تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۱: خط ۱:
 
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<!-- در اینجا نوشتاری برگزیده از میان درونمایه وبگاه مشروطه می‌آید. -->
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
*[[پرونده:GerneralZiaAldinFarsiu1350.jpg|thumb|left|230px|سپهبد فرسیو رییس دادرسی ارتش]]
+
*
[[پرونده:GeneralFarsiuHouse.jpg|thumb|left|230px|]]
+
[[پرونده:AttentatAttemptShahanshahKakhMarmar21Farvardin1344.mp4|thumb|left|240px|سوءقصد به جان شاهنشاه برنامه‌ریزی شده از سوی دانشجویان کنفدراسیون]]
'''[[ترور سپهبد ضیاالدین فرسیو رییس دادرسی ارتش از سوی چریک‌های فدایی خلق ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۰ ]]''' - بامداد روز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۰ سه تن از سازمان تروریستی چریک‌های فدایی خلق با مسلسل و کوکتل مولوتف به خودروی تیمسار سپهبد فرسیو یورش بردند و سپهبد را به تیربار مسلسل بستند. سپهبد فرسیو در ساعت ۱ بامداد روز یکشنبه ۲۲ فروردین ماه ۱۳۵۰ پس از ۹۰ ساعت تلاش  و مبارزه، در راه انجام وظیفه در بیمارستان ژاندارمری جان باخت.  چهارده گلوله به بدن سپهبد فرسیو شلیک شد که شش گلوله  به شکم و سینه سرلشکر فرسیو رییس دادرسی ارتش خورد، این گلوله‌ها از مسلسل ربوده شده از پاسبان کلانتری قلهک بود. در شامگاه ۱۴ فروردین ماه پنج تن از چریک‌های فدایی خلق به کلانتری قلهک یورش بردند و سرپاسبان سر خدمت را کشتند و مسلسل وی را دزدیدند. قاتلان سپهبد فرسیو پس مانده‌های سه گروه جنگل و احمدزاده و جزنی، همان انیرانیان و دشمنان ایران و ایرانی بودند که به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله بردند و چند مامور ژاندارمری و یک سپاه دانش رییس خانه انصاف سیاهکل را به قتل رساندند.
+
[[پرونده:ShahanshahStudentsForeignUni1344.jpg|thumb|left|200px|دانشجویان بورسیه در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه بارمی‌یابند امرداد ۱۳۴۴]]
 +
[[پرونده:SergeantIIBabaiyan21Farvardin1344.jpg|thumb|left|200px|استوار دوم باباییان گارد جاویدان]]
 +
[[پرونده:SergeantIILashkary21Farvardin1344.jpg|thumb|left|200px|استوار لشکری گارد جاویدان]]
 +
[[پرونده:GuardJavidanSergeantSariZaboli1344.jpg|thumb|left|200px|گروهبان ساری زابلی گارد جاویدان پس از فتنه ۱۳۵۷ به دست کنفدراسیونی‌ها و اسلامیون دستگیر و اعدام شد روانش شاد!]]
 +
[[پرونده:BabaianLashgari.jpg|thumb|left|200px|آرامگاه دو جان‌باخته باباییان و لشگری در ابن‌بابویه در سال ۱۳۵۸ به دستور ابراهیم یزدی ویران شد]]
  
تیمسار سپهبد فرسیو در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در آلاشت سوادکوه زاده شد. سپهبد فرسیو دانش آموخته دانشکده افسری به سال ۱۳۱۹ بود، وی پس از به پایان رساندن دوره دانشکده افسری دوره‌های مقدماتی توپخانه، مشترک تکمیلی و فرماندهی و ستاد را گذرانید و سپس از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس گرفت. تیمسار سپهبد ضیاالدین فرسیو دوره‌های پرسنلی، فرماندهی ستاد، دانشگاه جنگ و دوره قضایی را نیز در ایالت متحده امریکا گذراند. تیمسار سپهبد فرسیو در اسفند ماه ۱۳۴۷ از درجه سرتیپی به سرلشکری سرافراز شد. پس از معاونت دادستانی ارتش تیمسار فرسیو، چند سال مقام دادستان ارتش را داشت تا این که در دی ماه ۱۳۴۹ به ریاست دادرسی ارتش منصوب شد. سپهبد فرسیو در سال ۱۳۲۳ پیمان زناشویی بست و دارای چهار فرزند فرهاد، فرخ، فرزاد و فرزین شد.
 
  
در روز یکشبنه ۲۲ فروردین ماه ۱۳۵۰ نامه‌ای از سوی اسداله علم وزیر دربار شاهنشاهی به شریف امامی نوشته شد:
+
'''[[سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ ]]''' - روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ برابر با ۱۰ آپریل ۱۹۶۵ سرباز وظیفه  رضا شمس‌آبادی در کاخ مرمر به شاهنشاه ایران تیراندازی کرد. به شاهنشاه از این رویداد شوم آسیبی نرسید ولی  دو تن از درجه‌داران وفادار گارد شاهنشاهی کشته شدند. شمس‌آبادی نیز جا بجا کشته شد. هر سال در روز ۲۱ فروردین ماه برای اینکه از این ترور اهریمنی گزندی به جان شاهنشاه نرسید در سراسر کشور آیین نیایش برگزار شد و روز ۲۱ فروردین ماه روز نیایش نام گرفت.  
:جناب آقای مهندس شریف امامی تولیت عظمای بنیاد پهلوی
 
:خاطر مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر از مرگ تیمسار سپهبد فرسیو رییس اداره دادرسی ارتش بسیار متاثر است تیمسار فرسیو در راه میهن و اجرای عدالت در مورد تبهکاران و خائنان به کشور با قهرمانی و دلاوری شربت شهادت نوشید و جان شیرین خود را از دست داد فرزندان آن مرحوم در زمره فرزندان شهدا تحت سرپرستی شاهنشاه آریامهر قراردارند و حسب الامر همایونی بایستی وسایل رفاه و آسایش و تحصیل آنها را فراهم نماید. - وزیر دربار شاهنشاهی اسداله علم
 
  
اعلامیه بلندی از سوی ستاد بزرگ ارتشتاران به چاپ رسید و به آگاهی رسانیده شد که آیین سوگواری و خاک سپاری پیکر شادروان سپهد فرسیو در ساعت ۹ بامداد روز دوشنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۳۵۰ از بیمارستان ژاندارمری کل کشور در خیابان پهلوی انجام خواهد یافت.
+
در پی سوءقصد به شاهنشاه، شش تن از هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که کوتاه زمانی پیش از انجام این رویداد اهریمنی به ایران بازگشته بودند، همراه با چند تن دیگر دستگیر شدند. این دانش‌آموختگان، کمونیست‌های مائوییست خطرناکی بودند که در پی براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران و برقراری حکومتی همانند کوبا، ویتنام و الجزایر از راه جنگ‌های پارتیزانی، کشتن سران کشور و ترساندن مردم پس از به پایان رساندن دوره‌های تروریستی وارد ایران شدند. پس از این رخداد شوم پلیس و سازمان امنیت و اطلاعات کشور بررسی گسترده‌ای را آغاز کردند.  
 
