بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام باریابی هیات رییسه اتاق اصناف پایتخت ۲۸ آذر ماه ۱۳۵۱
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | تصمیمهای مجلس |
بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام باریابی هیات رییسه اتاق اصناف پایتخت ۲۸ آذر ماه ۱۳۵۱
حالا که برای اولین بار انتخابات اصناف پایتخت با شرکت کلیه اصناف انجام گرفته است یکی از هدفهای ما که سپردن کار مردم به خودشان است، بخصوص کارهای معیشت مردم یعنی آن چیزی که مربوط به امور روزانه آنها است عملی شده است. یکی از پدیدههای دیگر انقلاب ما انقلاب اداری است که شکل دیگری به خود خواهد گرفت و نتیجه آن سهل کردن کارها و سبک کردن کارهای تهران و سپردن کارها به استانها و شهرستانها و حتی دهات و روستاها است. همچنین انجام سیستم جدید اداری و استفاده از ماشین و غیره است که آن هم انجام خواهد شد.
قبلاً گفتهایم انقلاب اداری دو طرف دارد، یک طرف آن کارمند اداری است که پشت میز قرار دارد و باید راه گشا و گره گشای مردم باشد، یعنی آن جا که نشسته است برای گشودن گره از کار مردم باشد نه اینکه گره کور دیگری به آن اضافه کند یا اینکه توقع و انتظاراتی داشته باشد.
طرف دیگر مراجعه کننده است که ممکن است بدون حق مراجعه کند و با تحبیب و یا حتی با وعده یا یک عمل غیر شرافتمندانه یعنی رشوه دادن باعث بی نظمی و فساد باشد، ولی به هر صورت ترتیب این کار هم داده خواهد شد و فقط نیازمند زمان است که امیدواریم هر چه زودتر این کار هم انجام بشود.
یکی از پدیدههای جدید که مستقیماً مردم را در برا میگیرد خرج کردن و زندگی کردن آنها است، و با این کار در عین حال که سطح زندگی بالا میرود و مردم صاحب خانه، لوازم زندگی، پوشاک، سرویس و غیره میشوند اینها همه به یک اقتصاد سالم نیازمند است، اقتصاد سالم هم موقعی سالم است که قیمتها تحت کنترل باشد.
الآن سیستمهای متداول در بعضی جاها که نظم و ترتیب در آن نقاط برقرار است این است که بهای اجناس روی جنس نوشته شده است. در سفرهایی که به بعضی کشورهای اروپایی میکنیم میبینیم که قیمتها بر روی اجناس نوشته شده. این کار سبب میشود که هم کار فروشنده آسان بشود هم کار مشتری، زیرا مشتری میرود جنسی را میبیند، اگر فراخور حالش بود و اسطاعت مالی داشت آن را میخرد، اگر استطاعت مالی نداشت میرود یک ما یا دو ماه صبر میکند تا قدرت مالی پیدا بکند و بعد آن جنس را بخرد. ما که هنوز به این شیوه عادت نداریم بهترین شکل کار برایمان این است که فروشندگان و اصناف و مغازه داران بدانند که جنسی را که میفروشند اگر از قیمت اصلی گرانتر بفروشند به تناسب یک یا دو جنسی که گرانتر میفروشند، خودشان مصرف کننده صد رقم کالای دیگر هستند که باید گران بخرند، پس این زرنگی نیست که جنس را گرانتر بفروشند، زیرا اگر جنسی را که ده ریال قیمت داشته باشد دوازده ریال میفروشند، در مقابل صد جنس دیگر را با همین تفاوت باید گرانتر بخرند. بنابراین کنترل قیمت نه تنها به منفعت عموم است بلکه بخصوص به نفع خود فروشنده هم هست.
باید دخالت عوامل واسطه را از بین ببریم. شخصی که در ورامین یا شهریار خربزه یا خیار به عمل میآورد، خریدار اول جنس او را چند میخرد و وقتی به میدان و به دست مغازه دار و خریداران بعدی میرسد قیمتش چقدر میشود. کار این واسطهها شاید از لحاظ قیمت به نسبت یک به پنج باشد. پس چکار باید بکنیم که هم ارزان بخریم و هم ارزان بفروشیم؟ این کار، کار شماست. حالا یا خودتان انجام میدهید یا به کمک وزارت تعاون یا وسیله تعاونیهای خودتان.
