بیانات اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی گروه بررسی مسایل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت ۲۱ خرداد ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جشن سدمین سالگرد زادروز اعلیحضرت رضا شاه بزرگ ۲۴ اسفند ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی درگاه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر

سخنرانی‌های محمدرضا شاه پهلوی آریامهر سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی

برنامه عمرانی پنجم/سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی


بیانات اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در باریابی گروه بررسی مسایل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت کاخ نیاوران ۲۱ خرداد ماه ۲۵۳۶ شاهنشاهی

بار دیگر فرصت نیکویی است که از خانم‌ها و آقایانی که در این گروه شرکت دارند، دیدن می‌کنم و وسیله‌ای است که لااقل سالی یک بار از زحمات و خدماتی که از صمیم قلب و رایگان در اختیار مملکتتان می‌گذارید، اظهار قدردانی کنم.
بیلان کار شما طوری نیست که هر ماهه بتوان آن را ارائه داد، چون کاری عمیق و اصولی است، ولی آن طور که اطلاع دارم، ممکن است تا هر موضوع و مطلبی که گروه شما مطالعه کرده و گزارش آن را به دفتر مخصوص من فرستاده است، مورد استفاده کمیسیون شاهنشاهی قرار بگیرد. این کمیسیونی که ما برقرار کردیم، در حقیقت دقیق‌ترین، سخت‌ترین و بی‌امان‌ترین عیب گیرنده است که می‌تواند در هر مملکتی پیدا شود. به این شکل و به منظور سازندگی رفع عیب و اعتلای مملکت، نه برای تخریب یا احیاناً گرفتن جای کسی است. خصوصیات انقلاب ایران و نظام شاهنشاهی ایران در همین است که ما می‌توانیم مثل یک خانواده با هم دست در دست یکدیگر و زیر بازوی یکدیگر به رفع معایب بپردازیم و راهگشای آینده باشیم و با کمک یکدیگر، چه از لحاظ مادی و چه از نظر معنوی، به پیش برویم. از لحاظ مادی اطلاع دارید در روزهای اول انقلاب، اساسی‌ترین اصلی که آن روز افکار را متوجه می‌کرد و یا به هر صورت افکار مرا با آن معطوف داشت، اصلاحات ارضی ایران بود. در آن زمان یک نظام خان‌خانی یا به اصطلاح غربی‌ها فئودالیته حکمفرما بود، که با منطق و پیشرفت دنیا جور درنمی‌آمد. به هر صورت چون بر اساس عادلانه‌ای برقرار نبود، در ایران ما نمی‌توانست دوام داشته باشد. آن هم برطرف شد. اساس این فکر این بود که هر کسی که زمینی را می‌کارد و زراعت می‌کند، باید صاحب آن زمین باشد. البته این اصل اولی با ایجاد شرکت‌های تعاونی و شرکت‌های سهامی زراعی تکمیل شد و امروزه بر اثر عوامل دیگری که در مملکت پیدا شده است، تعداد زیادی از روستاییان ما به شهرها مهاجرت می‌کنند، چون درآمد کارگر شهری به قدری زیاد شده است که حتی برای پیدا کردن افرادی که مثلاً زردآلو یا گیلاس از درخت بچینند، هم کارگر کم پیدا می‌شود و هم آنقدر گران است که شاید چیدن این میوه‌ها صرف نکند و یا سر به سر تمام شود. این مطلب و این اشکالات موقتی است، زیرا برای اینکه همیشه فکر می‌کنیم بین شما افراد متخصص که در این زمینه مطالعه کرده‌اید، می‌دانستید از روز اول در مملکتی که قانون وراثت آن ارث به تمام بچه‌ها و زن خانواده تعلق می‌گیرد، اگر خانواده ۷ – ۸ نفری باشد، چیزی که به هر فرد این خانواده بعد به ارث می‌رسد، زمینی نیست که از درآمد آن بتوان زندگی کرد. حتماً شما مطالعاتی دارید که درآمد یک خانواده زارع مرفه اروپایی حداقل می‌بایستی ۱۵ هکتار باشد. آن هم هکتاری که در آنجا و هکتاری که ۴ تا ۵ تن گندم می‌دهد و در آن اراضی هم زراعت مکانیزه می‌شود و همین است که نباید تعجب کرد که چرا گندم‌هایی که در آن ممالک به عمل می‌آید، قیمتش از گندمی که در ایران به عمل می‌آید، ارزانتر است. زراعت گندم را روی مساحت ۲ تا ۳ هکتار نمی‌شود عمل آورد. این مهاجرت زارعین از دهات تا حدی که واحدهای کشاورزی تا به حدود ۳۰ هکتار به هر خانواده‌ای برسد، کمال مطلوب است. حال این سی هکتار در کوپراتیوها، در زیر چتر شرکت‌های سهامی زراعی مطلبی است که ما همیشه و در هر منطقه‌ای به میل مردم واگذار کرده‌ایم. با اطلاع و اعلام به اینکه دولت به شرکت‌های سهامی زراعی خدمات بیشتری از لحاظ متخصص، مروج و غیره می‌دهد، پس شما اندیشمندان در مطالعاتتان همیشه مسلماً در نظر دارید که برای رسیدن به مرحله ایده‌آل، باید از مراحل انتقالی رد بشود. من خودم می‌گویم که ما تازه در ده سال و نیم دیگر به دروازه‌های تمدن بزرگ می‌رسیم. اگر این مدتی را که از انقلاب ایران می‌گذرد در نظر بگیریم که چند صد درصد مملکت ایران ترقی کرده است، یا برای مثال ساده از ۱۶۰ دلار درآمد سرانه به بیش از ۲ هزار دلار رسیده‌ایم، خواهید دید که تا زمان رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ، مملکت ما چقدر ترقی کرده است و هنوز من می‌گویم، داریم می‌رسیم به دروازه‌های تمدن بزرگ.
