سفر محمدرضا شاه پهلوی به ایالات متحده امریکا ۲۰ خرداد ۱۳۴۷ - ۲۶ خرداد ۱۳۴۷
دیدار رسمی سران دیگر کشورها از ایران | تصمیمهای مجلس | درگاه محمدرضا شاه پهلوی |
اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران برای یک دیدار غیررسمی در روز ۲۰ خرداد ماه ۱۳۴۷ وارد نیویورک شدند و از سوی بلندپایگان دولت امریکا از ایشان پیشباز شد. شهردار نیویورک در ساختمانی که برای شاهنشاه در درازای بودنشان در امریکا ویژه شده بود به پیشگاه اعلیحضرت باریافت.
۲۱ خرداد ماه ۱۳۴۷ شاهنشاه گروهی از مدیران برجسته روزنامهها و خبرگزاریها و رادیو تلویزیون امریکا را در ساختمان ویژه در نیویورک پذیرفتند. پس از روزنامه نگاران و خبرنگاران گروهی از صاحبان صنایع و سرمایهگذاران پرآوازه امریکا به پیشگاه شاهنشاه باریافتند. در این باریابی بزرگ سرمایه داران امریکا گرایش خود را به سرمایه گذاری و گسترش اقتصادی در ایران ابراز کردند.
در این روز هم چنین شاهنشاه آریامهر با اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد و سپس با رییس مجمع عمومی[۱] در ساختمان سازمان ملل متحد دیدار و گفتگو نمودند.
شاهنشاه در میهمانی ناهاری که از سوی اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد به سرفرازی ورود شاهنشاه به سازمان برگزار شده بود شرکت جستند و گروهی از رییسهای هیات نمایندگی دیگر کشورها به پیشگاه شاهنشاه شناسانده شدند.
در همین روز شاهنشاه با هواپیمای ویژه پرزیدنت امریکا از نیویورک به واشنگتن پرواز کردند. در میهمانی رسمی شام که از سوی پرزیدنت امریکا جانسون در کاخ سفید به افتخار میهمان گرامی کشور امریکا شاهنشاه ایران برگزار شده بود، پرزیدنت جانسون پس از خوش آمد به شاهنشاه گفت:
- پذیرایی از شاهنشاه ایران افتخار بزرگی است که امشب نصیب من به عنوان پرزیدنت امریکا شده است. من مفتخرم که مقدم یکی از دوستان دیرین خود را گرامی میداریم. معظم له تنها دوست من نیستند بلکه ملت ایشان با ملت امریکا دوستی دیرینه دارند و افسوس من از این است که امشب افتخار پذیرایی از شهبانوی محبوب ایران را در اینجا ندارم. گفتگوهای من با شاهنشاه ایران پژواکی است از همبستگیهای مشترک دو کشور در بهره مند شدن از نعمتهایی که خداوند به ما ارزانی داشته است. ...
پرزیدنت جانسون در بیانات خویش یادآور دستاوردهای انقلاب شاه و مردم به ویژه در زمینههای پیکار با بیسوادی، اصلاحات ارضی و مبارزه کارآ با بیماریهای گوناگون و بهره مند ساختن روستاییان و کشاورزان از منشور انقلاب شاه و مردم شد و افزود هنگامی که من در سال ۱۹۶۲ از ایران دیدن کردم دریافتم که رهبر فداکار این کشور سرانجام ملت خویش را به سوی پیشرفت و خوشبختی راهبری خواهد کرد.
شاهنشاه در پاسخ سخنان پرزیدنت جانسون فرمودند:
- از اینکه در مدتی کمتر از یک سال توانستم دو بار میهمان آن حضرت باشم، خوشوقتم و از پذیراییهای محبتآمیز حضرت رئیسحمهوری و ملت امریکا سپاسگزاری میکنم. من حتی قبل از مسافرت آن حضرت به ایران به روحیات و خصوصیات اخلاقی شما و اینکه چگونه شما زندگی خود را وقف رفاه مردم خویش مینمایید، واقف بودم و هنگامی که برای اولین بار فرصتی دست داد که شهبانو و من با شما و بانو جانسون ملاقات کنیم، به خوبی متوجه شدم که اقدامات و فعالیتهای شما از روح و قلب مردم شما الهام میگیرد.
- شما در دوران ریاستجمهوری خود این خصایص اخلاقی را به نحوی کاملاً بارز به منصه ظهور رساندید و آنها را با شهامتی آمیخته با غرور و افتخار، متجلی ساختید. امیدوارم این خصوصیات، الهامبخش رهبران سایر کشورها قرارگیرد تا آنان نیز به خیر و صلاح کشور و مردمشان گام بردارند. تجدید دیدار شما و بانو جانسون موجب خشنودی من است و امیدوارم این دیدارها باز هم تجدید گردد. اطمینان داشتهباشید که بازدید شما از کشور ما با رویی گشاده و علاقهای صمیمانه استقبال خواهدشد. دو کشور ما دارای آرمانهای مشترک، هدفهای مشترک و رسالتهای مشترک هستند. این آرمانها، هدفها و رسالتها عبارتند از بالابردن ارزش و حقوق و احترام افراد و ایجاد جامعهای شایسته تاریخ و تمدن و فرهنگ ما، که وجوه مشترک فراوان میان دو کشور ما به وجود آوردهاست. امید است این علایق روزبهروز گسترش یابد.
- برای آن حضرت و بانو جانسون و ملت امریکا سعادت و پیروزی را آرزومینمایم.
۲۲ خرداد ماه ۱۳۴۷ گفتگوهای شاهنشاه آریامهر و پرزیدنت جانسون در کاخ سفید واشنگتن آغاز شد. دراین گفتگوها شاهنشاه اراده استوار ایران را بر نگاهداری یک نیروی نظامی مدرن برای فراهم ساختن امنیت ملی ایران را اعلام داشتند. پرزیدنت جانسون افزون بر درست شمردن و هایستن (تایید) این دیدگاه، همکاری دولت امریکا را با ایران در رسیدن به این آرمان مقدس ابراز داشتند و پیشرفتهای شایان اقتصادی و اجتماعی کشور ایران را به شاهنشاه تهنیت گفتند.
