مذاکرات مجلس شورای ملی ۲۰ خرداد ۱۳۳۳ نشست ۲۲
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هجدهم | تصمیمهای مجلس | قوانین برنامههای عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی |
روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
شامل: کلیه قوانین مصوبه و مقررات - گزارش کمیسیونها - صورت مشروح مذاکرات مجلس - اخبار مجلس - انتصابات - آگهیهای رسمی و قانونی
شماره
شنبه ماه ۱۳۳۴
سال یازدهم
شماره مسلسل
دوره هجدهم مجلس شورای ملی
مذاکرات مجلس شورای ملی
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ۱۸
جلسه: ۲۲
صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه (۲۰) خرداد ماه ۱۳۳۳
فهرست مطالب:
۱- تصویب صورتمجلس
۲- بیانات قبل از دستور آقایان: رضا افشار- کاشانی- سرمد- شوشتری
۳- طرح نمایندگی آقای ایلخانیزاده از مهاباد و تصویب آن
۴- تقدیم اسامی ۴۰ نفر جهت انتخاب سی نفر اعضای دیوان محاسبات به وسیله آقای وزیر دارایی
۵- تقدیم صورت لوایح مالی دولت سابق که مورد تأیید یا عدم تأیید است به وسیله آقای وزیر دارایی
۶- تقدیم یک فقره سؤال از طرف آقای رضایی
۷- بقیه مذاکره در لایحه سارقین مسلح
۸- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه
مجلس ساعت ۹ و سی دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.
۱- تصویب صورتمجلس
رییس- صورت غایبین جلسه قبل قرائت میشود
(به شرح زیر قرائت شد)
غایبین بااجازه - آقایان: باقر بوشهری سلطانی - صادق بوشهری - رضایی - تربتی - محمودی - غضنفری - دکتر عدل
غایبین بیاجازه - آقایان: کینژاد - دکتر افشار - مصطفی ذوالفقاری - پورسرتیپ - صدرزاده - مکرم - برومند
دیرآمدگان و زودرفتگان با اجازه - آقایان: تفضلی ۳۰ دقیقه - احمد صفایی یک ساعت - عبدالرحمن فرامرزی یک ساعت و ربع - بزرگنیا دو ساعت - احمد فرامرزی دو ساعت - دولتشاهی ۳۰ دقیقه
دیرآمدگان و زودرفتگان بیاجازه- آقایان: کیکاوسی ۳۰ دقیقه - صارمی ۳۰ دقیقه - محمود افشار ۳۰ دقیقه - عباسی ۳۰ دقیقه
غایبین در رأی آقایان: علم ۱ رأی - تجدد ۱ رأی - جلیلوند ۱ رأی - عربشیبانی ۱ رأی - صدقی ۱ رأی - تیمورتاش ۱ رأی - مهندس ظفر ۱ رأی - دکتر آهی ۱ رأی
عمیدی نوری- در صورتجلسه خواستم عرض کنم یک قسمتی افتاده در آن قسمتی که آقای ارباب مدعی بودند اراضی مردم را به قول خودشان بذل و بخشش میکنند و یک قسمتی را دادهاند به بنده. بنده تأکید کرده بودم که این فرمایش ایشان مورد تکذیب است و این نسبتی را که به بنده دادند دروغ است و این طور نیست چون اگر من اهل سازش بودم با اعتبارنامه ایشان مخالفت نمیکردم. این قسمت در صورتجلسه قید نشده.
رییس- اگر در صورتمجلس نباشد اصلاح میشود آقای مهدی ارباب
مهدی ارباب- یک قسمت از بیانات بنده حذف شده و یک اشتباهاتی هم در صورتجلسه هست که اصلاح میکنم و به اداره تندنویسی میدهم. راجع به زمین هم به حضرت عباس از من خواستند و نرسیدم بدهم فراموش هم کردم.
رییس- آقای عبدالرحمن فرامرزی
عبدالرحمن فرامرزی- عرض کنم دو نفر نماینده که با هم مخالفت میکنند و همه چیز به هم میگویند بعد که اعتبارنامهشان تصوب شد هر دو نماینده هستند باید گذشته را فراموش بکنند (صحیح است) این حرفها برای مجلس خوب نیست اخلاقاً هم خوب نیست (صحیح است) نه در توی مجلس حتی در قهوهخانه هم خوب نیست تا چه رسد به مجلس. من استدعا میکنم آقایان تمام کنند (صحیح است).
رییس- آقای دکتر جزایری
دکتر جزایری- بنده آن روز هم تذکر دادم امروز هم تقاضا میکنم یادداشت بشود. آقایان اراضی مردم را نمیتوانند بذل و بخشش کنند. این اراضی مال مردم است. مال دولت است. مربوط به بانک ساختمانی است.
مهدی ارباب- دولت حق ندارد...
رئیس- آقای مهدی ارباب ساکت باشید. عرض میکنم این صورتمجلس که میپرسم اشتباهی نیست. برای این است که اگر کسی صحبتی کرده باشد درست نوشته نشده باشد در آن قسمت توضیح بدهد نه این که راجع به مطالب دیگر صحبت بشود (صحیح است) آقایان در این مورد دقت بفرمایند دیگر نظری به صورتمجلس نیست؟ آقای نادعلی کریمی
نادعلی کریمی- بعضی اغلاط مطبعهای هست که اصلاح میکنم میدهم به اداره تندنویسی ضمناً خواستم عرض کنم که تلفنی الآن از کرمانشاه شده که نان آنجا خوب نیست و توجه دولت را به وضع کرمانشاه جلب میکنم.
رییس- در صورتمجلس نظر دیگری نیست؟ (گفته شد- خیر) صورتمجلس تصویب شد.
۲- بیانات قبل از دستور آقایان: رضا افشار- کاشانی- سرمد-شوشتری
رییس- چند نفر از آقایان تقاضای نطق قبل از دستور کردهاند.
مهندس ظفر- بنده سؤالی از دولت کردهام.
رییس- وقتی وارد دستور شدیم بفرمایید آقای رضا افشار.
رضا افشار- ما شاهد و ناظر دو جنگ عمومی بینالمللی در دوره کوتاه زندگانی خودمان بودهایم. ما میدانیم در ایام این دو جنگ جهانگیر نسبت به ما که یک ملت بیطرف و یک ملت بیآزاری بودهایم چه معاملاتی شد. هنوز هم آثار و معایب و مضرات آن در زندگی سیاسی و اقتصادی ما مشهود است. طرفداران مکتب حفظ بیطرفی و یا سیاست احتضار باید بدانند که ملتی وقتی میتواند حفظ بیطرفی خودش را شرافتمندانه بکند که حاضر به جنگ بوده باشد. مادامی که ما استعداد جنگجویی و حفظ حقوق خودمان را نداریم قادر به حفظ بیطرفی نخواهیم بود. در نظر دارید در ۱۳۲۰ چگونه از آسمان کشور ما به سر ملت آتش ریخت و چه عملیاتی با استقلال و ملت و مردم بیآزار کشور ما کردند، در نظر دارید چگونه پادشاه مملکت شما را از این مملکت خودش بردند و چسان همان شخص را بعد از نُه سال که زندهاش را از رئیسالوزرای وقت تحویل گرفته بودند مردهاش را به همان رئیسالوزراء در همین شهر تحویل دادند، حتماً فراموش نکردهاید در شهریور ۱۳۲۰ که مملکت ما اشغال شد نحوه اشغال و سیاست اشغال نسبت به شمال و جنوب مملکت متغایر و متفاوت بود، در یک قسمتی سیاست اشغال عبارت از اشغال نظامی بود و در قسمت دیگر اشغال نظامی توأم با تلقین ایدئولوژی. در آذربایجان و شمال غرب ایران اشغال توأم با تلقین ایدئولوژی نسبت به مردم سادهلوح و بیچاره کشور بود، به طوری که در دهات آذربایجان آن روز کمیتههایی تشکیل شد از نقطهنظر تلقین همان ایدئولوژی به مردم و ایجاد اختلاف بین مالک و رعیت و استفاده سیاسی از این اختلاف. بعد از آن امدند یک عدهای عوامفریب که همیشه با کلمات ساده و با فریب مردم را اغفال میکنند آمدند تحت عنوان متزلزل کردن اصول مالکیت یک حقی از حق مالک را صدی بیست واگذار کردند به رعیت و کشاورز. یک عدهای از این عمل، از این احسات دولت روی قید دیانت استفاده نکردند، یعنی اخذ این مبلغ را از مالک و انضمام آن را بر سهم رعیت حرام تشخیص دادند. یک عده دیگر هم که از آن استفاده کردهاند، آنها همان کمیتههایی بودند که در شهریور و بعد از شهریور، آنها کمیتههای سیاسی بودند. بعد شورای ده شدند، مجلس شورای ملی به عقیده بنده روی قسمی که خورده است، روی شناسایی که ما به روحیه اغلب آقایان داریم، طرفدار اصول مالکیت هستند (صحیح است) و اصول مالکیت در این مملکت محترم است (صحیح است) و ما اگر بخواهیم خردهمالکی را تشویق بکنیم، تشویق خرده مالک از نقطهنظر تقویت اصول مالکیت است لاغیر (صحیح است) دولت میتواند با تصویب مجلس شورای ملی بانک کشاورزی که در این مملکت موجود است سرمایه او را اضافه کند و با آن سرمایه املاک مالکین معظم را که در ایران به عقیده بنده زیاد نیست بخرد ولی خریدن این املاک و تقسیم آن بین کشاورزان تأمین منظور نمیکند. برای اینکه رعیت ایران هنوز مستعد برای اداره کردن آن املاک نیست. مگر این که خود دولت آنها را ارشاد و هدایت بکند (صحیح است). اگر دولت حقیقتاً قصد ارشاد و هدایت رعیت را داشته باشد به طور قطع و یقین میشود از مالکین عمدهای که در این مملکت وجود دارد بدون مانع و رادع املاک را خریداری کرد و رعیت را تشویق و خردهمالکی را تقویت کرد (صحیح است). به عقیده من دولتهای قبل و بعد از شهریور کمتر تمایلات چپی داشتهاند و اگر گاهی در هیئت دولت یکی دو نفر ضمیمه شده است آن روی یک وضعیات خاصی بوده است. ولی تمایلات عمومی ملت و دولت ایران حاکی از ضمیمه کردن و همکاری با این دسته به هیچوجه نبوده است (صحیح است). ولی نمیدانم چرا دولتهای قبل از شهریور و بعد از شهریور خواستهاند بین سیاست اقتصادی کشور ایران با سیاست اقتصادی ممالک اشتراکی یک وجه شبهی ایجاد کرده باشند و آن وجه شبهه عبارت از انحصار است که دولت همیشه تبعیت و تقلید از انحصار و تقویت از اصول انحصاری کرده است که این هم یگانه راه تشابه بین ما و ممالک اشتراکی است. ما باید سعی کنیم این تشابه را بین سیاست اقتصادی خودمان و سیاست اقتصادی ممالک اشتراکی به کلی از بین برداریم و سیاست انحصار در تمام کتب طرف اعتماد اقتصادی به عقیده بنده یا تا آنجایی که بنده اطلاع دارم مردود است. برای اینکه ایجاد تمرکز ثروت است و تمرکز ثروت را در افراد معدود میدهد. در صورتی که ما باید سعی کنیم ثروت در افراد معدود متمرکز نشود. ثروت هر قدر بیشتر در بین افراد جامعه پخش شود البته مصونیت آن جامعه از هر گونه تجاوز و تعدی و استیلای سیاسی بیشتر است. محصولات کشاورزی آذربایجان به طوری که آقایان میدانند با محصولات کشاورزی ممالک همجوار از حیث نوع و جنس شباهت دارد. محصول خشکبار دولت ترکیه که به بازار دنیا در ظرف سه روز میرسد، محصول خشکبار آذربایجان به همان بازار در ظرف ۱۰ روز میرود و فاصله دارد. وقتی که فاصله باشد نسبت به قیمت جنس ما یا با جنس مشابه و فروش در بازارهای دنیا قابل رقابت نخواهد بود دولت یا باید بیاید نوع تولید را عوض بکند که این غیرمقدور است یا باید به تولیدکنندگان جنس مشابه از نقطهنظر ایجاد وسایل برای رقابت یک تسهیلاتی قائل شود. مادامی که شما برای محصولات آذربایجان یک تسهیلاتی قائل نشدید، این ایالت و این خطهای که امروزه محصور است یعنی برای مالالتجاره خودش مخرج ندارد، این گرفتار یک خفقانی است که شما باید این خفقان را از این خطه و از این قسمت بخصوص بردارید و مرتفع کنید والا در ظرف مدت کمی همین ایالت نمیتواند این تولیدی که امروز در دنیا قابل خرید از نقطهنظر قیمت نیست یعنی آذربایجانی نمیتواند این جنس را ارزانتر از جنس مشابه ممالک همسایه به معرض فروش بگذارد. اگر بگذارد ضرر میکند و برای جلوگیری از فروش باید تسهیلاتی قائل بشوید. این تسهیلات یکی معاف کردن گمرک و تخفیف تعرفه کرایه راهآهن نسبت به این جنس ایرانی است که از آذربایجان باید برود (مهندس اردبیلی- اتصال راهآهن را به آذربایجان بفرمایید) تا به حال اغلب آقایانی که تشریف آوردهاند پشت تریبون، صحبت فرمودهاند که باید وضعیات زندگانی عمومی ارزانتر شود و مردم بتوانند به تناسب عایدات روزانه خودشان یک زندگانی آبرومندانهای داشته باشند. متأسفانه موجبات گرانی را عمل دولتها ایجاد میکند. بنده مثالهایی در این مورد برای آقایان عرض میکنم. در بندر شاهپور از مالالتجاره دو حقالارض گرفته میشود، یکی گمرک میگیرد و دیگری راهآهن. نه گمرک یک دولت مستقلی است و نه راهآهن یک دولت مستقل. مالالتجاره هم مورد مصرف این مملکت است و این دوتا وقتی هر دو خواستند از یک جنس، از مالالتجارهای حقالارض بگیرند بالطبیعه این جنس برای مصرفکننده گرانتر تمام خواهد شد و البته از این کار باید جلوگیری شود و نکته دیگر اغلب تجار ایرانی از دست دوم واگن تحصیل میکنند. یک شخصی در خارج سی، چهل واگن اجاره کرده و این تاجر اگر واگن مورد نیازش هست باید از دست دوم برود اجاره کند. البته مابهالتفاوت اضافه میشود به قیمت جنس مورد مصرف عمومی و از اجناسی که در گمرک آماده ترخیص نیست انبارداری گرفته میشود و این انبارداری علاوه بر قیمت خود انبار که خیلی گران است میباشد و قیمت خود راهآهن. تمام اینها موجب گرانی قیمت از جهت مصرفکننده است و برخلاف سیاست دولت است. در رضائیه در حضور ۱۰ میلیون تومان دولت توتون خرید. دولت به هر کیلویی توتون ۲۷ ریال پول میدهد و از هر کیلو توتون ۴۵ تومان سیگار میفروشد. اگر مأخذ خرید را دولت بالا ببرد رضاییهای شاید بتواند ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان توتون تولید بکند و دولت بتواند ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان در سال توتون سیگار صادر کند. بدبختانه هم کشت و زرع را محدود کردهاند و هم قیمت خرید را به حدی پایین گرفتهاند که برای زارع به هیچوجه صرف نمیکند که توتون بکارد (شوشتری- گرگان هم همینطور) (دکتر بینا- بفرمایید در رضاییه یک میلیون تومان دزدی شد. یادآوری بفرمایید) (مهندس اردبیلی- چیز عادی است) نکتهای را که میخواستم به عنوان تذکر حضور آقایان عرض کنم این است که قریب ۵۰ سال است حکومت مشروطه داریم. اگر درست آقایان توجه بفرمایید این پارلمانی که داریم مبتنی بر اصول تحزب نیست. یعنی پارلمان ۱۳۰ نفر یا ۱۲۰ نفر بیشتر یا کمتر وکیل دارد. هر کسی یک رأی سیاسی مستقل شخصی دارد و هیچ دولتی نمیتواند با نفراتی که قسمتی از آنها دارای نظر واحد سیاسی نسبت به جامعهاش نیست همکاری بکند. در نتیجه همیشه دولتها روی تمایل فرد سر کار میآیند و روی انزجار افراد میروند و تاکنون سیاست بیگانه نگذاشته است که شما با داشتن یک عده افرادی به نام افراد حزب، احزابی که علاقهمند به ایران و ملت و مملکت خودش بوده باشد. حزبی که از منبع خارجی مشروب نشده باشد، تقویت شده باشد، نتوانستید یک چنین حزبی داشته باشید مگر در ابتدای مشروطیت. و اگر قیاس بفرمایید قوانینی که در ابتدای مشروطیت به دست مجلس شورای ملی وقت گذشته اساسیتر و دولتهایی که در آن ایام وجود داشتهاند مفیدتر و مبارزاتی که آن پارلمانها با سیاست اجنبی کردهاند روشنتر بود. اولتیماتوم روس را مجلس شورای ملی ایران که مرکب از یک عده دموکرات و اعتدالی بود رد کرد...
عبدالرحمن فرامرزی- مجلس دوره پانزدهم هم قرارداد قوام سادچیکف را رد کرد و کمتر از آن نبود.
رییس- آقای افشار وقت شما تمام شد (افشار- اگر اجازه بفرمایید چند دقیقه دیگر عرایضم تمام میشود) چند دقیقه دیگر وقت لازم دارید؟
رضا افشار- پنج دقیقه کافی است.
رییس- الآن چند نفر از آقایان میآیند و رأی گرفته میشود (در این موقع چند نفر از آقایان وارد شدند). آقایانی که با پنج دقیقه وقت اضافی برای ادامه صحبت آقای افشار موافقند قیام بفرمایند (عبدالرحمن فرامرزی کم است). خودشان پنج دقیقه خواستهاند (اکثر برخاستند). تصویب شد، ادامه بدهید آقای افشار.
رضا افشار- اگر آقایان به تاریخ مشروطیت ممالک دیگر ملاحظه بفرمایید و یا تشکیلات فعلی آنها را در نظر بگیرید مشاهده خواهید فرمود ممکن نیست در بام مملکتی خارج از مملکت ما یک دولتی بدون اتکاء به یک حزب قوی و نیرومند سر کار بوده باشد یا یک افرادی به عضویت پارلمانی رسیده باشند که عضو حزبی نباشند یعنی مذهب و مسلک سیاسی نداشته باشند. ما مذهب و مسلک سیاسی انفرادی داریم در صورتی که وقتی از مذهب سیاسی میشود استفاده کرد که این مذهب عمومیت داشته باشد و یا قسمت اعظم افراد یک جامعهای تمایل به این مذهب سیاسی داشته باشند. در این صورت دولتهای شما و برنامه شما روشن و پیشرفت کارهای شما بهتر و سهلتر است و هیچ محتاج این نخواهید بود که هر دولت و یا نخستوزیری به مجرد این که معین شد یک برنامهای بیاورد به مجلس و چندین روز وقت مجلس صرف حلاجی برنامه دولت بشود. برنامه دولت صریح و روشن است. به مجرد این که یک دولت حزبی سر کار آمد تمام مردم مملکت سیاست این دولت را میدانند. بنده عقیدهام این است که اگر آقایان نمایندگان محترم در این دوره این مطلب را مطالعه بفرمایند عوض این که در خارج یک حزبی تشکیل بشود نماینده به
پارلمان بفرستد. در پارلمان یک افرادی بنشینند روی مصلحت مملکت حزبی را تشکیل بدهند و البته روی اصول تحزب وکلا انتخاب بشوند و مقدرات مملکت تفویض دست صندوقهایی نشود که دهانش باز و زبانش بسته است. بنده بیشتر از این عرضی ندارم (احسنت).
