مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۰ امرداد (اسد) ۱۳۰۰ نشست ۶

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهارم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری چهارم

تصمیم‌های مجلس شورای ملی درباره نفت و گاز
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهارم
مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۰ امرداد (اسد) ۱۳۰۰ نشست ۶

مجلس شورای ملی دوره چهارم تقنینیه

مذاکرات مجلس شورای ملی ۱۰ امرداد (اسد) ۱۳۰۰ نشست ۶

جلسه ۶

صورت مشروح مجلس صبح یوم سه شنبه ۲۷ ذیقعده ۱۳۳۹ مطابق دهم اسد ۱۳۰۰

مجلس دو ساعت و نیم قبل از ظهر در تحت ریاست آقای مؤتمن الملک تشکیل گردید.

رئیس ـ صولت مجلس قرائت می‌شود

(آقای مستشارالسلطنه صورت مجلس را قرائت فرمودند.)

رئیس ـ راجع به صورت مجلس مخالفی هست یا نیست؟

حاج شیخ اسدالله ـ راجع به خروج نمایندگان از مجلس برای تنفس باجازه رئیس بوده نه به میل خودشان.

رئیس ـ تنفس بر حسب میل مجلس است نه بر حسب اجازة بنده

مدرس ـ نسبت به توضیحی که در آخر مجلس عرض کردم در صورت مجلس هیچ اشاره نشده است.

رئیس ـ این صورت خلاصه است توضیحاتی که فرمودید در صورت مشروح مجلس نوشته‌اند از ظهر به بعد در اطاق تنفس حاضر خواهد بود هر یک از آقایان بخواهند به نطق خودشان مراجعه و اصلاحاتی بفرمایند آن جا حاضر است ولی در صورتمجلس تمام مطالب را نمی‌شود نوشت دیگر اعتراضی نیست

(گفته شد خیر)

رئیس ـ صورت مجلس تصویب شد در جلسه گذشته جمعی از آقایان اجازه نطق خواسته بودند ولی امروز همان آقایان اجازه خواستند که قدری تقدیم و تأخیر در اسامی هست چون مخالف و موافق را بنده دیده‌ام و با ایشان مذاکره کرده‌ام و راضی هستند باین ترتیبی که امروز اجازه خواستند نطق شود حالا اگرآقایان می‌خواهند به ترتیبی که در سابق اجازه گرفته بودند نطق کنند آنطور رفتار بشود و اگر مایل اند به ترتیبی که امروز نیز اجازه گرفته‌اند این ترتیب باشد و گمان می‌کنم چندان تفاوتی نداشته باشد

(بعضی تصدیق کردند)

آقاسید یعقوب ـ اجازه بفرمائید که..

رئیس ـ چه میفرمائید آقاسید یعقوب ـ بنده اجازه خواستم که ……….

رئیس ـ بنده اجازه نداده‌ام راجع به چه مسئله است.

آقاسید یعقوب ـ راجع به این ترتیب که فرمودید امروز اجازه خواسته شده است بنده مسبوق نیستم.

رئیس ـ آن روز این طور اجازه خواسته شده بود آقای ملک الشعرا ـ سردار معظم ـ نصرت الدوله ـ سلیمان میرزا ـ طباطبائی. ترتیب امروز این طور است نصرت الدوله ـ سردار معظم ـ حاج آقا آقاسید فاضل ـ آقاسید یعقوب ـ سلیمان میرزا ـ طباطبائی.

سلیمان میرزا ـ ترتیب اجازه البته همین طور است که مرقوم فرمودید ولی بنده لازم نمیدانم این مسئله را خاطر نشان کنم که موافق نظامنامه داخلی همیشه موافق و مخالف یکی بعد از دیگری نطق می‌کند طبیعی است که باید این نکته مراعات شود در اینصورت که خوانده شد چند موافق مقدم بود بنده که مخالفم بعد از همه عرض می‌کنم که ….

رئیس ـ اول آقای نصرت الدوله نطق می‌کند و بعد گمان می‌کنم آقای سردار معظم و آقای حاج آقا و آقاسید یعقوب و آقا سید فاضل موافق هستند و بعد از یک موافق آقای طباطبائی

نصرت الدوله ـ در بدو مذاکره لازم میدانم بگویم چقدر متأسفم از اینکه در اول افتتاح دوره چهارم مجلس وقبل از این که این مجلس به رسمیت دائر شود و موفق به ایفای چند فقره از وظائفی بگردد که این ملت با کمال نگرانی انتظار اورا دارند باز در این مجلس هیولای مهیب کشمکش‌های شخصی و آنتریکهای سیاسی و بالاخره زدو خوردها از برای احراز مقام عرض اندام می‌کند تأسف من بیشتر برای این است که من مورد حمله و من مورد تظاهر این قضیه و اعتبارنامه من بهانه شده است در هر حال با گذاردن مسئولیت به عدة آنهائی که این باب را افتتاح کردند و مقدم در این امر شده‌اند چند کلمه ساده از برای دفاع خودم می‌خواهم عرض بکنم این دفاع بیشتر معطوف به مسائل خصوصی که راجع به خودم است خواهد بود در مسائل سیاسی دفاع را به رفقای خود واگذار می‌کنم زیرا آنها خواهند بود در مقدمه اجازه می‌خواهم با کمال ادب به حضرت آقای مدرس عرض کنم که با طرز نطق پری روز ایشان موافقم نیستم و بعد داخل در مدافعه خودم می‌شوم راجع به آن قسمتی که مربوط به جریان انتخابات و تطبیق او با قانون بود مداخله نمی‌کنم فقط یک گوشه در نطق آقای طباطبائی بود راجع به وجود یک کمیسیون انتخاباتی در زمان آقای وثوق الدوله و مرا هم عضو آن معرفی کرده‌اند قویاً این مسئله را تکذیب می‌کنم بنده به هیچ وجه اطلاع از وجود چنین کمیسیونی نداشته و ندارم حال اگر در موقع انتخاب خودشان اطلاع از وجود چنین کمیسیونی پیدا کرده‌اند نمیدانم اما راجع به صلاحیت شخص خود من و اعتراضاتی که ته آن می‌شود اولاً می‌خواهم نظر آقایان را بتوجه به نطق آقایان معترضین بکنم و متذکر شوم که حتی در پارلمان و حتی در موقع مهمی که سیاست شش ساله دوره فترت مطرح است و سخن از آن رانده می‌شود حتی ر موقعیکه اعتبارات یک نفر از وکلا در معرض حمله و هجوم است حتی در موقعیکه در نتیجه این قضاوت حکم صادره از این مقام به تمام زمامداران این دوره طولانی فترت تطبیق خواهد شد (گفته شد صحیح است) در یک همچه موقع مهمی باز مسائل به تقریب و با بهام و بالاخره باشتباه کاری می‌گذرد عجالتاً برای محاکمه یک چنین امر مهمی آقایان اولاً انشاء یک اصل از طرف خودشان می‌کنند راجعبه امضای قرارداد و بعد خواندن تلگراف دولت امریکا را بسفارت خود مدرک تحقیقات خودشان قرار می‌دهند و برای قطعات این نطق عجیب به عملیات من در اروپا استشهاد می‌کنند بدون اینکه بدانند یا بگویند من چه کاره بوده‌ام عملیات من در چه مسائل بوده است چه کرده‌ام اطلاعات آقایان بدرجه از روی تحقیق است که شاهزاده سلیمان میرزا مرا قبل از رفتی به اروپا وزیر خارجه فرض کرده و اعتراض می‌کنند چرا با هیئت اعزامیه که در تحت ریاست مشاورالممالک به اروپا رفته بود همراهی نکردی و با آنکه یک ورقه را که در موقع خودش چاپ شده و به اطلاع عموم رسیده دست می‌گیرند و با یک همهمه مهیب و خطرناکی و با یک عظمت فوق العاده اظهار می‌کنند که من این ورقه را در مجلس مخفی خواهم خواند مخفی بعد از چاپ آنهم چه قراری قراریکه بموجب اراده امضاء کنندگان همان قرار بموقع اجرا گذارده شد این است آقایان منأسفانه طرز اخلاقی ما و با این وضعیت می‌خواهیم امور خودمان را اداره کنیم و در مقابل هجوم و مخاطه دشمن‌های قوی پنجه خارجی خودمان با این اخلاق می‌خواهیم مقاومب کنیم این است وضع محاکمه کردن ما در طی مذاکرات چند دقعه شاهزاده سلیمان میرزا به دوسیه‌های وزارت خارجه اشاره می‌کند بلی من هم مایلم که آن دوسیه‌ها در مرکزی ملاحظه و با دوسیه‌های دیگری مقایسه شود من مدعی هستم که در موقع مأموریت خودم در اروپا که از نقطه نظر سیاسی ریاست هیئت اعزامیه دولت ایران به کنفرانس صلح عمومی و مسائل مربوط به مجمع بین المللی بود خدماتی به این مملکت کرده‌ام که باید قدر بشناسید ولی افسوس که باز پرس هیچکس در این مدت از من نپرسید که کجا رفتید کجا بودید چه گفتید چه شنیدید باری از این کلیات بگذریم و به تهمت‌ها و اقتراهای دیگری هم که در ضمن مذاکرات با نیشهای زهر آلود پرتاب می‌شد به مصداق مروا کراماً مراجعه نمی‌کنم حتی شاهزاده سلیمان میرزا را هم متذکر نمی‌کنم که همدوش و هم صدای با آقای طباطبائی و شرکای ایشان به من رفیق سیدضیاء می‌گوید اگر من مثل همه شماها قبل از این قضایا با او آشنائی یا رفاقت داشتم آقای طباطبائی و شرکای ایشان رقیق آقای سیدضیاءالدین در کابینه سپهدار و کمیته‌ها و در حکومت کودتا بودند

(صحیح است)

