مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۹ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۶

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پانزدهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پانزدهم

قوانین برنامه‌های عمرانی کشور مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پانزدهم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۹ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۶

روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران

شامل: متن قوانین - تصویب‌نامه‌ها - صورت مفصل مذاکرات مجلس شورای ملی - سوالات - اخبار رسمی - فرامین - انتصابات - آیین‌نامه‌ها - بخش‌نامه‌ها - آگهی‌های رسمی

شماره تلفن: ۸۸۹۴ - ۸۸۹۵ - ۸۸۹۶ - ۵۴۴۸

سال سوم - شماره ۷۴۹

مدیر سید محمد هاشمی

۲شنبه ۲۳ شهریور ماه ۱۳۲۶

دوره پانزدهم قانونگذاری

شماره مسلسل ۱۴۹۶

مذاکرات مجلس شورای ملی

جلسه ۱۶

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنج شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۲۶ نشست ۱۶

فهرست مطالب:

۱ - تصویب صورت مجلس
۲ - بقیه مذاکرات جلسه قبل راجع به یک فقره آعتبار نامه (آقای ارسنجانی)
۳ - ختم جلسه به عنوان تنفس

مجلس ساعت ده وچهل و پنج دقیقه صبح بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید.

- تصویب صورت مجلس

۱-تصویب صورت مجلس.

صورت مجلس روز ۳ شنبه هفدهم شهریور ماه را آقای معتمد دماوندی (منشی) قرائت کردند.

مجلس دو ساعت وده دقیقه پیش ازظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل وصورت مجلس روز یکشنبه پانزدهم شهریور ماه قرائت و پس از تذکرات آقایان کشاورز صدر، قبادیان، محمدعلی مسعودی و پاسخ مقام ریاست تصویب گردید.

اسامی غائبین جلسه گذشته که ضمن صورتمجلس خوانده شد.

غائبین بااجازه – آقایان: ضیاء ابراهیمی، دکتر شفق،

غائبین بی‌اجازه – آقایان: گنابادی، پالیزی، تولیت، لیقوانی، تقی زاده، علی وکیلی، خوئیلر.

دیرآمدگان بی‌اجازه: آقایان: صولت، قشقائی. بیات، مهدی ارباب، حسن اکبر، دکتر اعتبار، آقاخان بختیار، ابوالقاسم بهبهانی، دکتر طبا، فرامرزی، دکتر آشتیانی، شریعت زاده، شهاب خسروانی، نیکپور، ساعد، اسدی.

ماده واحده‌ای مبنی بر تقاضای پرداخت معادل سه دوازدهم بودجه ۱۳۲۵ مجلس برای سه ماهه امرداد وشهریور ومهر ۱۳۲۶ از طرف کارپردازی مجلس بقید فوریت تقدیم و بعداز تذکر مختصری از طرف آقای ملک مدنی دایر بلزوم عرض گزارش عملیات دوره فترت بمجلس بفوریت آن اخذ رای شده تصویب گردید پس از آن اصل ماده واحده مطرح شده وآقای امیرتیمور راجع بلزوم تقدیم اصل بودجه ۱۳۲۶ و همچنین لزوم طبع صورت مذاکرات پنج دوره مجلس شورای ملی که بنا بر پیشنهاد خود ایشان در بودجه ۱۳۲۵ مجلس تصویب شده شرحی بیان نموده وآقای امینی از طرف کارپردازی پس از اشاره باینکه صورت مجلس‌های پنج دوره اول مرتبا چاپ شده وخواهد شد توضیحا اظهار داشتند برای اینکه تصویب نامه‌هایی که در مملکت عملی شده باید در بودجه مجلس هم عملی بشودو باین جهة فعلا سه دوازدهم تقدیم شده ونیز چنانکه در آخر ماده واحده مخصوصا قید شده بودجه تمام سال بزودی تقدیم خواهدشد.

آقای اردلان بعنوان مخالفت با ماده واحده شرحی راجع بکسر حقوق نمایندگان و مقایسه واحد هزینه زندگی ده سال قبل با زمان حاضر بیان نموده اظهار داشتند با این ترتیب فقط شرکت در نمایندگی مجلس باقلیتی که متمکن هستند منحصر خواهد شد و راجع بمنع ورود اشخاص بمحوطه مجلس که از طرف کارپردازی دستور داده شده معتقد بودند نبایستی رابطه مجلس بامردم قطع بشود.

آقای مهندس رضوی نیز از طرف کارپردازی با تصدیق کمی حقوق نمایندگان و وعده تامین وترمیم نسبی آن راجع بورود اشخاص در محوطه باغ مجلس با اشاره بلزوم رابطه حقیقی مردم با مجلس اظهار نمودند اینکار برای حفظ انضباط بوده وبرای ملاقات اشخاص با نمایندگان اطاقهای انتظار درست شده‌است در اینموقع کفایت مذاکرات از طرف آقای دهقان پیشنهاد شده بدوا آقای دکتر معظمی بعنوان مخالفت اشاره بتهیه گزارش دوره فترت و چاپ صورت مجلس‌های دوره‌های اول مجلس وحفظ استقلال مالی مجلس در دوره فترت نموده با اظهار رضایت از خدمات کارمندان مجلس اظهار داشتند بواسطه عملی نشدن تصویب نامه‌های دولت نسبت به آنها ظلم شده و بایستی توجه بشود و پس از توضیح آقای امینی راجع بتبدیل کلمه حقوق بمقرری نسبت بکفایت مذاکرات اخذ رای شده تصویب گردید.

یک فقره دیگر پیشنهاد نیز از طرف آقای دهقان مبنی بر تصویب دو دوازدهم بجای ۳ دوازدهم تقدیم و پس از توضیح آقای امینی دایر بلزوم تعیین تکلیف لایحه پیمانیها در بودجه مسترد و باصل ماده واحده ۳ دوازدهم بودجه مجلس اخذ رای شده باکثریت ۹۹ رای تصویب گردید.

انتخاب دونفر از نمایندگان طبق قانون برای نظارت در امر پشتوانه اسکناس شروع شده بدوا سه نفر برای نظارت در استخراج آراء بقرعه معین و پس از اخذ رای آقایان دکتر معظمی ونراقی باکثریت انتخاب شدند.

یکفقره سؤال از طرف آقای کشاورز صدر نسبت برئیس دولت تقدیم مقام ریاست گردید.

در اینموقع اعتبارنامه آقای اسدی مطرح و بواسطه استرداد مخالفت آقای اسلامی اخذ رای بنمایندگی ایشان از مشهد تصویب گردید پس از آن اعتبارنامه آقای حسن ارسنجانی مطرح شده وآقای ناصر ذوالفقاری با تصریح بیغرضی در مورد مخالفت با اعتبارنامه آقای ارسنجانی گفتند که فقط محض مصالح مملکت و منافع ملت ایران وضبط در تاریخ از لحاظ جریان انتخاب و صلاحیت ایشان دلایل مخالفت خود را مشروحا بعرض مجلس میرسانندو سپس آغاز سخن نموده گفتند آقای ارسنجانی اهل محل نیستند وتا قبل از انتخابات یکبار هم بلاهیجان نرفته بودندو صرف معروفیت از لحاظ روزنامه نگاری هم موجب معروفیت محلی ایشان نمی‌شود چنانکه شعبه مربوطه مجلس نیز نتوانسته‌است در این باب قضاوت کند همچنین نسبت بعلت عدم صلاحیت آقای ارسنجانی گفتند اقدام علیه قانون اساسی و عدم اعتقاد نسبت بمظاهر مختلفه آن و در توضیح مطلب با قرائت قسمتی از شماره ۳۰۶ روزنامه داریا چنین نتیجه گرفتند که شخص وقتی بنحوی از انحاء علنا بطریق غیر قابل انکار علیه اصولی که مورد احترام یک قومی است وارد مبارزه شود ومظاهر آن اصول رادر انظار پوچ و خالی از اعتبار جلوه دهد چنین شخصی نمی‌تواند مجددا مدافع همان اصول گردد.

آقای حسن ارسنجانی که اکنون بعنوان حافظ قانون اساسی بر صندلی محافظین اصول مزبور تکیه زده روزی کبریتی بوده که علیه مظاهر قانون اساسی آتش روشن میکرده‌است و جز آنچه بقلم خودشان علیه قانون اساسی در روزنامه داریا منتشر ساخته اجازه داده‌اند سلسله مقالاتی نیز تحت عنوان قانون اساسی ایران باید تغییر کند بقلم دیگران در روزنامه ایشان منتشر شود همچنین روزنامه ایشان در هر شماره ناشر افکار کمونیستی وبا عقاید حزب توده و شورای متحده هم آهنگ بوده‌است تا آنجا که باخذ مدال ۲۱ آذر موفق آمده وبا آنچه نسبت بآرتش و سربازان وافسران وقیام حزب دموکرات آذربایجان نوشته‌اند دلایل جرم خود را بطور غیر قابل انکاری باقی نهاده‌اند قضاوت ما وملت ایران را آسان کرده‌اند.

آقای ذوالفقاری در خاتمه بیانات خود اضافه نمودند که آنچه برای توجه نمایندگان مجلس لازم بود بتفصیل شرح داده‌اند واکنون نوبت نمایندگان حافظ استقلال وامنیت ومرکزیت و قانون اساسی ایرانست.

در اینموقع آقای اسکندری در پاسخ آقای ذوالفقاری اظهار نمودند از لحاظ اتهامات وارده خود آقای ارسنجانی دفاع خواهند کرد ولی معروفیت محلی ایشان ناشی از روزنامه نگاری است که رکن چهارم مشروطیت شناخته شده ودر دنیای مترقی روزنامه نویس از همه معروفتر است ومقام روزنامه نگاری اجل واعلی بر سایر کارها است و اینکه گفته شد مقالاتی راجع به تغییر قانون اساسی نوشته‌اند و بدین مناسبت نویسنده را مجرم شناخته‌اند اشتباه کرده‌اند زیرا مخالفت با قانون اساسی از نظر عمل جرم شناخته نمی‌شود ولی اظهار عقیده کردن جرم نیست چه ممکن است منتهی برفراندم و تصویب مردم شود و تغییر کند چنانکه در دو نوبت تغییر کرده یکی در دوره دوم ودیگری در مجلس پنجم و نهم آبان و همانهایی که در همان مجلس قسم خورده بودند که حافظ قانون اساسی باشند چهار ماده از قانون اساسی را عوض کردند ما باید اوقات گرانبهایی که درتاریخ ایران کمتر نظیر دارد وقف سلامت و سعادت کشور کنیم وارزش سیاسی ندارد که اوقات مجلس صرف این عقاید شود وتصریح نمودند که دفاع ایشان دفاع اصولی است.

آقای نورالدین امامی مخالف دیگر با قرائت قسمتهایی از روزنامه داریا راجع به تغییر قانون اساسی و قیام آذربایجان و حل قضایای آن گفتند که آقای ارسنجانی علیه قانون اساسی قیام کرده وافتخار همکاری با پیشوایان نهضت پیشه وری داشته‌است آقای امامی از جریان وقایع آذربایجان و قتل اهالی آن سامان و خسارات وارده بر آنها توضیحاتی داده گفتند کسیکه مسببین این بدبختیها را عاملین نهضت دموکراتیک بنامد نمی‌تواند بر صندلی نمایندگی ملت ایران جلوس کند و سپس در باب جریان انتخابات وصلاحیت ایشان نیز اشاره کرده گفتند که کمیسیون و سوکمیسیون مربوطه نیز از ابراز عقیده خودداری نموده‌اند.

در اینموقع آقای ملک الشعراء بهار بدفاع از آقای ارسنجانی پرداخته گفتند مملکت ما مشروطه‌است و اگر کسی گفت قانون اساسی نواقصی دارد نباید باو حمله کرد باید باو جواب داد، عقیده آزاد است در این قانون مسائلی وجوددارد که عملی نیست مانند انجمنهای ایالتی و ولایتی که پیشه وری هم دستاویز قرار داده بود آقای امامی از تعدی و تجاوز پیشه وری مطالبی گفتند، کیست که منکر آن باشد؟ و نداند که آن دستگاه دستگاه اجنبی بود و پیشه وری هم نمی‌دانست که کارش بخیانت بزرگی منتهی می‌شود.

سپس آقای بهار چنین بیان عقیده کردند که کار را نباید به تعصب کشید واحساسات در مسائل مملکتی نباید دخالت داد ودیگر نمی‌شود سوسیالیسم وآزادی را از بین برد. پیشه وری را تعصبات دوره چهاردهم ایجاد کرد ونباید کاری کرد که پیشه وری دیگری ایجاد شود تاریخ را نمی‌شود تغییر داد با عجله وتعصب هم نباید قضاوت کرد آقای سزاوار پیشنهاد ختم جلسه نمودند، آقای دکتر مجتهدی مخالف بودند و ختم جلسه تصویب گردید و دو ساعت بعد از ظهر جلسه خاتمه یافت و جلسه آینده بروز پنجشنبه نوزدهم شهریور ماه موکول گردید.

رئیس- نسبت بصورت جلسه اعتراضی نیست؟

امیرتیمور- بنده اعتراضی دارم.

رئیس- بفرمایید.

امیرتیمور- در صورت جلسه نماینده محترم آقای گنابادی را غایب ذکر کرده‌اند آقای گنابادی چند روزی است که بتهران آمده‌اند و مریض هستند و بواسطه کسالت نتوانستند درمجلس حاضر شوند و غیبت ایشان غیبت اختیاری نیست بنده تمنا می‌کنم موافقت بفرمایید جلسات قبل هم غیبت ایشان با اجازه محسوب شود تا زمانیکه انشاءالله بهبودی پیدا بکنند.

رئیس- تقاضای ایشان باید بکمیسیون عرایض ومرخصی فرستاده شود.

امیرتیمور- البته گزارش آن بکمیسیون فرستاده خواهد شد.

رئیس- دیگر اعتراضی بصورت جلسه نیست (گفته شد: خیر) صورت جلسه تصویب شد. قبل از دستور عده‌ای از آقایان اجازه خواسته‌اند (نمایندگان: دستور، دستور) بسیار خوب وارد دستور می‌شویم.

آصف- اجازه بنده بایگانی نشود آقای رئیس.

رئیس- قبل از دستور؟ رای قبل از دستور را مجلس قبول نکرد و با ورود در دستور کسی مخالف نبود. آقای ذوالفقاری

- بقیه مذاکرات جلسه قبل راجع به یک فقره آعتبار نامه (آقای ارسنجانی)

۲- بقیه مذاکرات جلسه قبل راجع بیک فقره اعتبارنامه (آقای ارسنجانی)

ناصر ذوالفقاری- عرض کنم یک کارتی به بنده نوشته‌اند که دار و دسته ایران ما کند و زنجیری به مجلس آورده‌اند و قصد تهیه سر و صدا وایجادالم شنگه برای شما دارند موضوع را ملتفت باشید و جلوگیری نمایید. جلوگیری لازم ندارد هر چه می‌خواهند بکنند (یکنفر از نمایندگان: نویسنده را اسم ببرید) دیگر او بخود بنده مربوط است.

در مدافعاتی که از آقای حسن ارسنجانی بعمل آمد نه تنها عرایض بنده تحریف شد، نه تنها آنها را سوء تعبیر کردند بلکه باینجانب نسبتهایی وارد شد که آنرا بمنزله توهینی تلقی می‌نمایم. بادقت در فرمایشات آقای اسکندری و آقای بهار نمایندگان محترم یقین پی برده‌اند که بهمان اندازه که آقای عباس اسکندری منطقی دفاع کردند استاد گرامی جناب آقای ملک الشعراء بهار راه سفسطه در پیش گرفتند و از ایشان بعید نیست زیرا همانطور که خودشان اعتراف فرمودند و مجلس شورای ملی نتیجه گرفت راههای مختلفی را که آقای حسن ارسنجانی در چهار، پنج سال گذشته پیموده‌اند با نظر تحسین مینگریسته و هم‌آهنگی داشته‌اند و ایشان گویا خود را بیش از هر کس شایسته دفاع از چنین عنصر متلون که هر روز برنگی درآمده‌است دانسته‌اند، آقای اسکندری درعین حال که با منطق حصبت کردند، در عین حال که از یک تزی که ممکن است در موقعیت مخصوصی قابل دفاع باشد با زبردستی دفاع فرمودند ولی متأسفم که هم منطق ایشان وهم تز ایشان مباین و معارض عرایض اینجانب نبوده‌است آقای اسکندری در کجای عرایض بنده نکته‌ای یافتند که گفته باشم کسی حق ندارد نواقص قانون اساسی را شرح دهد؟ دراین کشور همه آزادند که نواقص را بگویند و بخواهند که اصلاح شود اما با این فرق که وقتی کسی عقیده به قابل هضم نبودن قانون اساسی داشت چنین شخصی دیگر نمی‌تواند ونباید مجددا عنان محافظت آن قانون را بدست بگیرد و بخلاف گفته آقای ارسنجانی تاکنون ملت خواستار اصلاح قانون اساسی نشده‌است تاچه رسد به مبارزه برای تغییر آن اگر ملت اعتراضی داشته ودارد برای اینست که چرا مقررات قانون اساسی اجرا نشده و یا بد اجرا شده‌است (صحیح است) از اینها گذشته بنده در عرایضم بهیچوجه نخواسته‌ام مدافع یا معارض عقیده خاصی باشم قانون اساسی ماهمین است که هست و تا روزی که تغییر نکرده قابل احترامست و باید اجرا شود (صحیح است) منشور ملل متحد نیز در هیچ جا اراده ملتها را برای تعیین نوع حکومت خود خنثی نکرده‌است (صحیح است) و تاوقتی که اراده مقدس ملت ایران این قانون مقدس را تغییر نداده قیام کنندگان بر علیه مظاهر آن طبق مقررات همان قانون قابل تعقیب و مجازات می‌باشند (صحیح است) هدف بنده در کلیه عرایضم این بوده‌است که آقایان نمایندگان محترم را متوجه عنصر متلونی سازم که بمجلس شورای ملی آمده‌است آقای اسکندری نسبت بروزنامه نگاران هم عرایض بنده را تحریف فرمودند وحال آنکه درعرایضم جز احترام بعالم مطبوعات نکته دیگری نبود و ایشان سوء شهرت آقای ارسنجانی را به حساب مطبوعات گذاشتند و اما جناب آقای ملک الشعراء بهار باید بدانند که اگر در شعر وشاعری می‌تواند احساسات را وراد کرده وکاه را کوه و کوه را کاه نشان دهند و در باره یک موضوع صد قسم اظهار عقیده بفرمایند اگر دراین فن یگانه استادمعاصر و مانند کوه دماوند و قصیده دماوندیه شان مورد اعجاب و احترام همه ما باشند ولی بالعکس در سیاست اینطور نیست (صحیح است) و شایسته شأن و مقام استادی ایشان نیست که احساسات شعری رانیز در سیاست وارد فرمایند.

این قبیل چیزها از شان ومقام عالی ایشان کاسته وخواهد کاست و روا نیست که استاد عظیم‌الشأنی مثل ایشان هر بار که منافع یک عنصر ناصالحی بخطر می‌افتد و ذخیره ۶۰-۷۰ ساله را بامداد او بفرستند و ارادتمندان خود راگرفتار محظور سازند تحریفی که ایشان کرده‌اند وسوء تعبیری که ممکن است شده باشد این است که از عرایض بنده بحال خود اینطور نتیجه گرفتند که ارتجاع می‌خواهد از آزادی انتقام بگیرد من نمیدانم ایشان از کجای عرایض بنده چنین استنباطی فرموده‌اند.

