بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر هنگام باریابی جمشید آموزگار نخستوزیر و هیات دولت کاخ رامسر ۱۶ امرداد ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی
جشن سدمین سالگرد زادروز اعلیحضرت رضا شاه بزرگ ۲۴ اسفند ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی | درگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | برنامه عمرانی پنجم/سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی |
شاهنشاه: دو اصل جدید انقلاب را اعلام میکنم.
آقای جمشید آموزگار نخست وزیر و اعضای کابینه جدید به پیشگاه شاهنشاه آریامهر در کاخ سلطنتی رامسر باریافتند. شاهنشاه آریامهر بیانات مهمی به نخست وزیر و وزیران جدید ایراد فرمودند.
لازم بود در بدو تشکیل دولت جدید از زحمات دولت گذشته قدردانی بکنیم به همین جهت آقای امیر عباس هویدا به عنوان وزیر دربار منصوب شد. خیلیها هم از دولت قدیم در این دولت شرکت دارند. چون این ایام مصادف هم با جشن مشروطیت است و هم با قیام ملی ۲۸ مرداد، لازم است چند نکته را ما بار دیگر، گو اینکه تکرار مکرّرات است روشن کنیم. در ۷۲ سال پیش که نهضت مشروطیت به غیر از چند نفر عامل خارجی در سایر مردم ایران که قیام کردند یک نهضت اصلی بود و آن موقع مردم میگفتند که ما عدالتخانه میخواهیم، آن موقع چون تعداد باسواد در مملکت چند نفری بیشتر نبود، حقیقتاً چند نفر بیشتر نبود و بقیه مردم یا خوانین یا متنفذین یا سیاستهای خارجی به رخ میانداختند. نهضت مشروطیت ما را متأسفانه عوامل خارجی در آن رخنه کردند نفوذ کردند حتی وادار کردند که عدهای از مردم بروند در سفارتخانه خارجی به خصوص انگلستان بست بنشینند. حالا بگذریم از اینکه آن موقع دولت مرکزی وجود نداشت و سیاست دولت انگلستان به این وسیله میخواست حربهای ایجاد کند در مقابل امپراطوری روس. از طرف دیگر هم میخواست در این نهضت ملی ایران کاملاً نفوذ پیدا بکند.
تقسیم ایران
کما اینکه اگر اشتباه نکنم ۷۲ سال پیش مشروطیت ایران ایجاد شد. ۷۰ سال پیش در ۱۹۰۷ ایران بین انگلستان و روسیه تقسیم شد. تاریخ ببینید چطور تکرار میشود یعنی عوض اینکه مشروطیت در ایران ایجاد یک اتحاد ملی بکند و مردم دور پرچم خود، دور نام ایران، دور استقلال ایران جمع بشوند، نفوذ خارجی طوری شد که مملکت بعد از ۲ سال بین دو مملکت اجنبی به عنوان مناطق نفوذ تقسیم شد. این اوضاع ادامه داشت تا جنگ بین المللی اول. در جنگ بین المللی اول روی اصل ضعف مملکت، مملکت اشغال شد. بزرگترین هنر میهن پرستی ما که آن روز امکان داشت این بود که یک عده به عنوان مهاجرت، به عنوان قهر و اعتراض، پایتخت ایران را ترک بکنند و بروند به یک مملکت اجنبی. این تنها مظهر مقاومت ملی ایران بود. این وضع ادامه داشت تا اواخر سلطنت قاجاریه. سلطنت احمد شاه که در ۱۲۹۹ شمسی آن موقع پدر من قیام کرد و مملکت ایران را از آن ننگ و کثافت آن موقع نجات بخشید و یک مدتی تا ۱۳۲۰ سعی کرد که این مملکت را به جایی برساند. فرصت کافی نبود. عقب ماندگی ایران به قدری زیاد بود که در آن مدت نمیشد آن را جبران کرد. تعداد بیسوادها هنوز زیاد بود. فقر زیاد بود، اصول فئودالیسم و مالکیت آن زمان هنوز برقرار بود و نفوذهای دیگر که البته در این مدت کوتاه فرصت انجام همه اصلاحات نبود. ولی خوب، اصلاحات ظاهری زیادی شده بود که همه از آن اطلاع دارید. دو مرتبه مملکت اشغال شد. دو مرتبه مملکت به دو منطقه تقسیم شد. شمال در دست روسها، جنوب در دست انگلیسیها. سال ۱۹۰۷ دو مرتبه تکرار شد. نتیجه این تکرار چه بود؟ این بود که این دفعه در توازن قوا یک تغییراتی پیدا شده بود. در جنوب انگلیسیها ضعیف تر از جنگ اول بودند و در شمال روسها قوی تر و بهترین فکری که به سر وزیر خارجه انگلستان رسیده بود با همکاری وزیر خارجه آمریکا، این بود که در مسکو به مولوتوف و استالین پیشنهاد بکنند که ایران باز هم تقسیم بشود، یعنی آذربایجان مستقل بشود. کردستان مستقل بشود، خوزستان مستقل بشود و میبینیم که باز روی ضعف دولت ایران و روی اینکه ممالک بزرگ یک طوری بین همدیگر آخر سر کنار میآیند.
