سخنان والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی در نشست کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی در پیشگاه آریامهر ۱۹ شهریور ماه ۱۲۵۴

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کنگره جهانی پیکار با بیسوادی - تهران ۱۷ تا ۲۸ شهریور ۱۳۴۴ درگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی

برنامه عمرانی پنجم/سال ۱۳۵۴ خورشیدی فروردین تا خرداد ماه


۱۰ تا ۱۵ سال دیگر بیسوادی ریشه کن می‌شود

۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۴، والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی نیابت ریاست عالیه کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی به حضور شاهنشاه آریامهر بار یافتند و آقایان جان فوبز، قائم مقام مدیر کل یونسکو، ردولفو بارون کاسترو، دبیر کل دفتر آموزش و پرورش کشورهای اسپانیایی‌زبان و عضو هیئت سرپرستی سمپوزیوم بین‌المللی سوادآموزی تخت جمشید، لئون باتای دبیر اجرایی سمپوزیوم، روژه گاروتی عضو هیئت رئیسه سمپوزیوم را به حضور ملوکانه معرفی کردند. دیروز همچنین، اعضای کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی به حضور شاهنشاه بار یافتند و والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به مناسب دهمین سالگرد پیکار جهانی با بیسوادی گزارشی رسا به آگاهی رساندند:

شاهنشاها!

در سال ۱۳۳۵ بود که برای نخستین بار فرمان مبارک ملوکانه دائر بر آغاز نهضت مبارزه با بیسوادی صادر گردید و شاهنشاه اولین کلاس مبارزه با بیسوادی را افتتاح و شخصاً در آن تدریس فرمودند. در آن تاریخ تعداد کل بیسوادان ده سال به بالا، نزدیک به یازده میلیون نفر، یعنی رقمی در حدود ۸۵٪ جمعیت کل نوزده میلیون نفری ایران بود. شش سال بعد شاهنشاه به تشکیل سپاه دانش راه بی‌سابقه و دیگری در برابر مردم ایران نهادند تا جهل و بیسوادی را در کشور ریشه‌کن سازند. در دی ماه ۱۳۴۳ با فرمان ملوکانه دائر بر تشکیل کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی نهضت سوادآموزی وارد مرحله تازه‌ای شد.

در این فرمان شاهنشاه کمیته ملی را موظف فرمودند که از راه بسیج کلیه نیروها و منابع انسانی و مالی کشور «تعمیم امر آموزش و از میان بردن بیسوادی در ایران» را اجرا سازند. از آن تاریخ، با همه امکاناتی که در اختیار مقامات اجرایی قرار گرفت و تلاش‌های فراوان و زحمات انکارناپذیر پاره‌ای از دستگاه‌ها و هزاران مربی و سوادآموز گمنام، باید اذعان داشت که با وجود موفقیت‌های بی‌شمار متأسفانه آنچه که در مجموع تاکنون انجام گرفته هنوز نمی‌تواند جوابگوی هدف‌های بلندی باشد که شاهنشاه در آن تاریخ در برابر مسئولان قرار داده بودند. تعداد افرادی که طبق آمار رسمی در یازده سال اخیر با سواد شدند از یک میلیون نفر کمتر بوده، یعنی بطور متوسط از صد هزار نفر در سال تجاوز نکرده است. با توجه به رشد جمعیت حتی با آنکه گسترش سریع مدارس ابتدایی و اقدامات دیگر، رقم بیسوادان را نسبت به جمعیت کل پایین آورده، شاید رقم مطلق افراد بیسواد در کشور از گذشته نیز هنوز اندکی بالاتر باشد. البته این پدیده منحصر به ایران نبوده است. چه در دهسال گذشته بیشتر کشورهای جهان سوم، شاید به دلایلی مشابه، در رسیدن به هدف‌های سوادآموزی خود با شکست روبرو شده‌اند.