نمیدانم آن آزادی که آقای ارسنجانی مدافع آن بوده‌اند کدام است که ارتجاع می‌خواهد از آن انتقام بگیرد. و آن ارتجاع کدام است که در کمین آن آزادی نشسته‌است؟ تا آنجا که ما میدانیم آقای ارسنجانی مدتها از آن آزادی که هدف پیشه وری بوده‌است دفاع کرده وبرای استقرار آن مبارزه مینموده وآن ارتجاع نیز که از ایشان انتقام گرفته همان ارتجاع مقدسی است که بساط پیشه وری را برچید(صحیح است) با سرما وگرما ساخت، از تهدید محاصره نهراسید و بالاخره پیروز آمد و ملت ایران نیز دسته‌های گل به سرو روی چنان مرتجعین ریختند (صحیح است) بدیهی است یکی از آن مرتجعین من و خانواده من می‌باشم و باید هم مورد مخالفت آقای ارسنجانی و مدافعین ایشان باشم.

تاسف من اینجا است که چرا باید آقای ارسنجانی با این افکار مجددا خود را با سپر آزادیخواهان حقیقی حزب دمکرات ایران بپوشاند وصفحات یک روزنامه ارگان یک حزبی را که من باو احترام می‌گذارم صرف تحریف ودفاع از مصالح شخصی خود سازد لباس سرخ دیروز خویش را دربیاورد و جامعه با رنگ ملایم بپوشد وخود را کاتولیک تر از پاپ نشان دهد. جناب آقای بهار تاسف من اینجا است که این آقای مورد لطف شما چرا باید در هیچ رنگی و در هیچ عقیده ومسلکی یک روز پایدار نماند.

جناب آقای بهار شاید مقصودتان از اشاره باملاک زنجان این است که چرا یک خانواده ۵۰۰ ساله درایران صاحب آن ملک وعلاقه شده‌است؟ شاید اوقاتتان تلخ است که بقول استاد محترم من آقای فرامرزی قبور اجداد ما را در خاک خمسه و زنجان همه می‌شناسند. شاید اوقات شما و آقای ارسنجانی از این تلخ است که ما یک خانواده قدیمی هستیم و بعکس مهاجرین قفقازی که چند روز قبل از وقایع آذربایجان وارد ایران شده‌اند ملک و علاقه داریم من کار باین ندارم که شما هم ملک و علاقه دارید. من در کم وکیف آن وارد نمی‌شوم. اغراق و افراطهایی که رادیوی قلابی فرقه دمکرات آذربایجان ویاران او در باره ما بر سر زبانها انداخته‌اند وکتابهایی را که بعناوین خوانین خونین وغیره نوشته اندجواب نمی‌گویم همینقدر عرض می‌کنم که تاریخ شاهد صمیمیت و وفاداری و جان‌نثاری خانواده‌های قدیمی درراه حفظ آب وخاک ایران عزیزاست (صحیح است) احساسات زنجانیها را نیز بعد از فرار پیشه وری وانقراض افکار خائنانه او نسبت بچنین خانواده‌ای با چشم خوددیدید و اتفاقا اگر درست توجه فرموده باشید فرق ما وآقای ارسنجانی در همین قبیل چیزهاست بفرض اینکه در ابتداء راهمان هم یکی باشد واز یک مبداء سرچشمه بگیرد ولی در روز خطر هنگامیکه برای ایران عزیز خطراتی پیش بیاید ما حاضر هستیم که جان ومال خود را قدای حفظ ونجات آن بکنیم.

آیا آقای ارسنجانی و رفقایش هم چنین آمادگی را در خود می‌بینند؟ اما اینکه مجلس شورای ملی را از قیام آقای ارسنجانی یعنی از پیدا شدن یک پیشه وری ثانی ترساندید خیلی بجاست و چه نیکو تشبیهی فرمودید و قاعده دفاع هم نیز همین است که شخص حقیقت را بگوید من هم نیز جناب آقای بهار استاد محترم، پدر عزیز جز این چیزی نگفته بودم و شایسته آن همه بی لطفی و سفسطه نبودم، شما که می‌بینید یک پیشه‌وری دیگر در مجلس کمین کرده‌است، شما که از هم اکنون آینده درخشان اورا در راس یک دولت خودمختار پیش بینی می‌فرمایید پس چرا نسبت به ملت ایران ومجلس آن بی لطفی می‌فرمایید و می‌فرمایید ارتجاع می‌خواهد از آزادی انتقام بگیرد. آقای بهار مجلس ایران همانروز باین توهین شما جواب داد و منظور شما را از ارتجاعی که میگویید فهمیدومن بنمایندگی عموم آزادیخواهان این مجلس واین ملت در پاسخ تهدید شما عرض می‌کنم تا وقتیکه ملت می‌خواهد و سوگند هم خورده‌ایم در حفظ قانون اساسی می‌کوشیم و اشخاص ناصالح را بیرون می‌کنیم ولو پیشه وری از کار درآیند(صحیح است) و با پیشه وریها هم همان قسم رفتار خواهیم کرد که سال پیش کردیم مامیمیریم ولی ایران باقی خواهد ماند (صحیح است) بگذارید پیشه وریها هر چه می‌خواهند بکنند بقول این بیت معروف خودتان، رهی که رفته پدر بر پسر هم آسان است اما رجع بنسبت دزدی که ایشان فرمودند بنده نسبت دزدی بآقای ارسنجانی نداده‌ام من آن را متهم بکلاهبرداری کرده‌ام اینهم مدرک (تقدیم مقام ریاست گردید) جمعی از نمایندگان – بخوانید آقا. بخوانید.

ارسنجانی – چرا نخواندید، آقا خواهش می‌کنم بخوانید تا مجلس اطلاع پیدا کند.

ناصر ذوالفقاری – می‌خوانم این عکس چکهای بی محلی است که ایشان صادر کرده‌اند یک چک. دو چک، و سه چک نیست (ارسنجانی: چند چک است بفرمایید) دیگر من نمیدانم عکسشان را گرفته‌ام، آقای مدیر محترم روزنامه مرد امروز، آقای حسن ارسنجانی قریب دو سال است در مقابل چکهای بی‌محلی که به شرکت مطبوعات داده در دادگاه محکوم شده و تاکنون اداره اجرا بعلتی نتوانسته یا نخواسته حکم را اجرا نماید و مضحکتر آنکه اخیرا دادرس شعبه سوم ازاداره حقوقی برای جلب وی واجرای حکم کسب تکلیف کرده‌است. برای اینکه اظهارات این جانب نشر اکاذیب و جعل اراجیف تلقی نشود و حکومت نظامی ما را مشمول مواد قانون خود نداند شرحی را که دادرسی باداره حقوقی نوشته و همچنین شرحی را که اینجانب بوزارت دادگستری نوشته‌ام ذیلا نوشته تقاضای درج آنها را دارم بعلاوه عین چکهای برگشت شده ویرا و حکم دادگاه نیز برای ارائه حاضر است. اما جناب آقای ملک‌الشعراء بهار در روزنامه دمکرات ایران شرحی می‌نویسند که در آنجا هم عرایض من تحریف و سفسطه شده‌است من این قضاوت را بوجدان پاک نمایندگان محترم واگذار می‌کنم عرایض من را در مقابل خودشان قرار بدهند واین را هم من می‌خوانم قضاوت فرمایند. در شماره دیشب اطلاعات مقاله‌ای تحت عنوان «روی سخن با رئیس فراکسیون دمکرات» خطاب باینجانب درج شده بود، چنانچه انتظار می‌رفت سخن را بنفع خود و همفکران خویش و سیاستی را که در پیش دارید منحرف ساخته بودید. «من دیروز نخواستم از آقای ارسنجانی دفاع کنم زیرا دفاع مشارالیه با خود ایشان است ولی من هم مانند آقای اسکندری از بیانات آقای ناصر ذوالفقاری که بالصراحه بر ضد اصول مشروطیت و آزادی ومنشور ملل متفق شده بود تکان خوردم (یکنفر از نمایندگان: ترتیب اثر کسی نمی‌دهد) و برای حفظ اصولی که نامش بزعم شما قانون اساسی و بعقیده من حقوق طبیعی بشر و تمام قوانین اساسی صحیح دنیا پیرو آنست پشت تریبون رفتم» بنده می‌خواهم عرایض بنده را ملاحظه فرمایید فرمایشات جناب آقای بهار استاد محترم را هم ملاحظه فرمایید «من و هر کس مملکت را دوست دارد از قانون اساسی باید حمایت کند اما اظهار عقیده بلزوم اصلاحاتی در قانون اساسی که آقای ذوالفقاری مدعی بود آقای ارسنجانی در روزنامه خود نوشته‌است نباید دلیل مجرم بودن آنشخص شود» من چنین چیزهایی عرض نکردم من گفتم ایشان قیام کرده، من گفتم ایشان گفته‌اند قانون اساسی قابل هضم برای این ملت نیست (بهار: فرق نمی‌کند آزاد است عقیده‌اش) آقای ناصر ذوالفقاری صریح گفت در روزنامه داریا صحبت از لزوم اصلاح قانون اساسی شده‌است ارسنجانی باید زندانی شود زیرا او بخلاف قانون اساسی در مملکت قیام کرده‌است. این صحبت ذوالفقاری یا سفسطفه بوده و یا از روی اعتقاد اظهار شده در هر صورت چه از روی سفسطه وچه از روی اعتقاد اینحرف حرف یک نفر آزادیخواه و هوادار قانون اساسی ویک مرد دموکرات نیست» (صحیح است) دموکراتها معلوم است کیها هستند. «بلکه گوینده این سخن یک مرد مرتجع و مستبدیست که معتقد بآزادی افکار وعقاید نمی‌باشد» مرا هم همه می‌شناسند. «کسیکه اظهار عقیده در یکی از اصول مملکتی و گفتن معایب ونقایص یک قانون را در رژیم دموکراسی جرم وگناه بداند نمی‌تواند هیچوقت مدعی آزادیخواهی باشد خواه تفنگ برداشته بر ضد غلام یحیی جنگ کرده باشد. خواه نکرده باشد. آقای ذوالفقاری آنچه که به آقای ارسنجانی نسبت داده‌اند مربوط بود بمقالات او که در ایران ما و مرد امروز و داریا نوشته بودند گفتم من قصد مدافعه از شخص ارسنجانی ندارم اما شما که روزنامه نویس هستید وادعا دارید که مشروطه طلب وآزادیخواه نیز هستید می‌توانید کسیرا بجرم تحریر این مقالات چه بر ضد قانون اساسی، چه بر ضد آلمان، چه در اطراف لزوم اصلاح ارتش و ژاندارم و غیره مجرم بدانید آیا این اعتراضات شما برخلاف اصل مسلم آزادی عقیده و آزادی فکر نیست» قضاوت عرایض بنده را با فرمایشات آقای ملک الشعراء بوجدان پاک نمایندگان محترم واگذار می‌کنم.

رئیس- آقای بهار.

دکتر اعتبار- آقا اخطار طبق ماده ۱۰۹ دارد دور تسلسل پیدا می‌کند.

رئیس- طبق ماده ۱۰۹ است. اگر بجنابعالی هم چیزی گفته شد بفرمایید. آقای اسکندری هم اجازه خواسته‌اند بعد نوبت ایشان است.

ملک الشعراء بهار- آقایان محترم یکی از مختصات آزادیخواهی و بلکه انسانیت آن است که اگر کسی پشت تریبون بسمت نمایندگی بایستد وصحبت کند مخالفین او سخنان او را بشنوند و همهمه نکنندو در میان صحبت او ندوند تا صحبت او تمام بشود و بعد دیگری برخیزد و جواب او را بگوید (صحیح است) رویه‌ایکه فراکسیون دمکرات ایران در این دوره در پیش گرفته‌است همین مطلب و همین اصل است که ملاحظه می‌فرمایید در موقعی که آقایان صحبت میکنندو با کمال حرارت هم می‌کنند حتی گاهی هم اهانت می‌کنند ما ساکت می‌مانیم. گوش می‌دهیم. همهمه وهیجان نمی‌کنیم برای این که ناطق بتواند عقیده خودش و بیانات خودش را اظهار کند این یک اصل مسلم طبیعی انسانیت است ومتاسفانه وقتی که ما می‌خواهیم از اعتراضات معترضین خودمان دفاع کنیم یک عده ازآقایان جوان اقلیت نمی‌گذارند دفاع کنیم و همهمه می‌کنند. پرخاش می‌کنند وتهمت میزنندو دشنام می‌دهند واهانت می‌کنند (ممقانی: کسی دشنام نداده) و بعد هم ایراد می‌گیرند که چرا شمادر کلماتتان الفاظ زننده گفته‌اید. آقایان محترم شما همه مرا می‌شناسید با طرز تحریرات من آشنا هستید رویه مرا میدانید (صحیح است) طرز زندگی مرا در مملکت مکرر دیده‌اید بنده نه شخص ماجراجوئی هستم ونه شخص طماعی بوده‌ام ونه بقول آقای ناصر ذوالفقاری ملک وعلاقه دارم من اینجا بصدای بلند می‌گویم یک وجب ملک وعلاقه، یک وجب آب و خاک اگر دارم متعلق باشد بجناب آقای ذوالفقاری و ضمیمه سایر ضیاع وعقارشان شود من هیچ ندارم وافتخار هم می‌کنم باین که هیچ ندارم دارائی من یک خانه‌است که در ۱۳۰۰ هجری خریده‌ام بهفت هزار تومان از آقای نصرالملک به مرحوم مشارالملک مقروض بودند ومن قرضشان را قبول کردم و در مدت چهارسال پرداخته‌ام و تمام دارائی من بعد از شصت سال عمر وچهل سال روزنامه نویسی، چهاردوره وکالت، چندین سال استادی دانشگاه همان خانه وهماه ۵ یا ۶ هزار متر زمینی است که از نصرالملک خریده‌ام بنائی هم که هست بنائی است که او یا پدرش یا دیگری ساخته‌است. این است هستی ودارائی من بعد از چهل سال جان کندن و دارای نفوذ بودن ودر شهر تهران مشارالیه بودن. اما دیگران از کجا آورده‌اند و بچه شکل تهیه کرده‌اند و بچه وسیله دارند آنها را نگهمیدارند من نمیدانم (یکنفر از نمایندگان: اسم ببرید) آرزو و امید من و همه وطن خواهان این است که تمام مردم ایران متمول باشند تمام ملت ایران از عایدات هنگفتی که از این آب وخاک حاصل میشودخودشان بهره بردارندو تمام کیفها پر از پول باشد. تمام سطح مملکت ایران جنگل وآب وخاک باشد. تمام ایرانیها بتوانند مثل یک لرد انگلیسی زندگی کنند این آرزوی من است آقای ذوالفقاری من حسود نیستم. حسد نمی‌برم بمال شما هیچوقت هم بر ضد تمکن کسی و بر ضد تمول کسی و بر ضد سرمایه داری وسرمایه داران یک کلمه سخن نگفته‌ام و حرف نزده‌ام. ما اکثریت مجلس را تا امروز در دست داریم دو سه روزنامه هم بیش نداریم وبحکم اینکه اقلیت همیشه وظیفه اش حمله بر دولت است وحمله بر دولت مطبوع طباع عامه‌است زیرا همیشه یک ملت فقیر و گرسنه وبدبخت با دولت وقت طرف است هر کسی بدولت حمله کند مردم آن را دوست دارند بنابراین شما روزنامه‌های زیادی در اختیار دارید امااین روزنامها نباید بمجلس و بوکلاء اهانت کنند روزنامه آتش که بزرگترین حامی آقایان است در چند شماره قبل اهانتی بمن کرد و من تکذیب کردم در آن شماره نوشته‌است ملک‌الشعراء.

در فلان تاریخ نوشته‌است که من بکمونیست بودن افتخار می‌کنم کسی از من تاکنون این کلمه را شنیده‌است آقایان؟ روزنامه دیگری که مدیر محترمش در مجلس نشسته‌است در روزنامه خودش بمن اهانت می‌کند وقتی درست دقت کنیم می‌بینیم تحریکات وبرانگیختن احساسات از ناحیه اقلیت شروع شده‌است نه از ناحیه ما من دیروز خدا گواه‌است فقط برای بیان این عقیده که در پشت این تریبون من بعد بافکار اشخاص، افکار گذشته اشخاص بدون دلیل اعتراض نشود آمده‌ام قصدم حمایت از رفیقم آقای ارسنجانی نبود البته ایشان در فراکسیون حزب دمکرات عضو هستند وظیفه من این بود که از ایشان حمایت کنم. وظیفه اعضاء فراکسیون دمکرات است که از لحاظ اصول و از لحاظ زندگانی اجتماعی و از لحاظ تعقل و شرافت باین شخص رای بدهند و رای هم خواهند داد و خداوندهم پشت وپناه کسانی است که بطرف حقیقت می‌روند، اما قصدم این بود که فرمایشاتیکه آقای ذوالفقاری فرمودند بار دیگر تکرار نشود متاسفانه همهمه بقدری شدید شد، حملات بطوری ببنده متوجه شد که اگر من بیش از این عصبانی می‌شدم محق بودم شما خودتان اگر صحبت کنید یک نفر در بین صحبت شما صورتش را برگرداند و گوش ندهد عصبانی می‌شوید پس این شما هستید که مرا عصبانی می‌کنید، شما هستید که ناطقین اکثریت را تحریک می‌کنید واین تحریکات بضرر مملکت است و بنفع مملکت نیست تمام مقاصد من، تمام گفته‌های من این بود که درین مملکت دو صف به وجود آمد که یکدسته دسته دیگر را مرتجع میخواندو دسته دیگر دسته دیگر را تندرو می‌دانست الی آخر نمی‌خواهم پشت این تریبون نسبت بافراد حرف زده باشم. بد گفته باشم امروز وضعیت طوری شده‌است بخواست خداوندی ودر نتیجه فعالیت وزحمت دولت وقت ودر نتیجه همفکری و پشتیبانی پادشاه و کوشش نویسندگان وآزادیخواهان واتحاد تمام افراد ملت با یکدیگر که بحمدالله وضع آذربایجان اصلاح شده‌است وضع مملکت بصورتی درآمده‌است که می‌شود شروع باصلاحات کرد لیکن خودتان میدانید همه ما میدانیم که آتش خاموش نشده‌است میدانید که اگر این آتش خاموش بشود بنفع مملکت است واگر روشن بشود بضررمملکت است قصد من این بود که کاری نکنیم که آن گفتگوها تازه بشود. آن گفتگوها زنده بشود دو دفعه صحبت از مسائل گذشته پیش بیاید.

