ت پ آژاکس
درگاه روز رستاخیز ملی | تصمیمهای مجلس | جبهه ملی |
ت پ آژاکس یا پاکسازی ایران از حزب توده[۱]، برنامهای است که به وسیله دونالد ویلبر با همکاری نورمن متیو دربشیر که اولی مامور سیا و دومی مامور اس - آی - اس انگلستان، در نیکوزیا از ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۲ تا ۹ خرداد ۱۳۳۲ ریخته شد. هیچ سندی نشانگر این برنامه پیش از رستاخیز ملت ایران ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ وجود ندارد. همه نوشتارهایی که وجود دارد ماهها و یا سالها پس از رستاخیز ملت ایران نوشته شدهاند. نخستین نوشتاری که وجود دارد رونگاشتی (نقل قول) از خاطرات پرزیدنت آیزنهاور به تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۳۲ است.
طرح دونالد ویلیر چاپ شده در نیویورک تایمز در سال ۱۳۷۹ یادداشتی به همراه دارد: "نوشته شده به تاریخ فروردین ۱۳۳۳". تا به امروز هیچ مدرکی وجود ندارد که این طرح اصلا وجود داشتهاست.
محتویات
- ۱ نامه جیمز لی معاون شورای ملی امنیت امریکا[۲] ۲۹ آبان ۱۳۳۱
- ۲ پیشنهاد قرارداد نفت برای حل مسله نفت
- ۳ سیاست نوین و همکاری شوروی با ایران
- ۴ رستاخیز مردم ایران ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ علیه محمد مصدق و سقوط وی
- ۵ عملیات ت پ آژاکس
- ۶ پیام اعلیحضرت همایونی شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی خطاب به مردم ایران ۱ مهر ۱۳۳۲
- ۷ گفتگو با لوی هندرسن سفیر کبیر امریکا در ایران
- ۸ منبع
نامه جیمز لی معاون شورای ملی امنیت امریکا[۲] ۲۹ آبان ۱۳۳۱
وضعیت سیاسی ایران
این که ایران یک کشور مستقل و خودمختار باقی بماند و شوروی بر آن چیره نشود، از اهمیت بسیار بالایی برای امریکا برخوردار است. به سبب موقعیت استراتژیک کلیدی، منابع نفتی، و بیپدافندی در برابر دخالت، و یا حمله نظامی شوروی، و بیپدافندی ایران در برابر خرابکاری و فروپاشی سیاسی، ایران باید به عنوان یکی از هدفهای جهان خواری شوروی باید به شمار آورد. از دست دادن ایران چه با کوتاهی یا با دخالت شوروی:
- الف - تهدید جدی برای امنیت همه خاورمیانه و افزون برآن پاکستان و هندوستان است.
- ب - راه را برای کمونیستها در دسترسی به نفت ایران باز میکند، و تهدید جدی بر از دست دادن نفت خاور میانهاست.
- ج - افزوده شدن بر توانایی شوروی در تهدید خطهای ارتباطی امریکا و انگلیس.
- د - آسیب به پرستیژ امریکا در کشورهای نزدیک و دور و بر بجز ترکیه و احتمالا پاکستان، تضعیف جدی، اگر نه ویرانی، اراده آنها در پایداری علیه فشار کمونیست.
- ک - پیشنهاد یک سری برنامه نظامی، برنامه گسترش اقتصادی و سیاسی، که دستاوردهای آن منافع ایالات متحده امریکا را به خطر میاندازد.
۲- روند کنونی در ایران به سوی کنترل به وسیله رژیم کمونیستی پیش میرود... سیاسیون جبهه ملی که هم اکنون قدرت را در دست دارند، تا کنون توانستهاند همه حزبها را بجز حزب توده از بین ببرند....
۳- اگر روندکنونی در ایران هم چنان بدون کنترل پیش برود، ایران دیگر جزیی از دنیای آزاد نخواهد بود و کمونیستها دولت ایران را در دست خواهند گرفت....
۴- با در نظر داشتن نکاتی که در بالا گفته شدهاست، هدف اصلی ایالات متحده درباره ایران آن است که از اینکه ایران زیر کنترل کمونیست (شوروی) جلوگیری کند. ایالات متحده میباید سیاستی که این هدف را عملی میسازد دنبال کند:
سیاست امریکا در برابر ایران
- الف - ادامه در یاری با به کار گرفتن هر آنچه که عملی است برای از میان برداشتن هرگونه بگو مگو.
