بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در آیین گشایش هفتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی در رامسر ۱۱ شهریور ماه ۱۳۵۳
سخنرانیهای محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بر پایه تاریخ | اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران | تصمیمهای مجلس |
بیانات اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در آیین گشایش هفتمین کنفرانس ارزشیابی انقلاب آموزشی در رامسر ۱۱ شهریور ماه ۱۳۵۳
امسال برای اولین بار از دبیرها هم دعوت کردهایم که بیایند و درباره مطالب مختلف و موضوعاتی که باید در کمیسیونها مورد بحث قرار گیرد صحبت کنند. و البته آنها آزادانه صحبتهایشان را خواهند کرد. تجربیات آنها از مسائلی حاصل شده که هر روز با آن برخورد داشتهاند، از این رو اشکالات کار را میدانند و با این وضع ممکن است که ارائه طریق آنان بسیار مفید واقع شود.
برگردیم به اصل آموزش و پرورش و تحصیلاتی که در رشتههای مختلف برای افراد این کشور از مرد و زن لازم است تا برای هدفهای ملی و برنامههای کنونی و آینده کشور کادری که بدان احتیاج داریم تربیت بشود. امیدواریم که این کادر وظایفی را که هر روز سنگین تر، فنی تر، حساس تر و دقیق تر میشود به بهترین نحو انجام دهد. دفعه پیش گفتیم که به بعضیها عقیده دارند تربیت از سن دو ماهگی شروع میشود و اگر این امر به ثبوت برسد ما نمیتوانیم از این موضوع بگذریم. اگر این مسئله یک طریق جدید تربیتی باشد مسلماً برای اینکه ما نیز همگان سایرین قدم برداریم، باید کودکان کشور تحت تعلیم و تربیت بخصوصی که در این سن لازم است قرار گیرند. قبلاً هم چندین بار گفتم که دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که بهترین سن برای فرا گرفتن علوم ریاضی بین سنین ۶ و ۷و ۸ سالگی است. البته صحبت از متدهای مختلف آموزش نیز هست، از جمله اینکه در موقع خواب گوشی به گوششان میگذارند و مطلبی را که باید یاد بگیرند در حال استراحت بوسیله صفحه یا نوار ضبط صوت از گوشی میشوند و در همان حال خواب و بیداری این مطالب به ذهنشان سپرده میشود. به عقیده دانشمندان بهترین طریق یادگرفتن به همین ترتیب است که گفت شد. البته این امر باید کاملاً به ثبوت برسد، منتها نمیتوان فراموش کرد که امکانات دیگری هم برای آموزش وجود دارد، از جمله متدهای سمعی و بصری است که ما آن را به سراسر مملکت خواهیم برد، و حتی بوسیله ماهوارهها آن را به دورافتادهترین دهات و روستاهای ایران خواهیم رساند. اینها طرق مختلف تعلیم و تربیت و متدها و وسایل گوناگون این کار است، اما در عمل باید ببینیم که چکار بکنیم و سیاست ملی ما در این مورد چیست.
ما امیدواریم در آینده هر خانواده ایرانی دارای همه نوع امکان باشد. وظیفه دستگاههای این مملکت است که هر ایرانی از روزی که به دنیا میآید حتماً از مراقبتهای اولیه و سپس از آموزشی که در نخستین سالهای زندگی شروع میشود برخوردار باشد، مانند تحصیلات کودکستانی، دبستانی و راهنمایی که برای همه مجانی است. چون این قسمت از تحصیلات اجباری است ما نمیتوانیم اجازه بدهیم که مؤسسات خصوصی وجود داشته باشند. فکر میکنم که ما باید به این موضوع که عدهای بطور جداگانه از مردم پول میگیرند خاتمه دهیم. بعضی از اولیاء اطفال هم هستند که میگویند ما خودمان پول میدهیم، به شما چه مربوط است؟ آنها اگر دلشان میخواهد پول بدهند خوب است بروند و به مدارس تخصصی برای زدن پیانو، برای رقصیدن و باله، برای یادگرفتن دروسی که در برنامه مصوب وزارت آموزش و پرورش نیست بپردازند ولی نه به مدارسی که دروس عمومی تدریس میکنند. هر کس که میخواهد در خارج از بخش و شهر روزهای تعطیل به مدارس برود، خوب برود، کسی به او کاری ندارد. ولی برای هیچکدام از دروس مصوب وزارت آموزش و پرورش تا سطح راهنمایی، مدارس خصوصی نمیتوانند این مسئولیت را قبول کنند. بنابراین همه آنهایی را که باید ملی کنید بکنید، مگر در بعضی قسمتهای شبانه روزی تا نگویند حالا که شما نمیگذارید بچههای ما از سطح آموزش بالایی استفاده کنند، پس ما بچههای مان