مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۱ فروردین (حمل) ۱۳۰۴ نشست ۱۴۸

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری پنجم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری پنجم

قوانین بنیان ایران نوین مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری پنجم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۱ فروردین (حمل) ۱۳۰۴ نشست ۱۴۸

مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۱ فروردین (حمل) ۱۳۰۴ نشست ۱۴۸

جلسه ۱۴۸

صورت مشروح مجلس لیله سه شنبه یازدهم فروردین ۱۳۰۴ مطابق ششم شهر رمضان المبارک ۱۳۴۳

صورت مجلس لیله یک شنبه چهارم رمضان را آقای حاج میرزا اسدالله خان قرائت نمودند.

رئیس – آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقای سید یعقوب – قبل از دستور عرضی داشتم.

رئیس-آقای قائم مقام الملک.

قائم مقام الملک- قبل از دستور عرض دارم.

رئیس- آقای دولت آبادی راجع به صورت مجلس فرمایشی دارید.

حاج میرزا یحیی دولت آبادی- خیر قبل از دستور عرضی داشتم

رئیس- آقای شیروانی.

شیروانی- بنده‌ام قبل از دستور عرضی دارم.

رئیس- آقای معظم السلطان (اجازه)

معظم السلطان- بنده راجع به غیبت خود قبلاً استخاره کرده بودم.

رئیس- آقای ضیاء الواعظین.

ضیاء الواعظین- قبل از دستور

رئیس- آقای افشار. (اجازه)

آقا میرزارضاخان افشار- قبل از دستور عرض دارم.

رئیس- آقای حاج عبد الوهاب.

حاج میرزا عبد الوهاب- بنده هم قبل از دستور عرضی دارم.

رئیس- نسبت به صورت مجلس ایرادی نیست؟

(گفتند خیر؟)

رئیس- پیشنهاد شده داخل دستور شویم.

آقا سید یعقوب – بنده عرض لازمی داشتم.

رئیس – آقایانی که تصویب می‌کنند وارد دستور شویم قیام فرمایند.

(عده کثیری قیام نمودند)

رئیس – اکثریت است. دستور امشب یکی طرح قانونی راجع به تبدیل اسامی ماهها است و دیگری لایحه سجل احوال ولی دو فقره پیشنهاد شده است یکی اینکه لایحه الغای قانون پوست بره مقدم باشد.

آقای تدین (اجازه)

تدین – بنده هیچ فلسفه نمی‌بینم که طرح قانونی القاء قانون پوست بره جزو دستور شود چه رسد به اینکه مقدم باشد. به همان ترتیب که دستور رااعلام فرمودند آقایان موافقت کنند اول طرح قانونی راجع به اسامی ماهها بعد هم قانون سجل احوال مطرح گردد.

رئیس- رأی می‌گیریم.

حاج میرزا عبدالوهاب – خوبست یک کسی که موافق است توضیح بدهد.

رئیس – آقای امین الشریعه. (اجازه)

امین الشریعه – آقای امین الشریعه فرمودند فلسفه نمی‌بینم که این قانون امشب مطرح شود فلسفه صحیحی دارد به جهت اینکه باید تکلیف پوست بره نظر به موقعی که آلان دارد و موقع بهار است معلوم شود یا باید مجلس شورای ملی رأی بدهد. آن قانونی که برای منع صدور پوست بره وضع شده است لغو است که مردم تکلیف خود را بدانند یا باید تصویب کند تا مردم دنبال این تجارت بلند نشوند و بنده معتقدم که تفسیرکه تفسیر الفاظ و نقاط یک همچو امر مهمی نیست که وقت ما را فوت کند ما هر وقت می‌توانیم الفاظ و لغات را تغییر بدهیم.اما چیزی که موقعش می‌گذرد و ممکن است در دنبال آن ضرری به مردم وارد بیاید به عقیده من باید مقدم باشد به خصوص برای این قبیل امور که ممکن است یک پولهائی هم از خارجه به داخله بیاورد و به عقیده من اگر ما در اقتصادیات یک قدمی برداریم بهتر است تغییرلغات و الفاظ است.

رئیس – رأی می‌گیریم آقایانی که تصویب می‌کنند طرح قانونی راجع به الغاء قانون منع صدور پوست بره جزو دستور امشب و در درجه اول واقع شود قیام فرمایند.

(عده قلیلی قیام نمودند)

رئیس – تصویب نشد. شاهزاده محمد ولی میرزا پیشنهاد کرده‌اند لایحه سجل احوال مقدم باشد. آقای محمد ولی میرزا. ((اجازه)

محمد ولی میرزا – این پیشنهاد که بنده کردم برای این است که یکی دو ماده از لایحه قانون سجل احوال که رجعت کرده به کمیسیون جزا و به مجلس برگشته و نظر به اینکه قانون نظام اجباری شور دومش عن قریب مطرح خواهد شد و نهایت لزوم و اهمیت را دارد که قبل از اینکه داخل شور دوم قانون نظام اجباری بشویم بقیه قانون سجل احوال بگذرد و مذاکرات مختصری هم در اطرافش خواهد شد لذا بهتر این است قبلاً این موضوع مطرح شود بعد داخل موضوعات دیگر بشویم.و الا تمام موضوعات را به طور ناقص بگذاریم و مسئله دیگر را پیش بکشیم هیچ کاری صورت نخواهیم داد.

شیروانی – بنده مخالفم.

رئیس – بفرمائید.

شیروانی – بنده نمی دانم آقایان چرا اصراری در تضییع وقت مجلس دارند ممکن است در عوض همین فرمایشاتی که حضرت والا کردند. ما اینجا رأی می‌دادیم که به یک ماده که نصف کاره کرده بودیم آن وقت می‌رفتیم سر قانون سجل احوال بنابر این بنده با این قبیل پیشنهاد ها مخالفم.

رئیس- آقایانی که پیشنهاد آقای محمد ولی میرزا را تصویب می‌کنند قیام فرمایند. (عده قلیلی برخاستند)

رئیس – تصویب نشد. طرح قانونی راجع به تبدیل اسامی ماهها از ماده اول مطرح است. (بشرح آتی قرائت شد)

ماده اول مجلس شورای ملی تصویب می‌نماید که از نوروز ۱۳۰۴ تاریخ رسمی سالانه مملکت بترتیب ذیل معمول گردد و دولت مکلف است که در تمام دوائر دولتی اجراء نماید:

  • الف – مبداء تاریخ: سال هجرت حضرت خاتم انبین محمد ابن عبدالله صلوات الله علیه از مکه معظمه بمدینه طیبه.
  • ب- آغاز سال: روز اول بهار
  • ج – سال: کما کان شمسی حقیقی
  • د – اسامی وعده ایام ماهها

۱- فروردین ۳۱ روز

۲- اردی بهشت ۳۱ روز

۳- خرداد ۳۱ روز

۴- تیر ۳۱ روز

۵- امرداد ۳۱ روز

۶- شهریور ۳۱ روز

۷- مهر ۳۰ روز

۸- آبان ۳۰ روز

۹- آذر ۳۰ روز

۱۰- دی ۳۰ روز

۱۱- بهمن ۳۰ روز

۱۲- اسفند ۳۰ روز

  • تبصره – در غیر سنین کبیسه اسفند ۲۹ روز خواهد بود.

رئیس – آقای سلطان العلماء پیشنهاد کرده‌اند این طرح از دستور امشب خارج شود. (خطاب به آقای سلطان العلماء) بفرمائید.

سلطان العلماء – رای بگیرید.

رئیس – آقایانی که تصویب می‌کنند این طرح از دستور امشب خارج شود قیام فرمایند.

(چند نفری قیام نمودند)

رئیس- تصویب نشد. آقای حائری زاده (اجازه)

حائری زاده – بعضی فکرها هست که به جای خودش خوبست مثلاً اگر یک منجمی این فکر را نشر بدهد خوبست و عیبی ندارد فرضاً بنده از لفظ حمل منزجر شده باشم خواشته باشم اسسمش را بگذارم چمن یا اسمش را فروردین بگذارم این چندان اهمیت ندارد. یکی از منجمین طهران آقا سید جلاالدین طهرانی دوازده ماه برای خودش پیدا کرده و روزهای او را هم معلوم کرده بنده دیدم اسامی آن با فصول مناسبتش بیشتر است تا این اسامی که حضرت والا پیدا کردند مثلاً برج حمل را اسمش را گذاشته چمن آرا و مناسبتش هم بیشتر است تا فروردین که آقای ارباب کیخسرو ترجمه کرده‌اند بهم مانندی روانان که مساوات ارواح باشد این ترجمه فروردین است. از حیث مناسبت با این برج که برج حمل باشد من چمن آراء را که آقا سید جلال الدین اختیار کرده بهتر می دانم همچنین اردی بهشت که از طرف آقای ارباب کیخسرو ترجمه شد به نظم کامل و تقدس بهترین این تقدیمی است که قبل از این که این قانون از مجلس بگذرد داده‌اند در مطبعه چاپ گرداتد.

شیروانی – مطبوعات آزاد است.

حائری زاده – راست است آزاد است ولی این ترجمه ایست که شده اردی بهشت به نظم کامل و تقدیس بهترین ترجمه شده برج ثور را آقای آقا سید جلال الدین گل آور نام گذارده است.

شیروانی – از خرچنگ بهتر است.

حائری زاده –بنده حب و بغضی با ماهی و بره و دوستی با خرچنگ و عقرب ندارم. ولی مجلس برای کارهای اساسی است برای تغییر الفاظ نیست بنده معتقدم که مجلس در دوره دوم یک کار اساسی کرده که سال قمری را به سال شمسی تبدیل کرده هر منجمی برای خودش این سال را که سیصد و شصت و پنج روز و کسری باشد یک طور تقسیم می‌کند سی روز سی روز تقسیم می‌کند یا سی و یک روز سی و یک روز از روی هر تناسبی که به نظرش می‌رسد این دیگر چیزی نیست که ما ببینیم آیا فروردین بهتر است یا حمل یا چمن آرا و بنده اصولاً با مشغول کردن وقت مجلس به این قبیل مذاکرات مخالف بودم و نمی‌خواستم در این موضوع حرف بزنم ولی دیدم آقایانی که پیشنهاد کرده‌اند خیال کرده‌اند کار مهمی است و مملکت را از بدبختی به نیک بختی می‌کشند در صورتی که تبدیل لغات و الفاظ مملکت را به جائی نمی کشاند ما باید در امور اقتصادی و کارهای اساسی صرف وقت کنیم امتیاز رب السوس از کمیسیون گذشته و ما ابداً از او یاد نمی‌کنم که این علفهای بیابان را لااقل یک کسی بیاید اصاره اش را بگیرد و یک منافعی برای مملکت پیدا کند.تغییر الفاظ چیزی نیست که فایده برای مملکت داشته باشد به علاوه موقع این رأی قبل از سنه ۱۳۰۴ بود وارد این سال که شدیم منجمین آن اسامی ترکی و عربی و فارسی هر چه بود در تقدیمها چاپ کردند این را هم آقایان لازم می‌دانستند آقای ارباب داده‌اند چاپ کرده‌اند و دیگر لازم نیست ما وقتمان را در مجلس صرف تغییر الفاظ کنیم.

