مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۳ دی (جدی) ۱۳۰۳ نشست ۱۰۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پنجم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پنجم

قوانین بنیان ایران نوین مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پنجم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۳ دی (جدی) ۱۳۰۳ نشست ۱۰۴

مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۳ دی (جدی) ۱۳۰۳ نشست ۱۰۴

مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره‏۵

جلسه: ۱۰۴

صورت مشروح مجلس یوم شنبه ۱۳ برج جدی ۱۳۰۳ مطابق ۷ جمادی‌الثانیه ۱۳۴۳

مجلس دو ساعت قبل از ظهر بریاست آقای مؤتمن‌الملک تشکیل گردید صورت‌مجلس روز پنجشنبه یازدهم جدی را آقای اقبال‌الممالک قرائت نمودند

رئیس- آقای تدین (اجازه)

تدین- بنده قبل از دستور عرضی دارم.

رئیس- آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب- بنده هم قبل از دستور عرضی دارم.

رئیس- آقای طهرانی (اجازه)

آقا شیخ محمدعلی طهرانی- بنده قبل از تعیین دستور جلسه آتیه عرضی داشتم.

رئیس- آقای کازرونی

کازرونی- بنده قبل از دستور عرضی دارم.

رئیس- نسبت به صورت مجلس مخالفی نیست؟

(گفتند- خیر)

رئیس- آقای تدین (اجازه)

تدین- مقصود از عرایض بنده جلب توجهات خاصه آقایان نمایندگان محترم است به وضعیات اسف‌انگیزی که اخیراً در حدود قاینات و بیرجند روی داده است. البته همه آقایان مسبوق شده‌اند ازاین قضیه تأثرآمیز و بدبختی‌هایی که برای اهالی و سکنه آن حدود روی داده است بر طبق تلگرافاتی که به وسیله بنده تقدیم مجلس شده و تلگرافات خصوصی که به خود بنده رسیده است مختصراً عرض می‌کنم که شهر قاین دچار سیل شدیدی شده و در اثر سیل‌زدگی قریب ششصد باب خانه به کلی منهدم شده و از بین رفته است و در بیرجند در اثر چهار شبانه‌روز بارندگی متصل و آمدن سیل قریب سیصد باب دکان و منزل به کلی منهدم شده است و در اثر همین سیل‌های مهیب قنوات زیادی به کلی معدوم و خراب شده و بر طبق اطلاعات اخیره که رسماً از طرف شعبه شیر و خورشید خراسان رسیده است و بازدیدی که شده قریب ده هزار نفر از سکنه بیرجند و قاینات به کلی بی‌خانمان شده‌اند و در این موقع زمستان معلوم نیست دچار چه بدبختی هستند؟ بنده می‌خواستم جلب توجهات خاصه و احساسات نوع پرورانه آقایان نمایندگان را بنمایم که اصولاً در این باب یک فکری بکنند

(بعضی از نمایندگان- صحیح است)

ولی قبل از آن که از طرف مجلس یک فکر اساسی در این خصوص بشود و می‌خواستم تقاضا کنم در صورتی که آقایان تصویب بفرمایند از طرف مجلس شرحی به دولت نوشته شود و تقاضا شود که دولت سریعاً در این باب اقداماتی بفرمایند. علاوه بر اطلاعاتی که اخیراً از قاین رسیده معلوم می‌شود که در حدود یزد هم همین صدمات و سختی‌ها به سکنه آن حدود وارد آمده است

(بعضی از نمایندگان- صحیح است)

این است که بنده علاوه می‌کنم نسبت به یزد هم تذکری به دولت داده شود که در اسرع اوقات نسبت به مجموع این نقاط اقدام عاجلی بنمایند که شاید در این موقع زمستان و سختی وسایل راحتی هرچه زودتر از برای این بدبختی‌ها فراهم شود.

(جمعی از نمایندگان- صحیح است)

دستغیب- شیراز هم همین طور است.

رئیس- آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب- بنده مفصل عرض نمی‌کنم لیکن خیلی تحسین می‌کنم از آقای تدین که این تذکر را دادند بنده هم برای اطلاع خاطر آقایان اضافه می‌کنم به فرمایشات ایشان که کازرون سابقاً یک شهری بود و در اثر مشروطیت قصبه شد و در این ایام ده شده است. هزار و پانصد نفر از بچه‌های کازرون در اثر آبله و نبودن مایه آبله از بین رفته‌اند و هی در مجلس مذاکره می‌شود که چه چیز اهم است در مملکت. بنده می‌گویم اهم از همه چیز صحیه است تا صحیه نباشد معارف- نظام- عدلیه- هیچ چیز در مملکت نیست. خوب است در این باب یک فکری بفرمایید که هزار و پانصد نفر بچه به واسطه نبودن مایه آبله از بین رفته‌اند خواستم مجلس مقدس را مطلع کنم شاید یک انعکاسی پیدا کند که وزرا در این خیال بیفتند و یک فکری برای آنجا بکنند. همین بود عرض بنده.

رئیس- آقای شیروانی (اجازه)

شیروانی- در ضمن لایحه بودجه پیشنهادی از طرف اکثر نمایندگان راجع به پنجاه هزار تومانی که پیش‌بینی شده بود از برای یک مصارفی از شهریه‌ها کسر شود تقدیم مجلس شد. بنده تمنی می‌کنم. قبلاً جزو دستور گذارده شود که رجوع به شعب شده و در جریان بیفتد تا انشاء‌الله برای اول حمل اقلاً حاضر شده باشد طبع و توضیع هم شده است.

رئیس- آقای کازرونی (اجازه)

کازرونی- بنده خواستم راجع بقانون البسه وطنی باز به مجلس تذکر بدهم. بنده چندین فقره سؤال از دولت کردم راجع به همین قضیه ایشان هم یک جواب‌هایی دادند. خود بنده هم نظر به علاقه مفرطی که باین قانون داشتم و نظر به این که می‌بینم اثرات فوق‌العاده در امر اقتصادیات مملکت دارد غالباً به وزارتخانه‌ها می‌روم و می‌بینم مدیران لباس وطنی نمی‌پوشند. در صورتی که مدیر نپوشد یک نفر ثبات بیچاره ممکن است بگوییم مقدورش نشده است که بپوشد یا اصلاً آن هم نپوشد. چنانچه همه آقایان می‌دانند مکرر در اینجا گفته شده که اگر جریمه اخذ شده صورت آن را بدهند در صورتی که نگرفته‌اند و این قانون به طور بی‌اعتنای تلقی شده است از طرف دیگر تجار به اطمینان این قانون پارچه‌هایی تهیه نموده به سایر ولایات هم فرستاده‌اند و از ولایات مرجوع می‌دارند و می‌نویسند که ابداً از این قانون اسمی در اینجا نیست و مستخدمین دولت هیچ معتاد نیستند به استعمال البسه خودشان و به علاوه البسه خارجی هم ارزانتر شده است. حالا در اثر این قانون است یا چیز دیگر نمی‌دانم مثلاً پارچه که در سابق ذرعی شش تومان بوده حالا ذرعی دو تومان شده است. غرض تا این اندازه ترحم باقتصادیات نمی‌شود. این است که بنده از آقایان نمایندگان استدعا می‌کنم که در این خصوص بذل اهتمامی فرموده و یک رأی عملی جهت اجرای این قانون پیدا کنند و تأکیدی بفرمایند که وزارتخانه‌ها از این البسه پاکیزه و شفاف اروپا دست بردارند و پارچه‌های خشن وطن خودشان را بپوشند و الّا گمان نمی‌کنم این قانون با ترتیب فعلی عملی شود.

بعضی از نمایندگان- وارد دستور شویم.

رئیس- آقای تقی‌زاده از وزارت داخله سؤالی داشتند حاضر نیستند

رئیس- لایحه عوارض ورودی بلدی مطرح است. آقای مدرس (اجازه)

