تفاوت میان نسخه‌های «الگو:نوشتار برگزیده»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۲: خط ۲:
 
<onlyinclude>
 
<onlyinclude>
 
*
 
*
[[پرونده:HIMAryamehrShahbanou26Dey1357a.mp4|thumb|left|260px|شاه رفت  مرگ آمد]]
+
[[پرونده:IslamCommunismCoalition.mp4|thumb|left|200px|تبانی خطرناک نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه]]
[[پرونده:ShahanshahArymehrDeparture26Dey2537b.jpg|thumb|left|220px|اعلیحضرتین در فرودگاه مهرآباد ۲۶ دی ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی]]
+
[[پرونده:MohammadRezaShahPahlavi1334b.jpg|thumb|left|160px|آریامهر به مردم از اتحاد خطرناک سرخ و سیاه هشدار می‌دهند]]
[[پرونده:MargBarJomhoriyehEslamiTehranUniDey1396.jpg|thumb|left|220px|تظاهرات سراسری مردم ایران - مرگ بر جمهوری اسلامی دی ماه ۱۳۹۶]]
+
[[پرونده:Emmanuel MacronPresidentFrance.jpg|thumb|left|160px|امانویل مکرون پرزیدنت فرانسه]]
'''[[شاه رفت مرگ آمد]]''' - ۲۶ دی ماه ۲۵۳۷ شاهنشاه آریامهر مانند همیشه سر ساعت ده بامداد به دفتر خود آمدند چند نامه و سند را دستینه فرمودند. دکتر محمد باهری از اعلیحضرت برای چندمین بار درخواست کرد که از ایران بیرون نروند. شاهنشاه چای گرم و شیرینی نوشیدند و نگاهی به دفترشان کردند و گفتند برویم. هر پانزده دقیقه یک بار از سفارت امریکا به کاخ شاهنشاهی زنگ می‌زدند که از رفتن شاهنشاه مطمئن شوند. کسانی که در کاخ صاحبقرانیه و کاخ نیاوران مانده بودند گرد آمده و چشم به راه بودند. همه می‌گریستند. شاهنشاه و شهبانو با آنها دست دادند و شاهنشاه می‌گفتند: ناراحت نباشید بر می‌گردیم. اعلیحضرتین با هم به فرودگاه هلیکوپتر کاخ رفتند.  شاهنشاه آریامهر به همراه امیر اصلان افشار رییس تشریفات دربار و سرهنگ جهان بینی و علیاحضرت شهبانو به همراه سرهنگ یزدان نویسی ، بانو دکتر پیرنیا پزشک خانوادگی  سوار هلیکوپتر شدند. شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه وارد فرودگاه مهرآباد شدند. دکتر جواد سعید رییس مجلس شورای ملی، دکتر علیقلی اردلان وزیر دربار، معینیان رییس دفتر مخصوص، ارتشبد بدره‌ای  فرمانده نیروی زمینی، علی نشاط فرمانده گارد جاویدان، قره باغی رییس ستاد بزرگ ارتشتاران و گروهی از بلندپایگان کشوری برای پسواز شاهنشاه به فرودگاه آمده بودند. اعلیحضرتین به پاویون سلطنتی رفتند. شاهنشاه چشم به راه شنیدن رای اعتماد شاپور بختیار از مجلس شورای ملی بودند.  تلفن‌های پاویون سلطنتی را از کار انداخته بودند. سرانجام با یاری سیستم تلفنی گارد شاهنشاهی از مجلس شورای ملی آگاهی رسید که شاپور بختیار با ۱۴۹ رای موافق و ۴۳ رای مخالف و ۱۳ رای ممتنع رای اعتماد گرفته است. هلیکوپتری فرستاده شد  تا بختیار را از مجلس شورای ملی به فرودگاه بیاورد. شاهنشاه آریامهر به بختیار گرفتن رای اعتماد را تهنیت گفتند و نگاهبانی قانون اساسی مشروطه و کشور و ملت ایران را به وی سپردند. شاهنشاه با تنها خبرنگاری که پروانه دادند به فرودگاه بیاید آقای لطفی مصاحبه کردند و فرمودند که تهران را به سوی اسوان در مصر ترک خواهند کرد و چند روز در آنجا استراحت می‌نمایند. همانطور که به هنگام تشکیل این دولت گفته بودم مدتی است که احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم و ضمنا گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر شود به مسافرت خواهم رفت و این سفر اکنون آغاز می‌شود. امروز با رای مجلس شورای ملی که پس از رای سنا داده شد امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق بشود و برای این کار ما مدتی همکاری و حسن وطن پرستی به معنای اشد کلمه احتیاج داریم اقتصا ما باید راه بیفتد مردم باید زندگی عادیشان شروع شود و پایه ریزی بهتری برای آینده بکنیم. سخن دیگری غیر از حفظ وضع مملکت و انجام وظیفه بر اساس میهن پرستی ندارم. مدت سفر من بستگی به حالت مزاجی من دارد و در حال حاضر نمی‌توانم آن را دقیقا مشخص کنم.
+
[[پرونده:SubmissionMichelHouellebecqCoalitionRedBlack.jpg|thumb|left|160px|کتاب اسلام یا تسلیم بودن نوشته میشل هوله بک]]
علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران نیز در مصاحبه فرمودند: اطمینان دارم استقلال مملکت و وحدت ملی همیشه پایدار خواهند ماند و من به ملت ایران ایمان و اعتقاد دارم. همینطور به فرهنگ ایران زمین اعتقاد دارم و امیدوارم و می‌دانم که خداوند همیشه پشت و پناه ملت ایران خواهد بود.
+
[[پرونده:SamuelPatyFrenchTeacher2020.jpg|thumb|left|160px|سامویل پتی آموزگار فرانسوی که سرش را یک مرتجع اسلامی در برابر چشم دانش‌آموزان از تنش جدا کرد]]
 
+
[[پرونده:TudehPartyNooraldinKianouri2.jpg|thumb|left|160px|نورالدین کیانوری رهبر حزب توده از پیوند میان حزب توده و اسلام می‌گوید]]
ساعت ۱۳ و ۸ دقیقه زمان تلخ بدرود گفتن فرارسید. سپهبد عبدالعلی بدره‌ای فرمانده رشید نیروزمینی در برابر شاهنشاه زانو زد و زانوانش را بوسید و گفت: اعلیحضرتا ما را رها نکنید. شاهنشاه با چشمانی پر از اشک سپهبد بدره‌ای را با دو دست بلند کردند و دست‌های وی را کوتاه زمانی در دست گرفتند. سپس به سوی دیگری رفتند که او نیز می‌گریست، همه باشندگان می‌گریستند. حتی بختیار با خیانت‌هایی که به ملت و کشور ایران کرد و کشور را برباد داد در این لحظات گریست. شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو و همراهان از پلکان هواپیمای « شاهین » بالارفتند. بختیار وارد هواپیما شد، شاهنشاه باز هم برای وی موفقیت آرزو کردند و با سدایی رسا فرمودند « ایران را به شما می‌سپارم و شما را به خدا ».
+
[[پرونده:TerroristConfederationMehdiKhanbabaTehrani.jpg|thumb|left|160px|مهدی خانبابا تهرانی از بنیادگزاران کنفدراسیون]]
 +
[[پرونده:ConfederationBahmanNirumand.jpg|thumb|left|160px|بهمن نیرومند عضو کنفدراسیون و اکنون حزب سبزها در آلمان]]
  
هواپیمای شاهین که شاهنشاه آریامهر خود آن را تا مرز عربستان سعودی خود خلبانی نمودند از فرودگاه مهرآباد بلند شد و چرخی روی شهر تهران زد، شاهنشاه آریامهر شادی گروهی بی خرد و مزدور را دیدند و از مرزهای ایران بیرون رفتند. ساعت ۱۳  و ۲۱ دقیقه و ۵۹ ثانیه  در زمانی که هواپیمای شاهنشاه از زمین ایران بلند شد، زلزله هولناکی شهر مشهد و شهرهای جنوبی استان خراسان چون قاین، بیرجند، فردوس، طبس، کاشمر، تربت حیدریه، تربت جام، نیشابور ، فریمان و گناباد را به سختی تکان داد و هزاران تن کشته و ده‌ها هزار تن زخمی شدند. پایگاه زلزله نگاری مشهد وابسته به دانشگاه فردوسی به آگاهی رساند که دستگاه‌ها سه ماه است که از کار افتاده‌اند. مرکز زلزله نگاری فنلاند  این زمین لرزه را ۷٫۲ ریشتر ثبت کرد. دیگر شاهنشاه و شهبانو در کشور نبودند که به میان مردم نگون بخت بروند و آنان را در آغوش بگیرند، اشک هایشان را پاک کنند و دلداری دهند، و  به جای خانه و کاشانه ویران شده آنها خانه‌هایی مدرن و زیبا برای روستاییان بسازند. زلزله قائن نیز مانند زلزله طبس به دست آخوندها افتاد و از یادها رفت و مردم سرگردان و بدبخت زیر و روی آوارها تنها ماندند. (دنباله نوشتار را در سایت مشروطه بخوانید)
+
'''[[تروریسم اسلامی و اتحاد خطرناک سرخ و سیاه - کنفدراسیون دانشجویان ایرانی راه‌گشای تروریسم اسلامی]]''' -  هم میهنان این نوشتار را با دقت بخوانید تا بدانید که چگونه کشور سربلند ما ایران کهن سرزمین آریایی به نابودی کشیده شد. نیروهای اهریمنی اسلامی و کمونیست دست در دست یکدیگر نهادند تا حقوق انسانی و بشری و رفاه و آرامش را ویران سازند. بدانیم چپ و اسلام این اتحاد اهریمنی چگونه مردمان را با پروپاگاندای دروغین به بیراهه می‌کشند تا به اهداف خود برسند . ایران نخستین کشوری بود که نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه بر آن چیره شد. پس از ایران لبنان عراق و سوریه نیز به این لیست افزوده شدند. اکنون چپ و اسلام در کشورهای غربی به کمک کمونیست‌های همان کشورها لانه کرده‌اند و سلول‌ها ترور خود را در کشورهای غربی گسترده تر می‌سازند. بخوانید تا بتوانیم ایران را آزاد کنیم و هم میهنانمان را از چنگال این دو نیروی ضد بشری رها سازیم.  
  