- ب - برای برداشتن هر گام مورد نیاز برای یاری به ایران که صنایع نفت خود را به کار بیاندازد و بتواند نفت خود را در بازار بفروشد و از درآمد نفت بهرهمند شود.
- ج - تا زمانی که درآمد نفت حاصل نشدهاست، ایالات متحده امریکا ایران را پشتیبانی مالی کند که ایران از دیدگاه اقتصادی و سیاسی نابود نشود....
....
۵ - اگر یک یا چندین استان ایران یا تهران به وسیله کمونیستها (شوروی) اشغال شد، ایالات متحده امریکا میباید از دولت غیرکمونیستی ایرانی پشتیبانی کند...
۶- اگر تمامی ایران به وسیله شوروی اشغال شود... دولت امریکا میباید مراکز مقاومت را یاری دهد و دولت کمونیستی را براندازد.
۷- اگر شوروی یک حمله نظامی سازمان داده شده به ایران انجام دهد، به معنای یک جنگ جهانی همهگیر است.
سازمان ملل متحد باید به کمک گرفته شود و یک دولت ایرانی در تبعید برقرار شود.
این گزارش وصعیت ایران را در آبان ۱۳۳۱ بررسی میکند. در این گزارش احتمال اینکه کمونیست بر ایران غلبه شود داده شدهاست. برای جلوگیری از به قدرت رسیدن کمونیست در ایران، دولت مصدق میباید پشتیبانی شود. این پشتیبانی چگونه انجام میشود: با خل مسله نفت که ایران دوباره درآمد نفتی داشته باشد تا مردم از فقر سیاه و گرسنگی نجات یابند و اقتصاد ایران از نابودی کامل بدرآید. تا زمانی که درآمدی از نفت عاید ایران شود، ایالات متحده به ایران کمک اقتصادی نماید.
دستآورد این بررسی پیشنهاد زیر برای حل مسله نفت بود.
پیشنهاد قرارداد نفت برای حل مسله نفت
برای جلوگیری از به قدرت رسیدن کمونیست در ایران، پرزیدنت ترومن و سپس پرزیدنت آیزنهاور آنچه را که در گزارش به شورای امنیت ملی امریکا نوشته شده بود را انجام دادند. مهمترین اصل در این گزارش، پشتیبانی از دولت مصدق بود. با پا درمیانی ایالات متحده امریکا کوشش شد که بهترین راه حل برای مسله نفت یافته شود. دولت امریکا، از دولت انگلیس درخواست کرد که ملی شدن نفت ایران را بپذیرد، دیگر اینکه هیاتی میزان تاوان پرداختی را روشن کند و سوم اینکه تا همه این دشواریها از میان برداشته شود، وزارت دفاع امریکا پذیرفت که از شرکت ملی نفت ایران ۱۳۳ میلیون دلار نفت بخرد، که از آن ۵۰ میلیون دلار بیدرنگ به حساب شرکت ملی نفت ایران ریخته شود. چهارم محدودیت بازرگانی و ترابری در مورد ایران از میان برداشته شود.
گذشته از مسله نفت، دولت ایالات متحده امریکا ۴۴ میلیون دلار در چهارچوب برنامهاصل چهار برای بازسازی کشور به دولت مصدق کمک کرد.
۲ شهریور ۱۳۳۱ آلتون جونز رئیس شرکت نفت سیتیز سرویس امریکا برای بررسی و به کار انداختن صنایع نفت ایران وارد تهران شد و با نخستوزیر محمد مصدق دیدار و گفتگو کرد.
۸ شهریور ۱۳۳۱ هندرسن سفیر کبیر امریکا و میدلتن کاردار سفارت انگلستان در تهران پیشنهاد مشترک ترومن و چرچیل را برای حل مسله نفت به دولت دادند.
۱۱ شهریور ۱۳۳۱ جونز رئیس شرکت نفت سیتیز سرویس امریکا بار دیگر با محمد مصدق نخستوزیر دیدار و گفتگو کرد.
۲۹ شهریور ۱۳۳۱ آلتون جونز رئیس شرکت نفت سیتیز سرویس امریکا پس از بازدید از تاسیسات نفتی آبادان و گفتگو هیات دولت ایران، تهران را ترک کرد.
۲ مهر ۱۳۳۱ پاسخ دولت ایران به پیشنهاد مشترک ترومن و چرچیل درباره حل مسله نفت از سوی نخستوزیر به هندرسن سفیرکبیر امریکا و میدلتن کاردار سفارت کبرای انگلستان در تهران داده شد.
