خاطر محزون فخر شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


یار من نیست که اندر پی آزار منست خسته زان خاطر محزون دل زار منست




متصل در صدد کینه و ظلم است به من من به او صلحم و او بر سر پیکار منست




نه دل آرام بود دشمن جان است مرا آنکه سوزان ز وی این سینۀ افکار منست




نیست دلدار من این شاهد شیرین حرکات که از او تلخ مذاق دل بیمار منست




با چنین شوخ دل آزار ندارم کاری کاری ار هست مرا با مه دلدار منست




آنکه در کلبۀ غم هست جلیس دل من مونس جان من و محرم اسرار منست




یکدم از همدمی من نشدست او غافل در همه حال انیس دل و غمخوار منست




فخر را مهر و وفا باید ازو کسب نمود زانکه در مرحلۀ صدق و صفا یار منست



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)