آقای ارسنجانی البته جوان است. البته روزنامه نویس است روزنامه نویس هر روزی در هر کاری مطابق سیاست وقت صحبت می‌کند. چیز می‌نویسد ویکتورهوگو می‌گوید اگر امسال بر یکنفر بگذرزد وبرای آن شخص تغییر فکر حاصل نشوداین مرد مرد جامدی است برای تمام ماها تنوع افکار یک امر بسیار طبیعی است راست است گاهی انسان در یک تنگنائی می‌افتد که مجبور میشودملایمت کند گاهی در یک وضعیتی دچار می‌شود مجبور می‌شود تند برود مراد این است ایرادی را که یکوقت بیکنفر وکیل می‌گیریم و آن را مستحق نمایندگی نمیدانیم این ایرادات نیست بر فرض که من یا دیگری در سیاست دارای تلون باشیم برفرض یک روزی تندرو باشیم امروز با شما راه برویم آیا این را بالاخره بایستی به نفع مملکت حساب کرد یا گفت چون یک روزی برخلاف من حساب کرده‌ای نباید امروز زندگانی کنی؟ امروز ارسنجانی مطابق میل شما چیز می‌نویسد.

امروز ارسنجانی با شما راه می‌رود. امروز ارسنجانی وامثال او تمام حاضرند در تحت لوای واحد در زیر سایه پرچم شیر وخورشید با وحدت نظر با تمام دستجات مجلس همکاری کند باید شما این را غنیمت بدانید اگر بنا باشد بخواهید خدای نکرده، از گذشته انتقام بکشید گذشته تجدید می‌شود اشخاص، مردم، نویسندگان، آزادیخواهان، جوانان این ملت حاضر نیستند زیربار تحمیلاتی بروند که بر خلاف حیات آنها و مخالف زندگی آنها باشد. من اگر عرض کردم که پبشه وری تجدید نشود از این لحاظ بود والا همیشه قضایا بیک رنگ در دنیا پیش نمی‌آمد. البته پیشه وری دیگر در ایران ایجاد نخواهد شد البته بیداری ما نباید اجازه بدهد که این قبیل دستها در کار داخل بشوند لیکن اگر بنا باشد که ما از لحاظ گذشته و افکار گذشته اشخاصی را بخواهیم اینجا محاکمه کنیم اعمال نظرهای مسلکی را پیش بیاوریم طبعاً این معنی پیش خواهد آمد که مجلس می‌خواهد انتقام بکشد و این عقیده شایسته مجلس شورای ملی نیست. و اما راجع به ملک و علاقه هیچ دلیلی در دست نداریم که وقتی ما میگوییم ارتجاع مرادمان این است که هرکه ملک دارد، زندگی دارد باید یاو این نسبت را داد و اصولاً این نسبت بکسی داده نمی‌شود، محیط دیگر محیطی نیست که دیگر بشود از این نسبتها بکسی داد همه شما میدانید حزب دمکرات اکثریت مجلس را بوجود آورده‌است، حزب دمکرات دارای یک مسلکی است که برای او سرمایه داری و ملاکین و غیر ذلک فرقی ندارد پس اگر یک حزبی بوجود می‌آید و اکثریتی در مجلس دارد باید بدانند که این اکثریت بهیچوجه پیرو نظر قدیمی نیست، این اکثریت با همه راه می‌رود این اکثریت می‌خواهد همه مردم را برادروار با یکدیگر متحد کند تا قضایا و حوادثی که در انتظار آن هستید بطور خوشی بگذرد و بطور مسالمت از پیش برود قصد من این است که اگر تجدید مطلع بشود اگر بنا باشد بگناه آزادی افکار و عقاید بخواهیم متعرض مردم بشویم دو دفعه صف بوجود می‌آید دو مرتبه دستجاتی که نمی‌توانند تحمل این حملات را بکنند اینها گرد هم جمع می‌شوند و این شاید بنفع یک دستگاه بخصوصی نباشد پس من خواستم که ذهن آقایان را متوجه بسازم که موقع را مناسب نمیدانم برای مخالفت باین شکلی و اینطوری اگر از این شخص سندی دارید واقعاً یک دلایلی دارید که روی آن دلایل می‌شود او را رد کرد بیایید بگویید او خودش استعفاء می‌دهد ولی با این مقدمات نمی‌تواند مجلس، مجلسی که پایه اش بر آزادی و آزادیخواهی است با این دلایل با این حماسه سراییها و با این فصاحت و بلاغتی که آقای ذوالفقاری دارند یک رأی خلافی بدهد و یک جوانیرا که گناه آن نویسندگی است رد کند و برود.

اما سفسطه‌ای که فرمودند آقای ذوالفقاری، آقای ذوالفقاری یک قدری اگر منطق بخوانید میدانید سفسطه کدام است و استدلال کدام انشاءالله خوانده‌اید یا اگر نخوانده‌اید خواهید خواند مقاله‌ای که خوانده‌اید بهترین مقاله منطقی بود کاش تا آخر می‌خواندید که آقایان قضاوت کنند سفسطه کدام است و منطق کدام، آقای ذوالفقاری از شعر و شاعری بنده تمجبد فرمودند لیکن فرمودند فلانکس در سیاست صد قسم اظهار عقیده می‌کند و تلویحاً خواستند مرا مرد مذبذب و متلونی بدانند البته در روزنامه دوست عزیزم باباشمل هم خوانده بودم در چند روز قبل که نوشته بود ملک الشعرا دمکرات و سوسبالیست و کمونیست و ارتجاعی و تمام مسلکهای موجود را رفیق عزیز بنده ببنده تسبت داده بود و البته از اخوی بزرگشان شنیده بودند چون اخوی محترمشان هم در جلسه گذشته مرا تکفیر کردند فرمودند که چرا از پیشه وری دفاع می‌کنید (جواد گنجه – همینطور هم بود) در صورتیکه فهمیدند و دانستند که من از پیشه وری دفاع نمی‌کنم بله خوب وقتی که بنا باشد بهم اهانت کنیم بنا باشد حقیقت را در زیر پرده بپوشانیم بنا باشد در مقابل خدام مملکت هرچه از دهانمان بیرون بیاید بپرانیم نه درستی را رعایت کنیم و نه سابقه را مراعات کنیم نه انسانیت را ملاحظه کنیم خوب دیگر کار بجایی می‌رسد که هرکس هرچه می‌خواهد بگوید وقتی مادر آقای گنجه‌ای مرحوم شده بودند من مرثیه گفتم برای مادر ایشان چرا؟ برای اینکه گفتم باین خانواده ارادت داشتم و برای باباشمل فرستادم بدوت اینکه بدانند پاداشش را دیروز بمن دادند، آقای گنجه‌ای و اخوی محترمشان، آقای ذوالفقاری هم همانطور فرمودند فلانکس صد قسم اظهار عقیده می‌کند خوشبختانه من آنچه گفته‌ام نوشته‌ام من از سل ۱۳۲۹ قلم برداشته‌ام و تا امروز نوشتجات من و مقالات من باقی و موجود است من دارای مکنب مخصوصی هستم هم در سیاست مکتب خاصی دارم هم در ادبیات دارای مکتب هستم چندین نفر از بزرگان و نویسندگان و استادان شاگردان من هستند من هیچوقت اظهار عقیده مخالف نکردم من از اول عمرم در سن بیست سالگی داخل حزب دمکرات شدم یکی از روزنام‌ها نوشته بود شاید همان باباشمل بود که دست بدامان حاج محمد جعفر کشمیری شده و داخل حزب دمکرات شدم دست بدامان شدن و داخل یک حزب شدن ننگی نیست این حزب دمکرات خراسان را من تأسیس کرده‌ام حاج محمد جعفر و دیگران را من داخل حزب دمکرات کردم راهنمای من هم عمو اغلی معروف بود از آن روز تا امروز من دکرات هستم و البته هر روزی در دنیا دمکراسی یک نموی دارد دمکراسی امروز یک دمکراسی است که برنگ سوسیالیزم باید عملی بشود و در بیاید، امروز دیگر نمی‌شود دمکرات را حامی کاپیتالیسم دانست دمکرات قدیم طرفدار کاپیتالیسم بود، امروز دمکراسی دارای رنگ سوسیالیست است، یعنی من آنروز دمکرات بودم حالا هم دمکراتم کمونیست هم نبودم چون اسلام با کمونیست منافات دارد مملکتی که هنوز صنعت درش نیست مملکتی که هنوز کارگرانش چندهزار نفر بیشتر نیستند در این مملکت این عقاید نمی‌تواند اصل حکومت را تشکیل بدهد در صورتیکه این مملکت مملکتی است که باید سعی بشود سرمایه‌های خارجی و داخلی را در نتیجه تحکیم قوه قضاییه بجریان بیاندازیم (صحیح است) ما باید این کار را بکنیم، باید این را در مجلس امسال بکنیم باید مملکت داری صنعت بشود مملکت فلاحتی امروز کافی نیست برای زندگی، امروز باید کارخانه دایر کنیم باید شرکت تأسیس بکنیم باید مملکت پر از کارگر بشود باید مملکت را سرتاسر پر از جنگل بکنیم باید قسمت بزرگی از بیکاران را بکاشتن درخت و اصول جنگلبانی وادار کنیم شاید مملکت را تکان بدهیم با سرمایه تا کارگر بوجود بیاید و بعد هم باید با رنگ سوسیالیست یعنی احقاق حق کردن یعنی با کبرگر مثل آدم رفتار کردن یعنی زندگی کارگران را تأمین کردن همانطور که در امریکا و انگلستان شروع کرده‌اند مملکت را از شر کمونیسم که یک نوع دیکتاتوری است نجات بدهیم، کدام ایرانی است که غیر از این فکر بکند مگر اینکه خودش را بدیگران فروخته باشد. پس اظهار عقیده‌ای که من کردم این بود و امروز هم این است و دیروز هم این بود من هیچوقت خلاف آنچه گفته‌ام نکرده‌ام آقای گنجه‌ای در عین حال هم از پیشه وری دفاع نکرده‌ام آقای گنجه‌ای اگر من مرتجعم بقول برادر شما پس از پیشه وری دفاع نکردم اگر سوسیالیست هستم بقول شما پس برادرتان چه میگویند، اگر شما راست میگویید اخوی چه می‌گوید؟ اگر او راست می‌گوید شما چه می‌فرمایید؟ مرتجع که از آزادیخواه دفاع نمی‌کند، خانداداش، بمن یکی از دوستان نوشته‌است چرا نمیگویی که در هیئت دولت پارسال پیش از استعفای دولت و ایجاد آن دولت توده‌ای تو چه کرده‌ای من نمی‌خواهم خود فروشی کنم و خودنمایی کنم آقایانیکه نطقهای پیشه وری را شنیده‌اند میدانند ابشان با ۳ نفر از وزراء دشمن بودند و بر ضد آنها نطقی کردند و هر سه نفر از کابینه بیرون رفتند از آقای سپهبد احمدی اگر بپرسید تمام اینها را میدانند، آقای ملک مدنی شما بگویید.

آقای ذوالفقاری می‌گوید احساسات سوی را چرا در سیاست داخل می‌کنید. افسوس که در این مجلس وقت قضاوت علمی و ادبی نیست ممقانی مرد فاضلی است اینجا نشسته‌است اگر چنانچه خطابه‌های دیروز. امروز شما را یکجا بگذارند بیانات مرا هم که هر روزنامه‌ای هرچه دلش خواست نوشت و هنوز هم تند نویسی فعال ما نطق مرا حاضر نکرده‌است آنرا هم حاضر کنند و بدهیم بدست ممقانی و ممقانی را قسم بدهیم که آقای ممقانی کدامیک از اینها شعریات و خیالات و حماسه سرایی است و کدامیک از اینها استدلال و منطق است شما که نمی‌توانید قضاوت کنید ولی ایشان شاید قضاوت کنند غیر از ایشان هم باز وکلایی هستند در مجلس که بدانند سفسطه و شعریات یعنی چه استدلال و برهان و منطق یعنی چه. ذوالفقاری بمن می‌گوید ذخیره شصت ساله خودت را چرا صرف ارسنجانی می‌کنی؟ آقای ذوالفقاری من ذخیره شصت ساله‌ام را صرف مملکت و صرف آزادیخواهی و صرف حفظ اصول می‌کنم و این ذخیره از این راه بوجود آمده‌است و اگر چنانچه غیر از این بود با این که من از خراسان در سن ۲۷ و ۲۸ سالگی آمده‌ام بتهران نه ایل نه طایفه نه خانواده در تهران داشتم نه زندگی داشتم تحمیل شدم بر تهران، الان خانواده در خراسان ۳۰۰ نفر دارم الحمدلله (خنده نمایندگان) تمام ارباب نفوذ و نویسندگان و تمام اشخاصی که در این شهر مثل آتش جراره بودند بمن نظر خوب نداشتند ولی بر همه مسلط شدم بفضل خداوندی برای این که طمع نداشته و از خود دفاع می‌کردم و حقیقت و حقایق را صریح می‌نوشتم و من در شجاعت ادبی و صراحت لهجه نظیر نداشته‌ام در این مملکت شما باید اینطور از من قدردانی کنید. چرا برای این که جوان هستید و از سوابق مشروطیت اطلاعی ندارید، من در این مجلس با ۱۵ نفر دوست بودم یکی از آنها مرحوم مدرس بود در مقبل دیسپوت وقت در مقابل کسی که پشت همه از او می‌لرزید ایستادم و مدافعه کردم ذخیره از اینجا پیدا می‌شود، چرا دفاع کردم برای اینه یک عده مردم بیگناه را کشته بودند و مال آنها را برده بودند این جه من استیضاح کردم از سردار سپه (صحیح است) ذخیره از اینجا پیدا می‌شود صرف ارسنجانی و امثال او هم می‌کنم زیرا حق را باو می‌دهم زیرا او را در مقابل شما و حمله شما مظلوم میدانم (صحیح است) گفتند پیشه وری دیگر، این رفیقان عباس مسعودی هم دیشب نوشته بود وبسیارسست و بی منطق بود (عباس مسعودی – سست هم نبود) و جواب هم داده‌ام بایشان، من که می‌گویم پیشه وری دیگر بوجود می‌آورند نه این که ارسنجانی برود و اسم خودش را بگذارد جعفر پیشه وری و فرار کند و برود به تبریز بعد آنجه یک عده صدقیانی و غیره را جمع کند باسم دمکرات بعد زبان ترکی را... نه اینجور نگفتم، گفتم اگر بنا باشد ما ایرادات مادر قاسمی (ببخشید ایراد مادر قاسمی مثلی است در ایران میگویند فلانکس ایراد مادر قاسمی می‌کند ایراداتی می‌گیرد که ممکن است آن ایرادات را نگرفت اعتراضی می‌کند که ممکن است آن اعتراض را نکند) اگر بنا باشد با این اصول و با بعضی از دسته بندی‌هایی که من و همه میدانیم یا جوان زحمت کشیده‌ای را که زندگی و مال و منال او شاید چند تا مقاله باشد که در روزنامه نوشته‌است شاید ثروتش هم همان کتاب روزنامه خودش است که دستش است جوانیکه بقول شما تلونی در سیاست بکار برده‌است بسیارخوب یک روزطرفدار آلمان بوده‌است آنروز عده‌ای طرفدار آلمان بودند جمع کثیری از بزرگان را آنروز گرفتند و حبس کردند بجرم طرفداری آلمان بود بدر و دیوار صلیب شکسته نوشه می‌شد ما همه در زحمت بودیم روزنامه مردم از هیتلر یک کاریکاتور مضحک کشیده بود توی کوچه پاره می‌کردند مردم آن کاریکاتور را، شما که آنروزها در تهران نبودید آقای ذوالفقاری اگر یک نفر نویسنده جوان که طرفدار آلمان باشد باید آتشش زد؟ باید مزدش را کف دستش گذاشت؟ باید از مجلس بیرونش کرد؟ اگر هم روزنامه‌های آنروز را جمع کنید شاید هم نظر خودش را بهتر و بیشتر از شما پیدا کند. می‌گویم این قبیل ایرادات ناروا را مصدر اغراض و نظریات سیاسی قرار ندهید برای چه؟ برای اینکه این قبیل مسائل وقتی توأم شد وقتی تعصب بوجود آمد این تعصب دودستگی ایجاد می‌کند و این نباید ایجاد بشود الان ما یک راه داریم می‌رویم راهی است اقلیت اینجا هست و ما را هم خیلی اذیت می‌کند بما فحش هم می‌دهند، تعرض هم می‌کنند بماها، توی حرف ما هم می‌دوند ما هم برفقا سپردیم جواب ندهند گوش نکنند (ممقانی: در مقابل فرمایشی که شما می‌فرمایید کدام اقلیت در حرف آقایان حرف زده‌است) (دکتر اعتبار: فحش کسی بشما نداده آقای بهار) (زنگ رئیس).

رئیس- بگذارید بیاناتشان را بکنند. بفرمایید.

بهار- یک جمله معترضه‌ای می‌خواهم عرض کنم دیشب در روزنامه اطلاعات قسمتی از بیانات مرا سرو دست شکسته درج فرموده بودند از قول یک نفر از آقایان نوشته‌اند که تو حمایت از قرارداد ۱۹۱۹ کرده‌ای دهقان هم می‌گوید تو آزادی‌خواه نیستی در اطلاعات نوشته‌اند که آقای دهقان فریاد کرد که تو آزادیخواه نیستی یعنی بهار بعد از چهل سال جان کندن وهیچ نداشتن و ازادیخواهی، آزادیخواه نیست (فولادوند: دهقان همچو حرفی نزد) گفت، میگوینددیر آمده‌است وزود هم دارد می‌رود. من آزادیخواه هستم ولی ایشان میگویند تو آزادیخواه نیستی بمن می‌گوید تو طرفدار قرارداد بوده‌ای، شما کدام یکی‌تان میدانید قرارداد ۱۹۱۹ چه بوده‌است کی بسته‌است دولتی بوده‌است قرادادی بسته‌است بعدهم دولت آمریکا مخالفت کرده‌است فرانسه هم همراهی نکرده‌است در داخله هم هیاهو شد مسکوت ماند وازبین رفت من چکاره بوده‌ام که در آنجا طرفدار تصویب قرارداد باشم روزنامه ایکه آنوقت می‌نوشتم روزنامه ایران بوده‌است الان کلیه اش دست آقای مدیر روزنامه کارآقای لسانی است بروید ببیند تنها روزنامه‌ایکه راجع بقرارداد ۱۹۴۹مقاله مخالف وموافق هر دو آزادانه چاپ میکرده‌است روزنامه من بوده‌است باقی روزنامه‌ها جرأت نمی‌کردند چیزی بنویسند نه تنها من بلکه خود آقایان هم از چنین قراردادی مرعوب بودند دنیا آن روز دست دولت انگلستان بود آنروز می‌خواستند ایرانرا از لحاظ استخدام دو مستشار مالی یک مستشار قشونی ژنرال دیکسن یک مستشار مالی آرمیتاژ اسمیت اداره کند دولت انگلستان هم حاضر بود این چهارصد پانصد هزار تومان مخارجیکه ایران نداشت بدهد و بپای نفت جنوب حساب کند قرارداد این بود تاریخ را بخوانید این بود قرارداد که دولت ایران با دولت انگلستان معاهد می‌شد که دولت انگلستان مالیه وقشون ایران رامرتب و منظم کند ومیدانید که برای چه مقصودی بود همه تان میدانید بالاخره با چنین قراردادی من مخالف بودم رفقا میگویند موافق بودید و طرفدار قرارداد بودید اینها تهمت است اینها بهتان است اینها اهانت است قربان مرادم خلاصه اینست که ما در یک راه برویم الان هیئت دولت می‌آید قبول میشودکم یا زیاد. و ما باید داخل مسائل عملی مسائلی که تمام ماها در آن مسائل بنشینیم شب تا صبح فکر بکنیم و تصمیم بگیریم بشویم گریز از این محظور هم محال است اقلیت واکثریت معنی نخواهد داشت واینها دو راه‌است یکی اصلاح مسائل خارجی است یکی چگونگی اصلاح داخلی است، اصلاح قضایای خارجی را عرض کرم که خواهی نخواهی باید با هم کار کنیم، در مسائل داخلی هم دولت نقشه‌ای دارد باسم نقشه هفت ساله می‌آورد چاپ می‌کنیم میدهیم بآقایان نقشه اش هم این است که در ایران از این ده بآن ده نباید شروع باصلاحات کرد بلکه یکدفعه با این نقشه در تمام ایران با خواستن مستخدمین عالیرتبه از هر جا که لازم است و باایجاد یک پول زیاد مطمئن و قابلی باید شروع کرد یا از بالا بپائین یا از مرکز بشکل یک شعاعی باطراف یا بهر شکلی که رای بدهید آقایان زیرا ممکن است در فروع اختلاف نظر پیدا کنیم ممکن است آنجا هم باز با هم جلو برویم ولی شما می‌خواهید سربسر اکثریت بگذارید می‌خواهید دوستان ما را یکی یکی ببهانه نیشغولی از ما جدا کنند می‌خواهند عنصر مخصوصی را بر ضد عناصر مخصوصی جنگ بیاندازند این فایده ندارد این اتحادیه ما را بهم می‌زند از امروز ما را دودسته می‌کند یکدسته می‌رود بطرف چپ ویکدسته می‌رود بطرف راست و بالاخره کند و زنجیر زنجان هم می‌آید اینجا و تمام این حرفها اینجا گفته میشودواین جنگ ونزاع ما مانع پیشرفت کار ما خواهد شد عقیده من این بود.