اتحاد نامقدس
یک اتحاد نامقدسی بین تودهایهای آن موقع و جبهه ملی آن موقع ایجاد شده بود که ظاهراً باز مملکت تقسیم بشود، باز ما شاهد یک چنین توازنی بشویم. ولی فراموش کرده بودند که حزب خائن اجنبی پرست توده ایرانی، نقشهاش این بود که دو هفته بعد از اینکه مصدق به اصطلاح کارها را قبضه میکرد، او را سرنگون میکرد و تمام مملکت را میبرد به سمتی که وظیفه بردن آن را داشت. اتحاد نامقدس بین دو نفر، دو عضو خائن، خیلی طبیعی است. چه این کمونیستی باشد چه این غرب زده باشد. چه فرق میکند که آن سر سپرده این باشد یا این سر سپرده آن یکی. نتیجه هر دو خیانت است. همیشه ما میبینیم که این قوا آخر سر با همدیگر یکی میشوند. الآن هم فعالیتهای خارج از مرز ایران هر دو این دسته، درست موازی همدیگر بر ضد مملکت ایران ادامه دارد. بعد از اینکه ملت ایران بعد از ۲۸ مرداد قیام کرد و هم گفت که من سلطنت میخواهم و میخواهد، وظیفه من در مقابل قیام ملت ایران این بود که من هم برای این مملکت انقلابی انجام بدهم و طوری عمیق باشد که بکلی مملکت را زیر و رو بکند. تمام اجتماع ما تغییر پیدا بکند و یک اساس و قوامی در اینجا بریزیم که با «فرد» دیگر عوض شدنی نباشد. ۱۷ ماده انقلاب یکی پس از دیگری به اجراء درآمد. حزب رستاخیز ملت ایران فراگیرنده همه ملت ایران حقیقتاً غیر از یکی چند نفری که یا برای خودشان افکار معینی دارند، یا اینکه صد در صد هدایت شده خارج هستند پایه ریزی شده و دولت یعنی قوه مجریه مطابق قانون اساسی مختص پادشاه است و منتخب پادشاه است، مقبول پادشاه است و به همین جهت در عصر رستاخیز دولت فقط میتواند منعکس کننده رستاخیز ایران باشد. یعنی دولتی که تشکیل میشود نمیتواند نماینده یک جناح باشد.
نظر سوم هم ممکن است
امروز صحبت از یک جناح در حزب رستاخیز است. دولت نمیتواند نماینده یک جناح باشد برای اینکه جناح دیگر باید در مقابل دولت جبهه بگیرد. چنین دولتی دولت اتحاد ملی نیست، دولت رستاخیز نیست. ولی در داخل، جناحها دو نظر است. فعلاً دو نظر است. ممکن است احیاناً یک نظر سومی هم پیدا بشود، من مانع آن نیستم. آنقدر با هم بحث و گفتگو داشته باشند که دستگاه مجریه و دستگاههای دیگر از این گفتگوها نتیجه گیری کنند و بهترین نتیجه گیری را بکنند به نفع مملکت. دولت از بحثهایی که مفید هستند نتیجه گیری میکند به عنوان دولت ملت ایران، دولت مملکت ایران، دولت اتحاد ملی ایران بر اساس رستاخیز. هیأت دولت متشکل شده است از تمام جناحها. در داخل دولت یک سیاست، سیاست ملی ایران است. سیاستی است که آخر سر بعد از مشاوره؛ بعد از مناظره؛ بعد از هر چیزی و هر تصمیمی که گرفته شد، تصمیم و مصلحت دولت ایران است. نه اینکه تصمیم یکی از جناحها است. ولی جناحها کارشان در داخل حزب کمتر نمیشود بلکه روز به روز باید عمیق تر هم بشود. قوه مجریه و سایر قوا در واقع از مواهب و تبادل نظری که در داخل حزب انجام خواهد گرفت.