در این روز هم چنین شاهنشاه رییس انجمن روابط فرهنگی ایران و امریکا و رییس موزه "اسمیت سونیان"[۲] را به پیشگاه شاهانه پذیرفتند.
در این روز بیانیه مشترک ایران و امریکا درباره گفتگوهای شاهنشاه آریامهر و پرزیدنت لیندون جانسون از سوی وزارت امور خارجه دو کشور به چاپ رسید:
- شاهنشاه و پرزیدنت جانسون در تاریخ ۱۲ ژوئن ملاقات نمودند و راجع به موضوعات مورد علاقه دو کشور ایران و آمریکا گفتگوکردند. این گفتگوها در محیطی سرشار از روح دوستی و همکاری صمیمانه که مشخص مناسبات ایران و ایالات متحده و هم چنین روابط اعلیحضرت شاهنشاه و پرزیدنت جانسون میباشد صورت گرفت.
- پرزیدنت جانسون پیشرفتهای شایان توجه ایران را در زمینههای اقتصادی و اجتماعی به شاهنشاه آریامهر تبریک گفتند و معظم له را از جریان مذاکراتی که اکنون در پاریس صورت میگیرد مستحضر نمودند. سران دو کشور اظهار امیدواری کردند که این مذاکرات به برقراری صلح سریع و پایداری در منطقه جنوب شرقی آسیا منتج گردد. رهبران دو کشور هم چنین اوضاع خاورمیانه را مورد بررسی قرار داده و موافقت کردند که پیشرفتهای منطقه در سایه صلح تنها از طریق احترام به حق حاکمیت ملل خاورمیانه و همکاری کشورهای این منطقه برای نیل به امنیت و استقلال امکان پذیر است. هر دو طرف اراده خود را مبنی بر پشتیبانی از کوششهایی که از طرف سازمان ملل برای کاهش ناآرامیها در این منطقه به عمل میآید ابراز داشته و پشتیبانی خود را در برقراری صلحی پایدار و عادلانه بر پایه قطعنامه ۲۲ نوامبر ۱۹۶۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد بار دیگر تاکید فرمودند.
- شاهنشاه آریامهر عزم راسخ ایران را مبنی بر نگاهداری یک نیروی نظامی کافی و مدرن برای فراهم ساختن امنیت ملی این کشور تاکید فرمودند و پرزیدنت جانسون نیز اشتیاق ایالات متحده را به ادامه همکاری با ایران در نیل به این هدف ابراز نمودند.
- آنچه مورد توجه و علاقه خاص شاهنشاه آریامهر و پرزیدنت جانسون قرارگرفت تبادل مکاتباتی بود که اخیرا میان دولتهای دو کشور انجام گرفت و در آن آغاز یک برنامه همکاری علمی میان ایران و ایالات متحده در رشتههای مورد علاقه طرفین مورد موافقت واقع گردید. انتظار میرود که این برنامه موجب افزایش مبادله کارمند میان دو کشور گردد و تبادل اطلاعات علمی و فنی را تسهیل کند و پروژههای پژوهشی را میان دانشمندان ایران و امریکا تشویق نماید.
- چنین تصمیم گرفته شد که ماموریت اجرای این موافقتنامه در ایران بر عهده وزارت علوم و تعلیمات عالیه و در ایالات متحده آمریکا بر عهده موسسه اسمیت سونیان قرارگیرد.
فراداشت درجه دکترای افتخاری حقوق دانشگاه هاروارد به آریامهر شاهنشاه ایران
۲۳ خرداد ماه ۱۳۴۷ شاهنشاه از واشنگتن رهسپار دانشگاه هاروارد در ایالت ماساچوست شدند. در پای پلکان هواپیما فرماندار ایالت ماساچوست جان ولپ [۳] و ناتان پوسی [۴] به پیشباز شاهنشاه ایران آمدند. در دانشگاه هاروارد در آیین باشکوهی شاهنشاه آریامهر درجه دکترای افتخاری در رشته حقوق را دریافت داشتند.
رییس دانشگاه به هنگام خواندن گواهینامه درجه دکترای حقوق به شاهنشاه چنین گفت:
- ... پیشکش به یکی از رهبران برجسته قرن بیستم که قدرت را ابزاری سازنده برای به انجام رساندن انقلاب اجتماعی، اقتصادی در سرزمینی کهنسال ساختهاند.
آنگاه شاهنشاه در میان ابراز شور و هیجان باشندگان شنل و کلاه ویژه دانشگاه را بر تن کردند و پشت تریبون قرارگرفتند. سخنان شاهنشاه شش بار به سبب کف زدنهای پیوسته باشندگان قطع شد. شاهنشاه آریامهر در سخنان تاریخی خود در دانشگاه هاروارد بنیاد لژیون خدمتگزاران بشر را پیشنهاد فرمودند:[۵]
آقای رییس دانشگاه، خانمها و آقایان
- از دریافت دکترای افتخاری دانشگاه شما کمال خوشوقتی و افتخار را دارم. باید بگویم که این مقام عالی علمی که از طرف کهنسالترین دانشگاه امریکا به من اهدا میشود برایم ارزشی استثنایی دارد، زیرا اکنون بیش از ۳۳۰ سال است این دانشگاه شخصیتهای ممتاز در زمینههای مختلف کوششهای انسانی پرورش داده است.
