان را میگفتیدکه احتیاح به قانون ندارد موافق هم جواب میداد اینجا مجلس است معنی مجلس شورای ملی هم این است که در تمام موارد باید شور بشود بنابراین این یک موضوعی نبوده است که ما می-خواستیم اینجا با یک فشاری بقبولانیم بلکه نظرمان این بود که از طرف مجلس گفته شود و اقدام شده باشد تصدیق میفرمایید یک اهمیت دیگری برای آن قائل میشوند و دولت هم در این امر دستش باز میشود آنها هم نه اتومیبل می-خواهند و نه حقوقی و نه بر بودجه کشور تحمیلی میشود بلکه فقط ممکن است که دولت از اطلاعاتشان از معروفیتشان از تجربهشان از اهمیتشان که در جامعه دارند استفاده نماید آن هم در یک همچو روزی که وضعیت مملکت و وضعیت دنیا به این شکل است و محتاج توضیح بیشتری نیست پس بنابراین آقای آقا سید محمد طباطبایی دوست عزیز و همکار محترم بنده موضوعی را که طرح نشده است بیان کردند گمان میکنم بیلطفی فرمودید و مورد هم نداشته است اما راجع به برنامه دولت چون بنده با دولت مخالف هستم وارد در برنامه دولت نمیشوم یک دولتی روی کار آمده است و یک اکثریتی آن دولت را روی کار آورده است و آقایان وزرا هم تعیین شدهاند قطعاً این دولتی که عده کثیری از آقایان نمایندگان که انشاءالله آنها با توجهی که به کار کشور دارند و از بنده هم به طور جمع واردتر هستند و معلومات-شان زیادتر است لابد برنامهای را که تهیه کردهاند قطعاً یک برنامه است که برای وضعیت فعلی مملکت مفید است زیرا این برنامه را خودشان اجرا خواهند کرد و خودشان هم مسئولیت این برنامه را عهده دارند ولی بیاناتی که مخالف و موافق در اینجا اظهار کردند به عقیده بنده قسمت مهمی که اینجا بیان شده است آن قسمتی بوده است که آقای دکتر کشاورز اظهار کردهاند بنده با حزب توده نه بستگی دارم، و نه ائتلافی دارم بنده حزب توده را مثل سایر افراد میدانم و چون روی پیشانی آنها هم نوشته نشده است حزب توده این است که هر کس حرف حسابی بزند بنده میپذیرم پس در اینجا تصور نشود که بنده باحزب توده تماسی داشته باشم یک اختلاف دیگری که در ضمن بیانات آقای دکتر کشاورز اینجا تولید شد این بود که اینجا ایشان مجلس را به دو قسمت تقسیم کردند یکی قسمت جوانها که مقصودشان البته آقایان دکترها است و یکی هم قسمت پیرها که آن طبقه معلوم است ولی یک حد
وسطی هم هست ولی ایشان نخواستند رعایت کنند مثلاً بنده آقای دکتر طاهری را با آن فعالیت و کاردانی پیر نمیدانم چه رسد به بنده که جای اولاد ایشان هستم (خنده شدید نمایندگان) بنده در آن قسمت بیانات آقای دکتر کشاورز که راجع به عملیات پنج ماهه جناب آقای نخستوزیر یعنی آقای ساعد دوست محترم خودم است حرفی دارم و آن این است که بیانات ایشان مربوط به برنامه نبود مربوط به وضعیت چند ماهه گذشته دولت بود و انتظار دارم که آقای ساعد با آن حسن-نیتی که دارند و همچنین شخصیتی که از لحاظ صحت عمل و دوستی وطن-پرستی دارند اظهاراتی بفرمایند که ما قانع شویم و رفیق عزیزمان آقای دکتر کشاورز هم بدانند در اشتباه هستند و الّا حق میدهم به آقای دکتر کشاورز و اظهارات ایشان را کاملاً صحیح میدانم دولتی که در این پنج ماهه نتوانسته است کاری انجام بدهد چطور میتواند در آتیه انجام بدهد چون بنده آن قوه بیان و آن قوه چه چیز؟
یکی از نمایندگان- قوه نطق.
یمین اسفندیاری- خیر قوه حافظه آقای دکتر کشاورز را ندارم این است که اصول مطالبم را یادداشت کردهام اساس مخالفتی که دارم نه راجع به آقای نخستوزیر است و نه راجع به آقایان وزرایشان است بلکه بنده فقط به آقای زرینکفش بی-ارادتم و امیدوارم که ایشان بتوانند به کشور خدمت کنند بنده هم بتوانم به سهم خود ایشان را هم تقویت کنم و امیدوارم که خدمتگزار ایشان باشم حال وارد در اصل موضوع مخالفت خود با دولت آقای ساعد میشوم:
در موضوع جریانات اخیر مجلس و جلوگیری از وقوع استیضاح و اعتراض جمعی از نمایندگان بر طرز ابراز تمایل همکاران محترم نسبت به رئیس دولت بیمورد نمی-دانم چند نکته را به عرض مجلس برسانم محتاج به ذکر نمیداند در حکومتهای پارلمانی اداره امور کشور در دست حزبی است که پیرو آن در انتخابات بر احزاب دیگر غلبه جسته و اکثریت مجلس را تشکیل میدهند دولت از افراد همین حزب تشکیل میشود و پشتیبان دولت هم در مجلس همین حزب است. در دموکراسی ما یکی از علل بزرگ بیثباتی و آشفتگی کارهای کشور نبودن احزاب منظم است بنابراین در ایران مشروطیت و دموکراسی عبارت از مجلس شورای ملی است در هر دوره مجلس قوی و مقتدر باشد مشروطیت برقرار و هر وقت بینفوذ و بیقدرت باشد باید اذعان کرد دموکراسی اسمی است بلارسم هر ایرانی که به آزادی علاقهمند است باید بر عظمت و اهمیت مجلس بیفراید ما نه از حیث خودپرستی و نه از جهت این که نماینده هستیم بلکه برای حفظ اساس ناگزیریم مواظب حیثیات مجلس باشیم و نگذاریم کوچکترین لطمه بر حقوق مجلس وارد آید اصولاً در لزوم و محسنات وجود اکثریت تردیدی نیست اما اکثریتی که متکی بر مرام معین و وحدتنظر افراد آن در طرز اداره کشور باشد نه اکثریتی که غالباً روی احساسات آنی و خصوصیتهای شخصی و مصالح افراد به وجود میآید که هیچ گونه ثبات و استقراری ندارد چنان که نمونه از آثار آن حتی در جلسه گذشته علنی مجلس هم نمایان بود بنده از حیث در کیفیات ایجاد این اکثریت صرفنظر میکنم و چون متوجه هستم که با اوضاع پریشان امروزه کشور بحرانهای متوالی و بیثباتی دولتها چقدر برای کشور مضر است لذا آرزو میکنم اکثریت ثابت و پا برجابی برای نگاهداری و تقویت دولت و خاتمه دادن به این کشمکشها وجود داشته باشد این رسم ابراز تمایل از زمان نیابت سلطنت مرحوم سلطان احمدشاه هم این رویه به حدی متداول و به هیچ وجه انحراف به عمل نیامد حتی موقعی هم که شاه در اروپا بود تلگرافاً تمایل مجلس را استفار مینمود به عقیده بنده دوره سیزدهم تقنینیه میتواند به این بدعت افتخار کند که تمایل را به وسیله رأی مخفی که در آن هیچ گونه نفوذی کارگر نباشد برقرار نمود نمایندگانی هم که نخواهند صرفاً از نقطهنظر لجاج پافشاری کنند تصدیق خواهند نمود در این مملکت که انواع نفوذهای مختلف و دستهای غیر مریی در کار است به استثنای آقای ملکمدنی که اکثر در مجلس متذکر
میشوند که مطالب خود را با نهایت صراحت لهجه بیان میکنند کمتر کسی صراحت لهجه دارد (خنده نمایندگان) جهاتی پیش میآید که مانع اظهار عقیده باطنی میشود برای هر نماینده بیغرضی جای تردید باقی نمیماند تنها راه شناختن تمایل حقیقی مجلس توسل به رأی مخفی است اگر عرض کنم تنها موردی که حق حاکمیت ملت به وسیله مجلس عملی میشود همین خواستن تمایل در باب نخستوزیر است مبالغه ننمودهام اشخاصی که تصور میکنند رأی مجلس در مورد تمایل یا در موقع اعتماد به برنامه دولت فرقی ندارد یا مغالطه می-کنند یا در اشتباه هستند زیرا هر حکومتی چنان که روی اساس تمایل حقیقی استوار نباشد ممکن است با بست و بندهای خصوصی که بدبختانه هنوز در این مملکت یکی از عوامل مؤثر میباشد شخص خود را برخلاف مصالح کشور به مقام نخستوزیری برساند در مرحله دوم یعنی جلب رأی اعتماد در موقع بحث در برنامه کار بسیار سهلی خواهد بود بر احدی پوشیده نیست دولتی که مصدر کار است میتواند از مقام رسمی خود برای جلب رأی دهندگان سوءاستفاده نماید از طرف هم بسا کسانی هستند که در موقع رأی سر پروگرام دولت که معمولاً با ورقه و با اسم است از اظهار عقیده باطنی خودداری مینمایند.
فاطمی- آن وکیل نیست.
یمین اسفندیاری- بدیهی است موارد خطری که ممکن است برای مملکت و مشروطیت پیش آید بنده به آنها اشاره نمودم و به هیچ وجه منطبق به آقای ساعد نمیشود زیرا نسبت به ایشان تاکنون بر این گونه سوءظنها موردی به نظر نمی-رسد اما وقتی سابقه رأی مخفی از بین برده شده چه تضمینی خواهیم داشت فردا کسانی با وسایلی که ممکن است یک رأی مصنوعی به نام فراکسیونها بدون اطلاع تمام نمایندگان به دست بیاورند و پس از رسیدن به مقام شروع به اقدامات مضره نمایند من اگر برای پیشرفت این منظور که مورد تصدیق همه واقع گردید حتی کار به پوزش و معذرت هم رسید میکوشم پیش خدا و خلق و وجدان خودم خجل نیستم کی است؟ که راه لجاج و عناد را میپیماید و به قصد به کرسی نشانیدن رأی خود یک سابقه را از میان برداشته میدان را برای مخاطرات احتمالی آینده باز میگذارد قطعاً در آتیه نزدیکی بهتر شناخته خواهد شد بنده نه فقط تصور میکنم ترجمان افکار آقایان نمایندگان منفردین میباشم و حتی عرض میکنم تشکیل اکثریت را لازم و بلکه برای حفظ و پشتیبانی دولت واجب می-شماریم من که چندی است از مسافرت ده روز حوزه انتخابیه خود به تهران مراجعت نموده نمیدانم راجع به املاک مردم. بهداشت. امنیت. ارزاق. مشاجرات حزبی. بینظمی کارخانهها خسارات وارده از پنبههای فاسد شده مطالبات زارعین از دولت و مسائل دیگر با کدام وزیر که در مسند خود ثابت باشد داخل مذاکره شده علاج دردهای موکلین خود را خواستار شوم آقای ساعد و بعضی از وزرای سابق کابینه قبلی ایشان شاهدند راجع به محبوسین سیاسی چه آنهایی که دور هستند و چه اشخاصی که در کنار شهر تهران بلاتکلیف می-باشند مکرر مذاکره شده و مخصوصاً تذکر دادم اگر واقعاً هر یک از آنها کوچکترین اقدام را برخلاف تصمیم دولت شاهنشاهی ایران و بر علیه متفقین کرده باشند هیچ کس به خود حق نمیدهد نه فقط از آنها حمایت ننماید بلکه نسبت به آنها وارد مذاکره هم نمیشود ولی اگر نبی ¬رویانی صارمالممالک مازندرانی که متجاوز از هشتاد سال دارد از قراری که میگویند اسمی هم از او در لیست نبوده و در تمام مدت حبس از او تحقیقی هم نکردهاند و نمیداند چه گناهی مرتکب شده است نسبت به او هم باید ساکت بود که خودش در حبس و عیال و اطفالش بی-سرپرست باشند واضح است که برای تمام دردها دولت مقتدر که اکثریت محکمی پشتیبان او باشد لازم است یعنی اکثریت واقعی و حقیقی مجلس نه اکثریتی که به زور دیسپلین فراکسیون تهیه شود و در هر آن در حال نوسان باشد اما اعتراضات بنده به جریانات اخیر که با رعایت تقدم عرض میکنم از این قرار است اولاً معلوم نشد جلوگیری از وقع استیضاح بنا به چه مصلحتی است استیضاح آقای فرهودی مربوط به اوضاع داخلی
راه آهن و خیلی خوب بود حقایق گفته میشد چنان که در دوره سیزدهم آقای امیرتیمور و خود اینجانب در این موضوع از وزیر وقت سؤال کردیم و الّا در اساس قضیه یعنی استفاده متفقین ما از راه آهن برای محمولات و حوائج نظامی هیچ گفت و گویی نبوده و نیست و خود همپیمانان ما کاملاً معترفند که یکی از عوامل مهم پیروزی متفقین در این جنگ همین راهآهن ایران و وسایل دیگر بوده است که دولت ما با اختیار آنها گذاشته است (نمایندگان-صحیح است) و یقین دارم در این موقع با پیشرفتهای سریع اخیر متفقین ما و نزدیکی پیروزی نهایی آنها تذکر این معنی موجب مسرت خاص نمایندگان محترم و عموم ایرانیان میباشد با این مقدمه فکر بر هم زدن استیضاح از طرف جمعی از همکاران محترم و موافقت آقای ساعد با این فکر کار صحیحی نبود ثانیاً با وجود تشکیل اکثریت در طرز ابراز تمایل مجلس نسبت به دولت رعایت سابقه و عمل به ترتیب گذشته هیچ محظوری نداشت مظهر مشروطیت دموکراسی ایران مجلس شورای ملی است و علاقه-مندی به اقتدار مجلس و حکومت ملی نمیبایست اجازه داده باشند به رویه که همواره از طرف مجلس در مورد ابراز تمایل به رئیس دولت اعمال میشده است لطمهای وارد آید ایراد رسمی بنده مداخله مستقیم نمایندگان در امر انتخابات وزرا است اگر اکثریت به رئیس دولت اعتماد دارد این مداخله از چه رو و شرط تشکیل کابینه بدون شرکت هیچ یک از وزرای کابینه اول آقای ساعد مبنی بر حکمتی است البته اگر در میان آنها اکثریت مجلس اشخاص معینی را از روز حق صالح نداند رئیس دولت باید نظر آنها را تأمین نماید ولی عده را که مردم به صحت عمل و وطنپرستی و پشتکار آنها اعتماد دارند چرا باید از کار کنار بروند با این بیآدمی مملکت چرا باید خدمتگذاران صدیق را مأیوس و دلسرد کرد آقایان برای هر کاری سابقه اطلاع و بصیرت را ضرور میدانند جز برای اداره کردن امور کشور اوضاع امروز دنیا اقتضا دارد کسانی که در رأس امور هستند تجربه و بصیرت کافی داشته باشند این دلیل بر این نیست که آقای نخستوزیر نداشته باشند این عرضی را که می-کنم از روی کمال بیطرفی است و نظر خاصی به کسان خود ندارم من باب مثل خود آقای ساعد بهترین گواه هستند که برادر من با عشق و علاقه که به خدمت کشور دارد و در مدت قلیلی وزارت کشاورزی هم نقشه اساسی برای کارهای آن وزارتخانه در نظر گرفته و تهیه نموده بود که در بوته اجمال ماند.