۱۳ مهر ۱۳۳۱ پاسخ دولت انگلستان به پیشنهاد ایران درباره نفت به وسیله میدلتن کاردار سفارت کبرای انگلستان به دولت ایران داده شد و هندرسن سفیرکبیر امریکا نیز در دیدار با نخستوزیر پشتیبانی دولت خود را از پاسخ دولت انگلستان به آگاهی وی رسانید.
۱۵ مهر ۱۳۳۱ پاسخ دولت ایران به پیامهای مشترک آنتونی ایدن[۳]وزیران امور خارجه انگلستان و دین اچسن[۴] وزیر امور خارجه امریکا درباره نفت به نمایندگان دو کشور داده شد.
۲۲ مهر ۱۳۳۱ جرج میدلتون کاردار سفارت کبرای انگلستان در تهران پاسخ دولت متبوع خود را به نامه دولت ایران درباره نفت به نخستوزیر محمد مصدق داد.
۱۵ آذر ۱۳۳۱ از سوی وزارت امور خارجه امریکا اعلامیهای درباره خرید نفت ایران به وسیله کمپانیهای نفتی امریکایی صادر شد.
۴ دی ۱۳۳۱ هندرسن سفیرکبیر امریکا در ایران با نخستوزیر محمد مصدق دیدار و گفتگو کرد.
۱۰ دی ۱۳۳۱ هندرسن در دیداری با محمد مصدق نخستوزیر دیدگاههای دولت متبوع خود را درباره مسله نفت به آگاهی وی رساند.
۱۳ دی ۱۳۳۱ هندرسن در سومین دیدار خود با نخستوزیر محمد مصدق به درازای سه ساعت پیرامون مسله نفت گفتگو کرد.
۲۵ دی ۱۳۳۱ هندرسن بار دیگر با نخست وزیر محمد مصدق دیدار کرد و پیشنهادهای جدیدی درباره نفت به وی داد.
۱ اسفند ۱۳۳۱ هندرسن پیشنهاد مشترک انگلستان و امریکا را درباره حل مسله غرامت شرکت نفت انگلیس و ایران و پیشنهاد امریکا درباره خرید نفت از ایران را به نخست وزیر محمد مصدق داد.
۱۳ اسفند ۱۳۳۱ هندرسن با نخستوزیر ایران دیدار کرد و با وی سه ساعت درباره مسله نفت گفتگو کرد.
۱۵ فروردین ۱۳۳۲ هندرسن با نخستوزیر محمد مصدق ساعتها به گفتگو نشست.
۱۳ اردیبهشت ۱۳۳۲ هندرسن به دازای سه ساعت با نخستوزیر محمد مصدق درباره مسله نفت به گفتگو پرداخت.
۵ خرداد ۱۳۳۲ هندرسن با محمد مصدق نخستوزیر دیدار کرد و وی را در جریان گفتگوهای خود با دالس وزیر امور خارجه امریکا درباره حل مسله نفت گذاشت.
۹ خرداد ۱۳۳۲ هندرسن برای یک ماه از پیشگاه شاهنشاه درخواست رفتن به امریکا را کرد.
۱۸ تیر ۱۳۳۲ نامههای رد و بدل شده میان پرزیدنت آیزنهاور و محمد مصدق نخستوزیر چاپ شد. نامههای پرزیدنت آیزنهاور نشان داد که دولت امریکا گرایشی دیگر به کمک مالی و معنوی بیشتر به ایران ندارد و در مسله نفت نیز دخالتی نخواهد کرد.
سیاست نوین و همکاری شوروی با ایران
۳۰ تیر ۱۳۳۲ سالروز برکناری قوام و به قدرت رسیدن محمد مصدق، حزب توده تظاهرات بزرگی در تهران به پا کرد که لرزه بر اندام سران کشور و جهان بینالملل انداخت.
۵ امرداد ۱۳۳۲ محمد مصدق در رادیو درباره وضع نابسامان مجلس شورای ملی سخن گفت و اعلام کرد که برای انحلال مجلس رفراندوم برگزار خواهد کرد و از مردم دیدگاهشان را درباره انحلال مجلس خواهد خواست.
۸ امرداد ۱۳۳۲ نمایندگان اقلیت مجلس شورای ملی علیه تصمیمات مصدق نخستوزیر درباره رفراندوم اعلام جرم کردند.