این مسئله از مسائلی است که محتاج به دلیل و برهان نیست و از هر چه که در این شهر سئوال بفرمائید این مسئله را تصدیق می‌کند آقایان به من اعتراض می‌کنند که در قرارداد وثوق الدوله شرک داشته‌ام بلی من انکار ندارم از این مقدمه چه نتیجه می‌خواهید بگیرید اگر مقصود این است که این سیاست را جماعتی یا عموم مردم مضر به حال این مملکت می‌دانستند و میدانند و باید زمام داران و سیاست مداران آن موقع در تحت محاکمه و رسیدگی بیایند تا معلوم شود که در این سیاست خائن بوده‌اند، مقصر بوده‌اند و یا نظر به مقتضیات وقت بموجب مسئولیتی که داشته‌اند اتخاذ سیاستی نموده‌اند به عبادت اخری این ترتیب عین اظهاری است که آقای مدرس فرمودند من که منکر نیستم و بنده از طرف خودم قبول این کارا را می‌کنم ولی تمام هم کارهای من آقای طباطبائی باید در این محاکمه حاضر باشند اگر می‌خواهید بگوئید که مجرد امضای قرارداد بدون تحقیق و محاکمه اقدام و قیام برضد حکومت ملی است این مسئله کاشف از بی اطلاعی و ناشی از غرض است یک دولتی در ایام غیبت مجلس (موجبات این غیبت چه بوده و چه مسائل و چه اشخاص اسباب بدبختی این مملکت شده‌اند من کار به این کارها ندارم و آن را در موقع خودش دیگران خواهند گفت یک دولتی به مسئولیت خودش یک سیاستی را اختیار می‌کند و آن سیاست را موکول به تصویب مجلس شورای ملی می‌نماید اگر حضرت والا نطقهای بنده را ملاحظه فرموده‌اید و به تمام نطقهای من در اروپا دقت فرموده‌اید چرا این مسئله را نمی فرمائید و اگر فراموش کرده‌اید مراجعه تان بدهم به روزامه تان مورخه ۱۱ اکتبر ۱۹۱۹ در آنجا خواهیددید که من علناً و رسماً با صدای بلند در تمام اروپا در معرض افکار عمومی دنیا گفته‌ام که این قرارداد که بسته شده مابین کابینه وثوق الدوله و دولت انگلیس قرارداد موقتی است و قطعیت او موکول به تصویب مجلس شورای ملی است یک دولتی که از یک طرف این سیاست را اتخاذ نموده و از طرف دیگر خورش مشغول به انتخابات بشود و دو سال دوره عمر خودش را بتکمیل همین انتخاباتی که یکی از آنها مورد اعتراضات آقایان است مصروف بدارد یک همچنین دولتی اقدام و قیام بر ضذ حکومت ملی نموده در صورتیکه آنهائی که از قبیل شاهزاده سلیمان میرزا و آقای طباطبائی که قائد قوم شدند و بر خلاف سیاست بیطرف دولت ایران در جنگ سیاست تصویه مجلس شورای ملی و سیاست ملی و رسمی این مملکت بود تجهیز سلاح کرده‌اند آنها مقامشان مبری است از قیام کردن بر ضد حکومت ملی آقای طباطبائی در نطق خودشان مواردی را که در کابینه وثوق الدوله اصول قانون اساسی نقض شده است ذکر می‌کنند احترام مجلس مقدس و احترام اصول مشروطیت مرا ممنوع می‌دارد از مقایسه این امر با دوره‌های تمام زمامداران امام کابینه‌های دیگر ایام طولانی فترت در این موقع می‌خواهم از آقای طباطبائی سئوال کنم که چه شده است ایشان و بعد از ایشان حضرت والا شاهزاده سلیمان میرزا در کابینه وثوق الدوله فقط به ذکر سه نفر قناعت کردند آقای طباطبائی حقوق شناسی شما وفاداری شما پاس محبت که از اخلاق حسنه شما است شایر شمارا مجبور به این کرده است ولی من اجازه می‌خواهم درمقام مدافعه از خودم بگویم در نتیجه قرارداد نیست اما ثبوت این قرارداد عیناً و تماماً طابق الفعل بالنعل بامضاء تمام وزراء کابینه وثوق الدوله که یکی از آنها بنده هستم و یکی آقای سپهدار اعظم آقای مشارالملک آقای محاسب الممالک و دیگران هستند امضاء شده و ضبط است باین ملاحظه می‌خواهیم ببینیم چرا در موقع مؤاخذه بخواهید تشخیص و تمیزی بدهید شخصیت سه نفر اگر مسلم باشد مانع از مسئولیت مشترک در یک کابینه نیست و همه وزراء امضاء کننده در هر مقام در عرض هم واقعند بعلاوه چیز دیگری عرض می‌کنم مسئولیت منحصر به یک دسته از وزراء نیست همه وزراء و همه دستجات همه در مقام مسئولیت در مقابل ملت بر طبق اصول مشروطیت به تساوی مسئولند بیش از این نمی‌خواهم خاطر آقایان را تصدیع داده باشم ولیک قبل از اینکه به جای خودم بر گردم و منتظر شنیدن فرمایشاتی باشم که مرا مجدداً شاید به پشت این تریبون بیاورد و باز اگر عرایضی داشته باشم بکنم می‌خواهم در پیشگاه نمایندگان ملت که در اینجا حاضرند و در معرض افکار عمومی ایران این مسئله را به ندای بلند بگویم که من آن روزی که بیان حقیقت را امضاء کردم انتظار این جواب را داشتم (گفتند صحیح است) من آن روزی که مصالح مملکت خود را در جلوگیری از نفوذ و دخالت سیاست انگلیس تشخیص دادم و باین امر مصمم کردم خودم را از برای هر نوع خرابی خاضر کردم (گفتند احسنت) و باید بگویم من اطمینان به قضاوت بیطرفانه و به وجدان آقایان نمایندگان مجلس شورای ملی دارم و مطمئن هستم و اما اگر هم این اطمینان حاصل نبود خوب است معارضین داخلی و خارجی من بدانند که اگر از این مجلس خارج می‌شدم در هر کجا و به هر وسیله تا آخرین نفس خودم از موقعی که صلاحیت این مملکت و صلاحیت ملت خودم را در این سیاست تشخیص دادم می‌کوشیدم و وسائلی هم الحمدالله دارا هستم که شاید آن وسائل هم کمبر از وکالت مجلس شورای ملی نیست

(گفتند احسنت)

رئیس ـ آقای سلیمان میرزا (اجازه)

سلیمان میرزا ـ ابتدا شاهزاده نصرت الدوله فرمایشاتی فرمودند که می‌توانم آن فرمایشات را به چند قسمت تقسیم کنم قسمت اول مقدمه وجداً او را تکذیب می‌کنم مسئله اول که قید فرمودند کشمکشهای شخصی چون بنده خیلی متکی به حکمیت افکار عامه و نمایندگان ملت هستم و البته همین طور هم هست افکار عامه محققاً حکمیت بیطرفانه می‌کند و اگر هم فرضاً حالا آن حکمیت کاملاً مجری نشود در آتیه مجری خواهد شد کشمکشهای شخصی که فرمودند به عبارت اخری کشمکشهای سلیمان میرزا و فیروز میرزا یا شاهزاده نصرت الدوله) می‌خواهم بدانم و بپرسم از شخصی شخیص ایشان که در تمام این مدت بنده با ایشان چه رقابت شخصی داشته‌ام که کشمکشهای شخصی بنام می‌گذارند آیا وزیر می‌خواهم بشوم آیا می‌خواهم مثل ایشان یکی از اعیان و اشراف بشوم که بحمدالله اگر شاهزادگی خود شرافت است بنده و تمام اشخاص بزرگ عالم از انبیاء و فلا سفه و اشخاصیکه حکمیت هر چیز را از روی صحت کرده‌اند افتخار هم به تمول نیست و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله همیشه می‌فرمودند (الفقر فخری) و بنده هم باین افتخار دارم نه به اثاثیه دنیا بنده بهمین افتخار دارم که در مدت ۲۰ سال یا کمتر از اول مشروطیت تا به حال (که بنده در تمام جریانش بودم) وچه در دوره اول که جزء هیئتی که در خارج از برایی افکارعامه کار می‌کردند بودم کار کرده‌ام و یکی از اشخاصی بوده‌ام که محمد علی شاه موقعی که بر علیه مجلس بوده همیشه توقیف یک عده را می‌خواست و می‌گفت این اشخاص یگانه اشخاصی هستند که امروز مشروطیت مملکت را دنبال و ترویج می‌کنند یکی از آنها سلیمان میرزا و یکی مرحوم برادرش یحیی میرزا بود در آن تاریخ شرح حالات سلیمان میرزا و یحیی میرزای مرحوم و سایر شهدای راه آزادی از قبیل حاج میرزا ابراهیم مرحوم و میرزا جهانگیرخان مرحوم و ملک المتکلمین مرحوم و آقاسید جمال مرحوم و سایر عده مرحومین که همه میدانند آنوقت سلیمان میرزا طرف دار مشروطیت بود در آن وقت حضرت والا در کدام طرف مملکت بوده و چه می‌کرد آنوقت سلیمان میرزا کجا بود و ایشان کجا بودند غرض شخصی نیست این کشمکش هست نه تنها با نصرت الدوله بلکه بنده با تمام اشخاصی که مخالف سیاست آزاری ملت و سیاست حمایت فقر او ضعفا هستند و همیشه آنها را در تحت فشار می‌خواهند مخالف هستم سلیمان میرزا و رفقای او تا آخرین قطره خون خودشان (رجز نمی‌خوانم) در تمام دوره بازماندگانشان اقدام کرده و خواهند کرد همیشه بر ضد اعیانیت و اشرافیت و پامال کردن حقوق فقرا و عامه بوده و هستند (گفته شد صحیح است) بله همیشه بر علیه تمام این ترتیبات بوده‌ام برگردیم به مسئله مجلس اول و توپ بستن مجلس ببینیم آن وقت که مجلس را توپ بستند و عده مخصوصی در باغ شاه گرفتار بودند حضرت اقدس والا در کجا و درچه حال بودند وپدر والا گوهرشان موقع آمدن مجاهدین به طهران وزیرکدام کابینه بودند وزیر داخله کی بود سلیمان میرزا بود یا پدر گرامی ایشان شاهزانده فرمان فرما آیا آنت وقت که سایر آزادی خواهان در باغ شاه محبوس بودند ایشان هم محبوس بودند بله از آن وقت یک طرفیت عقیده در بین ما است و خواهد بود تا اینکه عقیدشان با من یکی شود بنده هیج وقت با فیروزمیرزا یا شاهزاده نصرت الدوله رقابت و کشمکشهای شخصی ندارم اگر دارم بفرمائید آیا از حیث مقام دارم از حیث سایر ترتیبات زندگانی دارم گفتگوهای ملکی وارضی دارم بنده هیچ غرض شخصی با ایشان نداشته و ندارم مسئله را می‌آوریم تا تاریخ جلوس دوره دوم مجلس شایر باز گفته شود که این کشمکشهای شخصی سلیمان میرزا بواسطه سابقه با فرمانفرما بوده بلی بنده در مجلس استیضاح از شاهزاده و فرمانفرما کردم بنده و رفقا در پشت کرسی همین خطابه از او استیضاح کردیم اگر این را کشمکش شخصی نام می‌گذارند چه عرض کنم باز بر گردیم به ایام فترت از آقایان خیلی عذر می‌خواهم مسئله مهاجرت را می‌خواهم عرض کنم در این خصوص شاید بنده امروز شش هفت ساعت وقت آقایان را بگیرم و معطلشان می‌خواهم بکنم زیرا یک تاریخی را به طور کنایه گفتند و بنده هم مجبورم جواب بدهم صحبتم در مسئله آنتریک سیاسی است (آنتریک سیاسی بسیار خوب لفظی است) اتهامات هم در خارج خیلی هست چنانچه آقای سردار معظم هم در چند روز قبل در موضوع اعتبارنامه سلطان محمد خان فرموده‌اند و گویا در روزنامه ایران که (هنوز بقیه تهمتها را جع بمجلس شورای ملی به گوشمان می‌خورد البته همیشه از برای خراب کردن دسته مخالف یک رشته حرفها در کار هست) بسار حرفی است بقاعده بنده هم تهم تصدیق می‌کنم حالا برگردیم به تهمتها که در طرفین موجود است آن تهمتی که بنده به شخص نصرت الدوله زده‌ام یک تهمتی است که همه میدانند عجبا خیلی تهمتبی اساسی است یعنی گقته‌ام که آقایان یک قراردادی امضاء کرده‌اند که آن قراراد بر خلاف حکومت ملی بوده است و عامه مردم از اول که این قرارداد بسته شده از داخله مملکت باوجود اینکه حکومت نظامی بوده و فشار قوه طرف مقابل با سر نیزه بوده با همه این ترتیبات بدون ملاحظه یک جماعتی بر علیه این قرارداد صحبت کردند آیا چه دیدند آنچه را که امروز می‌بینند که طرف حمله بنده است روزنامه رعد در آن تاریخ نوشته و آقایان خوانده‌اند می‌نویسد این اشخاص پارازیت و یک اشخاص غریب و عجیبی هستند که هی وقت به انتظام مملکت راضی نیستند و همیشه در فکر این هستند که مملکت را به هرج و مرج بیاندازند یک چنین اشخاصی بودند که در زیر فشار سرنیزه حکومت مقتدر آن وقت که در همه جا دست داشت ناله واقعی این ملت را فداکارانه اظهار می‌کردند و عقیده خودشان را می‌گفتند که این قرارداد بر خلاف حکومت ملی است و با قرار دهندگان موافقت نداشتند چنانچه در آن روزنامه مخصوصاً در بیانیه آقای رئیس الوزراء مراجعه بفرمائید خواهید دید که این عده معدود در ردیف نایب حسین کاشی بوده و همیشه مملکت را مخشوش کرده‌اند (زیرا که گفته‌اند قرارداد مطابق صرفه مملکت نیست) و همیشه مشغول آنتریک کردن هستند از این قبیل اتهامات از برای این بدبختیها خیلی بوده و بالاخره نتیجه اش این شد که پنج نفر از آنها را که از همه معروف تر بودند یعنی آقای حاج محتشم السلطنه حاج معین التجار بوشهری ممتاز الملک و ممتازالدوله دیگری را فراموش کرده م و اسمش در نظرم نیست شاید آقای مستشارالدوله باشد این پنج نفری بودند که توانسته‌اند از روی واقع در یک موقعی بگویند آقایان ما همه زندگانی و حیات ملیت خودمان را تقدیم می‌کنیم و زحمت کشیده‌ایم هر کدام از این پنج نفر مخصوصاً آقای حاج محتشم السلطنه و بالاختصاص آقای حاج معین التجار بوشهری مستشارالدوله و ممتازالدوله اشخاصی نیستند که خدماتشان در دوره مشروطیت معلوم نباشد و همچنین در دوره وکالت و غیر آن این اشخاص بیچاره مخصوصاً حاج معین التجار بوشهری که شاید قسمتی از دارائی خود را روی هم روی این کار گذاشته (حالا کاری به زحمات و خدمات مستشارالدوله و ممتازالدوله ناریم زیرا که همه میدانند تا زبان باز کردد که اظهار بکنند آقایان این قراراد بر خلاف منافع ملی است فوراً آقایان پارازیت شدند و بد سائس و آنتریک خارجی متهم شده موردکشمکش و اغراض شخصی شدند) مخصوصاً بیانیه را ببیند خواهید دید که در آن جا لغت معدودی را آقای رئیس الوزراء تکرار فرموده‌اند معدودی مفسره جو، معدودی مفتخوار، معدودی جاه طلب، معدودی آشوب طلب و معدودی آنتریک باز این اشخاص می‌خواهند هر روزی یک حرفی بر ضرر حکومت بگویند بیچاره افرار اهالی بیچاره فقرا و ضعفای مملکت اهل صنعت و کسبه و دیگران آیا وقتیکه دیدند با یک شخصی مثل حاج معین التجار بوشهری که اولین تاجر مملکت و با استعداد و استطاعت آنها است بواسطه یک کلمه حرف چنین رفتار می‌کنند آیا دیگران جرأت نفس کشیدن دارند که می‌گویند مملکت بدبخت ما را با این قرار داد زیر و رو کنند بگویند با ما هم مشاوره کنید جواب خواهند فرمود منهم درسایر جاها در اروپا گفته‌ام که این قرارداد به تصویب مجلس شورای ملی خواهد رسید و بعد مجری خواهد شد بسیار خوب یقولون بافواههم مالیس فی قلولهم یک چیزهائی فرمودند که به آن عمل نکردند اگر حقیقتاً مقصودشان این بود که قرار داد را پس از تصویب مجلس شورای ملی به موقع عمل بیاید و مجلس شورای ملی را همانطور که فرمودند سعی در افتتاحش می‌فرمودند پس چرا در این دو سال به موقع اجرا گذاشتند چیزی را که مجلس شورای ملی هنوز تصویب نکرده و رد و قبولش معلوم نیست (شاید ترتیب وزارتی اینطور باشد و بنده از ترتیب وزارتی مسبوق نباشم چون وزیرنبوده‌ام نمی‌خواهم بشوم و زمینه اش برای بنده فراهم نیست) با این ترتیبات هنوز مجلس باز نشده تو به تصویب نرسیده شروع به استخدام می‌کنند و مهمترین مواد این قرارداد را به موقع اجرا می‌گذارند (امروز باید تمام این حرفها را زد به قول تمام این آقایان این روزها یک روزهائی است که پرده از روی کارها برداشته می‌شود) در مملکت دو چیز مهم است که اگر این دو چیز را نداشته باشیم نمی دانم آن وقت از استقلال مملکت چه باقی خواهد ماند آن دو چیز یکی مالیه مملکت است که از خصائص اولیه مجلس شورای ملی است که بدون مجلس شورای ملی و بدون اطلاع آن یک ترتیبات خاصی برایش معمول داشتند یک مستشاری استخدام کردند که شاید باز هم آن مستشارها دروزارت مالیه هستند

