بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دومین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی در شیراز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۴۸
برنامه عمرانی چهارم | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | روزشمار انقلاب شاه و مردم |
۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۸
بیانات شاهنشاه در دومین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی
(در شیراز)
تابستان سال گذشته کنفرانس انقلاب آموزشی در رامسر برگزارشد، برای اینکه میل داشتیم سال تحصیلی را با روح جدید و تا جایی که ممکن است، با سازمانهای جدید شروع کنیم.
امسال هنوز سال تحصیلی تمام نشده، ولی چون سفر ما به شیراز همیشه توأم با رسیدگی و سرکشی و دقت در پیشرفت امور دانشگاه پهلوی بوده و بهمناسبت اینکه این دانشگاه مرکز خوبی شده و از لحاظ علمی و امکانات مناسب است، تشخیص دادهشد که کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی در حضور خود من در چنین محیطی تشکیل شود. البته باید گزارش امر را بشنویم و رسیدگی کنیم که در این چند ماه چه کارهایی انجام شده و نکات غیر مثبت را تشخیص بدهیم و نکاتی را که هنوز انجام نگرفته و یا نقاط ضعف خودمان را روشن کنیم و برای سال آینده تحصیلی از حالا برنامهریزی نماییم و تصمیم بگیریم که بلافاصله و یا در مواقعی که مدارس در تابستان تعطیل میشود، معایب را برطرف سازیم و سال جدید تحصیلی را با وضع بهتری شروع نماییم.
البته اینجا یک محیط عالی آموزشی است، یعنی محیط دانشگاهی است و بیشتر بحثهایی که خواهدشد مربوط به سطح عالی آموزشی است، ولی ناچارم خاطرنشان کنم که آموزش از خیلی پایین شروع میشود. میگویند که از دامان مادر و دبستان شروع میشود، اما در واقع قبل از آن هم شروع میشود. یک بار گفتیم که طبق آخرین تحقیقات بین سنین هفت تا ده سال، بهترین دوره فراگرفتن ریاضیات است. به علاوه دانشمندان و کارشناسان معتقدند همان موقعی که نوزاد به دنیا میآید اگر مواد غذایی لازم و کافی به بچه نرسد، چنان صدمهای به سلولهای مغزی بچه وارد میشود که هرگز جبرانپذیر نیست، ولی ما چون مملکتی داریم دارای تشکیلات منظم و باثبات، میتوانیم برای سالهای متمادی برنامهریزی کنیم و به خواست خداوند در کار خود موفق شویم.
برنامهریزی که در سطح دانشگاه میکنیم باید کامل باشد، به این معنی که فردا بچهها وسیله لازم و کافی داشتهباشند تا از دامان مادر و دبستان و دوره راهنمایی (اریانتاسیون) که من به آن هنوز زیاد معتقد هستم، راه و استعداد خودشان را پیداکنند تا به مراحل عالی آموزشی برسند و بتوانند برای مملکت افراد مفیدی بار بیایند.
من به دولت دستورمیدهم که درمورد مسئله تغذیه به وزارتخانههای مربوطه تعالیم لازم را بدهد و همچنین خانوادهها را ارشاد کند و سمینارهای مختلف، یا به وسیله دولت و یا از طریق تشکیلات دیگر از قبیل سازمانهای تعاونی و بیمههای خصوصی و یا انجمنهای شهر تشکیل بشود و این کار را بکنند. از متخصصین و مروجین و کسانی که خدمات اجتماعی میکنند صحبت نمیکنم، زیرا صحبت روی مسئله انقلاب آموزشی است، بعد موضوع آموزش و پرورش است که مسئولیت کودکستانها و دبستانها و دبیرستانها را دارد، پس از آن موضوع مسئولیت دانشگاهها است.
در زمینه اخیر در مرحله اول مسئولیت مستقیم متوجه خود دانشگاهها است و در مرحله دوم مسئولیت با وزارت علوم است که باید بین آنها هماهنگی به وجودآورد و برنامهریزی آموزشی را در سطح مملکتی انجام دهد و این برنامهریزی نیز باید هم روی احتیاجات مملکتی باشد و هم روی شناختن حقایق.
اگر بخواهیم تمام دانشگاههای کشور یک نوع و یک جور باشند، فکرنمیکنم این کار انجامپذیر باشد، برای اینکه در هیچ نقطه دیگر دنیا هم نمیبینید که دانشگاهها همه یک نوع و در یک سطح باشند. البته امیدوارم که همه دانشگاههای ما سطحشان در حدی قرارگیرد که برای ما قابل قبول باشد، ولی اینکه همه یک نوع باشند، این امر نمیشود. آنچه بیشتر مورد توجه است این است که یک دانشگاه از وسایل کار لازم و امکانات کافی برخوردار باشد و سطح آموزشی آن هیچگاه از میزان معینی پایینتر نیاید.
مطلب دیگر این است که از مدتها پیش فکرمیکردم یکی از کارهای انقلاب آموزشی، تزریق خون جدید بر پیکر آموزش و پرورش مملکت است و همینطور هم هست. ولی در عمل وضعی ایجادشد که قابل دوام نیست و آن این است که کسانی که خودشان آمادهاند در مملکتشان خدمت کنند و اغلب شما از همان گروه هستید با حقوقهای بهالنسبه معمولی و متعارف استخدامشدهاید، ولی کسانی را که رفتهاید و به اصرار از خارج آوردهاید، آنها با حقوقهای گزافتری مشغول کار شدهاند، و مسلماً چارهای هم نیست، اما بالاخره یک روز باید این وضع درست شود.
