حکومت ایران پس از فروپاشی جمهوری اسلامی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نسخهٔ قابل چاپ دیگر پشتیبانی نمی‌شود و ممکن است در زمان رندر کردن با خطا مواجه شوید. لطفاً بوکمارک‌های مرورگر خود را به‌روزرسانی کنید و در عوض از عمبکرد چاپ پیش‌فرض مرورگر خود استفاده کنید.
سوسیال دموکراسی حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟

جمهوری دموکراتیک نام دروغین برای جمهوری خلق

لیبرال دموکراسی


حکومت ایران پس از فروپاشی جمهوری اسلامی

در رسانه‌های برون مرزی به ویژه رسانه‌های لس انجلسی گفتگوهایی می‌شود که اگر فردا جمهوری اسلامی برچیده شود چه حکومتی برای ایران برگزیده شود. در این رسانه‌ها کارشناسان فرم حکومت دعوت می‌شوند تا برای ایران نسخه بپیچند. در پایان این گفتگوها تنها سر در گمی و گیجی برای شنونده می‌ماند. ملت ایران سال هاست که این پرسش را پاسخ داده‌اند با فریادهای رضا شاه رضا شاه روشن ساختند که ملت ایران یک کانستیتیوشنال مونارکی یا شاهنشاهی مشروطه ایران را می‌خواهند کارشناسی که رسانه‌های در این برنامه‌ها می‌آورند همه رویایشان یک جمهوری است و همواره حکومت ایالات متحده امریکا را برای نمونه می‌آورند. برای این که این رویا به حقیقت بپیوندد به ملت ایران می‌گویند که باید حزب تشکیل دهند. پس از آن ایرانیان باید آموزش ببینند چگونه دمکراسی کار می‌کند. این به اصطلاح کارشناسان چه اندازه ما ملت ایران را نادان می‌پندارند؟ ملت ایران نباید آموزش ببینند بلکه این به اصطلاح کارشناسان هستند باید دوره ببینند که دمکراسی چیست و چگونه باید پیاده شود. ما ایرانیان مشروطه خواه هستیم و پدر بزرگان ما قانون اساسی نوشتند که نخستین قانون اساسی دموکراتیک در یک کشور اسلامی بود. اکنون ما مصاحبه آقای منشه امیر با شخصی به نام بیژن کیان را در تاریخ دوم ژانویه ۲۰۲۲ میلادی برابر با ۱۲ دی ماه ۲۵۸۰ شاهنشاهی بررسی می‌کنیم. آقای بیژن کیان در کانال یک برای یک گفتگو درباره فرم حکومت آینده در ایران دعوت شده بود. نخستین پرسش آقای منشه امیر این بود چه حکومتی برای ایران پیشنهاد می‌کنید؟ آقای بیژن کیان داستانی را تعریف کردند و در این داستان روشن ساختند که ایشان برای دموکراسی هستند.

آقای منشه امیر پرسید آیا منظورتان جمهوری است؟ آقای بیژن کیان پاسخ داد نه! منظور من محتوای یک جمهوری است. پادشاهی می‌تواند یک جمهوری باشد اگر موروثی نباشد.

آقای کیان دو واژه را با یکدیگر قاطی می‌کند. یکی جمهوری و دیگر دموکراسی. حکومت می‌تواند یا جمهوری باشد و یا پادشاهی هر دو در یک زمان نمی‌تواند باشد. نخست اینکه پادشاهی همواره موروثی است اما جمهوری می‌تواند یک دموکراسی باشد و همزمان می‌تواند یک دیکتاتوری باشد. همانگونه که در کشورهای کوبا کره شمالی کشورهای اقمار شوروی جمهوری‌های خلقی و غیره ... یک مونارشی نیز می‌تواند یک دموکراسی باشد مانند مشروطه شاهنشاهی در ایران و می‌تواند یک دیکتاتوری باشد مانند سلطنت قاجار.