مدرس- البته آقایان این لایحه عوارض ورودی بلدی را مطالعه فرموده‌اند من مخالفم با عوارض بلدی و غیربلدی که بر ارزاق عمومی تحمیل شود (بعضی از نمایندگان- صحیح است) این دعوی من است اصل مالیات یعنی گرفتن وجهی از عموم جهت مصارف عموم این معنی مالیات است البته مملکت یک مخارجی دارد و هرکس مدیر مملکت است و اداره‌کننده مملکت است و مدیر جمعیت به هر اسمی و رسمی چه سماوی باشند چه ارضی باید از عموم یک وجوهاتی بگیرد و به مصرف لازمه همان عموم برساند البته مملکت یک مخارجی دارد شهر هم یک مخارجی دارد. ده هم یک خرجی دارد. حالا داخل در فلسفه مالیات و مخارج مملکتی نمی‌شویم که باید از کی‌ها و چه اشخاص گرفته شود. آن قسمت باشد انشاء‌الله الرحمن در قانون ممیزی مفصلاً عرض می‌کنم فقط آنچه متعلق به این لایحه است مخارج شهر است که باید مخارج لازمه شهر از کجا گرفته شود؟ یقیناً باید از خود اهل شهر گرفته شود. برای خرج اینجا نمی‌شود یک تحمیلی بر اهالی آذربایجان کرد اگر بخواهند خندق طهران را تعمیر کنند من بعد هم اگر مدیر باشم مخارج خندق شهر طهران را از شهر طهران می‌گیریم (فلسفه می‌خواهم بگویم) نظمیه طهران باید مخارجش را از اهل طهران گرفته شود چون این مخارج مملکتی نیست. مخارج شهری است. حالا کلام در این است که چطور باید گرفته شود. یک دفعه این طور است که می‌آیند و از هر سری یک چیزی می‌گیرند و می‌گویند هرکس که توی کوچه‌ها راه می‌رود یا توی خیابان‌ها یا توی این شهر باید سالی یک قرآن یا تومانی بدهد یک قسمت دیگر این طور است که (به عقیده من این قسم خیلی خوب است) از اراضی می‌گیرند. این عقیده شخصی من است که مخارج شهر را از اراضی شهر باید گرفت خصوص از این خاکی که ما در آن ایستاده‌ایم که خاک ری است و مفتوح‌العنوه است و زمینش مال تمام مسلمین است (بعضی از نمایندگان- صحیح است) هر وقت بنا شد من پیشنهاد کنم که مخارج شهر طهران را از کجا باید گرفت این مخارج را تحمیل بر اراضی می‌کنم. اگر یک خانه من در طهران دارم که هزار ذرع است در سال برای هر ذرعی صد دینار سه شاهی پنجشاهی بدهم از روی عدل و انصاف است فلسفه هم دارد. (گفتند- صحیح است) حالا آقایانی هم که اولیای امورند البته می‌دانند از این فلسفه هم می‌گذرم حالا اگر نه بر سر می‌خواهید تحمیل کنید نه به اراضی بسیار خوب. به عادیات هم تحمیل نمی‌کنید بسیار خوب به مخارج می‌خواهید تحمیل کنید چون این چیزهایی که توی این لایحه نوشته است تمام یعنی قسمت اعظمش تحمیل بر مخارج است یعنی من که سالی یک خروار آرد می‌خورم باید یک تومان بدهم یا سالی دو خروار ذغال خرج می‌کنم باید یک تومان بدهم این عوایدی که توی این لایحه نوشته‌اند تمام تحمیل بر مخارج است. یعنی در مقابل آن فلسفه که آقای اصفهانی گفتند مالیات باید بر عواید باشد این بر مخارج است. حالا از همه اینها هم بگذریم از سرانه و اراضی و مالیات برعادیات هم که تنزل بکنیم و بخواهیم بر مخارج تحمیل کنیم. می‌گوییم یک خرجی داریم و یک برجی و به عقیده من باید بر برج تحمیل شود نه بر خرج بر قلم‌تراش کار را جز باید تحمیل کرد نه بر چاقوی من که از شاخ بز است و صد دینار قیمتش است. فقط به عقیده من در این لایحه دو قلم است که بر برج تحمیل شده یکی خربوزه و به اصفهان و گلابی نطنز دیگری قماش و چای و خرازی و بلور آلات آن وقت اینها را هم نوشته‌اند. باری پنج قران و یک تومان و در مقابل اینها گندم را نوشته‌اند باری دو قران عدس را باری چقدر لوبیا را چقدر نخود را چقدر چقدر چقدر اینها صد تا دویست تا مفتش می‌خواهد آدم می‌خواهد که جمع‌آوری و تفتیتش را بکند و من عقیده‌ام این است که این تحمیلات را نباید بر ارزاق عمومی کرد خوب است یک عرضی از قضیه کار خودم خدمت آقایان بکنم دو هفته قبل که برف آمد و روز سردی بود یک شخص از اهل کوهستان بره می‌آورده است شهر بفروشد شخصی به او گفته است این بره را که حالا می‌بری دم دروازه پول از تو می‌خواهند و اسباب زحمتت می‌شوند گفته بود من نمی‌دانستم پول ندارم گفته بود بگو می‌برم برای مدرس (خنده نمایندگان) این شخص هم که دم دروازه رسیده بود جلویش را می‌گیرند که بره را کجا می‌بری باید برد به قصابخانه تا معاینه نمایند. این مرد هم قصابخانه را غسالخانه خیال کرده بود گفته بود این بره را داده‌اند تعارف ببرم. گفته بودند برای کی گفته بود برای مدرس. گفته بودند بسیار خوب بره را بردار و برو. ولی این بالا پوشت را اینجا بگذار و یک نوشته‌ای از مدرس بیاور که این بره مال من است. این بیچاره بنده خدا که بره برای من نیاورده بود! گرفتار شده بوده آمده بود درب خانه من را سراغ گرفته بود. من هم در منزل نبودم غروب آمدم دیدم یک دهاتی‌تر شده درب منزل نشسته است و به من گفت که قضیه ما این طور شده است. من هم یک چیزی برای مأمور دروازه نوشتم بابا تو هر کسی هستی عبای این شخص را بده همین نوشته من را داشته باش و بعد به من ارائه بده هرچه می‌خواهی من خودم می‌دهم دو قران پول هم احتیاطاً گفتم به او دادند که اگر به این نوشته قناعت نکردند پول بدهد چون نمی‌دانستم اینجا یک قران نوشته‌اند. گفتم این نوشته را ببر بده به مأمور حالا بره را چکار کرده گفت می‌خواهم که ببرم بفروشم. خلاصه رفت حالا ببینید از این قبیل قضایا هرروز چقدر برای مردم اتفاق می‌افتد. اهل مملکت هم تصدیق می‌فرمایید عالم نیستند. مثلاً قصابخانه را غسالی فهمیده. غسالخانه را هم نمی‌داند یعنی چه. پس غرض عرض من این است که البته باید مخارج شهر را داد باید هم تحمیل بر عموم کرد. اما باید حسابش را کرد چه تحمیلی بر مردم زحمتش کمتر است و در عین حال برای اقتصادیات مملکت هم نافع است. مثلاً بر بلور آلات خیلی خوب است یک تحمیلی بشود چون بلور یک برجی است و زحمتش هم بر عموم نیست. یک واردات تجارتی است صندوق است و ممکن است از هر صندوقی فلان قدر بگیرند نه این که بر ماش و گاودانه و نخود و لوبیا و عدس و سنگنک و گندم و جو و سایر ارزاق عمومی که زحمتش بر افراد است و چقدر هم خرج اداره و مأمور و مفتش و غیره می‌خواهد. بنابراین عقیده من این است که اگر بر دو سه قلم از اینها تحمیل کنید بهتر است. منتهی باری پنج قران را یک تومان کنید یک تومان را دو تومان کنید آن هم بر برج که هم برای اقتصادیات نافع است هم زحمتش برعموم نیست. بر اجناس خرازی و بلورآلات و از چیزهایی که اگر یک قدری برش تحمیل شود پر احتیاط نداشته باشد که مالیات ببندید و از ارزاق عمومی بردارید. خیال نکنید یک قران کم است خیر اگر یک قران دو قرانی که بر گندم و جو و ماش و لوبیا و غیره تحمیل شده حساب کنید من گمانم این است که خیلی تحمیل زیادی است عوض این تحمیل خورده‌ها تحمیل درشت بکنید ضررش هم کمتر است انضباطش هم بهتر است زود هم می‌شود گرفت. از یک قران گندم صرف‌نظر کنید و به بلور یا خرازی‌آلات اضافه کنید. مثلاً یکی از چیزهایی که بنده به کلی مخالف هستم اسباب و لوازم نباتی است از قبیل خاک و آجر و آهک و گچ که از او هم می‌گیرند. بنایی یکی از لوازم ضروری زندگانی اجتماعی است. باید مصالحش را مهماامکن ارزان کرد که اگر خانه یک بیچاره خراب شد از عهده تعمیرش برآید. حالا غیر از مالیاتی که از کوره پز و از یوشن و غیره می‌گیرند دم دروازه هم می‌گیرند و یک تحمیل فوق‌العاده‌ای است و باید سعی کرد که این تحمیلات را رفع کرد فقط دو قلم است که به عقیده من اگر بر آنها تحمیل کند ضرری ندارد. خرازی و بلورآلات بر اینها تحمیل کنید آن هم جهت مخارج بلدیه و مصارف شهر نه برای خوردن اجزای یلدیه برای دارالایتام تنظیفات شهردار المساکین و غیره. اگر از چای باری دو تومان بگیرید و از برنج نگیرید از ماش و نخود لوبیا نگیرید چه عیبی دارد؟ ده تا یک قران را بردارید و روی چای بیندازید. چای که جزو اوراق عمومی نیست اگر ما همه‌مان چای خوردیم یک قدری کمرنگش می‌کنیم هیچ ضرری هم ندارد- نه برای دنیا- نه برای آخرت. اما از نان و گوشت نمی‌شود گرفت و بنده یک عیب اساسی هم در این کار می‌بینم و آن این است که ما کلیتاً این طور معرفی می‌شویم که هیچ صلاح و فساد را تشخیص نمی‌دهیم. بر ارزاق عمومی نباید تحمیل کرد خصوص برای اهل تهران من یک شخصی هستم که اکثر جاهای ایران را دیده‌ام و به عقیده من اهل تهران فقیرترین مردم ایرانند. (بعضی از نمایندگان- صحیح است) هرکس از روحیات مردم اطلاع داشته باشد. ار حال خانه و دکان این شهر خبر داشته باشد و بیاید پیشش اظهار حاجت بنمایند. می‌دانند که اهل تهران از تمام جاهای ایران فقیرترند نه کسب دارند و نه راه عایدی دارند و همین اختلافاتی هم که ما شب و روز داریم مزید بر فقر آنها شده است. پس باید ارزاق اینها را توسعه داد و لااقل نگذاشت به ارزاق عمومی تحمیل شود. نگویید یک قران چیزی نیست. خیر یک قران خیلی است حتی به عقیده بنده سه شاهی هم خیلی است. دلیل هم دارم در دوره چهارم که ما در کمیسیون بودجه بودیم خیلی از آقایان هم تشریف داشتند. آمدیم شهریه‌هایی که می‌خواستیم تغییری بدهیم خورده پیدا می‌کرد رأی دادیم که خورده‌ها را بزنند. مثلاً پنج قران و سه شاهی یا سه قران و ده شاهی خورده‌اش را بزنند. اهمیتی ندارد- آقا. هفته بعدش چند نفر آمدند منزل بنده گفتند که این دفعه حقوق ما را کم کرده‌اند زن‌ها- فقرا- از این قبیل اشخاص بودند. گفتم چطور کسر کرده‌اند؟ گفتند بلی از حقوق ما هفتصد دینار کسر شده است. این مبلغ را که ما در کمیسیون اهمیت نمی‌دادیم این بیچاره‌ها آن قدر اهمیت می‌دادند حق هم داشتند. پس یک قران برای اینها خیلی پول است. صد دینار هم خیلی است برای یک فقیر. آن وقت ببینید چقدر از این صد دینارها یک قران‌ها جمع شود تا خرج میدان توپخانه بشود و یک ذرع کل جمع شود سابقاً زمین شل بود آب‌ها فرو می‌رفت ولی حالا که سفت کرده‌اند یک ذرع کل جمع می‌شود. (خنده نمایندگان) پس چقدر یک قران می‌خواهند تا در این میدان به این بزرگی یک ذرع کل جمع شود. در چهارده پانزده سال پیش از این وقتی باران می‌آمد آب‌ها فرو می‌رفت و فردایش می‌شد عبور کرد. اما ببینید چقدر یک قران خرج شده و به این محکمی شده است تا حالا یک ذرع کل توی این میدان می‌ایستد. پس از ارزاق عمومی خصوص از اهل تهران که خیلی پریشانند بنده مناسب نمی‌دانم چیزی گرفته شود و بهتر این است بر چای تحمیل کنید. بر خرازی بر بلور بر قماش خارجه و غیره تحمیل کنید. چای یک من پنج تومان است پنج تومان و نیم شش تومان باشد هفت تومان باشد ضرری ندارد و گمانم این است مقتضای عدل و انصاف هم باشد.

داور (مخبر کمیسیون)- گمان می‌کنم اساساً کار مخبر مخصوصاً مخبر کمیسیون قوانین مالیه آن هم بعد از بیانات یک نفر ناطق زبردستی مثل آقای مدرس خیلی مشکل باشد بخصوص در مملکت ما که روی هم رفته میل مالیات دادن یکی از آن میل‌هایی است که باید خیلی در اعماق قلوب مردم گشت تا شاید یک تیکه‌اش را پیدا کرد. اساساً روح عمومی متمایل به این است که نباید چیزی داد. به این مناسبت هر وقت صحبت یک مالیاتی بشود یا به مجلس پیشنهاد بشود کسانی که نمی‌خواهند با آن موافقت نمایند باید پیه این را به تن خودشان بمالند که یک عده از مردم فوراً بگویند عجب مردم بدی هستند هیچ خیرخواه نیستند. خیر خواه کسانی هستند که می‌آیند و از فقر و بدبختی مردم صحبت می‌کنند و شرح می‌دهند و طرفداری از فقرا می‌کنند. همه هم شاید رویهمرفته این عقیده را داشته باشند که مالیات ندهند. خلاصه همان طور که آقای مدرس فرمودند غالب مردم در ایران و همین طور در تهران فقیرند و البته مردم فقیر هم نمی‌خواهند چیزی بدهند اغنیاء هم رویهمرفته چندان میل ندارند بدهند. وقتی هم که صحبت مالیات می‌شود اغنیاء از خودشان صحبت نمی‌کنند فقط یادآوری می‌کنند که مردم فقیرند و فقر مردم را در نظر مجسم می‌کنند بالاخره به اتکاء اشخاص فقیر خودشان را هم از دادن مالیات معاف می‌کنند. نظیرش را هم در مواقع دیگر در مالیات‌هایی که ابداً تحمیل بر فقراء نمی‌شد دیدیم که فوراً صدای اغنیاء بلند شد. مثلاً همین مالیات اراضی را که آقای مدرس می‌فرمایند اگر یک وقتی اتفاق افتاد که به عنوان مالیات مستغلات صاحبان خانه‌ها وجهی بدهند. مثل این که همچو لایحه‌ای بر کمیسیون آمده آن وقت هم همین صحبت‌ها می‌شود حالا پیش‌بینی نمی‌کنم ولی قطع دارم آن روز هم یک ناطق زبر دستی می‌آید اینجا و فقر و فلاکت و بدبختی مردم را می‌گوید به قسمی که آدم متأثر می‌شود. مثل این که الان بنده از بیانات آقای مدرس متأثر هستم و فکر می‌کنم که چطور خودم را از تحت این تأثیر خارج کنم. لکن بعد از همه این مسائل برمی‌گردم به اصل قضیه که عبارت باشد از عوارض ورودی بلدی. چند سال است که این عوارض گرفته می‌شود. ما هم هی می‌گفتیم این عوارض باید قانونی باشد این ترتیب که نمی‌شود که بدلیه هرچه دلش می‌خواهد بگیرد و باید از روی یک قانونی باشد تا حالا قانونش به مجلس آمده است. ما مکرر در مجلس دیده‌ایم و هر کدام خودمان از این کارها کرده‌ایم که وقتی یک کاری را نمی‌خواهیم پیش برود می‌گوییم اساساً موافق هستیم اما ولی یک امایی هم دارد (اما) در ایران از آن چیزهایی است که وقتی در یک کاری. در یک مطلبی. اما آمد یقین داشته باشید که آن کار از بین رفته است. دو قلم را نماینده محترم فرمودند قبول دارم. بنده نگاه می‌کنم یکی قماش و بلور آلات و قالی و خرازی است یکی هم خربوزه و به اصفهان و گلابی نطنز ..

مدرس- بنزین و چای هم هست.

داوری- بلی- بنزین و چای هم هست سه قلم. آن وقت یکی از آقایان محترم می‌فرمایند که خوب خربوزه اصفهان را برد که زحمت می‌کشد و می‌آورد به طهران که یک فایده ببرد گلابی نطنز را هم یکی دیگر از آقایان می‌فرمایند که با هزار زحمت یک بار گلابی از نطنز می‌آورد برای تهران یک مقدارش هم در راه یخ می‌زند و یکمقداری برایش می‌ماند و به طهران می‌رساند. این را هم شما می‌خواهید از او مالیات بگیرید. هیکلش را هم جلوی چشم ما مجسم می‌کند یک آدم فقیر و پریشانی با لباس پاره که واقعاً آدم متأثر می‌شود.

شیروانی- همین طور هم هست.

داور- بسیار خوب راجع به چای و خرازی و غیره هم وقتی نگاه کنیم می‌بینیم در سال عایدش آن قدر نیست که کفایت مخارج بلدیه را بکند یعنی آنها را قلم بگیریم این دو سه قلم هم کفایت نمی‌کند پس برچه تحمیل کنیم؟ می‌فرمایند یک تومان بلور را هم دو تومان کنید بسیار خوب اینها را هم که جمع بزنیم در سال. مثلاً عایدی می‌دهد چهار هزار و هفتصد و پنجاه و شش تومان. آقایان با این مبلغ بلدیه درست می‌شود؟

مدرس- خیر دویست هزار تومان می‌شود.