۷ بهمن ۱۳۳۱ سادچیکف سفیرکبیر شوروی در ایران در دیداری با محمد مصدق نخستوزیر نظرات دولت متبوع خود را درباره شیلات به آگاهی رسانید. سخنگوی دولت گفت که دولت شوروی درخواست کردهاست که یا قرارداد شیلات تمدید شود، یا آنکه منوپول فروش محصولات آن به مدت ده سال به دولت شوروی داده شود.
۱۰ امرداد ۱۳۳۲ اناتولی لاورنتیف[۵]سفیر نوین اتحاد جماهیر شوروی به پیشگاه شاهنشاه در دربار شرفیاب شد و استوارنامه خود را تقدیم داشت. لاورنتیف در سال ۱۹۴۸ سفیر شوروی در چکسلواکی بود، وی به قدرت رسیدن کمونیستها و سرنگونی دکتر ادوارد بنش پرزیدنت چکسلواکی را سازمان داد. دکتر بنش مانند مصدق در ایران یک حکومت جبهه ملی برقرار کرد. با اعتصابها و تظاهرات همگانی، حزب کمونیست دکتر بنش را وادار کرد تنها وزیران کمونیست در کابینهاش برگزیند. سپس استالین ممنوع کرد که دکتر بنش کمک فنی و اقتصادی از امریکا دریافت کند، همزمان با این جریان در چکسلواکی، در ۲۹ تیر ۱۳۳۲ حزب توده از مصدق خواست که همه قراردادهای اقتصادی و نظامی با امریکا لغو و رابطه با امریکا گسسته شود. ۱۷ خرداد ۱۳۳۲ دکتر بنش را وادار کردند که یک قانون اساسی کمونیستی امضا کند، دکتر بنبش قانون اساسی کمونیستی را امضا نکرد و از ریاست جمهوری کنارهگرفت. محمد مصدق نیز یک هیات هشت نفری راه انداخت که تفسیر نوینی از قانون اساسی مشروطه بکنند. لاورنتیف که تجربه به قدرت رساندن کمونیستها در چکسلواکی را با پیروزی انجام داده بود، اکنون در این زمان به ایران آمد که تجربه خود را در اختیار دولت مصدق قراردهد.
۱۸ امرداد ۱۳۳۲ لاورنتیف با محمد مصدق توافق کردند که یک گروه نمایندگی از مسکو به ایران بیایند و درباره پشتیبانی اقتصادی ایران گفتگو کنند و هم چنین پیشنهاد کرد که۱۱ تن طلای ایران که دولت شوروی هنوز پس نداده بود به ایران بازگردانده شود.[۶]
۲۲ امرداد ۱۳۳۲ نخستین نشست مشترک نمایندگان ایران و شوروی برای از میان بردن اختلافهای میان دو کشور، در کاخ وزارت امور خارجه برقرار شد.
رستاخیز مردم ایران ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ علیه محمد مصدق و سقوط وی
از ساعت شش بامداد گروه گروه مردم به خیابانها ریختند و قیام مردم شاهدوست و میهنپرست پایتخت علیه حکومت مصدق آغاز شد. در این رستاخیز همه طبقههای مردم، کارگران، پیشهوران، کشاورزان، دانشجویان و هم چنین سربازان و پاسبانان، گارد شاهنشاهی و زنان شرکت داشتند. مردم میهنپرست مرکز فرستنده رادیو را اشغال کردند و سپس به مرکزهای حساس شهر و ادارههای دولتی هجوم بردند و سازمانهای دولتی را یکی پس از دیگری به اشغال خود درآوردند. اداره رادیو را مردم اشغال کردند و با نواختن سرود شاهنشاهی پیروزی مردم را به آگاهی رساندند سپس صدای میراشرافی و پیراسته نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی از رادیو شنیده شد. این دو تن ماهیت مصدق و دولت مصدق و هدف آنها یعنی ایران را به دست شوروی سپردن را برای مردم روشن ساختند و از مردم خواستند که همه به خیابانها بریزند و این دولت خائن را براندازند. گروهی از مردم نیز به زندانهای ساخته شده به دستور مصدق یورش بردند. شماری از مردم کشته شدند ولی توانستند بیگناهانی که به دست مصدق به زندان انداخته شده بودند آزاد سازند. دانشجویان دانشکده افسری و دانش آموزان، سربازان و پلیس با همراهی مردم کوچه و بازار به اشغال مرکزهای گوناگون پرداختند. چند دسته از مردم نیز به سوی خانه مصدق که به وسیله تانکها پاسداری میشد یورش برده و با وجود شلیک گلوله پاسداران خانه مصدق و کشته شدن شماری از افراد غیرنظامی با چوب و سنگ به حملههای خود ادامه دادند. ساعت پنج پس از نیمروز شماری از تانکهایی که سرنشینان آنها علیه دولت مصدق به پا خاسته بودند با مردم همراه شدند و به سوی خانه مصدق هجوم بردند و با شلیک توپ و رگبار مسلسل به مقاومت پاسداران خانه مصدق پایان دادند. مصدق نیز از دیوار ویران شده خانهاش به خانه همسایه پرید و فرار کرد.