برای اینکه پرسش چه حکومتی برای آینده ایران می‌توانیم داشته باشیم پاسخ داده باشیم مشروطه شاهنشاهی بهترین و مناسبترین حکومت برای ایران است. ما در اینجا عمدا و آگاهانه واژه مشروطه شاهنشاهی ایران را به کار می‌بریم و آگاهانه واژه سلطنت را به کار نمی‌بریم که تفاوت مشروطه شاهنشاهی ایران را با سلطنت قاجاریان نشان دهیم. ما ایرانیان سلطنت طلب نیستیم. ما مشروطه خواهان هستیم. سلطنت از واژه سلطه می‌آید یعنی چیره شدن و سلطنت کردن یک سلطان و سلطان کسی است که فعال مایشای باشد و از قانونی پیروی نکند.

این کسان مانند بیژن کیان پیوسته از واژه‌های سلطنت و پادشاهی و طلبیدن و غیره استفاده می‌کنند و ایرانیان را به گمراهی می‌کشند.

اکنون به پرسش این می‌رسیم که آیا شاهنشاهی مشروطه ایران دموکراتیک هست یا خیر. در اینجا باید بگوییم بلی. دموکراسی یعنی قدرت از سوی مردم می‌آید. اکنون نگاهی به متمم قانون اساسی مشروطه می‌اندازیم در پاراگراف ۲۶ می‌گوید : قوای مملکت ناشی از ملت است و طریقه کاربرد آن قوا را قانون اساسی معین می‌نماید. بر پایه قانون اساسی مشروطه ایران قدرت ملت در ایران آن اندازه بزرگ است که حتی می‌تواند یک شاه را برکنار نماید و شاه دیگر برگزیند.

نگاهی به پاراگراف ۳۵ متمم قانون اساسی مشروطه بیاندازیم که می‌گوید: سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از سوی ملت به شخص پادشاه داده شده است. و دقیقا این در ایران رخ داده است در سال ۱۳۰۴ خورشیدی مجلس شورای ملی سلسله بیگانه مغول قاجار را از سلطنت ایران برکنار کرد و شاهنشاهی ایران را به اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی سپرد. بر پایه قانون اساسی شاهنشاهی در ایران موروثی است یعنی پس از اینکه رضا شاه بزرگ استعفا کرد ولیعهدش کاندیدای شاه بودن گردید. ولیعهد زمانی در ایران شاه می‌شود که بر پایه قانون اساسی مشروطه ایران در برابر مجلس شورای ملی سوگند پادشاهی بخورد. این پروسه نشان می‌دهد که قانون اساسی مشروطه ایران بیشتر دموکراتیک است نسبت به پادشاهی در بریتانیا. در بریتانیا کینگ تاج را روی سرش می‌گزارد و اتوماتیک کینگ بریتانیا می‌شود. آقای منشه امیر می‌پرسد که آیا ایشان بریتانیا را یک دموکراسی می‌داند و آقای کیان می‌گوید بلی.

دموکراسی بیش از این است که قدرت از مردم می‌آید. در یک دموکراسی باید جدایی سه قوه وجود داشته باشد یعنی قوه قانونگزاری یا مجلس شورای ملی و قوه اجراییه یا نخست وزیر و وزیران و همه وزارتخانه‌ها و سازمان‌های وابسته به دولت و قوه قضاییه یا دادوری باید از یکدیگر جدا و مستقل باشند. در پاراگراف ۲۷ متمم قانون اساسی مشروطه جدایی و استقلال این سه قوه از یکدیگر آمده است. چه نقشی شاه در

بر پایه اصل بیست و هفتم بخش سوم قوه اجراییه ویژه پادشاه است. یعنی پادشاه نمی‌تواند قانون بنویسد و اجرا کند این مجلس شورای ملی است که حتی اگر پادشاه لایحه‌ای را پیشنهاد کرد آن را تصویب نماید و یا رد کند. البته نوشتن قانون و تصویب آن از سوی یک نفر آنهم محمد مصدق در ایران رخ داد. محمد مصدق نزدیک به یک سال و نیم دیکتاتوری نخست وزیر را در ایران بر پا کرد.