- بسیار بجاست که در این به روان دو برادر بزرگ پرزیدنت جان اف کندی فقید و سناتور رابرت کندی فقید ادای احترام کنیم. آنها هر دو در دانشگاه شما تحصیل کردند و افکار روسنفکرانه آنها نور امید به قلب میلیونها نفر انسان امریکایی و سایر نقاط دنیا بخشیده است. امروز دانشگاه هاروارد صاحب یکی از بزرگترین حیثیتهای علمی در تمام جهان است، و ما می دانیم که چنین حیثیتی تا چه اندازه عالی و پر ارزش است. کتابخانه عظیم این دانشگاه که با نزدیک هشت میلیون جلد کتاب بزرگترین کتابخانه دانشگاهی جهان است - و خوشوقتم بگویم که قسمتی از آن را گنجینه میراث فرهنگی کشور خود من به صورت کتابهای خطی و چاپی فارسی تشکیل میدهد - کانونی است که مدارک قریحه و نبوغ آفریننده بشری را در رشتههای مختلف علمی و ادبی و فکری یک جا گردآورده است و از این راه به صورت مظهر معنوی آن دنیایی درآمده است که ما در آرزوی تحقق آنیم، دنیایی که در آن همه اندیشهها و نیروهای مثبت و خلاقه، دور از جداییهای جغرافیایی و نژادی و مذهبی و زبانی، دست در دست یکدیگر داده و در لوای حقیقتی بالاتر از همه این جداییها واحدی پدید آورده باشند که قبل از هر چیز مربوط به جامعه بشری باشد. چنین جامعهای خواه ناخواه به وجود خواهد آمد، زیرا جبر تاریخ است که چنین ایجاب میکند. سیر تکاملی تمدن بشری، امروز طوری است که ما میتوانیم دورنمای این دنیای آینده را به خوبی در افق ببینیم بی آنکه در این مورد به دوربینهای نجومی احتیاجی داشته باشیم. در این صورت، هم منطق و عقل سلیم و هم نیک اندیشی و وجدان بشری به ما حکم میکند که استقرار چنین جامعهای را هر قدر ممکن باشد تسهیل کنیم، تا جامعه سالمی بوجود آید که اجزای آن یعنی فرزندان ما و نوادگان ما برای همیشه از ابتلائات اجتماعی کنونی ما و رنجهای روحی و جسمی که ما با آنها دست بگریبانیم خلاص شده باشند.
- چرا امروزه ما با این رنجها دست بگریبانیم؟ برای اینکه متاسفانه جامعه کنونی ما، به خلاف آن اجتماعی که دورنمای آن را در برابر خویش داریم، جامعهای بیمار است و این بیماری در تمام سطحهای آن به چشم میخورد: چه در سطح بینالمللی، چه در سطح ملی، چه حتی در سطحهای شهری و خانوادگی.
- البته مقصودم این نیست که این بیماری فقط امروز به وجود آمده است. آنچه جامعه کنونی بشری را دچار تشنج و پریشانی میکند، زاده عواملی است که ریشه مزمن دارند. محرومیتها، تبعیضها، ستمگریها، تعصبات، کینه توزیها و دشمنیها، فقر، جهل، گرسنگی، بیسوادی همه اینها بیماریهایی است که از گذشته برای ما به ارث رسیده است. منتها تفاوت اساسی وضع امروز ما با گذشته این است که اکنون ما دریافتهایم وجود این آفات امری طبیعی و اجتناب ناپذیر نیست، درست به همان ترتیب که دریافتهایم بیماریهایی از قبیل وبا و طاعون بلایایی آسمانی و غیرقابل اجتناب نیستند.
- البته توجه بدین واقعیت، برای نوع انسان نگرانی و اضطرابی پدید آورده است که اتفاقا همان مایه نجات او است. تا وقتی که پدران ما امری طبیعی میدانستند که در صورت بروز وبا و یا طاعون خود را به دست تقدیر بسپارند و در انتظار مرگ بنشینند، طبعا حس سرکشی و عصیانی نیز نداشتند. ولی ما اکنون این عصیان را داریم، زیرا به خلاف آنها این بیماری را با همه وحشتزایی آنها چارهپذیر نمی دانیم و به همین جهت پیشاپیش به سراغ پیشگیری میرویم و در هنگام بروز اپیدمی، تمام افراد جامعه را برای مبارزه به آن بسیج میکنیم. نتیجه این نگرانی و این عصیان، این است که امروزه نوع بشر تقریبا گریبان خود را از این بلایا خلاص کرده است.
- اگر این حقیقت در مورد بیماریهای جسمی صادق است، به همان اندازه میتواند در مورد بیماریهای اجتماعی نیز صادق باشد، بدین دلیل ساده که هم اکنون نتایج موفقیتهای بشری را در قسمتی از این زمینهها به چشم میبینیم. مثلا قرنهای دراز دنیای ما شاهد جنگهای خونین مذهبی بود که به نظر امری نه تنها طبیعی بلکه مقدس جلوه میکرد، اما اکنون بشر بدین حقیقت اعتقاد یافته است که همه مردم جهان، آفریدگان یک خداوندند و هر کدام حق دارند او را به صورتی که مایلند پرستش کنند. اگر در منشور ملل متحد تصریح شده است که افراد بشر درین مورد حق مساوی دارند، نه برای آن است که این منشور خواسته باشد این حق را به جامعه بشری تلقین کرده باشد، بلکه برای آن است که واقعیتی را بیان کند که بشر امروزی آن را قبول کرده است.
- به همین ترتیب روزگاری وجود رژیمهای استعماری امری طبیعی به نظر میرسید، زیرا منطق رایج این بود که دولتهای زورمند ملل ضعیف تر را به زیر سلطه خود درآورند و آنها را به نفع خویش استثمار کنند. ولی امروز نه فقط ضعیفان چنین استثماری را طبیعی و اجتناب ناپذیر نمی دانند، بلکه حتی قسمت اعظم از دولتهای استعماری سابق خود نیز به عدم امکان ادامه این وضع پی برده و آن را برای همیشه کنار گذاشتهاند.
