فخرالدین عراقی (غزلیات)/در کوی تو لولیی، گدایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فخرالدین عراقی (غزلیات) (در کوی تو لولیی، گدایی) از فخرالدین عراقی |
' |
در کوی تو لولیی، گدایی | آمد به امید مرحبایی | |
بر خاک درت گدای مسکین | با آنکه نرفته بود جایی | |
از دولت لطف تو، که عام است | محروم چراست بینوایی؟ | |
پیش که رود؟ کجا گریزد؟ | از دست غمت شکسته پایی | |
مگذار که بی نصیب ماند | از درگه پادشه گدایی | |
چشمم ز رخ تو چشم دارد | هر دم به مبارکی لقایی | |
جانم ز لب تو میکند وام | هر لحظه به تازگی بقایی | |
جستم همه جای را، ندیدم | جز در دل تنگ جایگایی | |
بی روی تو هر رخی که دیدم | ننمود مرا جز ابتدایی | |
دل در سر زلف هر که بستم | دادم دل خود به اژدهایی | |
در بحر فراق غرق گشتم | دستم نگرفت آشنایی | |
در بادیهی بلا بماندم | راهم ننمود رهنمایی | |
در آینهی جهان ندیدم | جز عکس رخت جهان نمایی | |
خود هر چه بجز تو در جهان است | هست آن چو سراب یا صدایی | |
فیالجمله ندید دیدهی من | از تیرگی جهان صفایی | |
اکنون به در تو آمدم باز | یابم مگر از درت عطایی؟ | |
در چشم نهادهام که یابم | از خاک در تو توتیایی | |
در گلشن عشق تو عراقی | مرغی است که نیستش نوایی |