زیربنای اساسی
زیربنای اساسی آینده مملکت همان طور که خود شما خوب وارد هستید، امروز بر اساس مشارکت، تعاون، تفاهم، در عین برادری است. اختلاف نظرهایی حتی در تمام شئون زندگی مملکت می‌بینیم. کارگر تا ۴۹ درصد سهام کارخانه‌ای که در آن کار می‌کند، یا احیاناً در آن کار نمی‌کند، کارخانه دیگری که سهامش را عرضه می‌کند، می‌تواند شریک باشد. اگر قیمت کارخانه زیاده از حد باشد، که کارگران آن کارخانه قدرت خرید آن ۴۹ درصد را نداشته باشند، این سهام به ملت ایران عرضه می‌شود. کسانی که در خرید سهام ارجحیت دارند، باز هم کارگران دیگر کارخانجات ایران خواهند بود و بعد از آنها زارعین این مملکت. من میل دارم زارعین این مملکت در امور صنعتی کشور بی‌علاقه نباشند. من میل دارم در هر قسمتی که باشد، یا هر فرد مملکت ایران، حتی شاگردان دبستانی، پدر و مادرش برای او سهامی از کارخانه‌های مملکت خریداری کرده باشند، که او هم در خوب کار کردن صنایع که اساس اقتصاد ممکلتی قرار می‌گیرد، علاقمند باشد. حتماً گروه‌هایی بین شما هستند که مطالعه می‌کنند که صنعت سالم یعنی چه؟ یعنی فرآورده او به چه قیمتی باید تمام بشود که در بازار داخلی یا بازار بین‌المللی، هم از نظر قیمت و هم از نظر مرغوبیت، قابل رقابت باشد. این امری است بدیهی که هر کتاب اقتصادی است که هر اقتصاددانی می‌خواند، غیر از این نمی‌تواند بگوید.
سود کارگران
ما فکر می‌کنیم که راه حل رسیدن به این موضوع، همان مشارکت است. کارگر در خوب کار کردن کارخانه‌اش باید لااقل به دو علت علاقمند باشد؛ یکی شرکت در ۲۰ درصد سود خالص کارخانجات، و دیگری سود از سهامی که خریداری کرده است. منتهی در عمل می‌شنویم که بعضی از اوقات دستگاه مملکت روی وظیفه‌ای که دارد – چون انقلاب ایران در روز اول و هنوز، چون اکثریت مملکت را که اول زارعین و بعد کارگران ایران تشکیل می‌دهند و روزبه‌روز تعداد کارگران بیشتر می‌شود – پس حفظ منافع کارگران از وظایف اولیه ما است و این سود ۲۰ درصد را آمدند، تقریباً یک امر عادی تلقی کردند که به یک کارگری به اسم سود ۲۰ درصد، سه یا چهار ماه باید به اندازه حقوقش پاداش بدهند.