- بنابراین اگر اجتماع امروزی ما از گذشته مضطرب تر و آشفته تر است، برای این است که در عین آنکه به دردهای خود پی برده بدین حقیقت نیز پی برده است که هیچک از این دردها اجتناب ناپذیر نیستند، و لاجرم باید به عنوان یک بیماری راه درمان آنها را جستجو کرد. نگرانی و اضطراب بشر امروز، در واقع محرک آن تلاش مقدس است که باید جامعه انسانی را در زمینه اجتماعی نیز مانند زمینه جسمانی به صورت جامعهای تندرست درآورد.
- متاسفانه این تلاشها همیشه صورتی سنجیده و منطقی ندارد، و در نتیجه در بسیاری از موارد از طرف افراد مختلف به صورت عصیانها و خشونتها، یا به صورت سرخوردگیها و واکنشهای منفی بروز میکند. این عکس العملها بهر حال منعکس کننده این حقیقتند که این افراد از هر زاویهای که به جامعه ما نگاه کنند آن را جامعهای بیمار خواهند یافت.
- فی المثل در عالیترین سطح، یعنی در سطح جهانی چه میبینند؟ یک جامعه بشری را که قانونا و اخلاقا همه افراد آن با حق مساوری به دنیا آمدهاند، ولی عملا در آن عده کثیری از گرسنگی میمیرند و عده قلیلی نمی دانند از فرط سیری چه کنند و دنیایی را میبینند که بین یک عده ملل مرفه و یک عده خیلی زیادتر ملل فقیر تقسیم شده است، دنیایی که در آن عایدی ملی ۵۰ درسد جمعیت دنیا فقط ۱۰ درسد عایدی جهانی، و در مقابل عایدی ملی ۴ درسد از همین جمعیت ۴۰ درصد عایدی جهانی است، دنیایی که در آن بر اثر کم غذایی مزمن که اکنون تقریبا سه ربع مردم جهان گرفتار آنند، از ۶۰ میلیون نفر که سالانه می میزند مرگ ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر ناشی از اثرات کم غذایی و تغذیه ناقص است، و این مسئلهای است که امروز برای سدها میلیون نفر از مردم جهان مسئله اصلی یعنی مسئله مرگ و زندگی است.
- به موازات مسئله گرسنگی، مسئله بیماری به چشم میخورد. آمار رسمی حکایت میکند که در حالی که امروزه نسبت مرگ و میر در امریکای لاتین ۱۷ درسد و در افریقا و آسیا ۲۵ تا ۳۰ درسد است. نسبت مرگ و میر کودکان در ایالات متحده ۳۰ در هزاررال و همین نسبت در افریقا ۲۰۰ تا ۲۵۰ در هزار است. حد متوسط عمر که در امریکای شمالی و اروپای غربی در حدود ۷۰ سال است در آسیا و امریکای لاتین کمتر از ۴۰ سال، و در برخی کشورهای افریقایی و آسیایی حتی کمتر از ۳۲ سال است.
- آیا می توانیم امیدوار باشیم که لااقل این تفاوت فاحش در حال از بین رفتن است؟ متاسفانه واقعیت درست از عکس این حکایت میکند. شاید در این مورد تذکر گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد کافی باشد که "فقر و بیماری بیشتر مردمان کشورهای در حال رشد جهان رو به فزونی است. در این گزارش پیش بینی می شود که در سال ۱۹۷۰ شمار بیکاران و مردان و زنانی که از بیماری و گرسنگی رنج خواهند برد به مراتب بیش از امروز باشد."
- نتیجه این وضع، آن مشکل اساسی است که غالبا بدان اشاره شد و در کنفرانسهای مختلف بین المللی به ویژه در آخرین کنفرانسی که اخیرا در دهلی نو برگزار شد به تفصیل مورد بحث قرارگرفته است. این مشکل این است که در وضع کنونی نه تنها فاصله ملل غنی و فقیر کم نمیشود، بلکه این فاصله روز به روز زیادتر میشود.
- اخیرا دبیرکل سازمان ملل گزارش داد که بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ در حالی که درآمد سالانه در کشورهای پیشرفته در حدود ۱۰۰ دلار افزایش یافته، این رقم برای کشورهای در حال رشد حتی به ۵ دلار هم نرسیده است.
- در مورد مسئله خطیر بی سوادی، وضع به هیچوجه بهتر از این نیست. طبق آماری که توسط یونسکو تهیه شده در حال حاضر بیش از ۷۰۰ میلیون بزرگسال بیسواد و بیش از یک میلیارد نفر بیسواد به طور کلی در روی زمین وجود دارند که از آنها ۹۰ درسد ساکن افریقا و آسیا و امریکای لاتین هستند، و این وضعی است که نه تنها از لحاظ اخلاقی و انسانی وحشتناک است، بلکه صرفا از لحاظ اقتصادی نیز یک سرمایه عظیم بشری را بر اثر جهل و بی اطلاعی تودههای وسیعی از مردم جهان بی حاصل میگذارد.
- ترازنامه مجموع این آمارها و این واقعیتها چه نشان میدهد؟ در یک طرف یک عده از مردم جهان راکه از رفاه اقتصادی، از بهداشت کامل، از غذای خوب، از دانش پیشرفته، از سطح زندگی عالی برخوردارند، در طرف دیگر توده عظیم مردمی دیگر را که با فقر، گرسنگی، بیماری، جهل و سطح زندگی کمتر از حداقل لازم دست بگریبانند. آیا براستی میتوان گفت این دسته دوم نیز ار همان افراد انسانی هستند که خداوند آنها را اشرف مخلوقات نامیده است؟
- در آغاز قرن گذشته، شاعر بزرگ انگلیسی سموئل کلریج گفت: اعلا خد ارتقای بشری و شکوه نیمروزی ما، عبارت از این است که بدانیم ما اجزای یک کل اعجاب انگیزیم. ولی آیا وجدانا میتوانیم قبول کنیم که آن فد مرفه، تندرست، سیر و باسواد بشری با این آدم ناتوان، گرسنه و بیسواد، هر دو عضو متساوی الحقوق یک واحد هستند؟ این است دورنمایی که یک فرد با حسن نیت، در یک نظر کلی به سطح بین المللی جامعه بشری در برابر خود میبیند.