(جمعی اظهار نمودند نیستند آقا)

سلیمان میرزا ـ انشاءالله نباشند اگر آقایان اجازه میدند حرف بزنم وگرنه حرف نزنم.

محمد هاشم میرزا ـ لازم بود که بگوئید نیست.

سلیمان میرزا ـ این لازم را بعد اجازه گرفته می‌فرمودید چون بر خلاف نظام نامه داخلی است که در وسط نطق یکی خرف بزنند یاد آوری نمودم به هر حال عرض می‌کنم بر فرض که از چند روز قبل نباشند شاید در زمان کابینه اسبق این مستشارها بوده‌اند و شاید این هم یکی از تهمتها باشد که می‌زنند اهالی که هیچ ندیده‌اند و هیچ نمی‌بینند و نمی دانند که مستشار در مملکتشان هست یا خیر یک سلیمان میرزائی اینجا یک تهمتهائی می‌زند (گفته شد صحیح است) و همچنین صاحب منصبان نظام بسیار خوب آوردند یک مملکتی که نظامش در تحت تصرف خودش نباشد (الحمدالله که امروز هست و بسیار باید متشکر و ممنون بو و همیشه باید دعا کرد که سایه اعلیحضرت قدر قدرت همایونی که یگانه امیدواری مملکت است بر سر این مملکت باقی و بر قرار باشد که درتمام اوقات و مطابق قسمی که در مجلس شورای ملی یاد فرموده‌اند یک سسلطان مشروطه خواه و حافظ مشروطه و استقلال مملکت هستند خداوند این یکانه مایه افتخار را از ایرانیان نگیرد (گفته شد انشاءالله) وهمیشه ایشان را موفق بدارد چنانچه در سابق همیشه موافق اساس مشروطیت اقدام کرده‌اند باز هم مملکت بوجود چنین پادشاه جوان بختی ترقیات و پیشرفتهای واقعی نماید) باری فعلاً شاید مستشار نیست ولیکن خود بنده یک عده از اروپائیها را که به لباس او نیفورم ژاندارم ملبس بودند دیدم غیر از صاحب منصبان سوئدی چون آنها را می‌شناسم باری مقصود از آنتریک سیاسی است در ضمن هم احراز مقام بسیار خوب آیا بنده در دوره مشروطیت کدام مقام را احراز کرده‌ام بنده که غیر از احراز مقام کتک خوردن دیگر احراز مقامی از برای خودم تا به حال ندیده‌ام اگر یک وقت هم در مجلس بنام اقلیتحرف می‌زدم معلوم است همیشه اقلیت تو سری خور اکثریت بوده احراز این مقام هر یک مقدمه برای کتک خوردن نه درصدد وزارتی یا حکومت نه ریاست وزارتی بودم و نه در صدد سایر مقامات یا آنکه شاید در صدد بودم ولایق نبودم به بنده ندادند در هر صورت پس حالا تازه در موقعیکه هیچ تشکیلات سیاسی در کار نیست و بنده منسوب به هیچ یک از تشکیلات سیاسی نیستم و از تشکیلات سیاسی اول هم بواسطه عملیاتی که کرده‌اند خودم را بکلی بری می دانم نو هیچ وقت خودم را مسئول نمی‌کنم یک نفر وکیل ساده هستم که حرفهای خودش را آزادانه بگوید اگر اکثریت قبول کرد فنم المطلوب و اگر اکثریت آن روز متأسفانه آنرا بر خلاف خودش دید آن وقت افکار عامه حکمیت واقعی می‌کنند شاید در انتخابات آتیه آن یک نفر وکیل دو نفر همراه پیدا کند بنابراین من هم یک نفر وکیل هستم اتکائی به سایرین ندارم جلساتی و هیئتی هم در خارج و داخل نداشته و ندارم و اگر یک کسی جلسات و هیئتی برای بنده فرض کرده بگوید فقط همین دو روزی که آمدم به مجلس یکی دو مرتبه آقای مساوات و آقای تنکابنی را دیده‌ام این است که در این مجلس حرف خودم را می‌زنم اگر من امروز بگویم این قرارداد بر ضرر مملکت بوده و بواسطه موادی که دارد بر خلاف قانون اساسی بوده باید به همان فحشهائیکه در زمان آن کابینه در زمان قرارداد منحوس مردم گرفتار بودند بنده هم گرفتار باشم و به من بگویند (آنتریک سیاسی) خوب اگر اینطور است که دیگر اظهار عقیده از میان میروز حضرت والا یک قدری اظهار تأسف فرمودند و مسئولیت را از خودشان خارج کردند از اینکه در این موقع که موقع رسیدگی به اعتبارنامه‌ها است و کارهای مهم از برای مملکت هست داخل یک صحبتها و کشمکش‌های شخصی شده‌ایم بنده از این نصیحت تعجب می‌کنم کدام کشمکش شخصی در این موقع که اعتبار نامه ایشان مطرح است در کار بودن ایشان را در کابینه وثوق الدوله می‌گویم در یکی از فرمایشاتشان می‌فرمودند که چرا اسم چهار نفر را بنده بردم عرض کردم سه نفر در کابینه هیئت عامله بودند و یک نفر هم درخارج هیئت عامله این قرارداد بود البته بنده هم کمال موافقت را با ایشان در این مطلب دارم که تمام افراد آن کابینه مسئول هستند و تمام اشخاصیکه در دوره فترت یا در دوره‌ای هم که مجلس متصدی امور می‌شود یک مسئولیت وزارتی یا غیرآن را در مملکت قبول می‌کنند هر کدام علی قدر مراتب هم مسئول اند وزراء مسئول مجلس شورای ملی هستند اجزاء ادارات مسئول وزیر و ترتیب اداری که دارند هستند البته مملکتی که مشروطه باشد شامل مسئولیت است و محققاً همانطور که فرمودند مسئولیت برای تمام اعضاء کابینه است و بنده با ایشان کاملاً موافق هستم و برای هیچیک از آنها استثناء قائل نیستم و همچنین نسبت به اشخاصیکه این اقدام را کرده‌اند کاملاً با آقای مدرس موافقم که فرمودند ششصدوهشتادوچهار (۶۸۴) نفر در موضوع قرار دا کار کردند ولی بنده اسامی آنها را نمی دانم و فعلاً اعتبارنامه ۶۸۳ نفر در کار نیست که بنده نسبت به ۶۸۴ نفر حرف بزنم حالا یکی از آن عده اینجا است یعنی اعتبارنامه اش و فعلاً اینجا تشریف دارند آقای مدرس می‌فرمایند ۱۸ نفر در این مجلس هستند بنده آنها را تماماً نمی‌شناسم خیلی‌ها از من این مطلب را می‌پرسیدند که این ۱۸ نفر کی‌ها هستند شاید عده شان را بشناسم ولی تمامشان را نمی‌شناسم خوب است یک وفتی دیگر اگر ممکن است اسامی آنها را آقای مدرس می‌فرمایند چون مردم منتظدند این ۱۸ نفر را بشناسند.

مدرس ـ در موقعش عرض می‌کنم.