دلایل شکست-

سمپوزیوم اخیر تخت جمشید که گزارش بحث‌های آن هم اکنون به عرض مبارک رسید، ضمن شناسایی این واقعیت دلایل عمده شکست‌ها را در سطح جهانی به چند نکته اساسی زیر مرتبط نموده است:

  • ۱- فعالیت‌های سوادآموزی را نمی‌توان جدا از هدف‌های رشد و توسعه و تأمین حداقل نیازهای اولیه مردم از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت دنبال کرد. در غیر آن صورت انگیزش لازم برای مشارکت مردم در برنامه‌های فراگیری و آموزشی بوجود نمی‌آید و تجربه نشان داده که سوادآموزی اجباری نه مؤثر می‌تواند باشد و نه اثرات پایدار خواهد داشت. از اینرو، هر وقت سوادآموزی به عنوان مری جدا از فعالیت‌های عمرانی تلقی شده، یا جنبه‌ای کاملاً حاشیه‌ای به دست آورده و یا به نتیجه نرسیده است.
  • ۲- نهضت‌های سوادآموزی که جنبه‌های اجرای آن دقیقاً مشخص نبوده و طبق برنامه‌های حساب شده عملی انجام نگرفته و با توجه کامل به محدودیت‌ها و امکانات ملی طرح ریزی نشده دیر یا زود با شکست روبرو شده است. برنامه مشهور سوادآموزی اندونزی که در زمان سوکارنو اجرا شد، از نمونه‌های بارزی است که بخوبی نشان می‌دهد اگر چنین برنامه‌هایی منحصراً متکی بر شعارهای عاطفی و ملی قرار گیرد نه تنها بجایی نمی‌رسید، بلکه وضع را عملاً از گذشته نیز بدتر می‌سازد
  • ۳- موفقیت عملیات سوادآموزی در درجه اول بستگی به تأمین مشارکت فعالانه مردم و بسیج ملی با روش‌های عرفی و معمولی انجام گیرد. بویژه لازم است که تدابیر سازمانی خاصی برای حسن اجرای کلیه نیروهای انسانی و مالی و فنی اتخاذ گردد. تشکیلات بوروکراتیک اداری و کادرهای آموزشی مدارس عادی اصولاً از شرایط لازم برا رهبری و اجرای این قبیل عملیات برخوردار نمی‌باشند.

سهم مردم

با توجه به نکات بالا، سوادآموزی هنگامی می‌تواند در عمل به نتیجه برسد که شرایط زیر تأمین گردد:

  • ۱- سوادآموزی به عنوان یکی از ابعاد لاینفک رشد و توسعه تلقی گردد و هدف آن نه تنها آموزش الفبا بلکه آماده ساختن تدریجی مردم برای مشارکت واقعی در برنامه‌های عمرانی و پیشبرد هدف‌های ملی و بهبود شرایط محیط و بالا بردن سطح زندگی خود باشند.
  • ۲- در نتیجه سوادآموزی را دیگر نمی‌توان منحصراً به عنوان یک فعالیت آموزشی تلقی کرد، بلکه باید همه دستگاه‌های دولتی و ملی خود را در پیشبرد هدف‌های آن مسئول بدانند و بویژه در سطح عملیاتی همه واحدهایی که با مردم سرو کار دارند در پیشرفت این کار مشترک سهیم گردند. از لحاظ اجرایی ستادی که مسئولیت رهبری عملیات سوادآموزی بدان واگذار می‌شود، باید از قدرت و امکاناتی خاص از جمله امکان استفاده از همه منابع انسانی و مالی و فنی دستگاه‌های ذیربط برخوردار باشد.
  • ۳- سیاست دراز مدت سوادآموزی باید از هر جهت بویژه از حیث فلسفه و هدف‌های کار، برنامه‌ریزی اجرایی، امکانات انسانی و مالی و فنی روشن و مشخص باشد. از جمله لازم و حیاتی است که قبل از آغاز هر گونه عملیات وسیعی در سطح مملکتی پاسخی دقیق به سئوالات زیر داده شده باشد:

الف- هدف‌های کمی و کیفی نهضت از چه قرار است و با توجه به امکانات و محدودیت‌های موجود کدام یک از هدف‌ها را می‌توان عملاً به مرحله اجرا درآورد؟ اعلام رسمی هدف‌ها باید با توجه کامل به این بررسی مقدماتی انجام گیرد تا هیچگاه از شور و شوقی که شرط موفقیت این قبیل نهضت‌ها است، در طول مدت عملیات کاسته نشود.