یکی دیگر مسئله زیادبودن و تورم کادر اداری است که به اصطلاح منجر به قرطاسبازی میشود، ولی اگر بشود کارمندان زاید را پخش کرد، سازمانهایی که کارمند کم دارند، میتوانند از آنها استفادهکنند. به علاوه بودجهای را که صرفهجویی میشود میتوان به مصارف دیگری رساند.
در سال ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ بر بودجه دانشگاههای ایران حدود چهل درصد اضافه شدهاست. البته هر مملکتی گنجایشی دارد، ولی اگر تشکیلات اداری به قول معروف الکترولیزه و مکانیزه بشود، هم در تعداد اشخاص صرفهجویی میشود و هم اینکه ماشین دیگر تنبل نیست و کارمیکند، و حال آنکه افراد ممکن است چند دقیقهای کارکنند و بعد بروند. برای نمونه در اغلب بیمارستانهای کشور که گزارش آن را به ما دادهاند، کارکنانشان میآیند سری میزنند و فوراً میروند. البته نه همه بیمارستانها، بلکه طبق گزارشهایی که به ما رسیده، در میان کارمندان ده بیمارستان پنج نفر آنها بد بودهاند، دو نفرشان متوسط و سه تن خوب بودهاند. اما در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و شیر و خورشید سرخ همه افراد خوب بودهاند. البته این یک جمله معترضه است. مقصود این است که تعداد کارمند در بسیاری از دستگاهها زاید است و برای اینکه در تهران بمانند هزاران بهانه و دلیل پیدامیکنند. اگر به همین مسئله هم رسیدگی بشود میبینید که عذر هشتاد درصد آنها موجه نیست.
البته منتظر گزارشهایی هستم که خود شما راجع به نواقص اداری خود بدهید. بعد هم میخواهم در اینجا بر اساس اصول انقلاب آموزشی که در رامسر صحبت کردیم، مسایلی از قبیل ایجاد «دیالوگ» بین استاد و دانشجو و ایجاد این حس که دانشجو در دانشگاه خودش بر اموری که مربوط به اوست، مسئولیت مستقیم داشتهباشد، مورد توجه قرارگیرد.
سیاست کلی مملکت این است که تمام افراد کشور به نحوی خود را در امور کشور شریک و مسئول بدانند. شریک به تنهایی کافی نیست، بلکه باید دارای حس مسئولیت باشند تا شور و علاقه لازم برای انجام وظایف در آنان ایجادشود. بعد هم باید ببینیم که ما از آخرین روشها و اسلوبهای علمی و آموزشی چقدر اطلاع داریم. اگر اطلاعی داریم تا چه حدِ آن در مملکت عملی شده و تا چه حد دیگر قابل عمل است، به علاوه این اصول تربیتی که در مملکت ما عمل میشود تا چه حد فایده خواهدداشت.
در مملکت ما از لحاظ فنی و کشاورزی باید در سالهای آینده تلاشهای فوقالعادهای صورت گیرد. شاید اصول تربیتی هم روی همین رشتههای کشاورزی و فنی باید انجام بشود و پیش برود. این اصول تربیتی نه فقط در سطح بالا، بلکه در سطوح کارگر متخصص و فنی و افراد متوسط و پایین هم باید عملی گردد. از طرف دیگر در محیط دانشگاهی نیز از وسایل جدید تحصیلی ممکن است استفادهکرد و تسهیلات فوقالعادهای فراهم ساخت.
اگر استاد به اندازه کافی نداشتهباشیم به وسیله تلویزیونهای مداربسته و غیره، تعداد بیشتری میتوانند شبانه تحصیل کنند و دورههای شبانهمان را میتوانیم خیلی بیشتر توسعه بدهیم و اداره کنیم و به این ترتیب تعداد دانشجویانی که پشت در دانشگاهها معطل ماندهاند، به حداقل میرسند.
برای ایجاد دانشگاههای جدید شاید ما به قدر کافی استاد و کادر علمی لازم نداشتهباشیم، ولی از همانهایی که داریم باید حداکثر استفاده را بکنیم و کسانی که با طرز آموزش جدید و تلویزیونهای مداربسته میتوانند درس بگیرند، میبینند که استاد همان استاد است و صدای او را هم میشنوند و کتاب هم میخوانند و زندهبودن محیط درس را نیز حفظ میکنند. این امر خیلی مهم است و حتی آنها از سؤال و جواب سایرین هم استفاده میکنند، ولی همه اینها در کتاب به تنهایی فراهم نیست.
خوشبختانه مملکت ما دارای وضع و امکانات مساعدی است که میبینید. جریانات ناهنجار و نگرانکنندهای که در سایر جاها هست، اصلاً در این مملکت وجودندارد. از این موقعیت باید استفاده کرد.
همانطور که همیشه گفتهام، خود ما باید همواره چند قدم پیشاپیش حوادث راهبپیماییم. منظور این است که در همه امور از سستیها جلوگیری کنیم. از لحاظ علمی و فلسفی نیز باید غذای کافی داشت تا فکر سالم باشد، زیرا فکر سالم در بدن سالم است.
ما باید وسایل آموزشی کافی تهیه کنیم و حس مسئولیت که برای پیشرفت کارها لازم است، در افراد به وجودآوریم.
این فعلاً مختصری است از نظریات کلی من. منتظر گزارشهای شما هستم، که آنها را بشنوم و در آخرین جلسه که پسفردا تشکیل میشود، باز هم اگر نظری باشد، بدان توجه خواهیمکرد.