ترور برنامه ریزی شده سپهبد فرسیو - ساعت شش و نیم بامداد روز ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۰  هنگامی که رییس دادرسی ارتش سرلشکر فرسیو به همراه فرزند شانزده ساله خود فرزاد با خودرو از خانه خود در خیابان دولت قلهک، کوی لاجوردی بیرون می‌آمد، تنی چند از چریک‌های فدایی خلق پیرامون خودروی وی را گرفتند. نخست یک کوکتل مولوتف به سوی اتومبیل رییس دادرسی ارتش پرتاپ کردند که بی‌درنگ پس از خوردن به خودرو آتش گرفت. سرلشکر فرسیو در خودرو را بازکرد و بیرون آمد و در همین هنگام باران گلوله به سوی وی شلیک شد.  
 
  
اهالی خانه سپهبد فرسیو با شنیدن سدای گلوله و انفجار از خانه بیرون آمدند ولی چریک‌ها آنان را به تهدید به قتل کردند و آنان را به درون خانه بازگرداندند. سپهبد فرسیو با گلوله‌هایی که به بدن وی شلیک شده بود بر زمین افتاد ولی هنوز بیهوش نشده بود، از جای برخاست و نزدیک به سه متر به سوی خانه رفت، و از هوش رفت. فرزند سپهبد فرسیو فرزاد فرسیو نیز تیر خورد. تروریست‌های چریک فدایی خلق رحمت پیرونذیری، اسکندر صادقی‌نژاد، صفاری آشتیانی، منوچهر بهایی پور و یکی دیگر نیز پا به فرارگذاشتند.
+
رضا شمس‌آبادی ۲۷ ساله اهل شمس‌آباد کویر کاشان بود. شمس‌آبادی فرزند سومین شوهر مادر خود بود و تا چند سال پیش در کویر کاشان چوپان بود و زمانی نیز در حمام قریه "حسو" کار می‌کرد. شمس‌آبادی هفت سال پیش با خانواده خود به شهر کاشان آمد و در یک کارگاه پارچه‌بافی کاری پیداکرد. پس از مرگ پدرش وی که نان‌آور مادر پیرش بود از خدمت سربازی معاف شد. وی با [[حزب توده]] و [[جبهه ملی]] همدستی داشت و با گرفتن پول برایشان چاقوکشی می‌کرد و هیاهو راه می‌انداخت. شمس آبادی پیشینه شرارت داشت و بارها زیر پیگرد قانون قرارگرفته بود. با در دست داشتن معافی از خدمت سربازی، در سال ۱۳۴۲ شمس‌آبادی خود داوطلبانه وارد خدمت سربازی شد! و با کمک خائنین کمونیست رخنه کرده در ارتش شاهنشاهی ایران، نگهبان رده دوم گارد جاویدان شد.  چند روز پیش از نوروز ۱۳۴۴ رضا شمس‌آبادی در نامه‌ای برای مادرش نوشت که تا روز بیستم فروردین به کاشان خواهد رفت.  
  
آگاهی نامه شماره یک شهربانی کل کشور - شهربانی کل کشور بسیار خوشوقت است که از همکاری و معاضدت بی شایبه و صمیمانه مردم با پلیس به طور کلی به ویژه دراین چهل و هشت ساعت که معرف روح واقعی شاه دوستی و وطن‌پرستی است در تعقیب عده‌ای تبهکار که باقیمانده همان عناصر کثیف و گمراه واقعه شرم آور سیاهکل می‌باشند سپاسگزاری می‌کند. پلیس به همکاری و هم آهنگی همه جانبه مردم شرافتمند تهران ایمان راسخ داشت ولی اعتراف می‌کند که این همکاری بیش از توقع و انتظار بود. مقامات انتظامی قادر به هرگونه اقدامی در امر برقراری حفظ نظم و امنیت هستند و برای مسایل و  مشکلات بسیار بزرگ آمادگی کامل دارند ولی مخفی شدن چند نفر دیوانه از ترس عقوبیت در شهر ۳ میلیونی تهران بسیار آسان و یافتن آنها برای مامورین نیز آسان تر ولی ممکن است همکاری مردم بسیاری از آثار تبعی اقدامات پلیس را که بسا برای هموطنان ناراحتی‌هایی را فراهم کند از بین ببرد. این خائنین ارتباط معنوی خود را با اجتماع قطع کرده‌اند، ولی احتیاج انسانی خود را نمی‌توانند قطع کنند. شهربانی کل کشور انتظار دارد از همین نقطه ضعف آنها استقاده کرده و از مردم یاری بطلبد و قطعا مردم نیز به این تقاضا چنانچه مشهود است پاسخ مساعد خواهند داد. با ارائه قیافه‌های جنایت آمیز این عناصر که خبث و وطن فروشی از آن می‌بارد، انتظار هست که هر فردی و به هر نوع و به هر شکل که کوچک‌ترین اطلاعی از آنها به دست آورد بلافاصله به تلفن‌های شماره ۸۲۲۲۲۰ یا نزدیک‌ترین پاسگاه یا کلانتری محل داده و وظیفه ملی  و دینی و وطن پرستی خود را انجام دهد. بدیهی است چنین اشخاصی دین خود را در قبال ملت و مملکت ادا کرده‌اند ولی شهربانی کل کشور از نظر حق شناسی به هر فردی که اطلاعاتی در اختیار مامورین انتظامی بگذارد که منجر به دستگیری هر یک از افراد تحت تعقیب شود، برای هر یک از افرادی که دستگیر می‌شوند، یک میلیون ریال جایزه نقدی پرداخت خواهد کرد. در خاتمه توجه هم وطنان عزیز را به این نکته حساس و مهم جلب می‌نمایند که این افراد از دشمنان انقلاب سفید می‌باشند و از این انقلاب شما مردم بهره مند می‌شوید و یقین داریم برای سلامتی و موفقیت خودتان از هیچگونه همکاری خودداری نخواهید کرد - شهربانی کل کشور
+
شاهنشاه هر روز ساعت ۹ بامداد از کاخ با خودرو به کاخ مرمر می‌روند و در دفترکار خود به رسیدگی کارهای داخلی و خارجی می‌پردازند. هنگامی که شاهنشاه روز شنبه ۲۱ فروردین ماه  به روال همیشه  جلوی پلکان سرسرای کاخ از خودرو پیاده شدند تا وارد ساختمان دفترکار خویش در کاخ مرمر بشوند، سرباز وظیفه گارد که چهل متر دورتر از ساختمان و مسلسل به دست داشت آغاز به تیراندازی کرد و به سوی ساختمان دوید. هیچ یک از گلوله‌های شلیک شده به شاهنشاه نرسید ولی گلوله به باغبان کاخ خورد. اعلیحضرت وارد سرسرا شدند و به درون دفترکار خود رفتند. رضا شمس آبادی شتابان کوشش کرد که خود را به سرسرا برساند. با بلند شدن سدای نخستین رگبار مسلسل یکی از محافظین شاهنشاه که دورتر ایستاده بود به سوی کاخ دوید و به رضا شمس‌آبادی دو تیر شلیک کرد. رضا شمس‌آبادی در همین لحظه به یکی از محافظین درون سرسرا تیر زد و وی زخمی را کرد. شمس‌آبادی هنوز از پای درنیامده بود کماکان سرسرا را به رگبار مسلسل بست تا سرانجام با گلوله‌های دیگر محافظین به زمین افتاد و نابود شد. گارد جانباز شاهنشاه سخت زخمی شد و پیشمرگ دیگر نیز در خون خود غلتید. پیشخدمت دیگر اعلیحضرت نیز از دست و بازو تیر خورد. در این روز شوم در درازای چند ثانیه دو تن از خدمتگزاران شایسته ایران جان باختند، پیشخدمت شاهنشاه و باغبان زخمی شدند و خائن انیرانی رضا شمس‌آبادی کشته و نابود شد.
  