داور- خوب بالاخره این از جدیت خارج می‌شود که ما بگوییم از یک بار چای چهارصد تومان عوارض بگیرند. بالاخره بنده بر می‌گردم به اصل قضیه و از جای دیگر شروع می‌کنم. غایب فقراء که آقایان مثال می‌زنند واسطه‌اند. آن کسی که بره را آورده است درب خانه آقای مدرس و یک هیکل فقیر و مفلوکی در نظر ما مجسم می‌شود خودش بره را نمی‌خورد بره را کسانی که پول دارند می‌خورند. پس از این شخص فقیر واسطه است آن کسانی که گلابی نطنز را می‌آورند خودشان نمی‌خورند اشخاص پولدار می‌خورند و آنها واسطه هستند. پس باید آن پولدارها بدهند حالا کار ندارم آن کسانی که گلابی نطنز یا خربوزه اصفهان می‌خورند حتماً دارایی دارند یا ندارند و قرض و قوله می‌کنند به هر شکلی است می‌خواهند سر سفره‌شان گلابی باشد پس همان‌ها باید بدهند چون استطاعت خوردنش را دارند. باید آن مبلغی هم که روی گلابی کشیده شده بدهد اینجا واسطه را نباید آورد جلو و گفت گلابی را از دادن مالیات ورودی باید معاف کرد و بالاخره مثالی زدند و فرمودند از برج باید گرفت معلوم شد که برج یک چیزهای تجملی است. مثلاً فرمودند از چای باید مالیات گرفت چای بیشتر طرف احتیاج مردم است همان عمله که بره را آورده است از برنج می‌تواند صرف‌نظر بکند صرف نظر هم می‌کند. ولی اگر در سرمای سخت زمستان چای نخورد به او خیلی سخت می‌گذرد حالا اگر آقا عادت به چای ندارند و اهمیت هم نمی‌دهند و تصور می‌فرمایند چای از نقطه‌نظر احتیاج قابل ملاحظه نیست و طرف احتیاج مردم نیست این مسئله غیر از این است که مردم عادت به آن کرده‌اند مردم معتادند به چای و بیشتر طرف احتیاج مردم خورده پا است تا برنج که اصلاً دسترسی به آن ندارند چون پول ندارند. ولی چای طرف احتیاجشان است بروید درب قهوه‌خانه‌ها و ببیند که همین مردم فقیر چقدر خرج چای می‌کنند. پس از غالب این صحبت‌ها از وقتی که درش دقت کنیم یک قسمتش از برای تولیدی احساسات است از برای زمینه حاضر کردن برای آن رأی آخری یعنی رأی منفی. این قضیه را هم کنار می‌گذارم. برمی‌گردم به اصل قضیه. اگر در این دو سه قلمی که آقا فرمودند. مثلاً می‌فرمایند از چای مالیات باید گرفت بسیار خوب می‌رویم راجع به بلورآلات دقت کنیم. می‌بینم آنجا هم خیلی چیزها هست که طرف احتیاج واقعی مردم است استکان است نعلبکی است. لوله است. چراغ است. و وقتی که دقت کنیم می‌بینیم فقیرترین مردم هم این احتیاجات را دارند و بالاخره هر قدر هم که این مالیات عادلانه باشد و به قول آقا یک تومان کنیم معهذا نمی‌توانیم بگوییم چهار صد تومان بده برای یک بار یا دوبار بلورآلات. این نه عادله است نه عاقلانه. پس وقتی که کاملاً پیشنهاد ایشان را مطالعه نماییم عبارت از این می‌شود که در سال شما بیایید و عوارض ورودی بلدی را بر چند چیز معین تحمیل نمایید عایدیش را هم وقتی پیش‌بینی کنیم چقدر می‌شود چهار پنج هزار تومان و به این ترتیب دیگر نمی‌شود اصلاً تقاضا داشت که شهر تمیز بشود روشن باشد. البته بنده انکار نمی‌کنم بلدیه نواقصی دارد مثل سایر چیزهای مملکت. ولی با این عایدات غیر از این هم نمی‌شود کرد با این عایداتی که الان دارد نمی‌شود شهر ولنک و از طهران را مثل کف دست صاف و تمیز و روشن کرد و در تمام نقاطش دارالعجزء دارالمساکین درست کرد. این تقاضا را نمی‌شود کرد زیرا عایدات این قدر نیست. اگر آقایان به صورتی که از بلدیه آمده مراجعه بفرمایند می‌بینید مخارج اداری بلدیه (بالنسبه به یک مملکتی که از هر طرف فشار وارد می‌آید که باید فلان آدم سرکار باشد چون فقیر است و چه و چه و متصل متصل توصیه نوشته می‌شود) خیلی کم است و مخارج اداری زیادی ندارد البته زحماتی هم در این مدت کشیده شده بی‌انصاف هم نباید بود کلیه در مملکتی که ما می‌خواهیم کار کنیم باید تمام اطراف را در نظر داشته باشیم و بی‌انصافی نکنیم البته ایراد به همه چیز می‌شود گرفت و هر چیز را می‌شود گفت نواقص دارد و خراب است ولی یک معایبی و یک فوایدی هم که باید از آنها هم تعریف کرد و آنها را هم در نظر داشت. برای این که اشخاص تشویق بشوند بنده نمی‌خواهم این جا راجع به اشخاص صحبت کنم و یا از کسی تعریف و تمجید کنم هیچ وقت هم میل ندارم عادت هم ندارم ولی بالاخره به طور کلی نباید هر مسئله که پیش می‌آید فوراً رفت و آن طرفی را که ناقص است چسبید و صحبت کرد. مثلاً گل‌های میدان توپخانه را پنج ماه پیش دیدید که یک تل خاک بود خوب بود؟ بنده نمی‌گویم که حالا بهترین میدان‌های دنیا است ولی وضع آن تا پنج ماه یا پنج سال پیش فرق نکرده؟ شهر طهران چراغش بیشتر نشده؟ آخر اینها یک چیزهایی است که منکر محسوسات شدن است چرا باید اعتراضاتی کرد و داخل شد در مسائلی که بیشتر شباهت به اعتراضات شخصی دارد بنده عرض می‌کنم راجع به این مالیات تصور می‌کنم باید از اینجا شروع کرد که آیا بلدیه باید داشت یا خیر اگر یک مخارجی یابد کرد یک عایدی برای آن مخارج از اهل طهران باید گرفت. یا از جای دیگر؟ و اگر چنانچه یک عایداتی از مردم طهران بخواهیم بگیریم چطور باید باشد؟ آقا می‌فرمایند از ارزاق عمومی نگیریم. مثلاً از اراضی بگیریم بنده عرض می‌کنم شاید این ترتیب هم بشود و در کمیسیون قوانین مالیه هم یک چیزی شبیه به این هست لکن آن روز هم که به مجلس بیاید در آن موضوع هم می‌بینیم موافقین کی‌ها هستند و مخالفین کی‌ها و من تصور می‌کنم که آن روز هم مخالفتی خواهند کرد و یک صحبت‌هایی هم می‌کنند. حرف این است که هر وقت یک قضیه را شما بگیرید رویهمرفته ممکن است بر له و علیه آن یک حرف‌هایی زد مثلاً راجع به همان مالیات اراضی هم ممکن است بگویید آقا این مردم طهران خانه ندارند. خانه دارایی نیست خانه برای این است که باید چند جا گرو بگذارند بالاخره باید درش زندگانی کنند. چطور می‌شود از خانه مالیات گرفت مردم به قدری مستأصل هستند که نمی‌توانند خانه خراب خود را تعمیر کنند. در هر حال امروز ما از آنها صحبت نمی‌کنیم که آن دلایل را بیاوریم و بنده هم کاری به آن صحبت‌ها ندارم. آقا چند قسم مالیات خودشان فرض کردند یک قسم از اشخاص بود که خودشان هم رد کردند یک قسم دیگر مالیات اراضی بود که آن مالیات اراضی هم خواهد آمد و انشاء‌الله برای این که بلدیه بیشتر توسعه پیدا کند و بیشتر بتواند فقرا را جمع کند شاید تصویب شود. یک قسم هم راجع بود به مالیات بر برج آن هم تشخیصش خیلی مشکل است مثلاً آقا چای را جزو برج می‌دانند. بنده چای را برای عامه از چیزهای ضروری می‌دانم به علاوه اشکال دیگر این است اشیاء تجملی که می‌فرمایند این قدر زیاد نیست که اگر یک مالیاتی هم تحمیل به آنها بشود پس بنابراین برمی‌گردیم به همین مالیاتی که الان این جا هست و عرض می‌کنم یک قسمت زیاد از آن تحمیل می‌شود بر اشخاصی که مصرف می‌کنند نه بر آن کسی که واسطه است آن رعیتی که در هر دروازه یک ساعت معطل می‌شود توی راه هم زحمت می‌کشد او را نباید دلیل آورد. او مالیات نمی‌دهد معطلی او هم مثل سایر زحماتی است که می‌کشد بار می‌اندازد بار برمی‌دارد مشتری پیدا می‌کند ولی بالاخره این مالیات را از او نمی‌گیرند از کسی می‌گیرند که خرج می‌کند اما این که می‌فرمایند مالیات از ارزاق نگیرند: خوب آقا مالیات ملکی را که از مردم می‌گیرند پس چیست روی هم رفته تمام حبوبات و اینها یک مالیاتی می‌دهند بلی این یک اصلی است که باید سعی کرد از ارزاقی که نان فقرا است خیلی مالیات نگیرند ولی همه اینها یک صورت ندارد.مثلاً مرکبات آیا اینها یک چیزهایی است که فقرا می‌خورند و صرف می‌کنند؟

شیروانی- مالیاتش کم است.

مخبر- کم است اضافه کنید همچنین راجع به سایر مالیات‌هایی که این جا هست یا همان بره که آقا صحبت کردند. مرغ تخم مرغ خیلی از اینها را اشخاصی مصرف می‌کنند که عایداتی داشته باشند بنابراین تصور می‌کنم آقایان لطف بفرمایند و به این ترتیبی که در مجلس معمول شده توجه بفرمایند چون هر وقت یک عوارض را می‌گیرند فریاد بلند است که قانونی نیست بیاورند قانونیش درآورند این ایرادات گرفته می‌شود و این باعث این می‌شود که دولت آن مالیات‌هایی را که می‌گیرند غالباً جرأت نکند به مجلس بیاورد برای این که هر وقت به مجلس بیاورد برمی‌خورد به اشکالات. چرخ‌های مملکت را هم که نمی‌شود خوابانید بنابراین خوب است موافقت بفرمایند و اگر در بعضی مواد اصلاحاتی دارند البته پیشنهاد بکنند و بالاخره یک طوری بشود که عوارض ورودی یک صورت قانونی پیدا کند.

بعضی از نمایندگان- مذاکرات کافی است.

بعضی دیگر- کافی نیست

رئیس- آقایانی که مذاکرات را کافی می‌دانند قیام فرمایند.

(عده برخاستند)

رئیس- معلوم می‌شود کافی نیست آقای زعیم (اجازه)

زعیم- آقای داور در جواب بیانات آقای مدرس شرحی فرمودند که بنده قبلاً یک قسمتی از آنها را باید جواب عرض کنم بعد دلیل مخالفت خودم را عرض می‌کنم. ابتدا فرمودند میل مالیات دادن در کسی نیست و هر کسی که در این مملکت بخواهد یک مالیاتی وضع کند شاید منفور واقع می‌شود و هر کسی که طرف مخالف را بگیرد شاید محبوب باشد بنده به کلی در این مملکت غیر از این می‌بینم مردم ایران بالاخص نسبت به سایر نقاط شرق به واسطه ارتفاعی که از سطح دریا دارد یک اخلاق خیلی مطیعی دارند و هر قسم مالیاتی که بر آنها تحمیل شده خیلی زود قبول کرده‌اند انصاف بدهید مالیات‌هایی که در مملکت ما معمول است و می‌گیرند که در موقع بودجه یک قسمتی از آنها گفته شد. استخوان پولی. سرشماری. چه. چه و فلان اینها در هیچ یک از نقاط شرق معمول نیست فقط منحصر است به ایران. پس این قسمت که هرکس بگوید مالیات نگیرد مردم طرفدار او می‌شود نیست. ولی مالیات باید فلسفه داشته باشد بنده یک وقتی می‌شنیدم (آقای داور هم متأسفانه تشریف ندارند) که یک حزب رادیکال در طهران تشکیل شده. بنده به زحمت مرامش را گیر آوردم دیدم مخصوصاً در آنجا ارزاق استثناء شده از دادن مالیات‏

آقا شیخ محمدعلی طهرانی- عده کافی نیست برای مذاکره.

رئیس- کافی است.

