خاقانی (غزلیات)/عشق تو قضای آسمانی است
' | خاقانی (غزلیات) (عشق تو قضای آسمانی است) از خاقانی |
' |
عشق تو قضای آسمانی است وصل تو بقای جاودانی است در سایهی زلف تو دل من همسایهی نور آسمانی است بربود دلم کمند زلفت حقا که مرا بدو گمانی است پیداست چو آفتاب کان دل در سایهی زلف تو نهانی است عشق تو به جان خریدم ارچه آتش همه جای رایگانی است هرچند بر آستان کویت گردون به محل پاسبانی است دل جوئی کن که نیکوان را دل جوئی رسم باستانی است خاقانی را به دولت تو کار سخنان هزار کانی است