فرتور و نام و ویژگی‌های ۹ تن از هموندان متواری شبکه جنگل، که دزدی بانک ملی ایران، کشتن سرپاسبان کلانتری قلهک و دزدیدن مسلسل وی و ترورکنندگان سپهبد فرسیو رییس دادرسی ارتش میان مردم پخش شد: ۱- عباس مفتاحی فرزند اسمعیل، افسر وظیفه - زاده ۱۳۲۴ - شمار ه شناسنامه ۱۳۹ صادره از ساری ۲- حمید اشرف فرزند اسمعیل - دانشجو - زاده سال ۱۳۲۵ شماره شناسنامه ۲۳۸۰ ۳-  جواد سلاحی فرزند علی - زاده سال ۱۳۲۳ - شمار شناسنامه ۵۱۷ صادره از همدان ۴- محمد صفاری آشتیانی فرزند عبدالحسین - زاده سال ۱۳۱۳ - استوار اخراجی ارتش و دانشجوی پیشین دانشکده حقوق دانشگاه تهران ۵- امیر پرویز پویان فرزند علیقلی - زاده ۱۳۲۶ - کارمند پیشین موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران ۶- احمد زیبرم فرزند بخشی - کتابدار پیشین کتابخانه پارک شهر ۷- رحمت "محمد" پیرو نذیری فرزند سید عبدالله - سرباز فراری ۸-  منوچهر شهابی پور فرزند عبدالرسول اهل لاهیجان ۹- اسکندر صادقی نژاد شجاعی - فرزند علی - تراشکار
+
استوار باباییان نخستین کسی بود که که با سرباز خائن دشمن ایران روبرو شد و به رضا شمس‌آبادی که به سوی کاخ می‌دوید فرمان ایست داد، ولی شمس‌آبادی توجه نکرد، استوار باباییان دو تیر به سوی او شلیک کرد و او را زخمی ساخت. در این زمان رضا شمس‌آبادی تروریست همدست مائوییست‌ها، استوار باباییان را به رگبار مسلسل بست. استوار باباییان که هنوز نیمه جان بود کشان کشان خود را به شمس آبادی رساند و پاهای شمس آبادی را که می‌خواست از پلکان ساختمان کاخ مرمر بالا رود با دو دست گرفت و یک گلوله به پای او شلیک کرد تا شاید او را بازدارد. شمس آبادی استوار باباییان را به رگبار دوم مسلسل بست و به زندگی او پایان داد. شمس آبادی با وجود تیری که خورده بود، به پیش رفت و در سرسرای کاخ مرمر با استوار لشکری روبرو شد و او را نیز به رگبار مسلسل بست. دست چپ استوار لشکری از بدنش جدا شد، با این همه استوار لشکری با دست راست تیری به سوی شمس آبادی خالی کرد و در دم جان سپرد. در این هنگام، هنوز رضا شمس‌آبادی جان داشت، شمس آبادی که شانه اول فشنگ‌ها را خالی کرده بود کوشش کرد که سی فشنگ شانه دوم را در مسلسل جا بیاندازد که یک سرباز دیگر گردان جاویدان مامور دیواره غربی کنار دفتر کار همایونی به نام گروهبان "ساری زابلی" سر رسید. گروهبان زابلی نیز پنج تیر به شمس‌آبادی خالی کرد و سرانجام رضا شمس آبادی تروریست مزدور نابود شد. پس از فتنه شوم ۲۵۳۷ شاهنشاهی کنفدراسیونی‌ها استوار ساری زابلی را دستگیر و اعدام کردند.
  
به دنبال آگاهی نامه شماره یک شهربانی کل کشور درباره همکاری مردم در دستگیری دیگر تروریست‌های جنگل، آگاهی نامه شماره ۲ شهربانی به چاپ رسید.
+
باغبان کاخ مرمر  و آقای سیدحسین حساس پیشخدمت ویژه شاهنشاه که آماج گلوله‌های شمس آبادی قرارگرفته بودند به بیمارستان رضا پهلوی تجریش برده شدند.
  
:همان طوری که به اطلاع عموم رسیده است از چندی قبل عناصر مخرب و مزدوری تحت تاثیر عوامل بیگانه بر علیه مصالح عمومی مملکت مبادرت به اقداماتی خلاف نظم و امنیت نموده و از این طریق به کشور و ملت ایران مرتکب خیانت شده‌اند. از این افراد تعدادی در زد و خورد با مامورین انتظامی به قتل رسیده و عده‌ای نیز در دادگاه نظامی محکوم و چند نفری متواری گردیده‌اند، با فعالیت و تلاش همه جانبه‌ای که از طریق مامورین انتظامی و امنیتی به عمل آمده این افراد فراری بدون تردید به زودی دستگیر و به سزای عمل ننگین خود خواهند رسید. بنابراین نکات زیر را به اطلاع عموم افراد کشور می‌رساند: ۱- هر کس به نحوی از انحا این افراد را پناه داده و مخفی نماید و یا تسهیلاتی از لحاظ زیست و معیشت برای آنها فراهم سازد طبق قانون شریک جرم محسوب و مجازات خواهد شد. ۲- کسانی که تا این تاریخ مرتکب اعمالی به شرح بالا شده باشند و هر چه زودتر خود یا کسان آنها مراجعه و اطلاعاتشان را در اختیار مقامات انتظامی قراردهند بدیهی است که در سرنوشت و کیفر آنها تاثیر به سزایی خواهد داشت. لازم به تذکار نیست که البته نام و هویت این قبیل اشخاص برای همیشه مکتوم و محفوظ خواهد ماند - شهربانی کل کشور
+
دستورهای شاهنشاه - شاهنشاه بازماندگان دو استوار جان باخته را مورد مهربانی قراردادند و دستورهایی را برای فراهم ساختن رفاه و سرپرستی خانواده‌های این دو سرباز میهن دادند. اعلیحضرت همایون شاهنشاه سرپرستی فرزندان جان باختگان استوار دوم آیت الله  لشکری و استوار دوم محمدعلی باباییان را پذیرفتند.  
  
