انتخابات بدون انتخاب کنندگان و دولت بدون مردم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
صحنه سازی یک انقلاب فقط و فقط شاه

شکوه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

باید مانند انقلاب به نظر بیاید
انتخابات بدون انتخاب کنندگان و دولت بدون مردم

انتخابات بدون انتخاب کنندگان و دولت بدون مردم

انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان که در روز ناهید شید ۱۱ اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی برگزار شد، نحستین گام برای نشاندن قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی به جایگاه اعتبارش بود. بر پایه اصل بیست و ششم قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران قدرت در دست مردم است. مردم ایران در این انتخابات شرکت نکردند و به جهانیان نشان دادند که حکومت اسلامی را نمی‌خواهند. کسانی که خود را رهبر و دولت می‌نامند، هیچ مشروعیتی دیگر ندارند، اینان غیرقانونی هستند. اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی مشروطه که قدرت در دست مردم است، به ملت این حق و قدرت را می‌دهد که یک دولت را برگزیند و یا دولت را برکنار نماید. این حق برای نخستین بار در اعلامیه استقلال امریکا در ۴ ژوییه ۱۷۷۶ برابر با ۱۵ خرداد ماه ۱۱۵۵ خورشیدی به نوشتار درآمد.

هنگامی که در جریان رویدادهای انسانی، برای مردمی این ضرورت پیش می‌آید که ارتباطات سیاسی که آنان را بیکدیگر مرتبط می‌سازد از هم بگسلند، و در میان قدرت‌های روی زمین، جایگاهی جدا و برابر را که «قانون طبیعت» و «خدای طبیعت» آن را مجاز می‌دانند بدست آورند، احترام شایسته به عقاید بشری ایجاب می‌کند تا دلایلی را که آنان را وادار به این جدایی می‌کند اعلام دارند.

ما این حقایق را که همه افراد بشر یکسان آفریده شده‌اند، که «خالق» آنان «حقوق» جدانشدنی ویژه‌ای به آنها بخشیده است، که حق زندگی، آزادی و جستجوی خوشبختی از جمله این حقوق است. -- که برای حفظ این حقوق، دولت‌ها در میان مردم تشکیل شده‌اند، و قدرت خود را از خرسندی کسانی که تحت حکومتشان هستند کسب می‌کنند، که هر زمان «نوعی از حکومت» که این اهداف را تخریب کند، این «حق مردم است» تا آن حکومت را تغییر دهند یا سرنگون کند، و به جای آن دولت جدیدی بنشانند، و پایه‌های آن را بر اصولی بنا نهند و قدرت آن را آن گونه سازمان دهند، که از نظر آنان بیشترین احتمال برای حفظ امنیت و خوشبختی آنان را دربرداشته باشد. در حقیقت، دور اندیشی، این گونه حکم می‌کند که دولت‌های با سابقه را نباید به دلایل کوچک و گذرا تغییر داد؛ و از اینرو همهٔ تجربیات نشان داده‌اند، که بشر، تا حدی که رنج‌ها قابل تحمل باشند، بیشتر متمایل به رنج کشیدن است، تا اصلاح خود از طریق الغای قالب‌هایی که به آنها عادت کرده است. امّا هنگامی که رشته‌ای طولانی از بی عدالتی‌ها و چپاول‌ها، که بدون استثناء به دنبال «هدف» واحدی هستند طرحی را برای فروافکندن مردم به زیر سلطهٔ یک استبداد مطلق آشکار می‌کنند، این دیگر نه تنها حق آنان است، بلکه وظیفه آنان است، که یک چنین دولتی را سرنگون سازند، و «پاسداران» جدیدی به محافظت از امنیت و خوشبختی آینده خود بگمارند.