عملیات ت پ آژاکس
تا به امروز هیچ سندی وجود ندارد که درباره این عملیات پیش از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ نوشته شده باشد. نخستین نوشتاری که درباره عملیات به اصطلاح ت پ آژاکس در دسترس همگان قرار گرفته، کتابی است که به وسیله کرمیت روزولت جونیور[۷] با فرنام شمارش کودتا - تلاش برای کنترل ایران[۸] این به کتاب بر پایه گزارشی است که کرمیت روزولت درباره رویدادهایی که در ایران پیش آمده بود نوشته بود. این گزارش را کرمیت روزولت در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۳۲ به پرزیدنت آیزنهاور داد. آیزنهاور در خاطرات خود درباره این گزارش چنین نوشت: این گزارش بیشتر مانند رمانهای کیلویی است تا یک رخداد تاریخی....[۹]
گزارش دیگر درباره ت پ آژاکس به وسیله دونالد ویلبر در تاریخ فروردین ۱۳۳۳ نوشته شده به نام براندازی مصدق نخستوزیر ایران[۱۰]. این گزارش در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ در وب سایت نیویورک تایمز آورده شد. ویلیر مینویسد که در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۲ به نیکوزیا در جزیره قبرس فرستاده شد تا با همکاری نورمن متیو دربشیر[۱۱] یکی از افسران سازمان مخفی انگلیس اس - آی - اس برنامهای برای سقوط مصدق بریزند. براساس گفته ویلبر این برنامه در ۱۱ خرداد ۱۳۳۲ به سازمان سیا فرستاده شد.
پرسش این است که اگر برنامهای وجود داشته باشد، نخست اینکه این برنامه کجاست؟ و چرا یک سال پس از ۲۸ امرداد گزارشی درباره آن پیدا میشود و مامور سیا به نام ویلبر آن را مینویسد؟
کتاب دیگری نیز وجود دارد که به وسیله استیون کینزر[۱۲] نوشته شده با فرنام همه مردان شاه: یک کودتای امریکایی و ریشه ترور خاورمیانه.[۱۳]
غلامرضا افخمی در کتاب شاه مینویسد: کتاب کینزر نمایش خندهآوری از نوشتار کرمیت روزولت است. برپایه آنچه کینزر نوشتهاست، کرمیت روزولت و شاهنشاه هر نیمه شب با یکدیگر دیدار میکردند که نمایانگر یک غیرممکن است با در نظر گرفتن حکومت نظامی و سوظن مصدق و فضای مسموم سیاسی تهران. کینزر مینویسد که شاهنشاه پیشنهاد روزولت را برای عزل مصدق را رد کرد، و روزولت هر شب این برنامه را برای شاهنشاه توضیح میداد. برنامه این بود اول سخنان مبارزاتی در مسجدها، مطبوعات و خیابانها از محبوبیت مصدق میکاهد، سپس گارد شاهنشاهی فرمان عزل مصدق را به وی ابلاغ میکند، سوم غوغاگران به خیابانها خواهند ریخت، چهارم ژنرال زاهدی پیروزمندانه پدیدار میشود و فرمان نخستوزیری را میپذیرد. کینزر ادامه میدهد که نخست شاهنشاه این پیشنهاد را پذیرفتند و زمانی که کرمیت روزولت به ایشان گفتند که به رامسر بروند، شاهنشاه در پاسخ گفتند اگر کار خراب شد من و ملکه به بغداد پرواز میکنیم.[۱۴]
نمایش کودکانه بالا سندهای کودتا است. تا به امروز هیچ سند رسمی که این برنامه وجود داشته بدست نیامدهاست.
