اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/زهی! حسن ترا گل خاک کویی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (زهی! حسن ترا گل خاک کویی)
از اوحدی مراغه‌ای
'


زهی! حسن ترا گل خاک کویی نسیم عنبر از زلف تو بویی رخت بر سوسن و گل طعنه‌ها زد که بود این ده زبانی، آن دو رویی نیامد در خم چوگان خوبی به از سیب زنخدان تو گویی سر زلفت ز بهر غارت دل پریشانست هر تاری به سویی شدی جویای بالای تو گر سرو توانستی که بگذشتی ز جویی ز زلفت حلقه‌ای جستم، ندادی چه سختی می‌کنی با من به مویی؟ دل سخت تو چون دید اوحدی گفت: بدین سنگم بباید زد سبویی