خاقانی (غزلیات)/زان بخششی که بر در عالم شد
' | خاقانی (غزلیات) (زان بخششی که بر در عالم شد) از خاقانی |
' |
زان بخششی که بر در عالم شد انده نصیب گوهر آدم شد یارب چه نطفه بود نمیدانم کز وی زمانه حاملهی غم شد لطف از مزاج دهر بشد گوئی ای مرد لطف چه که وفا هم شد زیر سپهر کیست نمیدانم کز گردش سپهر مسلم شد درهم شده است کارم و در گیتی کار که دیدهای که فراهم شد ایزد نیافرید هنوز آن دل کاندر جهان درآمد و خرم شد زین چرخ عمر خوار سیه کاسه در کام دل نواله همه سم شد زخمی رسید بر دل خاقانی کاوقات او هزینهی مرهم شد