سلیمان میرزا ـ هر کسی می‌خواهد باشد هیچوقت مقام دوستی و غرض شخصی نیست هر کس ولو اینکه اول شخص فامیل من باشد مثل پدر و برادر با او هم مخالفم این صدا از دهن هر کس بیرون بیاید و بر خلاف حکومت ملی قیام کند یا یک قراردادی بگذارد بنده چون ادعا می‌کنم یکی از وکلاء ملت هستم (ولو اینکه هنوز این حق را ندارم و شاید اعتبارنامه بنده مطرح نشده حق دارم بگوی) هر کس طرف دار این قرار داد باشد بنده با او مخالفت می‌کنم دیگر اینکه در نطقشان فرمودند بنده اطلاعاتم ناقص است بنده آن روز عرض کردم که کاش دوسیه وزارت خارجه باشد تا مطلب کاملاً معلوم شود شاید ایشان یک تلگرافی فرموده‌اند که اطلاعات بنده ناقص است تصدیق می‌کنم لکن باندازه اطلاعات خودم عرض کردم البته وزیر نبودم که بتوانم دوسیه‌های وزارت خارجه را ببینیم البته ایشان خوب آگاه هستند و بسیار خوب میدانند تکه هائی را در زمان اقتدار خودشان رعد ناشر افکارشان منتشر کرده یکی دوتا از آن تکه‌ها را خواندم که یکی تلگراف سفارت امریکا بود و یکی قرارداد مالیه که فرمودند چاپ شده (بنده نمی‌دانستم تقصیری بر من نیست چون در این جا نبودم) اینکه تهمت نیست آن روز بنده عرض کردم در موقعیکه تشریف بردند به اروپا به سمت وزارت خارجه در آنجا اقدامی نمودند در موقع خودشان و نطقی که در سر میز ضیافت فرموده‌اند شاید همانطور که خودشان بعد از مجلس به بنده فرمودند فرمودند من مقصودم از آن نسبت دروغ به شخص شما مقصودم روزنامه بود شاید نویسنده‌ای که در آن مجلس بوده با روزنامه دروغ نوشته بنده هم عرض کردم شاید اشتباه شده و در روزنامه با آب و تاب آن تلگراف را قرائت کردم به جهت اینکه بحمدالله یک کشمکش خصوصی نبود مطلب چاپ شده تا یک اندازه همه دیده‌اند فقط یگانه استدعائی که دارم اگر مصلحت میدانند (فعلاً که این مسئله مطرح شده و در حقیقت همانطور که فرمودند راجع به سیاست خارجه آن دوره داخل یک حکمیتی می‌شویم گمان می‌کنم که ضرری هم نداشته باشد که فرضاً در آن موضوع یک هفته هم حرف بزنیم چون مسئله خیلی مهم است) بنده خیلی مایلم که ایشان اقدامات و خدماتشان راکه در اروپا کرده‌اند بفرمایند فرمودند خیلی متأسف هستم که چرا هیچ باز پرسی نیست که قدر ایشان معلوم شود و همه بدانند خیلی خوب حالا یکی از آن مواقع است خدمات خودشان را شروع کنند به شمردن و اثبات بفرمایند آن وقت بالفرض اگر بنده شخص مغرضی باشم عموم وکلاء مردم و افکار عامه که مغرض نیستند البته افکار عامه حکم خواهد کرد که سلیمان میرزا راستی با شخص نصرت الدوله مغرض بود آنوقت ایشان فرمایشاتشان را تصدیق خواهید کرد که یک لجاجتی کرده‌ام و البته خدمات ملی کرده‌اند و همچنین یکی از اشخاصی که آنوقت زنده یاد خواهد گفت بنده خواهم بود و یکی از اشخاصیکه افتخار خواهد کرد از دو نقطه نظر یکی از نظر اینکه الحمدالله در مملکت ایران یک شخصی وزیر خارجه بوده که در موقع چنین فشارها حقوق ملت را حفظ کرده خدمات ملی نمایان کرده و آنوقت سر به آسمان خواهیم رسانید که الحمدالله یک مأمور محترم و یک وزیر امو خارجه عالی داشتیم که در یک چنین موقع خطرناکی حقوق ملت را حفظ کرده عرض کردم از دو نقطه نظر افتخار خواهم کرد یک نظر دیگر اینکه بنده هم از خانواده سلطنت هستم و البته خانواده سلطنت هم دو مرتبه باید علاقمند باین مملکت باشند و چون هر قدر استقلال و قوه و شوکت ایران روز افزون بشود مثل دوره‌های سابق (قبل از اسلام) مثل سلطت سیروس و داریوش و اقتداراتی که صفویه داشتند و نادر شاه افشار و سلاطین بزرگ مملکت ایران که همه تاریخی است مسلماً اگر امروز هم دولت ایران سرش به آسمان می‌رسد و افتخار می‌کند که بلی من از یک خانواده هستم که آن خانواده که آن خانواده دارای این مقاماتند البته بنده هم دو مرتبه افتخار می‌کنم هم بواسطه اقتدار مملکت و هم بواسطه شاهزادگی و افتخار می‌کنم که الحمدالله منسوب بیک خانواده هستم که خدمتگزاران واقعی مثل شاهزاده نصرت الدوله مثل شاهزاده صرم الدوله و از این قبیل شاهزاده‌ها دارد اما تا خدمات خود را نفرمایند بنده مرددم و اطلاعات من اوراق روزنامه است اگر دروغ یاراست است همین است به علاوه مردم بفرمائید تارفع اشتباه از آنها بشود دیگر اینکه نصیحت فرمودند که خوب است اخلاقمان را تصحیح بکنیم و در مطالب دقت بکنیم و حقوق شناسی بکنیم بنده به هیچ وجه نمی‌فهمم یعنی چه؟ اینکه من عرض می‌کنم مخالف با قرارداد هستم آیا بر خلاف صلاحیت مملکت است آیا بر خلاف اخلاق است اگر این مطلب یک خلاف اخلاقی است دیگر بعد از این نمی‌گویم و به بد اخلاثی معرفی نمی‌شوم اینجا جسارتی نشده ققط گفته شده این قرارداد که شما در آنوقت بسته‌اید به عقیده بنده بر خلاف مصالح مملکت بوده و شاید به عقیده تمام مردم حتی خود آقای مدرس که امروز موافقت می‌فرمایند در مسئله قرارداد موافق نبوده و حتی به عقیده خودشان که بیان حقیقت نوشته‌اند که بنده هم به خیال خودم همین حقیقت را می‌گویم در در آن بیا حقیقت هم رفقای آنوقت ایشان همه طرف دار این هستند که آن قرارداد بر خلاف مصالح مملکت بوده امروز بایستی که آن قرارداد خانمان برانداز را همان طوریکه دریده شده و لغو شده ولو بقدر خردلی هم باقی مانده باشد باید او را محو کرد گفته شد صحیح است و بنده خیلی خوشوقت شدم از این بشارت که حالا آقایان فرمودند که مستشار در مالیه کار نمی‌کند من تا به حال چنین می‌دانستم که فعلاً مستشارها کار نمی‌کنند شکراً لله خیلی ممنون هستم انشاءالله همین طور باشد ولی اگر بعد معلوم شد که هستند آن وقت چه عرض کنم امیدوارم که نباشند آقایان مسبوق هستند که بنده یکی از وکلاء پر حرف هستم و هیچوقت خسته نمی‌شوم و به زودی رها شان نخواهم کرد و هر وقت خسته شدند ممکن است بفرمائید آقای رئیس تنفس بدهند بنده عرایضم را فراموش نخواهم کرد خواه بعد از یک تنفس خواه بعد از دو تنفس و بعد از یک جلسه یا دو جلسه یه سه جلسه و آقایان را خسته خواهم کرد به جهت اینکه این مطلب مطلب مهمی است و به عقیده بنده مسئله حیات و ممات مملکت ایران است از این مسئله اگر نصف دوره انتخابیه خودتان را هم حرف قلع و قمع این قرارداد بکنیم و اسمش را از میان ببریم ضرر ندارد برای اینکه سابقه نشود در آتیه بدانند یک هیئتی در موقع تعطیل مجلس حق بستن این طور قرارداد‌ها را ندارند و همه وزراء آتیه بدانند قبل از آنها یک چنین اقدامی کردند و وکلاء مجلس باندازه عجول بودند که قبل از اینکه اعتبار نامه شان بگذارد به عجله مثل اینکه از برای چیز گران بهائی وقت فوت می‌شود آری معلوم است از استقلال مملکت گرانبهاتر چیست بر علیه قرارداد اقدامات کردند و در آتیه وزراء بدانند که در ایام فترت حق بستن چنین قراردادی را ندارند هر کس بسته باشد ملت ایران او را به رسمیت نمی‌شناسد (گفته شد صحیح است) از این صحیح استها خیلی ممنون هستم و این همان جائی است که می‌خواستم (یعنی نصیحت اخلاقی که حضرت والا دارند بحمدالله مؤثر شد) در مطالب اساسی هیچ وقت یک مخالفتی در مجلس نبوده به جهت اینکه بر خلاف اساس ملیت است برای تذکار عرض می‌کنم که در مجلس سابق دو دسته بودند اعتدالی و دمکرات و هروز با یکدیگر در مطالب مرامی به سختی کشمکش داشتند که انتخابات چطور باید بشود مستقیم باشد یا غیر مستقیم مثلاً قانون انتخابات چطور باشد از این گفتگوها خیلی داشتیم ولی وقتی که بدبختانه باز گفتگو رفت به خانواده سلطنت شاهزاده شعاع السلطنه مرحوم و سالارالدوله و محمد علی شاه حمله باین مملکت کردند چون گفتگو راجع به مسائل اساسی بوده آیا یک نفر وکیل در آن موقع مخالفت داشت لاولله فوراً همین که مسئله اساسی امد مسئله دموکرات و اعتدال و سوسیال از میان رفت در سرلوحه تمام مرام نامه‌ها نوشته می‌شود ملت ـ وطن ـ حقوق ـ مشروئطیت در آن دوره امتحانات خود را داده‌اند در این دوره هم کاملاً خواهند داد و حالا هم که یک اختلافی داریم بنده می‌گویم مخالف هستم آقای سردار معظم و آقای مدرس موافق هستند آیا در چه موافق هستند در قرارداد خیر باوجود این که هنوز به بنده نفرموده‌اند بنده از طرفشان می‌گویم در قرارداد موافق نیستند ولی شاید در ترتیب مذاکره و در جزئیات مطلب اختلافاتی باشد برای این قسم مطالب خواه قرارداد باشد خواه غیر قرارداد همین که بر علیه قوانین اسساسی و حقوق ملی باشد خواه وکیل خواه افراد ملت عموماً بدو ملاحظه موافق هستند و بنده اینجا از طرف عموم ملت می‌گویم که قرارداد را به رسمیت نمی‌شناسم پس در این صورت اختلافاتی فی مابین نیست حالا آمدیم بر سر تهمت و اقتراء عرض کردم بنده تهمت به کسی نمی‌زنم و اینکه فرمودند مروا کراماً خیلی ممنون هستم که جواب عرایض بنده را به بزرگواری خوشان صرف نظر فرمودند و فرمودند مروا کراماً اما متأسفم این لطف و مرحمت خیلی زود فراموش شد و پس از دو سطر نطق اخلاق کریمه را فراموش فرمودند و شروع کردند به یک مسئله هائی که بکلی بر خلاف لطف و مرحمت بود با یک حرارتی فرمودند که آقای آقاسید ضیاء مؤسس کابینه سپهدار با شما و همچنین یا یا آقایان طباطبائی و شرکاء بنده بیشتر آشنائی داشته‌اند می‌خواهم این مطلب را خدمتشان عرض کنم که از اول آقا سیدضیاء هیچ وقت با بنده توافق نظر نداشته و یگانه دلیل برای این مسئله روز نامه‌های ایشان است که اگر از اول روزنامه‌ها تا آخرش را به دقت مطالعه کنند می‌بینید که یک سطر آن موافق عقیده سلیمان میرزا نبوده اگر مقصودشان از این آشنائی این بوده است که در کوچه سلام میکرده و جوابش را میداده‌ام این مسئله شرعی است که هر کس بگوید سلام علیکم مجبوراً باید گفت علیکم السلام و شاید در یک مجلس عمومی که بنده بوده‌ام و ایشان هم در آنجا بوده‌اند همان طور که خودشان فرمودند یک روزی پره از روی کار برداشته می‌شود اگر یک محلی سراغ دارند به بنده اطلاع دهند که در یک مذاکره یا در یک قرارداد با آقاسیدضیاء الدین شریک بوده‌ام وقتی که آقاسید ضیاء از قزوین تشریف می‌بردند اتومبیل ایشان با بنده بلافی کرد ولی بحمدالله خودش را ندیدم و فعلاً هم با آقای طباطبائی و سایر آقایان در اینکه قرارداد بر خلاف مصالح مملکت است موافقم والا یک تشکیلات حزبی ندارم هر ساعتی که عقیده آقای طباطبائی مخالف بنده بشود با ایشان هم همانطور مخالفم و عقیده هم آزاد است بنده در کوتا به آقا سید ضیاء یا در حکومت سپهدار شرکت نداشتم شکراً لله که نبودن بنده در تهران این مسئله را واضح می‌کند.