ترقی قیمت‌ها
این را اطلاع دارم. در کارخانه‌هایی که ضرر هم کرده‌اند، آخر سال ۳ یا ۴ ماه به عنوان سود تقسیم کرده‌اند، این چطوری شده، طبیعتاً روی قیمت اجناس کشیده‌اند. کارفرماها که از جیب خودشان نداده‌اند. پس قیمت جنس بالا رفته برای حفظ فرآورده‌های داخلی مجبور می‌شویم روی واردات خارجی گمرکات ببندیم و خودمان به دست خودمان یک اقتصاد ناسالم درست می‌کنیم و حالا که نفت داریم، امکان دارد بتوانیم از این بازی‌ها و شوخی‌ها بکنیم، ولی روزی که نفت ما تمام شد، چطور زندگی کنیم؟ آن زندگی فقط از طریق تولید به حد اعلای مقدار و حد اعلای مرغوبیت ممکن است. این مطالب باید برای همه روشن بشود که در حین اینکه اولین توجه ما به اکثریت از زارع به کارگر برمی‌گردد، حقایق همان است که هست. حقیقت تغییر نمی‌کند. حقیقت اقتصاد تولید بیشتر با قیمت کمتر است و ما که باید میلیاردها دلار درآمد نفت خودمان را به وسیله تولیدهای داخلی جایگزین کنیم، غیر از اینکه در همان راهی که گفتم بکوشیم، چاره دیگری نداریم. این مطالب در عین برادری و در عین اتحاد، خیلی نزدیک ملی می‌تواند گفته شود و باید گفته شود و باید که برای همه روشن بشود. مسائل دیگری هست که قطعاً به نظر شما رسیده است.
مسئله مسکن
مطالبی هم هست که می‌گویند مسائل روز است. مثل مثلاً موضوع مسکن. موضوع مسکن را با طبقه‌ای که شما بیشتر نماینده آن طبقه هستید، یعنی کسانی که بعد از ۱۲ سال تحصیل اولیه در رشته‌های دیگر تخصص پیدا کرده‌اند، حالا نظامی باشید، یا غیرنظامی، در هر جایی که من رفتم و هر وقت که سؤالی کردم، اشکال هر دو، نظامی یا غیر نظامی، این بوده – حالا این مطلب ۲ سال پیش است و حال بدتر هم شده است – که ما ۵۰ درصد حقوقمان را باید برای مسکن بدهیم. این البته غیر قابل قبول است. ما ممالک غربی را موقعی که می‌گفتند تا ۲۳ یا ۲۵ درصد حقوقشان را برای کرایه خانه می‌پردازند، مسخره می‌کردیم. می‌گفتیم که این مملکت بی‌حساب و کتاب است. آن موقع ما فکر می‌کردیم که ۱۰ تا ۱۵ درصد هزینه مسکن پرداخت شود. البته شاید آن روزها دیگر گذشته و امروز نمی‌شود همان امیدها و آرزوها را داشت، ولی دیگر نه ۵۰ درصد حقوق و شاید امروز بیشتر. حال موقعی که با کارها مواجه می‌شویم و می‌بینیم که در مملکت سه میلیون سیمان کمبود هست، حتی می‌بینیم در مملکت آجر و کارگر کم است. شاید یک میلیون کارگر خارجی امروز در ایران مشغول کارند. معهذا کمبود کارگر در همه جا محسوس است. شاید خیلی از شما به این موضوع‌ها گرفتار هستید یا اطلاع دارید. حقوق و دستمزدی که این کارگرهای ساختمانی می‌خواهند، طوری است که سایر کارگران مملکت را دارد گیج می‌کند. ما از کجا بزنیم، که می‌گوییم اینهایی که مزدشان کمتر است، باید حق تقدم داشته باشند. از خانه‌های متوسط‌الحالی که تقریباً تیپ شما محتاج به آن است بزنیم، که درست به عکس مصالح مملکت رفتار کرده‌ایم.
