خاقانی (غزلیات)/دلم غارتیدی ز بس ترک‌تازی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۰۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (دلم غارتیدی ز بس ترک‌تازی)
از خاقانی
'


دلم غارتیدی ز بس ترک‌تازی ز پایم فکندی ز بس دست یازی گل و مل تو را خادمانند از آن شد وفای گل و صحبت مل مجازی مرا جان درافکند در جام عشقت گمان برد کاین عشق کاری است بازی هلاک تن شمع جان است اگرنه نیاید ز موم این همه تن گدازی منم زین دل پر نیاز اندر آتش تو آبی به لطف ای نگارا به نازی تو آنی که با من خلاف طبیعت درآمیزی و کشتن من نسازی مپرس از دلم کز چه‌ای چون کبوتر بگو زلف راکز چه چون چنگ بازی تو را چاکری گشت خاقانی آخر خداوندیی کن به چاکر نوازی