نصرت الدوله ـ شما را نگفتم

سلیمان میرزا ـ پس ببخشید چون فرمودید شرکاء آقا سید ضیاء و بطوذ مطلق فرمودید حالا که حضرت اشرف بنده را نفرموده‌اید کمال تشکر را دارم آقای طباطبائی یا سایرین هم البته از خود دفاع خواهند کرد مگر اینکه آن وقت حضرت والا یک لغتی فرمودند که بنده کاملاً با ایشان هستم و آن این بود که تمام زمامداران امور در ایام فترت باید محاکه شوند البته تا یک چنین محاکمه نباشد مملکت و قوانین حفظ نمی‌شود من کاملاً طرف دار این مطلب هستم که زمامداران امور باید تماماً در تحت محاکمه بیایند انصافاً ببیند چه مملکتی داریم ملاحظه بفرمائید آیا در کدام یک از ادارات به اهمیت وزراء یک مطلبی را که می‌خواهند مطرح کنند کتاب قانون می‌آورند در این موضوع قانون چه می‌گوید اگر همچو چیزی سراغ دارید بگوئید حتی در وزارت عدلیه که خودشان در آنجا هم کار کرده‌اند فقط یک تصویب نامه از هیئت وزراء صادر می‌کنند که بنا بر تصویب نامة هیئت وزراء بر حسب امر خود وزیر عدلیه فلان طور باید بشود عدلیه که یکی از قوای سه گانه مشروطه و قوه قضائیه مملکت است (بنده بطور کلی می‌گویم) و نمی‌خواهم از مأمورین عدلیه مدافعه کنم که شاید اغلبشان قابل نباشند مسئول باشند و باید محکمه شوند اما بطور کلی عرض می‌کنم و از قوع قضائیه مدافعه می‌کنم مقصود این است قوه قضائیه مملکت که مهم ترین قوا است و حفظ حقوق تمام مملکت با اوست دست خوش امضای یک وزیر است هر وزیری آمد بدون اینکه به قانون اساسی نگاه کند می‌گوید قانون را بیاورید و به خیال خودش یک ماده را جرح و تعدیل می‌کند منتهی از همه بدتر آقای سید ضیاء بود که هیچ قانونی راقبول نداشت امر می‌کنم حکم می‌کنم یگانه قانون ایشان بود یک قدری بیائید پائین تر هر کس در موقع زمام داریش یک ضربه به این مملکت بد بخت کوچک ما زد کدام ماده قانون اساسی امروز کاملاً ملحوظ نظر اولیای امور است اگر وزراء و زمامداران امور عموماً قوانین را منظور می‌داشتند امروز تمام افراد مملکت دو ثلث قانون حفظشان بود امروز کار به جائی رسیده که در مملکت از شدت بی اعتنائی به قانون یک جلد کتاب مکمل قانون در مملکت پیدا نمی‌شود وکیل الملک وکیل کردستان از تهران که مراجعت می‌کردند در همدان به بنده می‌گفتند که در طهران که پایتخت است مدتی گشتم که یک دوره از کلیه قوانین که از مجلس گذشته تهیه کنم موفق نشدم برای چه اینطور است برای این است که طرف توجه نیست که یک وکیل بیچاه که تازه می‌آید میخواهد قوانین سابق را بداند هرچه می‌گردد پیدا نمی‌کند البته تمام زمام داران مسئول هستند که رعایت قانون را نکردند بهترین روز روزی است که این مطالب یکی یکی در تحت محاکمه بیایند تا دیگران عبرت بگیرند سرمسئله که می‌خواهم زیاد حرف بزنم خیلی چیزهای دیگر هم یادداشت کرده‌ام که عجالتاً از آنها صرفنظر می‌کنم در سیاست بیطرفی و مهاجرت بعضی فرمایشات فرمودند تو گفتند این اشخاص اسلحه بدست گرفته‌اند آیا این اقدام بر علیه حکومت ملی نیست که در مملکت بیطرفی یک اشخاصی اسلحه بگیرند و بر ضد بیطرفی جنگ کنند با آن حرارتی که می‌خواستند مرواکراماً را مجری بدارند این است که عرض کردم باید چهار پنج ساعت وقت وکلاء را بگیرم خواه خسته شوند خواه نشوند اما خودم در این مسئله خسته نمی‌شوم البته آقایان میدانند که در زمان سابق دو سیاست در مملکت ایران بود (مجبورم بگویم ولو اینکه در سیاست خارجه نباید داخل شد) برای اینکه دو همسایة قوی در اطراف مملکت بود که دولتهای سابق از آنها خیلی استفاده کردند که بنده شاید بخواهم آن استفاده‌های سابق را نگویم البته مسبوق هستید که مجلس را کدام ساست در دفعه اول بمباردمان کرد در دوره مجلس اول حکومت روسیه طرفدار ضد مشروطه بود و بر ضر مشروطه خواهان هر قسم قیام و اقدام می‌کرد حکومت تزاری نه تنها بر علیه آزادی مملکت بد بخت ما قیام کرد بلکه بر علیه آزادی مملکت خودش هم شبانه روز مشغول بود میکشته مسبسته و در مملکت ما حق همسایگی داشت در مملکت ما هم اقدامی می‌کرد قوای ما بیچاره‌ها هم با اندازه قوای او نبود با وجود اینکه دنیا فخر می‌کند که قرن بیستم است و معهذا ثابت شده که حقوق ضعیف آن طور که باید هیچ وقت حفظ نمی‌شود ثابت شده هر کسی که زورش بیشتر است حرفش حسابی تر است تمدن قرن بیستم دنیا را روشن کرده اما هیچ وقت به حرف یک مردم بیچاره یک ملت بیچاره گوش نمی‌دهند چنانچه همین جنگ بین المللی کاملاً ثابت کرد که این صحبتهای حقوق بیطرفی حقوق ملیت صحبت بیطرفی تمام اینها حرف و بازی بوده یک طرف بیطرفی بلژیک را منظور نداشت یک طرف بیطرفی یونان را و هر دو بر خلاف بیطرفی رفتارر کردند و هر دو و هرسه باتفاق بیطرفی ما بیچاره‌ها را قبول نکردند و هرچه فریاد زدیم بیطرفیم از همه طرف بما بیطرفها که زور نداشتیم بدون استثناء حمله آوردند در دوره اول مشروطیت دولت روس و انگلیس معاهدة بین خود منعقد نمودند که به معاهده ۱۹۰۷ موسوم گردید ویک معاهده خانمان سوز و ایران ویران کننده بود که اول مجلس با تمام حست آن را نشناخت و حتی مواظبت کردن که لفظ دولتین را بر زبان نیاورند برای اینکه تصور نشود که معاهده ۱۹۰۷ و منطقه نفوذ دولتین را قبول کرده‌اند معذالک کلمه بر خلاف تمدن و سیاست ملی بیطرفی ایران معاهده ۱۹۰۷ را بستند و به ایران هیچ مراجعه نکردند که ما داریم ترا دو قسمت می‌کنیم در یک مملکت قدیمی که تاریخ مشعشعی دارد باصطلاح خود ایرانیها شش هزار ساله و به قول اروپائیها سه هزار ساله است مل متمدنه منطقه نفوذ از برایش معین کردن و از آن بدبختیها نپرسیدند که آیا شما انسانید اینطور رفتار کردند و حقوق ملت بی طرف را اینطور منظور داشتند این معاهده را به مجلس اول با کمال قدرت و جلادت نشناخت ولکن ما بشناسیم یا نشناسیم فرقی نمی‌کند آنهائیکه باید بشناسند شناختند ما هر چه فریاد می‌کنیم نمیشناسیم باین حرفها کسی گوش نمی‌دهد اگر سر نیزه داشته باشیم اگر قدرت داشته باشیم گوش می‌کنند والا آدمهای بی حقی باشیم تمدن، بلی تمدن بعد از این تمدن یعنی ضربه اولی که در دوره اول مشروطیت بما وارد آمد و معاهده مشئومة ملعونه ۱۹۰۷ بسته شد تو منطقه نفوذ معین گردید مجلس را توپ بستند و آنوقت باین اکتفا نکردند بعد از خراب شدن مجلس اول آمدن مجلس دوم وکلاء خواستند به هر وسیله که باشد به مصداق الغریق تشبث بکل حشیش بد بخت مردم بد بخت وکلا که در مقابل دول متمدنه ضعیف هستند و می‌خواستند بگویند ما هم حق زندگانی داریم هر روز گرفتار ترتیبات سابق بودند یک روز برای تأدیه فلان قرض عایدات گمرکات فلان جا را از دست می‌دادیم یک روز گرفتار منطقه نفوذ بودیم بیچاره و بد بخت ایرانی گرفتار تمدن شده مجلس دوم با یک مطالعاتی خواست یک اصلاحی برای این کارها بکند درصدد بر آمد که اولاً باید دو چیز را انتظام داد که روح مملکت است یکی مالیه و دیگری مسئله نظام زیرا به هر اصلاحی بخواهند بکوشند اول مسئله پول است چون برای هر کاری پول لازم است پول که نداشته باشید باید دست خود را به طرف همسایه دراز کنید و بگوئید فلان قدر به منقرض بده همینکه دست راتدراز کردید فوراً یک شرایط خانمان براندازی با شما می‌کنند بنابراین مجلس دوم خواست که یک قدری از زیر بار این مطلب خلاص شود مجلس اول هم در این موضوع خوب اقدام کرده بود یعنی بودجه را تعدیل کرده بودند و تقریباً یک توازنی در دخل و خرج خاصل شده بود آن اشخاصی که همیشه آنتریک می‌نمایند اینجا است که آن اشخاص ذکر می‌شوند یعنی اشخاص (حقوق بر) همه مسبوقند چه اقدامات کردند چه کارها کردند وشاید یکی از شببهای عمده موفق شدن محمدعلی شاه به خراب کردن مجلس همانها شدند آیقایان میدانند کی‌ها حقوق می‌برند یک فعله هیچوقت حقوق نمی‌گیرد یک فقیر بیچاره یک کاسب بیچاره هیچ حقوق نمی‌برد همیشه زحمت می‌کشد و مالیات می‌دهد اما بد بختانه آنها که در توی کالسکه‌ها درشکه‌ها و اتومبیل‌ها و قصرها هستند آنها حقوق می‌گیرند اکثریت حقوق برها آنها هستد آنها حقوق می‌برند که یک شاهی از مالیات این مملکت را نمی‌خواهند بپیدازند به هزاران صورتهای غیر مشروع مثل تخفیف یا مستمری یا مخارج سوار حکومتی از مملکت بد بخت پول می‌گیرند حقوق برها هستند که قصور و عمارات عالیه می‌سازند آنها هستند که این حقوقها را می‌برند همان‌ها یکدفعه در مسجد شاه ریصتند و فریاد وااسلام بلند کردند و گفتند بما مفت نمی‌دهند بخوریم این بر خلاف مسلمانی است مثل اینکه نعوذباالله پیغمبر اکرم (ص) خدای نکرده یک شاهی از بیت المال مسلمین برده بود افتخار اسلامیت افتخار مذهب که همه چیزش افتخار است یکی هم وجود مقدس رؤسای مذهب است که عملیاتی در اوائل اسلام کرده‌اند مثل عملیات حضرت امیر (ع) که وقتی برادر او عقیل می‌خواهد حضرت امیر (ع) را دعوت کند زحمت می‌کشد یک قرصه نان پس انداز می‌کند و آن وجود مقدس را دعوت مکند وقتیکه حضرت می‌بیند یک قرصه زیاد است عوض اینکه اضافه مواجب بدهند فوراً می‌فرمایند تو می‌توانی به یک قرصه کمتر زندگانی بکنی فوری یک قرصه از نانش کم می‌کند این است اساس مذهب اسلام یا وقتیکه طلحه وزبیر خدمت آن وجود مقدس شرفیاب میشودند که یک مأموریتی بگیرند والی بصره وکوفه یا فلان جا بشوند وجود مقدس فوراً چراغ را خالموش می‌کند و یک چراغ دیگر روشن می‌کند سئوال می‌کنند برای چه این کار را کردید می‌فرمایند اولی مال بیت المال است کار بیت المال را رسیدگی می‌کردم و به حساب مالیه می‌رسیدم از پول بیت المال خرج کردم دومی از مال شخصی خودم است چون شما مهمان من هستید از مال شخص خودم مصرف می‌کنم با این اساس اسلامیت …..