رئیس – آقای شیروانی (اجازه)

شیروانی – بنده برای اینکه وقت تضییع نشود سه چهار کلمه بیشتر عرض نمی‌کنم یک اشخاصی به تاریخ و ملیت مملکت اهمیت می‌دهند نمی شود این را یک گناهی فرض کرد اگر آقای ارباب کیخسرو یک لغاتی را حفظ کرده‌اند گناه برای ایشان نیست مسائل را هم روی اشخاص نباید حل کرد یک موضوعی که در مجلس می‌آید باید دید که آن موضوع چه چیز است ممکن است بنده به آقای حائری زاده کم ارادت باشم ولی پروژههای خوبی به مجلس آوردند و بنده هم با ایشان موافقت کردم.کما اینکه پروژه‌هایی که دیگران آوردند ایشان موافقت کردند و راجع به صرف وقت هم این نقض غرض است زیرا یک ماده است و خوانده شده و به فرمایش خودشان هم تغییر الفاظ است و بالاخره چیزی که حتمی است این است که ضرری به جائی نمی رساند جز صرف وقت و اگر ضرری به جائی نمی رساند در این باب خوبست حرف بزنیم و نه در موقعی که می‌خواهند رأی بگیرند برویم بیرون و قهر بکنیم.این را رأی بدهیم و فوراً داخل کارهای دیگر که به نظر ایشان رسیده بشویم و اما این که فرمودند در تقویم‌ها ترکی و عربی و غیره هست. اینها در آن تقاویم ایرانی هم هست و پهلوی تاریخ ایرانی تاریخ سایر ملل را هم ثبت کرده‌ایم یعنی هم در قدیمی‌ها و هم در این تقویم‌های جدید (که ملاحظه فرموده‌اید هم این و ترجمه‌ها را که مسخره کردید) هست و هم آن خرچنگ و گاو و یوزپلنگ هست و بنده عقیده‌ام این است که بیش از این وقت مجلس را تلف نکنیم.

(جمعی گفتند- مذاکرات کافی است)

شریعتمدار دامغانی – کافی نیست.

رئیس – آقایانی که مذاکرات را کافی می دانند قیام فرمایند

(اغلب نمایندگان قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. چند فقره پیشنهاد است قرائت می‌شود و رأی می‌گیریم.

ضیاء الواعظین مخبر کمیسیون معارف – در ماده اول یک اصلاحی است که در موقع تقدیم راپرت اشتباه شده آقایان تصحیح بفرمایند در قسمت دوازدهم که نوشته شده است اسفند سی روز تصویب کمیسیون بیست و نه روز بود و تبصره که نوشته شده در غیر سنین کبیسه اسفند بیست و نه روز خواهد بود باید نوشته شود در سنین کبیسه اسفند نیز سی روز خواهد بود.

رئیس – نسبت به این طرح تقاضای فوریت شده و تصویب هم شده یک شور بیشتر ندارد. (پیشنهاد آقای آقا شیخ محمد علی طهرانی به شرح ذیل قرائت شد)

این بنده پیشنهاد می‌نماید که مواد به طریق ذیل اصلاح شود.

ماده اول- مجلس شورای ملی تصویب می‌نماید که از نوروز ۱۳۰۴ تاریخ رسمی شمسی سالانه مملکت به طریق ذیل معمول گردد و دولت مکلف است که در تمام دوائر دولتی اجرا نماید.

الف – مبداء تاریخ شمسی سال هجرت حضرت خاتم النبیین محمد بن عبدالله صلی اله علیه و اله و سلم از مکه معظمه به مدینه طیبه.

ب – آغاز سال روز اول بهار.

ج – سال کما کان شمسی حقیقی.

د – اسامی عده ماهها:

اول فروردین

دوم اردیبهشت

سوم خرداد

چهارم تیر

پنجم مرداد.

یک نفر از نمایندگان – امرداد.

رئیس – پیشنهاد کننده این طور نوشته همینطور قرائت می‌شود (بقیه پیشنهاد به شرح آتی خوانده شد)

ششم – شهریور.

هفتم – مهر

هشتم – آبان

نهم – آذر

دهم – دی

یازدهم – بهمن

دوازدهم – اسفند

ه – ایام ماهها مطابق ایام بروج تبصره هر گاه تحویل شمس به هر برجی ۱ بعد از ظهر باشد روز بعد روز اول ماه شمسی خواهد بود و الا همان روز روز اول ماه شمسی محسوب است.

رئیس – آقای طهرانی (اجازه)

آقا شیخ محمد علی طهرانی – در این پیشنهادی که از طرف کمیسیون معارف شده بنده اعتراض داشم لهذا این پیشنهاد را کردم اولاً معین نکرده که سال سال شمسی است یا مطلق است بنده پیشنهاد کردم سال شمسی باشد ثانیاً ماهها را آقایان اعضاء کمیسیون محترم معارف آمده‌اند سی و یک روز کرده‌اند و سی روز و بعضی از ماهها که ماه آخر باشد بیست و نه روز یا سی روز و این اعتبار به نظر بنده اساس علمی ندارد به واسطه خاطر اینکه اگر ما بخواهیم اوضاع قدیمه ملی خود را زنده کنیم مجبوریم برویم سر خمسه مترقه و روی کبیسه. آن خمسه مطرقه که آباء ما معین کرده بودند برای این بود که ملت ایران پنج روز از برای جامعه مجانی خدمت می‌کردند. الآن هم در بین زردشتیها معمول است در آن پنج روز خدمت می‌کنند و اجرت نمی‌گیرند. آنها این معمول را دارند ما از آن سمت حرکت نکرده‌ایم که آثار قومیت قدیمه از زمان جمشید را ابقا کنیم حالا آمده‌ایم یک کیفیت مخصوصی را وضع کرده‌ایم من دلم می‌خواهد ماه را سی روز قرار بدهم سی روز و سی و یک روز به دلخواه نیست این کار یک اساس علمی دارد و از روی آن باید جلو رفت و اگر مجلس شورای ملی بالاتفاق رأی بدهد نه اینجا بلکه اگر در تمام مجالس دنیا رأی بدهند که زوایای مثلث مساوی با سه قائمه است هرگز زوایای مثلث با سه قائمه مطابقت نمی‌کند همیشه و همه وقت در هر کره از کرات زوایای مثلث مساوی با دو قائمه است. اگر ما می‌توانستیم حرکات کواکب را در اختیار خود بیاوریم و بگوئیم سال سیصد و شصت و شش روز است و کواکب به این ترتیب سیر کند مثلاً زمین دور شمس یا شمس دور زمین که هیچ فرق نمی‌کند به این ترتیب سیر کند آن وقت می‌توانستیم شش ماه اول را سی و یک روز شش ماه آخر را سی روز قرار بدهیم و اختیار کواکب در دست ما باشد ولی حقیقت این طور نیست حقیقت این است که وقتی شمس به نقطه اعتدال ربیعی رسید در تمام روی زمین شب و روز مساوی است دوازده ساعت شب است دوازده ساعت روز.

یک نفر از نمایندگان – این طور نیست.

آقا شیخ محمد علی طهرانی – خیر دوازده ساعت شب است دوازده ساعت روز.تقریباً نیم دقیقه ساعت حقیقی با ساعت رسمی تفاوت پیدا می‌کند یعنی از دقیقه کمتر بنده نخواستم آن اندازه دقت علمی بکنم چون یک موضوع علمی را نباید در این جا تحت مباحثه قرار داد. بالاخره وقتی که حرکت را حرکت شمس گرفتیم حتماً در یک برج وقتی که دایره را دوازده قسمت کردیم شمسی سی یک روز حرکت می‌کند یعنی حمل سی و یک روز است همین طور ثور سی و یک روز است وقتی به جوزا رسیدیم قطعاً سی و دو روز خواهد شد.شما رأی بدهید سی و یک روز است نمی‌شود. در آفاق ماهیه شمالی نقطه انقلاب صیفی که اول تابستان و منتهی الیه بلندی رورو منتهی الیه کمی شب در آن وقت است شما در آن وقت می‌خواهید بگویید ماه سی و دو روز نیست سی و یک روز است به همین تقویمی هم که آقای ارباب کیخسرو برای آقایان طبع و نشرکرده‌اند مراجعه کنیم خواهیم دید اول تابستان مطابق با این تقویم نیست ما باید در قرن بیستم حقایق را در مجلس روی کار بیاوریم که به ما نخندند از این جهت بنده پیشنهاد کردم که ایام ماههای اجدادی ما که فروردین تا آخر باشد مطابق حقیقت باشد یعنی ایام حمل مطابق با ایام فروردین ایام اردی بهشت مطابق با ثور همین طور تا آخر وقتی این کار را کردیم به هیچ وجه من الوجوه کسی به ما نمی خندد که بگویند مجلس ملی برخلاف اصول علمی یک ماده وضع کرد اول اول تابستان مطابق اول ماه چهارم ملی ما خواهد بودهمینطور نقطه اعتدال خریفی اول ماه هفتم ملی مملکتی ما خواهد بود هیچ اعتراضی هم ندارد و در تمام نقاط دنیا هم تصدیق کرده‌اند حالا آقایان می‌فرمایند حمل نباشد باشد یا نباشد بما مریوط نیست اینها یک اصطلاحات علمی است از عرب نگرفته‌ایم و این الفاظ فارسی است شما میفرمائید ایام ماه مطابق واقع و نفس الامر با بروج مطابق می‌شود و کبیسه هم پیدا نمی‌کند که زحمتی برای کسی باشد مثلاً هر چهار سال به چهار سال اجزاء ادارات بیایند نگاه کنند ببینند آیا چهار سال گذشته است که آن ماه آخر را سی روز حساب کنند و اسباب زحمتشان باشد یک بیچاره یک حکمی در پنج سال قبل گرفته و امروز پرسنل یک وزارتخانه می‌خواهد مراجعه کند ببینید آیا شخص پنج سال استخدام شده و قانون استخدام شامل حال او هست یا نیست چطور مطابقه کند با ایام غیر مضبوطی که مقرون با حقیقت نیست از اینجهت بنده پیشنهاد کردم که ایام ماهها مطابق ایام بروج باشد و هیچ ضرری وارد نمی‌آید

رئیس – آقای تقی زاده (اجازه)

تقی زاده – آقایان چند ملاحظه در این موضوع فرمودند و بیشتر ملاحظات بر می‌گردد به این اصل که آقایان تصور می‌کنند مقصود این است که ماهها را هم باید شمسی حقیقی قرار داد اولاً باید گفت تمام ملل یک اساس تاریخ صحیح تا امروز در ادوار ترقی خود اخذ کرده‌اند و ایران هیچ اساس تاریخ صحیح تا امروز در این ادوار اخیر نداشته ولی بیست سال قبل خواستند سنه مالیه در ایران ترتیب بدهند.