آقای ذوالفقاری خواهش می‌کنم من بعد ازاین در این قضایا مرا لااقل کنار بگذارید بلکه وقتی کارتان خراب شد من بتوانم بین شما را اصلاح بدهم من یکنفر را نگهدارید. آقای دهقان هم با آن اخلاق عالی که دارد نوشته بود که همانطور که گفتید (دهقان: من نگفتم) اگر نگفتند ممنون هستم اگر هم گفتند لابد عصبانی شدید و گفتید گفته‌اید باز هم از شما ممنونم اینقدر قدرت دارم بقول مرحوم موتمن الملک که گذشت کنم. اهمیتی ندارد من شصت سال از عمرم گذشته‌است خیلی بی‌لطفی دیده‌ام وگذشت کرده‌ام، اما اینکه او برود و دولت خودمختار درست کند اگر آقای ذوالفقاری ما کج برویم دولت خودمختار هم درست خواهند کرد همه کار خواهند کرد و دو دفعه اتباع شما مجبورند ده بده بگردند یکجا مهمان بشوند ویکجا تحمیل بشوند. قربان البته خواهد شد. ولی امیدوارم که نشود. امیدوارم که من نگذارم این دودسته‌گی بوجود بیاید. یک صحبتی کرد ذوالفقاری که مرامتأثر کرد جانا سخن از زبان مامیگویی این را بایدنوشت، اینهم تاریخ است. گفت مامیمیریم ولی ایران باقی خواهد ماند آره جانم اینطور است. ولی کاش ما از روی دل و عقیده این حرف را بزنیم. می‌ترسم بعضی از طبقات نمیرند بگریزند آنوقت ما می‌میریم ایران هم بمخمصه بیفتد (محمد ذوالفقاری: آن ما نیستیم، اشتابه‌است اول کسیکه می‌میرد ما هستیم ثابت هم کردیم) ما هم با شما هستیم.

رئیس- آقای عباس اسکندری مطابق ماده ۱۰۹ اجازه صحبت خواسته‌اند بفرمایید.

یکی از نمایندگان- اخطار روی اخطار.

اسکندری – اخطار نکنید که اخطار روی اخطار نباید، بقدری آقای ناصر ذوالفقاری معقول هستندکه بنده حتی میل نداشتم اخطار روی اخطار ایشان بکنم ولی خوب یک نکته‌هایی است که مال خودما نیست یعنی اگر نگوییم یک رسوم بدی باقی می‌ماند خیال می‌کنم نطق ایشان حاضر است آنچه هم بنده عرض کردم در تندنویسی مجلس حاضر است قسمتی که راجع بروزنامه نویسها گفته شد بنده خودم با اینکه روزنامه‌نویس هستم از یک قسمت از همکاران خودم دل خوشی ندارم نه تنها دو دسته‌گیها بلکه باید گفت سه‌دسته‌گی، چهاردسته بین ما موجود است چنانچه اختلاف عقیده در این مجلس هم حکمفرماست در همین مجلس نویسندگانی هستند که بنده با آنها توافق عقیده ندارم ولی اصول باید در مملکت مشروطه حفظ بشود بنده عقیده دارم که اگر هم تهران مصورموافق من نیست ولی تهران مصور بایدبماند منتها شاید مدیرش عوض بشود وآقای احمد دهقان نباشد نسبت بروزنامه طهران مصور وصدها مثل او من موافقم که باشند بمن هم بد بگویند بعضیها میگویند چرا اینقدر روزنامه زیاد است من می‌گویم کم است در مملکتی که این وضع را دارد واز حیث فرهنگ وچیزهای دیگر عقب است تنها راه روزنامه‌است که بدرد مردم می‌خورد یک نفر باسواد، یک کدخدای ده برای مردم بیسواد ده بخواند حالا باید سعی بکنیم که توی روزنامه‌ها چیزهای بهتر بنویسیم (یکی از نمایندگان: انشاءالله) ولی اصولا روزنامه نگاری محترم است بعقیده بنده همه آقایان باید سعی بکنند زیاد بشود.

تشویق بشود و بهیچ قسم هم حصاری دور روزنامه‌ها گذاشته نشود (صحیح است) ممکن است روزنامه‌هایی باشد که اشتباه بکنند ودارای یک معایبی هم باشند اما ضرر و نفع اینها را وقتی با هم بسنجیم می‌فهمیم که صفر بر ده هزار هم نمی‌شود و اصلا بحساب هم نمی‌آید دریک مملکتی که بخواهد مطابق اصول پارلمانی زندگی بکند اگر روزنامه نباشد چه خواهد داشت بنده بخاطر دارم در مجلس چهارم بنده هم روزنامه سیاست می‌نوشتم، رئیس الوزرای وقت مرحوم مشیرالدوله بود مرحوم تیمورتاش در آنموقع موسوم به سردار معظم خراسانی و وزیر عدلیه بوداصرار هم می‌کرد که جراید را باید محدودکرد دولت وقت هم از جراید ناراحت بود هیچ محل تردید نیست که همیشه دولتها دچار یک زحمتهایی از جراید می‌شوند یعنی یک حرفهایی در جراید نوشته می‌شود و اشخاص یک حرفهایی می‌زنند که شاید دولتها مقتضی نمیدانندکه نوشته شود یا خوششان نمی‌آید بنده رفتم که رئیس الوزراء را ملاقات کنم از پله‌های عمارت ابیض می‌رفتم بالا وزیر جنگ وقت سردار سپه می‌آمد پائین سردار معظم هم می‌رفت بالا اینها سینه بسینه با هم مقابل شدند من هم پائین پله بودم این سلام کرد من نفهمیدم او جواب داد یا نه اما همینقدر گفت یکساعت است دارم با این حرف می‌زنم واو سبیلهای خودش رامیکند.

بنده رفتم پیش آقای مشیرالدوله گفتم وزیر جنگ رادیدم اوقاتش تلخ بود (اردلان: این ماده ۱۰۹ نیست) (ماده ۱۰۹ است آقای ذوالفقاری فرمودند که در قسمت جراید نطقشان را تحریف کردند این را جواب عرض می‌کنم واینهم راجع بجراید است) رئیس الوزراء گفتند بلی واقعا این مدیران جراید تندی می‌کنند آخر شما هم باینها یک توصیه‌ای بکنید وبگویید اینقدر تندی نکنند وزیر جنگ آمد پیش من و گفت روزنامه‌ها تندی می‌کنند وروحیه قشون را خراب می‌کنند و من نمی‌توانم باین شکل اوضاع را حفظ کنم من از برای اینکه او را منصرف بکنم گفتم مذاکره دستور امروز راجع بفلان مطلب است (و یک موضوعی را گفت) عقیده شما چیست؟ گفت من می‌گویم توی روزنامه‌ها می‌نویسند که امروز مرا بکشند شما میگویید که نظر من راجع به دستور هیئت چیست؟ جواب مراچرا نمی‌دهید؟ گفت گفتم آقا یکی از همین روزنامه‌ها، روزنامه حقیقت نوشته‌است که مشیرالدوله و مؤتمن الملک را بایدکشت برادرم رئیس مجلس است منهم رئیس الوزراء هستم و خدا را شاهد می‌گیرم که نه من و نه او هیچگونه کار خلافی نکرده‌ایم ولی می‌نویسند منهم جلوگیری نمی‌کنم.

ما در یک کشور ضعیفی چون ایران هستیم که همیشه دچار زحمت از طرف همسایگان می‌شود وکم و بیش دولتیها وقت گاهی مطالب را نمی‌توانند بگویند این روزنامه‌ها آنروز بدرد می‌خورند آنروز این مطالب را میگویند و کمک می‌کنند دنیا هم بصدای آنها جواب می‌دهد اما اگر من که رئیس دولت هستم وشما هم که وزیر جنگ هستید یکعده نظامی و سرنیزه وهمه چیز هم دارید.

اگر خواستیم من و شما بمیل خودمان اگر کسی بر علیه چیزی گفت ونوشت آن روزنامه را توقیف کردیم و آن روزنامه نویس را گرفتیم و او را زندانی کردیم ما می‌توانیم و قادر هستیم زور داریم از برای این که برای این مردم همین اندازه قشون هم لازم نیست یک مقدار خیلی کمتری کافی است اما وقتی یک موضوع خارجی پیش آمد ما خودمان نمی‌توانیم بگوییم از این جراید استمداد می‌کنیم آنها می‌آیند پیش ما میگویند چرا اینها را توقیف نمی‌کنید می‌توانیم بگوییم روزنامه زبان ملت است میگویید آنوقت که برعلیه تو نوشته بود چرا زبان ملت نبود آنوقت توقیفش کردی حالا همتوقیفش کن مشخصات روزنامه نویس ومقام روزنامه خیلی بیش از اینهاست این را بنده عرض کردم از برای اینکه دولتهای وقت هم در آتیه بدانند در یک روزنامه‌ای (ایران ما) نوشته بود که نظری نیست که جراید را محدود کنند و بنده یقین دارم چنین نیست لازم بود بگویم که این مقام و اهمیت را جریده نگاری در اجتماع دارد و بآقایان که خود بنده هم یکی از آنها هستم و گایه به بندههم بی‌لطفی شده‌است می‌گویم باید تمام اینها را اغماض کرد و روزنامه نویس را تشویق کرد سعی کرد اگر نواقصی دارد آنها را رفع کرد (صحیح است) پس آنچه که راجع بجریده نگاری گفته شدکه یک روزنامه‌نویس در روزنامه خودش یک اظهار عقیده‌ای می‌کند اظهار عقیده جرم نیست بنده چنین گفتم و تمام آنها در تندنویسی حاضر است اما یک قسمتی که راجع بقانون اساسی گفته شد که بنده تحریف کرده‌ام خیر! آقای ذوالفقاری من تحریف نکرده‌ام. بنده بایشان گفتم این موضوع اصلا قیاس مع‌الفارق است از برای اینکه این شخص می‌نویسد بقول شما که این قانون اساسی ما قابل هضم نیست اولا برویم سر لغت تجزیه و تحلیل کنیم قابل هضم نیست یعنی چه؟ یکنفری یک غذائی را خورده و معده‌اش ضعیف بوده نمی‌تواند آنرا هضم بکند. میگویند غذا قابل هضم نبود این هم می‌گوید ملت ایران با این قانون وضعیت زندگیش وفق نمی‌دهد نمی‌تواند این قانون را هضم کند شما میگویید ملت ایران می‌تواند که انجمن ایالتی و ولایتی را هضم بکند بنده بشما می‌گویم اشتباه می‌کنید چرا؟ در ممالک متحده امریکا هم که این اندازه آزاد هستند در آنجاهم این اندازه آزادی بانجمنهای ایالتی و ولایتی داده نشده اگر ما خواستیم این قانون اساسی را در قسمت انجمنهای ایالتی و ولایتی اجرا بکنیم روز بدبختی ملت ایران است آنروزی است که مقدمه تجریه فراهم می‌شود (رحیمیان: اینطور نیست) اجازه بفرمایید انجمنهای ایالتی و ولایتی مطابق قانون یک اختیاراتی دارد (نورالدین امامی؟ انجمنهای ایالتی وولایتی راجع بماده ۱۰۹ است؟) راجع به تحریف قانون اساسی بنده باید عرایضی بکنم (نورالدین امامی: پس بنده هم یازده ساعت راجع بماده ۱۰۹ می‌آیم حرف می‌زنم)(زنگ رئیس) قسمت دیگر که اینجا صحبت شد راجع باین بود که آقای ارسنجانی می‌نویسند۰۰

رئیس- آنچه بشما نسبت داده شده بفرمایید.

اسکندری- راجع بهمین قسمت است که عرض می‌کنم میگویند یک روزی از قوای ژاندارمری و قشونی و شهربانی تکذیب کرده‌اند و بعدا در روزنامه شان از قشون وشهربانی و ژاندارمری تمجید کرده وتایید نموده‌اند از خود شما می‌پرسم همیشه اختلافاتی بود در زنجان بین مرحوم اسعدالدوله والد بزرگوار شما با امیر افشار جهانشاه خان هر وقت مامورین دولت بر له جهانشان خان بودند پدر شما شکایت می‌کرد هر وقت بالعکس بود از آنها تمجید می‌کرد و بالاخره کسی هست دراین مجلس و دراین مملکت که بگوید در شهربانی که شبها آدم خفه می‌کردند کسانیرا که متهم بیک جرمی شده بودند و حکم حبس برای آنها صادر شده بود بعد او را شب خفه می‌کردند ومیکشتند و انزکسیون می‌زدند وبرای نمونه شما از اصول صرفنظر کردید و یک بیچاره‌ای را بنام احمدی آویزان کردید از آن شهربانی می‌شد دفاع کرد؟ اما الان صفاری رئیس شهربانی است این کار را هم نمی‌کند من هم از او دفاع می‌کنم و می‌گویم این شهربانی خوب است باید از این شهربانی دفاع کرد و از آن نباید دفاع کرد. حالا که این کارها را نمی‌کند می‌فرمایید باز هم باو بد بگویند؟ بنظر بنده نمی‌شود مشکل است در قسمت اینکه فرمودید ایشان تغییر عقیده داده‌اند۰۰۰۰

رئیس- آقا اگر شما یک نسبتی داده‌اند بفرمایید.

اسکندری- در همین قسمت که میگویند تحریف کرده‌اند.

رئیس- راجع بخودتان آنچه که فرمودند بفرمایید مثل آقای ملک

اسکندری – بنده که مثل آقای ملک نمی‌توانم. بنده بآن استادی نمی‌توانم بگویم بنده آنچه را که فرمودند تحریف شد جواب عرض کردم که بنده در اینجا تحریف نکرده‌ام گفتم اصول عقاید محترم است ولی عقاید قابل تغییر و تحول است ما مشروطیت را خودمان که ایجاد نکردیم، اختراع نکردیم، بوجود نیاوردیم، این مشروطیت یک متاعی است که از ممالک مترقی باینجا هم رسید این هدیه‌ای بود که بما هم داده شد در همانجاها می‌بینیم که احزاب هی تغییر می‌کنند.

رئیس- آقایان بیرون تشریف نبرید که مجلس از اکثریت نیفتد. آقای اسکندری مطابق ماده ۱۰۸ توضیحاترا تمام کنید.

اسکندری- بله بنده دارم توضیح می‌دهم مطابق ماده ۱۰۹. اصلا شما بدو مشروطیت ایران را در نظر بیاورید می‌بینید که اول می‌گفتند مستبد و مشروطه طلب بعد مشروطه که شد دیگر موضوع استبداد از بین رفت گفتند اعتدالی و دمکرات بعد از آن اعتدالی از بین رفت گفتند دمکرات و سوسیال دمکرات بعد هم شد عامیون بالاخره آمد تا حالا اکثریت مجلس را دمکرات ایران دارد دسته هم شدند اتحاد ملی این آقایان که سابقا این عقاید را نداشتند. همانطور که در هر روز سلولهای بدن شما و قوای دماغی شما فرق می‌کند افکار هم تغییر می‌کند آیا فکری را که شما در هشت سالگی می‌کردید بعد در پانزده سالگی تغییر نکرد؟ در بیست ودو سالگی باز عوض شد و حالا هم که سی و یکسال دارید (زیاد نمی‌روم بالا) قسم دیگری فکر می‌کنید. بله این فکر همینطور که عوض می‌شود در اصول و عقاید مردم هم عوض میشودپس این اشکالی نبود من هم تحریف نکردم واعتراض کردم بفرمایش شما گفتم که این صحیح نیست (در این موقع مجلس از اکثریت افتاد)

رئیس- تامل کنید که اکثریت بشود (چندنفری وارد شده اکثریت حاصل گردید)

اسکندری- یک نکته دیگر مرا (بنده چون علاقه دارم بآقای ذوالفقاری) می‌خواهم اینجا یادآوری کنم وآن اینست که یک جریاناتیرا که من داخل جزئیاتش نمی‌شوم، فرمودند و گفتند بله ما مرتجعین را گل بسر ریختند خیال می‌کنم که ایشان مرتجع نیستند واصولا هم باید بدانند در مملکت ایران روی سر مرتجع گل نمی‌ریزند ممکن نیست اگر کسی راتصور بکنید که مرتجع است و گل روی سرش ریخته باشند برخلاف حقیقت است از تمام این آقایان اقلیت بپرسید از اکثریت بپرسید روی سر مرتجع گل نمی‌ریزند. (برزین: بیان ایشان مفهوم مخالف داشت یعنی ما مرتجع نیستیم) مفهوم مخالف داشت ولی اصولا باید تصور کرد مردمیکه دراین مملکت برای حفظ آزادی و اصول آزادیخواهی زد وخورد می‌کنند ممکن نیست بگذارند که بر سر مرتجعین گل ریخته شود ودیگر یک نکته لازمی که باید گفته شود این است که در ضمن بیانشان (بنده اینطور فهمیدم) که گفته شد در محلی در تبریز یاجائی دیگر ژاندارمها ورود بمنزلی کردند و آنها هم به عکس برؤسای ممالک بی احترامی کردند بنده خیال می‌کنم.

رئیس- آقای اسکندری این بشما مربوط نیست آنچه که بشما گفته‌اند جواب بدهید.