پیشینه ترور گروه جنگل یا چریک‌های فدایی خلق در سیاهکل - در تاریخ ۱۹ بهمن ماه ۱۳۴۹ گروه جنگل که بر خود چریک‌های فدایی خلق نهادند به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل یورش بردند و ژاندارم‌های پاسگاه و سپاه دانش را کشتند و اسلحه‌های پاسگاه را دزدیدند. مامورانی که در زد و خورد با تروریست‌های جنگل جانباختند: استوار نریمان عبادی رییس پاسگاه مرکزی رشت، ستوان دوم سید تقی مهدی نژاد مظفری، استوار دوم اسمعیل رحمت پور، گروهبان دوم اسمعیل روشن و گروهبان دوم نعمت الله نصیری بودند.
+
استوار دوم محمدعلی باباییان در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در قمصر کاشان زاده شد و پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۸ وارد خدمت شد. وی پس از گذراندن خدمت در دژبان برای گُردان جاویدان برگزیده شد. تا اینکه روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ در راه انجام وظیفه جان باخت. استوار محمد علی باباییان از سربازان شایسته‌ای بود به دریافت سپاسنامه "افتخار جاویدان سرافراز شده بود، در درازای خدمت خود بیش از ۵ نشان: رستاخیز، ۲۸ امرداد، نشان طلای کشور نروژ و نشان طلای کشور دانمارک را دریافت نموده بود. از استوار باباییان همسر و سه پسرش بر جای ماندند.
  
هم چنین دو انیرانی مزدور رحیم سماعی و مهدی اسحق در زد و خورد با مامورین ژاندارمری در سیاهکل نابود شدند.  
+
استوار دوم آیت‌الله لشکری در سال ۱۳۰۵ در آبادی دو دانگه از روستاهای قزوین زاده شد. پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۶ وارد لشکر یکم پادگان مرکز شد.  این پادگان پس از چند سالی به گارد شاهنشاهی دگرگون شد. استوار لشکری پس از گذراندن آموزشگاه گروهبانی به درجه گروهبان سومی رسید و از همان آغاز به خدمت گردان جاویدان درآمد. استوار لشکری با نشان دادن درستی و پاکی در تاریخ ۱ بهمن ماه ۱۳۴۰ برای خدمت در دسته نگاهبانی ویژه گردان جاویدان برگزیده شد. وی در دوره خدمت بارها از خود شایستگی نشان داد و بدین روی در سپاسنامه‌ای  به دریافت نشان "افتخار جاویدان" نایل آمد. شادروان لشکری در درازای خدمت خود به گرفتن نشان‌های رستاخیز خدمت، ۲۸ امرداد ماه و چند نشان از پرزیدنت‌های کشورها سرافراز شد. از استوار لشکری ۴ دختر و ۲ پسر از ۱۵ ساله تا ۵ ساله برجای ماند. همسر استوار لشکری گفت: سلامت وجود شاهنشاه برای ما بزرگترین سعادت است، شوهر من از شش سال قبل مامور مخصوس حفاظت شاهنشاه گردید. یک "لشکری" با افتخار خدمت به شاهنشاه و میهن از میان رفت ولی دو "لشکری" دیگر (اشاره به دو پسر استوار لشکری) به یادگار گذاشت. این دو بزرگ خواهند شد و جای پدرشان را خواهند گرفت.
  
روز چهارشنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۳۴۹ دادگاه نظامی این تروریست‌ها به همراه گروه شهر این شبکه تروریستی آغاز شد. رییس اداره دادرسی ارتش سرلشکر ضیاالدین فرسیو بود. دشمنان ایران و فرهنگ و تمدن ایران سرسپردگان کمونیسم که برای براندازی حکومت مشروطه سکولار شاهنشاهی ایران و برپایی رژیم‌های کمونیستی دست به اسلحه بردند، برابر رای شماره ۲۷۹ به تاریخ ۱۹ اسفند ماه ۱۳۴۹ محکوم به اعدام شدند. نابودشدگان: غفور حسن‌پور اصیل ۲- علی اکبر صفایی فراهانی، ۳- احمد فرهودی، ۴- محمد نیری (هوشنگ)، ۵- عباس دانش بهزادی، ۶- جلیل انفرادی، ۷- محمدعلی محدث قندچی، ۸- هادی بنده خدا لنگرودی، ۹- سیف دلیل صفایی، ۱۰ - اسمعیل معینی عراقی، ۱۱- محمدهادی فاضلی، ۱۲- شعاع آمشیدی، ۱۳- اسکندر رحیمی (مرتضی)
+
جارنامه رسمی دولت - پس از رخداد شوم ۲۱ فروردین ماه در کاخ مرمر، بازجویی و بررسی‌های دامنه‌داری برای روشن ساختن چگونگی انجام این رخداد و یافتن محرکین از سوی مقامات انتظامی و امنیتی ارتش آغاز گردید. به دنبال آگاهی‌هایی که از بستگان و نزدیکان سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی به دست آمد، رفت و آمد شمس‌آبادی با احمد کامرانی، زاده سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کاشان آشکار شد. احمد کامرانی تا کلاس پنجم دبیرستان محمودیه کاشان درس خوانده و رادیوساز بود. پس از بازجویی‌هایی  که درباره احمد کامرانی انجام یافت و آنچه خود کامرانی به زبان آورد، رو شد که نامبرده با دانستنی‌های فنی خود در کارخانه ارج کار می‌کرد. کامرانی در آن کارخانه با نشان دادن شایستگی فنی مورد توجه یکی از مهندسین کارخانه به نام مهندس احمد منصوری تهرانی مقدم قرارگرفت که به رفت و آمد و دوستی ژرف میان این دو کشیده شد. این رفت و آمد و نزدیکی پس از بیرون انداختن احمد کامرانی از کارخانه ارج و بازکردن یک مغازه رادیوسازی در جوادیه ژرفتر شد.
  
ماموران هم چنان در جستجوی دیگر تروریست‌های متواری بودند که آگاه شدند چریک‌های فدایی سرسپرده بیگانه و دشمنان ایران و ایرانی به کلانتری قلهک یورش برده‌اند، سرپاسبان کشیک را کشته‌اند و مسلسل وی را دزدیده‌اند. در ۱۴ فروردین ماه ۱۳۵۰ ساعت ۲۳ و ۱۵ دقیقه چریک‌های فدایی خلق سوار بر یک خودرو سرپاسبان رحیمی قراول کلانتری قلهک را در زد و خوردی کشتند و مسلسل وی را دزدیدند. در این تیراندازی سرپاسبان رحیمی یکی از تروریست‌ها را زخمی کرد. دو تروریست دیگر در یورش به پاسگاه قلهک اسکندر صادقی نژاد و رحمت پیرونذیری بودند. در رویداد کشته شدن مامور کلانتری قلهک یکی از چریک‌ها زخمی شده بود، بدین روی شهربانی کل کشور که از ربوده شدن مسلسل پلیس جان باخته آگاهی داشت، از همه رانندگان خودروها که میان ساعت ۲۳ تا ۲۴ یکشنبه ۱۵ فروردین ماه در نزدیکی‌های قلهک و چالهرز زخمی‌هایی را به بیمارستان یا درمانگاه رسانده‌اند، خواست که دانستنی‌های خود را در این باره به پلیس بدهند و به نشانی‌های درست و کاربُر پنجاه هزار ریال جایزه داده شد. شهربانی کل کشور از مردم و مقام امنیتی از مردم درخواست یاری در شناسایی و پیدا کردن این قاتلان انیرانی کردند.
+
مهندس منصوری دانش‌آموخته رشته برق از دانشگاه منچستر به هنگام تحصیل در انگلستان همانند برخی از دانشجویان با باورهای کمونیستی آشنا شد و به ایدئولوژی کمونیستی مائو گروید. دارندگان این ایدئولوژی آن چنان در این راه پیش رفتند که اندیشه‌های حزب منحله توده و کمونیسم شوروی را دیگر نپذیرفتند. مهندس منصوری با کسان زیر نیز رفت و آمد داشت: ۱- پرویز نیکخواه: رییس آزمایشگاه دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته فیزیک از دانشگاه منچستر و رییس فدراسیون انجمن‌های دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان ۲- منصور پورکاشانی: استاد دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته نساجی از دانشگاه منچستر  و رییس انجمن دانشجویان ایرانی مقیم لندن  ۳- فیروز شیروانلو: کارمند موسسه فرانکلین و دانش‌آموخته در منچستر - شیروانلو مدتی قائم‌مقام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ریاست واحد هنری دفتر شهبانو فرح پهلوی را بر عهده داشت. سرهنگ شیروانلو، پدر فیروز در ساواک مترجم زبان روسی بود. فیروز با بورس تحصیلی ساواک به انگلستان رفت و به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور پیوست.  ۴- محسن رسولی: مهندس برق در شرکت شبرنگ دانش‌آموخته دانشگاه ویلز در انگلستان  و هم‌بند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور
  
