مذاکرات مجلس شورای ملی ۱ تیر ۱۳۲۷ نشست ۷۷

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پانزدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم
مذاکرات مجلس شورای ملی تیر ۱ تیر ۱۳۲۷ نشست ۷۷

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: متن قوانین - تصویب‌نامه‌ها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آیین‌نامه‌ها - بخش‌نامه‌ها - آگهی‌های رسمی

شماره تلفن: ۵۴۴۸ - ۸۸۹۴ - ۸۸۹۵ - ۸۸۹۶

مدیر سید محمد هاشمی

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره‏۱۵

جلسه: ۷۷

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز سه‌شنبه اول تیرماه ۱۳۲۷

فهرست مطالب:

۱ - تصویب صورت جلسه

۲ - بیانات قبل از دستور دو نفر از آقایان نمایندگان

۳ - معرفی دولت و تقدیم برنامه

۴ - تعیین موقع و دستور جلسه آینده، ختم جلسه

مجلس ساعت ده و بیست دقیقه صبح به ریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.

۱ - تصویب صورت مجلس

صورت جلسه قبل را آقای فولادوند (منشی) قرائت کردند.

دو ساعت و یک ربع به ظهر روز یکشنبه ۳۰ خرداد مجلس به ریاست آقای امیرحسین ایلخان ظفر بختیار نایب رئیس تشکیل و صورت جلسه پیش قرائت گردید.

اسامی غایبین جلسه گذشته که ضمن صورت مجلس خوانده شده است:

غایبین با اجازه- آقایان: اردشیرشادلو- محمدتقی بهار.

غایبین بی‌اجازه- آقایان:محمدعلی دادور- علی محمد غضنفری. عبدالحسین اورنگ. محمد ذوالفقاری. محمدقلی قوامی. حسین وکیل. ناصرالدین ناصری. محمد عباسی. فتحعلی افشار. عرب شیبانی. صفا امامی. عدل اسفندیاری.

دیر آمدگان بااجازه- آقایان: عبدالرحمن فرامرزی. ملک پور. دکتر طبا. سلطانی. دکتر عبده. افخمی. جواد گنجه. منصف.

دیر آمدگان بی‌اجازه- آقایان:محمدحسین صولت قشقایی. رضا آشتیانی‌زاده. حسن اکبر. جواد عامری. دکتر اعتبار. آقاخان بختیار عباس نراقی. گرگانی. عباس اسلامی. نیک‌پور. مشایخی اسدی. صاحب دیوانی. باتمانقلیج. کهبد.

آقای قبادیان گفتند مخالف قانون محدودیت بازرگانان بیگانه نبوده‌اند.

آقای نبوی اظهار نمودند اثر قانونی پیشنهاد آقای دکتر معظمی راجع به انحصار کالاهای وارداتی که به تصویب رسیده نسبت به آینده است و شامل گذشته نمی-شود.

آقای فرامرزی تذکر دادند که در ثبت اسامی استجازه کنندگان اشتباه می‌شود چنان که در جلسه گذشته نوبت صحبت به ایشان نرسیده و موافق با آن وضع نبوده و به تعرض از مجلس خارج شده‌اند باید در صورت مجلس منعکس شود و صورت مجلس تصویب شود.

در این موقع طرحی به امضا جمعی از نمایندگان برای تصویب یک دوازدهم قرائت و فوریت آن تصویب و ماده واحده مطرح گردید. آقای اردلان مخالف بوده گفتند کمیسیون بودجه تکلیف بودجه مملکتی را معین نکرده است. آقای دکتر مصباح‌زاده مخبر کمیسیون بودجه در این باره توضیحاتی داده گفتند قریباً گزارش کمیسیون تقدیم می‌شود. آقای دکتر بقایی نیز در این موضوع با اشاره به جریان تصویب یک دوازدهم اردیبهشت تقاضا کردند در ماه دیگر به این صورت باقی نباشد.

آقای رضوی نیز با توضیحی از وظایف انحصاری و عمده نمایندگان و مجلس در رسیدگی به بودجه مملکتی گفتند باید در تصویب مخارج انتفاعی کشور تسریع شود.

آقای حاذقی پیشنهاد کفایت مذاکرات نموده گفتند طرحی برای تقدیم به مجلس به امضا رسیده بود که اعضا کمیسیون بودجه گزارش بودجه را در خرداد تقدیم کنند و الا منعزل باشند.

آقای ملک مدنی اظهار نمودند که پیشنهادهای

مربوط به یک دوازدهم ماه گذشته مسکوت بماند تا این یک دوازدهم امروز تصویب شود و کفایت مذاکرات تصویب گردید. آقایان صفوی و رضوی تذکر دادند که چون دولت نیست پیشنهادی نمی‌توان کرد و آقای سزاوار پیشنهاد نمودند که قرائت پیشنهادها به بعد موکول شود.

آقایان دکتر بقایی و دکتر معظمی معتقد بودند که پیشنهادها باید قرائت شود و سلب حق از نمایندگان نمی‌توان کرد. آقای دکتر شفق گفتند طرح مجلس منحصراً برای پرداخت یک دوازدهم است.

آقای دکتر عبده پیشنهاد نمودند که به اصل طرح جداگانه اخذ رأی و پیشنهادها به کمیسیون ارجاع شود.

آقای تقی‌زاده مخالف بوده گفتند پیشنهادها باید قرائت شود و حقی از نمایندگان سلب نشود.

آقای دکتر عبده پیشنهاد خود را اصلاح نمودند که به ماده واحده اخذ رأی و پیشنهادها بعد از تصویب آن مطرح شود و این پیشنهاد تصویب شد و نسبت به ماده واحده با ورقه اخذ رأی به عمل آمد از ۹۱ نفر عده حاضر با ۸۳ رأی به تصویب رسید.

آقای مهندس رضوی پیشنهاد نمودند که تبصره‌های مربوط به معافیت ماشین آلات و لوازم لابراتوار اهدایی به دانشگاه و همچنین معافیت کتاب از گمرک که در ماه قبل مورد قبول کمیسیون بودجه واقع شده عیناً ضمیمه قانون یک دوازدهم خرداد شود.

آقای دکتر شفق پیشنهاد اصلاحی دادند که کلیه کتب چاپی ادبی که از ایران خارج می‌شود نیز از حقوق گمرکی معاف باشد. آقای مهندس رضوی با این اصلاح هم موافقت نمودند.

آقای رضوی مخالف بوده گفتند این موضوع با طرح کامل‌تری باید به تصویب برسد که دولت هم حضور داشته باشد و چون عده برای اخذ رأی کافی نبود ۴۰ دقیقه بعد از ظهر مجلس خاتمه یافت و به صبح سه‌شنبه موقع مقرر محول گردید.

رئیس- آقای امیرتیمور نسبت به صورت مجلس اعتراضی دارید؟ بفرمایید.

امیرتیمور- مجلس شورای ملی وقتی که مواجه با قانون می‌شود باید قانون را رعایت کند نه تنها مجلس شورای ملی باید قانون را رعایت کند بلکه نمی‌تواند بر خلاف قانون هم رفتار کند و اگر موردی پیش بیاید که منع قانونی داشته باشد به نظر بنده باید اول منع قانونی را برطرف کند یعنی طبق یک قانونی آن قانون را الغا کند و پس از آن، آن منظور و نظری را که دارد رویش تصمیم بگیرد مثلاً صراحت در نظامنامه و قوانین است که نمایندگان نمی‌توانند پیشنهاد خرج کنند. (صحیح است) اگر مجلس شورای ملی یک وقت برخلاف این نظر تصمیم داشته باشد که نماینده می‌تواند پیشنهاد خرج کند باید این ماده قانون یا این ماده نظامنامه را قبلاً الغا کند و پس از آن پیشنهاد خرج بکند. (صحیح است)

در جلسه گذشته مجلس شورای ملی طرحی برای پرداخت یک دوازدهم به امضا عده‌ای از آقایان نمایندگان تقدیم شد.

رئیس- آقای امیرتیمور نسبت به صورت مجلس بفرمایید بعد ممکن است اگر بیانی داشته باشید بنده اجازه بدهم.

امیرتیمور- راجع به صورت جلسه است. طرحی با مضای عده‌ای از آقایان نمایندگان تقدیم مقام ریاست شد و آن طرح مطرح گردید. در صورتی که طبق صریح نظامنامه نماینده حق پیشنهاد خرج ندارد و نمی‌باید این طرح مطرح شود با بودن دولت، دولت باید این قانون را پیشنهاد کند و به علاوه کمیسیون بودجه می-بایست خبر برای یک دوازدهم بیاورد موقعی که طرح اینجا مطرح شد نماینده دولت که معاون وزارت دارایی است در اینجا حضور داشت و مقام ریاست نظر نماینده دولت را که باید استفسار کند استفسار نکردند و این برخلاف نظامنامه رفتار شده است اعتراض بنده به جریان جلسه گذشته برای این است که یک سابقه غلطی ایجاد نشود. (صحیح است) و به اعتقاد من صورت مذاکرات جلسه قبل از صورت مذاکرات مجلس پانزده حذف شود بهتر است تاسابقه غلط ایجاد شود.

رئیس- در جلسه پیش بنده نبودم همان وقت ممکن بود که در موقع طرح آن طرح بیاناتتان را اظهار می‌فرمودید و به علاوه گویا سابقه هم در مجلس دارد. (صحیح است) آقای ارباب مهدی.

مهدی ارباب- اعتراضی که بنده به صورت جلسه دارم این است که اولاً راجع به ماده واحده پیشنهاد آقای دکتر معظمی بنده اظهار کردم که کالایی که از تاریخ تصویب این قانون سفارش داده خواهد شد مخصوص بازرگانان داخلی است و آنچه قبلاً سفارش داده مشمول این قانون نیست در اینجا هیچ تذکری داده نشده است و دیگر بنده یک پیشنهادی کردم که مجلس نظر داد که چون وزرای دارایی و کشور نیستند حالا قابل طرح نیست و راجع به آن هم هیچ تذکری در صورت جلسه نیست تمنا می‌کنم که این دو موضوع را اصلاح بفرمایید و جزء پیشنهادها مقرر بفرمایید بنده هم قرائت شود تا توضیح کافی بدهم.

رئیس- اصلاح خواهد شد. دیگر در صورت مجلس نظری نیست؟

دکتر معظمی- بنده نسبت به صورت جلسه عرضی دارم.

رئیس- بفرمایید.