- اما در سطح ملی و حتی در سطحهای شهری و خانوادگی نیز وضع غالبا بهتر از این نیست. تبعیضات نژادی، امتیازات طبقاتی، بی عدالتیهای اجتماعی، تجاوز به آزادیهای فردی هنوز در بسیاری از نقاط جهان رواج دارد. طرز تربیت صحیح نیست و به احتیاجات روحی افراد توجه کافی نمیشود. البته نباید این واقعیت را فراموش کنیم که اگر ما از توجه به بیماری اجتماع خویش ناراحت هستیم، اگر دنیا را تا حد زیادی تاریک میبینیم و مشاهده بی عدالتیها و آلامی که نوع بشر با آنها دست به گریبان است ما را رنج میدهد، باید خواه ناخواه این فکر در ما بوجود آید که در برابر این رنج عمومی ناراحتیها و رنجهای خصوصی خود ما، چه در سطح خانوادگی و چه حتی در سطح شهری و مملکتی درجه دوم اهمیت را دارد، و وقتی "جزء" میتواند اصلاح شود که قبلا "کل" اصلاح شده باشد.
- نتیجه تمام این مظاهر بیماری که در جامعه ما به چشم میخورد ایجاد حس سرخوردگی در نزد بسیاری از افراد است که آرزوی دنیای بهتر و جامعهای سعادتمندتر را دارند و انسانی را میخواهند که به قول کنفوسیوس "فارغ از اضطراب، فارغ از تردید، فارغ از ترس" باشد.
- در این جاست که این افراد، بر حسب روحیه و بر حسب تربیت خود به دو طبقه متفاوت تقسیم میشوند: یک عده به دنبال مبارزه مثبت میروند تا از راه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، از راه فعالیتهای علمی و یا فرهنگی، از راه فعالیتهای اقتصادی و از راههای مشابه دیگر سعی در تعدیل وضع اجتماع و تبدیل آن به جامعهای بهتر و سالمتر کنند، ولی عدهای دیگر به علت سرخوردگی راه منفی در پیش میگیرند. میکوشند تا ارتباط خود را با همه مقررات و سنن اجتماع قطع کنند، فقط بدین منظور که عصیان منفی خویش را نسبت به مقررات اجتماع از این راه بروز داده باشند.
- با این همه، راه خدمتگزاری واقعی به اجتماع و به عالم بشریت به روی این دسته از افراد نیز بسته نیست، زیرا اینان اگر هم نخواهند یا نتوانند خود را با سازمانهای سیاسی و اجتماعی موجود تطبیق دهند باز میتوانند ار راههای بی واسطه تر و شاید کوتاه تر در نیل به هدف اصلی خویش بکوشند.
- باید تذکر دهم که مراد من از اشاره به سازمانهای سیاسی و اجتماعی موجود هیچیک از مرامهای انعطاف ناپذیر و خشک سیاسی یا اقتصادی نیست، زیرا اصلی که ما در کشور خویش آن را به صورت یک واقعیت پذیرفتهایم این است که با پیشرفت عظیم علم و صنعت و با اکتشافات و اختراعات بی شمار، و با دورنمای قدرت روزافزون تکنوبوزی و تاثیر آن در جامعه بشری، دیگر بسیاری از افکار و اصول سیاسی و "ایسم"های گوناگونی که در گذشته به عنوان حقایق جاودانی و تغییرناپذیر به ما عرضه شدهاند کهنه شده و جوابگوی نیازمندیهای امروزی جامعه بشری نیستند. بر اساس این اعتقاد، ما در انقلاب اجتماعی همه جانبه کشور خودمان در سالیان اخیر این راه راه برگذیدیم که به جای پیروی از مقرراتی غیرقابل انعطاف، از میان همه اصول و مرامهای موجود آنچه را برای خود مناسبتر تشخیص دهیم و بیشتر پاسخگوی احتیاجات خویش بیابیم برگزینیم، و در خارج از این مرامها و اصول نیز عواملی را که مفید یا ضروری بدانیم خودمان با توجه به شرایط و مقتضیات ملی ابداع کنیم، و از ترکیب همه اینها برنامه تحول ملی خود را به صورتی که هر چه بیشتر و کاملتر بتواند منافع مادی و معنوی ما را تامین نماید طرح و تدوین کنیم و آن را مورد اجرا قراردهیم. البته اصولی هست که ما آنها را در هر شرایطی اصولی غیرقابل تغییر میشماریم. اولین این اصول احترام به شخصیت فرد و ایمان بدین حقیقت است که فرد برده دولت نیست، بلکه این دولت است که باید خدمتگزار افراد مملکت باشد. اصل دیگر این است که منابعی که خداوند - که ما عمیقا بدو اعتقاد داریم - خلق فرموده و آنها را در اختیار بشر قرارداده است بی آنکه خود افراد در این مورد زحمتی کشیده و تلاشی کرده باشند، از قبیل جنگلها و مراتع و آبها و به طور کلی ثروتهای بزرگ طبیعی که مالکیت فردی آنها میتواند جنبه استثماری پیدا کند، نمیتوانند به افراد معین تعلق داشته باشند، بلکه مال جامعه هستند. غیر از این اصولی که پایههای انقلاب اجتماعی ما هستند و از نظر ما حقایقی تغییرناپذیرند، سایر امور چون مربوط به پیشرفتهای علمی و تکنولوژی هستند نه تنها میتوانند تغییر کنند، بلکه اصولا باید تغییر کنند، تا از این راه سیر تکاملی بشر بتواند به راه خود ادامه دهد و به اصطلاح "درجا" نزند.