را به اروپا میفرستیم. شما باید کاری کنید که همان چیزی را که در آنها ممکن است در اروپا پیدا کنند در این جا در مؤسسات خصوصی پیدا بکنند، تا اگر آنها خواستند بچههایشان را به اروپا بفرستند به این مدارس بفرستند. هر چند که بعضیها دلشان میخواهد پول زیادی خرج کنند ولی آنها اکثریت ملت نیستند. اکثریت افراد ملت باید از برنامه مصوب وزارت آموزش و پرورش استفاده کنند آن هم کاملاً مجانی، البته غیر از چیزهای تفننی که بطور جداگانه میخواهند در مدارس تخصصی فرا بگیرند. همانطور که تمدن و سطح فرهنگ و دانش ما بالا میرود بعید نیست که روزی به شما بگوییم که مثلاً درس موسیقی و رقصهای موزون که بیشتر جنبه ژیمناستیک دارد در برنامه مصوب قرار بگیرد، و چرا که نگیرد، و چرا هر روز از لحاظ انسانی و از لحاظ فرهنگ نت موسیقی نداند؟ گفتم احیاناً، برای اینکه زیاد هم از آن طرفی نرویم که مغز بچههای مان را به همه چیز، از ریاضیات مشکل گرفته تا نت موسیقی بخواهیم پر کنیم. با این حال دانست نت موسیقی حتی رقصیدن موزون مثل باله هم میشود جزء فرهنگ ملی قرار بگیرد. ما نه تنها میگوییم که هیچکس نباید به خاطر نداشتن ثروت از تحصیلات محروم بماند، بلکه متذکر میشویم که هر کس که مانع تحصیل کسی بشود حتماً مطابق قانون باید تنبیه بشود و این امر حتی شامل پدر و مادرها و قیّمی که مانع تحصیل بچه اش بشود خواهد شد. در سالهای پیش میشنیدیم که در بعضی نقاط کشور، حتی قبل از آنکه بچهای به دنیا بیاید بچه را کرایه میدادند، مثلاً برای قالیبافی، و چند صد یا چند صد هزار ریالی به دستشان میرسید. این کار را میکردند برای آنکه در سالهای بعد بچه را در سن پنج یا شش سالگی ببرند به کارگاه قالیبافی، محلی که به دخمه بیشتر شبیه بود تا کارگاه و بدین ترتیب بچه ایرانی را استثمار میکردند. پدر یا سرپرست خانواده علاوه بر آنکه بچه را به مدرسه نمیفرستاد او را به دخمههایی از این قبیل میسپرد، بعضی دیگر بر اثر تاریک فکری به دختران از یک سن معین به بعد اجازه تحصیل نمیدادند. و حال آنکه هیچکس در این کشور حق ندارد روی تخیلات واهی و افکار عقب افتاده مانع پیشرفت و شکوفان شدن استعداد یک فرد ایرانی بشود، و اگر چنین کرد باید طبق قانون تنبیه بشود. همانطور که کسی حق ندارد حیات کسی را از او بگیرد، حق ممانعت از پیشرفت روحی و فکری دیگری را هم ندارد، به هر حال تحصیلات برای همه مجانی است و پیشرفت افراد به استعداد آنها بستگی دارد. به این ترتیب موضوع را تا مدرسه راهنمایی تمام کردیم، حالا میرسیم به دبیرستانها. دبیرستانهای حرفهای را گفتیم که مجانی است ولو تعهد خدمت نسپارند، زیرا در رشتهای قرار میگیرند که آن رشته تولیدی است و در واقع به نفع عموم مملکت و جامعه تمام میشود، و اما دبیرستان غیر حرفهای، در این مورد هم میخواهم بگویم که دبیرستانهای عمومی را نیز در صورتی که دانش آموز تعهد کند که معادل مدت تحصیل خود در دبیرستان که چهار سال است، به دولت خدمت کند، این را هم باید مجانی بکنید. در مورد این نوع دبیرستانها نیز بالاخره به این نتیجه خواهید رسید که باید آنها را بکلی ملی بکنید، ولی دبیرستانهای دیگری را باید اجازه بدهید که تأسیس بشود. کسانی که نمیخواهند در مقابل چهار سال تحصیل در دبیرستان تعهد خدمت بسپارند و مایلند به مدارس پول بدهند، در این صورت ما دیگر چکار داریم که دبیرستان چقدر شهریه از آنها میخواهد و یا اولیاء دانش آموزان چقدر میخواهند بپردازند. این مسئله به نظر عجیب میآید که کسی حاضر نباشد در مقابل چهار سال تحصیل، چهار سال خدمت بکند، چون دو سالش که به هر صورت به خدمت نظام وظیفه میرود، بعد هم میخواهد به دانشگاه برود. در این صورت کسی که تحصیلات دبیرستانی را کرد و چهار سال تعهد خدمت سپرد، وقتی وارد دانشگاه شد و تقاضای تحصیلات مجانی کرد و حاضر شد دوبرابر مدت تحصیلات دانشگاهی اش تعهد انجام خدمت بدهد، تعهد دبیرستانیاش خود بخود لغو میشود و فقط تعهد دانشگاهی او باقی میماند و به حساب میآید. با این وضع انسان باید فکرهای بخصوصی بکند و نقشههای بخصوصی بکشد که تعهد دبیرستانی و دانشگاهی ندهد.