دکتر معظمی- عرض کنم پریروز در آخر جلسه که بنده اینجا اخطار کردم آقای نایب رئیس مجلس یک موضوعی را تذکر دادند که اگر سابقه شود برای مجلس خوب نیست فرمودند که اکثریت هرچه را رأی بدهد بایستی اطاعت کرد بنده مخالف این فکر نبودم البته رأی اکثریت محترم است ولی در حدود مقررات خود مجلس و بنده رأی گرفتن به پیشنهاد آقای دکتر عبده را مخالف با مقررات مجلس می‌دانستم و این در آتیه ممکن است یک سابقه بدی بشود از مقام ریاست می-خواستم تمنا کنم برای این که این موضوع سابقه نشود، آن را مورد توجه قرار بدهند و اصلاح کنند.

رئیس- البته نظامنامه باید رعایت بشود آقای آشتیانی‌زاده.

آشتیانی زاده- بنده قبل از دستور عرضی دارم.

رئیس- ثبت اسم نفرموده‌اید، صورت جلسه قبل تصویب شد.

آقای تقی‌زاده و آقای رحیمیان تقاضای نطق قبل از دستور کرده‌اند.

نمایندگان- دستور، دستور.

مکی- بگذارید صحبت کنند آقا.

رئیس- دستوری نداریم ایشان از آذربایجان آمده‌اند می‌خواهند کسی هم حرف نزند.

۲- بیانات قبل از دستور دو نفر از آقایان نمایندگان.

رئیس- آقای تقی‌زاده بفرمایید.

تقی‌زاده- بنده چند کلمه عرض دارم که واجب می‌دانستم عرض کنم ولی نمی-خواهم بدون اجازه آقایان عرض کنم، اگر اجازه نمی‌فرمایید عرضی نمی‌کنم (بفرمایید) تصور می‌کنم یکی از فواید عمده مجلس شورای ملی این است که وکلایی از ولایات مختلف در اینجا جمع می‌شوند و در باب امورات و حوایج و دردهای ولایت خودشان همدیگر را مطلع می‌کنند (صحیح است) و اگر مجلس شورای دولتی نبود هیچ وقت ما از احوال ایالات خبردار نمی‌شدیم (صحیح است) و از این جهت بسیار خوب است و خیلی خوشوقت می‌شویم که یکی از آقایان به کرمان و شیراز یا بندرعباس و غیره سفر بکند یا بدون سفر هم اطلاع اضافی داشته باشند فرمایشاتی راجع به ولایات خودشان بکنند، بنده در این اواخر یک مسافرتی به آذربایجان کرده‌ام (رضوی شیرازی- اگر اجازه بفرمایند ما هم خیلی حرف داریم) و البته این مسافرت را مثل این کردم که یک مأموری از مجلس بفرستند برای تحقیق، اگرچه این طور نبود ولی ما که رفتیم هیچ وقتم را صرف تفرج یا استراحت نکردم همه اوقات مشغول این بودم که بعضی یادداشت‌هاکردم بعضی چیزها دیدم در آنجا که میل داشتم به عرض آقایان برسانم ولی وقتی که اینجا وارد شدم همین بحران-ها اتفاق افتاد و این اولین جلسه است یعنی غیر از جلسه یک دوازدهم اولین دفعه است که جلسه منعقد می‌شود که بشود حرف زد، بعضی از ارباب جراید هم از بنده خواسته بودند که بعضی مشاهداتم را عرض کنم و حالا از فرصت استفاده می‌کنم، بنده خودم از امضا کنندگان همان طرحی بودم که گفته می‌شد هر کسی قبل از دستور بیش از یک ربع ساعت حرف نزند و خیلی عذر می‌خواهم که اگر بیشتر شد ولی اگر آقایان اجازه نفرمایند و آقای‏ رئیس اظهار بفرمایید ممکن است یک قسمت آن را هم برای وقت دیگری بگذارم و امیدوارم خیلی طولانی نباشد. در آذربایجان اولین چیز محسوس از شکایات مردم از مادیات، وخامت حال اقتصادی آن ایالت، بیکاری زیاد مردم، بی‌رونقی تجارت، کساد بازار، پریشانی اصناف و کثرت گدایان است و از معنویات مفرط آزادی سیاسی و افراد در مزاحمت، بسیاری از مردم به تهمت همکاری با متجاسرین است (صحیح است) مخصوصاً نسبت به مردمان فقیر و کم بضاعت و پس از آن کمی هم توجه لازم و مناسب با اقتضای موقع و اهمیت آذربایجان نسبت به انتشار معارف علل عمده

ضرورت اقتصادی عبارت است اولاً از فقدان مخرج تجارتی و انسداد راه صادرات و ثانیاً از مهاجرت اجتماعی متمولین و تجار و ملاکین آذربایجان به تهران و توقف در اینجا و حتی خودداری از به کار انداختن سرمایه‌های خود در زاد و بوم خویش و ثالثاً از مرکزیت مصنوعی اقتصادی و تجارتی تهران و محروم داشتن ولایت از سهمیه واردات و اسعار خارجی و حتی از مستخدمین دولتی بومی و رابعاً از نقصان عدالت و عدم رعایت حقوق انسانی در آنجا حتی نسبت به میزان موجود یا غیر موجود در تهران و خامساً که شاید مهم‌تر از همه عدل است محرومیت رعایا و بزرگان از حقوق انسانی و بردگی آنها به روش قرون وسطی و سلب حقوق تملک و تمتع از نتیجه زحمت خود از آن طبقه که ستون فقران ملک و ملت هستند راجع به نکته اولی باید عرض کنم که تبریز قرنی مرکز تجارت واردات و صادرات ایران شمالی و بلکه مرکزی هم بود امتعه فرنگستان از راه طرابوزان و ارزروم و خوی به تبریز آمد و بسیار نقاط ایران حمل می‌شد و قسمت زیادی از صادرات ایران به اروپا و آمریکا از همان راه از تبریز می‌گذشت و به دریای سیاه می‌رسید به علاوه تجارت خیلی عمده با روسیه و تجار و کارخانه‌های آن مملکت و متصرفات آن و از آن جمله لهستان داشت مادامی که تجارت در آن مملکت آزاد و فردی بود و زمانی بیشتر از آن از راه قفقاز و باطوم هم با اروپا مراوده تجارتی داشت پس از آن که روسیه راه ترانزیت را بست باز مدت‌ها راه طرابوزان باز بود.

قبل از جنگ اخیر با آلمان به وسیله ترانزیت از راه روسیه نیز تجارت عمده می‌شد پس از جنگ هم راه تجارت از روسیه و ترکیه با اروپا بند آمد و هم میدان عمده تجارت ایران یعنی آلمان و اطریش کاملاً و لهستان و چگوسلواکی تا حدی از دست رفت استعلای مستقیم و غیر مستقیم خارجی به آذربایجان و متلاشی شدن تجارت و صنایع محلی اثر مهمی در خرابی وضع اقتصادی آنجا گذاشته و وحشت متمولین و سرمایه‌داران و ملاکین ولایت از انقلاب افراطی یا بیم دایمی از عدم مصونیت سرحدات موجب مهاجرت اجتماعی قسمت اعظمی از مردم آذربایجان که به قول معروف دست‌شان به دهن‌شان می‌رسد گردیده و در آن میان علاوه بر سرمایه‌داران طبقه نیمه تربیت شده نیز از ترس زندگی تحت جبر مطلق و عدم آزادی ضمیمه کاروان زوار تهران شدند و بدبختانه پس از تخفیف وحشت و حصول صلح و سکون تا حدی باز معتادین به خیابان‌ها و قهوه‌خانه و سینماها و مهمانخانه-های بالنسبه زیباتر تهران میل برگشتن به زاد و بوم کم طالع خود نکردند. خصوصاً که کار پیدا کردن و خاصه خدمت در ادارات بی‌حساب دولتی در تهران سهل‌تر است و پول تمام مملکت به خزانه مبارکه پایتخت جریان یافته و در آنجا تراکم و توزیع می‌شود پس اقامت در تهران برای آقایان متجددین خصوصاً جوان‌ترهای آنان به اصطلاح معروف هم زیارت است و هم تجارت.

متمولین آذربایجان نه تنها در تهران خوش نشین شدند و به خودشان و زن‌ها و مردهای جوان خانواده آنها در اینجا زندگی خوش‌تر آمد و دیگر نتوانستند دل بر کنند و از همه حکمت‌ها و کلمات حکیمانه که دانای شیراز فقط به مصراع «نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم» ایمان آوردند و آن را پسندیدند بلکه از به کار انداختن سرمایه‌های خودشان در ولایت بدبخت و پریشان خود نیز خودداری نموده و بعضی اقدامات اقتصادی هم کردند بیشتر در تهران یا اصفهان و غیره تأسیساتی نمودند و بدتر از همه چیزی که بدل‌های مردم فقیر آذربایجان مؤثرتر است آن که بعضی ملاکین آذربایجانی تهران نشین سالی یکی دو ماه به محل رفته محصول و بهره املاک را جمع کرده به تهران بر می‌گردند که آن عایدی را نیز صرف انواع خوش گذرانی و لذایذ عیش و تجملات پایتخت بکنند یا بدتر از آن به نیویورک و پاریس و سویس برده آنجاها خرج کنند که گویی این دهات مستعمره و برزگران آن غلام حلقه به گوش آنها هستند. اگر از آذربایجان حرف می‌زنم برای آن است که وطن اصلی من است و نیز اخیراً از زیارت آن برگشته‌ام ورنه با اصول و وضع حکومت و اداره عصر ما و وجود طبقه حاکمه و محکومه سایر ولایات نیز همان حکم مستعمره دارد و معذرت می‌خواهم اگر بگویم اوضاع ما نسبت به ۶۰ سال قبل فرق زیادی نکرده وقتی که مرحوم ملکم خان در رساله «اصول مذهب دیوانیان» خودش نوشت که: سؤال- خدا ایران و اهل ایران را برای چه آفریده. جواب: برای این که به چند نفر الواد بیدین خوش بگذرد، سؤال: اسم مبارک آن الواد چیست. جواب: اولیای دولت علیه ایران از تکرار این عبارت قبیح که مثل بعضی تمثیلات قبیح مثنوی ملای روم متضمن حکمت است عذر می‌خواهم و نمی‌خواهم آن عبارت را در حق اولیای دولت این عصر استعمال کنم لکن حقیقت آن است که با وضع فعلی گاهی این شبهه بر خاطرهای کم ایمان وارد تواند شد که معاذالله طبقه رعیت و کم بضاعت و کارگر و بزرگر و حتی متوسطین این ملت برای استثمار و استعمار طبقه حاکمه که حالا علاوه بر دولتیان شامل عده بیشتری از تجار و ملاکین و سیاسیون ارباب رتق و فتق هم شده است آفریده شده‌اند و اشخاص صاحب‌نظر و ارباب مطالعه و مشاهده با دیده بصیرت را با ابوالعلا معری هم آواز می‌کند که «هذالذی ترک الاوهام حائرة» و برای عالم نحریر هدایت و تأیید الهی لازم است که زندیق نشود. البته یکی از دلایل و معاذیر سرمایه داران یعنی تجار آذربایجان (نه ملاکین) که حق به جانب و تا حدی موجه به نظر می‌آمد این است که تجارت و اقتصاد نزدیک به صد در تهران تمرکز پیدا کرده و این مرکزیت بسیار شدید باعث تخریب عظیم ولایت و جلب متمولین آنها به طهران شده است.