دولت اسلامی در ایران دشمن مردم است. این دولت ایرانیان بی گناه را دستگیر می‌کند، شکنجه می‌نماید، به آنان تجاوز می‌کنند و ایرانی را به قتل می‌رسانند. دولت اسلامی اقتصاد قدرتمند ایران را ورشکسته ساخت، به گونه‌ای که پدران دیگر نمی‌توانند خانواده خود را سیر کنند. با تورم افسار گسیخته، پس انذازهای مردم را نابود ساختند. درآمدهای دولت به حساب‌ها در بانک‌های برون مرزهای ایران واریز می‌شود تا تروریسم بین المللی هزینه اش پرداخته شود و توله‌های آخوندها و تروریست‌ها در رفاه و خوشبختی زندگی کنند. فساد و دزدی از اموال ملت ایران ابعادی یافته است که رکود جهانی را زده است. تاکنون چنین سطحی از دزدی و غارت اموال و ثروت یک ملت در هیچ کشوری وجود نداشته است. همه این جرایمی که دولت اسلامی انجام داده است این حق را به ملت ایران می‌دهد که دولت را برکنار نماید. بایکوت انتخابات نیز نشان داد که حتما نباید میلیون‌ها تن در خیابان‌ها تظاهرات کنند بلکه میلیون‌ها می‌توانند در خانه بنشینند و دولت را برکنار کنند. زمانی که تظاهرات ممکن نیست زیرا که این قاتلان ملت ایران به زن و مرد ایرانی شلیک می‌کنند و ایرانی را می‌کشند، و جهانیان خاموش می‌نگرند، آنگاه اعتصاب‌ها و بایکوت‌ها باید انجام پذیرد.

هدف مردم ایران تنها برکناری دولت اسلامی نیست بلکه ملت ایران خواستار سرنگون ساختن حکومت اسلامی است. میان نسل جوان ایران و نسل پیرتر تضادهایی پیش آمده است. نسل جوان پدر و مادرهایشان را متهم می‌کنند که آینده را از آنان گرفته‌اند. نسل جوان به حق می‌گوید که شما نسل ۵۷ یک حکومت کارا و مدرن و حافظ ملت ایران را نابود ساختید. شما نسل ۵۷ در رفاه بودید،احترام داشتید، امنیت داشتید و هر روزتان بهتر از روز پیش بود. شما دنباله روی آخوندی شدید بدون اینکه بدانید چه فاجعه‌ای بوجود خواهد آمد، هنگامی که آخوند قدرت را به دست بگیرد. شما نسل ۵۷ ما نسل جوان را در این وضعیت هولناک قراردادید و اکنون پاسخی بر پرسش‌های ما ندارید.

کسانی که این مصیبت را بر کشور و مردم ایران وارد کردند امروز در کشورهای خارجی در رفاه و امنیت زندگی می‌کنند و برای ما مردم داستان‌های بی سر و ته تعریف می‌کنند که چرا آن زمان این خاینین به کشور و ملت ایران، انقلاب کردند. اینان می‌گویند که در ایران شاه یک دیکتاتور بود و شاه مردم ایران را زیر فشار قرار داده بود، شاه همه درآمد کشور را در جیب خودش می‌گذاشت، شاه زندگی لوکسی داشت و مردم علف می‌خوردند. همین کسان می‌گفتند هنگامی که شاه برود ایران بهشت برین خواهد شد. اما نسل جوان دیگر به این یاوه‌ها گوش نمی‌دهد و آگاه و میهن پرست است. این نسل جوان فرتورهای گذشته ، فرتورهای زمان شاه بیش از نیم قرن ایران را می‌بینند و هاج و واج می‌نگرند که زنان و مردان خوش پوش خندان بودند و پیشرفت و دستیبابی به مقام‌های بالای کشوری و لشکری برای همه ممکن بود. زندگی ایرانیان در زمان پهلوی افسانه‌ای بود. بهانه‌هایی که پدر و مادران برای فرزندانشان می‌آورند این است که خمینی به ما دروغ گفت، اینجا باید بگوییم که خمینی دروغ نگفت بلکه روزنامه نگاران و روزنامه‌ها به مردم ایران دروغ گفتند. رسانه‌های همگانی و روزنامه‌ها از خمینی تصویری کشیدند و به مردم ایران فروختند که با ورود خمینی ایران بهشت برین می‌شود. آزادی و عدالت و پول مفت می‌آید و برای خمینی مقاله‌ها نوشتند و چامه‌هایی سرودند که خمینی فرستاده آسمان است.