پیام اعلیحضرت همایونی شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی خطاب به مردم ایران ۱ مهر ۱۳۳۲
- ملت خداپرست میهن دوست شرافتمند ایران، برادران و خواهران عزیز من، سیل احساسات بی ریا و صمیمانه شما از هزاران فرسنگ راه چنان در دل من پرتو افکند که تمام خستگیهای روحی و نگرانیهائی که آنهم ناشی از علاقه قلبی من به میهن مقدس و ملت عزیز بود در دم مرتفع شد و مجال یک ساعت تأخیر به عزیمت ایران عزیز و دیدار هم میهنان را نداد. ملت عزیز من چطور از شما تشکر کنم که به رایگان و بدون کوچکترین اعتنا به جان خود برای حفظ شعائر ملی و شاه خودتان آنچنان فداکاری کردید و شهید دادید. من هم چنانکه میدانید در چندین مورد حاضر بودم جان خود را برای شما بی دریغا بدهم و باز هم هر موقع که لازم شد از این عمل خودداری نخواهم کرد و چرا که نکنم هنگامی که یک ملتی در برابر من جان خودش را میدهد. در حادثه بهمن ۱۳۲۷ که خائنین قصد جان مرا کردند تنها حمایت خداوند متعال بود که آنروز نخواست حوادثی شوم استقلال و ملیت و دین و ناموس کشوری کهن و مردم شرافتمند آن را که مایه مباهات و افتخار تاریخ بودهاست نابود سازد. اما این کابوس منحوس متأسفانه همه وقت در کمین حیات سیاسی و استقلال ما بودهاست و در این مدت اخیر میخواستند مبارزات افتخارآمیز ملی ما که تحمل هزاران محرومیت در مقابل آن شده بود باز هم زندگی ما را از جریان طبیعی خود منحرف ساخته به آنجا بکشاند که فرد فرد شما به تفصیل نظایر و اشباح آن را در زمان حاضر با دیده حیرت میبینید که چه کشورهای عظیم و ملتهای بزرگ در عین موجودیت حیات معنوی آنها معدوم شدهاست. از بدو مبارزات ملی اخیر آنقدر حمایت که ما از آن جنبش ملی نمودیم فراموش شدنی نیست و از آن حملات ناروائی که در زیر عنوان مقدس مبارزات ملی به زبان عوامل فرومایه به زندگی شخص من شد و همگی با خونسردی تلقی شدهاست تذکری نمیدهم زیرا نمیخواهم در این موقع موجب تأثر هم میهنان عزیز بشوم اکنون هم نسبت به خود هیچگونه نظر کینه خواهی نداشته و قلب صاف من کانون بغض نبوده و نخواهد بود و نسبت به همه نظر عفو و اغماض دارم اما در تجاوزاتی که به مقدسات ملی و قانون اساسی که حفظ آنرا فراموش کردهاند و همچنین به انحلال ارتش که ضامن بقای ما میباشد و تضییع بیت المال و ریختن خون مردم بیگناه آنهم در راه ریا و غرض باید نص قانون اجرا گردد چنانچه خواست ملت من نیز همین است. در پایان ضمن ابراز امتنان بی پایان از عواطف و احساسات بی آلایش قاطبه هم میهنان عمیق تأثر و درود خود را به روان پاک مردم رشید تهران و افراد و درجه داران و افسرانی که در قیام آزادی بخش ۲۸ مرداد که ثابت کرد این ملیت فناناپذیر است و هیچ نیروی اهریمنی قادر به گزند بر آن نیست شرکت کردهاند اهداء نموده و این مایه رشد ملی را به بازماندگان آنها در عین تسلیت تبریک میگویم و به طبقه جوانان روشنفکر که چراغ امید و نهال آرزوی ما هستند و زندگی آینده به بازوی توانا و اندیشه رسای آنها بستهاست پدرانه توصیه میکنم و اندرز میدهم که چشم و گوش خود را از وسوسه و فریب بدخواهان بسته و هدف خویش را کسب کمال و شرف برای سعادت وطن عزیز قرار داده خداوند متعال را راهنما و پشتیبان خود بدانند. من هم کوشا خواهم بود پیرو اقدامها قبلی خود که عمداً آن را عقیم گذاشتهاند یک زندگی دموکراسی که خوشبختانه در تعالیم عالیه اسلام آن را به شایستگی دستور فرمودهاند برای قاطبه ملت فراهم و مفهوم عدالت اجتماعی را انجام بدهند مخصوصاً با اعتمادی که به لیاقت و شایستگی تیمسار سرلشگر زاهدی نخست وزیر دارم مطمئن میباشم که در ترمیم خرابیها و اصلاحات لازمه اقدامها مؤثر خواهند کرد. همگی را به خدا میسپارم و سعادت تان را آرزومندم.