سهمیه واردات چه به طور واضح و صریح و چه به حیله قانونی به تجار در (خانه مبارکه) توزیع می‌شود و قسمت کمی به تجار ولایات می‌رسد یا اصلاً نمی‌رسد مگر به اختیار مشقت و رفت و آمد دائمی به تهران. اسعار خارجی برای وارد کردن مال‌التجاره و کارخانه و ماشین و غیره از خارجه باز در مرکز به اشخاص که به قول مسیو مرنارد بلژیکی نزدیک به بخاری نشسته‌اند توزیع می‌شود و آنها از گرمای بخاری متمتع و آنها که پشت دیوار نشسته‌اند از دود بخاری متأذی و آنها که دورتر نشسته‌اند از سرما متأثر می‌شوند معلوم است که تاجری هم که سرمایه واردات و اسعار خارجی گرفته همیشه ترجیح می‌دهد که مال را به طهران پر پول که ماهی چندین میلیون تومان از خزانه مرکزی پول نقد به مردم آن به اسم پشت میزنشین و بازرس و صدها ادارات جعلی و بی‌لزوم و متصدی ساختمان و اداره ملزومات و خرید تقسیم می‌شود وارد نماید که در چند روز اول هر ماه شمسی پول‌های یک اردو حقوق بگیرها را از دست خود و زنشان با فروش تجملات و اتومبیل و اثاثیه فرنگی و انواع مصنوعات به خارجه بگیرند نه آن که قماش نخی ارزان یا دوای ضروری به مراغه و خوی برده منتظر وصول حواله حقوق مستخدمین آنجا شده ارزان بفروشند. علت چهارم پریشانی و فلاکت ولایت ما نقصان عدالت و کمی توجه به رعایت حقوق انسانی مخلوق خدا در آن ایالت است که آثار عدالت چنان که عرض شد حتی از میزان معمولی عدالت ناقص موجود در تهران هم ضعیف‌تر است شاید به واسطه آن که پایتخت در مرئی و منظر مجلس و شاه و وزیر و دیوان تمیز و جراید بی‌شمار است و مهم‌تر از آن دارای عده زیاد از مردمان متنفذ و طبقه حاکمه است که در تمام عمر قابل ظالمیت هستند ولی قابل مظلومیت نیستند و اگر زور نگویند به آنها نمی‌توان زور گفت در اینجا بالنسبه ظلم کمتر به نظر می‌آید. در آذربایجان حال رعایا و اولاد خاک یعنی برزگران و روستاییان بیش از حد تصور یک دهاتی فقیر اروپایی کم تمدن مثلاً پرتقالی یا بلغاری است. آنها از حقوق انسانی محروم و مانند «سرف»های قرون وسطی در حال بردگی و محروم از حق مالکیت هستند و ظاهراً در دایره شمول کلمه «الناس» که به قول معروف به اموال و انفس خود مسلطند داخل نیستند. برای مثال آن هم یک مثال که فقط تصادف و اتفاق آن را به معرض مشاهده من آورد و البته هر روز صدها امثال و نظایر آن وجود دارد این یک واقعه را عرض می‌کنم: در عبور از شهر خوی که فقط چهار پنج ساعت وسط روز در آنجا توقف نمودم شاهد منظره عجیبی شدم قریب یک فرسخ به شهر مانده دو سه نفر از رعایا درخت سبز بریده‌ای روی معبر اتومبیل ما خوابانده و در رسیدن ما خودشان را نیز در جلو اتومبیل انداختند ما به سرعت اتومبیل را نگاه داشتیم و آسیبی به آنها نرسید پس با جزع زیاد و ناله و فزع و فریاد مفرط جلو ما را گرفته و شکایت کردند که در دهی نزدیک خوی به اسم «بیگ درویش» رعیت هستند و مالک درصدد اخراج آنها برآمده و به انواع وسایل می-خواهد آنها را مجبور به ترک خانه و خاک زراعتی خود بکند و چون آنها تن به آوارگی از خانمان خود نداده‌اند مالک اشجار آنها را برمی‌اندازد و می‌گفتند همین حالا مشغول قطع هستند و سیصد درخت محصول ده تا حال انداخته‌اند که یکی به عنوان نمونه همان درختی بود که سر راه ما خوابانیده بودند. اینجانب به آنها تسلی داده گفتم شهر بیایند تا به حرف آنها برسم گفتند ما را پیش شما راه نخواهند داد و عاقبت چون چاره نبود کارتی به آنها داده و نوشتم که حامل این کارت را راه بدهند. شرح کامل داستان طولانی می‌شود و خلاصه آن که تمام وقت من و همراهانم (به جز ساعتی که به گردش شهر رفتیم) صرف این کار شد و عاقبت نتیجه‌ای نرسید مالک قریه وکیل عدلیه و رفیق شفیق رئیس عدلیه بود و منسوب ملاکین بزرگ و متنفذین درجه اول شهر که یکی از آنها هم که از اقربای نزدیک او بود میزبان ما بود که از مهمان نوازی با نجابت او شخصاً مدیون شکر آن شدیم. مالک و حامیان او از عدلیه محل حکمی برای

قطع اشجار رعیت گرفته بودند چه این عمل را وسیله مؤثر برای اخراج رعیت از ده دانسته بود. ابتدا این رعایا خواستند ملک را از او بخرند و سه هزار تومان هم نقداً از بابت قیمت پرداخته بودند و ظاهراً بایستی قریب پانزده هزار تومان دیگر یا بیشتر یا کمتر به تدریج بپردازند و مالک شوند و قادر به پرداخت نشده‌اند و پیشنهاد کرده‌اند به اقساط ممتد تا بیست سال تأدیه کنند ارباب راضی نشده پس رعیت حاضر شده از سه هزار تومان هم که پرداخته صرف‌نظر نموده و حلال کند و در قریه به طور رعیتی بماند ولی ارباب راضی نشده و حکم از عدلیه برای قطع اشجار و در واقع اخراج رعایا گرفته با این عنوان که در موقع قرار فروش رعیت متعهد شده بود که اگر در موقع خود باقی اقساط را نپردازد مستحق هرگونه مجازات است و از آن جمله قطع اشجار به رئیس عدلیه گفتم اگر رعیتی در مقام ضرورت از روی اطمینانی که در آن موقع دارد قسم بخورد که قسط را در فلان وقت خواهد پرداخت و تعهد کند که اگر نداد گوش او را ببرند یا چشمش را در بیاورند آیا شما حکم به بریدن گوش و کندن چشم می‌دادید و گفتم این درخت‌ها مال این رعیت بدبخت است و خود کاشته چرا می‌برید و به چه دلیل این جنایت را که نزدیک به قتل نفس انسانی است و درخت این قدر در آنجا عزیز است به عمل می‌آورید با طمانینه جواب داد که بلی غرس اشجار در ملک غیر جایز نیست و اگر کسی در ملک غیر درخت کاشت می‌توان آن را به تقاضای مالک برید. در ادای این عبارت معلوم است که کلمه «غیر» را خیلی واضح و به اصطلاح معروف از مخرج ادا می‌کرد. گفتم مگر این رعیت رفته درخت را در ملک «غیر» کاشته و آیا خودش از آسمان افتاده بوده است. چنان که عرض کردم از اقدامات بنده هیچ نتیجه حاصل نشد و ترجیح بند معمول «اینها از اشجار و رجاله هستند» تکرار می‌شود عاقبت در ورود به تهران تلگرافی از همان رعیت به من رسید که هیچ ترتیب اثری به خواهش من که تمنا کردم کار را با کدخدا منشی تمام کنند ندادند و کمی بعد خود این بزرگر رعیت به تهران رسید و اینک اینجا است و دادخواهی می‌کند. این واقعه مرا به یاد حکایتی انداخت که در پنجاه سال قبل یا بیشتر در حوزه درس یکی از علمای ملاک بودم و عریضه‌ای از رعایای قریه‌ای که همسایه ده متعلق به آن ملاک بود رسیده بود که‏ جمعی از آن رعایا را ارباب خودشان خارج کرده و حالا میل دارند به ملک این آقا بیایند. معزی‌الیه با صدای بلند به محرر خود گفت فلانی ما رعیت تازه می‌خواهیم چه بکنیم؟ و تقاضای روستاییان را رد کرد. آن وقت من که جوان و در واقع بچه بودم به این خیال افتادم که اگر رعیتی را ارباب از قریه خود اخراج کند و ارباب قریه همجوار هم او را قبول نکند تکلیف او چیست. آن رو به بالا به طرف آسمان می‌تواند برود؟ چه هر دو مالک خود را در تسلط در ملک خود ذی‌حق می‌دانستند و رعیت دارای حقی از حقوق بشریت در خاکی متولد شده و خدا او را در آنجا آفریده، نیست. پنجاه و چند سال بعد در دارالامان خوی همان خیال در ذهن من تجدید شد. قبل از این که از این مقوله بگذرم وظیفه خود می‌دانم که عرض کنم و در واقع اخطار نمایم که فکری برای روابط رعیت و مالک و ایجاد قانونی که رعیت را حقی مسلط به خاک خود که در آن قوت روحانی و جسمانی خود و زن و بچه خود را به کار می‌برد برقرار نماید و از حال بردگی بیرون بیاورد و مخصوصاً دست ارباب‌های شهرنشین و دور از سر ملک رعایا کوتاه یا ضعیف نماید از ضروریات اولیه فرایض عینی ارباب سیاست این مملکت است که بدون آن نه زارع در خاک خود و به محصول سعی و رنج خود علاقه‌مند می‌شود و نه برای خاطر صرف غیر (به معنی حقیقی کلمه) کوشش کافی خواهد کرد و نه مملکت بدون این اصلاح حتی با صرف میلیارد دلار برای آبیاری و سد بندی و سایر وسایل عمران معدنی آباد می‌شود و نه مردم اصلی مملکت به وطن اصلی خود دل می‌بندند و از آن و حال فعلی خود از جان و دل دفاع می‌کند پس این اصلاح نه تنها برای دلسوزی به رعایای خارخور و باربر و عرق ریز در برابر آفتاب سوزان است بلکه صرف خود ارباب و طبقه حاکم و هر فرد از ملت از شاه تا گداست.