۲۲ روز پس از نابودی تروریست‌ها، در بامداد ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۰ چریک‌های فدایی خلق تیمسار ضیاالدین فرسیو رییس دادرسی ارتش را که با فرزندنش دنده عقب با خودروی خود از خانه بیرون می‌آمد به رگبار مسلسل بستند. سپهبد فرسیو در روز ۲۲ فروردین ماه در بیمارستان ژاندارمری درگذشت.
+
سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ را بخوانیم و بدانیم که دشمنان حکومت مشروطه خواستند که با این سوقصد، حکومت مشروطه را براندازند ولی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی نتوانستند هدف‌های اهریمنی خود را به انجام برسانند ولی زیر نام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به رهبری خمینی فعالیت‌های خائنانه خود را ادامه دادند تا در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی به هدف خود رسیدند و حکومت مشروطه پارلمانی ایران را برانداختند. [[سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴|سوءقصد به جان شاهنشاه را بخوانیم و یاد میهن پرستانی را که در راه پدافند میهن و شاهنشاه جان باختند گرامی داریم - روانشان شاد]]'''
 
 
نام و فرتورهای چریک‌های فدایی که پا به فرار گذاشتند محمد صفاری آشتیانی، حمید اشرف، امیر پرویز پویان، جواد سلاحی، رحمت (محمد) پیرونذیری، احمد زیبرم، اسکندر صادقی نژاد، عباس مفتاحی و منوچهر بهایی پور از سوی شهربانی کل کشور به چاپ رسید و در سراسر کشور پخش شد. شهربانی کل برای دستگیری هر یک از این انیرانیان تروریست ۱۰۰٬۰۰۰ تومان جایزه گذاشت و یادآور شد که هر کس به این تروریست‌ها پناه دهد شریک جرم خواهد بود. نیمه شب ۲۵ فروردین ماه به ۲۶ فروردین ۱۳۵۰  جواد سلاحی به همراه یکی دیگر از چریک‌های فدایی خلق از هموندان شبکه جنگل در خیابان پامنار در تیراندازی به ماموران پلیس نابود شد و دیگر زخمی شد.
 
 
 
در روز پنجشنبه ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۵ فروردین ماه سه تن از چریک‌های فدایی مسلح به بانک ملی ایران شعبه آیزنهاور که کنار وزارت کار قرارداشت، یورش بردند و کارمندان بانک را که در اشکوب اول و دوم بودند در یک اتاق زندانی کردند و کلیدهای خودروها را گرفتند و ۵۹۰ هزار تومان را دزدیدند.
 
 
 
چریک‌های نابود شده در تیراندازی با پلیس - با پی گیری ماموران پلیس، و همکاری و آگاهی‌هایی که مردم دادند، رد پای تروریست‌های دشمنان ایران و ایرانی در کوی نیروی هوایی  و وحیدیه پیدا شد.
 
 
 
سرانجام روز دوشنبه ۳ خرداد ماه ۱۳۵۰ ماموران خانه‌ای که تروریست‌ها در آن پنهان شده بودند را محاصره کردند. ساعت ۳ پس از نیمروز از کوچه شماره ۴ خیابان شماره ۲۰ کوی نیروی هوایی (دوشان تپه) خیابانی که میان فلکه خیابان پنجم و خیابان سی متری که به فلکه وثوق تهران می‌پیوندند قراردارد، سدای تیراندازی شنیده شد. با بلندگو ماموران از مردم خواستند که از خانه‌های خود بیرون نیایند و روی زمین دراز بکشند. کم کم تیراندازی‌ها بیشتر شد و بیش از نیم ساعت زد و خورد با تروریست‌ها به درازا کشید.
 
 
 
در این برخورد مسلحانه میان ماموران پلیس و چریک‌های فدایی خلق سه تن از چریک‌ها نابود شدند و یک تن زخمی و دستگیر شد. در همین تیراندازی ۵ تن از ماموران پلیس نیز با گلوله‌های شلیک شده از سوی چریک فدایی‌ها یا همان شبکه جنگل که در ترور سپهبد فرسیو و کشتن سرپاسبان کلانتری قلهک و دزدی از بانک ملی خیابان آیزنهاور دست داشته‌اند زحمی شدند و به بیمارستان برده شدند. امیر پرویز پویان، اسکندر صادقی نژاد و رحمت پیرونذیری در روز ۳ خرداد ماه در تیراندازی به پلیس نابود شدند. امیر پرویز پویان رهبر و مغز متفکر متواریان و برنامه‌ریز قتل سپهبد فرسیو و دزدی از بانک ملی شعبه خیابان آیزنهاور بود و خود در این دزدی شرکت داشت. اسکند صادقی نژاد و رحمت پیرونذیری نگهبان کلانتری قلهک را به قتل رساندند و در دزدی بانک ملی شعبه آیزنهاور به همراه یکی دیگر از متواریان دست داشتند، هر سه آنها سپهبد فرسیو را به گلوله‌های مسلسل و تپانچه کمری بستند.
 
 
 
از انیرانیان مزدور یا چریک‌های فدایی خلق یک مسلسل که سپهبد فرسیو را با آن به قتل رساندند، بیش از ۲۰ سلاح کمری و شمار زیادی مواد منفجره و آتش‌زا و نارنجک، چند دشنه به اندازه‌های گوناگون، دستگاه پلی کپی و ماشین تحریر، دو ساعت زنگدار برای ساختن بمب ساعتی، دارو برای زمان زخم، گواهینامه‌های جعلی، شناسنامه‌های جعلی به دست آمد.  تپانچه‌ها از کالیبرهای گوناگون بودند، یکی از تپانچه‌ها سدا خفه کن داشت و همه تپانچه دارای فشنگ و آماده شلیک بودند. در گنجه‌ای ۴ اسلحه کمری دیده می‌شد که روی قبضه آن  نام شلیک کننده آن نوشته شده بود.  بخش دیدنی چیزهایی که در خانه خرابکاران تروریست چریک‌های فدایی خلق پیدا شد چندین کلاه گیس، عینک، ابزار گریم برای دگرگون ساختن چهره و ماسک پارچه‌ای بود. افزون بر این خرابکاران وسایل کوهنوردی داشتند و شماری کارابین کوهنوردی داشتند و برای جلوگیری از پیگرد پلیس میخ  "۳پا" نیز فراهم ساخته بودند که هنگام فرار میخ‌ها را کف خیابان بریزند و خودروی پلیس را پنچر کنند.
 
