ابر و کوچه/دست ها و دست ها

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
دریاب مرا دست ها و دست ها
از فریدون مشیری
سینه گرداب
ابر و کوچه


به دست های او نگاه میکنم

که میتواند از زمین

هزار ریشه گیاه هرزه را برآورد

و میتواند از فضا

هزارها ستاره را به زیر پر درآورد

به دست های

خود نگاه میکنم

که از سپیده تا غروب

هزار کاغذ سپیده را سیاه میکند

هزار لحظه عزیز را تباه میکند

مرا فریب میدهد

ترا فریب میدهد

گناه میکند

چرا سپید را سیاه میکند

چرا گناه میکند