زعیم- باری عرض می‌کنم مذاکراتی که در این مجلس از طرف اشخاص می‌شود غالباً بنده می‌بینم چند روزش با چند روز بعد اختلاف کلی پیدا می‌کند. یک وقتی بنده می‌بینم مثلاً آقای داور عقیده‌شان به این می‌شود که تمدن اروپا را باید استقبال کرد و برروی این فلسفه در آن قانونی که مطرح است مذاکرات می‌کنند آن وقت یک دفعه می‌بینیم طرفدار این قضیه می‌شوند که وضع مالیات پر ارزاق است. اساساً در کجای دنیا این شکل مالیات درب دروازه می‌گیرند در همان جاهایی که الاغ دارند و راه‌آهن ندارند که بیاید توی استاسیون بایستد و این جوری مثل مملکت ما قاطر و خر دارند کجا دم دروازه به چه یکی را می‌گیرند که بارش را ببینند چقدر است و چقدر باید بگیرند بنده نمی‌خواهم اینجا یخه‌دری کنم و بگویم بیچاره بدبخت برزگر. بیچاره مکاری. ایوای ملت بیچاره و بدبخت که این مالیاتها برش تحمیل می‌شود. بنده از این قسمت دورم. اما یک قسمتی که می‌خواهم نظر آقایان را به آن توجه بدهم این است که هنوز در مملکت ما مشروطه تعمیم پیدا نکرده و آن طوری که باید ریشه دوانده باشد ندوانده است. ما باید خیلی سعی بکنیم که در این قسمت‌ها تنفر مردم را حاصل نکنیم. این قسمت مالیات که می‌آمد درب دروازه جلو مکاری را می‌گیرند. شولایش را بر می‌دارند تا برود پول تهیه بکند بیاورد اسبات تنفر عومی است. خودتان هم ملاحظه فرموده‌اید یا روی انصاف نگذارید به بینید تا چه حدی یک مکاری که از چند فرسخ می‌آید اینجا در بین راه در تابستان گرما و در زمستان سرما می‌خورد خرجیش تمام می‌شود. آمده است اینجا که از پس کرایه‌اش یک عایدی پیدا کند یا از فروش بارش یک عایدی ببرد آن وقت درب دروازه او را چند ساعت معطل می‌کنند و زنجیرش را از او می‌گیرند بنده خودم تمام مراحل مالیه را طی کرده‌ام برای تفتیش درب دروازه هم رفته‌ام و دیده‌ام که چقدر اسباب زحمت مکاری است این قبیل مالیات بالاخص که یک چیز تازه‌ای است. اگرچه معمول است. نمی‌گویم نیست ولی حالا می‌خواهم صورت قانونی بدهیم. مخالفت من هم از این جهت است که می‌خواهم صورت قانونی پیدا نکند. بنده منتظر بودم وقتی این لایحه به کمیسیون قوانین مالیه می‌آید قانون مستغلات را بر این مقدم بدارند و اگر احتیاجات بلدیه پر می‌شود و تمام می‌شود دیگر این را مسکوت بگذارند و موقوف کنند. آقای داور می‌فرمایند از این قضایا برگردیم و بیاییم ببینیم بلدیه باید داشته باشیم یا نه. مخارجی برای بلدیه باید کرد یا نه و عادیات این را باید از شهر تهران جمع کرد یا نه. بنده عرض می‌کنم البته باید بلدیه داشت باید عایداتش هم از تهران باشد ولی عایدی منطقی. این احزابی که در دنیا تمام درست شده که مقدمه آن و کوچکترش یعنی ابتدای آن از دموکرات شروع می‌شود تا انتهایش که می‌رود بالا هیچ کدام وضع مالیات بر این اقسام کرده‌اند؟ مگر این که نهی کرده‌اند. آخر ما در سیاست پیرو کدام یک می‌شویم. آقای داور می‌فرمایند بعد از این اگر قانون مستغلات هم آمد اینجا یک اشخاصی مخالفت می‌کنند. البته هر چیزی دو جنبه دارد خوب و زشت. یک عده زشت را می‌بینند مخالف هستند ولی وقتی منطق و دلیل و برهان و فلسفه صحیح بود مخالفت چه اثری می‌دهد.لیکن عرض می‌کنم و اساساً خود آقای داور هم با تماس و سابقه‌ای که به اخلاق و فکر ایشان دارم گمان نمی‌کنم ایشان هم در حقیقت نفس‌الامر بگویند که بار لوبیا را باید درب دروازه سه قران ازش گرفت و بیچاره مکاری را درب دروازه معطل کنند و شولای او را گرو بکشند. اساساً ببینید این شکل چقدر اسباب زحمت است؟ اساس مخالفت بنده یکی این است که اصلاً این طرز مالیات مخالف عقیده و مسلک و فلسفه بوده است و اسباب زحمت مردم و اسباب تنفر عمومی می‌شود و بالاخره چیزی که وضع بشود بر ارزاق عمومی همان طوری که آقای مدرس فرمودند مالیات بر خرج آن هم خرج لازم و حتمی و خوراک مردم. بنده این را غلط می‌دانم. و اما یک قسمت دیگری را که می‌خواستم تذکراً عرض کنم آن اطلاعات مالیه‌ای است که دارم و می‌خواهم عرض کنم در قسمت اداری برای جمع و ضبط این گونه مالیات‌ها خرج‌های زیادی باید بشود که ابداً ارزش ندارد. ملاحظه بفرمایید در این بودجه‌هایی که از دوره‌های سابق فرستاده‌اند به مجلس قسمت مالیات‌های مستقیم خاصه همان قسمت نواقل را ببینید تقریباً تومانی شش قران هفت قران خرج تفتیش و ضبط عایدات آن می‌کنند. چیزی هم که هست این است که غیر از این شکل هم که اداره می‌کنند هر مدیری هم باشد بهتر نمی‌شود اداره کرد اصلاً این شکل گرفتن مالیات از مکاریان که می‌خواهند قاچاق بکنند و مکاری که پنج شاهی برایش خیلی اهمیت دارد. البته همیشه پی این جور کارها می‌گردد خیلی مشکل است. یک قسمت از مخالفت من راجع به این است و خیلی خوشوقت می‌شوم اگر کمیسیون قوانین مالیه خودشان این را تقاضا می‌کردند که این لایحه از دستور خارج می‌شد و قانون مستغلات را که یک قانونی است که در همه جای دنیا معمول است مقدم می‌داشتند. خودشان هم می‌دانند بنده هم گمان می‌کنم در تهران تکافوی مخارج بلدی را بکند.

رئیس ـ آقای سرکشیک‌زاده (اجازه)

سرکشیک‌زاده ـ عرضی ندارم

رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب(اجازه)

آقا سید یعقوب ـ بنده اولاً از آقای داور که مخبر کمیسیون قوانین مالیه هستند معذرت می‌خواهم زیرا مخالفت کردن بنده راجع به مالیات تصاعد علت داشت و آن علت در اینجا موجود نیست. علتی که بنده در آنجا مخالفت کردم از این نقطه بود که عواید مملکت آن چیزهایی که عنوان عایدی و مالیات دارد من که یک نفر از نمایندگان هستم نمی‌دان چطور مصرف می‌شود. چون نمی‌دانم و مصرفش هم غیر معین است و طریق اخذ وصولش معلوم نیست این بود که بنده مخالفت کردم. اما آن فلسفه در اینجا نیست. اینجا از روی علم و اطلاع و حقیقت واقع می‌دانم که هرچه اخذ بشود به مصرف می‌رسد.آقایان می‌فرمایند ارزاق عمومی. آقا: منافع هم عمومی است. بلی نباید مالیات بر ارزاق عمومی قرار داد اما آیا نباید منافع عمومی را هم در نظر گرفت و ملاحظه کرد؟ بلدیه تهران تشکیل شده است برای منافع و راحتی اهل شهر. اهل تهران که می‌خواهند بلدیه داشته باشند که اسباب راحتشان باشد. دارالعجزه داشته باشند دارالمساکین. دارالرضاعه. مریضخانه داشته باشند. در هر جا مستراح داشته باشند. آبش خوب باشد. آیا نباید مالیات بدهند؟ مالیاتی که به عنوان عواید بلدی است آیا نباید از خود اهل شهر گرفته شود؟ پس باید از کجا بگیرند؟ می‌فرمایند ارزاق عمومی. بنده عرض می‌کنم منافع هم عمومی است آقای زعیم فریاد می‌زنند و حمله به آقای داور می‌کنند که چرا می‌گویند تمدن اروپایی را ما باید استقبال کنیم و اینجا برخلاف تمدن حرف می‌زنند. بنده مطابق تحقیقاتی که کردم از آقای سالار لشگر و آقای مصدق‌السلطنه این هم موافق همان تمدن اروپایی است. مالیات گمرکات شهری است. یک لفظ فرانسه هم دارد که بنده یاد نگرفتم. درب دروازه‌ها می‌گیرند و حالا که آقای داور زمینه دستشان آمد البته در این باب شرح خواهند داد. همین مالیات را درب دروازه پاریس هم که انشاءالله تشریف می‌برید می‌بینید می‌گیرند. پس چیزی نیست که اینجا مورد حمله قرار بدهند و بگویند ای داد و بیداد ارزاق عمومی. آقا فرمودند والله قسم اهالی طهران خیلی فقیرند جسارت می‌شود ماها انقلابی ما اهالی را به این بدبختی و فقر انداختیم هر وقت خواست یک امنیتی و راحتی برایشان پیدا بشود جلو آن گرفتیم. وقتی که در مملکت امنیت نشد مملکت فقیر می‌شود و وقتی که امنیت شد و قوای دولت در اقصی نقاط مملکت ساری شد مرکز هم قوت پیدا می‌کند. پس ما باید قدم‌هایی برداریم و اقدام کنیم به یک کارهای بزرگی. هرچه بنده ملاحظه کردم دیدم مخالفت کردیم راجع به مالیات تصاعد از آن فلسفه بود که عرض کردم چون نمی‌دانم مصرفش چیست و شاید به مصرف میز و صندلی برسد و شاید به دست مأمورین داده شد که اسباب زحمت و فشار مردم بشوند. اما این را بنده می‌دانم و می‌بینم که به اصطلاح می‌گویند دو دو تا چهار تا است دیگر حرف ندارد. میدان توپخانه را در این شهر طهران می‌گردیم می‌بینیم تمام آقایان چند سال قبل را در نظر بیاورند ببینند از آن روزی که اداره بلدیه در دست این کفیل فعلی داده شده است چقدر ترقی کرده است و چقدر خدمت نسبت به بلدیه ما شده است؟

کازرونی ـ خیلی زیاد

آقا سید یعقوب ـ و همین طور نسبت به مؤسسات بلدیه که ما می‌خواهیم مسلماً اینها پول لازم دارد. پول را از کجا بیاوریم.ما می‌گوییم آب خوب لازم داریم شهرمان هم باید پاک و پاکیزه باشد. تمام مؤسسات بلدیه هم خوب باشد. لیکن چطور می‌شود ایجاد بشود؟ غیر از این که بگوییم به قوه معجزه؟ ولیکن ما لیاقت آن را نداریم که بگوییم به قوه معجزه خداوند تعالی برای ما خلق الساعه بکند. باید آن کسی که غنیمت می‌برد غرامت هم بدهد ما که می‌خواهیم استفاده کنیم از چراغ برق باید مخارج آن را هم بدهیم. ما که می‌خواهیم استفاده کنیم از خیابان خوب مخارج آن را هم باید بدهیم این این. آمدیم سر مسائل و جزئیات که بیان کردند. یکی از آنها تحمیل بر آن فقیر که به اصطلاح آقای داور صورت آن را جلوی چشم مجسم می‌کنیم و بعد از تجسم صورت آن بیچاره رأی می‌دهیم. آن فقیر بیچاره که از شمیران آمده و آب از همه جایش جاری است. پول از او نمی‌گیرند و گردن ما است که می‌خریم. این پول را ما می‌دهیم که پول برنج و مرغ و تخم‌مرغ را می‌دهیم. تمام میوه‌جات را ما می‌خریم که از این شهر استفاده می‌کنیم و آن فقیری که در سرما پا می‌شود می‌آید اینجا از همه جلوتر هم ما را می‌چاپد بر او هیچ تعلق نمی‌گیرد

یک نفر از نمایندگان ـ مذاکرات کافی است

آقا سید یعقوب ـ بنده تعجب می‌کنم آقا: شما حق ندارید در بین صحبت بنده بگویید مذاکرات کافی است. آقای رئیس خودشان می‌دانند شما حق ندارید.

رئیس ـ گفتند عده کافی نیست

آقا سید یعقوب ـ خیر عده کافی است چند نفر هم که آمدند و همه دیدند بنده در حضور مبارک عرض می‌کنم که ایشان حق ندارند. عرض دیگر آمدیم سر این اقلامی که در این لایحه نوشته شده است. اگر آقایان مخالفین ایرادی دارند در این اقلام یا از جهت وصول و خرجش همین مجلس شورای ملی رأی داد به پیشنهاد آقای امیر حشمت و جمعی از آقایان که مخارج و عواید بلدی ۲ ماه به سه ماه باید طبع و توزیع شود که هم نمایندگان بدانند و هم اهالی طهران که این پول‌هایی که داده‌اند کجا صرف شده. ورقه آن را هم طبع و توزیع کردند یعنی ماها. اگر ما یک ایرادی داریم که فلان مصرف غلط است یا بیجا شده است یا طریق وصولش صحیح نیست باید بگوییم بنده ناچارم اینجا داخل بشوم در یک مسئله علمی اولاً بلدیه لازم است یا نه؟ به اصطلاح حکماً میانه‌ای هست و نیست واسطه نیست. بلدیه لازم داریم یا نداریم؟

کازرونی ـ نداریم

آقا سید یعقوب ـ نداریم؟ ما برای کسانی می‌گوییم که لازم دارند. برای شهر تهران می‌خواهیم برای جایی می‌خواهیم که پارلمان دارد. بعد از این که قائل شویم بودجه بلدیه مصارف می‌خواهد یا نه؟ مسلماً نمی‌توانم بگوییم مصارف نمی‌خواهد. حالا آمدیم سر مصارفش: از عواید عمومی که باید در خزانه مملکتی وارد شود که نمی‌توانیم مصارف بلدیه طهران بکنیم این مسلم است. به علت این که مالیات مملکتی یک مصارف معینی دارد. حالا که برای بلدیه مصارفی قائل شدیم مصارف و مخارج آن را باید از کجا تهیه کرد؟ غیر از مردم شهری که از وجوه بلدیه و مؤسسات بلدیه استفاده می‌کنند باید گرفت؟ مخارج بلدیه را که معین کرده‌اند می‌گویند این هم عوایدش است. پول‌هایی هم که گرفته‌ایم به فلان مصارف رسانده‌ایم. اگر آقایان ایرادی دارند که فلان جا اسراف شده است ایراد کنند والا بعد از تصدیق به این که ما بلدیه لازم داریم و مصارف هم می‌خواهند منافع و فوائد آن هم عاید عامه می‌شود و یک مؤسساتی است عام‌المنفعه که عموم از آن استفاده می‌کنند. بعد از قبول این مقدمات ما دیگر نمی‌توانیم در هر جا که می‌رسیم جلو فلان مخارج را بگیریم. هر مخارج را که جلوش را بگیریم یک مؤسسه عام‌المنفعه را از بین برده‌ایم دارالعجزه‌اش را از بین ببریم؟ دارالمساکین را از بین ببریم کدام یک از اینهایی که واقعاً برای یک ملتی اسباب آبرو است و زندگی یک ملت زنده است باید از بین برد؟ ملت زنده ملتی است که مؤسسات عام‌المنفعه داشته باشد اگر مؤسسات عام‌المنفعه نداشته باشد آن ملت زنده نیست. امروز که ما می‌گوییم ملت زنده هستیم به فکر عمومی افتاده‌ایم و برای منافع عمومی قدم می‌زنیم چطور می‌توانیم مخالفت کنیم؟ حالا اگر ایرادی دارند بگویند که فلان مصرف در فلان موقع غلط است والا ما با این استفاده عمومی گمان نمی‌کنم بتوان مخالفت کرد.