 
 
تروریست‌ها هم چنین بر آن بودند که که دینامیت‌های کارخانه‌های سیمان صوفیان تبریز و سیمان تهران را بدزدند و هم چنین این کارخانه‌ها را منفجر سازند. کروکی کارخانه و نقشه چگونگی دستبرد به کارخانه‌ها نیز به دست ماموران افتاد. این تروریست‌های سرسپرده بیگانه می‌خواستند که ریشه‌های اقتصاد کشور را فلج کنند و کارخانه‌ها و جاهای حساس مانند مولدهای برق، خط‌های جا به جا کردن نیرو، مخزن‌های بنزین و بسیاری دیگر را منفجر کنند.
 
 
 
پول‌های دزدی شده از بانک ملی ایران شعبه خیابان آیزنهاور بیش از ۵٬۹۰۰٬۰۰۰ ریال بود که تروریست‌ها میان خود بخش کردند. در نهانگاه انیرانیان ۱۵۹ هزار تومان از اسکناس‌ها و سکه‌هایی که از بانک ملی شعبه آیزنهاور دزدیده بودند پیدا شد. در یک زد و خورد دیگری در خیابان شهباز مامور پلیس یکی از تروریست‌های جنگل را شناسایی می‌کند و چون دستور داشتند که تروریست‌ها را زنده دستگیر کنند، پلیس به وی نزدیک شد و از پشت سر، وی را گرفت. تروریست کوشش کرد که خود را آزاد کند در این گیر و دار مردم دور آنان گردآمدند و انیرانی تروریست دست خود را آزاد کرد و تپانچه اش را بیرون کشید و گلوله‌ای به شکم مامور پلیس شلیک کرد و پس از آن پیوسته به وی تیراندازی کرد تا اینکه دیگر پلیس‌های گروه تعقیب رسیدند و تروریست را دستگیر کردند.
 
 
 
در همین روز در وحیدیه ساعت ۳ و نیم پس از نیمروز خیابان طاووسی، کوچه ۲۵ شهریور به ماموران آگاهی رسید که چند تن از متواریان می‌خواهند به منزلی که چند ساعت پیش در خیابان طاووسیه اجاره کرده‌اند اسباب کشی کنند. خانه زیر دید ماموران ماند تا یک وانت فولکس واگن آبی رنگ به پلاک شماره  <big>۱۵۸۵۱ تهران ج</big> نزدیک خانه اجاره شده ایستاد و دو مرد و یک زن از آن پیاده شدند و بی درنگ از پشت وانت بسته‌های بار را بیرون کشیدند تا به درون خانه ببرند. در این هنگام فرمانده ماموران پلیس با سدای بلند به آنها گفت که تکان نخورند و مقاومت نکنند زیرا از هر سو گِردشان گرفته شده است و افزود که دست هایشان را روی سرشان بگذارند. در این زمان همسایه‌ها، زن و بچه و کوچک و بزرگ برای تماشا از خانه هایشان بیرون آمده بودند، تروریست‌ها که تا بن دندان مسلح بودند آغاز به تیراندازی به سوی پلیس و مردم کردند و زد و خورد سختی میان پلیس و تروریست‌ها درگرفت. سرانجام یکی از انیرانیان کشته و دیگری زخمی شد و زنی که همراه آنان بود دستگیر شد. در پشت وانت تروریست‌ها انباری از نارنجک و اسلحه و تفنگ و فشنگ و مواد منفجره و پول‌های دزدی بانک ملی بود که اگر آنها به این اسلحه‌ها دست می‌یافتند می‌توانستند همه محله را به خون بکشند. در این رویداد یک پاسبان زخمی شد که در بیمارستان شهربانی بستری شد و دو کودک ۷ و ۱۳ ساله با شلیک گلوله چریک‌های فدایی کشته شدند.
 
 
 
پاسبان علی پارسی از کلانتری نارمک در این زد و خورد با گلوله‌های تروریست‌ها زخمی و به بیمارستان شهربانی  برده شد، وی در شامگاه ۱۱ خرداد ماه در بیمارستان شهربانی درگذشت. پیکر پاسبان پارسی ساعت ۱۰ بامداد ۱۲ خرداد ماه با بودن تیمسار سپهبد صدری رییس شهربانی کل کشور و معاونان و رییس اداره‌های شهربانی و پلیس تهران و شمار بسیار زیادی از رییس و افسران کلانتری‌های تهران از مسجد قائم در خیابان سعدی شمالی تشییع شد. پیکر پاسبان علی پارسی روی دوش گارد شهربانی تا چهارراه سیدعلی و از آنجا با خودرو به پزشکی قانونی برده شد تا روز پسین برای خاک سپاری به سپارش آن جانباخته به مشهد فرستاده شود.
 
 
 
تیمسار سپهبد صدری رییس شهربانی کل کشور در این آیین گفت: هموطنان عزیز، خانواده محترم پاسبان شهید - من در اولین وهله از نظر وظیفه و مسئولیتی که دارم به نام رییس شهربانی و در وهله دوم به نام خانواده‌ای که سرپرست ۳۰ ساله اش را از دست داده است از تمام افرادی که برای بزرگداشت روح این سرباز شهید و زحمت کشیده در مراسم تشییع جنازه شرکت کرده‌اند سپاسگزارم. ... این پاسبان اکنون که دور جنازه‌اش جمع شده‌ایم، نمرده است بلکه او با ریختن خون خود نهال بی‌سابقه‌ای را بارور کرده است. گرچه هم قطار این پاسبان شهید به آن دزد خائن که دو بچه ۷ و ۱۲ ساله را به گلوله بست فرصت زنده ماندن نداد ولی باز هم جای خوشوقتی است که این پاسبان زنده ماند و این مطلب را فهمید که آن خائن به دست دوست پاسبانش کشته شده است و بعد جان سپرد. ... این پاسبان به گورستان برده می‌شود و ما و همه هم‌قطارانش خاطره او و زندگی پرافتخارش را برای همیشه در قلب خود حفظ خواهیم کرد. ما کوشش می‌کنیم تا بقایای این اشخاص عقده‌دار و کثیف را از بین‌ببریم...
 
 
 
یاد این مردان بزرگ را که در راه نگاهبانی از حکومت مشروطه سکولار پارلمانی شاهنشاهی ایران جان باختند گرامی می‌داریم. تا به امروز  هزاران تن از افسران ارتش شاهنشاهی ایران و مردم ایران جان خود را برای  برقراری حکومت سکولار پارلمانی فداکردند، پروانه ندهیم که خون‌های این زنان و مردان آریایی بیهوده ریخته شده باشد.  
 