دموکراسی بیش از اینهاست بیش از تنها قدرت در دست مردم است و سه قوه باید از یکدیگر جدا و مستقل باشند بلکه حقوق شهروندی و انسانی باید در دمکراسی رعایت شود. اگر ما به قانون اساسی مشروطه نگاهی بیاندازیم در متمم قانون اساسی در حقوق مردم ایران پاراگراف ۸ تا ۲۵ حقوق انسانی و شهروندی آمده است که همه آزادی‌های فردی و برابری را دربردارد.

در قانون اساسی مشروطه ایران یک نکته اساسی وجود ندارد و آن آزادی دین است. بلکه نوشته شده است که اسلام شیعه دین رسمی مردم ایران است و پنج ملای دستاربند باید همه قوانین تصویب شده از سوی مجلس شورای ملی را بازبینی کنند که مبادا علیه قوانین اسلام باشد. زمانی که در سال ۱۲۸۵ خورشیدی قانون اساسی نوشته شد پدربزرگان ما قدرت این را نداشتند که با قاجاریان که با اسلام بر ایران سلطه یافته بودند بیش از بجنگند. و برای اینکه بیش از این خونریزی نشود ناچار به سازش شدند که این ننگ در قانون اساسی نوشته شود. این سازش تا روزی که خمینی آمد وجود داشت سپس خمینی گفت که تجربه مشروطه نباید تکرار شود. بدین روی ما مشروطه خواهان نیز این سازش را نمی‌پذیریم و ما حق داریم که هر پاراگرافی که به اسلام آلوده شد را ویرایش نماییم و به نوشتار اصلی اش بازگردانیم.

بازمی‌گردیم به گفتگوی درباره حکومت آینده ایران. آقای کیان در پاسخ به اینکه آیا او سلطنت طلب است می‌گوید خیر. آقای کیان جمهوری را مناسب می‌داند و قانون اساسی ایالات متحده امریکا را بهترین می‌داند و می‌گوید که تا به امروز هیچ قانون اساسی بهتر از قانون اساسی امریکا نوشته نشده است. روشن است که آقای کیان قانون اساسی مشروطه را نخوانده است. و آقای منشه امیر که گفت قانون اساسی امریکا فدرال است . درست است قانون اساسی امریکا بر پایه تاریخ کوتاه امریکا فدرال است و باید فدرال باشد زیرا نخست ایالت‌ها بودند و سپس متحد شدند و ایالات متحده امریکا را بوجود آورند. کشور ایران تاریخ دیگری دارد نزدیک به سه هزار سال شاهنشاهی مدون دارد و ایران همواره حکومت مرکزی داشته است. بدین روی بر پایه تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی برای ایران داشتن یک شاهنشاهی مشروطه بهترین است. بر پایه قانون اساسی مشروطه درباره انجمن‌های استان و شهرستان و دهستان پاراگراف نود تا نود و سوم هر استان سرپرستی امور خود را به گردن دارد که در قانون انتخابات انجمن استان و شهرستان: در اینجا می‌خواهم که از شاهنشاه آریامهر نقل قول کنم

اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در کتاب تمدن بزرگ درباره انتخابات فرمودند: مشارکت ملی در همه امور مملکتی و حکومت مردم بر مردم، اکنون در همه سطوح زندگی اجتماعی، از پایین‌ترین تا بالاترین سطح ، تحقق یافته است. مردم ایران آزادانه نمایندگان خود را در تعاونی‌ها، شورای ده، خانه‌های انصاف، انجمن‌های شهر و شهرستان و شوراهای داوری انتخاب می‌کنند و در مرحله بالاتر یعنی در رای گیری حزبی و رای گیری برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا نیز که برای هر کرسی آن چندین نفر نامزد معرفی می‌شوند، مستقیما شرکت دارند. از طرف دیگر در اظهار نظریات خود از راه سازمان‌های حزبی و از راه وسایل خبری، از آزادی کامل برخوردارند. منطقا این کامل‌ترین نوع دموکراسی است که می‌تواند وجود داشته باشد.

