فخرالدین عراقی (غزلیات)/من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فخرالدین عراقی (غزلیات) (من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟)
از فخرالدین عراقی
'


من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟ نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟ چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟ من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟ جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم از پی دوستی تو به بلا افتادم حاصلم از غم عشق تو نه بجز خون جگر من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟ پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر که بشد کار من از دست و ز پا افتادم تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟ چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟ چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟ که درین واقعه‌ی بد ز قضا افتادم