پس خلاصه میکنم، دبیرستان حرفهای مجانی است، دبیرستان غیر حرفهای هم به شرط تعهد یک برابر خدمت یعنی چهار سال مجانی است، گو اینکه فکر میکنم این نوع دبیرستانها را که برنامه مصوب را انجام میدهند باید ملی کرد، مگر آنکه برنامههای بخصوصی داشته باشند و کسانی حاضر باشند همانطور که بچههایشان را به خارج میفرستند به آن دبیرستان بفرستند. این دبیرستانها که شبانه روزی است، تعلیمات بخصوصی به دانش آموزان خواهند داد و به این جهت ما نه تنها مانع این کار نمیشویم بلکه آن را تشویق هم میکنیم. حتی تصمیم داریم چند نوع از این دبیرستانهای شبانه روزی در بعضی نقاط بسیار زیبای کشور ایجاد بکنیم و برجستهترین شاگردان این مملکت را دستچین بکنیم و به این دبیرستانها بفرستیم تا آنها در محیط بخصوصی پرورش یابند. البته شما شنیدهاید که با آنکه ما گفتیم تحصیلات مجانی است، بعضی از این مدارس باصطلاح غیر دولتی وجوهی میگیرند و حتی به اولیای دانش آموزان میگویند شما علیالحساب شهریه را بدهید، هر وقت از دولت پولش را گرفتیم به شما پس میدهیم. مثل اینکه تردیدی دارند که دولت این پول را بدهد. دولت به خواست خداوند اکنون ه فقط در مضیقه نیست، بلکه ما به کشورهای بزرگ دنیا وام میدهیم.
به هر حال این مدارس به عناوین مختلف از مردم وجوهی اخذ میکنند، بعضی از اولیای بچهها هم هستند که بدون توجه میگویند به شما چه مربوط است که ما پول میدهیم، ما دلمان میخواهد پول بدهیم. من حرفی ندارم که این کار را بکنند، ولی در مدارس کاملاً اختصاصی، نه اینکه هشتاد درصد بچهها مجانی بشوند، ولی ده یا بیست درصد بقیه با این کار خود تمام محیط مدرسه را برهم بزنند. آنها هر کار اختصاصی که میخواهند انجام بدهند ما حرفی نداریم، بروند به مدارسی که مخصوص این کار ایجاد شده، مثل مدرسه رقص، مدرسه موسیقی، مدرسه زبان هر چه که دلشان میخواهد، چه شبانه روزی باشد چه نباشد، کسانی هم هستند که نمیخواهند تعهد خدمت بسپارند. آنها هم باید بدانند که اگر از سطح تعلیم تربیت خیلی بالاتری برخوردار باشند دولت خرج تحصیل برجستهترین شاگردان را در سراسر مملکت خواهد پرداخت و آنها میتوانند از تعلیمات بالاتر بطور مجانی استفاده بکنند، گو اینکه میل باطنی من این است که همه مدارس ایران از لحاظ تعلیماتی از سطح بالا برخوردار باشند. دبیر یا آموزگاری که برای دولت کار میکند و از دولت حقوق میگیرد، چرا باید طریق درس دادنش از دبیر یا آموزگاری که برای مدارس خصوصی کار میکنند پایین تر باشد، شما باید سعی کنید که برای این گروه از معلمین دورههای فشردهای در مورد طریقه تعلیم دادن بگذارید و معلمین تان هر چند وقت به چند وقت این دورههای اختصاصی را ببینند. شما همانطور که معتقدید هر سال یا هر دو سال یا هر سه سال کتابهای درسی را باید عوض کرد و آنها را بدور ریخت، به همان تناسب معلم شما هم باید بعد از یک سال یا دو سال یا سه سال طرز تعلم اش عوض بشود. برای انجام این کار آنها باید دائماً دوره ببینند.