ملکمدنی- حالا هم بیاورید در وزارت کشاورزی جایش باز است.
یمین اسفندیاری- اگر مقتضی بدانید. در هر حال تا وقتی که وسایل پیشرفت کار برای دولت فراهم نباشد عضویت در هیئت دولت را بیفایده میداند بنده قبل از معرفی کابینه نظر خود را در این مسائل با کمال خیرخواهی به آقای ساعد عرض کردم تصور میکنم حالا خودشان تصدیق میفرمایند که مذاکرات من با عوالم دوستی قدیمی در خیر خودشان و صلاح مملکت بوده است در خاتمه برای توجه آقای ساعد تذکر میدهم چند سال قبل موقعی که بالدوین در انگلستان نخست-وزیر بود در یکی از جراید خواندم که دستور مجلس رأی اعتماد به دولت بود روز قبل منشی نخست وزیر از او پرسید اجازه میدهید خبر بیماری پادشاه را به جراید بدهم گفت خیر چون که اگر قبل از فردا نمایندگان ملت از خیر مرض پادشاه مستحضر شوند محققاً برای تثبیت وضعیت و جلوگیری از بحران به دولت من رأی اعتماد خواهند داد و من چنین رأی مصنوعی را لازم ندارم به آقایانی که مسئول امور دولت هستند عرض میکنم: ما نیز به سهم خویشتن منتظریم که این وضع جگر خراش تعدیل شود (انشاءالله)
رئیس- پیشنهاد ختم جلسه شده است.
عده از نمایندگان- صحیح است.
رئیس- روز جلسه عادت یکشنبه است چون دو سه روز است که پشت سرجلسه شده است بنابراین بهتر است که روز یکشنبه باشد.
بعضی از نمایندگان- خیر جلسه آینده روز شنبه باشد.
رئیس - رأی میگیریم آقایانی که میل دارند جلسه آینده.
روز شنبه باشد قیام نمایند (اظهار شد- عده کافی نیست) بسیار خوب چون آقایانی که میخواهند جلسه روز شنبه باشد اکثریت دارند بنابراین جلسه آینده همان روز شنبه است (صحیح است) فعلاً جلسه به عنوان تنفس تعطیل میشود.
(در این موقع یک ساعت و ربع بعد از ظهر جلسه به عنوان تنفس تعطیل و روز شنبه ۲۵ شهریور ماه یک ساعت قبل از ظهر مجدداً تشکیل گردید).
رئیس- جلسه شروع میشود چون جلسهمان ختم نشد صورت مجلس نداریم شروع میشود به بقیه مذاکرات در برنامه دولت نوبه آقای ثقةالاسلامی است بفرمایید.
ثقةالاسلامی- عرض کنم بنده دیگر راجع به موضوع اقلیت و اکثریت و این که چطور آن دولت استعفا داده و چطور دولت حاضر تشکیل شده در اینجا صحبتی نخواهم کرد به جهت این که هم موافقین صحبت کردند و هم مخالفین و چون وقت مجلس هم کم است از این باب نباید دیگر وقت مجلس را گرفت (صحیح است) بنده راجع به برنامه صحبت میکنم (اردلان- موافق یا مخالف؟) بنده موافقم اگر مایل باشید؟ عرض کنم راجع به استقرار امنیت اولاً بنده میخواستم دو کلمه صحبت کنم راجع به اوضاع که چون حالا جنگ است و موقع وخیم و مهمی که ما در حال حاضر هستیم باید ما فکر کنیم که یک دولت هر قدر فعال و کاری باشد و از مردمان با کفایت هم باشد وقتی یک پشتیبان محکمی در مجلس نداشته باشد نمیتواند کاری بکند و همیشه متزلزل است و مجلس هم از دوره سیزدهم بلکه دوازدهم همیشه در این فکر بوده که یک اکثریت کاملی درست بکند که پشتیبان دولتها باشد ولی بدبختانه آن طوری که لازم است آقایان به اوضاع پی نبرده بودند و بعضی اتفاقات دیگر بود که نمیتوانستند تشکیل اکثریت بدهند. این که سه فراکسیون حالا با هم ائتلاف کردهاند و اشتراک مساعی کردهاند این از دوره دوازدهم و سیزدهم فکرش بود تا حالا که خوشبختانه زنده ماندیم که این اکثریت را دیدیم ولی به عقیده بنده باز هم دیر شده که شش ماه از عمر این مجلس می-گذرد و ما تازه به این فکر افتادهایم ولی یک مثل فرانسوی هست که میگوید که هر قدر دیر باشد باز بهتر از این است که نباشد و این را هم بنده میخواستم رفع سوء تفاهم بکنم و مخصوصاً بنده به هر چه مقدس است در دنیا میتوانم قسم بخورم که این اکثریت فقط و فقط روی مصالح مملکت تشکیل شده است و هیچ اغراض شخصی در بین نبوده است مثلاً بنده که یکی از افراد این اکثریت هستم ما بین آقایان و وزرا قوم و خویش ندارم با همهشان هم دوست و آشنا هستم ولی همهشان خوشبختانه یک اشخاصی هستند که واقعاً نه دوسیه اداریشان حرف دارد نه دوسیه عمومیشان چون بنده در کارها همیشه دوسیه را در نظر دارم یکی دوسیه اداری است که وقتی نگاه کنید ببینید که در عرض سی سال خدمت چه خدماتی کردهاند چه خطاهایی کردهاند یکی هم افکار عامه است، افکار عامه یک دوسیهای است که فراموش نشدنی است و در این دولت حاضر خوشبختانه اشخاصی هستند که اغلب صاحب دوسیه اداری هستند که بحمدالله پاک و منزه است و افکار عامه هم در اطرافشان تا به حال حرفهایی نزده و یقین دارم با این اکثریتی که انشاءالله آقایان حائز خواهند شد آقایان با قلب محکم میروند و برای کارهای مملکت اقدام میکنند و بنده خودم شخصاً از ایشان نه چشم طمع دارم نه تقاضایی دارم فقط و فقط نظرم مصالح ممکلت است و آن کارهایی که باید اقدام کنند و بنده خودم روی عقیده شخصی خودم به هیچ وجه قبول نخواهم کرد که ما نخواستیم یا نتوانستیم اینها را ما قبول نمیکنیم اوضاع خیلی وخیم است جنگ هم دارد تمام میشود احتمال دارد بعد از یک ماه یا دو ماه یا ششماه جنگ تمام شود و ما مثل شعر آن شاعر که گفت:
ما در میان قافله مشغول خواب ناز در فکر این نیستیم که باید برای انجمن صلح و نمایندگان صلح کیها را بفرستیم اول چیزی که به عقیده بنده در این مملکت مورد نیاز عمومی است امنیت است این امنیت را هر کس که به ایران علاقهمند است هر عقیدهای هر فکری هر مسلکی دارد و هر مذهبی دارد
وقتی که اسم ایرانی رویش گذاشته شده باشد باید علاقهمند باشد (صحیح است) امروز مملکت ما در یک خطرات بزرگی دچار شده و واقعاً نسل آینده به ما لعنت خواهند فرستاد تاریخ را نمیگویم شش هزار سال ولی از آنچه مسجل است و مبرهن است دو هزار و پانصد سال است این ایران استقلال داشته است و برای ما نهایت بیشرفی و بیحیثیتی و واقعاً از انسانیت دور است که این رویه دو هزار و پانصد ساله را ما در این مملکت به باد بدهیم و این دست خودمان است ایران دشمن خارجی ندارد هر کس در دنیا منافع خصوصی و عمومی خودش را حفظ میکند من از هیچ کس در دنیا چشم داشت ندارم که به ایران کمک بکند هر کس منافع خودش را حفظ میکند و استفاده از موقع میکند و دشمن ایرانی همیشه ایرانی بوده است و آن هم جهل و بدبختی است و خوشبختانه در این مملکت ما مذهبی که داریم تمام ایرانیها را زیر بیرق اسلام جمع کرده است و ما مسلمان هستیم و شیعه هستیم و ایرانی هستیم ایرانیت برای ما و شیعگی هم با آن توأم شده و ما را دارای قوهای کرده که نمیتوانیم از آن دست برداریم و باید همه به هم دست بدهیم آقایان اینجا میگویندکه فلان دسته دارای فلان مسلک است آقایان توده را هم میگویم دارای یک مسلکی هستند و یک حزبی هستند تمام این آقایان ایرانی هستند و به همان اندازه که ما به این آب و خاک علاقه داریم آنها هم دارند و همه کس علاقه به این آب و خاک باید داشته باشد و امروز مملکت مثل یک خانه میماند که خدا نکرده آتش گرفته باشد وقتی که یک خانه آتش گرفت اهالی که در آن خانه هستند نمیگویند که تو فلان هستی یا فلان اول باید آتشخانه را خاموش کنند بعد که خاموش شد و کارها درست شد آن وقت باید بیاییم بگوییم شما در فلان جا بنیشیند بنده در فلان جا یا فلان اتاق یا این که فلان جا مال من است فلان جا مال شما پس مقصود همه چنان که آقای دکتر کشاورز هم فرمودند اساسش یکی است و هیچ کس در این موضوع اختلافنظر سیاسی ندارد و ایران برای همه است و همه برای ایران (صحیح است) حالا آمدیم و ببینیم چه لازم داریم؟ امروز برای این که ایران مامصون و محفوظ از تمام مصائب و بدبختیها بماند اولین نقطه-نظر که باید ما تمام همه جد و جهد خودمان را مصروف کنیم امنیت است وقتی که مملکت امنیت نداشته باشد هیچ ندارد و تمام ادوار سابق به اندازهای که ممکن بود همیشه ایران دچار بدبختی شده در نتیجه عدم امنیت بوده به جهت این که همیشه استفاده و سوء استفاده از نبودن امنیت بوده است یعنی وقتی که مملکت در آسودگی و امنیت زندگی بکند برای آنهایی که میخواهند در بعضی کارها دخالت بکنند فرصتی نخواهد بود، و امنیت هم درست نمیشود مگر این که یک حکومتی قادر و لایق باشد سرکار باشد بنده میخواهم از این آقایان وزرا بپرسم که خوب ما خواهش کردیم آقایان وزرا آمدند اینجا و اکثریت هم به شما رأی داد شما پیش وجدان خودتان، چون هر کس خودش بهتر میشناسد، واقعاً قادر و لایق هستید که این بار را به منزل برسانید در همین اولین مرحله بگویید که بله ما قادر و لایق هستیم و میتوانیم این بار را به منزل برسانیم و ما تمام اختیارات را به شما میدهیم و هر کس در هر وزارتخانه که بهتر بتواند کار بکند بگوید آقا فلان وزارتخانه را بهتر میتوانم اداره بکنم یا فلان کار را میتوانم سرکشی کنم امنیت برای این است آن روز بنده خیلی افسوس خوردم که بعضیها اینجا یک صحبتهایی کردند بنده معتقدم که هر ایرانی باید علاقهمند به نظام وظیفه باشد و این مملکت باید قشون داشته باشد اگر قشون نباشد مملکت امن نیست مملکت هرج و مرج می-شود و از هر سری یک ترانه و از هر دهنی یک سخنی بیرون میآید باید قشون داشته باشیم عدم انتظام یک اداره و نبودن اشخاصی لایق در سر کارها دلیل نمیشود به این که یک مؤسسه یا یک فکری غلط باشد نظام وظیفه در این مملکت حتماً لازم است و این مملکت باید حتماً قشون داشته باشد مگر این که نظام وظیفه مخالف عقیده بعضیها باشد که نمیتوانند با بودن قشون بعضی مرامهای خائنانه خودشان را اجرا کنند باید قشون باشد. باید مملکت امن باشد، و آن نواقصی را که دارد باید مرتفع بکنند و این دولتی که حالا هست بنده
تصور میکنم بتوانند آن نواقص را از بین ببرند به جهت این که تمام محظورات رفع خواهد شد و یک اکثریت کاملی هم رأی خواهند داد زیرا تمام ملت چشمش به مجلس است و این مجلس هم میخواهد یک اکثریتی به این دولت بدهد که تمام منافع عمومی و خصوصی ملت را در نظر بگیرد چیزی که باید در اینجا حکمفرما باشد بعضیها میگویند یک دیکتاتور شخصی باشد یا یک دیکتاتور جمعی باشد بنده نه دیکتاتور جمعی را میشناسم نه دیکتاتور شخصی را دیکتاتور در این مملکت باید قانون باشد قانون را هر کس اجرا کرد باید اجر ببیند و هر کس از قانون خارج شد باید مجازات ببیند وقتی در مملکت قانون اجرا شد و استثنائی قائل نشدند آن دیکتاتور مملکت قانون است آن دیکتاتوری نیست وقتی که قانون عمومیت پیدا کرد اگر صعوبتی پیدا شد آن صعوبت این قدرها صدمه نمیزند. این استقلالقضات اگر چه بعضی از آقایان راجع به استقلال قضات یک صحبتهایی کردند و بنده هم میخواستم یک عرض مختصری در اینجا بکنم وقتی در کوچه صحبتهایی میشود انعکاسش اهمیت ندارد ولی در بعضی جاها و مجالس و از آن دهانها بیرون بیاید انعکاسش بد است و به حیثیت و استقلال ممکت بر می-خورد مملکتی که قضاتش را تخطئه بکنند و بگویند قضاتش دزد است خیلی بد است و بنده تصور نمیکنم بلکه یقین دارم که قاضی دزد نیست اگر یک دزدی خدای نکرده به لباس قاضی دولت در آمده است آن قاضی نیست یک دفعه اینجا راجع به مستخدمین دولت صحبت بود بنده عرض کردم آقا مستخدم دولت دزد نیست شما دزدها را آوردید مستخدم دولت کردید و الّا امروز در مملکت ما قضات صالح و پاکدامن هستند و هیچ کس هم از آنها شکایتی ندارد و همیشه هم تابع قانون بودهاند مثلاً ملاحظه بفرمایید چون که آقایان فرمودند برای فلان کار فلان قاضی را تعیین میکردند پس معلوم میشود که آن قاضی، قاضی نبوده است و برای این که فلان کار فلان جور بشود فلان شخص را معین میکنند پس قاضی را نگویید فلان شخص را بگویید ما بین قضات ما آقایان، تمام قضات را عرض میکنم، منزه هستند، مبری هستند پاکدامن هستند البته یک وقت میشود که تمام معصوم نیستند آن وقت اداره انتظامات دارد و یک شخص مبرزی در رأس محکمه انتظامات هست که تا امروز هیچ کس راجع به آن شخص صحبتی نکرده (صحیح است) اگر این طور باشد آن اداره انتظامات هست آنها را تعقیب میکنند. مطلب دیگری که در برنامه نوشته شده از کلیه عوامل و آثاری که مخل امنیت و نظم باشد، این یک قدری کشدار است ولی امروز چون جنگ است و یک چیزی که بنده تا به حال چندین دفعه گفتم در دوره دوازدهم و سیزدهم هم عرض کردم ما در میان ممالک یا مجتهد هستیم یا مقلد مجتهد که نیستیم پس باید مقلد باشیم در تمام ممالک در موقع جنگ قوانین مخصوصی وضع کردهاند بنده در اول جنگ در سال تمام در خارجه بودم بمباردمان پاریس و برلن را دیدم در آن موقع تمام قوانینی که سابق بود از بین رفت و قوانین جنگی جایش آمد مثلاً در آلمان قرار گذاشته بودند که نفری در سال یک پالتو داشته باشد یک کفش زمستانی یک کفش تابستانی آنجا به این درجه سختگیری میکردند که اگر یک نفر میرفت در آن اداره که کفش میدهند و کفش لازم نداشت میگفت یک جفت کفش لازم دارم او را مجازات خائن میکردند میگفتند شما که میدانید امروز جنگ است و مملکت آلمان محتاج به کفش است و شما میخواهید سوءاستفاده بکنید محکوم میکردند آنها را و حتی محکوم به اعدام هم میکردند در فرانسه یک اسپکولاتور بود که نمیدانم بر خلاف مصالح چکار کرده بود او را بردند و اعدام کردند در مملکت ما بر خلاف سایر جاها این قوانین وضع نشده و اگر وضع شده اجرا نشده و بعد از این باید اجرا شود (دکتر کشاورز-جنگ که تمام شد) کوشش برای تثبیت قیمتها و ارزانی: بنده امروز یک گله دارم از تجار خودمان، بنده اولاً با انحصار مخالف هستم. در آن موقع که میبایستی مملکت آزادی داشته باشد ما انحصار را قبول کردیم به قول اقتصادیون خواستیم یک مملکت او پارسی