اسکندری- الان تمام شد. عرض کنم که از کشور ایران هیچکس مخالف مهمان‌نوازی و اتیکت بین‌المللی رفتاری نکرده وهیچ ایرانی هم برؤسای ممالک دوست از هر طرف که باشد من مسلم میدانم که هیچ قسم بی‌احترامی نکرده‌اند این اشتباه‌است وباید گفته شود (صحیح است، صحیح است) چنانچه توضیح داده شد تحریفی نشده‌است در خاتمه بیان آقای ملک‌الشعراء را تایید می‌نمایم و اصلی را تذکر می‌دهم که شما هم او را قبول دارید. این است که ما باید سعی کنیم تادراین مملکت عدالت اجتماعی و بکلمه دیگر یک رفورم سوسیالی برقرار شود که همه افراد از آن برخوردار باشند و کشور ما کشوری است که اگر مردم با هم بخواهند خوب زندگی کنند هم می‌توانند متمول و راحت باشند و در این مملکت هم متمول زیادی نیست بنده افسوس می‌خورم در کشوری که دارای سعدی، حافظ است و در هفتصد سال پیش، پیش‌بینی می‌کند چنانکه حافظ می‌گوید: ساقی بجام عدل بده باده تا گدا غیرت نیاورد که جهان پربلا کند این اصل امروز رعایت نمی‌شود این را آنوقت گفت امروز هم ما باید بدانیم هفتصد سال بعد هم باید بدانند بایستی ما کاری بکنیم که مردم ناراحت نشوند ناراحتی یک طبقه زیردست ناراحتی طبقه بالاتر است و قطعا موجب مزاحمت می‌شود. بیاییم یک جزئیاتی اگر هست صرفنظر کنیم. برویم روی کلیات. متأسفانه آقای رئیس اجازه نمی‌دهند مطلب دیگری هم داشتم می‌ماند برای بعد (خنده نمایندگان)

رئیس- شما زیاد روی هم کردید این مطالب مربوط بشما نبود. آقای مسعودی راجع بماده ۱۰۹ بیانی دارید بفرمایید.

محمد علی مسعودی- آقای ملک الشعرا بهار در ضمن بیاناتشان اشاره فرمودند برویه ما در مجلس و رویه روزنامه‌مان در خارج که هیچکدامش با حقیقت وفق نمی‌داد، یعنی آن بیانی که ایشان فرمودند ابدا حقیقت نبود ومثل همیشه که البته خداوند یک استعدادی به ایشان داده که همانطورهم که نوشته بودند سفیدی را ایشان می‌توانند سیاه کنند وسیاه را سفید. اینجا هم همانطور سفسطه کردند بنده نمی‌خواهم، با اوضاع فعلی مملکت که حقیقتا در وضع بحران عجیبی است مختصری از دسائس بیگانگان را در سرمقاله دیشب اطلاعات منتشر کرده بودیم، اینجا در جواب آقای ملک بیاناتی بکنم که مجلس را متشنج بکنم و مملکت را متشنج بکنم ولی ایشان یک چیزهایی گفتند راجع بروزنامه اطلاعات که بوکلا اهانت کرده‌است بنده می‌خواهم عرض کنم که بهیچوجه من الوجوه اهانتی نشده واگر در روزنامه اطلاعات نوشتیم ایشان سفسطه کرده‌اند این صحیح بود و دلیلم را هم الان ذکر می‌کنم برای اینکه بنده بهیچوجه مخالفتی با ایشان ندارم، نوشته آقای بهار را دراینجا می‌خوانم برای آقایان ایشان نوشته‌اند ارتجاع یعنی چه؟ هر کس بخلاف آزادی فکر و عقیده قیام کند ومردم را بجرم نشر عقایدی که قانون آنرامنع کرده‌است مجرم بخواندو او را باین عناوین حبس کند طرد و آزار نماید بعقیده هر مشروطه‌طلبی بموجب همین قانون مقدس اساسی مرتجع است و جای تردید نیست. بنده خیال نمی‌کنم هیچیک از نمایندگان محترمی که اینجا نشسته باشند مخالف این اصل ورویه باشند یعنی مخالف آزادی نطق و بیان وقلم باشندوآقای ملک الشعرا خواسته‌اند یک سفسطه ایجاد بکنندوباز جلوه گر کنند که در مجلس کسانی هستند که مخالف آزادی نطق وبیان هستند وبنده خیال می‌کنم که اینطور نباشد واگر باشد بطوریکه بنده از خارج شنیده‌ام ایشان مامور شده‌اند که قانون مطبوعات تازه‌ای برای تجدید مطبوعات بمجلس بیاورند (بعضی از نمایندگان: نیست آقا) خوب بنده شنیدم خدا کند نباشد عرض کنم یک نکته‌ای اینجا نوشته بودند که روزنامه اطلاعات ۰۰۰

رئیس- آقایان اینکه معنی ندارد روزنامه که اینجا نباید خوانده شود.

محمدعلی مسعودی – اجازه بدهید.

رئیس- اجازه نمی‌دهم.

محمدعلی مسعودی – تبعیض می‌فرمایید.

رئیس- نه تبعیض نمی‌کنم. آنچه که بخود شما گفته شده جواب بدهید شما روزنامه را آورده‌اید اینجا می‌خوانید در روزنامه بروزنامه جواب بدهید.

محمدعلی مسعودی- بنده تمنی می‌کنم که اجازه بفرمایید آقای ملک الشعرا یک بیاناتی فرمودند که مربوط به بنده بود. بیاناتی راجع بروزنامه اطلاعات فرمودند و جواب دادند. بنده هم همینطور می‌گویم که در روزنامه خودشان اینطور نوشته‌اند. شما بآقای سید هاشم وکیل اجازه می‌دهید بیاید اینجا دو ساعت ونیم صحبت کند همین تبعیض است حالا شما می‌خواهید اجازه بدهید می‌خواهید ندهید جناب آقای رئیس ما از حق خودمان دفاع می‌کنیم هر جا باشد.

رئیس- معهذا هر چه مربوط بخود شما است می‌توانید بفرمایید آقای مکی هم به تصدیق مجلس آنروز بیانی که در جواب آقای حاذقی فرمودند راجع بکفایت مذاکرات فرمودند بمال الاجاره‌ها وکیفر گرانفروشها اشاره کردند حالا شما هم خوبست نظامنامه را رعایت بفرمایید

محمدعلی مسعودی – صحیح است اما باید نسبت بهم مساوی باشد چون عمل نکردند بنده هم عرض می‌کنم. آقای ملک الشعرا بهار در ضمن بیاناتشان اشاره کردند بمقاله دیشب روزنامه اطلاعات و گفتند چنانچه انتظار می‌رفت روزنامه اطلاعات دیشب یک مقاله‌ای نوشته بود تحت عنوان روی سخن با رئیس فراکسیون دموکرات و در اینجا از خودشان و همفکران خودشان دفاع کرده بودند مقصود از هم‌فکران ما یکیش آقای ذوالفقاری است که ایشان را آنجا مرتجع خوانده بودند اگر بنا باشد که سوابق ارتجاعی اشخاص گفته شود بنده کتابهائی دارم اسنادی دارم که خود آقای ملک الشعرا اولین مرتجعند روزنامه اطلاعات جز بمصالح ایران قدم برنداشته وبرنخواهد داشت (صحیح است) و تحت تاثیر این اراجیف وگفته‌های چرند هم قرار نمی‌گیرد. بنده بآقای ارسنجانی هم می‌خواستم عرض کنم آنچه شما نوشتید درست بود آقای ملک الشعرا سوء نظر داشتند بایشان وآقای ملک الشعرا خواستند بدنام بکنند ایشان را و با یک شخص خائنی که اصلا پدر و مادرش معلوم نبوده، کی بوده، چی بوده، مقایسه بکنند و شاید یک قصد وغرضی هم در کار بوده واین همان بوده که دیشب منعکس کردیم.

اقبال – بگذارید آقای ارسنجانی دفاعشان را بکنند.

شریعت زاده – اخطار نظامنامه دارم.

رئیس- راجع بچه ماده ایست؟

شریعت زاده – راجع بماده ۱۰۹ است.

رئیس- اجازه بفرمایید ماده ۱۰۹ قرائت بشود.

شریعت زاده – بنده اخطار می‌کنم شما می‌خواهید بفرمایید (خنده نمایندگان) اخطار را بنده باید بکنم.

رئیس- پس بفرمایید و صبر کنید تا ماده ۱۰۹ قرائت شود: (ماده ۱۰۹ بشرح زیر از طرف آقای فولادوند قرائت شد): اگر در ضمن مباحثات و نطق افترا وتهمتی بیکی از نمایندگان زده شود ویا عقیده واظهار او برخلاف واقع جلوه داده شود و نماینده مذکور برای تبرئه ورفع اشتباه اجازه نطق بخواهد بدون رعایت نوبت اجازه داده خواهد شد.

شریعت زاده – عرض کنم اخطار بنده مستند است بهمین ماده زیرا که این ماده ناظر بیک معنی معین و قابل اعمال در یک موارد خاصی است (صحیح است) واین وظایف ریاست مجلس شورای ملی است که هر کسی که اظهارش تطبیق با این ماده می‌کند توضیحاتش را بشنودوالا خیر بنده بسیار متاسف هستم در موقعیکه ملت ایران شدیدترین احتیاج را به یک مجلس متشکل وقوی برای اصلاحات مثبتی در مملکت دارد باستناد این ماده چندروز است که این فرصت گرانبها دارد از بین می‌رود (صحیح است) مفهوم حقیقی ماده ۱۰۹ همین است که خوانده شد اگر نماینده در ضمن نطق بکسی تهمت وافترائی بزند واگر نماینده‌ای نطق نماینده دیگر را در مجلس معنی دیگری بهش بدهد او حق دارد دفاع کند. این فقط شامل مباحثات در مجلس است و بهیچوجه ناظر بمندرجات خارج نیست (صحیح است) بنابراین هر کس که بخواهد بیاید پشت تریبون و بگوید روزنامه حسن چنین نوشته‌است نباید گوش داد(صحیح است) و همینطور بنده عرض می‌کنم که آن مجلس وآن ملتی می‌تواند در قرن کنونی خوب زندگی کند که باصول قانون تعظیم کندو این اصول یعنی اصول آئین نامه اصولی است که اگر مجلس بآن احترام کرد و بازیچه قرار نداد این نشانه موفقیت مجلس در انجام وظیفه‌است والا خیر. این است که بنظر من بسیاری از این اجاره‌ها نباید داده شود واوقات مجلس نباید تلف شود بنده همین امروز راجع باین موضوع وراجع باوضاع مملکت واین که چه مسئولیت مشکلی بدوش این مجلس هست خواستم از اجازه قبل از دستور استفاده کنم ولی اجازه ندادند اما این وضع مجلس خوب نیست راجع باعتبارنامه یک نماینده‌ای اساسا مستلزم این همه توضیحات مفصل نیست برای این که ایرانیها میگویند حرف حسابی دو کلمه‌است، دلایل را باید گفت و پاسخ را شنید بنده خواستم این مطلب را از جناب آقای رئیس استدعا بکنم توجه بفرمایند که از این ماده سوء استفاده نشود ووقت مجلس اینقدر هدر نرود.

رئیس- حفظ نظم مجلس تا یک درجه مربوط بخود آقایان نمایندگان است که باید رعایت کنند بنده می‌گویم راجع بروزنامه نباید گفت میگویند تبعیض می‌کنید. دیگر بعد از این بنده بدون ملاحظه اجرا می‌کنم نظامنامه را و وظیفه خودم را انجام می‌دهم اینکار را این به بعد خواهم کرد. (بعضی از نمایندگان: بکنید آقا) آقای شادلو بفرمایید.

شادلو- بنده وقت اعتراض خودم را بآقای دکتر مجتهدی واگذار می‌کنم.

رئیس- آقای دکتر مجتهدی بفرمایید.

دکتر مجتهدی – بنده عرایضم را عرض می‌کنم بقول یکی از روزنامه‌های بهمان فرمولی که مسخره کرده بود آقایان من بآقای ارسنجانی هیچگونه مخالفت شخصی ندارم خدا را شاهد می‌گیرم دراین مخالفت که باعتبارنامه ایشان می‌کنم فقط و فقط حفظ مصالح عمومیرا در نظر می‌گیرم اصولا مخالفت با اعتبارنامه یک نماینده را طرفیت شخصی میدانم و همواره می‌خواهم از آن اجتناب ورزم ولی در این مورد بدو علت بنده با این اعتبارنامه مخالفت کردم.

اولا بدبختانه در قوانین ایران رد یا قبول اعتبارنامه‌ها بخود مجلس واگذار شده‌است خدای نکرده اگر وکیلی متهم بخیانت شد باید مجلس در این باب رسیدگی کند و گفتنیها در همین جا گفته شود بنابراین وکیل مجبور می‌شود که طبق وظیفه و تکلیف بصلاحیت یکی از همکاران خود ایراد کند واسناد خیانت او را ارائه دهد و تقاضای رد او را از صحن مقدس مجلس بنماید.

ثانیا در مورد آقای ارسنجانی علاوه بر اینها از افکار عمومی خصوصا از تقاضای سه میلیون آذربایجانی ستم کشیده و زجردیده تبعیت می‌کنم ومیخواهم ترجمان موکلین خود در پیشگاه مجلس شورای ملی باشم. من از اینجا از طرز انتخاب آقای ارسنجانی صحبت نخواهم کرد. چون دو نفر از همکاران من دراینخصوص صحبت کردند فقط اینرا می‌خواهم عرض کنم مادام که دولتهای وقت و مامورین دولت واعضای انجمنها که در انتخابات دخالت می‌کنند و روی تعصب با نماینده منتخب مجازات نمی‌شوند کاربدین منوال است که هست من در اینجا بعنوان یکنفر ایرانی عرض می‌کنم که چون در مملکت ما کسی بحقایق امور توجه نمی‌کند و پرده از روی خیلی چیزها برداشته نمی‌شود مقصرین و خیانتکاران مجازات نمی‌شوند جریتر می‌گردند باصطلاح بدهکارهستند. طلبکار هم می‌شوند. من همچنین بنام یکنفر آذربایجانی تقاضا می‌کنم آنانکه با اجنبی پرستان و متجاسرین قلما وقدما همکاری کرده‌اند درهر مقام که هستند باید مجازات شوند ما آذربایجانیها میگوییم آنانکه در تهران نشسته طبق دستور اجانب برای ما حکومت خودمختار فراهم کرده‌اند پیشه وری و غلام یحیی‌ها را تقویت نمودند و دولتهای قانونی را درآن ایام بحرانی مرتجع و فاشست قلمداد کردند و با سران آن نهضت شوم همکاسه و هم پیاله شدند باید مجازات شوند ما میگوییم معنی ندارد که آذربایجان رنجها بکشد و مشقتها ببیند تازه پس از سقوط پیشه وری فقط آذربایجانیهای اغفال شده را بالای دار ببینند. مقصرین اصلی اغال کنندگان مردم ساده لوح و مبلغین در تهران آزادانه راه بروندو حتی بداخل مجلس نفوذ کنند این تبعیض است و تصور نمی‌کنم که تبعیض بین ایالات برای حال ایران مفید باشد.

آقایان باید دید متجاسر کیست؟ آیا آن نجاری که برای فرقه دمکرات آذربایجان در و پنجره ساخته و مزد گرفته متجاسر است یا آن روزنامه نویسی که غلام یحیی را بتصرف تهران دعوت می‌کرد و پیشه وری را دمکرات آزادیخواه، وطن پرست می‌نامید ودولت وقت را تضعیف می‌کرد؟ آذربایجانیها میگویند که عدالت قابل تقسیم نیست خیانت خیانت است چه درتهران وچه در آذربایجان هر کس مرتکب آن شد باید مجازات شود. من اینجا از روزنامه دار یا و مقاله مندرجه آن صحبت نمی‌کنم دوره این روزنامه حاضر است ناطقین قبل از من راجع بآن صحبت کردند و روزنامه‌های تهران دراین اواخر قسمتی از مقالات آقای ارسنجانیرا از آن استخراج کرده دوباره چاپ کرده‌اند من می‌خواهم پاسخی به اظهارات استاد محترم که تشریف ندارند و آقای عباس اسکندری بدهم و ذهن آقایان نمایندگان را روشن سازم استاد بزرگوار از لحاظ لطفی که به آقای ارسنجانی دارند فرمودند ارتجاع از آزادی انتقام می‌کشد این کلام ما را بیاد آرامش و کام بخش می‌اندازد، اینجا صحبت از انتقام نیست وطنپرستان میگویند وطن فروشان باید مجازات شوند این همان کاری است که بدستور دولت در آذربایجان در جریانست بنده از موقع استفاده کرده از استاد محترم می‌پرسم ارتجاع چیست و بچند معنی است خوب است پرده از معنی این لغت مرموز که درهزاران معنی استعمال می‌شود و تکیه کلام پیشه‌روی و پیریا بود بردارند و معنی آن را روشن نمایند.

دیگر اینکه آقای بهار فرمودند که تعصبات بیجا اسباب ظهور پیشه وری شد این عقیده اشتباه محض است ومایه بسی تاسف است این فرمایش تطهیر نهضت مشئوم آذربایجان است. اگر این سخن درست باشد باید کبیریها وابراهیمیها جزء شهداء محسوب بشوند ودولت ایران را ظالم بدانیم. من از پشت این تریبون برای رفع اشتباه فریاد می‌زنم که نهضت پیشه وری قلابی بود و اساسی نداشت این نهضت شوم که بغلط دمکراتیک نامیده شد فقط معلول سیاست خارجی بود (صحیح است) و زد و بند یکمشت وطن فروش بود دلیل صحت گفتار من اینکه تا مشکلات خارجی مرتفع شد دولت ایران خودموضوع آذربایجان را تصفیه کرد و مزدوران را به مجازات رساند.

اگر قضیه غیر از این بود موضوع آذربایجان باین سادگی تصفیه نمی‌شد. آقای بهار و آقای اسکندری فرمودند مخالفت با قانون اساسی جرم نیست مگر کسی منکر این حقیقت بود خدای نکرده مگر اینجا شورای عالی فاشیست است که کسی این عقیده را داشته باشد؟ مگر در قانون اساسی ما آزادی عقیده محترم شمرده نشده؟ مگر ما منشور ملل متفق را امضاء نکرده‌ایم که آزادی عقیده را منکر باشیم؟ ما خودقائل هستیم که قانون اساسی و سایر قوانین ما خالی از نقص نیست. ما میگوییم در موقعی که آذربایجان از دست رفته بود مردم بلاکش این سرزمین گرفتار رژیم وحشت و ترور بودند و غلام یحیی اصل قانون اساسی ایران بلکه اعلامیه حقوق بشر را لگدکوب می‌کرد و بدون محاکمه دادستان زنجان را بدار می‌کشید و محصلین تبریز و رضائیه را بحبس می‌انداخت آنموقع آقای ارسنجانی فقط برای تقویت پیشه وری برای خوش آمد اجانب عوض مبارزه با وطن فروشان بقانون اساسی که خون بهای هزاران جوان وطن پرست و آزادیخواه ایرانی است ناسزا می‌گفت واصول مقدس آنرا مسخره می‌کرد. یک عملی ممکن است در یک موقع خدمت و در موقع دیگر خیانت باشد آقایان باید همیشه اوضاع و احوال وزمان و مکانرا در نظر گرفت و قضاوت کرد. هنگامی که وطن در مخاطره قرار گیرد باید همه چیز را کنار گذاشت و خطر را رفع کرد و سپس بنواقص قانون اساسی پرداخت مگر اینکه استاد بزرگوار با مقام شامخ ادبی که دارند خیانت را نیز مانند ارتجاع برای ما آذربایجانیها تفسیر کنند. در خاتمه عرض می‌کنم اینجانب با اینکه عضو حزب دمکرات نیستم ولی باین حزب احترام کامل دارم و خدمات این حزب را که آزادیخواهی را از انحصار یک مشت ماجراجو و خائن و خدانشناس بیرون آورد و فراموش نکرده‌ام ماجراجویان که در آن موقع در ظاهر خود را مدافع طبقه زحمت کش وکارگر معرفی می‌کردند در باطن جز برانداختن استقلال ایران کاری و منظوری نداشتند و هر کس را که در خیانت بایران شرکت نمی‌کرد جاسوس ومرتجع می‌خواندند وخود بوطن فروشی افتخار می‌کردند. رهبر محترم این حزب در بدو امر مجبور شد از بعضی از اشخاص بی پرنسیب و بی ایمان استفاده کند و ماجراجویان مزدور را با حربه خودشان مغلوب نمایند وی نمی‌توانست تنها بکمک وجهه آقای حائری زاده وآقای هاشم وکیل بساط شیادان را برچیند و بآن افتضاح خاتمه دهد.