چنانچه هر ملتی که به ترتیب سال قمری معامله می‌کرد حس کردکه در امور مالیه باید سال شمسی داشته باشد برای اینکه اگر سال شمسی نداشته باشد مثلاً ما که درسال بیست و چهار میلیون پول خرج می‌کنیم اگر قمری حساب کنیم در هر سه سال باید دو میلیون بیشتر صرف کنیم زیرا در هر سه سال یک ماه زیادتر می‌شود و دو میلیون دولت زیان می‌کند پیش از ما این را عثمانیها هم ملتفت شدند در نود سال پیش ۱۲۵۶ آنها هم تاریخشان را شمسی قرار دادند ولی یک سهوی در آنوقت برای آنها واقع شد که آنها از آنروز به این طرف را شمسی کردند و از آن به پیش را قمری گذاشتند لهذا امسال برای آنها هزار سیصد و چهل است. نود سالش را شمسی گذاشتند یعنی اسامی رومی شباط و نشرین و غیره در ایران هم وقتی گمرک دائر شد تصور کردند که یک سال شمسی برای امور دولتی لازم است از مردم پرسیدند که سال چندم شمسی است هیچ در دست نبود گفتند در سالهای منجمین یک حمل و ثوری هست که آنها میدانند همان را بلژیکیها گرفتند و معمول کردند. ولی آن وقت غافل از این شدند که در همان وقت که سال شمسی را اخذ می‌کنند سال ایرانی قدیم را اخذ کنند. یعنی همان سال ملی ایران و این را هم نباید خیال کردکه مال پیش از اسلام است. بلکه بعد از اسلام هم تا زمان استیلای مغول جاری بوده حتی سعدی هم گفته است اول اردی بهشت ماه جلالی که در ششصد و پنجاه و شش است و آنوقت در میان عامه جاری بوده و فقط از برای نگاهداشتن روح مذهبی در میان جامعه سال قمری را معمول داشته‌اند ولی سال شمسی بهر حال لازم است و کسی نمی‌تواند در این موضوع شکی داشته باشد. اما در مسئله ماه شمسی آقایان اشتباه می‌کنند. این یک چیز بکلی موهومی است ماه شمسی برای هیچ ملتی در دنیا لازم نیست و هیچ ملتی تا به حال ماه شمسی اتخاذ نکرده فقط چیزی که لازم است این است که سرو ته سال با هم وفق بدهد. هر کسی هم بخواهد دوازده ماه را بیست و نه روز یا بیست و هشت روز یا سی روز یا سی و یک روز یا سی و چهار روز بگیرد ممکن است. ولی آخرش سیصدو شصت وپنج روز باید پر بشود. این موضوع نجومی است که مدار زمین دور آفتاب به دوازده قوس متساوی تقسیم می‌شود. ولی زمین این قوس‌ها را در ایام متساوی طی نمی‌کند یکی را سی روز طی می‌کند یکی را سی و یک روز و برای هیچ کس در هیچ موقعی و برای هیچ عملی لازم نیست که بداند اول آن قوس یا دوم و سوم آن کی رسیده است. مگر برای حجامت و فصد و حمام رفتن لازم باشد و یک اشتباهی هم آقایان می‌کنند که خیال می‌کنند حمل و ثور مرتب است یعنی مثلاً ثور سی و یک روز و جوزا سی و دو روز است. بنده عرض می‌کنم خیر اینطور نیست حمل سی و یک روز و یازده ساعت ونیم است و ثور سی و یک روز و فلان و جوزا سی و یک روز و هیجده ساعت وفلان است اینها را روی هم جمع می‌کنند آنوقت تمام ماهها سیصدو شصت و پنج روز و چند ساعت و فلان می‌شود ولی بنده نمی‌خواهم زیاد در این باب شرح بدهم فقط می‌خواستم یک عرضی بکنم و آن اینست که اینگونه مسائل را بنده تصور می‌کردم که در چند دقیقه ممکن است تمام شود برای اینکه یک قسمت فنی دارد و یک قسمت مباحثه که آیا این اسامی را تغییر بدهیم صلاح ماهست؟ نیست آیا از اول بهار شروع کنیم یا از اول زمستان؟ یا این الفاظ فارسی شود یا فلان شود؟ ولی قسمت عملیش را یک کمیسیونی در مجلس بود او هم بمعلومات خودش اکتفا نکرد. منجمین مملکت را دعوت کردند و نشستند و اینطور اصلاح کردند و اگر بنا بشود که در قسمت عملیش مذاکره شود باید مثل لایحه اوزان و مقادیر که می‌گویند واحد وزن گرام است و گرام یک سانتی متر مکعب آب مقطر چهار درجه است یکی از آقایان پیشنهاد کند یک سانتی متر مکعب آب مقطر در شش درجه باشد یکی دیگر بگوید آب غیر مقطر باشد اینها ربطی به این مسئله ندارد و بنده به آقایان اطمینان می‌دهم تمام ملاحظاتی که ممکن است از خیال فرد فرد آقایان بگذرد بنده شخصاً حاضرم بیرون جواب بدهم. یکی از آقایان فرمودند که این بروج مساوی است مثلاً آفتاب در موقع معیین مطابق برج بره راه می‌رود اینهم صحیح نیست برای اینکه حالا آفتاب در برج حمل مطابق صورت حوت است واصلاً جایش عوض شده است ولی وقتی ما سیصدو شصت وپنج روز و پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه و چهل و پنج ثانیه و نیم مثلاً سال داریم همانطوریکه آقای طهرانی گفتند ما نمی‌توانیم عرض کنیم باید سیصد و شصت و پنج روز را به تقسیمات متساوی قسمت کنیم یعنی آن پنج روز زیادی را بدهیم بخورد آن دوازده ماه بهر ترتیبی که می‌خواهد باشد و آن پنج ساعت زیادی را در چهار در چهار سال ملاحظه کنیم و ایشان اشتباه کردند که گفتند کبیسه میگوئیم کبیسه نیست در این لایحه گفته‌اند سال شمسی حقیقی اگر کبیسه بود باید باید بگویند درهر چهار سال یک روز زیادی باشد و در هر صدو بیست وهشت سال فلان طور باشد ولی این طور نگفته‌اند و همان طور که منجمین تحویل شمس را تعیین کردند هر وقت قبل از ظهر واقع می‌شد آنروز عید نوروز بود و هر روز بعد از ظهر واقع می‌شد فردایش نوروز بود پس وقتی که بعد از ظهر واقع شود یک روز خود به خود کبیسه داریم و اینکه آقایان گفتند چرا شش ماه اول سال را سی و یک روز قرار داده‌اند و مقید بوده‌اند که بعضی از ماههای ما اولش با اول ماه نجومی مطابق شود لازم است عرض کنم آن چیزی که بیشتر لازم است اعتدال خریفی است اعتدال ربیعی روز اولش روز اول فروردین ماه می‌شود زیرا بهار و تابستان صد و هشتادوشش روز و یازده ساعت است و پائیز و زمستان صدوهفتاد و نه روز و چیزی کمتر است لهذا باید با این ترتیب اعتدال خریفی هم به اول ماه ایرانی می‌افتد و اما این حمل و ثور هیچ ترتیب معینی ندارد اما اینکه اسمها را چرا عوض می‌کنند اگر یک وقتی می‌خواستند محرم و صفر را عوض کنند آنوقت خوب بود می‌گفتند عوض نکنند ولی ماحالا ماههای عربی را نمی‌گذاریم و خرچنگ و غیره را برمیداریم و این اسامی هیچ منافات با چیزی ندارد یعنی بجای محرم و صفر بمیگذارند بجای حمل و ثور گذاشته می‌شود که در هیچ جای دنیا و در هیچ تاریخ عالم اسم ماه زمینی نبوده است و هیچ ملتی برای خودش انتخاب نکرده و اسامیش هم چندان فایده ندارد لذا بر می‌گردیم به ماههائی در ایران تا زمان سلجوقیان معمول بوده و حالا هم در بعضی جاها معمول است این را هم دوباره تکرار می‌کنم اینکه گفته شده است شمسی حقیقی برای این است که هیچ کبیسه ندارد مگر آن سالی که خود به خود کبیسه تولید می‌کند. یعنی بعد از آنکه استخراج کردند که تحویل آفتاب بعد از ظهر است فردا نوروز می‌شود حتماً هم چهار سال یکمرتبه نمی‌شود ممکن است یک وقت در پنج سال و یک وقت در هشت سال یک دفعه بشود بیشتر از این نمی‌خواهم در این باب تصدیع بدهم و اگر دوباره لازم باشد ممکن است بنده و اعضای کمیسیون توضیح بدهیم ولی عرض می‌کنم که ماه شمسی حقیقی برای هیچ کس لازم نمی‌شود و این همان سال شمسی حقیقی است و این ماهها را هم وقتی مرتب کنیم درست می‌آید و یک احیای صفت ملی هم می‌شود که هیچ منافاتی با چیز دیگری ندارد

رئیس – رأی می‌گیریم بقابل توجه بودن پیشنهاد آقای طهرانی آقایانی که قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(چند نفری برخاستند)

رئیس – قابل توجه نشد. پیشنهاد آقای اخگر (بشرح ذیل خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم ماده اول (عبارت اسامی و عده ایام ماهها) نوشته شود (اسامی و عده ایام ماههای شمسی)

اخگر – پیشنهاد بنده برای این بود که سوء تفاهمی نشود که ماههای قمری را می‌خواهم متروک کنیم لهذا بنده پیشنهاد کردم که نوشته شود ماهها شمسی و این هم که بنده نوشتم ماههای شمسی میدانم که ماه شمسی ندارد ولی فقط معلوم می‌شود که ماههای سال شمسی اینطور می‌شود و معلوم هست که مقصود احتراز از سوء تفاهمی اینست که ممکن است ایجاد شود و باین جهت بنده این پیشنهاد را کردم

رئیس – شاهزاده شیخ الرئیس (اجازه)

شیخ الرئیس – رأی بگیرید

رئیس – آقایانی که پیشنهاد آقای اخگر را قابل توجه می دانند قیام فرمایند

(عده کمی قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد. سه فقره اصلاح که در یک زمینه است قرائت می‌شود. بعد رأی می‌گیریم. (بشرح ذیل قرائت شد)

پیشنهاد آقای یاسائی – بنده پیشنهاد می‌کنم در ماده اول تقسیم به دوازده برج بشود و اسامی بروج همان اسامی فارسی باشد.