تدین ـ این که تاریخ مهاجرت نیست

سلیمان میرزا ـ همانطور که آقای رئیس فرمودند بنده یک نفر وکیل هستم و در نطق آزادم

سرارمعظم ـ بلی آزادی نطق برای همه هست.

سلیمان میرزا ـ آیا می‌خواهم ببینم این اساس مقدس اسلامیت این مالیه که باید اینطور در تحت انتظام بیاید که آن وجود مقدس نخواست چراغ بیتالمال را به مصرف برساند فوراً طلحه وزبیر بر خواستند و رفتند و جنگ جمل و سایر ترتیبات را فراهم آوردند و گفتند اینجا پول و تمول وسایر راحتی‌ها نیست کسی که با خودش اینطور سخت گیریها می‌کند دگر به کسی پول نمی‌دهد باید رفت جای دیگر پیدا کرد در صورتی که اسلامیت اینطور منور است اینطور نورانی است تمدن واقعی را دارد معذالک وقتیکه مجلس اول از حقوق اشخاصیکه چندین هزار تومان بود یا حقوق مالی که صدو بیست هزار تومان بود کسر کرد و مأخذ حقوق را از دوازده هزار تومان بالاتر نبردو فریاد وامذهباوا اسلام بلند شد (ریختند تاریخ زیاد نمی گونیم) و مجلس اول را به هم زدند در دوره دوم مجلس خواست اصلاخات مالیه را تکمیل کند بنابراین بعد از خیلی دقتها خواست بگوید که خودمان بعضی چیزها را نمی دانیم از آنها یاد بگیریم بد بختانه هر معلمی که آوردیم به ما چیز یاد بدهد از وظائف چیز یاد دادن تجاوز کرده مثلاً روز اول گفت که امروز تو در مجلس حق نداری با پسرت حرف بزنی باید اینطور سلام بکنی کلاهت را باید اینطور بگذاری کلاه ایرانی نباید سرت باشد و لباست هم اینطور نباید باشد (صحیح است) چیزهائیکه هیچ وظائف او نبود ولی چون کلاه او رنگ دیگر داشت و جزء متمدنین محسوب می‌شد ما هم که جزء متمدنین شاید بودیم (اگر چه انشاء الله نیستیم) گفتم باید یاد گرفت وزیر بار تعلیمات رفت ما مستشار خیلی آوردیم ولی آنها بوظیفه خودشان عمل نکردند یا اینکه وزیر وقت با آنها همراهی نکرد یا اینکه وزراء وقت با آنها موافقت نکردند چون این شخص را که بعد اسم می‌برم سخص کاری بود ولی کاری نکرد تشکیلاتی نتوانست بدهد خودش گفته بود تقصیر با من نیست با من مساعدت نشد ظن غالب هم این است که با او مساعدت نشد (مسیوپترو) مستشار فرانسوی همین طور که عرض کردم اطلاعات او بسیار خوب بود بیچاره آن عیبی هم که عرض کردم نداشت مداخله در کار دیگران نمی‌کرد و می‌خواست از حقوق خودش تجاوز نکند شاید به وزیر وقت پیشنهاد کرد که این قانون اینطور باید باشد وزیر وقت قانون را می‌گذاشت جزء کاغذهای توصیه آنهم آخرین آن کاغذها و بنده که از آقایان یا از اعیان بودم یا جزء شاهزاده‌ها بودم مرا راضی می‌کرد که فردا با او بد نشوم وپشت سر او بد نگویم اصلاحات پترو را دقت نکرد یگانه دلیلش این است که مسیوپترو چیزی باقی نماند مجلس دوم بعد از مطالعات بسیار می‌دانست که باید مستشار بیاورد ولی فکر این را می‌کرد که رعایت نزاکت را بکند و گفتگوی منطقه جنوب و شمال را نداشته باشد بعد از گفتگوهای زیاد که وزارت خارجه با دول دیگر کرد و دوسیه اش آنجا است مستشارهائی که از دولتهای دور بیطرفی مثل آمریکا وغیره آوردند.

رئیس ـ ده دقیقه تنفس ـ آقایان موافق هستید

(گفتند بلی)

در این موقع عموم نمایندگان برای تنفس خارج و پس از ده دقیقه مجدداً جلسه تشکیل گردید

رئیس ـ آقایان سلیمان میرزا (اجازه)

سلیمان میرزا ـ آقایان البته فراموش نفرموده‌اند که بنده صحبتم راجع به مجلس دوم بود بعد از مطالعات برای اینکه چند چیز رادر نظر گرفته باشد یکی اینکه یک حسی بر علیه اروپائی نشان نداده باشد چنانچه امروز این صحبت هائیکه بنده می‌کنم که تمدن فلان یا مستشار هافلان اقدامات را کردند یک حسی بر اروپائی نیست (صحیح است) این حس بر علیه تجاوزات آنها است معنی این احساسات آن نیست که ما نمی‌خواهیم مستشار از اروپا و سایر ملل داشته باشیم گفتگو در این است که ما نمی‌خواهیم اشخاصی که داخل خانه ما شده‌اند از حدود قراردادی که با آنها بسته شده تجاوز بکنند اگر از یک دولتی مثل انگلیس یا غیر انگلیس مستشاری در ژاپون برود آیا بر خلاف آن قراردادش رفتار می‌کند اینطور آمرانه رفتار می‌کند خیر ما می‌خواهیم بگوئیم که امروز یک مملکتی هستیم دارای حقوق مشروطیت در قرن بیستم که قرن تمدن است و صحبت از حمایت ملل ضعیفه است می گوئیم اشخاصیکه این اظهارات را می‌کنند عملشان و مأموریتشان و افعالشان مطابق ادعاهاشان باشد و آنطور رفتار کنند که یک مستشار در دو دولت متساوی القوه رفتار می‌کند اگر مأموریتی از فرانسه بانگلیس یا از انگلیس به فرانسه بروند چطور رفتار می‌کنند همان طور که آنجا رفتار می‌کنند در مملکت ما رفتار کنند ما هم که یک قسمت از این دنیا هستیم حق داریم بگوئیم مملکت خودمان را خودمان اداره می‌کنیم مثل سایر ملل دنیا ذیحق هستیم از هر جهت استقلال داریم مشروطیت ما قانون اساسی داریم همان حقوقی که سایر ملل دارند از برای ما هم از روی انصاف باید اجرا شود چیز دیگر نمیگوئیم البته ما احتیاج داریم که ادارات خودمان را موافق ترتیبات امروزه دنیا اداره بکنیم نواقص را تکمیل بکنیم و محتاج به معلمین هستیم اما فقط و فقط این صحبت را که امروزه بنده می‌کنم و خیلی اسباب زحت دراین هوای گرم ظهر می‌شوم برای تجاوزات آنها است که از حدود حودشان تجاوز کرده‌اند باری مجلس دوم بعد از مطالعات مصلحت دانست مستشارهائی از جاهای دور دست با یک نظر عمیقی استخدام کرد از برای مالیه از آمریا از برای ژاندارمری و نظمیهاز سوئد از برای عدلیه از فرانسه و سابق هم مأموریتی از صاحب منصبان روسی داشتیم مستر نیوراهم از برای تلگراف خانه مجدداً استخدام کردند در حقیقت مجلس شما خواست نشان بدند که با همه ملل هیچ نظری غیر از نظریه ارتباط دوستی و یگانگی ندارد و می‌خواهد ازمعلومات آنها استفاده کند امروز که قرن تمدن است مثل سایر دول اداراتش را منظم بکند انصافاً نباید فراموش کرد که مستشاران مالیه مخصوصاً رئیس آنها مستر شوستر ومستشاران ژاندارمری و قوای امنیه و نظمیه رئیس آنها چه در نظمیه و (ستداهل آریکسین ویریگدال) و چه در ژاندارمری (یالمارش) خوب از عهده وظائفشان برآمدندمأمورین فرانسه هم در وزارت داخله و عدلیه مشغول اقدامات خودشان شدند که قابل تمجید است مخصوصاً مأمورین مالیه وژاندارمری انصافاً تقدیر بودندو البته هیچوقت گمان نمی‌کنم از تاریخ ایران محوشود مجلس آنوقت هم کمک خودش را به مأموریتی که کاملاً وظیفه خودشانرا عمل می‌کردند میکرد و از آنهاهمیشه مساعدت کند آنها هم انصافاً در ظرف مدت کمی مالیه مملکت را به طرف اصلاح آوردند البته مملکت ما را که ژاندارمری و نظمیه باشد مرتب کردند چنانکه امروز آثار آنها در ژاندارمری و نظمینه و بعضی جاهای دیگر باقی است ولی چه باید کرد که آخر مجلس دوم منتهی شده به یک مسئله که هیچ وقت از این بک نفر ایرانی فراموش نخواهد شد هیچ وقت در تاریخ ایران این مسئله مسکوت عنه نخواهد ماند منتهی شد بیک (اولتیماتوم) خانمان برانداز برای اینکه مستشاران مالیه که انصافاً برای مملکت ما خدمتگذاران واقعی بودند و مالیه ما را مشغول اداره کردن شده بودند خارج کنند در روی این منبر نطق در روزیکه همه قسم احتمال خطر داشت اشخاصیکه حالا اسم نمی‌برم مشغول شدند به فدا کاری و واقعاً تا آخرین ساعات عمر خودشان در مسئله حفظ مستشاران مالیه کوشیدند (صحیح است) اما هیچو وقت ضعیف مقاومت با قوی نخواهد کرد بالاخره با کمال تأسف ما را مجبور کردند و مستشاران مالیه را از داست دادیم و اگر هر آینه مستشاران مالیه با آن جدیتی که در آن تاریخ مشغول کار بودند و موفق شده بودند مالیه مملکت را کاملاً اصلاح کرده بودند و هیچ یک از این ترتیباتی که امروز برای ما پیش می‌آید اتفاق نمی‌افتاد و ما را مجبور به قرضها نمی‌کرد شوستر با آن پیشنهاد هائی که کرده بود هیچوقت فراموش نمی‌شود که بعضی از آنها در مجلس مطرح مذاکره شده بود و بعضی از آنها در منزل بعضی از وکلاء از جمله در منزل بنده هست البته مالیه را اصلاح می‌کرد اما انصافاً اشخاص با تمدن با ما همراهی نکردند مخصوصاً حکومت تزاری با یک فشاری مملکت ما را مجبور کرد که آنها را از دست بدهد اهالی هم در وقت حرکت شوستر خیلی قدر شناسی از آنها کردند اما چه فائده هیچ اثری نکرد مجلس دوم خودش را تا آن ساعت آخر برای خدمتگزاران واقعی مملکت فدا کرد (صحیح است) با این امتحان به تمام دنیا فهماند که ایرانیها خدمت یا مسامحه کاری را خوب تمیز می‌دهند چه مجلس شورای ملی و چه افکار عمومی قدر مستخدمین وفادار و خدمتگزاران واقعی را میداند این بود که تماماً بر ضد این اولتیماتووم حق شکنانه که بر خلاف تمام حقوق بین المللی بود کوشیدند اما نتیجه این کار چه شد منتهی شد به بر هم زدن مجلس این نعمت را از ما بردند و بهر طرف که تلگراف کردیم تو فریاد کردیم که ما ملتی هستیم می‌خواهیم مملکت خودمانرا اداره کنیم هیچ فائده نکرد متأسفانه کسی با ما آنطور که باید مساعدت بکند نکرد تنیجه کار چه شد صاف و ساده مجلس منحل نو یک وزیری که همه خوب می‌شناسند و امروز نمی‌خواهم که اسم او را ببرم به یک ترتیباتی اولتیماتوم را قبول کرد و آن اشخاصیکه آن اولتیماتوم را قبول کردند تا آخرین ساعت که جانم بافی باشد می‌گویم باید محاکمه شودند آن بیچاره‌ها در آنموقع چه کنند وقتیکه تمام قوای مملکت و ملت و مجلس متقفاً دفاع کرد پیش نبرد آنها چه بکنند آن وزیر هم خواهد گفت همه شما باتفاق متحد شدید و نتوانستید پیش ببرید من یک نفر قبول کردم فقط ایرادی که من می‌گیرم این است که تو هم می‌خواستی با ما استعفا کنی البته هیچ یک از مردم این یادگار را فراموش نمی‌کنند و با لوراثه باولاد خودشان نسلاً بعد نسل میسپارند که یک ظلم و تعدی بما شد بدانید و هیچ وق فواموش نکنید چنانچه منکه اولاد ندارم به خانواده‌ام همیشه گفته‌ام البته هزار دفعه تکرار کرده‌ام اقرار می‌کنم که بنده یکی از آن اشخاصی هستم که کاملاً بر علیه این اقدام و بر علیه اقدام کغنده بودم هر چند میدانم در مبارزه کمتر از پشه بودم که بخواهد اعلان محاربه با شیر بکند البته طرف مقابل هم خوب می‌شناخت که این اشخاص عده معدودی هستند که بیشتر از همه داخل این مسئله می‌شوند کی‌ها هستند چنانچه یگانه شاهد این مطلب رجوع به کتاب آبی است در تلگرافاتیکه مرحوم سردار اسعد برجمه کرده‌اند خواهید فهمید اغلب اشخاصیکه در آن دوره تبعید شده‌اند نه تنها دموکرات بوده‌اند اشخاصی بوده‌اند که بیشتر اظهار حرارت کرده و پیشرو افکار ملت بودند آنها گرفتار تبعید شدند شاید حکومت تزاری باین هم راضی نمی‌شد که آنها در داخل مملکت گرفتار باشند و خیلی ترقیات دیگری را مایل بود اما بحمدالله موفق نشد البته در ضمن این وقایع مسبوق هستید که حکومت تزاری مخصوصاً با مه چه رفتارها کرد و چطور معامله کردند هر چند خیلی از آقایان می‌گویند موقع این صحبتها نیست ولی بنده موقع پیدا کرده‌ام آنچه در قلبم دارم بگویم