معامله مالکین با رعیت از حیث تقسیم محصول و گرفتن بهره هم بر یک نسق نیست و اختلاف فاحش دارد و باید این کار هم یک نواخت شود.

از حیث معنویات مردم از نقصان توجه و غیر کافی بودن آن نسبت به نشر معارف شکایت دارند و گمان می‌کنم طرقی عملی وجود دارد که بدون افزایش فاحش بودجه معارف آن ایالت محصول کار معارف به مراتب بیشتر گردد قناعت در ساختمان و عدم اسراف در عظمت و تجمل بنای مدارس و اداره معارف و اطاق مدیران و اثاثه آنها و صرفه‌جویی در کمیت و عده معلمین بعضی رشته‌ها و امساک در تطبیق طریقه ایجاد کار برای این و آن بدون شبهه نتیجه مطلوب و یا نزدیک به مطلوب تواند داد. بیشتر از این رشته نقصان معنوی آذربایجان محدودیت مفرط آزادی سیاسی است و به عقیده من حکومت نظامی و اجرای آن برای تعقیب موهومات یا تعقیب متهمین به عقاید ناپسندیده و مداومت دادن به اوضاع متعاقب استرداد آ‏ذربایجان و زنده نگاه داشتن لغت «متجاسرین» و متهم کردن این و آن از گاهی به گاهی به این صفت و حبس و تبعید باید عاقبت روزی خاتمه یابد و اگر هم جمعی به اشتباه با بیم و امید در راه کج رفته‌اند باید مورد عفو عمومی واقع گردند و این عفو شامل محبوسین و محکومین به حبس و تبعیدشدگان و توقیف شدگان فعلی نیز بشود به دو شرط یکی آن که مرتکبین قتل نفوس و غارت مستثنی شوند و دیگر آن که بعضی از محبوسین و تبعیدیان پس از آزادی نیز تا چندی مورد مراقبت مأمورین نظم باشند ولو دورا دور برمی‌گردیم به موضوع اولی که علی‌الاطلاق مهمترین کل مطالب است و آن حالت اقتصادی ولایت و فقر عمومی است. در کوچه و بازار گدا بی‌شمار است. مردم زیادی با مناعت و بیکار که ذل سؤال را قبول نمی‌کنند وجود دارند هر کسی کار می‌خواهد که شکم گرسنه را سیر کند.

نمونه‌های بسیار وحشت انگیز و تصور ناپذیر فاحش از فقر دیدم وقتی که چند نفر از جوانان خیر اندیش مرا برای مشاهده خانه‌های فقرا در وسط شهر و اطراف آن بردند. در پشت عمارت با جلال بلدیه کاشان‌های کثیفی دیدم مخروب که در آن چند وجود متحرک به شکل انسان می‌جنبیدند.

در مقابل عمارت بی‌سیم عده زیادی خانه‌ها یا کلبه‌ها یا درواقع آشیانه و لانه و سوراخ‌هایی دیدم با خانواده‌هایی در آن که بدون مبالغه در تمام مدت عمر هیچ وقت چنان چیزی ندیده بودم یک اطاق خیلی کوچک مخروبه گلی پوشیده با گل و حصیر متصل به مستراح کثیف مخروبه بی‌هیچ فرش یا حصیر که در روی خاک زنی با بچه‌های ژنده پوش نشسته بودند از شرح تفصیلی یگان یگان این کلبه‌ها خودداری می‌کنم ولی از ذکر آنچه بی‌اختیار در مقام مشاهده آنها به خاطرم گذشت نمی‌خواهم صرف‌نظر کنم در هر یک از این سوراخ‌ها یا لانه و کاشانه این فقرا که اسم اطاق هم به اشکال می‌توان به آنها داد یک عکس یا تصویر پادشاه مملکت در دیوار چسبیده بود که علامت دلبستگی این مردم لخت و فقیر و محروم از همه چیز به وطن خود بوده و در آن حین اشتراک آن کلبه‌ها در این علامت با کلوب صاحب منصبان نظامی پایتخت که باشگاه افسران نامیده می‌شود و فرق عمارت و اثاثیه و منظره مسکن این دو جمع شاه دوست از خاطر من گذشت که آنان که خود را خادم ملت می‌نامند و خادم هم هستند سزاوار است از بساط تجمل مفرط بی‌لزوم خود کاسته قدری حال مخدوم خود را بهتر از این کنند که هست.

برای تخفیف این فقر و فاقه در درجه اول باید متمولین آذربایجان که در خارج هستند سرمایه خود را به کار انداخته کارخانه جات و کارهای اقتصادی مفید احداث نمایند پس از آن باز کردن راه تجارت رواندوز و عراق و بحر متوسط و ساختن راه‌های تجارتی دیگر برای صادرات مملکت از اهم امور است که آذربایجان نفس کشی داشته باشد و مخرجی پیدا کند، ساختن راه آهن میانه و تبریز و سه چهار راه شوسه مهم از آن جمله راه خوی و طسوج و شبستر کمک عده هم برای کار پیدا کردن به مردم و هم برای جریان خون اقتصادی می‌کند. شنیدم در سال گذشته وزارت طرق اعتبارات خود را برای آذربایجان تماماً صرف نکرد. (اگر چه به صحت این مطلب یقین ندارم) اصلاح مهم دیگر تخصیص قسمتی از سهمیه واردات تجارتی به آذربایجان و اصرار شدید و پافشاری در این که آن قسمت حقیقتاً به آن ایالت وارد شود بعضی از تجار آذربایجان ظاهراً به اسم آذربایجان جواز ورود امتعه از خارجه گرفته و می‌خواستند در تهران بفروشند و یکی از آنها صریحاً به من گفت چه عیبی دارد که من به اسم تبریز مال وارد کنم و چون در تهران بهتر و گران‌تر فروخته می-شود آنجا بفروشم یعنی در واقع می‌خواهد در تهران به قیمت بهتری بفروشد و بعد کسبه محلی تبریز همان مال را با دادن منفعتی از تهران خریده و به تبریز برده باز مبلغی بر آن اضافه کرده بفروشند. در تبریز می‌گفتند سال گذشته قسمت سهمیه واردات را برای آذربایجان رسماً اعلان کردند ولی وقت مراجعه تجار ندادند.

موضوع خیلی مهم دیگر مسأله دادن اسعار خارجی به نرخ رسمی به تجار ولایات است که هنوز کماینبغی عملی نشده و در آذربایجان نداده‌اند و این فقره کمر تجارت آذربایجان را می‌شکند و باعث مهاجرت بیشتری

به تهران می‌شود آنچه هم اینجا گفته می‌شود عاقبت در مرحله حرف می‌ماند و به مقام عمل نمی‌رسد و قسمتی از علل این وضع شدت مرکزیت و لزوم مراجعه هر امری به پایتخت است به طوری که اگر کسی در اول بهار به فکر ایجاد کارخانه یخ در مراغه بیفتد و اسباب آن هم مهیا باشد و فقط اجازه تهران لازم باشد آن اجازه اگر زود برسد در آخر پاییز خواهد رسید مثلاً سهمی برای واردات دوا برای آذربایجان منظور و اعلام شده ولی یک شرط کوچکی هم در آن شده که اد اره صحیه محلی لزوم ورود آن را تصدیق نماید دوا فروشان تبریز به اداره صحیه جهت اخذ تصدیق مراجعه نموده‌اند و آن مؤمن گفته چنین دستوری از مرکز (یعنی وزارت صحیه) به من نرسیده و کار همان طور معوق مانده و هنوز هم معوق است که معوق است برای دادن اسعار خارجی در آذربایجان به تجارتخانه‌های آنجا نه به شعبه آنها در تهران که به توریه حالا اصل را فرع و فرع را اصل نام داده‌اند دادن این تسهیل عمده ضروری است. اگر چه بنده اصولاً با منفعت هنگفت و فاحش فروشندگان به ضرر مصرف کنندگان مخالفم ولی در این مورد اندکی (ولی البته اندکی) مسامحه را در این باب موقتاً بی‌ضرر یا کم ضرر می‌دانم و آن این است که باید برای فایده بردن عمده (البته نه گزاف و غیر عادلانه) با تأسیسات اقتصادی در آذربایجان به هر وسیله که ممکن است از واردات خارجی جلوگیری شود یا برگمرک و عوارض آنها به هر طریقی که ممکن باشد افزوده گردد تا رغبت به ایجاد صنایع محلی زیادتر شود و مردم اگر هم اندکی گران‌تر بخرند اقلاً کاری داشته باشند و گرسنه و بیکار نمانند.

یکی از نکات بسیار مهم و لازم برای آذربایجان داشتن مأموریت دولتی صالح و درستکار است البته این کار برای همه ولایات و خود پایتخت نیز ضرورت دارد ولی حساس بودن مردم آذربایجان نسبت به این کار به حد غیر متعارفی و در واقع خارج از حیطه بیان است و اگر جداً خواسته شود که آتشی که هنوز زیر خاکستر پنهان است به تدریج خاموش شود حتماً باید مأمورین کشوری و لشگری پاک و صحیح-العمل و بی‌طمع به آن خطه فرستاد ورنه هزاران هزار سر نیزه دائمی برای منع زبانه کشیدن آن نائره لازم خواهد بود و مأمورین فاسد در آنجا از هر دشمن خارجی مضرتر است و جلب قلوب مردم جز با این وسیله ممکن نیست و اگر به این امر توجهی کافی شود همانا مضمون حکیمانه سعدی را کار بسته‌ایم که گفته: با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین زانکه شاهنشاه عادل را رعیت لشگر است.