۲۶ دی ماه ۲۵۳۷ جبهه ملی در جارنامه‌ای پشتیبانی خود را از راه پیمایی روز اربعین به آگاهی رساند و مردم را فراخواند:"جبهه ملی ایران ی به هنگام به همگامی با مردم قهرمانی که در دو راه پیمایی افتخارآفرین تاسوعا و عاشورا خواست بنیادی خود را در سرنگونی نظام سلطنت غیر قانونی اعلام می دارد "
+
اتحاد سرخ و سیاه تهدیدی برای دمکراسی غرب؟ چرا چپ غربی از جمهوری اسلامی پشتیبانی می‌کند؟ سیاستمداران غربی اکنون چهل و دو سال پس از برقراری جمهوری اسلامی در ایران، کشف کرده‌اند که اتحاد سرخ و سیاه تهدیدی است برای غرب.
 +
 +
در ایران امروز هر کودکی می‌داند که گردانندگان انقلاب اسلامی و براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران گروه‌های رنگ و وارنگ چپ مانند کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، سازمان تروریستی مجاهدین، سازمان تروریستی چریک فدایی، سازمان‌های تروریستی حزب توده و جبهه ملی و سازمان‌های تروریستی اسلامی با هزاران آخوند به رهبری خمینی بودند.
  
۲۷ دی ماه ۲۵۳۷ به دنبال دستور خمینی نمایندگان انیرانی پان ایرانیست از نمایندگی در مجلس شورای ملی کناره گرفتند. روز ۳۰ دی ماه نیز ۲۱ تن دیگر از نمایندگان کناره گیری کردند. انبوهی از نظامیان در خیابان‌های اهواز به هواداری از شاهنشاه راه پیمایی کردند و فریاد می‌زدند " جاوید شاه - شاه باید برگردد ". روز پسین در دزفول و مسجد سلیمان نیز نظامیان به هواداری از شاهنشاه آریامهر پرداختند.
+
اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران پیوسته به ملت ایران از اتحاد نامقدس سرخ و سیاه هشدار دادند که اینان دشمنان ملت ایران و سرزمین کهن ایران هستند. هشدارهای شاهنشاه ایران در مصاحبه‌ها با خبرگزاری‌های داخلی و خارجی و سخنرانی‌های آریامهر در مغزهای سیاستمداران غربی راه نیافت، زیرا که در آن زمان چپی‌های غرب در برابر دین جایگاهی دشمنانه داشتند.
  
۲۹ دی ماه ۲۵۳۷ راه پیمایی اربعین به رهبری جامعه روحانیت مبارز تهران و در نبودن ماموران فرمانداری نظامی و ماموران راهنمایی و رانندگی برگزار شد. مهدی بازرگان خائن به کشور و ملت ایران بالای خودرویی ایستاد و قطعنامه هشت ماده‌ای جبهه ملی راه پیمایی را خواند. کمیته برقراری راه پیمایی روحانیت در روز اربعین نیز قطعنامه‌ای بیرون داد که در آن مژده برپایی شورای انقلاب اسلامی را به آگاهی رسانید و شاهنشاهی پهلوی و دولت بختیار را غیرقانونی و واپسگرا خواند، از ارتشیان خواسته شد امت را پشتیبانی کنند، از نمایندگان مجلس خواسته شد که از پست خود کناره بگیرند و از هموندان شورای سلطنت خواسته شد که غیرقانونی بودن خود را به آگاهی امت برسانند.  سیدجلال الدین تهرانی تازی زاده‌ای دیگر برای دیدار با خمینی به فرانسه پرواز کرد. ابراهیم یزدی گفت شرط دیدار خمینی با سید جلال تهرانی کناره گیری وی از ریاست شورای سلطنت است. غلامحسین ساعدی چامه سرای توده‌ای از آمریکا راهی لندن شد و با احمد شاملو چامه سرای هرویینی دیدار کرد. وی سپس به ایران بازگشت و گفت: مردم دولت منتخب شاه را نمی‌پذیرند و به بختیار اعتماد نخواهند کرد.
+
مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با نماینده روزنامه لادپش دو میدی چاپ تولوز فرانسه ۴ خرداد ماه ۱۳۵۰ - ... در آغاز مخالفت چند تن از افراد مذهبی تاریک‌بین و متجاسر با کمونیست‌ها مطرح بود. اینان به نحو شومی در مسیر واحدی فعالیت و تلاش می‌کردند، نفع مشترک آنها این بود که کشور را در وضع قرون وسطایی باقی نگاه دارند. کمونیست‌ها در آن وضع زمینه تبلیغاتی حاصلخیزی در اختیار داشتند و افراد مذهبی نان روزمره‌شان تأمین می‌گشت، از نظر من سیاه نمایشگر همه آن چیزهایی است که ارتجاعی است. آنها از هر چیزی برای برپا کردن آشوب و ایجاد خرابکاری استفاده می‌کنند، مخصوصاً در وهله نخست از اعتراض دانشجویان.  
  
۳۰ دی ماه ۲۵۳۷ در چند روز پایانی دی ماه خانه فرماندار و شهردار خوی به آتش کشیده شد. کنترل شهر تبریز به دست شماری از جوانان افتاد و سه کلانتری برچیده شد. سازمان اطلاعات و امنیت چالوس برچیده شد.  
+
سو میسیون - آینده فرانسه؟ - میشل هوله بک Michel Houellebecq  نویسنده فرانسوی در سال ۲۰۱۵ رمانی نوشت با عنوان «سو میسیون»  که برگردان آن  «اسلام» است. اسلام یعنی تسلیم شدن و هیچ ربطی به صلح ندارد. هم چنین « سلام» که ایرانیان به یکدیگر می‌گویند از زمان یورش تازیان به ایران است که ایرانی باید به عرب سلام می‌گفت یعنی که تسلیم شده است.  در این رمان، میشل هوله می‌نویسد که چگونه حزب سوسیالیست فرانسه و حزب محافظه کار با یکدیگر ساخت و پاخت می‌کنند تا یک پرزیدنت مسلمان را در فرانسه روی کار آورند. این پرزیدنت مسلمان قانون اساسی فرانسه را دگرگون می‌سازد و حکومت فرانسه فرمی از ولایت فقیه می‌شود که در آن شریعت وجود دارد و تنها مردان هستند که تصمیم می‌گیرند، زنان حقوق اجتماعی و سیاسی خود را از دست می‌دهند و چند همسری دوباره برقرار می‌شود.  
  
۳۰ دی ماه ۲۵۳۷ خطرناکترین تروریست‌ها به دستور شاپور بختیار از زندان آزاد شدند. بیشتر این زندانیان تروریست‌هایی بودند که حمله‌های مسلحانه کرده و آدم کشته بودند به زندان ابد محکوم بودند. مسعود رجوی، موسی خیابانی که میان آزاد شدگان هستند پس از آزادی بی درنگ در پیامی به یاسر عرفات ابراز داشتند: " در میهن خونبارمان جنبشی بزرگ به راه افتاده و قائد پرافتخار آن امام مجاهد اعظم خمینی بارها هر گونه رابطه با اسراییل پای فشرده است."
+
در کشور فرانسه یک اسلامیست سر آموزگار ساموپل پتی Samuel Patty را از تنش جدا کرد و شگفت آور اینکه چپی‌های کشورهای غربی خاموش ماندند. پنج روز پس از قتلی که با انگیزه اسلامی انجام شد، جمهوری فرانسه آیین یادبودی برای سامویل پتی برگزار کرد. از آنجا که در غرب شمار یورش‌ها و قتل‌ها با انگیزه اسلام  در سال‌های گذشته بسیار فزونی یافته است، پس از سر بریدن سامویل پتی، فرانسه در ناآرامی و آشوب فرورفت. توضیح دولت که این قتل‌ها از سوی افرادی مستقل که مغزشان بیمار بوده است دیگر از سوی مردم  پذیرفته نشد. شعار ملایان که اسلام دین صلح است نیز دیگر از سوی مردم پذیرفته نشد و اسلام دین انزجار و دشمنی نام گرفت. جایگاه چپی‌های کشورهای غربی از دیدگاه سیاسی را هنگام تظاهراتی که در پاریس علیه «اسلامو فوبیا»  Islamophobia  یا «اسلام هراسی» به راه انداختند، آشکار شد و سرانجام همگان دریافتند که چپی‌ها سوی اسلام سیاسی را برگزیده‌اند.  
  
۳۰ دی ماه ۲۵۳۷ روستاییان میهن پرست و هوادار شاهنشاه در خوی، سلمان، بروجرد، کرمانشاه، مشکین شهر و دیگر شهرها به خمینی چیان شهرنشین یورش بردند. روستاییان آذربایجان به هفت آخوند یورش بردند. روزنامه‌ها این مردم میهن پرست را چماقداران خواندند.
+
در کشور آلمان نیز مانند همین گفتگو وجود دارد. دولت آلمان قتل سامویل پتی را محکوم کرد ولی دریغا که از سوی چپ‌ها کلمه‌ای علیه این قتل دهشتناک بر نیامد. از مدت زمانی، بسیاری از مسلمانانی که در آلمان زندگی می‌کنند به حزب‌های چپ پیوستند زیرا آگاه بودند که حزب چپ علیه دین است و این به انتقاد کارل مارکس از دین بازمی‌گردد که دین را تریاک ملت‌ها خواند و اینکه دین وعده خوشبختی در دنیای دیگر را می‌دهد کسی که دنباله روی دین است، در حقیقت توانایی این را ندارد ریشه‌های اصلی مسایل دنیا را بشناسد.  
۳۰ دی ماه ۲۵۳۷ آیت اله العظمی شریعتمداری، مرعشی نجفی، گلپایگانی و روحانی به آگاهی رساندند که از دولت شاپور بختیار پشتیبانی نخواهندکرد.  
 