(گفتند صحیح است)

میدانید که حکومت تزاری ه احترام اما کن مقدمه ما را نگاهداشت (گفتند صحیح است) و نه احترام ملیت ما را منظور داشت با همه تمدن قرن بیستم یکی از بهترین بقاع اسلامی بخصوص بقعه حضرت رضا علیه آلاف التحیه والثناء را بتوپ بست کتابخانه آن مکان مقدس را که یکی از آثار تاریحی مملکت مه بود در آذربایجان در مقبره شاه صفی کتابخانه قدیمه اشرا به تاراج برد که شاید هنوز در موزه‌های روسیه و سایر نقاط آن قظعات تاریخی که آثار زندگانی ملیت ما است و به باد یغما برده‌اند باشد این صدماترا بما بد بخت ملت چرا وارد آوردند فقط برای اینکه ضعیف هستیم و باید اشخاصی که همه قسم ادعای حمایت ضعفا را می‌کنند با ما اینطور رفتار کنند وارد شدند تبریز شهر دوم مملکت ما به یک قسمتی از هم عقیده‌های ما که بر علیه اولتیماتوم بودند مثل مرحوم ثقه الاسلام و سایرین آن اقدامات را که می‌توانم با کمال نزاکت بگویم وحشیانه بود هیچ متناسب با تمدن قرن بیستم نبود اجرا داشته از صلب واعدام هیچ چیز فرو گذار نکردند چنانچه پروفسور برون اکثر آن صورتها را در کتاب خودش جمع کرده و دارد (چه باید کرد) بله اشخاصی در اروپا هستند که به تنهائی دارای خیالات خیلی عالی هستند و ضعیف و قوی را فرق نمی‌گذارند مستشرقین در تمام ممالک مثل پروفسور برون هستند اما چه می‌توانند بکنند معلوم است بعد از اینترتیب البته آن اشخاصیکه بر علیه اولتیماتوم بودند هر جا بدستشان می‌آمد آیا غیر از معامله که با مرحوم ثقه الاسلام و سایزین کردند چه می‌کردند اگر قشون روس وارد تهران می‌شد آیا با ما بطور مرحمت رفتار می‌کرد آتیه ما و مقدرات ما در همان تاریخی که قشون تزاری روس بداخله تهران می‌رسید محقق بود و مثل روز روشن بود که عکسهای ما را پروفسور برون در کتاب و روزنامة خودش باید چاپ کند و در پایتخت ایران هم صلب و اعدام و آن ترتیباتی که در سایر قسمتهای مملکت ما کردند مجرا می‌شد یا نه زیرا سلیمان میرزا یا مساوات و سایر مهاجرین مثل آقای مدرس آقای طباطبائی وآقای ملک الشعرا هیچکدام امتیازی به مرحوم ثقه الاسلام نداشته و همان فرس ماژرو همان کاریکه حکومت نظامی در تبریز کرد در تهران هم می‌کرد آن وقت چه می‌شد آنوقت بازماندگان من مثل من در اینجا روضه می‌خواندند چنانچه بنده الان آن توظیفه را مشغول هستم و مدتی وقت آقایان را تلف کردم و قدری از تراژدی و قدری از مظالم کلی که باین مملکت بد بخت رسیده عرض کردم این بود روزگار ما و باز هم معلوم نیست که روزگار ما چطور می‌شود شاید باز هم آن روز تکرار شود باید گفت و نباید نهفت بعد از این ترتیب آمدیم دوره سوم مجلس جنگ بین المللی شروع شد متأسفانه از برای ایران بلکه برای تمام عالم یک جنگی که شاید در تاریخ نمونه اش با به حال دیده نشده و فکر بنده حاضر است که بدانم علت سیاسی آن چه بوده یا بگویم تقصیر از کدام طرف بوده هر کس مسبب او بوده نمیدانم لکن اثراتش این شد که صدماتی چه از حیث نفوس و چه ازحیث ثروت و از حیث تمدن و از حیث ترقیات دیگر که شاید قرنها بگذرد و نتوانند جبران کنند به تمام وارد شد مملکت ما در این باریخ یک سیاست بیطرفانه اتخاذ کرد اعلیحضرت همایونی که یگانه باعث امیدواری مملکت و یگانه افتخار خانواده هستند که بنده به آن منسوبم از این نقطه نظر می‌گویم که ایشان همه قسم در این مسئله تأکیدات فرمودند و همیشه با نهایت جدیت رعایت بیطرفی را می‌فرمودند و مجلس هم تا آن وقتیکه بود رعایت بیطرفی را کرده معذالک معامله دو طرف داشت ما که ضعیف بودیم بیطرف بودیم ولی آنها که قوی بودند مثل سایر اقویا بیطرفی ما را قبول نداشتند ظاهراً می‌گفتند بیطرفی مارا قبول دارند اما باطناُ بیطرفی ما را قبول نکردند قشون ترکیه در تحت ریاست حسین روف بیک از نک طرف وارد مملکت ما شد جنگ حسین روف بیک را همه بهتر میدانند که در آنوقت مجلس بود اول شکستی که بر بیطرفی ما وارد شد این بود هر چند روسها که در مملکت ما بودند در هر صورت از دو طرف روسها و ترکها وارد مملکت ما شده بودند و اول کسی که بیطرفی ما را منظور نداشت حسین روف بود که با یک عده وارد شد وخیالاتی که داشت چه بود و چه نبود نمی دانم داخل در تنقید وتصدیق آن خیالات نمی‌شوم و یربوط به بنده نیست همین قدر که می‌گویم صدمه زدند و یک قسمت مملکت تاک که کرمانشاه بود مسئله حسین روف بیک در آنجا اتفاق ایفتاد عموم ایلات بخصوص سنجابی‌ها که مثل بختیاری‌ها هستند و همیشه این دو ایل در مشرطه امتحانات خودشان را نشان داده‌اند فداکاری کرده‌اند باز موقع امتحان برای سنجابی‌ها رسید بی مضایقه اقدام نمودند و حفظ قومیت خودشان را کردند و آنقدر که می‌توانستند جنگیدند و بالاخره هم موفق شدند و حسین روف بیک را از آنجا بطور رسمی و غیر رسمی با وجود آنکه دولت بیطرف بود بیرون کردند پس اول کسی که تفنگ برداشت و جنگ کرد آنها بودندآن وقت مجلس هم بود ولی این را بر خلاف بیطرفی حساب نکرد و حالا هم حساب نمی‌کند چرا که ما بیطرفیم اما وقتیکه دیگری بیطرفی ما را منظور نمی‌دارد حق دفاع داریم تنها ما نیستیم بلژیکی‌ها هم همین طور وقتی که بآنها هجوم شد تا آخرین نفس تفنگ دست گرفته جنگیدند و بی طرف هم بودند و شاید هم هنوز تمام دنیا آنها را بیطرف میدانند ویکی از گفتگوهائیکه راجع به جنگ می‌شد همین بود که می‌گفتند بیطرفی بلژیک نقض شده منتهی مملکت ما تقصیرش این است که ما آسیائی هستیم در این جا گفته شد که آخر مملکت ایران بیطرف است غرض این است که از طرفی بطور تساوی بیطرفی مارا مختل کردند در روسیه که از اول حکومت تزاری بود این صحبتهای مشروطیت را از اول نداشت حکومتی بود سیاه واقعاً سیاه از آن سیاهائیکه بنده هیچ لغتی برایش پیدا نمی‌کنم که بگویم حتی از افعل التضیل بالاتربزور سر نیزه تمام آزادیخواهان دنیا را در هر جا پیدا می‌کرد خواه در مملکت ما خواه در مملکت خودش معدوممی کرد مثل تبریز و سایر جاها کردند آنچه کردند جلو آمدند هر چه گفتگو شد با مجلس شورای ملی گفتگو کرد یاوزراء گفتگو کردند اثر نکرد آنچه البته به جائی نرسد فریاد است البته جواب سر نیزه را سر نیزه می‌دهد جواب سرنیزه را حقوق بین المللی نمی‌دهد البته سرباز در تحت یک اجباری است که باید ببالا دستش بگوید بله رئیس و بزیر دستش امر بکند و چون آنوقت هم کاملاً حکومت نظامی بود فریادهای وکلاء یا وزراء بلند شد که ما بیطرف هستیم یک وقتی قوی ترین ملل دنیا بودیم چه کردیم و چه افتخارات تاریخی داریم فائده نکرد سر نیزه بود که جلو می‌آمد تا نزدیکهای تهران هم رسیدند از قزوین هم گذشت در این موقع یک عده محققاً می‌دانستند این اردو باین ترتیب که پیش می‌آمد روز ورود به طهران آن روزی است که آخرین ساعات زندگانی آنها خواهد بود آن روزی است که بیچاره دولت آنها را محافظت کند آن روز روزی است که هیچ حقوق بین المللی هیچ حمایت مظلوم هیچ از این گفتگوها به خرج نمی‌رود و ما می‌دانستیم هر یک از صاحب منصبان روسی در پایتخت مملکت یک دسته از وکلاء یا غیر وکلاء را خواهند گرفت و در میدان توپخانه یا میدان مشق بدار خواهند زد فقط یک اثراتی در آتیه خواهند داشت چنانکه امروز من برای آذربایجان می‌گویم چون بعد هم می‌گفتند مسئله بیطرفی است مضایقه ندارم از اینکه بگویم که دولت دیگر هم مشغول تبلیغات بود بنده نگویم دیگران خواهند گفت صاف و ساده آنها هم مشغول تبلیغات بودند که بر خلاف بیطرفی بود بعضی بواسطه قشون بعضی بواسطه تبلیغات فقط در این میدان مبارزه یک قسمت سیاسی یک قسمت نظامی از طرفی مشغول کار بودند خیلی اتفاق هم افتاد نمی‌خواهم طول کلام بدهم و به آقایان بآن زحمت بدهم همه قسم اتفاقات در مملکت ما افتاد نه احترام سفادتخانه‌ها منظور شد بعد از رفتن ما یک سفیر یک دولت بزرگ اسلامی را گرفته و تبعید کردند نه احترام مؤسسات ملی منظور شد نه سایر احترامات منظور شد سر نیزه شان هر چه می‌خواست می کرد باز هم اجازه بدهید یک قدری جلو می‌روم البته فراموش نفرموده‌اند که در موقع التیماتوم حجج اسلام و علمای مذهب اسلام فتوی دادند مقاومت بر علیه این حکومت تزاری را یکی از مسائل مقدمه مذهبی و وظیفه هر مسلمانی دانستند و خودشان هم حرکت کردند چنانکه در این حرکت همه میدانند یک دو نفر از روسای آنها رحلت فرمودند والبته درجاتشان عالی استواقداماتی کردند وبه همه جا فتاوی منتشر کردند که همه میدانند اگر بخواهم همه را شرح و هم اسباب زحمت آقایان می‌شوم در موقع جنگ عمومی و بین المللی هم این مطلب تکرار شد چنانچه علاوه بر گفتن عمل هم کردنددر عراق عرب علماء آنجا تقریباً قریب به عموم باتفاق کلیه به فرونت رفتند وجنگ کردند کشته شدند و به تمام ترتیبات اقدام کردند و تمام وظائف مذهبی خودشان را انجام دادند پس آنها هم اشخاصی بودند که بر علیه مذهب وبر علیه ملیت ایران قیام کردند اقرار می‌کنم هیچ ملاحظه ندارم بلکه یکی از خدمات ملی خودم می شمارم ماها وقتیکه سابقه اعمال حکومت تزاری و طرفیت آنها را با خودمان میدیدیم آخرین ساعات عمر خودتان را معرفی ورود آنها می‌دانستیم وقتیکه اردو به کرج چند فرسخی تهران رسید در آن ساعت بدون استثناء مثل سایر مواقع فوق العاده همه حاضر برای فرار شدند چون در مقابل این صدمات که ظلم و حق ناشناسی که حکومت تزاری به اهالی ایران می‌کرد حکومت ایران می‌خواست خود را بکنار بکشد زیرا می‌دانست هیچ عقاید سیاسی وحقوقی جلو این اردو را نخواهد گرفت تنها یک عده اول فرار کردند که بنده هم جزء آنها بودم فرار کردم اگر بگوئید مثل یک نفر حرف می‌زند واضح خواهم گفت آن فرار را از قبیل الفرار ممالایطاق من سنن الانبیاء والمرسلین می‌دانستم معلوم است هر کن زورش نمی‌رسد چه باید بکند ببنده را می‌کشند (به مصداق لاتلقوا باید کم الی لتهلکه) باید فکری برای خود بکنیم معلوم است آن ساعتی که قشون روسی وارد تهران می‌شود یک جماعتی در میدان توپخانه و میدان مشق بدار آویخته می‌شدند پس آن جماعت عقلاً و شرعاً وظیفه شان این بود که قرار اختیار کنند خوب آیا این فرار آنها برای این بود که خودشان را خلاص کنند خوب آیا این فرار آنها بر خلاف حکومت ملی بود بنده عقیده خودم را عرض می‌کنم هر کس هر چه می‌خواهد بگوید آن فرار آنها از نقطه نظر مذهبی و از نقطه نظر ملیت واز نقطه نظر حفظ جان بود آیا اگر امروز پنج نفر از وکلاء بدون اجازه از مجلس در هر موقعی که باشد غیبت یا مسافرت بکنند بر خلاف حکومت ملی اقدام کرده‌اند (گفته شد مربوط بموضوع نیست مغالطه نکنید).