ب- چه نوع برنامه‌ریزی می‌تواند رسیدن به هدف‌ها را حداقل زمان با حداکثر کارآئی و اقتصاد امکان‌پذیر سازد؟ مثلاً آیا لازم است که در یک مرحله اول به امر برنامه‌ریزی از جمله تربیت کادرها و تأمین وسایل لازم و پایه‌گذاری کار و تشکیلات پرداخت و سپس عملیات سوادآموزی را یکباره در سطح مملکتی آغاز نمود؟ آیا بهتر است برنامه را ابتدا به صورت عملیاتی محدودتر در یک یا چند شهرستان یا یک استان آغاز نمود و پس از ارزشیابی کامل آن را در سطح مملکتی پیاده کرد؟ یا اینکه باید برنامه‌های درازمدت را به شکل ترکیبی از این دو راه اجرا نمود؟ آیا باید همه بیسوادان را بلافاصله تحت تعلیم قرار داد یا لازم است ابتدا برای پاره‌ای از گروه‌های جمعیتی که تربیت آنان از حیث هدف‌های اقتصادی و اجتماعی کشور مهم‌تر است اولویت قائل شد؟

د- کادر تعلیماتی نوسوادان را دقیقاً چه کسانی تشکیل خواهند داد و اگر باید در ظرف مدتی کوتاه تعداد بسیار زیادی مربی و سوادآموز تربیت شوند، چنین کاری را باید چگونه و طبق چه برنامه‌ای به سرعت انجام داد؟ هـ- شرایط کار و خدمت این مربیان و توزیع آن‌ها در میان مردم و سیستم تشکیلاتی که ناظر بر فعالیت‌های آنان خواهد بود دقیقاً بر چه اساسی خواهد بود؟

و- کتاب‌ها و مواد درسی و وسایل آموزش (از جزوه‌هایی که باید در محل تهیه شود تا کتاب‌هایی که باید در سطح مملکتی آماده گردد و احیاناً وسایل سمعی و بصری که باید در خدمت سوادآموزی قرار گیرد) چه خواهد بود و چه تشکیلاتی مسئول تهیه آن‌ها خواهند بود؟ برنامه‌ریزی این قسمت نه تنها باید با توجه به نیازهای نوآموزان در مراحل اول انجام گیرد بلکه باید با در نظر گرفتن لزوم آموزش مداوم نوسوادان از ابتدا به تأمین نیازهای آنان در مراحل بعدی بپردازد. از جمله باید تدابیری اتخاذ گردد تا نوسوادان بتوانند تحصیلات خود را تحت شرایط خاصی در مدارس رسمی دنبال کنند.

ز- اصول سازمان واحدی که مسئولیت اصلی اجرای سیاست سوادآموزی و فعالیت‌های ستادی آن را عهده‌دار خواهد بود باید چگونه باشد تا بتواند همکاری واقع دستگاه‌های ذیربط دولتی، کشوری و نظامی و حزبی و اداری را نه تنها درسطح مملکتی بلکه در سطوح منطقه‌ای بویژه در سطح اجرایی و عملیاتی امکان‌پذیر سازد؟ تشکیلات سازمانی کار بویژه از آن جهت حیاتی است که اگر واحدهای مختلف نتوانند در اجرای هدف‌های مشترک و در سطح روستاها و واحدهای تولید (کارخانه‌ها، شرکت‌های تعاونی، شرکت‌های سهامی زراعی، مدارس، خانه‌های فرهنگ و غیره) با یکدیگر همکاری مؤثر و واقعی داشته باشند، اجرای یک سیاست جامع و در هم تنیده که شرط اساسی کار است در عمل با مشکلات جدی روبرو می‌شود و در نتیجه ممکن است به شکست عملیات منجر گردد.

نظریات فوق نتیجه مطالعات کارشناسانی است که از یک سال پیش در چارچوب کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی تحت سرپرستی مستقیم اینجانب آغاز شد و خلاصه آن را به عرض مبارک رساندم. کمیته ملی اینکه در انتظار اصغاء اوامر مطاع ملوکانه است تا بتواند مراحل بعدی مطالعات و بررسی‌های خود را با الهام از نیات بلند شاهنشاه دنبال نماید. در پایان لازم می‌داند این نکته را نیز به عرض مبارک ملوکانه برساند که به نظر کمیته ملی اگر برنامه‌ریزی عملیات با دقت لازم و با استفاده کامل از کلیه امکانات موجود و نتیجه‌گیری دقیق از تجارب گذشته بشود و بویژه مراحل مقدماتی که بطور جدی و علمی برنامه‌ریزی شود، هیچگونه دلیلی نیست که مسئولان اجرایی نتوانند نیات بلند ملوکانه را برای ریشه‌کن ساختن کامل بیسوادی در ایران تا ده – پانزده سال آینده عملی سازند.