در خاتمه عرایض خودم فهرست مختصری از مشاهدات خود و مطالب لازم به توجه را به اختصار عرض می‌کنم. در بلوکات و قصبات کوچک مثلاً در ناحیه سلدوز و اطراف ارومیه عدلیه یعنی محکمه صلحیه هم وجود ندارد و اختیار مسافرت به مراکز ولایات جهت محاکمات برای دهاتی‌ها شاق است اگر صلحیه‌های سیاری ایجاد شود رفع این نقیصه میسر می‌گردد در ولایات آذربایجان مردم را مجبور کرده‌اند ورقه هویت خود را تجدید کنند و شناسنامه جدید بگیرند و برای این کار از هر کسی دو قران می‌گیرند که برخلاف قانون است و دهاتی‌ها قادر به تأدیه آن نیستند وسائل صحیه در غالب ولایات کم است مثلاً در سلماس برای یک قابله و یک پست امدادی و مقداری دوا کمال حاجت اظهار می‌کردند و نداشتند برای دفع آفات نباتی در بعضی ولایات کمال حاجات موجود است و تسهیلاتی برای به دست آوردن سم و تلمبه لازم دارند. مثلاً در خوی می‌گفتند اقدام عاجلی در این باب لازم است و اقلاً ارسال فوری صد تن سم ضرورت دارد وضع نان در ارومیه و میانه مغشوش و خود نان کمیاب و بد بود مدارس غیر دولتی از عدم توجه به حال آنها شاکی بودند که با آن که به اندک کمکی معادل مدارس دولتی نتیجه می‌دهند مورد تقویت نشده‌اند یکی از نظامات بی‌معنی مرکزیت آن است که وزارت فرهنگ همه را در ولایت مجبور می‌سازد که کتب مکتبی را از تهران بخرند کتاب‌فروشی‌های تبریز به قید التزام حاضرند متعهد گردند همان کتب درس مدارس را عیناً بدون یک نقطه کم و زیاد و در کمال صحت در تبریز چاپ کنند و یک قران هم‏ ارزانتر از مال تهران بفروشند و ضمناً کاری برای مردم و نانی جهت جمعی پیدا شود ولی وزارت معارف اجازه نمی‌دهد در صورتی که آنها حاضرند که اگر مطابق تعهد کامل عمل نکردند این حق از آنها سلب شود از امور اساسی خیلی مهم آزادی انتخابات است. برای مجلس شورای ملی و انجمن‌های بلدی و جای نهایت افسوس است که هنوز مداخلات در انتخابات مداومت دارد در ساوجبلاغ مکری که حالا اسم مهاباد به آن داده‌اند و سکنه آن کرد است مردم عموماً و اجماعاً و بدون استثنا شکایت از این داشتند که آنها را نمی‌گذارند یکی از خودشان یعنی اهل آن ولایت و کرد انتخاب کنند و از خارج اشخاصی تحمیل می‌شود مقصود از خودشان آن است که اهل محل و کرد و سنی مذهب باشد ولی حالا که یک سال است از مداخلات در انتخابات گذشته شکایت مستمر شنیده می‌شود باز نه تنها یک ولایت بلکه قومی را از داشتن وکیلی از خودشان محروم می‌کنیم در صورتی که ارامنه و زردشتی‌ها از خود وکیل دارند و یک مسلمانی بر آنها جبراً تحمیل نشده است می‌دانیم که با کمال سهولت ممکن است فردا تلگرافی از مهاباد برسد که این اظهارات بنده مبنی بر اشتباه است و تمام ملت و اهالی مهاباد از صغیر و کبیر از جان و دل مایل و دلداده به فلان رفسنجانی یا به مپوری است ولی معذلک حرف گالیله را باید تکرار کرد که باز بلاخره زمین می‌گردد و روح مهابادی از آن تلگراف خبر ندارد. بنده این اظهاری که امروز در این باب می‌کنم تنها برای مخالفت با تحمیلی و جعلی بودن انتخاب به نام ملت فی حد ذاته نیست بلکه با آن که با تمام انتخابات حسب‌الامری من الباب الی المحراب اصولاً مخالفم در این مورد بالخصوص معتقدم که مضرات عظیمی خارج از دایره خطا کاری محلی یا داخلی وجود دارد و حتی می‌خواهم بگویم در اینجا تنها سیاست داخلی مملکت صدمه نمی‌بیند بلکه بسیاست خارجی و بین‌المللی ما هم زیان می‌رسد چه محروم داشتن قومی از اقوام ایرانی از حقوق سیاسی و ملی خود انعکاس بدی در خارج و تخم فتنه و ناراضی گری مکمون در داخل ایجاد تواند کرد که راجع به آن شرحی نمی‌دهم و به جهاتی که بر آقایان معلوم است و اگر نه اگر بیم یاد دادن سرود به مستان نبود جزئیات زیان‌های این عمل ناپسندیده را به تفصیل بیان می‌کردم ولی هر دردی باید گفته شود و من ترجمان درد قلبی و احساسات مهابادی‌ها شده‌ام انجمن‌های بلدی هم باید در نتیجه انتخابات آزاد به وجود بیاید تا دلسوزی بشر خود داشته و قدرت تحمیل عوارضی به مردم برای اصلاحات بلدی داشته باشند. و بلاخره یکی از امور خیلی واجب توسعه اختیارات ولات و حکام و دادن اقتدارات لازمه برای قطع و فصل امور و انجام کارها به آنها و نگاهداشتن آنها برای مدت ممتدی در محل مأموریت خودشان است که علاقه و انس به مردم و مصالح آنها بگیرند. اگر مزاحم آقایان شدم خیلی عذر می‌خواهم گاهی پس از یک ماه یا دو ماه یک مرتبه صحبت می‌کنم (احسنت).

مکی- راجع به کشتار پریروز هم بفرمایید جنایاتی را که اینها کرده‌اند بفرمایید.

حائری زاده- منشی سفارت روس دستور داده به مردم تیر بزنند، بنده پیشنهاد داده‌ام؟

رئیس- بی‌خود دادید، آقای رحیمیان بفرمایید.

رحیمیان- بنده اولاً یازده ماه است که مجلس تشکیل شده است قبل از دستور استفاده نکردم، امروز هم راجع به مطالبی است که در خصوص اوضاع دو سه روز اخیر و همچنین راجع به وضعیت خودم می‌خواستم مطالبی را به عرض برسانم روز ۲۷ خرداد یک عده از مردمان این کشور یعنی مردمانی که ما را وکیل کرده‌اند، وزیر کرده‌اند، مالیات می‌دهند، فداکاری می‌کنند قرآن به دست گرفتند و آمدن به طرف مجلس شورای دولتی که مطالب خودشان را به عرض نمایندگان مجلس برسانند و شاید جلب توجه نمایندگان را راجع به مطالب خودشان بنمایند (صحیح است) در مقابل این جمعیت بیچاره و پابرهنه چه رفتاری کردند، یک عده‌ای از علما، یک عده-ای کاسب، ماجراجو و متجاسر نبودند به اینها به طرف اینها مسلسل بستند و آنها را زخمی کردند. البته این موجب کمال تأسف است، عرض شود در واقع کار غیر قانونی نکرده بودند و به عقیده بنده کسانی که نگذاشته‌اند مردم رو به خانه خودشان بیایند و این حکم از طرف هر کس داده شده است باید محاکمه شود. (صحیح است) امروز من نمی‌دانم کسانی که قدرت را از ملت می‌گیرند همه چیز آنها از ملت و مردم است به وظیفه ملی و قانونی خودشان هم رفتار نمی‌کنند.

دیروز نسبت به مردم این رفتار بی‌شرمانه و غیر قانونی به عقیده بنده برای نمایندگان باشرف قابل تحمل نیست. (صحیح است- احسنت) مطالب دیگری که بنده می‌خواستم عرض کنم و آقای وزیر جنگ که در اینجا تشریف دارند البته بنده در آن زیاد وارد نمی‌شوم راجع به محاکمه خسرو روزبه در دادگاه تجدیدنظر است.

امروز بنده هیچ وقت از یک نفر که فرض بفرمایید نسبت به کشور خودش نسبت به قانون فعلی کشور اگر چنانچه خیانتی کرده باشد. بنده دفاع نمی‌کنم ولی اگر چنانچه یک جوانی، یک مرد دانشمندی و یک نفر جوان با احساساتی اوضاع کشور او را وادار کرده باشد که به حساب راجع به اوضاع مطالبی اظهار بکند یا بنویسد البته او را نباید کشت و او را نباید خفه کرد و استعداد او را نباید از بین برد بنده در جزئیات وارد نمی‌شوم و