پیشنهاد آقای مدبرالملک – در قسمت (د) اسامی ماهها اسامی بروج نوشته شود.

پیشنهاد آقای شوشتری – بنده پیشنهاد می‌کنم در فراز (د) چهار نوشته شود اسامی عده ایام بروج

رئیس – گمان می‌کنم این همان پیشنهاد آقای تهرانی است (خطاب به آقای یاسائی) پیشنهاد جنابعالی هم همان است عین پیشنهاد کمیسیون است باید تبدیل ماهها به بروج اگر توضیحی دارید بدهید بعد میبینیدکه رأی باید گرفت یا نه؟

یاسائی – تصور می‌کنم پیشنهاد آقای طهرانی دارای یک مزایای دیگر بهم بود و پیشنهاد بنده ساده است ایشان با یک قسمتهائی پیشنهاد کرده بودند ولی بنده پیشنهادم این است که فقط تقسیم سال مطابق بروج شود. ولی اسامیش فرق کند بدون هیچ تفاوتی یعنی برج میزان هر قدر هست ساعاتش همان مقدار محفوظ باشد با تبدیل اسم میزان به اسم فارسی این است پیشنهاد بنده و در توضیحاتی که آقای تهرانی دادند یک قسمت از توضیحات بنده را هم ایشان دادند. ولی باز یک قسمت فرمایشاتی آقای تقی زاده کردند که بنده ناچارم حالا جواب بدهم. آقای تقی زاده فرمودند که سال را بطوری که کمیسیون معارف پیشنهاد کرده است شمسی حقیقی است نه شمسی اصطلاحی در صورتیکه به نظر بنده راپرت کمیسیون معارف شمسی اصطلاحی است نه حقیقی. تقسیم سال بترتیب شمسی حقیقی مطابق با بروج است بدون کم و زیاد یعنی سیصد و شصت و پنج روز کسری تقسیم می‌شود به تقسیمات دوازده گانه با کمی و زیادیهائی که دارد و از نقطه اعتدال ربیعی شروع می‌شود و یک دوره زمین به دور شمسی می‌چرخد و بر می‌گردد به همان نقطه اعتدال ربیعی و سیصد و شصت و پنج روز و خورده تمام می‌شود. این سال شمسی حقیقی است ولی این ترتیبی که کمیسیون معارف پیشنهاد کرده و راپرت داده است شمسی حقیقی نیست زیرا به یک مسامحاتی قائل شده‌اند. مسلماً مطابق تقسیم بروج از ابتدای نقطه اعتدال ربیعی تا نقطه اعتدال خریفی صد و هشتاد و هفت روز است و شش قوس اولی امتدادش بیشتر از شش قوس دومی است و راپرت کمیسیون این است که شش ماه اول صد و هشتاد و شش روز است بدون کم و زیاد در صورتی که خود آقای تقی زاده فرمودند که صد و هشتاد و شش روز و یازده ساعت است پس شمسی حقیقی نیست علی ای حال طرفین اختلاف در این قضیه قائل بتسامحی هستند یعنی اگر ماهها را هم به طور برجی تقسیم کنیم باز باید یک مسامحاتی بکنیم چنانچه امسال اول حمل صبح بود و ما شش را جزو سال گرفتیم و گفتیم شب اول حمل در صورتی که شب جزو حوت بود و هنوز حمل نشده بود.معذلک ما این مسامحه را آنجا قائل شدیم ولی در قسمت برج جوزا که سی و دو روز است آقایان به مسامحه قائل می‌شود و یک مرتبه بیست و چهار ساعت تفاوت می‌گذارند می گویند جوزا سی و یک روز است در صورتی که سی و دو روز است علی ای حال طرفین اختلاف در این موضوع به یک مسامحه هائی قائل هستند و تقسیمات فرضی است و شمسی حقیقی نیست. منتهی تقسیم بروج به شمسی حقیقی نزدیکتر است یعنی چون ساعاتش را محفوظ نگاه می‌دارند همیشه می دانند در چه ساعتی حمل شده و چه ساعتی میزان شد دیگر این که فرمودند مطابق راپرت کمیسیون کبیسه ندارد. در صورتی که در راپرت کمیسیون تصریح شده است که چهار سال یک مرتیه یا پنج سال یک مرتبه ایام سال تفاوت پیدا می‌کند و کبیسه حاصل می‌شود که کبیسه ندارد ماه آخر سی روز می‌شود یعنی چهار سال حوت یا اسفند را بیست و نه روز می‌گیریم و آن خورده را همینطور حفظ می‌کنم و هیچ مربوط بقسیم نیست و بعد از پنج سال یک مرتبه این چهار پنج قسمت را رویهم می‌گذاریم و یک بیست و چهار ساعت صحیح درست می‌کنیم و آن وقت می گوئیم حوت یا اسفند می‌شود سی روز پس علی ای حال کبیسه هست ولی تقسیم به برج طوری است که کبیسه ندارد و هر سال در ایام ماهها مستهلک می‌شود و به یک ترتیبی می‌شود و عنوان کبیسه ندارد یعنی بالاخره در ترتیب تقسیم به برج کبیسه هیچ عنوان ندارد. این را بنده هم تصدیق می‌کنم ترتیب تقسیم به برج هیچ کدام آن مقداری که منجمین در تقاویم می‌نویسند نیست حمل سی روز و پانزده ساعت است و همین طور تمام بروج سی روز و چند ساعت است به اختلاف ولی در حساب طوری مرتب می‌شود که کبیسه ندارد سال هم شمسی حقیقی است و اصطلاحی هم نیست و منجمین هم طرفدار این عقیده‌اند چنانچه شنیدم یکی از منجمین که آمده است در کمیسیون معارف اظهار کرده است این ترتیبی را که انتخاب کرده‌اید ما عقیده نداشتیم و عقیدهُ ما این بود که ماهها مطابق همان ترتیب بروج باشد منتهی اسامیش را از نقطه نظر قومیت و ملیت تغییر بدهند ما هم مخالف نیستیمبنده هم که این طرح را امضاء کردم فقط از نقطه نظر تبدیل و تغییر الفاظ بود این که در علم نجوم و هیئت داخل شویم و یک کارهائی بکنیم که وظیفه مجلس نیست ما فقط خواستیم الفاظ تغییر کند و قومیت ما زنده شود و منظور این نبود که ما از نو شروع کنیم و تقسیمات را طور دیگر تقسیم کنیم.آقای تقی زاده فرمودند ماه زمینی هیچ نیست ماه زمینی متأسفانه از اصطلاحات ایرانی‌ها است و در قسمت‌های یزد و کرمان اصلاً نمی دانند حمل ثور چیست و الان بپرسید می‌گویند فروردین است برج گذشته را هم اسفند می‌گفتند و کاملاً آشنا هستند اینها را می‌گویند ماه زمینی و ماه آسمانی را همان ماههای قمری می دانند و ماه زمینی اینها را می‌گویند و اینها را اصطلاح قرار داده‌اند چنانکه در مازندران هم می‌گویند زمین ماه و این اصطلاح زمین ماه در اطراف ایران در همه جا هست و می‌گویند ماه زمینی و ماه شمسی هم در هئیت اصطلاح است و می‌گویند ماه شمسی و ماه قمری و ماه شمسی هم که می گوئیم نباید تصور بشود که چون ماه اسم یک کره ایست ما اینجا نباید شمسی بگوئیم. خیر: اینجا شمسی را مجازاً استعمال کرده‌ایم و لذا باید ماه شمسی بگوئیم و آن طور که بنده اطلاع پیدا کرده‌ام و آنچه که فکر کرده‌ام اگر فقط اسامی و الفاظ را تغییر بدهیم کافی است و باید تقسیمات بروج را حفظ کنیم.

عظیمی – بنده اخطار نظامنامه دارم راجع به ماده هفتاد و نه ۷۹

رئیس – گفته می‌شود که مادهُ هفتاد و نه را باید رعایت کرد.آقای تدین (اجازه)

تدین – بنده تصور می‌کنم توضیحاتی که آقای یاسائی دادند مؤید توضیحات آقای تهرانی بود و پیشنهاد ایشان هم معناً عین پیشنهاد آقای تهرانی است لذا بنده چون با آن پیشنهاد اولی مخالف بودم و مجلس هم رأی نداد بنده موردی نمی‌بینم که اصولاً پیشنهاد ایشان مطرح شود و اگر در عین این حال موافق هستند جواب می‌دهم.

یاسائی – بنده اصراری ندارم.

رئیس – خوب آقایانیکه این پیشنهاد را قابل توجه میدانند قیام فرمایند.

(چند نفر برخاستند)

رئیس – قابل توجه نشد. آن دو پیشنهاد دیگر هم ضمناً رد شد. پیشنهاد شاهزاده شیخ الرئیس هم گویا رد شد.

محمد هاشم میرزا شیخ الرئیس- چرا؟

رئیس – خوب قرائت می‌شود. (بشرح ذیل قرائت شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم نوشته شود ماههای سال شمسی

شیخ الرئیس – پیشنهاد بنده با پیشنهاد آقای تهرانی فرق داشت ایشان پیشنهاد کرده بودند ماههای شمسی در صورتی که ماههای شمسی موضوع ندارد بنده محض رفع سوء تفاهم چون لفظ شمسی از اول تا آخر لایحه نوشته نشده است باین جهت پیشنهاد کردم که در قسمت دوم نوشته شود اسامی ماههای سال شمسی اگر آقای مخبر قبول کنند که هیچ و اگر قبول نکنند هیچ اصراری ندارم ولی بهر صورت اشکال نداد که نوشته شود اسامی ماههای سال شمسی یعنی دوازده قسمت است و هر قسمت راجع به سال شمسی است.

رئیس – آقای تدین (اجازه)

تدین – شاهزاده شیخ الرئیس فرمودند در این لایحه اسمی از سال شمسی برده نشده بنابراین لازم دانسته‌اند که کلمه شمسی را اضافه کنند در صورتی که از چند جای این ماده معلوم می‌شود که مقصود از سال شمسی است…

شیخ الرئیس – کجا نوشته شد؟

تدین – اجازه بدهید – اولا می‌نویسد مجلس شورای ملی اجازه می‌دهد که از نوروز ۱۳۰۴ نوروز که البته ماه قمری نیست و سال شمسی است. بعد قبل از قسمت (د) که خودتان اشاره کردید می‌نویسد، سال کماکان شمسی حقیقی است سال که شمسی شد ماه هم شمسی است البته معنی ندارد سال شمسی باشد و ماه قمری بعلاوه مسائل نجومی و علمی را اینجا نمی‌شود مطرح کردجایش بیرون است.

یاسائی – واله می‌خورند به این کار.

