ابر و کوچه/شکوفه ای بر شراب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
پرده رنگین | شکوفه ای بر شراب از فریدون مشیری |
از خدا صدا نمی رسد |
ابر و کوچه |
چو از بنفشه بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوتر دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد
دلی که غنچهی نشکفتهی ندامتهاست
بگو به دامن باد سحر نیاویزد
فدای دست نوازشگر نسیم شوم
که خوش به جام شرابم شکوفه میریزد
تو هم مرا به نگاهی شکوفهباران کن
در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد
لبی بزن به شراب من ای شکوفهی بخت
که می خوش است که با بوی گل درآمیزد