حقوق شاهنشاهی در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
صحنه سازی یک انقلاب فقط و فقط شاه

ایرانیان شاه می خواهند و چپی‌ها جمهوری

باید مانند انقلاب به نظر بیاید


حقوق شاهنشاهی در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

حقوق شاهنشاهی در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

مردم ایران سالیان دراز است که تصمیم گرفته‌اند که باید به جمهوری اسلامی پایان داده شود و دوباره مشروطه شاهنشاهی بر جایگاه اعتبارش بازگردد. روز نخست فروردین ماه، آغاز سال نوی ایرانیان آغاز سال ۲۵۸۳ شاهنشاهی آغاز تغییر رژیم جمهوری اسلامی به مشروطه شاهنشاهی است. می‌توان غریو شادی ملت ایران را تصور کرد که اعلیحضرت رضا شاه دوم پیام نوروزی به ملت ایران بدهند که از تلویزیون ملی ایران پخش گردد. در واقع همه چیز بسیار ساده است و آسان، از روز اول فروردین قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی بر جایگاه اعتبارش است و به رژیم جمهوری اسلامی که نه قانون اساسی دارد و نه حکومت است و نه دولت پایان می‌دهیم.

پرسش این است که این کسان که در رسانه‌ها هستند و برای مردم ایران سخنرانی می‌کنند و تکلیف روشن می‌کنند، چگونه این را نمی‌بینند که به همین آسانی می‌توان قانون اساسی مشروطه را بر جایگاه اعتبارش نشاند و کشوری که چهل و پنج سال است که به دست مشتی اوباش و دزد و قاتل افتاده است را به حکومت کهن خود بازگرداند. آقای امیر طاهری دوباره درباره وظایف شاه بیاناتی ایراد کرده است. طاهری نقش شاه را با نقش خمینی و لنین مقایسه می‌کند. این مقایسه‌ها نشان می‌دهد که آقای طاهری با چه اندیشه‌هایی سر و کار دارد، که سوسیالیسم و اسلامیسم می‌باشند. مردم ایران همه این ایسم‌ها را سالیان دراز است که مردود شناخته‌اند و رد کرده‌اند و هیچ گونه ایسمی را نمی‌پذیرند. مردم ایران نه جمهوری سوسیالیستی با مدل لنین می‌خواهند و نه جمهوری اسلامی با مدل خمینی را می‌خواهند. مردم ایران خواهان کانستیتیوشنال مونارکی هستند بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران تصویب شده در سال ۱۲۸۵ خورشیدی. این قانون اساسی بر پایه پرنسیب‌های شناخته شده بین المللی نوشته شده است. یکی از این پرنسیب‌ها جدایی و استقلال سه قوه از یکدیگر هستند. قوه قانونگذاری یا مجلس شورای ملی، قوه مجریه یا دولت و قوه دادوری یا قضاییه. اصل بیست و ششم و بیست و هفتم و بیست هشتم متمم قانون اساسی. شاه ایران بخشی از قوه مجریه است که اصل بیست و هفتم پاراگراف سوم می‌گوید که قوه اجراییه که مخصوص پادشاه است. یعنی پارلمان و قوه دادوری به هیچ روی زیر نظارت شاه نیستند آن گونه که امیر طاهری به غلط در سخنانش آورده است. قاضی‌های دادگستری مستقل یا جداسر کار می‌کنند. در حکومت مشروطه شاهنشاهی قضات مستقل می‌باشند و زیر نظارت هیچ کس حتی شاه نمی‌باشند. این دقیقا نقطه مقابل جمهوری اسلامی و جمهوری سوسیالیستی است. استالین هزاران تن را به دادگاه‌های نمایشی و فرمایشی کشاند و حکم اعدام پیشتر صادر شده بود. هزاران ایرانی اعدام شده به دست جمهوری اسلامی نیز در دادگاه‌های نمایشی برده شدند و حکم‌های اعدامشان همه پیشتر داده شده بود. قوه قضاییه کاملا در دست رهبر وملایان است. هم چنین مجلس اسلامی و دولت یعنی قوه مجریه زیر نظارت و کنترل رهبر است.