(بعضی گفتند مذاکرات کافی است)

رئیس ـ رأی می‌گیریم برای شور مواد

بعضی از نمایندگان ـ مذاکرات کافی نیست.

رئیس ـ آقایانی که مذاکرات را کافی می‌دانند قیام فرمایند.

(اکثر برخاستند)

رئیس ـ اکثریت است. رأی می‌گیریم برای شور در مواد آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(عده کثیری قیام نمودند)

رئیس ـ تصویب شد. ماده اول

مدرس ـ پیشنهاد بنده چه شد؟

رئیس ـ جایش اینجا نبود

(ماده اول به شرح ذیل قرائت شد)

ماده اول ـ برای مخارج بلدی تهران از اجناس وارده عوارض به شرح ذیل اخذ می‌شود

حبوبات به طور کلی از قبیل نخود سفید و سیاه ـ لپه ـ باقلا ـ عدس ـ ماش ـ لوبیا سنگینک ـ گاودانه ـ غیره ـ باری دو قران

کلیه اقسام برنج باری ۳ قران

بره و بز و گوسفند زنده رأسی یک قران

مرغ و تخم‌مرغ باری ۲ قران

ماهی باری ۵ قران

خشکه‌بار از قبیل بادام ـ پسته ـ کشمش مویز ـ و غیره باری ۵ قران

خربزه و به اصفهانی و گلابی نطنز باری ۲ قران

نفط باری ۳ قران

بنزین باری ۱۰ قران

مرکبات از هر قبیل باری ۳ قران

انگور سیاه ـ قارچ ـ شاه‌بلوط باری ۴ قران

گندم و جو و آرد باری ۲ قران

مصالح بنایی الف آجر و سنگ باری ۱۰۰ دینار

ب گچ باری ۱۵۰ دینار

ج آهک باری ۳۰۰ دینار

د تیر باری ۵۰۰ دینار

هـ الوار و گرده باری ۱ قران

ذغال‌سنگ باری دو قران

قند، شکر آهن باری ۵ قران

کلیه قماش ـ قالی ـ چایی ـ خرازی بلورآلات و سایر مال‌التجاره غیر از آنچه مالیات علیحده برای آنها تعیین شده باری ۱۰ ریال

تبصره ۱ اقلام ذیل از ادای عوارض ورودی بلدی معاف خواهند بود

الف ـ سبزیجات و صیفی از قبیل خیار هندوانه و خربزه و امثال آن

ب ـ بوته ـ هیزم ـ ذغال چوب

ج ـ میوه‌جات

د ـ علف تر و خشک و یونجه

هـ ـ روغن کره و لبنیات

تبصره ۲ ـ بار عبارت است از محمول یک قاطر و یا یک شتر چنانچه بار مرکب از اجناس مختلفه باشد عوارضی که بر جنس اعلای آن تعلق می‌گیرد برای یک بار تمام اخذ و بقیه معاف خواهند بود در صورتی که جنس به وسیله عرابه حمل شده باشد چنانچه در صندوق یا جوال یا این قبیل ظروف باشد. دو بسته یک بار محسوب می‌شود مشروط به آن که یک بسته از ۲۵ من تجاوز ننماید و در صورتی که بدون ظرف در عرابه ریخته شده باشد از قرار وزن هر خرواری دو بار محسوب می‌شود از بارهای الاغی نصف عوارض مقرره دریافت خواهد گردید

رئیس ـ آقای محمدولی میرزا در این باب مخالفند؟ راجع به قسمت اول حبوبات؟

محمدولی میرزا ـ بلی بنده هم به طوری که بعضی از آقایان شرح دادند و بیاناتی اظهار فرمودند در قسمت وضع عوارض بر ارزاق که عبارت است از غله و سبزی و حبوبات و میوه‌جات و صیفی‌جات مخالفم و البته لازم نمی‌دانم که تشریح کنم و عللی عرض کنمدر کلیات آقای مخبر اظهاراتی فرمودند بنده در یک قسمت از آنها سهیم و شریک هستم و البته مالیات بر مصارف مالیات بر برج نیست. زیرا یک قسمت عمده از عواید اشخاص صرف مصارف می‌شود و هر کس یک سهم عمده از عوایدش را بالاخره به این طریق مصرف می‌کند و در آن موقعی که مصرف می‌کند مسلماً چون یک وجه نقدی تهیه کرده است بهترین مواد است که برای حوائج اجتماع همه مشارکت کنند و در همان آن یک چیزی مأخوذ بشود و این ترتیب از هر جهت هم برای دهنده و هم برای گیرنده خیلی سهل‌تر عمل می‌شود و به صرفه نزدیک‌تر است. به علت این که در آن موقع دیگر هیچ اشکال پیدا نمی‌کند و آن کسی که می‌رود قهوه‌خانه صد دینار پول می‌دهد و یک فنجان چای صرف می‌کند در آن صد دینار در واقع یک چیزی از بابت عوارض داده است بدون این که خودش به این مسئله برخورده باشد یک وجهی تهیه کرده است یا به عنوان برج یا به عنوان مصرف در هر حال وجهی موجود داشته است و داده است و در شکم او رفته و از آن قسمت یک جزئی راجع می‌شود به بیت‌المال و دولت به عنوان عوارض بلدی یا مالیات عمومی از او اخذ کرده است. ولی با این تفصیل بنده در مسئله ارزاق به طوری که عرض کردم مخالفم چرا؟ راست است که در موقعی که گشایش و وفور نعمت است. چندان ذی‌اثر نیست چون وقتی که کسی می‌رود یک من نان بخرد اگر در یک من نانی که دو قران و یک عباسی قیمت دارد صد دینار به دولت مالیات بدهد در مواقع عادی ابداً به جایی برنمی‌خورد و تحمیل زیادی هم نیست که نتواند بدهد دولت و بلدیه هم آن استفاده که باید بکنند می‌کنند. ولی اگر یک تنگنایی پیدا شد به طوری که قابل پیش‌بینی هم هست آن وقت نمی‌شود گفت اگر تنگنایی پیدا شد ما فوراً آن قانون را لغو می‌کنیم.شاید ما نباشیم که آن را لغو کنیم در آن موقع این مالیات خیلی ذی‌اثر است و در این قبیل مواقع باید اشخاص بی‌بضاعت از قوت خود و اولادشان کسر نمایند مثلاً در اینجا می‌نویسد گندم باری دو قران البته یک بار نیست و پنج منی دو قران در وهله اول چندان مهم به نظر نمی‌آید و هر من آن هشتاد دینار می‌شود. ولی در آن موقعی که سختی پیش آمد آن کسی که باید آن دو قران را در روز تحصیل نماید و آن را بدهد چهار تا یا پنج تا نان بگیرد که اولادش صرف کنند و خودش هم تجدید قوت نماید که بتواند عملگی کند در آن مواقع سختی اگر درست دقت بفرمایید از چهار یا پنج تا نان که باید بگیرد یکی از آنها را نمی‌گیرد و آن یکی به عنوان عوارض کسر می‌شود در این صورت تصدیق بفرمایید که در موارد خاص این مالیات ظالمانه می‌شود و بنده در پیشنهادی که تقدیم کرده‌ام در آنجا ذکر کرده‌ام کلیتاً حبوبات از هرگونه عوارض معاف باشند و به طوری که بعضی از آقایان فرمودند بنده هم تصدیق دارم که اگر ما یک قلم نه روی این اقلام بکشیم ممکن است یک مقدار کثیری از عواید بلدیه کاسته شود و بنده با کسر عواید بلدی مخالفم ولی معتقدم که غله و سبزیجات و صیفی‌جات از دادن هرگونه عوارض معاف باشند و از راه دیگر ممری پیدا کنیم که از آنها عوارض بگیرند و صدمه هم به مردم نخورد و عواید هم زیادتر بشود و خیلی هم سهل‌الوصول باشد. مثلاً بر توتون که در جزء اقلام کمیسیون نیست و خیلی هم زیاد مصرف می‌شود. بنده پیشنهاد کردم از آن مبلغی به اسم عوارض ورودی بگیرند و همچنین تنباکوی شیرازی که یک چیز تجملی است و آن کسی که تنباکوی شیرازی را یک من سه تومان و چهار تومان می‌خرد ضرر ندارد که سه چهار قران هم به دولت مالیات بدهد و همچنین آبلیمو تمام اینها چیزهای تجملی است و تشخیص اشیای تجملی هم خیلی سهل است و مقدار و کمیت یک شیئی با قیمت آن آن را تجملی می‌کند و همچنین از سیگار برگی یا توتون سامصون از آنها هم مالیات بگیرند و مخصوصاً فرمایشاتی که آقای مدرس فرمودند. بنده کاملاً تصدیق دارم و این مسئله هم چیز جدیدی نیست و در تمام دنیا هم هست و مالیات بر مصارف یکی از مالیات‌های بزرگ است مثل مالیات مستقیم یا غیر مستقیم.ولی در آنجا این مصارف را تشخیص می‌دهند و از بار یک تومانی اگر اقتضا کرد پنج تومان می‌گیرند برای این که تجملی است و برحسب اقتضا هم ممکن است از بار یک تومانی یک قران بگیرند چه دلیل دارد که از منسوجات ابریشمی و پشمی این اندازه کم می‌گیرند این کمیسیون اقتصادیات که ما انتخاب کردیم برای جلوگیری از ورود همین اشیای تجملی بود در دوره چهارم ما می‌گفتیم که باید از ورود اشیای تجملی جلوگیری کرد و عملی نشد و اگر به احصائیه گمرک مراجعه کنند ملاحظه می‌فرمایند که قریب دویست هزار تومان قوطی‌های ماکولات به نام کنسرو وارد شده است. پس آن کسی که می‌خواهد ماهی گندیده بخرد و پول زیادتر بدهد و هر اندازه هم که ممکن است بارش کنند چه اهمیت دارد؟ و یک اشخاصی هم هستند که خیلی میل دارند از آن کنسرو بخورند. بسیار خوب باید صدی شصت یا صدی هفتاد عوارض ورودی برای آنها بدهند و این هم یک قلم خیلی بزرگی است و شاید در کمیسیون فراموش کرده‌اند چون این لایحه از طرف وزارت مالیه آمده است به کمیسیون و وزارت مالیه هم اینها را فراموش کرده.حالا ما نمی‌گوییم که به اندازه ما نمی‌فهمند البته از ما هم خیلی بهتر می‌دانند ولی این قسمت فراموش شده و در کمیسیون هم اصلاح نشده ما هم چه برعلیه و چه برله هر رأیی بدهیم حق طلق ما است و هر اصلاحی هم بکنیم گمان می‌کنم نباید مورد مؤاخذه و ایراد واقع شود این است که بنده در آن پیشنهادی که بعد قرائت خواهد شد ذکر کرده‌ام که از غله و حبوبات و صیفی‌جات به طور کلی عوارض اخذ نشود و بنده هم قائل هستم که بلدیه ما نه یا ده سال پیش که هیچ وجود نداشت بلکه با یک سال پیش هم خیلی خیلی فرق کرده است و از این نقطه‌نظر موافق نیستم عواید بلدی کم شود و برعکس معتقدم که باید عوارض بلدی را زیاد کرد اما به طریق عادلانه ولی دلیل ندارد هرچه پیشنهاد می‌کنند پذیرفته شود ما باید طریقش را اینجا تشخیص بدهیم بعد همان را اجرا کنیم و اگر دیدیم که عایدات کسر پیدا کرد آن وقت چیزهای دیگری که به نظرمان می‌رسد پیشنهاد کنیم و بنده گمان می‌کنم اگر این چند قلم را حذف کنیم و چند قلمی که عرض کردم اضافه کنیم عایدات آنها اگر زیادتر نباشد حتماً تکافو می‌کند و بعلاوه چیزهای دیگری هم هست که وارد این شهر می‌شود و ابداً بر آنها عوارضی تحمیل نمی‌شود.و در این لایحه هم پیش‌ بینی نشده است و خیلی اشیا هم در این لایحه هست که به قدر کفایت عوارض بر آنها تحمیل نشده است. مثل اشیای تجملی که یک تحمیل خیلی سبکی بر آنها می‌شود که هیچ قابل مقایسه نیست مثلاً شما بر لوبیا و سنگنک مالیات وضع می‌کنید در صورتی که قیمت آن چندان زیاد نیست اما بر چادر ابریشمی و اطلس مالیات وضع نمی‌کنید. در صورتی که باید صد شصت از قیمت آن بر آن مالیات وضع کرده و تشخیص قیمتش هم خیلی سهل است و قیمت آنها هم معین و ورقه هم دست مکاری هست و از آن قیمتی که معین است شما باید صد سی یا صد چهل یا صد پنجاه به عنوان عوارض ورودی بگیرید و هیچ کس هم حرفی نخواهد داشت برای این که آن کسی که پول دارد و می‌رود از خیابان لاله‌زار آن را ابتیاع می‌کند در وقت ابتیاع مالیات دولت را هم می‌دهد و خیلی هم سهل و بدون اشکال و از هر جهت هم مفید است. تنها نه از نقطه‌نظر این که عوارض ورودی طهران زیاد می‌شود بلکه از نقطه‌نظر اخلاقی و اقتصادیات هم مفید است این است که بنده پیشنهاد کردم این چند قلم حذف و به جای آن چند قلم دیگری که عرض کردم اضافه شود و به آقایانی که ممکن است از کسر عایدات نگرانی داشته باشند اطمینان می‌دهم که به هیچ وجه عواید کسر نمی‌شود بلکه حاضریم که برویم. حساب کنیم تا آقایان ببینند که علاوه هم می‌شود.