  
۱ بهمن ماه ۲۵۳۷ روزنامه ساندی تلگراف گزارش بلند بالایی درباره یک قشون چریک‌های تروریست ایرانی که از سوی یاسر عرفات و معمر قذافی آموزش دیده‌اند به چاپ رساند. ساندی تایمز نوشت این گروه تروریست که بیش از دو هزار تن می‌باشند، همگی تا بُن دندان مجهز به سلاح‌های ساخت شوروی که سرهنگ معمر قذافی به آنها داده است می‌باشند و از ۱۲ ماه گذشته از لیبی و پایگاه‌های فلسطینی به درون ایران رخنه کرده‌اند. افزون بر این، این گروه میلیون‌ها دلار از سرهنگ قذافی برای سرنگونی شاهنشاهی مشروطه دریافت کرده‌است. این تروریست‌ها همان کنفدراسیونی‌ها، همان چریک‌های فدایی و مجاهدین، همان بورسیه‌های دولت ایران هستند که پس از فراگرفتن تاکتیک‌های جنگی و ترور در اردوگاه‌های لیبی و فلسطینی در لبنان و سوریه، برای به دست آوردن تجربه آدم کشی و ترور به جنوب لبنان رفته‌اند و با اسراییلی‌ها جنگیده‌اند.
+
ولی سال هاست که مسلمانان در آلمان دریافته‌اند که چپ‌ها پشتیبان و مدافع روسری بر سر کردن زنان، ساختن مسجدها و پشتیبان کلاس‌های درس اسلامی در مدرسه‌های آلمان هستند و اگر کسی از اسلام انتقاد بکند، چپ‌ها وی را به عنوان «راسیست یا نژادپرست» به باد دشنام می‌گیرند. جالب اینجاست که چپ‌ها واژه راسیسم  را چنان به کار می‌گیرند که به « نژاد » اشاره‌ای ندارد، بلکه تنها اشاره به دین دارد. یعنی چپی‌ها مسلمانان را یک گروه قلمداد می‌کنند، بی توجه به اینکه از کدام نژاد و ریشه و فرهنگی هستند و کوشش می‌کنند  « مسلمان » را چون یک نژاد نوین به دنیا معرفی کنند و همه مسلمانان را در یک دیگ بزرگ می‌افکنند. مسلمانان از سوی چپی‌های غرب به عنوان گروهی معرفی می‌شوند که در کشورهای غربی از سوی دولت‌ها زیر فشار قراردارند.  چپی‌هایی که به اصطلاح برای رهایی ستمدیدگان می‌جنگند مسلمانان را گروهی یافتند که باید برای به دست آوردن حقوق آنها مبارزه کرد. بدین روی چپی‌ها در کشورهای غربی پیکار علیه اسلام هراسی یا اسلاموفوبیا را بر روی پرچم خود نوشتند.
  
۱ بهمن ماه ۲۵۳۷ احمد کیوانی مدیر داخلی پناهگاه کودکان عقب افتاده که در آن بیش از ۳۰۰ کودک و نوجوان نگاهداری می‌شوند ، برای فراهم ساختن خوراک برای کودکان درخواست کمک کرد. وی گفت که تاکنون خوراک برای پناهگاه از فروشگاه کورش فراهم می‌شد، هم اکنون پناهگاه با تنگی فراوان روبرو است. بامدادان در رضاییه یک تانک با مسلسل چرخان وارد خیابان پهلوی شد. سپس شماری از ماموران مسلح میهن پرست شهربانی و ارتش به خیابان ریختند و روستاییان شاه پرست نیز با چماق مامورین را همراهی کردند. مامورین که تیراندازی هوایی می‌کردند همه پوسترهای خمینی را از پشت شیشه‌های مغازه‌ها و فروشگاه‌ها برداشتند و پاره کردند. همین کار با ورود تانکی دیگر نیز به چهارراه عسکرآباد رضاییه تکرار شد. در سراسر کشور میهن پرستان در شهرها و روستاییان شاه پرست با چماق مزدوران کمونیست و خمینی چیان را تار و مار می‌کنند. شوربختانه رسانه‌ها این خبرها را بسیار کوچک و بی اهمیت می‌نویسند و از میهن پرستان و شاه پرستان، با واژگان شورشی و چماق به دست یاد می‌کنند.  
+
پیوند چپی‌ها و اسلامیون علیه کاپیتالیسم غرب - پیوند میان چپی‌های کشورهای غربی و اسلام بسیار ژرفتر از آن است که ما می‌پنداریم. گروهایی از این چپی‌ها دریافته‌اند که از اسلام می‌توانند برای انتقاد از کاپیتالیسم بهره بگیرند. برای نمونه در کشور ترکیه «گروه ضد سرمایه داری یا آنتی کاپیتالیسم» بنیاد شده است که بسیاری از هموندان آن چپی‌ها هستند. رهبر آنان احسان الیاچیک است که در سال ۱۹۹۵ کتابی با فرنام «اسلام انقلابی» به چاپ رساند. وی در این کتاب می‌گوید: "فرق زیادی میان سوسیالیسم و اسلام وجود ندارد." مسلمان ضد سرمایه داری برای آزادی همه ستمدیدگان مبارزه می‌کند ولی در این راه به ایده آل‌های روشنگری نمی‌پردازد که ۱- حقوق بشر ۲- جدایی سه قوه قانونگزاری، مجریه و دادگستری  و ۳- قدرت در دست مردم است، می‌باشند. اینان آزادی ، برابری و برادری را به کناری می‌نهند و قرآن و جامعه اسلامی را پایه و قاعده سیاست خود می‌دانند. ایده آل‌های آنها در کنار مارکس و لنین و انگلس، محمد پیامبر اسلام است که رهبر آنها در این راه می‌باشد.
  
۱ بهمن ماه ۲۵۳۷ سیدجلال الدین تهرانی تازی زاده که برای دیدار خمینی به فرانسه پرواز کرده بود به دستور خمینی از ریاست شورای سلطنت کناره گرفت و در فرانسه ماند و دیگر به ایران بازنگشت.  
+
این پیوند میان سوسیالیسم و اسلام را نورالدین کیانوری رهبر حزب توده در مقاله‌ای پس از انقلاب اسلامی در روزنامه مردم به چاپ رساند. برای کشورهای غربی پیوند میان اسلام و سوسیالیسم پدیده نوینی است. برای ایرانیان از سال‌های دهه سی این واژگان شناخته شده است و همواره شاهنشاه ایران از اتحاد نامقدس کمونیست‌ها و اسلامیون به ملت ایران هشدار می‌دادند، و آن را اتحاد نامقدس سرخ و سیاه می‌نامیدند. شاهنشاه در این باره برای نمونه به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور اشاره می‌نمودند که علیه شاهنشاه ایران و حکومت مشروطه با روح الله خمینی همدست شدند. برای کنفدراسیون و خمینی شاه سمبل اجتماع ایران بود که گرایش به غرب داشت و این سمبل و این اجتماع بایستی از میان برداشته شوند تا جامعه اسلامی بر پا گردد. در این میان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و روح الله خمینی خود را به عنوان جنبش آزادی بخش به مردم ایران فروختند و ادعا کردند که آنها ایرانیان را از چنگال استثمار سرمایه داری و آزادی‌های اجتماعی غرب که به آن فحشا می‌گفتند، آزاد خواهند ساخت. خمینی مدعی بود که شاه ایران همه درآمدهای ایران را برای خودش برمی‌دارد و به مردم ایران چیزی نمی‌دهد در صورتی که اگر وی بیاید، روزانه هفتصد تومان سهم پول نفت به در خانه هر ایرانی آورده می‌شود، اتوبوس مجانی می‌شود، خانه مجانی شود، آب و برق مجانی می‌شود و حکومتش حکومت مستضعفین خواهد بود.
  
۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو با پیشباز رسمی و گرم ملک حسن پادشاه مغرب وارد مراکش شدند. شاهنشاه که خود هواپیما را خلبانی می‌کردند از اسوان به سوی مراکش پرواز کردند و وارد آسمان لیبی و الجزایر نشدند. شاهنشاه و شهبانو رهسپار « جنت الکبیر » کاخ زمستانی ملک حسن شدندجرالد فورد پرزیدنت پیشین امریکا در اسوان با شاهنشاه آریامهر دیدار کرد در مصاحبه‌ای به خبرنگاران گفت که شاهنشاه باور دارند که امریکا آن گونه که باید و شاید به اوضاع ایران توجه نکرده است.   
+
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان - آورندگان خمینی و جمهوری اسلامی - مهدی خانبابا تهرانی یکی از بنیادگزاران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پس از انقلاب اسلامی نوشت که هموندان کنفدراسیون اصلا آگاهی از جامعه ایران و ارتباطی با جامعه ایران نداشتند و به رفرم‌های بنیادینی  که شاهنشاه ایران انجام داده بود،  توجه نمی‌کردند و هیچگاه درباره آنها گفتگوی سیاسی ننمودند، زیرا بیم آن داشتند که اگر به رفرم‌های شاهنشاه بپردازند، این رفرم‌ها مثبت و پایه‌ای برای مردم ایران باشند و شاهنشاهی که آنها از وی منزجر بودند، تصویری مثبت و محبوب بر جای بگزارد. با اندیشه‌های ویرانگر برای کشور ایران، کنفدراسیون دانشجویان در کشورهای غربی کشاورزان ایران را چنین معرفی می‌کردند، مردمانی بیچاره که با چند خرما در شبانه روز شکم خود را سیر می‌کنند، در جایی که شاه ایران  پول کشور را برای جشن‌ها خرج می‌کند. این تصویر کشاورزان بدبخت و گرسنه ایران را اولریکه ماینهوف هموند گروه تروریستی بادرماینهوف برای پروپاگاندای سیاسی استفاده کرد و نوشت که کشاورزان مهدی آباد خوراکشان کاه در آب خیسانده شده و یا ریشه گیاهان یا هسته خرما و یا ملخ می‌باشد. این تصویر با پروپاگاندای شبانه روزی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در مغزهای مردم کشورهای غربی حک شد که کشاورزان ایران قطعه‌ای نان ندارند و باید کاه و علف خشک را بخیسانند و با آن سیر شوند و زندگی کنند. تصویر دیگری که کنفدراسیون در غرب علیه شاه ایران به مردم غرب فروختند، از سپاه دانش بود. اولریکه ماینهوف تروریست  در سال ۱۹۶۷ میلادی نوشت: هشتاد و پنج درسد مردم ایران در شهرها و نود و شش درسد روستانشینان بیسواد هستند. ایران از امریکا دو میلیارد دلار کمک مالی برای عمران دریافت کرده است،  ولی مدرسه‌ها و بیمارستان‌هایی که باید از این پول ساخته می‌شدند در هیچ کجا وجود ندارد. اولریکه ماینهوف ادامه می‌دهد که هشتاد و پنج درسد زمین‌های کشاورزی ایران به مالکین تعلق دارد و پس از انقلاب شاه و مردم هفتاد و پنج درسد در دست مالکان بزرگ است، یعنی شاه دروغ می‌گوید و تنها ده درسد از زمین‌های کشاورزی تقسیم شده است. شاه بیش از شش میلیون دلار برای پروپاگاند درباره رفرم‌هایش  در دنیا پول خرج می‌کند، بی آنکه کاری برای ایران و مردم ایران انجام داده باشد. از آنجا که اولریکه ماینهوف هرگز در ایران نبود، این به اصطلاح اطلاعات دقیق را از یکی از هموندان کنفدراسیون دانشجویی در آلمان، یعنی بهمن نیرومند به دست آورده است. بهمن نیرومند در سال ۱۹۶۷ کتابی در آلمان غربی و به زبان آلمانی به چاپ رساند، فرنام این کتاب «ایران مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتوری غرب آزاد » می‌باشد. کتابی که در آن بهمن نیرومند از آغاز تا پایان نوشته است، شاه ایران قاتل است، ایرانیان بیسواد بدبخت و گرسنه هستند، خوراک ایرانیان کاه و علف و ملخ و هسته خرما است، کمک‌های کشورهای غربی به ایران تنها برای خوشگذرانی شاه خرج می‌شود، پول نفت برای خرید اسلحه ویژه شده است و اگر کسی انتقادی بکند بی درنگ دستگیر و بدون دادگاه به زندان افکنده می‌شود.  این کتاب، کتاب مقدس دانشجویان آلمانی شد و تا به امروز این کتاب تصویر ایران و شاه ایران را در غرب تعیین می‌کند.   
  
۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ رمزی کلارک وزیر پیشین دادگستری امریکا با خمینی در نوفل لو شاتو دیدار و گفتگو کرد. کلارک در مصاحبه‌ای گفت که خمینی مرد بسیار باهوشی است و کلید مشکلات ایران در دست وی است، کلارک خمینی را رهبر شیعیان جهان خواند!. کلارک هم چنین به دیدارش از ایران ۱۰ تا ۲۰ ژانویه و دیدارش با شاپور بختیار نخست وزیر، کریم سنجابی رهبر جبهه ملی، مهدی بازرگان از سیاستمداران نزدیک به خمینی و سولیوان سفیر امریکا در ایران اشاره کرد. کلارک گفت سولیوان بدین باور است که دولت بختیار « نمایی » بیش نیست و این دولت یک راه حل سد در سد نمی‌تواند باشد، خمینی از پشتیبانی اکثریت ملت ایران برخوردار است و بدین سان بدون رهبر شیعیان پیدا کردن راه حلی برای مسایل ایران شدنی نیست. داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران وابسته به جبهه ملی گفت ... چون این مجلس، مجلس ملی و مردمی نیست و در بین مردم هم پایگاه محکم و شناخته شده‌ای ندارد، بهتر آن است که نمایندگانش قبل از انحلال استعفاکنند تا راه برای استقرار یک حکومت ملی و در پناه آن انتخابات مردمی باز شود.  
+
بهمن نیرومند هنوز در آلمان زندگی می‌کند و شهروند آلمان است، وی هموند حزب سبزها در آلمان می‌باشد و ماهانه گزارشی درباره ایران برای حزب سبزها می‌نویسد به نام «ایران رپرت» که تعیین کننده  چهره جمهوری اسلامی در مغزهای نمایندگان حزب سبزها در پارلمان آلمان است. در اینجا آشکار می‌شود که چرا پارلمان آلمان پیوسته به دنبال دیالوگ با جمهوری اسلامی است. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در غرب کماکان مانند گذشته به ویران ساختن ایران ادامه می‌دهد و کوشش می‌کند به هر قیمتی که شده جمهوری اسلامی را بر سر قدرت نگاه دارد و جلوی  تغییر رژیم در ایران را بگیرد. یعنی هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مانند بهمن نیرومند کوشش می‌کنند که هموندان حزب‌های چپ در اروپا و آمریکا تحت تاثیر قراردهند  تا این حزب‌ها جمهوری اسلامی را پشتیبانی کنند تا این فرقه تبهکار در جایگاه قدرت در ایران بماند. برای نمونه، اینان از اصول گرایان و اصلاح طلبان در ایران می‌گویند، و اینکه باید اصلاح طلبان را پشتیبانی کرد تا این گروه بر سر قدرت آیند و رژیم را انسانی کنند. در حقیقت اصول گرا و اصلاح طلب هر دو دار و دسته آخوند هستند و رژیم با روی کار آمدن اصلاح طلب یا اصول گرایان تغییری نمی‌کند. برای جمهوری اسلامی اصول گرا - اصلاح طلب فقط یک بازی است تا از هدف‌های اهریمنی این رژیم منحرف سازند.
  
۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ تیمسار سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و حومه با داشتن فرمانداری نظامی از سوی نخست وزیر و همزمان وزیر کشور شاپور بختیار به ریاست شهربانی کشور برگزیده شد. ارتشبد قره باغی در گفتگویی با رسانه‌ها سخنان بی سر و ته گفت که ارتش کودتا نخواهد کردو هیچ گونه برنامه ریزی برای این کار صورت نگرفته است بلکه وظیفه ارتش اجرای قانون اساسی است [؟] -
+
هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و فرزندان آنها که به حزب‌های چپ در غرب راه یافته‌اند هم چنان به پروپاگاندهای خود علیه شاهنشاه ایران ادامه می‌دهند که شاه دیکتاتور خونریزی بود و شورشی که در ایران رخ داد از سوی مردم ایران برآمده است و حکومت کشور ایران باید فرمی از جمهوری داشته باشد. بدین سان دشمنان ایران یا همان هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و فرزندانشان می‌خواهند که فرم حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران به هیچ روی به عنوان آلترناتیوی در برابر جمهوری اسلامی در گفتگوها راه یابد. با دروغی که از سوی چپی‌ها که سالیان درازپروپاگاند کردند که جمهوری یعنی دموکراسی می‌خواهند از اینکه مشروطه شاهنشاهی ایران فرم حکومت با دموکراسی است به میان آید را جلوگیری کنند. والاحضرت رضا پهلوی به سوی همه گروه‌ها دست خود را دراز کرد و از همه آنها خواست که گرد هم آییم یگانه شویم و همگی هم سدا و با هم علیه جمهوری اسلامی برپا خیزیم. چگونه پیشنهاد والاحضرت رضا پهلوی می‌تواند به حقیقت بپیوندد زمانی که چپی‌ها جمهوری خلقی را جایگزین جمهوری اسلامی می‌خواهند بنمایند که یعنی دیکتاتوری رهبر برداشته می‌شود و به جای آن دیکتاتوری پرولتاریا در کشورهای کمونیستی.
  
۳ بهمن ماه ۲۵۳۷ از ساعت هشت بامداد هزاران تن در استادیوم امجدیه گردآمدند و با آرنگ‌های « استقلال آزادی قانون اساسی » پشتیبانی خود را از قانون اساسی مشروطه نشان دادند.
+
جمهوری اسلامی شبکه‌های بین المللی نظامی می‌سازد - به جای اینکه نقشه‌های شوم چپی‌ها را بپذیریم، ما ملت ایران می‌بایستی که دوباره به راه مشروطه بازگردیم و قانون اساسی مشروطه را به اعتبار خویش بازگردانیم. بدانیم در قانون اساسی مشروطه قدرت در دست مردم است و از سوی خدا و پرولتاریا نمی‌آید،  سه قوه قانونگزاری مجریه و دادگستری از یکدیگر جدا و مستقل هستند و هر سه در دست رهبر یا رییس حزب کمونیست نیستند و هم چنین  قانون اساسی مشروطه قانونی اساسی است که در آن منشور حقوق بشر آورده شده است و مردم در جلوی قانون برابر هستند. ما باید قانون اساسی مشروطه را چنان ویرایش کنیم که همه ماده‌ها و جمله‌هایی که با زور توپ و تفنگ قاجار و روسیه بدان افزوده شد، از قانون اساسی مشروطه یعنی سرنوشت ملت و کشور ایران بزداییم و آن را به ویرایشی بازگردانیم که نیاکان ما می‌خواستند.
 +
با رسانه‌های همگانی بی شماری که جمهوری اسلامی در غرب راه اندازی کرده است، پروپاگاندای خود را در میان ایرانیان خارج از کشور می‌پراکند که بیشترشان در تبعید زندگی می‌کنند و بدین سان می‌توانند در انتخابات  کشورهای غربی را چه برای برگزیدن پرزیدنت و چه برای گزینش نمایندگان پارلمان رخنه کنند و انتخابات را دستکاری نمایند.
  
