خاقانی (غزلیات)/گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۰۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا)
از خاقانی
'


گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا از بلای عشق او روزی امانستی مرا گر مرا روزی ز وصلش بر زمین پای آمدی کی همه شب دست از او بر آسمانستی مرا گرنه زلف پرده سوز او گشادی راز من زیر این پرده که هستم کس چه دانستی مرا بر یقینم کز فراق او به جان ایمن نیم وین نبودی گر به وصل او گمانستی مرا آفت جان است و آنگه در میان جان مقیم گرنه در جان اوستی کی باک جانستی مرا مرقد خاقانی از فرقد نهادی بخت من گر به کوی او محل پاسبانستی مرا