نمی‌خواهم وقت مجلس را بگیرم ولی فقط بنده چون در دو سه جلسه در دادگاه حضور داشته‌ام و دو سه مسأله برای بنده قابل توجه بود که به عقیده بنده برای نمایندگان مجلس هم خیلی جالب توجه باید باشد اولاً از باطنش بنده اطلاعی ندارم ولی در ظاهر ادعانامه دادستان نشان می‌داد که در این ادعانامه دلیلی بر محکومیت ایشان وجود نداشت و مطلب دیگری که در آنجا مورد توجه بود آن مطلب راجع به عفو ملوکانه نسبت به ایشان بود عفو ملوکانه که شامل حال ایشان شده بود و در دادگاه مورد قبول واقع نشده یا دادستان مورد قبول واقع نکرد الان جناب آقای وزیر جنگ و آقایان وزراء تشریف دارند نمایندگان مجلس هم می‌دانید که این دادگاه و حتی تمام دادگاه‌های ما به نام شاه تشکیل می‌شود و در این دادگاه دادستان اظهار می‌کرد که ما عفو ملوکانه را قبول نمی‌کنیم آیا این توهین به مقام سلطنت نیست باید گفت مقام مقدس سلطنت این اندازه مقدس است و قابل احترام است و ما هم که در اینجا قسم خورده‌ایم که به مقام مقدس سلطنت آنچه که طبق قانون اساسی است وفادار باشیم بنابراین بنده که یک نفر وکیل هستم برای من جای تعجب است که تمام دادگاه‌ها به نام شاه تشکیل می‌شود و در آن دادگاه دادستان که در واقع یک نفر از افراد از افراد ارتش این کشور است و فرمانده بزرگ ارتش شاه ما است در آن دادگاه بگوید که ما عفو ملوکانه را قبول نمی‌کنیم برای من که یک نفر نماینده مجلس هستم خیلی جای تعجب و جای حیرت است این یک توهین است به مقام مقدس سلطنت البته به عقیده بنده وقتی که ما امروز عقیده‌ای را اظهار کردیم که کشور ما دموکراسی است و عقیده باید آزاد باشد عقیده روی چه اصول آزاد است روی گفتن و روی نوشتن و روی همین اصول بایستی آزاد باشد این ادعانامه راجع به کتبی است که نوشته است و راجع به مطالبی است که در آنجا اظهار کرده است و بنده دو مطلب را اینجا اظهار می‌کنم یکی از آنها ده اندرز است که یکی دو تای آن این بود که نوشته است این فرزندان من، این جوانان کشور تحت تأثیر محیط فاسد نروید نسبت به این جمله اعلام جرم شده است یا گفته است بر علیه عمال استعمار مبارزه کنید اینها خلافش این بود که تحت تأثیر محیط فاسد بروید و با عمال استعمار مبارزه نکنید این صحیح است یکی هم مطابق قانون اساسی عرض شود که جرم مطبوعات مربوط به دادرسی دیوان کیفر ارتش نیست (صحیح است) طبق قانون اساسی جرم مطبوعات مربوط به محکمه مطبوعاتی و هیچ ابداً دخالتی به دادرسی ارتش ندارد بنابراین بنده تقاضا می‌کنم در این عقیده و برای این که یک جوان با شرف این کشور خفه نشود یک قدری تأمل بکنید و نسبت به احساسات یک عده از افراد این کشور هم احترام قائل شوید باید تصدیق بکنید این حرفی است که بنده شنیدم که گفت یک روزی در این کشور یک ستوانی، یک نایب اولی اگر به یک عده‌ای از مردم توهین می‌کرد عده‌ای جمع می‌شدند و می‌گفتند بزرگوارا نسبت به این ترحم بکنید و دستش را می‌بوسیدند ولی امروز رشد مردم به اندازه‌ای است اگر یک سرتیپی، یک سپهبدی در بازار در خیابان تهران نسبت به یک نفر توهین بکند ده نفر جمع می-شوند و به او اعتراض می‌کنند پس به همین اندازه احترام مردم و احترام افراد این کشور را رعایت بفرمایید و دیگری هم مطلبی است که بنده می‌خواهم خدمت نمایندگان مجلس به عرض برسانم و من خودم را یک نفر از افراد زنده این کشور می‌دانم و یک مطالبی گفته شده و به بنده توهین شده است بنده را کمونیست خوانده‌اند ولی بنده هیچ توهینی و هیچ حمله‌ای نمی‌کنم نسبت به آقای ابوالقاسم امینی و فقط راجع به توهینی که ببنده شده است می‌خواهم مطالبی به عرض مجلس شورای ملی برسانم. بنده می‌خواهم از خودم دفاع کنم من امروز خودم را صالح‌ترین افراد این کشور می‌دانم وقتی که من از خودم دفاع نکنم نمی-توانم‏ از حقوق افراد کشور دفاع کنم آقای صفوی شما نسبت به این عرض بنده خندیدید ولی قول شرف به شما می‌دهم بروید به تمام جریانات رسیدگی بکنید و پشت این تریبون بفرمایید.(صفوی- بنده به فرمایش سرکار اعتراضی نداشتم) اگر اعتراضی داشتید بنده زیر بار تحمیل هیچ کس نمی‌روم البته بنده مطالبی اینجا گفتم راجع به آقای ابوالقاسم امینی و آقای نیک‌پور البته آقای نیک‌پور در اینجا تشریف آوردند و جواب‌هایی دادند و گذشت ولی آقای ابوالقاسم امینی با وجود این که در دوره ۱۴ هم مدتی با هم همکاری داشتیم در جواب بنده به جای این که بیایند مطالبی را پشت تریبون بگویند و نظر نمایندگان را جلب بکنند شروع کردند به فرمودن مطالبی که در اینجا نوشته شده است اینجا نوشته شده است که گفته‌اند شما در موقع جنگ پنج هزار گوسفند از مرز خارج کرده‌اید و به روسی‌ها فروختید آقای امینی اولاً هرکس از سیستم شوروی اطلاعی داشته باشد در آنجا تجارخانه خصوصی وجود ندارد که بنده گوسفند قاچاق ببرم آنجا بفروشم و یکی هم بنده ۵ سال است که از سال ۱۳۲۲ تا حالا وکیل شده‌ام و در این ۵ سال و قبل از ۵ سال این موضوعی که شما فرمودید بنده با احترام نمایندگی مجلس در این مدت ۵ سال یک دینار در امور تجارتی مداخله نکرده‌ام البته بنده قبلاً کارم تجارت بود ولی به احترام یک نفر نماینده مجلس به هیچ وجه من الوجوه مداخله‌ای در تجارت نداشتم و اگر شما در تمام ادارات در محل من و در هم جا ثابت کردید که من در امور تجارتی یک شاهی دخالت کرده‌ام تمام حرف‌های شما صحیح است ولی راجع به این ۵ هزار گوسفند شما می‌دانید روس‌ها در آن موقع در کشور ایران بودند و سرحد و گمرک و همه چیز در دست متفقین بود. بنابراین سرحدی در اینجا دست خودمان نبود که بنده ببرم قاچاق در آنجا بفروشم در این کشور همه چیز به دست آنها بود و کسانی که در آن موقع اینجا حکومت می‌کردند همه چیز را به متفقین واگذار کرده بودند. اسلحه این کشور و حتی پایتخت این کشور و تمام خوار و بار این کشور در موقعی که مردم می‌میرند تمام هست و نیست این کشور به ملاحظه کمک به متفقین حالا نتیجه خوب گرفتند. یا نتیجه بد گرفتند بنده کاری ندارم اینها را واگذار کردند. (صحیح است)

در این کشور در همان موقع که شاید یکی از افراد نزدیک به حکومت شما بودید که خواروبار فروخته می‌شد و خود آقای قوام‌السلطنه در گزارشش شرح داده است. مطالبات ایران را که ما یک دفع شصت هزار تن خواربار به دولت دادیم که بیش از ۳۰ میلیون تومان ضرر آن بوده است. (فرامرزی- کدام دولت) دولت شوروی شما این اندازه یعنی خیال می‌فرمایید که بنده می‌گویم در اینجا اسلحه فروختند به قیمتی که برای خودشان تمام شده بود به علاوه قیمتی که برای خودشان تمام شده بود دوازده میلیون تومان هم ضرر دارند، ۳۶ هزار تن برنج دادند در این ۳۶ هزار تن برنج سیصد میلیون ریال یعنی ۳۰ میلیون تومان ضرر دارند.

(ابوالقاسم امینی- آنها را کی فروخته، میلسپو فروخته) بنده کاری ندارم که کی فروخته و نمی‌گویم که شما فروخته‌اید ولی بنده عرض می‌کنم که یک طبقه‌ای که در آن موقع در اینجا حکومت در دست‌شان بود به ضرر ملت یعنی این اندازه به ضرر ملت و به نفع حکومت خودشان و برای خوش نمایی خودشان در مقابل دولت شوروی یا متفقین اینها را بخشیدند. آن وقت آیا ناجوانمردانه نیست که یک نفر اوضاع این کشور را ببیند بعد اعتراض بکند که چرا قوم و خیش بنده فرضاً ۵ هزار گوسفند به شوروی فروخته است با آن که پایتخت این کشور در دست شوروی بوده اعتراض می‌کنید که چرا ۵ هزار گوسفند به شوروی فروختید با این که دولت اجازه داده بود. من نمی‌خواهم در این مطالب زیادتری چیزی گفته باشم ولی ننگ آور است در تمام باشگاه‌ها برای متفقین برای خوش نمایی از سران متفقین هر روز شما جشن تشکیل می‌دادید آن وقت می‌آید به بنده اعتراض می‌کنید که چرا پنج هزار گوسفند به شوروی فروخته‌اید (فرامرزی- هر دو غلط بود) یک مطلب دیگری آقای ابوالقاسم امینی فرمودند که شما کمونیسم هستید و یا آقای کمونیست این ملک سیصد و شصت هزار تومانی که خریده‌اید آیا آقای کمونیست مالیاتش را داده‌ای، اولاً کسانی که از یک مرامی اطلاع دارند خودم شاید اطلاع نداشته باشم و بی‌اطلاع باشم ولی از ادعای کمونیستی تا کمونیست شدن و کمونیست بودن زمین تا آسمان فرق است، در دوره ۱۴ خیلی‌ها ادعای کمونیستی می‌کردند خود آقای امینی هم در آن دوره با من همکاری می‌کردند (خنده نمایندگان) روزنامه‌های آن موقع سید ضیاء را ببینید راجع به این قضیه چه مطالبی نوشته بود یک اشخاصی به نفع خودشان شاید حاضر بشوند کمونیست هم بشوند آنها را نمی‌شود گفت که کمونیست هستند ولی کمونیست بودن آقای امینی به عقیده بنده خیلی فرق دارد اگر ده نفر به تمام معنی در ایران کمونیست بودند شاید خیال می‌کنم که یک وقتی یک کاری می‌کردند (یمین اسفندیاری- اوضاع بدتر از این می‌شد) من معتقدم که در ایران کمونیست وجود ندارد (صحیح است) و بنده هم اولاً هیچ وقت نه ادعا کردم و نه کمونیست شدم و نه کمونیست بودم و گذشته از این اگر بنده طالب یک اصلاحاتی باشم یعنی فکر بنده، اولاً برخلاف طبقه حاکمه است می‌خواهید بنده را ببرید اعدام کنید طبقه حاکمه فعلی ایران که خود بنده هم جزء آن هستم عدم صلاحیت و عدم لیاقت او برای ملت ایران ثابت شده (احسنت) حالا در این حرف هر اسمی به روی بنده می‌گذارید بگذارید و گذشته از این آقای امینی اولاً اگر ما طالب رفاهیت مردم باشیم همان قانون مقدس اسلام را اگر رعایت بکنیم بهترین کمونیستی در ایران است (احسنت، صحیح است) من نمی‌دانم

از چه چیز من، اگر از فکر من که در این مجلس صحبت کردم معلوم شده است که من کمونیست شده‌ام آقای تقی‌زاده الان فرمایشاتی فرمودند که من در عمرم هیچ وقت این حرف‌ها را نزده‌ام این هم راجع به ادعای کمونیستی حضرتعالی نسبت به بنده و راجع به املاک ۳۶۰ هزار تومانی اولاً آقای امینی بنده قبل از وکالت ۲۰ سال زندگی تجارتی داشتم در ۲۰ سال پیش از این در بین دو کوه ۲۰ هزار تومان خانه ساختم یعنی می‌فرمایید هر کسی که در آنجا بود باید نادار باشد یا هر کسی که ادعای اصلاحات کرد باید نادار باشد، ناداری اگر علامت کمونیستی است بایستی تمام افراد ملت ایران کمونیست باشند و اگر دارایی علامت کمونیستی است پس بنده که دارا هستم و گذشته از آن این املاکی را که فرمودید ۳۶۰ هزار تومان خریده‌ام عرض کنم در آنجا یک املاکی بود متعلق به مهدوی‌ها ده نفر از خانواده-های باجگیران که سرحد است و تمام معاملات خراسان با شوروی در آنجا انجام می‌شود آنها برای این که کاری نداشتند، املاکی نداشتند و زندگی آنها تأمین نمی‌شد ده خانوار که عده آنها ۱۵۰ نفر شاید بیشتر نبود اینها رفتند ۳۶۰ هزار تومان دادند و بقیه‌اش را به اقساط تعیین کردند و املاکی گرفتند در یک نقطه مالاریا خیزی که در آنجا نمی‌توانند زندگی بکنند، برادر بنده، پسر عموهای بنده هم در این کار دخالت داشتند ولی بنده ابداً دخالت نداشتم و راجع به خود بنده یک خانه‌ای تازه اینجا خریدم ۵، ۶ ماه پیش از این که پیش خدمت‌های شما حاضر نمی‌شوند در آنجا زندگی کنند به مبلغ ۶۴ هزار تومان (ابوالقاسم امینی- مبارک است) و آقای نراقی می‌دانند که بنده سهمی را که در کارخانه کاشان داشتم فروختم و ۱۶ هزار تومان نقد دادم برای خرید این خانه‏ و به جز این یک خانه‌ای هم بنده در مشهد دارم که ماهی هزار تومان عایدی او به بنده می‌رسد تمام دارایی بنده یک ربع خانه شما در اینجا نمی‌شود زندگی بنده قطع داشته باشید مثل پیشخدمت خانه جنابعالی نیست اگر این را هم زیادی می‌دانید بنده حاضرم با کمال افتخار به خانم فخرالدوله تقدیم بکنم.