۴ بهمن ماه ۲۵۳۷ گروهی از همافران نیروی هوایی از سه راه آذری راه پیمایی کردند و تا میدان [[شهیاد آریامهر]] با آرنگ‌هایی همبستگی خود را با شورش نشان دادند. ساعت ۱۵ گروهی دیگر از همافران نیروی هوایی در برابر ستاد فرماندهی نیروی هوایی در خیابان فرح آباد راه پیمایی کردند و عربده می‌کشیدند به فرمان خمینی - نظامیان ملی - ز طاغوت گُسستیم - به ملت پیوستیم . گروهی دیگر در خیابان آیزنهاور با در دست داشتن کارت‌های شناسایی خود عربده می گشیدند « ما پرسنل هوایی هستیم - ما منتظر خمینی هستیم » . هم چنین گروهی از همافران و خانواده هایشان در پایگاه یکم شکاری و ترابری در برابر خانه‌های سازمانی  با تیراندازی هوایی راه پیمایی کردند و گروهی را از میان برگزیدند تا با طالقانی دیدار کنند. این گروه گفتند که نمایندگان پادگان شماره ۳ ، پایگاه یکم ترابری - پایگاه یکم شکاری - پدافند هوایی - فرماندهی آموزش هوایی و قصر فیروزه هستند.
+
جمهوری اسلامی همدستی میان چپی‌ها و اسلامیست‌ها را به عنوان استراتژی سیاست خارجی به کار گرفته است و شبکه چپی و اسلامیست‌ها را گسترش می‌دهد.
  
۵ بهمن ماه ۲۵۳۷ بیش از ۱۵۰٬۰۰۰ تن از هواداران [[قانون اساسی مشروطه]] با آرنگ‌های استقلال، آزادی، قانون اساسی برای پایداری حکومت مشروطه و شاهنشاهی پارلمانی ایران  در تهران و دیگر شهرها راه پیمایی کردند و با در دست داشتن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران و  فرتورهایی از شاهنشاه، شهبانو و ولیعهد پشتیبانی خود را از حکومت مشروطه پارلمانی ایران اعلام داشتند. در تهران راه پیمایان در استادیوم امجدیه گردآمدند.  میهن پرستان سپس از استادیوم امجدیه راهی خیابان روزولت و سعدی شمالی و بهارستان شدند. در درازای راه انیرانیان و تروریست‌ها در پیاده روها ایستاده بودند، زمانی که میهن پرستان هوادار قانون اساسی مشروطه با آرنگ‌های « زنده باد شاه » و فرتورهای شاهنشاه به خیابان‌های مرکزی شهر رسیدند، تروریست‌ها و دشمنان ایران با عربده‌های « مرگ بر شاه » و با سنگ و چماق به میان ایرانیان رفتند. این درگیری در میدان سپه و خیابان سپه و دروازه دولت به اوج خود رسید. انیرانیان با چوب و قمه و کارد به جان مردم ایران افتادند. تروریست‌های انیرانی به خبرنگاران نیز سنگ پرتاب کردند و به آنان یورش بردند تا خبر و فرتوری از راه پیمایی هواداران قانون اساسی مشروطه به چاپ نرسد. در دیگر شهرهای ایران نیز چون تبریز، مسجد سلیمان، سنندج، بیرجند، پل دختر، کرمانشاه،  و اهواز مردم با در دست داشتن فرتورهای شاهنشاه و شهبانو و ولیعهد و پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران با آرنگ‌های « شاه باید برگردد » و « جاوید شاه » به راه پیمایی پرداختند. مردم با در دست داشتن پلاکات‌هایی که روی آن نوشته شده بود: « روزنامه‌های اطلاعات و کیهان استعمارگرند » و « درود بر شاه دادگستر » به رادیو بی بی سی و رادیو مسکو یورش بردند. از سوی دیگر هواداران خمینی برای مردم خط و نشان می‌کشیدند که آنها را خواهند کُشت. نیروهای ارتش میان دو گروه از خونریزی جلوگیری کردند.
+
در غرب سداهایی را که درباره این اتحاد نامقدس سرخ و سیاه هشدار داده بودند، خاموش ساختند. ولی به تازگی در ماه‌های پایانی سال ۲۰۲۰ میلادی برخی از سیاستمداران از خواب گران چهل ساله اشان بیدار شده‌اند ولی در این میان برخی از سیاستمداران غربی دریافته‌اند که پشت این قتل‌ها و سر بریدن‌ها، سیستمی نهفته است.
  
۶ بهمن ماه ۲۵۳۷ مهدی عراقی هموند گروه تروریستی [[فداییان اسلام]] و از یاران خمینی در نوفل لوشاتو در گفتگویی با خبرنگاران گفت ما ۳ نخست وزیر عبدالحسین هژیر، [[سپهبد علی رزم‌آرا|سپهبد رزم آرا]] و [[حسنعلی منصور]] را اعدام کردیم.  
+
اکنون، اینکه اسلام مخالفان خود را از میان بردارد و آنها را جانگداز بکشد، برای مسلمانانی که در غرب زندگی می‌کنند بسیار عادی شده است و آن را حق خود می‌دانند. پس از آنکه این روش اندیشه اسلامی پای گرفت و پایه‌های خود را استوار کرد، اسلامیون در کشورهای غربی چارچوبی بنا کردند که ترورهای بزرگتری را انجام دهند.
  
۸ بهمن ماه ۲۵۳۷ بامدادان ساعت ۹ و ۵۵ دقیقه از سوی « سازمان تروریستی موحدین » شاخه دیگر نظامی تروریستی [[فداییان اسلام]] خودروی غلامحسین دانشی نماینده آبادان در مجلس شورای ملی به رگبار مسلسل بسته شد.
+
بر ما ایرانیان است که سیاستمداران غرب را آگاه سازیم که از سرنوشت تلخ و تاریک ایران و ایرانیان بیاموزند و خطر بزرگی را که از همدستی نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه بر می‌آید، جدی بگیرند و با شعارهای پوچ تولرانس و همزیستی مسالمت آمیز کشور خود و در نتیجه جهان را در گردابی هراس آور نیافکنند.
 
 
۹ بهمن ماه ۲۵۳۷ چریک‌های فدایی خلق به ستاد ژاندارمری در میدان ۲۴ اسفند یورش بردند و این مرکز را با مسلسل زیر رگبار گرفتند. تروریست‌های چریک‌های فدایی خلق سرلشکر تقی لطیفی رییس آجودانی ژاندارمری را از خودروی خدمتش بیرون کشیدند و با چاقو و لگد به سختی زخمی کردند و پیکر وی را تا دانشگاه تهران روی زمین کشیدند و پیوسته با لگدهایشان به پیکر نیمه جان سرلشکر لطیفی می‌کوبیدند.
 
 
 
مرگ آمد -  ۱۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ ساعت ۹ و سی دقیقه بامداد جمبوجت ۷۴۷ ارفرانس از پاریس بر باند فرودگاه مهرآباد نشست. روح الله خمینی ، ابوالحسن بنی صدر، داریوش فروهر، ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده، داریوش فروهر ، حبیب الله عسگراولادی، محمد مهدی عراقی، احمد خمینی، مرتضی مطهری، حجت الاسلام سید محمود دعایی، حجت الاسلام محمدعلی صدوقی، آیت الله حسن لاهوتی اشکوردی، آیت الله حاج شیخ شهاب الدین اشراقی،  سید محمود دعایی، محمد  منتظری، سید محمد موسوی خوئینی‌ها، حسن حبیبی، صادق طباطبایی، ابراهیم یزدی، تقی ابتکار پدر معصومه ابتکار، احمد غضنفرپور، شاهرخ حاتمی، سید رسول صدر عاملی، هادی غفاری، محسن سازگارا، احمد غضنفرپور، اسماعیل فردوسی پور، محمد مکری کیوانپور کرمانشاهی، حجت الاسلام محمدحسین املایی، حمیده امیری (نوشابه امیری) و همسرش هوشنگ اسدی  به همراه نزدیک به ۱۲۰ تن روزنامه نگار خارجی و چند روزنامه نگار ایرانی و بیش از سی تن از هموندان کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در این پرواز بودند. در پای هواپیما هموندان [[جبهه ملی]] و کریم سنجابی رهبر جبهه ملی برای خوش آمدگویی ایستاده بودند. خمینی و همراهان به سالن فرودگاه مهرآباد وارد شدند. در این هنگام سرود « خمینی ای امام » خوانده شد. سپس خمینی سخنانی ایراد کرد.  پس از بیرون آمدن از سالن فرودگاه خمینی و همراهان سوار بر خودروی ضد گلوله سفارت امریکا شدند و راهی بهشت زهرا گردیدند. رانندگی خودروی خمینی با رفیق دوست بود. خمینی روشن کرد که [[قانون اساسی مشروطه]] باید از میان برداشته شود و قانون اساسی نوین و حکومتی نوین بر پایه قوانین اسلامی باید برقرار گردد. خمینی برای همگان روشن ساخت که برنامه وی برقراری حکومت اسلامی است.
 
 
 
 
 
۱۵ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی همافران نیروی هوایی با یونیفورم نظامی در مدرسه شماره ۲ علوی در خیابان ایران در برابر خمینی با احترام نظامی ایستاند و وفاداری خود را نسبت به او با خواندن شعارهای « ما همه سرباز توایم خمینی/ گوش به فرمان توایم خمینی ابراز داشتند.
 