اکنون به پرسش دیگری از آقای منشه امیر از آقای بیژن کیان می‌پردازیم: می‌خواهم به چند حکومت فروریخته چه کسی این رهبری را به دست می‌گیرد یا چگونه این رهبری بوجود می‌آید گام به گام توضیح دهید. آقای کیان در اینجا پاسخی نمی‌دهد. ما مشروطه خواهان پاسخی روشن و آشکاری داریم که بدین قرار است: ۱- ولیعهد ایران یک دولت موقت برمی‌گزیند ۲- مهمترین خویشکاری این دولت این است انتخابات مجلس شورای ملی دوره بیست و پنجم را برقرار کند. بر پایه قانون انتخابات سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی ۳- ولیعهد در برابر این مجلس شورای ملی دوره بیست و پنجم سوگند پادشاهی می‌خورد. پس از سوگند شاه ایران نخست وزیر برمی‌گزیند. نخست وزیر کابینه اش را برمی‌گزیند و دولت برنامه اش را می‌نویسد. و از مجلس شورای ملی نخست وزیر رای اعتماد می‌گیرد. این گام‌ها بر پایه قانون اساسی مشروطه انجام می‌پذیرد. ۴- مجلس موسسان برپا می‌شود تا قانون اساسی مشروطه را ویرایش نماید. یازده ماده قانون اساسی مشروطه به زور توپ و تفنگ و اعدام ملت ایران به اسلام آلوده شد. مهمترین دگرگونی در اصل اول و دوم متمم قانون اساسی باید داده شود. در اصل اول به جای حکومت ایران شیعه اثنی عشری است آزادی دین‌ها در ایران نوشته خواهد شد. در اصل دوم که به جای پنج ملا که قوانین مصوب مجلس شورای ملی را کنترل کنند که خلاف اسلام نباشد یک دادگاه قانون اساسی مانند سوپریم کورت آمریکا یا فرفسونگ گریشت آلمان پایه گزاری خواهد شد. بنا بر درخواست نمایندگان مجلس شورای ملی قانون‌هایی که از سوی مجلس تصویب شده‌اند می‌توانند به دادگاه قانون اساسی داده شوند تا این دادگاه کنترل نماید که قانونی منطبق با قانون اساسی مشروطه هست یا ایراد دارد.