بعد میرسیم به تحصیلات دانشگاهی، قبلاً هم گفتم هر ایرانی از کودکستان تا دانشگاه اگر مایل و داوطلب باشد تحصیلات برای او مجانی است، تحصیلات مجانی دانشگاهی به شرطی است که دو برابر مدت سالهای تحصیلی تعهد خدمت کرده باشد. آنها که تعهد خدمت نکنند شهریهای که در این جا میپردازند باید درست شبیه شهریهای باشد که حاضرند در ممالک اروپا و آمریکا بپردازند. چطور همه چیز کشور ما از لحاظ اجتماعی و اقتصادی باید شبیه آن کشورها بشود، حقوقها که ماشاءالله از آن جاها بالا زده، اما فقط خرج تحصیل نباشد، چرا؟ امروز حقوقهایی که در بخش خصوصی میدهند و لابد از لحاظ مالیاتی دولت به آن توجه میکند، طوری است که اصلاً گیج کننده و مایه تعجب است که چطور کسی در خدمت دولت باقی میماند. وقتی یک چنین وضعی موجود باشد، پس چرا خرج تحصیل در این جا از خرج تحصیل در کشورهایی مثل انگلستان، آمریکا، سوییس کمتر باشد؟ البته ممکن است بخش خصوصی با اشخاصی که میخواهند مستقیماً به آن بخش بروند، قرارداد ببندد که خرج تحصیلشان را به دانشگاههای ایران بپردازند. مگر این کار چه عیبی دارد؟ تعهد خدمت دادن هم چیز وحشتناکی نیست. برای اینکه حقوقی که اکنون دولت میدهد برای زندگی کافی است، بعدها هم بهتر و بیشتر خواهد شد. با امتیازاتی که در کادر دولتی وجود دارد مثل بازنشستگی، مسکن، بهداشت و غیره و تسهیلات مالیاتی برای کارمندان دولت در برابر مالیات سنگین بخش خصوصی، بالاخره کسی که تعهد خدمت بسپارد مسلماً در پایان مغبون نخواهد شد.
میرسیم به کمبود افراد که برای انجام برنامه پنجساله فعلی و بعد برنامههای پنجساله آینده داریم. برای کارهای فوری باید فکر کنیم که چه باید کرد. شاید مدت تحصیل بعضی رشتهها زیاد باشد و بشود آن را فشرده تر کرد. شاید بشود مثلاً پس از یک دوره ششماهه در سال اول یک دانشکده که چند تا واحدش تمام شده، یک عده دیگر بیایند و در جاهای خالی آن همین واحدهایی را که دیگران خوانده و تمام کردهاند آنها شروع کنند و به این ترتیب بشود در عرض یک سال بیش از یک دوره شاگرد گرفت و این وضع مرتباً ادامه یابد، نه اینکه منتظر بود که سال تمام بشود و بعد که جای خالی پیدا شد یک عده بیایند. این امر قابل مطالعه است. حقیقت را بخواهید این است که من فکر میکنم نه معلمین ایران به اندازه کافی درس میدهند و نه شاگردان ایرانی به حد کافی درس میخوانند. یعنی درسی را که اکنون احیاناً در شش سال میخوانند، اگر یک ماه از تعطیلات تابستان شان را بزنند، یک خُرده هم در روز بیشتر درس بخوانند، یا آنکه در سال واحد بیشتری بگیرند، دوره دانشگاهی را مسلماً میشود بدون فشار آوردن به مغز کوتاهتر کرد و تقاضای بازار فکری و مغزی مملکت را زودتر تکمیل نمود. همانطور که گفتم دبستانها و دبیرستانها باید معلمین شان دوره ببینند و همانگونه که کتابهای درسی را باید عوض کرد، طریقه درس دادن را هم باید عوض کرد. البته این موضوع به سطح دانشگاهی هم کاملاً اطلاق میشود و در مورد آن نیز صدق میکند، بخصوص که در سطح بالای دانشگاهی از وسایل جدید سمعی و بصری به حد زیادی میشود استفاده کرد. در این جا باید بگویم که ما هیچ نوع عقدهای نداریم. اگر شما در هر رشته دانشگاهی احساس میکنید که کمبود کادر دارید، هیچ عیبی ندارد که افرادی را از خارج استخدام بکنید و هر کسی را برای هر کاری که لازم است بیاورید کما اینکه ما میخواهیم به کشور خود، هم خدمات بهداشتی و هم خدمات درمانی بدهیم، در حالیکه اکنون مواجه با کمبود شدید کادر پزشکی و پرستاری هستیم، زیرا