ابر و کوچه/اشک زهره

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
گل های کبود اشک زهره
از فریدون مشیری
غریبه
ابر و کوچه


با مرگ ماه روشنی از افتاب رفت

چشم چراغ عالم هستی بخواب رفت

الهام مرد و کاخ بلند خیال ریخت

نور از حیات کم شد و شور از شراب رفت

این تابناک تاج خدایان عشق بود

در تند باد حادثه همچون حباب رفت

این قوی ناز پرور دریای شعر بود

در موج خیز عالم به اعماق اب رفت

این مه که چون منیژه لب چاه می نشست

گریان به تازیانه ی افراسیاب رفت

بگذار عمر دهر سر اید که عمر ما

چون افتاب امد و چون ماهتاب رفت

ای دل بیا سیاهی شب را نگاه کن

در اشگ گرم زهره ببین یاد ماه کن