بعضی از نمایندگان ـ خوب است تنفس داده شود.

رئیس ـ در موقع تنفس باید شعبه دوم و پنجم و ششم تشکیل شده و سه عضو برای کمیسیون عرایض تعیین کنند. چون کمیسیون عرایض مدتی است سه عضو ندارد و کاغذجات همین طور باقی مانده و آقایانی هم که اجازه می‌خواهند تکلیفشان معلوم نیست.

مدرس ـ در شعبه دوم خواستیم یک نفر را انتخاب کنیم کسی قبول نکرد حالا نمی‌دانم باید از خارج معین کنیم یا نه؟

رئیس ـ چاره ندارد باید یک نفر قبول کند

(در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل و پس از نیم ساعت مجدداً تشکیل گردید)

رئیس ـ آقای داور (اجازه)

داور ـ بنده گمان می‌کنم در دفعه اولی که دلایل کمیسیون را راجع به عوارض پیشنهادی عرض کردم غالب دلایلی که آقایان مخالفین قبلاً و بعد اظهار فرمودند جواب داده باشم به جهت این که بیاناتی که بعد آقای زعیم کردند شبیه بود به همان فرمایشاتی که آقای مدرس فرمودند و این مسئله که آقای زعیم در ضمن بیانات خودشان تذکر دادند که بنده معتقدم به این که بایستی از دنیای متمدن سرمشق گرفت و طرز زندگانی متمدن را در امور اقتصادی و امور اداری مملکتی سرمشق قرار داد این عقیده را بنده گمان می‌کنم که نه ایشان از نقطه‌نظر اعتراض به من فرمودند و نه این که بنده از این ترتیب استنکاف داشته‌ام بلکه همیشه میل داشته‌ام طرفدار هم از برایش پیدا کنم و امیدوارم روز به روز طرفدارانش زیادتر بشود زیرا تا وقتی که این مملکت طرز زندگانیش را برنگرداند و از دیگران یاد نگیرد همیشه به همین حال فقر و بدبختی و بیچارگی خواهد ماند و بلکه بدتر هم خواهد شد و شاید یک وقتی پیش بیاید که دیگر هیچ کس نتواند زندگانی ما را نجات دهد. ولی بالاخره باید گذاشت که تمدن اروپایی در این مملکت بیاید و بدبختی این است که در موقع صحبت کسی مخالفت نمی‌کند. ولی هر قدمی که ما می‌خواهیم به طرف آن تمدن و ترقی و به طرف آن طرز زندگانی برداریم. یک مخالفینی پیدا می‌شود و نمی‌گذارند سال‌های سال است که ما گفته‌ایم باید در این مملکت بلدیه داشت و گفته‌ایم که باید خیابان‌ها را تمیز کرد و چراغ گذاشت. دارالمساکین، دارالعجزه، دارالایتام و دارالمجانین تهیه کرد و سعی کرد که دارای مؤسسات بلدی بود ولی وسایل آن را نمی‌خواهیم فراهم کنیم. تصدیق کنید این مرتبه هم که فراهم آمد بدون مشورت با یک عده بود و روی هم رفته تحمیلی بود یعنی آمدند و یک عوارض تحمیل کردند و یک بلدیه ساختند. پس اگر ما اساس یک کاری را تصدیق کنیم و بخواهیم یک زندگانی نوی برای این مملکت درست کنیم خوب است اساس آن را هم درست کنیم و طوری نکنیم که آن کار ابتدا به زور بشود بعد صورت قانونی پیدا کند. خیر ما باید سعی کنیم و خودمان از راه قانونی آن کارها را بکنیم والا فقط به گفتن این که باید یک کارهای خوبی بشود و در اول قدمی که می‌خواهیم برداریم هزار مانع در کار بیاوریم. باید قطع داشته باشیم که به جایی نمی‌رسیم و این که می‌فرمایند مکاری زحمت می‌کشد و در گرما و سرما کار می‌کند بلی مکاری کار می‌کند و گرما و سرما می‌خورد برنج و روغن و بالاخره گلابی نطنز می‌آورد و آقای زعیم و بنده و متمول‌تر از ماها صرف می‌کنند. و آن وقت نتیجه این می‌شود که بلدیه یک عده از بچه‌هایی که توی کوچه هستند جمع می‌کند و نگاهداری می‌کند. حالا اگر همه آنها را جمع کرده و به دارالایتام برده و از آنها پرستاری می‌شود و همچنین دارالعجزه درست کرده‌اند من نمی‌گویم کامل است. ولی باز خیلی فقیر در آن هست و به اندازه که ما پول می‌دهیم به همان اندازه فقرا را نگاه داشته‌اند و آقایانی که دلشان می‌سوزد خوب است از این راه اقدام نماید که عوارض زیادتر بشود تا این مؤسسات هم زیادتر شود. در اینجا شاهزاده محمدولی میرزا هم یک قدری ولی‌شان را بعد از قبول اساس مطلب آوردند. یعنی اساساً قبول کردند بعد ولی شروع شد. آقا می‌فرمایند مردم فقیرند و از برای روز تنگنایی آنها باید فکری کرد و می‌گویند آن وقتی که نان یک من سه تومان شد آن وقت چه بکنند.آقا: آن وقتی که نان یک من سه تومان شد متمولین و ملاکین برای فقرا دلسوزی کردند؟ خیر، امروز مسئله فقر وفاقه مردم یک وسیله‌ای شده است که هر وقت هر کاری که می‌خواهد در مجلس بگذرد فوج فقرا را جلوی ما جلوه می‌دهند.آقا: آن موقعی که تنگنایی بشود موقعی است که فقرای اطراف توی شهر می‌ریزند و آن وقت باید برای آنها جا تهیه شود تا بتوانند زندگانی کنند و بالاخره برای آن روز ما باید یک عوایدی از حالا پیش‌بینی کنیم.در هر حال در اصل قضیه از رأی‌هایی که در این جلسه مجلس داده شده همچو استنباط می‌کنم که آقایان موافقند ولی راجع به غله یک صحبت‌هایی می‌شود.خاطر آقایان را متوجه می‌کنم به این که قضیه غله که الان در تهران به واسطه اداره ارزاق می‌شود در سال هفتاد هزار تومان عایدات دارد و اگر این عایدات از اینجا کم بشود جزو بودجه مملکتی می‌رود مثل این که وزارت مالیه اول نمی‌خواست پیشنهاد کند. ولی این هفتاد هزار تومان را امروز ارزاق به بلدیه می‌دهد و اگر این باری فلان قدر را نگیرند به طور قطع بدانید که در قیمت نان تفاوتی پیدا نخواهد شد. بنابراین اگر در آن موضوع رأی ندهیم هفتاد هزار تومان بر عایدات مالیه اضافه می‌شود. برای این که دیگر اداره ارزاق آن هفتاد هزار تومان را به بلدیه نمی‌دهد و آن وقت یک قسمت از مؤسساتی که امروز بلدیه دارد خراب می‌شود و من به اشخاصی که دلشان برای فقرا می‌سوزد می‌گویم که مطمئن باشند از این راه تفاوتی در قیمت نان پیدا نمی‌شود. بنابراین تمنا می‌کنم راجع به قسمت غله که یک قلم عمده است موافقت بکنند و رأی بدهند.بعضی از مالیات‌های دیگر را که آقایان در آنها ایراد داشتند و می‌گفتند اسباب زحمت است و خوب است چیز دیگر جای آنها گذاشته شود. البته در این قسمت هم صحبت می‌کنم و پیشنهاداتی می‌کنند شاید قابل توجه شود ولی باید این اصل را در نظر داشت که از این عایدات چیزی کسر نشود. بعضی از آقایان برای توتون هم عوارض پیش‌بینی کردند الان از توتون صد سی مالیات می‌گیرند و اگر آقایان صلاح می‌دانند باز هم عوارضی بر آن تحمیل شود رأی بدهند. ولی یک مسئله را باید در نظر داشت و آن این است که اگر چند قلم اضافه می‌فرمایید آیا آن اضافات برای سایر کسرها کافی است. به علاوه عوارض اشیای تجملی را باید تفکیک کرد.اشیای تجملی که وارد این مملکت می‌شود از نقطه‌نظر اصول زندگی عمومی هم باید یک توجهی به آن بشود و در دنیای متمدن هم امروزه این توجه را کرده‌اند مخصوصاً در فرانسه بعد از جنگ بر غالب اشیای تجملی گمرک زیاد بسته‌اند و بعضی را اصلاً منع کرده‌اند که وارد مملکتشان نشود و من نمی‌دانم چرا در ایران این کار را نمی‌کنند. ایرانی که غالب مردمانش آه ندارند که با ناله سودا کنند علت ندارد که این همه اجناس تجملی وارد مملکتش بشود و به عقیده بنده در این باب بایستی یک تصمیم کلی گرفت. در مجلس گذشته هم راجع به این موضوع صحبت بود ولی نمی‌دانم بالاخره چه شد و این که راجع به مالیات‌ها ۱ بعضی از آقایان می‌گویند از اشیای تجملی گرفته شود به عقیده بنده تشخیص آن مشکل است. بنابراین خوب است آقایان چیزهایی که به نظرشان تجملی می‌آید پیشنهاد بفرمایند که از این جنس فلان قدر مالیات گرفته شود و آن پیشنهادها هم می‌رود به کمیسیون و در آنجا دقت می‌شود ما هم که مقصودی نداریم. اگر بنده با یک لایحه موافقت می‌کنم و آقای مدرس مخالفت می‌کند این اختلاف نظر است که ممکن است بعضی اوقات رفع شود یا این که هر دومان در سر عقیده خودمان باقی باشیم و بالاخره اکثریت مجلس مسئله را حل کند البته اختلافات شخصی که نداریم ممکن است اجناسی که به نظر آقایان تجملی می‌آید پیشنهاد بفرمایند اما باید در نظر داشت که عایدات بلدیه از این کمتر نشود. حالا اگر زیادتر بشود بهتر است ولی نباید کسر بشود و از آن بلدیه بعضی احتیاجات دارد که به واسطه نداشتن استطاعت نمی‌تواند کاری بکند مثلاً یک عده زیادی گدا در کوچه‌ها هست که به واسطه کمی عایدات نمی‌تواند جمع کند پس باید سعی کرد و عایدات بلدیه را زیاد کرد تا لااقل به این صورت فعلی بماند و از برای این کار مالیات‌هایی که به نظر آقایان می‌رسد به طور صریح پیشنهاد کنند تا در آنها مذاکره شود کمیسیون مطالعه نماید البته اگر دیدیم یک اجناسی هست که اسباب زحمت عمومی است ممکن است چند قلم را حذف کرد و چند قلم دیگر به جایش گذاشت.

رئیس ـ آقای شیروانی (اجازه)