موقعی که این مطلب را فهمیدید کار حل میشود. در مورد اشاراتی که به افزایش مغازههای نانوایی و قصابی کردید باید بگویم بیست سال است که ما این موضوع را میگوییم و حتی وقتی میشنویم که تعدادی مغازه نانوایی یا قصابی بدون پروانه باز شده است تعجب میکنیم.
دکان نانوایی که اداره کننده اش خود صاحب مغازه است و چند شاطر و کارگر دارد با روزی ۳۰ یا ۴۰ تومان منفعت که چرخش نمیچرخد. برای جبران کمی درآمد ناچار است نان را به جای یک کیلو، هفتصد گرم بفروشد. گوشت هم به همین ترتیب، اینها مطالبی است که شما باید با تشکیل تعاونیهای تان آنها را حل کنید. باید ببینید که دنیا و ممالک متمدن در این مورد چکار کردهاند، شما هم همان کار را بکنید. اکنون ایران سطح زندگیاش باید از هیچ کشوری پایین تر نباشد. اگر باشد اشکال در انسانهایش است، نه در آب و هوا و نه در ثروت آن است، بلکه همانطور که گفتم در انسانهایش است که باید اشکال کار برطرف شود.
شاید به تعاونیها احتیاج باشد و باید تعاونیهای تازهای ایجاد کنیم، بعلاوه باید با تعاونیهای روستاها ارتباط داشته باشیم، وقتی تعاونیها ایجاد شد و کار بطور جمعی انجام یافت آنوقت میشود تمام مشکلات را رفع کرد، همانطور که مشکل رانندگان تاکسی حل شد. یادم میآید در همین شهر تهران راننده تاکسی شانزده ساعت کار میکرد. علاوه بر مخارج گوناگون حداکثر جریمه هم به جای خود باقی بود. به این ترتیب آخر شب اگر پانزده یا ۲۰ تومان به خانه میبرد خیلی کار کرده بود، اما حال شنیدهام از موقعی که تعاونی شان درست شده تاکسی مال خود راننده است و از هشت ساعت هم مسلماً بیشتر کار نمیکند ، با این حال ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ ریال درآمد روزانه دارد که از آن مبلغ روزانه ۲۰۰ ریال بابت قسط تاکسی میپردازد و بقیه اش هم برای خودش میماند. همین کار را اگر در سایر رشتهها بکنید میتوانید نفع بیشتری به اعضای این رشتهها برسانید.
قدرت خرید مردم، روز بروز بیشتر میشود. به همین ترتیب مراجعات شان هم زیادتر میشود. البته دولت ممکن است برای کارمندانش فروشگاههایی درست بکند و تشکیلاتی بدهد که بوسیله آنها اجناس را به قیمت ارزان به کارمندان بفروشند (گو اینکه یکی دوتای آن آنقدر بد بود که تعطلیشان کردیم) ولی به هر حال اگر روزی دولت این دکان را ایجاد کند آنوقت سیستمی میشود که اینگونه دکانها اقتصادی نیست. مغازه دار باید خودش در مغازه بنشیند، دلسوزی کند، جنس را شخصاً عرضه کند و مشتری را جلب نماید و بوسیله او کارخانجات هم بفهمند که سلیقه مردم چیست و همان جنسها را تولید کنند، وگرنه کسی که حقوق بگیرد و در دکان یا فروشگاه به عنوان فروشنده بنشیند و با مراجعه کننده با بیاعتنایی روبرو شود مشتری را از دست میدهد، چون او حقوق میگیرد و پی کار خود میرود، ولی مغازه دار باید شرایط متعددی را مراعات کند. باید مؤدب باشد، با مشتری برخورد خوب داشته باشد، به او احترام بگذارد و باصطلاح با او خوب تا کند.
اگر ما موضوع چانه زدن را هم در این مملکت حل میکردیم کار به مراتب بهتر میشد. هم تکلیف فروشنده حل میشد هم تکلیف خریدار. بعضی وقتها حتی بیست دقیقه تا نیم ساعت برای چانه زدن وقت تلف میشود. در حالی که ظرف این مدت شاید فروشنده میتوانست چهار تا پنج مشتری دیگر را راه بیاندازد. وقتی کار را به دست خودتان میدهیم برای این است که بدانید معایب کار چیست و خودتان آن را برطرف کنید تا جای شانه خالی کردن از زیر بار کار نباشد. زیاد وارد جزئیات شدیم، ولی اساس کار این است که انتخاباتی شده و همه در آن شرکت کردهاند، قانونی دارید که بسیار مترقی است و اختیارات لازم را هم به شما میدهد، حالا باصطلاح معروف این گوی است و این میدان.