دشت طف فخر شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


ای ز هر سو روی اهل دل به سامان شما قبلهٔ ارباب معنی کوی عرفان شما




بسته احرام طواف کعبهٔ کوی تو دل حج کند یا عمره آرد چیست فرمان شما




کی بود عشاق را عید آن زمان کز روی شوق در منای قرب جان سازند قربان شما




کس ز تقبیل حجر طرفی نبست از بندگی تا نبوسید از دل و جان خاک ایوان شما




سعی نا مقبول ما مشکور خواهد شد مگر زآنکه خایب کس نرفت از باب احسان شما




میرود میزاب خون از دیده در حجرم مدام تا فتادم در مغیلان زار هجران شما




دل طهارت می کند از زمزم خون جگر بو که آید در مقام جان ثنا خوان شما




عیشتان جاوید بادا ای حمامات حرم کز دل ما برد غم تعزید و الحان شما




ای صبا با آهوان دشت طف از ما بگوی کی تراود چشمهٔ خور از بیابان شما




گر چه دشمن بست بر روی شما آب فرات دوستان شرمنده اند از لعل عطشان شما




ای شهنشاه غضنفرفر خدا را رجعتی تا فشانم نقد جان در سم یکران شما




جان من قدری ندارد بلکه جان عالمی هر کجا جانی مقدس زنده از جان شما




بست فخر آخر دل پر حسرت از کوی تو رخت تا دگر کی باز بیند روی رخشان شما


M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)