درست بکنیم یعنی هر چیزی که لازم داریم خودمان درست بکنیم یعنی خودمان هم صنعتی باشیم و هم فلاحتی و هیچ چیز وارد نکنیم در صورتی که این مملکت نمیتواند این طور باشد آمدند مردم را اجبار کردند آن وقت که مملکت انحصار لازم نداشت انحصاری کردند و دچار این بدبختیها شدند که مملکت تمام قوه اقتصادی و بنیه اقتصادی خودش را به باد داد و تمام نتیجه این شرکتهایی است که تشکیل شد و مردم را اجبار کردند و این نبود مگر این که در تحت عوامل دیکتاتوری بود و خیال میکردند با زور میتوانند مملکت را صنعتی قلمداد کنند آن وقت پارچههای خارجی خیلی ارزان و خوب بود و حتی در مجلس هم قانون گذاشتند که وکلای مجلس و مستخدمین ادارات پارچههای وطنی تهیه بکنند ما تمام آن صدمات را کشیدیم تمام آن بدبختیها را دیدیم برای این که مملکت صنعتی بشود و یکی هم لاعلاج بودیم حال موقعی بود که ما بتوانیم از این کارخانهها استفاده کنیم در عوض آن خوبیها با ما این طور کردند اگر آن روز از آنها نگهداری نمیکردیم امروز آن کارخانهها یک بر هزار نمیتوانستند استفاده کنند. من از یک کارخانهچی پرسیدم فردا که سرحدات باز خواهد شد و ما دیگر آن دولت را نخواهیم داشت که سرحدات ما را ببندد و ما خودمان در یک چهار دیواری زندگی کنیم شما باید یک اصولی را رعایت کنید که بتوانید روی رقابت با خارجه کار بکنید جواب داد که ما یک در پانصد قیمت کارخانه را در آوردیم و این حقیقت دارد اینجا آقای وزیر فرهنگ حاضر است، شاگردانی که بیچارهها بیبضاعت بودند پدر و مادرشان قوه خرید نداشته نمی-گذاشتند پارچههای فرنگی که ذرعی هفت هزار هشت هزار بود بخرند و مجبور میکردند که از کارخانههای کازرونی و غیره آن پارچههای آبی رنگ را بخرند متری بیست و شش ¬قران بیست و هفت قران حالا آنها را میفروشند پنجاه تومان شصت تومان این قانون لازم دارد که این اشخاص را بیاورند و دم دیوار بگذارند بگویند شما که خون مملکت را مکیدید و حالا در موقع بدبختی با این مملکت بازی میکنید شما خائن مملکت هستید و اعدانمشان کنند (صحیح است) چیزهایی است که ما به الاحتیاج مردم است و نمیشود از آنها استفاده کرد یکی از آنها دوا است یکی از آنها کفش است یکی از آنها آبا است یکی از آنها پوشاک است یعنی تمام این چیزهایی که ما بهالاحتیاج مملکت است کسانی که سوءاستفاده می-کنند خائن هستند جانی هستند آنها باید اعدام بشوند (دکتر کشاورز- پس کی عملی خواهدشد؟) انشاءالله عملی خواهد شد ولی آن طوری که شما میگویید عملی نخواهد شد (فداکار- هیچ کاری درست نخواهد شد). نخیر انشاءالله باز هم عملی خواهد شد (دکتر کشاورز-شما همتان رأی اعتماد به دولت است) بلی به جهت این که ما خودمان پشتیبانی دادیم به دولت ولی ما نمیدانیم تاکنون چرا این قانون احتکار عملی نشده است (دکتر کشاورز-احتکار عملی شده) بلی احتکار عملی شده منع احتکار عملی نشده شنیدم بنده در اینجا آقایانی که در اینجا هستند و دیوان کیفر هم عضویت داشتند چندین هزار دوسیه منع احتکار آنجا راکد مانده است و چرا آنها را اجرا نمیکنید آقای وزیر دادگستری شما مرد شجاعی هستید خواهش میکنم شما اینها را بیاورید و به جریان بیندازید یا این که بفرمایید که قبلاً کسی که این حرف را در مجلس زده یا باید ثابت بکند یا باید مدرک بخواهد از وزارت دادگستری که این حرف را زده بنده یقین ندارم ولی این طور میگویند که تا به حال یک نفر محتکر از آن محتکرهای مشهور یا از آن استفادهچیها را محکوم نکردهاند به دو سال حبس به پنج سال حبس یا به یک میلیون تومان جریمه اکثریت اینها را از دولت میخواهد.
شروع به اجرای قانون تعلیمات اجباری و تجدید نظر در برنامههای تحصیلی تعلیمات اجباری یکی از آن دو چیز است که لازم و ملزوم مملکت است یکی بهداری است و یکی تعلیمات اجباری مملکتی که افرادش سواد ندارد مملکتی که نمیتواند بد را ازخوب و خوب را از بد تشخیص بدهد حق حیات ندارد
و خوشبختانه ایران را که تاکنون ایرانیت و وطنپرستی نگه داشته و الّا اگر با این تعلیم و تربیت بود بایستی مدتها قبل ما منقرض شده باشیم به جهت این که آن طوری که در دنیا امروزه مشهور و معروف است ما تعلیم و تربیت نداریم و این مملکت ۱۵ میلیون یا ۱۴ میلیونی تصور نمیکنم که صدی پانزده یا صدی بیست با سواد داشته باشد پس وزارت فرهنگ مجبور است که این قانون را عملی بکند ولی ما همیشه تزئینات را بیشتر دوست داریم تا چیزهایی¬ که اساسی باشد اگر بنده یک اعتراضی یک از آن اعتراضاتی که به دولتهای سابق و ۲۰ ساله دارم و بعد میگویم بلکه تعمدی در کار بوده است برای این که در تمام شئون در ایران یک حرکتی شده یک عماراتی ساخته شده راه آهن ساخته شده ولی در عرض این بیست سال وزارت فرهنگ ۵ میلیون یا ۶ میلیون بودجهاش بوده و برای بهداری هم ۵ یا شش میلیون تومان برای ۱۵ میلیون نفر که هر نفری یک قران شش عباسی میرسد و با این پول بهداری درست نمیشود در صورتی که کاخهای باعظمت ساختهاند در هر یکی ده دوازده میلیون خرج شده ولی مملکتی که بهداری نداشته باشد مملکتی که فرهنگ نداشته باشد قابل زندگی نیست نمیتواند زندگی بکند و اینها را اول از مدارس باید شروع بکند و مدارس بدون معلم نمیشود مثلاً یک نفر را از خارج میآورند ۶۰ تومان ۴۰ تومان حقوق میدهند این حالا مبلغ زیادش است در دهات آدم هست که ماهی سه تومان ۴ تومان به او میدهند برای این که معلم بشود در آذر شهر یک نفر هست که رئیس مدرسه است و رئیس فرهنگ آنجا هم هست تازه دارد ۱۰۰ تومان حقوق میگیرد با این وضع نمیشود معلمی کرد از امروز اگر آقای وزیر فرهنگ ملاحظه بفرمایند اگر واقعاً دانشسراهای قابل و لایق تهیه کنید که بتوانند معلمین خوب، معلمهایی که قابل و لایق باشند و بتوانند اطفال را خوب تربیت کنند مهمترین قدمها را برداشتهاند اساس را اول باید درست کرد اول باید از معلمین شروع بکنید و باید از آن دانشسراها استفاده کرد و بهتر است که اول معلمین را حاضر کرد بعد بچهها را به دست آنها داد و بنده اهمیت این متد را برای مدرسه ابتدایی بیشتر میدانم تا به مدرسه متوسطه به جهت این که پایه از آنجا است و اگر بچه از مدرسه ابتدایی بد اخلاق شود تا آخر میرود به بد اخلاقی ولی اگر یک معلم خوب در مدرسه ابتدایی شروع کرد این بچههایی را که مثل موم هستند درست کرد و ایرانی خوب تربیت کرد تا آخر همان طور درست میمانند و این هم باید با معلمین و آموزگاران خوب درست بشود در تبریز میگویند با هو حلوا نمیشود درست کرد باید شکر باشد آرد هم باشد بدبختانه حالا نه شکر هست نه آرد ولی آن طوری که لازم است حضرتعالی باید در تهیه آموزگار باشید و آموزگار تهیه کنید این قدر به دانشگاه و دبیرستان اهمیت ندهید به مدرسه ابتدایی اهمیت بدهید آقای نراقی بهتر اطلاع دارند معلم مدرسه ابتدایی باید معلم خوب باشد معلم حقیقی باشد و معلمی باشد که اقلاً ۴۰ تا ۳۵ سال داشته باشد یک بچه پانزده شانزده یا بیست ¬ساله نمیتواند معلم بشود و بچهها را هم بد اخلاق کند عرض میکنم که آن روز آقای دکتر کشاورز که با بنده خیلی خیلی دوست هستند و التفات دارند یک حمله خیلی خیلی بیجایی به آقای نخستوزیر و به هیئت دولت کردند و فرمودند که دولت پیاله فروشی را دایر کرده است آقا این کار دولت نیست ممکن است از این قبیل چیزها در موقعی که می-خواهند نفی صحبت بکنند استفاده کرد (دکتر کشاورز- شما مثبت صحبت می-کنید؟!) این کار شهرداری است و کار انجمن شهرداری (فداکار-شهردار را کی کمک میکند) ملاحظه بفرمایید بنده هم در دوره سیزدهم چندین مرتبه اصلاً به فروش عرق و پیالهفروشی اعتراض کردم من خودم بر علیه آن هستم همچنین در مورد منع کشت و استعمال تریاک بنده خیلی تمجید میکنم حضرتعالی را تریاک از آن چیزهایی است که اگر سالی صد میلیون ۲۰۰ میلیون سیصد میلیون هم برای دولت منفعت داشته باشد باید این تریاک از بین برود در این مملکت (صحیح است) اگر چه دولتی که میلیارد تومان برای بودجه مملکت قرض بکند و اگر در عرض یک سال این مخارج را دولت بکند باید این خرج را متحمل بشود و تریاک را از بین ببرد همچنین نوشابه
فروشی و عرقکشی حتی جنابعالی هم بهتر از بنده میدانید عرقی که سابقاً در اینجا تهیه میکردند یک روز در اینجا در کمیسیون بودجه قدیم نمیدانم دکتر بهرامی بود یا کسی دیگر میگفت عرقی که امروز تهیه میکنند سم است (دکتر کشاورز-بنده چون نمیخورم نمیدانم) به جهت این که اصلاً از ملاسی که از کارخانه قند به دست میآید تهیه میشود و این سم است این را ما از دولت میخواهیم عرض کنم در مملکت حالا دولت اول چیزی که باید مرتب کند قشون منظم است و آن دستهای ناپاکی که در مملکت حالا شروع کردهاند به عوامل مختلف به اسامی مختلف مردم را بر علیه همدیگر تحریک میکنند و تصور میکنم اینها از یک سرچشمه آب میخورد و این را باید آقای رئیسالوزرا مخصوصاً آقای وزیر کشور در نظر گرفته باشند و حالا قریب پنجاه شصت سال بود یا چهل پنجاه سال که همچو چیزی نبوده است که در فلانجا بریزند فلان خانه را غارت بکنند به اسم این که فلان کس فلان کاره است اینها یک مرکزیتی پیدا کرده ¬است و میخواهند مردم را از بین ببرند و یک کانون فسادی در اینجا درست بکنند حالا بدون این که این ترتیب ادامه پیدا کند شما باید آن عوامل را از بین ببرید آن تخم را بشکنید و این هم خیلی آسان است و آنهایی که محرک این کار هستند به اندازه جسور هستند که خودشان را نشان میدهند و این هم یک اندازه ارتباط دارد با مطبوعات برای این که در قانون هست که کتب ضاله بر علیه مذهب رسمی ایران قدغن است اینجا بعضی کتب چاپ میشود دولت اینجا عوض این که چاپخانه را ببندد و مؤسس را بگیرد تلگراف میکند به ولایات که فلان روزنامه و کتاب را جلوگیری بکنید اصلاً شما باید در اینجا جلوگیری بکنید نه در ولایات در ولایات میرود مردم را محرک میشود در این موقع که امروز واقعاً مردم گرسنه هستند ناراضی هستند و عصبانی می-شوند یکی از این چیزها نوشتههای آقای صفوی است شما نباید بگذارید اینها را اینجا طبع بکنند باید به چاپخانهها قدغن کنید که نوشتههای ایشان را چاپ نکنند (بعضی از نمایندگان-کسروی یا صفوی) مذهب ایران مذهب اثنیعشری است و اسلام است و هرکسی بر علیه او اقدام کرد و بد نوشت او خائن مملکت است و مجازات باید بشود.
یکی از نمایندگان- صفوی نیست آقا. کسروی است.