اما ملت ایران انتظار داشت که پس از ختم غائله آذربایجان حزب از این قبیل عناصر تصفیه خواهد شد ولی متاسفانه این آرزو بود بعضی از این عناصر حتی بداخل مجلس هم راه یافتند (صحیح است) و از حجب وحیای آقای قوام‌السلطنه استفاده نمودند در هر حال این وظیفه اکثریت مجلس است که این قبیل عناصر را از مجلس براند واعتماد مردم را نسبت بمجلس و حزب جلب نمایند(احسنت) آقایان مجلس شورای ملی که نباید محجوب باشد اما ما آذربایجانیها تا پای جان با این قبیل عناصر مبارزه خواهیم کرد. ما یکسال تمام متحمل سخت‌ترین رژیمها شده‌ایم و رنجها کشیده‌ایم (در اینموقع بناطق حالت تأثر وگریه دست داد) آقایان ما مار گزیده هستیم از ریسمان سیاه وسفید می‌ترسیم. باز می‌ترسیم در همین مجلس بیگانه‌پرستان راه یابند و دسیسه کنند و بالاخره برای ما نهضت جدیدی برپا نمایند ما نمی‌توانیم چشم وگوش خودرا بسته و فریب ظواهر را بخوریم وتوبه گرگ را باور نماییم.

آقایان اگر مملکت را از عناصر مشکوک تصفیه نکنیم وضع کشور روز بروز بدتر خواهد شد و در حوادثی که ممکن است در این کشور اتفاق افتد ایران و مصالح آنرا نتوانیم حفظ کنیم وقتیکه ما می‌بینیم آقای حسن ارسنجانی مدیر ونویسنده روزنامه داریا در صحت انتخابات تبریز تردید می‌کند ما حق داریم گرفتار فکر و تشویش شویم و تصور کنیم که برای آذریابجان بیچاره و ستم کشیده، خواب تازه دیده‌اند و بدست ارسنجانی و رفقایش می‌خواهند عملی سازند ما نمایندگان آذربایجان تصمیم خود را گرفته‌ایم و این بر حزب دمکرات است که تصمیم خود را بگیرد و با شجاعت اقدام کند من از آقایان نمایندگان محترم تقاضادارم خداوند متعال و وجدان پاک خود را در نظر گرفته و با توجه بمصالح کشور وافکار عمومی ومسئولیتی که در پیشگاه تاریخ دارند بدون رعایت تعصب با بیطرفی کامل قضاوت کنند بار دیگر می‌گویم که مردم ایران عموما و آذربایجانیها خصوصا منتظر رای شماهاهستند. در اثر رای شما معلوم خواهد شدکه آیا حقیقة آذربایجانی که رنجها کشیده مورد نظر سایر هموطنان هست یا نه در اثر این رای معلوم خواهد شد که آیا ایرانیها در مقابل قانون مساوی هستند یا نه. اگر خدای نکرده اعتبارنامه این شخص تصویب شد ما آذربایجانیها حق خواهیم داشت تصور کنیم که در دایره قسمت چوبه دار رابآذربایجانی داده‌اند و کرسی مجلس را به ارسنجانی.

رئیس- آقای آشتیانی زاده.

آشتیانی زاده – عرض کنم که بنده یکی از اشخاصی بودم که اگر مخالفت با آقای ارسنجانی مستبد ومبتنی بر یک اسناد و مدارک محکم و متقنی بود بطور قطع و یقین مهره سیاه بهشان می‌دادم بااینکه عضو حزب دمکرات بودند مع‌الوصف حاضر بودم که بهم مسلک خودم مهره سیاه بدهم چندی قبل هم آقای ذوالفقاری ببنده فرمودن با ارسنجانی چه معامله‌ای خواهی کرد بایشان عرض کردم که اگر اسناد و مدارک شما حقیقة صحیح ودرست باشد بنده از اشخاصی هستم که بآقای ارسنجانی مهره سیاه خواهم داد. (ذوالفقاری: اینطور نیست) خوب بعد تشریف بیاورید ماده ۱۰۹ اینجا هست بفرمایید. بعد در ضمن نطق وحماسه‌سرائی‌هایی که در پشت این تریبون شده بنده کاملا متوجه شدم که بغیر از غرض و اینکه اساسا از ریخت ارسنجانی بدشان می‌آید هیچ علت دیگری نیست (یکی از نمایندگان: اینطور نیست مجلس را متشنج نکنید) مگر حرف زدن منویل است.

رئیس- آقا همینطور که دیگری حرف زد بگذارید حرف بزند.

آشتیانی زاده – بعقیده بنده قصیده رای را که آقای ذوالفقاری اینجا خواندند می‌شود اسم آنرا قصیده ذوالفقاری گذاشت قصیده‌ای بود خیلی خوب وغراء شعری واحساساتی در ضمن این خطابه چند ایراد وچند استناد کردند بخیانتها و خبطهای اغماض ناپذیر آقای ارسنجانی یکی این بود که ایشان در روزنامه داریا مقاله مفصلی نوشتند نسبت به تصرف ژاندارمری در کلوب حزب توده و وضعی که آنجا پس از تصرف ژاندارمری حاصل شده بود، بنده هم شاهد این قضیه بودم یکروز هم آنجا رفتیم دیدیم عین آن قضایائی که در روزنامه داریا نوشته بودند کاملا صحیح ودرست بود درها را شکسته بودند پنجره‌ها را خورد کرده بودند وهر چه از دستشان برآمده بودصدمه و آزار باطاقها و شیشه‌ها ودرها و روزنامها و هر چه در آنجا بود رسانده بودند این گناهی بود که آقای ارسنجانی در یکی از مقالات روزنامه شان وضع حزب توده را آنجا مجسم کردند یکی دیگراینست که یاددشاتی آقای ارسنجانی بدادستان یا رئیس دادگستری رشت نوشته‌اند و در ضمن آن یادداشت خواهش کرده‌اند که نسبت بعضو حزب دموکرات احقاق حقی بشود. خیلی خوب ایشان نگفتند که آقا جان فلانکس عضو حزب دموکرات است حتما یک رایی برخلاف قانون و بر له او بدهید گفتند آقا از این هم مسلک ما احقاق حقی بکنید «اینهم بنظر من جرمی نبوده حمله وانتقاد از سران ارتش من جمله از سرلشگر ریاضی آقایان سران ارتش بعد از شهریور بعقیده بنده اغلبشان مسئول وضعیت شهریور بودند وبرضا شاه فقید خیانت کرده بودند مجازات آنها را ما در پشت همین تریبون خواستار خواهیم شد سران ارتشی که برضا شاه فقید در موقع حمله متفقین از شمال و جنوب خیانت کردند. فحش دادن باین قبیل سران ارتش اهانت نیست وخیانت تلقی نمی‌شود (فولادوند: بارتش اهانت نکنید) کی بارتش اهنات می‌کند آقا؟ ارتش چه مربوط بسران ارتش شهریور است؟ و چند نسبت دیگر به آقای ارسنجانی داده شد که بعقیده بنده این نسبتها خالی از حقیقت است یکی فرمودند مدال 21 آذر گرفته‌اند اینطور نیست ایشان هیچ نوع مدالی ندارند یکی هم فرمودند مسافرتهای متعددی آقای ارسنجانی بآذربایجان کردند بنده یاد ندارم که ایشان قبل از وقایع آذربایجان یعنی پنج شش سال پیش از وقتیکه آن جریانات در آذربایجان پیدا شد بطور کلی آقای ارسنجانی اصلا بآذربایجان نرفتند ومابقی این مقالات واین اظهاراتیکه پشت این تریبون شد واین خطابه‌هایی که اینجا خوانده شد همه‌اش جنبه شعری و خطابی داشت استدلالی توش نبود و بنده خیلی متاسفم که بایستی در اولین روزهای مجلس تمام اغراض و خصوصیاتیکه شاید در نتیجه دسته بندیهایی که در عرض چهار پنج سال در این مملکت اتفاق افتاده امروز تجدید می‌شود و ما می‌خواهیم روی اغراض شخصی یک مرد را از حق وکالت محروم بکنیم بنده استدعا دارم از آقایان از خود آقای ذوالفقاری یکقدری از احساساتشان عدول بکنندو بدانند که آقای ارسنجانی نه فقط با متجاسرین آذربایجان هم‌آهنگ نبوده بلکه در غلب موارد با آنها مبارزه کرده این را ما شاهدیم با دمکراتهای آذربایجان و آن نهضت قلابی. آن نهضت بیگانه پرستی که آقایان همه نسبت باین نهضت بدبین بودند ولی قبل از اینکه آن نهضت آن صورت را بخودش بگیرد ایشان دارای این عقیده بودند که آن وضع نامطلوب و فاسد آنروز باعث ایجاد این نوع نهضتها شده این عقیده را اغلب ما داشتیم الان هم داریم اگر این فساد آنروزی ادامه پیدا کند نهضتهای دیگری با متجاسرین دیگری انقلابهای دیگری ایجاد خواهد شد پس بنده معتقدم که ایرادات آقای دکتر مجتهدی و آقای ذوالفقاری و آقای نورالدین امامی هیچکدامشان دلایل مثبتی در بر ندارد فقط آتاک و حمله بود بشخص ارسنجانی که قدش کوتاه‌است یا نمیدانم سبلیش زیاد مشکی است از این نظر از آقای ارسنجانی بدشان می‌آید بنده استدعا دارم از آقایان نمایندگان که نسبت باین موضوع ازروی وجدان واز روی تفکر قضاوت بفرمایند ویک جوانی که زندگی سیاسیش شروع شده از حالا از تمام آتیه درخشانش محروم نماند.

رئیس- آقای ارسنجانی.

حسن ارسنجانی – بنده پیش از اینه عرایض خودم را شروع کنم لازم میدانم بیش از آقایان مدافعین خودم از آقایان معترضین تشکر کنم برای اینکه اعتراض معترضین محترم وسیله‌ای بمن داد تا جریاناتی که در مدت شش سال در این مملکت اتفاق افتاده زیر و زبرهایی که از لحاظ سیاسی پیش آمده یکی یکی اینجا فاش بشودو ملت ایران که از خیلی از قضایا بی‌اطلاع است اطلاع پیدا کند و بنده قبل از اینکه عرایض دفاعی خودم را در اینجا عرض کنم این نکته را تذکر می‌دهم که هیچ اهمیتی برد یا قبول اعتبارنامه خودم نمی‌دهم. آقای ذوالفقاری که بسیار آن مقاله خطابی ایشان خنک تهیه شده بود تهیه کنندگانش را هم می‌شناسم و خوب هم خواندند الحق. ایشان یک عملی کردند نشان دادند شاگرد بسیار لایق مرحوم هیتلر هستند (اگر مرده باشد) هیتلر محروم یا نامحروم، که توصیه می‌کرد و می‌گفت برای اینکه توده‌های مردم را بخواهید فریب دهید. همیشه دروغ خیلی بزرگ بگویید برای اینکه اگر دروغ کوچک بگویید مردم متوجه می‌شوند. مانعی ندارد بنده پیش از اینکه عرایض خودمرا عرض کنم طبق این کلکسیون روزنامه داریا که تمامش اینجا هست وایشان یک مقداری ازش خواند آن مقاله و تمام مقالات مربوط بآذربایجانرا بنده اینجا خواهم خواند اما گفتند من خواستم ارتش بیگانه درایران مقیم باشد آنرا هم خواهم خواند. در اینجا بیش از این مطالب.

برزین- چندروز طول خواهد کشید.

ارسنجانی – هر چه طول بکشد بنده حق دارم دفاع بکنم. عرض کنم بنده در تمام مدت عمرم که تا اینجا رسیدم هنوز افتخار اینرا نداشتم که پا به آذربایجان بگذارم، با پیشه وری تنها کسی که مبارزه کرد اینرا برای این نمی‌گویم که آقای ذوالفقاری خیال کنند من از آتاکهای ایشان جازدم یک حقایقی هست، یک مدارکی هست به شما نشان می‌دهم. وقتی که حزب توده منتهای قدرت را داشت ما که مؤسس حزب آزادی بودیم این آقای ابوالقاسم امینی تشریف داشتند. آقای ملک الشعراء بهار تشریف داشتند. و یک عده از رجال دیگر تشریف داشتند. بنده ماموریت تشکیلات اصفهان را پیدا کردم (امنیت:صحیح است) و رفتم آنجا شدیدترین مبارزه با حزب توده کردم نه برای اینکه آقای ذوالفقاری امروز اینجا خوششان بیاید روی یک پرنسیب. چیزی که دشمنان من هم بهش اعتراف دارند این است که من از عقاید و پرنسیب خودم ذره‌ای منحرف نشدم طبق این مدرک. بالاترین فحشی که ایشان بمن دادند بدتر از دزد مسلح بدتر از کلاهبردار این بود که بمن گفتند تو تغییر عقیده دادی این برای من خیلی گران تمام شد. من اینجا ثابت می‌کنم که تغییر عقیده نداده‌ام امروز ایشان اینجا خواستند پیش دستی کرده باشند، کنترآتاک بکنند منتهی پیش از اینکه بایشان حمله شده باشد. آمدند اینجا شرحی با‌های وهوی خواندند که نویسندگان ایران ماغل و زنجیر آوردند و می‌خواهند اینجا برای ایشان هیاهویی راه بیاندازند. عرض کنم از این صحبتها نیست فقط یک چیز هست آن غل وزنجیری که آقایان در زنجان بگردن رعایا می‌بندند و آن گاوآهنین که بگردن گاوها هم می‌بندند و بگردن رعایا هم می‌بندند برای موزه مجلس آورده‌اند اینجا که بنده تقدیم کنم غیر از این چیزی نیست، بنده بیش از این وقت آقایان را نمی‌گیرم و یک بار دیگر مخصوصا از آقای ذوالفقاری تشکر می‌کنم از آقای نورالدین امامی تشکر می‌کنم مخصوصا ازآقای دکتر مجتهدی که از طرف اهالی آذربایجان اینجا صحبت کردند بنده را هم متاثر کردند. در مدت یک سالی که ما می‌جنگیدیم با دمکراتهای آذربایجان آقای دکتر مجتهدی و شاید بعضی از رفقای محترمشان در تهران آب خنک می‌خوردند.

آن کسانی که در آذربایجان زجر می‌کشیدند اینجا نیستند آقای دکتر مجتهدی من شنیدم نمیدانم که پدرشان آقامیرزا حسن مجتهدقاضی عسگر قشون روسی بوده وشعرهائی که برای پدر ایشان در تبریز ساختند هنوز هست نمی‌توانند ایشان ادعا کنند که وطن پرست هستند مگر روس تزاری پسرخاله بود مگر دخترخاله بود روس تزاری

دکتر مجتهدی – از خودمن صحبت کنید.

ارسنجانی – عرض کنم یک چنین اشخاصی بمن آتاک کردند بمن حمله کردند مرا جاسوس اجنبی معرفی کردند بمن گفتند کمونیستی، بمن گفتند که برعلیه مصالح مملکت قیام کردی، آن مملکتی که پدر ایشان برای قشون تزاری روس در تبریز خدمت می‌کرد، بنده از سایر خویشان ایشان کاری ندارم که آقای آقامیرزاحسن مجتهد وقتی که مرحوم ثقةالاسلام را به دار می‌زدند چقدر کیف می‌کردند، و یکی از مبارزین ضد مشروطیت بودند پدر در پدر. عرض می‌کنم حالا نترسید بگذارید پرده‌ها برود بالا، شما هم مال مرا بگویید هر چه هست یک شرحی از ناسخ التواریخ صفحه ناسخ التواریخ را کندند آوردند برای من نمی‌خواهم آقایان را تصدیع بدهم در آن نوشته ذوالفقار خان جد اعلای آقای ذوالفقاری در موقع کریم خان زند بر علیه حکومت مرکزی قیام کرد اعلان استقلال خمسه را دادند کریم خان زند رفت در زنجان او را محاصره کرد و دستگیر کرد و متاسفانه کور کرد و در قلعه‌ای حبس کرد که هنوز هم در زنجان هست، باز من شنیده‌ام (این را رویش نمی‌ایستم شاید اطلاعاتی که من دارم غلط باشد) در 1915 آقای اسعدالدوله پدر محترم ایشان نامه‌ای به تزار روس نوشته‌اند (که گفته‌ام این را برای من بیاورید اگر آوردند تقدیم مجلس می‌کنم. در آنجا تقاضا کرده‌اند که بیایید زنجان را تصرف کنید. ما را راحت کنید از شر این دولت انشاءالله صحیح نباشد والا اسباب تاسف من می‌شود. راجع بهمکاری بنده با متجاسرین آذربایجان آقای نصرت الملک ملکی که اینجا تشریف دارند بیشتر می‌توانند بگویند چون ایشان در آنجا همکاری کرده‌اند. شعر برای پیشه وری ساخته‌اند. از رفیق محترمشان بپرسند قبل از اینکه اینجا مطالبی را بگویند بنده اینجا التزام می‌دهم اگر در تمام مدارکی که ستاد ارتش در قضایای آذربایجان جمع کرده‌است (چون تمام را جمع کردند) یک سطر در همکاری من با آذربایجان با فرقه دموکرات پیدا کردند بنده حاضرم اعدام بشوم اگر مدال ۲۱ آذر را من گرفته بودم از این مجلس استعفا می‌دهم و می‌روم بیرون و حاضر هستم اعدام بشود.