تعداد زیادی از پزشکان ایرانی در آلمان و آمریکا و جاهای دیگر پخش شدهاند، بعضی از آنها همسر گرفتهاند و بچه دارند و زنهایشان دلشان نمیخواهد از آن جا خارج شوند، عدهای هم که تا اندازهای دلشان میخواهد بیایند کمی دو دل هستند، جمعی هم تقاضای مراجعت کردهاند. به هر حال اشکال کار در آن است که همانطور که قبلاً گفتم تقریباً هشتاد درصد فارغالتحصیلان پزشکی دانشگاههای شیراز و احیاناً تهران پس از فراغت از تحصیل فوراً به آمریکا میروند. دانشگاه تهران آماده داده بود که در حدود پنج یا شش میلیون ریال خرج تربیت یک پزشک میشود که ما از بودجه این مملکت میپردازیم برای اینکه به محض اینکه آقا فارغالتحصیل بشود برود به خدمت در یک کشور خارج! ولی صرفنظر از حقوقهایی که ما اکنون در ایران میدهیم همیشه فکر میکردیم کسی که وارد خدمت پزشکی میشود با خداوند و وجدان خود پیمان بسته که من تحصیلات پزشکی را برای آن شروع کردهام که به خدمت بشر کمر ببندم. پزشکان سابق مسلماً این سرمایه اخلاقی را داشتند که فکر میکردند حرفه پزشکی ما حرفه خدمت به همنوع و به بشریت است. آن پزشکانی که به آفریقا رفتند و خودشان را با هر نوع خطری مواجه ساختند و خیلیهایشان هم تلف شدند همه با این روحیه میرفتند. اما امروز این خدمت یک کار تجارتی شده که فکر میکنند ما از این علم چقدر درمیآوریم، شبیه آن کسی که مهندس یا آرشیتکت میشود، حال آنکه علم پزشکی از لحاظ انسانی باید ضوابط دیگری داشته باشد. و به هر صورت ما نمیخواهیم از لحاظ مالی آنها را در مضیقه بگذاریم. کار به جایی رسیده که من دو سال و خردهای پیش وقتی در چاه بهار به بازدید بیمارستان شیروخورشید سرخ آن جا رفتم، موقعی که بخشهای مختلف را میدیدم وارد بخش جراحی شدم، غیر از چند پرستار و بهیار کسی را در آن جا ندیدم. پرسیدم مگر در این جا دکتر جراح ندارید؟ گفتند خیر. گفتم چطور ممکن است بیمارستانی بخش جراحی داشته باشد ولی دکتر جراح نداشته باشد؟ گفتند ما آماده دادن همه جور حقوق و امتیاز بوده و هستیم، حتی پیشنهاد پرداخت صدوشصت هزار ریال حقوق در دو سال پیش دادیم، ولی هیچکس حاضر نشد که خدمت در این جا را قبول کند. علت این امر ممکن است دو چیز باشد، یکی کمبود پزشک، دیگر آنکه شخص پیش خود حساب کرده که این درآمد برای من در یک چنین نقطهای جنبه تجارتی ندارد، ولی حالا ما به آنها خواهیم گفت که یا خرج تحصیل خودتان را بدهید، یا تعهد خدمت بسپارید، و تا خدمت تان را انجام ندهید حق خروج از کشور را نخواهید داشت. این مملکت بالاخره به کار این کارخانه پزشک سازی برای خدمت به خارجیان خاتمه خواهد داد، و این اقدام از بدیهیترین کارهایی است که باید انجام بگیرد، اما اگر بخواهیم وارد این مطلب بشوم که هماهنگی بین دانشگاهها چگونه باید صورت گیرد این موضوعی است که باید در کمیسیونهای تان درباره آن صحبت کنید. به هر حال در دانشگاهها معایبی هست و چطور ممکن است که نباشد، منتها سعی میکنیم معایب را برطرف نماییم، بخصوص سعی میکنیم هماهنگی بین دستگاهها ایجاد بکنیم و با فراهم ساختن هرچه که برای بهبود بخشیدن طرز تعلیمات از لحاظ کتاب و وسایل آموزشی و دورههای توجیهی آموزگار، دبیر، استادان دانشگاه و غیره لازم است ما انشاءالله همه مسائل آموزشی خودمان را از لحاظ مادی و معنوی حل خواهیم کرد. این کارها همه خواهد شد، زیرا این کار آنقدرها مشکل نیست و میشود راه حلی برای آن پیدا کرد، بخصوص با تصویب این برنامه و مداومت در انجام آن که در این صورت هیچ مشکلی نیست که قابل حل نباشد.