ثقةالاسلامی- بلی کسروی است بله آقا ببخشید و همچنین بعضی چیزهای دیگر. آقای رئیسالوزرا بنده یکی از آن اشخاصی هستم که در انقلابات بزرگ خودم شرکت کردم و میدانم وقتی بخواهند یک مملکت را منقلب بکنند همین دستگاهی که اینجا به کار افتاده است در آنجا هم به کار افتاده بود این القا شبهات را ما میدانیم آقایان مطبوعات که واقعاً در وطنپرستیشان شک و شبهه نیست و البته اینها منور افکار عامه ایرانی هستند و خودشان هم ایرانی هستند بعضی چیزها بعضی وقتها مینویسند که مخالف امنیت مملکت است مینویسند بریزد بچاپید خراب کنید بکشید اینها صحیح نیست اینها بر خلاف امنیت مملکت است باید مردم را هدایت کرد وقتی که به یک عده مردم گرسنه بگویید بریزید بچاپید خراب کنید بکشید این خطرناک است در یک مملکتی مثل ایران یا در هر جا امروز در انگلیس هم اگر یک روزنامه بردارد بنویسد: بریزید بچاپید بکشید در آن روزنامه را میبندند و آن شخص را مجازات میکنند و جرمش میکنند امروز باید این دست-های ناپاک و خطرناک را از ایران دور کرد و اصلاً مرکز فساد را ویران کرد و این هم نمیشود مگر با قانون و آن قانون هم نمیشود مگر آن که واقعاً با دستهای پاک اجرا بشود یکی دیگر از آن کارهایی که امروز مملکت ما محتاج است وزارت کشاورزی است بنده تصور میکنم وقتی که اداره کشاورزی بود مردم از آن بیشتر استفاده میکردند تا حالا که وزارتخانه شده است مثلاً این وزارت کشاورزی در تبریز یک اداره پنبه است یک اداره دفع آفات است و یک اداره کشاورزی سه تا اداره است در تمام ایالات آذربایجان هم سه تا اداره است وزارت کشاورزی باید منحصر باشد به دفع آفات حیوانی و نباتی و یکی هم راهنمایی برای تخم بذر برای کشاورزان و آنچه لازم است برای او باید کمک کرد و یک چیزهایی خارقالعاده در ممکلت ما هست املاک خالصه که بایستی در دست کشاورزان باشد و اداره کشاورزی از آنها استفاده بکند رفته به دست وزارت دارایی افتاده که
آنها از تمام املاک ممکت خرابتر شده اداره کشاورزی اینجا خالصههایی را که اطراف کرج هستند آنها را فروخت به ثمن بخس و خودش رفته آنجا برای فرم مدل-ده اجاره کرده است اینها یک چیزهایی است که به کشاورزی مربوط است جلوگیری از اختلاس در ادارات و اجرای قانون مجازات شدید در باره مختلسین عرض کنم یکی از آن چیزهایی که واقعاً آدم نمیتواند تحمل بکند این است که وزرای ما تاکنون نتوانستهاند از اختلاس در ادارات جلوگیری بکنند بلکه بعضیها تشویق می-کنند چنان که یک وزیری که مأمور یک وزارتخانه میشود مسئول تمام کارهایی است که در آن وزارتخانه انجام میشود وقتی که شاه سابق میرفت وزارت پیشه و هنر و یکی از آنجاهایی بود که میشود گفت ۵۰۰ میلیون ۶۰۰ میلیون دارایی آنجا بود یعنی کارخانههایی که در آنجا بود و حالا چهار وزیر در آنجا عوض شده است بنده میخواهم بدانم که آقای رئیسالوزرا…گرچه ما با آقای دکتر نخعی اطمینان کامل داریم آقای رئیسالوزرا باید کمیسیون خیلی جدی از اشخاص بیغرض تشکیل بدهند و این کارها را رسیدگی بکنند به عقیده بنده در وزارت پیشه و هنر قریب ۳۰۰ میلیون اقلاً و ۶۰۰ میلیون اکثراً اختلاس شده است به جهت این که مثلاً یکی از کارخانههای پیشه و هنر از بین رفته است و خود وزارت پیشه و هنر نمی-داند که آن کارخانه بوده است یا نه مثلاً یک چیزی است که حضرتعالی تعجب خواهید کرد قبل از آن که شاه سابق برود در ۱۳۱۸ یا ۱۳۱۹ یک انبار بزرگ صد در صد تمام رنگ بوده است که از خارج وارد کردهاند و چندین میلیون تومان پول دادهاند این رنگها برای ده سال ایران کفایت میکرد امروز این رنگها در این مملکت وجود ندارد کجا رفته است؟ آن صندوقهایی که مال دولت بوده و به اسم دولت از بندر پهلوی آوردهاند اینجا اینها از بین رفته و حیف و میل شده اینها کجا رفته است و مختلسین آن کیها هستند مختلسین را پیدا کنید و بدهید قیمت اینها برای این مملکت خیلی پول است ۵۰ میلیون و ۶۰ میلیون برای این مملکت خیلی پول است برای یک مملکت فقیری ۳۰۰ میلیون تومان خیلی زیاد است در وزارت دارایی آقای زرینکفش چندین سال قبل ۱۲ هزار تن آهن بود حالا یعنی در اوایل دوره سیزدهم مجلس در وزارت دارایی ۶۰۰۰ تن آهن بود ه ۶ هزار تن آهن با قیمت امروزی می-شود تقریباً دویست میلیون تومان این پول کجا رفته-کجا پریده تمام اینها را باید حسابش را بدهید آن وزیری که در آن موقع اینها را تحویل گرفت و تحویل داد باید مجازات بشود (یکی از نمایندگان- عده کافی نیست) (امینی-حالا خستگیتان را در بفرمایید) چرا خستگی در بکنیم (امینی- مقصودم این بود که خلاصه بفرمایید) (در این موقع عده کافی شد) دیروز آقای دکتر کشاورز فرمودند که قریباً چند هزار نفر کارگر با رفتن متحدین و متفقین ما بیکار خواهند شد این درست است ولی در حقیقت اگر نگاه بکنیم آنها کارگر نبودند آنها دهاتی بودند در این موقع آمده بودند و وقتی که آنها رفتند اینها هم به دهات خودشان برمیگردند و دولت باید نظر داشته باشد که آنها را به دهات خودشان جا به ¬جا بکند (مهندس فریور- کارگری که آمد کار کرد دیگر به دهات برنمیگردد) بله ولی بالاخره دهاتی بوده است (مهندس فریور- بنده هم شاید اصلاً دهاتی باشم این که دلیل نشد) عرض کنم موضوع دیگر هم راجع به بهداری است سه موضع بود یکی راجع به امنیت یکی ارزانی جنس یکی هم راجع به بهداری. بهداری امروز اسماً هست و رسماً نیست (فداکار- آقا خسته شدهاند و میروند) چرا؟ برای این که بنده اینجا منفی صحبت نمیکنم وقتی که فحش نمیدهم خسته میشوند میروند مثل روزنامهها روزنامههایی که قدری تند مینویسند خریدارشان بیشتر است بنده هم اگر منفی صحبت میکردم که آقای رئیسالوزرا چرا فلان کار را نکردید فلان موضوع را توجه نفرمودید خسته نمیشدند (فداکار- آقای ثقةالاسلامی بنده حقیقت را عرض کردم) بله ممنونم. راجع به بهداری، بهداری یکی از آن چیزهایی است که مملکت به آن محتاج است مملکتی که آدم صحیحالمزاج نداشته باشد به درد نمیخورد بودجه بهداری ما کم است و این پولی را که
میدهند فقط صرف ادارات میشود نه به مردم دوا میشود نه مریضخانه میشود نه به مردم چیزی میشود و این مملکتی که اقلاً باید صدی ده عایدات خودش را به بهداری صرف بکند و این پولی که امروز به بهداری داده میشود کفایت نمیکند برای بهداری و وکلا که نمیتوانند پیشنهاد خرج بکنند ولی دولت باید خودش در نظر بگیرد بهداری و فرهنگ را باید امروز آقا آن ۵/۲ میلیون را همچنان که آقای نراقی فرمودند و آن ۵/۲ میلیون کم است و بعضی چیزها را بتوانند کسر بکنند و از اختلاسات جلوگیری بکنند پنج میلیون میشود تهیه کرد که راجع به بهداری و فرهنگ صرف شود عرض کنم از حالا دولت باید در نظر بگیرد که نگوید که بغتاً شد و من نتوانستم خودم را حاضر بکنم چون این در ایران سابقه داشته است این متفقین ما که امروز در ایران هستند یک روزی انشاءالله خواهند رفت بعد از ۶ ماه بعد از هفت ماه بعد از یک سال و این بناهایی که اینجا درست کردهاند و خواهند گذاشت شما باید یک تشکیلاتی بدهید که این بناها از بین نرود به جهت این که شاه سابق این همه کارخانههایی که هست و این همه بناهایی که ساخت دارد از بین میرود و آن هتلهایی که ساختهاند دارد از بین میرود هتلها را اجاره دادهاند به ثمن بخس هیچ جای دنیا سابقه نداشته است که یک هتلی را با مبل و اثاثیه اجاره بدهند آن هم یک چیزی که ده هزار تومان قیمت داشته باشد بدهند به ۱۰۰۰ تومان و در آنجا چه اثاثیه و چه نفایسی بود…
ولی حالا از بین رفته است و در هیچ جای دنیا معمول نیست که هتل را با اثاثیه اجاره بدهند. بعد از دو سال هیچ یک از اثاثیه باقی نمانده بود یک روز رفتم در همین هتل دربند گفتم این اثاثیهای که بود کجا رفت قالیها چطور شد گفتند بالا گذاشتهایم، گفتم کجا بالا گذاشتهاید؟ آقا این اثاثیه بعد از این که یکی دو سال گذشت تبدیل به احسن خواهد شد یعنی به منفعت آن کسی که اجاره کرده است از بین میرود و راجع به املاک واگذاری، املاک واگذاری را نه به مردم دادند و نه دولت خودش تصرف کرده که در اینجا عوض این که دولت منفعت بکند ضرر کرده است و یکی هم راجع به کارخانهجات است که باید آنها را در نظر بگیریم و بنده و رفقایم چنان که عرض کردم این اکثریت از صمیم قلب وجداناً به شما رأی میدهیم و شما باید آن طوری که لازم است و خطراتی که متوجه است از آنها جلوگیری کنید.
رئیس- آقای دکتر مصدق مخالفاند و پیشنهادی هم شده است که بعداً به عرض میرسد.
دکتر مصدق- راجع به اسمنویسی که یکی از نمایندگان محترم در مجلس مذاکره نمود لازم میدانم عرض کنم که در جلسه ۱۵شهریور که برنامه دولت جزء دستور جلسه بعد شد از آقای رئیس درخواست نمودم که به من اجازه نطق بدهند جلسه خاتمه یافت و آقای نراقی در خارج از جلسه فرمودند که درخواست شما در درجه اول و درخواست من در درجه دویم قرار گرفت و شماره ۱و ۲ روی درخواست ما نوشته شد بعد شنیدم که نمایندگان باید روزی که برنامه مطرح میشود از اول ساعت اداری به بعد اسمنویسی کنند دوشنبه ۲۰ شهریور یک ربع قبل از ساعت اداری دیدیم ورقهای به دیوار الصاق شده و آقای سید محمد طباطبایی در درجه اول و عدهای بعد از ایشان نام خود را نوشتهاند چون ممکن بودکه به واسطه رأی در کفایت مذاکرات نوبت به من نرسد و مطالب من ناگفته بماند اسم خود را در ستون موافق نوشت و ساعت اداری رسید و آقای طوسی ورقه دیگری ارائه دادند و فرمودند قبل از ساعت اداری نمیبایست ورقه به دیوار الصاق شود ورقهای که باید اسمنویسی شود این است شما هم اسم خود را در آن بنویسید یعنی هم برای این که معلوم بشود کدام یک از دو ورقه مقدم خواهد شد اسم خود را در ورقه ثانوی نوشت و خدمت آقای رئیس عرض کردم که امضای من در ستون موافق ورقه اول حاکی از موافقت نیست و نمیدانم این کار چه اهمیتی داشت که باید موقع مذاکره در برنامه جزو مذاکرات مجلس شود از افشای پیشنهادی که من برای امضا آقای اقا سید محمد طباطبایی که در دست اقلیت بودند ارائه نمودم گلهمندم زیرا که باعث شد من از رویهای که تاکنون داشتهایم صرفنظر نمایم راجع به تمایلی که نسبت به آقای نخست وزیر اظهار شده در مجلس
دو عقیده است گروهی معتقدند که فراکسیون آزادی و اتحاد ملی و میهن که اکثریت را تشکیل میدهند و به ایشان اظهار تمایل نمودهاند تمایل حقیقی مجلس است و گروه دیگر میگویند که چون فراکسیونها به اتفاق آراء اظهار تمایل ننموده و در هر فراکسیون جمعی به ایشان رأی ندادهاند هر گاه عدد مخالفین از مجموع اعضا سه فراکسیون کسر شود اکثریت مجلس به ایشان تمایل نداشته است و باید طبق سابقه جلسهای مرکب از تمام نمایندگان تشکیل و تمایل مجلس معلوم شود چنانچه حائز اکثریت شدند به نخستوزیری منصوب شوند و وزرا خود را به مجلس معرفی کنند و حتی بعضی این طور میگویند که هر عملی که از این دولت صادر شود اگر برنامه او تثبیت نشد قانونی تلقی نخواهد شد. یکی از نمایندگان منفرد اظهار نمودند که در سایر ممالک هر فراکسیونی عقیده خود را اظهار میکند و اعضای مجلس برای اظهار تمایل در یکجا جمع نمیشوند که لازم میدانند در این باب توضیحاتی عرض کنم در ممالکی احزاب بزرگ هست اظهار تمایل موضوع ندارد هر یک از احزاب سیاسی که در انتخابات حائز اکثریت شد دولت از آن حزب تشکیل میشود و آنجایی که احزاب بزرگ نیست احزاب کوچک برای تشکیل اکثریت اتحاد میکند و البته هر فراکسیون نظری حزب خود را اظهار میکند و فراکسیون همه اکثریت و اقلیت ندارد در این صورت اخذ رأی در مجلس مورد ندارد ولی در این مجلس که انتخاب نمایندگان عموماً حزبی نیست و باید افراد رأی بدهند قضیه فرق میکند.
۱- عده زیادی از نمایندگان عضو فراکسیونها نیستند و منفردند و باید آنها هم رأی بدهند و اگر ندهند گذشته از این که از حق قانونی خود محروم میشوند ممکن هست عده آراء فراکسیونها به نخست وزیر آن قدر نباشد که او بتواند به اتکای آنان آراء قبول مسئولیت کند.
۲- چون منفردین میخواهند که رأیشان مخفی باشد اگر با هم رأی ندهند و از هر کدام جداگانه رأی گرفته شود نظریه آنها تأمین نمیشود و آنها را هم نمیتوان مجبور کرد که با هم رأی بدهند.