 
 
'''[[ترور سپهبد ضیاالدین فرسیو رییس دادرسی ارتش از سوی چریک‌های فدایی خلق ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۰|ترور سپهبد ضیاالدین فرسیو رییس دادرسی ارتش از سوی چریک‌های فدایی خلق را بخوانیم و بدانیم که این کارهای تروریستی بر پایه تصمیم کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در مبارزه مسلحانه حکومت ایران به رهبری روح الله خمینی از سال ۱۳۴۹ خورشیدی می باشد]]'''
 
  
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ ‏۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۷


سوءقصد به جان شاهنشاه برنامه‌ریزی شده از سوی دانشجویان کنفدراسیون
دانشجویان بورسیه در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه بارمی‌یابند امرداد ۱۳۴۴
استوار دوم باباییان گارد جاویدان
استوار لشکری گارد جاویدان
گروهبان ساری زابلی گارد جاویدان پس از فتنه ۱۳۵۷ به دست کنفدراسیونی‌ها و اسلامیون دستگیر و اعدام شد روانش شاد!
آرامگاه دو جان‌باخته باباییان و لشگری در ابن‌بابویه در سال ۱۳۵۸ به دستور ابراهیم یزدی ویران شد


سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ - روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ برابر با ۱۰ آپریل ۱۹۶۵ سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی در کاخ مرمر به شاهنشاه ایران تیراندازی کرد. به شاهنشاه از این رویداد شوم آسیبی نرسید ولی دو تن از درجه‌داران وفادار گارد شاهنشاهی کشته شدند. شمس‌آبادی نیز جا بجا کشته شد. هر سال در روز ۲۱ فروردین ماه برای اینکه از این ترور اهریمنی گزندی به جان شاهنشاه نرسید در سراسر کشور آیین نیایش برگزار شد و روز ۲۱ فروردین ماه روز نیایش نام گرفت.

در پی سوءقصد به شاهنشاه، شش تن از هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که کوتاه زمانی پیش از انجام این رویداد اهریمنی به ایران بازگشته بودند، همراه با چند تن دیگر دستگیر شدند. این دانش‌آموختگان، کمونیست‌های مائوییست خطرناکی بودند که در پی براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران و برقراری حکومتی همانند کوبا، ویتنام و الجزایر از راه جنگ‌های پارتیزانی، کشتن سران کشور و ترساندن مردم پس از به پایان رساندن دوره‌های تروریستی وارد ایران شدند. پس از این رخداد شوم پلیس و سازمان امنیت و اطلاعات کشور بررسی گسترده‌ای را آغاز کردند.

رضا شمس‌آبادی ۲۷ ساله اهل شمس‌آباد کویر کاشان بود. شمس‌آبادی فرزند سومین شوهر مادر خود بود و تا چند سال پیش در کویر کاشان چوپان بود و زمانی نیز در حمام قریه "حسو" کار می‌کرد. شمس‌آبادی هفت سال پیش با خانواده خود به شهر کاشان آمد و در یک کارگاه پارچه‌بافی کاری پیداکرد. پس از مرگ پدرش وی که نان‌آور مادر پیرش بود از خدمت سربازی معاف شد. وی با حزب توده و جبهه ملی همدستی داشت و با گرفتن پول برایشان چاقوکشی می‌کرد و هیاهو راه می‌انداخت. شمس آبادی پیشینه شرارت داشت و بارها زیر پیگرد قانون قرارگرفته بود. با در دست داشتن معافی از خدمت سربازی، در سال ۱۳۴۲ شمس‌آبادی خود داوطلبانه وارد خدمت سربازی شد! و با کمک خائنین کمونیست رخنه کرده در ارتش شاهنشاهی ایران، نگهبان رده دوم گارد جاویدان شد. چند روز پیش از نوروز ۱۳۴۴ رضا شمس‌آبادی در نامه‌ای برای مادرش نوشت که تا روز بیستم فروردین به کاشان خواهد رفت.

شاهنشاه هر روز ساعت ۹ بامداد از کاخ با خودرو به کاخ مرمر می‌روند و در دفترکار خود به رسیدگی کارهای داخلی و خارجی می‌پردازند. هنگامی که شاهنشاه روز شنبه ۲۱ فروردین ماه به روال همیشه جلوی پلکان سرسرای کاخ از خودرو پیاده شدند تا وارد ساختمان دفترکار خویش در کاخ مرمر بشوند، سرباز وظیفه گارد که چهل متر دورتر از ساختمان و مسلسل به دست داشت آغاز به تیراندازی کرد و به سوی ساختمان دوید. هیچ یک از گلوله‌های شلیک شده به شاهنشاه نرسید ولی گلوله به باغبان کاخ خورد. اعلیحضرت وارد سرسرا شدند و به درون دفترکار خود رفتند. رضا شمس آبادی شتابان کوشش کرد که خود را به سرسرا برساند. با بلند شدن سدای نخستین رگبار مسلسل یکی از محافظین شاهنشاه که دورتر ایستاده بود به سوی کاخ دوید و به رضا شمس‌آبادی دو تیر شلیک کرد. رضا شمس‌آبادی در همین لحظه به یکی از محافظین درون سرسرا تیر زد و وی زخمی را کرد. شمس‌آبادی هنوز از پای درنیامده بود کماکان سرسرا را به رگبار مسلسل بست تا سرانجام با گلوله‌های دیگر محافظین به زمین افتاد و نابود شد. گارد جانباز شاهنشاه سخت زخمی شد و پیشمرگ دیگر نیز در خون خود غلتید. پیشخدمت دیگر اعلیحضرت نیز از دست و بازو تیر خورد. در این روز شوم در درازای چند ثانیه دو تن از خدمتگزاران شایسته ایران جان باختند، پیشخدمت شاهنشاه و باغبان زخمی شدند و خائن انیرانی رضا شمس‌آبادی کشته و نابود شد.

استوار باباییان نخستین کسی بود که که با سرباز خائن دشمن ایران روبرو شد و به رضا شمس‌آبادی که به سوی کاخ می‌دوید فرمان ایست داد، ولی شمس‌آبادی توجه نکرد، استوار باباییان دو تیر به سوی او شلیک کرد و او را زخمی ساخت. در این زمان رضا شمس‌آبادی تروریست همدست مائوییست‌ها، استوار باباییان را به رگبار مسلسل بست. استوار باباییان که هنوز نیمه جان بود کشان کشان خود را به شمس آبادی رساند و پاهای شمس آبادی را که می‌خواست از پلکان ساختمان کاخ مرمر بالا رود با دو دست گرفت و یک گلوله به پای او شلیک کرد تا شاید او را بازدارد. شمس آبادی استوار باباییان را به رگبار دوم مسلسل بست و به زندگی او پایان داد. شمس آبادی با وجود تیری که خورده بود، به پیش رفت و در سرسرای کاخ مرمر با استوار لشکری روبرو شد و او را نیز به رگبار مسلسل بست. دست چپ استوار لشکری از بدنش جدا شد، با این همه استوار لشکری با دست راست تیری به سوی شمس آبادی خالی کرد و در دم جان سپرد. در این هنگام، هنوز رضا شمس‌آبادی جان داشت، شمس آبادی که شانه اول فشنگ‌ها را خالی کرده بود کوشش کرد که سی فشنگ شانه دوم را در مسلسل جا بیاندازد که یک سرباز دیگر گردان جاویدان مامور دیواره غربی کنار دفتر کار همایونی به نام گروهبان "ساری زابلی" سر رسید. گروهبان زابلی نیز پنج تیر به شمس‌آبادی خالی کرد و سرانجام رضا شمس آبادی تروریست مزدور نابود شد. پس از فتنه شوم ۲۵۳۷ شاهنشاهی کنفدراسیونی‌ها استوار ساری زابلی را دستگیر و اعدام کردند.