در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی مجلس شورای ملی یعنی قوه مقننه مستقل است و جایی است که نمایندگان ملت ایران با رای ملت به مجلس فرستاده می‌شوند و بدانیم که این مجلس است که دولت برگزیده شده را می‌پذیرد یا رای اعتماد نمی‌دهد یا نخست وزیر را می‌فرستد که وزیر را تغییر بدهد یا در برنامه دولت تغییر داده شود. حتی شاهنشاه ایران مشروعیت خود را از سوی پارلمان ایران می‌گیرد. بر پایه اصل سی و پنج متمم قانون اساسی شاهنشاهی ایران و دیعه‌ای است که از سوی ملت به پادشاه داده می‌شود. بر پایه اصل سی و نهم که می‌گوید: هیچ پادشاهی بر تخت نمی‌تواند جلوس کند مگر این که پیش از تاجگذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود با بودن نمایندگان مجلس شورای ملی و نمایندگان مجلس سنا و هیات وزرا سوگند یاد کند. این قدرت پارلمان را در حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران نشان می‌دهد. یعنی قدرت در دست مردم است. نه لنین و نه خمینی. قدرت از الله نمی‌آید، قدرت از امام دوازدهم نمی‌آید، قدرت از حزب نمی‌آید بلکه قدرت از سوی نمایندگان شایسته برگزیده از سوی ملت ایران می‌آید تا چشم شما کور شود.

بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی، دیکتاتوری امکان ندارد. زیرا حکومت در سه قوه بخش شده است که این سه قوه از یکدیگر جدا و مستقل هستند. کسانی که رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه پهلوی آریامهر را دیکتاتور نامیده‌اند، مانند چپی‌ها و اسلامیست‌ها،هرگز استالین و خمینی را دیکتاتور ننامیده‌اند. برای این مغزهای فرسوده استالین و خمینی مبارزین آزادی بوده‌اند و هستند. اینان تنها پروپاگاند علیه این دو شاهنشاه مشروطه کردند، و هیچ گاه از کارهای بزرگ این دو پادشاه برای کشور و ملت ایران نگفتند. این کسان خود را نیز مبارزین آزادی می‌نامند و شاه را فیگوری می بینیند که باید سرنگون شود. در پروپاگاندهای روزنامه‌های کیهان و اطلاعات و آیندگان از صدها هزار زندانی سیاسی می‌گویند. هزاران اعدام شده‌اند و با ورود خمینی یک آخوند هندی زاده درهای آزادی و بهشت برین بر روی ایرانیان گشوده خواهد شد. کسی که امروز دوباره می‌گویند که رضا شاه بزرگ و آریامهر شاهنشاه ایران دیکتاتور هستند همان پروپاگاندهای سال ۵۷ را تکرار می‌کنند.

امیر طاهری پیوند شاه و ملت را اصل اساسی پادشاهی محمدرضا شاه می‌خواند، اولا این پیوند ناگسستنی شاه و ملت است و این اصل اساسی حکومت مشروطه شاهنشاهی نیست. بلکه با این واژه محمدرضا شاه پهلوی آریامهر اصل سی و پنجم متمم قانون اساسی را یادآور می‌شود که شاهنشاهی ایران ودیعه ایست که از سوی ملت به شخص پادشاه داده می‌شود. و همواره شاهنشاه در سخنان خود تاکید کردند که قدرت من ناشی از قدرت شماست و قدر شما قدر یک پارچگی ملت ایران است که امروزه در دنیا مرد احترام قرار گرفته است. با این پرنسیب شاهنشاه ایران از بُن با پادشاهی بریتانیا تفاوت دارد.

در پادشاهی بریتانیا، همانگونه که دیدیم، پس از مرگ کویین الیزابت، ولیعهدش اتوماتیک کینگ برتیانیا شد. در چارچوب تاجگذاری نمایندگان مردم در برابر چارلز سوگند وفاداری خوردند. می‌بینیم که انگلیسی‌ها هنوز در قرون وسطی سیر می‌کنند و ایرانیان با مشروطه شاهنشاهی حکومتی بسیار مدرن دارند. در مشروطه شاهنشاهی ایران، شاه است که سوگند وفاداری به قانون اساسی و ملت ایران می‌خورد، اما در انگلستان نمایندگان مردم سوگند وفاداری به پادشاه را می‌خورند. این است پیوند ناگسستنی شاه و ملت بی شعور.