۳- موافقت هر فراکسیون با نخستوزیر دلالت نمیکند که تمام اعضا فراکسیون با او موافق باشند و تا عدد مخالفین از مجموع اعضا فراکسیونها کسر نشود تمایل حقیقی معلوم نمیشود، پس بهتر آن است که تمام نمایندگان از اعضا فراکسیون-ها و منفردین همه در یک جا رأی بدهند تا در اکثریت مجلس اظهار تردید نشود. و آنجایی که هیچ کس نمیتواند از حضور خودداری کند جلسه مجلس است بنابراین تا حد امکان باید کارهای مجلس را با قانون اساسی و نظامنامه تطبیق کرد و گفت که اصل ۷ و ۳۴ قانون اساسی راجع به رسیمت یافتن جلسات شامل این جلسه هم میشود و باید هر کجا که سه چهارم اعضا حضور پیدا کند رأی گرفت تا اختلافاتی که اخیراً روی داده است نظایر پیدا نکند، از اظهار تمایل دو چیز مد نظر است.
اول- اگر شاه کسی را به سمت نخستوزیر منصوب کرد و مجلس او را قبول نکرد ایجاد مشکلات نشود.
دوم- از اتلاف وقت جلوگیری شود زیرا لزوم ندارد که کسی که مورد توجه مجلس نیست اشخاصی را دور خود جمع کند و آنها را برای قبول کار دعوت نماید و بعد مجلس با دولت موافقت نکند، پس مجلس غیر از اظهار تمایل نظریات دیگری نباید اعمال کند و تنظیم فهرست اسامی نامزدهای وزارت از طرف وکلا برای این که نخست وزیر وزرا از بین آنها را تعیین کند برخلاف اصل ۲۸ متمم قانون اساسی است که میگوید:
(قوای ثلاثه همیشه از یکدیگر منفصل و ممتاز خواهند بود) و همچنین مخالف اصل شصت یکم، زیرا بر طبق اصل مزبور (وزرا علاوه بر این که به تنهایی مسئول مشاغل مختص وزارت خود هستند به هیئت اتفاق نیز در کلیات امور مقابل مجلس مسئول و ضامن اعمال یکدیگرند)
وقتی که آقای نخست وزیر مجبور شود وزرا خود را از بین فهرست اسامی نمایندگان مجلس انتخاب کند چطور میتوان او را مسئول وزرا قرار داد و به همین جهات هم فراکسیون اتحاد ملی که در موضوع تمایل به فراکسیون
میهن و آزادی ائتلاف داشت از تنظیم فهرست اسامی خودداری کرد مردم انتظار دارند که در این دوره دسته خاص و مستقلی …
(در این موقع دکتر مصدق قدری آب خواسته)
یک نفر از نمایندگان- آقا ماه رمضان است.
دکتر مصدق- آقایان میدانند بنده مریض هستم.
سید ضیاءالدین طباطبایی- تظاهر نباید کرد مملکت مملکت اسلامی است تظاهر نباید کرد (جمعی از نمایندگان- اشکالی ندارد مریض هستند)
یک نفر از نمایندگان- (خطاب به آقای سید ضیاءالدین) شما تظاهر میکنید.
دکتر مصدق- … آقا بنده معذرت میخواهم من مریضم و بیست¬ سال است، سی¬ سال است بر حسب دستور طبیب روزه نمیگیرم با حال مریض اگر کسی روزه بگیرد چون ضرر دارد بر خلاف قانون است. الضرورات تبیحالمحضورات (همهمه نمایندگان): (کف زدند و ابراز احساس تماشاچیان - زنگ ممتد رئیس)
رئیس- چند دقیقه تنفس داده میشود.(در این موقع پنج دقیقه بعد از ظهر آقای رئیس صندلی ریاست را ترک و جلسه به عنوان تنفس تعطیل و پس از یک ربع ساعت مجدداً به ریاست آقای سید محمد صادق طباطبایی تشکیل گردید)
رئیس- دو ماده از نظامنامه داخلی مجلس که آقای طوسی قرائت مینماید:
ماده ۱۴۳- مخبرین جراید و تماشاچیان باید ساکت بنشینند و اگر از طرف یکی از آنها علامت تکذیب و یا تصدیق مشاهده شود فوراً اخراج خواهد شد.
ماده ۱۴۴- هر تماشاچی که باعث اغتشاش مذاکرات یا اختلال نظم شود فوراً به محاکم مرجع جلب میشود.
رئیس- ماده دیگری هست که اگر رئیس ببیند مجلس از نظم خارج میشود می-تواند مجلس را موقتاً تعطیل کند زیرا بعضی از آقایان تماشاچیان غیر از لژ وسط مداخله کردند و با دست زدن (صحیح است) و این مخالف با نظامنامه است این است که بنده برخواستم و حالا چون آقایان سابقه نداشتند با این مواد، قرار شد که این مواد قرائت شود ولی بعداً اگر از طرف بعضی از آقایان مخبرین و تماشاچیان تظاهراتی دیده شود به موجب قانونی داخلی مجلس فوراً توقیف یا اخراج خواهند شد (صحیح است) بفرمایید آقای دکتر مصدق.
دکتر مصدق- مردم انتظار دارند که در این دوره دسته خاص و مستقلی در مجلس باشد که با کارهای خوب موافقت کند و به هر پیشنهاد خوبی که افراد یا فراکسیونها مینمایند و همچنین به لوایح خوب دولت رأی بدهد ولی اگر دولت لایحهای آورد که مضر باشد یا موضوع آن به قدری مهم باشد که مملکت را در خطر بگذارد اول به اکثریت اندرز دهد و جامعه را در بیغرضی خود شاهد بگیرد و چنانچه اکثریت از راه لجاج موافقت نکرد از دو کار یکی را بکند اگر لایحه دولت از امور نظری است و هر فرد یا جمعی بر طبق عقیده و مرام خود نسبت به آن لایحه نظر خاصی دارد نظامات مجلس را رعایت کند و در مجلس بماند و هر کدام بر طبق عقیده خود رأی بدهند و قضاوت آن را به جامعه واگذارند و چنانچه لایحه مربوط به امری است که در کار مملکت اثر مهم و حیاتی دارد و برای مملکت مضر است و یا آن را در خطر میگذارد در این صورت از جلسه خارج شوند و جلسه را از رسمیت بیندازند چه بسیار که در روابط بینالمللی وارد میشوند و اگر مجلس تصویب نکرد قوت قانونی ندارد و کان لم یکن فرض میشود و در صورتی که مجلس تصویب نمود جای چون و چرا نیست و باید اجرا شود. همان طوری که در مجلس یک اکثریت ثابتی لازم است از دولت حمایت کند همان طور هم در این مجلس بخصوص یک اقلیت مستقل و قابل توجهی لازم است که در مواقع خطرناک از منافع مملکت دفاع نماید زیرا که نمایندگان مجلس سلاحی غیر از سؤال و استیضاح و امتناع از حضور در جلسه (ابستروکسیون) ندارند نسبت به امور گذشته سؤال میکنند و استیضاح مینماید و نسبت به امور آینده که دولت پیشنهاد مینماید و موافق مصالح نیست از حضور در جلسه امتناع مینماید و جلسه را از رسمیت میاندازد
و آنچه در قوه دارند میکنند تا دولت لایحه خود را پس بگیرد و مسکوت گذاردن لایحه صلاح نیست، دولتها اغلب همین سیاست را به کار میبرند و چندی موضوع را تعقیب نمیکنند تا از حرارت مخالفین بکاهند و با بعضی از آنها بسازند زمینه که حاضر شد باز لایحه را در دستور بگذارند قبل از طرح لایحه نباید از جلسه خارج شد وقتی که در کلیات لایحه مباحثه میشود باید تمام معایب و خطراتی که از تصویب آن متوجه میشود گفت تا در مجلس سابقه بماند و از مذاکراتی که می-شود جامعه بتواند در موضوع قضاوت نماید و در موقعی که رأی برای مباحثه در مواد گرفته میشود از جلسه خارج شد علت عدم موافقت من با ابستروکسیون این بود که موضوع آن مهم و حیاتی نبود بر فرض این که اکثریت با منفردین موافقت میکرد و در جلسه خصوصی اتخاذ رأی میشد یکی از دو حال پیش میآمد: یا اکثریت نصف به علاوه یک که نخستوزیر آن را قبول میکرد رأی میداد و یا نمیداد در صورت اول مقصود منفردین حاصل نمیشد زیرا از ابستراکسیون مقصود این نبود که اصل هفتم قانون اساسی نقض شده و تا ¾ از نمایندگان در یک جا جمع نشوند و رأی ندهند رأیی که داده شده رسمیت ندارد بلکه نظر این بود اگر تمام نمایندگان در یک جا رأی بدهند نخستوزیر حائز اکثریت نمیشود. در صورت دویم که نخست-وزیر حائز اکثریت نشود اکنون هم فرصت از دست نرفته و در موقع رأی به برنامه اکثریت و اقلیت معلوم میشود و به طور قطع نمیتوان گفت که اگر همه در یک جا رأی میداند منفردین غالب میشدند و بهتر همان بود که کار به طوری که پیش آمد گذشت. قریب شش¬ ماه دولت آقای ساعد در امور مملکت دخالت داشت خوب است بفرمایید کدام یک از مواد برنامه اجرا شد این که در موقع معرفی وزرا اظهار نمودند که مذاکرات مجلس در برنامه و بعد استیضاح فرماندار اصفهان پس از آن کار دکتر میلسپو و استیضاح از وزیر راه اوقات ایشان را مشغول کرد و به این جهات برنامه اجرا نشد دلیل ضعف و ناتوانی است (ایرج اسکندری- صحیح است) اگر این استدلال صحیح بود از برنامههای دول بزرگ به واسطه اشتغال نخستوزیران باید یک ماده هم اجرا نشود و اظهار شکایت از زیادی کار دلیل آن است که در این دولت هم نتوانند کاری صورت دهند.
هر گاه نخستوزیر میفرمودند که اجرای فقره ۲ و۳ برنامه سابق راجع به تهیه وسایل خواربار و حوائج ضروری مردم و سعی در تعدیل قیمتها و تعیین حداقل مایحتاج زندگانی و غیره و غیره جزء اختیارات دکتر میلسپو است و تا او صلاح نداند عملی نمیشود و برنامه من جنبه تشریفاتی داشت هیچ کس نیست که اظهارات آقای نخستوزیر را تصدیق نکند. (صحیح است) ولی افسوس که از ذکر حقایق خودداری میکنند و همان برنامه سابق را با اضافه مواد دیگری از همان قبیل به مجلس میآورند و میخواهند باز مدتی مردم را به وعدههای خود اغفال کنند.
از نظریات فراکسیونهای آزادی و اتحاد ملی و میهن راجع به این که در دولت جدید هیچ یک از وزرای سابق شرکت نکنند چنین استنباط میشود که علت عدم موفقیت کابینه سابق وزرا بودهاند اگر مطلب این است ایراد به آقای نخستوزیر وارد است که چرا آنها را به کار دعوت نمودهاند و الّا خودشان نتوانستهاند دولت را اداره کنند و معلوم نیست که باز با چه قدرت و ارادهای وارد کار میشوند و میخواهند شش ¬ماه دیگر هر وقت مملکت را ضایع نمایند. (صحیح است) میگویید که ائتلاف فراکسیون آزادی با فراکسیونهای دیگر موقتی و فقط مربوط به تشکیل این دولت است و بعد فراکسیون آزادی کاری به دولت ندارد اینجا است که مطلب قابل توجه است اگر آقای ساعد صلاحیت دارند که دولت تشکیل دهند هر کس که به دولت ایشان رأی میدهند باید تا آخر از آن پشتیبانی کند و اگر صلاحیت ندارند باید از دادن رأی خودداری کنند زیرا دولتی که صالح نیست با یک عمل میتواند جامعه را گرفتار کند- یکی از اعضای آن فراکسیون اظهار نمود که چون آقای ساعد وعده دادهاند قانون ۱۳ اردیبهشت را نقض کنند و عنقریب موعد وعد ایشان میرسد من از این
جهت به ایشان اظهار تمایل نمودهام که این دولت را تشکیل دهند و به وعده خود وفا نمایند. مردم میگویند اگر آقای ساعد شخص ثابتی است بعد از این که کراراً به دکتر اظهار عدم اعتماد نمود و برای اصلاح قانون ۱۳ اردیبهشت وارد مجلس شد و به واسطه پیشنهاد جلسه سری خارج گردید چه شد که در ظرف چند ساعت در جلسه سری عصر آن روز عقیدهاش تغییر کرد، اگر دخالت دکتر در امور مالی و اقتصادی صلاح بود چرا اظهار عدم اعتماد نمود و اگر نبود چرا برای مدت سه ¬ماه به طوری که میگویند به او مهلت داد. اگر آقای ساعد میخواست به وعده خود وفا کند باید در رأس وزارت دارایی وزیر مقتدر میگذاشت تامالیه مملکت و سایر مستخدمین امریکایی را اداره کند و از آنها استفادهای که مردم انتظار دارند بنماید انتصاب وزیر فعلی ثابت نمود چیزی که در فکر نخستوزیر نیست همان اصلاح مالیه و مملکت است. قریب یک ماه است که آئیننامه آزادی آرد که از شارت اکسفورد مهمتر است صادر شده و من آن را با آئیننامه جرم مازاد افت که ناسخ حکم دیوان بلخ است دیدهام و دکتر هر دو را امضا نموده است و لازم میدانم که راجع به جرم مازاد افت توضیحاتی دهم:
هر گاه غلهای که به انبار دولت وارد میشود افت آن یعنی خاک و مواد دیگر آن غیر از گندم و جویش ازصدی ۵ نیست و معادل افت باید گندم و یا جو اضافه پرداخت، ولی اگر از صدی ۵ بیشتر است فرض کنیم صدی ۸ باشد به جای صدی ۱۱ اخذ میکنند یعنی صدی سه بیشتر که چرا مخترعین اسبابی اختراع نکردهاند که به وسیله آن افت حقیقی گندم را تعیین کنند و جنسی که بیش از ۵% افت دارد به انبار حمل نکنند. انتشار و اجرای این دو آئیننامه در گروی لایحهای است که دولت سابق برای وصول مازاد معوقه پیشنهاد مجلس نموده است.
دکتر میگوید اگر لایحه تصویب شد آئیننامهها انتشار و اجرا میشود و اگر نشد مردم از نان خود محروم باشند و یا این که مثل سال گذشته با آرد قاچاق اعاشه نمایند و صاحبان غله هم جریمه را بدهند و از بابت کفاره گناهان مجلس حساب کنند (صحیح است) محصول به دست آمد و خرمنها برداشته شد و از مؤدیان غله هم جریمه گرفته میشود و مردم هنوز منتظرند که آئیننامههای دکتر منتشر شود. در این موقع که پایان جنگ نزدیک است و در این وقت که هر ملتی میخواهد قضایای مربوط به امور بینالمللی را در منافع خود حل کند و کشتی متلاطم مملکت را به ساحل نجات رساند وضعیت ما را طوری درست کردهاندکه وقت ما صرف جزییات میشود، آنهایی که طالب ابقای این وضعیتاند عقیده به خیر و صلاح مملکت ندارند ما باید مناقشات شخصی و مرامی را کنار بگذاریم و همگی در راه سعادت ایران کار کنیم (صحیح است) ما باید در مصالح عمومی اتحاد کنیم و از هر گونه اختلافی که مملکت از آن متضرر میشود دوری نماییم تا وضعیت مطابق آمال و انتظار ما شود.