- این سیر تکاملی جامعه بشری یک شرط اصلی و قطعی دارد، و آن این است که به هر حال میباید بر پایه همکاری هر چه بیشتر جوامع بشری و بر اساس تفاهم متقابل و اشتراک مساعی عمومی در رفع مشکلات جهانی و ملی متکی باشد، و به همین جهت است که ما اعتقاد دارم بهترین راه این تشریک مساعی در هر اجتماع، با هر رژیمی و هر سیستمی، اصول تعاونی است که ما اکنون میکوشیم تا آن را اساس کار اجتماع نوین خود قراردهیم.
- البته همان طور که ما در اجرای اصول مختلف انقلاب اجتماعی خود از دیگران تقلید نمیکنیم، توقع آن نیز نداریم که دیگران چشم بسته از ما پیروی کنند. من در اینجا فقط واقعیت آزمایش وسیعی را که اکنون در کشور من در راه این تحول در جریان است مطرح میکنم، و بر دیگران است که مفید بودن یا نبودن چنین آزمایشی را برای خود تشخیص دهند. این واقعیت این است که اکنون اجتماع ایرانی به صورتی یک پارچه و با ایمان و اعتقاد و با هیجانی بی سابقه به راهی میرود که در عمل نتایجی از هر حیث مثبت و درخشان برای آن در برداشته است.
- از اصول این آزمایش، اصلاحات ارضی و سهیم شدن کارگران تا بیست درسد در سود ویژه کارخانهها، و نیز ایجاد سازمانهای متشکلی است که ما آنها را "سپاهیان انقلاب سفید ایران" نامیدهایم> اینها عبارتند از سه سپاه دانش، بهداشت، ترویج و آبادانی که افراد آنه به منظور آموزش بی سوادان و اشاعه اصول بهداشتی و نوسازی روستاها به دهات ایران میروند و اصول تمدن و پیشرفت را با خود همراه میبرند. اکنون جوانان این سپاهها، با ایمان و پشتکاری که نه تنها احترام عمیق مردم ایران را به خود جلب کرده، بلکه در مواردی مانند مورد سپاه دانش ایران شهرت و احترام بین المللی یافته است، به کار خلاقه خود در زمینههایی که مربوط به هر یک از آنهاست اشتغال دارند، و با کوشش و تلاش قهرمانی خویش در سراسر کشور به صورت عالیترین مظاهر بشردوستی و خدمتگزاری به اجتماع درآمدهاند. در این مورد، در کشوری که تا پنج سال پیش زنان آن حتی از حق رای دادن و انتخاب شدن در پارلمان محروم بودند به زودی دختران ایرانی نیز دوشادوش برادران خود در همه این تلاشها شرکت خواهند جست.
- بر اساس همین تجار کلی و باتوجه به موفقیتهای مافوق انتظاری که در این مورد با اتکا به روح بشردوستی و فداکاری افراد پاکدل خود به دست آوردهایم، امروز من میخواهم به تمام کسانی که آماده جهادی موثر در راه خدمت واقعی به عالم بشریت هستند پیشنهادی بکنم که امکان چنین خدمتی را که لابد ایدآل قلبی آنان است بدیشان میدهد، بی آنکه مجبور باشند برخلاف میل خود از راه سازمانهای سیاسی و اجتماعی موجود بگذرند.
- همانطور که گفتم و همه ما خوب بدین واقعیت وقوف داریم - امروزه صدها میلیون نفر از مردم جهان در سراسر روی زمین از بیماری، از گرسنگی، از جهل، از تعصبات مختلف اجتماعی رنج میبرند. این مردم احتیاج به نیکوکاراین دارند که با فداکاری و با روح بشردوستی به یاری آنها بشتابند. صدها میلیون مرد و زن و کودک و سالخورده در شمال و جنوب و شرق و غرب جهان دیده به راه دارند تا مگر کسانی از راه محبت در رفع آلام آنها بکوشند، و من یقین دارم که به موازات آنان، میلیونها نفر نیز در همین شرق و غرب و شمال و جنوب جهان هستند که در قلب خویش آرزوی این خدمت بی شایبه و انسانی را به هم نوعان خود دارند. میلیونها نفر هستند که آرامش روحی و رضایت وجدانی خویش را در این میبینند که احساس کنند به خاطر یک ایدآل عالی زندگی میکنند و در تلاش خویش از یک هدف واقعا انسانی، و به همین دلیل مقدس، الهام و نیرو میگیرند.
- باتوجه بدین واقعیت، من امروز پیشنهاد میکنم که سپاهی به نام "لژیون خدمتگزاران بشر" بوجود آید که در آن افرادی از هر کشور، هر طبقه، هر نژاد، هر مذهب، هر جنس، هر سن، در هر وضع اجتماعی و اقتصادی، فقط با این وجه اشتراک که قسمتی از عمر خود را وقف خدمتگزاری به نوع انسان کنند شرکت داشته باشند، و چون خواه ناخواه وجود مرکزی برای اداره کلی چنین نیرویی لازم است از این لحاظ فقط به سازمان ملل متحد یعنی سازمانی که به صورت بین المللی و بشری به وجود آمده است وابسته باشند.
- البته این راه آسانی است که بگویم وقتی که چنین سپاهی بین المللی بوجود میآید،حقا شایسته است که کشورهای مختلف جهان نیز قدمی ولو ناچیز در راه خلع سلاح بردارند و قسمنی از صرفهجویی را که بدنی ترتیب حاصل میکنند در اختیار این سپاه جهانی بگذارند. ولی تا وقتی که چنین روزی فرارسد، میتوان امید داشتکه چنین اقدامی اقلا به صورت داوطلبانه انجام گیرد، یعنی نه تنها افراد و سارمانهای بشر دوست بلکه دولتها نیز ار طریق سازمان ملل به صورت عطیه به چنین لژیوینی که به خاطر سعادت نوع انسان ایجاد میشود کمک مالی کنند، زیرا به هر حال هزینه زندگی و کار این افراد داوطلب میباید از سوی سازمان ملل متحد فراهم گردد.