اصول ۱۸ و ۱۹ انقلاب
این یک مختصری راجع به گذشته، راجع به حال و آینده بعد از تفکر، ما به این نتیجه رسیدیم که چند اقدام باید انجام بگیرد. یکی الآن به شما اعلام میکنم که اصول هیجدهم و نوزدهم انقلاب الآن در مغز من هست چون نکاتش یک قدری جنبه فنی دارد و احتیاجی به نظرخواهی و مشورت با یک عده از متخصصین هست. الآن اعلام نمیکنم. ولی قبل از ۲۸ امرداد این کار خواهد شد. روح این ماده هیجدهم و نوزدهم درست در دنباله روح تشکیل دهنده ۱۷ ماده قبلی انقلاب است و اما از نظر کارهای جاری، چند مبارزه باید بشود. یکی موضوع مسکن است. هم باید مسکن به قیمت معقول خودش برگردد و هم باید ساختمان بشود. اگر با قیمت معقول، بخش خصوصی ساختمان انجام بدهد فبها، واِلا آن جا را دولت باید پُر کند و این را مراقب باشید. تورمی که از خارج به ما تحمیل میشود البته خارج از حدود اختیارات ما است و نمیتوانیم با آن کاری بکنیم ولی هر چه تورم مصنوعی داخلی هست باید عکسالعمل نشان داد، آن را مهار کرد و از بین برد.
آموزش عالی
الآن با تصمیمات گرفته شده که آموزش عالی و آموزش و پرورش ادغام شوند باید مطالعه کنیم ببینیم کنفرانسی که هر سال در این باب داشتیم آیا در همان موقع باید تشکیل بشود یا اینکه نه، باید فرصت مطالعه بیشتری با این وضع جدید داشته باشیم. این چند چیز را نشان میدهد: یکی اینکه با تعیین رئیس دانشگاه مسئولیت همیشه در دست دولت باقی میماند یا احیاناً پر و بال دادن به هیأت امناء مسئولیت هیأت امناء و رؤسای دانشگاهها و همچنین آزادی عمل دانشگاهها یک قدری بیشتر خواهد شد. منتها اینجا باید خیلی مراقب باشیم که مسئولیتی که میدهیم باید مسئولیت هم بخواهیم. یک دقیقه ما نمیتوانیم منتظر باشیم که یک دستگاهی خوب کار بکند و ما هم بگوییم خوب حالا ببینیم چه میشود. فوری باید عکسالعمل به خرج داد.
سازمان برنامه
دوم موضوع برنامه ششم است. دلایل این هست که ما کار را دیگر مانند سابق ادامه ندهیم. یعنی سازمان برنامه به آن طریقی که قبلاً بود نمیتواند باشد و خیلی اوقات ما دیدیم که سازمان برنامه میل داشت ترمز کننده کار باشد. یک دستگاه هماهنگ کنندهای تحت نظر نخست وزیر باید باشد بین کارهای برنامه ریزی مملکت این باید مراقب باشد که ببیند که این هماهنگی بین دستگاهها وجود دارد یا نه. بعدها آنچه که باید انجام بدهند هر وزارتخانهای یا خودش تهیه بکند یا کمکش بکنیم. برنامهای که امکان انجام آن در یک آینده پنج ساله حتی برنامه ریزی ۱۰ ساله، ۱۵ ساله، ۲۰ ساله، ۲۵ ساله را انجام میدهیم منتهی این موضوع را آن وزارتخانه، هر وزارتخانهای فرق نمیکند وزیرش چه کسی باشد باید این برنامه ملی ما که تا ۱۲ سال دیگر باید سعی کنیم خودمان را برسانیم به پای اروپای امروز، ۲۵ سال دیگر به همپای پیشرفتهترین ممالک دنیا برسیم و این کار البته یک قدری مطالعه دارد ولی دیگر ما مصادف با بعضی چیزها نمیشویم. در بعضی جاها جلو هستیم بعضی جاها عقب. در صورتی که این باید هماهنگ بشود.
بدبیاری در برق
ما اگر برق مان که متأسفانه هم بدبیاری و هم یک مطلب غیر قابل تصور است که یک دستگاه خارجی اینطور بیمبالاتی و بی باکی بکند که ما را از یک میلیون کیلووات در موقعی که به آن احتیاج داشتیم محروم بکند، هم شاید آن جا یک قدری مراقبت بیشتری میخواست و هم اینکه میبایستی در همان زمان خط انتقال برق به شمال و جنوب انجام میشد. و لازم است از این به بعد اگر هر دستگاهی یک کمک فوقالعاده لازم دارد ما به ارتش دستور میدهیم که با تمام قوا این کمک را در اختیار آن دستگاه بگذارد کما اینکه ارتش شاهنشاهی در موقع گرفتن افراد وظیفه احتیاجات دستگاههایی مثل ذوب آهن آریامهر اگر ذوب آهن ملی احتیاج داشته باشد به آنها هم کمک بکند با این افرادی که به عنوان وظیفه میگیرد و هر دستگاه دیگری که احتیاج داشته باشد به افرادی که در سطح بالای ارتش آنها را به زیر پرچم احضار خواهد کرد و به آن دستگاهها مأمور خواهد کرد البته برای اطلاعات نظامی خودشان حتی میتوانند در حین انجام وظیفه در آن وزارتخانه در آنجا فرا بگیرند.