شیروانی ـ در این موقع که یک لایحه برای قانونی کردن مقداری از مالیات‌ها گرفته می‌شود به مجلس آمده است به عقیده من یک مذاکراتی خارج از موضوع لایحه در اینجا راجع به لزوم بلدیه و مؤسساتش می‌شود. بنده هم می‌خواهم چند کلمه خارج از موضوع عرض کنم و لزوم بلدیه را قدری بیشتر از آقایان موافقین بسط بدهم. بلدیه یک چیزی است که گمان نمی‌کنم پیش احدی محل انکار باشد که بلدیه برای مملکت لازم است و خرجش را هم اهل شهر باید بدهند ولی مخارج بلدیه را باید آنهایی بدهند که می‌توانند بدهند. در سایر جاهای دنیا به عقیده بنده بلدیه یک مؤسسه‌ای است که واسطه بین توانگر و متمول و سرمایه‌دار و فقرا است. باید از یک طرف پول گرفت و خرج اشخاص کرد که خودشان نمی‌توانند از عهده نگاهداری خود برآیند. مؤسسات بلدی در جاهای دیگر دنیا عبارت است اولاً از مؤسسات خیریه و صحیه و مؤسساتی که مربوط به حفظ فقرا و ضعفای مملکت است بعد در درجه چهارم و پنجم مؤسسات ساختمان و الکتریک که آسایش طبقات عالیه را فراهم می‌نماید. اول باید وسایل آسایش طبقه بیچاره را در نظر گرفت بعد طبقه عالیه را و در اینجا ما معکوس عمل می‌کنیم یعنی از یک عده فقیر بدبخت بیچاره (به قول ما اصفهانی‌ها عدسی‌خورها) پول می‌گیریم و برای اغنیا الکتریک در خیابان‌ها می‌کشیم. این سنگنک که در اینجا نوشته شده دو ثلث اهالی تهران در این فصل زمستان با لبو و سنگنک زندگی می‌کنند. آقا می‌فرمایند از اینها پول بگیریم و توی خیابان چراغ الکتریک بکشیم بنده مخالفم و طرفدار یک بلدیه هستم که از ساکنین خیابان‌های الکتریک‌دار پول بگیرد و خرج آن سنگنک‌خورها بکند در اینجا یک مسئله هم گفته می‌شود که بنده مجبورم امروز هم عرض بکنم و آن این است که تا یک کلمه حرف راجع به معارف از دهان کسی در اینجا بیرون می‌آید فوراً مسئله هو پیش می‌آید که آقا می‌خواهد دماگوژی بکند معارف را به رخ مردم بکشد. بنده می‌خواهم دماگوژی بکنم و به نام دماگوژی معارف این مملکت را ترقی بدهم. یا اگر گفته شود فقرا فوراً می‌گویند فقرا را به رخ ما می‌کشند. بنده می‌خواهم طرفدار از فقرا بکنم تا در دوره ششم به بنده رأی بدهند و مرا وکیل بکنند.بنده از آقایان استدعا می‌کنم در موقعی که مسائل مهم مملکتی مذاکره می‌شود به هم نیش نزنند خیلی خوب بنده از فقرا طرفداری می‌کنم؟ بلی بنده طرفداری از فقرا می‌کنم برای این که به من رأی بدهند دیگر از این بالاتر که نیست پس استدعا می‌کنم که هر روز این مسئله در مجلس تکرار نشود. و اما این که جمعی از آقایان راجع به خوب شدن بلدیه مذاکراتی فرمودند چون خود بنده با کفیل فعلی بلدیه خیلی رفیق هستم و مخصوصاً عملیات ایشان را از نزدیک دیده‌ام لازم است این یک راه هو را هم ببندم. بلدیه از روزی که در تحت توجهات آقای کریم آقا خان سرهنگ اداره می‌شود دیده می‌شود که در بعضی مؤسسات یک توسعه داده شده و خیابان‌ها ساخته و چراغ کشیده شده است و آن دویست سیصد هزار تومان قروض را هم که سابقین تهیه کرده بودند ایشان دارند مستهلک می‌کنند و سه ماه به سه ماه هم مطابق رأی مجلس صورت حساب می‌دهند بنده کاملاً طرفدار ایشان هستم. ایشان از ما چه می‌خواهند؟ ایشان پول را می‌خواهند برای این که بلدیه را اداره کنند. چیز دیگری که نمی‌خواهند ما را مجبور نمی‌کنند و پشت گردن ما هم نمی‌زنند که حتماً از این راه باید پول گرفت. حالا ما هم می‌خواهیم پول برای ایشان تهیه کنیم.

داور ـ این شخصی است.

شیروانی ـ می‌خواهیم برای عدلیه پول تهیه کنیم. چون اینجا داخل شخصیات شدند و گفته شد که کبک خوب کار می‌کند بنده هم این جواب شخصی را دادم. بالاخره ما پول می‌خواهیم برای بلدیه تهیه کنیم. آقای داور که مخبر کمیسیون هستند و یک عده دیگر از آقایان معتقدند که همه اقلامی که در اینجا نوشته شده و از توی قوانین مالیه بیرون آمده و حتماً اینها را قبول کنیم. بنده عرض می‌کنم این چه احتجاجی است که ما بکنیم ما یک هیئت شوروی هستیم باید بنشینیم و تبادل نظر کنیم به همدیگر فکر بدهیم و فکر بگیریم و ببینیم آن فکری که خوب است کدام است همان طور تعقیب کنیم در اینجا گفته شد که ایرانی نمی‌خواهد مالیات بدهد و حاضر نیست. بنده عرض می‌کنم برخلاف است. ممکن است در اینجا چند نفر باشند که این عقیده را داشته باشند ولی بنده معتقدم در هیچ جای دنیا مثل توده ایرانی شانه خود را برای دادن مالیات حاضر نمی‌کند. این عقیده من است. برای این که این رویه که امروز در این مملکت برای گرفتن مالیات جاری است به عقیده بنده ظالمانه‌ترین رویه‌ها است. معهذا ایرانی به آغوش باز استقبال می‌کند و می‌دهد. پس ایرانی مالیات می‌دهد و تا دارد حاضر است بدهد ولی از کسی که ندارد نمی‌دانم چه می‌گیرند. شما از کسی که هیچ ندارد می‌خواهید مالیات بگیرید. شما از آن کسی که دارد تا می‌توانید مالیات بگیرید و این عقیده خود را پیروی کنید که هر کس می‌تواند و قوه مالیات دادن را دارد آن قدر مالیات را از او بگیرید حتی هستی‌اش را تا دینار آخر به عنوان مالیات بگیرید. ولی آن کسی که آن دینار آخری را ندارد می‌خواهید از او هم بگیرید؟ خیر از آن کسی که دارد بگیرید. اینجا گفته شد که اغنیا با مالیات مخالفت می‌کنند. بنده تصور نمی‌کنم که بنده و آقای مدرس جزء اغنیا باشیم.از اغنیا بنده یک نفر سراغ داشتم که جزء مخالفین با این لایحه بودند و یک پیشنهادی هم کردند که اغلب به خودشان هم عرض کردم که این اول دفعه‌ای است که ایشان حرف صحیحی زدند ما می‌خواهیم ببینیم جمع این لایحه چقدر است. به عقیده بنده خوب است عوض این که در اینجا در اطرافش مذاکره می‌شود برگردد به کمیسیون قوانین مالیه و آن وقت بنده از طرف خودم و یک عده از آقایان قول می‌دهم که یک چیزی هم زیادتر از این که در این لایحه پیش‌بینی شده می‌توان عایدات درست کرد ولی باید محلش را عوض کنیم. بنده عرض می‌کنم حبوبات از قبیل نخود و عدس و گندم و جو را که اینجا گذاشته‌اند.

یک نفر از نمایندگان ـ آرد

شیروانی ـ بسیار خوب اینجا گفته شد عایدات حبوبات از هر قبیل هفتاد هزار تومان است. این را خوب بود خودشان فرمودند که مأخذ دست بنده آمد که بتوانم حساب کنم. جای دیگر نوشته شده: کلیه قماش و چای و خرازی و بلورآلات یک تومان. یعنی ۵ برابر عدس و سنگنک و غیره که یک بارش پنج شش تومان ارزش دارد. حالا ۵ برابر اینها را برای یک بار خرازی که ممکن است ۳ هزار تومان پودر ـ توری ـ جوراب ابریشمی ـ عطر و سایر اشیا داشته باشد معین کرده‌اند در صورتی که اشخاصی که از آنها استفاده می‌کنند ممکن است خیلی زیادتر پول بدهند. چیزهایی که وارد مملکت می‌شود بنده نمی‌خواهم در اینجا اسم ببرم زیرا نباید اصلاً وارد مملکت شود باید ورود آنها منع شود. بنده معتقدم مالیات آن را باری ششصد تومان کنند برای این که در مذهب ما و در عقیده متجددین امروزه هر دو استعمالش منع شده. این یک بارش چهارصد تومان وارد می‌شود مالیات آن را ششصد تومان بکنند و آن کسی که استعمال می‌کند بیشتر پول بدهد بخرد. آن وقت نظریه آقا هم که فرمودند باید فکری کنیم برای عدم ورود اشیای تجملی در اینجا تأمین می‌شود و بهترین راه همین است. وقتی گران کردند دیگر مردم نمی‌خرند در این صورت شما در اینجا دو قانون می‌گذرانید. یکی این که اشیای تجملی را شما منع کرده‌اید که وارد مملکت نشود و دیگر این که یک عایدات خیلی زیادی هم برای بلدیه تهیه شده و مؤسسات زیادی هم می‌شود درست کرد. بنده به جای این هفتاد هزار تومان پانصد هزار تومان به شما نشان می‌دهم که همه آقایان هم در اینجا تصدیق بفرمایند این مالیات عادلانه است و باید گرفته شود. ما می‌خواهیم حقیقتاً برای مملکت کار کنیم. برای مردم هم یک فکرهایی بکنیم. فرض می‌کنم دماگوژی کنیم در این صورت دماگوژی خوب چه ضرر دارد؟ بنابراین عرض می‌کنم خوب است این لایحه برگردد به کمیسیون قوانین مالیه و در اطرافش مطالعه شود. مداقه شود برای این که موقعی که این لایحه آمده است به کمیسیون آقایان یک نظرهای اجمالی درش کرده‌اند و یک فکری هم جلوی تفکرات عمیق آقایان را گرفته است و آن این است که این مالیات را دارند می‌گیرند حالا دیگر چرا ما کم و زیاد کنیم. مردم که می‌دهند. به عقیده بنده این فکر صحیحی نیست مگر آن مالیات‌هایی را که بنده مخالفت کردم نمی‌گیرند؟ خیر می‌گیرند. ما هم می‌خواهیم نگیرند و به جای آنها یک مالیات زیادتر و سنگین‌تری وضع کنند و بلدیه را هم توسعه بدهند امسال با این که خیلی صرفه‌جویی در کارهای بلدیه شده و جلوی یک مخارج گزافی را هم گرفته‌اند و آن حقوق‌های گزاف هم داده نمی‌شود و خیریه‌اش هم توسعه داده شده باز یک عده فقرا از اطراف ریخته‌اند در شهر و مطابق حساب و مطابق دفتر بلدیه که بنده تحقیقات کرده‌ام دیگر بلدیه از عهده برنمی‌آید یک مشت مردمی را که مأمورین مالیه گدا کرده‌اند نگاهداری کند و اقلاً یک محلی برایشان تهیه کند.در اینجا صحبت شد که قند و چای جزء ارزاق عمومی است. بنده که تصور نمی‌کنم قند و چای جزء ارزاق عمومی باشد. ارزاق عمومی معمولاً این است که اگر کسی گیرش نیاید بخورد می‌میرد. در اصفهان ما و بعضی شهرها که آقایان از آنجا تشریف آورده‌اند می‌دانند که ارزاق عمومی عبارت است از ذرت و یک ذرت مخصوصی هم دارد در اطراف اصفهان که وقتی آش درست می‌کنند بنده تشبیه کرده‌ام به آش خاک و مثل این است که با خاک آش درست می‌کنند.ارزاق عمومی چقدر است. ذرت است. سنگنک است.

مدرس ـ ارزن

شیروانی ـ بلی ارزن است. چای ارزاق عمومی نیست و هر قدر مالیات برایش وضع کنید برای راه‌آهن، برای بلدیه و برای هر چیز فایده دارد. الان اگر بنشینید پهلوی دل آقای رئیس بلدیه می‌بینید دلش خون است زیرا می‌خواهد یک مؤسساتی تأسیس کند و نمی‌تواند پس باید محل برایش درست کرد. عوارض قند و چای را شما هر بار پنج تومان معین کنید آن وقت به قول آقای مدرس برای مالیاتش یک قدری چای را کمرنگ‌تر می‌کنند یا برای مالیات قند به قول ما اصفهانی‌ها دشلمه می‌خورند. بنابراین بنده مخالفم با این کمی عوارض قند و چای و زیادی عوارض باقلا و لپه و غیره و بالاخره بنده می‌خواستم در اینجا تذکر بدهم که مخبر محترم کمیسیون یک مسئله را در اینجا یادداشت نمایند که از چای داخلی مالیات نگیرند چون چای لاهیجان مال‌التجاره بزرگ مملکت ما است و از این عوارض بایستی معاف باشد راج به خربزه اصفهان هم بنده نمی‌دانم خربزه شهر ما چه گناه کرده است که توی راه چند جا مالیات نواقل باید بدهد باج بدهد اینجا هم دم دروازه مالیات بدهد؟ اینجا فرمودند لوکس است و یک من هشت قران قیمت دارد. بنده عرض می‌کنم شما این عوارض را از خربزه اصفهان نگیرید بنده از خربزه دبیری طهران به شما ارزان‌تر می‌فروشم. در طهران خربزه یک من شش قران است اصفهان ما یک من پنج شاهی است دو قرن و نیم هم تا اینجا کرایه دارد ولی آن باج‌هایی که توی راه می‌گیرند و دم دروازه می‌گیرند وقتی که بیچاره حساب می‌کند می‌بیند یک من هفت قران شده است. یک قران هم خودش می‌خواهد می‌شود ۸ قران در خاتمه عرایضم عرض می‌کنم اینجا راجع به لوایحی که می‌آید در مجلس صحبت سر موافقت یا مخالفت با یک دولتی و اداره نیست. بنده که تصور نمی‌کنم هیچ یک از مخالفین و موافقین از نقطه‌نظر موافقت یا مخالفت با دولت در لوایح صحبت کنند و بنده معتقدم همان طور که آقای مخبر فرمودند اینها مخالفت نظری است در مسائل اساسی مملکت زیرا وضع مالیات و گذراندن بودجه اینها یک چیزهایی است که مربوط به جریانات معمولی نیست. مخالفت یا موافقت راجع به وضع یک مالیاتی که می‌شود به عقیده بنده فقط از نقطه‌نظر خوبی یا بدی مالیات است و از این جهت بنده مخالف هستم و عقیده دارم که آقای مخبر این لایحه را پس بگیرند و ببرند در کمیسیون اشخاصی هم که یک نظریاتی دارند بنویسند بدهند به کمیسیون در آنجا قلم در دست بگیرند و حساب کنند و از روی عدد آن محل‌هایی را که ما نشان می‌دهیم با این محل‌ها بسنجند چون اگر غیر از این باشد به عقیده بنده وقت مجلس تضییع می‌شود و هی پیشنهاد و مذاکره می‌شود و رد و قبول می‌شود و بالاخره بیشتر باعث معطلی این لایحه می‌شود. پس بنده معتقدم اشخاصی که نظریاتی دارند و محل‌هایی می‌توانند در مقابل مالیات ارزاق عمومی پیدا کنند نظریاتشان را در بیست یا سی پیشنهاد بنویسند و بدهند به کمیسیون در کمیسیون هم مداقه و مذاکره بشود آن وقت یک چیزهایی را که متذکر نبوده‌اند متذکر می‌شود و بعد از این که لایحه بیاید به مجلس حرف کمتر زده می‌شود و فوراً تصویب می‌شود.