- از دوران امپراتوری روم تا همین عصر ما لژیونهای بسیاری به خاطر پیروزی نظامی پدیدآمدهاند. بیایید یک بار لژیونی بین المللی به وجود آوریم که هدفش پیروزی در پیکار با دشمنان واقعی بشر یعنی با فقر، با جهل، با گرسنگی و با بی عدالتیهای اجتماعی باشد. بگذارید تاریخ آینده گواهی دهد که نیروی معنوی خدمتگزاران بشر از قدرت هر سپاه و نیروی تخریبی هر اسلحهای قوی تر و پایدارتر است. بگذارید در دنیای مادی ما، آنهایی که میخواهند خود را وقف خدمت به بشریت کنند به دور هم گرد آیند و صدای معنویت را به گوش سدها میلیون از برادران و خواهران بی پناه و نومید خود در سرتاسر جهان برسانند. بگذارید در تاریک خودخواهیها، حسابگریها، تبعیضها و ستمها، فروغ یزدانی از خود گذشتگی و فداکاری و نوع پرستی به دست چنین نیرویی به درخشش درآید. بگذارید این گفته سعدی، شاعر بزرگ بشریت به دست افراد تحقق یابد که:
- تو کز محنت دیگران بی غمی
- نشاید که نامت نهند آدمی
سخنان شاهنشاه شش بار با ابراز شور و هیجان باشندگان و کف زدنهای ممتد آنان بریده شد.
شامگاه پنجشنبه ۲۳ خرداد ماه شاهنشاه آریامهر با هواپیمای ویژه پرزیدنت جانسون از ایالت ماساچوست به ایالت میسوری پرواز کردند. در فرودگاه میسوری فرماندار ایالت، شهردار شهر سنت لوییس گروهی از بلندپایگان، بزرگان، مدیران کارخانهها، خبرنگاران و فیلم برداران به پیشباز شاهنشاه آمده بودند. شاهنشاه آریامهر در پاسخ به پرسش خبرنگاران درباره اینکه چگونه میتوان صلح جهان را پاسداری کرد فرمودند:
- ... نخستین گام در این راه خلع سلاح عمومی و کامل و جلوگیری از تولید و گسترش سلاحهای هستهای است. ما با تمام نیروی خود از صلح دفاع میکنیم و با همه وجود خویش، خواهان استقرار صلح جهانی هستیم، زیرا سعادت بشر را در آن میبینیم. با این حال تا زمانی که خلع سلاح عمومی عملی نشده است نیروهای دفاعی خویش را تقویت خواهیم کرد، ما به خود متکی هستیم و هرگز غفلت در این مورد را جایز نمیشماریم.
۲۴ خرداد ماه ۱۳۴۷ شاهنشاه از بخشهای گوناگون کارخانه هواپیماسازی کمپانی "مک دونل دوگلاس " [۶]در ایالت میسوری بازدید فرمودند. شاهنشاه ۵۷ دقیقه برای نخستین بار یک فروند هواپیمای جت فانتوم "اف - ۴ " را خود خلبانی کردند. این هواپیما سرعت دو برابر سرعت صوت دارد و زبردستی شاهنشاه در پرواز با آن سبب شگفتزدگی و آفرین خلبانان ورزیده امریکایی قرارگرفت. هنگام بیرون آمدن شاهنشاه از هواپیما کارکنان کارخانه به شاهنشاه ایران ابراز شور و هیجان بی مانندی کردند. شاهنشاه سپس به سالن ویژه هواپیمایی بازگشتند و رییس کل کمپانی نشان ویژه پرواز پیروزگرانه با اف - ۴ که نشاندهنده پرواز با شتابی بیش از دو برابر سرعت صوت است را به شاهنشاه پیشکش کرد. سپس شاهنشاه و همراهان به میهمانی ناهار کمپانی رفتند. در سر میز ناهار مستر جیمز مک دونل رییس کل کمپانی بیاناتی ایراد کرد و گفت: ما سرافرازیم که برای نخستین بار یکی از هواپیماهای فانتوم این کمپانی از سوی رییس یک کشور به پرواز درآمده است و این نشاندهنده چیرگی شاهنشاه به خلبانی و علاقه بسیار معظم له به پیشگامی در امور حیاتی کشورشان میباشد.
پس از نیمروز ۲۵ خرداد ماه شاهنشاه با هواپیمای ویژه پرزیدنت جانسون وارد شیکاگو شدند. در فرودگاه گروه بی شماری از سران و بزرگان برجسته محلی به پیشباز اعلیحضرت آمده بودند.
آیین پردهبرداری از لوحه یادبود بنای پهلوی در دانشگاه شیکاگو در پیشگاه شاهنشاه انجام شد. شاهنشاه در این آیین فرمودند:[۷]
- ... اهمیت این آیین در این است که نشان میدهد بسیاری از میراثهای فرهنگی و هنری و علمی ما در خارج از کشورمان وجود دارد. ما بدین باور هستیم که این گونه میراثهای گرانبها متعلق به همه بشریت است.... من شخصا به آزادی و دمکراسی واقعی بسیار پای بندم و به همین سبب در کشور ماه هر گونه آزادی جز آزادی خیانت به میهن وجود دارد...
شاهنشاه آریامهر هنگام بازدید از دانشگاه شیکاگو و موزه "عصر مشرق زمین" در سخنرانی در پاسخ به رییس انستیتوی امور بین المللی دانشگاه شیکاگو فرمودند:
- ... ما ایرانیان نه تنها به داشتن آثاری غنی از فرهنگ و تمدنی گرانقدر افتخار میکنیم، بلکه در عین حال به خود میبالیم که در تکوین تمدن و فرهنگ کشورهای دیگر نیز نقش موثری داشتهایم...