عبدالرحمن فرامرزی- مقدمهاش صحیح بود ولی نتیجهاش صحیح نبود چون اول باید حزب تشکیل بشود بعد نماینده به مجلس بفرستد.
رییس- آقای سید مصطفی کاشانی
سید مصطفی کاشانی- به نام خداوند قادر متعال آغاز سخن میکنم. گرچه اینجانب از ابتدای مجلس موقتاً مهر سکوت بر لب گذاشته و فقط ناظر جریان و اوضاع روز بوده و میدان سخن را به همکاران عزیز واگذار کرده بودم ولی خبطی که مأمورین دولت در کرمان مرتکب شدند و آقای دکتر بقایی وعدهای از کرمانیهای محترم را به جزایر بدآب و هوای جنوب تبعید کردند موجب شد که مهر سکوت را شکسته و چند کلمهای در این باب صحبت کنم (نراقی- دولت جلوی آشوبگری را گرفت). دولت دکتر بقایی کرمانی را که کاندیدای انتخابات کرمان است در گیرودار شروع انتخابات کرمان میگیرد و با عدهای به جزایر بدآب و هوای خلیج فارس تبعید میکند و بعد حکومت نظامی را اعلام مینماید و انتخابات هم جریان خود را طی میکند. مردم هم متحصن میشوند و تلگرافات متعددی هم به تهران مخابره میشود (نراقی- چه ارتباطی دارد) و تمام این جریانات را عادی و برای حفظ امنیت تلقی میکند. ولی هر کودکی میفهمد مطلب از چه قرار است. قبلاً باید عرض کنم که خلط مبحث کردن شیوه همه دولتهایی است که خبط میکنند و نمیخواهند به خطای خود اعتراف کنند. دکتر بقائی کرمانی در دوره گذشته در برابر توطئه فراکسیون دولتی که میخواست روحی سرسپرده فراکسیون دولتی را به مجلس تحمیل کند استقامت کرد و حتی از وکالت تهران استعفا داد (میراشرافی- بنده او را زدم) (عبدالرحمن فرامرزی- میراشرافی بود که بیرونش کرد). دکتر بقایی کرمانی که حتی در شرایط حساس و دقیق دوره ۱۷ که به صلاحدید دوستان صمیمی خود هم توجهی نکرد و برای رعایت افکار عمومی کرمانیها در برابر قول و تعهدی که سپرده بود حاضر نشد از وکالت مردم کرمان صرفنظر کند (صحیح است) در حالی که قدرت حکومت وقت در جهت مخالف او کار میکرد چطور حالا میخواهد و میتواند کاندیدای مردم کرمان نباشد. مگر فراموش شده که برای سقوط حکومت سابق شهر کرمان یکپارچه پشت سر دکتر بقایی کرمانی برای مراجعت شاهنشاه به میهن قبل از تهران در ۲۸ مرداد سال گذشته قیام کرد و بهتر از همه جا حق عمال رفراندمچیها را کف دستشان گذاشت (میراشرافی- بعضی از رفراندمچیها در کابینه وزیرند) یا العجب این همان مردماند و این هم همان دکتر بقایی است. حالا دولت برای خبط خودش میخواهد محمل بتراشد و مسئله اختلافات مذهبی را پیش میکشد و اساساً نمیخواهد خودش را آشنا به این مطلب کند که این دکتر بقایی مورد حمایت کرمانیها و نتیجه بنیانگذار حکومت فعلی است. بر فرض هم که چنین باشد یعنی مثلاً اختلاف مذهبی باشد. مگر دولت ما مذهب شیخی دارد (عبدالرحمن فرامرزی- مسلمانها همه یکی هستند. این حرف را نزنید) که مسلمین را به بند و حبس و تبعید انداخته است. من این نکته را بیشتر برای این که مردم مأیوس و دلسرد نشوند و بعد از این هم حاضر برای مبارزه در راه وطن و شاهنشاه محبوبشان باشند. عرض میکنم دستگاه مخالف دکتر بقایی کرمانی در حال حاضر در کرمان همان دستگاه مخالف دکتر بقایی کرمانی در موقع رفراندم بود و هست (میراشرافی- صحیح است). آن روز هم آنها از حمایت دولت وقت برخوردار بودند حالا هم برخوردار میشوند (نراقی- ابداً صحیح نیست). آن روز دولت گذشته برای حبس دکتر بقایی کرمانی یک بهانهای میتراشد حالا هم به نحو دیگری بهانه میتراشند. من در اینجا که این مطالب را عرض میکنم، بیشتر در فکر مردمی هستم که در جریان مبارزات گذشته پشت سر دکتر بقایی ایستادند و با حکومت جبار و قانونشکن سابق مبارزه کردند. حالا که آنها دوست و سرپرست خود را در جزیره هرمز در تبعید میبینند و عزیزان خود را در سلولهای زندن مشاهده میکنند رنج میبرند و ممکن هم هست بعضی مأیوس و ناامید شوند و این برای مملکت خطرناک است. و استدعا میکنم به این نکته اساسی عنایت و توجه خاصی مبذول شود. این که از طرف دولت اظهار شده است دستگیری دکتر بقایی کرمانی و تبعید او هیچ ارتباطی با انتخابات کرمان ندارد ابداً صحیح نیست (قناتآبادی- احسنت). دکتر بقایی کرمانی را حتی بر خلاف همان لایحه کذائی کمیسیون امنیت توقیف و تبعید کردهاند تا شاید بتوانند یکی دو نفر را که هیچ زمینه محلی ندارند به عنوان نماینده کرمان به مردم آنجا تحمیل نمایند و این عمل در هنگام اجلاس مجلسین ننگآور است (نراقی- سفسطه است). مقامات مسئول برای اثبات این ادعای خود متوسل به این شدهاند که دکتر بقایی کرمانی در تهران و یا در کرمان گفته است که کاندیدای انتخابات کرمان نمیباشد. البته مقصود او از این حرف به طوری که تمام نزدیکان و دوستان و آشنایان او مطلعند این است که انتخاب شدن و کرسی نمایندگی را در مجلس اشغال کردن هدف او نبوده است ولی هیچوقت نگفته است و نمیتواند بگوید که مأموریتی را که همشهریانش به او بدهند نمیپذیرد (قناتآبادی- احسنت). همه مردم ایران میدانند که اکثریت قریب به اتفاق مردم کرمان به دکتر بقایی کرمانی علاقهمند میباشند و او را دوست دارند و قهرمان خود میدانند و اگر انتخابات کرمان انجام شود دکتر بقایی مسلماً اکثریت آراء را خواهد داشت. بعضی از مأمورین دولت در کرمان برای تسهیل مأموریت خود و توجیه اعمال غیرقانونی خود گزارش دادهاند که دکتر بقایی کرمانی در کرمان مردم را تشویق به انقلاب و شورش نموده و برای این منظور متوسل به احساسات مذهبی مردم گردیده است. این هم دروغ و کذب محض است زیرا طبق اطلاع صحیح و موثقی که من دارم دکتر بقایی کرمانی به محض ورود به کرمان در اواین اجتماعی که او در آنجا حاضر شد به طوری که شیوه و عادت او هست مردم را به رعایت نظم وآرامش و متانت دعوت کرد و مخصوصاً اعلام داشت که باید خیلی دقت کنید که اخلالگران و آشوبطلبان با تحریکات خود موفق نشوند بهانه برای پروندهسازان تهیه نمایند. علاوه بر این با ملاحظه این که اکثریت قریب به اتفاق کرمانیها طرفدار دکتر بقایی کرمانی هستند و معقول نیست قبول کنیم دکتر بقایی خواهان اغتشاش و اخلال باشد. کسانی که میخواهند اغتشاش راه بیندازند و اخلال کنند، کسانی هستند که چون از راه مبارزه معقول و منطقی نمیتوانند به مقصود برسند، ناچارند آب را گلآلود کنند و ماهی بگیرند. گویا دولت اعلام داشته است که دستگیری دکتر بقایی از طرف کمیسیون تمنیت کرمان و طبق قانونی بوده که خود آقای دکتر بقائی در تنظیم آن دست داشته است (نراقی- همینطور است، صحیح است). بلندتر میگویم که شما بشنوید. این عادی دولت اسباب نهایت تعجب است. اولاً از این جهت که طبق صورتجلسات موجود در مجلس اولین بار که دکتر بقایی به عملیات دولت سابق در همین مجلس اعتراض نمود، برای سوء استفادههایی بود که از قانون اختیارات میشد و مورد آن هم همین لایحه امنیت اجتماعی کذایی بود (قناتآبادی- صحیح است) که من شخصاً از لژ تماشاچیها شاهد و ناظر آن بودم (میراشرافی- ما هم در مجلس بودیم). ماده ۱۲ لایحه کمیسیون امنیت اجتماعی که رییس دولت سابق طبق اختیارات خلاف قانون یک ساله تصویب و امضاء گردیده است تصریح دارد:
رأی کمیسیون باید فوراً به محکوم علیه ابلاغ و فقط محکوم علیه حق دارد در ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ رأی کمیسیون به دادگاه استان مربوطه شکایت نماید. دادگاه استان فوراً و خارج از نوبت به شکایت مذکور رسیدگی کرده و رأی مقتضی صادر خواهد نمود.
در همین لایحه ذکر شده است مادامی که رأی دادگاه استان صادر نشده است متهم را فقط میتوان در توقیف نگه داشت و نمیتوان تبعید نمود. علاوه بر این مأموریندولت در کرمان اساساً رأی دادگاه را به متهمین ابلاغ نکردهاند تا آنها بتوانند به آن اعتراض نمایند. وانگهی کمیسیون امنیت قصاص قبل از جنایت کرده زیرا در ساعت سه بعدازظهر سهشنبه ۱۱ خرداد رأی خود را صادر کرد و حال آن که دکتر بقایی در ساعت ۴ بعدازظهر همان روز نطق کرد و تازه مردم را هم دعوت به متانت و آرامش نمود. اعضاء کمیسیون امنیت اجتماعی از ۶ نفر تشکیل شد که عبارت بودند از فرماندار و فرمانده هنگ ژاندارمری که عیالش از خانواده ابراهیمیها است و فرمانده لشگر که طبق همان لایحه کذایی حق نداشت در کمیسیون امنیت شرکت کند و رییس شهربانی که با ارعاب و تهدید از او رأی گرفتند و رییس دارایی و دادستان شهرستان که هر دو نفر با کمال شهامت رأی مخالف دادند. با ملاحظه این که حکومت نظامی در کرمان بیش از ۲۴ ساعت بعد از توقیف دکتر بقایی کرمانی از طرف دولت تصویب شد (عبدالرحمن فرامرزی- در کرمان حکومت نظامی نیست) (شمس قناتآبادی- اعلام نکردند عملش را کردند). به هر حال اگر هم شده باشد توقیف دکتر بقایی کرمانی را طبق ماده ۵ نیز نمیتوان توجیه نمود. بنابراین توقیف آقای دکتر بقایی و تبعید او و سایر طرفداران کرمانی او یک عمل خودسرانه بوده است و اگر به دستور رییس دولت نبوده است باید از طرف آقای نخستوزیر جداً تعقیف و مرتکبین آن تنبیه شوند (میراشرافی- صحیح است).
راجع به جریان انتخابات کرمان هم ناچار باید چند کلمهای عرض کنم. اولاً اعلام حکومت نظامی در حین انتخابات طبق نص صریح تبصره ماده واحدهای که در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی به تصویب رسیده است ممنوع میباشد. حال که حکومت نظامی در کرمان اعلام شده است این عمل به خودی خود جریان انتخابات را باید در آن جا متوقف ساخته باشد. در هر صورت دولت باید متوجه باشد که در هنگام حضور اجلاس قوه مقننه است که انتخابات کرمان را به جریان گذارده است و من یقین دارم هیچیک از نمایندگان محترم مجلس شورا و سنا نمیتوانند اجازه دهند که برخی از مأمورین دولت در انتخابات کرمان مداخلات ناروا و غیرقانونی بنمایند و به میل خود اشخاص را به عنوان نماینده کرمان به تهران بفرستند و از بحث بیشتر در اطراف این امر خودداری میکنم و میگویم که مجلس اجازه نخواهد داد که یک چنین توهینی به ساحت مقدس آن بشود. دکتر بقایی کرمانی چه خود کاندید باشد یا نباشد کاندیدای مسلم مردم کرمان است (نراقی- مبارک است). به دعوت هزاران
نفر از همشهریهای خود برای مبارزه انتخاباتی به آنجا رفته بود و هیچ لزومی نداشته که قصد خود را قبلاً در جراید اعلام نماید.
من و سایر آقایان نمایندگان مجلس از دولت انتظار داریم که در نهایت صداقت و شجاعت و مردانگی به این جریانات تأسفآور خاتمه دهد و بگذارد مردم کرمان در نهایت آزادی به هر کسی که میل دارند رأی بدهند و تصور نکنند که تحمیل بعضی افراد به وسایل ناشایسته و غیرقانونی اسباب مزید احترام و علامت قدرت دولت میباشد.
در انتظار اقدامات مثبت و صریح دولت برای رفع نگرانیها و تحصن مردم کرمان عرایضم را عجالتاً به همین جا خاتمه میدهم. اگر از وقتم چیزی باقی مانده به جناب آقای صادق سرمد میدهم.
رییس- چهار دقیقه وقت باقی است. بفرمایید.
صادق سرمد- تمدید هم میفرمایید.
رییس- چون وقت واگذاری است نمیتوان تمدید کرد.
سرمد- من گنگ، خواب دیده و عالم تمامگر- من عاجزم از گفتن و خلق از شنیدنش، چهار دقیقه به بنده مجال فرمودهاید و بنده هم سخنم این است که رسم نطق قبل از دستور عادلانه نیست...
رییس- بگذارید برای بعد.
سرمد- برای این که اینجا مجلس شورای ملی است و مرکز بسط عدالت. نباید اینطور باشد. هر که زودتر آمد و حق با اوست. این خیلی بدوی است. نظام مملکت و تشکیل یک عده ناراضی و راضی اساساً زاییده این طرز فکر است که این چهار دقیقه را هم بنده مجبور بشوم این جور تلف بکم. خوب است که آییننامه عوض شود و نماینده حق داشته باشد به طور تساوی. چون این مجلس مال مملکت است و شما نماینده مملکتید. باید به تعیین قانون همه حق داشته باشند. به ترتیب روزی سه نفر صحبت کنند. این تقسیم وقت نباید به عنوان زود آمدن و اتومبیل داشتن و یا این که نزدیک مجلس منزل داشتن و از پلهکان جستن باشد. این یک ملاک غیرعادلانهای است. باید استفاده از نطق قبل از دستور به طور مرتب مال همه باشد. هر کس البته نخواست ممکن است وقتش را به دیگری بدهد (میراشرافی- سحر خیز باش تا کامروا باشی). اما این که باعث شد بنده صحبت کنم این است که بنده وکیل ناحیه دورافتادهای هستم که درگز است. بنده نمیدانم که از درگز بگویم، از مرکز بگویم، نمیدانم جهت ارتباطش با گز چیست (قناتآبادی- از گز است). ولی وزیر راه مملکت غرب بود. میرفت و میدید که مردم آنجا در چه حالاند. پنج ماه انسداد راه در گز باعث شد که ده نفر در اثر انسداد روده مردند. برای این که نه جراح است و نه بهدار و هر چه بخواهید بیمار هست. وزارت بهداری در فکر نیست. درگز ده ماه است قاضی ندارد و از دادگستری فقط اسم دارد (مهندس اردبیلی- راحتترند). بنده میخواستم استدعا کنم که به مرزها توجهی بفرمایید ما که اینجا نشستهایم و یا در اینجا از مملکت صحبت میکنیم کسانی که دم مرز نشستهاند و مرزدار اسن مملکتاند باید به حال آنها هم توجهی بفرمایند. این که این جا نشستهایم تاجر صحبت میکند و یا مالک میل دارد مملکت بماند، آنهایی که در مرز نشستهاند و مرزدار مملکت هستند باید آنها حسابشان محفوظ بماند (صحیح است). خیلی معذرت میخواهم کسانی که همه زندگیشان را روی حفظ این مملکت و اساس این مملکت گذاشتهاند لااقل یکی از آنها بنده هستم. ولی ما خیرخواه وخواهان این مملکت هستیم و میگوییم مملکت باید اساسش سالم بماند، عواید مالک نیز برسد، قباله خانه توی جیب بنده ولی خانه زیرش موریانه است، مالکیت نیست. عدالت فقط ظاهر مالکیت نیست، عدالت اجتماعی اساس دارد، سرمایهداری اصول دارد، مالداری غیر از سرمایعهداری است. شما که میگویید آن طرف مرز نگاه نکن باید راه این طرف را باز کنید. این یک حقایقی است که باید به آن توجه کرد. بسیار مردمی هستند که دارای وضع پریشان هستند و در این جامعهاند و معذلک عواطف ملی و شاهدوستی و وطنپرستی آنها از بین نمیرود. البته به همه شهرستانهای دورافتاده از مرکز و مخصوصاً مرزها، درگز، قوچان، سرخس یا کلات و امثال آن و آذربایجان اینها همه باید توجه شود. در درجه اول مملکت از آنجا شروع میشود نه از تهران. البته من خودم طهرانی هستم و دوست هم ندارم که به تهران کسی حمله کند. دلیلش هم این است که با این که تهرانیم بعد از سی و چند سال مبارزه سیاسی که داشتهام تازه به این جا رسیدهام و یک روزی که از آنجا (اشاره به جایگاه تماشاچیها) این جا را تماشا میکردم رضاشاه آمد اینجا و آن جریان برقرار شد و آن بساط جمهوری بود. خیلی هم دیر آمدم اینجا ولی علاقهمند آمدم.
عبدالصاحب صفایی- باز هم خوش آمدید.
رییس- آقای سرمد وقت شما تمام شد.
سرمد- ده دقیقه وقت بدهید.
رییس- چون شما از شخص دیگری وقت گرفتهاید نمیشود تمدید کرد.
عدهای از نمایندگان- اجازه بفرمایید رأی میدهیم.
رییس- این سابقه خواهد شد و صحیح نیست.
سرمد- خودشان که حق داشتند تمدید کنند. بنده جای ایشان هستم.
رییس- اولاً در این جا برای سه نفر از آقایان آئیننامه اجازه داده که صحبت کنند. آن هم یک مقرراتی دارد. هر کدام به یک نفر میتوانند واگذار کنند. این است که هر کس زودتر بتواند ثبتنام کند، مقدم است. این دیگر خیلی واضح و روشن است. حالا اگر آقا تذکرات لازمی دارید ممکن است جلسه دیگر کمی زودتر تشریف بیاورید.
عبدالصاحب صفایی- آقای دکتر جزایری پنج دقیقه از وقت خودشان را به ایشان بدهند.
دکتر جزایری- من وقت خودم را به آقای شوشتری دادهام.
رییس- سوابقی در مجلس نباید گذاشته شود و باید مقررات رعایت بشود و دستور هم هست. معذلک آقای شوشتری شما نفر سوم هستید. پنج دقیقه از وقت خود را بدهید به آقای سرمد.
شوشتری- بله میدهم.
رییس- بفرمایید آقای سرمد.