(صدای زنگ رئیس)

شاهزاده شیخ الرئیس – مقصود بنده رفع سوء تفاهم بود. مسترد می‌دارم (پیشنهاد آقای اخگر بشرح ذیل خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم ماده اول ب عبارت روز اول بهار به نوروز تبدیل شود.

رئیس – بفرمائید.

اخگر – توضیحی لازم ندارد رأی بگیرید.

رئیس – آقایانی که این اصلاح را قابل توجه میدانند قیام فرمایند

(چند نفری قیام نمودند)

رئیس – قابل توجه نشد. عده کافی نبوده است دوباره باید رأی گرفته شود

اخگر – بنده مسترد می‌کنم.

رئیس – باید رأی گرفته شود بماده اول. پیشنهاد شده است که به پنج قسمت تجزیه شود.

حایری زاده – پانزده قسمت

رئیس – بلی پانزده قسمت رأی گرفته می‌شود بقسمت الف آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(اغلب برخاستند)

رئیس – تصویب شد. رأی گرفته می‌شود بقسمت (ب) آقایانی که موافقند قیام فرمایند

(اکثر قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد فروردین سی و یک روز آقایانی که موافقند قیام فرمایند.

(جمعی برخاستند)

رئیس – تصویب شد. اردی بهشت سی و یک روز – آقایانی که تصویب می‌کنند قیام نمایند

(اغلب برخاستند)

رئیس – تصویب شد خرداد سی و یک روز – تصویب کنندگان قیام نمایند.

(اکثر برخاستند)

رئیس – تصویب شد. تیر سی و یک روز موافقین قیام فرمایند

(اکثر قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. امرداد سی و یک روز آقایان موافقین قیام فرمایند.

(جمعی قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. شهریور سی و یک روز آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. مهر سی و یک روز آقایانی که موافقند قیام فرمایند

(اغلب برخاستند)

رئیس – تصویب شد. آبان سی روز – آقایان موافقین قیام فرمایند.

(جمعی برخاستند)

رئیس – تصویب شد. آذر سی روز – تصویب کنندگان قیام فرمایند.

(اکثر برخاستند)

رئیس – تصویب شد.دی سی روز – آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(جمع کثیری برخاستند)

رئیس – تصویب شد – بهمن سی روز – تصویب کنندگان قیام نمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد – اسفند بیست و نه روز آقایانی که موافقند قیام فرمایند

(اکثر قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد رأی گرفته می‌شود به تبصره در سنین کبیسه اسفند سی روز موافقین قیام فرمایند

(جمعی برخاستند)

رئیس – تصویب شد رأی گرفته می‌شود به ماده اول آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد مادهُ دوم قرائت می‌شود (به شرح ذیل قرائت شد)

ماده دوم – ترتیب سال شماری خطا و ایغور که در تقویم‌های سابق معمول بوده از تاریخ تصویب این قانون منسوخ خواهد بود

رئیس – آقای دامغانی (اجازه)

شریعتمدار دامغانی – عرایض بنده در مادهُ اول ناگفته ماند و بنده در آن ماده هم عرایضی داشتم در این ماده می‌نویسد: ترتیب سال شماری خطا و ایغور که در تقویم‌های سابق معمول بوده از این به بعد ملغی خواهد بود اولاً بنده نمی فهم چه مناسبت دارد که مجلس دخالت در امور منجمین می‌کند و این طور رأی می‌دهد این ترتیبات یکی از امور فنی و از عملیات منجمین است و یکی از عملیات فنی منجم این است که در تقویمش بنویسد تاریخ جلالی یا تاریخ شمسی ولی دخالت مجلس شورای ملی در امور فنی منجمین و رأی دادن مجلس چیز خیلی عجیبی است مثل اینکه مجلس در تمام کتب علمی دخالت کند و رأی بدهد که فلان کتاب را در فلان فن فلان طور بنویسند. حالا اگر مقصود از این ماده این است آن تاریخی که از ترکها یعنی خطا و ایغور باقی مانده در آتیه تکرار نشود. یعنی سیچقان ئیل و توشقان ئیل و ئیلان ئیل اینها از بین برود اگر مقصود اینها است البته صحیح است به اصطلاح موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار از بین رفتن اینها خوب است زیرا اینها از موهومات ترکستانی‌ها بوده که در این مملکت وارد کردند و از یادگاری‌های آنها است و آنها خیلی از این موهومات داشته‌اند مثل اینکه ستارهُ سکزیلدوز هم از مخترعات آنها بوده است و بین عوام معروف است و می‌گویند گاهی از طرف مشرق در می‌آید گاهی از طرف مغرب گاهی به گل است.گاهی به هوا است و می‌گویند شش جهة را در یک روز سیر می‌کند. این هم از رصد هائی است که هیچ وقت معمول نبوده و در گذشته و در حالیه چنین ستاره دیده نشده و ترکستانی‌ها این را وارد این مملکت کرده بودند اگر مقصود از بین بردن این قسمتها است پس باید رأی بدهیم که دیگر ستارهُ سکزیلدوز حقیقتی ندارد. آیا هیچ تناسبی دارد که مجلس رأی بدهد ستارهُ سکزیلدوز را ننویسند اگر مقصود این است که ترتیب سال شماری خطا و ایغور منسوخ شود یعنی حمل و ثور و جزا از بین برود این اشتباه است و اینها مال خطا و ایغور نیست. زیرا این ترتیب ابتداء مطابق نظام بطلمیوس که یونانی بود وضع شد و اخیراً در آخرین رصدی که هلاکو خان داشت به توسط خواجه نصیر طوسی وضع شد و از مخترعات ترکستانی‌ها نیست و به قول قدما حرکت شمسی را به دور زمین حساب کردند که چقدر طول می‌کشد بعد آن را به دوازده قسمت مساوی تقسیم کردند و هر قسمتی مطابق دورنمای ثوابتی بود و مطابق دورنمای آنها اسمی برایش وضع کردند و گفتند حمل و ثور و جزا. و این را هم که آقای تقی زاده فرمودند در آن وقت قطعه‌ای از مدار زمین که مطابق بوده است با صورت دور نمای حمل حالا با حوت مطابق شده خیر این طور نیست برای اینکه بر فرض که حالا این صورت از آن مدار خارج شده باشد این طور نیست که به حوت رسیده باشد. زیرا دورهُ حرکت ثوابت بیست و پنج هزار سال و خورده‌ای طول می‌کشد تا یک دوره طی بکند و از زمان هلاکو خان و خواجه نصیر طوسی تا حال بیست و پنج هزار سال نشده است که ما میگوئیم حمل به حوت افتاده است. دوره سیر ثوابت بیست و پنج هزار سال که طول کشید دوباره به همان صورت برمیگردد و با آن قطعه از مدار زمین که اسمش حمل است مطابق می‌شود.

یک نفر از نمایندگان – اشتباه میفرمائید

شریعتمدار دامغانی – خیر اشتباه نکردم و منسوخ شدن اینها به عقیدهُ من فلسفه ندارد زیرا حمل وثور جزا هم معنایش و هم لفظش از این پیشنهاد بهتر است. اما لفظش بهتر است به دلیل اینکه حمل و ثور و جزا مطابق همان مبنای علمی وضع شده است ولو اینکه صورت هم از مدار خارج شده باشد در هر صورت اشاره به آن معنای علمی است و شنونده هم اگر اهل اصلاح باشد می‌فهمد و اینکه گاهی بعضی از آقایان حمل را ترجمه می‌کنند به بره و ثور را ترجمه می‌کنند به گاو. این قسمت را تصور می‌کنم روی اصل مأمور وضع شده باشد زیرا معانی حمل و ثور و جزا را اگر مطابقه کنیم با الفاظی که در اینجا نوشته شده و معانی بعضی از آنها را آقای حائری زاده فرمودند می‌بینیم خیلی مناسب تر است برای اینکه حمل در اول وضعش مناسبتی با آن مدار داشت ولی مرداد یعنی ماه زنده چه تناسبی دارد و آذر ماه یعنی آتش ماه چه مناسبتی دارد.مساوات ارواح چه مناسبتی دارد در صورتی که مناسبت علمی در حمل و ثور و جزا ملحوظ است و در این الفاظ باستانی که می‌خواهیم وضع کنیم ملحوس نیست در این ماده این طور نوشته شده است که آن ترتیب سال شماری قدیم باید منسوخ شود. بنده عرض می‌کنم آن سال شماری اگر حمل و ثور است نباید منسوخ شود.

یک نفر از نمایندگان – خیر این طور نیست.

شریعت مدار دامغانی – و اگر مقصود غیر از این است و مقصود اسامی ترکی است که بنده عرضی ندارم. در هر صورت بنده این را هم عرض می‌کنم که حمل و ثور و جزا معنایش هم بهتر است برای اینکه به حقیقت خیلی نزدیکتر است و دارای یک مناسبتهای علمی هم هست و بنایش هم منظم و دارای هیچ کبیسه هم نخواهد بود. یعنی سال سیصد و شصت و پنج روز و پنج ساعت و چهل و نه دقیقه و چند ثانیه می‌شود. به دلیل اینکه می‌بینیم همهُ تاریخ‌های دنیا بالاخره برمی گردد که خودش را تطبیق کند با همان تاریخ میلادی که مبدأش تقریباً از اول جدی می‌شود و مدت آن را سیصد و شصت و پنج روز و ربع روز گرفته بودند و ربع را در هر چهار سال یک کبیسه می‌کردند و از آن کسرش هم صرفه نظر می‌کردند و در هر صد و بیست و هشت سال یک روز اضافه می‌کردند بعد آمدند و به حکم پاپ ده روز جلو رفتند که تدارک گذشته بشود چرا این را کردند برای اینکه برگردانند و تطبیق کنند با بروج و همهُ تاریخ‌های دنیا هم به همان ترتیب بروج یعنی سیصد و شصت و پنج روز و چند ساعت و چند دقیقه است و به عقیدهُ من نباید منسوخ شود.

رئیس – آقای شیروانی (اجازه)

شیروانی – بنده خیلی متأسفم که اوقات مجلس را صرف یک مسائلی می‌کنیم که جایش اینجا نیست. فرمایشات آقای دامغانی را ممکن است بنده یا سایر آقایان موافقین در خارج این اتاق جواب بدهیم اینجا جای مباحثه نیست مدرسه هم نیست.

یاسائی – خواهش می‌کنم دو کلمه اش را جواب بدهید.

شیروانی – خیر جواب نمی‌دهم و همین طور که بعضی از آقایان فرمودند می‌خواهیم کلمات خرچنگ و حوت و این ترتیبات را عوض کنیم.

یاسائی – این هو است منطق نیست.