سلیمان میرزا ـ اجازه بفرمائید حرفم را بزنم هر چه از این فرمایشات بشود من مطالبم از یادم نمی‌رود اجازه بفرمائید حرفم را بزنم و اگر مغالطه می‌کنم بفرمائید مغالطه می‌کنی بنده هم تصدیق می‌کنم یک قست از این اشخاص در ۲۷ ذیحجه که بنده هم جزء آنها بودم فرار کردند یک قسمت دیگر بعد از رفتن ما به قم حرکت کردند نمیدانم باتفاق کردند یا نه یک قسمت دیگر هم بعد از آنکه در قم بودیم گویا در هفتم ماه محرم حرکت کردند تقریباً دو ثلثی وکلاء آمدند به قم از همه مهمتر این بود که شنیدم کالسکه شخص بشخص اعلیحضرت همایونی خلدالله ملکه و سلطنه را هم حاضر کردند و اگر غیر از این بوده آقایانیکه در آنجا بوده‌اند می‌توانند تکذیب کنند) بده شنیدم صدق و کذبش را آقایانیکه در طهران بودند بهتر میدانند شنیدم شخص اعلیحضرت امر به حرکت فرمودند و کالسکه سلطنتی را حاضر نمودند نایب الحکومه یعنی نایب السلطنه هم تعیین شد گفتند وزراء هم حرکت کردند و خواهند آمد و حتی در قم یک تلگرافی آمد که اعلیحضرت همایونی حرکت کردند بنده اینطور شنیدم لکن بعضی تغییرات سیاسی یا از طرف مأمورین سیاسی یا از طرف اعیان و اشراف پیش آمد که از حرکت فرمودنشان منصرف شدند در این موقع مصادف شد حرکت کردن ما با حرکت کردن یک عده از سفارت خانه‌های طرف مخالف و یک عده اشخاصی که از طرف مقابل در ایران بودند یعنی بنده وقتی به قم می‌رفتم چند نفر از صاحب منصبان آلمانی هم در آن راه حرکت می‌کردند بنده آیا می‌توانستم جلو آنها را بگیرم و بگویم آق بنده از ترس روسها فرار کردم شما فرار نکنید تصادف بود شاید هم از روی غیر واقع بود بالاخره آنها هم حرکت کردند و رفتند ماها هم حرکت کردیم و رفتیم حالا اگر تصور بفرمائید این مغالطه است بنده عرض می‌کنم ماها از نقطه نظر خودمان بعضی کارها کردیم حالا اگر بفرمائید در آنجا مصارف شدیم با آنها و رفتیم به قم شاید در این جا بعضی آقایان بفرمایند بعد از آنکه شاه حرکت نفرمودند و بعضی از آقایان هم مراجعت کردند و یک عده از وکلاء را که ۳ نفر بودند از طهران فرستادند که در کاشان بما رسیدند که یکی از آنها عدل الملک و یکی ارباب کیخسرو و یکی میرزا قاسم خان بودند (و آقای ارباب کیحسرو الان در مجلس نیستند و نمیدانم امروز چرا تشریف نیاورده‌اند) بالاخره ایشان آمدند و ما وقتی که باصطلاح در قم مشغول جنگ شدیم روسها پشت سر ما می‌آمدند وهر وقت بما می‌رسیدند معامله آذربایجانیها را با ما می‌کردند آیا باید من بایستم و دستم را به بندم و بگویم من بیطرف هستم بیائید سرم را ببرید این یک چیزی بود که من نتوانستم بکنم و اگر هم می‌کردم از روی حماقت بود در آن موقع به اندازة یک ماه و کسری یک کمیته دفاع ملی درست شده بود که بنده هم در آن هیئت سمت ناظمه داشتم و بر علیهروسها همه قس اقدامات کردم چنانچه بر علیه هر مملکت اجنبی که بخواهد در این مملکت داخل شود اقدام خواهم کرد و صریح می‌گویم اگر چه خطر هم برای من داشته باشد این بود که یک مقداری عشایر و یک مقداری از قوای دولتی و یک مقداری از قوای متفرقه بما کمک کردند منکه می‌خواهم از خود دفاع کنم هیچ فرض نمی‌کنم که آن سربازی که می‌خواهد از من دفاع کند آیا اخلاقش چطور است می‌خواهم او برود جنگ کند نه اینکه داخل در اخلاق آنها بشوم تقریباً چهل روز یا سی روز خاطرم نیست اقامت کردیم بعد آنها هی جلو آمدند ما هم عقب می‌رفتیم شاید نصف آقایان یا ثلث آقایانیکه این جا هستند با بنده در این مسئلله شریک بودن تمام دفاع از جان ومال خود می‌کردیم از زندگانی خود می‌کردیم این جا تقریباً گفتگوی حفظ مملکت از بین رفته بود گفتگوی این بود که هر کس خودش را خلاص نماید و حفظ کند در این عقب نشینی و فرار چون آنها قوی بودند و ما ضعیف از ما هر چه بدست می‌آوردند می کشتند خواه اسمش قوای دولتی بود خواه قوای ملتی بکلی بر خلاف همه بودند و مثل سیل جلو می‌آمدند معلوم است مثل مسئله چنگیزخان سوختند وغارت کردند رفتند و هر کاری خواستند کردند و ما هم هر قدر توانستیم عقب رفتیم تقریباً ۳ ماه بنده از سایرین دور مانده بودم ۳ ماه ما بین و اردوی روسی که مارا تعاقب کرده بودند یازده فرسخ فاصله بود در نزدیکی خرم آباد و بروجرد و راه‌های جنگل و غیره و همه جا عشایر با ما کمک می‌کردند بالاخره در بیست و نهم حوت رسیدیم به قصر و در آنجا به سایرین ملحق شدیم و از آنجا ترتیباتی برای ما درست شد.

رئیس ـ جلسه را اگر آقایان موافق باشند بماند برای دو ساعت قبل از غروب چون ایشان خیلی نطق کردندو می‌گفتند ۴ ساعت باید نطق کنم دو ساعت گذشته است دو ساعت دیگر باقی است آقایان موافق هستید؟

سردارمعظم ـ بلی چون یک ساعت از ظهر گذشته است بنده هم موافقم خوب است حالا جلسه ختم شود و باز دو ساعت به غروب مانده شروع شود تا هر قدر از شب گذشته و این بلیط‌ها هم برای تماشاچیها اعتبار داشته باشد

(مجلس تصدیق کردند)

رئیس ـ آقای آقا سید یعقوب اجازه نطق.

آقاسیدیعقوب ـ عرض بنده این بود که ممکن است حضرت والا نفس تازه کنند باز ۴ ساعت دیگر صحبت کنند.

رئیس ـ آقای مدرس اجازه نطق.

مدرس ـ عرضی ندارم و با میل آقایان موافقم

رئیس ـ پس جلسه می‌ماند برای دو ساعت به غروب

(مجلس یک ساعت بعداز ظهر ختم شد)

رئیس مجلس ـ مؤتمن الملک