سرمد- در هر حال بنده از دوبنی هم خود تشکر میکنم که وقت خودشان را به بنده دادند. یکی آقای سید مصطفی دیگری آقای سید محمدعلی. باز هم ما سادات به هم میرسیم. تذکر عمده این بود برای این که ما اساس مشروطیت را تحکیم بکنیم و بتوانیم از مجلس دوره هجدهم در پایان ۵۰ سال مشروطیت تقریباً استفاده کنیم به طور قطع باید مجلس هجدهم رشیدتر از سایر مجلسها باشد. اساس مشروطیت ما مطبوعات است. ما هنوز یک مطبوعات آزاد نداریم (صحیح است). حکومت نظامی البته باید از ناامنی و شرارت و حتی از روزنامههای هتاک و فحاش جلوگیری کند اما مطلقاً بیاعتنا به روزنامه بودن این شأن حکومت دمکراسی نیست. آزادی نطق و بیان باید محفوظ بماند. برای فحش و دشنام و تهمت هیچکس حق ندارد اساس آزادی قلم را تهدید کند (صحیح است). عیب این مملکت در دشنام و تهمت نیست. عیب این مملکت از اساس روش غلط هیئت حاکمه ما است که همینطور از ایجاد مشروطیت یکی بعد از دیگری تعقیب شده آزادی نطق و بیان که جای خود دارد. به عقیده بنده آزادی احزاب هم جزء ضروری حکومت مشروطه است و از احزاب مخالف (میراشرافی- منهای حزب خائنین) اجازه بفرمایید. دکتر بقایی یک روزنامهنویس است. حمایتش وظیفه همه ما روزنامهنگاران است. نماینده بوده، داوطلب بوده، اگر اشخاصی و دستهجاتی هم شرارت دارند او مستثنی بوده از آن جمع. با او رفتار دیگری باید نمود. البته جناب آقای نخستوزیر فرمودند و ما امیدواریم همینطور باشد یعنی او در جزو یک عده محرک توقیف نباید بشود و من معتقدم در این دوره هجدهم که ما میخواهیم سوابق را محکوم کنیم و میخواهیم ارشاد کنیم مردم را و مجلس را، یک سازمان ارشاد و هدایت ملی معرفی کنیم. باید به اصول و قوانین احترام بگذاریم. تمام این ناراضیگریها همان حزب توده جناب آقای میراشرافی نتیجه سوء سیاست هیئتهای حاکمه است. ایرانی به شهادت تاریخ نه روسوفیل، نه آمریکنفیل، نه انگلوفیل است. ایرانی نشان داده با تمام غلبهها ملیت خود را حفظ کرده است. روسوفیل و این حرفها چیست؟ وقتی شما مملکت را با روش غلط اداره کردید اینها عکسالعمل است. صد سال حکومت استبدادی قاجاریه در حمایت تزار روس بود. البته طبیعتاً عکسالعمل مردم این بود که بروند سفارت انگلیس مشروطه بیاورند. این طبیعت عکسالعمل است. بعد همان مستبدین مشروطهخواه میشوند و بد عمل میکنند. جنگ جهانی پیش میآید. این دفعه میآیند مردم میروند دنبال آلمانها مهاجر میشوند. اینها همه عکسالعمل است و الّا ایرانی هیچوقت دنبال آلمانی نمیرود و نوکر آلمانی و ستون پنج آن نیست. ایرانی آلمانوفیل و روسوفیل هم نیست ولی ما که در اینجا نشستهایم، در این اجتماعی که هستیم به حرفش که نبایستی اکتفا کنیم. باید عمل کنیم. آقایان مالکین میدانند که ما اصول مالکیت را محترم میدانیم. چیزی که در باب مالکیت و عدالت اجتماعی صحبت شد همان است که اعلیحضرت همایونی در پیش گرفتهاند. صحبت از مالکیت ارضی است. اگر راست بخواهید در مذهب اسلام هست و نیست مالکیت ارضی مال کسی است که سعی کند و ملک را احیا کند. من احیا ارضاً ملکها و من اعرض منها فخرجت من ملکیته. این قول علی هست. یعنی لیس للانسان الا ماسعی دستور قرآن کریم است. البته هر کس سعی کرد حاصلی به دست آورد مال اوست، ملک اوست. کسی هم نمیتواند به هر حسابی به او دست بزند. اما صحبت در این است که خیابانگرد حاصل سعی دهقان را میبرد. خان مالک خفته است اندر حریم ایمنی- بیخبر کایمن نماند هر کجا حرمان بود. مالک آن باشد که سعیش ارض را احیا کند. مالک آن باشد که او خود عادل نشوونما است. مالک آن نبود که معرض باشد از احیای عرض مالک آن نبود که او از ملک و ملک از او جدا است. لیس للانسان الا ماسعی روشن دلیل همچنان لزرع للزرع گواه مدعا است. اینها حقایقی است که شاهنشاه مملکت ما پیشقدم شده است. ما باید تبعیت بکنیم، مقبول داشته باشیم. تکذیب و تردید نکنیک. یک روش ثابتی در مملکت برای آسایش و برای تسکین اعصاب در پیش گرفته شده است. اگر به این دما دلمان خوش باشد که از این میل تا آن میل دو میلیون مترمربع زمین داریم ولی پرنده پر نمیزند و کسی در آن وجود ندارد. این فایده ندارد. صحبت
از مال شخصی کسی نیست. صحبت این نیست که دست در جیب کسی بکنند. ملک کسی را مصادره بکنند. این مسائل را تفکیک بکنید و درباره روش دولت در مطوبعات مخصوصاً از جناب آقای وزیر دادگستری که حافظ عدالتاند استدعا دارم هم راجع به دادگستری درگز آن مطالبی را که عرض کردم به آن مطالب توجه کند و بعد هم نسبت به قوانین و طرز اجرای قوانین آنچه راجع به ارشاد و دادگستری است توجه بفرمایید ما که موافق دولتیم نبایستی که یک موافق کورکورانهای باشیم که نتیجه اعمال دولت به او برگردد و ما بگوییم انشاءالله گربه است. ما از این دولت انتظار داریم که به این بیثباتی وضع مملکت و به این تشنج مملکت با یک روش عاقلانه و اصولی خاتمه بدهد. بنده امیدوارم که این عرایض یک تذکری باشد. بنده جز صمیمیت و روح موافقت ولی بر یک اساس عاقلانهای که بتوانیم برویم رو به جلو، یک جلویی که سیر قهقرایی نداشته باشد و ناراضیها را هدایت کند و رعایت کنیم چیزی نمیخواهم. از همه احوال در این مملکت دستهجات غیرایرانی در ایران نیست مگر یک مواردی که ما خودمان موجب میشویم و اجازه میخواهم که بعداً عرایض خودم را در این باب عرض کنم.
رییس- آقای شوشتری بفرمایید.
شوشتری- بسماللهالرحمنالرحیم بنده با هر پیشآمدی و هر عملی که از نظر مبانی عقلی و عرف عقل برای ایران مملکت عزیز ما در دنیا آبرو ایجاد کند موافقم و موظفم آن عمل را تصدیق کنم. از نظر فردی، پیشآمدی شده که با اجازه نمایندگان محترم این عمل را اگر اجازه بفرمایید از نظر مجلس شورای ملی هم تقدیر و تشکر بکنم و عمل آن است دیروز بنده آمدم مجلس شورای ملی. اینجا جلسه مجلس سنا بود و وقتی مجلس سنا برهم خوردن و رفتیم بیرون با جناب آقای ساعد قدم میزدیم در همان حین برخوردیم به یک جنبشی که آن جنبش یک نشاط عجیبی در مردم ایران در مردمی که در سر این را مواقع بودند ایجاد کرده بود. میدیدیم افراد زن و مرد، بزرگ و کوچک، هر یک نشاط پیدا مردهاند و عالم انبساطی را ظاهر میکنند. از آنجایی که بنده خود در آغاز جوانی ورزشکار و پهلوان بودم و آقایان بعضیها دیدند شبی در منزل آقای طیب بیش از ۱۵۰ کار کشتی را ذکر کردم از این نشاط مردمی که از ورزشکاران استقبال میکردند، یک نشاطی پیدا کردم که جناب آقای ساعد به من فرمودند خیلی نشاط پیدا کردی گفتم آقای اطلاعی نداری ورزشکار از در ورزشخانه که میگذرد و صدای فرمان و روش که البته آن ضرب نیست فرمان ورزش است، یک استحالهای میدهد رحش را عرض میکنم. من آن وقتی که یک عده قهرمان، یک عده پهلوان، یک عده کشتیگیر، یک عده اشخاص با صلاحیت پاک و جمله ایرانی رفتهاند به اقصی نقاط دنیا، مملکت ایران را به قهرمانی و شهامت معرفی کردند و از نظر ادب که امروز وارد پایتخت و مملکت عزیز خودشان شدهاند برای احترام حرکت کردند و آمدند جلوی مجلس شورای ملی سر تعظیم و ادب به جا میآورند و برای اولین بار ناچارم در مجلس شورای ملی حس قهرمانی و حس شهامت و حس پهلوانی و این اخلاق کریمه را از طرف نمایندگان تصدیق و تبریک بگویم (احسنت، احسنت). امیدوارم جوانهای ایران خدمتگزاران ایران همه سعی کنند عوض جام باده و لوله وافور دستشان به کباده پهلوانی و اخلاقی که از در زورخانه وقتی وارد میشوند تعظیم میکردند و نسبت به بزرگترها ولو یک روز بزرگتر بودند و نسبت به پیرمردها احترام میکردند، نسبت به پیرمردها ادب میکردند. امیدوارم این وحدتی که آن روز واقعاً نشاطآور بود واقعاً منبسط میکرد، امیدوارم در تمام ابناء این مملکت سرتاسر این مملکت این خلیقه خوب که معرف روح شجاعت و قهرمانی و پاکی روح ایرانی است تقویت بشود (صحیح است) (شیبانی- کباده یعنی چه؟) بله من افتخار میکنم الآن عکسهای پهلوانی و کشتیهای من در بعضی زورخانهها هست. بنده شکر میکنم خدای را که در جوانی فقط تفریحم ورزش بود. از این فن هم من در جوانی مطلع و وارد بودم. تفریح من ورزش و پهلوانی بود و اما موضوع دیگر. استدعا دارم نمایندگان محترم شما را به جان موکلینتان (خنده نمایندگان) شما را به جان وجدانتان به حقیقتتان چون ما امروز مواجه با یک وضعی هستیم نمایندگان محترم موضوع نفت در پیش است. آن روز هم عرض کردم به اشاره حی میکنم که دنیا فهمیده است باید خواسته ملت ایران که استیفای حقیقی از منابع او است باید بنماید. دارد طوری میشود که این موضوع به نفع مملکت ایران حل میشود (انشاءالله). این معنی اگر در نظر ما است چه مانعی دارد. آن روز عرض کردم من مهر سکوت به لب میگذارم برای این که چوب لای چرخ دولت نگذارده باشم (احسنت). ممکن است با یک طرز غیرمترقبی و مرموزی بخواهند توی ما ایجاد اختلاف بکنند و آنوقت دولت هم موفق نشود و مملکت هم موفق به اخذ نتیجه نشود. آقایان نمایندگان حالا گذشت بعدها هم سعی بفرمایید این ارادتمندتان آنچه از روز اول عرض کردم بعداً با تصریح بهتان میگویم. سعی نکنید در مجلس شورای ملی هیچ نمایندهای نسبت به نماینده دیگر خارج از ادب صحبت بکند (صحیح است). برای این که ما باید سعی کنیم سرمشق مردم باشیم، هادی مردم باشیم، آقایان هیچ دیدید یک عده روزنامه نسبت به ما چه کردند؟ هر قدر توانستند به اجداد عظام و خادمین اسلام نوشتند. خدا شاهد است که برای علاقه مملکت در صدد انتقام برنیامدم. حتی عرض حالی هم که قانون برایم تعیین کرده بود باید به دادگستری بدهم، دیدم با احساسات است، تحریک است، مقتضی نیست، ندادم. تا وقتی که این طور فکر کنیم مردم را ارشاد کنیم و هدایت کنیم موکلینتان از ما سرمشق میگیرند. ما باید کاری کنیم برای موکلینمان نتیجه بگیریم. اگر اینجا ما با هم ساختیم خواهیم دید مردم دیگر چه جوری با نظر احترام به ما نگاه میکنند بناء علیهذا فقط نظرم این بود که بیایم از طرف مجلس از قهرمانان تشکر کنم و این توضیح را هم بدهم و اگر وقت باقی باشد از جناب آقای رییس استدعا میکنم که به...
۳- طرح نمایندگی آقای ایلخانیزاده از مهاباد و تصویب آن
رییس- دو دقیقه وقت دارید ولی میتوانید به دو نفر بدهید. وارد دستور میشویم. اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده مطرح است. آقای میراشرافی مخالفید بفرمایید (حمید بختیار- زیاد صحبت نفرمایید).
رییس- فقط یک ساعت وقت دارید (عبدالصاحب صفائی- گزارشش را نخواندند آقا). چون گزارش از کمیسیون تحقیق نرسیده ایشان میتواند تقاضا کند که در جلسه اعتبارنامهاش مطرح شود. مطابق ماده ۸ آییننامه و مجلس هم باید قبول کند (عبدالصاحب صفائی- همین را خوب بود میفرمودید).
میراشرافی- بنده با اجازه همکاران عزیزم قبل از طرح اعتبارنامه جناب آقای ایلخانیزاده یک مطلبی را میخواهم عرض بکنم و اقایان نمایندگان محترم را متوجه کنم. مطلبی که حضور آقایان محترم امروز از پشت این تریبون عرض میشود یک مطلب عادی و سرسری نیست. امروز پشت این تریبون مجلس و محضر آقایان نمایندگان محترم یک دادگاه ملی است یعنی یک مطلبی مورد گفتگو قرار خواهد گرفت که این مطلب مدت دو سال دو قسمت مهم کشور ما را که یکی آذربایجان و دیگری کردستان بود در حال آتش و خون نگه داشت. به طوری که تمام نمایندگان آذربایجان و کردستان از این جزئیات مستحضر و مطلع هستند و بنده خدا را شاهد و گواه میگیرم که در بیان این مطلب هم نسبت به اعتبارنامه جناب آقای ایلخانیزاده هیچ قصد و غرضی ندارم جز گفتن یک رشته حقایق. بنده آقا ایلخانیزاده را در مدت عمرم ندیده بودم و آشنایی هم ندارم و مهاباد هم یک مرتبه بیشتر نرفتهام. آن یک مرتبه هم در التزام رکاب اعلیحضرت همایونی بود که بعد از وقایع آذربایجان تشریففرما شدند به مهاباد و بنده هم در الزام رکابشان بودم. من هیچ غرض شخصی و مخالفت شخصی نداشتم و نخواهم داشت. امروز از جناب آقای امیرنصرت اسکندری که بیش از سایر نمایندگان آذربایجان صدمه خوردهاند در دوره پیشهوری و اولین آشنایی بنده با جناب آقای امیرنصرت اسکندری از توی میدان مهرآباد شروع شده که ایشان رفته بودند به تبریز و پیشهوری اجازه نداده بود که طیارهشان بنشیند اولین آشنایی من با ایشان در فرودگاه بود که ایشان یکپارچه آتش بودند و عصبانی بودند از اوضاع و جریانات آذربایجان (عبدالصاحب صفایی- حق داشتند). یک مطلب اساسی که میخواهم باز یادآوری کنم این است که امروز چندین دسته از مردم متوجه عرایض بنده و رأی آقایان هستند. یک قسمت خود آقایان نمایندگان مدیران جراید و یک چیزی که مافوق همه اینهاست آن روح شهدای راه آزادی است که در آذربایجان و در کردستان به دست قاضی محمد و ایادی قاضی محمد و پیشهوری و ایادی پیشهوری کشته شده و آن صناری که امروز بدون سرپرست و بدون پناه هستند امروز متوجهاند و منتظرند که ببینند بنده چه عرض میکنم و آقایان چطور رأی میدهید. به کسی که از همکاران نزدیک و شرکای جرم قاضی محمد در کردستان بوده است. البته عرایضی که بنده در پشت این تریبون عرض میکنم به چند دسته تقسیم شده. یک مقدمهای است که به خط خود جناب آقای ایلخانیزاده است، یک اسنادی است که در ستاد ارتش و وزارت جنگ موجود است و یک نامههایی است که به وسیله رؤسای عشایر و اکراد فرستادهاند که از جمله یک نامهای یک کسی به من نوشته است که آقای میراشرافی شما که با اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده مخالفت کردهاید آقای عباسی که خودش قوم و خویش آقای ایلخانیزاده است فقط آقای عباسی را دعوت کنید پشت تریبون و یک قرآنی جلوی ایشان بگذارید و از ایشان هم شهادت بطلبید ولی من این کار را نمیکنم برای این که شاید جناب آقای عباسی معذوراتی داشته باشند اما وجدان جناب آقای عباسی که یکی از افراد شریف و وطنپرست است (صحیح است) هنگامی که بنده پرونده ستاد ارتش را تا یک ساعت بعد از نصف شب مطالعه میکردم تمام گزارشاتی که آنجا دیدم همهاش از وطنپرستی و شرافت این مرد بود. گزارشاتی رسیده که واقعاً آدم بایستی به اینگونه اشخاص تعظیم کند که در یک موقعی که یک قسمت از این مملکت در آتش و خون میسوخت، یک اشخاصی این طور فداکاری و از خودگذشتگی میکردند و آن طور مبارزه میکردند. بنابراین بنده به نوبه خودم از جناب آقای عباسی
کمال امتنان و تشکر را دارم. حالا وارد مطلب بشوم. پرونده جناب آقای ایلخانیزاده دو قسمت دارد؛ یک قسمت موضوع انتخابات است و یک قسمت صلاحیت شخصی جنای آقای ایلخانیزاده است. اما موضوع پرونده انتخابات جناب آقای ایلخانیزاده در دوره ۱۵ و ۱۶ هم کاندید مهاباد بودهاند موقعی که صندوقها را پر از رأی به نام آقای ایلخانیزاده کردهاند برادرزادههای او و مردم و بعضی از رؤسای عشایر ریختهاند و صندوقها را آتش زدهاند و نگذاشتهاند که آن آراء قرائت شود و در این دوره طبق صورت مجلسی که اینجا خدمت آقایان تقدیم میکنم در حدود ۲۲ هزار تعرفه تقسیم شده. از این ۲۲ هزار تعرفه که تمامش را برای قسمتهای مختلفی فرستادهاند، بعضی از صندوقهای فرعی بدون این که اخذ رأی شود بدون این که اساساً حاضر شوند رأی به نام ایلخانیزاده بدهند صندوقها را خالی برگرداندهاند به طوری که در صورتمجلس انجمن منعکس است، آن پرونده انتخاباتی را بیاورید (خطاب به پیشخدمت) و خود انجمن مینویسد، مینویسد که این صندوقهایی که فرستادهایم به ایل منگور و سایر اکراد اصلاً از قبول صندوق و دادن رأی خودداری کردهاند و از ۲۲ هزار تعریفهای که دادهاند ۹۱۰۰ رأی به نام ایلخانیزاده گرفته شده که از این ۹۱۰۰ رأی هم ۵۰۰۰ و خردهای از آن مال بوکان است که بوکان دهی است متعلق به جناب آقای ایلخانیزاده که در زمان دموکراتها پدر بزرگوارشان ابتیاع کرده و در زمان یشهوری و قاضی محمد آقای ایلخانیزاده بخشدار بوکان بوده که بنده گزارشاتی از ستاد ارتش به عرض آقایان محترم میرسانم که سرگرد قاقایی در آن تاریخ داده. او حالا سرهنگ است و در ستاد ارتش است ودر گزارشات خود میگوید که مقدمات تجزبهطلبی در این منطقه فراهم شده و تمام دسایس در بوکان است و سرچشمهاش هم بخشدار این جا است و اگر ستاد ارتش توجه نکند ممکن است حوادث خونینی به وجود بیاید و مخصوصاً تأکید کرده است که در تعویض بخشدار بوکان آقای عبدالله ایلخانیزاده تسریع شود. بنابراین در قسمت انتخابات این نتیجه را میگیرم که انجام انتخابات در مورد ایشان صحیح نبوده برای این که از ۲۲ هزار تعرفه توزیع شده، ۹۰۰۰ رأی بیشتر ندادهاند. این ۹۰۰۰ نفر هم تقریباً ۶۰۰۰ نفر مال بوکان و ملاک شخصی ایشان است. بنده راجع به انتخابات زیاد نمیخواهم صحبت کنم ولی چیزی که از آقایان نمایندگان محترم مجلس شورای ملی استدعا دارم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد موضوع صلاحیت شخصی ایشان است. همه آقایان نمایندگان محترم میدانند که در سال ۳۳ و ۳۴ در آذربایجان و کردستان چه حوادثی رخ داد و این حوادث منشأش از کجا شروع شد و حالا بنده یک مقدمهای عرض میکنم و بعد از مقدمه تمام اسناد و مدارکی که از ستاد ارتش و وزارت جنگ دارم به عرض آقایان میرسانم. بنده اینجا یک سندی دارم که آقای سپهبد احمدی وزیر جنگ بوده و خودش رفته به منطقه کردستان و آذربایجان. تلگراف به نخستوزیر کرده راجع به جناب آقای ایلخانیزاده که الآن قرائت میکنم بعد از یک مقدمهای یکی از بدبختیهای بزرگ ما حس اغماض و فراموشکاری بیجا نسبت به آن مسائلی است که با هستی و حیات و موجودیت و تاریخ و تمامیت یک مملکتی ارتباط دارد. ما به همان درجه که در حیات شخصی و خصوصی خود فاقد گذشت و در این مورد بخصوص بسیار حسابگر میباشیم درباره مسائل اجتماعی و اموری که با سرنوشت یک ملتی ارتباط دارد بیاعتنا و صاحب گذشت بیجا و معتقد به اصل فراموشکاری و بیاعتنایی مفرط هستیم.