من حاضر بودم مدال ۲۱ آذر بگیرم ولی نه ۲۱ آذر ۲۴، ۲۱ آذر ۲۵، از نماینده‌های گیلان بپرسید من آنجا چه فداکاریهایی کرده‌ام من نمی‌خواهم اینجا بگویم اگر یکنفر علو طبع و همت داشت و نخواست فداکاریهای خویش را در مملکت بگوید و سرپوش رویش گذاشت نباید این قدر بیحیائی کرد و آمد آنقدر دروغهای بزرگ گفت، من متجاسر بودم؟ همکار متجاسرین آذربایجان بودم؟ همکار پیشه وری بودم، مدال ۲۱ آذر گرفته‌ام دیگر چه توانستید دربیاورید که نیاوردید؟ بنده پیش از این که عرایض خودم را شروع کنم خواهش می‌کنم از آقایان همانطور که معترضین محترم بنده صحبت کردند اینجا بنده هیچ عرضی نکردم و رفقای بنده هم هیچ وسط حرفشان ندویدند اگر دروغ است، اگر غلط است، اگر ناصحیح است، اگر ناصواب است، گوش بدهید و خواهش می‌کنم بعدتشریف بیاورید اینجا در هر حال آزادی عقیده را رعایت کنید من خیلی متاسفم که در بدو تاسیس وتشکیل این مجلس پانزدهم موقعیکه من اعتراض می‌کردم باعتبارنامه دو نفر از نمایندگان آذربایجان مجلس را متشنج کردند البته بنده هم پس گرفتم و رفقای حزبی من هم بمن اصرار کردند پس بگیرم واین که آقایان در اینجا خدا را بشهادت طلبیدند که غرض شخصی ندارند دروغ است، غرضشان همین است که بنده اعتراض کرده بودم بنمایندگان آذربایجان در هر حال بنده تقاضا می‌کنم از آقایان آزادی افکار را رعایت بکنند، گوش بکنند، اگر حرف غلطی زدم یادداشت بکنندو بعد بیایند اینجا جواب بدهند، بنده بی‌نهایت خوشحالم که امروز در پیشگاه ملت ایران برای یک محاکمه دعوت شده‌ام یک محاکمه بزرگ و تاریخی که حملات ومدافعات و قضاوت قاضیان این محکمه در سرنوشت نسل جوان کشور تاثیر بسزائی دارد ایندادگاه رای تبرئه یا محکومیت من تشکیل نشده در این محکمه باید محکومیت یا برائت یک نسل مورد قضاوت قرار گیرد، باید بعملیات وافکار اکثریت روشنفکران ایران یعنی آنهایی که از طبقه اشراف و فئودال نیستند رسیدگی شود (صحیح است) باید تصدیق کرد که در چندسال اخیر یک طغیان بزرگ از طرف طبقات محکومه ومردم رنجبر بسرکردگی روشنفکران و تحصیل کرده‌ها که از همان طبقه بودند علیه جباران و ستم‌پیشگان آغاز شده‌است گروهی بتشخیص خود آنرا بعیصیان تعبیر میکنندو طبقه بزرگی که برای احقاق حق خود قیام کرده‌است اقدام خود را بعنوان یک وسیله مسالمت آمیز تعبیر می‌کنند.

بنابراین محکمه امروز محاکمه افکار خواهد بود و این اولین دفعه‌ایست که در حملاتی که می‌شود باشخاص یعنی من شنیده‌ام سابقه‌اش را، غرضم جسارت بهیچکدام از آقایان نیست یکی از خود آقایان اقلیت هم می‌گفت، می‌گفت باعتبارنامه تو اعتراض شده همه چیز گفتند نسبت دزدی نتوانستند بتو بدهند این را هم خواهند گفت بقول آقای بهار. یعنی بواسطه وقاحت کلمات حدود و مفاهیم خودش را گم کرده سابق بر این اگر یکنفر راستگو بود وهر چه میدید می‌گفت میگفتند که این آدم صریح اللهجه ایست ولی امرزو هر کس فحش عرض وناموس بدهد میگویند این آدم صریح اللهجه‌است. کلمات معانی خودش را گم کرده، مگرنگفت من متجاسر بودم؟ مگر نگفت من مدال ۲۱ آذر گرفته‌ام؟ مگر نگفت همکار پیشه وری بودم؟ این محکمه بین دو دسته مشخص مردم این مملکت وافکار آنان باید قضاوت کندامروز افکار کهنه و نو روبروی هم ایستاده‌اند کهنه‌پرستان یعنی مرتجعین (معنی می‌کنم ارتجاع یعنی چه)‌مرتجعین که منفعت خود را در حفظ وضع قدیمی میدانند از لحاظ اجتماعی وافکار تجدد پرورانه نسل جوان می‌آیند تهمت می‌زنند. ناسزا میگویند افتراها نسبت می‌دهند مجلس شورای ملی که باید حقا دامنش از هر تندروی منزه باشد باید میان این تصادم وبرخورد شدید نظریه قطعی خود را آشکارا اعلام دارد. من می‌خواهم اذهان آقایان نمایندگان محترم را متوجه این نکته اساسی بکنم و بگویم که چرا بمدافعات خودو نتیجه‌ایکه مجلس شورای ملی و ملت ایران از آن خواهند گرفت فوق‌العاده اهمیت می‌دهم زیرا تهمتیکه بمن می‌زنند بتمام جوانان فهیم و روشنفکر این کشور می‌زنند. نسبتهایی که بمن می‌دهند بتمام آزادیخواهان مترقی ایران می‌دهند، نسبتهایی از قبیل کمونیست، همکار پیشه‌وری، جاسوس، مزدور اجنبی، القاب و عناوینی نیستند که شما آقای ذوالفقاری، آقای امامی، آقای دکتر مجتهدی بمن افتخارش را داده باشید تمام کسانیکه مثل ایشان فکر می‌کنند. بتمام کسانیکه مثل من فکر می‌کنند این القاب را اعطاء کرده‌اند بخیال خودشان چماق تکفیر سیاسیرا برداشته‌اند که مغز جوانان چیزفهم این مملکت را بکوبند. سبک حمله منافع طبقاتی ونحوه تعرض آقای ذوالفقاری بمن و همفکران ایشان به نسل جوان ایران چیز تازه‌ای نیست واگر این تهمتهای ناجوانمردانه را ایشان از پیش‌کسوتهای خود یاد گرفته‌اند ما هم در کتابها خوانده‌ایم که دراواسط قرن نوزدهم با چه تهمتهایی می‌خواستند ریشه آزادی افکار را بکنندو مردم را خفه کنند.

یک فیلسوف بزرگ قرن نوزدهم هنگامیکه همفکران اروپائی آقای ذوالفقاری بهمفکران اروپائی من در آنزمان همین تهمتها رامیزدند شرحی نوشته‌است او "می‌نویسد در اروپا کابوس دهشت‌انگیزی بمنصه ظهور رسید. و آن کابوس کمونیسم است کلیه قوای اروپا متحداً برای تکفیر این هیولا قیام کرده‌اند پاپ با پلیسهای آلمان برای تعاقب آن کابوس عقد اتحاد بسته‌اند آیا هیچ فرقه‌ای وجوددارد که قدرت را در دست گیرد و مخالفین خود را بکمونیستی متهم نسازد یا هیچ فرقه ارتجاعی پیدا می‌شود که بنوبه خود بمتصدیان آزادی و تجدد و طرفداران طبقه زحمت‌کش تهمت کمونیستی نزند پس از گذشتن یک قرن ونیم هنوز در مجلس ایران ما مواجه با سؤالات آن فیلسوف بزرگ می‌شویم هنوز آزادی خواهی بعنوان حربه تکفیر برای از پا انداختن آزادیخواهان وافکار تجدد پرورانه آلت دست و آماده کار است وازاین حربه زنگ زده در قرن اتم در مجلس ایران استفاده می‌شود ولی نباید تعجب کرد تکفیر در هر زمان در دست دشمنان آزادی فکر و تجدد وطرفداران توده مردم حربه قاطع و بسیار مهمی بوده‌است، تاریخ بشریت و تکامل انسان شاهدهای خونین و جانگدازی از این تکفیرها و نتایج آن دارد که یک مراجعه بآن بهتر و بیشتر مقصود ما را میفهماند یونان عتیق سقراط را محکوم کرد که سبب لامذهبی جوانها شده بود یعنی منکر خدایان متعدد شده‌است گفتند که او جوانان را برخلاف سنن وآداب زمان خودتبلیغ می‌کند وسبب رشد فکر آنها می‌شود. سقراط را یونان محکوم کرد و جام شوکران بدست او داد ولی بعداز هزارها سال بشریت باین وحشیگری تاسف می‌خورد و هر جا که نامیاز حکمت هست اسم سقراط برده میشودواو را به پیشقدمی میستایند. دستگاههای کشیشهای دشمن آزادی، آزادی فکر مانند گالیله دانشمندی را در محکمه تفتیش عقاید محکوم کرده‌اند گناه او این بود که نمی‌گفت زمین ساکن است و خورشید بدور آن می‌چرخد می‌گفت تقسیمات هفتگانه سماوی صحیح نیست وحرف بیهوده و بی پایه ایست گالیله معتقد بود که زمین بدور خورشید می‌چرخد این فکر که سبب تجدد وترقی در رشته‌ای از علوم بود و مردم را از خرافات رهایی می‌داد مخالف سنت کشیشها بود لذا او را تازیانه زدند شکنجه کردند و مجبور کردند از گفته خود اظهار ندامت کندولی آیا این گفتنیها سبب شد که آن حقیقت از بین برود؟ دستگاه پاپ وکسانیکه در تمام اروپا از پرتو تسلط خرافات بر مردم حکومت می‌کردند هر جا فکر تازه‌ای میدیدند فورا خفه می‌کردند، انکزیسیون می‌کردند، دهها هزار مردم چیزفهم دنیا را در مدت کوتاهی زنده زنده درآتش میسوزاندند، صدها هزار نفر زن ومرد وحتی اطفال صغیر بی‌گناه را بعناوین مختلف در ساه چالهای مهیب وزیر شکنجه‌های وحشیانه هلاک کردند همان کاری که الان در زنجان ادامه دارد هیچ انسان متمدن و آزادیخواهی جنایات شب معروف سنبارتلمی را فراموش نمی‌کند در آن شب دستگاههای کشیشهای فرانسه لوئی کبیر را مجبور کرد که هزارها پرتستان را تامین داد. با خدعه و اغفال گولشان زد وهمه را در یک شب کشت و اسم این راتفتیش افکار گذاشتند به آنها گفتند عدول کردند از افکار خودشان تکفیرشان کردند در تمام دوره‌های قرون وسطی و چوب و دست تکفیر بحد اعلی حکمفرمائی داشت واین مظالم صورت می‌گرفت فئودالها و کشیشها در کنار هم برای حفظ منافع مشترک جویهای خون جاری می‌کردند و باکمال وحدت حربه تکفیر را بکار می‌زدند. چرا از مسیحیت صحبت کنیم گر یادتان رفته که یزید با حسین ابن علی چه کرد؟ (خنده نمایندگان) مگر نخواندید؟ بعدش گریه هم دارد مگر حسین بن علی چه می‌گفت؟ مگر جز این بود که زیر بار زور وبدعت نمی‌رفت و می‌خواست حکومت غاصبانه یزید را براندازد آن مرد بزرگوار برای گرفتن حق قیام کرده بود کسانی که بر تخت خلافت یعنی بر تخت خلافتی که جد حسین بوجود آورده بود تکیه زده بودند وبچه دستاویزی فرمان قتل حسین را دادند. مگر نگفتند حسین خارجی است؟ حسین خارجی بود؟ مردانه رفت کشته شد او را کشتند ولی چرا گفتند بمردم که این خارجی است برای اینکه احساسات ساده مردم را اغفال کنندوبر علیه آن بکار بیندازند.

دشمنان آزادیخواهی وحق خواهی در هزار و چند سال قبل همین تهمتهایی که امروز معمول ومتداول است می‌زدند باز اگر تذکرات و شواهد مذهبی را لازم ببینم، وقتی مسلم بن عقیل بکوفه می‌رفت ابن زیاد حاکم کوفه بود او را خواستش و گفت آقا شهر کوفه امن وامان است آب هم از آب تکان نمی‌خورد، تو آدم ماجراجوئی هستی، آمدی اینجا را بهم بزنی، مقصودت چیست؟ کارت چیست اینجا؟ گفت من آمدم اینجا که مردم را تشویق کنم که از زیر حکومت غاصبانه شما خلاص شوند آمدند دورش را گرفتند و از شهر بیرون کردند ویک عده از مردم هم همان روز برای ابن زیاد دست زدند. آن روزها الفاظی از قبیل کمونیسم وجاسوسی وجود نداشت ومطلع نبودند والا ابن زیاد این القاب را هم بلقب ماجراجوئی مسلم اضافه می‌کرد. آقایان نمایندگان تاریخ همیشه تکرار می‌شود از زمانی که یکدسته غارتگر بر مردم حاکم شدند برای آنکه مردم همیشه مطیع آنها باشند سعی کردند از باز کردن چشم و گوش مردم بهر وسیله‌ای که باشد جلوگیری کنند، سعی کردند همه وسائل را بکار بیندازند تا مردم درتارخی جهل باقی بمانند زیرا رمز تسلط دسته غارتگر بر مردم جهل توده مردم است. همینقدر که مردم بحقوق خودشان واقف شوند تسلط غاصبانه آنها را محو خواهند کرد (صحیح است) این است که برای اجرای مقاصد کسانی که وحشت داشتند تکفیر حربه بسیار خوبی بوده و هنوز هم هست یعنی این تکفیر یک روز مذهبی بوده روز دیگر سیاسی شده، از شواهد خارجی که ذکر کردم می‌گذرم. آقایان لابد شنیده‌اید که درزمان ناصرالدین شاه بر اثر ارتباط مردم با فرنگ یک دسته از جوانان ایران رفته بودند به فرنگ افکار آزادیخواهی را اقتباس کردند. خودشان آمده بودن رفتند آنجا دیدند که شاه فرانسه یا رئیس جمهور فرانسه مثل ناصرالدین شاه نیست که یکروز صبح از خانه اش دربیاید و برای اینکه آن شاطرش گفته کورباش، کر باش و یکنفر چشمش را هم نگذاشته۰۰۰ غرضم ناصرالدین شاه نیست برای اینکه ناصرالدین شاه باهوش‌ترین سلاطین قاجار بوده، من باب مثال عرض کردم، اینها آمدند رفتند آنجا دیدند اوضاع یک ترتیب دیگری است، وقتی دیدند مردم آنجا آزادی عمل دارند، پادشاه خودش را ظل الله نمیدانند هر چه که آن حکم کرد بمیل خودش نیست مستند بمجوز قانونی است سلطنت قوه ایست که ملت تفویض می‌کند بشخصی که اسمش پادشاه‌است و مقامش خیلی محترم است اینها آمدند بایران افکار آزادیخواهی را منتشر کردند در این ضمن یک کسی پیدا شده بود باسم سید محمدعلی باب مذهبی را برای خودش اختراع کرده بود یک عده‌ای را م دور خودش جمع کرده بود، علمای آن زمان آنها را تکفیر کرده بودند، خونشان هم گفته بودند باید ریخته شود، در مازندران اینطرف و آنطرف رفتند ویکعده از بهائیها را کشتند و تمام شد ولی بهائی‌گری که یک عنوان خوبی شده بود از بین نرفت میرزاآقاخان کرمانی، خبیرالملک و شیخ احمد روحیرا بجرم بهائی‌گری در تبریز سرشان را از تنشان جدا کردند و پوست صورتشانرا خالی کردند تویش کاه کردند، این جنایات را کردند باسم بهائیگری. هر کس که میفگت اینها را چرا می‌کشید؟ می‌گفتند بهائی بوده‌اند حکایت آن طلبه معروف مدرسه‌است که با یک کسی دعوایش شده بود داشت دعوا می‌کرد با این شخص طلبه‌های دیگر رسیدند شروع نمودند بمردکه کتک زدن و قلمتراشهای خودشانرا درآوردند و شروع کردند بقیمه قیمه کردن او بعد یکی از طلبه‌ها سر وضو داشت چاقویش را می‌شست، پرسید آخر نفهمیدیم این ملعون چه کار کرده بود؟ حربه بهائی‌گری در تمام مدتی یعنی از زمان سلطنت ناصرالدین شاه تا روزیکه اعلان مشروطه داده شد بهترین وسیله بود برای خفه کردن هر چه آزادیخواه‌است. ناصرالدین شاه بسیار آدم باهوشی بود وقتیکه خودش رفته بود بفرنگ و یکعده‌ای هم با او رفته بودند کم کم پرنس ملکم خان جزوه‌هایی در ایران درست کرده بودند، فراموش‌خانه درست شده بود، مردم متوجه قضایای دیگر شده بودند و برای اینکه ذهن مردم را از این افکار برگردانند دستور داد کتابهایی نوشتند مثل امیرارسلان، حسین کرد، هوش را ببینید برای اینکه مردم عادت کرده بودند بچیز خواندن چیز می‌خواندند اگر چیز خوب می‌خواندند اسباب زحمت می‌شد. حسین کرد درست کردند امیرارسلان درست کردن این دیگر توی هر قهوه خانه هر کس که می‌رفت میدید، هنوز هم در ماههای رمضان مرسوم بود می‌نشینند دور همدیگر یک کسی کلاه خود و زره می‌پوشد سهراب کشان یکماه طول می‌کشید (فرامری: بوسه عذرا هم می‌نوشتند) بله آنرا هم دانشمندانشان می‌نوشتند. مستبدین هم اینها را دستور می‌دادند هنوز هم متداول است یعنی هنوز هم در مملکت دو دسته مردم هستند یکدسته آنهایی که بنفع مردم چیز می‌نویسند یکدسته هم آنهایی هستند که که برای اغفال مردم چیز می‌نویسند ناطقین هم دودسته‌اند یکدسته آنهایی که برای بیداری مردم چیز میگویند یکدسته آنهایی که همیشه برای خرکردن مردم حرف می‌زنند. فراوانند از اینها در مملکت ما. اینها چیزهایی نیست که آقای ذوالفقاری بما هدیه کرده باشد در تمام ممالک هست. بنده یک مثالی دارم از این موضوع تکفیر که اسباب تاسف آقایان مخصوصا آقایان آذربایجانیها خواهد شد. آقایان آقای تقی‌زاده را می‌شناسند و با سلام و صلوات هم اعتبارنامه ایشان تصویب شد. آقایان آذربایجانیها ه خیلی بایشان احترام می‌گذارند در همین مجلس پدر این آقای امامی خوئی مرحوم امام جمعه بلند شد تکفیر تقی‌زاده را قرائت کند مؤتمن الملک مرحوم نگذاشت شاهد در این مجلس هست در دوره دوم آن روز پدر ایشان آقای تقی زاده را تکفیر می‌کرد امروز پسرشان برای آقای تقی زاده شمشیر می‌کشد. بنده نمی‌خواهم زیاد وارد اطلاعاتی که دارم نسبت بآقایان بشوم سبک من، شیوه من بر خلاف بعضی از آقایان معترضین محترم من این نیست که بخصوصیات اشخاص بپردازم اینها را هم که گفتم لازم است برای اینکه اینها جا نزنند خودشان را بجای آزادیخواه‌ها، دکتر مجتهدی را روی صندلی مجلس می‌بینم که این مجلس بعد از خونریزیهای فراوان بدست آمده پدربزرگ ایشان فرمان قتل آزادیخواهان رامیدادند آزادیخواهان کشته شدند. مشروطیت گرفته شد. مجلس تاسیس شد پسر همان شخص می‌آید روی این صندلی می‌نشیند (مهندس رضوی: آزادیخواه‌است) امیدواریم باشند انشاءالله تعالی. باز تاریخ کشوراز دوره مشروطیت ایران شاهد و مثالهای زیادی دارد از تکفیرهای سیاسی، بیست سال مرحوم رضا شاه در ایران سلطنت کرد. من کاری ندارم کیفیت عملش چه بود؟ خوب بود، بد بود؟ صواب بود، ناصواب بود؟ اینها راملت ایران بدون تردید قضاوتش را کرده رضا شاه یک عملیات بسیار خوبی داشت یکی از آنها این بود که مدرسه‌هایی تاسیس کرد در این مملکت که امثال من از آن بیرون آمدیم. آقای دکتر معظمی معلمش بودند. آقای دکتر شفق معلمش بودند. آقای دکتر متین دفتری معملش بودند که متاسفانه من با ایشان یک اختلاف نظرهای سیاسی دارم. آقای ملک الشعراء بهار معلمش بودند. آقای دکتر مصباح زاده آقای میرزاجوادخان عامری، درسهایی داده می‌شد دراین مدارس، این مدرسه‌ها بخلاف منظور آن کسانیکه خیال می‌کردند که رضاشاه این مدرسه را درست می‌کند برای اینکه کمک کند بخفه کردن مردم اینطور نبود رضا شاه آدم باهوشی بود. یک سرباز ساده‌ای بود وقتی به مقام سلطنت رسیده بود چون خودش از مردم بود درد مردم را تشخیص می‌داد، زجر کشیده بود از افاده فروشیهای فئودالها زجر کشیده بود این بود که می‌دانست چکار کند. دستگاه حکومت مملکت را از خانواده‌های فئودال خارج کرد. دیگر از اشخاص خیلی ساده وعامی از نقطه نظر آقای ذوالفقاری که فرمودند پدربنده افتخار مستوفیگری دربار را نداشته، بنده هم عرض کردم بله هیچ همچو افتخاری نداشته برخلاف نظر ایشان آدمهایی را فرستاد بمجلس که مهندسند، دکترند، دیپلمه‌اند ولی فئودال نیستند. پدرهای این آدمها تفنگ دست نگرفتند املاک مردم را غصب کنند. کسی را هم خفه نکردند. طناب نینداختند، بخو نزدند، گاوآهن هم بگردن کسی نگذاشتند. اینها مردمی بودند که زندگی خودشانرا از لحاظ کسب شرافتمند پیدا می‌کردند. خانواده خودشان را اداره می‌کردند. پسرشانرا می‌فرستادند مدرسه یک عده از اینها را رضا شاه فرستاد بفرنگ یا در خود طهران درس خواندند در دانشکده‌ها و امروز تمام آدمهای باسوادی که داریم و عده شان هم یکی دو تا و سه هزار و ده هزار تا نیست این آدمها محصول این ۲۰ سال اند (صحیح است) (دکتر معظمی: ولی بفرمایید که ازشان هم استفاده نمی‌شود) دلیلش را هم عرض می‌کنم که چرا ازشان استفاده نمی‌شود. (دکتر معظمی: بنده حرفی را که می‌زنم بنام تمام آن جوانهاست که ازشان استفاده نمی‌شود) (صحیح است) عرض کنم ایندسته از جوانها وقتی آمدند توی اجتماع وقتی تحصیلاتشان تمام می‌شد مصادف بود با سالهای آخر سلطنت رضا شاه ولی موقع استفاده قانون از این جوانها مجبور شد خودش برود از این مملکت. اینها ماندند و یکدسته از فئودالها باز مانده همان کسانی که مردم تفنگ دست گرفتند. انقلاب کردند واین مجلس را درست کردند برای اینکه از شر آنها خلاص بشوند باز آنها آمده‌اند توی همین مجلس نشسته‌اند این است که بنده اعتراض می‌کنم بقانون اساسی ایران.