شیروانی – اگر بنده ساعت سازی ندانم عیب بنده نیست و اگر یک وکیل هم نداند که در تمام جاهای دنیا تاریخشان را مجلس وضع می‌کند هیچ عیبی برای آن وکیل نیست. در صورتی که در همه جای دنیا برخلاف عقیده آقای شریعتمدار تاریخ رسمی مملکت یکی از قوانین مهمه است که فقط حق مجلس است. ولی چون در قمست فنی اش هر قدر حرف زده شود غیرقابل تغییر است آن جایش در مجلس نیست بلکه آن را در کمیسیون معارف مطرح می‌کنند و راپرت آن را به مجلس می‌آورند که از تصویب بگذرانند ولی مجلس حالا تبدیل به مدرسه شده و تأسف بنده برای این است والا تأسف دیگری ندارم. آقای شریعتمدار در اینجا یک سلسله نجوم فرمودند که بکلی خارج از موضوع این ماده بود و این سلسله مطالب علمی را هم که در اینجا فرمودند یک روز دیگر هم اقوال قدما و متأخرین را فرمودند و ما هم گوش دادیم و از این مطالب شاید سایرین هم اطلاع داشته باشند و چندین مرتبه هم آقایان موافقین اظهار کردندکه این مطالب مربوط به این ماده نیست فقط آنهائی که این ماده را پیشنهاد کردند و بنده هم یکی از امضا کنندگان بودم مقصود نسخ سیچقان ئیل و تنگوزئیل و سایر اسامی ترکی بود که برای سال شماری ما رسم شده بود و به هیچ وجه نظر دیگری نداشتیم.

جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافی است.

رئیس – پیشنهاد آقای طهرانی قرائت می‌شود. (بشرح ذیل قرائت شد)

ماده دوم – تاریخ سال شماری خطا و ایغور که در تقویم‌های سابق معمول بوده از تاریخ تصویب این قانون ممنوع خواهد بود.

رئیس – آقای طهرانی (اجازه)

آقا شیخ محمد علی طهرانی – چون این پیشنهاد عین ماده است پس می‌گیریم.

رئیس – رأی می‌گیریم بماده دوم آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. در کلیات مخالفی هست یا خیر؟

(اظهاری نشد)

رأی می‌گیریم به این طرح مشتمل بر دو ماده است آقایانی که تصویب کنند قیام فرمایند.

(اغلب قیام نمودند)

رئیس – تصویب شد. چند دقیقه تنفس داده می‌شود. (در این موقع جلسه برای تنفس تعطیل و پس از نیم ساعت مجدداً بر پاست آقای سهام السلطان نایب رئیس تشکیل گردید)

نایب رئیس – راپرت کمیسیون داخله راجع به قانون سجل احوال مطرح است موادی که بکمیسیون رجوع شده بود کمیسیون راپرت آنها داده است اول ماده دوم است که قرائت می‌شود. (بشرح ذیل قرائت شد)

ماده دوم – کسانی که قبل از تأسیس شعب سجل احوال در هر محل متولد شده‌اند باید سجل احوال خود را مستقیماً یا بوسیله رئیس خانواده در اوراق اظهارنامه (نخستین) نوشته تسلیم مأمور سجل احوال نمایند نمونه یک اشخاصی که باید اظهارنامه بدهند هر گاه از انجام تکلیف خود تخلف ورزند مسئول خواهند بود.

تبصره – اشخاصی که در تحت ولایت یا قیمومت شرعی هستند ولی یا قیم خاص آنها و اگر قیم ندارند سرپرست آنها باید اوراق اظهارنامه را نوشته تسلیم مأمور سجل احوال نمایند.

نایب رئیس – آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب – بنده خواستم از آقای مخبر سؤال کنم این جمله که نوشته شده است مسئول خواهد بود آیا نظیر احکام فلان اداره است که به حاکم ابلاغ می‌شود که مسئول خواهی بود یا خیر؟ و این مسئول خواهد بود یعنی چه؟ در اینجا باید نوشته شود مسئول فلان ماده خواهند بود. عنوان مسئول خواهد بود که نباید در قانون نوشته شود بلکه باید عنوان مجازات متخلف از آن در اینجا معین شود.

آقا میرزا شهاب مخبر – اگر نماینده محترم بماده بیست و چهار مراجعه بفرمایند ملاحظه خواهند فرمود که در آنجا تصریح شده است. اشخاصی که از مواد فلان و ملان تخلف کنند بمجازات هائی که در ماده ۲۴ نوشته شده خواهند رسید. پس مسئول است یعنی مشمول مجازات هائی که در آن ماده تصریح شده است خواهد شد.

نایب رئیس – آقای طهرانی (اجازه)

آقا شیخ محمد علی طهرانی – گمان می‌کنم چیزی که در سابق اشکال داشت و این ماده بواسطه آن مراجعه به کمیسیون شد فقط تعیین رئیس خانواده بود یعنی رئیس خانواده را کی تعیین می‌کند و آیا یک فامیل پانصد یا هزار نفری مجبور هستند یک نفر را بریاست خانواده معین کنند یا نه؟ در این صورت باید معنای رئیس خانواده را درست معین کرد که بعد از این اسباب مسئولیت و زحمت اشخاص فراهم نشود مخبر – بنده گمان می‌کردم بعد از مطالعه این راپرت آقایان این اندازه حمایت شان را از رئیس خانواده بردارند ولی حالا برای اینکه آقایان مطمئن شوند که رئیس خانواده زیاد مسئول نیست در اینماده نوشته شده است مستقیماً یا بوسیله رئیس خانواده و اگر آقایان بماده چهار مراجعه بفرمایند ملاحظه خواهند فرمود که رئیس خانواده یعنی کسی که اولاد دارد و اشخاصی که در تحت کفالت او هستند او را برای ریاست خانواده معین کرده‌اند.حالا ماده چهارم را می‌خوانم. هر شخصی باید برای خود اسم مخصوصی انتخاب کند. زوجه و کلیه اولاد و احفاد ذکور آن شخص و همچنین کلیه اولاد و احفادانات او مادام که شوهر اختیار نکرده‌اند به آن اسم مخصوص که نام خانوادگی است موسوم خواهند بود بنابراین هر کس دارای اسمی خواهد بود مرکب از نام خانوادگی و نام شخص مثلاً «ایرج کاوس» بر فرض اینکه ایرج نام شخص و کاوس نام خانوادگی باشد اشخاصی که از نسل واحد هستند می‌توانند برای خود اسم خانوادگی واحد انتخاب کنند و برعکس اولاد و احفاد یک رئیس خانواد که در تحت کفایت نیستند می‌توانند اگر بخواهند اسم خانوادگی علی حدهُ برای خود انتخاب نمایند پس معلوم می‌شود که رئیس خانواده به کسی می‌گویند که یک عده اولاد و احفاد در تحت کفالت او باشند

نایب رئیس – آقای آقا سید یعقوب (اجازه)

آقا سید یعقوب – بنده راجع به تعیین رئیس خانواده یک پیشنهادی تقدیم کرده بودم و خواستم ببینم آن پیشنهاد در کمیسیون مظرح شده است یا نه؟ بنده پیشنهاد کرده بودم که رئیس خانواده عبارت از پدر وجداست و اگر این قسمت تصریح شود دیگر این عبارت را به این طول و تفصیلی که درین ماده نوشته شده است لازم ندارد یعنی بنویسند مقصود از رئیس خانواده پدر است و در صورتی که پدر نباشد جداست همانطوری که در قوانین مذهبی ما هم هست. بنابراین خواستم ببینم علت اینکه کمیسیون پیشنهاد بنده را مورد توجه قرار نداده چه بوده است

مخبر – اگر چه سایر آقایان موافقین هم می‌توانند جواب آقای آقا سید یعقوب را بدهند لیکن چون این سؤال مستقیماً از کمیسیون بود بنده جواب عرض می‌کنم اینکه فرمودند رئیس خانواده پدر یا جد باشد بنده عرض می‌کنم که ممکنست در یک خانواده یک نفر سمت بزرگتری و ریاست داشته باشد در صورتیکه نه پدر و نه جد کسی باشد بلکه یک اولاد بزرگتریست که کفالت یک خانواده بعهده اوست و نسبت بسایرین هم سمت بزرگتری دارد ولی پدر و جد کسی هم نیست پس نمی‌شود رئیس خانواده را انحصار داد به پدر یا جد

جمعی از نمایندگان – مذاکرات کافیست

نایب رئیس – پیشنهادی از طرف آقای یاسائی رسیده است قرائت می‌شود (بشرح آتی خوانده شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم کلمه آن محل قبل از نمایند اضافه شود.

نایب رئیس – آقای یاسائی (اجازه)

یاسائی – درین ماده نوشته شده است کسانی که قبل از تأسیس شعب سجل احوال در هر محل متولد شده‌اند باید سجل احوال خود را مستقیماً یا بوسیله رئیس خانواده تسلیم مأمور سجل احوال نمایند و مقصود اینست که تسلیم سجل احوال آن محل نمایند. والا بطور مطلق باشد که تسلیم بشعب سجل احوال نمایند معنی ندارد و اگر لفظ آن محل اضامه شود بهتر است.

مخبر – این‌ها یک توضیح واضحاتیست که گمان نمی‌کنم هیچ محتاج باشد. کسانی که در یک محلی متولد می‌شوند بایستی ورقه سجل احوالشان را تسلیم مامور سجل احوال کنند. معلومست که از دامغان نباید بروند به اردبیل تسلیم کنند یا از کرمان نباید به خراسان ببرند تسلیم کنند در همانجائی که دائره سجل احوال است در آنجا تسلیم می‌کنند.

نایب رئیس – رأی می‌گیریم پیشنهاد آقای یاسائی. آقایان موافقین قیام فرمایند.

(عده قلیلی قیام نمودند.)

نایب رئیس – تصویب نشد. رأی می‌گیریم بماده دوم آقایان موافقین قیام فرمایند.