باغبان کاخ مرمر و آقای سیدحسین حساس پیشخدمت ویژه شاهنشاه که آماج گلوله‌های شمس آبادی قرارگرفته بودند به بیمارستان رضا پهلوی تجریش برده شدند.

دستورهای شاهنشاه - شاهنشاه بازماندگان دو استوار جان باخته را مورد مهربانی قراردادند و دستورهایی را برای فراهم ساختن رفاه و سرپرستی خانواده‌های این دو سرباز میهن دادند. اعلیحضرت همایون شاهنشاه سرپرستی فرزندان جان باختگان استوار دوم آیت الله لشکری و استوار دوم محمدعلی باباییان را پذیرفتند.

استوار دوم محمدعلی باباییان در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در قمصر کاشان زاده شد و پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۸ وارد خدمت شد. وی پس از گذراندن خدمت در دژبان برای گُردان جاویدان برگزیده شد. تا اینکه روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ در راه انجام وظیفه جان باخت. استوار محمد علی باباییان از سربازان شایسته‌ای بود به دریافت سپاسنامه "افتخار جاویدان سرافراز شده بود، در درازای خدمت خود بیش از ۵ نشان: رستاخیز، ۲۸ امرداد، نشان طلای کشور نروژ و نشان طلای کشور دانمارک را دریافت نموده بود. از استوار باباییان همسر و سه پسرش بر جای ماندند.

استوار دوم آیت‌الله لشکری در سال ۱۳۰۵ در آبادی دو دانگه از روستاهای قزوین زاده شد. پس از به پایان رساندن دبستان و دبیرستان در سال ۱۳۲۶ وارد لشکر یکم پادگان مرکز شد. این پادگان پس از چند سالی به گارد شاهنشاهی دگرگون شد. استوار لشکری پس از گذراندن آموزشگاه گروهبانی به درجه گروهبان سومی رسید و از همان آغاز به خدمت گردان جاویدان درآمد. استوار لشکری با نشان دادن درستی و پاکی در تاریخ ۱ بهمن ماه ۱۳۴۰ برای خدمت در دسته نگاهبانی ویژه گردان جاویدان برگزیده شد. وی در دوره خدمت بارها از خود شایستگی نشان داد و بدین روی در سپاسنامه‌ای به دریافت نشان "افتخار جاویدان" نایل آمد. شادروان لشکری در درازای خدمت خود به گرفتن نشان‌های رستاخیز خدمت، ۲۸ امرداد ماه و چند نشان از پرزیدنت‌های کشورها سرافراز شد. از استوار لشکری ۴ دختر و ۲ پسر از ۱۵ ساله تا ۵ ساله برجای ماند. همسر استوار لشکری گفت: سلامت وجود شاهنشاه برای ما بزرگترین سعادت است، شوهر من از شش سال قبل مامور مخصوس حفاظت شاهنشاه گردید. یک "لشکری" با افتخار خدمت به شاهنشاه و میهن از میان رفت ولی دو "لشکری" دیگر (اشاره به دو پسر استوار لشکری) به یادگار گذاشت. این دو بزرگ خواهند شد و جای پدرشان را خواهند گرفت.

جارنامه رسمی دولت - پس از رخداد شوم ۲۱ فروردین ماه در کاخ مرمر، بازجویی و بررسی‌های دامنه‌داری برای روشن ساختن چگونگی انجام این رخداد و یافتن محرکین از سوی مقامات انتظامی و امنیتی ارتش آغاز گردید. به دنبال آگاهی‌هایی که از بستگان و نزدیکان سرباز وظیفه رضا شمس‌آبادی به دست آمد، رفت و آمد شمس‌آبادی با احمد کامرانی، زاده سال ۱۳۱۸ خورشیدی در کاشان آشکار شد. احمد کامرانی تا کلاس پنجم دبیرستان محمودیه کاشان درس خوانده و رادیوساز بود. پس از بازجویی‌هایی که درباره احمد کامرانی انجام یافت و آنچه خود کامرانی به زبان آورد، رو شد که نامبرده با دانستنی‌های فنی خود در کارخانه ارج کار می‌کرد. کامرانی در آن کارخانه با نشان دادن شایستگی فنی مورد توجه یکی از مهندسین کارخانه به نام مهندس احمد منصوری تهرانی مقدم قرارگرفت که به رفت و آمد و دوستی ژرف میان این دو کشیده شد. این رفت و آمد و نزدیکی پس از بیرون انداختن احمد کامرانی از کارخانه ارج و بازکردن یک مغازه رادیوسازی در جوادیه ژرفتر شد.

مهندس منصوری دانش‌آموخته رشته برق از دانشگاه منچستر به هنگام تحصیل در انگلستان همانند برخی از دانشجویان با باورهای کمونیستی آشنا شد و به ایدئولوژی کمونیستی مائو گروید. دارندگان این ایدئولوژی آن چنان در این راه پیش رفتند که اندیشه‌های حزب منحله توده و کمونیسم شوروی را دیگر نپذیرفتند. مهندس منصوری با کسان زیر نیز رفت و آمد داشت: ۱- پرویز نیکخواه: رییس آزمایشگاه دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته فیزیک از دانشگاه منچستر و رییس فدراسیون انجمن‌های دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان ۲- منصور پورکاشانی: استاد دانشکده صنعتی دانش‌آموخته رشته نساجی از دانشگاه منچستر و رییس انجمن دانشجویان ایرانی مقیم لندن ۳- فیروز شیروانلو: کارمند موسسه فرانکلین و دانش‌آموخته در منچستر - شیروانلو مدتی قائم‌مقام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ریاست واحد هنری دفتر شهبانو فرح پهلوی را بر عهده داشت. سرهنگ شیروانلو، پدر فیروز در ساواک مترجم زبان روسی بود. فیروز با بورس تحصیلی ساواک به انگلستان رفت و به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور پیوست. ۴- محسن رسولی: مهندس برق در شرکت شبرنگ دانش‌آموخته دانشگاه ویلز در انگلستان و هم‌بند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور

سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ را بخوانیم و بدانیم که دشمنان حکومت مشروطه خواستند که با این سوقصد، حکومت مشروطه را براندازند ولی در سال ۱۳۴۴ خورشیدی نتوانستند هدف‌های اهریمنی خود را به انجام برسانند ولی زیر نام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به رهبری خمینی فعالیت‌های خائنانه خود را ادامه دادند تا در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی به هدف خود رسیدند و حکومت مشروطه پارلمانی ایران را برانداختند. سوءقصد به جان شاهنشاه را بخوانیم و یاد میهن پرستانی را که در راه پدافند میهن و شاهنشاه جان باختند گرامی داریم - روانشان شاد