اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/به خرابات گذارم ندهند از خامی

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (به خرابات گذارم ندهند از خامی)
از اوحدی مراغه‌ای
'


به خرابات گذارم ندهند از خامی سوی مسجد نتوانم شدن از بدنامی صوفی رندم و معروف به شاهدبازی عاشق مستم و مشهور به درد آشامی سر ز ناچار بر آورده به بی‌سامانی تن ز ناکام فرو داده به دشمن کامی حال می خوردنم از روزن و سوراخ به شب همه همسایه بدیدند ز کوته بامی آن زبونم که اگر بر سر بازار بری بیسخن مال مرا خاص شناسد عامی دشمنم گر نتواند که ببیند نه عجب دوست نیزم نتواند ز ضعیف اندامی اوحدی‌وار به صد بند گرفتارم، لیک تو درین بند ندانی که برون از دامی