(اکثر قیام نمودند)

نایب رئیس – تصویب شد مادهُ چهار (بشرح ذیل خوانده شد)

ماده چهار – هر شخصی باید برای خود اسم مخصوصی انتخاب کند زوجه و کلبه اولاد و احفاد ذکور آن شخص و همچنین کلبه اولاد و احفادانات او مادام که شوهر اختیار نکرده‌اند به آن اسم مخصوص که نام خانوادگیست مرحوم خواهندبود بنابراین هر کس دارای اسمی خواهد بود مرکب از نام خانوادگی و نام شخصی مثلاً (ایرج کاوس) بر فرض اینکه ایرج نام شخصی و کاوس نام خانوادگی باشد اشخاصی که از نسل واحد هستند می‌توانند برای خود اسم خانوادگی واحد انتخاب کنند و بر عکس اولاد یا احفاد یک رئیس خانواده که در تحت کفایت هستند می‌توانند اگر بخواهند اسم خانوادگی علیحده برای خود انتخاب نمایند تبصره: اسامی خانوادگی پس از ثبت در دفتر سجل احوال هر محل مخصوص اشخاصی است که به نام آنها ثبت شده است و دیگری حق اختیار آن اسم را در آن محل ندارد

نایب رئیس – آقای یاسائی (اجازه)

یاسائی بنده در سابق هم عرض کرده بودم که باید اشخاص را منع کنیم از انتخاب یک اسامی که مخصوص مشاهیر و بزرگانست و اگر هم انتخاب می‌کنند با یک قیدی باشد و آن قید یاء نسبت است. مثلاً اگر کسی بخواهد اسم فامیلی خودش را بگذارد کاووس منتسب به کاووس بکند و بگوید کاووسی یا اگر کسی اسم خودش را بگذارد سعدی بنده مخالفم و اینطور می‌شود که یک کسی اسم خودش را بگذارد محمد و اسم فامیلش را هم مصطفی بگذارد و به او گفته می‌شود محمد مصطفی.این به عقیده بنده صحیح نیست یا اسمش علیست اسم فامیلش را هم بگذارد مرتضی و بگوید علی مرتضی. این غلطست و بایستی اسامی حکما و انبیا و عرفا را حفظ کرد ولی اگر کسی می‌خواهد خودش را منتسب کند بوسیله یاء نسبت این ضرر ندارد و بنده موافقم والا بطور مطلق مخالفم و مجدداً هم عرض می‌کنم که هر کس می‌خواهد نام شعرا و حکما و عرفا و فلاسفه را انتخاب کند برای فامیل خود بایستی با یاء نسبت باشد دیگر بسته است به نظر آقایان

نایب رئیس – آقای شیروانی (اجازه)

شیروانی – بنده این ایراد آقای یاسائی را نمی دانم از چه نقطه نظر است این که می فرمائید اسامی اشخاص بزرگ را باید حفظ کرد و ایراد می فرمائید عرض می‌کنم الان هم عین این ایرادات را که فرمودند در تمام مملکت موجود است مثل علی اکبر حسنعلی.

یاسائی – اینها اسمست

شیروانی – چه فرق می‌کند یک وقت شخص به واسطه اسم معرفی می‌شود و یک وقت به واسطه نام فامیلی تشخیص می‌شود و دولت هم می‌خواهد اشخاص را در تحت یک نام فامیلی در بیاورد چون در تمام دنیا به جای اسم شخصی اسم فامیلی گفته می‌شود اگر این ایرادی که می‌فرمایند در تحت یک نظریه ایست که بنده ملتفت نمی‌شوم اسامی اشخاص بزرگ را هم که می‌فرمایند. اشخاص بزرگ از اسمشان بزرگ نشده اندخودشان بزرگ بوده‌اند سعدی اگر هزار نفر دو هزار نفر هم در دنیا اسم خود را سعدی بگذارند جای او را نمی‌گیرند بنده اگر اسم خودم را سعدی بگذارم ممکنست خود را مفتخر کنم به وسیله او ولی سعدی را کوچک نمی‌کنم ایرادات آقای یاسائی وارد نباشد نایب

رئیس – پیشنهاد آقای دامغانی قرائت می‌شود (به شرح ذیل قرائت شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم تبصره دوم راجع به ماده چهار – اشخاصی که اسم خانوادگی خود را از اسامی یا القاب نوابغ ملی یا مملکتی اتخاذ می‌کند بایای نسبت باشد.

نایب رئیس – بفرمائید

شریعتمدار دامغانی – گمان می‌کنم توضیح این مسأله را آقای یاسائی به قدر کفایت دادند و این هم که آقای شیروانی فرمودند انسان مفتخر می‌شود که اسم اشخاص بزرگ را اختیار کند. بنده عرض می‌کنم افتخار اینست که ما خودمان را منتسب به بزرگان کنیم والا به طور مطلق به عقیده بنده به اشخاص بزرگ توهین خواهد شد و البته حفظ و احترام نوابغ ملی یا دیانتی لازم است مثلاً همانطور که مثل زدند علی مرتضی اگر کسی اسمش علیست نام فامیلش را مرتضی اتخاد کند این احترام اشخاص بزرگ می‌کاهد یا مثلاً اگر کسی اسمش احمد باشد لقبش را هم بخواهد اعلیحضرت بگذارد آنوقت تکلیف چیست؟ احمد علیحضرت؟، بنده تصور می‌کنم از نقطه نظر این که باید رعایت احترام ملی را کرد بزرگترین افتخار اینست که ما خودمان را نسبت بدهیم به اشخاص بزرگ. بنابراین بنده پیشنهاد کردم اگر کسی اسم فامیلش با اسم یکی از بزرگان و مشاهیر مملکتی یا دیانتی مصادف شد و بخواهد لقب آن شخص را سجل احوال خود قرار بدهد باید با یاء نسبت ذکر کند.

مخبر – آقای شریعتمدار درینجا یک اشتباهی فرمودند می‌فرمایند یاء نسبت در صورتی که خیلی اسامی هست که یاء نسبت دارد. سعدی خودش یاء نسبت دارد آن وقت اگر یاء خودش را حذف کنیم و یاء نسبت بیاوریم باز می‌شود سعدی یا فردوسی. اینها را چکار کنیم و از این گذشته اینها یک چیزهائی نیست که بر حذف قوانین شرعی و عرفی باشد و بنابراین این قید لزومی ندارد.

نایب رئیس – رأی می‌گیریم به پیشنهاد آقای دامغانی.کسانیکه موافقند قیام فرمایند.

(عده قلیلی قیام نمودند)

نایب رئیس – تصویب نشد.رأی می‌گیریم بماده چهارم آقایانی که موافقند قیام فرمایند. (اکثر برخاستند)

نایب رئیس – تصویب شد.ماده نهم. (به شرح ذیل خوانده شد)

ماده نهم – از تاریخ تأسیس سجل احوال در هر محل پدر و در غیاب او مادر در مورد تولد و شوهر در مورد ازدواج و طلاق باید منتهی در ظرف دو روز از تاریخ وقوع تولد یا ازدواج یا طلاق را با شهادت دو نفر به مأمور سجل احوال اطلاع بدهند.

نایب رئیس – آقای دکتر آقایان (اجازه)

دکتر آقایان – بنده این ماده را ناقص می دانم و همینطور مطلق نوشتن با شهادت دو نفر به مأمور سجل احوال اطلاع بدهند کفایت نمی‌کند. آقایان نمایندگان محترم می دانند که بعد از آن که کسی با شهادت دو نفر یک تولدی یا یک ازدواجی یا یک طلاقی را به ثبت سجل احوال رساند.این یک مساله ایست قطعی و کمال قوهُ قانونی را دارد در صورتی که این یک امر فوق العاده ایست. بنابراین آن شهودی که شهادت می‌دهند. بایستی مامور سجل احوال آنها را شخصاً بشناسد و در موقعی که ثبت می‌کند بنویسد شهود فلانی و فلان کس بودند و شخصاً پیش من موثق بودند. همانطوری که در تمام ممالک دنیا وقتی که یک نفر می‌آید ورقهُ هویت بگیرد مامور سجل احوال قید می‌کند با شهادت این شهود معرفی شدند. ماده یازده با یک جمله که در طبع این ورقه حذف شده و وقتی که خوانده شد بنده عرض می‌کنم و آقایان می‌نویسند بنده عرض می‌کنم البته نظریه آقا را تامین خواهد کرد. ولی مامور سجل احوال نمی‌تواند دو نفر شاهد را توثیق کند یا بگوید اینها عادل هستند و به علاوه در ماده یازدهم گفته شده است که دو نفر شهادت بدهند و عقدنامه یا طلاقنامه هم ضبط شود و باید این طور نوشته شود «سوادی از عقد نامه یا طلاقنامه را که مطابقت سواد با اصل از طرف مجردی صیغه تصدیق شده باشد مامور سجل احوال گرفته ضبط می‌نماید» درین صورت آن احتمالاتی که آقایانی می‌دهند مرتفع خواهد شد.

نایب رئیس – آقای آقا سید یعقوب، (اجازه)

آقا سید یعقوب – عرضی ندارم.

نایب رئیس – پیشنهادی از طرف آقای سلطان العلماء رسیده است قرائت می‌شود. (به شرح ذیل قرائت شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم ماده نه به این طریق اصلاح شود: ماده نه – ازین تاریخ پدر در صورت موجود بودن و مادر در صورت فوت پدر مکلفست ولادت را منتهی در ظرف ده روز به مأمور سجل احوال محل اقامت خود با شهادت دو نفر اطلاع دهند و نیز ازدواج کننده و طلاق دهنده مکلفست منتهی در ظرف ده روز به مأمور سجل احوال محل اقامت خود اطلاع دهند تبصره عیناً باقی باشد

نایب رئیس – آقای سلطان العلماء (اجازه)

سلطان العلماء (در محل نطق) –بنده برای اینکه عرایضم را درست بتوانم عرض کنم چون آنجا- (اشاره به صندلی خود) چندان فهمیده نمی‌شود آمدم اینجا نه اینکه بخواهم زیاد حرف بزنم: چهار چیز است که به مأمور سجل احوال باید اطلاع داد. یکی ولادتست یکی فوتست، یکی طلاق است یکی ازدواج غالباً دیده می‌شود که پسرها با پدر‌ها اصلاً در یکجا نیستند پدر در مرکز است پسر مأموریت دارد در آنجا یک ازدواجی می‌کند یا طلاق می‌دهد. رئیس خانواده اصلاً مطلع نمی‌شود یا اینکه ممکنست که یک موانعی داشته باشد که نتواند اطلاع بدهد و یا اینکه با هم مخالفتی داشته باشد که آن شخص اطلاع به پدر یا رئیس خانواده ندهد و اینجا یک زحمتی ایجاد می‌شود که ما بخواهیم رئیس خانواده را مکلف کنیم که حتماً باید طلاق یا ازدواج را اطلاع بدهد. و عقیدهُ بنده اینست که خود آن طلاق دهنده یا ازدواج کننده مستقیماً به مأمور سجل احوال اطلاع بدهند دیگر لازم نیست رئیس خانواده اطلاع بدهد و موضوع فوت هم چون غسال را مأمور کرده‌اند اطلاع بدهد کافیست دیگر لازم نیست رئیس خانواده در موقع فوت اطلاع بدهد و در مسأله ولادت هم پدر کافیست اطلاع بدهد اگر باشد و اگر نبود مادر اطلاع می‌دهد. چون در تبصره نوشته شده است که قیم شرعی در صورتیکه پدر و مادر یا رئیس خانواده خانواده نباشد قیم اطلاع می‌دهد او را هم تأمین می‌کند به عقیده بنده این قدر تکلیف روی رئیس خانواده آوردن در صورتی که ممکنست رئیس خانواده هیچ اصلاً اطلاع پیدا نکند مورد ندارد.