نمایندگان- دستور، دستور.

رئیس- آقای ابوالقاسم امینی.

ابوالقاسم امینی- بنده از نمایندگان محترم معذرت می‌خواهم و اصولاً عقیده دارم که وقت مجلس نباید به مبارزات شخصی و زد و خورد فردی بگذرد (صحیح است) بنده بدون هیچ سابقه و اطلاعی وقتی که آقای رحیمیان آمدند اینجا صحبت کردند نمی‌دانم که موضوع مالیات بر درآمد چه بود ایشان در اینجا به بنده توهین فرمودند و فرمودند که شما در سال ۲۰ میلیون تومان عایدات دارید چرا تابه حال مالیات نداده-اید، اولاً برای بنده تعجب آور بود چون شخصاً مالیات بده نیستم و اگر نسبت بهخانواده ما روی نظر شخصی جنابعالی اظهار بی‌لطفی فرمودید حق نبود که به من خطاب می‌کردید و البته بنده هم در جواب این قضیه که خیلی غیر منتظره و غیر مترقبه بود عصبانی شدم و احیاناً ممکن است اظهاراتی کرده باشم بنده معتقدم که همیشه وکیل باید شرط ادب را بگذارد (صحیح است) باید رعایت شخصیت اشخاص را بکند. (صحیح است) با جنابعالی اگر همکاری هم داشتم در مجلس چهارده خیلی غیر منتظره بود که در مجلس پانزدهم به بنده حمله بکنید اگر بنده به قول جنابعالی کمونیست بودم یا طالب اصلاحات بودم عقیده بنده هیچ عوض نشده و همان طور هست پس معلوم می‌شود معتقدات جنابعالی نسبت به بنده عوض شده که در مجلس پانزدهم همکاری نکنیم و الا دلیل دیگری ندارد. اگر همکاری داشتیم باید بعد از این همکاری می‌کردیم یا بنده بی‌مطالعه با جنابعالی همکاری می‌کردم یا جنابعالی بی‌مطالعه با بنده همکاری می‌کردید. اما راجع به بیست میلیون تومان عایدات و مالیات آن بنده هیچ توضیحی ندارم بدهم البته اداره مالیات بر درآمد صورت‌هایی که دارد نسبت به اشخاصی که مؤدی مالیاتی هستند اسمی هم از خانم فخرالدوله بردید که اصلاً جا ندارد که در مجلس ببرید علی ای حال ایشان مالیات‌شان را پرداخته‌اند و برای اطلاع جنابعالی عرض می‌کنم چون هیچ وقت بنده تظاهر نمی‌کنم در آن ایامی که بنده با میلسپو مخالفت می‌کردم ایشان طبق قوانین مالیاتی قبلاً مالیات خودش را داد که مبادا تصور برود که مخالفتم با میلسپو از این جهت است و الان ۸۰ هزار تومان اضافه مالیات پرداخته است که بنده تقاضا می‌کنم از آقای وزیر دارایی وقت که آن صورت را برای اطلاع جنابعالی بیاورند شما اطمینان داشته باشید که من آدم متظاهری نیستم بنده اینجا می‌گویم که متمکن هم هستم و این تمکن دویست سال است که در فامیل ما هست و خیلی خوشوقت می‌شوم که جنابعالی سروری بنده را قبول بفرمایید نه پیشخدمتی را (رحیمیان- بنده گفتم زندگی من مثل زندگی پیشخدمت شما است) نظری به مال شما ندارم اگر صد خانه دارید مال خودتان بنده هم نمی‌خواهم به من تقدیم کنید اطلاعاتی که بنده احیاناً گفتم روی اطلاعاتی بود که بعضی از وکلای خراسان گفتند بنده نه اهل قوچان هستیم و نه اصلاً با شما خصومتی دارم در هر حال اظهاراتی که گفته شد بنده هم خیلی متأسفم و استدعا می‌کنم که تمام آقایان نمایندگان رعایات بفرمایند و معارضه نکنند (صحیح است، احسنت).

۳- معرفی دولت و تقدیم برنامه

رئیس- آقای نخست وزیر.

نخست وزیر- به امتثال فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاه که بر اثر رأی تمایل اکثریت نمایتدگان مجلس شورای ملی شرف صدور یافته است با اظهار امتنان از ابراز این حسن ظن اعضای دولت را به قرار ذیل به مجلس شورای ملی معرفی می‌نمایم: تیمسار سپهبد امیراحمدی وزیر جنگ

آقای خلیل فهیمی (فهیم الملک) وزیر کشور

آقای امان‌الله اردلان وزیر دارایی

آقای مصطفی عدل (منصورالسلطنه) وزیر مشاور

آقای نوری اسفندیاری وزیر امورخارجه

آقای نادر آراسته وزیر پست و تلگراف و تلفن

آقای دکتر اقبال وزیر فرهنگ

آقای جواد بوشهری (امیر همایون) وزیر کشاورزی

آقای دکتر عباس ادهم وزیر بهداری

آقای نظام مافی وزیر دادگستری

آقای جمال امامی وزیر مشاور

آقای دکتر فخرالدین شادمان- وزیر اقتصاد ملی وزیر راه بعداً معرفی خواهد شد.

تا وقتی که آقای اردلان به تهران بیایند خود اینجانب به امور وزارت دارایی رسیدگی خواهم نمود اما برنامه عمل دولت:

هم دولت ایران از دیر زمان مصروف آن بوده است که در امور سیاست داخلی و خارجی مبانی و موجبات صلح و آرامش را در اطراف و جوانب کشور و صفای خاطر و آسایش مردم را همواره مستقر و یا برجا بدارد و این دولت نیز با تقویت و پشتیبانی مجلس شورای ملی در اقدامات خود همین منظور اساسی را دنبال خواهد نمود.

سیاست خارجی دولت کماکان متابعت صریح و صمیمانه از منشور ملل متحد و حفظ و تحکیم مناسبات دوستانه با عموم دول است. دولت حاضر قویاً معتقد است که تخلف از مقررات منشور و بی‌اعتنایی به اصول تساوی حقوق ملل و عدم رعایت حق و عدالت در مناسبات بین‌المللی عالم بشریت را به بدبختی‌های تازه سوق خواهد داد ما امید کامل داریم که روابط ایران با همسایگان بر اساس احترام متقابل حقوق طرفین توسعه و تحکیم یابد. و بنابراین حفظ حقوق تام و تمام مملکت و حراست کامل مرزها و صیانت وحدت و تمامیت ایران در هر یک از اطراف و حواشی کشور با رعایت قراردادها و عهود جاریه و جبهه همت دولت خواهد بود.

در سیاست داخلی موضوع تأمین امنیت و انتظامات داخلی و تثبیت قدرت دولت و تصمیم به جلوگیری از آنچه مخل آسایش عامه است و بسط حکومت قانون در تمام شئون مملکت و تعدیل اوضاع که به نحوی از انحا ممکن است در سلامت امر معاش عامه مردم خللی وارد نماید بزرگ‌ترین وظیفه‌ای است که این دولت بر عهده خود می‌شناسد و عزم دارد که فی‌الفور دست به یک رشته اصلاحات اجتماعی بزند و زندگی عامه را تعدیل نماید و امیدوار است که برای انجام این منظور و من جمله برای قانون کار و بیمه اجتماعی و تعمیم خورده مالکی و غیره با کمال سرعت لوایح لازمه را تقدیم مجلس شورای ملی بنماید. بدیهی است عموم مسائلی که با مقاصد مذکور در فوق ارتباط دارد به حدی به هم پیچیده و دامنه‌دار است که همه آنها را از حال نمی‌توان پیش‌بینی کرد لیکن از آنجا که تمام این مطالب باید به مرور حل و اصلاح شود دولت نیز برنامه عمل خود را متدرجاً تنظیم خواهد نمود تا به موقع اجرا گذارد و در این زمینه آنچه بالفعل منظور نظر است و امیدواری کامل داریم که در ظرف سه تا شش ماه انجام بگیرد از این قرار است.

۱ - طرح نقشه‌ای که بر آن اساس قیمت اجناس ضروری عامه مردم با عوایدی که تحصیل می‌کنند متناسب باشد.

۲- تجدید نظر در وضع اداری مملکت و تهیه لوایح قانونی لازم به منظور این که اهالی هر محله در اداره امور محلی خود بیش از آنچه فعلاً معمول است دخیل باشند.

۳ - تقویت نیروهای تأمینه مملکت و متناسب ساختن نیروی هوایی با احتیاجات کشور

۴- طرح اصولی که دعاوی دولت بر افراد و یا دعاوی افراد بر دولت بر طبق قوانین مصوب سریعاً فیصله یابد.

۵ - تفکیک مالیات‌ها و عواید ملکتی از عوارض محلی و عوایدی که باید منحصراً به مصرف احتیاجات همان محل برسد.

۶ - فراهم آوردن موجباتی که به شکایات مردم از دوایر دولتی در اسرع اوقات جواب قطعی و نهایی داده شود.

۷ - طرح تبدیل کشت تریاک به محصولات دیگر و همچنین طرح نقشه‌ای که به موجب آن هر چه زودتر مصرف مسکرات در سراسر کشور برافتد.

۸ - طرح نقشه‌ای که به موجب آن دولت بتواند اولاً به حساب دخل و خرج مستخدمین خود رسیدگی کند.

ثانیاً- مستخدم دولت مجاز نباشد در آن واحد به هیچ شغل دیگری اشتغال ورزد.

