اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/در هر چه دیده‌ام تو پدیدار بوده‌ای

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (در هر چه دیده‌ام تو پدیدار بوده‌ای)
از اوحدی مراغه‌ای
'


در هر چه دیده‌ام تو پدیدار بوده‌ای ای کم نموده رخ، که چه بسیار بوده‌ای ما بارکرده رخت و طلب‌گار روی تو وانگه نهفته خود تو درین بار بوده‌ای چون اول از تو خاست که عشاق را نخواست آخر چه شد که از همه بیزار بوده‌ای؟ گفتی: برو، برفتم و گفتی: بیا، دگر چونم فروختی که خریدار بوده‌ای؟ آنی که یک زمان ز تو ما را گزیر نیست هر جا که بوده‌ایم تو ناچار بوده‌ای گر بوده‌ای به حلقه‌ی خمارمان شبی مانند حلقه بر در و دیوار بوده‌ای گه در میانه نقط صفت گشته‌ای پدید گاه از کنار دایره کردار بوده‌ای دوش آنچه دزد برد ز ما در ضمان ماست یا عهده بر تو بود که بیدار بوده‌ای ما را مکن به رفتن بازار سرزنش با ما تو نیز بر سر بازار بوده‌ای با ما چو یک شراب ز یک جام خورده‌ای ما مست چون شدیم و تو هشیار بوده‌ای؟ نوش دلست اگر شکر، ار زهر داده‌ای هوش روان، اگر گل، اگر خار بوده‌ای روزی اگر به وصل شوی یار اوحدی منت منه، که با دگران یار بوده‌ای