روزنامه نگاران از خمینی یک هندی مامور انگلیس گاندی ایران ساختند. اینان از خمینی چنان اسطوره‌ای ساختند چنان قهرمانی از خمینی ساختند که برای حقوق بشر و آزادی‌ها و تقسیم ثروت‌ها میان مردم و به ویژه مستضعفین مبارزه می‌کند و می‌جنگد. و زمانی که گفتگو درباره قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش آمد، نوشتند بخش‌های مهم قانون اساسی در آن نیست ولی رای بدهید، داشتن قانون اساسی ناقص بهتر از نداشتن قانون اساسی است. هیچ یک از روزنامه نگاران و نویسندگان درباره قانون اساسی ننوشتند. مردم را در تاریکی نگاه داشتند. امروز اگر این کسان را زیر پرسش ببریم و بگوییم شما روزنامه نگاران بودید که خمینی و حکومت اسلامی را به ایران آوردید و برایش تبلیغ کردید و به خورد ملت ایران دادید. سه دولت شاهنشاهی از امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی روی کار امدند و شما روزنامه نگاران شریف امامی و ژنرال ازهاری و شاپور بختیار نخست وزیران برگزیده شاهنشاه ایران، رای اعتماد گرفته از مجلس شورای ملی را کنار گذاشتید، و روزنامه هایتان را پر از مقاله‌ها درباره حضرت آیت العظمی خمینی امام امت کردید. و اگر امروز به شما می‌گوییم که شماها بودید که این نکبت را وارد ایران کردید و قدرت رسانه را پشت این مامور انگلیس گذاشتید، پاسخ می‌دهید ما نبودیم. یا اینکه گفته می‌شود ملت در برابر یک نوزایی یک تولد نوین قرار گرفته است این جمله اشتباه است، ملت همواره بوده است این یک نوزایی نیست بلکه یک هشیاری ملی است که ایرانیان ملت هستند و نه آن گونه که شماها می‌خواستید امت سازی کنید، ایرانیان امت نیستند، ایرانیان دست شما و دغل بازان را خوانده‌اند. بدانید که حقوق ملت در جایگاه اعتبارش قراردارد. قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی نیز پیوسته در کنار ملت ایران ادامه داشته است و تعطیل بردار نیست.

این به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی غیرقانونی است، حکومت جمهوری اسلامی غیرقانونی است، اعلیحضرت رضا شاه دوم پادشاه قانونی ایران است وحق این را دارد که به کشور ایران بازگردد و بر تخت شاهنشاهی این سرزمین کهن بنشیند، سرزمین اهورایی که شما تروریست‌ها و چپی‌ها و کمونیست‌ها و اسلامیست‌ها از آن یک جمهوری وامانده ساختید.

اینان می‌گویند گذشته نباید سدی برای آینده باشد. این نیز اشتباه است. باید اشتباهات گذشته نامیده شوند و در باره آن توضیح داده شود، تا دوباره همان اشتباه به فرم دیگر به خورد ملت ایران داده نشود. به این سادگی شما خاینین به کشور و ملت ایران که دسیسه‌های شما سبب نابودی ثروت‌ها و جان و مال و زندگی ملت ایران شد و نزدیک به نیم قرن است که ملت و کشور را شماها به گودال سیاه دردهای جانکاه، گرسنگی و اعدام انداختید. باید به بسیاری خانواده‌های قربانیان بیاندیشیم که با خدعه‌های شما و روی کار آوردن رژیم اسلامی و ولایت فقیه چنین خون و مصیبتی را در ایران بر پا ساختید، شماها بودید که زندگی خانواده‌های بی گناه ایرانی را به زندانی هولناک دگرگون ساختید.