اگر ده سال قبل چیزی از خانه ما به سرقت رفته باشد تا سالیان دراز وقوع سرقت را از خانه خود از یاد نمیبریم و بر آنچه از دست دادهایم حسرت میخوریم و پیوسته در جستجوی این واقعه هستیم لکن دستبرد به استقلال و تمامیت ما شبیخون بر پاسداران نوامیس ملی ما از حمله اموری است که زود از خاطر ما میرود و مشمول مرور زمان میگردد و پرده تاریک فراموشکاری و گذشت تمام آثار ناگوار و موحش و مصایب ناشی از آن را میپوشاند و دستخوش نسیان میسازد. یک ملت زنده و یک اجتماعی که طالب ترقی و سعادت و استقرار و انتظام باشند آنچه را که در اولین لحظه بروز و ظهور و احساس خطر به قربانگاه میفرستد منافع شخصی اوست. مصالح و منافع شخصی و خصوصی را میتواند و حتی باید فدای مصالح و منافع مملکتی و عمومی نمود لکن آن اجتماعی که خلاف این اصل عمل کند و همه را از دریچه چشم منافع افراد ببیند محکوم به انقراض است و به ورطه نیستی و هلاکت سوق داده خواهد شد و این خطر آتشی است که هستی ملت ما را با قرنها تاریخ تمدن در معرض تهدید قرار داده است.
امروز این حس گذشت و اغماض و فراموشکاری و نادیده گرفتن و حقیر شمردن خیانتها و انحرافات و اشتباهات به قدری قوت گرفته است که تمام خیانتکاران و تمام منحرفین، تمام خطاکاران، بلافاصله پس از وقوع خیانت و انحراف یا اشتباه از محکمه که معلوم نیست پایبند کدامیک از مقررات و قوانین و رسوم بشری است حکم برائت میگیرند و لباس مظلومیت بر تن میکنند و در ردیف معصومان تاریخ قرار میگیرند.
این مطالب توضیح زیادی لازم ندارد. خودمان هم دیدیم که قبل از ۲۸ مرداد عدهای بودند که بر علیه استقلال این مملکت قیام کرده بودند و بعد از این که ۲۸ مرداد به وجود آمد همه آمدند گفتند که ما بودیم که قضایای ۲۸ مرداد را به وجود آوردیم. ما بودیم که جناب دکتر مصدق را ساقط کردیم. در صورتی که تا دو روز قبل با متصدی رفراندوم بودند یا مدافع دکتر مصدق بودند یا روزنامهنگارش بودند. در هر صورت مداحی از آن دستگاه میکردند. تا دیدند اوضاع تغییر پیدا میکند فوراً رنگ لباس را عوض کردند و به یک رنگ دیگر درآمدند. وقتی که در آغاز دوره هفدهم بنده یک تنه با ۲۰ اعتبارنامه وکلای سران طرفدار دولت مخالفت کردم همه خیال میکردند که چون اعتبارنامه خود بنده مورد اعتراض قرار گرفته گروگیری و گروکشی کردهام یعنی فکر کردهام که باید اعتبارنامه مرا تصدیق بکنند تا من از مخالفت خودم صرفنظر بکنم در صورتی که من همان روز گفتم آقایان اعتبارنامههای آقایان زیرکزاده و حسیبی و دکتر شایگان که سابقه همکاری با بیگانگان دارند اگر تصیوب شود و فرصتی به دست آنها بیاید آنها باز خیانت میکنند. توبه گرگ مرگ است. آقایان قبول نکردند و خیال کردند که من روی غرض شخصی این حرف را میزنم. پس از یک سال پس از مقدماتی که به وجود آمد معلوم شد که آقای زیرکزاده که مداح غلام یحیی و پیشهوری بوده تا فرصت به دستش آمد باز دومرتبه همان سیاست و همان رویه و همان نظر را تعقیب کرد و معلوم شد که بنده غرض شخصی ندارم و حالا هم خیس عرق هستم که یک نفری به نام نماینده ملت اینجا نشسته است که من مجبور هستم که با کمال خجلت و شرمندگی یک مطالبی را اینجا عرض کنم که خجالت میکشم. خوب بود که تشریف میبردند بیرون که بنده یک قدری آزادانه بتوانم بگویم (حمیدیه- چیزی نیست آقای میراشرافی که بتوانید بگویید). حالا میگویم انشاءالله که شما هم عرایض بنده را تصدیق خواهید فرمود. اتفاقاتی که در کردستان به وجود آمده بدون سابقه و بدون مقدمه نبوده. بنده اینجا یک قسمتی یادداشت کردهام که به عرض آقایان میرسانم. در زمان پطر کبیر که نقشه توسعهطلبی او بر همه آقایان روشن و واضح است، یک نفر از علمای کرد زبان قفقاز به مهاباد آمد. این شخص دارای سه پسر بود. یکی قاضی فتاح، دیگری قاضی منعم، سومی قاضی علی که قاضی علی همان پدر قاضیمحمد رییس جمهوری کردستان و صدر قاضی نماینده مهاباد و سیف قاضی وزیر جنگ حکومت پوشالی کردستان بوده که هر سه نفر این آقایان بعد از قضایای آذربایجان اعدام شدند. این مطلب را برای این عرض کردم که حوادثی که در کردستان به وجود آمده بود، ریشهاش از چندین سال قبل گذاشته شده بود. اشخاصی که شروع کردند به قیام بر علیه ملت ایران ثابت میکنم که ایرانی نبودند. خون ایرانی در وجودشان نبوده (ادلان- از همان جایی هم که آمدن مال ایران بود). متأسفانه بعد از آن دسته گلی که مرحوم عباس میرزا به آب داد دیگر مال ایران نبود (حشمتی- آقای میراشرافی دیگر توهین نکنید. عباس میرزا چه دسته گلی به آب داد؟ حساب خردهها را از سر مرده تصفیه نکنید. زندهها به اندازه کافی هستند) (کریمی- آقای عباس میرزا فداکاری کرده). بله فداکاریشان عبارت از این بود که ۱۷ شهرهای قفقاز را از دست دادند (کریمی- تقصیر او نبود، تقصیر فتحعلی شاه بود) (عمیدی نوری- معاهده ترکمانچای با قرارداد ۱۹۲۱ لغو شد). آقای حشمتی انشاءالله که حضرتعالی بنده را میبخشید. من نمیدانستم که حضرت والا اعتراض میکنید (حشمتی- بنده نوه او هستم و افتخار میکنم. حالا زندهها را میگویید به مردهها دیگر کاری نداشته باشید). بنده هم افتخار میکنم که به جنابعالی ارادت دارم. خوب دسته گل آب دادن که حرف زشت و زنندهای نبود (عبدالصاحب صفایی- موقعش فرق میکند). بله ممکن است...
رییس- آقایان بینالانثیین صحبت نکنید.
میراشرافی- بعد از شهریور ۱۳۲۰ آقای قاضی محمد یک عده از سران اکراد و یک عده از افراد شریف وطنپرست، یک عده که به این مملکت خدمت کردهاند، اینها را اغفال کرد و شروع کرد به قیام بر علیه دولت مرکزی و مرکز این فعالیت ده بوکان بود که بوکان قصبهای است که مال آقای ایلخانیزاده میباشد. حال قصبه است یا ده، من نمیدانم (پناهی- ده بسیار خوبی است). مرکز این فعالیت در مهاباد و قسمت عمدهاش در بوکان بوده که جناب آقای ایلخانیزاده تشریف داشتند و بخشدارش هم بودند. این فعالیت به تدریج دامنهدار شد و یک عده از اشخاصی را که در آنجا از دولت مرکزی ناراضی بودند جمعآوری کردند و به نام حزب کومله، یک تشکیلاتی به وجود آوردند و این تشکیلات به تدریج توسعه یافت. آن آقای صدر قاضی وکیل مهاباد بود و آمد به تهران و در تهران شروع کردند به یک فعالیتی علیه دولت. خود قاضی محمد رفته بودن مهاباد که بنده گزارش دارم که خدمت آقایان عرض میکنم که در این گزارش فرمانده پادگان آنجا گزارش میدهد که قاضی محمد آمده به مهاباد و تا سه روز دیگر اعلام جمهوریت خواهد کرد و پس از این که اعلام جمهوریت کرد آقایان وزرایش به ترتیب- بنده الآن به عرض آقایان میرسانم که چه اشخاصی وزیر قاضی محمد بودند. آقای احمد ایلخانیزاده وزیر راه بوده، آقای عبدالله ایلخانیزاده وزیر مشاور بوده (بزرگ ابراهیمی- عبدالله نبوده). بنده یک مجلهای دارم، مجله خواندنیها مال سه سال قبل است. خدمت آقایان ارائه میدهم (بزرگ ابراهیمی- آن کسی که نوشته واردتر
نبوده). چه فرمودید قربان؟... (بزرگ ابراهیمی- قطعاً از من واردتر نیستند) (زنگ رئیس). این مجله مال سه سال قبل است. اسراری در مورد روابط سپهبد رزمآرا با رئیس ستاد قاضی محمد که برای نخستین بار فاش میشود. این عکس قاضی محمد که به دارش زدهاند را اینجا گراور کردهاند و صورت داده که اشخاصی وزیرش بودهاند. اینجا نوشته سیزدهمی عبدالله ایلخانیزاده که یک نفر مالک بوده و بعد از ورود مورد تعقیب واقع شده و صدها اسلحه کمری و تفنگ که در اختیار داشت. سرلشگر همایونی فرمانده لشگر وقت در حالت خصوصی خاتمه داده و جریان ماستمالی شده و مبالغ گزافی ایلخانیزاده داده و اسلحههایی که خودش از قاضی محمد تحویل گرفته بود و در موقع فرار بارزانیها در قصبه بوکان به دستش افتاده بود پس نداد و بعد عبدالله ایلخانیزاده خودش را برای دوره هفدهم کاندید کرده و مشغول فعالیت میباشد. این مجله مال سه سال قبل است و مال کسی است که در زمان مرحوم سپهبد رزمآرا بوده است (پناهی- اشتباه کرده است) (یکی از نمایندگان- مجله را که نمیشود سند قرار داد. این که مال خواندنیها است). عرض میکنم مطالبی که هست و باید به عرض آقایان برسد زیاد است. یکی دو سه تا نیست. بنده سند دارم و به خط ایشان اگر تردید دارند بعد تشریف بیاورند پشت تریبون و تکذیب بکنند و ما هم کارشناس دعوت میکنیم، استکناب میکنیم که صحیح بوده یا نیست (بزرگ ابراهیمی- بنده عرض میکنم که صحیح نیست. توضیح میدهم و معلوم میشود).
رییس- ساکت باشید آقا.
میراشرافی- خودشان دفاع خواهند کرد. شما نفرمایید این کتابی است که آقای پسیان نوشته. پسیان یک نویسنده باذوقی است و با مرحوم رزمآرا هم رفیق بود. رفته است در کردستان و آذربایجان و این کتاب را نوشته است و در متن کتاب اینجا عکسی از حکومت پوشالی کردستان چاپ کرد. قاضی محمد هم در وسطش قرار دارد. اینجا نوشته که هیئت دولت جمهوری کردستان بزرگ، کردستان لگهوری کردی است نمیدانم چیست، قاضی محمد وسط نشسته و نفر ایستاده از راست نخست مصطفی داودی، خلیل خسروی، احمد الهی، محمدامین معینی، ایلخانیزاده، کریم احمدبن میرزا علیخان زنجان. این کتاب که مال بنده نیست. این کتاب است و مربوط به قاضی محمد است و اینجا نوشته (کریمی- کدام ایلخانیزاده؟). جناب وجود مبارکش است (بزرگ ابراهیمی- خیر آقای حسن ایلخانیزاده است). ممکن است بفرمایید جناب آقای ایلخانیزاده یک دست لباس کردی بپوشند چون آدم وقتی لباس عوض میکند قیافهاش هم عوض میشود. آقای کریمی تو خودت هم یک رگت کرد است. این قدر اذیت نکن (سنندجی- مگر کرد بودن عیب است آقای میراشرافی؟). میخواهم عرض کنم که شما هم ایرانی هستید. ملیت ما را حفظ کنید (سنندجی- باید فخر کرد). بنده جناب آقای سنندجی قبل از این که اینجا بیایم یک کاغذی خدمتتان تقدیم کردم جوابش نرسید (سنندجی- جواب دادم که سیزده ماه مشغول دعاگویی بودم). بله همان موقعی که آقای قاضی محمد در کردستان مشول فعالیت علیه این مملکت بود و میخواستند جمهوری درست بکنند در کردستان و یا کردهای عراق همکاری بکنند جنابعالی را توی زندان کرده بودند (سنندجی- چرا؟). برای این که شما مخالف خیانت بودید، برای این که شما نمیخواستید کردستان از ایران جدا شود، برای این که شما شرافت داشتید و خون ایرانی توی رگهایتان بود، شما را گرفته بودند حبس کرده بودند، برای این که قاضی محمد و اتباع و ایادی او در کردستان آزاد باشند. جناب آقای سالارسعید، بنابراین نمیدانم چه لطفی دارید به ایشان (سنندجی- بنده حاضر هستم که حرف حق گفته شود ولی افترا را قبول ندارم که به اشخاص زده شود).
رییس- صحبتهای متفرقه را موقوف بفرمایید (میراشرافی- بنده بیتقصیرم). آییننامه را رعایت کنید. بگذارید صحبت کنند، بعد خود ایشان یا یک نفر از طرف ایشان دفاع خواهد کرد. بعد قضاوت میفرمایید.