 
 
۱۵ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی شاپور بختیار نخست وزیر در یک گفتگوی رادیویی بر مواضع خود پافشاری کرد و ارادت خود را به امام خمینی اعلام نمود. وی گفت مملکت ما در ۲۵ سال گذشته دارای دولت‌های فاسد بوده و یک رژیم دیکتاتوری برای سرپوش گذاشتن بر این فساد هر روز محکمتر می‌شده است. حکومت من رژیم دیکتاتوری شاه و جمهوری لیبی نیست. من از کسی فرمان گرفتم که دکتر مصدق و وزرای او هم گرفتند. بختیار هم چنین افزود که جمهوری اسلامی برای وی مجهول است.
 
 
 
در روز ۲۰ بهمن ماه ۲۵۳۷  در پادگان فرح آباد نیروی هوایی به گارد شاهنشاهی یورش برد و شماری از افسران گارد شاهنشاهی را کشتند. شامگاهان به دستور شاپور بختیار، برای چندمین بار، فیلم ورود خمینی به تهران، از تلویزیون ملی ایران پخش می‌شد که میان افسران گارد و نیروی هوایی به گفتگوهای سختی کشید و به یک برخورد مسلحانه از سوی همافران نیروی هوایی علیه افسران گارد کشید. بامداد ۲۱ بهمن ماه همافران نیروی هوایی دَرِ یک اسلحه خانه مخفی پادگان فرح آباد را شکستند و همه اسلحه‌ها را میان شورشیان تقسیم کردند، و از آنها خواستند که در کشتن افسران گارد شاهنشاهی، به افسران نیروی هوایی که درون پادگان با افسران لشکر گارد می‌جنگیدند بشتابند. در ساعت ۹ و چهل و پنج دقیقه افراد مسلح خود را به بام‌های خانه‌های پیرامون پادگان رساندند و از روی پشت بام‌ها سربازان گارد را به گلوله بستند دقیقا همانگونه که در ۱۷ شهریور ماه در میدان بسیار کوچک ژاله کردند، تروریست‌های فلسطینی از بام خانه‌های پیرامون میدانک ژاله، مردم را به گلوله بستند . هلیکوپترهای نظامی بر فراز پادگان فرح آباد پرواز می‌کردند ولی تیراندازی نکردند. هم چنین ۱۰ کامیون از لشکر گارد برای کمک به افسران گارد شاهنشاهی در انتظار دستور بودند ولی تا پایان سقوط پادگان دستوری دریافت نکردند. تروریست‌های همدست همافران و افسران نیروی هوایی، با کیسه‌های شنی پیرامون پادگان فرح آباد سنگر بندی کردند. سدای انفجارهای پی در پی از درون پادگان به گوش می‌رسید. سرانجام پادگان فرح آباد سقوط کرد و اسلحه خانه به دست تروریست‌ها افتاد. شورشیان مسلسل‌ها را روی خودروها خود برنشاندند و به سوی دیگر محله‌های تهران به راه افتادند. 
 
 
 
۲۱ بهمن ماه ۲۵۳۷ گروه بی شماری از روستاییان پیرامون رضاییه به هواداری از شاهنشاه ایران و قانون اساسی مشروطه دست به تظاهرات گسترده‌ای زدند. این تظاهرکنندگان برآن بودند که به شهر رضاییه وارد شوند ولی ماموران نظامی از ورود آنها به شهر جلوگیری کردند. در درازای انقلاب اسلامی و تظاهراتی که در شهرها از سوی اسلامیون و چریک فدایی و مجاهد و دیگر گروهک‌های تروریستی ریز و درشت انجام می‌شد، پیوسته روستاییان  به هواداری شاهنشاه ایران و قانون اساسی مشروطه کوشش کردند در شهرها تظاهرات بکنند که از سوی تروریست‌ها سرکوب شدند و در روزنامه‌ها از آنان به عنوان چماقداران نامبرده شد.
 
 
 
در روز ۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ ارتشبد فردوست با همدستی ارتشبد قره باغی رییس ستاد ارتش شاهنشاهی دو خائن به کشور ایران  "اعلامیه بی طرفی ارتش " را دستینه نهادند. آشکار نیست چه شرایطی را بوجود آوردند و چه گفتگوهایی انجام یافت که همانروز ساعت ده و نیم بامداد ۲۵ تن دیگر از ژنرال‌های ارتش شاهنشاهی این اعلامیه را دستینه نهادند و به ملت و کشور ایران خیانت کردند و شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله کشور اهورایی ایران کهن تر از تاریخ را منقرض کردند.
 
 
 
۲۲ بهمن ماه ۲۵۳۷ صدها تن از تروریست‌ها و شورشیان با مسلسل و تفنگ و کارد و چوب و چماق به ساختمان سازمان اطلاعات و امنیت رشت حمله بردند. تروریست‌ها و شورشیان با بولدوزر در ساختمان را شکستند و ۱۰ تن از ماموران سازمان را دستگیر کردند. نخست سرهنگ لحسایی رییس سازمان اطلاعات و امنیت را به درختی بستند و اعضای بدنش را به تدریج بریدند. سرهنگ لحسایی جانگداز و دردناک به دست مجاهد و چریک و توده‌ای جان باخت. چریک‌ها و مجاهدین با خونی که از دست بریده سرهنگ لحسایی بیرون می‌زد به در و دیوار شعار می‌نوشتند.  چریک‌های فدایی،  مجاهدین  و توده‌ای‌ها، شش  تن دیگر از مامور سازمان امنیت رشت را نیز قطعه قطعه کردند و قطعه‌های بدنشان را به درختان پارک شهر روبروی ساختمان سازمان اطلاعات و امنیت کشور آویختند. در این جنایت، پیکر تکه تکه شده ۱- محمد تقی رزاقی ۲- سیروس حکیمی ۳- هوشنگ سمیعی ۴- مصطفی زلیخاپور ۵- عباس جلال وند مطلق ۶- جواد سیفی چارانی ۷- عیسی نوید ۸- نبی الله عباسیان  ماموران دیگر در زیرزمین ساختمان سازمان امنیت پیدا شد.
 
 
 
'''[[شاه رفت مرگ آمد|شاه رفت مرگ آمد از ۲۶ دی ماه رفتن آریامهر از ایران تا روز ۲۱ بهمن ماه ۲۵۳۷ شاهنشاهی را بخوانید  و آن را میان هم میهنان پخش کنید. بدانید بر پایه اصل هفتم قانون اساسی مشروطه پارلمانی ایران، اساس مشروطیت جزاً و کلاً تعطیل‌بردار نیست مشروطه کماکان بر سر اعتبار خویش است - پاینده ایران جاوید شاه]]'''
 
  
 
</onlyinclude>
 
</onlyinclude>
  
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]
 
[[رده:مشروطه:صفحه اصلی]]

نسخهٔ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۴۰


تبانی خطرناک نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه
آریامهر به مردم از اتحاد خطرناک سرخ و سیاه هشدار می‌دهند
امانویل مکرون پرزیدنت فرانسه
کتاب اسلام یا تسلیم بودن نوشته میشل هوله بک
سامویل پتی آموزگار فرانسوی که سرش را یک مرتجع اسلامی در برابر چشم دانش‌آموزان از تنش جدا کرد
نورالدین کیانوری رهبر حزب توده از پیوند میان حزب توده و اسلام می‌گوید
مهدی خانبابا تهرانی از بنیادگزاران کنفدراسیون
بهمن نیرومند عضو کنفدراسیون و اکنون حزب سبزها در آلمان

تروریسم اسلامی و اتحاد خطرناک سرخ و سیاه - کنفدراسیون دانشجویان ایرانی راه‌گشای تروریسم اسلامی - هم میهنان این نوشتار را با دقت بخوانید تا بدانید که چگونه کشور سربلند ما ایران کهن سرزمین آریایی به نابودی کشیده شد. نیروهای اهریمنی اسلامی و کمونیست دست در دست یکدیگر نهادند تا حقوق انسانی و بشری و رفاه و آرامش را ویران سازند. بدانیم چپ و اسلام این اتحاد اهریمنی چگونه مردمان را با پروپاگاندای دروغین به بیراهه می‌کشند تا به اهداف خود برسند . ایران نخستین کشوری بود که نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه بر آن چیره شد. پس از ایران لبنان عراق و سوریه نیز به این لیست افزوده شدند. اکنون چپ و اسلام در کشورهای غربی به کمک کمونیست‌های همان کشورها لانه کرده‌اند و سلول‌ها ترور خود را در کشورهای غربی گسترده تر می‌سازند. بخوانید تا بتوانیم ایران را آزاد کنیم و هم میهنانمان را از چنگال این دو نیروی ضد بشری رها سازیم.

اتحاد سرخ و سیاه تهدیدی برای دمکراسی غرب؟ چرا چپ غربی از جمهوری اسلامی پشتیبانی می‌کند؟ سیاستمداران غربی اکنون چهل و دو سال پس از برقراری جمهوری اسلامی در ایران، کشف کرده‌اند که اتحاد سرخ و سیاه تهدیدی است برای غرب.

در ایران امروز هر کودکی می‌داند که گردانندگان انقلاب اسلامی و براندازی حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران گروه‌های رنگ و وارنگ چپ مانند کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، سازمان تروریستی مجاهدین، سازمان تروریستی چریک فدایی، سازمان‌های تروریستی حزب توده و جبهه ملی و سازمان‌های تروریستی اسلامی با هزاران آخوند به رهبری خمینی بودند.

اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران پیوسته به ملت ایران از اتحاد نامقدس سرخ و سیاه هشدار دادند که اینان دشمنان ملت ایران و سرزمین کهن ایران هستند. هشدارهای شاهنشاه ایران در مصاحبه‌ها با خبرگزاری‌های داخلی و خارجی و سخنرانی‌های آریامهر در مغزهای سیاستمداران غربی راه نیافت، زیرا که در آن زمان چپی‌های غرب در برابر دین جایگاهی دشمنانه داشتند.

مصاحبه اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر با نماینده روزنامه لادپش دو میدی چاپ تولوز فرانسه ۴ خرداد ماه ۱۳۵۰ - ... در آغاز مخالفت چند تن از افراد مذهبی تاریک‌بین و متجاسر با کمونیست‌ها مطرح بود. اینان به نحو شومی در مسیر واحدی فعالیت و تلاش می‌کردند، نفع مشترک آنها این بود که کشور را در وضع قرون وسطایی باقی نگاه دارند. کمونیست‌ها در آن وضع زمینه تبلیغاتی حاصلخیزی در اختیار داشتند و افراد مذهبی نان روزمره‌شان تأمین می‌گشت، از نظر من سیاه نمایشگر همه آن چیزهایی است که ارتجاعی است. آنها از هر چیزی برای برپا کردن آشوب و ایجاد خرابکاری استفاده می‌کنند، مخصوصاً در وهله نخست از اعتراض دانشجویان.

سو میسیون - آینده فرانسه؟ - میشل هوله بک Michel Houellebecq نویسنده فرانسوی در سال ۲۰۱۵ رمانی نوشت با عنوان «سو میسیون» که برگردان آن «اسلام» است. اسلام یعنی تسلیم شدن و هیچ ربطی به صلح ندارد. هم چنین « سلام» که ایرانیان به یکدیگر می‌گویند از زمان یورش تازیان به ایران است که ایرانی باید به عرب سلام می‌گفت یعنی که تسلیم شده است. در این رمان، میشل هوله می‌نویسد که چگونه حزب سوسیالیست فرانسه و حزب محافظه کار با یکدیگر ساخت و پاخت می‌کنند تا یک پرزیدنت مسلمان را در فرانسه روی کار آورند. این پرزیدنت مسلمان قانون اساسی فرانسه را دگرگون می‌سازد و حکومت فرانسه فرمی از ولایت فقیه می‌شود که در آن شریعت وجود دارد و تنها مردان هستند که تصمیم می‌گیرند، زنان حقوق اجتماعی و سیاسی خود را از دست می‌دهند و چند همسری دوباره برقرار می‌شود.

در کشور فرانسه یک اسلامیست سر آموزگار ساموپل پتی Samuel Patty را از تنش جدا کرد و شگفت آور اینکه چپی‌های کشورهای غربی خاموش ماندند. پنج روز پس از قتلی که با انگیزه اسلامی انجام شد، جمهوری فرانسه آیین یادبودی برای سامویل پتی برگزار کرد. از آنجا که در غرب شمار یورش‌ها و قتل‌ها با انگیزه اسلام در سال‌های گذشته بسیار فزونی یافته است، پس از سر بریدن سامویل پتی، فرانسه در ناآرامی و آشوب فرورفت. توضیح دولت که این قتل‌ها از سوی افرادی مستقل که مغزشان بیمار بوده است دیگر از سوی مردم پذیرفته نشد. شعار ملایان که اسلام دین صلح است نیز دیگر از سوی مردم پذیرفته نشد و اسلام دین انزجار و دشمنی نام گرفت. جایگاه چپی‌های کشورهای غربی از دیدگاه سیاسی را هنگام تظاهراتی که در پاریس علیه «اسلامو فوبیا» Islamophobia یا «اسلام هراسی» به راه انداختند، آشکار شد و سرانجام همگان دریافتند که چپی‌ها سوی اسلام سیاسی را برگزیده‌اند.

در کشور آلمان نیز مانند همین گفتگو وجود دارد. دولت آلمان قتل سامویل پتی را محکوم کرد ولی دریغا که از سوی چپ‌ها کلمه‌ای علیه این قتل دهشتناک بر نیامد. از مدت زمانی، بسیاری از مسلمانانی که در آلمان زندگی می‌کنند به حزب‌های چپ پیوستند زیرا آگاه بودند که حزب چپ علیه دین است و این به انتقاد کارل مارکس از دین بازمی‌گردد که دین را تریاک ملت‌ها خواند و اینکه دین وعده خوشبختی در دنیای دیگر را می‌دهد کسی که دنباله روی دین است، در حقیقت توانایی این را ندارد ریشه‌های اصلی مسایل دنیا را بشناسد.

ولی سال هاست که مسلمانان در آلمان دریافته‌اند که چپ‌ها پشتیبان و مدافع روسری بر سر کردن زنان، ساختن مسجدها و پشتیبان کلاس‌های درس اسلامی در مدرسه‌های آلمان هستند و اگر کسی از اسلام انتقاد بکند، چپ‌ها وی را به عنوان «راسیست یا نژادپرست» به باد دشنام می‌گیرند. جالب اینجاست که چپ‌ها واژه راسیسم را چنان به کار می‌گیرند که به « نژاد » اشاره‌ای ندارد، بلکه تنها اشاره به دین دارد. یعنی چپی‌ها مسلمانان را یک گروه قلمداد می‌کنند، بی توجه به اینکه از کدام نژاد و ریشه و فرهنگی هستند و کوشش می‌کنند « مسلمان » را چون یک نژاد نوین به دنیا معرفی کنند و همه مسلمانان را در یک دیگ بزرگ می‌افکنند. مسلمانان از سوی چپی‌های غرب به عنوان گروهی معرفی می‌شوند که در کشورهای غربی از سوی دولت‌ها زیر فشار قراردارند. چپی‌هایی که به اصطلاح برای رهایی ستمدیدگان می‌جنگند مسلمانان را گروهی یافتند که باید برای به دست آوردن حقوق آنها مبارزه کرد. بدین روی چپی‌ها در کشورهای غربی پیکار علیه اسلام هراسی یا اسلاموفوبیا را بر روی پرچم خود نوشتند.

پیوند چپی‌ها و اسلامیون علیه کاپیتالیسم غرب - پیوند میان چپی‌های کشورهای غربی و اسلام بسیار ژرفتر از آن است که ما می‌پنداریم. گروهایی از این چپی‌ها دریافته‌اند که از اسلام می‌توانند برای انتقاد از کاپیتالیسم بهره بگیرند. برای نمونه در کشور ترکیه «گروه ضد سرمایه داری یا آنتی کاپیتالیسم» بنیاد شده است که بسیاری از هموندان آن چپی‌ها هستند. رهبر آنان احسان الیاچیک است که در سال ۱۹۹۵ کتابی با فرنام «اسلام انقلابی» به چاپ رساند. وی در این کتاب می‌گوید: "فرق زیادی میان سوسیالیسم و اسلام وجود ندارد." مسلمان ضد سرمایه داری برای آزادی همه ستمدیدگان مبارزه می‌کند ولی در این راه به ایده آل‌های روشنگری نمی‌پردازد که ۱- حقوق بشر ۲- جدایی سه قوه قانونگزاری، مجریه و دادگستری و ۳- قدرت در دست مردم است، می‌باشند. اینان آزادی ، برابری و برادری را به کناری می‌نهند و قرآن و جامعه اسلامی را پایه و قاعده سیاست خود می‌دانند. ایده آل‌های آنها در کنار مارکس و لنین و انگلس، محمد پیامبر اسلام است که رهبر آنها در این راه می‌باشد.

این پیوند میان سوسیالیسم و اسلام را نورالدین کیانوری رهبر حزب توده در مقاله‌ای پس از انقلاب اسلامی در روزنامه مردم به چاپ رساند. برای کشورهای غربی پیوند میان اسلام و سوسیالیسم پدیده نوینی است. برای ایرانیان از سال‌های دهه سی این واژگان شناخته شده است و همواره شاهنشاه ایران از اتحاد نامقدس کمونیست‌ها و اسلامیون به ملت ایران هشدار می‌دادند، و آن را اتحاد نامقدس سرخ و سیاه می‌نامیدند. شاهنشاه در این باره برای نمونه به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور اشاره می‌نمودند که علیه شاهنشاه ایران و حکومت مشروطه با روح الله خمینی همدست شدند. برای کنفدراسیون و خمینی شاه سمبل اجتماع ایران بود که گرایش به غرب داشت و این سمبل و این اجتماع بایستی از میان برداشته شوند تا جامعه اسلامی بر پا گردد. در این میان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و روح الله خمینی خود را به عنوان جنبش آزادی بخش به مردم ایران فروختند و ادعا کردند که آنها ایرانیان را از چنگال استثمار سرمایه داری و آزادی‌های اجتماعی غرب که به آن فحشا می‌گفتند، آزاد خواهند ساخت. خمینی مدعی بود که شاه ایران همه درآمدهای ایران را برای خودش برمی‌دارد و به مردم ایران چیزی نمی‌دهد در صورتی که اگر وی بیاید، روزانه هفتصد تومان سهم پول نفت به در خانه هر ایرانی آورده می‌شود، اتوبوس مجانی می‌شود، خانه مجانی شود، آب و برق مجانی می‌شود و حکومتش حکومت مستضعفین خواهد بود.

کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان - آورندگان خمینی و جمهوری اسلامی - مهدی خانبابا تهرانی یکی از بنیادگزاران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پس از انقلاب اسلامی نوشت که هموندان کنفدراسیون اصلا آگاهی از جامعه ایران و ارتباطی با جامعه ایران نداشتند و به رفرم‌های بنیادینی که شاهنشاه ایران انجام داده بود، توجه نمی‌کردند و هیچگاه درباره آنها گفتگوی سیاسی ننمودند، زیرا بیم آن داشتند که اگر به رفرم‌های شاهنشاه بپردازند، این رفرم‌ها مثبت و پایه‌ای برای مردم ایران باشند و شاهنشاهی که آنها از وی منزجر بودند، تصویری مثبت و محبوب بر جای بگزارد. با اندیشه‌های ویرانگر برای کشور ایران، کنفدراسیون دانشجویان در کشورهای غربی کشاورزان ایران را چنین معرفی می‌کردند، مردمانی بیچاره که با چند خرما در شبانه روز شکم خود را سیر می‌کنند، در جایی که شاه ایران پول کشور را برای جشن‌ها خرج می‌کند. این تصویر کشاورزان بدبخت و گرسنه ایران را اولریکه ماینهوف هموند گروه تروریستی بادرماینهوف برای پروپاگاندای سیاسی استفاده کرد و نوشت که کشاورزان مهدی آباد خوراکشان کاه در آب خیسانده شده و یا ریشه گیاهان یا هسته خرما و یا ملخ می‌باشد. این تصویر با پروپاگاندای شبانه روزی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در مغزهای مردم کشورهای غربی حک شد که کشاورزان ایران قطعه‌ای نان ندارند و باید کاه و علف خشک را بخیسانند و با آن سیر شوند و زندگی کنند. تصویر دیگری که کنفدراسیون در غرب علیه شاه ایران به مردم غرب فروختند، از سپاه دانش بود. اولریکه ماینهوف تروریست در سال ۱۹۶۷ میلادی نوشت: هشتاد و پنج درسد مردم ایران در شهرها و نود و شش درسد روستانشینان بیسواد هستند. ایران از امریکا دو میلیارد دلار کمک مالی برای عمران دریافت کرده است، ولی مدرسه‌ها و بیمارستان‌هایی که باید از این پول ساخته می‌شدند در هیچ کجا وجود ندارد. اولریکه ماینهوف ادامه می‌دهد که هشتاد و پنج درسد زمین‌های کشاورزی ایران به مالکین تعلق دارد و پس از انقلاب شاه و مردم هفتاد و پنج درسد در دست مالکان بزرگ است، یعنی شاه دروغ می‌گوید و تنها ده درسد از زمین‌های کشاورزی تقسیم شده است. شاه بیش از شش میلیون دلار برای پروپاگاند درباره رفرم‌هایش در دنیا پول خرج می‌کند، بی آنکه کاری برای ایران و مردم ایران انجام داده باشد. از آنجا که اولریکه ماینهوف هرگز در ایران نبود، این به اصطلاح اطلاعات دقیق را از یکی از هموندان کنفدراسیون دانشجویی در آلمان، یعنی بهمن نیرومند به دست آورده است. بهمن نیرومند در سال ۱۹۶۷ کتابی در آلمان غربی و به زبان آلمانی به چاپ رساند، فرنام این کتاب «ایران مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتوری غرب آزاد » می‌باشد. کتابی که در آن بهمن نیرومند از آغاز تا پایان نوشته است، شاه ایران قاتل است، ایرانیان بیسواد بدبخت و گرسنه هستند، خوراک ایرانیان کاه و علف و ملخ و هسته خرما است، کمک‌های کشورهای غربی به ایران تنها برای خوشگذرانی شاه خرج می‌شود، پول نفت برای خرید اسلحه ویژه شده است و اگر کسی انتقادی بکند بی درنگ دستگیر و بدون دادگاه به زندان افکنده می‌شود. این کتاب، کتاب مقدس دانشجویان آلمانی شد و تا به امروز این کتاب تصویر ایران و شاه ایران را در غرب تعیین می‌کند.

بهمن نیرومند هنوز در آلمان زندگی می‌کند و شهروند آلمان است، وی هموند حزب سبزها در آلمان می‌باشد و ماهانه گزارشی درباره ایران برای حزب سبزها می‌نویسد به نام «ایران رپرت» که تعیین کننده چهره جمهوری اسلامی در مغزهای نمایندگان حزب سبزها در پارلمان آلمان است. در اینجا آشکار می‌شود که چرا پارلمان آلمان پیوسته به دنبال دیالوگ با جمهوری اسلامی است. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در غرب کماکان مانند گذشته به ویران ساختن ایران ادامه می‌دهد و کوشش می‌کند به هر قیمتی که شده جمهوری اسلامی را بر سر قدرت نگاه دارد و جلوی تغییر رژیم در ایران را بگیرد. یعنی هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مانند بهمن نیرومند کوشش می‌کنند که هموندان حزب‌های چپ در اروپا و آمریکا تحت تاثیر قراردهند تا این حزب‌ها جمهوری اسلامی را پشتیبانی کنند تا این فرقه تبهکار در جایگاه قدرت در ایران بماند. برای نمونه، اینان از اصول گرایان و اصلاح طلبان در ایران می‌گویند، و اینکه باید اصلاح طلبان را پشتیبانی کرد تا این گروه بر سر قدرت آیند و رژیم را انسانی کنند. در حقیقت اصول گرا و اصلاح طلب هر دو دار و دسته آخوند هستند و رژیم با روی کار آمدن اصلاح طلب یا اصول گرایان تغییری نمی‌کند. برای جمهوری اسلامی اصول گرا - اصلاح طلب فقط یک بازی است تا از هدف‌های اهریمنی این رژیم منحرف سازند.

هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و فرزندان آنها که به حزب‌های چپ در غرب راه یافته‌اند هم چنان به پروپاگاندهای خود علیه شاهنشاه ایران ادامه می‌دهند که شاه دیکتاتور خونریزی بود و شورشی که در ایران رخ داد از سوی مردم ایران برآمده است و حکومت کشور ایران باید فرمی از جمهوری داشته باشد. بدین سان دشمنان ایران یا همان هموندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و فرزندانشان می‌خواهند که فرم حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران به هیچ روی به عنوان آلترناتیوی در برابر جمهوری اسلامی در گفتگوها راه یابد. با دروغی که از سوی چپی‌ها که سالیان درازپروپاگاند کردند که جمهوری یعنی دموکراسی می‌خواهند از اینکه مشروطه شاهنشاهی ایران فرم حکومت با دموکراسی است به میان آید را جلوگیری کنند. والاحضرت رضا پهلوی به سوی همه گروه‌ها دست خود را دراز کرد و از همه آنها خواست که گرد هم آییم یگانه شویم و همگی هم سدا و با هم علیه جمهوری اسلامی برپا خیزیم. چگونه پیشنهاد والاحضرت رضا پهلوی می‌تواند به حقیقت بپیوندد زمانی که چپی‌ها جمهوری خلقی را جایگزین جمهوری اسلامی می‌خواهند بنمایند که یعنی دیکتاتوری رهبر برداشته می‌شود و به جای آن دیکتاتوری پرولتاریا در کشورهای کمونیستی.

جمهوری اسلامی شبکه‌های بین المللی نظامی می‌سازد - به جای اینکه نقشه‌های شوم چپی‌ها را بپذیریم، ما ملت ایران می‌بایستی که دوباره به راه مشروطه بازگردیم و قانون اساسی مشروطه را به اعتبار خویش بازگردانیم. بدانیم در قانون اساسی مشروطه قدرت در دست مردم است و از سوی خدا و پرولتاریا نمی‌آید، سه قوه قانونگزاری مجریه و دادگستری از یکدیگر جدا و مستقل هستند و هر سه در دست رهبر یا رییس حزب کمونیست نیستند و هم چنین قانون اساسی مشروطه قانونی اساسی است که در آن منشور حقوق بشر آورده شده است و مردم در جلوی قانون برابر هستند. ما باید قانون اساسی مشروطه را چنان ویرایش کنیم که همه ماده‌ها و جمله‌هایی که با زور توپ و تفنگ قاجار و روسیه بدان افزوده شد، از قانون اساسی مشروطه یعنی سرنوشت ملت و کشور ایران بزداییم و آن را به ویرایشی بازگردانیم که نیاکان ما می‌خواستند. با رسانه‌های همگانی بی شماری که جمهوری اسلامی در غرب راه اندازی کرده است، پروپاگاندای خود را در میان ایرانیان خارج از کشور می‌پراکند که بیشترشان در تبعید زندگی می‌کنند و بدین سان می‌توانند در انتخابات کشورهای غربی را چه برای برگزیدن پرزیدنت و چه برای گزینش نمایندگان پارلمان رخنه کنند و انتخابات را دستکاری نمایند.

جمهوری اسلامی همدستی میان چپی‌ها و اسلامیست‌ها را به عنوان استراتژی سیاست خارجی به کار گرفته است و شبکه چپی و اسلامیست‌ها را گسترش می‌دهد.

در غرب سداهایی را که درباره این اتحاد نامقدس سرخ و سیاه هشدار داده بودند، خاموش ساختند. ولی به تازگی در ماه‌های پایانی سال ۲۰۲۰ میلادی برخی از سیاستمداران از خواب گران چهل ساله اشان بیدار شده‌اند ولی در این میان برخی از سیاستمداران غربی دریافته‌اند که پشت این قتل‌ها و سر بریدن‌ها، سیستمی نهفته است.

اکنون، اینکه اسلام مخالفان خود را از میان بردارد و آنها را جانگداز بکشد، برای مسلمانانی که در غرب زندگی می‌کنند بسیار عادی شده است و آن را حق خود می‌دانند. پس از آنکه این روش اندیشه اسلامی پای گرفت و پایه‌های خود را استوار کرد، اسلامیون در کشورهای غربی چارچوبی بنا کردند که ترورهای بزرگتری را انجام دهند.

بر ما ایرانیان است که سیاستمداران غرب را آگاه سازیم که از سرنوشت تلخ و تاریک ایران و ایرانیان بیاموزند و خطر بزرگی را که از همدستی نیروهای اهریمنی سرخ و سیاه بر می‌آید، جدی بگیرند و با شعارهای پوچ تولرانس و همزیستی مسالمت آمیز کشور خود و در نتیجه جهان را در گردابی هراس آور نیافکنند.