فردی با چند دکترا
چون افرادی مثل شما در ادارات یا هر جایی که هستید، باید چرخ‌های این مملکت را به طور سالم بگردانید. چطور بگردانید؟ اگر آواره و سرگردان باشید و دربه‌در به دنبال یک اتاق بگردید. همین پریروز کاغذ فردی با چندین دکترا از کشور آلمان، خیلی ناسیونالیست و خیلی وطن‌پرست آمده اینجا بعد از مدت‌ها تلاش رفته یک شغلی در آژانس اتمیک ایران پیدا کرده، منتهی نمی‌داند کجا زندگی کند و شب کجا بخوابد. البته معترضه است. گفتم که یکی از این کاروان‌هایی که می‌سازند، موقتاً در اختیارش بگذارند، تا خانه‌ای برای او پیدا شود، ولی خانه‌های متوسطی که در این مملکت هر روز به مقدار بیشتر به آن نیاز است که ما میل داریم که هزاران هزار محصل ایرانی که در خارج فارغ‌التحصیل شده‌اند یا خواهندشد به کشور برگردند و به مملکتشان خدمت کنند و اینها همه معلوم نیست که خانه پدری منتظرشان باشد، کجا بروند؟ باید دستگاه یا به طور رسمی یا بخش خصوصی خانه‌های متناسب از لحاظ اندازه و از لحاظ قیمت برای آنها تهیه کند. هتل‌ها و جلب سیاحان و توریسم را بزنیم، بالاخره یکی از این بخش‌ها را یا چند تا از این چیزها را باید بزنیم. یا اینکه جبران کسری ۳ میلیون تن سیمان، بحران کمبود کارگری، بحران دستمزدها غیر قابل تصور و بحران تورم مملکت را از آن جلوگیری کنیم، ولی از لحاظ دوربینی، بخشی که من نمی‌بینم، بتوان به آن دست زد. بخش خانه‌های متوسطی است که افرادی مثل شما باید در آنجا جا بگیرید و البته خانه‌های ارزان‌قیمتی که باید برای طبقات دیگری درست بکنیم. گو اینکه خوشبختانه امروز طبقات حتی کوچک‌ترها – چون کلمه پایین در لغت نامه من وجود ندارد، همه یکی هستند غیر از نتیجه حاصل کارشان – غیر از مستخدمین دولت، مشاغل آزاد، درآمدهای خیلی کلان و بزرگی دارند. مسکن در کنار کارخانه نظر من این است که از لحاظ منطق، از لحاظ اقتصاد، از هر لحاظ بتوانیم نزدیک هر کارخانه‌ای که لااقل از ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر بیشتر داشته باشد، خانه‌های سازمانی در جوار آنها بسازیم. شاید دو تا سه ساعت وقت این کارگر دررفت و آمد به کارخانه صرفه‌جویی بشود و ببینید این از لحاظ روحی و از لحاظ جسمی و از لحاظ راندمان کارش چقدر ممکن است مؤثر باشد. اگر بخواهیم ایرادات دیگری که هست بگیریم، وقت امروز تقاضا نخواهدداد و به هر صورت امروز بعد از ظهر باز هم کمیسیون شاهنشاهی تشکیل می‌شود و مقدار دیگری از معایب کار خودمان را آنجا بدون پرده، راست و رک می‌گوییم و این کار تا هر وقتی که لازم است و فکر می‌کنیم که کار ابدی باشد – چون هیچ وقت نه مملکتی، نه جامعه‌ای، نه یک بشری، ممکن نیست بی‌عیب و نقص باشد، و الا بشر نمی‌شود – ادامه خواهدداشت. مسلماً در سال‌های اول خیلی شدیدتر با مطالب خیلی بیشتر و امیدوارم در سال‌های بعد مطلب اساسی که بشود مطرح کرد باقی نماند مگر مطالب دیگری، ولی آن مطالب دیگر ولو هر قدر جزئی هم که باشد، برای جامعه‌ای که می‌خواهد وارد تمدن بزرگ بشود، آن هم قابل قبول نیست و باید رفع بشود. البته در سالی که در پیش داریم، انشاءالله سال دیگر باز هم ملاقاتی خواهیم داشت، با شما است که تشخیص بدهید در چه زمینه‌هایی کمیته‌های شما باید بیشتر بررسی بکنید. همان طور که گفتم خودش باعث افتخار شما باشد که از ۷ گزارش شما کمیسیون شاهنشاهی استفاده می‌کند و این دیگر با شما است که در اجتماع هستید و هر روز با اشخاص ملاقات و صحبت می‌کنید، تشخیص بدهید که نقاط احتمالی ضعف ما در کجا است و روی آن انگشت بگذارید و موشکافی کنید، تا هر چه هست و نیست روشن بکنید، بعد گزارش آن را کما فی‌السابق به دفتر مخصوص خود من بفرستید که باعث رضامندی من و در واقع باعث امتنان من می‌شود که این بخش از ملت ایران در کار بهسازی مملکت این طور شرکت مستقیم و داوطلبانه دارد که از وقت خودش چه بسا گرانبها هم هست، در راه خدمت به مملکت هیچ گونه مضایقه و خودداری ندارد و البته اگر بعضی از شما بخواهید بحث‌های فلسفی بکنید، اشکالی ندارد. همان طوری که گفتم، حزب رستاخیز ملت ایران جای همین کار است و غیر از ۱۷ ماده انقلاب، اگر هر کسی بتواند با یک فکر بهتری، یکی از آن اصول، غیر از اصول اساسی آن، پیشنهادهایی در بهبود و تکمیل آن بدهد، آن هم مایه خوشوقتی و امتنان خواهدبود.
پس بار دیگر با اظهار رضایت از خدمات و زحماتی که کشیده‌اید، توفیق باز هم بیشتری را برای شما آرزو دارم و به اصطلاح معروف به امید دیدار، سال دیگر.