گفتگو با لوی هندرسن سفیر کبیر امریکا در ایران
به نظر من ضعف مصدق در این بود که وی هنوز در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ زندگی میکرد، در زمانی که پایه سیاست خارجی ایران بازی با امپراتوری روسیه و آنها را به جان انگلیسها انداختن بود. مصدق درنیافته بود که امپراتوری شوروی با امپراتوری تزارها فرق دارد، شورویها تاکتیکها و روشهای گوناگون بکار میگیرند تا قدرت و سرزمینهای زیر نفوذشان را گسترش دهند، در جایی که امپراتوری انگلستان کم کم رو به نابودی بود. انگلیسیها دیگر تهدیدی برای ایران نبودند، آن زمانی که آنها آسیای جنوبی و خاور میانه را در دست داشتند دیگر سپری شده بود.
مصدق کمونیست نبود، و من متقاعد بودم که او علیه کمونیسم به عنوان یک ایدئولوژی است. ولی به هر روی، مصدق کمونیستها را به عنوان متفق خود پذیرفته بود و هم چنین دیگرانی که همراه آنها میدویدند. من می دانم که مصدق از خاندان حکومتی بود که پدر محمدرضا شاه پهلوی آن را برانداخته بود. اندیشه من این است که مصدق میخواست که نایب لسطنه باشد یا در هیات نیابت سلطنت باشد و بر ایران حکومت کند تا کسی را پیدا کنند که جانشین محمدرضا شاه پهلوی شود. مصدق نفهمید که کمونیستها و متحدانشان کاربردی برای او ندارند و بیدرنگ پس از آن که مصدق نقش خود را برای آنها بازی کرد از شرش خلاص خواهند شد.
مصدق بودجه ویژه بازنشستگان دولت و ارتشیان را جای دیگری خرج کرده بود. نارضایتی از دولت مصدق افزایش یافت و تنشها برجا ماند. ...من سه شنبه صبح تلگرامی از کنسولگری امریکا در اصفهان دریافت کردم که بیان داشت که هزاران نفر با پرچمهای کمونیستی و شعار به فارسی "امریکایی برگرد به خانهات " فریاد میزدند در جلوی کنسولگری تظاهرات کردهاند. من با مصدق روز سهشنبه شب دیرگاه در منزلش دیدارکردم. او لباس پوشیده بود و در اتاق نشمین خانهاش نشسته بود، که نشانگر آن بود که برنامه دارد که گفتگوی رسمی بکند. بیدرنگ برای خرده گیری از من از کوشش شاه در اخراج وی گفت. مصدق گفت که بی تردید ایالات متحده مسئول این عمل شاهاست و امریکا مسئول پیامدهای آن است.
من به مصدق گفتم که من اینجا نیامدهام که درباره این که چه کسی مسئول چه رویدادی است گفتگو کنم بلکه برای خطری که جان اتباع امریکا را تهدید میکند آمدهام. من گفتم:"کمونیستها به نظر میرسد که کنترل خیابانها را در دست گرفتهاند، و شهربانی، آشکارا با دستوراتی که به آنها داده شده، کوششی در کنترل کمونیستها نمیکند، به اتباع خارجی حمله میشود، یکی از شوفرهای سفارتخانه را چاقو زدهاند. در اصفهان هزاران تن تظاهرکننده با پرچمهای کمونیستی و با بکار بردن شعارهای تهدیدآمیز در برابر کنسولگری تظاهرات برپا کردهاند. مگر این که شما تضمین کنید که این خشونت و تهدید به خشونت باز خواهد ایستاد و اتباع امریکا و اموالشان در امان خواهد بود، وگرنه من بیدرنگ دستور خواهم داد که همه زنان و بچههای امریکایی و همه اتباع امریکایی که ماموریت دارند و بودن آنها در ایران بسیار ضروری نیست ایران را ترک کنند"
مصدق در پاسخ گفت: " اگر شما اتباع امریکا را از ایران بیرون ببرید، دنیا میپندارد که ایالات متحده بکلی ایران را تخلیه میکند."
من پاسخ دادم " ما ایران را تخلیه نمیکنیم، من اینجا میمانم و امریکاییهایی که به آنها نیاز هست هم خواهند ماند، ولی تا زمانی که پلیس به آنها پشتیبانی کامل ندهد من نمیخواهم که آنهایی که خیلی نیاز نیست در ایران بمانند. اگر بمانند، پیش آمدهایی خواهد شد که آسیبهای سختی به پیوندهای میان کشورهایمان خواهد زد.