میراشرافی- نامههایی که از کردستان به بنده رسیده اینجا خدمت آقایان ارایه میدهم. البته وقت مجلس به بنده اجازه نمیدهد که همه را برای آقایان بخوانم، عرض کنم رؤسای مهاباد، طایفه پیران، رؤسای منگور، رؤسای سردشت، رؤسای دهکردی، اینها تمام کاغذهایی است که به ما نوشتهاند. از عملیات جناب آقای ایلخانیزاده و هر کدام مقداری امضا دارد. خدا را گواه میگیرم که من نه آنها را میشناسم و نه اینها از نوع ما و مارهای زمان مصدق است. اینها نامههایی است که مردم بدون شناسایی با من نوشتهاند و فرستادهاند و یک مطلبی که بنده فراموش کردم بگویم و جزو این کاغذها است و باید یادآوری کنم اسامی اشخاصی است که در زمان پیشهوری با قاضی محمد همکاری نزدیک داشتهاند عبدالله ایلخانیزاده وزیر مشاور، اسمعیل ایلخانیزاده وزیر راه، معروف ایلخانیزاده افسر فرقه دموکرات کردستان ماژور سلیم ایلخانیزاده رئیس هیئت جوانان حزب کومله، محمدامین ایلخانیزاده معاون حزب کومله بوکان، احمد ایلخانیزاده افسر دموکراتها که در مهاباد خدمت میکرده است، رحمان ایلخانیزاده وزیر خارجه و قاسم ایلخانیزاده مأمور سیاسی و بازرس رئیس جمهور قاضی محمد این جناب آقای ایلخانیزاده دو برادر دارند. خودشان اخویهایشان و نمیدانم برادرزادههایشان همه در دستگاه قاضی محمد وزیر بودهاند، رئیس کمیته بودهاند، اما یک برادر دیگر دارند، ببخشید عمویشان است، آن سردار عشایر است که خدا رحمتش کند، مرد شریفی بود که با اینها مخالفت کرد و حتی برای این که نام اینها در کردستان منفور شده بود تقاضا کرد از اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که نام فامیلش را عوض کنند و از ایلخانیزاده تبدیل به علییار کرد که الآن پسرعموهای جناب آقای ایلخانیزاده نام خانوادگیشان علییار است و ایلخانیزاده نیست. بنابراین میشود گفت یک کسی که خودش و هشت تا برادرش وزیر بوده و با دستگاه قاضی محمد همکاری نزدیک داشته، خودش وزیر قاضی محمد بوده. این نباید امروز در ردیف نمایندگان آذربایجان و در ردیف آن نمایندگانی که هیمن الآن همین بزرگ ابراهیمی که دارد دفاع میکند، این خودش بیش از همه در زمان پیشهوری دفاع کرده، بیش از همه این آقای ابراهیمی شاهد و ناظر بوده که این قاضی محمد و پیشهوری جوانان آذربایجان را شب کشتهاند و روز کشتهاند، به دار زدهاند، محرمانه کشتهاند، چه افتضاح و چه رسوایی که سر مردم آذربایجان در آن یک سال درآوردند و من متأسفم که همین آقای بزرگ ابراهیمی که خودش آدم شریف و رفیقدوستی است روی احساسات شخصی میخواهد وقایعی که مربوط به اساس مملکت است فراموش کند والا مسلم است که خود آقای بزرگ ابراهیمی بیشتر از همه در این جریان احساساتش تحریک شده. این نامههایی بوده که خدمت آقایان تقدیم کردم، البته کاغذها زیاد است و نمیخواهم همه را بخوانم حالا این بستگی دارد به وجد آن آقایان نمایندگان فقط یک نکته را باید یادآوری کنم که اگر مجلس شورای ملی به اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده رأی داد این را نمیخواهم بگویم (عدهای از نمایندگان- بگو) قیام پیشهوری را تصدیق کردهاید (همهمه شدید نمایندگان) (عدهای از نمایندگان- هیچ همچو چیزی نیست و تصدیق نکردهایم). بنده راجع به پرونده اصغر پناهی الآن صحبتی نمیکنم (امامی- این چه حرفی است آقا؟) بنده عادتم این بوده در دوره گذشته که هر وقت پشت تریبون میامدم صد وکیل حمله میکردند و با کمال خونسردی میایستادم و همه حملات را قبول میکردم و بعد هم جواب را عرض میکردم. بنابراین اینها در من تأثیری ندارد و راجع به اصغر پناهی در جلسه بعد عرض میکنم. اگر جناب آقای امیرنصرت اسکندری آمد پشت این تریبون گفت که در سال ۲۳ و ۲۴ در کردستان و آذربایجان و در زنجان که آن آقای محمود ذوالفقاری سرهنگ افتخاری ارتش شد برای این که مبارزه کرد با غلام یحیی و پیشهوری در آنجا چه پیسی سر مردم در آوردند آن وقت ایشان وارد این کارها نبودند. آقایان حساب مملکت است، حساب شخصی نیست والله بالله حساب شخصی نیست (امیرنصرت اسکندری- ایشان در این قسمت دخالتی نداشت. ما از شما بصیرتریم به این چیزها). آقای امیرنصرت اسکندری اگر شما تشریف آوردید پشت این تریبون و قرآن قسم خوردید که او با قاضی محمد همکاری نکرده ول میکنم. عرض کنم آقایان این حرفهایی که زدم همهاش مقدمه بوده. بنده سند دارم جناب آقای امیرنصرت اسکندری (اسکندری- چرا در شعبه نشان ندادید؟). علت این که این پرونده در اینجا مطرح شد برای این بود که بنده میخواستم پرونده را از ستاد ارتش بخواهم، هِی پافشاری کردم، امروز و فردا کردند، بالاخره فشار آوردم، پرونده را خواستم. به مجلس وقتی که پرونده آمد در کمیسیون اسنادی را دیدم و نشان یک عدهای دادم. آقای ایلخانیزاده مصلحت خودشان را ندیدند که این پرونده در کمیسیون تحقیق رسیدگی شود (یکی از نمایندگان- چرا؟). برای این که وقتی این پرونده در کمیسیون تحقیق مطرح میشد و ده نفر، ۱۲ نفر وکیل این گزارشی که سپهبد احمدی داده و بنده الآن قرائت میکنم میدیدند، مسلماً فکرشان عوض میشد و رأی به اعتبارنامه ایشان نمیدادند. ایشان زرنگی کردند یا یک ناصح زرنگی داشتند به ایشان یادآوری کردند که پرونده را در مجلس مطرح کند که به آن اسناد رسیدگی نشود. ولی بنده تا یک ساعت بعد از نصف شب رفتم در ستاد ارتش نشستم، پرونده را خواندم و یادداشتهایی برداشتم که حالا به عرض میرسانم به شری که آقای کریمی هم سربسر ما نگذارند. عرض میکنم این آقای ایلخانیزاده در سه حادثه کردستان شرکت داشته؛ اول با آن همه رشیدبیک بانهای بوده، دوم با قاضی محمد و سوم با بارزانیها بوده، بعد از قضایای قاضی محمد آقای ایلخانیزاده نامهای به ستاد ارتش و رئیس ستاد ارتش وقت نوشتهاند و تقاضای عفو کردهاند و گقتهاند که آقا اشتباه کردهام و معذور هستم ما را ببخشد. اعلیحضرت همایونی و رییس ستاد وقت هم در آن موقع نامه را مورد توجه قرار داده و ایشان را بخشیدند. این موضوع تمام شد تا مجدداً موضوع بارزانیها که به وجود آمد و صحنه کردستان عوش شد و یک قدری شلوغ شد. ایشان تشریف بردهاند و با بارزانیها همکاری کردهاند. این نامهای است به امضای سرلشگر همایونی که یک قسمتش را عرض میکنم. نامه مورخه ۲۹-۲-۲۵ شماره فلان واصل شد از ارتباط جدید که آقای ایلخانیزاده بر خلاف نامه و تلگراف اخیر خود با بارزانیها و سایرین پیدا کرده مستحضر شدم ایلخانیزاده معلوم میشود هنوز در اشتباه هستند و خیال میکنند ماجراجویان عراقی و سایرین برای آنها غمخواری میکنند. این اشخاص چه علاقهای به ایران و ایرانیت دارند چون از خاک ایران و از خاک عراق رانده شده و محلی برای مأوای خود ندارند یک عده از خوانین جبون و ترسو را تحریک کرده و آنها را تحت تأثیر افکار ماجراجویانه خود قرار دادند و اسباب زحمت مردم و سکنه
مملکت فراهم شد. بدیهی است با اجرای تصمیمات قبلی از طرف دولت آزمایش و امتحانی از سران عشایر و ایلات و خوانین و بیکزادگان به عمل میآید و روش آینده اولیای امور نسبت به اشخاص روی همین آزمایشات خواهد بود. آقایان خوانین با این تحریکاتی که میشود راهنماییها و توهینی که به شما میشود اهمیتی ندهید. این کاغذی است نوشته فرمانده لشگر ۴ سرتیپ همایونی (یکی از نمایندگان- به کی نوشته؟) (اسکندری- همایونی هر چه بگوید قبول داریم) این امضایش است. بنده میخواهم از مجلس شورای ملی یک استدعایی بکنم. استدعایم این است که وجداناً و حقیقتاً به این عرایض بنده رسیدگی کنید. اگر من خلاف گفتم من بیشرفم اگر از این مجلس استعفا نکنم و نروم. آقایان این پرونده را برگردانید به کمیسیون تحقیق آقای ارسلان خلعتبری، آقای دکتر جزایری خود جناب آقای امیرنصرت اسکندری تشریف بیاورند در کمیسیون تحقیق پرونده را از ستاد ارتش بخواهیم اگر تمام این اسناد روشن و واضح نبود که همکاری کرده آن روز همکاری نزدیک با قاضی محمد داشته. من بیشرفم اگر از این مجلس استعفا ندهم و نروم. استعفایم را همین جا مینویسم و میروم. جناب آقای امیرنصرت اسکندری این مال وزارت جنگ است. فرمانده لشگر رفت نوشته بنده خلاف خدمت شما عرض نمیکنم. این گزارش است که خدمت آقایان عرض میکنم با تاریخ و نمره به امضای سپهبد امیراحمدی وزیر جنگ وقت. این گزارشی است که جناب سپهبد احمدی داده. خودشان تشریف بردهاند به بازرسی کردستان و نتیجه بازرسی را به نخستوزیر گزارش داده. مینویسد: شماره ۵۱ تاریخ ۹-۷-۲۴ به کلی محرمانه. جناب آقای نخستوزیر محترماً پیرو شماره فلان این در قریه نمیدانم اسمش چیست شش کیلومتری مهاباد جمع بودند حتی از سلدوز و قرهپایاخ و بابک و ۲۰۰ نفر از مهاباد به طرف بوکان حرکت کردند. در نتیجه انعقاد قراردادی فیمابین و دموکراتها و اکراد برقرار شده و آقای ایلخانیزاده در این جریانات رل مهمی دارد و یک دستگاه رادیو فرستند با بلندگو از طرف شوریها به مهاباد ارسال شده و مشغول نصب آن هستند. حتی روزنامه کردستان در شماره ۴۲ مورخه اردیبهشت از مساعدت شوریها در این قسمت با ملامصطفی بارزانی تشکر کرده است.
امضا سپهبد امیراحمدی
این عین نامهای بود که به کلی محرمانه در آرشیو وزارت جنگ هست (دکتر وکیل- آخر کدام ایلخانیزاده است؟ (ابراهیمی- آقارحمان بوده است) (پناهی- ایلخانیزاده ۱۷ تا است). امروز اگر به من فحش هم بدهی چیزی نمیگویم (پناهی- قیاس به نفس میفرمایید من اهل فحش نیستم). چون امروز یک کار مهمی در پیش دارم (پناهی- همین است؟) بله همین است. عرض کنم آقای سرگرد قلفوسایی که حالا سرهنگ است و در ستاد ارتش میباشد گزارشی میدهد در تاریخ ۱۵-۶-۲۳ به این مضمون، ریاست ستاد ارتش وضع شهر مهاباد خوب نیست، تاریخ آن ۱۵-۶-۲۳ است. جناب آقای امیرنصرت اسکندری، هنوز قاضی محمد اعلام جمهوریت نکرده آقای سرهنگ قلفوسایی گزارش میدهد که وضع مهاباد خوب نیست و ممکن است حوادث خطرناکی روی دهد. بعد اسم عدهای از رؤسای اکراد را میبرد که با قاضی محمد همکاری میکنند و من نمیخواهم اسم همه را ببرم برای اینکه یک عده رؤسای اکرادی بودند که آنوقت اغفال شده بودند و حالت دولتخواه شاهدوست هستند. لازم نیست اسمشان را ببرم. کسی که لازم است به عرض برسانم همین جناب ایلخانیزاده است. آقای ایلخانیزاده که بخشدار بوکان هستند و سایر مأمورین دولتی کسی که خیلی بیوجدان است. رییس شهربانی و پست و تلگراف است. این را آقای سرهنگ قلفوسایی گزارش داده و باز طبق گزارش دیگری به ستاد ارتش مینویسد که بوکان یکی از مراکز مهم فعالیت محمدرشید بانهای و ماجراجویان کردستان است. محمود آقای ایلخانیزاده پدر آقای ایلخانیزاده که در پنج روز قبل تمام شش دانگ بوکان را خریداری نموده خود برادرش حاج بایزید و پسرها و برادرزادگانش عامل اجرای مقاصد محمدرشید و قاضی محمد میباشند.
همه ملاقاتهای محرمانه بین فرستادگان محمدرشید و محمودآقا و پسران در فراء اطراف صورت میگیرد و کسان و آدمهای محمودآقاد ارتباط دائم با محمدرشید بانهای یا بخشدار بوکان عبدالله ایلخانیزاده پسر محمودآقا دارند و از هر گونه اجحاف نسبت به مردم فروگذار نکرده و پسران محمودآقا ایلخانیزاده مشغول تبلیغ علیه دولت بوده و دائماً به مردم متذکر میشوند که کردستان عراق مستقل شده و اکراد ایران نتوانستهاند استقلال پیدا کنند و روحیه مردم بوگان از طرز رفتار محمود آقای ایلخانیزاده و پسر او (بخشدار) فوقالعاده بد و مردم در صدد مهاجرت هستند. لذا مستدعی است برای خاتمه دادن به این وضعیت رؤسای دوایر عوض شوند، مخصوصاً در مورد تعویض بخشدار عبدالله ایلخانیزاده اقدام فوری بشود، اگر بخشدار عوض شد نفوذ محمدرشید و محمودآقا کاسته شده و مردم متوجه دولت خواهند شد. امضاء سرگرد قلفوسایی. این مال امروز و دیروز نیست آقایان، این نامه مال سال ۲۲ و ۲۳ است. اینها گزارشاتی است که تمام در ستاد ارتش موجود است. جناب آقای امیرنصرت اسکندری استدعا میکنم این نامه را توجه بفرمایید چون که آقای سپهبد احمدی با شما رفیق است و امضایش هم معلوم است و به نظر من هم مرد بسیار خوبی است و تاریخ ۹-۷-۲۳ شماره ۵۱ به کلی محرمانه، جناب آقای نخستوزیر محترماً پیرو شماره فلان مورخه ۲۴-۲-۲۴ لشگر کردستان که اطلاعاتی از وضعیت منطقه آذربایجان کسب نموده که قبلاً از لحاظ مبارک میگذراند. ۱- عدهای از افراد شوروی که بالغ بر ۳۰۰ نفر ملبس به لباس کردی هستند به مهاباد وارد شدند (جناب آقای ایلخانیزاده خودشان بهتر اطلاع دارند). ۲- عدهای از افسران شوروی به نام افسران آذربایجان در نقاط مختلفه استان مزبور در گردش بوده و امور مربوط به دموکراتها را اداره و بالاخره اداره عملیات فعلی با آنها است. ۳- در تاریخ ۲۳ جاری (آقای ایلخانیزاده این مربوط به جنابعالی است. خیلی اهمیت دارد). یک دستگاه اتومبیل جیپ که حامل دو نفر افسر شوروی بوده به بوکان وارد شدهاند افسران مزبور پس از مدتی مذاکره «خطا به تندنویسها» (اینها را خوب دقت کنید در صورتمجلس عیناً بیانات بنده وارد بشود تا اگر احتیاج به رسیدگی شد بگویم من این موضوع را گفتم یا نگفتم) در تاریخ ۲۳ جاری یک دستگاه اتومبیل جیپ حامل دو نفر افسر شوروی بوده و به بوکان وارد شدهاند. افسران مزبور پس از مدتی مذاکره با فرمانده دموکراتها و جناب آقای ایلخانیزاده (ایلخانیزاده- کدام ایلخانیزاده؟) بخشدار هر که بوده نمیدانم اگر ایشان بوده ایشان و اگر ایشان نبوده نبوده است. من نمیدانم ایلخانیزاده را ملاقات و مراجعت نمودند (پناهی- بخشدار قید شده یا نه؟) بخشدار قید شده توی پرانتز عرض کردم راجع به سازمان برنامه بعد صحبت میکنم. ۴- توجه کنید در این قسمت هم بخشدار ذکر شده در روز ۲۳ جاری با امضای آقای سپهبد احمدی است. در روز ۲۳ جاری هفت کامیون خواربار از مهاباد برای اکراد به بوکان رسیده است که خدمت ایشان بوده است. ۵- اینجا اسم یک کسی برده شده است که نمیخواهم ذکر کنم (نمایندگان- بفرمایید). یکی از رؤسای اکراد است که امروز شاهدوست شده است و ما نباید احساسات افراد را جریحهدار بکنیم.
صفایی- آقای میراشرافی ایشان هم امروز شاهدوست شدهاند.
(زنگ رییس)
رییس- بگذارید ایشان صحبتهایشان را بکنند. وکیل حق دارد بیاناتش را بکند. بعد هم ایشان میآیند و دفاع مینمایند، قطع کلام نکنید.