مردم ایران شاید اصل‌های قانون اساسی مشروطه را یک به یک ندانند، اما ملت ایران یک حس بسیار قوی و تیز درباره مفهوم قانون اساسی مشروطه دارند. نیاکان ما که این قانون اساسی را نوشته‌اند دیکتاتوری قاجار را می‌شناختند و می‌دانستند که دیکتاتوری چیست. بدین روی قانون اساسی نوشتند که دیکتاتوری را غیرممکن می‌ساخت. این قانون اساسی تا سال ۲۵۳۷ شاهنشاهی بسیار کارا و سودمند برای ملت و کشور ایران بود. هم چنین حکومتی که بر پایه این قانون اساسی مشروطه بر پا شد، بسیار کارا و موثر بود. پیش نیاز مهم برای اینکه حکومت مشروطه شاهنشاهی فونکسیون کارا داشته باشد، رسانه‌ها بودند. در دمکراسی‌های غربی رسانه‌ها را قوه چهارم می‌نامند، یعنی در کنار پارلمان، دولت، دادگستری ، رسانه‌ها قوه چهارم هستند. حکومت مشروطه شاهنشاهی با دشواری و مصیبت روبرو شد زمانی که روزنامه نگاران کشور ایران بر آن شدند که حکومت را براندازند. روزنامه نگاران مردم ایران را با اطلاعات غلط به بیراهه کشاندند . روزنامه نگاران بودند که از خمینی هندی زاده یک اسطوره آزادی ساختند. روزنامه نگاران بودند که سازمان‌های تروریستی مجاهدین و چریک فدایی و پیکار و نهضت آزادی و فداییان اسلام و توده ای‌ها و کنفدراسیون خاین دانشجویی را مبارزین آزادی نامیدند و از زندان بیرون آمدنشان به نام دمکراسی را جشن گرفتند. اینان بودند که پروپاگاند کردند که چپی بودن شیک است و ایدول نسل جوان را فیدل کاسترو و انور خوجه و مشتی کلاهبردار تروریست نمودند. هنگامی که حکومت مشروطه برای پایداری کشور و ملت دست و پا می‌زد و دولت نظامی بر سر کار آمد، این خاینین به ملت و کشور ایران دو ماه تمام اعتصاب کردند و برای رادیو بی بی سی و رادیو مسکو و رادیو آلمان شرقی و دویچه وله مقاله‌ها نوشتند و مردم را به این رادیوهای بیگانه خاین پاس دادند.

به جای اینکه مردم ایران به ملت ایران توضیح دهند که اگر دادگستری سکولار ایران جایش را به دادگاه‌های شریعت بدهد یعنی چه؟ علیه دادگاه‌های حکومت مشروطه پروپاگاند شکنجه و اعدام شبانه روزی کردند. به جای اینکه بنویسند که حکومت اسلامی یعنی صدها هزار کشته به جای آن از دیکتاتوری شاه نوشتند و که با حکومت اسلامی دیکتاتوری دیگر امکان ندارد و آزادی و پول و رفاه و آسایش و امنیت در بسته‌های زیبا در هر خانه هر روز داده می‌شود. مبارزین آزادی در شب‌های حکومت نظامی برنج و گوشت پخش کردند و گفتند بگویید مرگ برشاه و بدانید از این به بعد هر شب همین خواهد بود.

این قوه چهارم بود که سکویی برای خمینی شد که بگوید مجلس شورای ملی غیرقانونی است، شاه غیرقانونی است، قوانینی که از مجلس شورای ملی بیرون آمده است غیرقانونی است همه چیز در حکومت مشروطه غیرقانونی است و تجربه مشروطه نباید دیگر تکرار شود. امروز همین روزنامه نگاران در کشورهای غربی گرم و نرم نشسته‌اند و در رسانه‌های پارسی زبان برون مرز می‌خواهند برای مردم ایران وظیفه شاه را تعیین کنند و توضیح دهند.

جدیدترین گفته امیرطاهری: امیر طاهری نقش دیگری نیز برای شاهنشاه ایران در نظر گرفته است و می‌گوید: نقش نوین شاهزاده در آینده سیاسی ایران در صورت انتخاب سیستم پادشاهی می‌تواند نقش حکم و میانجی باشد میان دعواهای سیاسی احزاب و مشاوره دادن به روسای احزاب اما نه نقش ریاست حزب به خصوصی...

خواهشی داریم از همه رسانه‌ها و همه کسانی که به خود پروانه می‌دهند بس کنید برای شاهنشاه ایران نقش‌های نوین اختراع کنید. ما یک قانون اساسی داریم قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی دراین قانون اساسی وظایف شاهنشاه ایران کاملا روشن به نوشتار کشیده شده است. انرژی خود را را صرف یافتن نقش‌های نوین برای شاهنشاه ایران نکنید. انرژی خود صرف آن کنید که گذار از حکومت سفاک اسلامی هر چه زودتر انجام یابد. قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران را بخوانید و خواهید دید که چه قانون اساسی مدرنی داریم که راه را بر هر گونه دیکتاتوری و سواستفاده سیاسی می‌بندد. جاوید شاه پاینده ایران