مصدق گوشی تلفن را برداشت و چند دقیقهای با رئیس شهربانی گفتگو کرد. برای من روشن بود که مصدق پیشتر دستور دادهاست که پلیس در تظاهرات کمونیستها دخالت نکند مگر اینکه کنترل اوضاع از دست بیرون رود، و از آنجا که مصدق گهگاه از خانه خارج میشد، از آنچه که در بیرون میگذشت آگاهی نداشت. در بودن من، مصدق در گفتگوی تلفنی خود دستور داد که بیدرنگ به خشونت و آشوب پایان داده شود. زمانی که من از خانه مصدق بیرون آمدم، پس از ساعتی، پلیس آغاز به پراکنده ساختن دار و دستهها از خیابانها کرد تا نظم و آرامش برقرار شود. پس از چندی، آگاهی یافتم که کمونیستها از دخالت شهربانی و بازگرداندن آنها به خانه هایشان گفتهاند که مصدق عهدشکنی کردهاست.
صبح زود روز پسین، ۱۹ اگوست ۱۹۵۳ (۲۸ امرداد)، به هنگام خوردن صبحانه، به من یادداشتی رسید که قیامی در بخشهای پایینی شهر تهران در شرف انجام است، من به تندی از باغ سفارتخانه رد شدم و به بخش کنسولی وارد شدم و در آنجا دریافتم که گروهی از ورزشکاران نامدار، از کلوب ورزش با اسلحههای گوناگون در دست و فریادهای درخواست یاری از مردم برای براندازی دولت مصدق و برگرداندن شاه به خیابانها آمدهاند. بزودی مردم به این ورزشکاران که همه بسیار تنومند بودند پیوستند. اعضای سفارتخانه که برای دیدن آنچه را که در خیابانها میگذرد بیرون رفته بودند، پیوسته ما را تلفنی از رخدادها آگاه میساختند. در درازای یک ساعت تظاهرکنندگان به ساختمان یکی از روزنامههای هواخواه مصدق رسیدند و آن را آتش زدند. من میدانستم که اگر جمعیت با ارتش روبرو شود، پخش و پلا خواهند شد، ولی با حیرت بسیار، ارتش به مردم پیوست. نزدیکیهای نیمروز وزارت امور خارجه و کمی پس از آن پیرامون منطقه سفارتخانه ما پر از مردم با غریوهای شادی شد. ژنرال زاهدی، که او را شاه جانشین مصدق کرده بود، و در پنهان به سر میبرد، از پنهانگاهش بیرون آمده و روی یک تانک که میان مردم در حرکت بود نشسته و دست تکان میداد....
...بلی، مصدق با حزب توده ائتلاف کرده بود. نمایندگان مجلس که از هواخواهان پرو پا قرص مصدق بودند، با حزب توده، که از شوروی کنترل می شد، همکاری نزدیک داشتند. .. همانگونه که پیشتر گفتم، او ناسیونالیست بود، ولی تعجب که به دنبال پشتیبانی از شوروی بود.
شاه ، در روز ۳۱ امرداد، سه روز پس از براندازی مصدق، با سرافرازی و شکوه به ایران بازگشت. همه سفیرهای کشورها در روی باند فرودگاه برای دیدار او ایستاده بودند، و تهران سراپا شادمانی و سرور بود.
منبع
- ↑ Tudeh Party Ajax
- ↑ James S. Lay, Executive Secretary, National Security Council, Nov 20, 1952
- ↑ Anthony Eden
- ↑ Dean Acheson
- ↑ Anatoli Lavrentiev
- ↑ Kristen Blake, The U.S. Soviet Confrontation in Iran 1945 - 1962, University Press of America, 2009 , page 84
- ↑ Kermit Roosevelt Jr.
- ↑ Counter coup: The Struggle for the Control of Iran, 1979
- ↑ Steven E. Ambrose, Eisenhover's Diary, vol II, 1984, p. 129
- ↑ Secret Report, Clandestene Sevice History, Overthrow of Premier Mossadegh of Iran
- ↑ Norman Mathew Darbyshire
- ↑ Steven Kinzer
- ↑ All the Shah's Men: An American Coup and the Roots of the Middle East Terror, 2003
- ↑ Gholam Reza Afkhami: The Life and Times of the Shah, University of California Press, 2009, p. 165