میراشرافی- ۶- عده زیادی از نفرات قفقاز از رود ارس عبور نمودهاند. آقایان این نامهای است که وزیر جنگ وقت سپهبد احمدی به نخستوزیر نوشته است امضایش هست وزیر جنگ سپهبد احمدی هر کدام از آقایان اگر قبول ندارند الآن تلفن کنند آقای وزیر جنگ پروندهها را بیاورند اینجا عین این نامه را برای آقایان بخوانم. هیچ تردید در عرایض مخلصتان نداشته باشید. بنابراین آقایان این گزارشات هست. جناب آقای امیرنصرت اسکندری اسناد و مدارک قابل انکاری نیست که اگر چنانچه اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده تصویب بشود باز تأثیری در این کار ندارد. اینها اسناد خیانت اشخاصی است که هم در آرشیو ستاد ارتش و هم در وزارت امور خارجه هست. اینجا صحبت از وزارت امور خارجه شد، یادم آمد که جناب آقای ایلخانیزاده را هم همان آقای احمد ایلخانیزاده را هم که جناب آقای امیر ابراهیمی خود میشناسند تشریف بردند به حج. (بعضی از نمایندگان- مشرف شدند) بخشید گاهی اشتباه میکند مشرف شده بودند به حج. گزارشاتی دیدم که فرمانده لشگر به ستاد ارتش نوشته است اینهایی که رفتهاند به حج به حج نرفتهاند و وزارت خارجه عقب اینها بوده اینها رفتهاند به عراق و با سران اکراد عراق مشغول تماس گرفتن و دسیسه علیه حکومت مرکزی هستند. اینها مطالبی است که برای آقایان عرض کردم (دکتر وکیل- احمد ایلخانیزاده هنوز حاجی نشدهاند). دو سه کاغذ دیگر هم خدمتتان ارائه میدهم. یک نامهای از تیمسار سرتیپ هوشمند افشار است که اینجا برای آقایان میخوانم. سرتیپ هوشمند افشار افسر خوبی است و این افسر کسی بود که به شیراز رفت و فرمانده لشگر شیراز بود (شیبانی- فرمانده لشگر نبود). قشقاییها ۴۰۰ هزار تومان پول به او دادند که تابع قشقائیها بشود و این افسر قبول نکرد. آمدند در مرکز از آن چهارصد هزار تومان دویست هزار تومانش را خرج کردند و تیمسار هوشمند افشار را از فرماندهی لشگر شیراز عوض کردند. (یک نفر از نمایندگان- کی کرد؟) آن دستهای که از قشقائیها پول گرفتند و برادران قشقایی. همانطوری که در آذربایجان و کردستان قاضی محمد و پیشهوری قیام کردند، آنها هم در فارس قیام کردند. قشقاییها از قاضی محمد پستتر، خائنتر و بیشرفتر هستند و این را من اینجا گفتم که یادی از آن افسر شریف کرده باشیم و این افسر باشرف آمد استعفا کرد و رفت تاکسی راه انداخت که آقایان اغلب میبینند (دکتر مشیر فاطمی- ایل قشقایی خائن نبودند). ایل را عرض نکردم همان سه چهار نفر را گفتم مثل قاضی محمد و اتباعش والا کردستان مردان شرافتمندی دارد که همهشان وطنپرست هستند، همهشان مرزدار این مملکت هستند، همه خدمتگزار این مملکت هستند. در تاریخ ۱۵ آذر ۲۳ تیمسار سرتیپ هوشمند افشار فرمانده لشگر کردستان به ستاد ارتش گزارش داده است «که آقای ایلخانیزاده با مفسدهجویان (این را آقای امیرنصرت اسکندری استدعا دارم توجه بفرمایید) یا مفسدهجویان تجزیهطلبان کردستان همکاری داشته و
محرک اصلی فکر تجزیهطلبی میباشند (پناهی- کدام یکی؟ اسم برده؟). صرفاً اینجا نوشته شده است آقای ایلخانیزاده راجع به بخشدار و پرونده ۲۴ چیزی ندارد. تیمسار مزبور طی همین گزارش اضافه میکند که اسناد و مدارکی در دست است که این شخص بین جاده میاندوآب و بوگان به سقز تسلط پیدا کرده و مشغول استخدام اسرای چریک شده است. این امر به کلی روحیه سران وطندوست و صدیق را متزلزل کرده است و باید هر چه زودتر ارتش جلوی این نقشه را بگیرد». این گزارش و نظیر این گزارشات الآن در پروندههای موجود در ستاد ارتش بسیار است. هوشمند افشار را من دعوتش کردم در کمیسیون تحقیق و حاضر بود بیاید و تمام مطالب را بگوید اما اساساً کمیسیون تحقیق به اشکال برخورد کرد. دید اگر این پرونده در کمیسیون تحقیق مطرح شود و این اسناد به به امضای سپهبد احمدی است مطرح بشود مایه رسوایی است. فوراً گفتند که ما از ماده فلان آئیننامه استفاده میکنیم و در مجلس مطرح میکنیم (بهادری - هیچکدام از این اسناد که مربوط به ایشان نبود). جناب آقای بهادری بنده سند از هیچ محضری نمیتوانم بگیرم (امیرنصرت اسکندری- فرمایشتان را بفرمایید). بنده دارم عرض میکنم بنده سندی از هیچ دستگاهی نمیتوانم بگیرم نه از دستگاه سفارت شوروی نه از دستگاه سفارت انگلیس نه از دستگاه سفارت امریکا. اسنادی که ارایه میدهم از دستگاههای انتظامی خودمان است. بنده رفتم در ستاد ارتش پرونده را خواستم. این اسناد را در آوردم. هر کدام را که تکذیب میکنید الآن تلفن کنید وزارت جنگ عیناین اسناد را اینجا بیاورند. این اسناد به امضای وزیر جنگ است. رئیس ستاد است. فرمانده لشگر است و به امضای فلان سرگرد است که همه اینها این گزارشات را دادهاند. من که از خودم در نیاوردم. عرض کنم از همه اینها که بگذریم قضایای همه رشید و قضایای کردستان و قاضی محمد همه آنها خاتمه پیدا کرد و جناب آقای ایلخانیزاده در سال ۳۰ به تهران تشریف میاورند. این یک گزارش است مال ستاد ارتش موجود است. آقای ایلخانیزاده در سال ۳۰ الی کنون باز هم با عوامل تجزیهطلب کردستان و سفارت بیگانه و حزب توده در تهران ارتباط دارد و تماس دائمی داشته است و در تاریخ ۲۳/۶/۳۱ به ستاد ارتش گزارش داده شده که آقای عبدالله ایلخانیزاده طبق دستور سفارت شوروی در مهمانخانه گیلان در اطاق شماره ۴۳ تا ۴۹ که مخصوص تودهایها است تشریف داشتهاند و در مهمانخانه گیلان بودهاند و این گزارش جزو گزارش محرمانهای بود که به ستاد ارتش دادهاند که در این مدت با تودهایها مشغول همکاری بوده است و در تاریخ ۲۲/۶/۳۱ پس از هفت ماه اقامت و تماس با عوامل مزبور عازم بوکان گردیده است و با حاجی بابای شیخ نخستوزیر حکومت پوشالی قاضی محمد که پسرش داماد عبدالله بوده ملاقات کرده است. این اسنادی که تا حالا عرض شد یک قسمت مربوط به گزارشات ستاد ارتش بود حالا بنده یک اسناد دیگری دارم که با خط وجود مبارکشان میباشد و الّا در پرونده انتخابیشان که بنده مطالعه کردم قبولی وکالتشان وجود ندارد. فرماندار معمولاً ابلاغ میکند که جناب آقای مشایخی با ده هزار رأس از شهر ری انتخاب شدید قبولی خودتان را اعلام کنید شما در جواب قبولی خود را اعلام میدارید و با خط خودتان اعلام قبولی میکنید. ضمن مطالعه پرونده دیدم که قبولی آقای ایلخانیزاده در پرونده نیست تعجب کردم که چرا نیست (صفایی- حالا مینویسند). بعد که تعقیب کردیم، تحقیق کردیم که چرا این نامه قبولی ایشان در پرونده نیست، معلوم شد که ایشان قبلاً فکر کردهاند اگر با خط خودشان قبولی را بنویسند ممکن است با اسنادی که در دست است با خط خودشان تطبیق بشود و اسباب زحمت ایشان را فراهم کند لذا آن نامه را ننوشته. خوشبختانه بنده رفتم در ستاد ارتش و ضمن مطالعهای که میکردم دیدم چندین نامه از جناب آقای ایلخانیزاده با خط خودشان به مرحوم سپهبد رزمآرا بوده که تمام امضاهایی که آقای ایلخانیزاده پای آن نامه گذاشتهاند و به ستاد ارتش برای مرحوم رزمآرا فرستاده است با این امضاهایی که به آقایان ارایه میدهم فرق دارد. باز اوقاتشان تلخ شد که گفتم چطور شد این امضاها فرق دارد. در همان حینی که ورق میزدم یک دفعه دیدم دو تا نامه به دست ما رسید که آقای ایلخانیزاده به مرحوم سپهبد رزمآرا نوشته. عین این نامههایی که بنده الان خدمت آقایان ارائه میدهم. تقاضا میکنم آقایان اجازه بفرمایید کارشناس معین بشود و استکناب بکنند که این نامه خط خود ایشان هست یا نیست. اینجا نامهای مرقوم فرمودهاند به ریاست محترم جمهوری کردستان پیشوای معظم کردستان که «موافق امر آن پیشوای معظم بنده روابط خود را با لشگر سقز برقرار کرده (موسوی- چه تاریخی است؟) تاریخ ندارد ریاست محترم جمهوری کردستان پیشوای معظم کردستان موافق امر آن پیشوای معظم روابط خود را با لشگر سقز برقرار کرده و عملیات آنها را تحت نظر گرفته اکثر به عنوان اطلاع به آنها آدم میفرستم- جزییات کار آنها را به حضور پیشوای معظم عرض خواهم کرد» عین این خط و عین این امضا دو برگ و در پرونده ستاد ارتش الآن موجود است و با سایر نامههایی که به ستاد ارتش نوشته امضاهایش فرق دارد. باز یک نامهای است که به خطر آقای ایلخانیزاده است. با خوی گرامشان همان آقای احمد ایلخانیزاده (بزرگ ابراهیمی- پسرعموشان) چون شما بهتر اینها را میشناسید البته بهتر میدانید. نوشته است «خدمت جناب آقای کاک قاسم ایلخانیزاده فدایت شوم. رقبه شریفه که مشعر بر دریافت صحت و سلامتی بود و اصل مدتی است بنده در تهران هستم خدمت آقای قوامالسلطنه و ریاست ستاد ارتش و درباریان رفته امیدی به این دستگاه نیست چنانچه مکرر به جنابعالی و سایر اخوان تذکار دادهام لازم است با تمام معنی به حضرت آقای قاضی محمد نزدیک باشید و اوامر ایشان را اطاعت کنید و مشاغل کردستان خودتان اختیار نمایید» بعضی جاهاش را نمیتوانم بخوانم این هم خط آقای ایلخانیزاده است. با زیک نامهای اینجا است به خط آقای ایلخانیزاده که به یکی از بستگان خود نوشته و سفارش کرده که در آنجا اوامر قاضی محمد را اطاعت کنید و من هم خودم در تهران با سفارت شوروی ارتباط برقرار کردهام. ضمن عرض ارادت این است که شرحی که محمد اخوی نوشته است محض مزید اطلاع حضرت عالی تقدیم شد. حضرت عزیز آقا هم اینجا تشریف دارند. صلاح دانستیم که مبلغی بر میزان اضافه نمایید و به محمدامین نوشتم که دوباره مذاکره بنمایند و قضیه را حل کنند. بالاخره دستهجمعی را قانع کنید. بهتر است که شما خدمت آقای قاضی محمد بروید و عرایض من را به ایشان عرض کنید. این هم امضای آقای ایلخانیزاده. بنده مدارکی زبدهتر از مدارک ستاد ارتش و وزارت جنگ و خط آقای ایلخانیزاده نمیتوانم ارایه بدهم. البته دو سه تا اینجا هست که به زبان کردی نوشته است که باید استدعا کنم آقای سالارسعید سنندجی اینجا قرائت کنند و اینها مال موقعی است که جناب آقای ایلخانیزاده بخشدار بوکان بودهاند و پرچم ژاندارمری را کشیدهاند پایین و پرچم جمهوری پوشالی قاضی محمد را بردهاند بالا و جشن گرفتهاند و اشخاصی مکه وارد شدند به سینهشان مدال زدند. اسم مدال را یادم آمد که جناب آقای ایلخانیزاده برای این که خیلی به قاضی محمد نزدیک بشود گویا یک دختری برای پسرشان از قاضی محمد میگیرند و در آن جشن عروسی آقای ایلخانیزاده مدالی به سینه مدعوین میزند و مخصوصاً دعوت کرده بودند که کاردار سفارت شوروی در آن جا باشند، مهماندار باشند، مهمان که نمیتوانند باشند. این دو سند هم جناب آقای سالارسعید سنندجی میدانند که بنده به شما ارادت دارم کردی است و بنده بلد نیستم کردی بخوانم. ممکن است جنابعالی بخوانید اما یک کاغذ دیگری خدمت آقایان تقدیم میکنم و آن عبارت از این است که سرتیپ سردادور که یک سال فرمانده تیپ مهاباد بوده است در این موقع که بنده با اعتبارنامه ایشان مخالفت کردم به بنده نوشته است اجازه بفرمایید یک قسمت از آن را بخوانم «دوست ارجمند و عزیز سلام عرض کرده سلامتی و موفقیت شما فرزند رشید ایران را از خدا خواهانم، من با شما مراوده و مکاتبه نداشته و شاید من حیثالمجموع ۱۰ دقیقه در تمام زندگی با هم حرف نزده باشیم ولی دورادور از وقتی که دیدم شما یک مطالبی گفتید (اینجا مطالبی دارد که تعریف از من کرده است که آنها را نمیخواهم یک قسمت عمده از آن را اینجا قرائت کنم) غرض از تصریح آن که ضمن اخبار مجلس در روزنامه خواندم که شما با اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده نماینده مهاباد مخالفت کردهاید. از این جهت هم ارادت من به شما چند برابر شد زیرا سال گذشته که من در مهاباد فرمانده تیپ بودم میدیدم (اینجا هم کلمات زنندهای نوشته است که آنها را نمیخوانم همانطوری که آقای شوشتری فرمودند بگویم) و خلاصه میگویم که این آقا چه کرده این آقای ایلخانیزاده تنها عنصری است که موجب فساد و اغتشاش مهاباد و کردستان شده است و اینجا یک کاغذی است که به من نوشتهاند و قسم خورده است این کاغذ را برای آقایان میخوانم تفنگچیهای این آقای سالهای سال راه بین سقز و بوکان و بوکان و میاندوآب.
رییس- آقای میراشرافی وقت شما تمام شده است اگر وقت اضافه میخواهید بگویید.
میراشرافی- یک ربع دیگر اجازه میخواهم.
رییس- آقایانی که با یک ربع ساعت وقت اضافی آقای میراشرافی موافقند قیام بفرمایند (اکثر برخاستند) تصویب شد بفرمایید.
میراشرافی- عرض کنم این کاغذ را آقای سردادور نوشته و یک جملهای که خیلی قابل توجه است البته عبارت رکیکی دارم که نخواندهام و درست است ولی میگود «این آقای ایلخانیزاده اقلاً تا به حال صد تا آدم با دست خودش کشته است. آقایان این حرف من نیست. این حرف فرمانده تیپ است. سرتیپ سردادور که یک سال فرمانده تیپ آنجا بوده است و الآن هم معاون لشگر شیراز است مسلماً افسر شریف و درستکاری است (عمیدی نوری- بخوانید آقای میراشرافی) تفنگچیان آقای ایلخانیزاده سالهای پیش بین سقز و بوکان و بوکان و میاندوآب راه میزدند و از غارتیها سهمی را به آقای ایلخانیزاده میدادند. خدا میداند که در این راه چقدر
آدمکشی شده است ایلخانیزاده اقلاً تا به حال صد آدم کشته است. ایشان در زمان قاضیمحمد وزیرمختار حکومت کردستان مستقل در تهران بودهاند و برادر گرامیشان آقای قاسم ایلخانیزاده وزیرمختار قاضیمحمد در بادکوبه بوده و مدت یک سال در سال ۲۴ به همیت سمت زندگی میکردند و این مطلبی است که سرتیپ سردادور در تاریخ ۴-۲-۲۳ از شیراز برای بنده فرستاده است. عرض کنم آقایان بنده میخواهم عرایضم را خاتمه بدهم ولی باید آقایان توجه بفرمایید که خادم کیست و خائن کدام است؟ اگر قرار بشود که در این مملکت فرقی بین خادم و خائن نباشد و هر روز اشخاص مطابق سیاست روز هر خیانتی را بکنند و بعد هم رنگشان را عوض بکنند و به مجازات نرسند، این مملکت سرنوشت خوبی پیدا نخواهد کرد. ما همه چیزمان را از اروپاییها تقلید میکنیم اما خوب است راجع به خیانت، راجع به خدمت، راجع به مجازات و پاداش دادن آنها هم یک قدری توجه بکنیم. دولت فرانسه و ملت فرانسه را جزو ملل زنده دنیا میدانیم. تمدن آنها به حد اعلی در پاریس و فرانسه موجود است. شما ببینید در زمان جنگ بینالمللی دوم بعد از این که آلمانیها آمدند در فرانسه و مسلط شدند و در آنجا قدرت و نفوذ پیدا کردند، یک شخصی که دو مرتبه فرانسه را از مرگ نجات داده بود، به نام مارشال پتن برای این که با آلمانها همکاری کرده بود و آن همکاری هم به نفع فرانسه بود و اگر با آلمانها همکاری نکرده بود مسلماً شهر پاریس که یکی از شهرهای زیبای دنیا است بمباران شده بود و از بین رفته بود. این مارشال پتن را آوردند محاکمهاش کردند و یک پیرمرد هشتاد و چند ساله را زندانی کردند و تا روز مرگش در زندان نگاه داشتند. چرا؟ برای این که ملت فرانسه عادت نکند با دشمن فرانسه همکاری نماید و یک مطلب دیگری هم میخواستم خدمت آقایان عرض کنم. آن عبارت از این است البته یک قدری مستهجن است. امیدوارم که مرا عفو بفرمایید (بعضی از نمایندگان- نفرمایید). باید عرض کنم در پاریس تمام فواحش که با آلمانیها مرتبط بودند بعد از جنگ فرانسویها آنها را تیرباران کردند یا از پشت بامها انداختند پایین. برای این که حاضر نبودند حتی یک زن بدنام فرانسوی با دشمنان آنها آمیزش داشته باشد بنده دیگر نمیخواهم تصدیع آقایان را فراهم کنم و فقط از آقایان یک استدعا دارم و ان هم یک پیشنهادی است که میکنم و آن پیشنهاد عبارت از این است برای این که این پرونده بیشتر روشن بشود و آقایان کاملاً مطلع شوند و با وجدان پاک و خیال آسوده رأی به اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده بدهند، بنده میخواهم از خود اقایان نمایندگان استدعا کنم موافقت بفرمایید که این پرونده برگردد به کمیسیون تحقیق و چند نفر از آقایان امثال آقای ارسلان خلعتبری و آقای دکتر شاهکار که اطلاعات قضایی دارند، اطلاعات حقوقی دارند تشریف بیاورند در کمیسیون و رسیدگی کامل بکنند. این خیلی ناگوار است یک کسی که با قاضی محمد و همه رشید و پیشهوری همکری داشته و ۱۲ برادر و برادرزاده و اقوامش هیئت حاکمه کردستان مستقل را در این مملکت تشکیل دادهاند شما به او رأی بدهید و در صف خودتان بنشانید. بنده دیگر هیچ عرضی ندارم و فقط از جناب آقای رئیس استدعا میکنم که نسبت به این پیشنهاد بنده رأی بگیرید که این پرونده دومرتبه برگردد به کمیسیون تحقیق (تیمورتاش- بنده پیشنهاد کردهام) شما پیشنهاد کردهاید بنده پیشنهاد شما را قبول میکنم. آقایان وقت گذشته است و البته بنده از روزنامه آتش یک مطالبی را یادداشت کرده بودم چون روزنامه آتش یک روزنامهای بود که از روز اول با حکومت پیشهوری و قاضیمحمد مبارزه کرد و چندین تن کاغذها در این راه سیاه کردیم. یک اعلامیهای ستاد ارتش داده است که ۹۷ نفر افسری که در قضیه بارزانیها کشته شده است و در همین مسجد سپهسالار ختم گذاشتهاند و اعلیحضرت همایونی تشریف آوردند و این ختم را برچیدند. این ۹۷ نفر افسر آقایان روحشان در این مجلس شاهد و ناظر اعمال ما است. خانواده آنها منتظر این هستند که ببینند ما چگونه رأی به این اعتبارنامه میدهیم. شما راپی نشوید که روج این شهیدانی که در راه نجات آذربایجان و کدرستان شربت شهادت نوشیدهاند و خانواده آنها بیسرپرست شدند آزردهخاطر بشوند. این مجلس بسیار مقدس است، بسیار افراد صحیح در این دوره انتخاب شدند، شما باید منشأ اثر عملیات و اقدامات بسیار خوبی برای مملکت باشید. یک کاری نکنید که مردم از ما مأیوس بشوند. بنده استدعا میکنم از آقایان رفقا و دوستان که به این پیشنهاد آقای تیمورتاش رأی بدهند که این پرونده و پروندههای ستاد ارتش بیاید در کمیسیون تحقیق و استکناب بکنید رسیدگی بشود تا آقایان نمایندگان با وجدانی پاک و خیال آسوده رأی بدهند. دیگر عرضی ندارم.
رییس- علت طرح اعتبارنامه آقای ایلخانیزاده اینجا بر طبق ماده ۸ آییننامه بود که قرائت میشود توجه بفرمایید. قسمت اخیر ماده است.
(بشرح ذیل قرائت شد)
اگر کمیسیون تحقیق در ظرف ده روز نظر خود را به مجلس نداد نمایندهای که اعتبارنامه او مورد اعتراض واقع شده میتواند درخواست کند که اعتبارنامه او در مجلس مطرح بشود و این درخواست باید مورد قبول واقع گردد.
رییس- بنابراین باید مورد قبول واقع بشود در روز ۲۸ اردیبهشت هم آقای ایلخانیزاده این تقاضا را کردند و چون آقای صفایی فرمودند از کمیسیون تحقیق گزارش ندادهاند خواستم مسبوق باشید ماده آییننامه صراحت را رد و در تاریخ ۲۸/۲/۳۲ هم آقای ایلخانیزاده تقاضا کردهاند که قرائت میشود.
(به شرح ذیل خوانده شد)
ریاست محترم مجلس شورای ملی
محترماً معروض میدارد نظر به این که اعتبارنامه بنده در کمیسیون تحقیق به عهده تعویق درآمده لذا طبق ماده ۸ آئیننامه استدعا دارم مقرر فرمایید در مجلس مطرح و تعیین تکلیف بشود. ایلخانیزاده
رییس- یک پیشنهادی آقای تیمورتاش به بنده ارائه دادند و به آقا هم صحبت کردم گفتم که در این مورد وارد نیست و ایشان باید در مجلس دفع خودشان را بکنند. مدارک را هم ارایه بدهند مجلس قضاوت کند.
میراشرافی- پیشنهاد خروج از دستور مانعی ندارد؟
رییس- اساساً در آئیننامه خروج از دستور نیست نسبت به لوایح دولت هم سکوت است. ایلخانیزاده بفرمایید.
ایلخانیزاده- عرض میشود حضور مبارک آقایان بنده تصور میکردم بعد از آنچه که در آن جلسه در حضور آقایان عرض کردم که بنده در حضور قرآن مجید قسم یاد میکنم هیچوقت به مملکت خیانت نکردم. تصور میکردم این عرض بنده مورد قبول آاقایان وقاع شده باشد. در مورد جناب آقای میراشرافی که بیاناتی فرمودند بنده شخصاً نمیخواهم دفاع بکنم و دفاعم را به آقای بزرگ ابراهیمی و آقای نورالدین کرمانی واگذار میکنم.
رییس- فقط یک نفر از آقایان میتواند دفاع کند.
ایلخانیزاده- به شهادت تاریخ و به شهادت تمام آقایان اکراد در سنوات گذشته و در طول تاریخ نسبت به مملکت و شخص شاهنشاه وفادار بودهاند. ما در مملکت اسلامی زندگی میکنیم و مطابق مذهب اسلام به شاه مملکت ایمان داریم. در قرآن مجید خدا میفرماید اطیعواله و اطیعوالرسول و اولوالامر منکم با تمامی معنی مفهوم این آیه را چرا کرده تا زنده هستیم اجرا میکنیم (احسنت) (سید احمد صفایی- مقصود از اولوالامر معصوم است) نسبت به وطن هم همینطور فقط در مقابل این اتهامات که البته تصور میکنم ناشی از اشتباه جناب آقای میراشرافی است، بنده دو سند را قرائت میکنم و زیاد داخل در ماهیت نمیشوم چون یک سندهای محرمانهای دارم که بنده در آن تاریخ خدمات ذیقیمتی به مملکت کردم و این اسناد صحیح نیست که در مجلس شورای ملی گفته شود. البته یکی از آن اسناد این است که بعد از جریان قاضی محمد که تمام رؤسای عشایر اکراد از طرف اعلیحضرت همایونی به تهران احضار شدند و در مقابل خدماتشان پاداشهایی گرفتهاند. این یک فرمان شاهانه است که قرائت میکنم «به فرمان مطاع شاهانه تفنگ تیر کوتاه برنو به شماره ۱۹۶۶۲ به مناسبت خدمات میهنپرستانه به آقای عبدالله ایلخانیزاده اعطاء میگردد عطیه شاهانه را حق انتقال به یر نداشته و بایستی فقط نزد خود نگاهداری نمایید ۱۹/۵/۲۵» اینهم سند دومی که جناب آقای قوانالسلطنه است که آنوقت که زمامدار مسئول مملکت بودند.