رشد عظیم دائمی نیست
ما هنوز از لحاظ رشد اقتصادی شاید در دنیا جلو باشیم شاید بشود تا یک مدتی این رشد را نگهداشت ولی اینقدر بد عادت نشویم که فکر بکنیم که این ترقی و جهش ایران فوق العاده که در تمام تاریخ دنیا بی سابقه بوده این سک چیزی است که هر سال میتواند تکرار شود و ادامه داشته باشد، غیر ممکن است. باید برگردیم روی یک رشد منطقی. رشدی که قابل هضم باشد، رشدی که اتفاقاً ایجاد عکسالعمل نکند چون اگر ما فرض کنیم که یک در صد رشد کنیم ولی باعث ۲۰ درصد تورم بشویم این رشد نیست. یعنی رشد هست ولی آن تورم تا حدود زیادی رشد را خنثی میکند، مگر اینکه تورم از بین برود. آینده نزدیک آینده خیلی جالبی هست الآن ما کمبود آدم داریم. خیلی شدید در همه رشتهها در رشتههای تربیت عالی کمبود آدم داریم. در رشتههای کارگر ماهر و متخصص کمبود داریم حتی در بخش کشاورزی. چون این مملکت یک موقعی ۹۰ درصد اهالی اش در بخش کشاورزی بود الآن در آنجا در این مورد فقر و کمبود داریم و کارگر کشاورزی را به هر قیمت که هست استخدام میکنند و البته جنبه انتفاعی زیادی ندارد ولی چون ۵۰ درصد جمعیت ایران زیر ۱۵ سال است چند سال دیگر ما یک مرتبه یک عده زیادی را خواهیم داشت که میریزند در بازار. پس ما رشد خودمان را نمیتوانیم ترمز بکنیم به حدی باید ادامه باید ادامه داشته باشد که یک دفعه سه تا چهار سال دیگر که مصادف میشود با ریختن این عده زیاد در بازار یک مرتبه در مقابل ایجاد مثلاً ۸۰۰ هزار شغل جدید نباشیم و وظیفه خطیر این است که باید خودمان را برسانیم. از آن دوره برزخی به آن دوره اشباع بازار کار ایران از جمعیت تازه نفس، چون امیدوارم جمعیت تازه نفس ماهر تربیت شده مثمر ثمر باشد. البته مطالب خیلی زیاد است. همه مطالب را نمیتوانم در اولین جلسه ذکر کنم ولی چیزهایی که خط مشیهای کلی همینها است که یکی آموزش و پرورش است که با آموزش عالی ادغام میشود؛ استقلال بیشتر دانشگاهها ولی مسئولیت خیلی شدیدتر؛ آموزش کاملاً رایگان است؛ از طرف دیگر عوض اینکه ایرانیها بچههایشان را بفرستند با قیمتهای عجیب و غریبی در اروپا و در آمریکا که در یک محیطی که طبق روحیه ایرانی نیست و آن جا هر قیمتی را که جلویشان بگذارند میپردازند، خوب ما چرا عوض اینکه بچههای مان را بفرستیم که آن جا، آن آموزش صحیح غربی را به این جا نیاوریم. آموزش صحیح غربی منهای حشیش، منهای تمام مواد مخدری که در آن جا استعمال میشود و سایر مسایل دیگری که از ذکر آن خودداری میکنم. یکی موضوع سازمان برنامه است که عوض خواهد شد، بودجه و خزانه باید به هر صورت برود به وزارت دارایی و برنامههایی که گاه گاه تهیه خواهد کرد و به تصویب خواهد رساند و شورای اقتصاد بیشتر و بیشتر نظارت خواهد کرد. مکانیزم هماهنگی و رسیدگی به کارها را در یک دستگاه برنامه ریزی که در نخست وزیری خواهد بود تمرکز میدهیم که آن بتواند نظارت کند. این دو نکته اساسی است.
مطالب دیگری که قبلاً گفتم دیگر تکرار نمیکنم و اگر چیزی بود البته باید در جلسات دیگر یا دولت یا شورای اقتصاد خواهم گفت.
توفیق همه اعضای دولت را در خدمت به این آب و خاک از خداوند خواستارم.