ابر و کوچه/خورشید و جام

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جام اگر بشکست خورشید و جام
از فریدون مشیری
دشت
ابر و کوچه


چون خنده جام است و درخشیدن خورشید

جامی به من آرید که خورشید درخشید

جامی که نهد بند به خمیازه آفاق

جامی که رسد روح به دروازه خورشید

با خنده نوروز همی باید خندید

به خنده خورشید همی باید نوشید

ای ساقی گلچهره در این صبح دل­انگیز

لبریز بده جام مرا،شادی جمشید

هرجا که گلی خندد با دوست بخندید

هر گه که بهار آید با عشق بجوشید