«آقای عبدالله ایلخانیزاده مشروحه جنابعالی واصل گردید خدماتی که در سالهای ۲۵-۲۴ برای تشکیل قوای پارتیزانی و جمعآوری عشایر جهت مقابله لا فرقه دموکرات آذربایجان کردهاید مورد تأیید و موجب تقدیر است. البته از شخص وطنپرست و شاهدوست و دولتخواهی چون شما انتظارات دیگری جز فداکاری و خدمتگزاری نمیرود (احسنت) و این مراتب را با اقداماتی که در تهیه و جمعآوری افراد پاک و میهنپرست نمودید حقیقتاً ثابت کردید. امید است این رویه مرضیه را که از خودگذشتگی و فداکاری در راه میهن مقدس است نصبالعین قرار داده بیش از پیش علاقهمندی و دولتخواهی خود را نسبت به اعلیحضرت همایونی شاهنشاه ایران عزیز روشن و واضح دارید و اولیای امور نی زاز وجود شما استفاده کامل ببرند و موجبات تشویق شما را فراهم دارند.» (احسنت) آقایان اگر بنده خیانتکارم استدعا میکنم از جناب آقای نخستوزیرکه اینجا تشریف دارند اگر عدم صلاحیت بنده را تصدیق کنند بنده تمام فرمایشات آقا را قبول دارم.
نمایندگان- رأی، رأی
میراشرافی- قوامالسلطنه به سلامالله جاوید هم حقوق میداد ماده ۹۰۰
رییس- آقای ایلخانیزاده شما از دو نفر آقایان را که اسم بردند از شما دفاع کنند باید دفاع را به یک نفر واگذار کنید.
ایلخانیزاده- بنده به آقای بزرگ ابراهیمی واگذار میکنم که از بنده دفاع بکنند.
میراشرافی- ماده ۹۰
بزرگ ابراهیمی- اجازه بفرمایید بنده ده دقیقه بیشتر صحبت نمیکنم. خیلی معذرت میخواهم.
بهادری- آقای ابراهیمی راجع به آن اسناد چیزی نگویید خلاف سیاست مملکت است.
رییس- آقای بزرگ ابراهیمی بفرمایید.
بزرگ ابراهیمی- راجع به آن اسرار هیچ نخواهم گفت. اولاً خدا را قسم میخورم همانطور که قسم خوردم جز حق و حقیقت چیزی نگویم. ما به قرآن قسم خوردیم
که به اساس این مملکت و پادشاه و قانون اساسی همگی پشتیبان باشیم و فداکاری کنیم. اگر نمایندهای فکر اشتباه بکند چون من در آن وضعیت منالباب الیالمحراب حضور داشتم و شاهد و ناظر بودهام حق دادم عرض بکنم، از همکار محترم خودم جناب آقای میراشرافی که انصافاً مورد احترام شخص من است و برادر ارشدی است عرض کنم هم از ایشان بهتر دیدهام و هم بیشتر شنیدهام و هم بهتر میدانم این است که برای چند دقیقه اوقات مبارک آقایان را امروز مورد تصدیع قرار میدهم. یکی از شهود زنده من آقای حاج عزالممالک اردلان است که استاندارد آذربایجان غربی بوده است در ۱۳۲۰. درست است آقا؟ (اردلان- بلی). یک شاهد دیگر سپهبد جهانبانی است که الآن در سنای ایران یک عضو مؤثری است درست است آقا؟ بنده حسبالامر مرحوم فروعی اعنیالله مقامه (شوشتری- رضواناللهعنه) که واقعاً آبروی مملکت بود در رکاب وزیر کشور وقت برای راهنمایی در موضوع اوضاع آذربایجان مأمور آذربایجان شدم. این زمانی بود که خانه من از طرف واردین اشغالکننده ارتش شده بود. به سر زن من طپانچه گذاشته بودند. شب ساعت ۱۲ خانم سرلشگر مقبلی کنونی و خانم مرده من مورد تهدید نظامیهای دولت خارجی واقع شده بودند که مرا بگیرند به نام این که از افسران مخالف و مبارز ما بوده است و من همه را پایمال کردم گفتم میروم اگر زنده بمانم و یا بمیرم باید مملکت بماند با این حال رفتم وارد خانهام شدم. جناب آقای اردلان استاندار استان چهارم بودند. حسبالامر اعلیحضرت رضاشاه کبیر اعلیالله مقامه سر نهار نشسته بودیم لایحه و اعلامیهای از طرف قاضی محمد و اتباع او آمد که آقایان حق ورود به مهاباد را ندارند. اگر عجم و ژاندارم اینجا بیاید خلع سلاح میکنیم میکشیم به عرض آقای استاندارد رساندم دادم به وزیر کشور مدتی روی این بحث و مباحثه شد بالاخره گفتند بهتر است که ما از روسها تقاضا کنیم یک کشتی به ما بدهند. از بندر گلمانخانه برویم به بندر دانالو و مراغه و به مهاباد برویم. من سر ناهار اعتراض کردم گفتم باید رفت و اگر هم بمیریم باید مهاباد را نگه داشت (صحیح است) من میروم و میمیرم اگر مردم نیایید آقایان خودم و عبدالله شوفر و یک اتومبیل وزارت کشور ساعت چهار بعد از ظهر رفتیم در راهاهن. من را گرفتند به اشنو بردند. حسین حاجی محمود اشنویالقا شبهه کرد به او گفتم به روسها بگو که این یکی از اکراد و عشایر ما است. از خوانین ما است که از تبریز فرار کرده به این خدعه وارد مهاباد شد. من در منزل میرزارحمت شافعی اعلیالله مقامه بودم. برادر او را طرفداران قاضیمحمد همان روز کشته بودند. یکیک از رؤسای عشایر آمده بودند برای سرسلامتی و حفاظت آقا میرزارحمت. یکی از آنها عبدالله ایلخانی نصرزاده بود. بنده به اینها گفتم آقایان فردا وزیر کشور میآید چه معاملهای خواهید کرد؟ بلند شدند گفتند افتخار میکنیم و به استقبالش میرویم. خدمت میکنیم، پایش را میبوسیم. قاضی محمد یک گرجیالاصل است و کرد نیست و نمیتواند وزیر کشور ایران را راه ندهد. درست گفتم یا نه؟ درست است یا نه؟ (اردلان- بله درست است) فردا صبح ما رفتیم به استقبال امانالله میرزا. او با مقداری تشکیلات مثل قراول و احتیاط میامد سرگرد کمال که امروز استاندارد خوزستان است فرمانده این قسمت بود. وقتی به یک عده سوار متنابهی برخورد دستپاچه شد. رفتم گفتم من خودم از استقبالچیها هستم. تعجب کرد وارد شهر شدیم. تا عصر ماندیم. قاضیمحمد یک عده از اراذل و اوباش را از قیل همان کریم احمدیم همان مصطفی داودی همان میر سیدعبدالله سیدین هفت هشت نفر یک عده اراذل و اوباش را فرستاد که بیایند مار ا خلع سلاح بکنند ما را تهدید کرد که باید شهر را ترک بکنید بنده میخواستم بروم خدمت مرحوم امیر اسعد عموی عبدالله و یک نفر دیگر هم امیر عشایر این دو مرد قوی و فداکار در راه مملکت بیایند مهاباد را حفظ کنیم دیدم که اگر من بروم اوضاع خراب میشود عبدالله و کریمآقا را صدا کردم گفتم اگر من بروم تکلیف این جماعت چیست به کردی جواب داد گفت که گور بابای دبین پدر قاضیمحمد را درمیآوریم چطور ممکن است مأمور دولت در مهاباد با وجود ما خلع سلاح شود؟ باید ما خونمان ریخته بشود همین عبدالله تا صبح امانالله میرزا و اردلان محمود هدایت اسکندر ایرم خیلیها بودند همه را همین عبدااله و کریمآقای مرحوم نگه داشت. من نمیخواهم سابقه عدهای را بگویم نادرآقا و عباسآقا از زمان گذشته چه خدماتی کردند بعد از این خدمت حسبالامر جهانبانی فرماندار مهاباد شدم ولی بر خلاف میلم چون بایستی میمردم مرگ را قبول کردم در کردستان یعنی در مرکز معاباد پنج ماه بنده و دو نوکرم به قول اهل مهاباد عجم بودیم (شوشتری- کافی است) چشم در تمام این مدت این آقایان حافظ من بودند. بنده پیشنهاد کردم به خاک پای مبارک و جناب آقای سهیلی آقای امیراسعد مرحوم عموی ایشان را فرماندار کردم خودم کنار رفتم برای این که با قاضیمحمدها مبارزه کنیم. این تهران خواب این تهران بیمطالعه تحت خواهش سیفالقضات عموی قاضی محمد امیراسعد فداکار را کنار گذاشت میرزا یدالله خان سریعالقلم تریاکی را فرستاد در مهاباد درست است یا نه (نمایندگان- کافی است) نگویم اطاعت کردم، چشم.
میراشرافی- ماده۹۰
رییس- مگر به شما چه گفتند؟
میراشرافی- ایشان ضمن بیاناتشان به بنده توهین کردند.
رییس- عبارت را بفرمایید.
میراشرافی- عبارت یادم نیست باید بیایم آنجا عرض بکنم.
رییس- مطابق آییننامه باید عمل بشود حالا میخواهید توضیحی راجع به آن عبارت بدهید بفرمایید.
عمیدی نوری- جناب آقای رییس بنده پیشنهاد دارم.
نمایندگان- اعلام رأی شده
شوشتری- جناب آقای میراشرافی استدعا دارم با احترام آن قسم چیزی نفرمایید.
میراشرافی- بنده به احترام آن قسم حرفی نمیزنم فقط یک مطلبی را عرض میکنم برای این که سوءتفاهمی نشود. این مطالبی را که عرض کردم چیزهایی نبود که من نوشته باشم اینها چیزهایی است که به امضای آقای سپهبد امیر احمدی وزیر جنگ وقت شما بوده است. این دلیل نیست که ستاد ارتش یک قبضه تفنگ به ایشان داده است آقا مدل درجه یک همایون به حسین فاطمی دادند این دلیل خدمتگزاری است؟ اگر این است که بفرمایید.
رییس- در مورد آنچه به شما گفته بفرمایید.
میراشرافی- به پیشهوری استانداری آذربایجان را دادند پس خادم بود؟ (بهادری - ندادند). به آقای سلامالله جاوید استانداری دادند پس این خادم است؟ اگر یک وقتی مقتضیات دولت ایجاب میکند که به یک فرد مخربی یک کاغذی بدهند این دلیل نیست این سند نیست بنده اینجا پنجاه گزارش سپهبد احمدی و ستاد ارتش و سرلشگر ارفع و سرتیپ هوشمند افشار را قرائت کردم آقایان باید توجه بفرمایند این پروندهها باید برود به کمیسیون تحقیق و در کمیسیون دقیقاً رسیدگی شود دیگر این که این نامهای که ایشان قرائت فرمودند معلوم نیست به امضای کیست، امضای قوامالسلطنه است یا امضای دیگری است (ایلخانیزاده- به امضای قوامالسلطنه است، حاضر است نامه). یک کاغذی برای ما خواندند و نامههایی که بنده اینجا از عملیات آقای ایلخانیزاده ارایه دادم باید مورد توجه قرار بگیرد. ایشان تمام اظهارات بنده را آمدند خواستند تکذیب بکنند والله بالله به روح تمام مردان بزرگ دنیا قسم میخورم که ایشان همکار نزدیک قاضیمحمد بودند و اگر مجلس به این اعتبارنامه رأی بدهند مثل این است که قیام قاضی محمد را تصدیق کرده است (همهمه نمایندگان- اینطور نیست) (اردلان- هیچ اینطور نیست) (زنگ رییس)
رییس- این قسمتها اینجا وارد نیست خواهش میکنم نفرمایید شما گفتید توهین شده میخواهم جواب بدهم.
عمیدی نوری- طبق ماده ۲۰۰ بنده اخطار نظامنامهای دارم.
رییس- ماده ۲۰۰ مربوط به پیشنهاد در لوایح است- بفرمایید.
عمیدی نوری- ماده ۲۰۰ میگوید «به طور کلی در هر موقعی که مجلس صلاح بداند میتواند هیئتی ار نمایندگان انتخاب کند که مأمور امری شود» بنده طبق این ماده یک پیشنهادی دارم. اجازه بفرمایید توضیح عرض کنم چون در اینجا بنده روشن نیستم یک اوراقی آقای میراشرافی آوردند راجع به ایشان یک اوراقی هم آن آقا آوردند راجع به ایشان یک اوراقی هم آن آقا آوردند بنده پیشنهاد کردم که این کار رسیدگی بشود.
نمایندگان- رأی، رأی
رییس- آقایان ساکت باشید. رسیدگی به اعتبارنامه نمایندگان یک فصل جداگانهای دارد. دو مرحله دارد یکی شعبه و یکی کمیسیون تحقیق. هر دوی این مراحل طی شده و الآن باید رأی گرفته شود (میراشرافی- کمیسیون تحقیق طی نشد). آقایان موافقین ورقه سفید با اسم خواهند داد. (اسامی آقایان نمایندگان به وسیله آقای مسعودی (منشی) به ترتیب ذیل اعلام و در محل نطق حاضر و رأی دادند).
آقایان کاشانی، کریمی، حبیب پناهی، صفاری، تجدد، محمود افشار، حمیدیه، بهادری، قناتآبادی، مهندس اردبیلی، موسوی، باقر بوشهری، عبدالرحمن فرامرزی، ثقهالاسلامی، عبدالصاحب صفایی، تیمورتاش، حشمتی، مهندس جفرودی، مهندس کیقباد ظفر، عباسی، ایلخانیزاده (ایشان حق رأی ندارند)، دکتر وکیل، سنندجی، بزرگ ابراهیمی، فرید اراکی، اردلان، امیر احتشامی، دولتشاهی، قراگوزلو، بوربور، شوشتری، میراشرافی، هدی، ارباب، بزرگنیا، صارمی، امامی، بیات ماکو، شفیعی، کیکاوس، حمید بختیار، شاهرخشاهی، سرمد، محمود رضایی، دکتر حمزوی، داراب، توماج، دکتر نیرومند، مشایخی، شیبانی، صدقی، دکتر مشیر فاطمی، خزیمه، علم، قریشی، سعید مهدوی، لاری، شادلو، تفضلی، سعیدی، قوامی، دهقان، سلطان مراد بختیار، مرتضی حکمت، اریه، استخر، سلطانی، عرب شیبانی، دکتر پیرنیا، دکتر آهی، نصیری، نقایت، عمیدی نوری، امیرنصرت اسکندری، برومند، صفایی، دکتر جزایری، خلعتبری، دکتر شاهکار، دکتر بینا، بهبهانی، کاشانیان، خرازی، درخشش، پیراسته، فرود، گیو، اخوان، یارافشار، جلیلوند، مسعودی، ذوالفقاری، افخمی، محسن اکبر، رضا افشار، صرافزاده، جلیلی
(آرا مأخوذه شماره شد ۷۸ ورقه موافق و یک ورقه کبود و ۱۶ سفید بیاسم شمرده شد)
رییس- نمایندگی آقای ایلخانیزاده با اکثریت آرا به تصویب رسید.
(نمایندگان- مبارک است)
اسامی موافقین- آقایان نقابت، دکتر جزایری، کریمی، دکتر آهی، دهقان، مهندس جفرودی، حبیب پناهی، محمدعلی صفاری، باقر بوشهری، حشمتی، یارافشار، رضا افشار، احمد اخوان، فرود، محمود افشار، موسوی، محسن اکبر، عبدالرحمن فرامرزی، ثقهالاسلامی، شیبانی، امیر احتشامی، بهادری، مهندس اردبیلی، تجدد، مهندس کیقباد ظفر، فردی اراکی، محمد عباسی، دکتر وکیل، سنندجی، بزرگ ابراهیمی، شوشتری، اردلان، دولتشاهی، سلطانی، بوربور، توماج، بزرگنیا، ارباب، شفیعی، بیات ماکو، عبدالحمید بختیار، عربشیبانی، صارمی، هدی، امامی، رضایی، مرتضی حکمت، مشایخی، سعید مهدوی، تفضلی، دکتر مشیر فاطمی، یارمحمد شادلو، مهدی لاری، دکتر نیرومند، دکتر حمزوی، دکتر پیرنیا، قریشی، برومند، نصیری، اسکندری، قوامی، بختیار، خزیمه علم، سعید، استخر، ارسلان خلعتبری، جلیلوند، خرازی، پیراسته، درخشش، گیو، مسعودی، افخمی، جلیلی، ذوالفقاری، صرافزاده، حمیدیه، معینزاده
مخالف: آقای میراشرافی
ورقه سفید بیاسم علامت امتناع- ۱۶ ورقه
(۴- تقدیم اسامی ۴۵ نفر جهت انتخاب سی نفر عضو دیوان محاسبات به وسیله آقای وزیر دارایی)
رییس- آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی (دکتر امینی)- عرض کنم دوره مأموریت یک عده از کارمندان دیوان محاسبات منقضی شده و در دوره گذشته لایحهای تقدیم شده است خدمت آقایان که از بین ۴۵ نفر کارمندان دولت سی نفر را آقایان انتخاب کنند جهت عضویت دیوان محاسبات که مشغول کارشان بشوند. این اسامی را بنده تقدیم میکنم که آقایان انتخاب فرمایند.
۵- تقدیم لوایح مالی دولت سابق که مورد تأیید یا عدم تأیید است به وسیله آقای وزیر دارایی
وزیر دارایی- یک صورتی هم به مقام ریاست تقدیم میکنم راجع به لوایح آقای دکتر مصدق آن عدهای که مورد استفاده وزارت دارایی هست و آن عدهای که باید مسترد بشود تقاضا میکنم آقایان لطف بفرمایید که زودتر تصویب بشود.
۶- تقدیم یک فقره سؤال به وسیله آقای رضایی
رییس- آقای رضایی
رضایی- سؤالی است از دولت از آقای وزیر دارایی و وزیر جنگ و وزیر اقتصاد ملی راجع به معادن انارک.
رییس- به دولت ابلاغ میشود.
۷- بقیه مذاکره در لایحه سارقین مسلح
رییس- لایحه سارقین مسلح مطرح است بقیه پیشنهادات قرائت میشود.
(پیشنهاد آقای شوشتری به شرح زیر خوانده شد)
ریاست محترم مجلس شورای ملی اینجانب پیشنهاد میکنم تبصره ذیل به قانون اضافه شود.
تبصره- سارقینی که طبق پروندههای موجود در دادگستری و شهربانی بیش از سه مرتبه محکوم شدهاند در صورت ارتکاب مجدد مشمول این قانون خواهند بود. شوشتری
نمایندگان- تشریف ندارند.
رییس- پیشنهاد دیگر قرائت میشود.