سؤال من از آقای نخستوزیر و جوابهای ایشان وقت مجلس را مدتی گرفت وعده دادند که کالاهای موجود فروخته شود و در انبارها نماند که فاسد شود و به واسطه پیش آمد صلاح از قیمت تنزل کند و از فروش آنها وضعیت بازار بهتر و مضیقه کمتر شود ولی جای تأسف است که سؤال و جواب ما به واسطه این که در امور اقتصادی دولت اختیار ندارد نتیجه نداد. مردم از این زندگی به تنگ آمدهاند مردم بیچاره و ناتوان شدهاند (صحیح است) مردم نه نان دارند و نه لباس (صحیح است) و از اولین احتیاجات زندگی محروماند و مرجعی برای شکایت ندارند (صحیح است) در این عالم که کسی نیست به داد برسد پس خدا به فریاد ما برسد.
آقای نخستوزیر مملکت ایران فقط یزد و کرمان نیست از بحر خزر تا خلیجفارس کشور ایران است (صحیح است) اگر شما طالب استقلال و تمامیت مملکتید رویه شما مخالف مکتومات شما است و راهی که میروید بر خلاف مصالح ما است، ما باید با هر چیزی که مارا ضعیف کند موافقت نکنیم و از یک سیاستی به تمام معنی ملی تعقیب کنیم من با برنامه بیاصل و بیاساس شما مخالفم من با برنامه سابق و لاحق و
برنامههایی که میخواهید برای چند سال تهیه کنید به پیشنهادی که تقدیم می-کنم و عدهای از آقایان نمایندگان هم امضا نمودهاند مصالحه میکنم.
۱- تشکیل هیئتی مرکب از ۱۲ نفر از شخصیتها و اشخاص مطلع و مجرب برای این که در مسائل اساسی و مهم ممکلت هر مرجع شور دولت واقع شوند و در لوایح دولت قبل از پیشنهاد به مجلس اظهارنظر کنند و پیشنهاداتی برای خط ¬مشی دولت راجع به سیاست خارجی و اصلاحات داخلی تهیه نمایند.
۲- الغای قانون ۱۳ اردیبهشت
من اشتهای زیادی ندارم و چیزهایی که قابل هضم نیست نمیخواهم آن دولتی که با حسن نیت است هر وقت که لایحه خوب آورد در برنامه هم که از آن اسمی نباشد مجلس آن را استقبال میکند و کدام مجلسی است که با لایحه خوب دولت موافقت نکند.
بعضی آنقدر بد بینند که میگویند در مملکت عدهای که جامع شرایط این پیشنهادباشد نیست و الا آنها وزیر میشدند و دولت از تشکیل چنین هیئتی مستغنی بود، عرض میکنم که این هیئت از آقای مؤتمنالملک و امثال ایشان باید تشکیل شود که اگر به واسطه کبر سن آنها نمیخواهند و یا نمیتوانند وارد کارشوند دولت که معمولاً از تیپ جوان تشکیل میشود از تجربیاتی که یک عمر به آنها عاید شده برخوردار شود هیچ نمیتوان گفت که دولت از مشورت با اشخاص خیرخواه استفاده نکند و از مشورت با چنین اشخاص مملکت متضرر شود چون این پیشنهاد در صلاح وخیر مملکت است لازم دانست جزو برنامه دولت شود و تقدیم آن حاکی از موافقت امضاکنندگان با دولت نیست بلکه از این نظر است که دولت آن را مورد توجه قرار دهد.
از الغای قانون ۱۳اردیبهشت مقصود این نیست که دکتر در امور مالیه دخالت نکند زیرا قانون استخدام قانون دیگری است و مجلس آن را ۹ ماه قبل از قانون۱۳ اردیبهشت تصویب نموده است، میگویند که دکتر به واسطه کسالت و کثرت کار نمیخواست قانون مزبور تصویب شود و عدهای از نمایندگان دوره ۱۳ او را به قبول اختیارات اقتصادی وادار نمودند ای کاش که قبول نمینمود و قسمت دارایی را از این بهتر اداره میکرد.
قانون ۱۳ اردیبهشت نه تنها برخلاف قانون اساسی است و مسئولیت وزرا را فلج مینماید بلکه نتیجهاش هم که جامعه از آن انتظار داشت حاصل نشد و یکی از نامههای آقای نخستوزیر که در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳ به دکتر نوشتهاند مطلب را روشن و آشکار مینماید.
چون آقای نخستوزیر در برنامه خود از الغای آن قانون ذکری نفرمودهاند نامه مزبور را که بسیار مفصل و حضار را خسته میکند از نظر انجام وظیفه میخوانم تا جامعه بدانند که امضاکنندگان پیشنهاد غیر از صلاح این مردم نظری ندارند.
آقای دکتر میلسپو رئیس کل دارایی
مراسله مورخ ۱۰/۳/۲۲ شما واصل و از مفاد آن استحضار حاصل گردید لزوماً توجه شما را به مراتب زیر جلب مینماید:
۱- موضوع سقوط کابینه که در مذاکرات به آن اشاره شده بود بر خلاف آنچه که ذکر نمودهاید جنبه سیاسی نداشته است بلکه توضیحی که داده شد مبتنی بر این بود که در مقابل آن قسمت اعتراض نمایندگان که صحیح به نظر میرسد در صورتی که نتوانید مدارک قابل قبولی در دسترس دولت بگذارید که بتواند از عهده جواب قانع کننده بر آید دولت وسیله برای دفاع از شما و خود نخواهد داشت. از طرز بیان مطلب این طور مستفاد میشود که تصور نمودهاید دولت در مقابل فشار افکار عامه و اظهارات نمایندگان تحت تأثیر واقع شده و برای ابقای خود بدون این که به ایراداتی که میشود ایمان داشته باشد آنها را وارد و متوجه شما ساخته است و حال آن که دولت نمیتواند خود را قانع کند که کلیه جریان امور مالی و اقتصادی که به دست شما اداره میشود مطابق مصالح و مقتضیات کشور بوده و غیر قابل ایراد است. بنابراین خود نیز طرفدار اصلاحاتی است که ضمن مذاکرات به شما
خاطر نشان گردیده ولی متأسفانه نه توضیحات شما کافی و قانع کننده بود و نه حاضر به اصلاحات مورد نظر شدهاید به این ترتیب نمیتوان مقصود شما را دایر بر این که دولت از نقطهنظر حفظ کابینه و دفاع از آن ناچار به اظهاراتی شده تصدیق نمود.
۲- این که اشعار داشتهاید نامه شماره ۱۴۴۷ مورخ ۶/۲/۲۳ شما عنوان ریاست مجلس شورای ملی راجع به تشکیل کمیسیون برای دادن اطلاعات لازم بلاجواب مانده است تصور میرود چون شما حق مکاتبه مستقیم نداشتهاید جواب شما داده نشده است ولی راجع به توضیحاتی که در سه یا چهار مورد در خصوص امور اقتصادی به اینجانب داده شده متأسفانه قانع کننده نبود.
۳- راجع به شرحی که در خصوص بدی اوضاع در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۲۲ و قبل از آن نوشته بودید انکار نمیشود که اوضاع در آن تاریخ خوب نبوده است و به همین جهت اقدام به استخدام شما و سایر مستخدمین امریکایی گردیده و اختیارات وسیعی به شما داده شده ولی باید اذعان نمود که اوضاع در غالب امور تاکنون بهبودی نیافته و هنوز نگرانی زیاد موجود است این را هم نباید از نظر دور داشت که در سال ۱۳۲۱ در نتیجه بالا بردن قیمت غله در کلیه نقاط کشور هزینه زندگی نیز به طور فوقالعاده ترقی نمود ولی انتظار میرفت اختیارات ۱۳ اردیبهشت شما با خوبی محصول آن سال نتایج بهتر و سریعتری بدهد.
۴- بامراجعه به فهرست قیمتها که طبق ارقام بانک ملی ایران به شرح زیر:
سال ۱۳۱۵ ۱۰۰
سال ۱۳۱۶ ۱/۱۲۱
سال ۱۳۱۷ ۵/۱۳۲
سال ۱۳۱۸ ۷/۱۴۲
سال ۱۳۱۹ ۹/۱۶۱
اسفند سال ۱۳۲۰ -/۳۱۴
اسفند سال ۱۳۲۱ ۳/۷۷۸
فروردین سال ۱۳۲۲ -/۹۴۵
اردیبهشت سال ۱۳۲۲ -/۹۱۰
خرداد سال ۱۳۲۲ -/۸۷۴
تیر سال ۱۳۲۲ -۹۱۷
مرداد سال ۱۳۲۲ -/۹۸۰
شهریور سال ۱۳۲۲ -/۹۹۳
مهر سال ۱۳۲۲ -/۱۰۳۱
آبانماه سال ۱۳۲۲ -/۱۰۶۸
آذرسال ۱۳۲۲ -/۱۰۷۶
دی سال ۱۳۲۲ -/۱۰۷۳
بهمن سال۱۳۲۲ -/۱۰۸۲
اسفند سال ۱۳۲۲ -/۱۰۸۵
فروردین سال۱۳۲۳ -/۱۱۰۸
درج نموده و آن را برای تقلیل بهای اجناس ملاک قرار داده بودید ناگزیر از ذکر این نکته میباشم که بالعکس جدول فوق ترقی هزینه زندگی را به طور محسوس نشان میدهد.
به طور کلی میتوان گفت وجود جنگ در دنیا و ورود متفقین در ایران و ترقی قیمت غله که در زمان تصدی مستر شریدن صورت گرفت و نزدیک شدن قشون آلمان به سرحدات قفقازیه و بسته شدن راههای دریایی هر یک به سهم خود از سال ۱۳۲۰ در بالا رفتن هزینه زندگی مؤثر بوده است ولی تنزلی که از اردیبهشت ۱۳۲۲ تا تیر ماه همان سال یعنی در سه ماه اول تصویب اختیارات حاصل نشده فقط نتیجه اثر روحی قانون اختیارات شما بود و بلافاصله در مرداد همان سال رقم ۹۱۷ به ۹۸۰ و در فروردین ۱۳۲۳ به ۱۱۰۸ یعنی به بالاترین میزانی که سابقه نداشته ترقی یافته است. به طوری که قبلاً ذکر شد ترقی قیمت خواربار و بالا رفتن هزینه زندگی در سال زراعتی ۱۳۲۱ (خرداد ۲۱ و خرداد ۱۳۲۲) به علل مذکور در بالا به طور خارق-العاده بوده است و با این که این موجبات در سال ۱۳۲۲ وجود نداشته و به طوری که در ارقام مذکور بالا ملاحظه میشود قیمتها دائماً در ترقی بوده است.
۵- جای تردید نیست که همان طور که اظهار نمودهاید اوضاع فعلی جنگ مانع از آن بوده است که کالاهای مورد احتیاج به طور عادی وارد کشور شود ولی نمیتوان انکار نمود که شما موفق نشدهاید حتی از تمام سهمیه که متفقین ما به ایران اختصاص دادهاند استفاده کنید. موقعی که با حضور چند نفر از آقایان وزرا راجع به سهمیه قند و شکر ۱۹۴۳ ایران مذاکراتی به عمل آمد در جواب توضیحاتی که از شما خواسته شد چنین اظهار نمودید:
کمیته خاورمیانه ایران را در ۱۲ میلیون حساب نموده و از قرار هر نفری در ماه نیم کیلو شکر سهمیه معین نموده است که بالنتیجه سهمیه ایران معادل ۷۲ هزار تن میگردد.
از این مقدار محصول داخلی که تقریباً بیست هزار تن میباشد به استثناء ۸ هزار تن که برای مصارف غیر جیرهبندی تشخیص دادهاند موضوع و سهمیه خالص ایران به ۶۰ هزارتن مقرر شده که از قرار ماهی ۵ هزار تن تحویل داده شود و نیز اظهار نمودید که در سال ۱۹۴۳ کمیته نامبرده عملیات زیر را اجرا نموده است:
الف- قند و شکری که تجار در خارجه تحصیل و وارد ایران نمودهاند از سهمیه ایران کم گذاشته.
ب- مقدار زیادی شکر قرمز یعنی شکر تصفیه نشده به جای قند و یا شکر سفید داده
ج- با وجود این که شکر وارد شده از طرف تجار را از سهمیه ایران کسر گذاشتهاند معادل ۱۸ هزار تن هم از اصل سهمیه نداده.
خیلی متأسفم از این که در موضوع قند و شکر عملیات و اقدامات شما با منافع عمومی مردم وفق نمیدهد در صورتی که دولت و مجلس شورای ملی از حیث تهیه و توزیع انواع و اقسام خواربار منتها اختیاری را که در هیچ کشور به هیچ مستخدم دولت داده نمیشود به شخص شما داده است.
ایرادات مهمی که در موضوع قند و شکر به عملیات شما وارد است خلاصه از قرار زیر است:
۱- عده سکنه ایران مطابق تشخیص اداره کل آمار به ۱۵ میلیون بالغ میشود و شما قبول کردهاید که از حیث سهمیه قند و شکر آن را ۱۲ از حیث پارچه و غیره فقط ۱۰ میلیون معین نمایند.
۲- تقریباً در تمام کشورهای خاورمیانه سهمیه هر نفر بیش از ۵۰۰ گرم در ماه معین شده و شما با این که خودتان معتقد هستید که این مقدار به قدر کافی نمیباشد آن را قبول نمودهاید.
۳- با وجود این که تصمیم کمیته خاورمیانه بر این بوده است که همین مقدار کم را هم به ایران قند و یا شکر سفید یعنی تصفیه شده بدهند شما قبول کردهاید که مقدار زیادی از آن را شکر سرخ یعنی شکر تصفیه نشده بدهند بدون این که تفاوت محسوسی را که از حیث دارا بودن مواد قندی در بین شکر تصفیه شده و تصفیه نشده موجود میباشد منظور کرده و این تفاوت را مطالبه نمایید.
۴- شما قبول کردهاید که کمیته خاورمیانه قند و شکری را که تجار ایرانی با هزاران زحمت و خطر مالی در خارج تهیه کرده و با وسایل نقلیه غیر عادی که غالباً کشتیهای بادی بوده است وارد ایران مینمایند از سهمیه ایران کم گذشته شود.
