بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در پاسخ گزارش دبیر کل انجمن ملی حفظ و حمایت منابع طبیعی کشور ۲۳ دی ماه ۱۳۴۹
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | ملی کردن جنگلها و مراتع |
بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در پاسخ گزارش دبیر کل انجمن ملی حفظ و حمایت منابع طبیعی کشور ۲۳ دی ماه ۱۳۴۹
درباره منابع طبیعی و حفظ و جلوگیری از آلودگی آنها، نکته گفتنی فراوان است و ما در پیامی که فرستادیم به برخی از این نکات اشاره کردیم و طبعاً در این پیام ورود به جزئیات ممکن نبود. در اینجا هم بیآنکه بخواهم وارد جزئیات بشوم مایلم یادآوری کنم که ما از هم اکنون باید به فکر محیط انسانی شایستهای که هنگام کسب تمدن بزرگ در پایان برنامه ششم عمرانی کشور باید وجود داشته باشد، باشیم.
کارهایی که میتوان در سطح کره ارض انجام داد و برنامههایی که میتوان برای بهرهبرداری از منابع طبیعی و حفظ آنها اجرا کرد، فراوان است. برخی ممالک پیشرفته هستند که به افق دورتری مینگرند و حتی به این فکر افتادهاند که موادی را که برای پالایش و مصرف وارد میکنند در حین حمل و نقل اقیانوسها به صورتی درآورند که وقتی به مقصد میرسد ،حتی پالایش آن هوا را مسموم نکند و موجب آلودگی طبیعت نشود. این دوراندیشی دقیقاً منطبق بر همان اصولی است که در جلسه سازمان برنامه تذکر دادم و یادآور شدم که به خواست خداوند ایران ما پس از اجرای آخرین مرحله برنامه ششم به دوره تمدن بزرگ قدم مینهد و یکی از نکاتی که به این دوره مربوط میشود، یک محیط سالم طبیعی و انسانی است که از هم اکنون باید به فکر آن باشیم.
آن طور که در تاریخ ثبت شدهاست، کشور ما روزگاری دارای شانزدهمیلیون هکتار اراضی جنگلی بود و امروز اراضی ایران به قولی اندکی بیش از سهمیلیون هکتار و به قولی دیگر کمتر از پنجمیلیون هکتار است. آرزوی خود من و تصور میکنم آرزوی هر ایرانی این است که روزی دوباره سطحی به همین مساحت در زیر درخت و جنگل قرار بگیرد، و حتی اگر به علت فرسایش زمین یا نرسیدن آب، احیای جنگلهای سابق ممکن نباشد، میتوان در نقاطی که سابقاً جنگل نبودهاست به ایجاد جنگل پرداخت.
به هر حال اساس کار این است که وقتی کشوری نفت و گاز دارد و از این امکان مهم نیز برخوردار است که نفت و گاز خود را حتی به روستاها برساند، نباید برای تأمین سوخت به بریدن درخت و گیاه و از بین بردن منابع طبیعی متوسل بشود. اگر روزگاری در روستاها برای سوخت از کود حیوانی استفاده میکردند و سپس استفاده از حرارت و نور خورشید متداول شد، به زودی سوخت ارزانی مانند گاز در دسترس خواهدبود و خوشبختانه منابع گازی که در کشور ما کشف شدهاست، پایانناپذیر است و ما باید به خواست خداوند از آن حداکثر استفاده را ببریم.
شبکه برق سراسری ما نیز میتواند تا حدود زیادی موجب حفظ منابع طبیعی کشور شود.
اصولی هست که کلی است، مثلاً مقدار آب و میزان خاک در دنیا کم یا زیاد نمیشود، ولی در یک محیط محدود و معین، میتوان بر میزان آب و خاک اضافه کرد و این کار ولو آنکه نیازمند یک دوره بسیار طولانی باشد و یا سانتیمتر به سانتیمتر ممکن شود، وظیفه ملی ما است. حتی اگر اجرای چنین برنامههایی هشتصد سال دیگر هم ثمراتش را آشکار کند، ما باید از هم اکنون آن را آغاز کنیم. اصولاً ممکن است در آینده دورنمای کشور از چند جهت تغییر کند. مثلاً اگر ما روی خاکهای درجه سوم یا چهارم به کار کشاورزی مشغول شویم، در حقیقت یکی از عالیترین منابع طبیعی کشور خود را که آب باشد و به زحمت به دست میآید، هدر دادهایم. حتی ممکن است روزی این وضع پیش بیاید که ما از روی محاسبات علمی تشخیص دهیم که یک منطقه زراعی ما به جایی منتقل شود که از آن بتوان حداکثر استفاده را کرد، و به این ترتیب روستایی که در این نقطه بودهاست از بین میرود و در نقطه دیگری با امکانات بیشتری برای استفاده کامل از منابع طبیعی مانند آب به وجود میآید. قوانین اصلاحات ارضی و شرکتهای سهامی زراعی ما این امکان را به ما میدهد که بعضی از مناطق کشاورزی از بین بروند و مناطق دیگری به وجود بیایند. البته بدون کمک دولت ممکن نیست، به ویژه آنکه منابع طبیعی ایران ملی شدهاند.
باید بین این شورا و سازمانهای مسئول حفظ منابع طبیعی کشور و مردم ارتباط مستقیمی وجود داشته باشد. این ارتباط با دستگاههای تربیتی مملکت نیز باید وجود داشته باشد و آموزش در زمینه حفظ منابع و ثروتهای طبیعی کشور باید از دبستان آغاز شود و افراد این مملکت، چه پسر و چه دختر باید بدانند که اهمیت منابع طبیعی در سرنوشت فردی و اجتماعی و ملی آنها چقدر است. علاوه بر این وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، مطبوعات و تلویزیون هم باید با امکانات خود به مردم یادآوری کنند که اگر منابع طبیعی کشور حراست نشود، چه زیانهایی برای کشور دارد و برای حفظ این منابع چه باید کرد. اصولاً برای مردم یک آموزش دائمی ضروری است، هر چند که خوشبختانه وضع کشور ما از این لحاظ بهتر شدهاست. در گذشته مشاهده میشد که همین که گلی در جایی کاشته میشد یا درختی غرس میشد، عدهای از روی جهالت آن را میبریدند، یا چاقویی به آن میزدند، یا زیر پا لگد میکردند، اما خوشبختانه اکنون این وضع در اماکن عمومی مانند پارکهایی که ایجاد کردهایم دیده نمیشود و مردم خود رفته رفته متوجه میشوند که گل، درخت، فضای سبز در زندگی روحی و فکری و اجتماعی آنها چه تأثیرهایی میتواند داشته باشد و این خود یکی از مظاهر پیشرفت است.
به یاد دارم پیش از آنکه برای ادامه تحصیل به اروپا بروم در تمام تهران بیش از دو مغازه گلفروشی وجود نداشت و امروز این تعداد به چند هزار رسیدهاست و هر خانواده ایرانی که بتواند و دستش برسد در محل زندگی خود گلی نگهداری میکند.
در هر حال مردم باید طوری راهنمایی شوند که حتی در محیط خانواده، حفظ سرمایههای ملی یک وظیفه پراهمیت ملی محسوب شود.