(به شرح زیر خوانده شد)
مقام محترم ریاست مجلس- پیشنهاد میکنم تبصره ذیل به ماده واحده علاوه شود.
تبصره- حق دفاع از نفس و عرض و ناموس و مال مندرج در این قانون محدود به آنچه است که در قانون مجازات عمومی در فصل اول باب سوم تصریح گردیده است. عمیدینوری
شوشتری- بنده حضور دارم.
رییس- پیشنهادتان در لایحه سارقین مسلح قرائت شد. نظرتان هست یا قرائت شود.
شوشتری- نظرم هست.
رییس- بفرمایید توضیح بدهید.
شوشتری- باز هم بسمالله الرحمنالرحیم (یک نفر از نمایندگان- یک مرتبه دیگر قرائت بفرمایید. یواشتر هم بفرمایید) چشم جناب آقای فرامرزی حالا که آقایان وزرا تشریف دارند آقای وزیر جنگ هم تشریف دارند چون چند سال در وزارت کشور رییس کمیسیون تجدید نظر تشدید مجازات بودم و دو نفر قاضی که آقای وزیر دادگستری اینجا تشریف دارند میدانند یکی از اینها ابوالحسن صادقیان است که از تلامذه مدرس است که بنده مفتخر بودم در خدمت ایشان و یک نفر دیگر از قضات محترم دادگستری بودند. شاید با ۱۱ هزار پرونده از اشخاص شرور و بدسابقه که یک درد را دزد و جیببرها تشکیل میداد مواجه شدم با این ترتیب پروندهای هم هست که از نظر حقانیت حکم برائت دادم تبرئه کردم کسی که یک لحاف را برده بود به مبلغ ۱۷۰ تومان اما چطور برده بود و به چه کیفیت برده بود در صورتی که جواهر و پول میتوانست ببرد در ۱۱ درجه سرمای زیر صفر این یک لحاف را برداشته بود برده بود در یک دکانی و خوابیده بود از این نظر او را تبرئه کردم در صورتی که چهار ماه او را محکوم کرده بودند. من در تجربه و رسیدگی به پروندههای این افراد برخوردم به این معنی که آن روز هم (جناب آقای صفایی توجه کند) این کلمه را اینجا عرض کردم در حدود ۱۰ میلیون قانون داریم ما باید در مجلس شورای ملی در وضع قوانین توجه کنیم راجع به حدود جزائیات و قضاوتها. اگر روی موضوعهای منطقی باشد از نظر نتیجه برای مردم بهتر نتیجه میگیریم. آقایان نمایندگان محترم یک دزد ۸۰ مرتبه دزدی میکند ۶۰ مرتبه جیببری میکند ۵۰ مرتبه از دیوار بالا میرود و به خانه مردم وارد میشود یک دفعه گیر میافتد ۴۰ مرتبه فرار کرده گریخته دستیارهایش او را مخفی کردند. آنوقت این دزد وقتی گیر میافتد یک عده شریک دارد. آقای ارسلان خلعتبری این را توجه کن عیناً این قضیه در تهران است. یک دزدی دکان دارد در خیابان گوته یا در خیابان ژاله یک چند سبدی گذاشته از لوبیا و نخود. چیزهایی که فاسد نمیشود. این دزدها را میآورند روی تشریفات مخصوصی که آقای مشهدی حسن شما دیشب تشریف بردید در فلان محل حالا چه جور میشود بالاخره بازپرسی تمام میشود و قرار گرفتن ضامن میشود و آنوقت آن دزد که دکان دارد ضامن او میشود. وقتی هم که ضامن شد دادگستری و شهربانی او را آزاد میکند در صورتی که ضامن شریک دزد است آن هم رفته همه پروندههایی که مربوط به همین گروگان یا زکی ارمنی است اینها را من واردم آقایان درد در اسلام دفعه سوم اگر دزدی کرد باید کشته شود من اینجا پیشنهاد کردم (آقا سید احمد صفایی- در صورتی که در دفعات قبل حد جاری شده باشد) اجازه بدهید (دکتر شاهکار- فقط برای دزدها باید نوشته شود؟) نوشتم سارقین که طبق پروندههای موجود در دادگستری و شهربانی بیش از سه مرتبه ارتکاب به سرقت نموده و محکوم شدهاند در صورت ارتکاب مجدد مشمول این قانون خواهند بود. یک روز صبح خوابیدن بودم توی منزل دراز کشیده بودم. دیدم در منزل ما را میکوبند. حسنخان قاجار که حالا سرهنگ شده رییس کلانتری بازار بود. آمد آنوقت نایب بود. گفت آقای شوشتری دیشب حجره آقای لاجوردی جلوی کاروانسرای امیر دزدی کردهاند و چندین قفسه حریر را بردهاند و آن دزد در راه حضرت عبدالعظیم دستگیر شده است. من آمدم بیرونآقای لاجوردی هم خانهاش نزدیک بود او را هم صدا کردیم آمدیم توی کلانتری آقای لاجوردی تجربهاش کم بود نمیدانست چه جور باید صحبت کند. در کلانتری به دزد گفت چرا دکان مرا دزدیدی؟ گفت سید حرفت را بفهم این دفعه آتش میزنم من دیدم راست میگوید برای این که میرود با ضامن میآید بیرون با یک عده دزد بنزین میآورد و آتش میزند. گفتم آقای مشهدی اصغر ما مخلصتیم این نفهمید چون نتیجهاش را میدانستم ضامن شدیم آوردیم او را بیرون هفتهای یک مرتبه شبهای جمعه این آقای لاجوردی باید ده تومان پول چلوکباب به او بدهد وقتی که با وجود قوانین دزد به این صورت در میآید آن هم از ۷۰ مرتبه یک مرتبه دستگیر بشود نمیشود جلوی دزدی را گرفت. آقایان مملکتداری به حرف نیست مملکتداری به ترحم نیست اسلام ترحم را درباره جانی، درباره دزد، درباره قاتل، درباره زناکار و هر گناهکار جایز نشمرده. بیایید با این تبصره موافقت کنید خواهید دید هشتاد درصد از سرقتها کم میشود زیرا دزدها از آن وضعیت و محکمه خلاص میشوند برمیگردند به محکمه دیگر آن هم دیگر تبانیها نیست آنجا دیگر اکبر و حسین پیدا نمیشود. آقایان زندانهای ما با وضعیت بدی که دارند بچهها را میبرند تربیت میکنند برای دزدی. بیایید موافقت بفرمایید که هر کس طبق پروندههای موجود سه مرتبه محکومیت پیدا کرد و دزدی که در سیصد مرتبه سه مرتبه آن گیر افتاده برای ۵۰ دفعه سی دفعه چهار مرتبهاش او را برائت دادند فقط سه مرتبه به این صورت درآمده و محکوم شده این دزدان مشمول این قانون بشوند هم از نظر حدود تا حدی رعایت شده و هم از نظر رفاه و آسایش مردم قدمی برداشتهاید. ترحم نسبت به دزد یعنی ترحم بر پلنگ تیزدندان- ستمکاری بود بر گوسفندان. آقایان مردم این مملکت چشم امیدشان به مجلس شورای ملی است. میخواهند آسایش پیدا کنند. البته حالا که آن دزد راهزنی که به عفت مردم تعدی میکند اینطور محاکمه میشود من عقیدهام این است مجلس شورای ملی قدم بلندتری بردارد و مردم را از نظر دزدی و امنیت در خانهها جانی و مالی و ناموسی با این تبصره حفظ کند. این است نظر بنده.
رییس- شور دوم لایحه است چون با دو فوریت تقدیم شده ست به مجلس شورای ملی تلقی میشود، بنابراین پیشنهاددهندگان ۵ دقیقه باید صحبت بکنند که زودتر کار در مجلس بگذرد ماده ۱۲۳ آئیننامه قرائت میشود.
(به شرح زیر قرائت شد)
ماده ۱۲۳- در این صورت پیشنهاددهنده یا یکی از پیشنهاددهندگان (در مورد پیشنهاد جمعی) به طور اختصار یعنی منتهی مدت ۵ دقیقه توضیح تواند داد.
رییس- تذکر دادم برای این که رعایت بکنند. آقای دکتر شاهکار بفرمایید.
دکتر شاهکار- بنده اطاعت میکنم (شوشتری- معذرت میخواهم) جناب آقای شوشتری- با نهایت ادب و احترامی که به خدمتتان دارم با همان فلسفهای که خودتان فرمودید یعنی جلوگیری از سرقت
و تأمین حقوق مردم هم از نظر اصولی بنده با پیشنهاد آقا مخالفم. هم از نظر استدلال اما از نظر اصولی بنده متأسفم که آقایان نمایندگان محترم یک مطلب را از خاطر میبرند و آن این است که ماده ۱۱۳ اصول تشکیلات دادگستری مانع است از این که قضات به دسته جمع و حالت اعتراض در مقام دفاع از خودشان برآیند در موقعی که نسبت به این آقایان قضات که از فداکارترین و وارستهترین طبقات هستند حق قانون حق هر گونه اعتراضی نداده که از خودشان دفاع کنند به جهات برکنار شدن از کار. من خیلی متأسفم که جناب آقای وزیر دادگستری که یکی از ارکان قضایی این مملکت است راجع به قضات که بزرگترین توهینها میشود سکوت محض اختیار میکنند (عبدالرحمن- فرامرزی- یعنی شما معتقد هستید که لایحه ما درست و درست اجرا میشود) جناب آقای فرامرزی الآن عرض میکنم.
رییس- اصلاً این صحبتها مربوط به پیشنهاد نیست. در مورد پیشنهاد صحبت بفرمایید.
دکتر شاهکار- اما این که فرمودند در این مملکت دزدی میشود به دلیل این که محاکم ارفاق میکنند یا به دلیل این که در پا مار تبانی میشود. جناب آقای شوشتری این چه مربوط است به قاضی عدلیه این دستگاه را بنده آن روز معرفی کردم. این دستگاهی است که از مأمورین و ضابطین دادگستری از ژاندارمری و شهربانی تشکیل میشود و حتی دزدی را میفرستند به محکمه در زندان یک نفر دزد را نگه داشته است. بهش میگوید اگر رفتی در عدلیه این دو جرم را به عهده گرفتی- این قدر سوختهتریاک را بیشتر میدهم او هم میرود در مقابل قاضی اعتراف میکند به جرم خودش. بنابر این قاضی وقتی دید آن یکی به این جرم اقرار میکند این یکی را تبرده میکند عدلیه خراب نیست. جنابعالی خیال میکنید استدلال آقا این است چون قضات دادگستری بد هستند بنابراین، این آقایان را بفرستید پهلوی قضات غیرحرفهای یعنی بفرستید پهلوی افراد ارتشی که این آقایان چون مردمانی هستند صالح، بیطرف، پاکدامن، بهتر قضاوت میکنند و حال آن که در مملکتتان آقایان یک ثروتی دارید و آن این است که پنجاه نفر از قضات دیوان عالی کشور که سی سال خدمت قضایی دارند، سابقه دارند، زحمت کشیدهاند، از محکمه ابتدایی میرود به استیناف، از استیناف میرود به تمیز، میرود به دادگاه عالی انتظامی قضات عالی مقام این را رسیدگی میکند. جنابعالی میفرمایید اینها را بگذارند کنار پرونده را بدهند به فلان سرگرد بسیار محترم که در امر تاکتیک و استراتژیک وارد است بیاید ماده ۲۲۲ تا ۲۲۵ قانون مجازات عمومی را تفسیر بکند (صارمی- برخلاف اصول قضایی)
رییس- آقای دکتر شاهکار این پیشنهاد جناب آقای شوشتری وارد نیست مگر این که اصلاحی درش بکنند. رأی هم گرفته نمیشود پیشنهاد دیگری قرائت میشود.
شوشتری- به بعد از اثبات اصلاح میشود
(به شرح زیر خوانده شد)
مقام محترم ریاست مجلس- پیشنهاد میکنم تبصره ذیل به ماده واحده اضافه شود.
تبصره- حق داع از نفس و عرض و ناموس و مال مندرج در این قانون محدود است به آنچه که در قانون مجازات عمومی در فصل اول باب سوم تصریح گردیده است. - عمیدینوری
رییس- آقای عمیدینوری.
عمیدینوری- بنده عقیدهام این است که مجلس شورای ملی در یک موضوع توجه عاری از احساسات بفرمایند. برای این که ما یک قانون مجازات عمومی برای مردم داریم وضع میکنیم و نسبت به این موضوع بنده عقیدهام این است که بایستی آقای دکتر شاهکار توجه بفرمایند که اگر ما اینطوری که در این قانون پیش آمده و اینطور ذکر شده و جناب آقای وزیر دادگستری هم با این که یک قانون جزایی است امضا نفرمودهاند در حالی که اصولاً هم امضای وزیر دادگستری و هم وزیر دفاع ملی باید باشد.
روشن شود که قضیه چیست. اگر اینطور این قانون تصویب شود مثالهای میزنم ممکن است که یک کسی چند نفر را دعوت بکند منزلش. بعد بگوید برای سرقت وارد شده بعد هم بگوید چون داشت فرار میکرد من زدم کشتمش. از مجازات هم معاف باشد. این قانون به این شکل که ما تصور میکنیم که آن منظور ما حاصل بشود نخواهد شد بلکه ما در قانون مجازات عمومی یک مواردی داریم که در آن موارد دفاع مشروع را معلوم کرده. چون اینجا به طور کلی گفته که هر کس برای سرقت وارد خانه یا مسکن شود اسلحه هم نداشته باشد اگر برای ارتکاب هتک ناموس وارد شده باشد میشود او را زد و کشت و آن قاتل هم از مجازات معاف است. بنده خیال میکنم که اگر این باب را باز بکنیم مخصوصاً در دهات و قصبات که اختلافاتی بین خود دهاتها و مردم هست ممکن است پاپوش درست بکنند برای یکدیگر. دعوت بکنند بگویند برای سرقت آمده است و یا اسلحه بکشند و آن وقت این نظم اجتماعی را از بین میبرد. ما در قانون مجازات عمومی برای اینگونه موارد مواردی داریم ماده ۴۱ میگوید «هر کسی که بر حسب ضرورت برای دفاع حفظ نفس یا ناموس مرتکب جرمی بشود مجازات نخواهد شد» پس ما نظیر این ماده را داریم وقتی که ما یک مادهای مثل ۴۱ در قانون داریم و یا ماده ۱۸۴ میگوید «قتل و جرح و ضرب هر گاه در مقام دفاع از نفس یا عرض یا مال خود مرتکب یا شخص دیگری واقع بشود با رعایت موارد ذیل مرتکب مجازات نمیشود مشروط بر این که دفاع متناسب با خطری باشد که مرتکب را تهدید میکرده است».
ملاحظه میفرمایید قانون مجازات عمومی که یک قانون اصولی و صحیحی است که سی سال پیش وضع شده این اجازه را نداده به کسی که تخطی شده به حقش بزند بکشد. میگوید مشرط به این که متناسب با خطری باشد که مرتکب را تهدید کرده است. همینطور ماده ۱۸۵ «در مورد هر فعلی کخ مطابق این قانون جرم بر نفس یا عرض محسوب میشود ولو این که از مأمورین دولتی صادر گردد استعمال هر گونه مقاومت و قوه برای دفاع از نفس یا عرض جایز خواهد بود و برای دفاع از مال جایز است. استعمال قوه لازمه برای رد هر فعلی که به موجب مواد ۲۲۲ و ۲۲۳ و ۲۲۴ جرم محسوب شده است».
ملاحظه میفرمایید آقایان این قانون مجازات عمومی حق دفاع مشروع را در مقابل جان و مال و ناموس تعیین کرده و ما یک چنین قانون وسیعی داریم. تصور نفرمائید که اگر این قانون تصویب نشود ما نداریم منتهی به نظر بنده این موادی که در قانون مجازات عمومی هست و این موارد را معین کرده یک حدودی دارد یعنی با رعایت حدودی که در قانون مجازات عمومی هست از این خطری که بنده تذکر دادم که به موجب این قانون ممکن است در دهات بعضی اشخاص سوء استفاده بکنند برای هم پاپوش درست بکنند مخالفین را به عنوان دعوت بکشند بعد اسمش را سرقت بگذارند راه جلویگیری این است که بنده پیشنهاد دادم که کلیه مواردی که اینجا هست در حدود مواد قانون مجازات عمومی راجع به دفاع مشروع از مال و جان و ناموس باشد به نظر بنده یک پیشنهاد صحیحی است که منظوری که ما میخواهیم از وضع این قانون مجازات عمومی قائل بشویم تأمین میکند والا خیال میکنم که نقض غرض خواهد شد و از این قانون یک جریاناتی پیش میآید که یک وقت دیگری یک ماده واحد، بیاورید این را لغوش بکنید.
رییس- آقای نورالدین امامی.
امامی- با احترامی که به جناب آقای عمیدی نوری دارم و ایشان را اگر سناً پیر نباشند یک پیرمرد عالم دادگستری میدانم با این پیشنهاد ایشان من موافق نیستم. قانون مجازات عمومی را ۲۰ و چند سال است داریم مگر نداریم. این همه سرقت، این همه کثافت، این همه پیش؟؟؟ها کرده که دولت را وادار کرده که قانون را بیاورد (عمیدی نوری- ؟؟؟ صحیح نیست) من باب مثل عرض میکنم حضورتان. بنده به خوی رفته بودم. یک روزی به عدلیه خوی رفتم. مستنطق فرستاده بودند آنجا. این مستنطق ؟؟؟ بود با من مشورت میکرد میگفت یک پرونده را دارم مطالعه میکنم یک شخصی بعد از نصف شب وارد منزلی شده رفته توی اطاق خواسته هتک ناموس بکند آن زن بیدار شده خواسته صدا بکند این قمه کشیده خواسته او را بزند قمه را زن از دست او گرفته انداخته توی حیاط فریاد کرده و مرد فرار کرده. مرد را گرفتهاند (شوشتری- بارکالله به آن زن). حالا این عنف نیست؟ مستنطق از من میپرسید نصف شب رفته اسلحه برده تهدید کرده باز میپرسید این عنف نیست؟ چون در قانون مجازات عمومی عنف صراحت دارد و باید عیناً عمل شود. قانون حقوقی نیست که قاضی دستش باز باشد. مستنطق مملکت ملانقطی نقطه را چسبیده بود میگفت این عنف هست جناب آقای عمیدی نوری بنده تصدیق میکنم مقصود از قانون آن کلمات نیست که روی کاغذ بگذارند و یا حروف سربی چاپ کنند. قانون مجری میخواهد. ما چون مجری نداریم هی متوسل به قانون میشویم میگوییم بلکه این هم یک دوایی باشد. آخرالدوا باشد پنیسیلین را هم بزنند از آن ور باز میبینیم بوی الرحمن او بلند میشود اقلاً ده روز بترسند ما اگر نمیتوانیم اجرا بکنیم اقلاً این دزدها ۱۰ روز از ترس این قانون دزدی نکنند.
رییس- رأی باید گرفته شود یک دقیقه دیگر قرائت میشود که آقایان توجه کنند.
(به شرح سابق خوانده شد)
رییس- رأی گرفته میشود به این پیشنهاد. آقایان موافقین قیام بفرمایند (چند نفر برخاستند) تصوب نشد.
(۸- تعیین موقع و دستور جلسه بعد- ختم جلسه)
رییس- جلسه را ختم میکنیم جلسه آینده روز یکشنبه ساعت ۹ و نیم خواهد بود. دستور مطابق دستوری که چاپ شده.
(مجلس چهل دقیقه بعد از ظهر ختم شد)
ریس مجلس شورای ملی- رضا حکمت