۵- با تمام مراتب فوق در سال پیش شما اقدام نکردهاید که ۱۸ هزار تن شکر هم که از اصل سهمیه ایران در ۱۹۴۳ کم گذاشته شده است تحویل داده شود. نکات فوق از جمله مسائل مهمهای است که شما بر طبق قرار داد و موافق اختیارات وسیعی که در امر خواربار به شما داده شده است متعهد و وظیفهدار بودهاید که در آن باب اقدامات جدی به عمل بیاورید متأسفانه نه فقط اقدام مفیدی نکردهاید حتی این وضعیت ناگوار را در موقع خود به اطلاع دولت هم نرسانیدهاید تا لااقل دولت در صدد اقدام بر آید. گذشته از مسائل فوق مطابق اطلاعات و آمار صحیحی که از اداره کل گمرکات تحصیل نمودهام تا چندی قبل معادل ۴۹۷۷ تن قند و شکر در انبارهای گمرک موجود بوده و شاید تا به حال هم در آنجا باقی مانده باشد و شما تا چند روز پیش هیچ اقدام مفیدی برای اجازه خروج آن به عمل نیاورده بودید و مقدار زیادی در اثر این
تسامح از کالای مزبور فاسد شده و از بین رفته است. در موضوع سهمیه ۱۹۴۴ نیز از بیانات شما چنین مستفاد میشود:
اولاً اقدام خواهید کرد که ۱۸ هزار تن باقیمانده سهمیه ۱۹۴۳ را در ۱۹۴۴ تحویل دهند ثانیاً در چهار ماه اول ۱۹۴۴ سهمیه ماهیانه هم که بالغ بر ۲۰ هزار تن می-باشد داده نشده است اگر چه در جواب توضیحاتی که از شما خواسته شد اظهار نمودید که کمیته خاورمیانه وعده داده است که سهمیه چهار ماه اول سال را به سهمیه ۸ ماه بعد اضافه کرده و آن را تا آخر سال تحویل دهند ولی این نکته مسلم است که هر گاه شما موافق بشوید که در ۸ ماه آخر سال ۱۹۴۴ تمام سهمیه ایران را با باقیمانده سهمیه سال قبل تحصیل نمایید باید روی هم رفته ۸۰ هزار تن شکر در گمرکات جنوب ایران وارد بشود یعنی در هر ماه ۱۰ هزار تن و شما می-دانید که برای دولت نه از حیث راه آهن و نه از حیث کامیون به هیچ وجه ممکن نخواهد بود که هر ماه این مقدار شکر را به نقاط لازم کشور حمل نماید چه اولاً میدانید که دولت تمام راهآهنهای خود را برای کمک به متفقین و حمل و نقل مهمات جنگی تخصیص داده و فقط روزی ۲۰۰ تن محصولات برای خود دولت تخصیص داده شده است و بنابراین اگر تمام این مقدار به حمل شکر تنها اختصاص یابد به هیچ قسم کالای دیگری حمل نشود شما موفق نخواهید شد که احتیاجات داخلی ایران را از حیث شکر تأمین نمایید بر فرض این که به این امر تا حدی موفق بشوید لازمه این امر محروم نمودن نقاط داخلی کشور از سایر کالاهایی خواهد بود که باید از بنادر جنوب حمل شود. ثانیاً با ترتیبی که فعلاً به دستور شما در اداره کل باربری اتخاذ شده است آیا تصور نمیکند که اداره مزبور با اشکال موفق خواهد شد به این که از یک طرف تا آخر سال ۱۹۴۴ به حمل شکر مشغول بوده و از طرف دیگر گندم و سایر حبوبات را که برای تأمین نان شهرستانها لازم است حمل نماید؟
ثالثاً تصور میکنم این اطلاع را هم داشته باشید که انبارهای گمرکات جنوب گنجایش این را ندارند که ماهی ۱۰ هزار تن شکر به آنجا وارد گردد و مسلماً با مشکلات حمل و نقل که در بالا گفته شد مقدار زیادی از واردات شکر در هوای مرطوب و با نبودن وسایل لازم برای حفاظت آنها فاسد خواهد شد. با توجه به مطالب فوق باید این نکته را نیز تذکر دهم که آیا تصور نمیکند که به این ترتیب اگر تحویل قند و شکر به عقب افتد در آخر سال ۱۹۴۴ به واسطه تحویل نگرفتن قند و شکر بقیه سهمیه را نیز قطع نمایند و اگر این کار را کردند شما چگونه در مقابل کشور ایران زیر بار این مسئولیت خواهید رفت و البته تصدیق مینمایید که استفاده نکردن از سهمیه قند و شکر و غیره خسارات مالی هنگفتی نیز به عایدات گمرک و مالیات ساختمان راه و راهآهن وارد ساخته است.
در ملاقاتی هم که در تاریخ ۱۵ ماه جاری آقای هابسن نماینده کمیته تدارکات خاورمیانه با اینجانب نمود این طور اظهار داشت که از تحویل دادن پنج هزار تن قند و شکر سهمیه ماهیانه به عنوان این که طبق اظهار شما موجودی قند و شکر کشور بالغ بر ۳۱ هزار تن میباشد و میزان پخش قند و شکر در ماه بیش از دو هزار تن نیست خودداری نمودهاند. مسلم است که هر گاه جیرهبندی در سراسر کشور اجرا شود حتی ۵ هزار تن شکر سهمیه مقرره کفاف مصرف اهالی را نخواهد داد و اگر ادارات مربوط نتوانسته باشند قند و شکر را طبق مقررات جیرهبندی بین کلیه اهالی پخش نمایند دلیل نمیشود که سهمیه مقرره تحویل نگردد با این که احتیاج به قند و شکر نهایت درجه زیاد است معلوم نیست این عمل مبتنی بر چه اساس می-باشد. خواهشمندم در این خصوص توضیحات بیشتری بدهید که رفع نگرانی به عمل آید. راجع به سهمیه قماش سنه مالی ۱۹۴۳ در جلساتی که با حضور شما و کارکنان امریکایی وزارت دارایی در کاخ وزارت امور خارجه با حضور اینجانب و وزرا مشاور و وزیر دارایی تشکیل شد اظهار داشتند سهمیه ۱۹۴۳ قماشی که از ناحیه کمیته خاورمیانه برای ایران تخصیص داده شده فقط هزار تن است از این میزان ۴۸۵ تن توسط کارکنان دارایی در هندوستان خریداری شده و ۳۶۵ تن از سهمیه به بازرگانان ایرانی اختصاص داده شده و دولت هندوستان با بازرگانان ایرانی نسبت به این
قسمت از سهمیه ترتیبات مخصوصی داده است و ۱۵۰ تن بقیه قماش را به شرکت نفت اختصاص دادهاید راجع به موضوع فوق لازم دانستم تذکرات ذیل را به شما داده تقاضای توضیحات بیشتری بکنیم.
اولاً سهمیه قماش که برای مملکت ایران که سکنهاش ۱۵ میلیون است چرا باید میزان کم معین شده البته میتوانید اظهار نمایید که بیش از این حاضر نشدهاند برای مملکت ایران سهم تعیین نمایند. در مقابل این جوابی که ممکن است بدهید اظهار میکنم خوب بود از مراتب دولت را مسبوق میکردید تا به وسایل مختلفه اقدام برای به دست آوردن سهمیه بیشتری میشد. با وجود آن که سهمیه کمی برای کشور ما منظور شده معلوم نیست چرا از این سهمیه معادل ۳۶۵ تن آن را دولت هندوستان با بازرگانان معامله خواهد کرد. راجع به این موضوع به خاطر دارم اظهار نمودید دولت مزبور مایل است تجار محل استفاده برده و مشتریهای قبلی خود را از دست ندهد. البته نسبت به نظریه دولت هندوستان میبایست جواب داده شود سهمیهای که برای دولت ایران کمیته خاورمیانه تعیین کرده باید به دولت ایران حواله شود نه به تجار و اگر با این استدلال دولت هندوستان قانع نمیشد میبایستی تدابیری در داخله کشور اتخاذ نمایید که این مقدار از سهمیه را اولاً تجار ایرانی وارد نمایند ثانیاً پس از ورود با یک نفع عادلانهای به دولت ایران واگذار کنند آیا چنین اقدامی به عمل آوردهاید یا خیر؟ و ثالثاً راجع به اختصاص دادن ۱۵۰ تن از سهمیه قماش مزبور به کارکنان نفت همان قسمی که حضوراً تذکر داده شد در صورتی که به کلیه سکنه ایران که بنا بر احصاییه دولت عده آنها ۱۵میلیون و بنابر آمار ادعایی کمیته خاورمیانه عده آنها از حیث استحقاق پارچه ۱۰ میلیون است فقط یک هزار تن قماش تخصیص داده بشود به چه علت از یک هزار تن که باید اولاً بین ۱۵ میلیون سکنه تقسیم شود ۱۵۰ تن یعنی قریب یک ششم آن را بیست هزار نفر کارگر شرکت نفت که با خانواده و بستگان بیش از ۸۰ هزار نفر نمیشود تخصیص دادهاید. نسبت به این موضوع آقای فراکسن حضوراً اظهار داشتند اولاً عملهجات شرکت تبعه ایران هستند ثانیاً دوازده متر برای هر نفر سهمیه قماش تعیین شده ثالثاً قرار دادهایم مازاد را ذخیره نگاه دارند البته تصدیق مینمایید اصولاً باید در توزیع کالاها در موقع جنگ رعایت تساوی مطلق به عمل آید بنابراین وقتی که قرار شد هزار تن قماش برای ۱۵ میلیون جمعیت تخصیص داده شود با مختصر محاسبه میتوان گفت تقریباً برای هر یک میلیون نفر سکنه شصت و شش تن و برای هر صد هزار نفر شش تن و ششصد کیلو قماش میتوان تخصیص داد، بنابراین برای ۸۰ هزار نفر عمله و خانواده آنها ۱۵۰ تن قماش تخصیص دادن خارج از هر گونه عدالت و به کلی مخالف اصول جیرهبندی است. البته می-توان اظهار کرد از قماشهایی که از دولت شوروی گرفته میشود و یا در داخله کشور تهیه میگردد جبران کمبود احتیاجات سکنه کشور به عمل خواهد آمد ولی متأسفانه باید اظهار کنیم در سال ۱۳۲۲ به اکثر نقاط کشور قماش داده نشده و در پایتخت فقط در ظرف ۱۴ ماه به هر نفری ۳ متر قماش داده شده و آن هم به نصف سکنه تهران به علت عدم رعایت نظم در موقع توزیع قماش نرسیده است. در خاتمه این قسمت را لازم میدانم بپرسم آیا این اظهاراتی که میشود در شمال بیش از ۵ میلیون متر قماش در کارخانههای بهشهر و شاهی موجود و به واسطه تحویل نگرفتن و حمل نکردن در شرف پوسیدن است صحیح است یا خیر؟ و همچنین این که میگویند در گمرکات مقدار زیادی قماش در شرف فاسد شدن است این گزارشات هم مبنی بر حقیقت است یا خیر؟
از قراری که آقای هابسن نماینده کمیته خاورمیانه به اینجانب اظهار کرد (به واسطه آن که اظهار شده است معادل ۳۲۵۰۰ عدل قماش در کشور به طور ذخیره موجود است سهمیه سه ماه دوم ایران که ۲۵۰ تن میشود داده نشده است)
خواهشمندم اطلاع خود را نسبت به این اظهارات نیز برای اینجانب کتباً نوشته و ضمناً نسبت به سهمیه قماش ۱۹۴۴ توضیحات بیشتری بدهید.
۱- بر خلاف آنچه اظهار داشتهاید موضوع جیرهبندی و پخش کالا رضایتبخش نبوده است وضع توزیع قماش که
پوشاک قسمت اعظم اهالی کشور را باید تأمین کند به طوری که در بالا ذکر شده عده کثیری از اهالی کشور از استفاده آن محروم ماند و یا اتفاقاً هر گاه طبق مقررات موضوعه اداره توزیع عده قلیلی قرار شده است از آن بهرهمند گردند به واسطه اختلاف امور فروشگاه و هجوم غیر عادی مردم غالباً از خرید قماش صرف-نظر نمودهاند ولی آنچه مربوط به پخش قند و شکر میباشد صرفنظر از این که پخش کالا هم تاکنون در کلیه کشور برقرار نگردیده است ولی در نقاطی که جیره-بندی معمول گردیده به واسطه وجود داشتن بازار آزاد سرمایهداران کوپن اشخاص کم بضاعت را خریداری و کالای مربوط را با بهای کم تحصیل و در بازار آزاد آن کالاها را با قیمت گزاف به فروش رسانیدهاند.
۷- به طوری که شما اطلاع حاصل نمودهاید توسط بازرگانان درحدود۱۲ میلیون دلار اعتبار برای وارد کردن پارچههای ابریشم مصنوعی و غیره از سویس از بانکهای آمریکا اعتبار بارز شده و مقداری از این پارچهها به کشور وارد و با قیمت خیلی گزاف به فروش رسیده است در صورتی که طبق اطلاعات واصله ۸۰۰ هزار متر پارچههای ابریشمی در شمال موجود و در شرف پوسیدگی است معلوم نیست نگاه¬ داشتن این گونه اجناس در انبارها روی چه اصلی است مخصوصاً موقعی که مشاهده میشود که از کشور خارج و کالای نامرغوبی در مقابل آن وارد میگردد.
۸- به قرار گزارشهای واصله در امر حمل و نقل کالاهای دولتی غالباً کسر وزن معتنابهی نسبت به وزن مبدأ پیش میآمد که در یک مورد بهای کسر وزن ذغال و هیزم حمل شده بالغ به ۷ میلیون ریال بوده است از قرار معلوم گزارش جامعی که در این خصوص داده شده مورد توجه و تعقیب قرار نگرفته است.
۹- با مراجعه به قسمت اخیر گزارش اسفند ماه ۱۳۲۲ شما مربوط به کارگزینی معلوم میشد که در اجرای قوانین نظر شخصی خودتان را دخالت میدهید در قانون استخدام ۶۰ نفر امریکایی مصوب اول آبان ۱۳۲۲ مصرح است که برای هر رئیس امریکایی یک معاون ایرانی با سمت و حقوق مناسبی تعیین گردد شما در گزارش مزبور این طور اظهار نمودهاید (تا رئیس امریکایی مدتی سر شغل خود انجام وظیفه ننماید تعیین معاون ایرانی غیر ممکن است) محتاج به یادآوری نیست که مفاد قوانین مصوبه باید کاملاً اجرا و تجزیه و تعطیل قسمتی از آن به هیچ وجه جایز نیست و خصوصاً این که منظور اصلی قانون این بوده است که مستخدمین آمریکایی ایران با تشریک مساعی معاونین ایرانی که در کارها بصیرت دارند انجام وظیفه نمایند.
۱۰- غالباً شکایت میشود اتومبیلهایی که جهت تعمیر به تعمیرگاه داده میشود پس از مدتی معطلی مشاهده شده است که نه تنها تعمیراتی که منظور بوده است به عمل نمیآورند بلکه بر اثر استفاده نمودن از آنها قسمتی از آن را معیوب و به علاوه مقداری از اثاثیه آنها را از بین میبرند جای بسی تأسف است که به جای حفظ و حراست اموال دولت تعمداً به تفریط و از بین بردن آن مبادرت میشود و معلوم نیست این عمل را بر چه باید حمل نمود و چه موجبی بر آن تصور کرد به طوری که اظهار داشتهاید قسمت اعظم ۹۰۰ کامیونی که سال گذشته در اختیار اداره باربری گذارده شده است از بین رفته و از حیز انتفاع افتاده است البته با اوضاع کنونی و نرسیدن وسایط نقلیه به ایران فوقالعاده جای نگرانی است که بر اثر عدم مواظب و سهلانگاری این قبیل خسارات جبرانناپذیر در این موقع سخت وارد آید و مشکلاتی برای کشور ایجاد کند که در نتیجه حمل و نقل خواربار کشور و پخش کالاهای انحصاری دچار زحمت و اشکال گردد.