مخبر – معلوم می‌شود آقای سلطان العلماء راپرت جدید را نخوانده‌اند در این راپرت جدید ابداً تکلیفی متوجه رئیس خانواده نیست. شوهر وقتی که زن گرفت اطلاع می‌دهد زنش هم که زائید اطلاع می‌دهد در موقع مردن هم یک تکلیفی غسال دارد که به جای خود محفوظ است یک تکلیفی هم کسان میت دارند که خود آنها اطلاع می‌دهند و بالاخره هیچ یک از این محظوراتی که فرمودید وارد نیست تا اینکه ما بتوانیم مادهُ که پیش بینی فرموده بودید قبول کنیم

سلطان العلماء – پس مسترد می‌کنم

معاون وزارت داخله – یک اصلاحی برای اینکه هویت شهود ثابت شده باشد عیبی ندارد بشود بنابراین بنده پیشنهاد می‌کنم بعد از کلمه (دو نفر) نوشته شود که هویت آنها از طرف نظمیه یا کدخدای محل یا حکومت تصدیق شده باشد خوب است این عبارت را اضافه فرمایند که جلوگیری از بعضی اختلافات بشود.

مخبر – آقایان اگر می‌خواهند اصلاح بفرمایند این عبارتی را که اصلاح شده است بنده می‌خواهم اصلاح فرمایند. به شهادت دو نفر که هویت آنها از طرف نظمیه یا حکومت یا کدخدای محل تصدیق شده باشد

(بعضی گفتند: مخالفیم)

نایب رئیس – چون مذاکرات در این ماده کافی شده است آقایان اگر مخالفتی دارند باید پیشنهاد کنید.

پیشنهادی از آقای تهرانی رسیده است قرائت می‌شود (به شرح ذیل قرائت شد)

این بنده پیشنهاد می‌نمایم که ازدواج تبدیل به نکاح شود.

آقا شیخ محمد علی طهرانی – اینها با همدیگر متناسب نیستند غرض از این که در سجل احوال ازدواج می‌نویسد اولاد است و در مسئله متعه بعضیها قاعدهُ الولدللفراش را رد می‌کنند و اینجا ازدواج به طریق مطلق صحت ندارد. ازدواج ازدواج نکاحی است نه متعه و ازدواج به طریق مطلق اسباب زحمت می‌شود.

مخبر- طرز جدیدی آقای طهرانی پیشنهاد فرمودند ممکن است یک کسی زن عقدی داشته باشند ولی اولاد نداشته باشد یا متعه داشته باشد و اولاد داشته باشد علی ای حال لفظ ازدواج شامل هر دو می‌شود و ازدواج بهتر است

نایب رئیس – رأی می‌گیریم به پیشنهاد آقای تهرانی آقایانی که تصویب می‌کنند قیام فرمایند

(عده قلیلی قیام نمودند)

نایب رئیس – تصویب نشد به پیشنهاد آقای وکیل الملک (به شرح ذیل خوانده شد)

پیشنهاد می‌کنم ماده به ترتیبی که طبع و توزیع شده مطرح و رأی گرفته شود

وکیل الملک – این اصلاحی که آقای معاون فرمودند یک اشکالی دارد چون می‌فرمایند حکومت یا نظمیه تصدیق او را کرده باشند اولاً ورقه سجل احوال هویت شخص را ثابت می‌کند و هر جا که دفتر سجل احوال باز شد و اوراق را گرفته به آن ترتیبی که قانون پیش بینی کرده همان هویت شخص است به علاوه در دهات فرض کنید یک نفر از کجا حاکم را پیدا کند از کجا رئیس نظمیه را کند و این ایراد را که بنده عرض می‌کنم برای این است که تصور می‌کنم تولید زحمتی بشود و به عقیدهُ بنده همان ترتیب سابق آسانتر و بهتر است

معاون وزارت داخله – این که فرمودند ورقه هویت دارند لابد مقصودشان شهود بود ممکن است اول اجرای قانون سجل احوال باشد و هنوز شاید ورقه هویت نگرفته باشد و ثانیاً چون امر سجل احوال و هویت خیلی مهم و موُثر است در تمام اجتماعی اگر یک دقتی بشود به نظر بنده زائد نیست و بلکه احتیاط این است که این دقت بشود

نایب رئیس – رأی می‌گیریم به پیشنهاد آقای وکیل الملک که نسبت به ماده طبع شده رأی گرفته شود آقایان موافقین قیام فرمایند

(عده قلیلی قیام نمودند)

نایب رئیس – تصویب نشد. پیشنهاد آقای دکتر آقایان. (به شرح ذیل قرائت شد)

بنده پیشنهاد می‌کنم که بعد از لفظ (با شهادت دو نفر) افزوده بشود (که در نزد مامور سجل احوال معروف باشند

دکتر آقایان – اینجا یک سوء تفاهمی شده ورقه هویت همان طوری که آقا فرمودند تنها دلیل بر معروفیت و معرفی نیست ورقه هویت که درش نوشته شده است مثلاً حسن پسر محمد این ورقه ممکن است متعلق به آقا باشد و به دست بنده آمده باشد مخصوصاً این اواخر در دنیا روی ورقه هویت عکس طرف را می چسبانند ما که نمی‌توانیم این را معمول داریم برای اینکه عکاس در همه جا نداریم آن طوری هم که آقای منصور الملک پیشنهاد فرمودند تصدیق کدخدا یا رئیس نظمیه این هم زحمت و اشکال پیدا می‌کند حفظ انتظام سجل احوال با ماموریست که مأموریت این کار را می‌کند این وظائف خاص او است همان طوری که در تمام مملکت‌ها این امر اداره می‌شود اینجا هم باید مأمور سجل احوال این امر را اداره کند او مسئول است شهودی را که پیش او معرفی می‌کنند اگر خودش می‌شناسد فبها و اگر نمی‌شناسد باید تمام ترتیبات قانونی را فراهم کند تا بالاخره بتواند قید کند که این دو نفر پیش من اعتراف کردند و من اقرار و تصدیق می‌کنم و اینها را شخصاً می‌شناسم.

معاون وزارت داخله – اینکه گفتند مامور سجل احوال خودش همه جا مراقب این مطلب باشد و تصدیق کند تصور می‌کنم این نکته را در نظر نگرفتند که ما در همه جا مأمور سجل احوال مخصوص نداریم کار سجل احوال رجوع می‌شود به نظمیه‌ها و به حکومت و در اغلب جاها هم که مرکز بلوکات قصبه است در قصبات یک نایب الحکومه دارد که خودش تنها است و اجزائی ندارد که یکنفر از آنها را مأمور سجل احوال کند و همه مردم را بشناسد بنابراین تصورمی کنم همینقدر که قید کنیم حکومت محل یا نظمیه محل یا کدخدا خود اینها مأمور سجل احوالند دیگر لازم نیست قید کنیم یا تصدیق مأمور سجل احوال

نایب رئیس – آقای روحی (اجازه)

روحی – بنده با این پیشنهاد مخالفم اگر موقع است عرض کنم

نایب رئیس – بفرمائید

روحی – پیشنهاد ایشان برای مردم اسباب زحمت و اشکال می‌شود به جهت این که من از کجا بروم دو نفر پیدا کنم که آن مامور آنها را بشناسد من الان در یک ده وارد شده‌ام و غریب هستم چطور دو نفر را پیدا کنم که شهادت بدهند و به علاوه سجل احوال است و بنده همه اینها را برای مردم عسر و حرج می دانم و تمنا می‌کنم آقا هم پیشنهاد خودشان را مسترد بفرمایند

وزیر فوائد عامه – بنده اجازه می‌خواهم چند کلمه در این باب عرض کنم چون می‌بینم نسبت به پیشنهاد آقای منصور الملک که پیشنهاد خوبی است آقایان چندان توجه نمی‌کنند و آقای روحی میزان مبالغه را به جائی می رساند که می‌فرمایند تازه وارد شدم و نمی دانم شاهد از کجا بیاورم این قضیه یا از نقطهُ نظر ازدواج است یا تولد یا طلاق و آقا که وارد ده شده‌اند محتاج به هیچ یک از آنها نیستند و در عین حال پیشنهاد آقای دکتر آقایان هم عملی شدنش مشکل است زیرا مأمور سجل احوال مکلف نیست شناسائی به حال تمام مردم داشته باشد ممکن است یک اشخاصی در آن محل باشد که مأمور آنها را نشناسد و در مقابل مجبور است وظیفه خود را هم اجرا کند پس یگانه راه این است که شهادت دو نفر شاهد را قبول کند و در این حال هم نباید فراموش کرد که قانون سجل احوال به قدری مهم است که ممکن است بالاخره با دادن شهادت ناحق خیلی اثرات مهم پیدا کند مثلاً نسبت به ارث و دارائی و ثبت کردن اسامی اولاد اشخاص لذا شرط کردن اینکه هویت دو نفر شاهد را نظمیه یا حاکم یا کدخدای محل تصدیق کند این به عقیده بنده یکی از شرایط حتمی است که نباید موکول به نظامنامه کرد بلکه باید در خود قانون تصریح کرد برای اینکه از خیلی مشکلاتی که ممکن است در آتیه پیش بیاید جلوگیری می‌شود بعضی از آقایان می‌فرمایند اگر ما این شرط را نسبت به دو نفرشان ملحوظ کنیم اسباب زحمت مردم خواهد شد. درست است راست است ولی باید قانون طوری وضع شود که هر آدم ناشناسی نتواند شهادت دروغ بدهد. وکیل باید ایجاد راههای نافعی بکند همانطور که آقایان این اشکالات را در نظر می‌آورند باید در نظر داشته باشند که چه مشکلاتی خیلی شدیدتری به واسطه شهادت ناحق دو نفری که هویت آنها معلوم نشده باشد ممکن است پیش بیاید.

نایب رئیس – عده برای رأی کافی نیست پیشنهاد ختم جلسه هم شده است یک پیشنهادی هم راجع به جلسات شده ولی چون عده کافی نیست البته نمی‌توان رأی گرفت آقای تدین (اجازه)

تدین – بنده راجع به تعیین جلسه آتیه عرض می‌کنم که شب پنج شنبه را نمی‌شود جلسه قرار داد چون شب سیزده است و بنابراین اگر آقایان موافق باشند ممکن است موکول کنیم به شب یکشنبه

جمعی از نمایندگان – صحیح است

نایب رئیس – جلسه آتیه شب یکشنبه دستور انتخاب هئیت رئیسه (مجلس تقریباً شش ساعت از شب گذشته ختم شد)

نایب رئیس مجلس شورای ملی سهام السلطان

رئیس مجلس شورای ملی مؤتمن الملک

منشی – اقبال الممالک

منشی – معظم السلطان