میهمانی شام شکوهمندی به افتخار شاهنشاه ایران از سوی دانشگاه شیکاگو برگزار شد. بر سر میز شام دکتر پولک رییس انستیتوی امور بین المللی دانشگاه شیکاگو به شاهنشاه خوش آمد گفت و از پیشرفتهای ایران در سالهای اخیر که به رهبری شاهنشاه انجام یافته سخن راند. وی کارهای ارزنده شاهنشاه را در راه فراهم ساختن صلح خاورمیانه ستود و از عطیه ملوکانه برای ساختن « بنای پهلوی » در گردآوردن مطالعات خاورمیانه به ویژه ایران سپاسگزاری کرد.
آنگاه دکتر بدال رییس دانشگاه شیکاگو رشته سخن را به دست گرفت و در سخنانی به اهمیت پیشرفتهای درخشان ایران به رهبری شاهنشاه اشاره کرد و از دوستی ژرف و پایدار دو ملت ایران و آمریکا گفت. وی افزود یکی از نشانههای این علائق، عطیه شاهنشاه ایران میهمان عالی قدری که امشب افتخار پذیرایی از معظم له را داریم به دانشگاه شیکاگو میباشد. من از این عطیه بسیار پرارزش سپاسگزاری میکنم. ابتکار خردمندانه شاهنشاه ایران و عطیه شاهانه به دانشگاه شیکاگو امکان خواهد داد که در راه پژوهشهای علمی و رسیدن به هدفهای آموزشی آن دانشگاه گامهای موثری برداریم زیرا در بنای پهلوی دانشمندان بسیاری مسایل مربوط به عصر حاضر را بررسی خواهند کرد.
شاهنشاه در پاسخ به دکتر پولک فرمودند:
- ...شاید انشان درباره این همه آثار ارزنده، هنر و تمدن گذشته احتیاجی به توصیف و تعریف نداشته باشد و باید لب از سخن فروبندد و به خاموشی گراید ولی وجود این همه آثار پرمایه هنری مرا بر آن میدارد که کلماتی چند بر زبان رانم. آنچه در میان این همه مظاهر ذوق و دانش انسان را به سکوت دعوت میکند. عظمت این عصر و وسعت فکر و دانش خلاقه است و آنچه که الهام بخش سخن گوی میگردد، نیروی تازهای است که انسان با دیدن این ثمرات ذوق و فکر بشر در خود احساس میکند. زیرا این آثار شخص را به تفکر و تعمق وامیدارد و معرف سیمای تمدن و هنر مشرق زمین و آثار باستانی و فرهنگ ایران است. هدف ما جاودانی ساختن این آثار گذشته و زنده نگاهداشتن مظاهر ذوق، هنر و تمدن پیشینیان است. ما ایرانیان نه تنها به داشتن آثاری غنی از فرهنگ و تمدن گرانقدر افتخار میکنیم بلکه در عین حال به خود میبالیم که در تکوین تمدن و فرهنگ کشورهای دیگر نیز نقش موثری به عهده داشتهایم. تاریخ کشور ما تاریخی کهن سال است. ما نزدیک به سه هزار سال تاریخ مدون داریم و به زودی دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی خود را جشن میگیریم. نظام شاهنشاهی ایران در خدمت مردم ایران کشور است.
- آنچه من میخواهم به بیانات آقای دکتر پولک اضافه کنم این است که ما در رستاخیز ملی خود از سپاهیان انقلاب کمک گرفتیم و به زنان خود آزادی و تساوی حقوق سیاسی دادیم و حال آن که تا پنج سال پیش زنان حق رای دادن هم نداشتند و قبل از سلطنت پدرم حتی بدون چادر از خانه بیرون نمیآمدند. من شخصا به آزادی و دموکراسی واقعی بسیار پای بندم زیرا به آزادی و دموکراسی اعتقاد و ایمان دارم و به همین علت هم در کشور ما همه نوع آزادی جز آزادی خیانت به وطن وجود دارد. زیرا آزادی خیانت به وطن جز زیان چیزی به بار نخواهد آورد و به مفهوم روح آزادی خدمتی نمیکند و بشریت نیز از آن طرفی نبسته است.
شهردار شیکاگو سرافرازی باریابی به پیشگاه شاهنشاه آریامهر را یافت. در این باریابی، شهردار شیکاگو از شاهنشاه ایران درخواست کرد که عنوان "همشهری افتخاری شیکاگو" را بپذیرند و لوحه ویژهای را به اعلیحضرت پیشکش کرد و از عطیه ملوکانه به دانشگاه شیکاگو برای بنیاد « بنای پهلوی » سپاسگزاری کرد.
شاهنشاه روز ۲۵ خرداد ماه با هواپیمای ویژه پرزیدنت جانسون به نیویورک بازگشتند. شاهنشاه به نیویورک بازگشتند.
۲۶ خرداد ماه ۱۳۴۷ سفر شاهنشاه آریامهر به امریکا پایان یافت و اعلیحضرت از نیویورک به سوی رم پایتخت ایتالیا پرواز کردند.
بنمایهها
- ↑ General Assembly
- ↑ Smithsonian Museum
- ↑ John Anthony Volpe Governor of Massachusetts
- ↑ Nathan Marsh Pusey, serving as President of Harvard from 1953 to 1971
- ↑ سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه هاروارد در بنیانگذاری سازمان خدمتگزاران حقوق بشر سازمان ملل متحد ۲۳ خرداد ۱۳۴۷
- ↑ McDonnell Douglas Corporation, United States
- ↑ سخنان اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه شیکاگو به هنگام پردهبرداری از لوحه یادبود پهلوی ۲۵ خرداد ماه ۱۳۴۷