اعلیحضرت رضا شاه دوم پیوسته به کمیسیون حقیقت یابی در آفریقای جنوبی اشاره فرمودند. کمیسیون حقیقت یابی، کمیسیونی بود که پس از پایان رژیم آپارتاید راه اندازی شد و گونه‌ای دادگاه بود که در آن مجرمین به کارهای هولناک و غیرقانونی خود به جزییات اعتراف کردند و از ملت درخواست بخشش نمودند. خانواده قربانیان توانستند از اجرا کنندگان این اعمال دهشتناک و کشتن عزیزانشان از این جانیان پرسش کنند که چه رخ داده است چه بر سر عزیزانشان آورده شده است. هنگامی آشتی ممکن خواهد شد و ملت ایران آرام خواهد گرفت که یک تصویر کامل از آنچه که بر قربانیان گذشته است در برابر همگان قرار گیرد.

این کمیسیون بود که تصمیم می‌گرفت که آیا کسی بخشوده شود یا نه و این کمیسیون بود که به خانواده‌های قربانیان خسارت درد و رنجشان را پرداخت و این کمیسیون بود که مرهمی بر دل‌های رنج دیده مردم آفریقای جنوبی شد. برخی که در این توطیه علیه شاهنشاه ایران و ملت ایران و کشور ایران دست داشتند، می‌گویند که ما متاسفیم که چنین کردیم. این درخواست بخشودگی ارزان و مسخره به آشتی نمی‌انجامد، مانند درخواست بخششی که اسماعیل خویی کرد. این کسان باید نخست بگویند که چه کرده‌اند، هموند چه سازمان‌هایی بوده‌اند برای کدام کشورها جاسوسی می‌کردند و می‌کنند، چند ایرانی را کشته‌اند و چگونه خیانت به کشور و ملت کردند، آنگاه درخواست بخشودگی نمایند و خانواده قربانیان و ملت ایران هستند که تصمیم می‌گیرند که درخواست اینان پذیرفته شود یا نه. با یک معذرت خواهی آبکی این انجام نمی‌یابد.

این کسان که امروز می ایند می‌گویند متاسفیم از آنچه که انجام دادیم، دوباره برای مردم ایران برنامه ریزی می‌کنند و تکلیف روشن می‌سازند. اینان دوباره برای تعیین حکومت نوین و جمهوری از قلب مشروطه بیرون کشیدن در رسانه‌ها نشسته‌اند. کارنامه سیاه خود را که چه بر سر ملت و کشور آورده‌اند را با تاکتیک‌های ولش کن و گذشته نباید سد آینده شود می‌خواهند ماست مالی کنند.

تا آن روز که ملت ایران با شما ۵۷ها تسویه حساب کند، شما خاینین حق ندارید که برای ملت ایران تکلیف روشن کنید و راه نشان دهید و مردم را سرگرم و سرگردان نمایید. ابعاد کشتار و اعدام ایرانیان به دست جمهوری اسلامی هولناک است. اگر برپایه آمار رسمی جهانی به نسبت جمعیت نگاه کنیم جمهوری اسلامی بالاترین رقم اعدام در جهان را دارد. ما نمی‌دانیم چند میلیون ایرانی را دژخیمان رژیم اسلامی به قتل رسانده‌اند و می‌رسانند، بسیار کسان در قتل‌های بی آواز جان باختند و در هیچ آماری نامشان آورده نشده‌اند. کسانی که می‌گویند ولش کن و می‌خواهند اعمال خیانت به کشور و ملت را بپوشانند و کسی درباره اش نگوین و نپرسد، در واقع اینان همدستان جمهوری اسلامی هستند.

چنین کمیسیون حقیقت یابی نه تنها در آفریقای جنوبی بر پا شده است بلکه در آرژانتین، برزیل، شیلی، السالوادور، کوت دیوار ساحل، گواتمالا، کانادا، لیبریا، مراکش، مکزیکو، پرو، سریلانکا، کره جنوبی و تونس نیز برقرار شده است.

یکی از نخستین خویشکاری‌های مهم شاهنشاه ایران دادن فرمان برای بر پایی کمیسیون حقیقت یابی است، کمیسیونی که درست و دقیق کار کند.

جاوید شاه پاینده ایران

برقرار قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران

و در اهتزاز پرچم زیبای سه رنگ شیر و خورشید نشان و تاجدار ایران