قانون اساسی ایران وقتی نوشته شده که آدم باسوادی توی این مملکت نبود آقا قانون اساسی ایران را ۴۲ سال پیش از قانون اساسی بلژیک ترجمه کردند که آنهم مال ۷۰ سال پیش از آن بود یعنی ۱۱۲ سال قبل. حالا اینقدر فئودالیسم قوی شده که شمادارید تعرض می‌کنید چرا قانون اساسی باید تغییر بکند؟ آفرین آقا. آفرین، از کجا با این عجله تشریف آوردید؟ غرض این است که وقتی این جوانهای تحصیل کرده رسیدند بشهریور ۱۳۲۰ بنده خودم یکی از آنها بودم ۰۰ روزی که آقای منصورالملک پشت این تریبون آمد اولا میدانید ملت ایران از هیچ چیزی خبر نداشت که چه جریانی در خارج پیدا می‌شود (دکتر اعتبار: مثل امروز) حالا خبر دارند عرض می‌کنم آن اطلاعاتی را هم که ندارندمن عرض می‌کنم وقتی که قضیه سوم شهریور پیش آمد و آقای منصور آمد اعلام کرد پشت این تریبون مجلس که متاسفانه ول متفق بخاک این مملکت حمله کرده‌اند، من و برادرم که کوچکتر از من است دستش را گرفتم خدا شاهد است صبح سحر با یک حالت. ولی متاثر، با یک حالتی که وجد سرور از این حالت نمایان بود رفتیم باداره نظام وظیفه بنده مشمول نظام وظیفه بودم چون دانشکده می‌رفتم نرفته بودم. رفتم دم درب آن اداره نظام وظیفه یک افسری آنجا ایستاده بود گفتیم ما آمدیم اسم بنویسیم. گفت برای چه؟ گفتیم آمدیم داوطلب برویم بجبهه یک نگاهی کرد (یک سرهنگی بود حالا هم هست) و خندیدگفت خیلی بچه هستید من نتوانستم احساسات خودم را کنترل بکنم پرخاش کرد باین که اگر یک مملکتی فرزند تربیت می‌کند برای یک همچو روزهایی است. مملکت ما حالا در مخاطره قرار گرفته‌است ۲۰ سال است شما با بوق و کرنا داد زدید که ارتش ایران چنین وارتش ایران چنان است ما را تبلیغ کردید تربیت کردید، در مدارس ما خودمان مقالات نوشتیم. کتابها نوشتیم چطور بچه شدم؟ گفت قضیه تمام شد بنده دیگر بیش از این عرض نمی‌کنم که با چه کیفیتی ما را بیرون کردند از اداره نظام وظیفه وقتی من برمیگشتم از آنجا در حدود سیصد چهارصد تاجوان مثل من آنجا بودند فریاد می‌کشیدند، هورا می‌کشیدند، زنده باد می‌گفتند، از این قبیل چیزها. این جوانها که با این احساسات، بااین احساسات پاک تربیت شده بودند، آماده شده بودند قضیه شهریور برای اینها مثل یک سکته‌ای بود یک شکی باینها وارد شد، آنوقت روز هشتم شهریور بنده ناظر بودم که در تهران گله گله سربازهای بی پناه که تفنگهای خودشان را ازشان گرفته بودند و در خیابانهای تهران می‌کشند که ما خودمان چند نفر از آنها را شب غذا دادیم و پول دادیم که اینها بروند به محلشان و خدا شاهد است که چقدر از این سربازها برای اینکه برسند بدهشان تلف شدند از گرسنگی و تشنگی. اینها را کی کرد؟ سرلشکر نخجوان، همان کسی که شاه فقید هفت‌تیر کشیده بود او را بکشد. (آشتیانی زاده: برضا شاه خیانت کردند) همان کسی که رضا شاه هفت‌تیر کشیده بود اورا بکشد و همان کسیکه آقای ذوالفقاری دارد از او دفاع می‌کند که من چرا آتاک کردم باین خیانت کار، آفرین آقای ذوالفقاری، خوب درسهایت را پس دادی قربان، سرلشکر ریاضی، مرحوم سرلشکر ریاضی حالا باید بگویم آنهم یکی از آن کسانی بود که دستور داده بود اینها خارج شوند. اینها کسانی هستند که من در تمام دوره روزنامه داریا پوست از اینها کنده بودم و تا وقتی که عمر داشته باشم این قبیل مردم پست خیانتکار را پدرشان را درمیآورم بهر طور که باشد. (مهندس رضوی:سرلشکر ریاضی مرد باتقوائی بود غارتگر نبود) من نمی‌گویم غارت کرده‌است. عرض کنم آقایان همانطور که شما مرده‌پرست هستید، شما همانطور که یک نفر می‌میرد او را روی تابوت می‌گذارید اسمش مؤتمن الملک است. ازش تجلیل می‌کنید (مسعود ثابتی: نخجوان که اینجا نیست چرا فحش می‌دهید؟) (برزین: آقای ارسنجانی ما مایلیم بشنویم) عرض کنم وقتی که شما می‌آیید کسانی که برای مملکت‌تان میگویید خدمت کرده‌اند، نعششان را برمیدارید با سلام وصلواة ماده واحده تصویب می‌کنید لوحه می‌نویسید. لااقل این را هم در نظر بگیرید که اگر کسی هم خیانت کرد دیگر از خیانتش صرفنظر نکنیم (صحیح است) اگر مرده‌ای خیانت کرد و مرده او را از گور کشیدید بیرون و آتش زدید آن وقت است که هر کس میداند که اگر خیانت بکند بمجازات می‌رسد و خیانت نمی‌کند (صحیح است) آقای ذوالفقاری من باین آدمها حمله می‌کردم بآن آدمهایی که شما خیلی بهشان علاقه دارید در هر حال وقتی قضایای شهریور پیش آمد ما یک مرتبه مواجه شدیم با یک شک عجیب وغریبی دیدیمتمام آن چیزهایی که درمدرسه بما یاد داده بودند و در کتابها خوانده بودیم همه آنها حرف مفت شد بعد هم همه آنها. آن حرفهایی که بما زده بودند همه‌اش دروغ درآمد ما مواجه شدیم با یک مملکتی که من وقتی از خیابانهای تهران رد می‌شدم سرباز لهستانی، استرالیائی، نیوزلندی، انگلیسی، امریکایی، روسی همه جور آدمهای ملل متنوعه را در بازار مکاره تهران میدیدیم. اینها شبها مست می‌کردند و بخانه مردم می‌رفتند زن مردم که می‌آمد از خیابان رد شود تعرض می‌کردند خانه همین آقای مسعودی مگر نبود آقا (مسعودی: خانه من نبودآقا) خانه قوم و خویششان، حمله می‌کردند بمردم ما آن جور تربیت شده بودیم که یک مملکتی را دیده بودیم دربست مال خودمان ولی آنها را که در مدرسه یاد گرفتیم موقعی که باید نتیجه بگیریم از حرفهای خودتان با آن وضعیت مواجه شدیم. جوانهای ایران یک عیب بسیار بزرگی هم داشتند رضاشاه شاید خودش هم اینکار را نکرده بود این بادنجان دور قاب چینها، بزرگترهای آقای ذوالفقاری یعنی خودشان هم اگر در آنروز بودند همین کار را می‌کردند دور رضاشاه را گرفته بودند و باو می‌گفتند ملک بخر، رضا شاه میگویند خیلی خیانت کرد ولی بحق حق قسم یکهزارم آن خیانتی را که اسعدالدوله برای گرفتن ملک مردم کرد رضا شاه نکرده. آقا انصاف داشته باشید. انصاف داشته باشید بیخود بیک مردی که یک عده‌ای در یک مورد مخصوص اعمالی کردند یعنی همین فئودالها بودند که او را اینطرف انداختند برای اینکه مثل خودشان بکنند. (آشتیانی زاده: ولی نرفت) برای اینکه جلو تجدد وترقی را بگیرند حرفهایی نزنند. در هر حال رضا شاه بهتر گفته شد چون خودش اطلاعات بسیار کافی نداشت نه سن سیر دیده بود، نه مدارس عالی اروپا را دیده بود و نه دانشگاه تهران را دیده بود یک سرباز وطن پرست باشرفی در بدو کارش بود که آمده بود برای مملکت خدمت بکند این را قاپیدند. کیها قاپیدند، تیپ آقا (اشاره به آقای ذوالفقاری) به رضا شاه گفتند که اگر افکار در ایران آزاد باشد ترا نمی‌گذارند سلطنت کنی اینها راکه بنده می‌گویم اگر یکروز خواستید تمام رامدرک دارم و میاورم اما شرطش این سات که این طاق یکدفعه پایین نیاید بنده این مدارک را دارم. رضا شاه را منحرف کردید. او را دشمن آزادی کردید. آن طوری کردید که یک دستگاه خطرناک انکیزیسیون در مملکت بپاشد هر کسی که حرف می‌خواست بزند فورا یک مارک کمونیست پشتش میچسباندند و می‌فرستادند زندان (رحیمیان: با استکان بزرگ هر که چای می‌خورد) بله با استکان بزرگ هر که چای می‌خورد میگفتند این کمونیست است وباین جرم عده‌ای را این‌جوری برای مملکت درست کردند آنقدر اذیت کردند اینها را و مجبور کردند که وقتی اینها آمدند بیرون رویشان نشد چیزدیگری بگویند ۵ سال رفته بودند زندان و حبس شده بودند. چند سال توی سرشان خورده بود وقتی که آمدند بیرون گفتند شما کمونیست هستید گفتند بلی ما هستیم در صورتی که خود آنها هم دروغ می‌گفتند. دلیل دارم روی این موضوع که بعد عرض می‌کنم. آزادی فکر مطلوب این طبقه مردم نبود که مسلما اگر پدر آقای دکتر مجتهدی تشریف داشتند آنوقت دستور می‌دادند آنها را خفه می‌کردند.

دکتر مجتهدی – از مرده آقا صحبت نکنید مزخرف چرا میگویید! آقای رئیس بگویید مزخرف نگوید.

ارسنجانی – صحبت مرده‌ها فراوان شد اینجا (دکتر مجتهدی: بنده مجبورم بکنم و رعایت نزاکت را کردم) به من دزد مسلح میگویید (دکتر مجتهدی: به من هم بگویید آقا) خیر آقا ابدا سوابق آزدیخواهی را باید عرض کنم که دیگر جرأت نکنید بیاییداینجا دروغ بگویید (خنده نمایندگان) دکتر مجتهدی – وای بآن آزادی که شما مدافع آن هستید.

رئیس- بین الاثنین صحبت نکنید.

دکتر مجتهدی – بنده چکار کنم هر چه می‌گوید مجبورم صحبت کنم.

ارسنجانی – ساکت بنشینید آقا عصبانی نشوید دنیا دو روز است.

دکتر مجتهدی – شما همه اش از تاریخ میگویید از آن خیانتهایی که کردید دفاع کنید.

ارسنجانی- دستور بدهید قربان آب سرد بیاورند چه کنیم؟ آنهایی که توی مدرسه یادمان داده‌اند می‌آییم اینجا میگوییم (امامی اهری: آقا با حیثیت مردم چکار دارید) بعد بیایید اینجا بگویید غرض این است که در این دوره دمکراسی که نمیدانم دمکراسی دوره سوم یا چهارم بهش می‌گفتند این دسته جوانها یکمرتبه مثل آدمهایی که از زندان درآمده باشند چشمشان را باز کردند افق متلون عجیبی دیدند ملل متنوعه را در مملکت دیدند دیگر تبلیغات آزاد شده بود. من یادم نمی‌رود در مدرسه اسم آن مدرسه را نمی‌آورم ما یک معلمی داشتیم برای اینکه تبلیغ ضد کمونیستی بکند می‌گفت که کمونیست یعنی اینکه هرکسی زن هر کسی را خواست مال اوست خدا شاهد است بی کم وکاست. ما با این افکار آشنا شده بودیم یک مثال مسخره هم برای ما می‌زد برای ما گفته بود آنجایی که کمونیست تربیت می‌کنند اینطور است که مثلا یک بچه‌ایرا می‌آورند دو سه روز شیرینی باو نشان می‌دهند وپس از دو سه روز اگر شیرینی خواست بهش میگویند که باید بگویی مثلا لنین خداست این حرف را بنده از خودم نمی‌گویم آقای محمدعلی مسعودی هم از آن اطلاع دارند (محمدعلی مسعودی: درست می‌گوید، حقیقت می‌گوید) سایر رفقا هم بودند وقتی که اوضاع برگشت یک مرتبه سیل افکار جدید وارد ایران شد ما دیدیم بیشتر این حرفها صحیح نبوده‌است یک چیزهای دیگری است. کمونیست یک اصول اقتصادی است تشریح می‌کند. توصیف می‌کند. جامعه را بآن درجه‌ای که رسید و لازم شد تبدیل بشود رژیم اقتصادی مملکت، مملکت ما هیچوقت شاید تا صد سال دیگر هم بآن نمی‌رسد آن رژیم را میگویند کمونیست و آن مملکت می‌شود کمونیسم کتابهایی هم در این زمینه منتشر کردند می‌رفتم مدرسه یک چیز عجیبی برای آقایان می‌گویم، در مدرسه حقوق، استاد مربوطه که می‌آمد این درس را می‌داد بکارل مارکس که می‌رسید یک مرتبه قطع می‌شد یک چیز عجیبتر برای آقایان بگویم در مدرسه حقوق در دانشگاه تهران وقتی که جنگ بین المللی شروع شده بود تازه درس می‌دادند که جامعه ملل یعنی چه چامعه مللی که برچیده شده بود واز بین رفته بود تازه داشتند درس آن را می‌دادند این درس بعضی از معلمین ما بود یک نحوه تدریس دیگری هم در مدرسه حقوق بود وآن این بود که ما از یک طرف می‌خواندیم که علمای اقتصادی علمای حقوقی این جور افکار ونظریات دارند ما افکار روس را میخوانیدم که بشر آزاد بدنیا آمده. آزاد باید زندگی کند. آزادهم بمیرد از آنطرف کمونیست را آن‌جور تشریح کرده بودند آقای دکتر متین دفتری هم یکعده را گرفته وبزندان انداخته بودند بنام کمونیسم. ما گفتیم که اینها کیستند. این افکار در بین جوانان پخش شد وهمه ما دیدیم که یک عده بین آنها ۵۳ نفر جاسوس بودند با مارک مشخصی در حین عمل جاسوسی اینها راگرفته بودند. بزندان کرده بودند ولی اکثر اینها جوانهای بیچاره‌ای بودند که از مدرسه برده بودند دکتر ارانی مرحوم یک دفعه بآنها گفته بود احوالتان چطور است بعنوان کمونیست آنها را گرفتند وانداختند توی زندان یک عده جوانهای ۲۰ ساله رفتند آنجا وآنها خیال کردند که کمونیسم یک چیز شاخداری بوده بعد اینها درزندان شدند هر چه شدند بعضی‌هایشان هم نشدند.

رئیس- یک پیشنهادی برای تنفس رسیده‌است که قرائت می‌شود (بشرح ذیل قرائت شد) پیشنهاد مینم چون مدافعات آقای ارسنجانی بطول خواهد انجامید ووقت هم منقضی شده‌است جلسه بعنوان تنفس تعطیل می‌شود. دهقان.

دهقان – بنده گمان می‌کنم محتاج بتوضیح نباشد چون بیانات ایشان بطول می‌انجامد اجازه بدهید در جلسه دیگراز اول بقیه فرمایشانشانرا بکنند.

- ختم جلسه به عنوان تنفس

۳- ختم جلسه بعنوان تنفس.

رئیس- جلسه بعنوان تنفس تعطیل می‌شود وجلسه آتیه روز یکشنبه ساعت هشت ونیم صبح – آقایانی هم که جلو نشسته‌اند جای خود را تغییر بدهند برای اینکه جای وزراء است. (جلسه ساعت یک و چهل وپنج دقیقه بعد از ظهر بعنوان تنفس تعطیل گردید).