۱۱- در ضمن مذاکرات حضوری اظهار نمودید که از بابت تحویل برنج به شورویها در هذه السنه ۲۶ میلیون و در سال گذشته ۳۰ میلیون تومان ضرر وزارت دارایی میباشد لازم است توضیح دهید چه نوع و چه میزان کالا برای جبران این خسارات از شورویها تحویل خواهید گرفت البته تصدیق میفرمایید که این قبیل ضررها همه ساله برای دولت غیر قابل تحمل و باید برای جبران آن راه عملی پیدا نمود.
۱۲- راجع به شرحی که دایر بر عدم لزوم تشکیل و وزارت اقتصاد نوشته بودید متذکر میگردد موضوع تفکیک امور مالی از اقتصادی مربوط به عوامل مخصوص و مسبوق به سوابقی است که در بالا ذکر شد اضافه بر آن که در کلیه ممالک اصل تقسیم کار ایجاب نموده است که امور مالی و اقتصادی از یکدیگر مجزا باشد زیرا وظایف مربوط به هر یک اندازهای سنگین است که از تلقین آنها نتیجه خوب گرفته نمیشود و تجربه این مطلب را ثابت و تأیید نموده است. نخست وزیر. این بود مراسله آقای نخستوزیر و راجع به برنامه جناب آقای اللهیار صالح که از هر جهت صالحاند عرض میکنم که در امور سیاسی کار بزرگ شما این بود که نخواستید وزیر نوکر باشید و از وزرات دارایی کنارهجویی نمودید اکنون چه شده که با برنامه که قسمت مهم آن مربوط به قانون ۱۳اردیبهشت است و دولت در آن حق دخالت ندارد موافقت مینمایید من از شما و امثال شما که در این دولتاند سؤال میکنم که موافقت با یک برنامه بیاساسی و تعهد در کاری که شما به عنوان مسئولیت مشترکه میکنید و از حیز قدرت دولت خارج است از چه نظر میباشد و برای این که مردم از شما سلب اعتماد نکنند آیا بهتر نیست عدم مسئولیت خود را در این قسمت از برنامه در همین جلسه اظهار کنید و جامعه را به وعدههای غیر عملی خود امیدوار ننمایید تا جامعه بداند که شما از ذکر حقایق خودداری ندارید و اظهارات شما را برای آتیه مملکت ذخیره کنند. (جمعی از نمایندگان- صحیح است)
رئیس– آقای سیفپور فاطمی (یکی از نمایندگان - ختم جلسه) اجازه بفرمایید یک پیشنهادی آقای مخبر فرهمند کردهاند قرائت میشود:
پیشنهاد میکنم: آقایان مخالفین یکی بعد از دیگری مطالب خود را اظهار بعد یکی از موافقین جواب بدهد که بیش از این دولت و مملکت بیتکلیف نماند (یکی از نمایندگان- مخالفم آقا مخالف نظامنامه است)
رئیس-آقای مخبر فرهمند.
مخبر فرهمند- عرض کنم بنده علت این که پیشنهاد کفایت مذاکرات را نکردم از دو نقطهنظر است یکی این که البته حق اقلیت باید محفوظ باشد (صحیح است) و اظهارات خودش را بکند و دیگر این که به این ترتیب کار و این وضعیتی که برای مملکت هست خاتمه داده شود، آقا اگر توجه بکنیم به این که در چه دقایق و ساعات و ایامی داریم میگذرانیم. هر دقیقه و ساعتی که میگذرد به بطالت به قیمت هستی ما تمام میشود این را باید توجه داشت: مجلس اگر بنا شد کابینه آقای ساعد را هر هفته یا هر ماه عوض بکند، مثل این که شده است، الان چند ماه بیشتر نگذشته است از تشکیل کابینه اولیشان یک برنامه دادند و روی برنامه ایشان هم چند ماه صحبت شد الان آن برنامه را آوردهاند با یکی دو جمله علاوه چند روز است ما وقت مملکت را داریم تلف میکنیم خدای من شاهد است این اظهاراتی که میکنم جز این که انجام وظیفه بکنم و یادآوری بکنم و توجه آقایان را جلب بکنم که این موضوع وقت را تضییع میکند و اوقات به بطالت میگذرد به همین حرفها دارد میگذرد. دولتی که باید برود بنیشیند پشت میزش و فکر نقشههای داخلی و خارجی و اوضاع عمومی دنیا باشد از صبح تا دو ساعت بعد از ظهر میآید اینجا مینشیند و وقت خودش را میگذراند و میرود و بنده حساب کردم سی نفر موافق و مخالف اجازه خواستهاند از این سی نفر هر دو نفرشان یک جلسه را میگیرد. هفتهای هم سه روز جلسه است روی این حساب (مهندس فریور- هر روز هشت، صبح و عصر کنیم)… پانزده روز دیگر با این رویهای که داریم و اگر بخواهیم حق همه محفوظ باشد و همه صحبت بکنیم ۱۵ روز دیگر باید صحبت بکنیم و این به نظر بنده هیچ صلاح نیست که با این اوضاع دنیا به ما اجازه می-دهید به صراحت اگر کابینه دیگری موجود هست و ضمانت میکند امنیت عمومی مملکت و استقلال و همه چیز و احتیاجات عمومی مملکت را (دکتر کشاورز- مگر اینها ضمانت کردند)
رئیس- آقا بین صحبتشان حرف نزنید، بگذارید صحبتشان را بکنند.
مخبر فرهمند- اجازه بدهید آقا بنده عرایضم را بکنم و الّا هی عیب گرفتن که نمیشود، خدا شاهد است که تاکنون از آقای ساعد هیچ تفاضایی نکردهام و نخواهم کرد و در نظر بنده او با دیگری مساوی است ولی یک تفاوت هست، یک تفاوت هست ساعد را با آقایان و اشخاصی که گذشتهاند و آقایانی که بعد میآیند که هنوز ندیدهایم ولی مقایسه با گذشتهها که میکنیم ایشان خیلی مزایا دارند که دیگران نداشتند (صحیح است) ایشان پاکدامن هستند صدیق و راستگو هستند وطنپرست هم هستند (صحیح است) (فداکار- کافی نیست کاری از ایشان بر نمیآید) (دکتر کشاورز- این کافی نیست)
مخبر فرهمند-… اجازه بفرمایید همین که فرمودید کاری از ایشان نمیآید بنده توضیح بدهم (فداکار- ممکن است بیرون خدمتتان برسم)… اجازه بفرمایید شما در دوره گذشته اشخاصی که روی کار آمدند همه شایستگی و لیاقت کار را داشتند.(دکتر کشاورز- نخیر) و این همه اصلاحات در مملکت به لیاقت و شایستگی آنها شد (یکی از نمایندگان-کدام اصلاحات) شما همان قدرت قانونی را به یک کابینه بدهید بهتر از آنها کار میکنند (صحیح است)
دکتر کشاورز- آن قدرت دیکتاتوری بود
مخبر فرهمند-… شما آقا اجازه بدهید به یک کابینه که کار بکند.
دکتر کشاورز- پنج ماه که بود
مخبر فرهمند-… بلی بود ولی از فردا شروع میکنید به سؤال و اسیتضاح و پنج ماه دیگر هم تهدید میکنید (دکتر کشاورز- پنج ماه دیگر هم همین حرفها را تکرار میکنند) به هر حال بنده پیشنهادم این بود که اگر آقایان موافقت نمیفرمایند با ختم مذاکرات و بایستی که همه صحبتها را بکنند بنده پیشنهاد کردم که آقایان مخالفین یکی بعد از دیگری صحبتهاشان را بکنند و یک نفر موافق یا خود دولت بلند شود جواب بدهد که قضیه کوتاه بشود و وقت دولت هم تلف نشود.(فاطمی- موافقم)
رئیس-آقای سیفپور
سیفپور- آقا اجازه بدهید بنده توضیحم را بدهم اولاً ما وکیل در توکیل نیستیم مخالف صحبتش را کرده است و موافق هم باید بیاید و صحبتش را اینجا بکند بنابراین پیشنهاد آقای مخبر فرهمند کار دولت را سست میکند یک صحبتهایی اینجا مخالفین کردهاند اینها تمام جواب دارد موافقین دولت بیایند و جوابشان را بدهند. ایشان پیشنهاد کردهاند که مخالفین هر چه دلشان میخواهد اینجا بگویند بعد یک نفر اینجا جواب بدهد این طور نیست اولاً این پیشنهاد مخالف ماده ۱۰۸ آئیننامه داخلی مجلس است که میگوید: در مباحثات ناطقین باید متناوباً به ترتیب مخالف و موافق نطق نمایند درباره وزرا یا معاونین آنها و یا مخبرین کمیسیونها که مأمور تأیید و دفاع لوایح یا طرح قانونی هستند لازم به ثبت اسم نیست و هر وقتی که اجازه نطق بخواهند اجازه به آنها داده میشود. اجازه بدهید بنده که با دولت موافقم آقا و رأی میدهم باید صحبت خود مرا بکنم من به این دولت ایمان دارم من باید بیایم و جواب بدهم حرفهایم را بزنم و به علاوه نظریاتی که دارم باید بگویم پارلمان یعنی محل حرف، مخالفین آمدند یک حرفهایی زدند، یک تهمتهایی به دولت زدند صحیح یا سقیم (یکی از نمایندگان- تهمت نزدند) مخالفین آمدند از جنگ قادسیه و شکست دارا به دست اسکندر همه را گذاشتند به گردن این پیرمرد شریف (خنده نمایندگان) موافقین هم باید جواب بدهند و حرفهاشان را بزنند تا ببینیم که آخر کار چه از آب بیرون میآید و چهار نفر بیایند در این موضوع صحبت بکنند بعد رأی میگیریم به کفایت مذاکرات. این نشد که یک عده بیایند صحبت بکنند بعد یک نفر بیاید جوابشان را بگوید.
رئیس- چون این پیشنهاد با ماده نظامنامه درست در نمیآید موضوع ندارد
مخبر فرهمند- بنده متوجه موضوع نبودم و حالا پس میگیرم (طباطبایی تجدد- حالا که توجه فرمودید؟)
طباطبایی تجدد- برای این که این موضوع تکرار نشود بنده تذکری داشتم و پیشنهاد کردهام و همان طور که آقای دکتر مصدق هم ضمن بیاناتشان فرمودند (نمایندگان- نفرمودند) بنده همچو شنیدم خواستم تذکر بدهم که پیشنهاد در یک لایحهای است در یک قانونی است که از طرف دولت به مجلس میآید و حال چیزی مطرح نیست و این صورت پیشنهادی ندارد (همهمه نمایندگان)... اجازه بفرمایید عرض کنم حالا این ورقهای که ملاحظه میفرمایید دولت آورده به اسم پروگرام، این قانون نیست مجلس به این رأی نمیدهد مجلس به این ورقهای که مرامنامه است و آرزونامه است به این که رأی نمیدهد نه رداً و نه قبولاً و جملاتی که در اینجا گذاشته شده ممکن است اسباب شبهه بشود و خیال کنند که این هم به اسم قانون است این هم پیشنهادی دارد.
بعضی از نمایندگان- هیچ کس این خیال را نمیکند
طباطبایی تجدد- بنده حالا این تذکری که میدهم برای این است که آسان شود اینها اجزا و شقوق این ورقه است رأی هم به اینها گرفته نمیشود، قانون یک چیزی است که در آن یک یا چند ماده باشد و آن وقت مجلس رویش صحبت می-کند، میشود پیشنهاد داد حالا یک عده آمدند آقا از شما رأی اعتماد میخواهند به اشخاص و رئیس دولت در این موضوع انتقاد میشود اعتراض میشود مخالف و موافق صحبت میکنند جواب میدهند (صحیح است) با برنامه دولت که کسی مخالفت نمیکند آقای ساعد که سهل است اگر خدای نکرده معذرت میخواهم اگر شمر را هم بیاورند آن که پروگرام بد نمیآورد مطلب بد نمیآورد، تمام مطالب خوب است، مجلس اکثریتش روی قبول یا عدم قبول اشخاص است و الّا اگر ما فرض کنیم در موقعی که رأی ما لزوم پیدا کرد اگر ورقه رأی زیادتر شد. آن وقت این اشخاص باز هم به مجلس میآیند.
رئیس- این پیشنهادها آقا اساساً درست است آن بیان هم که اینها قانون نیست صحیح است ولکن این پیشنهادها منافات هم ندارد که پیشنهاد بشود و توضیح بدهند (صحیح است) و همیشه وکیل میتواند پیشنهاد کند. پیشنهاد آقای تهرانچی قرائت میشود:
اینجانب پیشنهاد میکنم به جای آقایان موافقین جناب آقای نخست وزیر جواب آقایان مخالفین را بدهند.
تهرانچی- عرض کنم اولاً اگر به جای آقایان موافقین آقای نخستوزیر جواب آقایان مخالفین را میدادند بنده هیچ وقت این پیشنهاد را نمیکردم بنده الان میبینیم که آقایان موافقین و مخالفین حرف میزنند یا یک مطالبی است که تذکر میدهند یا یک آروزهایی است که در پروگرام اضافه و یا از آن بیفتد و چون بیشتر ایرادها هم به کابینه گذشته ایشان است، اگر جواب آقایان مخالفین را خود آقای نخست وزیر بفرمایند ممکن است که مخالفین را خود آقای نخست وزیر بفرمایند ممکن است که مخالفین متقاعد بشوند و هیچ صحبتی نکنند (صحیح است) ولی چون آقایان موافقین جواب مخالفین را نمیدهند این است که بنده این پیشنهاد را کردم و استدعا میکنم که خود آقای نخست وزیر جواب مخالفین را بدهند نه این که از طرف خودشان مطالب را بفرمایند.
رئیس- آقای دکتر معظمی
دکتر معظمی- بنده مخالفم از نقطهنظر این که خود نظامنامه تعیین کرده است که آقای نخست وزیر و آقایان وزرا هر وقت بخواهند خودشان میتوانند جواب بدهند و در نظامنامه هم این موضوع تشریح شده که هر وقت بخواهند جواب میدهند این لازم به پیشنهاد نیست. (صحیح است)
۴ - موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
رئیس-پیشنهاد ختم جلسه شده است (مهندس فریور جلسه امروز عصر باشد)
جمعی از نمایندگان- فردا صبح
رئیس- فعلاً جلسه ختم میشود و جلسه آینده فردا صبح ساعت نه و نیم دستور هم بقیه شور در برنامه دولت
(مجلس یک ساعت و نیم بعد از ظهر ختم شد)
رئیس مجلس شورای ملی-سید محمد صادق طباطبایی