همانگونه که می‌بینیم زمانی که جمهوری اسلامی فروپاشد روشن است که بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی دستاورد این است که حکومتی که دمکراتیک است و حقوق انسانی و شهروندی را محترم می‌شمارد و سه قوه قانونگذاری و اجراییه و دادوری از یکدیگر جدا و مستقل هستند و ملت با برقراری و شرکت در انتخابات نمایندگان مجلس ابراز می‌دارد که این حکومتی است که می‌خواهند. باید تاکید کنیم که ما به رفراندوم برای تعیین حکومت نیازی نداریم و قانون اساسی دیگری که جای دیگر و اشخاص دیگر نوشته‌اند نداریم. بلکه ما آنچه را که داریم به کار می‌بریم و زمان داریم آن را مدرنتر سازیم و با توجه به رفاه و امنیت و آسایش و آرامش کشور و ملت ایران آن قانون اساسی مشروطه که پایه این خانه کهن است را بهتر و زیباتر می‌سازیم. باید بدانیم هیچ کسی و هیچ گروهی پروانه ندارد برای ملت ایران قانون اساسی بنویسد. قانون اساسی یعنی سرنوشت یک کشور و یک ملت و تنها در مجلسی که نمایندگان آن ملت در خود آن کشور برگزار کرده‌اند می‌تواند ویرایش شود و بدان افزوده گردد. برای برگزاری انتخابات ما به هیچ حزبی نیاز نداریم که منشور بنویسند و برنامه اداره کشور را بنویسند و مردم را آموزش بدهند . در هر حوزه انتخاباتی اشخاص فرهیخته میهن پرست وجود دارند که از سوی اهالی آن حوزه برای انتخاب شدن پیشنهاد خواهند شد. همانگونه که در قانون انتخابات مشروطه نوشته شده است که افراد درستکار میهن پرست و فرهیخته می‌توانند کاندید بشوند. کاندیدایی که در هر حوزه بیشترین رای را بیاورد به مجلس شورای ملی راه می‌یابد و مجلس صلاحیت هر نماینده را دوباره کنترل می‌کند تا به وی اعتبارنامه داده شود. هر زمان که نماینده‌ای به گروهی یا حزبی می‌خواهد بپیوندد اختیار دارد ولی حق اینکه کسی کاندید مجلس شورای ملی شود را حزب نباید داشته باشد بلکه اهالی آن حوزه انتخاباتی هستند که نماینده‌ای را به انجمن نظارت انتخابات پیشنهاد کنند. این راه مشروطه است که نماینده مجلس نماینده مردم ایران باشد و نه نماینده هیچ حزب و یا گروهی. این برنامه بسیار منظم از هر گونه هرج و مرج جلوگیری خواهد کرد و ایرانیان به ویژه در زمان بحران برای پدافند کشور بسیار منظم و متحد هستند یعنی ما ایرانیان می‌توانیم در آرامش انتخابات مجلس شورای ملی را برگزار کنیم. آن زمان پدر بزرگان ما زیر فشار قاجاریان و روسها توانستند انتخابات را سازمان دهند مجلس شورای ملی دوره نخست را بر پا ساختند و این مجلس اول بود که قانون اساسی مشروطه را نوشت. کسانی که می‌گویند قانون اساسی مشروطه کهنه شده است و قانون اساسی امریکا بهترین است باید بگویم که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا ۲۰۰ سال عمر دارد و هیچ کس نمی‌گوید که این قانون اساسی کهنه و دمده شده است در جایی که قانون اساسی مشروطه سد سال از آن گدشته است و همه دشمنان ایران آن را کهنه و دمده می‌خواندند و یا اصلا از آن نامی نمی‌آورند. این قانون اساسی مشروطه بسیار مدرنتر و دموکراتیک تر از آن اشغالی که خمینی و دارو دسته اش نوشتند و آن را به مردم ایران غالب کردند و آن را قانون اساسی خواندند.

هم میهنان گرامی گول این پیامبران دروغین را نخورید و پروانه ندهید که اندیشه‌های شما را در هم و برهم سازند. برای قانون اساسی مشروطه پدر بزرگان ما جان خود را فدا کردند و برای آن جنگیدند. این قانون اساسی دو جنگ جهانی را دیده است این قانون اساسی کودتای محمد مصدق را پشت سر گذاشته است. شوربختانه برای بسیاری روشن نبود که این قانون اساسی مشروطه یعنی آزادی برابری و عدالت و شراکت و رضایت را دربردارد. مصدق کوشش کرد که قانون اساسی مشروطه را به لجن بکشد و در دادگاهش گفت که کپی شده از قانون اساسی بلژیک است. در جایی که مجلس اول قانون اساسی مشروطه را بر پایه فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران ماده به ماده نوشت و تصویب کرد. همه کسانی که این قانون اساسی را دمده می‌نامند حتی یک بار قانون اساسی مشروطه را از فرط حب و بغض نخوانده‌اند و از درونمایه آن اگاهی نداردند. حتی نمی‌توانند یک ماده از قانون اساسی مشروطه را نقل قول کنند.

تنها راه رهایی ایران از چنگال تروریست‌های سر سپرده و مزدوران و دشمنان ایران پشتیباینی را قانون اساسی مشروطه است