ثالثاً نتواند به عمل انتفاعی از قبل اجاره‌داری و مقاطعه‌کاری و امثال آن مشغول شود.

۹ - تقلیل دستگاه فعلی وزارتخانه‌ها بر طبق نقشه‌ایی که هیچ یک از مستخدمین دولت بی‌شغل و بی‌حقوق نمانند و ضمناً تعیین حقوق مستخدمین تا میزانی که کفاف حداقل حوایج آنها را بدهد.

۱۰- حذف قیود و شرایطی که بی‌جهت راه داد و ستد و معاملات مردم را بسته است و مصالح عالیه کشور بقای آنها را ایجاب نمی‌نماید.

۱۱ - اجرای برنامه هفت ساله پس از تصویب قانون آن.

۱۲ - اجرای کلیه قوانین بالاخص قانون ۲۹ مهر ماه ۱۳۲۶.

هرگاه مطالب معروضه اساساً مورد قبول نمایندگان محترم واقع گردد و اجرای آنها به عهده دولت گذاشته شود بدیهی است که پس از توفیق خداوند و اراده شاهانه که همواره آسایش و رفاه عامه را مشمول عنایات خود می‌خواهند و تصمیمات نمایندگان مجلس شورای ملی که مظهر افکار ملت و محیط به کلیه حوایج مملکت شناخته می‌شوند حسن نیت و جهد و تلاش دولت را یگانه راهنما خواهد بود. برای امکان تسریع عملیات و اجرای وظایف دولت مورد امتنان خواهد بود که مجلس شورای ملی نسبت به تصویب عموم لوایحی هم که تا به حال پیشنهاد شده است بذل توجه خاص فرمایند.

این برنامه دولت بود که تقدیم می‌شود ولی در ضمن خواستم چند کلمه هم به اختصار در باب اوضاع چند روز اخیر به استحضار خاطر آقایان نمایندگان محترم برسانم. بنده شخصاً پرورده دوره مشروطیت هستم جز در نتیجه اجرای اصول مشروطیت نشو و نما نکردم اصل مشروطیت اصل حاکمیت رأی آزاد اکثریت ملت در مملکت است. (صحیح است) البته اقلیت در تمام دنیا هست همین قدر که اقلیت شکایت می‌کند که مطالبی دارد بگوید دلیل بر این است که آزادی وجود دارد. (صحیح است) رأی اکثریت در صورتی آزادانه گفته می‌شود که از هرگونه اعمال نفوذ خارج و مبرا باشد به نظر بنده یکی از آزادترین آرایی که در مجلس شورای ملی یعنی مظهر افکار اراده ملت داده شده و می‌شود رأیی است که در موقع اعلام تمایل اکثریت مجلس به رئیس دولت وجود دارد (صحیح است) یعنی آقایان نمایندگان محترم ب هصرافت طبع و با آزادی کامل رأی مخفی می‌دهند (صحیح است)

(حائری‌زاده- رأی‌ها نشان‌دار بود) بنده نمی‌دانم اگر یک چنین رأیی رأی آزاد ملت نیست پس کدام رأی را ممکن است در مملکت رأی آزاد شمرد؟ (سزاوار- کی گفته رأی آزاد نیست؟) در موقعی که مجلس شورای ملی یک چنین رأیی می‌دهد البته برای عموم افراد مملکت مطاع و متبع است اقلیت حق ندارد به وسایل مختلف اعمال نفوذ در رأی وکلا بکند دولت موظف است که در مواقعی که یک اقلیتی مایل باشد نظم و ترتیب را مختل بکند اقدام بکند. در ظرف این چند روز شکایات متعدد شفاهی و کتبی به بنده رسید و خلاصه آن این است که یک عده از اشخاص بسیار معدود که مایل نیستند که بنده امر اکثریت مجلس شورای ملی را در باب قبول مسئولیت اداره مملکت بپذیرم اسباب تهدید زندگانی آزاد مردم پایتخت شده-اند.(حائری‌زاده- چنین چیزی نیست)

یعنی یک عده‌ای به بازار و کوی و برزن رفته ¬اند و به تهدید این که اگر دکاکین خود را نبندید خواهند چاپید مردم را وادار کردند که از کسب و کار روزانه خودشان دست بکشند (مکی- بر عکس است) این عده به دولت مراجعه کردند و امنیت خواستند هنوز دولت تشکیل نشده بود بنده موظف بودم که جلوگیری از تهدید و سلب آسایش مردم بکنم آزادانه هر کس هر چه می‌خواهد مادامی که مخل آسایش و نظم عمومی یا منافی با آزادی رأی سایر افراد ملت نباشد می‌تواند بگوید و بنویسد اما این رویه که هر کس تصور کند هر چه می‌خواهد بگوید و به وسایل مختلف متوسل بشود و مردم را تحت تأثیر ببرد و وادار کند که از عقیده قلبی خودشان منصرف بشوند مطابق با اصول دموکراسی و مشروطیت نیست و مادام که بنده به موجب رأی اکثریت مجلس به همکاران خودم مسئول انجام خدمت هستم موظف هستم که جلوگیری از این گونه اشخاص بکنم در هر مسلک و طبقه‌ای که می-خواهد باشد. (صحیح است) اگر مجلس شورای ملی قرار است که اصول مشروطیت را پایدار بداند و بخواهد و مرا برای این برانگیخته و نامزد کرده و به خدمت گماشته است بنده موظفم که وظیفه خودم را انجام بدهم هر روز و هر دقیقه که اکثریت مجلس شورای ملی سلب اعتماد از بنده نمود با کمال افتخار عتبه را می‌بوسم و مرخص می‌شوم ولی مادام که این وظیفه به عهده بنده هست ناچار هستم که از وظیفه خود شانه خالی نکنم بنده در انجام خدمت ملی و اداری و مملکتی خود هیچ وقت گریزپا نبوده‌ام، بنده از سر خدمت فرار نکرده‌ام بسیاری از اشخاص از بنده برای اجرای وظیفه ملی خودم رنجیده‌اند ادوار سابق دو سه سال گذشته را آقایان می‌دانند نهضت‌هایی را که در سرتاسر مملکت بوده مسبوقند بنده اگر بنا بود به صرف ترس و بیم از تهدید و تطمیع از میدان به در بروم باید خیلی از عملیات را انجام می‌دادم که مورد موافقت هیچ یک از نمایندگان مجلس شورای ملی نیست بنده می‌دانم که اگر در غیاب مجلس شورای ملی را انجام داده‌ام امروز مورد موافقت و تأیید نمایندگان محترم هستم و قطع دارم که اگر روز دیگری هم بیاید و این هوا و روزگار و طوفان حوادثی که تا مقدار زیادی از روی نظریات شخصی برخاسته است برطرف شود و باز دوباره آزادی و سکون برقرار گردد همین آقایانی که امروز نمی‌دانم به چه جهت نسبت به بنده بی‌مهر و بی-لطف شده‌اند تصدیق خواهند فرمود که اگر دیروز و پریروز بنده در مقابل این حوادث از پا در رفته بودم و یک حوادث سهمگینی که نظایر آن را در ادوار مختلف دیده‌ایم به وجود می‌آمد بنده ملوم بودم، بنده در انجام وظایف خود کوتاهی کرده بودم، خود آقایان می‌دانند که آقای رئیس محترم مجلس شورای ملی هم از کلیه جریانات مسبوقند، یک فرد واحد قبل از این که دولت تشکیل بشود برای انجام مسئولیت و انجام وظایف خطیری که به عهده داشت ایستاد و مانع شد که نظایر ۱۷ آذر یا اواخر دوره ۱۴ تکرار بشود، بنده در مقابل این خدمت امروز اگر از یکی دو تن بی-مهری و بی‌لطفی ببینیم البته باز هم در راهی که برای خود پیش گرفته‌ام تزلزل و تردیدی نخواهم داشت.

تا زنده‌ام مطیع اوامر اکثریت مجلس شورای ملی هستم هر امری که بفرمایید اطاعت خواهم کرد ولی در موقع انجام وظیفه باید به سنگ تمام بفروشم ضمناً بنده استدعا دارم عرض می‌کنم هر کدام از آقایان هر قدر ممکن است اعمال نفوذ شخصی بفرمایند که این حوادث چند روز اخیر تکرار نشود آقایان تشریف دارند آماده برای شنیدن مطالب عموم مردم در هر طبقه و مسلکی که باشند هستند تمام مطالب را اصغا خواهند فرمود و تصمیم مقتضی در آن باب اتخاذ خواهند نمود هر چه بفرمایند البته بنده مطیعم و نمی‌توانم مطیع نباشم البته در برابر اراده ملت مطیعم، و از این گونه تظاهرات که ممکن است موجب اغتشاش و دو دستگی و به هم خوردگی بشود و بلاخره منجر به خونریزی گردد خواهشمندم آقایان به هر عقیده که هستند اعمال نفوذ بفرمایند که جلوگیری بشود امروز مجدداً در جراید بیانیه دیگری خوانده شد که شاید باز عصر بخواهند دوباره به عنوان متینگ و اظهار عقیده از کوی و برزن راه بیفتند و مردم راه بیفتند و مردم را تهدید و تشجیع بکنند بنده باید عرض کنم که از لحاظ گفت و گو و بیان مطالب همان طور که در عرض این مدت گذشته هیچ گونه مانعی نبوده است باید ترتیبی با رعایت نظم و انتظام مملکتی داده شود که اسباب دو دستگی و به هم خوردگی نشود و الا اغتشاش به وقوع خواهد پیوست که دنباله آن را از حالا نمی‌توانیم پیش بینی کنیم دولت مکلف است با تمام قوا و با تمام اختیارات قانونی که دارد در مقابل کسانی که می‌خواهند ایجاد بلوا و شورش بکنند ایستادگی بکند. (صحیح است) و الا وقتی زمان و رشته از دست رفت تأسف بر گذشته فایده ندارد آقایان محترم فراموش نفرمایند حرف یک زن مسلمان را مادر ابوعبدالله شقی که گفت بگری ای فرزند بر زوال ملکی مانند زنان که چون مردان در نگهداری آن ملک لیاقت نداشتی (احسنت)

رئیس- برنامه دولت طبع و بین آقایان نمایندگان منتشر می‌شود و روز پنجشنبه در برنامه صحبت می‌شود.

مکی- بفرمایید اعلام جرم را قرائت کنند آقای رئیس.

۴ - تعیین موقع و دستور جلسه آینده

ختم جلسه

رئیس- تابلو روز پنجشنبه ساعت هفت و نیم صبح گذاشته می‌شود.

(مجلس ساعت ۱۲ ختم شد.)

رئیس مجلس شورای ملی- رضا حکمت‏