مخبر ـ بنده تصور می‌کنم در این مسائل هرچه صحبت کنیم غالباً تکرار دلایل باشد. بنده هیچ مقصودی نداشتم از این که فقرا را به رخ ما می‌کشند یا بیانات آقای شیروانی از نقطه‌نظر دماگوژی است و بعلاوه چه بهتر از این یک مسائلی که طرف توجه عموم است یک کسی فقط برای این که طرف توجه عموم واقع شود آن مسائل را بگوید. این که اسمی از اغنیا برده شد هیچ نظر مخالفتی در بین نبوده بنده از آن اشخاصی هستم که مکرر چه در کمیسیون چه در مجلس گفته‌ام که گاهی که اسم از اغنیا برده می‌شود مثل این است که صحبت از یک عده مقصرین می‌شود و بنده معتقدم در مملکتی که متمول مثل مقصر جلوه کرد آن مملکت محکوم به از میان رفتن دزدان است و بالاخره مثل این است که باید تمام مردم افتخار کنند به این که هیچ ندارند. بنده می‌خواستم این را بگویم که هر وقت یک مالیاتی می‌خواهد وضع شود آنهایی که استطاعت دارند می‌خواهند از راه دلسوزی به فقرا خودشان را از مالیات معاف کنند. مقصود بنده همین بود. اما راجع به صحبتی که آقای شیروانی راجع به خوراک ولایات فرمودند گمان می‌کنم یک قدری اشتباه کرده باشند ما صحبت از تهران می‌کردیم. البته وقتی که راجع به بلدیه اصفهان یا جای دیگر صحبت شد آن وقت آقایان توجه مخصوصی می‌فرمایند. راجع به مسئله تجملی هم بنده مسئله که در ضمن صحبت عرض کردم واقعاً از روی عقیده بود نه این که نسبت به آقایان مخالفین خواسته باشم یک تعارفی کرده باشم و بنده معتقدم این یک چیزی است که باید در آن دقت کرد و تصمیمی گرفت ولی بیشتر نظر بنده از نقطه‌نظر منع آنها باید باشد نه این که آنها را منبع عایدات قرار بدهیم. زیرا از نظر عایدات مصرفی نخواهیم برد و مثل قضیه تریاک آن طوری که انتظار داریم نخواهد شد. صرف‌نظر از اینها شما وقتی که این کار را کردید و یک عوارضی بستید البته این اشیا دیگر نمی‌آید آن وقت شما دیگر پول ندارید عایدات ندارید که خرج بلدیه کنید و اگر هم بخواهیم مالیات کمی بگیریم جلوی اشیای لوکس را نمی‌گیرد. این است که راجع به اشیای تجملی یک کاری باید در سرحدات کرد و راجع به مالیات‌ها صحبت کرد. یک قسم این است که هر قانونی که به مجلس پیشنهاد می‌شود در سر هر قانون یک مقدار پیشنهاد است و دقت‌های فوق‌العاده می‌شود و هی طراحی می‌شود مثل این که یازده ماه است از عمر مجلس گذشته چهار قانون از مجلس گذشته است که اگر درست دقت شود چندان قابل ملاحظه نیست. قسم دیگر این است که به طور کلی یک طراحی قانونی از برای مملکت بشود یعنی راجع به زمینه‌های مختلف از قبیل مسائل بلدیه و مسائل عدلیه و غیره یک طراحی‌هایی شده باشد بعد به تدریج آنها را تکمیل کنند و بعد در هر صورت اجرا شود. مملکت‌های دیگر هم وقتی که می‌خواهند قانونی داشته باشند اول مشغول طراحی در آن می‌شوند بعد کم‌کم به تدریج و در ضمن عمل نواقص آن را رفع می‌کنند والا اگر شما بخواهید در هر قضیه که پیش می‌آید کلیه اطلاعات فلسفی اجتماعی اقتصادی احساس خودتان را بیاورید و در بالایش بریزید و مسائل را زیر و رو بکنید ممکن است در ظرف دو سال هم یک قانون نتوانید بگذرانید و بنده تصور می‌کنم یک قانون ناقص بهتر است از یک قانون کاملی که مدت چندین سال دنبالش بروند و بالاخره مسئله تجملی یک موضوع علیحده‌ای است و یک مسائل دیگری دارد. راجع به اوضاع اقتصادی و همه اینها در محل دیگری باید صحبت کرد و یک قانونی وضع کرد نه این که شما تمام این مسائل را بخواهید در یک مسئله اصلاح کنید. اما راجع به استرداد لایحه بنده تکلیفی را که آقا می‌فرمایند خیلی تعجب می‌کنم اکثریت مجلس اساس این مسئله را قبول کرد. حالا اگر آقایان راجع به اقلامش یک صحبت‌هایی دارند بسیار خوب بالاخره آقایان قلم به قلم رأی خواهند داد در هر قلم که ایرادی دارند پیشنهاد بفرمایند.آقایان نمایندگان هم با توجه به دلایل آن یا رأی می‌دهند یا نمی‌دهند.

(بعضی از نمایندگان گفتند مذاکرات کافی است بعضی گفتند کافی نیست)

رئیس ـ رأی می‌گیریم.آقایانی که مذاکرات را کافی می‌دانند قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رئیس ـ معلوم می‌شود کافی است پیشنهادات می‌ماند برای جلسه بعد. آقای تهرانی(اجازه)

آقا شیخ محمدعلی طهرانی ـ بنده خواستم از کمیسیون محترم نفت موافق ماده پانزده نظامنامه داخلی سؤال کنم که زیاده از دو ماده بلکه سه ماه است که از طرف کمیسیون نفت راپورت داده نشده است که در باب نفت چه تصمیمی اتخاذ کرده‌اند و آن کمپانی نفت امریکایی که بنا بود تلگرافش بیاید و در کمیسیون قرائت شود و تصمیمی اتخاذ کنند و وارد در مجلس بشود چه شده؟ از قراری که شنیده‌ام کمپانی گفته است که ماده راجع به استقراض را نمی‌توانم قبول کنم یعنی ده میلیون قرض را امتناع دارم ولی قبول کردن سایر کنترات را قبول دارم یک همچو چیزی بنده شنیدم صدق و کذبش را بنده نمی‌دانم البته آقایان می‌دانند عرض من این است که مملکت محتاج به امر اقتصادی است امر نفت هم از امور اقتصادی است و شاید مقداری از مردم را از فقر وفاقه نجات بدهد.ما باید در امر نفت خیلی اهمیت بدهیم هم نسبت به خارجی و هم نسبت به داخلی ایران.اگر راجع به خارجی نمی‌شود اقلاً یکی دو ایالت را برای داخلی ایران تخصیص بدهیم بلکه یک عده از بیکاران مملکت مشغول کار شوند و پول وارد مملکت شود.عرض بنده از این بیان همین بود.در مرحله دوم خواستم تقاضا کنم از مجلس و از مقام منیع ریاست که امر بفرمایند به هیئت دولت قبل از این که داخل سنه ۱۳۰۴ بشویم بودجه سنه آتیه را در امسال تهیه کرده و به مجلس بیاورند که مثل امسال نشود.

یک نفر از نمایندگان ـ در تبصره قانون بودجه نوشته شده.

طهرانی ـ مربوط به تبصره نیست و بالاخره ما وقت داشته باشیم برای مذاکره که بعضی از مالیات‌های غیر مشروع را حذف کنیم و بعضی ادارات غیر مشروع را ایفا کنیم این یک چیزی است که وظیفه ما است و من می‌ترسم که بودجه سنه آتیه را قبل از حمل به مجلس نیاورند و آن وقت در آخر سال سنه آتیه ما وارد شویم در امر بودجه و بگوییم چون هشت ماه گذشته است لازم نیست صحیه یا ارزاق را فلان طور کنیم.سوم تقاضای من از مقام منیع ریاست این است که وزیر فوائد عامه را امر فرمایند به مجلس حاضر شوند برای جواب سؤالی که بنده در باب تنزل تجارت مالی کرده‌ام

نصرت‌الدوله ـ اجازه می‌فرمایید

رئیس ـ بفرمایید

نصرت‌الدوله ـ سؤالی که آقای طهرانی از کمیسیون کردند دو قسمت است یکی راجع به نفت که مربوط به کمپانی سینکلر بود.یکی هم راجع به نفت داخلی چنانچه خاطر آقایان مستحضر است نماینده کمپانی در چندی قبل از ایران به طرف اروپا حرکت کرد.ورود او به واشنگتن مصادف شد تقریباً با حرکت آقای رئیس‌الوزرا و البته قبل از ورود ایشان به مرکز و مطالعاتی که باید بکنند یک تحقیقات کاملی ممکن نبود و اگر یک جواب‌هایی داده شده هنوز آن جواب‌ها به اطلاع کمیسیون نرسیده است و البته حالا که آقای رئیس‌الوزرا تشریف‌فرما شده‌اند تحقیقات خواهد شد و نتیجه آن به عرض مجلس خواهد رسید.راجع به نفت داخل هم در جلسات عدیده و در جلسه اخیر مطالعه شده و دیگر معطلی ندارد و فقط یک جلسه دیگر باید کمیسیون تشکیل بشود برای خواندن موادی که اصلاح شده و تصویب ماده واحده و گمان می‌کنم برای هفته آتیه مسلماً راپرت راجع به امتیاز نفت داخلی ایران تقدیم مجلس شورای ملی می‌شود.

رئیس ـ آقای حائری‌زاده(اجازه)

حائری‌زاده ـ راپرت کمیسیون تجدیدنظر در قانون انتخابات یک ماه است تقدیم مجلس شده است و وقت هم خیلی تنگ است استدعا می‌کنم برای اول جلسه آتیه جزو دستور شود یا این که هفته‌ای یک روز را تخصیص بدهند به این قانون که زودتر بگذرد هم دولت و هم مردم تکلیفشان را بفهمند.

رئیس ـ برای فردا که گمان می‌کنم مشکل باشد چون باید فردا مذاکره همین لایحه که حالا شروع شده است باید تعقیب شود اگر صلاح می‌دانند روزهای پنجشنبه برای قانون انتخابات معین شود

جمعی از نمایندگان ـ صحیح است.

رئیس ـ مخالفی ندارد؟

(گفتند خیر)

رئیس ـ دستور فردا اولاً لایحه عوارض بلدی.ثانیاً سه فقره اصلاحی که آقای یاسائی در قانون استخدام پیش‌بینی کرده‌اند در جلسه قبل تقاضا کرده‌اند جزو دستور شود.مواد ۶۴ و ۶۵ و ۷۲ آقای یاسائی همین طور است؟

یاسائی ـ مواد ۶۶ و ۶۷ و ۷۱ است.

رئیس ـ بسیار خوب آقای عدل‌الملک(اجازه)

عدل‌الملک ـ بنده می‌خواستم تقاضا کنم اگر لایحه را بندر جزو سمنان حاضر است جزو دستور شود.

رئیس ـ اینها وقتی تمام شد جزو دستور می‌شود.آقای سرکشیک‌زاده(اجازه)

سرکشیک‌زاده ـ عرضی ندارم

رئیس ـ آقای حاج میرزا عبدالوهاب(اجازه)

حاج میرزا عبدالوهاب ـ بنده می‌خواستم عرض کنم که یک تأکیدی به کمیسیون نظام بشود که زودتر لایحه قانون سربازگیری را به مجلس بیاورند زیرا این مسئله هم اسباب زحمت دولت شده است هم اسباب زحمت مردم ولایات و البته آقایان اطلاع دارند که چه صدماتی به مردم وارد می‌شود و شاید همین ترتیباتی که راجع به بلدیه گفته شد به واسطه همین فشارها است. بنده تقاضا می‌کنم که در این باب عطف توجهی بشود و زودتر این لایحه به مجلس بیاید تا تکلیف سربازگیری معلوم شود

رئیس ـ آقای شیروانی(اجازه)

شیروانی ـ بنده اول جلسه هم عرض کردم پیشنهاد آقای داور راجع به پنجاه هزار تومان محل شهریه که پیشنهاد شده است جزو دستور شود معطلی هم ندارد فقط باید ارجاع به کمیسیون بشود

رئیس ـ یک قدری مطالعه لازم دارد تکلیفش را فردا عرض می‌کنم آقای آقا سید یعقوب(اجازه)

آقا سید یعقوب ـ بنده خواستم تقاضا کنم لایحه معافیت ماشین‌های صنعتی اگر موعد قانونی‌اش شده است شور ثانی‌اش شروع شود.

رئیس ـ برای روز سه‌شنبه معین می‌شود.آقای سالار لشگر.(اجازه)

سالار لشگر ـ در جواب آقای حاج میرزا عبدالوهاب می‌خواستم عرض کنم که کمیسیون نظام قانون نظام اجباری را مطالعه کرده و راپرت آن در ظرف این دوره تقدیم مجلس می‌شود.

(مجلس سه ربع بعد از ظهر ختم شد)

رئیس مجلس شورای ملی ـ مؤتمن‌الملک

منشی ـ علی اقبال‌الممالک

منشی ـ معظم‌السلطان